خبر/ رادیو کوچه
دیدار تیم های فوتبال راه آهن و استقلال تهران در چارچوب هفته دهم لیگ برتر فوتبال ایران که در ورزشگاه آزادی تهران برگزار شد با نتیجه یک بر یک به پایان رسید.
در ابتدای این بازی این تیم فوتبال استقلال تهران بود که موقعیتهای خطرناکی را بر روی دروازه راه آهن شهرری ایجاد کرد و ضربه فرهاد مجیدی در دقیقه یک به وسیله میرهانی هاشمی از روی خط دروازه بازگشت داده شد.
در دقیقه 15 بازی داور این دیدار ضربه پنالتی را به سود راه آهن اعلام کرد و حسین کاظمی بازیکن اسبق استقلال این ضربه را روانه دروازه سید مهدی رحمتی کرد که دروازه بان استقلال موفق به مهار آن و توپ های برگشتی شد اما در نهایت با غفلت مدافعان استقلال دروازه رحمتی به وسیله عباسفرد باز شد.
نیمه دوم این بازی نیز با برتری استقلال آغاز شد و این تیم موقعیت های زیادی را بر روی دروازه راه آهن ایجاد کرد.
در دقیقه 75 این بازی فرهاد مجیدی کاپیتان استقلالی ها با یک سانتر زیبا باعث شد تا مجتبی جباری با یک ضربه سر دقیق دروازه حسن رودباریان را باز کند.
با با به ثمر رسیدن گل تساوی این دیدار، استقلالیها میل بیشتری به گلزنی نشان دادند و بارها موقعیتهای خوبی را برروی دروازه راه آهن که از نظم تیمی خوبی برخوردار نبود ایجاد کردند.
با تقسیم امتیازات در این دیدار استقلالی ها با 20 امتیاز در رده دوم جدول رده بندی لیگ برتر فوتبال ایران قرار گرفتند و تیم نفت تهران همچنان صدرنشین باقی ماند.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
نوشته احمد باطبی
عباس فخرآور هیچگاه برایم آنقدر جدی نبوده که حتی به او فکر کنم. سالهای پیش زمانی که در ایران بودم، بیانیه ای را نوشتم و موضع خودم را در قبال او روشن کردم . (لینک) اما حالا شرایط به صورتی تغییر کرده که بازگویی پیشنه او برای افکار عمومی، یک بار برای همیشه لازم به نظر میرسد .
با یک جستجو ساده در فضای اینترنت، به وضوح خواهیم دید که او در سالهای اخیر یکی از اصلیترین منبع خبری در پروژههای تخریبی نهادهای امنیتی برای تخریب چهره مخالفان محسوب میشود . چرا اینچنین است ؟ ( لینک - سند ) ( لینک - سند ) ( لینک - سند ) (لینک - سند - ویدئو دقیقه 1:35 ) ( ویدئو دقیقه 3:35 بعد ) و …
گفتههای مخرب، عملکرد متضاد، فایلهای صوتی و تصویری ارایه شده از سوی عباس فخرآور بارها و بارها در پروژههای تخریبی حکومت مورد استفاده قرار گرفته است .
با این شرایط اولین سوالی که در ذهن مخاطب طرح میشود این است که عباس فخرآور کیست، آیا در گذشته هم همین نقش را ایفا کرده است ؟ چه کارنامه و پیشینه ای دارد و حالا در این سوی جهان به چه کاری مشغول است ؟
برای دانستن این موضوع میتوان هم به گفتههای خودش رجوع کرد ، و هم آنچه دیگران در باره او میگویند .
در دانشگاه ارومیه در رشته پزشکی پذیرفته شدم !
عباس فخرآور در بخشی از وبسایت خود با عنوان « زندگی نامه و افخارات » در باره خودمینویسد :
«…سال ۱۳۷۳ مبارزات دانشجویی امیر فخر آور با سخنرانی در دانشکده پزشکی ارومیه بر علیه خامنهای و ولایت فقیه اوج گرفت… » ( لینک - سند - فریز صفحه )
عباس فخرآور در این نوشته مدعی است که در دانشکده پزشکی دانشگاه ارومیه مشغول تحصیل بوده ، اما به طور مشخص از رشته تحصیلی خود در این دانشکده صحبت نمیکند .
او در برخی از مصاحبههای خود پس از خروج از ایران نظیر مصاحبه با «خسرو شمیرانی – از شهروند» که آن را در صفحه « زندگی نامه و افتخارات » نیز قرار داده مشخصن خود را دانشجوی پزشکی دانشگاه ارومیه معرفی کرده و میگوید :
«بعد از اتمام دبیرستان در دانشگاه ارومیه در رشته پزشکی پذیرفته شدم » ( لینک - تصویر -سند - فریزصفحه )
عباس فخرآور مدعی است که از میان رشتههای موجود ، در رشته پزشکی این دانشکده مشغول تحصیل بوده است . اما بنا به دلایلی میبایست به این ادعای او با دیده تردید نگریست . در صفحه ویکی پدیا مربوط به عباس فخر آور رشته تحصیلی او «فوق دیپلم پرستاری» ذکر شده است ( لینک - تصویر - سند - فریز صفحه )
این صفحه ویکی پدیا بارها توسط شخص عباس فخرآور دستکاری و نام رشته تحصیلی از فوق دیپلم پرستاری به پزشکی تغییر کرده است ، اما مدیران ویکی پدیا به دلیل عدم ارائه سند معتبر از سوی او ، دستکاری صورت گرفته را به حالت اولیه باز گردانده اند ( لینک -تصویر -سند - فریز صفحه )
امامهم ترین دلیل به پرسش گرفتن ادعای عباس فخرآور این است که در سالهایی پیش و در ایران ، عباس فخرآور به من و بسیاری دیگر خود را دانشجوی کاردانی اتاق عمل در دانشگاه ارومیه ، و به برخی نیز دانشجوی پرستاری معرفی کرده بود .
عابد توانچه دانشجوی زندانی و عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر یکی از افرادی است که پیش از این ادعای عباس فخرآور را در مورد تحصیلش در رشته پزشکی به چالش کشیده بود . عابد در 27 مرداد 1385 نامه ای را در خصوص ماهیت و گذشته او در اینترنت منتشر کرد که نسخههای مختلف آن هنوز در فضای مجازی موجود است ( لینک یک -لینک دو - سند )
عکسی از عباس فخرآور در زمان تحصیل در مقطع کاردانی اطاق عمل
او دربخشی از نامه خود عباس فخرآو را دانشجوی دوره کاردانی در دانشگاه ارومیه معرفی میکند . من در این باره از عابد توانچه سوال کردم ، او میگوید ، فخرآور در بین زندانیان بارها مطرح کرده که دانشجوی مقطع فوق دپیلم اطاق عمل بوده است . اما وقتی از کشور خارج شد ادعا کرد که دانشجوی پزشکی دانشگاه ارومیه بوده و علی رغم در خواست مکرر ما تا کنون هیچ مدرکی را مبنی بر اثبات ادعای خود ارائه نکرده است . مصاحبه کاملتر من را باعابد توانچه از اینجا بشنوید :
دکتر ناصر زرافشان ، حقوقدان و وکیل پرونده جنجالی قتلهای زنجیره ای که بیش از پنج سال را به دلیل دفاع از این پرونده در زندان سپری کرده نیز ، مدتی با عباس فخرآور هم بند بود . آقای زر افشان میگوید یکی از دانشجویان زندانی از او در باره رشته تحصیلی و محل تحصیلش سوال کرد ، عباس فخر آور با سرباز زدن از پاسخ مشخص گفت : من مادرزاد دانشجو بودم . گفتگوی من با دکتر ناصر زر افشان را از اینجا بشنوید :
از نماینده ولی فقیه در آذربایجان غربی فتوای قتل مرا گرفته بودند !
عباس فخرآور در بخش دیگری از صاحبه خود با خسرو شمیرانی – از شهروند ادعا میکند که دبیر انجمن اسلامی دانشگاه ارومیه بوده و نماینده ولی فقیه آذربایجان ، فتوای قتل او را به دلیل فعالیتهای دانشجویی داده است . او میگوید :
« …این بحثها مربوط به سال 73 هستند که من عضو انجمن اسلامی دانشکده پزشکی بودم . پیشتر به عنوان دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه (ارومیه) انتخاب شدم. فضا به شدت بسته بود.
برای ابراز نظراتم یک گروه تئاتر راه انداختم.
به خاطر میاورم که در 17 دی 1373 یک تریبون آزاد دانشجویی سازمان دادم…. ،برنامه شروع شد و هیچکس نمیخواست اولین سخنگو باشد. من خودم آغاز کردم. پس از من صف طویلی از افراد مشتاق به اظهار نظر شکل گرفت …. ، این بحثها ادامه یافت و درون دانشگاه قطب بندی به وجود آورد. اصول گراها و رادیکالها گروهی تشکیل دادند که «هیات احباب الائمه» نام داشت …. ، گروه «هیات احباب الائمه» از آقای قریشی نماینده ولی فقیه در آذربایجان غربی فتوای قتل مرا گرفته بودند … من تعلیق شدم …. با یک بدرقه مفصل توسط بسیاری از استادان و خانوادههایشان همچنین بسیاری دانشجویان دانشگاه شهر ارومیه را ترک کردم …، 74 روز بعد برای انتخاب واحد ترم جدید مجددا به ارومیه رفتم. همان روز به مناسبت ورود من تعدادی از دانشجویان در نمازخانه جمع شدند. بعد از نماز من یک سخنرانی داشتم اما بلافاصله پس از خروج از نمازخانه دستگیر شدم…. ، مرا درون یک سلول انفرادی انداختند که عرض آن 6 وجب و چهار انگشت و طول آن 17 وجب و دو انگشت بود … »
من در باره رویدادهای مورد اشاره عباس فخرآور ، با دکتر فرزاد حمیدی فعال دانشجویی و عضو جبهه دمکراتیک ، زندانی سیاسی و دانشجوی پزشکی ورودی سال 1367 و فارغ التحصیل 1375 خورشیدی دانشگاه ارومیه صحبت کردم و از او در باره این حوادث پرسیدم . دکتر فرزاد حمیدی در پاسخ به پرسش من گفت که هر گز چنین حوادثی را در دانشگاه ارومیه به یاد نمیآورد . او میگوید من یک فعال دانشجویی بودم طبعن اگر چنین اتفاقات جنجال برانگیزی در دانشگاه روی میداد من متوجه میشدم و یا حداقل از دوستانم در باره آن میشنیدم . در هرصورت به دلیل فضای بسته دانشگاه در آن سالها اساسن بروز چنین اتفاقاتی که عباس فخرآور میگوید غیر ممکن بود . گفتگوی من را با دکتر فرزاد حمیدی از اینجا بشنوید :
فاطمه حقیت جو ، فعال پیشین دانشجویی و نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی از جمله افرادی بود که در زمان نمایندگی وضعیت زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی را به جدیت دنبال میکرد . از او پرسیدم آیا در طول سالهای فعالیت خود به این موضوع برخورده که نماینده ولی فقیه در دانشگاه ، یا استان و … فتوای قتل دانشجویی را صادر کرده باشد ؟ اساسن چنین چیزی ممکن است ؟ فاطمه حقیقت جو در پاسخ به من گفت که از نظر او چنین ادعایی دروغ است . گفتگوی من را با خانم حقیقت جو از اینجا بنشوید :
من در زمان 18 تیر سرباز بودم !
عباس فخرآور در ادامه مصاحبه خود با شهروند ، در پاسخ به این سوال که تیرماه 78 در کجای ماجرا قرار داشتید گفت:
« … من در این روزها به خدمت رفته بودم و در بیمارستان نیروی انتظامی در خیابان بهار تهران خدمت میکردم. من شاهد مجروحان بسیاری بودم. خودم شخصا تعداد زیادی از دانشجویان مجروح را بخیه و یا پانسمان کردم. در رابطه با آن روز گزارشی به روزنامه «خرداد» دادم که تیتر روزنامه شد … »
عباس فخرآور در زمان خیزش هجده تیر نه دانشجو بلکه سرباز پلیس بود. او خودبار دیگر در مصاحبه تلویزونی با برنامه پارازیت صدای آمریکا به این موضوع اشاره میکند :
بخشی از گفتگوی عباس فخرآور با برنامه پارازیت
عباس فخرآور در مصاحبه با پارازیت ادعا میکند که در زمان بروز این حادثه او با فعالین دانشجویی به طور مستقیم در ارتباط بوده است . اما هیچگاه و در هیچ کجا نامی از این افراد نمیبرد تا صحت ادعاهای او از جانب آنها مورد تایید قرار گیرد .
او میگوید :
« … تماس گرفتند و گفتند بچهها را دارند اینجا میزنند … »
چه کسی یا چه کسانی ممکن است با او به عنوان یک سرباز نیروی انتظامی تماس بگیرد و بگوید دارند بچهها را میزنند . مگر یک سرباز نیروی انتظامی چه مسوولیت و یا نقش مهمی را دارد که با او تماس بگیرند و او را مطلع کنند ؟ منظور از «بچهها» در زد و خورد بین پلیس و انصار حزب اله ، با دانشجویان ساکن کوی چیست ؟ فراخوانی یک سرباز در در گیری پلیس با دانشجویان ، برای پشتیبانی از کدام طرف درگیر است ؟ اینها سوالاتی است که عباس فخرآور هیچ گاه به آنها پاسخ نداده است . اما صرف نظر از این پرسشها ، موضوع جالب توجه گزارش عباس فخرآور به روزنامه خرداد است . او مدعی است که در رابطه با حادثه 18 تیر گزارشی را به روزنامه «خرداد» داده که در نهایت تیتر روزنامه شد .
<
تصویر روزنامه خرداد ، یک روز پس از 18 تیر
من این ادعای او را از طریق ایمیل با مرتضی کاظمیان ، دبیر سرویس سیاسی روزنامه خرداد در زمان حادثه 18 تیر مطرح کردم . ایشان در پاسخ گفته اند ، بی تردید ایشان ادعای نادرستی را مطرح میکنند .
پاسخ مرتضی کاظمیان در مورد ادعای عباس فخرآور
این موضوع که عباس فخرآور در جریانات هجدهم تیر 1378 هیچ نقشی نداشته بارها از سوی افراد مختلف ،و رهبران و چهرههای برجسته جنبش دانشجویی مطرح شده است . به عنوان نمونه علی افشاری دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت در زمان فاجعه 18 تیر ، و از چهرههای فعال در 18 تیر در برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا به صراحت به این موضوع اشاره کرده و میگوید ، عباس فخرآور در جنبش دانشجویی ایران هیچ کارنامه ای ندارد :
گفتگوی علی افشاری با صدای آمریکا در باره عباس فخرآور
با این وجود عباس فخرآور همواره تلاش داشت تا حضور خود را به عنوان سرباز ، با خیزش 18 تیر پیوند دهد . به عنوان نمونه در سالگرد 18 سال گذشته ، عباس فخرآور با نام کاربری خودش اقدام به دستکاری صفحه 18 تیر ویکی پدیا فارسی کرده و نام خود را در کنار نقش آفرینان 18 تیر افزود . اما مدیران ویکی پدیا مجددا اخلال ایجاد شده از سوی عباس فخرآور را به حالت اول بازگردانند ( لینک - تصویر - سند - فریز صفحه )
رفته بودم با خواهرم کفش بخرم !
عباس فخرآور در مصاحبه با شهروند میگوید :
« … سال 79 برای تهیه خبر به یک تجمع اعتراضی در میدان بهارستان که به تجمع بهارستان معروف شد رفته بودم. بعد از تعطیلی نشریات بود. همراه با خواهرم دستگیر شدیم و به اوین منتقل شدیم … »
این دستگیری صحت دارد . چرا که من و دیگر زندانیان سیاسی در آن سالها برای اولین بار عباس فخرآور را در میان دستگیر شده گان میدان بهارستان ، در بند سه زندان اوین ملاقات کردیم . او به زندانیان دلیل حضورش را در میدان بهارستان ، خرید کفش به همراه خواهرش اعلام میکرد . عباس فخرآور پس از چند روز از زندان آزاد شد .
عابد توانچه در بخشی از نامه افشاگرانه خود در باره عباس فخرآور نوشته است :
«… سال79 جوانی به نام امیر عباس فخرآور وارد زندان اوین می شود و سه روز در زندان اوین میماند. او به قید وثیقه آزاد میشود و ماجرا تمام میشود. جریان از این قرار بوده است که فخرآور به همراه خواهر خود به دعوت رادیو صدای ایران برای شرکت در تجمع به مناسبت 28 مرداد! در میدان بهارستان دستگیر شده و در بازجوییها عنوان کرده بود که با خواهرش برای خرید کفش به خیابان رفته و دستگیر شده است.
سال 81 امیر عباس فخرآور دوباره وارد زندان اوین میشود و خود را زندانی امنیتی معرفی میکند. بر عکس تمامی زندانیان امنیتی این فرد از گرفتن وکیل خودداری میکند و به شدت از فاش شدن محتوای پرونده اش واهمه داشته است . یکی از وکلای قدیمی، موفق به دیدن صفحاتی از پرونده ی امیر عباس فخرآور میشود. در پرونده ی وی 5 نفر شاکی خصوصی وجود داشته است که همگی از دختران دانشجوی دانشگاه ارومیه بوده اند . دانشگاهی که فخرآور در حال تحصیل در دوره کاردانی آن بوده است …»( لینک - تصویر - سند - فریز صفحه )
این مورد نیز صحیح است . عباس فخرآور برای دومین بار در سال 1381 به زندان بازگشت . اما از زندان قصر . او قبل از انتقال به زندان اوین دستگیر و ومستقیمن به زندان قصر فرستاده شد .
اما به دلیل تعطیلی زندان قصر و انتقال تمامی زندانیان آن به زندان اوین ، عباس فخرآور نیز به همراه دیگر زندانیان قصر به زندان اوین منتقل شد . او دلیل دستگیری خود را فعالیت سیاسی و اتهام خود را امنیتی اعلام میکرد . اما پرسش زندانیان این بود که اگر اتهام او امنیتی است . پس چرا به زندان قصر منتقل شده بود ؟
عباس فخرآور حتی پس از انتقال به زندان اوین هم به بند زندانیان سیاسی سپرده نشد و به بلافاصله پس از ورود به زندان اوین ، به بند 4 ، یعنی بند خلاف کاران عمومی نظیر قتل ، تجاوز ، سرقت و …. منتقل شد .
برخی زندانیان سیاسی دیگر نظیر حجت بختیاری ، دکتر فرزاد حمیدی ، کورش صحتی از اعضای جبهه دمکراتیک که پیش از این قاضی حداد ( همان حسن زارع دهنوی ) آنها را به زندان قصر تبعید کرده بود از عباس فخرآور روایتهای ناخوشایندی میکردند . دکتر فرزاد حمیدی در باره عباس فخرآور میگوید او همه ما ، حتی زندانیان عادی را مورد اذیت و آزار قرار میداد . صحبتهای دکتر فرزاد حمیدی را از اینجا بشنوید :
کورش صحتی دیگر زندانی سیاسی و عضو تبعیدی جبهه دمکراتیک به زندان قصر نیز گفتههای دکتر فرزاد حمیدی را تایید کرده و میگوید ، رفتار بد عباس فخرآور با زندانیان باعث شده بود که برخی زندانیهای عادی و خلافکار تصمیم بگیرند که به عنوان تنبیه با او تماس جنسی برقرار کنند که با پادر میانی زندانیان سیاسی از این تصمیم خود منصرف شدند . گفتگوی من را با کورش صحتی از اینجا بشنوید :
حجت بختیاری از اعضای جبهه دمکراتیک که عباس فخرآور را در زندان قصر دیده بود در همان روزها نامه ای را در باره او منتشر کرده که هنوز در اینترنت موجود است . ( لینک - تصویر -سند - فریز صفحه )
او ضمن تایید موضوع تنبیه جنسی عباس فخرآور از سوی زندانیان تبهکار ، به همکاری او با حفاظت زندان اشاره میکند . بختیاری در بخشی از این نامه می نویسد :
« … این را گفتم که بدانید نوجوان بی تجربه ای نیستم که تحت تاثیر این و آن به مبارزه کشیده شده باشم و یا تحت تاثیر کسی قرار گرفته باشم که علیه دیگری قلم بزنم. من تامدتها پس از زندانی شدنم امیر عباس فخرآور را نمیشناختم و در ارث پدری هم با او شریک نبودم که گفته شود به سبب دوستی یا دلخوری شخصی نامه ای به طرفداری یا علیه او نوشته باشم.
اگر در دو سال پیش نامه ای در افشاء همکاریهای او با حراست زندان و پادوئیهای او برای اطلاعات قوه قضائیه نوشتم فقط و فقط برای هشدار به جوانان بود تا بدام این عنکبوت نیفتند و قبل از آنکه وارد مبارزه شوند توسط پلیس سیاسی شناسائی نشوند. مگر برای شناسائی یک خائن باید چند کلاس سواد داشت؟ شنیده ام که او مرا به بیسوادی متهم کرده است. اگر منظور از بیسوادی نرفتن به دانشگاه باشد ، پس خود او هم بیسواد است.اشتباه نکنید! اگر از امیرعباس فخرآور سخن میگویم ، او نه دانشجوست و نه زندانی سیاسی. بلکه صحبت از پسرک شیاد و فاسدی است که به جرم «منافی عفت» محکوم شده و به زندان آمده است.
او را هنگامیکه به زندان قصر تبعید شده بودم ، همراه با چند زندانی دیگر ، یعنی کورش صحتی و دکتر فرزاد حمیدی ، در بند زندانیان شرور و قاتلین دیدم. در مورد آدمفروشی و رفتارش با دیگر زندانیان در زندان قصر ، در نامه دوسال پیشم توضیح دادم.
اما اولین اقدام او علیه من و دیگر زندانیان سیاسی، رد کردن گزارش دروغی مبنی بر اقدام ما به دامن زدن به یک شورش در زندان بود . او برای خود شیرینی به حراست زندان گزارش داده بود که این چند نفر خیال دارند با کمک عده ای از زندانیان عادی دست به شورش بزنند . زندانیان عادی بنام مهدی وصال و علی فرهادی که از قصر به بند یک رجائی شهر منتقل شدند ، برای تنبیه او میخواستند لختش کرده و با او رفتاری را بکنند که در شان ما نبود و ما از این عمل آنها جلوگیری کردیم و نگذاشتیم به او آسیبی برسد … »
عباس فخرآور پس از این اتفاقات و موضع گیری یک پارچه زندانیان بر علیه خود دست به دامن فاطمه حقیقت جو شد . فاطمه حقیقت جو در زمان نمایندگی مجلس نیز یک بار عباس فخرآور را در زندان قصر ملاقات کرده بود . او در این باره به من گفت نیمه شب مادر فخرآور با من تماس گرفت و که وضعیت فرزندم نامساعد است و دارند او را میکشند . من صبح زود به زندان قصر رفتم و او را ملاقات کردم . اما واقعیت این بود که هیچ اتفاقی برای او نیفتاده بود . گفتگوی من با فاطمه حقیقت جو را از اینجا بشنوید :
پرونده منافی عفت … !
پس از تعطیلی زندان قصر و انتقال زندانیان آن به اوین ، عباس فخرآور نیز به همراه زندانیان خلافکار به بند 4 ، یعنی بند زندانیان قتلی ، متجاوز ، سرقت مسلحانه و … فرستاده شد . اما پس از یک ماه او را به بند سیاسیها منتفل کردند . خود او دلیل این انتقال را سیاسی بودن اتهامش ذکر میکرد . دکتر ناصر زرافشان وکیل پرونده قتلهای زنجیره ای که در آن زمان در بند سیاسی زندانی بود ، در یاد آوری آن روزها میگوید :
« … برای همه زندانیان این پرسش مطرح بود که اگر اتهام عباس فخرآور سیاسی بود ، پس چرا در ماه اول به بند خلاف کاران منتقل شده است ؟ هرچقدر سعی کردیم از خود عباس فخرآور در بیابیم که موضوع پرونده اش چیست زیر بار نمی رفت و حرف قابل قبولی نداشت . از طریق دوستان قضایی در بیرون از زندان تحقیق کردیم دیدم ایشان پرونده منافی عفت دارد . او در رضائیه به یک دختری … ، بله …، اساس پرونده اش این بود . دلیل انتقال او هم به بند امنیتی ارتباطات او با رئیس حفاظت زندان بود . همین وضعیت که زندانیان را نسبت به او حساس می کرد … » گفتگوی من را با دکتر ناصر زرافشان از اینجا بشنوید :
لقب پریوش و رابطه با یک قاچاقچی مواد مخدر … !
از همان ابتدای ورود عباس فخرآور به بند سیاسی ، زندانیان او را به «پریوش» ملقب کرده بودند . این لقب در بیرون از زندان و حتی در فضای مجازی نیز برای او مورد استفاده قرار میگرفت . ( سند - فریز صفحه ) – ( سند - فریز صفحه ) – ( سند - فریز صفحه ) و …
ناصر زر افشان دلیل بکار گیری نام زنانه «پریوش» را برای عباس فخرآور ، ارتباط ویژه او با یک مرد قوی هیکل عنوان میکند . آقای زرافشان در باره نوع ارتباط عباس فخرآور با این مرد میگوید :
موضوع موبایل در داخل زندان چیست ؟
اما نقطه اوج حساسیت روی عباس فخرآور زمانی بود که زندانیهای سیاسی موبایلی را که او در داخل شورتش مخفی کرده بود ، پیدا کردند .
مدت کوتاهی پس از اقدامات تخریبی عباس فخرآور در مورد اعتصاب غذای بند سیاسی ، زندانیان متوجه رفتار مشکوکی از جانب او شدند . عباس فخرآور یک گوشی موبایل به همراه داشت که به صورت مخفی به برخی زندانیان سیاسی پیشنهاد میداد تا از آن استفاده کنند .
عباس فخرآور مدعی بود که این موبایل را از یکی از دوستانش در بند 4 ، ( بند خلافکاران که از آن آمده بود ) گرفته است . او بارها و بارها استفاده از این گوشی را به من و دیگران پیشنهاد داده بود .
حجت بختیاری عضو جبهه دمکراتیک در ادامه نامه خود در همین خصوص نوشته است :
«… با انتقال او از بند چهار به بند یک زندانیان کمابیش رفتار او را زیر نظر داشتند ، اما سوء ظن آنان با اقدامات خود او رفته رفته به یقین تبدیل شد .
مثلا به بهانه ای ، دو یا سه روز به عنوان مرخصی او را به بیرون میفرستادند. بعد از یک ماه می آمد و میگفت در چند روزی که بیرون بوده با کسانی تماس داشته و بخاطر همین موقع برگشتن او را به انفرادی برده اند و ۲۵ روز گذشته زیر بازجوئی بوده است. بعد معلوم میشد دروغ میگوید و تمام این مدت یک ماهه را بیرون بوده است.
در زندان همراه چند کارمند اطلاعات و چند پاسدار و یکی دو سرباز که به اتهام سرقت یا مواد مخدر یا سوء استفاده مالی در زندان بودند …. یک گروه فشار درست کرده بودند که دائم با طرح و سناریوئی که پلیس به آنها میداد در بند تشنج و تنش و درگیری ایجاد میکردند . تا بالاخره روزی که مهندس سعید ماسوری موبایل حراست زندان را از داخل شورت او بیرون کشید و دکتر زرافشان آنرا در جمع زندانیان سیاسی مطرح کرد ، این ماجرا به اوج خود رسید …
مهندس ماسوری به خاطر اینکار به بند ۲۰۹ (بند اطلاعات) منتقل شد و هنوز هم دارد تاوان آنرا پرداخت میکند. به هر حال زندانیان سیاسی دسته جمعی نامه ای خطاب به رئیس زندان نوشتند و در آن صریحا اعلام کردند که اگر مسئولین زندان در مورد انتقال این فرد اقدامی نکنند ، زندانیان خود تکلیف او را روشن میکنند و آنگاه مسوولیت هرچه پیش آید به عهده مسئولین زندان است. … »
داستان این موبایل را از زبان دکتر ناصر زرافشان بشنوید :
قتل دکتر ناصر زرافشان و پرداخت دیه توسط رضا پهلوی !
فضای زندان به دلیل اقدامات مخرب عباس فخرآور تمامن بر علیه او بود .
در آن مقطع بند سیاسی به دوبخش تقسیم شده بود . زندانیان سیاسی ، و در سویی دیگر محکومین سازمان قضائی نیروهای مسلح و برخی متهمین وابسته به سپاه پاسداران ، بسیجیها ، ارتشیها و کارمندان وزارت اطلاعات و …
عباس فخرآور با همکاری چند نفر از کارمندان زندانی وزارت اطلاعات ، چند پاسدار و بسیجی که به اتهام سرقت یا مواد مخدر یا سوء استفاده مالی در زندان بودند اقدام به فشار و تهدید زندانیان میکردند .
یکی از اعضای این گروه فشار که از آنها جدا شده بود ، در جمع تعدادی از زندانیان سیاسی که من نیز در بین آنها حضورداشتم اعتراف کرد ، عباس فخرآور به آنها وعده داده که در صورت اقدام به قتل دکتر ناصر زرافشان ، تا سقف شصت میلیون تومان دیه ، علاوه بر دستمزد از سوی رضا پهلوی به آنها پرداخته خواهد شد .
این موضوع در نامه افشاگرانه حجت بختاری نیز به صراحت ذکرشده است . دکتر ناصر زر افشان در آن زمان موضوع این سوء قصد را به صورت شکایت به دادسرا فرستاد . داستان این حمله را از زبان دکتر زرافشان بشنوید :
تخریب اعتصاب غذای گروهی زندانیان سیاسی !
یکی از اصلی ترین اقدامات صورت گرفته از سوی عباس فخرآور در دوران حضورش در بند سیاسی زندان اوین ، نقش برجسته او در تخریب اعتصاب غذای زندانیان سیاسی این بند بود . در آن روزها زندانیان در اعتراض به وضعیت بد زندان و همچنین تحت فشار قرار دادن خانواده برخی از زندانیان در خارج از زندان ( به طور مشخص خانواده زندانی سیاسی پیمان پیران ) دست به اعتصاب گروهی زدند . دامنه این اعتصاب به حدی گسترده بود که تمامی گروههای سیاسی موجود در زندان به آن پیوسته بودند .
با آغاز رسمی اعتصاب غذای زندانیان سیاسی ، گروه فشار متشکل از زندانیان وابسته به اطلاعات ، سپاه و بیسج ، با عضویت و همکاری پررنگ عباس فخر آور اقدام به تهدید و تحت فشار قراردادن زندانیان سیاسی نمودند . عباس فخرآور با شایعه پراکنی و دروع سازی تلاش میکرد تا زندانیان سیاسی و خصوصاً زندانیان شناخته شده تر را نسبت به هم بد بین کرده و آنها را به جان هم بیاندازد . او حتی از این روش موفق شده بود تا برخی از زندانیان سیاسی را همکار و هم سو با خود جلوه داده و ذهنیت دیگر زندانیان سیاسی را نسبت به آنها خراب کند که البته این مشکل با هشیاری زندانیان سیاسی قدیمی تر در مدت زمان کوتاهی حل شد .
عباس فخرآور جدا از درگیری فیزیکی بازندانیان بی رمق اعتصاب کننده و ضرب و شتم آنان ، با ارسال اخبار کذب به خارج از زندان تلاش میکرد تا این اعتصاب غذا را غیر واقعی جلوه دهد .
این اقدام عباس فخرآور عکس العمل بسیاری از زندانیان سیاسی را در آن روزها برانگیخت . عابد توانچه دلیل نوشتن نامه افشا گرانه خود را در مورد عباس فخرآور همین موضوع اعلام کرده و میگوید :
عباس فخرآور سالها بعد و خصوصاً پس از خروج از ایران در توجیه عملکرد خود در مورد این اعتصاب غذا ، به بیان داستانهایی پرداخته که سراسر دروغ است . در آن روزها تقریباً تمام افرادی که او را شناخته و از گذشته او آگاهی داشتند در زندان بودند . عباس فخرآور از این فرصت بهره جسته روایتهای کذب خود را از آن روزها بیان میکرد . او حتی در بسیاری موارد از نام من به عنوان دوست به شدت صمیمی و تایید کننده ادعاهایش استفاده کرده است . ( لینک - تصویر - سند - فریز صفحه )
بخشی از متن نوشته شده در وبلاگ عباس فخرآور
این در حالی است که همان زمان که او از رابطه به شدت صمیمی من و خودش به عنوان چاشنی ادعاهای کذبش استفاده می کرد ، من و دیگر زندانیان اعتصابی بیانیههایی را از زندان منتشر میکردیم که در آن بر همکاری عباس فخرآور با نهادهای امنیتی به صراحت و شفافیت تاکید میشد .
این بیانیهها هنوز در اینترنت موجود است و به عنوان نمونه در بند چهار بیانیه دوم اعتصابیون ، در تاریخ پانزدهم تیر ماه 1383 ، به صراحت تاکید میشود که ” عباس فخرآور کاملا با حفاظت زندان همکاری کرده و فعالیت در توطئه برای شکستن اعتصاب را دارد، به طوری که با مقامات حفاظت زندان در ارتباط کامل است ” . متن اصلی این بیانیه را میتوایند در وبسایت ( www.iransocialforum.org ) مشاهده کنید . ( لینک - سند - فریز صفحه )
برای دستگیری من حکم تیر صادر شده است !
عباس فخرآور پس از این اتفاق با دخالت رئیس حفاظت زندان اوین به بند 350 ( بند کارگری زندان ) منتقل شد . و مدتی بعد و پس از اعتراض زندانیان سیاسی و فشاربرای تفکیک جرائم ، آنها نیز از بند یک به بند 350 منتقل شدند .
از آن زمان به بعد عباس فخرآور برای اینکه از گزند زندانیان خشمگین در امان بماند ، به صورت مدت نامحدود به مرخصی اعزام شد . دکتر ناصر زرافشان در باره این مرخصیهای عباس فخرآور میگوید : عباس فخرآور مدتهای مدیدی ناپدید میشد و بعد از مدتی با بهانه بچه گانه ای به زندان باز میگشت . اکثرا در خیابان ولیعصر دیده میشد . بعد از مدتی هم از زندان بیرون رفت و گفت من تحت تعقیبم ( به عنوان زندانی فراری ) . در بیرون زندان با یکی از وکلا تماس گرفت و خواست او را ببیند . این و کیل عمداً با او در دفتر اجرای احکام دادگاه ، یعنی جایی که اگر او تحت تعقیب بود ، میباست دستگیر شود قرار گذاشت . عباس فخرآور با کمال وقاحت برای دیدن این وکیل به دفتر اجرای احکام آمد . بعد از مدتی هم از طریق دوبی به آمریکا رفت . ظاهراَ خیلی عادی هم این کار را انجام داد .
عباس فخرآور در حالی در شعبه اجرای احکام دادگاه حضور یافته بود که هم زمان در رسانهها ادعا میکرد در حال فرار است و حکم تیر او صادر شده است .
عباس فخرآور در مصاحبه خود با رادیو فردا گفته بود :
” … روز شنبه … قاضی ناظر بر زندان آقای علیزاده به خواهرم نشان می دهد که حکم جلب و حکم تیر من صادر شده به همراه عکسهای من که برای کلانتریها و قرارگاههای سپاه و بسیج فرستاده شده و عنوان شده که من باید هرچه سریعتر توسط مامورین دستگیر شوم و برای دستگیری من می توانند شلیک کنند …” ( لینک - تصویر - سند - فریز صفحه )
ویا در موردی دیگر در پاسخ به خبرنگار دو چه وله که پرسید آقاى فخرآور شما خیلى باز و با شجاعت صحبت میکنید. در حالیکه در مرخصى هستید نمى ترسید با این حرفها بهانه اى به دست کسى بدهید و برایتان مشکل ایجاد کنند؟ ، میگوید :
“ متشکرم که این سوال را پرسیدید. در قاموس زندگى خود من و دوستانم، واژه ترس تعریف نشده، ما از چه چیزى باید بترسیم؟ من از آقاى خامنه اى، از آقاى رفسنجانى، از آقاى شاهرودى نمى ترسم. شاید موجودات ترسناکى باشند اما موفق نشده اند ما را بترسانند. من تنها ۱۷سالم بود که سلول انفرادى را تحمل کردم. بعد از آن هم دایم هر سال چند بار بازداشت شدم تا اسفند ۸۱ که محکومیت مستمر گرفتم. من در ۱۲ سال اخیر ۱۷ مرتبه دستگیر شده ام و بدترین شکنجهها را تحمل کرده ام ” ( لینک - تصویر - سند - فریز صفحه )
خروج از ایران با پاسپورت و از طریق فرودگاه امام خمینی !
او سرانجام با استفاده از ارتباطاتی که در طول این مدت به واسطه همنشینی با زندانیان سیاسی به دست آورده بود ، اقدام به فریب برخی از فعالین سیاسی و چهرههای اپوزیسیون نمود . چهرههایی که حالا همه آنها سالهاست که از این شخص بریده و از کمک کردن به او پشیمان هستند .
این افراد با اعتماد به ادعاهای عباس فخرآور ، و با این تصور که در حال کمک به یک جوان ایرانی قهرمان و ستم کشیده هستند ، او را با برخی مقامات آمریکایی مرتبط و ترتیب سفر او را به آمریکا دادند . عباس فخرآور نیز بدون هیچ مشکلی از فرود گاه امام خمینی ، اقدام به خروج از ایران کرد .
عباس فخرآور بعدها در گفتگوهای مختلف ، از جمله مصاحبه با برنامه پارازیت صدای آمریکا گفت که با کمک جنایت کارهای زندان قصر و پرداخت رشوه به مامور فرود گاه توانسته سوار هواپیما شده و از کشور خارج شود .
بخشی از گفتگوی عباس فخرآور با برنامه پارازیت
آیا داستان عباس فخرآور در مورد خروجش از ایران واقعیت دارد ؟
تصویر زیر مربوط به گذرنامه ایرانی عباس فخرآور ، و ویزای آمریکا او است .
تصور گذرنامه ایرانی و ویزای آمریکای عباس فخرآور
مشخصات صاحب گذرنامه ، اعم از نام ، نام خانوادگی ، تاریخ تولد و … واقعی بوده و تماماً متعلق به عباس فخرآور است .
او دست کم در برنامه پارازیت مدعی شده که با کمک جنایت کاران توانسته با پرداخت سه هزار دلار هم گذر نامه تهیه کند ، هم ویزا بگیرد و هم از سد مامور فرودگاه عبور کند .
اولین پرسشی که ممکن است به عقل ابله ترین آدم هم خطور کند این است ، آیا این امکان وجود دارد که کسی که به قول خودش زندانی فراری است ، و ” حکم جلب و حکم تیر او صادر شده به همراه عکسهایش ، برای کلانتریها و قرارگاههای سپاه و بسیج فرستاده شده و عنوان شده که باید هرچه سریعتر توسط مامورین دستگیر شود و برای دستگیری می توانند شلیک کنند ” با پاسپورتی سفر کند که همه مشخصات آن واقعی بوده و به خودش تعلق دارد ؟ ! ؟ ! ؟
گذر نامهها از دو حالت خارج نیستند ، یا جعلی هستند ، یعنی مشخصات غیر واقعی . و یا اصلی هستند و با اطلاعات واقعی صاحب گذر نامه .
طبیعتاً اگر کسی بخواهد به صورت غیر قانونی از کشور خارج شده و با پرداخت هزینه به خلافکاران گذرنامه ای تهیه کند ، از آنها تقاضای گذر نامه جعلی با مشخصات متفاوت میکند ، نه نام و مشخصات واقعی .
پیش از درج ویزای آمریکا در این گذرنامه ( با استناد به گفته خود عباس فخرآور در برنامه پارازیت ) او ویزای دوبی را نیز دریافت کرده بود .
از آن سو سفارت ایالات متحده آمریکا در دوبی داخل همین گذرنامه برای عباس فخرآور ویزا صادر کرده است .
این تصور که سفارت آمریکا ویزای این کشور را در گذرنامه جعلی صادر کند هم با توجه به قوانین سختگیرانه آمریکا غیر ممکن است و برای افسر صادر کننده ویزا نیز مجازات سنگینی را در پی دارد .
با این حساب این گذرنامه نمیتوانسته جعلی باشد .
چطور عباس فخرآور در دوره فرار از زندان توانسته گذرنامه واقعی خود را از جمهوری اسلامی دریافت کند ؟
چطور ممکن است برای فردی که ” حکم جلب و حکم تیر صادر شده و عکسهایش ، برای کلانتریها و قرارگاههای سپاه و بسیج فرستاده شده و عنوان شده که باید هرچه سریعتر توسط مامورین دستگیر شود و برای دستگیری او می توانند شلیک کنند ” گذرنامه حقیقی صادر شود . و با این گذرنامه و هویت واقعی خود ویزای دوبی دریافت کند ، از فرود گاه بین المللی امام خمینی که امنیتی ترین و سختگیر ترین فرود گاه ایران است پرواز کند.
چه کسی و با چه منظوری او را به خارج از کشور راهی کرده است ؟
این پرسشهایی است که عباس فخرآور در این سالها از پاسخ دادن به آن گریخته است .
اما شاید کلید همه این چراها در سوتی است که عباس فخرآور در همان مصاحبه با پارازیت داده است . او بلافاصله پس از پرسشی مبنی بر اینکه چطور از ایران خارج شده ، میگوید :
” … روزنامه همشهری که وابسته به وزارت اطلاعات است برداشته نوشته که فخرآور به آسیای میانه رفت تا با ریچارد پرل دیدار کند … “
عباس فخرآور بلافاصله دلیل درج این مطلب را در روزنامه تماس تلفنی بامادرش پیش از خروج از کشور اعلام میکند . این مصاحبه را یک بار دیگر ببینید :
گفتگوی عباس فخرآور در با برنامه پارازیت صدای آمریکا
شنود تلفنی گفتگوی عباس فخراور با مادرش توسط نیروهای امنیتی ، پیش از خروج او از ایران یعنی اینکه نهاد امنیتی از قصد عباس فخرآور برای خروج از کشور ( چه به آسیای میانه ، چه دوبی ) آگاه بودند . با این وجود هیچ مانعی بر سر خروج او قرار نداده اند . عدم ممانعت از خروج او آن هم به شکل رسمی ، با نام و مشخصات واقعی ، در کنار داستان گذرنامه چه مفهومی را منتقل میکند ؟
او در تمام سالهای ابتدایی ورودش به آمریکا و زمانی که من در زندان بودم ، در قبال این پرسشها از نام من هزینه کرده و میگفت که شیوه ای که من با آن از ایران خارج شدم شیوه است است مخفی . و چون احمد باطبی هم قرار است با همین شیوه از ایران خارج شود ، من نمیتوانم هیچ جزئیاتی از نحوه خروجم از ایران باز گو کنم .
این ادعاهای کذب عباس فخرآور در حالی بود که من هیچ اطلاع و یا برنامه مشترکی با او نداشتم .
اکنون چند سال از آن روزها میگذرد و من و بسیاری از کسانی که در سالهای پیش و خصوصاً زندان شاهد همکاری عباس فخرآور با نهادهای امنیتی بودیم ، یا از زندان آزاد شدیم و یا از کشور خارج .
و حالا زمان آن رسیده که هم ایرانیان خارج نشین که سالهاست از فضای ایران دور بودند ، و هم غیر ایرانیانی که فریب او را خورده اند از واقعیت وجودی او و همچنین ارتباطات پشت پرده اش آگاه شنوند
پی نوشت :
در شماره بعدی این مقاله به سابقه عباس فخرآور از زمان خروج از ایران تا به امروز خواهم پرداخت
مقاله آخر از این مجموعه مقاله به تجربیات و مشاهدههای شخصی من از عباس فخرآور اختصاص دارد .
مصاحبهها ی منتشر شده بخشی از مصاحبههایی است که از این افراد تهیه شده و در مقالههای بعدی ادامه آن منتشر خواهد شد .
قضاوت من اکنون در باره محمدیها با روزهای زندان متفاوت بوده و به عنوان یک خانواده سینه سوخته و رنج کشیده برای آنها احترام قائلم .
اسناد و مدارک بسیاری در خصوص عباس فخرآور در اختیار است که به دلیل موانع قانونی این کشور امکان انتشار عمومی آن قبل از اجازه دادگاه وجود ندارد . از این رو در آینده احتمال ارائه آن هست .
این مقاله به انگلیسی ترجمه شده و در اختیار رسانهها و مخاطبان انگلیسی زبان قرار خواهد گرفت .
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
این سالها بحران چاقی با رشد عرضه غذاهای جدید فرآوری شده روز به روز جدی و جدیتر میشود. خوردن خوراکیهایی که سرشار از چربی و قند هستند با کمترین مواد مغذی مفید و کالری (انرژی) تبدیل به یک عادت غذایی نا مناسب شده که در کمال ناباوری انسانهای این دنیای مدرن را در میان انواع خوراکیهای رنگانگ به سوءتغذیه سوق میدهد.
باید دانست که وقتی نام سوء تغذیه به میان میآید تنها نباید به یاد افرادی در افریقا یا سایر کشورهای فقیر دنیا افتاد. چگونگی خوردن یا انتخاب خوراکی میتواند انسانها را در کمال ثروت به دام بدی تغذیه بیاندازد.
اما میتوان با بهره بردن از بهترین عادتهای خوراکی که امتحان خود را پس دادهاند و مردمانی در اطراف جهان در طول قرنها از آن پیروی کردهاند، وزن خود را متعادل نگاه داشت، عمری طولانی داشت در عین حال از مواد مغزی کافی بهره برد.
توصیه دکتر مائو برای ماه سپتامبر از سلسله عادتهای مناسب برای سلامتی و داشتن عمری طولانی، کمکردن وزن با یک عادت ساده است: تنها تا جایی غذا بخور که سه چهارم معدهات پر شود.
این نهمین عادت از برنامه افزایش طول عمر در سال 2011 است که با پیروی از آن میتوان در پایان سال 12 عادت مفید برای افرایش طول عمر فراگرفت.
تا به عادت ماه اکتبر برسیم نگاهی بیاندازیم به عادت ماه سپتامبر:
زمانی که معده اتان تا سه چهارم پرشد خوردن را متوقف کنید
اگر به تجربیات و گفتههای افرادی که بیشتر از صد سال عمرکردهاند دقت کنیم همگی در یک چیز اشتراک دارند و آن این است که در حجم کمی غذا میخورند و اغلب زمانی که معدهاشان تا سه چهارم پر میشود، خوردن را متوقف میکنند.
افراط در خوردن غذاهای چرب با کالری بالا و مواد مفید کم، بدن را در معرض چاقی و خطر بالای ابتلا به بیماریهای قلبی و سکته قرار میدهد. کمتر خوردن، هضم غذا را با افزایش سوخت و ساز بدن بهبود میبخشد و به شما اجازه میدهد تا مواد مغذی از مواد غذایی خود جذب کنید.
اطمینان حاصل کنید که هر وعده غذاییاتان شامل یک وعده پروتئین بدون چربی، چربیهای سالم، کربوهیدرات و فیبر باشد
تلاش کنید مقدار غذایی را که در هر وعده غذا مصرف میکنید با جویدن آرام و متوقف کردن خوردن وقتی معده شما سه چهارم پر شد، کنترل کنید.
اطمینان حاصل کنید که هر وعده غذاییاتان شامل یک وعده پروتئین بدون چربی، چربیهای سالم، کربوهیدرات و فیبر باشد.
راههای بیشتر برای این که مثل انسانهای صد ساله غذا بخورید:
- غذا را خوب بجوید
در نظر داشته باشید که معده شما دندان ندارد! در واقع زمانی که موادغذایی را میجوید هضم در دهان شما آغاز میشود. بنابراین با 20 تا 30 بار جویدن هر لقمه پیش از بلعیدن به سیستم گوارش خود کمک کنید. برای این کار زمان اختصاص دهید و ببینید چگونه آهسته جویدن شما را از افراط در خوردن که منجر به افزایش وزن و ضعف سیستم هضم بدن شما میشود، دور میکند.
- در حال نشستن و با آرامش غذا بخورید
اغلب افراد صد ساله سخت در تلاش و فعالیت هستند اما از اهمیت به موقع غذاخوردن به خوبی آگاهی دارند. در پشت کامپیوتر خود و یا در حال کار غذا نخورید. بر عطر و طعم و بافت غذا تمرکز کنید. با این روش شما پرخوری نخواهیدکرد.
- هنگام غذا خوردن کاملن به هوش باشید
در بسیاری از فرهنگها که تعداد زیادی افراد باسن بالای صد سال دارند، رسم است که هنگام خوردن غذا دعایی پیش از آن میخوانند. این به این معنی نیست که مجبورید دعا کنید دعا کردن تنها راهی ساده است تا پیش از خوردن غذا مکثی کوتاه داشته باشید تا ببینید چگونه این غذا انرژی بدن شما را تامین میکند. حتی این لحظهی کوتاه فکر کردن به وعده غذایی سبب میشود تا روحیه شما را در حالت آرامش نگاه دارد و به شما در هضم بهتر موادغذایی کمک میکند.
هرگز به هنگام خشم یا ناراحتی غذا نخورید.
- بیشتر بر مواد مغذی خوراکیها تمرکز کنید
درست است که طعمهای خاص میتواند شما را بیشتر با خوردن هله هوله و تنقلات مشغول نگاه دارد اما در این حالت این زبان شما است که ممکن است خیلی لذت ببرد اما در واقع این تنقلات فراوری شده نیاز بدن شما را برای مواد مغذی حیاتی هرگز برآورده نمیکند.
در واقع شما احساس سلامت و انرژی بیشتری میکنید اگر از مواد مغذی استفاده کنید. به جای خردکردن چیپس زیر دندانهایتان بهتره یک هویج گاز بزنید یا یک موز را به جای یک بیسکوئیت انتخاب کنید.
نکته: به یاد داشته باشید که نوشیدن چای گیاهی همچون چای نعنا یا زنجبیل میتواند سیستم گوارش شما را همواره فعال نگاه دارد.
و همچون هر عادت دیگری در این چند ماه سعی کنید انجام این عادتها را ادامه بدهید و اگر مانعی در انجام آن پیش آمد در پی علت آن باشید. تجربههای خود را یادداشت کنید و در نهایت اگر به خوبی از عهده انجام آن روزانه تا آخر ماه بر آمدید به خود جایزه دهید.
یک پیش غذای سالم
چند حقه به بدن
اما هرچندکه آهسته و کم خوردن غذا در ابتدا بسیار دشوار است اما با انجام این عادت میبینید که چشمهایتان بزرگتر از معدهاتان شدهاند.
در این جا به چند راه اشاره دارم که به شما کمک کند تا انجام این کار آسانتر شود:
- هر بار که قطعهای از غذا را در دهان میگذارید تا بجوید قاشق یا چنگال را زمین بگذارید تا زمان بیشتری داشته باشید.
- یک لیوان آب یخ قبل از غذا بخورید که کمک میکند احساس سیر بودن بکنید بنابراین کمتر غذا میخورید.
- زمانی که برای غذا خوردن به رستوران میروید یک ظرف بگیرید و نصف غذایتان را در آن بریزید. همچنین میتوانید یک پیشغذا سفارش بدهید و غذایتان را با دوستتان تقسیم کنید.
و در آخر ماه اگر فراموش نکرده باشید که تا پر شدن سه چهارم معدهاتان بیشتر غذا نخورید و به آهستگی غذا بخورید، یک عادت خوب که به گوارش غذا کمک میکند در خودتان ایجاد کردید.
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
احمد کسروی در اشاره به رفتار روحانیت مینویسد: «به هر حال اینها مردان بیدانشی هستند که از جهان و کارهای آن به اندازه کودک ده ساله آگاهی نمیدارند و چون مغزهاشان انباشته از فقه و حدیث و بافندگیهای دور و دراز و اصول فلسفه است جایی برای دانش یا آگاهی باز نمیباشد. در جهان این همه تکانها پیدا شده، دانشها پدید آمده، دیگرگونیها رخ داده، آنان یا ندانستهاند و نفهمیدهاند، و یا فهمیده پروایی ننمودهاند. در این زمان میزیند و جهان را جز با دیده هزار و سیصد سال پیش نمیبینند. بیدردانیند که شش ماه درس خوانند که (مقدمه واجب، واجب است یا نه؟!) سی سال و چهل سال سختی به خود دهند که روزی رسد و حجتالاسلام نامیده شوند. بزرگترین آرزوشان رسد بردن از پول هند و گرد آوردن مقلدانی از بازرگانان (مقدس) ایران باشد. …. اما روزیخواری ایشان از دو راه است: یکی از پول هند که سالانه با دست نمایندگان انگلیس به حجج اسلام رسد و آنان هر یکی خود رسدی برداشته بازمانده را به طلبههای پیرامون خود بخشند. دیگری از پولهایی که بازرگانان و توانگران (مقدس) ایران فرستند و یا با خود برند.»
زرتشتیان، یهودیان، برهماییان، مسیحیان و سایر ادیان، طبقه روحانی دارند و غالبن از امتیازات خاصی هم برخوردار بودهاند، تحقیقات تاریخی، جامعه شناختی و مشاهده بسیاری از جوامع معاصر، این واقعیت را تایید میکند. در میان پیروان ادیان بزرگ و کوچک آسمانی و غیر آسمانی، غالبن طبقه خاصی به نام روحانی بوده که موقعیت و وظایف مخصوص داشته و از مزایای مالی و غیر مالی اجتماعی نیز برخوردار بوده است. اما برداشت، فهم و تجربه آقای خمینی و سایر پیشگامان روحانی از انقلاب و اداره کشور پهناور ایران چه ویژگیها و خصوصیاتی داشته که او را به سمت رهبری کشور سوق داد؟
میگویند دولت مهدی بازرگان نخستین آوردگاه این چالش بود. مهندس بازرگان به عنوان یکی از بارزترین مظاهر دینداری و دینگرایی در عصر پهلوی، نخستین روشنفکری شد که در قامت یک دولتمرد به چالش با مرجعیت شیعه سوق پیدا کرد. وی اگر چه از سوی خمینی به عنوان رییس دولت منصوب و مقبول از جانب شارع مقدس معرفی شده بود، اما دیری نپایید که با جسارت و زبان گزنده مخصوص به خودش به مصاف تقابل با خمینی رفت و آشکارا از برخی سخنان انتقادآمیز رهبر گلایه کرد.
در واقع نخستین چالش میان مرجعیت شیعه و مقامات عالی روحانی با دولت جمهوری اسلامی زمانی رخ داد که خمینی ترجیح داده بود در قم اقامت کند و در قامت یک رهبر غیررسمی به انتقاد از دولت منصوب خود بپردازد. هنوز قانون اساسی به تصویب خبرگان و مردم نرسیده بود و آقای خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و نه رهبر جمهوری اسلامی، از تداوم وجود نشانههای طاغوتی در ادارات دولتی گلایه کرده بود. این انتقاد او با واکنش مهدی بازرگان روبهرو شد و رییس دولت موقت با صراحت لهجهای که زبانزد بود از خمینی خواست به جای گلایه از دولت، به تهران برگردد تا جلوی چالشهای بیشتر میان دولت و او گرفته شود.
دومین چالش جدی دولت بازرگان با روحانیت بر سر قضیه اعدامهای انقلابی و نیز فعالیت کمیتههای انقلاب اسلامی بروز یافت که عمدتن تحت نظر روحانیون انقلابی فعالیت میکردند. صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع منصوب خمینی و چهره جنجالی اعدامهای آن روزها، در جای جای خاطرات دو جلدی خود از آنچه که کارشکنیهای پیاپی دولت بازرگان در مسیر محاکمات سران رژیم شاه نامیده انتقاد کرده است. خلخالی همچنین دولت بازرگان را به فراری دادن شاپور بختیار و تلاش برای زنده ماندن هویدا متهم کرده است. بدین ترتیب در روزهایی که در غیاب قانون اساسی جدید، خلخالی به مثابه رییس دستگاه قضایی حکومت جدید عمل میکرد، میان وی و دولت بازرگان چالشهای پیاپی و جدی بروز مییافت و گلایههای متقابل و آشکاری را در پی داشت. بازرگان که به دلیل همین مسایل چندین بار تا آستانه کنارهگیری رفته بود، فعالیتهای روحانیون انقلابی را به زیان دولت میدید و آشکارا از آنها میخواست که به جای دخالت در کار دولت، به حوزه علمیه برگردند و کار را به متخصصین بسپارند.
تداوم این تقابل به سقوط دولت 9 ماهه مهندس بازرگان منجر شد و با کنارهگیری این چهره شاخص روشنفکری دینی، روحانیت عرصههای دیگری را نیز در اختیار گرفت. بازرگان اگرچه روابط حسنهای با برخی مراجع تقلید نامدار آن عصر «شریعتمداری و مرعشی نجفی» داشت، اما همانگونه که آیتاله طالقانی پیشبینی کرده بود نتوانست با روحانیون سازگاری پیدا کند و عرصه را به سود آنان خالی کرد. پس از او بنیصدر نخستین رییس جمهور تاریخ ایران و اولین دولتمردی بود که همکاری با یک مرجع تقلید را در قامت رهبر رسمی کشور تجربه میکرد.
زمانی که در بهمن سال 58 ابوالحسن بنیصدر رییس جمهور ایران شد، قانون اساسی حکومت جدید به تصویت ملت هم رسیده و خمینی در قامت فرد شماره یک رسمی و قانونی کشور در تهران مستقر شده بود. اگرچه دلیل بازگشت خمینی به تهران، بیماری قلبی عنوان شد. بنیصدر تا آخرین هفتههای ریاست جمهوری خود، حمایت قانونی و علاقه درونی خمینی را به همراه داشت و از همین رو، برکناری وی روند طاقتفرسایی را برای مخالفان قدرتمند او ایجاد کرده بود.
دوره 16 ماهه ریاستجمهوری بنیصدر با حمله عراق به ایران همراه شد و کشور شرایط بغرنجی را پشت سر گذاشت. از سویی دولت عملن در دست مخالفان بنیصدر قرار داشت و رجایی به عنوان چهره محبوب روحانیون انقلابی، زمام امور را در دست گرفته بود و از سوی دیگر، خمینی نیز سعی وافری در موازنه قوا میان رییسجمهور و نخستوزیر ایفا میکرد. مهمترین چالشی که در این دوره در جریان روابط حوزه با دولت بروز کرد، اتهام دخالت نزدیکان آیتاله شریعتمداری در کودتای نوژه بود که عملن با سکوت رسانهای سپری شد و آغازی بر روند انزوای کامل این مرجع تقلید منتقد تلقی گشت.
شریعتمداری که روابط بسیار حسنهای با حکومت پیشین داشت، خود را با واقعیت جاری در کشور تطبیق داد و با انقلاب اسلامی همراهی نمود. حتی زمانی که به جمهوری اسلامی رای میداد گفت که نخستین باری است که آزادانه رای میدهد. اما از همان ماههای نخست به رویارویی با روحانیون انقلابی حامی خمینی برخاست. با این حال، کودتای نوژه در سال 59 پس از وقایع تلخ تبریز و قم در سال 58، راه را بر کنار نهادن این روحانی کهنسال بازتر کرد. با همه اینها، عمر زمامداری بنی صدر بیشتر به جدال تعهد و تخصص سپری شد تا چالش میان حوزه و حکومت. در واقع، بنیصدر نیز راه بازرگان را پیمود و با وجود تضادهای فراوانی که میان این دو سیاستمدار ملیگرا وجود داشت، اما هر دوی آنها در اعتقاد به «عدم دخالت روحانیت در حکومت» اشتراک نظر داشتند و از همین رو دیدیم که بازرگان نیز چشم بر همه اختلافات خود با بنیصدر بست و در قامت یک نماینده مجلس، بارها به حمایت علنی از رییسجمهور پرداخت و همراه با شاگردان و همفکران خود در مجلس، اقلیت قدرتمندی علیه اکثریت حامی حزب جمهوری اسلامی تشکیل داد. در جبهه اقلیت مجلس اول، روحانیونی چون مرحوم گلزاده غفوری، محمد شجاعی و یوسفی اشکوری نیز حضور داشتند.
سایه کوثری/ رادیو کوچه
عرضه نفت خام در بورس متوقف شد.
این خبر اواسط هفته گذشته منتشر شد.
خبر توقف عرضه نفتخام در بورس از زبان سه مقام مسوول در بورس کالا را خبرگزاری فارس منتشر کرد.
بر اساس این خبر قرار شده است تا مشخص شدن شرایط و مهیا شدن سازوکار عرضه از سوی شرکت ملی نفت، دیگر در بورس نفت خامی برای فروش عرضه نشود.
به گفته این افراد قرار است تا زمانی که شرایط عرضه تغییر نکرده و شرکت ملی نفت ایران نسبت به خواستههای مشتریان انعطاف نشان ندهد عرضههای نفت خام در بورس کالا متوقف شود.
بر این اساس، عرضه نفت خام که در شش مهر ماه یعنی دو هفته گذشته، به عنوان نهمین عرضه انجام شد آخرین عرضه بود.
اکنون به نظر میرسد بورس نفت که در 22 تیر ماه با حضور وزیر نفت و اقتصاد، رییس سازمان بورس، مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و مدیر عامل بورس کالای ایران راه اندازی شد با انجام 9 عرضه و موفقیت تنها یک عرضه، در حال حاضر از وضعیت نامعلومی برخوردار است.
بورس نفت ایران بیستودوم تیرماه امسال با عرضه 600 هزار بشکه نفت خام صادراتی رسمن آغاز به کار کرد.
این بورس پس از گذشت 10سال از ارایه پیشنویس تاسیس آن و پس از 5 سال اختلاف نظر برای تشکیل بالاخره راهاندازی شد.
هرچند قرار بود جشن راهاندازی بورس نفت بهگفته مدیران بورس در 14 فروردین برگزار شود، این مراسم با 3 ماه تاخیر انجام شد اما با تشکیل آن امید میرفت که این بورس جایگاه ایران را در منطقه و خاورمیانه تغییر دهد.
در روز 22 تیرماه 600 هزار بشکه نفت خام سنگین صادراتی منطقه بهرگان به قیمت 115.18 دلار به اضافه یک دلار پرمیوم روی میز فروش قرار گرفت. این محموله به صورت نقدی و پرداخت اعتباری برای بازار هدف مقاصد شرق، مدیترانه و شمال غرب اروپا به فروش میرسید و محل تحویل و بارگیری این کالا در جزیره خارک بود.
راه اندازی بورس نفت ایران بازتاب گستردهای نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از رسانههای بینالمللی داشت.
پایگاه اینترنتی روزنامه واشنگتن پست، ضمن انتشار گزارشی مفصل از خبر راه اندازی بورس بینالمللی نفت ایران در منطقه آزاد تجاری جزیره کیش به نقل از علی آبادی اعلام کرد: «بورس نفت ایران به عرضه نفت خام در منطقه خاورمیانه میپردازد.»
واشنگتن پست با اشاره به جایگاه ایران به عنوان دومین صادرکننده در سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) و کنترل 5 درصد از عرضه جهانی نفت خام، بر نقش کشورمان در بازارهای جهانی نفت خام تاکید کرد.
خبرگزاری رسمی شینهوا چین نیز ضمن بازتاب خبر راه اندازی بورس نفت ایران، اعلام کرد: «ایران در روز افتتاحیه بورس نفت ایران 600 هزار بشکه نفت خام به خریداران پیشنهاد داده است.»
روزنامه مسکو تایمز نیز با بازتاب خبر راه اندازی بورس نفت ایران ژاپن، کره جنوبی، چین، ایتالیا، هند و آلمان را از جمله خریداران عمده نفت خام ایران بر شمرد.
اما درحالیکه علیآبادی، سرپرست وزارت نفت معامله گران بینالمللی را به بورس نفت ایران دعوت کرده بود اکنون تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز بورس، عرضه نفت خام آن متوقف شده است.
در روز افتتاحیه بورس نفت رییس سازمان بورس و اوراق بهادار نیز گفته بود : «بورس بینالمللی نفت ایران به مرجع تعیین قیمت نفت خام و سایر فرآوردههای نفتی در منطقه خاورمیانه تبدیل می شود.»
به گفته وی بورس بینالمللی نفت ایران به تدریج در حوزههای فیزیکی، قراردادهای سلف موازی، معاملات فیوچرز و آپشن فعال خواهد شد.
تا اینکه بالاخره هفته گذشته خبر توقف عرضه نفت خام در این بورس منتشر شد.
بر اساس گزارشها بورس کالای ایران تصمیم به توقف عرضههای جدید نفت خام در بورس نفت گرفته است، دلیل مسوولان و شرکتهای کارگزاری در مورد این تصمیم، عدم پذیرش سازوکارهای بورس متناسب با شرایط و انعطاف لازم در عرضهها توسط شرکت ملی نفت است.
به گفته کارگزاریها با توجه به استفاده شرکت ملی نفت از روشهای سنتی برای عرضه کالا، نمیتوان به ایجاد رابطهای درست میان این شرکت و بورس امیدوار بود.
همچنان که تاکنون از 9 عرضه صورت گرفته تنها یک عرضه نفت خام موفقیت آمیز بوده است و به نظر میرسد این عرضهها باعث زیر سوال رفتن بورس کالا شده است، اما مسوولان بورس عنوان میکنند که شرایط شرکت نفت منطبق با واقعیتهای بازار نیست.
به گفته آنان شرکت نفت باید در عرضههای خود واقعیتهای بازار را بپذیرد تا انگیزه لازم برای ورود و رقابت از سوی خریداران ایجاد شود و تا زمانیکه شرکت نفت حاضر به تعادل و انعطاف در برابر شرایط بورس نباشد، معاملات متوقف خواهد بود.
از سویی نفتیها در روشهای سنتی خود پافشاری میکنند و حاضر به تعامل و انعطاف با بورس کالا نیستند و از سوی دیگر فعالان بورس کالا معتقدند عرضه نفت خام توسط شرکت نفت در بورس کالا به این صورت حاصلی ندارد و همانند 8 عرضه قبلی بدون هیچ خریداری خواهد ماند و شرکت نفت دست خالی از بورس باز می گردد.
به گفته آنان در حالیکه هدف اولیه بورس نفت به گفته مقامات اقتصادی کشور در زمان راه اندازی بورس نفت، شکسته شدن انحصار دولت در تجارت نفت بود، اما عملا این اتفاق رخ نداد و طی حدود 3 ماه اخیر با راه اندازی بورس نفت ایران شرایط شرکت نفت برای انحصار شکسته نشد و بخش خصوصی قدرت و توان حضور در رقابتها را ندارد، براین اساس تصمیم فوق گرفته شد.
نهمین محموله نفت خام صادراتی ایران (IR/H) با قیمت 105 دلار و 54 سنت در تالار بین المللی بورس کالای ایران درکیش عرضه شد که مشتری برای خرید آن وجود نداشت.
نخستین محموله نفت خام سنگین ایران نیز در 22 تیر با قیمت 112 دلار و 65 سنت در تالار بین المللی کیش عرضه شد که در نهایت به دلیل به توافق نرسیدن عرضه کننده و خریداران معامله نشد.
جمعه 22 مهر 90/ 14 اکتبر 2011
اجرا: دامون
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
کوچه سلامتی-«لایه داخلی که خارجی میشود» -آویده مطمئنفر
مجله جاماندگان- شراره سعیدی سایهای هراسان در شبستان عتیق (قسمت228 )
بخش اول خبرها
گزارش اقتصادی هفته- «توقف عرضه نفت خام در بورس» -سایه کوثری
مهارتهای زندگی- «لاغر شدن با یک عادت خیلی ساده» -سیمین
بخش دوم خبرها
خبر/ رادیو کوچه
امروز جمعه عیسی سحرخیز، روزنامهنگار زندانی و از اعضای ستاد انتخاباتی مهدی کروبی به اعتصاب غذای خود پایان داد.
بنا بر گزارش سحام نیوز، مهدی سحرخیز فرزند این زندانی سیاسی، در مصاحبه ای کوتاه این خبر را اعلام کرده و گفت: «پدرم پس از اعزام به بیمارستان، معاینه و به سرعت به زندان بازگردانده شد و همکنون منتظر دریافت نتیجه از سوی پزشک هستیم و به همین دلیل به اعتصاب غذای خود پایان داده است.»
عیسی سحرخیز درپی بیاعتنایی مسوولان قضایی و زندان به وضعیت جسمی خود، دست به اعتصاب غذا زده بود.
پیش از این مهدی سحرخیز در مصاحبهای خبر از وضعیت وخیم پدرش داده و تاکید کرده بود که در صورت عدم رسیدگی به وضعیت پدرش، مرگ در انتظار وی خواهد بود.
در ادامه تصویر یک برگ از «وضعیت نامنظم فشار خون عیسی سحرخیز در زندان» دیده میشود.
بیشتر بخوانید:
«آغاز اعتصاب غذای عیسی سحرخیز، زندانی سیاسی»
خبر/ رادیو کوچه
در پی ضرب و شتم رضا جوشن، زندانی سیاسی محبوس در بند ۲۰۹، وی هفته گذشته به بهداری زندان اوین منتقل شد.
به گزارش هرانا، این زندانی سیاسی که از مدتی پیش به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است در هفته گذشته به دلیل اعمال شکنجه در بازجوییها از ناحیه ساق پای چپ دچار آسیب دیدگی شده بود.
رضا جوشن پس از ضرب و شتم توسط ماموران وزارت اطلاعات به دلیل آسیب دیدگی هفته گذشته به بهداری زندان منتقل شده بود.
در پیگیریهای صورت گرفته از سوی خانواده ایشان و اطلاع از وضعیت جسمی این زندانی ماموران خانواده وی را گفتند که اینبار به مانند دفعات قبلی نخواهد بود و از تهدیدات بیشتری درمورد سلامتی وی خبر دادند.
خبر/ رادیو کوچه
بانک مرکزی جمهوری اسلامی امروز جمعه اعلام کرده که در پی برکناری منوچهر زمانی فریز هندی از سمت مدیرعاملی بانک گردشگری به دلیل نداشتن صلاحیت تخصصی لازم برای تصدی این سمت، موسسه ارزیابی صلاحیت تخصصی مدیران عامل بانکها و موسسات مالی، صلاحیت تخصصی ناصر سالار را برای تصدی این سمت تایید کرده است.
بنا بر گزارش بی بی سی، بانک گردشگری در زمستان سال گذشته به عنوان یک بانک تخصصی غیر دولتی برای فعالیت در زمینه توسعه صنعت گردشگری به طور رسمی مجوز فعالیت دریافت کرد اما پس از انتشار خبر اختلاس بزرگ بانکی، بانک مرکزی در بررسی مجدد صلاحیت مدیران عامل بانکها، صلاحیت آقای زمانی فریز هندی را رد کرد.
بانک مرکزی همچنین از تایید صلاحیت تخصصی فرشاد حیدری به عنوان مدیر عامل بانک ملی و قربان دانیالی برای تصدی مدیریت عامل بانک صنعت و معدن خبر داده است.
نام محمود رضا خاوری، مدیرعامل سابق بانک ملی، در ارتباط با اختلاس چند هزار میلیارد تومانی سیستم بانکی مطرح شد اما پس از آن، آقای خاوری از ایران خارج شد و هنوز به کشور بازنگشته است.
بیشتر بخوانید:
«تعیین جایگزین مدیرعامل پیشین بانک ملی ایران»
دکتر آویده مطمئن فر / رادیو کوچه
avideh@koochehmail.com
اندومتریوز به رشد غیر طبیعی سلولهای آندومتر، شبیه به آنهایی که دیواره داخل رحم را تشکیل میدهند، اما در یک مکان خارج از رحم گفته میشود. سلولهای آندومتر سلولهای دیواره داخل رحم هستند که هر ماه در طول قاعدگی از بین میروند. سلولهای آندومتریوز به بافتهای خارج از رحم متصل میشوند و ایم پلنت آندومتریوز نامیده میشوند. این ایم پلنتها هستند که اغلب بر روی تخمدانها، لولههای فالوپ، سطوح بیرونی رحم و یا رودهها، و بر روی سطح پوشش حفره لگن یافت میشوند. آنها هم چنین میتوانند در واژن، گردن رحم، و مثانه نیز دیده شوند. ایمپلنت آندومتریوز خوش بختانه به ندرت میتواند در خارج از لگن، بر روی کبد، در اسکارهای جراحیهای قدیمی، و حتا در داخل یا اطراف ریه و یا مغز دیده شود. ایمپلنتهای آندومتریوز، در حالی که میتوانند باعث مشکلات زیادی شوند، سرطانی نیستند.
آندومتریوز زنان را در سالهای باروری تحت تاثیر قرار میدهد. از آن جایی که بسیاری از زنان مبتلا ممکن است هیچ نشانه ای نداشته باشند، میزان دقیق شیوع بیماری آندومتریوز شناخته شده نیست. در حالی که اکثر موارد آندومتریوز در زنان بین ۲۵ تا ۳۵ سال تشخیص داده شده است ولی حتا در دختران جوان ۱۱ ساله نیز دیده شده است. آندومتریوز در زنان یائسه بسیار نادر است و بیش تر در زنان سفید پوست در مقایسه با زنان آفریقایی آمریکایی و آسیایی رایج است. بیشتر مطالعات نشان میدهد که آندومتریوز در زنان باریک اندام و قد بلند که درصد چربی پایینی دارند شایعتر است. بارداری در سنین بالا تر نیز به افزایش خطر ابتلا به آندومتریوز کمک میکند.
علت آندومتریوز هنوز ناشناخته است. یک تئوری این است که بافت آندومتر از طریق جریان خون در قاعدگی در مکانهای غیر معمول، یعنی لولههای فالوپ و حفره لگن و شکم میرسد. این فرآیند قاعدگی رتروگراد نامیده میشود. علت قاعدگی رتروگراد به وضوح درک نشده است اما قاعدگی رتروگراد نمیتواند تنها علت آندومتریوز باشد. بسیاری از زنان، در درجات مختلف، قاعدگی رتروگراد دارند، اما همه آنها به اندومتریوز مبتلا نیستند. یک احتمال دیگر این است که مناطقی از دیوارههای ارگانهای لگنی دارای سلولهای هستند که میتوانند به اشکال دیگر مانند سلولهای آندومتر رشد کنند. این فرآیند متاپلازی سلومیک نامیده میشود.
این احتمال نیز وجود دارد که در طول عمل جراحی، انتقال مستقیم از بافت آندومتر مسوول ایمپلنت آندومتریوز باشد که گاهی اوقات در اسکارهای جراحی دیده میشود. برای مثال، از طریق اپیزیوتومی یا سزارین. انتقال سلولهای آندومتر از طریق جریان خون یا سیستم لنفاوی محتمل ترین توضیح برای موارد نادر آندومتریوز که در مغز و دیگر اندامهای دور از لگن دیده میشود، است. در نهایت، برخی از مطالعات نشان دادهاند که تغییراتی در پاسخ ایمنی زنان مبتلا به آندومتریوز، ممکن است توانایی طبیعی بدن در شناختن و نابود کردن هر گونه رشد غیر طبیعی بافت آندومتر را تحت تاثیر قرار دهد.
اغلب زنان مبتلا به آندومتریوز، در واقع، هیچ نشانه ای ندارند. از کسانی که علایم را تجربه میکنند، علایم رایج این بیماری درد معمولن در لگن و ناباروری است.
اغلب زنان مبتلا به آندومتریوز، در واقع، هیچ نشانه ای ندارند. از کسانی که علایم را تجربه میکنند، علایم رایج این بیماری درد معمولن در لگن و ناباروری است. درد لگن معمولن در حین یا درست قبل از قاعدگی شروع میشود و بعد از قاعدگی کاهش مییابد. برخی از زنان مقاربت جنسی دردناک یا درد در طی حرکات روده و یا ادرار کردن تجربه میکنند. حتی معاینه لگنی توسط یک پزشک میتواند دردناک باشد. شدت درد میتواند تغییر یابد، و برای برخی بسیار متفاوت باشد. برخی از زنان پیش رونده شدن و بدتر شدن علایم را تجربه میکنند، در حالی که دیگران میتوانند کاملن بدون درد به زندگی ادامه دهند.
درد لگنی در زنان مبتلا به آندومتریوز تا حدی بستگی دارد به این که ایمپلنت آندومتریوز کجا قرار دارد. ایمپلنتهای عمیق و ایمپلنتهایی که در مناطق نزدیک به اعصاب سنجش درد قرار دارند، بیش تر احتمال دارد که درد تولید کنند.
ایمپلنتها هم چنین ممکن است موادی در جریان خون تولید کنند که باعث درد شود. و در نهایت، ایمپلنت آندومتریوز در اسکارها درد ایجاد میکند. هیچ ارتباطی بین شدت درد و چگونگی گسترده بودن آندومتریوز یعنی «مرحله» آندومتریوز وجود ندارد.
آندومتریوز میتواند یکی از دلایل ناباروری باشد. وقتی آزمایش لاپاروسکوپی برای ارزیابی ناباروری انجام میشود، ایمپلنت آندومتریوز را میتوان در برخی از این افراد دید در حالی که بسیاری از آنها، ممکن است علایم دردناک آندومتریوز را نداشته باشند. دلایل کاهش باروری به طور کامل درک نشده است، اما ممکن است به هر دو عوامل آناتومیک و هورمونی مربوط باشد. وجود آندومتریوز ممکن است شامل توده بافتی یا چسبندگی در داخل لگن باشد که ممکن است ساختارهای طبیعی آناتومیک مانند لولههای فالوپ را تحریف کند. متناوبن، آندومتریوز میتواند قدرت باروری را، از طریق تولید هورمونها و مواد دیگر که دارای اثر منفی بر روی تخمک گذاری، لقاح تخم، و یا لانه گزینی جنین هستند کاهش دهد.
علایم دیگر مربوط به آندومتریوز عبارتند از درد ناحیه تحتانی شکم، اسهال یا یبوست، درد کمر، خونریزی قاعدگی نامنظم یا سنگین، و یا خون در ادرار. درد قفسه سینه یا سرفه خون به علت آندومتریوز در ریهها، سردرد و تشنج به علت آندومتریوز در مغز علایم نادر آندومتریوز به حساب میآیند.
بنابر برخی از مطالعات تحقیقاتی، به نظر میرسد که زنان مبتلا به آندومتریوز، افزایش خطر بیش تری برای توسعه برخی از انواع سرطان تخمدان که به عنوان سرطان اپی تلیال تخمدان (EOC) شناخته شده است هستند. به نظر میرسد که این خطر در زنان مبتلا به آندومتریوز و ناباروری اولیه بیشتر باشد، اما استفاده از قرصهای پیشگیری از بارداری، که گاهی اوقات در درمان آندومتریوز استفاده میشود، این خطر را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد.
آندومتریوز با دارو و یا عمل جراحی درمان میشود. اهداف درمان آندومتریوز امداد درد و یا افزایش باروری میباشد.
داروهای ضد التهاب غیراستروییدی و یا داروهای ضد درد غیر استروییدی مانند ایبوپروفن یا ناپروکسن سدیم معمولن برای کمک به تسکین درد لگن و دل درد قاعدگی تجویز میشوند. این داروهای ضد درد، هیچ تاثیری بر روی ایمپلنتهای آندومتر ندارد. از آنجایی که آندومتریوز در طول سالهای تولید مثل رخ میدهد، بسیاری از درمانهای پزشکی برای بیماری آندومتریوز، بر وقفه تولید طبیعی هورمونها توسط تخمدانها تکیه میکنند. این داروها عبارتند از آنالوگهای محرک تخمک گذاری GnRH، قرصهای ضد بارداری، و پروژستین.
مطالعات زیادی نشان داده اند که ورزش منظم و متعادل در مدیریت درد بسیار موثر است. ورزشهایی چون موزیک دو و پیاده روی به بهبود گردش خون کمک میکند و در به حداقل رساندن درد ناشی از آندومتریوز بسیار موثر هستند.
خبر/ رادیو کوچه
پس اجرای حکم اعدام ۴ نفر در خمینی شهر (همایون شهر) اصفهان در ملا عام، سه زندانی روز گذشته در سمنان و سه تن نیز در زندان قزل حصار کرج اعدام شدند.
به گزارش هرانا، سه زندانی به نامهای تقی قهرمانی، بابا علی آخرتی و لطیف از سالن ۱، واحد ۲ زندان قزل حصار به اتهام داشتن مواد مخدر به دار آویخته شدند.
هم چنین روابط عمومی دادگستری استان سمنان، از اجرای حکم سه زندانی در روز سه شنبه ۱۹ مهر ماه در زندان این شهر خبر داده است.
سه متهم با مشخصات «ع . ص» ۴۳ ساله اهل نیشابور، با جرم حمل و نگهداری ۳۱ کیلوگرم هروئین فشرده (کراک)، «ع . ج» ۴۴ ساله اهل مشهد، با جرم حمل و نگهداری بیش از یک کیلو و ۸۰۰ گرم کراک و « ر . ق» ۴۳ ساله اهل تربت حیدریه و با جرم حمل و نگهداری ۱۳ کیلو و ۶۵۰ گرم کراک که توسط دادگاه انقلاب اسلامی سمنان به اعدام محکوم شده بودند پس از طی تشریفات قضایی و تأیید در دادستانی کل کشور و موافقت رییس قوه قضاییه، صبح روز سهشنبه در زندان مرکزی سمنان این حکم به اجرا در آمد.
رادیو کوچه
1970 میلادی: «روز جهانی استاندارد». استاندارد از پایههای استوار علم و فنآوری است که در پیشرفت صنعت و اقتصاد نقش بهسزایى دارد. استاندارد عبارت از نظمی مبتنی بر نتایج ثابت علوم، فنون و تجارب بشری است که به صورت قواعد، مقررات و نظامهایى به منظور ایجاد هماهنگی و وحدت رویه، افزایش میزان تفاهم، تسهیل ارتباطات، توسعه صنعت، صرفهجویى در اقتصاد ملی، حفظ سلامت و ایمنی عمومی، گسترش مبادلات بازرگانی داخلی و خارجی به کار میرود.
اندیشه تشکیل سازمان بینالمللی استاندارد، در سال 1946 در نشست روسای موسسههای استاندارد 25 کشور جهان در لندن شکل گرفت و پس از آن، مجمع عمومی سازمان بینالمللی استاندارد، در سال 1969، مقرر کرد که از سال 1970، چهاردهم اکتبر به نام روز جهانی استاندارد، تعیین و نامگذاری شود که در نهایت با تصویب سازمان ملل، این روز با عنوان روز جهانی استاندارد اعلام شد.
1318 خورشیدی: زادروز «فرح پهلوی» با نام اصلی «فرح دیبا». وی از بیستونهم آذر ۱۳۳۸ پس از ازدواج با «محمدرضا پهلوی» تا بیستودو بهمن ۱۳۵۷ ملکه ایران بود او به همراه «محمدرضا پهلوی» شاه وقت ایران در تاریخ بیستوششم دی سال 1357 ایران را ترک کردند. مسئولیتهای فرح در این دوران بهعنوان شهبانوی ایران به این صورت بوده دفتر مخصوص فرح دارای چهار بخش آموزش و پرورش، بخش بهداشت و درمان، بخش رفاه اجتماعی و بخش فرهنگ و هنر بود که اکنون پژوهشگاه دانشهای بنیادی نیاوران است.
دفتر فرح دیبا در زمینه آموزش و بهداشت کودکان بی سرپرست و کودکان ایران فعال بوده است و بنیان جمعیت کمک به جذامیان، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موزه فرش ایران و موزه هنرهای معاصر توسط این دفتر صورت گرفت. فرح پهلوی پس از تاجگذاری تاریخ چهارم آبان ۱۳۴۶ نایبالسلطنه شد. او سعی داشت با سفرهای مکرر به شهرهای مختلف ایران در آن دوران نزدیکی بیشتری با عموم مردم داشته باشد.
1984 میلادی: سالروز درگذشت «آلیس نیل» (Alice neel) او یک نقاش آمریکایی بود که آثارش برای استفاده هیجان نمایانه از خط و رنگ و همچنین قدرت احساساتشان قابل توجه هستند. آلیس در تاریخ بیستوششم ژانویه ۱۹۰۰ در ایالت پنسیلوانیا زاده شد و در سن هشتادوچهار سالگی در چنین روزی در منزل خود، بر اثر بیماری سرطان در گذشت.
1940 میلادی: زادروز «سر کلیف ریچارد» (Sir Cliff Richard)، خواننده، ترانهسرا و از موسسان شرکت انگلیسی و زاده هندوستان است. ریچارد با همراهی گروه خود،در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت میلادی، بر صحنه موسیقی عامهپسند بریتانیا حکمفرما شد که این زمان مصادف با قبل و آغاز سالهای حضور «بیتلز» در جدولهای موسیقی بود. گرایش روزافزون او به مسیحیت و ملایمکردن سبک موسیقیاش سبب شد تا وی بیشتر بهعنوان یک خواننده پاپ شناخته شود تا یک خواننده راک.
بسیاری از تکآهنگهای ریچارد در طول شش دهه، وارد جدولهای موسیقی شدهاند و او به همراه الویس پریسلی، تنها کسی است که در جدول تکآهنگهای بریتانیا در تمام دهههای 1950 تا 2000 حضور داشته است. در جدولهای موسیقی بریتانیا، او بیش از صدوسی تکآهنگ، آلبوم و آلبوم چندآهنگه داشته که به بیستای برتر راه یافتهاند که این رقم بیش از هر هنرمند دیگری است. تا کنون که او هفتادویک ساله است، بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه از آثاراش به فروش رفته است.
_____________________________________
برخی از رویدادهای دیگر
1915 میلادی: بلغارستان به طرفداری از آلمان و اتریش به صربستان اعلام جنگ کرد و عملن به جنگ جهانی اول وارد شد.
1981 میلادی: در پی ترور «محمدانور السادات» توسط گروه اسلامگرای جهاد اسلامی ،«حسنی مبارک» رییس جمهور مصر شد.
1962 میلادی: با کشف پایگاههای موشکهای هستهای میانبرد شوروی در کوبا توسط هواپیماهای جاسوسی آمریکا ،بحران موشکی کوبا آغاز شد، این مناقشه میان دو ابر قدرت دوران جنگ سرد، جهان را تا آستانه جنگ هستهای پیش برد.
خبر/ رادیو کوچه
ایالات متحده میگوید بر سر ماجرای «توطئه ترور» سفیر عربستان سعودی در آمریکا، واشنگتن به طور مستقیم با مقامهای جمهوری اسلامی تماس برقرار کرده است.
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز پنجشنبه به خبرنگاران گفت: «ما تماس مستقیم با ایران داشتهایم. من جزئیات بیشتری از این در اختیار شما قرار نمیدهم اما تنها به این اکتفا میکنم که ما درباره این موضوع با ایران تماس مستقیم داشتهایم.»
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا
در همین زمینه، یک مقام آمریکایی به شبکه خبری «سی ان ان» گفته است، چنین تماسی روز چهارشنبه و به ابتکار آمریکا صورت گرفته است.
این سخنان در حالی بیان شد که باراک اوباما، رییس جمهوری ایالات متحده، اعلام کرده که مقامهای جمهوری اسلامی را مسوول این ماجرا میداند و از احتمال در نظر گرفتن تحریمهای شدیدتری علیه تهران خبر داده است.
به گزارش «سی ان ان» دو مقام وزارت امور خارجه آمریکا نیز گفته اند که سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد، با محمد خزایی، سفیر جمهوری اسلامی در سامان ملل متحد در خصوص این موضوع دیدار کرده اند.
در کیفرخواستی که علیه منصور ارباب سیار ایرانی تبعه آمریکا و غلام شکوری (منتسب به سپاه قدس) آمده، این دو قصد داشتهاند از طریق باندهای مواد مخدر مکزیک، سفیر عربستان در واشنگتن را ترور کنند.
بیشتر بخوانید:
«آمریکا و عربستان در پی پاسخگویی به طرح ترور ایران»
«ایران باید جوابگوی طرح ترور در آمریکا باشد»
خبر/ رادیو کوچه
به گزارش خبرگزاری فارس، در اولین دیدار از هفته دهم لیگ برتر از ساعت 16:50 روز پنجشنبه در ورزشگاه دستگردی تهران و در حضور حدود هزار تماشاگر برگزار شد. نفت یک بر صفر حریف انتهای جدولی خود را شکست داد.
مصطفی مهدوی در دقیقه 89 گل نفت را به ثمر رساند تا نفت تهران با این پیروزی 21 امتیازی شده به طور موقت در صدر جدول لیگ قرار بگیرد و مس سرچشمه هم با 4 امتیاز همچنان در رده آخر جدول لیگ باقی ماند.
منصور نوری داور مسابقه در این بازی به علی سامره از مس و حمید فتحی از نفت کارت زرد نشان داد.
سایر دیدارهای هفته دهم امروز و شنبه برگزار میشوند.
خبر/ رادیو کوچه
در واکنش به سرکوب مردم سوریه از سوی ارتش این کشور، اتحادیه اروپا روز پنجشنبه با مسدود کردن داراییهای بانک بازرگانی سوریه موافقت کرد.
امریکا و اتحادیه اروپا پیشتر تحریمهایی را بر صادرات نفت سوریه و بخشهای تجاری آن اعمال کرده بودند و خواستار گسترش تحریمها از سوی شورای امنیت سازمان ملل شده بودند.
دیپلماتهای اروپایی در بروکسل گفته اند که بیشتر دریافتیهای خارجی سوریه که بالغ بر 17 میلیارد دلار میشده از طریق این بانک صورت میگرفته.
بر اساس گزارش دفتر حقوق بشر سازمان ملل در یورشهای سرکوبگرانه نیروهای سوریه تاکنون ۲۹۰۰ نفر کشته شده اند. حکومت سوریه گروههای تبهکار و تروریست مسلح را مسوول بخش بزرگی از این خشونتها میداند.
بیشتر بخوانید:
«بیش از سی کشته در حمله هوایی ارتش سوریه»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر