-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

Posts from Khodnevis for 12/30/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



گفت‌وگوی بسته بندی‌شده و گفت‌وگوی خلاق

 

پیش‌گفتار

قبلا در مطلبی به نامِ «آزادی بیان» سعی کردم نشان دهم که: همان‌طور که وجه ممیزه‌ی انسان با سایر حیوانات توان سخن‌گفتن او ست، جامعه‌ی انسانی نیز وجهه تمایزش از سایر اجتماعات حیوانی امکان گفت‌وگوی انسانی است و نتیجه گرفته بودم: «آزادی بیان مهم‌ترین دست‌آورد بشری است و هر جامعه‌یی به میزانی که «آزادی بیان» در آن گسترده‌تر و نهادینه‌تر است «انسانی‌»تر است.» در چند نوشتار پیوسته می‌خواهم به اندازه‌ی وسع و توان خود موانعِ گفت‌وگوی آزادِ انسانی را  نخست در ارتباط فرد با فرد و سپس فرد و اجتماع و اجتماع با فرد بررسی کنم.


 

چکیده


قبلا در نوشتاری به نام «حقیقت وارونه» با اشاره به پدیده‌یی که به اثر تاچر (Thatcher effect) معروف است سعی کردم نشان دهم:«به طور کلی باورمندان دگم همیشه همان چیزی را می‌بینند که می‌خواهند ببینند. برای دیدن حقیقت گاه باید وارونه دید تا حقیقت آشکار شود. دیدن از زوایای مختلف کمک می‌کند تا بتوانیم شناخت بهتری از واقعیت داشته باشیم.» در این نوشته سعی می‌کنم نشان دهم دیدگاه‌های بسته‌بندی شده چگونه مانع گفت‌وگوی خلاق و فهم حقیقت می‌شوند.

چندی پیش متنی در وب‌لاگ‌ها و ایمیل لیست‌های فارسی پراکنده شد متن این بود:

«چناچنه به طور رومزره به زبان فارسی صبحت می کیند، خاوهید تواسنت این نوتشه را بخاونید.
در داشنگاه کبمریج انگلتسان تقحیقی روی روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص می کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ی کلمات را پدرازش کرده و کمله را می خاوند. به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید آنرا بخاونید
(۱)


از این مثال می‌خواهم استفاده کنم تا یکی از آفت‌هایی که مانع گفت‌وگوی خلاق و ثمربخش می‌شود را توضیح دهم.


شما هم حتما در مهمانی‌ها یا جمع‌های که پرسش و پاسخ در آن جریان دارد حضور داشته‌اید و شاید بارها با ناراحتی و دلخوری، بعد از ساعت‌ها بحث و گفت‌وگو، جمعی را ترک کرده‌اید در حالی که احساس می‌کنید حرف‌تان آن گونه که مدنظرتان است شنیده و فهمیده نشده است و به‌جای گسترش دوستی‌ها و رسیدن به فهم مشترک و کاهش اختلافات و یا حداقل درک درست از اختلاف‌ها تنها دشمنی‌ها و عدم ارتباط و سؤتفاهم گسترش پیدا کرده است و پشیمانی و دل‌خوری برجای مانده است. درواقع زبان در این‌جا به جای این که به نقش اصلی‌اش یعنی برقراری ارتباط بپردازد نقشی کاملا معکوس ایفا می‌کند و به عاملی برای قطع ارتباط و درکی ناقص و ناروشن از دیگران شده است.


پدیده‌یی که در خوانش متن موجب می‌شود ما فقط به «آغاز» و «پایان» کلمات توجه کنیم و آن را بخوانیم به شکل دیگری در مورد افکار و نظراتی که با آن موجه می‌شویم هم وجود دارد. وقتی کسی دهان‌اش را باز می‌کند تا مطلبی را بگوید همان چند کلمه‌ی اول را که می‌گوید تمام حرف او را در قالب بسته‌بندی از پیش شنیده‌یی قرار می‌دهیم و دفاع بسته‌بندی شده‌ی در مقابل‌اش قرار می‌دهیم. حرف سخن‌گو را قطع می‌کنیم و نمی‌گذاریم به سخن گفتن ادامه دهد و اگر چنین کاری میسر نباشد به جای گوش دادن به حرف او پاسخ بسته‌بندی شده‌ی خود را مرور می‌کنیم تا وقتی نوبت‌مان شد بدون توجه به حرف‌های گفته شده دفاعیه خود را ارائه می‌دهیم و جدل بین نظریه‌ها و باورهای ذهنی از پیش طراحی شده جای خود را به گفت‌وگوی خلاق می‌دهد. در این نوع گفت‌وگوها هیچ چیز جدیدی خلق نمی‌شود تنها باورهای بسته‌بندی شده با یک‌دیگر جدال می‌کنند.


گفت‌وگوی بسته‌بندی شده آفتی برای گفت‌و‌گوی خلاق است برای غلبه بر این آفت باید سعی کنیم هر حرفی را که می‌شنویم حتی اگر احساس می‌کنیم قبلا شنیده‌ایم باز تصور کنیم برای اولین بار است که می‌شنویم و این البته پُربی‌راه هم نیست زیرا کسی حتی وقتی دارد باوربسته‌بندی‌شده‌یی را ارائه می‌دهد آن را از کانال ذهنی خود عبور داده است اگر ما به جای توجه به رنگ و بوی تازه‌یی که آن بسته بعد از عبور از آن کانال ذهنی خاص گرفته است به چارچوب‌های از پیش تعیین شده در مورد آن تفکر توجه کنیم و نقد از پیش آماده را تحویل دهیم هیچ اتفاق تازه‌یی نه برای ما می‌افتد نه برای صاحب آن سخن. اما اگر تصور کنیم این حرف را برای اولین بار است که می‌شنویم دو حالت دارد حالت اول این است که واقعا اولین بار است که این حرف را می‌شنویم و شباهت‌ها و نقاط اشتراک‌اش با بسته‌ی از پیش فرض شده‌ی‌ ما کاملا تصادفی یا جزیی است و اساسا با نتیجه‌گیری کلی بحث او موافق باشیم و یا حداقل حرف تازه‌یی شنیده‌ایم که نیاز به نقد تازه‌یی دارد. حالت دیگر این است که واقعا با حرف و نظر بسته‌بندی‌شده‌ی روبه‌رو هستم تا اگر چنین باشد با توجه به رنگ و بوی خاصی که آن حرف دارد به‌جای ارائه‌ی پاسخ بسته‌بندی شده‌ی از پیش تعیین شده‌یی که احتمالا طرف مقابل هم شنیده است و پاسخ بسته‌بندی‌شده‌ی آماده‌یی در مقابلش دارد پاسخ تازه‌یی خلق کنیم.


گفت‌وگوی خلاق منجر به رشد فکری تمام طرفین بحث می‌شود و آن‌ها را به هم نزدیک‌تر می‌کند اما گفت‌وگوی بسته‌بندی شده تنها دگم‌ها را سخت‌تر کرده، انسان‌ها را جزیره‌وار از هم دور می‌کند و حاصلی جز گسترش سؤتفاهم و عدم درک ندارد.


پانویس


۱) برای اطلاع از این پدیده که ظاهرا اولین بار در ۱۹۷۹ مطرح شده است و در ۲۰۰۳ به شکلی که این روزها ترجمه‌ی آن به زبان فارسی منتشر شده است نشر پیدا کرد مراجعه کنید به: Matt Davis

 

 

 

 


 


تو هم می‌میری !

 

 

گوشمو تیز کردم داشتن فارسی حرف می‌زدن «خدایا منو ببخش» اینجام فضولی؟! اما چه می‌شه کرد یه عمر خبرنگاری همینه دیگه. یواش یواش رفتم طرفشون دیدم در گردنشون  پلاک شبیه اون پلاک سربازیه، همشونم ایرانی‌ بودن هرکدوم با لهجهٔ خاص خودشون یکی‌ ترکی‌ یکی‌ لری یکی‌ گیلکی ...اما همه فارسی حرف می‌زدن... یاد اون جریان افتادم که هرکی‌ عربی‌ حرف نزنه نمی‌ره بهشت... ناخوداگاه خنده‌امم گرفت و یاد سامان و کامبیز تو پارازیت افتادم. چهره‌شون آشنا نبود اما یه حسی می‌گفت می‌شناسمشون... بعضیاشون ریش و موی بلند داشتن بعضیام موی کوتاه و اصلاح کرده بودن. خانم‌ها انگار بیشتر عجله داشتن چون سعی‌ می‌کردن برن جلوتر اینجام دست از عجول بودن بر نمی‌دارن؟! شوخی‌ بابا غلط کردم. داشتن از یکی‌ که قرار بود بمیره می‌گفتن و می‌خندیدن. یکی‌شون می‌گفت: بالاخره مرد! تموم شد! یعنی‌ خلاص؟


اما حیف که نفهمید و مرد چه کارای خوبی‌ که می‌تونست و فرصتشو خدا بهش داده بود و انجام نداد. اگه من جاش بودم ! اون یکی‌ با عصبانیت گفت شانس آوردی که جاش نبودی، قدرت بد چیزی بعدشم مگه ندیده بود عاقبت همه رو؟اما به روی خودش نمی‌آورد. بیشترما آدما اینطوری بودیم البته توی ما هم کم و زیاد داره اما اینیکی آخرش بود . اولش فکر می‌کرد نایب خدا رو زمینه این آخرا هم که استغفرلله فکر می‌کرد خدا نایب اون تو آسموناست. اینو که گفتن فهمیدم کی‌ مرده، یعنی‌ فکر می‌کنم همهٔ ایرانیا فهمیدن. رفتم سمت در ورودی و بیخیال صف و جام دم صراط شدم راه افتادم با اون جمعیت، کم کم داشتم می‌شناختمشون هر کدوم واسه خودشون اتوبان و خیابونی بودن! همت، باکری، جهان آرا،... بعضی‌هاشون رو هم وقتی‌ دیدم جا خوردم آخه خوب می‌شناختمشون ندا، سهراب، امیر، رامین... آره اینا همه شهیدای ایران بودن، خودشون بودن، اما چرا می‌رفتن استقبال خامنه‌ای؟!! دیگه این از اون حرفا بودا مگه می‌شه؟ اگه زنده بودم می‌شد تیتر اول همه سایت خبری ایران: «استقبال از مقام معظم رهبری سر ٔپل صراط.»

از دور دیدمش یعنی‌ حس کردم خودش اما نه این نبود یعنی‌ نمی‌تونست باشه آخه!!! نه خودش بود اما چرا اینطوری؟؟ چرا این‌قدر حیرون؟ چرا انقدر عجیب به اینور اونور نگاه می‌کنه؟ من با این اعتقاد سست که امیدوارم خدا منو ببخش انقدر حیرون نبودم این که  مثلا واسه خودش آیتی بوده بابا؟!!! اما انگار هنوز باور نکرده مرد و روز حسابش نزدیکه. همه دورش جمع شدن اما انگار نمی‌دیدشون یا شاید نمی‌شناختشون به نظرم نشناخته بود آخه سعی‌ می‌کرد بهشون نخوره. اما باید می‌شناخت حداقل اونایی که زمان جنگ شهید شده بودنو باید می‌شناخت. انگار وقتی‌ آدما افکار و آرمانها رو فراموش می‌کنن چهره‌هاشون هم فراموش می‌شه . یکی‌ رفت جلو و زد پشتش بهش گفت ببین، تو مردی.

 


 

 


 


بازی جدید هاشمی و خاتمی؟

یک منبع نزدیک به هاشمی رفسنجانی گفت که رئیس مجلس خبرگان در دیدارهای اخیرش با آیت‌الله خامنه‌ای بحث‌هایی در باره دولت احمدی‌نژاد داشته و حتی در مواردی شکایت از رئیس دولت را رهبری طرح کرده است نه هاشمی رفسنجانی. به گفته این منبع، برکناری منوچهر متکی از جمله موارد اختلاف میان رهبری و رئیس جمهوری بوده است.

از سوی دیگر، تلاش هماهنگ تعدادی از وب‌سایت‌ها برای انتشار سخنانی از سوی هاشمی رفسنجانی در باره جانشینی «مجتبی خامنه‌ای» و موقعیت ویژه هاشمی در داخل را می‌توان به نحوی با سفر هفته پیش مهدی هاشمی به لندن مرتبط دانست.* این خبر بعدا در سایت هاشمی رفسنجانی تکذیب شد، اما با تاکید مجدد سایت منتشر کننده، می‌تواند نشانه‌ برنامه‌ای برای ایجاد فشار رسانه‌ای همزمان باشد.

نزدیکان هاشمی امیدوارند با تغییر نگاه رهبری به احمدی‌نژاد و امکان نزدیک شدن هاشمی به رهبری، فضا اندکی تغییر کند، اما با توجه به مشکلات قضایی پیش آمده برای اطرافیان رئیس مجلس خبرگان، بعید به نظر می‌رسد که او منافع ملی را بر منافع خانوادگی ترجیح دهد. گفته می‌شود هاشمی رفسنجانی در بعضی از دیدارها در باره موقعیت و امکان بازگشت فرزندش مهدی ساعت‌ها با رهبری حرف زده است. معمولا پس از چنین دیدارهایی، سایت‌های حامی احمدی‌نژاد حمله به مهدی هاشمی را تشدید کرده‌اند که می‌تواند نشانگر تداوم فشار بخش‌های امنیتی برای حفظ وضع فعلی برای خانواده هاشمی رفسنجانی باشد.

از سوی دیگر، طرح شرایطی برای شرکت در انتخابات مجلس از سوی سید محمد خاتمی در موقعیتی که هاشمی رفسنجانی می‌خواهد موقعیت گذشته خود را بازیابد، می‌تواند نشانه‌ای از همگرایی بخشی از منتقدان احمدی‌نژاد و تلاش برای نزدیک شدن به رهبری نظام باشد. خاتمی در سخنان خود، حاکمیت را به مخیر کرده که یا روش خود را در قبال اصلاح‌طلبانی که بخشی از حکومت بوده‌اند را تصحیح کند، یا با کنار کشیدن بخشی از مردم در انتخابات روبرو شود. خاتمی رای اصلاح‌طلبان را هنوز بالا می‌داند. این در حالی است که نامزد اصلاح‌طلبان نزدیک به خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نتوانست به دور دوم راه یابد.

یک منبع نزدیک به خانواده اشراقی چند ماه پیش گفته بود که رضا خاتمی، برادر سید محمد خاتمی دیدارهایی با یکی از فرزندان آیت‌الله خامنه‌ای داشته است. هیچ منبع دیگری انجام چنین دیدارهایی را تایید نکرده است.

اگر خبرهای رسیده از سوی منابع درست باشد، رهبری ممکن است به نتیجه‌ای جدید برای «حفظ نظام» به عنوان «اوجب واجبات» رسیده باشد. باید دید که نتیجه سخنان خاتمی و دیدارهای هاشمی رفسنجانی و واکنش‌های بعدی شورای نگهبان چیست و فراتر از سخنان آتشین، چه نتیجه‌ای تا انتخابات مجلس بعدی حاصل خواهد شد؟

 

* سایت‌های نزدیک به دولت و ایرنا گزارش دادند که مهدی هاشمی پس از سفر لندن به دوبی بازگشت و نفیسه اشراقی، نوه آیت‌الله خمینی نیز همزمان برای دیداری چند روزه با او به دوبی سفر کرده است. از سوی منابع نزدیک به هاشمی رفسنجانی گفته می‌شد حسن خمینی برای رفع شایعاتی پیرامون رابطه فرزند هاشمی رفسنجانی با نوه دختری آیت‌الله خمینی با رئیس مجلس خبرگان دیدار کرده اما امکان تکذیب این مساله با خودداری هاشمی رفسنجانی از بحث در باره این موضوع وجود نداشته است.

 


 


گفتگوی سینماگران با لاریجانی در اعتراض به احکام پناهی و رسول‌اف

به گزارش خبرگزاری ایسنا در این دیدار که سخنگوی خانه سینما، فرهاد توحیدی، رخشان بنی اعتماد، کمال تبریزی، پرویز پرستویی، سید رضا میر کریمی و  محمد مهدی عسگرپور  حضور داشتند از لاریجانی خواسته‌شد در خصوص احکام صادره برای این دو هنرمند سینما تجدید نظر کنند و اجازه ندهند صدور این احکام مورد سوء استفاده عناصر ضد انقلاب قرار گیرد. در ادامه این مراسم  هنرمندان حاضر با بیان این نکته که شان هنر بالاتر از مسایل سیاسی است و بهتر است این مسایل در شورای صیانت خانه سینما حل و فصل شود مساعدت محمد جواد لاریجانی را در پیگیری پرونده پناهی و رسول‌اف دریافت کردند

جعفر پناهی، یکی از شناخته شده‌ترین  کارگردان‌های سینمای ایران در جهان است که  در پی انتخابات سال گذشته دو بار به زندان افتاد که در یکی از بازداشت‌های وی خانواده او نیز دستگیر شده، وی دست به اعتصاب غذا زد. با انتشار این اخبار جمعی از سینماگران و بازیگران هالیودد همچون مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ، فرانسیس فورد کاپولا، برادران کوئن، مایکل مور، الیور استون، رابرت دنیرو و رابرت ردفورد و چندین هنرپیشه و کارگردان دیگر آمریکایی  به مسئولین ایرانی نامه نوشته آزادی پناهی را خواستار شدند..

بیست و هفتم آذر ماه جاری جعفر پناهي به «شش سال حبس تعزيري و بیست  سال محروميت از ساختن فيلم، نوشتن هر نوع فيلمنامه و مسافرت به خارج از كشور» و محمد رسول‌اف ديگر كارگردان سينماي ايران نيز به «شش سال حبس تعزيري» محكوم شد .

فريده غيرت، وكيل مدافع جعفر پناهي در گفت‌وگو با ايسنا، در خصوص حكم صادره از سوي شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب در مورد جعفر پناهي اظهار كرد: «اين حكم روز بیست و هفتم آذر ماه به من و موكلم ابلاغ شد كه متاسفانه بسيار سنگين در نظر گرفته شده است.»

وي افزود: آقاي پناهي به اتهام اجتماع و تباني و تبليغ عليه نظام به شش سال حبس تعزيري و به عنوان تتميم مجازات به ۲۰ سال محروميت از حقوق اجتماعي شامل ساختن فيلم، نوشتن هر نوع فيلمنامه، مسافرت به خارج از كشور و مصاحبه با رسانه‌ها و مطبوعات داخلي و خارجي محكوم شده است. 

 

 


 


درباره مقاله با «انقلاب آری»...

مقاله «با انقلاب آری…» در راستای بحثی داخلی در سایت خودنویس تالیف دیده شده بود که دبیران سایت، به علت آنچه که آن را ترویج و توجیح خشونت نام نهاده بودند، ابتدا از انتشار ان خودداری ولی بعد از گفتگوی من با نیک اهنگ کوثر، با حذف بخش‌هایی از مقاله، ان را در سایت منتشر نمودند. من با نیک اهنگ کوثر، سردبیر سایت خودنویس در این باره که چرا مقاله‌ام منتشر نمی‌شود، گفتگویی داشتم که چند نمونه از آن را می‌ بینید:

 

نیک اهنگ کوثر: سیاوش عزیز، این یکی از ایرادهای وارده بوده است:
«مردم حق دارند در برابر نیروی نظامی تا دندان مسلحی که با اولين جلوه‌هاى اعتراض کشتارشان می‌کند، حتی دست به اسلحه هم ببرند.»
همینطور پاراگراف‌های آخر که خشونت را توجیه می‌کنند.

 

سیاوش شهابی: نیک آهنگ جان این نوشته من دفاع از انقلاب است. از نظر خیلی‌ها انقلاب عین خشونت است. اینها فقط دارند عقیده سیاسی خودشان را بیان می‌کنند. اینکه من از انقلاب دفاع می‌کنم را که نمی‌شود گفت اسمش ترویج خشونت است. حرف من این است که مردم هم حق دارند وقتی در خیابان کشتار می‌شوند، انها هم اسلحه به دست بگیرند. حکم ندادم که مردم بروید اسلحه بدست بگیرید. این ترویج خشونت نیست. این دفاع از حق دفاع از جان است. کسی که این بحث را رد می‌کند، تنها دارد برخورد ایدئولوژیک و سیاسی خودش را بیان می‌کند. من در پاراگراف‌های آخر خشونت علیه مردم را که توجیح نکرده‌ام. خشونت مردم علیه حکومتی که آنها را در خیابان کشتار می‌کند و علیه شان کهریزک راه انداخته توضیح می‌دهم.

 

مانده‌ام دوستانی که در خودنویس فعالیت می‌کنند، مرز بین ترویج خشونت و دفاع جمعی در برابر کشتار را چگونه توضیح می‌دهند.

 

نیک اهنگ کوثر: سیاوش عزیز، خودنویس را با این نگاه راه انداختیم که محلی برای تبادل نظر و کمک به نفی خشونت باشد. من به همه کسانی که طرفدار خشونت انقلابی هستند احترام می‌گذارم، اما خودنویس را قرار نیست محل توجیه خشونت، حتی اگر هم [فرضا] منطقی باشد بکنیم. دبیران خودنویس با انتشار آن بخش‌ها موافق نیستند. می‌توان مخالف کشتار بود، اما خشونت هم نورزید.

 

و در ادامه نامه‌های دیگری بین ما رد و بدل شد که سردبیر سایت در نهایت، موافقت کرد با حذف بخش‌هایی که مروج یا توجیح کننده خشونت بود، مقاله را در سایت خودنویس منتشر کنند. این نوشته نه نقدی است بر تصمیم دبیران سایت خودنویس و نه عملکرد کلی آن. از آنجایی که مقاله «با انقلاب آری…» در دو سایت خودنویس و روزنه منتشر شده است، و تفاوت‌هایی بین هر دو نوشته وجود دارد، لازم دیدم توضیح دهم که چرا این تفاوت‌ها وجود دارد. خوانندگان خود می‌توانند درباره عملکرد سایت خودنویس نظر دهند و برای این سایت نیز ارسال کنند.

 

.مقاله ویرایش شده در سایت خودنویس /    مقاله  اصلی در سایت روزنه

 

------------------------------------

 

پیشنهاد: لطفا موضوع مرتبط با خودنویس را هم اضافه کنید تا این دست نوشته هایی که در نقد و پیشنهاد به خودنویس است، از مطالب دیگر متمایز شود.

 

 


 


کف‌زني سياسي از نوع اصلاح‌طلبي

آقای خاتمی از طرف اصلاح طلبان سه شرط براي حضور در انتخابات مطرح فرموده‌اند:

۱- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیت های نا به جا ۲- پای بندی همگان بخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی؛ ۳- فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.

 

جملاتي در سه بند و در بيان خواستي سياسي از يک سياستمدارکه هر بندش نقيض بند ديگر باشد در نوع خود جالب توجه مين‌مماید.خصوصا آنجا که قانون اساسي يک نظام تماميت خواه ،مبناي انتخابات آزاد شمرده  شده وعمل به آن راهکار و پيش شرط شرکت در انتخابات عنوان مي‌شود. آیا عمل به قانون اساسی‌که یکی‌ از بند‌های اساسی‌ آن اصل ولایت فقیه می‌باشد ،میتواند برگزاری انتخابات سالم و آزادرا  تضمین کند؟
 

قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی، نفي کننده انتخابات آزاد است ،حال نمیدانیم  آقای خاتمی این اضداد را چگونه باهم آورده‌اند از یک سو، اجرای قانون اساسی‌ را طلب می‌کنند، از سوي ديگر انتخابات آزاد را می‌خواهند. آیا نمی‌دانند که اساس و پایه، نقض آزادی‌های اساسی‌ در  قوانین مندرج همین قانون اساسی‌نهفته است؟


ولایت فقیه و شورای نگهبان بر اساس همین قانون اساسی،‌ ایجاد و قدرت گرفته‌اند، تا یکی‌ کاندیداها را فیلتر کند و دیگری حکم حکومتی صادر نماید.

 

 ‌ آیا منظور آقای خاتمی از انتخابات آزاد همین است که فقط نمایندگان اصلاح‌طلبان و اصولگرا، امکان شرکت در انتخابات را داشته باشند؟ یا اینکه فضای مورد نظرايشان، فضايي مي‌باشد که امکان شرکت همه احزاب و گروه‌ها در آن موجودباشد؟ بطور مثال آیا امکان شرکت «کوروش زعیم» هم در انتخابات داده می‌شود؟

 

آقای خاتمی، از کدام قانون اساسی‌ و ساز و کار و انتخابات آزاد صحبت می‌کنند؟ منظور ايشان از انتخابات آزاد در حالی‌ که کاندایدها توسط حاکمیت تعیین و تایید می‌شوند چیست؟ آیا به راستی‌ ايشان ملت ایران را تا این حد از نظر ذهنی‌ عقب‌مانده مي‌پندارند که مي‌شود در باور آنهاگنجاند که مي‌توان از دل قانون اساسی‌ رژیم اسلامی، انتخابات آزاد در آورد؟ مجبورمان می‌کنند از بین بد و بدتر، آزادانه! یکی‌ را انتخاب کنیم آنگاه نام انتخابات آزاد، بر روی آن می‌گذارند!

 

آقای خاتمی شما که همزمان مجلس و کاخ رياست جمهوري را در اختيار داشتيد، آيا توانستيد اصلاحي در ساختار حاکميت بکنيد که حال شرط مي‌گذاريد؟ این شرط‌ها براي آن نيست که اصلاح‌طلبان امکان کسب مجدد قدرت را بيابند؟ خب، شما هشت سال اين قدرت را داشتيد، آنهم بدون شرط وشروط. در آن هشت سال چه کرديد؟ در همان زمان در سال ۱۳۷۸و درصحن دانشگاه تهران در پاسخ «شعار زنداني سياسي آزادبايد گردد»دانشجويان، فرمودید که ما در ایران زندانی سیاسی نداریم، اکنون چه شده است که یکی‌ از شروط‌تان، آزادی زندانیان سیاسی شده است؟ مگرنگفته بوديد که  در ایران زندانی سیاسی نداریم؟! حال چه شده، که با زنداني شدن چند نفر«اصلاح طلب» ناگهان ما هم، صاحب زنداني سياسي شده‌ايم؟ آيا محبوسين عقيدتي و دانشجويان زنداني در آن زمان «زنداني سياسي» نبودند؟

 

آيا اين، کف زني سياسي نيست که به جاي کف خواسته‌هاي‌تان مطرح مي‌فرماييد؟


 


بالاترین چوب سلیقه صاحبش را می‌خورد


چون فضا خیلی آزاد بود و مکانیسم‏های “بالاترین” طوری طراحی شده بود که تیترهایی که هیجانی‏‌تر بودند یا بحث‏انگیزتر بودند را بیشتر پوشش می‏داد یا باعث می‏شد که آن‏ها بیشتر امپلی‏فایر بشوند، نتیجه این شد که یک‏سری آدم‏هایی که رادیکال‏تر بودند و حرف‏هایی می‏زدند که در جامعه حساسیت‏برانگیزتر بود، فضای بیشتری را در صفحه‏ی اول وب‏سایت اشغال می‏کردند. در حالی که در جامعه‏ی واقعی، چنین چیزی حق‏شان نبود. یعنی اگر واقعاً مکانیسم‏های “بالاترین” می‏توانست انعکاس‏دهنده‏ی درستی از جامعه باشد، این‏ها در جامعه‏ی واقعی این حجم فضا را نمی‏توانستند اشغال بکنند و به‏نظرم، این ضعف تکنیکی “بالاترین” است.



اینها نظرات صاحب سایت بالاترین است که در میزگردی با رادیو آلمان بیان کرده است. مطلب کاملا گویا است اما اجازه بدهید کمی توضیح دهم تا بیشتر برایتان مشخص شود که بالاترین چطور چوب مدیریت ضعیف و ناکارآمد و نیز اعمال سلیقه شخصی صاحبش را می‌خورد.


مهدی یحیی‌نژاد در مطلب بالا به طور مشخص دارد می‌گوید که ما خواهان انتشار مطالبی که در جامعه واقعی ایران نمی‌توانند بیان شوند، نیستیم. یعنی فلان کسی که در جامعه واقعی ایران اگر مذهب را نقد کنی جوابت را با اعدام می‌دهند، حق نداری در بالاترین هم حرف بزنی! حالا بگذارید به این شدت به حرف‌هایش نگاه نکنیم.


برایم جالب است چرا وقتی عده‌ای اصلاح‌طلب و موسوی چی، به لینکهای منتقدین امان نمی‌دادند و در عرض کمتر از یک دقیقه هر مطلبی در نقد اصلاحات یا موسوی و کروبی را از سایت حذف می‌کردند، مهدی یحیی‌نژاد به فکر نارسایی‌های سایتش نبود؟ چرا آن زمان از ابراز عقایدی که در جامعه جایگاه واقعی نداشتند ناراحت نبود؟ اما امروز که این منتقدین بیشتر شده‌اند و بخصوص انتقاد از خرافات مذهبی شدت بشتری پیدا کرده ( دقیقا به این دلیل که فضای جامعه واقعی برای نقد مذهب محیا تر شده است ) به فکر ساماندهی سایتش افتاده است؟


قضیه بر می‌گردد به تمایلات شخصی خوده یحیی‌نژاد. به قول آرش آبادپور (کمانگیر)، «بالاترین صاحب دارد و این اوست که تصمیم میگیرد سایتش چطور اداره شود». پس حالا می‌توان نتیجه گرفت که قوانینی هم که یحیی‌نژاد وضع کرده و ادعاهای عجیب و غریبش در مورد آزادی بیان، در نهایت بر می‌گردد به اینکه ایشان برداشت شخصی خودش از آزادی بیان چقدر است و طبیعتا چارچوبهای قوانین هم در این حوزه تعریف و نوشته می‌شود.


اما بر گردیم به ابراز نظر یحیی‌نژاد. منتقدین در جامعه واقعی ایران حق حرف زدند ندارند چون قوانین جاری این اجازه را به آنها نمی‌دهد. صاحب سایت بالاترین این را نمی‌داند؟ او نمی‌داند اگر من کمونیست، من آتئیست، من منتقد دین و مذهب و سنت‌های عقب مانده اگر در جامعه نمی‌توانم حرف بزنم، دلیلش این است که حاکمیت به من اجازه نمی‌دهد نه عقیده و مرام پدر و مادر مسلمانم؟ مهدی یحیی‌نژاد بهتر از این نمی‌توانست هدف از اعمال قوانین جدید در بالاترین را توضیح دهد.


به نظر من، به عنوان کسی که به بالاترین به عنوان تنها یک سایت به اشتراک گذاری لینک نگاه نمی‌کرد، حیف است با این تنگ‌نظری صاحب بالاترین، وقتم را آنجا بگذارنم. بالاترین تبدیل به سایتی شده بود برای بحث و گفتگوی آزادانه. هر چند منفی‌های تیز برخی جلوی خیلی از بحث‌ها را می گرفت، اما به هر حال سایت داشت کار خودش را می‌کرد. حالا که صاحب سایت نمی‌خواهد سایتش محلی برای آزادی بیان باشد، محلی برای بحث و گفتگو باشد، باید از آن خارج شد.


باید قدر سایت‌هایی مثل خودنویس را (با تمام کم و کاستی‌هایش) بیشتر دانست. باید دنیای وبلاگستان را بیشتر گسترش داد. از ابزار فیدخوانی بیشتر استفاده کرد و رفت سراغ سایت‌هایی مثل فیس بوک. راه‌های زیادی برای اشتراک گذاری لینک و مطلع کردن دیگران از نظرات‌مان هست. باید نوآوری به خرج داد...


بالاترین به جایگاه واقعی خودش دارد می‌پیوندد: زباله دان اینترنت...



 


احمد غلامی و علی خدابخش آزاد شدند

 


شانزدهم آذرماه جاری، احمد غلامی، دبیر تحریریه، کیوان مهرگان، دبیر سرویس سیاسی و فرزانه روستایی، دبیر سرویس بین الملل روزنامه شرق به همراه علی خدابخش سرمایه گذار روزنامه  توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.

*احمد غلامی کار روزنامه‌نگاری را با روزنامه اطلاعات آغاز کرد و سپس در بسیاری از روزنامه های اصلاح‌طلب مشغول به فعالیت در عرصه روزنامه نگاری بود. پیش از انتشار مجدد روزنامه شرق، غلامی در روزنامه تعطیل شده شرق کار می‌کرد.  غلامی نویسنده داستان‌های کوتاه بسیاری چون «این داستان فعلا اسم ندارد»، «کسی در باد گریه می‌کند»، «کفش‌های شیطان را نپوش» و... است. «این داستان فعلا اسم ندارد» در سال هزار و سیصد و هشتاد، جایزه هوشنگ گلشیری برنده را نصیب نویسنده خود کرد.






 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته