-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 03/02/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بیننده غربی از پایه های هنر باستان چنان فاصله ای گرفته که دیگر آن را نمی شناسد و نمایشگاه های کوچک بهترین جایی است که می تواند چشمان چنین بیننده ای را به تماشای مطالب غنی و پیچیده فرهنگ های باستان میهمان کند.

نمایش خیره کننده نقاشی های برگرفته از نسخه های دست نویس شاهنامه فردوسی، کتاب شاهان، در نگارخانه آرتور. ام. ساکلر، که به کوشش موزه داری به نام «معصومه فرهاد» گرد هم آمده اند از همین گونه نمایشگاه هاست: سه سده (صده) از 1330 میلادی تا قرن هفدهم را به همراه اشاره هایی کوتاه از دیگر دوره ها پوشش می دهد.

زیبایی چندین نقاشی در این مجموعه هوش از سر آدم می برد؛ به ویژه 6 برگ پاره شده از دفتر یادگار شاه تهماسپ صفوی، که اصل مجموعه به سفارش کتابخانه اش هنگام تاجگذاری شاهزاده جوان در سال 1524 میلادی تهیه شده بود.

نگاره هایی که رنگ های تخت قوی را با خطوط سیال خشنویسانی دنبال می کند که هم زمان نقاش نیز بوده اند. باید از نزدیک به آن ها نگریست.

از آن جایی که برای یک نمایشگاه دیداری همگانی توضیح و تفسیر چندان به جا نیست، خانم فرهاد هیچ تلاشی نکرد که برای این نقاشی ها تفسیری بگذارد و این گونه نمایشگاه هیچ کاتالوگ و بروشوری هم بیرون نداد.

هر نقشی گفته های بسیار دارد. در کتابم - به زبان فرانسه- ترانه جهان در هنر صفویان ایران- توضیح داده ام که کتاب های نقاشی ایران ترجمه مفاهیم ادبیات ایران است. بسیاری از نگاره ها، استعاره های بصری اند.

متن نسخه های خطی ایرانی بستر و موضوع نقاش است که این خود، مسئله را پیچیده تر می کند و چون اغلب از چند جمله فراتر نمی رود، نقاش ادعا و قصد تصویر و تفسیر نوشته ها ندارد، بلکه از روایت چون بهانه ای برای بیان دیداری و برداشت شخصی خود بهره می برد.

در برگی از شاهنامه خطی شاه تهماسپ، فریدون که دیهیم پادشاهی ایران بر سر می نهد، در حال کشتن ضحاک پلید که غاصب تاج شاهی است نشان داده شده. با این که ضحاک به دست فریدون سرنگون شده ولی به آهنگِ کشتنِ شاه برحق، فریدون، با نیرنگ به کاخ وارد می شود. زنی در بارگاه انگشت بر لب نهاده و با اشاره ای نمادین به رسم قدیم، «انگشت شگفتی به دهان می گزد». فریدون دشمن خود را با «گرز شیر سر» از پا درآورده و حتا چشمان هیولای آهنینی (که در دست دارد) از شگفتی می درخشد، که این خود نموداری از چگونگی تفکر سوررآلیستی (فراواقعی) ایرانیان، به ویژه در پهنه هنر است. این شیوه ای است که برای نمونه می گوید: «تمامی آفرینش از پیروزی فریدون شادمان و شگفت زده شدند.»

نگارگر، شعر پارسی را با نقش در هم آمیخته و این خواندن تصویر را دشوارتر می کند. پیداست که او نیز چون بسیاری دیگر از هنرمندان (آن روز)، نه تنها خوشنویس، که شاعر نیز بوده است. دوبیتی های پارسی به رنگ زر بر زمینه های لاجوردی سر در کمانه های ورودی اتاق اورنگ نوشته شده اند؛ گویی که کتیبه های کاشی قرن 14 را کنار هم نهاده باشند.

فردوسی شاهنامه شاعری به نام (ابومنصور) دقیقی که پیش از وی می زیست را در اواخر قرن دهم میلادی به پایاین رساند. دوبیتی ها نوشته فردوسی نیست. به شیوه خوشامدگویی به پادشاهان نوشته شده که بخشی از متن شاهنامه دقیقی است که وی پیش از به پایان رساندن آن کشته شده بود. نوشتن بیتی چون «جهانت به کام و فلک یار باد، جهان آفرینت نگه دار باد» بر بالای آرک صحنه کشتار، خوشامد گویی به هر فرمانروای شاهوار همایونی می تواند باشد؛ ضحاک یا فریدون، و این خود طنزی گزنده است.

سمت راست، بالای در ورودی، نیایشی نوشته شده که در عربی هم به همین اندازه سنتی است: «ای گشاینده درها» (شاید «یا مفتاح الابواب»-م) این همان دری است که فریدون پیروزمندانه از آن می گذرد و به تخت می نشیند و ضحاک نیز از همین در به درون کاخ می خزد. در عربی هم مثل فارسی، این نیایش را می توان دو گونه خواند و دید: چون گشایش برای پیروزی فریدون و یا خطاب به توانای مطلق که درهای قصر را برای ضحاک غاصب می گشاید تا به دست فریدون به سزای خویش برسد.

حتا نقاشی های دیواری پشت تاج، که طرحی است از آبی بر گچ سفید دیوار قصر، طنزی پنهان در خود نهفته دارند. شیری که بر پشت گاو نر پنجه انداخته دو بار نقاشی شده، نمادی است از شکست ناپذیری پادشاه یادآور سنگ تراشه های تخت جمشید در قرن 6 پیش از میلاد؛ تخت جمشید که ادبیات غرب آن را با نام پرسپولیس می شناسد. پشت سر گاوها، شغال ها زوزه می کشند که با تمثیل داستان های کلیله و دمنه (در پیشکش آوردن این کتاب به پیشگاه پادشاه-م) همخوانی دارد. این کتاب نوشته شاعری ایرانی است به امضای عبداله ابن مقفع در قرن هشتم.

طنزی به ظاهر خشک و بی روح، رسوخ کرده در صحنه های تشریفات رسمی تقریبا همه جا در این نقاشی ها به چشم می خورد که نمودی است از زمینه نگرش ایرانی ها.

برگ از کتابی دیگر نوشته شده در اوایل قرن 14 میلادی، که شیرازه اش را چون شاهنامه تهماسبی از هم پاشیده اند، اسکندر مقدونی، انگاره ای استوره ای از (همان الکساندر بزرگ) را نشان می دهد که رو به بالا به درخت سخنگو می نگرد. وی که پس از جهان گشایی های بسیار به یک پوینده حقیقت تبدیل شده، در پی چشمه (فواره) زندگی است. اما با شنیدن نجواهایی از عالم بالا که گویی نزدیک می شوند این سفرها به پایان می رسند. فردوسی تنها درباره صداهای انسانی سخن می گوید. نقاش بر سر شاخه ها چهره های انسانی کشیده و سر حیوانات- خرگوش، پرنده و شانه به سر که نماد گفتگوی درونی است- و چهره های دیگری که همگی نشان از تمسخر دارند، گویی که همه اسکندر را به ریشخند گرفته اند.

تعریف فردوسی از اسکندر این گونه نیست. اسکندر در تعریف مقدونی چهره ای (زمینی و) در حصار محدوده ها و خطرهاست که در پی حقیقت پشت پرده ظواهر است. نقاش استهزاء خود را در چهره اسکندر، فرمانروای جهان می ریزد و این استهزا به اسکندر ختم نمی شود، بلکه همه فرمانروایان را در بر می گیرد، حاکمانی که اغلب با لفظ «اسکندر دوم» برایشان مدیحه سروده می شد.

چنین استهزایی بسیار جسورانه است. در هیچ کدام از نسخه های شاهنامه، «کتاب شاهان»، شخصیت ها پوشاک زمانی که ماجراها در آن اتفاق می افتد، یعنی پیش از اسلام را نپوشیده اند، بلکه پوشاک زمان نگارش را به تن دارند. تاریخ باستان اشاره ای است از اتفاق های معاصر نگارگران.

سه دهه پیش، دو پژوهشگر به دنبال یافتن ارتباط نگارگری شاهنامه با جریان های روزِ زمان نقاشی کتاب شاهنامه بودند. جایی که «اسکندر به درخت سخنگو می رسد» و از صفحه روزگار برچیده می شود و دیگر اتفاق ها و شخصیت پردازیِ نقاشی ها همزمان است با آخر دوره ایلخانی، زمانی که حاکمان مغول پهنه سیاست ایران را ترک می گفتند. این نقاشی ها گریزی است به سیاست معاصر آن ها، گویی که بر همزمانی اتفاق ها تکیه دارند.

در واقع، اشاره به سیاست معاصر آن دوره، با قانون بارگاه پادشاهانی نمود می یابد که (نه تنها) در شعر، که همیشه در شاهنامه حضوری دیداری و شنیداری دارند. همان گونه که هر مذهبی آوازخوان ویژه خود را دارد- در زبان پارسی قران خوان، هر پادشاهی نیز شاهنامه خوان ویژه خود را داشت که بخش هایی از کتاب شاهان را با آوایی موزون می خواند. در کاخ های قرن 13 و 14، فرمانروایان بر کتیبه های خیره کننده سرامیک و کاشی لعابدار مینا چشم می دوختند که در آن ها بیت هایی از شاهنامه حاشیه نویسی شده بود. برخی اشعار از سوم شخص به دوم شخص مفرد تغییر داده شده بود تا خطاب به پادشاهی باشد که در آن قصر زندگی می کرد.

هرچند بیشتر فرمانروایان تاریخ ایران از ریشه ای ایرانی نبوده و ترک بوده اند، با این همه الگوهای خویش را در شاهنامه جستجو می کرده اند. اهل قلم با عناوینی چون جمشید دوم یا کیخسرو دوم و عناوینی از این دست، برگرفته از شخصیت های شاهوار، افسانه ای یا تاریخی مورد ستایش شاهنامه مدح آن ها را می گفته اند.

شاهنامه تاریخ جهان است به همراه ایران و مرکزش در دوره ای خاص که به زبان شعر و هنر نوشته شده و سلاطین و پادشاهان ایران به دقت از نوع شاهنامه بی عیب و نقصشان شناخته می شدند، به گونه ای که گاهی که برخی از شاهان، به شیوه های دیگر شاهنامه خوانی می تاخته اند.

شبانکاره ای، تاریخ نویس قرن 14میلادی، داستان شاهزاده شبانکاره، ناصرالدین گودرز را بازگو می کند که اسبی به نام خنگ داشت. (نام دوم وی، گودرز، از شاهنامه برگرفته شده و همچنین اسب وی همنام اسب رستم است.) در تاریخ شبانکاره ای آمده است که این شاهزاده پردلانه به صف دشمن تاخت و در حالی که شاهنامه را با صدایی موزون می خواند جان سپرد.

شاهنامه خوانی تنها مخصوص طبقه اشراف نبوده است. تمام لایه های اجتماع به آن علاقمند بوده اند. همان گونه که به تازگی، تنها چند دهه پیش، در دهه 1960 در منطقه کابل افغانستان امروزی، که در آن نمود فرهنگ باستانی ایرانی دست نخورده تر مانده، اهالی روستاهای دور، برای گوش کردن به شاه نامه خوانیِ تنها مردی که خواندن می داند گرد هم می آیند.

بازدید کنندگان نمایشگاه نیز به برگ هایی خیره می مانند و می اندیشند که آینه هزار سال از جهان و سرنوشت جمعی ملت خود را در نگاره هایی رنگین و بی عیب و نقص از تعادل و ریتم به نمایش گذاشته است.

شاهنامه، کتاب شاهان 1000 سال ایران، گالری آرتور ام. ساکلر، تا 17 آوریل امسال.

از: سورن ملکیان / در: نیویورک تایمز


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته