تارنمای رسمی قوه قضائیه جمهوری اسلامی با نام "قوانین دات کام" در حالی از سوی هکرهای ناشناس هک شده است که آنان در متن دستکاری شده خود پرسیده اند: « اين ۳۰۰۰ ميليارد تومان چي شد کي خورد کجا رفت؟ »
هکرها در ادامه متن دستکاری شده خود با اشاره به رسوایی بی سابقه ترین اختلاس مالی در نظام بانکی ایران نوشته اند: [چرا] بايد تاوانشو اين مردم بدبخت تقاص بدن؟ مگه دنيا درو پيکر نداره تا کي قراره حرف حرف زور باشه.»
اختلاس سه هزار میلیارد تومان پول از بانک صادرات ایران این روزها به یکی از عمیق ترین بحرانهای سیاسی اقتصادی جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
مقامات عالی دولت دهم و نظام جمهوری اسلامی از سوی منتقدان و افکار عمومی متهم هستند که اختلاس صورت گرفته با هماهنگی و همکاری آنان رخ داده است.
بر اثر بر ملا شدن این اختلاس تاکنون سه مدیر عامل بانکهای صادرات، سامان و گردشگری از کار برکنار شده و مدیر عامل بانک ملی نیز استعفا داده است.
استعفای آقای محمود خاوری، مدیر عامل پیشین بانک ملی ایران در شرایطی رخ داده است که وی در خارج از ایران و در آمریکا اقامت دارد.
آقای خاوری دارای تبعیت دوگانه است و بر اساس قوانین جمهوری اسلامی انتصاب افراد با داشتن تابعیت دوگانه در مناصب اداری ممنوع است.
ابهامات مربوط پرونده این اختلاس با عدم بازگشت رئیس مستعفی بانک ملی به ایران، ابعاد وسیع تری به خود گرفته است.
محسنی اژه ای دادستان کل کشور و مسئول رسیدگی به پرونده این اختلاس از دستگیری بیش از چهل نفر در رابطه با این اختلاس خبر داده که فرزند آقای جهرمی مدیرعامل برکنار شده بانک صادرات یکی از این افراد است.
رهبر جمهوری اسلامی از رسانه های ایرران خواسته تا ماجرای بی سابقه ترین اختلاس تمام تاریخ ایران را خیلی «کش» ندهند.
یک روزنامه انگليسی زبان در کشور ترکيه از برملا شدن ماجرای دستگیری و زندانی شدن سه استاد دانشگاهی اهل این کشور در ایران به اتهام جاسوسی برای ایالات متحده خبر داده است.
روزنامه "TODAY'S ZAMAN" در گزارش خود می نویسد: « ربيعه کاراکايا پولات و سدا دميرالپ ييلانکايا هردو استاد علوم سياسی دانشگاه Isik استانبول به همراه اوکان ييلانکايا، اقتصاددان دانشگاه Koc که برای شرکت در یک کنفرانس درباره "بهار عربی" به تهران رفته بودند، در روز اول ژوئن ۱۱ خرداد هنگامی که در پايان کار کنفرانس راجع به بهار عرب راهی بازگشت به ترکيه بودند، بازداشت شده و مدت دوازده روز نیز در زندانهای ایران بسر برده اند.
ازهرسه نفر، در ۱۲ روزی که در بازداشت بودند، به اتهام جاسوسی برای آمريکا بازجوئی بعمل آمد. در اين ميان ، مقامات سفارت ترکيه با مقامات ايران تماس گرفتند و خواستار آزادی اين اتباع ترکيه شدند که می گفتند حضورشان در تهران صرفا برای مقاصد دانشگاهی بوده است.
به گفته يک مقام ترکيه، اين سه نفر سرانجام روز ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) پس از تماس تلفنی احمد داوداغلو وزير امور خارجه ترکيه با همتای ايرانی اش، علی اکبر صالحی، آزاد شدند. همين مقام می گويد هر دو وزير در جريان تماس تلفنی شان تائيد کردند که درمورد مقاصد دانشگاهيان ترک، سوء تفاهمی رخ داده است.
علنی شدن اين واقعه مصادف با اظهاراتی تهديد آميزتوسط مقامات کشوری و لشکری ايران است که ترکيه را برای موافقت در مورد استقرار يک سيستم راداری هشدار دهنده ناتو در خاک خود سرزنش می کنند، و راجع به عواقبی نامشخص هشدار می دهند.
ترکيه در ماه سپتامبر با يک برنامه ناتو برای استقرار اين سيستم در شهرک کورسيک (Kurecik) واقع در استان مالاتيا (Malatya) که در شرق کشور است، موافقت کرده است.
تهران ضمن طرح اين ادعا که منظور از ايجاد اين سپر دفاع موشکی محافظت از اسرائيل و هدف گرفتن موشک های ايرانی است، از آنکارا برای موافقت با استقرار سيستم راداری ناتو انتقاد می کند.
رئیس کمیته اطلاعات سنای آمریکا مدعی شده است که مدارکی در دست دولت ایالات متحده است که ثابت می کند قاسم سلیمانی فرمانده شاخه برون مرزی سپاه پاسداران در جریان طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن توسط ماموران سپاه قدس بوده است.
دایان فاینستاین اما در پاسخ به پرسشی در این باره که سپاه قدس زیر نظر آیتالله خامنهای است و او هم قاعدتا از این طرح با خبر بوده گفته «شواهدی که نشان دهد آیتالله خامنهای از این طرح با خبر بوده، در دست نیست.»
این سناتور دموکرات روز یکشنبه در گفتوگو با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز گفته است که او هم ابتدا فکر میکرده این مدارک و پرونده شاید خیلی جدی نباشد ولی پس از توضیحات درباره جزئیات پرونده مشخص شد که مدارک و یافتهها و اسناد و اعترافات پرونده خیلی جدی است.
رئیس کمیته اطلاعات سنای آمریکا همچنین مدعی شده است که ایران و آمریکا به سمت تصادم و رویارویی میروند و ایالات متحده باید از هرگونه برخورد نظامی دوری کرده و راه تحریمها را دنبال کند.
به گفته خانم فانستاین اگر ایالات متحده بخواهد دست به تهاجم علیه سپاه قدس بزند، احتمال دارد این درگیری به جنگ کشیده شود و به نظر من در این برهه آمریکا نمیخواهد وارد برخورد نظامی با ایران شود.
همزمان آیت الله خامنه ای روز گذشته در سخنانی که با اشاره به اتهام مقامات آمریکایی به جمهوری اسلامی مبنی بر قصد سپاه قدس برای ترور سفیر عربستان در ایالات متحده گفت:«اگر مسئولان آمریکایی در برخی خیالات به سر میبرند بدانند که هر حرکت ناشایست، چه سیاسی و چه امنیتی، با برخورد قاطع ملت ایران روبرو خواهد شد.»
رهبر جمهوری اسلامی که در جمع تعدادی از دانشگاهیان در کرمانشاه سخن می گفت در حالی به مقامات ایالات متحده هشدار شدید الحنی داده است که دولت آمریکا، سه شنبه هفته پیش حکومت ایران را به طراحی نقشه ای برای انجام عملیات تروریستی در ایالات متحده متهم کرده بود.
پاسخ امروز آیت الله خامنه ای به اتهامات ایالات متحده، سومین واکنش او در همین زمینه از زمان طرح این اتهامات محسوب می شود.
رهبر جمهوری اسلامی روز گذشته نیز اتهامات آمریکا را «مهمل» و «بی معنی» دانست و دو روز پیش از آن هم، به انتقاد از «شیوههای ابلهانه و بیخاصیت سیاستگذاران درمانده و پریشان غربی برای ایران هراسی» پرداخت.
آیت الله خامنه ای در سخنانی که با اشاره به اتهام مقامات آمریکایی به جمهوری اسلامی مبنی بر قصد سپاه قدس برای ترور سفیر عربستان در ایالات متحده گفت:«اگر مسئولان آمریکایی در برخی خیالات به سر میبرند بدانند که هر حرکت ناشایست، چه سیاسی و چه امنیتی، با برخورد قاطع ملت ایران روبرو خواهد شد.»
رهبر جمهوری اسلامی که در جمع تعدادی از دانشگاهیان در کرمانشاه سخن می گفت در حالی به مقامات ایالات متحده هشدار شدید الحنی داده است که دولت آمریکا، سه شنبه هفته پیش حکومت ایران را به طراحی نقشه ای برای انجام عملیات تروریستی در ایالات متحده متهم کرده بود.
پاسخ امروز آیت الله خامنه ای به اتهامات ایالات متحده، سومین واکنش او در همین زمینه از زمان طرح این اتهامات محسوب می شود.
رهبر جمهوری اسلامی روز گذشته نیز اتهامات آمریکا را «مهمل» و «بی معنی» دانست و دو روز پیش از آن هم، به انتقاد از «شیوههای ابلهانه و بیخاصیت سیاستگذاران درمانده و پریشان غربی برای ایران هراسی» پرداخت.
اظهارات آیت الله خامنه ای در روزی بیان شده است که نمایندگی دائم عربستان سعودی در سازمان ملل متحد رسما از دبیرکل این سازمان خواسته است که شورای امنیت را از طرح ترور سفیر این کشور در آمریکا مطلع کند.
مقامات آمریکایی می گویند که یک ایرانی قصد داشته با پرداختن پول به اعضای کارتل های مواد مخدر در مکزیک، تعداد از آنها را برای ترور سفیر عربستان در واشنگتن استخدام کند.
مقامات قوه قضائیه ایالات متحده می گویند: این فرد با عوامل نیروی قدس سپاه پاسداران ایران مرتبط بوده است.
نمایندگی دائم عربستان سعودی در سازمان ملل در بیانیه امروز خود به اسم جمهوری اسلامی اشاره نکرده، اما خواهان اجرای عدالت در مورد تمام کسانی شده است که در این طرح دست داشته اند.
کارگران معترض نساجی مازندران خیابان اصلی شهر را بستند. این کارگران، بیش از ۱۳ ماه است که حقوق دریافت نمیکنند ودر چند روز گذشته نیز تجمعات اعتراضی آنان ادامه داشته است.
پیش از این، کارگران معترض، مقابل استانداری مازندران وامروزهم درمقابل فرمانداری قائمشهر تجمع کردند و حقوق خود را مطالبه می کنند.
کارگران معترض، با شعار (فریاد یا محمدا نمیرسند به داد ما) در مقابل فرمانداری با بستن خیابان اصلی شهر خواستار پاسخگویی فرماندار به حل نشدن مشکلات خود علیرغم وعده مسئولان شدند.
کارخانه نساجی مازندران از جمله کارخانه هایی است که پس از اجرای سیاست حذف یارانه ها با مشکلات جدی مواجه شده است.
تعدادی از کارگران در گفتگویی با ایلنا اظهار داشتند: سرمایه گذار در مراسم جشنی که دوسال پیش در خصوص احیای نساجی مازندران برگزارشد قول داده بود که ظرف مدت دوماه مشکل مطالبات کارگران این شرکت را حل خواهد کرد ولی از آن زمان تا کنون دوسال گذشته است و قول ووعده ایشان هنوز عملی نگردیده وهرروز که میگذرد ما نسبت به آینده خود نگرانتر میشویم.
" ناپایداری درآمد باعث میشود دولت برای تأمین هزینههای خود، مبادرت به بهکارگیری سیاستهای نامناسب پولی، استقراض از بانک مرکزی یا حتی از بانکهای تجاری کند."
داوود دانشجعفری، نخستیو وزیر اقتصاد احمدینژاد در یادداشتی برای روزنامه همشهری نوشت:" استقراض از بانک مرکزی ممکن است ضمن ایجاد تورم، میدان را برای فعالیت بخش خصوصی تنگتر کند. بالا بودن مخارج دولت یا نامناسببودن ترکیب مخارج دولت نیز ممکن است باعث ایجاد اختلالهایی در اقتصاد شود؛ بنابراین اطلاع از میزان دخل و خرج دولت میتواند اطلاعات مفیدی در ارتباط با برنامهریزی در اختیار قرار دهد."
وی در این نوشته با مقایسه تطبیقی مخارج دولتها در سال ۲۰۰۹ آورده است:" مخارج دولت فراتر از هزینه جاری دستگاههای دولتی است که میزان آن در مورد ایران حدود ۲۱درصد ارزش تولید ناخالص داخلی است و شامل مخارج بازپرداخت وامها یا بدهیهای دولت و همچنین پرداختی حقوق بازنشستگان اعم از کشوری، لشکری و حتی تأمین اجتماعی که دربرگیرنده کارکنان بخش خصوصی است نیز میشود. شاید به همین دلیل باشد که سازمانهای تأمین اجتماعی در اکثر کشورهای جهان متعلق به دولت هستند و لذا تعهد این نوع سازمانها، تعهد دولت محسوب میشود؛ حداقل مخارج دولت در مورد کشور مصر۳۵.۲، آلمان ۳۵.۲، هند۱۶.۲، اندونزی۱۵.۷کره ۲۱.۹روسیه۳۵.۹سوئیس ۱۷.۵ترکیه ۲۷.۳ آمریکا ۲۶.۳ و انگلیس۴۶.۴ درصد است."
وی در این یادداشت با بررسی درصد خرید کالا و خدمات در مخاذج دولت، سهم حقوق کارکنان در کل مخارج دولت و سهم بازپرداخت وام در کل مخارج دولت و مقایشه ان در مورد کشورهای مختلف چنین نتیجهگیری کرده است:" ۷۴درصد از مخارج دولتی در ایران مربوط به پرداختی حقوق به کارکنان دولتی و همچنین پرداختی به بازنشستگان، اعم از لشکری، کشوری و دستگاههای اداری و بازنشستگان تامین اجتماعی است. باید توجه داشت که این مخارج بدون احتساب هزینههای عمرانی دولت است. متوسط جهانی این نسبت ۶۷ درصد است. همچنین باید در نظر داشت که با افزایش تعداد بازنشستگان و بهبود پرداخت به آنان، مخارج دولت در سالهای آینده بالا میرود.
از طرفی با توجه به اینکه این محاسبه مربوط به ۲سال قبل است، روشن است که با شروع طرح هدفمندی یارانهها، تعهدات جدیدی که در قالب پرداختهای ماهانه تقریبا کل جمعیت کشور را پوشش میدهد نیز بر مخارج دولت افزوده شدهاست؛ بنابراین با توجه به وابستگی ۵۲درصدی درآمد دولت به نفت دولت بایستی با حساسیت بیشتری نسبت به تنظیم دخل و خرج خود تلاش کند."
پنج بازیگر زن سرشناس سینمای ایران در یادداشتی در پاسخ به اهانت فرجالله سلحشور به سینمای ایران نوشتند:" از اینکه شهرتتان را از نفرتپراکنی و بیادبی در برابر همنوعانتان به دست آوردهاید، بسیار متاسفیم."
فرج الله سلحشور کارگردان حامی حکومت در ایران است که در انتخابات گذشته نیز از احمدی نژاد حمایت کرد. وی روزگذشته در اظهارات عجیب و گستاخانه ای، سینمای ایران را "فاحشه خانه" خواند و به بازیگران زن ایرانی توهین کرد.
به گزارش خبرآنلاین، در یادداشتی که به امضای ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری رسیده، خطاب به کارگردان اصولگرای سینما آمده است:" ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت میکشیم بگوییم شما را یاد کجا میاندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگرانتان بازگردد."
فرجالله سلحشور، کارگردان سریال یوسف پیامبر و اصحاب کهف روز گذشته در گفتوگ. با خبرگزاری پانا با انتقاد از حضور آنجلیناجولی در ایران گفته بود:" سینمای ایران فاحشهخانه است و باید هم از یک فاحشه بینالمللی دعوت کند."
در بخش دیگری از نامه این هنرمندان آمده است:" آقای سلحشور، از اینکه میبینیم آن همه پرداختن به زوایای نورانی زندگی پیامبران و سرمشق قرار دادن منش ایشان تاثیری در کلامتان نداشته، و در نهایت شهرتتان را از نفرتپراکنی و بیادبی در برابر همنوعانتان به دست آوردهاید، بسیار متاسفیم."
رویا تیموریان، بازیگر سینما نیز این اظهار نظر سلحشور را توهین به بازیگران زن سریالهای خود او هم دانسته و نسبت به آن اظهار تاسف کرده بود.
وزیران خارجه اتحادیه عرب روز یکشنبه در قاهره مساله تعلیق عضویت سوریه را بررسی کردند.
اعضای این اتحادیه به دلیل خودداری سوریه از اجرای قطعنامه ها و درخواست های اتحادیه درصدد هستند عضویت آن را تعلیق کنند.
منابع مطلع در گفتگو با العربیه اعلام کردند کشورهای عربی می خواهند یک جدول زمانبندی شده برای انتقال مسالمت آمیز قدرت به دولت بشار اسد ارائه دهند .
اتحادیه عرب پیش از این از دولت سوریه خواسته بود سرکوب مخالفان و خونریزی را متوقف کند و گام های عملی برای انتقال مسالمت آمیز قدرت بردارد.
سوریه اما اتحادیه عرب را به دخالت در امور داخلی خود متهم کرد و اعلام کرد چنین تصور می کند که " انگار چنین بیانیه ای " صادر نشده است.
با این حال تظاهرات همچنان با شدت وگستردگی بیشتر در سوریه ادامه دارد و به موازات آن رژیم سوریه به کشتار مخالفان ادامه می دهد.
دیدبان حقوق بشر سوریه که مقر ان در بریتانیا است می گوید در دیر الزور نیروهای امنیتی به سوی تشیع کنندگان "زیاد العبیدی" یکی از فعالان سیاسی شهر آتش گشودند.
دیدبان حقوق بشر اعلام کرد طی دو روز گذشته 19 تن از فعالان سوری توسط نیروهای امنیتی سوریه در شهر " الضمیر " بازداشت شدند.
به گفته کمیته هماهنگی انقلاب سوریه امروز نیروهای امنیتی به همراه اراذل و اوباش هوادار رژیم به مناطقی در حمص ، درعا ، ولاذقية یورش بردند و اقدام به تفتیش خانه ها و بازداشت گسترده افراد کردند.
طبق گزارش سازمان حقوق بشر از آغاز اعتراضات در سوریه تاکنون بیش از سه هزار نفر جان خود را از دست داده اند که صدو هشتادو هفت نفر از آنها کودک بوده اند.
شورای راه سبز امید با صدور بیانیه ای درباره پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی، درخواست کرد که مردم ضمن حفظ هوشیاری و با رعایت اصل حداکثر نتیجه و حداقل هزینه، به اختلاس و فساد بی سابقه مالی، ستم سیاسی بر زندانیان و بی خبری از مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از طرق مناسب و مقتضی واکنش نشان داده و صدای اعتراض خود را به گوش حاکمان ایران و افکار عمومی جهان برسانند.
در پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی اشخاصی از دولت و نیز یاران آیت الله خامنه ای متهم هستند. این پرونده بزرگترین اختلاس تاریخ بانک داری در ایران است.
شورای راه سبز امید در این بیانیه خطاب به مردم ایران نوشته است که اینک مدتی است که در شرایط نظامی امنیتی حاکم بر کشور و به رغم رسانه های داخلی زیر تیغ سانسور، در اثر برخی رقابت های باندی میان جناح حاکم، اخباری از یک اختلاس بزرگ در سیستم بانکی و دولتی کشور به بیرون درز کرده و پرده ای دیگر از مقابل فساد مالی و سیاسی موجود در حاکمیت بالا رفته است. اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، که در تاریخ ایران بی سابقه است، در دولتی به وقوع پیوسته است که حاکمیت آن را به عنوان پاک ترین دولت تاریخ به مردم ایران معرفی کرده و می کند. این فساد بزرگ و بی سابقه در هر کشور دیگری با حداقل قانون مداری، مردم سالاری و پاسخگویی صورت گرفته بود، کافی بود تا زیر فشار و اعتراض افکار عمومی و بنیادها و قوای دموکراتیک و مردمی، دولت را به استعفا یا استیضاح بکشاند.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفنه بدین شرح است:
"اگر در سطح دولتی گفته می شد ده هزار دلار گم شده و تکلیفش روشن نیست و مشخص نیست کجا هزینه شده، ممکن بود منجر به سقوط دولت بشود، در حالی که الان بحث میلیاردها دلار هست ولی هیچکس حساسیت نشان نمی دهد."
(میرحسین موسوی، ۱۸ آبان ۸۸)
ملت شریف ایران
اینک مدتی است که در شرایط نظامی امنیتی حاکم بر کشور و به رغم رسانه های داخلی زیر تیغ سانسور، در اثر برخی رقابت های باندی میان جناح حاکم، اخباری از یک اختلاس بزرگ در سیستم بانکی و دولتی کشور به بیرون درز کرده و پرده ای دیگر از مقابل فساد مالی و سیاسی موجود در حاکمیت بالا رفته است. اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، که در تاریخ ایران بی سابقه است، در دولتی به وقوع پیوسته است که حاکمیت آن را به عنوان پاک ترین دولت تاریخ به مردم ایران معرفی کرده و می کند.
این فساد بزرگ و بی سابقه در هر کشور دیگری با حداقل قانون مداری، مردم سالاری و پاسخگویی صورت گرفته بود، کافی بود تا زیر فشار و اعتراض افکار عمومی و بنیادها و قوای دموکراتیک و مردمی، دولت را به استعفا یا استیضاح بکشاند. این اختلاس که بر مبنای پاره ای گزارش ها آخرین و بزرگ ترین غارتگری های مالی هم نیست و این روزها اخباری از اختلاس های هفت هزار و ده هزار میلیارد تومانی هم به گوش می رسد، در کشوری رخ می دهد که جوانان برای گرفتن وام دو میلیون تومانی ازدواج و کشاورزان و کارگران و معلمان و بیکاران وبیماران و سایر قشرهای مردم برای وام های اندک جهت ابتدایی ترین مشکلات زندگی خود باید از هفت خوان موانع و تضمین های لازم بگذرند و در بسیاری موارد نیز موفق به گرفتن آن نمی شوند.
براساس آمارهای سازمان غیر دولتی «شفافیت بین المللی» ایران در سال ۲۰۰۹ از نظر شاخص فساد با ۲۷ پله سقوط نسبت به سال قبل در رتبه ۱۶۸ و در کنار کشورهایی نظیر افغانستان، میانمار، سودان، عراق، چاد و گینه قرار گرفته است و با فاسد ترین کشور جهان تنها ۱۵ رتبه فاصله دارد. به این ترتیب فقر و فساد مالی و بیکاری و تورم و اختلاف طبقاتی در کنار پس رفت شتابان اقتصاد ملی و تک محصولی و وابسته شدن روز افزون آن به خارج در دوره ای اتفاق می افتد که ایران بعد از حاکمیت کودتاچیان 22 خرداد 88 و طی شش سال دولت کنونی با بالاترین درآمد افسانه ای خود - معادل نصف درآمد نفت کشور از آغاز اکتشاف نفت تا کنون - رو به رو بوده است. این همه بخشی از دستاورد حکمرانی کسانی است که با شعارهای فریبنده چشمها را خیره و مبهوت کرده و در عمل، ذخایر ملت را به نابودی کشاندهاند.
در این میان کمترین انتظار مردم، برخورد شفاف و توضیح قانع کننده به افکار عمومی در باره علل و عوامل و آمران و عاملان این فساد بی سابقه است. اما با کمال تأسف به جای آن که حق ملت در حساسیت نسبت به بیت المال خود و بزرگترین و گستردهترین فساد مالی تاریخ کشور به رسمیت شناخته شود، با اعلام این که مسؤلان به وظیفه خود در این زمینه عمل خواهند کرد، فرمان پایان بحث و پیگری این موضوع در رسانهها صادر میشود. درحالی که این موضوع یک مسئله شخصی و یا امنیتی نیست که بتوان مردم را از کنجکاوی در آن برحذر داشت. فساد مالی و اداری و چپاول بیت المال امری عمومی و مربوط به عموم مردم است و یکایک شهروندان این کشور آثار سوء آن را در زندگی روزمره خود لمس میکنند، بنابراین آنان حق دارند انتظار داشته باشند به این رسوایی نه در پشت درهای بسته بلکه به صورت شفاف و علنی رسیدگی شود.
ملت فهیم ایران
جریان حاکم اکنون برای سرپوش گذاشتن بر این فساد بزرگ و جلوگیری از برملا شدن فسادهای مالی بزرگ تر دست به کار شده است. طی روزهای اخیر شاهد اظهار نظرهای ضد و نقیض مقام های حکومتی برای کمرنگ نشان دادن و خارج کردن این گونه رسوایی های بزرگ مالی از کانون توجه عمومی بوده ایم و درست به همین دلیل هم هست که در همین ایام حلقه حصر خانگی رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی، تنگ تر شده است. حاکمیت از بیم نفوذ کلام میرحسین موسوی و مهدی کروبی و با هدف جلوگیری از رسیدن کوچک ترین اشاره های آنان به مردم ایران، در این روزها ارتباطشان را با دنیای خارج کاملا قطع کرده است.
توصیه شورای هماهنگی راه سبز امید در چنین شرایطی این است که مردم ضمن حفظ هوشیاری و با رعایت اصل حداکثر نتیجه و حداقل هزینه، به اختلاس و فساد بی سابقه مالی، ستم سیاسی بر زندانیان و بی خبری از مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از طرق مناسب و مقتضی واکنش نشان داده و صدای اعتراض خود را به گوش حاکمان ایران و افکار عمومی جهان برسانند.
شورای هماهنگی راه سبز امید از فعالان سبز می خواهد که با جریان ضدآگاهی حاکمیت و سرپوش گذاشتن آن بر فسادهای مالی، در فضای حقیقی و مجازی مقابله کرده و به ایفای نقش آگاهی بخش خود همچنان ادامه دهند. اعضای جنبش سبز با استفاده از تمامی امکانات تبلیغاتی و رسانهای که در اختیار دارند در حفظ این رسوایی بزرگ در کانون اهتمام جامعه بکوشند و اجازه ندهند این ماجرا نیز به سرنوشت پروندههایی نظیر پرونده کهریزک و حمله به کوی دانشگاه دچار شود.
شورای هماهنگی راه سبز امید
روزنامه شرق
رحمان بوذري: آزاد ارمكي چندان واژه بهار عربي را نميپسندد و آن را بهار كشورهاي اسلامي ميخواند كه در آن نه ناسيوناليسم و مليگرايي و نه تمايلات مذهبي نقش عمدهاي ايفا نميكنند. او تحولات خاورميانه را معطوف به تغيير سطح زندگي و گذر از ايدئولوژيهاي چپ و راست، ملي و مذهبي و قومي، قبيلهاي ميداند و جهان جديد را نه عرصه تنازعات كهن و دوگانگيهاي جاافتاده كه جهاني پارهپاره اما در ارتباط و متصل با هم ميبيند. آنچه در پي ميآيد، متن خلاصهشده مصاحبه با او درباره بهار عربي و ريشههاي جامعهشناختي آن است.
اتفاقاتي كه در جهانعرب از بيش از ششماه پيش شروع شده به نوعي همه را متعجب كرده، چه تحليلگران سياسي چه نظريهپردازان اجتماعي. از طرفي هم نوعي پيشبينيناپذيري در آن وجود دارد كه تحليل و مسير آينده اين اتفاقات را مشكل ميكند. آيا ميتوان عطف نظر به اين اتفاقات و باتوجه به اين هفت، هشت ماهي كه از سر گذراندهايم از بازگشت عصر انقلاب سخن گفت؟
اگر از بيرون به حوادث نگاه كنيم گزاره شما صادق است. در كشورهاي عربي حوادثي غيرقابل پيشبيني به وقوع پيوسته و در عين حال همه را متعجب كرده است. ولي نگاهي از درون به اين كشورها و روشنفكران و كنشگران اجتماعي جوامع و در عين حال پژوهشهاي اجتماعي كه در اين كشورها انجام شده همه نشاندهنده اين بود كه در كشورهاي عربي- اسلامي خبرهايي هست و به طور كلي جهان سوم در جوش و خروش عجيبي سير ميكند. مشخصا برميگردم به نتايج كارهايي كه در مطالعاتي تحت عنوان «ارزشهاي اجتماعي» در دو دهه اخير انجام شده است. من دورهاي درگير اين مطالعات بودم. تحقيقي درباره ارزشهاي اجتماعي كه نيگل هارت مطرح ميكند در مورد ايران، مصر، اردن و نيز عربستان سعودي و همينطور كشورهاي ديگر صورت گرفت. اين تحقيق نشان ميداد كه ما با ماجرايي تحت عنوان تغيير ارزشهاي اجتماعي در جهان جديد روبهرو هستيم و كانون ارزشهاي جديد، مياندار، كنشگر و بازيگر اصلي آن نيز بيشتر جوانان هستند. آن مطالعات نشان ميداد كه جهان اسلام، جهان عرب، جهان ايراني، جهان سوم، جهان منطقهاي ما در حال جوش و خروش است و صداي پاي حوادثي در آن به گوش ميرسد. متاسفانه وقتي اين بحثها در حوزه سياسي وارد ميشد با واكنشهايي روبهرو بود در حاليكه مطالعات اجتماعي نشان ميداد كه ما در معركه حوادثي بزرگ هستيم. همچنان كه الان هم مطالعات اجتماعي ما نشان ميدهد ايران آينده ايران متحولي است، ايراني است كه نه از نظر سياسي بلكه دقيقا به لحاظ اجتماعي و فرهنگي در معركه حوادث بنيادي است.
اين تحول بزرگ از آنجا كه كل منطقه خاورميانه را دستخوش تغيير فرهنگي، اجتماعي ميكند اهميت زيادي دارد. تاكنون نگاه غالب به منطقه خاورميانه نگاهي بود كه آن را زادگاه اصلي بنيادگرايي افراطي ميخواند. حال آنكه خيزش اعراب نشان داد خاورميانه ميتواند تحولات دموكراتيك و پيشرويي را رقم بزند.
در يك نگاه كلي چند كشور در منطقه كشورهاي اسلامي و عربي مهم و كانوني هستند؛ ايران، تركيه، مصر و پاكستان. ميتوان به اين چهار كشور عربستان سعودي را هم اضافه كرد ولي نه از منظر تحولات اجتماعي. چون اساسا سازوكار عربستان سعودي محافظهكارانه است و همه كشورهاي اسلامي جهان اسلام هم علاقهمند هستند كه ساحت عربستان سعودي محافظهكارانه بماند، شايد به اين دليل كه حرمين شريفين در آنجاست، ميخواهند آنجا حادثهاي اتفاق نيفتد. پس فعلا عربستان را كنار ميگذاريم و نگاهي موردي به هر يك از اين كشورها مياندازيم. همه حوادث جهان اسلام، تقريبا در اين چهار كشور اتفاق ميافتد. پاكستان مركز بخش عمدهاي از حوادث جهان اسلام است. مصر كشوري بوده كه زودتر از اينها انتظار داشتيم از نظر ساحت تمدني و در عين حال روشنفكري و ديني تغييراتي كند، حتي پيش از انقلاب اسلامي ايران. براي مثال انقلاب اسلامي بسيار متاثر از جريان مصر است. جريان روشنفكري اسلامي مصر ايدهدهنده به روشنفكران ديني و اسلامي جامعه ايراني است. در تركيه نيز تحولات مهمي به وقوع پيوسته است.
با اينحال اين چهار كشور تفاوتهاي فكري، فرهنگي، سياسي زيادي دارند. يكي محمل دموكراسي است و ديگري منزلگاه بنيادگرايي؛ از يكي طالبان بيرون ميآيد و از ديگري روح آزاديخواهي.
در اين چهار كشور چهار جهتگيري متفاوت داريم كه به سازمانبندي سازوكارهاي اجتماعي اين كشورها و جوامع برميگردد. محصول ايران انقلاب اسلامي و مسايل بعد از انقلاب ميشود، تركيه به يك حركت نوسازي فرهنگي- اجتماعي متكي است كه نهايتا به قدرتگرفتن اسلامگراها ميانجامد. مصر به يك انقلاب اجتماعي ميرسد. پاكستان به بنيادگرايي عجيب و افراطي راه ميدهد. پس اگر بخواهيم طيفي ترسيم كنيم، يك سر آن جريان راديكال محافظهكار پاكستان است و سر ديگر آن تركيه. در ميانه اين دو طيف نيز ايران و مصر قرار دارند. من ايران و مصر را خيلي نزديك به هم ميبينم. در حالي كه تركيه و پاكستان در دورترين نقطه از هم هستند. پاكستان يك كشور جديد است، تركيه كشوري قديمي است. مشخصه تركيه سكولاريسم و نوسازي و توسعه است، شناسه پاكستان بنيادگرايي افراطي. نيروهاي ارتشي در پاكستان و تركيه خيلي با هم متفاوت هستند و نيز روشنفكري مصري و پاكستاني. تركيه و پاكستان هيچيك نميتوانند براي ديگري درس باشند. بلكه اين دو ميتوانند براي ايران و مصر مدل باشند. در وسط اين طيف ايران وقتي دنبال برنامه توسعه و نوسازي و دموكراسيخواهي ميرود به تركيه نزديك ميشود و در غيراينصورت به پاكستان. رابطه ما و تركيه به نوعي عشق و نفرت است. دوستترين دوستمان در دورهاي تركيه بوده، در عين حال احتمال اينكه دشمنترين دشمنمان هم بشود بعيد نيست. اما تاكنون كمتر با پاكستان همراه شديم و همواره به دليل طالبانيسم با يكديگر دچار چالش هستيم. به مصر برگرديم: سرنوشت مصر به لحاظ اجتماعي- فكري بيشتر شبيه تركيه است تا ايران.
شما نقشهاي كلي از چينش نيروهاي اجتماعي و جريان فكري غالب در منطقه ترسيم كرديد. اگر بخواهيم به تغيير ارزشهايي كه در اول بحث مطرح شد برگرديم در همين كشورها به چه نتايج جامعهشناختي ميرسيم؟
اتفاقا تحقيقات نشان ميداد مصر جامعهاي است كه با اينكه مساله آن جامعه مدرن است ولي عنصر ضديت با جامعه آمريكايي يا غرب در آن به چشم ميخورد. اسلامگرايي در مصر شدت و حدت بيشتري دارد. شايد با درنظرگرفتن همين نكته جامعه غرب ماجراي مصر را نوعي مديريت پنهان كرد و اجازه فروپاشي كامل نظام اجتماعي مصر را نداد. يعني با نگهداشتن چيزي به نام ارتش، اجازه نداد كه نظام اجتماعي مصر همچون جامعه ايران در زمان انقلاب اسلامي دچار فروپاشي تمام و كمال شود. غرب با آگاهياي كه در مورد انقلاب اسلامي داشت اجازه فروپاشي ارتش و تقابل آن را با مردم نداد. همين كمك كرد ميل اسلامگرايي افراطي حاضر در مصر به ضديت با چيزي به نام رييسجمهور تغيير جهت دهد. برخي معتقدند از لحاظ اجتماعي چون نهاد ارتش در مصر قوي بود دچار فروپاشي نشد. اين حرف درست است ولي از آنسو غرب هم ارادهاي براي فروپاشي ارتش نداشت و از سوي ديگر هم خود مردم اراده فروپاشي نهاد ارتش را نداشتند. چرا؟ چون در مصر چيزي به نام دشمن آماده است. مرز مشترك با اسراييل موجب ميشود مردم ارتش را حفظ كنند. بنابراين در يك جمعبندي كلي ما در مصر نه با انقلابي سياسي يا انقلابي ديني كه با انقلابي اجتماعي مواجهيم، يعني انقلابي كه در آن مجموعهاي از مولفهها، اعم از دينگرايي، مليگرايي و تكثر نيروهاي اجتماعي، وجود دارد. بسياري علاقه دارند حوادث كشورهاي عربي را بهار عربي بخوانند و برخي هم از آن به عنوان انقلاب اسلامي تعبير ميكنند. هر دو تعبير به نظر من تعبير نارسايي است؛ نه بهار عربي تعبير صادقي است و نه بهار صرفا اسلامي. من بهار كشورهاي اسلامي را صادقتر و بهتر ميدانم.
پس ميتوان به نوعي از سربرآوردن انقلاب سخن گفت؟
بله انقلاب است. ما دقيقا با يك دوره انقلاب روبهرو هستيم نه شورش صرف، نه يك كودتاي صرف، نه يك هيجان صرف. اما وجه مميزه آن با نمونههاي مشابه اين است كه ما با انقلاب اجتماعي مواجهيم. اين انقلاب اجتماعي متفاوت از انقلابات پيشين است. اولين تفاوت آن اين است كه انقلابي است كه تا حدود زيادي ايده مليت و دينگرايي را با هم توامان دارد. مساله دوم اين است كه دشمن با اينكه مهم است ولي كانون عمده و اساسي نيست. چيزي به نام غرب، اسراييل يا بيگانه و امثالهم چندان پررنگ نيست. بهعكس نوعي سازگاري با جهان از آن بيرون ميآيد. در جهان مصري و جهان كشورهاي عربي اسلامي كه الان در تب و تاب انقلابند دشمن مفهوم راديكال و افراطي نيست بلكه مفهومي تعديليافتهتر است. اتفاقا انقلابيون بدشان نميآيد كه با دشمن همكاري كنند. براي مثال ليبي، با آنكه مورد ويژهاي است، با غرب كار ميكند. انقلابيون هم اصرار دارند كه آشتي ملي اعلام و از جنگ گذر كنند. در عين حال با آدمهايي هم كه پيشتر در نظام قذافي حضور داشتند كار ميكنند. بسياري از آدمهايي كه اكنون در شوراي مقاومت هستند، ياران ديروز قذافياند ولي مثلا در انقلاب اسلامي ايران چنين چيزي به چشم نميخورد. در مصر عمرو موسي وزير خارجه بوده اما اكنون ميخواهد كانديداي رياستجمهوري بعد از انقلاب شود.
اما دشمن بيروني همچنان وجود دارد، به خصوص در مورد اسراييل. بخواهيم يا نخواهيم خيزش اعراب اين اميد را در دلها زنده كرده كه نزاع 60ساله فلسطين و اسراييل حل شود.
حل شود ولي نه به شكل كلاسيك. ببينيد محمودعباس در سازمان ملل چه غوغايي ميكند؟ او از حذف اسراييل سخن نميگويد و همه براي او كف ميزنند. پس پارادايم حل مسايل منطقه تغيير كرده است.
مولفههاي اين تغيير پارادايم چيست؟
گذر از آرمانگرايي راديكال و ايدئاليستي به واقعگرايي. در اين پارادايم جديد واقعگرايانه زندگي و همزيستي با دشمن هم ديده ميشود. اين در حالي است كه دشمن ديگر در دوردست نيست بلكه در مرزهاي منطقه، در افغانستان و عراق حضور دارد.
ميتوان اينگونه تعبير كرد كه انقلابهاي جهان عرب خصلت ايدئولوژيك ندارد، وگرنه يكهتازيهاي اسراييل و آمريكا انكارناپذير است. بنابراين انقلابيون حتي اگر به دشمن هم ميپردازند، رنگ ايدئولوژيك به آن نميزنند.
كاملا درست است. يعني ما از ساحت ايدئولوژيك در اين كشورها گذر كردهايم. البته بخشي از آن برميگردد به حوادث كل جهان. به اعتقاد من جهان در يك چرخش بنيادي در حال ورود به يك دوره جديد است. اين انقلابات همزيستي دارد با ركود اقتصادي آمريكا، بحران اقتصادي در جهان، به هم ريختگي نظام مديريتي، بحران محيط زيست و خيلي چيزهاي ديگر. آمريكا به عنوان يك قدرت مهم اقتصادي الان نميتواند خودش را جمع كند ولي از آن طرف خود يك بازيگر عمده در جهان است. در نگاهي كليتر جهان، جهان پارهپاره است، سوراخ سوراخ است. همه جهان به هم وصل است. ما جهان غرب و جهان شرق نداريم. اين حرف غلطي است كه گفته ميشود جهان شرق، جهان غرب، جهان اسلام، جهان غيراسلام. دوگانگيهاي سنتي از بين رفته. به جابهجايي نيروي انساني در دوره معاصر بنگريد: مهاجرت، انتقال پول، جابهجا شدن انديشهها، ايدهها، همه و همه. البته نميخواهم بگويم كه جهان هزارپاره يا چهل تكه است، بلكه ميخواهم بگويم جهان از زير به هم وصل شده است. شعار دموكراسيخواهي درست است كه از غرب آمده اما در خاورميانه سر داده ميشود، ولي معناي دموكراسيخواهي مردم ايران يا مصر خيلي متفاوت از دموكراسيخواهي مردم تورنتو يا آمريكاست. به عبارت ديگر ميتوانم بگويم كه ما وارد دوره جديدي از انقلابات اجتماعي شديم كه علاوه بر مشخصات مذكور، انقلابات خونين نيستند. انقلابات رنگين هم نيستند. ما با انقلابات اجتماعي بدون خشونت مواجهيم كه در عين حال بهطور واقعي انقلابند. در انقلابات اجتماعي نيروهاي اجتماعي عمومي با هم همراهند. پس به نوعي در دوره پستماركسيستي به سر ميبريم، يعني انقلابات اجتماعي، انقلابات طبقاتي نيستند. در اينجا ارتشيها، بروكراتها، رجل سياسي و سياستمداران رژيم پيشين را ميبينيد. همه در كنار انقلابيون آمدهاند و با هم به نحوي حركت ميكنند كه جامعه را آرامتر و كمخونتر به دورهاي جديد برسانند.
شايد الزاما اين انقلابات خاستگاه طبقاتي نداشته باشد كه من در آن هم شك دارم، ولي فراموش نكنيم جرقهاي كه جهان عرب را به آتش كشيد خودسوزي جواني تونسي از طبقات پايين جامعه بود.
ولي اين را چه كسي فهميد؟ آيا فقط فقرا جمع شدند يا اينكه همه جامعه حساس شد؟ اين مساله انساني هست. مساله انساني بشر امروز است. زندگي براي همه هست نه فقط براي گروه اجتماعي خاصي.
فعلا كه فقط براي گروه خاصي است. اين قحطيزدگان سومالياند كه سهمي از زندگي ندارند. به هر حال مثال محمد بوعزيزي، جوان تونسي از آنجهت بود كه ريشههاي اجتماعي بهار عرب را بررسي كنيم.
خب مصر كه اينطور نيست.
مصر هم متاثر از تونس هست.
نه، اگر شما بخواهيد تقليلگرايي كنيد، آن وقت بايد ديگر همه اينها را به يك اتفاق در دنيا تقليل بدهيد. آنوقت مثال نقض هم بسيار هست؛ جواني در ميدان انقلاب خودش را ميسوزاند، ولي هيچكس نميفهمد.
تقليلگرايانه نيست. درنهايت نميتوان از توزيع ناعادلانه ثروت و قدرت، نابرابريهاي اجتماعي، ستم و سلطه و غيره چشم پوشيد. قاهره يكي از بزرگترين زاغههاي جهان را در خود دارد. اگر جامعهاي به لحاظ اقتصادي و سياسي متعادل و برابر...
در آنصورت اصلا نظام اجتماعي ما گرفتاريهاي امروز را نداشت. درست است شما داريد در يك جهان نابسامان زيست ميكنيد. جهان نابسامان است، اما اينطور نيست كه جهان نابسامان بايد با آن تحليل ماركسيستي حل و فصل شود و نهايتا به دژخيمي طبقاتي برسد تا اتفاق اساسي رخ دهد. آن دژخيمي، آن سختي و تعارضات بنيادين لزوما به تغيير نميانجامد. اگر اينطوري بود مصريها حالا حالاها بايد صبر ميكردند. به نوعي ميتوان گفت فقر، بيعدالتي، نابرابري و خيلي چيزهاي ديگر براي جامعه كالاي عمومي شده است. عموميشدن پديده فقر و ثروت موضوعي جدي است. تا ديروز فقر و ثروت پديدههاي خاصي بودند. عدهاي فقير بودند و عدهاي ثروتمند. الآن ثروتمندان هم احساس فقر ميكنند و فقيرها هم تا حدودي احساس ثروت ميكنند. اين وضعيت، آن چيزي است كه ميگويم ما با جهان اجتماعي جديدي روبهرو شدهايم.
نقش روشنفكران در اين جهان جديد چيست؟ ما در وقايع كشورهاي عربي بسياري از روشنفكران را مشاهده ميكنيم كه به صورت فعال در عرصه سياسي حضور دارند.
نقش روشنفكران در جهان تحولات اجتماعي تغيير كرده است. پيشتر، روشنفكران نقش اول را داشتند. امروز روشنفكران تغيير مكان داده و به رتبه دوم آمدهاند. روشنفكرها هم هستند اما بيشتر نقش راوي را ايفا ميكنند تا طراح. روشنفكرها ساحت روايتكننده حوادث را پيدا كردهاند. اين نقش دومي يا ساحت دومي كه روشنفكر در اين حوادث پيدا كرده، انقلابات را از حالت ايدئولوژيك به ساحت اجتماعي منتقل و نقش نيروهاي اجتماعي، مردم و نيازها و انتظارات را بيشتر كرده است. براي مثال در ايران به روشنفكرها فشار ميآورند كه شما جامعه را به بيراهه ميبريد و اگر جريانهاي روشنفكري كنترل شود، جامعه ايراني مثلا چنين و چنان نخواهد شد. در حاليكه روشنفكرها مهم هستند ولي نه تا اين حد. روشنفكران اين اهميت را ندارند كه تصور كنيم اگر چنانچه رسانههاي روشنفكري يا دانشگاهها چهوچه بشود، مسير جامعه كنترل ميشود و به بيراهه نميرود. جامعه روشنفكري ايراني هم ساحت دومي پيدا كرده است، به همين دليل وقتي كه رسانه روشنفكر را ميگيريد و از دانشگاه بيرونش ميكنيد و ميگوييد كه حرف نزن باز هم ميبينيد كه جامعه راه خودش را ميرود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر