مقامهای جمهوری اسلامی بیآنکه نقش «موساد» در انفجار زاغه مهمات سپاه را رد کنند٬ اسرائیل را تهدید به مقابله به مثل کردند.
به نوشته تارنمای دیگربان، رسانههای غربی در روزهای اخیر گزارش کردهاند انفجار این هفته زاغه مهمات سپاه که منجر به مرگ دستکم ۱۷ نفر شد٬ برنامهای «خرابکارانه» از سوی «موساد» بوده است.
مقامهای جمهوری اسلامی تا روز چهارشنبه (۲۵ آبان) در خصوص این گزارشها سکوت کرده بودند٬ اما امروز به طور تلویحی این گزارشها را تائید و تهدید به مقابله به مثل کردند.
مسعود جزایری٬ معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به خوشحالی مقامهای اسرائیلی از انفجار زاغه سپاه گفت: «رژیم صهیونیستی بترسد از روزی که صدای انفجار مهیبی در سرزمینهای اشغالی بگوش برسد.»
آقای جزایری افزوده است: «رژیم صهیونیستی باید نگران باشد از اینکه زمانی صدای اینگونه انفجارهای مهیب در تلآویو و دیگر بخشهای سرزمینهای اشغالی شنیده شود.»
علی لاریجانی٬ رئیس مجلس نیز گزارشها در خصوص دست داشتن «موساد» در انفجار زاغه سپاه را «بیاهمیت» خوانده و گفته است: «چه حادثهای رخ بدهد و یا چه رخ ندهد دشمنان عداوتشان را دارند و پاسخشان داده خواهد شد.»
احمد وحیدی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح هم اعلام کرده «دشمنان» جمهوری اسلامی بیشترین ضرر را از کشته شدن اعضای سپاه پاسداران خواهند دید.
این در حالی است که حسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفته است: «این حادثه و انفجار اخیر هیچ ربطی به اسراییل و آمریکا ندارد، جز اینکه محصول تحقیقاتی که در پی آنها این حادثه رخ داده میتوانست مشت محکمی بر دهان اسراییل و رژیم غاصب آن باشد که مدتی کوتاه برای چند روزی به تاخیر افتاد.»
مهدی طائب٬ رئیس قرارگاه عمار هم گفته که «اتفاق بزرگ بعد از شهادت سردار تهرانی مقدم خواهد افتاد.»
آقای طائب افزوده است: «پروژهای که او {مقدم} پیگیری میکرد قطعاً به بهترین شکل به ثمر خواهد نشست و همه موانع نیز برطرف خواهد شد و خواهید دید که خدا چگونه این راه را باز خواهد کرد.
على رشیدى رییس انجمن اقتصادانان ایران به بند ٣۵٠ اوین منتقل شد.
به گزارش کلمه این زندانی سیاسی طى تماسى با خانواده از سلامتى خود خبر داد. على رشیدى درتاریخ ١٠ آبان ماه به دلیل انتشار بیانیه جبهه ملى که به تحلیل اوضاع فعلى جامعه پرداخته بودند توسط وزارت اطلاعات احضار وبازداشت شده بود.
این فعال سیاسى و اقتصاددان در شعبه ۵ بازپرسى دادسراى شهید مقدسى زندان اوین به تبلیغ علیه نظام ،تشویش اذهان عمومی وتوهین به مقامات نظام تفهیم اتهام شده است.
بررسیها نشان می دهد که تعداد کشته شدگان حادثه انفجار پادگان سپاه ۳۶ نفر است نه هفده نفر.
خبرگزاریهای داخلی در حالی از افزایش تعداد جانباختگان انفجار زاغه مهمات سپاه در ملارد از ۱۷ نفر به ۳۶ نفر خبر می دهند که پیش از این روابط عمومی سپاه پاسداران تعداد کشتگان این انفجار را ۲۷ نفر اعلام کرده بود و اندکی پس از انتشار اخبار اولیه با عذرخواهی از مردم تعداد واقعی کشتهها را ۱۷ نفر خواند.
خبرگزاری مهر نیز امروز چهارشنبه (۲۵ آبان) اقدام به انتشار نام ۲۱ تن از جانباختگان این انفجار را منتشر کرده بود.
این در حالی اسن که خبرگزاریهای ایران و فارس نیز در گزارشهای مختلفی از تشییع جنازه ۱۹ تن دیگر از جانباختگان این انفجار در روزهای سهشنبه و چهارشنبه در شهرهای مختلف ایران خبر دادهاند.
این دو خبرگزاری در گزارشهای خود به هویت تمام این ۱۹ نفر اشاره کردهاند.
با این همه تارنمای " دیگربان اقدام به انتشار اسامی تمام کشته شدگان این حادثه از فهرستهای مختلف منتشر شده توسط رسانه های داخلی کرده است.
این تارنما می نویسد: فهرست مذکور از گزارشهای سه خبرگزاری مهر٬ فارس و ایرنا استخراج شده است.
۱- حسن تهرانی مقدم
۲- سید رضا میر حسینی
۳- سعید نبیپور خمامی
۴- مهدی نواب
۵- بایرام علی صفری
۶- مهدی دشتبانزاده
۷- علی اصغر منصوریان
۸- اسماعیل محمدی
۹- علی کنگرانی
۱۰- امید طلائیان
۱۱- محمد سلگی
۱۲- مرتضی محمدرضاپور
۱۳- وحید رنجبر
۱۴- محمد غلامی
۱۵- سیدمحمد حسین فردویی
۱۶- وحید عزیزی
۱۷- میثم جهانگیری
۱۸- مهدی حاتمی نسب
۱۹- سیدرضا محمدزاده
۲۰- جواد سلیمی
۲۱- یوسف قارلوقی
۲۲- حسین امین شرعی
۲۳- شهید مرتضی میری
۲۴- رسول بهرودی
۲۵- مهدی گلستانی
۲۶- محمود داستار
۲۷- بهلول محمودی
۲۸ - ستار ناصری
۲۹- مهرداد مصطفوی
۳۰- محمد حسینی
۳۱- محمود شجاعی
۳۲- محمدحسین زلفی
۳۳- وحید شیرمحمدلو
۳۴- بهزاد ملانوروزی
۳۵- عباس ادگی
۳۶-ابوالفضل ادگی
روز چهارشنبه بهای نفت خام در بازارهای جهانی به بالای ۱۰۰ دلار در هر بشکه رسید.
در دو ماه گذشته قیمت نفت بیش از ۲۵ درصد افزایش یافته است.
بهبود اوضاع اقتصادی در آمریکا که به پائین آمدن سطح ذخایر استراتژیک نفت در آن کشور منجر شده و نیز بحرانهای سیاسی در کشور های صادر کننده نفت از جمله عوامل افزایش قیمت نفت ذکر شده است.
بر پایه ارزیابی های آژانس بین المللی انرژی در سال جاری مصرف جهانی نفت به ۸۸ میلیون بشکه در روز رسیده و تا سال ۲۰۱۵ میلادی سطح تقاضا به بالای ۹۲ میلیون بشکه در روز خواهد رسید.
محمدتقی رهبر نماینده اصفهان گفت که اگر نمایندگان این استان نتوانند دولت محمود احمدی نژاد را به توقف طرح خود برای انتقال آب زاینده رود به استان چهارمحال و بختیاری متقاعد کنند، از رهبر ایران کمک خواهند خواست.
روزنامه "تهران امروز" چهارشنبه ۲۵ آبان (۱۶ نوامبر) از قول نماینده اصفهان نوشت که وی و همکارانش برای جلوگیری از اقدام دولت، از قوه قضائیه کمک خواسته اند و طرح سوال از وزیر نیرو را به هیاترئیسه مجلس ارائه کرده اند.
دولت ایران وعده داده است که برای جبران کمبود آب در استان چهارمحال و بختیاری، قسمتی از آب رودخانه زاینده رود را به این استان انتقال دهد که این وعده، باعث اعتراض مردم و مسئولان اصفهان شده است.
اعتراض اصفهانی ها بر سر انتقال آب زاینده رود بعد از آن بالا گرفت که محمود احمدی نژاد هفته پیش در جریان سفر استانی خود به استان چهار محال و بختیاری، در شهرکرد، مرکز این استان از اجرای قریب الوقوع "چهار طرح بزرگ برای آبرسانی به استان چهار محال و بختیاری" خبر داد.
چند روز بعد از انتشار این اظهارات، مرتضی سقائیاننژاد، شهردار اصفهان هشدار داد: "در صورتی که زایندهرود از اصفهان جدا شود این شهر خواهد مرد."
در همین ارتباط، عباس حاج رسولی، رئیس شورای شهر اصفهان نیز به روزنامه "تهران امروز" گفته است: "از قوه قضائیه و دادستان کل کشور درخواست کرده ایم که به مساله حق آبه مردم و سهمیه مردم اصفهان از آب زاینده رود رسیدگی کنند."
وی با تاکید بر اینکه "نباید تحت تاثیر جو عمومی از آب زایندهرود سهیمه بدهند" افزوده است: "مردم این حرفها را [حرفهای رئیسجمهور در شهرکرد] را میشنوند و احساس میکنند که حق آنان ضایع شده است. مردم ناراحت هستند و به ما فشار میآورند و حتی ما را تهدید میکنند."
روزنامه "تهران امروز" همچنین اظهارات جداگانه محمدتقی رهبر را نقل کرده که گفته است وعده برداشت آب از زاینده رود، نخستین بار در جریان اولین سفر استانی رئیسجمهور به چهار محال و بختیاری مطرح شده و او در جلسهای به استاندار اجازه داده که "هرگونه که بخواهند از آب رود استفاده کنند".
ترکیه و اعضای اتحادیه عرب خواستار اتخاذ "تدابیر فوری" برای حفاظت از جان شهروندان سوری در برابر سرکوب خشونت آمیز حکومت شده اند.
به گزارش تارنمای بخش فارسی بی بی سی، در نشستی که امروز در مراکش برگزار شد، نمایندگان کشورهای عضو اتحادیه عرب مخالفت خود را با هرگونه مداخله خارجی در سوریه اعلام کردند.
این بیانیه ساعاتی پس از آن منتشر می شود که نیروهای جداشده از ارتش سوریه اعلام کردند به واحد حفاظت و اطلاعات یگان پدافند هوایی ارتش در شهر حرستا در نزدیکی دمشق حمله کرده اند.
در یکی دیگر از اقداماتی که از آن به عنوان انزوای بیشتر حکومت سوریه در جهان تعبیر شده است، فرانسه اعلام کرده است که سفیر خود را از سوریه فراخوانده است.
مقام های فرانسوی همچنین گفته اند به دلیل خشونت های موجود در این کشور تمامی خدمات کنسولی و فعالیت های فرهنگی خود را در این کشور به حالت تعلیق در می آورد.
با وجودیکه ترکیه از اعضای اتحادیه عرب نیست، احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه این کشور امروز چهارشنبه در نشست وزرای امور خارجه اتحادیه عرب که در رباط، پایتخت مراکش برگزار شد شرکت کرد.
ترکیه که مرز طولانی با سوریه دارد، طی ماههای اخیر انتقادات گسترده ای را علیه سیاست های بشار اسد، رییس جمهوری این کشور مطرح کرده است.
در بیانیه امروز این نشست آمده است: "لازم است برای توقف خونریزی و جلوگیری از کشتار و بروز خشونت های تازه علیه شهروندان سوریه فورا اقدام شود. این نشست خواهان اتخاذ تدابیر فوری برای حفاظت از جان غیرنظامیان در سوریه است".
در ادامه این بیانیه آمده است: "وزرای خارجه کشورهای عضو همچنین بر اهمیت حفظ اتحاد و ثبات در سوریه، و یافتن راهی برای حل بحران موجود بدون دخالت خارجی تاکید کردند".
همچنین احمد داوود اغلو، وزیر امور خارجه سوریه در این نشست گفته است که اگر سوریه در همین مسیر حرکت کند، با انزوای بیشتر روبرو خواهد شد.
او همچنین از رهبران سوریه خواسته است که پیام اتحادیه عرب را بشنوند، از اعمال خشونت بیشتر علیه معترضان دست بردارند و زمینه را برای "تغییرات دموکراتیک اجتناب ناپذیر" در این کشور فراهم کنند.
انتظار می رود که اتحادیه عرب تصمیم هفته گذشته خود را در مورد تعلیق عضویت اتحادیه عرب نهایی کند.
در تحولی دیگر امروز در دمشق، پایتخت سوریه گروهی از هواداران خشمگین بشار اسد به سفارت مراکش، که میزبان اجلاس امروز اتحادیه عرب بوده حمله ور شدند و پرچم سفارت را پایین کشیدند.
امروز همچنین تلویزیون العربیه گزارش کرد که به سفارت های قطر و امارات در سوریه حمله شده است.
مقام های سوریه اقدام اتحادیه عرب در تعلیق عضویت این کشور را "خجالت آور و از روی بدخواهی" توصیف کرده اند و می گویند کشورهای عربی برای تضعیف حکومت سوریه با غرب تبانی کرده اند.
معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: «اگر از من به عنوان یک کارشناس بپرسند، میگویم حتی ۱۰ درصد کتابهایی که در سال گذشته منتشر شده، برای مطالعه یا هدیه دادن، مناسب نیست. »
به گزارش خبرگزاری مهر، بهمن دری که در نخستین همایش نویسندگان ایران سخن می گفت با اشاره به انتشار ۶۵ هزار عنوان کتاب در سال گذشته افزود: « ما این بستر را فراهم میکنیم که آثار خوب نویسندگان را با کتاب و برای خرید به جامعه اعلام کنیم و این میطلبد که حاکمیت به نخبگی اعتنای بیشتری بکند و نگذارد برای نویسندگان از لحاظ اقتصادی مشکل ایجاد شود.»
دادگاه ساجده کیانوش راد، دوشنبه ۲۳ آبان به ریاست قاضی پیرعباس تشکیل شد.
وی فرزند محمد کیانوش راد، نماینده مردم اهواز در مجلس ششم و از اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی است.
خانم کیانوش راد به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام محاکمه شده است.
او پیش از این ۶۵ روز زندان بود که ۵۳ روز آن در انفرادی گذشته است.
در حالی که مقامات جمهوری اسلامی و منابع رسمی ایران عمدی بودن انفجار روز شنبه گذشته در پادگان سپاه در بيدگنه شهر ملارد را رد کرده و گفته اند این انفجار در حین انتقال مهمات رخ داده است، یک فرمانده ارشد سپاه می گوید انتقام این انفجار را از اسراییل خواهیم گرفت. همزمان، اظهارات رییس ستاد نیروهای مسلح و وزیر دفاع جمهوری اسلامی نیز فرضیه عمدی بودن انفجار در انبار موشکی سپاه را تقویت کرده است.
مسعود جزایری، معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح ایران تهدید کرد، اسرائیل منتظر انفجار در مناطق مختلف این کشور باشد.
اگرچه آقای جزایری دلیل تهدید خود را ابراز خوشحالی اسراییلی ها از انفجار ملارد ذکر کرده اما می توان این اظهارات را تاییدی دانست بر اخبار غیر رسمی که دراین باره منتشر شده است.
در روزهای اخیر منابع رسانه ای غرب از احتمال دست داشتن اسرائیل در انفجار شهر ملارد خبر دادند.
برپایه اطلاعیه سپاه که روز یکشنبه منتشر شد،حسن تهرانی مقدم مسئول سازمان خودکفايی و تحقيقات صنعتی سپاه بوده است. وی همچنين بنيانگذار "توپخانه و موشکی سپاه" در جريان جنگ هشت ساله ايران و عراق معرفی شده است.
سپاه پاسداران شمار کشته شدگان در حادثه را هفده نفر اعلام کرد. اما یک منبع آگاه دو روز پیش به "ندای سبزآزادی" گفت که دستکم 100 نفر در حادثه مفقود شده اند. به عبارتی شدت حادثه به گونه ای بود که امکان شناسایی اجساد متلاشی شده وجود ندارد.
یک روز بعد، تلویزیون العربیه نیز به نقل از منابع خود اعلام کرد، حادثه در اثر انفجار سوخت جامد موشک های "سجیل" سپاه پاسداران روی داده است.
بنا بر این گزارش، پادگان سپاه ملارد محل انبار بخشی از موشک های سجیل و موشک های شهاب سه بوده است. موشک های سجیل این قابلیت را دارند که برای پرتاب سکوی ویژه نیاز ندارند از همین رو شلیک آن ها آسان است.
بنا بر این اطلاعات در پی تهدیدهای اخیر از سوی کشورهای غربی و اسرائیل در خصوص حمله به ایران به دلیل برنامه اتمی اش، مسولان بلند پایه نظام تصمیم می گیرند موشک های سجیل را از انبار خارج کرده و در کویر مستقر کنند. این اقدام به دو منظور صورت گرفت؛ نخست حفاظت از موشک ها در صورت حمله احتمالی به انبار و دوم توزیع جغرافیایی و آمادگی برای شلیک آن ها در صورت آغاز هرگونه جنگ احتمالی.
عملیات انتقال موشک ها عملیاتی محرمانه و لوجستیکی است از همین رو حسن تهرانی مقدم مسئول سازمان خودکفايی و تحقيقات صنعتی سپاه که مسوول اصلی پروژه موشک های بالستیک محسوب میشد، در محل حادثه حاضر بود. دیگر افراد حاضر نیز از سربازان وظیفه و معمولی نبودند بلکه کادر سپاه بودند و شماری از آن ها درجه دار هستند.
در حین انتقال اجزای موشک ها، انفجار ناگهانی رخ داد. اما سوخت جامد سوختی نیست که در اثر گرمای هوا منفجر شود و شعله ور شدن آن نیازمند محرک هایی است. مسئولان سپاه می گویند انفجارهای دیگر در اثر انفجار دیگر روی داده اند.
اما نکته قابل توجه این است که در سایت پدافند هوایی در شهر ملارد نیز انفجار روی داد. این سایت در فاصله سه کیلومتری زاغه مهمات قرار دارد و به همین دلیل انفجار در آن نیازمند عملی مستقل است.
از همین رو منبع مطلع در گفت و گو با "العربیه" تاکید می کند که حادثه انفجار شهر ملارد، در نتیجه خرابکاری یا یک عامل تعمدی بیرونی بوده است که موفق شده در سر بزنگاه، سوخت های خارج شده از انبار را منفجر سازد. هشدار به پایگاه سپاه در پارچین پس از انفجار در پایگاه های ملارد، از دیگر دلایلی است که به عنوان نشانه خرابکاری بودن انفجارها مطرح شده است.
از سوی دیگر نشریه "تایم" نیز به نقل از یک مقام اطلاعاتی غربی موساد را عامل این انفجار معرفی کرد.
تناقض در گفته های مقام های ایرانی اما به ابهامات این حادثه دامن زده است. در حالی که سردار جزایری، اسراییل را تهدید به انتقام می کند و محمدباقر قالیباف از فرماندهان سابق سپاه و شهردار فعلی تهران هم در یادداشتی به طور ضمنی به دست داشتن عوامل خارجی در انفجار در شهر ملارد اعتراف کرده و گفته است، "حسن تهرانی مقدم را دشمنان ما بهتر از دوستان می شناختند"، سرلشکر حسن فیروز آبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران اعلام کرد که حسن تهرانی مقدم، فرمانده سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران، در حال تحقیق روی سلاحی کشته شد که می توانست علیه آمریکا و اسرائیل به کار رود.
او گفت که حادثه انفجار روز شنبه در پادگان ملارد، تولید این "محصول" را تنها برای دو هفته به تأخیر انداخته است.
این در حالی است که سپاه پاسداران در ابتدا اعلام کرده بود که واقعه انفجار پادگان ملارد در جریان جابجایی مهمات رخ داده است.
همزمان سرتیپ احمد وحیدی، وزیر دفاع ایران هم گفت که "خون شهدای" سپاه پاسداران باعث اقتدار بیشتر جمهوری اسلامی ایران و "نزدیک تر شدن مرگ رژیم صهیونیستی" می شود.
آرش حسینی پژوه
وقتی ایالات متحده آمریکا، ایران را به دست داشتن در طرح ترور سفیر عربستان متهم کرد، اولین زمزمههای بالا گرفتن درگیری ایران و آمریکا، آغاز شد، در حالی که این موضوع همچنان موضوع داغ رسانههای بینالمللی بود، گزارش آژانس بینالمللی انرژِی اتمی هم منتشر شد، و به این گمانهزنیها دامن زد که روابط ایران و غرب به خصوص آمریکا، در نقطه بحرانی قرار گرفته است.
این گمانه زنیها در هفتههای اخیر از تحریمهای گسترده و حتی احتمال استفاده غرب از گزینه نظامی خبر میدهد، و همین گمانه زنیها باعث شده است تا بحثهای زیادی پیرامون این موضوع در بگیرد، به همین بهانه به سراغ فرخ نگهدار رفتهایم که سابقه سالها فعالیت سیاسی را در کارنامه خود دارد، و پیرامون مباحث مختلف حول محور این موضوع به گفتگو نشستیم:
با توجه به اتفاقات هفتههای گذشته و ایراد اتهام امریکا نسبت به ایران مبنی بر دست داشتن در طرح ترور سفیر عربستان، و بعد از آن انتشار گزارش آژانس انرژی اتمی، گمانه زنی ها از اعمال تحریم های سنگین و حتی رفتن به سمت گزینه نظامی خبر میدهند، به نظر شما احتمال حمله و دخالت نظامی در ایران در چه حد است و آیا این گزاره با درنظر گرفتن شرایط اقتصادی و سیاسی غرب و ایران ممکن است؟
برداشت من از این گفتهها و خبرهایی که در هفتههای اخیر، که توسط منابع غربی و اسرائیلی عنوان شده به راستی اینطور نیست که وضعیت در منطقه و در رابطه با ایران در آستانه درگیری نظامی قرار گرفته است. معنای این موضع گیریها این است که ما از گفت و گو با ایران ناامید شدیم و حالا سیاست افزایش تنش و یا افزایش فشار بر دستگاه حاکم ایران را در پیش گرفتهایم. یعنی فهم ما از این مطالب نباید این باشد که الان یک چرخشی در زمینه تدارکات برای حمله نظامی به کشور صورت گرفته و یا ایران در آستانه جنگ قرار گرفته است. بلکه باید این باشد که غرب به این نتیجه رسیده که گفت و گو با رژیم فعلی ایران کم نتیجه و یا بینتیجه است و بیشتر باید به مقابله با رژیم ایران رو بیاورند.
اگر این نتیجه گیری من نادرست باشد و ما در آستانه جنگ قرار داشته باشیم آن وقت تدابیر از سوی دولت و همه فعالان باید اندیشیده شود که مانع از جنگ شویم. فعلا خطر هجوم نظامی به کشور عاجل نیست و برنامههای فعلی غرب برای تضعیف کشور است.
آقای نگهدار به نظر شما نیروهای اپوزوسیون و مخالف جمهوری اسلامی، از اصلاح طلبان تا طیفهای دیگر چه نقشی می توانند بازی کنند؟ با توجه به اینکه حاکمیت نه در مقابل مخالفان داخلی خودش نرمش نشان داده و نه در مقابل تهدیدات خارجی، نقش اپوزیسیون جمهوری اسلامی این میان چیست؟
موضع گیری آقای محمد خاتمی که چند روز پیش اعلام شد، یک موضع گیری دقیق، میهن دوستانه، صلح جویانه و آزادی خواهانه است. زیرا تکلیف غرب و کسانی که به تهدید علیه ایران متوسل میشوند را کاملا روشن میکند و به آنها میگوید که اگر ایران مورد تعرض قرار بگیرد، اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب، همه به مقابله برخواهند خواست. دادن این اطمینان به غرب از زاویه نگاه و تحلیل من مهم ترین تضمین بازدارنده است که مانع از آن میشود که کشور ما مورد تعرض قرار بگیرد.
من در تحلیلی که چند روز پیش منتشر کردم از برخی از گروههای مخالف، از جمله سازمان مجاهدین، برخی از محافل سلطنت طلب و برخی از محافل قومی، که تهدید غرب را وسیله تهدید حاکمیت قرار می دهند دعوت کردهام که آنها هم با این تهدیدات خارجی اعلام مقابله کنند و به آن با تقویت همبستگی ملی پاسخ گویند.
آقای خامنه ای به روشنی گفتهاند که انتخابات را به مثابه تهدید امنیتی میبیند و بسیاری از مسئولین حکومت هم گفتهاند که در انتخابات امکاناتی برای گروههای ناراضی به وجود نخواهد آمد. به نظر میرسد که همه حکومتیان سر این که به هیچ یک از جریان های منقد و ناراضی اجازه شرکت ندهند متحدند. قصد این است که حق انتخاب را، از مردمی که از حکومت ناراضی اند، سلب کنند و قشر گسترده ای از مردم را از حق شرکت محروم کنند.
پاسخ ما به این تهدیدات و این فشارهای حکومتی نباید توسل به غرب و فشارهای خارجی باشد. ما باید در برابر این فشارها با اتکا به نیروی ملت بایستیم. بهترین و قاطع ترین پاسخ به فشارهایی که حاکمیت علیه مردم اعمال می کند، تکیه بر منابع و تهدیدات خارجی نیست؛ تکیه بر نیروی ملت، از جمله از طریق اعتصاب و تحریم همگانی، است.
همینطور که خود شما می دانید، مردم با وضعیت بد اقتصادی رو به رو هستند، آزادی های اجتماعی آنها سلب شده و بسیاری مشکلات دیگر، که مردم روزانه با آنها زندگی می کنند. شاید گزینه نظامی برای برخی بدون آنکه تحلیل سیاسی دقیقی حول آینده آن داشته باشند، گزینه مناسبی باشد. حالا ما به عنوان نیرویی که مخالف دخالت نظامی و جنگ هستیم، اگر نتوانستیم حاکمیت را قانع کنیم تا انتخابات آزاد برگزار کند و به سایر خواستههای جنبش سبز تن بدهد، چه طور می شود مردم را قانع کرد که اعتصاب و تحریم همگانی، یک تدبیر عملی هست و اگر عملی شود حکومت را به عقب نشینی وامی دارد؟ به علاوه با این وضعیت، چه طور می توانیم مردمی را که از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه خسته هستند را قانع کنیم که شما متحد شوید و در برابر حمله و دخالت نیروهای خارجی بایستید؟ این راهی که مردم را قانع کند تا تبدیل به ملت شوند و در مقابل نیروهای خارجی بایستند کدام است؟ چه طور می توان راهی به مردم نشان داد که به سمت استقبال از جنگ نروند؟
مردم ایران ممکن است که از فرط عصبانیت و عسرت حتی آرزوی روزهای بدتر هم بکنند. شاید همه ما دچار این تصور شویم که این تلخ ترین روزهایی است که ما در حال سیر آن هستیم و روزی تلخ تر از این نخواهد بود. من این حرف ها را می فهمم، اما قبول ندارم. قبول ندارم که سطح آگاهی سیاسی و اشراف بر مسائل در کشور ما به گونه ای است که اکثریت مردم در رابطه با جنگ و حمله نظامی به کشور دچار این تصور شده اند. یعنی اگر شما در محافل و کوچه و بازار در ایران خبر قریب الوقوع بودن بمب باران تهران را پخش کنید، مردم بیشتر نگران خواهند شد و نه اینکه استقبال کنند. ممکن است در محافلی که دستی از دور بر آتش دارند، یا کسانی که در خارج از کشور زندگی می کنند، و یا دلبستگی های دیگری از جمله دلبستگی های قومی دارند، یک همچین تصوری از جنگ و پی آمدهای آن شکل بگیرد، اما قبول ندارم که اکثریت مردم ایران ممکن است ندانند معنای جنگ و حمله نظامی چیست و یا نسبت به آن بی تفاوت باشند. مردم به آن سمت نخواهند رفت.
در سال های پس از انقلاب این سومین بار است که چنین روحیه ی یاس و سرخوردگی بر شهروندان غالب میشود. بیاد بیاورید سال های قبل از 2 خرداد 76 که هیچ امیدی به تغییر وجود نداشت. به یاد بیاورید سال های اول دهه هشتاد را که یاس و سرخوردگی و تشتت مردم به غلبه احمدی نژادی ها در انتخابات شورای تهران و سپس ریاست جمهوری منجر شد؛ روحیه ای که دوباره اوج گرفت و به 22 خرداد رسید. حالا هم همین وضع است. این که این بار مردم با کدام جرقه برمی خیزند هنوز برای هیچ کس روشن نیست. اما میزان نارضایی به حدی بالاست که نمی توان تصور اوج گیری مجدد را نداشت.
این تدبیر سیاسی که در آن سالها باعث شکسته شدن آن روحیه شد، در برهه زمانی امروز چیست؟ فعالان سیاسی باید به کدام سو بروند؟ چه فضایی را ایجاد کنند؟ چه کنشی را ارائه دهند که بتوانند این فضا را بشکنند؟
فعالان سیاسی به جای اینکه بین گزینه جنگ و تسلیم در مقابل حکومت خودشان را محصور کنند، و مردم را به یکی از این دو راه تشویق کنند، باید مردم را قانع کنند که راه حل بهتری وجود دارد. همانگونه که در سوال قبلی شما هم گفتم آن راه حل اتکا به نیروی خود است.
مردمی که هنوز امکان اینکه متحداً دست به اعتصاب همگانی بزنند را ندارند، قطعا در زیر فشارهای خارجی هم قدرت تصمیم گیری برای تعیین سرنوشت کشور خود را نخواهند داشت. برنده آن اوضاع عده ای خواهند بود که برای به دست آوردن قدرت، با قدرتها خارجی زد و بند کرده اند.
اما من عمیقا معتقدم که اکثریت فعالین سیاسی ما در اینکه جایگزین جنگ اعمال فشار مدنی بر حکومت است تردید ندارند. درست است که نزدیک به یک سال است که جنبش سبز نمایش ویترینی نداشته اما نه قضاوت مردم در باره حکومت عوض شده و نه قضاوت آنها درباره رهبران سبز. تا وقتی چنین است تجربه تاریخی نشان می دهد که دور نیست روزی یک جنبش فراگیر همگانی متکی به نیروی خود از نو برخیزد و حکومت را به عقب براند. دور نیست روزی که آن عزیزانی که امروز در بند هستند و آن عزیزانی که امروز ندای انتخابات آزاد سر میدهند در داخل و خارج کشور می توانند همدیگر را پیدا کنند، و در یک فراخوان عمومی مردم را به مقاومت در برابر حکومت دعوت کنند، مقاومتی که نتیجه خواهد داد.
من بر "اعتصاب و تحریم همگانی" به عنوان یک راه حل انگشت می گذارم زیرا بنا به تجربه تاریخی هر دو باری که ملت ایران بر استبداد پیروز شده از همین راه بوده است. ما در انقلاب مشروطه همین واکنش ملی را داشتیم. نهضت مردمی با حکم آیت الله میرزای شیرازی و با تحریم تنباکو آغاز شد و با اعتصاب و بست نشینی در تهران، و به پیروزی رسید. استبداد پهلوی را هم همین اعتصاب و تحریم همگانی از پای انداخت. اعتصاب و تحریم همگانی و روش سنتی مبارزه مردم ایران است. برعهده فعالین سیاسی و اجتماعی است که از حافظه تاریخی ملت غبار روبی کنند. هنوز مطمئن نیستم که ما از این راه در رویدادهای پس 22 خرداد نمی توانستیم استفاده کنیم. برای من قضاوت قطعی در این باره دشوار است. برایم سوال است که آیا در آن روزها امکان و تمایل عمومی برای سازمان گری یک تحریم و اعتصاب همگانی تا چه حد بوده است.
اگر شما امروز میگویید که مردم آمادگی همچین حرکتی را ندارند، من به هیچ وجه هیچ جایگزین دیگری ندارم که روی میز بگذارم. معتقد نیستم که گزینه هایی مانند کودتای نظامی، حمله خارجی و جنگ داخلی بتواند جایگزین همت مردم شود. یک چنین راهی البته ممکن است توسط عده ای در پیش گرفته شود. اما برعهده تمام آزادی خواهان است که از آن دنباله روی نکنند و در مقابل آن بایستند و به خشونت تن ندهند. راه باید راه مسالمت آمیز باشد تا به دموکراسی منجر شود. راه پیشنهادی من، راهی که فکر می کنم تجربه تاریخی داریم اعتصاب و تحریم همگانی است.
اگر از گزینه نظامی بگذریم که به گفته شما احتمال آن نیز کم است گزینه تحریم های سنگین اقتصادی پیش رو است. به نظر شما این تحریم ها چه تاثیراتی بر روی جامعه مدنی ایران می گذارد به خصوص تاثیری که در طبقه متوسط جامعه می گذارد و در کل چه تاثیر و سودی برای مردم خواهد داشت؟ تشدید تحریم ها بیشتر به نفع مردم است یا باعث تضعیف طبقه متوسط جامعه می شود؟
ببینید ایران یک رژیم دارد و یک مردم. اینطور نیست که فشار خارجی بخشی از این ایران را تحت فشار قرار دهد و بخشی از ایران را تحت فشار قرار ندهد. تحریم ها مانند آلودگی هواست. نمیتوان گفت که آلودگی هوا به نفع مردم است و یا به ضرر رژیم و یا به نفع رژیم است و به ضرر مردم. این تصور اشتباه است. تحریم و تحریم های اقتصادی نقشه ای علیه ایران است. این حرف که آلودگی هوا بیشتر به ضرر رژیم است و کمتر به نفع مردم، حرف پوچ و بی پایه ای است. این آلودگی به زیان ایران است. تحریم اقتصادی برای تضعیف کشور است نه تضعیف رژیم و اگر هم متوجه تضعیف رژیم باشد متوجه تضعیف اقتصاد و تضعیف مردم هم هست. به خصوص طبقه متوسط زیر بار این تحریم ها هم ارتباطش با دنیا محدودتر خواهد شد و هم ارتباط با مردم و قشرهای دموکراسی خواه. با تشدید تحریم ها موقعیت نیروهای دموکراسی خواه در ایران تضعیف خواهد شد. من مخالف تحریم ها هستم به این دلیل که تحریم ها متوجه تضعیف ایران است و موقعیت ایران را در رقابت های منطقه ای تضعیف می کند. به همین خاطر برخی از رقبای اقتصادی ایران در منطقه موافق این تحریم ها هستند و فشار هم می آورند تا بر تحریم ها افزوده شود. اما خیری از تحریم ها نصیب مردم ایران نخواهد شد.
به عنوان سوال آخر، با توجه به تصمیم ها و گزینه های روی میز دولت های غربی، شما آینده ایران را چه طور میبینید؟
اگر در یک چشم انداز کلی بگوییم جنبش دموکراسی خواهی ایران در هر دوره ای هم با نگاه روشنتر و هم تحلیل روشنتر تمام فعالین سیاسی ایران برآمده کردند و هم با پایه اجتماعی وسیع تر. شما جنبش سبز را نمی توانید با جنبش دوم خرداد همتراز ببینید از نظر میزان اشرافی که مردم و شرکت کنندگان در این جنبش نسبت به خواستها و مطالبات عینی و واقعی خودشان در جهت دموکراسی داشتند. سیر تحولی ایران از انقلاب مشروطه تا امروز رو به تقویت تمایل به دموکراسی و آزادی بوده. اما وقوف به این تحلیل کلی تاریخی کافی نیست. وضعیت سیاسی جاری به ما امید می دهد که این سیر تحول تاریخی به روز ثمر دهی دارد نزدیک می شود.
به این فکر کنید که چرا بهرغم قلع و قمع همه احزاب و جناح های منقد و معترض باز حکومت نمی تواند انسجام خود را حفظ کند؟ چرا شکاف های درون حکومت حالت انفجاری دارد و نمی تواند نداشته باشد؟ به این فکر کنید که چرا بعد از 15 خرداد 42 حکومت توانست شکاف های درونی را کاملا محو کند و حالا نمی توانند. من یک پاسخ بیشتر برای این سوالها ندارم: زیرا تغییر در ذهنیت شهروندان و ناباوری عمیق آنان نسبت به حقانیت و صلاحیت حکومت به درون خود حکومت کشیده شده و باورمندی آنان به حقانیت و صلاحیت و توان و آینده خود را زایل کرده است.
همین وضع را من در اوایل دهه هشتاد میلادی در اتحاد شوروی سابق شاهد بوده ام. انسجام آن حکومت را هم نه فشار غرب، که فشار نارضایی عمیق شهروندان، به خصوص سطح آگاهی اقشار میانی شهری در روسیه، از هم گسیخت. فشار ایرانیان هم برای حل مشکل خود با حکومت نه تابع "گزینه های غرب" است و نه از آن ها قوت می گیرد.
آنچه که من می بینم که در عرصه سیاست در ایران در حال وقوع است روند مهار ناپذیری شکافهای درون سیستم حاکم است. این شکاف ها با سرعتی بیش از پیش بینی اکثر فعالین سیاسی حالت مهارناپذیر به خود می گیرد. انسجام حکومت علیه جنبش سبز مانند برف در تموز در حال ریختن و فرو ریختن و از هم پاشیدن است. خبرهایی که ما از درون دستگاه می شنویم نشان از درگیریهای حاد و قریب الوقوع دارد.
آنچه غیرممکن است در دستگاه حکومتی ایران پیاده شود همانا احیای انسجام درونی سیستم حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است و این بزرگترین فرصت برای فعالین دموکراسی خواه در ایران خواهد بود که یک بار دیگر حاکمیت را با همان قدرت که در 22 خرداد به چالش کشیدند به چالش بکشند و آن را به عقب نشینی و اجرای خواست ها و مطالبات خود، که حتی قانون اساسی نیز بر آنها صحه گذاشته، وادار سازند. اجرای حقوق مندرج در آن قانون راه را برای گشایش های بیشتر باز می کند. اگر توانمندی جامعه مدنی به حدی برسد که بتوانند حقوق ملت، مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را، احیا و اجرا کنند، راه برای تغییرات مثبت - و نه از قماش آن تغییراتی که به توصیه آقای خامنه ای طراحی شده و می خواهند به اجرا بگذارند - در قانون اساسی نیز گشوده خواهد شد.
در گفته ها و نوشته های بعد از 22 خرداد 88 همواره گفته ام: "انتخابات مُرد، زنده باد انتخابات". حالا هم تصریح می کنم نخستین گام در مسیر آزادی همانا وادارساختن این حکومت خود سر به برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است و این دست یابی به این مهم هیچ تدبیری مطمئنتر و کم هزینهتر از راهی نیست که ملت ما آن را در دو برآمد تاریخی خود در قرن بیستم پیروزمندانه تجربه کرده است: سازمانگری یک اعتصاب و تحریم همگانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر