-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

Latest News from Koocheh for 10/17/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



خبر/ رادیو کوچه

امین نیایی فر، دانش‌جوی ممتاز رشته مهندسی مکانیک دانش‌کده فنی دانش‌گاه تهران، صبح امروز به اتهام توهین به احمدی نژاد در زندان اوین، سی ضربه شلاق خورد.

به گزارش کلمه، نیایی فر که هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین حبس شده، پس از اجرای حکم به بند بازگردانده شد. او در حالی که بر اثر ضربه‌های محکم شلاق از درد به خود می‌پیچیده، بدون دریافت هیچ گونه کمک پزشکی و دارویی به بند بازگردانده شده است.

نیایی فر که قرار است هفته بعد با پایان دوران محکومیتش از زندان آزاد شود، صبح امروز، همزمان با وقت ملاقات خانواده‌ها با زندانیان، برای اجرای حکم شلاقش به دادسرای اوین فراخوانده شد.

امین نیایی فر، دانش‌جوی ۲۲ ساله دانش‌گاه تهران از جمله زندانیان حامی جنبش سبز است که در بند ۳۵۰ اوین در حال گذراندن دوران محکومیت خود است. وی که در تظاهرات روز عاشورای تهران بازداشت شده بود، از سوی قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، به شش ماه حبس تعزیری، یک و نیم سال حبس تعلیقی و تحمل سی ضربه شلاق محکوم شده بود که حکم شلاقش امروز در محل دادسرای اوین اجرا شد.

بیشتر بخوانید:

«اجرای حکم شلاق پیمان عارف فعال دانش‌جویی»


 


کیان امانی/ رادیو کوچه

پس از اتهام دولت آمریکا به ایران برای طرح ترور سفیر عربستان سعودی توسط نیروی قدس سپاه پاسداران در واشینگتن هنوز زوایای تاریک این ماجرا روشن نشده اما واکنش‌های متفاوتی را در میان مقامات دولت‌‌های آمریکا‌، ایران ، عربستان و حتا دیگر کشورهای جهان داشته است. باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا در مورد صحت ادعای دخالت ایران در توطئه ترور سفیر عربستان سعودی ابراز اطمینان کرده و سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی گفته ریاض در حال بررسی چگونگی پاسخ به اقدام ایران است. آیت‌اله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران هم در جریان یک مراسم نظامی گفته تکرار شیوه‌های ابلهانه و بی‌خاصیت سیاست‌گذاران درمانده پریشان غربی برای ایران‌هراسی، باز هم نتیجه نخواهد داشت و بار دیگر طعم تلخ شکست را خواهند چشید‌. بی‌شک اگر چنین اتهامی اثبات شود ایران هزینه گزافی در قبال آن خواهد پرداخت. هزینه‌ای که برخی معتقدند به اعمال فشار و تحریم‌های گسترده‌تر ختم خواهد شد و عده کم‌تری معتقد به برخورد نظامی غرب با ایران هستند. گفت‌وگوی زیر پس از طرح این اتهام از سوی دولت آمریکا با «مهرانگیز کار» حقوق‌دان و وکیل مدافع، «علی افشاری» فعال و تحلیل‌گر سیاسی و «امیرحسین گنج‌بخش» فعال سیاسی جمهوری‌خواه صورت گرفته است.

نظر شما درباره اتهام اخیر آمریکا به ایران درباره طرح ترور سفیر عربستان در واشینگتن و پاسخ ایران چیست؟

مهرانگیز کار: با این‌که خودم و خانواده‌ام قربانی ستم‌گری‌های جمهوری اسلامی هستیم اما سوال شما را بر پایه مبانی حقوقی که به آن اعتقاد دارم پاسخ می‌دهم و نمی‌توانم ذهنیت حقوقی‌ام را کنار بگذارم و فقط سیاسی به این ماجرا نگاه کنم. در حال حاضر هیچ‌گونه نظر قطعی درباره این اتهام نمی‌توانم داشته باشم به دلیل این‌که بر پایه مبانی حقوقی ما معتقد به اصل برائت هستیم. اصل برائت فقط در مورد فرد کار نمی‌کند بلکه در مورد دولت‌ها هم صادق است و این به معنی آن است که وقتی اتهامی به یک فرد یا یک مجموعه یا حتا یک دولت وارد می‌شود این فقط در حد یک اتهام است و تا زمانی که در آخرین دادگاه و در مرحله نهایی رسیدگی این اتهام ثابت نشده باشد ما از نظر حقوقی نمی‌توانیم به یک چنین اتهامی چندان اعتبار قائل شویم و فقط می‌توانیم بررسی و نگاه کنیم که چگونه به این اتهام رسیدگی می‌شود و چه مدارک و شواهدی در دادگاه‌های رسیدگی کننده اعلام و ابراز می‌شود در آن صورت می‌شود مرحله به مرحله درباره این مدارک و شهود صحبت کرد. در حال حاضر ما فقط با یک پرونده اتهامی مواجه هستیم و هنوز آن مراجعی که اتهام را به دولت ایران وارد کرده‌اند اعلام نکرده‌اند که به این اتهام رسیدگی و تبدیل به محکومیت شده است. بنابرین ما تا آن زمان نمی‌توانیم کاملن تایید کنیم که آیا این اتهام وارد هست یا خیر و این دادگاه‌ها هستند که باید در نهایت با توجه به مدارک و دلایل بگویند که این اتهامات وارد هست یا خیر. به عبارت دیگر ما بر مبنای اصل برائت که هم در حقوق داخلی مورد توجه و اعتناست و هم در حقوق بین‌المللی با این موضوع روبه‌رو می‌شویم ولی اگر بخواهیم بحث سیاسی را مطرح کنیم آن‌وقت وارد حیطه دیگری می‌شویم که به نظر من باید منتظر شویم تا اساسن تکلیف این اتهامات از نظر حقوقی روشن شود و سپس بحث‌های سیاسی و تنبیه و واکنش‌های جهانی مطرح می‌شود. به نظرم تا پیش از محکومیت نهایی در دادگاه‌ها نهایی، ورود به این بحث‌ها بیش از آن‌که حقوقی باشد سیاسی است.

علی افشاری: فعلن در این خصوص به دلیل این‌که صرفن اتهاماتی از سوی مقامات آمریکایی به مقامات جمهوری اسلامی عنوان شده نمی‌توان اظهار نظر قطعی کرد و این طرح هم طرح بسیار عجیبی است که بیش‌تر شبیه سناریو فیلم‌های هالیوودی است و بنابراین در مرحله نخست بسیار دشوار است که بشود قضاوت کرد و باید صبر کرد تا مقامات آمریکایی مستندات‌شان را ارایه دهند اما از آن‌جا که وزیر دادگستری آمریکا و دیگر مقامات بلندپایه آمریکایی نظیر هیلاری کلینتون و جوزف بایدن موضع‌گیری کرده‌اند به هر حال این فرض را نشان می‌دهد که دست‌شان پر است و بی‌گدار به آب نزده‌اند. اظهار نظر قطعی درباره این موضوع نیازمند اطلاعات بیش‌تری است اما اگر بخواهیم فرض را بر این بگذریم که این ادعا درست است می‌شود گمانه‌زنی کرد که احتمالن ارتباط بین این اقدام و انگیزه‌های حکومت ایران را باید در موضع‌گیری‌هایی دانست که در سال‌های قبل احمدی‌نژاد مدعی بود که نظام آمریکا را یک نظام در حال عفول و سقوط توصیف می‌کرد ولی اخیرن و به‌طور مشخص از سال گذشته تا به حال شخص رهبر جمهوری اسلامی هم مواضع مشابهی را اتخاذ کرده و می‌بینیم که در سفر اخیرش به کرمانشاه هم به صراحت اعلام می‌کند که همین «جنبش ضد سرمایه‌داری اشغال وال استریت» آمریکا را زمین خواهد زد یا عنوان می‌کند که این مرحله آخر بنیان سرمایه‌گذاری است و می‌توان در نظر گرفت که این اقدام یک نوع تلاش دفاعی از سوی حاکمیت به خصوص از سوی لایه‌های افراطی آن بوده که سطحی از درگیری را در خاک آمریکا ایجاد کنند.

 اما آن‌ها قطعن این آگاهی را هم دارند که چنین اقدامی با واکنش تند آمریکا هم‌راه خواهد بود اما تصور و ارزیابی‌شان این بوده که چنین واکنشی در سطح یک حمله محدود نظامی خواهد بود که چه بسا آن را به منزله فرصتی قلمداد می‌کنند تا بتوانند اختلاف‌ها و تضادهایی را که درون خود جبهه اصول‌گراها به وجود آمده را مهار کنند و بین خودشان وحدت و از طرفی هم توجیهاتی را برای ایجاد فضای پلیسی در کشور ایجاد کنند و به نوعی هم عدم انسجام بین مردم و حکومت را کاهش دهند و با طرح این‌که کشور در آستانه جنگ هست بتوانند بخشی از نیروهای جامعه را با شعارهای ناسیونالیستی بسیج کنند. در نهایت این طرح خیلی عجیب و غیر‌عقلانی است و یک محاسبه ساده نشان می‌دهد که منفعتی برای حاکمیت ایران ندارد و ایران را کاملن در وضعیت یک بازنده قرار خواهد داد اما به هر حال این را هم باید در نظر داشت که ممکن است این یک طرح از سوی عناصر نفوذی آمریکا به یک خط گم‌راه کننده در حاکمیت ایران به خصوص نیروهای نظامی مانند نیروی قدس داده و آن‌ها را در این مسیر گم‌راه کرده باشند اما این هم فقط یک فرضیه است که با توجه به نوع واکنشی که مقامات آمریکا داشته و ویژگی‌هایی که نظام سیاسی آمریکا دارد که یک ناظم سیاسی باز است و مسایل به سختی در آن مخفی می‌ماند و هزینه‌های افشاگری در آن خیلی بالا است احتمال این فرضیه را زیاد نمی‌کند. اما باید منتظر اطلاعات بیش‌تر بود تا بتوان ارزیابی درستی کرد.

امیرحسین گنج‌بخش: من کاملن گیج شده‌ام. شرایطی که در این مسئله مطرح شده حتا به گفته وزیر دادگستری آمریکا هم شبیه فیلم‌های هالیوودی است که یک کشوری تصمیم بگیرد از طریق یک کارتل قاچاق‌چی مواد مخدر یک رستورانی را در واشینگتن منفجر کند که سفر یک دولت خارجی را در آن‌جا ترور کند. داستان عجیب و غریبی است و همه را دچار گیجی کرده است ولی ظاهرن بر اساس گفته‌های وزیر دادگستری آمریکا مدارک و اسنادی که وجود دارد تا حدودی در اثبات این اتهام حرکت می‌کند.

اگر در نظر بگیریم این اتهام از سوی آمریکایی‌ها ثابت شود آیا فکر می‌کنید تحریم‌های گسترده‌تری در انتظار ایران خواهد بود یا شاهد جنگ دیگری در خاور میانه خواهیم بود؟

مهرانگیز کار: همه این‌ها قابل پیش‌بینی است. اگر واقعن فرصت‌‌های درست و قانونی وجود داشته باشد و پروسه صحیح را طی کند و ایران در مورد این اتهام محکوم شود جامعه جهانی با آمریکا هم‌راهی خواهد کرد. اتحاد جامعه جهانی برای این‌که یک رژیمی تضعیف یا حتا تقویت شود خیلی اهمیت دارد. در این مورد خاص اگر کار به محکومیت بکشد و محکومیت به صورت صحیح و قانونی بر پایه قوانین بین‌الملل ثابت شود به نظرم جامعه جهانی و حتا آن بخش از جامعه جهانی که در حال حاضر درباره ایران بسیار بااحتیاط عمل می‌کند هم به دولت آمریکا می‌پیوندد و نه فقط دولت ایران در خطر تحریم‌های بیش‌تر قرار می‌گیرد بلکه ممکن است در خطر برخورد‌های نظامی یا درگیر شدن با یک جنگ منطقه‌ای هم قرار بگیرد.

علی افشاری: فرض جنگ را خیلی بعید می‌دانم. هرچند که رییس کمیته امنیت داخلی در سنا گفته بود همه گزینه‌ها بر روی میز قرار دارد ولی من گزینه برخورد نظامی را در کوتاه مدت امکان‌پذیر نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم آن چیزی که مقامات دولت آمریکا به دنبالش هستند ارتقاع کیفی تحریم‌ها از سطح کنونی به سطح بالاتری است و به تحریم‌های کمرشکن نزدیک می‌شود و چه بسا این چیزی است که در ماه‌های گذشته مقامات آمریکایی مشغول بررسی آن بوده‌اند و قطعن تبعات آن برای حکومت ایران سنگین خواهد بود. فکر می‌کنم این اتفاق در بحران‌هایی که در ۳۳ سال گذشته بین ایران و آمریکا وجود داشته سنگین‌ترین بوده و به نظر می‌رسد شدت برخورد دولت آمریکا هم با دولت ایران بیش‌تر شود. طرح ترور یک مقام سعودی یکی از جنبه‌های عجیب این ماجراست اما اگر فرض بر درستی این اتهام باشد و مقامات ایران یک مقام سعودی را انتخاب کرده‌اند می‌توان در نظر گرفت که این موضوع با بحرانی که در روابط ایران و عربستان پس از حوادث بهار عربی به وجود آمده و در حال حاضر مناسباتی مانند جنگ سرد میان ایران و عربستان برقرار است و در چارچوب این بحران مقامات حکومت ایران خواسته‌اند ضربه شصتی به مقامات عربستان نشان دهند و چه بسا بخواهند عنوان کنند عربستان در داخل خاک آمریکا هم آسیب‌پذیر است. هم‌زمان اعلام شده که گویا قرار بوده سفارت اسراییل در آمریکا هم مورد حمله قرار بگیرد و ممکن است ایران می‌خواسته با این کار به هم‌سویی بین اسراییل و عربستان در این قضیه دامن بزند. به هر حال بخشی از نیروهای حکومتی و شبهه حکومتی در ایران در رد این قضیه و توجیه چنین سناریویی مدعی هستند که یکی از اهداف آمریکایی‌ها با طرح این اتهام این بوده که عربستان و کشور‌های عربی را به اسراییل نزدیک کنند و بر خلاف روندی که پس از بهار عربی میان کشورهای عربی و اسراییل به وجود آمده و رابطه بین کشور‌های عربی و اسراییل تیره‌تر از قبل شده آمریکایی‌ها از این طریق می‌خواهند این فاصله را کم کنند.

امیرحسین گنج‌بخش: صحبت‌هایی که تا به حال شنیده‌ام نشان از منزوی کردن هر چه بیش‌تر و کوشش در جهت تحریم‌های بیش‌تر علیه ایران دارد. اگر کمی عقل در سر رهبران سیاست خارجی آمریکا باشد باید موضوع حمله نظامی به ایران از روی میز برداشته شود چون این حرکت و عملی است که به هیچ وجه قابل پیش‌بینی نیست که چه عواقبی در پی خواهد دشت. حمله به ایران می‌تواند عواقب بسیار بدی برای تمامیت عرضی ایران و حتا نیروهای دموکراسی‌خواه داشته باشد و به‌تر است که فعلن کنار گذشته شود و بیش‌تر در زمینه فشار از طریق تحریم‌ها و انزوای بین‌المللی فعالیت شود. مورد هدف قرار دادن رهبران سیاسی ایران که مدام  در مسافرت به سر می‌برند و پول‌ها را از کشور خارج می‌کنند هم تاثیر بسیار مثبتی نسبت به حمله نظامی خواهد داشت. البته هنوز معلوم  نیست که چه تصمیمی بگیرند اما اگر تصمیم به واکنش نظامی بگیرند خیلی اشتباه خواهد بود.

آیا این می‌تواند یک حرکت موازی در درون حاکمیت ایران باشد و توسط بخشی از آن مهندسی شده باشد؟

امیرحسین گنج‌بخش: تنها موضوعی که در این داستان به نظرم منطقی است این است که جریان احمدی‌نژاد در جست‌وجوی نزدیکی با آمریکا بوده و لو رفتن هم‌چین توطعه‌ای تمام کوشش‌های احمدی‌نژاد و مشایی را برای نزدیکی به آمریکا تا اطلاع ثانوی از بین می‌برد. شاید این در کشوری که سیستم حکومتی‌اش یک سیستم معقول باشد قابل فهم نباشد ولی در سیستم حکومتی ایران این اتفاقات سابقه‌دار است. یک‌سری نیروهایی در درون نظام از جمله شخص خامنه‌ای هستند که از هرگونه نزدیکی بین ایران و آمریکا هراس دارند و این نزدیکی را پایان عمر نهاد خود می‌دانند در حالی که همه دولت‌هایی که سر کار بوده‌اند در این سال‌ها همیشه کوشش کرده‌اند که به غرب و آمریکا نزدیک شوند. یک مثال خیلی روشن آن هم در سال هزار و نهصد و نود و یک بود که هاشمی رفسنجانی رییس جمهوری وقت ایران قرار بود به اروپا سفر کند و همه گمانه‌زنی‌ها از این نشانه داشت که این سفر بازگشایی سیاسی بزرگی از طرف جمهوری اسلامی خواهد بود اما در همان زمان شاپور بختیار ترور شد و تمام آن پروژه به هم ریخت. این ماجرا هم مقداری من را یاد آن داستان می‌اندازد و حتا فکر می‌کنم خودشان هم بدشان نمی‌آمده که این ماجرا لو برود تا کلن امید نزدیکی بین ایران و آمریکا از بین برود. هر دولتی که در ایران سر کار می‌آید دیر یا زود به این نتیجه می‌رسد که باید با دنیا یک رابطه معقول برقرار کند. این را در دوران رفسنجانی و در دوران خاتمی هم دیدیم، در دوران احمدی‌نژاد اما تا این را بفهمد بیش‌تر از قبلی‌ها طول کشید ولی می‌بینیم که تمام اخباری که می‌رسد بر این مسئله تاکید دارد که دولت احمدی‌نژاد قصد نزدیکی به ایران را دارد و این اتفاق این شانس را تقریبن از بین برد.

یعنی فکر می‌کنید طرح این ترور از سوی گروه خامنه‌ای بوده و ربطی به جریان احمدی‌نژاد ندارد؟

امیر‌حسین گنج‌بخش: احمدی‌نژاد در این دوران‌ها کوشش می‌کرده که به آمریکا نزدیک شود حتا سال گذشته وقتی که آقای متکی به نیویورک آمد قرار بود ایران و آمریکا نزدیک شوند و گفت‌وگوهای دوستانه‌ای بین متکی و هیلاری کلیتون انجام بگیرد ولی همان‌طور که در زمان دولت اصلاحات خاتمی به دست‌شویی رفت و مخفی شد تا با بیل کلینتون دست نداد و این باعث شد که روابط ایران و آمریکا خراب‌تر از قبل شود همین اتفاق هم سال گذشته افتاد تا آن‌جا که باعث شد متکی توسط احمدی‌نژاد از کار برکنار شود. به طور کلی به نظرم موضوع ایران و آمریکا به یک موضوع داخلی تبدیل شده و جزو سیاست خارجی ایران محسوب نمی‌شود و هر کسی هم سعی می‌کند از این موضوع در جهت منافع خودش استفاده کند. احمدی‌نژاد به زعم خودش تصورش این است که جنبش دموکراسی خواهی را که سرکوب کردند و کشتند و از بین بردند به همین دلیل برای این‌که در قدرت بماند باید با کشو‌رهای خارجی یک مناسبت خاصی را مثل مناسبت شوروی و آمریکا برقرار کند از طرفی هم آقای خامنه‌ای می‌داند که اگر حربه بمب اتم و آمریکا و اسراییل را از دست بدهد عملن جای‌گاه خودش از بین می‌رود و دیگر کسی به او احتیاجی نخواهد دشت.

در پاسخ به این اتهام مقامات ایرانی گفته‌اند آمریکا برای گم‌راهی افکار عمومی شهروندانش از «جنبش اشغال وال استریت» که در حال گسترش به دیگر شهرهای آمریکا و حتا اروپاست چنین موضوعی را مطرح کرده است. چقدر این پاسخ ایران را مبتنی بر واقعیت می‌دانید؟

مهرانگیز کار: گمان نمی‌کنم این‌طور باشد. فکر نمی‌کنم دولت آمریکا در حالی که رییس جمهوری‌اش در ابتدا که دست و صلح و آشتی به سوی ایران دراز کرده بود یک چنین خطر بزرگی کند و با اعتبار و آبروی خودش این چنین بازی کند. در عین حال که معتقدم این اتهام هنوز در حد یک اتهام است و هنوز ثابت نشده ولی فکر نمی‌کنم به همین سادگی دولت آمریکا برای این‌که توجه افکار عمومی را از مسایل اقتصادی دور کند خودش را به این موضوع چسبانده باشد تا افکار عمومی را به این شکل منحرف کند. به عقیده من حتا به فرض منطقی بودن پاسخ ایران باز هم افکار عمومی آمریکا از وضعیت اقتصادی منحرف نمی‌شود چون وضعیت اقتصادی آن‌چنان نابسامان است که مردم ناراضی آمریکا به این تن نمی‌دهند که مسایل معیشتی خود را کنار بگذارند. من به این موضوع پایبند نیستم اما به هر حال به این پایبند هستم که دولت آمریکا غنی‌سازی اورانیوم در ایران را نخواهد پذیرفت و آن را خطری برای منافع ملی آمریکا در منطقه تلقی می‌کند. به خصوص که آقای اوباما همواره خواسته با دولت ایران درباره این موضوع وارد مذاکره شود اما هرگز این اتفاق نیفتاده است. ولی به این قائل هستم که در سطوح بالای حکومت ایران برای این‌که وارد چنین ریسک بزرگی نشوند یک نوع هوشیاری وجود دارد و اگر هم اثبات شود که این اتهامات وارد هستند فکر می‌کنم بخشی از حاکمیت ایران و نه همه آن مانند «سپاه قدس» که یک گروه جداگانه است می‌خواهند ایران را وارد جنگ کنند. چون بقای خودشان را در این می‌بینند که ایران در منطقه وارد جنگ شود تا آن‌ها بتوانند با استفاده از این وضعیت بحرانی کاملن همه نهادهای کلیدی سیاسی کشور را در اختیار بگیرند و غیر‌نظامیان و حتا روحانیون را از قدرت سیاسی کنار بگذارند. به نظرم این یک نقطه نظر و یک هدفی می‌تواند باشد که بخشی از نیروهای جمهوری اسلامی ایران دنبال می‌کنند یعنی به دنبال به وجود آوردن یک جنگ و درگیری با هدف تسخیر و تصرف تمام ارگان‌های حکومتی حتا با کنار گذاشتن روحانیت هستند.

علی افشاری: این یک بخش از جنگ روانی است که مقامات حکومت ایران به راه انداخته‌اند و به زعم خودشان می‌خواهند واکنش متقابلی انجام دهند اما یک ادعای بی‌اساس است چون آن چیزی که به عنوان یک جنبش ضد سرمایه‌داری مطرح می‌کنند هنوز در مرحله جنینی خود به سر می‌برد و حداکثر از هزاران نفر تجاوز نمی‌کند و فعلن فاقد قدرت اثرگذاری است و نمی‌تواند تغییر چشم‌گیری در موازنه قوا و شرایط در آمریکا ایجاد کند. این حرف هم که این جنبش منجر به فروپاشی سیاسی آمریکا خواهد شود کاملن بی‌اساس و از جمله همان رجز‌خوانی‌هایی است که مقامات حکومت در طول سالیان گذشته اتخاذ کرده‌اند.

امیرحسین گنج‌بخش: قدر مسلم این است که وقتی شما در یک کشور دموکراتیک مثل آمریکا به سر می‌برید هزینه دروغ گفتن خیلی زیاد است. مثلن حتا کسانی که موضوع سلاح‌های کشتار جمعی صدام حسین را مطرح کردند و گفتند این یک بهانه برای حمله آمریکا به عراق بود این را فراموش کرده‌اند که کمیسیون‌های مستقل کنگره آمریکا و کمیسیون‌های مستقل دولتی بودند که به وضوح اعلام کردند که سلاح‌های کشتار جمعی در عراق وجود دارد. این‌جا یک جامعه دموکراتیک است و دروغ‌های این‌جوری در آن هزینه دارد. حالا اگر یک فرض خیلی کوچکی را در نظر بگیریم که آمریکا تصمیم گرفته این اتهام را برای حمله نظامی یا تحریم‌های بیش‌تر بهانه کند به نظرم منطقی نیست. باید توجه کنیم که شیوه تجزیه و تحلیلی که در ذهن ما می‌گذارد با شیوه تجزیه و تحلیلی که در ذهن رهبران جمهوری اسلامی می‌گذرد متفاوت است. مثلن در موضوع بمب‌گذاری در مرکز یهودی‌های آرژانتین ثابت شده که کار ماموران جمهوری اسلامی بوده است برای همچین چیزی یک آدم عاقل با خود فکر می‌کند که چرا باید ایران یک مرکز یهودیان را در کشوری مثل آرژانتین مورد حمله قرار دهد؟ ولی الان ثابت شده که کار جمهوری اسلامی است یا حمله به عربستان سعودی و منفجر کردن برج‌های الخبر که بر اثر آن 19 نظامی آمریکایی کشته و 372 تن دیگر زخمی شدند. در مورد این حمله هم آمریکایی‌ها می‌دانستند که کار ایران است اما به خاطر عکس‌العمل افکار عمومی جرات نداشتند که بگویند کار ایران بوده به خاطر این‌که افکار عمومی آمریکا عکس‌العمل نشان می‌داد که چرا به کشوری که این همه سرباز آمریکایی را کشته حمله نمی‌کنید؟ بعید نمی‌دانم که همچین نقشه عجیب و غریب هالیوودی را کشیده باشند ولی بیش‌تر فکر می‌کنم جریانی که قصد چنین ترورهای را داشته می‌خواسته برای همیشه رابطه ایران و آمریکا را خراب کند. این نکته‌ای است که در آن تردید ندارم و اگر که عملیات موفقیت‌آمیزی می‌شد در نهایت می‌توانستند سرچشمه داستان را پیدا کنند اما آن موقع خیلی تاثیرات بیش‌تری می‌توانست داشته باشد. اندیشه خمینی و خامنه‌ای که جنگ را برکت می‌داند را باید درک کنیم. جنگ موضوع وحشت‌ناکی است که باید تا آخرین لحظه از آن گریخت اما برای این افراد جنگ برکت می‌شود ما باید با این منطق وارد شویم و فکر کنیم آن‌وقت این عملیات هالیوودی را هم می‌توانیم درک کنیم.


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

بالاخره کسی که از همه به روحانیت نزدیک‌تر بود، آن‌ها را بی‌حرمت کرد، آیت‌اله هاشمی و آقای خاتمی هم‌پستان رییس جمهوری فعلی با وجود آن‌که دارای کسوت روحانیت بودند، اما به روش‌های گوناگون نشان دادند که در هراس همیشگی از مواضع انتقادی مراجع مجبور به مصالحه با آنانند. با روی کار آمدن احمدی‌نژاد و شعار‌ها و دیدگاه‌های سیاسی و دینی او با آن‌که انتظار می‌رفت جای‌گاه روحانیت پیش از گذشته تقویت شود، این نهاد به شدت تضعیف شد و به نوعی می‌توان گفت که تابوی روحانیت را شکست.

احمدی‌نژاد برآمده از جریان اصول‌گرایی با طرح تحقق شعارهای انقلابی، دینی و در واقع‌‌ همان خواسته مراجع و روحانیت بود. چه آن‌که بخش مورد توجهی از حوزویان نیز از کاندیداتوری احمدی‌نژاد حمایت کرده و برخی هم‌چون اعضای موسسه خمینی در قم تمام قد در تبلیغ او به میدان آمده بودند. دسته دیگری از علما که در این دوره از اشخاص دیگری حمایت کرده بودند، بهانه‌جویی‌های سیاسی و انتخاباتی را کنار گذاشته و بار‌ها از کابنیه و جهت‌گیری احمدی‌نژاد حمایت کردند.

احمدی‌نژاد در نخستین سفر رسمی خود به قم انتظارات علما و روحانیون را به به‌ترین شکل پاسخ داد و به صورت رسمی گفت: «… امروز حوزه و دولت در کنار یک‌دیگر هستند و من بین حوزه، دولت و نظام فاصله‌ای نمی‌بینم و این‌ها را جدای از یک‌دیگر نمی‌دانم…»

اما احمدی‌نژاد با انتخاب نخستین گزینه خود در سمت مشاور در امور روحانیون نشان داد که هنوز روش ارتباط با علما و حوزه‌های علمیه را درک نکرده است. حیدر مصلحی که از ابتدای فعالیت سیاسی خود در سپاه و بسیج حضور داشت، نمی‌توانست گزینه خوبی برای این پست باشد. چرا که مراجع و حوزویان هیچ‌شناختی از او نداشتند و او را نماینده خود در ساختار دولت نمی‌دانستند. چند ماه از این انتصاب نگذشته بود که احمدی‌نژاد ترجیح داد مصلحی را به سازمان اوقاف و امور خیریه اعزام کند تا گزینه دیگری برای ارتباط با روحانیون انتخاب شود.

بلافاصله پس از رفتن مصلحی از ساختمان مشاوران، نامی دیگر از سوی احمدی‌نژاد مطرح شد که همگان را شگفت‌زده کرد. درحالی که علما و مراجع منتظر بودند فردی به عنوان رابط بین آن‌ها و رییس‌ جمهوری معرفی شود که حداقل حضوری پررنگ در حوزه داشته باشد، اما به ناگاه «سقای بی‌ریا» از دانش‌آموختگان موسسه خمینی و شاگرد مصباح‌یزدی به عنوان مشاور و رابط رییس جمهوری معرفی شد.

وی در حالی که سال‌ها در آمریکا بود و پیش از عزیمت به آمریکا نیز تنها در «موسسه امام خمینی» حضور داشت برای این مسوولیت معرفی شد. فردی که تا به آن روز مراجع و اغلب روحانیون حوزه حتا نام او را هم نشنیده بودند.

علی‌رغم اشتباه جدی در انتخاب بی‌ریا به عنوان مشاور در امور علما و روحانیون، انتظار می‌رفت او با بهره‌گیری از روش‌های مرسوم در بین بیوت مراجع و ارتباط نزدیک با روحانیون، اشتباه در انتخاب خود را اصلاح کند و نشان دهد حوزه و مناسبات موجود بین حوزویان با دولت‌مردان را می‌شناسد. اما گذر زمان نشان داد آقای مشاور نه تنها تصمیم به برقراری ارتباط نزدیک بین دولت و حوزه را ندارد، بلکه در قامت مدافع رییس جمهوری در حال فاصله گرفتن بیش‌تر با بدنه علما و مراجع است. در همین ایام بود که دیگر مراجع تقلید ترجیح دادند پیام‌های خاص خود را از طریق برخی روحانیون اصول‌گرا هم‌چون سید احمد خاتمی و یا آیت‌اله محمد یزدی رییس جامعه مدرسین به گوش رییس جمهوری برسانند و عملن مشاور رییس جمهوری هم‌چون سایر اعضای دولت تنها دولتی باقی ماند.

نکته جالب توجه در مورد بی‌ریا عدم اعتقاد او به روش ارتباط سنتی با حوزویان و مراجع بود. حتا اگر او به چنین رویه‌ای معتقد هم می‌بود، در عمل نشان داد که هنوز روش ارتباط با مراجع و علما را نمی‌داند. غیبت او در بیوت مراجع تقلید و حضور در تنها چند دیدار کاملن رسمی و تشریفاتی نشان داد که سقای بی‌ریا مرد این میدان نبود. اگرچه با آغاز دولت دهم زمزمه‌هایی در خصوص تغییر بی‌ریا از سمت مشاور رییس جمهوری در امور روحانیت به گوش می‌رسید اما او در دولت دهم نیز باقی ماند و تا بهمن سال 89 هم‌چنان عضوی از دولت بود. در این ایام بود که با انتصاب حجت الاسلام جمشیدی به عنوان مدیر حوزه‌های علمیه خواهران، سمت رییس دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از سوی آیت‌اله یزدی به بی‌ریا پیشنهاد شد و او از بهمن سال 89 از پست مشاور رییس جمهوری کناره‌گیری کرد.

در حالی که بی‌ریا در زمان حضور خود در دولت به صورت کامل از مواضع آن دفاع می‌کرد و هیچ‌گاه انتقادی از دیدگاه‌های خاص آن نمی‌کرد، پس از کناره‌گیری از دولت در یک سخن‌رانی اقدام به افشاگری و انتقاد کرد.

بلافاصله پس از رفتن مصلحی از ساختمان مشاوران، نامی دیگر از سوی احمدی‌نژاد مطرح شد که همگان را شگفت‌زده کرد

وی در همایش مناسبات حوزه و نظام اسلامی گفت: «آن‌هایی که از جریان انحراف حمایت کردند باید جبران کنند، نه این‌که بتازند و جلو بروند و به کار خود ادامه دهند. راس جریان انحرافی گفته بود شش سال اول، زمان مدارا با نظام اسلامی است و دو سال آخر، زمان ساختار‌شکنی است. این‌ها قصدشان این بود که نظام را با چالش مواجه کنند. اگر این‌گونه باشد آن‌ها یک روزی هم در برابر مقام معظم رهبری می‌ایستند از این رو باید در این خصوص هوشیار، مراقب و مواظب باشیم. حوزه‌های علمیه و روحانیت باید در این شرایط چشم بیدار و ذهن هوشیار نظام باشند، تحولات را رصد کنند و ساده از کنار آن نگذرند و نقش خود را در روشن‌گری و هدایت مردم و جامعه به درستی ایفا کنند.»

تنها چندماه از آغاز دوران ریاست‌ جمهوری احمدی‌نژاد نگذشته بود که دستور وی مبنی بر رفع ممنوعیت ورود بانوان به استادیوم‌های فوتبال چالشی جدی بین مراجع و دولت آغاز کرد. ابتدا چند تن از مراجع تقلید از جمله فاضل لنکرانی و جواد تبریزی به صورت رسمی با این دستور مخالفت کردند و سپس اغلب حوزویان از جمله آیت‌اله مصباح یزدی نیز به احمدی‌نژاد توصیه کردند در این تصمیم تجدیدنظر کند.

پس از این ماجرا و در طی سال‌های گذشته موضوعات مختلف دیگری نیز این چالش را به مرحله بحران رسانید، تا جایی که مراجع تقلید به صورت رسمی از قبول ملاقات با اعضای هیت دولت امتناع کردند. این مسایل از انتخاب وزیران زن گرفته تا نظرات یا اقدامات مشایی بود.

در همین ایام بود که بار‌ها از سوی رییس جمهوری عنوان شد که خود را تنها ملزم به تبعیت از نظرات رهبری در مسایل مختلف کشور می‌داند و نظر مراجع تقلید در جای خود محترم است، این موضوع آغاز نشانه‌هایی بود از عدم اعتقاد رییس جمهوری به روحانیت که در سال‌های گذشته بار‌ها از سوی رقبای سیاسی‌اش مطرح می‌شد و اینک به طرق مختلف و به صورت عملی از سوی رییس جمهوری به نمایش در می‌آمد.

در این بین دفاع سقای بی‌ریا از این موضع احمدی‌نژاد بر شگفتی‌ها افزود و او نیز از اعتقاد رییس جمهوری در این مورد دفاع کرد و در واقع نشان داد یک دولتی در قامت لباس روحانیت است، وی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری مهر اعتقاد رییس جمهوری را با ادبیات حوزوی بیان کرد و گفت: «حکومت اسلامی بعد از تشکیل خبرگان رهبری که در آن علمای سطح بالا حضور دارند مجتهد جامع‌الشرایطی را به عنوان ولی فقیه که‌‌ همان رهبری است انتخاب می‌کند که این فرد مجتهد جامع‌الشرایط است. مراجع در سطح عالی خودشان حق دارند به عنوان تصمیمات با ولی فقیه بحث و تبادل‌ نظر کنند و بعد از این‌که ولی‌ فقیه مسایل را بررسی کرد، تصمیم می‌گیرد. حال ممکن است آن تصمیم تعدیل شده باشد یا عوض کند یا فتوای خود را عمل کنند. ولی با این حال مراجع ما صاحب‌نظر هستند و در همه امور نظر خود را ابراز می‌کنند چون صاحب‌نظر هستند پس زیباست که به آنان به عنوان مراجع و صاحبان نظام احترام گذاشته شود.»


 


«آن‌چه در این بخش می‌آید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.»

منبع‌:  شهروندیار

شهروندیار با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که قرار است در اسفند‌ماه ۱۳۹۰، پنج ماه دیگر برگزار شود، سلسله مصاحبه‌هایی را با فعالین سیاسی و مدنی تدارک دیده است، در همین ارتباط اولین مصاحبه با آقای علی افشاری و دومین مصاحبه با آقای محسن سازگارا انجام شد.

سومین مصاحبه از این  سلسله مصاحبه‌ها را کاوه شیرزاد با آقای دکتر جمشید اسدی انجام داده است. دکتر جمشید اسدی در رشته استراتژی اقتصاد بازرگانی شرکت‌ها در دانش‌گاه‌های فرانسوی و انگلیسی زبان تدریس می‌کند و سابقه فعالیت‌های سیاسی او به کنفدراسیون و حزب رنج‌بران ایران بر‌می‌گردد. او از جمله بنیان‌گذاران اتحاد جمهوری خواهان ایران (اجا) بود اما در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۱ به هم‌راه بسیاری از یاران خود بر سر اختلاف نظر در مورد ماهیت و کارکرد حاکمیت نظام به ویژه پس از آن چه به گمان وی کودنای انتخاباتی ۱۳۸۸ بود از اجا گسست و به هم‌راه یاران جدا شده سازمان جموری‌خواهان ایران را پایه نهاد.

از وی به عنوان فردی نام برده می‌شود که در دوران اصلاحات از اصلاح‌طلبان درون نظام پشتیبانی کرد و هوادار شرکت در انتخابات بود. اما پس از آن چه که وی آن را کودتای انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ می‌نامد، به باور وی داده‌های سیاسی کشور به شدت تغییر کردند و از این رو راه‌برد سیاسی جدیدی در مورد انتخابات پیش‌نهاد می‌کند. در این گفتگو نظرات او را در مورد انتخابات آتی جویا می‌شویم.

کاوه شیرزاد: بسیاری از اصلاح طلبان و تعداد زیادی از نیروهای اپوزوسیون مانند بخشی از جمهوری‌خواهان تا این اواخر از شرکت در انتخابات با وجود کمبودهای قابل توجه و بی‌‌عدالتی‌های موجود حمایت می‌کردند. سوال این‌ است که دست‌اوردهای این سیاست تا امروز چه بود؟ آیا شرکت در انتخابات نتایج راضی کننده‌ای داشت؟

جمشید اسدی: پشتیبانی بسیاری از ما، که به ویژه جزو غیر‌خودی‌های نظام بودیم، از مشارکت در انتخابات ناشی از توهم یا ناآگاهی از کم و کاستی‌های غیر دموکراتیک انتخابات در نظام جمهوری اسلامی نبود. با فروتنی، اما به روشنی بگویم، خود من با آگاهی از کمبودهای انتخابات در درون جمهوری اسلامی پشتیبان مشارکت بودم و دست کم از زمان انتخاباتی که به ریاست جمهوری سید محمد خاتمی انجامید تا انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸ که به کودتا انجامید در انتخابات شرکت کردم و حتا در آخرین انتخابات خرداد ۸۸ هم، به مهدی کروبی رای دادم. حتا در آستانه این انتخابات هم مقاله‌ای نوشتم و تشویق به شرکت در انتخابات می‌کردم. مثلن در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴، که مبارزه میان محمود احمدی نژاد و علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی بود با دلی پر درد مقاله‌ای نوشتم به نام «ماجراجویی بس است، به هاشمی رفسنجایی رای دهیم!» با دلی پر درد چون هیچ‌گونه سنخیتی با هاشمی رفسنجانی نداشتم. اما در مورد احمدی‌نژاد کار کرده بودم و می‌دانستم با وی چه فاجعه‌ای در انتظار کشور است. اولین مقاله من پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد چنین نام داشت: ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و مشکل‌های پیش رو!

اما چرا با وجود آگاهی از کمبودهای دموکراتیک در نظام جمهوری اسلامی، شرکت در انتخابات را درست می‌دانستم؟ به دلیل این‌که معتقد بودم باید از کوچک‌ترین امکان موجود در نظام، برای کشاندن آن به سمت و سوی دموکراسی استفاده کرد. به ویژه که آن زمان، گزینه سیاسی دیگری جز اصلاح طلبی درون نظام وجود نداشت. وجود داشت؟

اجازه دهید این نکته را بیش‌تر توضیح دهم. وقتی در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی اتفاق ناگوار و جگرسوز تیر ماه در کوی دانش‌گاه رخ داد، مردم اعتراض گسترده‌ای در کوچه و خیابان از خود نشان ندادند. پیش از آن هم  زمانی که قتل‌های زنجیره‌ای به آن شکل فجیع صورت گرفت، از کشتن  داریوش و پروانه فروهر تا کشتن مجید شریف و بسیاری دیگر از قلم به دستان و دگر‌اندیشان، مردم کوچه و بازار واکنش تندی از خود نشان ندادند. کوتاه سخن این که در آن شرایط آزادی خواهان از پشتوانه مردمی بهره‌مند نبودند و اصلاح طلبی درون نظام، با تمام کمبودهایش، نزدیک‌ترین و به ویژه تنها گزینه سیاسی عملی برای جلوگیری از یک دست شدن حاکمیت سرسخت در کشور بود. ما از آن پرهیز داشتیم که مبادا با طرح شعارهای تند، کار را برای تنها گزینه موجود مقاومت در برابر سرسختان، با وجود تمامی ناتوانی‌هایش، سخت نکنیم.

در هر حال جریان اصلاح طلبی در درون نظام وجود داشت که می‌خواست و می‌توانست شرایط را به نسبتی هر چند کم و اندک به سوی جامعه باز بکشاند و در عین حال جز این جریان گزینه دیگری هم در صحنه سیاسی نبود. بدیهی است که ما می‌بایستی از این موقعیت استفاده می‌کردیم. و دست کم آن را ضعیف نمی‌کردیم.

بنابراین من فکر می‌کنم روی‌کرد ما برای پشتیبانی از اصلاح‌طلبی درون نظام درست بود و دست‌اورد آن هم کم نبود. مثلن درزمان سید‌محمد خاتمی، به ویژه در نخستین دو سال دوره اول ریاست جمهوری‌اش، آزادی انتشارات چشم‌گیر بود. روزنامه‌های بسیار زیادی در فضای کم و بیش آزاد، به ویژه در آغاز دوره خاتمی منتشرشد. در این مورد خاطره‌ای شخصی دارم مقاله من به نام «تئوری رانت‌خواری» که در همین دوره  اصلاحات در نشریه آفتاب، متعلق به عیسی سحرخیز بزرگ‌وار که امروز در بند است، چاپ شد. در آن مقاله به روشنی به رانت‌خواری اقتصادی در کشور اشاره کرده بودم. دفتر هاشمی رفسنجانی به آن مقاله واکنش نشان داد و نامه‌ای اعتراضی نوشت که در همان نشریه آفتاب منتشر شد. منظورم این است که با موج اصلاح طلبی فضا تا آن‌جا در میهن باز شده بود که مقاله یک نفر «غیرخودی» ساکن اقلیم استکبار و کفر در مورد رانت‌خواران نظام در رسانه‌های کشور چاپ می‌شد. پس کار ما در پشتیبانی از اصلاحات در کل اشتباه نبود.

کاوه شیرزاد: بسیاری از نیروهای سیاسی که در سال‌های گذشته و خصوصن پس از روی کار آمدن آقای خاتمی در انتخابات شرکت می‌کردند امروز مانند شما شعار تحریم را می‌دهند. چه چیزی تغییر کرده که این شعار در دستور کار قرار گرفته است؟

جمشید اسدی: اولن من هنوز شعار تحریم انتخابات سر نداده‌ام، هر چند که آن را محتمل می‌دانم. این درست است که روی‌کرد ما به مشارکت در انتخابات تغییر کرده است. چون شرایط سیاسی کشور سخت تغییر کرده است. چطور؟ سرسختان درنظام جمهوری اسلامی، به ویژه سرسختان سپاه که حکومت و امتیازها را حق تام خود می‌داند و نیز جناح محافظه کار عمامه به سر، که صد البته حساب‌شان از روحانیون پاک دل جداست، از اواسط دوران ریاست جمهوری سید‌محمد خاتمی علیه اصلاح‌طلبی و آزادی، شمشیر از رو بستند و بر قدرت استبدادی خود افزودند و به‌دین ترتیب آرام آرام شانس بزرگی را برای تحولات مسالمت آمیز در نظام از بین بردند. این تنها شانس نظام نبود و نیست، اما شانس بسیار بزرگی بود که از میان رفت. هرچند که هنوز گزینه ما برای تغییر و تحول مسالمت‌آمیز است، اما از آن هراس داریم که در پی سرسختی کور دست اندکاران کنونی نظام برای گشودن فضای سیاسی، کار به جنگ خیابانی و سرکوب وحشیانه بیانجامد و به هر حال رشته کار از دست آزادی خواهان سیاسی میهن دوست به در رود.

به هر حال، زین پس بحث تحریم انتخابات مطرح است چون داده های سیاسی به شدت تغییر کرده‌اند. با تحلیلی که در گذشته می‌شد و تشویق به انتخابات کرد، نمی‌توان به سراغ انتخابات پیش رو رفت. به این دلیل که اصلاح‌طلبان از حاکمیت بیرون رانده شدند. اصلاح‌طلبان که هیچ، بنیان‌گذاران نظام هم حذف شده‌اند. بعضی وقت‌ها تعجب می‌کنم که چطور تحلیل‌گران و بازی‌گران سیاسی به اندازه‌ای که باید و شاید به معنی کنار گذاشتن و از قدرت انداختن رفسنجانی توجه نمی‌کنند. وی یکی از پایه‌گذاران جمهوری اسلامی است. وقتی که جناح سرسخت آدم عمل گرایی چون او را بر‌نمی‌تابد و موسوی نخست وزیر عزیز کرده بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را در حصر می‌گذارد و با کروبی که او نیز عزیز کرده بود چنین می‌کند، باید تکلیف بقیه اصلاح‌طلبان را دانست. آن‌ها از حاکمیت بیرون رانده شده‌اند. خوش خیالی است اگر فکر کنیم با این داده‌هایی که داریم نظام بدون آن که زیر فشار باشد، به میل خود تن به بازگشت اصلاح طلبان حتا خودی به صحنه سیاسی کشور دهد. این مهم‌ترین تغیییری است که نسبت به گذشته صورت گرفته است .

تغییر دیگرهم صورت گرفته که برخلاف تغییر پیشین مبارک است! گفتیم ما پشتیبان و مشوق مشارکت در انتخابات به سود اصلاح طلبان بودیم چون آن‌ها در حاکمیت بودند و گزینه دیگری نبود. اما امروز در کوچه و بازار گزینه دیگری به نام مردم وجود دارد. جنبش سبز امروز در کوچه و بازار وجود دارد و فعال است و آماده گزینش یک استراتژی درخور برای عمل سیاسی است تا دوباره حضور خود را اعلام کند. در نتیجه به نظر من اگر داده‌ها بر همین روالی پیش رود که امروز هست باید به طور روشن انتخابات را تحریم کرد و به روشنی خواستار انتخابات آزاد و بدون قید و شرط  شد.

امروز شوربختانه، دعوای اصلی بین دو رقیب سرسخت، برای چنگ انداختن به امتیازهاست. به صورتی که حتی فضایی هم برای اصلاح‌طلب‌ها باقی نگذاشتند. تجربه گذشته نشان می‌دهد که مشارکت گسترده در انتخابات، حاکمیت سرسخت را نسبت به گشودن فضای سیاسی و اجتماعی نرم نمی‌کند.

این بار هم حتا اگرمشارکت گسترده صورت بگیرد، سرسختان از سرکوب پرهیزی نخواهند داشت. هر چند که اگر مشارکت گسترده‌ای صورت بگیرد معلوم نیست برای کدام گزینه است. چون اصلاح‌طلبان از میان گزینه‌ها کنار گذاشته شده‌اند.

برخی از «مصلحت اندیشان پراگماتیست» بر این باورند که مشارکت گسترده مردم در انتخابات اگر چه به کودتا انجامید اما باعث جنبش اجتماعی بعد از آن شد. دست‌اورد این جنبش کم نبود. اما به هزینه به زندان افتادن و کشته شدن بسیاری از فرزندان آزادی‌خواه؟ در چنین شرایطی اگر هم باز جنبش اعتراضی در طی تقلب انتخاباتی اتفاق بیفتد الزامن دست‌اوردی برای باز کردن فضای کشور در این شرایط وجود نخواهد داشت.

افزون بر نکته‌هایی که شرح‌شان رفت، عزت نفس و حیثیت شهروند ایرانی پس از انتخابات ۱۳۸۸ به طور بسیار روشن زیر پا گذاشته شد و به وی توهین شد. نمی‌توان به کسانی که به شهروند ایرانی توهین کردند رای‌اش را دزدیدند و اعتراض او را به بند کشیدند اعتماد کرد و در انتخاباتی که برگزار می‌کنند، شرکت کرد. باید به طور مشخص نشان داد که دیگر به ایشان اعتمادی نیست.

تنها شرط مشارکت آن است که نظام و حاکمیت برگزاری انتخابات آزاد را به معنی و شکل اصیل آن بپذیرند.

کاوه شیرزاد: امروز با توجه به تجربه انتخابات پیشین شرایطی فراهم آمده که گروه‌های بیش‌تری از نیروهای سیاسی تحریم انتخابات را در دستور کار خود قرار داده‌اند. برای حصول نتایجی ملموس و متفاوت با گذشته چه اقداماتی باید انجام داد تا تحریم مثمر ثمر باشد؟

جمشید اسدی. من آن‌چه را که امروز مفید می‌دانم و موفقیت‌اش را آرزومند دارم، برپاداشت آزادی و دموکراسی در کشور است. بدیهی است که توازن قوا هنوز به آن شکلی نیست که ما بتوانیم قدرت را از دست سرسختان گرفته و به نفع دموکراسی و آزادی‌خواهی سازمان بدهیم. اما می‌توانیم گفتمان انتخابات آزاد و دموکراسی را در کشور فرادست کنیم. بدون آن که کوچک‌ترین قوایی داشته باشیم، باز هم برای پرهیختن از تنش و جنگ داخلی در میهن، از دست اندکاران نظام بخواهیم که تن به انتخابات آزاد دهند. اگر تن به انتخابات آزاد دادند، که بعید می‌دانم، چه بهتر! در غیر این صورت گزینه تحریم پیش روی ماست، اما اگر انتخابات را تحریم کنیم نباید یک تحریم ساکت باشد بلکه باید تحریمی باشد با شعار افشاگرانه بر این پایه که انتخابات آزاد نیست. شرط دوم موفقیت در ارتباط برقرار کردن هرچه بیش‌تر آزادی‌خواهان با افکار و اندیشه‌های مختلف با یک‌دیگر است.

اگر داده‌های سیاسی که با آن روبه‌رو هستیم تغییری نکنند و همچنان که هست بمانند شرکت در انتخابات جز به تحکیم سرسختان نظام نخواهد انجامید. به ویژه که دعوای اصلی و آنچه که آقایان تنور گرم انتخابات می‌نامند بین دو جناح سرسخت محافظه کار است. بنابراین شرکت در این انتخابات نمی‌تواند چیزی را تغییر بدهد به جز این‌که آب به آسیاب یکی از دو جناح محافظه کار بریزد و این جز خدمت به ارتجاع و استبداد نمی‌توان بود.

اگر همچنان که شوربختانه از نشانه ها برمی آید باچار به گزینه تحریم برسیم، به باور من می‌توان واکنش های موثری به هم‌راه تحریم انجام داد. نخست آگاهی رسانی از طریق رسانه ها و نیز از سینه به سینه در مورد زیان مند بودن شرکت در این انتخابات. یعنی موضع تحریم را باید قوی کرد.

دوم بالابردن هزینه برای سرسختان به‌دین طریق که دیگر کشورها را نسبت به بی‌محتوا، تقلبی و گزینشی بودن این انتخابات آگاه کرد.

اما یک اقدام سمبلیک دیگری هم هست که بدون هزینه برای مبارزان می توان انجام داد و آن این است که با توجه به فن آوری‌های اطلاعاتی، هم‌زمان با برگزاری انتخابات یک رفراندم و انتخاباتی بر روی اینترنت انجام داد. یک رفراندم برای این‌که شما موافق قانون اساسی جمهوری اسلامی و فرا دستی ولایت فقیه هستید یا نه؟ و دیگر این‌که به چه کسی در یک انتخابات آزاد رای می‌دهید. ما اگر این را بتوانیم به طور موازی در همان زمان انتخابات انجام دهیم به ایران و جهان نشان می‌دهیم که مردم ایران واقعن در پی چه چیزی هستند؟

 کاوه شیرزاد: آیا شروطی که اصلاح‌طلبان تا امروز برای حضور در انتخابات مجلس طرح کردند یک عمل حساب شده بود یا خیر. به نظر شما عمل‌کرد آن‌ها از این به بعد می‌باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد تا بیش‌ترین پیش‌رفت را برای نیروهای تحول خواه به هم‌راه داشته باشد.

جمشید اسدی: واقعیت این است که اصلاح‌طلبان معروف به خودی هم  امروز غیر خودی شده‌اند. البته روند کار دیکتاتورها این است که هر چه بیش‌تر از اردوی خود می‌کاهند و بر یک هسته کوچک متمرکز می‌شوند و از همین رو نیزبیش از پیش غیر خودی‌ها را سرکوب می‌کنند تا مگر حاکمیت اقلیت خود را بر اکثریت حفظ کند. در واقع هر چه‌قدر که پایه اجتماعیش کم‌تر می‌شود برای حفظ خودش احتیاج به سرکوب بیش‌تری پیدا می‌کند.

الان هم اگر روند چند سال گذشته را در نظر بگیرید می‌بینید که این کاسته شدن از حاکمیت سرسخت به سرعت ادامه دارد تا بدانجا که ستون‌های انقلاب یکی پس از دیگری زیر سوال می‌رود.

بنابراین آن‌چه را که به نظر من اصلاح‌طلبان شتاب زده انجام دادند، این بود که فکر می‌کنند از چنین حاکمیت سرسختی می‌توان انتظار برآورده کردن خواسته‌هایشان را داشت. ما باید امروز یک گفتمان آزادی‌خواهی را زنده و عمده کنیم و بر همین پایه مبارزه خود را ادامه دهیم. بعید می‌دانم که سرسختان که حتا قانون انتخاباتی خود را قبول ندارند و در آن تقلب می‌کنند یک گفتمان راستین انتخابات آزاد را قبول کنند و بپذیرند.

اما اگر ما چنین کنیم موفق به دو کار شدیم. یکی فرا دست کردن گفتمان انتخابات آزاد و آزادی‌خواهی در کشورو دوم بسیج تدریجی جامعه مدنی گرد آن و احتمالن روزی اگر کسی برای مذاکره با جامعه مدنی حاضر شود بر پایه همین انتخابات آزاد و دموکراسی خواهد بود.

این خواست جامعه مدنی ما باید روشن شود. متاسفانه یکی از ایرادهای فلج کننده اپوزیسیون ایران این است که دلایل نارضایتی  و ناخرسندی مشخص دارد اما اپوزیسیون خواست‌های روشنی را مطرح نکرده است. به خصوص خواسته‌های محوری و ساختاری برای فردای ایران و من فکر می‌کنم دموکراسی و راه رسیدن به آن یعنی انتخابات آزاد خواسته روشنی است که به عنوان گفتمان فرا دست باید چیره بشود.

اما یک نکته آخر در مورد پیش‌نهاد‌های «نه دیگ بسوزد و نه کباب» برخی از اصلاح‌طلبان داخل کشور. ایشان باید بدون تعارف نظر خود در مورد شهروندانی که با ستم و بی‌دادگری «غیرخودی» نامیده شده‌اند را بیان کنند. نه این که من به عنوان یکی از شهروندان غیرخودی منتظر حکم ایشان باشم، نه! اما این موضع‌گیری ایشان محک سنجش آزادی‌خواهی و دموکراسی طلبی ایشان است. در غیر این صورت رقابتی است از گونه دیگر برای امتیاز جویی در درون نظام.

کاوه شیرزاد: نظر شما در ارتباط با گفته‌های آقای خرم وزیر راه و ترابرای دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی که گفته باید سه کشور مسلمان بر انتخابات ایران نظارت کنند، چیست؟

جمشید اسدی. اگر قرار است ناظر بین‌المللی بر انتخابات ایران نظارت کند، چرا باید از کشورهای اسلامی باشند اولا امروز سازمان‌های غیر دولتی ناظر بر انتخابات آزاد به صورت حرفه‌ای وجود دارند مانند سازمان غیر دولتی آیدیا یا حتا بنیاد جیمی کارتر یا مثلن آن نظارتی که نخست وزیر پیشین فرانسه میشل دوکار در انتخابات فلسطین بر عهده گرفته بود. اما مهم‌تر از همه این‌ها، می‌توان از سازمان ملل یا شورای حقوق بشر تقاضای نظارت بر انتخابات ایران را کرد.

حالا چرا الزامن کشورهای اسلامی باید به انتخابات نظارت کنند؟ این یک تضاد است! انتخابات آزاد نمی‌تواند تنها به جنبه اسلامی بودن آن که تنها یکی از وجه‌های ایران بزرگ است فرو کاهیده شود. این نقض غرض است ما باید گفتمان آزادی‌خواهی را مطرح کنیم و حتمن به ناظرین مستقل بین‌المللی نیز احتیاج داریم اما به شرطی که ناظر باشد به انتخابات غیر گزینشی و آزاد. من با ناظر حرفه‌ای انتخابات آزاد که مسلمان باشد مشکلی ندارم. اما با واگذاری مسئولیت نظارت به ایده‌ئولوژی خاص، مثلن ایده‌ئولوژی اسلامی، مخالفم. راستی حالا منظور آقای خرم کدام کشور مسلمان دموکراتیک است که قرار است ناظر انتخابات دموکراتیک در کشور ما باشد؟

کاوه شیرزاد: تقریبن جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب، یکی پس از دیگری اقدام به کنار گذاشتن و تصفیه احزاب و گروه‌های مختلف کرده و امروز نوبت اصلاح طلبان رسیده،  سوال بسیاری از افکار عمومی این است که اگر فردا جمهوری اسلامی دست به اپوزوسیون سازی کاذبی بزند و فرضن گروه رحیم مشایی را به عنوان اپوزوسیون معرفی نماید آیا باید مطابق معیارهایی که برخی از حامیان اصلاح طلب دارند از آن‌ها حمایت کرد یا خیر؟ شما چطور بین اصلاح‌طلبان و چنین گروه‌هایی تفاوت قائل می‌شوید؟

جمشید اسدی: درست است که این نظام از آغاز بسیاری از نیروها را از خودش راند، هم‌چون جبهه ملی، نهضت آزادی و بسیاری از آزادی‌خواهان و دموکرات‌ها را. اما یک تغییر و تحول کیفی صورت گرفته است. در اول انقلاب ناخرسندی عمدتن سیاسی بود و طیف وسیعی از مردم درست یا نادرست، آگاه یا نا‌آگاه نوعی دل‌بستگی به نظام داشتند و از آن حمایت می‌کردند.

اما امروز ناخرسندی، نه تنها سیاسی، بلکه اجتماعی و اقتصادی نیز هست. در نتیجه امروز حتا با سرکوب این یا آن نیروی سیاسی رژیم با ثبات نمی‌شود. این جامعه است که ناخرسند است و ناخرسندی اش ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. در نتیجه این ناخرسندی از ناخرسندی گروهای سیاسی اول انقلاب بسیار گسترده‌تر است.

می‌فرمایید این نظام ممکن است یک اپوزیسیون خود برانگیخته درست کند! اما نظام لازم نیست یک اپوزیسیون برانگیخته درست کند خودش بخاطر سرسختی‌اش و به‌خاطر این‌که جز صدای خود را بر نمی‌تابد رور به روز بر شمار شهروندان معترض می‌افزاید و چون چنین است اپوزیسیون راستین و مردم «سره» را از «ناسره» تمیز خواهند داد و زود متوجه خواهند شد که نارضایتی این یا آن گروه محافظه کار آقای رحیم مشایی گرفته تا آقایان لاریجانی و قالیباف از جنس نارضایتی آزادی‌خواهان و نیروهای دموکرات نیست.

ناخرسندی ما ریشه در این دارد که ما که ایران را آزاد و حق رای را برای تمام شهروندان ایرانی می‌خواهیم. جدا از اینک‌ه به خدا باور دارند یا نه، خودی‌اند یا نه! چگونه به خدا باور دارند؟ اهل کدام مذهب هستند؟ یا اهل کدام قوم و طایفه هستند؟ این فرق دارد با ناخرسندی‌های انواع محافظه‌کاران که هنوز خودی و غیر خودی مسلمان و غیر مسلمان می‌کنند که هیچ، به شهروندان مسلمان سنی مذهب محترم ما هم اجازه برگزاری مراسم و مسجد خودشان را در پایتخت ایران «اسلامی» نمی‌دهند.

کاوه شیرزاد: مردم ایران با حضور گسترده در پای صندوق های رای نتوانستند مشکلات خودشان را حل کنند! با حضور مسالمت آمیز در خیابان ها بشدت سرکوب شدند! از طرفی بهار انقلاب های عربی را تجربه کرده اند! آینده را چگونه می بینید آیا به سمت یک انقلاب کلاسیک مانند سال ۵۷ خواهیم رفت؟

جمشید اسدی: نسل من نسل انقلاب است، هم روزگاران من تجربه بسیار بدی از انقلاب  و کارنامه آن دارند، در نتیجه کم‌تر گرایش دارند که راه حل‌های ناخرسندی خودشان را با گزینه انقلاب حل کنند. آن‌ها عمومن  به راه حل‌های رفرمیستی گرایش دارند.

یعنی تغییر و تحول بدون سرنگونی و با استفاده از پتانسیل‌های درون حکومت، نسل شما هم که پرسش‌گر این گفتگو هستید بر خلاف نسل من انقلابی نیست و نبود و بیش‌تر ناخرسندی‌هایش را در چارچوب همین نظام مطرح می‌کند.

پس می‌توان گفت به‌طور کلی خواست شهروندان ایران این است که تغییر و تحول بدون خشونت، خون‌ریزی و سرنگونی و مبتنی بر استفاده از امکانات درون نظام انجام شود.

اما متاسفانه این نظام به قول و قرار و قانون پر کم و کاست خودش هم بی‌اعتناست و با تقلب صندوق‌های رای را دست‌کاری می‌کند در نتیجه در کشور ما اعتمادها فرو ریخته است. اعتماد به تغییر و تحول آرام و حسن نیت هیئت حاکمه که فرو ریخت، گزینه خشونت و براندازی تقویت می‌شود.

البته چه به‌تر که هنوز از گزینه‌های غیر خشونت‌آمیز و غیر انقلابی استفاده کنیم. اما متاسفانه آن چیزی که مرا بسیار نگران می‌کند این است که این گزینه مسالمت‌آمیز اصلاح طلبی را خود سرسختان زیر سوال بردند. از آن می‌ترسم که اگرکار از دست میهن‌پرستان پاک دل آزادی‌خواه به در رود، ایران کهن تکه تکه شود. چنین روزی مبادا!


 


اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه

پیچیدگی تعریف ادبیات «مینی‌مال» شاید از همان شعارش شروع می‌شود «کم، زیاد است». این جمله یعنی چه؟ سردستی‌ترین تعریفی که از «ساده‌گرایی»، «ساده‌پسندی» یا «مینی‌مالیسم»  (Minimalism) یافت می‌شود این است که: «این شیوه یک مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان و روش‌های ساده و خالی از پیچیدگی‌های معمول فلسفی و یا شبه فلسفی بنیان گذاشته‌ است و بر پایه‌ی فشردگی و ایجاز بیش از حد محتوای اثر بنا شده ‌است.» این تعریف تاکید می‌کند که: «مینی‌مالیست‌ها» در فشردگی و ایجاز تا آن‌جا پیش می‌روند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کم‌ترین و کوتاه‌ترین شکل، باقی بماند. به همین دلیل کم‌حرفی از مشخص‌ترین ویژگی‌های این آثار است.» اما واقعیت این است که این تعریف نه تنها همه‌ی آن چیزی را که در ادبیات «مینی‌مال» است بیان نکرده بلکه به نوعی سبب گم‌راهی مخاطبان نیز می‌شود.

شاید نخستین چیزی که توجه منتقدان را به این سبک جلب کرد کوتاه‌نویسی «مینی‌مالیست‌ها» بود. آن‌ها فکر می‌کردند که «مینی‌مالیست‌ها» بیش از حد شاخ و برگ عناصر داستان را می‌زنند و لطف و روح داستان را از بین می‌برند. اما برخی از هنرمندان «مینی‌مال» در پاسخ می‌گفتند که کارهای‌شان ریشه در رجوع به آثار بازمانده از انسان بدوی بر دیوار غارها و بدنه ظروف سفالین دارد. وقتی می‌شود آهویی را با چند خط کشید و نشان داد چرا بیش از چند خط کشیده شود؟ و یا وقتی می‌توان با تعداد معدودی واژه و چند جمله ساده‌، حسی، تصویری یا ایده‌ای را منتقل کرد، چه لزومی دارد نویسنده چندین صفحه قلم‌فرسایی کرده و از خوان بی‌دریغ واژه‌ها بی‌حساب و کتاب خرج کند؟ گیرم بر خزانه خللی وارد نمی‌شود اما وقت و حوصله خواننده چه می‌شود؟

گفته‌اند که «مینی‌مالیسم» محصول غرب است. شماری اما اشاره کرده‌اند که برخی از حکایات «عوفی» و بسیاری از حکایات «سعدی» و «عبید زاکانی» نیز نمونه اعلای «مینی‌مالیسم» به شمار می‌روند. سخن در این است که اگر زمینه‌ی به‌وجود آمدن «مینی‌مالیسم» در ادبیات غرب و به ویژه آمریکا را بکاویم، خواهیم دید که رشد سریع و فراگیر فن‌آوری و نقصان و کمبود فراغت انسان غربی یکی از ریشه‌های آن بوده است، پس علت به وجود آمدن این حکایات کهن ایرانی چه می‌تواند باشد و هایکوهای ژاپنی به کدام دلیل، علت و پیش‌زمینه به وجود آمده‌اند؟ مسئله‌ی دیگر این است که تفاوت بنیادین حکایت و داستان «مینی‌مال» در این است که غالب حکایات موجود در آثار بزرگان تاریخ ادبیات فارسی، فاقد ساختار و عناصر داستانی به معنای ویژه‌ی کلمه هستند. یعنی در این حکایات هدف ارایه داستان و نقل داستان نبوده بلکه مراد انتقال مفهوم و پیامی‌ست اخلاقی، فلسفی و دینی و گوینده به هیچ وجه به جنبه‌های حسی و زیباشناختی و ادبی حکایت و روایت یا داستان خود توجه نداشته و اگر گه‌گاه نیز چنین حالتی پیش آمده است بیش‌تر از سر اتفاق و حادثه بوده تا توجه خاص نویسنده.

بسیاری ریشه‌های فلسفی «مینی‌مالیسم» را در اندیشه‌های پدیدارشناختی و ادراکات حسی «ادموند‌ هوسرل» ردیابی می‌کنند. جریان «مینی‌مالیسم» عنایتی تمام به این مسئله دارد که با کلام و تصویر فقط می‌توان گوشه‌ای از تمامیت یک شی یا واقعه را انعکاس داد، یعنی آن آگاهی که به واسطه خواندن یک قطعه مکتوب یا دیدن یک تصویر حاصل می‌شود کامل نیست، بلکه این ذهن آدمی است که جاهای خالی و سایه‌ها را که در دو بعد مخفی هستند، پر می‌کند و آگاهی را به سمت کامل شدن سوق می‌دهد. «هوسرل» این عمل را filling می‌نامد، به مفهوم «پرکردن جاهای خالی محسوسات توسط ذهن.» به عقیده «هوسرل» یک گونه درک حسی همواره شامل حدس‌ها و دریافت‌هایی است فراتر از آن‌چه چشم می‌بیند. بنابراین «مینی‌مالیسم» با کاهش دادن آگاهی‌‌های حسی خارج از از ذهن، میدان حدس و گمان و تخیل را برای ذهن خواننده باز می‌کند. به این ترتیب مخاطب در درک حس نهفته در متن باید تخیل خود را به کار بیاندازد و این شاید یکی از مهم‌ترین کارکردهای ادبیات است.

به لحاظ ادبی «مینی‌مالیسم» را فرزند خلف «فرمالیسم» قلمداد کرده‌اند. می‌دانیم که «فرمالیسم» از لحاظ ادبیات و زیباشناسی، رسیدن به صور اصیل و ادبیت تام را در تنوع و نوآوری‌های مکرر و بی‌پایان در عرصه فرم و صورت جست‌وجو می‌کند. ایجاد شکل‌های جدید، شیوه‌های بدیع و تجربه‌های نو در این مسئله با عنایت به جنبه فلسفی آن، راه را بر هرگونه فعالیت ذهن در عرصه یک فرم فرار و ناپایدار باز می‌کند. علی‌رغم آن‌که توصیف‌ها در داستان «مینی‌مال» فوق‌العاده کم و در حد حداقل نیاز است و نه بیش‌تر، با این همه سعی می‌شود کلیه عناصر ضروری و حیاتی متن در همین صورت فرار و کوتاه بیان شود و این امر گزیری ندارد مگر آن‌که به طور دایم از شکلی به شکل دیگر تغییر کند و گرنه دچار ایستایی و یک‌نواختی خواهد شد.

«ادگار آلن‌پو» دلیل استفاده از اختصار و ایجاز را به کمال رسانیدن تاثیر داستان کوتاه می‌داند. به این معنا که برای این‌که یک داستان بیش‌ترین و مشخص‌ترین تاثیر را بر خواننده بگذارد باید به ایجاز مناسب و نیز محدودیت مکان در آن دقت ویژه‌ای شود. امروزه می‌توان با این بحث که هدف داستان کوتاه صرفن تاثیر نیست، با این نظر «آلن‌پو» به چالش پرداخت. به همین دلیل است که در آثار نویسندگان پیش‌رو جنبش «مینی‌مالیستی»، کشف و زیباشناسی حداقلی، جای‌گزین تاثیر و امور مربوط بدان شده است. خصوصیات ساختاری داستان‌های «مینی‌مالیستی» را چنین برشمرده‌اند :

  • داشتن طرح ساده و سر راست
  • محدودیت در زمان و مکان
  • بیان روایت در زمان حال
  • نشان دادن واقعه بیرونی
  • عدم دلالت‌های معنایی بسیار زیاد
  • بیان داستان به زبان و تحریر تصویری
  • استفاده از حداقل عناصر داستانی

به این ترتیب می‌توان بحث کرد که حجم داستان «مینی‌مال» برخلاف آن‌چه تصور می‌شود ویژگی اصلی داستان «مینی‌مالیستی» نیست و شاید یکی از ویژگی‌های دست چندم به شمار آید. برتری داستان «مینی‌مال» در محدود بودن تعداد واژگان و خلاصه بودن آن نیست بلکه به دلیل ماندگاری بیش‌تر این قبیل آثار در ذهن و بالا بودن میزان تاثیر‌گذاریش در افراد است. در حقیقت نویسنده‌ی این سبک هنری با پرهیز از به کار بردن قیود و دیگر اطلاعات غیرضروری، علاوه بر این‌که داستان خود را ساده و کوتاه‌تر می‌کند به خواننده این اجازه را می‌دهد که در بسیاری از موارد خود قسمت‌هایی از داستان را با دیدگاه شخصی‌اش تصور یا درک کند و او را مجبور می‌کند که در قسمت‌هایی از داستان تصمیم بگیرد و مسیری را برای ادامه انتخاب کند.


 


دوشنبه 25 مهر 90‌/ 17 اکتبر 2011

اجرا: اعظم

استودیو: دامون

تقویم‌ تاریخ

گزیده اخبار مطبوعات دوشنبه ایران

مجله جاماندگان- «تابوی روحانیت شکست»- شراره سعیدی

پس‌نشینی تند- «کم، زیاد است»-  اکبر ترشیزاد

بخش اول خبر‌ها

گزارش روز تا جیکستان- «لباس و بار خلته‌های یگانه زائران تاجیک»- کیومرث

دریا پر از کروکودیل است- (قسمت اول)- مازیار مهدوی‌فر

مجله خبری کابل- آرین

پارس‌نامه- «موسیقی ایران باستان»- امیر و کاملیا

بخش دوم خبرها

گفت‌وگوی روز- «از گنگ‌های مکزیکی و سپاه قدس تا ترور سفیر کبیر عرب»- کیان امانی


 


امیر و کاملیا‌/ رادیو کوچه

آلات موسیقی اولیه بشر محدود بود، از شاخ و پوست و صدف و عاج حیوانات و زه کمان و خیزران اسباب و ادواتی شبیه طبل و نی و شیپور و سنج و زنگ ساخته‌اند. پژوهندگان و کاوش‌گران که برای خواندن لوحه‌های سومری پیدا شده در جلگه بین‌النهرین و نمایانیدن فرهنگ و هنر این قوم پیش‌رو و هنرمند باستانی کوشش‌های فراوانی کرده‌اند، معتقدند که در یکی از لوحه‌ها به نواختن چنگ هم‌راه با سرود آفرینش، اشاره شده است و آنان موسیقی پیش‌رفته‌ای داشته و با آلاتی از قبیل طبل و سنج و زنگ و فلوت و بوق و شیپور و چنگ و عود، آشنایی داشته‌اند.

درون گور یکی از پادشاهان «اور» شهر قدیمی سومر، نقشی دیده شده که نمدار صحنه رقص بانویی است در حال نواختن چنگ. در گور ملکه «شوب آد» ضمن کاوش‌های باستان‌شناسان انگلیسی هم‌راه ملکه، اشخاصی نیز دفن شده‌اند که در صف بانوان، یک نوازنده چنگ که تاجی بر سر دارد با چنگ خود دیده شده است.

در تورات کتاب دینی قوم یهود، منعکس است که  داود پیامبر آن قوم صدای خوبی داشته و سرایندگان و نوازندگان بسیاری در خدمت او بوده‌اند و نغمه داودی معروف است. «زبور» با آهنگ مخصوص خوانده می‌شده است و از مندرجات این کتاب به پایه موسیقی و انواع سازهای یهودیان می‌توان پی‌برد. در اخبار یهود آمده که: «بعضی از کاهنان و روحانیان آن‌ها هنگامی می‌خواستند از مغیبات خبر دهند، نی زنی را می‌گفتند برای آن‌ها نی‌ بنوازد و در نتیجه تاثیر نوای نی، حالتی شبیه به خواب مغناطیسی در کاهن پیدا می‌شده، ‌آن‌گاه از آینده خبر می‌داده است. موسای پیامبر از «یوبال» پدر نوازندگان جنگ «شالومو» یاد کرده است. دربار گاه سلیمان پادشاه یهود نوشته‌اند که خوانندگان با سنج و سیتار و هارپ وارد معبد می‌شدند، دو روحانی با شیپورهای خود ورود آنان را اعلام می‌داشتند. در جشن‌های مذهبی یهود سازهایی همانند سنج و طبل نواخته می‌شده است.

عیلامی‌ها ساکنان قوم سرزمین استان خوزستان، سازی شبیه به سنتور داشته‌اند و در آثار آن‌ها دو نمونه از دسته نوازندگان و سرایندگان دیده شده است. این نمونه در موزه بریتانیا و یازده نفرند که چنگ و نی و سنتور و یک آلت دیگر شبیه به ضرب می‌نوازند. آشوری‌ها برای خاطر خشنودی خدایان خود سرودها و آوازهایی داشته که می‌خوانده‌اند و هشت یا نه جور ساز داشته‌اند. از جمله آلات طربی که از این قوم پیدا شده، «چنگ ذات الاوتار» است که ۱۶ رشته سیم تار داشته و مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد می‌باشد. این چنگ سه گوشه دارد و یک طرف آن پهن است.

فنیقی‌ها، لیدی‌ها، فریکیه‌ها و درین‌ها و سایر اقوامی که تحت لوای شاهنشاهی بزرگ هخامنشی در آمدند، همه با موسیقی آشنا بوده، آلات و ادوات این هنر را داشته‌اند و چون همه این کشورها تحت نفوذ ایران در‌آمدند بنابراین اختلاط و نفوذ هنر موسیقی‌شان در موسیقی محلی و اصیل ایرانی بی‌تاثیر نبوده است. اسپارتی‌ها آوازه‌های دسته جمعی توام با موسیقی و رقص داشته‌اند که به رسم کرت اجرا می‌شده است.

این آوازه‌ها در تشریفات و مراسم دینی و جشن‌ها و مسابقه‌ها اجرا می‌شده و هنگام برگزاری آن یک عده از شرکت کنندگان قسمت جالب رقص را انجام می‌دادند و یا آن‌که فقط یک عده دختران جوان قسمت‌های ملایم سرود را می‌خواندند. آتنی‌ها در نیمه اول قرن پنجم پیش از میلاد اشعار شعرای حماسه‌گو و داستان‌سرا با آواز دسته جمعی توام با موسیقی و رقص به افتخار خدایان و قهرمانان می‌خواندند و وسایل موسیقی عبارت بوده است از چنگ و سیتار که به تدریج تعداد سیم‌های آن به ۱۲ رشته رسیده بود. این بود مختصری از تاریخ و چگونگی موسیقی در کشورهای باستانی که به طور مقدمه بیان شد. اینک می‌پردازیم به موسیقی در ایران از کهن‌ترین دوران و در عهد هخامنشی:

ایرانیان از همان دورانی که با سایر هم‌نژادان خود‌ یعنی طوایف آریایی در آغوش دشت و دمن به‌سر می‌بردند با نغمه‌های جان‌بخش موسیقی و خواندن سرود و عبارات منظوم، آن کشش و سروری را که دیدار مناظر دل‌پذیر طبیعت و آسمان صاف و نیل‌گون و رنگ‌های گوناگون افق، در هر پگاهی و شام‌گاهی به‌وجود می‌آورده، نمودار می‌ساخته‌اند. انگیزه‌هایی را که زیبایی و فریبندگی‌های این زندگی بی بند و بار و آزاد، در آغوش طبیعت، برای این مردم به وجود می‌آورده و با آهنگ‌های دل‌نواز غم‌زدا از دهان آن‌ها بیرون می‌آمده، تاریخ در اثر نداشتن خط نتوانسته است آن‌ها را ضبط کند. اگر هر آینه ضبط شده بود، امروز ما از نحوه اندیشه و احساسات و تالمات آنان گنجینه‌های گران‌بهایی داشتیم و لازم نبود به حدس متوسل شویم. همان‌طور که بقایای آثار هنری‌شان، گنجینه‌های فرهنگی ارزنده و جالب را برای ما به یادگار گذارده است.

وجود قطعات مسجع و منظومی در ریگ ودا و اوستا، دو اثر دینی و ادبی کهن آریای هند و ایران و موسیقی و رقص رایج در میان هندیان که از تشریفات مذهبی آنان بوده است، به خوبی وجود و اهمیت این هنر را در قبایل آریایی نمودار می‌کند. یک بخش مهم از اوستا «گاتاها» مشتمل بر نیایش و سرودهای مذهبی است که با آهنگ‌های مخصوص و تشریفات ویژه‌ای هنگام نیایش اهورمزدا خوانده می‌شد، و سرودهای اوستا برای پذیرش حافظ مردم که از خط و سواد بی‌بهره بوده‌اند، آسان و موزون بوده و به علاوه مفاهیم گفته‌ها هنگامی که منظوم و با آواز ادا می‌شد، در دل‌ها بیش‌تر اثر می‌کرده است.

از تاریخ موسیقی ایران در ادوار خیلی دور و حتا در دوره هخامنشی و اشکانی همان‌طور که گفته شد به واسطه در دست نبودن مدارک، مانند بعضی دیگر از تمدن این سرزمین، اطلاعات کافی و موثقی در دست نیست و هم‌چنان تاریک و مبهم مانده است، ولی با در نظر گرفتن تمدن نژادی و ارتباط با تمدن سایر کشورهای همسایه و تابعه که اشاره‌ای بدان‌ها شد، می‌توان تصور کرد که نوازندگان و خوانندگان و موسیقی‌دان‌هایی داشته‌اند و با در نظر گرفتن ذوق و استعداد سرشار ایرانیان که به‌وجود آورنده کاخ‌های بزرگ که از زیبایی و شکوه و هنر و تزیینات سرآمد کاخ‌های زمان خود و پیش از آن بوده‌اند، به پیش‌رفت آنان در این فن نیز می‌توان معتقد و مطمئن شد، منتها همان‌طور که هم اکنون گاهی نوازندگان قطعاتی می‌سازند و هنرنمایی می‌کنند در حالی که از اصول و قواعد علمی این فن اطلاعات کافی ندارند، در گذشته هم تصور می‌رود که چندان مقید به اجرای قواعد و ارتباط اصوات و الحان نبوده‌اند.

قسمتی از اطلاعات ما را در این باره روایات تاریخ‌نویسان یونانی و گفته‌های «شاهنامه فردوسی» و کتاب‌های «دینیو» مختصری از اشیای و آلات موسیقی که احیانن در کاوش‌ها به دست آمده، تشکیل می‌دهد. هرودوت تاریخ‌نویس یونانی می‌نویسد: «ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی به خدا و مقدسات خود مذبح ندارند و آتش مقدس روشن نمی‌کنند، بر قبور شراب نمی‌پاشند، ولی یکی از موبدان حاضر می‌شود و یکی از سرودهای مقدس دینی را می‌خواند.» شاید مقصود هرودوت همان قطعات گاتاهای اوستا بوده است.

سایر تاریخ‌نویسان یونانی نوشته‌اند که: «پادشاهان ایران هنگامی که بر خوردن طعام می‌نشستند، دسته‌ای از کنیزان به خنیاگری مشغول می‌شدند و رامش‌گری می‌کردند و می‌رقصیدند، نوازندگان و خنیاگران کشورهای تابعه چون بابل و هند و مصر در دربار بوده‌اند و به طوری‌که نوشته‌اند در جنگ «ایسوس» پس از شکست داریوش سوم سیصدوبیست زن نوازنده ضمن اسیران به دست پارمنیون سردار اسکندر افتاد. «آتنه» مورخ قرن سوم میلادی از قول دوریس تاریخ‌نویس قرن چهارم پیش از میلاد، درباره تشریفات جشن مهرگان نوشته که: «در آن جشن در حضور شاهنشاه نوازندگان و خوانندگان به نوازندگی و خوانندگی می‌پرداخته‌اند.»

در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، ضمن کاوش‌های باستان‌شناسی پیرامون آرام‌گاه «اردشیر سوم» هخامنشی در تخت جمشید یک شیپور بلند فلزی که اینک در موزه تخت جمشید نگاه‌داری می‌شود، به دست آمد. بلندی این شیپور ۲۰ر۱ متر و قطر دهنه آن پنجاه سانتی‌متر است. این نوع شیپور را در قدیم «کرنا» یا «کارنای» یعنی (نای جنگی) می‌نامیده‌اند که هنگام جنگ به کار می‌رفته است. کار یعنی جنگ (کارزار از همین واژه است) و نای همان نی می‌باشد.

در دوران قدیم و عهد هخامنشی دو دسته آلات موسیقی معمول بود: بعضی برای رزم و پاره‌ای جهت بزم. سازهای رزمی عبارت بوده است از کوس، کرنا، نی، شیپور، سنج و درای. فردوسی در شاه‌نامه به چند نوع آن اشاره کرده است.

پادشاهان و امیران و سران قوم و سپاه پس از هر جنگی و هنگام صلح و صفا مجالسی می‌آراستند که خالی از می و جام و خواننده و نوازنده و رامش‌گر نبوده است، گاهی برای فتح و فیروزی‌ها و ترغیب شاهان به کشورگشایی و سرکوبی شورشیان،‌ همین خوانندگان و سرودسازان و سرود خوانان، نقش مهمی را ایفا می‌کرده‌اند که در اشعار فردوسی منعکس شده. از آن‌جمله تشویق و ترغیب «کاوس»  برای فتح مازندران است. خواننده و نوازنده در این سرود، پرده زیبایی از آب و هوا و چهار فصل معتدل و خواسته‌ها و مواهب این سرزمین شاداب در ذهن شاه مجسم می‌سازد.

 در شاهنامه منعکس است که وقتی بیژن داخل چادر منیژه می‌شود، نوازندگان را می‌طلبد و می‌گساری می‌کند و نوازندگان ایستاده بربط و چنگ می‌نوازند و آوازه می‌خوانند. منیژه جوان را به کاخ خود می‌خواند و از نو جشنی بر پا می‌سازد که در آن شش‌صد غلام، رباب می‌زدند و آواز می‌خواندند و می در جام‌ها      می‌ریخته‌اند. کریستن سن از قول شاهنامه فردوسی نقل کرده که: «می و موسیقی نیروی تازه‌ای به فکر برای نوشتن می‌دهد.»

موسیقی مذهبی

بر اساس نوشته‌های هرودوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون هم‌راهی ساز با نای سرودهای مذهبی می‌خواندند و از این نظر، نه مثل سرود خوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها صرفن موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی. مشاهده می‌کنید که پرهیز از استفاده از ساز و آلات در موسیقی مذهبی از ادوار گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز هم به چشم می‌خورد.

مسوولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول «استرابو» دانش‌مند یونانی این نغمه‌ها منحصر به مفاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است. شایان ذکر است که امروزه بازمانده‌هایی از این آیین کهن هنوز هم در فرهنگ ایران دیده می‌شود. «هرودوت» هم‌چنین می‌نویسد: «ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود، کشتارگاه و آتش‌کده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی‌پاشند. در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می‌شود و یکی از سرودهای مذهبی را می‌خواند.

 موسیقی رزمی

اما در دوران هخامنشی موسیقی نوع دیگری هم موجود بوده است. یکی از انواع دیگر، موسیقی رزمی‌ با جنگی بوده است. «گزنوفون» دیگر مورخ یونانی در کتاب «سیروپیدیا» می‌نویسد: «کورش بزرگ» عادت        دیرینه، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آن را خواندند و بعد از پایان سرود، آزادمردان با قدم‌های مساوی و منظم به راه افتادند. کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند. کورش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است. این سروده‌ها برای بر‌انگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می‌شد و «گزنوفون» اضافه می‌کند که :«کورش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد در مراسم موسوم به مرگ «سیاوش» خوانده می‌شد.

این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایف ایرانی وجود دارد و به نام «سوگ سیاوشان» یا «سووشون» معروف است و بقایای این آیین قدیمی‌ حتا در مراسم آیینی ایران بعد از اسلام نیز دیده می‌شود. از دوران هخامنشی سازهایی باقی‌مانده است از آن جمله می‌تواند به کرنا، نی، شیپور، کوس (نوعی ساز ضربی)، درای و سنج اشاره کرد.

 موسیقی مجلسی

اما نوع دیگری از موسیقی به نام مجلسی نیز در آن روزگار مرسوم بوده است. موسیقی مجلسی یا همان بزمی ‌از دیر باز در تمدن ایران وجود داشته است. آوازهای فراغت، سرودهای شادی و سرور، در جلسات بزم به کار می‌رفت و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت. گزنوفون و هرودوت هر دو از این نوع موسیقی نام برده‌اند و دیگر مورخ یونانی «آتنه» در این باره نوشته است که: «در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار می‌شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه‌هایی در مجلس شرکت می‌کردند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن‌ها سهم اساسی داشتند.»

هرودوت از وجود تعداد زیادی موسیقی‌دان در عصر هخامنشی یاد می‌کند و می‌نویسد که آن‌ها در دربار نیز زندگی می‌کردند و در روزهای جشن هم‌چون مهرگان، سده، نوروز و … به دربار خوانده می‌شدند و شادی و سرور برپا می‌کردند. گزنوفون نیز می‌نویسد. کورش برای «کیاخسار» تعدادی از موسیقی‌دان‌ها را برگزید: «اسکندر مقدونی» از خزانه کورش 320 فقره اسب و آلات موسیقی را به دست آورد. و جالب این‌جاست که در سفرنامه «فیثاغورث» نیز به مراسم تاج‌گذاری «داریو‌ش» اشاره شده است: حدود 360 دختر خنیاگر (نوازنده یا خواننده) به آوزاخوانی و نوازندگی می‌پرداختند.

موسیقی ایران باستان را می‌توان به چند دوره تقسیم کرد:

پیش از مادها، مادها، پارسی‌ها و هخامنشیان، پارت‌ها و اشکانیان، ساسانیان

دوره پیش از مادها (سده ی 8 قبل از میلاد): از این دوره کتب، دست نوشته‌ها، سنگ‌ها و سطوح حکاکی شده‌ای به جا مانده که بیان‌گر وجود موسیقی این عهد است، مهم‌ترین اثر به جا مانده از این دوران مهر چغامیش متعلق به 3500 قبل از میلاد است.

دوره‌ی مادها (اوایل قرن 7 یا اواخر قرن 8 قبل از میلاد): موسیقی این دوران از جای‌گاه رفیعی برخوردار است و در مراسم زیادی به کار می‌رفت پس رساترین زبان جشن‌ها و سوگ‌واری‌ها زبان موسیقی بود. موسیقی با ستاره‌شناسی هم‌راه و مهم‌ترین نغمات موسیقایی نغمات گات‌ها بود. مهم‌ترین دستورهای دینی زرتشت گات‌هاست در اوستا توصیه شده گات‌ها را با آواز و به صورت آهسته بخوانند که این امر در نزد زرتشتیان بسیار با اهمیت است. هم‌چنین این نکته قابل توجه است که زرتشت برای نخستین بار موسیقی مذهبی دنیا را پایه‌ریزی کرد. موسیقی‌دانی که از این دوران می‌توان نام برد «اوگارس» موسیقی‌دانی است که از بزرگان دربار بوده است.

دوره هخامنشیان (550-320 قبل از میلاد): پس از شکست آستیاک پادشاه ماد توسط کورش هخامنشیان به روی کار آمدند. موسیقی این دوران علاوه بر نغمات گات‌ها موسیقی درباری (بزمی) مذهبی (مردمی) و نظامی نیز رواج داشت.

موسیقی درباری در دربار ارزش والایی داشت و هنرمندان در جهت برگزاری مراسم گوناگون جشن‌ها، سرودها و آیین‌های مذهبی فعالیت می‌کردند.  موسیقی مذهبی از تاثرات مردم سرچشمه می‌گرفت و از غم‌ها، شادی‌ها، شکست‌ها، پیروزی‌ها و ناکامی‌های بشریت سخن می‌راند.

موسیقی نظامی به منظور تهییج و تشویق روحیه سربازان در کارزار به کار می‌رفت. در این نوع موسیقی از الحان نظامی و رزمی استفاده می‌شد. سازهای مورد استفاده‌ی این دوران نی، عود، چنگ، ساز دهنی، چغانه (نوعی قاشقک)، شیپور، نقاره، کوس، خر مهره، دونای، کرنا و سرنا است.

دوره‌ی پارت‌ها یا اشکانیان (250 قبل از میلاد – 224 میلادی): ما بین دو سلسله هخامنشی و اشکانی دوره‌ی کوتاهی اسکندر و جانشینان بر ایران حکومت کردند از این رو بخش‌هایی از این سرزمین تحت تاثیر فرهنگ و هنر یونان قرار گرفت. در این عصر آثار موسیقی به ندرت به چشم می‌خورد، عمده فعالیت‌ها از جانب نوعی نوازنده، شاعر و خواننده به نام «گوسان» صورت می‌گرفت.

دوره ساسانیان (224-652 میلادی): موسیقی در این دوره رشد و جهش قابل توجهی دارد. موسیقی به دو صورت دیده می شد. موسیقی مناطق مختلف در عهد ساسانی و موسیقی وابسته به دربار که متمرکز در پایتخت بوده است.

پادشاهان عهد ساسانی باعث رشد و پیش‌رفت موسیقی بودند زیرا اغلب مشوق موسیقی بوده و حتا بعضی از آنان با موسیقی آشنایی نزدیک داشته‌اند به عنوان نمونه «اردشیر اول» اولین پادشاه ساسانی موسیقی‌‌دانان را در طبقه‌ی ویژه ای قرار داد که این حرکت بعد از او نیز ادامه یافت. «خسرو پرویز» بیش‌تر از دیگر پادشاهان ساسانی به موسیقی توجه داشت تا آن‌جا که در مراسم افتتاح سد دجله موسیقی‌دانان را هم به هم‌راه استانداران دعوت کرد و هم‌چنین باعث شد تا موسیقی ایران و هند با هم ارتباط نزدیکی داشته باشند. هنرمندان این دوره باربد، نکیسا، بامشاد، رامتین، سرکش هستند.

روایت است «باربد» آهنگ‌هایی به نام هفت خسروانی که دارای 30 لحن و 360 دستان بوده را ساخته که به ترتیب با روزهای هفته و سال ساسانیان مناسبت داشته و هم‌چنین می‌توان از دیگر آهنگ‌هایش «سبزه در سبزه»، «زیرافکن»، «نوروز»، «گل‌زار» و «تخت طاقدیس» را نام برد.

منابع:

Music of the Sumerian چاپ کمبریج سال ۱۹۳۷ تالیف  F.W.Galpin

تاریخ علم تالیف ژرژ سارتن

کتاب جهان‌های گم‌شده تالیف آن‌تری وایت ترجمه کیکاوس جهان‌داری.


 


خبر/ رادیو کوچه

امروز تعدادی از کارگران نساجی قائم‌شهر که تعدادشان به بیش از ۲۰۰ می‌رسید  از محل کارخانه به سمت فرمانداری قائم‌شهر راه افتاده و با شعار (فریاد یا محمدا نمی‌رسند به داد ما) در مقابل فرمانداری، با بستن خیابان اصلی شهر خواستار پاسخ‌گویی فرماندار به حل نشدن مشکلات خود باوجود وعده مسوولین شدند.

به گزارش هرنا کارگران اظهار داشته‌اند که سرمایه‌گذار در مراسم جشنی که دوسال پیش در خصوص احیای نساجی مازندران برگزار شد قول داده بود که ظرف مدت دوماه مشکل مطالبات کارگران این شرکت را حل خواهد کرد ولی از آن زمان تا کنون دوسال گذشته است و قول و وعده ایشان هنوز عملی نگردیده و هر روز که می‌گذرد نسبت به آینده خود نگران‌تر می‌شوند.

بنابراین گزارش فرماندار قائم‌شهر نیز با حضور در جمع کارگران معترض نساجی مازندران با دعوت به آرامش کارگران و ابراز تشکر از آن‌ها که طی این مدت صبوری نشان داده‌اند، گفته: «احضار سرمایه گذار در حدود و اختیارات این فرمانداری نمی‌باشد ولی مسوولین شهرستانی واستان با جدیت پی‌گیر مسایل و مشکلات کارخانه نساجی مازندران هستند.»

علی پیرفلک در جمع کارگران گفت: «در اواخر هفته جاری با حضور مسوولین استانی و مدیران شرکت نساجی مازندران جلسه‌ای در تهران برگزار و به مسایل شرکت و مطالبات کارگران پرداخته می‌شود.»

شایان ذکر است کارگران نساجی مازندران بیش از ۱۳ ماه است که حقوق دریافت نکرده‌اند و در چند روز گذشته این کارگران یک‌بار در مقابل استانداری مازندران و امروز هم در مقابل فرمانداری قائم‌شهر تجمع کردند.


 


کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه

  امسال پنج و نیم هزار داوطلبان زیارت خانه کعبه از تاجیکستان با لباس و بارخلته‌های یک‌سان به جده پرواز می‌کنند. این برای اولین بار است، که کمیته دین تاجیکستان برای زائران چنین لباس و بارخلته‌ها را آماده کرده و برای هر کدامی از آن ۵۰ دلار آمریکایی نیز گرفته است.

 در لباس زائران مرد پرچم تاجیکستان و در کنجی از روسری زنان پرچم و اسم تاجیکستان با حروف انگلیسی ثبت شده است. اگر هر سال زائران خانه کعبه موافق طبع و خواسته خود بارخلته‌ها می‌گرفتند اما امسال کمیته دین تاجیکستان به هر یک حاجی دو بارخلته داد که حجم و رنگ یکخیله دارند و بالای هر کدامی از آن‌ها ارقام نوشته شده است.

این اقدام کمیته دین واکنش‌های مختلف را در میان روحانیان تاجیک به بار آورده است. اکثر روحانیان می‌گویند، نباید دولت مجبور می‌کرد، تا زائران لباس یگانه بپوشند. در حالی‌ که به گفته آن‌ها شاید رنگ و یا شاید شکل این لباس پسند برخی‌ از زائران نباشد. گذشته از این زائران مجبور بودند برای این اقدام دولت ۵۰ دلاری پرداخت بکنند. ولی‌ در پاسخ به این دعوای روحانیان مسوولان دولت تاجیکستان می‌گویند این اقدام برای زود پیدا کردن زائران تاجیک در میان میلیون‌ها زائران گرفته شده است. «مولان مختاراف» معاون رییس کمیته دین تاجیکستان می‌گوید، برخی‌ از کشورهای مسلمانی، از جمله «ترکیا» این عمل را تجربه کرده و هنوز هم ادامه می‌دهد.

 کمیته دین تاجیکستان در دو سال آخر در راه زیارت خانه کعبه برای ساکنان کشور بعضی‌ از محدودیت‌ها جاری کرده است. سال گذشته این کمیته قرار کرد که افراد از هشتادساله بالا و از ۱۸ ساله پایین امکان سفر به مکه و مدینه را ندارند. کمیته دین تاجیکستان نهاد رسمی ناظر بر فعالیت‌های دینی تقریبن ده سال است که سفر زائران به حج را تامین می‌کند و شرکت‌های خصوصی را از این حقوق محروم کرده است.

 سفر زائران به خانه کعبه از تاجیکستان از سال‌های نودم قرن گذشته به این سو در شکل عمومی صورت می‌گیرد. در سال‌های ۱۹۹۰ مردم از طریق زمینی و با کمک شرکت‌های سیاحی به سعودی راه می‌یافتند. اما در آغاز سال‌های ۲۰۰۰، زمانی‌ که تعداد داوطلبان زیارت حج در تاجیکستان افزود، مقامات کمیته دین تلاش کردند، تا تنظیم سفر به حج را به اختیار این نهاد رسمی بگیرند و صاحب بازار گرمی‌ بشوند که شرکت‌های جهان‌گردی به وجود آورده بودند.

 این در حالی‌ است که هر سال قیمت سفر حج در تاجیکستان بالا می‌رود. امسال این قیمت به ۲۴۴۸ دلار رسید که در قیاس به یک سال پیش ۲۶۷ دلار بیش‌تر است. مقامات می‌گویند افزایش قیمت سفر حج به بالاروی نرخ مواد سوخت و بالاروی قرب دلار در تاجیکستان بستگی دارد. حتا به دلیل روز به روز بالا رفتن قرب دلار در تاجیکستان، مقامات خرج سفر حج را با دلار قبول کردند، نه مثل سال‌های قبل با پول ملی سامانی.


 


خبر/ رادیو کوچه

روز شنبه 15 اکتبر، ایرانیان ساکن اتریش همراه با بیش از پانزده شهر جهان تجمعی را در حمایت از کوهیار گودرزی با شعار محوری «کوهیار گودرزی کجاست؟» برگزار کردند.

در این تجمع که در اشتفانزپلاتز (میدان اصلی شهر وین) و با حضور ایرانیان مقیم این شهر انجام شد، شرکت کنندگان  عکس‌هایی از کوهیار گودرزی در دست داشتند و در مورد وضعیت نامشخص او به رهگذران و توریست‌هایی که از محل عبور می‌کردند اطلاع رسانی نمودند.

هم‌چنین پلاکاردهایی با محتوای آزادی تمامی زندانیان سیاسی و آزادی برای ایران در محل نصب و در معرض دید مخاطبان قرار گرفته بود.

بیشتر بخوانید:

«هیچ اطلاعی از وضعیت کوهیار گودرزی ندارم»


 


خبر/ رادیو کوچه

به دنبال کشف توطئه‌ای برای ترور سفیر عربستان در آمریکا، باراک اوباما آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را تحت فشار قرار داده تا اطلاعات بیش‌تری درباره برنامه اتمی جمهوری اسلامی منتشر کند. اما رییس آژانس نگران است که افشای همه اطلاعات، منجر به اخراج بازرسان آژانس از ایران گردد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه رییس جمهوری امریکا سعی دارد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را وادار کند که همه اطلاعات خود را درباره فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی منتشر نماید. این اطلاعات می‌توانند نشان دهند که آن‌ها برای ساخت سلاح اتمی تلاش می‌کند.

بنا به اطلاعاتی که آمریکا در دسترس دارد، بدون این که به طور مستقیم به سلاح اتمی مربوط باشد، از فعالیت‌های جمهوری اسلامی برای ساخت یک سیستم انفجار، یا چاشنی، پرده بر می‌دارد. به عقیده روزنامه نیویورک تایمز، افشای این موضوع جمهوری اسلامی را ناچار خواهد کرد که در مورد برنامه هسته‌ای خود توضیحات بیش‌تری ارایه کند.

قرار است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ماه نوامبر گزارش تازه‌ای را درباره فعالیت‌های اتمی ایران منتشر کند. گفته می‌شود که این گزارش، دلایل بیش‌تری برای اثبات نظامی بودن برنامه اتمی جمهوری اسلامی در بردارد.

بیشتر بخوانید:

«اظهارات احمدی نژاد در خصوص طرح ترور»

 

«واکنش رسمی آیت­اله خامنه‌ای به طرح ترور»

«مطرح شدن توطئه ترور در شورای امنیت»


 


خبر/ رادیو کوچه

محمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران، در دیدار با جمعی از استادان دانش‌گاه‌های ایران، بار دیگر فضای موجود را به نقد کشید و بی‌مسوولیتی حکومت را علت عمده از دست رفتن سرمایه‌های انسانی و اقتصادی کشور دانست.

 رییس جمهور پیشین ایران، با تاکید بر لزوم پاسخ‌گویی حکومت‌‌ها و تن دادن به ابزارهای نظارتی، تصریح کرد: «شاید بدترین فساد این باشد که حکومتی باشد و قدرت داشته باشد و احساس کند مسوولیتی ندارد و هرکاری می‌خواهد انجام دهد ولو حسن نیت هم داشته باشد.»

 رییس‌جمهوری پیشین ایران، آزادی محافل دانش‌گاهی و رسانه‌ای را «عامل بزرگ» جلوگیری از فساد دانست و گفت: «اگر فضا آزادتر بود و به‌خصوص نهادهای نظارت کننده‌ای که برخواسته از مردم اند حضور موثر داشتند و تشکل‌ها و احزاب و مطبوعات آزادی‌های لازم مصرح در قانون را داشتند آیا این فسادهایی که در امروز هست تحقق پیدا می‌کرد؟ یا اگر می‌کرد نحوه برخورد با او جدی‌تر نبود؟»

 خاتمی نتیجه این تفکر را که معتقد به این است که «بالای ۹۰ درصد دانشگاهیان انحراف دارند»، چیزی جز از «دست رفتن سرما‌یه‌های کشور» ندانست. وی پس از اشاره به قدرت و توانایی مطبوعات گفته: «اگر این آزادی باشد جلوی بسیاری از فسادها گرفته می‌شود و جلوی میل قدرت به سوی دیکتاتوری را می‌گیرد.»

وی در خصوص انتخابات این طور گفته که انتخابات مطلوب هنگامی محقق خواهد شد که «دلخوری‌ها» و «سرخوردگی‌ها» با فضای باز و آزادی‌های مشروع  از بین برود.


 


مازیار مهدوی‌فر/ رادیو کوچه

 «دریا پر از کروکودیل است»، داستان زندگی «عنایت‌اله اکبری»، نوجوان هزاره افغان است. او که در زمان تسلط طالبان بر افغانستان و برای فرار از دست جنایت‌های آنان، هم‌راه مادرش از افغانستان به پاکستان گریخته، ناگهان خود را تنها می‌بیند و به ناچار سفری دشوار را آغاز می‌کند. سفری پراز فراز و نشیب که طی آن پس از تحمل دشواری‌های فراوان و با گذشتن از کشورهای پاکستان، ایران، ترکیه و یونان، سرانجام به ایتالیا می‌رسد. رمان حاضر شرح این سفر از زبان عنایت و به قلم «فابیو جدا» نویسنده ایتالیایی است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ و به زبان ایتالیایی منتشر شده است. اولین ترجمه انگلیسی کتاب در سال ۲۰۱۱ نشر یافته که هم‌چون نسخه ایتالیایی هفته‌ها در صدر کتاب‌های پرفروش اروپا قرار داشت.

————————————-

حقیقت این‌است که اصلن انتظار نداشتم مرا ترک کند. وقتی ده سالت باشد و آماده رفتن به رخت‌خواب باشی. در شبی که تفاوتی با شب‌های دیگر ندارد؛ نه تاریک‌تر، نه پرستاره‌تر و نه آرام‌تر و حتا بوی بد آن هم بیش‌تر از شب‌های دیگر نباشد. شبی که مثل همیشه صدای آشنای موذن از فراز مناره‌ها به گوش برسد.

گفتم وقتی ده ساله باشی. اگرچه مطمئن نیستم چه سالی به دنیا آمده‌ام. چون هیچ سازمانی برای ثبت آن، در استان غزنی افغانستان وجود ندارد.

وقتی ده سالت باشد و مادرت قبل از آن‌که تو را در رخت‌خواب بگذارد، سرت را محکم و طولانی روی سینه‌اش بفشارد و بگوید:

- سه چیز هست که هرگز در زندگی نباید سراغ‌شان بروی عنایت جان. به هر دلیلی. اول؛ مواد مخدر. بعضی مخدرها طعم و بوی خوبی دارند و توی گوشت زمزمه می‌کنند که می‌توانند برای همیشه احساس به‌تری به تو و زندگیت بدهند. اما تو باور نکن. به من قول بده.

- قول می‌دهم.

- دومین چیزی که باید از آن دوری کنی اسلحه است. حتا اگر کسی به خدا، کشورت و آدم‌هایی که دوست‌شان داری توهین کرد و احساساتت جریحه‌دار شد، قول بده هرگز دست به تفنگ نزنی. حتا چاقو یا سنگ یا حتا میله چوبی که با آن قرمه‌پلو درست می‌کنیم را هم برای صدمه زدن به کسی دست نزن.

- قول می‌دهم.

- سومی دزدی و فریب است. هرچه مال تو هست در اختیارت هست و هر‌چه در اختیارت نیست، مال تو نیست. هرچه می‌خواهی را با کارکردن به‌دست بیاور، هر چند خیلی سخت باشد. هیچ‌کس را هیچ‌وقت گول نزن عنایت جان. باشد؟ به همه خوبی کن و صبور باش. به من قول بده.

- قول می‌دهم.

حتا وقتی مادرت گردنت را نوازش ‌کند و همان‌طور که از پنجره به بیرون خیره شده با تو از رویا حرف بزند. از رویاهایی شبیه ماه، آن‌قدر روشن و پرنور که بشود زیر نورش نشست و غذا خورد. از رویاهایی که باید جلوی چشمت باشد و درست مثل خری که مدام تلاش می‌کند به هویج آویزان جلوی سرش برسد باید مدام تلاش کنی تا بهشان برسی. رویاهایی که باید داشته باشی تا بفهمی زندگی، ارزش زندگی کردن را دارد.

حتا وقتی مادرت درحالی‌که به رفتن تو توی رختخواب کمک می‌کند، با صدای آرام حرف‌های به این عجیبی بزند و بر خلاف همیشه که تند تند و بی‌وقفه حرف می‌زده بین حرف‌هاش سکوت‌های طولانی ‌کند، حتا آن موقع هم به ذهنت خطور نمی‌کند معنای همه این حرف‌ها این‌ است: «خدا نگه‌دار.»

صبح که شد چشمانم را باز کردم. کش و قوسی به خودم دادم و غلت زدم سمت راست تا مثل همیشه حضور آرامش‌بخش مادر را کنارم حس کنم. عطر اطمینان‌بخش پوستش همیشه به من می‌گفت بیدار شو، زود باش از رختخواب بیا بیرون. اما دستم هیچ چیزی را لمس نکرد، جز پارچه سفید ملحفه‌ای که در دستم جا مانده بود. ملحفه را کناری زدم. از جایم پریدم بیرون و فریاد زدم: «مادر»

کسی جوابم را نداد. او توی رختخواب نبود‌، توی اتاقی که شب گذشته آن‌جا خوابیده بودیم هم نبود، توی راه‌رو هم. توی منظره شیشه پنجره هم تنها شلوغی خیابان و رفت‌و‌آمد ماشین‌ها و موتور‌ها را می‌شد دید.

بیرون، صدای شلوغی شهر قتا به گوش می‌رسید. سر و صدایی خیلی بیش‌تر از آن‌چه در روستای خودم در غزنی افغانستان شنیده بودم. روستای کوچک و خانه خودم. زیباترین جای دنیا. عین واقعیت و بدون مبالغه.

تا آن روز در شهری به این بزرگی و شلوغی نبودم، پس طبیعی بود این همه سر و صدا و شلوغی‌ را هم ندیده باشم. فکر می‌کردم این هم یکی از تفاوت‌های کشورهای مختلف است. درست مثل تفاوت فصل‌های سال. فکر می‌کردم لابد این هم تفاوت کشور خودم با پاکستان است. چون در ذهن من هر کشوری صدای خودش را داشت که وابسته به خیلی چیزها بود. مثلن این که آدم‌های آن کشور چه چیزی می‌خورند یا چطور از جایی می‌روند جای دیگر.

دوباره صدا زدم:

- مادر

باز هم جوابی نگرفتم. بلند شدم و کفش‌هایم را پوشیدم. چشم‌هایم را مالیدم به‌هم و رفتم سراغ صاحب مهمان‌خانه. باید راجع به مادرم از او می‌پرسیدم. آخر سه روز قبل وقتی تازه به این مهمان‌خانه رسیده بودیم او به ما گفته بود که هیچ‌کس بدون اطلاعش آن‌جا ورود و خروج نمی‌کند. اگرچه به نظر نمی‌رسید حرف درستی باشد چون او هر وقت که دلش می‌خواست می‌خوابید.

خورشید، ورودی هتل قاضی را به دو قسمت تقسیم کرده بود. در آن بخش از دنیا واقعن مردم به چنین جاهایی می‌گفتند هتل. اما فابیو، آن ساختمان با تصور شماها از هتل خیلی فرق داشت. بیش‌تر شبیه انباری موقتی بود برای بدن‌های آدم‌ها. جایی برای انبار شدن و منتظر ماندن آدم‌ها قبل از این‌که بخواهند آن‌ها را بسته‌بندی کنند و به کشور دیگری مثل ایران یا افغانستان بفرستند. جایی برای ارتباط گرفتن با قاچاق‌چی‌های مرزی که کارشان جابه‌جا کردن آدم‌هاست.

سه روز تمام توی هتل بودیم. بدون آن‌که از آن بیرون برویم. در حالی‌که من مشغول بازی بودم، مادر با زن‌های دیگر مشغول صحبت بود و به نظر می‌رسید به کسانی که با کل خانواده‌شان آن‌جا هستند بیش‌تر اعتماد دارد.

تمام مدتی که در قتا بودیم مادرم، سر و بدنش را با برقع می‌پوشاند. در حالی‌که در خانه خودمان، در روستای نوا و جلوی خاله‌ام و دوستانش هیچ‌وقت برقع نمی‌پوشید. حتا نمی‌دانستم او همچین چیزی دارد. اولین باری که دیدم برقع پوشیده، مرز افغانستان و پاکستان بودیم. وقتی دلیلش را پرسیدم، در جوابم گفت این فقط یک‌جور بازی است، و بعد من را برد توی برقعش. من را بالا کشید و برد توی لباس‌هایش. سر خوردم توی پارچه آبی‌ رنگ. انگار شیرجه زده باشم توی استخر شنا. نفسم را حبس کرده بودم با این که شنایی در کار نبود.

دست‌هایم را گرفتم جلوی چشم‌هایم‌، چون نور راه‌روی هتل خیلی شدید بود و اذیتم می‌کرد. رفتم سراغ کاکا رحیم، صاحب هتل و از او پرسیدم آیا مادرم را دیده یا نه. کاکا رحیم داشت سیگار دود می‌کرد و روزنامه‌ای می‌خواند به خط انگلیسی. روزنامه دو رنگ داشت؛ قرمز و مشکی و هیچ عکسی نداشت.

کاکا رحیم مژه‌های بلندی داشت و گونه‌هایش شبیه هلو‌های پرزدار بود. روی میز، کنار در ورودی، بشقاب بزرگی بود پر از میوه‌هایی مثل زردآلو و شاتوت.

مادر به من گفته بود که قتا پر از میوه‌های خوش‌مزه است. در زبان پشتون «قتا» یعنی «مرکز تجارت». تجارت اجناس و کالا و شاید هم تجارت آدم‌ها. قتا مرکز استان بلوچستان است. باغ میوه کشور پاکستان.

کاکا رحیم بدون آن‌که سرش را بر گرداند دود سیگار را سمت خورشید بیرون داد و گفت: «بله، او را دیدم.» خوش‌حال شدم و پرسیدم: «کجا رفت کاکا رحیم؟»

- از این‌جا رفته.

- از این‌جا رفته؟ کجا رفته؟

دوباره گفت:

- گفتم که، از این‌جا رفته.

- کی بر می‌گردد؟

- دیگر بر نمی‌گردد.

- برنمی‌گردد؟

- نه.

- منظورت چیست کاکا رحیم؟ یعنی چه که دیگر برنمی‌گردد؟

کاکا رحیم دوباره گفت: «او از این‌جا رفته و دیگر برنمی‌گردد.»

آن لحظه داشتم از سوالات مختلفی فرار می‌کردم. سوالات زیادی بود که دوست داشتم جواب‌شان را بدانم و می‌شد بپرسم. اما همین‌جور توی سکوت کامل ایستاده بودم، سرم را انداخته بودم پایین و سمت کاکا رحیم نگاه می‌کردم. بدون این‌که او را ببینم.

باز هم کاکا رحیم بود که شروع کرد به حرف زدن:

- مادرت گفت یک چیزی را به تو بگویم.

- چه چیزی کاکا رحیم؟

- خدا نگه‌دار

با تعجب پرسیدم:

- همین؟

- نه، یک چیز دیگر هم هست.

- چی هست کاکا رحیم؟

- گفت به تو یادآوری کنم به او قول دادی سه کار را هرگز انجام ندهی.


 


خبر/ رادیو کوچه

روز یک‌شنبه 16 اکتبر، «دن ولدون Briton Dan Wheldon» راننده بریتانیایی و از قهرمانان مسابقات اتومبیلرانی در یک حادثه تصادف در مسابقات ایندی ۳۰۰ در شهر لاس وگاس کشته شد.

در این سری از مسابقات ایندی کار در لاس وگاس، اتومبیل دن ولدان، در سانحه‌ای که برخورد 15 اتومبیل را در پی داشت، به نرده‌های اطراف پیست برخورد کرد و راننده 33 ساله آن به دلیل جراحات وارده درگذشت.

هم‌چنین در این حادثه، ویل پاور و جی آر هیلدبراند، از رانندگان سرشناس این مسابقات نیز در این مجروح شده‌اند. در پی اعلام خبر درگذشت آقای ولدون، سایر رانندگان شرکت کننده در این رقابت به افتخار او ۵ بار با سرعت پایین به دور مسیر مسابقه گشتند.

گفتنی است آقای ولدون ۳۳ سال سن داشت و در ماه مه به عنوان قهرمانی مسابقه ایندی ۵۰۰ دست پیدا کرده بود. او یک بار دیگر نیز در سال ۲۰۰۵ این عنوان را کسب کرده بود.


 


مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر‌های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته‌های این بخش دارید می‌توانید برای ما ارسال کنید.

منبع: فرهنگ ایران

 چند روز بود که داستان اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، یا همان سه میلیارد دلاری، نقل مجالس ایران‌یان داخل  وخارج کشور شده بود و رسانه‌های خارجی هم با خبر شده بودند و درباره آن قلم‌فرسایی می‌کردند، تا آن‌جا که سید‌علی خامنه‌ای، هم به کش  وقوس دادن این ماجرا اعتراض کرد.

از سوی دیگر محمود‌رضا خاوری، بازی‌گر اصلی این اختلاس تاریخی و خانواده‌اش، در کانادا از دست مزاحمت‌های خبرنگاران فضول به ستوه آمده و در انتظار آرام شدن اوضاع در یکی دیگر از خانه‌های چند میلیون دلاری خود پنهان شده بودند، که ناگاه دست غیب از آستین وزیر دادگستری آمریکا و رییس اف بی آی، بدر آمد و با مطرح کردن یک توطئه دایی‌جان ناپلئونی! بداد خامنه‌ای،خاوری و دیگر اختلاسیون رسیدند و خبرنگاران را به دنبال قوطی بگیر و به‌نشان دیگری فرستادند.

چند هفته پیش از آن، در یک زدوبند پنهانی و هم زمان با سفر محمود احمدی‌نژاد به نیویورک، دو گروگان آمریکایی از زندان حکومت اسلامی آزاد شدند و به کشور خود بازگشتند. آقای اوباما، هم در پیام سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل به پر وپای رژیم اسلامی نپیچید ومسایل مهمی چون، کوشش رژیم ایران برای دست یابی به سلاح اتمی، تهدید صلح در جهان، گسترش تروریسم در عراق و افغانستان و دیگر کشور‌های منطقه، عدم رعایت حقوق بشر و اعدام‌های بی‌شمار در ایران را زیر سبیلی در کرد.

برخلاف دیگر برنامه‌هایی که منجر به سقوط دیکتاتور‌هایی مانند، طالبان، صدام حسین، معمر قذافی و… شد، به جای سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و وزیر دفاع یا خارجه‌اش، این بار، وزیر دادگستری پا به میدان گذاشت تا نشان دهد که پرونده قضایی است و جرمی اتفاق افتاده و بایستی پاسبان و ژاندارم به دنبال مجرم اصلی فرستاد و شاید هم حکم بازداشت بین المللی برای آمرین جرم صادر کرد.

سال گذشته در همین زمان، یک ایرانی مقیم آمریکا به نام، محمدرضا صادقی‌نیا، به جرم اقدام به عملیات تروریستی و توطئه برای کشتن یکی از مخالفین رژیم اسلامی در آمریکا دست‌گیر شد، وی متهم شده بود که می‌خواسته برای کشتن یک ایرانی دیگر مقیم آمریکا به نام جمشید شارمهد، یک آدم‌کش اجیر کند.

چند ماه بعد در ماه اکتبر سال گذشته، محمد‌رضا صادقی نیا، به بهانه ملاقات با پدر بیمارش از زندان به مرخصی ایران فرستاده شد! از قضا این صادقی‌نیا به‌جز این‌که با سپاه پاسداران در ارتباط بود، با پشتیبانی آنان در کار مواد مخدر هم دست داشته است، او توانسته بود با یکی از خبرنگاران نخبه ایرانی! مقیم لندن، که کارشناس صدای آمریکا هم می‌باشد در دوستی باز کند و چندین بار با این خبرنگار برجسته در لندن و آمریکا هم منقلی کند، و این خبرنگار معروف، که داستان شیفتگی‌اش به  زنان و افیون بر سر زبان‌ها می‌باشد را با بوی نسیم بهشتی! افیون‌های  زعفرانی فرد اعلا‌ی سپاه پاسداران مستفیض نماید.

مقامات اطلاعاتی آمریکا هم فهمیده بودند که ماجرا چیز دیگری بوده و صادقی‌نیا، تروریست اعزامی از ایران را به ملاقات پدر بیمارش به ایران فرستادند! خبرنگار برجسته وطنی هم نگران بود که ارتباط منقلی‌اش! با این تروریست تریاکی، افشا شود،  با زد و بند‌هایی که در میان رسانه‌ها داشت هیاهو به‌راه انداخت که صادقی‌نیا از سوی حکومت اسلامی برای کشتن وی آمده بود، و یکی لیکس هم این ماجرا را کشف کرد. این ویکی لیکس هم عجب ماجرایی دارد! سربزنگاه مانند غول بی‌شاخ و دم چراغ جادوی علاالدین ظاهر می‌شود!

این بار آمریکا، ماجرای شخصی به نام منصور ارباب سیار، یک ایرانی، آمریکایی دیگر را به میان کشید، که شباهت‌هایی با صادقی‌نیا دارد، صادقی‌نیا هم در ارتباط با عناصر سپاه پاسداران بود و از مواد مخدر برای پیش برد کارش بهره می‌گرفت و می‌خواست با اجیر کردن یک آدم‌کش حرفه‌ای، یک ایرانی را از میان بردارد، منصور ارباب سیار، هم همین ارتباطات را دارا می‌باشد ولی هدفش از  اجیر کردن آدم‌کشان حرفه‌ای، از میان بردن سفیر عربستان بوده است.

این سناریوی هالیوودی! نتوانسته است طرف‌داران زیادی به‌دست آورد و از همان آغاز با شک و تردید کارشناسان اطلاعاتی  و سیاسی خارجی روبه‌رو شده است. این توطئه دایی‌جان ناپلئونی! تنها به تایید چند کارشناس ایرانی رادیو تلویزیون‌های خارجی، که هیچ پیشینه‌ای در امور اطلاعاتی، نظامی و تروریسم ندارند رسیده است، که کوشیدند با پلیتیک سرکار استواری قضیه را به هم بچسبانند.

بی‌شک منصور ارباب سیار، که به گفته دوستانش، آدم تن پرور، تنبل، سودجو و ناموفقی بوده می‌توانسته است طعمه بسیار خوبی برای هر دو سازمان اطلاعاتی ایران و آمریکا به‌شمار رود و هر یک از آنان به‌سود خود از این شخص بهره برده‌اند، حکومت اسلامی یک بار دیگر شوخی بی‌مزه‌ای با آمریکا کرده تا آمریکا را درگیر یک بازی رسانه‌ای کند و بر مشکلات داخلی و خارجی خود پوشش بگذارد، از سوی دیگر آمریکا هم مایل است هر چه بیش‌تر میان عربستان و ایران را شکر آب کند و با هزینه عرب‌ها زهر چشمی از آخوند‌ها بگیرد، اسرائیل هم که تاکنون در این باره سکوت کرده است، دست‌هایش را از شادی به هم می‌ساید، به هر حال زهر طرف که کشته شود به‌سود فرزندان یعقوب است! برخی از قدرت‌های خارجی هم می‌توانند از این برخورد‌ها به‌سود خود بهره برداری کنند و از نزدیکی احتمالی ایران و آمریکا که می‌رفت با نامه‌های فدایت شوم اوباما به خامنه‌ای و کشیدن تلفن قرمز به نتیجه برسد جلوگیری کنند.

در این میان محمود‌رضا خاوری و دیگر اختلاسیون آسوده می‌خوابند. ملت ایران هم دریافت که اوباما هنوز با اونا نیست و با اوناست. این نیز بگذرد! چه کسی باور می‌کند که برای معامله با قاچاقچی‌های باند‌های بین‌المللی مواد مخدر، پول به حساب بانکی آنان ریخته می‌شود، آن هم در دو نوبت! هر بار پنجاه هزار دلار ناقابل، که خرج یک شب کافه برخی از این قاچاقچی‌ها هم نمی‌شود، حتا در فیلم‌های هالیوودی هم، همیشه پول نقد  با چمدان و گونی دست به‌دست می‌گردد. شاید چند ماه دیگر منصور ارباب‌سیار هم مانند صادقی‌نیا، برای ملاقات با پدر یا مادر بیمارش به مرخصی ایران فرستاده شود و این الم شنگه هم مانند همیشه، تنها به ضرر ایرانیان مقیم کشور‌های خارجی پایان یابد که ناچارند نگاه‌های سنگین و سرزنش آمیز خارجیان را تحمل کنند .

بیست و سوم مهر ماه- شانزدهم اکتبر 2011


 


خبر/ رادیو کوچه

وزیران خارجه اتحادیه عرب دیروز یک‌شنبه در قاهره به دلیل خودداری سوریه از اجرای قطعنامه‌ها و درخواست‌های این اتحادیه و نیز ادامه کشتار مردم، خواهان تعلیق عضویت این کشور از اتحادیه شدند.

 به گزارش شبکه العربیه کشورهای عربی می‌خواهند یک جدول زمان‌بندی شده برای انتقال مسالمت آمیز قدرت به دولت بشار اسد ارایه دهند .

 اتحادیه عرب پیش از این کشور خواسته بود سرکوب مخالفان و خونریزی را متوقف کند و گام‌هایی عملی برای انتقال قدرت بردارد.

 سوریه اما اتحادیه عرب را به دخالت در امور داخلی خود متهم می‌کند و چنین تصور می‌کند که  «انگار چنین بیانیه ای» صادر نشده است.

  دیدبان حقوق بشر سوریه که مقر آن در بریتانیا است می گوید روز گذشته در «دیرالزور» نیروهای امنیتی به سوی تشیع کنندگان یکی از فعالان سیاسی شهر آتش گشودند.

 طبق گزارش سازمان حقوق بشر از آغاز اعتراضات در سوریه تاکنون بیش از 3 هزار نفر جان خود را از دست داده اند که 187 از آن‌ها کودک بوده اند.


 


رادیو کوچه

روز جهانی ریشه‌کنی فقر- سازمان ملل 17 اکتبر را روز جهانی ریشه‌کنی فقر و تنگ‌دستی در جهان اعلام کرد. بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی از مهم‌ترین معضلات جامعه بشری است. با وجود پیش‌رفت و توسعه در جوامع بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است.

1318 خورشیدی- طبق برخی نوشته‌‌ها، «میرزا محمد فرخی یزدی» روزنامه‏نگار و شاعری توانا، ملی و سیاسی و ناشر روزنامه «توفان» و نماینده مجلس شورای ملی با تزریق آمپول هوا در درمان‌گاه زندان کشته شد. برخی نیز 24 مهر ماه را روز کشته شدن او عنوان کرده‌اند. وی از منتقدان روش‌های «رضاخان پهلوی» بود و در اشعارش به طور ضمنی و یا علنی حکومت را مورد انتقاد قرار می‌داد. فرخی همچنین نماینده شهر یزد بود.

«فرخی یزدی» در سال 1267 در یزد به دنیا آمد در اوان مشروطه به گروه آزادی‏خواهان پیوست. فرخی در نوروز 1289 در شعری خطاب به حاکم یزد، او را مورد انتقاد قرار داد و در پی آن، لبان وی را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند. یکی دو ماه بعد به تهران گریخت و به صف مبارزان ملی پیوست. مبارزاتش را ادامه داد ولی بعدها به مسکو و از آن‏جا به آلمان گریخت. فرخی بعدها به ایران بازگشت ولی دستگیر و زندانی شد و در چنین روزی به قتل رسید.

1759 میلادی- «احمد خان درانی» سومین حمله نظامی خود را به هندوستان آغاز کرد. پس از آن‌که نادرشاه افشار قندهار را تصرف کرد، به خدمت نادرشاه درآمد و پس از مدتی فرمان‌ده یکی از لشکرهای نادرشاه شد. الماس کوه نور پس از قتل نادرشاه به دست وی افتاد.

احمدخان در ارتش ایران یک ژنرال بود که پس از کودتای نظامی 1747 برضد نادرشاه افشار و قتل او، به زادگاهش افغانستان بازگشت. او که در جریان تصرف هند توسط نادر در مارس 1739 یک افسر ارتش ایران و هم‌راه او بود در سه حمله خود به هند شمال غربی این منطقه را متصرف شد.

نخستین حمله نظامی احمدخان به هند که افغان‌ها او را احمدشاه می‌خوانند که در زمان خود قندهار را آباد و ساختمان‌های متعدد بنا کرد و به تصرف لاهور انجامید، در سال 1752 صورت گرفت. حمله دوم در سال 1757 انجام شد. در جریان این حمله، شهر دهلی و سپس تمامی پنجاب را تصرف کرد.

احمد خان برای تامین اتحاد میان طوایف افغان تلاش بسیار کرد و به همین دلیل، بسیاری از مورخان او را بنیادگذار افغانستان می دانند.

1933 میلادی- در پی آغاز مشکلات شدید در خاک آلمان برای یهودیان، «آلبرت اینشتین» در این روز به آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این کشور ماند.

اینشتین فیزیک‌دان نظری زاده‌ی آلمان بود. وی در ۱۸۹۶ با تایید پدرش خواستار خروج از تابعیت آلمانی خود شد. در ۱۹۰۱ تابعیت سوییس را به دست آورد. اینشتین در ۱۹۱۴ یعنی زمانی که وارد خدمات اجتماعی پروس شد به تابعیت روسیه درآمد، اما به دلیل موقعیت سیاسی و آزار و اذیت یهودیان در آلمان نازی، او خدمات اجتماعی را در ۱۹۳۳ رها کرد و در نتیجه تابعیت روس را نیز از دست داد‌، در چنین روزی به آمریکا رفت و در ۱۹۴۰ تابعیت ایالات متحده آمریکا را به دست آورد.

      ———————————————–

برخی از روی‌دادهای دیگر

1915 میلادی- «آرتور میلر» نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی و نویسنده نمایش‌نامه مشهور «مرگ فروشنده» متولد شد.

1919 میلادی- «ریتا هیورث» (Rita Hayworth) بازی‌گر آمریکایی در نیویورک زاده شد. وی به‌ترین بازی‌گر نقش اول زن سال ۱۹۶۵ جوایز گوی طلایی شد.

1979 میلادی- «مادر ترزا» راهبه کاتولیک آلبانیایی‌تبار و بنیان‌گذار «انجمن ماموران امور خیریه» برای یاری تهیدستان کشور هند، موفق به کسب جایزه صلح نوبل شد.

منبع‌ها‌:

ویکی‌پدیا (انگلیسی و فارسی)

نیویورک تایمز

Iranian history


 


خبر/ رادیو کوچه

طوفان و ریزش باران‌های سیل آسا طی چند روز گذشته باعث پدید آمدن سیلاب و رانش زمین در برخی از کشورهای امریکایی مرکزی و حتا مکزیک شده و تا کنون 70 نفر قربانی گرفته است.

بنا به گزارش خبرگزاری‌های مختلف، در طی یک هفته بارندگی شدید در کشورهای السالوادور، گواتمالا، هندوراس و نیکاراگوئه جاده‌های روستایی به کلی از بین رفته و به مزارع و خانه‌‌های روستایی خسارات زیادی وارد شده.

سیل همچنین موجب قطع برق در بسیاری از مناطق سیل زده شده و کار ارتباط و کمک رسانی را با دشواری هم‌راه ساخته است.

نخست وزیر نیکاراگوئه ضمن درخواست کمک به کشورش اظهار داشته که تا کنون جسد 8 نفر از زیر گل و لای بیرون کشیده شده و این سیل باعث شده بیش از 8،000 نفر از خانه‌های خود آواره شوند.


 


رادیو کوچه

مهم‌ترین عنوان‌های مطبوعات امروز ایران:

خراسان

1) وزارت خارجه: با وجود درخواست صریح ایران، آمریکا هیچ مدرکی درباره اتهام‌های اخیر ارایه نداد

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=7&day=25&id=1137131

وزارت خارجه با صدور بیانیه مهمی محورهای سناریوی جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را از لحاظ حقوقی به چالش کشید. در یکی از بخش‌های مهم این بیانیه که به صراحت بی‌مبنا بودن ادعاهای آمریکا علیه کشورمان را با استناد به موازین حقوق بین‌الملل نشان می‌دهد، آمده است: بر اساس بدیهیات حقوقی، در صورت وجود هر‌گونه ادعا نسبت به دولت دیگر، دولت آمریکا باید حداقل اطلاعات فردی متهم یا متهمان را برای بررسی، اعلام نظر و درخواست هم‌کاری به کشور مورد نظر تسلیم می‌کرد. دولت آمریکا با وجود درخواست صریح جمهوری اسلامی ایران و برخلاف کنوانسیون‌های شناخته شده بین‌المللی، تاکنون هیچ‌گونه اقدامی در این زمینه انجام نداده است.

2) سفر رییس مجلس به سوییس

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=7&day=25&id=1137149

علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی برای حضور در اجلاس بین المجالس وارد سوییس شد. صد و بیست و پنجمین مجمع بین‌المجالس از روز گذشته تا 27 مهر در برن برگزار می‌شود. رییس مجلس شورای اسلامی گفت: «تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مهم‌ترین موضوعات اجلاس بین‌المجالس سوییس است.»

کیهان

1) رییس جمهوری: توسل به ترور کار دولت‌مردان بی‌فرهنگ آمریکاست

http://www.kayhannews.ir/900725/2.htm#other201

رییس جمهوری با اشاره به سناریوسازی جدید استکبار علیه ایران، خطاب به دولت‌مردان آمریکایی تاکید کرد: «ملت با فرهنگ ایران احتیاجی به ترور ندارد و ترور متعلق به شماست.»

2) نظام سرمایه‌داری را مردم اروپا و آمریکا به آتش می‌کشند

http://www.kayhannews.ir/900725/3.htm#other301

رهبر انقلاب تاکید کردند که نظام سرمایه‌داری در آتش خشم ملت‌های آمریکا و اروپا خواهد سوخت.

حضرت آیت‌اله خامنه‌ای رهبرمعظم انقلاب اسلامی در پنجمین روز سفر به استان کرمانشاه‌، در جمع پرشور هزاران نفر از استادان‌، دانش‌جویان و دانش‌گاهیان‌، با بیان مستدل و تشریح دلایل «جوانی ذاتی و طراوت همیشگی اهداف و آرمان‌های نظام اسلامی»‌، انعطاف در مهندسی نظام و «تغییر به هنگام» در ساز و کارها و سیاست‌های تحقق این آرمان‌ها را از ظرفیت‌های نظام اسلامی برشمردند و با اشاره به مقاصد پشت پرده سناریوی آمریکا از جنجال و تهمت‌های اخیر تروریستی به جمهوری اسلامی‌، به دشمنان ملت ایران هشدار دادند هر‌گونه توطئه و حرکت مخرب و مزاحم با مقابله قاطع و پشیمان کننده جمهوری اسلامی روبه‌رو خواهد شد.

رسالت

1) نظام پارلمانی برای انتخاب مسوولان اشکالی ندارد

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=79433

رهبر معظم انقلاب اسلامی دستور امام برای حذف پست نخست وزیری از ساختار قوه مجریه را یکی از موارد تغییر ساز و کار و مهندسی کلی نظام برای تحقق آرمان‌ها برشمردند و افزودند: «در شرایط فعلی نظام سیاسی کشور‌، ریاستی است و رییس جمهوری با انتخاب مستقیم مردم برگزیده می‌شود که شیوه خوب و موثری است اما اگر روزی در آینده احتمالن دور‌، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسوولان قوه مجریه به‌تر است هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد.»

2) برآشفتگان آلاسکا تا اروپا را فتح می‌کنند

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=79427

در حالی که هیچ یک از مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا و اروپا تصور گسترش روز افزون و سریع جنبش تسخیر وال استریت را نداشتند، این جنبش به صورتی تصاعدی در غرب گسترش یافته است‌. معترضین کشورهای غربی نام جنبش برآشفتگان را برای خود انتخاب کرده‌اند که به اختلاف طبقاتی زیاد موجود در آمریکا و اروپا اشاره دارد‌. اگرچه حدود یک‌ماه قبل تنها خیابان‌های اطراف وال استریت محل تجمع معترضین بود اما امروز دامنه جغرافیایی جنبش برآشفتگان از آلاسکا و کانادا تا قلب اروپا را شامل می‌شود.

اعتماد

1) به آزادی مطبوعات در کشور نیازمندیم

http://www.etemaad.ir/Released/90-07-25/204.htm

 حجت‌الاسلام رییسی، معاون اول قوه قضاییه گفت: «اگر مطبوعات آزاد در جامعه وجود نداشته باشند، بسیاری از مسایل را از دست خواهیم داد زیرا مطبوعات آزاد شرطی برای جامعه رشد یافته است. قلم باید توام با تقوا، عفاف، صداقت و انصاف باشد. مطبوعات رشدیافته نقش بسیار مهمی در افکار عمومی دارند و در این راستا رعایت بایدها و نبایدها نیز امری بسیار ضروری است.»

2) 4 هزار میلیارد تومان رانت در بازار دلار

http://www.etemaad.ir/Released/90-07-25/150.htm

رییس پارلمان بخش خصوصی در چهارمین نشست هیت نمایندگان اتاق بازرگانی ایران نسبت به رانت ناشی از اختلاف نرخ رسمی و غیررسمی دلار هشدار داد و تصریح کرد: «یک چشمه‌ رانتی در کشور ما در حال شکل‌گیری است که رقم آن ده‌ها برابر اختلاس اخیر است. هم‌اکنون اختلاف نرخ رسمی و غیررسمی در هر دلار 200 تومان است که رانت محسوب می‌شود. اگر این اختلاف نرخ رسمی و غیررسمی دلار را برای رقم صادرات غیرنفتی محاسبه کنیم، رقم رانت رقم بزرگی می‌شود. به ویژه این‌که به دلیل مشکلات بانکی اکنون صادر‌کنندگان و وارد‌کنندگان، مجبور هستند به صرافان مراجعه کنند.»

دنیای اقتصاد

1) با سوال 14 نماینده از وزیر اقتصاد در صحن علنی مجلس مطرح شد، بحث سیاسی بر سر سود سهام عدالت

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=273907

سوال از وزیر اقتصاد درباره «دلیل پرداخت غیرقانونی سودسهام عدالت در آستانه انتخابات 88 ریاست جمهوری»، در جلسه علنی روز گذشته مجلس به بحثی «سیاسی» بدل شد.

از یک سو، نمایندگان سوال‌کننده اصرار داشتند که موضوع سوال از شمس‌الدین حسینی، اقتصادی است و نه سیاسی؛ از سوی دیگر، مهدی کوچک‌زاده و موسی غضنفرآبادی دو تن از نمایندگان حامی دولت با ارایه تذکراتی مبنی بر این‌که این سوال از سوی جریان فتنه 88 تعقیب می‌شود، گفتند: «این موضوع که ارایه سودسهام عدالت برای خریدن رای ملت بود، توهین بزرگی است.» در نهایت به دلیل حاکم شدن فضای سیاسی بر سوال از وزیر اقتصاد، مصطفی کواکبیان نماینده سمنان که به نمایندگی از 14 سوال‌کننده توضیحاتی را ارایه کرده بود، به‌رغم قانع‌کننده ندانستن پاسخ وزیر از به رای گذاشتن این موضوع صرف‌نظر کرد.

2) معاون اول قوه‌ قضاییه: می‌توانیم از طریق اینترپل خاوری را احضار کنیم

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=273908

به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام ‌رییسی در خصوص وضعیت مدیرعامل سابق بانک ملی افزود: «برای نظام جمهوری اسلامی ایران این مسئله مشکلی ندارد که بخواهد فردی که مورد اتهام قرار گرفته را از طریقی که لازم بداند که یک طریق آن پلیس بین‌الملل (اینترپل) است پی‌گیری و احضار کند، ولی ما معتقدیم هم‌چنان که سخن‌گوی قوه‌ قضاییه توصیه کرد، برگشتن او و پاسخ‌گویی به دادگاه به‌ترین گزینه است، این موضوع حتمن به نفع و صلاح خود او خواهد بود.»

ابرار

1) على مطهرى: با استعفایم برخورد سیاسى نشود

http://www.abrarnews.com/politic/1390/900725/html/rooydad.htm#s168087

نماینده تهران که هفته گذشته استعفاى خود را تقدیم هیت رییسه مجلس کرده است با بیان این‌که تابوى سوال از احمدى‌نژاد باید شکسته شود و نمایندگان باید بتوانند از حق طبیعى خود استفاده کنند ابراز امیدوارى کرد تا استعفاى وى از نمایندگى مجلس هفته آینده توسط هیت رییسه مجلس اعلام وصول شده و با این استعفا برخورد سیاسى نشود.

2) وکیل مدافع جعفر‌ پناهى: حکم تجدید نظر به من ابلاغ نشده است

http://www.abrarnews.com/politic/1390/900725/html/rooydad.htm#s168081

وکیل مدافع جعفر پناهى با تایید تلویحى قطعى شدن راى اولیه این کارگردان سینماى ایران در دادگاه تجدید نظر تاکید کرد که نسبت به این حکم درخواست اعاده دادرسى خواهد کرد. فریده غیرت در گفت وگو با ایسنا، افزود: «حکم تجدیدنظر جعفر پناهى تاکنون به من ابلاغ نشده است، اما آن‌چه که در رسانه‌ها شنیده‌ام و ظاهرن نیز صحت دارد، حکایت از تایید قطعى حکم اولیه آقاى پناهى دارد.»


 


خبر/ رادیو کوچه

روز یک­شنبه، محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی، در یک مراسم دولتی در واکنش به متهم شدن ایران به طراحی توطئه ترور سفیر سعودی در واشینگتن اظهار نظر کرد و این فشار­ها را برای جلوگیری پیشرفت ایران دانست.

 به گزارش العربیه، احمدی نژاد در این مراسم دولتی افزود: «امروز پرچمی از روحیه و فرهنگ ایران در مقابل مستکبران برافراشته شده که برای آنان پذیرفتن آن دشوار است به همین دلیل به دنبال طراحی برای سرکوب ملت ایران هستند و هر روز یک فضا سازی به راه می­اندازند».

او در ادامه می­افزاید : «آن­ها هر روز برای جو سازی علیه ایران تلاش و در این مرحله ایران را متهم به ترور می­کنند اما باید به آنها تفهیم کرد که ترور کار آدم های بی فرهنگ است».

بیشتر بخوانید:

«واکنش رسمی آیت­اله خامنه‌ای به طرح ترور»

«مطرح شدن توطئه ترور در شورای امنیت»


 


خبر/ رادیو کوچه

روز دوشنبه 16 اکتبر،  پنج بازیگر زن سینمای ایران، در یادداشتی به اظهارات اخیر فرج‌اله سلحشور کارگردان مجموعه «یوسف پیامبر» که بازیگران زن ایرانی را «هرزه» خوانده بود، پاسخ دادند.

به گزارش خبرآنلاین، در این متن که به امضای ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری رسیده، آمده است: «جناب آقای سلحشور، از این‌که می‌بینیم آن همه پرداختن به زوایای نورانی زندگی پیامبران و سرمشق قرار دادن منش ایشان تاثیری در کلامتان نداشته، و در نهایت شهرت‌تان را از نفرت‌پراکنی و بی‌ادبی در برابر هم‌نوعانتان به دست آورده‌اید، بسیار متاسفیم.»

در بخش پایانی این متن آمده: «ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت می‌کشیم بگوییم شما را یاد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگرانتان بازگردد.»

لازم به ذکر است روز شنبه 14 اکتبر، فرج­اله سلحشور در مصاحبه­ای بازیگران زن ایرانی را «هرزه» خوانده بود اما روز گذشته او اظهارات خود را تکذیب کرد و آن را «برداشت غلط از صحبت­هایش» خواند.

 او در این باره می‌گوید: «منظور من این بود که آوردن یک بازیگر هرزه خارجی، پایین آوردن شأن سینمای ایران و بازیگران زن است. ممکن است در بازیگران زن ایران، افراد نابابی هم وجود داشته باشد ولی بسیاری از آن‌ها انسان‌های سالم و درستی هستند که به نظرم این اقدام اهانت به خود بازیگران سینمای ایران است.»

او در گفته است: «در میان بازیگران ایران، انسان‌های پاک، هنرمند و فرهیخته وجود دارد. من در آن گفت‌وگو گفتم چرا با وجود این همه بازیگر خوب ایرانی، باید یک بازیگر هرزه بین‌المللی بیاورید.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته