سردار سید مسعود جزایری روز چهارشنبه در مصاحبه با شبکه العالم، در پاسخ به این سئوال که آیا ایران از نظر نظامی میتواند تاسیسات دیمونای رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهد، گفت: این مرکز در دسترسترین مراکز است، و ایران توانمندیهای بیشتری هم دارد.
سردار جزایری با اشاره به تهدیدهای آمریکاییها و صهیونیستها برای حمله به ایران، گفت: چنانچه چنین اتفاقی بیفتد خوشبختانه جمهوری اسلامی براساس تجاربی که از دوران گذشته دارد در موقعیتی نیست که دست بسته باقی بماند.
وی افزود: توانمندیهای ما و شیوههای دفاعی ما قطعاً برای دشمنانی مانند آمریکا یا صهیونیستها پشیمانکننده خواهد بود.
بحران جدی نظام سرمایهداری آمریکا
سردار جزایری با اشاره به مشکلات داخلی آمریکا، خاطرنشان کرد: غده سرطانی و بیماری شدید مالی و اقتصادی آمریکا تازه سر درآورده است، و مشکلات اقتصادی و مالی آمریکا یک بحث کاملاً جدی و شکننده است، و نظام سرمایهداری آمریکا را با چالش جدی و بحران مواجه خواهد کرد.
سردار جزایری گفت: آنچه که مردم جهان این روزها در خیابانهای برخی شهرهای آمریکا مشاهده می کنند، یک جنبش واقعی و یک نهضت مردمی در برابر تحرکات ضد عدالت هیأت حاکمه آمریکا است.
معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح در ادامه تاکید کرد: آمریکا با بزرگترین مشکل سیاست خارجی خود در یکصد سال اخیر در خاورمیانه مواجه است.
آمریکاییها از عراق فرار میکنند
وی افزود: آمریکاییها مفتضحانه خاک عراق را ترک میکنند یا بهتر بگوییم فرار میکنند، و بسیاری از کارشناسان به این مسئله اذعان دارند که این اتفاق به زودی در افغانستان هم رخ خواهد داد.
سردار جزایری گفت: ما شاهد روزی خواهیم بود که سربازان آمریکایی از افغانستان فراری خواهند شد. اینها گوشههایی از مشکلات آمریکاییها است.
سردار جزایری خاطرنشان کرد: آمریکاییها در حال فرافکنی هستند، و فکر می کنند اگر مجموعه برخوردهای خود را متمرکز کشور قدرتمندی مانند ایران کنند قادر خواهند بود توجه افکار عمومی را به سمت دیگری جلب کنند.
سردار جزایری تاکید کرد: عمده مسئلهای که آمریکاییها و هم پیمانان آنها در اروپا یا منطقه، یا صهیونیسم جهانی دنبال میکنند، انحراف افکار عمومی از واقعیتهای تلخی است که گریبان نظام سرمایهداری جهانی را گرفته است.
جوسازی آمریکا علیه ایران ناکارآمد است
سردار جزایری با بیان اینکه ایران میتواند از اینگونه چالشها عبور کند، خاطرنشان کرد: اگر آمریکاییها فکر میکنند که با جوسازی درباره مسائلی مانند حقوق بشر و تروریسم و مسئله انرژی هستهای میتوانند اقتدار و اراده ایران را در تصمیمگیری تحت تاثیر قرار دهند، اشتباه میکنند و قطعا دولتمردان ما تحت تاثیر اینگونه فشارها قرار نخواهند گرفت.
آمریکا قادر به اقدام نظامی علیه ایران نیست
سردار جزایری خاطرنشان کرد: ما نظامیان بحث را جدی میگیریم، ایران به خوبی قادر است هرگونه تجاوز و جنگ را مدیریت و هدایت کند البته از شیطان بزرگ هرکاری ممکن است سر بزند.
ایران قادر است هر اقدام نظامی را مدیریت کند
سردار جزایری تاکید کرد: آمریکا یا هر رژیم یا کشور دیگری ممکن است آغازگر جنگ باشند، ولی مسلما پایان دهنده آن نخواهند بود؛ و ایران قادر است هر اقدام نظامی را مدیریت کند، و بسیاری از کارشناسان معتقدند که اگر چنین اتفاقی بیفتد یک واقعه بزرگ در جهان اتفاق خواهد افتاد.
سناریوی دفاعی ایران
سردار جزایری در پاسخ به این سئوال که آیا طرح جامعی برای پاسخ به حمله احتمالی وجود دارد، گفت: ما سالها است که طرحهایی را در این زمینه آماده کردیم؛ و دهها طرح و سناریوی دفاعی را پیشبینی کرده ایم و از این جهت هیچ نگرانی نداریم.
وی افزود: اکثر تاکتیکهای ما مبتنی بر جغرافیاهای گسترده و متنوع است.
سردار جزایری گفت: ما در دفاع محدودیتی برای خودمان قائل نیستیم، هر چند تلاش خواهیم کرد که مسائل انسانی را حفظ کنیم.
تناقض آمریکا در ارتباط با حقوق بشر و دمکراسی
سردار جزایری با اشاره به تهدیدهای آمریکا برای ترور شخصیتها و مسئولان نظامی ایران گفت: کسانیکه دم از اقدامات تروریستی میزنند، مرتب خود را مدافع حقوق بشر و انسانها معرفی کرده ومعتقدند که عالیترین دموکراسی را دارند. تاریخ نشان میدهد که متاسفانه تروریسم دولتی در آمریکا بیش از همه دولتها است و آخرین نمونه آن تهدید به اقدامات تروریستی علیه شهروندان ایرانی است. این برای بشریت به خصوص مردم آمریکا واقعا یک ننگ است.
معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح در خصوص تهدیدهای اسرائیل گفت: رژیم نامشروع اسرائیل با مشکلات داخلی مواجه است، و هر روز شاهد تظاهرات و راهپیمایی مردم مقیم این سرزمین هستیم.
وی افزود: اسرائیلیها نسبت به شکنندگی خود در برابر جمهوری اسلامی اطلاع دارند. این رژیم در برابر مقاومت یک سازمان مانند حزب الله، یا یک گروه مانند حماس در فلسطین شکست خورد.
هر اقدام نظامی اسرائیل، موجب نابودی آن میشود
سردار جزایری تاکید کرد: تل آویو به خوبی میداند که کوچکترین اقدامی در برابر ایران، یا علیه ایران با حیات آن مرتبط است. فقط ما نمی گوییم؛ بسیاری معتقدند که اگر چنین اقدام نظامی از سوی رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی صورت گیرد در واقع باید شاهد نابودی کامل اسرائیل از صفحه تاریخ باشیم.
سردار جزایری در ادامه افزود: توانمندیها و راهبردهای دفاعی ایران و تاکتیکهایی که پیشبینی شده، این را پیش روی ما قرار داده است.
سردار جزایری خاطرنشان کرد: ما امیدواریم در هیچ منطقهای از جهان جنگی رخ ندهد، اما متاسفانه مردم دنیا با حاکمانی مانند آمریکاییها و انگلیسیها و صهیونیستها مواجه هستند، به همین علت هر لحظه ممکن است جنگی رخ دهد.
وی افزود: اگر در کشور ما و در منطقه ما چنین اتفاقی بیفتد، ما از آنچنان تجربه و توانایی برخورداریم که میتوانیم مقاومت کنیم، مقاومتی که برای متجاوز شکننده خواهد بود و این شکننده برای آمریکاییها جدی خواهد بود.
سردار جزایری با بیان اینکه، رژیم صهیونیستی در اندازهای نیست که بتواند این ادعاها را عملی کند، تاکید کرد: ایران برگهای زیادی دارد و این برگها محدود به منطقه نیست، و در زمان مناسب از آنها استفاده خواهد کرد.
اطلاعات خوبی درباره دشمنان داریم
معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح درباره تهدید اسرائیل برای هدف قرار دادن تاسیسات هستهای ایران، گفت: طبیعی است که برای مراکز انرژی هستهای تمهیدات لازم به کار برده میشود، ما امیدواریم چنین اتفاقی نیفتد اما اگر این اتفاق بیفتد مدل مشابهی میتواند باشد که در مناطق دیگر هم این اتفاق بیفتد.
سردار جزایری با بیان اینکه ما اطلاعات نظامی خوبی درباره دشمنان داریم، هشدار داد: اگر قرار باشد مراکز انرژی هستهای ما هدف قرار بگیرد این اتفاق میتواند در مناطق دیگر هم بیفتد.
با توجه به توانمندیهایمان، نیازی به بمب اتم نداریم
سردار جزایری درباره گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفت: اسناد خود آژانس نشان میدهد که اقدامات جمهوری اسلامی در زمینه انرژی هستهای، قانونی و صلح آمیز و در راستای علم و فناوری و خدمت به انسانها و بشریت است. شهروندان ایرانی حق دارند از این انرژی استفاده کنند.
سردار جزایری تاکید کرد: دانشمندان و جوانان ما به این فناوری دست یافتهاند، و اصلی ترین مشکلی که رژیمهای سلطه در این زمینه با ما دارند، مسأله دستیابی به این فناوری استاست. به همین علت علیه ما تبلیغات میکنند.
سردار جزایری خاطرنشان کرد: ما بارها اعلام کردهایم که توانمندیهایی داریم که نیازی به بمب اتم نداریم، زیرا بمب اتم ممکن است به کشتهشدن انسانهای بیگناه زیادی منجر شود. آنها سعی دارند ایران را در این زمینه تحت فشار قرار دهند.
زیر بار مذاکره با آمریکا نمیرویم
سردار جزایری با بیان اینکه آمریکاییها آرزو میکنند که با ما مذاکرهای داشته باشند که در آن پیروز شوند، گفت: ما زیر بار این آرزوی آمریکاییها نخواهیم رفت؛ ما اگر مذاکرهای هم داشته باشیم در راستای پیشبرد منافع خودمان خواهد بود.
سردار جزایری خاطرنشان کرد: آمریکاییها این روزها با مطرح کردن مسائلی مانند حقوق بشر، تروریسم و انرژی هستهای علیه ایران، از یک طرف سعی دارند افکار عمومی را از مسائل داخلی خودشان منحرف کنند، و شکستهای پی در پی در خاورمیانه را بپوشانند، و از طرف دیگر فکر میکنند که میتوانند با این شیوه و هجوم سهجانبه مردم و مقامات ما را تحت تاثیر قرار بدهند اما این یک اشتباه بزرگ است.
محمود احمدی نژاد در واکنش به گزارش جدید آژانس گفت که مردم ایران نیازی به بمب ندارند
با وجود آنکه آمریکا، فرانسه و بریتانیا اعلام کرده اند در پی انتشار گزارش جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی در مورد ایران، قصد دارند تحریم های بیشتری را علیه این کشور وضع کنند، روسیه می گوید به هیچ عنوان از وضع این تحریم ها حمایت نخواهد کرد.
در گزارش تازه آژانس بین المللی انرژی اتمی که دیروز (۸ نوامبر، ۱۷ آبان) منتشر شد، اعلام شده است که احتمال دارد ایران در پی ساخت تسلیحات اتمی باشد.
گنادی گاتیلو، معاون وزیر امور خارجه روسیه به خبرگزاری اینترفاکس گفته است که وضع تحریم های بیشتر علیه ایران، می تواند به معنای راهی برای تغییر رژیم در این کشور تعبیر شود.
آقای گاتیلو افزود: "چنین شیوه ای برای ما قابل قبول نیست، و روسیه قصد پیگیری چنین طرحی را ندارد".
در گزارش جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی که دیروز به نمایندگان کشورهای عضو ارائه شد، آمده است که آژانس به اطلاعاتی دست یافته که نشان می دهد ایران آزمایش هایی انجام داده که با ساخت یک وسیله انفجار هسته ای مرتبط است.
مقام های ایرانی همواره تاکید کرده اند که فعالیت های هسته ای این کشور فقط کاربردهای غیرنظامی دارد.
پیش از این فرانسه و آمریکا اعلام کرده بودند که با توجه به نکاتی که در گزارش تازه آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح شده است، هر دو کشور وضع تحریم های بیشتر علیه ایران را در دستور کار قرار خواهند داد.
بریتانیا در پی تحریم بخش های مالی و انرژی ایران
در همین حال ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا امروز در پارلمان این کشور اعلام کرد که کشورش قصد دارد برای مهار برنامه هسته ای ایران، تحریم های جدیدی را در مورد بخش های مالی و نفت و گاز این کشور به تصویب برسانند. به گفته او، برنامه هسته ای ایران با توجه به گزارش جدید آژانس اکنون ابعاد نظامی پیدا کرده است،
آقای هیگ در سخنان امروز خود گفت: "ایران در حال افزایش تولید اورانیوم غنی شده در سطوحی است که کاربرد غیرنظامی ندارد. اما در عوض این حجم از اورانیوم به راحتی و با سرعت قابل تبدیل به مواد مورد استفاده در تسلیحات نظامی است".
وزیر امور خارجه بریتانیا همچنین به طرح ادعایی در مورد ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا توسط ایران اشاره کرد و گفت "افشای این توطئه" نشانگر نیات آشکار ایران برای حمایت از تروریسم در خارج از مزرهای این کشور است.
البته آقای هیگ در سخنان امروز خود تاکید کرده است که کشورش همچنان در پی یافتن راه حلی از طریق مذاکره است، اما این امر را تنها در صورت تمایل ایران برای مذاکره در مورد پرونده هسته ای این کشور بدون تعیین پیش شرط، عملی دانست.
امروز محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران در واکنش به گزارش جدید آژانس گفت: "این مردم اگر بخواهند بمب بسازند، از شما نمیترسند و شما را آدم حساب نمی کنند، این مردم نیاز به بمب ندارند و با فرهنگ و منطق و اخلاق و عدالتخواهی، دمار از روزگار شما در می آورند".
فرانسه خواهان افزایش فشارهای دیپلماتیک بر ایران شد
علاوه بر وزیر امور خارجه بریتانیا، امروز همتای فرانسوی او، آلن ژوپه نیز در بیانیه ای نسبت به گزارش جدید آژانس در مورد ایران ابراز نگرانی عمیق کرده است.
آلن ژوپه
وزیر امورخارجه فرانسه در مورد گزارش جدید آژانس درباره ایران ابراز نگرانی کرد
آقای ژوپه در این بیانه عنوان کرده که ایران هیچگاه برای شفاف سازی و از بین بردن تردیدهای آژانس درباره نقاط حساس پرونده هسته ای خود، با مسئولان آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری به سزایی نکرده است.
وزیر امور خارجه فرانسه در بخش دیگری از این بیانیه در مورد نیات ایران از گسترش برنامه هسته ای این کشور ابراز نگرانی کرده و نوشته است: "بخش هایی از گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی که ناظر بر فعالیت ابعاد نظامی برنامه هسته ای ایران است، در کنار افزایش حجم اورانیوم غنی شده در ایران و ادامه آزمایش ها روی موشک های بالستیک در این کشور، تصویری را ترسیم می کند که در مورد نیات ایران تردیدی باقی نمی گذارد".
آلن ژوپه در ادامه از کشورهای عضو آژانس بین المللی انرژی اتمی خواسته است که در اجلاس هفته آینده، طی قطعنامه ای از ایران بخواهند برای روشن ساختن ابهامات در مورد ابعاد نظامی برنامه اتمی خود اقدام کند و به بازرسان آژانس اجازه دهد بدون محدودیت و ایجاد مانع از تاسیسات مورد نظر در ایران بازرسی کنند.
در انتهای این بیانیه آمده است: "فرانسه معتقد است که در بحث افزایش فشارهای دیپلماتیک علیه ایران، باید وارد مرحله بعدی شویم. چنانچه ایران به خواست های جامعه جهانی پاسخ مثبت ندهد، و از همکاری جدی خودداری کند، ما آماده ایم که از طریق همکاری با جامعه جهانی تحریم های تازه ای را علیه این کشور وضع کنیم".
منبع: بی بی سی فارسی
تعامل نیوز نوشت: با توجه به اینکه روز گذشته سخنگوی دستگاه قضا خبر دستگیری (ع ــ ر) یکی از بستگان اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور را در رابطه با پرونده فساد مالی سه هزار میلیاردی تایید کرد، درباره وی باید گفت در نامه رضا گلپور که اندکی پس از انتشار به سرعت از خروجی رسانه ها حذف گردید نام وی به چشم می خورد.
در این نامه وی خواهر زاده مشایی معرفی شده است. گلپور در این نامه می نویسد: [عنایت الله] ریاحی خواهر زاده ی اسفندیار ساکن در آمریکا فعالیت های ویژه ای را جهت پیگیری مباحث روابط آمریکا و ایران برایش انجام می دهد. البته در برخی اسناد از دکتر (ح) نیز برای پیگیری این ماموریت نام برده می شود.
در جریان واگذاری پروژه 400 میلیارد تومانی تالارهای بین المللی ایران-کیش به صورت ترک تشریفات مناقصه به شرکت خانوادگی یحیی فیوضی نیز از فردی به نام (ر) نام برده می شد.
مدیرکل بنیاد شهید گیلان گفت: بر اثر حادثه تروریستی در سامرا، فرمانده سپاه رودبار و سه نفر دیگر از شهروندان گیلانی به شهادت رسیدند.
نادر نصیری در گفتوگو با فارس با اشاره به شهادت سه نفر از شهروندان گیلانی اظهار داشت: این حادثه تروریستی عصر روز گذشته به وقوع پیوست و سه نفر از گیلانیها به شهادت رسیدند و هفت نفر مجروح شدند. وی افزود: هدایت درویشوند فرمانده سپاه ناحیه رودبار، سید محمد علی فلاح عباسی جوان ۱۳ ساله اهل رشت و فرزند سرهنگ پاسدار سید یوسفت فلاح عباسی و زهرا دقیقی همسر جانباز ۷۰ درصد محمد حسن حسنزاده اهل فومن در این حادثه تروریستی به شهادت رسیدند. این مسئول با ذکر اسامی مجروحان حادثه تروریستی سامرا، اذعان داشت: از کاروان اعزامی گیلان، اسامه حبیبزاده فرد و نازنین بنیجعفری اهل آستارا، محمدحسن حسنزاده، هاجر طالقانی و علیرضا رضاییبخش اهل رشت، مجید مرهمی اهل فومن و حجتالاسلام حسن آقازاده روحانی کاروان و اهل قم از مجروحان این حادثه تروریستی هستند که در حال حاضر در بیمارستان بغداد بستریاند.وی درباره زمان برگزاری مراسم تشییع پیکر شهیدان این حادثه خونین، ابراز داشت: در حال حاضر زمان آن مشخص نیست ولی مجروحان فردا به تهران اعزام میشوند.هدایت درویشوند برادر شهبد پرویز درویشوند از مهر ماه سال ۸۸ به عنوان فرمانده سپاه ناحیه رودبار منصوب شده بود.
امروز: اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید با انتشار نامه ای به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، وی را از موارد جدید نقض حقوق شهروندان ایرانی، به ويژه فعالین مدنی - سیاسی آگاه ساخته است. متن کامل نامه امیرارجمند به نقل از پایگاه اطلاع رسانی کلمه در پی می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضع حقوق بشر ایران
با سلام و احترام
نقض حقوق اساسی شهروندان ایران، بهویژه معترضان سیاسی همچنان ادامه دارد. در جدیدترین موارد، در پی انتشار نامهای سرگشاده توسط 143 فعال سیاسی و کنشگر مدنی خطاب به آقای سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران، در روزهای گذشته جمعی از امضاکنندگان این نامه توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی احضار شده، مورد بازجویی خشن و تهدید قرار گرفتهاند. از احضارشدگان خواسته شده که امضای خود را پس بگیرند، محتوای این نامه را تکذیب کنند، و از فعالیت سیاسی پرهیز نمایند. درحالی که امضاکنندگان این نامه، تنها خواستار برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه شده، و وضع سیاسی کنونی را فاقد شرایط لازم برای چنین انتخاباتی ارزیابی کرده بودند.
یکی از امضاکنندگان، مهندس محمد توسلی، 73 ساله، مسئول دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران، و نخستین شهردار تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی 1357 است. آقای توسلی در 12 آبان 1390 به شکل غیرقانونی، و برای چندمین بار در سالهای اخیر بازداشت و به سلول انفرادی زندان اوین منتقل شده است. دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل 81 ساله نهضت آزادی نیز پس از احضار و تهدید، برخلاف تصریحات قانون اساسی، در دادگاه انقلاب به صورت غیرعلنی و بدون حضور هیات منصفه، محاکمه شده است. برخی دیگر از همفکران ایشان نیز احضار و تهدید شده اند؛ از جمله دکتر غفار فرزدی، استاد دانشگاه تبریز که مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفته است.
همچنین، جمعی از اعضای شورای فعالان ملی-مذهبی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، و دیگر تشکلها و فعالان سیاسی اصلاح طلب و معترض به طرق مختلف در رابطه با نامه به آقای خاتمی و مطالبهی انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران مورد تهدید و فشار غیرقانونی نهادهای قضایی و امنیتی قرار گرفتهاند.
در موردی مشابه، جمعی از اعضای جبهه ملی ایران در پی انتشار بیانیه انتقادی در مورد وضع اقتصادی ایران، احضار و مورد تهدید قرار گرفته و از فعالیت سیاسی تشکیلاتی منع شدهاند. دکتر علی رشیدی، استاد دانشگاه در همین رابطه بازداشت شده است.
همزمان در روزهای گذشته، آریا آرامنژاد، آهنگساز و خوانندهی حامی جنبش سبز مردم ایران، با هجوم نیروهای امنیتی بار دیگر در منزل مسکونیاش بازداشت شده است.
نقض حقوق بشر در ایران تنها متوجه فعالان سیاسی، کنشگران صنفی، روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان (بهویژه اهالی سینما) نبوده بلکه شامل شهروندان معمولی نیز شده است. چنانکه متاسفانه در رویدادی دیگر، نهادهای حکومتی از برگزاری آیین عید قربان توسط اهل سنت در پایتخت و برخی شهرهای بزرگ کشور (مانند اصفهان) جلوگیری کرده و بر نقض حقوق قانونی و شرعی آنان اصرار ورزیدهاند.
رفتار غیرقانونی با شهروندان عادی، برخورد خشونتآمیز با معترضان و منتقدان وضع موجود در ایران و تهدید و منع آنان از فعالیت سیاسی، سرکوب فزایندهای را متوجه جامعه مدنی کرده، و حقوق اساسی کنشگران سیاسی و مدنی، اقلیتهای مذهبی و حتی شهروندان عادی را برخلاف موازین جهانی حقوق بشر، اصول قانون اساسی و دیگر قوانین جمهوری اسلامی نادیده گرفته و نقض نموده است.
این شورا از جنابعالی انتظار دارد به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضع حقوق بشر در ایران، نسبت به پیگیری جدی جدیدترین موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی، توجهات لازم را مبذول فرمایید.
با سپاس
اردشیر امیرارجمند
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید
9 نوامبر 2011
نامه سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید به احمد شهید
من هنوز معتقدم که روبه روم فصل بهاره، شبای سرد زمستون ، رو تن زخمی و خستم ، توی زندون ستمگر ، پشتای این درای بستم ، زیر رگبار شکنجه ، زیر توهین زیر تحقیر ، دل به فرداهای روشن ، دل به فریاد تو بستم....
آریا آرام نژاد بار دیگر به حبس رفت. جوانی از خطه سبز شمال. سبز سبز شده بود از همان زمان که سبزها به میدان آمدند. در جمع سبزهای حامی نخست وزیر دفاع مقدس تا امروز که با مشت و لگد باز بردنش به محبس. هراسی از حبس ندارد. هر روز می گفت گمان کنم امروز بیایند و آمدند. ولی باور دارد به اینکه شبهای سرد زمستون می رود. او که حبس، شکنجه و تحقیر و توهین را بعد از "علی برخیز" بارها تجربه کرده بود و بزرگیش در سلول کوچک بابل نشکسته بود می خواند برایمان که "دل به فرداهای روشن" دارد.
آریا از حبس نمی ترسد چرا که "تنش برای لمس آزادی بدجوری می خواره" و آنقدر شهامت و شجاعت دارد که خود را برای بالاترین مرحله رسیدن به آرمانش هم آماده کرده وقتی فریاد می زند "تمام فکر و ذکر من، فقط یک گلوله کم داره" و می خواهد از برادرش که دستانش را رو ماشه بکشد. آریا نمی خواهد سانسور شود، او می خواهد "روی صحنه بمیرد".
آریا می داند آنچه بر این نسل می رود "محصول مصلحت سنجی های" پدرانش است. وقتی با بغضی در گلویش معترض است از سکوتی که همه جا را فرا گرفته و می پرسد "گناه ملت ما چیست؟" او می داند که این او و تک تک این ملت گناهی ندارد "جز فریاد آزادی".
او را "با علی برخیز" به حبس فراخوانده بودند. آنگاه که به شهادت هموطنانش معترض شده و محکوم کرده بود این اعمال غیر انسانی را. به قاضی گفته بود که بجز "احساس رسالت هنری" نبوده که اقدام به انتشارش کرده و "به سو استفاده عده ای دغل باز از نام خدا و قرآن و ائمه برای رسیدن به مقاصدی شیطانی" اعتراض داشته است. او صادقانه گفته بود از" ائمه برای برچیدن و خشکاندن ریشه های دروغ و نیرنگ و ریا" استمداد خواسته و ابزار تعجب کرده که چرا "توسل به دین و ایمان" در کشورش جرم محسوب می شود.
در حالی آریا شجاعانه در برابر قاضی ایستاد و از بی عدالتی هایی که بر او و هم بندی هایش رفته سخن گفته بود که خیلی از بزرگان در برابر توفان تبلیغاتی و جنگ روانی حاکمیت، سکوت کرده بودند و دنبال "بصیرت" می گشتند. اما او نترسیده و با شهامت گفته بود:" من رئیس جمهور را به رسمیت نمی شناسم ! آیا مسلمان نیستم ؟ بنده در روز عاشورا فریاد الله اکبر سر دادم و به خاطر فریاد زدن نام خدا بزرگ به خود می بالم . قطعا کافر و لا مذهب خواهد بود کسی که مرا به جرم فریاد زدن نام خدا به زندان بیاندازد !
ماه هایی که آزاد بود از قفس تنگ حاکمان هم، لحظه ای آرامش نداشت. برای اشکان و سهراب. برای ندا و شبنم. برای میر و شیخ دربند. می خواست کاری بکند تا شاید بتواند کمی از "رنج" آنان بکاهد. می خواست فاصله های نسلها را با صداقت و آوای گرمش پر کند.
چند روز پیش باز دلتنگ شده بود از "غیبت میر" و باز دلتنگی اش را گفته بود که "نه فقط بلندگویی ، که "ادبیاتی" غایب شده است. صمیمانه نوشته بود: چه شد آن لحن حکیمانه، معرفتی، ادبی و هم - سیاسی بیانیه ها (که با امضای میر حسین موسوی صادر می شد) یکهو به لحن رسمی و ادبیات کلیشه ای بیانیه های تشکیلاتی مبدل گردید؟! بیانیه هایی چند خطی برای تکذیب و محکوم کردن و تبّری و تولّی جستن!
پیشترها وقتی با صدای محزون و زیبایش خوانده "بود "دلم تنگه که شالت رو دوباره سبز بندازي، دلم دلتنگه حرفاته : که فردامون و مي سازي." عمق دلتنگی هایش را در غیاب رهبران جنبش سروده بود.
آریا با همه روحیه حساس و زیبایش ، عمق بحران نظام سیاسی کشور را درک کرد بود و می دانست آنچه آنان از آزادی می دانند "فقط باتوم" است و روزی که خیلی دیر نیست "این زندانها" آزاد می شوند بدست ملت و لی تا آن روز گویی باز خود او باید در همان زندانها باشد برای حقانیت آنچه به آن باور دارد.
آریا نماد اعتراض یک ملت است. او می داند همانطور که میرحسین حتی در حبس هم بارها "علی برخیزش" را گوش داده، "پيرمردها" هم هنوز در غیاب میر و شیخ دربند "تو دستاشون يه دستبند سبزه!"
آریا امید دارد و امید می دهد: يه روزي ميشه اين کابوس ، از اين بي خوابي رد ميشه
يه روز دست اين ملت ، از اين زندونا رد ميشه
يه روزي که تو ميدوني ، مياد و دور نميمونه
همه دنياي من شاهد ، که حرف زور نميونه
در چشم انداز رمان امروز جهان گونه اي داستان پردازي و چفت و بست بخشيدن به جهان مثالي داستان نويس وجود دارد كه شالوده ء آن بر روايت هايي منتخب و يا شرح رويدادهايي تاريخي در نقطه اي خاص استوار است . اين طيف از روايت هاي داستاني هر چند جغرافيا مند است و به ملت يا فرهنگي خاص تعلق دارد اما در دل خود آموزه هايي براي ساير فرهنگ هاي جهان نيز دارد . بر همين اساس مي توان اين طيف از داستان ها را در زمره ادبيات روشنگرانه برشمرد . در كشور ما عليرغم وجود زمينه هاي مناسب نوشتن رمان هايي از اين دست ، حسي لجوج ، بي نام و نشان و بازدارنده در هيات نماينده هاي بي سواد مدعي العموم ادبيات و مطبوعات فكسني مان ، جرات تجربه را از نويسنده ها گرفته اند . به جرات مي توان گفت كه اگر اين رمان يعني قبضه قدرت در ايران و به توسط يك نويسنده ايراني نوشته مي شده يكصد و بيست و چهار هزار ايراد نيش غولي در رد آن مي تراشيدند . آن مي توراشيدند .
چسلاو میلوش، شاعر ، داستان نويس و منتقد لهستانی تباردر سي ام ژوئن 1911 در ليتواني بدنيا آمد . نود و سه سال عمر از خدا گرفت و در تابستان 2004 در شهر کراکو جان به جان آفرين تسليم نمود . ميلوش سی و هشت سال در تبعید و دربدري بسر برد و سر انجام ، در سال 1989 ، نه سال بعد از گرفتن نوبل ادبي به وطن داشته نداشته اش برگشت . او هرگز نوشتن به زبان مادري اش را رها نكرد .
خانم دكتر «روشن وزيري» رمان «قبضه قدرت» چسلاو ميلوش را ترجمه كرده و نشر ني هم آن را منتشر ساخته است . پيشگفتار آمده در آغاز اين كتاب از ويژگي هاي كم نظير ترجمه هاي ادبيات داستاني در ايران بشمار مي آيد .از آن جا كه بخش عمده اي از آثار داستاني كه توسط مترجمان ايران ترجمه و به بازار كتاب راه مي يابند صبغه تاريخي دارند آوردن چنين پيشگفتار هايي كه البته نوشتنش شايد به اندازه ترجمه خود كتاب زحمت و وقت از مترجم مي گيرد بسيار كارساز است . روشن وزيري با آوردن اين پيش گفتار لايه اي از اطلاعات تاريخي مورد نياز براي تحليل دوره تاريخي اي كه رمان در آن زمان اتفاق مي افتد را در اختيار خواننده كتاب قرار مي دهد بي آن كه تلاش داشته باشد تا دريافت هاي شخصي خوداز رمان را در آن لابلا بگنجاند . نوشتن چنين پيشگفتاري راه نماياندن به جريان غالب ترجمه در ايران نيز است كه بايست نسبت به خواننده نيز احساس مسووليت قابل توجهي داشت .
"قبضه قدرت" كالبد شكافي رفتار هاي سياسي اجتماعي بر آمده از تحولات سال هاي پاياني قرن نوزده و آغاز قرن بيستم است . مقطعي از تاريخ كه در آن ، ظاهرا جهان به سمت دموكراسي مي رود . نظام تزار در شوروي فروپاشيده است . امريكا سنگ بناهاي كاپيتاليسم را بر هم مي نهد . آلمان اصرار دارد كه براي گستردن بستر سعادت بشري و به سرمنزل مقصود رساندن آدم ها ي جهان ، كل كائنات خدا را زير نگين خود بگيرد . فرانسه به مدد طبقه اشرافش ، تلاش بر آن دارد كه از قافله سوسياليست هاي عالم عقب نيفتد .
جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات تاریخ بشر است و به طور مستقیم وغیر مستقیم نقش بزرگی درتعیین تاریخ قرن بیستم داشتهاست. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه دراروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری اتریش-مجارستان ، آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد ؛ امپراتوریهايي كه از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.
اکثر تاریخ نویسان معتقدند که عدم موفقیت مذاکرات پس از جنگ و «معاهده ورسای» و تحمیل غرامتهای بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده باعث رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینهٔ آغاز جنگ جهانی دوم شد.
این جنگ همچنین کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بعدها جهان را تحت تأثیر قرار داد و از چین تا کوبا انقلابهای کمونیستی را دامن زد و از طرفی زمینهٔ تبدیل روسیه به یک ابرقدرت جهانی و آغاز جنگ سرد با آمریکا را دربر داشت.
در شرق نابودی امپراتوری عثمانی باعث پیدایش دولت دموکراتیک,سکولار و مدرن جدیدی به نام «ترکیه» شد. در اروپای مرکزی دول جدیدی همچون چکلسواکی و یوگسلاوی زاده شدند و دولت لهستان مجدداً شکل گرفت.
در اين حال و هواست كه لهستان ، پس از پشت سر گذاشتن يك دوره بيست ساله استقلال به توسط دو همسايه خود اشغال مي شود : شوروي با ارتش سرخ خود از شرق و آلمان با اس اس هاي خود از سمت غرب به لهستان هجوم آوردند و آن را فتح كردند .
فضاي كلي رمان در سيطره رفت و آمد اشباحي است كه از يك سو دلبسته سوسياليسم و راديكاليسم سياسي هستند و از سويي ، آموزه هاي كمونيسم و نازيسم را هجي مي كنند . آن چه كه در لايه هاي زيرين قدرت رخ مي نمايد تلاش هاي همه دولت ها براي دست يابي بيشتر به امكانات و منابع پول ساز است و شايد تنها راه سهل الوصول به اين منظور ازلي يعني پول همانا كشور گشايي باشد . جرقه اي كه بر افروخته شدن آتش جنگ دوم جهاني را زد .
شخصيت هاي اين رمان تاريخي -سياسي در زير پوست خود چهره هايي شاخص از نيروهاي سياسي اصلاح طلب آن زمان را دارد . پرفسور گيل بدنبال نوشتن فصلي از كتاب خود است ؛ كتابي كه به اجبار بايد در دوران بي كاري او نوشته شود . به همين منظور پرفسور گيل ، نوشتن در باره انديشه هاي توكوديدس يوناني را انتخاب مي كند ، همو كه مي گويد:
" به قصد توجيه اعمالي كه تا آن زمان زشت و زننده تلقي مي شدند معناي عادي كلمات را دگرگون كردند . دليري نامعقول را به جاي فداكاري شجاعانه در راه هدف جمعي به گرفتند دليري نامعقول را به جاي فداكاري شجاعانه در راه هدف جمعي به گرفتند ؛ خويشتن داري محتاطانه را بزدلي پرده پوشي شده با ظواهر زيبا شمردند . عقل سليم ديگر فقط نشانه اي بود از زن صفتي و تيز هوشي برجسته از بي عاري فوق العاده . سفاكي عنان گسيخته را خصلت روحي ِ به راستي مردانه شناختند ؛ بي اثر كردن مقاصد دشمن را طفره اس مجاز در رويارويي با مخاطرات . تجاوزكاران همواره مورد اعتماد بودند و آن كسان كه در برابر تجاوز مي ايستادند هموراه موردسوء ظن . حيله گري موفقيت آميز نشانه هوشمندي بود و پيشگيري از آن ، از راه حيله گري هاي ديگر دليل تردستي برتر . هر كس مي كوشيد از به كار گيري اين شيوه ها دوري كند متهم مي شد كه به گروه خود خيانت مي كند و از مخالفانش مي هراسد . وابستگي هاي گروهي نيرومندتر از دلبستگي هاي خانوادگي بود چرا كه موثر تر افراد را بر مي انگيخت كه دست به هر عملي بزنند بي آن كه به هيچ عذر و بهانه اي دست بياويزند . متحد شدن به هدف دستيابي به منافع قانوني نبود بلكه به قصد ارضاء آزمندي در مبارزه عليه قوانين مسلم بود . وفاداري به پيمان ها بر پايه احترام به قانون الهي ِ پايبندي به سوگند نبود بر اساس همدستي در جنايت بود . " ( ص : 39 . قبضه قدرت )
در طول اشغال لهستان ده ها هزار تن از رهبران روشنفکر لهستانی غیر یهود و رهبران دینی را هدف کشتار قرار دادند و میلیون ها شهروند لهستانی و روسی را برای بیگاری تبعید کردند . " قبضه قدرت " بدنبال برداشت از لايه هاي پيدا و پنهان اين سبوعيت نيز است . توصيف دقيق و بر انگيزاننده عواطف انساني از واقعه تلخ تاريخي كشتارهاي " جنگل كاتين " سركوب كميته آزادي ملي ، كشتار دست اندر كاران قيام اول اوت 1944 ، اردوگاه هاي كار اجباري در سيبري و آشويتس در زمره اين بخش از تلاش نويسنده است .
براي درك بهتر پازل چيني ميلوش لازم است نيم نگاهي به آلمان بعد از جنگ اول داشته باشيم .
آلمان تحقير شده در پيمان ورساي نطفه نازيسم را در درون خود مي پروراند . همانطور كه ايتاليا ميل به فاشيزم را از نسوج خود بيرون كشيد و در كوچه ها و خيابان هايش به هوار سپرد . انگليس و فرانسه پرداخت غرامت هايي خارج از تاب و توان ژرمن ها را به آنها حواله كردند . شرايط اقتصادي و سياسي آلمان در بدترين وضعيت خود قرار دارد . مردم براي خريدن يك قرص نان يا يك كف دست گوشت خوك مجبوربودند صدها مارك را پرداخت كنند اما باز ، چرخ اقتصاد آلمان بر مدار ويراني مي چرخيد . در چنين فضايي به ناچار ، شرايط تسليم شدن به اقتصاد پاياپاي رخ مي نمايد . حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان از نخستين حركتهاي راديكال پس از ظهور نازيسم در آلمان بود كه به نوعي صف آرايي در مقابل اشرافيت در حال پوست انداختن اروپا را به ذهن متبادر مي كرد . هيتلر در فضايي ملتهب از سرخوردگي و تحقير شدگي ها مهار كشور ژرمن ها را در دست گرفت . او هر جا كه قدم مي گذاشت غريو فرياد يك جمله همه جا را مي لرزاند : Deutschaland ! Deutschaland ! Deutschaland !...
آلمان خود را به امواج چپ و راست بازسازي سپرد . جغرافياي سياسي اروپا در شرف تغيير بود . آن چه كه در تصاوير آغازين اين دگرديسي به چشم مي آيد همزيستي نازيسم آلماني و كمونيزم روسي در ميان طبقه اي متعلق به فاشيست ها است . ضمن اين كه سوسياليست هاي فرانسه نيز تلاش دارند تا از قافله بازسازي عقب نمانند و سهم خود را از سفره پهن شده جنگ بگيرند . جهان در چرخش سرسام آور فاشيست ، نازيست ، كمونيست ، كاپيتاليست و راديكاليست ها ي نو رسيده زندگي دوباره اي را جستجو مي كند .عوام نيز بازي گردان اين ملغمه هوشياري شيطاني دول هستند .
چهره هايي كه در اين رمان نقش آفريني مي كنند تيپ هايي شخصيتي هستند كه پس از پوست انداختن هاي متمادي - از نام مستعار به نام حقيقي - با وضعيت موجود كنار مي آيند و پس از عادت كردن به تاريك روشناي سايه ديوارهاي زندان هاي اكنون ، در آن استحاله مي شوند . پرفسور گيل چهره شاخص و روايت كننده اصلي ماجراهاي اين رمان است . پيوتر كوينتو ، ايوان ، كشيش، يوليان ، ميخال ، توماش ، باروگا ، گايه ويچ و ... چهره هايي هستند كه مي آيند و مي روند و هر كدام ، بخشي از پازل سرگرداني انسان هاي افتاده در دام سكه دو روي نفرت و تجاوز را مي سازند . همسر پرفسور اما تنها بدنبال يك چيز است : زندگي .اما ، از قرار معلوم ، جايي كه انسان ها براي بهتر شدن روزگار و اموراتشان و ترسيم زيبايي از چشم انداز سرنوشتشان گرد هم مي آيند و" اين مباد آن باد " سر مي دهند ،در باز سازي بنايي كه خود آن را فرو ريخته اند در مي مانند . چون در موقعيت سازندگي ، آنچه كه به كار مي آيد در ميانه نيست و آنچه را كه مي بيني نمي خواهي :
پرسيدم از زمانه چه داري ز گير و دار ؟
خنديد و گفت : آن چه نيايد به كار ما
بي مدعا ستمكش حيراني خوديم
آري ! به دوش كس نتوان بست بار ما
( پاره غزلي از بيدل دهلوي )
در ميان حضور و هنگامه پردازي آشفتگاني چنين شيفته ، ترديد جاي شعور و تلاش براي فهم ديگري را مي گيرد . لهيب شعله هاي تعارض بالا مي گيرد و سر مستان جام پيروزي ، بر يكديگر به غيظ و غضب در مي نگرند .
اين پلكان شن
كه مي لغزد به سوي درياچه تاريك
اين كاج ها
در مسير هر روزه باران
اين نيمكت سنگي
اين دلتنگي
كه مي نشاندت كنار پرنده اي لرزان
غربت است ...
( شعراز شاعر مهاجر و معاصر ايراني ، محمود داوودي )
همه چيز در جهان بوي انقلاب گرفته است .هر كسي در هر جايي كه قرار دارد سعي مي كند كارمند بدرد بخوري باقي بماند و موقعيت خود را حفظ كند . حكومتي كه بعدها پرفسور گيل و امثال او را به دليل نفوذ شان بر جوانان از كرسي استادي محروم كرده بود ، اما نه آن قدر كه آن ها گرسنگي بكشند و بميرند . چون مي دانست نسل جديد ي كه مي آيد دچار كمبودهاي علمي بسياري است .در اين فضا ، آن كه انگ روشنفكري بر پيشاني زخمي دارد تن به سكوت و تحسر سپرده و در ملتقاي وحشت ِ منتشر ، تن به جلاي وطن مي سپرد و جهاز بر باد بي دليل رها مي سازد . اما : وطن كجاست ؟ اگر به سمت شوروي بروي در دايره خونين خرس هاي مهربان اسير خواهي بود و اگر رو به غرب داشته باشي ، انگليس و فرانسه و آلمان ، همه يك چهره دارند : ميزبانان آشويتس .آدم هاي دربدر مانده در اين معركه ، بدنبال اين هستند كه راهي از تحسر به برون بگشايند و ويژگي و خصلت زبان رايج آدم ها را كه به منظور ابراز احساسات و عواطف متقابل انساني به كار مي رود كشف كند .
مجموعه كساني كه نام خود را اصلاح طلب گذاشتهاند ، در كجاي بازي سياسي اين پازل وحشت قرار دارند؟ آيا تا كنون توانستهاند مانع از توقيف آدمي يا نشريهاي شويم يا آدم يا نشريهاي را از توقيف در آورند ؟ آيا توانستهاند مانع بازداشت بيگناهي شوند و يا بيگناهي را از زندان در آورند؟ آيا ميتوانند مانع بدرفتاري با متهمان در زندان شوند و اگر كسي بدرفتاري كرد ميتوانند آن را به پاي ميز عدالت بكشانند؟ به راستي ، مجموعه كساني كه نام خود را اصلاح طلب گذاشتهاند و همچنان نيز بر اين دلق مرقع مي بالند ، در كجاي اين پازل سياسي جا دارند ؟ همه سرگردان جاده هايي هستند كه زير آتش بي وقفه بمب افكن هاي مِسِر اشميت آلماني بودند . هر جا كه قدم مي گذاري غريو فرياد آشفتگاني شيفته اركان وجود تو را و همه را مي لرزاند : Deutschaland ! Deutschaland ! Deutschaland !...
توصيفات دقيق ميلوش در بخش نخست رمان معطوف به معرفي چهره هايي است كه :
گاه اينسو و گاه آنسويند / سايه هاي مهيب جادويند
عشق تنها گريزگاهي است كه به مدد آن ، انسان ِ همه چيز از دست داده و فراموش شده در برزخ جنگ و جدال ايسم ها ، مي تواند بر آن بياويزد و از شر مرگ ِ منتشر ، لختي بياسايد . عشق پرفسور گيل به كاتاژينا در همين مسير است كه اتفاق مي افتد ؛ زني كه زندگي و عشق به آن را بر هر گونه شعبده بازي سياسي ترجيح مي دهد . در اين رمان چهره شاخص و قابل توجهي وجود دارد كه مي تواند نمادي تاريخي از منشور شخصيت هاي ماكياوليست باشد : پدر ايگناتسي . اين پدر مقدس در طول سال هاي اشغال لهستان جوانان را به گرد خود فرا مي خواند تا در جلسات پنهاني اي كه در صومعه يسوعي هاي جان بر كف ترتيب مي داد به درس هايش گوش جان بسپرند . اما در اين محفل فقط جاي يهوديان خالي بود ؛ انسان هايي رانده شده كه در فاصله چند كيلومتري از آن مدرسه شهامت و جان بر كف آموزي ، بار واگن هاي لكنته قطارهايي مي شدند كه آنها را پاي كوره هاي آدم سوزي خالي مي كردند . پدر ايگناتسي مقدس با ارائه دادن تصويري از يك جامعه پاك و آمُخته به تعاليم كاتوليسيسم به آرامي ملكه مرگ ، چشم در چشم مخاطب خود مي دوزد و به آرامي مي گويد : از ريختن خون نترسيد برادرانم !
در اين حال صداي كسي چون برتولت برشت نيز در گوش وجدان هاي هنوز بيدار مانده جهان مي پيچد كه مي گويد :
اول سراغ یهودیان رفتند؛ من یهودی نبودم، اعتراض نکردم.
سپس به لهستان حمله کردند؛ من لهستانی نبودم، اعتراض نکردم.
آنگاه لیبرال ها را تحت فشار قرار دادند؛ من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم.
بعد از آن، نوبت به کمونیست ها رسید؛ من کمونیست هم نبودم، اعتراض نکردم.
.... و سرانجام سراغ من آمدند؛ هرچه فریاد کردم و کمک خواستم، کسی باقی نمانده بود که اعتراض کند.
و شاعر ما نيز در همين پستوي هراس پدر ايگناتسي ها است كه فرياد بر مي آورد :
...چرا بايد اعتراف كنم ؟
موهايم هنوز سياه است
مثل سرنوشت آن ها كه در روز روشن گم شدند
نور ، نيمكت را روشن كرده است
پشت نيمكت سايه ها نشسته اند
ساكتند پشت نيمكت
و نور
روشنشان نمي كند
چرا بايد به سايه ها اعتراف كنم ؟
شعري از مجموعه منتشر نشده محمود داوودي شاعر مهاجر
بعد از جنگ جهانى دوم، بعضى از پژوهندگان مدعى شدند كه با توجه به تفاوت هاى ايدئولوژى نازيسم و فاشيسم با كمونيسم و خصوصاً به لحاظ تغييراتى كه پس از مرگ استالين و به قدرت رسيدن خروشچف در شوروى صورت گرفته و انتقادهاى بى پرده اى كه از جنايات استالين مى شود، كمونيسم را بايد از عنوان توتاليتاريسم مستثنا كرد. اما پس از حمله ارتش شوروى به چكسلواكى و سركوب آزاديخواهان طرفدار دوبچك در ،۱۹۶۸ بسيارى از روشنفكران اروپاى شرقى و مركزى معتقد شدند كه كاربرد واژه توتاليتاريسم درمورد رژيمهاى كمونيستى حاكم بر كشورهايشان كاملاً درست است، منتها با يك تفاوت. اين روشنفكران مى گفتند مبناى تحليل محققان اروپاى غربى و آمريكا بيشتر ساختار و نهادهاى سياسى توتاليتاريسم بوده است؛ اما علاوه بر اينها ، آنچه در زندگى ما اهميت عمده دارد كاربرد سياسى زبان است، آن هم نه فقط به منظور شستشوي مغزي و روحي شهروندان، بلكه براي محدودكردن حوزه گفتار و درنتيجه، پارامترهايى كه انديشه مجاز به حركت در محدوده آنهاست.در قلمروي به وسعت جهان توتاليتريست ها ، حرف ها بوي دروغ مي دهند ، هيچ وقت هيچ موضوعي ، آن جور كه بايد توضيح داده نمي شود و همواره ، در هر بازديد سياحتي يا زيارتي شان از خُرده آبادي هايي كه سكونتگاه هاي آشفتگان شيفته را در خود دارداز دنيايي متفاوت و خوشبخت صحبت مي كنند و ديگران را به "خواستن " بر مي انگيزند و باز ، فرياد هاي " اين مباد آن باد " است كه پرندگان خوشخوان باغها و آسمان آبي آرام را مي رماند .
بنابراين، صرفنظر از فشارهاى خارجى، خود اين زبان رسمى و سياسى ، حوزه انديشه و بيان را محدود مى كند. مرتبط با اين امر، به عقيده روشنفكران اروپاى شرقى، روش معرفتى رژيمهاى توتاليتركمونيستى بود كه به ميل خود در وقايع گذشته دست مى بردند و شناخت تاريخ را مغشوش مى كردند. چنين احساس مى شد كه توتاليتاريسم مصمم به نابودكردن حافظه تاريخى و بنابراين فرهنگ و هويت ملى است. آيا تباني تصادفي فاشيستها و نازيستها و سوسياليست ها نتيجه اش چيزي جز ويراني ديوار اعتماد آدمهاي بي پناه را بدنبال داشت ؟
پایان دورۀ شش سالۀ جنگ جهانی دوم(1939/1945)، و پیروزی متفقین( 1945) بر نازیسم و فاشیسم بود. پس از پایان جنگ، دیوانسالاران غرب که طعم قدرت نامحدود را چشیده بودند و نتایج کنترل اقتصاد و جامعه را دیده بودند، به فکر افتادند که که چرا نباید پس از جنگ نیز اقتصاد بر همان منوال اداره شود و جامعه به صورت نوین ساختار پیدا کند که با تکیه بر همبستگی و ایثار اجتماعی نظیر آنچه در سالهای جنگ پا گرفته بود، فقر و گرسنگی را برای همیشه براندازد. مزید بر این پیروزی ارتش سرخ بر آلمان در جبهۀ شرق بود که کمونیستهای اروپا با نادیده گرفتن فداکاریهای دمکراسی های غربی، با تبلیغات یک جانبه و هدفمند، بشدت آن را بهانۀ کوبیدن بر طبل استالینیسم و مزیتهای بی بدیل کمونیسم و اقتصاد سوسیالیستی قرار داده بودند که در نتیجۀ این تبلیغات احدی شهامت انتقاد و عیب جویی از «آموزگار بزرگ بشریت»، استالین و «کشور شوراها» را نداشت و اگر هم صدایی برمی خاست به سرعت به تجدید نظرطلبی -ارتداد- و نوکری سرمایه داری متهم می شد و همزمان نشریات و نویسندگان کمونیست آبرویی برای آن باقی نمی گذاشتند. در انگلستان حزب کارگر در 1945 برای نخستین بار در مجلس عوام اکثریت را تصاحب کرد و کلمت آتلی به جای چرچیل به نخست وزیری رسید. در آمریکا فرانکلین روزولت و طرفدارانش در حزب دمکرات که با پیروزی در جنگ و مقبولیت روزافزون آرای کینز به شوق آمده بودند، بیش از گذشته بر مداخلۀ گسترده تر دولت در اقتصاد مصمم شدند. وقتی در دمکراسی های غربی وضع چنین بود کاملاً هویدا است که در جمهوریهای سوسیالیستی و خلقی اروپای شرقی وضع به چه منوال بود. ( برگرفته از مقاله ذات استبداد )
در ديكتاتوري هاى عادى و سنتى كه از قديم ترين روزگار بخشى از زندگى بشر بوده است، معمولاً ديكتاتور و يارانش عمدتاً مى خواهند بر مسند فرمانروايى بمانند و تا هنگامى كه فرد ، مدعى دخالت در كار حكمرانى نشود و سرش به كار خودش باشد و فضولى نكند، در ساحت زندگى خصوصى او را نسبتاً آزاد مى گذارند. ولى در ديكتاتورى توتاليتر اوضاع از بيخ تغيير مى كند و ديگر فرقى ميان عرصه خصوصى و عمومى زندگى باقى نمى ماند و حكومت مى خواهد بر تمام شؤون حيات فكرى و عقيدتى و كارى فرد مسلط باشد و درآن دخالت كند و ديگر حتى المقدور حريمى باقى نگذارد.
به اين جهت است كه نام آن را ديكتاتورى تمامت طلب يا توتاليتر گذاشته اند. عملى كردن اين سبك فرمانروايى سوغات قرن بيستم بود، هرچند البته سوابق فكرى و نظرى و فلسفى آن از ۲۵۰۰ سال پيش، از زمان افلاطون وجودداشت. شايد اشارات پرفسور گيل و انتخابش از متون فلسفي - سياسي آن زمان هاي دور به همين خاطر باشد .
توتاليتاريسم تبعيت فرد از دولت و كليتى انتزاعى به نام نژاد يا پرولتاريا يا قوم را به آخرين حد و مرتبه خود مى رساند. چنگيز و هيتلر و استالين همه ديكتاتور بودند، ولى چنگيز نمى گفت امرى ذهنى به اسم نژاد مغول و امپرياليسم جهانخوار وجوددارد كه اولى بايد دنيا را به زير نگين درآورد و دومى بايد نابود شود. او نيز صرفاً مانند بسيارى ديگر به انگيزه كشورگشايى تاخت و تاز مى كرد. البته اقتدارگرايى و توتاليتاريسم در بسيارى چيزها مشتركند، ازجمله بى اعتنايى به حقوق شهروندان و نفى وظيفه پاسخگويى مصادر امور و پشت پازدن به حكومت قانون. ولى توتاليتاريسم ذاتاً نيز داراى ويژگى ها يي ست كه آن را از اقتدارگرايى متمايز مى كند. برجسته ترين اين خصايص عبارتند از *1*:
۱. ايدئولوژى نقشى به مراتب برجسته تر در توتاليتاريسم ايفامى كند. ايدئولوژى توتاليتر معمولاً گذشته را نقطه عزيمت قرارمى دهد، يعنى يا به قول هسيودوس شاعر يونانى پيش از سقراط، روزگارى زرين كه همه چيز نيك و پاك و ازجنس طلا بود و سپس كم كم رسيد به عصر مفرغ و مس و فلزات پست كه خلوص و بهاى آن كاستى گرفت و انواع آلودگيها درآن راه يافت، يا به عكس گذشته اى سرشار از ستمكارى و بهره كشى و بدبختى كه كسى سعادت را به خواب هم نمى ديد.
نمونه اول در ايدئولوژى نازيسم ديده مى شود و دومى در ماركسيسم ، هرچند بعضى ازاديان و مذاهب هم به دوران پيش از خود به اين چشم مى نگرند. به هرحال، مبناى فكر هرچه باشد، ايدئولوژى توتاليتر ذاتاً تندرو و بنياد برانداز است و چشم به آينده دارد و برآن است كه به قول شمس الحق شيراز ِ من ، پدر م ، حافظ : «عالمى ديگر ببايد ساخت وز نو آدمى»، حال آنكه دغدغه ديكتاتوريهاى سنتى عمدتاً حفظ گذشته و تداوم است.
بخشي از انديشه ورزي هاي جانانه چسلاو ميلوش را در اين رمان مي توان در بخش هاي 7 و 19 تابستان 1944 ديد : زد و خورد هاي جانانه اي از طيف هاي روشنفكري كه از قرار معلوم ، هر كدام به نوعي در دام هاي نظام اقتدار گرا افتاده اند هر چند كه : رژيم به گل هاي سر سبد نداشته اش در عرصه روشنفكري مي باليد و برخي از آن ها را به عنوان وابسته هاي فرهنگي در نمايندگي هاي سياسي خود به خدمت مي گرفت . اينجوري است كه ميلوش نيز در تور و تنور سياست مي افتد . او در سال 1946 با همسرش به نيويورك رفته و در سفارت لهستان در واشنگتن مستقر مي شود . بي شك اين نوع رفتار نظام هاي سياسي با روشنفكران را مي توان رگ زني انديشه بر شمرد . در ساحل امن و آسايش امريكا نمي توان از ويرانه هاي ورشو گريخت . هر چند كه سال هاي سال از جنگ گذشته باشد . شايد به همين خاطر است كه هانريش بُل مي گويد : تا زماني كه يك قطره خون از زخمي كه در جنگ بر پيكري نشسته مي چكد ، جنگ ادامه دارد .
۲. توتاليتاريسم صريحاً و بى پرده پوشى انحصارطلب است و ازبيم اينكه مبادا خللى در اركان اعتقادى و نتيجتاً در كار حكومت پيش بيايد، مرزى روشن ميان " خود " و " ديگري " بر افراشته ساخته و غيرخوديها را يا نابود ساخته و يا كنار مى گذارد. گاهي اين غيرخوديها ممكن است دشمناني نژادى باشند مانند يهوديان و كولي ها در آلمان هيتلرى، يا بعضى طبقات اجتماعى مثل بورژوازى روستاييان ثروتمند يا كولاگ ها در شوروى.
۳. از ضروريات توتاليتاريسم، القاى احساس برگزيدگى و رسالت است. خودي هاى برگزيده بايد احساس كنند رسالتى تاريخى و حتى فراتاريخى بر عهده دارند كه در راه تحقق بخشيدن به آن و ابلاغ پيام به جهانيان، تن دادن به همه سختيها و فداكاريها رواست و از آن بالاتر اينكه استفاده از هر وسيله اى هر قدر معمولاً زشت وناپسند، براى ايفاى رسالت جايز است. ايدئولوژى بايد آنچنان بر جسم و جان برگزيدگان مستولى باشد كه به خاطر آن از هيچ كارى روى گردان نباشند. تشخيص اينكه چه كارى نكوهيده و چه كارى ستوده است، بايد در چارچوب ايدئولوژى صورت گيرد. به تعبير دانش آموختگان مدارس ابوموسي اشعري و اشعريان، هيچ حسن و قبح عقلى وجود ندارد.
۴. در حكومت توتاليتر، در مقايسه با ساير رژيمهاى ديكتاتورى، حزب واحد در تعيين سياستها وعزل و نصبها و اداره امور نقشى به مراتب مهمتر دارد.
۵. ساير ديكتاتوريها عمدتاً سياسى اند و ضرورتى نيست كه رژيم در اقتصاد نيز درگير باشد. اما دخالت دولت در امور اقتصادى درتوتاليتاريسم به مراتب بيشتر از ساي رژيم هاست . بديهى است كه اين امر درجاتى دارد. در كمونيسم روسى دولت كاملاً اقتصاد را در اختيار داشت، ولى در نازيسم كه با سرمايه داران بزرگ همدست بود، دخالت كمترى صورت مى گرفت.
1.
. هر رژيم توتاليتر ولو اول به پشتيبانى توده مردم به قدرت رسيده باشد، به علت ماهيت خود بايد پس از چندى به ارعاب متوسل شود. عامل اوليه ارعاب پليس مخفى و دستگاههاى خبرچينى و خريد و فروش آدم ها است كه رفته رفته در رژيم به همه حدود قانونى پشت پا مى زنند و در بالاترين مراتب هرم قدرت قرار مى گيرند. در اين رمان مي توان سايه هايي از اين چهره ها را ديد . آنهايي كه به سهم خود در بر افراشته شدن ديوار آشويتس ها نقش آفرين بودند :ايوان ، وينتر ، يوليان و ده ها چهره ديگر ، از جمله آدم هايي هستند كه در اين رمان ذكر و خيرشان رفته و مي توان با مرور آن ها ، كاريكاتورهايي از فاشيسم و نازيسم و تماميت خواه و هزار ايسم ديگر را ديد .
۷. هر رژيم توتاليتر لزوماً بايد براى تبليغ و تلقين، نه تنها وسايل ارتباط جمعى، بلكه نظام آموزشى را قبضه كند وحتى المقدور بر آن كنترل انحصارى داشته باشد.
۸. رژيم توتاليتر بايد بر دستگاه قضايى مسلط شود. دلايل اين امر روشن است ونيازى به توضيح ندارد. در آلمان هيتلرى دستور داده شدكه قضات بر كسوت قضا علامت صليب شكسته بدوزند تا وابستگى آنان به حزب بر همگان مشهود باشد. كارنامه دادگاههاى زمان استالين نيز كه ميليونها نفر از كادرهاى حزبى و افسران ارتش سرخ و مردم عادى را به كام مرگ فرستادند باز بر همه شناخته است.
ويژگى ديگرى كه هانا آرنت در كتاب ريشه هاى توتاليتاريسم بر آن تأكيد مى كند، شدت بيگانگى شهروندان با يكديگر و از خودبيگانگى در درون خودشان است. فاشيسم و نازيسم نابود شدند و رژيم هاى كمونيستى روسيه و اروپاى مركزى و شرقى يكى پس از ديگرى فرو ريختند و بنابراين به نظر مى رسد كه اصطلاح توتاليتاريسم ديگر كاربردى نداشته باشد. ولى فراموش نشود كه هنوز رژيم هاى كمونيستى در جمهورى خلق چين، كوبا، كره شمالى و ويتنام وجود دارند كه از نماينده هاي تام الاختيار توتاليتاريسم با صفت توتاليتر از آنها ياد مى شود.
رمان قبضه قدرت رماني است كه به نظرمن مي تواند مورد توجه دانشجويان و دانش طلبان عرصه ادبيات داستاني ، فيلمنامه نويسي و علاقمندان به مباحث ادبيات سياسي و ادبيات جنگ واقع شود . رماني خوش ساخت كه از موضوعات متعدد جهان معاصر و دل مشغولي هاي انسان هاي عصر اكنون پُر است . خواندن رمان قبضه قدرت بر همه داستان نويساني كه دلشان مي خواهد نويسنده داستان جنگ باشند اصلي اساسي است .
1. عنوان مقاله را از شعري از شاعرمعاصر استاد دكتر اسماعيل خويي به وام گرفته ام .
2 . به فراخور حال و هواي خودم و مطلبي كه داشته ام مي نوشته ام شعر هايي از شاعر مهاجر جنوبي محمود داوودي آورده ام . جانش شيفته و شيفته تر باد و عمرش به بلنداي آفتاب .
2. مطالب آورده شده پیرامون توتالیتاریسم را از مقالهای در اینترنت خواندم كه متاسفانه به خاطر فیلترینگ نفرت انگیز وطنی دسترسی به آن برای آوردن ماخذ اصلی برایم امكانپذیر نشد. از نویسنده و يا نویسندگان مقاله پوزش میخواهم.
۴. رمان قبضه قدرت رمان بسیار ارجمندی است. متأسفانه در مطبوعات ما نیم نگاهی بیش به آن نشد. من به سهم خودم و با تکیه بر دانش عزیزانی چند مطلبی را برای خوانده شدن این رمان قلمی کردم. همین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر