رئیس جمهور ایالات متحده می گوید: « مرگ قذافی نشان داد که حکومتهای سرکوبگر در خاورمیانه فرو خواهند ریخت! »
منابع خبری در غرب با انتشار سخنان باراک اوباما درباره کشته شدن رهبر لیبی به نقل از او نوشته اند« اين يک روز با اهميت در تاريخ ليبی است، روزی که سايه تاريک استبداد برچيده شد.»
با این همه رئیس جمهور ایالات متحده در ادامه سخنانش تاکید کرده است که لیبی باید راهی طولانی و ناهموار را به سوی دموکراسی طی کند.
به گفته آقای اوباما« رخدادهای امروز بار دیگر ثابت می کند حکومت با مشت آهنین بالاخره به پایان می رسد.»
مقامات شورای ملی انتقالی ليبی، روز پنجشنبه، اعلام کردند که معمر قذافی، رهبر سابق ليبی، در جريان درگيریها در شهر سرت کشته شده است.
باراک اوباما همچنين ازمقامات شورای ملی انتقالی ليبی خواسته است تا با آمريکا و متحدانش برای رد يابی موشکهای زمين به هوايی که درجريان ناارامی گم شدهاند، همکاری کنند.
اندرس فوگ راسموسن، دبيرکل سازمان پيمان آتلانتيک شمالی، ناتو، نيز گفته است که نيروهای اين سازمان از روز جمعه اقدامات خود برای پايان ماموريت شش ماهه درليبی را آغاز خواهند کرد.
دبيرکل ناتو همچنين با اشاره به کشته شدن رهبر سابق ليبی گفته است: سرانجام پس از ۴۲ سال، حکومت وحشت معمر قذافی به پايان رسيد.
کشته شدن معمر قذافی واکنش های بين المللی را در پی داشته است و بسياری از مقامات کشورهای غربی از کشته شدن معمر قذافی به عنوان سرفصلی تاريخی برای مردم ليبی ياد کرده اند.
ديويد کامرون، نخستوزير بريتانيا، ساعاتی پس از اعلام خبر کشته شدن معمر قذافی گفته است، امروز، روزی است که میبايست قربانيان سرهنگ قذافی را به خاطر آورد.
نخست وزير بريتانيا همچنين گفته است، مردم ليبی اکنون اين فرصت بزرگ را دارند، تا بتوانند آيندهای دمکراتيک و قوی برای خود بسازند.
نيکولا سرکوزی، رئيس جمهوری فرانسه، نيز گفته است، کشته شدن معمر قذافی «گامی بزرگ به جلو» برای رهايی مردم از چنگال يک رژيم ديکتاتور و خشن پس از دهها سال است.
بان گی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد، نيز کشته شدن معمر قذافی را «گذار تاريخی» برای ليبی خواند و گفت: «راه در پيش روی ليبی و مردمش دشوار و پرچالش خواهد بود.»
با کشته شدن معمر قذافی دیکتاتور ۶۹ ساله لیبی، حرف و حدیثها درباره نحوه کشته شدنش بالا گرفته است.
یک «مقام بلندپایه شورای انتقالی» که خواستار فاش نشدن نامش بوده در همین رابطه به خبرگزاری رویترز گفته نیروهای مخالف آقای قذافی او را زنده دستگیر کردند و « زمانیکه قدافی را منتقل می کردند او را میزدند و سرانجام او را کشتند.»
این اظهارات در حالی از سوی این مقام بلند پایه عنوان شده است که در تصاویری ویدیویی که روز پنجشنبه مخابره در رسانه های جهانی منتشر شده است نشان میدهند که معمر قذافی در نخستین ساعات دستگیری در لباس نظامی در بازداشت نیروهای شورای انتقالی و سوار بر وانت است.
آنگونه که این تصاویر نشان میدهد معمر قذافی در حالی که آغشته به خون است از این خودرو به پایین کشیده میشود.
در این ویدئو یک نفر فریاد میزند «باید زنده بماند؛ باید زنده بماند»؛ سپس صدای گلوله شنیده میشود و ویدیو قطع میشود.
با این همه محمود جبرئیل رئیس شورای انتقالی لیبی در این باره نظر دیگری دارد.
او به خبرنگاران گفته است: «قذافی از لوله فاضلاب بیرون آورده شد. او مقاومتی از خود نشان نداد. وقتی ما میخواستیم او را انتقال دهیم بازوی راست او هدف گلوله قرار گرفت و وقتی که آنها میخواستند او را سوار وانت بکنند او جراحت دیگری نداشت.»
رئیس اجرایی شورای انتقالی لیبی افزود: «وقتی که این خودرو قذافی را منتقل میکرد با آتش انقلابیون و نیروهای قذافی برخورد کرد که در این حین یک گلوله به سر قذافی اصابت کرد.»
محمود جبرئیل در ادامه گفت: «پزشک قانونی نتواست بگوید که شلیک از سوی انقلابیون یا نیروهای قذافی بوده است.»
با این همه سخنان رئیس شورای انتقالی همخوانی چندانی با ویدیوهای منتشر شده از نخستین لحظات دستگیری آقای قزافی همخوانی ندارد.
سرهنگ مُعَمَّر محمد قَذّافی، سیاستمدارِ انقلابی و رهبر لیبی از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۱ بود.
او در اول سپتامبر سال ۱۹۶۹ میلادی با کودتایی آرام حکومت محمّد ادریس سنوسی، پادشاه وقت لیبی را سرنگون کرد و از آن زمان تا سرنگونی در نتیجهٔ جنگ داخلی در سال ۲۰۱۱، دیکتاتور بلامنازعه کشور نفت خیز لیبی بود.
احمد جلالی فراهانی
امید کوکبی که ازنخبگان المپیادی ایران است، که با کسب رتبه ۲۹ کنکور در رشته فیزیک دانشگاه صنعتی شریف درس خوانده، که دکترای خود را در اسپانیا در رشته فیزیک اتمی در گرایش " لیزر" کسب کرده، که در سال ۲۰۱۰موفق به کسب از دانشگاه تگزاس آمریکا برای فوق دکترا پذیرش گرفته است، با لجاجت قاضی "صلواتی" حدود ۹ ماه است که بطور غیرقانونی در زندان اوین اسیر است و حالا خبر می رسد که قرار بازداشت موقتش بار دیگر تمدید شده است. چرا؟
چون امید با تمام توانمندی های علمی اش اهل شرف است. اهل سر خم نکردن در برابر زور است. چون پس از گذشت این همه زندان و اسارت وقتی بازپرس شعبه ۱۴ دادسرای اوین، مفاد قرار را به او ابلاغ می کند، او مانند هر انسان با شرافتی اعتراض می کند.
چون دو هفته پیش وقتی در بیدادگاه قاضی صلواتی در برابر اتهامات پوشالی و نخ نما شده نظامی ایستاد که حتی پوسته ای از اسلام و عدالت و انصافش را هم بر تن ندارد، تن به تسلیم شدن نسپرد و هیچ یک از اتهامات را نپذیرفت.
و این است مزد آن همه درس و دانش و توانمندی علمی که امید به امید آبادانی سرزمینش برای ایران من و تو آورد. تهدید به حبس در بند ۲۰۹ و انتقال از بند ۳۵۰ که قاضی صلواتی تقدیمش کرده است.
قاضی صلواتی یکی از سه قاضی اصلی پروندههای سیاسی در حوادث پس از انتخابات است و همراه با قاضی مقیسه و پیرعباس، دو قاضی دیگر دادگاه انقلاب، با صدور احکام سنگین و غیرقانونی، برای خود ننگ خریده است در تاریخ!
راستی آیا قاضی های بی عدالت محاکم باسمه ای این روزهای آن نظام اینک نه جمهوری و نه اسلامی چیزی از تصاویر پخش شده از بهت و حیرت و التماس وخواری قذافی دیده اند که حداکثر همراهی را با بازجوهای مستقر در بندهای امنیتی اوین داشته اند و بسیاری از کنشگران مدنی، فعالان سیاسی و نخبگان و شهروندان معترض به نتیجه انتخابات را با احکام قضایی سنگین مواجه کرده اند؟ گمان نمی کنم!
اگر دیده بودند پس از گذشت هشت ماه بازداشت نخستین دادگاه امید کوکبی را در حالی برگزار نمی کردند که این نخبه فیزیک حتی نتوانسته بود با وکیلش سعید خلیلی، دیداری داشته باشد.
"آقا" که به دیدار نخبگان دست چین شده کرمانشاه می رود، خنده مان می گیرد وقتی یادمان می افتد که کوکبی ها در این سرزمین بیش از یک ماه را در سلول انفرادی تحت شکنجه های شدید روحی گذرانده اند.
" آقا " که به دیدار نخ نمایان دست چین شده با آن همه ملغمه مشمئز کننده از تملق و دروغ می رود از خودمان می پرسیم که آیا حضرت ایشان نامهای تکان دهنده امید را به صادق آملی لاریحانی، ریس دستگاه قضایی نظامش خوانده است که چطور این نخبه و عجوبه فیزیک و"لیزر" با توصیف شرح شکنجهها و انفرادیهای خود، درخواست تشکیل دادگاهی عادلانه با امکان دفاع کرده بود؟
بعید می دانم!
"آقا" این روزها خودش را نخبه تر از این حرفها می داند! او این روزها سرش حسابی گرفتار تغییر ساختار نظام و دست چین کردن نمایندگان مجلسش است تا مبادا "اهل فتنه" از لای دستشان در برود و آنجا میکروفونی برای سخن گفتن بیابد.
جماعت فتنه که سهل است! حضرت آقا این روزها از یسار و یمین خودشان هم بیم دارند و وعده حذف می دهند!
در چنین نظامی البته که باید امید کوکبی، ها به حبس های طولانی بیافتند و شلاق بخورند.
راستی حضرت " آقا " شما اصلاً امید را می شناسی؟
گمان نکنم؟
من اما برای ثبت در تاریخ و برای بار هزارم می نویسم. امید کوکبی دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر در دانشگاه تگزاس آمریکا، بهمن ماه سال ۸۹ به هنگام ورود به ایران در فرودگاه بازداشت و به اتهام ارتباط با دولت متخاصم و کسب درآمد نامشروع یک ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین در انفرادی، واز آن زمان تاکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد. وی، ترکمن و از اهل سنت است و هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد.
درست مثل خیلی از آن جوانان اسلحه به دست که در خیابانهای "سرت" قذافی را همچون موش از سوراخی بیرون کشیدند.
مباد که روزی جوانانی چون امید شما را همچون "میکروب " از صحنه روزگار محو !
«امیر اسلامی» وکیل دراویش گنابادی که در زندان به سر میبرد٬ در هفتهی گذشته به دلیل وضعیت وخیم جسمی به بهداری اوین منتقل شد.
به گزارش تارنمای مجذوبان نور٬ امیر اسلامی وکیل دراویش گنابادی که در تاریخ ۱۳ شهریور توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است، در هفتهی گذشته پس از تحمل ۴۰ روز حبس در سلول انفرادی به دلیل وخامت وضعیت جسمانیاش به بهداری زندان اوین منتقل شد.
این وکیل دادگستری و دیگر وکلای دراویش و اعضای سایت مجذوبان نور، فرشید یداللهی٬ امید بهروزی٬ افشین کرمپور٬ حمیدرضا مرادی و رضا انتصاری که در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر میبرند، تاکنون با گذشت بیش از ۴۰ روز از بازداشت، هیچ ملاقات و دیداری با خانواده و وکلای خویش نداشته و خانوادههای این زندانیها از وضعیت جسمی و روحی آنان ابراز نگرانی کردهاند.
بنا به این گزارش در بین این درویشهای زندانی در اوین علاوه بر امیر اسلامی٬ حمیدرضا مرادی نیز مبتلا به بیماری شدید قلبی است که با توجه به عدم رعایت حقوق زندانیان و رسیدگیهای پزشکی در بند امنیتی زندان اوین سلامتی او نیز در خطر است.
تارنمای "کلمه" از بازگشت جواد امام یکی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به زندان اوین خبر داده است.
به گزارش این تارنما رئیس ستاد میرحسین موسوی در تهران صبح امروز و در پی تمدید نشدن مرخصی به دوستان و همراهان خود در بند ۳۵۰ اوین بازگشت.
آقای امام در روز ۲۴ خرداد ماه ۸۸، همزمان با سرکوب ها و بازداشت های پس از انتخابات در منزل خود بازداشت و پس از ضرب و شتم به زندان منتقل شده بود.
معاون حقوقی، پارلمانی و پشتیبانی وزیر نیرو در دولت سیدمحمد خاتمی، تابستان سال گذشته توسط قاضی مقیسه به یک سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم شد.
گزارشگر ویژه حقوق بشر در سازمان ملل به خبرنگار بخش فارسی " بی بی سی " گفته است که مقامات جمهوری اسلامی از ۶ هفته پیش از انتشار از آن با خبر بوده اند.
آقای "احمد شهید" در این گفتگو با اشاره به وضعیت میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی از بی خبری از رهبران جنبش سبز و تعدادی از زندانیان سیاسی اظهار نگرانی شدید کرده است.
گزارشگر ویژه سازمان ملل در ادامه به خبرنگار بخش فارسی بی بی سی گفته است: « آمارها و نبود هیچ گونه نظارت بر زندان ها بسیار نگران کننده است. من شخصا با بسیاری از این قربانیان دیدار کرده ام و شکی در مورد آنچه بر آنها گذشته ندارم. تعدادی از این افراد اخیرا در زندان بودند و پس از آزادی از ایران خارج شدند. در نتیجه شکنجه و عدم رعایت حقوق زندانیان و عدم رسیدگی به نیازهای درمانی زندانیان که حتی به مرگ زندانیان منجر شده و کلا شرایط زندان ها از اصلی ترین نگرانی های من است.»
آقای شهید در ادامه نسبت به واکنش منفی مقامات جمهوری اسلامی به گزارشش گفته است:« من به دلیل اینکه اجازه ورود به ایران ندارم و یا به گزارشم پاسخ شایستهای داده نشده، جا نخواهم زد و به کار خود ادامه میدهم. با وجود تمام محدودیتها، معتقدم که میتوان قدمهای مثبتی برداشت. من کاملا متوجه هستم که نا امیدی و فشار افزایش یافته ولی تا زمانی که شورای حقوق بشر و جامعه بین المللی به وضعیت ایران توجه نشان بدهد، امید به بهبود شرایط وجود خواهد داشت.»
یک عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در ایران به خبرگزاری "ایلنا" گفته است که مقامات امنیتی همایش احزاب و تشکلهای اصلاحطلب را لغو کرده اند.
قرار بود در این همایش درباره اینکه «آیا اصلاحطلبان اجازه فعالیت در چارچوب قانون اساسی را دارند یا نه» بحث و گفتگو شود.
آقای حکیمیپور که عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در ایران است در این باره گفته است که قرار بود پیش همایش اصلاحطلبان روز جمعه آینده برگزار شود، ولی در تماسی تلفنی با رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، به او گفته شده است که این همایش نباید برگزار شود.
از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در قدرت، فعالیت احزاب و سازمانهای مردم نهاد و اجتماعی با محدودیت خیلی جدی روبرو شده است.
محمدودیتها و اعمال فشارها بر احزاب اصلاح طلب و مخالف دولت احمدی نژاد از فردای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران، به شدت محدود شده است و بسیاری از این احزاب در این مدت یا غیر قانونی اعلام شده اند و یا سران آنها دستگیر شده اند.
گفتوگو با فرزین وحدت - جمهوری خواهی
آقای وحدت، شما در مورد سیر روشنفکری در ایران کار کردهاید. کتاب شما رویارویی فکری ایران با مدرنیت که در واقع عنوان فرعی آن است توسط انتشارات ققنوس به فارسی ترجمه شد. عنوان کامل کتاب به زبان انگلیسی God and Juggernaut: Iran's Intellectual Encounter with Modernity است. شما در این کتاب چالش اصلی میان روشنفکران ایرانی در طیف چپ و اسلامگرا با مدرنیته را، هم پیش از انقلاب و هم پس از آن با تأکید بر شکلگیری سوبژکتیویتههای گوناگون در گفتارهای مختلف فکری از ناسیونالیست و ایرانشهری گرفته تا ضد مدرن و اسلامگرا مورد بررسی قرار دادهاید. چرا چنین رویکردی را برگزیدید؟
فرزین وحدت: ابتدا اجازه بدهید در مورد عنوان اصلی کتابم به انگلیسی توضیح مختصری بدهم. از همان اول من با ناشر ایرانی که کتاب را به فارسی ترجمه کرد توافق کردیم که عنوان اصلی کتاب را حذف کنیم و تنها از عنوان فرعی آن یعنی "رویارویی فکری ایران با مدرنیت" استفاده کنیم. دلیل اصلی این امر این بود که ما معادلی برای واژه "جاگرنات" (Juggernaut)نداریم و کمتر فارسی زبانی هم هست که معنی این واژه را بداند. این واژه در اصل از سانسکریت وارد زبان انگلیسی شدهاست.
در میان هندوان مراسمی وجود دارد که در آن مجسم ای از "جگرنات" را که یکی از نام های خدای هندوان کریشنا است، بر ارابه ای عظیم به حرکت در می آورند و این ارابه هرچه را سر راهش قرار گیرد زیر چرخهای عظیم خود لِه میکند. به این دلیل در انگلیسی هر نیروی عظیمی را که هیچ چیزی نتواند در مقابلش مقاومت کند به صورت استعارهای "جاگرنات" میگویند. برخی از جامعهشناسان، مانند آنتونی گیدنز، از واژه "جاگرنات" به عنوان استعارهای استفاده کردهاند برای وصف مدرنیته؛ یعنی مدرنیته نیروی عظیمی است که هیچ چیزی نمیتواند جلوی آنرا بگیرد. من هم از این استعاره به همین معنی استفاده کرده ام.افزون بر این من از واژه God به صورت نمادی برای مونوتِئیسم [تک خدایی] استفاده کرده ام تا رابطۀ این دو را باهم نشان بدهم. به این معنی که چه رابطهای مابین خدای [اندیشۀ] مونوتِئیسم (درمحدوده ایران، اسلام) و مدرنیته وجود دارد. شاید این معنی استفهام شود که منظور من تنها نشان دادن تقابل بین مدرنیته و اسلام بوده است، اما چنین برداشتی صحیح نیست و همانطور که در متن کتاب سعی کردهام توضیح بدهم، از نظر متافیزیکی، ادیان توحیدی منجمله اسلام، رابطه بسیار پیچیده ای با مبانی بودشناسی تجدد دارند و در ضمن اینکه خود پایه گذار این مبانی (مهمترین آن سوبژکتیویته انسان) هستند، همزمان آنرا رد میکنند و با آن به ستیز برمیخیزند.
در مورد بخش دوم سؤال شما باید بگویم که از نظر من فاعلیت انسان یا سوبژکتیوته یک پدیده است و انواع مختلف ندارد. در گفتمان پست مدرن برخی قائل به انواع مختلف سوبژکتیویته هستند که من با این نگرش به فاعلیت انسان موافق نیستم. در نظر من فاعلیت انسان از ذهن و نیروی دماغی فرد شروع میشود، و از راه اراده مستقل به عمل و کنش منتهی میشود. فردِ خودبنیادِ خودآگاه صاحب اراده مستقل و به تبع اینها، کنشگر یک پدیده جهانی است و انواع مختلفی ندارد. ولی راههای رسیدن به سوژه میتواند تا حد زیادی متفاوت باشد. مثلاً من کوشش کردهام نشان بدهم مارکسیستهای ایرانی، مانند دیگر جاهای دنیا وبه تبعیت از افکار کارل مارکس و دیگران، به دنبال یک سوبژکتیویتۀ جمعی و غالباً در تضاد با فردیت بودهاند که این خود میتواند اساس فاعلیت انسان را متزلزل کند. بدون حامل فردی، فاعلیت انسان در جمع حل میشود زیرا که این تنها فرد است که میتواند دارای ارادۀ مستقل باشد.
در مورد اسلام گرایان ایرانی پیش از انقلاب باید بگویم که تز من اینست که از نظر متافیزیکی، آنان بیشتر به صورت ناخود آگاه، ایده سوبژکتیوته و فاعلیت انسان را دنبال میکردند منتهی نه به صورت مستقیم بلکه به نحو غیرمستقیم. در پارادایم اسلامگرایانِ پیش از انقلاب، فاعلیت انسان از فاعلیت خدا مشتق میشود و به آن منوط است و هیچگاه به صورت مستقل وجود ندارد. افزون بر این، در این دیدگاه فاعلیت جمعی بیشتر بها دارد و اصالت فرد به میزان بالایی مغفول واقع میشود. برای مثال، نزد علی شریعتی فرد و فردیت یک پدیده بورژوایی است و به زعم وی "ناس" و یا مردم در حالت جمعیاند که فاعل و سوژۀ تاریخ به حساب میایند. این دو عامل، یعنی باواسطه بودن سوبژکتیویتۀ انسان و غیر مستقیم بودن آن از یک طرف، و اصالت دادن بسیار بیشتر به جمع از طرف دیگر، این گفتمان را دارای تناقض شدیدی میکرد که باعث میشد گفتمان اسلام انقلابی در ایران همواره در تناقض و تذبذب در مورد مهمترین مبانی مدرنیته یعنی فاعلیت و عاملیت انسان و فرد باشد: از یک سو آنرا -هرچند به صورت غیرمستقیم- تثبیت میکرد، و از سوی دیگر به انکار آن می پرداخت.
ولی در عمل، به عقیدۀ من، انقلاب اسلامی و جنگ خانمانسوز هشت ساله، این نتیجه را داشت که تعداد کثیری از ایرانیان بویژه از میان طبقات فرودست و برخی از حاشیه نشینان را وارد گود و دایرۀ فاعلیت کرد و امکان دسترسی به فاعلیت و سوبژکتیویته را برای ایشان فراهم آورد. البته شکی نیست که این پدیده با فجایع و مصائب بسیار زیاد و هزینههای معنوی، جانی و مادی شگرفی همراه بودهاست. به علاوه این نوع فاعلیت بسیار ابتدایی و ابتر بود و همواره مورد سرکوب قرار میگرفت (مثلا در مورد فعالیتهای زنان و اقلیتهای مختلف ایران؛ و حتی در مورد مردان اکثریت تنها در چهارچوب محدود مذهبی و دولتی بود که اجازه رشد پیدا میکرد). ولی هنگامی که تعداد کثیری از افراد یک جامعه وارد گود فاعلیت میشوند، هرچند متناقض، هر چند ابتر و از جهاتی سرکوب شده، یک نوع پویایی و دینامیزمی میتواند بوجود بیاید که فرآیند فاعلیت را تعمیق و تشدید کند و آنرا به مراحل پیشرفتهتری، هم از نظر کیفی و هم از نظر کمّی، برساند. امروز ما شاهد بسط حس فاعلیت و سوبژکتیویتۀ نسبتاً به بلوغ رسیدهای هستیم؛ همانطور که در جریان جنبش سبز به وضوح نشان داده شدهاست.
به نظر شما تحولات و تغییرات اجتماعی پس از جنگ و ایجاد چالشهای جدید چه نوع موضوعات جدیدی را ایجاد کرده و ویژگیهای اصلی آنها چیستند؟ اگر بشود چالش با مدرنیته را مبتلابه اصلی موضوعات روشنفکری در ایران قبل از انقلاب دانست، آیا بعد از انقلاب و به ویژه بعد از جنگ نیز میتوان از یک مبتلابه اصلی صحبت کرد؟
به گمان من بعد از جنگ خانمانسوز هشت ساله مرحله تازهای از حیات فکری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در ایران بوجود آمد. از دیدگاه من موضوع تجدد که قبل از انقلاب یکی از موضوعهای اصلی فرهنگی و فکری ایرانیان بود دوباره مطرح شد ولی این بار روی دیگر سکه مورد بحث قرار گرفت. به عبارت دیگر، قبل از انقلاب یکی از موضوعات و معضلهای بنیادین فکری و فرهنگی در ایران مسئله مواجهه با غرب وبه تبع آن مدرنیته بود. در تز غرب زدگیِ جلال آل احمد، مابین مسئله مقابله با امپریالیسم غرب، ومواجهه با مبانی مدرنیته یعنی فاعلیت انسان، تا حد زیادی تمایز وجود داشت. آل احمد اعتقاد داشت که غرب توسط عمال داخلیاش، یعنی دستگاه سلطنت و روشنفکران مربوط به آن، در حال امحای حس خودی و فاعلیت و سوبژکتیوته ایرانیان بود و راه مقابله با این فرآیند را در اشاعۀ "روشنفکری"، که به زعم وی همان روشنگری اروپایی بود، میدید. از این منظر به عقیده من آل احمد با اساس مدرنیته در ایران به هیچ وجه مخالف نبود. اما دیگر طرفداران تز غربزدگی به چنین تمایزی میان مبانی مدرنیته و مقابله با امپریالیسم قائل نبودند و ضدیت با غربزدگی در نظر آنان با ضدیت با مدرنیته و مبانی آن تفاوتی نداشت. برای مثال میتوان از احمد فردید و شاگردانش، احسان نراقی و رضا داوری اردکانی و تا حدی هم داریوش شایگان قبل از انقلاب نام برد. البته نراقی و شایگان بعد از انقلاب در بسیاری از نظرات خویش بازنگری کردند.
ولی بعد از جنگ به نوعی ورق برگشت و باز مسئلۀ مدرنیته و ابعاد و تبعات مختلف آن و اینکه ما با دنیای جدید و غرب چه باید کنیم دوباره مطرح شد، اما اینبار به طریقی دیگر. اینبار انتقاد از ضدیت با تجدد و دموکراسی توسط برخی از متفکران مذهبی مانند محمد مجتهد شبستری و عبدالکریم سروش حیات جدیدی را به عرصۀ اندیشه و فرهنگ در ایران وارد کرد. از طرف دیگر، شاگردان فردید مانند داوری اردکانی کماکان به موضع ضدیت با مدرنیته و مبانی انسانگرایانه آن پافشاری میکردند (البته در حال حاضر اردکانی از بسیاری از مواضع سابق خود عدول کردهاست).در همین زمان نیز گفتمان پست مدرن هم به ایران وارد شد و طرفه اینجاست که گفتمان پست مدرن مورد استفادۀ دوگروه متضاد قرار گرفت: از یک طرف برخی از متفکرین با گرایشهای سکولار جنبههای ساختارشکن پستمدرن را برای مقابله با مخالفان مدرنیته بکار گرفتند، و از طرف دیگر مخالفان مدرنیته جنبههای ضدمدرنِ پستمدرنیسم، به خصوص خصومت آن با انسانگرایی را در مصاف با تجدد مورد استفاده قرار دادند.
ضدیت با مدرنیته چه نقشی در رکود علوم انسانی در ایران بعد از انقلاب داشته؟
به گمان من علوم انسانی زاده و در حقیقیت محصول به کمال رسیدن انسانگرایی و مدرنیته است. سنگ بنای علوم انسانی همان به رسمیت شناختن اصالت انسان و فاعلیت اوست. و این فرآیندی بسیار طویلالمدت است. از دیدگاه بسیاری از فیلسوفها و نظریه پردازها، در واقع ریشههای انسانگرایی و فاعلیت انسان در ادیان توحیدی است. این ادیان هستند که انسان را به صورت تصویری از خدا یا جانشین وی در زمین به حساب میآورند. این در واقع چیزی به جز آرزوی توانمندی و فاعلیت انسان نیست، منتهی به طور غیر مستقیم و ضمنی. بنابراین ریشههای فاعلیت انسان و به تبع آن علوم انسانی را نمیتوان از مذاهب منطقۀ ما جدا کرد. البته شکی نیز وجود ندارد که این مذاهب در همان حالی که انسان و فاعلیت او را پایه ریزی میکنند، همزمان نیز آنرا نفی میکنند. از این دیدگاه در مملکت ما، بسیاری از مذهبگرایان هم به مبانی مدرنیته یعنی فاعلیت انسان و به تبع آن فلسفه علوم انسانی اعتقاد داشتهاند و آنرا به نوعی رواج دادهاند و همزمان از آن ممانعت کردهاند. پیش از انقلاب و شاید در دهۀ اول بعد از آن، این پدیدۀ ضد و نقیض در آن واحد رواج داشت و افرادی مانند دکتر شریعتی و بعد از وی طرفدارانش همزمان هم از مبانی مدرنیته و علوم انسانی طرفداری و هم آنرا نفی میکردند. ولی بعد از این دوره، یعنی بعد از دهۀ اول بعد از انقلاب یک نوع دوگانگی بوجود آمد و عدهای، مانند سروش، بیشتر به اثبات مبانی مدرنیته و در نتیجه علوم انسانی جدید پرداختند، و عدهای دیگر به ضدیت با آن برخاستند. البته ضدیت دستۀ اخیر با علوم انسانی قبل از بوجود آمدن جنبش سبز بیشتر حالت تئوریک داشت، ولی بعد از جنبش سبز شدیداَ صورت عملی به خود گرفت.
آیا به نظر شما ضدیت با مدرنیته در واقع پوششی برای چالش با استبداد مدرنیستی پهلوی و ضدیت با سویۀ استعماری مدرنیته بود یا از سر دغدغهای اصیل در مواجهه با غرب؟
همانطوری که در بالا اشاره کردم تز غربزدگی (که غالبا به عنوان ضدیت با مدرنیته از آن یاد میشود، که حرف دقیقی نیست) فقط یک متولی نداشت. آل احمد به نظر من ضدیتی با فاعلیت انسان نداشت و برعکس از تهی شدن ایرانیان از فاعلیتشان انتقاد میکرد و پادزهر این تهی شدن را در فرآیند "روشنفکری" به مثابه انسان عصر روشنگری یعنی انسان خود مختارِ دارای ارادۀ مستقلِ کنشگر، میجست. اگر کتابهای او به دقت مطالعه شود این امر به وضوح در آنها قابل مشاهده است. ولی خوب به دلیل برخی از بیدقتیهای فاحش و دید سرسری آل احمد که سعی در آن نداشت که به وضوح به تفاوتهای مهم میان ضدیت با امپریالیسم و استبداد داخلی از یک طرف، و اهمیت مبانی مدرنیته از طرف دیگر بپردازد، تز وی که گفتمان رایج و غالب زمان قبل از انقلاب بود، به صورت ضدیت با اصول مدرنیته سوء تعبیر شد. ولی افرادی مانند فردید و شاگردانش با مدرنیته از بیخ و بن مخالف بودند و طرفه اینجاست که این مخالفت را این ها از خود غرب یعنی افرادی مانند هایدگر و دیگر رمانتیکهای متأخر غربی گرفته بودند. یک نکته دیگر اینست که تا قبل از انقلاب این افراد با رژیم پهلوی و استبدادش چندان ستیزی نداشتند و تنها در برج عاج خودشان به مقابلۀ تئوریک با مدرنیته و غرب میپرداختند.
این ضدیت تا چه حد منجر به ناتوانی از نقد و رویارویی با لویاتانی شد که پس از انقلاب سر برآورد؟
خوب دیدیم که فردید و اطرافیانش عملاً تبدیل شدند به افرادی که از جنبههای تمامیتگرای حکومت اسلامی طرفداری میکردند. کراواتهای خود را در آوردند و به جای آن تهریش گذاشتند و سویههای تمامیتگرا، ضد مدرن و ضد دموکراتیک رژیم جدید را تبیین و توجیه و شاگردانش امروز همین کار را ادامه میدهند. البته به نظر من این جنبههای تمامیت خواه رژیم جدید که شما از آن به عنوان "لویاتان" نام میبرید در مقابل "جاگرناتِ" فاعلیت مردمی که همین انقلاب آن را آزاد کرد تا حد زیادی ناتوان ماندهاست و نتوانسته جلوی رشد آنرا بگیرد. مردمان ایران اکنون تا حد بالایی از حس فاعلیت و به تبع آن احساس شهروندی برخوردارند که ضدیت جریانات ضددموکراتیک و ضدمدرن توان مقابله با آنرا نداشته و ندارد.
آیا شما با رشد نوعی گرایش پست مدرن در میان دپارتمانهای علوم انسانی و برخی از روشنفکران موافقاید؟ اگر این گرایش وجود دارد، به نظر شما در پاسخ به کدام مبتلابه رشد کرده و تابع چه ویژگیهایی از حیث سوبژکتیویته، زمینه و بافت سیاسی و اجتماعی است؟ آیا می شود رشد این گفتار در ایران را دنبالۀ همان گفتار طرد مدرنیته دانست که از پیش از انقلاب رشد کرد؟
به نظر من نه میتوان و نه خوب است که از رشد جریانات فکری جلوگیری کرد. چنین به نظر میرسد که در برخی دانشکدههای علوم انسانی گفتمان پست مدرن رشد کردهاست و همچنین برخی متفکران ایرانی خود را پستمدرن میدانند. همانطور که در بالا اشاره کردم،از گفتمان پستمدرن، هم برای انتقاد از جنبههای تمامیتخواه و استبدادی حاکمیت استفاده شده و هم برای تقویت آن. به این مؤلفهها این را نیز میتوان افزود که تازگی گفتمان پست مدرن برای برخی از ایرانیانی که با اندیشه سر و کار دارند جذاب بودهاست. متأسفانه شواهدی وجود دارد که حاکی از آنست که این گروه توانایی چندانی برای درک گفتمان پستمدرن از خود نشان نمیدهد، وتنها به صِرف اینکه در غرب این گفتمان مورد توجه بودهاست به آن روی آورده.
اصولاً گفتمان پستمدرن به آن دلیل که به محوریت انسان اعتقاد ندارد با خردورزی هم میانۀ چندانی ندارد و حرفهایش را به صورت منطقی بیان نمیکند. به همین دلیل درک و فهم آن هم کار بسیار مشکلی است و سال ها وقت لازم است که فرد به کنه مضامین آن دسترسی پیدا کند. از اینرو افراد زیادی در ایران، مانند بسیاری دیگراز نقاط جهان وجود دارند که اقبالشان به گفتمان پست مدرن بیشتر جنبۀ دنباله روی از مد روز را دارد.
ولی چنین به نظر میرسد که اکثر متفکران ایران با دید انتقادی به پدیدۀ پستمدرن مینگرند و این شاید به آن دلیل است که در گفتمان پستمدرن سوبژکتیویته و خودبنیادی انسان زیر سؤال میرود و این آب ریختن به آسیاب جریان تمامیت خواه در ایران است. از طرف دیگر شواهد زیادی در دست است که تعداد قابل ملاحظهای از افرادی که از جریان پستمدرن طرفداری میکنند همان فردیدیهای دهههای پیش هستند که ادامۀ "منظقی" افکار خود را در گفتمان پستمدرن مییابند.
رشد این گرایشها به ویژه آنجا که با طرد مدرنیته همراهاند، چه نقشی در رکود علوم انسانی در ایران داشتهاند؟
باز هم باید بگویم به نظر میرسد که دونوع استفاده از گفتمان پست مدرن در ایران وجود داشتهاست. یکی برای انتقاد از تمامیتخواهی و مآلاً به نفع مقولات مدرن و دمکراسی و دیگری در جهت عکس. آنچه ما باید متوجه آن باشیم، خصومت و دشمنی گفتمان پستمدرن با سوبژکتیویتۀ انسانی و انسان خود آگاهِ خود بنیاد است. در کشوری که این سوژه و فاعل انسانی پایههای نسبتاً ضعیفی دارد، مقولات پستمدرن میتواند مانع رشد و به ثمر رسیدن فاعلیت همگانی انسان، و به تبع آن دموکراسی و علوم انسانی که مبتنی بر انسانگرایی هستند بشود.
از طرف دیگر، گفتمان پستمدرن موضوعات مهمی را میتواند مطرح کند، و جنبههای منفی مدرنیته را بر ملا سازد. تجدد به هیچ وجه یک جریان یک طرفه و تماماً مثبت نیست و سویههای منفی بسیاری دارد. تمام این جنبههای منفی متکی به سلطه طلبی انسان فاعلیت یافته است. انسانی که به ضریب فاعلیت بالایی دست یافته میتواند طبیعت و انسانهای دیگر را به زیر سلطه خود درآورد، چنانکه در غرب مدرن چنین شد و انسان مدرن غربی طبیعت، انسان شرقی، زنان، و طبقات محروم را به اسارت خود در آورد. در واقع نهضت رمانتیک غربی که جریان پستمدرن دنباله روی آن است، به این رویۀ مدرنیته اعتراض داشت. اما به گمان من جریان پستمدرن در اعتراض به این جنبۀ منفی مدرنیته، راه افراط را در پیش گرفته و به قول اصطلاح انگلیسی میخواهد بعد از شستشوی کودک "خود کودک را نیز همراه با آب کثیف دور بریزد." در دیدگاه نظریه انتقادی و فیلسوف معاصر آن یورگن هابرماس، میتوان جنبه های مثبت تجدد را نگاه داشت و از سویههای منفی آن حذر کرد؛ بدون اینکه به فاعلیت انسان خدشهای وارد شود. این کار از این طریق میسر میشود که فاعلیت، همگانی شود و در انحصار گروه خاصی قرار نگیرد و این اساس دمکراسی است.
حامد فروتن
آیتالله خامنهای مناسب ترین زمان برای اعمال تغییرات مورد نظر خود در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را در دهه چهارم حیات آن دیده و سعی دارد برنامه های خود را در راستای تمرکز قدرت در این مقطع تکمیل کند. نتیجه ایده تعیین مسئول اجرایی کشور از سوی نمایندگان مجلس، در شرایطی که طرح نظارت بر نمایندگان تصویب شده و آنطور که علی لاریجانی گفته است مجلس بنابر نظر رهبری مصوبهاش را هم تغییر میدهد مشخص خواهد بود. با این اوصاف به نظر می رسد همانطور که طرفداران جمهوری اسلامی ساختار سیاسی این نظام را با تمام نظام های سیاسی دنیا متفاوت ارزیابی می کنند، پارلمانی شدن آن نیز تجربهای منحصر به فرد را پیش رو خواهد داشت.
آیتالله خامنهای میراثدار مقامی است که پس از بنیانگذار جمهوری اسلامی به وی رسید اما با توجه به عدم برخوداری اش از کاریزمای رهبر پیشین نمی توانست از همان ابتدا در فکر تجمیع کامل قدرت در بیت رهبری باشد. در حال حاضر اما این باور در وی تقویت شده که می تواند پس از مقابله با منتقدان و مخالفان سیاسی خود و به حصر بردن رهبران جنبش اعتراضی در ایران منویات خود را برای تمرکز بیشتر قدرت به منصه ظهور برساند.
همانطور که حسین فدایی از چهره های نزدیک به بیت رهبری در اظهار نظری شفاف اعلام کرده است، جمهوری اسلامی به کسانی مسئولیت می دهد که تابع بی چون و چرای رهبر ایران باشند. او در سخنانی که در نشست «تقوای جمعی» در جلسه جمعیت رهپویان عنوان کرد، گفته است: «کسی که وقتی مقام معظم رهبری فرمایشی میفرمایند تحلیل شخصی ارائه میدهد، آن نظر برای خودش است. ما افراد را به عنوان نظریهپرداز انتخاب نمیکنیم. برای اداره کردن کشور باید تابع فرامین مقام معظم رهبری بود. وقتی که با ایشان زاویه ایجاد میشود زمینه حضور و سرمایه گذاری دشمن و شیطان فراهم خواهد شد و به نظر میرسد که این طور هم شده است.»
هر چند مسائل پیش آمده در دوران ریاست محمود احمدینژاد در قوه مجریه بر نظر آیتالله خامنهای برای حرکت جمهوری اسلامی به سوی نظام پارلمانی بی تاثیر نبوده اما این موضوع را بیش از این مسئله می توان به علاقه شخصی رهبر جمهوری اسلامی برای تحت کنترل قرار دادن منابع قدرت دانست. با این وجود می توان پیش بینی کرد همانطور که حضور احمدینژاد در قدرت مصادف شد با حذف و برخورد توام با خشونت جمهوری اسلامی با منتقدان و مخالفانش، دو سال پایانی حضور وی در نهاد ریاست جمهور نیز آبستن تحولاتی باشد که بدنبال آن مجرای اعمال قدرت رهبری در اداره جامعه با تغییراتی مواجه شود.
برخی رسانه های داخل ایران همچون آینده نیوز و روزنامه ملت ما (متعلق به محسن رضایی) و برخی تحلیلگران نزدیک به جریان اصلاح طلب از جمله صادق زیباکلام بر این اعتقادند که اختلافات احمدینژاد با مجلس و رهبر جمهوری اسلامی موجب شکل گیری این نگاه نزد آیتالله خامنهای شده است که پارلمان را بر قوه مجریه ارجحیت دهد. آینده نیوز در ارتباط با تاثیر عملکرد احمدینژاد در پدید آمدن این اندیشه در آیتالله خامنهای می نویسد: «ای كاش منصب ریاست جمهوری بعد از دوران احمدینژاد، یك پله ارتقاء موقعیت و اعتبار می یافت و اینچنین جایگزینی نخست وزیری برای بهبود وضعیت كنونی، مورد توجه خواص قرار نمیگرفت.»
میتوان گفت آیتالله خامنهای پس از تجربه کار با سه رئیس جمهور و اختلافاتی که با آنها داشته به این نتیجه رسیده است که برای همیشه خود را از درگیر شدن با مسائل اینچنینی رها سازد. او پس از هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی با این تصور که محمود احمدینژاد مطیع وی خواهد بود، حمایت تمام و کمالی از او صورت داد اما زمانی که دید احمدینژاد قصد سهم خواهی از قدرت را کرده است حمایت های خود از را از وی کاهش داد. با مروری بر اظهار نظر چهره های سیاسی و رسانه های نزدیک به جریان های سیاسی اصولگرا در ایران میتوان دریافت که علاوه بر رسانه متعلق به محسن رضایی، طیف سنتی اصولگرایان نظیر اعضای حزب موتلفه و همچنین جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی آغوش خود را به روی نظرات تازه آیتالله خامنهای باز کردهاند. در واقع دو طیف اخیر مدافع اطاعت بی چون و چرای نهادها و مسئولان جمهوری اسلامی از دیدگاه های رهبر ایران هستند. با این اوصاف اگر قرار باشد ایده آیتالله خامنهای در زمان فعالیت مجلس نهم عملی شود مهندسی انتخابات مجلس نهم برای وی از اهمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار خواهد شد.
انفعال رسانههای حامی دولت
برخی رسانه های نزدیک به دولت که طرح آیتالله خامنهای را گامی در جهت تحدید احمدینژاد می دانند نگاه مثبتی نسبت بدان ارائه ندادند. بازنشر مطلب روزنامه ایران در این خصوص در سایت «دولت ما» از رسانههای نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی باعث فیلترینگ این سایت شد. روزنامه ایران در مطلب خود مطرح کنندگان تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی را نظریه کسانی دانست که می خواهند خود را به عنوان «نخبه سیاسی» به جامعه معرفی کنند. این روزنامه نوشته بود: «الان رقابت رفته روی مطرح شدن، یعنی هرکی داره یه راهی پیدا میکنه تا خودشو مطرح کنه. مثلا برای اینکه نشون بدی نخبه سیاسی هستی، بگی ما رئیس جمهور نمیخواییم و به جاش میشه صدراعظم، داروغه و… بذاریم.» در این حال گردانندگان وبسایت «ملت ما» پس از اطلاع از دلیل فیلتر شدن سایت با انتشار توضیحی این مطلب را در رابطه با اظهارات حمیدرضا کاتوزیان عنوان کردند که چندی پیش از مناسب بودن احیای پست نخست وزیری سخن گفته بود. به نظر می رسد در روزهای گذشته استراتژی مشترک رسانه های نزدیک به دولت درباره موضوع تحول در نظام سیاسی ایران در راستای عدم ارائه تحلیل مثبت یا منفی بوده است.
با این وجود مرتضی بختیاری، وزیر دادگستری دولت احمدینژاد در یادداشتی که روز گذشته در ارگان دولت منتشر شد تغییرات مد نظر رهبری را باعث پویایی نظام دانسته و این امر را ضرورتی خوانده که به درستی از سوی آیتالله خامنهای بدان اشاره شده است. او البته هیچ اشاره ای به لفظ نظام « پارلمانی» یا «ریاستی» نکرده و تنها موضوع «تغییر» را مدنظر قرار داده است.
علاوه بر این مهم ترین واکنش از سوی حامیان دولت درباره سخنان رهبری را بیژن نوباوه صورت داد. او که از چهره های منتسب به جبهه پایداری محسوب می شود ورود به بحث تغییر ساختار نظام را ضروری نمی داند. نوباوه به خبرآنلاین می گوید "در ساختار کنونی قوا، پاسخگویی دولت به پارلمان ضعیفتر از سیستمهایی است که رئیس دولت توسط مجلس انتخاب میشود." این نماینده حامی دولت در سیستم کنونی قوا «اشکال خاصی» نمیبیند و معتقد است به دلیل مباحث حقوقی و فنی نمیتوان به آسانی درباره تغییر ساختار نظام سخن گفت.
در این حال می توان گفت رسانه های مکتوب و مجازی نزدیک به دولت و همچنین رسانه های نزدیک به جبهه پایداری درباره اظهارات رهبر ایران درباره تغییر نظام ریاستی به پارلمانی سکوت اختیار کردند. حتی روزنامه ایران نیز ترجیح داده به جزء بازتاب خبری سخنان رهبر ایران اشاره مستقیمی به تغییر از نظام «ریاستی» به «پارلمانی» نکند. در این شرایط آنطور که آینده نیوز گزارش کرده یک وبلاگ نویس حامی دولت (مجتبی دانشطلب» در یادداشتی که با عنوان «حضرت آیتالله خامنهای! ما نمیخواهیم به دوران طلایی برگردیم» در وبلاگ خود منتشر ساخته با زیر سوال بردن نظر رهبر ایران سخنان وی درباره احتمال احیای نظام پارلمانی در آینده دور را «عجیب» توصیف کرده و از آن انتقاد کرده است.
تفسیری تازه از نظرات آیتالله خمینیواکنش رسانه های اصولگرا به اظهارات تازه آیتالله خامنهای نشان دهنده اطلاع نسبی آنها از موضوعی بوده که رهبر جمهوری اسلامی در سفر به کرمانشاه مطرح کرد. همچنین برخی رسانه ها با مطالبی که چندی پیش از سخنرانی آیتالله خامنهای منتشر ساختند سعی کردند زمینه را برای سخنان وی مهیا سازند که از جمله آنها باید به روزنامه رسالت اشاره کرد.
جریانهایی که اگر تا پیش از این ضرورت اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی از سوی منتقدان مطرح میشد شمشیر از رو می بستند اکنون در مدح دست بردن در قانون اساسی برای تامین نظر آیتالله خامنهای اعلام موضع می کنند. محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله ای که در شماره شنبه این روزنامه در فاصله یک روز مانده به ایراد سخنان آیتالله خامنهای درباره تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی در «آینده دور» منتشر شد به لزوم تحول در مدل رقابت های سیاسی در ایران تاکید کرد. بنا بر نظر وی پس از انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مدلی دو قطبی در رقابت های سیاسی در ایران حکفرما بوده اما با «عدول» تشکل روحانیون مبارز از توصیه های آیتالله خمینی به جریان های سیاسی اکنون «ضرورت» تغییر در مدل رقابت ها احساس می شود.
جالب آنکه انبارلویی با اشاره به اینکه اعلام رضایت بنیانگذار جمهوری اسلامی از انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تدبیر وی برای ایجاد رقابت در جمهوری اسلامی بوده آنرا مشابه دموکراسیهای غربی خوانده است: «امام (ره) در حقيقت با طراحي مدل رقابتهاي سياسي در داخل يك تدبير حكيمانه فرمودند. اين تدبير آن بود كه اگر در هر انتخابات هر يك از دو جريان روحاني پيروز شدند آسيبي به اصل نظام و كشور وارد نشود. به طور طبيعي عمده رجال سياسي و مذهبي و نيز احزاب و گروههاي سياسي و مذهبي ذيل اين دو جريان سامان مييافتند. البته مانعي براي حضور نامزدهاي مستقل در عرصه انتخابات نبود. همين مدل در دموكراسيهاي معمول جهان دهها سال است تجربه شده و جواب هم داده است.»
شاید این نخستین بار باشد که یک روزنامه اصولگرا اندیشه های آیتالله خمینی را با آنچه که در غرب می گذرد مشابه میداند. آنچنان که از محتوای یادداشت انبارلویی بر میآید وی اعتقادی به حرکت نظام جمهوری اسلامی با «دو بال» ندارد و این چنین است که نظر خود را درباره آرایش سیاسی آینده در ایران تنها با فرض وجود جناح اصولگرا ارائه داده است: «جريان روحانيت و جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان يك جريان اصيل در كشور با بازتوليد خود در جريان فراگير اصولگرايي، گستره نفوذ خود را در حوزه سياست بسط داد و رويشهاي خوبي را تجربه كرد. امروز همين جريان با مطالعه مطالبات مردم و نيازهاي انقلاب در دهه چهارم بايد دست به يك نوسازي تمام عيار بزند.»
در این زمینه وبسایت خبرآنلاین از رسانه های نزدیک به علی لاریجانی با استقبال از ایده آیتالله خامنهای نظام پارلمانی را حائز ویژگی های مثبتی نسبت به نظام ریاستی دانست. این سایت دو یادداشت اختصاصی در این زمینه منتشر ساخت و همچنین در گفت و گو با اسدالله بادامچیان در این باره به نقل از وی تیتر زد: «تغییر ساختار سیاسی کشوراز ریاستی به پارلمانی، بستگی به تحولات اجتماعی دارد» این عضو شاخص حزب موتلفه معتقد است که "رهبر انقلاب در سفر خود به کرمانشاه، استراتژی دهه چهارم انقلاب" را تبین کرده است. علاوه بر این حمیدرضا ترقی دیگر عضو حزب موتلفه است که نظرات رهبری در این خصوص را تبلور «عقلانيت و دورانديشی» وی دانست.
اصلاح طلبان چه میگویند
رسانهها و تحلیلگران نزدیک به جریان اصلاح طلب هر چند به دیده تردید به طرح آیتالله خامنهای می نگرند اما از اتخاذ موضع تماما منفی علیه آن خودداری کردهاند. عباس عبدی در یادداشتی که در روزنامه اعتماد منتشر کرده می نویسد: «به نظر من نظام پارلمانی در ایران هم میتواند بهترین باشد و هم بدترین. بویژه آنكه با تنوع قومی و زبان و گستردگی كشور نظام پارلمانی در شرایط مناسب، بهترین گزینه است و البته در این صورت نظام انتخابات نمایندگان مجلس باید از حالت انتخاب اكثریتی خارج و سهمیهیی شود، ولی در سوی مقابل در غیاب نهادهای مدنی قوی از جمله احزاب و مطبوعات نظام پارلمانی بدترین گزینه نیز خواهد بود، و نه تنها سطح مشاركت سیاسی را بیشتر نمیكند، بلكه آن را كاهش داده و در حد بند و بستهای فردی و باندی تنزل میدهد و چیزی بسیار بدتر از اوضاع كنونی پاكستان را شاهد خواهیم بود.»
صادق زیباکلام اما در گفت گو با عصر ایران در تحلیلی متفاوت ایده تازه رهبر جمهوری اسلامی را در جهت جلوگیری از بوجود آمدن «حاکمیت دوگانه» عنوان کرده است. به باور وی کنترل مجلس برای آیتالله خامنهای آسان تر است. او می گوید: «قدرت مانور نخست وزير كمتر از رئيس جمهور است. حركت مجلس در خط سير ترسيم شده از سوي رهبري، معمولاً آسان تر است.»
روزنامه ایران که ارگان رسمی دولت جمهوری اسلامی قلمداد می شود در شماره روز پنجشنبه خود، امروز، از تائید حکم ۶ سال زندان عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلبان از سوی دادگاه تجدید نظر خبر داده است.
آقای تاجيک در روز ۲۲ خرداد سال گذشته برای بار سوم از سوی نيروهای امنيتی بازداشت شد و تا دی ماه سال پیش که با قرار وثيقه ۵۰۰ ميليون تومانی آزاد شد، در زندان به سر می برد.
این روزنامه نگار نخستين بار به دنبال حوادث پس از برگزاری انتخابات دهم رياست جمهوری همراه با دهها فعال سياسی و مدنی ديگر دستگير شد و ۴۴ روز در بازداشت بود.
وی بار دوم پس از حوادث روز عاشورای سال ۸۸ بازداشت و به مدت دو ماه در بند ۲۰۹ زندان اوين بسر برد.
در مرداد ماه سال گذشته خانواده عبدالرضا تاجيک در نامه ای به رئيس قوه قضاييه ايران اعلام کرده بودند که او در زندان اوين و در حضور معاون دادستان مورد «هتک حرمت» قرار گرفته است.
به دنبال انتشار اين گزارش، سازمان های بين المللی حقوق بشری و مطبوعاتی نسبت به وضعيت اين روزنامه نگار ايرانی شديدا ابراز نگرانی کردند.
در واکنش به نامه خانواده تاجيک و مصاحبه های پروين تاجيک، خواهر وی، با رسانه های خبری خارجی، خانم تاجيک به دادسرای زندان اوين احضار و به «نشر اکاذيب، اجتماع و تبانی و اقدام تبليغی عليه نظام» متهم شد.
عبدالرضا تاجيک در آذرماه سال پیش از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز برنده جايزه بهترين روزنامهنگار سال شد.
ايران به دليل حبس شمار زيادی از روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان، بزرگترين زندان روزنامه نگاران در جهان لقب گرفته است.
آقای تاجیک با اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» روبرو است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر