-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 04/01/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

مسعود باستانی، روزنامه نگار در بند در زندان رجایی شهر در گزارشی شب و روز سال تحویل را با زندانیان سیاسی این زندان تشریح کرده است.

این روزنامه نگار زندانی در گزارش خود به تلاش زندانیان سیاسی برای ایجاد فضایی شاد و پر امید اشاره کرده و در بخشی از آن نوشته است: آن شب همه سرحال بودند و از فردای آن روز دید و بازدیدهای نوروزی شروع شد. دید و بازدیدهایی که در آنها علاوه بر آرزوی سلامتی، آرزوی آزادی زندانیان و آزادی میهن نیز به چاشنی تعارفات اضافه شده بود.

به گزارش کلمه، مسعود باستانی از تاریخ ۱۴ تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به شش سال زندان محکوم شده است. وی تا بهمن ماه ۱۳۸۸ در زندان اوین به سر می‌برد، اما در تاریخ پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸ در اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر که محل نگهداری مجرمین خطرناک است، منتقل شده و اکنون در این زندان نگهداری می شود.

همچنین همسر این روزنامه نگار، مهسا امرآبادی، خرداد سال ۸۸ و تنها دو روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و پس از دو ماه و نیم با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. وی به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش‌ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اشد مجازات، یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

متن گزارش نوروزی مسعود باستانی از زندان رجایی شهر که در اختیار کلمه قرار گرفته را با هم می خوانیم:

آمار عصر روز دوشنبه که تمام شد بچه‌ها کار عید را شروع کردند. تا قبل از آن به جز بحث درباره احتمال مرخصی های نوروزی و تلاش چند نفر که دنبال برگزاری جشنی برای سال نو بودند خبری از حال و هوای مراسم عید نوروز به چشم نمی‌خورد.

آن شب با کمک خالد حردانی که حالا وکیل بند سالن سیاسی‌ست بچه‌ها بزرگ‌ترین میز سالن را به وسط آوردند و هرکس با آوردن سبزه‌ای که برای مراسم سال نو در زندان تدارک دیده بود در پی آراستن سفره هفت‌سین رجایی‌شهر می‌کوشید.

سبزه های مستطیلی، گرد و شش‌گوش

سبزه‌ها عمدتا از عدس تهیه شده‌اند، عدس‌های خامی که به عنوان جیره خشک به بعضی از زندانیان بیمار تعلق می‌گیرد حالا سبز شده‌اند و به شکل ظرف‌هایی درآمده‌اند که در آنها رشد کرده‌اند. مستطیلی، گرد و شش‌گوش. هرکس سبزه‌اش را بر روی میزی که حالا با پارچه‌ای بنفش رنگ تزیین شده بود، آورد. سعید رضایی مشغول چیدن سفره هفت‌سین بود. آیینه، گلدان، سنجد، سکه و سرکه. تنها یک نفر در سالن یک شیشه سرکه سیب داشت که آن را به امانت سپرد تا پس از مراسم سال تحویل دوباره پس بگیرد.

سعید ماسوری هم از من دیوان حافظ خواست. وقتی دیوان حافظ را به سفره رساندم همه چیز بود. اما بیشتر از همه تخم‌مرغ‌ها توجهم را جلب کرد. تخم‌مرغ‌هایی که به شکل رنگ پرچم ایران رنگ‌آمیزی شده بودند و روی یکی از آنها با مداد علامت کم‌رنگ شیر و خورشید کشیده شده بود.

مهدی محمودیان و احمد آقای زیدآبادی در انتظار مرخصی

مهدی محمودیان و احمد آقای زیدآبادی بیشتر از همه منتظر مرخصی بودند. روز گذشته دکتر سلیمانی به مرخصی رفته بود و مهدی که قرار بود برای اولین بار به دیدن خانواده و دختر کوچکش برود هنوز هم امیدوار بود. او از شاهین زینعلی شنیده بود که سال گذشته دادسرای اوین در روز ۲۹ اسفند هم به تعدادی از زندانیان بند ۳۵۰ مرخصی داده و بچه‌ها آخر شب رفته‌اند. اما ساعت که از ده گذشت تقریبا همه ناامید شدیم. مهدی به سراغ کارهای نیمه تمام ناهار روز عید رفت و مشغول خرد کردن تیکه‌های مرغ و پیاز شد. قرار است بچه‌ها ناهار روز اول فروردین را دور هم باشند اما چون امسال برخلاف سال گذشته در فروشگاه از ماهی خبری نبود، سبزی پلو با ماهی شب عید به پلو و مرغ روز عید تبدیل شد. کار آشپزی و مقدمات آن را مهدی و سینا آذر -جوانی که به تازگی از بند ۳۵۰ به اینجا منتقل شده است- به همراه تعدادی از زندانیان بهایی انجام دادند. آن شب آنها مشغول شستن و خیس کردن برنج ناهار ۵۳ نفره بودند. بچه‌های دیگر هم دنبال آب گرم برای حمام بودند که تا صبح خبری از آب گرم نشد. آب حمام از دیروز به شکل ناگهانی سرد شد و هنوز هیچ کس نتوانسته درست و حسابی دوش بگیرد و خود را برای عید آماده کند. همیشه همین طور است. نمی‌دانم چرا همیشه اتفاقات خاص و خرابی‌ها در بند، در اوقات تعطیلی رخ می‌دهد. مثلا در طول سال گذشته سقف دستشویی و حمام به شکل کاملا عجیب و اتفاقی عصر روز پنجشنبه شروع به چکه کردن می‌کرد و صبح شنبه به طور خودکار درست می‌شد.

دوش نوروزی با آب سرد

حالا از عصر روز بیست و هشتم آب حمام سرد شده است. وکیل بند می‌گوید تانکر آب گرم سوراخ شده و تا بعد از تعطیلات نمی‌شود کاری کرد. بچه‌ها اصلاح کردند و ریش تراشیدند و با آب سرد دوش فوری گرفتند. عده‌ای هم بیخیال دوش گرفتن شدند. افراد مسن‌تر به امید مراسم سال تحویل زود خوابیدند و به جز آنهایی که مشغول کار آشپزی بودند، بقیه زندانی‌ها شب را با گپ زدن و تماشای برنامه تلویزیون گذراندند. سر شب بحث بر سر این بود چرا امشب جشن را برگزار نکردند.

سرود ای ایران زندانیان خواب را هم بیدار کرد

صبح روز عید، حدود یک ربع قبل از تحویل سال احمد آقا بیدارم کرد و گفت همه جمع‌اند. با عجله بلند شدم و به داخل سالن رفتم. همه لباس‌های نو پوشیده بودند و بعضی‌ها هم به امید اینکه نزدیک صبح آب حمام گرم می‌شود، نخوابیده بودند. وقتی به جمع رسیدم شمارش معکوس برای لحظه تحویل سال آغاز شده بود. صدای کف زدن و پس از آن خواندن سرود “ای ایران” چند نفر از زندانیانی را که هنوز خواب بودند، بیدار کرد. روبوسی‌ها شروع شد و خیلی عجیب بود تصویر جمع ۵۰ نفره‌ای که دائم در یک محیط کوچک دور هم می چرخند و همدیگر را می‌بوسند.

برای همه آنانی که بند ۲۴۰ زندان اوین را دیده‌اند، تصور اینجا کار سختی نیست. یک راهروی بلند که در دور طرف آن سلول‌هایی به اندازه یک و نیم در سه متر قرار دارد و به جای در سلول بچه‌ها با یک پارچه اتاق خود را جدا کرده‌اند. در هر اتاق یک تخت سه نفره قرار دارد که دو نفر در آن ساکن هستند و در یک تخت اضافه هم وسایل خود را گذاشته‌اند.

سفره نهار و پلو و مرغ و ته دیگ

سفره ناهار روز اول سال در طول سالن انداخته شد و قرار شد هرکسی بشقاب و قاشق خود را بیاورد. پلو را مانند غذای نذری در هر بشقاب می‌کشیدند و تکه‌ای مرغ روی آن می‌گذاشتند. فرزاد مددزاده هم ته‌دیگ را می‌چرخاند و هر کس تکه‌ای برمی‌داشت، اما از سالاد و نوشابه خبری نبود.

با اینا زمستونو سر میکنم

مراسم جشن که شروع شد، هرکسی صندلی کوچک پلاستیکی خود را آورد و دو طرف سالن پر شد. سعید رضایی مجری مراسم بود. این مراسم با کمک او، جعفر اقدامی، رسول بداقی، رضا بوکانی و هادی امینی تدارک دیده شده بود و قرار بود هرکس هنرش را عرضه کند. متن ادبی زیبایی خوانده شد و جعفر به بهانه روز اول سال ترانه‌ای از فرهاد خواند:

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی …

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم …

رسول بداقی هم که همیشه در این‌گونه مراسم‌ها پای کار است با کمک بعضی از کردها یک ترانه لری را اجرا کرد. خودش ترانه را با صدای بلند می‌خواند و گروهش تنها ترجیع‌بند شعر را زمزمه می‌کردند: “نرخ بوس دختران، نرخ زعفران است”

حاضرین با دست زدن او را همکاری می‌کردند و من هم با صدای بلند گفتم که رسول در همه مراسم‌ها این ترانه را اجرا می‌کند. انگار این ترانه به سرود ملی زندان رجایی‌شهر تبدیل تبدیل شده است.

صندلی داغ در زندان رجایی شهر

صندلی داغ قسمتی دیگر از برنامه بود و قرار شد من در آن آقای محمد بنازاده امیرخیزی را سوال پیچ کنم اما مجری مراسم سعی کرد در اول کار خودم را سوال پیچ کند. او پرسید که من با نوروز باستانی چه نسبتی دارم؟ در جوابش گفتم: نوروز برادرم است.

در اول صحبت‌هایم از آقایان هدی صابر و محسن دکمه‌چی یاد کردم، زندانیان سیاسی که در طول سال گذشته در زندان‌های اوین و رجایی‌شهر از جمع ما رفته بودند و حالا جایشان خالی بود.

راز سیبیل‌های سفید

آقای امیرخیزی که سال پیش از بند ۲۰۹ به رجایی‌شهر منتقل شده و اتهامش در ارتباط با سازمان است روی صندلی داغ نشست و گفت که در سال‌های گذشته خواهر و برادرش همینجا زندانی‌ بوده‌اند و او به ملاقات آنها می‌آمده است. او گفت که تا کنون خانواده ما مجموعا به ۴۵ سال زندان محکوم شده‌اند. امیرخیزی از محله مادری‌اش در تبریز که زادگاه ستارخان بوده تعریف کرد و بدین ترتیب راز سیبیل‌های سفیدش که شبیه ستارخان آراسته بود برملا شد.

ایوب قنبرپوریان هم به صندلی داغ دعوت شد. ایوب از اینکه اخیرا برخی رسانه‌ها از او به عنوان جوان‌ترین زندانی سیاسی نام برده‌اند، خوشحال بود و اعتراف کرد که علی‌رغم دستگیری در حوادث پس از انتخابات در روز رای‌گیری به هیچ‌کدام از کاندیداها رای نداده است. او گفت که پس از آزادی به شهرستان برمیگردد تا سرپرستی مادرش را برعهده بگیرد. ایوب از آقای عفیف نعیمی و بقیه که در طول سال گذشته او را تشویق کرده بودند تا سیگار را ترک کند، تشکر کرد.

آوازخوانی حشمت خان طبرزدی

آوازخوانی حشمت خان طبرزدی هم برنامه بعدی بود، او غزلی از حافظ را به همراه کامران رحیمیان که با سطل زباله تنبکی درست کرده بود، اجرا کرد. کامران از زندانیانی‌ست که به صورت حرفه‌ای تنک می‌نوازد و کتابی هم درباره ارتباط بدون خشونت ترجمه کرده است.

به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

احمد زیدآبادی هم چند جوک خوشمزه با لهجه کرمانی تعریف کرد. ماجراهای خنده‌داری که شاید خاطرات شیرین او از اهالی سیرجان و زادگاهش زیدآباد بود. مهدی محمودیان در وسط مراسم لباس مبدل می‌پوشید و آجیل و تخمه تعارف می‌کرد. تیپ‌های عجیب و غریبی می‌زد که بمب خنده بود.

مسابقه متارمه یا ترانه خوانی؟!

“متارمه” اسم مسابقه‌ای بود که بچه‌ها بر اساس مشاعره ترتیب داده بودند. در “متارمه” مانند مشاعره شرکت‌کنندگان باید ترانه بخوانند و نفر بعدی بایستی با حرف آخر مصرع ترانه قبلی ترانه‌اش را شروع کند. مسابقه شروع شد:

هوار هوار یا هوار، یارم می‌آید…

دوستت دارم می‌دونی، تا وقتی مهربونی…

یه دونه انار، دو دونه انار، سیصد دونه مردوارید….

مسابقه با دست زدن و ترانه خواندن بچه‌ها همراه بود و حسابی همه را به وجد آورد. آقای بادوام که به خاطر موسسه آموزشی به زندان محکوم شده است، شعر طنزی خواند که در آن از همه بچه‌های سالن نام برده بود. جعفر اقدامی میان پرده‌ خنده‌داری اجرا کرد، او در نمایشنامه‌اش ادای حالات مختلف بچه‌ها را درمی‌اورد. از بداقی که به صدای بلند تلویزیون اعتراض می‌کرد تا اسکندری که علیه نگهبان‌ها شعار می‌داد و احمد آقا که می‌گفت اینجا همه‌چیز خوب است حتی برای امار هم بیدارمان نمی‌کنند.

رقص کردی و مسابقه ماست‌خوری تقریبا آخرین بخش مراسم بود. زانیار و لقمان مرادی به همراه تعدادی از بچه‌های کرد خواندند و محلی رقصیدند و جایزه مسابقه ماست خوری تنها یک هویج تازه بزرگ از جیره خشک غذایی بود.

دید و بازدید نوروزی و آرزوی آزادی در زندان

آن شب همه سرحال بودند و از فردای آن روز دید و بازدیدهای نوروزی شروع شد. دید و بازدیدهایی که در آنها علاوه بر آرزوی سلامتی، آرزوی آزادی زندانیان و آزادی میهن نیز به چاشنی تعارفات اضافه شده بود.


 


ندای سبز آزادی- مصطفی خلجی: تئاتر تقریبا در همه جای دنیا هنر مهجوری است، اما در ایران به مراتب مهجور‌تر است، به ویژه در این سال‌های اخیر.

 این امر، ادعای روزنامه‌نگاران یا منتقدان نیست، بلکه اذعان خود هنرمندان تئاتر ایران است. به عنوان مثال، اخیرا بهزاد فراهانی هنرمند پیشکسوت تئاتر گفته است: تئاتر در سال نود، در بی سرو سامانی زیادی بود. سانسورهای بیش از حد و بی قانون نمایش ها لطمه زیادی به تئاتر زد. چنانکه برخی آثار بیش از هشت بار بازبینی شد.

فراهانی با توجه به اعمال سانسور‌های سلیقه‌ای که بر اجراهای تئاتر حاکم است گفته: «متاسفانه سانسورهایی که بر نمایش‌ها اعمال می‌شود مرز ندارد و اجرایی و قانونمند نیست هفت یا هشت بار بازبینی برای یک اثر نمایشی فاجعه محسوب می‌شود.»

این هنرمند تئاتر ایران، بی‌برنامگی‌ را معضل اصلی برای اعمال سانسور‌ها دانسته و افزوده است: «بی‌برنامگی برای اعمال خط قرمز و سانسور هنرمندان را دچار تشویش و نگرانی می‌کند و اگر مسئولان همین روند را ادامه دهند، کیفیت کارها نزول پیدا می‌کند. جای تاسف دارد وقتی یک کار اجازه اجرا دارد و در زمان اجرا جلوی ادامه اجرای آن را می‌گیرند.»

بهزاد فراهانی به خبرگزاری میراث فرهنگی اظهار داشته است: «این آشفتگی و نابسامانی مشکل امروز تئاتر نیست اهالی تئاتر به این بی برنامگی حدود سی سال است که عادت دارند و برای ما مساله جدید و تازه‌ای نیست.»

او به مسئولان جمهوری اسلامی طعنه زده و ادامه داده: «باید از مسئولان پرسید اصلا لازمه وجود تئاتر در یک مملکت را می‌دانند یا نه؟ شاید مسئولان تئاتر را یک چیز پیش پا افتاده تلقی می‌کنند که اینقدر آن را به حاشیه رانده‌اند. اگر می‌خواهند شرایط تئاتر را در این وضعیت نگه دارند به نظر من بهتر است تئاتر نداشته باشیم تا اینکه بخواهیم اینگونه و با این شرایط ناگوار و سخت تئاتر به روی صحنه ببریم. شرایط کنونی تئاتر برای ما هنرمندان بسیار بد شگون و تلخ است.»

اما بهزاد فراهانی تنها کسی نیست که اخیر علیه وضع موجود اعتراض کرده، حمیدرضا پورآذری از کارگردانان صاحب سبک و با تجربه تئاتر ایران نیز در گفت‌وگو با همین خبرگزاری گفته است که در سال گذشته، ممیزی‌ها کمر تئاتر را خم کرد.

پورآذری درباره وضعیت تئاتر ایران در سال نود گفته است: «متاسفانه تئاتر در سال گذشته شرایط خوبی نداشت زیرا با اتفاقاتی که برای چند نمایش افتاد، اعمال ممیزی‌های شدیدی به خصوص در نیمه دوم سال برای تئاتر به وجود آمد. امسال بسیاری از نمایش‌ها هفت دفعه بازبینی شد و در بازبینی‌ها علاوه بر حذف قسمتی از نمایشنامه چند شخصیت را حذف می‌کردند. وقتی گروهی برای تمرین خود را آماده می‌کند مرحله بازبینی را از قبل گذرانده و به هیچ وجه خوش‌آیند نیست که باز هم در زمان اجرا آن هم برای چندین بار مورد بازبینی قرار بگیرد.

این کارگردان تئاتر ادامه داده: «برای خلق یک اثر خوب باید به هنرمند اجازه داد که اندیشه و فکر خود را روی صحنه بیاورد ولی متاسفانه با ممیزی‌های زیاد و بیش از حد دیگر چیزی از یک اثر باقی نمی‌ماند و به شکل اولیه خود شباهتی ندارد اگر ممیزی‌ها تعریف شده باشند اهالی تئاتر می‌توانند در چارچوب یک خط قرمز مشخص کاری را روی صحنه ببرند.»

اما این فقط هنرمندان تئاتر نیستند که مورد بی‌مهری واقع می‌شوند، بلکه این روزها سالن‌های تئاتر در ایران نیز روزهای بدی را می‌گذرانند.

خبرگزاری مهر به تازگی گزارش داده است که حرفه‌ای ترین مجموعه تئاتری ایران به سختی نفس می‌کشد.

بر اساس این گزارش، مجموعه «تئاتر شهر» تهران این روزها در بین سازه‌ها و کارگاه‌های مختلفی قرار گرفته که هر کدام از این کارگاه‌ها تأثیراتی منفی در فعالیت‌های مجموعه تئاتر شهر و فضای این مجموعه تئاتری می‌گذارند.

مجموعه تئاتر شهر به عنوان یکی از مهمترین بناهای هنری و حرفه‌ای ترین مجموعه تئاتری کشور از فضایی مناسب در پیرامون خود محروم است.

سال‌های سال است که بخشی از فضای پیرامون مجموعه تئاتر شهر تبدیل به مکانی برای تجمع برخی افراد غیر فرهنگی و هنری شده است که محیط را برای حضور خانواده‌ها و افراد علاقه‌مند به هنر و تئاتر نامناسب کرده است.

از سوی دیگر مجموعه تئاتر شهر به دلیل ساخت و ساز مجتمع فرهنگی و هنری در ضلع جنوبی خود از امکان داشتن پارکینگ محروم شد و مخاطبان برای دسترسی به این بنای هنری با مشکل مواجه هستند.

بارها و بارها هنرمندان و مدیران و مسئولان تئاتر درباره آسیب‌هایی که چنین اقداماتی در پیرامون تئاتر شهر به این مکان فرهنگی و هنری وارد می‌شود واکنش‌های مختلفی را نشان داده‌اند اما هیچگاه مدیریت شهری به این موضوع توجه خاصی نشان نداده است.

با این حال، در این شرایط بحرانی هنرمندان تئاتر باید مواظب باشند که دست از پا خطا نکنند.

نمونه برخوردی که چندی پیش با اجرای نمایش «هدا گابلر» شد به خوبی رفتار جمهوری اسلامی را نسبت به تئاتر نشان می‌دهد.

این نمایش که نوشته هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس مشهور نروژی، و به کارگردانی وحید رهبانی بود در حالی که تماشاگران برای دیدن این تئاتر بلیت خریده و منتظر ورود به سالن بودند، متوقف شد.

یک روز بعدش دادستان تهران گفت که برای کارگردان و عوامل نمایش «هدا گابلر» که توقیف شده است، پرونده قضائی تشکیل شده و آن‌ها به دادسرا احضار شده‌اند. به گفته آقای دادستان «بر اساس گزارش‌های رسیده»، نمایش هدا گابلر از لحاظ محتوا و شیوه اجرا «مشکلاتی» داشت و با هر فعالیتی که «امنیت فرهنگی اجتماع را به مخاطره بیندازد»، مقابله خواهد شد.

پس از این برخورد بود که هیأت مدیره خانه تئاتر به وزیر ارشاد نامه‌ای نوشت و گفت که «اتفاقات اخیر در هنر تئاتر، امنیت شغلی و روحی هنرمندان تئاتر را متزلزل کرده است.»

همان سال یعنی سال 89، در جشنواره تئاتر، مجید سرسنگی، یکی از استادان تئاتر در ایران گفت که «ریشه‌ی تئاتر درحال خشكیدن است و ما برگ‌هایش را براق می‌كنیم!»

همچنین در این سال‌ها، بعضی از تئاترها را به جرم «توهین آشکار به انقلاب و نظام در تئاتر شهر» توقیف کرده‌اند؛ نمونه‌اش «تماشاچی محکوم به اعدام» نوشته «ویسنی یک» نمایشنامه نویس مخالف دولت رومانی در پنجاه سال پیش که از سوی روح الله جعفری در تهران روی صحنه رفت.

رسانه‌های حکومتی درباره این تئاتر نوشتند که «سایه نظارت از تئاتر ایران کوتاه شده است.» اما هنرمندان در عوض وضعیت تئاتر را بسیار مبهم و نامطمئن توصیف كردند.

محمد یعقوبی گفت: متاسفم كه فضا را ناامیدكننده می‌دانم، نمی‌توانم به امیدواری تظاهر كنم.


 


فدراسيون آموزش بين الملل که مقرش در بروکسل است، خواستار لغو حکم اعدام عبدالرضا قنبری، معلم زندانی ، شده است.
سایت «لِيبِر استارت» نیز که مقرش در لندن است و اخبار اتحادیه های کارگری را منتشر می کند، به شدت به حکم اعدام آقای قنبری اعتراض کرده است.
آقای قنبری در دی ماه سال ۸۸ پس از تجمع روز عاشورا توسط نيروهای امنيتی در پاکدشت بازداشت و در بهار سال ۸۹ به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد.
فدراسيون آموزش بين الملل، با بيش از ۳۰ ميليون عضو در جهان، اعلام کرده که دریافت ایمیل   ناخواسته از سازمان مجاهدين خلق ايران باعث شده است که عبدالرضا قنبری به محاربه محکوم شود.
دومينيک مارله، مسئول حقوق بشر و حقوق اتحاديه‌ای فدراسيون آموزش بين‌الملل، به راديو فردا می گويد: فدراسيون آموزش بين الملل نه تنها مخالف صدور حکم اعدام است، بلکه اعتقاد دارد هر شهروند و به خصوص، اعضا و رهبران تشکل های صنفی بايد در دادگاه عادلانه و علنی و بر اساس موازين بين المللی محاکمه شوند. به همين دليل، فدراسيون آموزش بين الملل، کمپينی را برای لغو حکم اعدام و آزادی آقای قنبری آغاز کرده است.
اين کمپين در شرايطی آغاز به کار کرده است که فدراسيون آموزش بين الملل و سازمان لِيبِر استارت می گويند: درخواست عفو آقای قنبری در روز  ۹ اسفند سال گذشته از سوی کميسيون عفو بخشودگی دادگستری کل استان تهران رد شده است.
به گفته کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران، خانواده اين معلم زندانی ، شب و روز نگرانند که هر لحظه حکم اعدام عبدالرضا اجرا شود.
اين نخستين بار نيست که آقای قنبری با برخورد قضايی مواجه شده است. وی در سال ۱۳۸۵ نيز به مدت ۱۲۰ روز زندانی بود و پس از آن، به ۶ ماه تعليق از تدريس و تبعيد از ساری به پاکدشت محکوم شد.
در اين ميان، فدراسيون آموزش بين الملل از ۳۰ ميليون عضو خود خواسته است تا از مقام های جمهوری اسلامی ايران بخواهند که حکم اعدام عبدالرضا قنبری را لغو کنند.
اين سازمان همچنين از مقام های جمهوری اسلامی ايران خواست همه اتهامات فعالان صنفی زندانی را لغو و آنان را فوراً آزاد کنند.
آموزش بين الملل در عين حال، خواستار احترام گذاشتن مقام های جمهوری اسلامی ايران به حق آزادی تشکل، آزادی تجمع، و آزادی بيان شد.
در اين ارتباط، دومينيک مارله، مسئول حقوق بشر و حقوق اتحاديه‌ای فدراسيون آموزش بين‌الملل، اشاره می کند: نه تنها اعضای سازمان ما، بلکه اعضای سازمان های ديگر، مانند عفو بين الملل، خواستار لغو حکم اعدام و آزادی آقای قنبری شده اند.
در همين ارتباط نيز کميته دفاع از حقوق مردم ايران ( کودير)، مستقر در لندن، خواستار لغو حکم اعدام عبدالرضا قنبری، و آزادی او شده است.
  اين کميته با اشاره به اجبار آقای قنبری به اعتراف های دروغين ، از سازمان های حقوق بشری و اتحاديه های کارگری خواسته است تا به اين حکم اعتراض کنند.
در اين ميان، کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران اشاره کرد که عبدالرضا قنبری در طول اين مدت، از حقوق اوليه مانند تماس با خانواده و گرفتن وکيل محروم بوده است.
 


 


هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا که به عربستان سعودی سفر کرده است، گفت که گروه ۱+۵ با ایران توافق کرده اند که دور بعدی گفت و گوها در مورد برنامه اتمی ایران روز ۲۵ فروردین در استانبول انجام شود.

به گزارش بی بی سی فارسی خانم کلینتون گفت که زمان برای دست یافتن به راه حل صلح آمیز برای مسئله هسته ای ایران رو به پایان است و "پنجره فرصت ها همیشه باز نخواهد ماند".

خانم کلینتون همچنین گفت که آمریکا با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برای تقویت توان دفاعی مشترک این کشور ها علیه هرگونه تهدیدی از جمله از سوی ایران، همکاری خواهد کرد.

خانم کلینتون امروز شنبه ۱۲ فروردین ماه (۳۱ مارس) در جریان مراسم بازگشایی مجمع امنیتی آمریکا و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گفت: "تعهد ایالات متحده آمریکا به عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان که همه از متحدان ما هستند، تعهدی مستحکم و با ثبات است. روابط دو جانبه و قوی ما عامل ثبات در منطقه است."

خانم کلینتون در این نشست که با حضور وزرای امور خارجه شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس برگزار شده است، گفت: "حال ما خواستار توسعه همکاری های چند جانبه بین این کشورها و آمریکا هستیم."

به گزارش خبرگزاری فرانسه، گسترش توافقات امنیتی از سطح دوجانبه به چند جانبه نشان دهنده ارتقا سطح همکاری های آمریکا و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در این زمینه است.

وزیر امور خارجه آمریکا همچنین گفت که مذاکرات این نشست تغییرات سیاسی در خاورمیانه در سال گذشته، خشونت ها در سوریه و همچنین برنامه هسته ای ایران و مقابله با "مداخلات ایران در امور داخلی همسایگانش" را شامل می شود.

کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، ایران را به دامن زدن به ناآرامی ها در بحرین و اعتراضات اقلیت شیعه در عربستان سعودی متهم می کنند.

کشورهای غربی بارها نگرانی خود را در مورد فعالیت های هسته ای ایران اعلام کرده اند، اما ایران مکررا بر صلح آمیز بودن برنامه های هسته ای خود تاکید کرده است.


 


 دادستان تهران  با مرخصی بهمن (محسن)صادقی نور زندانی  محبوس در بند ۳۵۰ برای همراهی همسرش در بیمارستان مخالفت کرد.. نگار شاهپری همسر بهمن صادقی نور که خود نیز از بازداشت شدگان بعد از انتخابات ۸۸ است پس از زایمان فرزندش در شرایط جسمانی نامناسبی بسر می برد.

نگار شاهپری همسر بهمن تاکنون حدود ده بار برای همسرش در خواست مرخصی کرده ولی هر بار با مرخصی بهمن حتی برای روز زایمان که در بیمارستان در کنار همسرش باشد  نیز مخالفت شده است.

 بهمن (محسن)صادقی نور اکنون در بند ۳۵۰ در حال گذراندن حکم خود است. وی از فعالان  انجمن فرهنگی فرزندان ایران بزرگ انجمن اشویی ایران بود در بهمن ۸۸ به همراه چند تن از خانواده و دوستانش بازداشت و به اوین منتقل شد. در پی این بازداشت نگار شاهپری همسر بهمن و برادرش محمد جواد شاهپری و پسر دایی بهمن مجتبی احمدی و از دوستان کوروش کوهکن و عارف درویش و ناصر آذرنیا و نادر بابایی و علی اکبر موسوی ومحسن جوادی افضلی نیز بازداشت و هر کدام به چندین سال حبس محکوم شدند..

اتهامات این پرونده گروهی اجتماع و تبانی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به رییس جمهوری و اخلال در نظم عمومی کشور از طریق برگزاری جشنهایی همچون نوروز در شیراز و مهرگان و دیگر جشنهای ایرانی واقدام علیه امنیت کشور و توهین به مقدسات بود.


 


سه ماه پس از بازداشت سعید مدنی، فعال ملی مذهبی، وی همچنان در بازجویی است و اتهام مشخصی برای وی مطرح نشده است.

منصوره اتفاق همسر سعید مدنی در این خصوص به وبسایت "ملی-مذهبی" گفت: “هیچ اتهام خاصی را اعلام نکرده اند و به احتمال زیاد اجرای حکم قبلی است. البته هنوز در بازجویی هستند خودشان می گفتند بازجویی کم شده اما هنوز ادامه دارد. آنطور که گفته اند همان حکم قبلی یعنی پرونده سال هشتاد که به سه سال و نیم محکوم شدند و یک سال آن را گذراندند، به اجرا درآمده است اما این قضیه هنوز رسما اعلام نشده است.”

سعید مدنی ازجمله فعالان ملی- مذهبی است که در اسفندماه ۱۳۷۹ در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی (ازجمله مهندس سحابی، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر محمد ملکی، محمد بسته نگار، دکتر رضا رییس طوسی و جمعی دیگر) دستگیر شد. وی حدود ۶ ماه در سلول‌های انفرادی بازداشتگاه سپاه پاسداران، محبوس بود.

آقای مدنی پس از یک سال با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد اما در دادگاه بدوی غیر علنی به ۶ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد حکمی که ظاهرا در دادگاه تجدید نظر به سه سال و نیم کاهش یافته است. در حالی که این حکم هیچ گاه به طور رسمی به کسی ابلاغ نشده است.

این فعال ملی- مذهبی در هفدهم دی ماه سال گذشته در خیابان بازداشت و پس از بازرسی منزل و محل کارش در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران، به سلول‌های انفرادی زندان اوین منتقل شد.

همسر مدنی در پاسخ به این سوال که اگر اجرای حکم قبلی است پس بازجویی و عدم ملاقات هفتگی برای چیست، خاطرنشان می کند: “گفته اند تا آخر فروردین بازجویی تمام می شود و قول داده اند تا ماه سوم تمام کنند اما اینها همه بطور شفاهی بیان شده و مکتوب نشده است. در هر حال ما منتظر هستیم و بعد از تعطیلات پیگیری های قضایی را انجام می دهیم. وکیل هم نتوانسته با ایشان ملاقات کند و اجازه مطالعه پرونده را هم هنوز نداده اند.”

خانم اتفاق با ابراز نگرانی می افزاید: “از زمانی که بازداشت شده‌اند فقط یک بار در روز پنج شنبه ۲۶ اسفند ماه سال گذشته ملاقات کابینی داشتیم . الان در بند ۲۰۹ سه نفره نگهداری می شوند و چون به بند عمومی نرفته اند برای ملاقات مدام باید تقاضا بدهیم اما خوشبختانه از نظر روحی خیلی خوب بودند. در هر حال شرایط سختی است و ما هم مثل بقیه خانواده های زندانیان سیاسی تحمل می کنیم. انشالله در سال جدید شرایطی فراهم گردد که همه زندانیان آزاد شوند و به آغوش خانواده‌هایشان بازگردند و نگرانی‌های همه تمام شود.”

پیش از این چهار محقق برجسته علوم سیاسی، تاریخ و علوم اجتماعی در ژاپن، در بیانیه ای ضمن درخواست آزادی سعید مدنی، اعلام کرده اند: “انتشارخبر دستگیری استاد ارجمند آقای دکتر سعید مدنی، مدرس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ما را بی‌نهایت متعجب و بهت‌زده ساخت. استاد مدنی در سفر سال ۲۰۱۰ ، به ژاپن نه تنها ما را در اطلاعات علمی خویش شریک فرمودند، بلکه با ابراز محبت دوستانه شان ما را در جامعه علمی شیفته خویش ساختند. ایشان پس از بازگشت به ایران نیز در پروژه های علمی مشترک با محققان ژاپنی، با ایده هایشان یاری رساندند تا سطح درک ما از جامعه ایران بالاتر برود.”

سعید مدنی جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی است که تا پیش از بازداشت در گروه مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران و گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مشغول به فعالیت علمی بوده است. وی همچنین از جمله اعضای نخستین تحریریه ماهنامه ایران فردا در کنار مرحوم عزت الله سحابی و دبیر سرویس اجتماعی این نشریه بوده است.

به گفته خانواده سعید مدنی، وی فعالیت اجتماعی از جمله مصاحبه با روزنامه های داخلی در حوزه مسائل اجتماعی مثل فقر، خشونت ،اعتیاد و … داشته است. آقای مدنی جرم شناسی خوانده و بیشتر از هرکسی این را می داند که کسی که کارعلنی می کند هیچ زمانی فعالیت مخفی و خلاف قانون انجام نمی دهد. آن هم کسی که مرتب وزارت اطلاعات او را برای بازجویی احضار می کرده است. دو سه مورد هم به خاطر همین نامه اخیر صد و پنجاه نفر احضار و تحت فشار قرار گرفته بود. هرکدام از دوستان یا فعالین ملی مذهبی را احضار می کردند می گفتند مواظب او باشید ما حکم ایشان را اجرا می کنیم…

مسعود پدرام، علیرضا رجایی، احمد زیدآبادی، امیرخسرو دلیرثانی و کیوان صمیمی از دیگر اعضای فعالان ملی مذهبی هستند که در زندان های اوین و رجایی شهر در حال گذراندن احکام غیرعادلانه خود می باشند. همچنین احسان هوشمند در شرایط بلاتکلیف نزدیک به سه ماه در زندان اوین نگهداری می شود.


 


علی مزروعی

پس از پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57 روز 12 فروردین ماه به عنوان « روز جمهوری اسلامی  » نامیده شد برپایه اصل یکم قانون اساسی که اشعار می دارد :" حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه‏اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت‏الله‏العظمی امام خمینی، در همه‏پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی‌الاولی سال یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت ۹۸٫۲٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد." به عبارتی روشن استقرار « جمهوری اسلامی » با رای و خواست اکثریت مطلق حدوث یافته است، بدون آنکه بخواهیم وارد این چالش شویم که گزینه های دیگری در این همه پرسی برای رای دادن وجود نداشته و رای دهندگان فقط در اثبات و نفی همین گزینه می توانسته اند رای دهند، سئوال این است که آیا بقای « جمهوری اسلامی » نیز به رای و نظر اکثریت مردم ایران بستگی دارد یا نه؟ برای پاسخ به این سئوال توضیحاتی ضروری می نماید :

از محتوای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مبنای نامگذاری نظام سیاسی مستقر باعنوان « جمهوری اسلامی » است می توان دریافت که " جمهوریت " شکل و ظرف، و " اسلامیت " محتوا و مظروف نظام مستقر را باید تشکیل دهد، و تمام قوا و نهادهای حاکم باید براین پایه و مایه به ایفای نقش و وطیفه، همانگونه که در این قانون تعریف و احصا شده اند، بپردازند. از اینروست که در اصل ششم قانون اساسی آمده است :" در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‏پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد." اما در مورد " اسلامیت " اصول متعددی از قانون اساسی به تعریف و تبیین این مقوله اختصاص دارد که شرح آن درحوصله این مقال نیست اما توجه به این نکته ضروری است در اصل 2 که پایه های ایمانی « جمهوری اسلامی » را بر می شمارد، صراحت دارد:"... کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه‏‏:

        اجتهاد مستمر فقهای جامع‏الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین،

        استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها،

        نفی هر گونه ستمگری و ستم‏کشی و سلطه‏گری و سلطه‏پذیری،

قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می‌کند."

و در اصل 3 تاکید دارد:" دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:

    ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.

    بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینه‏های با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‏های گروهی و وسایل دیگر.

    آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.

    تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‏های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.

    طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.

    محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.

    تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.

    مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.

    رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‏های مادی و معنوی.

    ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور.

    تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.

    پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.

    تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.

    تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.

    توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم.

    تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏دریغ از مستضعفان جهان."

بدون آنکه لازم باشد به دیگر اصول قانون اساسی ارجاع داده شود، ملاحظه می شود که در این قانون آنچنان شکل و محتوا یا ظرف و مظروف برپایه تعاریفی همچون " نفی هر گونه ستمگری و ستم‏کشی و سلطه‏گری و سلطه‏پذیری، محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی ،تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون، ومشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش " با هم ارتباط و پیوند دارند که نمی توان جدایی ای بین وجوه " جمهوریت " و " اسلامیت " نظام سیاسی مستقر قائل شد، و در واقع می توان گفت که برپایه این قانون تحقق ایندو وابسته بیکدیگر است، و هرگونه جدایی و تاکید بر یک وجه عدول از این قانون اساسی و گذر از « جمهوری اسلامی » است، و باورمندان به اینگونه مشی را می توان ساختار شکن لقب داد.

حال برای پاسخ به سئوالی که در ابتدا مطرح شد می توان گفت در نظام سیاسی موجود که تاکید بر وجه " اسلامیت " غلبه تام یافته و وجه " جمهوریت " به محاق رفته است، ونظریه پردازانی که در عصر انقلاب بطور نظری و عملی غیبت داشتند در سالهای اخیر میداندار شده اند، در سایه ترویج نظریه " استبداد استدلالی " ، یا " دیکتاتوری مصلح "، و " نظام ولایی " اینها اگرچه حدوث " جمهوری اسلامی " را با رای مردم ممکن دانسته اند اما رای مردم را در بقای آن شرط نمی دانند، و از اینروست که وظائف حاکمان و در راس آنان " ولایت فقیه " را حفظ نظام موجود به هر قیمت می دانند، وبا همین نگاه است که مهندسی انتخابات و اعمال " نظارت استصوابی " توجیه پذیر شده، و وجه " جمهوریت " نظام بتدریج مغلوب وجه " اسلامیت " شده، و البته اگر اینهم پاسخگو نباشد و بخشی از مردم در اعتراض نسبت به عملکرد حاکمان برخاستند سرکوب آنها برای حفظ نظام واجب می شود! و این همان رفتاری که ما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به عریانی دیدیم.

البته بخش دیگری از نظریه پردازان که در عصر انقلاب حضور نظری و عملی داشته اند با استناد به تجربه انقلاب و قانون اساسی براین باورند همانگونه که حدوث انقلاب و استقرار نظام " جمهوری اسلامی " با قیام و رای اکثریت قاطع مردم ممکن شده است بقای آن نیز در گرو رضایت و رای و نظر موافق مردم است و نمی توان نظامی را بزور بر مردم تحمیل کرد، و برای دریافت رای و نظر مردم هم باید راه انتخابات آزاد و رقابتی و سالم و در شرایطی همه پرسی را در باز گذاشت آنچنانکه در منطوق قانون اساسی آمده است، و همه دعوایی که بین اقتدارگرایان و اصلاح طلبان در سالهای پس از دوم خرداد 76 جریان داشته، و پس از کودتای انتخاباتی خرداد 88 شدت گرفته است بر سر این دو نظر در باره « جمهوری اسلامی » است، و به همین دلیل است که رهبران جنبش سبز بصراحت بیان داشتند که نظام مستقر " نه جمهوری است، و نه اسلامی "، واز همین منظر خواستار " اجرای بدون تنازل قانون اساسی " شدند. به واقع می توان گفت نظر و عمل کسانی ساختارشکنانه و براندازانه است که زیرپرچم " اسلامیت " به نابودی " جمهوریت " نظام برخاسته و اعلام داشته و می دارند که " استبداد استدلالی "،...که ترجمان همان " استبداد دینی " است می تواند حاکم باشد برجامعه بدون اتکا به رای و نظر و رضایت مردم! و البته اینان در حاق اندیشه شان به قانون اساسی موجود هم هیچ باوری ندارند، و در این شرایط باید پرسید « روز جمهوری اسلامی » دیگر چه معنایی می تواند برای اینان داشته باشد؟


 


علی هنری

چرا جنبش های اجتماعی بیاموزیم؟ (۲)*

در طول تاریخ، انسان ها از آن چه دوست نداشتند شکایت کرده اند. بعضی اوقات حتی به بیش از شکایت اقدام کرده اند؛ با دیگران همدست شدند تا آن دوست نداشته ها را تغییر دهند. در جوامع مدرن، بیشتر از هر زمان دیگری در گذشته، مردم برای دنبال کردن  فهرست متنوع ای از اهداف، خودشان را سازماندهی کرده اند. برای نمونه جوامع در این دوران، اعتصاب ها، پیکت ها#  و راهپیمایی های جنبش کارگری را با هدف تشکیل اتحادیه و همچنین اهداف سیاسی تدارک دیده اند. در آغاز قرن نوزدهم لودیت ها# به زور وارد کارخانه های اولیه انگلیس شدند و ماشین های نو را شکستند. ده ها انقلاب در کشورهایی چون فرانسه، روسیه، چین، کوبا و ایران رخ داده است. جنبش زنان تلاش کرده است زندگی خانوادگی و ارتباط های زن و مرد را تغییر دهد. ما شاهد «روز زمین»# و سازمان هایی شبیه به اتحادیه دانشمندان متعهد و مجمع دفاع از منابع طبیعی بوده ایم. کنشگران حقوق حیوانات به زور وارد آزمایشگاه ها شده اند و حیوانات آزمایشگاهی را آزاد کره اند. تعداد فراوانی جنبش های محافظه کارانه و دست راستی همچنین وجود داشته است: از آمریکایی های مخالف مهاجران در دهه 1840 تا آن هایی که در مخالفت با طرح اجباریِ درآمیختگی دانش آموزان سیاه و سفید به مقابله برخواستند و تا آن هایی که کلینیک های سقط جنین را در سال های اخیر بمبگذاری کردند.

بعضی از این جنبش ها بدنبال فرصت هایی بوده اند تا حقوق جدیدی را مدعی شوند. درحالیکه برخی دیگر تنها به تهدیدها و خشونت های علیهشان پاسخ داده اند. بعضی بدنبال توانمندی و رشد اقتصادی و سیاسی بوده اند، در حالیکه دیگری ها با گزینه های سبک زندگی ای که دوست نداشتند یا می ترسیدند مقابله می کردند. برخی سازمان های رسمی خلق کردند، دیگری ها بر شبکه های غیررسمی تکیه کرده اند، و هنوز برخی از کنش های بیشتر خودانگیخته مانند شورش ها استفاده می کنند. جنبش  ها غالبا مجبور بودند بین خشونت و بی خشونت، قانون و بی قانونی، سقوط نظام و ترغیب برای تغییر، تندروی و میانه روی انتخاب کنند.

جنبش های اجتماعی تلاش های آگاهانه، هماهنگ و مداوم مردم عادی هستند برای تغییر برخی جنبه های جامعه شان با استفاده از روش های سازمان یافته.# جنبش های اجتماعی آگاهانه تر و سازمان یافته تر از مُدها یا رفتارهای همه گیر هستند. در جنبش ها بیشتر سازمان های رسمی وجود دارد، هرچند آن سازمان ها معمولا تنها یک بخشی از نقش را برعهده دارند. آن ها بیشتر شامل مردم عادی هستند که برضد افسرهای ارتش، سیاستمداران، یا نخبگان اقتصادی اند. آن ها نیاز ندارند بطور روشن سیاسی باشند ولی اغلبشان چنین اند. آن ها معترض چیزی هستند، چه بطور صریح در جنبش های ضدجنگ یا چه ضمنی در جنبش های بازگشت به سرزمین که دراصل از زندگی مردم شهری و شهرکی منزجزند.

چرا مطالعه جنبش های اجتماعی؟ نخست، شما شاید به جنبش های اجتماعی به صرف خودشان علاقه مند باشید چرا که بخش دراماتیک و مشترکی از جهان پیرامون هستند. شما شاید تنها بخواهید معترضان را درک کنید و با دیدگاهشان آشنا شوید: بویژه وقتی چیزی می خواهند که بنظر شما غیرمعمول می آید. چرا برخی تصور می کنند حیوانات باید صاحب حق باشند؟ چرا دیگران ایالات متحده را بخشی از یک توطئه شیطانی می دانند؟ درک جنبش های اجتماعی راه مناسبی برای درک تنوع انسانی است.

ولی دلایل دیگری برای مطالعه جنبش های اجتماعی وجود دارد که هر یک پنجره ای به جنبه ای از زندگی اجتماعی می گشاید. شما شاید جنبش های اجتماعی را از آن جهت مطالعه کنید که علاقه مند به سیاست هستید. چرا که جنبش ها منبع اصلی کشمکش ها و تغییرات سیاسی هستند. آن ها اغلب برای اولین بار موضوعات و ایده های سیاسی جدید را تبیین می کنند. هنگامی که مردم برای حل بعضی مسائل اجتماعی هماهنگ می شوند، بطورمعمول برای پررنگ کردن راه حلی که بنظرشان می رسد، جنبش اجتماعی شکل می دهند. احزاب سیاسی و رهبرانشان بندرت پرسش های جالب طرح می کنند و موضوعات نو را پیش می کشند: دستگاه بروکراسی  و سیاستمداران وقتشان را صرف مسائل روزمره می کنند. معمول این است که جنبش ها در خارج از سیستم سیاسی، به آن هایی که داخل سیستم هستند با فشار  تهدیدها و خواست های نو را می شناسانند.

شما شاید جنبش های اجتماعی را بیاموزید چرا که به کنش های انسانی بطور کلی یا بطور جزء نظریه های اجتماعی علاقه مندید. پژوهندگان جنبش های اجتماعی همواره بدنبال این پرسش هستند که چرا و چگونه مردم کاری را انجام می دهند و بویژه چرا آن را با هم انجام می دهند: این البته پرسشی است که بطور کلی جامعه شناسی بویژه نظریه های اجتماعی را جلو می راند. جنبش های اجتماعی مساله معروف هابزیِ نظم اجتماعی را پیش می کشند که: چرا مردم با یکدیگر همکاری می کنند درحالیکه با کنش تنهایی یا خودخواهانه فایده بیشتری کسب می کنند؟ مطالعه جنبش های اجتماعی این پرسش را دست یافتنی تر می کند: اگر ما بتوانیم دریابیم چرا مردم داوطلبانه در جنبش های اجتماعی همکاری می کنند، قادر خواهیم بود درک کنیم که بطور عام چرا مردم  با یکدیگر همکاری می کنند. کنش سیاسی یک نمونه از کنش اجتماعی است که بر دیگر حوزه های زندگی نیز نور می تاباند. کنش سیاسی را در دل انگیزه انسانی می توان جست. برای نمونه آیا مردم برای بیشینه کردن سود مادی کنش می کنند؟ آیا آن ها خارج از آداب و رسوم معمول و رایج، عقایدشان را درباره جهان بروز می دهند یا بسادگی بر موقعیت خودشان در جهان تاکید مجدد می کنند. جه تعادلی بین کنش نمادین و مادیگرایانه وجود دارد؟ و چه تفاوتی بین کنش خودخواهانه و دگرخواهانه؟

شما همچنین اگر علاقه مند به تغییرات اجتماعی هستید از مطالعه جنبش های اجتماعی سود می برید. این سود می تواند بهره ای نظری در چرایی رخ دادن تغییرات باشد، یا می تواند بهره ای عملی در تشویق به تغییر یا جلوگیری از آن باشد. جنبش های اجتماعی یک منبع تغییرات اجتماعی هستند. بقیه منابع شامل سازمان های رسمی بویژه بنگاه های اقتصادی برای نوع دیگری از سوددهی هستند: آن ها تکنولوژی جدید ابداع می کنند که شیوه های کار کردن یا ارتباط متقابل ما را تغییر دهند. بنگاه ها همیشه درحال ابداع کردن راه های جدید برای کسب سود بیشتر از کارگران هستند و در حال ابداع محصولات جدید برای بازار. این تغییرات بطور معمول شیوه های زندگی مردم را از هم می گسلد: یک ماشین جدید مردم را مجبور می کند سخت تر کار کنند. مردم به این قبیل تغییرات واکنش نشان می دهند و در مقابل آن ها بوسیله شکل دادن جنبش های اجتماعی مقاومت می کنند.

ولی در حالیکه سازمان های رسمی منبع اصلی تغییرات تکنولوژیک هستند آن ها بندرت منبع تغییر ارزش ها در چینش های اجتماعی موجود هستند. چرا؟ در جوامع مدرن با پیوندهای درهم تنیده سیستم های سیاسی اقتصادی، بروکراسی های بزرگ خواستار کنترل و پایداری اقتصادی و سیاسی هستند. بنابراین بمنظور آنکه از موارد غیرقابل پیشبینی اجتناب کنند آن ها سعی می کنند همه چیز را روال مند کنند. برای مثال آن ها در مقابل تغییر روابط مالکیت که یکی از اجزای کلیدی سرمایه داری است مقاومت می کنند.

بنابراین ابداعات در ارزش ها و باورهای سیاسی اغلب از مباحثات و تلاش های جنبش های اجتماعی برمی خیزند. چرا جوامع تنها بدون هیچ تغییری بی وقفه خودشان را تولید نمی کنند؟ زیرا که اغلب این جنبش های اجتماعی هستند که راه های جدید دیدن جامعه و راه های جهت گیری آن را توسعه می دهند. آنها بخش مرکزی آنچه که «جامعه مدنی» یا «حوزه عمومی» گفته شده است را تشکیل می دهند: جایی که در آن گروه ها و افراد در مورد آینده خودشان مناظره و مباحثه می کنند.

اگر شما علاقه عملی در گسترده شدن دموکراسی یا تغییر جامعه دارید، فوت و فن هایی در این راه وجود دارد که باید بیاموزید، از جمله تکینیک های سازماندهی، بسیج کردن و تحت تاثیر قراردادن رسانه ها. تعداد زیادی جنبش های اجتماعی در حدود چهل سال گذشته وجود داشته اند و در آن جنبش ها مردم آموخته های بسیاری درباره چگونگی راه انداختن جنبش ها اندوخته اند.

در پایان شاید چون علاقه مند به مبنای اخلاقی جامعه هستید نیاز باشد جنبش های اجتماعی را مطالعه کنید. جنبش های اجتماعی تاحدی شبیه هنر هستند: آنها تلاش هایی هستند برای اظهار حساسیت هایی که هنوز بخوبی تبیین نشده اند، روزنامه نگاران درباره شان هنوز ننوشته اند و قانونگذاران نیز هنوز بهشان اشاره ای نکرده اند. ما همه حساسیت های اخلاقی ای – شامل شهود ناگفته و همچنین اصول و قوانین تبیین شده- داریم که راهنمای ما در کنش هایمان است یا حداقل نقض شدن آن ها ما را آزارده می کند. جنبش های اجتماعی راه های مناسبی برای فهم این حساسیت های اخلاقی هستند.

جنبش های اجتماعی نقش حساسی در جوامع معاصر بازی می کنند. ما از طریق آن ها در باره جهان پیرامونمان می آموزیم. آنها ما را تشویق می کنند تا چگونگی سیاست های حکومت و روندهای اجتماعی و تکنولوژی های مدرن را بسنجیم. در بعضی موارد آنها حتی الهام می بخش ابداعات تکنولوژیکِ جدید و راه های جدید استفاده از تکنولوژی های قدیمی هستند. بیشتر از همه، آنها ابزاری اند که بوسیله آن ها  ما به چشم اندازهای اخلاقی مان برسیم یا شهود مبهم را به اصول و خواست های سیاسی تبدیل کنیم.

* این متن ترجمه ای است از مقدمه کتاب زیر:
Goodwin, J., & Jasper, J. M. (2009). The social movements reader: Cases and concepts. Wiley-Blackwell.
 


 


یک روز پس از آن که رئیس جمهور آمریکا تصمیم قطعی خود برای اجرای تحریم نفت ایران را اعلام کرد، روز شنبه، ۱۲فروردین‌ماه، مقامات کره جنوبی نیز اعلام کردند که تلاش خواهند کرد واردات نفت این کشور از ایران را کاهش دهند.
از سوی دیگر چین با انتقاد از فرمان باراک اوباما برای مجازات کشورهای خریدار نفت از ایران اعلام کرد آمریکا حق مجازات یک‌جانبه‌ی دیگر کشورها را ندارد.
وزارت خارجه‌ی چین روز شنبه در بیانیه‌ای کوتاه اعلام کرد: «چین همواره مخالف بوده است که یک کشور بر اساس قوانین داخلی‌اش علیه کشوری دیگر تحریم‌هایی یک‌جانبه وضع کند».
به گزارش رادیو فردا چین با اینکه یکی از عمده‌ترین خریداران نفت ایران به شمار می‌رود در ماه‌های اخیر واردات نفت از ایران را کاهش داده است.
کره جنوبی نیز از جمله آن دسته از واردکنندگان بزرگ نفت ایران است که تاکنون شامل معافیت از تحریم‌های جمهوری اسلامی ایران نشده است.
ایالات متحده آمریکا هفته گذشته اعلام کرد که ژاپن و ۱۰کشور اروپایی را به دلیل تلاش آنها برای کاهش خرید نفت از ایران، از تحریم‌های نفتی واشینگتن علیه ایران معاف کرده است. این تصمیم شامل حال کره جنوبی و چین و هند نشده است.
در همین زمینه، به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از مقامات وزارت خارجه از سئول، کره جنوبی انتظار دارد تا تابستان سال جاری با واشینگتن بر سر کاهش واردات نفت از ایران به توافق برسد.

به نظر می‌رسد مقامات کره جنوبی انتظار دارند با این کار هم بتوانند تا اندازه‌ای به واردات نفت ایران ادامه دهند و هم مشمول مجازات آمریکا نشوند.
با تصمیم روز جمعه باراک اوباما برای اجرای تحریم نفت ایران، راه برای دولت ایالات متحده هموار می‌شود تا هر کمپانی و نهاد مالی خارجی را که با ایران معامله می‌کند مجازات کرده و از بهره‌مندی از بازار بزرگ آمریکا محروم کند.

کره جنوبی که از متحدان نزدیک ایالات متحده است تاکنون به تاسی از واشینگتن معاملات تجاری خود با بیش از ۲۰۰گروه و شرکت و فرد حقیقی و حقوقی را که مشکوک به ارتباط با برنامه هسته‌ای ایران هستند محدود کرده است.قانون تحریم‌های آمریکا علیه واردات نفت جمهوری اسلامی روز ۲۸ژوئن، هشتم تیرماه ۱۳۹۱، رسمیت می‌یابد و لازم‌الاجرا می‌شود و تحریم نفتی اتحادیه اروپا علیه تهران سه روز بعد یعنی در ۱۱تیرماه.
به این ترتیب فشار تحریم‌ها بر حکومت جمهوری اسلامی که در داخل کشور نیز چندان بی‌مسئله روزگار نمی‌گذراند از اکنون تا سه ماه آینده روزبه‌روز افزایش خواهد یافت.
به‌ویژه آن که تاکنون چندین کشور نزدیک به ایالات متحده به‌واسطه نگرانی از تحریم دست به کاهش واردات نفت از ایران زده‌اند.
از جمله این کشورها می‌توان به ترکیه، هم‌پیمان آمریکا در ناتو، اشاره کرد که تنها ساعاتی پیش از اظهارات باراک اوباما در مورد تصمیم تحریم، اعلام کرد که ۱۰درصد از واردات نفت از ایران را کاهش می‌دهد.

ژاپن نیز اعلام کرده است که در پنج سال گذشته دست‌کم ۴۰درصد از واردات نفت خود از ایران را کاهش داده است.


 


عباس عبدی

جناب آقاي مرتضي كاظميان
با احترام

نقد شما را نسبت به مطالب اخيرم در جرس خواندم، دوست داشتم كه همان روز پاسخ آن را خدمتتان تقديم كنم ولي به علت سفر پيش‌بيني نشده و بيماري سخت و سرماخوردگي اين امر ميسر نشد و اكنون با چند روز تأخير مواردي را در بخش اول پاسخ به شما تقديم مي‌كنم.

۱. مرقوم فرموده‌ايد كه: « برخی مواضع آقای عبدی در این مصاحبه، چنان بود که نمی‌شد به سکوت رضایت داد ». معناي ضمني اين جمله آن است كه پيش از اين مطالبي از سوي من عنوان شده كه به هر دليلي در برابر آن‌ها به سكوت رضايت داده شده ولي اين بار چنين رضايتي جايز نبوده است. با توجه به اين كه از نظر بنده، نقد آراي ديگران نه دشمني، بلكه نوعي خيرخواهي و ابراز دوستي تلقي مي‌شود، چه خوب بود در همان زمان به هر نحوي كه مناسب مي‌دانستيد انتقادات خود را مطرح مي‌كرديد. شايد در اين صورت حداقل يكي از طرفين يا حتي هر دو طرف نسبت به مواضع خود تعديل مي‌شدند و كار به اين‌جا نمي‌كشيد كه سخناني به زبان رانده شود كه كاسه‌ي صبر را لبريز كرده و به ناچار سكوت شكسته شود. مشكل اين‌ جاست كه وقتي اختلاف نظرات تا اين حد پيشرفت كند، عقب‌نشيني و تصحيح موضع نيز ممكن است حيثيتي تلقي شود و چه خوب بود كه در همان اولين فرصت‌ها، انتقادات مطرح شود و اگر مطالب اخير من اجازه نداده كه دوستان بيش از اين مهر سكوت بر لب بزنند، بايد از آن استقبال كرد چون به طریق اولی اجازه نداده است كه اختلاف نظرات و برداشت‌ها بيش از اين عميق گردد.

۲. نوشته‌ايد كه: « برخلاف برخی از منتقدان، مایل نیستم پا در حوزه‌ای بگذارم که به نقد «انگیزه» و مولف، یا سوابق سیاسی ایشان برمی‌گردد ». واقعيت اين است كه از شما جز اين انتظاري نيست. ويژگي‌هاي اخلاقي آقاي كاظميان و ساير دوستانشان، نزد همه از جمله من شناخته شده است و به لحاظ رأي و نظر هم نباید نيازمند آن بودد كه به جاي نقد مطالب به انگيزه‌هاي ناشناخته و موهوم افراد پرداخت. متمايز بودن شما از كساني كه انگيزه‌شناسي، حرفه‌ي اوليه و آخرين و علم لدًنی و مادرزادي آنان است، افتخاري است كه اميدوارم هيچ‌گاه آن را از دست ندهيد و علت پاسخ‌گويي من به شما نيز همين ويژگي است و اين پاسخ نيز فقط حق‌شناسي به شماست وگرنه كساني كه انگيزه‌شناسي مي‌كنند و تهمت مي‌زنند، ارزش پاسخ‌گويي ندارند. ولي درباره‌ي سوابق سياسي قضيه فرق مي‌كند. انگيزه امري كاملاً ذهني و شخصي و غيرقابل سنجش است ولي سوابق سياسي موضوعي عيني است. ولي پرداختن به اين مسائل وقتي كاربرد دارد كه هدف ما نقد فرد و نه نقد گزاره‌هاي تحليلي‌اش باشد. به همين دليل هم نقد سوابق سياسي نيز جزئي از نقد سياسي و لازم است. ولي در اين‌جا خارج از موضوع بحث است.

۳. هرچند شما درباره‌ي انگيزه‌هاي من چيزي ننوشته‌ايد، ولي من مي‌خواهم به انگيزه‌هاي شما بپردازم!! از نظر من، شما و بسياري از دوستاني كه در جنبش سبز فعاليت مي‌كنيد، واجد انگيزه‌هاي انساني و ملي هستيد و در اين شكي ندارم. افرادي كه از زندگي شخصي‌شان مي‌گذرند و در عمل هم ثابت كرده‌اند كه حداقل تاكنون صادقانه به آرمان‌هاي خود متعهد بوده‌اند و هزينه‌هاي آن را نيز پرداخته‌اند، بنابراين من نه‌تنها در مقام نقد انگيزه‌‌هاي شما و ساير دوستانتان نيستم، بلكه آن‌ها را ارج مي‌نهم و درجه‌ي خلوص آن را از انگيزه‌هاي خود بيشتر مي‌دانم. نه‌تنها انگيزه‌ي شما را مي‌شناسم، بلكه در خيرخواهانه بودن انگيزه‌ي بسياري از افراد داخل حكومت هم شك ندارم و آنان هم با انگيزه‌هاي خيرخواهانه و مثبت دست به اقداماتي مي‌زنند كه از نظر من و شما پذيرفتني نيست. به همين دليل است كه اگر بخواهيم درستي و نادرستي گفتار و رفتار را از انگيزه‌ها نتيجه بگيريم، با بن‌بست مواجه مي‌شويم، و از روي رفتار و گفتار هم نمي‌توان با اطمينان به كنه انگيزه‌ها پي برد. از اين رو در سياست و نقد سياسي، مسأله‌ي محوري نقد گفتار و رفتار است و در انگيزه‌ها نمي‌توان وارد شد. بدترين رفتارها ممكن است با خيرخواهانه‌ترين انگيزه‌ها انجام شود. پس تمركز را بايد بر رفتار داشت.

چند نكته‌ي ديگر را هم مي‌خواستم در مقدمه بنويسم كه بهتر ديدم در پايان به آن‌ها بپردازم.

۴. نوشته‌ايد كه: «، آقای عبدی در سخن مورد استناد، در درجه ی نخست، مهر تاکیدی زده بر تقلب فاحش در انتخابات ۱۲ اسفند. یعنی اگر مطابق اظهارنظر ایشان، میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم کمابیش درحد مجلس هشتم بوده، در آن انتخابات حدود ۵۱ درصد و در این انتخابات، حسب ادعای حاکمان بیش از ۶۴ درصد شهروندان پای صندوق‌های رای حاضر شده‌اند. چنین انتخاباتی با این کیفیت، خود مهر تاییدی است بر سیاست و تاکیدات کسانی که دلیلی برای شرکت در نمایش ۱۲ اسفند نمی دیدند ». اين گزاره‌ها و نتيجه‌گيري‌هاي شما از يك اشتباه فاحش ناشي مي‌شود. متأسفانه سايت عصر ايران بخشي از گفت‌و‌گوي مرا حذف كرد كه اگر وجود مي‌داشت شايد چنين اشتباهي هم براي شما رخ نمي‌داد هر چند بدون آن نیز نباید مرتکب چنین اشتباهی شد. تقلب در انتخابات با كم و زياد اعلام كردن درصد مشاركت دو چيز گوناگون است. تقلب؛ زياد يا كم كردن عمدي تعداد آرا و يا جابه‌جا كردن آرا را شامل مي‌شود. ولي كم يا زياد شدن درصد مشاركت مي‌تواند ناشي از دو اتفاق باشد. يا از طريق كم و زياد كردن تعداد آرا كه اين تقلب است و يا ناشي از كم اعلام كردن واجدين حق رأي كه اين را تقلب نمي‌گويند و اين موضوع آشكاري است. هميشه (چه در گذشته و چه در حال) تعداد واجدين حق رأي به طور معمول حدود ۱۰ درصد كمتر از تعداد واجدين واقعي اعلام مي‌شود تا از اين طريق درصد مشاركت به شكل صوري افزايش يابد. در اين انتخابات هم همين‌ طور است. تعداد واجدين حق رأي را رسماً ۴۸ ميليون نفر اعلام كردند ولي به نظر من و با استناد به نتايج سرشماري سال ۱۳۸۵، اين تعداد حدود ۵۴ ميليون نفر است.

من نمي‌دانم كه جناب آقاي كاظميان ۵۱ درصد شركت‌كنندگان در انتخابات مجلس هشتم را از كجا آورده‌اند ولي جهت اطلاع ايشان عرض مي‌كنم كه مطابق اعلام وزارت كشور (موجود در سايت اين وزارت‌خانه) رقم درصد مشاركت در آن انتخابات بر اساس ۴۳/۸ ميليون نفر واجد حق رأي، ۵۵/۴ درصد است. ولي اگر درصد واجدين حق رأي را از سرشماري سال ۸۵ استخراج كنيم، اين تعداد ۴۷/۷ ميليون نفر مي‌شود كه همان ۵۱ درصد مشاركت گفته شده از سوي آقاي كاظميان مي‌شود. اين درصد در انتخابات اخير اندكي بيشتر و به حدود ۵۴ درصد رسيده است. بنابراين اظهارات مرا در گفتگو نمي‌توان تأييد تقلب به معناي پيش‌گفته دانست ولي اگر تغيير تعداد واجدين حق رأي و اعلام كمتر آن را تقلب بدانيم، در اين صورت همه‌ي انتخابات قبلي واجد چنين مشخصه‌اي بوده‌اند و آقاي كاظميان نمي‌توانند از اين حيث ميان انتخابات اخير و قبلي‌ها تمايزي قائل شوند و اگر اين امر مهر تأييدي است بر سياست و تأكيدات كساني كه دليلي براي شركت در انتخابات ۱۲ اسفند نمي‌ديدند، بايد گفت كه اين مهر تأييد در انتخابات قبلي هم وجود داشته و نبايد در آنها هم شركت مي‌كردند. حتي در مورد انتخابات سال ۸۸ هم به طور رسمي۴۶/۲ ميليون نفر واجد حق رأي اعلام شده است، در حالي كه رقم اصلي نزديك به ۵۰ ميليون نفر بوده و معلوم نيست با توجه به اين كه اين رقم از مدت‌ها پيش از انتخابات اعلام شده بود، چرا برخي كه آن را تقلب مي‌دانند در آن انتخابات شركت كردند؟!

۵. جناب كاظميان مرقوم فرموده‌اند كه: «آقای عبدی توضیح نمی‌دهد که دلیل او برای این‌که «درصد شرکت کنندگان در این انتخابات، کمابیش در حد مجلس هشتم بود»، چیست. یا باید به ادعای وزارت کشور احمدی نژاد و شورای نگهبان آیت الله خامنه‌ای اعتماد کرد، و یا به برآوردهای ناظران. کدام ناظر، تراز برآورد آقای عبدی است؟ برخی ناظران در داخل کشور، که آقای عبدی به‌خوبی آنان را می‌شناسد و به روابط و تخصص آنان اشراف دارد، بر این باورند که میزان مشارکت در انتخابات به ۴۰ درصد نمی‌رسد. در این صورت، آیا باز وضع همان است که آقای عبدی می‌گوید؟ از کسی چون آقای عبدی که دست توانمندی در پیمایش‌های میدانی دارد، این شکل از ادعا و ارزیابی، بعید است». خب چون بخشي از مصاحبه حذف شده، به همين دليل ضمير ارجاع مشخص نبوده است. ولي استناد من به وزارت كشور احمدي‌نژاد، و شوراي نگهبان آيت‌الله خامنه‌اي است! و من ناظري را نمي شناسم (چه رسد به آن كه به خوبي او را بشناسم) كه حكم به ميزان انتخابات زير ۴۰ درصد داده باشد و يقين بدانيد كه چنين ناظر معتبري هم وجود خارجی ندارد و اگر ادعاي صلاحيت كند، نمره‌ي لازم را براي كسب صلاحيت به دست نخواهد آورد. ايميل مرا در اختيار داريد، به اين ناظر محترم بدهيد تا از مستندات ايشان مطلع شوم. يقيناً اگر قانع‌كننده بود (نه از سوي من، از سوي ۵ نفر فرد معتبر ديگر)، به شما اطمينان خواهم داد كه نظرات او را پذيرفته و رسماً اعلام مي‌كنم، هر تبعاتي هم كه مي‌خواهد داشته باشد. ولي يقين بدانيد كه اين‌ها اظهارات غيررسمي و حدس و گماني در گعده‌های سياسي است و هيچ ناظري وجود ندارد كه بتواند چنين ادعاي علمي را مطرح كند. براي طرح چنين ادعايي مقدمات زيادي لازم است، مي‌توانيد از آقاي دكتر قاضيان که فعلا در دسترس شما هستند جويا شويد تا راهنمايي‌هاي لازم صورت گيرد.

ولي چرا به آمار رسمي استناد مي‌كنم؟ اول اين كه من در مقابل آمار رسمي منفعل نيستم. بسياري و البته نه همه‌ي موارد از تقلب آمار را مي‌توانم از طريق تجزيه و تحليل جزئيات آمار رسمي برملا كنم، كه پيش از اين هم انجام داده‌ام. ولي اجازه دهيد كه بپرسم اگر اين دو مرجع براي استناد به آمار معتبر نيستند، خب شما چگونه و بر اساس چه ملاكي به انتخابات مجلس هشتم استناد مي‌كنيد؟ آمارهای انتخابات‌هاي قبلي را چگونه توجيه مي‌كنيد؟ و اساساً ديگر بحث از آمار و ارقام چه جايگاهي دارد؟ براي اين كه بدانيد چرا من به اين آمار استناد كرده‌ام، بخش‌هاي منتشر نشده‌ي مصاحبه با عصر ايران را در زير تقديم مي‌كنم.

"در این انتخاباتی که از نظر شما غیررقابتی بود، طبق رقم اعلام شده، ۶۴ درصد واجدین حق رای شرکت کردند ...
این رقم درست نیست.
رقم درست به نظر شما چقدر است؟
فکر می کنم در آینده نزدیک کسانی پیدا شوند که بتوانند بر اساس همین امار موجود، رقم دقیق مشارکت در انتخابات را اعلام کنند. در تحلیل میزان مشارکت در این انتخابات، باید به دو نکته توجه کنیم. تعداد و درصد رای دهندگان را باید از هم تفکیک کرد. تعداد رای دهندگان به هر حال رقم مشخصی است. اما درصد رای دهندگان بستگی به کم و زیاد کردن مخرج کسر واجدین حق رای است. اگر مخرج کسر کوچک شود، بدون اینکه نیازی به افزایش تعداد آرا باشد، درصد مشارکت بصورت صوری افزایش می یابد.
کوچک کردن مخرج کسر یعنی چه؟
یعنی واجدین حق رای را به جای اینکه ۵۴ میلیون نفر اعلام کنیم، ۴۸ میلیون نفر اعلام می کنیم. این کار موجب تفاوتی حدود ده درصدی در میزان رای دهندگان می شود بدون اینکه تعداد رای دهندگان را بیش از حد واقعی اعلام کنیم.
به نظر شما، واجدین حق رای بیش از ۴۸ میلیون نفرند؟
بله، تعداد آنها خیلی بیش از ۴۸ میلیون نفر است. اما کار دیگری هم می توان کرد. می توان صورت کسر یعنی تعداد آرا را افزایش داد. در این صورت شما باید آرای همه را به یک نسبت بالا ببرید که کسی از نامزدها اعتراض نکند. اما این امر تقریباً اگر نگوییم غیر ممکن خیلی مشکل‌زاست. راه دیگر این است که آرای برخی از کاندیداها را بالا ببرید که این هم مساله ساز می شود. بنابراین می توانید ارای باطله را بالا ببرید. آرای باطله جزو شمارش کل مشارکت کنندگان محسوب می شود اما تاثیری در نتیجه انتخابات ندارد. بنابراین من معتقدم تغییر جدی در نتایج این انتخابات حاصل نشده است.(مساله رد صلاحیت‌ها بحث دیگری است) انچه که ممکن است رخ داده باشد، افزایش رقم آرای باطله است. البته من مطمئن نیستم آرای باطله بیش از حد واقعی اعلام شده باشد اما مقایسه بین آرای باطله این دوره و دوره قبل انتخابات مجلس، می تواند در تحلیل این موضوع راهگشا باشد. یعنی باید دید که آیا درصد آرای باطله این دوره، از دوره قبل خیلی بیشتر است یا نه؟ همیشه درصدی از آرای باطله وجود دارد ولی اگر این رقم و درصد خیلی زیاد باشد، این امر مساله ساز می شود. بنابراین من فکر می کنم میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم، حول و حوش پنجاه درصد بود..."

بنابراين يقين بدانيد كه درباره‌ي آمار و ارقام و ميزان مشاركت حتماً دقيق سخن مي‌گويم و هيچ‌گاه اجازه نمي‌دهم كه اعتبار و صلاحيت پژوهشی من قرباني اهداف كوتاه مدت سياسي شود. درباره‌ي انتخابات سال ۸۸ هم نظرات متفاوتي از دوستان دارم و متأسفانه حتي همان كارشناسان و ناظران معتبر (نمي‌دانم همان‌ها هستند يا افراد ديگر) نظرات رسانه‌اي جنبش سبز را تأييد نمي‌كنند، ولي بنا بر ملاحظاتي انگيزه‌ي كافي براي بيان آن ندارند.

۶. فرموده‌ايد كه: « در وجه سلبی، اما می‌توان به‌گونه‌ای دیگر سئوال کرد، اگر گروه‌هایی که انتخابات را تحریم کردند بر ضرورت مشارکت در آن پامی‌فشردند، آیا هیچ اتفاقی در میزان مشارکت مردم رخ نمی‌داد؟ اگر رهبران جنبش سبز، زندانیان سیاسی، خانواده شهدای جنبش سبز، آقای خاتمی و دیگر احزاب و گروه‌ها (از مشارکت و نهضت آزادی تا دیگر لایه‌های اپوزیسیون) لزوم حضور پای صندوق‌ها را مورد تاکید قرار می‌دادند، آیا سقف مشارکت، دچار تکان نمی‌شد؟ پس چگونه و با کدام منطق، آقای عبدی به راحتی اثرگذاری اجتماعی و سیاسی قهرکنندگان با انتخابات ۱۲ اسفند را نفی کرده است؟ بعید است که پژوهشگر اجتماعی و تحلیلگری چون ایشان، بخواهد پشتوانه اجتماعی معنادار تحریم کنندگان را نفی و رد کند.» از آقاي كاظميان عزيز بعيد است كه تا اين حد بر اساس مفروضات و پايه‌هاي غيرمنطقي به نقد ديگران بنشينند. لطفاً خوب توجه كنيد تا بعد از اين دچار اين‌گونه سوءتفاهم‌ها نشويم. اگر به مصاحبه‌ي من توجه مي‌كرديد در آن آمده است كه تحريم‌كنندگان نتوانسته‌اند يا نمي‌توانند مردمي را كه در پي مشاركت هستند، مخاطب خود قرار دهند و آن‌ها را به عدم مشارکت مجاب كنند. بنابراين روشن است كه آنان اگر دلايل كافي براي شركت داشته باشند، مخاطبان خود را مي‌توانستند به شركت ترغيب كنند، ولي براي عدم مشاركت مخاطبان خودشان نيازي به تحريم نداشتند، مي‌توانستند سكوت كنند يا توپ را به زمين حكومت بياندازند، هم‌چنان كه در مجلس هشتم هم سخني از تحريم نبود، و مخاطبان امروزي تحريم‌كنندگان قانع به شركت نشدند و شركت هم نكردند. بنابراين اثبات يك امر، نفي ساير ادعا‌ها نيست. اما اجازه دهيد كه يك فرض ديگري را هم اضافه كنم، در اين انتخابات حتي اگر اصلاح‌طلبان و تحريم‌كنندگان هم مردم را به مشاركت دعوت مي‌كردند، باز هم گمان نمي‌كنم كه در آرا تأثير چنداني مي‌داشت، زيرا مسأله‌ دعوت به شركت يا تحريم نيست، بلكه زمينه‌هاي عيني انتخابات از حيث رقابت و ... است كه مردم را به حضور ترغيب يا از آن دور مي‌كند. انتقاد من هم به تحريم‌كنندگان همين بود كه براي تحريم بايد مخاطباني بيشتر از مخاطبان موجود خود را؛ كه اگر از آنان دعوت هم مي‌كرديد پاي صندوق نمي‌رفتند، را بتوانيد به تحريم جلب كنيد. ولي تحريم‌كنندگان به علت ضعف رسانه و ضعف مفهوم كه مورد پسند و مسأله‌ي اين طبقات باشد در تحريم شكست خوردند.

۷. نوشته‌ايد كه: « هیچ‌کدام از شخصیت‌های حقوقی و حقیقی‌ که بر عدم شرکت خود در انتخابات تاکید کردند، معتقد نبودند که انتخابات مشارکتی ۷۰-۸۰ درصدی خواهد داشت. اساسا بحث اصلی همه‌ی آنان، فقدان لوازم مورد نیاز برای یک انتخابات آزاد و سالم و منصفانه بود. وقتی چنین شرایط و لوازمی موجود نیست، طبیعتا نتایج انتخابات هم ناسالم ارزیابی خواهد شد و غیرقابل اعتنا».
جناب كاظميان در كدام انتخابات گذشته، لوازم مورد نياز براي انتخابات آزاد و سالم و منصفانه وجود داشته است كه مي‌خواهيد در اين انتخابات باشد؟ به علاوه اين چه ربطي به تحريم دارد؟ تحريم يك كنش ايجابي در جهت ترغيب ديگران به عدم حضور در انتخابات است، در حالي كه اگر گفته مي‌شد كه ما قصد شركت داريم ولي لازمه‌ي آن ايجاد شرايط اولیه به اندازه‌ي پيش‌زمينه‌ي مجلس هشتم است، در اين صورت جاي پرسشي باقي نمي‌ماند و توپ در زمين حكومت بود. در ادامه نوشته‌ايد كه: «اما این مهم بود که مستقل از کسانی که مصمم به عدم شرکت در انتخابات بودند، لایه‌های اجتماعی مردد نیز همراه جنبش اعتراضی شوند. یعنی بجای حضور پای صندوق‌های رای (تحت تاثیر بمباران تبلیغاتی رسانه‌های عریض و طویل حکومت یا جو روانی جامعه یا برخی ملاحظات سیاسی و حتی اقتصادی) توجیه شوند که صحنه انتخابات را خالی‌تر سازند. اتفاقی که رخ داد؛ وضعی که به شکلی محسوس در بسیاری نقاط ایران برای شهروندان ملموس بود». با اين حساب بايد دست‌ها را بالا ببريم و سخن جناب كاظميان را بپذيريم كه بله چنين شد و البته نيازي هم به ارائه‌ي دلايل و مستندات نيست. اين سخن را براي دوستاني كه در پي تحريم بودند و علاقه‌مندند که خود را پیروز بدانند، بايد زد، نه براي من كه بر اساس مستندات فوق ثابت كرده‌ام كه تحريم در كاهش آرا به طرز معناداري موفق نبوده است.
آقاي كاظميان يك بار ديگر اين اظهارنظر خود را مرور كنيد تا ببينيد كه براي بيان آن بر اساس منطق علمي چه مسيري را بايد طي كرد.‌« اتفاقی که رخ داد؛ وضعی که به شکلی محسوس در بسیاری نقاط ایران برای شهروندان ملموس بود.
اگر رهبر جمهوری اسلامی تاکید می‌کند بحرانی وجود ندارد (و ازجمله نظام با «بحران مشروعیت» و «بحران مشارکت سیاسی» روبرو نیست)، و در پی نواختن «سیلی» به گوش مخالفان است، آن هم به لطف «صف‌های طویل»، برای دموکراسی خواهان ایران، مهم به تصویر کشیدن دوباره عمق شکاف ملت – دولت و بحران مشروعیت نظام سیاسی در ایران بود. چیزی که به قدر لازم به‌وقوع پیوست. اگر جز این بود، چه نیازی به دستکاری نتایج انتخابات»
اجازه دهيد كه ريشه‌ي خطاي تحليلي دوستان تحريمي را بيان كنم. همان خطايي كه در سال ۸۸ هم به آن عارض شدند. من اين نكته را در موارد ديگر هم توضيح داده‌ام. مشكل اين‌جاست كه توزيع اجتماعي راي منتقدين و حكومت(حكومت متكي به منابع نفتي)، نسبتاً دو قطبي است. اگر مشاركت انتخابات اخير حدود ۵۴ درصد بوده، مشاركت در استان تهران حدود ۳۰ درصد است و مشاركت در حوزه‌ي انتخابيه‌ي تهران (شامل تهران، شهرري، اسلام‌شهر و شميرانات) حدود ۲۷ درصد است و مشاركت در مناطق ۱ تا ۶ (بالاتر از خيابان انقلاب) به احتمال فراوان به حدود ۲۰ درصد و شايد هم كمتر مي‌رسد. وقتي كه انتخابات شبيه سال ۸۸ يا ۸۰ يا ۷۶ و يا مجلس ششم مي‌شود، حضور طبقات متوسط و بالاي جامعه يك‌باره ۳ و حتي ۴ برابر مي‌شود و كل مشاركت مردم ايران به ۸۰ درصد هم مي‌رسد. در نتيجه وقتي ناظران مورد نظر آقاي كاظميان عزيز در انتخاباتي مثل ۱۲ اسفند به مراكز رأي‌گيري نگاه مي‌كنند، مشاركت را تا حدود يك چهارم و يا يك سوم برآورد مي‌كنند، در حالي كه اين امر غلط است، زيرا در بسياري از مناطق دیگر کشور چنين تغييري وجود نداشته و يا در اين حد نبوده. حتماً مي‌دانيد كه استان‌هايي مثل كهگيلويه و بويراحمد، ايلام و خراسان جنوبي كه از استان‌هاي فقير جامعه‌ي ايران هستند، بيشترين درصد مشاركت را داشته‌اند و ترديد نبايد داشت كه آن ناظران محترم كمتر گذارشان به اين استان‌ها مي‌افتد. اين اشتباهي بود كه در جريان انتخابات سال ۸۸ هم از سوي دوستان ديده شد. تفاوت ديگر در فعال (اكتيو) بودن رأي‌دهندگان يا رأي‌ندهندگان در برابر منفعل (پاسيو) بودن آراي موجود در صندوق است. اگر صد نفر واجد حق رأي در ايران به دو گروه مساوي ۵۰ – ۵۰ تقسيم شوند و يك گروه تحريمي باشد و گروه ديگر رأي‌دهنده، در اين صورت در منظر عمومي صداي تحريمي‌ها بيش از ده‌ برابر مشاركت‌كنندگان است. (دلايل اين وضع روشن است كه به آن نمي‌پردازم). ولي اين بدان معنا نيست كه در صندوق رأي هم بايد همين وضع باشد، زيرا در آن‌جا رأي يك پيرزن روستايي در ايلام، به اندازه‌ي رأي يك سياست‌مدار فعال در تهران شمرده مي‌شود. به عبارت ديگر اگر ۱۰۰۰ پيرمرد و پيرزن روستايي از رأي دادن امتناع كنند، در شمارش آرا به اندازه‌ي آن است كه ۱۰۰۰ روزنامه‌نگار، استاد، دانشجو، پزشك و ... انتخابات را تحريم كنند، ولي در واقعيت و كيفيت امر ميان اين دو واقعه تفاوت از زمين تا آسمان است. به همين دليل هم بارها متذكر شده‌ام كه حكومت نبايد نسبت به تعداد آرا دلخوش باشد، كيفيت آرا نيز بسيار مهم است و زنگ خطر آن مدت‌هاست كه شنيده مي‌شود.

از آن‌جا كه ممكن است مطلب طولاني شود و من هم به علت سرماخوردگي قادر به نوشتن پي‌درپي نيستم، فعلاً تا همين‌‌جا را به عنوان پاسخ بخش يك منتشر نماييد تا طي دو يا سه روز آينده بخش بعدي تقديم حضورتان گردد.

منبع: وب‌سایت جرس

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.
Email Marketing Powered by MailChimp

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته