-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

Best of Balatarin for 05/30/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




صبح امروز هشتم خرداد ماه، نسرين ستوده با دستبند و همراهي دو سرباز و يك زن پليس از زندان اوين به" كانون وكلا آمد تا در دادگاه رسيدگي به ابطال پروانه ي وكالتش شركت كند." گزارش تصویری از حضور نسرين ستوده در اولين دادگاه رسيدگي به ابطال پروانه وكالت اش اولين دادگاه رسيدگي به پرونده ابطال پروانه ي وكالت نسرين ستوده صبح امروز با حضور نسرين ستوده در كانون وكلاي دادگستري برگزار شد. نتيجه نهايي به دادگاه تجديد نظر و زمان ديگري... موكول شد. صبح امروز هشتم خرداد ماه، نسرين ستوده با دستبند و همراهي دو سرباز و يك زن پليس از زندان اوين به كانون وكلا آمد تا در دادگاه رسيدگي به ابطال پروانه ي وكالتش شركت كند. در اين دادگاه كه در يكي از اتاق هاي كانون وكلا برگزار شد ؛ خانم كيهاني عضو هيات رييسه كانون و چند تن از وكلا به عنوان قاضي به بررسي پرونده ابطال و يا عدم ابطال پروانه وكالت نسرين ستوده پرداختند و تصميم به برگزاري دادگاه تجديد نظر و در زماني ديگر گرفته شد. نسرين ستوده از شهريور سال گذشته در زندان اوين دربند و به يازده سال زندان محكوم شده است . چندي پيش مراجع قضايي خواستار تعليق پروانه وكالت اين وكيل شدند اما كانون مدافعان با وارد شدن به اين حوزه مسئوليت رسيدگي به اين پرونده را برعهده گرفته است . به گفته وكلاي حاضر در پشت درهاي بسته ي دادگاه ، اين عمل كانون وكلاي دادگستري به منزله ي دفاع از حقوق صنفي وكلاست و اميدوارند كانون وكلا در اين زمان حساس تاريخي تصميمي مبني بر دفاع از حقوق صنفي وكلا بگيرد. هر چند اين وكيل هم در دادگاه و هم در نامه اي كه به همسرش نوشته ؛تاكيد كرده چه بي پروانه و چه با پروانه وكالت به احكام صادر شده ي موكلانش معترض است:" تا زماني كه اين احكام غير عادلانه به حيات خود ادامه مي‌دهد و تا زماني كه دادگاه انقلاب به صدور احكام اعجاب انگيز خويش ادامه مي‌دهد. من بي‌پروانه‌ي وكالت يا با پروانه، به اين احكام معترضم.اعتراض به احكام ناعادلانه نياز به پروانه‌ي وكالت ندارد. به آنها بگو پروانه‌ام را از من بگيريد، عدالت را نه؟" او در اين دادگاه با چهره اي خندان و با اعتماد به نفس بالا حضور يافت كه قوت قلب حاضران و فعالان حقوق زناني شد كه براي ديدن نسرين ستوده به كانون وكلاي دادگستري آمده بودند.
با ۳۴۴ امتیاز و ۱۰۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


از آنجایی که مجاهدین تحمل هیچگونه انتقادی ندارند و قسمت کامنت تمام ویدیو های پروپاگاندا گونه شان را در youtube بسته اند تصمیم گرفتم خودم ویدیو های جالب سازمان را با امکان گذاشتن کامنت مهیا کنم تا مجاهدین عزیز با خواندن کامنت های مردم ایران یا به قول خودشان خلق قهرمان بفهمند چقدر محبوبیت دارند. توضیح شماره 1: این ویدیو لحظه رییس جمهور شدن مریم رجوی را نشان میدهد. قضاوت کنید چقدر مسخره در مقابل رای "بلی" یک مشت جوان خام (همین کسانی که هنوز در اشرف گروگان هستند) و دست زدن های برادر مسعود ایشان میشود رییس جمهور! توضیح شماره 2: کامنت های 18+ که در بالاترین ممنوع میباشد در زیر این ویدیو کاملا آزاد میباشد. خلق قهرمان لطفا هر چه که مسعود و مریم مهر تابان لایقش هستند نثار کنید.
با ۲۲۵ امتیاز و ۱۲۷ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


نسرین ستوده ! داغ ننگی که تا ابد بر پیشانی خامنه ای و حکومت اسلامیست .
با ۱۶۷ امتیاز و ۲۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


چه بگویم... جوان ۲۰ ساله ام، تنها پسرم را از دست دادم. علی فرزندِ بزرگم بود، الان که با شما دارم حرف می زنم و اتفاقاتی که بر من گذشت وقتی یادآوری می کنم ادامه ی صحبت برای من مشکل می شود....پسرم پشتیبانِ آینده ام بود، همه ی زندگی ام بود، چیزی نمی توانم بگویم...فکر می کنم حاصلِ همه عمرم رفته بر...
با ۱۵۵ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


ماجرای حضرت ابالفضل از نظر استاد شاملو و اقتباس این ماجرا از یکی از داستان های شاهنامه ...
با ۱۴۹ امتیاز و ۶۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بدون شرح
با ۱۴۶ امتیاز و ۴۷ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


نسرین ستوده امروز با توجه به درخواست مراجع قضایی مبنی بر تعلیق پروانه وکالت اش، از زندان اوین به محل دادگاه انتظامی کانون وکلا اعزام شد اما بنا به گزارش های رسیده به سایت مدرسه فمینیستی، امروز دادگاه وی تجدید و به وقت دیگری موکول شد. نسرین ستوده در آستانه برگزاری این دادگاه دل نوشته ای برای همسر خود ، رضا خندان به نگارش درآورده است که در زیر متن کامل آن را می خوانید: رضای عزیزم ! می‌گویند زندان است و دلتنگی‌هایش، می‌خواهم برایت بگویم زندان است و غافلگیری‌هایش. نمی‌توانی تصور کنی نسل جدید چه فضای جدیدی را در زندان ایجاد کرده است؟ همان فضای غافلگیر کننده‌ای که در بیرون است، در رگ‌های زندان جریان دارد و این، حیات جدیدی را به جامعه و زندان می‌بخشد! این زندگی گاه شاد است و سرحال، گاه آرام و سر به زیر گاه نظاره‌گر و تحلیل‌گر، اما در همه حال متحمل و اهل مدارا، و تحمل همان است که آنها را به هدف می‌رساند. زیرا تو خودت بهتر می‌دانی که آنچه می‌تواند سنگ را شکاف دهد و سختی‌ها را از جلوی راه بردارد انعطاف و تحمل آب است. عزیزم ! هرکس در زندان به آزادی‌اش فکر می‌کند. من هم آزادی‌ام برایم مهم است. اما مهم‌تر از آن عدالتی است که نادیده گرفته می‌شود. معلوم است که رویایم مثل هر زندانی یک مسافرت رفتن با خانواده است یا قدم زدن آزادانه در زیر باران بهاری، نگاهی به درخت کوچه یا با بچه‌ها یک عصر را در پارک گذراندن. راستی یادت هست چگونه وقتی عصرها به خانه می‌آمدی هر سه با شادمانی به استقبالت می‌آمدیم؟ ما خانواده خوشبختی بودیم ولی برخلاف تهدید بازجویم که در اولین جلسه‌ی بازجویی گفت تو و شوهرت را از حیّز انتفاع ساقط می‌کنم، هنوز هم خوشبختیم، زیرا نمی‌دانم چرا آقای بازجو نمی‌دانست خوشبختی در دل آدمی وجود دارد. همه‌ی اینها را دوست دارم. معلوم است که همه‌ی اینها برایم مهم است. اما مهم‌تر از آن صدها سال حبسی است که برای موکلانم و دیگر آزادیخواهان به جرم ناکرده صادر شده است تعدادی از آنها و فقط بعضی از آنها موکلم بوده‌اند و چه پروانه‌ی وکالت داشته باشم یا نداشته باشم به احکام ناعادلانه‌ی آنها معترضم. می‌خواهند دادگاهی برپا کنند تا پروانه‌ی وکالتم را ابطال کنند. البته پروانه‌ی وکالتی دارم که سعی کرده بودم ضمیمه‌ی شرافتم باشد. اگر روزی پروانه‌ی وکالت را حکومتی از من بگیرد، شرافتم را که با هیچ حکمی نمی‌تواند بگیرد. همان مرا بس. تا زمانی که این احکام غیر عادلانه به حیات خود ادامه می‌دهد و تا زمانی که دادگاه انقلاب به صدور احکام اعجاب انگیز خویش ادامه می‌دهد، عزیزم، من بی‌پروانه‌ی وکالت یا با پروانه، به این احکام معترضم.اعتراض به احکام ناعادلانه نیاز به پروانه‌ی وکالت ندارد. به آنها بگو پروانه‌ام را از من بگیرید، عدالت را نه؟ اوین بند زنان زندانی سیاسی خرداد
با ۱۳۰ امتیاز و ۱۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بنر ناصر خان حجازی دیشب در فینال لیگ قهرمانان اروپا - ویمبلی لندن
با ۱۲۴ امتیاز و ۱۰ نظر فرستاده شده در بخش ورزش
نظرات

 


عکس نسرین ستوده با دست بند
با ۱۲۰ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


خبرها وشنیده ها حکایت از بالا گرفتن نزاع ها درون حاکمیت دارد، نزاعی که یک طرف آن را جناح خامنه ای و یاران وابسته به او وطرف دیگرش را باند محمود احمدی نژاد واطرافیانش یا به قول ولایت مداران، جریان انحرافی تشکیل می دهد. باند احمدی نژاد متهم به این است که دیدگاههای سیاسی و برنامه های خود را با کمک گرفتن از نظرات اجنه و رمال ها به پیش برده اند و می برند و این تبلیغات در صدد است اذهان طرفداران نظام را که در انتخاب بین سیدعلی و محمود مردد مانده اند برای کنار زدن احمدی نژاد آماده کنند. حال سوالاتی که اینجا مطرح می شود این است که چه کسی این جریان انحرافی را به اینجا رسانده است؟ و چه کسی مسئول به قدرت رسیدن یک گروه "رمال و جن گیر" می باشد؟ آیا جز این است که مسئول تمام این اتفاقات در دو سال گذشته خامنه ای است؟ احمدی نژاد که مورد اتهام رنگارنگ در این مدت قرار گرفته است مگر چیزی جز منتخب خامنه ای است؟ آیا تنها باید احمدی نژاد به خاطر بی کفایتی هایش مورد مواخذه قرار بگیرد و هر اتهامی که به احمدی نژاد وارد است با شدت بیشتر به خامنه ای ،بعنوان کسی که او را انتخاب کرده ، وارد نشود؟ اگر پاسخ این سوالات در پیشگاه عقل و تجربه در جهت محکومیت خامنه ای هست پس چگونه دوباره زمزمه ی این گفتگو پیش آمده که با حذف احمدی نژاد اوضاع را به قبل از انتخابات 88 ، یعنی زمانی که خامنه ای ظاهرا نقش فرا جناحی داشت و قرار نبود مستقیما در روند امور به خصوص انتخابات دخالت کند، برگردانند. آنهم درحالی که تمام وقایع این دو سال گذشته بعد از انتخابات نشان دادند که خامنه ای و دارو دسته ولایت فقیهی به هیچ وجه به دنبال چنین الگویی که مد نظر اصلاح طلبان می باشد نیستند و برعکس بابت ایجاد الگوی حکومت خویش که همانا حکومت ولایی است از هیچگونه قانون شکنی ، سرکوب و خون ریزی ابایی ندارد. درواقع بازی دادن عروسکی به اسم احمدی نژاد هم در خدمت ایجاد همین حکومت ولایی و دیکتاتوری تمام و کمال ولی فقیه بوده است. در واقع پرده ی انتخاب محمود به ریاست جمهوری به عنوان یکی از پرده های خیمه شب بازی حکومت خامنه ای حداقل در 14 سال گذشته بوده است و امروزکه این پرده به پایان خود رسیده و قراراست با پرده ی دیگری جایگزین شود، با مقاومت پیش بینی نشده عروسک های خیمه شب بازی مواجه شده است واینان به هر درو دیواری می کوبند که بتوانند همچنان خود را در صحنه اصلی نگاه دارند. از طرف دیگر عروسک های خاک گرفته ای که از مدتها قبل از صحنه کنار گذاشته شده اند و امروز شانس این را می ببیند که در پرده ی جدید نقش مهمی، لااقل در حد و اندازه ی احمدی نژاد، بازی کنند از هر سو صدای خود را بلند کرده و سعی می کنند خوش خدمتی خود را در افشاگری از عروسک سوخته (احمدی نژاد) به رخ ارباب صحنه بکشند و گوی رقابت را از هم بربایند. طوری که یکی او را به ارتباط به اجنه و رمال متهم می کند، دیگری سند خرید 9 میلیون رای در انتخابات 88 را رو می کند، سومی گوشه ای از اختلاس های احمدی نژاد و باندش را بالا میزند،عده ی دیگر که مزاق بیگانه ستیزی آقای ولایی خویش را می شناسند،برای پیشی گرفتن از سایر رقبای عروسکی ، احمدی نژاد و باندش را یکسره عوامل نفوذی غرب و به خصوص اسرائیل در جمهوری اسلامی معرفی می کنند. گویا اینها همه غافلند که سی و چند سال تجربه ی زندگی در زیر سایه ی حکومت دغلکاران مذهبی مردم را پخته تر از آن کرده که فریبا این بازیها را بخورند و آنها به خوبی می فهمند که اینها همه تف سر بالاست ، تفی که به سوی احمدی نژاد حواله شده است ولی در واقع به صورت خامنه ای می نشیند. خوشبختانه مردم تا کنون متوجه شده اند که اگرروند چرخش قدرت نه بر انتخاب مردم بلکه بر انتخاب فرد ولی فقیه استوار شود، آنچنان که در گذشته جمهوری اسلامی بخصوص در انتخابات 88 بوده است ،حتی اگر احمدی نژاد "رمال و جن گیر" هم برود تضمینی نیست که باند جنایتکار وخائن دیگری بروی کار نیاید . چرا که در این الگو رضایت مردم شرط به قدرت رسیدن نیست و زمانی هم که جلب رضایت ارباب صحنه ی خیمه شب بازی ولایی شرط اول باشد آنگاه هرعروسک خوش رقصی می تواند به صحنه آورده شود. البته صحبت از این نیست که این اتهامات به احمدی نژاد وارد نیست و جنبش سبز و بخصوص میر حسین موسوی نیز به کرات در مصاحبه های و بیانیه های خود اقدامات مخرب ، ضد ملی ، غیر قانونی و ضد مردمی احمدی نژاد و باندش را گوشزد کرده اند. بلکه صحبت در این است که خامنه ای و فراتر از آن ساختار حکومت جمهوری اسلامی هست که این باند خرابکار، جنایتکار و به قول خودشان مرتبط با اجنه و رمالها را به مسند قدرت نشانده است و همه ی ناکامی ها را به پای احمدی نژاد نوشتن تنها و تنها تلاشهای وقیحانه ای در جهت تبرئه ی سردمداران این نظام می باشد. در واقع خامنه ای با آن همه ادعای بصیرت که گوش فلک را کر کرده است مسئول به قدرت رسیدن باند احمدی نژاد می باشد و هم اوست که سرمایه های مادی ومعنوی مملکت را به کسی سپرد که به قول خود شان مملکت را با "رمالی و جن گیری" اداره می کند. امروز اگر مملکت قانون داشت و مجلس خبرگان رهبری به وظایف نیم بندخود عمل می کرد بایستی این سئوالات را در مقابل خامنه ای قرار می داد که این چه مصلحتی بوده است که روند عادی انتخابات را با تقلب و کشتار مردم بی گناه در خیابانها و زندانی کردن هزاران نفر، تغییر دادی و مملکت را با سپردن به یک عده رمال و جن گیر به نابودی کشاندی ؟
با ۱۱۴ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


در پايان بازي پرسپوليس- سپاهان وقتي دوربين برنامه 90 براي مصاحبه با علي دايي به سراغ او رفت اتفاق نادري رخ داد. به گزارش گل وقتي گزارشگر برنامه90 از سرمربي پرسپوليس درخواست كرد براي حضور در مقابل دوربين يقه خود را ببندد با عكس‌العمل تند دايي مواجه شد و بالاخره هم اين مصاحبه انجام نشد. دايي خطاب به گزارشگر 90 گفت: «اين مسائل به زندگي شخصي من مربوط مي‌شود و هيچكس حق دخالت در اين مورد را ندارد.»
با ۱۰۹ امتیاز و ۴۴ نظر فرستاده شده در بخش ورزش
نظرات

 


سازمان سنجش با همکاری وزارت علوم اقدام به حذف پذیرش دختران در برخی از رشته ها از واحد های پذیرش دانشگاه های کشور کرده است. به گزارش آخرین، طرح تفکیک جنسیتی از زمان دولت نهم و دهم مطرح است و وزیر علوم از اجرای آن هم خبر داده بود. به دنبال حذف پذیرش دختران در برخی رشته های تحصیلی دانشگاهها موضوع اجرای طرح تفکیک جنسیتی دانشگاهها جدی شد. هنوز چند روزی از امضای طومار تفکیک جنسیتی دانشگاهها در گردهمایی دانشجویان در مصلی دانشگاه تهران نگذشته که پیگیریهای خبرنگار ما نشان می دهد سازمان سنجش با همکاری وزارت علوم اقدام به حذف پذیرش دختران در برخی از رشته ها از واحد های پذیرش دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه علم و صنعت کرده است. در همین راستا دانشگاه علم و صنعت دختران را به جز در ۲ رشته از سایر رشته های روزانه‌ی کارشناسی ارشد حذف کرده است. این مساله در برخی رشته های شبانه هم دیده می شود. طرح تفکیک جنسیتی از زمان دولت نهم و دهم مطرح است و وزیر علوم از اجرای آن هم خبر داده بود. چندی پیش یکی از مراجع هم خواستار اجرای این طرح شده بود.آیت‌الله سبحانی در مراسم اولین سالگرد آیت‌الله قاضی خرم‌آبادی(ره)، مؤسس دانشگاه قم که در محل تالار مفید این دانشگاه برگزار شد، اظهار کرد: افرادی فکر می کنند موضوعاتی مانند تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها محال است، اما مرحوم قاضی خرم‌آبادی(ره) این محال را ممکن و مشکل تفکیک جنسیتی در دانشگاه را حل کرد. گفتنی است دانشجویان حاضر در تجمع ۲۰ هزار نفری سه‌شنبه سوم خرداد ماه در دانشگاه تهران که برای حمایت از مردم بحرین برگزار شده بود با امضای طوماری خواستار اجرای تفکیک جنسیتی در دانشگاهها شدند. ومار درخواست اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها متذکر شده است: "ما دانشجویان دانشگاه‌های کشور ضمن ابراز تأسف از فضای غیراسلامی دانشگاه‌ها که نه تنها محیط نامناسب فرهنگی را به همراه داشته که از جنبه علمی هم هجمه‌های جبران‌ناپذیری به پیکره دانشگاه وارد نموده است، بدینوسیله حمایت قاطع خود از اجرای طرح تفکیک جنسیتی دانشگاه‌ها را اعلام می‌داریم."
با ۱۰۵ امتیاز و ۷ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


مدرسه فمینیستی: ۹ خرداد سالروز تولد نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان است. مادری که ۴۷ سالگی را پشت سر گذاشته و بهار ۴۸ سالگی‌اش را اکنون در زندان اوین سر می‌کند، به دور از فرزندان و خانواده‌اش. لابد در روز تولد نسرین زندانبانان‌اش، در چشمان او، شعله‌های تصویر فرزندان‌اش را نظاره خواهند کرد و گرمای آن را تاب نخواهند آورد. لابد در روز تولد او، همبندان‌اش ۴۸ سالگی‌اش را در آغوش می‌گیرند ولی احساس خواهند کرد که نمی‌توانند آغوش مادری که دلتنگ بغل کردن فرزندانش است، پُر کنند. و قطعا ما در این سوی دیوارهای زندان، هیچ نداریم که پیشکش سالروز تولدش کنیم، به جز نشان دادن زخمی که هر روز در قلبمان عمیق‌تر می‌شود. و شاید گفتن تبریکی از سوی یاران او در مدرسه فمینیستی به نسرین و خانواده‌اش، فقط یارای کم کردن التهاب این زخم باشد. در ادامه، دل نوشته آزاده دواچی را که به همین مناسبت به نگارش درآمده می‌خوانید. تو قلم به دست می‌گیری و بر پاره‌های دستمال کاغذی که شاید بار‌ها از دوری کودکان‌ات بر آن گریسته‌ای، دردل‌های مادرانه‌ات را می‌نویسی، و من می‌خواهم با خطوطی بر کاغذ دوباره و چندباره نام تو را جاری کنم و از تو بنویسم، تا راوی روایت‌های ناگفته‌ات باشم. از روزهایی حرف بزنم که اینجا نبوده‌ای، از روزهایی که بر تو گذشته است بگویم، از رنجی که از دوری فرزندات کشیده‌ای، از دوری از خانواده‌ات، از ندیدن پدرت برای آخرین بار. باید از تو بنویسم، از مادری که در آن سوی می‌له‌ها با کوچک‌ترین امکاناتش، حس مادری‌اش را به فرزندنش منتقل می‌کند، دل می‌سوزاند و نگران حقوق از دست رفته‌اش است. راستی می‌دانم که در آن سو هم هنوز به این فکر می‌کنی مبادا حق کسی ضایع شده باشد، به حکمی فکر می‌کنی که به ناحق به تو داده شده، گاهی غمگین می‌شوی از رنجی که تو و کسانی چون تو برای بازگردان حقوق از دست رفته، برای برقراری عدالت کشیدند و آخر می‌له‌های زندان نصیبشان شد. اما می‌دانی که حتی آنهایی که تو را به بند کشیده‌اند در خلوتشان به زنی چون تو فکر می‌کنند که هرگز تسلیم بی‌عدالتی نشد. می‌خواهم از تو بگویم، از تو که سردی می‌له‌ها، از پایت نیانداخته است و همچنان از قانون می‌گویی، از ظلمی که بر تو روا داشته‌اند. بار‌ها برایت اشک ریخته‌ایم، از خواندن دردل‌هایت، بار‌ها هرکدام از ما در هر گوشه از جغرافیایی که شاید فکرش را هم نکنی، از تو یاد کرده‌ایم با تو همدردی کرده‌ایم و از تو نوشته‌ایم. تو در گوشهٔ سلولی انفرادی، در روزهای حساس زندگی‌ات، وقتی قرار بوده است باشی، غایب بوده‌ای. وقتی نیاز به همدردی داشته‌ای، وقتی می‌خواستی دستی را در دست بفشاری و سر بر شانه‌های کسی بگذاری، اشک‌هایت را در سلول‌های سرد و تاریک فرو خورده‌ای و بغض‌ات را آرام آرام فرو خورده‌ای، ولی ما صدای تو را شنیده‌ایم. تو دست فرزندانت را در دل شب‌های سرد و بی‌کسی کم داشتی و فرزندانت صدای مهربان قلب‌ات را. تو اشک ریختی در نبودن روزهایی که گذشته‌اند و در تنهایی‌هایت سوگواری کردی، خبر نداشتی که در این سو، ما از تو نوشته‌ایم. تو صبوری، آن قدر که این همه رنج نه تنها تو را از پای در نیاورد که محکم و استوار‌تر کرد. شاید ندانی، شاید هنوز دیوار‌ها و حصارهای بلند نگذاشته‌اند انعکاس حق خواهی‌ات به گوشت برسد، اما کاش می‌دانستی که مادران از این پس نام کسانی چون تو را به افسانه‌های شبانه‌شان می‌افزایند، از تو در قصه‌ها دوباره نام خواهند برد. مگر می‌شود تو را کسی از خاطر ببرد؟ نامت روزهاست که بر زبان‌های این مردم جاری است. آدم‌هایی که هرگز تو را ندیده‌اند اما داستان روزهای پرهراست را خوانده‌اند و شنیده‌اند. داستان صبوری‌هایت را و ه‌مان‌ها را دوباره برای فرزندانشان باز می‌گویند، روایت کسانی چون تو، نسل به نسل در هر افسانه‌ای جاری خواهد گشت. کاش بدانی که هر درد دلت که از دل سرد زندانت بیرون آمد، دل چند مادر را به لرزه درآورد و اشک را بر هرچشمی جاری ساخت. دیگر برای تو و زنان دربندی چون تو که صبورند و استوار، غمگین نیستیم. برای آنهایی تأسف می‌خوریم که مادرانه‌هایت را، اشک‌های گرمت را و صدای حق خواهی‌اند را نشنیدند و ندیدند و به خیالشان تو را به بند کشیدند تا دیگران را خاموش کنند، تا صداهایی چون تو نباشد. خبر ندارند که صدای تو و صدای همه زندانیان دیگری چون تو، آن قدر بلند است که لرزه بر دل هر ظالمی می‌افکند. می‌خواهم صفتی برای تو بیابم و هنوز در گسترهٔ کلماتم آن چیزی را که لایق‌ات باشد، نمی‌یابم. روز تولدت است و تو نمی‌توانی مثل هزاران زن دیگر در این روز در کنار فرزندانت باشی، نمی‌توانی دست در دست همسرت بگذاری و شادی‌ات را با آن‌ها قسمت کنی، تو آزاد نیستی. اما سرخم نمی‌کنی، دستانت را با افتخار بالا می‌بری، به می‌له‌های سرد زندان، به زندانبان‌ها لبخند می‌زنی و در دلت به رؤیای آزادی فکر می‌کنی که حضور تو در زندان هم از می‌انش نبرده است. احساس پیشمانی نمی‌کنی، هدف تو والا‌تر از پیشمانی است و این را می‌شود در دردل‌هایت، در حرف‌هایت و در نگاه محکم و استوارت دید. لبخند بزن، ما از این سو هم خنده‌های مهربان تو را می‌بینیم. سرزمین ما از وجود مادرانی چون تو جان می‌گیرد، آزادی به سراغمان می‌آید تا پایه‌های ظلم و بی‌عدالتی آن‌هایی که تو و کسانی چون تو را به زندان افکندند، به لرزه اندازد. وجودت در هر سویی که باشد یک تولد است، تو نه یک بار، که هزاران بار در نسل‌های متفاوت این سرزمین متولد شده‌ای. از تو می‌نویسم و تو را می‌ستایم. عاشقانه‌های مادرانه‌ات را نیز، و چه خیال باطلی داشتند آنهایی که کاغذ و قلم را از تو دریغ کردند. امروز را به یادت هستیم و به خاطر می‌آوریم که سرزمینمان از حضور کسانی چون تو روزی رنگ آزادی را خواهد دید. نمی‌دانم از تو چگونه باید نوشت. هرچند از تو بار‌ها نوشته‌ام و بازهم می‌نویسم و نامت را در قابی بر دیوار خانه‌ام آویزان می‌کنم تا تو برگردی، تا از پشت آن می‌له‌های سرد و سیاه بیرون آیی و دیر نیست لحظه‌ای که من و تو در خردادی دیگر شنیدن صدای پای آزادی را همراه با روز تولدت جشن گیریم. به تو امید داریم، هم من و هم همهٔ مردان و زنان سرزمینم. به زنانی چون تو که هرگز در برابر ظلم و بی‌عدالتی سر خم نکردند. زنانی چون من از حضور کسانی چون تو معنای بودن را می‌یابند. آن روز باز می‌گردد، روزی که تو را در میانمان داشته باشیم، روزی که برای چند کلمه حرف حساب به زندانمان نیافکنند. روزی که هر زن از خود گذشته‌ای چون تو جایش آن سوی میله‌ها نباشد. روزی که قلم را از کسی دریغ نکنند و تا آن روز از تو می‌نویسیم. از صبوری‌هایت، از دلگرمی‌هایت، از تو که به ما نشان دادی چه طور به خاطر دفاع از حقوق انسانی از حق مادر بودنت درگذری و حتی از آن سوی میله‌ها هم هنوز در کنار فرزندات باشی. روز میلادت را بار‌ها باید تبریک گفت چرا که میلاد کسی چون تو یک اتفاق نیست، بلکه موهبتی برای سرزمینی است که اسطوره‌هایش را هر روز به بند می‌کشند.
با ۹۸ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات
نظرات

 


در آستانه ی دومین سالگردِ انتخاباتِ دهمین دوره ریاست جمهوری ایران و سالگرد کشته شدنِ شهروندانِ ایرانی در جریان اعترضاتِ به این انتخابات، محمد امیر فتحعلیان، پدرِ علی فتحعلیان، یکی دیگر از جان باختگانِ مربوط به حوادثِ پس از انتخابات، سکوت خود را شکست و در مصاحبه ای با جرس گفت: پسرِ من که ۳۰ خردادِ ۸۸ اتفاقی از خانه بیرون رفته بود تا ببیند چه خبر است روبروی مسجدِ لولاگر کشته شد و دیگر به خانه برنگشت. علی فتحعلیان جوان ۲۰ ساله ای است که با بنا به گفته ی شاهدانِ عینی، در نا آرامی های پس از انتخابات، در تاریخ سی خرداد با شلیکِ مستقیمِ گلوله جان داد اما پدر و مادرِ این جوان در تمام این دو سال با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرده اند و در مورد رخدادِ روبروی مسجد لولاگر و چگونگیِ کشته شدنِ فرزندِ خود سکوت کرده اند. درطول این دو سالِ گذشته اگرچه بسیاری از خانواده های جان باختگانِ انتخابات، علی رغم تمامیِ تهدیدات سکوت خود را شکستند و با رسانه ها در مورد رنجی که متحمل شده بودند، به گفتگو نشستند اما خانواده هایی هستند که همچنان احساس امینت نمی کنند و درمواردی ترجیح می دهند به جز نزدیکان خود، دیگران را نیز نسبت به نحوه کشته شدن فرزندان خود مطلع نسازند. آنها غالبا کسانی هستند که فرزندانِ جوان دیگرشان نیز در داخلِ ایران زندگی می کنند و به کرات از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده اند که اگر سکوت خود را بشکنند، آینده خوشی در انتظار فرزندان شان نخواهد بود. برخی دیگر از این خانواده هایی که سکوت کرده اند، بنا بر تصمیمِ شخصیِ خودشان ترجیح داده اند که موضوعِ کشته شدنِ اعضای خانواده ی خود را رسانه ای نکنند چرا که معتقد هستند وقتی عزیزترین کسانِ خود را از دست داده اند، مصاحبه و یا پیگیریِ قضایی در شرایطِ فعلی هیچ نتیجه ای نخواهد داشت و از دست رفته گانِ آنها را به آنها باز نخواهد گرداند. پس از گذشتِ دو سال، پدرِ علی فتحعلیان همچنان قادر به صحبت کردن در موردِ کشته شدنِ فرزندِ خود در رخدادِ اعتراضیِ ۳۰ خرداد نیست، اما در گفتگوی تلفنیِ کوتاهِ خود با جرس می گوید همین اندازه که گفتم بس است و آنان که اهلِ درد باشند خودشان می دانند که از دست دادنِ فرزند را هیچ چیزی جبران نمی کند. متنِ این گفتگو، در پی می آید: آقای فتحعلیان، دو سال است که خبرِ مربوط به کشته شدنِ فرزندِ شما در مقابلِ مسجدِ لولاگر را به نقل از شاهدانِ عینی می خوانیم اما تا کنون هیچ سخنی از سوی شما و مادرِ ایشان منتشر نشده است، آیا تمایل دارید در آستانه ی دومین سالگردِ فرزندتان این سکوت رابشکنید و سخنی بگویید؟ محل شهادت ایشان برای خودمان هم دقیق مشخص نیست ولی ما هم شنیدیم مقابلِ مسجد لولاگر این اتفاق برای پسرم افتاد. گفتنی ها را همه می دانید، وقتی یک سوزن به بدنِ کسی می رود، چقدر ناراحتی و درد دارد؟ ما فشارهای روحی و معنوی بسیاری کشیدیم که دیگر قابلِ گفتن نیست. اصلا قابلِ بیان نیست و نمی شود به زبان آورد، من چطور می توانم بگویم پسرم را چقدر دوست داشتم و چه کشیدم . اصلا نمی شود ارزشگذاری کرد… به هر حال خیلی ها می پرسند چرا شما تاکنون سکوت کرده اید؟ ما خیلی اهلِ مصاحبه نبودیم، چیزی هم نمی خواستیم به دست بیاوریم وقتی پسرم را از دست داده ام اگر حرفی می زدم آیا برای من فرزندم می شد؟ هر چه می گفتم و هر حرفی می زدم آیا برای من یک لحظه ی در آغوش کشیدنِ دوباره ی فرزندم می شد؟ دنیا را هم به ما بدهند که پسرم زنده نمی شد…. پسرِ شما چند سال داشت و شغل ایشان چه بود؟ پسرم فقط ۲۰ سالش بود. دانشجوی رشته ی عمران بود. می توانید مختصری توضیح دهید دقیقا چه روزی پسرتان را از دست دادید و چگونه از کشته شدنِ ایشان باخبر شدید؟ در همان ۳۰ خرداد ۸۸ بود. آن روزی که این اتفاق افتاد پسرم درس داشت، یعنی همان روزها امتحان داشت. در آن زمان اصلا از خانه بیرون نمی رفت و همیشه مشغولِ درس خواندن بود. آن روز هم اتفاقی رفته بود بیرون ولی دیدیم دیر شد و به خانه برنگشت، تمامِ محل را گشتیم و پیدایش نکردیم. فکر کردیم طبقِ معمول رفت خانه ی پدربزرگش اما دیدیم آنجا هم نیست. فردای آن روز هم از بیمارستان به ما زنگ زدند و به ما خبر دادند که پسرتان اینجاست مدراک را بیاورید و پیکرش را تحویل بگیرد. پیکرِ فرزندتان را چگونه و از کجا تحویل گرفتید؟ وقتی رفتیم بیمارستانِ لولاگر برای تحویل پیکرِ فرزندم به ما گفتند باید بروید پزشکیِ قانونی، از آنجا هم به ما گفتند باید برویم مجوزِ دفن بگیرید، همه این کارها بدون هیچ مشکلی انجام شد و ما برای آخرین بار پسرم را به خانه آورده بودیم تا با خانواده اش وداع کند. بعد از آن پسرم را در قطعه ی ۹ بهشت زهرا دفن کردیم. مادرِ علی و خواهرانش آن روزها چه شرایطی داشتند وقتی با خبر شدند که چه اتفاقی برای علی افتاد؟ نمی دانم آیا شما خودتان مادر هستید یا نه، وقتی فرزندتان مریض شود شما تا صبح نمی خوابید. بچه ای که یک مادر برایش ۲۰ سال زحمت کشید، با شرایط سختی که بچه مریض می شود و مادر باید پرستاری می کرد، مشکلات درس و مدرسه اش، یعنی ۲۰ سال تلاش کرد تا حاصل زحمت و دسترنجش را سربلند ببیند، الان چه بگویم، اصلا قابلِ گفتن نیست، فقط خداوند به ما صبر بدهد… آیا شما در مورد این اتفاقی که برای فرزندتان افتاد، پیگیریِ قضایی هم کردید؟ آن زمان که برای تحویلِ پیکر فرزندم رفتیم، خودمان دادخواست دادیم و پیگیری بعدی با خودشان بود و ما هر از چند گاهی پیگیر نتیجه ی دادخواست را پیگیر می شدیم ولی می گویند طبقِ روال قانونی و اجراییِ پرونده ها خودشان دارند پیگیری می کنند… آیا حرفی برای مسوولان دارید؟ چه بگویم… جوان ۲۰ ساله ام، تنها پسرم را از دست دادم. علی فرزندِ بزرگم بود، الان که با شما دارم حرف می زنم و اتفاقاتی که بر من گذشت وقتی یادآوری می کنم ادامه ی صحبت برای من مشکل می شود….پسرم پشتیبانِ آینده ام بود، همه ی زندگی ام بود، چیزی نمی توانم بگویم…فکر می کنم حاصلِ همه عمرم رفته بر باد…. گفتگو از مسیح علی نژاد
با ۹۶ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


مدرسه فمینیستی: اولين دادگاه رسيدگي به پرونده ابطال پروانه ي وكالت نسرين ستوده صبح امروز با حضور نسرين ستوده در كانون وكلاي دادگستري برگزار شد. نتيجه نهايي به دادگاه تجديد نظر و زمان ديگري موكول شد.صبح امروز هشتم خرداد ماه، نسرين ستوده با دستبند و همراهي دو سرباز و يك زن پليس از زندان اوين به كانون وكلا آمد تا در دادگاه رسيدگي به ابطال پروانه ي وكالتش شركت كند در اين دادگاه كه در يكي از اتاق هاي كانون وكلا برگزار شد ؛ خانم كيهاني عضو هيات رييسه كانون و چند تن از وكلا به عنوان قاضي به بررسي پرونده ابطال و يا عدم ابطال پروانه وكالت نسرين ستوده پرداختند و تصميم به برگزاري دادگاه تجديد نظر و در زماني ديگر گرفته شد. در اين دادگاه كه در يكي از اتاق هاي كانون وكلا برگزار شد ؛ خانم كيهاني عضو هيات رييسه كانون و چند تن از وكلا به عنوان قاضي به بررسي پرونده ابطال و يا عدم ابطال پروانه وكالت نسرين ستوده پرداختند و تصميم به برگزاري دادگاه تجديد نظر و در زماني ديگر گرفته شد
با ۹۵ امتیاز و ۶ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


اولین دادگاه رسیدگی به پرونده ابطال پروانه ی وکالت نسرین ستوده صبح امروز با حضور نسرین ستوده در کانون وکلای دادگستری برگزار شد. نتیجه نهایی به دادگاه تجدید نظر و زمان دیگری موکول شد. به گزارش مدرسه فمینیستی صبح امروز هشتم خرداد ماه، نسرین ستوده با دستبند و همراهی دو سرباز و یک زن پلیس از زندان اوین به کانون وکلا آمد تا در دادگاه رسیدگی به ابطال پروانه ی وکالتش شرکت کند. در این دادگاه که در یکی از اتاق های کانون وکلا برگزار شد ؛ خانم کیهانی عضو هیات رییسه کانون و چند تن از وکلا به عنوان قاضی به بررسی پرونده ابطال و یا عدم ابطال پروانه وکالت نسرین ستوده پرداختند و تصمیم به برگزاری دادگاه تجدید نظر و در زمانی دیگر گرفته شد. نسرین ستوده از شهریور سال گذشته در زندان اوین دربند و به یازده سال زندان محکوم شده است . چندی پیش مراجع قضایی خواستار تعلیق پروانه وکالت این وکیل شدند اما کانون مدافعان با وارد شدن به این حوزه مسئولیت رسیدگی به این پرونده را برعهده گرفته است . به گفته وکلای حاضر در پشت درهای بسته ی دادگاه ، این عمل کانون وکلای دادگستری به منزله ی دفاع از حقوق صنفی وکلاست و امیدوارند کانون وکلا در این زمان حساس تاریخی تصمیمی مبنی بر دفاع از حقوق صنفی وکلا بگیرد. هر چند این وکیل هم در دادگاه و هم در نامه ای که به همسرش نوشته ؛تاکید کرده چه بی پروانه و چه با پروانه وکالت به احکام صادر شده ی موکلانش معترض است:" تا زمانی که این احکام غیر عادلانه به حیات خود ادامه می‌دهد و تا زمانی که دادگاه انقلاب به صدور احکام اعجاب انگیز خویش ادامه می‌دهد. من بی‌پروانه‌ی وکالت یا با پروانه، به این احکام معترضم.اعتراض به احکام ناعادلانه نیاز به پروانه‌ی وکالت ندارد. به آنها بگو پروانه‌ام را از من بگیرید، عدالت را نه؟" او در این دادگاه با چهره ای خندان و با اعتماد به نفس بالا حضور یافت که قوت قلب حاضران و فعالان حقوق زنانی شد که برای دیدن نسرین ستوده به کانون وکلای دادگستری آمده بودند.
با ۹۴ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


چه بگویم... جوان ۲۰ ساله ام، تنها پسرم را از دست دادم. علی فرزندِ بزرگم بود، الان که با شما دارم حرف می زنم و اتفاقاتی که بر من گذشت وقتی یادآوری می کنم ادامه ی صحبت برای من مشکل می شود....پسرم پشتیبانِ آینده ام بود، همه ی زندگی ام بود، چیزی نمی توانم بگویم...فکر می کنم حاصلِ همه عمرم رفته بر باد. در آستانه ی دومین سالگردِ انتخاباتِ دهمین دوره ریاست جمهوری ایران و سالگرد کشته شدنِ شهروندانِ ایرانی در جریان اعترضاتِ به این انتخابات، محمد امیر فتحعلیان، پدرِ علی فتحعلیان، یکی دیگر از جان باختگانِ مربوط به حوادثِ پس از انتخابات، سکوت خود را شکست و در مصاحبه ای با جرس گفت: پسرِ من که ۳۰ خردادِ ۸۸ اتفاقی از خانه بیرون رفته بود تا ببیند چه خبر است روبروی مسجدِ لولاگر کشته شد و دیگر به خانه برنگشت. علی فتحعلیان جوان ۲۰ ساله ای است که با بنا به گفته ی شاهدانِ عینی، در نا آرامی های پس از انتخابات، در تاریخ سی خرداد با شلیکِ مستقیمِ گلوله جان داد اما پدر و مادرِ این جوان در تمام این دو سال با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرده اند و در مورد رخدادِ روبروی مسجد لولاگر و چگونگیِ کشته شدنِ فرزندِ خود سکوت کرده اند. درطول این دو سالِ گذشته اگرچه بسیاری از خانواده های جان باختگانِ انتخابات، علی رغم تمامیِ تهدیدات سکوت خود را شکستند و با رسانه ها در مورد رنجی که متحمل شده بودند، به گفتگو نشستند اما خانواده هایی هستند که همچنان احساس امینت نمی کنند و درمواردی ترجیح می دهند به جز نزدیکان خود، دیگران را نیز نسبت به نحوه کشته شدن فرزندان خود مطلع نسازند. آنها غالبا کسانی هستند که فرزندانِ جوان دیگرشان نیز در داخلِ ایران زندگی می کنند و به کرات از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده اند که اگر سکوت خود را بشکنند، آینده خوشی در انتظار فرزندان شان نخواهد بود. برخی دیگر از این خانواده هایی که سکوت کرده اند، بنا بر تصمیمِ شخصیِ خودشان ترجیح داده اند که موضوعِ کشته شدنِ اعضای خانواده ی خود را رسانه ای نکنند چرا که معتقد هستند وقتی عزیزترین کسانِ خود را از دست داده اند، مصاحبه و یا پیگیریِ قضایی در شرایطِ فعلی هیچ نتیجه ای نخواهد داشت و از دست رفته گانِ آنها را به آنها باز نخواهد گرداند. پس از گذشتِ دو سال، پدرِ علی فتحعلیان همچنان قادر به صحبت کردن در موردِ کشته شدنِ فرزندِ خود در رخدادِ اعتراضیِ ۳۰ خرداد نیست، اما در گفتگوی تلفنیِ کوتاهِ خود با جرس می گوید همین اندازه که گفتم بس است و آنان که اهلِ درد باشند خودشان می دانند که از دست دادنِ فرزند را هیچ چیزی جبران نمی کند. متنِ این گفتگو، در پی می آید: آقای فتحعلیان، دو سال است که خبرِ مربوط به کشته شدنِ فرزندِ شما در مقابلِ مسجدِ لولاگر را به نقل از شاهدانِ عینی می خوانیم اما تا کنون هیچ سخنی از سوی شما و مادرِ ایشان منتشر نشده است، آیا تمایل دارید در آستانه ی دومین سالگردِ فرزندتان این سکوت رابشکنید و سخنی بگویید؟ محل شهادت ایشان برای خودمان هم دقیق مشخص نیست ولی ما هم شنیدیم مقابلِ مسجد لولاگر این اتفاق برای پسرم افتاد. گفتنی ها را همه می دانید، وقتی یک سوزن به بدنِ کسی می رود، چقدر ناراحتی و درد دارد؟ ما فشارهای روحی و معنوی بسیاری کشیدیم که دیگر قابلِ گفتن نیست. اصلا قابلِ بیان نیست و نمی شود به زبان آورد، من چطور می توانم بگویم پسرم را چقدر دوست داشتم و چه کشیدم . اصلا نمی شود ارزشگذاری کرد… به هر حال خیلی ها می پرسند چرا شما تاکنون سکوت کرده اید؟ ما خیلی اهلِ مصاحبه نبودیم، چیزی هم نمی خواستیم به دست بیاوریم وقتی پسرم را از دست داده ام اگر حرفی می زدم آیا برای من فرزندم می شد؟ هر چه می گفتم و هر حرفی می زدم آیا برای من یک لحظه ی در آغوش کشیدنِ دوباره ی فرزندم می شد؟ دنیا را هم به ما بدهند که پسرم زنده نمی شد…. پسرِ شما چند سال داشت و شغل ایشان چه بود؟ پسرم فقط ۲۰ سالش بود. دانشجوی رشته ی عمران بود. می توانید مختصری توضیح دهید دقیقا چه روزی پسرتان را از دست دادید و چگونه از کشته شدنِ ایشان باخبر شدید؟ در همان ۳۰ خرداد ۸۸ بود. آن روزی که این اتفاق افتاد پسرم درس داشت، یعنی همان روزها امتحان داشت. در آن زمان اصلا از خانه بیرون نمی رفت و همیشه مشغولِ درس خواندن بود. آن روز هم اتفاقی رفته بود بیرون ولی دیدیم دیر شد و به خانه برنگشت، تمامِ محل را گشتیم و پیدایش نکردیم. فکر کردیم طبقِ معمول رفت خانه ی پدربزرگش اما دیدیم آنجا هم نیست. فردای آن روز هم از بیمارستان به ما زنگ زدند و به ما خبر دادند که پسرتان اینجاست مدراک را بیاورید و پیکرش را تحویل بگیرد. پیکرِ فرزندتان را چگونه و از کجا تحویل گرفتید؟ وقتی رفتیم بیمارستانِ لولاگر برای تحویل پیکرِ فرزندم به ما گفتند باید بروید پزشکیِ قانونی، از آنجا هم به ما گفتند باید برویم مجوزِ دفن بگیرید، همه این کارها بدون هیچ مشکلی انجام شد و ما برای آخرین بار پسرم را به خانه آورده بودیم تا با خانواده اش وداع کند. بعد از آن پسرم را در قطعه ی ۹ بهشت زهرا دفن کردیم. مادرِ علی و خواهرانش آن روزها چه شرایطی داشتند وقتی با خبر شدند که چه اتفاقی برای علی افتاد؟ نمی دانم آیا شما خودتان مادر هستید یا نه، وقتی فرزندتان مریض شود شما تا صبح نمی خوابید. بچه ای که یک مادر برایش ۲۰ سال زحمت کشید، با شرایط سختی که بچه مریض می شود و مادر باید پرستاری می کرد، مشکلات درس و مدرسه اش، یعنی ۲۰ سال تلاش کرد تا حاصل زحمت و دسترنجش را سربلند ببیند، الان چه بگویم، اصلا قابلِ گفتن نیست، فقط خداوند به ما صبر بدهد… آیا شما در مورد این اتفاقی که برای فرزندتان افتاد، پیگیریِ قضایی هم کردید؟ آن زمان که برای تحویلِ پیکر فرزندم رفتیم، خودمان دادخواست دادیم و پیگیری بعدی با خودشان بود و ما هر از چند گاهی پیگیر نتیجه ی دادخواست را پیگیر می شدیم ولی می گویند طبقِ روال قانونی و اجراییِ پرونده ها خودشان دارند پیگیری می کنند… آیا حرفی برای مسوولان دارید؟ چه بگویم… جوان ۲۰ ساله ام، تنها پسرم را از دست دادم. علی فرزندِ بزرگم بود، الان که با شما دارم حرف می زنم و اتفاقاتی که بر من گذشت وقتی یادآوری می کنم ادامه ی صحبت برای من مشکل می شود….پسرم پشتیبانِ آینده ام بود، همه ی زندگی ام بود، چیزی نمی توانم بگویم…فکر می کنم حاصلِ همه عمرم رفته بر باد….
با ۹۰ امتیاز و ۲۷ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


همین یک عکس برای نشان دادن پایان ذلت بار جمهوری اسلامی کفایت می کند نسرین ستوده با دستبند در آغوش همسرش در بیدادگاه یزید زمان
با ۸۸ امتیاز و ۱۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


دیدگاه یکی از خوانندگان روزنامه خراسان: «به عنوان یک جوان مجرد، واقعاً از طرز پوشش خانم‌ها در خیابان عذاب می‌کشم. خدا به کسانی که می‌خواهند سالم زندگی کنند، کمک کند.» دیدگاه من درباره این نظر: مشکل این آقای جوان مجرد و چه بسا بسیاری از خانم‌ها و آقایان در جامعه ما این است که همیشه دیگران را مشکل می‌بینند! یعنی از نگاه به خود و اصلاح رفتار و اخلاق خویش غافل شده و مرتب دوست دارند که دیگران تغییر کنند و به عبارت بهتر دیگران به ساز ایشان برقصند. من فکر می‌کنم که اگر همه خانم‌های ایران و محیط اطراف این آقا چادر به سر کنند، باز هم این فرد در رنج و عذاب خواهد بود. چه بسا عذاب‌کشیدنی سختتر و دشوارتر! چون ممکن است آن هنگام بنالد و بگوید: دلم گرفت! از دیدگاه من مشکل واقعی این فرد احتمالاً فضولی و کنجکاوی بیش از حد در رفتار و پوشش زنان است. به عبارت بهتر همان پدیده «چشم‌چرانی» که برای خودش معضلی در ایران است و باعث رنج و کدورت خاطر بسیاری از افراد می‌شود. در نظر این فرد مسئله «جوانی» و «مجرد بودن» بهانه‌هایی بسیار خوب برای توجیه رفتار و دیدگاه نادرست این فرد نسبت به زنان و دختران است. یعنی ضعف و مشکل خودش را به دیگران نسبت داده است و در نتیجه از آدم و عالم انتظار و گلایه دارد، اما دریغ از ذره‌ای بررسی و توجه به رفتار و کردار خود. واقعیت این است که یک جامعه وقتی از لحاظ اخلاقی، فرهنگی و مدنی رشد می‌کند که ابتدا افراد به صورت فردی تغییر کنند. سپس مجموع این تغییرات محصولش یک جامعه خوب خواهد بود. این فرد و امثال این فرد هم در درجه اول خودشان باید به خودشان کمک کنند.
با ۸۷ امتیاز و ۴۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


در آستانه ی دومین سالگردِ انتخاباتِ دهمین دوره ریاست جمهوری ایران و سالگرد کشته شدنِ شهروندانِ ایرانی در جریان اعترضاتِ به این انتخابات، محمد امیر فتحعلیان، پدرِ علی فتحعلیان، یکی دیگر از جان باختگانِ مربوط به حوادثِ پس از انتخابات، سکوت خود را شکست و در مصاحبه ای با جرس گفت: پسرِ من که ۳۰ خردادِ ۸۸ اتفاقی از خانه بیرون رفته بود تا ببیند چه خبر است روبروی مسجدِ لولاگر کشته شد و دیگر به خانه برنگشت. علی فتحعلیان جوان ۲۰ ساله ای است که با بنا به گفته ی شاهدانِ عینی، در نا آرامی های پس از انتخابات، در تاریخ سی خرداد با شلیکِ مستقیمِ گلوله جان داد اما پدر و مادرِ این جوان در تمام این دو سال با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرده اند و در مورد رخدادِ روبروی مسجد لولاگر و چگونگیِ کشته شدنِ فرزندِ خود سکوت کرده اند. درطول این دو سالِ گذشته اگرچه بسیاری از خانواده های جان باختگانِ انتخابات، علی رغم تمامیِ تهدیدات سکوت خود را شکستند و با رسانه ها در مورد رنجی که متحمل شده بودند، به گفتگو نشستند اما خانواده هایی هستند که همچنان احساس امینت نمی کنند و درمواردی ترجیح می دهند به جز نزدیکان خود، دیگران را نیز نسبت به نحوه کشته شدن فرزندان خود مطلع نسازند. آنها غالبا کسانی هستند که فرزندانِ جوان دیگرشان نیز در داخلِ ایران زندگی می کنند و به کرات از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده اند که اگر سکوت خود را بشکنند، آینده خوشی در انتظار فرزندان شان نخواهد بود. برخی دیگر از این خانواده هایی که سکوت کرده اند، بنا بر تصمیمِ شخصیِ خودشان ترجیح داده اند که موضوعِ کشته شدنِ اعضای خانواده ی خود را رسانه ای نکنند چرا که معتقد هستند وقتی عزیزترین کسانِ خود را از دست داده اند، مصاحبه و یا پیگیریِ قضایی در شرایطِ فعلی هیچ نتیجه ای نخواهد داشت و از دست رفته گانِ آنها را به آنها باز نخواهد گرداند. همسر علی حسن پور، شهیدِ ۲۵ خرداد که پیش از این چندین بار در مورد وضعیتِ پرونده همسرِ خود از طریقِ رسانه ها اطلاع رسانی کرده و از مسوولانِ کشور خواسته بود تا قاتلِ همسرش را شناسایی و معرفی کنند، به تازگی در مورد نحوه ی جان باختنِ آقای لطفعلی یوسفیان یکی از بستگانِ نزدیکِ آقای حسن پور می گوید: در جریان اعتراضاتِ خیابانیِ سال ۸۸ آقای یوسفیان در اثر بوییدنِ گاز اشک آوربه بیمارستان منتقل شد و در نهایت پس از چندین روز بستری و مراقبت ویژه، در همان بیمارستان جان باخت.. این در حالی است که خانواده ی آقای یوسفیان نیز تاکنون سکوت کرده بودند. پس از گذشتِ دو سال، پدرِ علی فتحعلیان همچنان قادر به صحبت کردن در موردِ کشته شدنِ فرزندِ خود در رخدادِ اعتراضیِ ۳۰ خرداد نیست، اما در گفتگوی تلفنیِ کوتاهِی می گوید همین اندازه که گفتم بس است و آنان که اهلِ درد باشند خودشان می دانند که از دست دادنِ فرزند را هیچ چیزی جبران نمی کند. متنِ این گفتگو، در پی می آید:
با ۸۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


مدرسه فمینیستی: مهاتما گاندی در مبارزه‌اش با استعمار انگلیس در هند، بر روش پرهیز از خشونت در مبارزه تاکید داشت. از جمله اصولی که در این مبارزه بر آن تاکید می‌شد، روش مسالمت آمیز، دوری از خشونت، و شجاعت و ایستادگی برای رسیدن به هدف بود. مبارزه مسالمت آمیزی که گاندی در هند پایه گذارش بود و آن را به پیروزی رساند بعد‌ها در دهۀ ۶۰ میلادی توسط مارتین لو‌تر کینگ در مبارزۀ مدنی برای رفع تبعیض از سیاهان در آمریکا، در پیش گرفته شد. رؤیای مارتین لو‌تر کینگ داشتن آمریکایی بود که کودکان سفید و سیاه با هم به مدرسه بروند، با هم بازی کنند، با هم درس بخوانند، و به همدیگر عشق بورزند. نماد پیروزی این رویا ۴۰ سال پس از مرگ مارتین لو‌تر کینگ، انتخاب رییس جمهوری سیاه پوست در آمریکاست. سال هاست که مبارزه مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت در ایران نیز به گفتمان غالب کسانی تبدیل شده است که رؤیای تغییر را در سر دارند. رؤیای ایجاد مناسباتی عادلانه‌تر، دمکراتیک‌تر و انسانی‌تر. اما‌گاه در این گفتمان سازی‌ها تنها بر وجه مسالمت آمیز و ضد خشونت مبارزان این راه تاکید می‌شود و شجاعت و پیگیری مبارزان این روش در هیاهوی تواب سازی‌ها و شوهای تلویزیونی، کمرنگ و بی‌رمق رخ می‌نماید. در حالی که آنچه واقعیت دارد تعداد پُرشمار زندانیانی است که مقاومت تحسین برانگیزشان در راه آرمان و هدفی که در پیش گرفته‌اند، آنان را به قهرمانان ملی تبدیل کرده است. نسرین ستوده یکی از نمادهای شجاع و ماندگار مبارزۀ پرهیز از خشونت ملت ماست. او بیش از ۸ ماه زندان انفرادی را تاب آورد. در مدت این ۸ ماه تنها توانست چند بار کودکانش را دقایقی از نزدیک به آغوش کشد. هنگامی که هیچ ابزاری برای اعتراض به وضعیت خود و زندانیانی همانند خود نداشت، بار‌ها لب بر آب و غذا بست و تن و جان خود را فرسوده کرد تا ما بیرونیان صدای دادخواهی‌اش را بشنویم. خبرهای نسرین را پی می‌گیریم. از خلال ملاقات‌های کابینی کوتاه او با رضا خندان همسر گرامیش و کودکانش، خبرهای او را پی می‌گیریم از گفتگوهای تلفنی‌اش هنگامی که از بند ۲۰۹، هفته‌ای یک بار به خانه‌اش تلفن می‌کند. خبرهای او را پی می‌گیریم از اخبار کوتاهی که از حضورش در دادگاه به بیرون منتشر می‌شود. اما آنچه بیشتر از هر چیز شخصیت و منش و کنش او را بر ما آشکار می‌کند در واقع نامه‌هایی است که در نبود کاغذ در انفرادی ۲۰۹، بر روی دستمال کاغذی، خطاب به کودکانش نیما و مهراوه نوشته شده است. در این نامه‌ها مادری عاشق را می‌بینیم که سخت نگران فرزندانش است. نگران قضاوت فرزندانش نسبت به مادریش، نگران قضاوت کودکان همکلاس مهراوه نسبت به خودش و تاثیر آن قضاوت‌ها بر مهراوه، او سخت دلتنگ کودکانش است و دلش می‌خواهد به نیمای کوچولو بگوید که او هم دلش می‌خواهد به سوی او پربکشد و به دلخواه خود، جدایی از او را انتخاب نکرده است. در نامه به مهراوه، نسرین راحت‌تر او را خطاب قرار می‌دهد. او دختری ۱۱ ساله است که بسیار بیشتر از هم سن و سالان خود می‌فهمد. او به مهراوه توضیح می‌دهد که در مبارزاتش برای احقاق حقوق کودکان، خوشبختی او و برادرش را بیش از هر کسی در نظر داشته است. او در نامه‌هایش به کودکانش بر قانونی بودن آنچه که انجام داده است، تاکید می‌کند و به راهی که در پیش گرفته است مفتخر است. ازفرزندانش می‌خواهد برای قضات و بازجو‌هایش دعا کنند تا به آرامش برسند، چرا که نتیجه آرامش آن‌ها، می‌تواند به آرامش رسیدن خانواده او و دیگر مظلومانی باشد که اکنون اسیر ظلم و تبعیض شده‌اند. در این نامه‌ها زنی مبارز را می‌بینیم که بر آرمان‌های خود سخت پا می‌فشارد. مقاومتش در مقابل خواسته‌های نابجای بازجویان، ستودنی است و این همه را، مدیون مقاومت همسر و فرزندش مهراوه می‌داند. خبرهای نسرین را پی می‌گیریم از زمانی که به بند متادون زندان اوین منتقل شده است. او به همراه ۳۲ زندانی دیگر، در مکانی ۴۰ متری زندگی می‌کنند. جا تنگ و امکانات ناچیز، اما قلب پر مهر او و دیگر هم بندانش، پنجره‌هایی به سوی جهان ما گشوده‌اند. در روزهای ملاقات، آراسته و مطمئن از خود به سوی عزیزانش می‌شتابد. آراستگی او برای ما بیرونیان نوید پیروزی و غلبۀ شادمانی و سرزندگی بر عبوسیت و خشونت است. یادم می‌آید، دوستی از برادری تعریف می‌کرد که در دهه ۶۰ زندانی بوده است. سالهایی که خشونت مرگ، با زندگی چندان سازگار نبود. اما برادر این دوست، با پیژامای راه راه برای خودش کراواتی درست کرده بود، زیپ کاپشنش را تا بالا کشیده بود تا کراوات از چشم ماموران زندان مخفی بماند و بعد در سالن ملاقات کابینی، هنگامی که مادرش پشت شیشه جلوی او می‌نشیند، زیپ کاپشن را پایین می‌کشد و کراوات را به مادر نشان می‌دهد. آن زندانی می‌خواست با این شوخی، عبوسیت زندان را به سخره کشد و حالا نسرین هم با آراستگی و وقارش، تمامی فشار‌ها و رنج‌ها و محرومیت‌هایی که در این مدت بر او و خانواده‌اش رفته را، به هیچ انگارد و به قول خودش در پله اول بایستد.
با ۸۵ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات
نظرات

 


پدر علی فتحعليان هم سکوتش را شکست...علی فتحعليان جوان ۲۰ ساله ای است که با بنا به گفته ی شاهدانِ عينی، در نا آرامی های پس از انتخابات، در تاريخ سی خرداد با شليکِ مستقيمِ گلوله جان داد اما پدر و مادرِ اين جوان در تمام اين دو سال با هيچ رسانه ای مصاحبه نکرده اند و در مورد رخدادِ روبروی مسجد لولاگر و چگونگیِ کشته شدنِ فرزندِ خود سکوت کرده اند.
با ۸۳ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


نیروهای امنیتی مصر از بازداشت یکی از کارکنان دفتر نمایندگی دیپلماتیک ایران در قاهره به اتهام «رد و بدل کردن اطلاعات» خبر دادند.خبرگزاری رویترز روز یکشنبه خبر داد که نیروهای امنیتی مصر تأیید کرده‌اند که این «دیپلمات ایرانی» در روزهای اخیر به اتهام «رد و بدل کردن اطلاعات» بازداشت شده‌است اما در مورد هویت این فرد و منصب دیپلماتیک او جزئیاتی ارائه نکردند.شبکه تلویزیونی «العربیه» نیز بامداد یکشنبه خبر داد که سازمان امنیت مصر یک «دیپلمات ایرانی» به نام «قاسم حسینی» را در قاهره دستگیر کرده‌اند که اتهام او «جاسوسی» است.به گفته این شبکه، منابع دولتی در مصر اعلام کرده‌اند که فرد متهم، در مورد مصر و برخی کشورهای خلیج فارس اطلاعات جمع‌آوری می‌کرد و هم‌اینک بازداشت شده و برای تحقیق در اختیار سازمان امنیت مصر قرار گرفته‌است.
با ۷۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


من به عنوان کوچک‌ترین فرد جنبش سبز شرایط فعلی‌ کشور رو بد تر از هر زمان دیگه میبینم. زمانی‌ شعار میدادیم موسوی دستگیر بشه ایران قیامت می‌شه،موسوی دستگیر شد و ما نتوانستیم کاری از پیش ببریم. در حال حاضر رهبرانمان در حصر هستند و انتظاری هم از جناب خاتمی نمی‌رود که فراخوانی دهد. زمان آن رسیده است که خودمان دست به کار شویم ،همان طور که میر عزیزمان گفت هر ایرانی‌ یک رهبر. ماه،ماه خرداد است و بهترین زمان برای از سر گیری اعتراضات.نظر بنده این است که از حالا شروع به اطلاع‌رسانی برای ۲۲ خرداد کنیم تا بتوانیم بیشمار بودن خود را بار دیگر به رخ حاکمیت فعلی‌ بکشیم. از تمامی‌ عزیزان عاجزانه خواهش می‌کنم نظرهای خود را در همین پست بگذارند تا بتونیم در کنار هم به جمع بندی مناسبی برسیم. با تشکر از تک تک شما کوچک‌ترین یار جنبش قدرتمند سبز
با ۷۲ امتیاز و ۲۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


۹ خرداد سالروز تولد نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان است. نسرین ستوده وکالت بسیاری از زندانیان عقیدتی و سیاسی را برعهده داشته است. وی پس از تحمل بیش از ۸ ماه زندان انفرادی، در زندان اوین ناگزیر به دور از فرزندان و خانوداه‌اش سالروز تولد ۴۸ سالگی‌اش را در کنار همبندانش می‌گذراند. به مناسبت تولد نسرین ستوده نوشتاری به قلم ناهید کشاورز در پی منتشر می‌شود: نسرین ستوده، نماد ماندگار «مبارزۀ پرهیز از خشونت» مدرسه فمینیستی: مهاتما گاندی در مبارزه اش با استعمار انگلیس در هند، بر روش پرهیز از خشونت در مبارزه تاکید داشت. از جمله اصولی که در این مبارزه بر آن تاکید می شد، روش مسالمت آمیز، دوری از خشونت، و شجاعت و ایستادگی برای رسیدن به هدف بود. مبارزه مسالمت آمیزی که گاندی در هند پایه گذارش بود و آن را به پیروزی رساند بعدها در دهۀ 60 میلادی توسط مارتین لوتر کینگ در مبارزۀ مدنی برای رفع تبعیض از سیاهان در آمریکا، در پیش گرفته شد. رؤیای مارتین لوتر کینگ داشتن آمریکایی بود که کودکان سفید و سیاه با هم به مدرسه بروند، با هم بازی کنند، با هم درس بخوانند، و به همدیگر عشق بورزند. نماد پیروزی این رویا 40 سال پس از مرگ مارتین لوتر کینگ، انتخاب رییس جمهوری سیاه پوست در آمریکاست. سال هاست که مبارزه مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت در ایران نیز به گفتمان غالب کسانی تبدیل شده است که رؤیای تغییر را در سر دارند. رؤیای ایجاد مناسباتی عادلانه تر، دمکراتیک تر و انسانی تر. اما گاه در این گفتمان سازی ها تنها بر وجه مسالمت آمیز و ضد خشونت مبارزان این راه تاکید می شود و شجاعت و پیگیری مبارزان این روش در هیاهوی تواب سازی ها و شوهای تلویزیونی، کمرنگ و بی رمق رخ می نماید. در حالی که آن چه واقعیت دارد تعداد پُرشمار زندانیانی است که مقاومت تحسین برانگیزشان در راه آرمان و هدفی که در پیش گرفته اند، آنان را به قهرمانان ملی تبدیل کرده است. نسرین ستوده یکی از نمادهای شجاع و ماندگار مبارزۀ پرهیز از خشونت ملت ماست. او بیش از 8 ماه زندان انفرادی را تاب آورد. در مدت این 8 ماه تنها توانست چند بار کودکانش را دقایقی از نزدیک به آغوش کشد. هنگامی که هیچ ابزاری برای اعتراض به وضعیت خود و زندانیانی همانند خود نداشت، بارها لب بر آب و غذا بست و تن و جان خود را فرسوده کرد تا ما بیرونیان صدای دادخواهی اش را بشنویم. خبرهای نسرین را پی می گیریم. از خلال ملاقات های کابینی کوتاه او با رضا خندان همسر گرامیش و کودکانش، خبرهای او را پی می گیریم از گفتگوهای تلفنی اش هنگامی که از بند 209، هفته ای یک بار به خانه اش تلفن می کند. خبرهای او را پی می گیریم از اخبار کوتاهی که از حضورش در دادگاه به بیرون منتشر می شود. اما آن چه بیشتر از هر چیز شخصیت و منش و کنش او را بر ما آشکار می کند در واقع نامه هایی است که در نبود کاغذ در انفرادی 209، بر روی دستمال کاغذی، خطاب به کودکانش نیما و مهراوه نوشته شده است. در این نامه ها مادری عاشق را می بینیم که سخت نگران فرزندانش است. نگران قضاوت فرزندانش نسبت به مادریش، نگران قضاوت کودکان همکلاس مهراوه نسبت به خودش و تاثیر آن قضاوت ها بر مهراوه، او سخت دلتنگ کودکانش است و دلش می خواهد به نیمای کوچولو بگوید که او هم دلش می خواهد به سوی او پربکشد و به دلخواه خود، جدایی از او را انتخاب نکرده است.
با ۶۹ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات
نظرات

 


جرس: بیش از یک ماه از بازداشت دکتر علیرضا رجایی، فعال ملی _ مذهبی می‌گذرد و هنوز اتهامات وی مشخص نیست. منابع خبری جرس از تهران گزارش داده‌اند که دکتر رجایی، عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران که از پنجم اردیبهشت ماه گذشته بازداشت شده، همچنان در سلول‌های انفرادی اوین (بند دو-الف) در حبس است. این روزنامه‌نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی در آخرین تماس تلفنی، روز مادر (سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا) و به مدت تنها دو دقیقه با همسر و فرزندانش صحبت کرده است. مقام های امنیتی و قضایی هنوز مشخص نکرده اند که علت بازداشت رجایی، اجرای حکم محکومیت وی در پرونده مشهور به «ملی_مذهبی ها» (بازداشت دسته جمعی نیروهای ملی مذهبی در اسفندماه 79) است یا به مواضع و تحلیل های دو سال اخیر وی ارتباط دارد. رجایی، دانش‌ آموخته دکترای علوم سیاسی از جمله فعالان سیاسی است که حمایت معناداری از جنبش سبز داشته است. او در تحلیل های خود این جنبش را به عنوان مهمترین جنبش دموکراسی خواهی امروز ایران مورد تبیین و توضیح قرار داده است. دو هفته پیش‌تر اخباری در محافل مطبوعاتی و سیاسی دال بر تبدیل قرار بازداشت رجایی به وقید وثیقه، منتشر شد؛ اما تاکنون تغییری در وضع این فعال ملی _ مذهبی رخ نداده است. علیرضا رجایی عضو شورای سردبیری و دبیر سرویس سیاسی برخی از مهم‌ترین نشریات اصلاح طلب پس از «دوم خرداد 76» (ازجمله جامعه، توس، نشاط ، عصر آزادگان، ایران فردا، نامه، و پیام هاجر) بوده است. وی همچنین نامزد «ائتلاف نیروهای ملی مذهبی» (ائتلاف شورای فعالان ملی-مذهبی و نهضت آزادی ایران) و روزنامه نگاران اصلاح طلب در انتخابات مجلس ششم بود. رجایی منتخب مردم تهران شد، اما بعدتر و با دخالت شورای نگهبان و تغییر نتایج انتخابات پایتخت، وی از راهیابی به مجلس بازماند.
با ۶۳ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


بدنبال اعتصاب غذای جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت، که از اول خرداد ماه آغازگردیده، وضعیت جسمانی آنها بسیار نامناسب اعلام شده است. این اعتصاب غذا که قرار است تا اجابت به خواسته های برحق آنان تا بیست و دوم خرداد ادامه یابد در ادامه وضعیت نامناسب زندان ها و رفتار غیرقانونی ماموران و مسئولین نسبت به زندانیان سیاسی و خانواده های آنان صورت گرفته است. در بخشی از بیانیه این زندانیان اعتصاب کننده آمده است: " در صورتی که حاکمیت حاضر نشوند دست از خودکامگی برداشته و تمامی مفاد حق قانونی ملت را بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر اجرا کند این حرکت اعتراضی را تا رسیدن به خواسته‌هایمان ادامه خواهیم داد." این در حالی است که نگرانی ها نسبت به وضعیت آنان بالا گرفته و آیت الله بیات زنجانی شکستن اعتصاب غذای زندانیان را به دلیل ضررهای روحی و جسمی، تکلیف دانسته است. مهدی سحرخیز در خصوص وضعیت پدرش بعد از اعتصاب غذا می گوید: "پدرم از نظر جسمی خیلی ضعیف شده اند و تا هفته پیش شش کیلو کاهش وزن داشتند. تا الان هم که با شما صحبت می کنم هیچ اطلاعی از وضعیت جسمی ایشان نداریم و اصلا نمی دانیم با این شرایط ایشان زنده هستند یا نه؟ زیرا تا الان در اعتصاب غذا هستند و قطعا با توجه به مشکلات جسمانی شان حالشان بدتر خواهد شد." همچنین سید محمد خاتمی با ابراز امیدواری برای آزادی هر چه زود تر زندانیان خاطر نشان کرده است که امیدوارند مسوولان با رسیدگی و اجابت خواسته های به حق زندانیان اعتصاب کننده چنان عمل کنند که دیگر زمینه چنین اقدام هایی منتفی شود. پیش از این نیز بسیاری از جوانان اصلاح طلب و خانواده های زندانیان سیاسی و رسانه های جنبش سبز از این زندانیان خواسته اند که بخاطر ایران، به خاطر فرزندان و همسران و خانواده ها به اعتصاب غذای خود پایان دهند.
با ۶۲ امتیاز و ۲۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


به مناسبت میلاد مسعود حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن و هفته مادرعده ای از بانوان با سید محمد خاتمی دیدار و گفت‌وگو کردند. به گزارش آفتاب، در این دیدار رییس‌جمهور سابق کشورمان با عرض تبریک میلاد مبارک حضرت صدیقه طاهره(س) اظهار امیدواری کرد که همگی موفق به شناخت بینش و منش و راه این بزرگوار و بزرگوارانی مثل او و عمل بر اساس اندیشه و روش آن بزرگواران باشیم. وی درباره جایگاه زن در جامعه و لزوم اهتمام به مسائل زنان گفت: درباره زن مطالبی گفته شده و می‌شود که در جای خود درخور توجه و به جهاتی درست است. ولی لازم است اساسی‌تر به این مسأله پرداخته شود. رئیس بنیاد باران افزود: در اسلام قطعاً توجه ویژه‌ای به زن شده است و از اهتمام و محبت پیامبر اکرم(ص) نسبت به زن و امور زنان بسیار شنیده‌ایم ولی نباید چنین امری را صرفاً عاطفی دانست بلکه حکایت‌گر معنای بسیار عمیقی است. رئیس دولت اصلاحات تصریح کرد: در همه ادیان الهی بخصوص اسلام فضیلت انسانی در تقرب آدمی به خدا و جلب رضایت اوست که در واقع به معنی تخلق به اخلاق الهی و باصطلاح خداگونه شدن است. هر چه انسان در این جهت بالا بیاید و پیش برود؛ با فضیلت‌تر خواهد بود. زنان زندانی را آزاد کنید وی سپس به بررسی معیارها و ملاک‌هایی که در اسلام برای این فضیلت برتر اشاره شده پرداخت و گفت: پیامبر اکرم(ص) مکرر فرمود: خداوند به خشنودی فاطمه خشنود و به ناخشنودی او ناخشنود می‌شود. در اینجا می‌بینیم که سخن از رضایت فاطمه از خدا و خشم او از خشم خدا نیست که قطعا حضرت زهرا چنین بوده است؛ بلکه امر بالاتر مطرح می‌شود اینکه خدا به خشم و خشنودی حضرت زهرا خشمگین و خشنود می‌شود؛ یعنی فاطمه(س) در اسلام معیار است و معیار و ملاک برای انسانیت می‌شود به هر حال این روز را به شما زنان عزیز و همه انسان‌های فضیلت خواه شادباش می‌گویم. وی سپس اظهار داشت: از حضور در جمع شما خوشوقتم؛ به خصوص که این جمع از زنان فرهیخته و موثر و فداکار تشکیل شده است کسانی هستند که عزیزان خود را در جریان‌های اخیر از دست داده‌اند و نیز زمانی که شهیدانی در جنگ داشتند؛ یعنی خانواده شهیدانی در همه دوران و سی و چند ساله و همچنین خانواده مکرم زندانیان و بیاناتی که ایراد شد نیز همگی ارجمند و مفید بود؛ بخصوص آنچه سرکار خانم اعرابی؛ مادر شهید سهراب اعرابی و نیز سرکار خانم محمدی گفتند که نشانه روح بلند زنان ما و نیز جهتی است که ما اصلاح‌طلبان برگزیده‌ایم و ایران اسلامی را امن، آزاد، آباد و سربلند و دارای جایگاهی والا در عرصه جهانی می‌خواهیم. این دیدگاه دیدگاه ماست. خاتمی با یادآوری زنانی که اینک در زندان یا حصر به سر می‌برند گفت که جای این زنان در میان ما و در عرصه اجتماع بسیار خالی است. وی با بیان اینکه «فکر می‌کنم دشواری زندان برای زنان بیشتر است هم برای خود‌شان و هم برای خانواده آنها»، ادامه داد: من اظهار امیدواری کردم؛ برای تغییر این فضای ناگوار کنونی که زیانش به همه و بیش از همه به نظام و ایران می‌رسد و برای باز شدن فضا زندانیان آزاد شوند و در گام اول شاهد آزادی زنان زندانی باشیم که نشد ولی برای کار خیر هیچ‌گاه دیر نیست. رئیس‌جمهور سابق کشورمان تاکید کرد: معتقدم این فضا که موجب افزایش بدبینی و خشونت از هر طرف می‌شود و تغییر آن می‌تواند همه را به خدمت؛ اعتلاء ایران و بهبود زندگی و حرکت به سوی آرمان‌های انقلاب در کنار هم تشویق کند. وی همچنین تصریح کرد: این نیروها و انرژی‌هایی که بخصوص در این دو سال برای دفع و حذف یکدیگر؛ صرف شده است اگر صرف تکامل وضع روحی خودمان و بهبود وضع زندگی و رسیدگی و خدمت به انقلاب و کشور و حرکت در جهت آرمان‌های والای ملت می‌شد؛ مطمئنا امروز وضعی به مراتب بهتر از آنچه هست داشتیم و شاهد میدان‌داری تندروها و کسانی‌که جز به حذف و تخریب نمی‌اندیشند نبودیم. خاتمی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به مطالب فراوانی که درباره زن و جایگاه زن مطرح شده گفت: این صحبت‌ها در جای خود، خودش در خور ملاحظه و از جهاتی درست است، چه در مورد وضع زن در گذشته و نیز خدمت اسلام به زن و چه درباره وضعیت زنان در جهان کنونی؛ ولی به نظر من باید کمی عمیق‌تر به این موضوع بنگریم. وی ادامه داد: اگر بخواهیم راجع به زنان؛ مردان و جامعه و یا حقوق انسان‌ها صحبت کنیم باید قبلا مشخص کنیم که چگونه به هستی، انسان و زن و مرد نگاه می‌کنیم چرا که تمام نظامات و نهادهای اقتصادی، حقوقی، قضایی و اجتماعی و سیاسی متاثر از نحوه نگاهی است که جامعه و انسان به مقولات مختلف هستی و زندگی دارد. وی با بیان اینکه «با کمال تاسف نگاه به زندگی و اجتماع در تاریخ تا همین امروز نگاه مردانه بوده است»، اظهار داشت: شما اگر به ادبیات ملت‌های مختلف و اصطلاحات فلسفی؛ سیاسی و اجتماعی نگاه کنید این امر را خوب درک می‌کنید. در جامعه و ادبیات و فرهنگ ما؛ مردانگی یعنی فضیلت و نیکی. مردانگی یعنی شخصیت خوب و والا و فضیلت که مایه برتری و عظمت شخصیت انسان است با مردانگی- جوانمردی مرادف می‌شود. رئیس موسسه بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ و تمدن‌ها افزود: "آرته" یونانی که در فرهنگ فلسفی ما به فضیلت ترجمه شده است در زبان‌های اروپائی به "ویرتوس" و "ویرچیو" ترجمه شده است و "ویر" خصوصیت مردی است چنانکه در ادبیات فارسی "هنر" را که می‌توان به جای فضیلت به کار برد در اصل "هونر" است که باز هم مایه آن مردی است. می‌بینیم که در این میان زن جایگاهی ندارد. خاتمی ادامه داد: با کمال تاسف امروز هم وقتی از حقوق به‌حق پایمال شده زنان در طول تاریخ صحبت می‌شود گویا ملاک و معیار باز مرد است و زن وقتی جایگاه خود را می‌یابد که همسان مرد شود در حالیکه مرد؛ مرد است و زن؛ زن است و هر دو انسان. تا این نگاه عوض نشود ما نمی‌توانیم منتظر تحولات در عرصه‌های اقتصادی؛ معیشتی؛ حقوقی؛ قضایی و مدنی باشیم و اگر از چاه هم بدر‌آییم به چاله می‌افتیم! اگر خواستار تحولیم ابتدا دیدگاه ها را متحول کنیم وی تاکید کرد: اگر خواستار تحولیم باید ابتدا دیدگاه را متحول کنیم و با نگاه دیگری تاریخ و انسان و از جمله زن را بنگریم. رئیس‌جمهور سابق کشورمان با طرح این سئوال که «آیا اسلام به تاریخ و جامعه و انسان نگاه مردانه دارد؟»، افزود: ما یک حقیقت دین داریم که نزد خداست و بر قلب پیامبر نازل کرده است و یک دین تاریخی داریم که در تاریخ تحقق پیدا کرده است. تفکیک عادت ها و تعصب ها به نام دین با حقیقت دین مهم است وی تصریح کرد: تفکیک عادت‌ها و سنت‌ها و تعصب‌ها به نام دین و نهادینه شدن آنها با آنچه حقیقت دین است مسأله مهم و البته حساس و ظریفی است. باید ببینیم در دین تحقق یافته چه دیدی حاکم بوده است؟ و آیا در حقیقت دین هم همین دید وجود دارد؟ مایه دین؛ امر قدسی و حقانی است خاتمی با بیان اینکه «مایه دین؛ امر قدسی و حقانی است باید هوشیار باشیم که امر تاریخی و زمانی و مکانی بجای امر مطلق و حقانی ننشیند»، اظهار داشت: از جمله در مورد زن و جامعه باید ببینیم نگاه دین؛ خداو پیامبر به جامعه و انسان و زن و مرد نگاه مردانه بوده است یا فراجنسیتی؟ من وقتی در حد دانش و توان اندک خود به قرآن و اسلام می‌نگرم؛ وقتی در قرآن و روایات خطاب متوجه گوهر انسانی است آنجا دیگر مونث و مذکر رنگ می‌بازد و وجود ندارد. رئیس‌جمهور سابق کشورمان افزود: اگر چنین برداشتی درست باشد باید بگوئیم که این دیدگاه هم در سلسله علل احکام است همانگونه که استاد شهید مطهری درباره عدالت می‌گفت و من افزودم که اخلاق هم در سلسله علل احکام است. یعنی حکم خدا حکمی است که با عدالت و اخلاق سازگار باشد. وی همچنین گفت: در اینجا نیز اگر حکمی با انسانیت که امری فراجنسیتی است ناسازگار بود باید گفت نمی‌تواند حکم خدا باشد و در انسانیت زن و مرد کاملا یکسانند به هر حال اگر دیدگاه عوض شود خیلی از شرایط زندگی و حتی نهادهای اجتماعی اعم از اقتصادی؛ حقوقی، سیاسی و… هم تغییر خواهد کرد. این موضوع البته نیاز به بحث‌های دقیق‌تر و گسترده‌تر دارد که مجال آن، اینجا نیست. خاتمی در بخش پایانی خود به شرایط کشور و منطقه اشاره کرد و گفت: با توجه به این شرایط اولویت مسئولیت و رسالت زنان و مردان ما در عرصه اجتماع با حقوق مدنی و شهروندی است. وی تاکید کرد: فکر می‌کنم در جوامعی مثل ما حقوق مدنی و شهروندی قبل از موضوعات جنسیتی باید مورد توجه باشد یعنی برای برخورداری از ابتدائی‌ترین حقوق مدنی و شهروندی از جمله از سوی زنان، در این زمینه شاهد هوشیاری و احساس مسئولیت خوبی هستیم. مردم چه می خواهند؟ رئیس‌جمهور سابق کشورمان با بیان اینکه «در تحولات اخیر خاورمیانه زنان هم حضور در خور تحسین دارند»، اظهار داشت: مردم اعم از زن و مرد چه می‌خواهند؟ اینکه دیکتاتوری نباشد، انتخابات آزاد باشد، احزاب، گروه‌ها و تشکل‌ها آزادانه و با امنیت فعال باشند، مسئولان انتقادپذیر باشند و قدرتی که در اصل متعلق به مردم است جابه‌جائی آن با مسالمت صورت گیرد. وی تاکید کرد: البته این بدان معنی نیست که زنان از حقوق و مصالح صنفی و خاص خود صرف‌نظر کنند ولی اگر حقوق اساسی و مدنی به معنی عام تامین شد امکان دستیابی به دیگر حقوق و مصلحت‌ها هم بیشتر خواهد شد. به گفته سید محمد خاتمی، در جوامعی مثل ما که از یک تاریخ استبداد‌زده رنج می‌برد و انسان در آن چه توسط مستبدان و چه استعمارگران و سلطه‌گران تحقیر شده است. اگر این انسان حق و حرمت و امنیتش به رسمیت شناخته شود و حق حاکمیت خود بر سرنوشت را تامین کند می‌تواند سر فرصت خیلی از مسائل دیگر را نیز حل کند. جلو انحصارطلبی و بخصوص حاکمیت گروه‌های تند رو را بگیرید سیدمحمد خاتمی خاطر نشان کرد: تکرار می‌کنم در مورد خودمان اگر همه بخش‌های جامعه و گروه‌ها و بخصوص حاکمان با داور قرار دادن قانون اساسی جلو انحصارطلبی و بخصوص حاکمیت گروه‌های تند از هر طرف که باشد را بگیرند در وضعیت مناسبی قرار خواهیم گرفت. همه باید با هم این مهم را به انجام برسانیم و این کار میسر است و در درجه اول نفعش به نظام خواهد رسید. در آغاز این دیدار تعدادی از زنان حاضر به طرح مسائلی پرداختند. از جمله خانم زهرا شجاعی، رییس مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاست‌جمهوری در دولت اصلاحات گفت: خوشحالیم که بار دیگر فرصتی ایجاد شد تا در شرایط حساس؛ بحرانی و نگران کننده که حاکم بر جامعه و منطقه ما و جهان اسلام هست تجدید عهدی با افکار و اندیشه‌های آقای خاتمی داشته باشیم و هم اعلام کنیم حقیقتاً مواضع روشن و حکیمانه آقای خاتمی که در طی سال‌های گذشته و به خصوص اخیراً اعلام شده حاکی از نگرش عمیق و الهی و در عین حال دلسوزانه ایشان نسبت به آرمان‌های حضرت امام؛ انقلاب و حفظ کیان نظام و انقلاب اسلامی است. وی افزود: ماه خرداد همواره برای ما ماهی مملو از حوادث و اتفاقات گوناگون تلخ و شیرینی بوده که این ماه را به نوعی به ماه سرنوشت‌ساز و به تعبیری ماه قدر جمهوری اسلامی تبدیل کرده است. شجاعی تصریح کرد: به حق توسل به حضرت زهرا(س) و الگو گرفتن از رسالت و شجاعت و همه‌جانبه‌نگری و جامعیت شخصیت ایشان می‌تواند نه برای ما زنان بلکه برای همه انسان‌هایی که تشنه حقیقت هستند الگو و اسوه باشد. مشاور رئیس دولت اصلاحات خاطر نشان کرد: وجود حضرت زهرا اسوه انسانیت است که با عمر کوتاه خود و حوادث متعددی که با آنها مواجه بودند برای ما خلایی را باقی نمی گذارد که در حوادث گوناگون چه برخوردی باید داشت و چه موضع گیری باید کرد. پروین اعرابی: از خون سهراب می گذرم اگر زندانیان سیاسی آزاد شوند پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی نیز در این دیدار گفت: به عنوان یک مادری که فرزندش را از دست داده طی دو سال گذشته رنج بسیاری برده‌ام ولی باز دعا می‌کنم این اتفاق برای هیچ مادری نیافتد و این اتفاقات دیگر تکرار نشود. وی تاکید کرد: شخصاً همان خواسته خود را که در نزد شما و دوستان اعلام کرده‌ام باز هم حاضرم تکرار کنم: از خون فرزندم می‌گذرم به شرط آنکه تمامی زندانیان سیاسی و آقایان موسوی و کروبی و همسران‌شان آزاد گردند.(تشویق حضار) مادر سهراب اعرابی خاطر نشان کرد: همگی باید برای رسیدن به خواسته‌های به حق مردم و آینده روشن کشورمان تلاش کنیم تا عدالت و برابری رواج یابد و خشونت و کینه‌توزی و انتقام‌جویی جای خود را به عشق و صلح و مهرورزی دهد و همه ایرانیان با هر عقیده واندیشه در کنار یکدیگر با صفا و صمیمیت زندگی کنند. با امید بهترین روزها برای همه مردم ایران و دنیا. خانم محمدی نیز در سخنانی اظهار داشت: در این جمع خانواده‌های زندانیان سیاسی نیز هستند و من نیز جزء کوچکی از آنها هستم. واقعاً خانواده زندانی سیاسی بودن زجر بزرگی است؛ رنج‌های بزرگی می‌برند یک روی سکه رنج هست ولی روی دیگر سکه برای آنها افتخار است. وی افزود: صحبت اخیر شما یک زبان مدنی بود؛ یک زبان بسیار بسیار مناسب حال جامعه ما بود. شاید افراط‌گران از هر دو سو مخالفان این صحبت‌ها باشد؛ جامعه ما تشنه این زبان مدنی هست. درست است به ما رنج تحمیل می‌شود ناملایمات زیادی را از جانب بخشی از حکومت تحمل می‌کنیم ولی هنر ما خانواده‌ها این است از مشی مسالمت‌آمیز فاصله نگرفته‌ایم. محمدی ادامه داد: ما همچنان اصرار داریم زبان؛ گفتار و کردار ما باید مدنی باشد؛ زبانی که از خشونت پرهیز می‌کند. امیدواریم این زبان ادامه پیدا کند زیرا این امر علاوه بر اینکه به رشد جامعه ما کمک می‌کند از طرفی وحشت را از جامعه پاک می‌کند. وی همچنین اظهار داشت: ما به دنبال انتقام و کینه‌توزی از هیچ‌کس نیستیم؛ ما اهل گذشت و ایثار هستیم. هر چه بر ما سخت بگیرند ما گذشت و ایثارمان را باید بیشتر کنیم این به معنای گذشت از حق مردم نیست؛ خیر. باید بر باورها و ایمان‌های خودمان محکم بایستیم اما با گذشت و ایثار. هر چه زبان ما مسالمت‌آمیزتر باشد راه را بر تندروها می‌بندیم. کسانیکه می‌خواهند خشونت را در جامعه بیشتر کنند. از گفتارهای شما خیلی استقبال می‌کنیم؛ گفتارهای‌تان روشنگرایانه است و خواهش ما این است این را ادامه بدهید. محمدی خاطرنشان کرد: خدا را شکر می‌کنم از اینکه سال ۷۶ مسأله‌ای به نام اصلاحات با وجود گران‌قدر شما در ایران مطرح شد و راه مسالمت و فعالیت مدنی را به روی ما باز کرد و امیدوارم بعد از این بیش از پیش این راه را طی کنیم.
با ۶۱ امتیاز و ۱۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


سحام نیوز: نسرین ستوده می نویسد: می‌خواهند دادگاهی برپا کنند تا پروانه‌ وکالتم را ابطال کنند. البته پروانه‌ وکالتی دارم که سعی کرده بودم ضمیمه‌ شرافتم باشد. اگر روزی پروانه‌ وکالت را حکومتی از من بگیرد، شرافتم را که با هیچ حکمی نمی‌تواند بگیرد. همان مرا بس.وی در دلنوشه ای به همسرش می افزاید: تا زمانی که این احکام غیر عادلانه به حیات خود ادامه می‌دهد و تا زمانی که دادگاه انقلاب به صدور احکام اعجاب انگیز خویش ادامه می‌دهد، عزیزم، من بی‌پروانه‌ی وکالت یا با پروانه، به این احکام معترضم.اعتراض به احکام ناعادلانه نیاز به پروانه‌ی وکالت ندارد. به آنها بگو پروانه‌ام را از من بگیرید، عدالت را نه؟به گزارش مدرسه فمنیستی، نسرین ستوده امروز با توجه به درخواست مراجع قضایی مبنی بر تعلیق پروانه وکالت اش، از زندان اوین به محل دادگاه انتظامی کانون وکلا اعزام شد اما امروز دادگاه وی به وقت دیگری موکول شد.نسرین ستوده در آستانه برگزاری این دادگاه دل نوشته ای برای همسر خود ، رضا خندان به نگارش درآورده است که در زیر متن کامل آن را می خوانید:...
با ۶۰ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


جرس: نسرین ستوده می نویسد: می‌خواهند دادگاهی برپا کنند تا پروانه‌ وکالتم را ابطال کنند. البته پروانه‌ وکالتی دارم که سعی کرده بودم ضمیمه‌ شرافتم باشد. اگر روزی پروانه‌ وکالت را حکومتی از من بگیرد، شرافتم را که با هیچ حکمی نمی‌تواند بگیرد. همان مرا بس.
با ۵۹ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به unsubscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به subscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته