-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

Latest News from Iran Free for 10/14/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سپیده جدیریشماره‌ی چهار: شنبه شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۰

به کوشش: سپیده جدیری   sepideh.jodeyri@gmail.com

شاعر است و پزشک و دوستی‌ نادیده، و عزیز، که به واسطه‌ی دردهایی مشترک، چه بسا عزیزتر هم شده است برایم. از سال‌هایی نه چندان دور می‌شناسم‌اش اما، مکتوبات سبزش از آن سر جهان که مرهم روزهای خونین‌مان در ایران می‌شد، و دلش که همراه قیام خیابان‌هایی که یازده سال پیش به ناگزیر وداع‌شان گفته بود، بی‌تابی می‌کرد، می‌خروشید و برمی‌آشفت، پیوندی چنان میان‌مان به وجود آورد که گویی از بدو تولد هم‌صدا و هم‌آواز بوده‌ایم. او شاعری‌ست سبز و به واقع، ایرانی، که هر کجا باشد، دلش برای سرزمین سوخته‌اش می‌تپد.

و باور سبز اوست این که:

«”هر شهروند، یک رسانه” می‌تواند و می‌باید از  فرهنگ بالاتر جامعه به دست‌های توده‌های بزرگ‌تر مردم برسد و در فرهنگ همگانی جایگیر شود، تا تضاد وجودی جامعه‌ی ایرانی با حکومت واپس‌مانده‌ای که بر آن سنگینی می‌کند، جز یک دگرگشت را برنتابد.

آقای موسوی بر این باور است که “سبز بودن ما به این معنا نیست که می‌خواهیم همه را به رنگ خود درآوریم و یک رنگ کنیم،… سبز بودن زیستن در کنار یکدیگر با درک تفاوت‌ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر است.”

ما سزاوار آفتاب و باران و شکوفه هستیم. سزاوار رهایی؛ رهایی از بی‌تفاوتی انسان واپسین، و رسیدن به اَبَر انسان- انسانی آگاه و خردمند و حساس؛ شکست هر مستبد در هر جای جهان، نوید شکست استبداد است؛ جنبش سبز، “انقلاب آگاهی” است- آگاهی از قفسِ دیده بستن بر حقیقت خویش و همه چیز را به خود واگذاشتن؛ جامعه‌ی ایرانی دارد با “درک تفاوت‌ها و اختلاف نظرها”، بلکه “به رسمیت شناختن” آنها، دستاوردهای این انقلاب را در فرهنگ سیاسی خود ارج می‌گزارد.»

اشعاری از ماندانا زندیان

 

ماندانا زندیان

1

« به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل

اگر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم »

سعدی

وقتی زیر آوار انقلاب و جنگ و تبعید

به انتهای خودت می‌رسی

و هر چه آب،

از سرِ بال‌های سنگی‌ات می‌گذرد،

دست‌هایت را برمی‌داری

و زبان مادری‌ات را

و گیسوانت را

(که جرمشان تماشای آفتاب بود)

و کودکی‌ات را

(که آسمان همه‌ی  خاطره‌هایش

وصله می‌خواست)؛

همه را برمی‌داری

و می‌روی.

کابوس جوانی‌ات در خواب راه می‌رود

و از لبه‌های سکوتت

سقوط می‌کند.

خرداد  می‌میرد

و سینه‌ی تابستان

هجده بار تیرباران می‌شود.

سایه‌ی میان‌سالی‌ات

در گوشه و کنار ماهور نوستالژی

کش می‌آید

و بی گذرنامه

از مرز خبرهای روز

رد می‌شود:

- روزنامه‌ها

به دیوار اوین سنجاق می‌شوند.

جنین‌های سقط شده

در پارک ملت علف می کِشند.

کودکان عراقی

در اصطکاک نفت و دموکراسی

منفجر می‌شوند.

زنان افغان

متمدن و بی‌حجاب کتک می‌خورند،

و اسرائیل و فلسطین

برای خودسوزیِ «آتش بس»

کف می‌زنند!

تو پیر می‌شوی

و یاد می‌گیری

مثل قاصدک

در هوای غربت پرسه زنی

دلتنگی‌هایت را دَم کنی

و با یک لبخند پلاسیده

در تیتر اول روزنامه‌های صبح

مات شوی . . .

و همین . . .

نه !

نه، این سرانجام تو نیست.

راهی به این درازی آمده‌ای

که بگویی دیوار نمی‌خواهی

و کوتاه هم نمی‌آیی.

آسمان، اقیانوس آرام را

پشت قدم‌هایت پاشیده است

و چمدانت

هنوز بوی دماوند می‌دهد.

تو باز می‌گردی

و خاطرات خانه را صیقل می‌دهی.

تو باز می‌گردی

و تیتر درشت روزنامه‌های صبح می‌شوی.

تو باز می‌گردی

- آزادی ! –

۲

من یک گناهکار طبیعی‌ام

که هر بار نام تو را می‌آورم

نقطه‌چین می‌شوم

بر کاغذ

بر  دیوار

بر میدان انقلاب

دست‌هایت را نه،

لب‌هایت را به من بسپار

این عشق است که از قطره‌های من سبزمی‌شود

آزادی!

۳

گفتیم:

زنده باد آزادی

زنده باد آگاهی

زنده باد زندگی؛

و دست‌هایمان را در نور کاشتیم.

گیسوانمان را پوشاندند

دست‌هایمان را بستند

گلویمان را  سوراخ کردند

و تفنگ‌هایشان

که دست‌هایشان بود

آرامش آب را شکست.

بهار شد

ما زنده ماندیم و سبز شدیم

آنها برای تفنگ‌هایشان

سیاه پوشیدند.

۴

من و تو از خیابان انقلاب گذشتیم

در بهارستان مشروطه خواندیم

در جمهوری دویدیم

و آزادی

همیشه چند قدم از گاز اشک‌آور جلوتر بود.

ما دیده نمی‌شدیم

و آزادی دیده نمی‌شد

و برگ‌های تاریخ

در حافظه‌ی درختان شهر

-که در جستجوی رأی ما

روزنامه‌های ممنوعه می‌شدند-

سبز می‌شد.

۵

سبز می‌شود صدای لحظه

و سُرمی‌خورد نگاه آینه

بر سیب و سبزه و سنبل

که جوانه می‌زند هر بهار

بر بی‌قراری نوروز

چرخ می‌زند ماهی قرمز

در بلور واژه

و قد  می‌کشد اشک و بوسه و لبخند

در آغوش حرف و نگاه

سال تحویل می‌شود

و هفت آسمان پرنده می‌تراود

از بام‌های شهر من

که خانه تکانی را از نگاهش آغازکرده است

اینجا ایران است:

صد و چهار بهار امید آزادی.»

نوروز هشتاد و نه خورشیدی

ماندانا زندیان، شاعر و نویسنده، زاده‌ی ۷ فروردین ۱۳۵۱ در شهر اصفهان و دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی پزشکی در ایران است.

از آثار منتشر شده‌ی اومی‌توان به چهار مجموعه شعر به نام‌های “نگاه آبی” (نشر پژوهه – ایران/ ۱۳۸۰)، “هزارتوی سکوت” (نشر پژوهه – ایران/ ۱۳۸۳)، “وضعیت قرمز” (شرکت کتاب/ لس‌آنجلس / ۱۳۸۴) و “در قلب من درختی‌ست” (شرکت کتاب/ لس آنجلس /۱۳۸۸)؛ جمع‌آوری و تنظیم ترانه‌های زویا زاکاریان و چاپ گزینه‌ای از آن آثار با نظارت شاعر در مجموعه‌ای به نام “طلوع از مغرب” (نشر پژوهه – ایران / ۱۳۸۱)؛ نوشتن مقدمه، بیوگرافی و نقد و بررسی آثار نقاشی حسام ابریشمی در کتاب " "Expression of  Love (Studio Fine Arts/ Los Angeles / 1384) اشاره کرد.

زندیان عضو هیات تحریریه‌ی فصلنامه‌ی “ره‌آورد” است، همکاری با مؤسسه‌ی کتاب گویای لس‌آنجلس و اجرای آثار “سووشون” اثر سیمین دانشور و “سگ و زمستان بلند” و “زنان بدون مردان” اثر شهرنوش پارسی‌پور؛ همکاری با هما سرشار در  برنامه‌ی رادیویی “خانه‌ی دوست”، و تهیه و اجرای یک برنامه‌ی هفتگی رادیویی در باره‌ی شعر امروز ایران برای این برنامه به مدت یک سال؛ و نوشتن مقالات اجتماعی-سیاسی و انجام گفت‌وگوهای متعدد با کوشندگان سیاسی برون مرز، از دیگر فعالیت‌های او بوده است.

او در حال حاضر یازده سال است که  در کنار همسر و پسرش در لس‌آنجلس آمریکا، علاوه بر فعالیت‌های ادبی، به کار و تحقیق در زمینه‌ی بیماری‌های مادرزادی دستگاه اعصاب نوزادان مشغول  است.

صفحه‌ی “وارتان سخن بگو” در فیس‌بوک


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته