سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
آنچنان که پیش از این قول داده بودم با هم سری میزنیم به محل برگزاری نوزدهمین «جشنواره فشن اسلامی» در کوالالامپور که هفته گذشته آخرین روز خود را سپری کرد. (راستشو بخواهید هرچی فکر کردم دیدم نمیشه کلمهای رو جای گزین fashion کرد که خیلی فارسی باشه و همون معنا رو هم بده برای همین بهتر دیدم از همین کلمه فشن استفاده کنم!)
اما برویم سراغ ماجرای «رضا شاه» و جشنواره لباسهای اسلامی! نام رضا شاه برای ما همواره تداعیکننده دورهی خاصی ازتاریخ کشورمان است و یکی از ربطهای مهمی که این نام به زنان و پوشش آنها پیدا میکند ماجرای کشف تاریخی حجاب و منع زنان از داشتن روسری یا چادر است!
اما اینجا در این سوی دنیا رضاشاه دیگری زندگی میکند؛ مردی که درواقع بانوان را تشویق میکند تا با پوشش زیباتری در جامعه حضور پیدا کنند.
«داتو راجا رضا شاه» (Datu Raja Reeza Shah) بنیانگزار و رئیس جشنواره فشن اسلامی (IFF) در مالزی است. او این جشنواره را در سال 2006 و به نوعی در پاسخ به فضای منفی ایجاد شده پس از وقایع یازده سپتامبر 2001 بر علیه مسلمانان، راهاندازی کرد و امسال در ماه نوامبر، نوزدهمین جشنواره را در ششمین سال ایجاد آن برگزار کرد.
تاکنون علاوه بر شهرهای مختلف مالزی، دیگر شهرهای جهان همچون دوبی، آستانا، مونته کارلو، ابوظبی، نیویورک، لندن، سنگاپور و جاکارتا میزبان برگزاری این جشنواره بودهاند.
در جشنوارههای فشن اسلامی بیش از 250 طراح لباس مسلمان و غیرمسلمان از کشورهای کامرون، فرانسه، هند، اندونزی، مصر، فلسطین، مراکش، مالزی، ژاپن، تایوان، استرالیا، سنگاپور و هنگ کنگ در کنار برندهای به نام آخرین آثار خود را در این زمینه به معرض نمایش گذاردهاند.
به طور معمول سازمانهای خیریه بخش مهمی از این جشنواره هستند که از عواید آن بهره میبرند.
از سویی حضور و حمایت شخصیتهای رده بالای سیاسی کشورها، هنرمندان سینما و چهرههای مطرح اعتبار خاصی به هر جشنواره میدهد.
هرسال یک تم خاص برای جشنواره مشخص میشود و آثار ارایه شده با نگاه به این موضوع طراحی میشوند.
تم امسال این جشنواره «افسون شرقی» (Oriental Charm) بود که سبب شده بود تا اغلب لباسها بر مبنای الهامهایی از هنر مشرق زمین طراحی شوند و اجرای نمایشها در فضایی ژاپنی صورت گیرد.
قرار است که موضوع سال آینده جشنواره، بر آفریقا متمرکز باشد.
اما دیدار از این جشنواره دیدنی فرصت خوبی بود برای من تا گفت وگویی با «داتو رضا شاه» داشته باشم. مرد ریز نقشی که اهل یکی از مذهبیترین استانهای مالزی یعنی «کلانتان» است و همین امر سبب شده تا او برای چالشهای این رویداد مذهبی آمادگی بیشتری داشته باشد. در گفت وگو بارها مثالهایی از دوران پیامبر اسلام و سالهای هجرت و آیات قرآن میآورد و با آن که در ظاهر رفتارش از سختگیریای رایج در برخی کشورهای اسلامی چندان خبری نیست اما به نظر می رسد یک مسلمان معتقد است و البته انسان هوشمندی که توانسته از ترکیب این دو عنصر چالش برانگیز – اسلام و فشن – حاصلی جذاب و دیدنی بیافریند که حتا برای غیر مسلمانان نیز جالب توجه باشد و تا ششمین سال ادامه یابد.
به جرات میتوان گفت که پانزده سالی از سن واقعیاش جوانتر به نظر میرسد که شاید این را مدیون خندههای بسیارش یا کارکردن در فضایی سرشار از لطافت زنانه و هنر و زیبایی باشد و البته حتمن در پس این جوانی و موفقیت او همسری همراه وجود دارد.
به گفته مادرش یکی از اجداد او چهار نسل قبل ریشهای ایرانی دارد. با خودم فکر میکنم شاید دلیل نامگذاری او هم از همین جا آمده باشد!
از جوانی خواننده بوده و سالها به عنوان یک مدل موفق فعالیت کرده و یک آژانس مدلینگ را راهاندازی کرده که اینها همه زمینه مناسبی برای او فراهم کرده که در مسیر مدیریت و برگزاری نمایشهای لباس و برنامههای فرهنگی قرار بگیرد و با این زمینه پیش گام در ایجاد چند موزه در استان کلانتان و فعالیت در زمینه حفظ میراث فرهنگی منطقه هم چنین مشاور چند موزه در سراسر کشور باشد و از سویی در عرصه بینالمللی نیز با عنوان «سفیر صلح» در نیویورک معرفی شود.
و به نظر برگزاری باشکوه چنین رخ دادی با نظم و اعتبار خاص خود گذشته از جلب حمایت و مشارکت وزارتخانه هایی همچون توریسم و یا نخستوزیر و همسرش و سازمانهای معتبر، نیاز به تجربه و توانایی مدیریتی بالایی دارد که او به خوبی از آن برخوردار است.
او هدف خود را از برگزاری این جشنواره مبارزه با ترس از اسلام که در جهان پس از یازده اسلام حاکم شده میداند و میگوید:«نمیخواهم آنها را سرزنش کنم اما بسیاری چیزهای منفی راجع به اسلام هست و من که باپیش زمینهای آشنا با فشن و مد و طراحی لباس آمدم و دوستان بسیار زیادی در خانوادههای سلطنتی دارم فکر کردم که کاری میتوانم بکنم. و معتقدم که فشن بسیار به مردم نزدیک است هست بنابراین هدف مبارزه با اسلام هراسی است و باید به مردم جهان نشان بدهیم که اسلام چیزی غیر از اسامه بن لادن است. مردم میتوانند آن چه را که دوست دارد ببینند اما باید باور کنند آنچه را که میبینند بنابراین باید به جای حرف بیشتر نشان دهیم.»
ضمن احترام به فرهنگ سایر کشورها من همواره در سخنرانیهایی در افتتاحیه نمایشها به خواهران مسلمانم میگویم که پوشیدن عبای سیاه در پاریس، نیویورک یا نیس به همان اندازه بد است که در مکه و مدینه دامن کوتاه بپوشید
«بسیاری از مردم خارج از کشورهای اسلامی فکر میکنند که زنان مسلمان تنها باید لباس سیاه بپوشند. ضمن احترام به فرهنگ سایر کشورها من همواره در سخنرانیهایی در افتتاحیه نمایشها به خواهران مسلمانم میگویم که پوشیدن عبای سیاه در پاریس، نیویورک یا نیس به همان اندازه بد است که در مکه و مدینه دامن کوتاه بپوشید.
بنابراین من فکر میکنم باید آغاز کنیم یادگیری احترام گذاشتن به احساسات دیگران را و راه چگونه انجام دادن آن را بیابیم. من باور دارم که مردم باید به خواستههایشان احترام بگذارند باید بدن خود را بپوشانند. اما چگونه آن را انجام دهند؟
بنابراین باید به طبیعت مردم توجه کرد و از این رو است که من تصمیم گرفتم این فشن شو را اجرا کنم و تعداد زیادی کار آوردیم که همگی بدن را میپوشاندند اما من مطمئن نیستم در جایی از قرآن اشاره کرده باشد که زنان باید حتمن خود را با لباس رنگ سیاه بپوشانند.
بنابراین در این شوها نمونههای زیادی میبینید. مثلن نمیتوان انتظار داشت که زنان مسلمان ژاپنی خود را هم چون زنان مالایی بپوشانند بلکه آنها هم سلیقه خاص خود را در این زمینه دارند و پوشش خاص خود را و این همان چیزی است که قصد دارم انجام بدهم.
و هر سال تم متفاوتی برای انجام این شو داریم. سال گذشته بر روی مسلمانان هندی متمرکز بود و سال قبل از آن عنوانش «اهلا و سهلا» بود که بیشتر بر روی عربها متمرکز بود.
همه این عقاید برای این است که نشان دهد که اسلام نباید تنها با یک فرهنگ نشان داده شود و تنها به منطقه خاورمیانه تعلق ندارند و با هر فرهنگی میتواند معرفی شود.
و همانطور که میدانید از سال 2006 که من آغاز کردم تاکنون با بیش از 200 طراح لباس از سراسر جهان کار کردم که هم مسلمان و هم غیرمسلمان بودهاند و فکر میکنم که تمام افراد از تمامی مذهبها می توانند در آن شرکت کنند.
او در مورد جذابیت این حوزه برای طراحان غیر مسلمان میگوید:«من مالزیایی هستم و عادت دارم در محیطی باشم که غیرمسلمانان هم وجود دارند پس برای ما دسته بندی مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد. زنان مسلمان برای طراحی لباسهایشان به سراغ طراحان غیرمسلمان می روند و مشکلی در این زمینه وجود ندارد. بنابراین از نظر مالزیاییها این یک مساله عادی است اما از نظر عموم این یک جور چالش هست برای طراحان غیر مسلمان که ببیند چگونه میتوانند کار کنند در این زمینه بنابراین ما تعداد زیادی طراح غیر مسلمان داریم که در این زمینه تحقیق میکنند، بیشتر اسلام را میشناسند و تلاش میکنند تا بخشی از این حوزه باشند از سویی ارزش این بازار هر ساله 96 بیلیون دلار است بنابراین این حوزه زمینه تجاری خوبی هم برای آنان است. باید به خاطر داشته باشیم که در طراحی اسلامی پارچه و مواد بیشتری استفاه میشود در مقایسه با طراحی مدرن که یکی دو متر پارچه مثلن مورد استفاده قرار میگیرد بنابراین میبینید که با فعالیت در این زمینه پول بیشتری هم به دست میآید.»
داتو رضا درباره بازتاب برگزاری این جشنواره در میان غیر مسلمانان میگوید: «وقتی ما این جشنواره را در مونت کارلو برگزار کردیم خیلی استقبال خوبی شد و همان افراد به ما کمک کردند که در لندن هم آن را برگزار کنیم. مکان برگزاری آن در محلی نزدیک کازینوها و کلابهای شبانه و محل بازی های آبی بود اما سالن پر از جمعیت بود، ملکه و بسیاری از هنرمندان و بازی گران معروف آمده بودند و استقبال خیلی خوب بود. و همین طور وقتی در نیویورک برگزار کردیم افرادی مثل رابرت دونیرو به من گفت من فکر میکردم زنان مسلمان باید حتمن لباس سیاه بپوشند اما وقتی از این نمایش لباس دیدن کردم دیدم که اسلام چیز دیگری است.
و وقتی ما در لندن این شو را اجرا کردیم با لباسهای کامل پوشیده همان طور که در فیلمها میبنید همه بسیار شاد بودند و دعوت کردند تا در ماه آپریل آینده نیز در این شهر برنامه داشته باشیم و همهی اینها مرا تشوریق میکند که بیش تر و بیشتر کار کنم در این زمینه.
او در مورد پیشرفتی که این جشنواره در شش ساله گذشته از نظر تعداد طراحان لباس یا شرکتهای حامی و .. میگوید: «پیشرفتی که بوده این است که اکنون طراحان لباس بیشتر و بیشتر در مورد نیازها و این که چرا باید لباسها بدن را بپوشانند میدانند و من در این زمینه صبورم اما برخی از مسلمانان این مساله را درک نمیکنند و این دلیلی است که برخیها نگاه منفی به مذهب ما دارند.
اگر شما حجاب دارید و آن را رعایت میکنید باید با مردم دیگر مهربان باشید و نباید آنها را سرزنش یا محکوم کنید.
برخوردهای منفی با کسانی که حجاب ندارند مهمترین برای ایجاد نگاه منفی نسبت به اسلام است. باید صبور بود. اسلام در طی بیست و سه سال کامل شده و باید همواره این را به مردم توضیح داد.
کانسپت من «الف» نخستین حرف از الفبای قرآن در زبان جاوی است. سادهترین حرفی که در جهان وجود دارد. «الله»، «آدم»، «اقرا» و «اسلام» با الف آغاز میشود. و این یعنی این که هر چیزی و هرفرد مهمی با یک چیز ساده آغاز میشود. بنابراین این نشانهای است برای این که صبور باشیم …
من گاهی مشکلاتی دارم در این زمینه گاهی برخی از طراحان لباس، طرح هایشان به خوبی بدن را نمی پوشاند اما من عصبانی نمی شوم چراکه از رسول الله آموختم که صبور باشم…
من همیشه مورد انتقاد قرار میگیرم که به طراحان اجازه میدهم لباسهای اسلامی را اینطور طراحی کنند اما در واقع وقتی آنها به خوبی این مفهوم را درنیافتند من نمیتوانم آنها را مجبور کنم.
شما به این طراح لباس ژاپنی نگاه کنید. او فکر کرده که چگونه پوشیدگی را به نمایش در آورد و من از او بسیار سپاس گزارم او بسیار حرفهای است. و خدارا شکر ما طراحان بسیاری داریم که به خوبی در این زمینه اندیشیدهاند و کارهای خوبی را تولید کردهاند.
و من مطمئنم شما هم با من موافق هستید که اگر زنان مسلمان هم چون این لباسهای طراحی شده در سراسر جهان لباس میپوشیدند ما هیچ مشکلی نداشتیم …
و این برای من یک چالش است. من منتقدی از کشورهای غربی ندارم تمامی منتقدین من از برادران مسلمانم هستند اما من فقط میدانم که خداوند از درون من آگاه است.
برای شما مثالی میزنم زمانی که در مونته کارلو برنامه داشتم یکی از طراحان لباس از پاریس لباسهایی را طراحی کرده بود که آستین کوتاه یا بدون آستین بودند و او شالهایی را برای روی آنان در نظر گرفته بود. و این برای او به معنای پوشیدگی بود که البته اشتباه بود. اما باید چه کار می کردیم؟ آیا باید برای این کار او را میکشتیم؟ ویدیوهای او هم در یوتیوب هست و میتوانید ببینید اما در واقع برای او در مقایسه با افرادی نیمه برهنه یا برهنهای که در «نیس» یا «کن» هستند این نوعی پوشیدگی بود ! بنابراین امسال به او شانس دیگری دادیم و برای او در جشنواره سنگاپور نمایشی تعیین کردیم و او کارهایش را با پوشیدگی کامل انجام داد.
و این برای من مفهوم فشن شوی اسلامی است که چگونه همه چیز را اسلامی کنیم. این رخ دادی است که همه ارزشهای اسلام را نشان میدهد. درباره بردباری است ما مردم را تحمل میکنیم … در باره کار خیر است که در اسلام هم وجود دارد و در مورد این که همه با هم در کنار هم با صلح زندگی کنند آنچنان که پیامبر در دوران هجرت در مدینه انجام داد….
این جشنواره هر سال یک تم خاص دارد یک سال به شرق اختصاص دارد و سالی به دنیای عرب و سال آینده به افریقا. از او میپرسم تا به حال به ایران فکر کرده و این که ایران تم یکی از این جشنوارهها باشد؟
باید دوستانه بگویم که در مورد فرهنگ ایران هیچ شناختی نداریم. دو سال پیش خانمی به ملاقات من آمد از وزارت کشور ایران که درباره شوی من شنیده بود و علاقهمند بود بیشتر بداند و او فیلم هایی از اجراهای ما را با خود به ایران برد. در سالهای قبل هم یک طراح لباس ایرانی دو بار به دیدن برنامههای ما آمد
او میگوید: «در ابتدا کار را بدون تم خاصی آغاز کردیم در مالزی و در دیگر کشورهای جهان چرا که خود کار جدید بود اما بعد از سه سال در کوالالامپور شروع کردیم به انتخاب تم برای آن. حالا مردم عادت کرده بودند به این نمایشها و باید کاری میکردیم که مطمئن شویم مردم برای دیدن آن می آیند و البته باید نگاهی هم به جنبه اقتصادی آن داشتیم. در یک سال تم «اهلا و سهلا » را انتخاب کردیم و سال آینده هم «آفریقا» مد نظر است اما باید دوستانه بگویم که در مورد فرهنگ ایران هیچ شناختی نداریم. دو سال پیش خانمی به ملاقات من آمد از وزارت کشور ایران که درباره شوی من شنیده بود و علاقهمند بود بیشتر بداند و او فیلم هایی از اجراهای ما را با خود به ایران برد. در سالهای قبل هم یک طراح لباس ایرانی دو بار به دیدن برنامههای ما آمد …»
اما برایم جالب است که او چادر ایرانی را به خوبی میشناسد و میگوید از آن خوشش میآید که البته شاید این شناخت هم ره آورد سفر همان بانوی مسوول دولتی ایران باشد.
به او میگویم برایم جالب است که در جای دیگری از دنیا در کشور من مردم دارند هرچه بیشتر از اسلام دور میشوند و اینجا در این کشور مردمی هستند که با عناصر اسلامی تلاش در جذب مردم دارند و به نظرم این یک نکته قوت برای این جشنواره است.
می گوید: به نظر من یک پاسخ و یک راهحل برای هر چیزی یا هر کسی وجود ندارد. هر کشوری در جهان راه خودش را برای عمل به اسلام دارد که عاملهای جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و اقتصادی در آن اثر دارند. بنابراین من نمیتوانم در مورد کشورهای دیگر نظری بدهم چراکه کشورها با هم متفاوتند. اما من کاملن میفهمم چرا که من هم همیشه مورد انتقاد قرار میگیرم از سوی برخی مسلمانان در زمینه اجرای فشن اسلامی اما من اهل کلانتان هستم نمیخواهم بگویم که خیلی مذهبی هستم اما همواره در حال یادگیری هستم و با امام فیصل عبدالرئوف، در نیویورک هم همیشه در این زمینه بحث کردهام همین طور با بسیاری مردمان دیگر…
باید خیلی برای این کار فکر بکنم. به این فکر کنم که چطور این نمایش را اجرا کنم که مردم غرب فکر نکنند دارم برای حمایت تروریسم پول جمع میکنم. به این فکر کنم که چطور مردم غیرمسلمان را جذب کنم که فکر نکنند دارم به آنها میگویم دین من بهترین است و …. باید ساده بگیریم و قدم به قدم کارها را پیس ببریم.
من فکر میکنم جشنواره فشن اسلامی یک مهد کودک است برای طراحان تا یاد بگیرند اصول اولیه فشن اسلامی را و توجه آنها را به خود جلب کند. در یک کلاس بچهها همه کاری میکنند؛ بعضی خیس میکنند خودرا برخی گریه میکنند و باید آنها را برای سال آینده آماده کرد و فردی که از من باهوشتر باشد میآید و سرپرستی آن را بر عهده میگیرد. من فقط این مهد کودک را ایجاد کردم و برای این است که ما باید موسیقی، تفریح و رنگ داشته باشیم و من معلم این مهد کودک هستم …
اگر شما بخواهید کسی را به مقصدی برسانید باید ابتدا بدانید که چگونه و با چه وسیلهای او را به مقصد برسانید. مشکل این است که بسیاری از برادران و خواهران مسلمان ما تنها مردم را می ترسانند بدون این که حتا آنها را سوار بر وسیله نقلیه کرده باشند! چگونه میتوان آن را به جایی برد وقتی سوار وسیلهای نشدند. برای این کارباید برای این مردم جذابیت ایجاد کرد تا لذت ببرند. این مشکلی است که برای بسیاری از فعالیتهای مذهبی ما داریم. فقط به این دلیل که شما پنج بار در روز نماز میخوانید یا روزه میگیرید نمیتوانید به انتقاد از دیگران بپردازید. اما مطمئنم که شما هم با من موافقید که اغلب مردم این طور هستند . ما خیلی اهل قضاوت کردن هستیم. ما فراموش کردیم که چگونه پیامبر خدا با دیگران مصالحه می کرد مثلن هنگامی که کعبه بازسازی میشد و نظرهای مختلفی در مورد آن وجود داشت… بنابراین من همیشه به مردم میگویم که اگر پیامبر خدا میتوانست در این زمینهها سازش کاری کند چرا من نمیتوانم در زمینه لباسهایم این کار را انجام دهم؟….
مورد دیگر این است که بسیاری از ما به «شریعه» فکر میکنیم نه «دعوه»! اگر از دعوه پیروی کنید باید صبور باشید و انعطاف به خرج هید در حالی که شریعه با سختگیری و پلیس بازی همراه است! و این یک حقیقت است…
من قصد ندارم به شما بگویم چه چیز درست است یا چه چیز اشتباه است من تنها میخواهم بگویم که من چه میکنم و چگونه فکر میکنم و چرا این کار را میکنم.
من با داستانها و آیههایی از قران راهنمایی شدم ….
در اندونزی 9 شاخه از اسلام وجود دارد. یکی از آنها از گاملان (ساز سنتی این منطقه) برای گسترش اسلام استفاده میکنند چرا که مردم آن را به خوبی میفهمند.
چیزی هست که باید به شما بگویم : چطور است که زیباترین مسجدها و زیباترین خوشنویسیها از اسلام می آید حتا قرآن هم زیباست اما چرا لباس زنان نمیتواند زیبا باشد؟
و من هم از این راه استفاده میکنم و در دورهای که بسیاری حتا مسلمانان مدرن زیاد تمایلی به پوشیدگی ندارند حتا اگر بتوان یک نفر را از این راه علاقهمند کنم خیلی خوشحال میشوم. وقتی که مردم به من میگویند که باید زیبا و رنگارنگ باشند …
من نمیگویم که من درست میگویم اما چیزی هست که باید به شما بگویم : چطور است که زیباترین مسجدها و زیباترین خوشنویسیها از اسلام می آید حتا قرآن هم زیباست اما چرا لباس زنان نمیتواند زیبا باشد؟
و البته شما باید از شریعه هم پیروی کنید و آن چه استراتژی من را تشکیل میدهد آن چیزی است که از پیامبر خدا و عمل کرد او آموختم…
از او در مورد مخالفان جدیاش میپرسم:
میگوید: «بله بسیاری هستند اما من همیشه به آنها میگویم من چیزی نیستم و ممکن است فردا بمیرم. آنها زمینه را برای انتقاد از من ایجاد کردند اما مساله این است که من مهم نیستم کاری که دارم انجام میدهم مهم است. اگر من بمیرم چند نفر میتوانند اینکار را کنترل کنند و ادامه دهند؟ شما حتا تمامی عکسهای ما را هم ندیدهاید اما میخواهید مرا بکشید!»
بنابراین همیشه مخالفانی هستند که میتوانید در یوتیوب آنها را بیابید. مخالفان طراح لباسی که از کامرون دعوت کرده بودم و او نام خوشنویسی شده «محمد» را بر روی لباسها طراحی کرده بود. آیا این اشتباه است؟…
بنابراین من از سوی برادران مسلمانم مورد انتقاد قرار گرفتهام بارها اما پاسخی به آنها نمیدهم… به هر حال جشنواره من برای تمام جهان است و تنها نمایش لباس برای یک فرهنگ نیست.
آن بانوی ایرانی که برای دیدار من آمده بود به من گفت که حتا برنامه های موسیقی هم باید توسط هنرمندان مسلمان انجام شود چرا که آن ها میخواهند همه چیز را اسلامی نشان دهند اما من گفتم من نمیتوانم اینرا انجام دهم. اما او بحثی با من نکرد با وجودی که او از ایران آمده بود با یک فرهنگ کاملن اسلامی.
بنابراین این راهش است که اگر من اشتباه میکنم به خوبی و از راه درست به من هشدار دهید نه این که مرا بکشید.
گاهی با خودم فکر میکنم که چگونه برادران مسلمان من این گونه به دنیا نشان میدهند که ما مسلمانان چه آدمهای اهل قضاوتی هستیم و … و این دلیل این است که چندان پیشرفتی نداشتیم….
من هیچ محدودیتی برای دعوت از طراحان لباس یا افرادی که به من کمک میکنند از میان غیر مسلمانان ندارم. من فکر میکنم به جای زیاد حرف زدن باید کاری بکنیم …
به خاطر همین من سعی کردم کاری بکنم. در ابتدابتدا زیاد آسان نبود چرا که فشن اسلامی در همه جای دنیا نبود. البته در اندونزی بیستسالی زودتر از مالزی کار روی این زمینه را آغاز کردند و طراحانی دارند که تمام وقت در زمینه طراحی لباسهای پوشیده کار میکنند اما بقیه جاها کارهای معمول را انجام میدهند. و البته حتا در اندونزی هم هر کسی کار خود را به نمایش میگذارد و آنها هم هرگز همه چیز را با هم به نمایش نگذاشته بودند برای همین زمانی که من کارم را آغاز کردم آنها هم خیلی استقبال کردند و من بهترین طراحان را انتخاب کردم و همانطور که گفتم الزامی در این که حتمن مسلمان باشد نداشتم چرا که این در مورد فشن بود …..
اما به هر حال این یک مشکل است من باید در کنار زمانی که برای اعلام برنامههای آینده میگذارم همان زمان هم برای توضیح این که چه اتفاقاتی خواهد افتاد بگذارم. در واقع این یکی از عوامل عدم پیشرفت جامعه مسلمانان است که همیشه یکدیگر را به پائین هدایت میکنیم! و هرگز از تاریخ نمیآموزیم. …
اما من سخت کار میکنم و به کارم ادامه میدهم و معتقدم که اگر قرار باشد این کار را ادامه ندهم از سوی خداوند نشانههایی را دریافت میکنم. بنابراین تا زمانی که مردم به این کار علاقه نشان میدهند کارم را متوقف نمیکنم و البته میدانید افرادی که فیلمهایی را در یو تیوب میگذارند و مخالفت میکنند اهداف سیاسی هم دارند. اما من هر گز با سیاست کاری ندارم و تلاش دارم با تمامی مردم در ارتباط باشم و از تمام گروهها دعوت کنم. …
سه هفته پیش من این جشنواره را در کلانتان برگزار کردم و از مخالفانم هم دعوت کردم که به دیدار آن بیایند و آنها به من گفتند حالا ما میفهمیم که چه میکنی اما گفتم که الان دیر است و شما قبلن در تمام دنیا مخالفتتان را اعلام کردهاید چنانچه خبرنگار نیویورک تایمز اولین سولش در مصاحبه با من در این مورد بود.
اما یک مورد دیگر این است که به خاطر تکنولوژی و رشد جریان اطلاعات مردم اندیشیدن را فراموش کردند و هر چه به آنها خورانده میشود را میپذیرند. من پنجاه سال دارم و در دهه شصت تحصیل کردم در آن زمان ما مجبور بودیم زیاد کتاب بخوانیم و عادت داشتیم زیاد فکر کنیم بنابراین راجع به خیلی چیزها میتوانیم حرف بزنیم و هرگز مطالعه را متوقف نکردیم اما این روزها مردم فکر نمیکنند.
برای مثال در فشن شو به این فکر نمیکنند که چرا یک طراح لباس بیآستین طراحی کرده است. یا در مورد ایران فقط از شنیدههایشان پیروی می کنند اما باید این تصورات را تغییر داد. برای شناخت بیش تر باید فکر کرد و تنها به چند فیلم یا تصویر در یوتیوب اکتفا نکرد! و این چیزی است که من در شوهایم زیاد با آن روبرو بودم و به خاطر آن ناراحت هستم.
به مخالفانم میگویم که من از شما مسلمانترم چرا که صبوری به خرج میدهم، حرف شما را گوش میکنم و فرصت دوباره میدهم ….
او معتقد است وقتی اجبار باشد مخالفتهایی به وجود میآید و این خوب نیست. همچنین به برند ایجاد کردن و حفظ کیفیت اعتقاد زیادی دارد و می گوید بهتر است کارها را از سطح بالایی آغاز کنیم تا به سمت بالاتر رشد داشته باشیم. خیلیها فکر میکنند اسلام دینی است برای افراد فقیر اما ما میخواهیم نشان دهیم که این طور نیست.
او میگوید آفریننده ما به خوبی از آن چه برای ما ضروری است خبر دارد بنابراین داشتن حجاب برای خود فرد است نه برای آفریننده او و نشانهای برای داشتن نظم و قدرت.
او تاکید میکند که از این که مسلمان است خوشحال است چرا که در طول سالها واقعیتهایی را درباره اسلام دریافته است.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای داخلی ایران، بعدازظهر روز دوشنبه، 28 نوامبر، صدای انفجار مهیبی در شهر اصفهان شنیده شده است.
زمان وقوع این صدا، حوالی ساعت 2:40 دقیقه بعدازظهر امروز عنوان شد.
به گزارش مهر، در این ارتباط، محمدمهدی اسماعیلی، معاون سیاسی و امنیتی استانداری اصفهان در ابتدا وجود صدا را تایید و ساعاتی بعد تکذیب کرد و اظهار داشت هیچگونه صدا و یا انفجاری گزارش نشده است.
این در حالی است اواخر آبان ماه انفجاری در یکی از پادگانهای سپاه در بیدگنه روی داد که طبق اعلام خبرگزاریهای داخلی 17 تن و بر اساس اسامی اعلام شده 36 تن کشته و تعدادی زخمی برجای گذاشت و با وجود برخی شایعات در مورد احتمال خرابکاری از جمله از سوی دستگاههای اطلاعاتی خارجی، مقامات جمهوری اسلامی این انفجار را ناشی از یک حادثه دانستند و هر نوع اقدام تروریستی در این زمینه را تکذیب کردند.
اما تاکنون نتیجه بررسیهای این انفجار اعلام نشده است.
وزیر دفاع جمهوری اسلامی در مورد تهدیدات خارجی نیز گفته بود که «نیروهای مسلح همه منطقه را در کنترل دقیق خود دارند» و تاکید کرده است که: «سپاه، ارتش و بسیج با هوشیاری کامل منتظر کمترین خطای دشمن هستند تا آن را به بدترین وجه پاسخ دهند.»
بیشتر بخوانید:
«علت انفجار در پادگان سپاه برای ما روشن است»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 28 نوامبر، عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، اعلام کرد که این شورا طرح مصوب مجلس در مورد کاهش سطح روابط سیاسی با بریتانیا را که روز گذشته به تصویب مجلس رسیده بود بررسی کرده و آن را مغایر شرع و قانون اساسی ندانسته است.
نمایندگان مجلس پس از آن طرح کاهش روابط با بریتانیا را تصویب کردند که دولت بریتانیا، همراه با چند کشور دیگر، به منظور وادار کردن جمهوری اسلامی به قبول قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل راجع به توقف بخشی از برنامههای اتمی خود، تحریمهای بانکی و نفتی جدیدی را علیه ایران به اجرا گذاشتند.
پیشتر، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی گفته بود که در صورت ابلاغ مصوبه کاهش سطح روابط با بریتانیا به دولت، این مصوبه به اجرا گذاشته خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
«تحریم بانک مرکزی غیراصولی و غیرقانونی است»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش ارایه شده از سوی منابع امنیتی در عراق روز دوشنبه، 28 نوامبر، بر اثر یک عملیات انتحاری در نزدیکی یکی از زندانهای واقع در شمال بغداد، دستکم 11 تن کشته و 15 نفر نیز زخمی شدهاند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یک منبع در وزارت دفاع عراق با تایید این خبر اعلام کرد: «یک عامل انتحاری خودروی بمبگذاری شده خود را به درب اصلی زندان الحوت در منطقه تاجی در 25 کیلومتری بغداد کوبید.»
یک منبع در وزارت کشور اغلب کشتهشدگان را نیروهای پلیس و کارکنان زندان عنوان کرد.
درعملیات پراکنده در مناطق مختلف عراق طی هفته گذشته 55 تن کشته و دهها تن زخمی شدند.
این عملیات در شرایطی انجام می شود که نیروهای آمریکایی قرار است تا پایان سال جاری خاک عراق را ترک کنند.
در همین حال سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی که سفر شهروندان ایرانی به عراق را سازماندهی میکند از اتباع این کشور خواسته است در روزهای ابتدای ماه محرم، از ماههای قمری، از سفر به عراق خودداری کنند.
همزمان با برگزاری مراسم در روزهای ابتدایی محرم هر سال بمبگذاریهای متعددی در اماکن زیارتی شیعیان به وقوع میپیوندد.
بیشتر بخوانید:
«بیش از پنجاه و کشته و زخمی در چند انفجار بغداد»
خبر / رادیو کوچه
روز دوم از مرحله یکهشتم نهایی جام حذفی باشگاههای ایران، روز دوشنبه، 28 نوامبر، با برگزاری چهار دیدار به پایان رسید که در مهمترین بازیهای استقلال تهران و فولاد خوزستان برابر حریفان خود به برتری دست یافتند.
امروز بعدازظهر دیدارهای باقیمانده از مرحله یکهشتم نهایی جام حذفی برگزار شد که در این مسابقات، نخست تیم فوتبال فولاد خوزستان با برتری دو بر صفر برابر صنعت نفت آبادان، حریف تیم شهرداری یاسوج در مرحله یک چهارم نهایی شد.
در دیگر دیدارهای این روز تیمهای شاهین بوشهر و مس کرمان با پیروزی برابر حریفان خود به مرحله یک چهارم نهایی صعود کردند.
تیم شاهین بوشهر با یک گل برابر ابومسلم مشهد به پیروزی دست یافت و حریف داماش گیلان در مرحله بعد شد.
همچنین مس کرمان هم در ورزشگاه خانگی خود برابر فجرسپاسی شیراز به پیروزی 3 بر صفر دست یافت و به جمع هشت تیم برتر مسابقات جام حذفی صعود کرد تا در مرحله بعدی این مسابقات میهمان صبای قم شود.
اما در مهمترین و آخرین بازی امروز تیمهای استقلال و سایپامهر کرج در ورزشگاه آزادی به مصاف هم رفتند که در پایان 120 دقیقه تلاش دو تیم به برتری یک برصفر تیم استقلال انجامید تا استقلال در مرحله بعد به مصاف پرسپولیس برود.
بیشتر بخوانید:
«پرسپولیس همچنان در جام حذفی ادامه میدهد»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
برای واکاوی واقعیات تاریخی باید تمامی سخنان را شنید و بیقضاوت از آنها آموخت. جبهه ملی و مواضعاش در انقلاب 57، هر چه بود، نخستین قربانیان را از میان این حزب محبوب گرفت. نفاق ایجاد شده در میان رهبران این جبهه به واسطه سیاستورزی آقای خمینی و گسست آشکار و اعلام شده آنان، موجب شد تا آخرین امیدهای اصلاحی که توسط شاهپور بختیار ایجاد شده بود، برباد رفته و او و تمامی دوستاناش یکبهیک قربانیان انقلابی شوند، که خود از بانیان آن بودند. اشتباهی باورنکردنی از کهنهکاران سیاسی.
در برنامه پیش، از مواضع دکتر سنجابی به عنوان رهبر جبهه ملی در هنگام انقلاب 57 و دکتر شاهپور بختیار گفتیم و حال سخنان او به روایت خاطراتاش:
دکتر سنجابی پس از مراجعت از پاریس و صدور اعلامیه معروف و حمایت کامل از خمینی، در مقابل دوربین تلویزیونهای بینالمللی در منزل خود و آغاز یک مصاحبه مطبوعاتی، به همراه داریوش فروهر دستگیر شد. پس از آزادی و شرکت در راهپیماییهای میلیونی عاشورا و تاسوعا، رییس ساواک «سپهبد ناصر مقدم»، او را به دیدار شاه برد.
سنجابی در کتاب «امیدها و ناامیدیها» چنین مینویسد:
«بنده متوجه بودم که او انتظار دارد راجع به اقدامات ما در پاریس و اعلامیهای که صادر شده توضیحی به ایشان بدهم. من به طور اجمال مذاکراتی که در پاریس با آقای خمینی راجع به حکومتاسلامی و مجاهدات علما و مراجع تقلید برای برقراری مشروطیت شده بود گزارش دادم و راجع به اعلامیه پاریس گفتم که در این اعلامیه بیان شده که نظام حکومت ایران امروزه برخلاف قانون اساسی و اصول مشروطیت از بین رفته و بنابراین فاقد پایگاه قانونی است و این مطلب تازهای نیست که ما بیان کرده باشیم. از اول که در این مبارزات وارد شدهایم همیشه گفتهایم شاه وقتی موضعاش قانونی است که بر طبق قانوناساسی سلطنت بکند نه حکومت و در ماده دوم هم برای اینکه هر ابهامی را رد کرده باشیم، تصریح کردهایم تا وضع بدین کیفیت باشد ما از شرکت در هر نوع حکومتی معذور خواهیم بود و بالاخره در ماده سوم اظهار شده که حکومت ایران و اساس حکومت باید بر طبق اصول دموکراسی و موازین اسلامی به وسیله یک رفراندم و با مراجعه به آرا عمومی که مرجع نهایی است معین و معلوم بشود و در این ماده ما یک نحو حکومت خاصی را تعیین نکردهایم و به نظر بنده خود این نکته حائز اهمیت فوقالعاده است زیراکه حکمیت و مرجعیت این کار به ملت واگذار شده است.»
به دنبال این مطلب، دکتر سنجابی با یادآوری نطق چند روز قبل شاه به وی «که صدای انقلاب شما را شنیدم»، به او میگوید در «یک وضع انقلابی باید چاره انقلابی کرد.» در اینجاست که شاه به وی پیشنهاد در دست گرفتن حکومت را میکند و سنجابی نوشته است:
«در این موقع که بنده در مقابل این مطلب و این تکلیف قرار گرفته بودم که مسوولیت حکومت را در دست بگیرم، متوجه بودم که کار اداره ایران با وضع انقلاب، انقلاب عظیمی که درمملکت جریان دارد و با گروههای مختلفی که در حال مبارزه هستند و هر روز تظاهرات عظیم و اعتصابات عظیم صورت میگیرد و با نیرویی که روحانیت مخصوصن شخص آیتاله خمینی پیداکرده که هر روز در همه خیابانها شعار به نام ایشان میدهند و شبها به نام ایشان اللهاکبر میکشند، بیآنکه با این نیرو یک راه ارتباط و همکاری و سازش پیدا کنیم، غیرممکن و نامقدور است. علاوه بر این با سوابقی که از شاه داشتیم، با وجود حضور او هیچ اقدامی راممکن نمیدانستم. این بود که من به ایشان گفتم به نظر بنده اولین اقدامی که در اینباره باید بفرمایید این است که اعلیحضرت برای یک مدتی… از مملکت خارج بشوید و در غیاب اعلیحضرت شورای عالی دولتی تشکیل بشود… من در اینباره به تفصیل صحبت کردم و گفتم درغیاب اعلیحضرت شورایی با موافقت و همراهی و جلب نظر مقامات روحانی و از رجال ملی و مورد قبول عامه باید تشکیل بشود و بعد از آن دست به اقدامهای اساسی بزنیم که اصول و خلاصه آن در نامهای که چندی پیش خدمتتان فرستاده شده مندرج است. شاه در آن موقع به هرجهت که بود یا حالت مزاجیاش به او اجازه میداد یا از خارج تقویت کافی میشد و یا اصلن دعوتی که از من کرده بود صوری بود که بگویند ایشان حاضر برای قبول مسوولیت نشده است، به من گفت نه، پیشنهادهای شما هیچ یک قابل قبول نیست. من از مملکت خارج نمیتوانم بشوم و نخواهم شد. اگر من از ایران بروم ارتش آرام نخواهد گرفت و تنها من میتوانم ارتش را آرام نگاه دارم و به هیجوجه ترک کشور از طرف من جایز نیست. و دیگر هم من به شورا احتیاج ندارم. من خودم هر کاری لازم باشد اقدام میکنم و در موارد مختلف با افرادی که شایسته باشند یا منفردن و یا در هیتی برای مسایل مملکتی مشورت میکنم. بنده گفتم اختیار با اعلیحضرت است و در این صورت بنده ازقبول مسوولیت معذور خواهم بود. این مذاکرات نیم ساعت یا شاید کمتر طول کشید و بعد از آن، بنده سکوت کردم. دوباره شاه گفت خوب مطلب دیگری ندارید؟ به ایشان گفتم عرض بنده همین بود که گفتم و مجددن عرض میکنم که اساس سلطنت و مملکت در خطر است.»
روز بعد ضمن اعلامیهای کوتاه خبر این ملاقات و ماحصل آن یعنی رد پیشنهاد شاه برای تشکیل حکومت، با ارجاع به بند 2 اعلامیه پاریس به آگاهی عمومی میرسد.
چندی بعد، دکتر بختیار به دکتر سنجابی اطلاع میدهد که در مورد امر مهمی خواهان مشورت و صحبت با دوستان است. جلسهای در منزل مهندس حقشناس با سایر دوستان عضو حزب ایران تشکیل میشود. سنجابی مینویسد: « بختیار در حضور آن آقایان به من گفت دیروز به همان کیفیت که شما را دعوت کرده بودند به من خبر دادند که خدمت اعلیحضرت برسم. از اینکه قبلن با شاه ارتباط داشته و شاه در خاطراتاش مینویسد که بختیار قبلن به وسیله آموزگار با من ارتباط داشت، مطلقن چیزی نگفت. علاوه بر آن من خود خبر داشتم که بختیار با سناتور خواجه نوری و آموزگار هم مرتبط بود، ولی از این ارتباطاتی که در خارج داشته کلمهای به میان نیاورد. فقط گفت آمدند و مرا خدمت اعلیحضرت بردند و ایشان از من پرسیدند به چه کیفیت ممکن است که حکومت جبهه ملی تشکیل بشود؟ دکتر بختیار در این جلسه حتا یک کلام راجع به حکومت شخص خودش نگفت. او گفت من به ایشان گفتم شرایطی که بنده خدمتتان عرض میکنم همانهاست که در چندی پیش آقای دکتر سنجابی خدمتتان گفته است. اعلیحضرت گفتند مشکل عمده ایشان در آن موقع بودن من در ایران و مسافرت من به خارج بود و من با فکرهایی که کردهام، هم برای معالجاتی که احتیاج دارم و هم برای استراحت حاضر هستم که به خارج بروم و این محظور رفع شده است. ما همه خشنود شدیم. من به ایشان گفتم و رفقا همه تایید کردند که پس مشکل ما از طرف شاه رفع شده است. باید مشکل از طرف آقای خمینی را رفع بکنیم. به نظر من، برای این کار لازم هست که بلافاصله همین امروز یا فردا من، یک نفر یا دو نفر از رفقای ما مثلن داریوش فروهر با وجود اینکه او در آن جلسه نبود، برویم پاریس و با آقای خمینی صحبت کنیم و موافقت ایشان را هم جلب کنیم که مواجه با اعتراض و مخالفت روحانیون و تحریکات آنها نشویم و یک حکومت مورد قبول همه بر سر کار بیاید. علاوه بر این، به ایشان گفتم شما به وسیله همان واسطه بخواهید که شاه مرا امشب احضار بکند و شخصن با من صحبت کند. ایشان هم قبول کردند… مصلحت دیدیم که یکی از روحانیان سرشناس هم همراه ما به پاریس بیاید، آقایصالح به آیتاله سیدرضا زنجانی تلفنی مذاکره کرد و او هم قبول کرد. حالا ما انتظار داریم که شاید شب شاه را مجددن ملاقات کنیم و فردا با آیتاله زنجانی به پاریس برویم.»
به گفته سنجابی، دکتر بختیار تمام ماوقع ملاقات با شاه را برای دوستاناش رواین نکرده و این خبررسانی توسط خبرنگاران خارجی بوده است:
«بعدازظهر بود که بنده به منزل برگشتم… خبرنگار روزنامه لوموند یا خبرنگار خبرگزاری فرانسه به من تلفن کرد و پرسید این موضوع نخست وزیری آقای دکتر بختیار چیست؟ گفتم موضوع نخست وزیری ایشان در بین نیست. مذاکرهای با جبهه ملی شده و فعلن هم تصمیمی به طور قطع گرفته نشده است. اگر خبری باشد، بعدن به شما خبر میدهم. دو ساعت بعد، همان شخص دوباره به من تلفن کرد و گفت، آقا چه میفرمایید؟ خبر نخست وزیری بختیار منتشر شده و همه خبرگزاریها نقل کردهاند. بنده فورن تلفن به بختیار کردم و گفتم خبرگزاری فرانسه خبر از نخست وزیری شما میدهد. گفت خوب، چه اشکالی دارد؟ گفتم اشکال مطلب بر سر این نیست که شما باشید یا نباشید، اشکال بر این است که تا زمانی که زمینه را فراهم نکردهایم، چنین کاری به منزله خودکشی ما خواهد بود.»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
پنج پناهجوی کرد از یک هفته به این سو در یکی از بازداشتگاههای استرالیا دست به اعتصاب غذایی زدهاند.
سه تن از این پناه جویان لبهایشان را دو ختهاند و دو تن دیگر در اثر استفاده زیاد دارو به بیمارستان انتقال داده شدهاند.
این پنج مرد متعلق به یک گروه اقلیت کرد میباشند و از این خشمگین هستند که برای مدت بیشتر از دوسال در بازداشت نگهداشته شدهاند.
بر بنیاد گزارش رسانههای استرالیایی پروندههای پناهندهگی این پنج تن از سوی اداره مهاجرت استرالیا رد شده است اما آنها دوباره بازگردانده نمیشوند زیرا آنها نه شهروندان ایران هستند و نه هم عراق.
این اقلیت کرد مسلمانان شیعه مذهب هستند و متعلق به منطقهی در سرحد میان کشورهای ایران و عراق هستند.
در سالهای میان 1970 و 1980 صدام حسین رییس جمهوری سابق عراق تعدادی زیاد از این اقلیت کرد را به ایران فرستاده و تابعیت عراقی آنها را سلب نمود.
پناهجویانی که از ایران به استرالیا میآیند بیشتر ایرانیانی هستند که ادعا میکنند به خاطر افکار سیاسی، نژادی، دینیشان مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و یا هم اقلیت کرد در منطقه سرحدی میان عراق و ایران هستند.
یک سخنگوی اداره مهاجرت استرالیا گفته است پناهجویان شورشی بعد از بازرسی تحت درمان قرار گرفتهاند.
این سخنگوی اضافه نموده است: «به بازداشتشدهگان که دست به شورش زدهاند توضیح داده شده است که این رفتارشان در نتیجه پروندههایشان تاثیر نمیگذارد.»
در همین حال مقامات استرالیایی از یک حادثه خودآزاری پناهجوی بازداشت شده در مرکز بازداشتگاه مهاجرت پونتیویل درهفته گذشته را تایید کرده است.
ایمیلی کونلون از یک شبکه پشتیبانی پناهجویان استرالیا میگوید نگرانی و فشار عامل مهم است که تاثیر بالای زنده گی پناهجویان در بازداشتگاههای مهاجرت استرالیا گذاشته است.
خانم کونلون گفت: «دو مشکل اصلی که باعث نگرانی افراد میگردند، یکی این که چه اتفاق به فامیل آنها که در کشورشان رها کردهاند خواهد افتاد و دیگر این که در مورد پروندههایشان و ویزاشان تا چه زمان منتظر بمانند.»
بیشتر بخوانید:
«دو قایق با ۱۵۶ پناهجو در استرالیا بازداشت شدند»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
نمیدانم سریال «ارتشسری» را دیدهاید یا نه؟ داستان این مجموعهی تلویزیونی مربوط به دوران جنگجهانی دوم و فعالیتهای یک گروه نجات در «بلژیک» است. در این سریال «لودویک کسلر» یک افسر بیرحم «اساس» یا همان «گشتاپو» است که با وجود انجام جنایتهای بیشمار با پایان جنگ هویت خود را با یک سرباز ساده عوض کرده و به آلمان بازمیگردد تا در حکومت تازه نقشی دیگر بر عهده بگیرد. صادقانه بگویم که از همان زمان پخش این سریال، این موضوع یکی از کابوسهای همیشگی من بوده است که اگر روزی کشور ما به آزادی و دموکراسی دست یافت چگونه میشود از نفوذ مجدد هزارها هزار دشمن دموکراسی و آزادی با نامها و چهرههای ناشناخته در یک ایران نو جلوگیری کرد.
در پی ماجرای حضور «محمودرضا خاوری» در «کانادا» و مدت زمان کوتاهی پس از آن فاش شد که فرزندان و وابستگان بسیاری از مسوولان نظامی، سیاسی و حکومتی جمهوری اسلامی که نقشهای فعالی در کشتار و سرکوب مردم، کنشگران سیاسی و فعالان حقوق بشر داشتهاند، آزادانه و به راحتی به این کشور مهاجرت کردهاند و روزگار میگذرانند. برای نمونه سه فرزند «محمد مصطفانجار» از همین نمونهها هستند. بسیاری از ما و نهادهای امنیتی جهانی و اعضای اپوزیسیون داخل و خارج از کشور با چهره و نام شمار فراوانی از متجاوزین به حقوق مردم، قاتلان و شکنجهگران آشنایند اما آیا اطلاعاتی از همهی وابستگان آنها وجود دارد؟ اگر روزی فرزند و یا یکی از اعضای خانوادهی این افرادی که دستشان به خون مردم آلوده بوده با میلیاردها دلار سرمایههای مملکت به «آمریکا» و «کانادا» مهاجرت کردهاند، با نام مستعار و با پول و قدرت فراوان به کشور باز گردد، چه کسی او را خواهد شناخت و از نفوذش به قدرت جلوگیری خواهد کرد.
در ابتدای دههی هفتاد که دورهی به اصطلاح سازندگی بود، یکی از دوستان که سالها در خارج از کشور زندگی کرده بود و در زمینهی اکتشاف نفت، مهندس و کارشناس قابلی بود از روی حس وطنپرستیاش مسافرتی به ایران داشت و از آنجایی که در کودکی هم محلهای «حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری» بود قرار ملاقاتی با «ناطق» گذاشته بود تا از او در راه خدمت هر چه بیشتر به ایران و صنعت نفتش کمک بگیرد. جلسهی اول دیدار آنقدر برای او ناامید کننده بود که دو هفتهی بعد به خارج از کشور بازگشت و دیگر به ایران نیامد. میگفت وقتی در جلسهای که با «ناطق» داشتم قصد و نیتم را گفتم با تعجب نگاهی به من کرد و گفت: «بعد این همه سال خارج بودن، من گفتم تو شاید عاقل شده باشی. میخوای برگردی تو این خراب شده چکار کنی؟ من خودم بچههام و نوههام، یه پاشون اینجاست یه پاشون «کانادا» و «آمریکا».
خودم بهشون گفتم کاراتون رو ردیف کنین کم کم بمونین اونجا، حالا تو میخوای بیای اینجا که چی بشه؟» گرچه که این برخورد تنها دلیل بازگشت این دوست ما به خارج از کشور نبود و تلاشهایش برای گفتوگو و کنارآمدن با مدیران وزارت نفت هم بیتاثیر نبود، اما نهایت منفعتطلبی و ریاکاری حاکمان جمهوری اسلامی برایش از همه ناگوارتر و سختتر آمده بود. اکنون تعداد فراوانی از فرزندان، عروسها، دامادها، نوهها و اعضای فامیل مسوولان رده بالای جمهوری اسلامی به راحتی و با میلیاردها میلیارد از سرمایههای مملکت در خارج از کشور زندگی میکنند و با کمال تاسف نام و نشان و آمار درستی از آنها در دسترس نیست. به این شمار برخی از اصلاحطلبان سابق و اپوزیسیون تازه وارد را هم اضافه کنید که به شهادت دوست و آشنا در دوران اصلاحات با برخورداری از رانتهای سرشار حکومتی به ثروتهای آنچنانی رسیده و اکنون با جهتگیریهایشان به نوعی مصونیت سیاسی-حقوقی دست پیدا کردهاند.
در جریان سرکوبهای خیابانی دو سال اخیر جمع زیادی از نیروهای اطلاعاتی و بسیجی حضور دایم و فعالی در انظار عمومی داشتهاند که تا پیش از آن و در همهی این سالها هیچ کس موفق به دیدن آنها نشده بود. یکی از دغدغههای دیگر هر آزادیخواهی در ایران باید شناسایی و دستگیری این افراد باشد تا حداقل از نفوذ دوبارهی آنها به ساختار قدرت و نیروهایامنیتی جلوگیری به عمل بیاید. اگر زمانی کوچکترین نافرمانی و یا شورشی از درون و یا تهدید و حملهی نظامی از بیرون اتفاق بیافتد، شک و تردید نداشته باشید که یکی از نخستین مراکزی که مورد حملهی مهاجمان قرار خواهد گرفت صدا و سیما خواهد بود، اما این تهاجم به وسیله نیروهای لباسشخصی و امنیتی و اطلاعاتی خواهد بود نه مخالفان نظام و مردم عادی چرا که آنان میدانند اگر هزارها هزار ساعت فیلم و تصویری که از این نیروها در صداو سیما موجود است به دست اپوزیسیون بیافتد، بسیاری از آنها شناسایی و زنجیروار دیگران نیز به دام خواهند افتاد. این وظیفهی ایرانیان داخل و خارج از کشور است تا با تشکیل نوعی بانک اطلاعاتی مردمی از هم اکنون شروع به جمعآوری اطلاعات عوامل نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور کنند تا در صورت تغییر حکومت و رسیدن کشور به ساختار دموکراتیک، بتوان ضمن بازپسگیری میلیاردها تومان سرمایهی مملکت از آنها، این افراد را به چنگال عدالت سپرد.
خبر / رادیو کوچه
در واکنش به تصمیم اخیر کشورهای آمریکا، کانادا و بریتانیا، محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی گفته است: «وقتی با انگلیس، آمریکا و کانادا روابط بانکی نداریم، تحریم این کشورها و یا بعضی کشورهایی که ما رابطه نداریم نمیتواند تاثیر مورد نظر آنها را بگذارد.»
به گزارش رادیو و تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی، آقای بهمنی روز دوشنبه، 28 نوامبر، گفته است: «آنهایی که داعیه کمک به ملتها را دارند و دولتها را هدف تحریم قرار میدهند، نشان میدهند که رفتارشان تناقض دارد زیرا بانک مرکزی جمهوری اسلامی مربوط به ملت ایران است.»
وی تحریم بانک مرکزی را «غیراصولی و غیرقانونی» توصیف کرده است.
بیشتر بخوانید:
«واکنش قاطعانه بریتانیا به اقدام ایران در کاهش روابط»
خبر / رادیو کوچه
بحرین و قطر روز یکشنبه، 27 نوامبر، از اتباع خود خواستند خاک سوریه را ترک کنند. این تصمیم پس از تصویب پیشنویس دور جدید تحریمها علیه سوریه از سوی اتحادیه عرب صورت گرفته است. همچنین امارات متحده عربی از شهروندان خود خواسته است به این کشور سفر نکنند.
وزارت خارجه بحرین در بیانیه ای از شهروندان بحرینی خواست با توجه به ناآرامیها و اوضاع امنیتی در سوریه و جلوگیری از وقوع خطری که ممکن است جان آنها را تهدید کند خاک این کشور را ترک کنند.
قطر نیز از اتباع خویش خواسته است خاک سوریه را «به شکل فوری» ترک کنند.
در بیانیه وزارت خارجه قطر آمده است: «با توجه به اوضاع جاری و ناآرامیهای امنیتی در سوریه وزارت خارجه از همه هموطنان قطری درخواست میکند در حال حاضر برای حفظ جان خویش به سوریه سفر نکنند.»
پیش از این ابوظبی نیز از شهروندان خود در سوریه خواست مراقبتهای امنیتی را بهکار گیرند و از کسانی که قصد دارند به این کشور سفر کنند خواست برنامه سفر خود را به تعویق بیندازند.
لازم به اشاره است یکی از شهروندان عربستان در 22 نوامبر جاری در شهر حمص در سوریه به دست نیروهای هوادار نظام کشته شد.
منابع دیپلماتیک روز گذشته اعلام کردهاند کشورهای عربی مقامات سوریه را ممنوعالسفر میکنند و پرواز شرکتهای هواپیمایی به خاک این کشور را متوقف خواهند کرد.
پیشنویس قطعنامه علیه سوریه همچنین بر توقف همکاری با بانک مرکزی سوریه تاکید میکند اما کالاهای اساسی که مردم سوریه به آن نیاز دارند شامل تحریمهای جدید نخواهد شد.
بیشتر بخوانید:
«بیش از ۴۵ کشته در درگیریهای سوریه»
دوشنبه 7 آذر 90/ 28 نوامبر 2011
اجرا: اعظم
استودیو: سیاوش
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات یکشنبه ایران
پروندهای برای دین- «دین در مستطیل سبز»- علی فرحبخش
بخش اول خبرها
پسنشینی تند- «ارتشسری»- اکبر ترشیزاد
مجله جاماندگان- «کهنهکاران خطاکار»- شراره سعیدی
بخش دوم خبرها
دریا پر از کروکودیل است- (قسمت هفتم)- مازیار مهدویفر
پرسه- «ماجرای «رضا شاه» و لباس اسلامی»- سیمین
بخش سوم خبرها
علی فرحبخش/ رادیو کوچه
بازیکن فوتبال گل میزند و با خوشحالی تمام، لباس ورزشیاش را بالا میکشد و نوشتهای که نام یا لقب یکی از امامان و یا معصومین اسلامیست را به دوربین و تماشاگرها نشان میدهد. نامی که آن را بسیار عزیز میداند و دلیل موفقیت خودش را به آن نسبت میدهد و البته شگفتانگیز این است که این نام مقدس مذهبی را روی عرقگیر پیراهن ورزشی خودش نوشته.
پیش از شروع مسابقه، خبرنگار از مربی تیم فوتبال میپرسد که بازی پیش رو را چطور میبینید و او پاسخ میدهد که: «هر چه خدا بخواهد». پس از پایان بازی، اگر برنده شده باشد، بردش را به ائمهی اطهار منسوب میکند و ابراز میکند که «خواست خدا بود و بردیم». اگر باخته باشد، به راحتی میگوید که «خواست خدا بود و باختیم.»
به فاطمهی زهرا سود خودم را از شما نمیگیرم، به امام حسین بنزین ندارم، به خدا قسم حواسم نبود، به علی قسم، به ناموس زهرا، به دو دست بریدهی ابوالفضل . . . . بسیاری جملههایی از این دست را در طول روز از بسیاری قشرهای مختلف میشنویم که رابطهی تنگاتنگ فردیت و بروز مذهب را نشان میدهد. این نمونه دیدگاهها از عامیانهترین شکل آن در سطح جامعه و یا یک عادت موروثی تا جملههای بزرگان سیاسی و مذهبی ایران به گوش میرسد که برای نمونه میتوان به جملهی تاریخی آیتاله خمینی اشاره کرد که گفت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.»
اما به راستی جایگاه دین و باور مذهبی در زندگی ما کجاست؟ و آیا به نمایش کشیدن باورهای مذهبی، حریمها و محدودیتهایی را میطلبد یا محدودهای نداشته و باید در هر کجا، هر زمان و به هر شکل بیان شود؟ چگونه میتوان بروز یک رفتار مذهبی را کنکاش کرد که آیا از ریشهای حقیقی برآمده و یا صرفن عملیست در راستای گمراه کردن مخاطب؟ آیا ما باید ایمان داشتن خودمان به خدا را فریاد بزنیم؟ و یا باور داشتن به بزرگان و عزیزان مذهبی را در هر کجا، حتا روی زیرپیراهن خودمان در میانهی یک رخداد ورزشی به نمایش بگذاریم؟
در راستای بررسی جایگاه دین در زندگی، از پدیدههایی ساده و با بازخورد بیشتر در سطح جامعه آغاز میکنیم تا شاید از این رو، در بحثهای بعدی بتوانیم به ریشههای این موضوع در بطن آن برسیم. این بحث، به نوعی آغاز یک سوال بنیادین است که به راستی چه چیز مرز بین حقیقت یک باور بروز داده شده و یا نمایشی بودن آن را مشخص میکند. سعی بر آن داریم که با بررسی چند مورد، نیم نگاهی انداخته باشیم به جایگاه دین در جامعهی ایران و در آینده، به نقد عنصرهای جزییتر بپردازیم.
گروهی بر این باور هستند که نمایش باورهای مذهبی در هر کجا و هر زمان، موجب گسترش و استحکام آن باور میشود و بنابر اصل دموکراسی و آزادی بیان، انسان آزاد است تا دیدگاههای مذهبی خود را بیان کند.
چگونه میتوان بروز یک رفتار مذهبی را کنکاش کرد که آیا از ریشهای حقیقی برآمده و یا صرفن عملیست در راستای گمراه کردن مخاطب؟ آیا ما باید ایمان داشتن خودمان به خدا را فریاد بزنیم؟
گروهی هم مخالف بروز اعتقاد مذهبی به هر شکل و در هر کجا هستند، زیرا آن را نه تنها کارساز که مخرب نیز قلمداد میکنند. برای نمونه و با توجه به مثالی که در آغاز این بحث ذکر شد به قسمتی از مصاحبهی «محمد مایلیکهن»، یکی از مربیهای مذهبی فوتبال ایران نگاهی میاندازیم:
وی با اشاره به دیدار اینترمیلان و بایرنمونیخ در لیگ قهرمانان اروپا گفت: «در این بازی باشکوه، دیدیم که خانواده چقدر برای بازیکنان و مربیان مهم هستند. مورینیو بچهاش را بر روی دوشش گرفت. این یعنی اینکه خانواده در جامعه اروپایی اهمیت دارد و این کار را بدون کوچکترین تظاهر انجام میدهند. اما در اینجا خیلی از رفتارها و تظاهرها باعث شده تا ما از مذهب دور بمانیم. من مایلی کهن به ائمه قسم میخورم اما طور دیگری عمل میکنم. اسلام برای دقیقه به دقیقه ما برنامه دارد اما وقتی ما به کاری تظاهر میکنیم و رفتارمان به گونهای دیگر است، آن جوان و نوجوان فکر میکند که ایراد از اسلام است. بازیکن گل میزند و پیراهنش که زیر آن اسم ائمه نوشته شده را بالا میزند، اما در عمل و رفتارهای اجتماعی به گونهای دیگر عمل میکند. این هم به دلیل این است که ما یک سری آدم سادهاندیش داریم که به این تظاهرها خیلی توجه میکنند. وقتی کسی این کار را انجام میدهد، به دین خیانت کرده است. شاید این حرکت برای او منافع فردی به همراه داشته باشد، اما در کل به دین ضربه میزند و این باعث میشود که غمباد بگیریم و تیروییدمان را عمل کنیم. اگر بخواهم در اینباره صحبت کنم باید تا صبح به مصاحبهام ادامه بدهم و باز تنها خودم را اذیت کردهام.»
با توجه به این مصاحبه، ممکن است این پرسش در ذهن مخاطب ایجاد شود که آیا گفتههای خود این شخص در نقد تظاهر کردن یک بازیکن فوتبال، خود یک تظاهر نیست؟ هرچند باید پذیرفت که نقد وارد شده از سوی ایشان با منطق بوده و در خور توجه است.
از سوی دیگر افرادی هستند که بروز باورهای مذهبی خود در مستطیل سبز را افتخار میدانند. برای نمونه میتوان به قسمتی از مصاحبهی فراز فاطمی، بازیکن فوتبال ایران توجه کرد، ایشان در پایان مصاحبه اینگونه صحبتهای خود را به اتمام میرساند:
«بهترین خاطره من از فوتبال کاری بود که در فوتبال شروع و مد کردم.
خبرنگار: چه کاری؟
در جام باشگاههای آسیا بود که پس از گلزنی برای استقلال، زیر پیراهنم نوشته بودم «یا مهدی (عج)» و آن را جلوی دوربین گرفتم. پس از آن، همه این کار را از من تقلید کردند و مد شد. این بهترین خاطره من از دوران حضورم در فوتبال است و از بابت این موضوع بسیار خوشحال و راضی هستم.»
در نمونهای دیگر از این دست میتوان مشاهده کرد که با وجود آگاهی یک بازیکن فوتبال از قوانین فدراسیون، باور مذهبی فرد، موجب میشود تا آن را به هر قیمتی بیان کند، صرفنظر از اینکه هیچ کس به راستی نمیتواند این پرسش را پاسخ گوید که عمل این شخص به راستی از اعماق قلبش بوده یا فقط یک تظاهر است؟
شرح نمونه: «در اردیبهشت 1389، به گزارش سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا، کمیته انضباطی AFC، محمد قاضی به دلیل درج نام ائمه اطهار روی پیراهن خود و شعار مذهبی، هزار دلار جریمه شد. مهاجم ذوبآهن در دیدار برابر الاتحاد پس از گلزنی به نماینده عربستان روی تیشرت خود شعار مذهبی حک و آن را نشان داده بود. به همین دلیل و طبق قانون انضباطی کنفدراسیون فوتبال آسیا جریمه شد.»
هر چند که از دیدگاه قانونی، نمایش و درج شعار مذهبی روی پیراهن یک بازیکن تخلف به حساب میآید، پس به راستی چه انگیزهای سبب میشود تا فرد، باز هم به ابراز عقیدههای مذهبی خود افتخار کند؟ تظاهر و خودنمایی و چاپلوسی و یا قدمی محکم و راسخ در بیان اعتقاد؟
اگر هدف از این امر، تظاهر و برانگیختن حس مذهبی مخاطب باشد که از دیدگاه هر فرد عاقل و اندیشمندی، حرکتیست غیرعاقلانه و عبث.
اگر هم بروز این اعتقاد مذهبی، حقیقی و از عمق احساس باشد، یک پرسش در ذهن مطرح میشود که آیا زمین فوتبال، به عنوان مکانی برای ورزش، جایگاه مناسبی برای این ابراز عقیده است؟ و اگر هست، پس در حرم مطهر امامان، مسجد، حسینیه، نماز جمعه و غیره هم میتوان فوتبال بازی کرد؟ و آیا بهتر نیست که در زمین فوتبال ، فوتبال بازی کنیم و در هنگام نیایش و به وقت آرامش، با بزرگان و عزیزان مذهبی خلوت کنیم؟
و بهتر نیست که برای گفتن این جملهی بسیار سطحی و بیارزش که بنزین ندارم، پای بزرگ مردی را به میان بکشیم که گفت: «اگر دین نداری، آزاده باش.»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
شورای امنیت ملی افغانستان فهرست مناطقی را که قرار است در دور دوم انتقال، امنیت آن از نیروهای بینالمللی به افغانها سپرده شود را اعلام کرد.
در فهرست اعلام شده شورای امنیت ملی افغانستان، نام برخی از مناطق ناامن و مناطقی که اخیرن از کنترل مخالفان دولت خارج شده است، دیده میشود.
در این دور ولایتهای بلخ و سمنگان در شمال، کابل و دایکندی در مرکز، تخار در شمال شرق، و نیمروز در جنوب افغانستان ولایاتیاند که امنیت کامل آن به نیروهای افغان سپرده میشود.
همچنان شهرهای دیگری در ولایات ناامن شامل این روند شده است که سبب نگرانی نمایندگان این ولایات در مجلس نمایندگان شده است.
آیساف با انتشار یک اعلامیه از اعلام دور دوم انتقال امنیت حمایت کرده است و آن را نشاندهنده پیشرفت نیروهای امنیتی افغان خوانده است.
ژنرال جان آلن فرمانده عمومی آیساف در کابل گفته است، اعلام دور دوم انتقال امنیت نشان دهنده پیشرفت افغانستان بوده، زیرا در این دور نیروهای امنیتی افغان امنیت 50 درصد خاک شان را به عهده میگیرند.
قرار است در روزهای نزدیک دور دوم انتقال امنیت عملن آغاز شود.
بیشتر بخوانید:
«به زودی دور دوم انتقال امنیت به نیروی افغان آغاز میشود»
مازیار مهدویفر/ رادیو کوچه
لحظاتی سکوت کردم. بعد از استاد صاحب اجازه گرفتم بروم بیرون و قدمی بزنم تا بتوانم راجع به پیشنهادش فکر کنم. وقت زنگ تفریح مدرسه بود و ممکن بود فریادهای بچهها کمک کند بتوانم به تصمیم درستی برسم. تنها چیزی که کمی مرددم میکرد این بود که من خیلی کوچک بودم، به اندازه یک قاشق چایخوری چوبی. هرکسی میتوانست مرا بدزدد یا سرم کلاه بگذارد. اما در قتا بچههای زیادی بودند که توی خیابانها کار میکردند. اجناس را از عمدهفروشیها میخریدند و آن را خردهفروشی میکردند. پس پیشنهاد استاد صاحب چیز عجیبی نبود. ضمن اینکه اینطوری من صاحب پول خودم میشدم که خیلی هم خوب بود. نمیدانستم کجا باید بخوابم. اما استاد صاحب گفته بود این مشکل خاصی نیست و هر جایی بچههای دیگر میخوابند، برای خوابیدن من هم، جا هست. برای چیزهای دیگر مثل غذا هم میتوانستم از پول خودم خرج کنم و برای شستوشو هم میتوانستم بروم مسجد.
آن روز صبح، کل مسیر همیشگی را قدم نزدم. زود برگشتم پیش استاد صاحب و به او گفتم با پیشنهادش موافقم. بعد رفتم سراغ کاکا رحیم و به او گفتم میخواهم از مهمانخانه بروم. فکر میکردم با شنیدن این حرف عصبانی شود اما او گفت که تصمیم درستی گرفتهام و هر وقت چیزی نیاز داشتم میتوانم روی او حساب کنم. از بابت این حرفها از او تشکر کردم.
با استاد صاحب رفتیم محله «سرآب» در حومه شهر تا اجناس مورد نیازم را بخریم. میدان بزرگی بود که دور تا دورش پر بود از ماشینهای کهنه و ونهایی که پشتشان باز بود و صاحبانشان کنار آنها ایستاده بودند و چیز میفروختند. اولش گیج بودیم و نمیدانستیم چه چیزهایی بخریم. سعی میکردیم بفهمیم چه اجناسی ارزانترند و چه محصولاتی میتوانند بیشتر مشتری جذب کنند. استاد صاحب سر همه چیز حتا بستههای کوچک چانه میزد. او یک تاجر مادرزاد بود. آخرش مقداری هله هوله، چند بسته آدامس، چند جوراب و چند تا هم فندک خرید. همه را گذاشتیم توی یک جعبه مقوایی و با یک طنابکشی وصل کردیم دور گردنم. استاد صاحب کلی توصیه و سفارش هم داشت. برایم توضیح داد که چه حرفهایی را خوب است بزنم و چه حرفهایی را اصلن نباید بگویم، کجا جای خوبی برای فروش است و کجا جای خوبی نیست. اگر پلیس دیدم باید چه رفتاری داشته باشم و چیزهای دیگری از این قبیل. اما بین همه این حرفها مهمترینش این بود که:
«به هیچ کس اجازه نده جنسهایت را بدزدد.»
با هم خداحافظی کردیم. استاد صاحب دستانش را بالا برد و برایم آرزوی موفقیت کرد. از این آرزویش به خودم لرزیدم. درست است که «موفق باشی»های زیادی در جاهای مختلفی شنیده بودم اما این یکی درست مثل همانی بود که دوست پدرم یعنی همان مردی که ما را از حوالی قندهار فراری داده بود به من گفته بود.
خیلی سریع دویدم توی خیابان. فکر کردم اگر تند ندوم ممکن است کس دیگری «موفق باشی» من را بقاپد و اصلن نمیخواستم این اتفاق بیفتد.
زمان زنگ تفریح بعدازظهر مدرسه بود و نمیخواستم عادت هر روزهام را تغییر دهم. عمدن مسیرم را طوری عوض کردم تا بتوانم بیرون زمین بازی بچهها بایستم و صدای توپبازی آنها را بشنوم. و صدای خودشان را وقتی دنبال هم میدویدند. روی دیوار کوتاهی نشستم. وقتی معلمها بچهها را برای شروع کلاس بعدی صدا زدند بلند شدم و راه افتادم سمت بازار. برای اینکه امنیتم بیشتر باشد از سمت خانههای مسکونی حرکت میکردم و سفت، جعبه جنسهایم را چسبیده بودم، مبادا کسی آنها بدزدد.
بازاری که استاد صاحب گفته بود بروم آن جا در مرکز شهر بود و اسمش بود «بازار لیاقت». خیابان پر بود از رنگهای مختلف روی پوسترها و چراغهای رنگارنگ زرد، قرمز، سفید، سبز و آبی. مثلن روی یک پوستر زرد، تبلیغ و علامت تلفن بود و یا روی یک تابلوی آبی نوشته شده بود: «جواهری رضوان» و چیزهای دیگری از این قبیل.
زیر حروف انگلیسی با حروف عربی چیزهایی نوشته شده بود و زیر حروف عربی هم، پر بود از گرد و غباری که توی نور آفتاب موج میزد. توی گرد و غبار هم، آدمها، دوچرخهها، ماشینها، سر و صدا و شلوغی، دود و انواع بوها موج میزد
زیر حروف انگلیسی با حروف عربی چیزهایی نوشته شده بود و زیر حروف عربی هم، پر بود از گرد و غباری که توی نور آفتاب موج میزد. توی گرد و غبار هم، آدمها، دوچرخهها، ماشینها، سر و صدا و شلوغی، دود و انواع بوها موج میزد.
طبق معمول، روز اول اوضاع خیلی بد بود. حتا بدتر از اولین روز کاری در مهمانسرای قاضی. از آن روزهایی که دوست داری ازشان فرار کنی و هرگز دوباره آنها را نبینی. احتمالن به اندازه کافی سریع نبودم و آن «موفق باشی» معروف استاد صاحب از دستم فرار کرده بود. غروب شده بود و من چیزی نفروخته بودم. شاید معنایش این بود که فروشنده خوبی نیستم. شاید هم کسی تمایلی به خرید این جنسها نداشت. یا شاید مردم خانههایشان پر بود از خرت و پرتهایی که من داشتم میفروختم. احساس یاس و شکست میکردم. به ستونی تکیه دادم و خیره شدم به صفحه تلویزیونی که توی یک مغازه لوازم خانگی روشن بود. درست یادم نیست جذب چه برنامهای شده بودم. اخبار بود یا فیلم مستند، شاید هم یک شوی تلویزیونی. به هر حال برنامهای بود که باعث شد نفهمم اطرافم چه میگذرد. تنها چیزی که دیدم یک دست بود که آمد توی جعبه من. یک بسته از آدامسهایم را برداشت و غیب شد.
از جا پریدم. یک گروه از پسرها، شش، هفت نفر که به زبان پشتونی یا بلوچی حرف میزدند، وسط خیابان ایستاده بودند. به من نگاه میکردند و میخندیدند. یکی از آنها که به نظر میرسید رییسشان باشد یک بسته آدامس را گذاشته بود پشت دستهایش و با آن بازی میکرد. همان بسته آدامس من. ما شروع کردیم به جر و بحث. من به زبان خودم و آنها هم به زبان خودشان.
پسر گفت: «من واقعن یک بسته آدامس احتیاج داشتم.» گفتم: «آدامسم را برگردان.» گفت: «بیا و بگیرش.» و با دستش ادا در آورد.
از خودم پرسیدم حالا باید تلاش کنم آدامسم را از او پس بگیرم؟ آخر من از آنها خیلی کوچکتر بودم. ضمنن آنها چند نفر بودند و من یک نفر. تازه از طرز نگاه کردنشان هم میشد حدس زد چهجور آدمهایی هستند.
اگر به جنگ رییسشان میرفتم باید انتظار میداشتم تمام استخوانهایم خرد شود و جنسهایم هم برود توی جعبههای آنها. بعد هم باید به استاد صاحب میگفتم که همان روز اول کارم، همه جنسهایم از دستم رفته. پس نه به خاطر ترس، به خاطر این که عادت داشتم قبل از هر کاری به عواقبش فکر کنم، تصمیمم این شد که از دست دادن یک بسته آدامس بهتر است تا از دست دادن همه بستهها و خرد شدن دندانهام.
داشتم صحنه را ترک میکردم که ناگهان کسی گفت:
- برش گردان. بستهاش را برگردان.
ناگهان گروهی از پسربچههای هزاره جلوی ما ظاهر شدند. اول یکی، بعد دومی، بعد سومی، انگار قرار نبود تمام شوند. بعضیهاشان حتا از من هم کوچکتر بودند. بعضیها از روی پشتبامها و بعضیها هم از کوچه پشتی خودشان را رسانده بودند. حالا دیگر تعداد ما خیلی بیشتر از آنها شده بود.
چند تا از بلوچها فرار کردند. اما رییسشان و دو تا از نوچههایش سرجایشان ماندند. یکی سمت چپ و دیگری سمت راستش. البته یک قدم عقبتر. انگار حسابی ترسیده بودند. مثل یک خرس قطبی احساس قدرت میکردم. به پشتوانه ارتش پشت سرم دستور دادم آدامسم را برگرداند. او ناگهان پا گذاشت به فرار. پریدم سمتش و گرفتمش. افتادیم روی زمین و شروع کردیم به چرخ خوردن. جعبهها و وسایلمان هم پخش زمین شد. عضلاتش را زیر پیراهنش احساس میکردم. همینطور که در هم میلولیدیم یک جفت جوراب از جعبهاش کش رفتم. لگدی زد توی شکمم و نفسم بند آمد. جعبهاش را برداشت و فرار کرد اما هنوز آدامس من دستش بود. البته من هم یک جوراب از او گرفته بودم که بیشتر از آدامس میارزید. یکی از هزارهها کمک کرد بلند شوم.
پرسیدم: «چرا جلو نیامدید؟ میآمدید برای کمک.»
او گفت: «میشد بیاییم جلو. ولی اینجوری برای تو بهتر بود. حالا نشان دادی که دفعه بعد هم میتوانی تنهایی از خودت دفاع کنی.»
- واقعن اینجوری فکر میکنی؟
- بله. دقیقن.
دستهایش را فشردم و گفتم: «به هر حال ممنونم. من عنایت هستم.»
پسر گفت: «من هم صوفی هستم.»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای فعالان کارگری، شهناز نجاتی، همسر علی نجاتی، فعال کارگری محبوس در زندان و عضو هیت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه روز یکشنبه، 27 نوامبر، توسط ماموران اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت شد.
به گزارش کمیته هماهنگی، ماموران امنیتی، ظهر روز گذشته، برای دستگیری شهناز نجاتی، همسر کارگر زندانی علی نجاتی به منزل وی در روستای «عمله سیف» در شهر شوش مراجعه کردند و وی را بازداشت کردند.
ماموران امنیتی اعلام کردهاند که شهناز نجاتی تا ۲۴ ساعت تحت بازداشت اطلاعات نیروی انتظامی خواهد بود.
این در حالی است که علی نجاتی در شرایط نامناسب جسمی در زندان دزفول محبوس است.
تا لحظه تنظیم خبر از وضعیت شهناز نجاتی گزارشی منتشر نشده است.
بیشتر بخوانید:
«انتقال علی نجاتی، فعال کارگری به زندان دزفول»
خبر / رادیو کوچه
شامگاه یکشنبه، 27 نوامبر، به گزارش صدا و سیمای جمهوری اسلامی، سخنگوی قوه قضاییه و مسوول رسیدگی به پرونده اختلاس بزرگ بانکی در ایران از بازداشت ۲۷ نفر دیگر در ارتباط با این پرونده خبر داده است.
غلامحسین محسنیاژاهای، در مصاحبه با شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی همچنین از صدور قرار مجرمیت برای ۵۰ نفر در این ارتباط سخن گفت.
وی این گزارش را حاصل حسابرسی از ۴۰ شرکت وابسته به اختلاسگران عنوان کرد.
این در حالی است که برخی از مقامهای جمهوری اسلامی، ارکان دولت را با این اختلاس مرتبط دانستهاند که از این میان میتوان به اسفندیار رحیممشایی، رییس دفتر رییس جمهوری اسلامی، محمود احمدینژاد اشاره کرد.
از سویی دیگر محمود احمدینژاد کلیه اتهامها را کذب خوانده و به اتهامزنندگان هشدار داده است که کابینه وی «خط قرمز» است.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت معاون جهرمی در بانک صادرات»
رادیو کوچه
1095 میلادی- پایه جنگهای صلیبی در مجمع مذهبی «کلرمون» (Clermont) در فرانسه بنا نهاده شد.
جنگهای صلیبی که حدود سه قرن به طول انجامید، در پی جلسهای در مجمع کلرمون در جنوب فرانسه و با سخنرانی پاپ اوربان دوم در 18 نوامبر 1095 آغاز شد و تا 28 نوامبر به طول انجامید. تاریخنویسان و محققین معتقدند نخستین انگیزه موثر در به راه افتادن این سلسله از جنگها، است.
در اواخر تابستان 1095، پاپ اوربان دوم، ضمن ورود به فرانسه، نامههایى به اسقفهای فرانسه و سرزمینهای اطراف نوشت و آنها را برای جلسهای که در کلرمون تشکیل میشود، دعوت کرد. در این مجمع، بسیاری از مسایل مربوط به احکام دینی، امور اداری کلیسا و… مورد بررسی قرار گرفت. جنگهای صلیبی سرانجام در سال 1291 پایان یافت.
1757 میلادی- «ویلیام بلیک» (William Blake) شاعر و نقاش بریتانیایی و مبدع نوع جدیدی از شعر در زبان انگلیسی متولد شد.
در مدرسه نقشهکشی درس خواند. به هنر و شعر علاقه خاصی نشان میداد. در همان سالها بلیک به مطالعه کتابهای فلسفی و شعر مدرن میپرداخت. تجربیات او در زندگی الهامبخش بسیاری از اشعارش در آینده شد.
او مجموعه سرودههای خود به نام «سرودهای معصومیت» را در ۱۷۸۹ و مجموعه «سرودهای تجربه» را در ۱۷۹۴ با روشی به نام چاپ تذهیبی که خود مبدع آن بود، منتشر کرد. این کتابها با استقبال فراوانی روبهرو شد و او را در زمره مشهورترین شاعران روزگار خود قرار داد. بیشتر آثار او مبین مخالفت او با کلیسا و اعتقاد به آزادی انسان و عشق الهی است.
1359 خورشیدی- عملیات «مروارید» آغاز شد. یکی از عملیات نیروی دریایی جمهوری اسلامی، در جنگ ایران و عراق است.
در این عملیات که توسط نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش آن انجام شد، ۴ فروند ناوچه موشک انداز عراقی کلاس «اوزا» و ۷ فروند شناور دیگر عراقی غرق شدند. ناوچه پیکان نیز در این عملیات توسط نیروی دریایی عراق از بین رفت.
در آن زمان، بارگیری و تخلیه کالا برای عراق از طریق بندر امالقصر که خارج از اروند رود است، انجام میگرفت. صدور نفت عراق از طریق دو سکوی بزرگ نفتی به نامهای «البکر» و «الامیه» واقع در مصب اروندرود عملی میشد. در چنین روزی در عملیات مروارید این سکوهای نفتی منهدم شدند و عملن صدور نفت عراق از طریق دریا قطع شد. بدین ترتیب، رفت و آمد کشتیهای نفتکش و تجاری برای کشور عراق که از این طریق انجام میگرفت و برای عراق در زمان جنگ نقش اساسی و تعیین کننده داشت، ناممکن شد.
دریادار «بهرام افضلی» که چهارمین فرمانده نیروی دریایی به هنگام شروع جنگ بود طراح این عملیات است. پس از این واقعه بهرام افضلی به اتهام عضویت در حزب توده ایران دستگیر و به همراه ۹ نفر دیگر از افسران بلندپایه ارتش تیرباران شد.
1377 خورشیدی- «حمید مصدق» شاعر و حقوقدان ایرانی در تهران درگذشت.
حمید مصدق بهمن 1318 در شهرضا متولد شد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در 1339 در دانشکدی حقوق تحصیل کرد. مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در 1350 در رشتهی حقوق اداری از دانشگاه ملی دانشآموخته شد و در دانشکدهی علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان بهتدریس پرداخت. پس از آن به وکالت اشتغال داشت و کار تدریس را ادامه داد. او برای ادامهی تحصیل به انگلیس رفت و در زمینهی روش تحقیق بهتحصیل و تحقیق پرداخت. مصدق تا پایان عمر عضو هیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجلهی کانون وکلا را بهعهده داشت.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1859 میلادی- «واشینگتن اروینگ» (Washington Irving) نویسنده، سیاستمدار، شاعر، سفرنامهنویس آمریکایی درگذشت. او خالق داستانهای کوتاه است که به همین سبب از او با عنوان پدر داستان کوتاه ادبیات آمریکایی یاد میشود.
1943 میلادی- «روزولت، استالین و چرچیل» رهبران سه کشور آمریکا، شوروی و انگلستان مذاکرات چهار روزه خود را در تهران آغاز کردند تا استراتژی مشترک «پس از جنگ» را تعیین کنند. این نخستینبار بود که استالین در چنین کنفرانسی شرکت میکرد.
1960 میلادی- «موریتانی» استقلال بهدست آورد و عضو جامعه فرانسه شد.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانه منسوب به دراویش گنابادی، مصطفی دانشجو وکیل دراویش نعمتالهی در روزهای اخیر، پس از گذشت یکماه حبس در سلول انفرادی بند امنیتی زندان اوین به بند عمومی این زندان منتقل شده است.
به گزارش سایت مجذوباننور؛ مصطفی دانشجو از وکلای دراویش گنابادی که در تاریخ ۷ آبان ماه از زندان ساری به زندان اوین منتقل شده بود٬ روز شنبه، ۵ آذر ماه، به بند عمومی انتقال یافت.
این وکیل دراویش که در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ماه سال جاری به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران به ۷ ماه حبس محکوم شده بود در حالی که روزهای آخر محکومیت خویش را سپری میکرد به زندان اوین منتقل شد. وی روز شنبه، پس از تحمل یکماه حبس در سلول انفرادی بند ۲۰۹ به بند عمومی زندان اوین انتقال یافت.
یادآور میشود وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور آقایان رضا انتصاری٬ فرشید یداللهی٬ حمید مرادی٬ افشین کرمپور٬ امیر اسلامی و امید بهروزی به همراه مصطفی دانشجو هم اکنون در بند عمومی زندان اوین به سر میبرند. علاوه بر این بر طبق آخرین گزارش از وضعیت دراویش زندانی ۱۶ تن از دراویش گنابادی در زندانهای ایران محبوس هستند.
بیشتر بخوانید:
«صدور قرار وثیقه برای اسلامی، وکیل دراویش گنابادی»
«انتقال مصطفی دانشجو، وکیل دراویش به زندان اوین»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش منابع محلی در مصر، صبح روز دوشنبه، 28 نوامبر، برای نهمینبار در سال جاری میلادی، در خط لوله انتقال گاز طبیعی این کشور به اسراییل و اردن انفجاری روی داده و باعث قطع صدور گاز به این دو کشور شده است.
به گزارش الجزیره، تمامی انفجارهای سال جاری در این خط لوله از زمان سقوط حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین، در ماه فوریه روی داده است و منابع مصری محل وقوع انفجار اخیر را نزدیک شهر العریش، واقع در صحرای سینا گزارش کردهاند.
براساس قراردادی که در زمان حکومت آقای مبارک منعقد شد و انتقادهایی را هم در پی آورد، حدود نیمی از گاز طبیعی مصر به اسراییل فروخته میشود.
بیشتر بخوانید:
«حمله به خط لوله انتقال گاز مصر به اسراییل»
خبر / رادیو کوچه
رایگیری برای انتخاب نمایندگان پارلمان مصر در شهرهای بزرگ این کشور صبح روز دوشنبه، 28 نوامبر،بر اساس برنامه اعلام شده، آغاز و خبرگزاریهای خارجی و داخلی مصر از حضور رایدهندگان در برابر مراکز اخذ رای خبر دادهاند.
به گزارش الجزیره، برای حفظ امنیت در جریان رایگیری، ماموران پلیس به حالت آماده باش در آمده و ارتش نیز گفته است به منظور مقابله با هر نوع حادثهای آمادگی کامل دارد.
ناظران میزان حضور رایدهندگان و نتیجه رایگیری را برای روند تحولات سیاسی در مصر بسیار مهم دانستهاند.
از سویی دیگر ژنرال حسین طنطاوی، رییش شورای نظامی حاکم بر مصر، روز گذشته در مصاحبه با رسانهها از «دخالت دستهای پنهان خارجی در درگیریها و تنشهای اخیر در این کشور» خبر داد.
بیشتر بخوانید:
«در صورت نخستوزیری، نامزد ریاست جمهوری نمیشوم»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
جام جم
1) کاهش سطح روابط ایران با انگلیس
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100860539859
با تصویب مجلس شورای اسلامی، وزارت امور خارجه موظف شد ظرف 2 هفته روابط سیاسی با دولت انگلیس را به سطح کاردار تنزل دهد. بر این اساس این مصوبه معنای حکم اخراج سفیر انگلیس توسط نمایندگان ملت را دارد.
2) تحریمهای اتحادیه عرب علیه سوریه تصویب شد
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100860539907
سرانجام با فشارهای گسترده آمریکا و دنباله روی کشورهای همسو بویژه قطر و عربستان و با وجود مخالفتهای گسترده عراق و لبنان، کمیته وزارتی ویژه سوریه تحریمهای اقتصادی را علیه این کشور تصویب کرد. به گفته وزیر امور خارجه قطر، از مجموع ۲۲ عضو اتحادیه عرب، 19 عضو موافقت خود را با اعمال تحریمها از جمله ممنوعیت سفر مقامات سوری، توقف مبادلات با بانک مرکزی آن کشور و به تعویق افتادن سرمایهگذاری در تعدادی از طرحهای اقتصادی در سوریه اعلام کردند.
خراسان
1) وزیر دفاع: در صورت حمله آمریکا به ایران جنگیدن را به آمریکا یاد میدهیم
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=9&day=7&id=1235808
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان اینکه «در صورت حمله آمریکا به ایران جنگیدن را به آمریکا یاد میدهیم» گفت: «بسیجیان به اسراییل فرصت نفس کشیدن هم نمیدهند.» سردار احمد وحیدی در رزمایش 50 هزار نفری فداییان انقلابی جهان اسلام در بوشهر اظهار کرد: «دشمن باید به این سوال پاسخ دهد که در صورت حمله به ایران خود را برای چه مدت نبرد و چه میزان غرق شدن ناوها و کشتیهای خود آماده کرده است.»
2) رییس جمهوری تازهترین نرخ تورم را 19.3 درصد اعلام کرد
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=9&day=7&id=1235827
رییس جمهوری شب گذشته در گفتوگوی تلویزیونی خود با شبکه جهانی جام جم با اشاره به محقق نشدن برخی پیشبینیها درباره تورم 70 درصدی پس از هدفمندی یارانهها، نرخ تورم را 19.3 درصد اعلام کرد که 2 دهم درصد بالاتر از نرخ تورم مهرماه است که از سوی بهمنی اعلام شده بود لذا میتوان نرخ 19.3 درصد را تازهترین نرخ تورم که احتمالن مربوط به آبان است دانست.
همشهری
1) واکنش شتابزده انگلیس به طرح کاهش روابط با این کشور در مجلس
http://www.hamshahrionline.ir/news-152352.aspx
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، یکی از سخنگویان وزارت خارجه انگلیس در واکنش به تصویب کاهش روابط ایران و انگلیس اعلام کرد که تصمیم ایران برای اخراج سفیر انگلیس در تهران بسیار تاسفبرانگیز است و در اظهاراتی شتابزده گفت که اگر ایران چنین کاری را انجام دهد، انگلیس پاسخ محکمی به ایران خواهد داد.
2) آخرین اطلاعات درباره پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی؛ 27 نفر در بازداشت
http://www.hamshahrionline.ir/news-152394.aspx
سخنگوی قوه قضاییه درباره آخرین وضعیت پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی گفت: «تاکنون از 126 نفر به عنوان مطلع و متهم تحقیق شده که 27 نفر در بازداشت به سر میبرند.»
حجتالاسلام غلامحسین محسنی اژهای دادستان کل کشور و ناظر ویژه قوه قضاییه در پروند فساد بزرگ بانکی در برنامه گفتوگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما درباره آخرین اقدامات انجام شده در زمینه این پرونده اظهار داشت: «تاکنون در این پرونده از 126 نفر تحقیقات انجام شده است که فعلن 27 نفر از این تعداد در بازداشت به سر می برند.»
آفرینش
1) مصباحیمقدم: داراییهای ایران از انگلیس خارج و به ذخایر طلا تبدیل شده است
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=16197#92511
رییس کمیسیون بررسی طرح تحول اقتصادی با بیان اینکه تحریمهای علیه ایران همواره تحریمهای نمادین و صوری بوده است، گفت: «به علت اینکه پیشبینی اعمال تحریم علیه بانک مرکزی از سوی اروپاییان و انگلیسها میشد، داراییهای ایران از بانکهای این کشورها خارج و تبدیل به ذخایر طلا برای کشور شده است.»
2) پوتین کاندیدای ریاست جمهوری شد
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=16197#92508
نخست وزیر روسیه اعلام کرد که پذیرفته است به عنوان کاندیدای حزب «روسیه متحد» در انتخابات ریاست جمهوری این کشور شرکت کند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، انتخابات ریاست جمهوری روسیه در ماه مارس 2012 برگزار خواهد شد.
دنیای اقتصاد
1) خزانه دار کل کشور: کسری بودجه نداریم
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=279496
به گزارش ایسنا، رحمتاله اکرمی در جمع خبرنگاران خراسان شمالی اظهار کرد: «این نکته که در کشور کسری بودجه وجود دارد یا خیر در پایان سال مشخص میشود که البته کسری بودجه نداشتهایم.» وی در خصوص وضعیت درآمدی کشور اظهار کرد: «وضعیت درآمدی کشور در سال جاری نسبت به سال گذشته 25 درصد رشد داشته که این رقم، عدد قابل توجهی است.»
2) هاشمی رفسنجانی: هیچکس در دانشگاه آزاد سهم ندارد
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=279493
به گزارش ایسنا، آیتاله اکبرهاشمی رفسنجانی در مراسم بیستمین سالگرد تاسیس سازمان سما با بیان اینکه «تقریبن هر ساله مزاحمتهای جدی برای دانشگاه آزاد پیدا میشود»، تصریح کرد: «هیچ وقت این دانشگاه به تملک کسی درنیامده است مگر اینکه بیایند و اینجا را غصب کنند. این یک نهادی است که در خدمت دانش است و فعالیت فرهنگی دارد و دولت هم نمیتواند بیشتر دانشگاه بسازد و البته در هیچ جای دنیا دولت کل هزینه تحصیل را نمیدهد و باید خود مردم را وارد میدان کرد.»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «الان افراد پرادعا و نمکنشناس پیدا شدهاند که گذشته را فراموش کردهاند، امید است که دانشگاه آزاد کار خود را با موفقیت انجام دهد و سما بتواند پشتوانهای برای این دانشگاه باشد.»
خبر / رادیو کوچه
تیم ملی والیبال ایران در رقابتهای جام جهانی 2011 در ژاپن، روز دوشنبه، 28 نوامبر، در هفتمین دیدار خود برابر قهرمان آفریقا، مصر، قرار گرفت و توانست حریف خود را با نتیجه 3 بر 0 شکست دهد.
این در حالی است که روز گذشته تیم ایران برابر آمریکا با همین نتیجه شکست خورده بود.
تیم ایران در این دیدار با نتایج (25 بر18) ، (25 بر 21) و (25 بر 15 ) حریف خود را شکست داد تا با این پیروزی با 12 امتیاز بهطور موقت در رده چهارم قرار گیرد.
تیم ملی ایران در شش دیدار گذشته خود صاحب دو شکست برابر کوبا و آمریکا و چهار پیروزی برابر ژاپن، لهستان، صربستان و آرژانتین شده بود.
بیشتر بخوانید:
«شکست تیم والیبال ایران برابر آمریکا»
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، 27 نوامبر، واسیلی آلکسیف یکی از بزرگترین قهرمانان تاریخ وزنهبرداری روسیه، در سن ۶۹ سالگی در گذشته است. آلکسیف در بازیهای المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و ۱۹۷۶ مونترال به مدالهای طلای المپیک دست یافته بود.
این وزنه بردار روس همچنین هشت بار برای شوروی سابق مدال طلای فوق سنگین را به دست آورد.
به گفته یک مقام فدراسیون وزنه برداری روسیه آقای آلکسیف در بیمارستانی در آلمان و زمانی که تحت درمان برای مشکلات قلبی بود در گذشت.
این وزنهبردار روس در دوران قهرمانیاش هشتاد بار رکورد جهانی را شکست.
او اولین وزنهبرداری بود که توانست با ثبت رکورد ۶۴۵ کیلوگرم از مرز ۶۰۰ کیلوگرم بگذرد.
آقای آلکسیف در سال ۱۹۹۳ از سوی فدراسیون وزنه برداری جهان به عنوان یکی از بزرگترین وزنهبرداران تاریخ وزنه برداری برگزیده شد.
خبر / رادیو کوچه
مرحله یکهشتم نهایی مسابقات فوتبال جام حذفی باشگاههای ایران روز یکشنبه، 27 نوامبر، با چهار دیدار پیگیری شد که در این بازیها تیمهای داماش گیلان، صبای قم، پرسپولیس تهران و شهرداری یاسوج به مرحله بعد صعود کردند.
دیدار مس سرچشمه و صبای قم در 120 دقیقه با نتیجه صفر بر صفر به پایان رسید و در ضربات پنالتی صبا 5 به 4 مس را شکست داد.
ماشینسازی تبریز هم دو بر یک برابر داماش گیلان مغلوب شد.
تیم فوتبال شهرداری یاسوج با برتری مقابل سیاهجامگان مشهد به مرحله یک چهارم نهایی مسابقات فوتبال جام حذفی باشگاههای ایران صعود کرد.
شهرداری یاسوج دو بر یک برابر تیم مشهدی به پیروزی دست یافت.
و در حساسترین دیدار این روز تیمهای پرسپولیس تهران و ذوبآهن اصفهان به مصاف هم رفتند که در پایان تیم پرسپولیس 3 بر 2 برابر ذوبآهن به برتری دست یافت.
بیشتر بخوانید:
«صعود با اقتدار استقلال به مرحله بعد جام حذفی»
Mahmoud Darwish
1. Wars have been the most terrifying phenomena people have confronted since the istant past. In our society, millions of Iranians have been living under the ominous shadow of the eight-year war with Iraq.
The reminiscences of air raid sirens, damp shelters, overnight power cuts, nameless bodies, severed limbs, mothers who lost their children, children who lost their fathers, famine and hunger, homeless refugees and dozens of other frightening pictures at the back or forefront of our minds, vividly or vaguely, whether like a nightmare or a constant fear, is weighing down on everyone of us.
2. In the last years, the mainstream media have tried to downgrade wars to computer games and their visual expressions. A red point starts to blink on the radar screen of NATO modern fighter jets, then there is an apparently small explosion; this is the picture inculcated into the audience by these media. But the reality is more repulsive and bloody; certainly, the story is not the explosion of one red point on the radar screen of a fighter jet; it is about a family sitting at the dinner table in Tripoli, or the tired soldiers who are forced to be in an army center in Baghdad, or a school in Yugoslavia where children are studying , or a local market, lively and crowded, in a Kabul neighborhood, … or every other thing in which life was going on until last moments and now has turned into ashes. We have to put this ugly reality before their very eyes more clearly than before, to reveal the obnoxiousness of war.
3. Wars, with any kind of excuses behind them, are blameworthy. Neither did democracy come out of the cannons of “the allied forces against Iraq”, nor did Human rights fly over Tripoli on the NATO fighter planes, nor were freedom achieved for Afghans through American long distance missiles. Under these circumstances and with regards to the past experiences, we will not accept any war, under no name and on no condition, while a radical and widespread movement is developing throughout the world including the region and Iran. Military intervention is an excuse in the hands of undemocratic states to take advantage of these conditions; by calling the situations critical, they suppress the popular movements and their requests and demands more severely. A simple comparison between Iraq and Afghanistan experiences with those of Tunisia and Egypt will reveal the reality to us.
4. The essential nature of the movement of the Iranian people in the past few year have been based on this basic principle that the people inside Iran want to determine their own destiny on the objective scene of their struggle; they do not want any power from outside or inside to be their guardian and decide for them.
Therefore, any kind of foreign interference, and in particular military intervention, stands against this principle. All, with any name and in any position, who clap for NATO or American fighters, will not have a place among the people of Iran and they must be frankly told that their policy has gotten separated from the Iranians’ interests. Air raid sirens are started up by those who know will have no place in the future; the future which will be made by the ability and power of the Iranian people after their struggle process. Yes only those who lose hope of people's power to change their own fate and seek their life in “creating crisis” will hail the war.
5. Nevertheless, the Iranian people welcome the support and help from peace activists, freedom fighters, and progressives all around the world, from "Wall Street" and European Streets to the Arab countries. The Iranians see themselves along with all the other people who fight for freedom and equality and struggle to make “another world”.
6. Those who have signed this statement believe that starting a war on the part of the World Capitalist System, led by the U.S and its internal allies, only hurt the genuine social movement of the Iranian people. War and the critical situation resulted from it not only do not undermine the bases of the dictatorships and are the best excuses for suppressing the social movements and their activists, but also pave the way for gaining power by dependent and undemocratic forces who seek their political life in war, crisis, and suppression.
Signatures:
Younes Absalan (Author & Director), Reza Asadabadi (Journalist), Amirabbas Azarmvand (Political Activist), Kamal Athari (Economist), Mehrnous Etemadi (Civil rights Activist), Amir Amirgholi (Human rights Activist), Maryam Amiri (Translator), Maryam Amiri (Women rights Activist), Mohammad Amini (Political Activist), Shahla Entesari (Social Activist), Elnaz Ansari (Journalist), Ayda Orang (Journalist), Soulmaz Ikdar (Journalist), Mphammad javad Bastanikia (Economist), Khosrow Bagheri (Translator), Emad Borgheiee (Social Activist), Manouchehr Basir (Author), Cimin Behbahani (Poet), Sahand Banikamali (Researcher), Nasim Banikamali (Civil rights Acrivist), Bababk Pakzad (Translator), Hadi Pakzad (Journalist), Mohsen Parizad (Social Activist), Yashar Pourkhameneh (Social Activist), Hayedeh Tabesh (Civil rights Activist), Alireza Jabbari (Author), Hamid Jafari (Poet), Esmaeel Jalilvand (Social Activist), Peymane Jamshidi (Author), Nozhat Hadefi Semnani (Social Activist), Aydin Halalzadeh (Social Activist), Nahid Kheirabi (Journalist), Minou Habibi (Children rights Activist), Saeed Hasan zade (Political Activist), Okhtay Hosseini (Civil rights Activist), Vahid Halaj (Social Activist), Mojgan Hamzelou (Civil rights Activist), Mahin Khadivi (Publisher), Mazdak Daneshvar (Journalist), Rouzbeh Dorneshan (Social Activist), Taraneh Rad (Social Activist), Parvaneh Rad (Social Activist), Fariborz Raeesdana (Economist), Kaveh Rezaeeshiraz (Civil rights Activist), Sadegh Rezaeegiglou (Social Activist), Zohreh Rouhi (Researcher), Golnaz Rouhi (Cultural Activism), Mohammadali Radjaee (Author), Ardeshir Zareie ghanavati (Journalist), Nasser Zarafshan (Lawyer), Maryam Zandi (Civil rights Activist), Kaveh Sarmast (Economist), Hesam Salamat (Translator), Saeed Soltani (Poet), Mirjavad Seyyedhosseini (Translator), Rouhi Shafiee (Author), Sadegh Shakib (Social Activist), Fouad Shams (Journalist), Parvaneh Shemirani (Social Activist), Saeed Shirzad (Social Activist), Khosrow Sadeghi Boroujeni (Researcher), Seyed ali Salehi (Poet), Mazir Salehi (Social Activist), Vahid Sabaghi (Civil rights Activist), Parviz Sedaghat (Researcher), Seyed Mohammad Sardorgharavi (Researcher), Ciamak Taheri (Journalist), Kazem Taheri (Social Activist), Morteza Taheri (Economist), Mostafa Taheri (Cultural Activist), Pouyesh Azizedin (Civil rights Activist), Afshin Azizi (Photographer), Yasser Azizi (Social Activist), Ali Atapour (Economist), Mohammad ali Amouyi (Political Activist), Mohammad Ghaznavian (Social Activist), Kazem Farajollahi (Labour Activist), Azadeh Forghani (Social Activist), Milad Fadaie Asl (Reporter), Niusha Fadaie (Teacher), Sadegh Faghirzadeh (Political Activist), Noushin Keshavarznia (Women Rights Activist), Kimya Kouros (Children Rights Activist), Rouzbeh Gorji Bayani (Social Activist), Mohammad Maljou (Economist), Maryam Mahbub (Editor), Mehdi Mahmoudi (Political Activist), Saeed Madani (Social Researcher), Samira Moradi (Journalist), Farshid Moghadam Salimi (Social Activist), Monije Monajem Araghi (Author), Pejman Mousavi (Journalist), Vahide Molavi (Women rights Activist), Mohtaram Mirabdollahyani (Publisher), Nahid Mirhaj (Women rights Activist), Shiva Nazarahari (Civil Activist), Arshia Nouri (Social Activist), Amir Nima (Social Activist), Lobat Vala (Poet), Elham Houminfar (Civil rights Activist), Amir Yaghoubali (Civil rights Activist), Ahmad Yousefpour (Social Activist), Enayat Yousefpour (Social Activist), Monavar Yousefpour (Social Activist).
خبر / رادیو کوچه
همزمان با تصویب کلیات طرح کاهش روابط جمهوری اسلامی ایران با بریتانیا در مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی روز یکشنبه، 27 نوامبر، دولت انگلیس اعلام کرد واکنش قاطعانهای به اخراج سفیر خود از تهران نشان خواهد داد.
امروز نمایندگان مجلس با اکثریت آرا کلیات طرح دو فوریتی کاهش روابط با بریتانیا را مورد تصویب قرار دادند.
این حرکت واکنشی است به همکاریهای بریتانیا با جامعه جهانی و آمریکا که در راستای اعمال فشار بر سر برنامه هستهای ایران و بهدلیل عدم رعایت قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط تهران صورت میگیرند.
به موجب این مصوبه سطح روابط اقتصادی دو کشور به «حداقل ممکن» می رسد، روابط دیپلماتیک به سطح کاردار تقلیل می یابد و سفیر بریتانیا پست خود در تهران را ترک خواهد کرد. به موجب این مصوبه، ایران هم سفیر خود از لندن را فراخواهد خواند.
وزارت خارجه بریتانیا امروز بلافاصله به مصوبه مجلس شورای اسلامی واکنش نشان داد.
در یک اطلاعیه منتشره از سوی وزارت خارجه بریتانیا، اقدام ایران برای کاهش روابط دیپلماتیک، اقدامی «تاسفآور» توصیف شده است. در این اطلاعیه آمده است که «این اقدام غیرموجه به رژیم ایران جهت مقابله با انزوای فزایندهاش یا پاسخگویی به نگرانیهای بینالمللی و وضعیت حقوق بشر کمکی نخواهد کرد.»
در ادامه این بیانیه آمده است که «اگر حکومت ایران در راستای عملی کردن چنین تصمیمی حرکت کند ما پس از رایزنی با شرکای بینالمللی خود واکنش قاطعانهای به این حرکت نشان خواهیم داد.»
در جریان بررسی دوفوریت طرح، علاالدین بروجردی، رییس کمیسیون سیاست خارجی مجلس، این اقدام را واکنشی به تحریم بانک مرکزی ایران توسط دولت بریتانیا دانسته بود.
بیشتر بخوانید:
«تصویب کلیات طرح کاهش روابط با انگلیس در مجلس»
خبر / رادیو کوچه
دیدهبان حقوق بشر سوریه روز یکشنبه، 26 نوامبر، اعلام کرد نیروهای امنیتی در تظاهرات روز شنبه 27 تن از مخالفان را در شهر حمص کشته و همچنین 22 تن از افراد ارتش سوریه در درگیری با نظامیان جدا شده از نظام در منطقه درعا جانباختند.
به گزارش العربیه به نقل از کمیته هماهنگی انقلاب سوریه، ارتش روز یکشنبه برای ادامه سرکوب مخالفان در منطقه حمص تعدادی تانک و نفربر به این منطقه ارسال کرد.
شاهدان عینی میگویند شب گذشته در مناطق تل الحمص واقع در جاده شهر جاسم نمر درگیری شدیدی میان نظامیان جدا شده و ارتش سوریه به وقوع پیوست به طوری که هواپیماهای سوریه چندین بار برفراز منطقه به پرواز در آمدند.
براساس گزارش دیدبان حقوق بشر سوریه روز شنبه 16 تن نیز در منطقه باباعمرو کشته شدند 14 تن از قربانیان بر اثر شلیک مستقیم نیروهای امنیتی و دوتن زیر شکنجه جان خود را از دست دادند.
همچنین کمیته هماهنگی انقلاب سوریه از بازداشت 100 تن در شهر درعا بعداز ظهر روز شنبه خبر داد.
این گزارش همزمان با دور جدید تحریمها علیه سوریه توسط اتحادیه عرب اعلام شده است. این تحریم پس از آن به تصویب رسید که این کشور از پذیرش طرح صلح اتحادیه عرب که با هدف پایان دادن به خشونتها پیشنهاد شده بود، خودداری کرد.
به گفته وزیر امور خارجه قطر، از مجموع ۲۲ عضو اتحادیه عرب، نوزده عضو موافقت خود را با اعمال تحریمها از جمله ممنوعیت سفر مقامات سوری، توقف مبادلات با بانک مرکزی آن کشور و به تعویق افتادن سرمایهگذاری در تعدادی از طرحهای اقتصادی در سوریه اعلام کردند.
در مقابل، سوریه به تحریمهای جدید اتحادیه عرب واکنش تندی نشان داده است.
بیشتر بخوانید:
«توافق بر اعمال تحریمهای اقتصادی علیه سوریه»
یکشنبه 6 آذر 90 / 27 نوامبر 2011
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات یکشنبه ایران
پسنشینی تند- «راه دشوار سیاست»- اکبر ترشیزاد
بخش اول خبرها
ناقوس تبعید- «موضوع شناسی و ساختار اثر در ادبیات مهاجرت» (بخش چهارم)- پیمان عابدی
مجله جاماندگان- «تنهاترین شنوای ایران»- شراره سعیدی
روزنگاشت- «سکوت سرشار از ناگفتهها»- محبوبه شعاع
بخش دوم خبرها
دایرهی شکسته- «اهداف کوچک را نشانه بگیر»- مهشب تاجیک
مجله خبری کابل- آرین
صدای شعر ایران و جهان- «شعروفون» با اشعاری از علیرضا عباسی و فوهیرا گولار- مانا آقایی و لیلا فرجامی
بخش سوم خبرها
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
دکتر بختیار که پدرش را رضا شاه از پای درآورد، حاضر بود با پسر قاتل پدرش مصالحه کند تا صدای نعلین آخوندها در کشورش نپیچد. دکتر بختیار در ابتدای قبول پست نخستوزیری در دیدار با نمایندگان مطبوعات نسبت به حاکمیت یافتن آقای خمینی و دیکتاتوری مذهبی هشدار داده و گفته بود: «صدای نعلین آخوندها از صدای چکمه نظامیان خطرناکتر است و در صورت به قدرت رسیدن آخوندها، شما خودتان نخستین قربانیان آنها خواهید بود.»
جبهه ملی ایران او را از عضویت در جبهه ملی خلع کرده و بیانیهای صادر کرد: «طبق گزارشهای رسیده آقای دکتر شاهپور بختیار عضو جبهه ملی ایران بدون رعایت انضباط سازمانی ماموریت تشکیل دولت را پذیرفتهاند. جبهه ملی ایران به آنسان که اعلام داشته است نمیتواند با وجود نظام سلطنتی غیر قانونی با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نماید. شورای مرکزی جبهه ملی ضمن مخالفت شدید با اقدام آقای دکتر شاهپور بختیار به آگاهی همگان میرساند که در این شرایط تشکیل دولت از طرف ایشان به هیچ روی با مصوبات آرمانی و سازمانی جبهه ملی ایران سازگاری ندارد و به این دلیل از عضویت جبهه ملی ایران برکنار میشود.»
پس از آن بختیار با بستن فرودگاه و مذاکره با دولت فرانسه نتوانست ورود خمینی به ایران را به تاخیر اندازد. آقای خمینی بلافاصله پس از ورود و اقامت در مدرسه علوی بدون نام بردن از بختیار گفت: «الان هم بعضی از کسانی که با او ارتباط دارند و با روشهای ظاهرن اصلاح پیش آمدهاند میخواهند منافع اجانب را حفظ کنند. خود محمدرضا هم این ادعا را میکرد. به قرآن مجید توسل میجست. آزادزنان و آزادمردان میگفت، ولی همه حیله بود. حالا هم که ملیت و ملت گفته میشود که فلان چیز را حذف میکنیم و آزادی میدهیم، همه حیله است و ملت باید بیدار باشد.»
و خطاب به رییس دولت اظهار داشت: «… شما کنار بروید، از فردا شما بروید کنار… شما یک آدم عادی هستی غاصب…سکوت و عدم شرکت در سرنگونی رژیم شاه خیانت به اسلام و کشور است… صلاح ارتش در پیوند با ملت است و این دولت باید تنبه کرده و خودش کنار برود… شما یک آدم عادی هستید. آبرویات را میریزی، برو کنار، «من سر لج افتادهام» آخر برای چه انسان سر لج بیفتد و یک ملتی را، مقدرات یک ملتی را ملعبه کند که «من لرم، سر لج افتادم.» باید حتمن با پس گردنی ردشان کنند؟ خب مثل آدم بیا توبه کن، بگو صحیح است حرفهای ملت، امر، امر ملت است.»
آقای خمینی پس از پیروزی انقلاب در طی یکی از سخنرانیهای خود، درباره شاهپور بختیار گفته بود: «بختیار خوی بیابانی داشت.»
روزنامه اطلاعات در روز چهاردهم بهمن در صفحه دوم خود بخشهایی از چند مصاحبه دکتر بختیار با رسانههای گروهی خارجی را آورد. نخست وزیر در مصاحبه با رادیو کانادا گفت: «هر نوع دگرگونی در حکومت ایران باید از راه انتخابات آزاد صورت گیرد و نه توسط گروهی مردم هیجانزده که در خیابان به راه میافتند.» وی گفته بود: «که مایل است با آیتاله خمینی دیدار کند، اما آیتاله باید درک کند دولت من قانونی و تنها دولت در ایران است… تمام عمرم در راه برقراری دموکراسی در ایران مبارزه کردهام و با خمینی و یا هر کس دیگر اصول دموکراسی را وجهالمصالحه قرار نخواهم داد.»
دکتر بختیار در مورد اعلام قریبالوقوع جمهوری اسلامی توسط آقای خمینی گفت:
«من نخست باید بدانم که جمهوری اسلامی چیست و سپس بگویم آیا قبولاش خواهم کرد یا نه.» او در مورد سازش با خمینی چنین توضیح داده بود: «اگر در این سازش، دموکراسی، انتخابات آزاد و اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت شود با آن موافقم، اما در مورد بعضی مسایل و اصول نه با شاه سازش خواهم کرد و نه با خمینی… بیست و پنج سال است که با خودکامگی و فساد حکومت شاه مبارزه کردهام. دست به نوعی انقلاب بر ضد شاه زدهایم. اکنون نباید یک دیکتاتوری را جانشین آن دیکتاتوری کنیم.»
شاهپور بختیار در مصاحبهای دیگر با رادیو ملی فرانسه گفت: «موجودیت و وحدت کشور بر همه مسایل دیگر از جمله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است.»
او به سوال مربوط به احتمال تشکیل یک دولت وحدت ملی پاسخ مساعد داد و تاکید کرد که با شخصیتهایی چون مهدی بازرگان در تماس است.
شاهپور بختیار درباره ارتش گفت: «از 50 سال پیش هرگز سابقه نداشته است که ارتش اینچنین از یک نخستوزیر پیروی کند.» و افزود: «این ارتش نیست که فرمان میدهد بلکه ارتش باید در خدمت سیاست دولت باشد.»
بختیار در مصاحبه با رادیو مونت کارلو نیز گفت: «اگر مردم به یک ستاد یا یک تانک حمله کنند، یا اقدام به تیراندازی و پرتاب کوکتل مولوتف کنند به آنها پاسخ داده خواهد شد.» او افزوده بود با همه توانایی میکوشد که از بازگشت دیکتاتوری به کشور جلوگیری کند.
از سویی، کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران در مورد سخنان دکتر بختیار گفت: «شاهپور بختیار که اعتقاد دارد معتقد به دموکراسی است، باید از نخستوزیری استعفا بدهد… پیشواز پرشور میلیونها ایرانی از آیتاله خمینی نشانه رای اعتماد مردم به طرحهای ایشان درباره ایجاد یک جمهوری اسلامی است.» او پس از دیدار از آیتاله خمینی در اقامتگاهشان گفت که مخالفان رهبری خمینی اقلیت بسیار کمی هستند.
همچنین سنجابی امیدوار به استعفای بختیار از پست نخستوزیری گفت: «پس از استعفای او یک دولت ملی منطبق با خواست ملت و نظریات آیتاله خمینی تشکیل خواهد شد تا برنامههایی را که مورد خواست رهبران مذهبی و ملت ایران است اجرا کند.»
در سال 1359، آقای بختیار از یک ترور جان سالم بهدر برد. انیس نقاش شیعه لبنانی که به اتهام اقدام به این ترور چند سال در فرانسه زندانی بود و سرانجام به ایران تحویل داده شد، مرداد ماه سال 1387 در مصاحبهای با خبرگزاری فارس گفت که اقدام به «اعدام» بختیار را به «خواست دولت ایران» و در هماهنگی با «سپاه پاسداران» انجام داده بود.
انیس نقاش در مورد دلیل چنین اقدامی با اشاره به «کودتای نوژه» گفت: «شاهپور بختیار در حال تدارک کودتا علیه ایران بود، او حتا برای انجام این کار 50 میلیون دلار از صدام کمک گرفته بود و آمریکا نیز از او پشتیبانی میکرد.»
شاهپور بختیار سرانجام در 15 مرداد 1370 به همراه منشیاش سروش کتیبه در منزلاش در حومه پاریس به قتل رسید. ترور توسط گروهی سهنفره به نامهای فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلیراد و با دستور مسوولان وقت جمهوری اسلامی انجام شد. با وجود محافظت شبانهروزی از خانه بختیار و حضور 13 محافظ مسلح، قاتلان از خانه وی خارج شده و متواری شدند. بعد از چند روز یکی از تروریستها به نام علی وکیلیراد در سوییس دستگیر شد و به فرانسه تحویل داده شد. او در طول محاکمهاش در 1994 در جریان اعترافاتاش بیان کرد که جمهوری اسلامی وی و همکاراناش را مامور قتل شاهپور بختیار کرده بودند. بنا به گفته وزیر خارجه فرانسه، محمود احمدینژاد رییس جمهوری ایران در سال 2009 به دولت فرانسه پیشنهاد کرد که وی را با کلوتیلد ریس، یک معلم فرانسوی که در حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری سال 1388، در ایران دستگیر شده بود معاوضه کند، ولی این درخواست توسط دولت فرانسه رد شد. یک دادگاه در فرانسه در سال 2010، تنها چند روز پس آزادی کلوتیلد ریس فرانسوی، وکیلیراد، را پس از 19 سال زندان آزاد کرد.
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
مقامات حفاظت از سرحدات استرالیا از بازداشت دو قایق پناهجویان با 40 تن و 116 تن سرنشین در غرب جزیره آمشور و نزدیکی جزیرهی کرسمس خبر دادهاند.
گفته میشود تمام این پناهجویان جهت بازرسیها صحی و امنیتی به جزیره کرسمس فرستاده شدهاند.
از شروع اکتبر تا حال تعداد قایقهای که به استرالیا رسیدهاند افرایش یافته است و دولت مجبور شده است یک بار دیگر از اپوزسیون آن کشور در خواست نماید تا با حمایت از قانون جدید اجازه دهد پناهجویان جهت بازرسی پروندههایشان به مالزی فرستاده شوند.
دولت استرالیا پس از آن مجبور به تاخیر در اجرای تفاهمنامه مالزی گردید که اپوزسیون آن کشور در 13 اکتبر اعلام کرد به قانون جدید مهاجرت این کشور مبنی بر فرستادن پناهجویان به مالزی رای نخواهد دهد.
اپوزسیون دولت استرالیا میخواهد پناهجویان جهت بررسی پروندههای شان به نایرو فرستاده شود زیرا نایرو موافقتنامه کنوانسیون پناهندهگان سازمان ملل متحد را امضا کرده است.
اما دولت آن کشور متعهد به تفاهمنامه با مالزی میباشد زیرا معتقد است اجرای تفاهمنامه مالزی تنها راه جلوگیری از قاچاق انسان درمنطقه میباشد.
بر بنیاد یک خبر دیگر پولیس اندنزی یک قاچاقچی ایرانی را که 39 سال عمر دارد و پولیس اندونزی نام وی را رضا عنوان کرده است خبر داده است.
این شخص به اتهام سازماندهی قایق پناهجویان که در اوایل این ماه در سواحل اندونزی غرق گردید و در این حادثه دستکم ده تن جان باختند، بازداشت شده است.
به گفته ی پولیس اندونزی، رضا با جمعآوری 3000 تا 5000 دلار جمع آوری کرده بود و وی تاکنون شماری زیادی از شهروندان ایران را از طریق اندونزی به استرالیا انتقال داده است.
مارتینوس سیتومپل کمیشنر ارشد اندونزی گفته است: «ما باور داریم که این یک دستگیری مهم است.»
بیشتر بخوانید:
«زندانی شدن دو قاچاقچی اندونزیایی در استرالیا»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر