-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

Latest News from 30Mail for 04/14/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/1/25
  •   

     

    ع. ایماگر
    ایمایان

    در ایمای پیش، فیلسوف آلمانی به درستی از ناکافی بودن و ناکارایی اکتفا به منطق دو ارزشی در سنجش خطا و صواب می‌گفت ولی خود باید به این نتیجه می‌رسید که باید در بررسی هر گفتار/کرداری توأمان هر دو جنبه‌ی مثبت و منفی و میزان آنها را بیان کرد (سکوت او درباره‌ی گذشته‌اش- یا اکتفا کردن به یکی دو تعبیر مانند حماقت و مانند آن- پاک کردن صورت مسأله بود)؛ اینطور نه بخش نادرست یک کردار درست از نظر پنهان می‌ماند و نه بخش درست کردار نادرست؛ نه به بهانه‌ی مدح یا دفاع از عملی درست، برخی ریشه‌ها، پیامدها و ناراستی‌های آن ناگفته می‌ماند (تا بعدها خود منشأ خرابی شود) و نه در قدح یا مذمّت عملی نادرست، خشک‌وتر با هم سوزانده می‌شود؛ حساب قصور از تقصیر جدا نمی‌شود و دندانهای سپید آن مرد جذامی یا سگ پیر (با روایتهای مختلف) در بیان مسیح از دید پنهان می‌ماند. اوّل از همه معیاری که هایدگر به ما پیشنهاد می‌کند، در مورد خودش صدق می‌کند که نه مانند هابرماس و آدورنو هستی‌شناسی او را فاشیستی بدانیم و نه مانند طرفدارانش، تنها بی‌احتیاطی وی را پذیرش کوتاه‌مدّت ریاست دانشگاه. 
     
    امّا عجب از منتقدان ایرانی هایدگر است که در برابر جوالدوزی که به او می‌زنند، حتّی سر سوزنی به خود نمی‌زنند. وضعیّت چند دهه‌ی اخیر ایران از جهات مختلف در خور نقد است. چند نفر از منتقدان فیلسوف آلمانی خود اینجا – اگر سیاست به معنای خاص را درون پرانتز بگذاریم- نیمچه اعتراضی به حیطه‌ی کاری خود کرده‌اند؟ تنها دو نمونه را ذکر می‌کنم:
    اوّل: چند مؤلّف از حقّ افراد یا آثاری که در معرض سانسور و ممنوعیّت نشر بوده‌اند با صدای بلند اعتراض کرده‌اند؟ چند نفر با مصاحبه‌، نامه‌ یا هر راه دیگر با هر لحنی به مسؤولان تذکّر داده‌اند؟
    دوّم: ساختار دانشگاهی ما سالهاست که دستخوش بازی اهل سیاست است، امْا این روند در چند سال اخیر به طرف بی‌اعتبار کردن مسائلی مانند  گزینش دانشجو و استاد، مدارک دانشگاهی، عضویّت در هیئت علمی آزادی دگراندیشان از تدریس و جزآن پیش رفته است. صدای اعتراض دکتر رضا منصوری که بلافاصله خاموش شد، دیگران کجا هستند؟ اگر بنا را بر این بگذاریم که سالها بعد متفکّران و روشنفکران ایران بازخواست شوند که در برابر این موج تحقیر دانشگاهیان و برکشیدن بی‌مایگان چه کردند، چند نفر می‌توانند سرشان را بالا بگیرند؟
       
    از کسانی که همیشه به نحو غریبی (جلو خودم را گرفتم تا صفت دیگری را استفاده نکنم) «فقط» جنبه‌ی مثبت قضایا را می‌بینند می‌گذرم؛ برخی هستند که باز هم به نحو عجیبی هرجا بوی سیاست می‌دهد، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند. برای نمونه کسی/ سایتی/ نشریّه‌ای را در نظر بیاورید که در حوزه‌ی سلامت کار می‌کند. اگر او در برابر ادّعاهای بزرگ کشف داروی درمان ایدز یا درمان افراد قطع نخاع با کمک سلّولهای بنیادی و مانند آن سکوت کند، چه معنا دارد؟ از طرفی تبلیغ آنها را نمی‌کند چون -بنا به فرض- این شخص صاحب‌نظر است و می‌داند بین هیاهوی تبلیغی-سیاسی و دستاورد علمی چقدر فرق است. از طرفی پیرامون نادرست بودن این هیاهو و بیان نظر متخصّصان فن درباره‌ی زیر سؤال بردن آن ادّعاها باز هم سکوت می‌کند، مبادا کمترین شائبه‌ی آلودگی به سیاست پیش بیاید. سوال اینجاست که بی‌تفاوتی درباره‌ی موضوعهای سیاسی- اجتماعی به کنار، چرا نباید در حوزه‌ی تخصّص خود، آنچه حق است بر زبان آورده شود؟ این بی‌تفاوتی، ترسخوردگی و انفعال، پیامدهای بسیار زیانباری برای جامعه‌ی علمی دارد و سوءاستفاده‌کنندگان از مناصب سیاسی را در کار نابجای خود و ادامه‌ی این هیاهوهای زودگذر با مصارف کوتاه‌مدّت جری‌تر می‌کند. در نقد بی‌طرفی و بررسی پذیرش اشتباه سارتر از او ضمن این ایما، نقل قول کرده بودم که «بی‌طرفی وجود ندارد و بی‌طرف -ناخواسته- در جانب ظلم قرار می‌گیرد.»
       
    درباره‌ی گذشته‌ی افرادی مانند هایدگر، کوندرا، گراس نیز پیشتر چیزهایی نوشته بودم. گونتر گراس با نوشته‌ای این روزها خبرساز شده است. گذشته از واکنش طنزآمیز طرفداران نظام به آن، چرا روشنفکران ایرانی در حمایت از آن یا نقد مضحک رسانه‌های غرب پیرامون آن چیزی نمی‌گویند؟ به این نوشتار بنگرید که چگونه از سکوت روشنفکران ایرانی و ترس از سؤءاستفاده حکومت نوشته است. معیار ما برای سنجش یک عمل باید خود آن باشد نه خوش‌آمد و بدآمد دیگران. به یک نمونه‌ی دیگر توجّه کنید:
      
     نظام فعلی ایران و اسرائیل هر دو در خور نکوهش هستند. حالا جایی را در نظر بیاورید که لازم باشد برابر هر دو موضع گرفت:
    الف. انتخاباتی ناسالم در ایران برگزار می‌شود، کسانی در آن شرکت می‌کنند و می‌گویند از ترس حمله بیگانگان (مثلا اسرانیل) رأی دادیم.
    ب. نویسنده‌ای متنی را در ذمّ اسرائيل می‌نویسد، در قبال آن سکوت می‌کنند و می‌گویند شاید نظام ایران بهره‌برداری کند.
       
    هر دو عمل/بی‌عملی فوق نه بر اساس درستی یا نادرستی آن عمل بلکه بر اساس تخمين واکنش دیگران انجام گرفته و هر دو نادرست است. نظام بین‌المللی اگر بخواهد به جایگزینی برای نظام ایران فکر کند با کدام روشنفکران- سیاستمداران باید طرف شود؟ شورای راه سبز امید کجاست؟ همین سکوتهاست که باعث می‌شود برخی فراموش کنند میرحسین موسوی چه واکنشی در قبال خبر حمایت محمود عبّاس از جنبش سبز از خود نشان داد تا گفته‌ی‌ کارگر اطّلاعاتی حکومت در کسوت کارگردان سینما بی‌پاسخ بماند که برای ساختن فیلم درباره‌ی فتنه‌ی ۸۸ اوّل از همه سراغ سایتهای اسرائیلی رفتم و از تمام واکنشهای آنها به رویدادهای ایران پرینت گرفتم (مصاحبه ابوالقاسم طالبی با برنامه‌ی هفت). نماد جنبش سبز ایران محمود عبّاسش را قبول ندارد، بعد تو در سایت اسرائيل دنبال چه می‌گشتی؟ الحق که اعتراف به جانبداری و فیلم‌سازی دستوری از این بهتر نمی‌شد.
    از سوی دیگر موضع قاطع موسوی را مقایسه کنید با طلب کمک خفّت‌بار رضا پهلوی از اسرائیل. هم او مانند طالبی ماهیّت خود را بهتر شناساند، هم کسانی که از ترس محبوبیّت فراگیر موسوی، جرأت مخالفت با او را ندارند امّا اینگونه مواقع با حمایت از پهلوی دم خروسشان آشکار می‌شود. (یکی نوشته بود: آخر اسرائیل با «من» چه کار دارد؟ برایش نوشتم: نه اینکه بشّار اسد خیلی با «تو» کار دارد!)
       
    هایدگر را بیش از استحقاقش ملامت نکنیم؛ همه از اعتراف به اشتباه گریزانیم. من خود که گهگاه کسی را می‌بینم که درباره‌ی گذشته‌اش اعتراف به اشتباه می‌کند انگار کسی را دیده‌ام که از کره‌ی دیگری آمده است. گونتر گراس عضویّت خود در سازمان جوانان نازی را کندن پوست پیاز خواند، به گمانم جامعه‌ی ما به یک خیزش همگانی برای نقد گذشته، اعتراف به اشتباهات و کندن پوست پیازهای خود نیاز دارد.

      


     
     

    1391/1/25

    غلامعلی رجایی
    نی در نوا

    دوشنبه ای که گذشت با چند نفرازدوستان به دیدار دکتر مهدی خزعلی رفتم.محل ملاقات ما در محل کارایشان درموسسه انتشاراتی جابربن حیان بود که کتابهای پزشکی چاپ می کند، یا بهتر بگویم می کرده است!

    با مهدی ازهر دری سخنی رانده شد. ازمهدی پرسیدم در این دوران اعتصاب تر، چه می خوردی و اعتصابت چند روز طول کشید؟ گفت : یک لیوان چای با هشت حبه قند در۶۴ روز. با خنده می گفت: می خواستم رکورد بابی ساندز را بشکنم که نشد!

    کسی پرسید : بعد از آن حکم سنگین ،چه جوری آزاد شده اید؟ گفت: فعلا با دخالت و دستورمستقیم رهبری ، با قرار آزاد هستم. البته پیش ازآن وی – صادق لاریجانی- وساطت پدرم را در باب آزادی من رد کرده بود.

    گفته شد :مثل اینکه نامه مادرتان به رهبری دراین جریان موثربوده .تایید کرد.

    می گفت: از مادرم خواسته اندکه من در بیرون چه کارهایی را نکنم و پیش چه کسانی نروم.

    وقتی گفت: به دنبال اقدامات فرهنگی است و درصدد نقد فیلمهای گشت ارشاد و قلاده های طلاست،

    از او پرسیدم: مگر وب سایت تان را راه انداخته اید ؟ گفت: بله .البته به من گفته اند نباید این کار را بکنم.

    می گفت: اگر بخواهند مرا اینقدرمحدود کنند، ترجیح می دهم دوباره به زندان باز گردم و بودن با ذلت را دربیرون نمی پذیرم.

    به او گفتم: بودن در بیرون ذلت نیست و تو باید سعی کنی که دوباره پایت به اوین باز نشود. پذیرفت.

    به او گفتم حرفهایش را زده است بهتر است فعلا سکوت کند و به انتظار فرجی پس از سختی بنشیند.

    پذیرفت.

    او که حرف می زد - که گاه حرفهایش بسیار ناراحت کننده بود، مثل نحوه بسیار بد و تحقیرآمیز دستگیری اش در خیابان و در برابرچشم مردم و... که باعث شگفتی من و ما شد- من ازبحثهای پراکنده او و دوستان ذهنم را به جایی دیگرسیر دادم.

    - ازاینکه بالاخره، آقا زادگی مهدی خزعلی به دردش خورد و امید که دیگرانی هم که ازاین نعمت محرومند و دست وساطت شان به رهبری نمی رسد از این ظرفیت بهره مند شوند .

    - ازاینکه خزعلی بیرون از زندان برای نظامی که او آن را با قلمش به چالش کشیده است، بسیار آرام تر و کم مساله دارتراز خزعلی داخل زندان است واین نکته باید در مورد دیگران در بند وحصرهم جدی گرفته شود.

    - از اینکه دستگاه امنیتی کشورمی تواند همین مدل را که برای جناب نوری زاد و خزعلی دنبال کرده بعنوان یک مدل موفق برای دیگر زندانیانی که زجر کشیده های این انقلابند و خدمات شایسته ای در دوران اصلاحات و..برای نظام کشیده اند ،ادامه دهد.

    - از اینکه روش به زندان بردن نیروهای منتقد اما معتقد به نظام ،جواب نداده و نخواهد داد.

    - از اینکه منتقدین زندان رفته با نحوه عملکردشان پس از آزادی و در بیرون از زندان نشان داده اند با اصل نظام مشکلی ندارند و تنها نسبت به برخی عملکردها که غالب آن به رفتار رییس دولت بر می گردد ،معترضند و همین فرصت گرانبهایی برای اولیای امور درچاره کاراست.

    - از اینکه بنظرمی رسد دستگاه اطلاعاتی وامنیتی کشور- هرچند با دخالت رهبری- این آمادگی را دارد که با تغییر برخی رفتارها وروشها وعملکردهای گذشته نسبت به منتقدین ،انعطاف و نرمش لازم را از خود نشان بدهد.

    - از اینکه می شد و توان با صحبتهای قبل ازدستگیری و پذیرفتن نقدهای منطقی ومفید وتوسعه ابعاد دایره ممنوعه نقد حاکمیت، بسیاری را از بردن به زندان یا نگه داشتن درآن بازداشت .

    - از اینکه آزاد کردن هر زندانی سیاسی، انرژی مثبتی در داخل کشور و بویژه درمیان جریانات ناراضی یا منتقد تولید و منتشر می کند که باید قدر و بهای آن را در شرایط سخت وحساس وضعیت سیاسی منطقه ودشمنیهای امریکا با ملت ایران دانست.

    - از اینکه همچنان که آیت الله هاشمی رفسنجانی عزیز گفت و نوشت وخاتمی محبوب هم بارها بر آن تاکید نمود چاره کار و راه برون رفت ازاین وضعیت دردست رهبری است و اولین قدم در جهت ایجاد این گشایش، آزادی همه زندانیان و دلجویی از آنان است.

    امسال می تواند سال فراموشی رفتارهای اشتباه ما باشد. و چرا نباشد؟ وقتی فراموشی نتیجه ای بهتر از غیر فراموشی می دهد؟

    اعتقاد من این است که یکی از ویژگیهای مثبت - و گاه منفی - ملت ما صفت فراموشی است! باید جنبه مثبت آن را قدر دانست .

    ملت ما در طول تاریخ نشان داده بسیار زود برخی اشتباهات دیگران را هرچند بزرگ باشد نسبت به خود فراموش می کند.

    کشتار زوار ایرانی درعربستان، حمایت مردم عراق از خونریزی مانند صدام،بزه کاری منجر به محکومیت قضایی ومحرومیت از کار و فعالیت بعضی هنرمندان، ورزشکاران مجریان تلویزیون و... نمونه های آشکاراین ادعا هستند.ملت ما دراینگونه مسائل، چنان کریمانه برخورد می کند که گویی اشتباهی را شاهد نبوده است و در این گونه موارد حتی منتظراعتراف به اشتباه خاطئان نیز نمی نشیند.

    من عمیقا براین اعتقادم که اگرتغییری در روش جاری برخورد با منتقدین داده شود،بنا حق زندان رفته ها و درحصر مانده ها که دراقدام وتلاش سیاسی خود در سال ۸۸، بدنبال منافع فردی خود نبوده اند، همچنان که در گذشته اعتقادشان را به نظام ابراز و دلسوزی خود را نسبت به آن نمایان ساخته اند در جهت حفظ مصلحت نظام و کشور، از حق و حقوق شخصی خود خواهند گذشت و با حاکمیت بر سرمهرخواهند شد به شرط آنکه بجای آنکه همچون گذشته بعضی به خطا بر طبل فتنه و تهمت براندازی و... نکوبند و ،برای آنان که فرزندان این ملک وملتند ،آغوشی همیشه گشاده داشته باشند .

    برای یک هم آغوشی ، قلبی پر از مهر وخالی از کینه ولبی خندان و دوآغوش گشاده لازم است آری دو آغوش گشاده ! و من اطمینان دارم آغوش منتقدین ومحصورین اینک گشاده است!

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/1/25
  •  

    مسیح علی‌نژاد

    یک: در راستای اظهارت  یک نماینده مجلس که گفت همکاران ما نباید بحث سعید مرتضوی را انقدر بزرگش می کردند، ناظران می گویند در لغت نامه ی «کدخدا» عبارتِ «بزرگش نکنید» همان «کِش ندهید» است…
     
    دو: وزیر علوم می گوید: “کسانی که در فتنه سال ٨٨ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه تیرماه همان سال همچنان به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه ها را ندارند.” رونوشت به کارگردان قلاده های طلا که گفته است “در ایران هیچ گونه دوگانگی میان مردم و رهبری وجود ندارد”…جایزه ی بزرگترین «انکار» سهم شماست که سهمی از جایزه ی بزرگِ «اسکار» نمی برید با این همه یادتان باشد آنان که ظلم می کنند منفوراند اما انکارکنندگانِ ظلم همیشه منفور تر می شوند.
     
    سه: به زودی دستی به سر و روی وبلاگم می کشم. باید کمی رنگی بگیرد، دوباره آهنگی بگیرد….

     
     

    1391/1/25
  • بهمن دارالشفایی
    آق بهمن

    قاعدتاً باید سال ۸۳ بوده باشد. آن موقع آمریکا تازه و راحت عراق را اشغال کرده بود و -مثل الان- سر و صدای جنگ خیلی بلند بود. این‌طور که بعداً از اسناد معلوم شد مقام‌های رده‌بالای جمهوری اسلامی هم جدی ترسیده بودند و پیشنهادهای برای سازش به دولت بوش فرستاده بودند که گویا حتی دست مقام‌های اصلی وزارت خارجه آمریکا هم نرسید و رفت توی سطل آشغال.

    آن موقع من و یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم فیلم مستندی بسازیم برای مخاطب غربی و به او نشان دهیم ایران، فقط برنامه هسته‌ای نیست و بخش بزرگی از جامعه مدنی و مخالفان حکومت ایران با هر جور حمله نظامی مخالفند. آن موقع هنوز خاتمی سر کار بود و انتخابات ریاست‌جمهوری هم نزدیک. اساس استدلالمان این بود که هر جور حمله نظامی موقعیت سپاه و بخش‌های تندرو حکومت را شدیداً قوی می‌کند و تعداد بسیار بیشتری از مردم هم از حکومت پشتیبانی خواهند کرد. استدلال‌های به زعم ما بدیهی که هنوز هم خیلی از مخالفان جنگ می‌گویند. به همت یکی از دوستانمان که تجربه ساخت چند فیلم مستند داشت شروع کردیم به فیلمبرداری. فیلم گرفتن از فضاهای مختلف تهران، از جلوی سینما و کتابفروشی گرفته تا اتوبان‌ها و بازار و غیره، و بعد هم مصاجبه با آدم‌های مختلف. تا جایی که یادم است مصاحبه با محمدعلی عمویی، خشایار دیهیمی، نیوشا توکلیان، امید معماریان، نوشین احمدی خراسانی و شاید یکی دو نفر دیگر را ضبط کرده بودیم که خورد به انتخابات و بردن احمدی‌نژاد. راستش دیگر خودمان هم حوصله پی گرفتن ماجرا را نداشتیم و آن پروژه هم شد یکی از چندین پروژه زخمی و نیمه‌کاره. نمی‌دانم فیلم‌های خام آن مصاحبه‌ها الان کجاست.

    همه این‌ها وقتی یادم آمد که این ویدئوی کمپین بین‌المللی برای حقوق بشر در ایران را دیدم که تقریباً همان کار را کرده‌اند. خیلی تر و تمیز و مختصر. نقل‌قول‌هایی از سیمین بهبهانی، محمد ملکی، محمود دولت‌آبادی، احمد قابل، فخرالسادات محتشمی‌پور، محمد سیف‌زاده، کامبیز نوروزی و صادق زیباکلام را به انگلیسی ترجمه کرده‌اند و یکی خوانده. حرف همه‌شان هم همان است که بالاتر گفتم.


     
     

    1391/1/25

    ساعاتی پس از انتشار خبر فراخوان سفیر امارات از تهران، فدراسیون فوتبال این کشور نیز اعلام کرد که دیدار دوستانه تیم ملی امارات با تیم ملی ایران را لغو کرده است.

    فدراسیون فوتبال امارات در نامه‌ای به فدراسیون فوتبال ایران، دلیل لغو این دیدار دوستانه را سفر محمود احمدی‌نژاد به جزیره ابوموسی عنوان کرد.

    امارات جزیره ابوموسی را متعلق به خود می‌داند و سفر محمود احمدی‌نژاد را «نقض آشکار حاکمیت امارات بر سرزمین خود» خوانده است.

    علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال ایران می‌گوید که پس از مشورت به وزارت خارجه ایران نسبت به اقدامات بعدی تصمیم گیری خواهد کرد.

    فیفا، فدراسیون بین المللی فوتبال، همواره بر جدا بودن فوتبال از سیاست تاکید کرده و شکایت فدراسیون فوتبال ایران از فدراسیون اماراتی می‌تواند جریمه‌ای سنگین برای فدراسیون فوتبال امارات به همراه داشته باشد. 

    دیدار ایران و امارات قرار بود روز ۲۹ فروردین ماه در العین امارات برگزار شود.

    منابع: رادیو فردا و ایسنا


     
     

    1391/1/25

    رئیس انجمن صنایع روغن نباتی خبر افزایش رسمی قمت روغت نباتی را تایید کرده و می‌گوید که این افزایش قیمت ۱۴ تا ۱۹/۵ درصدی از ۲۰ فروردین ماه اعمال شده است.

    ابوالحسن خلیلی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری مهر، دلیل این افزایش قیمت را «وابستگی ۹۵ درصدی روغن خام روغن نباتی به بازارهای جهانی و واردات» اعلام کرد.

    آقای خلیلی تصریح کرد که قیمت مصوب افزایش قیمت روغن نباتی در ۱۴ دیماه تصویب شده بود اما در آن زمان با سازمان حمایت از مصرف کنندگان به توافق رسیدیم که این افزایش قیمت در سال ۹۱ اعمال شود. 

    منبع: مهر

    مرتبط:

    ۹۰ درصد مواد اولیه روغن‌ خوراکی وارداتی است
     


     
     

    1391/1/25

    وزیر علوم، تحقیقات و فناوری می‌گوید که لازم است شورای تحول در علوم انسانی با سرعت بیشتری روند تحول در این علوم را پیگیری کند.

    کامران دانشجو که با خبرگزاری دولتی ایرنا گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود که تحول در علوم انسانی باید نمود بیرونی داشته و ملموس باشد.

    درخواست‌ها برای بازنگری در علوم انسانی دانشگاه‌های ایران از زمانی شروع شد که رهبر جمهوری اسلامی پس از انتخابات جنجال‌برانگیز ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ خواستار اسلامی کردن دانشگاه‌ها شده بود. 

    پس از آن، بازنگری در سرفصل‌های ۳۸ رشته دوره کار‌شناسی و به خصوص رشته‌های علوم انسانی آغاز شد و بسیاری از اساتید دانشگاه‌های تهران به صورت اجباری بازنشته و یا از کار برکنار شدند.

    آقای دانشجو در این گفت‌و‌گو با بیان اینکه تحول در علوم انسانی تکلیف و وظیفه ماست، افزود: «اگر می‌توان پنج درصد علوم انسانی را تغییر اسلامی داد، باید هرچه زود‌تر این کار صورت پذیرد.» 

    منبع: ایرنا

    مرتبط:

    آغاز بازنگری در سرفصل‌های دوره کارشناسی و علوم انسانی

    رییس قوه قضاییه: بازنگری در علوم انسانی از جنگ و جهاد کمتر نیست
     


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته