-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

Latest New from Green Correspondents for 05/27/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

ادعاهای آبرسانی به خرمشهر و آبادان در حالی بيان می شود که مردم همچنان آب شرب مورد نياز خود را می خرند و فروش دستگاه های تصفيه آب همچمنان بازار پر رونقی دارد و اين موضوع در حالی روی می دهد که رئيس دولت در سال های اخير برای پروژه آبرسانی طرح غدير بر موج تبليغات گسترده سوار بوده و مدعی حل مشکل آب شرب مردم در خرمشهر و آبادان بوده اند. دو شهری که در کنار سه رودخانه آب شيرين با معضل آب همچنان دست و پنجه نرم می کنند.
خبرنگاران سبز/ جامعه:
امسال هم سهم خرمشهر از آزادی تنها ظاهرسازی و صحنه‌آرایی بی‌‌ارزش بود. در حالی که بانک مرکزی ج.ا. امسال برای اولین بار برای یادبود سالروز آزادی خرمشهر سکه طلا ضرب زده است، خبرهای حاکی از این است که خرمشهر و آبادان همچنان از مشکل کمبود آب سالم رنج می‌برند و این درحالی است که سال گذشته محمود احمدی‌نژاد طرح آبرسانی غدیر به این شهرها را مثلا افتتاح کرده بود. اکنون اما خبر می‌رسد که امام جمعه خرمشهر در گفت‌وگو با رسانه‌ها از دروغ بودن این طرح پرده برداشته و گفته: « بايد بفهميد همه قضيه آبرسانی به خرمشهر و آبادان که به شما گفتند دروغ بود، دروغ! عيب است برای رئيس جمهوری که اين همه به او دروغ بگويند و متوجه نشود.»

به گزارش خبرآنلاين، سيد ابوالحسن نوری، سال گذشته نيز از نارسائی‌های موجود در خرمشهر و هدر رفتن اعتبارات دولتی استان شکايت داشت و به همين دليل به سخنرانی سال گذشته احمدی‌نژاد در روز سوم خرداد در اين شهر نرفت.

وی در جديدترين گفت و گوی خود از خرمشهر و آبادان اين گونه می گويد: حالا ما مانده ايم و تکاليفمان و آيا اين که به اين تکاليف عمل کرده ايم!

به گزارش جهان نيوز، نوری با اشاره به مصيبت آب در اين شهر و شهر همسايه آبادان می گويد: چند بار بايد اين پروژه آب را افتتاح کنيد. چند ميليارد برايش خرج نماييد. چقدر بايد برای پروژه ای که مردم از آن نصيب نبردند پول پرداخت شود.

وی با ياد آوری اين نکته که مسئولان ارشد بايد به فکر امروز خرمشهر باشند در ادامه گفت: البته ما استاندار و پيمانکارانش را مقصر اصلی اين وضعيت می دانيم.

وی با حمله شديد به استاندار خوزستان افزود: با اين وضعيتی که استانداری و پيمانکارانش برای مردم به وجود آورده اند ديگر کسی رغبت به آمدن به خرمشهر را نمی کند.

وی برای بار دوم دراين گفت و گو خطاب به رئيس دولت گفت: اين خوش باوری ها را کنار بگذاريد. اين همه مرم دارند از اوضاع بد و استاندار و پيمانکارانش می نالند، به فکر مردم باشيد.

سخنان جديد ابوالحسن نوری در حالی بيان می شود که طی روزهای پنج شنبه و جمعه گذشته و در آستانه سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر قهرمان، در برخی از مناطق شهر بيش از ۱۲ ساعت آب در اوج گرمای منطقه قطع بوده است.

ادعاهای آبرسانی به خرمشهر و آبادان در حالی بيان می شود که مردم همچنان آب شرب مورد نياز خود را می خرند و فروش دستگاه های تصفيه آب همچمنان بازار پر رونقی دارد و اين موضوع در حالی روی می دهد که رئيس دولت در سال های اخير برای پروژه آبرسانی طرح غدير بر موج تبليغات گسترده سوار بوده و مدعی حل مشکل آب شرب مردم در خرمشهر و آبادان بوده اند.

دو شهری که در کنار سه رودخانه آب شيرين با معضل آب همچنان دست و پنجه نرم می کنند، اين مشکلات در کنار مصيبت فاضلاب، بيکاری، پديده گرمای فزاينده، گرد وغبار، سيستم توزيع برق ناپايدار، سرقت و ناامنی و موج فزاينده رابطه و پارتی بازی خرمشهر را فرا گرفته است.

 
 

خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:
با وجود اعتراض‌های داخلی و بین‌المللی به جریان بی‌ترمز اعدام‌ها در ج.ا. گزارش‌ها حاکی است که ج.ا. همچنان به اعدام‌ها موردی یا دست جمعی ادامه می‌دهد و گاهی با اجرای این اعدام‌ها در ملاء عام جو خشونت و وحشت را به خیابان‌ها و بین‌مردم می‌کشاند.

به گزارش رسانه‌های مختلف حقوق بشری امروز در ایران یازده نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شدند: چهار نفر به اتهام قاچاق مواد مخدر در زندان یاسوج در استان کهگيليويه و بوير احمد اعدام شدند. دادستان این استان در گفت‌وگو با خبرگزاری ایرنا با اعلام این خبر، جرم اعدام شدگان را حمل و نگهداری مواد مخدر و آن‌ها را غیر بومی اعلام کرد.

همچنین گزارش می‌شود که بامداد امروز در شهرهای ساری، قزوين و شيراز نيز ۷ زندانی به اتهام قتل، مواد مخدر و تجاوز اعدام شدند. از بین این اعدامیان چهار زندانی در شهر شيراز و یک زندانی در قزوين در ملاء عام اعدام شدند.

به گزارش سایت حقوق بشر ایران، چهارپایه‌ اعدامی در ملاء عام قزوین را یک نوجوان از زیر پای اعدامی کشیده است که این مسئله نگرانی روزافزون مدافعان حقوق بشر را برانگیخته است.

 
 

 رئيس دولت در حاليکه اصولگرايان و مجلسيان نيز با توجه به بالاگرفتن انتقادات مردمی به منتقدين اجرای طرح هدفمندسازی يارانه ها پيوسته اند، پيرامون هدفمندی يارانه ها و چشم انداز آن گفت "هدفمند کردن يارانه‌ها قدم بلندی در جهت اجرای عدالت است که اگر ده سال همين طور ادامه پيدا کند بسياری از مشکلات و فاصله طبقاتی رفع می‌شود."
خبرنگاران سبز/جامعه:
بعد از عدم استقبال از محسن رضايی که با وقاهت تمام ناتوانی خود از پاسداری از آرای مردم را بر گردن ميرحسين موسوی و کروبی انداخته است، محمود احمدی نژاد در آخرين سفر از دور سوم سفرهای استانی خود به قم،در نبود هيت دولت اش، با عدم استقبال مردم قم مواجه شد که با توجه به اختلافات پيش آمده بين رئيس دولت و علی خامنه ای و انتقادات شديد مصباح يزدی قابل پيشبينی بود. 

رئيس دولت کودتا در جمع گروهی از مديران استانی در پنجاه کيلومتری قم ، با وعده های مجدد در مورد بهبود قريب الوقوع مردم قم، مدعی شد "اين شيوه زندگی در خانه‌های ۴۰، ۵۰ و ٨۰ متری با فروش يک عمر زندگی، مطلوب انقلاب و اسلام نيست و طرح‌های جديد شهرسازی دولت به سرعت در حال آماده شدن است. اميدواريم قبل از دولت دهم در کل کشور کليد بخورد."

رئيس دولت در حاليکه اصولگرايان و مجلسيان نيز با توجه به بالاگرفتن انتقادات مردمی به منتقدين اجرای طرح هدفمندسازی يارانه ها پيوسته اند، پيرامون هدفمندی يارانه ها و چشم انداز آن گفت "هدفمند کردن يارانه‌ها قدم بلندی در جهت اجرای عدالت است که اگر ده سال همين طور ادامه پيدا کند بسياری از مشکلات و فاصله طبقاتی رفع می‌شود."

به گزارش خبرآنلاين آخرين سفر استانی محمود احمدی نژاد، روز پنجشنبه پنجم خرداد، بدون استقبال مردمی و سخنرانی عمومی برگزار شد و پس از افتتاح جاده گرمسار- قم و فاز اول کارخانه فولاد قم، طی سخنانی در مراسم افتتاح طرح‌ عظيم انتقال آب قم در تصفيه خانه آب قم که در پنجاه کيلومتری قم قرار دارد سخنرانی کرد.

احمدی نژاد همچنين بدون اشاره به نتايج اولیۀ اجرای طرح حذف سوبسيدها و افزايش قيمت کالاها و خدمات اساسی مردم، مدعی شد "هدفمند کردن يارانه‌ها قدم بلندی در جهت اجرای عدالت است که اگر ده سال همين طور ادامه پيدا کند بسياری از مشکلات و فاصله طبقاتی رفع می‌شود. "

رئيس دولت اجرای عدالت را دارای پيچيدگی‌های فراوانی دانست و گفت: با اجرای عدالت سر و صداها بلند می‌شود و در همين بحث اجرای هدفمندی يارانه‌ها ديديم چه کردند و چه می‌کند فردی که مسئول است و بايد همراهی کند پشت تريبون با هزار توجيه از مستمعين خود دعوت می‌کند همکاری نکنند. چرا اين گونه است؟‌
احمدی‌نژاد افزود: وقتی در گوشه‌ای از اجرای هدفمندی خللی ايجاد می‌شود به اين طرح عظيم حمله می‌کنند، که همه اينها به خاطر اجرای عدالت است.

 
 

رئیس سازمان زندان‌های قوه قضائیه ایران، کسانی که مدعی نامناسب بودن وضعیت زندان‌ها هستند را «ضدانقلاب» می‌خواند. اما طی چند روز گذشته تعداد زیادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به وضع نامناسب زندان‌ها اعتراض کرده‌اند. به این ترتیب یا باید رئیس سازمان زندان‌ها را دروغگو دانست و یا نمایندگان اصولگرای مجلس را «ضدانقلاب» توصیف کرد.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
امین حسین رحیمی سخنگوی کمسیون حقوقی و قضایی مجلس اظهارات نیره اخوان‌بیطرف (عضو همین کمسیون) را در این خصوص که در زندان‌ها جای سوزن انداختن نیست تائید کرد. به گفته وی نابسامانی زندان‌ها امری است انکار نشدنی و باید آن را جدی گرفت. او با ابراز تعجب از ادعای سازمان‌ها و ارگان‌هایی مانند نیروی انتظامی در خصوص کاهش جرایم، عنوان کرد که این کاهش «یقینا مربوط به جرائم راهنمایی و رانندگی است» وی افزود که منکر افزایش مجرم‌ها نیست. به گفته وی تعداد زندانیان به حدی افزایش پیدا کرده که موجب مشکلات بسیاری برای سازمان زندان‌های قوه قضائیه شده است. او به مشکلاتی که برای خانواده صدها زندانی سیاسی بی‌گناه دو سال گذشته ایجاد شده است اشاره‌ای نکرد. (+)

 چندی پیش نیز یکی دیگر از نمایندگان مجلس عضو کمسیون قضایی خبر داده بود که تعداد زندانیان آنقدر زیاد است که روی پله‌ها هم می‌خوابند و به هر دو نفر یک پتو می‌رسد. (+) پیش از این رئیس سازمان زندان‌ها، اخبار مبنی بر نامناسب بودن وضعیت زندان‌ها را «ادعای ضد انقلاب‌ها» خوانده بود (+)

آمار و ارقام اما سخن نمایندگان مجلس را صحیح می‌داند. بر اساس آمارهای رسمی منتشر شده توسط حکومت، در حالی که متوسط تعداد زندانی به هر یکصدهزار نفر در دنیا  ۱۴۸ نفر است، این آمار در ایران دوبرابر متوسط جهانی بوده و از هر یکصدهزار نفر ایرانی،  ۲۷۱ نفر در زندان‌ها تحت بازداشت قرار دارند. (+) آمارها همچنین نشان می‌دهد که در طول یک و نیم سال پس از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری دهم، بیش از پنجاه و پنج هزار زندانی جدید به زندان‌های کشور اضافه شده است و جمع کل زندانیان کشور بیش از دویست‌هزار نفر است. در حالی که ظرفیت اسمی زندان‌های ایران تنها  ۸۵ هزار نفر می‌باشد. (+)

 
 

 اکنون محمود احمدی نژاد نيز بر خليفه پاستور خروج کرده است و بيعت شکن جديد شده است. به عقيده حاميان افراطی رهبری بيعت شکن خواه آخرين نخست وزير کشور با بيشترين ميزان دارنده رای در تاريخ انتخابات مخدوش جمهوری اسلامی باشد و خواه محمود احمدی نژاد که رابطه اش با رهبری را رابطه فرزند با پدر عنوان کرده باشد به قولی خواه بيعت شکن نوه پيامبر باشد خواه پسر نوح نبی و مغضوب الله.
خبرنگاران سبز/نقد و نظر/ وحید زادقی:
به سومين سال از کودتای انتخابات و تقلب بی سابقه که منجر به کشته شدن صدها نفر و بازداشت هزاران نفر از معترضين به نظر شورای نگهبان که با نظر مستقيم بيت رهبری صورت گرفت چند روزی بيشتر نمانده است. بيش از يک صد روز است که رهبران جنبش سبز تنها به دليل محبوبيت و داشتن پايگاه ميليونی در بازداشت هستند و به زعم ما تنها دليلی که می توان برآن دانست، رد نظر علی خامنه ای مبنی بر فصل الخطاب بودن بوده است به بيان ديگر به دليل اينکه ميرحسين موسوی و مهدی کروبی بر خليفه پاستور، خروج کرده و بيعت خلیفه را شکسته اند، به زعم آقايان به گناهی نابخشودنی گرفتار شده اند.

 اکنون محمود احمدی نژاد نيز بر خليفه پاستور خروج کرده است و بيعت شکن جديد شده است. به عقيده حاميان افراطی رهبری بيعت شکن خواه آخرين نخست وزير کشور با بيشترين ميزان دارنده رای در تاريخ انتخابات مخدوش جمهوری اسلامی باشد و خواه محمود احمدی نژاد که رابطه اش با رهبری را رابطه فرزند با پدر عنوان کرده باشد به قولی خواه بيعت شکن نوه پيامبر باشد خواه پسر نوح نبی و مغضوب الله.

امير المومنين در نهج البلاغه فرموده اند : " روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی، و از اسلام جز نامی، باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترين مردم زمين می باشند، که کانون هر فتنه، جايگاه هر گونه خطاکاری اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند " ...

خود مقايسه کنيم با دوران خلافت علی خامنه ای. به هيچ يک از سفارشات قرآن کريم توجه نمی شود، " آبروی مومن در اين بلاد معنايی ندارد و تهمت و افترا در گسترده ترين رسانه بصری سفارش و تبليغ می شود، آه مستضعف به جای دست گيری و کمک، با دستگيری و بازداشت جواب داده می شود، دست اندازی به بيت المال فعلی حلال و مباه توجيه شده است، مسجد که بنا بر احاديث و گفته بزرگان دين، خانه خدا و برای نزديکی قلوب مومنين بنا شده است، به اتاق فکر مدعيان اسلام و کانون هر فتنه برای سرکوب خليفة الله اين جانشين خداوند بر روزی زمين تبديل شده است که به گفته اميرالمومنين به بدترين مردم تبديل شده اند. ( عاشورای ۸۸ بود که در مراسم صبح عاشورا در مهديه امام حسن حضور داشتيم. سعيد حداديان پس از نوحه خوانی بسيجيان را به حضور پررنگ در خيابان ها و سرکوب مردم به بهانه حمايت از اسلام و رهبری تشويق می کرد).

با توجه به آن‌که ماهيت اصلی جمهوری اسلامی، با زيرکی دينی و مذهبی انتخاب شده است، حاکمان آن نيز بهترين وسيله برای حکومت کردن را افزايش خرافه و قياس مع الفارق کردن با دوران زمانداری اميرالمومنين و استفاده از شعارهای دينی دانسته اند. از ديگر سو مقام رهبری خود را خليفة المسلمين همانند معاويه و يزيد می داند و گمان می کند گفته اش مهرو موم شده از جانب پروردگار الهام و به وی وحی می شود.

و برای یک نظام دینی که حیات آن بر ستون خرافات، سرکوب عقاید و اطلاعات و آگاهی استوار است، راهی جز این باقی نمی‌ماند که همه‌ی افراد را با همه‌ی سوابق و خدماتی که داشته اند، به بهانه بیعت شکنی مفسد فی الارض بخواند و از دایره محدود نظام دور نگه دارد.


ادامه دارد......

 
 

محسن رضايی يکی از چهار نامزد انتخابات پيشين بود که همراه با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به نتايج شمارش آرا اعتراض کرد و رای‌های مردم را همچون ناموس خود عزيز و باارزش شمرد ولی بعد از آنکه شورای نگهبان انتخابات را تاييد کرد وی نيز از شکايتش و پاسداری از رای مردم که وی آن را ناموس خوانده بود صرف‌نظر کرد. از آن پس تشبيهی که او در باره رای بکار برد ("ناموس") دست‌مايه طنز و کنايه‌های فراوان کنشگران سياسی شده است.
خبرنگاران سبز/سیاست:
 محسن رضايی که با نزديک شدن فصل انتخابات و رو در رو شدن وفاداران به علی خامنه‌ای و وابستگان به احمدی‌نژاد در حال انجام مسافرت‌های سياسی است در آخرين اظهار نظر خود در خرم‌آباد به نحو بی‌سابقه‌ای رهبران سبز را به «نوکری و حمالی» برای آمريکا متهم کرده است. وی با ذکر اينکه او تنها کسی بود که در برابر راه‌پيمايی شکوه‌انگيز هواداران جنبش سبز در ۲۵ بهمن سال گذشته (که به فراخوان رهبران سبز در حمايت از مردم تونس و مصر صورت گرفت) موضع گيری شفاف کرد، می‌گويد: «در جريان غائله ۲۵ بهمن ماه من تنها کسی بودم که شفاف اعلام کردم اقدامات گروه های مخالف دولت و دو کانديدای ديگر انتخابات به واقع نوکری و حمالی آمريکاييها بود.» (+)

به گزارش خبرگزاری ج.ا. وی اين سخنان را در سفر خود به لرستان گفته است.

محسن رضايی يکی از چهار نامزد انتخابات پيشين بود که همراه با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به نتايج شمارش آرا اعتراض کرد و رای‌های مردم را همچون ناموس خود عزيز و باارزش شمرد ولی بعد از آنکه شورای نگهبان انتخابات را تاييد کرد وی نيز از شکايتش و پاسداری از رای مردم که وی آن را ناموس خوانده بود صرف‌نظر کرد. از آن پس تشبيهی که او در باره رای بکار برد ("ناموس") دست‌مايه طنز و کنايه‌های فراوان کنشگران سياسی شده است.

اخيرا، عکسی از سخنرانی وی در جمعی ده نفر در مسجد صادق مشهد منتشر شد که شايد به راستی گويای محبوبيت وی هم بين مردم و هم بين نخبگان سياسی باشد چرا که محسن رضايی حتی ميان جناح راست نيز چهره‌ای برجسته و موثر شناخته نمی‌شود و با وجودی که بارها در انتخابات مجلس (۱۳۷۸) و رياست جمهوری (۱۳۸۴ و ۱۳۸۸) شرکت کرده است هيچگاه با اقبال عمومی مواجه نشده است-- در انتخابات سال  ۸۴ وی دو روز  پيش از آغاز رای گيری از نامزدی کناره‌گيری کرد.

گرچه رهبران سبز اکنون در حصر هستند اما انتظار می‌رود که اين اظهار نظر گستاخانه محسن رضايی با واکنش تند بدنه جنبش سبز و جريان‌ها و شخصيت‌های سياسی مخالف نظام روبرو شود.

 
 

چندی پيش در ادامه واکنش ها نسبت به محکوميت نقض حقوق بشر در ايران و تصميم جامعه جهانی مبنی بر اعزام گزارشگر و بازرس ويژه حقوق بشر به ايران، آخرين گزارشگر اعزامی حقوق بشر به ايران گفته بود "يکی از ويژگی های فردی که عهده دار اين مقام می شود اين است که بايد پوست کلفتی داشته باشد. چرا که بدون شک و به طور مستمر توسط حکومت ها، و در اين مورد مشخص از سوی حکومت ايران، مورد حمله قرار خواهد گرفت.مشخصه مرد بودن، مسلمان بودن و غير غربی بودن به يکی از خصوصيات لازم چنين گزارشگری بدل گشت.
خبرنگاران سبز/ایران در جهان:
در روز ۲۴ مارس سال جاری، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو با صدور قطعنامه ای به تعيين گزارشگر ويژه‌ای برای بررسی وضعيت حقوق بشر در ايران رأی داد. با روشن شدن اسامی کانديداها، اين شورا در روزهای ۱۶ و ۱۷ ژوئن يکی از اين سه نفر را به عنوان گزارشگر ويژه سازمان ملل برای وضعيت حقوق بشر در ايران انتخاب خواهد کرد.

بر اساس گزارش مذکور، گروه مشورتی متشکل از نمايندگان کشورهای عضو شورای حقوق بشر از کشورهای هند، فنلاند، رومانی، زامبيا و پاناما بودند که طی ۶ نشست رسمی به بررسی کانديداهای پيشنهادی نشسته و از بين آنان افرادی را که با ملزومات عمومی و همچنين ويژگی های کشور مورد نظر خوانايی داشته باشند را انتخاب کردند.

اين شش نشست با حضور کليه اعضای اين گروه و در تاريخ های ۲۰ آوريل، ۴و۵ ماه مه و ۱۱ و ۲۰ و ماه مه ۲۳ برگزار شد. در ميان کانديداهای احراز پست گزارشگری ويژه سازمان ملل، نام نسرين مصفا، رييس مرکز حقوق بشر دانشگاه تهران و حسن ضيايی فر، رييس مرکز حقوق بشر اسلامی که هر دو از سوی جمهوری اسلامی نامزد شده اند به چشم می خورد. همچنين نام پيام اخوان، استاد حقوق بين الملل دانشگاه مک گيل کانادا نيز در بين کانديداها ذکر شده است.

به گزارش عدالت برای ايران، در تمام اين روزها بحث بر سر اينکه آيا دولت ايران اصولا گزارشگر ويژه را خواهد پذيرفت يا نه، يکی از بحث های کليدی بوده است. بحث ديگر برای اينکه بتوانند دولت ايران را آماده پذيرش و همکاری در اين رابطه کنند، حول اين دور می زده است که گزارشگر ويژه اصولا چه ويژگی هايی بايد داشته باشد، تا برای عدم همکاری دولت ايران بهانه ای به دستشان داده نشود. در واقع به جای طرح کيفيت های فرد مناسب برای دفاع از حقوق بشر و جسارت در کنکاش در زندانها و در بين قربانيان نقض حقوق بشر، بحث بيشتر بر سر متقاعد کردن دولت ايران بوده است. از همين زاويه نيز مشخصه مرد بودن، مسلمان بودن و غير غربی بودن به يکی از خصوصيات لازم چنين گزارشگری بدل گشت؛ هرچند در آخرين روزها، روبرتو توسکانوی ايتاليايی نيز به فهرست کانديداها راه يافت.

امروز اسامی سه نامزدی که از سوی گروه کاری برای احراز سمت گزارشگر ويژه وضعيت حقوق بشر در ايران انتخاب شده بودند، اعلام شد. اين سه نفر، هر سه مرد هستند و دو نفر از آنها، از کشورهای مسلمان می آيند.

احمد شهيد، اکنون مشاور نخست وزير مالديو در سياست خارجی است. وی از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ وزير امرو خارجه مالديو بوده است. او از کوشندگان امضای ۹ تعهد بين المللی مربوط به حقوق بشر بوده است و برای اجرای اين تعهدات در قوانين داخلی نيز تلاش کرده است.

روبرتو توسکانو در حال حاضر در مرکز تحقيقاتی "وودرو ويلسون" مشغول تحقيق بر روی ايران است وی مدتی هم سفير ايتاليا در ايران و هند بوده است. او در دانشگاه پيزا و دانشگاه لوييز روم نيز مدرس حقوق بشر بوده است.

امين مدنی يک وکيل مدافع حقوق بشر است و در حال حاضر به عنوان وکيل در خارطوم در يک موسسه حقوقی مشغول به کار است. او در عين حال مشاوره نمايندگان عراق و افغانستان را نيز در سازمان ملل عهده دار است.

با توجه به اينکه اعضای گروه مشورتی، همگی در مورد احمد شهيد متفق القول بوده اند، به نظر می رسد او بخت بيشتری نسبت به دو کانديدای ديگر برای احراز اين سمت داشته باشد.

چندی پيش در ادامه واکنش ها نسبت به محکوميت نقض حقوق بشر در ايران و تصميم جامعه جهانی مبنی بر اعزام گزارشگر و بازرس ويژه حقوق بشر به ايران، آخرين گزارشگر اعزامی حقوق بشر به ايران گفته بود "يکی از ويژگی های فردی که عهده دار اين مقام می شود اين است که بايد پوست کلفتی داشته باشد. چرا که بدون شک و به طور مستمر توسط حکومت ها، و در اين مورد مشخص از سوی حکومت ايران، مورد حمله قرار خواهد گرفت."

موريس کاپيتورن پيرامون چالش‌هايی که گزارشگر جديد با آن روبرو خواهد بود، طی مصاحبه ای خاطرنشان کرده بودکه "اين گزارشگر اعزامی به ايران، بايد تمامی حملات شخصی و حرفه ای را تحمل کند و ناديده بگيرد. چون وظيفه و تمرکز اصلی اين فرد بايد تنظيم گزارش باشد. تحمل حملات حکومت و انواع و اقسام توجيه ها و حيله های آن، بخشی از وظايف اين مقام است."

 
 

-- صفحه اول روزنامه ورزشی البرز --

 
 

نمی شود که يک ديوانه را بياوريد، به زور اسلحه او را رئيس جمهور کنيد. حق ملت را ضايع کنيد، او را نزديک ترين فرد به خودتان بخوانيد، به مجلس و کارگزاران کشور اجازه انتقاد از او را ندهيد، آخر کار يک مشت آدم را بياندازيد به جان اين ديوانه که اين فالگير و رمال است و طلسم شده. داستان اصلا ربطی به طلسم و اين چيزها ندارد. حتی اگر فالگير و رمال هم پشت اين داستان باشد، شما مسوول مستقيم رفتارهای آدمی هستيد که از رمال برای کار دولت استفاده می کند. ماجرای رمال بازی مشائی را سه سال قبل همه نوشتند، يعنی شما و آقای مصباح که در اين مدت از اين عقب مانده حمايت کرديد، داستان مرتاض هندی را نمی دانستيد؟
خبرنگاران سبز/ سیاست:
سید ابراهیم نبوی، طنز نویس کنشگر سیاسی، در آخرین نوشته خود که یک نامه سرگشاده آمیخته با طنز به علی خامنه‌ای است دلایل گوناگون خود را برای بی‌بصیرتی و اشتباهات غیرقابل توضیح علی خامنه‌ای در بالا کشیدن احمدی‌نژاد و حمایت از او را برشمرده و به همین دلیل‌ها او را مسئول تمام شوربختی‌ها و فقر گسترده جامعه ایرانی دانسته و از او خواسته جایگاه رهبری را رها کند و بگذارد مردم ایران برای آینده خود تصمیم گیری کنند.

متن کامل این نوشته که در روز‌آنلاین انتشار یافته است در زیر می‌آید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 آقای خامنه ای!

حضور علی آقای خامنه ای از راه دور سلام می رسانم. اول که خواستم نامه را بنويسم، گفتم بنويسم آيت الله خامنه ای، اما ديدم اکثر شاگردان شما مثل آقای اميری فر بعد از ۲۲ سال شاگردی تازه شده رمال و فالگير و رفته به زندان و در زندان هم مقداری خودکشی کرده. گفتم اين چه آيت اللهی است که بلد نيست شاگرد تربيت کند؟ گفتم بنويسم پدر ملت، يادم افتاد آدمی که مجتبی پسر خودش را چنان تربيت کرده که بلايی مثل احمدی نژاد را به جان ملت که هيچ، به جان پدرش انداخته، لايق اسم پدر برای پسرش نيست، چه برسد به اينکه پدر ملت باشد و بقول عشقی پدر ملت ايران اگر فلان است که خودتان تا آخرش را بلديد. خواستم بنويسم رهبر جمهوری اسلامی، يادم افتاد که رهبر بفرض اينکه وجودش را قبول کنيم، بايد عدالت داشته باشد و اولين شرط عدالت، داشتن قدرت تشخيص است. کسی که قدرت تشخيص ندارد و وسط چهار تا آدمی که حداقل هر کدام شان می توانستند چهار سال دولت را اداره کنند و اگر خيلی خوب نباشند، حداقل گند فعلی را نزنند، کسی مثل احمدی نژاد را انتخاب کند و بخاطرش همه را قربانی کند، خودش بهتر از همه می داند که از رهبری ساقط است.

حالا همه اينها به کنار. جان من! شما که می گويند هفته ای يکبار به معراج می رويد، حالا رويتان نشد از خدا بپرسيد، از جبرئيل نمی توانستيد يک سووالی درباره احمدی نژاد بپرسيد؟ که حالا وسط گل گير نکند وسيله نقليه تان و بمانيد اره به گوش که چطور شر اين يارو را از اين کشور بکنم؟ حالا جبرائيل هيچی، شما که روز تولدتان گفتيد ياعلی، نمی توانستيد از اين همه علمايی که صبح تا شب در دفترتان غيبت صغری و کبری می کنند، يک کلمه سووال کنيد که از امام زمان بپرسند که داستان احمدی نژاد چيست؟ از امام زمان رويتان نشد بپرسيد، از آقای مصباح يزدی که بقول شما مطهری دوران و طباطبايی دوران است نمی توانستيد سووال کنی که آتقی! مشتی! تو که می گوئی احمدی نژاد موهبت الهی است، يک چيزی می دانی، يا داری راست شکم ات نطق می کنی؟

فرض کنيم هاشمی و خاتمی و کروبی و موسوی که همه شان همه اين حرف ها را که امروز خودتان می زنيد، سه سال است می زنند، به کنار، يک کلمه نمی توانستيد از اين همه اره و عوره و شمسی کوره که دور و برتان نشسته اند و می خورند و حال شان را می برند، يک کلمه سووال کنيد که اين بابا که من اين قدر دارم سنگش را به سينه می زنم، کارش درست است يا نه؟ همه که بی بصيرت و کر و کور بودند، شما که بصيرت داشتيد اصلا يک بار به مغزتان خطور نکرد که ممکن است کل بازی های طرف يک حماقت باشد و وسط کار با اولين توپ و تشر معلوم بشود اين شازده قراضه تمام اين شش سال داشته چرند می گفته و اصلا چيزی ته بساطش نبوده.

فرض را بر اين بگذاريد که همين چيزهايی که آقايان مصباح و توکلی و لاريجانی و جنتی و بقيه دارند می گويند درست باشد و اين آدم از اول هيچی نبوده باشد، با اين فرض دوباره به عقب برگرديد و نگاه کنيد که چه اتفاقاتی افتاده است. ببينيد چقدر ساده لوحی کرديد؟ گفته می شود که رفتار ديوانگان و نوابغ به هم شبيه است. من که آدم کم عقل و بی بصيرتی هستم از همان روز اول هزار بار نوشتم که احمدی نژاد کلا يک سوء تفاهم است که رفع خواهد شد، يک مشنگ است که نه که بخواهد همه را سر کار بگذارد، بلکه هميشه احمقانه ترين کارها را کرده است. شما در اين شش سال اصلا به ذهن تان خطور نکرد که با يک نابغه سروکار نداريد و با يک احمق خودخواه سروکار داريد؟ لطفا با اين ديد يک بار گذشته را مرور کنيد.

 رئيس جمهور ايران هر سال می رفت نيويورک و هر سال نمايندگان همه کشورها از سالن برای اعتراض می آمدند بيرون. هميشه هم سيمای جمهوری اسلامی می گفت که اين يک حماسه بزرگ بود. فرض کنيد يک روضه خوان ساده لوحی که هيچ چيزی از سياست و ديپلماسی و رفتار نمی فهمد را می خواهيد بفرستيد به عنوان نماينده کشور به سازمان ملل و اين آدم هم برحسب عادت همان دعای فرج امام زمان را که اول سخنرانی در پشتکوه می خواند برود در سازمان ملل بخواند. بعد هم فرمان حضرت علی به مالک اشتر را عينا برای همه رهبران جهان که نه با اعتقادات ما آشنا هستند، نه اگر هم آشنا باشند آن را قبول دارند، بخواند. طبيعی است که سال اول فکر می کنند طرف دارد حرف مهمی می زند، بعد هی می روند ترجمه اش را می خوانند، هيچ چيزی نمی فهمند. سال بعد می گويند که لابد يک حرف تازه می خواهد بزند. ولی می بينند دوباره همان حرف ها را زد. بلند می شوند از سالن می روند بيرون. اين بدترين کاری است که می توانستند بکنند.

اگر يک کسی همين کار را در تهران کرده بود، چه اتفاقی می افتاد؟ مثلا فرض کنيد يکی از دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی می آمد به مجلس ايران و شروع می کرد فحش خواهر و مادر دادن به بالا تا پائين جمهوری اسلامی، بعد خواستار تغيير ساختار مجلس، تغيير در رياست سازمان ملل، در دست گرفتن مديريت جمهوری اسلامی و بقيه می شد. نمايندگان مجلس چکار می کردند؟ آيا او را همه با هم نمی کشيدند پائين و آنقدر می زدند که کف مجلس را ليس بزند؟ حالا اگر در سازمان ملل ديپلمات ها يا ادب دارند، يا اهل کتک کاری نيستند، يا چنان می زنند که معلوم نمی شود ولی صدايش شش سال بعد در می آيد، شما نبايد بعد از شش بار تکرار اين موضوع را می فهميديد؟ باور کنيد که شش سال احمدی نژاد همين کار را کرد.

يا مثلا مصاحبه هايی که در آمريکا می کرد. شما يک بچه بسيجی اسگل بی عقل را بفرستيد آمريکا و بگوئيد که هر چه دلت می خواهد بگو. اين آدم هم برود آنجا و بروبر به صورت لری کينگ در سی ان ان نگاه کند و علنا دروغ بگويد. لری کينگ که سنگ بر نمی دارد توی سرش بزند. بالاخره دو تا خنده می کند و مسخره می کند و بعدش تمام می شود. دو گروه به اين موضوع نگاه می کنند، مردم باشعور دنيا می گويند عجب احمقی بود اين احمدی نژاد، آن چهار تا مسلمانی که در هلند و پاريس و کلن دارند می خورند و می خوابند و پول بيکاری از اروپايی ها می گيرند، و عقل شان از احمدی نژاد هم کمتر است، از چرنديات او خوششان می آيد. اين شد ملاک؟ شش سال اين فاجعه احمقانه تکرار شد، شما آدم با بصيرت و فرزانه و جيگر و انشتين و ژان ژاک روسوی جهان اسلام هر بار مثل ببوها از اين موجود استقبال کرديد و يک کلمه نگفتيد که اوی! يابو، اين کارها احمقانه است. يعنی جان من! اصلا به ذهن تان نرسيد، يا عين من فکر کرديد، ولی گفتيد شايد اشتباه می کنم؟


اين دولت را دولت عدالت خوانديد، حالا داد می زنيد که وضع عدالت در اين کشور مطلوب نيست. يواش! آرام تر! به ما چه؟ مگر ما کرديم که شما به خودتان حق می دهيد که عليه وضع موجود اعتراض کنيد. ما که گفته بوديم اين مسخره بازی ها فقرا را فقير تر می کند. شما نه تنها الآن بلکه در تمام اين سالها، برای دولت هم بخشنامه اقتصادی صادر کرديد. حالا چنان می کنيد که بقول مصباح که جانش برای احمدی نژاد در می رفت " احمدی نژاد و مشائی شيطان اند". اصلا شيطان باشند، ای حضرت خداوند! اين شيطان را شما خلق کرديد، خبرتان برسد، می خواستيد به جايش صد تا فرشته و پری دريايی خلق کنيد. در ايران امروز هر کسی فقير است، شخص شما مسوول اول بدبختی او هستيد. هر خانواده ای که به دليل وضع اقتصادی فرو می پاشد شما مسوولش هستيد. هر انسان شريفی که دزد می شود، شما مسوول گناه و جرمش هستيد.


رفت کلمبيا، به او گفتند ديکتاتور کوتوله، رفت دوربان از جلسه بيرون رفتند، رفت ايتاليا همه مسخره اش کردند، رفت حج پادشاه عربستان از دستش قايم شد. يک بار شد که يک قبرستانی برود و آبروريزی نشود؟ در تمام اين سالها شما يک بار هم فکر نکرديد که اين آدم نابغه نيست و احمق است؟ اين تحفه ارادان، روز روشن، رفت جلوی دوربين خانه آقای جوادی آملی، گفت در آنجا من در هاله نور بودم. دارم تصور می کنم که وقتی به شما گفتند که چنين حرفی زده، گفتيد امکان ندارد، باز يک نفر پيدا شده از من طرفداری کند، همه برايش شايعه می سازند و دارم تصور می کنم لحظه ای که آن فيلم را ديديد. آقای جوادی آملی که در تمام زندگی اش يک بار هم عليه شما يک کلمه حرف نزد، هميشه هم طرفدار حکومت بود. آنقدر دروغ های احمدی نژاد بزرگ بود که ايشان نتوانست طاقت بياورد و نصيحتش کرد که برو به مشکلات مردم برس و اين حرفها را ديگر نزن. اين يعنی يک روحانی مثل شما يا آقای مصباح براحتی می توانست تشخيص بدهد که اين آدم يا توهم دارد، يا فکر می کند بقيه احمق اند، يا از فرط پررويی گذاشته بود شما را سرکار.

من که معتقد نيستم که اين آدم نابغه و باهوش است. به نظرم آدم احمقی است که فرض را بر اين گذاشته که بقيه هم همانطورند. به او کاری ندارم، اما شما، آقای سيد علی خامنه ای، شما چطور توانستيد آن فيلم را ببينيد و باز هم از آدمی که صريحا دروغ می گفت حمايت کنيد. حالا فرض کنيم دروغ گفتن پيش کفار و منافقين اشکالی نداشته باشد، ولی آقای جوادی آملی که جزو کفار و منافقين نبود. من هم مثل پسر حاج آقا صانعی که از شما همين موضوع را سووال کرد و به او پاسخ نداديد و از سالن ملاقات بيرون رفتيد، سووالم اين است که وقتی اين آدم اعلام کرد که اصلا من نگفتم که در هاله نور بودم و شما می دانستيد که او گفته، با چه منطقی باز هم به يک دروغگويی که به يک مرجع تقليد دروغ گفته بود، اعتماد کرديد؟ من مطمئنم که خود آن فيلمبردار آن فيلم را به شما نشان داده، هر چه فکر می کنم نمی توانم بفهمم که معنای اين کار چه بود.

آقای خامنه ای!

من دارم به اين فکر می کنم که اصلا مشکل ما احمدی نژاد نيست، مشکل ما شمائيد. نه اينکه آن آدم بی تقصير است. من پنج سال قبل نوشتم که احمدی نژاد مثل يک بچه شيطان شلوغ کن عقب مانده است که حرکت های احمقانه اضافی دارد. اين بچه را وقتی ببريد به يک آنتيک فروشی يا فروشگاه بلور و چينی، هر تکان اضافی که بخورد، دو ميليون ضرر به پدر و مادرش می زند. ننه بابا، اگر ننه بابا باشند، نبايد بچه را ببرند به آنتيک فروشی، يا اگر هم بردند، بايد خسارتش را بدهند. نمی شود که يک ديوانه را بياوريد، به زور اسلحه او را رئيس جمهور کنيد. حق ملت را ضايع کنيد، او را نزديک ترين فرد به خودتان بخوانيد، به مجلس و کارگزاران کشور اجازه انتقاد از او را ندهيد، آخر کار يک مشت آدم را بياندازيد به جان اين ديوانه که اين فالگير و رمال است و طلسم شده. داستان اصلا ربطی به طلسم و اين چيزها ندارد. حتی اگر فالگير و رمال هم پشت اين داستان باشد، شما مسوول مستقيم رفتارهای آدمی هستيد که از رمال برای کار دولت استفاده می کند. ماجرای رمال بازی مشائی را سه سال قبل همه نوشتند، يعنی شما و آقای مصباح که در اين مدت از اين عقب مانده حمايت کرديد، داستان مرتاض هندی را نمی دانستيد؟

آقای فرزانه با بصيرت!

لطفا لايی نکشيد! جوری حرف می زنيد که انگار دفعه اولی است که احمدی نژاد رئيس جمهور شد. آقای پرفسور مصباح با پنج تن ماده خاکستری می گويد که احمدی نژاد را با طلسم تسخير کردند. اين موجود قبل از تسخيرش هم همين بود. اين همه دادار دودور راه انداختيد که با فاميل سالاری می خواهيم مبارزه کنيم. احمدی نژاد آمد که با فاميل سالاری مبارزه کند. شب انتخابات داوود برادرش به اتهام توزيع سی دی قاچاق زندانی شد، دامادش شد رئيس دفتر مشاورين، پدر عروس اش شد شخص دوم کابينه، خواهرش شد عضو شورای شهر، سه تا داماد خواهرش شدند مسوولين اين طرف و آن طرف. آن يکی دامادشان شد وزير. باز اگر هاشمی رفسنجانی بچه هايش وارد سياست يا مديريت شدند، بخاطر توانايی و عقل شان بود، نه اينکه با مينی بوس از دهات شان لشگرکشی کنند و يک مشت ديوانه تر از خودش را بگذارد رئيس و محض رضای خدا يکی از اعضای کابينه اش نباشد که دزد رسمی از آب در نيامده باشد.

اگر در کل کابينه هاشمی و خانواده اش پنج نفر با رانت به جايی رسيده باشند، ايشان همه خاندانش با رانت روی کار آمدند. همين قوه قضائيه نورچشمی شما می گويد که ۲۵۰ نفر از وابستگان به دولت و رئيس جمهور پرونده مالی کثيف دارند. و بخش وسيعی از آنها محکوم شده اند. اگر آنها دزد شده اند، شما فضای امنی را فراهم کرديد که او بتواند هر چه می خواهد بکند و کجا ديديد که يک انسان قدرت داشته باشد و سوء استفاده نکند؟ اگر برادر خاتمی نماينده اول تهران شد با حدود سه ميليون رای نماينده شد، اگر دختر هاشمی وکيل مجلس شد نفر دوم تهران شد. در حالی که پروين احمدی نژاد با زور وزارت کشور نفر آخر شورای شهر تهران شد. اصلا پنج نفر را در کابينه احمدی نژاد نام ببريد که به دليلی غير از رابطه خصوصی و شخصی در دولت وزير يا مشاور و معاون شده باشند. ممکن است بگوئيد که احمدی نژاد روز اول آدم سالم و تميزی بود. اين هم مستند نيست. از روز اول اين آدم يا با پول دولتی يا بودجه شورای نگهبان بالا آمد، يا با پول آقای محصولی. چطور يک مهدی هاشمی که بفرض تمام شايعات در موردش درست باشد و ۵۳ ميليون دلار از توتال رشوه گرفته باشد. تمام اين پول در مقابل يک رقم کمک مالی مستقيم محصولی به احمدی نژاد، پول خورد است. نه اينکه بخواهم از کسی دفاع کنم. مشکلم با شماست که بفرض اينکه راست می گفتيد، دفع افسد به فاسد کرديد.

جناب باهوش خردمند!

از روز اول گفته شد که احمدی نژاد چون چهره ای مردمی دارد، رئيس جمهور خوبی است. خودش همين بازی را کرد. دقيقا فرمول پوتين را در دولت به کار بست. لباس کاراته پوشيد، وارد زمين فوتبال شد. گفته شد که اصلا غذا نمی خورد و از صبح تا شب مثل موتور دوازده سيلندر کار می کند. چند بار بخاطر همين نمايش ها پول ملت دود شد و رفت. بزرگراه تهران پرديس را دو روزه دستور داد افتتاح کنند، در حالی که علامت های راهنمايی نداشت و يک روز بعد تعطيل شد. پالايشگاه آبادان آتش گرفت. راه آهن شيراز به اصفهان که پروژه آقای خاتمی بود و قرار بود سال ۸۹ افتتاح شود، بدون آمادگی افتتاح شد و سه روز بعد تعطيل شد. برای ملاقات با الهام علی اف چادر مخصوصی را با ميليونها هزينه آماده کردند و ايشان برنامه را به هم ريخت. مرکز پلی اتيلن اميرکبير بعد از افتتاح بخاطر نداشتن مواد اوليه کاملا تعطيل شد. وسط سخنرانی در اقليد فارس يک باره دهانش را باز کرد و نام روستايی که دهها سال عامل اختلاف بين دو منطقه بود، عوض کرد و چهار نفر در درگيری های محلی کشته شدند. همه به اين خاطر که نمايش مرد فعال را بدهد.

در سفر خراسان هيئت دولت در عرض دويست دقيقه صد طرح را تصويب کردند و حتی يک استان نيست که طرح هايی که پنج سال قبل دولت آنها را تصويب کرد اجرا شده باشد و شما در تمام اين مدت از او حمايت کرديد. از آدمی که ميلياردها دلار پول کشور را با احمقانه ترين شکل صرف نمايش تبليغاتی خودش کرد. يعنی شما که بخشنامه جزء به جزء برای اقتصاد کشور می نويسيد، نفهميديد که اين آدم شما و مردم را منتر خودش کرده است؟ چطور می شود که ۸۰ اقتصاد دان اعلام خطر کردند، دوستان خودتان در مجلس اعلام خطر کردند، نزديک ترين روحانيون سابقه دار کشور به شما اعلام خطر کردند، و باز هم نفهميديد. اين نبوغ از کجا به شما حلول کرده است؟ يک آدم عاقلی که از دولت پول نگرفته باشد، نشان بدهيد که فجايع اقتصادی کنونی را رسما نگفته باشد؟

اگر شما بخاطر حفظ شخص خودتان، چنانکه آقای احمدی نژاد گفته است، در انتخابات دخالت کرده باشيد و در همه مراحل از او حمايت قطعی کرده باشيد، به چه حقی فکر می کنيد که او نبايد از موقعيتش سوء استفاده کند؟ علائم يک موجود احمق چيست؟ بی سواد است، جلوی چشم مردم دروغ می گويد، با بزرگتر از خودش کار نمی کند، رفتارهای عنيف و غيرمنطقی دارد، حرف های نامربوط می زند. اينها نشانه های موجود احمق است. بياييد فرض کنيد که يک احمق يا ديوانه را از تيمارستان درآورديد و گذاشتيد رئيس جمهور و به او هر سال صد ميليون دلار پول داديد. فکر می کنيد رفتارش از کارهای احمدی نژاد احمقانه تر خواهد بود؟

هال اشبی کارگردان آمريکايی فيلمی دارد درباره باغبانی که تا کنون از خانه خارج نشده و با مرگ صاحبخانه برای اولين بار از خانه بيرون می رود. او تصادفا در موقعيتی قرار می گيرد که با سياستمداران و بزرگان کشور همنشين می شود. در تمام اين مدت او رفتارهای احمقانه می کند و حرف های بی ربط می زند، ولی عده ای که انتظار ندارند يک مشنگ در موقعيت جدی و مهمی باشد، چون باورشان نمی شود که يک احمق مثلا رئيس جمهور باشد، حرفش را چيز تازه ای فرض می کنند. در حالی که اصلا حرف تازه ای نيست. طرف فقط يک احمق ساده لوح است. همه حرفهايش هم بخاطر سادگی و بلاهت است. مساله اين است که در هر جای دنيا وقتی مردم بدانند يک احمق حرفی زده با نقد و رای مردم او را کنار می گذارند يا حذف می کنند، ولی  شما جلوی همه را گرفتيد.

همه تصور می کنند که با يک موجود جدی و خاص سروکار دارند. يکی مثل فاطمه رجبی که کمابيش احمق تر از احمدی نژاد است او را معجزه هزاره می خواند و چهار سال بعد توبه می کند. مصباح يزدی او را موهبت الهی می خواند و بعد می گويد فريب خورده است. چطور است که سه ميليون نفر از مردم تهران می فهميدند با يک احمق سروکار دارند، ولی شما نوابغ نمی فهميديد؟ من البته همه اين حرفها را در تمام اين سالها نوشتم، اما من هم براساس حرفهای دوستان دلسوز اين کشور اين حرفها را گفتم. همان هايی که به زندان انداختيد يا آنقدر به آنها زور گفتيد تا از کشور فرار کردند يا در داخل ايران به سکوت مرگ دچارشان کرديد، تمام اين اتفاقات و رخدادها را پيش بينی کردند. فقط هم مخالفان تان نگفتند. آقای محسن رضايی در عرض نيم ساعت تمام اين حرف ها را زد و بسيار هم بهتر از خيلی از مخالفان عين واقعيت ها را گفت، ولی بعدا او را هم خريديد بخاطر اينکه نمی خواستيد بپذيريد که بلاهتی چنين بزرگ را داريد در روز روشن انجام می دهيد.

آقای مهدوی کنی ديروز حرفی زد که شايد از درست ترين گفته های ممکن است. او گفت که شما در اين ۲۲ سال جريان هايی را مهار کرديد که آيت الله خمينی هم در ده سال حکومتش نتوانست مهار کند. هبذا بر اين توانايی! مرحبا بر اين هوش! ولی داستان شما مانند حکايت جحای ساده لوح است که گوسفند مردم را می دزديد و گوشتش را صدقه می داد و می گفت اين گناه به آن ثواب در، که در اين ميان دنبه و پوستش را فايده ببرد. اين چه عقلی است که احمقی را با زور و گلوله و پول سرکار بياوريد و بعد با دروغ و پول و اسلحه و فشار بگذاريدش کنار؟

اصلا از اول برای چه آورديد که بعدا مجبور شويد بگذاريدش کنار؟ يعنی اين همه هوش تا قبل از سال ۱۳۹۰ موجود نبود و يکباره در فروردين امسال به حضرتعالی وحی شد؟ يعنی اين وزارت اطلاعات که کشف کرده است که مباشر و همراه دولت جن گيری است که مدفوع خشک خودش را می خورده، تا به حال هيچ کار اطلاعاتی نکرده بود؟ يعنی اين آقای مشائی که امروز دوستان تان افشا می کنند که با پانته آ و کامليا و صغری و کبری جلسات مشکوک دارد، شش سال قبل در جلسه ترکيه در محفل رقص حاضر نبود و بعدا به خبرنگار ترک نگفته بود که نظرش راجع به حجاب چيست؟

ما که خودمان طرفدار رقص هستيم و الحمدالله هرگز موهبت ديدن رقص را به تماشای اطوار اراذل و اوباشی مثل حاج منصور ارضی نفروختيم و از اساس با حجاب اجباری مخالفيم، ولی شما که مصداق بارز اخلاق ايد و کليد بهشت توی جيب تان است و دور فلانجای تان سيم خاردار کشيديد که مبادا گناهی مرتکب شويد، اين چيزها را نمی دانستيد؟ اگر نمی دانستيد که عجب است که هنوز قبای رهبری را از تن بيرون نمی کنيد که پدر خانه آخرين آدمی باشد که بداند دخترش هر روز با يکی می پرد. و اگر هم نمی دانستيد و همه گفتند و همه را دروغ انگاشتيد که چه فرزانگی است اين حجم عظيم بی اطلاعی و بی خردی؟

آقای خامنه ای!

در دولت مورد تائيد شما تعداد دزدان دولتی به نسبت دولت مخالف شما ده برابر و تعداد سارقان شهری هشت برابر شده است. دروغ و ريا و خرافات نه فقط در دولت، بلکه در ميان همه ملت بيداد می کند. وقتی مصباح يزدی حرف از تسخير رئيس جمهور می زند يعنی آقای فيلسوف هم يک خرافاتی است مثل همه خرافاتی ها، وقتی فلاحيان معتقد است ارواح پليد منابع خبری دولت دهم هستند، يعنی روحانی طرفدار شما هم يک خرافاتی است مثل هر آدم بيسواد ديگری. مشکل اين نيست که دولت شما دولت رمالی است، مشکل اين است که وقتی شما از اين دولت حمايت کرديد، ميرحسين موسوی گفته بود اين دولت دولت رمالی و خرافات است. مشکل اين نيست که شما احساس می کنيد دولت خودسر و ديکتاتور است، مهم اين است که ملت دو سال است می گويند مرگ بر ديکتاتور و شما اين ديکتاتور کوتوله را انتخاب کرديد.

آقای حسن عباسی ديوانه مدتی قبل بعد از پنج سال که همه احمدی نژاد را کوتوله سياسی می خوانند، نبوغ به خرج داده و کشف کرده که اين دولت کوتوله است. عين اين حرف ها را همه نويسندگان کشور نوشتند، برای آن صدها جوک ساخته شده. آقای عباسی و فلاحيان و مصباح در تمام اين سالها خودشان را برای احمدی نژاد جر دادند. در حالی که ميرحسين موسوی و کروبی رسما در سخنان شان کوتوله بودن احمدی نژاد را بارها گفتند. شما چطور نفهميديد؟ فرزانه عزيز! واقعا نفهميديد يا می فهميديد و به دليلی که هيچ انسان معقولی نمی تواند درک کند، از کوتوله ها حمايت کرديد؟

چند سال احمدی نژاد گفت که بزرگترين دستآورد دولتش هسته ای شدن کشور است. کو؟ چه شد؟ کجا رفت؟ نکند برق خانه شما از نيروگاه اتمی می آيد و اينقدر بدجنس هستيد که می خواهيد آقای واعظ زاده بشود رئيس جمهور و بعد خبرش را اعلام کنيد. من می دانستم شما خيلی کلک هستيد، ولی نه اينقدر. از دولت احمدی نژاد حمايت کرديد، چون با آمريکا و اسرائيل مخالف بود. امروز خبرش را می شنويم که يک شرکت اسرائيلی بخاطر ارتباط با ايران تحريم شده است. بدجنس ها! سر حسن نصرالله را هم کلاه گذاشتيد، يارو هنوز فکر می کند شما ضدآمريکايی هستيد.

من هيچ وقت نمی توانم بفهمم معنای نبوغ شما را که وقتی ايران در زمان خاتمی در اوج قدرت بود و آمريکا برای آشتی با ايران له له می زد، او را در فشار گذاشتيد تا با کلينتون باشعور ملاقات نکند، بعد آقای احمدی نژاد که هر روز وعده سقوط آمريکا را می دهد، برای جورج بوش پسر احمق نامه فدايت شوم نوشت و او حتی پاسخ نامه را هم نداد. حتما نمی خواهيد بگوئيد که شما در جريان نبوديد و احمدی نژاد سرخود اين کار را کرد و شما بعد از اين کار که با اصول تان ظاهرا تضاد دارد، از او حمايت کرديد؟ امروز اکثر انقلاب هايی که در دنيا به نتيجه می رسد، ناشی از بلاهت جمهوری اسلامی در چند سال گذشته است و همه اين انقلاب ها عملا به نفع آمريکا و اسرائيل و دموکراسی تمام می شود. حالا هی سرتان را بکنيد زير برف و دستور بدهيد به جهانيان که همه موظفند که حتی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ شوروی و انقلاب فرانسه ۱۷۸۹را هم انقلاب اسلامی بنامند. راستش را بخواهيد، با آنچه در دو سال گذشته انجام داديد، هيچ روحانی شايسته تر از حضرت تان برای اعطای لقب شيخ ساده لوح نيست. حالا شيخ و سيدش را خودتان انتخاب کنيد.

اين دولت را دولت عدالت خوانديد، حالا داد می زنيد که وضع عدالت در اين کشور مطلوب نيست. يواش! آرام تر! به ما چه؟ مگر ما کرديم که شما به خودتان حق می دهيد که عليه وضع موجود اعتراض کنيد. ما که گفته بوديم اين مسخره بازی ها فقرا را فقير تر می کند. شما نه تنها الآن بلکه در تمام اين سالها، برای دولت هم بخشنامه اقتصادی صادر کرديد. حالا چنان می کنيد که بقول مصباح که جانش برای احمدی نژاد در می رفت " احمدی نژاد و مشائی شيطان اند". اصلا شيطان باشند، ای حضرت خداوند! اين شيطان را شما خلق کرديد، خبرتان برسد، می خواستيد به جايش صد تا فرشته و پری دريايی خلق کنيد. در ايران امروز هر کسی فقير است، شخص شما مسوول اول بدبختی او هستيد. هر خانواده ای که به دليل وضع اقتصادی فرو می پاشد شما مسوولش هستيد. هر انسان شريفی که دزد می شود، شما مسوول گناه و جرمش هستيد.

اين دولت را آورديد برای اين که از دين مبين اسلام و شيعه حمايت کنيد. حالا شيخ و سيد و مردم و وزرا و وکلا و قاضيان و فقير و ثروتمند روز به روز بی ايمان تر می شوند. مردم نشسته بودند با خدای خودشان حال می کردند. می رفتند در عزای امام حسين گريه می کردند و سياه می پوشيدند. حالا نشستند و برای ائمه صبح تا شب جوک می سازند. چرا؟ عامل اين بی ايمانی و گسترش بی دينی کيست؟ رئيس جمهور آمريکا که مقصر نيست، او که خودش اسمش حسين است و نصف وقتش به تبريک گفتن نوروز و عيد فطر و عيد قربان می گذرد و اگر چيزی به او نگوئی دو ماه ديگر لخت می شود و زنجير می زند و دسته سينه زنی کاخ سفيد را تشکيل می دهد.

وقتی احمدی نژاد دروغگو می شود معجزه هزاره، وقتی حجت الاسلام سعيدی می گويد حضرتعالی موقع تولد گفتی يا علی، وقتی می نويسند که شما هر هفته به معراج می رويد، وقتی می گويند مخالفت با ولايت فقيه باعث حرام شدن زن آدم می شود، طبيعی است که مردم ديگر احترامی به دين نمی گذارند. ساده زيستی تان که آخرش به دولت اجنه تبديل شد، توسعه علمی تان که باعث توليد انبوه کردان و رحيمی و زاهدی شد که يک مشت جاعل مدرک وزير اين مملکت شده اند، دولت يکدست تان هم که تبديل شده به احمدی نژادی که يک دامادش عليه خاله اش سخنرانی می کند و پدر دامادش دشمن خونی عمو جانش است.

آقای فرزانه با بصيرت!

البته که احمدی نژاد موجودی ابله است، اگر ابله نبود، بايد می فهميد که خامنه ای آدمی نيست که قدرت را با کسی تقسيم کند. شش سال بعد از هاشمی، شش سال بعد از خاتمی و شش سال بعد از احمدی نژاد، شما شروع کرديد به بستن دست و پای دولت تا صندلی قدرت تان آسيب نبيند. حالا هی جن کشف کنيد و رمال دستگير کنيد. مردم ممکن است ساده باشند، ولی احمق نيستند. مشکل حکومت هم دقيقا اين است که ضريب هوشی شان از متوسط مردم کمتر است. تنها دليلی که شما احمدی نژاد را سريعا کنار نمی گذاريد اين است که نمی دانيد با اين مردم چه کنيد و تنها دليلی که مردم به خيابان نمی ريزند و شما را از صحنه تاريخ حذف نمی کنند، فقط بخاطر اين است که مردم بيشتر از شما، کشور ايران و جامعه ايران را دوست دارند. اگر ايران نابود شود برای شما اهميتی ندارد، اما بقول ميرحسين موسوی مردم نمی خواهند در اين موقعيت که شما برای حفظ خودتان همه کشور را نابود می کنيد، شريک جرم شما شوند.

از خدا می خواهم به شما بصيرت يا قناعتی بدهد که زودتر برويد و اين کشور و اين ملت را رها کنيد.

 
 

پسر آیت‌الله منتظری در پاسخ به برخی اظهارات رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام خطاب به او يادآور شده است "جنابعالی در قسمت سوم مصاحبه خود فرموده‌ايد «نماينده نجف‌آباد در مجلس به من گفت که آيت‌الله منتظری می‌گويند کسانی می‌خواهند جنگ را متوقف کنند که بوی دلار به مشامشان خورده»، مطلب فوق کاملاً نادرست است و پيام‌های شفاهی يا کتبی آيت‌الله منتظری در اين رابطه گواه اين مدعاست. ضمناً نماينده وقت نجف‌آباد از نقل چنين مطلبی که شما به ايشان نسبت داده‌ايد اظهار بی‌اطلاعی نمودند."  
خبرنگاران سبز/جامعه:
به گزارش دفتر مرحوم آيت الله منتظری، پسر اين مرجع تقليد در پاسخ به برخی اظهارات رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام برخی از اظهارنظرها و مطالب منتسب به ایشان را کاملاً نادرست خواند. متن دومين جوابیۀ احمد منتظری پيرامون اظهارات هاشمی رفسنجانی عليه مرحوم آيت الله منتظری پيرامون وقايع جنگ و ده سال اول انقلاب به شرح زير است:

حضرت آيت‌الله آقای هاشمی رفسنجانی زيد عزّه

پس از عرض سلام، پيرو مصاحبه جنابعالی با سايت آينده و جواب اينجانب نسبت به بعضی موارد آن ، بعضی از فرصت طلبان، فرصت را مغتنم شمرده و باز هم به بد‌‌گويی پرداختند و فحاشی‌ها و تحريفات خود را تکرار کردند تا شايد امسال هم نشريه و رسانه برگزيده شوند، و از نظر کوشش در حفظ به اصطلاح ارزش‌ها!! مقام اول را کسب نمايند.

اينجانب با کمال احترام به جنابعالی لازم می‌دانم مطالب شما تصحيح و اصلاح گردد، لذا نکات ذيل را ياد‌آوری می‌نمايم:

جنابعالی در قسمت سوم مصاحبه خود که در تاريخ ۱/۳/۹۰ در سايت‌ها منتشر گرديد فرموده‌ايد: "نماينده نجف‌آباد در مجلس به من گفت که آيت‌الله منتظری می‌گويند کسانی می‌خواهند جنگ را متوقف کنند که بوی دلار به مشامشان خورده. حتی اين زمزمه از آقای منتظری به گوش می‌رسيد که ظاهرا حرف ايشان بود چون هيچوقت تکذيب نکردند".

لازم است با کمال احترام به شما عرض کنم که مطلب فوق کاملاً نادرست است و پيام‌هايی که شفاهی يا کتبی آيت‌الله منتظری در اين رابطه برای امام خمينی ارسال می‌کردند گواه اين مدعاست. در ضمن ايشان اين مسئله را صراحتاً در کتاب خاطرات خود که از ۱۲ سال پيش روی سايت موجود است شرح داده‌اند.

ايشان در صفحه ۵۹۰ خاطرات خود چنين آورده‌اند: "من همان موقع که خرمشهر فتح شد به مسئولين پيغام دادم که اگر می‎خواهيد صلح کنيد و يا معامله کنيد و پول و غرامت بگيريد الآن وقت آن است، شنيدم بعضی گفته بودند: فلانی (يعنی آيت‌الله منتظری) بوی دلار به مشامش خورده است."

همچنين در صفحه ۶۶۸ خاطرات آورده‌اند: "راجع به مشکلات جنگ چندين نامه به مرحوم امام نوشتم و پس‌از فتح خرمشهر به دفتر ايشان پيغام دادم که ارتش انگيزه ورود به خاک عراق را ندارد و به علاوه ما را متجاوز به حساب می‌آورند و تجاوز از هر که باشد محکوم است، پس بجاست مقدمات صلح فراهم گردد; اين در حالی بود که کشورهای عربی زياد بر صلح اصرار داشتند و حاضر بودند خسارت‌های ايران را تا اندازه‌ای جبران نمايند. پس از پيغام من، شنيدم برخی گفته بودند فلانی بوی دلار به مشامش خورده است."

ضمناً نماينده وقت نجف‌آباد حجةالاسلام والمسلمين آقای شيخ غلامحسين نادی از نقل چنين مطلبی که شما به ايشان نسبت داده‌ايد اظهار بی‌اطلاعی نمودند.

اميدوارم اين نوع گفتگوها البته در فضايی دوجانبه وعادلانه موجب روشن شدن حقايق و نزديک شدن بيشتر دل‌ها گردد.

والسلام عليکم و رحمة‌الله و برکاته

احمد منتظری

پنجم خرداد ماه نود
ـــــــــــــــــــــــ
گفتنی است احمد منتظری در اولين جوابيه خود که در بيست و نهم ارديبهشت ماه منتشر ساخت، به هاشمی رفسنجانی نوشت "اگر هنگامی که آيت‌الله منتظری مسأله شکنجه در زندان‌ها را مطرح می‌کرد، به جای بايکوت کردن و حبس اطرافيان و وابستگان و در نهايت حصر خود ايشان، با متجاوزين به حقوق مردم برخورد می‌شد، آيا امروز شاهد شکنجه‌های قرون وسطايی در زندان‌ها بوديم؟!" /ش 

 
 

جنگ لفظی میان اصولگرایان حامی خامنه‌ای از یک سو و طرفداران باند مشایی از سوی دیگر همچنان ادامه دارد. طرفین از همه ابزارها برای تخریب یک‌دیگر استفاده می‌کنند. برخی از این ابزارها بیشتر به طنز و دعوای کودکان دبستانی شبیه است. از فحاشی رسانه‌ای گرفته تا انتشار سخنرانی‌های دروغین. از ارسال ایمیل تهدید آمیز تا زیر سوال بردن مدرک دانشگاهی طرف مقابل.   
خبرنگاران سبز/سیاست:
جنگ لفظی میان اصولگرایان حامی خامنه‌ای از یک سو و طرفداران باند مشایی از سوی دیگر همچنان ادامه دارد. در بعد رسانه‌ای کار به الفاظ سبک خیابانی نیز کشیده است. در یکی از نمونه‌های جالب سایت «تابناک» وابسته به اصولگرایان توسط عوامل رحیم‌مشایی «سیگار فروش!» نامیده شد. بازار رو کردن «مدارک جعلی دانشگاهی» نیز روز به روز داغ‌تر می‌شود.(+)

ماجرای ظهور که آبشخور اصلی تفکر رحیم‌مشایی است، همچنان برای اصولگرایان ایجاد واهمه می‌کند. به گفته منابع نزدیک به اصولگرایان؛ مشایی به تازگی ادعا کرده که «روز اول رجب، آغاز ظهور صغری است و با آغاز این قیام، ما به قدرت مطلق می‌رسیم»(+) اصل این اظهارات توسط منابع نزدیک به رحیم‌مشایی تائید نشده و ممکن است انتشار چنین اخباری صرفا به جهت ایجاد واهمه در میان روحانیون سنتی صورت گرفته باشد. 

رسانه‌های اصولگرا حامیان اسفندیار رحیم‌مشایی را متهم کرده‌اند که در حال فرار و خروج از کشور هستند و به عنوان نمونه به مورد پانته‌آ فیوضی و پدرش (مدیران شرکت فیاک) اشاره می‌کنند.(+) این در حالی‌است که حامیان مشایی خروج این افراد را «سفر کاری» قلمداد می‌کنند.(+) در همین راستا وابستگان سردار باقر قالیباف نیز ظاهرا در یک ماجرای «طنز پلیسی!» تصمیم به تخلیه اطلاعاتی خانواده فیوضی از طریق «یاهو مسنجر!» گرفته‌اند.(+)

سفر استانی احمدی‌نژاد به قم یکی از موضوعات درگیری میان دوطرف در روزهای گذشته بوده است. به گفته منابع نزدیک به اطلاعات سپاه، رحیم مشایی اصرار دارد در این سفر احمدی‌نژاد را همراهی کند. همزمان وی نسبت به توان مدیریتی کسانی مانند احمد جنتی و مصباح یزدی ابراز تردید کرده است.(+)

تحولات منطقه نیز یکی دیگر از موضوعات مورد اختلاف میان این گروه‌هاست. در حالی که خامنه‌ای این تحولات را (به‌غیر از مورد سوریه) «بیداری اسلامی می‌داند، جریان رحیم‌مشایی از گفتگوی ایران با دولت‌های در حال سقوط سخن گفته و  خواسته است تا ایران در دعوای میان دولت‌ها با مردم این کشورها، به دولت‌ها کمک کند تا این دولت‌ها «به جانب آمریکا نروند».(+) /ش




 
 

در انتخابات سال ۸۸ برای اولين بار شرکت کرد و مثل خيلی از مردم ديگر او هم به يک نامزد انتخابات رای داده بود. در شب انتخابات من خبر را اشتباهی متوجه شده بودم و به او گفته بودم بالاخره کانديدايی که به او رای دادی پيروز شد، او خيلی خوشحال شد و گفت خب معلوم بود با اين همه ميزان مشارکت چه کسی پيروز می شود اما صبح روزِ بعد از انتخابات وقتی نتيجه را از تلويزيون شنيد بسيار به او شوک وارد شد و تعجب کرده بود.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
قبرهای بی نشان، جنازه های دزديده شده از کف خيابان و بيمارستان ها و تهديد خانواده های شهدای جنبش سبز و متعاقبن پيشنهاد تطميع خانواده آنها. از افشاگری دوستان با غيرت سينا آرامی شهيد تاسوعای ۸۸ در مراسم جماران که بعد از دو سال سکوت به تازگی اعلام شد تا شکست سکوت خانواده شهيد لطف علی يوسفيان يکی ديگر از شهدای جنبش سبز که پس از دو سال سکوت خانواده اين شهيد تصميم گرفتند نحوه به شهادت رسيدن شهيد يوسفيان و اتفاقات رخ داده براين خانواده در اين مدت را بازگو وافشا کنند .

شهيد يوسفيان به گفته فرزندش در انتخابات مخدوش رياست جمهوری در سال ۸۸ ، يکی از حاميان و رای دهندگان ميرحسين موسوی بوده است که تنها به دليل استنشاق گار آشک آور که با بی رحمی توسط نيروهای لباس شخصی بسيج و نيروی مفتضح انتظامی در تظاهرات گرتاب و استفاده می شده است، به شهادت رسيده است که خانواده اين شهيد جنبش سبز به دليل عوام فريبی رسانه به ظاهر ملی و خبرگزاری حکومتی ورسمی جمهوری اسلامی که بارها تصويری از يک کودکِ بحرينی که در اثر استنشاق گاز اشک آور توسط ماموران امنيتی بحرين جان با خته بود را پخش کرده است، تصميم به افشاگری کرده است.

لادنِ مصفايی همسر علی حسن پور از جان باختگان اعتراضات مردمی بعد از انتخابات مخدوش ۲۲ خرداد در گفتگو با جرس به نسبت فاميلیِ آقای لطفعلی يوسفيان با همسر خود اشاره می کند و در عين حال تاکيد می کند که کشته شدگانِ حوادثِ بعد از انتخابات تنها محدود به کسانی نيستند که از آنان در رسانه ها نام برده شده است بلکه کسانی هستند که در سکوت خبری قربانی شده اند.

همسر اين شهيدِ ۲۵ خرداد که پيش از اين چندين بار در مورد وضعيتِ پرونده همسرِ خود از طريقِ رسانه ها اطلاع رسانی کرده و از مسوولانِ کشور خواسته بود تا قاتلِ همسرش را شناسايی و معرفی کنند، اينبار در مورد نحوه ی جان باختنِ آقای لطفعلی يوسفيان يکی از بستگانِ نزديکِ آقای حسن پور می گويد: در جريان اعتراضاتِ خيابانیِ سال ۸۸ آقای يوسفيان در اثر استنشاقِ گاز اشک آوربه بيمارستان منتقل شد و در نهايت پس از چندين روز بستری و مراقبت ويژه، در همان بيمارستان جان باخت.

آرش يوسيفان فرزند لطفعلی يوسفيان نيز در مصاحبه ای با جرس دليلِ سکوتِ خانواده خود را وضيعتِ حاکم بر فضای کشور در روزهای اعتراض به نتايجِ انتخابات اعلام می کند و می گويد: حتی مسوولان بيمارستان ابن سينا هم برای اينکه خانواده ما دچار مشکل نشود، همان زمان به ما گفتند: ما علت فوت پدرتان را «ايستِ قلبی» اعلام می کنيم، چرا که در غير اين صورت ممکن است جسد را به خانواده تحويل ندهند و دردسر های بعد آغاز شود. ولی دردسر از همان زمانی آغاز شد که پدر من بدون اينکه هيچ نقشی در راهپيمايی داشته باشد قربانیِ بی مسوليتی کسانی شد که برای خاموش کردنِ اعتراضاتِ مردم از گاز های اشک آوری استفاده کردند که موجب مرگِ پدرم شد و پزشکان هم گفتند که متاسفانه کاری از دست شان بر نمی آمد...

اين اخبار در حالی منتشر می شد که مخالفان دولت جمهوری اسلامیِ ايران نيز بارها خبر داده بودند؛ در جريان راهپيمايی های خيابانی معترضانِ ايرانی نيز ماموران امنيتی از گازهای اشک آوری استفاده می کردند که اين گازها عوارضی همانند عوارض استنشاق گازهای شيميايی را دارد و موجب خفگی می شود اما رسانه های رسمی دولت در اين باره سکوت کردند .

جرس با آرش يوسفيان تنها فرزندِ پسرِ لطفعلی يوسفيان در مورد ماجرای جان باختن پدر وی در بيمارستان ابن سينا که به گفته اين خانواده به دليل استنشاق گاز اشک آور بوده است، گفتگويی انجام داده است که در پی می آيد:

آقای يوسفيان، قبل از ورود به پرسش های اصلی ممکن است بفرماييد با توجه به اينکه پدر شما در تير ماه ۸۸ و دقيقا در آغاز روزهای اعتراض به انتخابات جان خود را در بيمارستان از دست دادند، چرا تا کنون سکوت کرده ايد ؟

فکر می کنم پاسخ به اين پرسش شما را خيلی ها که در ايران زندگی می کنند و از نزديک روزهای درگيری را به ياد می آورند می دانند. پدر من کارمندی بود که در رده معاونت هم در سازمان های مختلف از جمله سازمان کشاورزی همين کشور به مردم خدمت کرده بود، روزهايی که بر اثر استنشاقِ گاز اشک آور دچارمشکل تنگیِ نفس شده بود و ما او را به بيمارستان منتقل کرديم، روزهايی بود که نگران بوديم افشای اين واقعيت زندگیِ پدری که به تازگی همسرش را هم از دست داده بود را دستخوشِ مشکلاتِ جدی تر کند. پدرم آدم ساده ای بود که سرش به زندگی خودش بود و اصلا به سياست کاری نداشت، وارد هيچ دسته و گروهی هم نشده بود، در روزهای اعتراض هم از محل کارش که حوالی خيابان آزادی بود به همراه يکی از همکارانش به خانه بر می گشت که اين اتفاق برايش افتاد. پدرم بعد از مرگ مادرم خيلی سختی کشيد ما نمی خواستيم مشکلی برايش درست کنيم. حتی خود مسوولانِ بيمارستان هم به ما گفتند اعلام اينکه ايشان به واسطه استنشاق گاز اشک آور جان باخته است ممکن است مسکل درست کند، برای همين سکوت کرديم .

آيا پدرِ شما پيش از اين اتفاق از سالم بود؟

مدارک چکاب کامل پزشکیِ پدرم تا پيش از استنشاق گاز اشک آور نشان می دهد که او سالم بود. پدرم عادت داشت هميشه چکابِ کامل انجام می داد، او حتی از من که فرزندش هستم سالم تر و قوی تر بود ولی بعد از آن اتفاق واقعا دچار مشکل شد. هرگاه چهره اش به يادم می آيد که در روزهای آخر از نفس تنگی روی زمين می نشست نمی توانم به اين سکوت ادامه دهم تا شايد صدای من توسط مسولان شنيده شود و هيچ گاه برای مقابله با اعتراض های مردمی که در هر کشوری هم ممکن است رخ دهد از چنين گازهايی استفاده نکنند و در نظر داشته باشند که مردم معمولی هم در همان اطراف درگيری ها سکونت دارند، رفت و آمد دارند که ممکن است به همين شکل مظلومانه قربانی شوند.

پس پدر شما در واقع برای شرکت در راهپيمايی هم به خيابان نرفته بود؟

دقيقا، همانطور که گفتم ايشان يک کارمند بودند که محل کارشان نزديکی محل درگيرها و اعتراضات خيابانی بود. يعنی اگر هم برای اعتراض شرکت کرده بود و به همين دليل جان می داد شايد موضوع فرق می کرد ولی پدرم به هيچ وجه وابسته به هيچ جريان سياسی نبود. اما در انتخابات سال ۸۸ برای اولين بار شرکت کرد و مثل خيلی از مردم ديگر او هم به يک نامزد انتخابات رای داده بود. در شب انتخابات من خبر را اشتباهی متوجه شده بودم و به او گفته بودم بالاخره کانديدايی که به او رای دادی پيروز شد، او خيلی خوشحال شد و گفت خب معلوم بود با اين همه ميزان مشارکت چه کسی پيروز می شود اما صبح روزِ بعد از انتخابات وقتی نتيجه را از تلويزيون شنيد بسيار به او شوک وارد شد و تعجب کرده بود.

حالا ممکن است برگرديم به روز واقعه و برايمان توضيح دهيد که دقيقا در کدام يک از خيابان های تهران و چگونه اين اتفاق رخ داد؟

شهر اوضاعِ به هم ريخته ای داشت. پدرم ماشين مرا با خودش برده بود و هنگام بازگشت از محل کارش که حوالی خيابان آزادی بود، ميان شلوغی و ترافيک مجبور به توقف شدند. او همراه يکی از همکارانش بود که ناچار شدند در گوشه ای ماشين را پارک کنند، ناگهان می بينند که ماموران برای پراکنده کردن جمعيت گاز اشک آور پرتاب کردند. گاز وارد ماشين آنها می شود و در فضای بسته ی ماشين اين گاز می پيچد و آنها ناگزير می شوند برای دقايقی پياده شوند . حال پدرم خيلی بد می شود و در آن شرايط به او آب آشاميدنی می رسانند که فکر می کنم شرايط شان بدتر می شود. پدرم ۵۶ ساله بود و هيچ مشکل و بيماری تا پيش از آن نداشت. اما آن روز وقتی به خانه برگشت ديگر حالش به روزهای قبل از آن اتفاق بر نگشت. نفس کشيدن برايش چنان سخت شده بود که من چند روزی به محل کارم نرفتم و در خانه ماندم تا از او مراقبت کنم. خودش هم می گفت از خانه بيرون نرو نمی دانم چه اتفاقی ممکن است برای من بيافتد. گاهی وقت ها از شدت نفس تنگی روی زمين می نشست، به خودش می پيچيد و اصلا نمی توانست تکان بخورد.

وقتی شرايط پدر را ديديد او را به کدام بيمارستان منتقل کرديد؟

روزهای خيلی شلوغی بود اما من با ديدن وضعيت پدر نگران شده بودم و بعد از سه روز او را به بيمارستان ابن سينا واقع در صادقيه ی تهران منتقل کردم چون ديگر در خانه کاری از دست مان بر نمی آمد و اصلا نمی دانستيم چه بايد بکنيم.

آيا پزشکان تشخيص دادند که علت نفس تنگی های سخت ِ پدر شما و بی طاقت شدن او برای چيست؟

حقيقت اش اين است که اول نگران بودم که دليل را بگويم، معلوم بود که مواد شيمايی در اثر استنشاق گاز در بدن پدرم هست. ولی پدرم که جبهه نرفته بود تا دليلش را مثلا اثرات مواد شيمايی دوران جنگ اعلام کنيم. از طرفی بعد می ديدم پرونده کاری و زندگی پدرم شفاف است و اگر دليلش را هم بگوييم مشکلی پش نخواهد آمد يعنی پدرم نه مجاهد بود، نه انقلابی بود، نه جنگجو بود و نه وابستگی به جرياناتی داشت که اگر جريان گاز اشک آور را بگوييم برايش مشکلی پيش بيايد. برای همين حقيقت را به پزشکان گفتيم. يادم هست وقتی يکی از پزشکان به پدرم گفت شما چه تحملی داشيتد که سه روز با اين وضعيت در خانه مانديد من خيلی تعجب کردم چون هيچ وقت فکر نمی کردم که گاز اشک آور چنين اثراتی داشته باشد که حتی پزشکان هم تحملش را سخت بدانند.

پدرتان کارمند بود آيا بستری شدن در بيمارستان و دليل آن را همان زمان به محل کار او هم اطلاع داديد؟ يعنی آيا دوستان و همکارن ا و می دانستند که چه اتفاقی رخ داد؟

من خودم همان زمان به محل کارشان اطلاع دادم و گفتم پدرم در بيمارستان بستری است و نمی تواند در محل کار خود حاضر شود. از طرفی يکی از دوستان شان هم که خودش همان روزِ درگيری همراه پدرم بود و در جريانِ اتفاقی که افتاد هم قرار داشت. تمام خانواده و فاميل ما هم موضوع را می دانستند.

با اين توصيف چرا دليلِ فوت پدرتان را در بيمارستان چيزِ ديگری اعلام کردند؟

به من شوک وارد شده بود که به همين سادگی يک انسان جانش را به خاطر گاز اشک آور از دست داد، با همان حالت شوک و نگرانی به بيمارستان رفتم ومسوولان و پزشکان بيمارستان به من گفتند، بزرگترين کمکی که ما می توانيم در اين اوضاع به شما بکنيم اين است که دليلِ فوتِ پدرتان را «ايستِ قلبی» اعلام کنيم . آنها می گفتند اگر دليل اصلی را بنويسيم به اين زودی ها جسد را به شما تحويل نخواهند داد و دردسرهای بعدی شروع خواهد شد.

و شما نظرِ بيمارستان را پذيرفتيد؟

من تنها پسر خانواده هستم، يک خواهر هم دارم که ازدواج نکرده بود، خواهر ديگرم هم به تازگی ازدواج کرده بود، مادرمان را هم تازه يک سال قبل از جان باختنِ پدرمان از دست داده بوديم، پدرم نه کار سياسی کرده بود و نه وابستگی به هيچ جريانی داشت، ناگهان با اتفاقی مواجه شديم که اصلا نمی دانستيم چه بايد بکنيم. از طرفی فکر می کرديم نظری که بيمارستان به ما گفته است در واقع نوعی لطف است به ما تا وارد يک مشکلِ جدی نشويم برای همين ما هم پذيرفتيم تا از آن شوک نجات پيدا کنيم و همچنين پدرمان را که واقعا بی گناه و بدون هيچ دليلی جان داده بود با آرامش به خاک بسپاريم. قبلش فکر می کرديم پدرمان به سلامت از بيمارستان مرخص خواهد شد، ساعت هشت صبح وقتی از بيمارستان به من زنگ زدند و گفتند پدر شما فوت کرده است حتی خود من هم باورم نمی شد. تا زمانی که مراسم تدفينِ پدرم برگزار نشده بود ما هيچ کدام مان باورمان نمی شد که همه چيز تمام شد و گازهای شيميايی که استفاده کرده بودند داشت پدرمان را از درون نابود می کرد و در نهايت موجبِ از دست دادن جانش شد...

برای مراسم تدفين هم طبيعتا چون کسی دليلِ فوت ايشان را نمی دانست مشکلی پيش نيامد، درست است؟

برای مراسم تدفين همه آمده بودند، به آن دوست پدرم که همراهش در روز درگيری بود هم واقعا شوک وارد شده بود، می دانست که پدرم آدم با انرژی، سالم و کشتی گير بود... کل خانواده ما، اطرافيان و آشنايان همه می دانستند برای پدرم چه اتفاقی افتاده است همه در مراسم تدفين آمدند و چون کسی دليلش را نمی دانست، پس مشکلی هم پيش نيامد و پدرم مظلومانه به خاک سپرده شد.

الان ديگر نگرانی های روزهای اول که به آن اشاره کرديد را نداريد؟ يعنی نگران نيستيد که بازگو کردن اين مسئله احيانا مشکلی به وجود آورد؟

نه چون دارم حقيقتی را می گويم تا مسوولان امر به اين مسئله توجه کنند و به خاطر داشته باشند اينگونه اعتراض های مردمی ممکن است در هر کشوری پيش بيايد اما اين راهش نيست که با گازهايی شيميايی اينطوری آدم کشی رخ دهد که واقعا زندگی يک خانواده را نابود کند. من خودم در روزهای آخری که پدرم در بيمارستان بستری بود به دنبال تدارک عروسی ام بودم و پدرم بارها می گفت از بيمارستان که مرخص شوم زودتر اين عروسی را برگزار می کنيم چون حالم اصلا خوب نيست و نمی دانم چه اتفاقی رخ می دهد. پدرم می گفت بزرگترين آرزوی من اين است که در عروسی تنها پسرم باشم. حالا هم که سکوتم را شکستم به اين دليل است که دلم می خواهد مسوولان بدانند برای زندگی شهروندان معمولی چه مشکلاتی به جود می آورد همين گازهای اشک آوری که برای کنترل راهپيمايی ها استفاده شد... شايد بايد بشنوند برای من به عنوان يک جوان و شهروند اين کشور، بعد از پدرم چه اتفاقی افتاد. بزرگترين ناراحتیِ من اين است که پدرم در روز عروسی بالای سرم نبود، پدری که همه آرزويش همين بود که در مراسم عروسی تنها فرزندش باشد به چه جرمی و به چه گناهی از برآورده شدن ساده ترين آرزويش محروم ماند؟ ....

آيا حرفی برای مسولان بيمارستان ابن سينا هم داريد و يا اساسا قصد پيگيری قضايی هم داريد؟

تصور خودم هنوز اين است که در آن روزهای درگيری و اضطراب، پزشکان بيمارستانِ ابن سينا چون مظلوميت و آرامش پدرم را از نزديک ديده بودند نيت شان خير بود و می خواستند ما جسد پدرم را بدون هيچ مشکلی تحويل بگيريم، برای همين شايد واقعا قصد کمک به ما را داشته اند تا پدرم و ما بيش از اين آسيب نبينيم...من هر کاری کنم ديگر پدرم زنده نمی شود اما اگر اين مسئله تا هميشه توی دلم می ماند و سکوت می کردم، تا هميشه تحت فشار و ناراحتی روحی بودم، خودم را نمی بخشيدم اگر نمی گفتم که پدرم چه مظلومانه و چقدر آسان جلوی چشم های ما بدونِ هيچ گناهی جان داد...

 
 

در ادامه رسيدگی به اين پرونده نزديک به چهل تن از دانشجويان به احکام حبس تعزيری و تعليقی و همچنين جريمه نقدی محکوم شدند. پيش از اين نيز دادستان کل کشور در تاريخ ۱۹ ارديبهشت ماه از صدور احکام جزايی برای چهل تن در پی رسيدگی به اين پرونده خبر داده بود.آنگونه که از اين گزارش برمی آيد، احکام صادره تاکنون شامل فعالين دانشجويی و قربانيان اين حادثه بوده است که پيش از اين چندی از آنان با بازداشت توسط سازمان قضايی نيروهای مسلح مواجه شده بودند.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
هيچ حکومتی با خون بر سر کار نمی ماند. از اعترافات فرمايشی تا دادگاه های نمايشی. در پی رسيدگی به پروندۀ کوی دانشگاه تهران و صدور احکام حبس و جريمه نقدی، در کمال ناباوری دانشجويان اين دانشگاه که سحرگاه بيست و پنجم خرداد ماه باحمله شبانه انصار حزب الله و همکاری نيروی انتظامی متحمل آسيب جانی شدیدی شده بودند، از سوی قاضی فراتی مستقر در سازمان قضايی نيروهای مسلح، مجموعا به بيش از ۱۰ سال حبس محکوم شدند. این در حالی است که به گواه فیلم های منتشر شده، اتاق های دانشجویان در آتش سوخته و پنج تن از دانشجویان شهید و تعدادی بسیاری نیز مجروح و بازداشت شده بودند.

بر اساس اين گزارش، در ادامه رسيدگی به اين پرونده نزديک به چهل تن از دانشجويان به احکام حبس تعزيری و تعليقی و همچنين جريمه نقدی محکوم شدند. پيش از اين نيز دادستان کل کشور در تاريخ ۱۹ ارديبهشت ماه از صدور احکام جزايی برای چهل تن در پی رسيدگی به اين پرونده خبر داده بود.آنگونه که از اين گزارش برمی آيد، احکام صادره تاکنون شامل فعالين دانشجويی و قربانيان اين حادثه بوده است که پيش از اين چندی از آنان با بازداشت توسط سازمان قضايی نيروهای مسلح مواجه شده بودند.

بعضی از دانشجويان محکوم شده، پيشتر هم بازداشت يا به حبس يا ممنوعيت از تحصيل محکوم شده بودند. محمد صادقی، فعال دانشجويی و عضو شورای مرکزی ادوار تحکيم وحدت در گفت و گو با راديو فردا می گويد: «اين نخستين بار نيست که به کوی دانشگاه تهران حمله می شود و چنين حکم هايی برای دانشجويان صادر می شود.» او در ادامه می افزايد: «متاسفانه بعضی از دانشجويان دانشگاه تهران و ساکنين کوی دانشگاه که خود مورد ظلم واقع شده بودند، توسط محاکم قضايی به حبس محکوم شدند و تمام وعده هايی که در اين زمينه داده شده بود، رنگ واقعيت به خود نگرفت.

محمد صادقی همچنين می گويد دانشجويان انتظار اين برخورد را داشتند و می افزايد: «اگر در يک دادگاه عادلانه با کسانی که ظلم کردند و به محيط درس و تحصيل دانشجويان حمله کردند، برخورد می شد که ما ديگر مشکلی نداشتيم و جنبش دانشجويی در تمام اين سال ها اين گونه با ظلم و استبداد و بی عدالتی و روند بی قانونی کشور مبارزه نمی کرد.» در اين گزارش آمده است که پيش از اين نيز آوات رضانيا از دانشجويان کرد اين دانشگاه و دانشجوی دکترای علوم ارتباطات به اتهام "اخلال در نظم عمومی" به ۳ ماه حبس تعليقی و ۷۴ ضربه شلاق بدل به ۳ ميليون ريال جريمه محکوم شده است.

همچنين حبيب فرحزادی نيز به ده ماه حبس که پنج ماه آن به مدت چهارسال به تعليق در آمده است و همچنين پانصد هزار تومان جريمه نقدی بدل از ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است.

گفتنيست احکام مذکور بدوی است و به مدت بيست روز قابل تجديدنظر خواهی خواهد بود. اين در حالی است که تاکنون هيچ گزارشی از محکوميت عاملان اصلی اين پرونده منتشر نشده است و دانشجويان که به عنوان شاکی اين پرونده مطرح بودند محکوم شده اند.

حاکمان جمهوری اسلامی که همواره تمامی معاهده های حقوق بشری را زیرپا گذاشته اند، برای فريب عوام الناس قيافه حاکمان عادل به خود می گيرند ولی اين کلاه شرعی که برای خونريزی و بی عدالتی بافته اند فقط بر سر جماعتی می رود که به گواه تاريخ تنها به فکر بزرگ تر کردن جیب خود هستند.

 
 

به اطلاع همه عزيزان می رساند که ايشان کما فی السابق در حبس و زندان خانگی هستند و تا اين لحظه که صد روز از آغاز اين حبس خانگی می گذرد، و آقای کروبی تاکنون يک بار هم از منزل خارج نشده اند و در اين مدت اجازه استفاده از تلفن در جهت تماس با فرزندان، عروس ها و نوه هايشان را حتی برای يکبار را نيز نيافته اند
خبرنگاران سبز/جامعه/رهبران-سبز:
يکی از فرزندان مهدی کروبی در گفتگو با سايت شخصی ايشان، اطلاعات کلی از وضعيت ايشان را ارائه داد. اين عضو خانواده کروبی گفت: « در ارتباط با خبر کذب خروج آقای کروبی از زندان خانگی و بدنبال تماس های مکرر بسياری از دوستان و علاقمندان، به اطلاع همه عزيزان می رساند که ايشان کما فی السابق در حبس و زندان خانگی هستند و تا اين لحظه که صد روز از آغاز اين حبس خانگی می گذرد، و آقای کروبی تاکنون يک بار هم از منزل خارج نشده اند و در اين مدت اجازه استفاده از تلفن در جهت تماس با فرزندان، عروس ها و نوه هايشان را حتی برای يکبار را نيز نيافته اند.»

فزرند مهدی کروبی در پايان افزود: «البته اميدواريم حاکميت به اين روش غير قانونی خود هر چه زودتر پايان بخشد.»

در حال حاضر نزديک به صد روز از حصر آقاي کروبي و همسرشان مي‌گذرد؛ ممکن است درباره آخرين وضعيت پدر و مادرتان توضيح دهيد؟

قبلا همان‌طور که مادرم در مصاحبه با سايت سحام نيوز گفته بودند شرايط پيش از عيد نوروز بسيار سخت بود. ولي بعد از عيد نوروز شرايط کمي بهتر شده. به اين معنا که از 15 فروردين نيروهاي امنيتي تلويزيوني را در اختيار قرار دادند. البته برنامه هاي تلويزيون که ديدن ندارد، تنها آقاي کروبي سريال مختارنامه را جدي پيگيري مي کردند و يا اينکه از برخي برنامه هاي خبري صدا و سيما استفاده می‌کنند. چند روزي هم هست که مادرم توانسته اند چند کتاب شعري که حاج آقا به ايشان سفارش داده بودند مانند ديوان اشعار حافظ و مولانا و پروين اعتصامي را با هماهنگي ماموران امنيتي برايشان تهيه کنند و اکنون آقاي کروبي به غير از قرآن و مفاتيح، صاحب اين کتاب ها شدند و اوقات خود را با اين ها سپري مي کنند. جالب هست که بدانيد هفته گذشته نيز براي اولين بار، ماموران پدر را براي هواخوري به حياط مجتمع برده بودند.
نيمي از واحدهای مجتمع مسکوني که پدر و مادرم در آن‌جا ساکن هستند متعلق به افراد ديگر است و طي اين مدت حقوق آنان به دليل اين رفتار نيروهاي امنيتي ضايع شده بود، به همين دليل پدرم درخواست کردند که مادرم خانه اي را تهيه کنند که از اين منزل به منزل ديگري نقل مکان کنند تا بيش از اين حقوق مالکان ديگر ضايع نشود. مادرم ابتدا ساختماني را در حوالي ميدان هفت تير فراهم کردند، ولي مورد موافقت وزارت اطلاعات قرار نگرفت. آن هم به دليل موقعيتش که در هفت‌تير هست. اکنون مادرم مجددا دنبال مکان ديگري هستند؛ اما مشکل اساسي اين هست که مالکان حاضر به اجاره و رهن دادن منزل‌شان نمي‌شوند. اين عدم موافقت مالکان از جهت آقاي کروبي و همسرش نيست بلکه به خاطر 20 مامور امنيتي است که شبانه روز در منزل باید حضور داشته باشند. مالکان نمي دانند و مطمئن نیستند که چه بلايي بر سر ملک ممکن است بيايد و جرات رهن و اجاره دادن ملک خود را ندارند. بنده اميدوارم مادرم تا چند روز آينده بتوانند اين محل جديد را تهيه و انتخاب کنند. در مورد تلفن نيز بايد بگويم آقای کروبی به هيچ عنوان دسترسي به هيچ‌گونه وسيله ارتباطي ندارند. نه روزنامه و نه کتاب و نه چيز ديگري. البته مشکلي براي خريد مواد آذوقه نيست. در مورد ملاقات ها هم هرکدام از فرزندان به غير از من توانسته‌اند يک مرتبه ديدار داشته باشند.

به نظر مي آيد رسانه‌هاي جريان حکومتي همچنان علاقه زيادي به انتشار اخبار دروغ و مشکوک در مورد رهبران جنبش سبز و همسرانشان دارند، به صورت مشخص و در آخرين مورد سايت نداي انقلاب اقدام به انتشار اخبار عجيبي از وضعيت ايشان در حصر کرد. چه دليلي براي چنين فضا سازي هايي مي بينيد؟

متاسفانه از رسانه‌هايي که از پول بيت‌المال دارند ارتزاق می‌کنند هيچ جاي تعجبي نيست. وقتي که در سوريه صدها نفر کشته شده اند و کلمه‌ای اين رسانه ها نمي گويند و يا با کمال وقاحت شهيد دزدي مي کنند و شهداي جنبش سبز را به عنوان شهداي بسيج مصادره کرده و براي آنها کارت بسيج جعلی صادر می‌کنند و حتي به خانواده‌ها مراجعه مي کنند و قصد دارند با دادن وعده استفاده از مزاياي بنياد شهيد، پول نقد و غيره آنها را تطمیع و خانواده ها را از تکذيب اصل ماجرا و موضوع بازدارند؛ ديگر از اين رسانه ها و اخبارشان چه انتظاري بايد داشت و اخبار اينها هيچ گونه اعتبار و ارزشي ندارد.

در اين مدت، براي خودتان و برادرتان نيز محدوديتي پيش آمده است؟ يادم مي آيد روزهايي شما گفته بوديد حتي امنيت به مدرسه فرستادن فرزندتان را هم نداريد؛ آيا فشارها و مزاحمت‌ها همچنان ادامه دارد؟

بعد از اينکه در همان ايام به منزل من ريختند و حدود ۱۳ روز در خانه ام مستقر بودند و حتي فزرندانم در اين ايام دسترسي به کتاب‌هاي مدرسه شان نيز نداشتند؛ دوستان اطلاعاتی زحمت کشيدند و از منزل شخصي من خارج شدند و به دنبال آن با مراجعه به محل تحصيل فرزندانم ،حدود سه ماه است که پرونده هاي تحصيلي فرزندانم را از مدرسه ضبط کرده و با خود برده اند. بنده هم پيغام دادم و مجددا از همين طريق پيغام مي‌دهم که اگر پرونده هاي فرزندانم را برنگردانيد به رهبري نامه مي نويسم و برخي موارد را با ايشان مطرح مي کنم. چون اين‌طور کارهاي زشت و کودکانه فقط توسط سازمان امنيت استالين صورت مي گرفت و اين براي حاکميت زشت است که بعد از رفتن سراغ خانواده مهدي کروبي حالا به سراغ نوه هاي وي نيز بروند. کار حکومت به کجا رسيده که از دو فرزند مدرسه اي من جهت فشار بر من دارند استفاده مي کنند؟ کاري که ساواک حتي يک مورد با چريک‌های مسلح هم انجام نداد. اين اقدامات نهادهاي امنیتی نشان از قدرت آنها نيست، بلکه نشان از ضعف آن‌ها است.

در حال حاضر پدر و مادرتان کجا هستند؟
همانطور که طي اين مدت گفته شد حاج آقا در منزل هستند و هرگز نتوانستند از منزل حتي براي دقايقي خارج شوند ولي مادرم براي درمان و براي تعويض منزل از خانه خارج شده اند.

آخرين بار که يکي از اعضاي منزل يا دوستان آنها را ملاقات کرده‌اند کی و تحت چه شرايطي بوده است؟
آخرين ديدار با آقاي کروبي توسط خانواده من صورت گرفت اما متاسفانه به دليل اينکه ماموران خواسته بودند همسرم را بازرسي بدني کنند و ايشان اعتراض کرده بودند، از ملاقات همسرم با پدر جلوگيري به عمل آورده بودند. همسرم به بازرسان گفته بود "وقتي ديدار در حضور چهار ماموران امنيتي خانم و آقا صورت مي‌گيرد ديگر چه جاي بازرسي بدني و اين‌که من چه چيزي را مي‌توانم به ايشان در حضور اين تعداد نيرو امنيتي منتقل بکنم؟ از طرف ديگر اين‌جا منزل آقاي کروبي هست و شما منزل ايشان را تصرف کرده ايد و حق نداريد مرا بازرسي بدني کنيد." لذا تنها فرزندانم با ايشان ديدار داشتند. در همان ديدار پدرم به فرزندانم گفته بودند: "من اگر آزاد بشوم همان بيانيه‌ها و همان مصاحبه ها را انجام خواهم داد و بر مواضع قبلي خودم محکم ايستاده ام".

گفته شد که مدت‌ها چراغ منزل‌شان خاموش بود و هيچ تحرکي در منزل مشاهده نمی‌شد. آيا مشخص شد که در آن روزها ايشان در کجا و تحت چه شرايطي بوده‌اند؟

همان‌طور که در همان زمان گفته شده بود ايشان را از منزل خارج نکرده بودند و نيروها پنجره ها را بسته و روي آنها را پوشانده بودندکه هيچ نوري از منزل خارج نشود. لذا هيچ گونه علامتيکه مبني بر حضور اين عزيزان در منزل باشد وجود نداشت و ما تصور مي کرديم هيچ کسي در منزل نيست. حتي ماموران چراغ هاي پارکينگ و راهرو ها را نيز خاموش کرده بودند. پدر و مادرم آن روزها در شرايط خيلي سختي بوده اند و به موقع گفته خواهد شد که چه رفتارها و برخوردهاي زشتي را اين افراد با اين دو بزرگوار انجام داده اند.


پيشتر فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی پس از تحمل ۷۱ روز بازداشت خانگی برای انجام معاينات پزشکی از حبس خانگی خارج شده بود. گفتنی است وی به همراه همسرش مهدی کروبی از تاريخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ در حبس خانگی قرار گرفته اند.

 
 

خبرنگاران سبز/جامعه:
آخرین خبرها از بهشت زهرا حاکی است که مردم شرکت کننده در مراسم تدفین اسطوره فوتبال ایران مرحوم ناصر حجازی ضمن سر دادن شعارهای «اسطوره واقعی، همینه، همینه»، «اسطوره مردمی، همینه، همینه»، «یا حسین، میرحسین»، همچنین با شعار «مبارک، بن‌علی، نوبت سیدعلی» با هم‌شخصیت و هم سرنوشت خواندن علی خامنه‌ای با دو دیکتاتور تونس و مصر با صدای بلند خواستار سرنگونی علی خامنه‌ای شدند.

گفتنی است که این شعاردهی‌ها در حالی صورت می‌گیرد که اکثر شرکت کنندگان در حال فیلم برداری با موبایل‌های خود هستند و یک دوربین بزرگ فیلم‌برداری نیز در حال فیلم برداری از شعار دهندگان است. این فیلم را در زیر ببینید


 
 

اختصاصی خبرنگاران سبز/ شهروند خبرنگار:
به گزارش فرستاده شده به خبرنگاران سبز، در پایان مراسم پیکر ناصر حجازی در ورزشگاه آزادی (گزارش آن را اینجا بخوانید)، مردم هنگام خروج با فریادهای «یا حسین میرحسین» و «موسوی و کروبی آزاد باید گردند» و خواندن سرود «یار دبستانی» و «ای ایران» حضور شاداب جنبش سبز در پاسداشت یا این ورزشگاه آزاده و سربلند را گرامی داشتند.

بر اساس این گزارش، اين مراسم با شرايط سخت امنيتی و با حضور گسترده لباس شخصی‌ها همراه بود و هنگامی که مردم مشغول شعار دادن بودند لباس شخصی‌ها در حال فيلمبرداری از چهره‌ها بودند و به مردم نیز حمله‌ور می‌شدند. ارسال کننده خبر خود شاهد دستگیری دست‌کم سه نفر مرد و يک دختر جوان در خروجی پارکينگ ۳ بوده است. همچنین حضور لباس شخصی‌های زن با چادر و مقنعه برای برخورد با خانم‌ها از دیگر نکات تازه این تجمع بوده است. می‌توانید گزارش تصویری را در زیر ببینید.



 
 

بررسی کرده و متوجه شده‌ايم که در آستانه انتخابات رياست‌جمهوری شتاب‌زده عمل شده است و با اين که دهک‌های پايين بايد ۵۰ درصد تخفيف بگيرند و ۴ دهک بعدی بايد با تقسيط پرداخت‌های‌شان صورت بگيرد، بدون اين که اصلا پرداختی برای بهای سهام صورت گرفته باشد، دولت اقدام به پرداخت سود سهام عدالت کرده است.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
در خبرها و شنيد‌ه‌ها آماده بود که گروه احمدی‌نژاد تهديد کرده‌ است که اگر نزديکان احمدی‌نژاد و بخصوص مشايی دستگير شود، گروه او اقدام به انتشار پشت پرده تقلب انتخابات سال ۸۸ خواهد کرد -- تقلب و کودتايی که با فرماندهی و مجری‌گری مستقيم علی و مجتبی خامنه‌ای و همدستان سابقش در دولت نهم طراحی و اجرا شد. اکنون اما، قبل از آنکه گروه احمدی‌نژاد بتواند تهديدش را عملی کند تيم مقابل، اقدام به رو کردن کارت‌ها خود کرده و خبر از پرداخت ۸۰ هزار تومان به ۹ ميليون نفر (يعنی ۷۲۰ ميليارد تومان) در آستانه انتخابات سال ۸۸ با نام پرداخت سود سهام عدالت می‌دهد و اين درحالی است که دريافت کنندگان سود حتی برای خريد سهام نيز پولی پرداخت نکرده بودند.

به گزارش خبر‌آنلاين اين خبر مبنای تقاضای تحقيق و تفحص از پرداخت سود سهام عدالت در صحن علنی مجلس شده است که مورد تصويب نيز قرار گرفته است.

بر اساس اين گزارش، نمايندگان درخواست‌کننده برای اجرای اين تحقيق و تفحص عنوان می‌کنند که در پرداخت سود سهام عدالت در آستانه انتخابات رياست‌جمهوی تخلف شده و در شرايطی که اصلا پيشنهادی مطرح نبوده است علی اکبر اوليا به عنوان يکی از پيشنهاد کنندگان درخواست اين تحقيق و تفحص گفت: در بررسی‌هايی که صورت گرفته متوجه شده‌ايم که در آستانه انتخابات رياست‌جمهوری در دو سال گذشته بدون اين که اصلا سودی وجود داشته باشد دولت به پرداخت مبلغ ۸۰ هزار تومان به ۹ ميليون نفر اقدام کرده است.

وی در دفاع از درخواست اجرای اين تحقيق گفت: بر اساس قانون پرداخت سهام عدالت، قرار بوده است که در زمان واگذاری به دولت اجازه داده شود که ۴۰ درصد از ارزش برخی سهام دولتی را واگذار کند و در اين واگذاری برای دو دهک پايين ۵۰ درصد تخفيف را لحاظ کند و در مورد ۴ دهک بعدی در پرداخت ۴۰ درصد از ارزش سهام تقسيط صورت بگيرد.

اين نماينده به عنوان يکی از طراحان تحقيق و تفحص افزود: بررسی کرده و متوجه شده‌ايم که در آستانه انتخابات رياست‌جمهوری شتاب‌زده عمل شده است و با اين که دهک‌های پايين بايد ۵۰ درصد تخفيف بگيرند و ۴ دهک بعدی بايد با تقسيط پرداخت‌های‌شان صورت بگيرد، بدون اين که اصلا پرداختی برای بهای سهام صورت گرفته باشد، دولت اقدام به پرداخت سود سهام عدالت کرده است.

وی افزود: اين اقدام در آستانه انتخابات رياست‌جمهوری صورت گرفته و به ۹ ميليون نفر مبلغ ۸۰ هزار تومان پرداخت شده است. در حالی که هنوز حتی بهای سهام را پرداخت نکرده بودند و اصلا سودی وجود نداشته که بخواهيم به دو دهک پايين و ۴ دهک بعدی ماهی ۸۰ هزار تومان سود پرداخت کنيم.

وی عنوان کرد: منبع پرداخت‌ها هم مشخص نيست و گفته می‌شود برخی شرکت‌ها مجبور شدند از بودجه جاری خود اين پول را به مردم بدهند و در واقع سود سهام نبوده است که بين مردم توزيع شده است.

وی هم چنين تاکيد کرد: حتی دولت قبل اين که قانون نهايی تصويب شود اين سود را پرداخت کرده است. متاسفانه برخی سوءجريا‌ن‌ها در دولت وجود داشته و دارد و حوادث اخير آن را تاييد کرده است.

او ادامه داد: اميدواريم اگر تخلفی شده مجلس به وظيفه قانونی خود رسيدگی کند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته