ندای سبز آزادی: قدیمی ترین زندانی سیاسی ایران، که اخیرا نامزد دریافت جایزه سالیانه ساخاروف شده، طی پیامی خطاب به مردم ایران – بویژه نسل جدید- خواستار آن شد که “با تمام توان خود، برای ارتقاء نام ایران و ایرانی بطور خستگی ناپذیر بکوشند و مبارزه کنند.”
عباس امیرانتظام در پیام خود خاطرنشان کرده است “برای کاهش هزینه فعالیتهای مدنی و سیاسی، باید با انتخاب شعارها و راهکارهای مناسب و تداوم و پافشاری در میدان عمل، تمامی لایههای تشکیل جامعه را برای مشارکت فعال در جنبش، تشویق و ترغیب نمود.”
امیرانتظام، معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت مرحوم مهدی بازرگان و با سابقه ترین زندانی سیاسی ایران پس از انقلاب می باشد. از جمله اتهاماتی که باعث بازداشت امیرانتظام در ۲۸ آذر ۱۳۵۸ گردید، “تلاش برای انحلال مجلس خبرگان، مخالفت با ولایت فقیه و ارائه اطلاعات سری به آمریکائیها” ذکر شد که البته هرگز ثابت نگردید.
به گزارش جرس، عباس امیرانتظام در پیام خود آورده است “من ۳۱ سال است که از دیدار فرزندان دلبندم محروم هستم. کدام جایزه و پاداش مادی و معنوی میتواند بخشی از این اندوه بزرگ و دلتنگی مرا تسکین دهد. فقط عشق به ایران و ایرانی است که مرا سرپا نگه داشته است. من به عنوان یک ایرانی به وطن و هموطنانم عشق میورزم و این عشق بزرگ خود را هرگز با رنگ و جنس متعلقات دینی، سیاسی و اقتصادی آلوده نخواهم کرد. هر ایرانی که به آزادی و شکوه و سرافرازی ایران و ایرانی عشق میورزد در قلب و جان من جای دارد. من به همه هموطنانم احترام میگذارم و هیچ تبعیضی بین آنها را برنمیتابم.
وی افزوده است: با تمام توان خود برای ارتقاء نام ایران و ایرانی بطور خستگی ناپذیر بکوشید و مبارزه کنید. امیرانتظامها میآیند و میروند، این ایران است که در همیشه تاریخ پایدار و سرافراز ایستاده و خواهد ایستاد. من ابتکار عمل شما را از آن جهت که به نام ایران و برای ایران صورت گرفته است تحسین میکنم و از اینکه مرا بهانه این حرکت ملی قرار دادهاید به خود میبالم. دست فرزندان عاشق ایران را به گرمی میفشارم. خوشحالی من از آن رو در اوج است که در اقدام دوستان، شاهد مرزبندیهای سنتی جریانهای سیاسی نیستیم و این شروع مرحله جدید در همکاری میان گروههای نواندیش با احترام به تنوع دیدگاهها و برنامههای یکدیگر است.
در این پیام آمده است: از دوستان عزیزم میخواهم بر تلاشهای خود در جهت رفع موانع نظری و عملیِ “چه باید کرد!” بیافزایند. آرزوی بزرگ من تشکیل کنگره ملی ایرانیان میباشد. امیدوار هستم که فرزندان سخت کوش و هوشمند ایران این آرزوی ملی مرا جامهی عمل بپوشانند.
در مبارزه علیه نقض گسترده و سازمان یافته حقوق بشر در ایران، همه باید در یک صف قرار بگیریم و از هر فرصتی در هر جای جهان برای ارتقا و استحکام جنبش مدنی – اجتماعی مردم ایران استفاده کنیم.
برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت با بهرهگیری از همه ظرفیتها و امکانات میبایستی متکی به تلاش و توان خود باشیم. من آینده را بسیار روشن میبینم. امیدوارم این سعادت را داشته باشم که دستان گرم شما را به زودی در ایران عزیز بفشارم.
چندی پیش تعدادی از اعضای پارلمان اروپا در نامهای به اعضای کمیسیون امور خارجه و توسعه این پارلمان، بهاره هدایت، منصور اسانلو و عباس امیرانتظام، سه تن از زندانیان سیاسی ایران را به عنوان کاندیدا برای دریافت “جایزه سالیانه ساخاروف” عنوان کردند.
امیرانتظام بعد از بالغ بر دو دهه حبس در زندان اوین، چند سال پیش به حبسی خانگی منتقل شد.
ندای سبز آزادی: در پی اعتراض پدر یک شهید به سخنان سردار جعفری در مراسم یادواره دفاع مقدس، محافضان فرمانده سپاه پاسدارن به این پدر شهید حمله کرده و با توهین و بی حرمتی وی را از سالن خارج نمودند.
به گزارش تحول سبز از کرج ، امروز در مراسم یادواره دفاع مقدس که با حضور صدها نفر از خانوادههای شهدا و سرداران جنگ تحمیلی برگذار گردید.
بنا به این گزارش، سردار جعفری ، فرمانده سپاه پاسداران که در حال سخنرانی و دفاع از احمدی نژاد ، عملکرد دولت و حمایت از رهبری بود و اینکه وضعیت کشور در بهترین شرایط است، در این هنگام پدر یکی از شهدای جنگ تحمیلی از میان جمعیت برخواسته و به نشانه اعتراض به سخنان وی خطاب به سردار جعفری میگوید : این اراجیف چیست که میگوئید ؟ شما ها پا روی خون شهدا گذاشته اید! جواب نامه همسر شهید باکری را بدهید اگر راست میگوئید ! شما ها اگر راست میگوئید اجازه دهید همین افراد نیز در همین جلسه از مشکلات خود و خواستههای خود صحبت کنند .
پس از صحبتهای اعتراضی این پدر شهید و ملتهب شدن فضای این مراسم ، محافضان سردار جعفری به سوی این پدر شهید حمله کرده و ایشان را از مراسم بیرون نمودند.
لازم به ذکر است بعد از این حادثه و سخنان اعتراضی این پدر شهید ، وضعیت مراسم ملتهب گشته و بر خلاف برنامه پیشبینی شده برای این مراسم ، به اتمام رسید.
همسر شهید باکری دو هفته پیش در نامهای سرگشاده به فرمانده سپاه پاسداران، با یادآوری سابقه روابط او با شهید باکری و آشنایی و رفت و آمد دو خانواده، به سردار جعفری هشدار داد که رویه فعلی، خیانت در امانت و از دست دادن سرمایههای نظام است.
فاطمه امیرانی، در این نامه نوشته بود: شهیدان باکری خونشان را برای ایجاد تفکری دادند که پیامبرش رحمه للعالمین و هدف بعثتش اکمال اخلاقیات بود. سردار! آیا خیانت در امانت نیست که فرزند شهیدی را چند ساعت دستگیر کنند و به بدترین صورت توهین و فحاشی و شکنجه و در نهایت تهدید به….. کنند؟ همان که سران نظام همواره منکر انجام آن بوده اند! وقتی فرزند شهید به این مزخرفات تهدید شود، بر سر دیگر جوانان چه آمده است؟!
وی در بخش دیگری از این نامه، با انتقاد از سرکوب خشن اعتراضات مردمی پس از انتخابات، خاطرنشان کرده بود: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
ندای سبز آزادی: به دنبال اظهارات اخیر سخنگوی قوه قضاییه مبنی بر اتخاذ تصمیم دادگاه نسبت به انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور اطلاعیه ای ضمن غیرحقوقی دانستن این اظهارات، بر ادامه فعالیت قانونی خود تأکید کرد. در گوشه ای از این اطلاعیه آمده است « بر مسند تصمیم گیری نشستگان امروز بدانند چنین تصمیمات و اقداماتی، به فرض رسیدن به موفقیت ظاهری نیز، گرهی از کار فرو بسته امروز آنان نخواهد گشود. برای رفع مشکلات کنونی کشور یگانه راهی که ما می شناسیم، بازگشت به قانون و توقف اعمال غیرقانونی، تلاش برای جبران اقدامات زیانبار گذشته، رعایت حقوق فردی و اجتماعی و جاری ساختن امور در مسیر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است »
متن این اطلاعیه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان به شرخ ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران!
دادستان کل کشور در نخستین نشست خبری خود در مقام سخنگوی دستگاه قضای کشور اعلام کرد که «در مورد حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز كميسيون ماده 10 احزاب پروانه فعاليت آنها را توقيف و از دادگاه درخواست انحلال اين دو حزب را كرده بود كه دادگاه نيز تصميم به انحلال اين دو حزب گرفته است و در حال حاضر اين دو حزب حق فعاليت سياسي ديگري ندارند.» وی در عین حال هیچ اشاره ای به جزئیات تشریفات قضایی این موضوع و چگونگی سیر دادرسی آن نکرد.
در این ارتباط می بایست به اطلاع شما ملت آگاه برساند که پس از تصمیم سیاسی کمیسیون ماده 10 قانون احزاب در فروردین ماه سال جاری که بدون ایجاد هیچگونه امکان دفاع و توضیح برای دو تشکل اصلاح طلب کشور، پروانه آنها را توقیف کرد و درخواست انحلال آنها را به دادستانی تهران ارجاع کرد، علی رغم آنکه دادستان تهران در خردادماه سال جاری خبر از ارجاع پرونده به یکی از شعب دادگاه انقلاب اسلامی تهران داده بود، تاکنون هیچگونه احضاریه ای از سوی شعبه مذکور برای این سازمان ارسال نشده و حتی هیچگونه اطلاعی از اینکه کدام شعبه مسئول رسیدگی به این پرونده شده است نیز در دست نیست.
حال این ابهام وجود دارد که کدام شعبه دادگاه انقلاب تهران و بر مبنای کدام قانون آئین دادرسی این چنین «تصمیم» گرفته است؟ اساساً حتی در جرائم عادی، آیا دادگاهی می تواند در بی اطلاعی مطلق متهم حاضر و آشکار، بدون انجام تحقیق از وی و اخذ توضیحاتش و همچنین ایجاد امکان حضور متهم یا نماینده حقوقی وی در جلسه دادگاه و ارائه دفاعیه، مخفیانه تشکیل جلسه داده و غیاباً اقدام به صدور حکم نموده باشد؟ خاصه اینکه در این مورد، علاوه بر لزوم رعایت تشریفات قانونی سایر محاکم عادی، به استناد قانون اساسی و قانون احزاب، دادگاه صالح برای رسیدگی، محکمه ای است که با حضور هیأت منصفه تشکیل شده باشد. آیا مسئولین قضایی کشور می توانند نتایج سهل انگاری 30 ساله خود از اجرایی کردن این بخش از قانون اساسی و همچنین حکم ماده آخر قانون احزاب در زمینه تعریف جرم سیاسی را بر شهروندان و احزاب سیاسی کشور بار نمایند و به بهانه فقدان قانون، صراحت قانونی دیگر و حقی اساسی را نادیده گرفته و زیر پا بگذارند؟
همچنین به فرض بعید تشکیل قانونی دادگاه، طبق کدام قانون، بدون ابلاغ رأی دادگاه بدوی و به سر آمدن فرصت قانونی تجدیدنظرخواهی، بدواً امکان صدور رأی قطعی وجود دارد که براساس آن، سخنگوی محترم، اظهار می دارد که این دو حزب حق فعالیت سیاسی ندارند؟
همچنین سوال اساسی دیگری که در این زمینه وجود دارد آن است که چرا مسئولین اداری دستگاه قضا که در این زمینه فاقد صلاحیت قانونی هستند، اصرار دارند صرف نظر از سیر تشریفات عادی قضایی و آیین دادرسی، اقدام به اظهارنظر نمایند؟ آیا این اقدامات نمی تواند زمینه ساز اعمال فشار و قرار دادن دادگاه مربوط در برابر عمل انجام شده تلقی شود؟ آیا تصمیم گیرندگان اصلی در این زمینه عزم آن دارند تا با زیر پا گذاردن حتی پوسته و ظاهر قوانین کشور، دو تشکل باسابقه اصلاح طلب کشور را منحل نمایند در حالی که حتی امکان دفاع ظاهری و استفاده از شرایط تشریفات آئین دادرسی را برای آنان به رسمیت نشناسند؟
پیش از این نیز یک مرتبه در خردادماه سال جاری، در میان بهت و حیرت مطلعین حقوقی، دادستان محترم تهران بدون هیچگونه مبنای قانونی، صرفاً به استناد «رد درخواست وکلای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی مبنی بر دستور موقت جلوگیری از اجرای تصمیم کمیسیون ماده 10، از سوی یکی از شعب دادگاه عمومی حقوقی تهران»¬، ادامه¬ فعالیت این احزاب را دارای منع قانونی دانسته بود. این در حالی بود که علاوه بر بلاوجه بودن این استناد، این سازمان اساساً چنین درخواستی را نیز ارائه نکرده بود که مورد رد یا قبول واقع شود. در آن ماجرا تعجیل دادستان محترم تهران به اتخاذ موضعی غیرحقوقی، در موضوعی که اشرافی بر آن ندارد و احیاناً می تواند وجود اجبار و فشار سیاسی بر وی را به ذهن متبادر نماید، باعث چنین اشتباه عجیب و فاحشی شد که موجب گشت، تنها چند ساعت بعد، بخشی از اظهارات مذکور توسط دادستانی تصحیح شود. اینک نیز اظهارات اخیر سخنگوی قوه قضائیه که دارای ابهامات اساسی حقوقی و قانونی است، می تواند نشانگر نفوذ و تلاش باندهای غیرقانونی و آزادی ستیزی داشته باشد که از اساس مخالف اصل قانونی تحزب بوده و رویای استحاله نظام جمهوری اسلامی و ایجاد نظامی تک حزبی را می بینند. ما امیدواریم که مسئولین محترم دستگاه قضایی کشور، با تصحیح اظهارات اخیر که احتمالاً از سر عدم اطلاع کامل و براساس اطلاعات ناصحیح ارائه شده صورت گرفته است، ابهامات موجود را برطرف کنند و بیش از این اجازه ندهند تا حقوق مصرح قانونی افراد و نهادها پایمال شود.
در هر صورت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که در طول دو دهه گذشته بر مبنای احترام به قانون و بهره بردن از حقوق قانونی خود به عنوان یک تشکل سیاسی رسمی و ثبت شده، با هدف دفاع از آرمان ها و ارزش های متعالی انقلاب اسلامی و طریق نورانی رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی (س) و همچنین تحقق کامل نظام جمهوری اسلامی فعالیت نموده است، همچنان ادامه فعالیت را حق قانونی خود دانسته، امیدوار است صعه صدر و قدرت تحمل نظرات مخالف از جانب مسئولین کنونی کشور به گونه ای کاهش نیافته باشد که تصمیم گرفته باشند برای دفاع از منافع شخصی و گروهی، با فراهم ساختن اسباب شبهه قانونی ممنوعیت فعالیت سیاسی گروهی از وفادارترین یاران انقلاب و امام، چهره آزادی خواهانه انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را مخدوش کنند. بر مسند تصمیم گیری نشستگان امروز بدانند چنین تصمیمات و اقداماتی، به فرض رسیدن به موفقیت ظاهری نیز، گرهی از کار فرو بسته امروز آنان نخواهد گشود. برای رفع مشکلات کنونی کشور یگانه راهی که ما می شناسیم، بازگشت به قانون و توقف اعمال غیرقانونی، تلاش برای جبران اقدامات زیانبار گذشته، رعایت حقوق فردی و اجتماعی و جاری ساختن امور در مسیر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
89/7/7
ندای سبز آزادی: محمد داوری و عبدالله مومنی، دو معلم زندانی که برای دومین سال پیاپی، نتوانستهاند سال تحصیلی را همراه دانشآموزان و همکاران خود آغاز کنند، به مناسبت سال جدید تحصیلی نامهای را منتشر کردند.
به گزارش جرس، مومنی و داوری، عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني از دلایل واژگونی قطار آموزش و پرورش در پنج سال اخیر میدانند.
عبدالله مومنی، پیش از این در نامهای به رهبری شرح مفصلی از شکنجههای وارد شده بر خود برای گرفتن اعتراف دروغین را عنوان کرده بود.
داوری نیز که از شهریور ماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد، به تحمل پنج سال حبس محکوم شده است.
متن کامل نامه این دو معلم، به شرح زیر است:
فرا رسيدن مهر و آغاز سال تحصيلي با مشارکت 15 ميليون دانش آموز و معلم به همراهي والدين، جامعه را متحول کرده و به تکاپو انداخته است. اين مهم بيش از هر چيزي ما را متوجه جايگاه و نقش اساسي تعليم و تربيت به معناي عام و آموزش و پرورش به معناي خاص کلمه مي نمايد.
سير تحول جوامع و تجربيات توسعه، ترديدي را باقي نگذاشته است که بخش عمده اي از موفقيت ها از مسير توسعه " انسان محور" مي گذرد و " سرمايه انساني" به عنوان مهمترين پارامتر پيشرفت مورد توجه تمام جوامع توسعه يافته بوده است، سرمايه اي که اعتبارش به محتواي علمي و انديشه اي آن بستگي دارد. آموزش و پرورش در تمام کشورهاي توسعه يافته با گذر از دوران سنتي و پشت سر گذاشتن سبکهاي مختلف با رويکردي علمي، حرفه اي ، مدرن و با شعار " آموزش براي زندگي" در مسير نهادينه نمودن مفاهيم اساسي از قبيل تعامل و مشارکت آگاهانه، انديشه دانايي محور و فرهنگ گفتگو، به دنبال آن است تا با ايفاي نقش در تکوين شخصيت افراد ضمن جامعه پذير نمودن آنها، "سرمايه اجتماعي" را محقق سازد.
تاکيد بر "ايدئولوژيک و سياسي" نمودن عرصه آموزش و پرورش در واقع چشم بستن بر واقعيت هاي کارکردي اين نهاد و خارج نمودن آن از مسير واقعي و انحراف از کارکرد حرفه اي نظام آموزشي است که متاسفانه در اين راستا هشدارهاي صاحبنظران، کارشناسان، فعالان صنفي و منتقدان مورد بي توجهي قرار گرفته است.
عدم ارتقاء وضعيت معيشتي معلمان، تنزل منزلت و کرامت معلم، بي توجهي به ارتقاء معرفتي و حرفه اي، ممانعت و مخالفت با تشکلهاي صنفي، مقاومت در برابر تغيير ساختار متمرکز اداري، واگذاري مسئوليت ها به نيروهاي غير متخصص، افزايش تعجب برانگيز نقش حوزه و حوزويان، انتصاب مديران ضعيف در سطوح بالا و مياني مديريت، ضعف مديريت منابع انساني، ناتواني در مديريت اقتصادي و تامين حداقل ها، کاهش انگيزه کاري معلمان، افزايش فاصله نيروهاي صف و ستاد و دهها مورد ديگر گواه اين ادعاست که متاسفانه قطار آموزش و پرورش نه تنها بر روي ريل قرار نداشته بلکه در دوره مديريت آقايان فرشيدي، علي احمدي و حاجي بابايي واژگون شده است.
با اين حال و به رغم وعده هاي مکرر وزراي آموزش و پرورش در سالهاي اخير مبني بر افزايش چند برابر قدرت خريد معلمان، نهادينه نمودن مشارکت معلمان، تشکيل نظام معلمي، تحول در ساختار، برنامه و محتواي آموزشي، توسعه و تجهيز مدارس و دهها وعده و وعيد ديگر، ادعاي تکريم معلم فقط در حد شعار و با اجراي مراسم هايي کليشه اي و بي محتوا تکرار مي گردد.
با کمال تاسف بايد گفت که " مشارکت" در فرايند تصميم سازي و تصميم گيري نه تنها مورد بي توجهي قرار گرفته است بلکه تشکل هاي صنفي، به ويژه دو تشکل فعال سالهاي اخير يعني کانون صنفي معلمان و سازمان معلمان ايران مورد بي مهري فراواني قرار گرفته و فعالان اين دو تشکل بارها مواخذه، بازداشت و زنداني شده اند و فضاي امنيتي حاکم در اين دستگاه آموزشي هر گونه فعاليت و مشارکت انتقادي و اعتراضي را پر هزينه ساخته است. برخورد قهرآميز که منجر به دستگيري تعدادي از فعالان عرصه صنفي معلمان در حوادث پس از انتخابات خرداد 88 گرديد، پرده از نيات شوم کساني که آموزش و پرورش را بستري براي اعمال نظرات و سليقه هاي باندي و سياسي و تحقق اهداف ايدئولوژيک خود مي دانند، برداشت. معلمان حضور گسترده اي در فضاي پس از انتخابات پيدا کرده بودند تا ضمن استفاده از فرصت انتخابات در کنار خواست همگاني جامعه مبني بر تغيير، با بيان مطالبات صنفي به تعهد ملي خود در کنار ساير اقشار جامعه عمل نمايند.
نارضايتي معلمان، اولياء و دانش آموزان از محصول فرايند آموزش و پرورش و خروجي اين سيستم، متاسفانه اثبات کننده اين واقعيت تلخ است که انحراف بزرگي در مسير کارکرد نظام آموزشي ما ايجاد شده است و بيراه نيست اگر حضور اعتراض آميز معلمان را در کنار ساير مردم در جنبش اجتماعي تحول خواه و همراهي آنان در موج سبز را، هشداري و واکنشي قابل انتظار به اين وضعيت نامناسب بدانيم.
لذا اينجانبان که براي دومين سال متوالي از همراهي با همکاران ارجمند و دانش آموزان عزيز در مهر ماه محروم شده ايم و براي دومين سال در کنار ساير منتقدان و مخالفان در زندان به سر مي بريم، بر خود فرض دانستيم تا به بهانه مهر و روز جهاني معلم يک بار ديگر به مسئولان هشدار دهيم که ايستادگي و مقاومت در برابر اراده همگاني و تغييرخواهي ملي راهي است که به ناکجاآباد مي رود و براي جبران فردا دير است، از همين امروز بايد آغاز نمود.
به اميد ايراني آباد و آزاد
و
سرافرازي ايرانيان در سراسر جهان
زندان اوين- مهر 1389
محمد داوري- عبدالله مومني
ندای سبز آزادی: در آخرین جلسه شورای امنیت ملی - عالی ترین نهاد امنیتی کشور - کلیه وظائف امنیتی داخلی از وزارت اطلاعات گرفته شد و به سپاه پاسداران واگذار شد.
به گزارش جرس بر اساس مصوبه جدید شورای عالی امنیت ملی وظیفه وزارت اطلاعات منحصر به امنیت خارجی، جاسوسی و ضدجاسوسی شد و سرکوب تظاهرات، کنترل احزاب، فشار بر فعالان سیاسی، درهم شکستن اعتصابات کارگری و دانشجوئی، مقابله با جنبشهای قومی، جنسیتی، مذهبی و صنفی، کنترل زندانها، بازجوئی و گرفتن اطلاعات از متهمان به شکل متمرکز به سپاه واگذار گردید.
گفتنی است این بزرگترین پیروزی سردار سرلشکر عزیز جعفری و دیگر فرماندهان سپاه در تسهیم قدرت در یک سال و نیم اخیر است. بر اساس این مصوبه مسئله امنیت داخلی و به ادبیات آقای خامنه ای "فتنه" کلا از دست دولت و نظارت نمایندگان مردم در مجلس خارج و به یک نهاد نظامی تحت امر رهبری سپرده شد و بدین ترتیب سید علی خامنه ای گام بلند دیگری برای تمرکز قدرت مطلقه خود برداشت.
هر چند با قدرت فزاینده فرماندهان سپاه مشخص نیست در توازن قوا کفه نظامیان پاسدار سنگین تر است یا ولایت مطلقه سید علی خامنه ای؟
تعریفهای اخیر زهبر جمهوری اسلامی از سخنرانی "پرمغز" احمدی نژاد برای صندلی های خالی سازمان ملل نوعی دلجوئی از وی بعد از کنار گذاشتن دولت از حوزه امنیت داخلی محسوب می شود.
لازم به ذکر است وزارت اطلاعات در دوران وزارت حیدر مصلحی، ضعیف ترین دوران خود را در تاریخ سازمان امنیت و وزارت اطلاعات در ایران قبل و بعد از انقلاب سپری می کند. معنای مصوبه اخیر این است که بجای وزارت اطلاعات مندرج در قانون اساسی و تحت نظارت مجلس همان سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) زیر نظر مقام رهبری فعال شده است.
ندای سبز آزادی: ايالات متحده آمريکا روز چهارشنبه هشت مقام دولتی ايران از جمله فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چند وزير دولت را به دليل نقض حقوق بشر در جريان اعتراض ها به نتايج انتخابات رياست جمهوری در ايران در فهرست تحريم ها قرار داد.
به گزارش خبرگزاری رويترز، وزارت خزانه داری آمريکا اعلام کرده در اين فرمان تحريم که به امضای باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا رسيد، مقامات ياد شده در فهرست تحريم ها قرار دارند و تمامی روابط اين افراد با نهادها و موسسات آمريکايی ممنوع شده است.
در بيانيه وزارت خزانه داری آمريکا آمده است:« اين هشت تن در نقض فاحش حقوق بشر در جريان سرکوب اعتراض های پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران مسئول هستند و تمامی دارايی های آنها در ايالات متحده، مسدود می شود.»
اين هشت تن عبارتند از: محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، صادق محصولی، وزير رفاه دولت دهم و وزير کشور دولت نهم، غلامحسين محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه فعلی و وزير سابق اطلاعات دولت نهم، سعيد مرتضوی، دادستان سابق تهران، حيدر مصلحی، وزير اطلاعات دولت دهم، مصطفی محمد نجار، وزير دفاع دولت نهم و وزير کشور دولت دهم، احمد رضا رادان، فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ، حسين طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده نيروی مقاومت بسيج.
کاخ سفيد هم اعلام کرد:« حقوق بشر از مسائلی اساسی و عملی و اخلاقی ايالات متحده است و آمريکا با آن دسته از مردم ايران که صدای آنها سرکوب می شود، خواهد ايستاد.»
در همین زمینه، هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا، نيز در يک کنفرانس خبری روز چهارشنبه گفت: اين نخستين باری است که ايالات متحده به دلیل نقض حقوق بشر ، عليه ايران تحريم هايی را اعمال می کند.
هيلاری کلينتون اضافه کرده است: «زير نظر يا فرماندهی اين مقامات، شهروندان ايرانی به طور خودسرانه بازداشت شدند، کتک خوردند، شکنجه و مورد تجاوز قرار گرفتند، تهديد و به قتل رسيدند.»
پيشتر کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران در بيانيه ای و با انتشار نام ۱۵ مقام ارشد در جمهوری اسلامی آنها را «مسئول سرکوب وحشيانه معترضان و مخالفان» دولت دانسته بود.
در اين بيانيه که در آستانه سالگرد انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خردادماه سال گذشته منتشر شده، نام حسين طائب، فرمانده نيروهای بسيج، غلامحسين محسنی اژهای، وزير اطلاعات زمان انتخابات و دادستان کل فعلی ايران، و اسماعيل احمدی مقدم، فرمانده کل نيروی انتظامی ايران، در صدر فهرست «مجريان سرکوب» مردم آمده است.
کمپين بينالمللی حقوق بشر در بيانيه خود از جامعه بينالملل و بهويژه کشورهايی که اين ۱۵ مقام جمهوری اسلامی ممکن است به آنها سفر کنند خواسته است که برای اين افراد حکم ممنوعيت سفر صادر و اموال و دارايیهای آنها را مسدود کنند.
به دنبال آغاز اعتراضات مردم ايران به نتيجه انتخابات که محمود احمدینژاد پيروز آن اعلام شد، نيروهای امنيتی و انتظامی جمهوری اسلامی بهويژه پس از سخنرانی آيتالله خامنهای در اولين نماز جمعه پس از انتخابات دست به سرکوب خشونتآميز مردم زدند.
در نتيجه اين سرکوبها، بهويژه در ماههای نخست پس از انتخابات، دهها نفر جان خود را از دست دادند و صدها نفر با حکمهای تا ۱۶ سال به زندان افتادند.
منبع: رادیو فردا
تقدیم به :
همه روشنفکرانی که از وطن رانده شدند
همه ی اساتیدی که از حضور در دانشگاه محروم ماندند
همه روزنامه نگارانی که قلم هایشان شکست و
همه هنرمندانی که آوازشان نشنیده ماند و هنرشان ندیده رفت
و تقدیم به همه ی آدمیزاده های آزاده
داریوش محمدی
درآمـد:
حسین شریعتمداری، نیاز به معرفی ندارد. همه او را می شناسند و همه می دانند که پیشینه ی مبهمی دارد و پیشه ی اصلی او دفاع از قدرت و مدیحه گویی اصحاب قدرت است. او اگرچه در پوشش مدیر مسئولی یک روزنامه معروف است، اما از آنجا که منصوب والیان قدرت است و به ارکان قدرت منتسب است، سابقه ای در رکن چهارم ندارد و تا کنون خدمتی به روزنامه نگاری و اهل قلم نکرده است. خدمتی به اصحاب قلم نکرده است که هیچ، چه قلم ها که به پای او نشکسته و چه پاها که به اشاره ی او قلم نشده اند.
قبای مجیزه گوی او بر «قامت قدرت» تمام است و زبان ستیزه جوی او بر ناقدان قدرت هیچگاه در کام نیست. بسیاری از سیاسیون و گروه های فشار ازنوشته های ِ او «خط» می گیرند و بسیاری از رفتار های حکومت به خط ِ او توجیه می شوند. «تک خال» هایی که گاه رو می کند و کدهایی که در نوشته های او، می آیند خواندن آنها را قابل تحمل می کند. گره هایی که از «زلف قدرت» می گشاید، شاهد اند که با اولیاء قدرت میانه ای دارد و گواه اند که او در حلقه ی قدرت غریبه نیست و از دور دستی بر آتش دارد. همت مضاعفی که به نام دین و به کام قدرت مصروف می دارد، «عارضه ای» است که دین و شریعت را به آئین شریعتمداری مبتلا کرده است و مهم تر از همه؛ منطق قدرت که در آئینه ی ادبیات و منش او به تمامی «رخ» می نمایاند، همه و همه نشان می دهند که حضور روزانه ی حسین شریعتمداری در زندگی روزانه ی ایرانیان به روزنامه ی کیهان محدود نمی شود و آفت فتنه گری و فتنه جویی او، بیشتر از یک مدیر مسئول روزنامه است. یعنی به هر زبانی که بخواهی از قدرت بگویی و از هر سو که بخواهی به قدرت بتازی از حسین شریعتمداری گریزی نیست. به قول حافظ:
فریاد که از شش جهتم راه ببستند……..آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
با این اوصاف، پرداختن به شریعتمداری و آئین او، نوعی توفیق اجباری است! و من به نوبه ی خود شرمسارِ قلمی هستم که برای او به سر می دوانم و سرش را به نام «جلادِ آل قلم» می بُرم و شرمنده ی معنایی هستم که در پیشگاه او «عریان» می کنم و عذرخواه واژگانی ام که در کنارِ نامِ حسین شریعتمداری «می رقصانم».
باری، در مروری اجباری که بر نوشته های حسین شریعتمداری داشتم، دریافتم که با زبان منطق و منطق کلاسیک بیگانه نیست و همین امیدوارم می کند که او نیز مخاطبی بر همین نوشته باشد و اندکی امیدم می دهد که او نیز «منظور» نوشته ام را بفهمد و بداند در زبان دانشجویان سیاست و در منطق سیاسیون ایران، به چه زبانی خوانده می شود و تاریخ سیاسی نامش را چگونه می آورد.
تاکید می کنم، حسین شریعتمداری در این نوشته، «برادر حسینِ باز جو» نیست، بلکه نماد کسانی است که «شامه» ی آنها «بوی قدرت» را به خوبی تشخیص می دهد و نماینده ی کسانی است که قدرت را به درستی «پاس» می دارند.
به این منظور، ابتدا ساختار و اجزای منطق قدرت را معرفی می کرده و وصف زبان اش را می گویم و به ذکر یک نمونه اکتفا می کنم و سرانجام آئین و روش حسین شریعتمداری را به یاری آن می کاوم.
منطق قدرت یا زبانِ آتش
منظور از «منطق قدرت»، پشتوانه ای است که قدرت برای اعمال خود از آن بهره می گیرد. یعنی نوعی مشروعیت که قابل انکار نباشد.
در این منطق؛ اصل موضوع این است: قدرت باید خود را نگه دارد. صاحب قدرت باید قدرت خود را حفظ کند، اگرنه از دست می دهد و بی قدرتی از راه می رسد. ساختار درست، ساختاری است که منجر به نگهداری قدرت شود. «استنتاج»، وظیفه دارد که نتیجه را به قدرت تسلیم کند و به «برهان قاطع»، مقدمات را قربانی کند. یک واژه اصالت دارد، قدرت ! لازم نیست این واژه حتماً به زبان آید، اما روح آن باید در معنی تمام جمله ها حضور یابد و هیچ گزاره ای در فقدان این واژه معنادار نیست.
«صدق» همان امر واقع است و صادق بودن گزاره ها، به وضعیت امور بستگی دارد. اما «امرِ واقع ، واقعیت اشیاء نیست !!! ، وضعیتی است که متولیان امور می پسندند » . زنجیره ها ی منطقی باید به زنجیر قدرت به هم دوخته شوند. «مفاهیم » را هر لحظه می توان از نو تعریف کرد تا با معنای قدرت در تناقض قرار نگیرند و مصادیقی که با این مفهوم در ستیز باشند، باید «اخراج» شوند. تحریف و تبدیل مفاهیم و « ریزش و رویش مصادیق» طبیعی ! است .
در این زبان، «درستیِ استنتاج » و «صدقِ گزاره » ، « تابع » قدرت اند . هر گزاره ای ، که به این زبان درآید یک پیش شرط ِ ناگزیر دارد که نمی تواند از آن بگریزد . این پیش شرط «وفا به قدرت» است. یعنی برهانی که به نتیجه ی مطلوب ختم نشود، نادرست است و پیمانی که با شهریار، درست نیافتد، باطل است.
«قاعده ی حذف» در منطق قدرت همواره جاری است. چه حذف مفاهیم، چه حذف مصادیق وحتی حذف فیزیکی. تا جایی که، برای حفظ زنجیره های این زبان، قتل های زنجیره ای هم مجاز است.
هر گزاره ای که جواز ورود به این زبان را بگیرد، اگر «حامل قدرت» نباشد، باید «حمال قدرت» شود. مهم نیست که این گزاره یک «اصل اخلاقی» است، یک «حکم دینی » است یا یک «امر بدیهی». مهم این است که به نتیجه ی مطلوب منجر شود .
«فرادستان» یا صاحبان قدرت، این زبان را به منطق ِ خویش به کار می گیرند و با استفاده از آن رفتار و کردار خود را با فرودستان موجه می سازند. در این معنا، حق با صاحبانِ قدرت است که در منطق قدرت، اصلِ موضوع قدرت است و لاجرم مشروعیت هم اعتبار از قدرت می گیرد و کارآمدی هم عین ِ اعمال قدرت است . «فرو دستان» هم از همین منطق برای پایین کشیدن قدرت استفاده می کنند؛ که رفتار و کردار فرادستان را با قدرت خویش ناسازگار می بینند .
و جالب آن که، در منطق قدرت، حق با کسی نیست. نه با فرودستان و نه با فرادستان. «حق با قدرت است». این قدرت است که بر گزاره ها سوار می شود و جمله ها را به کار می گیرد و انسان ها را سرِکار می گذارد.
در میان فیلسوفان ِ سیاست کمتر کسی چون «نیکولو ماکیاوللی» حقیقتِ قدرت را شناخته است و در تاریخ فلسفه ی سیاسی، کمتر کتابی به اندازه ی « شهریار» توانسته است «منطقِ قدرت» را به درستی معرفی کند.
ماکیاوللی به اهمیت و تفاوت کار خود، در نگاه به قدرت آگاه بوده و می دانسته است که منطق واقعی ِ قدرت، غیر از منطقِ شناخته شده و ایده آل انسانی است و در کتاب ِ مشهور خود بر این تفاوت مهم، این گونه تاکید کرده است «بر آن ام که به جای خیال پردازی، به واقعیت روی باید کرد. بسیاری در باب جمهوری ها و پادشاهی هایی خیال پردازی کرده اند که هرگز نه کسی دیده است و نه شنیده .»
نیکولو، برای معرفی قواعد حاکم این منطق، در ادامه می نویسد: «شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد، می باید شیوه های ناپرهیزگاری را بیاموزد و هر گاه که نیاز باشد، به کار بندد».
این «شیوه های ناپرهیزگاری» که ماکیاوللی از آن نام برده است ، همان « ساختار درست » در منطق قدرت است . ساختاری که برای حفظ قدرت لازم است و شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد ، می باید آن را بیاموزد و در « صورت نیاز » بکار گیرد .
آئین حسین شریعتمداری در آئینه ی منطق قدرت
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه ی کیهان به آئین قدرت و منطق قدرت به خوبی پای بند است و در این باره به نیکی مشهور است.
نخستین و محکم ترین گواه، بر این ادعا، این است که «انسان ها» هر اندازه که از قدرت دور شوند، زبانِ شریعتمداری نسبت به آنها تندتر می شود و هر اندازه به کانون ِ قدرت نزدیکتر باشند، شریعتمداری با آنها مهربان تر می شود. تا جایی که کانونِ اصلی قدرت هیچ گاه مورد انتقادِ او قرار نمی گیرد و به جرات می توان گفت در بیست سال اخیر کمترین انتقادی بر کانون اصلی قدرت بر زبان شریعتمداری نیامده است و در روزنامه ی کیهان چاپ نشده است. گیرم، کانون قدرت و کانون های قدرت در این بیست سال اشتباهی نداشته و انتقادی بر آنان وارد نیست، حسین شریعتمداری و نویسندگان کیهان، چرا یک بار به اشتباه بر کانون قدرت خرده نمی گیرند؟ گیرم کانون قدرت، معصوم هم باشد، نویسندگان کیهان از «چه نوع قدرتی» برخوردارند که یک بار اشتباه نمی کنند؟ نعوذ بالله مگر آنان هم معصوم اند؟
گواه دیگر، نحوه مواجهه ی شریعتمداری با منتقدان قدرت است. می دانیم که در منطقِ محض، «نقدِ گزاره» جایی ندارد. گزاره ها یا موافق اند یا مخالف، یا درست اند یا نادرست. در منطق قدرت ماکیاولیستی هم چنین است، «نقد » معادل «دشمنی» است و منتقدانِ قدرت ، «براندازان» محسوب می شوند . حسین شریعتمداری، چون بر مدار قدرت می اندیشد، بی محابا منتقدان را به چوب ِ دشمنی می راند و حتی در دشمنی هم جانب انصاف نگه نمی دارد، که « انصاف » هم در منطقِ قدرت، بی معنی است.
شاهد سومی هم بر این امر وجود دارد. کمتر روزی است که حسین شریعتمداری و هم کیشان او، از فرودستان و منتقدانِ قدرت نخواهند که علیه دشمنان شناخته شده! موضع بگیرند و روزی را نمی توان یافت که شریعتمداران به مخالفان خود خرده نگیرند که «چرا چیزی می گوئید که دشمنان از آن سوء استفاده کنند ؟».
مخاطبانِ حسین شریعتمداری با این استدلال مشهور کاملاً آشنایی دارند و حتی گاهی هم به دام این استدلال منطقی و مشهور می افتند و از این در با او وارد می شوند و به حق در می مانند! می گویم در می مانند، چون این استدلال، استدلالی محکم در منطق قدرت است که از فرودستان می خواهند تا به منطق فرادستان پای بند شوند و به عبارتی از همان اول به قدرت آنها تن در دهند و در زمین آنها بازی کنند و بازنده باشند. واضح است که این استدلال از آنِ صاحبان قدرت است، زیرا مخالفِ قدرت و «دشمن» و «دشمن نظام» در اصل مخالف و دشمن آنهاست، نه الزاماً دشمنِ حقیقت. این «فرمولِ مشهورِ استالینی !» هر روز رایج تر می شود و روزی نیست که از گوشه ای یکی از خادمانِ قدرت و متولیان امور! از آن بهره نگیرد و فرودستان را فرا نخواند که مبادا در این شرایط چیزی بگوئید و کاری کنید که دشمنان سوء استفاده کنند و بهانه نجوید که چرا فلان موضع را شما را از زبان فلان دشمن می شنویم و فلان دشمن چرا از فلان موضع شما حمایت کرد!
این سه دلیل، روشن تر و محکم تر از آن اند که بخواهیم بر آنها بیافزائیم. از این ها گذشته، می توان بر آداب و آئین حسین شریعتمداری، هزاران هزار، مصداق یافت که حسین شریعتمداری همه چیز را به نفع قدرت می خواهد و بر مدار قدرت می چرخاند و بر محور قدرت می گرداند.
ما را که می شناسی ؟
اما، کسب و کارِ برادر حسین بازجو در مدح قدرت و وصف مراد، تنها در این « انحراف حرفه ای از روزنامه نگاری » خلاصه نمی شود. بلکه تند رویی ها و گزافه گویی ها و زیاده خوایی هایی است که از اندازه گذشته است و به اندازه ای قربانی گرفته است که اگر روزگاری چرخ بر مدار قدرت نگردد و تنها روزی چرخ بر مراد او نچرخد، می توان از قربانی های او « رکوردی عظیم» ساخت و در کتاب رکوردهای جهانی ثبت کرد. می شود گفت، او یک رکورد دار است. رکورد دار تکذیبیه هایی است که چاپ نکرده . رکورددار شایعه هایی که ساخته است. رکوردار تهمت هایی که زده است. رکوردار توهین هایی که کرده است. رکورد داری حریم هایی که دریده است. رکوردار حرمت هایی که شکسته است.
در مذمت آئین شریعتمداری همین بس، که کم نیستند صاحب نظران و روشنفکرانی که سهم او را در دین گریزی ها و شریعت ستیزی ها بیشترین می دانند و اگر بیشترین هم نباشد، او را یکی از سهام داران اصلی « فرقه های دین سوزی » می دانند. و می دانند که رسم دروغ گویی و آئین تهمت زنی را او نهادینه کرد و سوغاتی تهمت را او به این دیار آورد و نوبرانه ی تقلب در کیهانِ او به بار نشست .
جالب آن که تنها یک بار در رسانه ی ملی که یکی از نمایندگان مجلس، به صورت زنده و حضوری او را به هدایت لباس شخصی ها و نظریه پردازی «تئوری توطئه و توهم انقلاب مخملی » متهم کرد، نتوانست آن را انکار کند و تلویحاً تائید کرد که هادی و راهنمای اصلی گروههای فشار و لباس شخصی ها اوست .
برادر حسین در خواب است. او باید بیدار شود و ببیند مردم بیدار شده اند. باید بدانند وقتی او در صدا و سیما می گوید « متاسفانه از ثواب بازجویی در جمهوری اسلامی برخوردار نشده ام » تا «هم بازجوهای منحرف را تطهیر کند» و هم «خود را فدایی جمهوری اسلامی بخواند» و «هم بازجو بودن خود را انکار کند» و به خیال خود «قدرت را بزک کند» و اصحاب قدرت را مصون دارد، همه می دانند چه می گوید و چه می خواهد که فرزند دبستانی ام همان دَم پرسید «با این همه حسرت و با این همه زندانی چرا نمی رود بازجو بشود ؟» .
برادر حسین باید بداند طشت رسوایی او از بام افتاده و باز جو بودن او و به خطا رفتن بازجوها و فدایی بودنش ، نه تنها یک دروغ را انکار نمی کند که یک گناه را به سه دروغ و هر دروغ را به صد بزه می آلاید.
برادر حسین بیدار نمی شود که خود را به خواب زده است . او در واقعیت قدرت غرق شده است و از واقعیت جامعه غافل مانده است. مدت های مدیدی است که نوشته های او به وهم می ماند و کسی را به سپهر خیال او راه نیست. برادر حسین بازجو که در یک غفلت چشم بند زندانی اش باز شد و بازجو بودنش آشکار شد، لختی نمی اندیشد که «به این چشم بندی ها تا کی می خواهد ادامه دهد ؟» مگر نمی بیند که چشم ها باز شده اند ؟ …
با این همه ! حسین شریعتمداری هم چنان بر آئین خویش به قدرت وفادار است و در دفاع از قدرت، به هیچ چیز رحم نمی کند. کسانی که کمترین تردیدی در این باره دارند، یاد داشت او را با عنوانِ با مسمای « ما را که می شناسی ؟ » در روزنامه ی کیهان مورخ پنجم مهر ۸۹ بخوانند تا او را بهتر بشناسند و ببینند، خادم و مخدوم ِ قدرت! چگونه بر خادمانِ اسلام و ایران تاخته است و چگونه شهیدان دفاع مقدس را به سخره گرفته است و به هوای آبروی آنان، از مرز شرف گذشته است و ریا را از مرز جنون گذرانده است و با توسلِ به قرآن ، برِ ایمان خویش کافر شده است ….
آبی بر آتش؛ نحوه ی مواجهه با منطق قدرت
با منطق قدرت نمی توان با صاحبان قدرت درافتاد. یعنی با زبانِ قدرت نمی شود با صاحبان قدرت محاجه کرد و توقع پیروزی داشت.
برای مواجهه با منطق قدرت ، باید به زبان یا فرازبانی پناه برد که به آسانی مقهور منطق قدرت نشود و به دام آن نیافتد . فرازبانی که مفاهیم و تعاریف آن به اسارت منطق قدرت در نیایند.
از این دست مفاهیم می توان به «ایثار » ، « شهادت » و « کرامت انسان » و « حقوق بشر » اشاره کرد که معنای آن ها می تواند بر زبان قدرت موثر افتد . همان گزاره ی مشهور «ملتی که شهادت دارد ، اسارت ندارد » گواهی بر عظمت ِ مفهوم شهادت است و پیروزی انقلاب اسلامی و موفقیت در دفاع مقدس از ثمراتی است که بر این واژه نشسته اند. همین که کیهان نتوانسته تا کنون به این مفاهیم دست یازد و حسین شریعتمداری نتوانسته است آن ها را تحریف کند، یعنی این مفاهیم به آسانی – و شاید هیچ گاه – به تسخیر قدرت در نخواهند آمد.
از همین نمونه ها می توان پی برد که، زبان دینی، فرازبانی است که به اشکال مختلف می تواند بر زبان قدرت فائق آید و آن را تعدیل کند و توقعات آن را پایین بیاورد و زبانه های آتش آن را کمتر کند. اگر چه در روزگار فعلی منطق قدرت هم به زبان دینی نفوذ کرده و مثلاً خود را به « حجت دینی » آراسته و فرق های قدرت طلبی را پرورش داده است، اما بسط و شرح اسلام رحمانی و روشنفکری دینی و دینداری روشنفکرانه ، می تواند هنوز هم فرازبانی و در مهار این زبان آتشین باشد .
تاریخ ایران و جهان هم در این خصوص بسیار عبرت آموز است و نمونه های حکیمانه ی را می توان برای انحلال منطق قدرت یافت . حکمت سیاسی علی (ع) در مواجهه با معاویه ؛ دفاع عقلانی و قرآنی امام محمد غزالی از امر به معروف و نهی از منکر در مقابل ارباب قدرت ، نمونه هایی از رفتار امام خمینی در دورانی که قدرت در اختیارِ خاندان پهلوی بود و حتی نحوه مواجهه ی آیت الله جوادی آملی با هاله های قدرت و شیوه کنار گیری او از منبر نماز جمعه نمونه هایی از برخورد حکیمانه و روش های توصیه شده توسط اندیشمندان و علمای اسلامی با حکومت هایی است که فراتر از حد معقول ! به آفتِ منطقِ قدرت مبتلا شده اند .
حسن ختام هم ، همان توصیه ی حکیمانه ای است که قرآن در مواجهه با آئین شریعتمداران و کسانی چون حسین شریعتمداری توصیه می کند . پیشنهادی پیامبرانه در مواجهه با منطقِ قدرت :
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
منبع: کلمه
ندای سبز آزادی: آیتالله جوادی آملی در خصوص عوامل سقوط جامعه گفت: عدم حقگویی و نگفتن حرف راست، التزام به گناه، جوانان بد اخلاق و عصیانگر، میانسالان گناهکار، عالمان منافق و سخنرانانی که حق و باطل را مخلوط می کنند، عاملان اصلی سقوط یک جامعه هستند.
به گزارش مرکز خبر حوزه، آیت الله عبدالله جوادی آملی، ظهر امروز در درس اخلاق هفتگی خود که با حضور اقشار مختلف مردم در مرکز علوم وحیانی برگزار شد، اظهارداشت: علم اخلاق، جزء علوم انسانی است و بدون انسان شناسی محقق نمی شود و از آن جهت که جزئی از فلسفه الهی است بدون جهان بینی محقق نمی شود. البته کسانی که انسان شناسی و جهان بینی محدود و مادی دارند، اخلاق را نسبی و قراردادی تعریف می کنند.
ایشان با اشاره به تاثیر اخلاق در حیات دنیوی و اخروی انسان، افزود: انسان در هر شرایطی، کافر یا مسلمان، در جنگ با مرگ پیروز است، چون انسان است که مرگ را می چشد و می میراند، و به واسطه مرگ دگرگونی و تغییر را تحصیل می کند، اگر سعادتمند باشد وارد بهشت، و در غیر آن وارد جهنم می شود.
آیت الله جوادی آملی ادامه داد: اخلاق، برای حیات ابدی که بعد از مرگ حاصل می شود، ره توشه تهیه می کند، چون بعد از مرگ زنده ایم و نیازمند لباس، مسکن، خوراک و … هستیم و هیچ رابطه و ضابطه ای برای رفع این نیازها در آخرت وجود ندارد.
این مفسر قرآن کریم سپس بیان داشت: گرچه در دنیا به واسطه رابطه ها و ضابطه ها این نیازها مرتفع می شود، ولی در عالم آخرت این گونه نیست و تنها چیزی که ره توشه آخرت را تامین می کند، اخلاق است، بنابراین اخلاق نقش تعیین کننده ای دارد، البته اخلاق غیر از موعظه است و باید آن را تحصیل کرد.
وی با اشاره به کلام ۲۳۳ امیر المومنین در نهج البلاغه اظهار داشت: زبان پاره ای از جسم انسان است،زمانی که در حصار جهل و نسیان باشد، از سخن گفتن امتناع می ورزد و عاجز است، چون زبان تابع قدرت علم و آگاهی است. بنابراین هرچه علم و معرفت بیشتر باشد، حرف برای سخن گفتن بیشتر است و از آنجایی که علم اهل بیت الهی و بی نهایت است، آنان امیر و فرمانده بیان هستند.
ایشان افزود: فرماندهی سخن، بخشی به ادبیات، فصاحت و بلاغت مرتبط است که نمونه آن را در نهج البلاغه و سایر بیانات ائمه می توان مشاهده کرد، البته امیر بیان به این معنا است که انسان به حدی رسیده که سخن مأمور او است، یعنی می داند کی، کجا، باکی و چگونه حرف بزند.
این استاد حوزه خاطرنشان کرد: این که برخی افراد اسرار دوستانشان را نگه نمی دارند، به این دلیل است که مامور زبان هستند و زبان امیر آنها است، کسی که اسیر بیان باشد،به اخلاق زشت مبتلا است و کسی که امیر زبان باشد، دارای اخلاق زیبا است.
آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: امام علی (ع) امیر بیان بودند، ما نیز امیر سخن و بیان و علم خود باشیم، با هر کسی و هر جایی سخن نگوییم، درست حرف بزنیم، امیر زبان و سخن بودن از اولین گام ها برای حرکت در مسیر تحصیل اخلاق است.
ایشان بیان داشت: باید امیر چشم و گوش خود باشیم، یعنی هرچیزی که چشم و گوش می خواهدرا نبینیم ونشنویم و آنچه خود می خواهیم را بیبنیم و بشنویم.
ندای سبز آزادی: آیتالله العظمی صافی گلپایگانی تاکید کرد: مشکل اقتصادی مردم را برطرف کنید؛ زیرا بیشتر آسیبهایی که به مردم میرسد از ناحیه مشکلات مالی است.
به گزارش ایسنا، آیتالله صافی گلپایگانی با اشاره به ضرورت توجه مسئولان به رفع مشکلات جامعه، گفت: کسی که به مردم خدمت کند، به امام زمان (عج) خدمت کرده است.
این مرجع تقلید، در دیدار استاندار ایلام با اشاره به شجاعت و غیرتمندی مردم ایلام در دوران پهلوی، اظهار داشت: مردم این استان، شجاع و غیرتمند و دارای استعدادهای خاصی هستند که باید از این استعدادها در جهت پیشبرد اهداف انقلاب استفاده شود.
وی با اشاره به همت مسئولان در رفع مشکلات مردم، یادآور شد: با تلاش تمام مسئولان، همه مشکلات مردم در ابعاد معنویت، اخلاق، فقر، کار و … برطرف میشود.
ندای سبز آزادی: سید مصطفی تاجزاده که به دلیل شکایت از کودتاگران نظامی و انتخاباتی یک ماه و نیم است که در زندان به سر می برد، با اطلاع از تهاجمات اخیر ایادی کودتا به خانواده های معظم شهدا، همت و باکری، با اظهار تأسف شدید از این نوع برخوردها آن هم در هفته دفاع مقدس گفت: همه این اقدامات از حمله به بیت آقای کروبی در شب های قدر و حمله به مسجد قبا و هتک حرمت خاندان دستغیب، شهید محراب و اخیرا حملات هتاکانه به بیوت شهدا و خانواده های آنان از یک سو نشانگر به بن بست رسیدن اقتدارگرایان کودتاچی و بی رنگ شدن و بی اثر شدن تبلیغات آنان و از سوی دیگر پیوند عمیق جنبش سبز با ارزش های وافعی و آرمان های بزرگی است که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون پاسداران و حافظانی صادق و راست نهاد داشته و به همین دلیل علیرغم تلاش حزب پادگانی برای مصادره کردن تمامی آن ارزش ها، منزه و پاک باقی مانده و امروز جوانان ایران اسلامی بهتر از هر زمان دیگری می توانند ارزیابی روشنی از دفاع مقدس و شناخت عمیق تری از قهرمانان ملی داشته باشند که برای حفظ مرزهای میهن اسلامی و برای حفظ امنیت کشور برای فرزندان خود و از همه مهمتر پاسداری از دو میراث ارجمند انقلاب اسلامی، استقلال و آزادی، جان باختند. وی در ملاقات کابینی روز گذشته از همسرش خواست که پیام هم بستگی او را نیز خدمت همسران و فرزندان شهید همت وشهید باکری اعلام دارد و از طرف او به ایشان بگوید: ما در برابر همه ایثارها و ازخودگذشتگی های همسران، فرزندان و خانواده های شهدای گرانقدرمان سر تعظیم فرود می آوریم و قدر مجاهدت های شما را برای جلوگیری از هدررفتن خون شهیدتان می دانیم و از این که به میراث خواران نااهل انقلاب و امام و شهیدان رخصت بهره برداری و سوء استفاده از نام شهیدانتان را ندادید، برای همیشه وام دار شما خواهیم بود و بی شک نقش شما که زینب وار در پیام رسانی خون شهیدتان تلاش کردید، در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس ثبت خواهد شد و آیندگان به همچون شما شیرزنان و استوار جوانانی افتخار خواهند کرد.
تاجزاده هم چنین جسارت حسین شریعتمدار را نسبت به ساحت خانواده شهدا و همسران شهید همت و شهید باکری به شدت تقبیح کرد و این عمل را از این سرباز حزب پادگانی چندان غریب ندانست و از این خانواده و مردم حق شناس ایران خواست از این به بعد برای قدرشناسی از میزان علم و دانش و شناخت وبصیرت عمیق شریعتمدار که بی شباهت به همتایش در کشور همسایه مان نیست، وی را ملاحسین بخوانند.
ندای سبز آزادی: مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز درباره اعتراض پدرش به حکم صادره که سه سال حبس و پنج سال ممنوعیت و محرومیت از فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی و نیز یکسال ممنوعیت خروج از کشور است گفت: پدرم گفتند که تحت هیچ شرایطی نمیخواهند تجدیدنظر کنند. گفتند که تمام حکمها به طور مستقیم از زیرنظر آقای خامنهای میآید و قوه قضاییه اینجا هیچ کاره است. در نتیجه دادگاه تجدیدنظر و دادگاهی که الان تشکیل شده است، هر دو هیچگونه رسمیتی ندارند و نمایشیاند و نمیخواهند بیشتر در این نمایش شرکت کنند. همچنین میخواهند ما بیشتر پیگیر شکایتهایشان باشیم که در خارج از کشور جریان دارند. به خاطر اینکه قوه قضاییه کاملاً قدرت خود را از دست داده و وسیلهای شده که بتواند درخواستهای آقای خامنهای را انجام دهد.
به گزارش رادیو زمانه، او درباره شکایت پدرش از شرکت نوکیا مبنی بر فروش امکانات شنود و تعقیب مراقبت به دولت ایران که موجب دستگیری بسیاری از فعالان سیاسی شد، گفت: آن شکایت انجام شد و حالا مراحل اداریاش طی میشود. نوکیا قاعدتاً میخواهد بگوید که این کیس صلاحیت ندارد (قابل طرح نیست) که بعد از آن هم ما آماده هستیم که با آنها رودررو شویم و انشااله بتوانیم برویم دادگاه.
مهدی سحرخیز با اشاره به گفتههای احمدینژاد در سفر اخیرش مبنی بر وجود "آزادی مطلق" در کشور، اظهار داشت: احمدینژاد آمده اینجا و گفته است که ما آزادی مطلق در ایران داریم و هیچ کسی برای اعتراض زندان نیست. این نشان میدهد که آقای احمدینژاد دروغگوترین فرد در تاریخ ایران است که به صورت مستمر هم به این کار ادامه میدهد. او فکر میکند این دروغها را دیگران باور میکنند. متأسفانه وضع کشور ایران طوری شده که یک روزی خود ایشان هم به خاطر اعتراض به چیزی به زندان خواهد رفت.
خبر ابلاغ حکم محکومیت عیسی سحرخیز، روزنامهنگار زندانی، به سه سال حبس تعزیری و چندین سال محرومیتهای اجتماعی عصر روز دوشنبه، پنجم مهرماه، منتشر شد.
عیسی سحرخیز از چهرههای فعال سیاسی و مطبوعاتی منتقد حکومت در ایران است. او در دورهی ریاست جمهوری محمد خاتمی، مدتی مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و پس از آن نیز مسئولیت و مدیریت چندین نشریه و رسانه را برعهده داشت که همگی آنها توسط دادگاههای انقلاب ایران تعطیل شدند. اخبار اقتصادی و ماهنامه "آفتاب" ازجمله تأثیرگذارترین این مطبوعات بودند.
عیسی سحرخیز بعد از آن که امکان فعالیت مستمر مطبوعاتی را از دست داد، با نوشتن مقالات و مصاحبههای روشنگرانه با نشریات و رسانههای داخل و خارج از کشور، ازجمله رادیو زمانه، حتی در جریان وقایع دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری و تا آخرین لحظات قبل از دستگیری، فعالیتهای خود را ادامه داد.
ماجرای درگیری او با غلامحسین محسنیاژهای که اینک دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه است، در سال ۱۳۸۳ از خبرهای داغ مطبوعات آن روز شد.
غلامحسین اژهای که آن زمان رییس دادگاه ویژهی روحانیت و نمایندهی قوه قضاییه در هیئت نظارت بر مطبوعات بود، به سحرخیز حملهور شده و شانهی او را گاز گرفته بود. عکسهای سحرخیز با شانهی زخمی در بسیاری رسانههای آن روز منتشر شد.
سحرحیز از ۲۵ تیرماه سال گذشته، پس انتخابات ریاست جمهوری دهم، دستگیر و تاکنون در زندان است.
ندای سبز آزادی: قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، محمد جواد امام را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
محمد جواد امام که سابقه ماهها حضور در جبهههای جنگ و ا۴۰ درصد جانبازی را در کارنامه دارد.
به گزارش جرس، وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری، ریاست ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در تهران بزرگ را بر عهده داشت. وی همچنین عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و معاون امور مجلس و پشتیبانی وزارت نیرو در دوره ریاست جمهوری خاتمی بود. محمد جواد امام سه شنبه ۲۶ خرداد در منزلش بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شد.
امام از جمله کسانی بود که روز ۱۷ مرداد – حدود دو ماه پس از بازداشت – به همراه گروه دیگری از اصلاح طلبان در جلسه علنی دادگاه چهارم که هیچ ارتباطی با محاکمه و موارد اتهامات ایشان نداشت آورده شد.
وی چند ماه پیش با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی موقتا آزاد و پس از بازداشت بهدلیل عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر