خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای داخلی ایران، نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی روز یکشنبه، 1 ژانویه، اقدام به شلیک یک «موشک میانبرد ضد رادار» در خلیج فارس کرده است. پرتاب این موشک در جریان رزمایش دریایی در نزدیکی تنگه هرمز صورت گرفته است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، محمود موسوی سخنگوی این رزمایش دریایی، به خبرنگاران گفته است که این موشک یکی از سامانههای جدید موشکی سطح به هوا با برد متوسط ایران است.
آقای موسوی که معاون عملیات نیروی دریایی ارتش ایران است همچنین اضافه کرد: «این موشک میانبرد به آخرین فناوری مقابله با اهداف ضد راداری و سامانههای هوشمند جلوگیری از اختلال در هدایت مسیر مجهز است.»
او افزوده است که این موشک «با بهرهگیری از دانش متخصصان داخلی» طراحی و تولید شده است.
دریادار موسوی همچنین از آزمایش موشک سطح به هوا و موشک دوش پرتاب میثاق ۲ «که علیه اقدامات جنگ الکترونیک دشمن تجهیز شده» خبر داد.
ایران هفته گذشته گفت در جریان مانورهای دریایی در تنگه هرمز، موشکهای دارای برد کوتاه و بلند از جمله موشکهای ساحل به دریا، زمین به زمین و زمین به هوا را آزمایش خواهد کرد.
مانورهای ده روزه دریایی ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز از روز شنبه سوم دی آغاز شد و تا سهشنبه این هفته ادامه خواهد داشت.
دریادار موسوی در بخش دیگری از سخنانش افزوده است که از بامداد دوشنبه ۱۲ دی ماه و در آخرین روز از مرحله قدرت این رزمایش دریایی، بخش گستردهای از یگانهای سطحی، زیرسطحی و هوادریایی نیروی دریایی ارتش «آرایش تاکتیکی جدیدی را به اجرا خواهند گذاشت.»
آقای موسوی در توضیح این آرایش جدید افزوده: «براساس این آرایش جدید تاکتیکی، تردد هرگونه شناور از تنگه هرمز در صورت اراده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران غیرممکن خواهد بود.»
مقامهای جمهوری اسلامی بعد از چند روز تهدید ضمنی به بستن تنگه هرمز، روز شنبه ۱۰ دی گفته بودند که قصد ندارند تنگه هرمز را ببندند.
سرتیپ مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی گفته بود: «گفتمان انسداد تنگه هرمز مربوط به پنج سال گذشته است، گفتمان امروز جمهوری اسلامی ایران دارای حیطهها و لایههای جدیدی است.»
لازم به اشاره است ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا نیز در واکنش به این تهدیدها اعلام کرد که اجازه نخواهد داد رفتوآمد کشتیها در تنگه هرمز مختل شود.
بیشتر بخوانید:
«تنگه هرمز جزو جغرافیای دفاعی ایران است»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
کمتر اتفاق افتاده که تنها پس از چند سال، در روایت تاریخ قرن بیستم، کسانی باشند که با علم به تکثر رسانهها و حتا در مواردی، بود افراد ذینفع، به این حد از جسارت دست یافته باشند که بتوانند تحریفی آشکار از رویدادی کاملن شفاف داشته باشند.
احسان نراقی، یکی از این موارد نادر است، که توانایی و اعتمادبهنفس شگرفی در مورد باور سخناناش از سوی مخاطبین داشته و دارد. او آنچنان با زیرکی و نامحسوس در پس کلماتی بعضن نامفهوم و دولبه به تاریخناشناسی هموطناناش اعتماد میکند که با صراحت دست به تحریف، تخریب و تغییری تکمیل میزند، مواردی که تنها پس از چند لحظه تامل به مفهوم برداشت شده عموم از پس این کلمات به ذهن متبادر میشود. به مواردی از این سخنان توجه کنید:
نراقی درباره اقدامات محمدرضا پهلوی در سالهای بعد از کودتای 28مرداد تا بهمن 57 میگوید: «در آن سالها ساواک زیرنظر حکومت نظامی که تیمور بختیار آن را ایجاد کرده بود تاسیس شد. یک فعالیت بختیار و ارکان حکومت نظامی بعد از کودتای 28 مرداد معطوف به بازداشت مخالفین رژیم به خصوص اعضای جبهه ملی و تودهایها بود. آن زمان ششصد افسر تودهای وجود داشتند که ساواک از آنان بازجویی کرد. بازجوها کسانی بودند که زیرنظر بختیار کار میکردند و چهره های شاخص آنان زیبایی، سیاحتگر، امجدی و مولوی بودند.»
از ابتدای تشکیل ساواک تفکر کمونیستی به شدت در آن نفوذ کرد و اهمیت یافت. تودهایها دستگیر شده چون تحصیلکرده، زبده و باسواد بودند توانستند هنگام بازجویی تمام بازجوها را تحت تاثیر خود قرار دهند چون بازجوها افرادی کمسواد و بیفرهنگ بودند
وی درباره تشکیل ساواک میگوید: «از ابتدای تشکیل ساواک تفکر کمونیستی به شدت در آن نفوذ کرد و اهمیت یافت. تودهایها دستگیر شده چون تحصیلکرده، زبده و باسواد بودند توانستند هنگام بازجویی تمام بازجوها را تحت تاثیر خود قرار دهند چون بازجوها افرادی کمسواد و بیفرهنگ بودند. بالاخره وقتی یک بازجو، زندانی را شکنجه میداد پس از مدتی میان او و زندانی رابطهای برقرار میشد که شکنجهگر مدتی بعد نوعی احساس گناه پیدا میکرد. در صورتی که در گذشته اینطور نبود حتا وقتی مامور آگاهی آن زمان کسی را تحت بازجویی قرار میداد به زندانی میگفت کار شما خلاف مصالح مملکت است.»
نراقی ادامه میدهد: «تفکر کمونیستی بعد از کودتای 28 مرداد از طریق زندانیان تودهای وابسته به شوروی به تدریج چنان تاثیری بر ماموران زندان گذاشت که ایدهآلهای بزرگ شاه برای آنان شبیه ایدهآلهای کمونیستی شده بود و همین موضوع موجب شده بود که شاه و دستگاه حکومت برای طبقه روشنفکر هیچ استقلالی قایل نشود. از نظر شاه و حکومت هر روشنفکری وابسته به انگلیس و آمریکا و شوروی تلقی میشد و روشنفکر مستقل برای حکومت معنی نداشت.»
وی درباره اختلاف میان کاشانی با دکتر مصدق ادامه میدهد: «زمانی که دکتر مصدق لایحه اختیارات را در اواسط مرداد به مجلس برد هر چند مجلس هم با آن موافقت کرد، اما کمکم زمزمههای مخالفت شنیده شد. البته مخالفت جدی آیتاله کاشانی زمانی بود که دکتر مصدق درخواست تمدید اختیارات برای مدت یکسال دیگر کرد. مسئله به این صورت بود که مخالفین و تعدادی از نمایندگان مجلس پیش آقای کاشانی میآمدند و اظهار نارضایتی میکردند. آیتاله کاشانی مخالفتی با تصویب این لایحه در نوبت اول نداشت چون وضعیت بحرانی کشور را خوب درک میکرد ولی تمدید آن را برای یکسال دیگر تحمل نمیکرد. البته باید پذیرفت که دکتر مصدق وقتی که اختیارات را از مجلس گرفت توانست قوانینی را تصویب کند که هر اصلاحطلبی آن را آرزو میکرد یعنی نمیخواست که از این قدرت بهنفع خود سواستفاده کند و بارها تاکید میکرد که من مستبد نیستم. او روحیهای داشت که میگفت مجلس در شرایطی است که مانع تصویب این قوانین است. این یکی از موارد اختلافی بود که میان آقای کاشانی و دکتر مصدق به وجود آمد.»
نراقی اختلاف دیگر را بر سر موضوع انتصابات دکتر مصدق میداند: «آقای کاشانی میگفت: شما همیشه میگفتید که تا قبل از من تمام نخستوزیران آلت سفارت انگلیس بودند حالا چطور شما خودتان سهامالسلطان بیات را که با شما نسبت فامیلی دارد در راس هیت مدیره شرکت نفت قرار دادی. با انتصاب سرلشگر محمد دفتری به عنوان رییس گارد مسلح هم مخالفت کرد چون زمانی که میخواستند آقای کاشانی را تبعید کنند او به عنوان فرمانده دژبان، ایشان را با رفتاری توهینآمیز دستگیر کرد و آقای کاشانی هم از او خیلی دلخور بود. در مورد انتصاب رضا فلاح در شرکت نفت هم مخالفت کردند چون معتقد بودند او نشان زانوبند حمایت از ملکه انگلیس گرفته و شایسته نیست به عنوان مشاور نزدیک در امور نفتی تعیین شود. در شرکت نفت افرادی همچون مهندس پرخیده و حسن نوذری نظر مساعدی نسبت به فلاح نداشتند و او را انگلوفیل میشناختند. این مخالفتها کمکم علنی شد و کار به جایی رسید که یک روز در منزل ما که آیتاله کاشانی هم حضور داشت و همه برای صرف ناهار دعوت داشتند، پدر و عموی من که با ایشان فامیل بودند و در واقع با ایشان بزرگ شده بودند به ایشان پیشنهاد کردند ما ترتیبی دادیم که شما برای معالجه به فرانسه بروید، گذرنامه و ویزا هم برای شما آماده کردهایم. ایشان گفت بهتر است در این مورد با دکتر مصدق مشورت کنم، پس از مشورت دکتر مصدق به ایشان میگوید شما باید در ایران باشید و از این قبیل حرفها. بدبینها که در اطراف آقای کاشانی بودند میگفتند که دکتر مصدق میخواهد شما بمانید چون اختلاف به جای باریک کشیده خواهد شد و مصدق قصد دارد از محبوبیتی که دارید کاسته شود، در حالی که در چنین نزاع و کشمکشی معلوم نیست اگر آقای کاشانی تضعیف میشد، این به نفع مصدق باشد.»
این چهره خبرساز دوران پایانی حکومت پهلوی با اشاره به مخالفت تعدادی از همراهان دکتر مصدق با تندرویهای دکتر فاطمی میافزاید: «آقای سپهر ذبیح در کتاب خود ایران در دوران دکتر مصدق به این مسئله پرداخته که به نظرم اهمیت زیادی دارد. او که از دوستان دکتر فاطمی بوده به شرح گفتوگوی خود با فاطمی در اوایل مرداد 1332 اشاره میکند و میگوید عقیده فاطمی درباره انشعاب رهبران برجسته جبهه ملی از آن، این بود که جدا شدن آنان سبب تحکیم حکومت ملی میشود چرا که اغلب آنان افراد فرصتطلبی هستند که به خاطر منافع شخصی و سیاسی، به مصدق پیوسته بودند. فاطمی اطمینان داشت که اکثریت عمده طرفداران دکتر مصدق، انشعابکنندگان را به عنوان خائن محکوم میکنند. فاطمی، افرادی مانند کاشانی و دکتر بقایی و مکی را ناچیز میشمرد و عقیده داشت که گذشته سیاسی آنان ثابت میکند که آدمهایی فرصتطلب بوده و از لحاظ سیاسی قابل اعتماد نیستند. در مورد فعالیتهای حزب توده دکتر فاطمی خطر این حزب را در تشدید نابسامانیهای داخلی دست کم میگرفت و از رهبران درجه دوم حزب با کلمات تحقیرآمیزی یاد میکرد.
از نظر فاطمی غرب عامدن خطر حزب توده را بزرگ جلوه میداد تا گروههای محافظهکار ایران را بترساند. از سوی دیگر دکتر فاطمی عقیده داشت شاه از لحاظ قدرت توطیهچینی علیه مصدق در وضع بهتری از روزهای پیش از قیام سیتیر قرار ندارد. او بر این باور بود که مصدق میتواند روی دست سایر سیاستمداران بلند شود و آنها را از میدان بیرون کند و تلاشهای شاه برای جدا کردن افرادی مانند دکتر بقایی و آیتاله کاشانی از جبهه ملی عملن بهره بیشتری را نصیب مصدق میکند. پیشآمدهایی که به سقوط حکومت مصدق انجامید نشان داد که دکتر فاطمی تا آخرین روزهای نخستوزیری دکتر مصدق هنوز نظرات خوشبینانهای داشت، در حالی که ارزیابیهای او در بسیاری از موارد درست نبوده است. او نابسامانیهای داخلی و نارضایتیها را اهمیتی نمیداد و اعتقاد داشت مملکت ما قرنها بدون نفت زندگی کرده و حالا هم میتواند. شاید غلطترین محاسبه فاطمی، مربوط به حمایت مردم از جبهه ملی و عدم فعالیت حزب توده بود، در صورتی که مردم دیگر خسته شده بودند. به نظر من هم مصدق، بیش از حزب توده با شاه و انگلستان دشمن بود.»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
شب سال نو که به هیجان و شور و شعف مردم نگاه میکردم دلیل این همه شادی را نمیفهمیدم. جهانیان چرا باید از گذشت زمان خوشحال باشند؟ هر شادمانی باید ریشه در چیزی داشته باشد، امیدی، بهبودی و یا گامی به جلو، و کدامیک از این اتفاقات خوشایند برای بشر و بشریت پیش آمده است که چنین دستافشانی میکنند؟ به هر آنچه در جهان نگاه کنی در آن امیدی به بهروزی دیده نمیشود.
جهان در سالی که گذشت خونینتر از سالهای پیشش بود. بشر به ظاهر متمدن باز هم ناچار شد برای به دست آوردن بدیهیترین چیزها همچون حق حاکمیت بر خود بجنگد و در این میان گرههایی که با دست باز میشدند با دندانهایی باز شد که رد سرخی خون بیگناهان بر آن باقی است. هزاران هزار زن، مرد، کودک و پیر و جوان قربانی بهوجود آمدن تغییراتی شدند که معلوم نیست شرایطی بهتر از گذشته را برای بازماندگان رقم بزنند. تب تند تغییرات در خاورمیانه به عرق نشست و حاکمان تازهی عرب دوباره سخنهایی بر زبان میرانند که نشانی از مهربانی در آنها نیست. هر روزه سلاحهای جدیدتری در جهان تولید میشود و به فروش میرسد و همه آماده میشوند تا با کوچکترین بهانهای یکدیگر را بدرند. جنگهای داخلی، قومی، مذهبی و فرقهای در سال گذشته در جهان افزایش یافته است. میتوان گفت که آستانهی تحمل انسان مدرن هر روزه پایینتر میآید.
زمین گرمتر و گرمتر میشود و کشورهای پیشرفته از ترس اینکه فقط چند دلار هزینهی بیشتر بر شهروندانش تحمیل شود از پیمانهای بینالمللی حفظ محیطزیست خارج میشوند تا مبادا میزان اقبال رایدهندگان به آنها کاهش یابد و از گردونهی قدرت خارج شوند. یخهای قطبی در سال گذشته بیش از همهی سالهای پیش ذوب شدند و خرسهای قطبی از بیغذایی همدیگر را دریدند و هیچکس ککش هم نگزید. روز به روز بر میزان قطع درختان افزوده و نسل گونههای جانوری و گیاهی بیشتری از روی کرهی زمین منقرض میشوند و باز رقابت برای مصرف هر چه بیشتر ادامه دارد. جمعیت جهان رو به انفجار است و بدبختانه هر که فقیرتر است و محرومتر، پرشمارتر. کمبود بارندگی در جهان و کاهش منابع آب شیرین، زمینهای کشاورزی بیشتری را به کویرهای لمیزرع بدل کرده و شمار دیگری از انسانها را بیکار. جنگ، فقر، بیکاری، قحطی و خشکسالی روند مهاجرت از جنوب به شمال را شدت بخشیده و با خود گرفتاریهای تازهای را آفریده است.
نگاه تبعیضآمیز و نژادپرستانه در بشر رو به شدت است و قوانین فقط ظواهر امر را زیباتر کردهاند و آنچه که در زیر جریان دارد همان است که بوده و تنفر و نفرت و نگاه تحقیرآمیز هنوز در جوامع چند نژادی وجود داشته و از شدت آن کاسته نشده است. وقایع یک سال گذشته در اروپا و افزایش قتلها و ترورهای نژادی در آن قاره خود گواه آشکاری بر این مسئله است. میزان بردرباری انسانها نسبت به دیگر فرهنگها و اعتقادات افزایش چشمگیری نیافته است و هنوز بسیاری از مردم با دیدهی حذفی به باورهای دیگران مینگرند.
به شرایط روز کشور خودمان که برسیم، چشماندازها را ناامیدانهتر از پیش خواهیم یافت. مردم دست روی دست گذاردهاند به امید یک فریادرس و اگر حرکتی هم هست برای ویرانی است نه اصلاح. مردم ما کم طاقت شدهاند و همهچیز را یک روزه میخواهند، از پول و ثروت و موفقیت گرفته تا پیشرفت و تغییر اوضاع سیاسی مملکت و برای رسیدن به آن متاسفانه هر روز بیاخلاقتر شده و میشوند. هر کس منتظر دیگری است و آستین بالا نمیزند و زحمتی به خود راه نمیدهد، باشد که دستی از غیب درآید، خودخواه شدهایم بیشتر از دیروز. افسار مملکت به دست جمعی دیوانه افتاده است که با بیتدبیری خود کشور را هر روز به سمت جنگ و درگیری نزدیکتر میکنند. دیگر هیچ دوستی در جهان برای خودمان باقی نگذاردهایم و همه را بر علیه خود یکدل کردهایم.
اینها را که میبینم و اوضاع و احوال جهان و ایران را که پیش روی چشمم تصور میکنم به یاد آن شعری از «اخوانثالث» میافتم که در وصف روزگار میگفت: «از تهی سرشار جویبار لحظهها جاریست»
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
مسئله بر سر توانمندیهاست و اینکه به چه میزان فرزندان خود را که نسل آیندهی جامعهی ما هستند، برای وارد شدن به اجتماع آماده میکنیم. چقدر به آنها ابزار میدهیم تا بتوانند در یک جامعه ببالند و گلیم خود را از آب بیرون بکشند. توانمندیهایی هرچند حاشیهای و به ظاهر ساده، ولی کارآمد و کارکردی برای دوام آوردن و بالیدن در میان جامعهی انسانی. آن چه به فرد، خارج از تخصص او، امکان حضور بهتر در جامعه را میدهد و او را یک انسان مستقل و دارای شخصیت فردی متکی به خود میسازد، تواناییهایی است که گسترهی وسیعی از رفتارها و کنشها را در برمیگیرد، از توانایی در بستن یک لامپ گرفته تا توانایی در مدیریت یک زندگی.
به چشم دیدهایم، فرزندان ما که قرار است نسلهای پویای بعدی ما را بسازند، حتا تا سنین بزرگسالی و میانسالی هم با وجود رسیدن به مدارج عالی تحصیلی، باز هم توانایی زیستن بدون تکیه بر ما را ندارند، حال آن که جامعهی سالم جامعهای است که نسلهای خود را تا رسیدن به سن قانونی و عبور از کودکی به بزرگسالی، برای یک زندگی بالغانه آماده کند.
برای نمونه، آموزشهایی چون گذراندن دورهی ارف برای کودکان، به آنها درک زیباییشناسانهی بهتری از موسیقی میدهد و نمیتوان به نسلی که پایهی موسیقی را میشناسد هر خوراکی را برای گوشهای او تولید کرد چرا که گوشهای او خوراکهای شنیداری را میشناسد. یا مثلن آموختن ورزشهای پایه، آموزش رنگها و یا حتا آموزش زبان دوم از کودکی میتواند نسلی را تربیت کند که خیلی از مسایل را خود به خود در خود حل میکند. اگر فنون بلاغت و چگونه خواندن و چگونه نوشتن را در کودکی به فرزندان خود بیاموزیم، به طور قطع به ایشان هدیهای دادهایم که برای آنها کاربرد فراوان دارد. حال این آموزشها را در سنین بالاتر با آموزشهای شناخت جنسیت و رفتار جنسی دنبال کنیم و یا آموزشهای جامع و ابتدایی در زمینهی اطلاعات عمومی تا سقفی که برای یک شهروند عادی مناسب باشد و یا ایجاد عادت و لذت کتابخوانی میتواند به تولید نسلی از افراد کمک کند که درصدی از سواد جمعی را در خود دارد و مسلمن بهتر از وقتی عمل خواهد کرد که آنها نباشند.
این آموزشها لزومن در این حیطهها خلاصه نمیشوند. وقتی با این سوال مواجه میشویم که چه چیز را باید به کودکان به منظور تجهیز آنها برای زندگی آینده یاد داد، این پاسخ مناسب است که بگوییم، «تقریبن همه چیز را». این همه چیز، از سویی آموزشهای کلان مانند آموزش مهارتهای اولیهای چون شناخت موسیقی پایه، آموزشهای جنسی و یادگیری ورزشهای پایه را دربر میگیرد و از سویی دیگر مهارتهای به ظاهر پیش پاافتادهای چون آداب غذا خوردن، پختن غذا، انجام کارهای شخصی به تنهایی، واکس زدن کفشها و انجام کارهای بانکی گرفته تا حتا کارهایی چون مهارت در تعمیر ابتدایی وسایل خانه، عوض کردن لامپ، عوض کردن واشر شیر آب و هرچیزی هرچیزی که زندگی را روانتر کند را شامل میشود.
هرچیز و همه چیز آموختن و کسب مهارت در آن، زندگی هر فرد انسانی را آسودهتر و مستقلتر کند میتواند مفید و ارزشمند باشد.
حال گروهی از این آموزشها چون آموزش موسیقی پایه، آموزشهای جنسی و مهارتهای بدنی اولیه بهتر است که در سطح کلان برنامهریزی شوند تا همه از آنها بهره جویند و گروهی از این مهارتها چون مهارتهای فنی اولیه و مهارتهای رفتاری، به راحتی در خانه میتوانند از نسل پیشین به نسل بعد منتقل شوند، گروهی از خانوادهها امکان بهرهمندی از بخشی از این مهارتها را برای فرزندان خود فراهم میآورند ولی اینها کافی نیست. باید برای ساختن جامعهای بهتر به یک پله بالاتر صعود کنیم و در این راستا از آسیبهای جدیای که متوجه افراد انسانی است بکاهیم، آسیبهایی که با داشتن مهارتهای پیش پا افتاده هم به کمترین میزان خود خواهند رسید.
بگذاریم فرزندان ما با ورود به بزرگسالی، از تودهای بیشکل و بیهویت که در جامعهی ایرانی در هر طرف نظاره میکنیم، به افرادی تبدیل بشوند که در بهترین حالت ممکن خود به سر میبرند و توانا به مدیریت خود هستند.
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، 1 ژانویه، ناظران اتحادیه عرب در سوریه نسبت به حادثهای در شهر درعا که گفته میشود تک تیراندازان دولتی در آن دخیل بودهاند گزارشهای متفاوتی ارایه کردهاند.
به گزارش فعالان حقوق بشری سوریه، در تصاویر ویدیویی که در اینترنت منتشر شده و تایید شده نیست فردی را نشان میدهد که ظاهرن از ناظران اتحادیه عرب است و میگوید تک تیراندازان دولت سوریه را بر روی پشت بامها دیده است. او از دولت سوریه میخواهد که فورن به استقرار این تک تیراندازان پایان دهد.
اما رییس گروه ناظران اتحادیه عرب پس از آن در گفتوگویی مشاهده تک تیراندازان توسط این عضو گروه ناظران را تکذیب کرد.
علارغم حضور ناظران اتحادیه عرب در سوریه، از شدت خشونتها در این کشور کاسته نشده است.
در فیلم منتشر شده، این فرد میگوید: «به من میگویید که تک تیراندازان هستند؟ نیازی نیست به من بگویید. من با چشمان خودم آنها را دیدم.»
او همچنین میگوید که نگرانی ناظران در این مورد به اتحادیه عرب منتقل خواهد شد و چنانچه به حضور این تک تیراندازان ظرف ۲۴ ساعت پایان داده نشود، اقدام مقتضی در پیش گرفته خواهد شد.
در گزارشی دیگر، یک منبع نزدیک به هیت ناظران اتحادیه عرب گزارش داده که ناظران همچنین تک تیراندازانی را در دوما در حومه دمشق پایتخت سوریه مشاهده کردهاند.
با این وجود، ژنرال مصطفی الدابی رییس گروه ناظران اتحادیه عرب، در سخنانی متضاد با این گزارشها گفت که سخنان عضو گروه ناظران اتحادیه عرب در فیلم منتشر شده در اینترنت، فرضی بوده و او در حقیقت گفته است که «اگر با چشمان خودش تک تیراندازان را ببیند، موضوع را بلافاصله گزارش خواهد داد.»
ناظران معتقدند که این سخنان رییس گروه ناظران اتحادیه عرب، به اتهامهای معترضان سوری که معتقدند ژنرال الدابی که یک سودانی است به دولت سوریه تمایل دارد، دامن خواهد زد.
سپهبد الدابی از افسران اطلاعات ارتش سودان بوده است در حالیکه دادگاه کیفری بین المللی به دلیل عملکرد نیروهای دولتی و شبهنظامیان تحت حمایت دولت آن کشور در منطقه دارفور، برای رییس جمهوری سودان را به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قرار داده است.
بیشتر بخوانید:
رادیو کوچه
یکشنبه- 11 دیماه 1390 – 1 ژانویه 2012
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
سرانجام سال 2012 هم از راه رسید و حالا با وجود تمامی اختلاف ساعتها تمام دنیا نخستین روز یا شبشان را در سال جدید میگذرانند.
در هر منطقه و با هر فرهنگی که زندگی کنیم سال میلادی زندگی ما را تحت تاثیر خودش قرار میدهد. خواه در شرق چین باشی یا در قلب آفریقا، ساکن «سرچشمه» تهران یا «جلفا»ی اصفهان باشی یا در «کنزینگتون» لندن زندگی کنی بخش عمدهای از زندگیات به این آمدن و رفتنهای سال میلادی گره خورده!
اما این سال جدید چه تفاوتی می تواند برای ما داشته باشد وقتی برخی بر این باورند که این سال آخرین سال حیات دنیاست؟
اگر درصدی هم احتمال بدهیم که تمامی پیشگویی مایاها یا ستاره شناسان و برخی دانشمندان درست از آب دربیاید و این دنیا با تمام داشتههایش در سال 2012 به پایان برسد، چه برنامهای میتوانیم برای زندگیمون در این آخرین سال داشته باشیم؟
این فکری است که در آستانه ورود به سال جدید حسابی ذهنم را به خودش مشغول کرد و زمانی که با مردمی که میلاد سال جدید را با جشنی سرخوشانه شادباش میگفتند همراه شدم این سوال رو از آنها هم پرسیدم.
بسیاری ترجیح میدهند باور نداشته باشند پایان جهان را در این سال و برای گروهی دیگر گذراندن این سال تفاوتی با سالهای دیگر نمیکند.
عدهای هم معتقدند اگر این سال آخرین سال زندگی جهان باشد بهتر است هرچه بیشتر از زندگی شان لذت ببرند و تلاش کنند به آنچه آرزو دارند برسند. یا زمان بیشتری را با خانواده بگذرانند، به سفر بروند و شغلشان را توسعه دهند.
و البته در این میان تعدادی هم بدشان نمیآید که دنیا هر چه زودتر به پایان برسد.
اما به راستی اگر باور داشتیم که این سال آخرین فرصت ما برای زندگی است با چه جهانی روبرو میشدیم؟ آیا ممکن بود «بهار»ی در سراسر جهان رخ دهد یا جهان را سراسر دوستی و شادی در بر گیرد؟
و یا آیا اگر امسال پایان دهنده دنیا نباشد هنوز نمیتوان به آرزوها جامه عمل پوشاند؟ شاد زندگی کرد؟ به دور دنیا سفر کرد؟ مرکزی برای مبتلایان به سرطان خون ایجاد کرد و یا به صلح اندیشید؟
به هر روی چه بخواهیم چه نخواهیم قدم در سالی گذاشتهایم که ممکن است آخرین برگ سرنوشت جهانیان باشد. برایتان رقص شادمانه زندگی را در این آخرین صحنه احتمالی این نمایش با شکوه آرزو میکنم…
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانه منسوب به دراویش گنابادی، در روزهای اخیر، جلسه رسیدگی به وضعیت حقوقی و تفهیم اتهام وکلای دراویش نعمتالهی و مدیران سایت مجذوبان نور منسوب به دراویش در دادسرای اوین برگزار شده است.
به گزارش سایت مجذوبان نور، امیر اسلامی٬ امید بهروزی٬ مصطفی دانشجو٬ فرشید یداللهی٬ حمید مرادی٬ افشین کرمپور و رضا انتصاری وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور تفهیم اتهام شدند.
توهین به رهبری٬ تشویش اذهان عمومی٬ اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی٬ نشر اکاذیب و عضویت در گروهک انحرافی از جمله اتهامات وارده بر این دراویش گنابادی است. لازم به ذکر است حمید مرادی از مدیران سایت مجذوبان نور علاوه بر این به تخریب اموال عمومی نیز متهم شده است.
یادآور میشود که چهار ماه از بازداشت و حبس وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور در زندان اوین میگذرد. همچنین وضعیت جسمی حمید مرادی و امیر اسلامی وخیم گزارش شده است.
این دراویش زندانی در تاریخ ۲۹ آذر ماه از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند ۳۵۰ منتقل شدند.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت یک درویش گنابادی در تهران»
«صدور قرار کفالت و وثیقه برای وکلای دراویش گنابادی»
پیمان عابدی/ رادیو کوچه
گشایش دارالفنون در واقع سومین حرکت فرهنگی (اصلاحگرایانه و نوسازی) ایران توسط فرادستان جامعه برای اخذ دستآوردهای علمی- فرهنگی جهان متجدد بود. آنچنان که دو حرکت نخست یعنی اعزام دانشجو به خارج و تاسیس چاپخانه نیز به همین منظور صورت گرفته بود، گروهی از جمله «گریبایدوف»، شاعر و سفیر مقتول روسیه تزاری در ایران، معتقد بودند که فکر اولیه تاسیس دارالفنون هم از عباس میرزا بوده که مرگ مهلتش نداد به انجام برساند. هرچه هست، موسس دارالفنون «میرزاتقی خان امیرکبیر»، صدر اعظم (نخست وزیر) وقت، و پیشکار سابق عباس میرزا و شاگرد «قائم مقام مقام فراهانی» (وزیر مقتول) بود. [1]
امیرکبیر به نقص تشکیلات فرهنگی و فقدان موسسات علمی و نبود وسایل تمدن و فرهنگ جدید در ایران کاملن واقف بود و در اثر همین نواقص بود که در تلاش خود برای اصلاح و پیشرفت ایران، به طور دایم به موانعی از قبیل نفوذ متنفذین کهنهپرست، خرافاتی و خشکعقیده برمیخورد و اصلاحات او را عقیم میگذاشت. او از طرفی نیز میدید که کشور ستمدیده ایران از حیث علوم و تمدن جدید کاملن بیبهره است و بنابراین تا در افکار عموم مردم اندک انقلاب و تحولی ایجاد نمیکرد و جوانان ایرانی بهرهای از این تمدن و علوم گوناگون ملل غرب نمیگرفتند، نمیتوانست در افکار ایرانیان ایجاد روشنایی کرده، کشور را به ترقی و تعمق سوق دهد.
امیرکبیر از همان سفر 11 ماهه خود به روسیه، که جهت ابزار تاسف دولت ایران از قتل «گریبایدوف»، جزو هیت «خسرومیرزا» به روسیه رفته بود، با دیدن ترقیات روسیه همواره به فکر تاسیس مدرسهای بود که بتواند مردم ایران را از عقبماندگی مزمن فلاکتبار برهاند. پیشرفتهای کشور روسیه به خصوص پارهای اصلاحات در « قفقاز» (سرزمین از دست رفته ایران) و تجربه موقت عینی در رابطه با آن شکست نظامی- سیاسی ایران، تازیانه عبرتی بر امیرکبیر بود. امیر بر دانش خود افزود، زبانهای عربی، ترکی و روسی را هم یاد گرفت و وقتی به صدارت رسید موافقت ناصرالدین شاه را جلب کرد که قسمت شمال شرقی ارگ سلطنتی را به ساختمان مدرسهای به منظور تعلیم و تعلم امور فنی و مهندسی اختصاص دهد. [2]
بعد از جلب موافقت شاه، در سال 1266 هجری قمری «مسیو جان» (داودخان ارمنی) عضو سفارت ایران در پترزبورگ را برای استخدام استاد فنی و پزشکی به اتریش فرستاد. مسیو جان به مدت دو سال در اروپا بدین منظور گشت و هنگامیکه با هفت نفر معلم اتریشی به ایران بازگشت، 21 روز بود که امیر به توطئه مشترک «میرزا آقاخان نوری» و «امام جمعه تهران» و «مهدعلیا خانم»، مادر ناصرالدین شاه، از مقام وزارت عزل شده و در باغ فین کاشان به حال تبعید به سر میبرد. [3]
در این زمان ساختمان دارالفنون هنوز نیمه تمام بود. معلمان اتریشی و «مسیوجان (داود ارمنی)» برنامه تحصیلی مدرسه را تنظیم کردند و به اطلاع ناصرالدین شاه (سلطان 22ساله) رساندند. «علیقلی خان میرزا اعتضادالسلطنه» به ریاست و «رضاقلی خان هدایت» به نظامت مدرسه برگزیده شدند. مدرسه در روز یکشنبه، 5 ربیعالاول سال 1268 هجری قمری در جمع بیش از یکصد نفر از فرزندان و شاهزادگان و امرای اعیان و رجال دولت در شور و شعفی بیپایان درحالی افتتاح شد که سیزده روز پیش از آن، رگ دست امیرکبیر را در باغ فین کاشان در حمام مستخدمین بریده بودند. [4]
—————————————
1- آدمیت، فریدون، «امیرکبیر و ایران»، تهران، خوارزمی، 1378، ص322
2- آدمیت، 1378، پیشین، ص338
3- همان، ص345
4- بامداد، مهدى، شرح حال رجال ایران، ج4، تهران، زوار، 1371، ص122
خبر / رادیو کوچه
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روز یکشنبه، 1 ژانویه، تنگه هرمز را جزیی از جغرافیای دفاعی ایران خوانده و گفته است: «هر اقدامی که در راستای منافع حیاتیمان لازم باشد، انجام میدهیم و هر تهدیدی را با تهدید مضاعف پاسخ میدهیم.»
به گزارش فارس، حسین سلامی که در حاشیه همایش تجلیل از پیشکسوتان سازمان بسیج با خبرنگاران صحبت میکرد، در پاسخ به سوالی در مورد توان ایران برای بستن تنگه هرمز اظهار داشت: «ما برای اعمال استراتژیهای دفاعی خود در چارچوب دکترین دفاعی هر اقدامی که به اقتضای شرایط نیاز باشد، انجام میدهیم.»
وی افزوده: «هر تهدیدی را با تهدید مضاعف پاسخ میدهیم و این موضوع محدودیت زمانی و جغرافیایی نمیشناسد.»
پیشتر و در پاسخ به اظهار نظرهای مشابه مقامهای جمهوری اسلامی، ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده اعلام کرده بود که اجازه نخواهد داد رفتوآمد کشتیها در تنگه هرمز مختل شود.
بیشتر بخوانید:
«آزمایش موشکهای جدید در مانور نظامی ایران»
«مذاکرات هستهای باید معنادار و بدون پیششرط باشد»
جناب آقای خامنهای
رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام
چیزی که باعث شد دست به مکاتبه با جنابعالی بهعنوان عالیترین مقام حکومت ایران ببرم نامههای محمد نوریزاد «جهادگر» سابق و «مغضوب» فعلی بود. او از سایر آحاد جامعه درخواست نمود به شما برای اصلاح راه منحرف شده نظام اسلامی با شما نامهنگاری کنیم و به مفاد قانون اساسی نظام ایران در خصوص «برابری رهبر» با سایر آحاد جامعه عمل نماییم.
فیالواقع نامه آخرین محمد نوریزاد و درخواست طلب یاری از «معتمدین» جامعه سبب شد من نیز بهعنوان کوچکترین عضو از مردم ایران از در مکاتبه با جنابعالی وارد شوم. شاید بتوانم اثری در اصلاح امور و خواستههای بر حق جنبش بزرگ مردم ایران داشته باشم.
من در نامههای او خلوص نیت و راستی گفتار را یافتم و ظلم رفته به او را در تک تک کلماتش با تمام وجود درک کردم.
چون ماموران اطلاعات سپاه شما مرا نیز به مانند «نوریزاد» تهدید کردهاند و پس از رهایی از زندان شما جلوی خانوادهام را در خیابان گرفتهاند و مرا تهدید به پودر شدن و تهدید «به دچار شدن به سرنوشت عبدالمالک ریگی» نمودهاند.
گفتهاند ریگی را در هوا گرفتهایم و برای ما گرفتن تو در هر جای دنیا که باشی به مانند آب خوردن است». در واقع من پس از آزادی از بند الف زندان اطلاعات سپاه شما در اوین و به محض اطلاع یافتن از دستگیری مجدد گریختم که شرح مفصل آنرا با ذکر جزییات در مکاتبات بعدی عرض خواهم کرد.
راستی جناب آقای خامنهای؟
از محمد نوریزاد برایتان گفتم. او را یادتان هست؟
او که با «سیدمرتضی آوینی» موسسه روایت فتح را به همراه معدودی دیگر پایهگذاری کرد؟
«سید مرتضی آوینی» را چه؟ او که به همراه محمد نوریزاد گروه جهاد تلوزیون قبلی و «صدا و سیمای میلی» کنونی را تاسیس کرد؟!
من که یادم هست.هم محمد نوریزاد را، هم سیدمرتضی آوینی را. چرا که شما را در تشییع جنازه مرتضی دیدم.
او روز جمعهای در فکه بر روی مین رفت. شهید شد. شما در مراسم تشییع جنازهاش در «حیاط حوزه هنری» تحت شدیدترین شرایط امنیتی حضور بهم رساندید و بعدها او را «سید شهیدان اهل قلم» نامیدید.
من که یادم هست. شما هم حتمن به یاد آوردید.
من بهواسطه برخوردهای بزرگوارانه محمد نوریزاد و سیدمرتضی آوینی در زمان کودکیم به آنها تعلق خاطر و ارادت خاصی داشته و دارم.
جناب آقای خامنهای
هیچ میدانید «روزنامه کیهان تحت مسوولیت شما» در آن دوران محمد نوریزاد را از نسل من جدا کرد؟
میدانید که او یک تنه در برابر سیل عظیم تهاجمات به شما در اواخر دهه هفتاد شمسی در برابر منتقدین شما ایستادگی کرد؟
البته که میدانید. چون دوستان نزدیکتان را به خواندن سر مقالات او در «کیهان» مهدی نصیری تشویق میکردید.
راستی!
حرف از کیهان آمد و اکنون روزنامه کیهان چاپ بعد از ظهر آن زمان مهدی نصیری به «شبنامه کیهان چاپ صبح حسین شریعتنداری این زمان» تبدیل کرده است.
البته من با این مکاتبه قطعن در لیست فحاشیها و سناریو سازیهای «شبنامه کیهان شریعتنداری شما» و «دزدان اطلاعات سپاه سرداران شما» قرار خواهم گرفت و در مدت دو سه ماهی که اسیر چنگال اینان بودم حتمن از من فیلمها و «اقرارهای تحت شکنجه» گرفته شده که خود را برای آن آماده نمودهام.
البته این را هم نیز میگویم که صف خانواده بنده از من سالهاست که جداست و من این نامه را با صلاحدید خود برای شما نوشتهام …لطفن به ماموران خود بفرمایید «آنها را پودر نکنند.»
من خود برای پودر شدن آمادگی کامل دارم!
حرفهای بسیاری از نوع شکنجهها و اعترافات در زندان شما دارم که در نامههای بعدی بازگو میکنم. هر چند شما شانتان اجل از ماست! و جواب نامههای باراک اوباما را نیز نمیدهید. نامه ما که به جای خود!
من در مطلع سلسله مکاتباتم بنا دارم «شهادتین» خود را با شما در میان بگذارم و شهادت دهم جز خدای یگانه خدایی نیست و بگویم که او شریکی ندارد و به شهادتی که میدهم اخلاص داشته و بر آن پایبندم! شاید که ما را هم بخوایید پودر بفرمایید…
مرا حتمن می شناسید…
من روحاله زم هستم..بارها چه در دیدارهای خصوصی و چه در دیدارهای عمومی با جنابعالی شرکت داشتهام و خاطرات زیادی از آن دیدارها برای بیان دارم که در لابلای مطالبم به آنها اشاره خواهم نمود.
در ابتدا لازم است که عرض کنم این مکاتبه از باب اصلاح نظام رهبری تحت امر شما و بیان زوایای انحراف «جمهوری» توسط حکومت شماست و نیتی جز خیر خواهی و «امر به معروف» در آن نیست.
چه اینکه بارها پای منبر بزرگان نظام این احادیث و آیات برای ما بیان میشد و ما هم فرا گرفتیم و اکنون میخواهیم در برابر «استاد» به آنها عمل کنیم و «درس شاگردی» در حضورتان پس بدهیم!
جناب آقای خامنهای
من روحاله هستم. فرزند انقلاب امام خمینی که اکنون با قرائتهای متفاوت جنابعالی و پیروانتان به انحراف کشیده شده است. 6 ماه قبل از انقلاب 57 به دنیا آمدهام و با قنداقهام در تظاهرات مردمی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی شرکت میکردم.
چه اینکه در تظاهرات روز 17 شهریور 57 که منجر به کشتار مردمان توسط شاه شد و شما و یارانتان همواره از آنروز بهعنوان روزی سیاه در کارنامه حکومت پهلوی یاد میکنید…آنروز در بهشت زهرای تهران برای فرار از دست سربازان ارتش پهلوی خانوادهام مرا در قبری پنهان نموده و پس از رفتن مردم از بهشت زهرا مرا از آن دراوردند…
البته دژخیمان پهلوی بر خلاف جان بر کفان شما در روزهای محرم و ایام ماه حرام خدا به مردم مبارز و «برانداز» آن زمان آتش بس دادند و حرمت ماه عزای حسین را نگه داشتند.
اما حکومت شیعی اسلامی مدعی علوی شما بر سینههای مردم عزادار و حق طلب عاشورای حسین گلوله بارید که زخم گلولههای «دزدان سپاه شما» آنها را نزد خداوند مقروب ساخت و ما را عزادار خویش ساخت.
سلام و درود خدا به ارواح نورانی و سیبه آن شهیدان، و دعای خالصانه برای استخلاص دو یاور خمینی عزیز «میرحسین موسوی» و «شیخ شجاع مهدی کروبی» از دست شما.
میخواهم صریح و نقادانه با شما سخن کنم. امیدوارم حرمت نگهدارید و تحمل کرده و سخنم را گوش فرا دهید.
اکنون اعتقاد راسخ دارم که شما خود را در حد «خدایگان ملت ایران» دانسته، شان و مرتبتی در همان حد برای خود قائل و خود را مبرا از پاسخگویی میدانید.
چرا که آن اریکه نورانی اسلام را بنام خود کردهاید فراتر از اریکه پیامبر بزرگ اسلام و امامان شیعی میدانید و خود را نیز فراتر از این بزرگواران میدانید! در احادیث مختلف پاسخگویی امامان و پیامبر در برابر مردم را بارها برای ما گفتهاید…اما دوستان شما، شما را خیلی بالاتر فرض کرده و برایتان شانی مترادف با شانیت پیامبر بزرگ اسلام برایتان قائلند.
اما من میگویم شما نیز به مانند من یک انسان ساده هستید و چه بسا از «بصیرت» اغلب زندانیان سیاسی در بندتان در شناختن «هیولای احمدینژاد» محروم بوده و هستید.
پس شما یک فرد عادی جامعه به مانند من و دیگران هستید…پس رهبرا خود شکن، آیینه شکستن خطاست.
میگفتم: من فرزند پدر روحانی هستم که بارها با او چه بهصورت خصوصی و چه عمومی به محضرتان میآمدیم. ایشان را که فراموش نکردهاید؟
قصدم از تکرار این جمله خدای ناکرده «عارضه نسیان» حضرتعالی نیست. چون بسیار شنیدهام که «افراد برای شما تاریخ مصرف معینی دارند». حدسم نیز این است این تاریخ مصرف معین آنها را از ذهن شما پاک کرده باشد.
ما بارها به بیت جنابعالی میآمدیم و در اندرونی شما میهمان بودیم.
چه در مراسمهای متعدد عزاداری در بیتتان بودیم و به «حاج منصور ارضی» شما گوش میدادیم و چه در ملاقاتهای متعدد حضوری با مسوولین نظام اسلامی شما حضور داشتهایم.
امیدوارم با ذکر خاطرهای مرا به یاد بیاورید. چون خیلی با شما سخن ناگفته و بغضهای فروخفته دارم.
البته خاطره شیرین ذیل با «مشت آهنین شما در زیر دستکش مخملیتان» در برابر ملت بزرگوار ایران پس از «انتصابات سال 88» به تلخی گرایید و من وجود رهبری فرهیخته را برای همیشه از ذهن خود پاک کردم.
در سالهای 71-72 آن زمان که آقایان جنتی و منصور ارضی به واسطه هجوم صربها و نسلکشی مسلمانان فریادها میکشیدند درست در شب شهادت حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها در بیت شما برای عزاداری حاضر شدیم. آن زمان «هنوز تاریخ مصرفمان» برای شما تمام نشده بود. مامورین بیت ما و تعدادی دیگر از مسوولین لشکری و کشوری را به اندرونی بیت شما هدایت کردند و ما میهمان سفره شما شدیم.
سادگی آن زمان بیت شما را از قبل دیده بودم. شاید هم آن اتاق مخصوص میهمانان شما بود و مکانهای دیگر بیت شما به این شکل نبود. الله اعلم.
من در همان اتاق نسبتن بزرگ جلوی شومینه نشستم و سختی سنگ آن کمرم را آزار میداد. اما چاره دیگری نبود. زیرا همه مکانها توسط قربای شما پر شده بود.
دست بر قضا مکانی را که نشستم درست روبهروی جنابعالی بود و در کنار سمت راست شما حجهالاسلام نواب و سمت چپ شما سید یحیی رحیم صفوی نشسته بودند.
به مانند سایر مردمان عادی حاضر در حسینیه بیت شما برایمان غذا آوردند. ولی برای آنها در سینی و برای ما در بشقاب.
پس از شام خادمان شما برای همه حضار چای آوردند.
تعارف چای از شما شروع شد و به من ختم شد. قطعن چایی که شما میل میکردید از چایی که من میخوردم خنکتر شده بود و من غافل از همه جا تصمیم گرفتم چایم را «سر فرصت» پس از رفتن شما در فضایی آرام میل کنم. به محض اتمام چایتان دست چپتان را بر زمین نهادید و نیم خیز شدید برای برخاستن. اما از زیر عینکتان ناگهان چشمتان به چای من افتاد.
جماعتی که به تبعیت از شما نیم خیز یا برخاسته بودند با برگشتن شما به حالت عادی متعجب شده و همگی مجددن نشستند و حیران بودند از آن برخاستن و این نشستن.
شما گفتید تا شما چایتان را نخورید ما اینجا را ترک نمیکنیم.
من چای خودم را داغ سر کشیدم و نصف آن بر روی پیراهن و شلوارم ریخت. چون آقای محسن رضایی کنار من بود و با آرنج به من میزد که «آقا را معطل نکن و زود سر بکش».
ما آن جام داغ را سر کشیدیم و از بالا تا پایین اندرون پیکرمان سوخت و شما با لبخندی به فرد کنار دستتان فرمودید: «این بزرگ بشه چی میشه.»
جناب آقای خامنهای
حالا من بزرگ شدهام، با سیل زیادی از اشکها و بغضهای در گلو. قصد هم ندارم نمکدان معرفت سفره شما را بشکنم.
اما شما برای من غریبهاید…شما با آن خطبه نماز جمعهتان در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 آب سردی به سر دوستداران نظام جمهوری اسلامی ریختید و بهخاطر فردی «معلوم الحال» که حال در چنگال او نیز گرفتار شدهاید خود را در برابر ما و مردم قرار دادید و بیدادگاههایتان من و امثال من را به سیاهچالهای خود دید. روزهای متمادی در انفرادی تنگ سلول بند الف سپاهیان فربهتان گذشت و شما از «بصیرتی» حرف زدید که خود آنرا نداشتید که اگر داشتید همچنانکه یکسال و اندی در هر مراسمی از آن سخن میکردید به یکباره پس از خانهنشینی رییس دولت محبوبتان آنرا به فراموشی نمیسپردید!
و اکنون سپاهیتان ما و سایر مردمان را تهدید به «پودر شدن» و در هوا قاپیدن به مانند ریگی تروریست میکنند و از ما میخواهند که سکوت کنیم. مصاحبه نکنیم و از آن فجایع نگوییم و اگر کردیم خود و خانواده مان را «له» خواهند کرد.
اما برای من که از کودکی در بیت شما راهی داشتم و با ابوذر نوریزاد همبازی بودهام، در منزل آقای جنتی با نوه مرحومش «محسن» رویای کودکانه داشتم و در دبیرستان فامیل شما جناب دکتر حداد عادل درس میخواندهام و همبازی محمد روحانی فرزند مرحوم دکتر حسن روحانی بودهام و … نجواهای این خفاشان اثری نداشته و ندارد. چرا که اگر اندکی از شجاعت هم ازین محافل ذخیره کرده باشم کنون وقت بروز آن فرا رسیده است.
سیدعلی خامنهای کنون آن رهبری نیست که من از کودکی با یاد و نام او عجین بودم و عکس او را در کیف داشته و به آن میبالیدم.
او اکنون تبدیل به رهبر خودخواهان، مال اندوزان، فاسدان اطلاعات سپاه، غارتگران بیتالمال پیشین و خونریزان ملت ایران گردیده است.
جناب آقای خامنهای
بسیار خاطرات تلخ از هتاکان سپاهی و انصار حزباله تحت حمایت شما دارم که در مکاتبات بعدی تکتک به آنها اشاره مینمایم. این نامه اول من به شماست.
در نامههای بعدی چراهای بزرگی را بر سر راهتان میگذارم و ناامیدانه خواستار پاسخگویی شما هستم.
هر چند از رهبر متصل به منبع نور، انتضار پاسخ عبث است. اما بخت خود را میآزمایم.
شاید که در آخرین ماههای تاریخ نظام جمهوری اسلامی روش خود را عوض کرده و پاسخ مخالفان سر سخت خود را بدهید و به راه اسلام راستین باز گردید و خسارت بزرگی را که به اسلام و مسلمین وارد آوردهاید جبران نمایید.
روزهای سخت در زندان سپاه، شکنجههای متعدد سپاهیان بیدین شما، خاطرات گفتنی ازبزرگان نظام و فعالیتهای متعدد خود در نظام جمهوری اسلامی تحت امر شما برای استقرار مردمسالاری و خاطرات گسترده خود از انتخابات سال 84 و 88 را در آینده و به مرور برای شما بازگو میکنم و از پودر شدن خود واهمهای ندارم.
خون با خون پاک نمیشود. خون من نیز به سرخی خون «نداها»، «سهرابها»ست…
منتظر نامههای بعدی من باشید…
«و لو یواخذ الله بظلمهم ما ترک علیها من دابه و لکن یوخرهم الی اجل مسمی فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون ساعه و لا یستقدمون»
«و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات میکرد, جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذارد، ولی آنها را تا زمان معینی به تاخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد نه ساعتی تاخیر میکنند و نه ساعتی پیشی میگیرند» (سوره مبارکه نحل، آیه 61)
«یا حق»
اشکان منفرد / رادیو کوچه
مخارج زندگی در خانوادهها شامل موارد متعددی است که هر کدام از این موارد سهمی را در برداشت و مصرف از رقم تولید ناخالص ملی دارند. هزینههایی چون: خوراکیها – آشامیدنیها و دخانیات، مسکن و انرژی، پوشاک، لوازم خانگی، بهداشت و درمان، حمل و نقل و ارتباطات، خدمات فرهنگی- تحصیل و تفریح و همچنین خدمات متفرقه، از مهمترین و اصلی ترین مخارج زندگی در خانوادهها است. هر کدام از این موارد بسته به میزان تعداد جمعیت، موقعیت شهری، موقعیت اجتماعی و تعداد افراد شاغل در یک خانواده، هزینههای متفاوتی دارد. در بخش دیگری از این گزارش به بررسی سطح و میزان هزینه در هر یک از موارد در گروه های مخارج در یک خانواده شهری میپردازیم.
در میزان کاهش و یا افزایش درصد هزینهها در گروههای بررسی شده عوامل متعددی تاثیرگذار بودهاند. درصد درآمد پولی و غیر پولی، میزان تولید ناخالص داخلی و ملی و تاثیر تحریمهای بینالمللی بر اقتصاد داخلی، درآمد پولی خانوارها از بخش خصوصی و غیردولتی که در بین سالهای 85 تا پایان سال 88 با نوسان زیادی همراه بوده است. کاهش سطح درآمد و حقوق از بخش دولتی و همچنین افزایش درآمدها از مشاغل متفرقه و آزاد، نشان از یک بینظمی و آشفتگی فراوان در این سالها دارد. کاهش قابل توجه درآمد از مشاغل آزاد کشاورزی و رکود دستمزد و حقوق در مشاغل آزاد غیرکشاورزی، اقتصاد بیمار و بیجان ایران را به خوبی نشان میدهد.
فایل پاورپوینت را از اینجا دانلود کنید.
…………………………………….
بخش نخست
«سهم هر خانواده ایرانی از تولید ناخالص ملی»
ویدئو
«سهم هر خانواده ایرانی از تولید ناخالص ملی»
یکشنبه 11 دی 90 / 1 ژانویه 2012
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات یکشنبه ایران
مجله جاماندگان- «تحریف، تخریب و تغییری تکمیل»- شراره سعیدی
بخش اول خبرها
پسنشینی تند- «سرشار از تهی»- اکبر ترشیزاد
روزنگاشت- «ترانه تحول آفرین مایکل جکسون»- محبوبه
دایرهی شکسته- «وقتی هجده ساله میشوی تو را چه مینامند؟»- مهشب تاجیک
بخش دوم خبرها
پانوراما- «دارالفنون» (بخش نخست)- پیمان عابدی
پرسه- «2012 پایانی برای جهان؟»- سیمین
بخش سوم خبرها
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای مخالف دولت جمهوری اسلامی، بهنام ابراهیمزاده، فعال کارگری که در زندان بهسر میبرد، پس از ۱۸ روز به اعتصاب غذای خود پایان داده است.
آقای ابراهیمزاده که گفته میشود کارگر یک شرکت لولهسازی در تهران است در روز ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۹ بازداشت شد و هماکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود.
اعتصاب غذای آقای ابراهیمزاده به دلیل حمایت از آقای شهابی، دیگر فعال کارگر زندانی در ایران صورت گرفته بود.
این گزارش حاکی است که آقای ابراهیمزاده بعد از اطلاع یافتن از پایان اعتصاب غذای آقای شهابی به اعتصاب غذای خود خاتمه داد.
بهنام ابراهیمزاده در دادگاه بدوی به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود که بعدن در دادگاه تجدیدنظر این حکم به ۵ سال کاهش یافت.
بیشتر بخوانید:
«کاهش در محکومیت حبس ابراهیمزاده، فعال کارگری»
«پایان اعتصاب غذای رضا شهابی»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای داخلی ایران، قوه قضاییه جمهوری اسلامی روز شنبه، 31 دسامبر، بر اساس ابلاغیهای اعلام کرد «ترغیب مردم به تحریم و یا کاهش مشارکت مردم در انتخابات» جرم تلقی شده و پیگرد قانونی دارد.
به گزارش فارس، عبدالصمد خرمآبادی مشاور قضایی محسنی اژهای و دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه فهرست ۲۵ بندی مربوط به «مصادیق محتوای مجرمانه مرتبط با انتخابات مجلس شورای اسلامی» را منتشر و اعلام کرده که انتشار محتوای مجرمانه که در این فهرست تعیین شده «جرم» محسوب میشود و تمامی «تارنماها» مکلف هستند که از انتشار مصادیق محتوای مجرمانه که در این فهرست به آنها اشاره شده خودداری کنند.
برپایه این گزارش خرمآبادی گفته است که «انتشار هرگونه ادعا مبنی بر توقف انتخابات و یا دعوت به تجمع اعتراضآمیز، اعتصاب، تحصن و هر اقدامی که به نحوی موجب اخلال در امر انتخابات گردد جرم محسوب میشود. انتشار هجو یا هجویه در فضای مجازی علیه انتخابات و حتا انتشار هرگونه مطلب خلاف واقع مبنی بر انصراف گروههای قانونی از انتخابات را نیز جرم اعلام شده است.»
این سخنان در حالی مطرح میشود که برخی گروهها و شخصیتهای اصلاحطلب در هفتههای اخیر با انتشار بیانیههای جداگانهای، انتخابات مجلس شورای اسلامی را تحریم کردهاند. این انتخابات که حدود دو ماه دیگر برگزار خواهد شد، به گفته اصلاحطلبان شرایط برگزاری انتخابات سالم و آزاد را ندارد.
انتخابات مجلس شورای اسلامی نخستین انتخابات پس از انتخابات ریاست جمهوری جنجال برانگیز دو سال پیش ایران است. اصلاحطلبان میگویند که در آن انتخابات، تقلب گسترده و سازماندهی شده روی داده است.
بیشتر بخوانید:
«نه ثبتنام کردم نه در انتخابات شرکت میکنم»
فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، با صدور بیانیه مشترک عمومی اقدام به انتشار برخی موارد نقض حقوق بشر در ایران و همچنین وضعیت فعالان سیاسی در این کشور کرده است.
متن این بیانیه در پی آمده است:
«تعقیب و آزار قربانیان نقض حقوق بشر و فعالان سیاسی»
مقامات جمهوری اسلامی ایران هرگونه اعتراض مسالمتآمیز از جمله اعتراضهای خانوادههای قربانیان و حامیان آنها و نیز فعالان سیاسی میانهرو را بیامان سرکوب میکنند. حامیان «مادران عزادار» و فعالان سیاسی میانه رو بیش از پیش هدف این سرکوب قرار دارند.
«سرکوب مادران عزادار به خاطر مبارزه آنها علیه معافیت از مجازات»
ژیلا کرمزاده مکوندی، یکی از حامیان مادران عزادار، در روز 6 دی 1390 در اداره گذرنامه تهران دستگیر و برای گذراندن حکم دو سال زندان به زندان اوین منتقل شد.
لیلا سیفاللهی و نادر احسنی، دو تن دیگر از حامیان مادران عزادار، نیز در خطر دستگیری خودسرانه قرار دارند زیرا حکم زندان آنها نیز تایید شده است. این سه نفر به همراه عدهای دیگر از حامیان مادران عزادار در بهمن 1388 دستگیر شدند و پیش از آزادی با وثیقه بیش از یک ماه در سلول انفرادی در بازداشت ماندند. آنها در بهمن 1389 به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی » محاکمه شدند. حکم دادگاه آنها را به شرکت در «تشکیل غیرقانونی در جهت اقدام علیه امنیت کشور تحت عنوان مادران عزادار» متهم کرد و گفت آنها «خود را مدافعان حقوق بشر در ایران» میدانند.
دادگاه انقلاب اسلامی ابتدا ژیلا کرمزاده مکوندی و لیلا سیفاللهی را به چهار سال زندان و نادر احسنی را به دو سال زندان محکوم کرد. بنا به گزارشهایی در اواسط آبان 1390، دادگاه تجدید نظر حکم ژیلا کرمزاده مکوندی و لیلا سیفاللهی را به دو سال زندان تعزیری و دو سال زندان تعلیقی تغییر داد و حکم دو سال زندان نادر احسنی را تایید کرد.
ژیلا مهدویان و دختر او مریم نجفی، دو تن از حامیان مادران عزادار، در روز 4 دی 1390 به دادگاه انقلاب اسلامی احضار شدند و حکم های پنج سال زندان به ژیلا مهدویان و 6 ماه زندان به مریم نجفی ابلاغ شد. به علاوه، مریم نجفی به 18 ماه زندان تعلیقی محکوم شد. آنها 20 روز برای درخواست تجدید نظر فرصت دارند.
این دو در تاریخ 17 مهر 1389 دستگیر شدند و به ترتیب 50 روز و 13 روز در بازداشت گذراندند و سپس با وثیقه آزاد شدند. محاکمه آنها در تاریخ 9 آذر 1390 انجام شد. بعضی از اتهامهای ژیلا مهدویان عبارت بود از: «شرکت در اغتشاشات، اقدام علیه امنیت ملی، شرکت در گروه مادران عزادار، قصد خروج غیرقانونی از کشور، ارایه گزارش علیه جمهوری اسلامی در دادگاههای آلمان.» مریم نجفی به «اقدام علیه امنیت ملی و قصد خروج غیرقانونی از کشور» متهم شد. ژیلا مهدویان مادر حسام ترمسی است که پس از آزادی در پی 11 ماه بازداشت در سال 1388 و 1389 با چاقوی سمی مورد حمله قرار گرفت و گویا هنوز بیمار است.
منصوره بهکیش، یکی دیگر از حامیان مادران عزادار، در روز 4 دی 1390 به اتهام «تبلیغ علیه نظام و ایجاد اجتماع و تبانی برای بر هم زدن امنیت ملی از طریق تشکیل گروه مادران عزادار» در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شد. او در دادگاه تمام اتهامها را رد کرد. دادگاه هنوز حکم خود را صادر نکرده است.
او که شش عضو خانواده خود را در اعدامهای مخفی دهه 1360 از دست داده است، در دهههای اخیر چندین بار دستگیر شده است. وی در تاریخ 22 خرداد 1390 در خیابان دستگیر شد و پیش از آزادی با وثیقه یک ماه در بازداشت انفرادی ماند.
«پیگرد فعالان سیاسی به خاطر استفاده از حق تشکل»
احزاب و گروههای سیاسی میانهرو و مسالمتجو و فعالان آنها نیز بیش از پیش مورد حمله قرار میگیرند و اعضای آنها در زندان به سر میبرند.
ابراهیم یزدی، رهبر 80 ساله نهضت آزادی ایران و وزیر امور خارجه پیشین، در روز 6 دی 1390 از محکومیت خود به 8 سال زندان مطلع شد. ابراهیم یزدی پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 سه بار بازداشت شده و از جمله از مهر تا اسفند 1389 شش ماه را در بازداشت گذرانده است. محاکمه او به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و تاسیس و هدایت نهضت آزادی ایران» در تاریخ 11 آبان 1390 برگزار شد، ولی او دادگاه انقلاب اسلامی را مغایر با قانون اساسی دانست، صلاحیت آن را برای محاکمه رد کرد و حاضر به دفاع از خود نشد.
یکی دیگر از اعضای ارشد نهضت آزادی ایران و شهردار پیشین تهران، محمد توسلی، و دکتر علی رشیدی، اقتصاددان برجسته، عضو ارشد جبهه ملی ایران و معاون پیشین بانک مرکزی، از 12 آبان 1390 در بازداشت خودسرانه به سر می برند.
«اطلاعات پیشینهای»
مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران) زنانی هستند که فرزندانشان از اوایل دهه 1360 به بعد اعدام، کشته یا ناپدید شده اند. مادران عزادار پس از سرکوب خشن پساانتخاباتی در خرداد 1388 فعالیت خود را با گردهمایی سکوت در روزهای شنبه در پارک لاله شروع کردند. آنها از جمهوری اسلامی خواهان تایید اعدامهای گسترده پنهانی در زندانها، حق اطلاع از محل دفن عزیزان خود، الغای مجازات اعدام، آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، و محاکمه علنی تمام مسوولان جنایتها پس از پیدایش جمهوری اسلامی در سال 1357 هستند و به صورت فزایندهای با آزار، بازداشت و دستگیری خودسرانه و زندان روبرو بودهاند.
نهضت آزادی ایران گروهی ملیگرا است که در سال 1340 تاسیس شد و اعضای آن در رژیم شاه سابق مورد پیگرد و سرکوب قرار گرفتند. رهبران آن اولین دولت پس از انقلاب را تشکیل دادند ولی بعدن استعفا کردند. بعضی از آنها در رژیم کنونی نیز حکمهای زندان را گذراندهاند.
جبهه ملی ایران سازمانی سکولار و ملی گرا است که در زمان شاه و بعدا در رژیم کنونی سرکوب شد. اعضای آن نیز از جمله وزرای اولین دولت پس از انقلاب بودند.
عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، امروز گفت: «جمهوری اسلامی ایران پیوسته آزادی گردهمایی و تشکل را نفی و مادههای 21 و 22 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی را نقض کرده است. سازمانهای مستقل کارگران، دانشجویان، معلمان، روزنامهنگاران، مدافعان حقوق بشر و حتا گروههای سیاسی میانهرو ممنوع هستند و گروههای قربانیان مثل مادران عزادار که میکوشند مقامات را به خاطر جنایتهایشان وادار به پاسخگویی کنند بیش از پیش مورد حمله و حامیان آنها مورد آزار و تعقیب قرار میگیرند. مقامات دولتی باید فورن به ملاحظات پایانی کمیته حقوق بشر سازمان ملل عمل نمایند تا آزادی گردهمایی و تشکل را برای تمام افراد بدون تبعیض تضمین کنند و تمام کسانی را که تنها به خاطر استفاده مسالمتآمیز از این حق در بازداشت هستند فورن و بدون قید و شرط آزاد نمایند.»
فایل پیدیاف را از اینجا دانلود کنید.
خبر / رادیو کوچه
روز شنبه، 31 دسامبر، مذاکرهکننده ارشد هستهای جمهوری اسلامی از پیشنهاد کشورش برای انجام دور جدیدی از مذاکرات هستهای با گروه 1+5 خبر داده است و مقامات اروپایی هم گفتهاند که از مذاکرات «معنادار» و بدون پیششرط با ایران استقبال میکنند.
به گزارش رویترز، سعید جلیلی گفت که بهطور رسمی به گروه 1+5 متشکل از آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه و آلمان «اعلام کردیم که به مسیر گفتوگو برای همکاری بازگردند.»
این در حالی است که مذاکرهکننده ارشد هستهای جمهوری اسلامی توضیحی نداد که دعوت این کشور از ۶ قدرت جهانی برای انجام مذاکره چه زمان و از طریق چه مجرایی صورت گرفته است.
پیشتر علیرضا شیخعطار، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان گفته بود که سعید جلیلی قرار است بهزودی برای هماهنگ کردن دور جدید مذاکرات هستهای، با کاترین اشتون، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مکاتبه کند.
از سویی دیگر، یک سخنگوی سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت که این اتحادیه برای انجام مذاکرات «معنادار» با ایران آماده است، اما مشروط به آنکه طرف ایرانی پیش شرطی برای این مذاکرات تعیین نکند.
مایکل مان، سخنگوی سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته است که کاترین اشتون در ماه اکتبر به آقای جلیلی نامهای نوشته است، اما هنوز پاسخی از او دریافت نکرده است.
سخنگوی سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت که این اتحادیه به سیاست دو مسیره (تشویق و تنبیه) خود در مقابل ایران ادامه خواهد داد و افزود: «ما آمادهایم تا در مورد تدابیری که به تقویت اعتماد متقابل کمک میکند، وارد مذاکرات معنادار شویم، اما بدون تعیین پیش شرط.»
دعوت جمهوری اسلامی از گروه 1+5 برای بازگشت به میز مذاکره در پی دور جدیدی از تحریمهای غرب علیه ایران در ارتباط با پرونده هستهای این کشور صورت میگیرد.
لازم به یادآوری است آخرین دور از مذاکرات هستهای میان ایران با پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل و آلمان در ماه ژانویه در شهر استانبول در ترکیه برگزار شد که بدون نتیجه به پایان رسید.
بیشتر بخوانید:
«اوباما قانون تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرد»
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
دوم ژانویه برابر با روزی است که «بیلی جین» انتشار یافت. بیل جین نام تکآهنگ شماره یک اثر مایکل جکسون از آلبوم تریلر است. این آهنگ که توسط مایکل جکسون نوشته شده و تهیهکنندگی آن، بر عهده «کوئینسی جونز» بود، یکی از پرفروشترین آلبومهای تاریخ موسیقی جهان است. این ترانه در رتبه یکم جدول صد اثر برتر بیلبورد قرار گرفت و به مدت هفت هفته در آن جایگاه ماند.
دوم ژانویه 1983 میلادی یکی از معروفترین آهنگهای «مایکل جکسون» خواننده فقید آمریکایی که توسط خودش نوشته شده بود به نام «بیلی جین» (Billie Jean) منتشر شد. انتشار این آهنگ از لحاظ تجاری موفقیتهای زیادی را کسب کرد، به طوری که خیلی سریع به یکی از پرفروشترین تکآهنگهای موسیقی سال ۱۹۸۳ تبدیل شد و در رتبه نخست جدولهای موسیقی آمریکا، بریتانیا و چندین کشور دیگر قرار گرفت.
«بیلی جین» به عنوان یکی از بهترین آهنگهای تحول آفرین و انقلابی در تاریخ موسیقی پاپ شناخته میشود. این ترانه جوایز بسیاری، از جمله دو جایزه گرمی را از آن خود کرد. این آهنگ توانسته رتبه پنجاهوهشت را در جدول «پانصد ترانه برتر جهان برای تمام دورانها» که توسط مجله رولینگ استون تنظیم شده است بهدست بیاورد.
جکسون حرکت رقص معروف مونواک را برای اولین بار در اجرای زنده این ترانه در ویژه برنامه «موتاون ۲۵» به نمایش گذاشت. اجرایی که به عقیده منتقدان، یکی از به یاد ماندنیترین و مهمترین لحظات در تاریخ فرهنگ عامه است. این ترانه در سال ۲۰۰۸ توسط کانیه وست و جکسون دوباره میکس شد و در آلبوم تریلر ۲۵ قرار گرفت.
روایتهای زیاد و متناقضی درباره نحوه الهام شدن متن بیلی جین به مایکل وجود دارد. برخی بر این باور هستند که یک تجربه واقعی در زندگی مایکل باعث شد که این شعر نوشته شود. در این روایت میگویند که یک هوادار روانی به مایکل نامههایی میدهد و میگوید که یکی از دوقلوهایش، پسر مایکل است. برخی دیگر نیز میگویند که مایکل یکی از هواداران «بیلی جین کینگ»، تنیسور معروف بود و این ترانه درباره اوست.
اما خود مایکل میگوید که این شعر داستانی واقعی از زندگی برادرانش است. او میگوید که زمانی که در گروه جکسون فایو بوده است، بارها این اتفاق برای برادارانش افتاده بود. مایکل همچنین در کتاب «مونواک» میگوید:
دختری به نام بیلیجین هیچ وقت واقعی نبوده است. بسیاری از مردم درباره این آهنگ از من پرسیدهاند و جوابش بسیار ساده است. این آهنگ در مورد دختری است که ادعا میکند من پدر فرزندش هستم و من از بیگناهی خودم دفاع میکنم زیرا که «این بچه، پسر من نیست». این مسائل برای برخی از برادرانم پیش آمده است و من همیشه از این موضوعات خیلی متعجب میشدم. نمیتوانستم بفهمم آن دخترها چطور میتوانستند بگویند که فرزند کسی را در شکم دارند، در حالی که چنین چیزی حقیقت نداشت. من حتا نمیتوانم درباره گفتن چنین دروغی، فکر کنم.
گفته شده مایکل بر سر ضبط این ترانه، با «کوئینسی جونز»، تهیهکننده آلبوم «تریلر» مشکل پیدا کرده بود. کوئینسی بر این باور بوده که بیلی جین نباید بر روی «تریلر» منتشر شود زیرا از نظر او ترانه بسیار ضعیفی بود. اما این ترانه به موفقترین ترانه آلبوم «تریلر» تبدیل شد.
ترانه «بیلی جین» دارای سبک دنس پاپ و آر اند بی میباشد. این ترانه با ضرب منظم طبل آغاز میشود و این ضرب درام تا انتهای ترانه وجود دارد.
مجله رولینگ استون در مورد این ترانه نوشت: «بیلی جین مهمترین ضبط مایکل جکسون در طول عمرش است نه تنها بهخاطر موفقیت کمنظیر تجاریاش، بلکه بهخاطر عمق موسیقیای که در آن بهکار رفته. شما میتوانید در بیلی جین دوازده موسیقی مختلف پیدا کنید که کاملن با هم تفاوت دارند و به همین دلیل میتوان گفت که بیلی جین متشکل از دوازده ترانه برتر است».
همچنین ترانه «بیلی جین» در رتبه یکم جدول صد اثر برتر بیلبورد قرار گرفت و به مدت هفت هفته در آن جایگاه ماند. «بیلی جین» سومین تکآهنگ پرفروش آمریکا و نهمین تکآهنگ پرفروش انگلستان در سال ۱۹۸۳ بود.
در سال ۲۰۰۵، در یک نظرسنجی که از تعداد بسیاری از ستارههای مشهور، کارگردانان موزیک ویدئو، ناشران و روزنامهنگاران صورت گرفت و موزیک ویدئوی بیلی جین رتبه پنجم را در فهرست «بیست موزیک ویدئوی برتر تاریخ» به دست آورد.
«بیلی جین» به عنوان یکی از انقلابیترین ترانهها در تاریخ موسیقی پاپ شناخته میشود. تا به امروز که حدود سی سال از زمان انتشار بیلی جین میگذرد «بیلی جین» به طور متوسط بیش از ۲۵۰ هزار بار در هفته در کلابها و دیسکوهای جهان پخش میشود و در نود درصد رادیوهای جهان به صورت هفتگی پخش میشود.
انتشار ویدئوی حرفهای «بیلی جین» برای تبلیغ تکآهنگش یک عمل نوآورانه بود. «بیلی جین» در تبدیل شدن آلبوم تریلر به پرفروشترین آلبوم موسیقی جهان در کل تاریخ نقش بسیار مهمی داشت.
فارل ویلیامز، خواننده و رپر آمریکایی درباره «بیلی جین» میگوید: «خیلی سخت است که بگوییم آهنگی عظیمتر از بیلی جین وجود دارد و من فکر میکنم که دیگر ترانهای همانند «بیلی جین»، با این خط باس، این نوع تاثیر و با این حد کمال ساخته نخواهد شد». وقتی آلبوم گردآوریشده رویایی در سال ۲۰۰۶ منتشر شد «بیلی جین» به عنوان تکآهنگ از این آلبوم منتشر شد و به رتبه یازدهم جدول تکآهنگهای انگلستان دست یافت در حالی که بیستچهار سال از انتشارش میگذشت.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
امین موحدی
منبع: وبلاگ امین موحدی
تا زمانی که مذهب، در دوران رنسانس اروپا، موردنقد قرار نگرفت و تعالیم وقوانین کلیسا، با علم وفلسفه به چالش گرفته نشد، هرگونه حرکتی در جهت برپایی حاکمیت قانون و استقرار دموکراسی و پیشرفت در کشورهای اورپایی با شکست مواجه میشد. اگرچه شروع ومحل آغازدوره رنسانس (نوزایش) در اروپا را، سده چهاردهم ودر شمال ایتالیا میدانند اما این جنبش در سده پانزدهم میلادی، بهشکل فعال با فرا گرافتن شمال اروپا، آن قاره راتحت تاثیر جدی قرارداد.
رنسانس در عرض سه قرن، سراسر اورپا را فرا گرفت و تاثیر آن، زمانی به اوج خود رسید که در قرن ۱۷ میلادی، اندیشمندی به نام «دکارت» به نبرد فلسفی مستقیم با خرافات کلیسا بر خاست. تا آنزمان بهواسطه جنبش رنسانس، انقلابهای بزرگ علمی، فرهنگی و اقتصادی در اورپا انجام گرفته بود اما نقطه اصلی شکوفایی اورپا و تاثیر رنسانس زمانی بود که دکارت، عقل بشر را به جای مذهب و کلیسا و پاپ، مبنا قرار داد.
قبل از دکارت، انقلاب فکری کوپرنیک در سال ۱۵۱۴ میلادی اولین انقلاب بزرگ دوره رنسانس بود که نظریه مرکز بودن زمین را باطل و خورشید را محور قرار میداد. این نظریه اولین ضربه به کلیسا و تعالیم دینی به شمار میرفت، چرا که نظریه کوپرنیک، علاوه بر رد نظریه «زمین محور بطلیموسی» که افلاطون و ارسطو دو قرن پیشتر، آنرا مطرح و با ظهور بطلیموس به اوج تعالی رسیده بود، بر خلاف نص صریح کتاب مقدس نیز بود.
انقلاب فکری دوم در قرن ۱۷ توسط گالیله صورت گرفت. گالیله علاوه بر تایید نظریه کوپرنیک، علم را از مذهب جدا کرده و یا در واقع، علم را سکولار نمود. گالیله مفهومی تازه از حقایق طبیعت را اعلام کرد که بنیادهای تعالیم کلیسا را متزلزل میکرد و فیزیک را مستقل از الهیات میساخت. گالیله میگفت: «حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمهای ماست. این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسراییل و حضرت مسیح وحی شده باشد. حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است. که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامدهاست.»
گرچه وی تحت فشار کلیسا وادار به توبه و انکار نظریات خویش شد اما رسالت خود رابه انجام رسانده و زمینه ضربه اصلی به خرافات را که بعد از وی توسط دکارت وارد آمد را فراهم نموده بود.
نقش اصلی برای فراگیر شدن و گسترش علم در جهت پیشرفت، جز برعهده دکارت نبود که نظریه وی به عنوان سومین انقلاب فکری و بزرگترین آن در عصر رنسانس شناخته میشود.
دکارت فلسفه «شک برای یقین» را بنا نهاد تا شک در آموزههای مذهبی را که قبل از آن به عنوان ضد ارزش و خط قرمز شناخته میشد را تبدیل به ارزش نماید. وی از بالا شروع میکند از همان خدا، میگوید: «من باید بفهمم آیا خدایی هست و پس از آن آیا این خدا میتواند فریبکار باشد؟»
هدف دکارت انکار خدا نبود بلکه اثبات مقدم بودن اندیشه و خرد بر هر چیز حتا خدا میبود و در راه اندیشیدن اولین انگیزاننده «شک» میتواند باشد، باید اول نسبت به کیفیت و یا موجودیت یک پدیده آشکار یا پنهان، به دیده شک نگریست تا برای کشف حقیقت وجودی آن قادر به اندیشیدن شد. وقتی شکی در بین نباشد لزومی هم برای کشف حقیقت احساس نمیشود.
دکارت منشا دین را هدف گرفته بود و آنهم خدا، نه تنها خدا را به دیده شک نگریست بلکه امکان فریبکار بودن خدا را هم در صورت وجودش، مطرح کرد. در عصری که انکار خدا کفر بزرگی به شمار میآمد، دکارت حتا پا را فراتر گذاشته و در باره خدا به مانند فریبکار فکر کرد.
آیا دکارت میخواست به باورهای مردم توهین کند؟ هرگز، بلکه وی میخواست باورهای مردم را عقلانیتر نماید، دکارت تنها واقعیت غیر قابل شک را خود «شک» میدانست وی میگفت: «من میتوانم در همه چیز شک کنم، اما در این واقعیت که شک میکنم، نمیتوانم تردیدی داشته باشم. بنابراین شک کردن من امری است یقینی. و از آنجا که شک، یک نحوه از حالات اندیشه و فکر است، پس واقعیت این است که من میاندیشم. چون شک میکنم، پس فکر دارم و چون میاندیشم، پس کسی هستم که میاندیشم.»
دکارت میخواست خرافه را از باورها بزداید و عقل اندیشی را در مقابل خرافات بگذارد. یکی از آن خرافات، کفر شمردن انکار خدا و اندیشیدن درباره خدا و کلیسا بود که دکارت آنها را در هم فرو ریخت تا اصل اندیشه بر اصل خرافه غلبه کند.
دکارت فلسفه «شک برای یقین» را بنا نمود تا اگر قرار است به یقینی برسیم، آن یقین بر پایههای محکم اندیشه و استدلال استوار باشد
دکارت فلسفه «شک برای یقین» را بنا نمود تا اگر قرار است به یقینی برسیم، آن یقین بر پایههای محکم اندیشه و استدلال استوار باشد.
جرات شک به اعتقادات غالب در یک جامعه، اندیشههای مستقلی را که مجال رشد نیافتهاند، شکوفا میکند و ظرفیت اندیشه و تولید فکری جامعه را بالا خواهد برد. گر چه شک در خدا و حتا فریبکار نامیدن خدا در ظاهر امر میتوانست به کفری فراگیر و از میان رفتن بسیاری از نکات مثبت معنوی تاثیر مذهب در جامعه بیانجامد اما در واقع، انقلاب سوم رنسانس یا همان انقلاب فکری دکارت با «فلسفه شک برای یقین» نشان دادکه حتا شک در وجود خدا، جامعه را دچار کفر و هرج ومرج معنوی نمیکند. فلسفه دکارت، خرافات را به مثابه ضد ارزش معرفی میکرد بدون آنکه ارزشها را خدشهدار کند. علاوه بر آن، این فلسفه نقش مهمی در صلح بین علم و کلیسا نیز ایفا نمود.
کشور ما در چنین وضعیتی گرفتار شده است منتقد به اسلام در ردیف کفر و مرتد قرار میگیرد و مستحق مرگ و سانسور. به جای تکیه بر اندکی استدلال و اندیشه و شک در مبانی اسلام، که میتواند تابوهای مرگبار فکری را در هم بریزد، و استدلالهای منطقی و انسانی قدرمندی را پشوانه باورها نماید، به تعریف و توصیف از خشونت و جهلی خرافی پرداخته میشود که برای اثبات آن خرافات خشونت آفرین، نیازی به فلسفه پیچیده نظری نیست.
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که اساسن چرا باید برای تبلیغ یک پدیده رحمانی، از شمشیر و آتش و زنجیر استفاده کرد؟ اگر کمی در آنچه که به نام «رحمت» به زحمت و خشونت در گوشهایمان و مغزمان فرو میکنند شک کنیم به حقیقتی شگرف و باوری عمیق و آرامخش خواهیم رسید.
آیات و سورههای ثابت قرآن آنچنان روشن و صریح است که نیازی به مفسر و منجم و فیلسوف ندارد. اگر اسلام دارای اصالت الهی باشد، شک در مبانی آن، هرگز نمیتواند آسیبی به اسلام برساند، بنابر این چرا باید بحثی بدون ضرر، کفر و مضر شناخته شود؟
سلب حق اظهار نظر از انسان در مورد اسلام، توسط انسانی دیگر، نشانگر این است که خدا قدرت دفاع از خود و دین خود را ندارد و انسان باید از خداوند و داراییاش دفاع کند، مهمتر از همه، سلب این حق از انسان از قول خدا، آیا نفی عدالت خدا محسوب نمیشود که اینهمه در اسلام از آن دم زده میشود؟
هرگز منکر و مخالف دفاع انسانی از دینی منتسب به خدا یا خود خدا نیستم اما این دفاع باید انسانی باشد، باید عاری از خشونت و سانسور و صدور حکم مرگ و ارتداد باشد، این دفاع باید بر اساس اندیشه باشد نه از روی احساس و عصبیت.
اگر من در وجود خدا و اصالت اسلام شک دارم، برای خارج کردن من از این شک، نیاز به استدلال عقلی و منطقی میباشد. این استدلال نباید بر اساس تعالیم کتابی دینی باشد که من به همان کتاب و همان دین شک دارم بلکه باید بر اساس استدال همان عقلی باشد که من با توسل به آن عقل، در وجود خدا و یا اسلام شک کردهام.
وقتی میگویم آیات قرآن برایم قابل قبول نیست، آنگاه برای قانع کردن من، آیهای دیگر از همان کتاب میآورند، جایی که انسان به قرآن شک داشته باشد، حتا خواندن تمام آیات قرآن نیز بر وی، او را مجاب نخواهد کرد چرا که استناد به آنچه که مورد شک است، کاری عقلانی و منطقی نمیتواند باشد. باید «استدلال عقلی» در برابر «شک عقلی» ارایه نمود. متاسفانه نه تنها تلاشی برای مجاب کردن شکاک، با «استدلال غیر موردشک» صورت نمیگیرد، بلکه با حکم همان موضوع مورد شک، فرد شکاک را محکوم به مرگ مینمایند.
کوتاه سخن اینکه با توجه به لزوم آغاز بحث و نقد اسلام در ایران انتظار داریم روشنفکران جانب احتیاط را رها ساخته و پا پیش بگذارند تا با رواج اندیشهورزی بتوانیم دوران قرون وسطایی ایران را پشت سر بگذاریم.
مشکل ما با کسانی چون اکبر گنجی نیست که با نقد خود سعی دارند چهرهای رحمانی و مترقی از اسلام بنمایانند بلکه مشکل ما با کسانی است که خلاف این عقیده را دارند و پا پیش نمیگذارند و نظریات و شکیات خود را ابراز نمیدارند.
نقد اسلام گرچه خطرناک است اما برای پیشرفت و آزادی ایران راهی دیگر، جز روبهرو شدن با این خطر برایمان متصور نیست ما میبایست همان کاری را بکنیم که اورپاییان در ۳۰۰ سال دوران رنسانس و در برابر تسلط مذهب و کلیسا بر جامعه انجام دادند. با توجه به شرایط حال حاضر ایران و منطقه و تهدیدات موجود علیه کشورمان، کار ما دشوارتر خواهد بود و بهنظر نمیآید فرصت زیادی برایمان باقی مانده باشد. کاری را که اورپاییان در طول سیصد سال انجام دادند، ما باید قادر باشیم در زمانی کمتر از چند سال و شاید سالهایی کمتر از تعداد انگشتان یک دست، به انجام برسانیم.
Washington, DC
The American Islamic Leadership Coalition, a group of diverse American Muslim leaders released the following statement regarding the awful tragedy that struck Christian communities in Nigeria on Christmas Day.
The radical Islamist organization Boko Haram, which murdered and maimed innocent Nigerian Christians on Christmas Day, does not represent the majority of Muslims around the world. Boko Haram is a radical Islamist group ("boko haram" means “Western Education is Sinful”) that attacked churches last year as well and has vowed similar attacks in the future. Their actions should be condemned by all Muslims, especially by Muslim leaders
Islamist groups like Boko Haram want to create an Islamic state based on their interpretations of shariah (Islamic jurisprudence). The Christian presence in Nigeria is perceived as a great impediment to this mission (48 % of the Nigerian population is Christian). The choice Christmas Day to perpetrate their wanton violence illustrates the hateful fascistic sectarian state Boko Haram seeks to impose upon the Nigerian people.
Boko Haram is guided by militant Islamism and its medieval notions of society. For them, full citizenship is limited to those who share their religious beliefs and affiliation, and their Christmas Day act demonstrates the depravity to which they will stoop in realizing that grim vision. The Nigerian government has thus far been unsuccessful in preventing attacks on its Christian citizens, despite a crackdown against the militant group by paramilitary agencies.
Islamist groups like Boko Haram want to create an Islamic state based on their interpretations of shariah
The Vatican and secular Western leaders have rightly condemned the attacks on Nigeria's Christians as heinous, evil, and cowardly. We would like to hear unequivocal denunciations of Boko Haram and other radical Islamist groups terrorizing Christian and other minority communities from every respectable Muslim leader in the free world. Muslim scholars, activists, politicians, and community leaders must respond forcefully to the murderous and supremacist tendencies of Muslim extremist groups, and support the enforcement of the rule of law against such groups. The world must not tolerate or excuse carnage against fellow citizens on any day in any country. All Muslims, and all civilized governments around the world, must put an end to the madness and hatred expressed in brutal acts such as the Christmas attacks in Nigeria.
We hereby declare our total condemnation against the supremacist Islamism which feeds groups like Boko Haram, and call upon all our Muslim brothers and sisters to stand for pluralism, freedom, and the unyielding and equal respect of universal human rights for all people, especially in Muslim majority nations."
رادیو کوچه
آغاز سال 2012 میلادی
1808 میلادی- انتقال بردگان به آمریکا ممنوع شد. آمریکا در قرن نوزدهم، یکی از مراکز مهم خرید و فروش برده بود و با بردگان سیاهپوست، رفتارهای غیرانسانی میشد. مخالفت با اینگونه اعمال باعث بروز جنگهای داخلی آمریکا شد. آبراهام لینکلن، رییس جمهوری وقت آمریکا در روز اول ژانویه اعلامیه معروف آزادی بردگان در سراسر آمریکا را صادرکرد که به موجب آن، بیش از سه میلیون برده در سراسر آمریکا آزاد شدند.
این اعلامیه موجب طغیان سیاهان در ایالات جنوبی شد که طرفدار بردهداری بودند و جنگهای داخلی را به نفع ضدبردهداری پیش برد. با تصویب قانون منع بردهداری در آمریکا، گام دیگری در راه مبارزه با خرید و فروش بردگان برداشته شد.
1919 میلادی- «جروم دیوید سالینجر» (Jerome David Salinger) نویسنده معاصر آمریکایی در نیویورک متولد شد. «ناتور دشت» از رمانهای مشهور این نویسنده است که در نقد جامعهی مدرن غرب نوشته شدهاند.
در یکی از دانشگاههای نیویورک به تحصیل پرداخته، اما تحصیل را رها کرد. اولین داستانش به نام «جوانان» در مجلهی «استوری» به چاپ رسید. چند سال بعد داستان ناتور دشت به شکل دنبالهدار در آمریکا منتشر شد. «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم»، «جنگل واژگون»، «نغمه غمگین»، «هفتهای یه بار آدمو نمیکشه» و «یادداشتهای شخصی یک سرباز» از جمله آثار سالینجر هستند.
این نویسنده آمریکایی دارای شخصیتپردازی قوی در داستانهای خود است. جنبه مهم زندگی سالینجر مبهم بودن او برای منتقدان و هواداران اوست به بیان بهتر نوعی دور از دسترس بودن است.
1959 میلادی- «فولخنسیو باتیستا» (Fulgencio Batista)، دیکتاتور پیشین کوبا، بود که هفت سال حکوت را دست داشت. باتیستا در سال 1954 با لغو حالت فوقالعاده که از زمان کودتای 1952 خود به وجود آورده بود رسمن به ریاست جمهوری کوبا برگزیده شد. از 1956، فعالیتهای انقلابیون این کشور به رهبری «فیدل کاسترو» آغاز شد و در نهایت، در اول ژانویه 1959 انقلاب کوبا به پیروزی رسید و باتیستا از کشور فرار کرد.
1999 میلادی- «یورو» رسمن به عنوان پول رسمی دوازده کشور عضو اتحادیه اروپا آغاز به کار کرد. استفاده از یورو در اول ژانویه در کشورهای آلمان، فرانسه، بلژیک، اتریش، اسپانیا، پرتغال، یونان، ایتالیا، ایرلند، لوکزامبورگ، هلند و فنلاند آغاز شد.
در سال 1957 براساس «پیمان رم»، جامعه اقتصادی اروپا به وجود آمد و این روال با انعقاد پیمانها و اتحادیههای دیگر ادامه یافت. براساس توافق سران اروپا، از سال 1993 «اتحادیه اروپا» شکل گرفت که اهداف آن گسترش هرچه بیشتر همکاریها و هماهنگیهای اقتصادی، مالی، سیاست خارجی، امور دفاعی و قضایى بود.
از ژانویه سال 1999 در جهت پیشبرد این اهداف، پول واحدی به نام «یورو» به جریان افتاد. این پول ابتدا در مبادلات بانکی میان کشورها رایج شد و سپس از اول ژانویه 2002 در دوازده کشور اروپایی به صورت سکه و اسکناس رواج یافت. سه کشور انگلستان، دانمارک و سوئد همچنان از پول ملی خود استفاده میکنند.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1956 میلادی- چنین روزی «سودان» استقلال یافت. جمهوری سودان کشوری است در شمال شرقی آفریقا که پایتخت آن «خارطوم» است. این کشور بزرگترین کشور آفریقا و نیز بزرگترین کشور عربی است.
سودان که تا نیمه سده بیستم جزیی از خاک مصر به شمار میرفت و در سیطره انگلیسیها بود، در چنین روزی از مصر جدا شد و به استقلال رسید. ژنرال «عمر حسن احمد البشیر» از سال ۱۹۸۹ تاکنون رییس جمهوری سودان است.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
خبر / رادیو کوچه
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا قانون جدید بودجه دفاعی ایالات متحده را امضا کرده که شامل تشدید تحریمهای ایران، از جمله مجازات شرکتها و موسسههای طرف معامله با بانک مرکزی جمهوری اسلامی است.
این قانون دسترسی شرکتهای خارجی طرف معامله با بانک مرکزی ایران را به نظام مالی ایالات متحده منع میکند و درآمدهای نفتی این کشور را هدف قرار داده است.
قانون بودجه دفاعی ۶۶۲ میلیارد دلاری آمریکا که در نیمه دسامبر در مجالس نمایندگان و سنا به تصویب رسید، شامل متممهایی مانند تشدید تحریمهای مالی جمهوری اسلامی است که گنجانده شدن آن در این قانون جنجال برانگیز بود.
اجازه بازداشت نامحدود مظنونان به تروریسم و تعلیق بخشی از کمک نظامی آمریکا به پاکستان از جمله آنهاست.
آقای اوباما هنگام امضای این قانون بر نگرانی خود از بخشهایی از این قانون از جمله متمم مربوط به بازداشت مظنونان به تروریسم تاکید کرد.
باراک اوباما گفت: «در حقیقت پشتیبانی من از این قانون به معنی موافقت با همه موارد مطرح شده در آن نیست.»
کاخ سفید پیشتر نگرانی خود را از تبعات تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی به اطلاع نمایندگان کنگره رسانده بود.
دولت باراک اوباما نگران اعمال فشار بر بعضی از متحدان آمریکا و وارد شدن شوک به بازار جهانی نفت بود.
اما نمایندگان کنگره با در نظر گرفتن تمهیداتی سعی کردند نگرانی کاخ سفید را کاهش دهند.
ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده گفته بود محدویتهای جدید به گونهای اعمال میشود که «حداکثر فشار را بر این کشور و حداقل مشکل را برای دوستان و متحدان آمریکا» ایجاد کند.
آمریکا ایران را متهم میکند که برنامه اتمی این کشور دارای ماهیت نظامی است و پس از انتشار گزارش تازه آژانس بینالمللی انرژی اتمی فشار خود را برای این کشور افزایش داده است.
بیشتر بخوانید:
«تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی از سوی سنای آمریکا»
«آزمایش موشکهای جدید در مانور نظامی ایران»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
آفرینش
1) شکایت لاریجانی به وکالت از نمایندگان مجلس از رییس سازمان هدفمندی یارانهها
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=16424#94027
عضو هیت رییسه مجلس شورای اسلامی از شکایت لاریجانی به وکالت از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از رییس سازمان هدفمندی یارانهها به قوه قضاییه به خاطر توهینش به نمایندگان ملت خبر داد. امیدوار رضایی در گفتوگو با مهر در خصوص اظهارات رییس مجلس شورای اسلامی مبنی بر شکایت از مرادی رییس سازمان هدفمندی یارانهها به قوه قضاییه به خاطر توهینش به نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: «دهقان هیت رییسه و کمیسیون قضایی مسوول پیگیری شرح کامل ما موقع و ارایه گزارش به هیت رییسه و همچنین پیگیری خواسته رییس مجلس مبنی بر شکایت از مرادی به قوه قضاییه شدهاند.»
2) آمریکا در پی ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=16424#94029
مقامات بلندپایه آمریکایی در پی ابراز خرسندی هیت ناظران عربی از همکاری دولت سوریه با آن به صورت محرمانه در حال بررسی گزینههای کمک به مخالفان سوری هستند که ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه از جمله آنهاست. به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی المنار، نشریه آمریکایی فارین پالیسی با افشای این خبر به نقل از شماری از نمایندگان آمریکایی نوشت دولت آمریکا به صورت پنهانی در تلاش است از مخالفان حمایت کند.
خراسان
1) جلیلی: رسمن به 1+5 اعلام کردیم به مسیر گفتوگو برای همکاری برگردند
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=10&day=11&id=1321147
دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه اقتدار، منطق، ابتکار عمل، مبنای تعاملات ایران است، درباره ادامه گفتوگوها با 1+5، اظهار داشت: «به آنها رسمن اعلام کردیم به مسیر گفتوگو برای همکاری برگردند. به گزارش ایرنا به نقل از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، سعید جلیلی روز گذشته در همایش سراسری سفرا و روسای نمایندگیهای ایران در خارج کشور افزود: «پیامهای متفاوت غربیها نشانه مشکلات و اختلافات درونی آنهاست.»
2) چراغ سبز نیروی انتظامی برای ورود به بازار ارز
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=10&day=11&id=1321159
در شرایطی که افزایش قیمت ارز به محدوده ۱۵۵۰ تومان، احتمال افزایش قیمت در بسیاری از کالاهای وارداتی را قوت بخشیده است، رحیمی، معاون اول رییس جمهوری دیروز به نوسانهای نرخ ارز اشاره کرد و گفت: «گروهی سعی دارند با کارشکنی نوسانهای اخیر را ناشی از رویکردها و سیاستهای دولت عنوان کنند. آنها عدهای را به چهارراه استانبول میفرستند و با برنامهریزی قیمت دلار را افزایش میدهند آن وقت همین افراد را وارد جامعه میکنند تا در اذهان عمومی این گونه جا اندازند که این نوسان ها توسط دولت و بانک مرکزی صورت میگیرد.»
درهمین مورد سردار احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی نیز گفت: «اگر بانک مرکزی و شبکه بانکی از نیروی انتظامی در هر زمینهای از جمله بازار ارز درخواست همکاری کند، نیروی انتظامی آماده هرگونه همکاری است.»
رسالت
1) برای هر کرسی مجلس 19 نفر رقابت میکنند
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=88190
وزیرکشور با بیان اینکه برای هر کرسی از مجلس نهم، 19 نفر ثبتنام کردهاند، از ارسال پرونده داوطلبان نمایندگی مجلس نهم به مراجع چهارگانه خبر داد.
2) پاسخ پشیمانکننده به هر تهدیدی خواهیم داد
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=88144
دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان صبح دیروز در همایش سراسری سفرا و روسای نمایندگیهای ایران در خارج کشور سخنرانی کرد و گفت: «به هرگونه تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران، پاسخ مضاعف و پشیمان کننده خواهیم داد.»
دنیای اقتصاد
1) در صورت تحریم ایران، غرب باید به فکر جایگزینی 17 میلیون بشکه نفت باشد
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=284115
روزنامه ایران، ارگان مطبوعاتی دولت در شماره دیروز خود، تیتر نخست را به «تبعات تحریم احتمالی نفتی ایران» اختصاص داد و زیر عنوان «بزرگترین شوک نفتی تاریخ» نوشت: نماینده ایران در هیت عامل اوپک تاکید کرد: «همان طور که مقامات ارشد سیاسی کشورمان اعلام کردهاند، در صورتی که نفت ایران صادر نشود، نفت سایر کشورهای منطقه نیز صادر نمیشود.» محمدعلی خطیبی تصریح کرد: «در این شرایط غربیها به جای یافتن جایگزین برای 2.5 میلیون بشکه نفت ایران، باید نگران جایگزینی 17 تا 18 میلیون بشکه نفتی باشند که روزانه از تنگه هرمز عبور میکند.
2) درخواست روسیه از ایران برای انتقال تجربیات مقابله با آشوب خیابانی
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=284117
خبرگزاری مهر به نقل از سایت خبری مشرق نیوز نوشت: پس از وقوع تجمعات خیابانی در روسیه به بهانه تقلب در انتخابات پارلمانی، مقامات روس از دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک برای انتقال تجربیات شان در مهار فتنه و آشوبهای خیابانی کردهاند.
همشهری
1) اعلام نتایج بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات؛ اول اسفند
http://www.hamshahrionline.ir/news-155569.aspx
پس از پایان مهلت ثبتنام نامزدهای انتخابات در یکسو عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان و در طرف دیگر مصطفی محمدنجار وزیر کشور، به نمایندگی از 2 نهادی که متولی برگزاری و نظارت بر انتخابات هستند، نشستی خبری برگزار کردند که نجار آمار و ارقامی از آنچه اتفاق افتاده است داد و کدخدایی به آنچه قرار است در بررسی صلاحیت ثبتنامکنندگان رخ دهد پرداخت.
کدخدایی گفت اول اسفندماه شورای نگهبان نتیجه نهایی را به وزارت کشور ارایه میدهد و براساس آماری هم که نجار داده است در این دوره برای هر کرسی مجلس 19 نفر با هم رقابت میکنند.
2) اجرای فاز دوم هدفمندی غیرقانونی است؛ شرط یکسانسازی نرخ بنزین
http://www.hamshahrionline.ir/news-155545.aspx
بررسی اظهارات مقامات دولتی در هفتههای گذشته نشان از عزم دولت برای اجرای قریبالوقوع فاز دوم هدفمندی یارانهها دارد. مسوولان زمان اجرای این برنامه را همزمان با اعلام رییس جمهوری میدانند.
این در حالی است که براساس قانون، دولت باید آزادسازی کامل قیمتها را در 5 سال بهصورت تدریجی انجام دهد. در این باره غلامرضا مصباحیمقدم رییس کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی مجلس به همشهری گفت: «اجرای این برنامه در سالجاری غیرقانونی است؛ یعنی بهطور کلی هر تصمیمی برای تغییر در شیوه اجرای قانون، که افزایش بیش از پیش متوسط قیمتها را بهدنبال داشته باشد باید با مجوز قوه مقننه صورت گیرد. بنابراین در این مسیر راه بهطور کلی برای دولت بسته نیست. قوه مجریه میتواند با ارایه لایحهای دو فوریتی به مجلس، در این باره کسب اجازه کند.»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش رسانههای داخلی ایران، شورای فرهنگ عمومی جمهوری اسلامی، با توجه به گزارشهای مسوولان وزارت ارشاد در مورد وضعیت خانه سینما اعلام کرد که این نهاد صنفی «غیرقانونی» دانست.
به گزارش خبرآنلاین، احمد نجفی، عضو شورای عالی سینما، منسوب به دولت جمهوری اسلامی، اعلام کرد این تصمیم با رای حداکثری صورت گرفت.
وی اظهار داشت: «اعلام رسمی این انحلال با موافقت وزیر ارشاد در همین هفته اجرا میشود.»
نجفی افزود: «در جلسه روز شنبه، حتا مشخص شد که برخی جملات اساسنامه را با اختیار خود و بدون هیچگونه هماهنگی و رضایت و تنفیذ وزارت ارشاد و شورای فرهنگ عمومی تغییر دادهاند.»
وی تاکید کرد: «رای تمام این اصناف جای مشخصی درنظر گرفتهایم و زیر نظر سازمان سینمایی فعالیت خواهند کرد. این صنوف یاید خودشان را جزوی از سازمان بدانند تا انشقاقی دوباره ایجاد نشود.»
عضو شورای عالی سینما در ادامه افزود: «اینها خیال میکنند با تهدید و عدم حمایت از جشنواره میتوانند فعالیتهای غیرقانونی را توجیه کنند اما مطمئنن این راه عجیب و غریب آنان با تصمیم امروز شورای عالی سینما به بن بست میرسد.»
از سویی دیگر رییس هیت مدیره خانه سینمای ایران تاکید کرد حکم رسمی و قانونی در مورد جایگاه خانه سینما از سوی قوه قضاییه اعلام خواهد شد.
فرهاد توحیدی در گفتوگویی در مورد اظهارنظر دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور در مورد جایگاه خانه سینما و غیرقانونی دانستن آن اظهار داشت: «موردی که درباره آن صحبت شده در اصل باید از سوی محاکم قانونی مورد قضاوت قرار گیرد و ما نیز در خانه سینما از روندی که به صورت قانونی طی شود استقبال میکنیم.»
او با اشاره به دادگاه 21 دیماه که براساس شکایت وزارت ارشاد از خانه سینما تشکیل خواهد شد، گفت: «منتظر تشکیل آن دادگاه هستیم تا وضعیت روشن شود و در این شرایط نمیدانم این همه عجله دوستان برای چیست. در دادگاه 21 دیماه دو طرف حرفهای خود را مطرح خواهند کرد و در محکمه عدل حکم به نفع هر طرف داده شود، تکمین خواهیم کرد.»
رییس هیت مدیره خانه سینما اظهار داشت: «تعجب میکنم از اینکه در شورای فرهنگ عمومی به صورت یکجانبه و فقط با شنیدن صحبتهای یک سوی ماجرا اظهارنظری شده، درصورتیکه اگر قرار بود چنین موضوعی بررسی شود باید دو طرف دعوت میشدند و بعد از بررسیها باید به صورت مکاتبهای حکم تعیین شده ابلاغ میشد، نه اینکه احکام ابتدا در اختیار رسانهها قرار بگیرد.»
بیشتر بخوانید:
«شکایت وزارت ارشاد جمهوری اسلامی از خانه سینما»
خبر / رادیو کوچه
روز شنبه، 31 دسامبر، در آخرین لحظات سال 2011 میلادی، دو کشور پاکستان و جمهوری آذربایجان به عضویت شورای امنیت سازمان ملل متحد درآمدهاند.
به گزارش سازمان ملل، این دو کشور به همراه گواتمالا، مراکش و توگو اعضای غیردایمی جدید شورای امنیت هستند که از یکشنبه به مدت دو سال به عضویت این شورا در میآیند.
عبداله حسین هارون، سفیر پاکستان در سازمان ملل متحد گفته است که کشورش نقشی سازنده را در حل مشکلات جهانی بازی خواهد کرد.
شورای امنیت ۱۵ عضو دارد که به غیر ۵ عضو دایمی، بقیه اعضا به طور دورهای انتخاب میشوند.
اردوان روزبه / سردبیر
دوستان رادیو کوچه سلام. در اولین شماره شبه مکتوب کوچه می خواهم برای شما بگویم داستان رادیو کوچه و این نشریه اش چیست. می دانید من هر چه فکر کردم نتوانستم اسمش را بگذارم شماره مکتوب یا مجلد یا هر چه دیگر، برای این که این نشریه در عین این که مجله است، مجله نیست. یعنی هم هست و هم نیست.
بگذارید کمی به گذشته برگردم. یکی از آرزوهایم در ایران انتشار یک نشریه به دور از درگیری و تشویش بود. کاری که محقق نشد و هر بار که نشریه مستقل را سعی کردم به راه بیندازم با تند باد حادثه روبرو شد. بعد ها هم که دیگر راهی بلاد خارجه شدیم این شد آرزویی مانده. اما شرایط ایران هنوز هم متاسفانه این فرصت را برای انتشار یک نشریه بدون گرایش و بدون محدودیت نمی دهد. باید متاسف بود که با بسته شدن رسانه های کاغذی در ایران نه تنها حاکمیت کاری به نفع خود نکرد، بلکه ضرری هنگفت به همان پایه های نظام به زعم خود مردمی زد و البته فرصتی را برای رشد رسانه های دیجیتالی فراهم کرد.
در واقع قضیه این است که اگر حاکمیت با تدبیر رسانه های داخلی را به صورت فله ای تعطیل نمی کرد، امروز می توانست حتا نظارت بیشتری نیز بر آن ها داشته باشد. اما با توجه به دیدگاه های مختلف و گاه متضاد در داخل حاکمیت و هم چنین نگاهی نه بلند نسبت به خواسته ها مردم و عدم درک مفهموم واقعی جای گاه یک حکومت در برابر مردم این مهم رخ داد که امروز به یمن همین کم توجهی، رسانه های متنوعی در زمینه های مختلف برای ایران در حال فعالیت هستند.
کاری به میزان صحت و صداقت و سلامت و ارزیابی در این زمینه ندارم که این کار من نیست. اما به هر روی این کثرت خود رخدادی است که حاکمیت در ایران موجب های آن را فراهم کرده است.
اما چه شد که ما تصمیم به انتشار نسخه مجله ای از «کوچه» گرفتیم. همان طوری که می دانید رادیو کوچه بالغ بر هشتصد آیتم خبر و گزارش در ماه تولید می کند که این آیتم ها در حوزه های مختلف فرهنگ، سیاست، اجتماع، اندیشه وخبر تقسیم بندی می شود.
بسیاری موارد مشاهده شده که مطلبی به دلیل انتشار روزانه سایر مطلب ها به آرشیو رفته است در حالی که می توانست زمان بیشتری بر روی صفحه اول برای رویت باشد. از سویی با توجه به فیلترینگ و بسته شدن عمده راه های استفاده از سرویس های خارج از ایران که در ماه های اخیر شدیدتر نیز شده است، با همراهی و هم فکری دوستان کوچه و درخواست مخاطبان دیدیم باید راهی دیگر هم برای ارتباط با مخاطب بیابیم.
هم کاسه کردیم ایده ها را، بررسی و کم و زیاد و بهترین راهی که یافتیم انتشار نشریه کوچه بود. ما در واقع به این نتیجه رسیدیم با این کار انگار که با یک تیر دو نشان زده ایم. همه مجموعه ای از منتخب های کوچه را به صورت دوره ای مکتوب کرده ایم و هم فایلی که به صورت پی دی اف قابل دریافت و پرینت است را در اختیار شما قرار داده ایم. به این شکل: آماده سازی نشریه و محتوا از ما، چاپ از خود شما. بلخره این روزها کار آسان تر شده است. کافی است شما یک پرینتر دم دست داشته باشید و فایل مجله «کوچه» را دریافت کنید و چاپ، تمام. به این ترتیب هم می توانید کوچه را در اختیار دیگران قرار دهید و هم اگر از تبلت و یا آی پد یا حتا لب تاب استفاده می کنید بر روی آن نشریه را که گزیده انتشار در تارنمای کوچه در هر دوره پانزده روز است بخوانید.
در نهایت ما با روشی دیگر سعی کرده ایم به شما نزدیک تر باشیم. شما می توانید فایل مجله را از روی سایت دانلود کنید و نشریه را به همه دوستانی که حتا به نت دست رسی آسان ندارند بدهید.
می ماند که اشاره کنیم نشریه کوچه وام دار تمامی اهل اندیشه ای است که چه مستقیم و یا چه غیر مستقیم مدد رسان و راه نمای آن بوده اند و دیگر این که نشریه کوچه هم اسم با یکی از نشریات استخوان دار و فراموش نشدنی روزهای آغازین پس از انقلاب ایران در سال ۵۷ شد که به سردبیری مرحوم شاملو منتشر می شد. این نشریه هنوز که هنوز است می تواند الگو بسیاری از ما روزنامه نگاران باشد و تشابه اسمی بین این دو به هیچ وجه نگاهی تقلیدی و رقابتی نیست. انتخاب رادیو کوچه نیز به احترام همان فرهنگ و ادبیات ارزشمند مردمی و کوچه ای بوده است و امروز نشریه آن کوچه خوانده می شود. با ادب و تکریم به حرمت اندیشمندان واقعی فرهنگ و ادبیات ایرانی که تمام ما امروز مدیون تلاش بی پیرانه و از خود گذشتگی آنان است.
در پایان باید اشاره کنم «کوچه» هر پانزده روز یک بار منتشر می شود.
خبر / رادیو کوچه
با آغاز سال نو میلادی اولین شماره مجله کوچه منتشر شد. این نشریه که با هدف ارایه چکیده مطلب های منتشر شده بر روی تارنمای رادیو کوچه منتشر شده است، از هم اکنون در دست رس علاقه مندان قرار دارد.
امکان مطالعه بر روی کتابخانه الکترونیکی رادیو کوچه، دانلود آن با دو کیفیت، بالا برای سرویس های پر سرعت و کیفیت متوسط برای سرویس های انترنتی کم سرعت به خصوص در ایران از راه هایی است که مخاطبان کوچه می توانند به این مجله دست رسی بیابند.
اردوان روزبه سردبیر کوچه با اشاره به این که به دلیل فیلترینگ گسترده در ایران و کاهش سرعت اینترنت در عمل دست رسی به منابع خبری و گزارشی در خارج از ایران کاهش یافته است، رادیو کوچه بر اساس ماموریت هایی که در آن تعریف شده است، دست به راه اندازی مجله الکترونیکی کوچه زد.
این نشریه قابلیت آن را دارد که پس از دانلود بر روی لب تاب، تبلت و یا پی دی اف خوان ها مورد مطالعه قرار بگیرد و یا این که به صورت یک مجلد به وسیله چاپ گرهای رو میزی چاپ شده و نسخه کاغذی آن مورد استفاده قرار بگیرد.
سردبیر این رسانه هم چنین اشاره کرد: «با توجه به این که حجم اطلاعاتی که بر روی کوچه گذاشته می شود به طور نسبی بالا بود. همواره این نقد از سوی مخاطبان آن می شد که بسیاری از مطلب ها در آرشیو خیلی زود قرار می گیرند و در عمل امکان مرور آن ها کاهش می یابد. به همین دلیل با تولید این مجله از این پس مطلب های منتخب رادیو کوچه در اختیار مخاطب ها قرار خواهد گرفت که به صورت آفلاین بتوانند مروری بر نوشته های منتشر شده بر روی سایت رادیو کوچه در هر پانزده روز یک بار داشته باشند.»
در شماره اول که بیش از یک صد صفحه است، شما می توانید مطلب هایی که در بخش های مختلف رادیو کوچه در پانزده روز اول دسامبر منتشرشده است را مرور کنید.
مهم ترین هدفی در رادیو کوچه دنبال شده است امکان دسترسی قشر های میانی جامعه در ایران به مطلب، گزارش ها و خبرهای کوچه بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر