سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
نوزدهمین جشنواره مد اسلامی (IFF ، (Islamic fashion festival، در ششمین سال برگزاری خود، در شهر کوالالامپور در آخرین اجرای خود در سال 2011 با عنون «افسون شرقی» به نمایش آخرین آثار طراحی لباسهای اسلامی طراحان مسلمان و غیر مسلمان از مالزی و کشورهایی همچون اندونزی، ژاپن، سنگاپور، استرالیا، هنگ کنگ و تایپه پرداخت.
از آنجا که این حوزه برای خود من بسیار جذاب و دیدنی است ضمن این که میتواند حوزهای چالش برانگیز باشد همچنین میتواند الهام بخش بسیاری از جوانانی که در این زمینه فعالیت میکنند یا علاقهمندند که کاری انجام دهند، باشد، از برپایی این جشنواره هیجانانگیز گزارشهایی در آینده برای شما خواهم داشت. گفت وگوهایی با برگزارکنندگان آن همچنین طراحان لباس که اطمینان دارم شنیدنی است.
امروز نخستین گزارشم را از این برنامه با گفت وگویی با یک طراح لباس غیرمسلمان اندونزیای آغاز میکنم که میهمان همه ساله این جشنواره است. شاید شنیده باشید که اندونزی کشوری است که قدمت بسیار زیادی در زمینه برگزاری نمایشهای مد دارد و طراحان لباس بسیار مطرحی در این سالها از این کشور به جهان معرفی شدهاند.
گیا پانگابین (Ghea Panggabean)، هنرمند اندونزیایی است که سی سالی است در زمینه طراحی پارچه و لباس فعالیت دارد.
او که دختر یک دیپلمات اندونزیایی است با مادری هلندی، بسیاری از سالهای عمرش را به واسطه شغل پدرش در سفر و کشورهای اروپایی گذرانده است. در سال 1977 تحصیل در رشته طراحی لباس را در لندن آغاز کرده و میگوید که در آن زمان تعداد زیادی دوست ایرانی داشته که همگی در این رشته تحصیل میکردند؛ دخترانی بسیار زیبا و شیکپوش! «سمیرا» نام یکی از آنها را به خاطر دارد و هیچ تماس و خبری دیگر از آنها نداشته تاکنون!
او پس از اتمام تحصیلش تصمیم میگیرد که کارش را بر اساس هویت و شخصیت خودش آغاز کند چراکه معتقد است یک طراح لباس برای شروع باید یک هویت مشخص داشته باشد.
او میگوید میراث فرهنگی که از اجدادش برای او بازمانده، میراثی است که هم چون میراث فرهنگی مالزی بسیار متفاوت و گوناگون است و در طی سالها تحت تاثیر فرهنگ های متفاوتی از عربی، پرتغالی، چینی، هندی و .. قرار گرفته بنابراین در آن شکلها و آفرینشهای مختلف هنری زیبا در انواع آثار هنری و پارچه دیده میشود از گلدوزیهای زیبایی که از چینیها گرفته شده یا طرحهای زیبای پرندگان برروی باتیک که باز هم از فرهنگ چینی آمده تا لباسهایی که در سوماترا هست و از «ساری»های هندی تاثیر گرفته و بسیاری نمونههای دیگر.
«بنابراین تصمیم گرفتم کارم را با چیزی شروع کنم که که بتواند داستان میراث مرا بیان کند.
و فکر کردم چگونه میتوانم این ایده را انتقال بدهم و چه باید بکنم؟
من از زمان قدیم پارچهها و جواهرات قدیمی را جمعآوری میکردم و گاهی آنها ایدههایی به من میدادند و به این ترتیب آهسته آهسته توانستم طراحیهای خودم را در زمینه طراحی لباس در اندونزی ایجاد کنم و براساس آن کمکم کارهای من مطرح شد در رسانهها و سطح جامعه و اکنون سی سال است که در این زمینه فعالیت میکنم.»
او میگوید:« من یک طراح لباس سنتی نیستم بلکه یک طراح لباس هستم که همیشه نگاهی به میراث فرهنگی دارم و مجموعههای من همیشه داستانی دارند. بنابراین با این داستانها افراد همیشه آنها را به یاد میآورند.
و من علاقهمندم که آثارم بدون زمان باشند و کلاسیک. مثل اشیاء عتیقهای که همیشه میتوانید حتا پس از گذشت سالها از آن لذت ببرید چراکه همواره روح و زیبایی و حس خاص خود را دارند. بنابراین من دوست دارم وقتی شما امسال لباسی از من میخرید، سه سال دیگر هم بتوانید آن را با ترکیبی دیگر استفاده کنید. این ایدئولوژی من است در طراحی لباس.»
خانم گیا میگوید: «این اشتیاق زیاد به من به میراث فرهنگی از این جا نشات میگیرد که بسیاری از سالهای عمرم را در سفر گذراندهام و در کشورهای دیگر بودهام و همواره به این فکر کردم که چگونه مردم کشور مرا بشناسند. در خانواده ترکیبی من که از دو فرهنگ اروپایی و آسیایی تشکیل شده همه به هم احترام میگذاشتند و من فکر کردم که طراحی لباس میتواند این پیام چند فرهنگی و احترام و درک از فرهنگها را از طریق زیبایی به جهانیان انتقال دهد.
و به این دلیل است که در جشنواره مد اسلامی شرکت میکنم که زیبایی را در گوناگونی و در فروتنی و حیا نشان میدهد. و رئیس این جشنواره توانسته این را به خوبی انجام دهد و طراحان بسیاری را از کشورهای متفاوت به منظور یک هدف و یک عقیده گردهم آورد.»
او در پاسخ به این سوال که آیا طراحی لباس یک چیز لوکس و تجملی است و تنها به قشر خاصی تعلق دارد یا نه؟ میگوید که طراحی لباس (fashion) یک روش است؛ راهی که شما انتخاب می کنید چگونه به نظر برسید، راهی که شما میخواهید لباس بپوشید. چه پول داشته باشید چه نداشته باشید. شما میتوانید خیلی خوب لباس بپوشید با یک هزینه کم. اما موافق نیستم که فقط به قشر پول دار اختصاص داره و یک چیز لوکس هست.
البته مردم علاقهمند هستند که از برندها استفاده کنند و برای تبدیل به یک برند شدن باید راه زیادی رفت و البته برای هر چیز خوبی باید پول خوبی هم پرداخت کرد اما هر کسی میتواند از مد و طراحی لباس پیروی کند بنابراین آن برای هر کسی هست.
و البته مُد لوکس هم از جمله انواع گوناگون طراحی است. اگر کسی می خواد پول بیشتری خرج کند این حق را دارد چرا نه؟!»
او در مورد برگزاری جشنواره مد اسلامی می گوید: «فشن اسلامی یک تصمیم است که هر فردی می تواند بگیرد. مسلمان بودن معنی اش این نیست که حتمن باید حجاب داشته باشد این یک تصمیم است اما در جریان این جشنواره «داتو رضا» (رئیس جشنواره) از طراحان لباس خواست که لباسهایی را طراحی کنند برای زنانی که باید پوشیده باشند و این برای ما یک چالش است و در ابتدا فکر کردیم که سخت است چرا که برای مثال برای من زمانی که درس میخواندم در لندن چیزی در این زمینه ندیده بودم اما بعد وقتی شروع کردیم و به آن فکر کردم، کمکم علاقهمند شدم و از آن لذت بردم و برای من این یک چالش است که چگونه برای یک پوشیدگی، زیبایی بیافرینم.
و من فکر میکنم تا به حال از آن لذت بردهام و فکر میکنم به عنوان یک طراح لباس باید بدانم که چگونه الهامهایم را و کدهای اسلامی در قالب طراحی لباس مطرح کنم. من در طول این جشنواره دریافتم که بسیار امکانات خوبی برای طراحی لباسهای زیبا در این زمینه هست. همیشه روشهای متفاوتی برای طراحی حجاب و لباسهای پوشیده وجود دارد.»
این طراح لباس از تجربههای خود در این زمینه چنین میگوید: «من در دوبی و در موناکو بودم امسال نیز در لندن بودم و تجربههای بسیار خوبی دارم از این نمایشها.
در موناکو استقبال بسیار خوب بود و خیلیها برای مجموعههای خود از کارها خریداری کردند. واکنشها در لندن هم خوب بود و حضور در جشنواره مد اسلامی این فرصت را برای من فراهم کرد تا لباسهای پوشیده من به مدت یک ماه در هارود (Harrods) در لندن به نمایش گذاشته شود و من این فرصت را مدیون این جشنوارهام چرا که در غیر این صورت من چنین لباسهایی را طراحی نمی کردم. و اکنون من هر بار این مدل لباسها را (Kaftan) در مجموعههایم دارم که مشتریان زیادی هم در میان عربها دارد.
اکنون بعد از سی سال رویای من به تحقق پیوست و لباسهای من به این صورت به نمایش درآمد.»
آیا فکر میکنید این جشنواره مد اسلامی میتواند اروپاییها را جذب کند؟
«بله، چرا که وقتی من در لندن بودم، دیدم که بسیاری از مردم بعد از اجرای نمایش من آمدند و به طراحیهای من علاقه نشان دادند برای اینکه آنها تنها برای مسلمانان قابل استفاده نیست و غیرمسلمانان هم میتوانند از آن استفاده کنند.
اما من دوست ندارم در طراحیهای اسلامی برخیها خیلی اغراق نشان میدهند چرا که در حجاب شما باید خود را بپوشانید نه این که چیزی اغراق شده نشان بدهید. شما باید در حجاب همیشه خودتان را، زنانگی، شیکی و تعادل را نشان دهید اما اغراق کردن بیشتر جلب توجه میکند. زیباترشدن خوب است اما جلب توجه بیشتر نه.
او می گوید که خود طراح پارچه هایش نیز هست و همیشه از موتیفهای خود برای لباسهایش استفاده میکند. برای او طراحی لباس یک هنر و علاقه است و امیدوار است که دیگران بتوانند هنر اورا درک کنند که این او را خوشحال میکند.
Click here to view the embedded video.
خبر / رادیو کوچه
مهدی خزعلی، فرزند آیتاله خزعلی، از اعضای مجلس خبرگان رهبری، وبلاگنویس منتقد دولت جمهوری اسلامی و مدیر انتشارات حیان، روز یکشنبه، 20 نوامبر، در نامهای خطاب به آیتاله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از وی انتقاد کرده است.
وی در این نامه آورده «یک معاونت نق یا نقد تشکیل دهید، نقادی بیپروا و جسور بر آن بگمارید که مخالف شما باشد تا بدون رعایت آداب و لکنت کلام، نقدهای جامعه را برایتان بگوید.»
آقای خزعلی با اشاره به سخنان حامیان آیتاله خامنهای که گفته بودند «اگر او از تهران خارج شود زلزله میآید» و یا سخنان محمد سعیدی، امام جمعه قم، که گفته بود «رهبر ایران در بدو تولد یا علی گفته است» و با انتقاد از فضای موجود درباره دلیل نوشتن این نامه، اظهار داشت: «من معتقد بودم این الفاظ، این القاب، این بزرگ کردن عناوین او (آیتاله خامنهای) را بزرگ نمیکند بلکه او را نابود میکند.»
آقای خزعلی در ادامه تاکید کرد: «در این فضا دیدم که این تذکر لازم است بدون آن القاب داده شود. فضا به گونهای بود که ایشان هم تحمل خطاب کردن بدون آن القاب را نداشت ولی امروز میشود بدون این القاب با ایشان سخن گفت.»
آقای خزعلی ابراز امیدواری کرد که رهبر جمهوری اسلامی بپذیرد که یک فرد نقاد بیاید و دردهای جامعه را بدون الفاظی مانند «قربانت شوم، فدایت شوم، جان نثارت هستم یا جانم فدای رهبر»، بیان کند.
ویدئو:
«اظهارات مهدی خزعلی در نمایشگاه»
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، 20 نوامبر، یکی از فرماندهان ارشد دولت انتقالی لیبی در تماسی با رسانههای خارجی، از دستگیری عبداله السنوسی، رییس پیشین دستگاه امنیتی آن کشور در دوران معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی، خبر داده است.
ژنرال احمد الهمدونی گفته است پس از کسب اطلاعاتی از مردم محلی درباره محل اختفای عبداله السنوسی، نیروهای وابسته به دولت انتقالی به خانه خواهر او در نزدیکی شهر بیرک در جنوب طرابلس رفته و او را در آن جا بازداشت کردند.
عبداله السنوسی از نزدیکان سرهنگ قدافی است و به اتهام جنایت علیه بشریت تحت تعقیب دادگاه بینالمللی کیفری است.
همچنین مقامات قضایی لیبی خبر دادند که قرار است بازجویی از سیفالاسلام قذافی که روز گذشته دستگیر شده بود شروع شود. این بازجوییها در مکان سری محل نگهداری وی انجام خواهد شد.
یک منبع آگاه در وزارت دادگستری لیبی گفت لوییس مورنو اوکامپو، دادستان دیوان کیفری بینالمللی، زمانی که از لیبی بازدید کند دیداری هم با سیفالاسلام خواهد داشت.
هنوز تاریخ دقیق این سفر مشخص نیست.
سیفالاسلام قذافی از جانب دیوان کیفری بینالمللی به اتهام ارتکاب جنایت جنگی تحت تعقیب قرار دارد.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت سیفالاسلام قذافی در لیبی»
خبر / رادیو کوچه
اتحادیه عرب درخواست سوریه مبنی بر تجدیدنظر در توافق با این اتحادیه را رد کرده است. توافق مورد نظر بین سوریه و اتحادیه عرب با هدف خاتمه دادن به درگیریها در این کشور که تاکنون به کشته شدن دستکم ۳۵۰۰ تن منجر شده، صورت گرفته بود.
براساس طرحی که از سوی وزرای امورخارجه اتحادیه عرب روز چهارشنبه گذشته تسلیم مقامات سوری شده بود، از حکومت دمشق خواسته شده بود تا با ورود ناظران اتحادیه موافقت کند.
اما براساس بیانیهای که امروز در وبسایت اتحادیه عرب منتشر شده آمده که سوریه خواستار تجدیدنظر در این توافق، از جمله در مورد اعزام ۵۰۰ ناظر به آن کشور، شده است.
پیشتر گزارشهایی مبنی بر این که سوریه در تلاش است تا شمار ناظران اعزامی را از ۵۰۰ به ۴۰ نفر کاهش دهد، انتشار یافته بود.
ضربالاجل اتحادیه عرب به سوریه برای پایان دادن به سرکوبها، شب گذشته بدون آن که نشانهای از خاتمه خشونتها دیده شود، به پایان رسید.
این در حالی است که امروز یکشنبه، 20 نوامبر، گزارشهایی از انفجار نارنجک در ساختمان حزب حاکم بعث در دمشق، پایتخت، منتشر شده است.
در همین حال فعالان سوری اعلام کردند که در درگیریهای روز گذشته دستکم ۲۷ تن از جمله ۴ نیروی امنیتی دولتی کشته شدند.
بیشتر بخوانید:
«اسد:سوریه در برابر فشارهای بینالمللی سر خم نمیکند»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
باید به خاطر داشته باشیم که جمهوری اسلامی و بنیانگذاران آن پیشگامان ارتباط با جهان عرب و مسلمانان سایر نقاط نبودند و این ارتباط مسبوق به سابقه بوده و اسلامگرایان با کوششی درخور و همگام توانستهاند خود را به ارکان قدرت نزدیک کنند. به نظر میآید اختلافات مرسوم میان شیعیان و سنیها در سطح عوام و یا بحثهای تئوریک شایع بوده و رهبران گروههای دینی برای دستیابی به قدرت از اتحاد با هم خشنود میشوند. نوابصفوی یکی از رهبرانی بود که به صورت علنی با همفکران مصریاش ارتباط برقرار کرد.
در جریان اجلاسی در بیتالمقدس، سخنرانی پرشور و حرارت نواب توجه بسیاری از مقامات حاضر در اجلاس را به خود جلب کرد. پس از پایان اجلاس، اخوانالمسلمین که قبلن نیز همکاریهایی را با او داشت به همراه گروه دیگری به نام «شباب المسلمین»، از نواب جهت سفر به قاهره دعوت کرد. نواب این دعوت را پذیرفت اما آن را به بعد موکول کرد و به عراق بازگشت. در ملاقاتهایی که در نجف نواب با آیتاله میلانی و علامه امینی داشت، آنها نواب را ترغیب کردند که هرچه زودتر دعوت اخوانالمسلمین را اجابت کند. علامه امینی هزینه مسافرت او را توسط یکی از تجار نجف، فراهم کرد. نواب بدون آنکه به ایران بازگردد عازم مصر شد. در روزهای آغازین ورود او به قاهره، برای گرامیداشت دو تن از دانشجویان دانشگاه الازهر که در فلسطین کشته شده بودند، مراسمی در این دانشگاه برگزار شد که از نواب به عنوان سخنران دعوت نمودند. در این مجلس نواب پس از استاد حسن الهضیبی مرشد عام اخوانالمسلمین و سید قطب، سخنرانی کرد. نواب بار دیگر درخشید و در یک سخنرانی آتشین به زبان عربی، خطاب به دانشجویان و حاضرین از توطئههای اسراییل و استکبار برای جهان اسلام پرده برداشت و تنها راه نجات مسلمانان فلسطینی را از چنگال صهیونیست، ایثار و شهادت دانست. وی سپس بر اجرای احکام اسلامی در مصر و قطع وابستگی این کشور به بیگانگان و ملی شدن کانال سوئز تاکید کرد. در بخشی از سخنرانی خطاب به نجیب پاشا، چندینبار فریاد زد: «کانال سوئز را ملی کن.»
سخنرانی او موجب غلیان احساسات حاضران شد، تا جایی که هزاران دانشجو فریاد زدند: «زنده باد اسلام، زنده باد ایران، زنده باد نواب صفوی.»
سخنرانی او موجب غلیان احساسات حاضران شد، تا جایی که هزاران دانشجو فریاد زدند: «زنده باد اسلام، زنده باد ایران، زنده باد نواب صفوی.»
نواب بعدن گفته بود که در آن لحظات چنان شور و شوق وجود مرا فرا گرفته بود که میخواستم پرواز کنم. همچنین از قول نواب صفوی گفته شده است که در حین سخنرانی وی، مامورین حکومتی با ماشین آمدند که انتظامات اخوان مامورین دولتی را از ماشین پیاده کردند و ماشین را آتش زدند. پس از پایان مراسم نیروهای دولتی به مراکز و دفاتر اخوانالمسلمین حمله کردند و برخی از مقامات آن را بازداشت نموده و اخوانالمسلمین را منحل کردند. دفتر مجله «المسلمون» که محل پذیرایی از نواب صفوی بود نیز مورد هجوم سربازان قرار گرفت و نواب را برای بازجویی به وزارت کشور منتقل کردند.
در آن زمان، شورای انقلابی مصر که حکومت سلطنتی را سرنگون کرده بود با حکومت پهلوی ایران رابطه خوبی نداشت از این رو مقامات مصری دریافتند که نواب صفوی به عنوان دشمن سرسخت حکومت ایران میتواند برگ برندهای در اختیار آنان باشد، بنابراین با نواب برخورد محترمانهای کردند و پذیرایی از او را خود بر عهده گرفتند و شیخ حسن البائوری وزیر اوقاف را مامور پذیرایی از نواب نمودند. همسر نواب میگوید در مدتی که وی میهمان وزیر اوقاف بود، تمام اعضای خانواده وزیر اوقاف شیعه شده بودند، البته در مدتی که در مصر بودند، افراد زیادی تحت تاثیر او شیعه شده بودند و به نواب پیشنهاد کرده بودند که آنجا بماند و رهبری آنان را بر عهده بگیرد که نواب گفته بود کشور خودم به من نیاز بیشتری دارد.
نواب با ژنرال نجیب و جمال عبدالناصر رییس و معاون شورای انقلابی مصر دیدار کرد. در این دیدار وی ضمن تاکید بر موقعیت اسلامی اخوانالمسلمین برای تحکیم دولت انقلابی مصر، وجود آنان را برای مبارزه با نفوذ بیگانگان در آن سرزمین لازم شمرد. جمال عبدالناصر در این دیدار خود را در گذشته جز اخوانالمسلمین خواند و رهبران اخوان را در اختلافات مقصر دانست. از قول نواب بعدن نقل شده بود که ژنرال نجیب مردی مذهبی است و از دیدن من خوشحال شد ولی جمال عبدالناصر مردی باهوش بود و برخوردش با من سرد بود.
روایت است که نواب برای حل مناقشه میان دولت مصر و اخوانالمسلمین تلاش زیادی کرد که در نتیجه همین تلاشها، رهبران دربند اخوان از زندان آزاد شدند. پس از فروکش نمودن اختلافات اخوان با دولت مصر، نواب صفوی به مراسم باشکوهی که به مناسبت سالگرد انقلاب مصر ترتیب یافته بود، دعوت شد. جسارت و شهامت وی به حدی بود که او در جایگاه اختصاصی یازده عضو شورای انقلابی مصر و در کنار ژنرال نجیب نشست. بنابراین مسوولان مجبور شدند صندلی دیگری را به جایگاه ویژه اضافه کنند.
در حالیکه در این مراسم نظامیان و جوانان شعار «زنده باد مصر» و «زنده باد عرب» را سر میدادند، نواب از جای خود برخواست و پشت تریبون قرار گرفت و از آنان خواست شعار «زندهباد اسلام» را سر دهند و خود فریاد زد: «زندهباد مصر، زنده باد مصر تحت لوای اسلام.»
سفر نواب به اردن و مصر دستآوردهای زیادی برایاش داشت و این سفر شهرت نواب و فداییاناسلام را جهانی کرد. به ویژه اینکه در مصر هم زمانی که میهمان اخوانالمسلمین بود و هم زمانی که میهمان دولت بود، استقبال و احترام زیادی از او به عمل آمد و او توانست در دانشگاهها و مراکز اسلامی سخنرانی کند و با شخصیتهای مذهبی، علمی و دولتی ملاقات نماید.
در پایان این سفر اخوانالمسلمین مبلغ یکصد هزار تومان به او هدیه داد که نواب صفوی آن را نپذیرفت و فقط بلیط هواپیما را گرفت. بالاخره نواب پس از 65 روز مسافرت به تهران بازگشت و در فرودگاه مهرآباد استقبال خوبی از او صورت گرفت و او در مصاحبه با خبرنگاران و شرکت در اجتماعات، ابعاد این سفر را تشریح کرد. از آن پس تعاملات و مکاتبات بین دو طرف افزایش پیدا کرد. به طوری که نواب صفوی زمانی که شنید گروهی از شیعیان عراق و سوریه به جنبشهای ملی و قومی پیوستهاند، از آنان خواست به اخوانالمسلمین ملحق شوند. همینطور پس از دستگیری شمار دیگری از اعضای اخوانالمسلمین به دست دولت مصر، نواب باز هم برای آزادی آنان تلاش کرد و یکبار به جمال عبدالناصر تلگراف زد و خواستار آزادی آنان شد، که تعدادی آزاد شدند و نواب در تلگراف دیگری از ناصر تشکر کرد. اما بار دیگر خبر دستگیری عده دیگری از اعضای اخوان به نواب رسید او باز هم به ناصر تلگراف زد و به او گوشزد کرد که مصلحت شما در شدت عمل با اخوانالمسلمین نمیباشد. متن تلگراف چنین است: «قاهره آقای نخست وزیر جمال عبدالناصر، رفتار شدید شما با اخوانالمسلمین غضبی شدید در قلوب مسلمین ایجاد کرده، سریعن تجدیدنظر نمایید و کاری نکنید که موجب پشیمانی دردناکی برای شما شود. تهران، سید مجتبی نواب صفوی»
از سوی دیگر زمانی که خبر دستگیری نواب در ایران، منتشر شد اخوانالمسلمین گروهی از حقوقدانان را برای وکالت از او، از طریق عراق به سوی ایران اعزام کرد که در عراق به آنها ویزا داده نشد و بازگشتند و زمانی که خبر اعدام نواب صفوی در 1334 انتشار یافت عکسالعمل شدید دوستان عربی و اسلامی او را به دنبال داشت و اخوانالمسلمین از او به عنوان «شهید اخوان» یاد کرد.
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
ادبیات مکتوب و شفاهی هر فرهنگ و مردمی یکی از جلوههای بیان کنندهی باورها، ذهنیات، آیینها و رسوم آن مردم در دورهی زیستشان است. ترانه و شعر هر دو تاریخچه و پیشینهای با قدمتی بسیار دارند که در گذر زمانها و دورهها یکی از تاثیرگذارترین بخش از ادبیات بر مردم هر فرهنگی بودهاند یکی از دلایل این تاثیرگذاری را میتوان در ارتباط راحتتر و بهتری دانست که مردم یک جامعه را با احساسی از شور و ترانه موسیقی پیوند میدهد. برای شعر و ترانه البته مانند هنر نمیتوان تعریف جامعی ارایه داد. اما به طور خلاصه میتوان به این موضوع اشاره کرد که ترانه با غالبی است که با عامهی مردم سروکار دارد. شعر و آهنگ برای هم ساخته شدهاند و خوانندهای با توجه به قواعد موسیقایی آن را اجرا میکند.
ترانه به دوگونه سروده و ساخته میشود. ترانهای که برای یک موسیقی نوشته میشود یعنی در ابتدا موسیقی وجود دارد و ترانهسرا کلمات را به جای نتهای موسیقی در آن آهنگ مینشاند و از آهنگ ساختهشده به کشفی میرسد که آنها را به صورت کلمات در دل موسیقی جاری میکند. یا اینکه در شکلی دیگر ترانهسرا ترانهای گفته و آهنگساز روی آن آهنگ میسازد. به طور مثال آهنگ گذاشتن روی شعرهای حافظ و سعدی که کار خیلی دشواری هم هست زیرا ساخت آهنگ در اینجا خیلی معنایی ندارد. کشف آهنگ آن شعر، کشف ذات موسیقیاش به طور غالب مهم است. یعنی اینکه شعر توام با موسیقی است. یعنی موسیقی بهعنوان انرژی دوم به شعر اضافه شود بلکه شعر به صورت مجرد خودش کامل است و موسیقی در آن شعر خاص جریان دارد که همخوانی آن با شکل و مفهوم کلمات خیلی مهم است. برای مثال آهنگهای غمانگیز و مرثیهوار در دستگاه دشتی خیلی خوب جامیافتد یا ترانههای چوپانی و دوبیتیها، که بسیاری از این اشعار را شعرا هنگام سرودن میخواندند یعنی آهنگ و کلام با یکدیگر متولد میشده است. مثل فایزخوانی، دشتستانی، تنگستانی و دوبیتیهای خراسانی. حتا در باب ترانهسرایی نظریهای هست مبتنی بر اینکه باباطاهر عریان شعرهایش را در بیابان میخوانده است و وقتی شروع به سرودن شعر میکرده آن را همراه با آهنگ میسروده است. و موارد بسیاری وجود دارد که نشان دهندهی پدیدهی ترانه و ترانهسرایی در این سرزمین از زمانهای دور بوده است.
به طور معمول ترانههایی در یادها میمانند که ریشههایی عمیق فرهنگ یا مسایل مربوط به همان دورهی خاص را داشته باشند. البته مفهوم یک شعر یا ترانه هم به ابدی شدن آن کمک میکند. در مجموع همه چیز به این بستگی دارد چقدر به یک شعر و یا آهنگ در یکدیگر بافته میشوند و چگونه به اجرا در میآیند و چگونه تمام این مسایل در روند یک دورهی زیست آن ترانه میتوانند تاثیرگذار باشند. در واقع در یک ترانهی به یاد ماندنی شعر و آهنگ باید هموزن باشند. ارزش هردو باید برابر باشد. در هیچ شرایطی نباید به یکی از آنها اهمیت بیشتری داده شود، زیرا در این صورت شنونده نقص را در یک بخش آن حس خواهد نمود. .شاید گفته شود زیبایی شعر ضعف آهنگ را جبران میکند، یا آهنگ زیبا ضعف شعر را پوشش میدهد اما اینطور نیست. شعر و آهنگ زمانی به یک موسیقی کامل و زیبا تبدیل میشوند که هر دو محکم و به جا باشند.
ترانه به دلیل لحن ساده و صمیمی که دارد و حتا در برخی از موارد این شامل کلام کوچه و بازار میشود، در نظر اول با قالبی ساده و قابل دسترس تصور میشود، اما در واقع ساده پنداشتن این مقوله نشان از سادهلوحی دارد. زیرا بدون دانستن قواعد شعری و تسلط بر ادبیات و حتا بسیاری از مسایل روز نمیتوان به سادگی یک ترانهی محکم و درسا و با دوام نوشت، مانند همین امروز که در اثر کثرت این مقوله و وارد شدن هر فرد بدون اطلاعی ترانهها و اشعار به ورطهی گزافهگویی و افاضات بیمعنی افتادهاند. یکی از ویژگیهای ترانه آن است که شعر و موسیقی در کنار یکدیگر تدوین میشوند و خواننده نیز با صدای خود آن را به مخاطبان عرضه میکند، به دلیل تعبیر غلطی که همواره از موسیقی در کشور ما وجود داشته و روابطی که باعث شده ناواردان پا به این عرصه بگذارند، جایگاه ترانه امروز در کشور ما تولید انبوه و بیمحتوایی است که شاهد آن هستیم. ترانه و موسیقی بعد از تنها یک دورهی به نسبت پربار که ما در عرصهی موسیقی داشتیم و ترانهسرایانی همچون «ایرج جنتی عطایی»، «فرید زولاند» و «اردلان سرفراز»، امروز شاهد ورود بیرویهی ترانههای مبتذل به بازار موسیقی هستیم. که به این ترتیب این مسئله جایگاه مخاطب و سطح توقع او را نیز تغییر داده و جابهجا میکند.
در بسیاری از موارد برای بیان عقیده و نظری کلام به کار نمیآید، در اینگونه موارد هنر به کمک میشتابد، تا یک مسئله خود را بیان کند، در جایگاه اجتماعی امروز، کارکرد ترانهها و تلفیق آن با موسیقی میتواند، عنوان نیروی محرکهی وقایع عمل کند. وقتی این معنا فراموش شود بدیهی است که چیزی نمیماند جز حکایتهای عجیب و غریب و بی سر و ته که هر روز مخاطب و ترانه را از یکدیگر دور و دورتر میکند.
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
راستش فکر کنم کنار آمدن با این موضوع برای هر کسی خیلی سخت باشد. اینکه تو بفهمی چیزی که سالها با آن روزگار خوشی داشتهای و از بودن با آن سرخوش بودهای، یک فریب و دروغ بزرگ بیش نبوده و تو در واقع با یک جنس قلابی سروکار داشتهای و از همه بدتر اینکه در حقیقت، اصلی هم وجود نداشته است. بلکه چند نفر کنار هم با هم چیزی را ساختهاند که موجود کاملی به نظر میآمده اما هر بخشی از آن مال یک نفر بوده است.
دوران نوجوانی نسل ما در دههی شصت خورشیدی با محدودیتها و محرومیتهای وحشتناکی همراه بود. همهچیز غیرقانونی بود و هر چیزی که ذرهای احساس شادی را برایت هدیه میآورد، در صورت علنی شدن ممکن بود مشکلاتی را برایت پیش بیاورد که تمام زندگیات را تحت تاثیر قرار بدهد. هر آنچه در دست مردم از موسیقیغربی باقی مانده بود یادگار پیش از انقلاب بود و گنجینهای باارزش. اولین بار در بین آرشیو نوارکاستهای خالهی کوچکم بود که تصویر این گروه را بر روی جلد نوارشان دیدم و با شنیدن صدایشان غرق شور و هیجان شدم، یک مرد و سه زن سیاهپوست اهل «کارائیب». نام گروه «بانیام» (Boney M) بود، آهنگسازش یک آلمانی به نام «فرانک فاریان» و خوانندهی اصلی «بابی فارل» که زنان گروه او را به عنوان همخوان همراهی میکردند.
نزدیک به سی سال بعد خبر درگذشت «بابی فارل» برایم غمانگیز بود. نه فقط برای اینکه دیگر «بابی فارلی» در کار نبود تا از «راسپوتین» برایم بگوید و «مابیکر» و «ددیفول» بخواند، بلکه بیشتر برای آنکه تازه فهمیدم که کسی که در واقع تمام این سالها خوانندهی گروه بوده است و «بابی» فقط به جای او لب میزده، «فرانک فاریان» بوده است. «بابی فارل» که در «آروبا» از سواحل «کارائیب» متولد شده بود، در پانزده سالگی خانهی پدری را با سودای ملوانی در سر، ترک میکند. دورانی را در «نروژ» و «هلند» میگذراند و سرانجام در «آلمان» اقامت میکند و پیش از معروف شدنش، در کلوبها به عنوان «دیجی» کار میکند.
«فارل» در دههی ۷۰ میلادی با گروه «بانیام» که توسط «فرانک فاریان»، آهنگساز «آلمانی» و تهیهکننده موسیقی شکل میگیرد، به شهرت جهانی دست مییابد. «فارل» که به داشتن ظاهری عجیب و متفاوت شهرت داشت، اغلب با بالاتنه عریان و شلواری تنگ در صحنه ظاهر میشد. اما سالها بعد بود که «فرانک فاریان» بنیانگذار گروه فاش کرد که صدای بم و گرم «بابی فارل» متعلق به او نبود و این همیشه خود او بود که در استودیو ترانهها را میخوانده و «فارل» آنها را در اجرای «زنده» فقط «لب» میزده است. این اظهارنظر طرفداران «بانیام» را سخت شگفتزده کرد. «فرانک فاریان» دلیل این کار را غیرجذاب بودن خود بر صحنه میدانست. «فرانک» به خبرنگاران گفت که «بابی» همیشه به من میگفت: «پاهای من و صدای تو بینظیرند.»
میان «فاریان» و «فارل» بارها و بارها اختلاف پیش آمد و سرانجام «فاریان» در سال ۱۹۸۲ «فارل» را از گروه اخراج کرد. «فارل» در سال ۱۹۹۲ و بر خلاف نظر تهیهکنندگان سابق خود گروهی را با نام «بانیام بابی فرل» تشکیل داد تا از نام آن برای رسیدن به شهرت گذشته استفاده کند اما هیچگاه موفق نشد. «بابی فارل» سال گذشته در ۶۱ سالگی درگذشت. جنازه این خواننده در اتاق هتلی در «سنپترزبورگ» روسیه پیدا شد. او در این شهر مشغول اجرای کنسرت بود. به گفته کارگزار «فارل»، او قبل و بعد از کنسرتش، دچار مشکل تنفسی شده بود. با این حال، دلیل اصلی مرگش هنوز ثابت نشده است. موسیقی «بانیام» در زمانهی جنگ و رنج و سختیها برای نسل من حکم یک مخدر آرامبخش را داشت، جنس خوبی که اصل نبود.
یکشنبه 29 آبان 90 / 20 نوامبر 2011
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات یکشنبه ایران
ناقوس تبعید- «موضوع شناسی و ساختار اثر در ادبیات مهاجرت» (بخش دوم)- پیمان عابدی
بخش اول خبرها
مجله جاماندگان- «غضبی شدید در قلوب مسلمین»- شراره سعیدی
پسنشینی تند- «جنس خوبی که اصل نبود»- اکبر ترشیزاد
بخش دوم خبرها
دایرهی شکسته- «واژههای ترنم»- مهشب تاجیک
پرسه- «گزارش از برگزاری جشنواره مد اسلامی در کوالامپور»- سیمین
بخش سوم خبرها
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، 20 نوامبر، دادگاه کیفری استان تهران علیاکبر جوانفکر، مدیر مسوول روزنامه ایران را به اتهام «انتشار مطالب خلاف موازین اسلامی» به تحمل یکسال حبس و سه سال محرومیت از هرگونه فعالیت مطبوعاتی محکوم کرده است.
به گزارش مهر، شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران اعلام کرد علیاکبر جوانفکر مدیرمسوول روزنامه ایران، منسوب به دولت جمهوری اسلامی از نظر دادگاه متهم شناخته شده و به تحمل یک سال حبس و سه سال محرومیت از هرگونه فعالیت مطبوعاتی محکوم شده است.
بر اساس این گزارش جوانفکر به اتهام «انتشار مطالب خلاف موازین اسلامی در ویژه نامهای با عنوان خاتون» به 6 ماه حبس و در مورد اتهام «انتشار مطالب و تصاویر خلاف عفت عمومی» در این ویژهنامه به 6 ماه حبس محکوم شده است.
لازم به اشاره است آقای جوانفکر از اتهام تحقیر و توهین به جنس زن تبرئه شده است.
بیشتر بخوانید:
«مجرم شناختهشدن مدیر مسوول روزنامه ایران»
پیمان عابدی/ رادیو کوچه
یکی از وجوه مشترک آثار ادبیات مهاجرت که به آن اشاره شد، خصلت اتوبیوگرافیک آثار تولید شده در سالهای اول مهاجرت و در میان نسل اول نویسندگان مهاجر است. یکی دیگر از مشترکات، برخورد فرد تبعیدی با زبان کشور میزبان به عنوان یکی از عوامل مهم پیدایش و ابقاء حس «از خود بریدگی» و «شکستگی هویت» است، باید اینجا اشاره کنم که رضا علامهزاده فیلمساز مقیم هلند این نکته را در فیلم کوتاه «چند جملهی ساده» به خوبی بیان کرده است. اما یکی از بازتابهای روانی بحران شکستگی هویت، دگرگون شدن شناختهها است. به این ترتیب که در ذهنیت هنرمند تبعیدی هرچیزی به چیز دیگری تبدیل میشود و در نتیجه پدیدههای آشنا، قدیمی، همیشگی و همه جایی دگرگونه و بیگانه مینمایند و این بیگانهنمایی تا جایی پیش میرود که به تدریج تبدیل به دوپارگی شخصیت میشود.
در داستانی از مهستی شاهرخی به نام «شالی به درازای جاده ابریشم»- ما با شخصیتی روبهرو هستیم که سعی میکند هویت خودش را در جامعه غیر ایرانی باز یابد.
یک زن مهاجر ایرانی با یک مرد مهاجر از یک کشور دیگر ازدواج کرده است و آپارتمان آنها محل رفت و آمد و دور هم جمع شدن دوستان مهاجر مرد است. این دوستان با ملیتهای مختلف در تمام طول قصه در این خانه رفت و آمد میکنند و زن هم سعی میکند در چنین فضایی ریشه کند.
یک راه برای این ریشه دواندن، بارداری و زایمان است. زن فکر میکند برای اینکه بخشی از این جامعه شود، باید مادر شود. پس باردار میشود.
ولی به مرور متوجه میشود که زیر پایش بسیار خالی است و جامعهی میزبان هنوز او را کاملن در خود نپذیرفته است. آشفته میشود و در این آشفتگی تصمیم میگیرد بچه را از بین ببرد. از اینجا به بعد اتفاق شگفتانگیزی در داستان رخ میدهد به این صورت که جنین شروع میکند برای مادرش و برای مخاطب حرف زدن و سعی میکند بگوید پدر و مادرش چگونه آدمهایی هستند و از کجا آمدهاند و در اینجا چگونه روزگار میگذرانند و او چرا باید از بین برود. مهستی شاهرخی در این اثر، کوشش موفق یک نویسنده مهاجر را نشان میدهد و بیهویتی انسان مهاجر را با موفقیت تمام به تصویر میکشد.
«کنشپذیری» کیفیت مشترک دیگری در ادبیات مهاجرت است، در اغلب داستانهای کوتاه و حتا برخی نمایشنامههایی که توسط نویسندگان مهاجر ایرانی نوشته شده است «موقعیت» جای «شخصیت» را گرفته است. تا جایی که اغلب آدمهای این داستانها قدرت عمل و اتخاذ تصمیم را از دست داده و در حالت انفعال قرار دارند. البته کنشپذیری یکی از ویژگیهای ادبیات مهاجرت در همه جای جهان است و به عنوان نمونه «چارلز بکستر» در بررسی 60 داستان خیلی کوتاه از 33 کشور جهان نوشته است: «در این داستانها، شخصیت آنقدر که کنشپذیر است، کنشگر نیست. بین این دو تفاوت مهمی وجود دارد. وقتی شخصیت داستان بیشتر عکسالعمل نشان میدهد تا عمل، زمانی است که موقعیت، بزرگتر و نیرومندتر از اوست و از این مهمتر زمانی رخ میدهد که موقعیت، پیش از شخصیت حضور داشته است. عکسالعملها، تصمیم یا انتخاب نیستند و بیشتر به اتوماتیک بودن گرایش دارند.»
خبر / رادیو کوچه
هیت مدیره بانک سامان، از بانکهای خصوصی در ایران، در جلسه مجمع عمومی به صورت دسته جمعی استعفا دادند، این در حالی است که پیش از این ولی ضرابیه مدیرعامل بانک سامان در پی اختلاس اخیر بانکی از سوی کمیته منتخب دولت برکنار شده بود.
به گزارش مهر، یک فرد آگاه در نظام بانکی ایران که از اعلام نامش خودداری کرد به رسانههای داخلی از استعفای تمام اعضای هیت مدیره بانک سامان در مجمع عمومی این بانک که در روز پنجشنبه گذشته برگزار شد، خبر داد.
در پی بروز اختلاس اخیر در نظام بانکی ایران، برخی از مدیران بانکی استعفا دادند و یا برکنار شدند، هنوز هم با گذشت بیش از 3 ماه از فاش شدن ابعاد مختلف این اختلاس اخیر برکناری یا استعفای مدیران بانکی ادامه دارد.
اما ضرابیه مدیرعامل بانک سامان در پی تصمیم کمیته منتخب دولت برای رسیدگی به اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی نظام بانکی به عنوان جوانترین مدیرعامل بانکی و سومین فرد برکنار شده بود. دلیل کمیته منتخب برای برکناری وی این بود که بانک سامان یکی از دو بانک اصلی تنزیل کننده اعتبارات اسنادی مربوطه بوده است.
یکی دیگر از دلایل کمیته مذکور این بود که بانک سامان سقفهای مجاز را رعایت نکرده بود. در پی آن محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی دستور تغییر مدیرعامل بانک سامان را صادر و اعلام کرد که با توجه به خصوصی بودن بانک یاد شده، سریعن جانشین نامبرده تعیین و به بانک مرکزی جهت احراز صلاحیت معرفی شود.
از سویی دیگر، روابط عمومی بانک سامان در همان زمان اعلام کرد که این بانک خصوصی است و تغییر مدیرعامل یک بانک خصوصی به این شیوه امکانپذیر نیست.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت ۲۳ نفر جدید در پرونده اختلاس بانکی ایران»
تذکار از رادیو کوچه: یکی از سیاستهای کاری در رادیو کوچه انتشار نظرها و نامه و ایدههای خوانندگان است. بیشک رادیو کوچه تایید و یا تکذیبی بر این مطالب ندارد. اما با توجه به روش این رسانه، اگر منطبق با اصول کاری رادیو باشد -که در بخشهایی به این نکات اشاره شده است- آن را منتشر خواهد کرد. مخاطب این مطالبدر هر شرایطی حق دارند که نوشتهای در پاسخ به این نامهها به رادیو ارسال کنند. بیشک این نوشته بیکم و کاست در پایگاه اینترنتی رادیو کوچه منتشر خواهد شد. برای هر نوع پاسخ به این نوشته شما میتوانید با آدرس پست اکترونیکی: contact(at)koochehmail.com در تماس باشید.
محمد ایرانی
در جوامع قبل از سرمایهداری و مخصوصن فئودالیسم که بقای دولتها در گسترش سرزمینها بود، ناچارا اقوام و مذاهب گوناگون میبایستی در یک کشور و در کنار همدیگر زندگی کنند و تا زمانیکه دولت مرکزی دارای قدرت بود این همزیستی و گاهن جنگ نیز ادامه داشت. البته همواره اینطور نبود که با ضعف دولت مرکزی جداسازی توسط اقوام و یا ادیان صورت گیرد، بلکه گاهن جداییها در میان یک قوم و یا مذهب نیز از یکدیگر بهدلیل موقعیتهای جغرافیایی، وابستگی اقتصادی و یا دلایل دیگر انجام میشد. تاریخ بخوبی آشکار میکند که بسیاری از جوامع بسته به نوع دولت و طرز تفکر پادشاه، امپراتور و یا تزار همزیستی اقوام و ادیان بیشتر و یا کمتر بود، نمونه کوروش شاه هخامنشی از همزیستی بیشتر و نمونه شاهپور دوم از همزیستی کمتر حکایت دارد. ناگفته نماند که در دوره بردهداری نیاز به کار برده موجب میگردید که موضوع اقوام و ادیان گوناگون مطرح نبوده و اصولن افراد مملکت شکست خورده دور از آنکه به چه چیز اعتقاد داشته و یا از چه قومی بودهاند، به برده تبدیل میشدند و قیام اسپارتاکوس در روم باستان مهمترین قیام بردگان فارغ از وابستگیهای عقیدتی یا قومی آنان بوده است. طبعن در این مقدمه کوتاه قصد توضیح ایجاد قومیتها و ادیان گوناگون و چگونگی استقلال آنها نبوده و مشروح آنها در آثار منتشر شده موجود است. باور براین است که این مسایل تحت محور اصلی یعنی مبارزه طبقاتی قرار دارند، نه اینکه خود محور اصلی مبارزه باشند، در نتیجه قصد تنها بازگویی یک زاویه دیگر برای بررسی مسئله اقلیتهای قومی و مذهبی و … میباشد. بررسی جنگهای سران مملکتهای قبل از جوامع سرمایهداری، با وجودیکه خود از اقوام و ادیان مشابه و یا مختلف بودند، همواره به گسترش و یا فروپاشی یکی از همان ممالک و به شکل مشابه نظام قبلی منتهی میگردید، درحالیکه مبارزه طبقاتی بردگان و رعایا با بردهداران و فئودالها از منشا دیگری حکایت داشته و نتیجه دیگری نسبت به جنگها بهبار میآورد.
در جوامع سرمایهداری که موضوع ملت و استقلال یک کشور مفهوم جدیدی پیدا کرد ، بازهم جنگهای بین کشورها با شکل جدیتری و تنوع تسلیحات جنگی برای فتح بازارهای جدید مواد اولیه و مصرف ادامه پیدا کرد تا بازهم پوششی برای مبارزه طبقاتی دو طبقه جدید کارگر و سرمایه دار گردد. انقلاباتی که ابتدا در کشورهای پیشرفته اروپایی و سپس در امریکا و سایر کشورها سر گفت، موجب گردید نظام سرمایهداری جایگزین جوامع فئودالیسم گردد، جنگهای قومی و مذهبی نیز جای خود را به جوامع کشورهای مستقلی داد که نام ملت واحد را بهخود گرفتند. جنگی که توسط هیتلر برای نژاد برتر و جنگی که برای تاسیس کشور اسراییل با پوشش دین یهودی راه افتاد، همچون جنگهای مشابه دیگر دلایل و محتوی اصلی آن جنگها را تحت شعاع خود قرار داد که امروزه شکی نیست که قصد اصلی تصرف بازارهای مواد اولیه و کنترل بازار مصرف و مواردی این چنین بوده و نژاد برتر و دین یهود تنها پوشش موضوعات بودند. بررسی تاریخ پیش سرمایهداری و سرمایهداری که به دلیل رشد کاغذ و قلم و تاریخ نگار مدون است، نشان از جنگهایی دارد که بین مسیحیان کشورهای اروپایی و بین مسلمانان کشورهای آسیایی با وجود شاخههای مختلف و یا مشابه دینی و اقوام گوناگون و مشابه جریان داشت که نمونههای جنگهای صلیبی و جنگ صفویه با عثمانی بارز بوده و همچون جنگهای دیگر نشان از این دارد که جدایی کشورها براساس مذهب و یا قومیت عامل اصلی جنگها نبوده است، البته جنگهای جهانی اول و دوم اوج وحشیگری نظام سرمایهداری برای تصرف سایر کشورها میباشند. گرچه جنگهایی بر اساس مذهب و قومیت نیز درگرفته که ایجاد کشور اسراییل با تکیه بر قوم یهود و یا مذهب یهودی مثال قابل توجه ایست که هنوز هم نه تنها دامن کشورهای منطقه را گرفته، بلکه بهیک معضل و یکی از موضعگیریهای اصلی سیاسی کشورهای بزرگ در جهان نیز تبدیل شده است. نمونه دیگر که به بحث این مقاله مربوط میگردد، مسئله کردهاست که در ۴ کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه به یکی از مسایل روز منطقه نیز تبدیل شده و هدفش استقلال و یا حکومت فدرال برای کردها میباشند. اینکه چرا مسئله قومیت و مذهب تابهحال حل نگردیده و همچنان در قرن ۲۱ مطرح هستند، بهطوریکه حتا در اصول حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز از حقوق آنها دفاع شده است، موجب گردیده که گاهن جنبشهای دموکراتیک و مبارزه طبقاتی در یک کشور را نیز تحت شعاع خواستههای خود قرار بدهد. طبیعی است که سران حکومتها نیز همواره از اختلافات قومی و مذهبی و موارد مورد سوتبعیضی دیگر برای پوشش دادن مبارزه طبقاتی بهره برده و بر این اختلافات دامن زدهاند و لذا بر آگاهان جنبش دموکراتیک و مبارزه طبقاتی وظیفه سنگینی برای شناخت دقیق مسایل و انتخاب استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی درست، یک درک اساسی و ضروری است.
جنبش مشروطیت در زمانیکه فئودالیسم حاکم بر مناسبت طبقاتی کشور بود، نقطه عطفی بود که نشان داد آنچه برای ایران آنزمان مورد اهمیت بود برچیدن نظام فئودالی و رسیدن به خواستههای دموکراتیکی بود که کشورهای پیشرفته طی کرده بودند
جنبش مشروطیت در زمانیکه فئودالیسم حاکم بر مناسبت طبقاتی کشور بود، نقطه عطفی بود که نشان داد آنچه برای ایران آنزمان مورد اهمیت بود برچیدن نظام فئودالی و رسیدن به خواستههای دموکراتیکی بود که کشورهای پیشرفته طی کرده بودند و بههمین دلیل بهسرعت در میان اقشار مختلف هواخواه و پشتیبان پیدا کرد. آنچه شایان و دیدنی بود، شرکت افراد از اقشار گوناگون چه دارای مذهب شیعه و سنی و ارمنی و زردشتی و سایر مذاهب، چه ترک و کرد و فارس و گیلک و لر و سایر قومیتها، چه زن و مرد، چه روشنفکر و نویسنده و غیره همه خواهان لغو مناسبات ارتجاعی قبلی و استقرار نظام دموکراتیک جدید بودند. تاریخ بازگوی این است که مبارزه جنبش آزادیخواهی آذربایجان با سرداری ستارخان و دیگران چگونه عامل مهمی گردید که جنبش نیمه جان مشروطیت دوباره جان گرفته و شاه مستبد را کنار زده تا مجلس مستقل ادامه حیات یابد ، مجلس مستقلی که از زمان استقرار مشروطیت تا به امروز تنها چند سالی آنهم در مقاطع مختلف مستقل بود. ناگفته نماند که بعضی از فئودالها و وابستگان حکومت که سود خود را در تغییر بعضی از مناسبات قدیم میدیدند، نیز از استقرار مشروطیت دفاع کردند و گاهن با ایل و طایفه خود در این پشتیبانی شرکت کردند ، درحالیکه رعایا و زحمتکشان آن ایلها مورد استثمار مستقیم همان خانها قرار میگرفتند، البته این سران پس از رسیدن به خواست خود از ادامه جنبش مشروطیت و منتهی شدن به انقلاب فراگیر جلوگیری کردند . مبارزات اقوام مختلف که در ایران میزیستند برای حفظ زبان و فرهنگ خود تاریخ دیرینهای داشته و همپای مبارزه طبقاتی در طول تاریخ در کش و قوس بوده است و گاهن بعضی از نژادها قادر به حفظ خود نبوده و توسط حکومت غالب از بین رفته یا زوال یافتند، گرچه بقایای فرهنگی آنها در حال حاضر در موزه ها بیشترین طرفدارها را دارد. بسیاری از زبانها و نژادها در ایران نیز تغییر یافته و آنچه زبان محاورهای امروزه در کشور وجود دارد بسیار متفاوت با گذشته دیرین میباشد و این تغییر در اقوام مختلف نیز صورت گرفته است.
اقوام و نژادهای گوناگونی که در زمانها مختلف در ایران میزیستند، موجب گردید که زبانها و فرهنگهای غنی گوناگونی در ایران شکل گیرد و همین تنوع است که لطافتی در ریشه فرهنگ ایرانی گذاشته که نه تنها موجب شده با همه تغییرات مرزی، همچنان بهعنوان یک کشور پایدار بماند و برای دیگران جذبهای متفاوت برای شناخت این فرهنگ داشته باشد. موارد متعددی در اوج گرفتن مبارزات قومی، نژادی و حفظ زبان و فرهنگ آنها دخالت داشته است که مهمترین آنها ترفندهایی است که حکومتهای مستقر برای تحت شعاع قرار دادن مبارزه طبقاتی و فرهنگ مبارزاتی به آن دامن زدهاند، البته مقابله با ستیز فرهنگی قومی توسط دولتها به دلیل مبارزه طلبی آنان نیز صورت میگرفت. انقلابهای سرمایهداری که به فردیت خارج از جایگاه آنها اهمیت میداد و سپس انقلابات سوسیالیستی که خواستار سرنگونی نظام طبقاتی بود و در ادامه پیدایش سازمان ملل متحد که اصلی را برای افراد جامعه و از جمله قومیتها، ادیان، زنان و غیره قائل بود، موجب گردیدند که مبارزات قبلی اقوام برای زنده ماندن اوج بگیرند. متاسفانه محور قرار دادن مذهب بهعنوان استقلال همچنان توسط بخشی از اقشار حاکم در کشورهای عقب مانده برای تغییر حکومتها روشی است که حمایت کشورهای پیشرفته به دلایل سود فروش کالاهای صنعتی و تسهیلات را نیز دارا بوده، اما هیچگونه تغییر کیفی را ایجاد نکرده و اکثرن دیکتاتوری فاشیستی را حاکم گردانیده است. طبیعی است که آزادی انتخاب هر مذهبی همچون آزادی بیان شناخته میگردد، ولی جنگهای ارتجاعی که خواستار حکومت مذهبی هستند بههیچوجه بهعنوان مبارزه دموکراتیک تایید نمیگردند، در حالیکه حفظ فرهنگ و سنن کشورها و اقوام نه تنها امر دموکراتیکی است بلکه موجب رشد فرهنگ و هنر همه جوامع جهانی بوده و احیای بخشی از تاریخ را نیز دربر دارد. بنابراین هرگونه مبارزهای که در هر کشوری و از جمله ایران برای حفظ فرهنگ قومی و باستانی صورت گیرد، مورد تایید همه جنبشهای دموکراتیک بوده و حق طبیعی آنهاست که ضمن حفظ فرهنگ غنی خود از گسترش زبان بومی و اداره منطقه و حتا کشور خود دخالت داشته باشند.
چنانچه گفته شد حکومتها با ترفندهای گوناگون تلاش داشته و دارند که با ایجاد تبعیض بین زن و مرد، اقوام و ادیان، گروههای سیاسی و مدنی و موارد دیگر اختلاف را در اقشار مختلف گسترش داده و بر مبارزات دموکراتیک و طبقاتی سرپوش بگذارند. اوج این ترفندها در زمان حکومت صفویه بود که موجب اختلافات عمیق در جامعه گردیده و کشور ایران را که دارای کارگاههای بیشمار صنعتی بوده و در صورت اجازه رشد حتا امکان بروز انقلاب سرمایهداری همزمان با سایر کشورهای اروپایی را پیدا میکرد. متاسفانه با جنگ مذهبی که بر علیه عثمانی بهراه افتاد، نه تنها ضربه سنگینی بر پیشرفت صنعتی ایران خورد، بلکه کشتار سنیان و اجبار بر گزیدن مذهب شیعه اختلافاتی را در درون کشور و با همسایگان سنی ایجاد کرد که همچنان مورد سواستفاده حکومتهای فعلی است. سود این جنگها تنها برای اروپاییان بود که کشورشان در خطر پاشیدن توسط عثمانیان بودند و آنها توانستند با توجه به دلایل دیگری هم که وجود داشت به رشد طبیعی خود ادامه دهند. آنچه در زمان صفویه قابل بررسی است اینکه آنها ترک زبان بوده و پایتخت نیز در زمان آنها زنجان، تبریز و زمان کوتاهی در اصفهان بوده است ، کما اینکه تهران تنها در دوره قاجاریه (ترک زبان) و آقا محمد خان بهعنوان پایتخت انتخاب گردید. در این مقاله قصد نیست که ترک زبان مقصر دانسته شود، بلکه هدف این است که نشان داده شود که در آن دوران جنگهای قومیتی و مذهبی جایگزین مبارزه طبقاتی شده بود و اینکه زبان فارسی تنها در سالهای اخیر است که بهصورت زبان رسمی کشور درآمده است. جالب اینکه سران حکومتهای دوران اخیر هیچکدام فارسی زبان نبوده و طی یک پروسهای که در سایر کشورهای جهان نیز انجام گرفت، یک زبان بهعنوان زبان رسمی انتخاب گردید و این موضوع ربطی به برتری قومی و نژادی و غیره نداشته است، گرچه زبان فارسی نیز خود طی تغییرات فراوان که در ایالات مختلف انجام شد شکل گرفت. چه کسی در حال حاضر منکر این است که افغانها و سایر کشورهای همسایه که به فارسی سخن میگویند، زنان فارسی را اصیلتر از ایرانیان بیان میدارند. اما بهدلیل فشار دیکتاتوری حکومتها که همواره هر تغییری را نه بهدلیل رشد فرهنگی بلکه به اجبار و فشار پیاده میکنند، اختلافات نیز شکل گرفت تا بدینجا رسید که مسئله اقلیت قومی و مذهبی و جنسیت حاد گردد.
دوره سلطنت رضاشاه نافرمانیهای اقوام که بیشتر در جهت حفظ موقعیت خانها صورت میگرفت سرکوب گردید و ملت و کشور ایران همچون سایر کشورها بهصورت یکپارچه درآمد، درحالیکه فشاری که ایشان برای لغو حجاب و عدم دادن آزادی بیان و فرهنگ آورد، زمینههایی از نارضایتی را فراهم کرد که در زمان فرزند نالایقش به اوج رسید. در پروسه قدرتیابی ایشان علاوه بر سرکوب خانان، نافرمانی شیخمحمد خیابانی در آذربایجان را که بیشتر جنبه مذهبی داشت ولی بهدلیل نارضایتی اقشار مختلف توانسته بود نیرویی گردآوری کند، شورش میرزاکوچک خان در شمال را که وی نیز با زمینه قوی مذهبی و مخالفت با افکار چپ با وجود آزادسازی بخشی از زمینهای کشاورزی بهسود کشاورزان، مبارزه طبقاتی کشاورزان را برای جلوگیری از استثمار فئودالهای منطقه را محور قرار نداد و سرانجام کلنل پسیان در خراسان را که اندیشه مترقی داشت را سرکوب کند. پاسبانهای رضا شاه از سویی چادر و حجاب را بهزور از روی سر بانوان مذهبی بلند میکردند و از سوی دیگر نه تنها خود به مراسم مذهبی بهای بیشتری میداد، بلکه دولتیان و نظامیانش را وادار میکرد که بهصورت رسمی مراسم مذهبی را بهجای آورده و حتا دسته سینهزنی داشته باشند و این یعنی مذهب نه فردی بلکه شکلی از دولتی و رسمی میگردد که مراجع مذهبی از آن سواستفاده کرده قدرت معنوی خود را در مردم افزایش دادند. ایشان باوجودیکه خود جزو ترکهای مقیم مازندران بودند، گرچه خدماتی را به کشور انجام داد، اما با تحکیم قدرت خود اجازه نداد که آزادی بیان و اجتماعات و فرهنگ اقوام رشد نماید تا بدین وسیله جنبش دموکراتیک بتدریج در عمق جامعه نفوذ کرده و توسعه یابد. سیاستهای غربگرایانه محمدرضا شاه که برخلاف پدر امتیازهای بزرگی به مراجع مذهبی داده و سلطنت خود را موهبتی خدادادی میپنداشت، درعوض نه تنها اجازه نداد که رشد صنعتی که تحت شعاع تسلیحات به برکت نفت دنبال میکرد، در استانهای نافرمان همچون کردستان، کرمانشاه، ترکمن، گیلان و یا بلوچستان عقب مانده نیز همپای مرکز و جنوب رشد کند و بهناچار افراد آن استانها برای یافتن کار مجبور به مهاجرت به نواحی دیگر صنعتی گردیدند. ایشان در مقابل کمکی که به گسترش مذهب از ترس نفوذ افکار سوسیالیستی داشتند، نهایت سختگیری را در مورد رواج فرهنگ اقوام از خود نشان داده و آزادی زبان را در استانهاییکه اقوامی همچون کرد، آذری و بلوچ و ترکمن و غیره ممنوع نمودند و تخم نفرتی را کاشت که امروزه برخی از آنها و به غلط خواهان استقلال از ایران هستند.
اگر در دوره صفویه وابستگی مذهبی عاملی برای قدرت یابی در حکومت بود، اگر قاجار افراد طایفه خود را بیشتر بها داده و مذهب را عامل قدرت خود به ترویج آن میکوشیدند، اگر در عراق، سوریه، لیبی، عربستان و غیره وابستگی طایفهای اهمیت داشت، باید پذیرفت که در دوره سلطنت پهلوی هیچکدام از اینها در ایجاد دولتمداران و دربار تاثیر آن چنانی نداشتند و علاوه بر اینکه بسیاری از قدرتمندان دوران قبلی سرکار ماندند، تعدادی از تکنوکراتهای علاقمند به وطن خارج از وابستگی قومی و مذهبی نیز رشد کرده و به مقامات بالا رسیدند. اما دیکتاتوری موجب قدرتیابی فردی شده و بهتدریج که قدرت افزون میگردد، ارزش ملت کم شده و اگر درآمدی همچون نفت و معادن زیرزمینی که سرمایه ملتی است، در اختیار دیکتاتور قرار گیرد دیگر ملت بیارزش میشود، درحالیکه در کشورهای پیشرفته دولتها با مالیات ملتها سرکارند و ناچارند ارزش آنها را درنظر بگیرند. اگر در زمان مشروطیت روشنفکران و نویسندگان تلاش داشتند به زبان جایی که وابسته بودند سخن گفته و آگاهی را ترویج دهند، متاسفانه در اواخر قاجار و سلطنت پهلوی روشنفکران و نویسندگان ترک و کرد و غیره اکثر آثار خود را تنها به فارسی (نه به دو زبان) منتشر کردند و لذا آنها بیشتر از حکومتها بهدلیل عدم ترویج فرهنگ قومی خود مقصرند. در مورد بعضی از گروههای سیاسی وابسته به قومیتها نیز چنین اشکالی دیده میشود که واقعیت مبارزه دموکراتیک و طبقاتی را در خواستههای قومی به حاشیه برده و تلاش دارند که ارزش استقلالطلبی جنبشهای قبلی که در کردستان و آذربایجان روی داد را بالا ببرند و توجیه کنند که زبان و فرهنگ فارسی دشمن اصلی میباشد. درست است که قدرت حاکمیت در دوران سلطنت پهلوی نسبت به مشروطیت بیشتر بوده و دلایل متفاوتی وجود داشت، ولی اگر پیشه وری و قاضی بعنوان دو رهبر آذری و کردی صرفنظر از تاثیر دولت شوروی در قدرتیابی آنها، بیشتر به ترویج فرهنگ و آگاهی منطقه همت میگذاشتند، قادر نبودند حمایت بیشتر محلی را بهدست آورده و نوعی فدرالیسم را پیاده نمایند، درحالیکه ستارخان و سایر مبارزان با نیروی بسیار کمتری بدلیل درک حفظ مشروطیت در مقابل حکومت ایستادگی کرده و پیروز گشتند. مگر در تمام ۱۰۰ سال اخیر سرکوب اقشار مختلف اقوام و ادیان با شرکت بومیان خود آنها صورت نگرفت یا اینکه همه مزدوران حکومتهای ۱۰۰ سال اخیر فارس زبان بودند، مگر افراد جناحهای حاکم امروزی همه از فارس زبانان هستند و مگر در سرکوب مبارزات نه تنها اقوام بلکه کل اقشار گوناگون در سراسر کشور بهدست کسانی نیست که برایشان زبان فارسی، ترکی و یا کردی و غیره و یا تاریخ میهنمان ارزشی ندارد، که امروزه اختلافات براساس زبان، قوم و یا مذهب محور اصلی باشد!
روشن است که در این مقاله امکان تحلیل مسایلی که بر اقوام و ادیان توسط حکومتها گذشت، نبوده تنها قصد از مطالب گفته شده در بالا رسیدن به زاویه ایست که نه تنها مسایل مربوط به این موضوعات، بلکه سایر موارد تبعیضی همچون عدم برابری زن و مرد، کارگران نسبت به سایرین، مسئله نژادی و غیره ریشه در مبارزه طبقاتی دارد که باید در پروسهای حل گردد. قصد بر این است که گفته شود همه این تبعیضها توسط حکومتها ایجاد شده و بهدلیل عدم توانایی برخورد با حکومت و کمبود دانش مبارزاتی، به برخورد بین افراد و اقشار گوناگون، برخورد بین سایر اقوام با زبان فارسی و یا برعکس، برخورد بین زن با مرد، سایر ادیان با شیعه و همانند آنها شده است. انگار که عموم فارسزبانان قدرت داشته و دارند تا قانون محاوره تنها زبان فارسی را به دولت دیکته کنند، انگار عموم پیروان شیعه قدرت تحمیل این مذهب به غیر را به حکومت داشته و دارند، انگار مردان از خدا خواستهاند که به زنان ارزش کمتری قائل باشد، انگار عموم کارگران با وجود درآمد سرشار نفتی از دولت خواستهاند که حقوقشان زیر خط فقر باشد و قرارداد موقت نیز از سرشان زیاد است، انگار دانشجویان با تحصنها از دولت درخواست تفکیک جنسیتی در داخل دانشگاهها را نمودهاند و انگارهای دیگر که در واقع همه توسط حکومتها و دولتهای تابع آنها وضع شده است. مگر زمانیکه عوامل حکومت دانشجویان مخالف را دستگیر میکند، هر کدام که فارس زبان باشد آزاد و آنهایی که ترک و کرد و بلوچ و غیره باشند را مورد تجاوز و شکنجه قرار داده و یا به زندان افکنده و بعضی از آنها را اعدام میکند؟ مگر حکومت کسانی را که دستگیر کرده همه یهودی، زردشتی، بهایی، مسیحی و حتا سنی مذهب هستند، یا اینکه بیشتر دستگیر شدهها به شیعه معتقد بوده و یا اینکه اصلن اعتقادی به دین ندارند! آیا رژیمی که به بانوان ارزش کمتری قائل است نسبت به مخالفین زن نیز مجازات کمتری اعمال میکند، یا اینکه در زندانها و شکنجه گاههای رژیم تجاوز بیشتری نسبت به زنان صورت میگیرد، درحالیکه حکم زندانی طولانی مدت و اعدام را نیز از آنها دریغ ندارد! حکومت نسبت به کارگران چگونه عمل میکند، آیا تنها کارگران کرد و ترک و غیره مخالف را به زندان میاندازد و از کارگران فارس زبان مخالف تمجید مینماید و ضمن تنظیم قراردادهای رسمی با آنان حقوق مکفی به آنها میدهد! آیا نویسندگان، هنرمندان، معلمان، خبرنگاران، گروههای سیاسی، گروههای حفظ محیط زیست، گروههای حقوق بشری، استادان، وکیلان، کسانیکه به حفظ آثار تاریخی میکوشند و موارد دیگر بهدلایل تفاوت زبان، نژاد و اعتقادات مورد تفکیک قرار میگیرند! موارد بیشمار زیادی را میتوان در چنین زمینههایی نام برد ولی بهنظر نمیرسد کسانیکه به مبارزه علیه نظام جمهوری اسلامی دست زدهاند، موافق باشند که رژیم بهدلایل زبان، قومیت، مذهب، جنسیت، شغل و غیره تخفیفی در مجازات مخالفین خود بدهد. طبیعی است که به دلیل بیشتر بودن فارسی زبانان و معتقدان به مذهب شیعه نسبت به دیگر گویشها و مذاهب در کشور، مخالفین در بین آنها باید بیشتر باشد، همچنین واقعیت دارد که حکومت سختگیری بیشتری نسبت به قومیت و غیرشیعه نشان میدهد، ولی این امر هم دلایلی دارد که پایینتر توضیح داده میشوند.
زمانی که اعضای کمپین یک میلیون امضا با وجود اقشار مختلف از هر نوع قوم و مذهب و اعتقادی در آنها و با همه مشکلات و سرکوب حکومت با هوشمندی از دولت خواستار رفع تبعیض زن و مرد میگردند و سایر تشکلهای بانوان با وجود اینکه بعضی به غلط بر عدالت اسلامی تکیه میکنند ولی بر رفع بخشی از امتیازهای مردانه تاکید دارند، نشان میدهند که شناخت دقیقی از موضوع دارند. زمانیکه کارگران خارج از آنکه به چه زبانی تکلم میکنند و اینکه وابستگی فکری آنها چیست در کنار یکدیگر دست به تحصن زده، از لغو قراردادهای موقتی و سفید امضا حمایت میکنند، خواهان حق تشکیل سندیکای مستقل و اعتصاب هستند، برای بیمه، مزایا، حقوق عقبافتاده، حداقل حقوق و سایر موارد با یکدیگر همگام میشوند، باید از هوشمندی کارگران در مقابل حکومت سرمایهداران تمجید نمود. زمانیکه دانشجویان شهرهای کشور که متعلق به استانهای مختلف بوده با پشتیبانی از یکدیگر خواستار لغو تفکیک جنسی شده و سایر امور صنفی خود را خواهان میگردند، تا بدین وسیله تعداد بیشتری از مخالفین را دور یکدیگر جمع نموده و آنرا نطفه مبارزات سیاسی گسترده قرار دهند، باید دانست که در مقابل سرکوب حکومت، دانشجویان راه مقابله را شناختهاند. زمانیکه گروههای سیاسی و حقوقی و صنفی کرد، ترک، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و غیره درک کردهاند که خواستههای آنها در مورد ترویج زبان و فرهنگ بومی و قومی و محیط زیست وقتی جامعه عمل بهخود میگیرد که با سایر گروههای سیاسی و حقوقی و صنفی کشور همصدا شده تا این حکومت را سرنگون نمایند، باید هم به آنها بالید که اسیر مبلغان نژادپرست فارس، ترک، کرد و غیره نشدهاند که با ایجاد اختلاف در جهت ثبات حکومت گام برمیدارند. موجب شرمساری است که گروههایی برای حمایت از زبان فارسی، سایر زبانها را دارای منشا ایرانی نمیدانند و برخورد نامناسب آنها موجب مقابله به مثلی میشود که تنها آب را به آسیاب دشمن میریزند. درست است که ایران باستانی شامل اقوام و زبانهای غیر عرب بوده و گرچه در زمانهایی آن ایالات به تصرف شاهان ایرانی درآمدند، ولی بههرحال و متاسفانه پس از تصرف ایران بهدست اعراب و سپس یافتن استقلال از آنها موجب گردید که بخشی از جنوب ایران یعنی خوزستان عربنشینی باشند که دیگر جزو کشور ایران محسوب میگردند و لذا به اندازه هر ایرانی دیگر از فارس و بلوچ و کرد و ترک و گیلک و غیره دیگر دارای آب و گل بوده و آنها نیز همچون سایرین از قشر و طبقه بندی مشابه سایر استانها در تبعیض بوده و در مبارزه دموکراتیک و طبقاتی همدرد و همپای سایرین میباشند. باید به معلمان، استادان، نویسندگان، وکلا، حقوقدانان، خبرنگاران، هنرمندان، محصلان و سایر اقشار مبارز آفرین گفت که با همه محدودیتها و بستگیهای گوناگونی که دارند تلاش میکنند به توسعه فرهنگی که حامل دموکراسی و آزادی برای همه است، کوشیده و در جهت جنبش دموکراتیک فعالیت میکنند.
اصول حقوق بشر که به دلیل مبارزات اقشار گوناگون مردم کشورها بر علیه ستم دولتها و حکومتهای خود و دولتهای کشورهای تجاوزگر بزرگ غربی و شرقی به ثبت رسید، هرچند پایبندی به اجرای آن اصول گامی در راه دموکراسی نسبی نظام سرمایهداری بود، به دلایل فشار حکومتهای متجاوزین، همچنین به پایگاهی جهت حفظ منافع قدرتمندان تبدیل گردید. امروزه پایه و محور مبارزات دموکراتیک کشورهای عقب مانده و تحت دیکتاتوری، اصول حقوق بشر سازمان ملل است که پس از جنگ جهانی دوم به تصویب رسیده و تقریبن همه کشورها منشور آنرا امضا نمودهاند. این موضوع نشان میدهد که در طی بیش از ۶۰ سال گذشته این قدرتهای بزرگ و حاکمان دیکتاتور سایر کشورهای عقبمانده بودند که با عدول از اجرای همان خواستهها توانستند حداکثر درخواستها را در همان حداقل مصوب سالهای قبل تثبیت کنند و شدت مبارزه طبقاتی را کاهش دهند، گرچه شکست انقلابات سوسیالیستی در مقابل رشد صنعتی کشورهای سرمایهداری نیز در این مورد تاثیر بهسزایی داشت. بههرحال اصول حقوق بشر حاکی از برابری زن و مرد، آزادی بیان، آزادی انتخاب دین و مذهب برای اقلیتهای مذهبی، آزادی اقلیتهای اقوام برای ترویج فرهنگ خود تا ایجاد فدرالیسم، آزادی تشکل و حق اجتماعات، آزادی انتخاب شغل و پیشه، حمایت از فردیت و انتخابات و موارد دیگری بود که در جوامع سرمایهداری محک وجود دموکراسی است. جنبشهای اخیری که در کشورهای پیشرفته غربی از اسپانیا و ایتالیا و یونان آغاز گشته و در امریکا که مهد تمدن غربی با حاکمیت ۱۰۰ درصدی نظام سرمایهداری است، به جنبش ما ۹۹ درصدیم تبدیل شد که مفهومی جز این ندارد که تنها یک درصد از هر کشور از مواهب یک کشور سود برده و حاکمیت شامل دولت، مجلسین، قوه قضایی، ارتش، منابع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را دردست دارند. البته جنگها و مبارزاتی که در غرب به دلایل نژادی و رنگ پوست، قومی و مذهبی، برابری زن و مرد، انتخاب شغل و پیشه و مواردی از این قبیل دیگر به گستردگی ۳۰ سال پیش نیست، گرچه هنوز افکار پلید ناشی از این تفاوتها وجود دارد ولی فرهنگ غالب نبوده و جنبشهای اخیر حکایت از این دارد که هواداران آن دنبال تغییر کیفی خواستهها و رسیدن به دموکراسی است که سالهای قبل برایش مبارزه کردند. این جنبشها بانکها، شرکتهای بیمه و موسسات بزرگ و بینالمللی را نشانه گرفته و باور دارند که دولتهای آنها پشتیبان این شرکتهای بزرگ بوده و برای همین با مبارزات خیابانی آنها مقابله مینمایند، در حقیقت این جنبشها که ده بسیاری از شهرهای بزرگ گسترش پیدا کرده و در میان اقشاری که در کشورهای عقب مانده با حکومت خود در مبارزهاند، مورد انتقاد قرارداده، خواهان تغییر اصولی هستند که برابری واقعی را ایجاد کند و چه بسا در آینده بر اصول مصوب حقوق بشر تاثیر بسزایی گذاشته و آنها را تغییر کیفی دهد. ناگفته نماند که در کشورهایی که انقلاب سوسیالیستی را طی کردهاند و مخصوصن شوروی و چین که از دولت و حکومتهای مقتدر مرکزی برخوردارند، اصول حقوق بشر همچنان ایده آل بسیاری از اقشار آن کشورهاست، چرا که بیشتر اصول حقوق بشر از جمله آزادی بیان و اجتماعات بهشدت سرکوب میگردند. البته مسایلی همچون اقلیتهای دینی و قومی به دلیل انقلابات سوسیالیستی در ابتدا از آزادی برخوردار بودند، ولی بهسرعت محدودیتهایی ایجاد شده و مثلن در مورد شوروی روسها در همه کشورها ارجحیت یافتند که پس از فروپاشی امروزه مسئله دینی و قومی مشکل اصلی نیست.
گرچه جنبشهای ۹۹ درصدیم موجب گردآوری اقشار گوناگونی که مورد استثمار قرار گرفتهاند، شده ولی بخشی از بافت سرمایه و اقشار متوسط نیز با آن همراهی کرده و اعتراضات با شیوه معمول در غرب پیگیری میگردند
گرچه جنبشهای ۹۹ درصدیم موجب گردآوری اقشار گوناگونی که مورد استثمار قرار گرفتهاند، شده ولی بخشی از بافت سرمایه و اقشار متوسط نیز با آن همراهی کرده و اعتراضات با شیوه معمول در غرب پیگیری میگردند، طبیعتن خصلت مبارزه طبقاتی بهعنوان محور اصلی این جنبشها نمیباشد. کارگران این کشورها نیز در پروسه مبارزاتی تا سالهای ۷۰ میلادی که به تشکیل سندیکاهای نیرومند و مستقل دست زده بودند، قادر به مقابله برای گرفتن امتیازات در جلوی سرمایهداران و حکومتهای خود بودند. سیاستهای نئولیبرالیستی که ترفندهای کارفرماها و دولتها را در مقابل کارگران افزایش داد و سرمایههایی که از کشورهای غربی برای سود سرشار در سایر کشورها بهکار گرفته شده و بیکاری را افزایش داد، بتدریج موجب گردید که کارگران از امتیازاتی که بدست آورده بودند عقب نشینی نمایند. اعتراضات و اعتصابات شکوهمند جای خود را به قراردادهای دو جانبه بین کارفرمایان و کارگرانی که مجبور به امضا بودند، داده و ۳ جانبه گرایی سازمان جهانی کار تنها به مشکلات درصد کم کارگرانی که عضو آن اتحادیهها هستند و آنهم در پروسه طولانی دادگاهها میپردازد. درصد کم کارگران عضو اتحادیهها که بین ۱۰ تا ۳۰ درصد در کشورهای آمریکا و اروپایی است، نشان دارد که چگونه دولتهای پیشرفته و کارفرماها توانستند کارگران را نسبت به تشکیلات مستقل بدبین نمایند. سندیکاهای مستقلی که آرزوی کارگران ایرانی برای ایجاد آنها بوده و خاطره بسیار خوبی از قدرت این تشکیلات مستقل را در مقابله با دولت و کارفرماها برای کارگران ایرانی داشته و درحال حاضر مهمترین هدف آنهاست. شورشهای اقشار ناراضی و جنبش ۹۹ درصدی فرصت بسیار مناسبی به کارگران کشورهای پیشرفته داد که ضمن همراهی خود با آنها، به سازماندهی مجدد خود پرداخته و تلاش نمایند که با استفاده از این امکان خواستههای خود را به دولتها و کارفرمایان تحمیل نموده، مبانی ۳ جانبه گرایی، اصول حقوق بشر و قوانین جاری را بیشتر به حمایت از کارگران تبدیل نمایند. بهرحال توجه به گروهها و اقشار طبقه کارگر کشورهای پیشرفته حاکیست که در میان آنها محل تولد و داشتن زبانهای گوناگون مبنای مبارزات نبوده گرچه اختلافات جزیی از طریق اعمال سیاستهای حاکم از بین نرفنتند، اما مبارزه طبقاتی محور اصلی است.
در حال حاضر در میان اقوام ایرانی بیشتر کردها هستند که در ادامه و سابقه مبارزاتی خود از گروهها و سازمانها و احزاب سیاسی متشکلی برخوردارند که مرکز اصلی آنها بیشتر در نقاط مرزی کردستان ایران و عراق و یا کشورهای غربی است. وجود کوهستان صعب عبور کردستان بین مرزهای سه کشور ایران و عراق وترکیه و امکان مسلح شدن آسان کردهای سه کشور و مبارزه مسلحانه طولانی کردهای سه کشور (کردهای سوریه کمتر درگیرند) با دولتهای مزبور، سبب شده که حکومتهای این سه کشور نسبت به کردها و استقلالطلبی آنها تردید بیشتری داشته و علاوه بر اینکه اجازه رشد صنعتی در منطقه را ندهند، تلاش کنند کردها برای یافتن کار به استانهای دیگر مهاجرت نمایند. کشور ترکیه که سالیان سال است با وجود درگیری جناحهای حاکمیت از ثبات و امنیت بیشتری برخوردار بوده و دارای ارتش نیرومندی است که غرب نیز در منطقه روی آن حساب میکند، نسبت به کردها و سرکوب آنها بسیار وحشیانه عمل نموده و توانسته است ضربات سنگینی را بر مهمترین حزب کردی ترکیه یعنی پکک وارد کرده و رهبران آنرا زندانی نماید. گرچه از طرفی نماینده مبارز کرد در انتخابات اخیر از آرای بسیاری برخوردار گردید و این نشان از حرکت جدید کردهای ترکیه دارد، ولی پکک هنوز در جنگ مسلحانه با دولت مرکزی بسر میبرد. کردهای عراق که پس از سقوط صدام توانستند به خود مختاری در استانهای کردنشین دست یافته و دو حزب نیرومندش قدرت را در دست گیرند و حتا رییس جمهوری عراق از کردها انتخاب شد، بهدلیل دارا بودن مناطق نفتی بیشتر صنعتی شده و در حال حاضر از امکانات اقتصادی فراوانی برخوردارند. امروزه سازمانها و احزاب کردی ایرانی امکانات بسیاری در منطقه کردنشین عراق داشته و حتا بسیاری از پناهندههای ایرانی در آنجا زندگی و کار مینمایند، اما چون رهبران کرد عراقی روابط خوبی نیز با سران جمهوری اسلامی داشته و سالیان زیاد در ایران نیز زندگی نمودهاند، تلاش نموده کنترل کردهای ایران را در مقابله مسلحانه با نیروهای سپاه داشته باشند و هنوز عکسالعمل شدیدی نسبت به بمباران مناطق مرزی خود توسط ایران نیز انجام ندادهاند. گزارشاتی که از کردستان عراق که تنها جاییست که کردها توانستهاند خود مختاری داشته و این انگیزه و الگویی برای کردهای ایران و ترکیه گشته است، نشان میدهد که دو حزب سیاسی طالبانی و بارزانی قدرت کامل را در دست گرفته و با رانتهای خود امکان زندگی برابر و آزادی سیاسی اجتماعی موسوی را بین کردها ایجاد ننمودهاند. در حقیقت نمونه خود مختاری و فدرالیسم ایجاد شده در کردستان عراق مشابه حکومت مرکزی عراق است که برخلاف گزارشات مثبتی که غربیها انتشار میدهند، یک حکومت دیگری ایجاد کردهاند که اعتراضات اقشار مختلف اخیر کردهای عراقی بر نارضایتی عمومی کردها صحه میگذارد. در کردستان عراق پس از چند سال هنوز سایر گروههای سیاسی، مدنی و اجتماعی جدیدی نتوانستهاند قدرت محوری دو حزب کردستان عراق را زیر سوال برده و یا جنبش دموکراتیک بتواند قدرت دو حزب را کاهش دهد، از طرف دیگر جنبش کارگری نیز با وجود اعتراضات و گستردگی بیشتر هنوز نتوانسته است تشکلی نیرومند را ایجاد کند که حکومت خودمختار و یا مرکزی را وادار به دادن امتیازات مهمی به کارگران بنماید و درنتیجه مبارزات طبقاتی در حال گسترش است.
در ایران نیز حزب دموکرات کردستان ایران که با سابقهترین حزب سیاسی نیز هست، پس از مبارزات طولانی بهتدریج مشی مسلحانه را کنار گذاشته و تلاش دارد از طریق مبارزات سیاسی و مدنی خود را گسترش دهد، گرچه امروزه حداقل دو حزب از انشعابات حزب دموکرات ایجاد شدهاند. مبارزات مسلحانه سازمان کومله نیز که مدتها پس از حزب دموکرات ادامه داشته، در سالهای قبل به مبارزات سیاسی و مدنی تبدیل شده، گرچه از درون آنها نیز حداقل دو سازمان با اسم کومله منشعب گردید. گروه پژاک که سابقه سیاسی کمتری نسبت به سازمانها و احزاب دموکرات و کومله برخوردارند، پس از نفی مبارزه مسلحانه دموکرات و کومله با تایید مشی مسلحانه وارد کارزار شده و توانستند محبوبیتی بین جوانان کرد ایرانی داخل کشور و کردهای مقیم کشورهای خارج کسب نمایند که هنوز مبارزه مسلحانه را ادامه میدهند. بنابراین مشاهده میگردد که در ۳۲ سال گذشته همواره گروهی از کردها که بیشتر سنی مذهب و یا تفکر سوسیالیستی دارند به مبارزه مسلحانه با دولت و حکومت مشغول بوده و موجب گردیده که سپاه بهعنوان نیروی عامل درگیری همواره سختگیری بیشتری در منطقه کردستان داشته باشد و با توجیه مسلحانه بودن کردها افراد دستگیر شده کردها حتا معلمی چون فرزاد کمانگر را با توجیه وابستگی به گروههای مبارزه مسلحانه اعدام گردید. مشی چریکی که در برهه خاصی در سالهای ۴۶ بهعنوان موتور کوچک قادر است موتور بزرگ یعنی تودهها را بهحرکت درآورد ، با تجربه منزوی بودن و سرکوب شدید حکومت قبلی نفی شده بود و طبعن با سرکوب وحشیانهتر این رژیم، حتا با وجود جذب شدن تعدادی جوان پرشور، قادر نخواهد بود جز سرکوب شدن بیشتر افراد مبارز منطقه خود را داخل کشور گسترش دهد. از طرفی وابسته شدن گروه چریکی همچون پژاک برای گرفتن امکانات و منطقه به کردهای عراق و ترکیه، با وجود درگیریهای موفق و ناموفقی که اخیرن در درگیری با سپاه بهدست آوردند، براثر توافقهای چند جانبه مجبور به ایجاد صلح موقتی و یا طولانی میگردند که نفی مشی چریکی آنهاست. مواردی که توضیح داده شد منجر باین گردید که گروهها، سازمانها و احزاب سیاسی و حتا حقوقی و مدنی کردها بیشتر شامل کردها گشته و بهتدریج مبارزات آنها حالت قومی صرف بهخود گرفته است.
طبیعی است که در مبارزات دموکراتیک گروهها و سازمانهای سیاسی، مدنی، اجتماعی، صنفی و حقوقی گاهن بر اساس جنسیت، موضوع، قومی، مذهبی، کار و غیره شکل میگیرد طوریکه کمپینهای بانوان، سازمانهای دانشجویی، گروه مادران شهدا، ملی مذهبی، حمایت از کودکان، تشکلهای معلمان و نویسندگان و موارد دیگر ایجاد میگردد که کمتر مسایل قومی در آنها وجه غالب میگیرد. سازمانها و احزاب کردی نیز به موازات تشکیل میگردند. اما جنبشهای دموکراتیک در یک کشور زمانی قادر به سرنگونی دیکتاتوری مستقر میگردند که درک از مبارزه جامعتر گردد و لذا بر سازمانها و احزاب قومی مخصوصن کردها که در پروسهای شکل میگیرند و همچنان برای سازمانها و احزاب دیگر ضرورت دارد که فضای بزرگتری (کشور) را در مبارزات الویت داده و ترکیب خود را گسترش دهند که راه سرنگونی جز با این وحدت عملی نیست. امروزه بهدلایل وجود خودمختاری کردهای عراق در کردستان عراق و مسایلی که در آن ایجاد شده، انتخابات ترکیه و انتخاب شدن کردهای ترکیه برای مجلس، فشار اتحادیه اروپا برای ایجاد فضای دموکراتیک نسبی در ترکیه، جنبشهای کشورهای منطقه، وجود کشورهایی که بهصورت فدرالیسم عمل میکنند، چگونگی ایجاد آزادیهای دینی و قومی در کشورهای غربی، مبارزات دموکراتیک داخل ایران و موارد دیگر تجارب ارزشمندی را در مقابل اقوام ایرانی قرار میدهد که بتوانند راه صحیح را انتخاب نموده و براساس آن استراتژی و تاکتیکهای مناسب را برگزینند. آنچه حائز اهمیت است اینکه کردهای ایران برای اینکه به شعارهایی که توسط احزاب و سازمانهای سیاسی آنها داده، دست یابند در وحدتی خواهد بود که با جنبشهای دموکراتیک و کارگری سایر مناطق ایران خواهد بود، همانطور که این امر برای کردهای عراق جاری گردید و راه دیگری برای کردهای ترکیه نیز وجود ندارد. وحدت کردهای ایرانی با کردهای عراق و ترکیه میتواند فرهنگی و یا سیاسی باشد، وگرنه اتحاد حزبی غلط است چون در چند کشور متفاوت زندگی کرده و دارای مسایل متفاوتی هستند، گرچه قادر نخواهند بود مشترکن و خارج از استانهای غیرکردی آن کشورها با چند دولت مسلط درگیر گردند. بیانیههای مشترک تحت نام کردها برای ایجاد خود مختاری و یا فدرالیسم و یا درخواست حمایت از قدرتهای بزرگ تنها تردیدهایی را بهوجود میآورد که هدف چیست، کمک قدرتهای خارجی نهایت خود مختاری بهشکل کردستان عراق خواهد بود که مسایل خود را دارد. کمااینکه ایجاد کشورهای آذربایجان و ارمنستان در منطقه جز ترویج زبان آذری و ارمنی، نه تنها نتوانسته به ایجاد کشورهای دموکراتیک تبدیل گردد، بلکه مسایل مشابه را برای سایر اقلیتهای آن کشورها را بهوجود آورده و طبعن مبارزه طبقاتی نیز جای خود را حفظ کرده است. بههرحال وجود دیکتاتوری طولانی مدت در ایران و کمبود دانش مبارزاتی بههمراه قدرتطلبی سران گروههای سیاسی و دلایل دیگر منجر به این شده که گروهها و احزاب کردی نیز همچون سایر گروهها و سازمانهای سیاسی سکولار، چپ، سلطنتطلب، جمهوریخواه و غیره با وجود تشابهات بیشتری که باهم دارند، جنگ تئوریک و تناقضات را محور برخوردهای خود نمودهاند.
پیروان ادیان ایرانی که بیشتر بر اجرای مراسم مذهبی پیگیری دارند، به ایجاد گروههای سیاسی مستقل دست نزده و بیشتر تحت مجامعی همچون سنی، زردشتی، درویشان، بهاییت، یهودی مسایل مذهبی خود را پیگیری میکنند و پیروان شیعه نیز گاهن از طریق گروههای دیگر سیاسی همچون اصلاحطلبان، ملی مذهبی خواستههای مذهبی خود را پیگیری میکنند
پیروان ادیان ایرانی که بیشتر بر اجرای مراسم مذهبی پیگیری دارند، به ایجاد گروههای سیاسی مستقل دست نزده و بیشتر تحت مجامعی همچون سنی، زردشتی، درویشان، بهاییت، یهودی مسایل مذهبی خود را پیگیری میکنند و پیروان شیعه نیز گاهن از طریق گروههای دیگر سیاسی همچون اصلاحطلبان، ملی مذهبی خواستههای مذهبی خود را پیگیری میکنند. در سالهای اخیر اقوام دیگر غیر کرد از قبیل آذری، ترکمن، عرب، بلوچ و غیره به دلایل گوناگون از جمله کوچهای متعدد به مراکزی همچون تهران، سرکوب سالهای اولیه توسط حکومت و سپاه در سالهای ۵۸ تا ۶۰، محدودیتهای دولتی، عقبماندگی اقتصادی، مهاجرت برای کار، انتقال نیروی انسانی استانهای دیگر بهخصوص به خوزستان به جهت گسترش صنعت نفت، عقب ماندگی فرهنگی، تلفیق افراد استانهای مختلف در یکدیگر به دلیل جنگ و موارد دیگر، کمتر به ایجاد احزاب و گروههای سیاسی همچون کردها گشتهاند. در چند سال اخیر در بعضی از شهرهای مرکزی استانهای آذری همچون تبریز، زنجان، ارومیه و غیره گروههای سیاسی، مدنی، اجتماعی، محیط زیست پا گرفته که در حال تبدیل شدن به جنبشهای دموکراتیک بوده و از ترویج زبان و فرهنگ آذری نیز حمایت میکنند و این موضوع برای سایر مناطق همچون بلوچها، لرها، عربها و دیگران نیز وجود دارد. اخیرن حرکتهای مشکوک توسط مسولین سپاه و دولتی که تیم فوتبال تراکتور سازی تبریز را با بودجههایی حمایت میکنند تا اختلافاتی را شکل دهند، گرچه هواداران تیم همچون تیمهای دیگر شهرها تلاش دارند اعتراضات مدنی خود را در ورزشگاهها نشان دهند، متاسفانه افراد و گروههایی که بعضی بهدلیل افراط و بخشی بهطور مشکوک پرچم پانترکیسم را بالا برده و جنگ فارس و آذری را بهراه انداخته و تلاش دارند خود را در همه اعتراضات مدنی و محیط زیستی نیز تحمیل نموده و به این ترتیب به جنبش دموکراتیکی منطقه صدمه بزنند که هوشیاری سایر گروههای سیاسی و مدنی و اجتماعی را طلب میکند. در این مقاله قصد تحلیل همه مسایل قومی نبوده و تنها این نکته که تغییر ترکیب جمعیتی تفاوت مذهبی و موارد دیگر موجب گشته سایر استانهای خوزستان، ترکمن، شمالی، کرمانشاه، لرستان و بالاخره بلوچستان که از کمبود صنعت و رشد فرهنگی نیز برخوردار است، خواستههای قومی همچون کردستان مطرح نباشد، ولی جوهر قضیه نباید در مورد آنها تفاوت کند و ترویج زبان و فرهنگ بومی آنها مورد توجه قرار نگیرد.
در هر حال صورت مسئله فرقی نمیکند چراکه زمانی کشور از حکومت سکولار دموکرات برخوردار است که آزادی بیان، زبان، فرهنگ، مذهب همه اقوام نه تنها در استانهایی که افراد قومی در آنها بیشتر است بلکه در همه استانهای کشور آزاد باشد. هدف جنبش دموکراتیک باید که در جهت لغو تبعیضها بین زن و مرد، زبان اقوام و زبان فارسی، فرهنگ اقوام و فرهنگ فارسی، شیعه و سایر مذاهب و همچنین موارد دیگر تبعیضی باشد، طبیعی است که هدف جنبش کارگری باید سوسیالیسم باشد تا باقیمانده آثار هرگونه تبعیض را ریشهکن نماید. کاربرد واژه اقلیت و اکثریت در حقیقت تثبیت این واژهها بوده و همواره شکل میگیرد، کدام کشور در جهان و یا کدام شهر و استان و منطقه در ایران است که تنها یک مذهب یا یک قوم را شامل گردد و یا اصلن بیمذهب باشند! اگر کردستان ایران که دارای بیشترین گروه و حزب سیاسی است در یک منطقه است در نظر گرفته شود، آیا همه افراد آن کرد و یا سنی مذهب و یا لا مذهبند، واقعن مشکل نیست چنین شهر و منطقهای را در ایران پیدا نمود و اگر چنین است و خودمختاری و یا فدرالیسم در آنجا حاکم گردد، چه برسر اقلیتهای مذهبی، غیرمذهبی و یا دارای زبانهای دیگر خواهد آمد؟ آیا با ایجاد این خودمختاری کردهای مقیم تهران و سایر استانها باید که به کردستان برگردند که آیا امکان دارد و اگر چنین نشود کردهای تهران و سایر استانها حق ندارند در جاییکه زندگی میکنند از پشتیبانی جهت ترویج فرهنگ خود استفاده کنند؟ آیا اقلیتهای ایجاد شده در کردستان نباید بهعنوان مسولین منطقه انتخاب شده و امکاناتی داشته باشند که به ترویج زبان، فرهنگ، مذهب و یا لامذهبی خود بپردازند و برعکس کردها و یا سایر اقلیتها در تهران و سایر استانها چنین امکاناتی در آن مناطق داشته و در انتخاب مسولین آن مناطق حق انتخاب کردن و شدن داشته باشند؟ این موضوع برای تک تک مذاهب و ادیان سنی، زردشتی، مسیحی، شیعه، یهودی، بهایی و غیره و یا کسانیکه اعتقادی به خدا و دین ندارند و یا اقوام کرد، آذری، عرب، ترکمن، لر، بلوچ و غیره و یا فارسی زبان در تک تک شهرها و استانها صدق میکند و باید که برای زن و مرد بودن نیز برای همه آنهاییکه گفته شده تفاوتی ننماید. نتیجه میگردد که هدف از جنبش دموکراتیک و یا انقلاب سوسیالیستی باید که برابری باشد تا همه خارج از جنسیت، کار، زبان، عقیده و موارد دیگر تنها به لیاقت و کاردانی و انتخاب توسط سایرین به انتخاب مسولین هر شهر، استان، منطقه و کشور منجر گردد و این تفاوتی نکند که فدرالیسم حاکم باشد یا نباشد و قوانین اساسی باید چنان تصویب گردد که نه تنها حکومت مرکزی همه قدرت را در دست گیرد، بلکه خود در پروسهای از انتخاب دیالکتیکی همانند انتخاب شهرها و یا مناطق پیروی نماید و جوهر یکسانی داشته باشد تا سانترالیسم دموکراتیک در کشور برقرار گردد.
دانش مبارزاتی و فرهنگ یک جامعه موضوعی بسیار پیچیده است که باید درست درک گشته و براساس آن استراتژی و تاکتیکها انتخاب گردد وگرنه نظام جمهوری اسلامی با توجه به تکیه بر مذهب بدترین نوع حکومت سرمایه که از حمایت قدرتهای بزرگ به دلایل متفاوت برخوردار است، سرنگون نخواهد شد و تنها ممکن است تنها به شکلهای دیگر با جوهر مشابه درآید. سال ۸۸ جنبش مشهور به سبز پایههای حکومت را در داخل لرزاند و به قدرتهای بزرگ ثابت نمود که نظام حاکم نخواهد توانست عمر طولانی داشته باشد. جنبش سبز جنبشی خودجوش بود که از ترکیب گوناگون اقشار مختلف خارج از عقیده، قومیت، زبان، کار و جنسیت تشکیل مییافت که تا پایان فاقد رهبری بود، منتهی سران اصلاحطلب با زرنگی و هوشیاری آنرا ناشی از تفکر خود میدانستند و بخشی از مخالفین اصلی حکومت ترکیب آنرا تشخیص داده و تلاش میکردند که بر آنها تکیه کنند و بخش دیگر مخالفین اصلی حکومت جنبش سبز را ارتجاعی و اصلاحطلبی دانستند. بخش سکولار جنبش سبز در پروسه ۲ ساله خود بهدلایل گوناگون نتوانست ضعف سازماندهی خود را ترمیم کرده و نشان دهد که هدفش سرنگونی رژیم و برقراری حکومتی سکولار دموکرات بوده و شعارهایی را بدهد که ناشی از رفع همه تبعیضها باشد. در مقابل بیشتر گروههای سیاسی و حقوقی، قومی و غیره موافق سرنگونی نظام نیز نتوانستند به درک یکسانی از جنبش سبز رسیده تا حرکت هماهنگی را در کل کشور هماهنگ نمایند و مثلن اعتراضات و اعتصابات در منطقه کردستان که مقطعی صورت گرفت نیز محدودتر از حرکت جنبش سبز ماند و لذا فرصت مناسبی برای ایجاد جنبش دموکراتیک نیرومند از دست رفت. جنبشهایی که در کشورهای منطقه ایجاد شده و فضای درخواست ایجاد دموکراسی را افزون نموده، لذا میطلبد که جنبشهای دموکراتیک در سراسر کشور با شکل جدید سازماندهی گردد و نشان دهد که هدف پیاده کردن حکومتی سکولار دموکرات برمبنای درک جدیدی است که رفع تبعیضهای نام برده را بنماید. در این پروسه میبایست همه مبارزات صنفی، محیط زیست، اجتماعی، حقوقی، صنفی و سیاسی در همه اقشار رشد کرده و بتدریج آلترناتیو نیرومندی را بسازند تا قادر به سرنگونی نظام گردند. هر نوع حرکت انفرادی گروههای سیاسی چه ایدئولوژیکی، چه قومی، چه با تعیین نوع حکومت آینده، چه سکولار، چه کمپین بانوان، چه سایر کمپینها و موارد دیگر موجب عدم وحدت و در نتیجه موجب عدم سرنگونی حکومت گشته و فرصت به قدرتهای بزرگ داده خواهد شد تا آنها تعیین نمایند که چه تغییری در نظام باید صورت گیرد. ضمن اینکه فشارهای داخلی و خارجی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی، جلوگیری از اعدامها، آزادی بیان و تجمع، تحریم سپاه و مسولین کشور، دفاع از مبانی حقوق بشر و موارد دیگر که منجر به فعالیت بیشتر مبارزان داخل گردد، هر درخواست کمک از خارج، میبایست در حضور آلترناتیوی باشد که قدرت استفاده از فضای ایجاد شده برای قدرتیابی را داشته باشد، وگرنه سرنوشت تونس و لیبی امروز و یا مصر و سوریه آینده را باید برای ایران پیشبینی نمود. اگر استراتژی فعلی سرنگونی رژیم و استقرار حکومت سکولار دموکرات است، مسایلی همچون شرکت در انتخابات، اصلاحطلبان و دعوای حکومتی و موارد مشابه نباید پیگیری گشته و هرچه به باقیماندن نظام جمهوری اسلامی منجر میگردد باید تحریم گردد، و درعوض اختلافات قومی و سایر تبعیضها نباید عمده گردند. شکل حکومت در آینده چه باشد و اینکه فدرالیستی باشد یا نه، اگرچه گروههای سیاسی میتوانند در اصول خود بگذارند ولی نباید موجب اختلاف در وحدت نیروهای دموکراتیک گردد، چراکه بسته به جوهر جنبش دموکراتیک این مسایل لطمهای به استقلال کشور نخواهد زد. باین ترتیب هدف مقاله که در حقیقت تاکید بر مبارزه طبقاتی بعنوان محور است نتیجه گرفته میشود و این خود لازمه حرکت جنبش کارگری بههمراه سایر جنبشهای دموکراتیک را میطلبد و طبیعی است جنبش کارگری و باوران به سوسیالیسم در پروسه جنبش دموکراتیک و ادامه آن تلاش میکنند به آرمان خود که کشور سوسیالیستی است تحقق بخشند.
خبر / رادیو کوچه
به دنبال درگیریهای روز شنبه، در قاهره و چند شهر دیگر مصر دولت موقت این کشور اعلام کرد روز یکشنبه، 20 نوامبر، جلسه فوقالعاده برگزار میکند.
چند شهر مصر از روز جمعه گذشته شاهد تجمع صدها تن از معترضانی شده بود که به کند بودن روند تغییر نظام اعتراض کرده و فرماندهان شورای عالی نظامی را به تلاش برای حفظ قدرت در این کشور متهم کردند.
به گزارش العربیه، درگیری پلیس این کشور با تظاهرکنندگان در قاهره، اسکندریه و سوئز، دستکم 2 کشته و نزدیک به 750 زخمی برجای گذاشت.
در اسکندریه 3 خودروی پلیس به آتش کشیده شدند و تعدادی از تظاهرکنندگان با حمله به اداره امنیت این شهر در صدد ورود به این ساختمان شدند.
بها السنوسی بنیانگذار حزب جریان مصر در درگیریهای دیروز پلیس و معترضان در اسکندریه کشته شد.
معترضان شعارهایی علیه شورای عالی نظامی مصر و رییس این شورا محمد حسین طنطاوی سر دادند.
پلیس مصر تلاش کرد با استفاده از گاز اشک آور و گلوله های پلاستیکی، معترضان را پراکنده کند.
اما وزرات کشور مصر با انتشار بیانیهای استفاده از سلاح گرم یا گلولههای پلاستیکی را رد کرده و گفته است تنها از گاز اشک آور استفاده کرده است.
بیشتر بخوانید:
«چند مجروح در درگیری پلیس با معترضان مصری»
رادیو کوچه
1975 میلادی- «ژنرال فرانسیسکو فرانکو» (Francisco Franco) زمامدار اسپانیا درگذشت. او پس از جنگ داخلی این کشور، از 1939، تا هنگام مرگش در 1975 بر اسپانیا حکومت میکرد.
وی در سال 1936 به شورشیانی پیوست که علیه دولت جمهوری دست به طغیان زده بودند. او با کمک آلمان و ایتالیا در جنگهای داخلی اسپانیا پیروز شد. در خلال جنگ جهانی دوم وی حالت بیطرفی اسپانیا را حفظ کرد. فرانکو در طول حکومت خود تمامی گروههای چپگرا را قلع و قمع کرد. او در جنگهای سه ساله اسپانیا توانست با ارتش خود به سوی مادرید پایتخت اسپانیا پیش رود. وی توانست پایتخت اسپانیا را تصرف کند و سلطه کمونیستها و جمهوریخواهان را از سراسر خاک اسپانیا براندازد.
1998 میلادی- ساخت ایستگاه فضایی بینالمللی در مدار زمین آغاز شد. ایستگاه فضایی بینالمللی یک ایستگاه فضایی است که با مشارکت بیش از ۱۵ کشور ساخته میشود. این ایستگاه فضایی در مدار زمین و در ارتفاع ۳۵۰ کیلومتری از سطح زمین در حرکت است. روزی 15 بار به دور سیاره زمین گردش میکند. ایستگاه فضایی بینالمللی در شب به صورت ستارهای متحرک با چشم غیرمسلح قابل رویت است.
این ایستگاه محصول همکاری مشترک سازمان ناسا، سازمان فضایی روسیه، سازمان فضایی اروپا، سازمان فضایی ژاپن، و سازمان فضایی کانادا است.
1314 خورشیدی- «حسن پیرنیا» سیاستمدار ایرانی درگذشت. او حقوقدان، تاریخنگار ایرانی و نخستوزیر ایران در اواخر عهد قاجار و اوایل دورهی پهلوی بود. وی پس از آنکه تحصیلات خود را در فرانسه و روسیه به اتمام رساند، در سفر اول مظفرالدین شاه به اروپا، مترجم روسی شاه بود. وی در سال 1281 به سمت وزیر مختار ایران در روسیه منصوب شد و در هنگام مشروطیت، مامور تدوین نظامنامه مجلس گردید. پیرنیا در کابینه مشیرالسلطنه به وزارت عدلیه رسید و پس از مدتی لقب مشیرالدوله گرفت.
پیرنیا در 1293 به نخستوزیری رسید و اتفاقاتی نظیر قیام شیخ محمد خیابانی، غائله آذربایجان و آغاز نهضت جنگل از جمله رویدادهای نوبتهای دیگر نخستوزیری اوست. حسن پیرنیا همچنین نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود است. وی در ده سال آخر عمر خود، به کارهای فرهنگی و علمی اشتغال داشت و آثاری همچون ایران باستان، نگاشت. وی سازمان دادگستری را پیریزی کرد و علاوه بر تشکیل دیوان کشور و دادسراها، قانون محاکمات حقوقی و جزایی را به تصویب رساند.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1910 میلادی- درگذشت «لئو نیکلایویچ تولستوی» نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس که در زادگاه خویش «یاسنایا پالیانا» به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگترین شخصیتهای تاریخ روسیه است. رمانهای «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» جایگاه او را در بالاترین رده ادبیات داستانی جهان تثبیت کردهاند.
1945 میلادی- محاکمه 24 تن از سران حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان و همکاران هیتلر در محکمه فاتحان جنگ در ساختمان قضایی در نورنبرگ آغاز شد که به اعدام برخی از آنان انجامید.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
خبر / رادیو کوچه
بشار اسد، رییس جمهوری سوریه روز شنبه، 19 نوامبر، اعلام کرد که کشورش در مقابل فشارهای جامعه بینالمللی سر خم نمیکند. همچنین فعالان حقوق بشر در سوریه روز یکشنبه، از حمله به ساختمان متعلق به حزب حاکم «بعث» خبر دادند.
بشار اسد در مصاحبهای همچنین گفته است که به مقابله با «گروههای مسلحی» که به «خشونت و خرابکاری» در کشورش مشغول هستند، ادامه میدهد.
به گزارش ساندی تایمز، آقای اسد عقیده دارد که ضربالاجل اتحادیه عرب برای سوریه، راه را برای «مداخله» کشورهای غربی در مسایل داخلی کشورش باز کرده است.
رییس جمهوری سوریه، همچنین در این گفتوگو هشدار داده که هرگونه عملیات نظامی در کشورش منجر به «زلزله در خاورمیانه» میشود.
از سویی دیگر روز یکشنبه، به گفته برخی ساکنان دمشق و مخالفان دولت سوریه، یک ساختمان متعلق به حزب حاکم «بعث» در پایتخت این کشور به وسیله حداقل دو نارنجک پرتاب شده از راکتانداز مورد حمله قرار گرفته است.
یک شاهد عینی از بلند شدن دود از ساختمان محل اصابت و همچنین اقدام نیروهای امنیتی به مسدود کردن راههای ارتباطی در اطراف ساختمان خبر داده است.
حمله مسلحانه به ساختمان متعلق به حزب بعث، نخستین حمله از این نوع در دمشق، از زمان آغاز اعتراضات مردمی در سوریه در مارس گذشته محسوب میشود.
بیشتر بخوانید:
«پایان ضرب الاجل اتحادیه عرب برای سوریه»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
خراسان
1) تصویب قطعنامه آمریکا و عربستان درباره سناریوی ترور در مجمع عمومی سازمان ملل
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=8&day=29&id=1215475
آمریکا پس از شکست در نشست شورای حکام برای تصویب قطعنامهای شدید علیه ایران، روز گذشته به همراهی عربستان قطعنامهای را درباره سناریوی ترور سفیر عربستان در واشینگتن در مجمع عمومی سازمان ملل ارایه کرد. در این قطعنامه که به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید، توطئه ادعا شده برای ترور سفیر عربستان در واشینگتن محکوم شده است. در عین حال، این قطعنامه غیرالزامآور ایران را به دخالت در توطئه سفیر عربستان محکوم نکرد اما از کشورمان خواست که در محاکمه افراد مسوول در این توطئه همکاری کند.
تصویب این قطعنامه با اعتراض شدید نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل مواجه شد که آن را بدعتی خطرناک توصیف کرد. به گزارش واحد مرکزی خبر، تعداد زیادی از صندلیهای اعضای مجمع عمومی در این جلسه خالی بود و برخی از رای دهندگان نیز پس از تصویب این قطعنامه اعلام کردند که ما صرفن به قسمت اول این قطعنامه یعنی محکومیت ترور رای دادهایم.
2) نیویورک تایمز: آمریکا تحریمهای یکجانبهای را درباره سرمایهگذاری در صنعت پتروشیمی ایران اعمال میکند
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=8&day=29&id=1215476
در پی عدم توفیق آمریکا در ارجاع مجدد پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامهای بی خاصیت در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی که روزنامه کریستین ساینس مانیتور از آن به عنوان قطعنامهای بدون دندان تعبیر کرد، روزنامه نیویورک تایمز از دور جدید تحرکات آمریکا علیه کشورمان و به صورت خاص صنعت پتروشیمی ایران خبر داد. در همین زمینه، خبرگزاری مهر گزارش داد: به نوشته نیویورک تایمز، یک مقام غربی که خواست نامش فاش نشود، گفت: دولت باراک اوباما در صدد اعمال دور جدیدی از تحریمها علیه صنعت پتروشیمی جمهوری اسلامی ایران است.
کیهان
1) در اقدامی غیرحقوقی علیه ایران، سازمان ملل با دست خالی قطعنامه صادر کرد
http://www.kayhannews.ir/900829/2.htm#other202
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در حالی بامداد روز شنبه به وقت تهران قطعنامهای را در محکومیت طرح ترور سفیر عربستان در واشینگتن به تصویب رساند که ادعاهای واهی آمریکا در این باره به اثبات نرسیده است.
مجمع عمومی این قطعنامه را با 106 رای موافق در مقابل 9 رای منفی و 40 رای ممتنع تصویب کرد.
2) معاون وزیر نیرو خبر داد، حضور ایران در پروژههای آبی 22 کشور جهان
http://www.kayhannews.ir/900829/4.htm#other402
معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا از انجام برخی پروژههای مشترک آبی در 22 کشور جهان خبر داد.
محمدرضا عطارزاده در گفتوگو با مهر از انجام برخی پروژههای مشترک در زمینههای مختلف آبی از جمله سدسازی با کشورهای خارجی خبر داد و گفت: در حال حاضر با 22 کشور جهان انجام برخی پروژههای مشترک برنامهریزی شده است.
همشهری
1) دبیرکل حزب نهضت، نخستوزیر تونس شد
http://www.hamshahrionline.ir/news-151578.aspx
براساس توافقی که شنبه در تونس اعلام شد، پست نخستوزیری به دبیرکل حزب نهضت رسید و ریاستجمهوری و ریاست مجلس موسسان که سمتهای بدون قدرت اجرایی هستند میان رهبران دو حزب دیگر تقسیم شد. به این ترتیب حمدی جبرییل نخستوزیر دولت موقت تونس خواهد بود.
2) یک مقام مسوول در سپاه :آمار قبلی شهدای بیدگنه سپاه با آمار فعلی تناقضی ندارند
http://www.hamshahrionline.ir/news-151488.aspx
یک مقام مسوول در سپاه با اشاره به اخبار منتشر شده در برخی رسانههای بیگانه مبنی بر وجود تناقض در آمار شهدای حادثه انفجار زاغه مهمات سپاه در بیدگنه گفت که ممکن است برخی از مجروحان این حادثه شهید شده باشند.
جام جم
1) پیش فروش نفت خام به مردم
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100859850651
وزیر نفت از پیشفروش نفتخام به مردم از طریق اوراق سلف نفتی (عرضه و معامله قرارداد سلف موازی استاندارد نفت) به عنوان یک روش نوین سرمایهگذاری خبر داد و گفت: «این شیوه سرمایهگذاری هماکنون تصویب شده و پیشبینی میشود در آذرماه اجرایی شود.»
2) تجهیزات مدرن جنگ الکترونیک ساخت ایران
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100859840594
در ادامه رزمایش ثامنالحجج (ع) بعد از ظهر امروز شنبه جدیدترین سامانههای کشف غیرفعال بومی و تجهیزات جنگ الکترونیک بومی ساخته شده در طیفهای مختلف فرکانسی با موفقیت مورد آزمایش قرار گرفت. بهرهگیری رزمندگان پدافندی از آخرین روشها و تکنیکهای نوین و ابتکاری و استقرار موثر یگانها و تجهیزات کمینگاهی در گستره شرقی کشور و معابر نفوذی از دیگر ویژگیهای این مرحله از رزمایش بود.
دنیای اقتصاد
1) احتمال قیمتگذاری بلیت هواپیما براساس سال ساخت هواپیما
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=278295
مدیرکل دفتر قابلیت پرواز سازمان هواپیمایی از احتمال قیمتگذاری بلیت هواپیما بر اساس نوع و سال ساخت هواپیما خبر داد و گفت: یکی از نظریات سازمان هواپیمایی این است که قیمتگذاری بلیت هواپیما بر اساس نوع هواپیما و سال ساخت انجام شود؛ یعنی هر کس هواپیمای مدرنتری وارد کند، به نسبت، قیمت بلیت آن هم افزایش یابد.
2) پیروی سکه از بازار جهانی
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=278361
سقوط 40 دلاری قیمت طلا در آخرین روز کاری بازارهای جهانی کاهش قیمت سکه در بازار داخلی را رقم زد؛ در اولین روز شروع به فعالیت بازارهای داخلی، قیمت سکه دولتی به دنبال نزول جهانی طلا 6 هزار تومان کاهش یافت و 603 هزار تومان عرضه شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر