"ایستادهاید تا چشمانم را دربیاورم؟ یا دلم را از سینه بیرون بکشم؟ چیزی بگویید که باور کنم خوابِ زنان چپ است"
سوسن فرخ نیا در قامت تهمینه، با غرور و غم، با تابوت سهرابش، به صحنه می آید و غم عزا را با درد تمام در صحنه فرو می نشاند. و اینگونه عتابش را به جهان و فرمانروایان قدرت، آغاز می کند؛ به جنگها به خشونت قرنها پایان دهید. به این فرزند کشی پایان دهید. ایران و عراق و فلسطین و افغانستان، انگلیس و آلمان و ان سوی دیار زرد و سرخ را. سوسن فرخ نیا به سبکی نوین درکار تئاتراش در هم میآمیزد. یک سوی صحنه، سهراب آغشته به خون افتاده، آنسوتر زنی دلخراش بر چنگ می نوازد. گویندهای از رخش می گوید و تهمینه دختر شاه سمنگان. همان هنگام، فریاد تهمینه به گوش میرسد. «سپس گفتید یکی آن یک را پهلو دریده و نگفتید کدام! آیا هزاره به پایان رسیده است؟ این جگر دریده هنوز از لبش بوی شیر میآید!» و با دست خود جگرگوشه را کفن می پوشاند. درهمان لحظه بر صفحه تلویزیون "پروین فهیمی" است که در مرگ سهراب 19 ساله اش به سوگ نشسته فریاد می کشد چرا سهرابم را کشتید، فرزند بی گناهم را، او تنها برای رایاش به خیابان امده بود. "هاجر" مادر ندا، برسر و سینه می کوبد و ندا، ندا می کند. *«دیردر گاور»، 63 ساله مادر خلبان لوتر و *«رز جنتل»، مادر گوردون 19 ساله خلبان انگلیسی که در جنگ عراق کشته شد. در کنار *«ترزا ایوانس»، که پسرش «لی ولین»، 24 ساله از اولین سربازانی بود که در جنگ عراق کشته شد، کنارهم علیه جنگ ایستادهاند. موسیقی زیبای این کار را فرنوش بهزاد با مهارتی چنان آمیخته گویی به تماشای اپرایی نوین نشستهایم.
کابوس تهمینه این چه تَنکِشی است که از آن خونابه میرود؟ گویی به خوابهای اینهمه سالیان من مانَد! نگویید خون سهراب است! " در کابوس مادر "شبنم" که دختر او را در جلوی چشم همه زیر وانتی کشتند، تعبیر میشود و کابوس تهمینه همان کابوس مادر *"اورلاندو زاپاتا"، از «زنان سفیدپوش» کوبایی میشود که به اعتراض به حضور فرزندش در زندان پس از 85 روز اعتصاب غذا در زندان درگذشت. اینگونه که می گوید "تو چه دانی پُشتِ هر چهرَک چیست؟ پُشتِ هر چهرَک، شاید سهرابی است" اینگونه جهان از دریچه صفحه تلویزیونی به رخ کشیده می شود که آفرینندگان جنگ "سهراب کشی" میکنند. یکسو ایران و جنبش سبز است، سوی دیگرش انگلیس، آلمان، افغانستان و عراق و سیاستمداران که در فریاد موسیقی چنگ (ویلن سل)، بر پرده می روند و می آیند و مادران در اشک و فغان به فریاد می نشینند. گویی تهمینه با همه مادران جهان همآوا شده و در کميته تحقيق، همراه آنان میغرد: «شما کهاید و کُدامید؟ آری؛ شرم به خون میشویند" آری؛ شرم به خون میشویند!"
سوسن فرخ نیا، نوشته زیبای در آمیختهی بهرام بیضایی و مصطفی شفافی را در میدان سخن با هنرنمایی بینظیر در کنار ویلن سل بانویی نوازنده برعلیه جنگ فریاد میزند. تصاویر تلویزیون با شعرهای حماسی فردوسی، رستم را بر صندلی اتهام می نشاند. مگر نه که، جنگ وهواداری از جنگ را مردان می آفرینند و رستمها در میانه میدان فرزند میکشند؟ و سوی دیگر زیباییهای این اثر فریاد فمینستی تهمینهها است، خطاب به پسر؛ "تو فرزند من بودی، نه پدرت! من بودم که تو را خواستم! آه ـ مردان، شما چندین چه دروغید! برای زنان سینه چاک میکنید؛ و چون سینه چاکِ شما شدند، از سَر میرانید!"
و زنانی این گونه آگاه عاشق فرزند، خشم شان را بر سر جنگ و کشتار اینگونه فریاد میکشند: تفنگت را زمین بگذار.
مادران عزادار مریوان، اصفهان، سیستان، شیراز، گیلان، تبریز، خوزستان و مادران تمام زمین می پرسند چرا چنین کردید بر جگر گوشهگان ما؟ به اعتراض فریاد بر میکشند به فرزند کشی، به برادرکشی پایان دهید. چرا کهریزک؟ چرا خاوران بپا کردید؟ بچههایمان را در کجا دفن کردهاید؟ چرا کشتید؟ و تهمینه بر زخم بیمداوای فرزند، مرحم مینهد. بدانگونه که رسالت تهمینهها میشود در جستجوی صلح و رهایی فرزند از یوغ مرگ.
بر نمی تابم آنگاه که تهمینه بر خود خنجر می کشد و خطاب به رستم می گوید تو که پسر نشناختی، کی مرا بشناسی؟ فرزند پس گرفتی؛ مِهر از تو پس میگیرم!
گریان فریاد می زنم نه! نه !
آیا این واکنش اعتراضی به پایان تراژیک این قصه می تواند باشد؟ ایا تهمینهها را اجبار به ادامه زندگی است؟ ایا زمانه، ماندن و آفریدن صلح را به تهمینه نسپرده است؟ همان که مادران ایران زمین می کنند و مادران آرژانتینی سی و سه سال کردند.
کار درخشان سوسن چنان است که بازی را به واقعییت بدل می کند. انگونه که مرگ تهمینه چنان واقعی می نمایاد که لرزش دست و دلت را می بینی. شاید پایان تراژیک اینگونه قصه را باید از بهرام بیضایی پرسید که ایا زمانه ماندن تهمینه نیست؟ سوسن و هاجر و پروین و اکرم و ژیلا و.... ماندند می گویند: تفنگت را زمین بگذار همانگونه که تهمینه گفت: «نگریید زنان! نشنیدهاید که برخی در ایران در سوگ نمیگریند؟»
ارائه سبکی چنین ازکار در تئاتر در نوع خود تازه و ابتکاری جسارت آمیز در سرزمین شکسپیر به شمار می رود. کاری که تلاش شده بخشی از حماسه فردوسی را در شرایط تبعید، در پیوند با مسائل امروز ایران و جهان به بیننده نشان دهد. بازیگر انگلیسی زبان، "استیو ترافورد"، با هنرمندی تمام در این کار به کمک کارگردان آمد تا تهمینه و رخش و رستم را به انگلیسی زبانان و نسل جوان ایرانی که در غرب بالیدهاند، بشناساند.
درپایان بحث در باره جنگ و اثرات آن روی انسان، با هدایت دکتر کامران سعیدی(روانپزشک) پیش برده شد. این چنین بحثی، در پایان بازی تئاتر، شاید در کشورهای اروپائی رایج باشد اما برای فارسی زبانان کاری است تازه، به همین دلیل هم در اجرای روز اول شاهد آن بودم برخی بی حوصله از کنار این بحث گذشتند و برخی نیز بدان انتقاد داشتند. اما در پنجمین روز اجرا، در تئاتر "ریورساید" لندن، تماشاچیان که اکثرا انگلیسی زبان بودند از این کار استقبال نمودند. این نیز خود تجربه تازهای بود برای تماشاچیان و بازیگرانش.
لندن نوامبر 2010
http://www.efatmahbaz.com/
*- رز جنتل، Rose Gentel مادر گوردون 19 ساله خلبانی که در سال 2003 در جنگ عراق کشته شد. مادرش از همان زمان بر علیه جنگ شروع به مبارزه کرد. او، تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس را مورد خطاب قرار می دهد: تو چهار فرزند داری ایا حاضری یکی شان را برای جنگ بفرستی؟
*- خانم ترزا ایوانس،Theresa Evans پسرش "لی ولین" 24 ساله از اولین سربازانی بود که در جنگ عراق کشته شد. این مادر می گوید:بلر دروغگو است. او شانه به شانه امریکائیها ایستاد و به ما دروغ گفت
*- دیردر گاور Deirdre Gover63 ساله مادر خلبان لوتر گفت: من شخصا بلر را مسئول مرگ پسرم می دانم. خشم و غم من تمام شده ما هیچگاه روی عدالت را نخواهیم دید.
*-اورلاندو زاپاتا Orlanda Zapataاز «زنان سفیدپوش» کوبایی که به اعتراض به حضور درازمدت فرزندش در زندان پس از 85 روز اعتصاب غذا در زندان درگذشت.
در يادداشت بيست و پنجم دی ماه هشتاد وهشت که در همين مورد نوشتم علاوه بر يادآوری اين اظهارات مبتذل ، که تنها از يک مغز عليل ناشی می شود ، ادعای برخی مقامات ايران از جمله رئيس مجلس در مورد اطلاع دستگاههای امنيتی جمهوری اسلامی از تلاش دشمنان خارجی برای ترور دانشمندان ايرانی را مورد اشاره قرار دادم و نهايتاً اين نکته را مطرح کردم که « به ادعای رئيس دولت ، دانشمند آشپزخانه ای ، دارای محافظ و اسکورت می باشد، پس چرا عليرغم اطلاع دولت از طراحی دشمنان برای ترور دانشمندان هسته ای ، هيچ تدبيری برای حفاظت از پروفسور عليمحمدی انديشيده نشده است ؟»
سيصد وبيست روز پس از قتل مشکوک عليمحمدی ، بار ديگر دو دانشمند هسته ای در پايتخت کشور مورد سوءقصد قرار گرفتند و متأسفانه يکی از آنها به قتل رسيد.اين قتل در شرايطی اتفاق افتاد که دولت پُر مدعای احمدی نژاد هنوز هيچ اطلاعاتی از عوامل قتل مرحوم عليمحمدی در اختيار مردم ورسانه ها قرارنداده که بسياری از افراد اين کوتاهی دولت را مرتبط با گرايش های اصلاح طلبانه آن مرحوم می دانند . اما در فاصله قتل آن دانشمند هسته ای تا ترورهای ديروز ، سيستم اطلاعاتی ايران ، دو نمايش پُر سرو صدا اجرا نموده تا توان اطلاعاتی کشور را نه تنها در داخل بلکه در عرصه خارجی به رخ مخالفان داخلی بکشد .دستگيری مشکوک و اعدام ناگهانی «عبدالمالک ريگی » و ادعای آزاد سازی ديپلمات ايران در پاکستان ، نتيجه ظاهری اين دو نمايش بود که تا مدتها ، در سخنرانی های خسته کننده احمدی نژاد وحاميان او مورد بهره برداری قرار می گرفت. در همين فاصله ی سيصد وبيست روزه ، نمايش سوم با بازگرداندن شهرام اميری *به کشور به اجرا در آمد تا به خيال مقامات ايرانی ، اپوزيسيون خارج نشين با عبرت گيری از سرنوشت اميری ، فعاليت های خود عليه حکومت کودتايی را متوقف نمايند .اين قدرت نمايی های توخالی در حالی انجام شد که در همين مدت ، بمب گذاری های بيسابقه در نقاط مختلف کشور از جمله در مراسم روز ارتش در شمال غرب کشور ، موجب مرگ تعدادی از هموطنان شد وتنها اقدام دستگاه اطلاعاتی پُرادعای ايران در برابر اين انفجارها ، خبرسازی های مبهم درمورد « هلاکت عوامل بمب گذاری توسط سربازان گمنام امام زمان» بود . اما هيچگاه مشخص نشد که اين « هلاک شده ها» چه کسانی بوده اند و در کجا به هلاکت رسيده اند؟ تلاش های ظاهراً تروريستی ديروز در تهران ، در نگاه اول می تواند ادامه عمليات تروريستی باشد که در ماههای اخير در نقاط مختلف ايران صورت گرفته است . ممکن است مقامات رسمی ايران ، قتل مشکوک مرحوم عليمحمدی را نيز در همين « بسته تبليغاتی » قرار دهند . ازسوی ديگر ، کسانی که هنوزمايل نيستند دولت ايران را به انجام اقدامات غير متعارف برای تداوم حاکميت خود متهم کنند اما در کفايت دولت ترديد دارند احتمالاً اين حادثه را نشانه دروغ بودن ادعای اقتدار سيستم اطلاعاتی ايران و دليلی بر تمرکز همه تلاش های اين سيستم بر سرکوب منتقدان داخلی به جای شناسايی دشمنان واقعی از جمله گروههای تروريستی خواهند دانست . البته از قبل قابل پيش بينی بود که ماشين تبليغاتی دولت و رئيس دروغگوی آن، ساکت نخواهد نشست و برای پنهان کردن ابعاد و ريشه های واقعی حوادث ديروز ، ادعاهايی از جمله پيرامون نقش امريکا و اسرائيل در اين ترور ها مطرح خواهد کرد . احمدی نژاد ديروز از يکسو ادعا کرد که « انتشاربرخی اسناد توسط ويکی ليکس ، طراحی دولت امريکا بوده واهداف تبليغاتی خاص را پيگيری می نمايد » و از سوی ديگر مدعی شد که ترور دو دانشمند هسته ای ايران ، کار اسرائيل و دولت های غربی بوده است .
اگر ادعای اول احمدی نژاد درست باشد امريکايی و هم پيمانان آن نبايد با سرعت دست به اقدام دوم می زدند چون آنها به خوبی ميدانستند انجام هم زمانِ دو ترور حساب شده در تهران ،آنچنان فضای تبليغاتی را تحت الشعاع قرا می دهد که خبر چند ساعت قبل - انتشار اسناد ويکی ليکس- به سرعت به حاشيه خواهد رفت . اين نکته البته از چشم سيستم سياسی ، نظامی و اطلاعاتی ايران نيز مخفی نبود و لذا اين احتمال که دولت ايران برای انحراف اذهان ايرانيان از افشاگری های « ويکی ليکس » مستقيماً در طراحی و اجرای فوری ترورها نقش داشته باشد بسيار زياد است . اطلاعات رسمی که پس از ترور دو استاد دانشگاه در تهران منتشر شد نشان می دهد اين دو استاد ، نمايندگان ايران در پروژه « سزامی » بوده اند ؛ همان پروژه ای که دولت ايران ، ارتباط مرحوم عليمحمدی با آن را علت اصلی ترور او اعلام کرده است . پس هيچکس باور نمی کند که حکومت نظامی ايران ، از احتمال ترور نمايندگان جديد خود در پروژه سزامی غفلت کرده باشد . به خصوص آنکه اين پروژه ، ظاهراً تنها پروژه منطقه ای است که دولت اسرائيل و دولت ايران در آن با يکديگر همکاری دارند . به عبارت ديگر ، نمايندگان ايران در اين پروژه حساس ، به صورت کامل مورد شناخت سيستم های اطلاعاتی اسرائيل بوده اند . نگارنده ، احتمال دست داشتن سرويس های جاسوسی اسرائيل در ترور دانشمندان هسته ای ايران را منتفی نمی داند . اين احتمال مطمئنا مد نظر مقامات ايران هم بوده است ، پس اگر اين دو شهروند ايرانی به راحتی در تهران ترور شده اند بايد مشخص شود از ترور آنها در شرايط فعلی ، کدام دولت بيش از ساير دولت ها منتفع می شود ؟
بنابر استدلال احمدی نژاد ، تحت الشعاع قرار گرفتن پروژه « ويکی ليکس » به نفع دولت امريکا و هم پيمانان آن نيست . اما دولت ايران با وضعيت متفاوتی مواجه است . دولت کودتايی ايران ، پس از سرکوب شديد داخلی ، تلاش زيادی انجام داده تا خود را يک قدرت بزرگ در منطقه نشان دهد که هيچ دولتی حتی تصور مقابله با آن را در سر ندارد . اين در حالی است که انتشار اسناد جديد ويکی ليکس که شامل مواضع سران دولت های مهم منطقه - عربستان ، قطر وامارات - نسبت به دولت کودتايی ايران است پروژه « ابر قدرت نمايی »احمدی نژاد را باشکست مواجه می کند . لذا آن بخش از اسناد « ويکی ليکس » که مرتبط با دولت ايران است ان امکان انعکاس قابل توجه در ايران نيافت . اما مقامات ايران می دانستند که گزارش ها ی اينچنينی را نمی توان بيش از چند ساعت مخفی نگهداشت ، لذا به دنبال حادثه ای بودند که ابعاد سياسی و عاطفی آن ، اسناد مرتبط با مواضع منطقه ای و جهانی در مورد دولت کودتايی ايران را تحت الشعاع قرار دهد . ترور غم انگيز دو دانشمند هسته ای به همراه همسرانشان ، سهل ترين و کم هزينه ترين پروژه ای بود که می توانست به سرعت اجرا شود و اذهان ايرانيان و حتی مردم منطقه را از ابعاد گسترده گزارش « ويکی ليکس » منحرف نمايد .
نکته مهم آنست که دولت ايران نمی تواند خود را از مسئوليت ترور دو دانشمند هسته ای مبرا نشان دهد . زيرا دولتی که برای دانشمند آشپزخانه ای ، محافظ استخدام کرده و او را در رفت وآمدها اسکورت می نمايد - طبق ادعای احمدی نژاد - قاعدتاً برای حفظ جان دانشمندان واقعی هسته ای - که مشخصات کامل آنها به خاطر حضور در پروژه « سزامی » در اختيار اسرائيل و برخی هم پيمانان منطقه ای امريکا قرار داشته است **- تدابيری دقيق تری انديشيده است. پس اگر ديروز يکی از نمايندگان ايران در آن پروژه به قتل رسيد و دومی با تدبير شخصی ، از مرگ قطعی جان به در بُرد بايدبه دنبال شناسايی دولتی بود که به خاطر دو ترور اخير ، از به حاشيه رانده شدن اسناد ويکی ليکس ، منتفع می شود . آيا جز دولت ايران ، دولت ديگری از اين موضوع نفع می بَرد وآيا دولت ديگری وجود دارد که بتواند سيستم حفاظت دانشمندان هسته ای ايران را از کار بيندازد ومسير را برای ترور آنان هموار نمايد؟ به نظر می رسد دولتی که برای تداوم حاکميت ، جوانان ايرانی را در خيابان به گلوله بسته و تعداد ديگری را درزندانها تحت شکنجه وتجاوز قرار داده است ، اگر لازم باشددست به ترور داخلی می زند تا حد اقل برای مدتی ، افکار عمومی از اسنادی که « خود ابر قدرت بينی» دولت کودتا را با ترديد مواجه می سازد غافل شود .
پی نويس
- -------
* بی خبری مطلق از شهرام اميری پس از حضورِ چهار ماه قبل او در يک نمايش مشکوک تلويزيونی ، اين احتمال که خانواده او در داخل کشور تحت فشار قرار گرفته بودند و او برای نجات خانواده خويش به ايران بازگشته و هم اکنون تحت بازداشت و فشار دولت باشد را تقويت نموده است.
* * بر اساس اعلام منابع رسمی ، دولت های ايران ، اسرائيل ، ترکيه ، اردن و مصر در پروژه « سزامی » با يکديگر همکاری دارند.
منبع: خبرنامه گويا
این استاد دانشگاه در ادامه صحبتهای خود به بخشهای مختلف این سمفونی اشاره کرد و گفت: قسمت اول این سمفونی درام تهران است که به ارتباط من به عنوان آهنگساز با زادگاهم مطرح میشود ، قسمت دوم به دوران قدیم و دوران کودکی و چگونگی بزرگ شدن فرزندان این شهر برمیگردد، قسمت سوم تهران جدید و مشکلات زندگی در این کلان شهر مانند رفت و آمد مردم، ترافیک نوع زندگی و به نوعی تغییر و تحول چند سال اخیر را مطرح میکند در چهارمین قسمت این مجموعه هم آشتی مردم با پایتخت کشور بیان میشود.
وی در ادامه به جزئیات ساخت سمفونی تهران اشاره کرد و گفت: در ساخت این سمفونی با در نظر گرفتن آنچه درنظر داشتهام به فرم سمفونی وفادار بودهام و به هیچ عنوان از این فرم خارج نشدهام قسمت نخست سمفونی تهران که تم اصلی است و بخش وسیعی را به خود اختصاص داده است یادگار ملودیهایی است که از دوران کودکی تا کنون شنیده و با آنها زندگی کردهام در واقع این بخش مبین نمای کلی از شهر تهران است که در بخش پایانی نیز به نوعی دیگر مطرح شده است.
فرهت در پاسخ به این سئوال که چرا در بخش دوم سمفونی تهران از دل طبیعت بهره گرفته شده است گفت :اشاره درستی کردید در این بخش به طبیعت پاک این شهر اشاره کردهام چراکه به خوبی به یاد دارم که تابستانها وقتی به شمیران ییلاق میکردیم شبها صدای پارس سگ و صدای آواز جغد میشنیدم و صبحها با صدای بلبل و آواز ناخوش کلاغها از خواب بیدار میشدیم ولی متاسفانه در شرایط فعلی از این طبیعت پاک و دست نخورده خبری نیست و در قسمت دوم یادآور روزهای خوش با طبیعت بودن را تداعی کردهام و درست به همین دلیل است که در بخش دوم صدای طبیعت به شکلهای مختلف شنیده میشود.
این آهنگساز در ادامه صحبتهای خود در تشریح قسمت پایانی این سمفونی و توضیح آشتی با کلان شهری چون تهران گفت: همانطور که اشاره کردم قسمت چهارم این مجموعه بیان کننده آشتی مردم با تهران است به این معنا که در کلان شهری که زندگی میکنیم ناملایمتیها و ناهماهنگیهایی دیده میشود که این مسائل را با بیان صلح و صفا و تلاش در بهبود شرایط به زبان موسیقی شرح دادهام.
عظمت فردوسی با سمفونی
شاهین فرهت در ادامه صحبتهای خود با اشاره به اینکه ساخت سمفونی شماره 15 که به فردوسی تعلق دارد به پایان رسیده و قرار است توسط مرکز موسیقی حوزه هنری منتشر شود گفت: ادبیات فارسی در موسیقی کلاسیک و فرمهای جاری موسیقایی تاکنون جایگاه ویژهای در فرم سمفونی پیدا نکرده است در حالی که ادبیات مغرب زمین جایگاه ویژهای در این فرم موسیقایی دارد و حال آنکه ادبیات کهن ایران و به خصوص شعر فارسی بیش از این قابلیت مطرح شدن به شکل جهانی را دارد به همین دلیل تصمیم گرفتم روی اشعار فردوسی کار کنم و عظمت این شاعر فارسیگو را در قالب سمفونی به نمایش بگذارم؛ البته در این زمینه تجربه ساخت سمفونی "خیام" را نیز داشتهام.
آهنگساز سمفونی فردسی درپایان این گفتگو به قسمتهای مختلف این سمفونی اشاره کرد و گفت: بخش نخست این سمفونی به معرفی خود فردوسی اختصاص دارد و از این جهت با لایت موتیفهای واگنر قابل مقایسه است به این معنا که لایت موتیفهای واگنر تمهای کوتاهی دارند که هر کدام از آنها معرف کاراکتر و یا مبین اهمیت موضوع هستند؛ در این بخش بعد احساسی وسیعی از عشق و احساس خود فردوسی شنیده میشود و در ادامه هریک از کاراکترها به نوعی خود را تعریف میکنند؛ قسمت دوم بیان داستان سیمرغ است و قسمت سوم شرح دلاوری و عشق و احساس رستم را بیان میکند و در قسمت آخر بار دیگر پرسوناژهای مختلف با احساسهای متفاوت را بیان میکند درواقع پایان شاهنامه فردوسی است که فکر میکنم ایده کامل و تازهای است.
منبع: مهر
فرماندهی داشتیم که میگفت، چشمتان که به چشم دشمن افتاد معطل نکنید و بزنید. اگر نزنید و مثلا یک لحظه فکر کنید این بابا هم آدم است، زن دارد، بچه دارد، پدر و مادر دارد، یارو شما را زده. پس معطل نکنید و ماشه را بِکِشید. اوه، میدانی ژیل، کار مشکلیست. حتی اگر طرف بخواهد تو را بکشد.
ژیل. میبینم که احمدینژاد را هم در میان دشمنان نشاندهای و داری یک گلوله توی کلّهی پوکاش خالی میکنی. وواه ه ه ه. دلِ خیلیها با دیدن این تصویر خنک میشود. ولی ژیل. وقتی طرف را بزنی کارش دیگر تمام است. چیزی نمیفهمد. راحت میشود. حیف است، باور کن حیف است. این آدم باید محاکمه شود. باید سالها در زندان بماند و با دو چشم خودش پیشرفت مردم را ببیند. اینها عمری توی تاریکی زندگی کردهاند و نور اذیتشان میکند. باید نور شادی جامعه سالهای سال چشمشان را بزند. این که تو یک گلوله توی مغز طرف خالی کنی که فایدهای ندارد. اما یک موضوع دیگر...
این پرزیدنتی که تو روی صندلی نشاندهای، یک آدم اشتباهیست. یک مستر بین ایرانیست که او را عوضی گرفتهاند. هه هه هه. با مزه است ژیل. اوه. یادم رفت بگویم، این اگر بمیرد، هزاران نفر دیگر را میتوان جای او نشاند. باور کن، خیلی از مردم عادی و عامی کشورِ ما بهتر از او مملکت را اداره میکنند. خودِ این بیچاره هم جزو عوام است. پس کشتن برای چی رفیق؟ این که ارزشاش را ندارد. این که هزاران جایگزین دارد.
اصولا تمام شخصیتهای سیاسی ایران همین طورند. شاید فکر کنی بهتر بود به جای احمدینژاد، خامنهای را مینشاندی که مثلا پاپِ شیعیان لبنان است. حیوونکی. هاهاها. خودش را آن بالاها میبیند. خیلی بالا. در مقام امام و پیغمبر و شاید هم خدا. حیف نیست چنین موجود بیماری را بکشی ژیل؟ اینها باید زنده بمانند. این؛ آن فسیل، جنتی؛ آن یکی انسانِ عصرِ حجر، مصباح یزدی. میدانم تصور خالی کردن یک گلوله در مغز هر کدام از اینها برای خیلیها شیرین است، ولی من ترجیح میدهم این آقایان تا آخر عمرشان در زندان بمانند. چه زجری خواهند کشید از دیدن آزادی و شادی مردم. از شنیدن صدای خندهی جوانان. از دیدن پیشرفت جامعه. حیف نیست که با یک گلوله خلاص شوند؟
نه ژیل. کارَت را در مورد احمدینژاد دوست ندارم. به جای هفتتیرکشی، بهتر بود یک نوار سبز دور مچ دستات میبستی و انگشتات را پشت سر احمدینژاد به شکل V بالا میبردی. این برای احمدینژاد حتما دردناکتر بود. ژیل. امیدوارم در تابلوی بعدیات چنین تصویری ببینم. بواَ سورتی.
------------------------
* "جیل وینسنت [ژیل ویسِنچی Gil Vicente، ف.م.سخن] نقاش برزیلی با آفریدن ۹ تابلوی سیاه قلم که او را در حال کشتن ۹ تن از رهبران جهان نشان میدهد، جنجال بزرگی را در محافل هنری و سیاسی آفریده است. نقاشیهای خشن این هنرمند برزیلی از روز شنبه در «بی ینال» سائو پولو به نمایش گذاشته شده و به غیر از احمدینژاد شامل لولا داسیلوا، پاپ، جرج بوش، آریل شارون و چند تن دیگر است." «خواندنیها»
** مجموعهی طرح های او، "دشمنان" نام دارد.
منبع: گویای من
نگاهی به کارنامه سياسی دکتر ابراهيم يزدی و مهمترين مطالبات وی به ويژه در ساليان اخير، يعنی تلاش در راستای تحقق حاکميت قانون و محدود و پاسخگو ساختن قدرت مقامات رسمی در چارچوب حقوق ملت و تعمد حکومتگران در آشکارسازی ابعاد غيرقانونی بازداشت ايشان از سوی ديگر، حکايت از آن دارد که چنين اموری، افزون بر کينه شخصی برخی مقامات و ماموران امنيتی، تنها به خواست و در راستای منافع فردی و گروهی کسانی میتواند انجام پذيرد که اين روزها بیهيچ واهمهای از ابراز دشمنی با مردمسالاری و حکومت قانون، عنان امور را به کف دارند.
متاسفانه، امروزه مسوولان کشور به جای آن که انرژی و هم خويش را برای مديريت علمی و بهسامان کشور و کاستن از درد و رنج شهروندان بیپناه بهکار بندند، با نگاهی امنيتی و دشمنمحور، به سرکوب صداهای مخالف و بستن دهان دگرانديشان و تلاش برای ايجاد فضای سرکوب همت گماردهاند.
امضاکنندگان بيانيه حاضر، ضمن ابراز نگرانی شديد نسبت به جان و تضمين سلامت يکی از شخصيتهای کمنظير ملی در عرصه سياست، با توجه به وضع جسمی و بيماریهای متعدد و کهولت سنی دکتر ابراهيم يزدی و با توجه به ممانعت ماموران امنيتی ومقامات زندان از تحويل داروهای مورد نياز ايشان و عدم امکان انجام معاينات پزشکی توسط پزشک معتمد خانواده و دوستان اين زندانی سياسی، اعلام میدارند که تداوم بازداشت دکتر ابراهيم يزدی، افزون بر فقدان هرگونه توجيه قانونی و عدم رعايت مصالح ملی، با اصول اخلاق سياسی نيز مباينت داشته و از اين رو، صاحبان قدرت مدعی دينمداری و اخلاقگرايی را به پيامدهای اين اقدام غيرموجه هشدار داده و به آزادی هرچه سريعتر اين آزادیخواه دربند توصيه میکنند.
محمدرضا خاتمی، زهرا رهنورد، عبدالله رمضانزاده، عزت الله سحابی، حسين شاه حسينی، احمد صدر حاج سيد جوادی، هادی کحال زاده، فخرالسادات محتشمیپور، الهه مجردی و مصطفی معين.
چنانکه از آغاز انتظار میرفت اين قتلها سراسر ايران را به لرزه درآورد، پرده از بسياری از مرگهای مشکوک ديگر برگرفت، روزنامهنگاران و نويسندگان و مورخان و فعالان اجتماعی و سياسی را به بازنگری در تاريخ قتلها و سرکوبهای دو دههی پيش از آن واداشت، و دانشجويان و فرهيختگان را به دادخواهی طلبيد. هنگامی که پرده اندکی کنار رفت آشکار شد که عاملان خونآشام در گذشتهی نهچندان دور از ريختن خون دهها آزادیخواه ديگر همچون زندهيادان احمد ميرعلايی، غفار حسينی، حميد حاجیزاده، پيروز دوانی، مجيد شريف و . . . هراسی به دل راه نداده بودند. اما طی سالهايی که از اين جنايت میگذرد نهتنها ابتدايیترين خواستههای انسانی ناديده گرفته شد، بلکه با سرکوب و دستگيری و حبس و سانسور فضايی سربی بر جامعه حاکم کردند و گوی سبقت را از خودکامگان قرونوسطايی ربودند. اکنون اعمال زور و سرکوب شيوهی رايج در چهارگوشهی کشور است. يورش به خانهها، دستگيریهای گسترده، دادگاههای عدالتستيز و محکوميتهای طولانی ابعادی وسيع میيابد. بسياری از منتقدان اجتماعی بدون ارايهی کوچکترين مدرکی در زندانها به سر میبرند و کار به جايی رسيده است که وکلای مدافع حقوق زندانيان سياسی نيز دستگير و زندانی میشوند.
ولی افزون بر آنچه گذشت، پديدهی قتلهای زنجيرهئی حديث ديگری نيز دارد که از لزوم عزم و ارادهی نيرومندترِ آزادیخواهان برای ريشهکنی آن حکايت میکند. در آغاز تصور میشد طنابی که سرکوبگران آدمکش به گردن مختاری و پوينده انداختند به دست و پای خودشان پيچيده است و چندی نمیگذرد که آمران و عاملان اين قتلها به سزای عمل ننگين خود میرسند. چنين نشد. از يک سو، سعيد امامی را از ميان بردند، و با صدور قرار موقوفیِ تعقيب و بدينسان حذف همهی اقارير او از پرونده، رابطهی بالا و پايين در آمريت و اجرای اين قتلها يکسره گسسته شد. سپس پرونده را از طول و عرض و ارتفاع مثله کردند و سرانجام مشتی عوامل اجرايیِ خردهپا را به محاکمهای کشيدند که جريان دادرسی آن ماهرانه از پيش تعيين شده بود. و سرانجام ناصر زرافشان، يکی از وکلای خانوادههای قربانيان، محاکمه و به "جرم" دفاع از موکلان خود به پنج سال زندان محکوم شد. اما، از سوی ديگر- و اين همان حديثی است که بايد بازگفته شود و مورد تأکيد قرار گيرد- در فضای فروکشِ سريع اعتراض و التهاب مردم و بر بستر جبن و ناتوانیِ بهاصطلاح اصلاحطلبانی که نخست برای جراحی اين "غدهی سرطانی" عزم جزم کرده بودند اما در نهايت عقب نشستند، آمران و عاملان قتلهای زنجيرهئی طنابی را که موقتاً به دست و پايشان پيچيده بود باز کردند و دستبهکار تدارک توطئههای تازه بر ضد آزادیخواهان شدند، که کشتار سال گذشتهی جوانان در کهريزک از آن جمله است. راه افتادن چندبارهی ماشين قتلهای زنجيرهئی و تکرار چرخهی کشتار آزادیخواهان اين حقيقت را يادآوری میکند که بهای آزادی در اين سرزمين همچنان سنگين است و زدودن ننگ آزادیکُشی از جامعهی ما عزم و ارادهی بهمراتب نيرومندترِ مردم آزادیخواه را میطلبد.
کانون نويسندگان ايران، ضمن گرامیداشت ياد محمد مختاری و محمدجعفر پوينده و اعتراض به محروميت خود از برگزاری مراسم بزرگداشت برای اين دو عزيز، همچون گذشته خواهان معرفی و محاکمهی آمران و عاملان قتلهای زنجيرهئی، آزادی همهی زندانيان سياسی، و حذف سانسور از تمامی زمينههای اجتماعی و فرهنگی و تأمين آزادی انديشه و بيان برای همگان است
کانون نويسندگان ايران
۱۱ آذر ۱۳۸۹
روز جمعه ۱۹ آذرماه، ساعت ۲ بعد از ظهر، در گورستان امامزاده طاهر در مهرشهر کرج همراه با خانوادهها و ياران گرد میآييم و آرامگاه اين جانباختگان راه آزادی را گلباران میکنيم.
گفتنی است در پی وقوع ٢ عملیات تروریستی روز دوشنبه که منجر به شهادت یک استاد دانشگاه شد، نیروی انتظامی اقدامات امنیتی و حفاظتی خود را به منظور افزایش سطح امنیت در شهر گسترش داده است.
منبع: عصرایران
بنا بر این اسناد، آمریکا به ویژه می خواسته است بداند که موضع بان کی مون درباره ایران و برنامه هسته ای این کشور و نیز موضع چین و روسیه درباره تحریم ایران و نیز وضع حقوق بشر در ایران چیست؟
ویکی لیکس از چند روز پیش گفته بود که قصد دارد بیش از ۲۵۱ هزار سند محرمانه که بیشتر آنها پیام های دیپلماتیک سفارتخانه های آمریکا در کشورهای دیگر هستند را افشا کند.
روزنامه نیویورک تایمز این اسناد را "روایت محرمانه رابطه ایالات متحده با جهان در عصر جنگ و تروریسم" توصیف می کند.
به نوشته نیویورک تایمز، آمریکا از سال ۲۰۰۷ میلادی به طور محرمانه تلاش کرده که نظر مساعد پاکستان برای انتقال اورانیوم با غلظت بالای یک راکتور هسته ای تحقیقاتی اش به خارج از این کشور را جلب کند اما تا کنون موفق نبوده است.
کاخ سفید روز یکشنبه با صدور بیانیه ای اقدام ویکی لکیس را "خطرناک" توصیف و به شدت محکوم کرد.
به گفته کاخ سفید، گزارش های ارسالی از سفارتخانه های آمریکا "صریح" و اغلب "ناقص" بوده و لزوما بیان کننده سیاست ایالات متحده نیست.
به نوشته نیویورک تایمز، آمریکا و کره جنوبی سناریوی احتمالی سقوط دولت کره شمالی و متحد شدن دو کره را بررسی کرده و سفیر آمریکا در سئول به واشنگتن پیشنهاد کرده بود که مشوق های اقتصادی به چین می تواند که به جلب حمایت پکن از اتحاد دو کره کمک کند.
وزارت امور خارجه آمریکا روز شنبه به ویکی لیکس هشدار داد که انتشار حدود ۲۵۰ هزار سند محرمانه بر اساس قوانین این کشور غیرقانونی است و همکاری ایالات متحد با کشورهای دیگر را تضعیف و جان افراد را به خطر خواهد انداخت.
نیویورک تایمز می گوید که بسیاری از این اسناد محرمانه نیست و هیچ یک به عنوان "فوق سری" طبقه بندی نشده است.
به نوشته این روزنامه، حدود ۱۱ هزار نسخه از این اسناد "سری" هستند.
نیویورک تایمز از قول اسناد سفارت آمریکا در کابل می نویسد که معاون ریاست جمهوری افغانستان سال گذشته در سفر به امارات متحده عربی ۵۲ میلیون دلار وجه نقد حمل می کرده که معلوم نبود از چه منبعی دریافت و چگونه آن را هزینه کرده است. دولت افغانستان این اتهام را رد می کند.
نیویورک تایمز با استناد به یک پیام دیپلماتیک وزارت امور خارجه آمریکا می نویسد که برخی شهروندان عربستان سعودی همچنان بزرگ ترین حامی مالی شبکه القاعده در خاورمیانه هستند و دولت قطر در زمینه مبارزه با تروریسم "بدترین" عملکرد را در منطقه داشته است.
بر اساس این اسناد، سفارت آمریکا در پکن مطلع شده بود که کمیته مرکزی حزب کمونیست چین دستور هک کردن شماری سیستم کامپیوتری گوگل در این کشور را صادر کرده بود. دولت چین این اتهام را رد می کند.
منبع: بی. بی. سی
وی به وزیر خارجه ایران گفته بود: "شما فارسها حق دخالت در امور داخلی اعراب را ندارید."
مدارک منتشر شده حاکی از آن است که ملک عبدالله در گفتگو با مقام های کاخ سفید ایران را متهم به ایجاد مشکل و بی ثباتی در منطقه کرده و افزوده بود: "خدا ما را از شر آنها برهاند."
بر اساس مدارک ویکی لیکس، رهبران امارات متحده عربی هم در ملاقات با مقام های آمریکا تهدید تهران را "۴۶ ثانیه" توصیف کرده اند که فاصله زمانی رسیدن یک موشک بالستیک از ایران به این کشور است.
از جمله، شیخ محمد زائد آل نهیان، ولیعهد ابوظبی و معاون فرمانده کل نیروهای مسلح امارات، ایران را "تهدیدی علیه موجودیت" کشورش دانسته بود.
براساس مدارک منتشر شده توسط ویکی لیکس، وی به مقام های آمریکایی گفته بود اگر حمله هوایی نتواند تاسیسات اتمی ایران را نابود کند، واشنگتن باید آماده اعزام نیروی زمینی به ایران باشد.
از طرف دیگر سلطان قابوس، پادشاه عمان، به دریاسالار ویلیام فالون فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ اظهار داشته بود که ایران قدرت مهمی در منطقه است و باید با آن کنار آمد.
این مدارک نشان می دهد که عمان تنها کشور عربی است که موضع ملایم تری در قبال ایران اتخاذ کرده بود.
یکی دیگر از پیام های محرمانه وزارت خارجه آمریکا حاوی گزارش ملاقات فوریه گذشته بین رابرت گیتس، وزیر دفاع این کشور، با فرانکو فراتینی، وزیر خارجه ایتالیا در رم است.
آقای گیتس در این ملاقات به کشورهای اروپایی هشدار داده بود که اگر جلوی برنامه اتمی ایران گرفته نشود ممکن است اسرائیل به ایران حمله کند.
'سالی حیاتی'
در بخش دیگری از اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس آمده است که ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، در ملاقات با نمایندگان کنگره آمریکا در ماه ژوئن سال 2009 گفت که برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی تنها بین ۶ تا ۱۸ ماه وقت باقی مانده است.
مدارک افشا شده توسط ویکی لیکس نشان می دهد اسرائیل سال ۲۰۱۰ را سالی حیاتی برای مقابله با برنامه های اتمی ایران دانسته بود.
این پیام ها همچنین نشان می دهد آمریکا و اسرائیلی تحلیل های متفاوتی از ایران دارند: اسرائیل همواره بر بدترین سناریوهای ممکن تکیه دارد، اما آمریکا برآورد محتاطانه تری ارائه می کند.
بر اساس این اسناد، دولت آمریکا سال گذشته برنامه ای برای جاسوسی درباره بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، دستیاران ارشد وی و نیز نمایندگان کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد راه اندازی کرد.
بنا بر این اسناد، آمریکا به ویژه می خواسته است بداند که موضع بان کی مون درباره ایران و برنامه هسته ای این کشور و نیز موضع چین و روسیه درباره تحریم ایران و نیز وضع حقوق بشر در ایران چیست؟
یک پیام محرمانه دیگر از کنسولگری آمریکا در استانبول به ملاقات با یک تاجر ایرانی اشاره می کند که به نقل از یکی از نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید او گفته آیت الله خامنه ای دچار سرطان خون است و چند ماه بیشتر زنده نخواهد بود.
بر اساس این پیام، تاجر یاد شده به دیپلماتهای آمریکایی گفت که آقای رفسنجانی به این فرد نزدیک به خود گفته است او اکنون ساکت می ماند تا بتواند در زمان مقتضی حمایت لازم را از مجلس خبرگان کسب کند تا بتواند رهبر بعدی کشور شود، محمود احمدی نژاد را وادار به استعفا کند و انتخابات جدیدی برگزار نماید.
در پایان این پیام صحت اظهارات این فرد مورد تردید قرار گرفته و گفته شده او بدلیل آنکه بازرگان است سناریویی مطابق منافعش را ترسیم می کند که لزوما با واقعیت همخوان نیست.
نحوه مذاکره با ایران
در یکی از پیامهای محرمانه بخش ایران در کنسولگری آمریکا در دوبی درباره انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آمده است: "گرچه تعداد واقعی آرا را نمی دانیم و شاید هرگز هم ندانیم، اما روشن است که سطح مشارکت بییسابقه بوده و تقلبی سیستماتیک در شمارش آرا صورت گرفته (حتی معلوم نیست که آرا شمرده شده باشد) با این هدف که در همان مرحله اول "پیروزی بزرگی" برای احمدی نژاد ساخته شود."
این پیام می افزاید بخش های تندروی سپاه پاسداران ایران آیت الله خامنه ای را قانع کردند که می توان نامزد مطلوب را با هزینه کمی برنده کرد.
در ادامه این پیام با اشاره به سوء مدیریت های اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد آمده است تحولات سی سال گذشته در ایران نشان می دهد که این موضوعات سیاسی، و نه اقتصادی، بوده است که مردم را به خیابانها کشانده و نگرانی های اقتصادی به ندرت به اعتراضات بزرگ انجامیده است.
یکی دیگر از مدارکی که ویکی لیکس افشا کرده نشان می دهد جفری آدامز، سفیر پیشین بریتانیا در تهران و مدیر کل کنونی وزارت خارجه بریتانیا، تجربه خود درباره نحوه مذاکره با دیپلماتهای ایرانی را در اختیار مقام های آمریکایی گذاشته است.
بر اساس این مدارک، او در نوامبر سال ۲۰۰۷، به رایان کراکر سفیر وقت آمریکا در بغداد و نیز ژنرال دیوید پتریوس فرمانده نیروهای بین المللی در عراق گفت که سیاستمداران ایران گمان می کنند که مقام های آمریکایی وقت خارق العاده ای صرف فکر کردن درباره ایران و تغییر حکومت این کشور می کنند.
وی افزود ایران از یک طرف آمریکا را دشمنی "مصمم" می داند، اما از طرف دیگر این کشور را آسیب پذیر و فاقد توانایی حمله نظامی می داند.
او به مقام های آمریکایی گفت پیام های واشنگتن به ایران از جمله خطوط قرمز آن باید کاملا روشن باشد و از هر نوع ابهام و کنایه دوری شود.
ویکی لیکس از چند روز پیش گفته بود که قصد دارد بیش از ۲۵۱ هزار سند محرمانه که بیشتر آنها پیام های دیپلماتیک سفارتخانه های آمریکا در کشورهای دیگر هستند را افشا کند و بخشی از این اسناد در روزنامه های مختلف آمریکایی و اروپایی به چاپ رسیده است.
این پیام ها به مسایل و تحولات مختلف جهانی از جمله مسایل مربوط به ایران و روابط این کشور با ایالات متحده ارتباط دارد.
مقامات آمریکایی دسترسی و افشای اسناد دولتی را محکوم کرده و یک سناتور آمریکایی خواستار مقابله با ویکی لینکس به عنوان "یک سازمان تروریستی" شده و وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده که اقداماتی را برای جلوگیری از نفوذ به شبکه کامپیوتری این وزارتخانه و دسترسی به اسناد آن در دست اجرا دارد.
منبع: بی. بی. سی
تاریخچه
اولین بار که ویکیلیکس در دسامبر سال ۲۰۰۶ در اینترنت قرار گرفت، باعث برانگیختن دیدگاههایی متفاوت شد. بعضی ضمن تمجید از عملکرد این پایگاه از آن به عنوان پدیدهای در عرصه روزنامهنگاری تحقیقاتی یاد کردند، این در حالی است که گروهی دیگر عملکرد این پایگاه را خطری در زمینه روزنامهنگاری دانستند.
افشاگریها:
افشای هزاران سند طبقهبندی شده از جنگ افغانستان
افشای بیش از ۹۲ هزار سند سری ارتش آمریکا درباره جنگ افغانستان خشم مقامات واشینگتن را برانگیخت. اسنادی که بخشهایی از آن به «نقش ایران در بیثباتی افغانستان» پرداخته بود. مدیران وبگاه ویکیلیکس که اخبار پشت پرده را افشا میکنند، این اسناد را از طریق روزنامههای نیویورک تایمز آمریکا، گاردین بریتانیا و مجله اشپیگل آلمان در اختیار عموم قرار دادند. اسناد منتشر شده حاوی جزئیات دقیق جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ و از جمله نقش ایران در بیثباتی این کشور بود.
با این حال در حالی که وزارت دفاع آمریکا، ارزیابی خسارتهای ناشی از انتشار هزاران سند سری درباره جنگ افغانستان توسط وبگاه ویکیلیکس به هفتهها زمان نیاز دارد، ویکیلیکس مدعی شد که هنوز ۱۵ هزار سند محرمانه دیگر در اختیار دارد. رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا انتشار این اسناد توسط وبگاه «ویکیلیکس» را برای جان سربازان آمریکایی، متحدان و طرفداران این کشور در افغانستان بطور بالقوه خطرناک دانسته و هشدار دادهاست که به اعتبار ایالات متحده در جهان لطمه خواهد زد. مقامهای آمریکایی از وبگاه ویکیلیکس خواستهاند پانزده هزار سند محرمانه دیگر را که در مورد جنگ افغانستان در اختیار دارند، منتشر نکند. این اسناد غیر از هفتاد و پنج هزار سندی است که هفته گذشته از طریق سایت ویکی لیکس به رسانهها درز کرد.
افشای اسناد محرمانه وزارتخارجه آمریکا
ویکیلیکس در تاریخ ۲۸ نوامبر ۲۰۱۰ میلادی (۷ آذر ۱۳۸۹) بخشهایی از اسناد و گزارشهای طبقهبندی شده وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا را که بالغ بر ۲۵۰ هزار سند محرمانه از وابستههای دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا در همه نقاط جهان میشود را منتشر کرد.
در تاریخ ۲۸ نوامبر ۲۰۱۰، سرور وبگاه ویکیلیکس، یک ساعت قبل از افشای اسناد محرمانه وزارتخارجه آمریکا مورد حمله عدم سرویسدهی قرار گرفت. اما با این وجود پنج نشریه معتبر بینالمللی از جمله نیویورک تایمز، گاردین، اشپیگل، ال پایس و لوموند به صورت همزمان، بخشهایی از این اسناد محرمانه را منتشر کردند.
طی افشای ۲۵۱۰۰۰ سند دیگر در نوامبر ۲۰۱۰، اعضای کنگره آمریکا واکنش شدیدی نشان دادند و خواهان تعیین ویکی لیکس به عنوان یک «سازمان تروریستی خارجی» شدند.
منبع: ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر