عده ای از مقامات ارشد کنگره آمریکا از باراک اوباما خواسته اند تا تحریم بانک مرکزی ایران را در واکنش به آنچه تلاش جمهوری اسلامی برای ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن می خوانند، در دستور کار خود قرار بدهد.
امروز همزمان با حضور "دیوید کوهن" از مقامات ارشد وزارت خزانه داری آمریکا، در نشست کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان ایالات متحده، "هاورد برمن" رئیس دموکرات این کمیته از «وجود حمایت فزاینده» نمایندگان کنگره برای تحریم بانک مرکزی ایران خبر داد.
به گفته آقای "برمن" که عضو دموکرات کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا نیز هست نمایندگان کنگره امیدوارند که با تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی « قطار برنامه اتمی» آن را کند و «ماشین مالی» آن را از کار بیاندازند.
: «تحریم بانکها و شرکتهایی که در دیگر کشورها با بانک مرکزی ایران دادوستد دارند تاثیر عمیق و منحصر به فردی برای اقتصاد ایران خواهد داشت.
عضو کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا گفته است: «تحریم بانکها و شرکتهایی که در دیگر کشورها با بانک مرکزی ایران دادوستد دارند تاثیر عمیق و منحصر به فردی برای اقتصاد ایران خواهد داشت.»
این در حالی است که در نشست امروز کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا،معاون وزارت خزانهداری ایالات متحده به اعضاء این کمیته گفت: «ما در تلاشیم تا حمایت چندجانبه به دست آوردیم که در کارآمد بودن اقدام علیه بانک مرکزی ایران، بسیار حائز اهمیت است.»
در همین رابطه خبرگزاری فرانسه طی گزارشی نوشته است «در حالی که بانک مرکزی جمهوری اسلامی عمدتا تسهیلات مالی بخش نفت و انرژی ایران را فراهم میکند، اگر تلاش آمریکا به ثمر بنشیند، چه بسا شرکتهای خارجی در آینده باید میان تجارت با ایران و آمریکا یکی را انتخاب کنند.»
این خبرگزاری آنگاه نظر برخی کارشناسان را منعکس کرده که به گفته اند آنها اگر آمریکا موفق به چنین کاری بشود، تاثیرش بر بانکهای خارجی، خزانه دولت و پول ملی ایران بسیار جدی خواهد بود.
اداره ارتباطات انگلستان (آفکام) تمامی فعالیتهای رسانه ای شبکه "پرس تی وی " که یک کانال ماهواره ای متعلق به جمهوری اسلامی است و برنامه های خود را به زبان انگلیسی تهیه و پخش می کند را، در این کشور ممنوع کرد.
وب سایت خبری این شبکه با تائید خبر فوق در قالب گزارشی انتقادی از ممنوعیت کلیه فعالیتهای رسانه ای این شبکه در بریتانیا خبر داده و اعلام کرده که نه تنها فعالیت این رسانه در خاک بریتانیا ممنوع شده بلکه اداره ارتباطات انگلستان تصميم گرفته است که شبکه ايراني پرس تيوي را از سرويس پخش ماهواره "اسکاي" حذف کند.
این وب سایت در ادامه مطلب خود مدعی شده است که« اين تصميم که نقض قوانين رسانههاي انگليس به شمار ميرود، تحت فشار بعضي از اعضاي خانواده سلطنتي انگليس و دولت اين کشور روي سازمان "آفکام "انجام گرفته است.
ماجرای مازیار بهاری
با این همه "مازیار بهاری" فارغالتحصيل رشتههاي علوم سياسي و سينما از دانشگاه كانادا، مستندساز تلویزیونی و خبرنگار شبكه چهار انگليس در این باره گفته است که دلیل اصلی ممنوع شدن فعالیتهای "پرس تی وی " در انگلستان پخش اعترافات ساختگی وی است که بر اثر شکنجه های وارده در زندان اوین مجبور به انجام آن شده بود.
آقای بهاری از جمله افرادی بود که پس از دستگیری گسترده خبرنگاران و فعالان سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم توسط دادستانی و وزارت اطلاعات در برابر دوربین قرار گرفت تا اعتراف و اقرار تلویزیونی انجام دهد.
منابع جمهوری اسلامی مدعی هستند او اولین فردی بودهاست که از تیراندازی بسیج به مردم در تظاهرات ۲۵ خرداد فیلم برداری کردهاست. در این تیر اندازی تعدادی غیر نظامی کشته و زخمی شدهاند.
مازیار بهاری در مهر ۱۳۸۸ از زندان آزاد شد.
نامه سرگشاده به رهبری
بهاری در ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ در نامه سرگشادهای به آیت الله علی خامنهای عنوان کرد که در ۱۱۸ روزی که در ایران در زندان بهسرمیبرده، «تحت فشار و شکنجه» مجبور به اعتراف به «براندازی» شده است.
این خبرنگار در بخشی از نامه خود خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است:«بارها و بارها بازجو و شکنجهگر من، مرا برای شادکامی شما لگد میزد. او به من میگفت: هر وقت با سیلی توی صورتت میزنم، حس میکنم که آقا دارد به من لبخند میزند.»
در پی اعتراضات مردمی گسترده اما خاموش معترضان به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در خرداد ماه سال ۱۳۸۸ دهها نفر بر اثر خشونت بی سابقه ماموران امنیتی و بسیجی و سپاهی کشته، هزاران نفر دستگیر و روانه زندان و هزاران نفر دیگر مجبور به ترک ایران شدند.
در اثر شدت خشونت اعمال شده از سوی حاکمیت و هواداران رهبر جمهوری اسلامی بسیاری از مسئولان سابق سیاسی و مدیران و چهره های سرشناس اجتماعی به همراه فعالان مدنی و رسانه ای دستگیر و روانه زندان شدند که آقای بهاری یکی از آنان بود.
اعتراف یا اعدام
به نوشته وب سایت "پرس تی وی" اداره ارتباطات دولت انگلستان "آفکام "در بیست و سومین روز ماه مي سال جاری میلادی، حکمي را صادر کرد و به موجب آن اظهار داشت که شبکه پرس تی وی با پخش گزيده ده ثانيهاي از مصاحبهاي با مازيار بهاري روزنامهنگار کانادايي متولد ايران در زماني که هنوز در اين کشور بازداشت بود، قوانين اين سازمان را نقض کرده است.
آقای بهاري ادعا کرده است در مصاحبه سال ۱۳۸۸ با پرس تيوي اغفال شده و با اين شرط مواجه شده که يا براي آزادي از زندان «رسانههاي غرب را محکوم کند» و يا براي محاکمه و حضور در دادگاه، شش سال در زندان انتظار بکشد و در آخر با حکم احتمالي اعدام مواجه شود.
فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد چند روز پیش با فاطمه کروبی دیدار کردند. عبدالله نوری نیز همزمان در خانه خانواده کروبی حضور یافت.
از چندی پیش، نیروهای امنیتی با انتقال مهدی کروبی به آپارتمانی کوچک، عملا مانع از حضور فاطمه کروبی در کنار همسرش شده اند.
به گزارش سحام، در این دیدار چندساعته سه فرزند خانواده میرحسین موسوی با همسر مهدی کروبی دیدار و از یکدیگر دلجویی نمودند. این دو خانواده در حالی با یکدیگر دیدار می کردند که اکنون نزدیک به ۸ ماه از حبس خانگی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد می گذرد.
عبدالله نوری نیز میهمان دیگر این دیدار بود. وزیر کشور دولت هاشمی و دولت اصلاحات که برای دیدار با همسر مهدی کروبی به منزل وی رفته بود ضمن گفتگو با خانواده میرحسین موسوی، آخرین وضعیت آقای موسوی و خانم رهنورد را از ایشان جویا شد.
دختران زهرا رهنورد نیز ضمن ابراز نگرانی، گفتند که از هرگونه تماس تلفنی و دیدار با والدینشان محروم شده اند و مدتی است که خبری از ایشان ندارند.
نامه محرمانه استعفای میرحسین موسوی خطاب به آیت الله خامنه ای رییس جمهور وقت ایران، چند ماه پیش پس از دو دهه افشا شد و در رسانه ها نیز منتشر شد. موسوی این نامه را در سال ۱۳۶۷ نوشته است و در آن نسبت به عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می گیرد به رییس جمهور وقت اعتراض کرده است.
از سوی دیگر، روز چهارشنبه، امریکا جمهوری اسلامی را به طراحی یک عملیات تروریستی خطرناک در خاک این کشور متهم کرد. اگرچه هنوز مشخص نیست که این اتهامات تا چه حد واقعی است و آیا مقامات جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران واقعا چنین عملیاتی را طراحی کرده اند و یا ادعای مذکور صرفا اقدامی علیه ایران است، اما شائبه چنین اعمالی در گذشته نیز نسبت به برخی مقامات ایرانی وجود داشته است و متاسفانه در صورت صحت اتهام، نشان می دهد که روش های مملکت داری برخی مقامات عالی نظام همچنان تغییری نکرده است.
ندای سبز آزادی در گذشته نیز متن استعفای نخست وزیر امام خطاب به رییس جمهور وقت را منتشر کرده اما با توجه به وقایع جاری و نظر به اهمیت این نامه، انتشار مجدد آن را خالی از فایده نمی داند.
متن کامل این نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی
مقام محترم ریاست جمهوری
برای آنکه دشمنان اسلام و کشور نتوانند سوء استفاده نمایند، اینجانب در استعفانامه خود که برای رسانه ها نیز ارسال گردیده است، دلایل را ذکر نکردم. با این نیت که ذکر آنها انشالله در آینده برای کشورمان و دولتهای بعدی مفید باشد، بصورت خیلی خلاصه به بیان آنها می پردازم:
۱ ـ مسلوب الختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه هائی به عنوان کشورهای مختلف نوشته میشود بی آنکه دولت از آنها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه ها جز در موارد استثنائی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
نخست وزیر ژاپن برای ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس برای نخست وزیر ژاپن نامه مینویسد و اینجانب در یک مراسم عمومی و مردمی از این ماجرا و متن نامه با خبر میشوم.
آقای لاریجانی در جایی میگیود از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته میشود و بنده بعنوان رئیس هیئت وزیران از این کانالها اطلاعی ندارم.
همه جا صحبت از سیاستهای خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاستها که در همه جای کشور و جهان بیان میشود، خبر داشته باشد.
۲ ـ عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت میگیرد. شما بهتر میدانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده میشود، از آن باخبر میشویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده میشود و صدای آن در همه جا میپیچد، متوجه قضیه میشویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه میشوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات میتواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.
۳ ـ تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، از همان اول ضایعه آفرین بوده و ادامه آن در شرایط نوسازی کشور فاجعه بار خواهد بود. متاسفانه این مشکل و مشکل وزرای مشاور، علیرغم طرح در شورای تشخیص مصلحت، به تاخیر افکنده شده و حل نگردیده است هر چند که بهرحال حق شورای تشخیص مصلحت است و اینجانب انتظاری در این خصوص ندارم.
۴ ـ تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و مسئولیت دولت و وزرا توسط شوراهای گوناگون.
۵ ـ عدم قدرت اینجانب به پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان محترم مجلس در مورد کارهائی که بدون اطلاع دولت، ولی بنام دولت، صورت میگیرد.
۶ ـ در خاتمه لازم میدانم بار دیگر یادآور شوم که این استعفا، العیاذ بالله، بمعنای قهر اینجانب از نظام و دولت جمهوری اسلامی و مسئولین انقلابی آن نیست که اگر هم بود، با توجه به عظمت انقلاب و ناچیزی اینجانب، یقینا نمیتوانست هیچ تاثیری در روند رشد و توسعه انقلاب اسلامی داشته باشد. این استعفا دلیل ناتوانی اینجانب برای کار بدلیل همین ناتوانی است و درست بدلیل همین ناتوانی است که اینجانب مسئولیت را از خود ساقط می بینم.
میرحسین موسوی
۱۴ شهریور ۱۳۶۷
علی مزروعی - پایگاه اطلاع رسانی نوروز
به رغم آنکه ما ایرانیان بداشتن منشور کوروش در باره حقوق بشر افتخار می کنیم اما نمی دانم چرا در واقعیت تاریخ ما کمتر نشانی از عمل به این منشور یافت می شود؟ در تاریخ گذشته ما ، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ،همه سلسله های پادشاهی و حکمرانان با خون و خونریزی و کشتار بر سرکار آمده و با همین شیوه نیز برکنار شده اند ، از اینرو گویا خشونت در امر حکمرانی ذاتی جامعه ما شده است . در سراسر تاریخ گذشته ایران هیچگاه قاعده وقانون و میثاقی بر شیوه حکومتداری حاکم نبوده و حاکمان « قدرت مطلق » داشته و نظام سخت « ارباب و رعیتی » بر جامعه مسلط بوده است. در این نظام رعیت ، یعنی هر آنکه از دائره قدرت و حاکمیت بیرون بود یا بیرون می افتاد ، فاقد هرگونه حقوقی بود و اختیارحیات وجان و مال و ناموسش را نداشت چراکه هر آنچه داشت در اختیار حاکم و ارباب بود. گویا شعار « چه فرمان یزدان ، چه فرمان شاه » بر تارک تاریخ ایران حک و سرنوشت محتومی را برای مردم این سرزمین رقم زده بود. براین پایه برخی نظریه پردازان با توصیف شرایط ایران در قالب حاکمیت « استبداد مطلقه » آنرا از قالب « استبداد شرقی » که در گذشته بر کشورهای آسیایی، و « دیکتاتوری » که بر کشورهای غربی حاکم بوده است ، متمایز می کنند و در واقع بر این موضوع تصریح وتاکید می نمایند که سایه سنگین « استبداد مطلقه » بوجهی کاملا بارز همواره بر همه ابعاد زندگی ایرانیان غلبه داشته و رد پای آنرا می توان درجای جای فرهنگ و اقتصاد و سیاست و...و روحیات و خلقیات ایرانیان بازیافت و شناخت.
از میانه عصر قاجار که طوفان تحولات فکری و علمی و صنعتی غرب به شرق وزیدن گرفت و برخی ایرانیان تحصیلکرده و عالمان دینی در جریان این تحولات قرار گرفتند بتدریج جریانی فکری اجتماعی در مقابله با « استبداد مطلقه » حاکم و عقب ماندگی مفرط جامعه از تحولات جاری در جهان شکل می گیرد. با ترور ناصرالدین شاه توسط میرزای رضای کرمانی این جریان میدان اجتماعی سیاسی بیشتری یافته و به شکل دهی جنبشی برای تاسیس « عدالتخانه » و سرانجام « مشروطه » منجر می انجامد و مظفرالدین شاه با صدور فرمان مشروطیت نامی نیک از خود در تاریخ ایران برجای می گذارد و در اندک مدتی پس از آن جهان فانی را بسوی دار باقی ترک می کند .
جنبش مشروطه اولین جریان « قانون خواهی » در ایران و آسیا به شمار می رود و از اینرو آنرا باید نقطه عطفی تاریخی در سرنوشت و تغییر تاریخ ما ایرانیان دانست. به رغم بیسوادی اکثریت قاطع مردم ایران در آنزمان و عقب ماندگی مفرط جامعه، ادبیات و کارهایی که توسط نخبگان و روشنفکران و عالمان دینی برای بیداری و بحرکت درآوردن جامعه رخوت زده در این دوره می شود بسیار بنیادی و گرانسنک و ارزشمند بوده است و بنظرم هنوز هم پس از گذشت بیش از یک قرن آثارشان خواندنی و درس آموز است و اینکه افرادی که این حرکت فکری و اجتماعی را بنا نهادند سرآمدان دوران خود بوده اند و بزرگانی که هنوز باید بزرگشان داشت. به هرحال با صدور فرمان مشروطیت هم اینان به تشکیل مجلس شورای ملی از نمایندگان و تدوین قانون اساسی اقدام می کنند اما ولی عهد جوان که از تبریز به تهران آمده و پس از مرگ پدر برتخت نشسته است کم کم متوجه می شود که « قانون اساسی » در پی محدود و پاسخگو کردن « قدرت مطلقه » اوست و او دیگر نمی تواند همچون اسلافش حمکرانی کند و هر فرمانی بدهد و جان و مال و ناموس مردم را بازیچه هوس های خود کند ، و ازاینجاست که با وسوسه بخشی از درباریان و روحانیون دنیا طلب درباری در پی مقابله با « مشروطه » بر می آید و برای توجیه اینکار آنرا « مشروعه خواهی » نام می نهد تا بتواند عوام جامعه را نیز به این مقابله بکشاند . و بدینگونه در یک کشاکش تاریخی مجلس شورای ملی نماد « قانون خواهی »، و دربار شاهی نماد « استبداد خواهی » می شود و صف بندی نیروها در جامعه شکل می گیرد و به رغم آنکه مجلسیان به نمایندگی از مردم تلاش فراوان می کنند که از راه مذاکره و سازش و صلح محمد علیشاه جوان را براه قانون و همراهی با ملت درآورند اما تلاششان ابتر می ماند.
کتاب « حیات یحیی » نوشته یحیی دولت آبادی (جلد دو) که در برگیرنده خاطرات ایندوره اوست و چون او خود یکی از بازیگران این صحنه و از سردمداران مشروطه خواهی بوده و در ریز قضایا و حوادث ایندوران نقش داشته است در این باره بسیار خواندنی و عبرت آموز است. همه دعوای مشروطه خواهان با شاه دراین باب بوده است که چرا ماموران حکومت همچون گذشته با مردم رفتار کرده و حقوق شهروندی آنها را مراعات نمی کنند . در این کتاب می خوانیم که بطور مثال ماموران حکومت شبانه به خانه برخی افراد منتقد حاکمیت ریخته و آنها را به شیوه ای وحشیانه کشته یا بازداشت کرده و... وقتی نمایندگان مجلس به این کارهای غیرقانونی اعتراض می کنند هیچکس پاسخگو نبوده، و وقتی کار دعوا بالا می کشد دربار با بکارگیری اراذل و اوباش و همراهی روحانی ای همچون شیخ فضل الله نوری در صدد مقابله با مشروطه خواهان و رهبران روحانی آن آیت الله سید محمد طباطبایی و ایت الله سید عبدالله بهبهانی برمی آید و سرانجام محمد علیشاه که به پشتوانه قدرت خارجی روس و بخشی از نیروهای استبداد طلب جامعه خود را غنی از هرگونه صلح وسازشی با مشروطه خواهان می دیده ، سرانجام دست به یک حرکت نظامی زده و مجلس را به توپ می بندد و کشت و کشتار و ارعابی براه می اندازد که نسل مشروطه طلبی و قانون خواهی را در کشور براندازد و...
آنچه برای من در خواندن این کتاب جالب بود و خواندن آنرا به همه علاقمندان به سرنوشت ایران توصیه می کنم نوع رفتار حاکمیت زمان با مشروطه طلبان و در یک نگاه کلی نقش بازیگران موثر در دوسوی این واقعه است. می دانیم که محمد علیشاه نهایتا از مشروطه طلبان شکست خورد و ناچار به خروج از کشور و مردن در غربت شد اما آنچه از رفتار او و ماموران و حامیانش در مقابله با مشروطه خواهان انجام و در تاریخ و از جمله این کتاب ثبت شده است متاسفانه شباهت تام و تمامی دارد با آنچه که امثال بنده پس از کودتای انتخاباتی سال 88 از رفتار حاکمیت موجود دیده و شنیده ام. در این کتاب آمده وقتی ملک المتکلمین ، جهانگیرخان صور اسرافیل و سید جمال الدین واعظ از رهبران مشروطه و نمایندگان مجلس با همراهانشان از مخفی گاه خارج می شوند :" همینکه وارد خیابان می شوند قزاقان اول میرزا جهانگیرخان و بعد دیگران را دستگیر کرده آنها را بینهایت کتک میزنند و مجروح ساخته سروپای برهنه همه را به قزاقخانه می برند در راه که این جمع را می بردند بعضی از مردم نادان به آنها ناسزا گفته نسبتهای ناشایسته می دهند میرزا جهانگیرخان پی در پی نطق می کند و از کتک و زخم کارد و زبان اندیشه نکرده میگوید ای مردم ما رفتیم اما شما دست از مشروطه برندارید و به قزاقان می گوید ما مقصر پلیتکی هستیم کسی مقصر پلیتکی را آزار نمی دهد این یگانه فدایی وطن از آن هنگام که گرفتار می شود دست از جان شسته هرچه در دل دارد می گوید...به همین حال آنها می برند تا وارد قزاقخانه می کنند و آنها محبوس می شوند صاحبمنصبان قزاقخانه پی در پی بمحبس آنها آمده آنها را فحش داده آزار می کنند میرزا جهانگیرخان در اینحال باز از نطق های وطن خواهانه دست برنمی دارد و دقیقه ئی آرام نمی گیرد...این چند نفر با جمعی دیگر که گرفتار شده اند یا بتدریج تا عصر گرفتار می شوند در قزاقخانه هستند طرف عصر آنها را به باغشاه می برند و همه را در یک زنجیر می بندند در بردن به باغشاه و هنگام ورود به محبس و در محبس آنها را آزار بسیار می کنند دست ملک المتکلمین جراحت برمی دارد شبانه پولنیک لیاخوف و شاپشال و علی بیک بدیدن آنها می روند ملک المتکلمین به پولنیک از بابت کتک بسیار که به آنها میزنند شکایت می کند و او می سپرد دیگر آنها را نزنند...فردا صبح می شود پاسی از روز برآمده دونفر قزاق بمحبس آمده ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان را با زنجیرمی برند ساعتی طول نمی کشد که زنجیرهای آنها را آورده آنجا می اندازند در هنگام بردن آنها ملک المتکلمین می گوید رفقا دیدار بازپسین است و همه گریه می کنند خلاصه آنها را می برند در گوشه باغشاه در میان فوج قزاق طناب بگردن ملک المتکلمین افکنده مدتی اورا عذاب می دهند و بالاخره میرغضبان با کارد روی شکم او افتاده و شکمش را پاره می کنند و بسختی جان می دهد بعد از آن میرزا جهانگیرخان را می آورند چون کشتن رفیق خود را دیده است رمقی برای او باقی نمانده بپای خود نمی تواند بیاید اورا می آورند طناب بر گردنش انداخته بفشار کمی جان می دهد نعش هر دو را میان خندق شهر می اندازند نعشها آنروز و آن شب در خندق است و بعد بهمت یکی از وطنخواهان هرچه از آنها باقی مانده بخاک سپرده می شود..."( صص335-338)
وقتی در این کتاب شرح بازداشت و زندانی و شکنجه مشروطه خواهانی همچون ملک المتکلمین و جهانگیرخان صور اسرافیل و... و بقیه وقایع را می دهد مثل این است که دارد رخدادهای پس از کودتای انتخاباتی سال 88 و زندان اوین و فاجعه کهریزک را تصویر می کند و همانگونه که در باغشاه ایندو آزادیخواه را به شکل فجیعی شهید کردند آدم بیاد شهادت جوانانی همچون محسن روح الامینی و امیر جوادی فر و محمد کامرانی در کهریزک و... می افتد و این نشان می دهد که سوگمندانه پس ازگذشت بیش ازیک قرن و به رغم همه تغییرات ظاهری و حتی بعضا محتوایی و کیفی که در جامعه ما انجام شده است دعوای « قانو خواهی » ( مشروطیت ) و « استبداد مطلقه » همچنان ادامه دارد؟ به عبارتی رفتار حکمرانی غیر قانونی و گونه ای از نظام « ارباب - رعیتی » به رغم تغییر حکومتها و عناوین آنها به عنوان میراثی ماندگار در جامعه ما برجای مانده و رسوب کرده است. با این تفاوت که در آندوران مستبدان همه حول شاه و دربار جمع شده بود و مشروطه طلبان حول مجلس شورای ملی، اما حالا مجلس شورای اسلامی هم به مستبدان پیوسته وشعار مرگ بر رهبران جنبش سبز قانونخواه می دهد! و راهیافته ای به مجلس که سوگند خورده است مجری قانون اساسی باشد می گوید مقام ولایت فقیه فراتر از قانون اساسی است و فرامینش باید اطاعت شود! و اگر بخواهیم اینگونه سخن گفتن ها رااز سوی مقام های حاکم که همه سوگند خورده اند مجری قانون اساسی باشنئ نقل و ردیف کنیم مثنوی هفتادمن کاغذ می شود.
حال سئوال کلیدی این است که چرا جامعه ما به رغم پشت سرگذاردن بیش از یکصد سال مبارزه و مجاهده و قربانی دادن هزاران انسان آزادیخواه و تجربه چند جنبش و انقلاب هنوز درب حاکمیتش بر روی همان پاشنه ای می چرخد که در گذشته می چرخیده؟ و چرا خواست بیش از یکصد ساله « حاکمیت قانون » به عنوان یک « مطالبه تاریخی و ملی » از سوی مردم همچنان از سوی حاکمیت ها بی پاسخ مانده است ؟ بحث مبسوط در این باره و پاسخگویی به این سئوال در حوصله این مقال نیست و پیشتر در مقالی با عنوان « زندگی حقوقی ، زندگی غریزی » به شرح این موضوع پرداخته و یاد آور شده ام که دنیای ذهنی و معرفتی و عینی ما ایرانیان چندان قرابتی با قانون خواهی و قانون مداری ندارد و در دامن چنین واقعیتی است که هرکه با هر نام و عنوانی به قدرت برسد هوس « قدرت مطلقه » و استبداد ورزی می کند. ساختار حقیقی جامعه ما که بر پایه زندگی غریزی بنیان نهاده شده ، زمینه و استعداد استبداد پروری فراوان دارد و کاشت هر نهالی در آن می تواند به درختی بزرگ از استبداد تبدیل شود چون آبشخوری مستعد دارد. تنها راه نجات ما از این وضعیت اسف بار تاریخی اصلاح این آبشخور و زدن ریشه ها و برچیدن زمینه های استبداد پروری در درون جامعه و پیش از آن در درون وجود خودماست در حالیکه در همه جنبش های معاصر ایران نگاه ها عمدتا متوجه حاکمیت و درخت استبداد عریان و برکندن آن بوده است. و البته تجربه نشان داده است که به رغم پرداخت هزینه های گران سنگ برای برکندن این درختها موفقیت چندانی حاصل نشده است! به قول دکتر مقصود فراستخواه در مقاله پرمغزش در نقد مردم ما نباید بیش از در « تعقیب سایه های بلند خویش » باشیم بلکه باید بدانیم اگر نیک نظر کنیم باید پرخویش را در این استبداد مطلقه و سختی که بدان دچار شده ایم ببینیم و هرگونه اصلاح و اقدامی را از خود شروع کنیم و از خود صادقانه بپرسیم که اگر اوضاع عوض شد هریک از ما چقدر به قانون پایبند و به رفتار حقوق بشری و دموکراتیک خو کرده ایم؟ و اگر در مقامی قرار گرفتیم چگونه عمل خواهیم کرد؟ و فراموش نکنیم که حاکمان ما از همین جنس ما و ازمیان ما برآمده و برخواهند آمد!
جنبش سبز که از زبان رهبران خود « اجرای بدون تنازل قانون اساسی » را به عنوان خواسته ای تاریخی و ملی مطرح کرده است در واقع در پی اصلاح ریشه ها و آبشخور این استبدادپروری و خودکامگی و زدن پی و ریشه های آن درساختارحقیقی و حقوقی جامعه ماست. آنهائیکه با شعارهای رادیکال براین خواسته با دست گذاشتن روی برخی اصول قانون اساسی یا رفتارحاکمیت موجود نقد و ایراد وارد می کنند آیا به این نکته متطتن هستند که تا وقتی آحاد جامعه ما در کل و حاکمیت بطور خاص مقید به اجرای قانون ( حتی قانونی ناقص و پراشکال ) نشوند و نباشند هیچگونه چشم اندازی برای شکل گیری یک نظام سیاسی مطلوب و فردای بهتر متصور نخواهد بود. اگر امروز ما شاهد رفتاری از سوی حاکمیت هستیم که همانند رفتار حاکمیت محمد علیشاهی است ( و البته مشابه رفتار همه حاکمیت های بین ایندو) دلیلش جز قانون گریزی این حاکمیت ها نیست و ربطی به ساختار حقوقی (قانون اساسی ) ندارد. « حاکمیت قانون » به عنوان « مطالبه ای تاریخی و ملی » باید راهنمای عمل همه نیروهای جنبش سبز باشد و باید دانست که بدون تحقق این خواسته هیچیک از خواسته های دیگر جنبش دستیافتنی نخواهد بود و از اینرو بر همه افرادی که به آینده بهتر برای ایران می اندیشند واجب است که به کالبد شکافی این موضوع پرداخته و در جهت زمینه سازی عینی و ذهنی تحقق این خواسته نظریه پردازی نموده و گام بردارند. تا زمانی که همه ما ایرانیان نپذیریم که قانونمداری بنفع همه ماست و همه ما باید به رعایت قانون پایبند باشیم کار ما به سامان نخواهد رسید و در غیراین صورت همیشه آنهایی که به قدرت می رسند این امکان را می یابند که با بکارگیری زور و زر و تزویر و مزدور از مرزهای قانونی عبور کنند و استبداد بورزند و اینراه را پایان نخواهد بود همانگونه که2500 سال است با « استبداد مطلقه » راه پیموده ایم !
بهروز صمدبیگی
رسانههای دولتی و طرفدار حاکمیت ایران ترجیح دادهاند در چند روز گذشته بیشتر بر روی موضوع سفر آیتالله خامنهای به کرمانشاه و استقبال مردمی از آن متمرکز شوند؛ برخلاف رسانههای دنیا که این روزها موضوعی پراهمیت به نام طرح ادعای تروریستی آمریکا علیه ایران را دنبال میکنند. این بیتوجهی و بیتفاوتی و یا انفعال گریبانگیر دستگاه دیپلماسی ایران هم بوده در روایتهای رسانهای موضوع، موضع ایران را بسیار ضعیف و غیرمطمئن نشان میدهد. برای اطلاع از چند و چون این موضوع با امیدمعماریان، روزنامهنگار و کارشناس رسانه که در آمریکا سکونت دارد و با رسانههای این کشور همکاری میکند، گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید:
آقای معماریان برای شروع گفتوگو بفرمایید موضوع انتساب ترور ناکام سفیر عربستان سعودی به ایران از سوی رسانههای آمریکایی تا چه اندازه جدی گرفته شد و بازتاب پیدا کرد؟این موضوع از نظر اختصاص حجم مطالب رسانهای به خود، در ماههای اخیر بیسابقه بوده است. شبکههای خبری ساعتها به این موضوع پرداختند و به همراه سایر رسانهها علاوه بر انتشار نظرات افراد مسوول با دعوت از کارشناسان و نمایندگان کنگره سعی کردند که ابعاد مختلف ماجرا رو بشکافند. البته تاکنون اطلاعات محدودی منتشر شده ولی هجمه تبلیغاتی انجام شده شگفتانگیز است.
در نگاه بیرونی و بهخصوص ایرانی نسبت به این ادعا، شاهد بهت و شک و تردید جدی نسبت به اصل اتفاق هستیم. آیا در رسانههای امریکایی هم میشود این تردید را سراغ گرفت؟
رسانههای معتبر بر طبق اصول حرفهای در روایت ماجرا از تایید ۱۰۰ درصد خودداری میکنند. اما مقامات مسوول امریکایی اعلام کردهاند که این اطلاعات متقن هست و فرد دستگیر شده ضمن این که اعترافات کرده همکاری هم داشته است. به طوری که در این مدت با فرد دیگری تماس گرفته که گفته میشود عضو سپاه قدس است و این مکالمات ضبط شده؛ در این بین انتقال پول به مبلغ ۱۰۰ هزار دلار هم صورت گرفته که آن هم یکی از مدارک مورد استناد است. با این وجود سوال اصلی این است که چقد ر این ماجرا میتواند به مقامات ایران ربط داشته باشد و چقدر هدایت این عملیات را می توان به راس سلسله مراتب قدرت در ایران منتسب کرد. در خصوص این که چنین اتفاقی افتاده و کسی چنین کاری کرده تردید کمتری هست اما این انتساب مورد تردید قرار گرفته است. از جمله این که این روایت با الگوهای کارهای مشابه صدق نمیکند. به عنوان مثال عاملین و دستاندرکاران در ترورهای منتسب به ایران، نزدیکیهای ایدئولوژیک و عملیاتی داشتند و یا اینکه از اجرایی تمیز و پاکیزه برخوردار بودند و تا مدتها بر سر اثبات انتساب آن بحث وجود داشت. انتخاب فردی که ضعف حافظه دارد و نتوانسته دوره دانشگاه را تمام کند، در تجارت هم ناموفق بوده و در میان دوستانش به عنوان آدمی سادهلوح ولی جاهطلب شناخته میشده، کسانی که معتقدند سپاه قدس یک نیروی زبده است را دچار تردید کرده. اما در مورد اصل ماجرا تردیدی وارد نشده و همه به دنبال این هستند که آیا واقعا این اقدام تروریستی را میشود به ایران و مقامات ایران منتسب کرد یا خیر.
برخی این ادعا را با وقایع قبل از حمله امریکا به عراق مشابهسازی میکنند و آن را مقدمه سیاستی جدید در قبال ایران میدانند. آیا شما واکنش سریع و شدید از سوی امریکا را با توجه به بازخوردهای اولیه محتمل میدانید؟
همان طور که خانم کلینتون گفته این ماجرا مستمسکی برای تحریمهای جدید و گستردهتری علیه ایران است. علاه بر این درنظر دارند تا در گفتوگو با متحدانشان راههایی برای انزوای بیشتر ایران بیابند. همزمان نمایندگان سنا و کنگره اشاره کردند که اقدام ایران اگرچه کاملا ثابت نشده اما "عمل جنگی" محسوب میشود و خواستار جدیت در برخود با ایران شدهاند.مساله حمله نظامی تلافیجویانه هم در رسانه ها به عنوان یک سوال مطرح شده، هرچند که ظاهرا مقامات امنیت و دفاع امریکا چنین گزینه ای رو محتمل نمیدانند. هرچند عبارت استاندارد وزارت دفاع امریکا و سیا این است که میگویند "همه گزینه ها روی میز است". در مجموع در ۴۸ ساعت اول دولت و رسانه های امریکا موفق شدهاند تصویری از ایران بسازند که با انتساب به تروریسم، از زیر سایه اتفاقات کشورهای عربی بیرون بیاید و باردیگر بحث ناامنی در منطقه به واسطه حضور ایران مطرح شود. این اولا به آمریکا اجازه میدهد که فشار بر روی ایران را بیشتر کند و در مرحله دوم اقداماتی را که تاکنون به هر دلیل نمیتوانستند استفاده بکنند در دستور کار قرار بدهند.
نگاهی در بین طرفداران حاکمیت ایران مطرح شده که از اساس این موضوع را ساخته و پرداخته امریکا برای تحتالشعاع قراردادن بحرانهای داخلی امریکا میداند. این نگاه را تا چه اندازه واقعی ارزیابی میکنید؟
این برمیگردد به عدم شناخت از جامعه آمریکا و این که موضوعات این چنینی در صحنه مسایل داخلی امریکا برد چندانی ندارد و بیشتر سیاست خارجی را تحتالشعاع قرار میدهد . مردم آمریکا در همه انتخاباتها نشان دادهاند که مساله اصلیشان اقتصاد است. مساله والاستریت هم یک مساله داخلی است و برمیگردد به یک نارضایتی عمومی که از سال ۲۰۰۸ به دنبال سیاستهای اقتصادی دولت آمریکا انباشته شده است. این که طرح یک اتهام تروریستی در این سطح را برای تاثیر گذاشتن روی بحران والاستریت بدانیم کاملا از واقعیت به دور است.
آیا رسانههای آمریکا به جزییات پرونده دسترسی دارند و می توانیم شاهد انتشار جزییات جدیدتری از سوی رسانهها باشیم و یااین که محدودیتهای امنیتی وجود دارد و فقط باید از مراجع رسمی اطلاعات منتشر شود؟
کمتر از ۱۰ روز دیگر جلسه دوم دادگاه فرد متهم تشکیل میشود و تا آن موقع ماجرا بحث روز مطبوعات خواهد بود. در دو روز اول اطلاعات خوبی درباره شخصیت و زندگی شخصی فرد متهم از سوی رسانهها منتشر شده، با خانواده و دوستانش صحبت کردهاند و قطعات پازل کمکم چیده خواهد شد. مقامات افبیآی هم به زودی تحت فشار قرارخواهند گرفت تا اطلاعات واضحتری بدهند و قاطعانه درباره رابطه این فرد با ایران و سپاه قدس اظهارنطر کنند. اما نکته عجیب در روند شکلگیری روایت اصلی و مورد استناد رسانهها جای خالی مقامات ایرانی است که فرصتسوزی کردهاند.
فرصتسوزی به چه معنا؟
رسانههای غربی بسیار مایلند که اظهارات دو طرف ماجرا را منتشر بکنند و این فرصت رسانهای بسیار خوبی بود که از دست رفت و مقامات مسوول ایرانی میدان را واگذار کردند تا ماجرا با روایت طرف دیگر ماجرا شکل بگیرد. سکوت و اظهارات پراکنده مقامات ایرانی عملا به اشاعه بیشتر روایت "آمریکایی" کمک کرد. صرفنظر از صحت موضوع، افکار عمومی تردید جمهوری اسلامی را در تکذیب قاطع موضوع و به عنوان مثال عدم برگزاری یک کنفرانس عمومی با حضور خبرنگاران رسانه های دنیا را به نوعی تایید تلقی میکند. از نظر من واقعا غیر قابل فهم است که مقامات ایران چهطور آمادگی مواجهه با این اتفاقات را ندارند و رفتارشان از موضع انفعال است. این انفعال فضای خالی را به امریکا میدهد که به بهترین شکل از این ماجرا به نفع خود استفاده کند و سرعت کند دستگاه دیپلماسی ایران در فهم اتفاقات و واکنشهای سریع جهانی باعث میشود که کار برای تکذیب سختتر و سختتر شود.
با توجه به این که فرد متهم به ترور در آمریکا ایرانی است و سابقه ذهنی آمریکاییها از حوادث تروریستی منتسب به مسلمانان و ایرانیها، آیا در این فرصت کوتاه، ذهنیتی علیه ایرانیها در مردم آمریکا شکل گرفته و یا این که هنوز برای قضاوت زود است؟
در واقع همان طور که گفتید زود است برای قضاوت کردن. اما فرق عمده این ماجرا با حوادث دیگر تروریستی که مظنونان عرب داشته این است که در همه موارد گذشته افراد دستگیر شده وابستگی های ایدئولوژیک و دغدغههای مذهبی داشتند. اما این فرد اساسا مذهبی نیست و هیچ وابستگی ایدئولوژیکی نداشته است. احتمالا مساله مالی مدنظر او بوده و از این منظر با موارد دیگر خیلی متفاوت است. به همین دلیل هم هست که رسانههای امریکا این بار به مساله اسلام و تروریسم اسلامی ورود نکردند و این بار روانی کمتری ایجاد میکند. اما بههرحال چنین حادثهای طبیعتا فشار روی افرادی که تابعیت دوگانه دارند را افزایش میدهد. به عنوان مثال پس از ماجرای گروگانگیری دو دهه طول کشید تا بار روانی آن اتفاق از روی ایرانیهای امریکا برداشته شود. روایت شده که بچههای ایرانی در مدارس کتک میخوردند و تحقیر میشدند؛ خیلیها مجبور شدندخانه و شهر محل زندگیشان را عوض کنند. الان هم ایرانیهای آمریکا خیلی نگران هستند از این حجم طرح مساله و پیگیری پرقدرت تا ببینند چقدر روی زندگی روزمرهشان تاثیر خواهد گذاشت. البته نسبت به زمان حادثه گروگانگیری دنیا عوض شده اما هر اتفاق بدی که بیفتد شهروندان ایرانی هم در امریکا متاثر از موضوع خواهند بود.
یک روز پس از انتشار خبر استعفای علی مطهری از نمایندگی مجلس، رسانه های داخلی متن استعفای نماینده تهران را منتشر کردند. آقای مطهری در این نامه نسبت به دخالت دادن رهبر جمهوری اسلامی در کار مجلس انتقاد کرده است.
علی مطهری نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و فرزند شهید مطهری است. او در چند ماه گذشته دوبار نسبت به جمع آوری امضا برای سوال از رییس دولت اقدام کرد اما با وجود امضای کافی برای اعلام وصول این سوال، هیات رییسه مجلس با آن مخالفت می کند. اگرچه قانونا هیات رییسه امکان جلوگیری از طرح سوال را ندارد اما گفته شد که آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی با این اقدام مخالف است.
پیش از این هم نمایندگان مجلس هشتم در موارد اختلاف با دولت، با دخالت های رهبر جمهوری اسلامی مواجه شدند. و اگر چه طی چند ماه اخیر، داستان هایی از اختلاف خامنه ای با احمدی نژاد به رسانه ها راه یافته اما رهبر جمهوری اسلامی همچنان مهمترین حامی رییس دولت محسوب می شود. مجلس نیز که اکثریت آنرا اصولگرایان حامی خامنه ای تشکیل می دهند عملا قادر به انجام وظایف نمایندگی نیستند و مصوبه اخیر که برای نظارت بر نمایندگان در خلال دوره نمایندگی تصویب شده نیز گام دیگری برای به کنترل درآوردن مجلس از سوی خامنه ای تعبیر شده است
مطهری در نامه خود که خطاب به علی لاریجانی رییس مجلس نوشته و استعفای خود را اعلام کرده آورده است: «اصلاح امور تنها با استقلال و اقتدار مجلس تحقق می یابد. مجلس قوی به نفع کل نظام است. این که برخی سخن از مخالفت رهبر انقلاب به میان می آورند، مخالفت ایشان برای من قطعی نیست و بعید است که ایشان برای امضای صد نماینده ارزشی قائل نباشند. فرضا مخالف باشند، باید نظر ایشان با توجه به سهلگیری فوقالذکر ما معلوم شود و البته دخالت دادن رهبر انقلاب در این گونه مسائل را به صلاح کشور نمیدانم. در عین حال برای دفع بهانه این گونه افراد، اینجانب نامهای را حدود یک ماه پیش برای معظمله ارسال داشتم و از ایشان تقاضا کردم که دست مجلس را در موضوع سئوال از رئیس جمهور باز بگذارند. تا کنون پاسخی نیامده و سکوت ایشان را دلیل رضایت و لااقل بی نظری میدانم.»
متن کامل استعفانامه مطهری بدین شرح است:
جناب آقای دکتر علی لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
همان طور که مستحضر هستید نامه سؤال از رئیس جمهور با امضای صد تن از نمایندگان محترم در تاریخ 5/4/90 - پس از یک انتظار طولانی برای فرا رسیدن وقت مناسب از نظر رعایت شرایط کشور- به رئیس وقت جلسه علنی مجلس جناب آقای مهندس باهنر تحویل داده شد و ایشان نیز در بالای آن اعلام وصول نمودند. اما روز بعد، در جلسه هیئت رئیسه، یکی از اعضا مأمور شد که امضاها را پس بگیرد و عضو دیگر نیز مأمور شد که طی مصاحبهای مخالفت هیئت رئیسه مجلس با سؤال از رئیس جمهور را در رسانهها اعلام کند. یعنی به جای آنکه هیات رئیسه محترم پس از دریافت نامه سؤال، طبق قانون آییننامه داخلی مجلس بلافاصله آن را به جریان اندازد و سؤالات را به کمیسیونهای مربوط ارسال کند، درصدد انهدام طرح سؤال برآمد. البته پس از نامه محرمانه اینجانب به جناب عالی- که رونوشت آن به سایر اعضای هیئت رئیسه تقدیم شد- و تهدید به استعفا در صورت ادامه این روند، این عملیات ویژه متوقف شد. با اقدامات هیات رئیسه 14 نفر از امضاکنندگان امضای خود را پس گرفتند و غالبا افرادی بودند که از ابتدا هم محکم نبودند. البته برخی از همان افراد اکنون می گویند ما آن زمان را مناسب نمی دانستیم و امروز را مناسب می دانیم و در واقع امضای خود را پس نگرفته ایم.
به هر حال، پس از مذاکره با هیئت رئیسه بنا شد این سؤال در فرصت مناسب به جریان افتد اما مدتی گذشت و خبری نشد. کمکم بهانههایی مطرح شد که مثلا آقای احمدینژاد اکنون زخم خورده است و ممکن است در صحن علنی پروژهای مانند مناظرات انتخاباتی را پیاده کند و شاید رهبر انقلاب نیز به خاطر همین ملاحظات مخالف باشند. برای رفع این نگرانیها تعدادی از امضاکنندگان پیشنهاد دادیم که هیئت رئیسه سؤالات را به کمیسیونها ارجاع نماید تا طبق آییننامه، نماینده رئیس جمهور در حضور نماینده سؤالکنندگان پاسخ گوید. اگر همچنان 72 نفر از امضاکنندگان قانع نشدند و قرار بر حضور رئیس جمهور محترم در صحن علنی شد، آنگاه میتوان برای رفع آن نگرانیها به درخواست چندتن از امضاکنندگان و تصویب مجلس، رئیس جمهور در جلسه غیرعلنی حضور یابد.
این پیشنهاد را تقدیم جناب عالی کردم و شما تلقی به قبول نمودید و قول دادید که اقدام نمایید. تا این که از چند روز پیش زمزمههایی از سوی برخی اعضای هیئت رئیسه در رسانهها به گوش میرسد که تعداد امضاها از حد نصاب کمتر است و هرگاه به حد نصاب برسد مطرح میشود. در حالی که اساسا امضاکنندگان به فکر پس گرفتن امضا نبودهاند و اگر امضای جدیدی پس گرفته شده باز با طراحی هیئت رئیسه بوده است که به جای اجرای آییننامه درصدد انهدام طرح سؤال برآمده است. همچنین گفتند بسیاری از امضاها در زمان خانه نشینی آقای رئیس جمهور جمع شده و بعد از آن، امضاکنندگان منصرف شده اند، در حالی که تنها دوازده امضا از صد امضا در آن روزها گرفته شد.
اکنون عرض میکنم که ما حاضریم حتی یک سؤال از آن ده سؤال به کمیسیون مربوط ارجاع شود و اگر منجر به حضور رئیس جمهور در صحن علنی گردید و آن نگرانیها وجود داشت باز حاضریم درخواست جلسه غیرعلنی بدهیم. آیا بیش از این میتوان کوتاه آمد؟!
در مقابل رئیس جمهوری که علنا میگوید فلان قانون را اجرا نمیکنم، آیا ما حق یک سؤال نداریم؟! آن هم سئوالی که رای گیری برای قانع شدن یا نشدن مجلس ندارد. آیا امضای صد نماینده ارزش توجه ندارد؟! تحقق سئوال از رئیس جمهور در هر شرایطی، نشانه استحکام نظام جمهوری اسلامی و وجود دموکراسی واقعی در این نظام است.
اصلاح امور تنها با استقلال و اقتدار مجلس تحقق می یابد. مجلس قوی به نفع کل نظام است. این که برخی سخن از مخالفت رهبر انقلاب به میان می آورند، مخالفت ایشان برای من قطعی نیست و بعید است که ایشان برای امضای صد نماینده ارزشی قائل نباشند. فرضا مخالف باشند، باید نظر ایشان با توجه به سهلگیری فوقالذکر ما معلوم شود و البته دخالت دادن رهبر انقلاب در این گونه مسائل را به صلاح کشور نمیدانم. در عین حال برای دفع بهانه این گونه افراد، اینجانب نامهای را حدود یک ماه پیش برای معظمله ارسال داشتم و از ایشان تقاضا کردم که دست مجلس را در موضوع سئوال از رئیس جمهور باز بگذارند. تا کنون پاسخی نیامده و سکوت ایشان را دلیل رضایت و لااقل بی نظری میدانم.
اصولا اگر رهبر انقلاب در چنین موضوعاتی نظر مخالف داشته باشند در نطق عمومی خود اعلام می نمایند و همه از طریق صداوسیما و سایر رسانه ها با خبر می شویم. ایشان مسئله ای پنهان از مردم ندارند و اگر نظری در چنین اموری داشته باشند مانند امام خمینی(ره) مسئولیت انجام یا عدم انجام امر مورد نظر را به عهده می گیرند. علاوه بر این که اساسا اجرای طرح سؤال از رئیس جمهور موجب تفاهم بیشتر دولت و مجلس خواهد شد و حتی بیشتر به نفع رئیس جمهور است که فرصتی مییابد تا سوء تفاهمات وکدورتها را برطرف نماید. قبلا گفتهام دو گروه با طرح سؤال از رئیس جمهور مخالفند، یکی دوستان نادان رئیس جمهور و دولت و دیگر دشمنان دانای آنها.
به هرحال با توجه به این که هیئت رئیسه محترم بر خلاف قانون آئین نامه داخلی مجلس همچنان درصدد منتفی کردن طرح سؤال است و مجلس قادر به استفاده از اختیارات قانونی خود در انجام کارهای اساسی نیست، بدین وسیله استعفای خود را از نمایندگی مردم تهران، شهرری، اسلامشهر و شمیرانات – که قادر به استیفای حقوق آنها نیستم – اعلام مینمایم. مستدعی است اقدام قانونی انجام گردد.
با تقدیم احترام
20/7/90
علی مطهری
خبرگزاریها در ایران اقدام به انتشار تصاویری از دریاچه "مهارلو" کرده اند که مرگ و نابودی کامل این زیستگاه منحصر بفرد دارد.
انتشار این تصاویر در حالی در رسانه های ایران اتفاق می افتد که این دریاچه پیش از این پناهگاهی برای حیات وحش و پرندگان محسوب استان فارس محسوی می شد.
این دریاچه در جنوب شرقى شیراز قرار گرفته و توسط سه رودخانه نوبهاى خشک، حمزه و سروستان و همچنین روان آب هاى کوههاى مجاور تغذیه مىشد.
گرچه این دریاچه صحرائى است و به دریاى آزاد راهى ندارد اما کارشناسان محیط زیست معتقدند که مدیریت غلط، خشکسالی و احداث سد در مسیر رودهای منتهی به این دریاچه و ورود فاضلابهای شهری از اصلی ترین علل خشک شدن "مهارلو" است.
از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در عرصه قدرت در جمهوری اسلامی، وضعیت محیط زیست ایران هر روز بدتر می شود.
کارشناسان زیست محیطی معتقدند که در حال حاضر مردم استانهای آذربایجان غربی و شرقی به بحران خشک شدن دریاچه ارومیه روبرو هستند و مناطق جنگلی زاگرس و البرز و استان گلستان در اثر سیاستهای غلط اقتصادی و صنعتی و زیست محیطی دولتهای نهم و دهم هر روز شاهد بروز بحران زیست محیطی تازه ای هستند
تصاویر را ببینید که بهتر از توضیح و تفسیری از مرگ خاموش دریاچه سخن می گویند:
دریاچه مهارلو پیش از روی کار آمدن احمدی نژاد:
دریاچه مهارلو پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد:
سازمان ملل متحد در گزارش جدید خود تعداد معترضان کشته شده توسط حکومت بشار اسد را بیش از سه هزار نفر عنوان کرده است از بحران موجود در این کشور تحت عنوان «یک جنگ داخلی تمام عیار» یاد کرده است.
در این باره کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل امروز گفته تعداد کسانی که در اعتراضات ضد حکومتی سوریه جان خود را از دست داده اند، به بیش از سه هزار نفر افزایش یافته است.
خانم "ناوی پیلای" ناوی پیلای هشدار داده که ادامه سیاست دولت سوریه در «سرکوب بی رحمانه» تظاهرکنندگان، این کشور را با خطر بروز یک جنگ داخلی تمام عیار مواجه ساخته است.
موج اعتراضات مخالفان دولت بشار اسد در سوریه همزمان با آنچه که تحلیلگران منطقه "بهار عربی" می خوانند آغاز شد و پس از گذشت هفت ماه همچنان ادامه دارد.
کمیسر حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستار اقدام جامعه جهانی برای پایان دادن به اقدامات حکومت سوریه علیه مردم این کشور و حمایت جهانی از آنان شده است.
خانم پیلای از جامعه جهانی خواسته است تا «به شکل همگانی» اقدامات لازم برای برای «حفاظت از مردم سوریه» را به اجرا بگذارند.
جمهوری اسلامی از معدود دولتهایی است که از حکومت بشار اسد علیه مخالفان حمایت کرده است.
آیت الله خامنه ای رهبر ایران، مخالفان رژیم حاکم در سوریه را «ایادی آمریکا» می داند.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت:" هم اکنون اینترنتی که وجود دارد بر مبنا و اساس تئوریهای اومانیستی و لیبرالیستی پایه گذاری شده، به همین دلیل اینترنت پاک تعبیه شده است."
به گزارش مهر رضا تقی پور در نشست سالانه بین المللی روز رایانه پاک که در نمایشگاه رسانه های دیجیتال برگزار شد، با بیان اینکه برخلاف آنچه تصور می شود کشور ما در تولید محتوای دیجیتال خالی از ذهن و بدون دستاورد نیست گفت:" تعریف ما از اینترنت پاک تنها محتوای اسلامی آن نیست بلکه محتوای انسانی نیز در این طرح مطرح است."
به گفته وی غربی ها ابزاری ساخته اند که می دانند آسیب زا و خطرناک است و به همین دلیل خودشان امروزه با نگرانیهایی در این زمینه مواجه هستند. چرا که شکی نیست که تا چند سال دیگر آسیب های اینترنت برای خانواده ها و کودکان و جامعه بشریت نمود بیشتری پیدا می کند.
تقیپور تاکید کرد:" با تحقق شبکه ملی اطلاعات و زیرساختهایی که در حال آماده شدن است می توان اینترنت پاک را به جامعه جهانی ارائه کرد."
اسفند ماه سال گذشته وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از تشکیل هستههای اولیه ایده اینترنت پاک در کشور خبر داد و اظهار امیدواری کرد که پس از شروع این طرح در ایران، اینترنت پاک در اختیار تمام بشریت قرار میگیرد.
از سویی در خرداد ماه امسال سازمان بسیج مهندسین فاوا با اعلام موجودیت، هدف از تشکیل را دفاع از کشور در جنگ نرم اعلام کرد و خبر داد که در اولین اقدام خود توسعه اینترنت پاک را در برنامه قرار داده است و به همین جهت هشت هزار بسیجی برای توسعه این پروژه آمادگی خود را اعلام کردهاند.
به نظر میرسد با درکنار هم گذاشتن جمعآوری ماهوارههای شهروندان از سوی حکومت، فیلترشدن سایتها و مبارزه با استفاده آزادانه شهروندان از اینترنت دلیل انجام پروژه اینترنت پاک از سوی هشت هزار بسیجی و حمایت دولت از آن به خوبی روشن میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر