-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

Latest News from Iran Free for 11/10/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سپیده جدیریشماره‌ی هفت: شنبه، هفتم آبان ماه ۱۳۹۰   به کوشش: سپیده جدیری   

می‌گویند که شعر اعتراضی نسل من به مانند شعر سیاسی-اجتماعی دهه‌های چهل و پنجاه اثربخشی ندارد.  می‌پرسم: چرا؟ می‌گویند: چون کسی آن را حفظ نیست. چون در ذهن نمی‌ماند… می‌گویم: می‌ماند. گوش کنید؛ همه بر لب داریم‌اش:

… و توی انفرادی سلولی از اوین

به اعتراف : باشه… بَسَم… را گرفته‌اند…

تازه در ذهن هم که نماند، در تاریخ ایستادگیِ یک ملت که می‌ماند… این‌ها شعرهای مزدک موسوی‌ست، شاعری که بر سکوت‌ این روزهای‌مان، خطی سبز می‌کشد؛ شاعری که می‌ایستد و می‌ماند، و این، مُشتی‌ست، نمونه‌ی خروار:

۱

مزدک موسویتقدیم به همه دختران سرزمینم که رد سیلی و باتوم بر بدن‌شان کبودی می‌کند  که تابستان فصل توهین مضاعف‌شان است

تقدیم به سارا غضنفری که به جرم شنیدن نوای استاد شجریان سیلی خورد…

و ردّ خون گرفته‌ی پنج انگشت جامانده روی صورت تو سارا

سارا تمام حنجره‌ها خون است در چشم بی‌نهایت تو! سارا

اینجا عبور زخمی و سرگردان در کوچه‌های یخ زده‌ی بی‌جان

جرم است! مستحق مجازات است… این است این عقوبت تو سارا

سارا به جرم خنده و خونابه دارند سر به دار می‌آسایند

نوباوگان گم شده‌ی معصوم در شهر بی‌اصالت تو سارا

تهران شبیه نعش کلاغان است… تهران همین کثیفی عریان است

میدان کاج سمبل تهران است! درد است… درد قسمت تو سارا

سارا بگو که  روی تن زخمیت چادر نماز گل گلی آبی

یادآور کدام تن چاک است افتاده روی قامت تو! سارا؟

این گریه‌ها اذان شبی گیج است که در گلو نیامده می‌خشکد

به استجابت تو دلم گرم است ، به آستان حاجت تو سارا

گرمای تیر از تن تابستان یخ می‌زند کنار لب خونیت

و رد خون گرفته‌ی پنج انگشت جامانده روی صورت تو سارا

۲

مرداد نحس! تالی یک شهر: کودتا

پاسخ به خشکسالی یک شهر: کودتا

گل می‌کند جنازه جنازه و روی خاک

قد می‌کشند اهالی یک شهر.

کودتا :

تیتر یک تمام خبرهای سربی است

باریده بر زلالی یک شهر کودتا

اصلاً عجیب نیست که از آغاز بوده است؟

تقدیر احتمالی یک شهر کودتا

تو از تمام حنجره‌ها شاعری! ولی

سهم شکسته‌بالی یک شهر : کودتا؟

بانوی بیست و هفتم مرداد!* بعد تو

رخ داده درحوالی یک شهر کودتا

***

عین عدالت است که ایمان بیاوریم :

تکلیف بی خیالی یک شهر، کودتاست

۳

احساس می‌کنم نفسم را گرفته‌اند

و چشم‌های ملتمسم را گرفته‌اند

حالا که نیستی همه شحنه‌های شهر

من را – که بی تو هیچ کسم را – گرفته‌اند

و توی انفرادی سلولی از اوین

به اعتراف : باشه… بَسَم… را گرفته‌اند

در انقطاعی از کلمات نگفته‌ام

“شاید به انتها نرسم…”

را گرفته‌اند

من زنده‌ام برادر خونی ! قسم به شعر!

هر چند حس و حال قسم را گرفته‌اند

وقتی غزل سرودی و یک شعرِ  تر شدی

در چشم من ببین : نفسم را گرفته‌اند

۴

خوبِ من روزهای خوب کجاست؟ من گلویم گرفته از فریاد

کاش می‌شد دوباره سبز شویم مثل فصل حماسه و خرداد

کاش می‌شد جنازه‌ی این شهر دست از احتضار بردارد

کاش می‌شد دوباره زنده شوند قلب‌هایی که از طپش افتاد

کاش می‌شد دوباره مثل قدیم دل به سمت سکوت می‌بستیم

کاش می‌شد که چشم می‌بستیم روی این روزهای ماتمزاد

کاش می‌شد… ولی نه! ممکن نیست ، باید از روزهای مرده گذشت

باید از شب گذشت و فردا را نسپاریم دست بادا باد

میل تو! هر زمان که حکم کنی خون خود را به پات خواهم ریخت

شهر غمگینِ خسته‌ی شش دی ، شهر ناباور سیِ خرداد

از تو من یک غروب می‌خواهم که پر از حسّ زندگی باشد

سینه‌ای که پر از هوا بشود توی ایران تا ابد آزاد

۵

بهار  پیرهن ِ سبز ِ روی اندامت

شبیه نم نم ِ بارانی ابرها رامت

نشسته است دوتا گل به روی روسری‌ات

که می‌برد همه‌ی شهر را به قد قامت

هوای حوصله ابری‌ست … دست من بانو

نمی‌رسد به شهیدان شهر ِ گمنامت

شبیه ظهر شش دی شتک زد و خشکید

صدای ضجه‌ی خونبار ِ غربت ِ شامت

گلوی شهر  ِ بریده هنوز هم زنده‌ست

بهار رفت ولی سبز ماند اندامت

مزدک موسوی متولد ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ است و دانش‌آموخته‌ی مهندسی نرم افزار. نخستین مجموعه شعر او با عنوان “پیراهنی سیاه بیاور برای من ” فروردین ماه ۱۳۸۹ به صورت الکترونیکی منتشر شد. اغلب شعرهای موسوی مضامینی اجتماعی دارند و البته از تجربه‌ی سرودن اشعار عاشقانه نیز بی‌بهره نمانده است. او سرودن شعر را نخستین بار در ۷ سالگی تجربه کرد اما فعالیت ادبی‌اش را به صورت جدی از ۱۷ سالگی و در انجمن ادبی عبید قزوین آغاز کرده است. موسوی در خلال سال‌های ۷۵ تا ۷۸ با مجموعه‌ی خانه‌ی شاعران جوان قزوین و انجمن ادبی عبید همکاری داشته و بعدها در سال ۸۵ با کمک سمانه طالبی جلسات شعر فرهنگسرای تهران را به راه انداخته است. اشعار او همچنین در مجموعه کتاب‌هایی چون “غزل معاصر قزوین” و مجموعه‌ی اشعار کنگره‌ی دفاع مقدس به چاپ رسیده است.

دومین مجموعه شعر مزدک موسوی نیز که سروده‌های اعتراضی او را از سال ۸۸ به این سو در بر می‌گیرد، قرار است با عنوان “باید از روزهای مرده گذشت” به صورت الکترونیکی منتشر شود.

صفحه‌ی وارتان سخن بگو در فیس‌بوک



 


مجتبی واحدیتا همین چندی قبل در بعضی از تظاهراتهای خود ساخته جمهوری اسلامی ، اصلاح طلبان چپ و راست پا به پای همین اصولگرایان متحجر براه می افتادند و شعارهایی آتشین بر ضد دولتهای غرب سر می دادند و گاهی سعی بر این بود که هر یک شعارهای تندتری بدهد که پیشتازتر گردد و آنچنان شعارهای توخالی و مفتی که به پوچ هم نمی ارزید.

و عجب اینکه خیلی از همین اصلاح طلبان به محض خروج از کشور چهره عوض کردند و چهره عوض می کنند . اول از همه تلاششان این است که در کنگره آمریکا جای پا باز کنند و از امکانات مالی و فقط هم مالی نهادهای دولت آمریکا -از همان هفتادو پنج میلیون دلار معروف- البته جهت “مبارزه” سود و منفعت  ببرند و تازه دو قورت و نیمشان هم باقی است که و با بیان “هدف وسیله را توجیح می کند” به دیگران می تازند که چرا بعضی افراد از این فرصت استفاده نمی برند که هیچ مخالفت هم می کنند.

جناب آقای واحدی خیلی دیر آمده اند- البته آمدنش هم حکایتی دارد که جایش اینجا نیست که گفته شود- و خیلی زودتر هم میخواهند تشریف ببرند. چرا؟

این آقای واحدی که خودش را نماینده تام لاختیار آقای کروبی می نامد در گویا نیوز مقاله ای منتشر کرده اند که باید به نکاتی از آن پرداخت. در این مقاله آقای واحدی قبل از هر چیز گمانه زنی هایی کرده اند . از چپ و راست به آزادیخواهان حمله می کنند و چون در جناح دولتهای غرب جا خوش کرده اند سعی میکنند مسیر مبارزه مردم را به جهتی بکشانند که خوشایند دولتهای غرب و در پیشاپیش آن ابر قدرت آمریکا و همچنین سرائیل است. ایشان برای نجات ایران ، نمونه لیبی را به میان میکشانند و سیاه بر روی سفید می نویسند:

“…اما همانگونه که کشورهای عضو پیمان ناتو برای حمله به لیبی و کمک به آزاد کردن آن-با هر هدف و انگیزه- از کسی اجازه نگرفتند”

و ادامه میدهند:
“..هرچه که بود اکنون دیگر دیکتاتوری که…در این جهان نیست و مردم لیبی در غیاب او آزاد هستند تا قانون، آزادی و عدالت را در کشور خویش حاکم نمایند…”

ودر جای دیگر می نویسند:
“در چنین شرایطی، هر تلاشی که دولت های بزرگ را از همراهی های فرصت طلبانه با حکام دیکتاتور منصرف یا به مقابله با آنها وادار نماید در خدمت آزادسازی ملت هاست و باید محترم شمرده شود.”

هیچ کشوری را سراغ نداریم که غرب با حمله به آن و در پس حمله به آن، آزادی را به ارمغان آورده باشد. عدالت پیشکش جناب آقای واحدی

و باز در جای دیگر:
“اغلب دولتهای خارجی ، وجود دولتهای فاقد پشتوانه مردمی را به اسقرار دولتهایی که مورد حمایت گسترده مردم خود هستند ترجیح می دهند زیرا اینگونه دولتها ، برای تداوم حاکمیت خویش، حاضر به هر نوع باج دهی با استفاده از منابع ملی کشور خویش هستند.”

و یا این جمله:
” اشتباه نشود. من هم مانند همه کسانی که نگران خدشه دار شدن استقلال ایران هستند با نگرانی به آینده می نگرم”.

قدیمها ملیون و کمونیستها به اینگونه نظرات می گفتند نوکری و یا مزدوری در برابر بیگانه که البته امروز شاید باید گفت پا در میانی برای اهداف بیگانه.

اما جناب آقای واحدی! در حملات هفت ماه ناتو بر لیبی آنچه بر مردم لیبی گذشت جنایت بر علیه بشریت بود و نه استقرار آزادی و عدالت. این در امتداد همان جنایتی ست که توسط حمله نظامی غرب به سرکردگی آمریکا بر مردم افغانستان رفت و میرود، همان جنایتی ست که بر مردم عراق رفت و می رود. هیچ کشوری را سراغ نداریم که غرب با حمله به آن و در پس حمله به آن، آزادی را به ارمغان آورده باشد. عدالت پیشکش جناب آقای واحدی.

هفت ماه تمام حملات ناتو بر علیه کشوری مستقل با رئیس دولتی مرتجع ، مستبد و دیکتاتور، با همان رئیس دولتی که سالها با حمایت همین دولتهای غرب بر مردم کشورش دیکتاتوری کرد . بیست و هفت هزار بار طیاره های جنگی ناتو بر سر این کشور ومردمش بمب باریدند که طی این حملات پنجاه هزار تن جان باختند، تمام زیربنای اقتصادی کشور نیست و نابود گشت تا کشور از هر نظر که دلتان بخواهد تابع اوامر غرب گردد.

البته جناب آقای واحدی آزاده خواهان نه “ظاهرا” که به جد از این اتفاق واتفاقات نظیر آن آزرده اند. همچنانکه از حمله به عراق آزرده گشتند. همچنانکه از حمله به یوگوسلاوی و افغانستان آزرده گشتند و این آزردگی از سر حمایت و دفاع از مرتجعینی چون طالبان و صدام نبود. این موضوع دیگر بر کسی پوشیده نیست.

شرم و حیا هردو در نوشته آقای واحدی بی ارزش می شوند وقتی در دفاع از بمبارانهای هفت ماهه ناتو به لیبی می نویسند: “همانگونه که کشورهای عضو ناتو برای حمله به لیبی و کمک به آزاد کردن آن- با هر هدف و انگیزه-….”.

یا هدف حمله به لیبی کمک به ” آزاد” کردن آن هست یا نیست. از این دو حال خارج نیست. دیگر ” البته با هر هدف و انگیزه” چه معنایی پیدا می کند؟ من جهت رفع تشنگی آب می نوشم، بنابر این هدف از نوشیدن آب، رفع تشنگی ست و این چیزی نیست که نتوان آنرا به اثبات رساند و احتیاجی هم به اثبات آن نیست. حمله به لیبی و کمک به ” آزاد” کردن آن، هدف را روشن می سازد. و اگر در ادامه آن بگوییم “البته باهر هدف و انگیزه” همه چیز را پایمال کرده ایم واز جمله و بخصوص در این مورد وجدانمان را.

بنا بر نظر آقای واحدی می باید چنین گفت که، ناتو به لیبی حمله نظامی کرده است و این کشور را هفت ماه تمام بمباران نموده است و هدف آن کمک به ” آزادی” مردم بوده است. همین کافیست.

البته می توان با کمی تعمق در یک جمله مطلب را طور دیگری و آنگونه که در واقع بوده و هست بیانش کرد. اینگونه : ناتو به لیبی حمله کرد ودر امتداد با آن شورای وابسته ای را در پاریس بوجود آورد که این شورا اوامر غرب را به اجرا گذارد و کشور را وابسته به خود گرداند. و یا اینگونه : ناتو به لیبی حمله کرد، طی هفت ماه بمباران پنجاه هزار انسان را کشت، کشوری را نابود ساخت تاحکومتی وابسته به غرب را جهت تاراج منابع زیرزمینی جانشین قذافی مستبد سازد، و در پی آن مثل بختک براین کشور چنگ اندازد و دیدیم که انداخت.

این ها  بیشتر اثرات تشنگی بی حد برای رسیدن به جاه و مقام است و شاید هم اثرات بخشی از هفتادوپنج میلیون دلار باشد و بهر حال چه این و چه آن، اما با واقعیت و حقیقتی که گذشت تطابق ندارد. همان گونه که آمد، رژیم ایران نه بر اثر کودتا که ازسایه انقلاب و با حیله گری و فریب کاری روحانیت بر مردم مستقر گشت و نیروهای مترقی در آن زمان، تحجر این آخوندها را ندیدند- و این اشتباه کوچکی نیست که بتوان به راحتی از کنارش گذشت- و این بلا بر سر مردم میهنمان فرود آمد.

بخشی از اپوزیسیون در زمان سرنگونی رژیم وابسته شاه می دانست که چه نمیخواهد ولی نمی دانست که چه می خواهد

مگر حکومت طالبان در افغانستان بر اثر کودتا مستقر گشت؟ آخر نمی شود هر جا که با دیکتاتور برخوردیم بگوییم رژیم کودتایی. رژیم شاه رژیمی بود که با کودتای آمریکا و انگلیس “البته با هر هدف و انگیزه ای” بر علیه بزرگ مردی چون مصدق دوباره بر سریر قدرت نشست. البته امروز دولتهای غرب با استفاده از مطبوعات کاملا وابسته به خود راه قدیم را از سر گرفته و با حمله نظامی کار را فیصله میدهند. بخصوص زمانی که با این حملات زیر بنای جامعه را نیست و نابود می کنند. مثل آنچه در عراق و لیبی کردند و آقایانی مثل آقای واحدی برایشان هورا می کشند و “البته با هر هدف و انگیزه ای” که خودشان می دانند.

نه! رفتن هر چیز بدی دلیل براسقرار آرامش ، آزادی و عدالت نیست. مثلا در ایران مگر نه این است که بعد از پیروزی انقلاب بر علیه دیکتاتور شاه وابسته به آمریکا ، صدای نعلین فاشیسم مذهبی به گوشها رسید که البته این صدا را دیرشنیدیم و فضای مملکتمان را تغییر داد و آن ندای آزادی به برقراری فاشیسم مذهبی گرایید.

ندای آقای واحدی این است که باید از این فرصت، فرصت حمله نظامی ناتو به ایران استفاده کرد. حمله ای که “البته با هر هدف و انگیزه ای”که باشد باید به استقبالش رفت. و این همان هدف آغازین دولت های بیگانه برای فراهم آوردن شرایط حمله به ایران و نابودی آن چیزی ست که باقی مانده است.

استقرار آزادی و دمکراسی در ایران تنها بدست پرتوان مردم میهنمان امکان پذیر است

زمانی نه چندان دور بحثی به درستی در میان اپوزیسیون خارج کشور سر گرفت، مبنی بر اینکه خطای نیروهای دمکرات در طی انقلاب ندیدن فاشیسم مذهبی بود. و اینکه در یک بخش از خواسته ها کوتاهی شد. به عبارتی بخشی از این نیروها می دانستند که چه نمی خواهند و متاسفانه نمی دانستند که چه می خواهند و این خطای کوچکی نبود و می بینیم که نبود، و از سر این خطا بر سرمان آمد آن چیزی که ای کاش نمی آمد و این جوانانمان و بخصوص زنان کشورمان مجبور نمی شدند که اینهمه بی عدالتی را ببینند. و لاا قل برای ما ایرانیان باید درس شود.
یادم نمی رود فردای بعد از قتل قذافی ، رئیس شورای انقلاب لیبی در رادیو اعلام کرد که از همین امروز مردان طبق احکام شریعت حق داشتن چهار همسر را دارند. و چه پیام آشنایی! این صدای نعلین همان فاشیسم مذهبی ست که به گوش ما دیر رسید.مردم لیبی هم این صدا را دیر میشنوند و همینکه در را باز می کنند خود فاشیسم، حال چه با چکمه غرب و یا چه با نعلین شورای انقلاب لیبی وارد خانه می شود و چون وارد شد بیرون کردنش راحت نیست و ما ایرانیان می بینیم که راحت نیست.

در اینجا که غرب هم پشتش هست و کار مردم لیبی سختتر میشود. آری احکام شریعت هدیه شورای انقلاب لیبی ست . البته در برابر بخشی از اصلاح طلبان، آزادی بخشا در اجرای همین احکام شریعت و بخصوص این بخش چهار زن برای یک مرد هم هست. بهیهوده ژست روشنفکرانه و یا غربی به خودتان نگیرید که بازار ندارد و اگر هم دارد از دست شما خریدار ندارد.

استقرار آزادی و دمکراسی در ایران تنها بدست پرتوان مردم میهنمان امکان پذیر است و در این میان وظیفه هر انسان آزاده ای ست که در مسیر این مبارزه ، حمایت مردم تمامی کشورهای جهان را به خود جلب کند.

سیمین محمودی  فرانکفورت  نوامبر دو هزار و یازده

در همین ارتباط:

امید حبیبی نیا : زور بیار به پایت!

ناهید خیرابی: به نام مردم به کام «امپریالیسم»

نقل و بازانتشار مطالب و محتوای سایت آزادی بیان تنها با ذکر منبع مجاز است


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته