-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 12/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



زلزله و مقاوم‌سازی فراموش شده

با خاتمه جنگ و آغاز دوران سازندگی «مقاوم‌سازی» ساختمان‌ها در برابر زلزله مطرح شد. در این رابطه تهران به دلیل تراکم جمعیتی بالا و نیز برخورداری از گسل‌های متعدد بیشتر مورد توجه بود تا این که با آمدن غلامحسین کرباسچی، روند ساخت و ساز و برج‌سازی بدون توجه به مقاومت خاک، وضعیت توپوگرافی زمین، گنجایش خیابان‌ها و ...شدت گرفت و مقاوم‌سازی به تدریج فراموش شد.

عبدالمجید سجادی نائینی عضو هیات مدیره سازمان نظام مهندسی ساختمان‌ با بیان این که متولی مقاوم‌سازی در کشور وجود ندارد به مهر توضیح داد: «همواره پس از وقوع یک زلزله مسئولان برای امدادرسانی و یافتن راهکاری به تکاپو می‌افتند اما متأسفانه با گذشت زمان باز هم مقاوم‌سازی ساختمان‌ها در برابر زلزله به فراموشی سپرده می‌شود.»

در همین ارتباط دکتر حمیدرضا وثوقی‌فر دبیر نخستین همایش «مقاوم‌سازی لرزه‌ای ابنیه و شریان‌های حیاتی» گفت: «تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد فقط دو درصد از ساختمان‌های شهر تهران در برابر وقوع زلزله احتمالی مقاوم هستند و فقط ‪۵۴‬ درصد از ساختمان‌های این شهر ارزش مقاوم‌سازی را دارند.»

بر اساس گزارش انجمن بتن ایران، وی افزود: «زلزله بیشتر به قشر کم‌درآمد جامعه آسیب می‌زند زیرا ‪ ۶۲‬درصد از ساختمان‌های کشور خشتی و آسیب‌پذیر هستند. پژوهش‌های انجام شده در کشور نشان می‌دهد در صورت وقوع زلزله‌ای به بزرگی ۳/۶ ریشتر ۶۲ درصد از ساختمان‌های کشور آسیب می‌بینند.»


گرچه هر هفت سال در ایران زلزله‌ای بزرگ رخ می‌دهد اما ابعاد فاجعه‌آمیز بودن زلزله در تهران غیرقابل تصور است. دکتر بهرام عکاشه که از او به عنوان پدر علم زلزله در ایران یاد می‌شود گفته است ۴۰ درصد بافت شهر تهران فرسوده است و هيچگونه کمک رساني در هنگام زلزله نمي‌توان انجام داد، چرا که اين بافت‌ها مشکل سازه‌اي دارند و جان دو ميليون ۵۰۰ هزار نفر در شهر تهران در معرض خطر است.

   دکتر عکاشه با بيان اين که هر روز تعداد زيادي زلزله با ريشتر پايين در تهران در حال رخ دادن است، افزود: «با اين کار انرژي بسياري تخليه مي‌شود اما دانشمندان تا کنون نتوانسته‌اند بگويند که آيا اين وضعيت خوب است يا بد، چرا که بعضي از دانشمندان معتقدند که اين امر به معني تخليه انرژي دروني زمين است و بعضي ديگر معتقدند که اين امر پيش نشانه وقوع زلزله است.»
  
  
به گفته این  استاد دانشگاه بايد با تدبير سياست‌ها و راهکارهايي در دراز مدت به فکر خروج از بحران زلزله در تهران باشند. چون با اين شرايط هيچ شهردار و رئيس‌جمهوري نمي‌تواند تهران را از آسيب‌پذيري نجات دهد.

یکی از اقدامات دولت احمدی‌نژاد که گفته می‌شود برای مدیریت بحران زلزله در دستور کار گرفته طرح خروج کارمندان دولت از پایتخت است. در حالی که دولت تا آخر مردادماه مهلت برای خروج دویست هزار نفر از کارمندانش از پایتخت در نظر گرفته بود، فقط یک هزار نفر یعنی نیم درصد از این عده تهران را ترک کرده‌اند و انتقال همین عده به خارج از پایتخت نیز با اعتراض‌ها و مشکلات فراوانی روبه‌رو بوده است.

با این حال دولت برای تشویق کارمندان به خروج از تهران٬ تسهیلاتی در نظر گرفت. افزایش حقوق تا سقف ۵۰ درصد٬افزایش ضریب امنیت شغلی و تسهیلات وام مسکن ۲۵ میلیون تومانی بخش‌هایی از مصوبه‌ای بود که در جلسه ۲۵ فروردین هیات دولت به تصویب رسید.

منتقدان رییس کابینه عقیده دارند او به دنبال خلوت کردن تهران است و «زلزله» برای اجرایی شدن هدفش بهترین بهانه است.


به هر حال وقوع زلزله در تهران حتمی است؛ علی‌بیت‌اللهی، رئیس بخش مهندسی لرزه‌ای مرکز تحقیقات ساختمان، آخرین زلزله بزرگ تهران را مربوط به سال ۱۸۳۰ می‌داند و به گفته وی بر اساس مفهوم دوره بازگشت، تهران باید در سال  ۱۴۱۰ شاهد زلزله باشد، هر چند به عقیده او، این یک گمان تقریبی است و قابل استناد نیست.

نکته بسیار نگران‌کننده این است که برای مقابله با این بلای طبیعی آمادگی حداقلی نیز در پایتخت وجود ندارد.



نگاهی به طرح انتقال پایتخت

طرح انتقال پایتخت ابتکار احمدی‌نژاد و یارانش نبود، بهرام عکاشه٬ متخصص زمین‌شناسی می‌گوید این پیشنهاد را نخستین ‌بار او در دوره حکومت محمدرضا پهلوی مطرح کرده است و این پیشنهاد «با استقبال مقامات وقت روبه‌رو شده اما در عمل اقدام خاصی برای اجرایی شدن آن صورت نگرفت.»

پس از آن در سال ۱۳۶۴ همزمان با دویستمین سالگرد پایتخت شدن تهران از طرحی سخن به میان آمد که شهرستان دورود در غرب ایران و در نزدیکی شهر خرم‌آباد را جایگزینی مناسب برای تهران عنوان می‌کرد.

این طرح هم به دلیل ادامه جنگ مسکوت ماند تا این که در سال ۱۳۶۸ این موضوع بار دیگر در دستور کار دولت قرار گرفت و مطالعات به این نتیجه رسید که انتقال پایتخت به بودجه‌ای ۵ هزار میلیارد تومانی نیازمند است که ۱۰ برابر بودجه عمومی دولت و ۶ برابر بودجه کل کشور بود٬ به همین دلیل اجرایی نشد.

پس از آن غلامحسین کرباسچی طرح ساماندهی شهر تهران و ایجاد چارچوب‌های جدید توسعه را به دولت ارائه داد که مورد موافقت قرار گرفت و جایگزین طرح انتقال پایتخت شد. هرچند این طرح چهره تهران را دگرگون کرد اما بخش‌هایی از آن نظیر فروش تراکم به معضلات تهران دامن زد و در عمل هیچ اتفاقی برای مقام‌سازی پایتخت در برابر زلزله بزرگی که همه انتظارش را می‌کشند صورت نگرفت.


 


حمایت احمدی‌نژاد از معاون اول


شهریور ماه سال گذشته احمد توکلی نماینده مردم تهران و رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس موضوع جعلی بودن مدرک رحیمی را مطرح کرد گفت: «نماینده تهران گفت : انتصاب کسی که سوابق دروغگویی و سوء استفاده از قدرت و سوء استفاده از مدرک جعلی دارد به سمتی که طبق قانون اساسی می تواند به صورت بالقوه جانشین رئیس جمهور کشور باشد بسیار باعث تاسف است. وی گفت: آقای احمدی نژاد که مرتبا بر صداقت، راستگویی و پاکی تاکید می کند باید نسبت به این موارد پاسخگو باشد.»

 مدتی بعد اتهام رحیمی از ارائه مدرک جعلی فراتر رفت و اینک معاون اول احمدی‌نژاد به اختلاس نیز متهم است. الیاس نادران، نماینده اصولگرای تهران و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، چندی پیش بار دیگر شکایت خود علیه محمدرضا رحیمی به اتهام دست داشتن وی در فساد مالی یک شرکت بیمه ای را در صحن علنی مجلس مطرح کرد. نادران معتقد است که این اختلاس در حد اختلاس شهرام جزایری است.

یک روز پس از افشاگری نماینده تهران علیه معاون اول احمدی‌نژاد، حامیان تندروی دولت زبان به تهدید نادران گشودند. مجتبی ثمره‌هاشمی مشاور محمود احمدی‌نژاد، در واکنش نسبت به افشاگری و شکایت نادران از معاون اول احمدی نژاد، گفت: «طرح اتهام علیه معاون اول احمدی‌نژاد کارشکنی در کار دولت به شمار می‌رود و دادستانی باید علیه اتهام‌زنندکان اعلام جرم کند.»

از سوی دیگر، احمد توکلی اخیرا در گفت‌گو با هفته‌نامه پنجره از تحت فشار بودن قوه قضاییه برای عدم پیگرد رحیمی خبر داده است.

چندی پیش رجانیوز نیز در خبری نوشت: «رييس جمهور اخيرا با اشاره به سخنان مسئولين دستگاه قضايی مبنی بر اتهام فساد مالی محمدرضا رحيمی، از رسيدگی به پرونده وی استقبال و مانور تبيلغاتی کم سابقه بر روی اين موضوع را غير عادی قلمداد کرده.»

این خبر دفتر رییس کابینه را به واکنش واداشت و پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری این خبر را فاقد صحت و "برخاسته از ذهن نويسندگان" مطلب مذکور دانسته و اضافه کرده که طرح چنين مساله‌ای از سوی رييس جمهور به طور کامل تکذيب می‌شود.»

این نخستین بار نیست که رییس کابینه از معاونش حمایت می‌کند. به گزارش خبرگزاری‌ها، دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت، که چندی پیش به دیدار احمدی‌نژاد رفته بود عنوان کرده که در این دیدار، احمدی‌نژاد درباره مسائل مطرح شده در خصوص معاون اول خود، گفته است، رحیمی یک خط تخلف هم ندارد و من مطمئن هستم.

با این حال دوشنبه هفته گذشته، غلامحسين محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاييه اعلام کرد که معاون اول رييس جمهور ايران درباره يک پرونده فساد مالی متهم است و بايد در دادگاه حضور يابد.

اظهارات سخنگوی قوه قضاييه ايران واکنش مقام‌های دولت محمود احمدی‌نژاد را برانگيخت و محمدرضا رحيمی روز سه‌شنبه اعلام کرد که برای پاسخ به اين سخنان کنفرانس خبری برگزار می‌کند ولی روز بعد گفت که برای جلوگيری از «تکدر خاطر رهبر فرزانه انقلاب و دغدغه مردم شريف ايران» نشست خبری‌اش را لغو کرده است.

برخی از دست‌اندر کاران نظام اسلامی از جمله احمد توکلی و الیاس نادران ماجرای رحیمی و حمایت احمدی‌نژاد از وی را مشابه مساله کردان، وزیر کشور دولت نهم می‌دانند. اکنون باید به انتظار نتیجه ماند که آیا رحیمی نیز مانند کردان متهم می‌شود یا این که احمدی‌نژاد از اهرم‌های خود برای فشار به نمایندگان و دستگاه قضایی استفاده می‌کند تا افتضاح کردان بار دیگر تکرار نشود.


 


فالس نیوز: ده‌نمکی: فیلم اخراجی‌ها را برای بسیجیان ساختم و به کسانی که بسیجی نیستند توصیه می‌کنم فیلم اخراجی تماشا نکنند

 

 

مصاحبه اختصاصی کیهان قهوه‌ای با مسعود ده‌نمکی درباره اخرین اخراجی

 

+ : اولین سوال را اجازه بدهید در مورد سوابق گذشته شما بپرسم  لطفا بخش پنهان مانده از فعالیتهای امر به المعروف و نهی از المنکرتان را بعد از جنگ تحمیلی مقدس شده بیان کنید؟ 

 

__: والله سوال خوبی مطرح کردید  برای تنویر افکار عمومی داخل مستضعف و خارج از کشور نشین مرفه باید بگویم که بنده در اواخر دوره جنگ تحمیلی مقدس شده  در جبهه های حق امام خمینی بر علیه باطل صدام حسین در خطوط مختلف جبهه حضور داشتم و متاسفانه توفیق نداشتم در خط مقدم باشم و شربت شهادت را بنوشم و الانه در بنیاد جانبازان سپاه پرونده ایثارگری و ۲ درصد جانبازی دارم و عنایت الله بر من شامل شد و جانباز هستم. بنده مفتخر هستم که عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستم. بعد از تمام شدن جنگ تحمیلی مقدس شده برادران سپاهی پیشنهاد دادند که در عرصه  دیگری از جنگ نرم مشغول باشم و در کمپین مبارزه با بدپوششی سپاه به ارشاد بازمانده های جنگ تحمیلی مقدس شده مشغول شدم و توانستم ادای دینی به شهدا کنم . در دانشگاهها حضور فعالی داشته باشم و دو تا روزنامه شلمچه و جبهه را مدیریت کنم . جو آن موقع اینجوری بود که یا باید تیغ می کشیدی یا اسپری می زدی و یا اینکه در دستگاه اشرافیت هاشمی و خاتمی  زر و مال  می اندوختی . ماهم رفتیم پی امورات معنوی امر به معروف و منکر.

 

+ : مسعود ده‌نمکی در دانشگاه در عرصه امرالمعروف و المنکر حضور فعالی داشت و همزمان رویداد ۱۸ تیر شکل گرفت و امثال شما برای معروف و منکر دانشجو خیلی فعالیت داشتند ده‌نمکی در ان دوران چه می‌کرد؟

 

_ : والله بازهم سوال خوبی مطرح کردید . باید بگویم بنده در اغتشاش ۱۸ تیر که بر ساحت ولی امر مسلمین جهان خدشه وارد شد مثل آب در اتش جلز و ولز می کردم  شب و روز نداشتم . بدجوری حضرت اقا هتک حرمت شده بود . شوخی نبود تمثال حضرت اقا جر بدجور خورده بود . بنده سر دسته بالمعروفات و المنکرات لباس شخصی  بودم و توانستم با ارشادهای مقتضی و ضروری ریشه اغتشاش ۱۸ تیر را بخشکانم . هنوز چماقی که بر سر فتنه گران در۱۸  تیر کوبیدم را در طاقچه اتاقم دارم  و در گنجیه بالمعروف نگه داشتم. 

 

+بر ده‌نمکی چه گذشت از معروفات و منکرات خشن جنگ نرم به المعروفات و منکرات نرم جنگ نرم کشیده شد و فیلم‌ساز شد و به ارشاد فرهنگی تر پرداخت ؟ 

 

_: چه سوالهای خوبی هی می پرسی . بنده بعداز ۱۸ تیر ۷۸ چند صباحی اجرائیات معروف  دانشجویی را برعهده داشتم و روزنامه چی بودم . سن که بالا میره ادم رزمی میبینه که حال  کارهای فیزیکی تر و خشن تر را نداره. بنده از بس معروف و منکر کرده بودم و همینطور جانباز بودم  داشتم مریض می شدم  و می رفتم قاطی باقالی ها که ترجیح دادم به واحد مربوطه المعروف و المنکر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عرض کنم  بنده تمایل دارم در عرصه دیگر و نرم تری از جنگ نرم به حضرت اقا خدمت کنم. که برادران پیشنهاد دادند که چهره فتوژنیکم به عرصه سینما میخوره این شدکه که یه چند روزی  معروفات و منکرات سینمایی را آموزش دیدم و توانستم در این عرصه فوق استراتژیک حضور چشمگیری داشته باشم و این شد که پشت سرهم اخراجی ساختم. 

 

+ : آقای ده‌نمکی شما به یکباره چماق را کنار گذاشتید و بعد از چند روز فیلم‌ساز شدید  تعجب برانگیز نیست که چگونه کسی که تا دیروز چماق‌دار بود فیلم‌هایش رکورد فروش را می‌شکنند و میلیون‌ها نفر فیلمهای اخراجی می‌بینند که نه محتوا دارند و نه کیفیت لازم برای یک نسخه سینمایی؟

 

_ سوال بدی پرسیدی  یعنی میخوای بگی با پارتی بازی من کارگردان شدم و هیچی بارم نیست به جان حضرت اقا من شب و روز نخوابیدم خیلی زحمت کشیدم. من دست اقا امام زمان را در هر پلان دیدم. در هرنمایی در هرکلوز آپی  امام زمان کمک کرد تا سکانس ها را گرفتیم. میزانسین‌ها را امام زمان می‌چینه. به مدد امام زمان من فیلم ساز شدم. در مورد فروش فیلم هم اگر تبلیغات غیبی امام زمان نبود عمرن می تونستیم دو هزار تا تماشاچی پیدا کنیم. این میلیونها نفری که فیلم اخراجی می بینند همگی ولایتمدار هستند و عاشقان محب ولی امر مسلمین جهان هستند و مفتخرم تماشگران فیلم من همگی بسیجی هستند. 

 

+ اخرین سوال؛  بسیاری فیلم اخراجی‌ها را ندیده‌اند و تمایلی ندارند فیلم اخراجی ببینند و تنها چند عکس در روزنامه‌ها و سایت‌ها از فیلم اخراجی دیده‌اند . برای این دسته که که مایل نیستند فیلم اخراجی ببینند چه توصیه‌ای دارید؟ 

 

_:  اولن بنده  فیلم را برای قشر مستضعف بسیج می سازم و این سه قسمتی که با تهیه کنندگی امام زمان ساختم تنها هم و غمم جنگ نرم بوده و مفتخر هستم که فیلم ارزشی در راستای تقویت فرهنگ تحمیلی جنگ نرم مقدس شده ساخته‌ام  و تمام کسانی که فیلم اخراجی می‌بینند حزب الهی و قشر مستضعف بسیج هستند و اصلن دیدن اخراجی بر غیر بسیجی و فتنه گر حرام است و توصیه می‌کنم که کسی که بسیجی نیست و  فتنه گر است  فیلم اخراجی تماشا نکند.


 


مژده، مژده! مسلمانی هم راحت شد!

شاید بارها، غر زدن مومنان معتقد به انجام آئین‌های عبادی،  یا نوعی شکایت دوستانه آنان را در مورد سنگین بودن تکالیف عبادی اسلام شنیده باشید، تصور کنید فردی را که در روزهای بیستم تا سی‌ام ماه مبارک رمضان با حالتی محزون و رنج دیده لب به اعتراضی دوستانه می‌گشاید که: چرا سی روز؟ نمی‌شد یک خرده کمتر باشه؟ چرا در بعضی ادیان فقط سه روز روزه می‌گیرند؟

 

یا نمازگزاری که با نگرانی از اینکه نمازهای صبحش گاهی قضا می‌شود با دوستان نزدیک گفته باشد: «کدام دین  شبانه روز پنج بار نماز و نیایش دارد؟ واقعا مسلمان بودن خیلی سخته!»

 

و قس علیهذا... البته جای مژده دادن دارد که اخیرا (و یا شاید مدت زمان بسیاری است ولی من حساسیتی روی آن نداشته‌ام)، از بلندگوهای رسمی هم تبلیغ می‌شود که برای مومن و مسلمان بودن اشکالی ندارد به ظواهر شرعی حتما پایبند باشید، بلکه کافی است از جریان یا شخصی که خود را حق مطلق و تمامی منتقدینش را ناحق و فریب خورده و عامل خارجی می‌پندارد پشتیبانی کرده یا مراتب اخلاص و جانبداری کورکورانه و فله‌ای خویش را بطور عملی یا شفاهی ابراز نمائید، در این صورت نه تنها رستگار خواهید شد بلکه گناهان شما هم بواسطه پیشوای‌تان (که در فرض مسئله برحق است) بخشیده می‌شود.

 

به روایاتی نیز که در صدر اسلام صرف هواداری از کسی که، به‌لحاظ برخورداری از عصمت و تائید الهی، تجسم حق بوده است، نشانه ایمان واقعی و ارزشمند و صرف عدم هواداری از نماد حق، ولو تشرع و التزام فرد به شریعت موجب تردید پیروان شده باشد، را باعث از بین رفتن ارزش ایمان و اعتبار ملتزم بودن به ظواهر شریعت ، می‌دانسته، استناد می‌گردد. (صرف نظر از چگونگی وقوف به سیستم ارزش گذاری خداوند !).

 

به هر حال برای تحریک و ترغیب افرادی که حتی ظواهر شرعی را هم رعایت نمی‌کنند به پشتیبانی از یک جریان سیاسی خاص و نیز برای اقناع دینداران ملتزم به رعایت ظواهر شرعی و تکالیف عبادی، که احتمالا وجود اینگونه افراد را در جمع خود برنمی‌تابند (و شاید از سر صدق پرسیده باشند: اگر راه درست است، کج‌روان در این راه چه می‌کنند!؟) ، ناگزیر از اینگونه تعبیرها و تفسیرها شده‌اند .

 

حال سوالی که مطرح میگردد این است: آیا میزان طرفداران موثر و فعال این جریان سیاسی. مابین افرادی که حداقل ظواهر شرعی را را رعایت می‌کنند، آنقدر کاهش یافته که متوسل به یارگیری از گروه‌هایی با رفتار ضد اجتماعی و مغایر با شریعت شده‌اند؟ 


 


زلزله بم، و تلاش برای ناآگاهی خودمان - ۲

تا الان چند کمپین بزرگ برای فشار به دستگاه‌ها دولتی و شهری برای کاهش آلودگی محیط زیستی را در سال‌های اخیر دیده‌ایم؟ تا کنون چند راه‌پیمایی مقابل شهرداری یا وزارت کشور برای فشار بر دولت برای مقاوم‌سازی سازه‌ها و بهبود خیابان‌ها و ایجاد فضای لازم برای اسکان زلزله‌زدگان در تهران را شاهد بوده‌ایم؟ تا کنون چند فعال بزرگ اجتماعی از میان این مردم سر برآورده‌اند که تکانی به شهر بدهند؟ فکر می‌کنید فشار روی دولت و دستگاه‌های اجرایی کم‌اثرتر از بازی‌های سیاسی احزاب برای جانشینی یکدیگر است؟


خیلی از ما، جنگ قدرت برای‌مان مهم‌تر است از جان شهروندان‌مان. تا کنون چند تا از کاندیداهای ریاست جمهوری طرح جامعی برای کاهش آلودگی‌های زیست‌محیطی و یا کاهش خطر مرگ و میر ناشی از زلزله ارائه کرده‌اند؟ آیا «محذورات»ی دارند؟ من یکی باورم نمی‌شود که مدعیان قدرت اهمیتی به این‌گونه مسائل «پیش پا افتاده» می‌دهند. اما وقتی متنفذین کاری نمی‌کنند، آیا شهروندان عادی باید دست روی دست بگذارند؟ وقتی در گرداب بیافتید، می‌خواهید با تمام توان از غرق شدن نجات پیدا کنید.


چرا وضعیت فعلی تهران را مثل یک گرداب نمی‌بینید؟ گردابی که سرعتی کمتر دارد اما همه چیز را خواهد بلعید. هزاران هزار ساختمان سست «بساز-بفروشی»، هزاران ساختمان بلند مرتبه مثلا «مهندسی-ساز»، کوچه‌های تنگ و باریک در مناطق جنوب شهر و خانه‌هایی که با یک تکان فرو می‌ریزند، آن هم در بخشی با تراکم جمعیت بسیار بالا. لابد بسیاری از شهروندان این مناطق نمی‌دانند که اگر زلزله‌ای بزرگ بیاید، کسی توان نجات دادن بازمانده‌ها در مناطق مختلف جنوب شهر را نخواهد داشت. فکر کنید عملیات نجات در شهر بم چقدر طول کشید. حالا فرض کنید زلزله بزرگی که صدها هزار کشته و زخمی خواهد داشت، نیاز به چند ده هزار امدادگر دارد؟ نیاز به چند هزار سگ آموزش دیده برای پیدا کردن زنده‌ها؟

این تازه بخشی از نگرانی‌ها است...بوی تعفن بعد از یک هفته را همین الان می‌توان پیشبینی کرد...تهران، شهری خواهد بود غیر قابل سکونت. آب ندارد، برق ندارد، تلفن ندارد، گاز ندارد...همین الانش یک ساعت آب منطقه‌ای قطع شود، داد همه در می‌آید. فرض کنید میلیون‌ها نفر بازمانده از زلزله فقط به دنبال دستشویی بگردند. کجا بروند؟ آفتابه‌هاشان را کجا پر کنند؟ آیا دولت پیشبینی همین نیاز ظاهرا پیش پا افتاده را کرده است؟

با بچه‌های کوچک‌تر چه می‌کنید؟ بعد از یک هفته تحمل بوی تعفن و بالا زدن فاضلاب در بخش‌های مختلف و گسترش بیماری، می‌خواهید فرزندان‌تان را همانجا نگه دارید؟ لابد می‌خواهید به شهرستان بفرستید. چطوری؟ با کدام امکانات؟ چقدر خودروی جمعی برای انتقال مردم به اطراف لازم است؟ چند درصد از مردم ما حاضرند داوطلب شوند تا بازماندگان را نجات دهند؟ تازه کلی داوطلب لازم داریم تا مانع غارت چادرهای اهدایی کشورهای دیگر شوند!

هیچ‌کس نمی‌داند زلزله بزرگ تهران کی خواهد آمد، اما می‌دانیم که خواهد آمد و هرچه دیرتر بیاید، احتمالا قربانیان بیشتری خواهد گرفت. اینجا دیگر بحث این نیست که مثلا بگوییم جان دیکتاتور و حامیانش را می‌گیرد و خیال همه راحت می‌شود! نه! اتفاقا آنها به خاطر نگرانی‌هایشان، خانه‌هایی به مراتب محکم‌تر از من و شما دارند. اینجا جان میلیون‌ها تهرانی در خطر است. جان هزاران هزار کارشناس کشور که نبود هرکدام فاجعه‌ای برای آینده کشور است نیز در معرض تهدید است. کشور ما توان جبران چنین خسارتی را ندارد. اگر دولت‌های بی‌لیاقت، ارزش جان مردم را ندانند که نمی‌دانند، وظیفه ما چیست؟ وظیفه شهروندان چیست؟ تن دادن به هر چیزی؟ تن دادن به وضع موجود؟ پاک کردن صورت مساله؟ انتخاب از میان بد و بدتر؟

ما که همین انتخاب از میان بد و بدتر تبدیل به آیین‌مان شده است! انگاری حاضریم به هر چیزی که بد باشد تن بدهیم تا دچار بدتر نشویم. فرض کنیم وضع فعلی تهران هم بد است، آیا به دنبال گزینه دیگری نباید باشیم؟

معتقدم تک تک روشن‌فکران و روزنامه‌نگاران و فعالان اجتماعی در این قبال مسوولند. معتقدم فردی مثل غلامحسین کرباسچی باید امروز با صدای بلند فریاد بزند که متوجه نبوده در زمان مدیریتش چه کوتاهی‌هایی شده و می‌خواهد جبران کند و نیاز به کمک دارد. کرباسچی به جای اینکه نگران آینده سیاسی خودش باشد، باید نگران نتایج تصمیم‌گیری‌های خود و مدیرانش از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۷ باشد. نگران اینکه گسترش شهر تهران بدون تقویت زیرساخت‌ها، آفتابه خرج لحیم بوده است. هیچ‌کس منکر زحمات او نیست، اما آیا کسی توان دفاع از کوتاهی‌های او و همکارانش را دارد؟ می‌دانید در روزنامه همشهری چند گزارش در باره خطرات زلزله و کاستی‌های شهر تهران توسط سردبیر همشهری در سال‌های ۷۲ و ۷۳ رد شدند؟ گفتگو با دکتر نوگل سادات در باره گسل‌های تهران و خطرات ساختمان سازی در کنار مناطق فعال را چه کسی «رد» کرد و چرا؟

ظاهرا «ندانستن حق مردم است». می‌گویید نه، با نگاهی بازتر ۲۱ سال اخیر را بازبینی کنید. اینجا ماجرای اعدامی‌های خاوران مطرح نیست، ماجرای رد صلاحیت‌ها نیست، ماجرای سهمیه‌های سیاسی در دولت نیست...جان مردم است. جان مردمی که یا نمی‌دانند در چه گردابی افتاده‌اند یا انگار دوست دارند فراموش کنند و آرام آرام قربانی شوند.

خطر جدی است...همین.


 


کریسمس با ملا صادق
 


اثر هدفمند کردن یارانه‌ها بر آموزش عالی

دانشجویان یکی از قشرهایی هستند که این روزها سوالات زیادی درباره طرح هدفمند شدن یارانه‌ها دارند و نگران اثرات این قانون بر ادامه تحصیل‌شان هستند. شمار کثیری از این افراد مجبورند برای ادامه تحصیل در دانشگا‌ه‌هایی مانند آزاد، غیرانتفاعی، پیام نور و دوره‌های شبانه پول بپردازند و حالا نگرانند که اگر یارانه‌ها از دانشگاه‌ها گرفته شود، شهریه‌ها که هر ترم به حساب دانشگاه‌های محل تحصیلشان واریز می‌کنند چه میزان افزایش می‌یابد.

به عنوان نمونه، میزان شهریه علی‌الحساب ثابت دانشگاه آزاد برای تمام رشته‌های غیرپزشکی (به جز کاردانی)، پزشکی و نظام آموزشی پاره وقت در سال تحصیلی ۹۰-۸۹، حداقل یک میلیون و ۸۳۴ هزار ریال و حداکثر در رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی ۱۴ میلیون و ۶۳۲ هزار ریال است. این در حالی است که میزان شهریه علی‌الحساب متغیر هر واحد درسی در کلیه رشته‌های غیرپزشکی (بجز کاردانی)، پزشکی و نظام آموزشی پاره وقت عبارت است از واحد نظری ۱۵۹ هزار و ۵۰۰ ریال.

هر چند فیصل حسنی معاون مالی اداری دانشگاه پیام‌نور مدعی شده با طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، شهریه‌های این دانشگاه کاهش می‌یابد اما علی‌رضا رهایی رییس دانشگاه امیر کبیر معتقد است: «شوک افزایش هزینه‌ها در اثر هدفمند کردن یارانه‌ها، دانشگاه‌ها را دربرخواهد گرفت که دانشگاه برای عبور از این وضعیت دو راهکار دارد. حذف یارانه‌ها به صورت یک حرکت اصولی و اساسی از گذشته مطرح بوده است که به مرور تحقق پیدا می‌کند. تصورمان بر این است که با حذف یارانه‌ها به خصوص در ابتدای راه ممکن است روند افزایش هزینه‌ها در بخش‌های مختلف سریع و بالا باشد که دانشگاه نیز با این افزایش روبرو خواهد بود. شاید به تدریج در ادامه مسیر این سرعت تقلیل پیدا بکند اما در ابتدای امر یک شوک اساسی در قیمت‌ها پیش می‌آید که این شوک برای موسسات آموزشی که درآمد خاصی ندارند و بخش عمده‌ای از بودجه آنها توسط دولت تامین می‌شود قطعا دشوار خواهد بود و من فکر نمی‌کنم 20 درصد افزایش بودجه بتواند مشکل موسسات عالی را حل کند.»

 از سوی دیگر محمد طبیبیان اقتصاددان گفته است: «اثر تورمی در آموزش عالی یکی از عواقب عملی شدن حذف یا هدفمند شدن یارانه‌های انرژی است و فشار آن به خصوص متوجه بخش غیردولتی آموزش عالی است. وقتی سیستم آموزشی غیردولتی که مبتنی بر دریافت شهریه از دانشجویان است با حذف یارانه انرژی مواجه شود و هزینه‌های خود را در زمینه تامین انرژی رو به فزونی ببیند مجبور به افزایش شهریه دانشجویان می‌شود که این افزایش نیز با توجه به نیازهای گسترده مجموعه های آموزشی و دانشگاهی به انرژی، افزایشی قابل توجه خواهد بود. درصد قابل توجهی از مخاطبان بخش غیردولتی آموزش عالی که شامل دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه‌های غیرانتفاعی می‌شود از میان جوانان طبقه متوسط و متوسط به پائین جامعه هستند که افزایش شهریه‌ها در پی گران شدن انرژی برای درصدی از آنها غیر قابل جبران خواهد بود و خانواده ها مجبور به کاهش هزینه‌های ضروری خود برای ادامه تحصیل فرزندان می‌شوند.»

در این ارتباط علی عباسپور نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز عقیده دارد: «در صورت حمایت نکردن دولت از دانشگاه‌های غیردولتی این دانشگاه‌ها مجبور به افزایش شهریه یا کاهش کیفیت خواهند شد. اجرا شدن قانون هدفمند کردن یارانه‌ها به طور قطع بر دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی تأثیرگذار است، به طوری که در صورت افزایش هزینه آب، برق، گاز و در کل انرژی، دانشگاه‌ها نیز درگیر می‌شوند و دانشگاه‌های دولتی می‌توانند از ۲۰ درصدی که برای جبران هزینه‌ها در اختیار دولت قرار می‌گیرد استفاده کنند.»


اعضای کابینه دولت دهم و رییس آن مرتباً اعلام کرده‌اند که طرح هدفمندی یارانه‌ها اثری بر سایر بخش‌ها نخواهد داشت اما باور کردن آن درست مثل باور کردن اظهارات اخیر احمدی‌نژاد در ترکیه است که بار دیگر گفت در ایران آزادی کامل وجود دارد و هر کسی می‌تواند اظهار نظر کند. خلاف این ادعا همواره ثابت شده است. دستگیری فریبرز رئیس‌دانا اقتصاددان مشهور ایران به دلیل انتقاد از طرح هدفمند کردن یارانه‌ها آخرین نمونه از این موارد است.


 


زلزله تهران و «بلاتكليفي تهران برای پايتخت ماندن یا نماندن»


اين روزها مجددا بحث تغيير پايتخت از تهران بر سر زبان‌ها افتاده و اين‌بار مقامات مختلف مسوول اظهارنظرهاي گوناگوني نسبت به بررسي اين موضوع كرده‌اند. در اين مقاله، ضرورت‌ها و چالش‌هاي موجود در اين موضوع مورد توجه قرار مي‌گيرد. در مقاله حاضر مساله انتقال پايتخت (يا انتقال بخشي از نهادها كه موجب گسترش مداوم گستره شهري تهران مي‌شوند) به عنوان ضرورتي براي كاهش ريسك و كنترل آسيب‌پذيري و ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران مورد توجه قرار مي‌گيرد.

محورهاي اصلي درباره مساله تغيير يا انتقال پايتخت عبارت است از:

تهران، پايتخت ايران عملا مركز تمام فعاليت‌ها در كشور شده و همچنان براي جذب جمعيت جذابيت دارد. اين در حالي است كه تهران را مي‌توان به عنوان محور بعضي از فعاليت‌ها (نظير آموزش عالي، هاي‌تك و توسعه فناوري‌هاي نوين در آينده) توسعه داد، ولي بتدريج از مركزيت عام براي تمام امور كشور خارج كرد. به اين منظور مي‌توان تمركز رشد در عرصه‌هاي گوناگون را به خارج از تهران (در شهرهاي گوناگون يا به يك نقطه جديد) منتقل كرد.

پايتخت ايران با مشكلات گوناگون (از تردد، حمل و نقل و دسترسي به نقاط مختلف شهر گرفته تا آلودگي هوا و...) دست به گريبان است. اين مسائل را بايد با به‌كار گرفتن مديران كارآمد و صرف امكانات گوناگون (نيروي انساني و تجهيزات و بودجه) حل كرد يا حداقل تا حدي التيام داد. مسائل كنوني تهران و رشد آنها با سرعتي رخ مي‌دهد كه به نظر مي‌آيد با ترميم مشكلات تهران حتي كارآمدترين مديران نيز نمي‌توانند چشم‌انداز توسعه پايدار را براي آينده اين كلانشهر رقم بزنند.

وضع جغرافيايي ايران به نحوي است كه مناطق مختلف آن اقليم‌هاي گوناگوني دارند. داشتن كلانشهري مانند تهران كه عملا مركز سياسي، آموزشي، صنعتي، بهداشت و درمان و تجاري كل كشور باشد، نياز به جابه‌جا شدن گروه‌هاي وسيعي از مردم كشور براي رفت و آمد به تهران (يا استقرار در آن) را به دليل توسعه فعاليت‌هايشان الزامي مي‌كند. به اين ترتيب بهتر است چند كلانشهر به سامان توسعه يافته، به جاي يك كلانشهر عمده، داشته باشيم.

وضع تهران از نظر قرارگيري بيشتر بخش‌هاي اخيرا توسعه‌يافته آن در پهنه‌هاي خطرناك از نظر بلاياي طبيعي (زلزله و حريم گسل‌هاي فعال، دامنه‌هاي جنبان و احتمال زمين‌لغزش، ناپايداري و فرونشست زمين، خطر سيل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحي و زيرزميني و خشكسالي در بازه‌هاي چندساله يا چند ده‌ساله) ريسك زندگي را در تهران به‌تدريج بيشتر كرده است.

روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرين آمارهاي مركز آمار ايران ادامه يافته است. نتيجه بخشي از اين موضوع، رشد حاشيه‌نشيني، توسعه ناامني (بويژه در حاشيه‌هاي شهري و شهرهاي جديد) بزهكاري و رشد بيكاري و ساير ناهنجاري‌ها در تهران بزرگ است. چند فرهنگي در تهران عملا به جاي رشد فرهنگي شهر تهران، موجب ناهنجاري‌هاي فرهنگي، بي‌فرهنگي و ايجاد امكان براي هجوم ناهنجاري‌هاي شبه‌فرهنگي از بيرون كشور به داخل تهران مي‌شود.

رشد تهران با وضع كنوني، عملا با تخريب فضاها و بافت با هويت

خانه باغ‌هاي گذشته همراه است. پايتختي كه نه هويت امروزي و مدرن داشته باشد و نه هويت ديروزی و گذشته را، ديگر عملا نمي‌تواند پايتخت كشوري با سابقه تمدني و فرهنگي همچون ايران باشد.

آلودگي هوا در تهران به نحوي است كه بويژه در فصل سرما با تلفات ناپيداي همشهريان خردسال و كهنسال ما كه مشكلات تنفسي دارند، همراه است. اين تلفات را ناپيدا ناميدم چرا كه بسياري از كساني كه به اين دليل عمرشان كوتاه مي‌شود، عملا نه خود و نه ديگران، آنها را در رده تلفات ناشي از آلودگي هوا به حساب نمي‌آورند.

 

ضرورت‌هاي يك پايتخت در چند عنوان

عدم تمركز تمام صنايع: در ايران امروز مي‌توان تلاشي ستودني را ديد كه از سوي مديران كارآمد براي عدم تمركز با انتقال بعضي از صنايع به بيرون از محدوده شهرهاي بزرگ و انتقال كسب و كار مزاحم (نظير مكانيكي و...) كه از نظر محيطي و صوتي براي شهروندان ايجاد آلودگي مي‌كنند، به محيط‌هاي بيرون از محدوده محلات انجام مي‌شود.

اين تلاش در تهران با ايجاد امكانات جديد و ارزش افزوده فراوان در بخش مسكن از نظر اقتصادي و همچنين تمركز مراكز بهداشتي حساس در محدوده گستره شهري خنثي مي‌شود. هرچه اين ارزش و سود در تهران بيشتر شود، هر نوع گسترش محدوده شهري به مستقر كردن تعداد هرچه بيشتر مردم (نوعا گروه‌هاي مختلف اصناف، معلمان، كارگران و كارمندان صنايع و ادارات مختلف در شهرك‌هاي اطراف تهران و در مجتمع‌ها و شهرك‌هاي جديد) در مناطق پرخطر شهري مي‌انجامد.

اين كار در گستره تهران با ايجاد شهرك‌ها در اطراف تهران و روي محدوده‌هاي گسل فعال (مثل ساخت شهرك در شمال سعادت‌آباد روي فراديواره گسل شمال تهران و حتي در شمال محدوده فروشگاه شهروند سعادت‌آباد) همراه است. ايجاد شهرهاي جديد و شهرك‌هاي مسكوني وابسته به صنايع و اصناف گوناگون در بيرون محدوده شهري تهران يك ضرورت است.

به اين منظور بايد در يك برنامه‌ريزي درازمدت بر اساس يك هدف كلان (يعني توقف رشد فيزيكي و جمعيتي تهران ساماندهي توسعه پايدار در آن) بعضي از صنايع را بتدريج به مناطق ديگر كشور منتقل كرد و ضمنا ايجاد هر نوع جاذبه جمعيت از جمله صنعت جديدي را در داخل يا در اطراف تهران متوقف كرد.

نزديك بودن به مركز كشور: شهر تهران عمدتا به شمال كشور نزديك است. در مقابل نزديك بودن شهر به پهنه شمالي كشور، طي زمان لازم بوده تا پايتخت‌هاي جايگزين در سوي جنوب به شرق و غرب كشور به عنوان مركزيت‌هاي رده دوم، هم در جهت تسهيل امور مردم بكوشند و هم از بار تهران بكاهند.

واقعيت آن است كه در وضع كنوني، كلانشهرهاي ديگر (شيراز، اصفهان، مشهد، تبريز و...) در موقعيتي نيستند تا نقش پايتخت‌هاي رده دوم را براي كشور بازي كنند و عملا در وضعي مشابه با شهر تهران (از نظر مشكلات) گرچه با مشكلاتي كمتر قرار دارند. از سوي ديگر مشكلاتشان نيز نه در جهت كاستن از بار پايتخت كشور، بلكه در جهت افزايش مسائل تهران است.

بنابراين هيچ‌يك از كلانشهرهاي ديگر پتانسيل جايگزيني به جاي تهران را ندارند و در صورت انتخاب هر كدام به عنوان پايتخت بلافاصله مسائل مشابه به مسائل تهران در همان شهرها تكرار خواهد شد. همچنين هيچ‌يك در موقعيت پايتخت جايگزين نمي‌توانند مسائل شهر تهران (در موقعيت يك بحران احتمالي) را به درستي بر دوش كشند.

چشم‌انداز طبيعي مناسب: شهر تهران در موقعيت شمالي دشت كوير مركزي و در منطقه‌يي گرم و خشك قرار گرفته است. براي فراهم كردن چشم‌انداز طبيعي زيبا، سالانه بايد هزينه‌هاي زيادي صرف فراهم آوردن فضاي سبز به صورت مصنوعي براي قسمت‌هاي مختلف بزرگراه‌ها و ميدان‌هاي شهر شود. با اين حال مي‌بينيم كه به رغم وجود منطقه‌يي با چشم‌انداز طبيعي زيبا در شمال شهر (شميران) عملا با تبديل باغات و فضاي سبز طبيعي به مجتمع‌هاي مسكوني، آپارتمان و برج، عملا همين منظر طبيعي نيز از شهر تهران به تدريج دريغ مي‌شود.

زيرساخت مناسب و امكان زيستن با استانداردهاي امروزي: استاندارد براي زيست مناسب به زيرساخت‌هاي مناسب نظير مترو، فرودگاه، فضاهاي تفريحي، شبكه حمل و نقل سطحي و... نياز دارد. وضع بافت كنوني شهر تهران فراهم كردن چنين امكاني را عملا بسيار مشكل مي‌سازد. هر نوع تغيير در بافت شهر كنوني تهران براي استانداردسازي زيرساخت‌ها به نحوي كه به كلانشهري امروزي تبديل شود عملا بسيار پرهزينه است و در صورت موفقيت نيز با افزايش جاذبه شهري به مشكلات شهر كنوني تهران خواهد افزود.

قرارگيري در پهنه‌هاي كمتر خطرناك از نظر بلاياي طبيعي: شهر تهران در پاي دامنه‌هاي رشته‌كوه‌هاي البرز و در شمال مركزي ايران، در موقعيتي پرخطر از نظر لرزه‌خيزي قراردارد. خطر رخداد يك زلزله بزرگ و ايجاد فاجعه براي كل كشور، سيل و بحران‌هاي ناشي از آن، زمين‌لغزش در دامنه‌هاي شمالي شهر تهران و فرونشست زمين در بخش‌هاي جنوبي آن در بخش‌هاي مختلف شهر وجود دارد. لازم است تا پايتختي براي كشور ساخته شود كه از نظر تمام جنبه‌هاي خطرهاي طبيعي به نسبت كم‌خطر بوده و ميزان ريسك و آسيب‌پذيري آن از نظر موقعيت طبيعي و وجود زيرساخت‌هاي مقاوم، پايين باشد.

اهميت محيط زيست و رعايت استانداردهاي توسعه پايدار: در شهر كنوني تهران ضمن عدم رعايت استانداردهاي اوليه زيست‌محيطي نظير فضاي سبز و پاكي هوا (كه در هر دو با توسعه شهر عملا در جهت كاهش شاخص‌هاي پيشرفته‌ايم)، با ساخت‌وساز بيشتر، ضمن رشد اقتصادي متمركز در پايتخت، توسعه‌يي بشدت ناپايدار رخ داده است. هنگامي كه درشمال شهر تهران در محدوده منابع طبيعي حاشيه (سابق) شهر تهران، در سوهانك، دارآباد، نياوران، دربند، فرحزاد و كن آپارتمان، مجتمع و شهرك ايجاد شده، ضمن اينكه به حريم منابع طبيعي جنوب البرز تجاوز شده است، مي‌توان بارزترين جنبه‌هاي ناپايداري توسعه را مشاهده كرد (چنين مسائلي امروزه در شمال ولنجك و در نزديكي تله‌كابين توچال، شمال سعادت‌آباد، سوهانك، ميني‌سيتي، شمال دربند، محله امامزاده قاسم، شمال نياوران، شهرك نفت در شمال پونك و فرحزاد و شهرك جديد ايجاد شده در ناحيه شمال روستاي سابق كن در شمال تهران ديده مي‌شود. همين مسائل در شهرك‌هاي باغميشه و فازهاي مختلف بانك صادرات، كوي ارم، منطقه شمال فرودگاه و كل محدوده بزرگراه كمربندي شمالي شهر تبريز به طريق مشابهي وجود دارد) . در چنين شرايطي لازم است تا در شهري جديد كه بايد در يك مكان جديد ساخته شود، براي آينده چشم‌اندازي مثبت و روشن از ديد توسعه پايدار بتوان برنامه‌ريزي كرد.

مساله آلودگي هوا: مساله‌يي كه هر ساله در فصل سرما تهران را با بحران مواجه مي‌كند، آلودگي هواست. امسال شهر تهران با بيش از ۳۰ روز هواي پايدار و وضع آلودگي در حالت هشدار تا اضطرار ركورد دار آلودگي هوا در دنيا شد. وزارت بهداشت اعلام كرد كه بيش از ۳ هزار و ۶۰۰ نفر سال ۸۸ در تهران بر اثر آلودگي هوا فوت كرده‌اند. البته در زمان‌هاي ديگر در طول سال نيز آلودگي هوا موجب كاهش سطح سلامت و گسترش انواع بيماري‌هاي تنفسي و ريوي در شهر تهران مي‌شود. بخشي از اين موضوع به‌موقعيت فيزيوگرافيك شهر تهران مربوط است، به نحوي كه امكان مناسب براي تهويه هواي شهر به دليل محاصره بودن آن از 3 طرف با كوه‌هاي بلند است. در پايتخت جديد به اين مساله از نظر وضع توپوگرافي و همچنين از ديدگاه ساماندهي منابع آلوده‌كننده هوا لازم است توجه شود.

جاذبه‌هاي شهري و گردشگري: شهر كنوني تهران از نظر جاذبه‌هاي معماري و چشم‌اندازهاي شهري بسيار فقير مي‌نمايد. اين در حالي است كه پايتخت شايسته براي كشور ما بايد داراي بافت زيبا و با جاذبه گردشگري براي ساكنان و مسافرانش باشد. اين موضوع را بايد در مكان پايتخت جديد ساماندهي كرد.

ايمني زيرساخت اصلي حكومتي: قرارگيري بيشتر زيرساخت‌هاي اصلي حكومت در مكان كنوني شهر تهران آسيب‌پذيري كلي كشور را در شرايط يك بحران (مثلا يك زلزله بزرگ) بسيار زياد مي‌كند. لازم است تا در پايتخت جديد زيرساخت‌هاي حكومتي، نظير ساختمان دولت، مجلس و قوه قضاييه با استانداردهاي امروزي ايجاد شود يا حداقل بخش‌هاي مهمي از آنها به آن پايتخت منتقل شود.

شاخص‌هاي توسعه انساني: هر ساله شاخص‌هاي توسعه انساني در كشورهاي مختلف جهان توسط سازمان ملل متحد سنجيده مي‌شوند و معمولا كشور ما در ميانه‌هاي جدول رده‌بندي كشورها قرار مي‌گيرد. لازم است تا با استانداردسازي معيارهاي توسعه در مكاني كه به عنوان پايتخت جديد انتخاب مي‌شود به رشد شاخص‌هاي توسعه انساني در كشور كمك كنيم. البته بعضي از متخصصان بخشي از مساله رده پايين قرار گرفتن كشور در چنين جدولي را به دليل عدم اطلاع‌رساني مناسب مي‌دانند و نابساماني در گردآوري داده‌ها را به عنوان يكي از دلايل مهم چنين مساله‌يي اعلام مي‌كنند. به هر حال با ايجاد پايتختي جديد مي‌توان چنين ساماندهي را براي كل كشور به نحو مناسب‌تري مديريت كرد.

وجهه جهاني كشور: وضع كنوني شهر تهران به عنوان پايتخت شايسته كشور ايران نيست. وجهه جهاني كشور ايجاب مي‌كند تا با ايجاد يك پايتخت ايمن و مدرن و براساس شاخص‌‌هاي فرهنگي ايراني- اسلامي در سده بيست و يكم، نمادي از پيشرفت در عرصه شهرسازي نوين در دنياي كنوني معرفي كرد.

شهر نماد تمدن ايراني‌- اسلامي: در ۲۰۰ سال اخير شهر تهران به عنوان پايتخت ايران بوده است. اين شهر شاخص‌‌هاي شهري نماد تمدن گذشته فرهنگي كشور را يا از ابتدا نداشته يا طي زمان و به تدريج نمادهاي شاخص فرهنگي‌-تمدني ايجاد شده در تهران از ميان رفته است. لازم است تا در پايتخت جديد به چنين شاخصي توجه شود و شهري كه نماد تمدن پرافتخار ايراني‌-اسلامي باشد و ضمنا آينده‌يي روشن را براي برپايي تمدني شكوفا در كل كشور راهبري كند، بنا شود. ضمنا همزمان براي بازسازي هويت فرهنگي شهري در تهران تلاش كرد.

بافت سامان‌يافته و يكدست شهري: كلانشهر كنوني تهران مكان‌هاي گوناگون زيستي را به صورت محلات فقيرنشين و ثروتمند با توزيع نامتوازن فضاي زيست‌شهري شامل مي‌شود. در چنين وضعي، توزيع امكانات هم در جاهاي گوناگون اين كلانشهر (كه در واقع يك مجموعه شهري متشكل از چندين محدوده شهري با هويت‌هاي مختلف است) نامتوازن است و اين موضوع نيز زيبنده پايتخت كشور ما نيست. در يك پايتخت جديد مي‌توان با عنايت به هويت ملي و ديني مردم كشور ما، نسبت به شكل‌گيري يك شهر مدرن با يكدستي و توزيع برابر امكانات اقدام كرد.

مساله ساماندهي توسعه پايدار در كلانشهر كنوني تهران: آنچه كه باقي مي‌ماند اين است كه آيا با تغيير پايتخت، قصد داريم تا شهر تهران كنوني و مردم آن را فراموش كنيم و فقط امكانات كشور را صرف ساخت پايتختي جديد كنيم كه در آن مسوولان و خانواده‌هايشان ايمن باشند و راحت‌تر زندگي كنند؟ (معمولا اين انتقاد مهمي است كه در مقابل نظريه انتقال پايتخت به شهري ديگر مطرح مي‌شود) پاسخ آن است كه نخستين كاري كه براي ساماندهي شهر كنوني تهران بايد بكنيم آن است كه رشد محدوده شهري و رشد جمعيت در تهران را بايد به صفر برسانيم. فقط در چنين شرايطي است كه از افزودن بر معضلات تهران مي‌توان جلوگيري كرد و با طي كردن برنامه‌يي مناسب به ساماندهي محدوده شهري تهران پرداخت.

لزوم اجتناب از انتقال پايتخت به يك كلانشهر موجود: يكي از بحث‌هاي موجود درباره تغيير و انتقال پايتخت آن بوده كه اگر پايتخت به

هر يك از كلانشهرهاي موجود (مثلا اصفهان، سمنان، يزد يا شيراز در مركز يا جنوب ايران) منتقل شود، مسائل تهران به تدريج به آن نواحي منتقل مي‌شود و عملا به جاي حل مشكل، با صرف هزينه، فقط آن را جابه‌جا كرده‌ايم. واقعيت آن است كه اين نظر درست است ولي پاسخ آن است كه در صورتي كه براي انتقال پايتخت به مكاني جديد (در واقع ايجاد يك پايتخت كاملا جديد) برنامه‌ريزي شود، ديگر مشكلي براي ساير شهرهاي بزرگ كشور ايجاد نخواهد شد.

 

تجربه ساير كشورها

در كشورهاي مختلف دنيا تجربه انتقال پايتخت به دلايل گوناگون (از جمله خطر بالاي زمين‌لرزه) عملياتي شده و نتايج خوبي نيز به دست آمده است. در ابتداي سده بيستم و در هنگام تشكيل كشور جمهوري تركيه، پايتخت از استانبول به آنكارا منتقل شد. امروزه مي‌توان گفت كه آنكارا علاوه بر مدرن‌تر بودن (از استانبول) در معرض خطر پايين‌تري از ديدگاه رخداد يك زلزله مخرب نسبت به استانبول است و البته آسيب‌پذيري آن نيز بسيار كمتر است. در مقابل، استانبول (مثل تهران) ريسك بسيار بالايي از نظر يك زمين‌لرزه مخرب احتمالي دارد. در سوي ديگر در همسايگي ما، در كشور جمهوري اسلامي پاكستان در اوايل دهه 60 ميلادي پايتخت از كراچي به منطقه‌يي سرسبز و زيبا در حدود ۴۰ كيلومتري شهر راولپندي آن روزگار منتقل شد كه نام اسلام‌آباد را روي آن گذاشتند. شهر اسلام‌آباد البته با پهنه‌هاي پرخطر از ديدگاه خطر گسلش زمين‌لرزه (در اثر گسلش احتمالي در پهنه سينتكس هزاره و گسل جيهلوم كه از نزديكي اسلام‌آباد عبور مي‌كند) فاصله كمي دارد، ولي مدرن‌ترين شهر پاكستان است و استاندارد زندگي شهري در آن از هر نقطه ديگري در اين كشور بالاتر است. اين تجربه در كشور كازاخستان (كه در ايران با نام قزاقستان از آن ياد مي‌شود) دقيقا به دليل خطر زلزله در حدود ۱۰ سال قبل رخ داد و در كشورهاي ديگري مثل استراليا نيز تجربه شده است. ضمنا در كشوري مثل سريلانكا نيز شخصا شاهد آن بوده‌ام كه با وجود عدم تغيير رسمي پايتخت، عملا تمام نهادهاي مهم حكومتي به منطقه‌يي خارج از كلمبو (پايتخت) منتقل شده است. در كشوري مانند آلمان نيز به دليل رخداد جنگ جهاني دوم و شكست اين كشور در جنگ و ايجاد كشورهاي آلمان شرقي و غربي و به وجود آمدن ۲ پايتخت در برلين شرقي و بن به ترتيب براي آلمان دموكراتيك و فدرال و سپس وحدت مجدد آلمان و انتقال مجدد پايتخت به شهر يكپارچه برلين، تجربيات بسيار مفيدي در اين مورد به صورت مدون وجود دارد. جالب است كه اين جابه‌جا شدن پايتخت در كشور آلمان در حدود ۵۰ سال رخ داد و با برنامه‌ريزي، كوشش، نظم و جديتي كه در آلماني‌‌ها سراغ داريم، هرگز موجب ايجاد بحران در اين كشور نشده است. در امريكاي جنوبي نيز در كشور برزيل، با ايجاد شهري جديد به نام برازيليا در مركز اين كشور، تجربيات بسيار جالبي در اين مورد وجود دارد كه به باور نگارنده مي‌تواند در ايران نيز مورد استفاده قرار گيرد. در اين حال به مرور، مدون كردن و لحاظ كردن تجربيات همسايگانمان (پاكستان و تركيه) مي‌توان به مسائل، هزينه‌ها و دستاوردهاي چنين تجربه‌يي در كشوري نظير كشور خود دست بيابيم و آن را در كشور به كار بريم. ضمنا از ياد نبريم كه در كشور كوچك جنوبي خليج فارس (امارات متحده عربي) با ايجاد مراكز گوناگون سياسي، تجاري، توريستي و... در امارت‌هاي مختلف كشور، بويژه با توسعه چشمگير بندر دوبي به تدريج در ۲۰ سال گذشته و با برنامه بسيار جالبي كه براي توسعه اين بندر تا سال ۲۰۲۵ وجود دارد، مي‌توان به ارزش افزوده‌هاي بسيار در عرصه اقتصاد ملي و بين‌المللي دست يافت. نقش پايتخت كشور و شهرسازي نوين و مدرن در ايران براي توسعه كشور، ايمن‌سازي تهران، كمتر كردن ريسك رخداد زلزله براي مديريت كلان كشور و ايجاد نمادي از تمدن ايراني در قرن آينده و جذب گردشگر و نشان دادن جنبه‌هاي مثبت مديريت راهبردي، كلان و آينده‌نگر براي كشور بسيار مهم است و تمام برآوردهاي SWOT (هزينه، فايده، سود و زيان) نشان از فايده‌بخش بودن و ارزشمند بودن تلاش كردن و هزينه كردن در اين راه است.

 

نتيجه‌گيري

با توجه به ملاحظات گوناگون، جاهاي گوناگوني از ايران كمتر در معرض خطرهاي طبيعي نظير زلزله و سيل هستند و منابع طبيعي قابل استفاده صحيح، بيشتر در دسترس است (بويژه در پهنه نوار سنندج)، سيرجان (مثلا ناحيه‌يي در نزديكي گلپايگان يا ملاير) مي‌توان ناحيه‌يي را كه از نظر دسترسي، آب و هوا، آب زيرزميني، امنيت و آسايش براي نسل‌هاي بعدي مناسب باشد، انتخاب و بر اساس لحاظ كردن موارد گوناگون به عنوان شاخص‌هاي توسعه انساني و معيارهاي توسعه پايدار، شهري براي پايتختي ايران قرن بيست‌ويكم طراحي كرد و ساخت. اين شهر جديد بايد مركز اداري و حكومتي و همچنين مركز علم و فناوري‌هاي پيشرفته و شايسته مركزيت براي غرب آسيا در آينده باشد. مديران و برنامه‌ريزان كارآمد بايد به كار آيند تا با شهرسازي مدرن، درنظر گرفتن معيارهاي طراحي سنتي و نمادهاي ملي و مذهبي ايران و آينده‌نگري از نظر ايجاد زير ساخت، همزمان با احداث شهر، نظير مترو و فرودگاه مدرن و پيشرفته، شهري قابل سكونت و شايسته نام ايران ايجاد كنند.

 

لینک


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته