چرا موسوی تقریبا در همه سخنرانی هایش به امام خمینی اشاره می کند؟ نسبت او و جنبش سبز با امام در چیست ؟حاکمیت چه نسبت و سنخیتی با امام دارد و به دنبال چیست ؟ این پرسش ها و همین طورپرسش هایی بیشتر که همزمان با ایام ۱۴ و ۱۵ خرداد در جامعه مطرح است، دو سال پیش در آستانه بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) در گفت و گوی « کلمه » با میرحسین موسوی مطرح شد.
هنگامی که هنگامه ی انتخابات فرار رسید از بازگشت به دورانی نورانی سخن گفت. در زمان تنظیم بیانیه ورود به انتخابات برخی به میرحسین گفتند ازادبیاتی مانوس تر با نسل جوان استفاده کند. نسل جوان دوران امام را به خاطر نمی آورد یا از راه معوج رسانه رسمی می شناسد. اما پاسخ این بود که میرحسین موسوی با هویت خود به صحنه خواهد امد و هویت او جدا از توجه به واژه هایی چون عدالت خواهی ،کرامت انسانی ، مستضعفان و بازگشت به راه امام نیست. او هویت خود را پنهان نخواهد کرد و نسل جوان حقیقت را خواهد شنید .
و آن روزها فراموش نخواهند شد که نسل جوان با شور می خواست رای خود را به نخست وزیر امام بدهد و فریاد می زد «رای ما یک کلام، نخست وزیر امام» وهنگامی که می خواستند از جفای بر رایشان سخن بگویند باز امام راخطاب می کردند که "خمینی کجایی موسوی تنها شده…".
میرحسین وقتی در مقابل گلایه برخی افراد قرار می گیرد که "در باره سال های ابتدایی انقلاب و دوران ۱۰ ساله امام نگاهی احساسی دارد" پاسخ می دهد: « از من نخواهید که دروغ بگویم یا دلبستگی ام به امام را پنهان کنم.”
این گفت و گو در پی می آید:
در آستانه سالگرد رحلت امام خمینی هستیم . امسال این بزرگداشت در شرایط ویژه ای انجام می شود . از یک سو مخالفان قدیمی امام و انقلاب در خارج و داخل با پشتیبانی برخی از رسانه ها ی خارجی سعی می کنند که دوران ایشان را با وضعیت تاریک امروز مقایسه کنند و از طرف دیگر صدا و سیما و بعضی از رسانه ها ی طرفدار بگیر وببند و سرکوب تلاش می کنند تصویری از شخصیت ایشان ارائه دهند که گویی ایشان اگر بودند طرفدار پروپاقرص خرافه و ظلم امروز باشند. به نظر شما، چرا این گونه اقدامات صورت می گیرد و نتیجه این فرایند چه می تواند باشد ؟
تصویری که از تقاطع تلاش مخالفان حضرت امام و رسانه های رسمی کشور به دست می آید اگر ادامه یابد و جواب داده نشود ، جز انزجار تدریجی از هر آنچه گذشته است ، نخواهد بود . این تصویر با دستکاری مکرر و دائمی از نسخه اصلی امام و انقلاب داده می شود و از نظر کسانی که مستقیما آن دوره را تجربه کرده اند ، شباهتی با چهره و منش و سالهای امام ندارد . انقلاب با شعار استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی پیروز شد و مورد حمایت قاطع ملت قرار داشت . استقبال از حضرت امام در سال ۵۷ بی نظیر بود و در تشییع جنازه ایشان هم بیش از چهار برابر استقبال کنندگان شرکت کردند. گمان نمی کنم آن همه جمعیت برای تماشا و یا گذراندن تعطیلی آمده بودند. فیلم های آن روزها نشان می دهد که احساسات مردم نسبت به ایشان چه بود. در نظر داشته باشیم که بروز آن همه عاطفه و احساس بعد از گذراندن روزهای سخت انقلاب و دفاع مقدس بود. واقعیت امام اگر مختصر شباهتی با آنچه صدا و سیما و بعضی از جراید هتاک نشان می دهند ، داشت ، ما قاعدتا بجای سر و سینه زنی با خوشحالی و یا حداقل بی اعتنایی مردم روبرو می بودیم . به نظر من لازم است در مورد این تحریف دو طرفه از سوی حاکمان که اکنون به زندانبانان و سلب کنندگان آزادی تبدیل شده اند و مخالفان بی نقاب امام روشنگری شود.
کلمه: برنامه گسترده ومهندسی شده، همراه با هزینه های شگفت آور برای مراسم سالروز رحلت امام خمینی تدارک دیده شده است. به نظر شما چرا چنین کاری صورت می گیرد؟
شما توجه داشته باشید که نظام هنوز بخش اعظم مشروعیت خود را از شخصیت امام و خاطره جمعی مردم از ایشان می گیرد. در شرایط موجود بخشی از حاکمیت که رو به خشونت و سرکوب و سلب آزادی های مشروع آورده و زندان ها را پر کرده و با پوشش خرافه و تحجر کشور را به افلاس و درماندگی در سطح داخل و خارج کشانده، احتیاج دارد از این سرمایه عظیم اجتماعی به صورت مسرفانه ای استفاده کند. در مقابل وقتی شما واقعیت های آن دوره را در معرض دید مردم قرار می دهید و روی تفاوت های آن با وضعیت فعلی انگشت می گذارید ، بلافاصله گرایش مستبدانه و فاسد امروزی در مقابل سوالات ویران کننده ای قرار می گیرد. نگرش درست به سال های اول انقلاب بخوبی نشان می دهد که تا چه اندازه از اهداف اولیه انقلاب و ارزش های پایه ای آن فاصله گرفته ایم . توجه کنید که منظور از نگریستن به آن دوره بازگشت به آن دوره نیست. بلکه هدف یادآوری ریشه ها و یادآوری جهت های اصلی انقلاب یعنی عدالت ، آزادی و معنویت است.
ما می خواهیم از سکویی که انقلاب اسلامی ساخته برای پرواز به آینده استفاده کنیم. نمی خواهیم به صورت احساسی یک فضای آشفته درست کنیم و جهت گیری هایمان از دست برود. به طور مداوم باید به نسل سرافراز جوانان امروزیاد آوری کنیم که وضعیت فعلی هیچ شباهتی با دوران حضزت امام ندارد. من یقین دارم که همین جوانان اگر به صورت خیالی در ظرف دیروز قرار بگیرند همه در کنار باکری ها، همت ها و باقری ها قرار خواهند گرفت. همچنانکه اگر جوانان آن دوره در ظرف زمانی امروز قرار می گرفتند، باقریها و باکری ها و همت ها از سرداران جنبش سبز امید می بودند و در زندان ها جوابگوی گرایش های دینی و ملی خود می شدند.
کلمه: شما از ضرورت یاد آوری جهت های اصلی انقلاب سخن گفتید اما در فضای پر از گرد و غبار و تبلیغاتی امروز چگونه می توان از امام و دهه اول انقلاب صحبت کرد ؟
در مورد انقلاب تا کنون تعداد بی شماری کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم این نوشته ها و تحلیل ها ادامه دارد. دلیلش هم روشن است. تاثیرگذاری این انقلاب در سرنوشت جهانی و منطقه ای. بعد از انقلاب اسلامی نه تنها ایران شباهتی به سال های قبل از انقلاب ندارد، بلکه منطقه و جهان هم تحت تاثیر این دگرگونی قرار گرفته اند. اما آنچه امروز در سطح تبلیغات و زد وخوردهای روزمره رسانه ای مورد نیاز است، ارائه تصویر روشن و محسوس از آن دوره و حضرت امام است. همانطور که اشاره کردم سعی می شود بین وضع فعلی و وضعیت گذشته شبیه سازی ناشیانه ای شود. باید این طرح را خنثی کرد. به عنوان مثال در مورد نظرات امام در باره مجلس می توان بحث های نظری کرد و نظرات ایشان را در مورد دو گانه شرع و عرف و این که " تشخیص موضوع در عرف و شرع به عهده عرف است و مجلس نماینده عرف و نمایندگان خود از عرف بر می آیند" ، باز کرد و با این دید مجلس در راس امور قرار می گیرد.
ولی مهمتر و تاثیرگذارتر نقل خاطراتی است که شیوه های عمل سیاسی را در اوائل انقلاب نشان می دهد. به طور مثال اخیرا بنده با جناب آقای کروبی در مورد شیوه انتخابات در دوران حضرت امام صحبت می کردیم ، ایشان خاطره ای را نقل کرد که خیلی خوب و روشن به شناخت حضرت امام و ارزش های حاکم در جامعه آن دوره کمک می کند .ایشان به یاد می آوردند که در انتخابات دوره سوم مجلس دو نفر کاندیدا بودندند . یکی یک معلم زحمتکش و روشنفکر و فقیر و دیگری یکی از منسوبین نسبتا نزدیک خانواده امام .
یکی از نزدیکان امام از فرد دوم حمایت می کردند. اما مردم در آن انتخابات به آن معلم رای دادند. در اینجا آن فرد که از نزدیکان امام بود، برای امام نامه ای نوشت که مضمون آن تشکیک در سلامت انتخابات خمین بود . حضرت امام با خنده پاسخ داده بودند که "چه علامتی بالاتر برای صحت انتخابات از اینکه یک نفر از فامیل من و شما با حمایت شما نامزد می شود ولی مردم یک معلم ساده را که چنین پشتیبانانی ندارد ، انتخاب می کنند.
آیا این از زیبایی های انتخابات نیست که باید شکر گزار آن باشیم ." حالا شما این تصویر را کنار ابطال ۷۰۰ صندوق انتخابات مجلس ششم در تهران قرار دهید که فرد روشنفکر و بی پناهی را حذف کردند و یک فرد مورد علاقه شورای نگهبان با ارتباطات نسبی و سببی را وارد مجلس کردند. یا طرح نظارت استصوابی که در زمان امام وجود نداشت. طرحی که وسیله ای شد که انتخابات در حقیقت دو مرحله ای شد. شما دقت کنید که با اسلحه همین اصطلاح که نه ریشه در قانون اساسی دارد و نه در معرفت و آگاهی های مردم ، چه تعداد عظیمی از خدمتگزاران آگاه و مدیر دلسوز را از ورود به صحنه رقابت کنار زدند. کاری که نتیجه اش همین پائین آمدن شان و جایگاه مجلس است .
من به همه آن نمایندگان اصولگرایی که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و هنوز ایمان خود را با ظلم آغشته نکرده اند عرض می کنم که وقتی با خود خلوت می کنید آیا از این همه تحقیر مجلس احساس نگرانی و پوچی نمی کنید؟ آیا مفهوم جمله " مجلس در راس امور است" همین وضعی است که در آن بسر می برید؟ شما هنوز نتوانسته اید جزء کوچکی از تخلفات مالی دولت را رسیدگی کنید و جواب درست بگیرید چه پاسخی در برابر خداوند و بندگان خدا که شما وکیل آنان هستید دارید؟ آیا وضعیت مجلس فعلی شباهتی با مجلس زمان حضرت امام دارد ؟
یکی از مواردی که در شرایط کنونی به خوبی می تواند امام را معرفی کند و در کنار تفاوت با شرایط حاکم در دوران امروز را نشان می دهد، تشریح اتفاقاتی بود که منجر به فرمان هشت ماده ای حضرت امام شد. خود این فرمان بدون هیچ تغییری می تواند فضاحت وضع موجود و بگیر و ببندها و مظالم حاکم بر مردم را نشان دهد . جوانان باید این سند را ببینند و بدانند که ما به کجا می رفتیم و اینک به کجا می رویم . عده ای در این کشور به خاطر دنیا و ریاست خود مشغول تخریب همه چیز از جمله تخریب و تحریف چهره امام و دوران ۱۰ ساله اول انقلاب هستند. کلید این پروژه در طول انتخابات ریاست جمهوری دهم زده شد و همانطور که گفتم معرفی درست امام و معرفی منصفانه انقلاب اثرات افشاگرانه و ویران کننده بر سیاست های سرکوب و خرافه گرایانه امروز دارد .
کلمه: شما را نخست وزیر امام می دانند. همواره نیز در سخنان و بیانیه ها و مصاحبه هایتان از دوران نورانی دهه اول انقلاب و راه امام سخن می گویید. اما ایا در کل و در فضای سیاسی ایران در مورد ابعاد شخصیتی امام بزرگنمایی نشده است؟
مرحوم شریعتی می گفتند" قله دماوند در بلندی ، نیازی به اثبات ندارد ." شخصیت امام هم بزرگ بود و تحول غیر قابل بازگشتی در تاریخ کشور ایجاد کرد و بساط سلطنت را در این مملکت بر چید . نظامی که افتخارش به پابوسی رعیت ها از سلاطین بود. ممکن است برخی عکس های شاه، نسل جوان را به بیراهه ببرد . اما خوب است که گفته شود یکی از پوسترهایی که در روزنامه های آن زمان هر از گاهی منتشر می شد ، کشاورز فقیر و بیچاره ای را نشان می داد که کفش های شاه را می بوسید .
ولی در جواب شما باید بگویم امام بزرگ بود. اما در عین حال خود را بزرگ نمی دید. از تعریف و تمجید و مدح بیزار بود. یکبار ایشان صدا و سیما را از پخش فیلم ها و عکس هایش منع کرد. گفت :" از اینکه هر موقع تلویزیون را باز می کنم و خودم را می بینم ، عقم می گیرد ." همین منع را هم برای مدتی برای روزنامه ها داشتند. افرادی که زمان ایشان را درک کرده اند یادشان است که وقتی نماینده اول تهران و در حقیقت کشور، در حسینیه جماران تعریف ایشان را کرد ، چگونه با پرخاش سخنان وی را قطع کردند. در حالی که آن نماینده قصد به دست آوردن چیزی را نداشت. همین وضعیت هم برای رئیس مجلس خبرگان رهبری وقت که یک مجتهد و از شاگردان خود ایشان بود، پیش آمد. وقتی آن مجتهد محترم از ایشان تعریف و تمجید کردند، در میان مردم آن سخنان را رد کردند. اگر ایشان را نماد یک نظام جدید رهایی بخش، مترقی و آزادی خواه و عدالت طلب تلقی کنیم، امری غیر طبیعی نیست. بدون ایشان وارتباطی که با مردم داشتند، ملت ما امکان هشت سال ایستادگی در دفاع مقدس را نداشت. ملت ما بدون این ارتباط و اعتقاد نمی توانست انواع توطئه ها، کودتای نوژه ، تظاهرات مسلحانه منافقین که باعث کشته شدن هزاران نفر افراد بیگناه در سال ۶۰ شد ، انفجار حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی و یارانش ، انفجار نخست وزیری و ترور شخصیت هایی چون شهیدان مدنی ،دستغیب و صدوقی که همه از پیشگامان روحانیت بودند، پشت سر بگذارد .
کلمه: به هرحال در بخشی از بدنه جنبش سبز این پرسش وجود دارد که شما به کرات از امام نام می برید و یا از عکس ایشان استفاده می کنید. چرا؟
البته بنده به ضرورت معرفی امام به نسل جوان اشاره کردم. ولی گذشته از آن نکته ای را عرض می کنم که یقین دارم همه علاقه مندان جنبش سبز در مورد آن اتفاق نظر دارند و آن صداقت است. من نمی توانم دلبستگی به امام و انقلاب داشته باشم (ممکن است یک عده در این میان بگویند این یک نوستالژی است) و بر خلاف آن تظاهر کنم. بنده در همان ابتدای شکل گیری راه سبز امید به صراحت خود را یک همراه جنبش معرفی کردم. برای آنکه به صراحت اعتقادات خود را بیان کنم همانطور که جزو ویژ گی های این جنبش بیان صریح و صادقانه اندیشه ها است، ما از تعامل اندیشه ها ضرر نمی کنیم. ولی از پنهان کردن هویت خود در میان جمعی که خواستار صداقت است، قطعا ضرر می کنیم. یادمان باشد که شاید بهترین پوستر جنبش سبز "دروغ ممنوع است " بود. این چه انتظاری است که بنده یک تجربه ۱۰ ساله و پر از رویدادهای گونان گون را نادیده بگیرم. نه من بلکه تعداد کثیری از ملت ما هزاران خاطره ازایشان دارند و تاثیرگرفته از دوران امام هستند و حاضر نیستند در مقابل تحریف ها و بی انصافی ها رضایت بدهند. آیا صرف نظر کردن از این سرمایه عظیم اجتماعی درست است؟ آیا این همان چیزی نیست که زندانبانان از ما می خواهند .
کلمه: شما به عنوان یک همراه جنبش سبز از علاقه و دلبستگی به امام و انقلاب در کنار تجربه کردن دوران امام و ضرورت حراست از این سرمایه معنوی سخن گفتید. آیا اینها باعث نشده اند که به این دوران نقدی نداشته باشید یا به عبارت بهتر آیا معتقد نیستید که به این دوران هم نقد وارد است؟
من این گونه سوالات را به ویژه بعد از صحبت دادستان تهران زیاد شنیده ام و اخیرا هم نامه ای خطاب به بنده در سایت ها منتشر شده که همین مضمون را دارد. یکی از اجزاء اعتقادات همه ما این است که تعداد معصومین ۱۴ نفر است و بقیه بندگان خدا جایز الخطا هستند و همیشه در معرض لغزش. مگر آنکه خدا آنها را حفظ کند. در مورد دوران مورد بحث هم همینطور است. ولی چه ضرورتی دارد که وقتی دو تیغه قیچی، یعنی متحجران داخلی و دشمنان بی نقاب خارجی آن دوران و تصویر حضرت امام را هدف قرار داده اند، من هم زبان به نقد بگشایم. مسلما به دلیل فضای زهرآگین موجود، کلام گفته نشده از دهان ربوده خواهد شد و درست شبیه چارچوب توطئه ای که به عنوان پاره کردن تصویر حضرت امام پیاده شد، مورد سوء استفاده داخلی و خارجی قرار خواهد گرفت. امروز دشمنان جنبش سبز دنبال طعمه و بهانه هستند تا پیوندی که همه ما را به هم وصل می کند از بین ببرند. در کشور ما میلیون ها نفر به امام علاقه دارند که من هم یکی از آنها هستم. به رسمیت شناخته شدن این علاقه و معنای رهایی بخش آن در شرایط کنونی سرمایه بزرگی است که ما حق نداریم در این زمینه اشتباه کنیم. باز هم تکرار می کنم که نباید انتظار دروغ از یک همراه داشت، هر چند آن همراه بسیار کوچک باشد.
میرحسین موسوی: هنر شگرف امام باطل کردن سحر دوگانهانگاریهای بین اسلام و جمهوریت بود. من آمده بودم تا با تکیه بر راه امام تلاش ساحرانی را که دوباره جان گرفتهاند خنثی کنم.
جمعه ۱۲ خرداد | ۲۷ شوال ۱۴۰۹ – ۲ ژوئن ۱۹۸۹
صبح به بیت امام رفتم. احمد آقا اظهار نگرانی داشت. با دکترها صحبت کردم. درمان جدیدی شروع کردهاند. قرار شد اطلاعیهای پزشکی، به گونهای داده شود که کمی نگرانی در آن دیده شود. امام را زیارت کردیم. خیلی ضعیف شدهاند. گفتند درد دارند و اشتها ندارند و ناراحتند. صدایشان خیلی ضعیف است.
در حالی که پیشانی ایشان را میبوسیدم و دستم روی دستشان بود، فشار ملایم دستشان را احساس کردم. به زحمت بر خودم مسلط شدم، ولی جلوی اشکها را نتوانستم بگیرم. از چشمان نیمه باز امام حالت وداع دیدم. به ایشان عرض کردم میخواهم به نماز جمعه بروم، پیامی برای مردم ندارید؟ فرمودند به مردم بگویید دعا کنند که خداوند من را بپذیرد. بغض گلویم را فشرد. در نماز جمعه پیام ایشان را به صورت لطیفی گفتم که هم مردم متوجه شوند و دعا کنند و هم باعث انفجار نشود. با احمد آقا درباره رهبری و مسائل بازنگری [قانون اساسی] صحبت شد. قرار شد در اتمام کار تسریع نماییم.
عصر دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] آمد. راجع به سفر شوروی و حد روابط با آنها مذاکره شد. حاجیه والده امروز مهمانمان بودند. دکتر ولایتی ایشان را معاینه نمود؛ فشار خون بالا است ولی حالشان خوب است. اخوی احمد و اخوی محمد و استاندار کرمان هم امروز اینجا آمدند و مذاکراتی داشتیم.
شنبه ۱۳ خرداد | ۲۸ شوال ۱۴۰۹ – ۳ ژوئن ۱۹۸۹
بعد از نماز صبح، سری به بیمارستان [قلب جماران] زدم و از آنجا به مجلس رفتم. در گزارشها خبری از اطلاع اجانب از بد بودن حال امام به چشم نمیخورد. کارهای دفتر را انجام دادم.
آقای بهزاد نبوی [وزیر صنایع سنگین] آمد. از احتمال استیضاح خود در مجلس در رابطه با پرونده سایپا نگران بود.(۱) گزارش آن را کمیسیون مربوطه به تحقیق و تفحص اصل ۷۶(۲) مجلس داده و پیشنهاد استیضاح داده است. برای جواب به گزارش تقاضای وقت کرد.
ظهر با سایر اعضای شورای بازنگری [قانون اساسی] مهمان رییسجمهور بودیم. در خصوص تعجیل در اتمام بازنگری قانون اساسی بحث شد، زیرا به نظر میرسد که با وضع حال امام، فرصت کمی داریم و بهتر است که اصلاحات به تایید امام برسد. قرار شد از این به بعد یکسره کار کنیم و عصر هم جلسه داشته باشیم.
به دفتر رفتم. ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه جلسه عملا تشکیل نشد و خودمان را با عجله به جماران رساندیم.
لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس میکشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ده و بیست دقیقه شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمیکرد. فقط یک بار اطلاع دادند که تنفس طبیعی شده ولی زود این وضع تمام شد.(۳)
در این فاصله درباره کیفیت اعلان خبر و برنامههای اداره کشور و انتخاب رهبری و… مشاوره شد. در جبهه با آقای [محسن] رضایی تماس گرفتیم و دستور آمادگی کامل دادم. هلیکوپتر و هواپیما خواست. دستور ارسال دادیم.
با تلفن اعضای [مجلس] خبرگان را احضار کردیم که تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس فردا موکول کنیم؛ یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهرها. با اعلان مراسم امام، شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آنها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانمهای بیت برای ما جالب بود.
تا ساعت دوازده شب برای تنظیم برنامهها ماندیم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرامشبخش خوابیدم. عفت و محسن فهمیده بودند، چون در بیمارستان بودند، اما بقیه اعضای خانه نمیدانستند.
یکشنبه ۱۴ خرداد | ۲۹ شوال ۱۴۰۹ – ۴ ژوئن ۱۹۸۹
بعد از نماز به مجلس رفتم. اعضای هیات رئیسه مجلس خبرگان، شب در مجلس خوابیده بودند. صبحانه را باهم صرف کردیم و درباره برنامه جلسه خبرگان مذاکره کردیم. دیشب تا امروز صبح، خبرگان از اطراف کشور به تهران رسیده بودند.
اطلاع دادند جلسه مجلس شورای اسلامی آماده است. به آنجا رفتم. جلسه غیرعلنی بود. نمایندگان از رحلت امام مطلع بودند. با رسیدنم، من و نمایندگان گریه زیادی کردیم. کمی با آنها درباره رحلت امام صحبت کردم. جلسه غیررسمی بود. یک هفته مدت مسوولیت هیات رئیسه را تمدید کردیم، چون دو سه روز دیگر تمام میشود و هفته آینده بعد از تعطیلات که مجلس شروع به کار میکند، وقت اعتبار هیات رئیسه تمام شده. با این تمدید، مشکل برطرف شد.
بیانیهای برای مجلس خبرگان تهیه کردیم و برای انتشار دادیم. حدود ساعت هشت و نیم صبح جلسه مجلس خبرگان آماده شد و رسمیت جلسه را به ریاست آیتالله مشکینی اعلان کردیم. ایشان صحبت کوتاهی کردند.
وصیتنامه امام در صندوق امانات در دفتر من بود. بیرون آوردیم و در جلسه رسمی پلمب شکسته شد. وصیتنامه را از پاکت بیرون آوردیم. در سال ۱۳۶۱ نوشته شده و سال گذشته تجدید نظر شده است. آخر وصیتنامه نوشته شده بود که آن را به ترتیب احمد آقا، رییسجمهور، رییس مجلس، رییس دیوان عالی کشور و یا یکی از اعضای شورای نگهبان برای مردم بخوانند. احمد آقا اطلاع داد که آمادگی ندارد. نوبت به [آیتالله خامنهای] رییسجمهور رسید. ایشان وصیتنامه را برای حضار خواندند. حضار جلسه خبرگان، نمایندگان مجلس، اعضای دولت، شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و دیگران بودند. قرائت وصیتنامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد.
به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامه جلسه خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعدازظهر با یک تنفس ادامه یافت.
بحثهای زیادی شد. بعضیها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی بودند. بعضی آیتالله خامنهای و بعضیها آیتالله [سید محمدرضا] گلپایگانی(۴) را مطرح کردند و برای شورا هم اسمهایی برده شد. قبلا در مشورتهای سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورایی مرکب از آیات خامنهای، موسوی اردبیلی و مشکینی رهبری را به عهده بگیرند ولی در مذاکرات، رهبری فردی رای بیشتری آورد. آیتالله خامنهای با رهبری فردی مخالفت کردند. من هم مخالف بودم. نوبت نرسید. ابتدا به پیشنهاد اعضای جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] که عضو مجلس خبرگان بودند، آیتالله گلپایگانی مطرح شد. حدود ۱۴ نفر به ایشان رای دادند. سپس پیشنهاد رهبری آیتالله خامنهای مطرح شد. خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی مطابق قانون اساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟(۵)
من که جلسه را اداره میکردم، گفتم اکنون با رای خبرگان، رهبری فردی قانون شده و چارهای نیست. سرانجام آقای خامنهای با ۶۰ رای از ۷۴ عضو حاضر رای آوردند و مساله به این مهمی به این خوبی حل شد. من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره صلاحیت رهبری آقای خامنهای نقل کردم.(۶) از قول حاج احمد آقا و آیتالله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تایید شد.(۷)
خبر آماده باش نیروهای عراقی در مقابل منطقه عین خوش که در اثنای جلسه توسط دکتر [حسن] روحانی رسید و من به جلسه اطلاع دادم، تاثیر زیادی در آمادگی اعضای خبرگان برای ختم کار داشت؛ موفقیت بزرگی است.
به دفتر آمدم. نمایندگان مجلس جمع بودند. خواستند که جریان جلسه خبرگان را برایشان تعریف کنم؛ پذیرفتم. متنی برای تایید و امضاء این انتخاب تهیه شد. بعضی از رادیکالها مخالفت دارند.
آیتالله خامنهای آمدند، برای شیوه انجام وظایف رهبری با هم صحبت کردیم. قرار شد احکام انتخابات یا انتصابات امام را ایشان تایید کنند و قرار شد به صدا و سیما بگویم بهای لازم را به موضوع بدهد. تصمیمات مهمی با هم گرفتیم.(۸)
شب عفت اطلاع داد به خاطر آمد و رفت وسیع مردم به بیت امام و کوچه مجاور، امنیت کافی در خانه نیست و بهتر است در مجلس بمانم. پذیرفتم.
دوشنبه ۱۵ خرداد | ۱ ذیقعده ۱۴۰۹ – ۵ ژوئن ۱۹۸۹
بعد از نماز صبح کارهای عقب افتاده دیروز را انجام دادم. متن بیانیه مجلس خبرگان در خصوص تصویب رهبری آیتالله خامنهای را نوشتم و برای انتشار دادم. با بعضی از اعضای هیات رییسه درباره به کار بردن آیتالله به جای حجتالاسلام والمسلمین مشورت کردم؛ موافقت داشتند.
گزارشها و تلکسهای مربوط به رحلت امام و انتخاب آیتالله خامنهای و دیگر مسائل را خواندم. مراسم وداع مردم با جنازه امام در مصلای تهران را از رادیو و تلویزیون زیر نظر داشتم؛ خیلی باشکوه است. ساعت ده و نیم صبح با هلیکوپتر بر فضای تهران و مصلی و خیابانهای اطراف آن پرواز کردم.
[آقای زعبی] نخستوزیر سوریه هم که نتوانسته بود از زمین به مصلا برسد، با هلیکوپتر محل و مراسم را ملاحظه کرده بود. آقای [محمد] اصغری مدیر مسوول روزنامه کیهان آمد. شماره فوقالعاده را آورد و برای سرمقالهای درباره رهبری آیتالله خامنهای مشورت کرد.(۹) در مورد صدور بیانیههای تایید رهبری به مراکز مربوط تذکر دادم.
از گزارشها بر میآید غربیها از انتخاب آیتالله خامنهای خوشحالند و امیدوارند که اعتدال حاکم باشد و رادیکالها منزوی شوند. آنها از سرعت عمل ایران در حل مساله رهبری تعجب کردند. خیال میکردند که این مساله باعث درگیری و جدال و احیانا جنگ داخلی خواهد شد.(۱۰)
عصر به مصلای تهران رفتم. نزدیک جنازه حضرت امام قدری گریستم. مردم ابراز احساسات زیادی داشتند. یاسر و عفت هم همراه من به محل مراسم آمده بودند. مصاحبهای کردم. قدری هم برای مردم صحبت نمودم.(۱۱)
به جماران آمدم. به بیت امام برای تسلیت رفتم. شب به خانه آمدم. بخشی از مراسم را از تلویزیون دیدم. احساسات مردم شدید است. تاییدهای زیادی برای رهبری آیتالله خامنهای در تلویزیون آمد؛ خوب است.
سهشنبه ۱۶ خرداد | ۲ ذیقعده ۱۴۰۹ – ۶ ژوئن ۱۹۸۹
به مجلس رفتم. وقت زیادی را به قرائت گزارشها گذراندم. مجموعا انتخاب آیتالله خامنهای تاثیر مثبتی داشته و آرامشی به دنیا و منطقه داده و دشمنان را مایوس و دوستان را شاد کرده و تبریک و تاییدها شروع شده و خیلی وسیع است. نمایندگان هم طومار تایید دارند درست میکنند.
جلسه کوتاهی برای هیات رییسه [مجلس] داشتیم. آقای [عباس] دوزدوزانی [نماینده تهران و عضو هیات رئیسه مجلس] آمد. درباره رهبری آیتالله خامنهای سوالاتی داشت؛ توجیهش کردم. آقای [حسین] کمالی [نماینده تهران و رییس کمیسیون کار و امور اجتماعی] هم آمد. در همین خصوص مذاکره شد. عصر روسای پارلمانهای الجزایر و لیبی آمدند. ملاقات تشریفاتی بود.(۱۲)
بعد از نماز به دفتر رهبری رفتم. دو سه ساعاتی با هم درباره امور کشور و سیاستهای آینده مذاکره کردیم. در زمینههای زیادی توافق به عمل آمد. قرار شد هفتهای یک بار جلسه دو نفری داشته باشیم که سیاستهای رهبری و اجرایی را هماهنگ کنیم. درباره اقدامی برای اجناس ضروری، قرار شد در جلسه سران قوا بحث شود. قرار شد فردا ایشان در دانشگاه [تهران] جلسه فاتحهای داشته باشند.
آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و از وجود عناصری گفت که با رهبری آقای خامنهای مخالفت میکنند و بنا دارند که آن را موقت معرفی کنند، تا در این فرصت با تماس با اعضای مجلس خبرگان، شاید بتوانند بعد کاری بکنند.
صحنه نماز آیتالله گلپایگانی بر جنازه امام و مراسم وداع مردم با امام در مصلای تهران، بسیار با شکوه و پیامدار بود و تشییع جنازه امام تا محل دفن، در تاریخ ایران و شاید جهان کم نظیر و شاید بینظیر است.
ازدحام جمعیت در مسیر و محل دفن و تلاش مردم برای رساندن دست خود به تابوت امام، مشکلآفرین شد، در حدی که کفن امام پاره شد و در رسانهها منظره بدن امام در این حالت، واقعا جلوه ماندگاری ثبت کرد.
خبر دادند که ازدحام مردم مانع دفن امام است. از من کمک خواستند با هلیکوپتر بر فراز منطقه دفن رفتم. دستور دادم هلیکوپتر در کنار قبر فرود آید. صدا و باد و گرد و غبار ناشی از فرود هلیکوپتر، باعث عقبنشینی مردم گردید و جایی برای هلیکوپتر باز شد.
مردم با دیدن من فریاد تسلیت سر دادند. فرصتی شد که آخرین وداع را با امام انجام دهم. با مشاهده و منظره دفن، صورتم پر از اشک شد. از مردم تشکر کردم و به ملت تسلیت گفتم و با اندوه زیاد صحنه را ترک کردم. همراهان گفتند این اقدام شبیه یک عملیات بود.
چهارشنبه ۱۷ خرداد | ۳ ذیقعده ۱۴۰۹ – ۷ ژوئن ۱۹۸۹
بعد از نماز تا ساعت هشت و نیم صبح گزارشها را خواندم. دنیا در مقابل محبوبیت امام خاضع شده است. در خارج از کشور هم مسلمانان سنگ تمام گذاشتهاند، مخصوصا در لبنان و پاکستان و کشمیر. از سرعت عمل در انتخاب رهبری بدون مشکل، مات شدهاند. تحلیلهای جنگ قدرت بین رادیکالها و معتدلها نادرست از آب درآمده است.
بعضی از رسانههای خارجی به امام جسارت میکنند؛ مخصوصا رسانههای ترکیه به بهانه اهانت از طرف ما به آتاتورک. برای بدرقه [آقای رابح بیطاط] رییس مجلس الجزایر که برای مراسم به ایران آمده بود، به فرودگاه رفتم. درباره اوپک و توسعه روابط حرف زدیم. از آنجا برای شرکت در مراسم فاتحه رهبری برای امام به دانشگاه تهران رفتم. جمعیت عظیمی شرکت کرده بودند. بعد از من آیتالله خامنهای رسیدند. مردم خیلی گرم استقبال کردند و شعار «اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است» جا افتاده. برای اسم ایشان صلوات میفرستند. اما ایشان به آقای [محمدتقی] فلسفی که سخنران جلسه بودند، گفتند که دیگر صلوات نفرستند.
بعد از جلسه به مجلس رفتم. کارهای دفتر را انجام دادم. آقای [محمدجواد ایروانی] وزیر اقتصاد آمد. درباره طرحهای در دستور سفر به شوروی گفت. عصر شورای بازنگری قانون اساسی جلسه داشت. بحث در کلیات رهبری بود که تمام نشد.
اول شب آقای ناطق نوری و دکتر روحانی آمدند. پیشنهادهایی برای دفتر رهبری داشتند. گفتم ایشان آمادگی دارد که دفتری تنظیم کند که متکی به جریان خاصی نباشد و حالت جامعیت داشته باشند.
آقای [علی] آقامحمدی آمد. درباره انتخابات هیات رییسه مجلس صحبت کرد. معتقد بود که جناح معتدل شرط نکنند که از آنها نایب رییس هم باشد و در مورد آقای [مهدی] کروبی یکپارچگی باشد. گفتم تلاش کند که متحد در انتخابات شرکت کنند. یک لیست باشد. گفت هنوز تعدادی از تندروها با رهبری آیتالله خامنهای مخالفند. شب در مجلس ماندم.
پاورقی:
۱- تعداد ۱۳۶ نماینده در نامهای به آقای هاشمی چنین نوشتند: «همانگونه که استحضار دارید کمیسیون محترم قضایی و گروه تحقیق و تفحص سایپا بعد از ماهها تلاش و بررسی و وقت و پیگیری، گزارش مهمی را به هیات رییس محترم مجلس شورای اسلامی تقدیم داشته، مقتضی است با توجه به سوءاستفاده عظیم مالی و با عنایت به احیای ارزشهای جمهوری اسلامی، گزارش مذکور در جلسه علنی قرائت شود تا با اعلام آن مردم در جریان امر قرار گرفته و زمینه پیاده شدن قسط اسلامی هر چه بیشتر فراهم گردد.»
۲- طبق اصل ۷۶ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد. در سال ۱۳۶۷ بر اساس استفسار از شورای نگهبان اصل ۷۶ قانون اساسی شامل مواردی از قبیل مقام معظم رهبری، مجلس خبرگان و شورای نگهبان که مافوق مجلس شورای اسلامی میباشند، نمیشود.
۳- روایت کاملی از زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) از ولادت تا ارتحال در بخش ضمایم همین کتاب درج شده است.
۴- آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی در نهم ذیقعده ۱۳۱۶ هجری قمری در روستای گوگد گلپایگان متولد شد. ایشان زمانی که دو سال و نیم بیشتر نداشت، مادرشان را از دست داد و در سن ۹ سالگی به سوگ از دست دادن پدر نشست. وی که تحصیلات خود را در گوگد شروع کرده بود برای ادامه آن، عازم گلپایگان و خوانسار شد. پس از خواندن دروس سطح در شهر گلپایگان به اراک مهاجرت کرد. زمانی که آیتالله العظمی حائری و فرزندش آیتالله شیخ مرتضی حائری به همراه آیتالله محمدتقی خوانساری به قصد زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام از اراک به سمت قم حرکت کردند، با درخواستهای مردم و علمای قم مواجه شدند که به همین جهت رحل اقامت در قم میافکنند. به دنبال اقامت استاد در قم، آیتالله گلپایگانی و جمعی دیگر به دعوت رسمی استادشان آیت حائری به سوی قم حرکت میکنند و پس از آمدن به قم در مدرسه فیضیه ساکن شده و به تحصیل خود در محضر آیتالله حائری ادامه میدهند. البته ایشان مدت چند ماهی را در شهر نجف و در محضر اساتیدی همچون محقق غروی اصفهانی حضور داشتند، اما قم به عنوان محل اصلی تحصیل ایشان بود. ایشان بر اثر تلاشهای فراوان با اینکه هنوز ۲۴ سال از بهار عمرش سپری نشده بود به درجه اجتهاد نائل شد. آیتالله در کنار کارهای علمی همواره فعالیتهای سیاسی، فرهنگی را در دستور کار خود داشت و در دوران نهضت امام خمینی (ره) به عنوان یکی از یاران همراه در صحنه ایفای نقش میکرد. سرانجام آیتالله پس از عمری مجاهدت در راه علم و تقوی، در آذر ۱۳۷۲ در شهر مقدس قم دیده از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.
۵- آیتالله خامنهای از ابتدا با پذیرش این مسوولیت مخالف بودند و حتی در مجلس خبرگان رهبری، مرتب برای اعضای مجلس که معتقد به شایستگی ایشان برای رهبری بودند، استدلال میآوردند و این مسوولیت را به دیگران محول میکردند. ایشان چند ماه مانده به پایان دوره دوم ریاست جمهوری، خود را برای ترک این مسوولیت آماده کرده بودند. ایشان در این باره میگویند: «قبل از رحلت حضرت امام که دوران ریاست جمهوری در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع میکردم. مکرر مراجعه میکردند و بعضی از مشاغل را پیشنهاد مینمودند. آدمهای بیمسوولیت، این مشاغل را پیش خودشان، به قد و قواره من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کنند و بگویند شما فلان کار را انجام دهید، چون دستور امام تکلیف است و برو برگرد ندارد، آن را انجام میدهم. اما اگر تکلیف نباشد – و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفی به من نکنند تا به کارهای فرهنگی بپردازم – دنبال کارهای فرهنگی میروم.» مقام معظم رهبری که تا آن زمان همه مسوولیتهای محوله به خود را به حکم تکلیف پذیرفته بودند، نتوانستند در برابر استدلالهای اعضای مجلس خبرگان دلیلی اقامه نمایند، در نتیجه این کار به ثمر نشست. آیتالله خامنهای درباره شرایط آن زمان و چگونگی انتخاب شدنشان به رهبری میگویند: «آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسوولیت، بر دوش بنده کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد، برای خود من حتی یک لحظه و یک آن از آنات گذشته زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصور کند که در طول دوران مبارزه و بعدا در طول دوران انقلاب و مسوولیت ریاست قوه اجرایی، حتی یک لحظه در ذهن خودم خطور میدادم که این مسوولیت به من متوجه خواهد شد، قطعا اشتباه کرده است. من، همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتی از مناصبی که به مراتب پایینتر از این منصب بوده است – مثل ریاست جمهوری و دیگر مسوولیتهایی که در طول انقلاب داشتم – کوچکتر میدانستم. یک وقتی خدمت امام (قدس سره) این نکته را عرض کردم که گاهی نام من در ردیف بعضی از آقایان آورده میشود، در حالی که در ردیف آنها نیستم و من یک آدم کوچک و بسیار معمولی هستم. نه اینکه بخواهم تعارف کنم. الان هم همان اعتقاد را دارم. بنابراین، چنین معنایی اصلا متصور نبود. البته در آن ساعات بسیار حساسی که سختترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا میداند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت؛ برادرها از روی مسوولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش میکردند که چگونه قضایا را جمع و جور کنند، مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم؛ اگر چه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعا مسوولیت را به من متوجه کنند. در همان موقع، به خدا پناه بردم و روز شنبه، قبل از تشکیل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا! تو که مدبر و مقدر امور هستی؛ چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه شورای رهبری، این مسوولیت متوجه من شود؛ خواهش میکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعا از ته دل میخواستم که این مسوولیت متوجه من نشود. بالاخره در مجلس خبرگان، بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتا به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم تا این کار را انجام نگیرد، ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت. من، همین الان خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص میدانم؛ نه فقط برای این شغل با عظمت و مسوولیت بزرگ، بلکه – همان طور که صادقانه گفتم – برای مسوولیتهای به مراتب کوچکتر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت؛ آن چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوه». برای این مسوولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد میکنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم این مسوولیت را در حد وسع خودم – که تکلیف هم بیش از وسع نیست – با قدرت و قوت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این، تکلیف من است که امیدوارم انشاءالله مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولی عصر (عج) و مومنین صالح باشم.»
۶- آقای هاشمی نقل کردند: «در جلسهای با حضور سران سه قوه، آقای نخستوزیر (موسوی) و حاج احمد آقا در محضر امام بحث شد. حرف ما با حضرت امام این بود که اگر این قضیه اتفاق بیافتد [برکناری قائم مقام رهبری] ما بعدا با قانون اساسی مشکل داریم؛ زیرا ممکن است خلأ رهبری پیش بیاید. ایشان گفتند: «خلأ رهبری پیش نمیآید و شما آدم دارید» گفتم: «چه کسی؟» ایشان در حضور آقای خامنهای گفتند: «این آقای خامنهای».
۷- حجتالاسلام والمسلمین مرحوم حاج سیداحمد آقا خمینی (ره) نقل کردند: «وقتی که آیتالله خامنهای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون میدیدند. از آن منظره دیدار از «کره»، استقبال مردم و یا سخنرانیها و مذاکرات خود در آن سفر خیلی جالب بود و امام گفته بودند، الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.»
۸- حضرت آیتالله خامنهای در تشریح اوضاع آن زمان و توطئههای دشمنان برای پس از رحلت امام خمینی (ره)، به شعور و تقوای مردم و معجزه الهی در خنثی نمودن این توطئهها اشاره کرده و گفتند: «با رحلت امام خمینی(ره) طیف وسیع دشمنان اسلام – که در صفوف مقدم معارضه با جمهوری اسلامی بودند – این امید را پنهان نکردند که جمهوری اسلامی در غیاب پدیدآورنده و پروراننده خود نیروی دفاع و رشد را از دست بدهد و چون کودکی بیصاحب، احساس ضعف و درماندگی کند، یا به کلی از پای درآید و یا به ناچار به دامان این و آن پناه برد. در محاسبات تنگنظرانه دشمنان، که همه بیاستثنا اسیر محاسبات صددرصد مادی بود و از فهم روابط معنوی و برکات ایمان و تقوا بینصیبند، نمیگنجد که معجزه الهی در طلیعه قرن پانزدهم، یعنی حکومت صلاح و دین و حیات دوباره ارزشهای اسلامی، آن قله مرتفعی باشد که دست آلوده بندگان هوا و هوس به آن نرسد و «دیپلماسی زر و زور از به دام افکندن آن عاجز بماند.» منبع: روزنامه اطلاعات، مورخ ۱۳۶۸/۴/۱۵
۹- این سرمقاله در صفحه اول شماره ۱۳۶۲۹ روزنامه کیهان مورخ ۱۶ خرداد ۱۳۶۸ به عنوان «انتخاب شایسته» به چاپ رسید. در این سرمقاله پنج ویژگی آیتالله خامنهای برای احراز رهبری انقلاب اسلامی تشریح شده بود.
۱۰- به دنبال شدت گرفتن بیماری حضرت امام خمینی و بستری شدن ایشان در بیمارستان، دشمن به دنبال اجرا کردن پروژهای از پیش تعیین شده بود تا بتواند انقلاب را پس از رحلت امام به بیراهه بکشاند. این پروژه از مدتها قبل به وسیله موج تبلیغاتی و حرکات مشکوک آنها در نقاط مختلف جهان آغاز شده بود. روزنامه «فاینانشنال تایمز» چاپ لندن در تاریخ ۳ خرداد ماه ۱۳۶۸ یعنی یازده روز پیش از رحلت امام(ره) نوشت: «با رحلت آیتالله خمینی شکاف بزرگی در راس سیستم سیاسی ایران ایجاد خواهد شد، بیانیههای رسمی و نیز گزارشهای رسانههای خبری ایران حاکی از آن است که پر کردن این شکاف امکان پذیر نخواهد بود.» بدین ترتیب پیداست آنان درصدد بودند تا با ایجاد جنگ روانی و تاثیر بر افکار عمومی، مردم انقلابی ایران را آماده شرایطی کنند که دلخواه آنان است که این شرایط همانا چیزی جز خارج شدن انقلاب از مسیر اصلی و صحیح خود نبود. رادیو بیبیسی در این باره اعلام کرد: «خلایی را که درگذشت آیتالله خمینی در سطح رهبری ایران به وجود آورده، مشکل میتوان جبران کرد.» در همین حال رادیو امریکا نیز ضمن نشان دادن شادی و شعف خود در این باره گفت: «مرگ آیتالله خمینی قطعا به بیثباتی عظیمی در ایران منجر خواهد شد و برخی پیشبینی میکنند که این وضع احتمالا شعله یک جنگ داخلی را در ایران خواهد افروخت.» خوابی که دشمنان برای ایران دیده بودند، این بود که گروههای داخلی را به اغتشاش و جنگ داخلی و منازعه بر سر قدرت و سهمخواهی در حکومت بکشانند تا در این معرکه، منافقین از فرصت استفاده کرده و بتوانند با انجام عملیات نظامی در ایران، قدرت را در دست بگیرند. رهبر منافقین در گردهمایی نیروهای نظامی خود در ۷ خرداد ماه ۱۳۶۸ گفته بود: «نیروهای نظامی سازمان، باید برای شرایط مرگ [امام] خمینی آماده باشند. مرگ [امام] خمینی به عنوان بالاترین نقطه آمادگی در مردم ایران برای استقبال از عملیات نظامی ما خواهد بود.» روزنامه الشرقالاوسط نیز در ۱۴ خرداد ۶۸ نوشت: «چریکهای مسعود رجوی که از حمایت عراق برخوردارند، طرحهایی را برای انجام یک تهاجم عمده در طول مرزها به فاصله چند ساعت پس از رحلت آیتالله خمینی تدارک دیدهاند.» بنی صدر نیز به عنوان یکی از داعیهداران حکومت آینده ایران پس از رحلت امام خمینی، از احتمال بازگشت خود به ایران خبر داده و گفته بود که درگذشت [امام] خمینی این مساله را محتمل میکند که وی [بنیصدر] به زودی به کشور بازگشته و احتمالا وارد دولت شود.
۱۱- آقای هاشمی که به شدت متاثر بود، سخنان کوتاهی، به شرح زیر بیان کرد: «به همه مسلمانان و مستضعفان و محرومان، این فاجعه را تسلیت عرض میکنم. شما و ما آرزو داشتیم که در این مصلی با امامت حضرت امام امت نماز بخوانیم. و آرزوی اقامه جماعت در این مصلی را پشت سر امام امت نتوانستیم به دست بیاوریم و تحقق ببخشیم. ولی ما به رضای خداوند راضی هستیم، هر چه خداوند برای آن امت بخواهد همان خواسته ماست. اگر این آرزوی ما عملی نشد، ولی ما مصممیم که پشت سر اهداف و آرمانهای امامان بمانیم. این مصلی پایگاهی برای نشر و ترویج عمل به دستورات رهبر عظیمالشانمان باشد. من به همه شما عزیزانمان تسلیت عرض میکنم و از این احساسات و محبتها و حضور در صحنه شما تشکر میکنم و تنها خواست ما از شما و خواست شما از ما این است که راه اماممان و اهداف انقلابمان همیشه در نظرمان باشد و از زبان شما به خاندان بزرگ و عزیز و محبوب امام امتمان و عزیز از دست رفتهمان تسلیت عرض میکنیم؛ به امام عزیزمان این اسوه جهاد و فضیلت که تحقیقا روح مبارکشان در فضای عطرآگین این مرز و بوم و این مصلی بزرگ شاهد احساسات و عواطف شماست سلام عرض میکنیم و در این لحظه از این مردم بزرگ میخواهم که در پیشگاه خداوند و در محضر ائمه و انبیاء و شهدا، همیشه خواستار موفقیت و پیروزی و ادامه راهش در میان ملت و امتش باشد. امام عزیز! این امت نشان داد شما را فراموش نمیکند و از شما میخواهیم که ما را فراموش نکن، ما همیشه به یاد تو، تو هم به یاد ما باش.»
۱۲- در این دیدار روسای مجلس لیبی و الجزایر ضمن ابلاغ پیام تسلیت رهبران و مردم کشورشان نسبت به رهبر، دولت و مردم ایران اظهار همدردی کردند. رییس مجلس کشور الجزایر ضمن ابراز تاسف از ارتحال امام خمینی اظهار داشت: «امام خمینی نه تنها پیشوای مردم ایران بوده است بلکه ابرمردی بود که توانست معادلات بینالمللی را بر هم زند.» آقای هاشمی در پاسخ، ضمن تشکر از حضور روسای مجلسین کشورهای الجزایر و لیبی جهت شرکت در مراسم تشییع پیکر رهبر انقلاب اسلامی، اظهار داشت: «ما امام را تنها متعلق به خودمان نمیدانیم. ایشان علیرغم مسوولیت سیاسی که در ایران داشتند، متعلق به دیگر مسلمانان جهان نیز هستند.» رجوع کنید به کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبههای سال ۱۳۶۸»، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۸
منبع: تاریخ ایرانی برگرفته از کارنامه و خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی
سید محمد خاتمی با ابراز تأسف از وجود برخی اختلافات، درگیریها، کینه ها و نفرتها که دشمنان از آن استفاده می کنند، تأکید کرد:”همه باید در کنار همدیگر به سربلندی و اعتلای این کشور و تقویت پایه های این انقلاب بیاندیشیم.”
رئیس جمهوری سابق ایران که برای عیادت از مادر خود، در زادگاهش، اردکان به سر می برد به عیادت یکی از جانبازان هفتاد درصد این شهرستان رفت و در جمع جانبازان، ایثارگران و خانواده های شهدای اردکان سخن گفت.
به گزارش وبسایت رییس جمهور سابق، خاتمی در ابتدای سخنان خود با تبریک ولادت امام علی علیه السلام، اظهار داشت: خداوند با خلقت امیرالمؤمنین میخواست نشان دهد که انسان کامل چگونه انسانی است و واقعا علی الگو و نمونه ای برای همه آنهایی است که در همه اعصار و ادوار تاریخی زندگی میکنند.
رئیس بنیاد باران سپس فرارسیدن ایام ارتحال امام خمینی (ره) را تسلیت گفت و با اشاره به حضور میلیونها ایرانی در مراسم تشییع امام راحل، تصریح کرد: بدرقهای که مردم از امام کردند از استقبالشان باشکوهتر بو و بعد از یازده سال با وجود تمام مشکلات، چون امام را انسانی صادق میدانستند و او را پشتیبان خود و پشتیبان عزت و سربلندی کشورشان میدانستند، تشییع ایشان از استقبال باشکوه تر شد. یعنی می توانیم بگوییم امام وقتی از دنیا رفتند محبوبتر از زمان ورودشان به ایران بودند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: مهم این است که ما همین راه را ادامه دهیم و مقاومت کنیم. دشمنیها و دشمنان زیاد هستند، در داخل هم متاسفانه اختلافات و درگیریها و کینه ها و نفرتها وجود دارد و دشمنانمان از آن سوء استفاده میکنند. همه باید در کنار هم به سربلندی و اعتلای این کشور و تقویت پایههای انقلاب بیاندیشیم.
خاتمی خاطر نشان کرد:همیشه باید این امر مدنظرمان باشد که برای جمهوری اسلامی هزینه های بسیار بزرگی شده است؛ نمونهاش اینجاست، این جانبازان، ایثارگران، پدران، مادران، همسران و فرزندان شهدا که نباید آنها را ارزان از دست بدهیم.
مشروح سخنان سید محمد خاتمی بدین شرح است :
در آستانه ولادت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام هستیم. انسان بزرگی که عظمت وی برای همه انسانها و در همه عرصهها معلوم است. انسانی که از زمان خودش بزرگتر بود و به هرحال میدانید که با حضرت علی علیه السلام چگونه برخورد شد و ایشان چگونه رفتار کردند.
خداوند میخواست نشان دهد که انسان کامل چگونه انسانی است و واقعا علی ابن ابی طالب علیه السلام، انسان بزرگی است که الگو و نمونهای برای همه آنهایی است که در همه اعصار و ادوار تاریخی زندگی میکنند و افتخار ملت ایران هم این است که به او و به پیامبر و اهل بیت پیامبر ارادت ویژه دارند و همیشه در این مسیر حرکت کرده است.
شما تفاوت جنگی که ما داشتیم با جنگهای دیگران را ببینید. اولا این درخور توجه است که در ما در دویست، سیصد سال گذشته هر جنگی که شده یک بخشی از ایران را از دست دادهایم. تنها این جنگ بود که ۸ سال طول کشید و حتی یک وجب خاک ما از دست نرفت و میدانید که انگیزه بچهها چه بود، یعنی همه شما عزیزان، شهدایی که رفتند و شما که جانباز شدید، اگر یاد امام حسین علیه السلام، یاد اهل بیت و یاد فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود یقین بدانید ما آن طوری که باید و شاید، نمیتوانستیم مقاومت کنیم. با دست تهی و با اینکه دشمن ما از هر طرف مورد حمایت نیروهای فراوان بود فقط این روحیه خدا خواهی و روحیه عشق به اهل بیت، یاد امام حسین علیه السلام، یاد کربلا و یاد حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام این قدرت و قوت رابه بچه های ما داد که بتوانند این طوری مقاومت کنند.
وقتی صحبت از ایران و اسلام میشود، باید دقت کنیم که آنهایی که پایبند به اسلام واقعی بودند، از ایران هم بهتر دفاع کردند.تمامیت ارضی ما، خاک ما به خاطر این فداکاریها و ایثارها بود که محفوظ ماند و ماهم افتخار می کنیم که عشق به امیرالمومنین علیه السلام، اهل بیت، امام حسین علیه السلام ،حضرت زهرا سلام الله علیها و بالاتر از همه عشق به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همیشه سرمایه بزرگ ما بوده است.
البته عشق کافی نیست مهم این است که ما آن بزرگواران را الگوی خود قرار دهیم. نحوه برخود آنها با دوستان و دشمنان خود ، نحوه سلوکی که با مردم داشتند.ما باید آنرا پیروی کنیم و انشالله در این مسیر راه را ادامه دهیم .
خوشحال هستیم که به نام خدا به نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نام تشیع و امام صادق علیه السلام و به نام دین و آیین، این انقلاب پیروز شد و توانستیم نظامی را روی کار بیاوریم که مبنا و محورش مردم هستند و باید این حق و حرمت مردم را نگه داریم که این دستاورد بزرگ ماست.
فردا سالروز ارتحال حضرت امام خمینی (ره) است؛ مرد بزرگی که شاگرد مکتب اهل بیت بود و توانست با دست تهی و با ایمان قوی مقاومت کند و با همه مشکلاتی که برایش ایجاد شد در تبعیدهای طولانی و در مقابل سرکوبها؛ مقاومت کرد و به لطف خداوند توانست این انقلاب را پیروز کند و مردم هم پشت سر ایشان به صحنه آمدند.
چیزی که در مورد حضرت امام خیلی مهم است این است که شما از استقبال تاریخی که از امام در سال ۵۷ شد باخبرید.سابقه نداشت در طول تاریخ بشر یک رهبر بعد از ۱۵ سال تبعید بیاید و در واقع همه مردم به صحنه بیایند. اوج این استقبال را در تهران دیدیم و در تمام شهرستانها هم مردم به نحو دیگری علاقه و ارادت خود به امام خمینی را نشان دادند.
از یاد نبریم که بعد از انقلاب مشکلات فراوانی ایجاد شد.جنگ، گرانی، ترور بود که بالاخره بطور طبیعی مردم باید خسته میشدند. همیشه هم همین طور بود که خیلی از رهبران بزرگی که آمدند با گذشت زمان مردم نسبت به آنان دیدگاهشان عوض شده و آن عشق و علاقه شان کمتر شده است. ولی ببینید؛ بدرقهای که از امام کردند از استقبالشان باشکوهتر بود یعنی بعد از یازده سال این همه مشکلاتی که داشتند چون امام را انسانی صادق میدانستند و او را پشتیبان خود و پشتیبان عزت و سربلندی کشورشان میدانستند تشییع از استقبال باشکوهتر شد.یعنی میتوانیم بگوییم امام وقتی از دنیا رفتند محبوبتر از زمانی بودند که به ایران آمده بودند و هنوز امیدها و انتظارات بود.
مهم این است که ما همین راه را ادامه دهیم و مقاومت کنیم، دشمنیها و دشمنان زیاد هستند، در داخل هم متاسفانه اختلافات و درگیریها و کینه ها و نفرتها وجود دارد و این آن چیزی است که دشمنانمان از آن استفاده می کنند. همه باید در کنار همدیگر به سربلندی و اعتلای این کشور و تقویت پایههای این انقلاب بیاندیشیم وهمیشه این امر مدنظرمان باشد که برای این جمهوری اسلامی، سرمایههای بسیار بزرگی داده شده است.نمونهاش اینجاست. این جانبازان، ایثارگران پدران و مادران و همسران شهدا که ما نباید آن را ارزان از دست دهیم.
خاستگاه و علاقه همه شهدا و جانبازان هم این است که ما در یک کشور آباد، آزاد و پیشرفته بتوانیم زندگی کنیم و قوی شویم و در برابر دشمنان و دشمنیها بایستیم.
انشاالله به حرمت امیرالمومنین علیه السلام که پس فردا ولادت ایشان است و به صداقت و پاکی حضرت امام (ره) که فردا روز ارتحال ایشان است، خداوند به این انقلاب و این کشور عنایت فرماید و مشکلات را از پیش روی همه ما بردارد و روز به روز شاهد اعتلا و پیشرفت بیشتر کشورمان باشیم.
و خداوند همه شهدا را با امیرالمومنین محشور کند و نیز به همه جانبازان سلامت بدهد و قدرت مقاومت در برابر مشکلات به ایشان عطا نماید و قطعا جانبازان ما توقعی ندارند، آنچه دادند برای خدا بوده و درمقابل آن چیزی که به خداوند دادهاند چیزی جز رضایت خداوند نمیخواهند.
البته وظیفه ما این است که قدر این عزیزان را بدانیم و ان شاالله که به دل داغدار خانوادههای شهدا، خداوند مرهم تسلی و تشفی بنهد و همچنین که تاکنون مقاومت کردند از این به بعد هم مقاومت کنند و مطمئن باشند اجر بزرگی نزد خداوند دارند.
خداوند به همه شما عزت و سعادت و سلامت بدهد.همه شهدا و بزرگان ما حضرت آیات خاتمی و بهجتی و همه عزیزان ما و تمامی شهدا،انشا الله روحشان شاد شود و به شما هم سلامت بدهد و انشاالله جوانان ما محکم و مستحکم به سوی آیندهای بهتر حرکت کنند.
محمدرضا تابش، نماینده مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی سید محمد خاتمی را همراهی می کرد.
رئیس جمهوری سابق ایران همچنین شب گذشته با حضور در گلزار شهدا، ضمن ادای احترام به قبور شهدا بر سر مزار مرحوم آیت الله سید روح الله خاتمی و مرحوم آیت الله بهجتی حاضر شد و به قرائت فاتحه پرداخت.
کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه که برای مذاکره با اعضای اتحادیه عرب به دوحه، پایتخت قطر سفرکرده، هشدار داده درگیریها در سوریه به مرحله ای هشدار دهنده از تنشهای فرقهای رسیده است.
به گزارش بی بی سی، مقامات قطر از سازمان ملل خواستهاند تا ضربالاجلی برای عملی شدن طرح صلح کوفی عنان تعیین کند.
به گفته آنها بیش از این نمی توان در این مورد “وقت کشی” کرد.
گروههای مخالف بشار اسد گفته اند روسیه با حمایت از رژیم بشار اسد به مشکلی برای حل بحران سوریه تبدیل شده است.
آقای عنان کشتار در حوله را منزجرکننده توصیف کرده و گفته است وضعیت در سوریه به “مرحله بحران”رسیده است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل یک روز پیش یعنی جمعه اول ژوئن، در نشستی اضطراری با تصویب قطعنامه ای ضمن محکوم کردن کشتار حوله، خواهان شناسایی عاملین آن شد.
کوفی عنان از این که سخنان بشار اسد با عملکردش مطابقت ندارد، ابراز ناامیدی کرده است
آقای عنان اذعان کرده طرح صلح شش ماده ای او برای متوقف کردن خشونت ها در سوریه با شکست مواجه شده است.
او همچنین گفته است :”بسیار مهم است که اهدافمان را به دقت درنظر داشته باشیم. این اهداف شامل متوقف کردن کشتارها، کمک به کسانی که تحت تاثیر این درگیری ها قرار گرفتند و تضمین این موضوع که این بحران به کشورهای همسایه منتقل نخواهد شد، است.”
آقای عنان تاکید کرده که بسیار ضروری است در حل و فصل این بحران، جامعه بین الملل با هم همکاری کنند.
در همین حال برهان غلیون، از شورای ملی سوریه که خود را نماینده مخالفان سیاسی بشار اسد میداند، گفته است :”روسیه مانعی در حل بحران سوریه است.”
به گفته آقای غلیون با حمایت روسیه از رژیم بشار اسد، در حال حاضر این کشور به معضلی در حل این بحران تبدیل شده است.
آقای غلیون تاکید کرده که ” اگر روسیه به همراه سایر کشورها راهی برای کنارگذاشتن بشار اسد از قدرت پیدا کند، آن گاه می توان گفت که روسیه بخشی از بحران سوریه است.”
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، گفته است که کشورش با فشارهای بینالمللی مبنی بر حمایت از اقدامات شدیدتر علیه دولت سوریه مخالف است.
آقای پوتین که از متحدان سوریه به شمار می رود، خواستار آن شده تا برای اجرای طرح صلح کوفی عنان، زمان بیشتری داده شود.
به دنبال تغییرات صورت گرفته در برمه، وزیر دفاع برمه می گوید کشورش تحقیقات در زمینه تولید انرژی هستهای را رها کرده است.
سپهبد هلا مین، که در یک نشست امنیتی موسوم به گفت و گوی شانگری-لا در سنگاپور شرکت کرده است، گفت دولت جدید برمه “تمامی فعالیت ها در زمینه انرژی هستهای را رها کرده است.”
در سال ۲۰۱۰، یک سرباز اهل برمه، که از این کشور فرار کرده بود، کشورش را متهم کرد برنامه تولید سلاح هستهای را آغاز کرده است.
اما وزیر دفاع برمه تاکید کرد که این کشور هیچ گاه به دنبال تولید سلاح اتمی نرفته است.
بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز، دیگر نمایندگان حاضر در جلسه، که سخنان آقای مین را از طریق مترجم می شنیدند، آنرا بسیار صادقانه دانستند.
آنها همچنین، این سخنان را نشان از اصلاحات چشمگیر جدید در برمه دیدند.
آقای مین گفت برمه در زمان دولت قبلی، “تحقیقات دانشگاهی” را در زمینه تکنولوژی انرژی هستهای آغاز کرده بود.
به گزارش بی بی سی، اما او گفت این تحقیقات برای تولید سلاح هستهای و دفاعی نبوده و به دلیل محدودیت های موجود پیشرفت قابل توجهی نکرده است.
آقای مین در ادامه گفت دولت جدید برمه اینگونه فعالیتها را رها کرده است و برنامه ای نیز در آینده برای از سرگیری آن ندارد.
پیشتر، اتهاماتی درباره همکاری کره شمالی با برمه در تحقیقات هسته ای اش مطرح شده بود.
این اتهامات در سال ۲۰۱۰، با انتشار اسناد محرمانه از سوی وب سایت ویکی لیکس، بار دیگر مطرح شد.
بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز، آقای مین اذعان کرد که برمه در گذشته، روابط نظامی و سیاسی اش را با کره شمالی حفظ کرده بود. اما او در ادامه گفت با شکلگیری فضای سیاسی جدید، روابط این کشور با کره شمالی متوقف شده است.
به گفته آقای مین رابط کنونی این دو کشور “تنها یک رابطه معمولی” است.
وزیر دفاع برمه اما، پیشنهاد حاضران در جلسه را برای اجازه بازدید بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از این کشور رد کرد.
او گفت: “ما چیزی برای بازدید و بررسی نداریم، و نیازی به چنین کاری نیست.”
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
عدالت و آزادی دو عدد از مهمترین و اساسی ترین ارزش های انسانی هستند که همه ادیان و مکاتب بر آنها تاکید می ورزند. مکاتب اجتماعی و سیاسی همه بر اهمیت و ارزش این دو واقف و معترفند. چنان این دو اصل برای بشریت ارزشمند هستند که حتی کسانی که در عمل آنها را زیر پا می گذارند در سخن و بیان مدعی آنها هستند. وقتی به متون دینی نگاه می کنیم، عدالت چنان مهم است که خداوند می فرماید ما همه پیامبران را برای این فرستادیم که مردم عدالت و قسط را بر پا دارند (حدید/۲۵). و البته آزادی چنان مهم و ارزشمند است که در صورتی که آن نباشد اصل دینداری بی معنا می گردد (بقره/۲۵۶). پس مطابق قرآن مجید هدف دینداری اجرای عدالت است و البته در صورتی دینداری واقعی محقق می شود که آزادی باشد.
در عصر جدید با اینکه بر هر دو اصل تاکید زیادی شده است اما درباره اینکه کدام یک از این دو مهم تر و اساسی تر از دیگری و در نتیجه مقدم بر دیگری است اختلاف شده است. مکتب لیبرال دموکراسی بر این تاکید می ورزد که با اینکه عدالت اصلی بسیار مهم است، اما آزادی مهم تر و مقدم بر آن است و مکتب سوسیال دموکراسی می گوید با اینکه آزادی مهم و ارزشمند است اما عدالت مهم تر و مقدم بر آن است. این امر نشان می دهد که جمع بین این دو اصل برای بشر جدید بسیار مشکل و سخت بوده است.
نگاهی به شیوه حکومت فردی مانند امام علی(ع) که اسوه و الگوی انسان هاست، به ما قطعا کمک خواهد کرد که موضعی مناسب و درست در این باره بگیریم. پرسش مهم این است که آیا در جایی که بین آزادی و عدالت تزاحم باشد کدام مقدم می شود؟ برای جامعه کدام یک از این دو مهم تر و اساسی تر است که در صورت تزاحم مقدم شود؟
در اینکه اصل اساسی و زیر بنایی حکومت علوی عدالت است، هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. آن حضرت می فرماید که تنها به جهت اجرای عدالت بوده است که حکومت و خلافت را پذیرفته است. می فرماید: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که آن جمعیت برای بیعت گرداگردم جمع شده و به یاری برخاستند و از این جهت حجت تمام شد و اگر نبود پیمانی که خداوند از علمای امت گرفته که در برابر پرخوری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من افسار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم …» (نهج البلاغه، خ۳).
آن حضرت در روز دوم خلافت خود بالای منبر می رود و در ضمن خطبه می فرماید: «من طبعاً رغبتی به تصدی خلافت ندارم، زیرا از پیغمبر شنیدم: هر کس بعد از من زمام امور امت را به دست بگیرد در روز قیامت بر صراط نگه داشته می شود و فرشتگان نامه اعمال او را جلویش باز می کنند؛ اگر عادل و دادگستر باشد خداوند او را به موجب همان عدالت نجات می دهد و اگر ستمگر باشد، صراط تکانی می خورد که بند از بند او باز می شود و سپس به جهنم سقوط می کند … ای مردم! من الان اعلام می کنم: آن عده که از جیب مردم و بیت المال جیب خود را پر کرده املاکی سر هم کرده اند، نهرها جاری کرده اند، بر اسبان عالی سوار شده اند، کنیزان زیبا و نرم اندام خریده اند و در لذت دنیا غرق شده اند، فردا که جلو آنها را بگیرم و آنچه از راه نامشروع به دست آورده اند از آنها باز ستانم و فقط به اندازه حقشان برایشان باقی گذارم، نیایند و بگویند علی ابن ابیطالب ما را اغفال کرد. من امروز در کمال صراحت می گویم، تمام مزایا را لغو خواهم کرد، حتی امتیاز مصاحبت پیغمبر و سوابق خدمت به اسلام را. هر کس در گذشته به شرف مصاحبت پیغمبر نائل شده و توفیق خدمت به اسلام را پیدا کرده، اجر و پاداشش با خداست. این سوابق درخشان سبب نخواهد شد که ما امروز در میان آنها و دیگران تبعیض قائل شویم …» (شرح ابن ابی الحدید، چاپ بیروت، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۳ شرح خطبه ۹۰، به نقل از مطهری، داستان راستان، ج۲، ص۱۵۳-۱۴).
به هر حال دغدغه اصلی علی(ع) در حکومت اجرای عدالت بود. عدالت برای او چنان مهم بود که وقتی زنی از اهل کتاب در حکومت او مورد ستم لشکر متجاوز معاویه واقع شده و حکومت او نتوانسته از آن زن دفاع کند می فرماید اگر مرد مسلمانی که این را می شنود از غصه بمیرد کار درستی انجام داده است (نهج البلاغه، خ ۲۷).
اما سوال و پرسش مهم این است که این دغدغه جدی در حکومت علی(ع) چه میزان مانع آزادی های مردم شده است؟ تاریخ و متون دینی نشان می دهد که امام علی در هیچ جا و به هیچ بهانه ای جلوی آزادی مردم را نگرفته است. از این بالاتر توصیه اکید آن حضرت این است که او را نقد کنند و خطاهای احتمالی او را گوشزد کنند: «آن گونه که با زمامداران خودکامه سخن می گویند با من سخن مگویید و آن گونه که با جباران برخورد می کنند با من برخورد مکنید و به صورت تصنعی با من رفتار منمایید و هرگز گمان مبرید در مورد حقی که به من پیشنهاد کرده اید کندی ورزم یا ناراحت شوم … زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشکل باشد، عمل به آن برایش مشکل تر است! بنابراین، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز، خودداری مکنید زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم … »(نهج البلاغه، خ۲۱۶).
از نهج البلاغه بر می آید که خوارج در مسجد و در جامعه بر علیه علی(ع) شعار می دادند و حتی حقانیت حکومت او را زیر سوال می برد و آن حضرت هرگز با آنها برخورد نمی کرد، بلکه تنها پاسخ آنها را به صورت علمی می داد (برای نمونه، خ۴۰ و …).
امام علی(ع) نه تنها به بهانه اجرای عدالت جلو آزادی های مردم، از جمله آزادی بیان، را نمی گرفت بلکه آن را بهترین وسیله و ابزار برای اجرای عدالت می دید. در جامعه ای عدالت اجرا می شود که مردم حق نقد حاکم را داشته باشند و به او خطاهایش را گوشزد کنند.
در مشرب و شیوه علی(ع) به هیچ معنا و در هیچ جا تعارضی و تزاحمی بین عدالت و آزادی به وجود نمی آید. عدالت به معنای ادای حقوق مردم و زیر پا نگذاشتن آن است و یکی از مهم ترین این حقوق، آزادی انسان هاست. انسان باید در جنبه های مختلف زندگی، از قبیل شغل، ازدواج، تحصیل، دین، اندیشه، بیان و … آزاد باشد و هیچ کس تحت هیچ شرایطی حق ندارد که این حق را از او بگیرد و اگر چنین کند مهم ترین بی عدالتی را انجام داده است. پس آزادی انسان بخش مهمی ، یا مهم ترین بخش عدالت، است و بدون آن هیچ عدالتی در کار نیست.
اما نکته مهم تر اینکه همین حق آزادی است که عدالت را در جنبه های دیگر زندگی تضمین می کند. در جامعه ای که انسان ها آزاد نباشند نمی توانند بر حاکمان و دست اندرکاران نظارت داشته باشند و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهند. امام علی(ع) می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، که اگر چنین کنید اشرار شما بر شما حاکم می شوند و آنگاه دعا می کنید و دعای شما مستجاب نمی شود» (نهج البلاغه، نامه ۴۷). مطابق این سخن در جامعه ای که در آن امر به معروف و نهی از منکر نیست، از عدالت هم خبری نیست. و امر به معروف و نهی از منکر تنها در یک جامعه آزاد محقق می شود. جامعه و نظامی که جلوی آزادی بیان را می گیرد، برای مثال در عصر حاضر به مطبوعات مستقل و آزاد اجازه کار نمی دهد، باید منتظر فساد ها و بی عدالتی های عظیم باشد و در حالی که اقشاری از مردم از اولیات زندگی خود محرومند سخن از اختلاس هایی برود که مردم عادی تعداد صفرهای آنها را نمی دانند و شاید برای اینکه مردم بتوانند این رقم ها را درک کنند لازم باشد چندین صفر از پول ملی کم شود.
پس آزادی نه تنها بخش مهمی از عدالت است، بلکه ضامن اجرای عدالت است و بدون آن هرگز عدالت اجرا نخواهد شد.
اگر در نظام های سوسیالیستی به بهانه عدالت جلو آزادی را می گیرند و با شعار عدالت جامعه تک صدایی ایجاد می کنند، بدین جهت است که تعریف متفاوتی از انسان دارند. آنان وقتی سخن از عدالت به میان می آورند اولا از این واژه تنها اقتصاد را قصد می کنند، چرا که آن را مهم ترین عنصر جامعه و زندگی انسان می دانند. آنان برای اموری مانند فرهنگ و معنویت و … جایگاهی قائل نیستند. اما شاید گفته شود که حتی در حوزه اقتصاد هم عدالت در صورتی اجرا می شود که آزادی باشد و برای مثال در این حوزه چرخش اطلاعات به آسانی صورت گیرد. ولی نظام های سوسیالیستی به این مساله هم به صورتی دیگر می نگرند. اینان از آنجا که کرامتی برای انسان قائل نیستند، تنها به اقتصاد صدقه ای قائلند. جامعه و نظامی که کرامت انسان برایش مهم ترین اصل است، زمینه رشد اقتصادی مردم را فراهم می کند و این تنها با آزادی محقق می شود.
اما از سوی دیگر نظام های لیبرالیستی شعار آزادی را می دهند و به این توجه لازم را ندارند که مرز آزادی، عدالت و حقوق انسان هاست. اگر آزادی به این معنا باشد که هر کس بتواند از مرزهای حقوق دیگران بگذرد، این آزادی به هرج و مرج منتهی می شود. همگان تا جایی آزادند که حقوق دیگران را تضییع نکنند. انسان ها آزادی بیان دارند، اما هرگز نباید به مقدسات دیگران توهین کنند. انسان ها آزادی کسب درآمد و شغل را دارند، اما باید توجه داشته باشند که از امکانات محدود اجتماع بهره مند می شوند و در همین امکانات همه افراد جامعه ذی حق هستند و …
پس در نظام حکومت علوی هیچ تضاد و تزاحمی بین عدالت و آزادی وجود ندارد و بلکه این دو به همدیگر کمک می کنند و محدوده های همدیگر را روشن و آشکار می سازند. به همین جهت است که این دو اصل در این نظام در کنار یکدیگر به گونه ای قرار گرفته اند که تحقق یکی بدون دیگری ممکن نیست و هرگز نیاز نیست که یکی فدای دیگری شود. از یک سو از آنجا که آزادی، بخش مهم و اصلی حقوق انسان هاست پس کم توجهی به آن بی عدالتی است. و از سوی دیگر همین آزادی ضامن اجرای عدالت است، به گونه ای که در جامعه ای که آزادی نباشد از عدالت در هیچ جنبه ای خبری نیست. اما از سوی سوم این عدالت است که محدوده آزادی را مشخص می کند. انسان ها به طور کامل آزادند، اما در حیطه حقوق خودشان. واضح است که کسی در حیطه حقوق دیگران آزادی ندارد. پس مرزآزادی انسان آزادی دیگران است. بنابراین به یک معنا خود آزادی مرز خود را مشخص می کند، چون وقتی می گوییم همه انسان ها در حیطه حقوق شخصی خود آزادند، آزادی هر یک مرز آزادی دیگران را تعیین می کند. و به همین معنا عدالت مرز آزادی را نیز معین می کند.
سردار سرلشکر سیدیحیی رحیم صفوی فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دستیار و مشاور عالی فرمانده کل قوا در آستانه سالگرد آغاز رهبری آیتالله خامنهای در گفت و گویی با نشریه پاسدار اسلام به نقش آقای خامنه ای در جبهه و جنگ و برخی از فرازهای انقلاب اسلامی پرداخته است.
به گزارش کلمه از این گفت و گوی تفصیلی، او در واکنش به اینکه محسن رضایی نامهای به امام نوشت که عوض کردن نخستوزیر – میرحسین موسوی – تأثیر بدی روی روحیه رزمندگان میگذارد و به صلاح نیست، مدعی شده است که در جبههها آقای میرحسین موسوی مطرح نبود. در آنجا بعد از امام بعضیها عکس قائم مقام رهبری را بالا میبردند و بعضیها هم عکس آقا را.
رحیم صفوی در حالی این ادعا را مطرح کرده است که امام خمینی با پیش بینی چنین مساله ای سال ها پیش گفته بودند که از آنجا که ممکن است این روزها افرادی بخواهند نسبت به دولت خدمتگزار شبهات و القائاتی در اذهان عامه به وجود آورند و زحمات بیشائبه و طاقت فرسای شما را خصوصاً در مسئله جنگ خدشهدار نمایند، لازم است این نکته را تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردی لایق و دلسوز برای انقلاب اسلامی میدانم، و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمیکنم، و الآن نیز شما را تأیید و حمایت میکنم.
وی در این گفت و گوی طولانی بارها از رهبری به عنوان ” حضرت آقا ” نام می برد و ادعا می کند: هماهنگی ارتش و سپاه در ابتدای جنگ، یکی از برکات حضور حضرت آقا بود. ایشان فرماندهان سپاه را مثل فرزندان خود دوست داشتند. فرماندهان ارتش هم رابطه عاطفی خوبی با ایشان برقرار کرده بودند. پیوند دادن ماهیت ارتش با سپاهی که به هر حال هویتی متفاوت با ارتش داشت، کار بسیار مشکلی بود که آقا در آن بیش از همه سهم داشتند.”
مشاور رهبری در ادامه می افزاید: حضور حضرت آقا در خط مقدم خرمشهر، خط مقدم جبهه سوسنگرد و جبهههای دیگر از جمله دُبّ حردان در نزدیکی اهواز امر بسیار مسلمی است. ایشان نهتنها خودشان در جبههها حضور پیدا میکردند، بلکه بعد هم که رئیسجمهور شدند، دو فرزند بزرگ ایشان، آسید مصطفی و آسید مجتبی در خط مقدم حضور داشتند. در عملیات بدر، فرزند بزرگ ایشان، آسید مصطفی را در کنار دجله دیدم. گفتم: «اگر شما در اینجا شهید بشوید، میگویند پسر رئیسجمهور را شهید کردیم». در مهران، عملیات کربلای ۱، فرزند دیگر ایشان آسید مجتبی حضور داشتند. اینها مشاهدات شخصی من هستند. در حضور شجاعانه حضرت آقا در خطوط مقدم جبهه های نبرد در جنوب و غرب کشور و حداقل این دو فرزندشان را که خودم دیدهام، تردیدی نیست.
رحیم صفوی با تشکر از کسانی که آیت الله خامنه ای را به رهبری انتخاب کردند می گوید: واقعاً یک انتخاب شایسته و الهی و همراه با هوشمندی بود و آرامش زیادی برای تمام مردم ایران به ارمغان آورد. آقا هشت سال رئیسجمهور بودند و مردم، ایشان را از نزدیک میشناختند و انتخاب ایشان، مایه تسلی و آرامش مردم شد و مسلمانان سایر کشورها هم امیدوار شدند.
این فرمانده سابق سپاه در خصوص دانش نظامی آیت الله خامنه ای مدعی می شود که اطلاعات و تسلط ایشان در این حوزه هم نه در تنها در میان روحانیان و مراجع بلکه در میان رهبران جهان هم بینظیر است.
وی در ادامه می گوید: من حضرت آقا را یک رهبر جامع، شجاع، مدیر، مدبّر، عادل و یک فقیه عارف میشناسم. در میان رهبران سیاسی ۱۹۲ کشور، به اعتقاد من، ایشان آگاهترین رهبری هستند که شأن فرماندهی کل قوا را دارند و نیروهای مسلح را چه در بعد هوایی، چه دریایی و چه زمینی میشناسند و به استراتژیها و تاکتیکهای نظامی در سطوح مختلف آگاهی دارند. ما چنین رهبری نداریم که در مسائل مختلف صاحبنظر باشد و این قدر هم، نه فقط نسبت به ملت ایران که نسبت به ملتهای اسلامی و بلکه بشریت، محبت و عاطفه انسانی داشته باشند.
رحیم صفوی ادامه داد: ایشان در باب سلاحهای اتمی و سلاحهای شیمیایی فتاوی درخشانی دارند و اینها را حرام اعلام کردهاند. بایستی خدا را سپاس بگوییم که بعد از حضرت امام، با عنایات حضرت مهدی«عج»، خبرگان رهبری چنین فردی را برای ملت ایران انتخاب کردند و این جز عنایات خداوند و عنایات حضرت مهدی«عج» نبود.
وضعیت جسمی نرگس محمدی بر اثر فشارهای وارده در زندان به حدی وخیم است که در آخرین ملاقات بر روی صندلی که توسط چهار نفر حمل میشد به اتاق ملاقات آورده شد.
به گزارش سایت ملی-مذهبی نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در آخرین ملاقاتی که با خانواده خود داشته است در وضعیت جسمی نامناسبی به سر می برده است به گونه ای که این وضعیت باعث نگرانی خانواده وی شده است.
در آخرین ملاقات، نرگس محمدی با صندلی به اتاق ملاقات منتقل شده و برای حضور در این ملاقات از سوی چهار نفر کمک می شده است. وی حتی توانایی ادای صحیح کلمات را نداشته است.
وضعیت جسمی خانم محمدی به حدی نامناسب بوده است که این ملاقات بر روحیه فرزندان وی به شدت تاثیرگذار بوده است و علی و کیانا نیز از دیدن حال نامناسب مادر خود غمگین شده اند. این ملاقات تاثیر منفی بر روحیه آنها داشته اشت.
خاطرنشان می شود نرگس محمدی همچنان در زندان زنجان نگهداری می شود که از لحاظ سطح بهداشت و امکانات در وضعیت نازلی قرار دارد. وی که در کنار زندانیان عادی در زندان به سر می برد. برخی از آنها متاسفانه به انواع بیماری مبتلا هستند. زندانیانی که خود قربانی روابط ناصحیح جامعه شده اند و به علت وضعیت وخیمشان معمولا از دید فعالان سیاسی و فرهنگی جامعه دور مانده اند.
در بند محمدی امکانات ناچیزی وجود دارد و زندانیان حتی از داشتن یک یخچال نیز محروم هستند.
نرگس محمدی در ملاقات خود تاکید کرده است هر روز حالش به هم می خورد و بیماری وی تشدید شده است. به رغم حق این زندانی سیاسی برای دسترسی هر چه سریع تر به امکانات درمانی، مسئولان زندان از امکان دسترسی خانم محمدی به پزشک متخصص ممانعت به عمل آورده اند. هر بار که وضعیت خانم محمدی وخیم می شود به وی یک آمپول مسکن تزریق می شود که هیچ تاثیری در سلامتی وی ندارد.
نرگس محمدی بعد از زندان خرداد ۱۳۸۹ به بیماری مرموزی مبتلا شد. این بیماری در شرایط استرس زا پیشرفت می کند و بدون اینکه خود بیمار متوجه شود باعث افتادن وی بر زمین می شود. این افتادن می تواند باعث اصابت سر وی به دیوار یا زمین یا جسمی سخت شود .این موضوع مایه نگرانی خانواده نرگس محمدی شده است.
این وضعیت در حالی است که نگهداری محمدی در زندان زنجان قانونی نیست و وی در تهران محاکمه شده و طبیعتا باید در زندان اوین نگهداری شوند.
کلمه: مناظره آنچنان که قرار بود، مناظره ی دو مرد نبود. مناظره ی جوانمردی بود با نامردی.
مناظره نبود، بلکه روایت دو منش بود و نمایش دو شیوه. پشت سر یکی، سی سال خدمت بود و یک کتاب تاریخ پر برگ و صدها دفتر خاطره از جنگ و امام و جهاد و دفاع.
پشت سر دیگری پرونده هایی بود که به سختی در چند ماه ساخته و طراحی شده بود. خطاب این یکی مردم بود و خطاب دیگری …
گله ی این مرد عملکردها بود و تحقیرها و خفیف شدن های مردم. دلخوری دیگری از این بود که چرا با اینهمه خطا، مورد حمایت بزرگان و فرزندان انقلاب قرار نگرفته.
این یکی جدول داشت و نمودار و برنامه با یک کوله بار تجربه مدیریت کشور در سخت ترین روزها، که همه آنها را جلوی دوربین و برای مردم ارائه کرد. آن دیگری آمارهای کج و معوج داشت و کاغذها و پرونده هایی که هیچ گاه باز نشد و فقط بر روی آن کوبیده شد که: این همه مدرک!
مناظره نبود نمایش آن شب؛ حکایت رویارویی ادب مرد بود با کارناوال دروغ دولت. تصویر ظهور بی شرمی بود در سرای حیا، و نتیجه اش خدمتی تاریخی بود به فرهنگ و ادب و سیاست این مرز و بوم.
آن روز دروغ ها چنان لخت و بی حیا بر صفحه ی تلویزیون ظاهر شدند که برای ابراز انزجار از هجوم بی محابای دروغ گویی، کودک و بزرگ و زن و مرد و سیاسی و غیر سیاسی، به خیابان ها آمدند و “دروغ ممنوع” شد شعار جنبشی که از دل مردم در حال جوشیدن بود.
جنبش سبزی که می رفت متولد شود، با اصول و آرمان هایش، در همان بدو راه اعلام موضع کرد و هم صدا با همراه سبزش میرحسین موسوی فریاد زد: “دروغ ممنوع”.
سیزدهم خرداد آن سال، نمادی از عزم ملی برای نفی دروغ و دروغگویی بود؛ و هر سال آن خاطره برای بسیاری از ایرانیان تکرار می شود تا فراموش نکنند که چگونه می توانند با اراده ی صداقت و حقیقت به جنگ سپاه مسلح دروغ و فریب بروند، و چگونه هر ایرانی یک رسانه شود برای مقابله و مبارزه با رسانه های دروغ پردازی که از بیت المال تغذیه می کنند.
به همین خاطر است که ۱۳ خرداد، روز دروغ ممنوع نامیده شده و مناظره تاریخی آن روز به یکی از سرفصل های مهم تاریخ ایران بدل شده و اینچنین نیز خواهد ماند. تقابل سیاست ورزی اخلاقی و قدرت طلبی بی اخلاق در این مناظره چنان هویدا بود و کمتر منظره ای را می توان اینچنین خاطره انگیز و درس آموز خواند.
این مناظره را بار دیگر با هم ببینیم:
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.
کلمه – گروه بین الملل: دیکتاتور معزول مصر به حبس ابد محکوم شد. این موضوع، مهمترین تیتر خبری امروز رسانه ها بود. مبارک اولین رهبر سابق یک کشور عربی است که از آغاز اعتراضات بهار عربی در دادگاه حضور یافته، مورد محاکمه قرار گرفته و محکوم شده است. اما حکم دادگاه، بسیاری از فعالان انقلاب مصر را راضی نکرده و در حال حاضر به دعوت اخوان المسلمین و دیگر مخالفان مبارک، هزاران نفر از ساکنان قاهره در میدان تحریر جمع شده اند تا به حکم دادگاه اعتراض کنند.
دادگاه جزایی مصر حسنی مبارک، رئیسجمهور پیشین این کشور را به حبس ابد محکوم کرد. با اعلام حکم دادگاه در روز شنبه (۱۳ خرداد) محاکمهای به فرجام رسید که در تاریخ کشورهای عربی بیسابقه تلقی میشود. برای نخستین بار رهبر یک کشور عربی با حضور شخصی و بطور علنی در دادگاهی متعارف مورد محاکمه قرار گرفت. مبارک روز شنبه صبح با هلیکوپتر به ساختمان دادگاه آورده شد. او این بار نیز چون دفعات قبل بر روی برانکارد در سالن دادگاه حضور داشت.
روند دادگاه از تلویزیون دولتی مصر پخش شد. احمد رفعت، قاضی دادگاه، در آغاز جلسه محاکمه، زمامداری ۳۰ ساله مبارک را دورانی سیاه در تاریخ معاصر مصر خواند و از انقلاب ۲۵ ژانویه به عنوان طلیعه فجر در این کشور یاد کرد. حسنی مبارک که ۸۴ سال دارد به اتهام فساد مالی، سوءاستفاده از مقام دولتی و مسئولیت در کشتهشدن دستکم ۸۵۰ نفر در اعتراضات خیابانی سال گذشته محاکمه شد.
درخواست اعدام از سوی دادستان
مصطفی سلیمان، دادستان مصر، از دادگاه تقاضای حکم اعدام برای حسنی مبارک کرده بود. اما وکیل مدافع مبارک، موکل خود را بیگناه خوانده و خواهان آزادی او شده بود. حسنی مبارک پیش از آخرین جلسه دادگاه در نامهای خطاب به مردم مصر نوشته بود از این اتهام که او مرتکب خونریزی شده به شدت متاثر است. این نامه در روزنامه تحریر که از انقلاب و تحولات مصر پشتیبانی میکند، انتشار یافت. در نامه مبارک همچنین آمده است که او برای مردم مصر سالیان دراز مبارزه کرده و هیچگاه حیثیت خود را به عنوان یک نظامی با مالاندوزی نامشروع لکهدار نکرده است.
اگر چه دادستان دادگاه و بسیاری از مردم مصر انتظار داشتند برای حسنی مبارک حکم اعدام صادر شود اما صدور حکم حبس ابد را می توان نوعی تلاش برای برقراری حکومتی دموکراتیک در آینده مصر دانست؛ تلاشی که گروهی از مصریان به آن اعتراض دارند. آنها می خواهند مبارک اعدام شود.
درگیری پس از دادگاه
پس از قرائت رای و بروز هرج و مرج در دادگاه، قاضی جلسه را تعلیق کرد. دلیل اصلی هرج و مرج و درگیری در دادگاه، تصمیم دادگاه به تبرئه کردن چهار نفر از مشاوران ارشد عادلی بود که به گمان بسیاری، در مرگ معترضان نقش داشتند. در برابر دادگاه، و پس از قرائت حکم، خانوادههای کشتهشدگان ناآرامیها، به ابراز شادمانی پرداختند. اما پس از آن که جمعیت متوجه شد مشاوران وزیر کشور پیشین مصر تبرئه شدهاند، واکنش خشمآلودی نشان دادند و شروع به سر دادن شعار کردند و درگیریهایی نیز میان معترضان و پلیس گزارش شده است. در سوئز نیز رای صادر شده با خشم گروهی از مردم رو به رو شده است.
در قاهره هزاران پلیس و سرباز در محل حضور دارند و صدها تظاهرکننده نیز در برابر دادگاه تجمع کردهاند. تظاهرکنندگان فریاد میزنند که مبارک قاتل است. بسیاری از این افراد خانوادههای ۸۵۰ نفری هستند که در جریان تجمعات کشته شدند. حسنی مبارک و چند نفر دیگر از یاران و نزدیکانش به کشتن معترضان در حین ناآرامیهای این کشور متهم شده بودند. تلویزیون دولتی مصر اعلام کرده که حال جسمی آقای مبارک پس از انتقال به زندان طره، بسیار بد شده است.
مجازاتهای تعیین شده
دادگاه برای سران رژیم سابقه مصر، این احکام را اعلام کرده است:
• حسنی مبارک، رئیسجمهوری سابق مصر: حبس ابد به اتهام توطئه برای کشتن معترضان، تبرئه از اتهام فساد
• علاء و جمال مبارک: تبرئه از اتهام فساد
• حبیب العادلی، وزیر کشور دوران مبارک: حبس ابد به اتهام توطئه برای کشتن معترضان
• چهار مشاور حبیب العادلی: تبرئه از اتهام همدستی و مشارکت در قتل معترضان
• حسین سالم، تاجر میلیاردر مصری: تبرئه از اتهام فساد
مخالفت اخوان المسلمین با حکم دادگاه
اخوان المسلمین، بزرگترین حزب مخالف در دوران زمامداری حسنی مبارک، با محکوم کردن این رای، خواهان تجدید محاکمه این افراد شده و گفته است دادستان عمومی، به وظیفه خود در جمع آوری اطلاعات و مدارک علیه این افراد عمل نکرده است. در مقابل احمد شفیق، نخست وزیر دوران مبارک و یکی از دو کاندیدای ریاست جمهوری در دور دوم انتخابات گفته است که باید این رای را پذیرفت. او گفته است که این رای باید درس تاریخی برای رهبران آینده مصر باشد.
گروهی از معترضان خواهان تجمع مردم در میدان تحریر شده و ساعت پنج بعد از ظهر به وقت محلی را زمان این تجمع اعلام کردهاند. این تجع در حال حاضر آغاز شده است تا در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر، تنشها را در این کشور افزایش دهد. در دور دوم، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک با محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین با یکدیگر رقابت خواهند کرد. بسیاری از انقلابیون جوان از هیچ کدام از این گزینهها راضی نیستند.
پیشینه حسنی مبارک
حسنی مبارک به مدت ۳۰ سال با شیوهای خشن و مستبدانه در مصر حکومت کرد. او پس از فرماندهی نیروی هوایی به عنوان معاون ریاستجمهوری مصر در دوران محمد انور سادات برگزیده شد. پس از ترور انور سادات در سال ۱۹۸۱ حسنی مبارک به عنوان رئیسجمهور جدید مصر قدرت را در دست گرفت. اغلب تحلیلگران سیاسی وی را سیاستمداری بدون خلاقیت و آیندهنگری میخواندند.
حسنی مبارک در دوران زمامداری خود طرفدار فضای نسبتاَ باز اقتصادی، اما بدون قبول دمکراسی و آزادیهای سیاسی بود. او هیچگاه چهرههای محبوب سیاسی را در کنار خود تحمل نمیکرد. عمرو موسی، وزیر امور خارجه مصر، یکی از این افراد بود که سرانجام به حاشیه رانده شد. پسران وی در حزب حاکم دارای پستهای مهمی شدند و با مداخله در فعالیتهای اقتصادی در مظان فساد مالی قرار گرفتند. به گفته دیپلماتهای غربی سوزان، همسر مبارک، یکی از مهمترین افرادی بود که از ایده جانشینی جمال (پسر مبارک) به عنوان رئیسجمهور آتی مصر حمایت میکرد. مردم مصر به شدت با حکومت موروثی خانواده مبارک در مصر مخالفت داشتند.
مبارک که به صورتی مستبدانه اغلب اهرم قدرت را در اختیار شخصی خود گرفته بود به سرعت بدل به کانون همه مخالفتها و انتقادات شد. سرانجام در جریان اعتراضات اخیر صدها هزار نفر در قاهره و شهرهای دیگر مصر با شعارهای تند خواهان کنارهگیری او از قدرت شدند.
سید علیرضا بهشتی شیرازی *
۱۴ خرداد ۸۸ **
آقای رئیس جمهور فعلی ما در مناظره خیلی حرفها میتوانست بزند و زد، اما چه فایده؟ او پیش از گفتن هر چیزی نخست باید صحت آن را ثابت کند و الا در مظان آن قرار دارد که از نو دروغی تازه عنوان کرده است. بدین ترتیب بود که در مناظره دیشب کسی که دروغ گفته بود شکست خورد. ما مردمی هستیم که برای اقتدا به یک پیش نماز از او انتظار عدالت داریم. عادل بودن یعنی به گناهان کبیرهای چون دروغگویی آلوده نبودن. ما مردمی هستیم که برای چوپانی یک رمه به دروغگو اعتماد نمیکنیم. چنین مردمی چگونه چنین صفتی را در مورد رئیس جمهور خود میپذیرند.
شاهبیت صحبتهای آقای محمود احمدینژاد در مناظره دیشب پردهدری بود. افشاگریهایی که ایشان قولش را داده بود سرانجام صورت پذیرفت. با این همه سوال این است که اگر افرادی که نامهایشان در برنامهای با ۵۰ میلیون بیننده بیپروا برده شد به راستی گناهکارند چرا دولت در طول چهار سال دوران تصدی پروندههایشان را به قوه قضائیه احاله نکرده است تا به خطاهایشان رسیدگی شود و حق ملت از آنان ستانده گردد، و اگر این ادعاها ناحق است کسانی که اینگونه قربانی قدرت شدند و آبرویشان وسیلهای برای مبارزات انتخاباتی آقای احمدینژاد قرار گرفت چگونه فرصت خواهند یافت تا از خود دفاع کنند.
آقای احمدینژاد با دستان پر از پروندههای ساخته شده به مناظره دیشب آمده بود. با این حال او هیچ چیز در مورد مهندس موسوی نداشت، حتی سندهای واهی. اما چیزهای زیادی داشت تا درباره خودش فاش کند. به این ترتیب حتی احمدینژاد بر پاکی موسوی صحه گذاشت. او نخست بنای بلندی برای خود ساخته بود، اما در ده دقیقه آخر تمامی آن عمارت رفیع بر سرش خراب شد تا ملت اخلاقی ما ببیند که رئیس جمهورش تا چه حد بداخلاق است؛ تا حدی که حتی حرمت همسر رقیب خود را رعایت نمیکند. بر ایرانی مباد داشتن رئیس جمهوری که در سیاست ناموس گرو بگیرد.
همه ما و شما که دیشب پای دستگاههای تلویزیون نشسته بودیم چه بسا که با خود میگفتیم ایکاش موسوی در جواب آن حرف این را بگوید یا آن را بگوید. اما تمامی آنچه باید گفته میشد در لحن احمدینژاد و خطاهای فاحش او گفته شد؛ او یک هتاک است. او یک دروغگوست. او یک هوچی بزرگ است. اینها چیزهایی است که ما دوست داشتیم با استدلالهای وقتگیر اثبات کنیم. اما آقای احمدینژاد زحمت را کم کرد.
موسوی با اخلاق به میدان آمده بود و این بسیاری از ابزارها را از دست او میستاند. اگر موسوی در مناظره دیشب شکست خورده بود اخلاق شکست میخورد و نسلی به این باور میرسید که دیگر با صداقت و آرمان و ارزش نمیتوان در عرصه سیاست نفس کشید. اما او بر موضع خود ایستاد و به یاری باری توکل کرد.
میتوانید این جملاتی را که میگویم کلیشه تصور کنید. اما اینها حداقل برای اینجانب کلیشه نیستند. برای این حرف خود سند دارم. اینجانب جملات زیر را یک روز پیش از مناظره برای آقای موسوی نوشتم و فرستادم و در تمامی طول مناظره انتظار داشتم که حداقل به یکی از آنها اشاره کند. موسوی میتوانست از آنچه در زیر میخوانید بهره بگیرد و با حربههای خود احمدینژاد به مصاف او برود، با این حال یک کلمه به این حیطه وارد نشد. نمیخواهم بیش از این بنویسم. تنها سندی که از آن سخن گفتم را در زیر میآورم:
بسمه تعالی
در مورد جلسه مناظره به نظر بنده مهمترین نکتهای که اگر بتوانید آن را به بینندگان اثبات کنید دور را کاملا از دست آقای احمدی نژاد خارج کردهاید اثبات این نکته است که ایشان در موارد بسیاری اقدام به اظهار مطالب خلاف واقع و دروغگویی نموده است. با اثبات این مطلب ایشان کاملا خلع سلاح میشود و هر چیزی که میگوید نخست باید صحت آن را ثابت کند و الا در مظان آن قرار دارد که دارد دوباره مطلب دروغی را عنوان میکند. خود شما پیشتر مواردی از ادعاهای متناقض دولت را ذکر میکردید که مثلا دولت یک بار گفته است که ۱۶ برابر دولت های قبل کار کرده است، یک بار گفته است که ۶ برابر کار کرده است، یک بار گفته است که ۳ برابر کار کرده است. علاوه بر اینها آقای احمدی نژاد در صحبت اخیر خود با شبکه خبر چندین دروغ بارز گفته است. با توجه به در دست بودن نسخه صحبت و جدیدالعهد بودن آن با حافظه مردم اشاره به آنها میتواند بسیار مفید باشد.
۱- ایشان گفته است «می بینید که تورم روند نزولی دارد» حال آن که آخرین اطلاعات تورم که روی سایت بانک مرکزی ثبت شده است به خلاف این را نشان می دهد.
۲ – ایشان گفته است که در حوزه دولتی دیگر هیچ امتیازی که موجب فساد شود باقی نمانده است و ارتباطات فساد انگیز مربوط به خارج از حیطه دولت است. که این امر اولا با تجربه هر روزه مردم در ارتباط با ادارات همخوانی ندارد. به علاوه ایشان قبلا مدعی وجود مافیا در دستگاههای دولتی شده بود. اینک بدون آن که طی این چهارسال آن مافیاها به قوه قضائیه معرفی و محاکمه و از سیستم حذف شده باشند ایشان مدعی عدم وجودشان در سیستم میشود.
۳ – ایشان گفته است که «وقتی به منتقدان می گوییم نقدتان را بگویید میگویند ما نقد نداریم فقط میخواهیم متهم کنیم.» بهراستی کدام منتقدی تا کنون این حرف را زده است.
به علاوه در مستند آقای احمدی نژاد دروغ های زیادی گفته شده است:
۱ – از هنرپیشه به جای مردم استفاده شده است. نام هنرپیشه و فیلمی که پیشتر بازی کرده است در سایتها ثبت است.
۲ – گفته شده است که فازهای ۹ و ۱۰ در زمان این دولت شروع و خاتمه یافته است که به تایید معاون وزارت نفت این اطلاع دروغ است.
۳ – گفته شده است که پالایشگاه پارسیان در دوره این دولت شروع به احداث و بهره برداری شده است که باز دروغ است.
حتی تصویر آقای زنگنه در مراسم افتتاح فاز اول این پالایشگاه به همراه گروه زیادی از مسئولان کشور وجود دارد که میتوانید در مجلس مناظره عینا آن را به مردم نشان بدهید.
همچنین ایشان در مورد آقای خاتمی و سفرش به فرانسه دروغ گفته است. در مواردی دیگر منکر این شده است که گفته باشد هاله نور در نیویورک در اطراف سرش دیدهاند. یا منکر آن شده است که گفته باشد نفت را سر سفره مردم می آورد.
در هر حال اثبات این که دولت و رئیس جمهور به راحتی دروغ می گوید ایشان را کاملا خلع سلاح خواهد کرد.
نکته دوم این است که ایشان به چیزهایی میگوید افتخار و عظمت و همه به صرف آن که ایشان گفته است باید قبول کنند. یک نمونهاش ماجرای دستگیری ملوانان انگلیسی است. آقای احمدی نژاد در مستند تلویزیونی خود از این ماجرا به عنوان نمونهای از عظمت ایران و قدرت سیاست خارجی کشور در دوران خود نام برده و وقت قابلتوجهی از برنامهاش را به آن اختصاص داده بود، حال آن که اگر به راستی این ماجرا نشانه عظمت ما بود جا داشت در مقابل آزادی تعدادی ملوان انگلیسی که بدون اجازه به سرزمین ما وارد شده بودند از انگلستان خواسته شود که آقای تاجیک را به عنوان کسی که با ویزای رسمی وارد انگلیس شده است و به بهانه واهی محبوس است و در شرایط جسمی ناگواری به سر می برد آزاد کند. اما چنین درخواستی حتی مطرح هم نشد و در بهترین شرایط حداقل چیزی که ما از دست دادیم تعدادی کت و شلوار نو بود که بی دلیل به ملوانهای انگلیسی تقدیم کردیم. همین طور است ماجرای دوربان ژنو. چه قرینه ای جز ادعای دولت در مورد افتخارآمیز بودن حضور آقای احمدی نژاد در آنجا وجود دارد. به عکس این ماجرا نیز صادق است. به صرف ادعای رئیس دولت هر انتقادی که از او صورت می گیرد سیاه نمایی است اما اگر حرفهایی به مراتب تندتر در سال ۸۴ از سوی شخص ایشان مطرح شده باشد به هیچ وجه نباید سیاهنمایی تعبیر شود. به همین ترتیب به صرف این که ایشان کسی را مفسد اقتصادی بنامد فرض بر این است که ایشان مفسد است. در حالی که چنین چیزی می تواند صحت نداشته باشد، کما این که آقای موسویان مذاکرهکننده هستهای ایران در دوره قبل بدون ارائه مدرک کافی به کرات از سوی این دولت به جاسوسی و غیر آن متهم شد، و سرانجام معلوم شد که تمام ادعاها واهی است. نمونه دیگر قضاوتی است که در مورد وضعیت فساد در کشور در زمان امام از زبان رئیس جمهور عنوان شده است. واقعیت این است که اگر در کشوری به وسعت ایران با ۷ میلیارد دلار درآمد ارزی و مخارج سنگین جنگ فساد به صورتی که آقای رئیس جمهور گفته است وجود داشت و افراد خاصی به راحتی دلار را به قیمت ۷ تومان میخریدند و بعد به ۱۵۰ تومان میفروختند چنین کشوری هرگز نمیتوانست یک جنگ هشت ساله را بدون یک دلار بدهی خارجی تمام کند. اما انتظار بر این است که به صرف ادعای رئیس دولت وجود چنین فسادی پذیرفته شود.
نکته سوم این است که مردم به خود حق میدهند که اگر آماری در اختیار آنها قرار میگیرد انعکاس آن را در زندگی روزمره خود ببینند و الا در مورد صحت آن دچار ترید میشوند. یک وقت است تغییر شاخص ها در حد یکی دو درصد است، در آن حالت مردم ممکن است احتمال دهند که تشخیص این تغییرات جزئی به ابزارهایی دقیقتر از حواس آنان نیاز دارد، اما وقتی گفته میشود که خدمات دولت فعلی ۱۶ برابردولتهای قبل بوده است، یا بیکاری از ۱۴ درصد به زیر ده درصد رسیده است، یا تورم روند نزولی گرفته است، یا وضع مردم بهتر شده است یا شکاف طبقاتی به صورت چشمگیر کاهش یافته است یا دیگر فساد در دایره دولت وجود ندارد و کلا هرچه فساد هست در دایره روابط خارج از دولت مستقر است و چیزهایی از این قبیل مردم حق دارند که انتظار داشته باشند اثرات این تغییرها را در زندگی روزمره خود ببینند. واقعیت این است که مردم این تغییرات را احساس نمی کنند، و این امر اعتماد به آمارهای دولتی را بسیار کاهش داده است.
*
موسوی میتوانست در همان شروع مناظره دروغگو بودن احمدینژاد را ثابت کند و از همان ابتدا پشت او را به خاک بمالد. اما اخلاق به او این اجازه را نداد. چقدر در هنگامه مناظره از این پایبندی او رنج میبردیم و میترسیدیم که تقوای او ما را به منزل نرساند. اما خدا بود و هر کس که تقوا پیشه کند خداوند برای او بیرونشدنی از هنگامهها قرار خواهد داد و از جایی که حساب نکرده است به او روزی میرساند. و کسی که به خداوند توکل کند او را بس است، خداوند فرمان خویش را به اجرا در میآورد و برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.
* مشاور میرحسین موسوی و سردبیر روزنامه کلمه سبز که در حال حاضر زندانی است.
** منبع: روزنامه کلمه سبز، ۱۴ خرداد ۱۳۸۸
حسین رونقی ملکی وبلاگنویس و فعال حقوق بشر که از شنبهی هفتهی گذشته دست به اعتصاب غذا زده بود، ظهر امروز در پی وضعیت بد جسمی به بیمارستانی خارج از زندان منتقل و با وجود وضعیت بد جسمی و علیرغم توصیهی پزشکان مبنی بر بستری شدن و انجام مراحل درمانی به زندان اوین بازگردانده شد.
بنا به گزارش های رسیده به کلمه، این وبلاگنویس که در هشتمین روز اعتصاب غذا به سر میبرد، امروز به بیمارستان هاشمینژاد تهران منتقل شد. مأموران امنیتی با رفتار اهانتآمیز و تهدیدهای مکرر موجب رنجش و آزار حسین رونقی و خانوادهاش شدند.
با وجود اینکه بنابر توصیه پزشکان رونقی از سه ماه پیش باید بستری شده و مراحل درمانیاش را طی کند، مأموران امنیتی اجازهی بستری شدن مجدد را به وی نداده و او را پس از دو ساعت به زندان بازگرداندند.
رونقی طی روزهای گذشته نیز به علت وضعیت بد جسمی شبانه به بیمارستان طالقانی تهران منتقل و پس از انجام آزمایشاتی به زندان بازگردانده شده بود.
وی شنبهی هفتهی گذشته با انتشار نامهای خطاب به رهبری از آغاز اعتصاب غذای خود خبر داده بود. رونقی در قسمتی از نامه نوشته بود: «اینجانب در اعتراض به این رویه های غیر قانونی از تاریخ ششم خرداد ۱۳۹۱ اعلام اعتصاب غذا می کنم و مسوولیت حفظ جان من بر عهده مسوولان جمهوری اسلامی است. این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است.»
این وبلاگنویس و فعال حقوق بشر هم اکنون دو سال و نیم است که بدون مرخصی در زندان اوین به سر میبرد. وی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان در نزدیکی تبریز بازداشت و بلافاصله به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد. وی مدت ۱۰ ماه را در سلولهای انفرادی این بند زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی برای اخذ مصاحبه و اعترافات تلویزیونی قرار گرفت و سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران به تأیید رسیده و این وبلاگنویس هم اکنون با وجود بیماری و نیاز مبرم به درمان پزشکی در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در بند ۳۵۰ زندان اوین است. وی بیش از ۹۰۰ روز است که بدون حتا یک ساعت مرخصی به صورت مداوم در زندان به سر میبرد.
روزشمار اعتصاب:
نامه معتمدنیا به حسین رونقی: متاسفم از آنچه به نام اسلام بر تو رفته است
نامه حسین رونقی به آرش صادقی: برادری و آزادگیات بر من عیان شده است؛ به اعتصاب غذایت پایان بده
حمایت ۹۰۰ فعال مدنی از حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی
طرح سبز/ سیدحسین رونقی در اعتصاب غذا
نامه سیدحسین رونقی ملکی به آیتالله خامنهای: حکومت با کفر میماند ولی با ظلم دوامی نخواهد داشت
اعلام اعتصاب غذای اعتراضی حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی
کلمه – گروه سیاسی: در هنگام جنگ با دشمن بعثی و زمانی که دولت مهندس میرحسین موسوی و مردم آماج موشک های دوربرد صدام حسین بودند، بیسابقهترین فشارها بر روی دوش دولت قرار داشت. تنی چند از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و فقهای شورای نگهبان پس از مقدمهچینیها و دسیسههای گروههای همپیمان خود در درون حاکمیت که فضایی تند علیه مهندس موسوی و یارانش فراهم ساخته بودند به دیدار امام خمینی شتافتند و از ایشان خواستند که رضایت دهد تا مهندس موسوی از مسئولیت اجرایی کشور بر کنار شده و فردی از میان مجموعه مورد حمایت جامعه مدرسین و شورای نگهبان جایگزین ایشان شود. امام خمینی پس از آنکه به دقت به سخنان و استدلالهای ایشان گوش دادند با عصبانیت و تندی آنها را به تقوا و دیانت فراخواندند و سخنانی به این مضمون مطرح ساختند که اگر قدر زحمات طاقتفرسای مهندس موسوی، و همکارانش را نمیدانید لااقل اینقدر فهم ودرک داشته باشید که من هرگز کشور را در اختیار آن جریان فکری قرار نمیدهم که همگی با هم حتی قادر به اداره یک نانوایی هم نیستند.
آنچه را که آن روز آن پیرمرد خداترس و مهارگر هوای نفس و فاقد عقدههای شخصی کوچک و بزرگ در خشت خام دیده بود امروز کسانی که همه را دعوت به داشتن بصیرت میکنند در آیینه زلال واقعیتهای مسلم قادر نیستند تشخیص دهند. چنین کسانی به جای اصلاح خود، اکثریت قاطع مردم را که با پوست و گوشت و استخوان واقعیتهای ناکارآمدی و بیکفایتی مسئولان اجرایی کشور را مشاهده میکنند، بیبصیرت مینامند و کسانی را که از سر ترس یا دین به دنیافروشی شیوه دروغگویی و کتمان واقعیتها و چاپلوسی را برگزیدهاند، با کفایت میدانند. خطاب امامخمینی در آن روز به آن دسته اعضای جامعه مدرسین و فقهای شورای نگهبان بود که هر اشکالی داشتند لااقل قدمهایی علیه رژیم دست نشانده پهلوی برداشته بودند و هر کدام هزینههایی نیز بابت آن پرداخته بودند. اما مدعیان بصیرت از میان آن طیف فکری کسی را برگزیدند که هنرشان در دوران ستمشاهی مشغول مبارزه با برخی جریانهای محدود و سطحی غیر دینی بود، و حتی یک گام در جهت مبارزه با شاه را مجاز و مباح نمیدانستند.
مدعیان بصیرت کسانی را همطراز با علامه طباطبایی و مرتضی مطهری دانستند که حتی در دوران جنگ تحمیلی نیز با قدرت و شدت از مشارکت طلاب در مبارزه علیه تجاوزگر جلوگیری میکردند و در میان متبحرین و قاعدین دوران ستم شاهی بدترین نمونه را به بالاترین جا نشاندند. در این میان مجموعههایی همچون کیهان نشینان نیز محرم اسرار و مقرب بارگاه دانسته شدند تا از یک طرف با جنگ روانی علیه ملت به ترویج دروغ و نفرتافکنی نسبت به هر کسی که صلاحیتی دارد و به کار ملک و ملت میآید، دامن زنند و از طرف دیگر، با استفاده از همان ابزارهای دروغین و نعل وارونه زدن و معکوس نشان دادن واقعیتها، به روحیات شاه سلطان حسینی در درون حاکمیت دامن بزنند.
در چنین شرایطی هر کس سخنی از واقعیت به میان آورد بیبصیرت است و هر کس واقعیتها را پنهان ساخته و دروغ را بر جایگاه واقعیت بنشاند، با بصیرت تلقی میشود. نحوه برخورد حاکمیت با تهدیدهای کوچک و بزرگ موجود کشور، تنها در چنین فضایی قابل درک است. واقعیت این است که ترکیب فشارها و تحریمهای خارجی و نادانی، ناتوانی و بیکفایتی مسئولان امور شرایط بسیار سختی را فراروی کشور قرار داده است؛ تا جایی که حتی اشخاصی همچون وزیر امور خارجه و رئیس سازمان بازرسی کل کشور نیز مجبور به اعتراف نسبت به این واقعیتها شدهاند.
ترکیب مزبور شرایط را به جایی رسانده است که در هر زمینهای اعم از فساد و ناکارآمدی و تورم و دشواریهای زیست محیطی و بحران سلامت و بیکاری و از این قبیل، ایران رتبههای بالای منطقه و جهان را به خود اختصاص داده است و ترکیب فقر و فساد و تبعیض و بیکاری و تورم و اعتیاد طاقتفرساترین فشارها را بر مردم تحمیل میکند. در این میان، مردم ایران بیبصیرت و نامحرم شدهاند و حتی آنهایی که نام نمایندگان مجلس را بر خود گذاشتهاند هنگامی که میخواهند درباره فاجعههای عریان و آشکار همچون فساد سه هزار میلیارد تومانی را مورد بررسی قرار دهند اظهار میدارند که کماهمیتترین جنبههای آئینه تمامنمای ماهیت ساختار کنونی قدرت در ایران باید به اطلاع مردم برسد. کار به جایی رسیده است که برای جلوگیری از دروغگویی مسئولان تحت عنوان آمار و اطلاعات، مواردی که به طور مشخص نباید دربارهاش دروغ گفته شود از سوی حاکمیت مشخص میشود و این معنایی جز محور بودن دروغگویی در سطح حاکمیت نیست و استثنائات باید مورد به مورد مشخص شود! کسانی که از مردم بریدهاند و به آن ها ستم روا میدارند و آنها را نامحرم میشمارند برای بقای خود هر نوع حقارت را در مقابل خارجیان به جان میخرند اما برای ملت آن چنان ژست میگیرند که گویی ضد امپریالیسمترین و ضدسرمایهدارترین موجودات جهان هستند. این همان نکتهای است که امامخمینی مکرر میفرمودند که اگر دیدید کسانی خیلی با شدت ادا درمیآورند و خود را طاهر و عابد نشان میدهند و ژست های آتشین علیه خارجیها میگیرند، باید بلافاصله از آنها پرسید که با آن سابقه و عملکردی که از خود در گذشته نشان دادهاید، چرا ژست مسلمانتر از مسلمان به خود گرفته اید؟
امام خمینی که بدون ادعای هرگونه بصیرت، درسهای تاریخ ایران را خوب فرا گرفته بود میدانست که در فاصلهای نه چندان دور از زمان حاضر مردم ما تجربه توده نفتی را داشتهاند. آنها هنگامی که مردم ایران می خواستند دست انگلیس را از مقدرات نفتی ایران کوتاه کنند با طرح شعارهای تند و بیواسطه با واقعیتهای روز ایران و جهان از فرط افراط حتی دست تودهایهای وطنی را از پشت بسته بودند. اما هنگامی که آبها از آسیاب افتاد، مشخص شد همانها بودند که جیرهخواری انگلستان را میکردند و با دامن زدن به کینه و نفرت و دروغ در میان مردم با تندترین شعارها راه را بر روی هر نوع اقدام منطقی و عقلانی میبستند. با آن اوصاف و تجربههای تاریخی نیز میتوان امروز ماهیت کیهان و همقطارانش در طیف به اصلاح اصولگرا را تشخیص داد؛ همانطور که فسادهای برملا شده طی ماههای اخیر و بسیاری فسادهای بزرگتر که وجود دارد اما به هر دلیل روشن نشده است، ماهیت کسانی را که به نام مبارزه با فساد و سادهزیستی بر سرکار آمده بودند آشکار کرده است. بحثهایی که چندی پیش درباره جایگزینی نخستوزیری و حذف رئیسجمهوری مطرح میشد، صرفنظر از هر انگیزهای که مطرحکنندگان و دامنزنندگان به آن داشته باشند، یک واقعیت را خوب برملا میکند و آن هم دست و پا زدنهای کسانی است که به خوبی میدانستند که دیگر جایگاهی در درون مردم ندارند و به جای اصلاح رویههای غلط که بر هم زننده اعتماد مردم بوده است استعداد خود را مصروف پیدا کردن راههای جدیدی برای دور زدن مردم میکنند. این ادامه همان راهی است که وقتی آثار مخرب تحریم یکی پس از دیگری آشکار شد و تولید و تجارت و کسب و کار مردم را با اختلالهای بزرگ روبهرو کرد و ناامنی و خشونت و دزدی و رشوه را دامن زد، به جای برطرف کردن ریشههای این تحریم یعنی ماجراجویی سیاست خارجی و تحریک این و آن، مطبوعات را تهدید کردند که اگر کوچکترین سخنی درباره تحریم و آثار و عوارض آن به میان بیاورند سروکارشان با داغ و درفش و تعطیلی و زندان شدن خواهد بود. این چه بصیرتی است که هر بار بدیهیترین مسائل و واقعیتها کنار گذاشته میشود و رویهای برای دروغ و فریب و دور زدن مردم انتخاب میشود؟
امروز کیست که نداند مهندس موسوی مهمترین ذخیره حیثیتی برای ایران و نظام جمهوری اسلامی است؟ سیاستمداری که در دوران زمامداری خود با مردم صادقانه رفتار کرد، هرگز به آنها دروغ نگفت. سیاستمداری که ۲۰ سال از سیاست دور نگه داشته شد اما حتی یک روز مردم خود را فراموش نکرد و با برنامهریزی و مطالعه خستگیناپذیر و ایجاد مراکز فکری و مطالعاتی، نرمافزارهای حفظ تمامیت ارضی ایران و بقای نظام جمهوری اسلامی را فراهم ساخت. سیاستمداری که با مشاهده عده ای دروغگو و فاسد که مقدرات کشور را در چنگ خود اسیر ساخته بودند احساس خطر کرد، در یک فاصله کوتاه اعتماد همگانی را متوجه خود ساخت و هر روز که میگذرد جلوههای جدیدی از حقانیت آنچه که او درباره اش احساس خطر کرده بود آشکار میشود. او گفت که من احساس خطر میکنم چون با کسانی در دولت روبهرو شدهایم که آشکارا در روی مردم نگاه میکنند و به آنها دروغ میگویند. احساس خطر میکنم چون میزان ناکارآمدیها و فساد و بیقانونی تا مرز بحرانی ساختن شرایط ایران گسترش یافته است. احساس خطر میکنم چون ماجراجوییهای جاهلانه مرتبا هزینههای جدیدتر و بزرگتری به ایران تحمیل میکند. احساس خطر میکنم چون آبروی مردم دستخوش مطامع پست عده ای سفله و پرمدعا شده است و….
امروز مردم ما بهتر از پیش به عمق بصیرت و شایستگی و صداقت موسوی پی برده اند. آیا هنوز در سطح حاکمیت این میزان از خرد وجود دارد که آگاه شوند امروز مهندس موسوی تنها برگ برنده برای نجات ایران از دروغ و فساد و ناکارآمدی و تهدیدهای خارجی است؟
باید امیدوار بود که لااقل عقلای جریان حاکم چنین خردی از خود بروز دهند و تا هنوز دیر نشده اشتباهات گذشته را جبران سازند و جلوی تخریب بیشتر و تهدید بیشتر را بگیرند اگر آن روز که مردم لیبی اعتراضاتی در حد بیکفایتی مسئولان محلی گماشتهی قذافی داشتند رهبران لیبی واقعیت را میپذیرفتند و به اصلاح امور دست میزدند، امروز این سرنوشت و مرگ خفتبار برای قذافی و آوارگی برای خاندانش به وجود نمیآمد. اگر آن روز که مردم سوریه با اصلاحاتی در حاکمیت راضی بودند بشار اسد مطالبات اصلاحطلبان را می شنید، امروز ناگزیر به پرداخت این همه هزینه و به خطر افتادن موجودیت رژیم سوریه و محوری شدن شعار حذف بشار در مطالبات مردم مواجه نمیشدند.
آیا این همه شواهد هنوز برای حاکمان ما میتواند نقش راهنمایی را بازی کند که تا فرصت باقی است فرزند باصلاحیت و باکفایت ملت یعنی میرحسین موسوی و همراه صدیق و انقلابی بزرگواری چون مهدی کروبی و دیگر فرزندان شایسته ملت را به جای زندانی کردن به نجات ایران فرا بخوانند و آنهایی را که چهره نفاقشان آشکار شده و هر روز سندی از تلاش ایشان در زمینه خارج ساختن اموال ملت به شکلهای مختلف افشا میشود، کنار بزنند؟ آیا اجازه میدهند که خواسته واقعی ملت ایران و انتخاب حقیقی ایشان که نمود آن در کمربند سبز جمعیتی که از میدان راه آهن تا میدان تجریش را در روزهایی قبل از انتخابات ۲۲ خرداد و شبیه به آن را در روز ۲۵ خرداد ماه همان سال مشاهده کردیم، بیاید و با پیشه کردن راه صداقت و درایت و توان اجرایی، اعتماد مردم و عزت ایران را بازسازی کند تا همگان چشماندازی امیدبخش برای ملت ایران در پیش رو ببینند؟
تیم ملی والیبال کشورمان صبح امروز در دومین مسابقه خود در رقابتهای انتخابی المپیک برابر چین قرار گرفت و باز هم توانست حریف خود را از پیشرو بردارد.
تیم ملی والیبال که در اولین روز این رقابت ها توانسته بود صدرنشین باشد و اولین حریف خود، کره جنوبی، را از پیش رو بردارد، در دومین روز از رقابتهای انتخابی المپیک برابر چین حریف زهردار آسیایی خود به میدان رفت.
در حالی که ملیپوشان والیبال ایران در یکسال گذشته همواره کارنامه درخشانی از خود به جا گذاشته بودند اما از مجموع چهار رویارویی برابر چینیها تنها به یک پروزی در برابر سه شکست اکتفا کرده بودند.
بازیکنان ایران که هنوز تلخی شکست از چین در جام جهانی را فراموش نکرده بودند انگیزه زیادی برای انتقام از حریف آسیایی خود داشتند و به این کار هم موفق شدند. تیم ملی والیبال ایران در حالی دیدار برابر چین را به سود خود تمام کرد که چند ماه پیش در مسابقات جام جهانی مغلوب این تیم شده بود.
پیروزی در برابر چین، دومین برد ایران در مسابقات انتخابی المپیک به حساب میآید. تیم کشورمان در روز نخست مسابقات نیز کره جنوبی را شکست داده بود و با پیروزی در دیدار امروز – با وجود اینکه تنها با کسب دو امتیاز همراه بود – راه خود را برای صعود به بازیهای المپیک به نسبت هموارتر کرد.
چین درحالی دیدار امروز را واگذار کرد که در نخست خود مقابل پورتوریکو صاحب برتری شده بود. ضمن اینکه پیش از دیدار تیمهای ملی والیبال ایران و چین، تیم استرالیا در مصاف با پورتوریکو بانتیجه ۳ بر صفر به پیروزی دست یافت. استرالیا در روز نخست مسابقات نیز ونزوئلا را از پیش رو برداشته بود.
مسابقات والیبال انتخابی المپیک که از روز شنبه با حضور هشت تیم در توکیو ژاپن آغاز شده است تا ۲۱ خردادماه ادامه خواهد داشت. در پایان این رقابتها قهرمان و بهترین تیم آسیایی سهمیه حضور در بازیهای المپیک لندن را کسب می کنند.
فریدون صیدی راد از جوانان فعال جنبش سبز که بیش از دو سال است به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد بر اندازی نظام در زندان به سر می برد در نامه ای به پدر خود به مناسبت روز کارگر با ارج نهادن به زحمات پدرش از اینکه در این زمانه به خاطر دفاع از محرومان باید کیفر ببیند گلایه کرده است.
وی در بخشی از نامه خود آورده است:«پدر از زمان کودکی که مرا با خود به کوهستان می بردی از تو درس عزم و اراده و شکیبایی اموختم. مضمون نغمه ها و ترانه هایت برایم درس دوستی و احترام به انسان ها و طبیعت بوده است و به یاد دارم داستان هایی که برایمان می گفتی و کتاب هایی که برایمان می خواندی از صمد بهرنگی و علی اشرف درویشیان که مضمون شان حق طلبی و دفاع از حقوق مظلومان بود. از همان کودکی مارا به خواندن و دانستن و در نتیجه عدالت خواهی تشویق می کردی. حال اگر در این زمانه عدالت به گونه ای تفسیر می گردد که دفاع از محرومان مستوجب کیفر است امیدوارم که لایق تحمل این کیفر باشم.»
به گزارش سایت ملی،مذهبی متن کامل نامه این زندانی سیاسی به شرح زیر است:
مهربانان
جوانی اراکی در اوج پویایی و دانش در قفس, بزرگ ترین گناهش دفاع ازضعیفان و آرمان خواهی به کدام روی شما شب بر صورت کودکان خود بوسه می زنید در حالی که هزاران هزار از این جوانان در آرزوی بوسه بر دست پدر زدن در قفس می گریند
بغض در گلو شکسته مادران و پدرانی که در بشت دیوارهای ظلم شما هر روز به انتظار عزیزانشان می نشینند روزی شکسته خواهد شد . در مملکتی که دزدان و قاتلان آزادانه می گردند و شغل و مقام هم به پاس جرمشان نصیبشان می شود سزای جوانی چون فریدون که از خشک شدن دریاچه ارومیه میگفت از فرار مغزها می نوشت از سوختن جنگلها خبر میداد در بهترین ایام زندگیش در قفس بودن است ؟
در کدام بیدادگاه و بکدام مصوبه قانونی شرکت در حوزه انتخاباتی قانونی جرم زندان ذکر شده است این مملکت مهد جهان پهلوانان و عیاران و بزرک سیاست مداران بوده است امیر کبیرها قائم مقام ها و …. و هزاران هزار آزادی خواهان مشهور و گمنام دیگر بوده است که نامشان همیشه به نیکی خواهد ماند. البته در طی تاریخ سیاه کاران و زور گویان زیادی هم بر این خاک قدم گذارده اند ولی نامی بجز پلیدی و زشتی بر جای نگذاردند . هر شب که با وجدان خود تنها شدید مطمئن باشید که فریاد آزادی خواهی و بیگناهی هزاران جوان و پیر مرد زن این سرزمین در بند به گوشتان خواهد رسید .صدها جوان ایرانی با این جوانان پاک در مدرسه درس خوانده اند فریدون ها را می شناسند کودکان شما روزی از شما باز خواست خواهند کرد اشک های به دامن فتاده مادران و پدران این پهلوانان روزی مشت خواهد شد.سر بر استان قدم هایت می سایم و به دستان زحمتکشت در رویاهایم بوسه می زنم پدر.
دیریست که با هم در شب های کوهستان اتشی نیفروخته ایم . دیریست که در دشت ها و جنگل ها پای نگذاشته ایم.
پدر دوست داشتم هنگامی که بعد از بیست و اندی سال کار و تلاش بازنشست شدی در کنارت باشم تا شبی را که انقدر با شور و اشتیاق در انتظارش بودی جشن بگیریم . افسوس که هدیه ای برایت نداشته ام جز درد و انتظار.
یاد واپسین روزهایی که در کنار هم بودیم برایم تداعی کننده رنج هایی است که جانت را می فرسود. چشمان ابری ات هنگامی که برایم از خودکشی دوستی می گفتی که به خاطر تعدیل نیرو شغلش را از دست داده بود . یا ان دوست دیگری که بر اثر تهدید به اخراج وتنش های محیط کار انقدر تحت فشار بود که جانش را از دست داد
روزها و شب هایی نه چندان روشن که تو و سایر همکارانت گاه تا چندین ماه حقوق و دستمزدتان را دریافت نمی کردید و در همان حال طنز تلخ ماجرا این بود که مجبور به اضافه کار اجباری بودید تا مبادا شغلتان را از دست بدهید . پدر هنوز چهره ی ان همکارت که بر اثر فشار ناشی از کار طولانی دچار سانحه شد ودستش به شدت اسیب دید در برابر چشمانم است.
با انکه کارگران کارخانه های مجاور با وضعیت مشابه شما دست از کار کشیدند و خواستار اعاده حقوق اولیه شان بودند . گویی خاطره سرکوب یک اعتصاب در دهه هفتاد انچنان تلخ بود که شما از تکرارش واهمه داشتید.
بعد از ان اعتصاب با انکه کودکی بیش نبودم به خاطر می اورم سر زدن به خانواده ان دوستی که به زندان افتاده بود و دلجویی از خانواده اش را.
پدر عزیز اکنون دومین سال است که یکم ماه می روز جهانی کارگر را در زندان اوین و در کنار دوستانم جشن می گیرم در حالی که در دادگاه محکوم شده ام به تحمل سه سال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد بر اندازی نظام.
بنا به انچه در حکم دادگاه ذکر شده اتهاماتم مربوط است به یک وبلاگ که در کنار مطالب مربوط به جنبش سبز اخبار مربوط به اعتراضات کارگری شهرمان را پوشش داده ام و همچنین شرکت در تشییع جنازه ی ایت الله منتظری.
در عجبم که چگونه شرکت در مراسم به خاکسپاری یک روحانی و مرجع تقلید و دفاع از حقوق کارگران ونقد حاکمیت به تبانی برای براندازی یک نظام تفسیر می گردد؟!
پدر از زمان کودکی که مرا با خود به کوهستان می بردی از تو درس عزم و اراده و شکیبایی اموختم. مضمون نغمه ها و ترانه هایت برایم درس دوستی و احترام به انسان ها و طبیعت بوده است و به یاد دارم داستان هایی که برایمان می گفتی و کتاب هایی که برایمان می خواندی از صمد بهرنگی و علی اشرف درویشیان که مضمون شان حق طلبی و دفاع از حقوق مظلومان بود. از همان کودکی مارا به خواندن و دانستن و در نتیجه عدالت خواهی تشویق می کردی..
حال اگر در این زمانه عدالت به گونه ای تفسیر می گردد که دفاع از محرومان مستوجب کیفر است امیدوارم که لایق تحمل این کیفر باشم.
پدر عزیزم روز جهانی کارگر را به تو و تمام زحمتکشان تبریک می گویم و زیستن در دنیایی بهتر و انسانی تر را برای همه مردمان ارزومندم.
کلمه – گروه سیاسی:
بارها و بارها، این پرسش مطرح شده که هویت جنبش اعتراضی مردم ایران که پس از حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری شکل گرفته چیست. این پرسشی است که پاسخ آن سهل و ممتنع است: ممتنع است چون جنبشی با چنین طیف گسترده و متنوعی از معترضان در تاریخ سه دههی اخیر ایران بی سابقه است، سهل است چون با نگاهی به سرآغاز شکل گیری جنبش در هفته های منتهی به انتخابات و سیر قوام و دوام جنبش، نشان از اجماعی گسترده بر یک کانون دارد: «دروغ ممنوع».
از همان روزهایی که طرفداران دولت نهم که خواهان تداوم سیاست های آن بودند در کارزار تبلیغاتی از یک طرف دست به هرگونه تبلیغات دروغین بر علیه نامزدهای دیگر زدند واز طرف دیگر با ارائهی کارنامهی بلندبالای سراسر کذب یا غلو برای دولت دلخواهشان ساختند، تا زمانی که کاندیدای دولتی با اتهام زنی به چهره های پرسابقهی نظام و انقلاب در مناظره های تلویزیونی روی ماکیاولی را سفید کرد (که البته حالا گفته می شود این قسمت بدون هماهنگی با رهبری بوده!)، تا همکاری بی چون و چرای سیمای حکومتی در کم جلوه دادن مخالفان، اتهام تجاوز دستگیرشدگان محبوس در کهریزک به خودشان، کشته نشدن هیچ یک از مخالفان و کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای بسیجی، دریافت میلیارده دلار از آمریکا و غرب توسط سران جنبش سبز، پخش فیلم های سانسور شده از اعتراضات عاشورا، بزرگنمایی تجمع اتوبوسی و مهندسی شده نهم دی، و …. (این فهرست آیا انتهایی دارد؟!) تا امروز که دولتی که داعیه مبارزه با فساد داشته بزرگترین دسته گل کلاهبرداری مالی تاریخ ایران را به نام خود ثبت کرده و حامیان سینه چاک دیروز سعی می کنند تا تاریخ انحراف جریان به اصطلاح انحرافی را به پس از حمایت بی سابقه و عریان رهبری در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ از سکانداران کنونی حاکمیت برگردانند، آنچه بر یکایک ایرانیان، اعم از آن که در صف اصلاح طلبان قرار گیرند یا دل در گرو جریان اصول گرا نهاده باشند، گران آمده و می آید، دروغگویی فرمانروایان امپراتوری دروغ است.
اگر روزی فعالان جنبش سبز می بایست با تحمل رنج و حبس و خطر به افشای چهرهی مبتذل امپراتوری دروغ همت می گماشتند، امروزه کوس رسوایی حاکمان بر سر هر کوی و برزن، هر شهر و روستا، و در هر گوشه و کنار این سرزمین رنجدیده زده شده و آبرویی برای دولتمردان باقی نمانده است.
اگرچه مهم ترین و مؤثرترین وظیفهی فعالان جنبش سبز و رسانه های آن هنوز هم آگاهی بخشی است، اما خطری که حیات اجتماعی ایرانیان را بیش از هر چیز در معرض خطر قرار داده، اپیدمی دروغی است که می رود تا بنیان های اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی این تمدن دیرینه را فرو پاشد. از همین روست که بایسته است فعالان جنبش سبز در مبارزه با ترویج و شیوع دروغ در جامعه و روابط اجتماعی آن با جدیت و سازماندهی بکوشند. باید اثبات کرد که «الناس علی دین ملوکهم» در جامعه فهیم و آگاه ایرانیان مصداقی ندارد و اگر حاکمان در کلاف سردرگم دروغ های پیاپی خود گرفتارند، مردم اخلاق مدار ایران را کاری به کار آنان نیست و دل نگرانی از تربیت ناصحیح فرزندانشان را از نمایش های کسالت بار و هر روزهی خوش نشینان کاخ دروغ و ریا مهم تر می دانند.
شایسته است فعالان جنبش سبز با اتخاذ روش های تشویقی، سعی در گسترش راستگویی کنند تا میکروب دروغگویی هر روز بیشتر از روز قبل، جای خود را تنگ بیابد، سرمایه های اجتماعی و تاریخی این مرز و بوم حفظ شود، و بستری مناسب برای رویش گل های امید در آینده ای نزدیک فراهم گردد. سبزها هر جا که هستند باید چون زمرد اخلاق بدرخشند. پایبندی به اخلاق در کانون منشور راه سبز امید قرار دارد. همراهان جنبش سبز باید همچون گوهری گرانبها از این اصل اصیل مراقبت کنند، و گرنه تفاوتی با ساکنان تاریکخانهی امپراتوری دروغ نخواهند داشت و مبارزه شان برای احقاق حق به نزاع بر سر قدرت تنزل خواهد یافت. تنها در آن صورت است که می توان گفت جنبش سبز همین حالا هم پیروز است.
یادمان باشد که میر و شیخ ما به جرم صداقتشان در حبس و مورد خشم اقتدارگرایان هستند. خوشا به حالشان که مغضوب اقتدارگرایان غرقه در دروغ و محبوب قلوب میلیون ها ایرانی هستند که کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک را سرمشق خود قرار داده اند. بگذاریم وقتی رهبران جنبش سبز به میانمان بازگردند، با دیدن خیل همراهان پایبند به اخلاق، لبخند پیروزی بر لب هایشان بشکفد. چنین است که سبز بودن، خود در راه بودن است و در راه بودن یعنی پیروزی.
کلمه – گروه سیاسی: اگرچه شعار «دروغ ممنوع» در واکنش به آمارهای نادرست و ادعاهای واهی دولت در روزهای پیش از انتخابات بین مردم فراگیر شد، اما نه بیماری دروغگویی مسئولان به آن روزها محدود بود و نه واکنش مردم به دروغ پردازی ها به آن روزها محدود ماند. در سه سال اخیر، حاکمیت بریده از مردم بارها به فریبکاری و دروغ پردازی متوسل شد تا در رویارویی با واقعیت ها، در موضع ضعف فرو نرود. اما هر بار که دروغی ساخته و پرداخته و به خورد افکار عمومی داده شد، واکنش جنبش سبز با همه محدودیت های رسانه ای و فضای خفقان آمیز، آنچنان گسترده و جدی بود که بارها به رسوایی رسانه های دست اندرکار جعل و ناراستی و مسئولان و ماموران دروغگو منتهی شد.
در زیر، سیزده نمونه از دروغ های حاکمیت و چهره ها و رسانه های وابسته آن در سه سال اخیر مرور شده است؛ با تاکید بر اینکه اینها تنها مشتی نمونه ی خروار است و فهرست دروغ ها به مراتب گسترده تر از اینهاست، و همچنین در اکثر موارد که نیازی به تفصیل مطالب نبوده، به درج لینک خبرها و گزارشهای روشنگر موضوع در گذشته، بسنده شده است.
۱٫ هرچند دروغ های دولت و دیگر ارکان حاکمیت در یک سال اخیر از شماره خارج بوده و انتخاب ده مورد از بین آنها ممکن نیست، اما یکی از اولین مواردی که در این مورد به ذهن می رسد و عمق رذالت ممکن در پس زبان دروغگویان را برمال می سازد، دروغ های شرم آوری بود که پس از راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ برای صانع ژاله ساخته و منتشر شد. مهمترین دروغ ها در این باره، دو مورد بود: یکی جعل کارت بسیج برای وی و ادعای اینکه صانع ژاله به عنوان دانشجوی بسیجی و در مخالفت با سبزها در تجمعات ۲۵ بهمن شرکت داشته، و دومی که از اولی هم بدتر بود، ادعای رذیلانه حسین شریعتمداری مبنی بر اینکه صانع ژاله جاسوس روزنامه کیهان بوده و به این منظور در دیدار دانشجویان با آیت الله منتظری شرکت داشته است! و تناقض گویی آن هم در حالی که دوستان دانشجوی وی از سابقه فعالیت صانع ژاله در انجمن اسلامی و ستاد میرحسین خبر می دادند و برادر او بسیجی نبودنش را فاش می کرد. یک سال و نیم از آن زمان می گذرد و هنوز قاتل صانع ژاله و محمد مختاری، دو شهید ۲۵ بهمن، معرفی نشده است. اما دروغی که نماینده رهبری در روزنامه کیهان درباره صانع ژاله گفت، هنوز در یادها مانده است.
۲٫ یکی دیگر از دروغ های سه سال اخیر که شاید به همین اندازه و یا بیشتر تلخ و ناگوار بود و غم شهادت را با رنج دروغ شنیدن همراه کرد، ادعایی بود که پس از کشته شدن هاله سحابی بر اثر ضربه یک مامور، در رسانه های حاکمیت درباره او مطرح شد. این دروغ ها البته تا این روزها و سالگرد درگذشت مظلومانه او نیز ادامه یافته است، تا جایی که سخنگوی قوه قضاییه از مرگ طبیعی او و هدی صابر صحبت می کند. با این حال این دروغ ها که بیشتر از سر ناچاری و استیصال است، با آن دروغ ها که یکسره بوی بی شرمی و سقوط اخلاقی می داد، قابل مقایسه نیست. مرور واکنش های رسانه های اقتدارگرا در چند ساعت ابتدای پس از مرگ هاله سحابی، به خوبی نشان می دهد که برای پوشاندن یک حقیقت تاسف بار، چگونه امپراتوری دروغ علاوه بر دستپاچگی به تناقض گویی و جعل و تحریف هم دستاویز شدند تا بلکه از زیر بار مسئولیت پذیرش فاجعه ای که در مراسم تشییع عزت الله سحابی ایجاد کرده بودند، شانه خالی کنند. هرچند همان دفن شبانه (تصاویر)، به تنهایی همه ی این دروغ ها را تا همیشه نقش بر آب کرد.
۳٫ اگرچه در دو مورد قبلی، دروغگویی حاکمان احساسات عمومی را جریحه دار کرد و این دو شاهکار امپراتوری دروغ را به یاد ماندنی ساخت، اما بی شک از باب رتبه بندی، کسی در دروغگویی و بی پروایی در خروج از جاده حقیقت و صداقت، به پای شخص احمدی نژاد نمی رسد. این مورد اتفاقا نمونه بردار هم نیست و نمی توان یکی دو مورد از دروغ های رئیس دولت های نهم و دهم را بر موارد دیگر ترجیح داد و نقل کرد. او آنقدر در زمینه های مختلف، در موقعیت های متفاوت و به اشکال مختلف دروغ گفته و فریبکاری کرده که گفتن تک تک آنها نه ممکن است و نه قابل تحمل. همین که وزیر خارجه احمدی نژاد، او را به گفتن ۲۴ دروغ در ۲۰ سطر متهم می کند، کافی است که عمق فاجعه آشکار شود، که هست. اما شاید یکی از بدترین موارد، وقت هایی باشد که او آبروداری هم نکرده که دروغگویی اش را به داخل مرزها و پیش ملت خویش متوقف کند، و حتی خارج از مرزها و وقتی به عنوان نماینده ایران نیز در مجامع بین المللی و یا در برابر رسانه های خارجی حضور یافته، همچنان علاوه بر حقیقت به حیثیت کشور هم تاخته است. این اتفاق بارها افتاده و یکی از این بارها، دروغ های بزرگ او در نیویورک در شهریور ۱۳۸۹ و دروغ های مکرر وی در گفت و گو با رسانه های غربی است؛ که ادعای آزادی بی نظیر مخالفان در ایران، ادعای آزادی موسوی و کروبی، تکذیب حکم سنگسار سکینه محمدی، ادعای نبود زندانی سیاسی در ایران و ادعای نبود فرار مغزها در ایران، تنها چند مورد از دروغ های وی در آن مصاحبه هاست.
۴٫ دروغ دیگری که به لحاظ بعد انسانی و عاطفی آن، باید به دو مورد ابتدایی اضافه شود و علاوه بر صدا و سیما و همه رسانه های اقتدارگرا، احمدی نژاد هم بر تکرار آن اصرار دارد، ادعای شهادت ندا آقا سلطان به دست عوامل خارجی است که هنوز هم تکرار می شود و آخرین بار دو روز قبل رئیس دولت مستقر در مصاحبه با یک رسانه خارجی مطرح کرد. امپراتوری دروغ برای اینکه مسئولیت کشتار دردناک روز ۳۰ خرداد را نپذیرفت تا مبادا دامن رهبری که یک روز قبل از آن آشکارا مخالفان را تهدید به خون ریزی کرده بود لکه دار شود، حتی یه ساخت فیلم مستند پر از جعل و دروغ در این باره نیز روی آورد؛ دروغ هایی آنچنان رسوا که بارها فریاد خشم مادر ندا را بلند کرد و به ویژه درباره دروغ های مکرر احمدی نژاد در مصاحبه با رسانه های خارجی، او را به واکنش واداشت.
۵٫ دروغ های مربوط به بازداشت شدگان و دادگاههای نمایشی پس از انتخابات نیز به واقع از شماره خارج است و ارائه فهرست کامل انها واقعا ممکن نیست. دادگاههایی که با اعتراف گیری های تلویزیونی و ادعای کشف توطئه انقلاب مخملی برگزار شدند اما در نهایت نتوانستند به اثبات هیچ یک از ادعاهایی که در نمایش های تبلیغاتی اولیه مطرح شده بود، بپردازند. مرور دو نمونه از این ادعاها، عمق بدکرداری امپراتوری دروغ را در تخریب و اتهام زنی های ناجوانمردانه به منتقدان صدیق و دلسوز حاکمیت نشان می دهد: ماجرای فردی که با عنوان جاسوس جلوی دوربین ها به اعتراف وادار شد و از ارتباط نداشته اش با ستاد موسوی سخن گفت و در نهایت یک سال بعد مشخص شد که همه این ادعاها واهی بوده است؛ و ماجرای فرد دیگری که قبل از انتخابات ۸۸ دستگیر و به اتهام جاسوسی محاکمه و کمی بعد هم آزاد شد و در زمان انتخابات هم اساسا در ایران نبود، اما رسانه های دروغ پرداز او را به عنوان بازداشتی اغتشاشات پس از انتخابات! معرفی و به ارتباط با سیا متهم کردند.
۶٫ از جمله ناجوانمردانه ترین دروغ های اقتداگرایان در این سه سال، دروغ نویسی رسانه های وابسته به دولت و حاکمیت درباره زندانیان سیاسی بی گناهی بود که در حبس بودند و در بسیاری از موارد از دروغ هایی که پشت سر آنها گفته می شد، بی خبر می ماندند و یا اگر مطلع می شدند، امکان دفاع نمی یافتند. یکی از معدود مواردی که یک زندانی سیاسی به طور اتفاقی متوجه دروغ پردازی روزنامه های اقتدارگرا درباره خود می شود و امکان پاسخ دادن به آن را می یابد، هرچند این پاسخ هیچ گاه منتشر نشد، ادعای روزنامه رسالت در رد سخنان میرحسین موسوی بود؛ وقتی که میرحسین از محکومیت سارا توسلی به شش سال زندان، تنها به جرم تسلیت گفتن به خانواده یکی از شهدای عاشورای ۸۸ سخن گفته بود اما روزنامه رسالت که در صفحه اول خود همواره مدعی است رسالت های الهی را ابلاغ می کند، به دروغ این سخن موسوی را تکذیب کرد. این نوشته رسالت، واکنش محمد طاهری قزوینی، زندانی سیاسی و همسر سارا توسلی، را در پی داشت که با شرح ماجرا و انتشار متن حکم همسرش، همزمان از دروغ روزنامه رسالت و نیز رأی رسوای دادگاه انقلاب پرده برداشت.
۷٫ عاشورای ۸۸ و گزارش های خلاف واقع رسانه های دروغ از آن نیز یکی از نقطه های سیاه کارنامه حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی بوده است. هم فضاسازی دروغینی که صدا و سیما در این باره ایجاد کرد، هم دروغ هایی که درباره شعارهای آن روز مطرح شد، هم دروغ هایی که علیه شهدا و آسیب دیدگان آن روز ساخته شد و … اما با مشخص شدن حقایق عاشورای تهران و افشای سناریویی که برای ۹ دی نوشته شد تا با دروغ های بزرگ، پرده ضخیمی بر حقیقت کشیده شود، و بالاتر از همه با وجود شهدایی که با خون خود گواه ناراستی تمام عیار حاکمیت فعلی شدند، این دروغ نیز نقش بر آب شد و ابتر ماند.
۸٫ دروغ های نسبت داده شده به مراجع تقلید هم در این سالها بیش از یکی دو مورد بوده است. اما از باب نمونه می توان به ادعای روزنامه دولت درباره آیت الله شبیری زنجانی اشاره کرد؛ مرجع تقلیدی که به ندرت در مسائل سیاسی اظهار نظر می کند، اما ایشان هم از تیرهای دروغ پراکنی دولت فعلی بی بهره نمانده است. پس از آنکه ایشان در هنگام دیدار با رهبری در سفرش به قم، به سبب آشنایی شخصی با پدر علی شکوری راد، برای آزادی او از زندان وساطت کرد، روزنامه دولتی ایران به دروغی فاحش روی آورد و مدعی شد آیت الله شبیری گفته است شکوری باید متنبه شود و علیرضا بهشتی نیز همان بهتر که در زندان بماند! حال آنکه بهشتی در آن زمان اساسا در زندان نبود. اما روزنامه دولت در هنگام جعل خبر، به این واقعیت هم توجه نکرده بود.
۹٫ نه فقط زنده که حتی مرده ها، و نه فقط مرده های عادی، که حتی شهدای شاخص انقلاب هم از جفا و فریبکاری امپراتوری دروغ در این سالها بی نصیب نماندند. رفتارهای تاسف باری که با خانواده های شهید بهشتی، شهید قدوسی، شهیدان باکری و همت و بسیاری دیگر از اعضای خانواده انقلاب شد، نیاز به گفتن ندارد و بازگفتنش جز تاسف و شرم در پی نمی آورد. اما جعل امضای یکی از شهدای محراب، یکی از فاحش ترین شاهکارهای امپراتوری دروغ بود که با هدف تخریب شخصیت آیت الله سید علیمحمد دستغیب صورت گرفت، اما واکنش تند فرزند شهید آیتالله دستغیب را برانگیخت و نتیجه ای خلاف خواست دروغ پردازان داد. آیتالله سید محمدهاشم دستغیب، فرزند شهید محراب آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، که به ندرت وارد اختلافات سیاسی می شد و پس از انتخابات ۸۸ نیز سکوت پیشه کرده بود، وقتی با این جعل آشکار رو به رو شد، تحمل نکرد و فریاد برآورد: چرا با انتشار نامه دروغین، با شعور مردم بازی میکنید؟
۱۰٫ در حوزه پروژه های عمرانی و وعده های استانی دولت نیز حجم دروغ ها آنقدر زیاد است که دیگر نیازی به گفتن حتی نمونه ای از آنها نیست. فریاد مردم خرمشهر علیه دروغگویی احمدی نژاد در سفری قبل از انتخابات ۸۸ به این شهر داشت، در واقع یکی از نقاط آغازین شکل گیری جنبش «دروغ ممنوع» بود. دروغ های دیگر از جمله آمارسازی های دولت نیز در این حوزه بسیار شایع بود و هست. اما یکی از نمونه هایی که در معدود مناظره های تلویزیونی پس از انتخابات ۸۸ نیز مطرح شد، ماجرای قطار اصفهان- شیراز بود که افتتاح نمایشی آن در جریان فعالیت های تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری، به یک رسوایی برای دولت بدل شد، هرچند تلاش شد بر آن سرپوش گذاشته شود. شرح ماجرای این دروغ بزرگ دولت را در اینجا بخوانید.
۱۱٫ انحلال غیر قانونی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین نیز دو مورد از دهها مورد برخوردهای سیاسی عوامل کودتای ۸۸ با منتقدان دولت بود. در این دو مورد نیز مانند بسیاری موارد مشابه، از آنجا که حاکمیت نه حاضر بود به منتقدان خود بر اساس قانون اجازه فعالیت بدهد و نه جرات محاکمه علنی و یا لااقل غیرعلنی اما قانونی آنها را در خود می دید، به دروغگویی متوسل شد. شرح تفصیلی ماوقع را در یادداشت مصطفی تاجزاده، یادداشت علی شکوری راد، یادداشت دیگر او، یادداشت عباس عبدی و مصاحبه فاطمه راکعی بخوانید و نیز در متن کامل حکم دادگاه و نقد حقوقی آن که خود به تنهایی سندی است که مشت دروغگویان و قانونستیزان را کاملا باز میکند.
۱۲٫ مقام بعدی دروغگویی در سه سال اخیر، نامزدهای بسیاری دارد. کم نیستند کسانی، رسانه هایی و نهادهایی که نیاوردن نام آنها در بین دروغگویان، جفا به حقیقت است. اما حقیقتا در این میان، هر موردی از قلم بیفتد، کیهان و کیهانیان و همچنین خبرنویسان خبرگزاری فارس را نمی توان از جمع همنشینان کشتی امپراتوری دروغ کنار گذاشت. اگرچه در ابتدای این نوشته، رتبه اول دروغ پردازی به دروغ بزرگ شریعتمداری درباره شهید صانع ژاله داده شده، اما با آن یک نمونه نمی توان بی اعتنا از کنار حجم دروغ سازی های روزنامه مدعی شریعت مداری و ولایت مداری گذشت. روزنامه ای که در خبرسازی دروغ علیه جنبش سبز، اصلاح طلبان و منتقدن حاکمیت از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، تا جایی که حتی به تناقض گویی روی آورد و به همصدایی با فرقه رجوی متوسل شد. روزنامه ای که حتی روس ها، این متحدان بیگانه ی حاکمیت فعلی، را هم از دروغ پردازی بی نصیب نگذاشت. همچنین نمی توان از دروغ نویسی علیه جنبش سبز سخن به میان آورد و نام خبرگزاری وابسته به سپاه را که در فضای مجازی به سبب جسارتش در دروغگویی به «فالس نیوز» معروف شده، مطرح نکرد. رسانه ای که در دروغ پردازی تا آنجا پیش رفت که حتی صدای وزیر اطلاعات فعلی و حزب موتلفه را هم بلند کرد. قربانیان شاخه امپراتوری در خبرگزاری سپاه البته بیشتر از اینها بودند؛ مثلا شیخ حسین انصاریان که خبرگزاری فارس اظهاراتش درباره انحراف از آرمان های انقلاب را تحریف کرده و مصاحبهای جعلی به نام وی منتشر کرده بود، پدر یکی از شهدای جنبش سبز که خبرگزاری فارس به دروغ مدعی شده بود او از موسوی و کروبی شکایت کرده، احسان شریعتی که خبرگزاری فارس سخنانش را جعل و تحریف کرده بود و …
۱۳٫ این فهرست کامل نیست. جای بسیاری از دروغ های این سه ساله که یا در خاطر نویسندگان این مطلب نمانده و از قلم افتاده اند یا از فرط تکرار، حالت عادت به خود گرفته اند و یا در لا به لای دروغ های بزرگتر گم شده اند، در این فهرست خالی است. اگر طاقت آورده اید که این چند نمونه از شاهکارهای امپراتوری دروغ در این سه سال را تا آخر بخوانید، پیشنهاد آخرین دروغ برگزیده از میان انبوه دروغ هایی که در این مدت کفته شده، با شماست. از بین دروغ هایی که باید یادآوری شوند تا باور و تکرار نشوند، دروغ هایی که شنیدن آنها شما را به غصه یا خنده واداشته و یا دروغ هایی که نگرانید دیگران از دروغ بودن آنها مطلع نباشند؛ کدام مورد را برای اضافه شدن به این فهرست در روز دروغ ممنوع پیشنهاد می کنید؟
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس هفتم و نامزد ریاست مجلس نهم که این روزها برای ریاست مجلس، احساس تکلیف کرده، ادعاهایی کرده که حالا می گوید نکرده است! یکی از این ادعاها ژاپن اسلامی است که مدعی است اصلا نگفته است!!
نگاهی به موضع گیری های حدا عادل در سال های آغازین مجلس هفتم، عملی مغایر با گفته های امروز او را نشان می دهد. عصر ایران با گردآوری بخش هایی از این ضدو نقیص ها نوشته است: او و مجلس هفتم در دوران اصلاحات با افزایش تدریجی قیمت سوخت مخالف بودند و از ملزم کردن دولت خاتمی به تثبیت قیمت ها به عنوان بزرگترین دستاورد مجلس هفتم یاد می کرد.
” مردم سالهاست در ابتدای هر سال با گران شدن ناگهانی انواع کالاها مواجه می شوند ، عملاً همه مردم و بویژه کارمندان عزا می گیرند ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳)
.” با این کاری که نماینده های مجلس کردند (تثبیت قیمت ها) مردم نسبت به پول توجیبی خود احساس امنیت می کنند ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳ (
” ایران را به یک ژاپن مسلمان تبدیل خواهیم کرد . ما تمام تلاش خود را برای این امر به کار خواهیم بست. (مهر،۱۳۸۲/۱۲/۰۴)
” سالهاست به بهانه صرفه جویی در مصرف سوخت، قیمت بنزین افزایش می یابد، اما هیچ تأثیری در صرفه جویی و مصرف سوخت نداشته این قضیه اصلاً پایه و اساس درستی نداشته است ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳)
اما دو سال و نیم بعد خیلی چیزها تغییر کرد. محمود احمدی نژاد پیشنهاد افزایش قیمت و سهمیه بندی بنزین را داد و حداد عادل اولین موافق بود. گفت :”مردم از ارزان تر بودن بنزین از آب [ معدنی] ناراحتند ” .(بهمن ۸۵ ایلنا)
سال ۸۵ خیلی از همکاران اصولگرای حداد گفتند، پشیماننند از تصمیم های نسنجیده اقتصادی؛ گفتند هم گرانی هست و هم بیکاری و تورم ؛ اما حداد باز هم لبخند زد و گفت “بزرگ نمایی” مخالفان دولت نهم است ۶/۵/۸۵ روزنامه ایران)
یکی از اصولگرایان عصبانی شد و به آقای رئیس گفت” کسانی که معتقدند موضوع گرانی ها بزرگ نمایی شده را باید زنبیل دستشان داد تا با تاکسی و وسایل نقیله عمومی خرید کنند ، مستأجر باشند ، روزهای پایانی قراردادشان هم باشد تا صاحبخانه بگوید ۳۰ درصد اجاره بها را باید افزایش دهید تا بدانند تا در بحث گرانی بزرگ نمایی شده است یا خیر”(سادات موسوی ، ایلنا ،۷/۵/۸۵ (
حداد باز هم سریع جواب داد : “تضعیف دولت حرام است” (همان روز) باز هم گفت تورم آن طورها که می گویند نیست؛ می گفت مجلس پشت دولت است نه در مشت دولت.
اما حداد در آخرین سال ریاستش بر مجلس نیز از دولت حمایت کرد و اگر در دولت اصلاحات از عدم امنیت جیب مردم گله می کرد، این بار گفت ” درست هست که از بالا رفتن قیمت نان و گوشت ومسکن ناراحتیم. گرانی آمده ، اما به جایش امنیت هم داریم “( ایسنا ۳ اردیبهشت۸۷ (
او البته افزایش قیمت ها در دولت نهم را اینگونه توجیه کرد تا بهتر بتوان معنای تعاملی که این روزها وعده اش را می دهد دریافت: ” تقصیر جهان است. تورم است دیگر، ایران و غیر ایران ندارد”و از مردم خواست خدا را شکر کنند از تورم دنیا همین سهم اندک به ما رسید و به خیر گذشت” (۳ اردیبهشت ۸۷مصاحبه مطبوعاتی رئیس مجلس)
بدین ترتیب حداد عادل که در سال ۸۳ آرزوی “ژاپن اسلامی” شدن ایران را در سر می پروراند و عیدی سال ۸۴ مجلس اصولگرا به ملت شهید پرور را طرح تثبیت قیمت ها می خواند و در سال ۸۵ وعده می داد که ، ” ما لبنان را دوباره خواهیم ساخت” (ایلنا،۲۵/۵/۸۵) و سال ۸۷ از صندلی ریاست که بلند شد، گفت: “روزه سکوت می گیرم” ، حالا سکوت خود را شکسته و احساس تکلیف کرده است به میدان بیاید و همان طور که از دولت احمدی نژاد استقبال کرد، برای بدرقه این دولت و استقبال از دولت بعدی مهیا شود.
برای دریافت فایل
اینجا کلیک کنید.
کلمه: در برابر مردم دروغ می گوید و کسی اعتراض نمی کند.
این را میرحسین موسوی گفته بود، همان کوتاه زمانی که در یک مناظره تلویزیونی یک بار دیگر در سیمای جمهوری اسلامی آمده بود.
همان روزی که هشدار و انذار داد از خطرات سر راه. گفت که خط مار می کشند و گمراه می کنند. گفت که مملکت را پر از دروغ و نفاق کرده اند. برای مردم پرونده سازی می کنند.
میردربند بارها نسبت به دروغ سازی های مسئولان و در راس آن رییس هیات دولت هشدار دارد و اعلام خطر کرد. هشدارهایی که شنیده نشد. اینک سه سال گذشته از روزی که میرحسین با صدای بلند پرده از دروغ پردازی های دولت احمدی نژاد برداشته بود، برای دوستان و حامیانش نیز آشکار شده که این رییس منتصب هیات دولت چگونه با دروغ پردازی و گزافه گویی منابع ملی و فرصت های تاریخی کشور را به هدر داده و جامعه را در یک بحران اقتصادی و سیاسی قرار داده است.
کلمه: مهدی کروبی در مناظره با احمدی نژاد به صراحت پرده از دروغ های رییس هیات دولت برداشت و در برابر دوربین صدا و سیما، دروغ های این رییس منتصب هیات دولت را برشمرد.
مهدی کروبی که بیش از شانزده ماه است در حبس است، تصریح کرد که اگر از آغاز مسئولیت آقای احمدی نژاد از سوی بزرگان نظام با آقای احمدی نژاد رفتار دوستانه می شد به این مسیر کشانده نمی شدیم.
کروبی در ادامه به هاله نور اشاره و خاطرنشان کرد: وقتی من این مسئله را شنیدم اصلا باورم نمی شد. کسی که نمی خواهم اسم او را ببرم مسئله را گفت و من گفتم دیگر لازم نیست در انتخابات آدم دشمنی کند و هر چیزی را برای جلب رای بگوید و به طرف مقابل نسبت دهد اما تا من این فیلم را ندیدم و از قم تحقیق نکردم باورم نشد. اما دیدم در جلسه ای نشسته اند و برای آیت الله جوادی آملی صحبت می کند کسی که می دانید عالم و فیلسوف و فقیه است و من هم نزد ایشان رفته و یک بار صحبت کرده ام و خصوصیات ایشان را بیشتر از دیپلمات ها و انهایی که رفت و آمد داشتند می دانم.
دبیر کل حزب اعتماد ملی گفت: “در این فیلم دیدم ایشان به صراحت می گوید پس از پایان سخنانم در سازمان ملل به من گفتند که هاله ای از نور تو را فرا گرفته بود و وقتی صحبت می کردم آنان چنان میخکوب شده بودند که چشمان حرکت نمی کرد و همه به چشمان من نگاه می کردند و به حرفهای من گوش می کردند”.
وی به دروغ دیگر احمدی نژاد در خصوص دزدی در عراق پرداخت و گفت: مریکا خبیث و استکبار است اما هر چه باشد دنیا حساب و کتاب دارد. این طور نیست که آمریکا بخواهد کسی را همینطور بدزدد. آنها حساب کار و حساب منافع ملی خودشان را می کنند. من یک بار به آمریکا رفتم. بیشترین حفاظت را من داشتم.
وی با اشاره به تدابیر امنیتی شدید از سوی ماموران آمریکایی یادآور شد: مراقبت ها آنقدر زیاد بود که گاهی شوخی می کردم و به محافظان می گفتم اینها محافظت می کنند و شما هم محافظت می کنید. بنابراین آنها متوجه هستند که دزدیدن یک رئیس جمهوری چه عواقبی دارد. جالب تر این است که خود آقای احمدی نژاد گفت این آمریکایی ها در اثر برخوردهای من با آنها و عکس های یادگاری که با آنها گرفتیم تحت تاثیر قرار گرفتند و زمانی که بوش از آنها خواسته بود دیوارهای صوتی ایران را بشکنند آنها اعتنا نکرده بودند. یعنی ایشان آنقدر آنجا نفوذ کرده بود که نفوذشان باعث شد که به فرمان بوش عمل نکنند.
کلمه: در سومین سالگرد ۱۳ خرداد ۸۸، روز دروغ ممنوع، روزی که میرحسین موسوی همه ی دروغگویان حاکمیت را به سکوت فراخواند، محمدحسن رحیمیان از نمایندگان ولی فقیه ادعا کرده که رهبری در سال ۸۸ دستور آزادی کسانی را که اتهامشان توهین به رهبری بوده، صادر کرده است. این دروغ بزرگ در حالی مطرح شده که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات به اتهام توهین به رهبری محاکمه و زندانی شده اند و هنوز تعدادی از آنها در زندان اند.
عیسی سحرخیز یکی دیگر از نمونه هایی است که شرح وضعیت او، دروغ نمایندهی رهبری را برملا می کند. این رزمنده هشت سال دفاع مقدس و روزنامه نگار برجسته، از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام “توهین به رهبری” و فعالیت تبلیغی علیه نظام به سه سال حبس محکوم شده بود، اما در تاریخ ۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۰ امسال طی حکمی به دو سال حبس دیگر به دلیل فعالیت های مطبوعاتی سابقش و در مجموع به ۵ سال زندان محکوم شد.
در همین باره:
به استقبال «روز دروغ ممنوع» در سیزدهم خردادماه
دروغ ممنوع/ هنوز بسیاری به جرم انتقاد از رهبری زندانیاند
دروغ ممنوع/ ابوالفضل قدیانی، یکی از ده ها زندانی که جرمشان انتقاد از رهبری است
دروغ ممنوع/ قاسم شعله سعدی، یکی دیگر از ده ها زندانی که جرمشان انتقاد از رهبری است
دروغ ممنوع/ احمد زیدآبادی؛ محبوس برای پرسشگری از رهبری
دروغ ممنوع/ عبدالله مومنی؛ زندانی به جرم حق گویی و نامه به رهبری
دروغ ممنوع/ علی جمالی در زندان به جرم توهین به رهبری
سحرخیز که بعد از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بازداشت شد، در دفاعیاتش ادامه بازداشت خود را نقض اصل ۳۲ قانون اساسی توصیف کرد و گفت “متخلف از اجرای این اصل کیست؟ چه کسی، چه مقامی و چه نهادی براساس این اصل باید مجازات شود؟ آیا قوهای که زیر نظر مستقیم مقام رهبری است و ریاست آن توسط آیتالله خامنهای منصوب شده و میشود، تخلف کرده و یا رهبری جمهوری اسلامی نتوانسته است وظایف قانونی خود را که در بند دوم از اصل ۱۱۲ قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته، یعنی نظارت برحسن اجرای سیاستهای کلی نظام، بهدرستی و دقت انجام دهد؟
وی در دفاعیه خود آورده است: در مقدمه قانون اساسی و همچنین فصل هشتم میثاق ملی، بجز شرط عدالت و تقوا، خصوصیات و شرایط دیگری نیز برای رهبر در نظر گرفته شده است که نه تنها باید از همان ابتدا داشته باشد بلکه در تمام دوران زمامداری نیز باید آن ویژگیها را حفظ کند و حتی اگر ثابت شود که از همان ابتدا این شرایط وجود نداشته است، خود به خود شرط رهبری لغو و منتفی میشود.”
سحرخیز با اشاره برخورد خشونت بار ماموران با معترضان به نتایج انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری گفته است “بعید میدانم کسی بگوید آنان خودسرانه عمل کردهاند، اگر اینگونه باشد نقش و وظیفه رهبری زیر سئوال خواهد رفت و تدبیر و مدیریت او مخدوش خواهد شد که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی، مستندی بر ناتوانی رهبر و ضرورت برکنارکردن او است.”
وی همچنین در خصوص نتایج انتخابات و پیروزی میرحسین موسوی در دفاعیه اش تصریح کرده است که عدم اعلام نام میرحسین موسوی دروغی است که مسلما با نوع حمایت آیتالله خامنهای توسط ایشان ساماندهی شده یا دستکم از جانب ایشان مورد حمایت قرار گرفته است.”
این روزنامه نگار معتقد است که آیتالله سیدعلی خامنهای، قانون اساسی و حتی مفاد و اصول مربوط به ولایت فقیه را زیر پا گذارده و از راه عدالت و انصاف و بیطرفی در انتخابات منحرف شده است.”
عیسی سحر خیز در نامهای به رییس قوه قضاییه هشدار داده اگر به شکایت او از مقامات و از جمله رهبری توجه نشود، موضوع را به مجامع بینالمللی خواهد کشاند.
مردم بحرین با برگزاری تظاهراتی در منامه و دیگر شهرهای این کشور آزادی هرچه سریعتر زندانیان سیاسی در این کشور را خواستار شدند.
به گزارش سایت شبکه الجزیره، مردم بحرین با برگزاری تظاهراتی در منامه پایتخت این کشور و برخی دیگر از شهرها و روستاهای بحرین لغو حکم صادر شده علیه شش تن از مخالفان این کشور را که هر کدام به ۱۵ سال زندان محکوم شده بودند، خواستار شدند و آزادی هرچه سریعتر زندانیان سیاسی از زندانهای آل خلیفه را مطالبه کردند.
تظاهرکنندگان با سر دادن شعارهای ضد دولتی برکناری نخستوزیر این کشور و نیز اجرای کامل توصیههای کمیته حقیقت یاب بحرین را خواستار شدند.
در این تظاهرات مردم بحرین مجازات عاملان شکنجه مخالفان بحرینی در زندانهای آل خلیفه را خواستار شدند و شعار دادند که دموکراسی و دولت منتخب در بحرین هرچه زودتر باید محقق شود.
این تظاهرات توسط نیروهای امنیتی و پلیس ضد شورش بحرین در مناطق مختلف از جمله منامه سرکوب شد.
ائتلاف ۱۴ فوریه بحرین روز گذشته با صدور فراخوان از مردم بحرین خواست تا در همه شهرهای این کشور علیه رژیم آل خلیفه به خیابانها بیایند و نام این تظاهرات را جمعه زدودن قانون فوقالعاده اعلام کرد.
بحرینیها همچنین مراسمی در روستاهای مختلف این کشور برگزار کردند و در آن با زندانیان سیاسی در بند زندانهای آل خلیفه اعلام همبستگی کردند.
روزنامه مصری “الوطن” در مطلبی تحت عنوان “خاطرات حسنی مبارک رئیسجمهور سابق در بازداشتگاه خود در مرکز پزشکی بین المللی” فاش کرد که شماری از مقامات ارشد کشورهای عربی با او ملاقات میکنند.
به نوشته این روزنامه شماری از سران عرب از جمله سلطان قابوس، شاهزاده نایف ولیعهد عربستان و صباح الاحمد امیر کویت و شماری از سفیران کشورهای عربی با مبارک، در بازداشتگاه او دیدار میکنند. بازداشتگاه مبارک ۵۰۰ مترمربع مساحت دارد و از جکوزی و استخر شنا برخوردار بوده، سوییتی شاهانه به شمار میرود که ۵ اتاق برای میهمانان دارد و در آن سالنی برای ورزش وجود دارد.
الوطن با استناد به اسنادی که در اختیار این روزنامه قرار گرفته است، نوشت: مبارک درباره موضوع حمایتهای مالی بیگانگان از برخی نهادهای مصری (که در آن بسیاری از طرفهای خارجی و داخلی متهم هستند) گفت: طنطاوی ساده نیست که چنین کاری بکند (متهمان را محاکمه کند) وی سپس به همسر خود سوزان ثابت گفت: طنطاوی در برخورد با چنین مسائل حساسی همان گونه عمل خواهد کرد که من عمل میکردم.
این روزنامه همچنین با اشاره به ناخرسندی مبارک از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مجلس الشعب تاکید کرد که وی انتخابات ریاست جمهوری را پیگیری میکرد و توجه خاصی به فعالیتهای عمرو موسی و احمد شفیق داشت. مبارک همواره عمرو موسی را به باد تمسخر میگرفت و درباره او میگفت: ” او به خود غره شده است.” اما ستاد تبلیغاتی احمد شفیق را قبول داشت و درباره او میگفت “او از مصری که من میخواهم حمایت خواهد کرد.”
خبر این دیدارها در میان موجی از تایید و تکذیب همچنان در رسانهها حضور دارد و رد شدن آنها توسط برخی از دیپلماتهای کشورهای عرب در قاهره نیز نتوانسته بر صحت آن خدشهای وارد کند.
بسمالله الرحمن الرحیم
در بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه، درخشش بیشتری از انوار وجودی رهبر فقید انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی سراسر منطقه و جهان اسلام را فرا گرفته و هر روز شعاع این درخشش بیشتر میشود.
کسی نمیتواند تأثیر چشمگیر آرمانهای امام خمینی بر قیامهای مردمی در کشورهای عربی و شمال آفریقا، که در یکسال و نیم گذشته موجب سقوط ۴ دیکتاتور شد، را نادیده بگیرد. هر چند عدهای تلاش میکنند عناوین دیگری برای این حرکت خودجوش مردمی که هر روز ابعاد جدیدی مییابد اختراع کنند، ولی تردید نمیتوان کرد که آنچه در این منطقه از جهان رخ داده مصداق روشن “بیداری اسلامی” است و امام خمینی الگوی تودههای مردمی است که علیه استبداد و ظلم و استکبار قیام کردهاند.
اگر ملتهای بپاخاسته شمال آفریقا و خاورمیانه عربی از رهبری همچون امام خمینی برخوردار بودند، سرنوشت انقلابهای آنها بسیار سریعتر در جهت آرمانها و ارزشهای مورد نظرشان رقم میخورد و آسانتر از گردنهها و پیچ و خمها عبور میکردند و به نقطه مطلوب میرسیدند. با اینحال، راهی که مردم در پیش گرفتهاند علیرغم تمام نشیب و فرازها ادامه خواهد یافت و چهره سیاسی جهان اسلام را دگرگون خواهد ساخت. دیکتاتورها، در عین حال که مقاومت میکنند، چارهای غیر از زوال ندارند. حرکتی که آغاز شده، توقف پذیر نیست و تا رسیدن به نتیجه نهائی ادامه خواهد یافت.
اکنون به بهانه بیست و سومین سالگرد عروج بنیانگذار بیداری اسلامی باید به این سؤال پاسخ داد که رمز موفقیت امام خمینی چه بود؟ تا کسانی که میخواهند راه این سرآمد عصر حاضر را ادامه دهند، شناخت درستی از آن داشته باشند. این رمز به ویژه در دوران زمامداری و مدیریت کشور که دوران بعد از پیروز شدن بر دشمن و به نتیجه رساندن انقلاب است مورد نظر میباشد.
از میان علم، اخلاص، مردم داری، سیاست، شجاعت، قاطعیت و بیاعتنائی به زرق و برق دنیا که امام خمینی به میزان بالائی از همه آنها برخوردار بودند، بیاعتنائی به دنیا در دوران مدیریت کشور و زمانی که قدرت را در اختیار داشتند، مؤثرترین عامل برای موفقیت ایشان در انجام صحیح وظایف بود. تا لحظه پیروزی بر دشمن، عواملی همچون شجاعت و قاطعیت و علم و… کارساز و ضروری هستند، ولی همین ویژگیها میتوانند در دوران قدرت عواملی برای تبدیل شدن شخص صاحب قدرت به دیکتاتور باشند و تمام زحمات دوران مبارزه را بر باد بدهند. تنها عاملی که میتواند مانع سرکشی و طغیان یک زمامدار انقلابی شود، بیاعتنائی او به دنیا و تسلیم توجیهات نفس اماره نشدن به هنگام قدرتمند بودن است. کسانی میتوانند به این نقطه از کرامت انسانی برسند که از تهذیب نفس برخوردار باشند. اگر انسان غیرمهذب به قدرت برسد، همان قاطعیتی که تا قبل از پیروزی بر دشمن ظاهری از عوامل مؤثر در پیروزی او بود، به عاملی بزرگ برای سرکوب بیامان مخالفان و توسل به زور به جای منطق تبدیل خواهد شد و او را به وادی بیانتهای زورگوئی و قلدری و دیکتاتوری خواهد کشاند.
اینکه امام خمینی توانست تا آخرین لحظه زمامداری، بر قلبها حکومت کند و از طریق عدل و انصاف و مردمداری خارج نشود و با رعایت موازین شرعی به مدیریت کشور ادامه دهد، به دلیل بیاعتنائی او به دنیا بود و این بیاعتنائی به دنیا نیز ثمره تهذیب نفس بود. درست به همین دلیل بود که امام خمینی در طول ۱۰ سال رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مسئولین نظام جمهوری اسلامی را به دو چیز توصیه میکردند؛ تهذیب نفس و پرهیز از دنیاطلبی.
عمدهترین سفارش امام خمینی به اولین رئیسجمهور نظام جمهوری اسلامی ایران این بود که فریب زرق و برق دنیا را نخورد. در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر، آنچه در بیانات امام خمینی برجستگی داشت این بود که “حب الدنیا رأس کل خطیئه” شیفتگی در برابر دنیا اصلیترین عامل به خطا رفتن است. آنچه موجب سقوط بنی صدر شد نیز همین شیفتگی در برابر دنیا و فریب قدرت را خوردن بود. این خطر، چیزی نیست که به بنی صدر اختصاص داشته باشد، هر کس که به ریاست و قدرت برسد ولی نتواند نفس اماره خود را مهار کند در چنگال این خطر خرد خواهد شد.
همه میتوانند با توسل به توجیهاتی که برای خودشان مقبول است ولی برای دیگران قابل پذیرش نیست، خود را فراتر از تسلیم شدن در برابر زرق و برقهای دنیائی بدانند و ادعا کنند هرگز تسلیم نفس اماره نخواهند شد، اما این ادعاها در بسیاری موارد با واقعیت منطبق نیست. یکی از معیارها برای اینکه هرکس بتواند خود را در این میدان پرخطر بیازماید اینست که ببیند در برابر مدح و ستایشها چگونه است. امام خمینی در برابر تعریف و تمجیدهائی که از ایشان میشد بلافاصله عکس العمل نشان میدادند و در انظار عام با صراحت اعلام میکردند از این میترسندکه این تمجیدها را باور کنند و خود را غیر از آنچه هستند بپندارند و گرفتار سقوط در چاه حب نفس شوند. عکس العمل سریع در برابر سخنان آقای فخرالدین حجازی نماینده وقت مجلس شورای اسلامی و آیتالله مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری، نمونههای روشنی از این سیره پسندیده امام خمینی است، ویژگی مهمی که در ایشان نهادینه شده بود و وجود ایشان را از بیاعتنائی به دنیا پر کرده بود.
این از شگفتیهای وجود امام خمینی است که از یکطرف برای آباد کردن دنیای مردم، تمام موجودیت خود را به صحنه آورد و به خطر انداخت و از طرف دیگر با تمام ظرفیت وجودی خود در مقابل دنیازدگی ایستاد و حتی برای لحظهای فریب دنیا را نخورد. این، همان خصلتی است که امیرالمؤمنین را به آن میشناسیم و امسال سالگرد رحلت امام خمینی با سالروز میلاد خجسته آن حضرت مقارن شده است.
امروز، جهان اسلام به چنین رهبری نیاز دارد، رهبری که حتی ملتهای غیرمسلمان نیز برای رها شدن از قید و بندهائی که قدرتمندان دنیازده و قلدر بر دست و پای آنها زده اند، به آن نیاز دارند.
روزنامه جمهوری اسلامی
در حالی که کشتار زنان و کودکان در سوریه مورد تنفر جهانی قرار گرفته است، رئیس سازمان بسیج مستضعفین مدعی است که حمایت ایران از مردم سوریه تا زمانی که رو در روی اسرائیل ایستاده اند، امری طبیعی و البته غیر قابل معامله است.
نقدی ادعا کرد: پس از اخراج آمریکایی ها از خاک عراق و از هم پاشیدگی خط دفاعی آمریکا برای حفاظت از صهیونیست ها در خاک عراق، آمریکا به دنبال ایجاد خطی جدید در سوریه است تا از رژیم اشغالگر قدس در مقابل حرکت محتمل مردم شرق جلوگیری کند و این دستپاچگی آمریکا نیز با مقاومت ملت شجاع سوریه به شکست استکبار منجر خواهد شد.
وی در بخش دیگری از این گفتگو در خصوص تعامل ایران اسلامی با کشورهای حاشیه خلیج فارس گفت: جمهوری اسلامی همواره از سر دوستی و وحدت با کشورهای منطقه رفتار کرده و در مقابل برخی مواضع افراطی سران دست نشانده این کشورهای کوچک آنان را از تندروی ها پرهیز داده و پاسخ ها را متوجه عامل اصلی یعنی آمریکا نموده است چرا که بسیاری از این کشور ها در حقیقت تحت اشغال آمریکایی ها هستند.
نقدیدر پاسخ به سوال مجری شبکه المنار پیرامون حمله آمریکا خاطرنشان کرد:ایران در دهه ۷۰ میلادی که آمریکا در عرصه دیپلماسی نفوذ بالایی داشته و به لحاظ اقتصادی و اقتدار نظامی و نفوذ مردمی در اوج بود آمریکا را شکست داد. یقیناً اینک کاربرد سلاح نظامی، زنگ زده و امکان کاربرد سلاح احتمالی غیر قابل قبول و بسیار بسیار ضعیف است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به فروپاشی آمریکا به عنوان عامل اصلی جنایت ها در سراسر جهان، تصریح کرد: امروز حتی سران جنایتکار آمریکایی از حمایت مردم خودشان نیز برخوردار نبوده و مردم آمریکا، حکّامشان را یک درصدی می دانند.
وی در بخشی صحبت هایش خطاب به ملت شجاع و مقاوم لبنان و نیروهای اسطوره ای حزب الله قهرمان و رهبرسازش ناپذیر و تاریخی مقاومت لبنان گفت: آمریکا مجبور است که پایگاه های نظامی اش را از سراسر جهان جمع کرده و تمامی ناوهایش را نیز برگرداند و از ساحت ملّت های دنیا به خاطر جنایات خود رسماً عذرخواهی کند.
به گزارش خبرگزاری فارس، سردار محمد رضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگوی زنده با مردم لبنان از شبکه المنار گفت: استکبار به خوبی می داند که جمهوری اسلامی نیازی به بمب اتم ندارد چرا که بمب اتم، ایمان ما و ملت های به پا خواسته ای هستند که هر روز در دل دشمن منفجر می شوند. ملت های آزاده، ما را از بمب اتم بی نیاز می کنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین، ۱+۵ را تحت سیطره صهیونیست ها دانسته و با اشاره به دور بعدی مذاکرات ادعا کرد: از آنجایی که آنها از خود اراده ای نداشته و به دنبال تامین خواسته های صهیونیست ها هستند علی رغم پیشنهادات کامل ایران برای کسب تکلیف به کشورهایشان بازگشتند.
وی با اشاره به شکست غرب پس از انتخابات اسفند ماه گذشته و شتابزدگی آنان برای آغاز مذاکرات گفت: برای آنکه قیمت نفت بالا نرود غربی ها بار دیگر به مذاکرات روی آوردند!
نقدی در جواب سوال خبرنگار المنار که پرسید “پس شما که می دانید آنها بخاطر کاهش قیمت نفت مذاکره می کنند چرا این فرصت را به آنها می دهید؟”، تصریح کرد: اقناع افکار عمومی جهان برای ما از چند دلار بالا رفتن قیمت نفت بیشتر ارزش دارد مردم دنیا باید بدانند ایران همیشه طرفدار منطق و گفتگوست و این غربی ها هستند که در گفتگو و حل مسائل از طریق منطقی کم می آورند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین در جواب سوال دیگری مبنی بر علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات بغداد، گفت: اولاً نباید انتظار داشته باشید این مذاکرات به زودی به نتیجه برسد در ثانی علت اصلی به نتیجه نرسیدن این بود که طرفهای مقابل تصور غلطی از نتیجه تحریم ها داشتند و خیال می کردند تحریم ها ما را از پا در آورده و آماده تسلیم هستیم وقتی با صلابت طرف ایرانی مواجه شدند فهمیدند که ارزیابی شان غلط است و چون اصلاً چنین انتظاری نداشتند متوقف شدند.
نقدی در ادامه این گفتگو در پاسخ به سوالی در خصوص تاثیر تحریم ها بر ایران، اظهار داشت: این تحریم ها تاثیرات زیادی داشته و این تاثیرات مثبت بوده و روز به روز ما را تقویت کرده است.
وی، تحریم ها را علت اصلی بالندگی و رشد علمی در کشور دانسته و گفت: پیشرفت چشمگیر خود را در مسایل علمی و رشد اقتصادی، مدیون همین تحریم ها هستیم. اگر رئیس جمهور آمریکا دستش به خون ملت های جهان خصوصاً عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین آلوده نبود، اگر شکنجه ها را سامان نداده بود به او بخاطر خدمتی که به ملت ایران کرده است مدال ملّی می دادیم خدمتی که رئیس جمهور آمریکا با تحریم به اقتصاد ایران کرده، هیچکس نکرده است.
نقدی در پاسخ به سوال مجری شبکه المنار در خصوص تهدید جمهوری اسلامی ایران به حمله از سوی رژیم اسرائیل گفت: این یک شوخی بیشتر نیست و اسرائیل در این حد و قواره نیست که ایران را تهدید نظامی کند. اسرائیل قادر نیست حتی یک روستای کوچک از نوار غزه را اشغال کند اول یک دهات از غزه را بگیرد و نگهدارد تا بفهمیم که قدرت دارد و بعد از این حرفها بزند و یقیناً کوچکترین خطای او آخرین خطایش خواهد بود و تجاوز احتمالی اسرائیل به جهان اسلام تنها نتیجه اش فروپاشی اسرائیل و آزادی قدس است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین اثر تهدیدات اسرائیل را جز دلداری دادن به طاغوت های دست نشانده منطقه ندانسته و گفت: امروز تمام مردم منطقه برای محو این غده سرطانی آماد ه شده اند و عکس العمل به هر تجاوز احتمالی آزادی قدس شریف خواهد بود.
عضو هیات مدیره انجمن نساجی با تشریح برخی مشکلات تولید گفت: به دلیل نوسان یا قطع برق، انبار کارخانهها به قبرستانی برای بُردهای الکترونیکی سوخته تبدیل شده است که قیمت هر کدام به ۱۰۰ تا ۱۰ هزار دلار میرسد.
به گزارش فارس، علیمردان شیبانی اظهار داشت: بخش خصوصی همواره سعی کرده از نهادههای تولید حداکثر استفاده را داشته باشد اما متاسفانه برخی اوقات استفاده از این نهادهها منوط به وجود برخی امکانات است. وی ادامه داد: در بعضی امور، گلوگاهی دولت باید تولیدکنندگان را یاری کند تا شعار حمایت از تولید ملی به عمل تبدیل شود.
وی تصریح کرد: اگر یک واحد تولیدی نتواند به موقع و با قیمت ثابت تسهیلات مورد نیاز را برای تامین مواد اولیه دریافت کند، صادرات و تولید آن واحد برنامهریزی مشخصی نخواهد داشت.
شیبانی با بیان اینکه برخی امور مانند ایجاد زیربناهای تولید تنها توسط بخش دولتی امکانپذیر است، گفت: میزان صدماتی که در اثر قطع یا نوسان برق به بردهای الکترونیکی کارخانهها وارد میشود سر به فلک میزند و انبار کارخانهها قبرستانی از بردهای الکترونیکی سوخته است و این در شرایطی است که به دلیل برخی محدودیتهای بینالمللی به راحتی نمیتوانیم این بردهای الکترونیکی را به کشور وارد کنیم. عضو هیات مدیره انجمن نساجی توضیح داد: به عنوان مثال ۱۱۰ روز از ۳۶۵ روز سال تعطیل است که بخش خصوصی نمیتواند در کاهش این روزهای تعطیل اقدامی انجام دهد در حالی که بهرههای بانکی و بیمه تامین اجتماعی برای کل روزهای سال از کارفرما اخذ میشود، نه فقط برای روزهای غیرتعطیل.
به گزارش فارس، وی افزود: علاوه بر این، تعطیلات ناگهانی را نیز باید در نظر گرفت که برای حل این مشکل نیازمند بازنگری در قانون کار هستیم.
شیبانی با اشاره به توقف گشایش ال سی ریالی گفت: در شرایط فعلی برای گشایش السی، یک طرف قرارداد باید حتما دولت باشد که این مساله توهین بزرگی به بخش خصوصی است و به معنی عدم اعتماد به فعالان این بخش است. وی تاکید کرد: در حال حاضر تولیدکنندگان با وجود مشکل گشایش السی نمیتوانند مواد اولیه و قطعات یدکی مورد نیاز خود را تامین کنند و در واقع علاوه بر تحریمهای خارجی یک تحریم ناخواسته داخلی نیز ایجاد شده که صدمه آن بسیار بیشتر از تحریمهای خارجی است.
وی با اشاره به اختلاس بانکی اخیر، گفت: اگر در جایی خطایی اتفاق افتاده نباید بقیه مورد فشار قرار گیرند و تسهیلات سرمایه در گردش واحدهای تولیدی هفت قفله شود. عضو هیات مدیره انجمن نساجی افزود: بعد از این ماجرا واحدهای تولیدی در تامین سرمایه در گردش خود دچار بزرگترین مشکل شدهاند.
محمدتقی فاضل میبدی
نمیدانم آیا اسطورهای کردن رهبران دینی و اسوههای بشری که میتوانند با الگو بودنشان بشریت را در این جهان به سمت هدایت سوق دهند تا چه میزان کار درستی است؟ شاید یکی از خسارتهایی که بر جامعه مسلمین وارد شده از این ناحیه باشد که رهبران، این آیین الهی و انسانی را از کوچه و بازار و میان مردم بودن برکنده و به سوی آسمانها بردهاند و از دست بشر خارج کردهاند. بیجهت نیست هنگامی که کفار قریش از پیامبر اکرم معجزات غیربشری میخواستند و درخواستهای فرازمینی داشتند، قرآن در پاسخ به آنان میگفت «ماهذا الی بشرا رسولا» یعنی سعی کنید با پیامبر رابطه انسانی برقرار کنید بهگونهای که او برای شما در این جهان برای زندگی بهتر، الگو قرار گیرد. ما بر این باوریم که حضرت علی(ع) پس از پیامبر اسلام بهترین و مهمترین الگو و اسوه نه تنها برای مسلمانان بلکه برای تمامی آزادیخواهان و عدالتطلبان جهان است. اگر کسی غیردینی هم بیندیشد و تنها برای تحقق ارزشهای انسان در شکل غیردینی آن تلاش کند، علی(ع) نیز میتواند برای او الگو قرار گیرد؛ زیرا دو ارزش عدالت و آزادی که علی(ع) بر آن پای میفشرد در هر مکتبی قابل دفاع است و هرکسی در این جهان در پی این دو فضلیت است. بزرگترین شاخصه امام علی(ع) عدالت در عرصه حکومتداری و سیاستمداری است. مهم اینکه این عدالت را نه تنها برای پیروان خود که برای همه آدمیان میخواهد و تا آنجا در تحقق عدالت اصرار میورزد که نمیگذارد مخالفان او از این حق محروم شوند و در ساعت آخر عمر از فرزندانش میخواهد تا در حق قاتل او به عدالت عمل شود و حاکمان تاریخ را به این جمله کوتاه آموزش میدهد که «ملاک السیاسه العدل».
در سالروز تولد این امام همام، که امید است برکت آن همه جامعه مسلمین را مبارک کند، باید دید چرا این عدالتی که بنیان و اساس مکتب حضرت علی(ع) را تشکیل میداد در تاریخ حکومتداری مسلمین فراموش شده و غالبا در حد شعار باقی ماند و در عمل جامعه مسلمین با ستمهای حاکمان مواجه شد و اگر کسی حکومتگران را به دلیل ترک عدالت انتقاد کرد، با او از درگیری و برخورد بر آمدند. از لحاظ علمی باید گفت از نگاه برخی حاکمان عدالت به مثابه یک روش تلقی میشد، یعنی عدالت تا آنجا قابل دفاع تلقی میشد که بنیان حکومت را نلرزاند. اگر اجرای عدالت با بقای حکومت منافات داشت باید عدالت را به پای سیاست قربانی میکردند. روشی که معاویه در اسلام دنبال میکرد و در غرب، روح فلسفه ماکیاولیسم را تشکیل میداد. روشن است که اگر عدالت به عنوان یک روش تلقی شود، در میان مردم و در عمل فراموش میشود. در حکومت و سیره امام علی(ع) عدالت به عنوان یک ارزش تلقی میشد لهذا خود قربانی عدالت خویش شد.ویژگی دیگری که از سیره امام علی باید آموخت مبارزه آن حضرت با بدعتها و خرافات و غالیان بوده است. بودند کسانی که میخواستند شخصیت امام را فرابشری نشان دهند. شاید حضرت (ع) شدیدترین برخورد را با آنها داشت. در کنار ترویج غلو، سودجویان دیگری بودند که بنای بدعتگذاری در دین را گذاشتند و اسلام را تا آنجا ترویج میکردند که مانع منافع آنان نباشد. بیشترین شکوه و شکایت آن حضرت تا پیش از رسیدن به خلافت وجود بدعتهایی بود که در جامعه مسلمین به نام دین پیدا شده بود و در مقابل، سنتهای پیامبر رو به کمسویی و نابودی میرفت. منظور از بدعتها تغییر در رکعات نماز و کم و زیاد کردن ایام روزه و تحریف در حج نبود، بلکه منظور از بدعت، ستمهایی بود که تحت عنوان دین صورت میگرفت و بیشتر آن در عرصه بیتالمال و نابرابریهای اقتصادی بود. لهذا امام علی(ع) پس از رسیدن به خلافت مهمترین خطبه خویش را در این زمینه ایراد کرد. طبیعتا کسی که بخواهد در عرصه اجتماعی و اقتصادی، جفا روا دارد و جامعه را به تبعیض و تفاوتهای فاحش بکشاند نخست اسباب خودرایی را فراهم میکند. در روزگار پیش از خلافت حضرت علی(ع) چنین روشی صورت گرفت و اموال مسلمین به دست کسانی افتاد که به تعبیر حضرت: «همچون شتران گرسنه که در فصل بهار علفهای بهاری را میچرانند، میخوردند.» دردمندانه باید گفت که در این روزگار از امام علی(ع) بهگونهای برخی سخن میگویند که هیچ دغدغهای برای کاهش درد بشریت نداشته و تنها برای عبادت و جنگیدن زندگی میکرده است. خوب است از عدالت امام و از حقوق مردم در نگاه علی بیشتر گفته شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر