-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 11/16/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دیدار مسئولان لشکری و کشوری و جمعی از مردم با علی خامنه‌ای به مناسبت روز «عید غدیر» امسال برخلاف سال‌های گذشته برگزار نشد.
به گزارش تارنمای دیگربان علت برگزار نشدن این دیدار از سوی دفتر رهبر جمهوری اسلامی اعلام نشده است.
سال گذشته علی خامنه‌ای به مناسبت این روز در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی سخنرانی کرد و سال ۱۳۸۸ نیز گروهی از مقام‌های جمهوری اسلامی و هواداران خود را به حضور پذیرفته بود.
رهبر جمهوری اسلامی سال‌هاست در چنین روزی٬ با مقام‌های لشکری و کشوری دیدار کرده و در جمع آن‌ها سخنرانی می‌کند.
احتمال دارد مهم‌ترین علت برگزار نشدن مراسم امسال٬ با کشته‌شدن گروهی از پاسداران بلند‌پایه در انفجار روز شنبه زاغه مهمات سپاه در ملارد مرتبط باشد.
آقای خامنه‌ای که به طور معمول در هیچ تشییع جنازه‌ای شرکت نمی‌کند٬ روز گذشته (دوشنبه ۲۳ آبان) بدون اعلام قبلی در مراسم تشییع تعدادی از جان باختگان این انفجار حضور یافت.
رهبر جمهوری اسلامی ۲۱ دی ماه سال ۱۳۸۴ نیز در مراسم تشییع جنازه گروهی از فرماندهان سپاه که بر اثر سقوط هواپیما در ارومیه جان باخته بودند٬ شرکت کرده بود.


 


گزارش ها از تهران حاکی است، ماموران امنیتی همسران محمد توسلی و حسن اسدی زیدآبادی را تحت فشار قرار داده اند.

بر اساس این گزارشها همسر اسدی زید آبادی در حالی بخاطر برگزاری مراسم عید غدیر مورد بازجویی قرار گرفته که به همسر محمد توسلی نیز تاکید شده با رسانه ها مصاحبه نکند.

با وجود گذشت نزدیک به دو هفته از بازداشت محمد توسلی از چهره های شاخص نهضت آزادی ایران، هیچگونه اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری این فعال سیاسی در دست نیست.

در این باره خواهر دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی و همسر محمد توسلی با ابراز نگرانی از وضعیت همسرش به "جرس" می گوید: "آقای توسلی 74 سال دارند و تا الان مشکل و ناراحتی جسمانی خاصی نداشتند و اگر مشکلی برایشان پیش بیاید بخاطر همین فشارهایی است که در انفرادی ممکن است به ایشان وارد شود. ما "بسیار" نگران حال ایشان هستیم. همان زمان هم به آقایان گفتم چرا با خانواده ما این برخوردها را می کنید؟ که فقط می گفتند صحبت نکنید، مصاحبه نکنید و سکوت کنید."

محمد توسلی عضو شورای مرکزی و رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران است که نخستین شهردار تهران پس از انقلاب هم بود.

آقای توسلی در سالهای پس از انقلاب چندین بار بازداشت شده است.

او به همراه دیگر اعضای نهضت آزادی ایران فروردین ماه سال هشتاد بازداشت، و پس از سپری کردن یازده ماه زندان انفرادی با قرار وثیقه سنگین آزاد شد.

این چهره برجسته نهضت آزادی ایران بار دیگر بدنبال انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در ۲۶ خرداد در محل کار خود بازداشت شد.

در تداوم فشارها بر مهندس محمد توسلی در همان روزها سارا و لیلا توسلی دختران آقای توسلی و همچنین فرید طاهری همسر سارا نیز بطور غیرقانونی بازداشت شدند.

سارا توسلی به شش سال حبس و هفتاد چهار ضربه شلاق محکوم و در دادگاه تجدید نظر این حکم به پنج سال حبس تعلیقی تبدیل شد. لیلا توسلی نیز به دو سال حبس تعزیری و مهندس فرید طاهری نیز به سه سال حبس تعزیری محکوم شدند.

از سوی دیگر، در حالی که جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی به مناسبت عید سعید غدیر، عید بزرگ مسلمانان به دیدار  عاطفه خلفی، همسرحسن اسدی زید آبادی، زندانی سیاسی که از خانواده سادات است رفتند، ماموران امنیتی درباره این میهمانی میزبان را مورد بازجویی قرار داده اند.

این سوال و جواب توسط دو مامور و پیش از رسیدن میهمانان صورت گرفته است.

به جز تعدادی از خانواده های زندانیان، دوستان و اعضای خانواده و فامیل عاطفه خلفی نیز در این میهمانی شب عید غدیر حضور داشتند.

به گزارش کلمه، اعضای خانواده، فامیل و تنی چند ازخانواده ها ی زندانیان سیاسی به مناسبت عید غدیر و هم زمانی اش با سالگرد ازدواج عاطفه خلفی و حسن اسدی زید ابادی دوشنبه هم زمان با شب عید غدیر به منزل اسدی زیدابادی رفتند.

عاطفه خلفی، همسر حسن اسدی زید آبادی از زندانیان حامی جنبش سبز که به پنج سال حبس محکوم شده و میزبان این مراسم بود، ساعتی قبل از رسیدن میهمانان مقابل خانه اش مورد سوال دو مامور امنیتی قرارگرفت.

گزارشها حاکی از آن است که ماموران امنیتی سوالهایی درباره انگیزه برگزاری این میهمانی از وی پرسیده اند.

هر چند عاطفه خلفی می گوید برخورد این ماموران مودبانه بوده است، اما آنها با پرسش های متعددی از جمله اینکه چه کسانی در این مراسم شرکت می کنند و چرا برای برگزاری آن مجوز نگرفته اید؟ میزبان را مورد سوال و جواب قرار داده و تعجب او را برانگیخته اند.

بر اساس قوانین جمهوری اسلامی برگزاری یک مراسم ساده در منزل نیازی به کسب مجوز ندارد .

مهمانی شب عید غدیر پس از سوال و جوابهای ماموران امنیتی با آرامش کامل در منزل اسدی زید آبادی برگزار شد .

این مراسم همراه با تلاوت قرآن بود.


 


محمدرضا خباز، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اشاره به کسری بودجه ۲۸ هزار میلیارد تومانی گفت: «کسری بودجه ناشی از تخلف دولت از قانون است. »
به گزارش سایت خانه ملت، آقای خباز یکی از راهکارهای جلوگیری از تورم‌زا بودن بودجه را تنظیم درست درآمدها و هزینه‌ها دانست و افزود: « متاسفانه بودجه در دولت به گونه‌ای تنظیم می‌شود که درآمدهای تحقق نیافته را در ردیف درآمدها لحاظ می‌شود در نتیجه کفه درآمد سنگین‌تر از کفه هزینه‌ها می‌شود. »
محمدرضا خباز همچنین مشکل اولیه را در بودجه نویسی عدم تنظیم بوجه واقعی عنوان کرد و ادامه داد: « من سال گذشته نیز اعلام کردم که اگر به بودجه ۹۰ رای بدهید از تیرماه با افزایش شدید کرایه تاکسی، حمل و نقل و مصالح ساختمانی مواجه می‌شویم و البته همین طور هم شد. »


 


سید محمد خاتمی با ارسال پیامی، سالروز تولد محمدرضا رجبی، زندانی سیاسی را به خانواده و دوستدارانش تبریک گفت.

محمدرضا رجبی رزمنده و جانباز دفاع مقدس، از جمله حامیان جنبش سبز است که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شد و بیش از دو سال و نیم است که در زندان به سر می برد. گزارش جشن تولد او در بند ۳۵۰ اوین، تصاویری از گذشته‌ی وی و همچنین گزارش تصویری تلویزیون رسا درباره این رزمنده دربند را در اینجا می توانید ببینید.

به گزارش کلمه، متن پیام آقای خاتمی به شرح زیر است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سالروز میلاد برادر عزیز و فداکار و مومن و آزاده، جناب آقای محمدرضا رجبی در آستانه عید سعید غدیر را به فال نیک می گیرم. ارادت این عزیز به مولا امیرالمومنین و قائل بودن به راه و رسم او که رسم آزادگی، بندگی خدا و مقاومت در راه آرمانهای والای الهی و انسانی و تحمل هزینه در این راه، امتیاز وجودی اوست. از خداوند برای همه عزیزان در تنگنا و دارای مشکل، گشایش و برای مسلمانان سربلندی و برای ایران عزیز، عزت و اقتدار و پیشرفت آرزو می کنم.

مبارک باد این میلاد بر خاندان وی و همه دوستداران محمدرضای عزیز

سید محمد خاتمی
۲۲/۸/۱۳۹۰
 


 


مسیح علی نژاد

اخبار مربوط به وضعیت بیماری و بهداشت برخی از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی  در حالی منتشر می شود که  هنوز ابهامات زیادی در مورد تعداد کسانی که  جان خود را در جریان بازداشت و در دوران سپری کردن محکومیت، از دست دادند وجود دارد.

پدر آرش ارکان یکی از دستگیر شدگان راهپیمایی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ اینک پس  از گذشت یک سال از درگذشت فرزندش، سکوت خود را شکسته است و می گوید: اگر به وضعیت بیمار آرش در زندان رسیدگی می کردند شاید پسرم مظلومانه از میانِ ما نمی رفت.
آقای اردشیر ارکان توضیح می دهد که فرزندش آرش ارکان در راهپیمایی اعتراضی مخالفان در ۱۳ آبان ۱۳۸۸  وقتی دید یکی از نوجوانان در حین فیلمبرداری از راهپیمایی کنندگان با ماموران درگیر شده بود به کمک او می شتابد که در نهایت برخورد فیزیکی آرش ارکان با یکی از ماموران  منجر به دستگیریِ او می شود.
آرش ارکان جوان ۲۶ ساله ایرانی از جمله زندانیانی بود که حتی پس از دستگیری نیز نامی از او در رسانه ها منتشر نشد.  این جوان دچار  بیماری کلیوی‌ بود که در طی دورانِ حبس وقتی بیماری او تشدید می شود  به وی چند روز مرخصی برای مداوا داده شد اما به گفته خانواده اش، زمان مرخصی  برای درمان وی کافی نبود و او را قبل از پایان مدتِ درمان به زندان اوین بازگرداندند به همین دلیل به گفته ی خانواده ی اش،  بی‌توجهی مسولانِ زندان وضعیت این زندانی را وخیم‌تر کرد تا جایی که تنها سه روز پیش از اینکه جانش را از دست بدهد او را  به بیمارستان بقیه الله منتقل می کنند که سرانجام  آرش ارکان در  روز نهم بهمن‌ ۱۳۸۹،  پس از تحملِ یک سال و سه ماه زندان در بیمارستان جانش را از دست داد.

گزارش های متعددی در مورد سرنوشت غم انگیز و مرگ تعدادی از زندانیان عقیدتی در زندان های جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است که از نظر خانواده ها، وکلای آنان و  همچنین افکارعمومی، این پرونده ها هنوز بسته نشده است. هدی صابر آخرین نفر بود که در هنگام سپری کردن دوران محکومیت خود به گواهی هم بندانش، به دلیلِ ضرب و شتم و سپس عدم رسیدگی پزشکی، جانش را از داست داده بود.  احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر در سازمان ملل نیز به نام او در اولین گزارش خود اشاره کرده است. شماری دیگر از زندانیان نیز به دلیل بمیاری و عدم مداوای کامل در دوران حبس جان خود را از دست دادند.
اردشیر اردکان پدرِ این جوانِ ایرانی و همچنین یکی از  دوستانِ نزدیکِ آرش ارکان که از نزدیک شاهد دستگیری وی در راهپیمایی روز ۱۳ آبان بوده است در این مصاحبه  در مورد چرایی گمنام ماندن این جوان و همچنین شرحی از آنچه بر وی از لحظه ی دستگیری تا زمانِ جان دادن  گذشته است را بازگو می کنند.

بیماریِ پسرم رسیدگی نشد جانش را از دست داد

اردشیر اردکان با تایید این نکته که فرزندش آرش ارکان در راهپیمایی سیزده آبان سال ۸۸  دستگیر شده است، می گوید: ما همه ی تلاشمان را کردیم آرش را از زندان بیرون بیاوریم حالا به هر نحوی  مثلا سعی کردیم اطلاع رسانی نکنیم و از طریق وکیلش تلاش کنیم که پسرم آزاد شود اما ما موفق نبودیم و  متاسفانه پسرم در ۹ بهمن ۸۹ از دست رفت.
وی در پاسخ به اینکه پسرتان به دلیل اینکه بیماری کلیوی هم داشت آیا نتوانستید تلاش کنید که ایشان بیرون زندان تحت درمان قرار بگیرند، می گوید: یک بار قبل از آنکه برای پسرم این اتفاق بیفتد، یعنی دو هفته قبل از آنکه از دست برود آرش به مرخصی آمد که این مرخصی خیلی کوتاه بود و وضعیت او بهبود پیدا نکرد، وضعیت روحی اش هم اصلا خوب نبود چون امیدوار بود که آزاد می شود اما در همان دوره مرخصی به او حکم ده ماه زندان دادند. بعد از اینکه دو باره او را به  زندان برگرداندند،  به او رسیدگی نشد و اوضاع طوری نبود که بهبود پیدا کند یعنی تنها سه چهار روز قبل از اینکه جانش را از دست بدهد او را به بیمارستان بقیه الله منتقل کردند که دیگر فایده ای نداشت.
  
وی در پاسخ به این پرسش که آیا در همان چند روزی که در بیمارستان بقیه الله بود موفق شدید از نزدیک با فرزندتان دیدار داشته باشید می گوید: نه، ما فقط روز آخر توانستیم آرش را ببینیم. یعنی ما مطلع شدیم که او در بیمارستان است اما اجازه نمی دادند او را ببینیم و در روز آخر با آشناهایی که در بیمارستان داشتیم و کارهایی که وکیلش انجام داد توانستیم پسرم را در همان روز آخر ببینیم. 
وی در مورد اینکه آیا برای برگزاری مراسم با مشکلی مواجه شده بودند یا خیر با ناراحتی توضیح می دهد: من تا روز هفتمِ پسرم اصلا توی این دنیا نبودم، یعنی اصلا باورم نمی شد که به همین راحتی و به همین سادگی من پسرم را از دست دادم، هنوز هم باورم نمی شود، هنوز هم فکر می کنم و امیدوارم یک روز در خانه ام باز شود و پسرم برگردد....اما مگر می شود همچین اتفاقی اینجا بیافتد و کسی به آدم کاری نداشته باشد؟ مگر می شود ما را به حالِ خودمان بگذارند؟ اگر اینکار را می کردند که ما چیزی نمی خواستیم.

آرش به خاطر اینکه حقش را خورده بودند رفت
وی در مورد روز دستگیری آرش می گوید: من خودم در آن روز دستگیری کنار آرش نبودم اما شنیدم، یک نوجوانی داشت از کسانی که دستگیر شده بودند  عکاسی می کرد، آن نیروها دنبال آن نوجوان می دوند و پسر من هم دنبال آن نیروها می دود، فقط به خاطر اینکه پسرم یکی از نیروها را زد و ایشان از پسرم کتک خورد پرونده  پسرم انقدر طولانی شده بود، در غیر اینصورت دادگاه باید خیلی زودتر  از این برگزار می شد، اما آن آدم خیلی با ما راه نیامد،  نمی دانم چه خصومتی داشت و چرا اما امیدوارم خودش پاسخگوی وجدانش باشد.
آقای ارکان تاکید می کند که آرش اصلا فرد سیاسی نبود و حتی در دانشگاه هم فعالیت سیاسی نداشت. وی می گوید: او  فقط به خاطر اینکه حقش خورده شده بود و تحقیر شده بود، به خاطر آن چیزی که خودش و همراهانش می خواستند (به راهپیمایی) رفت  می خواهم بگویم فعالیت سیاسی نداشت.

آقای ارکان در  مورد پیگیری قضایی این ماجرا می گوید: من اصلا هیچ اعتقادی به دستگاه قضاییِ ایران ندارم و معتقدم اینها هیچ کاری برای ما نمی توانند انجام دهند، حتی اگر قاتلش شناسایی شود، حتی اگر همه ی این اهمال کاری هایی که در حق ما و آرش صورت گرفت، در نظر گرفته شود، باز هم عدالت برقرار نمی شود. اما من همین را فقط می خواهم بدانم  اگر آن آقا خودش بچه دارد، فقط فکر کند این اتفاق برای پسر خودش افتاد، در درون خودش چه جوابی به خودش و فرزندش می تواند بدهد؟ اصلا جلوی ما و هیچ کس هم پاسخگو نباشد، فقط به وجدان خودش و بچه اش چه پاسخی دارد بدهد؟
از آقای ارکان می پرسم آیا ممکن بود خبررسانی در مورد وضعیت آرش، تغییری در وضعیت او ایجاد می کرد، چون پس از زندانی شدن آرش هیچ خبری در مورد بیماری و شرایطِ  او در زندان منتشر نشده  بود. وی پاسخ می دهد: این یکی از چیزهایی است که تا آخر عمرم مرا رها نمی کند، شاید غمش بزرگتر از غمِ از دست دادنِ آرش باشد. من واقعا حسرت می خورم از اینکه چرا ما یک همچین کاری کردیم، چرا همچین اشتباه بزرگی کردیم. خب بالاتر از سیاهی که دیگر رنگی نبود باید یک کاری می کردیم، متاسفانه در آن شرایط چنین تصمیمی گرفتیم اما خب اشتباه کردیم...شاید اگر اطلاع رسانی می شد آرش الان توی زندان بود شاید موضوع سیاسی می شد و شرایط بدی داشت اما حداقل بین ما بود و انقدر مظلومانه و غریب از بین ما نمی رفت.     
وی ادامه می دهد: ما همه ی تلاش مان این بود که فشار روی آرش کمتر باشد. ما سعی می کردیم  ثابت کنیم که آرش کار سیاسی نکرد و کار و کمکش به آن نوجوان از روی جوانمردی بود و نمی خواست اخلال در نظام ایجاد کند، می خواستیم با این کار آرش را از زندان نجات دهیم اما خب اشتباه کردیم و این تصور غلطی بود که فکر می کردیم می شود همچین کاری کرد، اگر از روز اول شروع می کردیم به اطلاع رسانی شاید آرش انقدر غریبانه از دست نمی رفت.

آرش پشیمان نبود
پدر آرش ارکان در پاسخ به اینکه آیا آرش خودش در روزهای آخر زندگی اش بعد از تحمل زندان نکته ای گفته است که قابل توجه باشد، می گوید: پسر من اصلا پشیمان نبود و خیلی خوشحال بود که به یک نوجوان کمک کرده بود و فکر می کنم هنوز هم خوشحال است.  وقتی آرش در مرخصی بود  هم من از پسرم پرسیدم و هم دوستان آرش از او پرسیدند که اگر این اتفاق دوباره می افتاد آیا او دوباره این کار را انجام می داد، آرش بدون لحظه ای فکر کردن گفت من دوباره این کار را انجام می دادم و هیچ پشیمان نبود که به یک نوجوان کمک کرد. من هم خوشحالم که چنین پسری دارم.

پدر آرش ارکان  می گوید: من فکر می کنم همه ی کسانی که بعد از انتخابات کشته شدند، بچه های خودم بودند، همه شان سرشار از شرافت و نجابت بودند، پسر من هم یکی از آنهاست، نجیب و آرام و شریف بود و می ماند.

روایتِ یکی از شاهدان دستگیری آرش ارکان

آرش ارکان جوان ۲۶ و فوق لیسانس مدیریت صنعتی از دانشگاه آزاد بود که روز سیزده آبان ۸۸ به همراه برخی از دوستانش در راهپیمایی شرکت کرده بود. یکی از همراهان و دوستان نزدیک آرش که در روز دستگیری از نزدیک شاهد ماجرا بوده است می گوید:  روز سیزده آبان   مثل تمام روزهایی که تجمع و تظاهراتی بود، ما هم رفته بودیم.   داخل خیابان ویلا که شدیم ، یک محوطه دست ساز ساخته شده بود که از بیرون داخلش معلوم بوداولش من و آرش متوجه اون کانتکس نشده بودیم فقط دیدیم یه پسر بچه ای   که حدودا شانزده یا هفده   ساله بود از آنها عکس می گرفت و از چشماش و حرکاتش هم معلوم بود که اصلا اینکاره نیست. از   نحوه ی متعجب شدنش معلوم بود که   کاملا برایش تازگی داره و پیدا بود از روی کنجکاوی داشت عکس می گرفت.   در کسری از ثانیه بود که صدای فریاد «بگیرش، بگیرش» بلند شد، همه دوییدند، آرش هم دوید   دو یا سه نفر که کاور لباس نظامی به تن داشتند، دنبال آن پسر نوجوان دویدند و یکی از آنها جلوتر بود آرش هم دنبال آنها می دوید.   آرش برای اینکه پسر نوجوان را نجات دهد که دنبال او ندوند و دستگیرش نکنند، زد زیر پای نفر اول هم خودش افتاد هم آن مامور. بعد دیگه انگار آن نوجوانی که داشت عکاسی می کرد   فراموش شد شاید هم فرار کرده بود. طعمه حاضر و آماده تری مثل آرش آماده شده بود. من فقط حواسم به آرش بود که گیر افتاده بود و مشت و لگد سه نفر که انگار قاتلی را گرفته باشند، فقط او را می زدند.   در این حد عصبانی و پر خشونت آرش را می زدند. یک گردنبند فروهر گردن آرش بود که   یک نفر از آن مامورها گردنبند را کند با همان می زد تو سر و صورت آرش از شدت حرص هم بلند داد می زد.


این راوی از بی خبری در مورد وضعیت آرش ارکان در ماه های اول دستگیری خبر می دهد و می گوید. آرش همان روز سیزده آبان  زندانی شد، در روزهای اول که کسی نمی توانست   ملاقاتی   داشته باشد. چندین تماس از زندان برقرار شده   بود آن هم بعد از گذشت ماها که اجازه داده   بودند تماس بگیرد. اینکه بگویم آرش سیاسی نبود خیلی تکراری است چون هیچ کدام از ما سیاسی نبودیم ولی سیاست خودش را چسباند و سایه انداخت روی زندگی ما.  وی در مورد علت محکومیت آرش ارکان در دادگاه می گوید: دادگاه که تشکیل شد به جرم ضرب و شتمِ مامور قانون و جلوگیری از اجرای حکم یا همان جلوگیری از اجرای ماموریت محاکمه شد. چون می گفتند کسانی که قصد دستگیری آن نوجوان در حال عکس گیری را داشتند مامور قانون شناخته شدند و کاور تن شان بود.  تمام این مدت که آرش غریب و مظلوم توی زندان بود تمام تلاش وکیلش و ما بر این بود که ثابت کنیم آرش سیاسی نبود. که بعدها متوجه شدیم اشتباه محض بود. برای ‌ آرش ده ماه زندان مجدد بریدند در صورتی که آرش پیش از تشکیل دادگاه 1 سال حبس کشیده بود.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا آثاری از ضرب و شتم هم روی بدن آرش بوده است می گوید:     آثار ضرب و شتم   روی کمرش بود، روی   پاهایش هم   جای آزار و اذیت بود ولی خودش انقدر تخریب شده بود که صحبتی نمی کرد. تصور من بر این است که فشار روانی که بر روی آرش در این مدت اعمال شده بود بیش از فشار جسمی بود چون آرش از پیش تر هم ساکت تر شده بود بعد از تقریبا یک سال که آمد بیرون بسیار سریع دادگاه تشکیل شد، اعلام حکم شد باز مجدد آرش را به زندان برگرداندند.

اگر مداوا می شد، زنده می ماند
این راوی در خصوص وضعیت بیماری آرش در زندان هم چنین می گوید:  آرش در بچگی یک کلیه اش را بر اثر عفونت از دست داده بود   و در زندان با این شرایط طبیعی بود که نیاز به مراقبت ویژه داشت.
دکتر زندان باید می گفت آرش یک کلیه بیشتر ندارد و الان همان   یک کلیه دچار مشکل شده است در زندان   و   بهداری زندان نمی تواند مشکل کلیوی آرش را مداوا کند.   مطمئنا اگر به آرش رسيدگي مي شد و امكانات پزشكي در اختيارش قرار مي گرفت چنين اتفاق دردناكي نمي افتاد. چون آرش مبتلا به بيماري لاعلاجي نبود كه نشود درمان كرد. فقط احتياج به كمي توجه و مراقبت داشت كه از او دريغ شد...شاید   ما هم باید کاری می کردیم که نکردیم. سکوت کرده بودیم تا آرش دچار مشکلات بیشتری نشود. اول که امیدوار بودیم طبق قانون ، قاضی برایش کمتر از نه ماه زندان در نظر بگیرد تا بشود   آن را خرید. قاضی باید مدت بازداشت غیر قانونی آرش که آن هم به مدت یک   سال بود را لحاظ می کرد. حتی اگر آرش گناهکار شناخته می شد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا درخواست برای مداوا در بیرون از زندان هم صورت گرفت، می افزاید:      چیزی حدود دو هفته یا سه هفته از بازگشتش به زندان نگذشته بود که حالش بد شد و به او مرخصی چند روزه دادند اما کافی نبود باز با همان حال خراب برگشت به زندان. فکر می کنم پس از بازگشتنش به زندان   به ده روز هم نکشید که من از طریق وکیلشان خبر دار شدم آرش در بیمارستان بقیه الله بستری شده است.
هیچ کس نفهمید آرش برای نجات یک هموطن خودش از دست رفت

وی در پاسخ به این پرسش که آیا در مدت مرخصی آرش  هیچ گاه از زندان و بازجویی هایش چیزی از او شنیده اند، تصریح می کند: آرش در این مورد حرف نمی زد اما خوب می دانم که در   مدت مرخصی و بیرون زندان هیچ وقت از آرش پشیمانی ندیدم. آرش نجیب و آرام بود و به همان نجابت و آرامی هم رفت. همیشه خوش بین بود و در بدترین شرایط هم کور سویی از امیدواری پیدا می کرد. یعنی هیچ کسی نفهمید آرش تنها به خاطر نجات یک هموطنش چقدر سختی کشید و در بهترین روزهای جوانی اش، با تن بیمارش در زندان ماند و دیگر تمام شد . از آرش هیچ چیزی باقی نمانده بود.

دوست آرش ارکان در مورد آخرین دیدارش با آرش در بیمارستان می گوید: فقط چند دقیقه دیدمش فکر کنم دقیقا استخوانی روکش شده بود،   آرش خیلی داغون شده بود و ما بعد از یک سال دیدیم که چه بلایی سرش آمد   اما   این ده روز آخر واقعا باورنکردنی بود. از آرش هیچ چیزی باقی نمانده بود. از بیمارستان که خارج شدیم تازه به میدان ونک رسیده بودم که با من تماس گرفتند و گفتند آرش تمام کرد. آرش به همین سادگی رفت، تمام شد...

وی در پایان مصاحبه در مورد ناگفته هایی که باقی مانده است می گوید: ‌ناگفته دردی است که همه ی ما کشیدیم و می کشیم و گفتنی هم نیست. ناگفته شب ها و روزهای ست که بی عزیزانمان بر ما رفته است. ناگفته دقایقی ست که با امیدواری به آرزوی بازگشت آنها سپری کردیم.  ناگفته آرزوهایی به خاک رفته آرش هایی بودند که حالا نیستند و به بی رحمانه ترین شکل ممکن  و در عین حال به سادگی تمام از ما گرفته شده اند. بی آنکه کاری از دست مان بر آیدو همیشه برای ما و همۀ ما سوال باقی خواهد ماند که آن مامور قانون بعد از شنیدن تباه شدن آرش در زندان چه پاسخی  به خودش خواهد داد.


 


رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه خطاب به بشار اسد، رییس جمهوری سوریه گفته است که ساختن آینده بر "خون ستم دیدگان" ممکن نیست.

به گزارش بی بی سی، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، روز دوشنبه گفت که آنکارا از اینکه بشار اسد به خواست های جهانی برای توقف خشونت پاسخ مثبت دهد، قطع امید کرده است.

آقای اردوغان در سخنانی که در جمع نمایندگان حزب عدالت و توسعه مطرح کرد گفت: "بشار اسد باید پایان غم انگیز کسانی را که علیه ملت خودشان اعلان جنگ می کنند را ببیند. من می‌خواهم به او یادآوری کنم که آینده را نمی توان بر خون ستم دیدگان ساخت".

به گفته آقای اردوغان تاریخ از این گونه رهبران به عنوان افرادی خونخوار یاد خواهد کرد.

در پی ادامه سرکوب معترضان توسط حکومت سوریه، دولت ترکیه فشارهای دیپلماتیک خود را بر این کشور افزایش داده است.

در همین حال وزیر انرژی ترکیه اعلام کرده است که کشورش پروژه های مشترک اکتشاف نفت در سوریه را متوقف کرده است.

سوریه همچنین از سوی اتحادیه عرب که عضویت این کشور را در این اتحادیه به حالت تعلیق درآورده، تحت فشار فراینده‌ای قرار گرفته است.

روز دوشنبه این هفته نیز ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن نخستین رهبر در دنیای عرب بود که به طور صریح از بشار اسد، رییس جمهوری سوریه خواست تا از قدرت کناره گیری کند.
 


 


 

قیمت طلا در بازارهای جهانی کاهش‌یافت.
بهای معاملات طلا با کم شدن حجم معاملات و انتظار سرمایه گذاران برای قوی‌تر شدن ارزش دلار و تغییرات سیاسی در منطقه یورو، کاهش یافته‌است.
معاملات طلا برای تحویل در ماه نوامبر در بازار کامکس نیویورک، ۹.۷۰ دلار یا ۰.۵ درصد کاهش بها یافته و به هزار و ۷۷۷ دلار و ۸۰ سنت در هر اونس رسید.
در ایران نیز در پی‌کاهش قیمت طلا، هر گرم طلای ۱۸ عیار امروز به قیمت ۵۶ هزار و ۸۴۰ تومان به‌فروش رسید.
هر سکه بهار آزادی طرح قدیم ۶۲۷ هزار تومان شده‌است. نیم‌سکه ۲۹۹ هزار تومان، ربع سکه ۱۵۲ هزار تومان و سکه یک گرمی ۸ هزار تومان شده‌است.
نرخ دلار هم اکنون در بازار ایران ۱۳۳۶ تومان اعلام‌شده است. هر یورو ۱۸۵۸ تومان در بازار آزاد به فروش می‌رسد.


 


نصرت الله تاجیک، سفیر سابق ایران در اردن که پنج سال پیش به اتهام تلاش برای خرید دوربین های دید در شب در انگلیس و در منزلش تاکنون در حبس است، از اقدامات و بی تدبیری سیاسی خارجی مقامات کشور گله کرده است.

به گزارش سحام نیوز، اکنون نصرت‌الله تاجیک سفیر اسبق ایران در اردن به اتهام خرید و فروش تجهیزات دومنظوره و بنا به درخواست آمریکا در حصر خانگی در انگلیس به سر می‌برد و از طرفی وی در حال حاضر در وضعیت وخیم جسمی و روحی به سر می‌برد و این درحالیست که روزشمار برای استرداد تاجیک به امریکا به جریان افتاده است.
در نامه انتقاد آمیز این دیپلمات جمهوری اسلامی آمده است:

"اگر پانزده سرباز و تفنگدار انگلیسی که در آبهای داخلی ایران دستگیر شده بودند به مردم انگلیس هدیه داده نمی شدند؛اگر پنج قایقران انگلیسی که بازهم در آبهای داخلی ایران دستگیر شده بودند یکطرفه از جزیره سیری راهی کشورشان نمی شدند(واقعه ای که حتی در مطبوعات انگلیسی نوشتند که به احتمال زیاد ایران در مقابل آزادی من از این شرایط خفت بار آنها را آزاد خواهد کرد! )؛اگر خبرنگار انگلیسی یونانی دستگیر شده در سال ۱۳۸۸ و حتی خبرنگار انگلیسی اخیری که دستگیرشده بود، به راحتی آزاد نمی شدند؛اگر دو خبرنگار آلمانی دستگیر شده در ایران به وزیر خارجه شان پیش کش نمی شدند؛اگر افراد آمریکایی دستگیر شده در ایران در آستانه سفر رئیس جمهور به نیویورک مورد رحم و شفقت قرار نمی گرفتند؛ و اگر های دیگر که اگر عمری باشد باید هر زمان که به ایران برگشتم با مردم عزیز و مسئولان کشور در میان بگذارم، اگر هایی هستند که هر یک از آنها ضربه ای بر سیاست خارجی ما زده است.... عجب آن است که رفتار مسئولین ایرانی برای طرف انگلیسی نیز نامفهوم است که چرا طرف ایرانی به راحتی اهرمهای خود را از دست می دهد و بعد از خلع سلاح برای دریافت پاسخهای خود به خواهش و تمنا می پردازد...
در همان ایام و قبل از ازادی آمریکایی ها که با مقدمات کارسازی مسئولین دولتی و ایفای نقش شخصیتهای سیاسی متعدد و فراوانی همراه بود بر اساس سندی که در ویکیلیکس در زمینه مذاکره مقامات سویسی با مقامات ایرانی و آمریکایی یافتم، پیشنهاد دادم که بهتر است بجای اینکه سختیها و مشکلات سوء ظن و بی اعتمادی بین ایران و آمریکا متوجه شهروندان دو کشور شود خوب است این دو کشور برای احترام به شخصیت انسانی مردم دو کشور روابط کنسولی مستقیم را به عنوان انسانهایی متمدن با هم بنشینند و حداقل مشکلات کنسولی را خارج از مسائل سیاسی و صرفا” به عنوان جنبه انسانی آن حل و فصل کنند. اگر به این پیشنهاد توجه شده بود دلیلی ندارد که هم زندانیان ایرانی بیشماری در زندانهای آمریکا بسر ببرند و هم من در وسط بازی مکارانه دولت انگلیس قرار بگیرم...در قوانین حقوق بین الملل اجازه داده می شود که حتی مجرم مابقی زندان خود را در کشور خود بگذراند تا حداقل نزدیکانش به دیدارش بیایند چه برسد به متهم که میتواند یک زندگی در شان انسانی خود داشته باشد و مراحل قانونی طی مراحل قضائی نیز سپری شده و اینگونه تلقی نشود که انسانها گروگان روابط سیاسی کشورها قرار گرفته اند. مثلا” من نمیدانم اگر به آمریکا استرداد شوم باید پاسخگوی اقدامات انساندوستانه دوران سفارت خود در اردن باشم یا مسئول گم شدن یک مامور سابق اف بی آی در کیش که مسئولین قضایی آمریکایی درخواست کرده اند هستم؟!"


 


 

 قوه قضائیه، اتاق تعاون ایران را پلمپ کرد.

پلمپ اتاق تعاون ایران در پی بروز اختلافات و مسائل مختلف حاشیه‌ای برای انتخابات اتاق تعاون ایران در دور جدید فعالیت‌ها؛ و رد صلاحیت حسین رحمانی‌نیا با وجود کسب بیشترین رای در انتخابات و اعلام داریوش پاک‌بین به عنوان دبیرکل جدید و شکایت دبیرکل قبلی صورت‌گرفته‌است.

دبیرکل جدید اتاق تعاون ایران امروز از پلمپ ساختمان فعلی اتاق تعاون تا زمان اعلام نظر قوه‌قضائیه خبر داد و گفت:" احتمالا در اوایل هفته آینده، تعیین‌تکلیف نهایی کار صورت می‌گیرد."

داریوش پاک‌بین در گفتگو با مهر  با تاکید بر اینکه برای رفع ابهامات و شبهه‌های ایجاد شده در مورد انتخابات اتاق تعاون ایران، منتظر رای و نظر قوه‌قضائیه هستیم، بیان داشت:" به محض روشن شدن نظر قوه قضائیه، کار به صورت جدی و رسمی آغاز خواهد شد."
 

 


 


سرانجام پس از ۹ سال حکم اعدام بسیجیانی که با استناد به فتوای آیت الله مصباح یزدی اقدام به کشتن چند شهروند کرمانی کرده بودند و پرونده شان به پرونده قتل‌های محفلی کرمان معروف شده بود، صادر شد.

قتل‌های محفلی کرمان به قتل‌هایی گفته می‌شود که در سال ۱۳۸۱ در کرمان اتفاق افتاد. پس از آن ۶ تن از اعضای بسیج یکی از مساجد کرمان به دلیل انجام این قتل‌ها بازداشت شدند. این افراد در چندین مرحله به اعدام محکوم شدند. اما هر بار به دلیل فشار  به خانواده‌های مقتولین حکم اعدامشان لغو شد.

ردپای مصباح یزدی

در این قتل‌ها تعدادی از اعضای بسیج یکی از مساجد کرمان اقدام به کشتن ۵ نفر نمودند. این افراد در بازجویی‌ها با اشاره به شنیدن سخنرانی محمدتقی مصباح یزدی آنرا دلیل اعمال خود داستند.

مصباح یزدی در آن سخنان گفته بود «اگر کسی خلاف شرعی مرتکب شود مومنان وظیفه دارند به او تذکر دهند، در مرحله بعد وظیفه دارند که به پلیس معرفی اش کنند، و اگر بعد از چند بار به این نتیجه رسیدند که پلیس و دستگاه قضایی نیز این افراد را مجازات نمی‌کنند، خودشان می‌توانند دست به کار شده و خاطیان را به سزای اعمال خود برسانند.» مصباح یزدی با فرستادن نامه‌ای به دادگاه صدور فتوا را تکذیب نمود. اما گفت تمام سخنانش در کرمان «استنساخ از منابع معتبر فقهی بوده‌است.» 

ده سال گذشت

این حکم پس از آنکه پرونده برای قبول اعاده دادرسی در شعبه ۱۰۶ دادگاه جزايی کرمان رسيدگی شده بود، در حالی به اوليای دم و وکلای آنان ابلاغ شد که حالا نزدیک به ده سال از آن ماجرا می گذرد.

نعمت احمدی ـ يکی از وکلای مدافع اوليای دم اين پرونده ـ با اعلام اين خبر به ايسنا گفته است: در اين پرونده ادعای مهدورالدم بودم مقتولان از سوی هيات عمومی اصراری ديوان عالی کشور رد شده بود که به همين اعتبار با تفهيم اتهام شرکت در قتل به متهمان، دو جلسه دادگاه برگزار و نهايتا رای اين پرونده صادر شد.

این حقوقدان ادامه داده است: بر اساس مفاد اين رای ۱۱ صفحه‌ای، متهمان رديف اول، سوم و چهارم با هويت «م.م»، «س.ج» و «ع.م» به اتهام شرکت در قتل عمدی شهره نيک‌پور و متهمان رديف دوم، سوم و چهارم با هويت «م.س»، «س.ج» و «ع.م» به اتهام شرکت در قتل عمدی محمدرضا نژادملايری به اعدام محکوم شدند.

احمدی اظهارکرده: همچنين همه اين متهمان به همراه دومتهم ديگر با هويت‌های «چ.س» و «م.ی» به اتهام معاونت در قتل‌ها به مجازاتی بين ۱۰ تا ۱۵ سال حبس به تناسب عمل ارتکابی محکوم شدند.

وی خاطرنشان کرد: تنها يک نفر از متهمان يعنی «ع.م» از بدو بازداشت تاکنون تحمل حبس کرده و ساير متهمان پس از مدتی آزاد شده‌اند که پس از قبول اعاده دادرسی و شروع به رسيدگی مجدد، قرار بازداشت موقت آنان به وسيله دادگاه صادر شد اما دادگاه تجديد نظر با وجود اينکه متهمان به اتهام قتل عمد تحت پيگرد بودند و حسب قانون بايد بازداشت موقت می‌شدند، قرار بازداشت آنان را فسخ و به قرار وثيقه تبديل کرد.

وکيل مدافع اوليای دم پرونده‌ قتل‌های محفلی کرمان گفته است: هم‌اکنون که رای دادگاه مبنی بر قصاص متهمان صادر شده است، با توجه به صراحت قانون بايد اين افراد بازداشت موقت شوند و اين بازداشت مورد درخواست اوليای دم نيز هست.

احمدی با بيان اينکه رای صادره ظرف مدت ۲۰ روز قابل تجديدنظرخواهی است، يادآور شد: از آنجا که هيات عمومی اصراری ديوان عالی کشور ادعای مهدورالدم بودن را نپذيرفته و تنها يکی از شعب ديوان در گذشته اصرار به قبول ادعای مهدورالدم بودن مقتولان داشته است، لذا در صورتی که اين رای مورد اعتراض متهمان قرار گيرد، با ارجاع مجدد پرونده به ديوان عالی کشور بالطبع پرونده به شعبه سابق ارجاع نخواهد شد و با توجه به اينکه ديگر شعبات کيفری ديوان نيز بالاتفاق معتقد به عدم مهدورالدم بودن مقتولان نبوده‌اند، در اين صورت رای پس از طی تشريفات، تاييد و ابرام خواهد شد.

زنی به نام عشرت

روز‌ ۲۸ آبان‌ماه‌ سال ۸۱ زنی‌ به‌ نام‌ «عشرت‌» به‌ يک از مراجع انتظامی کرمان مراجعه‌ کرد و گفت‌: شب‌ گذشته‌ دخترم‌ به‌ نام‌ شهره‌ نيک‌پور ـ ۲۸ ساله‌ ـ به‌ همراه‌ نامزدش‌ محمدرضا نژادملايری‌ با يک‌ خودروی پژوی سفيدرنگ‌ از منزل‌ خارج‌ شده‌اند و تاکنون‌ برنگشته‌اند.

ماموران‌ انتظامی‌ تحقيقات‌ گسترده‌ای‌ را برای‌ پيدا کردن‌ اين‌ زوج‌ جوان‌ آغاز کردند اما به‌ نتيجه‌ای‌ نرسيدند تا اينکه‌ پانزدهم‌ آذرماه‌، ماموران‌ کلانتری‌ ۲۳ جوپار با گزارش‌ يک‌ راننده‌، جسد مردی‌ حدودا ۳۰ ساله‌ را در بيابان‌ کشف‌ کردند که‌ تقريبا اکثر قسمت‌های‌ بدنش‌ توسط‌ حيوانات‌ خورده‌ شده‌ بود.

پس‌ از بررسی‌های‌ انجام‌ شده‌ توسط‌ متخصصان‌ پزشکی‌ قانونی‌، معلوم‌ شد جسد متعلق‌ به‌ محمدرضا نژادملايری‌ است‌ که‌ چندی‌ پيش‌ به‌ همراه‌ نامزدش‌ از خانه‌ خارج‌ شده‌ بود.

دو روز بعد، ماموران‌ اداره ‌آگاهی‌ موفق‌ شدند پژوی سفيدرنگ‌ مقتول‌ را که‌ شب‌ حادثه‌ به‌ همراه‌ نامزدش‌ با آن‌ بيرون‌ رفته‌ بود در زنگی‌آباد پيدا کنند. اين‌ اتومبيل‌ با ريختن‌ بنزين‌ روی آن به‌ آتش‌ کشيده‌ شده بود به طوری‌ که‌ موتور آن‌ هم‌ ذوب‌ شده‌ بود.

چند روز بعد در حوالی‌ مکانی‌ که‌ جسد محمدرضا کشف‌ شده‌ بود، ماموران‌ جسد نامزدش‌ شهره‌ را پيدا کردند و مادرش‌ از روی‌ بقايای‌ جسد و تکه‌های‌ لباس‌ توانست‌ دختر خود را شناسايی‌ کند.

پس‌ از شناسايی‌ اجساد، قاضی کشيک وقت ماموران‌ اداره‌ آگاهی‌ را موظف‌ کرد تا تحقيقات‌ گسترده‌ای‌ را برای‌ پيدا کردن‌ عاملان‌ جنايت‌ آغاز کنند.

تلفن همراه مقتول

ماموران‌ متوجه‌ شدند محمدرضا يک‌ دستگاه‌ تلفن‌ همراه‌ داشته‌ که‌ به‌ سرقت‌ رفته‌ است‌.

با بررسی‌ تماس‌هايی‌ که‌ با تلفن‌ محمدرضا گرفته‌ شده‌ بود، مشخص شد پس‌ از ناپديدشدن‌ زوج‌ جوان‌، چند بار از اين‌ تلفن‌ با شخصی‌ به‌ هويت‌ «ه.ی» تماس‌ گرفته‌ شده‌ است‌.

اين شخص به‌ اداره‌ آگاهی‌ احضار شد اما چون‌ فاقد سابقه بود از رفتن‌ نزد ماموران‌ خودداری‌ کرد که چند روز بعد خانواده‌اش‌ او را در اختيار ماموران‌ قرار دادند.

وی در جريان بازجويی‌ها گفت‌: محمدرضا و شهره‌ را نمی‌شناسم‌ و هيچ‌ تماسی‌ با آنها نگرفته‌ام‌ اما اواخر ماه‌ رمضان‌ زنی‌ با تلفن‌ همراه‌ من‌ تماس‌ گرفت‌ و برای‌ يک‌ پارتی‌ از من‌ مشروب‌ خواست‌. من‌ هم‌ برای‌ آشنايی‌ با او در پارک‌ نشاط‌ قرار گذاشتم‌ و وقتی‌ به‌ آنجا رفتم‌ پنج‌ مامور من‌ را دستگير کردند.

او ادامه داد: آنها ابتدا مرا کتک‌ زدند و بعد به‌ دستهايم‌ دستبند زدند و داخل‌ يک‌ ماشين‌ پيکان‌ انداختند. ساعتی‌ بعد مرا به‌ خانه‌ای‌ بردند و از من بازجويی‌ کردند. بعد از ۲۴ ساعت‌ هم‌ آزادم کردند.

 

ماموران و بسیجیان

ماموران‌ در ادامه‌ تحقيقات‌ متوجه‌ شدند تلفن‌ همراه‌ محمدرضا دست‌ افرادی‌ قرار دارد و همچنان‌ فعال‌ است‌؛ لذا با صدور نيابت‌ به‌ دادگستری‌ تهران‌ فهرست تمام‌ مکالمات‌ تلفنی‌ محمدرضا از مرکز مخابرات‌ درخواست‌ شد و در بررسی‌ اين‌ فهرست‌ مشخص شد که از موبايل‌ زنی‌ با هويت «ج.الف»‌ که‌ او نيز از مدتی‌ پيش‌ مفقود شده‌ با موبايل‌ «ه.ی» و از طريق تلفن‌ ثابت‌ «ح.م»‌ (پدر متهم رديف اول) با تلفن‌ همراه‌ محمدرضا (مقتول‌) تماس‌ گرفته‌ شده‌ است‌.

ماموران‌ در بررسی‌های بعدی متوجه شدند تمامی‌ مکالماتی‌ که‌ با تلفن‌ همراه‌ محمدرضا برقرار شده‌، توسط‌ «م.م» انجام‌ گرفته‌ است‌.

ماموران‌ همچنين در تحقيقات‌ خود متوجه‌ شدند، موبايل‌ محمدرضا پس‌ از به‌ قتل‌ رسيدن‌ او در دست‌ افرادی‌ بوده‌ که‌ به‌ طريقی‌ با متهم رديف اول‌ در ارتباط‌ بوده‌اند.

با به دست آمدن اين سر نخ‌ها اين شخص به‌ دادگاه‌ احضار شد اما ارتکاب قتل را انکار کرد و گفت‌ هيچ‌ ارتباطی‌ با قتل‌ محمدرضا و شهره‌ نداشته‌ است‌.

 

اعترافات یک قاتل 

اين متهم زمانی که با دلايل قوی ماموران‌ روبه‌رو شد، لب به اعتراف گشود و اقرار کرد که‌ با همدستی‌ «م.س»‌ و «م.ی»‌ اين‌ زوج‌ را به‌ قتل‌ رسانده‌اند.

هنگامی‌ که‌ ماموران‌ قصد داشتند برای‌ دستگيری‌ ۲ همدست‌ اين متهم اقدام کنند، او با ترفندی‌ خاص‌ ماموران‌ را گمراه‌ کرد و گفت‌ که‌ اگر من‌ با آنان صحبت‌ کنم‌ راحت‌تر تسليم‌ می‌شوند، بگذاريد من‌ جلو بروم‌.

او‌ پس‌ از رفتن‌ نزد دو همدستش‌ با آنان تبانی‌ کرد تا فقط‌ قتل‌ محمدرضا و شهره‌ را گردن‌ بگيرند و منکر انجام‌ قتل‌های‌ ديگر شوند.

ماموران‌ در ادامه‌ تحقيقات‌ خود متوجه‌ شدند فرد ديگری‌ به‌ نام‌ «ع.م»‌ نيز با اين‌ باند همکاری‌ داشته‌ و او را هم‌ بازداشت‌ کردند.

وی‌ در جريان بازجويی‌ها به‌ تصور اينکه‌ همدستانش‌ همه‌ چيز را به‌ پليس‌ گفته‌اند به‌ قتل‌ پنج نفر اعتراف‌ کرد و گفت‌: به‌ جز محمدرضا و شهره‌، مصيب‌ ۱۹ ساله‌، جميله‌ و محسن‌ را هم‌ به‌ قتل‌ رسانده‌ايم‌.

بعد از اعتراف‌ او‌، متهم رديف اول نيز لب‌ به‌ اعتراف‌ گشود و گفت‌: ما اين‌ ۵‌ نفر را با انگيزه‌ پاک‌ کردن‌ جامعه‌ از فساد به‌ قتل‌ رسانديم‌. اعضای‌ گروه‌ ما ۶ نفر بودند.

بلافاصله‌ ماموران‌ تحقيقات‌ خود را برای‌ کشف‌ اجساد ۳ مقتول‌ ديگر آغاز کردند. آنان به‌ همراه‌ ۶ متهم‌ به‌ محل‌ دفن‌ اجساد رفتند و توانستند جسد مصيب‌ و محسن‌ را از گودالی‌ در جاده‌ هفت‌باغ‌ کرمان بيرون‌ آورند.

جسد پنجمين‌ قربانی‌ به‌نام‌ جميله‌ نيز چند قدم‌ آن‌ طرف‌تر و در گودالی‌ ديگر دفن‌ شده‌ بود.

 

پاک کردن جامعه از فاسدان با قتل

«م.م»‌ درباره‌ انگيزه‌قتل‌ها گفت‌: ما برای‌ پاک‌ کردن‌ جامعه‌ از فساد، افراد را شناسايی‌ می‌کرديم‌ و به‌ قتل‌ می‌رسانديم‌ و هيچ‌ اعتقادی‌ هم‌ به‌ عملکرد قوه‌ قضاييه‌ و نيروی‌ انتظامی‌ نداريم‌. ما پس‌ از بازداشت‌ اين‌ افراد آنها را به‌ باغ‌ پسته‌ پدرم‌ می‌برديم‌ و در آنجا برای‌ هر قربانی‌ با تسبيح‌ استخاره‌ می‌کرديم. اگر عدد ۶‌ بود، يعنی‌ استخاره‌ خوش‌ آمده‌ و بايد‌ او را می‌کشتيم‌. در تمام‌ اين‌ قتل‌ها هم‌ عدد ۶ می‌آمد و ما هم‌ اين‌ افراد را به‌ قتل‌ می‌رسانديم‌. سپس‌ اموال‌ مقتولان‌ را برمی‌داشتيم‌ و به‌ افراد نيازمند صدقه‌ می‌داديم‌.

پس‌ از اعترافات‌ اين‌ افراد و به‌ دليل‌ رعب‌ و وحشتی‌ که‌ در ميان‌ مردم‌ افتاده‌ بود، رييس‌ وقت قوه‌ قضاييه‌ با ارسال‌ نامه‌ای‌ به‌ رييس‌ دادگستری‌ کرمان‌ دستور داد که‌ به‌ اين‌ پرونده‌ خيلی‌ سريع‌ و با جديت‌ رسيدگی‌ شود.

ماموران‌ اداره‌ آگاهی‌ نيز با دستور قاضی‌ به‌ تحقيقات‌ خود ادامه‌ دادند و «م.م»‌ را مورد بازجويی‌ قرار دادند.

وی‌ در ادامه‌ اعترافات‌ خود گفت‌: پس‌ از کشتن‌ مصيب‌ دوچرخه‌ او را فروختم‌ و پولش‌ را به‌ فرد مستحقی‌ دادم‌. پس‌ از کشتن‌ جميله‌ نيز‌ چون‌ تلفن‌ همراه‌ او را نياز داشتيم‌، نفروختيم‌ و فقط‌ انگشتر طلايش‌ را فروختيم‌ و صدقه‌ داديم‌. بعد از کشتن‌ محمدرضا و شهره‌ هم‌ تلفن‌ همراه‌ محمدرضا را برای‌ خودمان‌ نگه‌ داشتيم‌ و ۱۸ هزارتومان‌ پول‌ از جيبش‌ برداشتيم‌ و صدقه‌ داديم. همچنين‌ ۲۰ هزار تومان‌ پول‌ و کفش‌های‌ شهره‌ را هم‌ صدقه‌ داديم‌.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته