فرزانه بذرپور
جرس: دکتر ناصر تکمیل همایون از چهره های فرهنگی ایران است که سالهاست در زمینه تاریخ و فرهنگ ایرانی به پژوهش مشغول است و دستاورد این کوشش فرهنگی ده ها کتاب ارزشمند است . به مناسبت روز جهانی کوروش با دکتر ناصر تکمیل همایون هم صحبت شدیم و بحث از کوروش تا هویت ایرانی و ریشه های استبداد ایرانی به درازا کشید. این کارشناس تاریخ و فرهنگ به علت گرایش تبلیغی حکومتها به پاسداشت کوروش اشاره کرد و در ادامه از فرهنگ رواداری ایرانی گفت. مصاحبه جرس با دکتر همایون را بخوانید .
منشور کوروش یک سند تاریخی بزرگ برای ایرانیان است، این منشور دو بار تا به حال به ایران آمده است، یکبار در جشن های 2500 ساله به مدت ده روز و حالا هم در دولت احمدی نژاد به مدت چهار ماه ، چه شد که انگلستان پذیرفت که این منشور در ایران باشد ؟
به هر حال معاملاتی صورت گرفته است ، یعنی امتیازاتی به انگلستان داده اند و این را گرفتند، حالا امتیاز تجاری یا امتیازات مخفی است یا روابط سیاسی این را نمی دانم . به هر حال حتما چیزی بوده و محققا، نه انگلستان به تعامل فرهنگی اعتقادی دارد و نه این طرفی ها برای کوروش کبیر درک و فهم درستی دارند.
فکر می کنید چرا از منشور کوروش کسانی استفاده می کنند که کمترین نسبت و قرابت با مفاد منشور دارند ؟
این قضیه را مولانا هم می گوید :حرف خوبان را بدزدد مرد دزد . یک کسی که در موقعیت ضعیفی باشد و غیر اخلاقی ، با این کارها می خواهد جبران کمبودهای خودش را بکند . زمان شاه با نقصانهایی که شاه داشت ، خواست از کوروش امتیاز بگیرد و سر قبر کوروش رفت و منشور را آورد و به کوروش گفت: آسوده بخواب ما بیداریم . حالا اینها هم از این بابت می خواهنداستفاده کنند یا اینکه به دلیل اینکه یک مقداری تصور بر این است که حکومت مذهبی شده و به سمت مسائل قشری می رود ، این طور می خواهند خودشان را پایبند به ناسیونالیزم ایران باستان بکنند تا به طبقه ای نشان بدهند که ما به ایران به معنای کلی اعتقاد داریم . این مساله در آقای مشایی بیشتر مشهود است برای اینکه آقای مشایی چند سال پیش هم برای جهانی کردن کوروش حرفهایی می زد و از کوروش و ایران باستان تعریف کرد و خیلی هم خوب صحبت کرد و این نشان می دهد که نیاز دارند.
در زمان محمد رضا پهلوی تجلیل از ایران باستان در قبال خفیف کردن دوران تمدن اسلامی بوده است و بعد از انقلاب هم رویه های فرهنگی چرخش می کند و ایران باستان به عنوان طاغوت مطرح می شود ، این دو گانگی فرهنگی را چگونه می توان حل کرد؟
این قضیه از زمان رضا شاه شروع شد و با ایجاد یک مسائل کاذب و یک باستان گرایی غیر واقع خواستند آن عظمت و تمدن فرهنگی اسلامی را نادیده بگیرند و سلطنت محمد رضا شاه هم که با یک کودتای خارجی بود این را وصل می کرد به دوران ساسانیان و تمدن اسلامی را نادیده می گرفت. افراطی که محمد رضا شاه در این مورد کرد و حرکت ضد دینی که انجام داد از جمله تغییر تاریخ و حمله به مراجع مذهبی و مخالفت با خیلی از مظاهر اسلامی ، عکس العملی را در انقلاب اسلامی به وجود آورد که شاهد آن بودیم . اما بعد از انقلاب هم برعکس حکومت را وصل کردند به صحرای کربلا و قیام پیامبران و خیال کردند که این تاریخ قبل از اسلام ما ، تاریخ نبوده است.
این مساله بسیار در ایران ناگوار بود برای کسانی که اهل تمدن و فرهنگ و باستان شناسی بودند و ایشان لطمه دیدند . تحقیقات باستان شناسی و زبانها ی اوستایی و پهلوی همه تعطیل شد. خوشبختانه دوباره یک تلاشهایی شروع شده که از طرف روشنفکران ایرانی است و اینکه تمدن ما یک تمدن تاریخی است و از گذشته های دور قبل از کوروش شروع می شود و از باستان تا اسلام و این انکارناپذیر است و تنها ایران هم به معنای ایران امروز نیست. ایران به معنای ایران زمین که بخش های بسیاری از سرزمین های آن جدا شده است . اما این کاری که دولت می کند من گمان نمی کنم با عقیده روشنفکران و فرهنگ شناسان ایرانی هماهنگ باشد ، این یک حرکت سیاسی است .
احمدی نژاد و مشایی حرف از مکتب ایرانی می زنند و برداشت شان از این مکتب ایرانی، اسلام ایرانی است ، این همان ادعای برخی مستشرقان نیست که می گفتند تشیع، اسلام ایرانی است و این مکتب برای این آمده که با سلطه اعراب و نفی خلافت اسلامی جایگاهی برای ایرانیان ایجاد کند ، فکر می کنید این حرفها تایید حرفهای برخی مستشرقان غربی نیست؟
اطلاع دارید که کسی که در این مورد بسیار کار کرد هانری کربن است . در اینکه تشیع یک مقداری ریشه های ایرانی دارد . در اینکه ایرانی ها طرفدار آل علی شدند ، شکی نیست و در حکومت بنی عباس و بنی و امیه، آل علی حقیقت را بیشتر بیان می کردند تا گروههای دیگر و اینکه تشیع در دوران تاریخی با استقرار ایران پیوند پیدا کرد هم شکی در آن نیست ، به ویژه در دوران صفوی و معلوم نبود اگر تشیع در دوارن صفوی دین رسمی نمی شد، عثمانیها با ایران چه رفتاری می کردند و آیا ایرانی باقی می ماند یا نه ، اینها همه درست . اما اینکه بگوییم هر کس شیعه نبوده، ایرانی نبوده است و هویت ایرانی ندارد . این مساله هم درست نیست. رودکی شیعه بوده است ، فردوسی شیعه بوده است، اما حافظ سنی بوده، سعدی سنی بوده ، مولوی سنی بوده است. بخش های عمده ای از کشور را از دست دادیم به علت تشیع صفوی ، تمام ماورالنهر ایران بود و مذهبشان تسنن بود . این درست نیست بگوییم شیعه و ایرانی بودن با هم هستند و لا غیر، البته شیعه نقش مهمی داشته است، ولی ادبیات گرانبهای ما، این ادبیات از سوی هموطنان سنی ما هم درست شده است.ما "کرد" داریم ما "ترکمن" و "بلوچ" داریم و در ما وراء النهر ایرانیان خراسان بزرگ را داریم و این درست نیست که همه را از گردونه خارج کنیم .
کوروش تبلور اجتماعی بود که در آن می زیست، چه شده بود که چند سده قبل از میلاد مسیح ایرانیان به این نتیجه رسیده بودند که آزادی ادیان و قومیت های مختلف را بپذیرند ؟
این بیشتر بازمی گردد به مدنیت زرتشتی و اهورمزادیی بودن ایرانیان، مزدا پرستی قبل از زرتشت هم بوده است . خدای ایرانیان اهورا مزدا در همه کتابهای باستان خدای جهانیان است و حتی شاید انسانهایی که به وجود آمده اند اینها همه فرزندان یک درخت برومند هستند. اگر می گوییم یکی ایرانی است و یک کسی انیرانی است . انیرانی به معنای وحشی نیست، یعنی غیر ایرانی و این با خدای یهود و یهوه که فقط خدای اسرائیل بوده است، فرق دارد ،یهوه با مرور زمان با تماس با تمدن ایرانی و مشرق زمین به صورت پروردگار جهان تغییر شکل می دهد. این اندیشه در ایران وجود داشته و کوروش طرفدار حکومت جهانی با حفظ هویت های فرهنگی بوده است. این فرق دارد با اسکندر که طرفدار حکومت جهانی بود ولی با محو هویت ها و مستهلک کردن همه هویت ها در هویت هلنیسم .
آقای دکتر، کوروش به دین خاصی گروییده بود؟ یهودیان او را منتسب به خودشان می دانند و مسلمانان هم می گویند که او یک پیامبر الهی بوده است به نام ذو القرنین ،آیا کوروش دین خاصی داشته است؟
بگذارید دو هزار سال بیاییم جلوتر یک شاعری داریم به نام عرفی شیرازی که گفته است:
چنان با خوب وبد سر کن که بعد از مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شویند و هندو بسوزاند
کوروش با همه ادیان احساس یگانگی می کرده است و جوهره همه ادیان را توحید و عدالت می پنداشته است. به خدای یهودی ها احترام می گذارد به اهورمزاد و میترا هم احترام می گذارد و این احترام به حدی در جهان مشرق زمین اثر گذار است که بعد از گذشت 15 قرن وقتی اسلام ظهور می کند در دو جای قران از ذوالقرنین صحبت می شود و به گونه یک پیامبر و نجات دهنده جلوه می کند. در کتاب مقدس هم در چندین جا از کوروش به عنوان شبان خدا و مسیح خدا یاد شده است. در مورد اینکه دین خاصی داشته است تقریبا کسی چیزی نگفته است . اما می توانیم بگوییم که به خدای یگانه اعتقاد داشته است و بندگان خدا را یکسان می دانسته است ودراین شکی نیست .
به لحاظ قرائن تاریخی آیا منشور کوروش در حد یک شعار باقی ماند یا در دوران خود کوروش و نزدیک به او به این منشور عمل می شده است ؟
بعد از کوروش هم تا صد سال بعد به این منشور عمل می شد. وقتی حکومتها به قدرت می رسند آهسته آهسته ،تنها قدرت می ماند. در دوران داریوش سوم ایران از لحاظ معنوی با کوروش در رابطه نبود . اما کوروش در ذهن مردم و جامعه ماندگار شده بود .وقتی اردشیر بابکان ساسانیان را برپا می کند، بارها می گوید که می خواهیم به دوران کوروش بازگردیم . برای ساسانیان کوروش یک ایدآل بوده است و دوران اشکانیان را قبول نمی کردند.
جناب دکتر چه طور است که ایرانیان در دوره باستان به این رواداری رسیده بودند ،اما در دوران معاصر، ما مبارزاتی صد ساله داریم برای همان چیزی که در دوران باستان تا اندازه ای حل شده بود چرا در تاریخ معاصر آزادی و عدالت و مساوات تنها به گونه شعار در آمد؟
در همان دوران باستان هم دورانی داشتیم که تساهل و تسامح بود و یهودیها و مسیحیان و خصوصا مسیحیان نسطوری آزادی کامل داشتند و حتی بوداییان به راحتی تبلیغ می کردند و در یک دورانی شرایطی را داشتیم که هم یهودیان را اذیت می کردند و هم مسیحیان و حتی به جان خودشان هم می افتادند . در دوران ساسانی ، در زمان اردشیر و شاپور دین زرتشت رسمی می شود و مقدار زیادی هم با مسیحیت و با یهود و با دیگران روابط داشتند ولی به محض اینکه از حالت رسمی به دولتی بودن در می آید اینجاست که استبداد ظهور می کند . استبداد تحمل هیچ مذهبی را ندارد ، حتی تحمل مزدک را که خودش یک موبد بوده است. مزدک هم تحت فشار قرار می گیرد و مانی کشته می شود .این دوران استبداد مذهبی است.هر گاه ایران در حالت آزادی و دموکراسی بود و حکومت مردمی و ملی، ادیان آزاد بودند و کار خودشان را می کردند. یعنی در یک مسجد بزرگ می شد دید که در یک رواق امام شافعی نماز بخواند و جایی حنفی و یک جا امام شیعی . اما زمانی که استبداد حاکم می شد دیگران حق حیات فرهنگی نداشتند . در حاکمیت سلطان محمود غزنوی، شیعیان در بدترین شرایط قرار می گیرند و در شهر ری شیعیان را قتل عام می کردند. این توسط یک سلطان سنی بود . حالا دوران صفوی می شود و شیعه حاکم، همان کار را می کند که سنی استبدادی می کند. ما باید ایران را به سمت یک فرهنگی سوق بدهیم که ریشه در نهاد ایرانی دارد که به عقیده من مردم سالاری است و آن کسی که می گوید بنی آدم اعضای یکدیگرند، فرهنگ ایرانی است .
به نظر می رسد که ایرانیان دچار تضادهای سرشتی و آرمانی هستند که شاید به علت تاریخ طولانی و منفصل آنهاست ، یک انسان ایرانی بر چه چیزی به عنوان هویت ایرانی می تواند تکیه کند که امروز هم به رسمیت شناخته شود و اتهام ناسیونالیزم یا بنیاد گرا بر آن نزنند؟
هویت ایرانی نشات گرفته از جغرافیا و سرزمین ایران و فرهنگ ایران و اسطوره های ایران و ادیان ایران و ادبیات ایران است. این هویت، هویتهای ایرانی است و یک مجموعه است. در تاریخ دچار تناقض شده است . این نوع مطالعات هویت شناسی هم باید بر مبنای مردم شناسی تاریخی و جامعه شناسی و دین شناسی باشد. من فکر می کنم این نوع مطالعات که در ایران به پنجاه سال نرسیده که منهای شعار دادن و منهای خودبینی ها ، واقعیت هویت ایرانی شناخته شود. می توانم مژده بدهم که به سبب همین تناقضات سی چهل سال اخیر، نیاز به شنا خت این هویت هم پیدا شده است و محققین و جوانهای ما بر این مساله تکیه دارند .
آقای دکتر بحث های این چنینی تاریخی و اینکه خیلی ها به عنوان افتخار، از منشور کوروش صحبت می کنند که به اعماق تاریخ باز می گردد چه مشکلی از وضعیت معاصر ما می تواند حل کند ؟
من از کوروش حکومتی حرف نمی زنم برای اینکه در همین دوران انقلاب بودند کسانی که کتاب نوشتند و به کوروش بد وبیراه گفتند و حالا از کوروش تمجید می کنند. اینها حکومتی است . اما یک کارهایی داریم که فرهنگی است و کوروش را در تاریخ و عمق تاریخ پیدا می کنند و مقایسه می کنند با کسانی که در زمان او بودند و یا بعد ها آمدند. این به ما می آموزد که ما فرزندان کسانی هستیم که آدمکشی و چپاول نمی کردند . ما فرزندان کوروش و شاهان عادل و شعرای بزرگ بودیم که شعائر انسانی را حفظ می کردند. مانند فردوسی که موج می زند از مردم دوستی و عدالت. این به ما می گوید که چیستیم .
اشاره کردید به بحث کوروش حکومتی ، فکر می کنید آقای مشایی و احمدی نژاد اعتقادی به این کوروش دارند و دولت کنونی را که از تندرو ترین دولتهای معاصر است چه قرابتی با منشور کوروش دارد ؟
من هیچ وقت با احمدی نژاد و مشایی صحبت نکردم، اما حدس من این است که اینها از دیدگاه سیاسی و حکومتی به کوروش یا به همه مسائل دیگر سیاسی نگاه می کنند. من دیدگاه جامعه شناسی و تاریخی دارم و این خیلی فرق می کند. در هر حال اینها از دیدگاه سیاسی هم اگر نگاه کرده باشند در حقیقت متوجه شده اند که جامعه به چه ارزشهایی اعتقاد دارد که مطرحش می کنند. چرا نرفتند مثلا شاه عباس را انتخاب کنند و کوروش را انتخاب کردند، شاه عباس شیعه که به مکتب تشیع قدرت داد. اینها متوجه شدند که کوروش جذابیت دیگری برای جامعه امروز ایران دارد.
به نظر شما جامعه امروز به چه چیزی نیاز دارد؟
وقتی ارزشهای یک جامعه مورد تجاوز قرار بگیرد، ممکن است جامعه تا مدتی سکوت کند اما بعد از مدتی بیدار می شود و آن ارزشهای مقلوب شده و منکوب شده خودش را چنگ می زند و احترام می گذارد و عمل می کند . کما اینکه در دوران انقلاب وقتی مردم به خیابانها می آمدند و شعار می دادند معلوم بود که بسیاری از آنها مقید به مذهب نبودند اما آن احساس دینی بیدار شده بود. برای اینکه سرکوب زمان شاه را پاسخی بدهد. . حالا این دوران هم ممکن است که جامعه پاسخ بدهد نسبت به آن سرکوب تاریخی خودش، همان شبی که در کرمانشاه بودیم و بیستون و آقای مشایی هم بود. وقتی که اذان مغرب را گفتند، مردم احترام گذاشتند و سکوت کردند به محض اینکه اذان تمام شد و نور افشانی شد . تمام مردم که بیابان را پر کرده بودند اهورا اهورا می گفتند و سرود ای ایران را می خواندند . هر موقع یک ارزشی از بین برود واکنشی در پی دارد ولو اینکه زیاد هم مقبول نباشد باز هم اثر خودش را نشان می دهد .
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر