-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

Latest New from Green Correspondents for 05/31/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

شنیده ام آقای محمودیان و عده ای دیگر در زندان رجایی شهر کرج اعتصاب غذا کرده اند و تاکید کرد: مهمترین اصل، امروز، سلامتی این عزیزان است، من از شما تقاضا می کنم که از آنان بخواهید هر چه سریع تر اعتصاب غذای خود را بشکنند. ...
خبرنگاران سبز/جامعه:
سيد محمد خاتمی در تماسی با مادر مهدی محموديان، از وی تقاضا کرد از اعتصاب کنندگان در زندان رجايی خواسته شود که اعتصاب غذای خود را بشکنند.

به گزارش خبرنگار کلمه، رييس جمهور سابق کشورمان در اين تماس تلفنی گفت: شنيده ام آقای محموديان و عده ای ديگر در زندان رجايی شهر کرج اعتصاب غذا کرده اند. وی تاکيد کرد: مهمترين اصل، امروز، سلامتی اين عزيزان است، من از شما تقاضا می کنم که از آنان بخواهيد هر چه سريع تر اعتصاب غذای خود را بشکنند.

وی ضمن ابراز اميدواری برای آزادی هر چه زود تر زندانيان خاطر نشان کرد: همچنين اميدوارم مسوولان زيربط با رسيدگی و اجابت خواسته های به حق اين عزيزان چنان عمل کنند که ديگر زمينه ی چنين اقدام هايی منتفی شود.

لازم به ذکر است که جمعی از زندانيان سياسی زندان رجايی شهر (گوهردشت)، بعد از اعتصاب غذاهای متناوب هفته های گذشته، طبق قراری که از قبل مشخص کرده بودند، از روز يکشنبه اول خرداد، در اعتراض به وضعيت نامناسب زندان ها و بد رفتاری ماموران زندان، اعتصاب خود را تا رسيدن به اهداف خود آغاز کردند.

اين زندانيان تصريح کرده بودند "در صورتی که حاکميت حاضر نشوند دست از خودکامگی برداشته و تمامی مفاد حق قانونی ملت را بر مبنای اعلاميه جهانی حقوق بشر اجرا کند اين حرکت اعتراضی از روز يک شنبه اول خرداد ماه به صورت اعتصاب غذای نامحدود تا رسيدن به خواسته‌هايمان ادامه خواهيم داد."

با گذشت يک هفته از اعتصاب غذا، گزارش ها از وضعيت نامساعد جسمانی تعدادی از آنان خبر می دهند و خاطرنشان می کنند که نگرانی ها نسبت به وضعيت آنان بالا گرفته است.

اعتصاب غذای زندانيان گوهردشت، ابتدا توسط يازده تن از زندانيان سياسی آغاز و با پيوستن گروهی ديگر از زندانيان سياسی ادامه يافت، که از جمله می توان به منصور اسانلو، رسول بداقی، عيسی سحر خيز، حشمت طبرزدی، مهدی محموديان، کيوان صميمی، رضا رفيعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجيد توکلی، بهروز جاويد تهرانی، رضا شريفی بوکانی و خالد حردانی اشاره کرد.

آنها همچنين مسايلی چون فشار روزافزون بر خانواده های زندانيان سياسی و قطع ارتباطات زندان با جهان خارج را نيز، از دلايل اعتصاب خود عنوان کرده و هدف آن را همبستگی مردم با اين اعتصاب ها دانسته اند.

اين گزارش ها خاطر نشان می کند در همين زمينه جمعی از خانواده های زندانيان سياسی، حزب مشارکت ايران اسلامی، سازمان دانش آموختگان ايران اسلامی(ادوار تحکيم)، جمعی از جوانان اصلاح طلب و تعدادی از زندانيان سياسی بند ۳۵۰ اوين تهران نيز در بيانيه ها و نامه های خود خواهان پايان يافتن اعتصاب غذای زندانيان شده اند.

 
 

عالمان همه ادیان و مذاهب که در جامعه خود حقّى را مشاهده مى‏ کنند و بخاطر حفظ منافع مادى خود آن را مى‏ پوشانند یا انحراف و اشتباهى را مى‏ بینند و در مقابل دریافت حق ‏السکوت، ساکت مى ‏شوند، مشمول این آیه مى‏ گردند؛ خواه یهودى باشند، خواه مسیحى و خواه مسلمان. شیعه باشند یا سنّى!...
خبرنگاران سبز/جامعه:
آيت الله دستغيب، مرجع تقليد مقيم شيراز، در ادامه جلسات تفسير قرآن خود، اين بار خاطرنشان کرد وقتی بزرگان و جلوداران جامعه به قرآن و سنت عمل نکردند، مردم عادی به که رو بياورند و کجا بروند؟ آنها می‏ گويند: وقتی همه چيز دست شماست، اما به کتاب انسان‏ ساز قرآن عمل نمی ‏کنيد، چه توقعی از ما داريد!

به گزارش سايت «حديث سرو»، پايگاه اطلاع رسانی آيت الله علی محمد دستغيب، اين مرجع مردمی با اشاره به آيه دهم سوره نساء گفته است "گر کسی به اموال يتيم دست ‏درازی کند يا در حق آنان ستم روا دارد، بايد بترسد که عقوبت اين کار دامنگير يتيمان خودش شود. اين قاعده تنها مختصّ ايتام نيست. هر کس ظلمی کند بايد در همين دنيا منتظر عقوبت آن باشد، عقوبتی که گاه دامن فرزندان و نسلهای او را هم می ‏گيرد. اين خود عذابی است برای او چرا که ارتباط میّت با فرزندانش قطع نمی ‏شود و از ديدن ظلمی که به آنها می‏ رود، آزرده می ‏شود و اين عذاب غير از عقوبت مستقيم ظلمهايی است که کرده."

وی افزود : عالمان همه اديان و مذاهب که در جامعه خود حقّی را مشاهده می‏ کنند و بخاطر حفظ منافع مادی خود آن را می‏ پوشانند يا انحراف و اشتباهی را می‏ بينند و در مقابل دريافت حق ‏السکوت، ساکت می ‏شوند، مشمول اين آيه می‏ گردند؛ خواه يهودی باشند، خواه مسيحی و خواه مسلمان. شيعه باشند يا سنّی!

ايشان خاطرنشان کرد "در ميان علمای شيعه نيز اگر انحرافاتی از قرآن و سنّت رخ می‏ دهد و علما که وظيفه جلوگيری از اين انحرافات را دارند، حق ‏السکوت بگيرند و ساکت شوند، در واقع آيات خدا را به بهای اندک فروخته ‏اند و در شکم خود آتش ريخته‏ اند. اين انحرافات ممکن است در اصول عقايد (توحيد، معاد، نبوّت و امامت و عدل) باشد يا در احکام يا به شکل ترويج خرافات و بدعتها."

آيت الله دستغيب در ادامه تفسير خود تصريح کرد "وقتی علمايی که بايد جان و مال و آبروی خود را فدای اسلام کنند، خود را اسلام می‏ دانند، بايد فاتحه قرآن و احکام اسلامی را خواند."

وی در بخش ديگری از سخنانشان گفت: اگر اکثر علمای شيعه خود را ملزم به تبعيت از قرآن و سنت می‏ دانستند وضع مردم به مراتب بهتر از اين می‏بود. وقتی عالم، عمل به علمش نکرد و قرآن و سنت را محجور گذاشت مردم هم سست و فرقه فرقه می‏ شوند. وقتی او نتواسنت نفس خود را مهار کند، ديگران هم نمی‏ توانند. مردم به عمل عالمان چشم می‏دوزند. عالمی که می‏گويد دروغ نگوييد، آبروی مردم را نريزيد، ظلم نکنيد و… آيا خودش هم همينطور است يا خير.

وقتی بزرگان و جلوداران جامعه به قرآن و سنت عمل نکردند، مردم عادی به که رو بياورند و کجا بروند؟ آنها هم کار و زندگی دارند و مجبورند به فکر تأمين زندگيشان باشند. می‏ گويند: وقتی ما خمس و سهم امام می‏ دهيم وقتی همه چيز دست شماست. اما به کتاب انسان‏ ساز قرآن عمل نمی ‏کنيد، چه توقعی از ما داريد!
 

 
 

اين که من هرگز در آن نامه ی "خوب" تقاضای عفو نکرده ام. عفو را کسی تقاضا می کند که خطايی مرتکب شده باشد. من که خطايی جز خيرخواهی نداشته ام. پس چرا بايد تقاضای عفو کنم؟ آنهم درست درشرايطی که چهل وپنج روز پايانی زندانم را در اعتصاب خشک و تر بسر می برده ام ؟ و سخت نسبت به ضرب و شتم خودم و توهين ها و ناسزاهای بازجويان اعتراض داشته ام؟
خبرنگاران سبز/ جامعه/از دیگر رسانه ها: 
من محمد نوری زاد، تقاضای عفو نکرده و نخواهم کرد، چرا که خطايی مرتکب نشده ام…

درخبرها، به طور تلويحی از تقاضای عفو من سخن به ميان آمده بود. چگونه؟

خبرنگار زيرک و هماهنگ، از جناب دادستان تهران می پرسد: درباره ی نامه ی محمدنوری زاد که در آن از مقام معظم رهبری تقاضای عفو کرده توضيح بدهيد. و دادستان تهران در پاسخ، به نامه ی محرمانه ی من به رهبری، که از نگاه او "خوب" بوده اشاره می کند و می فرمايد: "نوری زاد به مرخصی آمده است".

يک، اين که من هرگز در آن نامه ی "خوب" تقاضای عفو نکرده ام. عفو را کسی تقاضا می کند که خطايی مرتکب شده باشد. من که خطايی جز خيرخواهی نداشته ام. پس چرا بايد تقاضای عفو کنم؟ آنهم درست درشرايطی که چهل وپنج روز پايانی زندانم را در اعتصاب خشک و تر بسر می برده ام ؟ و سخت نسبت به ضرب و شتم خودم و توهين ها و ناسزاهای بازجويان اعتراض داشته ام؟

و دو اين که : من به مرخصی نيامده ام . بلکه "آزاد" شده ام . خبرآزادی مرا، پاسداری در داخل سلول به من گفت . اين پاسدار که از صاحب نامان سازمان اطلاعات سپاه است ، يا به من دروغ گفته ، يا راست . که من راست بودن اين خبر را از او باور دارم . چرا که او هفت سال از دوره ی جوانی اش را در اسارت بوده و من درمدتی که با او در زندان مرتبط بودم، از او جز انصاف و صدق نديدم.

باورم براين است که : سيستم قضايی ما، بعد از سبک سنگين کردن بلايی که برسر عدالت آورده ، شرمسارانه به اين نتيجه رسيده است که : درباره ی من و خيلی های ديگر جز به جفا دست نبرده است. من اطمينان دارم چندی بعد، زندانيان سياسی ما، يک به يک، آزاد خواهند شد.

من نسخه ی دوم آن نامه ی "خوب" و محرمانه را دراختيار دارم که فعلا از انتشار آن پرهيز می کنم.

آقای دادستان اما خوب به ياد دارند که يک هفته قبل از آزادی ام ، درهمان دادسرای داخل اوين ، بعد از آنکه من متعمدانه به ملاقات خانواده ام نرفتم ، وی مرا به شکستن اعتصابم ترغيب کرد .

به ايشان گفتم: من يک نويسنده و منتقدم و هرچه راکه صلاح بدانم خواهم نوشت. مرا زده اند و به من فحش ناموسی داده اند و من تا هر کجا که بتوانم نسبت به اين بی عدالتی ها اعتراض خواهم کرد.

به وی اين را نيز گفتم: اگر شما و رييس قوه ی قضاييه، و قاضی ای که به راحتی آب خوردن حکم زندان و حبس صادر می کند، يک روز، بله يک روز، طعم زندان انفرادی را می چشيديد، بلافاصله همان يک روز را معادل صد روز زندان محاسبه می کرديد.

وگفتم: چرا بايد روزهای انفرادی و ناعادلانه ی يک زندانی که بسيار تلخ و سخت و پراز آسيب است ، تنها و تنها معادل يک روز محاسبه شود؟

وگفتم: اين، ظلم است و شما چه بخواهيد و نخواهيد امضايتان پای اين ظلم ثبت است.

درهمان نامه ی محرمانه و "خوب"، من به رهبری گفته ام که پادشاهان و حاکمان در دوره های دور ، يا خودشان در لباس مبدل به زوايای پنهان کشورشان سرمی زدند، يا يکی از بستگان و امنای خود را به دستگاههای فاسد و تحت امرشان نفوذ می دادند تا از روند مناسبات جاری کشورشان خبر بگيرند. درادامه آورده ام: اکنون من _ محمد نوری زاد _ امين شما، شما را از مفاسد دستگاه قضايی و زندان اوين مطلع می کنم.

و باز در همان نامه به حضرت ايشان گفته ام: شما مثل جناب نوح(ع) که با اصرار از پسر خطاکارش می خواست سوار کشتی شود، بياييد و دست اين جوانان و زندانيان اين روزهای کشورمان را بگيريد و به کشتی نظام سوار کنيد.

پس من خبر تنظيم شده ی دادستانی و خبرگزاری ها را به اين شکل اصلاح می کنم:

يک : من محمد نوری زاد، تقاضای عفو نکرده و نخواهم کرد، چرا که خطايی مرتکب نشده ام.

دو : من، بنا به اخباری که در داخل زندان به من داده اند، "آزاد" شده ام و نه اين که به مرخصی آمده باشم. چرا که اگر به من می گفتند: بيا و به مرخصی برو، من هرگز اعتصابم را برای چند روز مرخصی نمی شکستم و از تعقيب خواسته های مصرانه ام دست نمی کشيدم.

به اميد روزی که به همين زودی ها، شاهد آزادی، و نه به مرخصی آمدن زندانيان سياسی خود باشيم.


 

 
 


 
 

می‌توانيم با مراجعه به رسانه‌ها ببينيم که انتقاد در کن چه تفاوتی دارد با انتقاد در فجر. در کن، با وجود اعلام تحريم – شخص – فون تريه، داوران در داوری خود وارد بحث سياست گذاران جشنواره نشدند ولی اين جا، نه فقط دبير جشنواره، که داوران هم به ميان آمدند و پاسخ های صريح و تندی نثار رضا مير کريمی کردند.
خبرنگاران سبز/ فرهنگ، هنر و ادبیات:
ناصر صفاريان درروزگار نوشت: چند روز قبل، جواد شمقدری به تاسی از رئيس خود، محمود احمدی نژاد دست به قلم برد و برای اصلاح جهان و جهانيان، اشتباه غرب را به رخ کشيد و انذار داد و به رستگاری رهنمون کرد و ...


به گزارش پارس توريسم ،آقای صفاريان درادامه يادداشت خود آورده است: ظاهرا برخلاف سال گذشته که پس از مراوده‌های جشنواره کن، جواد شمقدری در جايی گفته بود «کن را مديريت کرديم»، امسال توفيقی در «مديريت» حاصل نشده بود و بايد با نامه‌نگاری به اصلاح سران کن بر می‌خاست.

پيش از اين نامه نگاری، معاون سينمايی دراعتراض به تقدير از فيلمساز معترض ايرانی در کن امسال، پای نخل طلای سال گذشته را پيش کشيد و در اثبات سياسی بودن جشنواره به نخل طلای فيلم تايلندی اشاره کرد و گفت دليلش فقط رويدادهای سياسی تايلند در سال قبل بوده و حمايت از نگاه معترض فيلمساز. حالا که امسال نخل طلا را به فيلم‌ساز آمريکايی داده‌اند، حتما براساس نگاه معاونت سينمايی ما – که به دنبال اصلاح سينمای جهان هم هست– دليلش نگاه سياسی به رويدادهای سياسی آمريکاست و پر و بال دادن به نگاه معترض کارگردان آمريکايی! با اين حساب مشخص نيست کن بالاخره سياسی است و سياسی کاری می‌کند، يا اين که پارسال که ما مديريت‌اش کرديم آن گونه بوده و حالا اين گونه!

به هر روی، جواد شمقدری به ژيل ژاکوب تاخت که چرا لارنس فون را در جشنواره تحريم کرده‌اند و آزادی بيان را پاس نداشته اند. دفاع فيلمساز از هيتلر و طرفداری از «نازيسم» را هم به گاليله و قرون وسطی ربط داد و ... خلاصه تاکيد کرد که اين کارها خوب نيست و بعدا در تاريخ بد خواهند نوشت.

از آن جا که معاون سينمايی خودش رييس اصلی جشنواره فجر است و زمان برگزاری سرش بسيار شلوغ است و درگير کارهای بسيار مهمی مثل حذف فيلم‌های انتقادی از مسابقه و ابداع بخش نو ظهور«نوعی نگاه»، به احتمال زياد از وقوع برخی اتفاق‌ها در همين جشنواره دولتی تحت مديريت خود بی خبراست. پس بد نيست پيش از آن که تاريخ نگاران آينده در تاريخ ثبت کنند، خدمت ايشان عرض کنيم که اگر لارنس فون تريه درباره موضوع های- به درستی يا نادرستی- ممنوع هيتلر و نازيسم حرف می‌زند و تحريم می‌شود، در اين جا و در همين جشنواره خودمان، انتقاد از نوع داوری و داوران جشنواره باعث تحريم می‌شود. در طبقه بندی و نوع انتقاد هم گمان نکنم نيازی به بحث باشد که کدام يک مهم‌تر است.

به هر حال، پيش از آن که به آينده برسيم و حاصل ثبت تاريخ را شاهد باشيم، همين حالا می‌توانيم با مراجعه به رسانه‌ها ببينيم که انتقاد در کن چه تفاوتی دارد با انتقاد در فجر. در کن، با وجود اعلام تحريم – شخص – فون تريه، داوران در داوری خود وارد بحث سياست گذاران جشنواره نشدند ولی اين جا، نه فقط دبير جشنواره، که داوران هم به ميان آمدند و پاسخ های صريح و تندی نثار رضا مير کريمی کردند.

نتيجه اين که فيلم «ماليخوليا» نه تنها از نامزدی نخل طلا حذف نشد، که جايزه بهترين بازيگر زن را هم از آن خود کرد. ولی «يه حبه قند» اساسا ناديده گرفته شد. حالا در اين قياس، چه جايی – و چه لزومی – بر اين نامه نگاری و اين دفاع از آزادی بيان؟

روزنامه روزگار- ۸ خرداد ۱۳۹۰

 
 

-- کاری از: دوست سبز --

 
 

آیا شورای هماهنگی از رویدادهای صورت گرفته در فضای سیاسی ایران در دو ماه گذشته بی‌خبر است؟ چرا در این بیانیه هیچ اثری از این آگاهی و تصمیم‌گیری بر اساس آن دیده نمی‌شود؟ مگر میرحسین موسوی از اولین کسانی نبود که دولت رمال‌ها و فال‌بین‌ها را به سخره و انتقاد گرفت؟ و مگر رهبر ایران نبود که این انتقاد میرحسین موسوی را با هزل سیاسی رد کرد و اکنون تمام دستگاه نظام ولایی‌اش به سرافکندگی به آن اعتراف دارند؟ جای این آگاهی در این بیانیه کجاست؟
خبرنگاران سبز/ نقد و نظر/ عرفان خیراندیش:
شورای هماهنگی راه سبز امید عملا پس از زندانی‌کردن غیرقانونی و غیرشرعی رهبران سبز در خانه‌هایشان اعلام موجودیت کرد و روز گذشته پس از مدتی سکوت بیانیه این شورا به مناسبت خرداد ماه (ماه حادثه‌های سیاسی در تاریخ معاصر ایران) انتشار یافت و انتقاد‌های تازه‌ای را سبب شد. برخی از این انتقادها عبارتند از:

اول: به جای نگاهی کنش‌گرایانه به آینده، این بیانیه با گذشته‌گرایی تنها به یادآوری افتخاراتی که از آن مردم سبز ایران است بسنده کرده است و در سایه گذشته راحت اختیار کرده است.

دوم: حتی اشاره‌ی بیانیه به رویدادهای پرافتخار گذشته نیز خالی از توان ایجاد شور و حرکت و یا امیدسازی برای آینده است؛ حتی می‌توان گفت که این بیانیه نوعی تخدیر ناخواسته و رضایت به بی‌عملی را در لحن بیان خود پنهان دارد.

سوم: ادبیات این نوشته خالی از محتوای اندیشه‌ای، نگاه تاریخی-سیاسی، و یا رویکردی راهبردی به جنبش سبز و توقعات بدنه آن از ماه پر حادثه‌ی خرداد است.

چهارم: با وجودی که گفت‌وگو با حاکمیت به خودی خود نمی‌تواند خطا تلقی شود ولی آشکار نیست که ذکر چنین موردی در بیانیه‌‌ای که بیشترین بار توقعات سیاسی را با خود همراه دارد و می‌باید شامل کنش‌های از موضع قدرت باشد چه توجیهی دارد.

پنجم: آیا شورای هماهنگی از رویدادهای صورت گرفته در فضای سیاسی ایران در دو ماه گذشته بی‌خبر است؟ چرا در این بیانیه هیچ اثری از این آگاهی و تصمیم‌گیری بر اساس آن دیده نمی‌شود؟ مگر میرحسین موسوی از اولین کسانی نبود که دولت رمال‌ها و فال‌بین‌ها را به سخره و انتقاد گرفت؟ و مگر رهبر ایران نبود که این انتقاد میرحسین موسوی را با هزل سیاسی رد کرد و اکنون تمام دستگاه نظام ولایی‌اش به سرافکندگی به آن اعتراف دارند؟ جای این آگاهی در این بیانیه کجاست؟

....

باری، شکی نیست که این شورا هم‌اکنون از سیاستمداری، ژرف‌اندیشی، شهامت، و پختگی اندیشه و عمل رهبران سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی محروم است اما توقع این است شورایی که نامی چنین همه‌گیر بر خود نهاده و عزم ایجاد هماهنگی در متهورانه‌ترین، تحصیل‌کرده‌ترین و پخته‌ترین جنبش تاریخ معاصر را دارد با درس‌آموزی از روش‌های این دو بزرگوار جای خالی آن‌ها را تا حدودی پر کند و با کنش‌های مناسب سیاسی از یک سو جنبش اعتراضی سبز مردم را با کوشش و جوشش مناسب همراه کند و از سوی دیگر به حکومت ج.ا. نشان دهد که زندانی کردن رهبران سبز هم برایشان پر هزینه است و هم واقعیت هر ایرانی یک ستاد معنادار است و جنبش می‌تواند در دوران زندانی بودن رهبرانش پرامید و پرکوشش همچنان به راه خود ادامه دهد.

با غمگینی اما باید بگوییم که تاکنون نه تنها شورای هماهنگی کارنامه مناسبی در این جهت نداشته که به باور بسیاری باعث کم‌اثر کردن و ناامید کردن بخشی از بدنه جنبش سبز نیز شده است. امیداریم این شورا هر چه سریعتر با بازنگری در روش‌ها و رویکردها نقشی را به عهده بگیرد که تا حدودی در خور نام و میراثی که به امانت به او سپرده شده است باشد. آیا بیانیه‌های بعدی که در پایان این بیانیه وعده آن داده شده است چنین تغییری را نشان خواهد داد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبرنگاران سبز آمادگی دارد نوشته شما در مخالفت یا موافقت با نوشته بالا را منتشر کند

 
 

خانواده های مهدی محمودیان، حشمت الله طبرزدی، عیسی سحرخیز و مسعود باستانی در مصاحبه با "روز" نسبت به وضعیت این زندانیان سیاسی که برخی از آنان در زندان رجایی شهر در اعتصاب غذا به سر می برند ابراز نگرانی کردند.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر: 
 مهدی محموديان روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت به اتفاق چند زندانی سياسی ديگر از اول خرداد ماه اعتصاب غذای خود را آغاز کرده است. علت اعتصاب اين زندانيان، اعتراض به وضعيت نامناسب زندان ها، بد رفتاری ماموران زندان، فشار روزافزون بر خانواده های زندانيان سياسی و قطع ارتباطات زندان با جهان خارج اعلام شده است.

هوشنگ محموديان، پدر مهدی محموديان که روز پنج شنبه با فرزندش ملاقات کابينی داشته می گويد: روز پنج شنبه پسرم را ديدم اما او را نشناختم. اينقدر لاغر شده بود که بچه ام را نشناختم. منتظر بودم بيايد که او دستانش را تکان داد و تازه شناختم که اين بچه من است که به اين روز افتاده.

او می افزايد: بچه من روزه است؛ مدتهاست که روزه گرفته و به شدت لاغر شده، کليه و ريه اش مشکل دارد، بچه ام را سالم و سرحال به زندان بردند و اکنون به اين روز انداخته اند. يک جای سالم در بدنش نيست.

روز گذشته سيد محمد خاتمی در تماس با مادر آقای محموديان از او خواسته از اعتصاب کنندگان در زندان رجايی خواسته شود اعتصاب غذای خود را بشکنند.

پدر اقای محموديان می گويد: آقای خاتمی تماس گرفتند صحبت کردند. ميخواستند بچه ها روزه هايشان را بشکنند من هم واقعا التماس ميکنم به پسرم به ساير بچه ها که بشکنيد روزه هايتان را. اما خب مهدی می گويد ما مال خودمان نيستيم ما از حقوق مردم کوتاه نمی آييم و ملت بايد پشتيبان ما باشند. مردم بايد بدانند در زندان ها چه کثافت کاريهايی می شود و چه ها که نمی کنند. بچه من ۵ سال قبل تر کهريزک را فاش کرده بود الان هم از وضعيت زندان ها می گويد و کاش کسی کمی توجه بکند.

مهدی محموديان در نامه ای سرگشاده از رواج تجاوز جنسی به زندانيان در زندان رجايی شهر خبر داده و خطاب به آيت الله خامنه ای نوشته بود: در حکومت شما زندانها به شهر مردگان می ماند که بايد به هر طريقی فقط از آن خارج شد.

پدر اين روزنامه نگار زندانی می گويد: خيلی اذيت می کنند؛ من نميدانم پيش چه کسی بروم و بگويم بچه من هيچ گناهی نکرده، آخر مگر بچه من چه کرده که با او چنين می کنيد؟ با مهدی که روز پنج شنبه حرف ميزدم می گفت من برای مردم روزه می گيرم اگر هم از اين دنيا رفتم ناراحت نشو. گفتم و التماس کردم که روزه ات را بشکن اما هنوز هم روزه است  و ما نگران و مستاصل که چه بايد بکنيم.می گويد اينجا به حرف های ما توجهی نمی کنند. مامورها اذيت مان می کنند به داد ما نمی رسند، تلفن هم نمی دهند. تلفنی که نمی گذارند حرف بزند ما هم فقط می نشينيم که آخر هفته شود، يک هفته من بروم يک هفته مادرش و از او خبری بگيريم.

پدر آقای محموديان از وضعيت وخيم جسمانی مادر اين روزنامه نگار زندانی نيز خبر می دهد و می گويد: ديروز صبح حالش خوب بود با آقای خاتمی صحبت کرد اما بعد يکباره فشارش به ۷ رسيد و ضربان قلبش به ۲۰۰. او را به بيمارستان منتقل کرديم و اکنون در سی سی يو بستری است.

او سپس می گويد: من تنها خواهان ازادی پسرم هستم بيايد بيرون و سرپرستی بچه اش را داشته باشد بچه اش مدام گريه ميکند هر بار او را ملاقات می برم برميگردد، يک هفته مريض می شود. اين بچه چه گناهی دارد؟ پسر من جز حرف حق چه گفته که سزايش اين باشد؟

مهدی محموديان از ۲۵ شهريور ۸۸ در بازداشت به سر می برد و به ۵ سال حبس تعزيری محکوم شده است.



بی خبری از عيسی سحرخيز

عيسی سحرخيز، روزنامه نگار و عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ديگر زندانی سياسی زندان رجايی شهر است که به گفته خانواده اش در اعتصاب غذا به سر می برد.

فرزندش می گويد که از پنج شنبه هفته گذشته او و خانواده اش هيچ خبری از وضعيت آقای سحرخيز ندارند و به شدت نگران سلامتی او هستند.

مهدی سحرخيز توضيح مي دهد: فقط ميدانيم اعتصاب غذاست. پنج شنبه هفته قبل که مادرم با پدرم ملاقات داشته پدرم گفته  ۶ روز است اعتصاب غذا را شروع کرده اند. خيلی لاغر شده بود و وضعيت مناسبی نداشت. از طرفی يکی از زندانيان شرور زندان رجايی شهر به او حمله کرده و چنان به گوش پدرم زده که پرده گوش اش پاره شده. رئيس زندان هم گفته بود از پزشکی قانونی و متخصصين خواسته ايم بيايند واو را معاينه کنند اما تا روزی که ما از پدرم خبر داشتيم اين قضيه صورت نگرفته بود.

فرزند آقای سحرخيز مسئوليت هرگونه اتفاقی برای وی را به عهده مسئولين جمهوری اسلامی ميداند.

عيسی سحرخيز، به ۳ سال حبس تعزيری، پنج سال محروميت از فعاليت‌های سياسی و مطبوعاتی و يک سال ممنوع الخروجی محکوم شده است.



طبرزدی در اعتصاب غذا نيست.

حسين طبرزدی، فرزند حشمت الله طبرزدی هم می گويد عيسی سحرخيز در زندان رجايی شهر وضعيت وخيمی دارد.

او توضيح ميدهد: در سالن ملاقات کابينی از پشت شيشه آقای سحرخيز را ديديم که به شدت لاغر و رنگش زرد شده بود و وضعيت خوبی نداشت.

از آقای طبرزدی درباره پدرش می پرسم. حشمت الله طبرزدی، فعال سياسی و دبير کل جبهه دموکراتيک ايران که سايت های سبز نام او را نيز جزو اعتصاب غذا کنندگان ذکر کرده اند اما حسين طبرزدی می گويد: شروع اين اعتصاب به صورت دسته جمعی و هماهنگ بوده ولی در ملاقاتی که هفته اخير با پدرم داشتيم متوجه شديم او در اعتصاب غذا نيست. پدرم می گفت از طرف من بگوييد  اعتصاب غذا به خود زندانی ضربه ميزند و نقض حقوق بشر است لذا بنده در اعتصاب غذا نيستم. ما اما در سالن ملاقات از پشت شيشه آقای سحرخيز و آقای محموديان را که به اعتصابشان ادامه ميدهند ديديم خيلی کاهش وزن داشتند و رنگ و رويشان به شدت زرد شده بود.

او می افزايد: پدرم پيش از اين بارها اعتصاب های طولانی مدت داشته ولی در حال حاضر در اعتصاب نيست. از نظر روحی هم مثل ساير زندانيان سياسی محکم و استوار است و بسيار روحيه خوبی دارد اما خب شرايط نگهداری در رجايی شهر و وضعيت بد بهداشتی اين زندان خيلی ازارشان ميدهد. پدرم و ساير زندانيان سياسی که در رجايی شهر هستند پيش از اين دوران سخت انفرادی را گذرانده اند اما رجايی شهر وضعيت بسيار بدی دارد؛ در بند خيلی کوچکی هستند که در هر اتاق ۵ متری دو نفر هستند يعنی سلول های انفرادی بوده که تبديل به سلول های دو نفره کرده اند و تنها تفاوتش اين است که در اين اتاق ها هميشه باز است. هواخوری بسيار محدود است، تلفن هايشان قطع است و ملاقات حضوري هم که نيست.

آقای طبرزدی با اين حال وضعيت جسمانی پدرش را مساعد توصيف مي کند و می گويد: پدرم شرايط جسمانی خوبی دارد.

او همچنين به انتقال پدرش به بازپرسی زندان اوين اشاره می کند و می گويد: ۲۰ روز پيش پدرم را به اوين منتقل کرده و درباره نامه او و شکايت اش از آقای خامنه ای سئوال کرده و گفته اند پيرو اين شکايت حکم سنگينی برايت خواهيم بريد.

حشمت الله طبرزدی به ۸ سال حبس تعزيری محکوم شده و اکنون يک سال و ۵ ماه است که در زند ان به سر می برد.



مسعود باستانی  اجازه مرخصی ندارد.

مسعود باستانی، روزنامه نگار و ديگر زندانی سياسی است که در زندان رجايی شهر به سر می برد. مادر او درباره وضعيت فرزندش می گويد: علی‌رغم ضعف جسمانی، روحيه مسعود بسيار خوب است و حتی در ملاقات‌ها به من و همسرش هم روحيه می‌دهد.

معصومه ملول می افزايد: فرزندم احتياج به جراحی لثه دارد، در زندان دچار مشکل گوارشی و تنبلی روده شده اما هيچ کس به حرف ما گوش نمی‌دهد و هرچه به دادستانی مراجعه می‌کنيم پاسخی نمی‌گيريم.

چطور با گذشت اين مدت و سپری شدن دو سال به فرزند من مرخصی نمی‌دهند، هيچ کس هم از دادستانی و مراجع قضايی سراغی از او نمی گيرد.

مسعود باستانی تاکنون يک روز نيز به مرخصی نيامده و مادرش می گويد: به پسر من مرخصی نمی‌دهند و دليلش را هم نمی‌گويند. نه تنها حق استفاده از مرخصی به مسعود نمی‌دهند که تلفن‌ها را قطع و او را غيرقانونی به زندان رجايی‌شهر تبعيد کرده اند. الان ۶ ماه است که ملاقات حضوری نداشته‌ايم و ملاقات کابينی هم به مدت بيست دقيقه است. در رجايی‌شهر کابين‌های ملاقات علاوه بر شيشه، در دو طرف ميله هم دارد که عملا نمی‌توانيم او را ببينيم. آيا پسر من حق ندارد از مرخصی استفاده کند و همسر و خانواده‌اش را ببيند؟

خانم ملول سپس می افزايد: فشارها بر زندانيان رجايی‌شهر خيلی زياد شده و حتی هواخوری آنها هم تنها دو ساعت در روز است که اين امر در زندان‌های بند عمومی غير قانونی است و زندانی بايد بتواند از صبح تا بعدازظهر از هواخوری استفاده کند.

مسعود باستانی به ۶ سال حبس تعزيری محکوم شده است.
 

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته