امروز: محمد نوریزاد با تشریح آن چه روزهای پس از انتخابات، او و مردم و دوربین ها مشاهده کردند، می گوید: اوضاع قمر در عقرب شد. یعنی آن چهره ی مخفی و بزک کرده ی نظام رخ نمود. بسیجی ای که قرار بود فدایی مردم باشد، قمه به دست و زنجیر به دست به جان مردم و به جان اموال مردم افتاد. و پاسداری که برای در خدمت مردم بودن و برای صیانت از شایستگی ها و حاجت های انقلاب تأسیس شده بود و در عرصه ی هشت سال جنگ و دفاع به باور مردم راه یافته بود، حالا برای صیانت از یک جریان غارتگر به میدان آمد و کلت کمرش را واگشود و به طرف مردم شلیک کرد.
به گزارش کلمه، عضو موسس انجمن قلم که پس از نوشتن اولین نامه به رهبری از انجمن اخراج شده است با یادآوری اینکه بعد از سومین نامه بازداشت شده است، تشریح می کند: هیچوقت یادم نمی رود احساس آن روزی را که مرا تحت الحفظ به سمت زندان اوین می بردند. احساس کسی را داشتم که دارد تقاص سالها بی خبری خود را می پردازد.
محمد نوریزاد ادامه می دهد: شاید باور نکنید که من آن روز روی زمین نبودم. بلکه روی ابرها راه می رفتم. چون خدا را سپاس می گفتم که عقوبت مرا از همین دنیا شروع کرده. عذاب هایی که من در زندان اوین دیدم و خانواده ام در بیرون زندان متحمل شدند، ذره ای از تقاص همراهی من با حکومت و نظامی بود که حالا آشکارا دستش به خون بی گناهان آلوده شده بود. و تقاص سالها بی خبری ام.
نوریزاد از نویسندگان سابق روزنامه کیهان، تا پیش از سال ۱۳۸۸ مخالف سرسخت جریان اصلاحطلبی بود اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ به صف منتقدان حکومت پیوست و به دلیل نامههای سرگشاده ی انتقادی خطاب به رهبری بازداشت شد.
این نویسنده و جهادگر سال های دفاع مقدس در این گفتگو که در وب سایت وی منتشر شده است با ذکر خاطره هایی کوتاه از بازجویی ها و سلول انفرادی می گوید: روزهای تلخ بازجویی و هتاکی ها و ضرب و شتم های من بود. می خواستند من به زانو دربیافتم و توبه نامه بنویسم و تقاضای عفو کنم و در یک مصاحبه ی تلویزیونی به همگان بگویم که: خطا کرده ام. بگویم: از من درگذرید. مقاومت من اما، باعث عصبیت بازجوی اصلی من شد. کار به تنگناهای انسانی درافتاد. او بی ادب و بی سواد بود. و من، یک اسیر. چه می توانستم بکنم؟ یک روز که مرا اززندان و حبس سه چهار ساله می ترسانید، به وی گفتم: بگذار حرف آخرم را بزنم: چند بسته کاغذ به من بدهید و چند تا خودکار. بروید و سه چهارسال بعد بیایید و در سلول را بازکنید.
محمد نوریزاد، راوی روایت های فتح شهید آوینی، سال ۸۸ بازداشت و بعد از انفرادی های طولانی و نگهداری در بندهای امنیتی سال گذشته آزاد شد.
سایت نوری زاد آن روز نوشت:محمد نوری زاد آزاد شد. با یک سینه سخن که امید است با راه اندازی و به روز کردن سایت شخصی ایشان، بتوانیم در انعکاس افکار و اندیشه های این هنرمند نام آشنا، سهمی داشته باشیم.
و نوریزاد در این یک سال نوشت. به رهبری، به مردم، به زندانیان... و اکنون نوریزاد از روزهایی می گوید که در جریان است. متن کامل این گفتگو را با هم می خوانیم:
به عنوان اولین پرسش و برای این که راهی به بحث واکنیم، به ما بگویید چرا می نویسید؟ شما یک زمانی وعده کردید تا زمان برگزاری انتخابات به رهبری نامه خواهید نوشت. که به وعده ی خود عمل کردید و نوشتید. و حالا یادداشت های مستقل تان را شروع کرده اید. به ما بگویید: با چه فلسفه ی ذهنی می نویسید؟ از نوشتن چه هدفی را دنبال می کنید؟ آیا نتیجه ای از نوشتن های خود گرفته اید که همچنان می نویسید؟
اولین پرسش شما سه پرسش توأمان دارد. یک این که با چه فلسفه ی ذهنی می نویسم؟ من می نویسم بخاطر این که اگرننویسم باید به بخش وسیعی از استعداد انسانی خود پشت کنم. و باید به این پرسش بزرگ پاسخ بدهم که: اگر می خواهی ننویسی، پس چرا خودت را انسان می نامی؟
خب خیلی ها که نویسنده اند و در این اوضاع نمی نویسند مگر از حوزه ی انسانیت خود خروج کرده اند؟ اراده ی من از این پرسش، پارامتر یا فعل نوشتن نیست. این که مثلاً اگر نمی نوشتید سراغ چه کار دیگری باید می رفتید.
می دانم قصد شما از طرح این پرسش، به ذات نویسندگی مربوط است. این که من آیا اساساً خود را نویسنده می دانم یا نه؟ با تعریفی که از نویسنده و نویسندگی داریم؟ یا اگر نویسنده ام چرا پرخطرترین وجه اجتماعی و سیاسیِ آن را برگزیده ام. آنهم در جامعه ای که بهادادن به افکار عمومی در تلاطم فریب افکار عمومی از ریخت افتاده. یا چرا به نگارش داستان و رُمان روی نمی برم؟ و چرا در این چند سال اخیر قلم خود را به وادی پرآشوبی برده ام که یک نویسنده معمولاً از ورود بدان پرهیز می کند؟ نویسندگان به وضعیت آرام و امنی محتاجند تا با ورود به غوغای درون خویش، نسبتی با غوغای بیرون برقرار کنند.
چه خوب شد که ازنوشتن رُمان گفتید. راستی هیچ به این فکر افتاده اید که رمان بنویسید. شنیده ام یا یکجایی خوانده ام که در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان کارهایی منتشرکرده اید. یا حتی داستانهایی برای بزرگسالان نوشته اید.
من اتفاقاً در زندان نوشتن یک رُمان را شروع کردم. که البته هنوز به پایان نرسیده. ابتدا می خواستم فیلمنامه ای بنویسم. مقدماتش را نیز فراهم آوردم. مقدمات که می گویم شما همه را در عزم جزم معنا کنید. مصمم شدم که بنویسم. چه؟ یک فیلمنامه. درباره ی چه؟ اینش مهم نبود. مهم این بود که من باید چیزی می نوشتم که در بیرون زندان بشود به فیلم یا سریال تبدیلش کرد. اما بلافاصله منصرف شدم. شاید بپرسید چرا؟ با یک پرسش از خودم و پاسخی که به خودم دادم از خیر نگارش آن فیلمنامه گذشتم. از خودم پرسیدم: این فیلم یا سریال قرار است کجا کار و از کجا پخش شود؟ معلوم است: داخل کشور. و از تلویزیون و سینماها. پس باید من تمام محدودیت های رایج فیلمنامه نویسان را مثل دیوارهای بتنی در اطراف خودم بالا می بردم. هم در گفتگوها و هم حادثه ها و هم در منطق روایی داستان.
بهتر بگویم: من باید میز ممیزی وزارت ارشاد و افق خاک آلود صداوسیما را می کشاندم و می بردم داخل سلول خود و بندبند قوانین و بخشنامه های نوشته و نانوشته ی آنها را در فیلمنامه ی خویش لحاظ می کردم و در متن یک خودسانسوریِ چندش آور به خلق آن فیلمنامه پا می فشردم. بدیهی است که این خودش یک جور زندان مضاعف بود برای من. و البته تحمل نشدنی. این شد که از خیرش گذشتم. حتی به خودم گفتم بنویس و با اسم مستعار بده به یک جا و تصویبش کن. این را هم نپسندیدم. تجربه ی این کار را داشتم. این بن بست راهی به جایی نداشت. در همین شرایط بعد انتخابات سال ۸۸ من فیلمنامه ای نوشتم و با اسم مستعار به سیما فیلم دادم. سر ضرب تصویب شد. راجع به شخصیت یک بسیجی خوب بود. از آن بسیجی هایی که با این بسیجی های رایج فعلی فرق می کند. بسیجی من از جنس همت ها و باکری ها بود. یک بسیجی در متن یک اجتماع شلوغ. مقدمات ساخت آن هم فراهم شد. اما به محض این که اخلاقاً موضوع را با مدیر مربوطه در میان گذاردم و به وی گفتم که این اسم مستعار اسم من است، و آن مدیر با مدیران بالاتر و مدیر ارشد سیما فیلم صحبت کرد، بلافاصله فیلمنامه ی تصویب شده و آماده ی کار از مدار تولید بیرون کشیده شد. حتی حاضر شدم آن را در اختیار یکی دیگر قرار دهم تا او بسازد و هیچ اسمی از من در کار نباشد. نپذیرفتند. این نشان می داد که مدیرسیما فیلم چه فشاری را باید تحمل می کرد. و اساساَ او چرا باید این فشار را تحمل کند؟ این شد که با یک "نه" خیال خود را راحت کردند و برای همیشه عذر مرا خواستند. که: این طرفها آفتابی نشو. چه با اسم خودت چه با اسم مستعار.
نوشتن رُمان هم ازهمین محدودیت ها در رنج است که.
بله. به آن هم خواهم پرداخت. منتها این را بگویم که من راه خروج از این محدودیت ها را پیدا کردم. پس من در زندان از خیر نگارش فیلمنامه درگذشتم و خیلی زود به سمت نگارش یک رمان واقعی با مختصاتی که خودم را سانسور نکنم روی بردم. چیزی که بر قلم من محدودیتی تحمیل نکند. در همه ی این احوال نیز، نگارش نامه به رهبری از داخل زندان، و نامه به رییس قوه ی قضاییه، و نامه به مردم، و نوشته های مستقل، و نگارش مجموعه ی "گلها و سیم خاردارها" که به معرفی برخی از گلهای داخل زندان می پردازد، فراموشم نشد. در همان اوضاع و احوال بود که محکم نشستم به نوشتن یک رُمان تمام عیار.
احتمالاً این رمان قابل چاپ نیست.
نباشد. راستش را بخواهید من اصلاً به چاپ آن فکر نکردم. اصل نوشتن برایم مهم بود. شاید باور نکنید این دومین باری بود که من لذت نگارش بدون واهمه و بدون خودسانسوری را تجربه می کردم. بار اولش به نگارش یک فیلمنامه مربوط بود که پسرم اباذر از من خواست فلان خاطره کودکی را با تجسم این که ماجرا در یکی ازشهرها و روستاهای آمریکا اتفاق افتاده بنویسم. نوشتم. بی این که دچار نگرانی از خط ونشان های آزاردهنده و گاه طنزگونه ی ارشاد و صداوسیما شوم.
اشاره ای به محتوای آن فیلمنامه می کنید؟
من چهارپنج ساله بودم که در روستای زادگاه من شایع شد در همین پنجشنبه ای که در راه است دنیا به آخر می رسد. و آن روز مثلاً سه شنبه بود. شیوع این خبر در روستایی که شاکله اش بر اختلاف و دو دستگی و دعواها و زد و خوردهای طایفگی بود، غوغایی به راه انداخت. مردم دو طایفه، در جوار یک قیامت عنقریب تصمیم گرفتند صبح پنجشنبه به امامزاده ی روستا که یک کیلومتر از آبادی دور بود بروند. و ساعت شروع قیامت را در امامزاده باشند. این اجتماع شورانگیز و حلالیت طلبی های ناگزیر آنهم در امامزاده ای دور از آبادی فرصت مغتنمی بود برای دزدان و شایع کنندگان این خبر و روبیدن اموال مردمی که از دیوار جهل بالا رفته بودند و خود آن را کمال عقل تفسیر می فرمودند.
من این حادثه را به یکی از روستاهای تگزاس بردم. در این روستا تکدرختی مقدس وجود دارد. و شایع می شود که مسیح قرار است در فلان روز از پس آن درخت ظهور کند. غوغایی درمی افتد. مردمان از هر کجای آمریکا به شوق تماشای آن لحظه ی تکرارنشدنی به آن روستا هجوم می برند. در این روستا نیز همان اختلافات رایج برقرار است. و همان سرنوشت نیز چشم به راه مردم آن روستای هشتاد سال پیش تگزاس. این فیلمنامه را بی هیچ محدودیتی و با ظرافت های خاص مبتنی بر فرهنگ مردمان آن سال های تگزاس نوشتم و دادم ترجمه اش کردند. اسمش را هم گذاردم: تکدرخت مسیح.
خواستم برای دومین بار این لذت را مزه مزه کرده باشم. به خودم گفتم: این رُمان را بنویس برای دل خودت. نه برای این که به همین زودی ها چاپ شود. البته منظور من از کنار گذاردن محدودیت در نگارش یک رُمان، و به هیچ گرفتن ممیزی های حکومتی، به این نیست که من به حوزه های سخیف و سطحی ورود کرده باشم. بدیهی است که فردی با معتقدات مسلمانی من بهنگام خروج از این محدودیت ها به آغوش هرزگی در نمی افتد.
من نوشتن آن رُمان را در زندان شروع کردم. یک سوم آن را که هفتصد صفحه ای می شود نوشتم. که مابقی آن مانده. و اتمام آن به همان وضعیت امن درونی من محتاج است. این وضعیت مورد نظر من به این نیست که مرا دغدغه ی آب و نان نباشد. نه، بلکه مرادم از تأکید بر این وضعیت مناسب، رسیدن به یک آرامش درونی است. به یک قرار. به یک ضرورت که دست شما را از نوشتن هر چیز دیگر باز بدارد و به نوشتن همان رُمان ترغیب کند. یکجور اولویت بندی در این که اکنون چه بنویسید و بعد از این چه؟ باورکنید من در همین مرحله ی اولویت بندی، بشکلی ظالمانه یقه ی خودم را گرفتم و خودم را بر سر ضرورت های اجتماعی نشاندم. که: کارهای شخصی و تمایلات شخصی ات را رها کن و بچسب به درد و داغ جاری مردم. مردمی که معترض اند و بابت این اعتراض شان هم دارند بها می پردازند. این شد که نوشتن مابقی رمان مرتب به ورطه ی تعویق افتاد.
راستی شما جزو مؤسسین انجمن قلم نبودید؟
چرا. ما سی نفر بودیم که این انجمن را تأسیس کردیم. من یک چند دوره ای هم به عضویت هیات مدیره ی انجمن قلم انتخاب شدم. جریان پایان کارخودم را دراین انجمن خواهم گفت. اما پیش از آن اجازه بدهید بگویم که من در زندان با تماشای آثار دوستان نویسنده ای که یک زمان در کنار هم به نوشتن می اندیشیدیم و با هم تشکیلات کوچکی به اسم همان "انجمن قلم" تأسیس کرده بودیم، مرتب به خودم می گفتم: تو هم می توانستی جوری بنویسی که به کسی برنخورد. می توانستی نوشته هایت را بچاپ برسانی. می توانستی نویسنده ی محض باشی. اما متعمدانه بر این گرایش درونی ام پای کوفتم.
شما چند جلد کتاب چاپ شده دارید؟
پانزده جلد. که عمدتاً داستان اند. بجز دو فیلمنامه و چهارجلد منتخب نوشته های انتقادی ام...... از این مرحله نتوانستم عبور کنم. دیدم خود این فکر که: بنویسم برای چاپ شدن، خودش یکجور محدودیت را آنهم در زندان به من تحمیل می کند. پس نوشتن برای چاپ شدن را و اساساً نوشتن رُمان را وانهادم و نوشتن از بند بند اعتراض مردمِ معترض را برگزیدم. به مخاطرات جاری این راه نیز اصلاً نیاندیشیدم. مخاطراتی که هم در کمین خودم بود و هم سر راه خانواده ام. من شنیده بودم که دستگاه اطلاعات ما اگر بخواهد حتی یک پیغمبرخدا را به خاک مذلت بنشاند این استعداد را دارد.
اجازه بدهید از نامه ی نخست محمد نوری زاد به رهبری شروع کنیم. عکس العمل دوستانتان چه بود؟ کسانی که ناگهان قلم شیفته ی نوری زاد را حالا منتقدانه می یافتند.
بعد از وقایع انتخابات سال هشتاد و هشت، اوضاع قمر در عقرب شد. یعنی آن چهره ی مخفی و بزک کرده ی نظام رخ نمود. بسیجی ای که قرار بود فدایی مردم باشد، قمه به دست و زنجیر به دست به جان مردم و به جان اموال مردم افتاد. و پاسداری که برای در خدمت مردم بودن و برای صیانت از شایستگی ها و حاجت های انقلاب تأسیس شده بود و در عرصه ی هشت سال جنگ و دفاع به باور مردم راه یافته بود، حالا برای صیانت از یک جریان غارتگر به میدان آمد و کلت کمرش را واگشود و به طرف مردم شلیک کرد. اولین نامه را که به رهبر نوشتم، بی حضور من، مرا از همان انجمن قلم اخراج کردند.
یادم هست یکی از دوستان وساطت کرد تا یک جلسه ی توجیهی در انجمن قلم تشکیل شود و به من مثلاً فرصت بازگشت داده شود. آن جلسه تشکیل شد. رییس جلسه که از دوستان هم طیف بود به من گفت: تو با نگارش این نامه، دل امام زمان را شکستی. و کلی از این حرف ها. و این که: اگر می خواهی به انجمن قلم برگردی، باید توبه کنی. به رییس جلسه گفتم: شما که می فرمایید من با نگارش این نامه دل امام زمان را شکسته ام آیا از امام زمان دستخط دارید؟ و گفتم: این شما هستید که باید توبه کنید. بخاطر خون ها و ظلم هایی که به چشم خود دیده اید و سکوت کرده اید. و گفتم: قلمی که نخواهد و نتواند واقعیت های جامعه را ببیند، هیزمی است که به کار سوختن می خورد. به حاضرین جلسه گفتم: شماها به گوش خود شنیده اید که در کهریزک چه شده و چه روی داده و دارید سکوت می کنید. و گفتم: اگر به فرزندان شما تجاوز شده بود آیا باز همین جور دامن بر می کشیدید؟ و با همین چند جمله برای همیشه از آن انجمن بیرون زدم.
سایر دوستان چه؟
با همان اولین نامه به رهبری، همه ی دوستان قدیم از من روی برگرداندند. و همزمان همه ی درها به روی من بسته شد. سومین نامه را که نوشتم، در زندان به رویم وا شد. هیچوقت یادم نمی رود احساس آن روزی را که مرا تحت الحفظ به سمت زندان اوین می بردند. احساس کسی را داشتم که دارد تقاص سالها بی خبری خود را می پردازد. شاید باور نکنید که من آن روز روی زمین نبودم. بلکه روی ابرها راه می رفتم. چون خدا را سپاس می گفتم که عقوبت مرا از همین دنیا شروع کرده. عذاب هایی که من در زندان اوین دیدم و خانواده ام در بیرون زندان متحمل شدند، ذره ای از تقاص همراهی من با حکومت و نظامی بود که حالا آشکارا دستش به خون بی گناهان آلوده شده بود. و تقاص سالها بی خبری ام.
شما در زندان همچنان نوشتید و نوشتید و نوشتید. در حالی که بخاطر همین نوشتن ها به زندان رفته بودید. و نباید می نوشتید. کما این که اغلب زندانیان نیز نمی نویسند. ترجیح می دهند دوره ی زندانشان سپری شود و بیرون بیایند.
در زندان و در سلول های انفرادی، نوشتن می تواند بهترین مسکن برای یک زندانی بهم ریخته باشد. اما بازجوها و روال جاری زندان، این تسکین را از زندانی دریغ می کنند. و من برای داشتن قلم و کاغذ بی تاب بودم. یادم هست روزهای تلخ بازجویی و هتاکی ها و ضرب و شتم های من بود. می خواستند من به زانو دربیافتم و توبه نامه بنویسم و تقاضای عفو کنم و در یک مصاحبه ی تلویزیونی به همگان بگویم که: خطا کرده ام. بگویم: از من درگذرید. مقاومت من اما، باعث عصبیت بازجوی اصلی من شد. کار به تنگناهای انسانی درافتاد. او بی ادب و بی سواد بود. و من، یک اسیر. چه می توانستم بکنم؟ یک روز که مرا اززندان و حبس سه چهار ساله می ترسانید، به وی گفتم: بگذار حرف آخرم را بزنم: چند بسته کاغذ به من بدهید و چند تا خودکار. بروید و سه چهارسال بعد بیایید و درسلول را بازکنید.
بازجوی بی ادب و بی سواد من آنقدربه من کاغذ و قلم نداد تا این که یک روز ازخودش یک قلم "کش" رفتم. آن را در آستینم گذاردم و به سلول بردم. پشت به دریچه ی کوچک سلول نشستم و سرخودکار را از آستین خود بیرون کشیدم. و آن را تا جلوی صورتم بالا بردم و بوییدم و بوسیدم. شاید باورنکنید که من یک ساعت تمام به آن خودکار نگاه می کردم و سیر نمی شدم. به خدا آفرین می گفتم که در قرآنش به قلم سوگند یاد کرده. و به قلم می گفتم: تو عجب لیاقتی داری که خدا تو را از میان سایر پدیده ها برگزیده وبه جان تو سوگند خورده. و به آنچه که می نویسی تأکید ورزیده. حالا به کاغذ نیازم بود. قلم پیدا شده بود اما من روی چه می نوشتم؟ به ما همراه غذا گاه دوغ نیز می دادند. از این دوغ های پاکتی. این پاکت ها را با دقت پاره می کردم و با دقت بیشتر، ضخامت ورق مقوایی آن را از میان می گشودم. یک وسعت کوچکی از کاغذ کاهی پیدا می شد. به قدر کف دست. روی آنها می نوشتم. "نجواهای محمد نوری زاد در زندان اوین" محصول همان نوشتن های من روی پاکت دوغ است.
و بعد دانستم روی دستمال کاغذی نیز می توانم بنویسم. از نگهبانان روزی سه برگ دستمال کاغذی می گرفتم. این سه برگ را که از هم وا می گشودم، می شد شش صفحه. من روزی شش صفحه کاغذ داشتم. نامه ی چهارم من به رهبری که از داخل زندان بیرون داده شد، روی دستمال کاغذی نوشته شده بود. اتفاقاً همین را به بازجویم گفتم. ترس و واهمه ای نداشتم. به او گفتم من یک نامه ای به رهبر نوشته ام که به همین زودی ها منتشر می شود. پرسید چطور آن را بیرون داده ای؟ گفتم یک روز که مرا با چشمان بسته به بهداری زندان برده بودند و در کنار زندانیان دیگر رو به دیوار ایستاندند، آن را در جیب یک جوان انداختم که با صدای آرام می گفت به زودی آزاد می شود.
من می توانستم در آن روزهای پر از هول و هراس، به نوشتن هر چیزی که به من تسکین بدهد روی ببرم. مثل رُمان "سلام آتابای" که مواد خام آن را از مدت ها پیش در ذهن آماده کرده بودم. یک رمان در امتداد حسرت های یک انقلاب متفاوت. یا بهتر بگویم: رمانی که اگر می نوشتم، وقتم را پرکرده بودم و به بازجوهای خود می فهماندم که من هنوز دل در گرو امثال آنها دارم و یک تخفیفی ازشان می گرفتم. رمانی که اطمینان دارم هرچه هم که خوب و فنی نوشته می شد، به تف لعنت نمی ارزید.
من اما بهترین تسکین را شنا کردن درجهت مخالف رودخانه اوین یافتم. این که از چیزهایی بنویسم که مرا بخاطر آنها به زندان انداخته اند. مگر می شود؟ این که تکرار جرم محسوب می شود. بشود. من مگر جرم خودم را قبول دارم که از تکرار آن بهراسم؟ و نوشتم. نامه پنجم محمد نوری زاد از زندان اوین به رهبری. و بعد نامه ی ششم را از بیرون نوشتم. نامه ی ششم را که نوشتم بلافاصله مرا به زندان بازگرداندند. یک روز دادستان تهران به داخل سلول من آمد و گفت: ما تو را آزاد کرده بودیم. به شرط این که ننویسی. اما تو گازش را گرفتی و بازرفتی اول خط. نامه ی هفتم به رهبری را از داخل زندان نوشتم. اینها همه اش تکرار جرم محسوب می شد. چرا که من اعتراض مردم معترض را به رهبر متذکر می شدم. و این باز گفتِ اعتراض ها ازنگاه بازجوها و قاضیان گوش بفرمان، جرم بود. و تکرار آنها جرمی دیگر. و باز نامه ی هشتم از داخل زندان. تکرار جرم یعنی چه؟
داستان آن رُمانی که هفتصد صفحه ی اولش را نوشتید چیست؟
شخصیت محوری آن، یک بازجوی وزارت اطلاعات است. بر خلاف بازجوهای هیولاگون، این بازجو، جزو خوبان است. و نمی خواهد همه ی هویت انسانی اش را قربانی نظامی بکند که داستان حفظ آن را دیگران با دزدی ها و قتل و غارت هایشان تعریف وتجویزمی کنند.
منبع: کلمه
طرح نظارت بر نمایندگان، دیروز و در آخرین هفته های کاری مجلس هشتم، با درج تغییرات مورد نظر شورای نگهبان در متن طرح، از تصویب مجلس گذشت تا تایید نهایی آنچه آیت الله صافی گلپایگانی ناقض استقلال نمایندگان دانسته بود و مهدی کروبی سند نابودی همیشگی این نهاد در نظام جمهوری اسلامی خوانده بود، در کارنامه همین دوره از مجلس ثبت شود.
این طرح که با ایراد شورای نگهبان به مجلس برگردانده شده بود، در نشست علنی روز سه شنبه ۱۵ فروردین به تصویب نمایندگان رسید و برای تائید نهایی به شورای نگهبان فرستاده شد. مجلس در مهرماه سال پیش این طرح را به تصویب کرده بود، اما شورای نگهبان، برخی مواد آن را "خلاف موازین شرع و اصول قانون اساسی" تشخیص داد و آن را برای رفع ایراد به مجلس بازگرداند.
طرح نظارت بر نمایندگان مجلس که سال ۱۳۸۹ از سوی ۵۵ نماینده مجلس ارائه و کلیات آن در اردیبهشت سال پیش به رغم مخالفت گروهی از نمایندگان به تصویب رسید، از سوی تهیه کنندگان آن یک "اقدام عملی" در پاسخ به سخنان آیت الله خامنه ای خوانده شده بود.
رهبری پیش تر درباره نظارت مجلس بر نمایندگان گفته بود که هر بخش حتی خود مجلس هم که نظارت بر سایر قوا دارد، یک نظارت بر خودی داشته باشد که این نوعی اصلاح خود است. وی تاکید کرده بود: "باید یک ساز و کار نظارتی در مجلس تعریف کنید که اگر کسی در مقام نمایندگی کوتاهی یا سوء استفاده کرد، بتوانید او را مواخذه کنید."
بر اساس طرح "نظارت مجلس بر رفتار نمایندگان"، هیئتی متشکل از هفت نماینده مجلس، به گزارشهای مربوط به "رفتار خلاف شئون نمایندگی" و گزارشها درباره اعمال "خلاف امنیت ملی" و دیگر اعمال مجرمانه از سوی نمایندگان مجلس رسیدگی میکند. ابهاماتی که به زعم صاحبنظران، راه را برای برخورد با نمایندگان منتقد و غیرهمسو باز می کند.
ننگی که مجلس هشتم آن را پذیرفت
مهدی کروبی، از رهبران در حصر جنبش سبز که سه دوره ریاست مجلس را در کارنامه خود دارد، از مخالفان جدی این طرح بود که به محض مطرح شدن آن، نسبت به تبعات اجرایی شدن چنین طرحی هشدار داد و با انتشار نامه ای خطاب به نمایندگان، اخطار داد که چنین طرحی باعث تبدیل نمایندگان به "نوکران قدرت" میشود. کروبی از نمایندگان مجلس هشتم خواسته بود که زیر بار این "ننگ" نروند.
وی در آن نامه تصریح کرده بود: "چنین اقدامی نه تنها در تاریخ مجالس ایران که در تاریخ پارلمان جهان نیز بی سابقه است و البته شرم آور. آن گونه که در این طرح آمده، می توان برای تنبیه یک نماینده نطق او را به تعویق انداخت و عضویت او در مجامع و حتی هیات رئیسه مجلس و کمیسیون ها لغو کرد. به راستی چگونه می توان با اجرای چنین طرحی از عزت و استقلال یک نماینده نیز سخن گفت؟"
رئیس مجالس سوم و ششم هم چنین این طرح را باعث بی اثر کردن "تمامی سوابق مشروطه در یک صد سال اخیر در ایران" دانسته بود که منجر به از بین رفتن "اجازه حرکت نمایندگان مجلس برای وظیفه نمایندگی آن ها" می شود.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران نیز تأیید و اجرای این مصوبه را در حکم تیر خلاص به مجلس به عنوان مظهر جمهوریت نظام ارزیابی کرده و در بیانیه ای تصریح کرده بود: این اقدام پیامی جز ختم جمهوریت نظام ندارد.
خداحافظی با استقلال نمایندگان
این طرح که آشکارا نوعی دیکتاتوری را تداعی میکند، در جمع مراجع تقلید نیز مخالفانی دارد. از جمله مخالفت هایی که رسانه ای شد، انتقاد آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی بود که همان وقت در دیدار با علی لاریجانی با اشاره به عدم همخوانی طرح نظارت بر عملکرد نمایندگان با استقلال آنان، گفته بود: "نماینده باید آزاد و مستقل باشد تا بتواند با آزادی کامل به وظایف خود عمل نماید و این گونه طرح ها موجب نظارت اکثریت بر اقلیت می شود که این امر نیز با فلسفه استقلال نمایندگان مجلس در تضاد کامل است."
آیت الله صافی گلپایگانی همچنین وجود "مجلس مستقل" را نشانه ای از "رشد حکومت و جامعه" دانسته و خواستار "قانونمداری افراد و جریانات سیاسی" شده بود.
این در حالی است که طرح نظارت بر نمایندگان مجلس، با هدف کنترل رفتار و عملکرد نمایندگان تدوین شده و همچنین گفته میشد که همین کنترل، معیار تعیین صلاحیت آنها در آینده خواهد بود؛ طرحی درواقع نتیجه ای جز سلب امکان اظهارنظر آزادانه، دفاع از حقوق مردم و ایفای وظایف نمایندگی از نمایندگان ندارد.
کارشناسان و بسیاری از نمایندگان باسابقه مجالس پیشین معتقدند طرح "نظارت بر نمایندگان" نمایندگان منتقد را تحت فشار قرار می دهد. به عقیده آنها، اگرچه بسیاری از نمایندگان فعلی مجلس به جناح حاکم تعلق دارند، با این حال همین اعتراضات گاه و بیگاه در مجلس باعث شده تا دست اندرکاران حاکمیت فعلی به یکدست کردن هرچه بیشتر نمایندگان و ساکت نگه داشتن بیش از پیش مجلس روی آورند.
این طرح حتی در میان نمایندگان فعلی مجلس نیز مخالفانی دارد که فعالیت آنها باعث شد یک فوریت آن در زمان طرح، رد شود. علی مطهری از جمله این نمایندگان است که در مخالفت با طرح نظارت بر نمایندگان، آن را به آییننامه اجرایی در یک مدرسه یا دبیرستان تشبیه کرد که در شان نمایندگان نیست. او با بیان اینکه طرح مذکور مخالف حریت نمایندگان است، گفت: این طرح باعث دخالت قوه مقننه در امور قوه قضاییه میشود چون منجر به محاکمه نمایندگان میشود و حریت نمایندگان را کاهش میدهد.
مطهری این طرح را اشاعه دهنده منکر و باعث اختلال و درگیری در مجلس دانست که منجر به خبرچینی و تلاش برای حذف مخالفان و تسویهحسابهای سیاسی میشود. به عقیده او، عباراتی همچون «گزارشهای واصله درباره اعمال خلاف امنیت کشور» قابل سوءبرداشت است و میتواند حتی شامل انتقاد از رئیسدولت هم بشود که مخالف حریت نمایندگان است.او از نمایندگان خواسته بود سند رقیت و بردگی خود را با دست خود امضا نکنند.
شهریاری از نمایندگان اصلاح طلب مجلس نیز در مخالفت با این طرح گفته بود: در این طرح تنها مکانی برای افراد بیکار و مراکز قدرت در نظر گرفته شده است که به کار مجلس بپردازد. او تصویب طرح نظارت بر نمایندگان را توهین به نمایندگان ملت خوانده بود.
اما با وجود این مخالفت ها، روند تصویب این طرح ادامه یافت و اکنون به نقطه تصویب نهایی در مجلس رسیده است. آنطور که حسین سبحانی نیا، عضو هیات رئیسه مجلس گفته است، این طرح در مجلس نهم به اجرا گذاشته خواهد شد. اجرای این قانون مشخص خواهد کرد که هشدار آیت الله صافی و حجت الاسلام کروبی درباره پیامدهای چنین طرحی تا چه حد برای جمهوری اسلامی دلسوزانه بوده و سران حاکمیت فعلی، چگونه نظام را به سمت یک حکومت خودکامه و مطلقه بر جامعه ای مملو از خفقان سوق داده اند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران تأیید و اجرای این مصوبه را در حکم تیر خلاص به مجلس به عنوان مظهر جمهوریت نظام ارزیابی کرده و در بیانیه ای تصریح کرده بود: این اقدام پیامی جز ختم جمهوریت نظام ندارد.
منبع: کلمه
امروز: در حالی که وزارت اطلاعات مدعی است که مقتدرترین سازمان امنیتی در منطقه را داراست، سردار حیدر براهویی از معتمدان و ریش سفیدان طایفه براهویی به ضرب گلوله فرد یا افراد ناشناس در شهرستان خاش واقع در مرکز استان سیستان و بلوچستان کشته شد.
به گزارش کلمه زمستان سال پیش نیز در حالی که نیروی زمینی سپاه پاسداران تنها دو هفته قبل رزمایشی در مناطق مرزی شرق برگزار کرده بود، امام جمعه شهر راسک در استان سیستان و بلوچستان در اثر یک حمله تروریستی کشته شد.
این در حالی است که در استان کردستان نیز طی سال گذشته چند ترور رخ داد و تاکنون کسی مسئولیت این ترورها را به عهده نگرفته است.
فرماندار و رییس شورای تامین شهرستان خاش گفت: براهویی از معتمدان ذی نفوذ محلی و همگام با سیاستهای نظام جمهوری اسلامی در تامین امنیت منطقه جنوب شرق کشور به شمار می رفت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، علیرضا شهرکی افزود: متاسفانه وی بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از رگبار گلوله فرد یا افراد ناشناس در دم فوت کرد و تلاش برای شناسایی ضارب یا ضاربان آغاز شده است.
وی ادعا کرد: اگر چه برخی طرفداران وی در اظهاراتی عجولانه و از روی تاثر و احساس وی را قربانی اختلافات طایفه ای می دانند اما هر گونه اظهار نظر قطعی در این رابطه تا روشن شدن تحقیقات دستگاههای مسوول، صحیح نیست.
در همین حال، به نوشته زاهدان پرس در خاش برخی از نزدیکان مقتول، قتل را به یکی از طایفه های خاش که چندین سال هست طایفه براهویی با آنها اختلاف دارد منتسب می کنند.
شهرستان مرزی خاش در ۱۸۰ کیلومتری جنوب زاهدان و در دامنه تفتان چهارمین قله بلند ایران قرار دارد.
امروز: معاون سازمان خصوصی سازی وعده داد که امکان معامله سهام تا ۵ سال دیگر فراهم خواهد شد! او همچنین بدون اشاره به شکست سیاستهای دولت درباره سهام عدالت که مورد تاکید نمایندگان مجلس فعلی نیز قرار گرفته است، از دستور ویژه احمدی نژاد برای پرداخت بدهی شرکت های موضوع این سهام خبر داد.
به گزارش کلمه محمود افضلی ضمن پاسخ به برخی انتقادات شرکت های سرمایه گذاری استانی از ارایه پیشنهاد واگذاری سهام عدالت به یک دهک دیگر، بدون توجه به زیان ده بودن طرح واگذاری سهام عدالت و بدهی میلیاردی شرکت های موضوع این طرح، اظهار داشت: درحالی تاکنون به ۶ دهک اول کشور سهام عدالت واگذار شده که با توجه به باقی ماندن حدود ۲٫۵ میلیون خانوار نفر از گروه کارگری و به فرض وجود خانواده های سه نفره، باید به حدود ۸ میلیون نفر سهام عدالت واگذار شود، بنابراین در جریان برگزاری جلساتی با مسئولان وزارت کار، پیشنهاد افزایش یک دهک دیگر به ریاست جمهوری شده که در صورت موافقت به طی مراحل قانونی نیاز دارد.
وی با بیان اینکه به فرض نهایی شدن این پیشنهاد، نسبت به واگذاری سهام جدید اقدام خواهد شد، در مورد عدم آزادسازی بخشی از سهام عدالت هم توضحیح داد: آزاد سازی درصدی از سهام عدالت به نسبت پرداخت اقساط دارای دو مشکل عدم نهایی شدن سبد سهام عدالت و تعداد مشمولین و همچنین لزوم پذیرش در بورس یا فرابورس شرکت های سرمایه گذاری استانی است.
این معاون سازمان خصوصی سازی به انتقادات برخی از مدیران شرکت های سرمایه گذاری استانی در دریافت سود سالانه شرکت ها پاسخ و از امکان معامله سهام عدالت حداکثر تا ۵ سال دیگر خبر داد.
افضلی همچنین با اشاره به ارزش روز حدود ۲٫۵ میلیون تومانی هر یک میلیون تومان سهام واگذار شده و افزایش دو تا سه برابر این ارزش تا ۵ سال دیگر، در مورد آخرین وضعیت بدهی برخی شرکت ها به سهام عدالت بابت سود سال های گذشته گفت: در آخرین جلسه شورای عالی اصل ۴۴ این موضوع مطرح شد و رئیس محترم جمهور هم دستور داد این بدهی ( حدود ۱۳۰۰ میلیارد تومان ) باید پرداخت شود، در غیر این صورت شرکت هایی که بدهی خود را نپردازند مشمول جریمه ۲۰ درصدی می شوند.
امروز: وزیر خارجه عراق میگوید دولت ایران پیشنهاد کرده است محل دور بعدی مذاکرات ایران با شش قدرت بزرگ جهان به جای ترکیه در عراق برگزار شود. هیلاری کلینتون هفته گذشته گفت این مذاکرات در استانبول برگزار میشود.
به گزارش دویچه وله به نقل از خبرگزاری رویترز، هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق خبر داد که هیاتی از ایران که روز سهشنبه ۳ آوریل در بغداد بوده، ابراز تمایل کرده که مذاکرات بعدی ایران با اعضای دائم شورای امنیت و آلمان در بغداد برگزار شود. هوشیار زیباری در باره واکنش عراق به درخواست هیات ایرانی چیزی نگفت.
هفتهی گذشته هیلای کلینتون وزیر خارجه آمریکا که در ریاض پایتخت عربستان سعودی بسر میبرد اعلام کرد که دور بعدی مذاکرات اتمی با ایران روزهای ۱۳ و ۱۴ آوریل در استانبول برگزار میشود.
میزبانی استانبول برای مذاکرات اتمی ابتدا از سوی خود ایران پیشنهاد شده بود، اما پس از توافق و اعلام رسمی آن از سوی وزیر خارجه آمریکا، گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد نظر دولت ایران در این باره تغییر کرده است.
نخستین خبر در باره تغییر نظر ایران از سوی ولی نصر، مشاور وزارت خارجه آمریکا در شبکه اجتماعی توییتر منتشر شد. آقای نصر نوشته بود که ایران بغداد را به عنوان میزبان گفتوگوها پیشنهاد كرده است.
پس از آن محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پیشنهاد کرد که دور آتی مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ به جای استانبول در یکی از شهرهای بغداد، دمشق یا بیروت برگزار شود.
علت تغییر نظر ایران
بهنظر میرسد که تردید و تزلزل ایران درباره میزبانی ترکیه برای دور بعدی مذاکرات اتمی پس از سفر دو روزه رجب طیب اردوغان به تهران بوجود آمده باشد. اردوغان در این سفر که بلافاصله پس از کنفرانس امنیت اتمی در سئول صورت گرفت و گفته میشد که پیام شفاهی باراک اوباما به رهبر جمهوری اسلامی را نیز به همراه داشت، بر سر دو موضوع مهم بحران سوریه و مناقشه اتمی ایران با رهبران این گفتوگو کرد.
بنابر گزارشها اردوغان در تهران در تلاش بود که ایران را به همراهی با جامعه جهانی برای تغییر حاکمیت در سوریه ترغیب کند، اما نه تنها نتیجهای نگرفت بلکه موجب تشدید شکاف و اختلاف میان آنکارا و تهران شد.
روزنامه "شرق" روز دوشنبه ۱۴ فروردین نوشت: «آنچه مسلم است تغییر در نظر و رویكرد تهران نسبت به مكان برگزاری مذاكرات هستهای از استانبول به بغداد میتواند ارتباطی مستقیم یا غیرمستقیم به سفر نخستوزیر تركیه به تهران داشته باشد و به نوعی اختلاف نظرات تهران و آنكارا بر سر تحولات سوریه عاملی شده است تا جمهوری اسلامی ایران كشور دیگری را به عنوان میزبان مذاكرات پیشنهاد دهد.»
محسن رضایی درباره دلیل پیشنهاد مکانی دیگر غیر از استانبول گفته است: «با توجه به بد قولیهای دوستان ما در ترکیه در پایبندی به برخی توافقات، بهتر است مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در یکی دیگر از کشورهای دوست برگزار شود، از این رو بغداد، دمشق و بیروت مکانهای مناسبتری برای انجام مذاکرات نسبت به استانبول هستند».
علیاكبر صالحی، وزیر خارجه ایران روز چهارشنبه (۱۶ فروردین/۴ آوریل) اعلام کرد که مکان مذاکرات در آینده نزدیک از سوی سعید جلیلی اعلام میشود. صالحی در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا در مورد زمان و مكان مذاكرات ایران با گروه ۱+۵ گفت: «زمان مذاكرات قبلا اعلام شده است. درمورد مكان مذاكرات هنوز تصمیم قطعی گرفته نشده و امروز در جلسه هیات دولت آقای رئیسجمهور در این ارتباط مبحثی را مطرح كردند و قرار شد كه گفتوگوهایی نیز با آقای جلیلی صورت بگیرد و در آینده نزدیک مكان مذاكرات مشخص خواهد شد.»
دو روز پیش از این سرگئی ریابکوف، معاون وزارت خارجه روسیه نیز تایید کرده بود که زمان و مکان قطعی مذاکرات با ایران هنوز تعیین نشده است. این مقام روسی با تاکید بر این که «شرایط کنونی پیچیده است»، خواستار برگزاری هر چه زودتر مذاکرات شد. معاون وزارت امور خارجه روسیه تصریح کرد: «شرایط بسیار پیچیده است و میتواند وخیمتر شود. بیش از این نمیتوان انتظار کشید. این مذاکرات از اهمیت زیادی برخوردارند.»
امروز: نخستوزیر اسرائيل اعتقاد دارد که تحريمهای بينالمللی تا کنون نتوانسته ایران را به تجدیدنظر در برنامه اتمیاش وادار کند. او گفت اگر ایران برنامه هستهای خود را متوقف نکند، اسرائیل از "امکانات" خود استفاده خواهد کرد.
به گزارش دویچه وله بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسراييل، روز سهشنبه (۳ آوریل) در يک کنفرانس مطبوعاتی در بيتالمقدس گفت: «اقدامات تحریمی حکومت ايران را با مشکلات اقتصادی روبرو کرده است، اما آیا این مشکلات میتواند جمهوری اسلامی را به متوقف کردن برنامه اتمیاش وادار سازد؟ زمان نشان خواهد داد. اما من عقیده دیگری دارم.»
به گزارش خبرگزاری رويترز، نتانیاهو گفت که جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی تضعیف شده، اما پس از انتخابات اخیر مجلس، در مواضع سیاسی خود قویتر شده است. به گفته نخستوزیر اسرائیل ایران در مناقشه هستهای "حتی یک میلیمتر" از مواضع خود عقبنشینی نکرده است.
به تازگی یک فرمانده بلندپایه سپاه پاسداران گفته است که اگر اسرائیل یا ایالات متحده قصد حمله به ایران را داشته باشند، از عواقب شدید آن در امان نخواهند ماند.
"شدیدترین تحریمها"
روز جمعه (۳۰ مارس) باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده وعده داد که ایران به زودی با سختترین موج اقدامات تحریمی روبرو خواهد شد. او افزود که در جهان به اندازه کافی ذخایر نفتی وجود دارد و کشورها به راحتی میتوانند از واردات نفت ایران صرف نظر کنند.
هم اسرائیل و هم ایالات متحده گفتهاند که اگر اقدامات تحریمی نتواند جلوی برنامه هستهای جمهوری اسلامی را بگیرد، آنها از حمله نظامی به ایران خودداری نخواهند کرد.
اسرائيل و کشورهای غربی به برنامه اتمی ايران مظنون هستند و میگويند تهران به دنبال توليد سلاح هستهای است، اما ايران اين اتهام را رد میکند و میگوید که برنامه اتمی آن اهدافی صرفا صلحآمیز دارد. در برابر نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتی در رابطه با برنامه هستهای ایران گفت: «این خطری برای جامعه جهانی است، اما پیش از همه خطری برای ماست.»
"تواناییهای اسرائيل"
نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتی به بحثی اشاره کرد که امروزه میان بسیاری از مردم اسرائیل جریان دارد و به سرگذشت فاجعهبار قوم یهود برمیگردد. زمانی که رژیم آلمان نازی در دهه ۱۹۳۰ میلادی عزم کرد یهودیان را نابود کند، آنها هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشتند. نخست وزیر اسرائیل گفت: «هفتاد هشتاد سال پیش یهودیان امکان مقابله نداشتند، اما این امکان امروز وجود دارد و ما وظیفه داریم که از این امکانات برای دفاع از خود در برابر دشمنانی که قصد دارند ما را نابود کنند استفاده کنیم.»
نتانیاهو توضیح نداد که اسرائیل چگونه قصد دارد از پیشرفت ایران به سوی "تولید بمب هستهای" جلوگیری کند. به ادعای اسرائیل هدف اصلی ایران از برنامهی اتمی "نابود کردن اسرائیل" است.
اسرائیل نه تنها به ارتشی نیرومند مجهز است، بلکه گفته میشود در منطقه خاورمیانه تنها کشوری است که زرادخانه اتمی دارد.
در دو ماه گذشته برخی از مقامات اسرائیلی گفتهاند که اسرائیل نباید بیش از این در برابر پیشرفت اتمی ایران صبر کند، زیرا جمهوری اسلامی بخش بزرگی از فعالیتها و تأسیسات هستهای خود را به زیر زمین منتقل میکند و ممکن است زمان برای یک ضربه نظامی دیر شود.
باراک اوباما، رئيس جمهور ایالت متحده، از اسرائیل خواسته است که فرصت بیشتری بدهد تا اقدامات تحریمی اثر خود را بر ایران نشان دهد. اما اسرائیل معتقد است که فشارهای اقتصادی به تنهایی نمیتواند جمهوری اسلامی را به زانو در آورد.
اسرائیل در توافق با جامعه بینالمللی از آغاز دور تازهی گفتوگوهای قدرتهای بزرگ با ایران پشتیبانی میکند. گفتوگو با اعضای دایمی شورای امنیت و آلمان (گروه موسوم به ۵ به اضافه یک) به زودی آغاز میشود، اما هنوز زمان و مکان آن تعیین نشده است.
ایالات متحده از این مذاکرات حمایت کرده است، اما اوباما به ایران هشدار داده است: "این دریچه برای ابد باز نخواهد ماند.» شورای امنیت سازمان ملل تا کنون ۴ قطعنامه علیه ایران به تصویب رسانده، اما هنوز واکنش مساعدی از جانب ایران مشاهده نشده است.
امروز: در جلسه سوال نمایندگان مجلس از احمدی نژاد در اسفند ماه ۹۰، دکتر احمدی نژاد از اساس منکر خانه نشینی اش در جریان ابقای وزیر اطلاعات توسط رهبر انقلاب شد. امروز اما، علی اکبر جوانفکر با تایید خانه نشینی احمدی نژاد از دلایل آن سخن گفت و با یکی خواندن مخالفان و منتقدان دولت، انواع اتهامات را به آنان نسبت داده است.
به گزاش تابناک به نقل از جهان، مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد و سرپرست روزنامه ایران در سرمقاله امروز این روزنامه دولتی درباره علت خانه نشینی احمدی نژاد نوشته است: در آخرین روزهای فروردین ماه سال ۹۰، احمدی نژاد ضمن موافقت با استعفای آقای مصلحی از سمت وزارت اطلاعات، وی را به عنوان مشاور خود در امور اطلاعاتی منصوب کرد.
این تصمیم احمدی نژاد واکنشهای سریع و در عین حال غیرقانونی مخالفان دولت را در پی داشت، به گونهای که سه روز قبل از انتشار نامه مقام رهبری به آقای مصلحی دایر بر ابقای وی در سمت قبلی، جریان رسانهای مخالف دولت، به انتشار یک خبر کذب مبادرت ورزید و از حکم حکومتی رهبر انقلاب در این زمینه خبر داد در حالی که هیچ حکمی در آن زمان از سوی ایشان صادر نشده بود.
خلاف نوشته جوانفکر، وزیر اطلاعات عنوان کرده بود که هرگز استعفا نداده است.
جوانفکر در ادامه بدون اشاره به خانه نشینی اعتراضی و ۱۱ روزه احمدی نژاد پس از انتشار حکم حکومتی رهبر انقلاب، آورده است: اقدامات غیرقانونی مخالفان دولت برای در هم شکستن منزلت و اقتدار احمدی نژاد با یک موج سنگین تبلیغاتی همراه شد و آقای احمدینژاد پس از بازگشت از سفر استانی به کردستان، برای مهار زدن به سرکردگان مخالف خود، تصمیم گرفت برای مدتی خانهاش را به دفتر کار خویش تبدیل کند و از این طریق به آنها نسبت به ورود به حریم اختیارات احمدی نژاد هشدار دهد.
به ادعای مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد "هجمه علیه آقای احمدینژاد تا حدودی فروکش کرد اما این حملات سمت و سوی تازهای به خود گرفت و اطرافیان احمدی نژاد در کانون هجوم تبلیغاتی و سیاسی مخالفان بیبصیرت قرار گرفتند."
جریان انحرافی ساخته سیاستمداری کهنهکار است
وی افزوده است: بررسیها نشان میدهد که جریان موهوم انحرافی، ساخته و پرداخته ذهن سیاستمداری کهنهکار است و او کسی جز نویسنده نامههای بدون سلام، نیست. ابزارها و عوامل مختلف به صورت مستقیم و غیر مستقیم، آگاهانه یا از روی ناآگاهی به خدمت گرفته شدند تا اطرافیان و همفکران احمدی نژاد تحت عنوان جریان انحرافی ترور شخصیت شوند و زمینه برخورد قانونی و قضایی با آنان فراهم گردد. همکاران نزدیک احمدی نژاد بر اساس آنچه «مسموعات» توصیف شد، به صورت همزمان به فراماسونر، بهایی بودن و عضویت در انجمن حجتیه متهم شدند و البته جز هیاهو و تبلیغات بیحاصل، هیچ شاهدی برای اثبات این ادعاها ارائه نشد و مدعیالعموم نیز هیچگاه درصدد برنیامد که به این اتهامات بیاساس رسیدگی کند.
جوانفکر همچنین ادعا کرده است که منتقدان دولت می خواهند کاری کنند که "مردم، طعم شیرین یارانههای نقدی را در کام خود احساس نکنند و این امر نیز زمانی اتفاق میافتد که کشور با یک شوک سنگین اقتصادی مواجه شود."
تبرئه دولت
اما در شرایطی که سوءمدیریت در بازار سکه و ارز علت اصلی جهش بزرگ نرخ این کالاهای اثرگذار توصیف شده، جوانفکر با چشم پوشی بر این موضوع، شهرداری را پای مبز محاکمه کشانده و دولت را کاملا تبرئه کرده است: دستهای آلوده در بازار دادوستدهای مالی فعال شدند و دهها میلیارد تومان پول شهرداری تهران، برای خرید و فروش سکههای طلا وارد بازار شد و قیمت سکه و به تبع آن ارزهای خارجی ناگهان با یک جهش غیرمنطقی مواجه گردید.
او درباره سکوت ۲ هفته ای مدیران ارشد اقتصادی دولت هم در برابر جهش ناباوارنه قیمت سکه و ارز سخنی نگفته است.
اتهام زنی به قوه قضائیه
جوانفکر در ادامه بار دیگر قوه قضائیه را متهم به چشم پوشی بر جرم منتقدان دولت و ایجاد "حاشیه امن" برای آنان کرده و نوشته است: مخالفان دولت با دسترسی آزاد به اطلاعات مربوط به ذخایر موجود و آگاهی از تصمیمات دولت، به اخلال در نظام اقتصادی کشور پرداختند و صد البته با برخورداری از حاشیه امن، مورد پیگرد قضایی نیز قرار نگرفتند.
فارس مقاله یک جاسوس تحت تعقیب را منتشر کرد!
اما دیگر ادعای جالب جوانفکر درباره نقش منتقدان دولت در موضوع هسته ای است: مخالفان دولت که از نفوذ غیرقابل انکاری در کانونهای قدرت و مراکز تصمیمگیری بهره میبرند، معتقدند که چالش با غرب بر سر هستهای شدن ایران نیز باید به همان شرایط سال ۱۳۸۴ بازگردد. گفته میشود هیأت مذاکره کننده غربی که اخیراً به ایران سفر کرد، نشانههای مثبتی برای بازدید از منطقه نظامی پارچین، دریافت کرده بود اما دخالت احمدی نژاد، مانع از این بازدید شد. این رویدادها، هنگامی که با انتشار دیدگاههای حسین موسویان عضو تیم مذاکرهکننده دولت خاتمی با گروه ۱+۵ در سایت خبری فارس و سایر رسانههای همسو همزمان میشود، پرسشهای متعددی را در اذهان عمومی ایجاد میکند. موسویان هماکنون به اتهام جاسوسی از سوی نهادهای امنیتی و قضایی تحت تعقیب است.
نامزدهای دولت رد صلاحیت شدند
به ادعای جوانفکر "همه نامزدهای انتخابات مجلس نهم که به نحوی با دولت مرتبط بوده یا در فعالیتهای انتخاباتی دکتر احمدینژاد ایفاگر نقش بودند، با عدم صلاحیت مواجه و قاطعانه از گردونه رقابتهای انتخاباتی حذف شدند."
مشاور احمدی نژاد در هیج کجای یادداشت خود کوچکترین انتقادی را به دولت نپذیرفته و عملکرد احمدی نژاد و دولتش را "طلایی" توصیف کرده است. البته به نظر می رسد افکار عمومی قاضی شایسته تری برای قضاوت درباره رویکرد و خدمات دولت باشند.
امروز: طراح استیضاح وزیر کار از ارائه طرح استیضاح وزیر کار به هیات حل اختلاف دولت و مجلس با موافقت رئیس جمهور خبر داد.
زهره الهیان در گفتگو با خبرنگار پارلمانی مهر، از تصمیم طراحان استیضاح وزیر کار برای ارائه طرح استیضاح به هیات حل اختلاف دولت و مجلس خبر داد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی افزود: طراحان استیضاح وزیر کار که در مورد انتصاب آقای مرتضوی به ریاست صندوق تامین اجتماعی اعتراض داشتند خواستار ارائه این اختلاف به هیات حل اختلاف دولت و مجلس هستند.
وی گفت: محمود احمدی نژاد رئیس جمهور هم اعلام کرده که با ارائه طرح استیضاح به هیات حل اختلاف دولت و مجلس موافق است.
به گزارش خبرنگار مهر امروز طرح استیضاح وزیر کار و امور اجتماعی با 20 امضا اعلام وصول شد.
استیضاح کنندگان وزیر کار به انتصاب مرتضوی به مدیر کلی صندوق تامین اجتماعی اعتراض دارند و اعتراضات خود را در 7 بند در متن استیضاح اعلام داشته اند.
امروز: عضو کمیسیون اقتصادی مجلس از حضور رئیس کل بانک مرکزی در مجلس خبر داد و گفت: در این نشست محمود بهمنی اعلام کرد چندین نامه درباره ارزهای 1226 تومانی به روسای بانکها ارسال کردیم که به آنها پاسخی داده نشد، بنابراین بانک مرکزی از حساب بانکها برداشت کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، سیدناصر موسویلارگانی در تشریح مباحث مطرح شده در نشست شب گذشته ( 15 فروردین) کمیسیون اقتصادی که به بررسی تحولات اقتصادی در سال 1390 اختصاص داشت، بیان کرد: در این نشست که با حضور محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی و معاونشان برگزار شد، مسائلی همچون نوسانات نرخ ارز و سکه، نرخ واقعی تورم و همچنین برداشت از حساب بانکها مورد بررسی قرار گرفت.
نماینده مردم فلاورجان در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه توضیحات بهمنی تقریبا شبیه به توجیه بود تا توضیح، افزود: او درباره نرخ تورم که آن را 21 درصد اعلام کردند، معتقد بود که نرخی واقعی است، در حالی که مردم تورم را با آنچه که روزانه و ماهانه درگیر هستند میسنجند.
وی ادامه داد: 70 درصد مردم با درآمدی که در وضعیت فعلی دارند تنها میتوانند خوراک و پوشاک خود را تامین کنند، به خصوص در چند ماه اخیر تقریبا با افزایش 100 درصدی قیمتها روبرو شدیم، از سوی دیگر بانک مرکزی نرخ تورم را 21 درصد اعلام میکند و این موضوع برای مردم قابل قبول نیست.
این عضو فراکسیون روحانیون مجلس هشتم، با اشاره به توضیحات رئیس کل بانک مرکزی درباره نوسانات نرخ ارز و سکه، تصریح کرد: بهمنی اظهار کرد که ما نرخ ارز را مهار و آن را ثابت کردیم؛ اما وقتی دقت کنیم میبینیم که متاسفانه هنوز ثابت نشده است.
دبیر کمیسیون اقتصادی مجلس هشتم، همچنین درباره توضیح بهمنی در رابطه با برداشت بانک مرکزی از حساب بانکها، گفت: بهمنی اعلام کرد که ارزهای 1226 تومانی که در اختیار بانکها برای صادرات و واردات قرار داده بودیم، چندین نامه در این ارتباط به روسای بانکها مبنی بر ارایه گزارش در این رابطه، ارسال کردیم که به هیچ یک از آنها پاسخی داده نشد، بنابراین بانک مرکزی نیز از حساب بانکها برداشت کرد.
براساس این گزارش سایت خانه ملت، به گفته موسویلارگانی، توضیحات بهمنی برای بسیاری از اعضای کمیسیون اقتصادی قابل قبول نبود و مقرر شد گزارش مکتوبی درباره این مباحث به کمیسیون ارایه شود.
امروز: خانه مداحان اهل بیت رسول الله روز 25 فروردن ماه اقدام به برگزاری آزمون تعیین سطح مداحان خواهد کرد تا براساس آن مداحان بتوانند در کلاسهای دانشگاه علمی کاربردی مداحی شرکت کنند.
به گزارش خبرنگار مهر، آزمون تعیین سطح علمی مداحان روز 25 فروردین ماه میان مداحان متقاضی و شرکت کننده در این آزمون برگزار می شود تا مقدمات ورود آنها به دانشگاه علمی کاربردی مداحان فراهم شود.
مداحان علاقمند می توانند برای شرکت در این آزمون به خانه مداحان اهل بیت رسول الله مراجعه کرده و به دریافت کد شرکت در امتحان مبادرت کنند.
مسئولان خانه مداحان اهل بیت رسول الله براساس این آزمون دروس پیش نیاز مداحان را پیش از آغاز کلاسهای دانشگاه به آنها ارائه داده و پس از آن کلاسهای دانشگاه علمی کاربردی مداحی که مجوز فعالیت آن از وزارت علوم دریافت شده فعالیت خود را آغاز می کند.
همچنین قرار است روز شنبه 20 فروردین ماه علی آهی رئیس خانه مداحان اهل بیت رسول الله، مصطفی خرسندی دبیر امر به معروف شهرداری و رئیس کانون مداحان و دکتر سیاح از چهره های ادبی کشور به تشریح برنامه های خانه مداحان بپردازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر