چهارشنبه شب، میرحسین موسوی در فضایی پلیسی و امنیتی، در منزل پدری حضور یافت تا با پدر مرحومش، میر اسماعیل موسوی، وداع کند.
به گزارش خبرنگار کلمه، میرحسین که همچنان در بازداشت خانگی است، در شامگاه چهارشنبه و ساعاتی پس از درگذشت پدرش، در حالی که دهها مامور امنیتی، او و همسرش زهرا رهنورد را دوره کرده بودند، به منزل پدری منتقل شد تا برای دقایقی بتواند در کنار پیکر میر اسماعیل موسوی که چشمانتظار دیدار پسر ارشد خود ماند، بنشیند.
بر اساس این گزارش، موسوی در حالی که ماموران برای لحظهای رهایش نمیکردند و حتی داخل خانه را نیز پر کرده بودند، بر سر جنازه پدر حاضر شد، پارچه را کنار زد، پیشانی پدر را بوسید و برای آخرین بار با او خداحافظی کرد و برایش دعا کرد و فاتحه خواند.
میرحسین در همان لحظات کوتاه حضورش در خانه پدر، از بدو ورود تا زمان خروج، تنها یک واژه بر لبش بود: صبر، صبر و باز هم صبر. او که با برخوردهای زشت و زننده ماموران مواجه بود، در اوج آرامش و متانت به اطرافیان توصیه کرد که مقاوم باشند، آرامش خود را حفظ کنند و صبر پیشه کنند.
این وداع آخر در شرایطی انجام شد که ماموران به شکلی عجیب و بیسابقه، جو پلیسی و امنیتی را در خانه پدر میرحسین و محله اطراف آن حاکم کرده بودند. آنها نه تنها فضای داخل خانه را پر کرده بودند، و نه تنها ماموران امنیتی زن و مرد در کنار رهنورد و موسوی و چسبیده به آنها ایستاده بودند، بلکه حتی تلفن همراه دختران موسوی را نیز بهرغم اعتراضشان از آنها گرفته بودند، و با چند دوربین از تمام حاضران در خانه نیز فیلمبرداری میکردند.
امروز: محمد نوری زاد، زندانی سیاسی محبوس در «بند دو الف» زندان اوین، طی نامه ای خطاب به دادستان تهران، ضمن اعلام اعتصاب غذای خود، خاطرنشان کرده است که "تا رسیدن به خواسته هایم، نه غذا دریافت خواهم کرد و نه تقاضای تماس تلفنی یا ملاقات یا مرخصی خواهم داشت. من نسبت به همه احکام صادره علیه خود معترضم و روند اعتراض من، تا حصول نتیجه ادامه خواهد داشت و مسئولیت عواقب هرآنچه بر سر من بیاید، متوجه همه آنانی خواهدبود که در احکام صادره علیه من و بازداشت غیرقانونی من در بند دوالف، سهم و نقش داشته اند."
محمد نوری زاد از روز هفتم اسفند بدون اتمام اقدامات درمانی و برخلاف وعده ماموران امنیتی، به زندان اوین بازگشته و خانواده وی نیز از انتشار آنچه که در این مدت بر سر این نویسنده و هنرمند دربند گذشته، تا امروز امتناع ورزیدند؛ اما اکنون که نزدیک چهارده روز (به همراه تماس یک دقیقه ای روز اول عید) از بی خبری از محمد نوری زاد می گذرد، دو نامه ای را که وی خطاب به دادستان تهران در روزهای ۱۴ و ۱۶ اسفند ۸۹ نوشته در اختیار سایت شخصی وی قرار داده اند.
بر اساس این گزارش، متن نامه های محمد نوری زاد به شرح زیر است:
نامه اول
دادستان محترم استان تهران
جناب آقای دکتر جعفری دولت آبادی
باسلام
امروز ششمین روز است که اینجانب محمد نوری زاد در اعتراض به بازداشت غیرقانونی خود در بند دوالف، از دریافت غذا سر باز زده ام. شخص جنابعالی حضوراً به من قول دادید که به شکایات من رسیدگی و آنها را پیگیری خواهیدفرمود.
شکایت از دو بازجوی فحاش و بزن بهادر، و شکایت از قاضی مقیسه که طی دو جلسه کوتاه نمایشی، حقیر را به تحمل دوسال حبس(افزون بر سه سال و نیم قبلی) محکوم کرده است.
خود جنابعالی نیک می دانید که تداوم بازداشت من در بند دوالف، غیرقانونی است. من باید به بند عمومی ۳۵۰ منتقل شوم.
بدیهی است که تا رسیدن به خواسته هایم، نه غذا دریافت خواهم کرد و نه تقاضای تماس تلفنی یا ملاقات یا مرخصی خواهم داشت. من نسبت به همه ی احکام صادره علیه خود معترضم و روند اعتراض من، تا حصول نتیجه ادامه خواهد داشت و مسئولیت عواقب هرآنچه بر سر من بیاید، متوجه همه ی آنانی خواهدبود که در احکام صادره علیه من و بازداشت غیرقانونی من در بند دوالف، سهم و نقش داشته اند.
با احترام
محمد نوری زاد- بند دوالف زندان اوین ۱۴/۱۲/۸۹
نامه دوم
دادستان محترم استان تهران
جناب آقای دکتر جعفری دولت آبادی
با سلام.
به دلیل توهین های امروز یکی از بازجویان خود، موسوم به "کریمی" که در بند دوالف، بارها به دیدن من آمده، و به خاطر بازداشت غیرقانونی ام در این بند، از همین امروز به اعتصاب غذای خشک دست می زنم.
بدیهی است که عواقب این اعتصاب غذای خشک، هرچه که هست، متوجه شما و متولیان بند دوالف خواهد بود. آقای کریمی امروز، با الفاظی چون: منافق، منافق مدرن، منافق تر از مسعود رجوی، و با اتهام به من که: بیش از دومیلیارد پول سپاه را بالا کشیده ام، و بازگویی شنودهایی از مکالمات و مسائل خصوصی من و خانواده ام، مرا مخاطب قرار داد.
نامبرده با این توهم پوک که من در آخرین باری که به مرخصی رفته ام، با آقای سید محمد خاتمی دیدار داشته ام، آنهمه الفاظ شنیع را بر من بارید.
من، مرده یا زنده، خواهشمندم شکایت رسمی مرا از این فرد، به خاطر اطلاق یک چنین توهین هایی، پیگیری بفرمایید. اطمینان دارم طبق یک روال جاری، نامبرده، کلیت مکالمات امروز ما را ضبط کرده است. سند و مدرک ادعاهای من، همین مکالمات ضبط شده است.
گرچه خود می دانم نگارش این نامه، مثل دل بستن به آب یک سراب، راه به جایی نخواهد برد. با اینهمه، برای اتمام حجتی که این روزها کسی خریدارش نیست، به جایگاه قانونی شما متوسل می شوم. خود دانید و خدا و فردای قیامتی که در راه است.
با احترام
محمد نوری زاد- بند دوالف- ۱۶/۱۲/۸۹
نامه های محمد نوری زاد به دادستان تهران:
فخرالسادات محتشمی پور همسر سیدمصطفی تاجزاده از شاکیان کودتای انتخاباتی چند روز پس از اعتصاب غذا روانه بیمارستان شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، فخرالسادات محتشمی پور، فعال زنان و همسر مصطفی تاج زاده، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در ملاقات روز گذشته با خانواده، از اعتصاب غذای خود در هفته ی گذشته خبر داد.
وی پس از تهدید به اعتصاب غذا در آستانه ی تعطیلات نوروزی در صورت عدم ملاقات با همسر خود، اعتصاب کرده و پس از چند روز روانه ی بیمارستان شده است.
بر اساس گزارش ها محتشمی پور، با وجود بدحالی همچنان اصرار بر نشکستن اعتصاب خود داشته است، اما پس از بیهوشی مسئولان زندان توانسته اند با انتقال به بیمارستان و درمان، جان وی را نجات دهند.
بر اساس این گزارش علیرغم ضعف جسمی، حال روحی وی خوب عنوان شده است.
نامه های اعتراضی محتشمی پور درباره ی وضعیت همسرش به دادستان که به حدود ۸۰ عدد رسیده بود، هیچ گاه از جانب جعفری دولت آبادی جوابی دریافت نکرد.
گزارش ها حاکی از آن است که علت برخوردهای سخت گیرانه با وی به دلیل مطالبی است که در نامه ها عنوان شده است.
فخرالسادات محتشمی پور، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، دهم اسفند ماه سال گذشته و متاثر از اعتراضات خیابانی مردم بازداشت شده و بیش از یک ماه است که در انفرادی های دوالف نگهداری می شود.
همسر وی مصطفی تاج زاده که از شاکیان پرونده کودتا است، نزدیک به شش ماه است که در قرنطینه ای در اوین به سر می برد.
در پی بازداشت حجت الاسلام و المسلمین نوراللهیان در مراسم تشییع مرحوم میر اسماعیل موسوی پدر مهندس میرحسین موسوی ایشان پس از بازداشت که همراه با ضرب و شتم و اهانت نیز بوده است وی به زندان اوین منتقل شده است.
به گزارش کلمه، حجت الاسلام والمسلمین نوراللهیان که سابقه عضویت در بیت رهبری را نیز داشته است روز گذشته ودر مراسم تشییع پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی به دخالت نیروهای امنیتی در سیر روند تشییع و هتک حرمت به پیکر ایشان و نیز رفتار وحشیانه با مردم اعتراض نموده بود که همراه با ضرب و شتم بازداشت پلیس امنیت انتقال داده شد.
وی از آنجا به دادسرای ویژه روحانیت برده شده و در آنجا حدود پنج ساعت بازجویی شده و سپس با دستبند و اهانت به زندان اوین انتقال داده شده است.
ماموران بلافاصله نیز اتهامات آقای نوراللهیان را اخلال در نظم عمومی، تحریک مردم به اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی کشور! ، تهدید مأمورین دولتی، رفتار خلاف شأن و شئونات روحانیت ذکر شده است این در حالی است که ایشان صرفا به دخالت نیروهای امنیتی در سیر روند تشییع و هتک حرمت به پیکر ایشان و نیز رفتار وحشیانه با مردم اعتراض نموده بود.
منابع مطلع از داخل دادگاه ویژه روحانیت افزوده اند قاضی وی حجت الاسلام نصرت آبادی است.
لازم به ذکر است که حجت الاسلام والمسلمین نوراللهیان از رزمندگان دوره دفاع مقدس، معاون سابق وزارت اطلاعات و از اعضای بیت رهبری تا پیش از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بوده است. ایشان برادر دو شهید و مسئول امور روحانیون ستاد مرکزی مهندس میرحسین موسوی بوده و در میان اصولگرایان و اصلاح طلبان دارای احترام زیادی است.
جوانان احزاب اصلاح طلب در بیانیه شماره سه خود بار دیگر به ادامه زندان خانگی رهبران جنبش سبز موسوی و کروبی به همراه همسرانشان اعتراض کردند و با تاکید بر اینکه "ما با امید و تکیه بر آگاهی به سوی رهایی گام برمی داریم" از همه مردم ایران خواستند که در کنار هم به شیوه های اعتراضات مدنی نسبت به ظلم ها و استبداد جاری بیندیشند.
به گزارش کلمه، در این بیانیه که به مناسبت سالروز ۱۲ فروردین و روز جمهوری اسلامی صادر شده، با یادآوری اینکه در رفتار حاکمیت اکنون نه نشانی از جمهوری وجود دارد و نه نشانی از اخلاق و معنویت اسلام، همچنین تصریح شده است: سیر مبارزه تاریخی مردم ایران بار دیگر در دوم خرداد ۷۶ به شکل اصلاحات خود را نمایان کرد و پس از ۲۲ خرداد ۸۸ در قالب جنبش سبز پرده از چهره استبداد دینی پوشیده در جامه جمهوری درید.
به نام خداوندی که انسان را مزین به حق انتخاب، اشرف مخلوقات قرار داد
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
۳۲ سال از ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ می گذرد، از روز جمهوری اسلامی ایران، روزی که مردم ایران به پای صندوق های رای آمدند تا اعلام کنند که نظام سیاسی حاکم را خودشان باید برگزینند، تا اعلام کنند که اگر پدرانشان شکلی از حاکمیت را برگزیده بودند آنان می توانند به اختیار خود حکومتی دیگر داشته باشند، تا اعلام کنند که همه خواسته ها و اندیشه ها بدون سانسور و استصواب می توانند مطرح شوند و در همه پرسی به تایید مردم برسند. در آنروز مردم جمهوری اسلامی را برگزیدند چرا که در آن آزادی ، استقلال و جمهوری را جستجو می کردند، چرا که در آن آرمان شهدا و زندانیان سیاسیشان، کرامت و اعتبار انسان، رفاه و برابری را می دیدند.
استبداد همواره در اشکال مختلف، زندگی آرام و بی دغدغه و همراه باعزت نفس را از مردم ایران دریغ کرده است، اما درعین حال ایرانیان همواره برای رهایی ازظلم واستبداد از همه توش و توان مادی ومعنوی خود بهره جسته اند. تاریخ، فرهنگ و دین ازجمله داشته های مردم بوده است که بر آن تکیه کرده اند تا غول ماندگار استبداد را درهم بشکنند و از آن رهایی یابند. درتاریخشان آرش، بابک خرمدین، وکاوه آهنگر را یافته اند، درفرهنگشان پاکی سیاوش را جسته اند و در دینشان علی را که اسطوره عدالت است و حسین را که مظهر آزادی وآزادگی است و ابوذر وحر را. در این فرایند مبارزه آنگاه که ظلم تحمل ناپذیرشده است به روحانیت راستین پناه برده اند، که درنهضت های اجتماعی همراه وهمپای مردم بوده و نمود آن را در نهضت هایی نظیر نهضت سربداران، نهضت تنباکو و نهضت مشروطه می توان دید. گر چه استبداد نیزهمواره از فرهنگ ودین مردم ابزاری جهت سرکوب و توجیه استمرار ظلم بهره جسته اما راستی و پاکی وسیال بودن این مفاهیم درمسیر تاریخ آنان را از آلودگی دستان استبداد حفظ کرده و زلالی وگوارایی آنان کام تشنگان آزادی را شیرین کرده ومامنی برای آزادیخواهان وعدالت جویان ساخته است. این فرایند تاریخی در۲۲ بهمن به بار نشست و مردم خواسته های به حق تاریخی خود را در دینی جستجو کردند که با تاریخ و فرهنگشان عجین شده بود و به امید دستیابی به آن مفاهیم در۱۲ فروردین به جمهوری اسلامی آری گفتند. اما افسوس که باغبانان باغ آزادی وعدالت، یعنی ما مردم ایران، در مراقبت از کاشته های خود کوتاهی کردیم، و دست خزان به تطاول آن پرداخت و قدرت طلبان زرپرست با ابزار فریب و ریا پای به میدان گذاشتند. اولین اقدامی که مستبدین به آن دست می زنند تهی کردن محتوای یک اندیشه از مفاهیم متعالی و یا قلب آن مفاهیم است. همان گونه که در این سال ها تفسیری که از جمهوری اسلامی می شود چیزی نیست جز استبدادی سیاه که درطول تاریخ کم نظیر بوده است.
آری اگر مردم در بهار ۵۸ می دانستند که ۳۰ سال پس از رای به جمهوری اسلامی در بهار ۸۸ به این نام حق رای آنان بازیچه دست کودتاگران و دیکتاتورهایی می شود که این بار جامه جمهوری بر تن کرده اند ، اگر می دانستند که رایشان و به واقع جمهوریشان به دست شورای نگهبانی که می بایست امین و امانتدار و نگهدار رای مردم باشد در تقلب و تخلفی سازمان یافته باطل و پنهان و دیگرگون می شود، اگر می دانستند که دبیر شوارای نگهبان با صراحت و بی باک، از عدم علاقه اش به حضور بخش بزرگی از جامعه در انتخابات سخن می گوید، اگر می دانستند که از تریبون نماز جمعه حکم حصرخانگی و زندان بی محاکمه را صادر می کنند، اگر می دانستند که اوین برای زندانیان اندیشه و بیان جا کم می آورد، اگر می دانستند که زندانیان سیاسی در شرایط غیر انسانی و غیراخلاقی نگه داری خواهند شد، اگر می دانستند که نظامیان اقتصاد و سیاست را در قبضه خویش در می آورند و بجای آنکه حامی جان و مال مردم باشند حافظ مطامع و هوس های گروهی خاص می شوند و بسیاری اگرهای دیگر، آیا به جمهوری اسلامی رای مثبت می دادند؟ اکنون که نه نشانی از جمهوری در آن وجود دارد و نه نشانی از اخلاق و معنویت اسلام.
سیر مبارزه تاریخی مردم ایران بار دیگر در دوم خرداد ۷۶ به شکل اصلاحات خود را نمایان کرد و پس از ۲۲ خرداد ۸۸ در قالب جنبش سبز پرده از چهره استبداد دینی پوشیده در جامه جمهوری درید، در این قریب دوسال بعد از انتخابات مردم با هوشیاری و ابتکاری جدید وارد صحنه شدند، حضوری که ارزشی بسیار بیشتر از انتخاب یک فرد در انتخابات داشت و "ما با پوست و خون خود عظمت آنچه در این ایام کوتاه حاصل شده است را درک می کنیم" و هر روز با امیدی بیشتر و ایمانی راسختر به راهمان می اندیشیم.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب ضمن یادآوری این جمله میرحسین موسوی که "ما برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ایم از عنوان "راه" استفاده می کنیم تا توفیق هایی که در هر مرحله بدست می آوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم." بزرگی و استواری رهبران عزیز جنبش سبزمان در اندیشه و عمل را ستایش می کنیم. ما بار دیگر اعتراض شدید خود به ادامه زندان خانگی رهبران جنبش سبز موسوی و کروبی به همراه همسرانشان اعلام می داریم و از همه مردم ایران می خواهیم که در کنار هم به شیوه های اعتراضات مدنی نسبت به این وضعیت و ظلم ها و استبداد جاری بیندیشند تا به زودی با طرحی هماهنگ این اعتراضات را عملی کرده و لرزه بر اندام فرسوده استبداد در ایران بیندازیم. ما با امید و تکیه بر آگاهی به سوی رهایی گام برمی داریم.
جوانان احزاب اصلاح طلب
12/1/90
روابط عمومی سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت)، در پیامی به مهندس میرحسین موسوی، درگذشت پدر ایشان را تسلیت گفت.
در پیام سازمان ادوار تحکیم وحدت با اعتراض به هتک حرمت پیکر پدر میرحسین موسوی آمده است: "اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت نیز همانند میلیونها ایرانی در سراسر ایران و جهان خود را داغدار از دست دادن چنین مرد والایی می دانند و از خداوند متعال می خواهند روح متعالی ایشان را غریق دریای بی کران رحمت خویش قرار داده و به خانواده رنجدیده موسوی صبری عظیم عنایت فرماید".
به گزارش ادوار نیوز، متن کامل این پیام به شرح زیر میباشد:
جناب آقای مهندس میر حسین موسوی
خبر عروج پدر بزرگوار جنابعالی غم و تأثری سنگین را بر دلهایمان نشاند. متأثریم که چنین پدر فرزانهای بایستی در فراق فرزند استوار خویش تا ملکوت اعلی پر بکشد و غمگینانه تر آنکه در کشوری با آزادی نزدیک به مطلق! به خانواده ای چنین خدوم، مهلت تشییعی در خور ایشان نیز داده نشده و از هتک حرمت پیکر بی جان انسانی چنین نیز دریغ نمیشود.
گویی که در قاموس حاکمان فعلی جنازه های بیجان نیز تهدید کننده پایههای قدرت محسوب می شوند و چه سست عنصری است قدرتی که لانهاش با تارهای نازک عنکبوت (به تعبیر قرآن) بنا شده باشد.
قطع و یقین می دانیم که این پیام از دیوارهای زندان ایجاد شده برای جنابعالی و همسر استوار و سبزتان عبور نخواهد کرد اما بر این ایمان نیز استواریم که اگر چه تن ها را بتوان در حصار دیوار قرار داد اما قلب ها محصور شدنی نیستند و پرواز قلب ها را هیچ قفسی یارای متوقف ساختن نیست. امروز میلیونها ایرانی خود را داغدار از دست دادن پدری می دانند که صالح بود و صلحا را پرورش داد، صادق بود و راستی پروری نمود و عمری را برای خیر دین و مملکت صرف نمود.
اینک اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت نیز همانند میلیونها ایرانی در سراسر ایران و جهان خود را داغدار از دست دادن چنین مرد والایی می دانند و از خداوند متعال می خواهند روح متعالی ایشان را غریق دریای بی کران رحمت خویش قرار داده و به خانواده رنجدیده موسوی صبری عظیم عنایت فرماید.
به امید روزی که هیچ یک از مردان و زنان حق طلب و بی گناه این سرزمین در بند بی عدالتی و ظلم و به دور از عزیزانشان قرار نداشته باشند و به امید روزی که همراه با جنابعالی و همه بی گناهان دربند یاد و خاطر این عزیز از دست رفته را پاس بداریم.
واصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
10 فروردین 1390
با درود وسلام به پیشگاه ملت سبزاندیش ایران وآرزوی بهترینها از درگاه پروردگار بهاران و همه فصول
به حکم طبیعتی که خدا امرش را به دست دارد فصل بهار از راه رسید هر چند که هنوز زمستان بر مسند حُکم است . ولی ما را چه کار به حکم و حاکمان تا وقتی گذر فصولمان از نوع باور است و از پنجره اعتقاد سبزمان به هست و نیست حال و عُقبی مینگریم . تا اینچنین است همه فصول بهار است .
میدانم که ایام تموز همچنان باقی است اما ایمان واثق دارم که با سبزینه های باورمان که ریشه درحق و حق گوئی دارد به فصل بهار آنچنان سبزی ائی می بخشیم که چمنزارهای مصفّا به وجد آیند و درختان گیسو به باد داده به رقص آیند و شکوفه های نورسته به لبخند غنچه بگشایند و ما با دلی پر امید در کنار سفره ائی می نشینیم که کتاب ایمان مان بر آن است در حالیکه به دورش هفت سینی از سرمایه نامنتهای ایمان ̦ سکینه جسم و جان ̦ سرافرازی آزادی و آزادگان ̦ سلامت عقل و برهان ̦ سخنان صدق و بی بهتان ̦ سخاوتمندی عشقهای گران و سعادت هر دو جهان به ودیعه گذاشته شده . و دست به آسمان بر میداریم تا از خدایمان ملتمسانه بخواهیم که احوال دین و آئین و میهن و مردم را به احسن حالات بگرداند .
ایزن صد افسوس که اینروزها فصل استبداد در کتابچه تاریخ ایران گشوده است و هر روز ورقی تازه میخورد و داستانی نو از ظلم و ستمگری خوانده میشود . اما چه باک که این نیز فصلی است که تورقش رو به پایان است چون سطور آشنای آخرش تکراری است و همانی است که برای ستمگران پیشین نیز فصل الخطاب و پایان کار بوده .
اما اگر از فصل این روزهای میهن بپرسی باید بگویم که:
اینجا فصلِ خطاب و ِعتاب است
فصلُ الخِطاب بر مسند و صاحب دفتر و کتاب است
خود مینویسد و خود میخواند و برمرکب مراد است
شعر می سراید و مدح میشنود و اهل صِله و برات است
کام دل برآورده و صاحب اختیار و القاب است
اما ظلم و ستم بر حق گویان فراوان و بی حساب است
**********************************
اینجا فصلِ خطاب و عتاب است
پیام نوروزیش جهاد اما اقتصادش بر آب است
اوجب همان ظاهر نظام و انتخابات به امر او برقرار است
هر که غیر این گوید فتنه جوست و فریاد کردنش ناصواب است
استدلال عبث و تفکر زائد ̦ تنها اطاعت محض محبوب و به راه است
صداقت به شرط میفروشند و دروغ تنها سکّه ی رایج و باب است
*********************************
اینجا فصلِ خطاب و عتاب است
میزان دیگر رأی ملت نیست و دزدی آرا ملاک است
دزدیدن اموات رسم شده و صاحب دَمّ حرفش بیراه است
اینجا پدر و برادر از کشته خود هر چه بگویند ̦ نقش بر آب است
اصول دین شان نیرنگ و فروعش همه تزویر و ریا است
فصلُ الخطاب آنچه بگوید آئین و چه بسا برتر از کتاب است
***********************************
اینجا فصل خِطاب و عتاب است
مرجع و عالِم همه منکوب و فتوایشان بی خطاب است
اینک باز موسای کاظم به بند و حسن عسکری در خانه به حصر است
هارون بر تخت حشمت و مآمون بر منبر به رندی به خطاب است
بیداد و ستم فصل به فصل رو به فزونی است
یک دو سالی نشده فتنه جو و متهم بی حد و نصاب است
**************************************
برادر ̦ اینجا فصل خطاب و عتاب است
بهار نشده ̦ زمستان به فرموده حضرت ایشان به رکاب است
هرچند دلها همه خون و زندگی به عذاب است
اما امید که به یاری خدا بیت ظلم بزودی خراب است
تقدیم به آنانی که ستم را بر نمیتابند اما صبر پیشه میسازند
همآنانی که فصل پندار و گفتار و کردارشان همیشه بهار است ̦ گرچه زمستان بر مدار است
سراج الدین واثق (سراج)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر