سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
این روزها در شهر کوالالامپور پنجمین نمایشگاه بینالمللی هنر مالزی با حضور بیش از بیست کشور جهان با 2000 اثر از حدود 400 هنرمند در مرکز بینالمللی نمایشگاهی این شهر، ماترید (MATRADE)، برپاست.
این نمایشگاه را وزیر گردشگری این کشور به طور رسمی افتتاح کرد تا تاکیدی داشته باشد بر این که مالزی این بار هنر را به عنوان جدیدترین محصول گردشگری خود برگزیده است و بنا دارد تا با برگزاری نمایشگاههای هنری این کشور را به مقصدی برای گردشگران علاقهمند به هنر تبدیل کند.
و اما هرچند که در سالهای گذشته در این آرت اکسپو که به نوعی یکی از بزرگترین بازارهای هنری منظقه شرق آسیا به شمار میرود شاهد حضور انفرادی یکی دو هنرمند ایرانی بودهایم اما امسال برای نخستین بار دو گالری به طور مجزا به ارایه آثار هنری از ایران پرداختهاند.
نظر به اهمیت حضور هنر ایرانی در این بازار هنری در روزهای آینده گزارش هایی از این نمایشگاه خواهم داشت اما امروز گفتو گویی دارم با یکی از بازدیدکنندگان آثار هنری ایرانی:
در غرفه موسسه هنر و هویت، در کنار آثار خوش نویسی و نقاشی خط هنرمندان معاصر ایرانی چند اثر عکاسی نیز به نمایش در آمده که به زیبایی انعکاس مسجد «نصیرالملک شیراز» را در آب حوض مقابل این مسجد نشان داده است؛ تلفیق زیبایی از معماری، عکاسی و هنر اسلامی. در زمان حضورم در نمایشگاه با بانوی ایرلندی روبرو شدم که در مقابل این تصویر لحظاتی توقف کرد و بعد در حالی که اشک در دیدگانش جمع شده بود گفت: «من دوباره بای سفری به شیراز داشته باشم…» و این جمله انگیزهای شد برای انجام گفت و گویی کوتاه با او.
اثر عکاسی.مسجد نصیرالملک شیراز. دکتر امیر حسین ذکرگو
برایم جالب بود که یک عکس و یک اثر هنری چگونه میتواند سفیری باشد برای دعوت مردمانی از دیگر کشورهای جهان به ایران یا یادآوریکننده خاطراتی خوش از سفرهای گذشته باشد. نقشی ماندگار برای هنر در برقراری تعاملی زیبا میان فرهنگهای متفاوت و ایجاد حسی مشترک …
«هلن گالاها» در سال 1998 به ایران سفر کرده و خاطرات خوبی از شهرهای تهران، اصفهان و شیراز دارد و از مهماننوازی ایرانیان و غذاهای ایرانی تعریف میکند.
او نیز همچون بسیاری دیگر هنگام رفتن به ایران منع شده از خطراتی که در پیش روی او ممکن است باشد اما میگوید که این حالت در مورد بسیاری از کشورها وجود دارد.
او میگوید که ایران بسیار زیباست و اگر کسی از من در مورد ایران بپرسد به او میگویم حتمن به ایران برود.
هلن اصفهان را زیباترین مکانی که تا به حال دیده میداند و برای او حتا ترافیک تهران هم جذابیت خاص خودش را دارد.
او که هماکنون ساکن مالزی است این کشور را نیز محل مناسبی برای زندگی میداند و آرزو میکند که بتواند دوباره سفری به ایران داشته باشد.
خبر / رادیو کوچه
علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، روز یکشنبه، 30 اکتبر، وارد بغداد، پایتخت عراق شده است. قرار است آقای صالحی با مقامهای ارشد عراقی درباره «مسائل منطقه» گفتوگو کند.
به گزارش ایسنا، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی پیش از این سفری چند ساعته به قطر انجام داده بود.
به گزارش رسانههای داخلی ایران موضوع سفر آقای صالحی گفتوگو با مقامهای قطری درباره اتهام اخیر آمریکا به ایران مبنی بر طرحریزی ترور سفیر عربستان در واشینگتن بوده است.
بیشتر بخوانید:
«حمایت نکردن از جنبش سبز به دلیل عدم تمایل رهبران جنبش بود»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانه منسوب به دراویش گنابادی، روز یکشنبه، 30 اکتبر، جلسه تجدیدنظرخواهی محکومیت ۶ ماه حبس امیر اسلامی و فرشید یداللهی در شعبه اول دادگاه تجدید نظرخواهی بندرعباس برگزار شده است.
به گزارش سایت مجذوبان نور٬ در این جلسه تجدید نظرخواهی که بدون حضور امیر اسلامی و فرشید یداللهی برگزار شد٬ حکم ۶ ماه حبس ایشان به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان مورد بررسی دوباره قرار گرفت٬ که با حضور وکلای دادگستری فریبرز یداللهی٬ حسن اژدری و داوود منتظری و ارایه دفاعیات ایشان به پایان رسید.
یاد آور میشود در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۸۹٬ ۳۸۸ تن از وکلای دادگستری در نامهای به صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، محکومیت وکلای دراویش گنابادی به تحمل زندان و لغو پروانه وکالت دو تن از آنها را محکوم کردند و ضمن ابراز نگرانی از تداوم این وضعیت، خواستار «رفع موانع در مسیر دفاع شرافتمندانه و آزادانه از شهروندان کشور، اجتناب از حذف وکلای شریف از عرصههای مختلف و رسیدگی عادلانه و قانونی فارغ از جهتگیریهای سیاسی به پروندههای محکومیتی وکلا» شده بودند .
گفتنی است٬ طی دو ماه گذشته ۱۱ تن از اعضای سایت مجذوبان نور و ۵ تن از وکلای دراویش بازداشت شدهاند٬ که از این میان امیر اسلامی٬ امید بهروزی٬ فرشید یداللهی٬ حمید مرادی٬ افشین کرمپور٬ مصطفی دانشجو و رضا انتصاری در بند امنیتی زندان اوین به سر میبرند.
بیشتر بخوانید:
«انتقال مصطفی دانشجو، وکیل دراویش به زندان اوین»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
روزی که در شورایی به سال ۱۵۲۹ در «آلمان» کاتولیکها موفق شدند به تصویب برسانند که «آلمان» کشوری است کاتولیک، هیچ کس گمان نمیبرد که «مارتین لوتر» و طرفدارانش به سبب اعتراض به این مصوبه بعدها در تاریخ «پروتستان» یعنی معترض نامیده شوند. فردا (31 اکتبر) روز صدور بیانیهی مهم مردی است که فساد و روابط کثیف حاکم بر کلیسای کاتولیک را تاب نیاورد و در برابر قوانین دست و پاگیر آن و واسطههایی به نام کشیکشان ایستاد.
«لوتر»، فرزند «هانس»، کارگر معدن و همسرش «مارگارت لیندهمان» است. «مارتین» پس از پایان دوران تحصیلات مقدماتی از سال ۱۵۰۱ به تحصیل در دانشگاه «ارفورت» در رشته هنر پرداخت و پس از کسب مدرک لیسانس به خواسته پدرش در رشته حقوق ثبتنام کرد که پس از دو ماه ترک تحصیل نمود. در ظاهر وقوع یک رعد و برق باعث تغییر مسیر زندگی «مارتین» شد. وحشتی غیر قابل توصیف وجودش را فراگرفت، به درگاه خدا پناه آورد و به «آنای» مقدس قسم خورد که میخواهد تارک دنیا شود. دو هفته بعد وارد خانقاه «آگوستین» در «ارفورت» شد. پس از کسب رتبه کشیشی و آغاز تحصیلات خود در رشته الهیات در سال ۱۵۱۱ میلادی به «رم» فرستاده شد. «لوتر» در سال ۱۵۱۲ میلادی بهدریافت درجهی دکترا در رشته الهیات و کرسی استادی نایل شد. پیوند تنگاتنگ اعتقاد درونی و شخصی «مارتین لوتر» با تخصص تفسیر از کتاب مقدس، نطفهی آگاهی را در ضمیرش بارور ساخت و به این باور دست یافت که هیچ انسانی با تکیه بر توانایی خود و روشهای کلیسایی، قادر به ایستادگی بر درگاه باریتعالی و دریافت شفا و رحمت نیست. «لوتر» به این شناخت میرسد که انسانها براساس اعمال خود و توجیه آن به درگاه خدا ناتوانند تا بخشش وی را به دست آورند بلکه این لطف الهی است که شامل حال بندگان خواهد شد و آنها باید با تواضع، رحمت خدا را قبول کنند.
در سال ۱۵۱۷ میلادی طبق رسوم دانشگاهی آن دوره، اعلامیهای در زمینهی کاربرد دریافت مالیات از طرف کلیسا و نقش «پاپ»، صادر کرد. این اعلامیه که در افکارعمومی با اقبال و طرفداری از «لوتر» همراه بود، آغاز جنبش اصلاحات محسوب میشود. کلیسای «رم»، «لوتر» را کافر اعلام کرد و خواهان تحویل وی به «رم» و مجازات نامبرده شد. «فریدریشسوم»، حاکم «زاکسن» باسیاست بیطرفانهای موفق شد که محاکمه و بازجویی «لوتر» را از «رم» به «آگسبورگ» منتقل کند. «لوتر» از پسگرفتن نظرات خود سر باز زد و بازجویی بدون نتیجه ماند. او بعدها معصومیت «پاپ» را نیز به زیر سوال برد. «مارتین لوتر» از مواضع خود دفاع نمود و هرگونه عقبنشینی از جایگاه عقیدتی خود را منتفی اعلام کرد. فرمان دادگاه علیه «لوتر» و طرفدارانش در سرتاسر منطقهی حکومتی «آلمان» رسمیت یافت و از آن پس زندگی «لوتر» در خطر دایمی قرار گرفت. «فریدریش سوم» برای خنثا کردن توطئههای احتمالی علیه «لوتر»، مخفیانه در راه بازگشت از «وُرمز»، دستور ربودن وی را صادر کرد. «لوتر»، به مدت ده ماه در «وارتبورگ» با نام مستعار زندگی میکرد. در این فرصت، او ترجمهی کتاب مقدس «انجیل عهدجدید» را آغاز نمود و این کار را در مدت کوتاه یازدهماه به ثمر رساند.
در تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۵۲۵، «لوتر» با «کاترینا ونبورا» ازدواج و طی زندگی مشترک خود دارای سه پسر و سه دختر شدند. سالهای اول رفورماسیون صرف استحکام پایههای داخلی جنبش شد. در این مقوله میتوان از تغییر مراسم شکرگذاری، برقراری روابط اداری و سرکشی و بازرسی از سایر مناطق تحت پوشش رفورم، نام برد. او در تاریخ ۲۲ ژوئیه ۱۵۴۶ درگذشت و در کلیسای بزرگ شهر «ویتنبرگ»، به خاک سپرده شد.
یکی از شعارهای مهم «لوتر» این بود که هر کس میتواند «کتابمقدس» را به زبان مادری خود بخواند و آن را درک و تفسیر کند. به همین علت بود که او برای نخستین بار، «کتاب مقدس» را از زبانهای اصلی به زبان «آلمانی» ترجمه کرد. با اینکه «لوتر» خود معتقد به این اصل بود، اما متاسفانه خود نیز برای پیروان خود دست به تدوین اعتقادنامهای زد که هم شامل اصول اعتقادات بود و هم آیینهای نیایش. از نهضت «لوتر» چند سالی نگذشته بود که در کشورهای دیگر اروپایی، گروههای مختلفی از مسیحیان از کلیسای «کاتولیک» رم بریدند و به رهبران و اندیشمندان مختلف مسیحی پیوستند. چنین اندیشمندانی دقیقن از شعار «لوتر» پیروی کردند که هر کس میتواند «کتاب مقدس» را بخواند و تفسیر کند. اگر «لوتر» توانست، چرا دیگران نتوانند؟ هنوز نهضت «لوتر» در «آلمان» داغ بود که اندیشمندان بزرگ دیگری در کشورهای دیگر، اصول اعتقادات و شیوه اداره کلیسایی را به شکلی دیگر تدوین کردند، به شکلی که شباهتی به نهضت «لوتر» نداشت. اما همه ادعا داشتند که عقایدشان عینن بر اساس «کتابمقدس» است.
یکی از اصلاحات «لوتر» آزادکردن ازدواج کشیشها و منع بخشودن گناهان افراد از سوی کلیساها پس از اعتراف و با پرداخت پول و اعانه بود. «لوتر» میگفت که منع ازدواج یک کشیش و نیز نامشروع خواندن طلاق و ازدواج مجدد، عملی مغایر منطق، آزادی و نظم طبیعت است. غریزه زناشویی ودیعه خداوند است. او دربارهی طلاق میگفت که مگر میشود دو نفر را که نمیخواهند باهم باشند مجبور به ادامه زندگی مشترک کرد، این اجبار نوعی مجازات بسیار شدید، بدون ارتکاب جرم است.
«مارتین لوتر» تا سال ۱۵۲۰ میلادی، آثار کتبی خود را به زبانهای «لاتین» و «آلمانی» منتشر مینمود. این آثار، بیشتر شامل نامهنگاریهای او است. از خدمات مهم «لوتر»، توسعهی زبان آلمانی به وسیله چاپ متعدد نوشتههایش است. از تعداد ۹۳۵ انتشاراتی که در سال ۱۵۲۳ میلادی به چاپ رسید، تعداد ۳۹۲ عدد آن متعلق به «لوتر» بود. ترجمهی «آلمانی» او از «انجیل»، تا زمان مرگش چهارصد بار تجدید چاپ شد. سبک نگارش «لوتر» و تناسب گفتار و نوشتار وی با درک مردم عادی، مورد اقبال و تایید همگان قرار گرفت و تاثیری سازنده بر زبان و ادبیات «آلمانی» جدید نهاد. شایان ذکر است که خدمات «لوتر» در این زمینه گرچه با فعالیتهای «یاکوب گریم» همسو ارزیابی شده است اما از نظر محتوا و حجم، با آن قابل سنجش نیست. آثار ادبی «لوتر» علیرغم تنوع و خارقالعاده بودنشان، همیشه تحتالشعاع فعالیتهای مذهبی و در رتبه پایینتری قرار داشته است.
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
نفوذ رسانهی تلویزیون و دغدغههای تربیتی جوامع مختلف دربارهی کیفیت تربیت نسلهای آینده، موجب شده است که تاکنون مقولهی کودک و ارتباط آن با تلویزیون، مورد تحقیقات بسیاری قرار گیرد، بررسیهای انجام شده در کشورهای مختلف، نشاندهندهی حضور همهگیر این رسانه در میان خانوادههاست. این پژوهش شاید امروزه با وجود رسانهای فراگیر مانند تلویزیون، دشوار به نظر برسد که هست. در سراسر دنیا، کودکان و نوجوانان خاصترین مخاطب تلویزیون هستند و این واقعیت، گویای آن است که کودکان و نوجوانان، به طور صرف برنامههای مخصوص خود را تماشا نمیکنند. به همین دلیل نگرانیهایی دربارهی تاثیرات تلویزیون بر روی کودکان وجود دارد و به طور تقریبی بر مضامین برنامههایی متمرکز شده است که کودکان آنها را میبینند. و پژوهشگران سوالهای بسیاری در این زمینه پرسیدهاند که آیا برنامههای خشونتآمیز کودکان را پرخاشجوتر میکند یا مشاهدهی بعضی از برنامههای تلویزیونی آنطور که دانشمندان علوم اجتماعی مطرح میکنند، رفتار کودکان را اجتماعیتر خواهد کرد؟ آیا آگهیهای تبلیغاتی فراوان که از تلویزیونها پخش میشود، کودکان را حریصتر و مصرفگرا میکند؟
واقعیت این است که نمیتوان به طور صرف وجود این پدیده را در زندگی افراد از یک بعد بررسی کرد، مانند هر مسئلهی دیگر وجود تلویزیون هم مضرات و فوایدی دارد. در مطالعههای انجام شده در بسیاری از کشورها، یافتهها حاکی از آن است که تلویزیون آموزشی از دیدگاه والدین، دبیران و دانشآموزان اثری مثبت بر مهارتهای تحصیلی دانشآموزان داشته است. هفتاد و پنج درصد از دبیران ضمن مثبت دانستن اثر تلویزیون آموزشی بر یادگیری دانشآموزان، معتقد بودند که تلویزیون آموزشی بسیاری ار کمبودهای مدارس را جبران میکند. مطالعه دیگری نشان داد که تلویزیون آموزشی باعث افزایش علاقه دانش آموزان به موضوعاتی شده که در مدرسه مطرح میشود. بسته به اینکه آن موضوع چگونه و یا از چه زوایایی برای دانشآموزان مطرح گردد، گاهی پیش آمده موضوعی در مدرسه تحت عنوان یک منبع درسی به صورت تخت برای دانشآموزان بیان شده است، که هیچ علاقهای را در آنها برنیانگیخته، ولی همین موضوع زمانی که با امکانات تلویزیون به صورت یک برنامهی آموزشی و نه اجباری مطرح شده، چنان کودک یا نوجوان را علاقهمند نموده که گاهی مسیر زندگی آنان را تغییر داده است.
مطالعات دیگر نیز نشان داده است که مشاهدهی بعضی از برنامههای آموزشی بر یادگیری واژگان کودکان 3 تا 5 سالهی کمرفاه که انگلیسی زبان دوم آنها بوده، اثر مثبت داشته است. مطالعات بلندمدت در این زمینه نشان داده است که این برنامههای آموزشی، همچنین در یاد دادن حروف و اعداد به کودکان پیشدبستانی، اثر مثبت داشته است. این کودکان هنگام ورود به دورهی آمادگی دارای مهارتهای بیشتری در خواندن بودهاند و اندوختهی لغات آنها گستردهتر از کودکانی بوده است که این برنامهها را کمتر مشاهده میکردهاند. برنامههایی که اهداف آنها از ابتدا به روشنی مشخص شده بوده و برنامههایی بودند که به منظور تسهیل تواناییهای شناختی کودکان و نوجوانان طراحی شده بودند. یا برنامههایی که به منظور دادن الگوهای رفتاری خاص به کودکان تهیه شده بودند.
برعکس تمام موضوعات مطرح شده مطالعاتی هم انجام شده در زمینهی ارتقا مهارت کودکان به وسیلهی رسانهها به خصوص تلویوزیون و نشان داده شده است که کودکان و نوجوانانی که زیاد تلویزیون نگاه میکنند، در کارکردها و تعهدات کلامی خود دچار تغییراتی میشوند. به اینترتیب که نیاز کمتری به صحبت کردن و به خصوص صحیح سخن گفتن نشان میدهند. پژوهشگران همچنین گزارش کردهاند که علاوه بر کمتر صحبت کردن، این کودکان و نوجوانان نهتنها از واژگان کمتری استفاده میکنند بلکه واژگان آنها قالبی بوده و از تنوع کمی نیز برخوردار است. افزون بر این، آنها در برابر مطالب درسی که با سرعت کمی ارایه میگردد، بیحوصله میشوند، یعنی پشتکار لازم و کافی را در توجه به مطالب نشان نمیدهند و از پرداختن به آن صرفنظر میکنند. همچنین کودکان و نوجوانانی که ساعات زیادی مشغول تماشای تلویزیون میشوند، به فعالیتهای ذهنی که مستلزم «رمزگردانی» است نیاز کمتر و در نتیجه توجه کمتری نشان میدهند و فقط به دریافت اطلاعات، ثبت حسی و نگهداری آنها در حافظه کوتاه مدت بسنده میکنند. در چنین وضعی، اطلاعات وارد حافظهی بلندمدت نمیشود و با اطلاعات پیشین، یعنی ساختارهای ذهنی موجود پیوند لازم را پیدا نمیکند. بنابراین، یادگیری به درستی صورت نمیگیرد و در فرآیند بازگردانی اطلاعات ،اختلالات مشهود ایجاد میکند.
یکی دیگر از نگرانیهایی دربارهی تاثیرات تلویزیون از زمانی بود که تلویزیون تبدیل به یک رسانه عمومی شد و فیلمها و برنامههایی با مضامین خشونت در آن به نمایش درآمد. بعد از آن بیشتر توجهات به رابطهی بین خشونت در تلویزیون و پرخاش کودکان اختصاص یافت. و سوالاتی از قبیل آیا کاهش قابل توجه اوقات بازی کودکان و همچنین خشونتهای موجود در برنامههایی که کودکان میبینند، به افزایش رفتار پرخاشجویانه کودکان کمک نکرده است؟ و یا رفتاری که به احتمال زیاد از طریق بازی کردن تسکین داده میشود و تبدیل به یک رفتار اجتماعی میگردد با خشونتهای موجود در جعبهی جادو دو چندان نمیشود؟ و در مورد کودکانی که دوران کودکیشان را به جای بازی کردن، با مشاهده تلویزیون سر میکنند، چه باید گفت؟ واقعیت این است که خشونت، یا تعریف جزییات خشونت، گاهی در اصل موضعی دفاعی هستند و نمیتوان به طور کلی آن را حذف نمود، بلکه باید اندیشید که چگونه میتوان به الگوهای رفتاری و زندگی کودک نظمی بخشید که این خشونتها در زندگی او تاثیرات مخربی نگذارد. یعنی به طور کلی در سنینی با این پدیده آشنا شوند که بتوانند تمایز رفتارها را درک کنند و تشخیص دهند که چگونه و کجا چه رفتاری کنند.
وقتی پژوهشهایی در زمینهی نیاز تلویزیون در زندگی کودکان انجام میشود با خود فکر میکنیم آیا، میتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که تلویزیون چه تاثیری بر مهارتهای تحصیلی کودکان و نوجوانان ما دارد؟ و آیا قادر خواهیم بود مسیر فکری خود را تغییر داده و با اتخاذ بینشی علمی و زایشی به این سوالها جواب دهیم که چه کنیم تا تلویزیون بهعنوان وسیلهای اثربخش بر مهارتها، عملکردهای درسی و به طور کلی یادگیری و رشد همهجانبهی کودکان و نوجوانان ما اثری مثبت و سازنده داشته باشد؟ و این سوالی است که با حجم بینهایت برنامههای تلویزیونی و انواع کانالها به سختی میتوان به آن پاسخ داد.
خبر / رادیو کوچه
محمدرضا باهنر نایب رییس مجلس شورای اسلامی، روز یکشنبه، 30 اکتبر، اعلام کرد که طرح سوال از رییس جمهوری اسلامی «رسمیت یافته» و مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
به گزارش ایلنا، آقای باهنر در جلسه علنی امروز گفت که تعداد امضاهای طرح سوال از محمود احمدینژاد در حال حاضر به عدد ۷۴ رسیده است.
طبق اصل ۸۸ قانون اساسی، احضار ربیس جمهورب به مجلس برای پاسخگویی به سوالات نمایندگان، با امضای حداقل یک چهارم نمایندگان (۷۳ نفر) امکانپذیر خواهد بود.
پیش از این هیت رییسه مجلس از تجدیدنظر تعدادی از امضاکنندگان طرح سوال از آقای احمدینژاد و کاهش امضاهای این طرح به عدد ۶۹ خبر داده بود.
در پی رسمیت یافتن طرح سوال از ربیس جمهورب، علی مطهری نماینده تهران، که در اعتراض به عدم بررسی این طرح در مجلس استعفای خود را تقدیم هیت رییسه کرده بود، امروز گفت که استعفایش را پس گرفته است.
همچنین حسین سبحانینیا عضو هیت رییسه مجلس گفت طرح سوال از رییس جمهوری در جلسه هیت رئیسه بررسی میشود تا «روال قانونی خود را طی کند.»
وی افزوده است: «هیت رییسه مجلس امروز تصمیم میگیرد که طرح سوال از ربیس جمهورب را به کدام یک از کمیسیونهای تخصصی جهت بررسی ارجاع دهد و بعد از آنکه این کمیسیون درباره طرح سوال اعلام نظر کرد، مراحل بعدی طبق آیین نامه داخلی طی خواهد شد.»
کمیسیونی که سوال را دریافت میکند، موظف است حداکثر ظرف یک هفته با حضور نماینده معرفى شده رییس جمهوری و نماینده منتخب سوالکنندگان، به بررسی آن بپردازد.
رییس جمهوری وظیفه دارد ظرف مدت یک ماه از تاریخ دریافت سوال، در جلسه علنى حاضر شود و به نمایندگان پاسخ دهد، مگر آنکه به تشخیص مجلس، «عذری موجه» داشته باشد.
طرح سوال از رییس جمهوری، در ۵ تیر ماه گذشته با ۱۰۰ امضا تقدیم هیت رییسه مجلس شده بود.
بیشتر بخوانید:
«تلاش برای انصراف نمایندگان از استیضاح وزیر اقتصاد»
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
منبع: تغییر برای برابر
در پی اعتراض نسرین ستوده به استفاده از چادر، وی را به مدت سه هفته از ملاقات کابینی محروم کردند. او در نامهای به دو فرزندش دلایلش را بر عدم استفاده از چادر بازگفته است.
مهراوه و نیمای عزیزم!
مسوولان دوشنبهی پیش در عرض چند ساعت دو خبر کاملن متناقض به من دادند. در ساعت ٢ بعد از ظهر به من گفتند علاوه بر ملاقاتهای کابینی، مقامات قضایی با ملاقاتهای حضوری من در روزهای ۵ شنبه نیز موافقت کردهاند و سپس در ساعت 5 بعد از ظهر گفتند طبق تصمیم مسوولان زندان اوین به دلیل عدم استفاده از چادر، تنبیه شدهام و ٣ هفته از همان ملاقات کابینی نیز محروم هستم! خانوادهی ناهماهنگ مسوولان بین خودشان هم به احترام و محبت رفتار نمیکنند. نوعی هرج و مرج بر تصمیم گیریها حاکم است.
به یاد داشته باشید هرطور با دشمنانتان رفتار کنید، با دوستانتان رفتار خواهید کرد. دشمنی دشمنان هرگز خشونت رفتاری هیچ انسانی را توجیه نمیکند، چه رسد به آنان که دشمن نیستند. به جرات به هر دوی شما میگویم هر طور رفتار کنند، نه با آنان که خود را دشمن من میپندارند، دشمنی دارم نه خود را در گرداب قهر و کینهای که آنها به وجود آوردهاند غرق خواهم کرد.
مهراوه و نیمای عزیزم!
میدانید که چقدر دوستتان دارم. میدانید که مانند هر پدر و مادری در آرزوی سعادت و نیکبختی شما هستم اما بدانید هر تصمیمی بگیرم، بیش و پیش از هر چیز به شما میاندیشم زیرا موقعیت کودکان به گونهای است که باید در هر تصمیمگیری، ابتدا به آنان فکر کرد. معلوم است که ملاقات با شما برایم مهم است. معلوم است از اینکه ماههاست شما را بغل نکردهام رنج میبرم. از اینکه حتا از شنیدن صدایتان محرومام رنج میبرم اما عزیزانم، کارهای من، چه بخواهم چه نخواهم روزی مورد قضاوت شما قرار خواهد گرفت. بنابراین دوست دارم بدانید که: «اجازه نمیدهم بر خلاف قانون مرا با هیتی اجبارآمیز به دیدارتان بیاورند.» ترجیح میدهم کل سالیان تحمل حبسام را از دیدارتان محروم شوم تا به دلیل اسیر بودن به ناحق، به آنان اجازه دهم هر گونه اراده میکنند با من رفتار کنند و بر خلاف قانون مرا به حجابی اضافی و یا اجبار مضاعف وادار کنند.
بله، عزیزانم سالها قبل قانونی تصویب شد که همهی زنان ایرانی را ملزم به استفاده از حجاب شرعی نمود. زنانی که حجاب را قبول داشتند یا نداشتند، این حجاب را رعایت کردند، زیرا اگر رعایت نمیکردند طبق قانون مجازات میشدند، اما اکنون سخن مسوولان زندان آن است که چون شما اسیر مایید باید از حجابی مضاعف (یعنی چادر) استفاده کنید، در حالیکه نه تنها قانون چنین شرطی را برای حجاب نگذاشته است بلکه حتا زندانیان سیاسی از استفاده از لباس فرم زندان معاف هستند.
من به قصد «مقاومت» کاری نکردم. به قصد اجرای قانون در تمامیتاش اقدام کردم و از پوشیدن چادر امتناع نمودم. چون نمیخواستم خانوادهام و به ویژه کودکان خردسالم با مشاهدهی چادر اجباری برای مادرشان که چادری نبوده است، بدانند تحت چه فشار روانی و تحقیر آمیزی زندگی میکنیم. با خود فکر میکردم این کار من که با ظاهری آرام به دیدن خانواده میروم، به نفع مسوولان زندان است، زیرا مدام فشار روانی شبانه روزی خود را از خانواده پنهان میکنیم اما به هر حال حتا اگر به نفع زندان هم باشد، من هدفی جز اجرای «تمامیت» قانون ندارم.
مهراوه و نیمای من
کودکان عزیز و دلبندم
بدانید، در کنار همهی هویتهای اجتماعی، شغلی و خانوادگیام به مادر بودنم و به ویژه اینکه مادر شما دو تن هستم میبالم و به این یکی بیش از همه چیز میاندیشم و فکر میکنم. بنابراین با صدای بلند اعلام میکنم: «من یک مادرم» و نمیخواهم کودکانم مرا در هیتی اجبارآمیز و تبعن تحقیرآمیز ببینند. نمیخواهم کودکانم فکر کنند که دیگران میتوانند با استفاده نابهجا از قدرت، هر عمل غیرقانونی را به آنها تحمیل کنند.
میدانم شما به آب، غذا، خانه، خانواده، پدر و مادر، محبت خانواده و دیدار با مادرتان نیاز دارید اما به همان اندازه به آزادی، امنیت اجتماعی، قانون مداری و عدالت نیاز دارید و بدانید که این مفاهیم در هیچ کجای دنیا راحت به دست نیامدهاند. هیچ کجای دنیا «قانون» با نوشتن روی کاغذ پارهها اجرا نشدهاند. درخواست و پا فشاری ما برای اجرای قانون، به قانون هویت و موجودیت میبخشد. بنابراین بدانید «من» و «شما» با هم قانون را میسازیم. میبوسمتان هزاران بار و از اینکه ماههاست آغوشم از شما تهی است البته رنج میبرم اما امیدم به آن است که این رنجها بیهوده نباشد.
قربان هر دوی شما
نسرین
مهر ٩٠ اوین
پیمان عابدی/ رادیو کوچه
در دورهی صفویان، شاعران و ادیبان دربارنشین، نگرش شاه طهماسب بر ادبیات را دلیلی بر کوچ خود از ایران و پناه گرفتن در خاک جادویی هند میدیدند. در دربار صفوی شعر خریدار چندانی نداشت، زیرا آنان ترک زبان بودند و حتا بعضی از آنان به ترکی شعر میسرودند و از این گذشته، مردانی بودند خشن و متعصب و اکثر وقتشان صرف درگیریهای مذهبی، کشتار مخالفین و تصفیهحسابهای خانوادگی میگذشت و چندان انگیزهای برای حمایت و پرورش شاعران نداشتند. پس عجیب نبود اگر شعر فارسی پناهگاههایی در خارج از مرزهای ایران پیدا مینمود که یکی از این قلمروها، قلمرو حکومت گورگانیان هند بود. اما مهاجر دورهی صفویه مهاجر از ذهن و زبان نبود؛ مهاجرت او بیشتر به سبب انگیزههای مادی بود. شاعر آن دوره فرصتی جز مطالبات خود را نمیشناخت. فرصتی اگر بود برای افراط در نازک خیالی و تصویرگری زلف یار بود. روزگار سیاهی برای آن شاعر چیزی نبود جز عدم برآورده شدن نیازهای مادی او. به همین دلیل است که دشوارنویسی در این دوره نفس اندیشه انتقادی شعر فارسی قرن هفتم را به باد میدهد و در چم و خم زلف و عشوه و عشوهفروشی دلبران و دلدارها فرو میماند.
در دوره قاجار اما علت مهاجرت و کوچ فردی و جمعی اهل نظر و اندیشه، صورتی دیگر به خود گرفت. میتوان نهادن نخستین سنگ بنای مهاجرت در این دوره را آغاز به ترجمه و شدت گرفتن آن در دربار قاجار نامید. در میان متفکران عصر قاجار، گروهی که شیفتهی ظاهر دلفریب تمدن غرب بودند، به مرور شتابزدهی تاریخ اروپا پرداختند. هرچند که در این میان چیزی جز گیجی عایدشان نشد. اما طیفی دیگر با مرور گیجی و در به در شدن طیف نخست، تحلیل و غور در معانی و مفاهیم را پیش گرفته و به زیرساختهای اندیشهای در جهان غرب اشاره داشتند. مهاجرت در خانهی زبان نخستین اتفاق در این عرصه بود. تبعات این تحول را میتوان در رفتارهایی چون تاسیس چاپخانهها و مدارس به وضوح دید. پس از آن است که تامل بر اندیشههای دیگر در میان اهل فکر و اندیشهی ایران حاصل میآید. اما از طرفی تودهی مردم با محصولاتی مواجه میشوند که هیچ شناختی از مختصات ظاهری و درونی آنها ندارد. شاید بخشی از رفتارها و عکسالعملهای روانی ما ایرانیان در همین دوره است که باعث فشاری جانبی بر روشنفکری ما میشود و بدنه اندیشهی ایرانی مواجه شده با دنیای غرب به سمت نامعلومی میرود. روشنفکرانی چون «رضا قلی خان هدایت»، «میرزا فتحعلی آخوندزاده»، «میرزا ملکم خان»، «مستشار الدوله»، «میرزا علی خان امین الدوله»، «اعتماد السلطنه» و… چهرههایی شاخص هستند که با حوصله و تامل، اندیشه و تفکر غربی را ارزیابی کرده با آن روبهرو میشوند.
از حسن اتفاق همین رویاروییها است که مثلن امیرکبیر، رضاقلی خان را به نوشتن «سفارتنامه خوارزم» ملزم و بعد هم وی را برای وزارت معارف وقت معرفی میکند. «آخوندزاده» در تفلیس به آشنایی گستردهای با ادبیات و فلسفه اروپا و سپس به مطالعهی حکمت اسلامی میپردازد. تامل بر نمایشنامههایی که از آخوندزاده به جا مانده است نشان میدهد که او با درنگ و هوشمندی بر واقعیتها نظر داشته و در پی آن، به منظور آفرینش پرسش و زنده ساختن حس جستوجو برای دانستن، قالب نمایشنامه را برمیگزیند تا در بیداری ایرانیان و برون جستن از تنگنای صبر و سکون، نقش متفاوتی را ایفا کند. شاید بتوان او را از نخستین چهرههای ادبیات مهاجرت ایران برشمرد؛ چهرهای که در رفتار زبان با مسئله مهاجرت، نوشتن در سرزمین دیگران را به ذهن متبادر میکند. او آثاری چون «تمثیلات» (1895 چاپ ترکی)، (1291 هجری قمری ترجمه فارسی) را مینویسد و مکتوباتش تیغ تیز انتقاد را متوجه نظام استبداد قاجاری و ناکارآمدی رفتار و بینش سیاسی-اجتماعی و اقتصادی آنان میسازد. تامل بر اثر دیگر او یعنی «الفبای جدید»، نشان از گمانهزنیهای بیپروای او بر عوامل عقبافتادگی و فقر مادی و معنوی ایرانیان است.
شخصیت مهم دیگری که باید به او اشاره کرد «زینالعابدین مراغهای» است که در چهل سالگی به روسیه رفت و تابعیت آنجا را پذیرفت و پس از هجرت دایمی به ترکیه، «سیاحت نامهی ابراهیم بیگ» را در استانبول نوشت و بدون ذکر نام مولف منتشر کرد. مراغهای با نگاهی طنزگونه احوالات سیاسی، فرهنگی و مذهبی جامعهی ایران را به بوتهی نقد میکشد. درواقع ادبیات مدرن در ایران میوه درک انتقادى از فرهنگ و سیاست بود که از نیمه سده نوزدهم میلادى در آثار نواندیشانی که ذکر کردم ظهور کرد. اغلب افرادى را که نام بردم، یا مهاجر و مهاجرزاده بودند و یا به دلایل سیاسى در تبعید مىزیستند. توجه کنیم که اینان همگى به نقد ادبى همچون دریچهاى بر نقد فرهنگ بىرمق و راکد سنتى و طبیعتن از طریق نقد استبداد قاجارى، مىنگریستند. یعنى مدرنیته در ایران با نقد رادیکال از گذشته آغاز شد و البته طبیعى است که چنین باشد، زیرا «خرد مدرن» چیزی جز درک نقادانه نیست.
فهرست منبعها
1-مجله کارنامه. شماره28. سال81 /شماره24. سال80 /گفتوگو با حورا یاوری. کارنامه. شماره 48و49. بهمن واسفند83. ص102
2- ملیحه تیرهگل، مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید 75ـ1357، تگزاس، 1998
3-رامین جهانبگلو. مقاله «هدایت و تجربه مدرنیته». کارنامه. شماره41. اسفند82
4-شهریار وقفیپور. مقاله «منطق شهرزادی میل»- نگاهی به رمان آزاده خانم و نویسندهاش. کارنامه. شماره46و47. آذر و دی83
5-رضا قاسمی. همنوایی شبانه ارکستر چوبها. چاپ ششم، تابستان84. نشر نیلوفر
6-حافظ موسوی. ادبیات مهاجرت در بوته نقد. کارنامه. شماره47. آذر و دی83. ص94
7-حافظ موسوی. ادبیات مهاجرت در بوته نقد. کارنامه. شماره45. مهر83. ص88
8-سپیده زرین پناه. گفتوگو با رضا قاسمی. کارنامه. شماره33. اسفند81. ص112
9-www.natoor.khabgard.com. گفتوگوی پدرام رضاییزاده با بهرام مرادی. مهمان ناخوانده در شهر بزرگ. 24تیر 1385
10-www.dibache.com. گفتوگو با دیگران. میزگرد پست مدرن. گفتوگوی علی اصغرقره- باغی با اکبر معصوم بیگی و محمد بهارلو
یکشنبه 8 آبان 90 / 30 اکتبر 2011
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات یکشنبه ایران
پسنشینی تند- «رم قبلهی من نیست»- اکبر ترشیزاد
بخش اول خبرها
دایرهی شکسته- «جوانههای خیال»- مهشب تاجیک
روزنگاشت- «نقاشی و هنر با آغداشلو»- محبوبه شعاع
بخش دوم خبرها
ناقوس تبعید- «پناهگاههایی در خارج از مرزهای ایران»- پیمان عابدی
مجله خبری کابل- آرین
پرسه- سیمین
بخش سوم خبرها
محسن برزگر / دبیر فرهنگی انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی و عضو دفتر تحکیم وحدت
به یاد ستارهی در زنجیر سیدضیا نبوی
(نیمه تحلیلی وجودی بر انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در بازه ی زمانی 87-88)
تقدیم به تمامی اعضا و فعالین انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل،
اگر زندگی بیمعنای آدمی را معنایی باشد، من آن را در آنچه روزگاری در اتاق کوچک ساختمان عمران بر ما گذشت یافته بودم، به گونهای که پیش از آن حال و آینده هر چه بر من رفت و خواهد رفت برابرش همه لحظاتی تهی از معنا مینمود که محکوم بودم تا ابد پوچی خرد کنندهی آن را بر آینهی هستیام تحمل کنم.
اگر انسانیت را وجودی باشد من آن راجز در جهانی که نسل بر باد رفته ساخته بود نیافتهام، نه آنکه من آنها و انسانها یکسر خوبی باشیم و پاکی، که همهی ما جز گونههایی منحط، هیچ نیستیم. اما گاهن درگوشهی کوچکی از جهان حادثهای رخ میدهد تا آدمی سرخورده و مغموم از هر آنچه برای انسانیت کرد و مغلوب شد بار دگر امیدی برای هستن خود بیابد، امیدی در رد جاودانه امید خودکشی دسته جمعی.
ابتدا بنا بود هر کدام از دوستان نوشتن خاطرات خود را آغاز کنیم. شاید به اعتقاد بسیاری کارمان بیمعنا بود، اما معتقدم روی کاغذ آوردن آنچه بر ما گذشت نه تنها سندی میشود بر وجود چندین سال زندگی مشترک در جهانی که ساخته بودیم بلکه میتواند تجربهای گرانبها باشد برای بسیاری از تشکلهای مختلف دانشجویی بالاخص در دانشگاه نوشیروانی که در تشکلهای دانشجویی مختلف بر سر کار آمدند؛
اما نه من جرات آن را داشتم و نه دیگر دوستان. تصمیم گرفتم برای خودم هم که شده تحلیلی مختصر داشته باشم بر موجودیت انجمن اسلامی دانشجویان در برهه ی زمانی 87-88 تا شاید بتوان بعدها درسهایی هر چند کوچک در دنیای به اشتراک گذاشتن تجربیات از آن گرفت.
در برههی زمانی 87-88 پیش از آنکه دانشگاه، این آخرین سنگر آزادی توسط بنیاد گرایان فتح شود، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل بیشک از مهمترین و فعالترین انجمنهای اسلامی در سطح کشور بود. انجمنی که شاید نتوان ماهیت وجودی آن را کاملن سیاسی تعریف کرد زیرا در آن بازهی زمانی در بسیاری از حوزههای فرهنگی (جلسات هفتگی بحث فرهنگی روی چمن روبهروی دفتر انجمن اسلامی) و گاهن در احقاق حقوق صنفی و غیر صنفی دانشجویان (اعتصاب غذای آبان ماه 87، اعتصاب غذای سال اردیبهشت 88 در اعتراض به فشار وارد بر فعالین و تشکلها، جمعآوری امضا در اعتراض به طرح تفکیک جنسیتی و…) فعال بود. برای من بدیهیست در آنچه پس از انتخابات سال 88 در شهر بابل رخ داد آگاه کردن دانشجویان در حد توان خود و فراهم آوردن فضای محرک دانشجویان برای درگیری و کنشگری آنها در بسیاری از مشکلات و مسایل اجتماعی فرهنگی و سیاسی و در یک کلام پویایی دانشگاه نوشیروانی و در سطح بالاتر شهر بابل (پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88) انجمن اسلامی این دانشگاه نقش بهسزایی داشت. (گرچه انتقاداتی نیز بر آن وارد بود که در این نوشته قصد پرداختن به آن را ندارم و آن را موکول به نوشته های بعدی میکنم) برای این موفقیت نسبی در این برههی زمانی از دیدگاه من چند دلیل اصلی وجود داشت که با وجود آنکه به هم وابستهاند اما سعی کردهام کلیت آنها را در زیر 2 مقولهی اصلی بیان کنم و سعی کردهام در این نوشته به گونهای مختصر به آنها بپردازم:
1. مدیریت شورایی به مثابهی جمهوری آرنتی:
مدیریت شورایی در انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل ساختاری بود که نه از ابتدا در آن وجود داشت و نه در اساسنامه آنچنان یادی از آن شده بود. بلکه رفتاری جمعی بود که بر اساس آنچه در عمل و بر اساس مبانی مبتنی بر دموکراسی و اصل آزادی و شرایطی که در آن برههی زمانی با آن درگیر بودیم بنا گذاشته شد. از آنچه که من به یاد میآورم سابقه ی آن به جلسهای بر میگشت مربوط به برگزاری برنامهی 16 آذر در سال 86 در زمان ریاست پروفسور نجف پور. گرچه در جلسهای که در آن روز برگزار شد کلیت قضیه از قبل توسط اعضای قدیمی انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی به تصویب رسیده بود اما در مورد جزییات در آن روز در میان جمعی از فعالین به بحث و نظر خواهی پرداخته شد و حتا بعضی از کلیات آن نیز با رای اکثریت جمع حاضر تغییر کرد به گونهای که که بسیاری از قسمتهای آن برنامه با رای و نظر اکثریت فعالین و اعضا تصویب شده و به اجرا رسید اما این تنها نمای کوچکی از آنچه بود که بعدها بهعنوان ساختار کلی این تشکل مورد استفاده قرار گرفت و به عرصهی عمل درآمد. در این ساختار حضور تمام فعالین و اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی برای تصمیمگیری راجع به جهتگیریهای این تشکل در مورد مسایل مختلف، نحوهی برخورد با این مسایل و جزییات مهم آن و شیوهی اجرای تصمیم آزاد بود. دانشجویان که بسیاری مواقع تعدادشان از 25 نفر هم میگذشت در جلسات همه بدون استثنا از شورای مرکزی انجمن تا نمایندگان بعضی از کانونها که بعضن در جلسات شرکت میکردند دارای یک حق رای بودند. همه با هم برابر بودند و در اظهار عقیده اشان آزاد و موضوع مورد بحث قرار میگرفت و با رای اکثریت یکی از گزینههای ممکن انتخاب میشد، سپس به همین شکل راجع به جزییات مهم و نحوهی اجرای تصمیم گیری، تصمیم میگرفتند (گرچه مسوول هر کار در انجام وظیفهی خود با توجه به تصمیم کلی راجع به جزییات وظیفه ی خوداز آزادی عمل برخوردار بود.)
این روند به این صورت از آنجا آغاز شده بود که درآبان ماه سال 87 در پی تلاش برای بهبود غذای سلف، اعضای شورای صنفی به این نتیجه رسیده بودند که تلاش شان برای بهبود غذا از راه مذاکره تاکنون نتیجه بخش نبوده و دانشگاه با سیاست وقتکشی و دور زدن وعدههای خود و زدن حرفهای دوپهلو عملن تلاشی برای انجام آن به عمل نمیآورد، در آن در زمان بسیاری از فعالین انجمن اسلامی که به شدت به بدی غذای سلف انتقاد داشتند و خواستار برگزاری جلسه ای با حضور دانشجویان برای تصمیمگیری راجع به این قضیه شده بودند، اعلام کرده بودند در هر صورت اعتصاب غذایی را برای رسیدن به خواسته ی خود عملی خواهند کرد. در کنار آن وضعیت کانونها و تشکلهای مستقل دانشجویی که توسط دانشجویان انتخاب میشدند (البته لازم به ذکر است روی استقلال و منتخب بودنشان تاکید دارم) مدتی بود که در زمان ریاست دکتر شکری رییس جدید دانشگاه به رکود و انفعال دچار گشته بودند. در جلسهای که با حضور 30 تن از دانشجویان برگزار شده بود، دانشجویان معترض به وضعیت تاکید داشتند که اعتصاب غذا برگزار شود و با توجه به آوردن اکثریت آرا با وجود مخالفت نمایندهی شورای صنفی و بعضی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی(از جمله شخص من) به تصویب رسید و جزییات آن به بحث گذاشته شده و راجع به آن در همان جلسه توسط 30 نفرکه مایل به حضور بودند مورد بحث و رایگیری قرار گرفت. پس از آن در بسیاری از تصمیمات مهم این تشکل نه تنها اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی بلکه این فعالین و اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی بودند که در تصمیم گیری ها شرکت می کردند و بحث یا موضوعی با رای اکثریت تصویب و یا رد میشد. در این ساختار هر فرد یک رای و همه در رای و کنش خود آزاد و برابر بودند. در این بین شورای مرکزی بیشتر مدیریت و هماهنگی جلسات و اجرای تصمیمات به کمک فعالین را بر عهده داشت گرچه در جلسات آن معمولن جز فعالین انجمن اسلامی و گاهن بعضی از اعضای کانونهای و شورای صنفی شرکت نمیکردند. روی هم رفته تعداد حاضرین در جلسات به طور میانگین 25 نفر بود، گرچه گاهن از آن کمتر و یا به 30 نفر و بیشتر هم میرسید. این شکل از مدیریت باعث میشد فعالین غیر از شورای مرکزی نیز در بسیاری از مواقع احساس مسوولیت کنند (مثال آن بسیاری از فعالیتها از جمله برگزاری 16 آذر 87 بود که با وجود مخالفت اعضای بعضی از کانونها با برگزاری آن پس از آنکه با رای اکثریت حاضرین در آن جلسه به تصویب رسید پس از اجرا شدن برنامه توسط انجمن اسلامی دانشجویان همان اعضا در آن تجمع شرکت نمودند و یا اعتصاب غذای سال 88 که با توجه به فشارهای بهوجود آمده بر فعالین انجمن اسلامی، محدودیت و اعمال فشار بر کانونها و جلوگیری از فعالیت آنها با سیاستهای وقتکشانهی مسوولین دانشگاه، اعتصاب غذای اعتراضی فعالین انجمن اسلامی با حمایت کانونهای دانشجویی همراه شد) در کنشها فعالانه شرکت کنند و مشکلی که برای هر عضو این مجموعه پی بیاید مشکل و درد خود بدانند این نوع تصمیم گیری باعث میشد تا آن انسانها در میان عدهای انسان آزاد، از آزادی انتخاب خود بهره جویند و بر سرنوشت خویش تاثیر بگذارند. در عرصهی عمومی میان انسانها شرکت کنند و تجربهای مستقیم از آزادیای که به تعبیر آرنت بزرگترین نوع آزادیست بیابند. انسانهایی که از جامعهی تودهای یک دانشگاه که در آن هر انسان تک افتاده احساس بیهویتی خواهد کرد. چیزی بیش از پیروی از حکم هر کس در روزمرگی خود از زندگی میخواستند و اینگونه در تشکلی آزاد به جهانی دست یافته بودند که خود آن را ساخته بودند. قدرتی نه ناشی ازسلاح رعب و وحشت یک نهاد خودکامه، بلکه ناشی از قراردادی که عده ای با هم می بندند بهدست آوردند و تحت لوای آن قرارداد قدرت به فعلیت رساندن آنچه شخصا فردی و عمومی میخواهند به شدت افزایش دادند این قدرت در آن اعضا بر اساس آن قرارداد نانوشتهی عمل در قالب این تشکل بوجود آمده و هنگامی که در مسایلی که به دیگر تشکلهای منتخب دانشجویی از جمله دیگر کانونها و شوراها بسط مییافت افزایش می یافت.
2.
در اینجا میخواهم به مسئلهای که در آن زمان توسط بعضی از اعضای بسیج دانشجویی و حتا بعضی از اعضای سابق انجمن اسلامی که پس از آن به طور کل از فعالیت سیاسی دوری گزیده بودند پاسخ بدهم.
دوستی به نقل از اعضای بسیج دانشجویی میگفت که ساختار انجمن اسلامی ساختاریست مبتنی بر ردهبندیهای تشکیلاتی که عدهای در سطح اول، عدهای در سطح دوم، عدهای در سطح سوم قرار دارند که سطح دوم اعضای شورای مرکزی و سطح اول را هیچ کس نمیشناسد. گرچه این نوع از سطحبندی در بعضی تشکلها وجود دارد که به عنوان مثال شاید بسیج دانشجویی به عنوان نهادی که زیر نظر سپاه پاسداران است، سطح اول خود را بهخوبی نشناسد و اتاق تصمیمگیریاش در مکانی بیرون دانشگاه باشد یا حاکمیتی توتالیتر مانند آلمان نازی و شوروی استالینی از چنین ساختاری بهرهمند باشد اما پرواضح است که این موضوع در مورد انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی که اصل آن بر گردش و دراختیار بودن اطلاعات برای همه و تصمیمگیریها در آن به این شکل انجام میشد، صدق نخواهد کرد و حتا غیرممکن خواهد بود. در برههی زمانی 87-88 اعضای تشکل انجمن اسلامی قائل به پخش اطلاعات و حتا اطلاعات درون گروهی نه تنها به تمام فعالین بلکه به کل دانشجویان دانشگاه بودند، فعالیتی نبود که به اطلاع دانشجویان نرسد. مذاکره، سوال و جوابی با مسوولین نبود که دانشجویان کل دانشگاه را از آن بیخبر بگذارند. اصل بر آگاهی همه از تمام اطلاعات و مسوول بودن انجمن اسلامی در برابر تمامی دانشجویان بود و این تعهد نانوشتهای بود که این تشکل در برابر دانشجویان نوشیروانی بر عهده گرفته بود. تشکلی که لا اقل درعمل، کلیت مجموعهی آن همواره به اصول دموکراسی پایبند بود، مسئلهای که گاهی اوقات مورد انتقاد برخی از افراد درون مجموعه انجمن اسلامی قرار میگرفت. این نوع از فعالیت آنچنان برای عدهای غیرقابل باور بود که دوستی که سابقن از فعالین انجمن اسلامی بود و بعدها از هر فعالیت سیاسی دوری گزید گمان میکرد که انجمن اسلامی با رفتاری که شاید مورد قبول او نبود تحت نظر چند نفر خاص اداره میشود، چند نفری که در تنها یکیاشان از جمله حاضرین در تصمیمگیریها و یکی از آن تعداد رایدهندگان در برههی زمانی 87-88 بود.
عرصهی عمل:
آنچه در این بخش بنا به پرداختن آن دارم، عرصهای است که هانا آرنت، فیلسوف سیاسی منتقد قرن بیستم بالاترین وجه زندگی انسان می دانست.
درگیری در عرصهی عمل، به جای نگاه به جهان به عنوان ابژهیشناسایی و کنش در راستای صرف پیش فهمهای ناشی از ایدئولوژیها و مبانی متافیزیکی، یکی از دلایل پیشبرد انجمن نوشیروانی به سوی ساختار شورایی و دوری از نگاه ایدئولوژیک صرف به جهان بود.
در دانشگاههای مادر که در آن دانشکدههای جدا و فضای بزرگ فعالیت در دانشگاه؛ و همچنین فضل فروشیهای مبتنی بر مطالعات بسیار و آشکارگی ارادهی معطوف به برتری جستن و اثبات خویشتن به شکلی نبرد گونه در میان فعالین وجود دارد، طرز تفکر همواره موجب اختلافات بنیادین در میان فعالین و تشکلها در میان حامیان چپ و راست و دیگر ایدئولوژیهای موجود است، به گونهای که آزادی خود را نه در تعاملی قراردادی با تشکلهای دیگر بلکه در نابودی یکدیگر میجویند، فعالیت سیاسی آنگونه که در آن برههی زمانی در دانشگاه نوشیروانی وجود یافته بود نه کنشی معطوف به رسیدن به هدفی متعالی و آرمان شهری ماورایی بود بلکه کنشی بود به مثابهی همواره در راه بودن، این نوع از زیستسیاسی که نه به صورت خود آگاه بلکه با مرور زمان و با توجه به شرایط موجود شکل گرفته بود و اخلاقی بودن و پایبندی شورای مرکزی انجمن اسلامی به طور اخص و شورای عمومی فعالین به طور اعم به اصول، آن را میسر ساخته بود، کنشی بود در جهان عمومی انسانهای آزاد که فعالین انجمن اسلامی با توجه به جهان بودگی خود، درعرصه ی عمل با جهان درگیر میشدند و نوعی از کنش سیاسی را طرح میانداختند که ناشی از مطالباتشان در برهههای مختلف زمانی و جهان بودگی اشان بود، پرواضح است که اتهام براندازی به چنین تشکلی که بنیادش بر پافشاری بر مطالبات خود آن هم نه صرفن بر اساس ایدئولوژی پیشینی و مبانی متافیزیکی و پیش فهمهای مربوط به آن و اصل قهرمانی بلکه با توجه به جهان بود گی اعضا بود کاملن بی اساس است، بوده و خواهد بود. نه اینکه این افراد از سواد سیاسی و اطلاع راجع به مکاتب سیاسی و تاریخی بیبهره بودند که در این تشکل گرایشهای مختلفی از چپ، لیبرال، سنتی و مدرن مشاهده میشد و بسیاری در زمینه ی مورد علاقهی خود مطالعات بسیار داشتند، بلکه این زیست و در گیری آنها برابر واقعیات ملموس جهان و آنچه در عرصهی واقعی زندگی رخ میداد و خود آن را دیده، با آن درگیر و لمسش میکردند، بود که مطالبات و کنشهای آنها را در این عرصه شکل میداد، به جای تفسیر جهان و هستی خود بر پایهی پیشفرضهای ایدئولوژیکی و متافیزیکی. و این از دید من تشکل در میان انسانهایی بود که بسیاریشان از نظر شخصیتی و عقیدتی با یکدیگر متفاوت بودند و دگرگونه میاندیشیدند گرچه پر بیراه نخواهد بود اگر اذعان کنم پایبندی به اصول اخلاقی در میان بسیاری از آن افراد در بنیان نهادن چنین دیدی (هرچند نا خود آگاه) به کنشها برنامهها، استراتژیها و تاکتیکهای این تشکل موثر بود، منظور اصلن این نیست که آنها از پیش فهمهای معمول کاملن رها بودند که چنین چیزی در عالم انسان غیرممکن است، مسئله این است که با وجود پیش فهمها و اعتقادات متفاوت که لازمهی هر تشکل آزاد و متکثر است، در طرح اندازی کنش سیاسی، درگیری فعالانهی آنها با جهان اطراف بود که سیاستهای کلی آن انجمن را رقم میزد.
نکتهی دیگری که در این زمینه باید مطرح شود آن است که هیچ نهاد فرهنگی، صنفی و… بدون حمایت یک تشکل سیاسی که میتواند حتا صنف هنرمندان، اتحادیه کارگری و … باشد نمیتواند از آزادی و امنیت و تحقق آن حقوقی که فرهنگ و علم و هنر در آن مجال شکوفایی و رشد خواهد یافت برخوردار باشد، به همین دلیل شاید بسیاری از اشخاص که در آن عرصه ی عمل شرکت میجستند، نه عدهای سیاستمدار، بلکه دانشجویانی بودند که در زمینههای مختلف حقوقی، صنفی، فرهنگی و هنری از آنچه میبایست داشته باشند بهدلیل بسته بودن فضا بیبهره بودند و صدایشان که در آن هنگام اعتراض به دریافت حقوقشان در عرصهی عمومی شکلی سیاسی میگرفت (و این حمایت تشکلی منسجم و حتا سیاسی از این نهادها و حقوق به صورت حمایت این تشکل، از آزادی بود) بهعنوان مثال شخص خور گرایشات فرهنگیام در آغاز فعالیتها به شدت بر گرایشات سیاسی میچربید و این تنها بسته بودن فضای فرهنگی در آن زمان و عدم وجود آزادیهایی که لازمه ی کار در زمینههای محتلف فرهنگیست بود که به سیاست و کنش سیاسی برای حمایت از آزادی و حفظ حقوق انسانی در هر زمینهای روی آوردم.
3.
آخرین انسان: (پرداختی کلی به فردیتهای یک نسل بر باد رفته)
آنچه در میان اعضای انجمن اسلامی (کل فعالین آن تشکل در آن برههی زمانی رخ داد، پایبندی به اصولی بود که در مواقع سخت این تشکل را نجات داد، اخلاق امری نسبی است، هر تعریفی برای آن در نظر بگیریم هیچ دلیلی برای اثبات آن جز رجوع به مبانی متافیزیکی نخواهیم داشت، اخلاق که نوع بورژوایی آن ریاکارانه و حقیرانه به ما کمک میکند تا بتوانیم یکدیگر را تحمل کنیم و در کنار یکدیگر زندگی کنیم و کمترین صدمه را بهم بزنیم؛ در انجمن نوشیروانی ما نه صرفن عدهای انسان اخلاقگرا (گرچه بسیاری از آن بهره مند بودند) عدهای بودیم که سعی میکردیم حدالامکان به اصول پایبند و بر مبنای عقلانیت عمل کنیم، عدهای که در مواقع بحرانی از خود میگذشتند و به تصمیم اکثریت تن میدادند، عدهای که نمیتوان گفت کاملن از جزماندیشی تعصب در زمینههایی مبرا بودند اما میتوان گفت حدالامکان در آنچه در نسبیگرایی که در عرصهی عمل با آن درگیر بودند میخوانند، از تاثیر جزمیتها و تعصبها در این عرصه پرهیز میکردند، مسئله این است که بسیاری اوقات همگان در برابر آرای جمعی با حفظ حقوق فردی و آزادانهی خود، با اختیار، فداکارانه به تصمیمات جمعی تن میدادند حتا اگر با جزییترین اعتقاداتشان در تضاد بود، در مواقع بحرانی، خود به تنهایی به جای خالی کردن عرصه، بار تمام مشکلات را به دوش میکشیدند تا اعضا دوباره به توافقات خود بازگردند و کار را از نو آغاز کنند و در این راه گاهن هزینههای سنگینی نیز متحمل میشدند، شاید در بسیاری از مواقع حتا آرای شورای عمومی با آرای شورای مرکزی (بهعنوان مثال جلسه ی تحکیم وحدت حول مسئلهی انتخابات 88) در تضاد قرار میگرفت اما در نتیجه حتا یک تصمیم هم نمیتوان یافت که بدون تایید اکثریت توسط تشکل انجمن اسلامی اجرایی شده باشد و در عین حال افراد از حقوق آزادانهی خود محروم شده باشند، همانگونه که در بالا اشاره کردم، خود را در برابر تمام دانشجویان دانشگاه نوشیروانی مسوول میدانستند و هرگونه پردهپوشی در عمل و معاملات پشت پرده را بر خود حرام، بر اساس قرارداد نا نوشتهای تمام اطلاعات کارها را به دانشجویان ارایه میدادند، و هیچ چیز را برای آنها متفاوت و دروغین مطرح نمیکردند (که خود را تنها در درجهی اول در برابر شرافت خود و در درجه ی بعدی برابر دانشجویان مسوول میدانستند، از تمام پتانسیلهای قانونی برای رسیدن به حقوق اولیهی خود استفاده میکردند و اگر موفق نمیشدند به دانشجویان اعلام میکردند وپس از آن دست به اعتراض میزدند (تلاش بسیار برای قانونی کردن انجمن اسلامی دانشجویان و فعالیت در تشکلی قانونی) همدیگر را نقد میکردند و در حد امکان از کجرویها و اشتباهات یکدیگر جلوگیری میکردند، با گذشت اشتباهات یکدیگر را میبخشیدند و اگر اشتباه بزرگی کردند با تمام توان سعی در جبران آن مینمودند، برای تمام آنچه در این بخش بیان شد و جایگاه والای این تشکل در تاریخ تشکلهای دانشگاه نوشیروانی دلایل و مصداقهای بسیاری موجود است که اکنون مجال پرداختن به آنها نیست، 3سالی که از اردیبهشت 86 تا ترم بهمن 88 در آن انجمن در کنار هم فعالیت کردیم(بالاخص مهر87 تا خرداد88) بهترین روزهای زندگیمان بود، روزهای زندگی نسلی که بزرگترین آزادی را تجربه کرد و… نابود شد. (برای آنچه در این بخش در مورد فردیت اعضای انجمن اسلامی آوردهام مثالها و مصداقهای بسیاری از کنشهای هر کدامشان دارم که از آنجا که ممکن است اسامی بعضی را از قلم بیاندازم از آوردن اسامی و مصداقها خودداری میکنم.)
موخره:
همهی ما از آن روز تا کنون بسیار تغییر کردهایم لحظههای خوب بسیار را تجربه کرده بودیم که شاید دگر در زندگیمان تکرار نشود، آنچه میخواستیم، کردیم و برایش از بسیاری چیزها گذشتیم، نه آنکه بخواهیم لاجرم چیزی مادی، ستایشی یا قدرتی بهدست آوریم بلکه آن خود گونهای از زیستن بود که بر گزیدیم، آزادی را دیدیم، چرا که خود آزاد بودیم، سایهی انسانیت را تعقیب کردیم و بدان دست یافتیم، هر آنچه گفتهاند و بگویند، اهمیتی نخواهد داشت که بسیاری هم آن زمان و هم این زمان یاوههای بسیار گفتهاند، حتا شاید دگر کسی نامی نیز از ما نبرد، شاید بسیاری فراموش کنند که در آن زمان دانشجویان نوشیروانی (تمامی دانشجویان نوشیروانی) چه کردند، حتا شاید خود آنها نیز فراموش کنند، شاید فردا در پس زندگی روزمرهای که گریبان همهی ما را میگیرد و خواهد گرفت و به ناچار لااقل لحظاتی تسلیمش میشویم، یکی حاکم شود، دیگری جلادی و یکی دزد…شاید من گوشهای بنشینم و به این فکر کنم که چرا مانند دوستان قدیمیام مدارج ترقی علمی را طی نکردم، چرا پولی نیندوختهام، اما هیچگاه نمیتوانم انکار کنم که اگر تا ابد زیسته باشم تنها برای آن سالی بود که آزادی و انسانیت را لمس کردم، سالی که گویی یکسر تمام زندگی ما بود؛ پیش از آنکه هر کداممان تنها شویم و بازگردیم به میان تودههای بیهویتی که در پس زندگی مرگ را میجویند، پس از آنکه هر کداممان در کنج تنهایی خود به مانند خوره روح خود را بخوریم و بتراشیم، هنوز هم گاهن دوستانی قدیمی را که در دسترس هستند میبینم، با دیدنشان گویی جانم به روزگار گذشته باز میگردد و وقتی از آنها جدا میشوم تنها آه عمیقی برایم بر جا میماند، اگر همگان نیز آنچه روزگاری دانشجویان نوشیروانی کردند فراموش کنند، آن سال در قلبها و در وجود آن نسل ماندگار خواهد ماند، نسلی که خواست، جنگید، شکست خورد، پیروز شد، آزادی واقعی را برای لحظاتی لمس کرد و…نابود شد.
فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی / سوئد
تظاهراتی در روز جمعه، 28 اکتبر، در دفاع حق پناهندگی در استکهلم، پایتخت سوند برگزار شده است.
این تظاهرات با ابتکار و سازماندهی فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی و همراهی و مشارکت گروهها و سازمانهای مدافع حقوق پناهندگی و حمایت برخی گروهها و احزاب سوئدی و ایرانی برگزار شد.
Click here to view the embedded video.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش رسانه منسوب به دارویش گنابادی، در روزهای اخیر، مصطفی دانشجو وکیل دراویش نعمتالهی، که حدود ۶ ماه گذشته را در زندان ساری گذرانده بود به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.
به گزارش سایت مجذوبان نور٬ مصطفی دانشجو وکیل دراویش گنابادی که در تاریخ ۲۸ اردیبهشت سال جاری با اجرای حکم ۷ ماه حبس دادگاه تجدید نظر مازندران به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی روانه زندان شده بود روز جمعه، 28 اکتبر، به بند امنیتی زندان اوین منتقل شد.
همچنین به دنبال شکایت اداره اطلاعات جزیره کیش در تاریخ ۲۹ دی ماه ۸۷٬ دادگاه تجدیدنظرخواهی وکلای دراویش گنابادی امیر اسلامی و فرشید یداللهی به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی صبح یکشنبه، در بندرعباس برگزار خواهد شد.
آقایان یداللهی و اسلامی که وکالت پرونده تعدادی از دراویش جزیره کیش را به عهده داشتند در حالی که موکلین آنها از اتهام اقدام علیه امنیت ملی برائت حاصل کردند، در تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۳۸۹ خود از سوی شعبه 102 دادگاه جزایی کیش به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی به تحمل شش ماه حبس تعزیری محکوم شده که صبح امروز جلسه تجدیدنظرخواهی در شعبه اول دادگاه تجدید نظر بندرعباس برگزار خواهد شد.
یاد آور میشود فرشید یداللهی و امیر اسلامی از اعضای کمیسیون حقوق بشر کانون وکلا هستند که در پی وقایع اخیر شهرستان کوار و بازداشت اعضای سایت مجذوبان نور و کلای دراویش گنابادی٬ بازداشت شده و بیش از ۵۰ روز است که در بند امنیتی زندان اوین به سر میبرند.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت دو درویش گنابادی در شهرستان کوار»
«بازداشت فرشید یداللهی، وکیل دراویش گنابادی»
«انتقال یک درویش به تبعیدگاه و وضعیت وخیم درویشی دیگر»
«بازگشت دانشجو، وکیل دراویش به زندان مرکزی ساری»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
اداره مهاجرت استرالیا گفته است یک پناهنده 20 سال سریلانکایی پس از این انتقال به یکی از بیمارستانهای آن کشور جان داده است.
این مرد در یک مجمتع مسکونی مهاجرت استرالیا در شهر سیدنی، نزدیک به بازداشتگاه والیوود نگهداری میشد و بر بنیاد معلومات اداره مهاجرت آسترالیا این پناهجو در حالی به بیمارستان انتقال شد که وضعیت خوبی نداشت.
این پناهنده سریلانکایی در ماه اکتبر ۲۰۰۹ توسط قایق به استرالیا آمد و در ماه اوت سال جاری پس از دو سال موفق به دریافت حق پناهندگی در استرالیا شد. او در انتظار گواهینامه امنیتی خود بود تا از بازداشت رها گردد.
ایین رینتول از ایتلاف پناهندهگان گفته است مرد سریلانکایی پس از دوسال سپری کردن در بازداشت با زهر خودش را به قتل رسانید.
کریس بوون، وزیر مهاجرت استرالیا گفته است در حال حاضر جسد این مرد تحت بازرسی سازمان اطلاعات و امنیت استرالیا قرار دارد.
بوون مرگ این پناهنده را فاجعه خواند و ضمن ابراز همدردی با خانواده وی گفت اداره مهاجرت استرالیا تاکنون نتوانسته است با برادر این مرد در سریلانکا ارتباط برقرار نماید.
وزیر مهاجرت استرالیا گفت: «ما مسوولیت پناهجویانی که به آنها فرصت داده شده و پروندههایشان مورد ارزیابی قرار گرفته است به عهده میگیریم.»
بر اساس گزارش رسانهها این پناهنده سریلانکایی یکی از پناهجویان معترض بود که چندی پیش در اعتراض با شماری از پناهجویان دیگر به پشت بام بازداشت گاه رفته و تهدید میکردند که خودکشی میکنند.
رامیز 27 ساله پناه جوی دیگر سریلانکایی دربازداشتگاه والی وود گفته است دوستش از افسردهگی رنج میبرد و پیش از این نیز تلاش به خودکشی کرده بود.
او اضافه نمود: «نمیدانم وی چرا این تصمیم را گرفت، او خیلی غمگین بود، بعضی وقتها همهگی غمگین هستند، بعضی وقتها خودکشی میکنند و واقعن گیچ میشوند.»
رامیز میگوید او هر شب به خاطر اینکه بخوابد قرص استفاده میکند.
بیشتر بخوانید:
«پناهجویان زیر سن با تهدیداتی زیادی روبهرواند»
خبر / رادیو کوچه
عباسعلی عمیدزنجانی از روسای پیشین دانشگاه تهران، صبح روز یکشنبه، 30 اکتبر، در یکی از بیمارستانهای تهران، درگذشته است.
در زمان دولت اول محمود احمدینژاد، آقای عمید زنجانی از آذر ۱۳۸۴ تا بهمن ۱۳۸۶ ریاست دانشگاه تهران را بر عهده داشت.
لازم به یادآوری است انتصاب وی به عنوان نخستین رییس روحانی این دانشگاه، با اعتراضات عدهای از دانشجویان مواجه شد.
به گزارش خبرگزاریهای داخلی ایران عباسعلی عمیدزنجانی، که در هنگام مرگ ۷۴ سال داشته، از نارسایی قلبی رنج میبرده است.
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
هشتم آبان برابر با زادروز «آیدین آغداشلو» یکی از نقاشان حرفهای و مبتکر در دنیای هنر است که به این مورد در هنر اکتفا نکرده و پای خود را از این حیطه فراتر نهاده او یکی از منتقدین و نویسندگان فعال در عرصههای هنری و فرهنگی و همچنین جز طراحان شایسته صحنه و لباس نیز هست. آغداشلو زاده سال 1319 است و فارغ تحصیل رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا است.
«آیدین آغداشلو» در هشتم آبان سال ۱۳۱۹ در محله آفخرا رشت، زاده شده است. پدرش از مهاجران قفقازی بود و زمانی که آیدین یازده سال بیشتر نداشت درگذشت و پس از آن او به همراه مادرش به تهران رفت و در سال ۱۳۳۲ وارد دبیرستان جم در محله قلهک شد.
او از پنج سالگی به نقاشی روی آورد و اولین اثر نقاشیاش زمانی که چهارده ساله بود به فروش رسید و در شانزده سالگی طراحی گرافیک را در موسسه تبلیغاتی آشنا آغاز کرد و چندی بعد در بخش تبلیغاتی روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد.
آیدین آغداشلو در نوزده سالگی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و فارغالتحصیل شد و اولین مقالهاش را در زمینه نقد هنری در مجله اندیشه و هنر انتشار داد و از آن پس نگارش نقد هنری و ادبی را ادامه داد.
او از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هنرستان هنرهای زیبای پسران و دانشکده هنرهای تزیینی به تدریس مشغول بود و در طی همین سالها در انجمن ایران و آمریکا در تهران یک نمایشگاه انفرادی نقاشی برگزار کرد.
آغداشلو مجموعهای از کتابها و نسخههای خطی را که جمع آوری کرده بود در موزه نگارستان به نمایش گذاشت و چندی بعد برنامهای با عنوان شیوههای دیدن برای تلویزیون ملی ایران ساخت. او همچنین به نگارش، طراحی و اجرای فیلمنامهای به نام «رنگین کمان» پرداخت که شامل نقاشیهای متحرک بود و نویسندگی و اجرای دو فیلم مستند درباره خوشنویسی و کاشیکاری در معماری کهن ایرانی را نیز بر عهده گرفت.
آیدین آغداشلو در تاسیس موزه «رضا عباسی» در سال ۱۳۵۶ نقش موثرى داشت و به همین سبب به سرپرستى آن منصوب شد. مشارکت در تاسیس و برنامهریزی موزه هنرهای معاصر تهران، موزه کرمان و موزه خرم آباد از دیگر فعالیتهای او در این زمینه است.
وی یک سال پس از انقلاب اسلامی در ایران کار گرافیک را از سر گرفت و از سال ۱۳۵۹ در دانشکده هنر دانشگاه الزهرا، دانشگاه آزاد و دانشگاه کرمان تدریس کرد و از همین سال نقاشی را در سطح وسیعی آغاز کرد و در بیش از سی نمایشگاه گروهی شرکت کرد. سال ۱۳۶۰ کلاسهای نقاشی کارگاه آزاد «هنرکده آزاد» توسط آیدین آغداشلو تاسیس شد.
وی همچنین در زمینه نوشتن و ساخت فیلم مستند درباره هنر ایران نیز فعالیتش را ادامه داد و مجموعه سیزده قسمتی با عنوان «به سوی سیمرغ» را درباره تاریخ نقاشی ایران تا قرن چهاردهم هجری برای صدا و سیما ساخت. وی تا سال ۱۳۸۵ چندین کتاب منتشر کرد که از آن جمله میتوان به «تک چهرهها»، «از پیدا و پنهان»، «این دو حرف» و «سالهای آتش و برف» اشاره کرد.
آغداشلو در جوانی با «پری وزیریتبار» با نام هنری «شهره آغداشلو» هنرپیشه تاتر و سینما ازدواج کرد. ولی این ازدواج به جدایی انجامید و او در سال ۱۳۵۹ با «فیروزه اطهاری» دانشآموخته رشته معماری که از دانشجویان خودش بود، ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نامهای «تارا» و «تکین» شد. آغداشلو در حال حاضر در تهران ساکن است و خانوادهاش در تورنتوی کانادا ساکن هستند.
منبعها:
ویکیپدیا
همشهری
وب سایت آیدین آغداشلو
خبر / رادیو کوچه
به گزارش سازمان عفو بینالملل روز شنبه، 29 اکتبر، در دادگاه تجدیدنظر، حکم ۹۰ ضربه شلاق مرضیه وفامهر، سینماگر ایرانی و همسر ناصر تقوایی، به یک میلیون و دویست هزار تومان جزای نقدی تبدیل شده است.
بر اساس رای این دادگاه، حکم یک سال زندان دادگاه بدوی هم به سه ماه زندان کاهش پیدا کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یکی از بستگان خانم وفامهر، که نخواسته نامش فاش شود، گزارش سازمان عفو بینالملل درباره حکم دادگاه تجدید نظر را تایید کرده است.
این حکم در حالی صادر شد که خانم وفامهر، دوشنبه دوم آبان ماه پس از بیش از سه ماه بازداشت آزاد شد.
خانم وفامهر، اوایل تیرماه به اتهام بازی در فیلم دانشجویی «تهران من، حراج» به کارگردانی گراناز موسوی، بازداشت شد و با حکم بازداشت موقت، به زندان قرچک ورامین رفت.
پیشتر این بازیگر، طراح لباس و نمایشنامهنویس، به یک سال حبس تعزیری و ۹۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.
بیشتر بخوانید:
«آزادی مرضیه وفامهر ، سینماگر زندانی از زندان ورامین»
Reza Kahlili
Washington Times
October 27, 2011
The pressure the United States and the West is bringing to bear on Iran to keep it from acquiring nuclear weapons is all for naught. Not only does the Islamic Republic already have nuclear weapons from the old Soviet Union, but it has enough enriched uranium for more. What's worse, it has a delivery system.
The West for nearly a decade has worried about Iran's uranium enhancement, believing Iran is working on a nuclear bomb, though the government maintains its uranium is only for peaceful purposes.
When Iran began its nuclear program in the mid-1980s; I was working as a spy for the CIA within the Revolutionary Guards. The Guards'intelligence at that time had learned of Saddam Hussein's attempt to buy a nuclear bomb for Iraq. Guard commanders concluded that they needed a nuclear bomb because if Saddam were to get his own, he would use it against Iran. At that time, the two countries were at war.
Mohsen Rezaei, then-chief commander of the Guards, received permission from the Ayatollah Ruhollah Khomeini to start a covert program to obtain nuclear weapons, so the Guards contacted Pakistani generals and Abdul Qadeer Khan, the Pakistani nuclear scientist.
Commander Ali Shamkhani traveled to Pakistan, offering billions of dollars for a bomb, but ended up with a blueprint and centrifuges instead. The first centrifuge was transferred to Iran on Khomeini's personal plane.
In a second but parallel attempt to amass nuclear weapons, Iran turned to the former Soviet republics. When the Soviet Union dissolved in 1990, Iran coveted thousands of tactical nuclear warheads that had been dispersed in the former republics.
In the early 1990s, the CIA asked me to find an Iranian scientist who would testify that Iran had the bomb. The CIA had learned that Iranian intelligence agents were visiting nuclear installations throughout the former Soviet Union, with particular interest in Kazakhstan.
Kazakhstan, which had a significant portion of the Soviet arsenal and is predominately Muslim, was courted by Muslim Iran with offers of hundreds of millions of dollars for the bomb. Reports soon surfaced that three nuclear warheads were missing. This was corroborated by Russian Gen. Victor Samoilov, who handled the disarmament issues for the general staff. He admitted that the three were missing from Kazakhstan.
Meanwhile, Paul Muenstermann, then vice president of the German Federal Intelligence Service, said Iran had received two of the three nuclear warheads and medium-range nuclear delivery systems from Kazakhstan. It also was reported that Iran had purchased four 152 mm nuclear shells from the former Soviet Union, which were reportedly stolen and sold by former Red Army officers.
To make matters worse, several years later, Russian officials stated that when comparing documents in transferring nuclear weapons from Ukraine to Russia, there was a discrepancy of 250 nuclear weapons.
Last week, Mathew Nasuti, a former U.S. Air Force captain who was at one point hired by the State Department as an adviser to one of its provincial reconstruction teams in Iraq, said that in March 2008, during a briefing on Iran at the State Department, the department's Middle East expert told the group that it was "common knowledge" that Iran had acquired tactical nuclear weapons from one or more of the former Soviet republics.
Lt. Col. Tony Shaffer, an experienced intelligence officer and recipient of a Bronze Star, told me that his sources say Iran has two workable nuclear warheads.
An editorial in Kayhan, the Iranian newspaper directly under the supervision of the Office of the Supreme Leader, last year warned that if Iran were attacked, there would be nuclear blasts in American cities.
Despite knowing that Iranian leaders were seeking nuclear weapons, Western leaders chose to negotiate and appease with the hope of reaching a solution with Iran. Nearly three years into President Obama's administration, we must acknowledge that the policies of first a carrot of good will and then a stick of sanctions have neither stopped the Iranians with their nuclear program nor have they deterred their aggressive posture. The Iranian leaders today, despite four sets of United Nations sanctions, continue with their missile and nuclear enrichment program, and they have enough enriched uranium for six nuclea
رادیو کوچه
1871 میلادی- «پل والری» (Paul Valéry)، شاعر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی متولد شد.
والری در دانشگاه در رشته حقوق تحصیل کرد. وی اشعار بسیاری منتشر کرد. با انتشار روز افزون آثار او بسیاری از روشنفکران آن زمان فرانسه او را شاعری جدی تلقی کردند. البته برخی از اندیشههای وی رنگ افکار فلسفی فیلسوفان آن دوران فرانسه را به خود گرفت. والری بعدها به عضویت آکادمی فرانسه درآمد. در میان آثار او دو موضوع عشق و زن بسیار نمودارند. برخی وی را پایهگذار مکتب سمبولیسم در شعر قلمداد میکنند اما در آثارش احساسگرایی موج میزند. «شبی با آقای تست»، «پارک جوان»، «بحران ذهن»، «مجموعه مقالات و واقعیتها» مهمترین اثر او هستند.
1885 میلادی- «ازرا پوند» (Ezra Weston Loomis Pound) شاعر آمریکایی نیز در چنین روزی در آیداهو زاده شد. در آثار او میتوان رگههایی از اشعار شاعران قرون وسطا و همچنین نمادگراییهای فرانسوی را دید. وی به سال 1914 کتاب «تصویرسازان» را منتشر کرد. او در سال 1930 به سوی اقتصاد کشیده شد و در برنامه رادیویی خود به تبلیغ اندیشههای موسولینی پرداخت. بعد از جنگ دوم جهانی مقامات آمریکایی او را دستگیر کردند. سرودهای «پیسیان و کانتوس» (The Pisan Cantos) جزو مهمترین آثار ادبی او است.
1922 میلادی- موسولینی کابینه خود را در ایتالیا تشکیل داد. بنیتو موسولینی دیکتاتور و رهبر فاشیست ایتالیا در سال 1919 گروه پیروان ناسیونالیست خود را بنیان نهاد. در سال 1922 پس از راهپیمایی به سوی رم به مقام نخست وزیری رسید. در دوران زمامداری خود اتیوپی و آلبانی را متصرف شد، در اسپانیا به یاری ژنرال فرانکو شتافت و با هیتلر پیمان اتحاد بست. وی پس از پایان جنگ جهانی دوم به هنگام فرار توسط پارتیزانهای ایتالیایی دستگیر و در 1945 تیر باران شد .
1991 میلادی- در این روز همایش صلح خاورمیانه بین اسراییل و مصر، اردن، سوریه، لبنان و سازمان آزادیبخش فلسطین و با حضور «جورج بوش» (پدر) رییس جمهوری وقت آمریکا و «میخاییل گورباچف»، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در شهر مادرید پایتخت اسپانیا برگزار شد.
این همایش زمانی کار خود را آغاز کرد که موقعیت سیاسی کشورهای عربی در جنگ دوم خلیج فارس، تضعیف شده بود. این اجلاس و جلسات دیگر برای سازش بین اعراب و اسراییل تشکیل شد. این کنفرانس که در نوامبر همان سال خاتمه یافت و سایر جلسات و مذاکرات به عمل آمده، باعث شد تا در سالهای بعد، سازمان آزادیبخش فلسطین و اردن، جداگانه با اسراییل پیمان صلح امضا کنند.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1386 خورشیدی- «قیصر امینپور» شاعر معاصر ایرانی درگذشت. وی در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به «مرغ آمین بلورین» شد. دکتر امینپور همچنین در سال ۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.
1909 میلادی- دکتر «اچ. جهانگیر بابا» (Homi J. Bhabha) دانشمند ایرانی تبار اتمی هند در یک خانواده پارسی در شهر بمبئی به دنیا آمد. وی که تحصیلکرده انگلستان در علم فیزیک بود در زمان تحصیل موفق به کشف قسمتهای نامکشوف اشعه اتمی شده بود. جهانگیر پس از فراغت از تحصیل، در جریان جنگ جهانی دوم به هند بازگشت و به تحقیقات خود در رشته فیزیک اتمی ادامه داد و تلاش کرد تا در بنیاد تاتا (متعلق به پارسیان هند) یک مرکز تحقیقات اتمی با هدف ساختن کارخانه برق اتمی دایر شود.
1968 میلادی- «رز وایلدر لین» (Rose Wilder Lane) روزنامهنگار، داستاننویس و اندیشمند آمریکایی درگذشت. وی روزنامهنگاری بود که علاقه داشت تنها اخبار جنگ، شورش، تظاهرات و از این قبیل را پوشش دهد. رز همزمان با روزنامهنگاری داستان کوتاه هم مینوشت که زمینه همه آنها حقیقی بود.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
Iranian history
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: العربیه
آیتاله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به اعتراض یکی از مراجع تقلید قم به سرکوب اعتراضهای پس از انتخابات گفته بود که آیتاله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران دستور اعدام مخالفان نظام را میداد اما او تنها آنها را زندانی میکند.
پس از انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش ایران، اعتراضهای گستردهای شهرهای بزرگ این کشور از جمله تهران پایتخت را فرا گرفت. در پی سرکوب این اعتراضها توسط نهادهای امنیتی، دهها نفر در خیابانها و بازداشتگاهها کشته شدند و صدها نفر دیگر به زندان افتادند. اصلاحطلبان میگویند که در این انتخابات، تقلب گسترده و سازمان یافته روی داده است.
پایگاه خبری تحلیلی «جرس» به نقل از منابع مطلع گزارش داد آیتاله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید قم چند ماه پس از انتخابات به دیدار آیتاله خامنهای رفت.
بنا بر این گزارش، آیتاله موسوی اردبیلی در این دیدار خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد اما آیتاله خامنهای در پاسخ این مرجع تقلید که با ویلچر به دیدار وی رفته بود سخنانی به این مضمون گفت: «شما در زمان امام راحل عظیمالشان رییس شورای عالی قضایی بودید و من رییس جمهوری. در آن زمان که متولی قوه قضاییه شما بودید به دستور رهبر فقید انقلاب مخالفان نظام اعدام میشدند. اکنون من دستور ندادهام مخالفان نظام را اعدام کنند، آنها را فقط زندانی کردهاند، حالا شما به این هم اعتراض میکنید؟»
پیش از این هم نقل قول مشابهی از آیتاله خامنهای شده بود. در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی رییس جمهوری اصلاحطلب ایران هم اعتراضهایی در دانشگاههای تهران در گرفت. این اعتراضها توسط نیروهای انتظامی و امنیتی سرکوب شد.
محمد خاتمی نسبت به این رفتار نیروهای امنیتی اعتراض کرده بود. آیتاله خامنهای در پاسخ به آن اعتراض نیز پاسخی با این مضمون داده بود: «امام راحل عظیمالشان دستور داد مخالفان نظام را اعدام کنند، حالا که من تنها دستور دادهام آنها را سرکوب و زندانی کنند شما اعتراض میکنید؟»
به گزارش منابع خبری جرس تلقی محافل سیاسی تهران و قم از پخش اینگونه مطالب از سوی منتسبان رهبری این است که از یک سو وی میخواهد سعه صدر خود را در مقایسه با بنیانگذار جمهوری اسلامی نشان دهد و به منتقدانش بفهماند که اگرچه میتوانسته ایشان را اعدام کند اما بزرگواری کرده فقط سرکوب و زندانی کرده است، همچنین جریان وفادار به رهبر پیشین که از جنبش سبز حمایت میکنند به این شکل تحت فشار قرار گیرند.
خبر / رادیو کوچه
ابراهیم یزدی، فعال سیاسی منتقد دولت جمهوری اسلامی روز شنبه، 29 اکتبر، در نامهای به راشد غنوشی، رهبر حزب اسلامگرای نهضت در تونس، از او خواست از تجربههای ایران و الجزایر درس بگیرد و به تنوع و تکثر جامعه احترام بگذارد.
آقای یزدی، در نامهای که تاریخ ارسال آن ۴ آبان است اما روز شنبه در سایتهای منتقد دولت جمهوری اسلامی منتشر شده، از آقای غنوشی خواسته به ضرورت «یادگیری تساهل» و مدارا توجه کند و با دیگر گروههای سیاسی تونس برای توسعه این کشور همکاری کند.
ابراهیم یزدی خطاب به غنوشی یادآوری شده که مسلمانان تجربه کافی را در ارتباط با دموکراسی ندارند و افزوده: «نتیجه آن است که ما مسلمانان مستبدین را سرنگون میکنیم و به زودی ناظر جایگزینهای جدیدی میشویم.»
وی تاکید کرده که این همان اتفاقی است که در ایران هم افتاده و در ادامه آورده: «ما شاه را سر نگون کردیم، اما فراموش کردیم که به درمان منش و شخصیت شاه درون خویشتن خود بپردازیم.»
ابراهیم یزدی، به عنوان دبیر کل نهضت آزادی ایران، در ۷ دی ۱۳۸۹ دستگیر و در ۲۹ اسفند همان سال آزاد شد و همزمان، خبرگزاریهای منسوب به دولت نامهای را به نقل از وی منتشر کردند که از استعفای او از دبیرکلی این تشکل سیاسی حکایت داشت.
این در حالی است که منتقدان دولت، اعتبار این نامه را زیر سوال بردهاند.
بیشتر بخوانید:
«گفتوگوی احزاب تونس برای تشکیل دولت ائتلافی»
«اعلام زمان برگزاری دادگاه دبیر کل نهضت آزادی»
خبر / رادیو کوچه
روز شنبه، 29 اکتبر، بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، به کشورهای غربی هشدار داده است که اقدام آنها علیه کشورش، ثبات تمام منطقه خاورمیانه به خطر خواهد انداخت. او این مطلب را در مصاحبهای اختصاصی با یک رسانه خارجی مطرح کرد.
بشار اسد پیشبینی کرده است که کشورهای غربی «به طور قطع» فشار بر سوریه را افزایش میدهند اما گفته است: «سوریه از هر نظر با مصر، تونس و یمن متفاوت است.»
بنا بر آمار سازمان ملل متحد، نیروهای امنیتی حکومت سوریه طی هفت ماه گذشته دستکم سه هزار معترض را کشتهاند.
مخالفان روز جمعه خواهان آن شدند که شورای امنیت سازمان ملل متحد در سوریه نیز مانند لیبی منطقه پرواز ممنوع برقرار کند.
بشار اسد گفت: «سوریه در حال حاضر نقطه مرکزی منطقه است. خط گسل است که اگر با زمین آن بازی کنید موجب وقوع زلزله میشوید. آیا میخواهید افغانستان دیگری ببینید یا ده افغانستان دیگر؟»
او هشدار داد که بروز هر مشکلی در سوریه تمام منطقه را خواهد سوزاند.
مخالفان بشار اسد میگویند که در دو رخداد جداگانه ۳۰ سرباز سوری به دست افراد مسلحی که احتمال میرود نظامیان فراری از ارتش سوریه هستند، کشته شدهاند.
این دو حمله در حوالی منطقه ادلب، واقع در شمال غربی سوریه و شهر حمص، در غرب این کشور رخ داده است.
به گزارش رویترز، ۲۰ نفر از این نظامیان در حوالی شهر حمص، پس از آن کشته شدند که اتوبوس حامل آنها مورد شبیخون مهاجمان قرار گرفت.
گفته می شود که دستکم ۵۰ تن نیز در حملهای که روز شنبه در حوالی این شهر رخ داد، زخمی شدهاند.
بنا بر گزارش ها، همچنین ۱۰ نظامی دیگر نیز در ادلب کشته شدند.
این در حالیست که مخالفان می گویند که ۱۰ غیرنظامی نیز توسط نیروهای امنیتی در حمص کشته شدهاند.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، شنبه خواهان پایان خشونت ها در سوریه شد.
لازم به اشاره است یک هیت بلندپایه اتحادیه عرب اخیرن در دمشق با بشار اسد دیدار کرده بود. قرار است که مذاکرات طرفین روز یکشنبه در دوحه، پایتخت قطر، از سر گرفته شود.
بیشتر بخوانید:
«اتحادیه عرب کشتار معترضان سوری را محکوم کرد»
خبر / رادیو کوچه
هفته دوازدهم مسابقات فوتبال لیگ برتر باشگاههای ایران روز شنبه، 29 اکتبر، با انجام سه دیدار آغاز شد که در آن تیمهای فوتبال پرسپولیس و نفت تهران و تراکتورسازی تبریز برابر حریفان خود به برتری دست یافتند.
هفته دوازدهم از ساعت 15:30 روز شنبه با دیدار تیمهای داماش گیلان و پرسپولیس آغاز شد. این بازی که در هوای بارانی و زمین لغزنده ورزشگاه سردار جنگل شهر رشت و با قضاوت محسن ترکی برگزار شد، در پایان به برتری 3 بر 2 سرخپوشان تهرانی انجامید.
پرسپولیس با شکست داماش 16 امتیازی شد و تا رده هفتم جدول ردهبندی لیگ برتر بالا آمد، تیم داماش که بالاخره با ابراهیم قاسمپور طعم شکست را چشید نیز تا رده نهم در جدول نزول کرد.
تراکتورسازی تبریز هم در خانه فجر سپاسی شیراز را از پیش رو برداشت.
این دیدار از ساعت 16 در ورزشگاه حافظیه و به میزبانی فجرسپاسی شیراز برگزار شد در پایان به برتری 2 بر یک تیم تراکتورسازی تبریز انجامید تا تیم سرخپوش تبریزی با 23 امتیاز به رده دوم جدول صعود کند.
فجرسپاسی با تحمل این شکست خانگی همچنان با 10 امتیاز در رده هفدهم جدول ردهبندی لیگ برتر باقی ماند.
و در آخرین دیدار تیم فوتبال نفت تهران هم با برتری مقابل شاهین بوشهر و تا پیش از برگزاری دیدارهای باقی مانده هفته دوازدهم به صدر جدول ردهبندی این رقابتها صعود کرد.
این دیدار از ساعت 16:45 در ورزشگاه دستگردی تهران پیگیری شد که با برتری 2 بر یک تیم نفت تهران به پایان رسید تا زردپوشان تهرانی با 25 امتیاز به صدر جدول ردهبندی لیگ برتر صعود کنند.
شاهین بوشهر با این شکست و با 15 امتیاز به رده هشتم جدول سقوط کرد.
همچنین روز یکشنبه، استقلال تهران – مس سرچشمه، سایپای البرز – فولادخوزستان، صنعت نفت آبادان – صبای قم، سپاهان اصفهان – ملوان بندرانزلی و شهرداری تبریز – ذوب آهن اصفهان دیدار میکند.
تنها بازی باقیمانده از هفته دوازدهم روز دوشنبه بین تیمهای مس کرمان و راه آهن شهرری برگزار میشود.
بیشتر بخوانید:
«استقلال با شکست ذوبآهن به صدرنشین لیگ شد»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
خراسان
1) صالحی و بارزانی: مسئله گروهک پژاک خاتمه یافته است
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=8&day=8&id=1166641
علیاکبر صالحی وزیر خارجه کشورمان و مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان روز گذشته تاکید کردند: مسئله گروهک تروریستی پژاک خاتمه یافته است.
علیاکبر صالحی، وزیر خارجه همچنین پس از مذاکرات روز گذشتهاش با مسعود بارزانی، رییس اقلیم کردستان عراق در تهران، در نشست مطبوعاتی مشترکی حضور یافت و از قول و وعده مسوولان اقلیم کردستان عراق مبنی بر ایجاد بهترین و امنترین مرزهای مشترک خبر داد. مسعود بارزانی نیز در این نشست گفت: «هیچگاه فراموش نمیکنیم در روزهای سخت مبارزه مردم ایران با روی گشاده از مردم ما استقبال کردند.»
2) صدای روسیه: همکاری نظامی و فنی مسکو- تهران از سر گرفته میشود
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=8&day=8&id=1166621
چند روز پس از اعلام تحویل سامانههای سیار اختلال انداز سیار رادار توسط روسیه به ایران، صدای روسیه در گزارشی با اشاره به همکاری روسیه با ایران در زمینه تجهیزات سیار جنگ الکترونیک اعلام کرد که همکاری فنی- نظامی مسکو و تهران از سر گرفته میشود.
اعتماد
1) «حمله به هاشمی و سیدحسن خمینی حلال شده است»
http://www.etemaad.ir/Released/90-08-08/204.htm
مصطفی کواکبیان نماینده اصلاحطلب مجلس با بیان این جمله افزود: «این درحالی است که برخی میگویند برای حفظ منافع ملی نباید به احمدینژاد چیزی گفت یا سوالی از او کرد، حتا به چاک لباس وزیر احمدینژاد نمیشود چیزی گفت.» به گفته دبیرکل حزب مردمسالاری، در برخورد با شخصیتهای نظام نباید برخوردی دوگانه داشت.
2) قدردانی احمدینژاد از هاشمیشاهرودی
http://www.etemaad.ir/Released/90-08-08/204.htm
به گزارش فارس، محمود احمدینژاد در پنجمین جشنواره بینالمللی فارابی از 9 برگزیده این جشنواره که در میان آنان آیتاله محمود هاشمیشاهرودی، رییس هیت حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه نیز حضور داشت، قدردانی کرد.
ابرار
1) وجود یک تن گاز خردل در لیبى
http://www.abrarnews.com/politic/1390/900808/html/melal.htm#s171207
یک کارشناس سلاحهاى شیمیایى در لیبى از وجود یک تن گاز خردل در این کشور خبر داد. به گزارش ایسنا، به نقل از روزنامه فرامنطقهاى القدس العربى، سعد القماطى، کارشناس لیبیایى سلاحهاى شیمیایى عنوان داشت: «لیبى همچنان یک تن گاز خردل در اختیار دارد و این گازهاى سمى در زمان حکومت معمر قذافى، رهبر مخلوع لیبى تولید شده است.»
2) یک نماینده: رفتن مطهرى از مجلس یعنى خفه کردن صداى عدالتخواهى نمایندگان
http://www.abrarnews.com/politic/1390/900808/html/rooydad.htm#s171123
نماینده شهربابک از احتمال بررسى استعفاى على مطهرى در جلسه روز چهارشنبه و اعلام وصول طرح سوال از احمدىنژاد به جاى این استعفا خبر داد. مصطفى رضاحسینى به عنوان یکى از امضا کنندگان طرح سوال از احمدىنژاد که حلقه ۱۰ نفره طراحان این سوال را تشکیل داده بودند، در گفتوگو با خبرآنلاین، اظهار داشت: «از بروز شرایطى که این سوال مطرح نشود یا به تعویق بیفتد، متاسفم. از اینکه لابیگرى و اقدامات پشت پرده به جایى میرسد که نمایندهاى نتواند به وظایف خودش عمل کند و براى انعکاس مطالب روز کشور و مطالبات مردم، مجبور به استعفا شود تا صدایش را دیگران بشنوند.»
به گفته وى، رفتن مطهرى از مجلس یعنى رفتن اندیشههاى شهید مطهرى از مجلس و خفه کردن صداى عدالتخواهى در خانه ملت.
همشهری
1) گزارش جدید صندوق بینالمللی پول از چشمانداز اقتصاد ایران
http://www.hamshahrionline.ir/news-149768.aspx
صندوق بینالمللی پول با بررسی 8 شاخص کلان اقتصادی ایران در سال 2011، رشد 2.6 درصدی اقتصاد غیرنفتی، سه رقمی شدن ذخایر ارزی، کاهش رشد نقدینگی به 23.8 درصد و رشد ۱۸درصدی صادرات و ۸ درصدی واردات را برای این سال تخمین زد.
2) فشار برای انصراف نمایندگان از استیضاح وزیر اقتصاد
http://www.hamshahrionline.ir/news-149773.aspx
دو روز مانده به استیضاح وزیر اقتصاد که یکی از معتمدترین وزیران محمود احمدینژاد است استیضاحکنندگان از تلاشهای گسترده دولت برای منصرف کردن آنها از استیضاح خبر دادهاند.
شمسالدین حسینی که تا پیش از اختلاس کلان سه هزار میلیاردی یکی از وزیران اهل مدارا با مجلس بود، یک بار از مجلس با 217 رای پست وزارت گرفته و بار دوم با 224 رای، در آستانه استیضاحی قرار گرفته که پس از اختلاس معروف و خروج محمود خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی کلید خورده است.
آفرینش
1) هیچگونه صداقتی در آمریکاییها برای مذاکره با ایران مشاهده نمیکنیم
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=15949#90888
علاالدین بروجردی گفت: «پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکا فقط یک شوخی بیمزه است که اصلن جایگاهی در مجموعه سیاستهای تند و خشن آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران ندارد.» رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در گفتوگو با ایسنا افزود: «ضرب و شتم وحشیانه مردم آمریکا و زندانی کردن آنها در واقع بیانگر نبود صداقت در گفتارهای مسوولین آمریکایی مبنی بر آزادی و دموکراسی است.»
وی با اشاره به اظهارات اخیر کلینتون درباره ایران گفت: «طبیعتن در یک چنین شرایطی اظهارات خانم کلینتون یک فرافکنی برای پاسخگویی به افکار عمومی آمریکا و جهانیان در ارتباط با برخوردهای خشن و برخلاف موازین دموکراتیک است.»
2) نماینده مجلس: لغو سفر هیت پارلمانی اروپا ، تصمیم ایران نیست
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=15949#90895
رییس هیت روابط مجلس شورای اسلامی با پارلمان اروپا در بیانیهای از لغو سفر هیت پارلمان اروپا به تهران اظهار تاسف کرد و گفت: «طرف ایرانی تصمیمی برای لغو این سفر نگرفته است.»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
شب گذشته یکی از عجیبترین اتفاقات اخیر در راستای تغییرات پیشآمده در «صدای آمریکا» رخ داد. «محسن سازگارا» کنشگر و کارشناس سیاسی باسابقه، پس از چهار سال تلاش و حضور بیوقفه در برنامهی تفسیر خبر جمعه شبهای VOA، به طور ناگهانی و با دستور مستقیم شخص «رامین عسگرد» اخراج شد.
هنگامیکه حدود یک سال پیش زمزمههایی از تغییر و تحولات در «صدای آمریکا» به گوش میرسید، همگی از شنیدن آن خوشحال شدند. هیچ کس شکی نداشت که روند نزولی برنامههای این شبکه که مدتی بود آغاز شده به مرحلهی خطرناکی رسیده است. به طوری که بر طبق آمار غیررسمی که از درون ایران میرسید، پس از شبکههای تفریحی و سرگرمی همچون «منوتو»، «صدای آمریکا» میدان را به رقبای تازهکاری چون «بیبیسی» نیز واگذار کرده بود. دلایل این موضوع هم کاملن روشن بود. برنامهسازان «بیبیسی» روز به روز سعی میکردند تا در کادر برنامهسازان و مجریان هر چه بیشتر از نیروهای کاربلد بهره بگیرند و با به روز کردن برنامههای تفریحی و سرگرمی خود همهی مخاطبان را راضی نگاه دارند. یک نگاه ساده به برنامههای نوروزی این دو شبکه و مقایسه آنها با یکدیگر میتوانست به راحتی هر بینندهای را متقاعد سازد که «صدای آمریکا» مدتهاست که قافیه را به رقبایش باخته است. تغییر ضروری به نظر میرسید اما برای همه مهم این بود که مدیر جدید چه کسی خواهد بود.
نام «رامین عسگرد» که به عنوان مدیر جدید این شبکه بر سر زبانها افتاد، دهان بسیاری از تعجب باز ماند. با یک نگاه ساده به سوابق کاری ایشان، هر انسان ساده و ناآشنا به رسانهای هم میتوانست بفهمد که این انتخاب درستی نمیتواند باشد. «عسگرد» در سوابق خود هیچگونه سابقهی کار در زمینه رسانه و حتا سرگرمی نداشت و جالبتر آنکه به عنوان مدیر یک شبکهی فارسی زبان حتا قادر نبود به روانی فارسی را صحبت کرده و یا به آسانی بفهمد. «عسگرد» در زمان مدیریت «دفتر نمایندگی منطقهای ایران» طرحی را ارایه کرده بود تا با استفاده از مالیاتهای مردم آمریکا، از شورای ملی ایرانیان آمریکا (NIAC) حمایت کند. البته ارتباط با تمامی ایرانیان از گرایشها و سلیقههای سیاسی متفاوت کار پسندیدهایست اما مدتها بعد معلوم شد که علت روابط نزدیک او با «تریتا پارسی» چه بوده است. تغییرات در صدای آمریکا اجتنابناپذیر به نظر میرسید اما عدم آشنایی «عسگرد» با رسانه و همچنین با فضای سیاسی درون ایران و مخالفان سیاسی ایرانی باعث شد عدهای بتوانند به راحتی او را فریب داده و با حذف شماری از کارمندان گذشته، نیروها و افرادی را به این شبکه نزدیک کنند که کمترین سوابقی در امر رسانه نداشته و از علم سیاست نیز بیبهرهاند.
دو اتفاق در روزهای اخیر، شک و تردیدهای فراوانی را در میان اپوزیسیون ایرانی داخل و خارج از کشور به وجود آورده که همه را نگران پیشآمدهایی کرده است که در صدای آمریکا میگذرد. نخست آنکه در پدیدهای نادر، پیش از هر تسویه حساب و اخراجی که در صدای آمریکا صورت میگیرد و دقیقن یک یا دو روز قبل آن، روزنامهی رسمی رهبر جمهوری اسلامی «کیهان»، خبرش را پیشاپیش اعلام میکند. این رویه در مورد «احمد باطبی»، «کوروش صحتی» و «محسن سازگارا» بدون کوچکترین تفاوتی انجام شد. پرسش اینجاست که به راستی میان «حسین شریعتمداری» و گردانندگان صدای آمریکا چه ارتباطی وجود دارد؟ در خوشبینانهترین حالت ممکن میتوان گمان برد که انجام این عمل بر دوش بعضی از نیروهای نفوذی است که به این رسانه راه پیدا کردهاند. اتفاق دیگر خبرهایی است که از رفت و آمدها و جلسات متعدد «رامین عسگرد» و «احمدعلی مسعود انصاری» به گوش میرسد. همانطور که میدانید «انصاری» از وابستگان و خویشاوندان خانوادهی «پهلوی» میباشد که پس از اختلافات مالی که پس از انقلاب با این خانواده پیدا کرد، مدتی به ایران گریخت و با انجام مصاحبههایی دست به افشاگریهایی بر علیه شاه سابق و خانوادهی او زد. «انصاری» مدتها ارتباطش را با دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی حفظ کرد و سپس بی سر و صدا به خارج از کشور بازگشت. آنچه که مسلم به نظر میرسد این است که کنشگران، روزنامهنگاران و ارباب رسانه باید اتفاقاتی که در صدای آمریکا در حال پیش آمدن است را به خوبی زیر نظر داشته باشند چرا که این تغییرات بدون شک بر روند مبارزات آزادیخواهانهی مردم ایران تاثیر مستقیم خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر