شراره سعیدی/ رادیو کوچه
یکی از مراحل چندگانه اختلافات روحانیت و دولت دهم، افشای مفاسد اقتصادی لیستی از مخالفان دولت در جناح محافظهکار بود که در این حمله نوک پیکان به روی روحانیت حاکم نشانه رفته بود، وقتی تنش در میان روحانیت و احمدینژاد به اوج خود رسید که عباس پالیزدار، رییس سابق دفتر مطالعات زیربنایی در مرکز پژوهشهای مجلس در دادگاه عالی حسابرسی درباره فساد اقتصادی و در یک سخنرانی در دانشگاه بوعلی سینای همدان، به تاریخ 4 اردیبهشت 1387 بیش از 123 پرونده فساد مالی 34 روحانی بلندپایه را افشا کرد.
اندکی پس از آن آشکار شد که وی اتهامات مشابهی را قبلن در دانشگاه شیراز نیز بیان کرده است. گویی عباس پالیزدار، در جنگ با منافع نهادینه شده روحانیت، به کارزاری وارد شده بود که به قواعد آن آشنایی نداشت و دقیقن مانند مریخیان از زمین خاورمیانه هیچ نمیفهمید و دچار اغفالی ترسناک شده بود.
او برخی از روحانیون را به موارد بسیاری از اختلاس و انواع زشتی، از جمله پذیرفتن غیر قانونی اتومبیل از شرکت ایران خودرو بزرگترین کارخانه اتومبیلسازی ایران، عملکرد غیر مسوولانه در رابطه با مبارزه با قاچاق مواد مخدر، تصرف غیر قانونی معادن و کارخانجات، زندگی پر از تجمل و حتا بیبندوباری اخلاقی تا عمدی بودن سقوط هواپیمای حامل دادمان وزیر راه و ترابری دولت خاتمی، متهم کرد. در حالی که حملات پالیزدار به رفسنجانی در چارچوب رقابت سیاسی بین احمدینژاد و رییس جمهوری برای ایرانیان قابل درک بود، اما حملات وی به امام جمعه مشهد، علمالهدی و امام جمعه تهران، آیتاله محمد امامی کاشانی، به وجهه اجتماعی روحانیت آسیب رساند. از آنجا که پالیزدار در زمان جنگ داوطلبانه به جبهه اعزام شده و دارای 45 درصد جانبازی است، و همانند احمدینژاد سرباز جنگ ایران و عراق بود، مباشر تمام عیاری برای پیشبرد سیاستهای احمدینژاد شد.
در ابتدا، مقامات رسمی سعی کردند که نسبت به پالیزدار بیاعتنا باشند. به مدت چند هفته سخنرانیهای وی در خبرگزاریهای تحت کنترل دولت انعکاسی نیافت. اما داستان در اینترنت پخش شد و رسانههای خارجی از جمله بخش فارسی رادیو صدای آمریکا، بیبیسی، و رادیو فردا اتهامات پالیزدار را پیگیری کردند. رادیو فردا حتا مصاحبهای با وی پخش کرد که در آن پالیزدار اظهار داشت که آیتاله حسین نوری همدانی، رییس کمیته قضایی مجلس، تلاش کرده است تا مانع انتشار نتیجه تحقیقات وی شود.
در پی این امر خبرگزاریهای دولتی وادار به عکسالعمل شدند. در ابتدا تلاش شد که از درجه اهمیت اطلاعات پالیزدار کاسته شود. مرکز پژوهشهای مجلس ایران اظهار داشت که کارمندی به این نام ندارد و حتا او را تهدید کرد که وی را به خاطر ادعای اشتغال در آن مرکز تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد. حسن کامران، از مقامات مرکز پژوهشهای مجلس، از وجود کارمندی به نام پالیزدار اظهار بیاطلاعی کرد. اما سخنان کامران، پس از اثبات وجود مدارک اشتغال پالیزدار، پس گرفته شد. پس از آنکه خبرگزاری الف نیوز گزارش داد که پالیزدار قبلن کاندیدای انتخاباتی شوراهای محلی اسلامی از جناح رایحه خوش خدمت «فراکسیون پارلمانی حامی آقای احمدینژاد» بوده است، برادر رییس جمهوری، داوود احمدینژاد، رییس دفتر ویژه بازرسی رییس جمهوری، بحران و تشنجی را که پالیزدار در جامعه ایجاد کرده بود محکوم کرد. پس از آن، رسانهها دست به ترور شخصیت زدند. خبرگزاری فارس و کیهان نوشتند که پالیزدار از سهامداران یک شرکت تولیدات لبنیاتی بوده و در تخلفات مالی و اختلاس از بیتالمال دست داشته است. علاوه بر آن، کیهان نوشت که پالیزدار اطلاعات سری و مهم ارتش ایران را دزدیده است. این اتهامات در هفتهنامه صبح صادق، ارگان سپاه پاسداران نیز تکرار شد. رجانیوز اعلام کرد که مدرک فوقلیسانس پالیزدار از دانشگاه مریلند جعلی است. امام جمعه تهران، آیتاله امامی کاشانی با اشاره به پالیزدار به مردم ایران اطمینان داد که «توطئه گران و تهمت زنان به دست خداوند مجازات خواهند شد». هفته بعد، آیتاله احمد خاتمی اظهار داشت که اقدام پالیزدار «توطئه و خرابکاری بر علیه جمهوری اسلامی است.»
در 11 ماه ژوئن 2008، نیروهای امنیتی پالیزدار را به اتهام «سواستفادههای مالی، اتهامات جعلی، نشر اکاذیب، و تشویش اذهان عمومی» بازداشت کردند. در روزهای بعد، پلیس تعدادی از همکاران پالیزدار را نیز دستگیر کرد، که برخی از دستگیرشدگان نمایندگان مجلس بودند. این دستگیریها در تهران به تظاهرات منجر شد و در نهایت به وسیله نیروهای انتظامی و گاز اشکآور خاتمه پیدا کرد.
چند تن از حامیان احمدینژاد به دفاع از پالیزدار برخاستند. خبرگزاری نوسازی، که عمومن از سیاستهای احمدینژاد حمایت میکرد، از پالیزدار به عنوان «یک شخص شایسته» نام برد. در یک سایت اینترنتی نزدیک به جناح دانشجویی سازمان شبه نظامی بسیج، دکتر طاها جزایری بر لزوم یک محاکمه علنی تاکید کرد تا در آن نه تنها پالیزدار، بلکه اتهامات وارده بر فساد نخبگان نیز بررسی شوند. اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان، که از پالیزدار برای سخنرانی در همدان دعوت کرده بود، نیز بر اهمیت ابراز انتقادات عمومی تاکید کرد. در یک اقدام نه چندان ظریف و ماهرانه، خبرگزاری انصارنیوز هم عکسهای پالیزدار، در دوران خدمت وی در جنگ ایران و عراق، را منتشر کرد تا بدین وسیله پشتیبانی رزمندگان جنگ را برانگیزد. این عکسها بعدن از این سایت برداشته شدند.
وی در خرداد 88 و پس از مناظرههای انتخاباتی طی نامهای به هاشمی رفسنجانی ضمن پس گرفتن ادعاهای خود از وی عذرخواهی کرد. در این نامه آمده است: «متاسفانه در پایان سخنرانی در دانشگاه همدان، دانشجویی از خانواده شما سوال کرد و اینجانب بدون هیچ مستنداتی به اتکای شنیدههای غیر مستند از نزدیکان آقای احمدینژاد مطالبی گفتم و در سخنرانیها هم گفتهام که هیچ پروندهای راجع به حضرتعالی و خانواده شما ندیدهام. پیشاپیش از صبر و بزرگواری شما که در طول این یکسال هیچ شکایتی از اینجانب ننمودهاید تشکر میکنم، علیرغم این که تنها کسی که محق بر شکایت بود شما بودید.»
در 20 تیر 88 پالیزدار پس از سیزده ماه زندان در حالی که حکم ده سال زندان را از دادگاه اولیه دریافت کرده بود با سپردن 350 میلیون تومان وثیقه تا زمان صدور حکم نهایی توسط دادگاه تجدید نظر از زندان آزاد شد. رسانهها در مهرماه امسال مدعی فرار وی شدند اما وی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت که برای درمان به شهرستان رفته است و مدعی است که جریان انحرافی در دولت محمود احمدینژاد از او سواستفاده کرده است. پالیزدار از اینکه سیدی سخنرانی او در جریان انتخابات تکثیر و در روستاها پخش شده بوده گلایه کرده و گفته: «من اصلن تمایل نداشتم این اتفاق بیفتد اما این استفاده صورت گرفت. اگر مبارزه با فساد واقعن محقق میشد، اشکال نداشت که آقای احمدینژاد از آن بهره میبرد. ناراحت که نمیشدم، میگفتم، دمت گرم، زرنگ هستی. اما اینکه مبارزهای صورت نگیرد و از آن طرف از ما سواری بگیرند، قابل پذیرش نیست،… از یک طرف میگویند آقای بانک فلان، میلیاردها وام دادی، فساد کردهای، بعد آقا را مشاور خودشان میکنند. این برخوردها اصلن قابل پذیرش نیست و تنها منحرف کردن مردم تلقی میشود.»
یک مقام قضایی در دادسرای عمومی و انقلاب تهران از بازداشت عباس پالیزدار و معرفی وی به زندان خبر داد. این مقام قضایی که به نام وی اشارهای نشد، گفته است: «شامگاه دوشنبه 25 مهر 1390، عباس پالیزدار دستگیر و برای اجرای حکم به زندان معرفی شد.»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
اگر یادتان باشد هفتهی گذشته از جنجالهای ایجاد شده بر سر شعارهای تماشاگران در ورزشگاههای اروپایی و در حمایت از «لیونل مسی» در حضور «رونالدو» سخن گفتیم. اما ظاهرن این موضوع جهانی شده است و فقط محدود به یکی دو کشور اروپایی نیست. سایت جهانی «بلچر ریپورت» در گزارشی، «کریستیانو رونالدو» ستاره «پرتغالی» «رئالمادرید» را به عنوان منفورترین بازیکن جهان معرفی کرد. در این لیست «رونالدو» در صدر جدول ایستاده است و «وین رونی» مهاجم تیمملی «انگلیس» و باشگاه «منچستر یونایتد» در ردهی دوم فهرست قرار دارد.
بنا به این گزارش، «جان تری»، «بارتون»، «دیدیه دروگبا»، «کارلوس توز»، «رایان گیگز» و «وان بومیل» در ردههای بعدی قرار دارند. یک نگاه ساده به این اسامی نشان میدهد که گرچه رفتارها و مسایل خصوصی، خانوادگی و عرفی در این انتخابها بیتاثیر نبوده است اما هنوز مهمترین مسئله برای مردم افتادگی، مهربانی و تواضع بازیکنان حرفهای است.
————————————–
همانطور که از پیش انتظارش میرفت، مسایل و مشکلات «پرسپولیس» به این سادگیها درمان نمیشود. احتمال اخراج «استیلی» از پرسپولیس آنقدر قوت گرفته است که از هم اکنون صحبتهایی با «علی دایی» و «دنیز لی» آغاز شده است، گرچه که «دایی» از همین ابتدا آب پاکی را روی دست مدیران «پرسپولیس» ریخته و اعلام داشته است که «در مورد آمدنم به پرسپولیس حرفى نمىزنم. من با باشگاه «راهآهن» قرارداد دارم و اکنون در حال انجام دادن کارم هستم. باید تیم خودم را درست کنم و مسایل «پرسپولیس» ربطی به من ندارد.» واگذاری پستهای تازه به قدیمیهای این تیم مانند «پروین» هم کارساز نبوده و نیست. مدیران کارنابلد این باشگاه نمیدانند که اگر «علی پروین» چیزی در چنته داشت همان یک دههی پیش خرج میکرد تا آبرو و اعتبار خودش را در «پرسپولیس» از دست ندهد. مشکل این تیم مدیریتی و در واقع بیمدیریتی است و حتا آمدن مربیان بزرگ هم مسایل این باشگاه را حل نخواهد کرد.
————————————–
تیم ملی پرورشاندام ایران با کسب 112 امتیاز بالاتر از «تایلند» و «امارات» بر سکوی نخست آسیا ایستاد.
رقابتهای قهرمانی پرورشاندام آسیا با حضور 33 کشور در «بانکوک» در کشور «تایلند» برگزار شد که در پایان، تیمملی پرورشاندام ایران با پشت سر گذاشتن تیم میزبان، عنوان قهرمانی مسابقات را از آن خود کرد.
————————————–
در خبرها آمده بود که همزمان با سفر «علی خامنهای» به شهر «کرمانشاه»، «مریم هاشمی» دارنده مدال طلای ووشو قهرمانی جهان، مدال خود را به رهبری تقدیم کرده و در سخنانی گفته است: «لحظهی اهدای مدال، زیباترین لحظه زندگیام بود.»
با وجود آنکه همه میدانند انجام چنین حرکاتی با وعدههای مالی چند ده میلیونی صورت میگیرد اما ما صادقانه امیدواریم که در مرحلهی نخست این ورزشکار مدال، اعتبار و آبروی خود را ارزان نفروخته باشد و دومن بتواند آن پولها را نقد کند و گرنه حکایت او، داستان آش نخورده و دهان سوخته خواهد شد.
————————————–
تیمملی فوتبال کشورمان در جدیدترین ردهبندی اعلام شده از سوی «فیفا» در مکان چهل و دوم جهان قرار گرفت. در جدیدترین ردهبندی تیمهای ملی فوتبال جهان تیم ایران با 626 امتیاز و هشت پله صعود، در مکان چهل و دوم ردهبندی قرار گرفته است. تیم کشورمان در قاره آسیا نیز همچنان پس از تیمهای «ژاپن»، «استرالیا» و «کرهجنوبی» در ردهی چهارم است. گرچه که این آمار موجب شعف بسیاری در فدراسیون فوتبال شده است اما واقعیت این است که پیشرفت حقیقی زمانی حاصل خواهد شد که ما بتوانیم جایگاه بهتری را در آسیا به دست بیاوریم.
————————————–
یکبار دیگر سیاستهای احمقانه و ایدئولوژیکی باعث شد تا ورزشکاران ما چند سهمیهی دیگر «المپیک لندن» را از دست بدهند. شمشیربازان ایران در مسابقات قهرمانی جهان از مبارزه با حریفان «اسراییلی» خودداری کردند و بدین ترتیب یا بخت خود برای کسب سهمیهی المپیک را از دست دادند یا کسب این سهمیه را برای خود بسیار بسیار دشوار کردند. ورزشکاران ایرانی در این رقابتها که در «کاتانیا»ی ایتالیا برگزار میشد، در هر سه اسلحه «اپه»، «سابر» و «فلوره» از مبارزه با حریفان اسراییلی سرباز زدند. این موضوع که آیا این پیشآمد و عدم رویارویی با حریفان «اسراییلی» مشکلات دیگری همچون محرومیت این ورزشکاران را هم در پی داشته باشد یا نه، هنوز معلوم نیست.
در پی سقوط شهر سرت و درگیری بین نیروهای انقلابی، ناتو و بازمانده گان طرف دار آقای قذافی روز پنج شنبه خبرها حاکی از سقوط این شهر داشتند. اما مهم تر از آن دست گیری رهبر سابق لیبی معمر قذافی بود که گفته می شود سعی کرده بود با کاروانی متشکل از چهار اتومبیل از منطقه خارج شود که توسط نیروهای ناتو مورد هدف قرار گرفته است.
اخبار ضد و نقیضی حکایت از دست گیری و مجروح شدن وی داشت اما منابع خبری تایید نشده اشاره داشتند که قذافی کشته شده است.
دقایقی پیش یکی از منابع محلی عکسی منتسب به آقای قذافی پس از کشته شدن را منتشر کرده است.
لازم به اشاره است رادیو کوچه صحت عکس را تایید نمی کند اما با توجه به منبعی که در اختیار گذارده است با ضریب صحت بالا نسبت به انتشار آن اقدام می کند.
بیشتر بخوانید: قذافی کشته شد
آرین/ دفتر کابل/ رادیو کوچه
najib@koochehmail.com
«سیمین بارکزی» نماینده سلب صلاحیت شدهی مجلس افغانستان پس از هجده روز اعتصاب غذایی، به این اعتصاباش پایان داد.
بانو بارکزی در پی تلاشهای حکومت و رهبران پیشین جهادی افغانستان به این اعتصاباش به این شرط پایان داد تا به پرونده انتخاباتیاش رسیدگی شود.
وی اعتصاباش را با نوشیدن غذا از دستان صبغتاله مجددی رییس پیشین مجلس سنا و یکی از رهبران جهادی افغانستان پایان داد.
خانم بارکزی از آقای مجددی که در دولت افغانستان از نفوذ زیاد برخوردار است خواست تا وکیل وی شده و از بررسی پروندهاش نظارت کند.
این در حالیست که ساعاتی پیش از ختم اعتصاب غذایی بانو بارکزی، برادر وی رضا بارکزی از وضعیت صحی وی ابراز نگرانی کرده بود.
برادر بانو بارکزی گفته بود فرزندان وی نیز به دلیلی دوری از مادر و وضعیت نگران کننده این نماینده پیشین مجلس نیز در حالت روحی بدی قرار دارند.
با ختم اعتصاب وی برخی دیگر از نمایندگان مجلس افغانستان از این کار وی استقبال کرد و از دولت میخواهند تا به پرونده وی با دقت رسیدگی کند.
اما شماری دیگر از نمایندگان مجلس با انتقاد از حکومت میگویند هیچگاه به پرونده خانم بارکزی با صداقت رسیدگی نخواهد شد.
وژمه صافی یک نماینده مجلس افغانستان گفت اگر اعتصاب وی ادامه مییافت و سبب مرگ وی میشد بازهم کسی به وی توجه نمیکرد.
این در حالیست که با گذشت بیش از یک سال از انتخابات مجلس نمایندگان افغانستان، تنشهایی مبنی بر تقلب در انتخابات و پس لرزههای آن سبب شده تا این مجلس دست آوردی نداشته باشد.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
منبع وبلاگ امیر عباس فخر آور
اشاره از رادیو کوچه :
در پی انتشار نوشته ای از وبلاگ احمد باطبی در بخش وبلاگستان رادیو کوچه پاسخی از سوی امیر عباس فخر آور که در واقع مورد خطاب آن نوشته بود به رادیو کوچه رسیده است که این رسانه بر اساس روش کاری خود به طور عینی بی کم و کاست مانند نوشته قبلی از آقای باطبی آن را در همان بخش مشابه منتشر می کند.
باید اشاره کرد انتشار این نوشته که در پاسخ نوشته پیشتر آقای باطبی است به معنای تایید و یا تکذیب هیچ نکته ای مدرج در آن نیست. اما این رادیو همان طوری که نظر های آقای باطبی را منتشر کرده است به همین منوال نظرهای آقای فخر آور را در زیر می آورد:
در تمام حکومتهای دیکتاتوری دنیا میتوانیم ویژگیهای مشترکی ببینیم که آسیب شناسی آنها سنگ بزرگی را از پیش پای مبارزان در راه دشوار آزادی برخواهد داشت. از مهمترین ویژگیهای دیکتاتور این است که نهادهای جامعه مدنی را یکی پس از دیگری فرو میریزد و درهم میشکند و گاه آنها را از نو با مختصاتی که خودش دوست دارد، میسازد تا مطمئن شود که زهر آن نهاد مدنی گرفته شده و از این پس ابزاری در خدمت دیکتاتور خواهد بود. ابزاری که حکومتهای دیکتاتوری در پروژه تخریب نهادهای مدنی به کار میگیرند عبارتند از: زندان، شکنجه، اعدام، وحشت افکنی در جامعه، تربیت خبرچین های مشروع، ترور شخصیت، شایعه سازی، دروغ و اتهام زنی بی رحمانه. در این بین تجربه نشان داده است که قدرت تخریبی “دروغ، شایعه سازی و تربیت خبرچینهای مشروع” بسیار بیشتر از “زندان، شکنجه و اعدام” بوده است. این ابزار در دنیای معاصر ابزار جنگ روانی خوانده می شوند
در ادامه با ذکر دو نمونه، به بررسی روشهای استفاده از این ابزار میپردازم. “جنبش دانشجویی ایران” و “کانون نویسندگان ایران” بدون تردید از اثرگذارترین نهادهای جامعه مدنی ایران بوده اند که نقش بسیار پررنگی هم در شکل گیری انقلاب اسلامی و حوادث پیش و پس از آن داشته اند. دیکتاتوری جمهوری اسلامی ابتدا با کمک زندان و شکنجه و اعدام این دو نهاد را از کار انداخت و سپس با ابزار جنگ روانی آنها را بازسازی کرده و در خدمت خود گرفت. جا دارد نگاهی گستاخانه به روشهای این تخریب انداخته و آن را موشکافی کنیم. در هم شکستن نهادهای مدنی از دو راه عمده صورت میگیرد: یکی حمله به اساس و بنیاد یک نهاد مدنی و دیگری ترور شخصیت و تخریب چهره های شاخص آن نهاد. دستگاه امنیتی و اطلاعاتی دیکتاتور، برای پروژه جنگ روانی اش نیاز به بازیگرانی هم دارد که از مشروعیت سیاسی و اجتماعی در بین مخاطبین برنامه برخوردار باشند. دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی هم به طور ویژه از این بازیگران بهره برده است. پروژه تخریب کانون نویسندگان ایران با همکاری مستقیم ناصر زرافشان انجام شد و تخریب جنبش دانشجویی ایران با کمک دفتر تحکیم وحدت و احمد باطبی در نقش یک خبرچین مشروع برای سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی
شایعه سازی و دروغ پراکنی: این روش به تازگی و توسط حکومت جمهوری اسلامی کشف نشده و برای قرنهای متمادی توسط دیکتاتورها به کار رفته است. اثر بخش ترین شایعات آنهایی هستند که “نقاط قوت فرد” را هدف میگیرند و با دروغ بعنوان نقطه ضعف به خورد مردم داده می شوند. سپس با پخش این شایعات از سوی افراد و کانالهای مختلف، فرد را زیر آوار تهمت و شایعه دفن میکنند. آنچنان که نه خود فرد توان و زمان پاسخگویی به شایعات را داشته باشد و نه دوستانش جرات کنند از وی دفاع کنند. از طرف دیگر وقتی نقاط قوت فرد، مورد تهمت و شایعه قرار میگیرد، یک بحران هویتی مضاعف برای وی پیش می آید که امکان درست فکر کردن را از وی سلب می کند
جنبش دانشجویی ایران از جمله فرخ شفیعی و امیر عباس فخر آور
اینجانب چنین حملاتی را تجربه کرده ام که برای بررسی بعنوان یک مثال عینی میتواند جالب باشد. هشت سال گذشته، یعنی از تیرماه ۱۳۸۳ تا کنون شایعات فراوانی با هدایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علیه اینجانب از کانالها و افراد متفاوت منتشر شده است که میتواند بهترین نمونه تخریب شخصیت توسط سیستمهای امنیتی باشد. آخرین این حملات هفته گذشته توسط باطبی، خبرچین آبرو باخته وزارت اطلاعات در وبسایت شخصی اش منتشر شد که به دلیل همزمانی با اخراج مفتضحانه وی از صدای آمریکا، آمیخته با خشمی کور هم بود. به رسم تمام شایعات سالهای گذشته در ابتدا منکر شدند که اینجانب فعال دانشجویی بوده ام، سپس منکر شدند که دانشجو بوده ام، بعد گفتند دانشجو بوده ام ولی دانشکده پزشکی نبود و دانشکده پرستاری بود و بعد اینکه زندانی سیاسی نبوده ام و دلیل زندانم اخلاقی بوده است و با شکایت چند دختر زندانی شده ام که از قضا هیچکدانم از این دخترها نه اسمی دارند و نشانی از آنها وجود دارد، درست مثل همان دوست باطبی که ادعا میکند تیر خورده بود و پیراهن خونی متعلق به وی بود، ولی نه اسمی دارد و نه هیچ نشانی از او یافت می شود! بعد می گویند که در زندان موبایلی داشته ام که اسرار آقای زرافشان را با آن موبایل لو میدادم و نامی زنانه داشتم! و خلاصه ادعاهای خنده دار دیگر! بگزارید ببینیم چگونه دستگاه اطلاعاتی ایران این شایعات را ساخته است؟ درباره رشته تحصیلی و اینکه دانشجو بوده ام یا نه آنقدر این ادعا رسوا و خنده دار است که با لبخندی از آن میگذریم و اگر خبر چینهای وزارت اطلاعات دوست داشتند، روی تصویر بالا از روزنامه اعتماد کلیک کنند و ببینند در این جلسه که برخی از فعالین و رهبران شاخص دانشجویی از جمله فرخ شفیعی و اینجانب حضور داشته ایم، مقابل اسم هر دانشجو چه رشته ای نوشته شده است! اگر هم باطبی دنبال پیداکردن نمونه های “کردانیسم” در جنبش دانشجویی میگردد، نگاهی به دور و برش بیندازد. کیانوش سنجری مدرک سیکل دارد و دیپلم ندارد، حسن زارع زاده دیپلمه است و هیچوقت پایش به هیچ دانشگاهی باز نشد، کوروش صحتی دیپلمه بود و در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه آزاد قبول شد ولی هیچوقت نرفت، اکبر عطری در حوزه علمیه مفید قم درس خوانده است
امیر عباس فخر آور (سیاوش) و احمدباطبی - ۱۳۸۴
از همه جالبتر شخص خود باطبی است که وقتی آن عکس تاریخی را از وی گرفتند حتی دیپلم نداشت و در زندان یکی از زندانیان به نام “رضا محمدی” سر جلسه امتحانات دیپلم به جای باطبی نشست تا وی بتواند حد اقل دیپلم داشته باشد! حالا از باطبی و همه رفقای دانشگاه ندیده اما مدعی رهبری جنبش دانشجویی اش، میخواهم این ویدیو را ببینند و به سال این سخنرانی هم دقت کنید و سپس به همه مردم بگویند که در زمستان سال ۱۳۷۵ که هنوز هاشمی رفسنجانی و علی فلاحیان و سعید امامی در مسند امور بودند و وزارت اطلاعات ترسناکترین دوران تاریخ حیاطش را تجربه میکرد، این آقایان کجا بودند؟ این ویدیو موبوط به مجموعه سخنرانی های اینجانب برای دانشجویان دانشگاههای شیراز است که هر چهارشنبه در پارک آزادی شیراز اراذه میشد تا جوانان را برای یک اعتراض بزرگ به حکومت ملاها آماده کنیم. آنزمان فقط بیست سال سن داشتم و به تازگی از زندان انفرادی اداره کل اطلاعات ارومیه آزاد شده بودم. در تیرماه سال ۱۳۷۵ ماموران وزارت اطلاعات در حیاط دانشکده پزشکی ارومیه مرا دستگیر کرده و با چشم بند و دستبند به زندان مخوف اطلاعات بردند و دو ماه زیر شکنجه های آقایان بودم تا در نهایت شغبه چهارم دادگاه انقلاب ارومیه، به ریاست قاضی حاج حسنلو سه سال حکم تعلیقی زندان و تبعید از دانشکده پزشکی ارومیه به دانشکده پزشکی بوشهر صادر کرد. دو ترم از تعلیق از تحصیل شدم که این مجموعه سخنرانیها مربوط به همان دوران تعلیق است
سخنرانی امیر عباس فخر آور در جمع دانشجویان دانشگاههای شیراز – زمستان ۱۳۷۵
اما در خصوص دیگر دروغهای مطرح شده، قبل از هر چیز وزارت اطلاعات باید نقاط قوت مرا پیدا میکرد تا با شایعه های مطرح شونده از سوی خبرچین دست آموزشان -احمد باطبی-، تخریبم کند. همیشه در زندان به این میبالیدم که اتهام اینجانب سیاسی محض بوده و هیچگونه اتهام اخلاقی یا جرایم از انواع دیگر در پرونده ام وجود نداشته است. برای این ادعا سند محکم و بسیار معتبری هم وجود داشت. همه آنها که در دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی زندان اوین را تجربه کرده اند با عبارت (پرینت حکم) آشنایی دارند. این برگه که شامل اعلام وضعیت زندانی میباشد به درخواست زندانی باید به هر زندانی داده شود تا از اتهام، تاریخ آزادی و جزئیات حکم خویش باخبر گردد. همه زندانیانی که میشناسم این برگه را درخواست کرده و آنرا همیشه با خود داشتند. اتهام اینجانب اقدام علیه امنیت ملی بوده است و دیگر هیچ! به هشت سال زندان، ۰ ماه، ۰ روز و ۰ ریال جریمه نقدی هم در کنار آن محکوم شده بودم. محکومیت اینجانب از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست حسن زارع دهنوی (حداد) بر اساس ماده ۴۹۸، ماده ۵۰۰ و ماده ۵۱۴ (پی نوشت راببینید) از قانون مجازات اسلامی، کتاب پنجم – تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده، فصل اول مربوط به جرائم ضد امنیت داخلی و خارجی کشور صادر شده بود
برگه اعلام وضعیت زندانی مربوط به امیر عباس فخر آور در زندان اوین
روی تصویر مقابل کلیک کنید تا همه جزئیات را ببینید. این حکم در ۱۹ آبانماه سال ۱۳۸۱ صادر شده و در ۲۷ اسفند همان سال به اجرا در آمد. ماده ۴۹۸ مربوط به تاسیس گروه غیر قانونی برای برندازی حکومت میباشد که برایم ۵ سال زندان به ارمغان آورد. طبق ماده ۵۰۰ به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۱ سال زندان و طبق ماده ۵۱۴ به جهت توهین به خامنه ای و خمینی به ۲ سال زندان محکوم شدم که مجموعا هشت سال زندان بود. فلسفه صفرهای موجود در برگه اعلام وضعیت زندانی هم بسیار جالب و شنیدنی است. همانطور که میدانید، قوانین در جمهوری اسلامی تلفیقی از قوانین جدید و احکام شریعت اسلام و تشیع میباشد. احکام شرعی معمولا با جزئیات مطرح میشوند و در آنها ماه ها و روزهای زندان و جریمه های نقدی بسیار دیده می شود که عموما مربوط به حدود شرعی و جرائم اخلاقی است. اما قوانین مربوط به (جرائم ضد امنیت داخلی و خارجی کشور) در شمار قوانین جدید بوده است که چندان نمایندگان مجالس جمهوری اسلامی حوصله برای پرداختن به جزئیات آنها از خود به خرج نمیدادند و به قولی (فله ای) سال های زندان را بار متهمین سیاسی می کردند. البته در دوران احمدی نژاد دوباره نمایندگان مجلس در تصویب قوانین ضد امنیت ملی به جزئیات پرداختند و احکامی چون شلاق برای توهین به رئیس جمهور هم به قوانین اضافه شد! به هر صورت هر چه تعداد این صفرها در برگه تعیین وضعیت زندانی بیشتر باشد، نشان از خلوص حداکثری حکم یک زندانی سیاسی دارد. همانگونه که می بینید در حکم زندان اینجانب این خلوص در حد یک رکورد بالاست! همین است که باطبی به زور مصاحبه های خنده دار با جمعی عقب افتاده استالینیست، و لینک دادن به مقاله های آنها که فقط در وبسایتهای ابلهانه همین گروه منتشر می شد، تلاش می کند اتهامات مرا غیر سیاسی نشان داده و این نقطه قوت مرا به نقطه ضعف بدل سازد. در جای دیگر می گوید که در زندان نام زنانه پریوش به اینجانب داده شده بود، چرا که روابط غیر اخلاقی داشته ام! این یکی از موارد بسیار کثیف از تئوری تخریب شخصیت فعالین سیاسی است
ثبت روز ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۴ به نام امیرعباس فخر آور از سوی انجمن جهانی قلم
اما واقعیت چیست؟ پس از حادثه ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸، وقتی بند نافمان را برای همیشه از جنبش اصلاح طلبی بریدیم، تصمیم گرفتم از نام مستعار “سیاوش” برای مصاحبه هایم با رسانه های خارجی استفاده کنم. این تصمیم به دو دلیل عمده گرفته شد. اول اینکه باید مخفیانه مبارزه می کردم و استفاده از نام واقعی ام دیگر عاقلانه نبود و دیگر اینکه در برابر جامعه به شدت مذهب زده بازگشت به اسطوره های تاریخی ایران زمین را یکی از راههای نجات از شر خرافات مذهبی می دیدم. سیاوش قهرمان افسانه ای زندگی ام بود که زیر آوار تهمت ها و شایعات از آتش عبور کرد تا حقانیتش را ثابت کند، کاری که در تمام سالهای دانشکده پزشکی کرده بودم و همیشه از آتشها سربلند خارج شده بودم. نام سیاوش برای بسیاری از آنها که سالها مصاحبه های مرا به خصوص از رادیو صدای ایران می شنیدند بسیار شناخته شده بود. حتی در دوران زندان، وقتی “انجمن جهانی قلم” روز نویسنده زندانی در سال ۲۰۰۴ را به نام اینجانب ثبت کرد، در کنار تصویرم، مقابل نام اصلی ام لقب سیاوش را هم گنجانده بودند. این سند را در وبسایت رسمی انجمن جهانی قلم میتوانید ببینید. خوب یادم هست که در همان روزها ناصر زرافشان مثل مرغ سربریده بالا و پایین میپرید و به تمام انجمنهای قلم دنیا نامه مینوشت تا نام مرا بتواند از این روز حذف کند. پس از خروج از زندان و از کشور در تماسی که با انجمنهای قلم انگلستان و کانادا داشتم، از دفاتر مرکزی آنها شنیدم که فردی به نام ناصر زرافشان از درون زندان برایشان دهها نامه نوشته بود تا نام اینجانب که عضویت افتخاری انجمن قلم کانادا و انگلستان را هم در دوران زندان کسب کرده بودم از لیستشان حذف شود. بماند که زرافشان تنها نبود و حتی نیک آهنگ کوثر هم برای انجمن قلم کانادا نامه نوشته بود تا اسم فخر آور از لیست اعضای افتخاری شان حذف شود، در حالی که هنوز زندانی بودم. ادعای نیک آهنگ هم جالب بود
می گفت از آنجا که سه سال بازرس انجمن صنفی مطبوعات بود و هیچکدام از مقالات مرا ندیده است، پس من نمیتوانستم نویسنده یا روزنامه نگار باشم! استغفرالله، خدا هم چنین ادعایی نمی کند! از بحث دور نشویم، خلاصه که زرافشان وقتی نتوانست نام مرا از انجمن جهانی قلم پاک کند، دست به حیله ای کثیف زد و با به کار بردن “پریوش” به جای نام مستعار اینجانب یعنی “سیاوش” بین همپالکیهایش در زندان، تلاش می کرد عقده هایش را خالی کند. اما اینبار در گفتگویی با باطبی، این شاگرد کلاسهای استالینیستی اش در زندان، همه مرزهای ادب و شرافت و انسانیت نداشته اش را در نوردیده و اتهاماتی را که تنها به خودش و نوچه های ابله اطرافش می چسبد، به اینجانب نسبت داده است. درباره زرافشان حرفها و حدیثها بسیار است که در بخش چهارم هفت مقاله، به تفصیل به آن خواهم پرداخت. باطبی اما در مقاله اش، در ادامه پروژه تخریب وزارت اطلاعات گنده گویی های دیگری هم دارد. با انتشار پاسپورت و ویزای آمریکای اینجانب ادعا می کند که جاسوس کشف کرده است! بد نبود یک آدم حسابی، اگر البته کسی از این جنس اطرافش هست، به وی یادآوری می کرد که ویزای آمریکای من در همان پاسپورت خورده است و مطمئنن به دور از چشمان تیزبین سازمانهای امنیتی آمریکا نبوده است. مگر اینکه ایشان با آن هوش در حد هویجشان خودشان را از سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده آمریکا قویتر بدانند! لازم است به ایشان یاد آوری کنم که اینجانب با دعوتنامه رئیس انستیتوی آمریکن اینترپرایز که اصلی ترین انستیتوی تشکیل دهنده دولت وقت ایالات متحده آمریکا بود برای سخنرانی در سنای آمریکا به واشینگتن آمدم و تمام امور صدور ویزا حتی یک هفته هم طول نکشید و معاون وزیر دفاع آمریکا شخصا به استقبالم آمد. و باز هم لازم نیست یاد آوری کنم که باطبی سوار بر الاغ در کوههای عراق سرگردان بود و در نهایت سر یک دختر خانم وکیل به نام لیلی مظاهری را کلاه گذاشت تا برایش راه ورود به آمریکا را هموار کند و وقتی پا به آمریکا گذاشت با کمک همکار و رفیق کلاه بردارش مهدی سنجری باف (کیانوش)، این دختر بیچاره را ناجوانمردانه به دادگاه کشاندند با این ادعا که دختر بیچاره دزد است و پولهایشان را ربوده است
در این برگه حکم جلب، فخر آور محکوم علیه متواری یا همان زندانی فراری خوانده شده است. مهرماه ۱۳۸۴
همچنین باطبی و سنجری در دادگاه ادعا کردند که خانم مظاهری قصدش از آوردن این دو به آمریکا این بوده که به آنها تجاوز کند! و همچنین ادعا کرده اند که به دلیل سالهای طولانی زندان و شکنجه از لحاظ روحی و جسمی و جنسی بسیار آسیب پذیر شده بودند و به همین جهت لیلی مظاهری توانسته آنها را گول بزند. خانم لیلی مظاهری سراغ “دکتر مایکل لدین” هم رفت تا از او بخواهد که پول بلیط پرواز باطبی را به آمریکا تقبل کند و این بلیط از روی حساب شخصی مایکل لدین پرداخت شد. پرونده لیلی مظاهری همچنان در حال پیگیری است و مدرک وکالت وی به حالت تعلیق در آمده است و لی همچنان آقایان راضی نشده اند و گویا به کمتر از مرگ وی رضایت نمی دهند. هر انسان باشرف و آزاده ای از شنیدن این حرفها عرق شرم بر پیشانی اش می نشیند، تا کجای دیگر میخواهند با آبروی مبارزان راه آزادی بازی کنند!؟ ادامه دروغهای باطبی به آنجا میرسد که اینجانب پس از متواری شدن از زندان اوین تحت تعقیب نبوده ام و صدور حکم تیر برایم دروغ بوده است. نظر باطبی را به این برگه قرار دستگیری اینجانب جلب میکنم که با دستخط حجت الاسلام علیزاده در تاریخ ۱۲ مهرماه ۱۳۸۴ صادر شده است و جهت یادآوری عرض میکنم که مامورین جلب یک زندانی سیاسی فراری حق حکم تیر دارند و این نه فقط برای اینجانب که برای تمام زندانیان در سه دهه حکومت جمهوری اسلامی وجود داشته است. نمی دانم کدام بخش از این موضوع برای عقل سخیف باطبی ثقیل بوده است؟ در پایان به اشاره باطبی در مقاله اش از ماجرای موبایل در زندان می پردازم. استفاده از موبایل در زندانهای جمهوری اسلامی در بیش از یک دهه گذشته امری شایع شوده است. به دلیل فروپاشی اعتقادی و ریزش نیروی گسترده ای که حکومت ملاها با آن مواجه بوده است، بسیاری از نگهبانان زندان در ازای پرداخت رشوه، برای زندانیان لوازمی چون رادیو و موبایل به درون زندان برده اند. چنانچه امروز عکسها و ویدیو های فراوانی از درون زندان به بیرون فرستاده می شود و برای حکومت هم کنترل این وضعیت آسان نیست. عکسهای عیسی سحرخیز، مجید توکلی، ارژنگ داوودی، احمد زید آبادی، مصطفی تاج زاده و در گذشته هم عکسهای اکبر گنجی، حتی در دوران اعتصاب غذا از سلول انفرادی به بیرون زندان درز کرده است. موبایلی که ناصر زرافشان و نوچه حلقه به گوش و موکلش عابد توانچه در گفتگو با باطبی از آن یاد میکنند و برایش افسانه ها سر می دهند نه متعلق به حفاظت زندان بوده است و امری عجیب و غریب! این موبایل متعلق به دکتر سید مصطفی علوی بوده است که با دادن رشوه به نگهبانان زندان توانسته بود با خودش در بند چهار زندان اوین آنرا داشته باشد و اتفاقا بیش از هر کسی احمد باطبی آنرا از دکتر علوی قرض می کرد تا بتواند همسر وفادارش را رصد کند! داستانی که زرافشان و توانچه درباره این موبایل ساخته اند از اساس دروغ محض است و در ادامه سناریوی شایعه سازی وزارت اطلاعات برای تخریب مبارزین راستین راه آزادی طراحی شده است. دکتر سید مصطفی علوی زنده است و امروز در خارج از ایران به سر میبرد و میتواند درباره داستان این موبایل همه واقعیت را بگوید تا یکجا باطبی، زرافشان، افشاری و همه خبرچینها و مزدوران وزارت اطلاعات رسوا شوند
مجید توکلی و احمد زید آبادی در حیاط زندان رجایی شهر
بگذارید در پایان این مطلب با مقدمه ای کوتاه به استقبال بخش چهارم از هفت مقاله بروم که در آن گوشه دیگری از واقعیتهای پشت پرده و رازهای رفتاری وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را برایتان خواهم گشود. ناصر زرافشان و نقش وی در نابودی کانون نویسندگان ایران محور اصلی مطلب بعدی خواهد بود. ناصر زرافشان، عضو فعال حزب توده ایران که پس از انقلاب تواب شده و کارمند واحد قضایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می شود و در جریان پرونده قتلهای زنجیره ای از سوی اطلاعات سپاه پاسداران مامور پیکیری برای بی سر و صدا به هم آوردن پرونده می شود که در میانه راه طمع میکند تا یک کپی از بخشی از پرونده را به یکی از چهره های مخالف نظام در آمریکا بفروشد که توسط همکارانش در سپاه پاسداران تلفنش شنود شده و دستگیر می شود. زرافشان به این جهت که عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، در دادگاه نظامی محاکمه و به پنج سال زندان به جهت اقدام به افشای اسرار دولتی محکوم شد. از آنجا که در زندان اوین بند سیاسی و امنیتی مخصوص زندانیان نظامی و سیاسی بود، زرافشان با زندانیان سیاسی همبند شد. در آغاز آنها را لمپن مینامید اما ناگهان تغییر موضع داد و خودش را زندانی سیاسی خوانده و کلاسهای آموزشی مارکسیستی-استالینیستی اش را در حسینیه زندان اوین آغاز کرد
زرافشان و موکل دروغ گویش عابد توانچه
ناصر زرافشان بدون شک و به اعتراف اکثریت غریب به اتفاق آنها که دورانی را با وی در زندان بوده اند، اصلی ترین عامل تفرقه و درگیریهای سیاسی سالهای اخیر در بین مخالفان نظام بوده است. تا اینجا را داشته باشید تا بقیه ماجرای جنگ روانی وزارت اطلاعات و خبرچینهای آبروباخته اش را در مقاله بعدی بخوانید
…………………………………………………………………………………………….
پی نوشت: ماده ۵۰۰ – هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یکسال محکوم خواهد شد
ماده ۵۱۴ – هرکس به حضرت امام خمینی ، بنیانگذار جمهوری اسلامی ومقام معظم رهبری به نحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد . استفساریه مجلس 1
ماده ۴۹۸ – هر کس با هر مرامی ، دسته ، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از کشور تحت هر اسم یا عنوانی تشکیل دهد یا اداره نماید که هدف آن برهم زدن امنیت کشور باشدو محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محکوم می شود.
بیشتر بخوانید:
«عباس فخرآور را بیشتر بشناسیم»
خبر / رادیو کوچه
بنا به گزار ش روییتر در پی تصرف شهر سرت، یکی از مقامهای عالی شورای ملی انقلابی لیبی آقای عبدالمجید از دستگیری و مجروح شدن معمر قذافی خبر داده است.
بنا به تماس تلفنی این مقام عالی با روییتر وی هم اکنون توسط آمبولانس از این شهر دور میشود. شهر سرت یکی از مهم ترین پایگاه های باقی مانده آقای قذافی بود. این عضو شورای ملی انقلاب هم چنین اشاره کرده است که ابوبکر یونس جابر فرمانده نیروهای مسلح وی نیز در این عملیات کشته شده است. گفته می شود وی در کاروانی شامل چهار اتومیبیل که توسط نیروهای ناتو مورد حمله قرار گرفته است دست گیر شده. در این عملیات هم چنین احمد ابراهیم پسر عمو و مشاور وی نیز دست گیر شده است. هم چنین گفته می شود که وی به شدت در حین دست گیری زخمی بوده است.
خبرها اشاره دارد اینک در تریپولی مردم با شعار «الله اکبر» و شلیک تیر هوایی به پای کوبی مشغول اند. این در حالی است که بخش انگلیسی الجزیره اشاره می کند که وی در حین خروج از شهر سرت کشته شده است. سی ان ان و رویترز نیز خبر را تایید کرده اند اگر چه ذکر کرده اند از سوی منابع تایید نشده نقل شده است.
در آخرین خبرها که از سرت می رسد جنازه وی در خیابان مورد حمله متعرضین خشم گین قرار گرفته است. به نظر می رسد قذافی پیش از خروج از سرت کشته شده بوده است.
Click here to view the embedded video.
رادیو کوچه
قائم مقام وزیر منابع آب چین مذاکرات خود با وزیر نیروی ایران را مثبت و ثمربخش دانست و از گسترش همکاری دو کشور در صنعت آب و نیروگاه خبر داد.
به گزارش ایرنا، «لی گویینگ» که در ایران به سر میبرد گفته است: «دو کشور ایران و چین از کشورهای در حال توسعه هستند و پتانسیلهای فراوانی جهت گسترش همکاریهای دو جانبه میان این دو کشور وجود دارد. همچنین وزارت منابع آب چین و وزارت نیروی ایران میتوانند همکاریهای مناسبی را در زمینه مدیریت منابع آبی با یکدیگر داشته باشند.»
بنا به این گزارش وی از ساخت بلندترین سد دنیا با ارتفاع 315 متر با ظرفیت بالا و با عنوان سد بختیاری در ایران خبر داده و افزوده است: «با توجه به توانمندی چین در زمینه ساخت سدهای بزرگ این کشور مشکل خاصی در جهت همکاری با ایران در پروژه سد بختیاری ندارد و شرکتهای چینی در این زمینه با طرف ایرانی به تفاهمهای اولیه دست یافتهاند.»
«محمدرضا عطار زاده» معاون آب و آبفای وزارت نیروی ایران نیز در این ارتباط گفته است که در گفت وگو با مسوولان چینی طرفین توافق کردند در سه زمینه مدیریت منابع آب، باروری ابرها و فاینانس پروژههای بخش آب ایران و نیز انجام پروژههای مشترک در کشورهای ثالث همکاری کنند.
سحر بیاتی/ رادیو کوچه
بشر به چه میاندیشد؟ چه میخواهد؟ چهگونه میخواهد؟ راهی شدم به جستوجو و سوال، و باید رفت و باید دید و باید خواند صوت شریف دریافتن را تا معنا، من مسافر خاورمیانهای خاور دور سفر آغاز کردم از خط استوا، پایتخت پر هیاهوی مالزی، «کوالالامپور» که نژادهایی از هند و چین و مالزی را دورهم گردآورده به زیستن با صلح و دوستی نه اینکه دیدنیها و شنیدنیهای مالزی تمام شده باشد، نه، فرصتی پیش آمد به سفری دیگر به سرزمین لبخند و بیخیالی حالا شهر فرشتهها پایتخت پر رمز و راز تایلند را باید پشت سر بگذارم تا رسیدن به سرخوشترین خیابان جهان، «پاتایا» و خیابان معروف «واکینگ استریت»
اینجا آسیاست و من راوی سفری که خدا خواند و بشر آغاز کرد، هدف که سفر باشد پایان و رسیدن بیمعناست من حتا فردای این سفر را هم نمیدانم.
صبح بعد از انجام مراحل تحویل اتاقهای هتل سوار بر اتوبوس توری ایرانی راهی میشویم به سمت «پاتایا»، یک صندلی مانده به ردیف آخر جایی برای نشستن من و یکی از دوستانم خالی میشود. میخواهم دل بسپارم به جاده که کودک بیتاب و پر سر و صدای ردیف آخر امان نمیدهد با سوالهای عجیب و نگاه عجیبترش به دنیا، نگاهی که خیلی برای سن و سال قد و قوارهاش زود و تعجب برانگیز است. اما پاسخهای پدر قانعم میکند که «پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.»
پسرک تمام مدت سفر از قیمت هتل، قیمت موتور سنگین، قیمت غذا و خلاصه هر چه قیمتی است میپرسد. میخواهد بداند آیا هتلی که پدر برای او و مادرش در نظر گرفته از هتلهای دیگر گران قیمتتر هست یا نه؟ که پاسخ مثبت پدر راضیاش میکند. میخواهد بداند آیا گرانترین رستوران را برای شام شب در نظر گرفتهاند یا نه؟ پاسخ مثبت پدر و آب و تابی که به دارایی همراهش میدهد باز قانعاش میکند.
انگار هر چه پیش میروم سوال بیشتر میشود و پاسخ کمتر، از زنان شرق گرفته تا جامعهای که کودکی هفت، هشت ساله را با روحیه سرمایهداری و به رخ کشیدن سرمایه بار آورده، شاید کسی بگوید این روحیه کودک را نباید تعمیم داد اما مگر کم هستند کودکان و نوجوانانی که نمیخواهند پدر و مادرشان با یک ماشین معمولی جلوی مدرسهشان دیده شوند؟
جهان در حال گذر، ریاضی حیرت زندگی، سوالهای بیشمار و پاسخهای اندک نمیگذارد یک ساعت و نیمی را که در جاده سپری کردم به یاد بیاورم تا رسیدن به «پارک سنگی» و «مزرعه کورکودیلها»
با ورود به این پارک چند عکاس و دوربین به سمت شما میآیند و بدون درخواست شما عکس میگیرند. همه عکسها در قاب یا روی بشقاب چاپ میشود میخواهید بخرید، میخواهید نخرید. جالب اینجاست که تایلندیها بلدند از هر راهی برای کسب درآمد استفاده کنند.
اول به فیلهایی میرسیم که اگر بیست «بت» (واحد پول تایلند) پرداخت کنید میتوانید روی خرطومشان سوار شوید که اینجا هم عکاسی در حال عکس گرفتن از شماست. بعد نوبت میرسد به کورکودیلها آنجا هم میتوانید با پرداخت مبلغی مرغ پخته شده بخرید و روی قلاب سوار کنید و سر به سر کورکودیلهای بینوا بگذارید، پسرکی که همسفر ما بود چند مرغ میخرد و ما ترجیح میدهیم به بازی گوشی او نگاه کنیم که یک مرتبه یکی از کورکودیلها با جهشی مرغ را میبلعد و مقداری آب میپاشد روی سکویی که ایستادیم و مادر پسرک که کفشهای پاشنه بلند و پیراهن بلند پلنگی بر تن دارد میخواهد از خیس شدن فرار کند که لباس و کفش نامناسباش او را سر میدهد روی سکو و زمین میخورد و حسابی عصبانی میشود.
بعد از گذر از کورکودیلها دیگر نه پسرک را میبینیم نه مادر و پدرش را و میرسیم به خرسی که اگر به او یک ده «بتی» بدهی با شما دست میدهد و توله پلنگی که میتوانی با پرداخت بیست «بت» بغلش کنی و با شیشه به او شیر بدهی و پلنگ بزرگتری که میتوانی با پرداخت بیست «بت» دیگر کنارش بنشینی و عکس بگیری همه این شیرینکاریها با حضور دوربینها اتفاق میافتد.
میرسیم به نمایش کروکودیلها در حوضچه آب چند کروکدیل و مردی که با آنها بازی میکند؛ سرش را تا گردن میبرد توی دهن کورکودیل. البته در انتهای نمایش هم میتوانی باز بیست «بت» پرداخت کنی و روی کورکودیلها نشسته عکس بگیری. اینجاست که به هوش تایلندیها برای گرفتن تمام پول گردشگران پی میبری.
بلاخره نمایشها تمام میشود و در راه بازگشت میرسیم به سنگهای بسیار زیبایی که در اطراف دریاچه خودنمایی میکنند سنگهایی که انگار رمز و رازی در شیارهای خود پنهان کردهاند.
در کنار در خروج هم به معبدی کوچک اما زیبا میرسیم که فرصت خوبی است برای عکس گرفتن مسافران، اما قبل از خارج شدن میرسیم به نمایشگاهی که از عکسهای گردشگران روی زمین برپا شده، هر کس به دنبال عکس خودش میگردد و وسوسه میشود 100 «بتی» را از جیب بیرون بیاورد و عکس را بردارد به یادگار از «پارک سنگی» و «مزرعه کروکدیلها.»
دیدار از این مکان هم تمام میشود و باز اتوبوسسواری و این بار کودک ساکت و سر فرو برده در لاک خویش، هر چند راه زیادی نمانده و بعد از رسیدن به یک هتل در نزدیکی همان پارک از مسافران با ناهاری که برعهده تور است پذیرایی میشود و سپس مسافران به دو دسته تقسیم میشوند تا به هتلها برسند.
هتلهای «پاتایا» بسیار زیباتر و مجهزتر از هتلهای بانکوک است و هر کدام فضای متفاوت و زیبایی دارد. هتل ما رو به روی خلیج زیبای «بنگال» است و تماشای این منظره را روی تراس هتل ترجیح میدهیم به هر چیز دیگری که شاید بشود در این شهر کوچک و ساحلی دید و شنید.
غروب «خلیج بنگال» آرام است و زیبا، متین و باوقار و لذت شنیدن موسیقی که از یک «بار» نزدیک به هتل به گوش میرسد لذتش را چند برابر میکند. شب را با دوستان به گفتن و شنیدن و لذت بردن سپری میکنیم و وقت خواب من و هم اتاقیام با بقیه خداحافظی کرده و آماده خوابیدن میشویم. مثل همیشه زود خوابم نمیبرد و ترجیح میدهم فکر کنم و سوالهایم را در ذهنم مرور کنم اما دخترک هم اتاقی از خستگی بیهوش میشود. در افکار خودم غوطهورم که با صدای غرش وحشتناک آسمان از جا میپرم.
درختهای سر به فلک کشیده نخل تا کمر خم میشوند و دریا و آسمان انگار جنگی بیپایان را از سر گرفتهاند. وحشت همه وجود را فرا گرفته است یاد خبرهای پی در پی از سونامی میافتم و صدای قلبم بلندتر از صدای غرش آسمان به گوش میرسد. دیگر خبری از نجابت و آرامش دریا نیست. گویا فریاد میزند برای رسیدن به تو در طبقه چهاردهم هتلی که رو به رویش قد علم کرده. شاید معترض است به تصرف ساحلش و بستن راه نگاهش با برجهای بلند. شاید میخواهد به تپههای پشت هتل برسد که پوشیده از جنگلهای سبز استوایی دوریاش را تاب نمیآوردند.
دریا فریاد میزند و آسمان صدایش را بلندتر میکند سفیدی رعد و صدای برق و ترس و ترس. یاد دریای مرحوم مشیری میافتم که میگفت: «من خواب نیستم/ خاموش اگر نشستهام مرداب نیستم/ روزی که بر خروشم و زنجیر بگلسم/ روشن شود که آتشم و آب نیستم.»
امشب دریا، همان آتش است و آسمان تا صبح بیدار است و فریاد میزند. اعتراض میکند و آرام نمیگیرد. مثل من که دیوانه باشی، خسته باشی و صدای اعتراضت را در گلو خفه کرده باشی با اینکه میترسی اما غبطه هم میخوری به اعتراضی که فریاد میشود بیهیچ محافظهکاری و ترسی که فردا چه پیش خواهد آمد.
میخواستیم امشب به «واکینگ استریت» نرویم تا آسوده بخوابیم اما انگار شبهای «پاتایا» را آرام و قراری نیست؛ سرم را میبرم زیر بالشت و پتو را هم میکشم روی بالشت. نمیدانم فردا چه پیش خواهد آمد همه این آدمهای سرخوش، کودک علاقهمند به هتل و ماشین گرانقیمت، همسفرانم و من و این ذهن پر از سوال طلوع فردا را خواهیم دید یا همین امشب همه ما آرام میگیرم از این همه هیاهو؟
رادیو کوچه
شهر سرت آخرین پایگاه هواداران قذافی در لیبی به تصرف نیروهای انقلابی این کشور در آمد.
به گزارش رویترز یک فرمانده نیروهای انقلابی گفته است که سرت آزاد شده و دیگر هیچ یک از افراد قذافی درآن حضور ندارند.
او هم چنین از تعقیب هواداران قذافی توسط نیروهای انقلابی در بیابانهای اطراف این شهر خبر داده است.
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
مسافرانی که ترجیح میدهند برای مسافرت از جادهی فیروزکوه به سمت شمال بروند، هرگز توقف و دیدن پل «ورسک» را فراموش نمیکنند تا از منظرهای عکس بگیرند که ممکن است هیچ کجای دیگر آن را نبینند. عموم مردم معتقدند این پل از نام مهندس آلمانی آن «ورسک» گرفته شده است، مردی که به خاطر تضمین مقاومت پل، هنگام اولین عبور قطار به فرمان «رضا پهلوی» همراه با خانوادهاش زیر آن ایستاد و این موضوع کمکم ابهت یک افسانه را پیدا کرد در حالیکه چندین متر آنطرفتر در گورستانی نزدیک پل سنگ قبری است که به روی آن نام «والتر ایگنر» اتریشی به عنوان سازندهی پل ورسک نقش بسته است.
یکی از ماندگارترین اثرات راه آهن کشور «پل ورسک» است که به عنوان مهمترین و مرتفعترین پل خط آهن شمال ایران مطرح است. این پل که شهرت جهانی نیز دارد و نام آن در تمامی آثاری که پس از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد، به عنوان «پل پیروزی» یاد شده است. ساخت پل ورسک که از مهمترین رویدادهای فنی مهندسی راه آهن کشور محسوب میشود، توسط مهندسان آلمانی و اتریشی و کارگران فنی انجام شده است. به لحاظ ویژگیهای منحصر به فرد، این پل در فهرست آثار ملی کشورمان نیز به ثبت رسیده است .
پل ورسک در درهی ورسک واقع در ۸۵ کیلومتری جنوب «قائمشهر» در محور سوادکوه قرار دارد و راه آهن سراسری تهران ـ شمال را به هم متصل میکند. عظمت این که در واقع دو کوه بزرگ و سختگذر «عباسآباد» را به یکدیگر اتصال میدهد، حقیقتی انکارناپذیر است که بسیاری از جهانگردان به آن اعتراف دارند و در برابر عظمت و بزرگی و اراده آهنین طراح و سازندگان آن سر تعظیم فرود میآورند. حوزه استحفاظی راه آهن شمال از سوزن خروجی ایستگاه گرمسار واقع در استان سمنان آغاز و با عبور از کوههای سر به فلک کشیده البرز و بخشهایی از استان تهران وارد استان مازندران و مناطق زیبای جنگلی شده و با عبور از شهرهای متعدد و مناطق جلگهای وارد استان گلستان و در نهایت به ایستگاه گرگان ختم میشود.
احداث این پل در سال 1315 توسط شرکت آلمانی «کامپساکس» که برندهی مناقصهی احداث خط آهن شده بود، شروع و با هزینهی دو میلیون و ششصد هزار تومان ساخته شد. حجم پل ورسک که دارای ۶۶ متر دهانه قوسی و ۱۱۰متر ارتفاع از ته دره است، جمعن ۴۵۰۰ مترمکعب است. این بنا از ملات سیمان و شن شسته شده و آجر ساخته شده و در ساختمان آن از آرماتور استفاده نشده است.
امروز پل ورسک علاوه بر اهمیت ویژه در صنعت حمل ونقل، و همچنین جذابیت سیاحتی کشور پلی خاطرهانگیز نیز هست زیرا در در سال ۱۳۲۰ که نیروهای متفقین در زمان جنگ جهانی دوم وارد ایران شدند، یکی از دلایل پیروزی خود را در این جنگ را وجود راه آهن سراسری ایران عنوان کردند. اهمیت این پل زمانی مشخص میشود که بدانیم که متفقین برای جلوگیری از شکست روسیه یا اتحاد جماهیر شوروی آن زمان از آلمانها کمکهای تسلیحاتی خود را به بندر شاهپور در خلیجفارس میرساندند، سپس روزانه با 75 قطار ادوات را به بندرشاه منتقل میکردند و به روسها تحویل میدادند، این یعنی اینکه هر 25 دقیقه یکبار یک قطار از روی این پل مهم عبور میکرد. به همین دلیل به این پل نام «پل پیروزی» را دادهاند.
پل ورسک در شمار مهمترین آثار فنی مهندسی راه آهن شمال ایران محسوب میشود و با شمارهی 1543 به ثبت ملی رسیده است. برای ساخت این پل عظیم چند طرح مبتنی بر استفاده از مصالح بنایی که بیشتر مقرون به صرفه بوده، به تصویب رسیده است. ورسک از جمله پلهای استراتژیک ایران نیز هست که با تضمین ۷۰ ساله احداث شد. ورسک در زمره خطوط طلایی نیز قرار میگیرد. اصطلاح سه خط طلای راهآهن شمال مربوط به درهای در سه کیلومتری بعد از پل ورسک و بعد از روستای ورسک به سمت گدوک در ارتفاعات شرق جادهی تهران –شمال میباشد. طراحی این خطوط به جهت کم کردن شیب و افزایش ضریب قدرت لوکوموتیوها در نظر گرفته شده است که برای ایرانیان ارزشی به مراتب بیشتر از طلا دارد .
هنگامیکه در سال 1316 عملیات ساخت «پل ورسک» بر روی درهی 110 متری «ورسک» توسط شرکت «کامپساکس» آلمانی به پایان رسید هیچ کس باور نمیکرد که قطار از رویآن بگذرد، یا جرات دیدن آن را نداشت. حتا بومیان روایت میکنند زمانی که لوکوموتیو به نزدیکی پل رسید برای چند دقیقه توقف نمود، سپس با دستور دوباره به راه افتاد، شاید در آن زمان همه تصور میکردند این پل تحمل وزن لوکوموتیو را ندارد، از آن سال و رد شدن قطار هفتاد و چهار سال میگذرد و پل ورسک سالهای پر خاطرهای را پشت سرگذاشته و همچنان استوار دو کوه را به یکدیگر متصل میکند، با همان تضمینی که سالها پیش در قبال ساختش داده شد که استوار و مقاوم بماند.
کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه
«اسسر»
این نشریه در شماره تازه خود به مشکل سربازان در ارتش ملی تاجیکستان پرداخته است. این نشریه ارتش تاجیکستان را «ارتش فرزند کشاورز و افراد نادار» عنوان کرده و گفته است که باید دولت این کشور خدمت پولکی را به راه ماند. یعنی، اگر فرزند وزیران و مقامداران و افراد ثروتمندی که نمیخواهند به سربازی بروند، حداقل مبلغی پرداخت کنند که یک قسمت آن به سربازان و قسمت دیگرش به خانواده آنها داده شود. وزارت دفاع تاجیکستان در یک سال دو بار در بهار و تابستان جوانان را به سربازی دعوت میکند. اکثر جوانهای تاجیک با نگرانی از شرایط بد خدمت در صف ارتش تاجیکستان از دعوت وزارت دفاع سرپیچی میکنند و خود را به مهاجرت میزنند. ولی در چند سال اخیر مقامات انتظامی تاجیکستان تلاش میکنند، گروه بزرگ جوانها را از کوچه و بازار دستگیر کرده و اجبارن به صف ارتش بفرستند. از میان جماهیر اتحاد شوروی پیشین تاجیکستان تنها کشوری بود که با سبب جنگ داخلی سهم خود را از ارتش بزرگ شوروی نگرفت.
«امروز نیوز»
از برگزاری انتخابات میاندوری پارلمانی در یکی از حوزههای شهر «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان خبر داده است. این انتخابات به دنبال قطع شدن وکالت عضو پیشین پارلمان «سفر علی رجباف» صورت میگیرد که چندی قبل به علت سکته قلبی درگذشت. آقای «رجباف» در دوران جنگ داخلی تاجیکستان یک مدت رییس پارلمان بود که آن زمان اکثر وکیلان را جنگسالاران تشکل میدادند. کمیسیون مرکزی انتخابات تاجیکستان گفته است، تا هنوز کدام حزبی نماینده خود را برای اشتراک در انتخابات میاندوری در حوزه «شاه منصور» که ماه دسامبر برگزار میشود، پیشنهاد نکرده است. در یک سال آخر این دومین انتخابات میاندوری پارلمانی در تاجیکستان است. ماه می سال جاری در حوزه «سینا» شهر «دوشنبه» نیز انتخابات میاندوری برگزار شد که در آن دبیر پیشین شورای امنیت «امیرقول عظیماف» پیروزی به دست آورد. رقیب اصلی «عظیماف» دبیر نشریه «ملت» طالب شاه سعیدزاده بود که این انتخابات را آلوده با تقلب خواند و گفت نتایج آن را نمیپذیرد.
«آزادگان»
تغییر و اصلاح در قانون مبارزه با فساد مالی تاجیکستان را به بحث گرفته است. بنا به اصلاح وارده به این قانون افراد مقامدار تاجیک این حق را ندارند که عروس و داماد خود را به نهاد زیر رهبریشان به کار بگیرند. این در حالی است که به قول صاحبنظران خویش و تباربازی در تاجیکستان در حد بالاست و خود رییس جمهوری نیز فرزندان خود را در مهمترین نهادها به کار تعیین کرده است. برای مثال، حالا دختر رییس جمهوری «آزاده رحمان» معاون وزیر امور خارجی تاجیکستان است. پسر او «رستم امام علی» سردار یکی از بخشهای مهم «خدمات گمرک» میباشد. با این حال «شهرت قدرت» حقوقدان تاجیک اصلاح وارده به قانون درباره فساد مالی را «نمایشی» دانسته است. وی گفته اجرای این بند برای مقامات غیرامکان است ولی برای تسکین دل ساکنان یک چنین اصلاح صورت گرفته است.
«آسیا پلیوس»
این نشریه از بحث دادگاهی یک خانواده تاجیک با مسوولان باغ وحوش شهر «دوشنبه» اطلاع داده است. نشریه میگوید، والدان «لزا» یک دختر روستبار تاجیک که هنوز پنج سال پیش از یک دست خود محروم شده است مسوولان باغ وحوش را مجرم میدانند و خواستار ۴۰ هزار دلار غرامت شدهاند. پنج سال پیش خرسی در باغ وحوش دست لزای کوچک را کنده است. دادگاه آن وقت رییس باغ وحوش را مجرم شناخته از مقامش سبکدوش کرد و همچنین به پرداخت ۲۰ هزار دلار جریمه مجبور نمود. این بار دوم است که والدان «لزا» غرامت میخواهند. آنها میگویند برای درست کردن دست، آنها به مبلغ نیاز دارند و این مبلغ را باید باغ وحوش بپردازد. ولی دادگاه تا ده روز دیگر به تعویق گذاشته است.
خبر/ رادیو کوچه
در حالی که تعداد کشتهشدگان در سیل تایلند به 320 تن رسیده، نخست وزیر این کشور، سیل را یک بحران ملی خواند.
او با تاکید بر این که دولت تمام تلاش خود را برای مهار سیل انجام خواهد داد خاطر نشان کرد که امکان محافظت از تمام مناطق بانکوک در برابر سیل وجود ندارد.
به گزارش شین هوا، روز گذشته مرگ سه نفر در استانهای سیل زده شرقی و مرکزی گزارش شده است.
وقوع سیل از اواسط ماه ژوئیه به علت بارانهای سیل آسای موسمی آغاز شده است و تاکنون 2.8 میلیون خانه مسکونی و در حدود 9 میلیون نفر در 2 ایالت از 77 ایالت این کشور در معرض آن قرار گرفتهاند.
همچنین 74 بزرگ راه اصلی در 18 استان سیل زده مسدود شده و امکان تردد از آنها وجود ندارد. همچنین 18 مسیر تردد قطار در جهت شمال تایلند غیرقابل استفاده شدهاند.
رادیو کوچه
«امیر اسلامی» وکیل دراویش گنابادی که در زندان به سر میبرد٬ در هفتهی گذشته به دلیل وضعیت وخیم جسمی به بهداری اوین منتقل شد.
به گزارش سایت مجذوبان نور٬ امیر اسلامی وکیل دراویش گنابادی که در تاریخ ۱۳ شهریور توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است، در هفتهی گذشته پس از تحمل ۴۰ روز حبس در سلول انفرادی به دلیل وخامت وضعیت جسمانیاش به بهداری زندان اوین منتقل شد.
او ودیگر وکلای دراویش و اعضای سایت مجذوبان نور، فرشید یداللهی٬ امید بهروزی٬ افشین کرمپور٬ حمیدرضا مرادی و رضا انتصاری که در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر میبرند، تاکنون با گذشت بیش از ۴۰ روز از بازداشت، هیچ ملاقات و دیداری با خانواده و وکلای خویش نداشته و خانوادههای این زندانیها از وضعیت جسمی و روحی آنان ابراز نگرانی کردهاند.
بنا به این گزارش در بین این درویشهای زندانی در اوین علاوه بر امیر اسلامی٬ حمیدرضا مرادی نیز مبتلا به بیماری شدید قلبی است که با توجه به عدم رعایت حقوق زندانیان و رسیدگیهای پزشکی در بند امنیتی زندان اوین سلامتی او نیز در خطر است.
رادیو کوچه
در حالی که پارلمان یونان امروز پنجشنبه در مورد جزئیات لایحه سختگیریهای اقتصادی، رایگیری نهایی میکند، اعتصاب سراسری در یونان وارد دومین روز خود شده است.
بنا به گزارشهای رسیده با وجود فراخوان اتحادیههای کارگری برای حضور گسترده اعضای خود در خیابانها، مقامات یونان نگران گسترش خشونتها در پایتخت و خارج شدن کنترل اوضاع از دست نیروهای امنیتی هستند.
این اعتصاب سراسری 48 ساعته در اعتراض به طرح سختگیرانه دولت شامل افزایش مالیاتها، کاهش بیشتر حقوق و مستمری بازنشستگی و به تعلیق انداختن توافق کارفرمایان و اتحادیهها در مورد افزایش حقوق کارگران صورت گرفته است.
بیشتر بخوانید
خبر/ رادیو کوچه
سخنگوی وزارت امورخارجه اظهارات وزیرخارجه ترکیه درخصوص موافقت تهران با استقرار سپر موشکی را رد کرد.
به گزارش مهر، رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت امورخارجه ایران در پاسخ به سوال خبرنگاری در خصوص اظهارات منتسب به وزیر امورخارجه ترکیه به نقل از روزنامه زمان مبنی بر تفاهم ایران و ترکیه در مورد استقرار سامانه رادار سپر موشکی ناتو، هرگونه تفاهم در این خصوص را رد کرد.
رامین مهمانپرست در این ارتباط گفته است: «مواضع ما در این ارتباط صریح و روشن است و ما این موضع خودمان را با برادران ترکیهای به طور مستمر مطرح و پیگیری میکنیم.»
روزنامه زمان، چاپ ترکیه، پیش از این خبر از تفاهم ایران و ترکیه بر سر استقرار رادارهای سامانه سپر موشکی پیمان ناتو در خاک ترکیه به نقل از وزیر امور خارجه این کشور داده بود.
رادیو کوچه
1719 میلادی- «گوتفرید آشنوال» (Gottfried Achenwall)، ریاضیدان و فیلسوف آلمانی متولد شد.
پس از طی مدارج تحصیلی خود، به عنوان یک استاد برجسته ریاضی مطرح شد. وی با مطالعه و تحقیق در علم ریاضیات، علم آمار بنیان گذارد. وی علاوه بر ریاضی، در فلسفه و قوانین فلسفی مطالعات زیادی داشت و به عنوان یک صاحبنظر در این رشته آثار متعددی از خود به جای گذاشته است.
1803 میلادی- در این روز سنای آمریکا بر معامله خرید «لوییزیانا» از فرانسه صحه گذارد. خرید لوییزیانا اشاره به قراردادی در زمان رهبری ناپلئون، و ایالات متحده آمریکا، در زمان ریاست جمهوری توماس جفرسون، دارد. طی این قرارداد، فرانسه از اراضی خود در آمریکای شمالی را به قیمت ۱۵ میلیون دلار به آمریکا واگذار کرد. در آن زمان سراسر دره «می سی سی پی» را لوییزیانا میخواندند که متعلق به فرانسه بود.
در پی تعرضات نیروهای ژنرال جکسون به فلوریدای اسپانیا مذاکراتی میان ایالات متحده و اسپانیا آغاز شده بود که پس از چهار ماه، دولت اسپانیا 20 اکتبر 1818 موافقت کرد که متصرفات خود در شرق رود «می سی سی پی» از جمله فلوریدا را به ایالات متحده بفروشد و دولت واشینگتن بعدا به جای پرداخت این پول به اسپانیا، آن را به اتباع خود داد. همچنین 20 اکتبر 1818 میان انگلستان و دولت ایالات متحده قراردادی به امضا رسید که به موجب آن مرز ایالات متحده و کانادا، مدار 49 درجه عرض جغرافیایی تعیین شد.
1827 میلادی- جنگ دریایی «ناوارون» در دریای مدیترانه به وقوع پیوست. در این جنگ که در خلیج کوچک ناوارون واقع در آبهای شمالی دریای مدیترانه روی داد، کشتیهای جنگی انگلستان، روسیه و فرانسه در حمایت از یونان، به ناوگان امپراتوری عثمانی حمله بردند. در نهایت، جنگ با شکست عثمانی پایان یافت.
یونان توسط مقدونیها، رومیها و رومیهای شرقی (دولت قسطنطیه) اداره میشد و پس از نشستن دولت عثمانی برجای روم شرقی، مانند سایر مناطق قلمرو این دولت به دست عثمانیها افتاده بود. این جنگها از سال 1821 برای استقلال مردم یونان از عثمانی آغاز شده و تا 1829 ادامه پیدا کرد و یونان به استقلال دست یافت.
1964 میلادی- «هربرت هوور» (Herbert Hoover) سیویکمین رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا درگذشت.
جمهوریخواهان هوور را در سال ۱۹۲۸ به عنوان کاندیدای حزب خود برای رقابت با «آلفرد اسمیت» از حزب دموکرات معرفی کردند. وی در این رقابت پیروز شد، اما در انتخابات سال ۱۹۳۲ از «فرانکلین روزولت» شکست خورد.
وی از جوانی وارد فعالیتهای سیاسی شد و مدارج حزبی را پشت سر گذاشت. هوور، مدتی وزیر بازرگانی بود و زمانی به معاونت رییس جمهوری نیز دست یافت. سقوط بهای سهام موسسات صنعتی آمریکا در زمان ریاست جمهوری او، به اقتصاد این کشور و جهان ضربه وارد کرد و دموکراتها از این پیشامد برای شکست دادن هوور در دور جدید انتخابات ریاست جمهوری استفادههای تبلیغاتی زیادی کردند. و نارضایتیها موجب شکست وی در انتخابات 1932 شد.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1859 میلادی- «جان دوی» (dewey) از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم آمریکا متولد شد. پروفسور دوی یکسال پیش از مرگش، از تلاش مردم ایران برای ملیکردن صنعت نفت خود حمایت کرده و گفته بود که دکتر مصدق ایران را در راهی درست به سوی دمکراسی قرار داده است.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
نیویورک تایمز
Iranian history
رادیو کوچه
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص نظام تاکید کرد که جمهوری اسلامی ایران اجازه نمیدهد برای سوریه، حزب الله و حماس مشکلی درست شود.
به گزارش العربیه او که با شبکه تلویزیونی «المنار» گفت و گو کرده است، سوریه، حزبالله و حماس را خط قرمز ایران دانسته و گفته است: «اجازه نخواهیم داد برای آنها مشکلی ایجاد شود زیرا آنها خط مقدم جهان اسلام در مقابل اسرائیل هستند.»
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران فرار از مشکلات بوجود آمده برای اسرائیل و دولت آمریکا را مهمترین دلیل اتهام اخیر آمریکا به جمهوری اسلامی ایران مبنی به توطئه برای ترور سفیر سعودی در واشینگتن دانست.
او با بیان این که قصد آمریکا از مطرح کردن این اتهام ایجاد چالش میان ایران و سعودی است گفت: «ما با عربستان دشمنی نداریم البته از رفتار دولت عربستان در بحرین، یمن و سوریه انتقاد داریم.»
رضایی در این گفت و گو درباره مواضع دولت ترکیه در قبال تحولات منطقه نیز گفته است که دولت ترکیه با تناقض آشکاری مواجه است که از سویی میخواهد به آمریکا نزدیک و از طرف دیگر خواستههای مردم خود را پیگیری کند.
این در حالی است که حکومت سوریه از مهمترین همپیمانهای ایران در منطقه به شمار میرود و در جریان اعتراضهای چند ماه گذشته در سوریه، معترضان سوری بارها ایران را متهم به کمک به نظام حاکم بر کشورشان در سرکوب اعتراضها کردهاند.
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
خراسان
1) وزیر خارجه انگلیس: موضوع سفیر عربستان در آمریکا مانع ادامه گفتوگوهای 1+5 با ایران نیست
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=7&day=28&id=1152020
وزیر خارجه انگلیس در تداوم سیاستهای ضدایرانی کشورش گفت: «حلوفصل برنامه هستهای ایران به موضوعی ضروریتر در سال آینده تبدیل خواهد شد.» ویلیام هیگ، وزیر خارجه انگلیس گفت که ادعاهای آمریکا در مورد توطئه نسبت داده شده به ایران در ترور سفیر عربستان در واشینگتن موضوعی جدا از برنامه هستهای ایران است
2) باهنر: مجلس هفته آینده درباره طرح سوال از رییس جمهوری تصمیم میگیرد
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=7&day=28&id=1151998
به گزارش خبرنگار پارلمانی خراسان، در جلسه علنی دیروز، محمدرضا باهنر در واکنش به اخطار قانون اساسی محمدجواد ابطحی درباره تعلل هیت رییسه مجلس در اعلام وصول طرح سوال از رییس جمهوری گفت: «هفته آینده تصمیم میگیریم که اگر تعداد امضاکنندگان از حد نصاب بالاتر بود طرح سوال از رییس جمهوری را اعلام رسمی کنیم.»
کیهان
1) دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه: گزارش احمد شهید آبروی سازمان ملل را برد
http://www.kayhannews.ir/900728/2.htm#other204
محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه درخصوص گزارش ارایه شده توسط احمد شهید مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران گفت: «ما انتخاب گزارشگر ویژه، هر کسی که بخواهد باشد برای مسایل حقوق بشر ایران را یک حرکت غیرموجه میدانیم که کاملن براساس اغراض سیاسی غرب و برای ضربه زدن به حیثیت کشور ما است. این گزارش اقدامی بود که آبروی شورای حقوق بشر را زیر سوال برد.»
2) اعتراف اوباما به شکاف میان مردم و دولت آمریکا
http://www.kayhannews.ir/900728/16.htm#other1605
همزمان «باراک اوباما»، رییس جمهوری آمریکا نیز برای دومین بار از زمان آغاز جنبش ضد سرمایهداری «وال استریت را اشغال کنید» نسبت به این اعتراضها واکنش نشان داد. «اوباما» به طور تلویحی اعتراف کرد بین مردم و دولت وی جدایی و شکاف افتاده است.
جام جم
1) حمله سنگین شورشیان به ارتش ترکیه
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100857162584
به گزارش ایرنا، نیمه شب سهشنبه 2 مرکز اصلی امنیتی یعنی فرماندهی پلیس و فرماندهی ژاندارمری و چند مرکز کوچک وابسته به آنها در استان حاکاری ترکیه هدف 8 عملیات قرار گرفت. حملات از ساعت یک بامداد آغاز شد و چند ساعت ادامه داشت. مهاجمان مسلح به سلاحهای مختلف به خصوص مسلسل بودند. پیشتر منابع خبری از کشته شدن 21 نظامی در این حملات خبر داده بودند اما ساعاتی بعد، این آمار افزایش یافت و رقم 24 کشته اعلام شد.
2) تشکیل پرونده برای جنایات آمریکا در منطقه
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100857175238
رییس قوه قضاییه، دادستان کل کشور و ستاد حقوق بشر قوه قضاییه را مامور کرد تا پرونده ویژهای درخصوص جنایتهای آمریکا علیه ایران و علیه کشورهای اسلامی گشوده و آن را پیگیری کنند.
آفرینش
1) جنگندههای ترکیه شمال عراق را بمباران کردند
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=15874#90400
رسانههای خارجی حملات جنگندههای ارتش ترکیه به شمال عراق خبر دادند. شبکه الجزیره گزارش داد جنگندههای ترکیه شمال عراق را بمباران کردند. هنوز مقامهای ترکیه رسمن در این باره اظهار نظری نکردهاند اما روزنامه حریت به نقل از خبرگزاری کردی فرات اعلام کرد که واحدهای ارتش ترکیه از مرزها عبور کرده و با شورشیان در داخل خاک عراق درگیر شدند. این در حالی است که رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در پی این حادثه امنیتی سفر خود به قزاقستان را لغو کرد.
2) مخالفت سازمان ملل با عفو صالح
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=15874#90405
به گزارش پایگاه خبری الجزیره، کمیساریای عالی حقوق بشر در سازمان ملل تاکید کرد که با هرگونه توافق برای انتقال قدرت در یمن که شامل عفو علی عبداله صالح باشد مخالف است. این در حالی است که طرح پیشنهادی شورای همکاری خلیج فارس برای انتقال قدرت در یمن مشتمل بر مصونیت قضایی صالح و دستنشاندههای او است.
همشهری
1) هیلاری کلینتون وارد کابل شد
http://www.hamshahrionline.ir/news-148955.aspx
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا، روز چهارشنبه وارد کابل شد. مقامات آمریکایی اعلام کردند وی قرار است با حامد کرزای، رییس جمهوری افغانستان، و دیگر مقامات و رهبران سیاسی مهم افغان دیدار و گفتوگو کند.
2) وزیر اقتصاد در یک قدمی استیضاح
http://www.hamshahrionline.ir/news-148958.aspx
به گزارش همشهری، همزمان با تلاش کمیسیون اصل 90 مجلس برای تهیه گزارشی همهجانبه از ابعاد اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی، 22 نفر از بهارستاننشینان که در میان آنها نام مرتضی آقاتهرانی، احمد توکلی، الیاس نادران، حمیدرضا کاتوزیان، علی عباسپور و علی مطهری به چشم میخورد، دیروز طرح استیضاح سیدشمسالدین حسینی را تقدیم هیت رییسه مجلس کردند. جدیت قوه مقننه نشان میدهد که احتمالن این قبیل برخوردها محدود به برکناری سکاندار وزارت امور اقتصادی و دارایی نخواهد بود و بعید نیست که مجریان دیگری هم با حکم مجلس از کار برکنار شوند.
رادیو کوچه
علی پورسلیمان، فعال صنفی معلمان از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس محکوم شد.
به گزارش هرانا، این کنشگر فرهنگی و عضو شورای مرکزی سازمان معلمان به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم شد.
آقای پورسلیمان، مسوول کمیته تشکیلات سازمان معلمان ایران، صبح روز ۱۲ خرداد در حالی که از کوهپیمایی در کوههای کلکچال تهران به منزلش بازمیگشت، توسط نیروهای لباس شخصی محاصره و پس از ضرب و شتم، بازداشت شده و بعد از بازجویی به بند ۳۵۰ منتقل شد.
گفتنی است وی دبیر زبان انگلیسی منطقه ۹ آموزش و پرورش تهران و دارای فوق لیسانس مدیریت آموزشی است و سالهاست وبلاگی به نام «سخن معلم» را نیز مدیریت میکند.
رادیو کوچه
وضعیت جسمی مجید دری زندانی سیاسی محبوس در زندان بهبهان به دلیل عدم رسیدگی پزشکی و شرایط بد زندان رو به وخامت است.
مجید دری زندانی سیاسی که از تیرماه ۸۸ در زندان به سر میبرد و بیش از یک سال از تبعید او به زندان بهبهان و دوسال از حبس وی در زندانهای اوین و بهبهان میگذرد، وضعیت جسمی نامناسبی دارد. او در این مدت از حق مرخصی هم محروم بوده است.
او دانشجوی ستارهداری است که پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ بازداشت شد.
بیشتر بخوانید
رادیو کوچه
فواد شمس، دانشجوی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران، عصر چهارشنبه بیست و هفتم مهرماه، با پایان دوران محکومیتش از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شد.
فواد شمس در حالی عصر روز گذشته به طور ناگهانی آزاد شده است که مسوولان زندان زمان آزادی وی را روز جمعه بیست و نهم مهرماه اعلام کرده بودند.
این فعال دانشجویی یازدهم آذرماه سال ۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات در مقابل دانشگاه تهران دستگیر شده بود و مدت ۹۷ روز را در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت به سر برد.
وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۶ ماه حبس تعزیری و ۶ ماه حبس تعلیقی محکوم شده بود.
بیشتر بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر