-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

Latest New from Green Correspondents for 11/16/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 


برخی رسانه‌‌ها اکنون اين گمانه‌ را مطرح می‌کنند که انفجار در پادگان نظامی سپاه، به دنبال اطلاعات کسب شده از اين مکان از طريق ويروس دوکو، انجام گرفته و اين ويروس با شناسايی اين پادگان نظامی، امکان حمله به اين مکان را فراهم کرده است.
خبرنگاران سبز/ایران-و-جهان:
 انتشار يک ويروس صنعتی جديد و سپس انفجار در يک پايگاه نظامی در ملارد، بار ديگر توجه رسانه ها را به جنگ سايبری ميان جمهوری اسلامی و ديگر کشورها ـ– بخصوص آمريکا و اسراييل –ـ جلب کرده است. ويروس کامپيوتری "دوکو" ويروس جديدی است که پس از "استاکس‌نت" بار ديگر تاسيسات صنعتی را هدف گرفته است.ویروسی که در ابتدا در هندوستان یافت شد که عموما در قالب پیوست یک فایل ورد، بر روی سیستم عامل پخش و شروع به جمع آوری اطلاعات می نماید.

شرکت‌های امنيت نرم‌افزاری، ويروس جديد را مشابه استاکس‌نت معرفی کرده‌ و گفته اند که تهيه‌کنندگان اين ويروس احتمالا همان افرادی هستند که به کد اصلی استاکس‌نت دسترسی داشته‌اند.

بی‌بی‌سی به نقل از کارشناسان امنيتی نوشته است که اين ويروس جديد برخلاف استاکس‌نت "حاوی هيچ کدی برای سيستم های کنترل صنعتی نيست و خود به خود تکثير نمی شود". همچنين گفته می‌شود که دوکو "پس از ۳۶ روز خود را از کامپيوتر آلوده پاک می کند که نشان می دهد هدف پنهانکاری بيشتر در مقايسه با نمونه قبلی، استاکس نت است".

پس از اعلام انتشار اين ويروس، سردار غلام‌رضا جلالی، رييس سازمان پدافند غيرعامل، اعلام کرد که "هنوز گزارشی که نشان دهد اين ويروس در چه مراکزی گسترش يافته و چه عملکردی داشته تهيه نشده است، اما همه مراکز و دستگاه‌های مشکوک به آلودگی به اين ويروس کنترل می شوند".

وی دوکو را "سومين ويروس جاسوسی در فضای مجازی ايران" دانست و خبر از آن داد که نرم‌افزار کنترل کننده اين ويروس، توليد شده و در اختيار "سازمان‌ها و دستگاه‌ها" قرار گرفته است؛ وی اما اشاره‌ای به نام سازمان‌ها و دستگاه‌هايی که مورد حمله اين ويروس قرار گرفته‌اند، نکرد.

پيش از اين مديران شرکت امنيتی سيمانتيک اعلام کرده بودند که ويروس دوکو در سيستم‌های کنترل توليد صنعتی نفوذ می‌کند. به گفته آنان اين ويروس "برای حمله به سيستم‌های صنعتی مانند تاسيسات اتمی ايران طراحی نشده، بلکه کار آن جمع‌آوری اطلاعات برای حملات آينده است".

سردار جلالی پيش از اين گفته بود که جمهوری اسلامی "هنوز در مراحل اوليه مقابله با ويروس دوکو قرار دارد و به جمع‌بندی نهايی در اين زمينه نرسيده‌".

ويروس دوکو از اوايل ماه اکتبر توسط شرکت‌های امنيت کامپيوتری شناسايی و نسبت به نفوذ آن در سيستم‌های صنعتی برخی کشورها هم‌چون ايران و هند هشدار داده شده بود.

خطرات احتمالی اين ويروس، از زمانی بيشتر مورد توجه و بحث قرار گرفت که چند روز پيش انفجاری در يکی از پايگاه‌های نظامی در نزديکی تهران رخ داد.

نحوه اطلاع‌رسانی درباره اين ماجرا از سوی مقامات رسمی جمهوری اسلامی، بر ابهامات آن افزود.

نشريه معتبر تايم نيز در گزارشی به نقل از "يک مقام آگاه امنيتی" نوشت که انفجار در اين پادگان نظامی، يک خرابکاری احتمالی از سوی کشورهايی چون آمريکا و اسراييل بوده است.

اين مساله زمانی جدی‌تر مورد بحث قرار گرفت که اعلام شد دو تن از کشته‌شدگان اين حادثه از مسوولان دست‌اندرکار در پروژه‌های موشکی جمهوری اسلامی بوده‌اند.

سردار حسن تهرانی مقدم، بنيانگذار سيستم موشکی سپاه در دوران جنگ با عراق و مسوول سازمان جهاد خودکفايی سپاه پاسداران از جمله کشته‌شدگان در اين حادثه است. همچنين نام علی اصغر منصوريان استاد فيزيک هسته‌ای دانشگاه صنعتی مالک اشتر وابسته به وزارت دفاع، نيز در ميان جان‌باختگان وجود دارد. وی از دانشمندان هسته ای بود که نامش در گزارش سال ۲۰۰۹ آژانس هسته ای سازمان ملل نيز آمده بود. منصوريان فارغ التحصيل دکترای هسته ای از دانشگاه شريف بوده و در پروژه سزامی نيز فعاليت داشته است.

گرچه سپاه پاسداران احتمال هرگونه خرابکاری يا حمله خارجی را در اين ميان رد کرده است، اما برخی مقامات سابق اين نهاد نظامی، سخنان ديگری را مطرح می‌کنند.

سردار قاليباف، شهردار فعلی تهران و فرمانده کل اسبق نيروی انتظامی، در يادداشتی برای بزرگ‌داشت حسن تهرانی‌مقدم، نوشته است: "دشمنان ما بهتر از دوستان٬ حسن را می‌شناختند. اين بچه‌ها قابل جايگزين نيستند". حسين علايی، از فرماندهان سابق سپاه نيز نوشته که تهرانی‌مقدم "در حال کسب آمادگی بيشتر برای مقابله با تهديدات اخير جان خود را از دست داده است". برخی وبلاگ‌نويسان اصول‌گرا نيز پس از اعلام جان باختن وی، از ترور وی سخن گفتند: "همه جا به دنبالت بودند که شهيدت کنند آخر کار خودشان را کردند".

برخی رسانه‌‌ها اکنون اين گمانه‌ را مطرح می‌کنند که انفجار در پادگان نظامی سپاه، به دنبال اطلاعات کسب شده از اين مکان از طريق ويروس دوکو، انجام گرفته و اين ويروس با شناسايی اين پادگان نظامی، امکان حمله به اين مکان را فراهم کرده است.

اين احتمال پس از اعلام عدم تشييع جنازه يکی از جان‍‌‌باختگان به دليل "عدم شناسايی دقيق" بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.

برخی شرکت‌های امنيت کامپيوتری، احتمال اينکه ويروس دوکو توسط يکی از دو کشور آمريکا يا اسراييل، تهيه شده باشد را دور از ذهن ندانسته‌اند؛ مساله‌ای که از سوی روزنامه نيويورک‌تايمز نيز مورد تاکيد قرار گرفته است. پيش از اين و در هنگام انتشار ويروس استاکس‌نت، نام اين دو کشور به عنوان گزينه‌های اصلی تهيه چنين ويروسی مطرح شده بود.

در آن زمان اعلام شده بود که استاکس‌نت با هدف اصلی ضربه زدن به تاسيسات هسته ای ايران طراحی شده است. اين ويروس وارد سيستم‌های کنترل برنامه‌های اتمی ايران می‌شد و آن‌ها را مختل می‌کرد. برخی کارشناسان همان زمان خبر داده بودند که عدم راه‌اندازی نيروگاه بوشهر، به دليل اختلالاتی است که اين ويروس در برنامه کنترل اين نيروگاه به وجود آورده است.

روسيه نيز اعلام کرده بود که استاکس‌نت قادر خواهد بود حادثه‌ای در ابعاد انفجار نيروگاه چرنوبيل را برای ايران تکرار کند.

در آن زمان وزارت اطلاعات اعلام کرده بود که تعدادی را به اتهام انتشار اين ويروس در دستگاه‌های کامپيوتری نهادهای مختلف، بازداشت کرده است.

پس از استاکس‌نت، مقام‌های جمهوری اسلامی از تهاجم ويروسی ديگر به نام استارکس خبر دادند ولی جزئياتی از خسارت‌های احتمالی اين ويروس ارائه نکردند.

پس از اعلام شناسايی ويروس دوکو، شرکت سيمانتک درباره اين ويروس اعلام کرده بود: "اين يک کار تفننی نيست، بلکه از آخرين تکنيک های پيشرفته استفاده می کند و به اين معنی است که توسط کسی که هدف خاصی در ذهن داشته طراحی شده است".

گرچه هنوز با قطعيت نمی‌توان درباره انفجار در پايگاه نظامی ملارد و رابطه آن با انتشار ويروس جديد سخن گفت، اما به نظر می‌رسد که درباره آغاز جنگ سايبری ميان جمهوری اسلامی و آمريکا و اسراييل، توافق کامل وجود دارد.

   روزآنلاین - خبرنگاران سبز

 
 


  اين نامه که دارای مهر محرمانه هست در تاريخ دهم آبان ماه ابلاغ شده و در آن نوشته شده: ايجاد کاربری و تبليغ در شبکه های اجتماعی اينترنتی مانند فيس بوک ممنوع است. 
خبرنگاران سبز/سیاست:
 آگاهی و اطلاع رسانی چشم اسفنديار حکومت های خودکامه است. اين گفته ميرحسين موسوی بود که با بينشی درست نقش شبکه های اجتماعی به شکل زنجيره وار را بهترين روش رسيدن به آگاهی مردم برای گذر از ديکتاتوری به دموکراسی بيان کرده بود. حکومت های توتاليته و خودکامه نظير نظام جمهوری اسلامی از نشر و باز نشر اخبار صحيح و واقعيات در سطح جامعه در هراس هستند به همين دليل با پارازيت، فيلترينک شديد سايت های منتقد و شبکه های اجتماعی، سيستم های جديد رديابی نقطه به نقطه ماهواره ای، قطع به يکباره اينترنت و محدود کردن سرعت انتقال ديتا برای کاربران خانگی و نهايتن توقيف روزنامه های کثيرالانتشار سعی می کند تا شايد بتواند مردم را از واقعيات داخلی و خارجی دور نگه دارد.

در کشوری همانند ايران که بخش اعظم غالب جمعيت کشورش را نوجوانان و جوانان تشکيل ميدهند، تحميل محدوديت های اعمال شده اما کمی دشوار خواهد بود چرا که با وجود قشر بیشمار دانشجويان و فارغ التحصيلان، تبادل اخبار و اطلاعات خواه ناخواه از يک جامعه کوچک به نام دانشگاه به درون خانواده و سپس اخبار بصورت زبان به زبان به بطن جامعه منتقل خواهد شد.

شبکه های اجتماعی در قرن کنونی به يکی از ابزار های تبادل نظر و فرهنگ در جوامع بشری تبديل شده اند بطوری که نقش شبکه های اجتماعی نظير« فيسبوک، توئيتر » و امثالهم در تشکيل جنبش سبز و اعتراضات پس از آن و بهار عربی به وضوح قابل لمس بود.

 از همين رو به تازگی مسئولان جمهوری اسلامی که مصرانه به فکر پیاده سازی طرح اينترنت ملی هستند، توسط وزارت آموزش و پرورش بخشنامه ای را به شکل دستورالعملی محرمانه ای به زيرمجموعه های اداری خود ابلاغ کرده است که نسبت به عواقب عضويت معلمان در شبکه های اجتماعی مانند فيس بوک هشدار داده است. 

به گزارش ندای سبز آزادی اين نامه که دارای مهر محرمانه هست در تاريخ دهم آبان ماه ابلاغ شده و در آن نوشته شده: ايجاد کاربری و تبليغ در شبکه های اجتماعی اينترنتی مانند فيس بوک ممنوع است. 

از دیگر سو، این بخشنامه در حالی ابلاغ شده است که به تازگی محمود احمدی نژاد رئیس دولت کودتا یک شبکه اجتماعی با حضور اعضای ستادهای انتخاباتی خود در انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش با هدف « انتقال مفاهیم صلح و دوستی و مشارکت جوانان در امور اجتماعی »  با نام "منادیان صلح و عدالت" راه اندازی کرده است.




 
 


خبرنگاران سبز/جامعه/از دیگر رسانه ها:


 
 


 يک بار قبل از آنکه برای پسرم اين اتفاق بيفتد، يعنی دو هفته قبل از آنکه از دست برود آرش به مرخصی آمد که اين مرخصی خيلی کوتاه بود و وضعيت او بهبود پيدا نکرد، وضعيت روحی اش هم اصلا خوب نبود چون اميدوار بود که آزاد می شود اما در همان دوره مرخصی به او حکم ده ماه زندان دادند. بعد از اينکه دو باره او را به  زندان برگرداندند،  به او رسيدگی نشد و اوضاع طوری نبود که بهبود پيدا کند يعنی تنها سه چهار روز قبل از اينکه جانش را از دست بدهد او را به بيمارستان بقيه الله منتقل کردند که ديگر فايده ای نداشت.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
با گذشت نزديک به سه سال از کودتای انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی، تعداد افرادی که جانشان را به دليل اعتراض به تقلب بی سابقه پس از انتخابات از دست دادند رو به افزايش است . خانواده هايی که گمان می کردند با سکوت اشان شايد فرجی شود و فرزندانشان را مجددا در کنار خود داشته باشند.

به دليل عدم همکاری خانواده زندانيان سياسی که پس از انتخابات فرزندانشان چه زندانی و چه به شهادت رسيده اند با رسانه های حامی جنبش سبز، نامی از اين عزيزان منتشر نميشود که بواقع به ضرر خانواده های آنان است چرا اطلاع رسانی و رسانه ای کردن اخبار باعث پيگيری و احساس مسئوليت مسئولان در برابر جان زندانيان خواهد شد.

بطور مثال، علی فتحعلیان جوان ۲۰ ساله ای است که با بنا به گفته ی شاهدانِ عینی، در نا آرامی های پس از انتخابات، در تاریخ سی خرداد با شلیکِ مستقیمِ گلوله جان داد یکی دیگر از شهدای جنبش سبز بود که متاسافانه پدر و مادرِ این جوان تا خرداد 90، با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرده و در مورد رخدادِ روبروی مسجد لولاگر و چگونگیِ کشته شدنِ فرزندِ خود سکوت کرده بودند که البته این سکوت سرانجام با تاخیر شکسته شد.

اخبار مربوط به وضعيت بيماری و بهداشت برخی از زندانيان سياسی و غيرسياسی  در حالی منتشر می شود که  هنوز ابهامات زيادی در مورد تعداد کسانی که  جان خود را در جريان بازداشت و در دوران سپری کردن محکوميت، از دست دادند وجود دارد.

پدر « آرش ارکان » يکی از دستگير شدگان راهپيمايی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ اينک پس  از گذشت يک سال از درگذشت فرزندش، سکوت خود را شکسته است و می گويد: اگر به وضعيت بيمار آرش در زندان رسيدگی می کردند شايد پسرم مظلومانه از ميانِ ما نمی رفت.

آقای اردشير ارکان توضيح می دهد که فرزندش آرش ارکان در راهپيمايی اعتراضی مخالفان در ۱۳ آبان ۱۳۸۸  وقتی ديد يکی از نوجوانان در حين فيلمبرداری از راهپيمايی کنندگان با ماموران درگير شده بود به کمک او می شتابد که در نهايت برخورد فيزيکی آرش ارکان با يکی از ماموران  منجر به دستگيریِ او می شود.


آرش ارکان جوان ۲۶ ساله ايرانی از جمله زندانيانی بود که حتی پس از دستگيری نيز نامی از او در رسانه ها منتشر نشد.  اين جوان دچار  بيماری کليوی‌ بود که در طی دورانِ حبس وقتی بيماری او تشديد می شود  به وی چند روز مرخصی برای مداوا داده شد اما به گفته خانواده اش، زمان مرخصی  برای درمان وی کافی نبود و او را قبل از پايان مدتِ درمان به زندان اوين بازگرداندند به همين دليل به گفته ی خانواده ی اش،  بی‌توجهی مسولانِ زندان وضعيت اين زندانی را وخيم‌تر کرد تا جايی که تنها سه روز پيش از اينکه جانش را از دست بدهد او را  به بيمارستان بقيه الله منتقل می کنند که سرانجام  آرش ارکان در  روز نهم بهمن‌ ۱۳۸۹،  پس از تحملِ يک سال و سه ماه زندان در بيمارستان جانش را از دست داد.

گزارش های متعددی در مورد سرنوشت غم انگيز و مرگ تعدادی از زندانيان عقيدتی در زندان های جمهوری اسلامی ايران منتشر شده است که از نظر خانواده ها، وکلای آنان و  همچنين افکارعمومی، اين پرونده ها هنوز بسته نشده است. هدی صابر آخرين نفر بود که در هنگام سپری کردن دوران محکوميت خود به گواهی هم بندانش، به دليلِ ضرب و شتم و سپس عدم رسيدگی پزشکی، جانش را از داست داده بود.  احمد شهيد گزارشگر ويژه حقوق بشر در سازمان ملل نيز به نام او در اولين گزارش خود اشاره کرده است. شماری ديگر از زندانيان نيز به دليل بمياری و عدم مداوای کامل در دوران حبس جان خود را از دست دادند.
اردشير اردکان پدرِ اين جوانِ ايرانی و همچنين يکی از  دوستانِ نزديکِ آرش ارکان که از نزديک شاهد دستگيری وی در راهپيمايی روز ۱۳ آبان بوده است در اين مصاحبه  در مورد چرايی گمنام ماندن اين جوان و همچنين شرحی از آنچه بر وی از لحظه ی دستگيری تا زمانِ جان دادن  گذشته است را بازگو می کنند.

بيماریِ پسرم رسيدگی نشد جانش را از دست داد

اردشير اردکان با تاييد اين نکته که فرزندش آرش ارکان در راهپيمايی سيزده آبان سال ۸۸  دستگير شده است، می گويد: ما همه ی تلاشمان را کرديم آرش را از زندان بيرون بياوريم حالا به هر نحوی  مثلا سعی کرديم اطلاع رسانی نکنيم و از طريق وکيلش تلاش کنيم که پسرم آزاد شود اما ما موفق نبوديم و  متاسفانه پسرم در ۹ بهمن ۸۹ از دست رفت.

وی در پاسخ به اينکه پسرتان به دليل اينکه بيماری کليوی هم داشت آيا نتوانستيد تلاش کنيد که ايشان بيرون زندان تحت درمان قرار بگيرند، می گويد: يک بار قبل از آنکه برای پسرم اين اتفاق بيفتد، يعنی دو هفته قبل از آنکه از دست برود آرش به مرخصی آمد که اين مرخصی خيلی کوتاه بود و وضعيت او بهبود پيدا نکرد، وضعيت روحی اش هم اصلا خوب نبود چون اميدوار بود که آزاد می شود اما در همان دوره مرخصی به او حکم ده ماه زندان دادند. بعد از اينکه دو باره او را به  زندان برگرداندند،  به او رسيدگی نشد و اوضاع طوری نبود که بهبود پيدا کند يعنی تنها سه چهار روز قبل از اينکه جانش را از دست بدهد او را به بيمارستان بقيه الله منتقل کردند که ديگر فايده ای نداشت.

وی در پاسخ به اين پرسش که آيا در همان چند روزی که در بيمارستان بقيه الله بود موفق شديد از نزديک با فرزندتان ديدار داشته باشيد می گويد: نه، ما فقط روز آخر توانستيم آرش را ببينيم. يعنی ما مطلع شديم که او در بيمارستان است اما اجازه نمی دادند او را ببينيم و در روز آخر با آشناهايی که در بيمارستان داشتيم و کارهايی که وکيلش انجام داد توانستيم پسرم را در همان روز آخر ببينيم.
وی در مورد اينکه آيا برای برگزاری مراسم با مشکلی مواجه شده بودند يا خير با ناراحتی توضيح می دهد: من تا روز هفتمِ پسرم اصلا توی اين دنيا نبودم، يعنی اصلا باورم نمی شد که به همين راحتی و به همين سادگی من پسرم را از دست دادم، هنوز هم باورم نمی شود، هنوز هم فکر می کنم و اميدوارم يک روز در خانه ام باز شود و پسرم برگردد....اما مگر می شود همچين اتفاقی اينجا بيافتد و کسی به آدم کاری نداشته باشد؟ مگر می شود ما را به حالِ خودمان بگذارند؟ اگر اينکار را می کردند که ما چيزی نمی خواستيم.

آرش به خاطر اينکه حقش را خورده بودند رفت


وی در مورد روز دستگيری آرش می گويد: من خودم در آن روز دستگيری کنار آرش نبودم اما شنيدم، يک نوجوانی داشت از کسانی که دستگير شده بودند  عکاسی می کرد، آن نيروها دنبال آن نوجوان می دوند و پسر من هم دنبال آن نيروها می دود، فقط به خاطر اينکه پسرم يکی از نيروها را زد و ايشان از پسرم کتک خورد پرونده  پسرم انقدر طولانی شده بود، در غير اينصورت دادگاه بايد خيلی زودتر  از اين برگزار می شد، اما آن آدم خيلی با ما راه نيامد،  نمی دانم چه خصومتی داشت و چرا اما اميدوارم خودش پاسخگوی وجدانش باشد.

آقای ارکان تاکيد می کند که آرش اصلا فرد سياسی نبود و حتی در دانشگاه هم فعاليت سياسی نداشت. وی می گويد: او  فقط به خاطر اينکه حقش خورده شده بود و تحقير شده بود، به خاطر آن چيزی که خودش و همراهانش می خواستند (به راهپيمايی) رفت  می خواهم بگويم فعاليت سياسی نداشت.

آقای ارکان در  مورد پيگيری قضايی اين ماجرا می گويد: من اصلا هيچ اعتقادی به دستگاه قضايیِ ايران ندارم و معتقدم اينها هيچ کاری برای ما نمی توانند انجام دهند، حتی اگر قاتلش شناسايی شود، حتی اگر همه ی اين اهمال کاری هايی که در حق ما و آرش صورت گرفت، در نظر گرفته شود، باز هم عدالت برقرار نمی شود. اما من همين را فقط می خواهم بدانم  اگر آن آقا خودش بچه دارد، فقط فکر کند اين اتفاق برای پسر خودش افتاد، در درون خودش چه جوابی به خودش و فرزندش می تواند بدهد؟ اصلا جلوی ما و هيچ کس هم پاسخگو نباشد، فقط به وجدان خودش و بچه اش چه پاسخی دارد بدهد؟

از آقای ارکان می پرسم آيا ممکن بود خبررسانی در مورد وضعيت آرش، تغييری در وضعيت او ايجاد می کرد، چون پس از زندانی شدن آرش هيچ خبری در مورد بيماری و شرايطِ  او در زندان منتشر نشده  بود. وی پاسخ می دهد:

اين يکی از چيزهايی است که تا آخر عمرم مرا رها نمی کند، شايد غمش بزرگتر از غمِ از دست دادنِ آرش باشد. من واقعا حسرت می خورم از اينکه چرا ما يک همچين کاری کرديم، چرا همچين اشتباه بزرگی کرديم. خب بالاتر از سياهی که ديگر رنگی نبود بايد يک کاری می کرديم، متاسفانه در آن شرايط چنين تصميمی گرفتيم اما خب اشتباه کرديم...شايد اگر اطلاع رسانی می شد آرش الان توی زندان بود شايد موضوع سياسی می شد و شرايط بدی داشت اما حداقل بين ما بود و انقدر مظلومانه و غريب از بين ما نمی رفت.  


وی ادامه می دهد: ما همه ی تلاش مان اين بود که فشار روی آرش کمتر باشد. ما سعی می کرديم  ثابت کنيم که آرش کار سياسی نکرد و کار و کمکش به آن نوجوان از روی جوانمردی بود و نمی خواست اخلال در نظام ايجاد کند، می خواستيم با اين کار آرش را از زندان نجات دهيم اما خب اشتباه کرديم و اين تصور غلطی بود که فکر می کرديم می شود همچين کاری کرد، اگر از روز اول شروع می کرديم به اطلاع رسانی شايد آرش انقدر غريبانه از دست نمی رفت.

آرش پشيمان نبود


پدر آرش ارکان در پاسخ به اينکه آيا آرش خودش در روزهای آخر زندگی اش بعد از تحمل زندان نکته ای گفته است که قابل توجه باشد، می گويد: پسر من اصلا پشيمان نبود و خيلی خوشحال بود که به يک نوجوان کمک کرده بود و فکر می کنم هنوز هم خوشحال است.  وقتی آرش در مرخصی بود  هم من از پسرم پرسيدم و هم دوستان آرش از او پرسيدند که اگر اين اتفاق دوباره می افتاد آيا او دوباره اين کار را انجام می داد، آرش بدون لحظه ای فکر کردن گفت من دوباره اين کار را انجام می دادم و هيچ پشيمان نبود که به يک نوجوان کمک کرد. من هم خوشحالم که چنين پسری دارم.

پدر آرش ارکان  می گويد: من فکر می کنم همه ی کسانی که بعد از انتخابات کشته شدند، بچه های خودم بودند، همه شان سرشار از شرافت و نجابت بودند، پسر من هم يکی از آنهاست، نجيب و آرام و شريف بود و می ماند.

روايتِ يکی از شاهدان دستگيری آرش ارکان

آرش ارکان جوان ۲۶ و فوق ليسانس مديريت صنعتی از دانشگاه آزاد بود که روز سيزده آبان ۸۸ به همراه برخی از دوستانش در راهپيمايی شرکت کرده بود. يکی از همراهان و دوستان نزديک آرش که در روز دستگيری از نزديک شاهد ماجرا بوده است می گويد:  روز سيزده آبان   مثل تمام روزهايی که تجمع و تظاهراتی بود، ما هم رفته بوديم.   داخل خيابان ويلا که شديم ، يک محوطه دست ساز ساخته شده بود که از بيرون داخلش معلوم بوداولش من و آرش متوجه اون کانتکس نشده بوديم فقط ديديم يه پسر بچه ای   که حدودا شانزده يا هفده   ساله بود از آنها عکس می گرفت و از چشماش و حرکاتش هم معلوم بود که اصلا اينکاره نيست. از   نحوه ی متعجب شدنش معلوم بود که   کاملا برايش تازگی داره و پيدا بود از روی کنجکاوی داشت عکس می گرفت.   در کسری از ثانيه بود که صدای فرياد «بگيرش، بگيرش» بلند شد، همه دوييدند، آرش هم دويد   دو يا سه نفر که کاور لباس نظامی به تن داشتند، دنبال آن پسر نوجوان دويدند و يکی از آنها جلوتر بود آرش هم دنبال آنها می دويد.   آرش برای اينکه پسر نوجوان را نجات دهد که دنبال او ندوند و دستگيرش نکنند، زد زير پای نفر اول هم خودش افتاد هم آن مامور. بعد ديگه انگار آن نوجوانی که داشت عکاسی می کرد   فراموش شد شايد هم فرار کرده بود. طعمه حاضر و آماده تری مثل آرش آماده شده بود. من فقط حواسم به آرش بود که گير افتاده بود و مشت و لگد سه نفر که انگار قاتلی را گرفته باشند، فقط او را می زدند.   در اين حد عصبانی و پر خشونت آرش را می زدند. يک گردنبند فروهر گردن آرش بود که   يک نفر از آن مامورها گردنبند را کند با همان می زد تو سر و صورت آرش از شدت حرص هم بلند داد می زد.


اين راوی از بی خبری در مورد وضعيت آرش ارکان در ماه های اول دستگيری خبر می دهد و می گويد. آرش همان روز سيزده آبان  زندانی شد، در روزهای اول که کسی نمی توانست   ملاقاتی   داشته باشد. چندين تماس از زندان برقرار شده   بود آن هم بعد از گذشت ماها که اجازه داده   بودند تماس بگيرد. اينکه بگويم آرش سياسی نبود خيلی تکراری است چون هيچ کدام از ما سياسی نبوديم ولی سياست خودش را چسباند و سايه انداخت روی زندگی ما.  وی در مورد علت محکوميت آرش ارکان در دادگاه می گويد: دادگاه که تشکيل شد به جرم ضرب و شتمِ مامور قانون و جلوگيری از اجرای حکم يا همان جلوگيری از اجرای ماموريت محاکمه شد. چون می گفتند کسانی که قصد دستگيری آن نوجوان در حال عکس گيری را داشتند مامور قانون شناخته شدند و کاور تن شان بود.  تمام اين مدت که آرش غريب و مظلوم توی زندان بود تمام تلاش وکيلش و ما بر اين بود که ثابت کنيم آرش سياسی نبود. که بعدها متوجه شديم اشتباه محض بود. برای ‌ آرش ده ماه زندان مجدد بريدند در صورتی که آرش پيش از تشکيل دادگاه ۱ سال حبس کشيده بود.

وی در پاسخ به اين پرسش که آيا آثاری از ضرب و شتم هم روی بدن آرش بوده است می گويد:     آثار ضرب و شتم   روی کمرش بود، روی   پاهايش هم   جای آزار و اذيت بود ولی خودش انقدر تخريب شده بود که صحبتی نمی کرد. تصور من بر اين است که فشار روانی که بر روی آرش در اين مدت اعمال شده بود بيش از فشار جسمی بود چون آرش از پيش تر هم ساکت تر شده بود بعد از تقريبا يک سال که آمد بيرون بسيار سريع دادگاه تشکيل شد، اعلام حکم شد باز مجدد آرش را به زندان برگرداندند.

اگر مداوا می شد، زنده می ماند
اين راوی در خصوص وضعيت بيماری آرش در زندان هم چنين می گويد:  آرش در بچگی يک کليه اش را بر اثر عفونت از دست داده بود   و در زندان با اين شرايط طبيعی بود که نياز به مراقبت ويژه داشت.
دکتر زندان بايد می گفت آرش يک کليه بيشتر ندارد و الان همان   يک کليه دچار مشکل شده است در زندان   و   بهداری زندان نمی تواند مشکل کليوی آرش را مداوا کند.   مطمئنا اگر به آرش رسيدگی می شد و امکانات پزشکی در اختيارش قرار می گرفت چنين اتفاق دردناکی نمی افتاد. چون آرش مبتلا به بيماری لاعلاجی نبود که نشود درمان کرد. فقط احتياج به کمی توجه و مراقبت داشت که از او دريغ شد...شايد   ما هم بايد کاری می کرديم که نکرديم. سکوت کرده بوديم تا آرش دچار مشکلات بيشتری نشود. اول که اميدوار بوديم طبق قانون ، قاضی برايش کمتر از نه ماه زندان در نظر بگيرد تا بشود   آن را خريد. قاضی بايد مدت بازداشت غير قانونی آرش که آن هم به مدت يک   سال بود را لحاظ می کرد. حتی اگر آرش گناهکار شناخته می شد.
وی در پاسخ به اين سوال که آيا درخواست برای مداوا در بيرون از زندان هم صورت گرفت، می افزايد:      چيزی حدود دو هفته يا سه هفته از بازگشتش به زندان نگذشته بود که حالش بد شد و به او مرخصی چند روزه دادند اما کافی نبود باز با همان حال خراب برگشت به زندان. فکر می کنم پس از بازگشتنش به زندان   به ده روز هم نکشيد که من از طريق وکيلشان خبر دار شدم آرش در بيمارستان بقيه الله بستری شده است.


هيچ کس نفهميد آرش برای نجات يک هموطن خودش از دست رفت

وی در پاسخ به اين پرسش که آيا در مدت مرخصی آرش  هيچ گاه از زندان و بازجويی هايش چيزی از او شنيده اند، تصريح می کند: آرش در اين مورد حرف نمی زد اما خوب می دانم که در   مدت مرخصی و بيرون زندان هيچ وقت از آرش پشيمانی نديدم. آرش نجيب و آرام بود و به همان نجابت و آرامی هم رفت. هميشه خوش بين بود و در بدترين شرايط هم کور سويی از اميدواری پيدا می کرد. يعنی هيچ کسی نفهميد آرش تنها به خاطر نجات يک هموطنش چقدر سختی کشيد و در بهترين روزهای جوانی اش، با تن بيمارش در زندان ماند و ديگر تمام شد . از آرش هيچ چيزی باقی نمانده بود.

دوست آرش ارکان در مورد آخرين ديدارش با آرش در بيمارستان می گويد: فقط چند دقيقه ديدمش فکر کنم دقيقا استخوانی روکش شده بود،   آرش خيلی داغون شده بود و ما بعد از يک سال ديديم که چه بلايی سرش آمد   اما   اين ده روز آخر واقعا باورنکردنی بود. از آرش هيچ چيزی باقی نمانده بود. از بيمارستان که خارج شديم تازه به ميدان ونک رسيده بودم که با من تماس گرفتند و گفتند آرش تمام کرد. آرش به همين سادگی رفت، تمام شد...

وی در پايان مصاحبه در مورد ناگفته هايی که باقی مانده است می گويد: ‌ناگفته دردی است که همه ی ما کشيديم و می کشيم و گفتنی هم نيست. ناگفته شب ها و روزهای ست که بی عزيزانمان بر ما رفته است. ناگفته دقايقی ست که با اميدواری به آرزوی بازگشت آنها سپری کرديم.  ناگفته آرزوهايی به خاک رفته آرش هايی بودند که حالا نيستند و به بی رحمانه ترين شکل ممکن  و در عين حال به سادگی تمام از ما گرفته شده اند. بی آنکه کاری از دست مان بر آيدو هميشه برای ما و همۀ ما سوال باقی خواهد ماند که آن مامور قانون بعد از شنيدن تباه شدن آرش در زندان چه پاسخی  به خودش خواهد داد.



 
 



نه به جنگ کاری از دوست سبز

 
 


مشکلات کشور ناشی از قدرت افسارگسیخته‌ی ظالمان و اقتدارگرایان است.
خبرنگاران سبز/جامعه:
 آيت الله العظمی صانعی در پيامی به مناسبت عيد غدير خم، غدير را عيد عدالت، حريت، زهد و تقوا ناميد و اين عيد را به ملت ايران و رهبران محصور جنبش سبز تبريک گفت و آزادی آنها و تمام نخبگان زندانی را که خواسته‌ای جز حفظ اسلام و حاکميت واقعی مردم بر سرنوشت خويش ندارند، از خداوند مسئلت کرد.

به گزارش کلمه، اين مرجع تقليد در پيام خود با تاکيد بر اينکه هدف جامعه علوی، برقراری امنيت و عدالت همه جانبه برای تمامی افراد و گروهها با هر نوع اعتقاد مذهبی و سياسی است، ايجاد فضای نقد نسبت به همه صاحبان قدرت بدون هيچگونه ترس و واهمه ای برای همه مردم بالخصوص در محيط های حوزوی و دانشگاهی را از ديگر اهداف الگوگيران از حکومت کوتاه علی (ع) ذکر کرد.

متن کامل پيام کوتاه و گويای اين مرجع تقليد که در وب‌سايت دفتر ايشان منتشر شده، بدين شرح است:

باسمه تعالی

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکينَ بِوِلایَةِ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ»

عيد سعيد غديرخم عيد حاکميت و ولايت امام معصوم(عليه السلام)، عيد عدالت، حريت، زهد و تقوی را به ملت بزرگ ايران و به مؤمن متعهد بزرگوار جناب آقای مهندس ميرحسين موسوی(دام عزه) و همسر فاضله ايشان، و حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقای حاج شيخ مهدی کروبی(دامت افاضاته) تبريک گفته و از خداوند قادر متعال می خواهم که مقدمات آزادی آنها و تمامی نخبگانی که خواسته ای جز حفظ اسلام، حاکميت واقعی مردم بر سرنوشت خود که مورد تأکيد امام امت (سلام الله عليه) بوده را نداشتند، فراهم آورد.

عيد غدير تجلّی ولايت و حاکميت انسان کاملی است که با الگو گيری از حکومت کوتاه او می توان جامعه ای به وجود آورد که هدف اصليش برقراری امنيت و عدالت همه جانبه برای تمامی افراد و گروه ها با هر نوع اعتقاد مذهبی و سياسی و ايجاد فضای نقد نسبت به همه صاحبان قدرت بدون هيچگونه ترس و واهمه ای برای همه مردم بالخصوص در محيط های حوزوی و دانشگاهی باشد.

و بايد توجه داشت ملت ايران تذکرات و نقدهای منصفانه نخبگان و انديشمندان خود را که الهام گرفته از حاکميت اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب (عليه افضل صلوات المصلين) است را هيچگاه فراموش نمی نمايد و مشکلات سياسی، اقتصادی و اجتماعی خود را ناشی از فرصت سوزی ها و قدرت افسار گسيخته و بی قيد و بند افرادی می داند که خود را تابع هيچ ضابطه و معيار شرعی، عقلی و عرفی ندانسته و تنها تابع هواهای شيطانی، ظالمانه و اقتدارگرايانه خود می باشند.

در خاتمه در اين روز بزرگ، که يکی از چهار روز افضل ايام سال است، از خداوند عزيز و حکيم سعادت و توفيق ملت شريف و فهيم ايران در دستيابی به اهداف بلند الهی و انسانی خويش را که همان عدل علوی است خواستارم.

۱۸ ذی الحجة ۱۴۳۲
۲۴ آبان۱۳۹۰
قم – يوسف صانعی 

 
 

فيدل کاسترو در مطلب خود مدعی است: «هرچند ناتو (سازمان آتلانتيک شمالی) به عمليات نظامی خود در ليبی پايان داده، ولی از سوی ديگر در حال آماده کردن خود برای عمليات نظامی ديگر در ايران است.»
خبرنگاران سبز/ایران-و-جهان:
 فيدل کاسترو، رهبر سابق کوبا در يک مطلب در روزنامه دولتی اين کشور چاپ شد، نوشت: «هرگونه حمله نظامی از سوی اسرائيل به ايران به جنگ خونين و جهانی منتهی می شود که عواقب آن تمامی کشورهای جهان را درگير خواهد کرد.»

به گزارش خبرگزاری فرانسه، فيدل کاستروی ۸۵ ساله که پنج سال پيش رياست جمهوری کوبا را به برادرش تحويل داد و اين روزها مشغول مداوا و درمان است، در مطلب خود نوشته است: «با توجه به جمعيت ايران و توان نظامی اين کشور، هرگونه اقدام نظامی اسرائيل عواقب بسيار پيچيده ای دارد و خيلی از کشورها را درگير خواهد کرد چرا که ايران مانند سوريه و يا عراق نيست که اسرائيل بتواند با يک حمله هوايی، مسئله را تمام کند.»

نوشته آقای کاسترو که روز يکشنبه چاپ شده با انتقاد از گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی می گويد: «اين گزارش جهان را به جنگ اتمی نزديک می کند به ويژه که اسرائيل خود کلاهک های اتمی اعلام نشده زيادی دارد و با آن می تواند هر نقطه از جهان را هدف قرار دهد.»

آژانس بين المللی انرژی اتمی در آخرين گزارش خود به موارد و پرسش های مطرح در پرونده اتمی جمهوری اسلامی ايران پرداخته و برخی از موارد موسوم به پنهان کاری و تلاش برای بررسی و آزمايش ساخت سلاح اتمی را برشمرده است.

شورای امنيت سازمان ملل متحد طی چهار قطعنامه تحريمی از ايران خواسته فعاليت های مرتبط با غنی سازی اورانيوم را به حال تعليق درآورده و صحت صلح آميز بودن فعاليت های اتمی خود را به آژانس ثابت کند.

ايران اين قطعنامه ها را رد کرده و با صلح آميز خواندن فعاليت های اتمی خود، به غنی سازی اورانيوم ادامه داده است. آژانس بين المللی انرژی اتمی از ايران خواسته به پرسش های آژانس پاسخ دهد و همکاری هايش با آژانس افزايش دهد تا بتواند ماهيت برنامه ای هسته ای ايران را تاييد کند. تهران در واکنش به تحريم های شورای امنيت، همکاری هايش با آژانس با کاهش داده و منوط به محدود مقرر در پيمان منع گسترش سلاح های کشتار جمعی کرده است.

اسرائيل که دولت حاکم آن از ائتلاف راست و راست افراطی تشکيل شده، در دو سال گذشته بحث عمليات نظامی برای از بين بردن تاسيسات های اتمی ايران را مطرح کرده است. اسرئيل پيشتر در عراق در زمان حکومت صدام حسين و در سوريه دست به عمليات نظامی يکجانبه زده و تاسيسات مشکوک به فعاليت های اتمی را از بين برده است.

فيدل کاسترو در مطلب خود مدعی است: «هرچند ناتو (سازمان آتلانتيک شمالی) به عمليات نظامی خود در ليبی پايان داده، ولی از سوی ديگر در حال آماده کردن خود برای عمليات نظامی ديگر در ايران است.»

همچنین به گزارش رادیو فردا، آندرس فوگ راسمون، دبير کل سازمان پيمان آتلانتيک شمالی ناتو پس از انتشار گزارش هايی از اين دست که گفته بود ناتو مشغول آمادگی برای حمله به ايران است، اعلام کرد که اين سازمان قصد مداخله در ايران را ندارد. آندرس فوگ راسموسن تصريح کرد: «بگذاريد بر اين موضوع تاکيد کنم که ناتو به هيچ عنوان قصد مداخله در ايران را ندارد و ناتو به عنوان يک پيمان (دفاعی) دخالتی در  مسئله ايران ندارد.»

پس از آنکه ترکيه، موافقت خود را با نصب رادارهای هشداردهنده ناتو در خاک خود اعلام کرد، مقام‌های ايرانی به آن واکنش نشان دادند.

علی اکبر صالحی، وزير خارجه ايران، به صراحت در اين مورد گفته بود: «اين سامانه موجبات نگرانی جمهوری اسلامی ايران و بسياری از کشورهای همجوار را به وجود آورده‌است. ما ايجاد چنين سامانه‌ای را در شرايط فعلی که منطقه شاهد تحولات است را ضروری نمی‌بينيم و در اين مورد تا حدودی تامل داريم و دوستان ما در ترکيه بايد برای اين موضوع توجيه لازم داشته باشند.»

محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهور ايران، نيز در اين مورد گفته بود که هدف اين سامانه‌ هشداردهنده، محافظت از اسرائيل در مقابل حملات تلافی‌جويانه ايران است. تيرماه امسال مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی از سامانه موشکی ناتو به عنوان «تهديدی جدی برای جمهوری اسلامی ايران» ياد کرد.

 
 


بهتر نيست به مانند بسياری از برنامه های تلويزيونی، شما هم با دادن يک شماره مسابقه پيام کوتاه برگزار کرده و ميزان محبوبيت خود را بسنجيد؟ به راستی در کجای سياست کشور جای داريد؟ به راستی آقای احمدی نژاد، پس از پايان دوران رياست جمهوريتان جايگاه شما کجاست؟ فکر نمی کنيد ناکجا آباد مسيری است که در پيش رو داريد؟ شايد خود را با رهبری مقايسه می کنيد که البته بی ترديد اين مقايسه بسيار خطاست، چرا که رهبری از جايگاه قلبی در بين مردم برخوردار است. ببينيد در نماز جمعه ها مردم به صورت خود جوش می آيند، اما در سفرهای شما ...
خبرنگاران سبز/سیاست:
وب سايت دولت ما و ابصار نيوز دو تريبونی هستند که به حمايت از رئيس دولت کودتا می پردازند و به بلندگوی تهديدات جبهه جريان انحرافی در برابر حاميان علی خامنه ای تبديل شده اند که در حال حاضر سايت ابصار نيوز به دليل انتشار گفته های محمود احمدی نژاد که در جمع استانداران سراسر کشور بيت رهبری را مسئول اختلاس سه هزار ميلياردی اعلام کرده بود، از دسترس خارج شده است.

با اعلام رسمی محمود احمدی نژاد که خبر از ۱۴۰ هزار سندی داده است که وی از ۳۱۴ مقام در کشور دارد و در زمان مقتضی نسبت به انتشار آن اقدام خواهد کرد، بهمن اخوان٬ نماينده مجلس با انتشار نامه‌ای اعلام کرده علی خامنه‌ای از هشدار‌های محمود احمدی‌نژاد مبنی بر افشای اسناد و مدارک محرمانه راضی نيست.

البته طبق روال قبلی، حال بايد منتظر تکذیب گفته نماینده مجلس از طرف روابط عمومی بیت رهبری نیز بود.

به گزارش اعتدال ، اخوان در نامه خود از گسترش فساد در دوران احمدی‌نژاد انتقاد کرده و نوشته در سفر‌های استانی دولت٬ مدارس و ادارات تعطيل شده و دانش‌آموزان و کارمندان مجبور به حضور در مراسم استقبال از رئيس دولت دهم می‌شوند. به نوشته اين نماينده مجلس «اگر اتوبوس‌ها و مينی بوس‌ها برای انتقال روستاييان به مراکز شهر‌ها در نظر گرفته نمی‌شد، آ‌يا مردم اين‌قدر بودجه داشتند که به استقبال شما {احمدی‌نژاد} بيايند.»

به گزارش سايت اعتدال،بهمن اخوان عضو فراکسيون اصولگرايان مجلس شورای اسلامی ، در نامه سرگشاده‌ خطاب به رييس جمهور نوشت:


حرف های ناگفته ام را هنگام انتخابات با مردم در ميان می گذارم. اما خود در اين دوره از انتخابات مجلس شرکت نمی کنم. چرا که اعتقاد دارم نمايندگان مجلس، نماينده واقعی خواسته های مردم نبودند و به جای اينکه از قانون اساسی دفاع کنند، هر روز تحت تاثير مسئولان بودند، هر روز تحت عنوان دولت و وزير با آنها مذاکره می شد. شرکت نمی کنم چرا که معتقدم تعداد قابل توجهی از نمايندگان مجلس هشتم، وکيل الدوله بودند نه وکيل المله.

نمايندگانی که با کوچکترين وعده دولت مبنی بر انتصاب اختيار يک مدير کل، فرماندار و يا حتی استاندار، جايگاه نمايندگی خود را به حراج گذاشته اند و بی ترديد دولت در اين ميان از همه راضی تر است.
حال با اين همه مشکل و سختی راه، سخنی دارم با رئيس دولت...

جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد؛
به گفته دوستانتان می خواهيد ۸۰ درصد صندلی های مجلس را حاميان دولت به خود اختصاص دهند، آنهايی که از بودجه دولت استفاده کرده و به صورت مستقيم و غيرمستقيم برنامه های دولت را سرلوحه امور خود قرار داده اند.
آقای رئيس دولت، ما مجلسی به شيوه مدرس را می خواهيم. مجلسی که نمايندگان آن بتوانند صحبت کنند.مجلسی که شجاع باشند و نمايندگان بتوانند آنگونه که بايد بر حسن عملکرد شما نظارت کنند. نه مجلسی بله قربان گو که وظيفه نظارتی خود را فدای انتخاب مدير و رئيس نمايند

آقای رئيس دولت! امروز مخالفان دولت که در درون نظام هستند و ولايت فقيه و نظام را قبول دارند از جانب شما سرکوب می شوند، ولی اپوزيسيون خارج از کشور، از سخنان و اقدامات شما کمتر لطمه می بينند، آيا عملکرد سياسی خود را با دقت مرور کرده ايد؟

آقای دکتر احمدی نژاد! شما خود را دلسوز نظام می دانيد اما آيا بهتر نبود همه مطالب خود را مطرح می کرديد؟ آيا بهتر نبود از نمايندگان مجلس درخواست جلسه ای غيرعلنی می کرديد و نمايندگان را در جريان مشکلت خود می گذاشتيد؟ آقای رئيس دولت بهتر نبود آشتی با نمايندگان را در صدر برنامه های خود قرار می داديد؟ ما از شما درخواست سؤال کرديم، چرا که اين درخواست حق قانونی ماست. نمايندگان نتوانستند حتی يک نشست چند دقيقه ای با شما داشته باشند، هر جلسه ای که داشتيد، همه تشريفاتی بودند. شما در جلساتی حضور يافتند که خودتان صاحب نظر بوده ايد نه اينکه بخواهيد واقعيت های جامعه را مطرح کنيد.
آقای رئيس دولت شما در تمام دوران فعاليتتان فقط با تيم خود تعامل و گفتگو داشتيد، کاش اعضای ستاد شما در سالن اجلاس سران (در پنج شنبه گذشته) گروه هايی که نظام و ولايت فقيه را قبول داشته و التزام به قانون اساسی دارند،از همه گروه ها دعوت می کردند. اين نوع عملکرد شما برخلاف گفته های مقام معظم رهبری مبنی بر حضور همه نيروهای سياسی در عرصه کشور است. آقای احمدی نژاد، بررسی تاريخ انقلاب نشان دهنده حضور رجوی ها و بنی صدرها و اعلام افشاگری آنهاست و ديديم که مردم چگونه مقابل آنها ايستاده و نشان دادند که هميشه حامی ولايت هستند. بهتر است به فيلم های دوران انقلاب نگاهی بيندازيد تا اين امر بر شما مبرهن شود.

کشاورزان با مشکلات عديده ای دست و پنجه نرم می کنند، شما می دانيد اين مشکلات چيست؟ می دانيد کشاورز کود شيميايی موردنياز زمينش را با قيمتی گران خريداری می کند؟ هنگام اجرای طرح هدفمند کردن يارانه ها وعده داديد کشاورزان را حمايت کنيد، اما ره آورد اجرای اين طرح، بالا رفتن هزينه های مردم بود. شما ماهيانه ۴۰ هزار تومان به حساب هر نفر واريز می کنيد، غافل از اينکه اين هزينه برای هر نفر به ۲۰۰ هزار تومان افزايش يافته است.

آقای رئيس دولت، صنايع ما فقط با ۲۵ تا ۳۰ درصد ظرفيت خود فعاليت می کنند، به عقيده شما چه کسی در اين ميان متضرر می شود. بی ترديد ضرر اصلی متوجه اقتصاد کشور و مردم می شود و بی ترديد بسياری از اين مسائل حاصل سياستگذاری های غلط دولتمردان شماست.

در کشور بين ۸ تا ۱۰ ميليون بيکار زندگی را به سختی سپری می کنند چه تصميمی برای آنها اتخاد کرده ايد؟ همه اين آمار در حالی ارائه می شود که اين رقم به جز کارگرانی است که به دليل اعمال سياست های غلط اشتغال خود را از دست داده و به جرگه بيکاران پيوسته اند.

همه اين آمار در حالی ارائه می شود که شما بيشترين ميزان درآمد نفت را داشته ايد و هيچ دولتی مانند شما چنين بودجه نفتی نداشته است، اما در همين دولت با اين درآمد هنگفت بازنشستگان درگير مسائل ناشی از تورم هستند، معلمان از سوی ديگر و حقوق ۵۰۰ هزار تومانی نيز کفاف زندگی کارمندان در کشوری که خط فقرش بالای يک ميليون تومان است، را نمی دهد.
آقای رئيس دولت، من و شما می توانيم با ماهی ۵۰۰ هزار تومان در يکی از روستاها زندگی کنيم؟

آقای احمدی نژاد مشکلات متعدد اجتماعی در کشور بيداد می کند. افزايش تکدی گری، افزايش فساد، وجود ۷ تا ۱۰ ميليون معتادی که در کشورمان روزگار را سپری می کنند، همه و همه در حالی است که وزارت رفاه اجتماعی در زمان شما شکل گرفت و نشان داد که بسياری از برنامه های شما حتی در بخش اجتماعی نيز از پيش شکست خورده اند.

آقای رئيس دولت! به تازگی سخنانی مبنی بر در دست داشتن اسناد محرمانه کشور مطرح کرده ايد، فکر می کنيد که اگر در سمت فعلی خود نبوديد، به اين اسناد دسترسی داشتيد؟ شايد هم فکر کرده ايد از ابتدای نظام تاکنون تنها شما اين اسناد را در اختيار داشته و رؤسای جمهور قبل از آن بی خبر بوده اند. اما بايد به شما بگويم که اگر رئيس دولت نبوديد، شايد شما را تا جلوی درب ورودی وزارت اطلاعات نيز راه نمی دادند. اين اسناد محرمانه را همه دولت ها داشتند، اما افشای آنها را چيزی جز دشمنی با نظام نمی دانستند.آقای دکتر من در تمام دوران فعاليتم در مجلس ششم نيز ايستادم و همه سخنانم را مطرح کردم. امروز هيچکس نمی تواند به من انگ ضد ولايت فقيه بودن را بزند، چرا که من در آن دوره نيز از رهبری و ولايت فقيه حمايت کردم و اعتقاد دارم که حتی مقام معظم رهبری نيز از وضعيت فعلی چندان خشنود نيستند.


به راستی اين تهديدهای شما علامت سوال بزرگی را در اذهان عمومی نقش نمی بندد؟ به راستی به کجا می رويد؟ امروز جوانانی که جنگ و انقلاب را نديده اند با اين ادبيات شما بر سر دو راهی مانده اند؟ اين به نفع کيست؟ با ادبيات فعلی شما ديگر نيازی به دشمن برای ايران عزيز نيست.

آقای رئيس دولت! اين هنر نيست که شما کاروانی از وزير و وکيل را به دنبال خود روانه می کنيد و از استانی به استان ديگر و از دياری به ديار ديگر می رويد. ما در عصر ارتباطات هستيم. شما می توانيد با يک ويدئو کنفرانس، مسائل و مشکلات مردم را شنيده و به دنبال چاره ای باشيد. نه اينکه ادارات مدارس را تعطيل کرده و به اجبار عده ای را برای استقبال آماده کنيم. اگر اتوبوس ها و مينی بوس ها برای انتقال روستاييان به مراکز شهرها در نظر گرفته نمی شد، آ‌يا مردم اينقدر بودجه داشتند که به استقبال شما بيايند. اصلا آيا می آمدند؟ اگر به راستی به ميزان محبوبيت خود در جامعه ايمان داريد، بی خبر به يکی از استان ها برويد، آيا باز هم اين استقبال انجام می شود؟

پيشنهادی دارم، بهتر نيست به مانند بسياری از برنامه های تلويزيونی، شما هم با دادن يک شماره مسابقه پيام کوتاه برگزار کرده و ميزان محبوبيت خود را بسنجيد؟ به راستی در کجای سياست کشور جای داريد؟ به راستی آقای احمدی نژاد، پس از پايان دوران رياست جمهوريتان جايگاه شما کجاست؟ فکر نمی کنيد ناکجا آباد مسيری است که در پيش رو داريد؟ شايد خود را با رهبری مقايسه می کنيد که البته بی ترديد اين مقايسه بسيار خطاست، چرا که رهبری از جايگاه قلبی در بين مردم برخوردار است. ببينيد در نماز جمعه ها مردم به صورت خود جوش می آيند، اما در سفرهای شما ...

آقای احمدی نژاد، بايدتاسف خورد از آمار نامه هايی که در سفرهايتان از تعدادشان با افتخار اعلام می شود، چرا که اين نامه ها و صدها هزار نامه ديگر همه و همه نشان دهنده فقر و بيکاری حاکم بر جامعه است شما برای اين همه فقر و بيکاری و مشکلات ازدواج و مسکن چه برنامه ای داريد؟ همه سخنان شما فقط درحد يک شعار باقی مانده است. پس چه زمانی اين شعارها به سر منزل مقصود رسيده و عملی می شود. شما و همه دوستداران انقلاب به اميد آن زمان و نتيجه شعارهايتان مانده ايم، ولی ۴ سال دوم فعاليت شما به اتمام رسيد و هنوز هيچ خبری نيست.

شايد فکر می کنيد حالا که ديگر قصد ندارم نماينده شوم اين سخنان را به زبان می آورم اما من در تمام دوران نمايندگی ام اين سخنان را مطرح کرده ام من از سر عناد و دشمنی با کسی سر سخن باز نمی کنم. اما همه اينها انتقاداتی بود که در طول اين ۴ سال داشته ام.


می خواهم در برابر آيندگان شرمگين نباشم و هنگام کاوش آنها در گذشته زير سؤال نروم و آنها نپرسند گذشتگان ما در مجلس شورای اسلامی به دنبال چه چيزی بودند؟ و آيا حقيقت طلبی را فدای عافيت طلبی کرده اند يا نه؟



 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته