-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

Latest News from Koocheh for 11/18/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



خبر/ رادیو کوچه

روز جمعه 18 نوامبر شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی قطع‌نامه‌ای را با توافق اکثر کشورهای عضو در مورد جمهوری اسلامی صادر کرده است که در آن به نگرانی فزاینده از فعالیت‌های اتمی این کشور اشاره می‌شود اما این موضوع را به شورای امنیت ارجاع نمی‌دهد.

به گزارش بی بی سی، این قطع‌نامه پس از ارایه تازه‌ترین گزارش یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس در مورد ایران صادر شده که در آن برای نخستین بار جزئیاتی از فعالیت‌های حساسیت برانگیز جمهوری اسلامی در آن ارایه شده است.

بنا بر این گزارش، نگرانی کشورهای عضو آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای در مورد جنبه‌های نظامی احتمالی فعالیت‌های اتمی ایران را به شدت افزایش پیدا کرده است.

شورای امنیت سازمان ملل متحد تا کنون با صدور چند قطع‌نامه و اعمال چند رشته تحریم بین‌المللی از ایران خواسته است که غنی سازی اورانیوم و فعالیت های مرتبط با آن را متوقف کند.

جمهوری اسلامی که غنی سازی اورانیوم را حق خود می داند، اتهامات در مورد وجود مقاصد نظامی در پس فعالیت‌های اتمی خود را رد می‌کند و حاضر نیست به خواست‌های شورای امنیت تن دهد.

بیشتر بخوانید:

«صدور قطع‌نامه‌ای برای ایران»


 


خبر/ رادیو کوچه

دولت سویس امروز جمعه 18 نوامبر طی یک بیانیه رسمی اعلام کرد که از ماه ژانویه دارایی‌های ١١۶  تن از مسوولین و سازمان‌های جمهوری اسلامی در آن کشور را مسدود خواهد کرد.

علاوه بر مسدود کردن این دارائی‌ها، دولت سویس مجازات‌های دیگری علیه جمهوری اسلامی وضع کرده است. این تحریم‌ها شامل منع فروش و تحویل مواد و کالاهایی با استفاده دوگانه، همچنین تکنولوژی‌ها و نرم افزار های جدید در ارتباط با غنی سازی اورانیوم می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه در لیست مجازات‌های جدید سویس علیه مسوولان و سازمان‌های جمهوری اسلامی، نام علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه و ریاست سابق سازمان انرژی اتمی ، فریدون عباسی رییس کنونی سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی و دو تن از معاونین این سازمان به چشم می‌خورد.

 بر پایه این گزارش به طور مجموع انسداد دارایی‌های افراد و سازمان‌های ایرانی در سویس، شامل ٢۵٠ سازمان، شرکت و مسوولان بلند پایه جمهوری اسلامی از جمله سردار محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران می‌شود.

 این تصمیم در جهت هماهنگی با سایر کشورهای متحد تجاری سویس و به منظور احتراز از سو استفاده مسوولان و سازمان‌های جمهوری اسلامی از سیستم بانکی این کشور برای دور زدن مسیرهای قانونی، در جهت مبادلات پولی و بانکی اتخاذ گردیده است.


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

در دو برنامه قبلی از نواب صفوی و گروه رادیکال اسلامی­اش تا به آن حد توضیح داده شد که مشخص گردد این حزب عجیب تا چه حد مروج خشونت و مرتجع بوده است. آن­ها مبدع سبکی شدند که آثار آرزوی­شان در جمهوری اسلامی به خوبی مشخص است. در این رابطه سخنان آقای خامنه­ای در مورد نواب صفوی شنیدنی است، گویی او روزی امید داشته در جای او قرار بگیرد، خواهشی که اکنون به درستی، اما در ابعادی وسیع­تر فعلیت یافته است.

خامنه­ای درباره اولین دیدار خود با نواب چنین می­گوید:«نواب یک سفر آمد مشهد. برای اولین بار نواب را آن­جا شناختیم و فکر می­کنم که سال 31 یا 32 بود. ما شنیدیم که نواب­صفوی و فداییان اسلام آمده­اند مشهد و در مهدیه عابدزاده از این­ها دعوت کرده بودند. یک جاذبه پنهانی مرا به طرف نواب می­کشاند و بسیار علاقه­مند شدم که نواب را ببینم. خواستم بروم مهدیه ولی نتوانستم بروم چون مهدیه را بلد نبودم. یک روز خبر دادند که نواب می­خواهد بیاید بازدید طلاب مدرسه سلیمان­خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم. ما آن روز مدرسه را آب و جارو و مرتب کردیم. یادم نمی­رود که آن روز جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من بود. مرحوم نواب آمد. یک عده هم از فداییان اسلام با او بودند که با کلاه­شان مشخص می­شدند. کلاه­های پوستی بلندی سرشان می­گذاشتند و با آن مشخص می­شدند. این­ها هم دور و برش را گرفته بودند و هم­راه با جمعیتی وارد مدرسه سلیمان­خان شدند. راهنمایی­شان کردیم و آمدند در مدرسه که جای کوچکی بود نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود. تابستان بود ظاهرن یا پاییز، درست یادم نیست. آفتاب گرمی بود. ایشان هم شروع به سخن­رانی کردند.»

«سخن­رانی نواب یک سخن­رانی عادی نبود. بلند می­شد ومی­ایستاد وبا شعارکوبنده و با شعاری شروع به صحبت می­کرد. من محو نواب شده بودم. خودم را از لابه­لای جمعیت به نزدیک­اش رسانده و جلوی نواب نشسته بودم. تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنان­اش گوش می­دادم و او هم بنا کرد به شاه و به دستگاه­های انگلیس و این­ها بدگویی کردن. اساس سخنان­اش این بود که اسلام باید زنده شود. اسلام باید حکومت کند و این کسانی که در راس کار هستند این­ها دروغ می­گویند. این­ها مسلمان نیستند و من برای اولین­بار این حرف­ها را از نواب صفوی شنیدم و آن­چنان این حرف­ها درون من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس می­کردم دل­ام می­خواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعن داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم.»

«چنان که گفتم آن روز هوا خیلی گرم بود. عده­ای که با خود نواب بودند شربت آب­لیمو درست کردند ویک ظرف بزرگ، یک قدحی شربت آب­لیمو درست کردند و آوردند که ایشان و هر کس نشسته هست بخورد. یکی از دوروبری­های ایشان لیوان دست­اش گرفته بود و ذره­ذره از آن شربت به همه می­داد و هر کس دور وبر نواب بود (شاید 100 نفر آدم آن دوروبرها بودند) با یک شور و هیجانی به همه شربت می­داد. اواخر شربت کم شد، با قاشق به دهان هر کسی می­گذاشتند. وقتی که به من می­داد، گفت: «بخور ان­شاء­اله هرکس این شربت را بخورد شهید می­شود.» بعد گفتند که فردا هم نواب به مدرسه نواب می­رود. من هم رفتم مدرسه نواب برای این­که بار دیگر نواب را ببینم. مدرسه نواب مدرسه بزرگی است. برعکس مدرسه سلیمان­خان که کوچک است، مدرسه نواب جا و فضای وسیعی دارد. آن روز همه آن مدرسه را فرش کرده بودند و منتظر نواب بودند. گفتند که از مهدیه راه افتاده­اند به این طرف. من راه افتادم و به استقبال­اش رفتم که هر چه زودتر او را ببینم. یک وقت دیدم از دور دارد می­آید. یک نیم دایره­ای در پیاده­رو درست شده بود که وسط آن نیم دایره نواب قرار گرفته بود و دو طرف­اش همین­طور صف مردمی بود که از پشت سر فشار می­آوردند و می­خواستند او را ببینند و پشت سرش جمعیت زیادی حرکت می­کرد. من هم وارد شدم. باز رفتم نزدیک نواب قرار گرفتم. جذب حرکات او شده بودم. نواب همین­طوری که می­رفت شعار هم می­داد. نه این که خیال کنید همین­طور عادی راه می­رفت، یک منبر در راه شروع کرده بود: «ما باید اسلام را حاکم کنیم. برادر مسلمان! برادر غیرت­مند! اسلام باید حکومت کند.» از این گونه حرف­ها و مرتبن در راه با صدای بلند شعار می­داد. به افراد کراواتی که می­رسید می­گفت: «این بند را اجانب به گردن ما انداخته­اند، برادر بازکن.» به کسانی که کلاه شاپو سرشان بود می­گفت: «این کلاه را اجانب سر ما گذاشته­اند، برادر بردار.» و من دیدم کسانی را که به نواب می­رسیدند و در شعاع صدای او و اشاره دست او قرار می‌گرفتند، کلاه شاپو را بر می­داشتند و مچاله می­کردند در جیب­شان می­گذاشتند.»

به افراد کراواتی که می­رسید می­گفت: «این بند را اجانب به گردن ما انداخته­اند، برادر بازکن.» به کسانی که کلاه شاپو سرشان بود می­گفت: «این کلاه را اجانب سر ما گذاشته­اند، برادر بردار.»

«این­قدر سخن­اش و کلام­اش نافذ بود. من واقعن به نفوذ نواب در مدت عمرم کم­تر کسی را دیده­ام. خیلی مرد عجیبی بود یک پارچه حرارت بود، یک تکه آتش بود.  با همین حالت رسیدیم به مدرسه نواب و وارد مدرسه شدیم. جمعیت زیادی هم پشت سرش آمدند. البته مدرسه پر نشد، اما حدود مسجد مدرسه جمعیت زیادی جمع شده بودند. باز من رفتم همان جلو نشستم و چهار چشمی نواب را می­پاییدم. شروع به سخن­رانی کرد. با همه وجودش حرف می­زد. یعنی این­جور نبود که فقط زبان و سر و دست کار کند، بلکه زبان و سر و دست و پا و بدن و همه وجودش همین­طور حرکت می­کرد و حرف می­زد و شعار می­داد و مطلب می­گفت. بعد هم که سخن­رانی­اش تمام شد ظهر شده بود و پیش­نهاد کردند که نماز جماعت بخوانیم. قبول کرد و اذان گفتند. ایستاد جلو و یک نماز جماعت حسابی هم ما پشت سر نواب خواندیم. بعد نواب رفت و دیگر ما بی­خبر بودیم و اطلاعی از نواب نداشتیم تا خبر شهادت­اش به مشهد رسید، بعد از حدود تقریبن دو سال که از سفر نواب به مشهد می­گذشت. خبر شهادت­اش که رسید ما در مدرسه نواب بودیم. یادم هست که یک جمع طلبه آن چنان خشمگین و منقلب شده بودیم که علنن در مدرسه شعار می­دادیم و به شاه دشنام می­دادیم و خشم خودمان را به این صورت اظهار می­کردیم و این­جا جای دارد که بگویم مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی روی همان آزادگی و بزرگ­دلی که داشت، تنها روحانی مشهد بود که در مقابل شهادت نواب عکس­العمل نشان داد و آن عکس­العمل در درس بود. سر درس به یک مناسبتی حرف را به نواب صفوی و یاران­اش برگرداند و انتقاد شدیدی از دستگاه کرد و تاثر شدیدی ابراز کرد و این جمله یادم است که فرمود: «وضعیت مملکت ما به جایی رسیده است که حالا فرزند پیغمبر را به جرم گفتن حقایق می­کشند.» این را از مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی من به یاد دارم. هیچ­کس دیگر متاسفانه عکس­العمل نشان نداد و اظهاری نکرد.»

«باید گفت که اولین جرقه­های انگیزش انقلابی اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد. یک سال بعد از آن من دوستی پیدا کردم که از مریدان و نزدیکان نواب بود. این دوست معلم بود در تهران. الان هم هست. بعد از شهادت نواب در سال 35 بود که او آمده بود مشهد و خاطرات فراوانی از نواب نقل می­کرد. خودش هم با نواب نزدیک بود. از زندگی شخصی نواب، از زندگی مبارزاتی نواب، از شعارهای­اش، از بیانیه­های­اش، از وضع خانوادگی، خیلی چیزها برای من گفت و ما را بیش­تر مجذوب و عاشق نواب کرد و این حالت و رنگ‌گیری از نواب شروع شد و موجب شد که ما در همان سال 35 اولین حرکات مبارزاتی خودمان را شروع کنیم و آن به این صورت بود که یک استان‌داری آمده بود مشهد به نام فرخ­، این شخصی بود که به مظاهر و ضوابط دینی هیچ­گونه احترامی نمی­گذاشت. از جمله این­که در ماه محرم و صفر 2 ماه در مشهد معمول بود سینماها تعطیل می­شد. این شخص اعلام کرد که سینماها فقط تا بیستم محرم تعطیل است. اول گفت تا 14 محرم، بعد یک قدری سر و صدا شد تا 20 محرم تمدید کرد. مانشستیم با هم­دیگر یک اعلامیه نوشتیم که اول اعلامیه هم یک حدیث نهج­البلاغه بود و شاید اول اعلامیه نبود اواسط اعلامیه بود. اعلامیه­هایی نوشتیم دست­نویس. کپی می­گذاشتیم. توی اطاق می­نشستیم با هم­دیگر هر کدام­مان می­نوشتیم. هر اعلامیه­ای حساب کرده بودیم حدود سه ساعت طول می­کشید نوشتن­اش و مضمون­اش تحریک مردم در امر به معروف و نهی از منکر در این که این شخص این استان‌دار آمده این کارها را کرده و ضوابط و ظواهر دینی را مورد بی­اعتنایی قرار داده. مردم چرا ساکتید؟ چرا امر به معروف نمی­کنید؟ چرا حقایق را نمی­گویید؟ و از این حرف­ها.»

«چند نفر بودیم که یکی من بودم یکی همان دوست معلم­مان بود. یکی همین آقای سید جعفر زنجانی بود که برای زیارت می­آمدند مشهد، یکی دو نفر دیگر هم بودند که چون نمی­دانم کجا هستند و چه کار می­کنند اسم­هایشان را نمی­خواهم بیاورم و نشستیم این اعلامیه­ها را نوشتیم و اعلامیه­ها را پاکت کردیم و فرستادیم این طرف و آن طرف یک تعدادش هم ماند که از عجائب این است که همین اواخر یکی دو سال پیش توی کاغذهای کهنه و قدیمی یکی از آن اعلامیه­ها به خط خودم را پیدا کردم که آن اعلامیه چهار صفحه است که حدیث هم وسط اعلامیه بود و اول­اش یک آیه دیگری بود، حال یادم نیست اما تا آخر راجع به امر به معروف و نهی از منکر بود و اولین حرکت سیاسی و مبارزاتی ما از این­جا شروع شد.»


 


خبر/ رادیو کوچه

عفو بین‌الملل، از سازمان‌های جهانی مدافع حقوق بشر، با انتشار یک بیانیه همگانی، از کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل خواسته است تا موضوع نقض حقوق بشر در سه کشور جمهوری اسلامی ایران، جمهوری دموکراتیک خلق کره (کره شمالی) و میانمار (برمه) را پیگیری و با هر تلاشی به منظور خارج کردن این موارد از دستور کار کمیته مخالفت کند.

 کمیته امور اجتماعی، بشردوستانه و فرهنگی مجمع عمومی سازمان ملل، موسوم به کمیته سوم، یکی از شش کمیته مجمع برای رسیدگی به موضوعات خاص است و مسایلی مانند حمایت و پیش‌برد حقوق اجتماعی و مقابله با تبعیض و نقض حقوق بشر در نقاط مختلف جهان در حوزه فعالیت آن قرار دارد.

عفو بین‌الملل در بیانیه خود در مورد رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران، کره شمالی و برمه، از اعضای کمیته سوم خواسته است تا وضعیت این کشورها را براساس اهمیت محتوایی آن‌ها مورد رسیدگی قرار دهد و با هر تلاشی به منظور محروم کردن مجمع عمومی از نقش کلیدی این نهاد بین‌المللی در محکومیت موارد نقض حقوق بشر مخالفت ورزند.

در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، عفو بین‌الملل گفته است که پیش‌نویس قطع نامه ارایه شده به کمیته سوم شامل گزارشی راجع به شمار چشم‌گیر موارد نقض حقوق بشر و افزایشی قابل توجه در اجرای احکام اعدام است بی آنکه تمهیدات پیش‌بینی شده در قوانین بین‌المللی در این زمینه رعایت شده باشد.

 به گفته عفو بین‌الملل، پیش‌نویس قطع‌نامه مربوط به نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی در حالی در کمیته سوم مطرح می‌شود که اخیرن مقامات این کشور به بررسی لوایح و طرح‌هایی پرداخته اند که شهروندان را بیش از پیش از حقوق اساسی آنان محروم می‌کند.


 


خبر/ رادیو کوچه

سناتورهای آمریکایی روز پنج‌شنبه 17 نوامبر طرح جدیدی را برای به اجرا گذاشتن تحریم‌ها علیه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ارایه دادند که به موجب آن، دارایی‌های آن دسته از نهادهای مالی خارجی در آمریکا که با این بانک معامله می‌کنند مسدود می‌شود.

میچ مک‌کانل، رهبر جمهوری‌خواهان در سنای آمریکا، ضمن اشاره به بی‌اعتنایی تهران نسبت به نگرانی‌های جهانی و ادامه برنامه‌های هسته‌ای گفت: «تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی از معدود اقداماتی است که می‌تواند برنامه هسته‌ای آنان را کند یا متوقف کند.»

مقامات آمریکایی به نمایندگان کنگره گفته‌اند که واشنگتن در حال بررسی تحریم‌های جدیدی علیه بانک مرکزی جمهوری اسلامی است تا مانع نفع بردن آن‌ها از این وضعیت شود. چنین تحریمی احتمال دارد موجب گران شدن قیمت نفت و افزایش ذخایر ارزی دولت جمهوری اسلامی شود.

این تحریم‌ها شرکت‌هایی که در زمینه مواد غذایی، وسایل و مواد دارویی با ایران داد و ستد می‌کنند را شامل نخواهد شد.

 غرب و اسرائیل ایران را متهم به ساخت بمب اتمی می‌کنند، ولی تهران همواره برنامه هسته‌ای خود را برای مقاصد صلح‌آمیز می‌خواند.

 بیشتر بخوانید:

«صدور قطع‌نامه‌ای برای ایران»


 


خبر/ رادیو کوچه

داوود اغلو وزیر خارجه ترکیه روز جمعه 18 نوامبر ضمن اشاره به افزایش درگیری‌ها بین ارتش آزاد سوریه و نیروهای امنیتی نسبت به خطر بروز جنگ داخلی در آن کشور هشدار داد.

 به گزارش العربیه وزیر خارجه ترکیه گفت: «هم اکنون اکثر مردم سوریه مورد حمله نیروهای امنیتی این کشور قرار دارند. حکومت سوریه با عدم پایبندی به تعهداتش در قبال اتحادیه عرب، آخرین فرصت خود را نیز از دست داده است.»

 از سوی دیگر سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه اعلام کرد بحران سوریه می‌رود تا به یک جنگ داخلی تبدیل شود.

در همین حال شورای هماهنگی تظاهرات سوریه دیروز پنج‌شنبه از کشته شدن 21 نفر از معترضان به ضرب گلوله نیروهای امنیتی خبر داد.

پس از بروز این درگیری‌ها و سرکوب معترضان در سوریه، فعالان این کشور مردم را برای شرکت در تظاهرات «جمعه اخراج سفیران» فراخواندند.

 فعالان سوری از کشورهای جهان خواستند برای اعمال فشار بیش‌تر بر حکومت بشار اسد سفیران این کشور را اخراج کنند.

بیشتر بخوانید:

«حمله به مقر اطلاعات نیروی هوایی سوریه»


 


کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه

محی‌الدین کبیری رهبر «حزب نهضت اسلامی» تاجیکستان گفت، «امام علی رحمان» رییس جمهوری تاجیکستان باید تیم کاری خودرا عوض کند که طول تقریبن ۲۰ سال یک‌جایه فعالیت دارند. آقای «کبیری» این حرف‌ها را در حالی‌ روی زبان آورد که به گفته او وضع مناسبات تاجیکستان و روسیه در دو هفته آخر بحرانی شده مقامات نتوانسته اند در این زمینه تدابیر بیندیشند.

 رهبر حزب نهضت اسلامی وضع بحرانی مناسبات تاجیکستان و روسیه را که با هم «دوست استراتژیک» بودند، پیامد عمل‌کردهای نادرست گروه حاکم در دولت نامید. آقای «کبیری» از جمله افزود «بحران کادری و پیامدهای آن بیش‌تر سستیماتیک می‌شود. تا کنون ما از سیاست کادری رییس جمهوری انتقاد نمی‌کردیم. می‌گفتیم که رییس جمهوری تیم را خودش انتخاب می‌کند. حالا می‌بینیم که این موضوع دیگر به شخص رییس جمهوری و تیم او ربط ندارد. این موضوع دیگر یک موضوع ملی شده است، سرنوشت ملیون‌ها نفر است، ثبات کشور است» می‌گوید محی الدین کبیری.

 وی می‌افزاید دیگر با آن تغییرات ظاهری نمی‌شود موضوع را حل کرد و رییس جمهوری پس از آرام‌تر شدن وضعیت باید در فکر‌ تغییر تیم کار خود باشد. آن هم به طور جدی. «ما مثل قبل نمی‌توانیم بگویم که رییس جمهوری می‌داند و تیم کاری اش. مخصوصن وقتی‌ که عمل‌کردهای منفی این تیم آن قدر به ملت تاثر رسانده است که هر شهروند در پوست و جانش آن را حس می‌کند. بلاخره ما باید بگویم به رییس جمهوری که در فکر‌ تغییر تیم کاری خود باشد» تاکد کرد رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان.

 روابط تاجیکستان و روسیه در دو هفته آخر و به دنبال حکم زندان دو خلبان شرکت روسی به مشکل پیچیده است. روسیه نیز به عنوان انتقام صدها مهاجر تاجیک را بازداشت و به تاجیکستان اخراج کرد که حداقل از سه تا پنج سال حق سفر به این کشور را نخواهند داشت. «محی الدین کبیری» رییس حزب نهضت اسلامی در پاسخ به این پرسش که آیا امکان دارد تاجیکستان موضوع حضور پایگاه نظامی روسیه را در پاسخ به فشارهای آن کشور در میان بگذارد، گفت «این کار نشدنی است.» رهبر حزب نهضت اسلامی می‌گوید قضیه پیش آمده در روابط تاجیکستان و روسیه می‌تواند تشنج اوضاع سیاسی و اجتماعی در تاجیکستان را در پی داشته باشد.

با این حال تقاضای تغییر تیم کاری در حکومت تاجیکستان از سوی یک حزب سیاسی و به طور رسمی برای نخستین بار صدا می‌دهد. این هم در حالی‌ که سازمان‌های مختلف حکومت تاجیکستان و رهبرانش را به محل‌گرایی، خویش و تبار بازی، رشوتخاری به شدت متهم می‌شوند. «داداجان عطا الاه» رهبر سازمان «وطن‌دار» و از مخالفان حکومت «امام علی رحمان» که مقم شهر مسکو است می‌گوید، تیم کنونی حکومت تاجیکستان حالا فقط از حساب نمایندگان یک محل و آن هم از جنوب کشور ترکب یافته است. آقای «عطا الاه» می‌گوید همچنین بزرگ‌ترین مرکزها تجارتی در تاجیکستان را نزدیکان رییس جمهوری در اختیار دارند که مردم را ناراضی و نگران کرده است.

 امام علی رحمان رییس جمهوری تاجیکستان بیست سال پیش از این در اجلاس ۱۶ شورای عالی کشور در شهر «خجند» به عنوان رییس شورای عالی انتخاب شد. پس از دو سال با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به کرسی رییس جمهوری تکیه زد و تا کنون این کرسی را در اختیار دارد.


 


آن‌چه در این بخش می‌آید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.


انور میرستاری

جناب آقای گنجی،

من هم مانند شما با پروژه اتمی‌ایران، نه تنها زیر عنوان «عظمت طلبی» سلطان (واژه خلیفه مناسب‌تر بود) علی خامنه ای که نوشته اید، مخالفم، بلکه به عنوان یک مبارز زیستگاهی و عضو حزب سبزهای اروپا و یک ایران دوست به تمام معنا، با هر گونه برنامه اتمی ‌و هسته ای، چه از نوع صلح آمیز و چه از انواع نظامی ‌آن، که در کشتار دسته‌جمعی انسان‌ها و نابودی زیستگاه با تمام زندگان آن‌ به کار برده می‌شوند، در ایران و جهان، به شدت مخالف هستم.

من هم به عنوان یک فرد تشنه آگاهی، مسأله انرژی اتمی در جهان را از راه خواندن، شرکت در نشست‌ها، کنفرانس‌ها و سخنرانی‌های علمی‌و سیاسی، پیگیری کرده‌ و تلاش می‌کنم تا سود و زیان‌ها، مزایا و مضرت‌های این انرژی را بهتر بشناسم. تا به امروز حاصل اندوخته‌های من آن است که نیروگاه‌های هسته ای برای تولید برق  در هیچ کشوری به طور عام و در کشوری مانند ایران که دارای انرژی‌های بیکران و رایگان و سالم می‌باشد، بطور خاص مقرون به صرفه اقتصادی نیست. زیان‌های بمب‌های اتمی‌جای خود دارد. اگر زمانی بشریت به پیدایش اتم افتخار می‌کرد و دورانی را به نام عصر اتم می‌نامید، امروز نه تنها چنین ادعایی را ندارد، بلکه زباله‌های اتمی ‌بر روی دستان کشورهای تولید کننده انرژی اتمی‌مانده است. به قول سخنان گهربار خانم سیمین بهبهانی در سخنرانی معروف ایشان در پارلمان اروپا در ژوئن ۲۰۰۵، « روزی خواهد رسید که بشر جایی به جز شکم خود برای دفن ذباله‌های رادیواکتیوی که تولید می‌کند، نداشته باشد ». امروزه کشورهای دارای فناوری پیشرفته، در حال بستن درهای نیروگاه‌های اتمی‌خود و به فکر جایگزینی آن و در پی دستیابی به انرژی‌های «پاک» و ارزان مانند انرژی‌های خورشیدی، بادی و …  هستند. آلمان و بلژیک دو نمونه خوبی در این باره می‌باشند. دولتمردان ایران تازه از خواب گران بیدار شده و فیلشان یاد گورستان کرده است.

من هم این اصل را می‌پذیرم که اگر مردم کشوری اراده کنند یک نیروگاه اتمی‌صلح آمیز بسازند، بنا به تمام قوانین بین‌المللی و پیمان‌های بین‌المللی هسته ای، حق مسلم آن ملت است. هیچ سازمان جهانی نمی‌تواند در این راه سدی شود. تنها و تنها خود آن ملت می‌تواند اراده اش را از راه‌های همه‌پرسی یا به وسیله نمایندگان راستین در مجلس شورای ملی و در راس آن، رییس دولت ملی، به کرسی نشاند و در این باره تصمیم بگیرد.

این را هم در پیشگفتار نامه ام بگویم که من به شما به عنوان یک روزنامه‌نگار متعهد، مبارز، با وجدان، آگاه و موفق احترام کامل می‌گذارم. مبارزات و نوشته‌های شما را تا آنجایی که توانسته ام دنبال کرده ام. زمانی هم که در سلول‌های زندان اوین برای شکستن قفل سانسور در ایران و برای نهادینه شدن دموکراسی، با مرگ و دلالان مرگ دست و پنجه نرم می‌کردید، من هم در کنار هزاران ایرانی میهن پرست و آزادیخواه در حرکت‌های پشتیبانی شما و برای رساندن صدای شما به گوش جهانیان، در حد توانم سهیم بودم. افتخار میزبانی سخنرانی شما را در بروکسل برای ایرانیان و بلژیکی‌ها داشته‌ام و در دعوت‌های شما به پارلمان اروپا دستی از دور بر آتش داشته ام.

ما شاید صد در صد با هم همفکر نباشیم، اما همراه هستیم و هدف هر دو ما ایرانی آزاد و آباد، حفظ استقلال و منافع ملی و یکپارچگی کشور و نور تاباندن به خانه اشباح و ارواح است.

اجازه دهید تا نامه شما را که در باره حمله نظامی‌اسرائیل به ایران در سایت گویا نوشته اید، با نقل قول‌هایی، از ابتدا تا انتها مروری با هم داشته باشیم.

 http://news.gooya.com/politics/archives/2011/11/131255.php#more

شما می‌نویسید:

[محل نزاع کجاست؟ محل نزاع این است که در مبارزه ی علیه رژیم جمهوری اسلامی ‌با چه کسانی هم جبهه باید شد و با چه کسانی نباید هم جبهه شد؟]

شما با طرح این پرسش خوب، پاسخی نادرست به آن می‌دهید. از همان نخست خشت اول را کج می‌نهید و دیوار را با بند بند‌های بعدی نوشته‌ تان تا ثریا کج و کوله بالا می‌برید. شاید هم بتوان گفت که تنها به قاضی می‌روید و در پایان مقاله تان با نتیجه‌ای که می‌گیرید، راضی و خشنود از قاضی برمی‌گردید. گرچه بر این باورم که شما فردی منصف، منطقی و با هوش هستید.

شما در پاسخ این پرسش خودتان می‌گوئید که جنگ کنونی بین اسرائیل و ایران است و بخشی از اپوزسیون می‌خواهد در کنار اولی علیه دومی‌قرار گیرد. راستش، تا کنون در جایی نخوانده و یا نشنیده‌ام که هیچ نیرویی از اپوزسیون، از راست راست گرفته تا چپ چپ، چه با دین و چه بی دین، به طور رسمی‌و طی بیانیه ای بگوید که می‌خواهد اسرائیل و یا کشور دیگری به ایران حمله نظامی‌کند و هر چه زودتر ایران را بر سر آخوندها ویران سازد.

در حقیقت در پاسخ درست به پرسش درست شما باید گفت که بیش از سی سال است که مردم ایران از دست رژیم خودکامه و دیکتاتوری جمهوری اسلامی‌به ستوه آمده اند، جانشان به لبشان رسیده است و به جنگ با آن برخاسته اند. طرف مقابل جمهوری اسلامی، نه اسرائیل و نه کشوری دیگر، بلکه مردم خود ایران است. از کردستان گرفته تا بلوچستان، از آذربایجان گرفته تا خوزستان و… مردم آگاه تهران و نواحی دیگر پرچم نافرمانی مدنی، مقاومت، پایداری و مرگ بر دیکتاتوری را برافراشته اند.

مهم‌ترین مخالف پروژه اتمی‌ایران، ملت ایران و نه ملت یا دولت اسرائیل است. مگر خطر بمب‌های اتمی‌کشورهای هند، پاکستان، اسرائیل و … برای ما بیشتر از ملت‌های خودشان است؟ این سلاح‌های مرگ‌بار برای ما بیشتر هزینه دارند یا هزینه‌های آن‌ها بر دوش مردم خودشان است؟ آیا ملت ایران در معرض خطر انفجارات اتمی‌ و پخش تشعشعات سرطان زای رادیو اکتیو قرار دارند، یا ملت‌های دارنده این نیروگاه‌های اتمی؟ اگر روزی سانحه ای مانند چرنوبیل روسیه یا فوکوشیمای ژاپن روی دهد، اولین قربانیان مستقیم آن، مردم خود آن کشورها خواهند بود که در نزدیکی‌های آن سانحه زندگی می‌کنند. بنابراین در درجه اول خود مردمان کشورهای دارنده انرژی اتمی‌بایداحساس خطر کنند و با این پدیده شوم و فلاکت بار به مبارزه برخیزند.  این مسأله در باره ایران نیز صادق است. دشمن درجه یک بمب اتم ایران، ملت ایران است زیرا آنان خطرات ناشی از بمب اتم را به خوبی دریافته‌اند و این ملت ایران است که در تیر رس مستقیم خطرات غیر قابل پیش‌بینی یک نیروگاه اتمی‌در ایران قرار دارند.

پس آقای گنجی نتیجه نگیرید که اسرائیل و ایران طرفین دعوا هستند. طرفین دعوا در ایران، مردم و رژیم غیر دموکراتیک ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ‌است. شما فکر می‌کنید که اسرائیل در پی کسب « قدر قدرت در منطقه » می‌باشد. دلیل شما آن است که این کشور بمب اتم دارد و اگر ایران هم دارای بمب اتم شود، بنابر این آن هم دارای قدر قدرت در منطقه می‌شود و اما اسرائیل آنرا نمی‌خواهد. لابد می‌ترسد که قدر قدرتش تقسیم بر دو شود! این منطق درست نیست و بمب اتم جز دردسر هیچ قدر قدرتی به ارمغان نمی‌آورد. آیا پاکستان دارنده بمب اتم یک کشور قوی‌تر و مدرن تر از آلمان بدون بمب اتم است؟

اسرائیل بیشتر به دنبال امنیت خودش است و نه قدر قدرت بودن در منطقه. می‌خواهد پس از سالها دزدی و غارتگری و غصب زمین‌های فلسطینیان، کشورهای منطقه آن را به رسمیت بشناسند و با وی داد و ستد کنند. انگار نه انگار که مردم بومی‌این سرزمین هم حق و حقوقی دارند.

به راستی بمب اتم اسرائیل در برابر سنگ و کلوخ‌های بچه‌های پابرهنه فلسطینی به چه کار می‌آید؟ اگر بمب اتم می‌توانست کمترین قدرتی برای این کشور به بار بیاورد، دیگر لازم نبود دیواری بدتر از دیوار برلین در جلوی خانه‌ها و چادرهای آوارگان عرب بکشد.

بند یک در نوشته شما:

[ یکم - اسرائیل سرزمین‌های دیگران را اشغال کرده است، اما ایران سرزمین هیچ کشوری را اشغال نکرده است. قطعنامه ی ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل از اسرائیل به عنوان دولتی اشغال گر نام می‌برد... ]

آیا تروریست‌های ایرانی در کشورهای افغانستان، عراق، چچن، فلسطین، لبنان، بحرین، سوریه و در آفریقا نیستند؟ آیا سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌المللی بارها ایران را به خاطر نقض حقوق بشر محکوم نکرده اند؟ آیا تروریست‌های ایرانی در اروپا کم آدم کشته اند؟ وقتی تروریست‌های یک کشور، قوانین کشور دیگر را زیر پا گذاشته و آدم کش آموزش دیده دولتی، دینامیت و اسلحه در آن وارد می‌کنند، آن سرزمین را اشغال نکرده اند؟ این کار هم نوعی اشغال و لازم به محکوم است.

بند دو نوشته شما:

[ دوم - اسرائیل توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل به جنایات جنگی محکوم شده است، اما ایران توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل به جنایات جنگی محکوم نشده است. ]

درست است که اسرائیل به دلایل جنایات جنگی از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل محکوم شده است، اما اگر رژیم ایران به دلیل کشتار مردم کردستان ایران، سرکوب مردم ترکمن صحرا، بلوچستان، خوزستان، آذربایجان و شکنجه و کشتار بیش از سی هزار از مخالفین خود به جرم جنایات علیه بشریت محکوم نشده است، نشان از پراکندگی و ضعف اپوزسیون ما و به قول یکی از فرزانگان ما از « خاک بر سری »  و بی لیاقتی اپوزسیون است. دولتی که مردم خودش را می‌کشد، جرمش از آنکه در جنگی مردم بی‌گناه کشور دیگری را می‌کشد، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

بند سه در نوشته شما:

[‌سوم - اسرائیل به کشورهای مختلفی حمله ی نظامی‌کرده است. از لبنان و عراق و سوریه بگیرید تا جاهای دیگر، اما ایران به هیچ کشوری حمله ی نظامی‌نکرده است.]

آیا حضور پاسداران و تروریست‌های ایرانی در سوریه، لبنان، عراق و افعانستان حمله نظامی ‌و توطئه نظامی ‌محسوب نمی‌شوند؟ آیا کارهایی که پاسداران در یوگسلاوی سابق و یا در جاهای دیگری انجام داده اند، اهداف نظامی‌ـ سیاسی و جاه طلبی رژیم ایران نبوده است؟ اگر اشتباه نکنم از جمله منظورتان، یورش اسرائیل به لبنان باشد. آیا در همان جنگ، پاسداران ایرانی در لبنان، در جبهه مقابل نبودند؟ می‌بینید که هر دو این کشورها در آتش افروزی منطقه نقش دارند، یکی حمله گر، دیگری مدافع…

 فراموش نکنیم که ایران از یک جنگ ۸ ساله با کشته‌هایی نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر، شکست‌خورده و جام زهر نوشان بیرون آمده است و کسانی که از آن جنگ جان سالم به در برده اند، در جنگی دیگر برای آقازاده‌های ۳ میلیارد دلاری نخواهند جنگید. و گر نه اگر جمهوری اسلامی‌ توانش را داشت، بر طبل جنگ می‌کوبید. مگر نه اینکه خمینی می‌خواست پرچم اسلام را بر بالای کاخ سفید نصب کند و راه قدس از کربلا می‌گذشت؟

گویا خود شما زمانی کوتاه در سفارت ایران در ترکیه کار می‌کرده اید، بنابراین باید تا حدودی از سیاست‌های تجاوزکارانه رژیم آگاهی داشته باشید.

بند چهار در نوشته شما:

[ چهارم - اسرائیل عضو ان پی تی نیست، تحت نظارت بین‌المللی نیست. ایران عضو آژانس است، عضو ان پی تی است و تحت نظارت شدید بین‌المللی است. ]

عضویت در پیمان کشورهای غیرهسته ای و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌کاملن داوطلبانه و اختیاری و نه اجباری است. از اینکه اسرائیل پیمان را امضا نمی‌کند و یا عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ‌نمی‌شود، کار بسیار زشتی را می‌کند. اسرائیل به آشکارا می‌گوید که بمب اتم دارد و عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌هم نمی‌خواهد شود، اما ایران عضو آژانس است و پیمان کشورهای منع تولید سلاح‌های هسته ای را هم امضا کرده و متعهد شده تا بمب اتم درست نکند، در حالی که رفتار و کردارش نشان می‌دهند که در پی ساخت بمب اتم است. عملن نتیجه کار هر دو آن‌ها یکی است و شاید هم کار ایران بدتر باشد.

بند پنج در نوشته شما:

[ پنجم - اسرائیل دارای دویست تا چهارصد بمب اتمی‌است، ایران غنی سازی اورانیوم کرده است که برخلاف ان پی تی نیست و مطابق آخرین گزارش آژانس چند مورد داشته است که «مشکوک» و دارای «ابهام» است که می‌تواند «کاربرد دوگانه» داشته باشد. مطابق همین گزارش ایران از ریاست آژانس برای گفت و گو در این زمینه‌های مورد اختلاف دعوت به عمل آورده است، اما ریاست آژانس آن را به بعد از انتشار گزارش موکول کرده است. ]

از اینکه کار اسرائیل و دیگر دارندگان و سازندگان سلاح‌های اتمی ‌غیر انسانی و محکوم است، به اندازه کافی در سطور بالا نوشته ام. شعار همیشگی من در این باره ضرب‌المثل معروف ایرانی است که می‌گوید « رطب خورده، چون منع رطب کند؟» اسرائیل دارای سلاح اتمی، نمی‌تواند به ایران و یا به هر کشور دیگر بدون سلاح هسته ای درس بدهد. البته بد نیست که یادآوری کنم که آمریکا و روسیه، اگر چه با بسیار کندی، در حال کاهش نیروهای هسته ای خود هستند. اما ایران چرا می‌خواهد این کار زشت را شروع بکند؟ آیا هر کاری زشتی را که اسرائیل کرد، ایران هم به پیروی از آن، باید همان کار را تکرار کند؟ آیا می‌خواهد با اسرائیل وارد مسابقه تسلیحاتی، مانند زمان جنگ سرد بین آمریکا و شوروی، شود و تمام دارایی ایران را در راه ساخت و خرید سلاح هزینه کند؟

اگر ایران به بمب اتم دسترسی پیدا کند . کسی به آن اعتراضی نکند، دو روز دیگر، قطر، بحرین، دوبی، عربستان سعودی و کویت و مصر… نیز به فکر ساخت بمب اتم خواهند بود و در این حالت منطقه به چیزی هزاران بار بدتر از  بشکه‌های باروت تبدیل خواهد شد. آیا شما راضی هستید که دولتی مانند دولت طالبان در افغانستان دارای بمب اتم شود؟ دولت ایران یا اسرائیل، روسیه، آمریکا و … چه فرقی با دولت طالبان دارند؟

شما کلمات مشکوک و ابهام را مانند آژانس در گیومه گذاشته و درشت‌تر نوشته اید. آیا به عنوان یک روزنامه‌نگار آگاه و یک فرد سیاسی و کارشناس امور ایران، در نیت ایران به دستیابی بمب اتم شک دارید؟

چرا دولت احمدی نژاد هیچ گزارش شفافی از فعالیت‌های اتمی ‌ایران به مجلس خودی شان، به مردم، روزنامه نگاران، دانش‌جویان، استادان و به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی‌ نمی‌دهد؟ آنرا که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ چرا اصلن نمی‌گویند نیروگاه‌های صلح آمیز ما در کجا‌ها ساخته می‌شوند؟ چقدر هزینه دارند و چگونه پرداخت می‌شوند؟ چقدر برق تولید خواهند کرد؟ چقدر در آمد خواهیم داشت؟ نیروگاه‌ها پس از چند سال مستهلک خواهند شد؟ تا چند سال اورانیوم داریم؟ چگونه اورانیوم را غنی می‌کنیم؟ زباله‌های اتمی‌را چه کار خواهیم کرد؟

چرا باید از طریق ماهواره‌ها و « جاسوس‌های » آمریکا و اسرائیل بفهمیم که در نطنز و قم و … پایگاه‌های اتمی‌ساخته می‌شوند؟ چرا دولت ایران، از مردم خودش این اطلاعات را پنهان می‌کند؟

آیا همه این پرسش‌ها نشان نمی‌دهند که ایران نه تنها مشکوک، بلکه به یقین به دنبال پروژه‌های بمب اتمی‌است؟ آیا این کار رژیم نشانگر آن نیست که به مردم خود تکیه و اطمینان ندارد و این برنامه‌ها را از ملت خود کتمان می‌کند و پیش از همه، با مردمش در جنگ است؟

شما به خوبی آگاهی دارید که کلمه‌های انرژی اتمی ‌در ایران تابو هستند و روزنامه نگاران، رسانه‌ها و اقتصاددانان و استادان و کارشناسان حق نوشتن و صحبت در این باره را ندارند.

آز آنور آب و کشور ینگه دنیا که شما در آنجا زندگی می‌کنید، خبری ندارم، اما در اروپا دانش آموزان را دسته دسته به بازدید از نیروگاه‌های اتمی‌خود می‌برند تا آنان با روش کار کرد و کار برد راکتورهای هسته ای آشنا شوند. در ایران دانشمندان اتمی ‌ما به بلایای غیبی گرفتار شده و ترور می‌شوند. بعد هم به راحتی می‌گویند که توسط اسرائیلی‌ها کشته شده اند. خاک بر سر دولتی که خون مردم خود را در شیشه کرده. حتی رختخواب‌های آن‌ها را زیر نظر دارد و دهانشان را می‌بوید، اما جاسوسان اسرائیلی به راحتی در روز روشن و در برابر دید همگان، در خیابان‌های تهران آدم ترور می‌کنند. این‌ها اعمال مشکوک رژیم نیست، بلکه واقعیت‌ها می‌باشند.

فراموش نکنیم که اگر ایران ادعا می‌کند که از رئیس آژانس درخواست کرده است تا درباره نیروگاه‌های اتمی‌ایران گفتگو کنند، تنها به خاطر خرید زمان است و گر نه دلیلی ندارد که در روز گزارش، ایران به وی بگوید که گزارش نده و بیا با هم گپی بزنیم. تازه از کجا معلوم که صادقانه، در باره همه نیروگاه‌های راستین گفتگو خواهند کرد؟

بند شش در نوشته شما:

[ ششم - اسرائیل دائمن ایران را – حداقل - «تهدید» به حمله ی نظامی‌ کرده و می‌کند، اما ایران فقط و فقط گفته است که اگر اسرائیل به ایران حمله ی نظامی ‌کند، پاسخ دندان شکنی به مهاجمان خواهد داد. البته معلوم نیست که ایران تا چه اندازه توانایی پاسخگویی به اسرائیل را دارد. ]

آقای گنجی، اگر احمدی نژاد در سپتامبر گذشته در سازمان ملل در نیویورک نبود، می‌گفتم که احتمالن اخبار ایران به آمریکا نمی‌رسد. مگر احمدی نژاد ادعا نمی‌کند که اسرائیل باید از روی زمین پاک شود؟ مگر نشنیده اید که در طول سی و چند سال دولت ایران رسما شعار مرگ بر اسرائیل را در نماز جمعه‌ها و در جاهای دیگر می‌دهد و خواهان نابودی آن است و آنرا به رسمیت نمی‌شناسد؟ آیا ممکن است بفرمائید که سلاح‌های حزب الله لبنان و حماس و امل از کجا می‌آیند؟ دقت شود که هدف از نوشتن این نامه دفاع و تطهیر کردن سیاست‌های ضد بشری و نژاد پرستی اسرائیل نیست. فقط می‌خواهم بگویم که از « بغض اسرائیل به حب خامنه ای » نغلتیم و یا برعکس. دقت شود که اصلن هدف جسارت نسبت دادن چنین اتهامی‌به شما نیست. بلکه قصدم تنها مقایسه این دو جرثومه فساد با یکدیگر است که هیچکدام بر دیگری برتری ندارد.

بند هفت در نوشته شما:

[هفتم - روزنامه ی ‌هاآرتص اسرائیل مورخ 13 نوامبر 2011 در صفحه ی اول خود گزارش می‌دهد که دولت نتانیاهو کمک‌های نهادهای حقوق بشری را به نهادهای مدنی اسرائیلی محدود کرده است و به همین دلیل دولت‌های اروپایی و آمریکا به اسرائیل اخطار کرده اند که به دلیل این حرکت ادعای اسرائیل به یک کشور دموکراتیک بودن نادرست است. البته این موضوع به غیر از چند میلیون انسان فلسطینی محروم از حقوق اساسی است. یعنی آن چند میلیون انسان نیستند که حتی از حقوق شهروندی محروم اند؟ …]

از نوشته‌های شما در این بند، چنین استنباط می‌کنم که اسرائیلی‌ها پول‌های نهادهای حقوق بشری را برای نهادهای مدنی اسرائیلی‌ها خرج می‌کنند ولی فلسطینی‌ها و یهودی‌های مهاجر از دیگر کشورها را نادیده می‌گیرند. از شما و از روزنامه ی ‌هاارتص می‌پذیریم که این خبر صد البته درست است. اما فراموش نکنیم که دولت ایران اصلن با مقوله ای بنام حقوق بشر بیگانه است. رژیم ایران می‌خواست به بهانه مالیات، جایزه نوبل حقوق بشر خانم شیرین عبادی را که اتفاقن وکیل خود شما هم بود، ضبط کند و بالاخره اموال این مبارز جهانی را در ایران ضبط کرد.

اگر فعالان حقوق بشری و یا نهادهایی پولی از سازمان‌های بین‌المللی دریافت کنند، که در جهان امری بسیار عادی و رایج است، گیرندگان این کمک به عنوان جاسوس، به زندان خواهند افتاد. جمهوری اسلامی ‌اساس ایدئولوژی خود را بر روی تعزیر، سنگسار و اعدام بنا نهاده است. روزی نیست که چندین نفر از جوانان سیاسی و غیر سیاسی را در ملا عام به دار نیاویزند.

اسرائیل چند نفر اسرائیلی و یا فلسطینی را در روز اعدام می‌کند؟ آیا ظلمی ‌که اسرائیل به فلسطینیان روا می‌دارد، بیشتر و شدید تر از ستم رژیم اسلامی‌ایران به کردها، بلوچ‌ها، مردم تهران، اصفهان، شیراز و … است؟ آیا کشته‌های فلسطینیان به دست یهودیان اسرائیل در طی ۷۰ سال گذشته بیشتر از کشته‌های ایرانیان به دست دولت خودشان، یعنی رژیم اسلامی‌در این سی و سه سال است؟ در اینجا هم رژیم ایران نمی‌تواند نسبت به رژیم اسرائیل روسفید بیرون بیاید.

شما در بخش نتیجه‌گیری مقاله تان می‌آورید:

 [... حالا مخالفان جمهوری اسلامی ‌در این نزاع چه موضعی باید داشته باشند؟ پیشنهاد من این بوده که ما هم به «عظمت طلبی اتمی» خامنه ای «نه» می‌گوئیم و هم باید به صراحت تمام تهدیدهای دولت اسرائیل را محکوم سازیم. چگونه دولتی با این سوابق، دولتی دارای صدها بمب اتمی ‌می‌تواند به کشوری فاقد بمب اتمی‌حمله کند و محق باشد؟ آیا به تلفات انسانی تهاجم نظامی ‌اسرائیل فکر کرده ایم؟ ... ]

این نوشته شما کاملن درست و قابل قبول حداقل من یکی است. اما ممکن است بفرمائید معنی عملی این پیشنهاد شما چیست؟ در تئوری و در حرف می‌پذیریم که به  به «عظمت طلبی اتمی» خامنه ای «نه» بگوئیم و به صراحت تمام تهدیدهای دولت اسرائیل را در یک جمله محکوم کنیم. آیا وظیفه ما در همین جا تمام است و یا باید در عمل هم آنرا نشان دهیم؟ شما می‌گوئید هر کس که جمهوری اسلامی‌ را صد در صد محکوم می‌کند، در دام و جبهه اسرائیل می‌افتد. اگر با این تحلیل به پیش رویم، آن کسی هم که از اسرائیل انتقاد می‌کند و سیاست‌های دولت اسرائیل را قبول ندارد، در تله و صف رژیم کنونی ایران قرار می‌گیرد.

آیا این تحلیل شما منطقی است؟ با این منطق، اپوزسیون مترقی ایران باید خود را منحل کند. زیرا اگر از رژیم انتقاد کند، آمریکایی و اگر از آمریکا انتقاد کند، مامور رژیم است. اگر با این تحلیل شما به پیش برویم به آنجا می‌رسیم که اگر کسی از رژیم انتقاد کند، ولو یک جمهوری خواه لائیک هم باشد، یک سلطنت طلب است، چرا که آن‌ها هم مخالف رژیم هستند. تحلیل شما همه آنانی را که جمهوری اسلامی‌ را مسوول ساخت بمب اتمی ‌می‌دانند و محکوم می‌کنند، تحت رهبری سیاست‌های اسرائیل می‌داند.

در زمانی که دستور جلسه افکار عمومی ‌در سطح جهانی، مسأله هولناک بمب اتم ایران است و گوش‌های مردم آماده شنیدن صدای مردم ایران در این باره است و آژانس گزارش خود را می‌دهد و ما ایرانیان مخالف این بمب آستین‌ها را بالا زده و با مشت‌های گره کرده و با صدای بلند می‌گوئیم ما ملت ایران صلح طلبیم و نیازی به ترساندن کسی از خود نداریم و ما با هیچ ملتی سر جنگ نداریم، شما می‌فرمائید که در صف اسرائیل قرار گرفته‌ایم و در ذوب آهن پروژه این کشور ذوب شده ایم. زیرا که او هم مخالف بمب اتم ایران است. آیا به دلیل اینکه اسرائیل می‌گوید ماست سفید است، ما حتمن باید بگوئیم نه ماست ما سیاه است؟

شما درست در زمانی که ما نیروهای ملی و صلح طلب، باید هم گام و یک صدا فریاد کنیم: نه بمب اتمی ‌و نه انرژی اتمی، می‌فرمائید بر سر آمریکا و اسرائیل داد بزنیم که چرا مخالف ورود دولت فلسطین به سازمان یونسکو هستند؟

گویند هر سخن جایی دارد. ایرانیان آزادیخواه و دموکرات زیادی، درست در همان روزی که اسرائیل و آمریکا از پذیرش فلسطین به یونسکو سر باز زدند، بلافاصله با مصاحبه‌های مطبوعاتی و شرکت در حرکت‌های اعتراضی، این دو کشور را محکوم ساخته و از حقوق فلسطینیان دفاع کردند.

در پایان باید بگویم که به نظر من، اپوزسیون ایران و تمام اپوزسیون‌های دنیا دو وظیفه عمده دارند:

یک، مخالف دولت بر سر قدرت کشور خود هستند؛

دو، مخالف نقض بیانیه جهانی حقوق بشر و اعمال غیر انسانی در کشورهای دیگر می‌باشند.

اگر اسرائیل مردم خودش را قتل عام می‌کند، اگر آمریکا مردمش را از وال استریت با پلیس بیرون می‌ریزد، اگر چین با تانک به دانش‌جویان خود حمله می‌کند، اگر روسیه دارای مافیای سیاسی است، اگر در ایران سنگسار و شکنجه و اعدام است،… در ابتدا ملت‌های خود این کشورها هستند که مشکلات خود را باید حل کنند و وجدان‌های بیدار جهان به عنوان نیروهای پشت جبهه عمل می‌کنند. ایرانیان نباید به خاطر اینکه آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورها از دید منافع خود با ایران در جنگ هستند، از خواسته‌ها و منافع ملی خود کوتاه آمده و به نفع رژیم یا آن‌ها سکوت کنند. باید به مبارزه در راه صلح، آزادی، استقلال، دموکراسی و جدایی دین و دولت، … در ایران ادامه داد و هر نیرویی که در این راه مانع شد، کنار زده شود و هر نیروی خارجی در عملی شدن این خواسته‌ها به ملت ایران، بدون هیچ قید و شرطی کمک کرد، دستش را فشرد. ما در دنیا تنها نیستیم و دوستانی داریم. وجدان‌های بیدار و آگاه با ما هستند.

[تذکر: در این هنگام که این نامه را برای رسانه‌ها روانه می‌کنم، نوشته‌ای از آقای مهدی اصلانی در سایت‌ها خواندم. او یک مبارز حقوق بشری و بزرگواری است که از قتل عام دهه ۶۰ به اتفاق جان سالم به در برده و یادگار، شاهد زنده و گویای روزهای سیاه آن دوره می‌باشد، با تمام احتراماتی که به ایشان دارم، بدون اینکه نوشته ایشان را در اینجا ارزش‌گذاری کنم، به مقاله ایشان همان ایرادی را دارم که در این نوشته‌ام بر آقای گنجی رفته است. هر سخن جایی دارد. نمی‌توان هر وقت فرد بریده ای از رژیم که در اثر تلاش‌های افرادی هم چون خود آقای اصلانی، به صف مردم می‌پیوندد، تا دهانش را باز کرد در مورد سوژه ای که موضوع عام ایرانیان یا جهانیان است، سخنی بگوید، بر دهان او زده و بگوئیم تو تازه از رژیم جدا شده‌ای و برو در نوبت خود در ته صف بایست. مبارزه نوبتی و صفی نیست و به کسی درجه داده نمی‌شود. باید همه حرف‌ها شنیده شوند. آن  کس که حرف درست تر را بگوید، گوش‌های شنوای بیشتری را خواهد داشت. ما می‌توانیم در یک فضای آرام، با همه مخالفان و موافقان انرژی اتمی‌گفتگو کنیم و باید هم این بحث در بین ما ایرانیان در بگیرد.]


 


جمعه 27 آبان 90 / 18 نوامبر 2011

اجرا: دامون

استودیو: دامون

تقویم تاریخ

مجله جاماندگان- «وقتی مرتجعی قاتل الگو باشد»- شراره سعیدی /قسمت 16 سری برنامه‌های «مستان مسیر ترسیم کردند»

مطبوعات تاجیکستان- «حمایت روشنفکران تاجیک از مهاجران»- کیومرث

گزارش اقتصادی‌ هفته- «رکود پاییزه بازار بورس» – سایه کوثری

بخش اول خبرها

گزارش روز تاجیکستان- «رییس جمهوری تاجیکستان باید تیم خود را عوض کند» -کیومرث

بخش دوم خبرها


 


آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه

در نتیجه یک انفجار در شرق افغانستان چهار کودک صبح امروز کشته شدند.

وزارت داخله افغانستان با انتشار یک اعلامیه گفته این کودکان در اثر انفجار سرگلوله هاوانی که از گذشته‌ها باقی مانده بود در ولایت ننگرهار قربانی شده اند.

بر بنیاد گزارش مرکز هماهنگی ماین روبی ملل متحد در افغانستان، 60 درصد قربانیان ماین در افغانستان کودکان اند.

 

 همچنان طبق یک خبر دیگر شب گذشته دو ماین گذار در ولایت قندهار در شرق افغانستان بازداشت شدند.

مقامات در وزارت داخله افغانستان می‌گویند این دو تن هنگامی که مشغول ماین گذاری بودند، ماین خودساز شان انفجار کرد و هردو زخمی و بازداشت شدند.

ماین گذاری در کنار جاده‌ها یکی از راه‌کارهای طالبان می‌باشد که به منظور هدف قرار دادن نیروهای امنیتی افغان و خارجی به کار می‌گیرند.


 


کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه

 «امروز نیوز»

 گروه تازه تاسیس «مساعدت به وضع مهاجران تاجیک» در روسیه را «دیپلماسی مردمی» خوانده و اظهارات این گروه را منتشر کرده است. در اظهارات «گروه مساعدت به وضع مهاجران» می‌خوانیم «ناوابسته به فرهنگ ناکامل احترام به قانون و آزادی‌های انسان در جامعه‌های ما تاجیکستان تامین کننده نیروی کار روسیه است. هزارها تاجیک به رشد علم‌ و فرهنگ، ورزش و اقتصادیات روسیه سهم می‌گذارند.» برزوی عبدالرزاق کارگردان سرشناس تاجیک که رهبری گروه «مساعدت به وضع مهاجران» را بر دوش دارد، می‌گوید نشر مطالب مختلف و بحث‌ها درباره مهاجران تاجیک در روسیه که به آتش غضب ملت‌گرایان روغن می‌ریزد آن هارا نگران کرده است. گروه مساعدت به وضع مهاجران تاجیک را یک گروه از دانش‌مندان و روحانیان و خبرنگاران تاجیک تشکل کرده اند.

«آسیا پلیوس»

 در یک مطلب کوتاه نوشته است تاجیکستان آخرین شانس را دارد تا به جامعه جهانی نشان دهد که ما کی هستیم: یک کشور مزحکی و یا این که کشور کوچک، اما خیلی‌ مغرور. نوسنده این مطلب گفته است تاجیکستان با وجود فشارهای روسیه نباید دو خلبان شرکت روسی را از بازداشت رها بکند. اگر واقعن تاجیکستان جرم آن‌ها را ثابت کرده و آن‌ها قوانین تاجیکستان را نقض کرده اند.

«آزادگان»

 نظر چند کارشناس را در باره نقش احتمالی «سهراب شریف اف» رهبر مرکز تحقیقات استراتژیک تاجیکستان به عنوان نمایده پارلمان چاپ کرده است. رهبر حزب سوسیال-دمکرات «رحمت الله ظاهراف» می‌گوید هرچند سهراب شریف‌اف سیاست‌مدار خوب است، اما با وارد شدن وی به پارلمان وضع شخشده پارلمان تغییر نیافته احتمال خود او به همان شرایط مطابق شود. «حزب خلقی دمکراتی» حزب حاکم در تاجیکستان نامزدی «سهراب شریفاف» را برای شرکت در انتخابات میان‌دوری پارلمانی در تاجیکستان پیشنهاد کرده است. انتخابات میان‌دوری پارلمانی ماه دیسمبر سال جاری برگزار خواهد شد که در آن چهار نامزد رقابت خواهند کرد. احزاب مخالف در تاجیکستان باور دارند که این انتخابات میان‌دوری نیز مثل انتخابات‌های قبلی آلوده با تقلب خواهد گذشت. از این روی بیش‌تر آن‌ها از شرکت در این انتخابات خودداری کرده اند.


 


17 November 2011: Several prisoners of conscience in Iran are in pressing need of proper medical treatment, which is not available inside the various prisons where they are held. However, the Iranian authorities are using their poor health conditions to exert more pressure on them, to coerce them to make false confessions or to issue new charges against them and prolong their detention.

Karim Lahidji, vice-president of the International Federation for Human Rights (FIDH) and president of the Iranian League for the Defence of Human Rights (LDDHI), said today: "Article 22 (2) of Standard Minimum Rules for the Treatment of Prisoners adopted by UN Economic and Social Council on 13 May 1977 provides that sick prisoners who require specialist treatment must be transferred to specialised institutions or to civil hospitals. Nevertheless, the Islamic Republic authorities have consistently refused to observe the right of prisoners of conscience to have access to proper and regular medical treatment. This is in line with their systematic denial of all other rights of political prisoners and subjecting them to all kinds of torture, inhuman punishments and ill treatment."

Specific cases

The following are some of the prisoners of conscience who are currently in pressing need of treatment, but the authorities are denying them the right to seek proper medical care outside the prison.

Hossein Ronaghi-Maleki is a blogger and computer expert. On 16 November 2011, having reportedly suffered from kidney bleeding a few days before, he was taken to a hospital for examinations but was returned to Evin Prison after a few hours. He has undergone four kidney operations since May 2011. The authorities have taken him back immediately to prison every time without giving him the three-month necessary healing time. The last operation was undertaken in late October, but he was taken back to prison on 31 October 2011. In contrast to expert medical opinion, the authorities have reportedly demanded self-incriminating televised confessions as a condition to let him seek proper treatment. He was detained on 13 December 2009 and subjected to various physical and psychological tortures and spent 13 months in solitary confinement at the detention centre of the Islamic Revolution Guards Corps. As a result, both his kidneys were infected; one of them lost 80% and the other 20% functionality. Ronaghi-Maleki was later sentenced to 15 years in prison on charges of membership of Iran-Proxy Internet Group, propaganda against the system, insulting the Iranian Supreme Leader as well as the president.

Abolfazl Ghadiani, a political activist, who recently underwent a heart surgery, is in bad conditions and at risk of heart attack in Evin Prison. He is serving a one-year prison sentence and is due to be released in late November 2011 but the authorities have issued new charges against him including insults against the Supreme Leader and the president that could lead to a new prison sentence.

Massoum Fardis, a political activist, is suffering from damages to his spinal cord and is in need of surgery. He is reportedly unable to walk in Evin Prison, where he is detained. Mr. Fardis was sentenced to six years in prison. Although the appeal court has reportedly repealed his sentence, he is still kept in prison.

Mehdi Mahmoudian, a journalist, was allowed in mid-November 2011 to have a surgery on his lungs in a hospital. His lungs, damaged as a result of torture during pre-trial detention, have partially lost their functionality owing to the 7-month delay of the authorities to allow his treatment. Mr. Mahmoudian, who exposed the atrocities in the Kahrizak Detention Centre, where several protestors died in summer 2009, was detained on 16 September 2009, and sentenced to 5 years in prison, which he is serving in the remote Rajaishahr Prison. In May 2011, he wrote an open letter to the leader, in which he disclosed the widespread prevalence of rape and drugs among common criminals and the widespread use of torture against and inhuman treatment of political prisoners, after which he was sent to solitary confinement for 10 days.

Mohammad Sadiq Kabudvand suffered a heart attack in December 2008, one stroke in May 2008 and two strokes in July and November 2010. He is also suffering from prostate and kidney problems and reported periods of dizziness and unconsciousness. In June 2011, an independent doctor recommended heart and prostate operations on him. The authorities have however denied him proper medical care. Mr. Kabudvand has been serving a 10 and a half years prison sentence since 1 July 2007 on charges of acting against the national security through establishment of Human Rights Organisation of Kurdistan. He is a journalist, founder and president of HROK and recipient of 2009 Hellman-Hammet prize of Human Rights Watch.

Issa Saharkhiz, a journalist, was detained on 7 July 2009 and is serving a three-year prison sentence in the remote Rajaishahr Prison for insulting the Supreme Leader and propaganda against the system. His ribs were broken during his arrest. In early December 2010, he had a surgery for internal bleeding in the prison clinic by a medical team brought from outside.

Kayvan Samimi-Behbahani, a veteran journalist and human rights defender detained on 13 June 2009, is suffering from a risky liver ailment. He is serving a six-year sentence in the remote Rajaishahr Prison and has been banned from professional activities for 15 years for propaganda against the system, assembly and collusion to disrupt the national security, participation in demonstrations and issuing statements denying the correctness of the elections.

Ayatollah Mohammad Hossein Kazemeyni Borujerdi, a religious leader advocating separation of religion from politics, who is serving an 11-year prison sentence in Evin Prison since August 2007, has been reported to suffer from Parkinson's disease, diabetes, high blood pressure and kidney and heart problems and loss of vision in one of his eyes.

Some of the other prisoners, who have previously been reported to be in need of proper medical care include:

-          Sa'eed Matinpour; Iranian Azeri cultural activist and journalist; serving 8 years in prison since 2007; lung infection since January 2011

-          Zahra Jabbari (female); street protestor; serving four years in prison since September 2009; rheumatic heart disease

-          Ahmad Zeidabadi (aka Zeydabadi); journalist; serving six years in prison since June 2009; unexplained extreme loss of weight

-          Heshmatollah Tabarzadi; political activist; serving eight years in prison since December 2009; heart problems and high blood pressure

-          Majid Dari; student activist; serving six years in prison in internal exile in the southern city of Behbahan since July 2009; migraine resulting in unconsciousness several times

-          Kurosh Kuhkan (aka Kohkan); political activist; serving three and a half years since January 2010; his knee was operated on for meniscus tear that occurred during interrogations but was infected later and he is at risk of amputation of his leg

-          Abdollah Momeni; political activist; serving four years and 11 months since June 2009; kidney problem and skin disease

In the past few years, at least 19 prisoners of conscience have lost their lives in dubious conditions in custody including in prison clinics or due to delayed transfer to outside hospitals. They include, among others: Akbar Mohammadi (2006), Valiollah Feyz Mahdavi (2006), Amir Hossein Heshmat-Saran (2009), Omidreza Mirsayafi (2009) and Hoda Saber (2011).

Press contact (FIDH): Arthur Manet; Karine Appy +33 6 72 28 42 94 / +33 1 43 55 90 19

Twitter: @fidh_ngo

LDDHI: lddhi(at)fidh.net 

فارسی



 


26  آبان 1390؛ چندین زندانی عقیدتی در ایران نیازمند امکانات درمان پزشکی مناسب هستند که در زندان‌های مختلف وجود ندارد. اما حکومت ایران از شرایط بد جسمانی آن‌ها برای فشار بیش‌تر و وادار کردن آن‌ها به اعتراف ساختگی یا طرح اتهام‌های تازه و افزایش حکم زندان آن‌ها استفاده می‌‌کند.

عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، امروز گفت: «ماده (2)22 اصول استاندارد حداقل برای رفتار با زندانیان که در تاریخ 13 مه 1977 در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل تصویب شد مقرر می‌دارد که زندانیان بیمار نیازمند به درمان تخصصی باید به موسسه‌های تخصصی یا بیمارستان‌های غیرنظامی‌‌منتقل شوند. با وجود این، حکومت جمهوری اسلامی ‌‌پیوسته از رعایت حق زندانیان عقیدتی به دسترسی به درمان مناسب و منظم پزشکی سر باز زده است. این رفتار در تناسب با انکار تمام حقوق دیگر زندانیان سیاسی و انجام انواع شکنجه، مجازات‌های غیرانسانی و بد رفتارهایی دیگر علیه آن‌ها است.»

 

موارد مشخص

زندانیان عقیدتی زیر بعضی از زندانیانی هستند که در حال حاضر به شدت به درمان نیاز دارند، اما حکومت آن‌ها را از حق درمان پزشکی در بیرون از زندان محروم کرده است.

حسین رونقی ملکی یک وبلاگ نگار و کارشناس کامپیوتر است. او که گویا چند روز پیش دچار خون‌ریزی کلیه شده بود، در تاریخ 25 آبان 1390 برای معاینه به بیمارستان منتقل شد ولی او را پس از چند ساعت به زندان اوین بازگرداندند. او از اردیبهشت 1390 تاکنون چهار بار تحت عمل کلیه قرار گرفته است. مقامات حکومتی بدون این که اجازه دهند او از زمان سه ماهه لازم برای معالجه بهره‌مند شود، هر بار او را بلافاصله به زندان بازگردانده اند. آخرین عمل جراحی بر روی او در اوایل آبان انجام شد، ولی او در روز 9 آبان به زندان بازگشت. برخلاف نظریه پزشکان متخصص که معتقدند او باید تحت درمان مناسب قرار بگیرد، مقامات حکومتی گویا شرط این کار را اعتراف ساختگی به جرم در برابر دوربین تلویزیون قرار داده اند. رونقی ملکی در 22 آذر 1388 دستگیر شد، تحت شکنجه‌های مختلف جسمانی و روانی قرار گرفت و 13 ماه در بازداشتگاه سپاه پاسداران در بازداشت انفرادی ماند. در نتیجه، هر دو کلیه او عفونی شد و یکی از کلیه‌ها 80% و کلیه دیگر 20% آسیب دید. او بعدا به اتهام عضویت در گروه اینترنتی ایران پروکسی، تبلیغ علیه نظام، توهین به مقام رهبری و رییس جمهوری به 15 سال زندان محکوم شد.

ابوالفضل قدیانی، فعال سیاسی، که اخیرا تحت عمل جراحی قلب قرار گرفته، در زندان اوین در شرایط بدی به سر می‌‌برد و در خطر سکته قلبی است. او حکم یک سال زندان خود را می‌‌گذراند و باید در اوایل آذر 1390 آزاد شود، اما مقامات حکومتی اتهام‌های تازه ای را به او تفهیم کرده اند که می‌‌تواند به حکم زندان دیگری منجر شود.

معصوم فردیس، فعال سیاسی، دچار آسیب نخاعی و نیازمند عمل جراحی است. بنا به گزارش‌ها او که در زندان اوین به سر می‌‌برد قادر به راه رفتن نیست. آقای فردیس به 6 سال زندان محکوم شده و گرچه دادگاه تجدید نظر حکم او را نقض کرده، هنوز در زندان مانده است.

مهدی محمودیان، روزنامه نگار، در اوایل آبان ماه اجازه عمل جراحی بر روی ریه‌هایش را یافت. ریه‌های او که پس از بازداشت در اثر شکنجه آسیب دیده اند به علت 7 ماه تاخیر مقامات حکومتی در صدور اجازه درمان بخشی از کارکرد خود را از دست داده اند. آقای محمودیان افشاگر فجایع بازداشتگاه کهریزک بود که چند تن از معترضان در تابستان 1388در آن‌جا درگذشتند.  او در 25 شهریور 1388 بازداشت و به 5 سال زندان محکوم شد و در زندان دور افتاده رجایی شهر به سر می‌‌برد. او در اردیبهشت 1390 نامه ای سرگشاده به مقام رهبری نوشت که در آن رواج تجاوز و مواد مخدر را در میان زندانیان عادی و استفاده گسترده شکنجه و رفتار غیرانسانی علیه زندانیان سیاسی را افشا کرد و به مدت 10 روز به سلول انفرادی افتاد.

محمد صدیق کبودوند در آذر 1387 دچار سکته قلبی و در اردیبهشت 1387 و تیر و آبان 1389 سه بار دچار حمله مغزی شد. او از ناراحتی‌های مربوط به پروستات و کلیه و نیز سرگیجه و بیهوشی نیز در رنج بوده است. در خرداد 1390، یک پزشک مستقل توصیه کرد که او تحت عمل جراحی پروستات و قلب قرار بگیرد. مقامات حکومتی او را از امکان درمان پزشکی مناسب محروم کرده اند. آقای کبودوند از 10 تیر 1386 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل سازمان حقوق بشر کردستان حکم 5/10 سال زندان خود را می‌‌گذراند. او روزنامه نگار و موسس و رییس سازمان حقوق بشر کردستان و گیرنده جایزه هلمن ـ همتِ دیده بان حقوق بشر در سال 2009 است.

عیسی سحرخیز، روزنامه نگار، در تاریخ 16 تیر 1388 بازداشت شد و به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام حکم سه سال زندان خود را در زندان دورافتاده رجایی شهر می‌‌گذراند. دنده‌های او در زمان دستگیری شکست. در اواخر آبان 1389، پس از خون‌ریزی داخلی، یک تیم پزشکی از بیرون زندان در بهداری زندان او را مورد عمل جراحی قرار داد.

کیوان صمیمی‌‌ بهبهانی، روزنامه نگار با سابقه و مدافع حقوق بشر که در 23 خرداد 1388 بازداشت شد دچار بیماری خطرناک کبدی است. او به اتهام تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی برای اختلال در امنیت ملی، شرکت در تظاهرات و صدور اعلامیه در نفی سلامت انتخابات حکم شش سال زندان خود را در در زندان دورافتاده رجایی شهر می‌‌گذراند و به مدت 15 سال از فعالیت حرفه ای محروم شده است.

آیت الله محمد حسین کاظمینی بروجردی، رهبر مذهبی که معتقد به جدایی دین از سیاست است، از مرداد 1386 حکم 11 سال زندان خود را می‌‌گذراند و گویا دچار بیماری پارکینسون، دیابت، فشار خون بالا و مشکلات قلبی و کلیه و کاهش بینایی یکی از چشمان خود است.

بعضی از زندانیان دیگر که بنا به گزارش‌های قبلی نیاز به درمان پزشکی مناسب دارند از این جمله هستند:

-         سعید متین پور، فعال فرهنگی آذری ایرانی و روزنامه نگار؛ 8 سال از سال 1386 حکم 8 سال زندان را می‌‌گذراند و از دی 1389 دچار عفونت ریه است.

-         زهرا جباری، معترض خیابانی، از آذر 1388 حکم 4 سال زندان را می‌‌گذراند و دچار بیماری رماتیسم قلبی است.

-         احمد زیدآبادی، روزنامه نگار، از خرداد 1388 حکم 6 سال زندان را می‌‌گذراند و دچار کاهش شدید وزن به دلایل نا روشن است.

-         حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی، از آذر 1388 حکم 8 سال زندان را می‌‌گذراند و دچار مشکلات قلبی و فشار خون بالا است.

-         مجید دری، فعال دانش‌جویی، از تیر 1388 حکم 6 سال زندان در تبعید را در زندان بهبهان در جنوب کشور می‌‌گذراند و دچار میگرن است و چند بار در اثر آن بیهوش شده است.

-         کورش کوهکن، فعال سیاسی، از دی 1388 حکم 5/3 سال زندان را می‌‌گذراند. او به علت پارگی مینسک زانو که در دوره بازجویی ایجاد شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفته است اما محل جراحی بعدا عفونی شده و خطر قطع پا او را تهدید می‌‌کند.

-         عبدالله مومنی، فعال سیاسی، از خرداد 1388 حکم 4 سال و 11 ماه زندان را می‌‌گذراند و دچار مشکلات کلیوی و بیماری پوستی است.

در چند سال گذشته، حداقل 19 زندانی عقیدتی در شرایط مشکوک جان خود را در زندان و از جمله در بهداری زندان یا به خاطر تاخیر در انتقال به بیمارستان در بیرون از زندان از دست داده اند. بعضی از این عده از این جمله هستند: اکبر محمدی (1385)، ولی الله فیض مهدوی (1385)، امیر حسین حشمت ساران (1388)، امیدرضا میرصیافی (1388) و هدی صابر (1390).

تماس با فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر:

Press contact (FIDH): Arthur Manet; Karine Appy +33 6 72 28 42 94 / +33 1 43 55 90 19

Twitter: @fidh_ngo

 

 

English


 


خبر/ رادیو کوچه

وزیر دفاع ایالات متحده شام‌گاه روز پنج‌شنبه 17 نوامبر در مصاحبه‌ای ضمن کافی دانستن تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی در این مرحله علیه جمهوری اسلامی اعلام کرد حمله به ایران می‌تواند به اقتصاد جهان ضربه بزند.

 اظهارات لئون پانتا درباره پیامدهای حمله نظامی به ایران زمانی مطرح می‌شود که رسانه‌های اسرائیلی از احتمال حمله نظامی این کشور به ایران خبر داده بودند.

 وی که برای حضور در یک نشست امنیتی با برخی از کشورهای هم‌پیمان آمریکا به کانادا سفر کرده قرار است امروز جمعه با وزیر دفاع اسرائیل اهود باراک نیز دیدار کند.

 ناظران سیاسی می‌گویند لئون پانتا در این دیدار درباره نگرانی‌های آمریکا از پیامدهای منفی اقدام نظامی علیه ایران با وزیر دفاع اسرائیل گفت‌وگو خواهد کرد.

 تحلیل‌گران نظامی اعتقاد دارند حمله به تاسیسات اتمی ایران می‌تواند برنامه هسته‌ای این کشور را حداکثر برای دو سال به تاخیر بیندازد.

بیشتر بخوانید:

«تاکید آمریکا بر مقابله دیپلماتیک با ایران»


 


سایه کوثری/ رادیو کوچه

بورس تهران اکنون روزهای سختی را می‌گذراند و در حال رکود است.

بازار بورس در ادامه روند راکد خود، هفته گذشته را نیز با کاهش 0/1 درصدی شاخص کل و افت محسوس حجم دادوستدها پشت سر گذاشت؛ تا جایی که سرمایه‌گذاران از ابتدای پاییز تاکنون شش درصد ضرر کرده‌اند.

 هرچند کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند به زودی شاهد روزهای طلایی بورس خواهیم‌بود. با وجود تحریم‌های جدید علیه ایران و بازار پر از افت‌وخیز ارز به عقیده کارشناسان، افت بازار بورس کاملا طبیعی به‌نظر می‌رسد اما ادامه نخواهد یافت.  اکنون فعالان بورس منتظرند تا اوضاع دوباره آرام شود و با برقراری آرامش نسبی، بورس هم روزهای خوب را از سر بگیرد.

از سویی از آن‌جا که بعد از اعلام اعمال تحریم‌های جدید در هفته گذشته خبر جدید در این زمینه منتشر نشد و  هفته گذشته بازار ارز هم نوسان کم‌تری را تجربه‌کرد و همین‌طور تعطیلی عید غدیر سبب‌شد بازار بورس چندان فعال نباشد این بازار هم جو آرام و راکدی را تجربه کرد که حاصلی جز افت 0/1 درصدی شاخص کل در بر نداشت.

بازار ارز پس از یک ماه تلاطم، این هفته آرامش مناسبی را تجربه کرد و با تثبیت نرخ فروش دلار در بازار آزاد در محدوده 1335 تومان در کلیه روزهای هفته، احتمال مهار تقاضا و فرو نشستن رشد افسارگسیخته یک ماه اخیر را پیش‌رو قرار داده است.

از نشانه‌های عمق رکود در بازار می‌توان به کاهش قابل ملاحظه حجم دادوستدها اشاره کرد که به عنوان مثال در پنجمین روز هفته گذشته با حذف معاملات بلوکی بانک‌های انصار و پاسارگاد به سطح قابل تامل کم‌تر از 15 میلیارد تومان رسیده است.

به گفته کارشناسان یکی از مواردی که بر وضعیت بازار بورس تاثیرگذار است عدم توافق غرب با روسیه و چین بر سر پرونده اتمی ایران است  و همین سبب می‌شود امیدی برای فعالان اقتصادی باقی بماند که شاید تا مدتی از اعمال تحریم‌های جدید خبری نباشد.

از سوی دیگر، در بازارهای جهانی باوجود مشکلات حاد ایتالیا به لحاظ بازپرداخت بدهی‌، جو بازارها از اطمینان نسبی معامله‌گران از حل مشکلات در کوتاه‌مدت حکایت دارد؛ امری که علاوه بر ثبات بازارهای سهام، رشد قیمت نفت و آرامش در بازار فلزات را موجب شده است.

مهم‌ترین تحول بورس در هفته گذشته افزایش 12 درصدی تعرفه مکالمات تلفن ثابت بود. با توجه به تاثیرگذاری قابل ملاحظه سهام مخابرات بر بازار و اهمیت رویدادهای اخیر در تغییر سودآوری شرکت، به نظر می‌رسد اعمال تغییر تعرفه مخابرات در وضعیت بازار بورس تاثیرگذار خواهد بود.

از سویی در هفته گذشته، بازار سهام برای نخستین بار در سال 90 شاهد تلاش برای عرضه اولیه سهام دو شرکت جدید بود. در روز یک‌شنبه، سه درصد سهام پتروشیمی کرمانشاه در قیمت 4500 ریال به بازار عرضه شد. در رویدادی دیگر، عرضه ده درصدی سهام کشتی‌رانی والفجر روز چهارشنبه به علت عدم توافق فروشنده مبنی بر واگذاری سهم در قیمت‌های مدنظر بازار انجام نشد.

مطالعه وضعیت صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک در بازار سهام نشان می‌دهد که هم‌زمان با آغاز دوران رکود بازار از اواخر فروردین‌ماه، ستاره اقبال این نهادهای مالی نوپا نیز رو به افول گذاشته است و این ابزارهای مالی که در روزهای رونق بازار از آن‌ها به عنوان یکی از ارکان مهم جذب نقدینگی به بورس یاد می‌شد، این روزها نقشی معکوس در جهت تشدید رکود بازار ایفا می‌کنند. بررسی روند ابطال واحدهای سرمایه‌گذاری در صندوق‌ها حاکی از آن است که این نهادها در شش ماه گذشته به طور متوسط حدود نیمی از منابع خود را از دست داده‌اند و با جریان روزافزون خروج منابع، بر وضعیت نقدینگی بازار سهام نیز فشار مضاعفی وارد ساخته‌اند. تمایل مستمر سرمایه‌گذاران به خروج از صندوق‌ها مشکل دیگری را هم ایجاد کرده است و آن، فروش دارایی‌های نقدشونده صندوق‌ها برای تامین پول متقاضیان خروج و باقی ماندن سهام نسبتا ضعیف‌تر در سبد است که به طور بالقوه می‌تواند به سرمایه‌گذاران موجود هم آسیب وارد کند. در این میان، توقف نمادهای سنگ‌آهنی و مالکان عمده آن‌ها نیز بر ابعاد چالش‌های فعلی افزوده است.

کارشناسان بازار سرمایه و بورس معتقدند مشکلات مزبور که علی‌رغم هشدارهای آنان در هیاهوی بازار مثبت در سال‌های 88 و 89 به فراموشی سپرده شد، این روزها با شدت بیش‌تری در حال رخ‌نمایی است. تجربه رکود اخیر بورس پس از رونق گذشته و رفتار سرمایه‌گذاران صندوق‌ها نشان می‌دهد که ضرورت تدوین ساز و کارهای دقیق‌تر و ضابطه‌مند کردن ورود و خروج سرمایه‌گذاران از صندوق‌ها از جمله مواردی است که برای بهینه کردن فعالیت این نهادهای نوپای بازار سرمایه باید در دستور کار نهاد ناظر یعنی سازمان بورس قرار گیرد.


 


Seyyed Hossein Kazemeini-Boroujerdi

Please accept the greetings of this Iranian prisoner who is deprived of both legal representation and medical attention.

As you may very well know, the Islamic regime in Iran came to power based on lies and false promises by its founders, and with the passage of time, it lost its public footing, to the point where the international community realized that the people of Iran and the regime are in fact, divided. Those atop the regime of Supreme Leadership continue to either plunder or pillage the great wealth of this rich land, or expand their militaristic and autocratic ambitions. They, are not only unwilling to change their violent and dictatorial behavior, but they do everything in their power to block any and every peaceful means of improving and finally changing the regime. They emphatically refuse to hold a nationwide, free referendum in order to shed light on the constitution of their Velayat'eh Faghih (or Rule of the Jurist); they employ every harsh method of inquisition, as well as censoring the news in order to suppress the protesting voices of the devastated Iranian people. They have no shame in cruelly suffocating the roar of protesters or executing them. They publicly discredit political prisoners, or worse, torture them to death in their prisons. They block all human rights rapporteurs or special envoys from the United Nations from entering Iran, and they treat all reports and statements compiled and written by reputable international human rights organizations, with contempt.

The above mentioned matters are evidence of repeated violations against humanity at the hands of this regime which also continues to spread and amplify its organized terror. The world is now at a highly sensitive fork in the road that begs the consideration of whether the Iranian people, who actively fight this dictatorial regime, require support or not. Certainly, in such circumstances, the conscience and principles of leaders of powerful countries who defend human rights and wish to see the spread of democracy, security, peace and long term stability in the Middle East and therefore the world at large, are in the decision-making position, and therefore such an important and fateful determination cannot be made, based on the official demands made by certain figures from the Iranian opposition.

The majority of those who protested against the regime of the Supreme Leader, as well as the opposition inside and outside Iran, are calling for a nationwide referendum, monitored by international observers, in order to vote for a government and form of leadership of their choice. Therefore it is vital that a resolution to this effect be composed and presented as a petition, to the United Nations Security Council to pass, as soon as possible.

Mrs. Clinton,

You are in that certain position, and have all the U.S. diplomatic means at your disposal, to partner with powerful allies to make this vital need, possible. Now that international sanctions against Iran are being actively pursued by the Security Council, it is absolutely necessary that problems be solved at the root, where this inhumane and violent regime is concerned. Undoubtedly, any and all effective action will be lauded by Iranians, all of whom are being abjectly oppressed, as well as all free thinkers of the world. Allowing opportunities to slip away will only lead to irreparable damages in the region and ultimately the world, resulting in permanent regret and remorse.

With gratitude,

Seyyed Hossein Kazemeini-Boroujerdi

November 2011

Evin Prison, Iran

Translated and edited by: Banafsheh Pourzand-Bonazzi

banzanbon@hushmail.com


 


رادیو کوچه

1787 میلادی: در چنین روزی «لوئی داگر» نقاش ،مخترع و شیمی‌دان بزرگ فرانسوی زاده شد. لویی داگر در زمان حیات خود اختراعات بزرگی کرد که دومین اختراع او عکس‌برداری از آن جمله است و نام آوریش بیش‌تر برای اختراع فرآیند داگرئوتیپ در عکس برداری است.

1739 میلادی: گشایش رسمی موزه لوور در پاریس. موزه لوور که در شهر پاریس در کشور فرانسه واقع شده است، بیش از ۳۵هزار اثر هنری در هشت بخش مختلف در آن نگه‌داری می‌شود. ساختمان این موزه قبل از انقلاب کبیر فرانسه یکی از کاخ‌های سلطنتی بود، که در آن آثار باارزش هنری نگه‌داری می‌شد.

موزه لوور در چنین روزی از سال ۱۷۹۳ میلادی، تا امروزه به عنوان «موزه عمومی» فعال بوده است. تمرکز این موزه روی هنر، تاریخ بشر و فرهنگ است و آثار بسیاری در این زمینه‌ها در این موزه جای گرفته‌اند که از آن جمله می‌توان به لوح حمورابی، تابلوی بانوی صخره‌ها و تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی اشاره کرد. موزه لوور پربازدیدترین موزه جهان است.

1786 میلادی: زادروز «کارل‌ماریا فون وبر» آهنگ‌ساز بزرگ آلمانی. اپراهای او تاثیر زیادی بر شکل‌گیری اپراهای دوره رمانتیک آلمان داشته ‌است. وبر علاوه بر آهنگ‌سازی، به نگارش مقالات موسیقی نیز می‌پرداخت. او سرانجانم از بیماری سل در سفری که به لندن رفته بود درگذشت.

1940 میلادی: زادروز «قابوس بن سعید» سلطان کشور پادشاهی عمان که در شهر صلاله زاده شد. وی چهاردهمین فرد در زنجیره مستقیم سلاطین خاندان آل بوسعید است.

1738 میلادی: قرارداد صلح «وین» در پایتخت اتریش میان اتریش، فرانسه و اسپانیا به امضا رسید و به موجب آن «استانیسلاس لگزینسکی» از ادعای سلطنت لهستان دست برداشت و «ناپل» و «سیسیل» به اسپانیا داده شد و «لویی پانزدهم» پادشاه فرانسه سلطنت «ماری ترزا» در اتریش را به رسمیت شناخت.

1347 خورشیدی: درگذشت شاعر معاصر «عباس فرات‏یزدی». وی زاده سال 1273 در یزد بود و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در زادگاهش برای آموختن فقه و اصول به اصفهان، خراسان و تهران رفت و تحصیلات خود را در مدرسه دارالفنون به پایان برد. در سال 1298 که انجمن ادبی ایران تاسیس شد، سمت منشی انجمن را داشت.

سپس در انجمن ادبی فرهنگ ستان عضو شد و چندی به تدریس مشغول شد. فرات یزدی در سال 1325 به نشر قسمت‏هایی از اشعار خود همت گماشت. وی غزل‏سرای ماهری بود که اشعار فکاهی نیز می‏سرود. ثمرات، نعمات، قطرات و دیوان شعر از جمله آثار اوست.

_______________________________________

برخی از روی‌دادهای دیگر

1903 میلادی: قرارداد استعماری حفر کانال «پاناما» بین آمریکا و پاناما منعقد و بر اساس آن، حق بهره‏برداری دایمی از کانال و کنترل بیش از یک هزار و 200 کیلومتر مربع در طرفین کانال پاناما به آمریکا واگذار شد.

1577 میلادی: اتحادیه مذهبی معروف به «اتحاد مقدس» به ابتکار«دوک دوگیز» در فرانسه تاسیس شد. در این اتحادیه کاتولیک‌های فرانسوی به منظور مقابله با پروتستان‌ها، که طی چند جنگ مذهبی، امتیازاتی از شاه این کشور به دست آورده بودند، با یک‌دیگر متحد شدند.

منبع ها:

ویکی‌پدیا

راسخون

تبیان


 


خبر/ رادیو کوچه

روز پنج‌شنبه هفدهم نوامبر شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای (IAEA) قطع‌نامه‌ای را برای ایران تصویب کرد که از این کشور می‌خواهد به اتهام‌های اخیر آژانس پاسخ دهد ولی هیچ مهلتی برای ارایه پاسخ‌ تعیین نکرده است.

با این حال در این قطع نامه از یوکیو آمانو، مدیرکل آژانس، خواسته شده که اعضا را در جریان پیشرفت پرونده اتمی ایران قرار دهد.

 به گزارش خبرگزاری فرانسه، دیپلمات‌های غربی در این نشست دو روزه می‌گویند که همه قدرت‌های بزرگ جهان به جز چین در مورد این قطع‌نامه توافق کرده‌اند.

 یک هیات اروپایی گفته که روسیه با این قطع‌نامه موافقت کرده و به نظر نمی‌رسد که چین نیز مخالفتی بنیادین با آن داشته باشد.

 ایهود آزولی، نماینده اسراییل در آژانس، از نتیجه بحث‌های چندین ساعته این نشست در باره چه‌گونگی رویکرد با برنامه اتمی ایران ابراز ناامیدی کرد و خواهان آن‌ شده که گزارش هفته گذشته آژانس پاسخی جدی‌تر از شورای حکام دریافت دارد.

او گفت: «اما این معجزه دیپلماسی است که اگر شما می‌خواهید به حمایت کسی دست یابید باید چیز دیگری را فدا کنید». اما آزولی ابراز امیدواری کرد که توافق روز جمعه آژانس زمینه‌ای برای قطع‌نامه‌های بعدی شورای امنیت سازمان ملل باشد.

بیشتر بخوانید:

«واکنش‌ها به تشریح ابعاد نظامی احتمالی برنامه اتمی ایران»


 


خبر/ رادیو کوچه

به گزارش سایت بی بی سی، شورای عمومی فارغ‌التحصیلان رشته‌های حقوق و شریعت صبح روز پنج‌شنبه 17 نوامبر در بیانیه‌ای از مقام‌های رسمی مصر تقاضا کرده که علیا ماجدة المهدی و دوست پسر او کریم عامر را به خاطر آن چه تشویق مردم به فسق و فجور و توهین به ادیان لقب دادند، مطابق ماده 98 قانون جزایی مصر به مجازات برسانند.

علیا ماجدة المهدی با نشر عکس‌های برهنه خود در اینترنت جنجالی بزرگ در مصر به راه انداخته است. این دختر جوان که دانش‌جوی رشته علوم ارتباطات دانش‌کده امریکایی قاهره است، اقدام خود را دفاع از آزادی بیان و اعتراض به سانسور دانسته است.

او به افزایش نفوذ بنیادگرایان و فشار آن‌ها بر زنان برای رعایت حجاب اسلامی معترض است و علاوه بر عکس خود، عکس برهنه‌ای از کریم عامر، دوست پسرش، را نیز در ایننترنت منتشر کرده است.

اسلام‌گرایان در برابر اقدام علیا خاموش نمانده‌اند و با راه اندازی صفحه ای در فیس بوک خواستار اعدام علیاء ماجده المهدی شده اند.

عکس علیا در زمانی اندک در هزاران وبلاگ و سایت اینترنتی در مصر و سایر کشورهای عربی بازچاپ شد.

بیشتر بخوانید:

«برهنگی برای جنبش آزادی‌خواهی آنلاین»


 


خبر/ رادیو کوچه

روز پنج‌شنبه 17 نوامبر با پایان یافتن ساعات کاری در امریکا بیش از ۳۰۰ نفر تا آن زمان در درگیری معترضان جنبش دو ماهه «اشغال وال استریت» و پلیس در نیویورک و دیگر شهرهای این کشور بازداشت شده اند.

به گفته مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک، پنج مامور پلیس هم در درگیری با معترضان مجروح و روانه بیمارستان شدند.

به گزارش بی بی سی، با وجود این‌که تظاهرکنندگان انتظار این را داشتند که ده ها هزار نفر از آنان در این تظاهرات شرکت کنند اما شمار آن‌ها از چند هزار نفر تجاوز نکرده است.

جنبش «اشغال وال استریت» در هفدهم سپتامبر در اعتراض به طمع کاری بانک های بزرگ و شرکت های سهامی در نیویورک شکل گرفت که اکنون به دیگر شهرهای امریکا نیز کشانده شده است.

بیشتر بخوانید:

«برخورد پلیس با مخالفان وال استریت در کالیفرنیا»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته