در سومین سالگرد ۱۳ خرداد ۸۸، روز دروغ ممنوع، روزی که میرحسین موسوی همه ی دروغگویان حاکمیت را به سکوت فراخواند، محمدحسن رحیمیان از نمایندگان ولی فقیه ادعا کرده که رهبری در سال ۸۸ دستور آزادی کسانی را که اتهامشان توهین به رهبری بوده، صادر کرده است. این دروغ بزرگ در حالی مطرح شده که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات به اتهام توهین به رهبری محاکمه و زندانی شده اند و هنوز تعدادی از آنها در زندان اند.
علی جمالی یکی دیگر از نمونه هایی است که شرح وضعیت او، دروغ نمایندهی رهبری را برملا می کند. این فعال دانشجویی که ۳۱ مرداد ۸۹ بازداشت شد، در تاریخ ۲۱ سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به چهار اتهام «توهین به رهبری»، «توهین به رئیس جمهور»، «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت داخلی»، مجموعا به چهارسال حبس تعزیری محکوم گردید که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۲سال کاهش یافت.
وی چندی پیش با وثیقه چهارصد میلیون تومانی برای چند روز به مرخصی آمد و توانست پسر کوچک خود را ببیند. پسر علی در هنگام بازداشت پدر چند ماه بیشتر نداشت و هنگامی که او به مرخصی آمد دو ساله شده بود.
همسر علی جمالی، سمیراصدری در دومین سال تولد فرزندنش برای او نوشت: نیکان؛ این روزهای سخت تمام می شود اما یادتان باشد که آزادی شما در گرو هزینههای جانفرسایی بود که ما پرداختیم."
علی امروز در زندان است و “نیکانش” همه آنچه از پدر می داند عکسهایی است که بر در و دیوار خانه زده اند و دیدارهای گاه گاهی جمال از خانه و “دوشنبه های دو جداره اوین”. نیکان، پدر را با فاصله می شناسد مثل خیلی های دیگر. نه فاصله ای بین دو نسل. نه فاصله ای بین آنان که می خواهند باشند به هر قیمتی و آنان که می خواهند باشند برای آرمانی.
علی در زندان اوین برای فرزندش از تاریخ انقلاب نوشت و گفت که دقیقا ۳۱سال پیش از تولد تو، در ۱۲فروردین ۵۸پایه های نظامی بنیان نهاده شد که قرار بود «جمهوری اسلامی» باشد؛ نه یک کم و نه یک کلمه بیش. قرار بود جمهورش در آن اساس تصمیم گیری باشد و اسلامش رحمانی، اطمینان بخش و سازگار با دنیای جدید اما امروز و در روزهایی که تو به دنیا آمدی و به دو سالگی رسیدی، هم زمان با تو ۳۳مین سال تاسیس جمهوری اسلامی نیز سپری می شود، در حالی که زندان هایی که قرار بود دانشگاه باشد، لبریز است از دانشجویانی که به زندان شدن دانشگاه و شهر و کشور خود اعتراض دارند. تو ۲ساله می شوی و جمهوری اسلامی ۳۳ساله و چه کنایه آمیز که از کارزار سبز و پیوسته ما برای اعاده ی «جمهوریت» هم دو سال و اندی می گذرد.
او به پسرش که فقط پدر را از پس شیشه های کدر اتاق انتظار می بیند یادآوری کرد که پدرت و بسیاری از دوستان و خواهران و برادرانش در اعتراض به ظلم و جور ناروایی که بر مردم این دیار می گذرد، به بند کشیده شده اند و با وجود سختی های تاب آوردن حتا یک روز اسارت ظالمانه و دشواری ها و مرارت های ناگفتنی دوری از مادرت و تو، امید به فردایی بهتر برای تو و هم نسلانت، همه ی ما زندانیان سیاسی را در راه خود برای آزادی این کشور از مصیبتی که به آن گرفتار آمده، مصمم و جدی ساخته است. ما به فردای تک تک فرزندان ایران زمین می اندیشیم و به همین سبب از راهی که آغاز کرده ایم، بازنمی گردیم.
در آستانه سالگرد رحلت امام خمینی، اعضای کانون وکلای مرکز با حضور در حسینیه جماران با آرمان های امام راحل تجدید بیعت کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، دکتر گودرز افتخار جهرمی رئیس کانون وکلای مرکز با اشاره به اولین دیدارش در قالب انجمن اسلامی دانشگاه تهران در سال ۴۲ با حضرت امام(س) گفت: بعد از واقعه مدرسه فیضیه بود و حضرت امام سخنرانی بسیار شیوا و به یادماندنی بود. در آن زمان مرحوم آیت الله طالقانی و همراهانشان مرحوم مهندس بازرگان و دکتر سحابی محاکمه می شدند و دادگاه نظامی آنها را به ده سال زندان محکوم کرده بود شروع سخنان امام هنوز در گوش من هست که فرمودند: از زندانی بودن و زندانی شدن آقای طالقانی و آقای مهندس بازرگان ناراحت نباشید تا این زندان رفتن ها نباشد کارها اصلاح نمی شود. و بعد مطالبی راجع به واقعه مدرسه فیضیه بیان کردند. بیانات امام آنچنان موثر بود که همه را تحت تاثیر قرار داد. امام قبل از پیروزی انقلاب وقتی به تهران وارد شدند من و عده ای از وکلا و حقوقدانان در فرودگاه حضور داشتیم ایشان قبل از عزیمت به بهشت زهرا سخنرانی کردند و از همه اقشاری که در انقلاب مداخله داشتند تشکر و قدردانی کردند و از جمله از وکلای دادگستری نام بردند و تشکر کردند.
دکتر جهرمی ادامه داد: این جایگاه وکلا به وجود نیامد مگر به واسطه این که وکلای دادگستری در انقلاب بودند و از متهمینی که به لطمه به امنیت مملکت متهم بودند دفاع می کردند و خودشان هم فعالیت های بسیاری داشتند به همین جهت امام از اینها تشکر کرد و این جز در سایه استقلال کانون وکلا ممکن نبود. اگر کانون وکلا حکومتی بود وکلا نمی توانستند مستقل باشند و از مظلومین و آنهایی که مورد حکومت قرار گرفته بودند دفاع کنند بنابراین همه ما وظیفه مان این است که از این استقلال دفاع و حمایت کنیم و کوشش کنیم که استقلال کانون وکلا خدشه دار نشود.
رئیس کانون وکلای مرکز افزود: امام آرمانهایی را بیان فرموده بودند و ما تا رسیدن به آن آرمانها فاصله زیادی داریم و امیدواریم تحت توجهات مقام معظم رهبری به آن مسیر حرکت کنیم.
جهرمی با اشاره به بیت حضرت امام(س) گفت: در اسلام بیوت و خانواده های افرادی که در جهت اهداف اسلامی فعالیت کرده اند محترم هستند. در صدر اسلام نیز خلافت به بیت پیامبر نرسید اما ائمه معصومین هر جا که انحرافی مشاهده می کردند هدایت می کردند ما هم امیدوار هستیم که بیت حضرت امام نیز در این جهت حرکت فرمایند و هر جا که می بینند ملت ما به هدایت و ارشاد نیاز دارند، مردم را هدایت کنند.
امام جواد (ع) جلوی خرافات را گرفت تا هاله تقدس به دور حاکمان ستمگر ایجاد نشود
آیت الله العظمی یوسف صانعی هشدار داد که گرفتار شدن جامعه به دروغ، تملق و غلو، اساس قرآن و اسلام را به خطر میاندازد، و تاکید کرد که مبارزه ائمه با خرافات و بدعتها به خاطر آن بوده که جامعه به انحراف فکری دچار نشود.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید در بیاناتی با اشاره به داستان یکی از شیعیان که قصد داشت خاک زیر پای امام جواد (ع) را بردارد و ممانعت امام از این کار؛ تصریح کرد: جواد الائمه(ع) میخواهد جلوی بدعت و خرافات را بگیرد. میخواهد خرافات و بدعت، باب نشود و کارهایی که از اسلام نیست با اسلام مخلوط نشود. اگر او این کار را میکرد، مأمون و هارون الرشید و معتصم عباسی ها مردم را وا میداشتند از آنها انسان هایی مقدس بسازند به گونه ای که مردم ناآگاه و نادان مجبور باشند به این ستم کاران تبرک بجویند و این عمل به عنوان یک سنت زشت در جامعه جا بیفتد که هاله ای از تقدس و کرامت اطراف حاکمان وجود دارد.
ایشان همچنین به ایستادگی امیرالمؤمنین علی (ع) در مقابل بدعت، تملّق، ادعای الوهیّت و غلوّ اشاره و خاطرنشان کرد: اگر جامعه گرفتار دروغ و تملّق شد فردا قرآن و احکام آن به خطر میافتد، که نه از علی (علیه السلام) اسم میماند، نه از جواد الائمّه (علیه السلام) . چون همه چیز با دروغ پیش میرود.
مشروح بیانات ایشان که امروز در وبسایت دفتر ایشان منتشر شده، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز میخواهم راجع به جواد الائمه (علیه السلام) روایتی برای شما بخوانم که هر چه داریم از اهل بیت(علیهم السلام) داریم، «و بک علّمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا و بکم تمّت الکلمة و عظمت النعمة و ائتلفت الفرقة…» تا آخر. روایت را میخوانم، بعد تفصیل و تحلیلم را میگویم. روایت در باب مولد أبی جعفر محمد بن علی الثانى، جواد الائمه (علیه السلام) ، در کتاب اصول کافی است. یک مردی که بزرگ از اصحاب بوده ـ به قول حسین بن محمّد اشعری که میگوید: «شیخ اصحاب ما بود ـ ، به نام عبدالله بن رزین، میگوید: من مدینه مجاور بودم میدیدم هر روز ظهر جواد الائمه(صلوات الله و سلامه علیه) بهطرف مسجد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میآید در حیات مسجد، مىرود سراغ قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله)، سلام میدهد به پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، و بر میگردد به خانه حضرت زهراء(سلام الله علیها)، در خانه حضرت زهرا کفشهایش را در میآورد و میایستد نماز میخواند، راوی می گوید: روزهای متمادی این کار حضرت امام جواد (علیه السلام) بود. شیطان مرا وسوسه کرد و من تصمیم گرفتم یک مقدار از خاکهای زیر کف پای جواد الائمه (علیه السلام) را بردارم برای همین دنبال ایشان رفتم، یک روز نشستم، منتظر ماندم تا یک مقدار خاکهای زیر کفشش را بر دارم، از قضا آنجا که هر روز امام پیاده میشد امروز پیاده نشد. ـ یعنی معلوم میشود حضرت فهمیده که این شخص میخواهد این کار را بکند ـ، برای همین: حضرت (علیه السلام) چونکه به مقصود آن شخص پیبرده بود، روی خاکها نمیایستاد بلکه روی سنگی قطور میایستاد و بر پیامبر سلام میداد و به مکانی که نماز میخواند باز میگشت، و چند روز کارش این بود، وقتی این وضعیت را دیدم گفتم: آن ریگهایی که کف پای مبارکش است، آنها را بر میدارم. امام (علیه السلام) فردای آن روز نزدیک ظهر آمد، روی صخره رفت، داخل حرم شد، سلام داد و برای نماز که رفت، این بار دیگر با کفشهایش نماز خواند! امام (علیه السلام) چند روز به همین منوال آمد و کفشهایش را در نیاورد. من پیش خودم گفتم: اینجا که نتوانستم، ـ معلوم میشود این هم یک آدم مُصرّی بوده ـ و لکن مىروم آن حمامی که حضرت (علیه السلام) میخواهد برود، و وقتی امام (علیه السلام) به حمام رفت آنجا از کف کفش امام خاک میگیرم، برای همین سؤال کردم که حضرت کدام حمام میرود؟ به من گفتند: یک حمامی است برای یکی از اولاد طلحه در بقیع که امام (علیه السلام) آنجا حمام میرود، پرسیدم چه روزهایی میآید حمام، و فهمیدم امام چه روزی به آن حمام میآید، رفتم درٍ حمام نشستم، و بنا کردم با آن حمامی حرف بزنم، و منتظر بودم حضرت (علیه السلام) بیاید، حمامی گفت: نشستی من را سرگرمم کردی که چى؟! اگر قصد حمام رفتن داری بلند شو و داخل شو! اگر حالا نروی یک ساعت دیگر نمیتوانی بروى، پرسیدم: چرا؟! گفت: چونکه فرزند رضا (علیه السلام) میخواهد حمام برود، گفتم: فرزند رضا کیست؟! گفت: مردی است از آل محمد (علیه السلام) که اهل ورع و صلاح است. گفتم: یعنی کس دیگر نمیتواند همراهش داخل حمام شود؟! گفت: حمام را برای او خلوت میکنیم، در همین حال امام (علیه السلام) با غلامهایش آمد، و همراه امام (علیه السلام) غلامی بود که حصیری همراه داشت. وقتی حضرت را وارد رختکن کردند، حصیر را پهن کرد، حضرت سلام کرد، سوار بر مرکبش داخل شد، و داخل رختکن شده روی حصیر که رسید پیاده شد. ـ حضرت (علیه السلام) پایین نیامد تا مبادا این شیعه از آن خاکهای کف پایش بردارد. از روی تعجب وقتی این صحنه را دیدم به حمامی گفتم: این همان است که گفتی اهل صلاح و ورع است؟! حمامی گفت:ای آقا! بله، امّا هیچ وقت ندیده بودم با مرکبش برود، ـ همیشه درِ حمام پیاده میشد و داخل میشد، امروز نمیدانم چطور شده با مرکبش رفت داخل رختکن شد، پیش خودم گفتم: این نتیجه عمل من است، من این درد سر را برای حضرت درست کردم. سپس گفتم: صبر میکنم تا امام (علیه السلام) از حمام بیرون بیاید، هنگام خارج شدن از حمام اقلا به هدفم برسم، وقتی امام (علیه السلام) از گرمخانه بیرون آمد گفت: مرکبش را بیاورید داخل رختکن، حیوان را بردند داخل رختکن، امام (علیه السلام) از روی حصیر آمد، سوار مرکبش شد و خارج شد، پیش خودم گفتم: به تحقیق من موجب اذیت حضرت (علیه السلام) شدم و تصمیم گرفتم دیگر دنبال حضرت (علیه السلام) برای این کار نروم، دوباره وقتی تصمیمم من برگشت، حضرت هم دوباره کار سابقش را تکرار کرد.
چند نکته در این روایت هست:
۱ ـ از این روایت پشتکار و استقامت آن شیخٌ من اصحابنا را ما میفهمیم. عبدالله بن رزین یک تصمیمی گرفته و پایشایستاده است. این اوّلاً استقامت را به ما درس میدهد که آدم وقتی یک تصمیمی گرفت، باید پای تصمیمش بایستد.
۲ ـ به ما میفهماند که جواد الائمّه (علیه السلام) یک حساسیّت فوق العاده ای داشته است که این کار آن شیعه انجام نگیرد.
۳ ـ این که میشود این را جزء کرامات جواد الائمّه (علیه السلام) هم آورد که بله، تا هر وقت احتمال میداده است آن بنده خدا به دنبال چه کاری بوده، عملاً کاری میکرده که او از این کار دست بردارد و وقتی برای امام مشخص شد که او از ذهنش این مطلب بیرون رفته، دیگر آن حضرت هم سراغ حال عادی اش برگشت.
۴ ـ در خانه فاطمه(سلام الله علیها) نماز میخوانده و بقیّه خصوصیات.
۵ ـ اما نکته مهم تر اینکه: چـرا حضرت نمیگذاشته از خاک کف کفشش بردارد؟! سرّش چـه بوده؟! جواد الائمّهای که فردی از مصر آمد گفت: من بنا کردم قد و قامت جواد الائمّه را برانداز کنم ـ جواد الائمّه کوچک بود، هفت ساله بود که پدرش امام رضا (علیه السلام) از دنیا رفته بود و به امامت رسید ـ ، در عین حال که نگاه میکردم امام گویا ذهن مرا خواند فرمود: (و آتَیناهُ الحُکمَ صَبیّاً )، یعنی : و از کودکی به او نبوت دادیم. نگاه نکن به قدّ و قیافه من، امامت مثل نبوت است. نگاه کن به آنوقتی ـ به ترجمه آزاد از من ـ ، که سی هزار سؤال را جمع کرده میآورند از من میپرسند و من جوابشان را میدهم، به قد و قیافه من نگاه نکن. ما درون را بنگریم و حال را، نی برون را بنگریم و قال را،
علاّمه مجلسى(قدّس سرّه) در مرآت العقول دو تحلیل درباره این برخورد امام (علیه السلام) دارد، میگوید: شاید برای این بود که اگر اجازه این کار را میدادند، حضرت (علیه السلام) مشهور میشد، برای اینکه از شهرت گریزان بوده، نخواست این کار انجام بگیرد.
در تحلیل دوّم، مجلسی میگوید: شاید برای این بود که درست است احترام به امام مطلوب است، امّا خاک زیر پای امام (علیه السلام) را برداشتن، این یک بدعت است و حضرت جواد (علیه السلام) میخواسته جلوی این بدعت را بگیرد. بعد مجلسی اظهار نظر میکند و میگوید: «و الاول اَصوب». تحلیل اول درست تر است.
امّا بنده به مجلسی عرض میکنم اجازه بدهید ما بگوییم: نظر دوم صحیح تر است: یعنی اجازه بدهید ما بگوییم: این جواد(ع) پسر آن علی (علیه السلام) است که وقتی یک عده ای گفتند: تو خدا هستی گفت: من خدا نیستم. گفتند: ما میگوییم: تو خدایى! تملّق از این بهتر و بالاتر؟ امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: نگویید، یعنی علی (علیه السلام) در مقـابل بدعت، تملّق، ادعای الوهیّت و غلوّ میایستد. چون اگرجامعه گرفتار انحراف فکری شد، این انحراف فکری فردا اساس اسلام را به خطر میاندازد. اگر جامعه گرفتار دروغ و تملّق شد فردا قرآن و احکام آن به خطر میافتد، که نه از علی (علیه السلام) اسم میماند، نه از جواد الائمّه (علیه السلام) . چون همه چیز با دروغ پیش میرود. آنوقت کار به جایی میرسد که سمرة بن جُندب بیاید حدیث جعل کند، دروغ درست کند و بگویدآیه: (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفَسُه ابتغاءَ مَرضاتِ الله)، «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد»، در وصف عبدالله بن ملجم مرادی است که فرق علی (علیه السلام) را شکافت!
بنابراین به نظر بنده جواد الائمه(ع) میخواهد جلوی بدعت و خرافات را بگیرد. میخواهد خرافات و بدعت، باب نشود و کارهایی که از اسلام نیست با اسلام مخلوط نشود. اگر او این کار را میکرد، مأمون و هارون الرشید و معتصم عباسی ها مردم را وا میداشتند از آنها انسان هایی مقدس بسازند به گونه ای که مردم ناآگاه و نادان مجبور باشند به این ستم کاران تبرک بجویند و این عمل به عنوان یک سنت زشت در جامعه جا بیفتد که هاله ای از تقدس و کرامت اطراف حاکمان وجود دارد و این را از اسلام بدانند که در درازمدت موجب بدبینی مردم به اسلام و ارزش های آن خواهد شد.
کلمه – گروه اقتصادی: ارزش صادرات فرش ایران در سه سال اخیر به حدود یک سوم کاهش یافته و به ۵۰۰ میلیون دلار در سال گذشته رسیده است. این در حالی است که در پایان برنامه چهارم توسعه، ارزش صادرات فرش کشور بالغ بر ۱۴۰۰ میلیون دلار بوده و اکنون پس از سه سال، نزدیک به هفتاد درصد کاهش را به خود دیده است.
این آمارها را علی لاهوتی، عضو اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش ایران، اعلام میکند. او به روزنامه اعتماد میگوید: ایران بیشتر بازارهای جهانی فرش را از دست داده و سهم فرش ایران در بیشتر این بازارها طی سه سال اخیر به شدت کاهش پیدا کرده است.
لاهوتی که نماینده اتحادیه فرش در کنفدراسیون صادرات ایران است، دلیل افت فروش فرش ایران در بازارهای جهانی را افزایش نرخ تورم داخلی، قیمت بالای فرش ایران در بازارهای جهانی و تحریم فرش ایران از سوی آمریکا در دو سال گذشته ارزیابی کرده است. او میگوید: در برنامه پنجم که قرار بود سالانه ۵ درصد فاصله بین تورم داخلی و خارجی کاهش داده شود، اما این موضوع هنوز اجرایی نشده و هر روز تورم داخلی بالاتر میرود و این روند باعث شد که قیمت تمامشده فرش هم هر روز بالاتر از دیروز تمام شود و این افزایش قیمت تمامشده فرش ما باعث کاهش توان رقابتی ما و فرش ایرانی در بازارهای جهانی شده است.
وی با اشاره به اینکه تقریبآ یک سوم فرشهای ایران در سالهای گذشته به آمریکا صادر میشد، خاطرنشان کرده است: صادرات فرش ایران پیش از این طی بازه زمانی ۱۴ ساله دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان تا بیل کلینتون نیز به آمریکا ممنوع بود و صادرکنندگان فرش ایرانی برای مقابله با این تحریم ها مجبور بودند، فرش ایران را به کانادا صادر و از آنجا وارد آمریکا کنند.
این عضو اتحادیه فرش ایران در عین حال خاطرنشان ساخته که بر اساس تحریمهای جدید اعمال شده حتی واردات فرش ایرانی به آمریکا از طریق کشور ثالث نیز ممنوع شده است.
او معتقد است برای برونرفت از این شرایط دولت باید حمایتهایی را در زمینه ارز و تثبیت قیمتها انجام دهد. وی تاکید میکند: با وجودی که در چند سال گذشته تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش با مشکلات زیادی در اقتصاد و تحریمها مواجه بودند و نیازمند حمایت، اما ارگانهای دولتی کاری از پیش نبردند.
کلمه – گروه اقتصادی: صنعت شیر که تقریبا به طور کامل در دست بخش خصوصی است، این روزها آشکارا تحت تاثیر هدفمند یارانه ها قرار گرفته و با بحران رو به رو شده است. به طوری که فعالان صنعت شیر ایران هشدار می دهند که کارخانجات مختلف فعال در این زمینه به مرحله زیان دهی و ورشکستگی رسیده اند.
در همین حال، بر اساس آمارها در سال گذشته مصرف شیر در کشور ۱۴ درصد و مصرف لبنیات تا ۲۰ درصد کاهش داشته است. به گفته کارشناسان سرانه مصرف سالانه شیر در کشور، یک چهارم میزان توصیه شده توسط متخصصان تغذیه است. این میزان در ایران ۸۰ کیلوگرم است که این رقم در کشورهای توسعه یافته حداقل ۳۵۰ کیلوگرم و در بعضی کشورها ۵۰۰ کیلوگرم است.
این وضعیت بحرانی در هر دو سمت تولید و مصرف، در حالی شرایط را به مراتب دشوارتر از قبل ساخته است که معاون وزیر بهداشت به مردم توصیه کرده که با وجود افزایش قیمت برخی اقلام در ایران، شیر و میوه را از سبد غذایی خود حذف نکنند.
این مقام دولتی اما اشاره نکرده که با وجود جیب خالی مردم، گرانی کالاهای مختلف از جمله محصولات لبنی، ورشکستگی صنعت شیر و بیاعتنایی دولت به این همه مشکلات، چگونه انتظار دارد مردم باز هم شیر و میوه را در سبد غذایی خود نگه دارند.
افزایش قیمت سوخت، حمل و نقل، علوفه، دستمزد و دیگر هزینه ها، در کنار کمبود نهاده و علوفه و نیز سیاستگذاری های بی تدبیر و بی ثبات دولت، از عمده ترین عوامل بحرانی شدن وضعیت صنعت شیر است. به طوری که نایب رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس از تعطیلی ۳۰ درصد دامداری های کل کشور خبر داده و تاکید کرده که قیمت تمام شده ی شیر از قیمتی که دولت برای آن تعیین کرده، بیشتر است و بدین ترتیب تولید برای دامداران به صرفه نیست.
مشاور انجمن صنایع شیر ایران هم از منفی شدن سود شرکت های لبنی و کشتار دام های شیری به علت نبود توجیه اقتصادی خبر داده و در گفت و گو با مهر تصریح کرده است: در صنعت شیر کشور گرانفروشی وجود ندارد بلکه این صنعت با وجود سیاستهای موجود در مرحله زیان دهی قرار گرفته به طوری که سود شرکتهای لبنی به منفی ۱٫۲۵ رسیده است.
وی با اشاره به اینکه در شرایط فعلی، دامداران کشور کمتر از ظرفیت خود تولید می کنند که این امر به دلیل عدم توجیه اقتصادی است، خاطرنشان کرده است: تعطیلی دامداریها و کاهش تولید شیر تولیدی و ظرفیت واحدهای لبنی، کاهش مصرف شیر و لبنیات، بی اعتنایی به احداث واحدهای مورد نیاز لبنی و… از جمله تبعات پیاده سازی طرح هدفمندسازی یارانه ها در این بخش بوده است.
مراسم تشیع و تدفین فریده ماشینی، فعال حقوق زنان و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، در فضایی امنیتی برگزار شد. در همین حال زمان و مکان مراسم ختم این همراه خانواده های زندانیان سیاسی اعلام شده است.
به گزارش کلمه، مراسم ختم فریده ماشینی روز شنبه ۱۳ خرداد از ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ در مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران برگزار خواهد شد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی در اطلاعیهای ضمن تسلیت به خانواده داغدار این فعال مدنی و همه اعضای حزب، از عموم دوستداران فضیلت و عدالت دعوت کرده که در مراسم بزرگداشت او شرکت کنند.
در بخشی از این اطلاعیه که در نوروز منتشر شده، آمده است: او قرآن پژوهی با ایمان، روشنبین، تلاشگر خستگی ناپذیر، اندیشمندی دوراندیش و درد کشیدهای راهشناس بود که در تمام طول حیات پاک و پرثمر خود جز به رهایی انسانها از بیداد و خودخواهی نمیاندیشید و تمام توان خود را به کار گرفته بود تا در دوران فریب و تزویر با عمل خود مبلغی بیتوقع برای دین خدا و اسلام رحمانی باشد و او که یار تنهایی خانواده شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود در دوران جدید جنبش سبز لحظهای خانواده شهدای این حرکت امیدآفرین را تنها نگذاشت و همواره در کنار آنها و آسیبدیدگان بیداد با استمداد از کلام وحی و آیات نور آنها را تسلی میبخشید و در عمل خط فارقی میکشید بین اسلام محمدی و اسلام طالبانی.
سید حسن خمینی نیز در پیامی به رحیم عبادی، رئیس سازمان ملی جوانان دولت اصلاحات، درگذشت همسرش فریده ماشینی را تسلیت گفت و برای آن مرحومه، علو درجات و برای جمیع بازماندگان، صبر و اجر مسئلت کرد.
در همین حال گزارش های رسیده به کلمه حاکی از برگزاری مراسم تشییع و تدفین فریده ماشینی در فضایی امنیتی و همراه با تصویربرداری مداوم نیروهای امنیتی است. با این حال تاکید خانواده و دوستان بر پرهیز از تنش، باعث شده که برخی نیروهای لباس شخصی در ایجاد هرگونه مشکلی ناکام بمانند.
سایت ندای سبز آزادی نیز در این باره گزارش داده که پیکر مرحومه ماشینی را از در پشت غسالخانه به بیرون منتقل کرده و گفته اند که باید نماز در محوطه دیگری برگزار شود اما با رایزنی فراوان به اقامه نماز در محیط عادی رضایت دادند. همچنین با وجود هماهنگی که مسجدجامعی و معصومه ابتکار، دو عضو شورای شهر تهران از شب قبل برای خاکسپاری در قطعه نامآوران به عمل آورده بودند، اجازه دفن در آن قطعه داده نشده و دست آخر پس از تاخیر فراوان و در حالی که پیکر بر زمین قرار داشت، خاکسپاری در قطعه ۲۲۲ انجام شده است.
فریده ماشینی که در سه سال اخیر یار و همراه بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی بود، دیروز – چهارشنبه ۱۰ خرداد – به علت ابتلا به بیماری سرطان در بیمارستان آتیه تهران درگذشت.
این فعال مدنی و قرآن پژوه که از شاخص ترین زنان جلسات هم اندیشی زنان و مرتبط با اکثر گروه ها و طیف های مختلف فعالان حقوق زنان در ایران بود، در بین زنان مسلمان مبارز برای احیای حقوق زنان به لحاظ دانش نظری، فعالیت های اجرایی و فن بیان به نحو بارزی شاخص و محور بود.
او یکی از دستگیر شدگان مراسم دعای کمیل سبز بود که در مهرماه در منزل شهاب الدین طباطبایی از زندانیان سیاسی اصلاح طلب جمع شده بودند، و یک روز بعد آزاد شد. اما همراهی اش با خانواده های زندانیان سیاسی تا آخرین روزهایی که بیماری توان جسمی اش را به اضمحلال برده بود، ادامه داشت.
وی که مقالات علمی و پژوهشی اش به خصوص در حوزه زنان در نشریات مختلف سیاسی، اندیشه ای کشور منتشر شده، از جمله فعالانی است که در ایجاد ارتباط مثبت بین فعالان سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب نقش پررنگی داشت و بدین جهت از محبوبیت و ارتباطات وسیعی بین دیگر فعالان برخوردار بود.
فریده ماشینی که جلسات تفسیر قرآنش نیز مشهور بوده و دوره هایی را به خصوص در جبهه مشارکت در این زمینه برگزار می کرد که با استقبال وسیعی همراه بود، بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸ و سیل وسیع بازداشت فعالان سبز، از اصلی ترین بانیان شکل گیری جلسات خانواده زندانیان سیاسی بود و حضور پررنگ و روحیه بخش او در این جلسات نقش بسزایی در همدلی و افزایش روحیه خانواده زندانیان سبز در بند داشت.
وی با جلسات تفسیر قرآن خود و حمایت های معنوی جدی و ایجاد روحیه و انگیزه در تقویت تشکیل خانواده بزرگ زندانیان سیاسی نقش بی بدیلی داشت.
چهار زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر با ارسال نامه ای به دادستان کل کشور با طرح این پرسش که آیا هشدار هایی که به خصوص در یکسال اخیر به بسیاری از مسوولان ذیربط در مورد فشار های روانی حاصل از عدم ارتباط مستمر تلفنی با نزدیکان داده شد، کافی نبوده است؟ هشدار داده اند: طی یکسال و چند ماهی که از قطع ارتباط روزانه تلفنی ما با خانواده هایمان می گذرد، بنا به تایید بهداری زندان تعداد بیمارانی که مجبور به استفاده از قرص های اعصاب و روان شده اند از حدود ۱۰ درصد به بیش از ۴۰ درصد ساکنان بند سیاسی رسیده است.
به گزارش کلمه، در این نامه که به امضای باستانی، بداغی، صمیمی و طبرزدی رسیده و هشتم خرداد ماه به دفتر دادستان ارسال شده است با اشاره به این که منصور رادپور، همبند متوفایشان که هفته ی گذشته در زندان جان باخت نیز احتمالا در استمرار مصرف نامناسب این قرص ها بوده که بنابر تشخیص پزشکی قانونی دچار سکته مغزی شد، آورده اند: منصور رادپور سال ۸۹ و در بند ۳ بدون مشکل و بسیار سرحال بود، سرآشپزی ماهر برای بند سیاسی بود، کشتی گیر ورزیده ای بود،… و همه اینها در حالی بود که هر روز با عزیزانش ارتباط تلفنی داشت. آیا اگر آن شرایط ارتباط مستمر عاطفی و تخلیه روانی ادامه پیدا میکرد امروز شاهد یتیم شدن فرزندان وی بودیم؟
روز دوشنبه هفته گذشته گزارش شد که ساعت ۸ شب منصور رادپور، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در حالی که صورت، گردن و پاهایش سیاه شده بود درگذشت. وی در تمام مدت از بیماری هایی همچون نوسان فشار خون، نارسایی کلیه و ناراحتی شدید قلبی رنج می برد و مسئولین زندان حاضر به رسیدگی پزشکی در مورد وی نبودند. پزشکان زندان در معاینات اولیه جسد، تشخیص دادند که وی بر اثر سکته مغزی درگذشته است. گفته شده هنگامی که جسد منصور رادپور به بهداری زندان منتقل میشود صورت، گردن و پاهای وی کاملا سیاه شده بود.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا جناب آقای محسنی اژه ای
دادستان محترم کل کشور
با سلام
مرگ ناباورانه منصور رادپور همبندی چهل و چند ساله مان به علت سکته مغزی حادثه تقریبا پیش بینی شده ای بود که زندانیان بند سیاسی رجایی شهر و خانواده هایشان بارها شفاها و کتبا هشدار احتمال وقوع آنرا به دلیل مشاهده انباشته شدن فشارهای روانی بر زندانیان سیاسی به مدیران زندان، دادستان تهران و مسوولان ذیربط امنیتی داده بودند. یکسال و نیم پیش در زندان رجایی شهر زندانیان سیاسی به همراه تعدادی زندانی دیگر (مجموعا ۶۰ نفر) به راهرویی ۴۰ متری که در دوطرف آن مجموعا ۳۲ سلول ۲ در ۳ بدون درب وجود دارد منتقل شدیم و تلفن ها نیز قطع شد … قبل از این انتقال، ارتباط روزانه تلفنی با اعضای خانواده و گاهی فامیل می توانست به تخلیه فشار های روانی و عصبی زندانی بیانجامد کما اینکه این امکان برای زندانیان عادی همچنان برقرار است. در پیگیری های متعددی که به منظور رفع این محدودیت (و یا به تعبیری شکنجه روانی ما و خانواده هایمان) انجام شده است، و پاسخ ها به طور ضمنی و بعضا صریح اینطور بوده که یکی دو نفر از تلفن برای قرائت بیانیه و انتقال مطالب سیاسی استفاده کرده اند.
از آقایان مسوولان ذیربط باید پرسید که بر فرض صحت این ادعا؛
۱- آیا پس از قطع شدن تلفن درج بیانیه ها و مطالب زندانیان سیاسی در سایتها و رسانه ها بیشتر نشده است؟
۲- آیا به کمک شنود تلفن های زندان، بهتر نمی توانید به کارهای مورد نظرتان بپردازید؟
۳- آیا در نظام قضاوت شما جایز است به خاطر یکی دو نفر، افراد دیگر و حتی خانواده ها و فرزندانشان مجازات شوند ؟ … و سوالات و نکته های دیگر.
آقای محسنی اژه ای، طی یکسال و چند ماهی که از قطع ارتباط روزانه تلفنی ما با خانواده هایمان می گذرد، بنا به تایید بهداری زندان تعداد بیمارانی که مجبور به استفاده از قرص های اعصاب و روان شده اند از حدود ۱۰ درصد به بیش از ۴۰ درصد ساکنان بند سیاسی رسیده است.
متاسفانه همبند متوفای ما نیز احتمالا در استمرار مصرف نامناسب این قرص ها بوده که بنابر تشخیص پزشکی قانونی دچار سکته مغزی شد.
منصور رادپور سال ۸۹ و در بند ۳ بدون مشکل و بسیار سرحال بود، سرآشپزی ماهر برای بند سیاسی بود، کشتی گیر ورزیده ای بود،… و همه اینها در حالی بود که هر روز با عزیزانش ارتباط تلفنی داشت. آیا اگر آن شرایط ارتباط مستمر عاطفی و تخلیه روانی ادامه پیدا میکرد امروز شاهد یتیم شدن فرزندان وی بودیم؟ و آیا هشدار هایی که به خصوص در یکسال اخیر به بسیاری از مسوولان ذیربط در مورد فشار های روانی حاصل از عدم ارتباط مستمر تلفنی با نزدیکان داده شد، کافی نبوده است و آیا حوادثی از این دست در راه نیستند؟
در خاتمه ضمن انتظار رفع عاجل این فشار روانی از سوی آن مقام مسوول به بازماندگان آن همبند از دست رفته، دختر جوان، پسر نوجوان، دو فرزند شهیدی که آن مرحوم سرپرستیشان را بر عهده گرفته بود و بویژه مادر گرامی این چهار عزیز ادای احترام داریم.
مسعود باستانی
رسول بداغی
کیوان صمیمی
حشمت الله طبرزدی
۸ خرداد ۹۱
زندان رجایی شهر
کلمه – گروه اجتماعی* : سال ۹۱ با موج گسترده بیکاری برای کارگران آغاز شده است. اخبار اخراج و بیکاری کارگران از ابتدای سال جاری به بی سابقه ترین دوره طی سال های اخیر رسیده است. این روزها بحران سایه به سایه صنایع و واحدهای تولیدی می رود و کارگران را یک به یک پای سیاست های غلط اقتصادی دولت قربانی می کند.
فرقی ندارد سراغ کدام صنعت و تولیدی را بگیریم، از صنعت لاستیک و نساجی گرفته تا واحدهای تولید مواد غذایی، همه نفسشان به شماره افتاده و خبر از این می دهند که پشت این اخبار نگران کننده از موج گسترده اخراج کارگران که تنها مربوط به دو ماه از سال ۹۱ است، روزهای سخت تری برای جامعه کارگری در حال رقم خوردن است.
بیکاری ۶۷ کارگر چدن پارس ، اخراج ۸۰ کارگر ایران تایر ، اخراج ۲۰۰ کارگر کارخانه تولید شمش چدن، اخراج ۶۵۰ تن از کارگران شهاب خودرو و ۲۰۰ نفر از کارگران ذوب آهن غرب کشور تنها نمونه هایی از بیکارشدن کارگران شاغل است که در یک هفته گذشته خبر آنها منتشر شده است. با این حال احمدی نژاد و یارانش مدعی اند که در دو سال گذشته دست کم سه میلیون شغل ایجاد کرده و وعده داده امسال بیکاری را ریشه کن کنند.
این وعده در شرایطی است که فعالان کارگری نسبت به رشد صعودی بیکاری و اخراج کارگران هشدار می دهند. از آن جمله، مهدی زمانی از فعالان کارگری ساوه در مصاحبه ای اعلام کرده در پی عدم تمدید قرارداد، ۶۷ کارگر واحد صنعتی چدن پارس بیکار شدند.
بیکاری ۶۷ کارگر واحد صنعتی ساوه
کارخانه چدن پارس واقع در شهرک صنعتی ساوه که متعلق به بخش خصوصی است، به علت نداشتن نقدینگی و کمبود مواد اولیه ناچار شده است ادامه همکاری با ۶۷ کارگرقرار دادی خود را متوقف کند. با بیکاری ۶۷ کارگر قراردادی مجموع کارگرانی که در این واحد فعالند به ۱۳۵ نفر میرسد که از این تعداد فقط ۹ نفر دارای قرارداد رسمی هستند.نکته قابل اشاره آن است که ۲۰ درصد از مواد اولیه کارخانه چدن پارس از کشورهای خارجی از جمله چین تامین می شود.
این فعال کارگری نبود نقدینگی و به صرفه نبودن تولید را از بارزترین مشکلات این واحد تولیدی دانسته و گفته است: عدم افزایش قیمت محصولات تولیدی این کارخانه در سه سال گذشته با توجه به تورم و گرانیهای ناشی از هدفمند کردن یارانهها، باعث شده است این واحد صنعتی دچار مشکل شود.
تعدیل ۸۰ کارگر کارخانه وابسته به بنیاد
در همین زمینه مجتبی حسینی دبیر شورای اسلامی کار کارخانه ایران تایر که وابسته به بنیاد مستضعفان است خبر داده به جهت کمبود مواد اولیه تولید و نقدینگی ۸۰ کارگر قراردادی خود را با اتمام قرار داد کاریشان تعدیل کرده است. او گفته است:روند اخراج کارگران در هفتههای آتی تداوم خواهد داشت.
این کارخانه بیش از ۱۲۵۰ کارگر دارد که ۶۵۰ نفر از آنان قراردادی بوده و زیر نظر یک شرکت پیمانکاری فعالیت میکنند. سوابق فعالیت بعضی از کارگران بیکار شده به ۱۳ سال میرسد.
شورای اسلامی این کارخانه نیز امروز در نامه ای به استاندار تهران هشدار دادند که با توجه به مشکلات فراوان ایران تایر و زیان دهی انباشته آن، خطر بیکاری نزدیک به ۱۳۰۰ کارگر این کارخانه را تهدید می کند.
به گفته مسئولان کارخانه ایران تایر اگر تامین مواد اولیه این کارخانه همچنان با مشکل مواجه باشد، این واحد تولیدی ناچار است از ادامه همکاری با سایر کارگران قرادادی خود نیز صرفنظر کند.
او اشاره کرده در حالی میزان تولید تایر این واحد تولیدی به بیش از ۹۰ تن میرسید که هم اکنون تولید تایر محدود شده و به ۵۰ تن در روز رسیده است.
در نخستین روزهای امسال نیز خبر رسید ۶۵۰ تن از کارگران شهاب خودرو و ۲۰۰ نفر از کارگران ذوب آهن غرب کشور نیز اخراج شدهاند.
از سویی فرامرز توفیقی مسئول کمیته مزد شورای عالی کار که پیشتر خبر داده بود که به علت وضعیت بحرانی “۳۰ درصد از کارگران واحدهای تولیدی از ابتدای سال ۹۱ اخراج شدهاند”. اعلام کرده بخش زیادی از بار صنعت کشور را کارگاه و کارخانههای خرد و کوچک به دوش میکشند و این کارگاهها توان رقابت با واحدهای بزرگ دولتی مثل صنایع فولاد، صنایع نفت و.. را ندارند، لذا برای حضور در عرصه مجبورند در شرایط فشار و تنگنا نسبت به تعدیل یا اخراج کارگران اقدام کنند.
موج اخراج کارگران نساجی در راه است
در همین زمینه صنایع نساجی هم از این مشکلات مستثنی نبوده چنانچه دبیر اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان صنایع نساجی از بیکاری بسیاری از کارگران صنایع نساجی تا پایان سال خبر داده است.
گلایه مهدی یکتا با اعلام این خبر از وزارت صنعت، معدن و تجارت به عنوان متولی دولتی بخش تولید و صنعت و بانکها به عنوان بازوی حمایتی بنگاههای اقتصادی است که به گفته او ، هیچ حرکتی در جهت حمایت از تولید ملی نداشتهاند. او می گوید:صنعتگران حداقل در سال جاری و در آستانه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها، توقع اعمال حمایتهای واقعی از سوی دولت را دارند.
بحرانی که دولت با قانون هدفمندی آفرید
تشدید بحران صنایع و کارخانه ها ناشی از قطع یارانهها و افزایش قیمت حاملهای انرژی موجب شده که کارفرمایان فشار هزینهها را به کارگران منتقل کنند. بنابر قانون یارانه ها، دولت باید ۳۰ درصد از درآمدهای ناشی از افزایش قیمت ها را به بخش تولید اختصاص می داد اما عملا تمام پول حاصل از افزایش قیمت ها به یارانه نقدی داده شد و واحدهای تولیدی با مشکلات جدی رو به رو شده اند.
بکتا در این زمینه معتقد است: امروز سیاستهای دستگاههای متولی بخش تولید و سیستم بانکی، کاملا در تضاد با شعار حمایت از تولید است.و از ابتدای سال تاکنون هیچگونه اقدامی از سوی متصدیان دولتی در جهت تحقق این شعار صورت نگرفته است.
دبیر اتحادیه صنایع نساجی با اشاره به تورم شدیدی که در ماههای اخیر به شدت فعالیتهای تولیدی را تحت الشعاع قرار داده است، گفته است احتمالا برخی واحدها رو به تعطیلی خواهند گذاشت.
در همین زمینه وحید محمودی کارشناس اقتصادی در بررسی علل این بحران با اعلام سیر صعودی روند اخراج کارگران در واحدهای تولیدی آن را متاثر از عدم اجرای صحیح قانون هدفمندی یارانهها دانسته و گفته است: هدف از اجرای قانون هدفمندی یارانهها اصلاح تکنولوژی در واحدهای تولیدی کشور بود. اما به دلیل عدم اجرای صحیح این سیاست واحدهای تولیدی زیادی در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند و کارفرمایان به منظور حفظ بنگاه مجبور به اخراج تعدادی از کارگران شدهاند.
وی تحمیل هزینههای ۳۰ تا ۴۰ درصدی به واحدهای تولیدی را خارج از اراده و توان بنگاهها اعلام کرد و از افزایش هزینه نیروی کار بر قیمت تمام شده تولید پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها خبر داد و گفت: در حال حاضر هزینه کارگر بر قیمت تمام شده تولید بین ۲۰ تا ۳۰ درصد برآورد میشود.
دولت سندی برای ادعای اشتغالزایی ندارد
اما در این میان دولت چشم و گوش خود را به روی بحران ها و اخراج های گسترده کارگری بسته و هم چنان بر آمارهای ساختگی خود تاکید دارد. بنابر گزارش مرکز آمار در سال گذشته نرخ بیکاری بیشتر از ۱۲ درصد بوده و تعداد بیکاران بیشتر از دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده اند. البته مرکز آمار هر کسی را که یک ساعت در هفته کار کند، شاعل محسوب می کند.
براساس گزارش ها، بررسی وضعیت نرخ بیکاری ۸۸ ماهه شهرها و روستاهای کشور طی فصول ۴ گانه سال نشان می دهد این نرخ طی ۱۱ سال گذشته و ۴۴ فصل دورقمی و بالای ۱۰ درصد باقی مانده که با روند فعلی در بحران کارخانجات و اخراج کارگران به نظر می رسد بحرانی ترین درصد طی سالهای اخیر را تجربه کند.
در همین زمینه حسین گروسی عضو کمیسیون صنایع مجلس گفته است در سال گذشته دولت وعده دو و نیم میلیون شغل را داد اما به رغم گذشت بیش از دو ماه از پایان سال ۹۰ هنوز مسئولان آماری از عملکرد خود در این زمینه ارائه نداده اند. او خواسته که دولت آمار شفاف و دقیقی از میزان شغل ایجاد شده در سال گذشته به مردم و نمایندگان مجلس ارائه دهد.
با وجود تمام انتقادها به دولت در ارایه آمار دروغین از شاخص های مختلف اقتصادی از جمله اشتغالزایی، دولت هنوز نتوانسته عملکرد روشنی از عملکرد خود در مورد اشتغال زایی در سال گذشته عرضه کند. دولت در صورتی می تواند وعده اشتغال زایی در سال جاری را بدهد که عملکرد روشنی از عملکرد خود در مورد اشتغال زایی در سال گذشته عرضه کند.
دولت مقصر است
مهمترین پیامد بیکاری در حوزه اقتصادی آسیبهای غیر قابل جبرانی است که به بنیانهای تولید در کشور وارد میشود. این ارزیابی علی قنبری استاد دانشگاه است که با تاکید بر اینکه عرضه انبوه نیروی کار با ایجاد فرصتهای شغلی جدید همخوانی ندارد، می گوید: بیکاری گسترده که اکنون در کشور وجود دارد امری تصادفی نیست و محصول سیاستهای دولت است.
این استاد دانشگاه دولت احمدی نژاد را متهم می کند که طی شش سال گذشته با سیاستهای اقتصادی غلط، تولید کشور را به سمت بحران و ورشکستگی سوق داده است. او معتقد است شرایط فعلی کاملا قابل پیشبینی بود؛ و تاکید دارد: در حال حاضر نرخ بالای بیکاری در کشور نتیجه سیاستهای ضد تولیدی دولتهای نهم و دهم است.
قنبری یاد آور می شود: دهها شرکت تولید کننده منابع دام و طیور و دامداریها به دلیل عدم حمایتهای دولت و به دلیل افزایش قیمت هزینههای نهادهها و به خصوص انرژی در اثر طرح موسوم به هدفمندی یارانهها (که عملا طرح آزادسازی قیمتها بود) دچار ورشکستی شده و یا در آستانه ورشکستگی هستند.
کارگران نخستین قربانیان بحران در واحدهای صنعتی
با آنکه بنا بر آمارها، سهم مزد کارگران در واحدهای صنعتی تنها ۸ تا ۱۲ درصد قیمت تمام شده تولید کالا را شامل میشود، نخستین واکنش کارفرمایان در شرایط بحرانی واحد صنعتی، اخراج و یا تعدیل کارگران در پی پایان قراردادهای موقت است.
کارگران نخستین قربانیان شرایط بحرانی واحد صنعتی هستند که به بهانه کاهش هزینهها، از کارخود اخراج و یا با پایان قرارداد موقت، بیکار میشوند با این امید که در نهایت کارفرما بتواند از شرایط بحرانی عبور کرده و واحد صنعتی و تولیدی را سرپا نگه دارد.
این در حالی است که عدم پرداخت سهم تولید از محل درآمدهای هدفمندی یارانهها، بسیاری از کارخانهها و واحدهای صنعتی را تعطیل یا به مرز تعطیلی کشانده است و همین نشان میدهد بسیاری از وعدههای دولت مبنی بر حمایت از بخش تولید و صنعت کشور، در حد شعار مانده است.
هرچند بر هیچکس، از جمله کارگران بیکار پوشیده نیست که یکی از علتهای بحران تولید در شرایط حاضر، افزایش هزینههای دیگر بخشهای تولید از جمله مواد اولیه و حاملهای انرژی است اما این سئوال همچنان پابرجاست: چرا کارگران اخراج میشوند؟
گسترش تجمعات کارگری با وجود برخوردهای امنیتی- قضایی
علاوه بر خطر اخراج و بیکاری، حقوق و مطالبات معوقه نیز از جمله مشکلات شایع کارگران است. نصراله دریابیگی، دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، چندی پیش خبر داد برخی از کارگران نساجی مازندران ۱۸ ماه است که حقوق نگرفته اند.
علی غیاثی فعال کارگری در ایلام هم خبر داده که ۱۰۰۰ کارگر سد سیمره ایلام شش ماه حقوق معوقه طلب دارند. او با اعلام اینکه که این کارگران درآمد دیگری ندارند با دریافت نکردن شش ماه حقوق زندگیشان دچار مشکلات فراوانی شده است.
نکته قابل توجه در عدم پرداخت این کارگران دولتی بودن پروژه سد سیمره است که به گفته دبیر اجرایی خانه کارگر ایلام اعتبارات آن از محل اعتبارات کشوری تامین و پرداخت میشود.
با وجود مشکلات فراوانی که بر جامعه کارگری سایه افکنده، برای هر اعتراض و گلایه ای با تهدید به اخراج و بازداشت مواجه اند. برخوردهایی که در سالیان اخیر با اعتراضات صنفی کارگران صورت گرفته، موجب بازداشت و حبس برخی از آنها شده است.با این حال مواردی از بالاگرفتن اعتراضات کارگری و تجمع آنها شنیده می شود.
در تازهترین نمونه از این اعتراضات، کارگران مناطق هشت گانه شهرداری اهواز و هم چنین کارگران شرکت لوله سازی خوزستان در اعتراض به عدم پرداخت حقوق سه ماه گذشته و دیگر مطالبات صنفی خود مقابل استانداری خوزستان تجمع کردند. نام شرکت لولهسازی خوزستان در جریان دادگاه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی ایران نیز مطرح شده است.
چندی پیش نیز حدود ۸۰۰ تن از کارگران صنایع فلزی ایران در اعتراض به “۸ ماه عدم پرداخت دستمزد و حق بیمه معوق” مقابل وزارت صنایع تجمع کردند.
چنگیز اصلانی ، از فعالان کارگری در همدان می گوید: کارگران به جهت فقدان امنیت شغلی و ترس از اخراج قدرت اعتراض ندارند و ترس از دست دادن شغل باعث شده است اکثر کارگران در مقابل پایمال شدن حقوق صنفیشان سکوت کنند و نتوانند اعتراضی انجام دهند.
این تصویر کوچکی از بحران رو به گسترش جامعه کارگران ایرانی است که دوربین صداو سیما با چشم بستن به روی آن هم و غم خود را معطوف به آنچه بحران کارگری در آمریکا و انگلیس نامیده، جلب کرده است.
* بخش عمدهای از اطلاعات این گزارش، برگرفته از اخبار خبرگزاری کار ایران (ایلنا) است.
سالن ملاقات زندان اوین/ نقاشی از کاهن داشاب، فرزند بابک داشاب، پنج سال و نیمه از تهران
بابک داشاب دانش آموخته فلسفه غرب در مقطع کارشناسی از دانشگاه تبریز و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی است که در جریان حوادث عاشورای سال ۸۸ با یورش نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت شد و دوران بازجویی اش را در بند ۲ الف سپاه گذراند.
او در دوران بازجویی خود به شدت مورد شکنجه و آزار و اذیت روحی قرار گرفت، که به گفته خودش بارها شد که دیگر تصور نمیکرد بتواند زنده بماند. بابک داشاب در جلسه دوم دادگاه های نمایشی رسانه ای دستگیرشدگان عاشورا محاکمه شد که صحبت های وی به صورت گزینشی از صدا و سیمای پخش شد. قسمتی از صحبت هایش که هیچ گاه انعکاس پیدا نکرد قسم خوردن بابک به چشمان پسرش است که با این قسم اتهاماتش را نپذیرفت. آن روزها کاهن دو سال و نیمه بود.
وی در مرحله بدوی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد انجام جرایم علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به تحمل ۶سال حبس محکوم شده بود. رای که در مرحله تجدیدنظر به شعبه ۵۴ تجدیدنظر دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد ارجاع شد و نهایتا حکم صادره شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب از ۶ سال به ۵ سال کاهش یافت.
منبع: فیس بوک همسر فروغ اکبری، مادر کاهن
پدر یکی از قربانیان کهریزک اعلام کرد که سعید مرتضوی دادستان سابق تهران چند ماه قبل به اتهام معاونت در قتل مورد تفهیم اتهام قرار گرفته است.
عبدالحسین روح الامینی، پدر محسن روح الامینی از شهدای کهریزک، با اعلام اینکه «سعید مرتضوی با عنوان معاونت در قتل تفهیم اتهام شده است و ما هم منتظز تشکیل دادگاه هستیم» به فارس گفت: «این شخص جلب به دادرسی شده است و این جلب به دادرسی مربوط به قبل از عید و همچنین قبل از انتصاب وی در سمت ریاست سازمان تأمین اجتماعی بوده است.»
به گزارش کلمه، این خبر، به معنای آن است که سعید مرتضوی در مرحله دادسرا مجرم شناخته شده و باید به زودی پرونده وی با صدور کیفرخواست برای محاکمه در دادگاه ارسال شود. روح الامینی هم در همین مصاحبه خبر داده که «بازپرس پرونده هنوز تاریخی برای صدور کیفرخواست تعیین نکرده اما گفته که کار تمام شده است و فقط باید پرونده را به دادگاه کیفری استان تهران فرستاد… کیفرخواست تا هفته قبل صادر نشده بود اما در شرف صادر شدن است.»
روز قبل هم پدر محمد کامرانی، دیگر قربانی کهریزک، به خبرگزاری مهر گفته بود که مقامات قضایی به او وعده دادهاند کیفرخواست مرتضوی تا پایان خرداد و یا اوایل تیرماه صادر خواهد شد.
گفته میشود که علاوه بر "معاونت در قتل"، دو اتهام دیگر "نقض حقوق شهروندی" و "هتک حیثیت ناجا" هم به مرتضوی تفهیم شده است.
این تحولات جدید در پیگیری پرونده جنایت کهریزک در حالی است که این جنایت سه سال قبل به وقوع پیوسته، اما اکنون با بالا رفتن دعوای سیاسی بر سر مسئولیت مرتضوی در تامین اجتماعی و موفقیت دولت در فریب نمایندگان برای این منظور، متصدیان عدالت در دستگاه قضایی به فکر پیگرد متهمان این جنایت افتادهاند. زمان اعلام شده از سوی روح الامینی نیز درست به آغاز چالش ها بین دولت و مجلس در خصوص انتصاب مرتضوی به مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی برمیگردد.
علاوه بر سعید مرتضوی، حسن حداد و حیدری فرد نیز دو قاضی دیگری هستند که در پرونده کهریزک متهم شناخته شده اند. حیدری فرد چندی پیش به اتهام هفتتیرکشی در یک پمپ بنزین بازداشت شد و به تازگی برخی منابع خبری از کشف مواد مخدر و عتیقهجات در خودرو و منزل او در زمان بازداشت خبر دادهاند.
امام موسی صدر
بسم الله الرحمن الرحیم، والحمد لله رب العالمین . السلام علی سیدنا محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین.
این روزها مصادف است با اوایل ماه رجب. این ماه از ماههای مبارک است و به تعبیر خودمان این ماه موسم و فصل رحمت خدا و موسم عبادت است.
روز سهشنبه، طبق اطلاعات بنده ـتا الآنـ و طبق محاسبات شرعی، اولین روز ماه رجب بود. کسی از برادران هلال ماه را شب دوشنبه، یعنی یکشنبه شب دیده؟ کسی موفق به رؤیت هلال شده؟ در صورتی که نتوانیم هلال را رؤیت کنیم، همانطور که میدانید، بر اساس دستورهای شرعی، باید ماه قبلی را سی روز حساب کنیم و بنابراین، روز سهشنبه اول ماه است.
اما در فضیلت و عظمت این ماه سخن بسیار است. از قدیم این ماه موسم عمره به شمار میرفته. همانطور که میدانید، عمره از زمان حضرت ابراهیم(ع) که پایهگذار حج بود و مناسک آن را بر شمرد و مردم را به سوی حج دعوت کرد، وجود داشت. حج در دو موسم انجام میگیرد؛ یکی برای حج و عمره و دیگری برای عمره. همانطور که میدانید و مشرف شدهاید و یا إنشاءالله مشرّف خواهید شد، موسم حج اول ماه ذیالحجه است.
از آنجایی که موسم حج موسم بسیار باعظمتی بود، مردم از سراسر جزیرة عرب به قصد حج به مکه میرفتند، ولی در آن زمان جنگها و نزاعهای قبیلهای امنیت و آرامش را از عربستان سلب کرده بود، لذا قبایل توافق کردند که سه ماه در سال را حرام اعلام کنند: ذیالحجه که ایام حج بود، یک ماه قبل از آن و یک ماه بعد از آن. بدین ترتیب سه ماهِ ذیالقعده، یعنی ماهی که در آن به احترام حُجاج و زوار خانة خدا از جنگ و خونریزی دست میکشیدند و ذیالحجه، که ایام برگزاری مراسم حج بود و محرم الحرام که وقت بازگشتن حجاج به وطنهایشان بود، حرام اعلام شد. حرمت ماه رجب را هم که موسم عمره بود، نگهداشتند و آن را نیز حرام اعلام کردند؛ در این چهار ماه جنگ و خونریزی را ممنوع کردند. اسلام هم این روش را پسندید و تعداد ماهها را نزد خداوند دوازده و چهار ماه از آنها را حرام اعلام کرد.
بنابراین، ماه رجب پیش از اسلام و از زمان حضرت ابراهیم(ع) فصل عبادت بود و اسلام هم بر احترام و توجه به آن تأکید کرد، به ویژه اینکه در این ماه، مناسبات دینی زیادی وجود دارد. سیزدهم رجب مصادف است با ولادت امیرمؤمنان(ع). شکی نیست که ولادت امام(ع) با توجه به جایگاه آن حضرت و اهمیت او در حمایت از اسلام و پیامبر(ص)، تأثیر بسزایی در عظمت یافتن این ماه نزد خداوند دارد.
مناسبت دوم اتفاقی است که در اینجا به اسرا و معراج معروف است. «اسرا» یعنی سیر دادن. همانطور که میدانید، طبق تصریح قرآن خداوند پیامبر(ص) را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی برد. معراج هم یعنی عروج کردن به آسمان. کدام آسمان؟ البته منظور این افق و آسمانی نیست که بالای سر خود میبینیم؛ بلکه منظور مقام بلند و جایگاه رفیع است.
شکی نیست که سیر پیامبر(ص) از مکه تا قدس و از قدس به جاهای دیگری که برای ما معلوم نیست، سیر جسمی بود و هدف از آن این بود که خداوند آیات خود را به او نشان دهد. معراج هم اثر زیادی در زندگی پیامبر و در گسترش معرفت او داشت، برای اینکه در این شب چیزهایی از آیات خدا دید که از پیش ندیده بود. اگر توانستیم، انشاءالله بعداً در این باره از جنبة علمی و عقیدتی بحث خواهیم کرد.
مناسبت سومی که برای ما اهمیت دارد، ۲۷ رجب است، یعنی مبعث نبی اکرم(ص). ما معتقدیم که اولین روزی که پیامبر(ص) به پیامبری برگزیده شد، ۲۷ رجب بود. در خصوص جزئیات این مناسبت، در آینده باید بحثی بکنیم.
این مناسبات (اسرا و معراج و مبعث) بسیار باعظمت هستند و باید آنها را دائماً و بهویژه در این روزها زنده نگه داریم؛ روزهایی که در آنها احساس درد و اندوه و کوتاهی میکنیم، چرا که اسرا از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی بوده، ولی امروز از مسجد الاقصی خبری نیست؛ تبدیل شده به مرکز فساد و فحشا و انحراف و خرابکاری و توطئه. اینها همه باید ما را به حرکت و جنب و جوش وادار کند و عزممان را در زدودن این لکة ننگ از زندگی خودمان و از زندگی این نسل جزم کند. این شهر مقدس از صدها سال پیش در دست گذشتگان ما بوده؛ همانهایی که ما آنها را عقبمانده و بیسواد و بیچیز میدانیم. آنها زندگی سخت و دشواری داشتند، ولی توانستند قدس را حفظ کنند و آن را امروز به دست ما و نسل ما برسانند. امروز مسئولیت این کار بر عهدة ماست و از خداوند میخواهیم که ما را موفق بدارد تا وظیفة خودمان را در این زمینه انجام دهیم.
به این مناسبت (مبعث) حتماً جشن بزرگی برپا خواهیم کرد، بلکه با یاری خدا بتوانیم این روز را احیا و از برکات فراوان آن استفاده کنیم.
مناسبت دیگری که در این ماه پیشرو داریم، پانزدهم رجب است که روز زیارتی امام حسین(ع) است. از جمله مهمترین روزهای زیارتی امام حسین(ع) یکی اول رجب است و دیگری پانزدهم آن.
نمیخواهم به سادگی از این مناسبت رد شوم. زیارت امام حسین(ع) با پانزدهم رجب چه تناسبی دارد و چرا این روز، روز مخصوص زیارتی آن حضرت قرار داده شده است؟
آنچه از این تقارن به ذهن بنده میآید و شاید درست هم هست، این است که اگر در مورد روزهای زیارتی امام حسین(ع) بررسیای بکنیم، میبینیم که روز عرفه هم از روزهای زیارتی آن حضرت است و ثواب فراوانی دارد. میدانیم که روز عرفه روزی است که حج با آن شروع میشود، یعنی بعد از اتمام عمره حاجیها به عرفات میروند و حج با آن شروع میشود. حاجی لباس احرام میپوشد و آمادة حج میشود، ولی اولین کاری که باید انجام دهد، حتی قبل از نماز، این است که از ظهر تا غروب در عرفات بماند. این اولین عمل و اولین منسک از مناسک حج است. در این روز، زیارت امام حسین(ع) استحباب دارد و تأکید ویژهای بر آن شده است. چه تناسبی بین این دو وجود دارد؟
در ایام حج، یعنی در ماه ذیالحجه که مناسک حج شروع میشود، زیارت امام حسین(ع) مستحب است. در ایام مناسک عمره که از اول رجب شروع میشود و در نیمه رجب به اوج خودش میرسد، باز زیارت امام حسین(ع) مستحب است. این مسئله سرّ و علتی دارد و باید آن را پیدا کنیم و بفهمیم.
علت آن ارتباط عمیقی است که بین امام حسین(ع) و حج وجود دارد. این ارتباط از چند لحاظ مورد توجه است:
اولاً، میدانید که امام حسین(ع) از ماه شعبان تا هفتم ذیالحجه و هشتم آن، که یوم الترویه است، در مکه بود و در یوم الترویه که هشتم ذیالحجه است و همة حاجیها در مکه جمع میشوند، از مکه خارج شد. چرا؟ علت آن معلوم است. اولاً خود حضرت فرمود که یزید گروه مسلحی را به مکه فرستاده بود. اینها شمشیرهای خود را زیر لباس احرامشان مخفی کرده بودند و مأموریت قتل یا ترور حضرت را در حرم شریف بر عهده داشتند. ولی امام(ع) از ریخته شدن خونش در حرم شریف، هر چند مسبب آن یزید باشد، ابا داشت و نمیخواست حرمت کعبه با کشته شدنش در آنجا شکسته شود. مادام که میتوانست با خارج شدن از مکه از بروز این مشکل (ریخته شدن خون در کعبه) در میان مسلمانان جلوگیری کند، چنین کرد و از مسجد الحرام خارج شد تا هتک حرمت کعبه در آینده سنت نشود و روش حاکمان و ظالمان نگردد؛ برای اینکه وقتی پسر دختر پیامبر(ص) در کعبه کشته میشود، افراد عادی، دیگر جای خود دارند.
البته اشخاص دیگری بودند که در کعبه کشته شدند، مثل عبد الله بن زبیر، ولی بین مقام امام حسین(ع) و شخصیت عبد الله بن زبیر تفاوت زیادی بود، بهویژه اینکه اهداف و روش اعتراض و شیوة مبارزة هر یک با دیگری متفاوت بود.
امام حسین(ع) با اینکه اولاً پسر دختر رسول خدا(ص) بود و ثانیاً امام و راهنمای امت و راوی احادیث رسول خدا بود، سعی کرد از هتک حرمت کعبه جلوگیری کند؛ ولی کشته شدن عبد الله بن زبیر در کعبه هر چند بیحرمتی به آن بود، ولی تبدیل به روش و سنت نمیشد. هیچ کس به سبب کشته شدن عبد الله بن زبیر، آدم کشی در کعبه را سنت نمیکرد. اما امام حسین(ع) برای حفظ مقام و احترام کعبه از آن خارج شد.
ثانیاً، همانطور که میدانیم، امام حسین(ع) با انقلاب و اعتراض و شهادت خود، اسلام را حفظ کرد. اسلام اموی که آنان میخواستند، اسلام نبود، بلکه وسیلهای بود برای حکومت بر مردم، و الّا میان یزید که به اسم اسلام و پیامبر حکومت میکرد و دیگر حاکمان ظالم فرقی وجود نداشت. امویان اهل نماز که نبودند، به طور دسته جمعی شرابخواری میکردند، خون بیگناهان را میریختند و به نوامیس مردم تعرض میکردند. آیا فرقی بین یزید و دیگر حاکمان کافر و غیر مسلمان میبینید؟
پس اسلامی که یزید به کمک آن به کرسی خلافت تکیه زد، اسلام صوری است؛ پوستة اسلام است؛ اسلامی است که یزید برای بهقدرت رسیدن بر آن سوار شد و از آن سوءاستفاده کرد. این چه اسلامی است که دستمایة حکومت عدهای قرار میگیرد؟! مسلم است که این اسلامِ ظاهری است؛ اسلامی که مردم را از شهادت دروغ باز نمیدارد و از هتک نوامیس مردم و هتک حرمت خانة خدا و مباح کردن جان و مال و ناموس مردم مدینه به مدت سه روز و کشتار دهها و صدها تن از مردم به دست خلیفه جلوگیری نمیکند. این اسلام نیست. این تنها ظاهر اسلام است. اگر ما هم از اسلام دم بزنیم و عمل نکنیم، اسلام ما اسلام صوری است، فقط اسم اسلام است و اگر تعبیر درستی باشد، بتِ اسلام است.
بنابراین، اسلامی که یزید داشت، اسلام نبود و اگر حسین بن علی(ع) در مقابل انحطاطی که بعد از پیامبر(ص) شروع شد و تا زمان یزید ادامه داشت، سکوت میکرد، این انحطاط رفتهرفته بیشتر میشد و دیگر اثری از آن باقی نمیماند. حتی اسم اسلام هم از بین میرفت.
اما امام حسین(ع)، همانطور که بارها و بارها گفتهایم، با شهادت خود افکار عمومی مسلمانان را بیدار کرد و آنان را به حرکت درآورد و در قلبها و رگهایشان خونی تازه و سرشار از اخلاص و ایمان و عاطفه تزریق کرد. و بدین ترتیب بعد از شهادتش، انقلابها و قیامهایی شکل گرفت و مشکلاتی بر سر راه بنی امیه به وجود آمد تا بالاخره اساس حکومت آنان و اسلامشان به کلی برچیده شد.
پس امام حسین(ع) با شهادت خود اسلام را زنده کرد و به همین سبب است که پیامبر(ص) میفرماید: «حسینٌ مِنّی وَأنا مِن حُسَین.» (حسین از من است و من از حسین هستم.) چرا میفرماید من از حسینم؟ برای اینکه اسلام از حسین است و در نتیجة شهادت او اسلام دوباره متولد شد. و به همین سبب به امام حسین(ع) میگوییم: «ثار الله»، یعنی خدا خودش خونبهای حسین است. شهادت امام(ع)، اسلام را از خطر نابودی نجات داد و درخت رو به خشکی نهادة آن را آبیاری کرد.
در روایات آمده که کعبه قلب اسلام است: «لایَزالُ هذا الدّینُ قائِماً مادامَتِ الکَعبـَ‹.» (تا کعبه باقی است، این دین هم باقی است.) کعبه قلب اسلام و نشانة اسلام است و اسلام تا وقتی باقی است که کعبه مورد احترام و محل طواف مسلمانان باشد. امام حسین(ع) با شهادت خودش کعبه و اسلام را دوباره زنده کرد و این قلب را از ایستادن باز داشت و لبریز از خون و حرکت کرد.
پس بین امام حسین(ع) و حج رابطهای هست. امام حج یزید را ترک کرد تا در کربلا با خونش حج کند. کسانی که قصد ترور امام را داشتند، در زیر لباسهایشان اسلحه حمل میکردند و در حین حرکت میان صفا و مروه و طواف کعبه، به دنبال فرصتی بودند تا امام را به قتل برسانند، ولی امام این حج صوری و یزیدی را رها کرد تا حج حسینی به جای آورد؛ کشته شد تا حج حقیقی حفظ شود. پس رابطهای بین کعبه و امام حسین(ع) وجود دارد و به همین سبب هر زمانی که موسم حج و عمره است، ایام زیارتی امام حسین(ع) هم هست. برای اینکه او بود که این سنت و مناسک را حفظ کرد و حیات را دوباره به اسلام و کعبه بازگرداند.
این مناسبت، یعنی زیارت امام حسین(ع)، که گفتیم در اول و پانزدهم رجب مستحب است، به این سبب است که تأکید میکند اسلام صوری اسلام یزیدی است و اسلام واقعی اسلامی است که حج آن موجب وحدت مسلمانان و نمازش مانع از فحشا و منکر و روزهاش سپر آتش است؛ همانطور که در خطبة حضرت زهرا(س) خواندهایم. اسلامی که حسین(ع) جلودار آن است، اسلام حقیقی است. یزید به دنبال اسلام واقعی نیست، بلکه اسلام ظاهری را میخواهد تا بر مردم حکومت کند. اسلام هرگز با ذلت و حقارت و تسلیم در برابر مشکلات و ناامیدی از پیروزی و احساس ضعف در مقابل دشمن، جمع نمیشود، هرچند این دشمن، یزید و بزرگتر از یزید باشد.
اسلام واقعی اسلام حسین است و به همین سبب، زیارت با معرفت امام حسین(ع) برای حسینیها بالاتر از هزاران حجی است که یزیدیها به جا میآورند. این معنای آن است که میگویند زیارت امام حسین(ع) بالاتر از حج و عرفه است، و الا همة عزت و شرف او از اسلام است و امکان ندارد بالاتر از حج و اسلام باشد، زیرا همة عظمت او از اسلام و از حج است. بله، هزاران حج صوری با زیارت امام حسین(ع) برابری نمیکند، چون حج واقعی و اسلام حقیقی به دست او سیراب شد و رشد کرد و حیات خود را دوباره پیدا کرد.
ماه رجب ماه با برکت و زمان این اعمال (زیارت امام حسین(ع) و عمره و…) است و شکی نیست که زنده نگه داشتن این ماه، بازگشتی است به سوی خدا. باید در این ایام توجه داشته و هوشیار باشیم و از آن برای زندگی ظاهری و یزیدیمان درس بگیریم. این شعارها و این روزهها در این ماه، ما را برای درک واقعی این معانی آماده میکند و از این ماه موسمی عظیم و مناسبتی برای بازگشت به سوی خداوند میسازد.
در حدیث شریفی آمده که در روز قیامت ندا میدهند: «أین الرجبیون؟» یعنی کجایند کسانی که ماه رجب را محترم شمردند و روزههایش را روزه گرفتند و مناسبتهای آن را همراه با درک و شعور برپا کردند و از آن برای زندگی سعادتمندانه و اسلامی و پاک و عزتمندانه و حسینگونه توشة کافی برگرفتند؟ اعمال زیادی در این ماه وارد شده است که امیدواریم توفیق انجام دادن آنها را پیدا کنیم.
برادران من! این گرفتاری و بحرانی که در این ماههای مبارک، گریبان ما را گرفته، نتیجة کنار گذاشتن اسلام در عرصههای مختلف زندگی است؛ یعنی اسلام در هیچ یک از شئون زندگیمان وارد نشده است. اینطور نیست که فقط احکام اسلامی به طور کلی در جوامع ما فراموش شده، اینطور نیست که فقط امر به معروف و نهی از منکر دچار تغییر و تحریف شده است، بلکه شعایر دینی هم کمکم از بین میروند و فراموش میشوند. روز جمعه تبدیل شده به روز یکشنبه و آن را آنطور که باید گرامی نمیداریم. ما میتوانیم روز جمعه را مثل اهالی خوب این شهر با تعطیل کردن آن و بستن مغازهها زنده کنیم. این آیین بزرگی است که باید آن را حفظ کنیم، حداقل چیزهایی را که از این شعایر باقی مانده است، باید در این ماههای قمری زنده کنیم.
باید کمکم به فرزندانمان یاد بدهیم که چه وقت ماه رجب است و چه وقت ماه شعبان. چه بسا این را هم ندانند. باید این شعایر را که درون خودشان معانی بلندی دارند، زنده کنیم. یعنی امروز قرآن کریم، فقط این ورق و جلد نیست، بلکه درون این ورق و جلد، معانی بلندی هست و اگر از این قرآن نگهداری کنیم، امید هست که در مسیر آن قرار بگیریم. ماه رجب و شعبان هم دقیقاً همینطور است. باید در مورد این دو ماه و مناسبتهای آن دو به فرزندانمان تعلیم بدهیم. خیلی از آنها دوازده امام را نمیشناسند و اسامی پیامبران را نمیدانند و با این جور مسائل بیگانهاند.
من وقتی با شما صحبت میکنم، مخاطبان خودم را مؤمن فرض میکنم و فرزندانتان هم انشاءالله با اسامی ائمه و اصول و فروع دین آشنا هستند. حتی بعضی از شما با شعایر دینی هم آشنایید؛ روز جمعه را با پوشیدن لباس پاکیزه زنده نگه میدارید و آن را عید میگیرید و شادی میکنید؛ در نماز جماعت حاضر میشوید و در این مناسبتها حضور چشمگیر دارید.
در ماه رجب باید فرزندانمان این چیزها را از رفتار و اخلاق و تهذیب و نماز و روزة ما یاد بگیرند. شکی نیست که کسی که این ماه را زنده نگه میدارد، در واقع شعایر خدا را بزرگ میشمارد و بزرگ داشتن شعایر خدا از نشانههای تقوای واقعی است.
از خداوند میخواهیم که ما را بر بزرگ داشتن این ماه مبارک، که طبق برخی از احادیث شریف، ماه امیرمؤمنان(ع) است، موفق بدارد. به هر حال ماه مبارکی است و همانطور که گفتم، در آن روزها و مناسبتهای زیادی هست. احیا کردن این ماه و نماز و دعا از بهترین اعمال است. یکی از بهترین اعمال، این دعایی است که شنیدهاید و بعد از نماز خوانده میشود. این دعا از بهترین ادعیه و از پرمعناترینِ آنهاست. دوباره این دعا را با توجه بخوانیم:
«أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. یا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَیرٍ؛ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرٍّ؛ یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیلِ؛ یا مَن یُعطی مَن سَألَهُ؛ یا مَن یُعطی مَن لَم یَسألهُ؛ وَمَن لَم یَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَرَحمَـ‹ً؛ أعطِنی بِمَسألَتی إیّاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَجَمیعَ خَیرِ الآخِرَ›ِ. وَاصرِف عَنّی بِمَسألَتی إیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَشَرِّ الآخِرَ›ِ. فَإنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما أعطَیتَ. وَزِدنی مِن فَضلِکَ یا کَریمُ یا ذَالجَلالِ وَالإکرامِ یا ذَالنَّعماءِ وَالجودِ یا ذَالمَنِّ وَالطَّولِ حَرِّم شَیبَتی عَلی النّارِ.»
(به خدا پناه میبرم از شر شیطان رانده شده. به نام خدای بخشایندة مهربان. ای کسی که در هر امر خیری به تو امید دارم؛ و در امان هستم از هر نوع شر و بدیِ ناشی از خشم و غضب او؛ ای آن که در مقابل اعمال اندک و ناچیز ما پاداش بسیار عطا میکنی؛ ای کسی که به هر نیازمند و محتاجی عطا میکنی؛ ای که عطا میکنی به کسی که تو را نمیخواند و از تو چیزی نمیخواهد و تو را نمیشناسد که صاحب عطوفت و رحمت هستی؛ عطا کن به من در مقابل خواهش و خواستهام همة خیر دنیا و همة خیر آخرت را. و دور کن از من بنا بر خواسته و خواهشم جمیع شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را. زیرا هر چقدر عطا کنی، (از خزانة فضل و کرامت) کاسته نمیشود. و بیفزا بر من از فضل و بخشش، ای صاحب نعمتها و جود و بخشش، ای کسی که بر ما منت میگذاری و ای بلندمرتبة سخاوتمند، آتش جهنم را بر موی سفید من حرام گردان.)
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته
عاطفه نبوی، فعال دانشجویی و اولین زندانی سیاسی زن بعد از انتخابات سال ۸۸ ساعتی پیش با پایان دوره ی حبس خود، از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، عاطفه نبوی دانشجوی کارشناسی ارشد و محروم از تحصیل اولین زنی بود که پس از انتخابات و به بهانه شرکت در راهپیمایی مردمی ۲۵ خرداد به همراه پسر عمویش ضیاالدین نبوی و شش نفر دیگر از دوستانش در منزل بازداشت شد.
این فعال دانشجویی در این سه سال حتی از حق یک روز مرخصی نیز محروم بود، و این رفتار غیر قانونی در حالی انجام می گرفت که یک سال از این ایام را همسر وی نیز در زندان به سر برده است.
او پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و به مدت ۹۵ روز در این بند و در سلولهای انفرادی زیر فشارهای جسمی و روحی به سر برد. عاطفه نبوی در آذر ماه ۱۳۸۸ از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی «قمی» به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۸۹ نبوی همراه به دیگر زندانیان زن سیاسی زن زندان اوین به بند متادون این زندان که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد.
این بند که محل نگهداری مجرمان خطرناک از جمله معتادین به مواد مخدر است سالنی در بسته در حدود ۳۰ الی ۳۵ متر دارد که زندانیان در آن از هوای آزاد در طول روز کمتر از یک ساعت میتوانند استفاده کنند که البته پس از مدتی تمامی زندانیان سیاسی زن اوین به بند دیگری منتقل شدند. در تاریخ ۲۴ بهمن ماه ۱۳۸۹ همسر وی علی نبوی نیز به خاطر اجرای حکم دو سال زندان خود بازداشت و به زندان منتقل شد.
نسرین ستوده وکیل عاطفه نبوی در این زمینه گفته بود: «در پرونده عاطفه نبوی، نکته مشخص این است که تمام بازجوییهای وی و اساسا اتهامی که به او وارد شده، به دلیل نسبتهای فامیلیاش بوده است. یعنی بیشتر سوال های بازجویی در مورد فعالیت های عموی عاطفه در خارج از کشور بوده، ضمن اینکه عاطفه هیچ اعترافی در پرونده نداشته است. محاکمه فرد و نسبت دادن اتهامی به او تنها بر مبنای نسبتهای فامیلی، با اصل" شخصی بودن جرم و مجازات که در قوانین تمام کشورهای دنیا وجود دارد، در تناقض است." نسرین ستوده همچنین گفت: «تنها مورد اتهامی در پرونده موکلم که دادگاه میتواند آن را مبنای صدور حکم قرار دهد، شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد است که در آن راهپیمایی حدود چهارمیلیون نفر شرکت کردهاند، ضمن اینکه طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این راهپیمایی غیرقانونی نبوده است."
عاطفه نبوی سال گذشته در یادداشتی به بهانه سالروز تولدش از تجربههای تلخ زندان یاد کرده و در عین حال از صیقل خوردن و خالص شدن جان زندانی بر اثر این رنجها گفته بود: “بیش از دو سال از انتخاباتی که محصول آن چیزی جز صدها سال حکم زندان و… برای فرزندان این سرزمین نبوده گذشت و حال من به عنوان قدیمیترین زندانی زن انتخابات در آستانهی سیامین سال زندگیام و سومین سال حبسام بدون مرخصی، ملاقات حضوری و تلفن در حال پرداختن هزینهی اعتراضی هستم که برتابیده نشد و از سوی کسانی که ابزار قدرت را در دست دارند تحمل نشد… تجربه اینجا چیزی نیست که برای کسی آرزویش را بکنی اما از ادغام رنجها و شورهای نهفته در این جانهای مشتاق اکسیری ساخته میشود که به غیر از آن که جان را میفرساید آن را صیقلی میدهد و آن را خالص میکند و اینگونه است که در اینجا سی ساله میشوی…”
میرحسین موسوی: ” دروغ به مشخصهای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شده و زشتترین بداخلاقیها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی می گردد.”
کلمه: پس از سه سال و در آستانه سومین سالگرد جنبش سبز مردم ایران، ضرغامی منتصب رهبری در صداو سیما به یک طرفه بودن این رسانه ملی در طول اعتراضات مردمی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری اعتراف می کند و می گوید که برای آرام کردن اوضاع چنین اقدامی را انجام می داده است.
وی نمی گوید در حالی که مسئولیت امنیت و انتظامات کشور نهادهای دیگری هستند و صداو سیما بر اساس اصل یکصد و هفتاد و پنجم باید با رعایت آزادی بیان به نشر افکار مختلف با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور بپردازد، چرا میلیون ها ایرانی را از حق مسلم خود محروم کرده است.
رئیس سازمان صداوسیما با بیان اینکه اصلی ترین کار ما عادی سازی شرایط بود، به یکسو نگری این رسانه در جریان پس از انتخابات اعتراف کرد و گفت: مصاحبه هایی با مردم صورت می گرفت که آنها عمل فتنه گران را تقبیح می کردند و این به عادی شدن شرایط کمک می کرد!!
او نمی گوید که چرا از یکی از این همه مردمی که در خیابان ها حضور داشتند، مصاحبه ای پخش نشد.
ضرغامی با ادعای اینکه گفت وگوهای تلویزیونی و مصاحبه های زیادی در این خصوص صورت گرفت، گفت: من شخصا با سران فتنه گفت وگو کردم و به آنها گفتم شما هم بیایید و گفت وگو کنید اما آنها می خواستند یک طرفه بیایند و بیانیه بخوانند، از طرفی برخی از آقایان هم نیامدند و می خواستند ببینند در آینده چه می شود و بخشی هم که مخالف فتنه بودند، برای صحبت کردن شرط می گذاشتند و می خواستند بسیار تند صحبت کنند.
این رییس انتصابی صدا و سیما نمی گوید که مصاحبه های یک طرفه و نادیده گرفتن حق همان ۱۳ میلیونی که ادعا می کنند، را چگونه تضییع کرده و چگونه باعث شده است که بخش وسیعی از جامعه هیچگونه سهمی از صدا و سیمای ملی نداشته باشند و آن را در حد یک رسانه قبیله ای و قومی نازل کرده است.
این سردار که سال هاست کرسی ریاست صدا و سیما را به تسخیر خود در آورده است، پیش از این ادعا کرده بود که “اما درباره حضور آقایان موسوی و کروبی در تلویزیون در شرایط فعلی باید بگویم ماهها قبل از برگزاری انتخابات امکانات و ظرفیتهای مفصلی را در اختیار هر چهار نامزد قرار دادیم. دو سه روز پس از انتخابات ملاقاتی با مهندس موسوی داشتم. در آن ملاقات به ایشان گفتم شما با استفاده از برنامههای تبلیغی مفصل سازمان در آن چند ماه چه جایگاهی در کشور به دست آوردید و اینکه ۱۳ میلیون رایی که آوردید بسیار بالا و قابل توجه است. پس قدر بدانید و با پذیرش قواعد بازی و دموکراسی در صحنه رقابت سیاسی حضور پیدا کنید و ما نیز این آمادگی را داریم که این همکاری را با شما داشته باشیم”.
کسی از قواعد بازی سخن می گوید که آوازه سریال های ساخته و پرداخته توهمات خود و دوستانش چون هویت و چراغ و بیست و سی و …. سال هاست آرامش را از کشور ربوده و اتهام زنی های بی مورد و دروغ شان زمینه مهاجرت میلیون ها ایرانی را فراهم کرده است.
او اقبال عمومی مردم به میرحسین موسوی نخست وزیر محبوب امام را فراموش می کند و یادش می رود صدا وسیمای ضرغامی در طول زمان تبلیغات انتخاباتی با همه قوا در اختیار احمدی نژاد و تیمش بود و با اعلام زودرس نتایج انتخابات به تنش در جامعه دامن زد.
این رییس انتصابی صدا و سیما به همین هم بسنده نکرده و گفته بود: ایشان توانایی کنترل اغتشاشاتی را که به دلیل انتشار بیانیههای ایشان در تهران رخ داد، نداشتند. در همان شب اول که حوادث شروع شد تعداد زیادی کشته شدند. اگر این مساله را که در چند خیابان و منطقه مشخص رخ داد به صورت عمومی در شبکههای سراسری مطرح میکردیم، چه پیامی میتوانست داشته باشد؟ توزیع این ناپایداری در سراسر کشور برای آنهایی که رای دادند و از نتیجه رای خود راضی بودند و با شادابی در انتخابات شرکت کرده بودند و حماسهای بزرگ خلق کرده بودند، چه پیامی دارد؟ بنابراین به هیچ وجه دلیل و منطق مناسبی نبود که چون آزادی بیان هست ما هم بیاییم و با مردم چنین حرف بزنیم.
او نمی گوید کسی که توانایی دارد با یک بلند گوی دستی میلیون ها شهروند را که از میدان امام حسین تا میدان آزادی تجمع کرده اند را به سکوت و آرامش فرا بخواند، نخواهد توانست از یک رسانه ملی با صدایی رساتر مردم را به آرامش بخواند!!
ضرغامی نمی گوید که عامل این عدم آرامش چه کسی بوده است؟ بیانیه قانونی و هدفمند میرحسین موسوی یا سخنان و تحریکات کسانی که خود را حامی ” نظام” می دانند و برای این قدرت چند روزه بر همه چیز پشت پا زده و چشم به همه واقعیات بسته اند؟
او که از آزادی بیان فقط همین می داند که رسانه ملی را در خدمت “قبیله” خود قرار دهد، مدعی شده بود که این امر با هیچ منطقی مناسب نیست!! منطقی که آقای ضرغامی و دوستانش پیرو ی می کنند با منطقی که آزاد مردان و آزاد زنان دنبال می کنند، تفاوت اساسی دارد.
ضرغامی حافظه تاریخی ندارد که به یاد بیاورد آنجا که میرحسین موسوی متواضعانه و دردمندانه توصیه کرد “برای برقراری آرامش در خیابان ها مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی امکان تجمع های مسالمت آمیز را نه تنها فراهم کنند، بلکه چنین گردهم آیی هایی را تشویق کنند وصدا و سیما را از قید بدگویی ها و یک طرفه عمل کردن ها رها سازند. بگذارند صداها قبل از آن که به فریاد تبدیل شود به صورت استدلال و مجادله احسن در این رسانه جاری، تصحیح و تعدیل گردد.”
ضرغامی که سابقه جعل سخنان امام خمینی را هم در پرونده خود دارد، سپس اینگونه ابراز عقیده کرد: “شخصا به خاطر علاقهای که به آقای کروبی دارم، آنقدر آقای کروبی را نشان دادیم که بارها خودشان و نزدیکانشان میگفتند این کار خوبی نیست. شاید نسبت حضور آقای کروبی و همفکران شان به بیش از ۱۰ برابر برسد. فکر میکنم بیش از هر کسی ایشان در تلویزیون حضور داشتند. اگر این آقایان بحث ایجاد ثبات و پایداری و حفظ قواعد امروز و این چند ماهه دموکراسی کشور را رعایت کنند- که باید مبتنی بر مصالح کشور باشد- و از این مرحله بگذریم مشکل خاصی برای حضور آنها نداریم.”
سیدعزت الله ضرغامی رئیس سازمان صداوسیما که ید طولایی در بر هم زدن آرامش و امنیت کشور در پرونده خود دارد، در همایش امنیت پایدار که به همت دانشگاه جامع امام حسین(ع) برگزار شد، همچنین ادعا کرد: امنیتی کردن اموری که امنیتی نیست، خود باعث از بین بردن امنیت پایدار می شود.
وی در طول اعتراضات قانونی مردم در جریان پس از انتخابات مهندسی شده انتخابات ۸۸ یا سیاه نمایی و وارونه کردن واقعیات ها، به خشونت و امنیتی شده فضای جامعه کمک شایانی کرد، اینک پس از سه سال مدعی می شود که یکی از بهترین پایلوت های بررسی این موضوع فتنه ۸۸ است. حادثه فتنه در اوج قدرتمندی نظام و مشارکت بالای مردم ناگهان اتفاق می افتد و خیلی ها را غافلگیر می کند.
این رییس انتصابی صدا و سیما که طی سه سال گذشته با جعل اخبار و واقعیات منجر به بی اعتمادی بخش وسیعی از جامعه شده است، با فراموش کردن عملکرد خود در طی ماه های پس از انتخابات می گوید: بخشی از کار مقابله با فتنه جمع کردن کف خیابان ها بود که توسط نهادهای امنیتی انجام می شد و در کنار آن باید بر روی افکار عمومی کار بسیار وسیعی انجام می شد.
وی پس از سه سال اعتراف می کند که از رهبری دستور مستقیم می گرفته و می افزاید: رهبری در آن زمان از ما خواستند که جداسازی کنیم و نشان دهیم افرادی که الان در کف خیابان ها امنیت را برهم می زنند، غیر از ۱۳میلیونی هستند که به جریان مقابل رای دادند.
ضرغامی نمی گوید جعل واقعیت حضور سبز مردم در خیابان های شهر با چه منطقی اجرا شده است و او و همراهانش چگونه با قلب حقیقت، و عدم اطلاع رسانی درست و منصفانه مردم را به سمت رسانه های خارجی هدایت کردند.
رئیس سازمان صداوسیما با بیان اینکه اصلی ترین کار ما عادی سازی شرایط بود، به یکسو نگری این رسانه در جریان پس از انتخابات اعتراف کرد و گفت: مصاحبه هایی با مردم صورت می گرفت که آنها عمل فتنه گران را تقبیح می کردند و این به عادی شدن شرایط کمک می کرد!!
او نمی گوید که چرا از یکی از این همه مردمی که در خیابان ها حضور داشتند، مصاحبه ای پخش نشد.
ضرغامی در ادامه ادعا کرد: همین طور در چهار سال پیش و ایام عید که آمریکا تبلیغات فراوانی برای حمله به ایران می کرد، ما در جهت خنثی سازی آن گزارش هایی از عادی بودن شرایط در ایران و خرید شب عید مردم پخش می کردیم که این خودش یک کار امنیتی بود.
این در حالی است که تظاهرات مردم در روز ۲۵ بهمن که به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی انجام شد، را او و وزیر اطلاعات منصوب رهبری، حضور مردم در خیابان برای خرید نوروز خواندند.
و چه شایسته گفت میردربند که “و مظلومتر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام میبرند و اندک به آن عمل میشود. چه بسیار که دین را سرند میکنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی میسپارند و سلیقهها و مصلحتهای خود را متن اسلام مینامند، تا جایی که دروغ به مشخصهای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشتترین بداخلاقیها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد.”
کلمه: روزگاری نه چندان دور در این دیار مردی خود و همراهانش را ملی مذهبی خواند. دلش برای اسلام و ایران می تپید و فرزندانش را نیز بر همین ایمان و آرمان پرورش داد.
همراه مردم بود و ماند در تمام سختی های روزگار، قبل و بعد از انقلاب و در تمام دشواری های دهه های اخیر تاریخ ایران. اما در تمام این دوران، آنچنان اخلاقی و انسانی زیست و عمل کرد که تا آخر عمر حتی مخالفان منصفش نیز به او احترام می گذاشتند.
چرخ روزگار چرخید و روزها و سال ها آمدند و رفتند و او همچنان در حال مبارزه بود. حتی به خاطر انتشار نشریهای که یکسره دغدغههای او و دوستان ملی- مذهبیاش برای «ایران فردا» بود، محاکمهاش کردند.
اما از پا ننشست و همچنان به مبارزات سیاسیاش ادامه داد. تا آنکه مغضوب خاص رأس جریان ضد اصلاحات قرار گرفت و برای دورهای طولانی و دشوار، زندانی شد. زندان سال های دهه هشتاد و جفاهای جنایت باری که بازجوهای سپاه بر این پیرمرد وطن دوست روا داشتند، کمر او را شکست.
پدر پیرش را که از دست داد، موهایش هم کاملا سفید شده بود. در تشیع دکتر یدالله سحابی، مردم بسیاری همراهیاش کردند. اما او همچنان تنها بود. هرچند، نمیدانست که روزی تشییع خود او چه مصیبتبار خواهد بود.
پیرمرد حتی در این روزها هم ورد زبانش ایران بود و ایران. غم دین داشت و غصه میهن، و هرجا می نشست از این دردها و دغدغه ها می گفت. از لزوم حفظ تمامیت ارضی و از خطر فروپاشی ملی.
او غصه می خورد و رنج می برد از اینکه دهه ها مبارزه و تلاش را با نتیجه ای تا این حد ناگوار و ناخواسته رو به رو می دید.
دخترش هاله اما پر شور و نشاط، همچنان در راه آرمان های پدر به تکاپو مشغول بود.
در روزهای درد، رنجور اما ایستاده..
قرآن پژوه بود و فعال مدنی. دغدغه حقوق زنان داشت و برای آزادی و آگاهی ایرانیان همیشه در تلاش بود.
آرمانش هم به ایران محدود نبود. تا جایی که با همه سوء استفاده ها باز حاضر بود چفیهی نماد فلسطین بر روی دوشش بیندازد و مقابل دفتر سازمان ملل، حقوق مظلومان فلسطین فریاد بزند.
و یا برای اعتراض به کشتار مردم غزه، به همراه مادران صلح در تجمع اعتراضی در برابر سفارت فلسطین در تهران حاضر می شد، حتی به بهای آنکه مورد حمله لباس شخصی ها قرار گیرند.
امید پدر، هاله بود و صدها دیگر چون او، که هنوز سختی های حبس و سرکوب از امیدشان نکاسته و از پا نینداخته یود.
غصه ملت و مذهب عاقبت با بیماری جسمی همدست شد تا پیرمرد را از پا در آورد. چه بد که او روزهای تلخ پس از ۸۸ را دید، اما چه خوب که روزهای تلختر بعد از پرواز خود را ندید.
عصر روز ۱۰ خرداد ۹۰ بود. دختر بالای پیکر پدر نشسته بود و قرآن می خواند. روحش اما گویی تاب دوری نداشت، و شاید به همین خاطر بود که …
فردا که رسید، در مراسم تشییع جنازه پدر، آرام و بی صدا جلوی تشییع کنندگان می رفت. تنها جرمش این بود که همانند عزت در تشییع یدالله، هاله هم میخواست عکس پدر را در دست بگیرد. همین و دیگر هیچ. اما ماموری عکس را از او ربود، او اعتراض کرد و مامور با ضربه ای به سینه او کوفت و هاله نقش زمین شد. ازدحام و دکتر و ماشین و بیمارستان و … هاله به عزت پیوسته بود.
ایران گریست آن روز. باورکردنی نبود مرگی اینچنین مظلومانه. لطف الله میثمی که شهادت صدها دوست و مبارز همچون خود را در دهههای گذشته دیده بود، فریاد برآورد که در عمرش با صحنهای اینچنین مظلومانه مواجه نبوده و است. دکتر شامخی بر جنازه ی همسرش هاله، شاید به عمق فاجعه ای می اندیشید که اینچنین ناگهان او و بسیاری از ایرانیان را داغدار کرد.
دیگر یاران ملی مذهبی نیز همینطور. آنها هم اگرچه رنج کم ندیده بودند، اما این بار با فاجعه ای بی سابقه مواجه بودند. بر مزار پدر نشسته بودند و نمیدانستند بر غم از دست دادن پدر افسوس بخورند یا دختر.
آن شب تاریخ جلوی همه آشکار شد. حکومت پس از این ظلم بزرگ، حتی اجازه نداد دفن هاله سحابی به فردا موکول شود. داستان شهادت حضرت زهرا (س) و دفن شبانه، اینک جلوی چشم جمعی از پیروانش تکرار شده بود. باورکردنی نبود، هنوز هم نیست …
هاله در آغوش سرد خاک، تن به آرامش ابدی سپرد.
شمع ها یکی یکی روشن شدند اما بر شب بی فروغ و ظلمت قبرستان اثری نداشتند.
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه..
هاله به عزت پیوست و داغی تازه را بر جان ایران دوستان زد. تقدیر ظالمانه خانه ی آنها را بی فروغ کرد، اما “ایران” با نور دل ها و فروغ صبرها همچنان روشن است.
بدین سان در شبی غم انگیز، هاله را با عزت در زیر خاک گذاشتند.
سحابی ها رفتند اما رویش ناگزیر جوانه ها قانون طبیعت است.
و حالا هاله کنار پدر آرام گرفته است.
زمستان سرد ایران زمین اما هنوز ادامه دارد و نامه ای که عزت ایران برای جوانان وطنش نوشت، هنوز وصف حال ناخوش این دیار است. دعای او در آخر این رنجنامه اما مستجاب شد و خدا از زیستن در سرزمینی که هنوز در چنگ ظالمان است، نجاتش داد.
محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که به تازگی به اعتصاب غذای خود پایان داده است در نامه ای به حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی در بند ۳۵۰ اوین که از روز شنبه دست به اعتصاب غذا زده، درخواست کرده که با توجه به وضعیت خطر جسمی اش به اعتصاب غذای خود پایان دهد.
به گزارش کلمه، معتمدنیا، مشاور ویژه شهیدان رجایی و باهنر که هم اکنون به دلیل مشکلات به وجود آمده در اثر اعتصاب غذا در بیمارستان بستری شده است در نامه ی خود به مسئولان هشدار داده است که اگر به درخواست های سیدحسین رونقی بیتوجهی شود، وی و تعداد دیگری از زندان در همراهی با این جوان دربند دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی از روز شنبه ۶ خرداد در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان … دست به اعتصاب غذا زده است.
این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
متن کامل نامه ی محمدرضا معتمدنیا به حسین رونقی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ (غافر ۲۱)
آیا در زمین سیر و سفر نکرده اید که بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند چگونه بوده است. آنان از ایشان در روی زمین پرتوان تر و پر اثر تر بوده اند، که خداوند آنان را به گناهانشان فرو گرفت، و در برابر خداوند و عذابش مدافعی نداشتند.
حسین جان
دیدن چهره معصومت و روایت مظلومیتت، دل هر انسانی را به درد می آورد. غیر از اینکه اظهار تاسف کنم بر آنچه بر تو به نام اسلام رفته و سر به زیر اندازم فریاد برآورم که حسین جان تو خود بهتر می دانی که اسلام اموی و سیره نبوی تا چه میزان فاصله دارند و فریاد برآوری که هر چقدر هم ظالمان اموی ستمگری های خویش را با عمامه و منبر پیامبر بیاراستند و توجیه کردند باز تاریخ چهره آنها را رسوا کرده و می کند.
من به عنوان کوچکترین عضو خانواده زندانیان سبز از عمل و درخواست های تو پشتیبانی قاطع خود را اعلام نموده و فریاد بر می آورم که انحصار طلبان و ظالمان بدانند بر اساس فرمان و دستورات ذات باری تعالی تا خون در رگ ها و جان در کالبدمان نقش دارد قاطع و محکم از حریم انقلاب و راه حضرت امام ایستاده و دفاع خواهیم کرد و از مجتهد مسلمان حضرت آیت الله صانعی و رهبران دلاور سبزمان جناب آقای مهندس موسوی و همسر دانشمندش خانم رهنورد و روحانی آزاده جناب کروبی قاطعانه دفاع خواهیم کرد.
حسین جان، پزشکان وضعیت کلیه های تو را وخیم و غیر قابل پیش بینی تشخیص داده اند بصورتی که حتی امکان تخلیه یکی از دو کلیه ات وجود دارد و وضع کلیه ی دیگرت نیز چندان مشخص نیست.
حسین جان در مقابل اراده و شجاعت و عشقت به مردم و کشورت سر تعظیم فرود آورده و می دانم که مطلع هستی اعتصاب تو سلامتیت را بیش از پیش دچار مخاطره کرده و یقینا زندگی و حیاتت را در معرض تهدید قرار خواهد داد.
اینجانب با توجه به وضع خطرناک پیش آمده به مسولان هشدار می دهم چنانچه هر چه سریعتر نسبت به وضعیت این فرزند زهرا، این دلاور کشور رسیدگی نشود مجبور خواهم شد و با این فرزند شجاعم با وجود وضعیت بد جسمانیم همراهی کنم و مجددا دست به اعتصاب غذا بزنم تا به حسینم و جوانان پاکی نظیر او ثابت کنم که علیه مظالم موجود که مطمئنا شنیدن آن پشت هر انسان هشیار و آزاده و دردمندی را می لرزاند فریاد برآورده و به همه آزادگان و شجاعان و فرزندان دلبند ایران زمینم اعلام می کنم که این حرکات با اسم اسلام و با نثر دستورات قرآن و عترت کاملا در تعارض است.
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (شعرا ۸۳) – پروردگارا به من جکمت ببخش و مرا به شایستگانت به پیوند.
حسین من، این دلاور ایران زمین یک نمونه از میان ده ها نمونه ای است که پس از انتخابات خرداد ۸۸ اسیر کینه توزی سردمداران جور و ستم و جباران تاریخ قرار گرفت و طی این سه سال چه ها به روز قرزندان پام و دلاورد و حف جوی این مرز و بوم نیاوردند و چه سرکوب ها و فشارهایی که آزادکان این مرز و بوم دلاور خیز و پاک نهاد را نشانه نرفتند و خدف شود خود را قرار ندادند.
اینجانب بار دیگر ضمن حمایت از حسین این اولاد زهرا، هشدار می دهم ادامه اعتصاب غذای حسین حمایت من و عده دیگری از زندانیان را به همراه داشته و مسلما در صورت عدم پیگیری به درخواست های این دلاور ایران زمین، اولاد ستارخان و باقرهان بزودی او را همراهی خواهیم کرد. همراهان سید پاک و شجاع و دلاور ایران زمین و اولاد زهرا جناب آقای مهندس موسوی و همچنین همسر با وفای این دلاور پاک نهاد سرکار خانم دکتر رهنورد و روحانی شجاع جناب آقای کروبی منتظر آزادی بزرگانشان نشسته اند.
یا حسین میر حسین
محمدرضا معتمدنیا
بند ۳۵۰ زندان اوین
روزشمار اعتصاب:
نامه حسین رونقی به آرش صادقی: برادری و آزادگیات بر من عیان شده است؛ به اعتصاب غذایت پایان بده
حمایت ۹۰۰ فعال مدنی از حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی
طرح سبز/ سیدحسین رونقی در اعتصاب غذا
نامه سیدحسین رونقی ملکی به آیتالله خامنهای: حکومت با کفر میماند ولی با ظلم دوامی نخواهد داشت
اعلام اعتصاب غذای اعتراضی حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی
اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران با حضور در حسینیه جماران در حضور سیدحسن خمینی یادگار گرانقدر حضرت امام با آرمان های امام راحل تجدید بیعت کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، در این مراسم علاوه بر سخنرانی یادگار امام، دکتر ظفرقندی دبیر انجمن اسلامی جامعه پزشکان و دکتر حاضری دبیر انجمن اسلامی مدرسین، درباره رابطه امام با دانشگاهیان و روشنفکران سخنرانی کردند.
ظفرقندی: باید مقابل این تخریب ها ایستاد
دکتر محمدرضا ظفرقندی دبیرکل انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران در این دیدار با اشاره به خاطره انگیز بودن حسینیه جماران گفت: امام انقلاب بزرگی را هدایت کردند از یک رژیمی که بسیار ظالم و بسیار فاسد بود ملت را رها کردند و هشت سال جنگ را با کمک جوانان هدایت کردند. حداقل وظیفه ای که ما به ویژه در ایام سالگرد داریم این است که نگذاریم به امام ظلم صورت بگیرد.
ما الان با این پدیده مواجه هستیم که عده ای تلاش می کنند ارزش هایی را که امام روی آنها سرمایه گذاری کرده بودند از بین ببرند. گاهی دیده می شود وقتی می خواهند خشونتی را مباح و تجویز کنند رسانه ها تصویری را از امام بدون اشاره به شأن نزول آن سخنان نشان می دهد و این عمل تصویر خشنی را از امام نشان می دهد و جوانانی که خود امام را درک نکرده اند و با ابعاد روحی و معنوی امام به خوبی آشنا نیستند تصویر خشنی از امام در ذهن خواهند داشت.
دکتر ظفرقندی با اشاره به وظیفه مضاعف بیت حضرت امام ادامه داد: باید مقابل این تخریب ها ایستاد. امام با کوچکترین محدودیت ها و برخوردهای فعلی که صورت می گیرد مقابله کردند. در دانشگاه تهران یک دیوار و حایلی را ایجاد کردند امام نه تنها برخورد کردند بلکه پیگیر بودند که آن مشکل برطرف شود. امام آرمان ها و ارزش و مبانی را پایه گذاری کردند که جا دارد بیشتر در مورد آنها کار شود و ما نباید بگذاریم که چهره امام دچار خدشه شود.
حاضری: امام بیش از هر مرجع تقلید دیگری، به دانشگاه اعتماد کرد
دکتر علی محمد حاضری دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها نیز در این مراسم با اشاره به نقش و جایگاه برجسته پایه گذاران رابطه دین و دانشگاه در انجمن های اسلامی گفت: در سالهای دهه پنجاه فضایی پدید آمد که یک دانشجو با فرض آشنایی و ارتباط با ایدئولوژی ها و جریان های مختلف رقیب اسلام می توانست به قرائتی از اسلام با عزت و افتخار و از موضع خردگرایی و علم گرایی باور داشته باشد. امام نماد این اسلامی بود که در آن دهه می شد با حفظ علم گرایی و اعتقاد به تمدن و ترقی و ارزش های عقلی امام را نماد برتر همان ارزش ها دانست. ما به عنوان دانشجویان آن زمان با اسلامی آشنا شدیم که با همه آن ارزش ها سازگار بود و می شد اسلام همراه و حمایتگر آن ارزش ها شناخت و تلقی از امام داشتیم که با همه آن ارزش ها همخوانی داشت و جلوه پررنگ تر و بالاتری از آن ارزش ها را در کنش و رفتار امام می دیدیم.
وی ادامه داد: نفی استبداد، استقلال خواهی و نفی استعمار و سلطه بیگانگان و عدالت خواهی و رفاه عمومی چهار ارزشی بودند که همه ایدئولوژی ها به آن احترام می گذاشتند و تفاوت آنها در تقدم و تاخر این ارزش ها بود. امام قرائتی از اسلام داشت که هر چهار عنصر ارزشی برآمده از جامعه علمی و دانشگاهی کشور به وضوح و به صراحت و به قویترین شکل مطرح بود.
حاضری افزود: امام از سال ۴۲ که حرکت خود را آغاز کرد تا پیروزی انقلاب مجموعاً بیست و دو مورد ارتباط وسیع و پردامنه با جامعه دانشگاهیان ارتباط برقرار کرد که ارتباط با انجمن های اسلامی داخل و خارج و سخنرانی ها و پیام ها را شامل می شود در حالی که همه پیام ها و سخنرانی محتوایی وسیع حضرت امام که در این فاصله با سایر اقشار برقرار شده سی و یک مورد است و دانشگاهیان به تنهایی بیست و دو مورد است.
یکی از بهترین روحانیونی که رابطه بسیار خردورزانه و منطقی و استدلالی با جامعه دانشگاهی داشت استاد شهید مطهری بودند اما بدون اینکه بخواهم قدر و جایگاه آقای مطهری را تقلیل دهم در مقام مقایسه، امام از ایشان پیشتازتر است.
وی با اشاره به نامه سال ۵۶ مهندس بازرگان و شهید مطهری در انتقاد از دکتر شریعتی ادامه داد: در سالهای پنجاه عوامل رژیم فضایی پدید آورده بودند که حتی اصول اعتقادی دکتر شریعتی را نیز زیر سوال ببرند مهندس بازرگان تصمیم می گیرند که با امضای مشترک شهید مطهری روی صحت و سلامت بنیانهای اصول اعتقادی دکتر شریعتی صحه بگذاریم و با حفظ این نکته بگوییم که شریعتی در طرح برخی از مسائل دچار اشتباه شده است. مرحوم مطهری نامه ای را نیز به حضرت امام می نویسند و مواضع بسیار تندی علیه دکتر شریعتی اتخاذ می کنند.
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها ادامه داد: امام در آن شرایط و با وجود آنکه موضع اینگونه ای را از مرحوم مطهری می بینند اما مواضع ایشان درباره دکتر شریعتی را نمی پذیرند. امام همه جا اشاره می کند که از این برخورد با روشنفکران و دانشگاهیان گلایه دارم و مصر است که من می دانم اینها غرض ندارند، من می دانم اینها دلسوزند و می خواهند برای اسلام کار کنند اما اشتباهاتی که دارند که آن هم توطئه دشمنان است که بین ما روحانیون و دانشگاهیان فاصله انداخته اند تا حرف همدیگر را نشنویم.
وی افزود: امام توضیح می دهد که در بین روحانیون نیز ما مشاهده می کنیم که برخی از آنها قرآن را کلاً تفسیر عرفانی می کنند برخی دیگر با مشرب فلسفی تفسیر می کنند روشنفکران نیز ممکن است به همین شکل تفسیر ناقصی را ارائه دهند. یعنی به تعبیر حاج حسن آقای خمینی آن نگاه ها نگاه کاریکاتوری به اسلام است. امام نگاه دلسوزانه شریعتی را تایید می کنند در عین حال که یکسویه و ناقص می داند و در چند سخنرانی تاکید می کنند که هم به روحانیون تاکید می کند حواستان باشد شما بدون این دانشگاهیان نمی توانید کشور را به جایی برسانید و هم گلایه می کند که روشنفکران هم باید به روحانیون توجه کنند.
وی در پایان خاطرنشان ساخت: همین نگاه حضرت امام به دانشگاهیان است که موجب می شود بیشترین حمایت از نهضت امام از دانشگاه صورت بگیرد و حتی جریانهای مخالف نیز در اصل اعتقاد امام به ارزش ها تردیدی نمی تواند وارد کند. جامعه دانشگاهی ما باید بازخوانی درستی انجام دهد که امام چگونه این اعتماد جامعه دانشگاهی را جذب کرد. امام با همان نسل تحصیل کرده های نگاه غربی فقط چون اینها دلشان با اسلام است اعتماد می کند اما متاسفانه در شرایط امروز سی سال از انقلاب گذشته و همه امکانات در خدمت بوده و به همه تولیدات سیستم دانشگاهی فحش می دهیم.
کلمه: دو سال و نیم قبل، در بحبوحه التهابات سیاسی ناشی از سرکوب اعتراضات مردمی در روز عاشورا و سپس تجمع سازمانیافته حکومتی ۹ دی، صدایی برای عقلانیت بلند شد که اگر به موقع و به درستی شنیده می شد، بسیاری از توطئه های حاکمیت برای اخلال در روند جنبش سبز ناکام می ماند.
این صدا، صدای مهندس سحابی بود که طرف خطاب خود را ایرانیان خارج از کشور قرار داده بود. او در بخشی از نامهاش در ۱۳ دی ماه ۸۸ به این هموطنان نوشته بود: "خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغههای فردیتان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوبها و دروغها و تهمتها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکتشان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاکشان را کنترل کنند و درسهای تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینههای بسیار ایران عزیز را آویزه گوششان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترامشان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست."
این نامه را که ده ها سال تجربه مبارزه سیاسی پشت آن است، هنوز و باید بارها خواند و برای آینده از آن درس گرفت. متن کامل این نامه به این شرح است:
به نام خدا
تجربههای تاریخیمان را فراموش نکنیم
خدمت همه هموطنانم در خارج از کشور سلام و عرض ارادت و برای همه آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم. ای کاش شرایطی فراهم بود که شما سرمایههای ملی کشور همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنویتان را برای همین مرز و بوم و مردم رنجکشیدهاش صرف میکردید. اما همین که بسیاریتان علیرغم مهاجرت در سالهای دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال میکنید باعث خوشحالی و تقدیر است. آنچه برادر پیرتان را وادار به نوشتن این سطور میکند شرایط خاصی است که در آن به سر میبریم و به علت تحت فشار بودن و آزاد نبودن رسانههای داخلی، شما هموطنان خارج از کشور، هر یک کم و بیش، نقش مهمی در اطلاعرسانی و احیانا طرح و بازگویی تحلیلهایتان از طریق رسانههای خارجی دارید.
در همین رابطه، بیهیچ مقدمهای ذکر دو نکته را ضروری میدانم. از بنده هم بپذیرید که اگر حرفی میزنم، همان طور که به آقای خاتمی نیز عرض کردهام اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سالها و شاید ماههای آخر عمرم را طی میکنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحتهای فردی و احیانا قدرتطلبانه برایم منتفی است. اما آن دو نکته:
الف – با توجه به وضعیت خاصی که کشور ما در آن به سر میبرد و پس از انتخابات پرمسئله آن یک جنبش اعتراضی از مردم و نخبگان ناراضی و معترض بر نتایج انتخابات (و هم چنین اوضاع مملکت و رفتارها و سیاستهای حاکمیت، به ویژه در چند ساله اخیر)، شکل گرفته است؛ اینک بیم و امیدهایی بر سر راه این حرکت قرار دارد. یکی از آنها سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمتآمیز به سمت تندی و خشونت است. در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقهمندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کردهاند. از شماها نیز همین توقع میرود. بنده بارها گفتهام که در این مسئله حاکمیت و جناح غالب متجاوز اصلی است و در طول تاریخ هم همیشه این حاکمیتهای استبدادی هستند که مردم و جنبشهای مردمی را به صورت واکنشی به سمت تند و رادیکالیزه شدن پیش میرانند. این مسئله در همه جای دنیا مصداق دارد. الان هم متأسفانه آقایان سخت ایستادهاند و حاضر نیستند این جنبش خودجوش مردمی را به رسمیت بشناسند و یا در برابر آن مصلحتاندیشی کنند و اگر دلشان به حال ایران نمیسوزد لااقل به حال بقای حاکمیت خود بسوزد. بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرفهای معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار میرود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونتآمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانهها و دستاویزهایی دستشان میافتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصولگرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز میشوند خود وقتی حاکم میشوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان میزنند و این دور باطل همچنان ادامه پیدا میکند.
این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناحهای تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونتآمیز شدن اعتراضات هستند تا راحتتر بتوانند آن را سرکوب کنند. آنها با تحلیلهای سادهانگارانهای فکر میکنند اکثر مردم بینابینی و بیطرفاند و یک اقلیت طرفدار حکومت و یک اقلیت کوچکتر معارض و مبارز با آناند. و آنها باید با اعمال خشونت نگذارند آن اکثریت وسیع بینابینی به اینها بپیوندند. دوستان عزیز پا در تله خشونت افراطیون سرکوبگر نگذارید. عدهای از نظامیها، مثل پزشکان جراحیاند که عادت کردهاند که برای هر بیماری راه حل جراحی دهند. آنها الان دارند همین نسخه را برای برخورد با مردم معترض میپیچند.
ب – نکته دوم هم این است که اینک نباید به هیچ وجه به شبیهسازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمقنگر به خوبی میدانند که الان نه سال ۴۲ است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمتآمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال ۵۶ است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و انذار و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیلهای تند و اغراقآمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرفها و کارهای بیپشتوانه را تشویق کنید. تند کردن خواستهها و شعارها با شبیهسازیهای نادرست با دوران انقلاب دومین نگرانی بنده است. عزیزان من انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی و مسالمتجوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه میکرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبهمحور و تدریجی و رفتارها و خواستههای معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی میگذارد. اما در دوره دکتر مصدق، عدهای با تندروی و طرح شعار جمهوریت و یا پایین کشیدن مجسمههای شاه در برخی میادین و نظایر آن، جناح مقابل را متحد و عصبانی و مصمم کردند و یا نصایح بازرگان کمتر به گوش فعالان سیاسی آن روز نشست و در هر دو مورد نیز ما بهای سنگینی برای بیتوجهی به تجارب معقول و منطقی و تسلیم احساس شدن خود پرداختهایم.
از طرف دیگر هر انقلاب فرضی مستلزم دو قطبی کردن جامعه است. دوستان عزیز همه قبول داریم که جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدا سنتی تا بیمذهب. از راست و محافظهکار تا چپ و معترض. عزیزان دقت داشته باشید همین دولتی که با وضع آن چنانی مجددا به کرسی نشست به هر حال در ایران صاحب چند میلیون رأی است. تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است که جامعه ایران و نیروهای مختلف ذینفوذ و مرجع را در آن دچار تعارض دوقطبی میکند. امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعارها، برخی از روحانیون و مراجع مذهبی و نیز اصولگراهای منتقد و نیز برخی از بخشهای جامعه سنتی را به سمت جناح غالب راند. از سویی همه میدانیم که جنبش سبز، جنبش متکثری است که تند کردن شعارها و خواستهها عملا باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد.
هموطنانی که در خارج از کشور به سر می برند از این نظر در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. چون طبع زندگی در خارج، کم و بیش، «ذهنی» شدن تدریجی روی شرایط داخلی کشور است. هم چنین به لحاظ روانی بسیاری از ایرانیان وطندوست و ملی که درد ایران و زاد و بومشان را دارند، معمولا دلشان برای بازگشت به کشور بیشتر میتپد و همین امر آنها را عجول و «شتابزده» میکند. هم چنین متأسفانه برخی افراد نیز به لحاظ شخصی و شخصیتی دنبال «موقعیتطلبی»ها و جایگاهطلبیهای فردیشان هستند و همین امر خصیصه شتابناکی آنها را بیشتر تشدید میکند. عدهای نیز هستند که به علت سوابق سلطنتطلبی و یا دیگر سوابق، عصبانیت و نفرت شدیدی از اصل انقلاب و یا از جمهوری اسلامی دارند. مجموعه این عوامل (ذهنی شدن، عجله، جایگاهطلبی، نفرت و عصبانیت و…)، خود محرکهایی میشود برای تند کردن دور حوادث و برخورد احساسی و غیرمنطقی با آن و هر دم بالا بردن سطح مطالبات و شعارها، بویژه با شبیهسازی دوران کنونی با مقطع انقلاب سال ۵۷٫
من به ویژه باید برای هموطنان ایران و مردم دوستمان در خارج از کشور که نگاه و درد ملی دارند، و بنا به تجربه تاریخی به سیاستها و عوامل و مقاصد و رفتارهای بیگانگان همواره با تردید و شک مینگرند، و خود آرزوی سربلندی و استقلال و آزادی و رفاه و توسعه و عدالت برای ایران و ایرانیان را دارند؛ تأکید کنم که دوستان عزیز مسائل عملی سیاسی را نه صرفا بر مبنای «حقیقت» بلکه بر مبنای «موفقیت» باید سنجید. «حقیقت» شاخص عرصه اندیشه و عقل نظری است و عمل «موفقیتآمیز» شاخص سنجش عرصه عمل و استراتژی. مردم معترض و بویژه جوانان ایران «حق» دارند که از سرسختی، سرکوب و توهین و تحقیر مقامات و رسانههای دولتی در رابطه با خواستهها و حرکت مدنی و مسالمتآمیزشان ناراضی و عصبانی باشند و در ذهن حقیقتجوی خود بر راه حلهای رفع مشکل و موانع پیش رو بیندیشند. اما خیلی حرفها ممکن است حق و «حقیقت» باشد، اما عمل سیاسی و استراتژیک نه صرفا بر اساس حقیقت بلکه بر اساس قدرت، مصلحت و تناسب قوای اجتماعی صورت میگیرد. بنابراین در این رابطه از بنده بپذیرید که حتی اگر انقلاب به نفع ایران و مردمانش باشد (که در آن بسیار تردید وجود دارد)، اینک در ایران، اگر ما با آن به صورت احساسی و اغراقآمیز برخورد نکنیم، شرایط انقلاب نیست. مهمتر از همه این که سعادت ملت ایران اقتضاء میکند روشها و مطالبات جنبش سبز به گونهای باشد که در افق پیش روی آن جا برای همه ایرانیان، بدون هر گونه حرکت تقابلی و تعارضی و قطبی، باز باشد. هر حرکت و مطالبه و شعار ما باید بر همبستگی ملی و نیز بر انسجام جبهه سبز بیفزاید و از تشدید قدرت و انسجام جناح معارض با خواستههای به حق جنبش (و رفتارهای جناح مقابل که منافع ملی و موجودیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را روز به روز تخریب میکند) بکاهد و در کل در حد توان و تحمل افراد و نیروهای حامل و موثر و دخیل در جنبش باشد. دوستان گرامی هرگونه برخورد «تندش کن، لنگش کن»، بویژه از راه دور، ما را به سمتی میبرد که دودش به چشم همه خواهد رفت. من ضمن اذعان و تأکید مجدد بر اینکه سیاستهای حاکمیت باعث تشدید شعارها و خواستهها میشود اما باید همان گونه که اخیرا در مصاحبهای اشاره کردم به همه دوستان و بویژه جوانان عزیز بگویم که همیشه ایثار و فداکاری این نیست که انسان آماده چوب خوردن و حتی گلوله خوردن در راه آزادی و استقلال و… باشد، اینها هم گاه لازم است، اما همه عزیزان باید بدانند که گاه تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سختتر است. گاه انسان در یک لحظه گلوله میخورد و از این اوضاع راحت میشود. اما اگر بخواهد چند سال تحمل ناملایمات را بکند تا در مبارزه سیاسیاش منطقی و آرام باشد و در برابر تهمتها و افتراها و سرکوبها و حبسها خویشتن داری نماید، این هم خود یک نوع فداکاری و ایثار است. شاید هم سختتر باشد. دوستان عزیز، پس از سهم عمده و اصلی جناح غالب و تندرو حاکمیت در برخورد با اصلاحات (و اینک جنبش سبز) و ناکار کردن آن، در این سوی صف نیز اگر بسیاری از شما به نقد بزرگان اصلاحات به خاطر فرصتسوزی و کوتاه آمدن و یا به اصطلاح راستروی در «حرکت از بالا»ی اصلاحات میپردازید، در «حرکت از پایین» نیز هرگونه چپروی میتواند آثار مشابهی در ناتمام و ناکام گذاشتن حرکات و مبارزات داشته باشد. خطاهای سیاسی، محاسباتی و استراتژیک، چه فردی و چه جمعی، چه در بالا و چه در پایین، چه راستروی و چه چپروی؛ روزی در محکمه وجدان خود افراد، حافظه تاریخی مردم و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند قابل نقد و پاسخگویی و حسابرسی است.
بنابراین خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغههای فردیتان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوبها و دروغها و تهمتها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکتشان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاکشان را کنترل کنند و درسهای تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینههای بسیار ایران عزیز را آویزه گوششان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترامشان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.
در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم. دوستان عزیز اینک باید از هر نوع دوقطبیسازیهای افراطی خودداری کرد. یکی از این قطبیکردنها، قطبی کردن مذهبی – غیرمذهبی است. جنبش سبز مانند خود جامعه ایران، پدیده متکثری است و در آن از افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیرمذهبی حضور دارند. آنها میتوانند در عرصه بحث و نظر، هر یک عقیده خود را داشته باشند، اما در عرصه عمل سیاسی آنها باید موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به عقاید هم احترام بگذارند. در حاشیه رحلت آیتالله منتظری و مباحثی که در این رابطه درگرفت، این حالت دو قطبی خود را نشان داد. دوستان عزیز، بزرگی آیتالله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل بود. ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتیترین شهر ایران زندگی میکرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگیشان به گونهای که میاندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست. از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجفآبادی نوشت تا آخرین فتاوایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیدهمحور را به فقه انسانمحور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظریشان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند. ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزشهای اخلاقیشان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند. ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیتالله منتظری در میان حوزهها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاههای حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا میکنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاریشان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیتالله منتظری پس داد، دادهاند. هم اینهاست که به آیتالله منتظری نقش ویژهای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران میدهد.
در انتها از اینکه مصدع اوقاتتان شدم عذر میخواهم. بنده هم مطلع و هم مطمئنم که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان فعال در خارج از کشور نگاه و شخصیت ملی و درد ایران دارند و از مواضع و مواقع مشکوک و ملکوک پرهیز میکنند و همین طور بنا به آثار و مواضع منتشره بسیاریشان، خوشحالم که افراد با تجربه، معقول و منطقی و دوراندیش نیز در آنجا هم بسیارند و هم انشاءالله دست بالا را دارند. امید است نصایح این برادر پیر بر برخی مواضع احساسی و غیردوراندیش بعضی دیگر موثر افتد و حداقل آنها را به تأمل وادارد. پیروز و سربلند باشید.
عزتالله سحابی
۱۱ دی ماه ۱۳۸۸
به دنبال ۵ روز تعطیلی رییس مرکز کنترل ترافیک پلیس راهور گفت: ترافیک در خروجی های تهران سنگین است و عبور و مرور به کندی صورت می گیرد.
سرهنگ رضا سلبی در گفتگو با مهر گفت: هم اکنون بار ترافیکی در اتوبان تهران -کرج، جاده چالوس، جاده هراز و قم نیمه سنگین بوده و تردد خودرو ها با اختلال روبرو است.
به گفته وی، بار ترافیکی در سایر مسیرهای منتهی به شمال کشور نیز نیمه سنگین اما روان است.
سلبی اظهار داشت: در حال حاضر مأموران پلیس در جاده های کشور مستقر شدهاند و علاوه بر تسهیل آمد و شد با متخلفین برخورد می کنند.
رییس مرکز کنترل ترافیک پلیس راهور گفت: هموطنان برای اطلاع از آخرین وضعیت راهها و ترافیک جاده ها می توانند با شماره تلفن ۰۲۱۸۸۲۵۵۵۵۵ تماس بگیرند.
میرحسین: شما امروز به سخنان دولتیان گوش کنید. دروغ گویی تا آنجا پیش رفته که می گویند مردم ما آزادترین کشور دنیا هستند. به نظر من باید تامل کنیم. آنها یا می دانند دروغ می گویند و یا حافظه شان دچار اختلال شده است.
کلمه-فخرالسادات محتشمی پور:
سلام عزیزتر از جان!
روزهای بهاری عمر ما تمامی ندارد می بینی؟؟؟ همه این زندگی مشترک انگار بهار بوده و خواهد ماند! همه این بیش از سه دهه را عطر بیدمشک و گل سرخ و یاس و اقاقیا معطر کرده است. حالا که به گذشته برمی گردیم می بینیم وه که چه روزگار سبزی داشته ایم با هم و همه دوری های کوچکمان به امید وصل مانند نقطه های ریز سیاه در دفتر خاطرات مانده وگرنه بقیه روزها ستاره های چشمک زن طناز و شکوفه های روشن نازی هستند که خودنمایی می کنند در صفحات خاطرمان.
عزیز مهربان!
یک هجران حاصل کینه توزی سپاه ابلیس دارد به سه سالگی می رسد برایمان و ما تازه داریم به دروازه های معرفت می رسیم با نوشیدن می ناب و تلخ فراق! و شیرینی معرفت را از تلخابه های سختی های دوران به دست آوردن نعمتی است که هر بنده ای را نشاید!
رجب آمده است مهربان یار روزه دار دربندم!
رجب که می آید مرغ سبکبار یادها پر می گیرد. تا اوج آسمان ها می رود تا علی (ع) را از اوج ببیند در زمین خدا. در نخلستان های مدینه. در خانه پیامبر، خانه خودش، خانه زهرا(س). می رود آن بالاها تا «علی» را هم زمان در مسجد و میدان کارزار با ناکثین و مارقین و قاسطین، ببیند. آن بالا از کعبه تا محراب را رصد می کند یاد پریشان ما از ولادت تا شهادت!
باری رجب آمده است و ما به سیزدهمین روزش نزدیک می شویم. تو در بند تنهایی ات که خدا را تنها هم نشین شب و روزت کرده و من این جا در خانه ای که هر زاویه اش تمام تو را برایم به نمایش گذاشته تو را و مردی هایت را که اعجاب آور زمانه شده مرد بی منتهای آرزوهای دراز زنانه من! روز مردانِ مرد که برسد باز هم تو در تنهایی غریبانه خویش خدا را می خوانی و او لبخندهایش را عطایت می کند و من می نشینم این جا در خانه ای که همه جایش به عطر محمدی تو فرزند زهرا آغشته است. می نشینم و چشم ها را می بندم تا تو به تمامی در گستره خاطر سپیدم ظاهر شوی سبزپوش، سبزاندیش، سبزمرام. رجب که بیاید، تو می آیی!
رجب که بیاید بچه ها بهانه تو را می گیرند. دل بهانه تو را می گیرد. پدر بهانه تو را می گیرد و … رجب آمده است! و چشمان من تر می شود با یاد چشمان تو که تار می بیند روزگار تیره و تارمان را به غلبه ستم و سالوس و فریب!
رجب آمده است نازنین! هان بیدارشو! ظهرگاه است و اذان سرداده اند نه به صوت بلال که مادرمان دوستش داشت. نه! اذانی سر داده اند که هشدار دهنده نیست انحراف از مرام محمدی (ص) را. اذانی که مساجد را پر نمی کند از نمازگزار واقعی که نمازش از فحشا و منکر بازدارد. نه این آوای معنوی دیگر فرزندان ما را به محراب نماز و دعا نمی کشاند از آن روز که معنویت را قربانی قدرت کردند. نه قدرت پرجلالت فرعونی بلکه قدرت چندروزه استیجاری که زود بازش خواستند صاحبان زور از داعیان زر به تزویر! و تاج سلطانی چه شیرین آمد کام شبان را و چه سخت است به در آوردن ردای سلطانی از تن او!
رجب آمده است ماه شب های تار من!
تو در نماز و روزه و عبادت خویش غرقه ای و من تو را تصویر می کنم این جا در گوشه تنهایی خود در شهر پر غبار وآلوده ای که می خواست پایتخت مسلمانان باشد و حالا از او پرهیز می کنند همه آنان که در جستجوی مدینه فاضله اند. من تو را در آئینه دل تصویر می کنم. چون همیشه نرم، مهربان، آرام با درونی غوغایی غوغایی! قرارگاه ما شب سیزدهم بند مصطفی! بندی که نام های پیشین را فراموش کرده است از روزی که تو بدان پای گذاشته ای.
قرارگاه ما همین خانه خودمان در منتهی الیه شمال شرقی پایتخت، کمی دورتر از آلودگی های شهرمان، تکیه زده به کوه، چشم گشوده به طبیعتی که دیگر بکر نیست. قرارگاه ما همین دل سودایی خودمان. دل من و تو. سیاهی ها را به آب روان می سپاریم و سپیدی را جستجو می کنیم در دل سیاه شب، در ستیغ کوه، در گستره دشت های سبز سرزمین راست کرداران راست گو، در کرانه نیلگون دریا، در آبی آسمان، آبی آسمانی، سبز سبزسبز، سپید!
مصطفای من! دستت را به من بده اصلا بیا طی الارض کنیم از همین زندان هایمان! من دلم برای سرزمین وحی تنگ شده است. دلم برای قدم گاه ابراهیم و سعی هاجر تنگ شده است. دلم برای بلال و سمیه و عمار و یاسر و ابوذر و سلمان پاک تنگ شده است. دلم برای محمد(ص)، مادرمان زهرا(س) برای مولایمان علی(ع) و برای فرزندانشان تنگ شده است. دلم برای تو برای خودمان تنگ شده است. لختی چشمانت را ببند عزیزم بگذار تاری چشم در وسعت سیاهی شب گم شود. فردا که چشم بگشایی هودجی از نور نام زیبای علی را بر فراز آسمان ها به تماشا خواهد گذاشت. باشد که در روضه رضوان چشمانمان به رؤیت جمال زیبایش منور شود. به جمال زیبای علی مرد لایتنهاهی که مدعیان پیروی اش بدترین و ناجوانمردانه ترین جفا را در حقش کردند و نام عزیز او را به بی عدالتی ها و جور و گزاف گویی ها و زیاده خواهی های خویش آلودند. غافل از آن که «چراغی را که ایزد برفروزد هرآن کس پف کند ریشش بسوزد»!
ماموران امنیتی به خانوادههای عزت الله و هاله سحابی، اجازه برگزاری مراسم اولین سالگرد درگذشت و جان باختن آنها در حسینیه ارشاد را ندادند.
خانوادههای شامخی و سحابی قصد داشتند اولین سالگرد این پدر و دختر را در حسینیه ارشاد برگزار کنند اما حامد سحابی میگوید: اجازه ندادند در حسینیه ارشاد مراسم بگیریم. اگر مشکلی پیش نیاید در منزل مراسمی خواهیم گرفت.
ماموران امنیتی به خانوادههای عزت الله و هاله سحابی، اجازه برگزاری مراسم اولین سالگرد درگذشت و جان باختن آنها در حسینیه ارشاد را ندادند.
خانوادههای شامخی و سحابی قصد داشتند اولین سالگرد این پدر و دختر را در حسینیه ارشاد برگزار کنند اما حامد سحابی، فرزند مهندس سحابی و برادر هاله سحابی در مصاحبه با «روز» میگوید: اجازه ندادند در حسینیه ارشاد مراسم بگیریم. اگر مشکلی پیش نیاید در منزل مراسمی خواهیم گرفت.
او میگوید خانوادهاش سال سختی پشت سر گذاشتهاند اما از مهندس سحابی و هاله آموختهاند که در همه شرایط امیدواری و خوش بینی نسبت به آینده را از دست ندهند و بهترین خبر برای او و خانوادهاش زمانی خواهد بود که دیگر چنین اتفاقاتی برای هیچ کسی در ایران نیفتد.
عزت الله سحابی، رییس سازمان برنامه بودجه در دولت موقت، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، عضو مجلس اول شورای اسلامی و رییس شورای فعالان ملی مذهبی بود که از روز نهم اردیبهشت سال گذشته و به دلیل سکته مغزی به بیمارستان در کما بود. او بامداد دهم خرداد سال گذشته در گذشت و یک روز بعد و در جریان تشییع پیکرش، دختر او هم جان باخت.
مسئولان مدعی شده اند که هاله سحابی بر اثر ایست قلبی ساده درگذشته اما همان زمان شاهدان عینی به روز گفتند که برخوردهای ماموران امنیتی و انتظامی در جریان تشییع پیکر آقای سحابی، عامل جان باختن هاله سحابی بوده است. خانم سحابی که از اعضای مادران صلح بود، از زندان به مرخصی آمده بود.
حامد سحابی میگوید مراسمی برای بزرگداشت اولین سالگرد درگذشت پدر و جان باختن خواهرش در منزل برگزار خواهند کرد. او توضیح میدهد: برای اینکه مشکلی پیش نیاید اعلام رسانهای نکردهایم و تنها به دوستان و آشنایان گفتهایم.
میگویم: آقای شامخی، همسر هاله سحابی چند روز پیش در مصاحبهای که با او داشتم گفته بود قصد دارید در مسجد مراسم برگزار کنید. آقای سحابی میگوید: امکان پذیر نشد. ما میخواستیم در حسینیه ارشاد مراسم برگزار کنیم که اجازه ندادند. امیدوارم حداقل برای مراسم در منزل مشکلی پیش نیاید.
سال گذشته نیز نیروهای امنیتی از برگزاری هرگونه مراسمی برای مهندس سحابی و دخترش ممانعت به عمل آوردند. در همین ارتباط یحیی شامخی، فرزند هاله سحابی به روز گفته بود خانواده آنها اجازه برگزاری هیچ گونه مراسمی برای هاله و عزت الله سحابی را ندارند و از سوی نیروهای امنیتی تحت فشارند.
این فشارها تا حدی بود که هاله سحابی نیمه شب و با نور چراغ ماشین در در بهشت فاطمیه روستای گلندوک لواسان، به خاک سپرده شد. حامد سحابی نیز گفته بود: تصمیم گرفتهایم هیچ درخواست رسمی نداشته باشیم و اکتفا کنیم به حضور دوستان و آشنایان در منزل خودمان.
چهرههای ملی در یادبود عزت الله و هاله سحابی
جمعی از فعالان سیاسی با انتشار اعلامیهای یاد و خاطره مهندس عزت الله سحابی و هاله سحابی را گرامی داشتند.
به گزارش میزان نیوز، این چهرههای ملی که با انتشار یک اطلاعیه در روزنامه اطلاعات، امروز پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، اولین سالگرد درگذشت این دو عضو خاندان سحابی را گرامی داشتند، نوشتند: «یک سال است که عزت الله سحابی، مردی که بیش از شصت سال با قامت استوار در راه آزادی و عدالت اجتماعی به مبارزه علیه استبداد، استعمار و استثمار میپرداخت، کوله بار مبارزه را به زمین نهاده و با هاله عزیز به ابدیت پیوستهاند.»
متن این اعلامیه به شرح زیر است:
یاد آر ز شمع مرده … یاد آر
یک سال است قلب تپندهای که به عشق ایران و مردم سرزمینش میتپید همراه دختر دلبندش از تپش بازایستاده است.
یک سال است که عزت الله سحابی، مردی که بیش از شصت سال با قامت استوار در راه آزادی و عدالت اجتماعی به مبارزه علیه استبداد، استعمار و استثمار میپرداخت، کوله بار مبارزه را به زمین نهاده و با هاله عزیز به ابدیت پیوستهاند.
عزت الله سحابی را زمانی در نهضت ملی ایران در جهت ملی شدن صنعت نفت و استقرار حاکمیت ملی، در انجمن اسلامی دانشجویان به دفاع از آرمانها و عقاید خود، پس از کودتای ۲۸ مرداد در نهضت مقاومت ملی علیه دولت کودتا، در دهه چهل در نهضت آزادی ایران که به محکومیت چهارسال زندان میانجامد، در دهه پنجاه با پشتیبانی از مبارزات مسلحانه که یازده سال زندان برای وی به ارمغان میآورد، پس از انقلاب او را در شورای انقلاب، مدیریت سازمان برنامه، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، و زمانی در کسوت نقادی از حاکمیت و انتشار مجله ایران فردا و تشکیل شورای فعالان ملی مذهبی میبینیم.
بالاخره تن وی تاب مقاومت این قامت استواری و استقامت را نیاورده در حالت اغما و بیهوشی و نگران از آینده ایران به ملاقات پروردگارش به ملکوت اعلی در دهم خرداد ۹۰ میشتابد و فردای آن روز فرزند دلبند وی هاله سحابی که بانوئی عاشق در خدمتگزاری به مردم و قرآن پژوهی توانا و مسلط به تاریخ صدراسلام و تاریخ معاصر ایران بود تاب مفارقت، مهجوریت و دوری از پدر در هنگام تشییع نیاورده پروازکنان به پدر میپیوندد.
به همین جهت یاد و خاطره این عزیزان را در روز پنجشنبه ۱۱ خرداد ۹۱ گرامی داشته و تداوم راه آنان را همچنان خواستاریم.
سعیدآل آقا- فریدون آقاسی-ا دیب برومند-لقا اردلان- عباس امیرانتظام -حسین انصاری راد- حمید احراری- اعظم اکبرزاده- حسن احمدی- محسن احمدی- بهروز برومند- محمد بسته نگار- محمد بهزادی-ابوالفضل بازرگان- محمدحسین بنی اسدی- داود هرمیداس باوند- علی اکبر بدیع زادگان- محمد بهفروزی- رحمت الله برهانی- حبیب الله پیمان- مجید پیمان- عباس پوراظهری- محمدتوسلی- غلامعباس توسلی- علی اصغر تهرانچی- مصطفی تنها- محمد مهدی جعفری- حسین حریری- ابوالفضل حکیمی- زهرا حیدریان- منصوره حمصیان- رسول دادمهر- سعید درودی- رضا رئیس طوسی- حسین رفیعی- بهمن رضاخانی- محمدجواد رجائیان- کورش زعیم- خسرو سیف- علیرضا ساریخانی- حسین شاه حسینی- حسین شاه اویسی- ابراهیم شاکری- پوران شریعت رضوی- هاشم صباغیان- احمدصدر حاج سیدجوادی- اکبر طاهری- یوسف طاهری- اعظم طالقانی- طاهره طالقانی- امیر طیرانی- محمود عمرانی- علی اصغر غروی- علیرضا غروی- نظام الدین قهاری- مصطفی کتیرایی- ناصرکمیلیان-فاطمه گوارائی- لیلا لیاقت- علی اکبر معین فر- ناصر میناچی- علی اصغر معین فر-لطف الله میثمی- محمدمحمدی گرگانی- سیدحسین موسویان- امیر میرخانی- محمدمحمدی اردهالی- خسرو منصوریان-محمدملکی- مهدیه محمدی گرگانی- احمد منتظری- سعید منتظری- مرضیه مرتاضی لنگرودی- فرزین مخبر- محمدتقی نکوفر- بهرام نمازی- مهدی ناطقی- محمود نکوروح- احسان هوشمند- ناصرهاشمی- ابراهیم یزدی- کاظم یزدی- محمودیگانلی.
سید محمد خاتمی درگذشت بانوی بزرگوار، آگاه، دین باور و دردآشنا سرکار خانم فریده ماشینی را به دکتر رحیم عبادی، همسر ایشان تسلیت گفت.
به گزارش کلمه، مراسم تشییع پیکر فریده ماشینی پنج شنبه ۱۱ خرداد ساعت ۹:۳۰ از شهرک غرب خیابان مهستان گلستان شمالی ۳۰۴ غربی پلاک ۳ آغاز می شود.
این عضو دفتر سیاسی و شورای مرکزی جبهه مشارکت از مدتی قبل به بیماری سرطان مبتلا شده بود، اما نگذاشته بود حتی بسیاری از دوستان و همفکران نزدیک از بیماری اش باخبر شوند.
وی شنبه گذشته به علت وخامت شدید حالش به بیمارستان آتیه تهران منتقل و در بخش آی سی یو این بمارستان بستری شد. او که بلافاصله پس از انتقال به بیمارستان، به کما فرو رفته بود، در چند روز اخیر نتوانست از حضور بسیاری از خانواده های سیاسی که با نگرانی پیگیر حال او بودند و در این بیمارستان به ملاقاتش رفته بودند، مطلع شود؛ تا آنکه نهایتا ساعتی پیش در همین بیمارستان درگذشت.
محمد خاتمی در پیام خود آورده است: خبر چنان تلخ و سنگین است که به دشواری به باور می نشیند! بانوی بزرگوار، آگاه، دین باور و دردآشنا سرکار خانم فریده ماشینی که همواره انسان و ایران را سرفراز و با عزت می خواست و دمی از تلاش برای بسط آگاهی و آزادی و اخلاق آرام نگرفت چشم از جهان فروبست و به دیدار معبود شتافت تا پاداش نیکی، پاکی و خیرخواهی خود را از حضرت حق دریافت کند.
متن کامل این پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر گرانقدرم جناب آقای دکتر رحیم عبادی
خبر چنان تلخ و سنگین است که به دشواری به باور می نشیند! بانوی بزرگوار، آگاه، دین باور و دردآشنا سرکار خانم فریده ماشینی که همواره انسان و ایران را سرفراز و با عزت می خواست و دمی از تلاش برای بسط آگاهی و آزادی و اخلاق آرام نگرفت چشم از جهان فروبست و به دیدار معبود شتافت تا پاداش نیکی، پاکی و خیرخواهی خود را از حضرت حق دریافت کند.
من این ماتم بزرگ را به جناب عالی که همسر و همراه شایسته خود را از دست داده اید و به فرزندان خوب و مهربان و داغدارتان و به همه بستگان و دوستداران آن عزیز تسلیت عرض می کنم و از درگاه حضرت پروردگار برای آن فقیده سعیده علو درجات و برای بازماندگان معزز شکیبایی و تندرستی و پاداش نیکو مسألت می کنم.
ایام عزت مستدام
سید محمد خاتمی
۱۰/ ۳/ ۱۳۹۱
پبام کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای درگذشت فریده ماشینی عضو موسس و ریاست کمیسیون زنان حزب مشارکت را تسلیت گفت.
به گزارش، در این بیانیه آمده است: ” این دنیای خاکی و فانی دیگر ظرف کوچکی بود برای روح بزرگ معلم ما که به حق فرید بود و فریده بود در معرفت شناسی دین و ترجمه آن به زبان امروز به زبان نسل جوان! دنیای ما را دیگر دوست نداشت فریده ماشینی، ترجمان دردها، از شدت آلودگی هایش به گناهان کبیره و معاصی و اغماض بر آن ها توسط مدعیان دین مداری. دنیای ما تنفس را برای این دین پژوه فرزانه سخت کرده بود!”
متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:
کل من علیها فان
ولی «مرگ پایان کبوتر نیست»!
بانوی فاضل و گرانقدر، قرآن پژوه فرزانه و فعال حقوق زنان، مهندس فریده ماشینی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
مرگش را باور نمی کنیم! رفتنش زودبود و ناباورانه به انکارش نشسته ایم اما کلام آرام بخش او در گوش جانمان می نشیند در تفسیر آیات قرآنی: مرگ حق است و خانه جاوید آدمی در انتظار اوست در روضه رضوان که به بندگان خوب و مؤمن خدا بشارت داده شده است.
این دنیای خاکی و فانی دیگر ظرف کوچکی بود برای روح بزرگ معلم ما که به حق فرید بود و فریده بود در معرفت شناسی دین و ترجمه آن به زبان امروز به زبان نسل جوان! دنیای ما را دیگر دوست نداشت فریده ماشینی، ترجمان دردها، از شدت آلودگی هایش به گناهان کبیره و معاصی و اغماض بر آن ها توسط مدعیان دین مداری. دنیای ما تنفس را برای این دین پژوه فرزانه سخت کرده بود!
فریادهای عدالت طلبانه اش شنیده نشد در میان قیل و قال قدرت طلبی پس به نجواهای شبانه روی آور شد و خدایش را به مدد طلبید هر روز هر شام در هر دمی و بازدمی!
نجواهای حق شناسانه اش را تاب نیاوردند خفاشان کوردل و کمیل خوانی را بهانه ای قرار دادند برای استنطاق از یک عمر خداجویی مجدانه و نوع دوستی مخلصانه و خدمتگزاری صادقانه!
ریاستش بر کمیسیون زنان حزب مشارکت ایران اسلامی نه به تمنای نام آوری بود بلکه آرمان برابری طلبانه اش او را علیرغم ضعف جسمانی حاصل از بیماری به قبول مسئولیت واداشت و تا آخرین دم عمر بر زنان این سرزمین که بار سنگین ظلم مضاعف را بر شانه های خویش بردبارانه تحمل می کردند، دل سوزاند
فریده ماشینی یک زن تمام بود. الگویش فاطمه زهرا(س) و مرشدش علی (ع) و نسخه ای که تجویز می کرد آیات قرآنی بی کم و کاست بدون بیم از انگ این سو و آن سوی مدار حقیقت.
فریده ماشینی فعالیت در حوزه زنان را علیرغم انگ ها و تنگناها و سختی ها بر کار در هر حوزه دیگر از فعالیت های اجتماعی مرجح می داشت و دغدغه رفع تبعیض از زنان را تا دم آخر عمر با خود داشت.
زود است تا به همه وجوه شخصیتی این بانوی ارجمند اشراف پیدا کنیم. زود است سیطره بر تمام خوبی هایش اما همین اندک نیز نشان از خروار خروار نیک نامی و نیک نشانی و نیک مرامی اوست.
ما اعضای کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی در اولین ساعات عروج عارفانه این بانوی مهر و عاطفه و عدالت و بصیرت و معرفت، ضمن عرض تسلیت به خانواده گرانقدر این بانوی مهر و تسلیت به خودمان که گوهری کمیاب را از دست داده ایم، بار دیگر با او تجدید پیمان می کنیم که تا دمی باقی است دغدغه های انسانی او را برای عدالت جنسیتی و رفع تبعیض علیه زنان دنبال کنیم. و شادی روحش را با ادامه راهش موجب گردیم. ما هرگونه ستم بر زن، این معجزه آفرینش را و هرگونه محروم سازی وی از حقوق مسلمش را توسط انسان های تهی از انسانیت تقبیح می کنیم. جداسازی های ناشی از بی خردی را نکوهش می کنیم. سهمیه بندی جنسیتی را مذمت می کنیم، از پیش گامی زنان در کسوت نمایندگی یا هر منصب و مقام دولتی برای ایجاد عسرت و سختی برای زنان ابراز تنفر می کنیم و از بند و حبس و حصر زنان آزاده ایرانی به جرم حق طلبی و عدالت خواهی و اعمال فشار بر آنان و فرزندان خردسال و مادران کهن سال و همسران دردمند و سایر اعضای خانواده شان ابراز انزجار می کنیم.
همه آن چه ما می کنیم در این ساعات و لحظه های تلخ زندگی حزبی مان علاوه بر انجام وظیفه انسانی و شهروندی و قانونی و اخلاقی و دینی تکریم انسانیت انسان، ادای دین به رئیس کمیسیون زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی و یار سفر کرده مان بانو فریده ماشینی است که با تمنای بهبود وضعیت زنان نفس می کشید و دعای شب و روزش رفع ظلم از زنان ستم زده ایرانی بود خصوصا دراین سال های سخت پس از کودتا.
روحش شاد و رحمت واسعه الهی عطایش از جانب رب جلیل
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی
۱۱/۳/۱۳۹۱
بر اساس بخشی از توافقنامه اوایل ماه مه که به اعتصاب غذای چند صد زندانی فلسطینی در اسرائیل پایان داد، روز پنجشنبه، ١١ خرداد (٣١ مه)، اسرائیل اجساد بیش از نود فلسطینی را تحویل تشکیلات خودگردان فلسطینی می دهد.
این اجساد فلسطینیانی است که طی چندین دهه از سال ١٩٧۵ به بعد در جریان عملیات مسلحانه علیه اسرائیل از جمله حملات انتحاری کشته شده اند و اسرائیل اجساد آنان را برای تحویل نهایی به خانواده هایشان نگهداری کرده بود.
به گزارش بی بی سی، قرار است طی مراسمی در رام الله، مقر تشکیلات خودگردان در کرانه باختری رود اردن، از این اجساد استقبال شود.
بدنبال قبول خواسته های زندانیان فلسطینی که بیش از سی روز در اعتصاب غذا بسر می بردند، اداره زندانهای اسراییل در راستای اجرای مفاد توافق امضا شده با اسرا، تمامی اسرای دربند حبس انفرادی را از سلولها خارج کرده و در زندان «هداریم» جمع کرد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی فلسطین، اسرای دربند حبس انفرادی پس از خروج از سلولهای انفرادی، اکنون در میان دیگر اسرای دربند زندان هداریم هستند.
پس از انتشار این خبر و انتقال اسرای دربند سلولهای انفرادی به زندان هداریم، موجی از شادی تمامی زندانها را در برگرفت.
از سوی دیگر یک مقام فلسطینی گفته بود: اسرائیلی ها توافق کردند تا تمامی زندانیان فلسطینی را از سلول های انفرادی خارج کنند.
مرتضی اشراقی
در عصر حضور امامان معصوم، رهبری جامعه مسلمین به عهده آن بزرگواران بوده و مردم نیز برای رفع مشکلات دینی و پرسشهای خود با رجوع مستقیم به آن بزرگواران آنان را حل میکردند. امامان معصوم علاوه بر رسیدگی به امور عامه مسلمین به تربیت شاگردانی چون زراره بن اعین، ابا بصیر، محمد بن مسلم، برید بن معاویه، یونس بن عبدالرحمان و… برای ترویج وتبیین و تحکیم مبانی اسلامی همت گمارده تا زمینه را برای آغاز دوره غیبت امام معصوم (ع) فراهم آورند.
با شروع دوره غیبت صغری و عدم دسترسی عامه مردم به امام معصوم (ع) و برای جلوگیری از تشتت در صفوف مسلمین، از سوی حضرت حجت (عج) نواب خاص انتخاب شدند تا علاوه بر اینکه آن حضرت ارتباط غیر مستقیم خود را با مردم حفظ نمایند، مردم نیز آمادگی و اعتماد لازم را برای رجوع به شخص غیر معصوم (ع) در رابطه با مسائل امور دینی خود پیدا نمایند تا شوک حاصل از خلاء ظاهری امام معصوم (ع) در جامعه کمتر احساس گردد.
با یک بررسی در مورد حیطه اختیارات نواب خاص به این نتیجه میرسیم که آن بزرگواران نه فقط یک وکیل بلکه جانشینان آن حضرت به حساب میآمدند.
بطور مثال، در مکاتبه ای از توقیعات شریف حضرت حجت (عج) خطاب به «حسن بن عبدالحمید» که درباره یکی از وکیلان امام تردید کرده بود، میبینیم امام در خطاب به ایشان می نویسند «لیس فینا شک ولا فی من یقوم مقامنا بأمرنا». در این عبارت به طور وضوح سخن از قائم مقامی و جانشینی است و نه صرفا وکالت.
با شروع دوره حساس و خطیر غیبت کبری، علمای عظام شیعه برای جلوگیری از فروپاشی نظام تشیع به تالیف کتب متعدد و تنظیم مبانی فقه اسلامی با استمداد از روایات رسیده از ائمه معصومین و استنباط ازآن پرداخته و آثار فقهی بدیعی مانند کتاب شریف «المقنعه»، «النهایه» و «المبسوط» را به جهان فقاهت عرضه کردند.
در این برهه زمانی و با توجه به حساسیت های موجود و حائز اهمیتِ نخستین سالهای پس از غیبت کبری و تعیین و تکلیف سرنوشت رهبری جهان اسلام، مرحوم شیخ مفید دست به قلم شده و در کتاب شریف المقنعه به تمام گمانهزنیها در مورد سرنوشت مسلمانان پس از غیبت کبری پاسخ میدهد.
مرحوم شیخ مفید معتقد است احکام دین اختصاص به عصر حضور ندارد وغیبت امام، دوره هرج و مرج و بلاتکلیفی و تعطیلی دین نیست، بلکه دورهای از تکامل فکری بشریت است که طبق حکمت الهی تقدیر شده است.
ایشان در کتاب شریف المقنعه میفرمایند : کسی که توان اقامه حدود و تنفیذ احکام و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با کافران و فاجران را دارد باید از این توان خود بهره گیرد و بر مردم واجب است که چنین شخصی را در راه این اهداف یاری رسانند.
در قرن هشتم هجری نیز «شهید اول» کتاب شریف «لمعه» را برای گروه سربداران خراسان نوشته است؛ «ابوطالب محمد» فرزند شهید اول میگوید که کتاب لمعه به درخواست شمسالدین محمد آوی که یکی از نزدیکان سلطان علی بن موید از سلاطین سربداران خراسان میباشد نگارش شده تا مرجع احکام فقهی و حکومتی باشد.
با آغاز قرن دهم و حاکمیت صفوی بر ایران و با به رسمیت شناخته شدن مذهب تشیع و دعوت از فقها برای همکاری با حکومت، بستری جدیدی برای پایه گذاری فقه سیاسی فراهم میشود.
با بررسی تاریخ آن دوران (و تا حدودی عصر قاجار) به ویژه در زمان جنگ ایران و روس ما شاهد همکاری فقیهان با دستگاه سلطنت البته به صورت مشروط هستیم.
از جمله این فقها محقق ثانی میباشد که مشارکتی فعال در دستگاه صفوی داشته است. وی در کتاب رسائل خود بر نیابت فقیه در حال غیبت امام معصوم (ع) در جمیع امور که نیابت در آن دخیل است، تاکید کرده و ادعای اجماع دارد و طبق همین نظریه صریح، ولایت سیاسی برای فقیه را ثابت میداند و با این نظریه فقهی به همکاری با صفویان دست زده است.
در این دوره فقیهان چون «شیخ بهائی»، «محقق کرکی» و فرزندش، و مرحوم «مجلسی اول» و «مرحوم مجلسی» صاحب کتاب شریف «بحارالانوار» در حکومت صفوی منصب شیخ الاسلام را که بالاترین و مهمترین منصب دینی و اجرایی در آن عصر بوده است را پذیرفتهاند.
در دوره سلسله قاجاریه نیز به شاخصترین و بارزترین فقیه عصر خود مرحوم «کاشف الغطاء» – که در تحولات اجتماعی و سیاسی آن دوره که همزمان با جنگ ایران و روس بوده – خواهیم رسید.
وی در مورد جهاد دفاعی در عصر غیبت میفرماید که «مجتهدان باید به این امر که همان جهاد دفاعی است قیام کنند و افضل مجتهدان یا مأذون از طرف افضل واجب است که مقدم گردد و دیگران حق دخالت ندارند مردم باید اطاعت کنند و اگر مجتهد نبود نوبت به مومنان عادل میرسد».
بر طبق همین فتوا هم بود که مرحوم کاشف الغطاء به فتحعلی شاه قاجاربرای جنگ با روسیه و اخذ زکات و دریافت مالیات از مردم ، اذن دادند.
جناب کاشف الغطاء چون اقامه حدود را وابسته به امام و نایب خاص یا نایب عام میدانند معتقد است که مجتهدان در زمان غیبت میتوانند اقامه حدود کنند.
البته بحث در مورد بررسی و تحلیل تاریخ فقه سیاسی شیعه بسیار است که در این مقال بطور خیلی خلاصه و مجمل مطالب طرح گردید و با نگاهی گذرا به این تاریخ در میابیم که مساله ولایت فقیه در تمام اعصارشیعه به نحوی وجود داشته است و علما و فقها هر جا که فرصتی مناسب برای پیاده و اجرا کردن احکام الهی به دست می آمده به این امر مهم همت گمارده اند
لهذا امام در حقیقت مبتکر نظریه ولایت فقیه نبودهاند بلکه ادامه دهنده راه فقها پیشین میباشند.
ایشان در واقع مبحث ولایت فقیه را درست است که در خلال مباحث فقهی کتاب «بیع» در بهمن ماه سال ۱۳۴۸ در ۱۳ جلسه درس خارجشان مطرح کردهاند ولی اینگونه هم نبود که از چهارچوب فقه خارج نشوند بلکه ضرورت ایجاد حکومت اسلامی را به رهبری ولی فقیه ، در علم کلام ثابت کردند.
کاری که امام کردند این بود که بحث ولایت فقیه را از قلمرو فقه بیرون آورده و به جایگاه اصلیش که مساله کلامی است نشاند.
آیت الله جوادی آملی در همین رابطه میفرمایند : ابتکار امام خمینی در دین و فقه شناسی نه مانند سایر اخباریون بود که از روزنه زبون تحجر و ثبقه کم نور جمود و خمول به آن می نگرند و نه مانند اصولیون بود که از تنگنای مباحث الفاظ و اصول عملیه در آن نظر می نمایند، بلکه دین شناسی امام در فقه اصغر و اوسط و اکبر تابع دین شناسی امامان معصوم(ع) بوده است.
امام با نگارش کتاب کشف الاسرار در سال ۱۳۲۳ شمسی ضمن پاسخگویی به اتهاماتی که نویسنده اسرار هزار ساله و دیگران به اسلام زدند حمله به رژیم پهلوی را نیز به نحو بارزی آغاز کردند
امام در کتاب کشف الاسرار خود میفرمایند، «خدای عادل هرگز تن دادن به حکومت ظالمان را نمیپذیرد؛ تنها حکومتی که خرد و شرع آن را حق میداند حکومت خدا یعنی حکومت قانون الهی است و این نوع حکومت اگر به دست فقیه هم نباشد باید حکومت با اساس و قانون الهی که صلاح کشور و مردم در آن است اداره شود و چنین حکومتی بدون نظارت فقها امکانپذیر نیست».
ایشان به عنوان ابداع گر فرضیه انقلاب دینی طغیان علیه مناسبات غاصبانه و مستقر را نه تنها مجاز بلکه وظیفه واجب همه مسلمانان بر میشمارند.
از این زاویه تفاوت امام با عالمان پیش از او هر چه بیشتر آشکار میشود؛ زیرا یک گروه، براندازی حکومتهای موجود را اگر با ضرر و خطر همراه بود واجب شرعی و لازم عقلی نمیدانستند و اصولا اکثر فقها مبارزه با ستم را نوعی نهی از منکر تلقی کرده و انجام آن را تحت شرایط ویژهای که مهمترین آن در پی نداشتن خطر جانی بود مطرح مینمودند، در حالی که امتیاز برجسته امام این بود که ایشان مبارزه با ظلم را به هر قیمتی واجب میشمردند.
از نگاه امام اگر منکر، ظلمی کلی و فراگیر بود نهی و مبارزه برای انهدام آن حتی اگر به کشتار و شهادت منتهی میگشت واجب دانسته میشد و این معنایی جز انقلاب نداشت. امام با این دیدگاه وارد مبارزه با رژیم ستم شاهی شدند.
به این ترتیب اندیشه تاسیس حکومت اسلامی از آغاز مبارزات مورد نظر امام بود ولی اولویت با ساختن و تربیت عناصر آگاه و یاران همدل بود کاری که با جو آن روز هم شجاعت می خواست و هم نیاز به زمان داشت.
امام با این نگاه به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته و سرانجام نیز به پیروزی نهایی رسیدند و پایه گذار حکومتی اسلامی به شکل ومحتوایی نوین و سازگار با متد حکومت داری روز،جمهوری اسلامی را بر پا کردند.
امام با تشکیل جمهوری اسلامی به جهانیان ثابت کردند که می توان حکومتی اسلامی تشکیل داد که با آراء و نظر مستقیم مردم و تحت نظارت کامل همه مردم شکل بگیرد و با تشکیل جمهوری اسلامی این وعده الهی را محقق ساختند.
مرتضی اشراقی
حوزه علمیه قم
۱۰/ خرداد/۱۳۹۱
۹/ رجب/
عضو انجمن سرطانشناسی آمریکا گفت: سال ۲۰۱۵ ایران با سونامی سرطان روبهرو میشود.
“پروفسور ناصر پارسا” در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد رشد علوم، به ویژه در زمینه صنعت و پزشکی را در یکصد سال پیش شگفتانگیز برشمرد و افزود: شیوه درمان در پزشکی تا به حال تجویز و خوراندن یک دارو برای همه بیماران مشابه بوده است.
به گزارش ایسنا، وی ادامه داد: اما در دهه آینده درمان بیماران بر اساس تنوع ژنتیکی افراد است بدین ترتیب که هر فرد داروی خاص خود را برای همان بیماری دریافت میکند و چون از این طریق بیماری به سرعت تشخیص داده میشود بنابراین زمان درمان و معالجه نیز کوتاهتر میشود.
عضو انجمن سرطانشناسی آمریکا با تاکید بر علوم کاربردی تصریح کرد: فعالیتهای پژوهشی کاربردی هم برای جامعه سودمند است.
پروفسور پارسا ادامه داد: به طور مثال تولید دارو ممکن است میلیاردها دلار برای دانشگاه یا یک بخش تحقیقاتی درآمد ایجاد کند که با درآمد آن میتوان پروژههای دیگر را حمایت کرد.
وی با بیان اینکه سلامت یک کشور و پیشرفت آن، یک رابطه دو طرفه است که به همه وابستهاند، خاطرنشان کرد: تأثیر محیط زندگی بر بیماریها مهم است.
عضو انجمن سرطانشناسی آمریکا افزود: بیماریها زاییده مشکلات محیطی است و امروز محیط زیست ما به طور کلی آلوده و شمار بیماران سرطانی به خصوص در ایران رو به رشد است و ۳ سال دیگر در سال ۲۰۱۵ ایران با سونامی سرطان روبهرو میشود.
پروفسور پارسا همچنین از کاهش سن ابتلاء به سرطان سینه در ایران خبر داد و گفت: سن سرطان سینه در زنان ایرانی از ۳۰ به ۱۵ سال کاهش یافته است و ما باید با بررسی آب، هوا، تغذیه و محیط زیست به علت بروز این واقعه پی ببریم.
آیتالله موسوی اردبیلی دیروز در پایان درس خارج فقه طی سخنانی گفتند: اگر اشکالات و نارسائیهائی وجود دارد مسئولیت آن با ماست و ربطی به اسلام ندارد.
وی با اشاره به سنت معصومین در عذرخواهی از مردم اظهار داشت: همه میدانیم که به نص قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام معصومند و از آنها گناه یا خطایی سر نمیزند. این که آن حضرت چنین کاری کرده است، شاید میخواسته به ما یاد بدهد که در برابر مردم چگونه عمل کنیم.
به گزارش کلمه از به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ایشان، این مرجع تقلید با اشاره به مبارزاتی که برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام شده است، گفت: حالا بعضی کارها و نتایج را که میبینم، نگران میشوم که نکند ما در انجام وظایفمان قصور یا تقصیری داشته ایم. آن روز که دوستان ما مبارزه میکردند، آن روز که فداکاری میکردند، خیلی بهتر از این را توقع داشتند. نکند فردا در مقابل خدای تعالی، در مقابل صاحبان حق در این مسیر، در برابر این ملت، شرمنده باشیم. عمر دنیا زود میگذرد و من در سن و سال و وضع و حالی هستم که باید بیش از شما به فکر باشم.
وی در بخشی از سخنانش تصریح کرد: البته حق این است که عمل ما و قصور و تقصیرهای ما ربطی به مکتب نورانی اسلام و تشیع ندارد، ولی مع الاسف مردم این طور قضاوت نمیکنند. اگر از ما بدی ببینند به پای دین میگذارند. واقع این است که با همه برکاتی که این انقلاب و نظام داشته و دارد و مرهون فداکاریها و خونهای پاک است، قصور و تقصیرها هم زیاد است. گاهی کارهایی میکنیم که موجب یأس و بدگمانی مردم شده است. امروز جوانهای زیادی اعتماد و علاقه شان سست شده است.
این مرجع تقلید افزود: ایمانهایی در معرض خطر است. اینها تلفات سنگینی است که باید جدی گرفته شود. اگر رفتار من، گفتار من، اخلاق و منش من، کوتاهی من، تزلزلی در ایمان حتی یک نفر ایجاد کرده باشد، کافی است که خواب از چشمم ربوده شود.
وی در ادامه گفت: ما خیرخواهانه پا در راه انقلاب اسلامی گذاشتهایم اما شاید کوتاهی کرده باشیم و به خاطر کوتاهیها از مردم عذر میخواهم و حلالیت میطلبم.
من از طرف خودم حرف میزنم، به دیگران کاری ندارم. من از کارهای کرده و نکرده خودم نگرانم. اگر همه ما درست عمل کرده بودیم وضع این نبود. ولی گمان میکنم همه ما، همه مسئولین، از سابق تاکنون، باید از مردم عذرخواهی کنیم. ضرورت این کار البته برای مسئولینی که در لباس روحانیتند بیشتر است.
وی با تأکید بر ضرورت تفکیک میان آزادی بیان و اهانت، گفتند اهانت به اعتقادات مردم مجاز نیست.
متن سخنان این مرجع تقلید به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز آخرین جلسه بحث ما در این سال تحصیلی است و آقایان فرصتی در پیش دارند تا سال آینده که معلوم نیست مقدرات الهی چه باشد و آیا بتوانیم باز هم به درس و بحث مشغول شویم یا نه؟ بنده میخواستم در این جلسه نکاتی را خدمت آقایان عرض کنم. البته مدتی است این مسائل ذهن مرا مشغول کرده است و این فرصت را برای طرح آنها مناسب دیدم.
اولاً، میخواستم عرض کنم تعطیلی دروس حوزوی در گرمای تابستان به معنای تعطیل تحصیل و تحقیق نیست. به کار علمی نباید مثل کار اداری نگاه شود، باید مسائل علمی به دغدغههای ذهنی ما تبدیل شود تا بتوانیم آنها را به خوبی پی گیری کنیم و به جایی برسانیم. شاید فرصت تعطیل دروس معمول، فرصت خوبی باشد برای مطالعه در زمینههایی که فهم ما از اسلام به آنها نیاز دارد، ولی در ضمن دروس مرسوم کمتر مطرح میشود: از تاریخ و سیر و عقاید و تفسیر و اخلاق گرفته تا معلوماتی که شاید علوم اسلامی و حوزوی به شمار نیاید، ولی یک عالم اسلامی باید آنها را بداند؛ از مسائل روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و امثال اینها، البته هر کس به فراخور زمینهای که در آن کار میکند و علایقی که تعقیب میکند.
بالاخره روزگار عوض شده، مخاطبان، آقایان مردمی هستند که غالباً تحصیل کردهاند و شاید تحصیلات عالیه دارند. نباید فکر کنند علمای دین از دنیا بیخبرند. مرادم فقط اطلاع از مسائل جاری و سیاسی دنیا نیست، بلکه مسائل عمیق تر، مسائل فکری مردم که از قضا در زندگی آنها هم تأثیر دارد و در دیانت آنها تاثیرگذار است.
مسأله دیگر این که اگر روحانیت اعتباری دارد، مقبولیتی دارد، این اعتبار اصیل نیست، مال خود ماها نیست، این از جای دیگری است. این اعتبار مال دین است، مال پیامبر خدا (ص) و اهل بیت (ع) اوست. اگر مردم به روحانیت ارادت میورزند، به واسطه این است که ماها را شاگرد مکتب امام صادق (ع) میدانند.
ماها باید به لوازم این انتساب ملتزم باشیم. لازمه انتساب به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این است که خود را پاک گردانیم، خودخواهی و خودمحوری را کنار بگذاریم. اگر رفتار خارج از ضوابط تقوا و اصول مورد رضایت محمد و آل محمد (ص) از ما سر بزند، این میتواند در عقاید مردم، در اخلاق مردم اثر سوء بگذارد و مسئولیت آن بسیار سنگین است. مردم توقّع ندارند از من و شما رفتار خارج از حیطه تقوا و اخلاق اسلامی ببینند و حق هم دارند. توقع ندارند ببینند ما مبلّغ خودمان هستیم، اسلام را وسیله کردهایم تا امور خودمان را پی بگیریم. اهل بیت (ع) هم استیکال به دین را مذمت کرده اند؛ استیکال به دین یعنی انسان دین را و ارادت مردم به دین را و اعتقادات مردم را نردبان ترقی خودش بکند.
این وجوه شرعیهای که مردم در اختیار ما قرار میدهند، ارث پدری ما نیست. این را میدهند که به اسلام خدمت کنیم. صاحب حقیقی این مال(عجّلالله تعالی فرجه الشریف) وقتی که به اراده خداوند متعال تشریف بیاورند، این اموال را صرف تقویت اسلام میکنند، صرف اعتلای مسلمین میکنند. آقایان چنین تشخیص دادهاند که اگر طلاب علوم دینی با این مال تقویت شوند که بتوانند وقت بیشتری را برای درس خواندن اختصاص دهند، به اسلام خدمت خواهند کرد. البته وجوه شرعیهای که به طلاب میرسد ناچیز است ولی همین هم به اعتبار خدمت به اسلام توزیع میشود. لذا آقایان محترم باید توجه داشته باشند ما در مقابل ولیالله اعظم(عجّلالله تعالی فرجه الشریف) مسئول هستیم. اگر درس خواندن ما به درد تقویت اسلام نخورد، به درد دینداری مردم نخورد، معلوم نیست چه وجهی پیدا میکند. از این ناحیه واقعاً باید نگران بود. ما اگر در لباس روحانیت هم نبودیم در قبال دین خدا وظیفه داشتیم، در مقابل همین نعمتهای الهی موظف و مسئول بودیم، تا چه رسد به این که زندگی ما و اعتبار ما با خدمت به دین عجین شده است.
البته روزگار ما هم روزگار دیگری شده است. در دوره طاغوت مسئولیت حوزهها کمتر بود. امکانات در اختیار نبود. فشارها زیاد بود. زندگی طلاب در عسرت بود. صدای ما به مردم نمیرسید. در مقدرات زندگی مردم تأثیر چندانی نداشتیم. خون دلها میخوردیم تا یک مجله راه بیفتد، تا یک کلاس در یک مسجد دائر شود، تا چهار تا جوان را بتوانیم جمع کنیم. به برکت انقلاب اسلامی فضا عوض شد. مردم به علما اقبال کردند، به حوزهها اقبال کردند. مردم از مرحوم امام(اعلیاللهمقامه) صداقت دیدند، دیدند برای دین کار می کند، برای خدا کار میکند، لذا به او رو آوردند. جوان -هایشان را به میدان فرستادند. همه برکات این انقلاب هم مال آن صداقتها و آن فداکاری هاست. خدا را هم شاکریم که این نعمت را به ما ارزانی داشته است. البته نگران هم هستیم نکند با سوء عمل خودمان این فرصت طلایی را از دست بدهیم. اگر این انقلاب ضایع شود، علاوه بر فرصتهایی که از یک ملت ضایع شده است، آبرو و اعتبار روحانیت شیعه هم مخدوش میشود.
امروز ما از میراث آبرو و اعتباری بهره میبریم که طی قرنها و با خون دلها و مرارتها فراهم آمده و خودخواهی ما یا کوتاهی ما یا بدون تأمل و تدبیر عمل کردن ما خسارتهای سنگینی به بار میآورد. البته سنگاندازی دشمنان و بدخواهان این انقلاب را هم نباید نادیده گرفت، ولی اگر خود ما درست عمل کنیم، هیچ عامل خارجی نمیتواند رابطه ما را با خدای تعالی و با مردم مسلمان خراب کند. آن چه نگرانکننده است کارهایی است که عنایت حق تعالی را از ما بر میگرداند. خدای سبحان میفرماید: “ذلک بأنّالله لم یک مغیّراً نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم”. اگر عنایت خدا از ما برگشت، مردم هم از ما میبرند. نه این که شخص من و جنابعالی مطرح باشیم، ممکن است مردم با رفتار من و شما از دین روی گردان شوند.
البته حق این است که عمل ما و قصور و تقصیرهای ما ربطی به مکتب نورانی اسلام و تشیع ندارد، ولی مع الاسف مردم این طور قضاوت نمیکنند. اگر از ما بدی ببینند به پای دین میگذارند. واقع این است که با همه برکاتی که این انقلاب و نظام داشته و دارد و مرهون فداکاریها و خونهای پاک است، قصور و تقصیرها هم زیاد است. گاهی کارهایی میکنیم که موجب یأس و بدگمانی مردم شده است. امروز جوانهای زیادی اعتماد و علاقه شان سست شده است. ایمانهایی در معرض خطر است. اینها تلفات سنگینی است که باید جدی گرفته شود. اگر رفتار من، گفتار من، اخلاق و منش من، کوتاهی من، تزلزلی در ایمان حتی یک نفر ایجاد کرده باشد، کافی است که خواب از چشمم ربوده شود.
بنده از اولی که با هزار سختی و مشقت، با هزار تهدید و فشار که در دوره رضاخان و پسرش وجود داشت، وارد عالم طلبگی شدم تا وقتی که فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را شروع کردم، بعد هم که انقلاب پیش آمد و خواسته یا ناخواسته زیر بار مسئولیت رفتم، بعد هم که ممحّض در بحوث علمی حوزه شدم، چه آن زمان که مدارس مفید را در تهران راه اندازی کردم، چه کانون توحید را، چه دانشگاه مفید را در قم و کارهای دیگری که انجام شده است، چشمم و امیدم به فضل و عنایت الهی بوده است. خواستهام به اسلام خدمتی کرده باشم. فعالیتهای حوزوی به همین نیت بوده، کارهای اجتماعی و سیاسی به همین نیت بوده است، همراهی با مرحوم امام قدس سره و انقلاب به همین نیت بوده است. اما حالا بعضی کارها و نتایج را که میبینم، نگران میشوم که نکند ما در انجام وظایفمان قصور یا تقصیری داشته ایم. آن روز که دوستان ما مبارزه میکردند، آن روز که فداکاری میکردند، خیلی بهتر از این را توقع داشتند. نکند فردا در مقابل خدای تعالی، در مقابل صاحبان حق در این مسیر، در برابر این ملت، شرمنده باشیم. عمر دنیا زود میگذرد و من در سن و سال و وضع و حالی هستم که باید بیش از شما به فکر باشم.
می خواهم از این فرصت استفاده کنم و خطاب به ملت شریف ایران، به خانوادههای شهدا، به جانبازان، به همه کسانی که زحمت کشیدهاند، عرض کنم ما خیرخواهانه پا در این راه گذاشتیم، اما شاید کوتاهی کرده ایم، شاید غفلت کرده ایم. اگر مشکلات و نارساییهایی که هست به من مستند است، از همه عذر میخواهم. ما دلمان میخواست و میخواهد که ملت ما سربلند باشند، اخلاق و ایمان در میان جامعه ما رونق داشته باشد، ملت ما خوب زندگی کنند. اگر بنده کاری کردهام که نباید میکردم یا ترک فعلی کردهام که باید انجام میدادم، از همه عذر میخواهم، از همه حلالیت میطلبم. من از طرف خودم حرف میزنم، به دیگران کاری ندارم. من از کارهای کرده و نکرده خودم نگرانم. اگر همه ما درست عمل کرده بودیم وضع این نبود. ولی گمان میکنم همه ما، همه مسئولین، از سابق تاکنون، باید از مردم عذرخواهی کنیم. ضرورت این کار البته برای مسئولینی که در لباس روحانیتند بیشتر است.
عذرخواهی و حلالیت طلبی از ذوی الحقوق، سنت و سیره حسنه است. مردم ما میبینند ما خطاهای خودمان را، قصور و تقصیرهای سنگین خودمان را به روی خودمان نمیآوریم و حتی گاهی اوقات طلبکار هم میشویم! اما رئیس فلان کشور یا وزیر بهمان مملکت به خاطر یک اشکال که ممکن است به نظر ما مهم هم نباشد، عذرخواهی میکند. وقتی ما چنین عمل میکنیم، مردم از کجا بفهمند که این سنت حسنه، دستور اولیاء معصومین (ع) است. حضرت امیرالمؤمنین (ع) به حاکم منصوبش دستور میدهد که اگر مردم گمان خطا و اشتباه و ظلم بر تو داشتند به ایشان توضیح بده، عذر خود را برای آنان بیان کن. رسول خدا (ص) با آن عظمتش، بنا به نقل مشهور، از مردم حلالیت طلبید و در مقابل ادعای یک نفر آدم عادی برای قصاص آماده شد. همه میدانیم که به نص قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام معصومند و از آنها گناه یا خطایی سر نمیزند. این که آن حضرت چنین کاری کرده است، شاید میخواسته به ما یاد بدهد که در برابر مردم چگونه عمل کنیم.
بگذارید مردم اینها را از ما هم ببینند؛ در ما حس مسئولیت ببینند. ببینند که ما خود را در برابر آنان مسئول می دانیم، آنها را ولی نعمت خود میدانیم. مگر امام نمیفرمود این مردم ولی نعمت ما هستند. مگر ما از پیامبر خدا (ص) و ائمه (ع) بالاتریم؟. آنها پاک و معصوم بودند و ما خطاکار و گنه کاریم. این چیزهایی که در سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) آمده، برای این نیست که آنها را فقط در منابر یا سخنرانیها برای مردم تعریف کنیم؛ بلکه باید پیش از همه خودمان به آنها عمل کنیم. پس صادقانه به اشکالات اقرار کنیم و از خطاها عذرخواهی کنیم، تا صداقت ما دل مردم را گرم کند. از این نترسیم که ما را متهم به عوام فریبی کنند. مردم از کلام ما، لحن صداقت را میفهمند. اگر صادقانه عذرخواهی کنیم و درصدد تدارک ما فات باشیم، مردم میفهمند، خدای تعالی هم یاری میکند. نکند خدای ناکرده از این همه تلاش و فداکاری نتیجه مطلوب نگیریم. نکند فردای قیامت پشیمانی و شرمندگی بر ما عارض شود. نکند آیندگان از ما به بدی یاد کنند. ذکر خیر بندگان اماره صلاح و سداد حکمرانان است.
نکتهای نیز باید در این جا عرض کنم و آن این که متأسفانه برخی از افراد، کورکورانه با تقلید از برخی اعمالی که در کشورهای غربی مد شده، برای این که خود را متمدن و پیشرو نشان دهند، مرتکب رفتارهایی میشوند که هیچ -گونه توجیه عقلی و منطقی ندارد. اگر کسی اعتقادات ما را قبول ندارد، خوب نداشته باشد، ولی این مجوز اهانت و هتک حرمت نیست. آزادی بیان در هیچ منطق و فرهنگی به معنای آزادی اهانت نیست. در کشورهایی هم که خود را داعیهدار آزادی میدانند، گاهی اوقات برای اهانت به افراد مجازاتهایی را در نظر میگیرند که شاید اگر فرد اهانتکننده به جای اهانت صدمهای جسمی و جانی وارد کرده بود به آن مقدار مجازات نمیشد. مگر میتوان گفت که اهانت به یک انسان مجاز نیست ولی اهانت به اعتقادات مبلیونها انسان مجاز و بیاشکال است. کدام عقل و منطقی این را قبول میکند؟!
البته این به معنای مجاز نبودن نقد عقاید ما نیست. ما از این که کسی بیاید و با بیان منطقی بخواهد با ما در خصوص عقایدمان بحث و گفتگو نماید استقبال میکنیم و سیره ائمه اطهار (ع) و علمای امامیه همواره بر همین منوال بوده است، اما فاصله بین نقد علمی و اهانت زیاد است و مردم خود به راحتی میتوانند فرق بین این دو را تشخیص دهند. به مردم عزیز هم عرض میکنم این اشکالات و نارسائیهایی که میبینند، اینها از ماست و مسئولیت آن هم با ماست. اینها ربطی به خدا و اسلام و تشیع و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد. اگر مردم به خاطر این مشکلات به من و امثال من تندی کردند، جای گله ندارد، اما اگر خدای ناکرده به دین و پیامبر (ص) و ائمه (ع) جسارت شد، باید متوجه بود عذری در این مورد پذیرفته نیست و باید پاسخ گوی آن در پیشگاه خدا و رسولش باشند.
انشاءالله که همه شما موفق باشید و اگر به فعالیت ترویجی و تبلیغی مشغول شدید با کلامتان و بخصوص با عملتان این مردم شریف را به دین و ایمان نزدیکتر کنید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بعد از ظهر روز سه شنبه ٩ خردادماه ٩١ یگان ویژه زندان اوین با هجوم به بند ٣۵٠ اقدام به تفتیش و بازرسی وسایل زندانیان این بند کردند.
به گزارش کلمه، این حرکت با واکنش زندانیان سیاسی روبرو شد و آنان برای نشان دادن اعتراض خود به ماموران امنیتی و حفاظتی زندان در طول مدت بازرسی سرودهای ملی و حماسی جنبش سبز را می خواندند و شعار “یاحسین میرحسین” را سر دادند.
طی ماه های گذشته این چندمین بازرسی ناگهانی از بند ٣۵٠ است که ماموران حفاظت با ورود به حریم خصوصی و شخصی زندانیان سیاسی باعث بر هم زدن نظم و سلب آسایش آنان می شوند.
دیروز در بازار ارز برخلاف بازار همسایه یعنی سکه، قیمتها باز رو به صعود داشت و گرانی دوباره میهمان ارزهای رایج و پرطرفدار بود.
این در حالی است که متولی بازار به تازگی وعده ارزان شدن قیمت دلار را داده حتی اگر معتقد باشد گرانی دلار چندان هم عجیب نیست و اصولا چه کالایی ارزان شده که توقع ارزان شدن دلار را داشته باشیم. به هر حال با وجود رشد قیمت در روزهای اخیر هنوز نمیتوان با خیال راحت و احتمال تحقق بالا پیشبینی کرد که قیمتها در روزهای آینده هم در همین مسیر به حرکت خود ادامه خواهند داد چون هر آن، احتمال شوک قیمتی جدید وجود دارد. مشتریان و معاملهگران بازار هم معتقدند که برای پیشبینی روند هنوز زود است و هر خرید و فروشی در شرایط فعلی یعنی پذیرش ریسک بالا.
به گزارش شرق، در چهارراه استانبول فراوانند کسانی که در همین روزها فقط هر روز سری به بازار میزنند یا قیمتها را دورادور با رادیو و تلویزیون و روزنامهها تعقیب میکنند و منتظر فرصت مناسب برای خرید و فروش نشستهاند. کسانی که دلار را به قیمتهای بالاتر از هزار و ۷۰۰ تومان و در روزهای گرانی خریدهاند منتظر هستند که دوباره قیمتها جان بگیرند تا سود مورد انتظار از دست رفته به دستشان برسد. در سوی دیگر هم آنهایی که آستینها را برای خرید بالا زدهاند پشیمان هستند که چرا فرصت خرید دلار هزار و ۶۰۰ تومان و حتی ارزانتر را از دست دادهاند. به هر جهت فعلا و تا اطلاع ثانوی معلوم نیست که چرخ زمان بر وفق مراد کدام گروه خواهد گشت و قیمتها به کدام سو در حرکت خواهد بود هر چند که در مجموع میتوان پیشبینی کرد و نتیجه گرفت قیمتها چندان سر سازش با پیشبینیهای آقای رییس کل نداشته و علاقهای هم به تحقق وعدههای بانک مرکزی ندارد.
غلامحسین آذری نجف آبادی، آخرین بازمانده راهپیمایی ٢۵بهمن ٩٠، آزاد شد.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی بعد ازصدور حکم یکسال حبس تعلیقی آزاد شده است.
غلامحسین آذری نجف آبادی روز ۲۵ بهمن ماه با حمل پرچمی سبز از ابتدای خیابان آزادی و نزدیک میدان انقلاب به سوی میدان آزادی در حرکت بود که ماموران لباس شخصی وی را در خیابان بازداشت و مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.
این زندانی سیاسی پس از آن به زندان اوین اعزام شد، با قرار وثیقه ابتدا به اندرزگاه ۷ و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد و دلیل ادامه بازداشت وی، عدم توانایی تودیع وثیقه ۲۰۰ کیلیون تومانی بوده است.
همسر و فرزندان این زندانی سیاسی ساکن تهران نبوده و به دلیل مشکلات مالی توانایی ملاقات هفتگی این زندانی سیاسی را نداشتند، به همین دلیل وضعیت غلامحسین آذری بلاتکلیف باقی مانده بود.
پیش از گزارش شده بود که غلامحسین آذری به همبندیان خود گفته است: دلیل حضورم با پرچم سبز نشان دادن این موضوع بود که جنبش زنده است و حاضر نیستم در حالی که یاران جنبش در زندان و اسارت قرار دارند، آرام بنشینم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر