وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد در مراسم رونمایی از کتاب «حماسه تلخ» اعلام کرد که با حمایت دولت، تاکنون صد کتاب درباره حوادث پس از انتخابات سال گذشته مجوز دریافت کرده و حدود ۱۲ کتاب در این مورد در روزهای اخیر رونمایی شده است.
خبرگزاری فارس گزارش داد: مراسم رونمایی از کتاب «حماسه تلخ» امروز با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ساختمان روزنامه جام جم برگزار شد. این کتاب به شرح وقایع پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ پرداخته است.
سیدمحمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب «حماسه تلخ» با تشریح و تحلیل وقایع سال گذشته که از دو جهت حضور ۴۰ میلیونی مردم پای صندوقهای رای و حوادث و وقایع پس از انتخابات، سالی مهم و ویژه برای کشور بود، گفت: با گذشت بیش از یک سال از آن وقایع لازم بود چنین کتابهایی منتشر شوند تا نسلهای آینده با نیات و اهداف فتنهگران بیشتر آشنا شوند.
وزیر فرهنگوارشاد اسلامی با اشاره به این که تاکنون یکصد کتاب درباره حوادث پس از انتخابات در سال گذشته مجوز دریافت کرده و حدود ۱۲ کتاب در این مورد در روزهای اخیر رونمایی شده است، بر حمایت از نویسندگانی که در این مسیر اقداماتی انجام دادهاند، تاکید کرد.
امیر سیاح، نویسنده کتاب هم در ادامه مراسم در سخنانی با تاکید بر این که این کتاب واقعیت را به نسل آینده نشان میدهد، گفت: سعی کردیم در کتاب حماسه تلخ با نگاهی بیطرفانه حوادث و وقایع سال گذشته کشور را تبیین کنیم تا خوانندگان تصویری روشن و واقعی از اتفاقات سال گذشته دریافت کنند.
مهدی فضائلی، مدیرعامل موسسه سروش هم با اشاره کوتاهی به حوادث سال گذشته در کشور، وقایعنگاری را در رویدادهای مهم امری بدیهی دانست و گفت: نباید اجازه داد یکی از بهترین فصلهای تاریخ انقلاب از سوی برخی جریانهای منحرف تحریف شود.
مراسم ترحیم آیتالله محمدباقر شریعتی، از حامیان مرحوم آیتالله منتظری، روز چهارشنبه هشتم دی ماه ٨٩ در مسجدالرسول شهر اصفهان در حالی برگزار شد که ماموران امنیتی و لباس شخصی از قرائت پیامهای تسلیت مراجع عظام در آن جلوگیری کردند.
آیت الله محمدباقر شریعتی، اولین امام جمعه شهر اردستان، از یاران و همراهان آیات عظام مرحوم منتظری و صانعی و همچنین آیت الله طاهری بود، که طی هفته اخیر به دلیل عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.
به گزارش جرس، به دلیل نزدیکی آن مرحوم به آیات منتظری و صانعی و طاهری، ماموران اداره اطلاعات اصفهان با همکاری بسیج آن مسجد، مانع از سخنرانی سخنران مدعو شدند و در حالیکه از بیت امام خمینی (ره) و مرحوم منتظری و علمای دیگر پیامهای تسلیت ارسال شده بود، حتی اخطار داده شد که پیامهای تسلیت هم خوانده نشود.
آن مرحوم نخستین امام جمعه شهرستان اردستان بعد از انقلاب و دومین امام جمعه ای بودند که بعد از مرحوم آیت الله طالقانی، حکم امامت جمعه را از رهبر فقید جمهوری اسلامی دریافت کرده بود.
سیدمحمدعلی ایازی *
سخن من در تداوم سیر غدیر تا عاشورا دربارهٔ قیام اباعبدالله الحسین است. این بحث طبیعتا نمی تواند همه ی ابعاد این حماسه را پوشش دهد، ولی شاید این بحث کلیدی برای مطالعه و بحث بیشتر را در میان دوستان فراهم سازد.
مقدمه بحث از اینجا آغاز می شود که در دوره ی معاصر کتابهای زیادی درباره ی حادثه کربلا نوشته شده است. این حرکت حسینی مورد کاوش اندیشمندان و مورخان قرار گرفته است و تا جایی که من سراغ دارم در دوره ی معاصر کتاب های زیادی در این حوزه نوشته شده است و شاید ویژگی ای که این دوره از پژوهش های عاشورا دارد، این است که بیش تر به اهداف و آرمانهای این حرکت پرداخته شده است. می دانیم اگر بخواهیم دورهشناسی کنیم، شاید سه دوره مشخص و بارز درباره ی عاشورا پژوهی داشته باشیم، یک دوره ای بوده که شاید تا زمان سید بن طاووس ادامه داشته است که بیشتر هدف این بوده که قیام امام حسین(ع) را از باب اینکه چه اتفاقاتی در کربلا رخ داده است بررسی کنند که بیشتر کتابهای مقتل است؛ یعنی حادثه مقابله و قتال در آنها نوشته شده است. این مقاتل کتابهایی هستند که به صورت وقایع نگاری و یا تاریخ نگاری حادثه کربلا و قبل و بعد از آن را شرح داده اند. در این کتابها درباره ی اینکه امام حسین (ع) برای چه این راه را انتخاب کرده اند و این مسیر را پذیرفته-اند صحبتی به میان نیامده است و آرمان ها و اهداف کربلا مورد بررسی قرار گرفته نشده است.
از قرن ششم به بعد کتابهایی که نوشته می شود اندک اندک به تحلیل این واقعه می پردازد. مثلا سید بن طاوس در ۲ اثر خود تاکید می کند که امام حسین (ع) برای این کشته شد که رضایت خدای متعال را جلب کند اما برای چه و چرا را مورد بررسی قرار نمی دهد، فقط عنوان می شود که ایشان می خواستند به رضایت محبوب برسند و بر اساس رضایت محبوبشان این کار را کرده اند. اغلب کتابهایی که در این دوره نگارش می شده است این مکتب را مورد بررسی قرار می دهد. اما از قرن هشتم و نهم به ویژه دوره صفویه کتابهایی نوشته می شود با این فرمول که امام حسین (ع) کشته شد تا شیعیان خود را نجات دهد و راه نجات این است که ما گریه و عزاداری کنیم. طبق شمارشی که انجام داده ام بیش از ۳۰ کتاب در این دوره نوشته است با عناوینی چون: «طریق البکا، طریق الحزان، مخزن البکا، مخزن السرار، روضه الشهدا» و امثال این تعابیر. در کتابهای این دوره نیز به اصل قیام، فلسفه قیام و اینکه قیام امام حسین (ع) می تواند برای راه و زندگی ما درسی و روشی به ارمغان بیاورد چیزی ذکر نشده است. به عبارت دیگر بیشتر جهت گریاندن و گریه کردن و اینگونه مسائل نگارش شده اند و البته این چیزی است که امروز هم در برخی از مجالس مداحی و روضه خوانی می بینید. امروزه اکثر مراسم های سوگواری اباعبد الله متاثر از این گونه کتاب هاست. و روضه خوانی ها از کتابی از ملامحسن کاشانی به نام روضه الشهدا می باشد که اگر خوب به آن دقت کنید حوادث را به شکلی شگفت انگیز نقل می کند و بسیار دور از واقعیت؛ فقط برای اینکه خوانندگان خود را به شگفتی درآورد و تحت تاثیر قرار دهد.
دوره ی سوم که تقریبا پنجاه سال اخیر است کتابهایی در فلسفه قیام ابا عبد الله نوشته شده است. پیرامون درسی که امام حسین (ع) به انسانها آموخته است مانند: حماسه حسینی، فلسفه قیام اباعبدالله، شهید جاوید، شهادت و دیگر کتابهایی از این قبیل. کتابهایی از این سبک قیام امام حسین (ع) را از جهات مختلف مورد بررسی قرار می دهد و برخی تنها به ابعاد خاصی از قیام پرداختهاند. ویژگی ای که در دوره ی جدید بر خلاف دوره های قبل، توسط متفکران و محققان مورد بررسی قرار گرفته است به گونه ای است که قیام اباعبد الله بتواند برای انسانها و برای تمام جوامع بشری یک راه و روش برای زندگی را نشان دهد. به دو گونه می توانیم پیرامون قیام اباعبدالله بحث کنیم. یکی نگاه کلی و آرمانی در کل حرکت و بررسی پیامها و نکاتی که امام حسین (ع) قصد داشتند در سخنانشان بیان کنند. برای مثال: «هیهات من الذله» یا «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم
و دیگری بررسی نظریاتی است که در این حوزه عنوان شده است. در این باب ۳ نظریه مشهور وجود دارد:
اولین نظریه مطرح می کند که امام برای اینکه حکومت را به دست بگیرند قیام کردند، نظریه دوم این است که می خواستند با شهادت خودشان راهی را نشان دهند. و نظریه سوم هم جمعی بین دو نظریه اول است.
چیزی که مسلم است امروزه در بین محققان و اندیشمندان نظریاتی که عنوان می کند امام حسین (ع) برای این کشته شد که مثل حضرت عیسی که می گویند کشته شد که خدا گناهان امتش را ببخشد یا اینکه برای اینکه تنها رضایت خدا را جلب کند یا نظریات دیگری که عنوان می-کند امام حسین (ع) برای این کشته شد که مردم بر او و یارانش گریه کنند و ایشان در قیامت شفاعت آنها را بکند؛ جایگاهی ندارد. امام حسین (ع) در قیام خود پیامهایی را در ابعاد مختلف عنوان کردند تا راه و چراغی باشد برای آیندگان؛ ما در این جلسه به یکی از پیام های امام حسین (ع) می خواهیم بپردازیم. آن پیام جمله ای است که امام، زمانی که لشکریان امر سعد به خیمه های امام حسین (ع) حمله کردند فرمود: «یا شیعة آل ابی سفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم»
به عبارت دیگر پیام انسانی قیام اباعبد الله را بررسی می کنیم؛ پیامی که طرف مقابل آن می خواهد دین داشته باشد یا نداشته باشد؛ معتقد به دین باشد یا نباشد؛ یا اصلا خدا را قبول داشته باشد یا نداشته باشد. این پیام فراتر از مرزهای دینی است و برای تمامی انسانهاست. آنهایی که دین دارند و در محدوده قواعد دین عمل می کنند که جای خود دارند اما موضوع مورد بحث این است که آیا این پیام می تواند برای دیگران هم پیامی داشته باشد؟
برای بسط این موضوع ناچارم ابتدا از بحثی شروع کنم در فرهنگ دینی ما به آن بسیار اهمیت داده شده است؛ عقل و خرد. علامه طباطبایی در جلد ۵ تفسیر المیزان می گوید که بیش از ۳۰۰ آیه در قرآن با تعبیرات مختلف در باب اهمیت عقل و خرد داریم. به تعبیر ایشان ما در قرآن مسئلهای نداریم که در قرآن عنوان شده باشد که انسانها یا مسلمین بدون استدلال آن را بپذیرند و به آن عمل کنند. در حوزه دین چیزی به این عنوان نداریم که در دین چیزی چشم بسته یا کورکورانه انجام شود حتی تقلید در فروع فروع فروع دین- زیرا تقلید در فروع دین نیست، تقلید در فروع فروع فروع دین است- یک امر چشم بسته نیست بلکه آنجا هم رجوع به متخصص است؛ رجوع آن کس که نمی داند به کسی که می داند. مانند مراجعه شما به پزشک زمانی که بیمار هستید. مطالبی که در دین به عنوان تعالیم دینی دیده میشود دو دسته هستند. یک دسته آن مطالبی که ما از آنها خبر کامل نداریم ولی زمانی که دین آنها را عنوان می کند، بر اساس یک سری از عقاید و مقدماتی عقلانی آنها را می پذیریم مانند عالم قیامت یا عالم جن و فرشتگان. اما عمده تعالیم دینی مسائلی هستند که ما خوبی و بدی آنها را درک می کنیم. با همهٔ اینها دین برای هدایت ما آنها را به صورت قواعدی ارائه می کند که چه کارهایی را انجام دهیم و چه کارهایی را انجام ندهیم. برای مثال:
در قرآن در مورد عدالت بسیار صحبت شده است. شاید نزدیک به ۲۰-۳۰ آیه تنها به این مسئله پرداخته است. عدالت هم از ابعاد مخلتف مورد توجه قرار گرفته است. اما می دانید که عدالت چیزی نیست که اختصاص به متدینان و دینداران داشته باشد. عدالت امری است فرا دینی؛ یعنی امری است که بشریت، هر انسان عاقلی می فهمد که چیز خوبی است و در مقابلش که ظلم و بیعدالتی چیز بدی است یا مسئله آزادی، شما تعجب می کنید در قرآن در مورد پیامبری که رحمت للعالمین است می گوید:«و ما انت به جبار الیه» ای پیغمبر تو بر مردم خودت جبار نیستی و در جای دیگر می فرماید: «تو چیره گر نیستی ای پیغمبر تو نیامدی که چیره گری کنی بر مردم که این کار را انجام دهید» چرا؟ یا در سوره یاسین آیه ۹۹ می فرماید: «و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا» اگر خدا بخواهد همه مردم را مومن می کند، «افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین» آیا تو می خواهی مردم را مجبور کنی که دیندار باشند؟ چرا خداوند در قرآن چنین سخنی را می گوید؟ آیا این چیزی است که تنها ادیان از آن دم می زنند؟ یا این یک اصل عقلایی بشری است که اصولا دین چون امری قلبی است و چون ساز و کارش مربوط به عشق و محبت و دوست داشتن و عقل است باید با اختیار و انتخاب انجام بگیرد و با زور و ترساندن و تهدید و اجبار کردن به دست نمی آید و اگر چنین کردید آن دیگر دینداری نیست!
یا مثلا در دین آمده است که دزدی نکنید، مال مردم را نخورید، حق مردم را ضایع نکنید، آبروی مردم را نریزید و دهها دستور اخلاقی که در قرآن داده شده است؛ اینها هیچ کدامشان دستوراتی نیست که عقل آنها را درک نکند. اگر با فردی که مردم را اذیت و آزار می کند و آبروی مردم را میریزد کار خودش را بکنی در مقابلت می-ایستد و میگوید اینکار اشتباه است در حالی که خود آن کار را انجام میدهد و به زشتی آن اقرار دارد.
در این باب امیر المومنین در خطبه ای که در آن به فرزندش امام حسن (ع) وصیت می کند تعبیری دارد و می فرماید: «اجعل نفسک میزان»، خودت را میزان و ترازوی کارهایت و رفتارت با دیگران قرار بده و اگر دوست داشتی آن کار را با خودت انجام دهند در حق دیگران هم انجام بده ولی اگر دوست نداشتی در حق خودت آنگونه کنند آن کار را انجام نده. این روایت نه تنها از زبان امیر المومنین بلکه از زبان تمامی امامان و تمامی ادیان دیگر نیز بیان شده است. خوب این دسته از اموری که دین میگوید برای چه می گوید؟ با اینکه این امور اموری فرا دینی هم هستند. در این باب ۲ عامل مورد بحث است که بسیار حائز اهمیت است:
اولین عاملی که در این جهت قرار دارد این است که اساس و بنیان دین را اخلاق تشکیل میدهد. یعنی اگر شما نگاه کنید می بینید که، اگر می گوید نماز بخوانید، اگر می گوید روزه بگیرید، اگر می گوید انفاق کنید، اگر می گوید صدقه بدهید و اگر همه اینها را نگاه کنید برای این است که پاسداری از ارزشهای اخلاقی بکند، وقتی می-گوید: «اقم الصلوه ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر» نماز را بر پا دارید که نماز بازدارنده از زشتیها و بدی هاست یا وقتی که دربارهٔ روزه می گوید: «یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» ای کسانی که ایمان آوردید نوشته شد برای شما روزه همانطور که بر گذشتگان شما نوشته شد، باشد که با تقوا شوید. این هم تنها حرف اسلام نیست بلکه در ادیان دیگر هم گفته شده همانطور هم که در آیه به گذشتگان اشاره دارد، یعنی روزه و نماز خودشان اصل نیستند، نماز برای آن خودسازی و خویشتن داری است که انسان بتواند روابط خودش را با خدای خودش و روابط خود را انسانها اصلاح کند به همین دلیل است که روایت بسیار از پیامبر در طریق شیعه و سنی آمده است که:
«انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» که می فرماید که من مبعوث شدم که ارزشهای والای اخلاقی را در جامعه افزون کنم و تکمیل کنم. این سوال پیش می آید که چرا دین به ارزشهای اخلاقی تکیه می کند؟ اصل و اساس بعثت پیامبران و مبعوث شدن پیامبران برای این است که ارزشهای اخلاقی را در جامعه رواج دهند. اگر دینداری باشد و عزاداری باشد ولی آن نتیجه ندهد هیچ سودی ندارد، همه ظاهر است و بازی؛ یعنی ما ظاهر و صورت دین را داریم ولی سیرت و حقیقت دین را نداریم یعنی اگر می خواهیم واقعا دیندار باشیم؛ دیندار واقعی آن کسی است که دروغ نمی گوید، مال مردم را نمی خورد، آبروی مردم را نمی ریزد، به کسی توهین نمی کند، به کسی افترا نمی زند، مال مردم را مورد طمع قرار نمی دهد، امانت را خیانت نمی کند و دیگر رفتارهای اخلاقی است که او را دیندار واقعی می کند.
دوم این است که قوام یک جامعه و قوام یک ملت به آن ارزش های اخلاقی است. جملهای از پیامبر در باب اخلاق چنین است: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» این جمله می گوید حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه. دلیلش هم این است که برای قوام یک جامعه و رضایت مردم آن جامعه عدالت لازم است. اگر در جامعه کفر هم رعایت شود جامعه باقی می ماند، اما اگر ظلم شد آن جامعه جامعه پایدار نخواهد بود. دستورات دیگری نیز آمده که تعبیرات بسیار عجیبی در مورد آنها به کار رفته است. مانند غیبت کردن که در باب آن کار میگویند: «غیبت کردن به منزله این است که انسان گوشت برادر مرده خود را بخورد» چرا چنین تعبیری را به کار میبرد؟ غیبت خاصیتش این است که انسانها را به یکدیگر بدبین میکند و آبروی انسانها را میریزد و بیاعتمادی را در جامعه رواج میدهد. به همین دلیل است که می گویند غیبت نکنید. تهمت که دیگر جای خود را دارد. پس بحث دومی که در اخلاق در دین داری مطرح می شود این مسئله است که اصولا دینداری واقعی در جامعه ای تحقق پیدا می کند که ارزشهای اخلاقی در آن جامعه حاکم شود. ما وقتی سخن از اهمیت و جایگاه عقل می کنیم برای این است که عقل وسیله ای است که میان ما و همه ی انسانها ارتباط برقرار می کند. شما اگر بخواهید با یک فرد غیر مذهبی صحبت کنید می توانید بگویید قرآن اینگونه گفت؟ یا می توانید بگویید پیغمبر، علی، حسن، حسین اینگونه گفتند؟ او حرفهای شما را هرچند صحیح قبول نمی کند، چون آنها را قبول ندارد و در پاسخ به شما می گوید گفت که گفت، من اصلا اینها را قبول ندارم. شما ناچارید با او با زبان منطق و عقل سخن بگویید که در قرآن و سخنان امام حسین (ع) در روز عاشورا بر این محور تاکید شده است.
می دانیم در زمان گذشته معنی شیعه با حال تفاوت داشته است و شیعه امروز یک اصطلاح رایج است که معنی آن بر همه آشکار است، اما در روایات گذشته ۲ شیعه داشتیم. یک شیعه علوی و یک شیعه اموی، یعنی شیعه ای که طرفدار بنی امیه بود و شیعه ای که طرفدار امام علی و خاندانش بود (بنی هاشم) که این موضوع در سخنان امام علی، امام حسن و امام حسین (ع) کاملا پیداست. آن زمان که می گویند:«یا شیعه آل بیسفیان». اینجاست که شیعه بودن در معنای لغوی آن مهم نیست، بلکه شیعه چه کسی بودن مهم است. آنها هم به ظاهر دیندار بودند، رواج دینداری می کردند، حال فرق بین این دو شیعه چیست؟ امام باقر در جملاتی به زیبایی این دو شیعه را معرفی میکند:آیا می-دانید عمارت دین بنی امیه بر چه بنا بود؟ به شمشیر به زور به ریا به تزویر به خشونت استوار بود. آنها می خواهند دین را اینگونه به مردم معرفی کنند و بر مردم وارد کنند. اما عمارت دین ما اینگونه نیست، عمارت دین ما بر اختیار و عقلانیت و محبت و… بنا گردیده است. بر این اساس کاملا روشن می شود زمانیکه امام حسین (ع) می فرماید:«یا شیعة آل ابی سفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم» امام در صحرای کربلا با مخاطبانش که بویی از اسلام ناب محمدی نبرده اند عقلانی صحبت می کند، «ای شیعه خاندان ابی سفیان اگر دین ندارید و از روز قیامت نمیترسید لا اقل در دنیا آزاده باشید» یعنی در مورد اصلی فراتر از دین صحبت میکند (فراتر از این باب که تمام انسانها آن را می پذیرند حتی اگر دیندار نباشند) که آن انسانیت، آزادمردی و حریت است. به این سخن امام حسین (ع) از باب قرآن نگاه می کنیم؛ من شما را توجه می دهم به آیه ۷۰ از سوره شریفه اسراء:«و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» خیلی جالب است که در این آیه نمی گوید و لقد کرمنا المومنین نمی گوید لقد کرمنا المسلمین نمی گوید لقد کرمنا الموحدین حتی نمی گوید لقد کرمنا الانسان می گوید لقد کرمنا بنی آدم. می گوید کرامت ارزش ذاتی است. صحبت از این دارد که که این موجودی که در دنیا است، ارزش دارد صرف نظر از هر مذهب، صرف نظر از هر عقیده و صرف نظر از هر فکری برای خودش جایگاهی دارد، که نباید جایگاه خودش را فراموش کند. در این باب به داستانی اشاره می کنم، مجرمی را پیش امیر المومنین آوردند که در مورد جرم آن قضاوت کند، قنبر یکی از اشخاصی است که بسیار در نزد امام محبوب است و جایگاه والایی دارد و مامور انجام دادن کیفر آن مجرم بود. درهنگام کیفر یک ضربه شلاق اضافه بر آن مجرم زد. زمانیکه امام از علت پرسیدند دلیلی برای کارش نداشت، امام علی نیز به خاطر آن یک شلاق قنبر را تنبیه کرد و شلاق زد و فرمودند: این آدم اگر کیفرش همین است بیشتر از این دیگر کیفری ندارد و دیگر حق ندارید او را کیفر کنید.
آنجایی که امام حسین (ع) می فرماید: «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم» یعنی ترویج فرهنگ انسانی که می-خواهد با قیام خود به مردم و جامعه خود برساند که انسان باشیم اگر پایبند به دین نباشیم. یادمان باشد که انسانیت خود را نسبت به دیگران فراموش نکنیم.
* متن پیاده شدهی سخنرانی در پردیس کشاورزی کرج دانشگاه تهران، به دعوت انجمن اسلامی
منبع: سایت انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی
مدیرعامل خانه سینما معتقد است که قطع کمک مالی دولت به خانهی سینما، یک لطف بزرگ بوده که باعث اتحاد سینماگران شد و به استقلال این نهاد مدنی خواهد انجامید. وی با بیان اینکه “اتحاد قوی اعضای صنوف در شرایط کنونی یکی از نتایج وجود رقیب فرضی است”، تاکید میکند که فشارهای دولت و آنچه او از آن به «محاصره» تعبیر میکند، باعث شده که دلهای اعضای این تشکل به هم نزدیک شود، و آنها دور هم بنشینند و در مورد کمک به هم صحبت کنند.
به گزارش کلمه، محمدمهدی عسگرپور که با خبرآنلاین گفتوگو کرده، با اشاره به شرایط دشوار این نهاد مدنی سینماگران، میگوید: وضعیت ما اصلا خوب نیست. اکنون در بدترین شرایط ممکن به سرمیبریم، اما همه زحماتی که دوستانمان در حوزه دولت کشیدند تا در این محاصره قرار بگیریم، دلهای ما را به هم نزدیک کرد و آدمها الان دور هم مینشینند و درمورد به کمک به هم صحبت میکنند و خیلی از همکاران میگویند از جیب شخصی خود به خانه سینما کمک خواهند کرد.
او به لزوم تغییر ساختار خانه سینما اشاره میکند و با اشاره به تصریح اساسنامه خانه سینما به استقلال مالی این نهاد، میافزاید: چه این نکته در اساسنامه میآمد یا نه، ما به ناچار باید وابستگی به معاونت سینمایی را پایان ببخشیم. آنچه که در که در یک سال گذشته در روابط بین ما و ارشاد رخ داد، عملا ما را به این جدایی رسانده است.
عسگرپور خاطرنشان میکند: یکی از این مزایا این بود که دیگر همه ما متوجه شدیم باید بگردیم و راههایی پیدا کنیم که خودمان امور اقتصادیمان را تامین و تدبیر کنیم. بخشی از امور ما امور معیشتی همکارانمان است. تعداد کمی از اهالی سینما را میشناسیم و در مورد وضعیت زندگی آنان اطلاع داریم؛ از حدود ۵۲۰۰ عضو، حدود ۳۰۰۰ عضو را خیلیها از جمله مدیران دولتی هم نمیشناسند. وقتی ما وارد زندگی آنان میشویم، بحرانهای مالی جدی وجود دارد که بخشی از فعالیت صنفی ما باید ناظر بر رسیدگی به وضعیت زندگی همین افراد باشد.
وی همچنین در خصوصی سخن برخی مخالفان مبنی بر لزوم رسیدگی خانه سینما به مسائل معیشتی، میگوید: این نکته درستی است، اما آن بخشی از این اظهار نظر غلط است که فکر کردند ما میتوانستیم و نکردیم. آنان این نکته را نادیده گرفتند که ۱۸ سال بوده که بودجهای مشخص وجود داشته و وزارت ارشاد در قالب برنامه مستمر پرداخت میکرده و یک سال است که این بودجه قطع شده است.
مدیرعامل خانه سینما ادامه میدهد: اتفاق خوبی که در این درگیریها شکل گرفت، ما را متوجه این موضوع کرد که ممکن است یک روز با مدیری در سینما روبهرو شویم که علاقهمند عملی و قلبی مسائل صنفی باشد و به شما کمک کند و روز بعد مدیری باشد که اصلا چنین علاقهای ندارد. واقعاً ممکن است همین فردا مدیری مسئولیت سینما را برعهده بگیرد که بگوییم خدا پدر پیشینیان را بیامرزد. آن وقت باید چکار کرد؟
وی تصریح میکند: باید احتمال داد که ممکن است روزی معاون سینمایی بگوید اگر من اینجا را به آتش نکشم دلم خنک نمیشود! برای بستن سینما لازم نیست سالنها را به آتش بکشند، کافی است آنقدر مشکلات زیاد شود تا خود آدمهای سینما به جان هم بیافتند تا کل سینما نابود شود. این شیوه حتی بدتر از آتش زدن سینما است.
عسگرپور همچنین میگوید: یکی دیگر از نکات مثبت این دوره این بود که جریان صنفی میخواهد با بالاترین سطح مدیران وارد گفتوگو و دیالوگ شود، اما این اتفاق نمیافتد و مشکلات بروز میکند. نباید کنار کشید، باید مقاومت کرد و به تعبیر قرآنی صبر پیشه کرد تا گشایش حاصل شود. بعضی از دوستان در سخنان خود گفتند هیئت مدیره بعدی با این گفتوگوهای پر از عصبیت چگونه تعامل خواهند کرد. هرچند که به نظر من عصبیتی وجود نداشت، بلکه گفتی تند در مقابل گویی تند بود. وقتی من نامه پاسخ وزیر محترم را مینوشتم اصلا عصبی نبودم بلکه میدانستم که باید تند بنویسم.
وی تاکید میکند که قطع بودجه خانه سینما ربطی به مجادلات اخیر نداشته، و میافزاید: برخی تصور میکنند این دیالوگها موجب شده بودجه ما قطع شود، اما از نظر من قطع شدن بودجه هیچ ربطی به نامه من نداشت زیرا حصر مالی و تضییقات بودجهای از دی ماه سال گذشته آغاز شده بود و ما در نامههایی به وزیر در دی ماه و بهمن ماه گزارش کردیم و خواستار پادرمیانی شده بودیم. البته اگر چنین نمیشد دلیل دیگری برای کارشان پیدا میکردند.
عسگرپور ادامه میدهد: من اما به جای استقلال مالی از تقویت بنیه مالی خانه سینما استفاده میکنم؛ اینکه ما به شدت به بودجهای وابسته بودیم و روزی باغبانی که امروز بر این باغ گماردهاند جلوی آب را گرفت، به هر دلیلی فکر کرد اختلافی حتی بالاتر از اختلاف سلیقه در اداره سینما و در حد اختلاف ایدئولوژیک وجود دارد، او با این کار لطفی بزرگ کرده، زیرا ما بعد از پشت سرگذاشتن این روزهای سخت از وابستگی به این بودجه رهایی پیدا میکنیم.
به گفتهی مدیرعامل خانه سینما، وضعیت مالی خانه سینما اصلا خوب نیست. او میگوید: اکنون در بدترین شرایط ممکن به سرمیبریم، اما همه زحماتی که دوستانمان در حوزه دولت کشیدند تا در این محاصره قرار بگیریم، دلهای ما را به هم نزدیک کرد و آدمها الان دور هم مینشینند و در مورد کمک به هم صحبت میکنند و خیلی از همکاران میگویند از جیب شخصی خود به خانه سینما کمک خواهند کرد، همه اینها را دستهبندی کردیم و در حال حاضر به چهار طرح روشن رسیدیم و به موازات هم به زودی پیگیری میشود.
وی همچنین در خصوص انتقادهایی که درباره فعالیتهای بیرونی خانه سینما مطرح میشود، از جمله کمرنگ ظاهر شدن در شورای پروانه ساخت، خاطرنشان میکند: ما کرسی پروانه ساخت را از دست دادیم و نتوانستیم کرسی جدیدی برای خانه سینما به عنوان مثال در شورای پروانه نمایش و تسهیلات (فارابی- سینما شهر-مرکز سینمای مستند) به دست آوریم. این به قوت و ضعف عملکرد ما باز نمیگردد. ما در محیط آشفته حوزه سینما زندگی میکنیم. فرض کنید نمایندگانی هم در شورای پروانه ساخت داشتیم، مدیر اداره نظارت میگوید میخواهد سالانه این تعداد فیلم تولید کند، و به وضوح میگویند نمایندگان شما باید با سیاستهای ما همسو باشند و تهیهکننده و کارگردان اول هم بیایند و باید همه آنها مجوز بگیرند.
عسگر پور معتقد است: ظاهراً مخالفت با هر کدام از اینها از نگاه آنان مخالفت با نظام و امام زمان تلقی میشود! بنابراین نمایندگان ما برای اینکه مخالف امام زمان محسوب نشوند، باید با آنان هماهنگ شوند و چون تحمل پذیرش فضای اینچنین را ندارند، مجبورند استعفا دهند و جلسه را ترک کنند و این شروع دعوای جدید است.
وی همچنین میگوید: البته معاونت سینمایی پیشنهاد دادند همین افرادی که ما در شورا منصوب کردیم شما به عنوان نمایندگانتان معرفی کنید که ما موافقت نکردیم و گفتیم بهتر است آنان نماینده خودتان باشند. ما خیلی تلاش کردیم کرسیمان را در شورای پروانه ساخت حفظ کنیم، اما به مرور شاهد شکلگیری توهین و تحقیری بودیم که نمیشد تحمل کرد.
او همچنین در خصوص شایعه پیغام شمقدری مبنی بر لزوم خروج عسگرپور از خانه سینما برای رفع حصر مالی، به دو مقطع استعفای خود از هیئت مدیره خانه سینما اشاره میکند و میافزاید: پیشبینی من این بود که این دوستان معاونت در پرداختها مشکل ایجاد خواهند کرد، اما مجددا هیئت مدیره خواستار ادامه حضورم شد. بعد از آن پیغام، اتحادها شکل گرفت، هیئت مدیره منسجمتر شد و تعداد جلسات و حضور موثر افراد به خوبی نشان میدهد که این میزان تشکیل جلسه هیئت مدیره خانه سینما در تاریخ آن بینظیر است. پس از آن بود که مجامع عمومی صنوف خانه سینما بر عکس پیشتر در همان دور اول رسمی شد. بارها از آقای شمقدری تشکر کردم که موجب ظهور این اتحاد شد.
عسگرپور سپس میگوید: بعد از مقطعی به دوستان گفتم بهتر است بپرسیم قیمت این معامله چقدر است. اگر رفتن من مثلا ۱۰ هزار تومان میارزد خب خودم آن را پرداخت میکنم، اما اگر همه بودجه عقب افتاده را میدهند میروم. حتی به ارشد آنان با واسطه پیغام دادم اگر به تسویه مالی برسیم بعد از سه هفته زمینه دگرگونی را فراهم خواهیم ساخت، اما چنین نشد و واضح است که این افراد قصد همراهی با خانه سینما را ندارند و نه با رفتن من و نه با هیچ تغییر دیگری این همراهی اتفاق نمیافتد. البته مگر از تعامل اطاعت محض و مطلق را تعبیر و مراد کنیم آنوقت شاید وضع فرق کند.
کلمه – گروه اقتصادی: در حالی که آمارها از افزایش مصرف بنزین در هفته نخست اجرای طرح هدفمندی خبر میدهند، مقامات دولتی ادعا میکنند که روند مصرف در این هفته، نزولی بوده است.
به گزارش کلمه، امروز خبرگزاریها به نقل از ضیغمی، معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی، خبر از کاهش مصرف بنزین در هفته جاری دادند و نوشتند که او در یک نشست خبری اعلام کرده در هشت روز نخست اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها، میانگین مصرف بنزین کشور نسبت به هفتهی قبل از آن، ۲٫۵ میلیون لیتر کاهش یافته است.
این در حالی است که همین خبرگزاریها، آمارهای رسمی وزارت نفت را نیز منتشر کردهاند که نشان میدهد مصرف بنزین در اولین هفته پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها ۸٫۵ (هشت و نیم) درصد رشد داشته است.
بر اساس این آمارها، متوسط مصرف روزانه بنزین کشور در روزهای ۲۷ آذر تا ۳ دی به ۶۲٫۹ میلیون لیتر رسیده است. این در حالی است که این رقم در دو هفتهی قبل از آن، به ترتیب ۵۸٫۱ و ۵۷٫۵ میلیون لیتر بوده است.
بدین ترتیب مشخص نیست معاون وزیر نفت چگونه تغییرات این ارقام در هفتههای قبل و بعد از هدفمندی را نزولی ارزیابی کرده است! و اگر واقعا او چنین باوری دارد، چرا لااقل آمارها را به گونهای که با ادعای خود سازگار باشد، منتشر نمیکند.
کلمه – گروه اقتصادی:
آیا میدانید گسترش ناهنجاریهای اجتماعی، یکی از پیامدهای مخرب و ناگوار مدیریت غیرعقلایی و سیاستهای نابخردانه دولت در صحنههای داخلی و بینالمللی در سالهای اخیر بوده است؟
این مطلب، ادامهی منطقی یادداشتی است که دو ماه پیش با عنوان «دوازده واقعیت ناگفته درباره اقتصاد ایران» منتشر شد
آن یادداشت را در اینجا بخوانید
بخشی از پیامدهای مخرب و ناگوار اقتصادی و اجتماعی را که به واسطه مدیریت غیرعقلایی و اعمال سیاستهای نابخردانه دولت در صحنههای داخلی و بینالمللی در سالهای اخیر گریبانگیر کشور شده است، میتوان به کمک شاخصها و معیارهایی که در ادامه مطرح خواهد شد، نمایان ساخت.
نکته بسیار مهمی که در بحث و بررسی مسائل کشور باید به آن توجه داشت، وجود پیوندی جدی و غیرقابل تردید بین وضعیت عوامل اقتصادی از یک سو و عوامل اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر در جامعه است. به عبارت دیگر، برآیند و اثرات نهایی نابسامانیهای اقتصادی در اوضاع اجتماعی- فرهنگی جامعه آشکار میگردد. لذا در این بررسی سعی شده است به اختصار به برخی از عوارض اجتماعی و فرهنگی خطرناکی که اوضاع بد اقتصادی در کشور به وجود آورده است، اشارهای داشته و در حد امکان به کمک برخی شاخصهای مهم اثرات متقابل عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تشریح و تبیین شود.
۱- کاهش تولید نفت ایران در پنج سال اخیر
کاهش تولید نفت ایران به زیر سقف مصوبه اوپک در سالهای اخیر نشان از تأثیر تحریمها در زمینه ورود تکنولوژی و سرمایه مورد نیاز تولید نفت به ایران است. به طوری که ورود سرمایههای بینالمللی به ایران به یک پنجم آن در این دوره کاهش یافته است.
سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در تازهترین گزارش خود روند تولید نفت ایران را از ابتدای سال ۲۰۱۰ تاکنون نزولی خواند.
به گزارش ایسنا، سازمان اوپک در گزارش ماهنامه جدید خود اعلام کرد تولید نفت ایران از ابتدای سال جاری میلادی تاکنون به طور میانگین هر ماه کمتر از ماه گذشته بوده است.
براساس این گزارش تولید نفت ایران در ماه اخیر میلادی به سه میلیون و ۶۵۰ هزار بشکه در روز رسیده است که نسبت به میانگین ماه گذشته ۴۴ هزار و ۲۰۰ هزار بشکه کمتر شده است.
این گزارش میافزاید: ایران در حالی سه ماهه نخست سال ۲۰۱۰ را با تولید سه میلیون ۷۲۴ هزار بشکه نفت در روز آغاز کرده که در سه ماهه دوم به سه میلیون و ۷۳۰ هزار بشکه و در سه ماهه سوم به سه میلیون و ۶۸۰ هزار بشکه و در ماه گذشته نیز به سه میلیون و ۶۹۰ هزار بشکه در روز کاهش یافته است.
براساس این گزارش ایران در ماه گذشته پس از آنگولا (کشوری جنگ زده) که ۱۰۷ هزار بشکه کاهش تولید داشته در میان اعضای اوپک بیشترین میزان کاهش تولید نفت را به خود اختصاص داده است.
این درحالی است که در این ماه عراق با ۱۱۳ هزار بشکه افزایش در تولید نفت، بیشترین میزان رشد تولید نفت را در میان اعضای اوپک برای خود ثبت کرده است.
براساس گزارش ماهانه اوپک تولید نفت ایران در سال ۲۰۰۹ حدود سه میلیون و ۷۲۳ هزار بشکه اعلام شده است این درحالی است که مدیر عامل شرکت ملی نفت سال گذشته تولید نفت ایران را حدود ۴ میلیون و ۲۰۰هزاب بشکه در روز اعلام کرده بود. با این احتساب با توجه به رقم مورد تأکید مسئولان نفتی کشور و کاهش حدود ۴۲۷ هزار بشکهای تولید سال ۲۰۰۹ نسبت به سال ۲۰۰۸ تولید نفت ایران با افت سالیانه مخازن حدود ۴۰۰ هزار بشکه مواجه گردیده است و درواقع علاوه بر اینکه ایران نتوانسته است افت سالانه مخازن را جبران نماید بلکه تولید از میادین نفتی کشور نیز با کاهش مواجه بوده است. براین اساس بسیاری از کارشناسان علت کاهش تولید نفت میادین کشور را ناشی از کاهش سرمایهگذاری در سالهای اخیر و به تبع آن عدم تزریق گاز به این مخازن و رسیدن آنها به نیمه دوم عمرشان ا علام میکنند و به عبارت روشنتر کاهش تولید نفت ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری لازم در بخش نفت در سالهای اخیر که به دلیل تحریمهای بینالمللی از یک سو و برداشتهای بیرویه و غیرقانونی دولت از بودجه و اعتبارات شرکت ملی نفت ایران برای انجام هزینههای غیرقانونی از سوی دیگر است زیرا طبق قانون میبایست حدود ۶ درصد از درآمدهای حاصل از فروش نفت به جهت سرمایهگذاری به بخش نفت اختصاص یابد و با توجه به افزایش بیسابقه قیمتهای نفت در سالهای اخیر سهم ۶ درصدی حاصل از فروش نفت بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود و چنانچه دولت به این منبع مالی قابل توجه دستاندازی نمیکرد و از طرف دیگر با اتخاذ سیاستهای معقول در صحنه بینالمللی کشور با تحریمهای مخرب مواجه نمیساخت قطعاً سرنوشت صنعت نفت ایران که منبع اصلی تأمینکننده منابع مالی کشور میباشد این چنین گرفتار بحران و سقوط نمیگردید.
۲- نرخ رشد اقتصادی
از نشانههای دیگر تأثیر تحریمهای بینالمللی علیه ایران کاهش نرخ رشد اقتصادی کشور در دوره پنج ساله اخیر است که علی رغم عدم اعلام نرخ رشد اقتصادی در گزارشات بانک مرکزی ولی شواهد غیرقابل تردیدی وجود دارد که نرخ رشد اقتصادی کشور در سال ۸۸ به رقمی حدود نیم درصد کاهش یافته است و پیشبینی کارشناسان نرخ رشد اقتصادی کشور را برای سال جاری منفی و یا حدود صفر میباشد.
رتبه نرخ رشد اقتصادی: براساس گزارش صندوق بینالمللی پول، کشور لتونی با رشد منفی ۱۸ درصد کمترین رشد اقتصادی و ایران با نرخ رشد ۸۲۳/۱ درصد رتبه ۱۱۲ را در بین ۱۸۳ کشور در سال ۲۰۰۹ کسب نموده است.
۳- نرخ بیکاری
نرخ بیکاری در کشور (نرخ رسمی بیکاری توسط مرکز آمار ایران حدود ۶/۱۴ (چهارده و ۶ دهم) درصد اعلام شده است) در سالهای اخیر علیرغم در ابتدای دوره مورد بحث دولت از طریق تغییر تعریف بیکاری از حداقل دو روز اشتغال به یک ساعت اشتغال در هفته باز نرخ بیکاری به سرعت افزایش یافته است و پیشبینیها از این قرار است که در سال جاری و آتی به واسطه اثرات حذف یارانهها و تحریمهای بینالمللی بیکاری در کشور با سرعت زیادی گسترش یافته و نرخ بیکاری حداقل به حدود ۳۰ درصد افزایش خواهد یافت.
رتبه بیکاری در ایران: نرخ بیکاری ایران در میان ۴۳ کشور جهان پس از کشورهای آفریقای جنوبی و اسپانیا که به ترتیب دارای نرخ بیکاری ۳/۲۵ (بیست و پنج و سه دهم) و ۸/۲۰ (بیست و هشت دهم) درصد هستند با نرخ بیکاری ۳/۱۵ درصد رتبه ۴۱ را احراز کرده است.
به گزارش آتینیوز، براساس گزارش ماهنامه اقتصاد ایران، ۸ کشور دارای نرخ بیکاری کمتر از ۵ درصد هستندکه به اعتقاد کارشناسان اقتصادی این نرخ بیکاری (کمتر از ۵ درصد) در هر اقتصادی طبیعی است زیرا هیچگونه ناهنجاری اقتصادی در آن کشورها ایجاد نخواهد کرد و در این گروه کمترین نرخ بیکاری با رقم ۹/۰ (نه دهم) درصد متعلق به کشور تایلند است.
بعد از ۸ کشور فوق کشورهای ژاپن با ۵ درصد و تایوان با ۱/۵ (پنج و یک دهم) درصد و هلند با ۳/۵ (پنج و سه دهم) درصد و استرالیا با ۴/۵ (پنج و چهاردهم) درصد نرخ بیکاری قرار گرفتهاند و بالاخره از میان ۴۳ کشور مذکور ۳۲ کشور دارای نرخ بیکاری تکرقمی هستند و نرخ بیکاری در ایالات متحده آمریکا ۶/۹ (نه و ۶ دهم) درصد و نرخ بیکاری در منطقه یورو ۱/۱۰ (ده و یک دهم) درصد گزارش شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در پژوهشی که به مناسب تبیین سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه در حوزه اقتصاد کلان منتشر کرده است: یکی از چالشها و دغدغههای پیش روی سیاستگذاران در عرصه اقتصاد کلان کشور را نرخ بیکاری اعلام نموده زیرا شواهد و تحولات بیکاری ایران در سالهای گذشته همگی از نرخ بیکاری دورقمی حکایت میکند.
در حال حاضر، کشور ایران با دارا بودن نرخ بیکاری ۵/۱۱ (یازده و نیم) درصدی (در سال ۱۳۸۸) رتبه ۱۷ کشورهای دارنده بالاترین نرخ بیکاری را در جهان و رتبه اول کشورهای دارنده بالاترین نرخ بیکاری در بین کشورهای منطقه را به خود اختصاص داده است که به این ترتیب نرخ بیکاری ایران از متوسط جهانی این نرخ یعنی ۸/۱۰ (ده و هشت دهم) درصد و متوسط منطقهای آن که ۸/۸ (هشت و هشت دهم) درصد به مراتب بالاتر است.
۴- افزایش نرخ تورم در کشور
افزایش نرخ تورم از نشانههای دیگر اثر سیاستهای نامعقول دولت در اقتصاد ملی و تحریمهای بینالمللی است. بر اثر اعمال تحریمهای اخیر شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای صنعتی علیه ایران به ادعای کارشناسان اقتصادی و فعالان بخش خصوصی قیمت تمام شده کالاهای وارداتی به کشور حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است و با عنایت به اینکه متأسفانه در سالهای اخیر به دلیل اعمال سیاستهای غلط و نابخردانه دولت وابستگی کشور به ورود کالاهای مصرفی افزایش یافته است و از سوی دیگر به دلیل مشکلات مختلف از جمله افزایش واردات کالاهای خارجی، افزایش بهای تمام شده کالاهای تولیدات داخلی، تولیدکنندگان بخش کشاورزی و صنعتی ورشکسته و یا در آستانه ورشکستگی قرار داده است لذا وابستگی کشور به ورود کالاهای مصرفی از خارج افزایش یافته و کشور گرفتار تورم ناشی از افزایش هزینه گردیده است که نتیجه آن حاکم شدن تورم رکودی بر اقتصاد کشور شده است که این شرایط نه تنها تورم را در کشور افزایش داده است بلکه باعث افزایش رکود و بیکاری نیروی انسانی نیز گردیده است و با توجه به آسیب دیدن زیرساختهای تولیدی کشور در سالهای اخیر قطعاً در سالهای آتی تورم و بیکاری در کشور با سرعت بیشتری افزایش خواهد یافت.
رتبه تورمی ایران: گزارش آژانس اطلاعاتی آمریکا درباره نرخ تورم در جهان نشان میدهد ایران جزء شش کشور دارای تورم بالا در جهان است این رتبهبندی که با استناد به نرخ تورم رسمی اعلام شده، از سوی کشورها احصاء گردیده. ایران در میان ۲۲۵ کشور در رتبه ۲۱۹ قرار گرفته است و به عبارت دیگر، ایران در سال ۲۰۰۸ میلادی ششمین کشور پر تورم دنیا است.
اگر رتبه ششم ایران در ارزیابیها مبنا قرار گیرد نکات قابل تأملی در گزارش سازمان سیا که از سوی سایت اصولگرای الف منتشر شده باید مورد توجه قرار گیرد ایران در میان کشورهای خاورمیانه پس از عراق که درگیر تنشهای داخلی و حضور نیروهای خارجی است، دومین کشور پرتورم خاورمیانه در سال ۲۰۰۸ بوده است.
این در حالی است که در رتبهبندی سال ۲۰۰۷ کشور افغانستان از نظر تورم در رتبه بالاتری از ایران قرار داشت اما در سال ۲۰۰۸ با افزایش نرخ تورم در ایران نرخ تورم افغانستان نیز کمتر از ایران شده است.
به گزارش سایت الف از سایت دانشگاه میشیگان در سال گذشته میلادی (۲۰۰۹) در میان ۲۲۲ کشور جهان ایران در رتبه ۲۱۹ کشورهای تورمی دنیا قرار داشته است و فقط ۶ کشور از ۲۲۲ کشور جهان تورمی بالاتر از ایران داشتهاند.
این گزارش همچنین نشان میدهد در مقایسه با ۲۴ کشور منطقه حاضر در سند چشمانداز ۲۰ ساله ایران قطر با داشتن تورم منفی ۹/۳ (سه و نه دهم) درصد واحد کمترین تورم و افغانستان و ایران با تورم به ترتیب سی و نیم درصد (۵/۳۰) و شانزده و هشت دهم درصدی (۸/۱۶)، بیشترین نرخ تورم را در منطقه داشتهاند. در حالی که در سال ۲۰۰۸ کشور عراق دارای بیشترین نرخ تورم در منطقه بود ولی در سال ۲۰۰۹ موفق شد نرخ تورم خود را به شش و هشت دهم (۸/۶) درصد کاهش دهد.
کشوری مانند ترکیه که طی نیمه دوم قرن بیستم معمولاً نرخ تورم بالاتر از ۲۰ درصد و حتی بالاتر از ۵۰ درصد داشته است از سال ۲۰۰۵ به این سو نرخ تورم خود را مهار کرده و در آخرین رتبهبندی جهانی با تورم ۵/۶ درصدی در رتبه ۱۶۲ جهان قرار دارد.
صندوق بینالمللی پول در پیشبینی بسیار خوشبینانه نرخ تورم ایران در سال ۲۰۱۰ را بدون اجرای هدفمند کردن یارانهها، ۹ درصد و در صورت اجرای آن ۳۲ درصد پیشبینی کرده است.
مقایسه وضعیت تورم در ایران و جهان طی دو سال اخیر میلادی | ۲۰۰۹ | ۲۰۰۸ |
تعداد کشورهای با تورم منفی تعداد کشورهای با تورم صفر تعداد کشورهای با تورم تک رقمی تعداد کشورهای با تورم دورقمی و بیشتر رتبه ایران در جهان از نظر تورم رتبه ایران در کشورهای منطقه چشمانداز ۲۰ ساله کشور | ۱۸ کشور ۵ کشور ۱۹۲ کشور ۳۰ کشور ۲۱۶ از ۲۲۲ کشور ۲۳ از ۲۴ کشور | ۵ کشور یک کشور (ژاپن) ۱۸۸ کشور ۳۰ کشور ۲۱۹ از ۲۲۵ کشور ۲۳ از ۲۴ کشور |
توضیح: به علت اینکه گزارشهای سال ۲۰۱۰ میلادی در زمینه رتبهبندی تورمی کشورهای جهان منتشر نشده است لذا جایگاه تورمی ایران در سال مذکور مشخص نشده است.
نکته بسیار مهم و قابل توجهی که درخصوص پیامدهای بحرانهای اقتصادی کشور بتوان متذکر شد پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن است و به عبارت دیگر ریشه بسیاری از بحرانهای اجتماعی و فرهنگی کشور مسائل و نابسامانیهای اقتصادی است و مناسبترین شاخصهای کلیدی که میتواند نشاندهنده وضعیت بحرانی اوضاع اجتماعی فرهنگی جامعه باشد نرخ ازدواج و افزایش نرخ طلاق خصوصاً در سالهای اخیر است.
ازدواج
یکی از دلایل مهم کاهش نرخ ازدواج و افزایش نرخ طلاق وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی (مانند افزایش بیکاری و تورم) کشور است. از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی (از سال ۱۳۵۸) کشور به دلیل سیاستهای حمایتی دولت مواجه با افزایش نرخ موالید (ولادتها) بوده است که در سال ۱۳۶۵ نرخ ولادت به نقطه اوج خود رسیده است و از آن سال به بعد نرخ موالید رو به کاهش گذاشته است با این احتساب کشور در شرایط فعلی بیشترین تعداد جوانان (دختر و پسر) را در سنین ۲۵ تا ۳۲ سال را دارد. به عبارت دیگر، کشور با توجه به رشد سریع جوانانی که وارد سن باروری شدهاند نرخ ازدواج در سالهای اخیر میبایست با سرعت زیادی افزایش یابد و اعلام رئیس سازمان ملی جوانان: که حدود ۱۲ میلیون جوان در سن ازدواج قرار دارند، و قادر به ازدواج نیستند خود دلیلی بر تأیید و وجود بحران اجتماعی و فرهنگی در بین جوانان کشور است.
با عنایت به موارد فوق متأسفانه نه تنها ازدواج در سالهای اخیر از رشد بالایی برخوردار نبوده است بلکه دارای حداقل نرخ رشد ازدواج و بعضاً نرخ منفی ازدواج مواجه بوده است، نرخ طلاق (نرخ از هم گسستن پیوندهای خانواده) در سالهای اخیر با شدت نگرانکنندهای افزایش یافته است.
افزایش نرخ طلاق
نرخ رشد طلاق در حالی براساس آمار سازمان ثبت احوال کشور از ۳ درصد در سال ۸۳ به ۱۳ درصد در سال ۸۸ رسیده است که در سالهای اخیر مسئولان همواره از اختصاص بودجههای چشمگیر برای اجرای برنامههایی با محوریت تحکیم خانواده خبر دادهاند. در برنامه چهارم توسعه تهیه و اجرای ۱۲ سند در حوزه جوانان به عهده سازمان ملی جوانان نهاده شد که یکی از آنها برنامه ملی ساماندهی ازدواج جوانان بود و در آن برنامه پیشگیری و کنترل طلاق پیشبینی شده بود. یکی از محورهای این سند تقویت و تحکیم نهاد خانواده زوجهای جوان بود براساس این برنامه باید نرخ رشد طلاق در سال پایانی برنامه یعنی سال ۸۸ به ۵/۵ درصد میرسد در حالی که این نرخ در سال ۸۸ به حدود ۱۳ درصد و در ۶ ماهه اول سال ۸۹ به ۶/۸ درصد رسیده است.
براساس آمار ارائه شده توسط معاون حقوقی و سجلی سازمان ثبت احوال کشور میزان طلاق در کشور ما با کشورهای توسعه یافته فاصله بسیار زیادی دارد و بیرقیب میتازد یعنی در ایران طلاق به ازای هر ۱۰۰۰ نفر ، هفت و نیم (۵/۷) و در خارج از کشور دو دهم است به عبارت دیگر میزان طلاق ایران هشت برابر کشورهای دیگر است.
گرچه چندی پیش آقای داریوش قنبری یکی از نمایندگان کمیسیون اجتماعی مجلس از بخشنامهای ابلاغی از سوی سازمان ثبت احوال پرده برداشت که در آن خواسته شده بود سازمانها آمار ازدواج را بالا اعلام کرده و از آمار طلاق کم کنند علیایحال براساس آمارهای رسمی نرخ رشد طلاق در ایران صعودی است و حدود هشت برابر نرخ طلاق در کشورهای دیگر است و این در شرایطی است که براساس آموزههای دینی و باورهای فرهنگی طلاق در ایران نسبت به سایر جوامع غیردینی عملی مذموم و نکوهیدهای است حال به لحاظ شرایط اقتصادی و اجتماعی چه اتفاقات ناگواری در جامعه ایران رخ داده است که نرخ رشد طلاق در ایران نسبت به کشورهای توسعه یافته با این سرعت افزایش یافته است.
کاهش نرخ ازدواج (علیرغم وجود ظرفیت و پتانسیلهایی که برای تشکیل خانوادههای جدید وجود دارد) و افزایش نرخ طلاق (یعنی متلاشی شدن کانون خانوادههای موجود) به معنای نابود شدن کانون خانواده و به عنوان مهمترین هسته اجتماعی کشور است و قطعاً بحرانهای اجتماعی و فرهنگی نگرانکننده و غیرقابل کنترلی را در پی خواهد داشت. به عبارت دیگر، متلاشی شدن کانون خانواده خود علت بسیاری از مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی است که از آن جمله میتوان به افزایش رشد و گسترش فساد و فحشا اشاره داشت که میزان گسترش آن را میتوان به کمک بعضی شاخصها و نشانهها تخمین زد.
افزایش بیماریهای ناشی از انحراف در تأمین نیازهای غریزی
براساس اعلام مقامات رسمی کشور تعداد بیماران مقاربتی ناشی از تأمین غیرسالم نیازهای غریزی در کشور به سرعت در حال افزایش است و به عنوان نمونه افزایش تعداد بیماران مبتلا به بیماری لاعلاج ایدز (که آن را بیماری قرن بیست و یکم نامیدهاند) در کشور به سرعت در حال گسترش است و این بیماری اگرچه در کشورهای توسعه یافته تا حد زیادی کنترل شده است اما در کشورهایی چون ایران در سیر صعودی است به طوری که وزیر بهداشت و درمان ایران اخیراً وقوع و گسترش آن را در ایران به آتشفشان تشبیه کرده است.
بیماری ایدز یکی از مهمترین چالشهای پیشروی علم از اواخر قرن گذشته است و تاکنون ۳۴ میلیون بیمار را در سراسر جهان گرفتار کرده است و سالانه حدود ۲ میلیون نفر را به کام مرگ میبرد. این بیماری در ایران داستانی به شگفتی خود آن دارد و در گذشته در حالی که همه کشورهای توسعهیافته جهان برای پیشگیری از این بیماری در تکاپو بودند در ایران به شدت این بیماری انکار میشد چرا که آن را بیماری شیطانی میخواندند و شایع بود که این بیماری خاص همجنسگراهاست و مسئولین کشور هم که همواره وجود همجنسگرایی و حتی روابط جنسی خارج از ازدواج را در ایران انکار میکردند بنابراین وجود خود بیماری را هم انکار میکردند و همواره وجود این بیماری را انتقام خداوند از فساد در مغرب زمین میخواندند تا بالاخره جناب آقای دکتر کامبیر محضری کارشناس اسبق دفتر پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی ایران اعلام نمودند: ۲۲ هزار ایرانی مبتلا به بیماری ایدز تا حالا در کشور شناسایی شده است (توضیح اینکه این ویروس از زمان ورود به بدن تا زمان آشکار شدنش با پنهانکاری باعث فریب بیمار میزبان میشود، نادانسته حامل او است و ۱۰ تا ۱۷ سال طول میکشد تا چهره نهایی آن در بیمار آشمار شود) حال با این اوصاف چه تعداد مبتلا هستند که تاکنون حدود ۲۲ هزار نفر آنها آشکار شدهاند فقط خدا میداند و به همین دلیل است که وزیر محترم بهداشت اعلام نمودند که آتشفشان ایدز در راه است.
در فروردین ۸۹ تعداد ۲۰ هزار و ۹۷۵ نفر مبتلا به اچ آی وی در کشور شناسایی شده بود که وزارت بهداشت در سه ماهه دوم سال ۸۸ تعداد مبتلایان را ۲۰ هزار و ۱۳۰ نفر اعلام نموده بود و روند رو به رشد این بیماری در بین مردم جامعه ما به گونهای است که امروز نزدیک به ۲۳ هزار نفر مبتلا به مراکز درمانی کشور مراجعه کردهاند در خوشبینانهترین حالت اگر این تعداد در عدد ۵ ضرب و در بدبینانهترین حالت در عدد ۷ ضرب شود آمار احتمالی مبتلایان به این بیماری لاعلاج در کشور بین ۱۰۰ تا ۱۴۰ هزار نفر تخمین زده میشود. به عبارت دیگر به طور متوسط از هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت کشور ۲ نفر مشکوک به ابتلا به بیماری ایدز میباشند و اگر این نسبت را برای گروه سنی که به دلایل اقتضای سنشان با احتمال بیشتری در معرض این خطر هستند محاسبه کنیم این نسبت به حدود بیش از دو برابر افزایش خواهد یافت.
از جمله دلایل افزایش ناهنجاریهای اجتماعی در چند سال اخیر میتوان به خبر ۵ برابر شدن بیماریهای آمیزشی در چند سال اخیر اشاره داشت.
بنا به اعلام خبرگزاری فارس، خانم مینو محرز دبیر انجمن بیماری عفونی کشور گفت: رفتارهای پرخطر جنسی در کشور بالا رفته است و بیماریهای آمیزشی طی چند سال اخیر در کشور ۵ برابر شده است. به هر حال یکی از نابسامانیهای اقتصادی و به تبع آن نابسامانیهای اجتماعی فرهنگی یکی از د لایل علل وقوع و گسترش این نوع بیماریهای جامعهسوز در کشور گردیده است.
حال با این اوصاف مسئولان کشور با بستن چشم بر روی واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وجود هرگونه بحران در این عرصهها را منکر شده و از طریق فرافکنی و دادن شعارهای غیرعقلایی و تحریک احساسات سعی در فریب مردم و موفق جلوه دادن سیاستهای مخرب و خانمانسوز خود دارند.
احمد غلامی، سردبیر روزنامه شرق، پس از نزدیک به بیست روز بازداشت، امروز با تودیع وثیقه ده میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش کلمه، یک هفته قبل، بیش از ۱۵۰ نویسنده، مترجم و روزنامهنگار در نامهای به رئیس قوه قضاییه خواستار آزادی احمد غلامی شده بودند. بابک احمدی، محمود استادمحمد، محمدرضا اصلانی، سیمین بهبهانی، فتحالله بینیاز، عباس پژمان، احمد پوری، احمد پورنجاتی، یونس تراکمه، مراد ثقفی، محمدعلی جعفریه، محمد حسینی، محمدسعید حناییکاشانی، علی خدایی، منیرو روانیپور، رضا رئیسی، محمدعلی سپانلو، بلقیس سلیمانی، حسین سناپور، فرزانه طاهری، ناهید طباطبایی، عباس عبدی، مهدی غبرایی- زاون قوکاسیان، مجید قیصری، محمدرضا کاتب، مدیا کاشیگر، عبدالله کوثری، حسن کیائیان، لیلی گلستان، محمد محمدعلی، حسین مرتضائیانآبکنار، عباس معروفی و حافظ موسوی از جمله امضاکنندگان این نامه بودند.
علی خدابخش، سرمایه گذار روزنامه شرق، نیز با تودیع وثیقهای به همین میزان از زندان آزاد شده است.
اما هنوز کیوان مهرگان، دبیر سرویس سیاسی، فرزانه روستایی، دبیر سرویس بین الملل، و ریحانه طباطبایی از اعضای تحریریه روزنامه شرق در بازداشت به سر میبرند.
سری چهارم آتشسوزی در جنگلهای گلستان با آتش سوزی در جنگلهای شرق استان آغاز شد. این آتشسوزیها در مناطق جنگلی حوزه شهرستان مینودشت گزارش شده است.
به گزارش مهر، مدیر کل ستاد حوادث غیرمترقبه گلستان با تائید این خبر گفت: آتشسوزی بهصورت نقطه ای در برخی مناطق گزارش شد. رسول حسام، ارائه جزئیات بیشتری در این زمینه موکول به اظهارنظر مسئولان منابع طبیعی گلستان کرد. تماس با حمید سلامتی مدیرکل منابع طبعی گلستان در این زمینه هم بینتیجه ماند.
جنگلهای گلستان از ۲۶ آبانماه تاکنون چهار سری دچار حریق شده و مناطق از جنگلهای استان در حوزههای گرگان، مینودشت، علی آباد کتول، گالیکش و .. آسیب دیده اند.
هفته گذشته برای ارزیابی خسارتها و ارائه گزارش به مجلس، هیأتی از نمایندگان مجلس از این عرصهها بازدید کردند. روز گذشته نیز هیأتی از خبرنگاران تهران برای بازدید از جنگلهای گلستان به منطقه اعزام شدند و اکنون در استان بهسر میبرند.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی *
زمانی که معاویه در سال ۶۰ هجری درگذشت و یزید بر تخت سلطنت به عنوان میراثی از پدر تکیه زد، امام حسین(ع) در مدینة الرسول سکونت داشت. معاویه با شیوه های مختلف و برخلاف عهدنامه ای که با امام حسن مجتبی(ع) بسته بود برای فرزند ناشایست خود بیعتی صوری گرفته بود و تنها چند نفر از بیعت سر باز زده بودند که یکی از آنان حسین ابن علی(ع) بود. یزید برخلاف وصیت پدر که مدارا با حسین(ع) را به او توصیه کرده بود، به والی مدینه می نویسد که یا از حسین بیعت بگیرد و یا اینکه او را به قتل برساند. از این نکات بر می آید که حتی در حکومت یزید و معاویه هم به این توجه است که حکومت نیاز به مشروعیت دارد و این مشروعیت بدون نظر و خواست مردم به دست نمی آید. بنابر این آنان می خواهند به هر وسیله ممکن حتی به صورت ظاهری هم که شده چنان وانمود کنند که همراهی مردم را با خود دارند. معاویه اولین گام برای مشروعیت بخشی به ولیعهدی یزید را بیعت مردم می داند و به همین جهت برای به دست آوردن آن به هر کاری دست می زند.
پس حتی حکومت های استبدادی و خودکامه در ظاهر وانمود می کنند که رای مردم را دارند و آنان خدمتگزاران مردم اند و مردم دوستدار و دلداده آنانند. تفاوت حکومت مشروع و قانونی با این حکومت ها در این است که بر رای و خواست واقعی مردم استوارند و هرگز نمی خواهند خود را بر مردم تحمیل کنند.
امام حسین(ع) وقتی می بیند که در مدینه نمی تواند بماند به مکه می رود و در آنجا با انبوه نامه های مردم کوفه که او را به پیشوایی خود دعوت کرده اند روبرو می شود. از این نامه های پر شمار بر می آید که مردم خواهان امام(ع) هستند. اما آن حضرت نامه ای برای مردم کوفه می نویسد که از آن بر می آید که امام می خواهد بیش از این اندازه به رای و نظر مردم مطمئن شود:
«به نام خداوند بخشاینده مهربان! از حسین ابن علی به مومنان و مسلمانان کوفه. اما بعد؛ آخرین نامه های شما به وسیله هانی و سعید به دست من رسید و مطلب شما را دریافتم. درخواست شما در اکثر این نامه ها این بود که ما امام و پیشوایی نداریم، به سوی ما حرکت کن تا خداوند بوسیله تو ما را به سوی حق هدایت کند. و اینک من برادر و پسر عموی خویش [مسلم ابن عقیل] و کسی را که در میان خانواده ام بیش از همه مورد اعتماد من است به سوی شما فرستادم و به او دستور دادم تا درباره وضعیت و رای و نظر شما برای من بنویسد. پس اگر ایشان برای من نوشت که، همانطور که فرستاده های شما بیان کردند و در نامه های شما خواندم، رای توده های مردم و صاحبان اندیشه و بصیرت بر من جمع است پس بی درنگ به سوی شما حرکت خواهم کرد.» (کامل ابن اثیر، ۳/۲۶۷؛ مقتل خوارزمی ۱/۱۹۵-۱۹۶)
از این نامه امام بر می آید که مردم کوفه از آن حضرت دعوت کرده اند که مسئولیت امامت و پیشوایی آنان را بر عهده گیرد و افراد متعددی را همراه با نامه های زیادی نزد آن حضرت فرستاده اند. اما شرط اصلی حسین(ع) این است که بر او ثابت شود که رای واقعی مردم همین است. آیا این تنها رای سران و نخبگان جامعه است، یا اینکه توده های مردم نیز همین را می خواهند؟ آیا این رای واقعی مردم است یا رای صوری و ظاهری آنان؟ مسلم ابن عقیل به کوفه می رود تا تحقیق کند. حسین در صورتی امامت و پیشوایی مردم را در حکومت می پذیرد که برای او به صورتی یقینی و قطعی ثابت شود که رای توده های مردم با اوست.
به این نکته نیز باید توجه کنیم که امام در وضعیتی اضطراری است و حتی جان خود را در خطر می بیند. آیا در چنین وضعیتی نباید به این نامه ها و درخواست ها اعتماد کند، چرا که وقتی رای و نظر سران با اوست چه بسا توده ها هم از افراد برجسته تبعیت کنند. اما روش و شیوه امام این نیست.
به هر حال یکی از تفاوت های امام و پیشوای حق، که حکومت را صرفا برای اجرای حق و عدل می خواهد با کسانی که حکومت را برای خویشتن می خواهند همین است. امام علی(ع) درباره علت اینکه حکومت و خلافت را پذیرفته است می فرماید: «ازدحام جمعیت که از فشردگی مانند یال های کفتار بود مرا به قبول خلافت وا داشت، آنان از هر طرف مرا احاطه کردند، چیزی نمانده بود که حسن و حسین زیر دست و پا له شوند…آگاه باشید! به خدا سوگند، خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته بودند و بر من حجت تمام نشده بود که یاور دارم و اگر نبود پیمانی که خداوند از علماء و دانشمندان گرفته که در برابر پرخوری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می نمودم… (نهج البلاغه، خ۳)
علی و حسین(ع) حکومت را برای اجرای حق می خواهند و در صورتی این وظیفه بر عهده آنان می آید که برای آنان مشخص شود که رای مردم با آنان است. اما معاویه و یزید حکومت را نه برای احقاق حق و اجرای عدالت، بلکه برای خود حکومت و قدرت می خواهند، به همین جهت در واقع رای و نظر مردم برای آنان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است مشروعیت ظاهری است و به همین جهت برای به دست آوردن این مشروعیت ظاهری به هر وسیله ای دست می یازند. از فریب و حیله گرفته تا دروغ و تقلب؛ از تطمیع و وعده گرفته تا خشونت و کشتار.
* عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
منبع: وبلاگ نویسنده
علی خرم *
تقریبا در همه سیستمهای سیاسی دنیا، وزیر خارجه بعد از رئیس جمهور از بیشترین اعتبار و اهمیت برخوردار است. در واقع در تمامی نظامهای سیاسی وزیر خارجه مهمترین وزیر محسوب میشود و مقام او از نظر شان و پرستیژ بالاتر از بقیه وزرا است. به این دلیل که تمام سیاست خارجی و امنیت ملی کشور که به فراتر از مرزهای کشور مربوط میشود از زیر دست این شخص میگذرد. از این رو وزیر خارجه باید تحصیلکرده، کاردان، پخته و با سابقه و تجربه باشد و کسی باشد که به عنوان ویترین آن کشور بتواند با جامعه بین المللی تعامل و دوستی کند.
با این حال متاسفانه بعضی مواقع در ایران نقش وزیر خارجه با نهادهای دیگر اشتباه گرفته میشود. مثلا تصور میشود که وزیر خارجه باید در حکم خطیب نماز جمعه رفتار کند و باید سخنان آتشین بیان کند و مواضع ایدئولوژیک و اصولی اتخاذ کند. در حالی که وزیر خارجه همواره و در هر شرایطی باید به دنبال تعامل و دوستی باشد، حتی زمانی که دو کشور در حال جنگ با یکدیگر هستند وزیر خارجه باید به دنبال گفتگو و مذاکره باشد. در زمانی که ایران و عراق در حال جنگ بودند وزیر خارجه ایران و وزیر خارجه عراق وقتی با همتای کشور متخاصمش روبرو میشد بسیار آرام و متین برخورد میکرد این طور نبود که چون دو کشور در حال جنگند وزراء خارجه برای همدیگر شمشیر بکشند. یا به عنوان مثال زمانی که آمریکا در پایان جنگ جهانی قصد حمله به ژاپن را داشت سفیر ژاپن در واشنگتن را دعوت کرد و با او مذاکره کردند و او را مطلع کردند که اگر ژاپن تسلیم نشود آمریکا مجبور است به این کشور حمله کند. همچنین در سال ۱۹۹۰ وزیر خارجه آمریکا، طارق عزیز وزیر خارجه عراق را به ژنو دعوت کرد و در عین حال که خوش و بش کردند در ضمن مذاکرات به او گفت که «ما به اندازه کافی به شما وقت و اولتیماتوم داده ایم و ۶ ژانویه ۱۹۹۱ در ساعت ۲٫۵ صبح به عراق حمله میکنیم». طرفین با احترام هم از هم جدا شدند. پس حتی زمانی که دو کشور در حال رویارویی نظامی هستند، وزیر خارجه کشور که ویترین آن کشور محسوب میشود باید آرام و متین برخورد کند. نباید انتظار داشته باشیم که وزیر خارجه به عنوان مثال نقش وزیر دفاع و یا نیروی زمینی را بر عهده بگیرد و رفتار تند و پرخاشگرانه نشان دهد. کار وزارت خارجه حل مشکلات و تشنجات است و نه تشنج آفرینی و یا گسترش تشنج.
اگر نگاهی به دیگر نظامهای سیاسی جهان بیندازیم متوجه میشویم که چه قدر برای وزیر خارجه شان و اعتبار قائل هستند. به عنوان مثال دیدیم که در آمریکا که باراک اوباما و هیلاری کلینتون دو رقیب انتخاباتی برای کسب مقام ریاست جمهوری بودند، زمانی که اوباما به ریاست جمهوری انتخاب شد کاندیدای رقیب هم حزبی خود را به وزارت خارجه منصوب کرد. این به این معنا است که بالاترین مقام ممکن را به خانم کلینتون داد. پس در این کشور وزیر خارجه بعد از رئیس جمهور از بالاترین مقام برخوردار است چرا که میتواند کشور را به سمت جنگ یا صلح ببرد یا میتواند کشوررا با مشکلات اساسی مواجه و یا از آن برهاند.
در جمهوری اسلامی ایران، تا اواخر وزارت آقای ولایتی نیز چنین نقشی را برای وزیر خارجه قائل بودند. در زمان جنگ و در کابینه مهندس موسوی، وزیر خارجه، بعد از نخست وزیر از بالاترین مقام برخوردار بود و در هیئت دولت نفر دوم پس از نخست وزیر محسوب میشد.
بعد از پایان جنگ، کم کم شورای امنیت ملی و دیگر ارگانها نقشهای وزرات خارجه را یکی پس از دیگری به خود اختصاص دادند. مسئله عراق، لبنان، فلسطین، افغانستان، آمریکا، بحث هستهای و … به مرور از کنترل وزارت خارجه خارج شدند. در دوره وزرای بعدی، وزارت خارجه به تدریج نقش خود را از دست داد و میتوان گفت امروز وزارت خارجه در مسائل اساسی سیاست خارجی نقش آفرینی کمی دارد و در مورد مسائل مهم، بیرون از وزرات تصمیم گیری میشود و وزارت خارجه صرفا مجری آن سیاستهاست و تاثیر زیادی در سیاستگذاری ندارد و از ابراز استعدادها و ابتکارهای دیپلماتهای خود محروم است و جایی برای انجام ابتکارات دیپلماتیک و بروز استعدادهای دیپلماتها وجود ندارد.
وقتی به اسناد وزارت خارجه مراجعه میکنیم میبینیم که پیش از انقلاب، وزیر خارجه همه تلکسهای مهمی را که از سفارتخانههای ایران در سراسر جهان دریافت میکرد به نزد شاه میبرد و عین تلکس را برای او میخواند و دستور او را پای تلکس مینوشت و سپس تلکس را به بخش مربوطه و سفرا بر میگرداند و به این ترتیب سفرا میدانستند باید چه کننند. یعنی دیپلمات ضمن اطلاع از نظر بالاترین مقام کشور میتوانست ابتکار به خرج دهد.
مسئله مهم این است که کار وزارت خارجه تخصصی است و دیپلماتی که سالها کار کرده، تجربه اندوخته، نظام سیاسی جهان را شناخته، سالها در مورد مسائل بین المللی مذاکره کرده تا تخصصی پیدا کند و به تجربه دست یابد باید بتواند تجربه خود را در راستای اهداف نظام به کار ببندد. اگر مسائل مربوط به وزارت خارجه را به بیرون از وزات خارجه منتقل کنند و در مورد آن تصمیم گیری کنند اولین ضررش را نظام میبیند چرا که افراد بیرون از وزازت خارجه تجربه دیپلماتها و کارشناسان وزارت خارجه را ندارند. چرا که به طور مستقیم با موضوع و مذاکرات مربوط به آن درگیر نبودهاند. پس خارج کردن مسائل از وزارت خارجه، ظلم به وزارت خارجه در وهله اول و بعد از آن ظلم به نظام و مردم است.
همه مسائل سیاست خارجی اعم از سیاستگذاری، ابتکار و اجرا باید از مجرای وزات خارجه صورت گیرد. بنده ۱۱ سال در دوره دکتر ولایتی مسئول استراتژی در وزارت خارجه بودم. در آن زمان ما پیش نویس استراتژیهای وزارت امور خارجه را مینوشتیم سپس در شورای معاونین در مورد آن بحث میشد و به تصویب وزارت خارجه میرسید سپس به تصویب شورای عالی امنیت ملی میرسید و پس از تایید مقام معظم رهبری برای اجرا به وزارت خارجه باز میگشت. در واقع وزارت خارجه چیزی را اجرا میکرد که خودش نقش اصلی را در تدوین و تصمیم گیری آن داشت. بنابراین آنهایی که در صحنه اجرای سیاست خارجی هستند باید مبنای سیاست گذاریها نیز باشند. چرا که آنها با شرایط بین الملی و واقعیتهای سیاست خارجی آشنایی بیشتری دارند. اگر دیگر نهادها نظیر شورای امنیت ملی، رئیس جمهور و … نظری در مورد سیاست خارجی دارند باید پس از این که وزارت خارجه نظر و پیشنهاد خود را اعلام کرد با استفاده از اهل فن و متخصصین سیاست خارجی بر پیشنهاد وزارت خارجه نظر اصلاحی بدهند.
در حال حاضر میتوان گفت اصلیترین مسائل مطرح در سیاست خارجی در بیرون از وزارت خارجه رقم میخورد. دیپلماتها و کارشناسان وزارت خارجه در این وضعیت ضرر شخصی نمیکنند چرا که آنها در حال انجام کار روزانه خود هستند. وقتی تصمیمی از بیرون به آنها ابلاغ میشود آن را اجرا میکنند و متوجه اشکالات نیز میشوند اما چون محلی برای ابراز این نظرات نمییابند همان سیاست را اجرا میکنند و ممکن است آن سیاست چندان به نفع نظام نباشد.
* کارشناس سیاست خارجی , نماینده سابق ایران در سازمان ملل
منبع: دیپلماسی ایرانی
نماینده یزد و صدوق گفت: کمتوجهی دولت به چارچوبهای قانونی و وظایفش در قبال مجلس، متأسفانه زیاد شده، به نحوی که دیگر انجام ندادن به موقع این وظایف، به امری عادی تبدیل شده است.
به گزارش خانه ملت، علیاکبر اولیاء در گفت و گو با بشارت نو با اشاره تأخیر دولت در ارائه لایحه بودجه سال ۹۰ به مجلس گفت: متأسفانه در امر برنامه و بودجه هم شاهد تأخیر هستیم. عدم ابلاغ گزارشهای سالانه عملکرد برنامه که بارها مورد تذکر و تحقیق و تفحص قرار گرفته، سابقه این موضوع را نشان میدهد. برنامه پنجم باید نیمه اول سال گذشته ارائه میشد که امسال و همزمان با بودجه ارائه شد و عملاً امکان بررسی آن نبود.
وی افزود: امسال شاید دولت برای تأخیر در ارائه بودجه، این توجیه را داشته باشد که منتظر تصویب برنامه در مجلس بوده و فرصت تدوین لایحه را نداشته، در حالی که هرکس باید کار خود را بکند. طبق قانون بودجه باید تا ۱۵ آذرماه به مجلس ارائه شود که در ابتدای دیماه، هنوز خبری از این لایحه نیست.
او با انتقاد از اظهارات معاون پارلمانی احمدی نژاد مبنی بر ارائه بودجه به مجلس در بهمنماه گفت: ظاهراً نقشها عوض شده و الان دولت است که برای مجلس برنامهریزی و تعیین تکلیف میکند و مجلس باید تابع دولت باشد.
نماینده یزد و صدوق با انتقاد از نحوه بررسی بودجه در مجلس توضیح داد: البته من به نحوه ارائه و بررسی بودجه نقد دارم و لزوماً آنچه به عنوان بررسی بودجه در مجلس مطرح میشود، علیرغم صرف وقت زیاد کافی و پاسخگو نیست و جداول بودجه چندان بررسی نمیشود. نمونه این بیدقتیها در بررسی بودجه، رقم درشتی بود که امسال دور از چشم نمایندگان، برای شورای عالی ایرانیان تصویب شد، بنابراین اگرچه نمیتوان گفت ارائه زودتر بودجه به مجلس، همه مشکلات ممکلت را حل میکند، اما دقت بیشتری در بررسی آن را به همراه میآورد.
فخرالسادات محتشمیپور، همسر سید مصطفی تاج زاده شاکی جنتی و سردار مشفق و دیگر عوامل کودتای انتخاباتی، در نامهای به رئیس قوه قضاییه، تاکید کرد که حجت بر صادق لاریجانی تمام شده، چون از وضعیت غیرقانونی و غیر شرعی و غیر انسانی روا داشته شده بر تاج زاده مطلع است.
به گزارش کلمه، محتشمیپور همچنین از صادق لاریجانی خواسته است به این سؤال پاسخ سریع و صریح دهد: چرا همسر من که شاکی از آقای جنتی و سردار مشفق و همکاران کودتاگر اوست، باید در زندان آنهم در قرنطینه و ممنوع التماس و ملاقات باشد و همه گونه اختیارات از مسئول بخش نگهداری او در زندان گرفته شده و دادن هرگونه حقی و رعایت قوانین مصوب و آئین نامه های زندان منوط به نظر بالادستی ها باشد؟
متن نامه همسر تاج زاده را بخوانید:
جناب آقای صادق لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام
مستحضرید که همسر آزاده اینجانب جناب آقای سید مصطفی تاجزاده در تاریخ ۲۴ مردادماه در پی شکایت از کودتاگران نظامی و انتخاباتی به همراه شش تن از دوستان زندانی دربند دو الف سپاه پاسداران، به زندان اوین فراخوانده شد.
مستحضرید که این سید آزاده را به جای انتقال به بند عمومی، در قرنطینه و در بی خبری کامل از خانواده و فضای بیرون از محل نگهداری اش نگاه داشتند تا وقتی که اولین نامه سرگشاده اینجانب خطاب به شما و مصاحبه ها و اطلاع رسانی های لازم در ارتباط با رویه های غیرقانونی و غیرحقوقی آغاز شده منجر به اولین تماس تلفنی بعد از ۱۱-۱۰ روز و متعاقب آن ملاقات کابینی شد.
مستحضرید که از ماه دوم بازداشت مجدد همسرم امکان تماس تلفنی بدون اعلام دلیل آن قطع شد و بیش از یک ماه است که او را ملاقات ممنوع کرده اند.
اینجانب به عنوان یک انسان که در دین رحمانی ما کرامت بسیار دارد و به عنوان یک زن که از مقام والایی در این دین و آئین برخوردار است، علی رغم سختی ها و فشارهای روحی که ظالمین ملبس به لباس مسلمانی بر خانواده ما روا داشته و می دارند، چهار هفته است که به امید رفع ممانعت های غیر موجه و غیر قانونی به سالن ملاقات زندان اوین می روم و با کمال تأسف موفق به دیدار همسر عزیزتر از جانم نمی شوم. این درحالی است که نزدیک دو ماه است مادر و پدر و خواهران او از دادستانی درخواست ملاقات حضوری داشته اند که پس از بارها مراجعه و استعلام، پاسخ دادستان شما «ملاحظه شد» بوده است.
اینجانب در نامه سرگشاده قبلی اظهار امیدواری کرده بودم که همه موارد غیرقانونی و غیر شرعی و غیر انسانی روا داشته شده بر همسر بیمارم بدون اطلاع شما باشد. لکن اکنون که اطلاعات لازم در اختیارتان است و امکان دریافت اطلاعات تکمیلی مهیاست، حجت بر شما تمام شده است و هم از این رو انتظار پاسخ سریع و صریح دارم: چرا همسر من که شاکی از آقای جنتی و سردار مشفق و همکاران کودتاگر اوست، باید در زندان آنهم در قرنطینه و ممنوع التماس و ملاقات باشد و همه گونه اختیارات از مسئول بخش نگهداری او در زندان گرفته شده و دادن هرگونه حقی و رعایت قوانین مصوب و آئین نامه های زندان منوط به نظر بالادستی ها باشد؟ از آنجا که ظاهراً بعضی موارد کذب خدمت حضرات مراجع عالیقدر و علمای اعلام از سوی نهادهای دولتی و حکومتی گزارش می شود، از این پس رونوشت مکاتبات خود را خدمت این بزرگواران خواهم فرستاد تا در پیشگاه عدل الهی عذر کاهلی و کم کاری نداشته باشم.
ولله عاقبة الامور
فخرالسادات محتشمی پور
۱۳۸۹/۱۰/۸
رونوشت: مراجع عظام تقلید و حضرات آیات وحید خراسانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی، شبیری زنجانی، صافی گلپایگانی، صانعی، موسوی اردبیلی، بیات زنجانی، گرامی
کلمه :پایین آمدن پرده های کابین های سالن ملاقات صحنه آشنا و تکراری برای زندانیان سیاسی و خانواده هایشان است اما با وجود همه ی تکرارها هنوز هم لحظه تلخی است ، هم برای زندانی سیاسی تلخ است و هم برای خانواده ها.داری با زندانی ات حرف می زنی که یکهو پرده می آید پایین.داری با عزیز زندانی ات حرف می زنی که یکهو با زدن یک دکمه صدای تلفن ها را قطع می کنند و تو هاج و واج می مانی.بعد از یک هفته، بیست دقیقه ملاقات کابینی ان این جوری به پایان می رسد.
یک زندانی سیاسی، احساس خود را از پایین آمدن این پرده ها روی کاغذ آورده و برای انتشار در کلمه به خارج از زندان فرستاده است که می خوانید:
خم میشوی، بیشتر… بیشتر… سرت را تا جایی که می توانی پایین می آوری، صدا دیگر نیست… فقط تصویری است که هر لحظه دارد کمتر می شود، کوچکتر… تا محو می شود و نفست انگار می گیرد. اه… این بار هم بدون خداحافظی تصویر رفت و بغض این خداحافظی می ماند توی سینهات.
پرده می آید پایین و تو تا آنجا که میتوانی خم می شوی، بیشتر، بیشتر… تا وقتی که پرده تا انتهاییترین حد ممکن پایین میآید و دیگر چیزی دیده نمی شود و بعد تلاش ناامیدانهی زندانی برای دیدن چهره عزیزانش، از لابلای دو کابین، دو پرده… که گاهی، فقط گاهی، می توان چیزی دید از لابلای دو کابین. بوسه ای فرستاد، دستی تکان داد یا علامت ” وی” را نشان داد.
و حسرت این خداحافظی آخر که همیشه نگفته میماند، یک هفته می ماند توی سینه ات. تا هفته بعد، تصویرت همان تصویر آخر است. تصویر دلتنگی آن طرف شیشهای ها، تصویر چشمهای نگرانشان و بغضی که هی می آید توی گلویشان و هی می خورندش که نکند تو ببینی و فرو بریزی برای اینهمه دوری و دلتنگی…
پردههای لعنتی… اگر تلفن داشته باشی، به محض رسیدن به بند، می روی پای تلفن و خداحافظی را از پشت خطوط میگویی، اما وقتی تلفن نیست.. وقتی تمام هفتهات خلاصه می شود به همان ۲۰ دقیقهی پشت شیشه، وقتی تمام اتفاق زندگیات می شود همین ۲۰ دقیقهها، آن وقت این پردههای لعنتی که پایین می آید انگار چیزی چنگ میاندازد به سینه ات.. .بعد وقتی برمی گردی به سلول، هیچ کس حال خوشی ندارد و همه از این پردههای لعنتی می گویند و چه با شکوه است، روزهایی که پردهها یادشان می روند پایین بیایند، آن وقت می شود یک دل سیر آن طرفی ها را نگاه کرد و دلت برای خداحافظی آخر، نمی گیرد…
۲۰ دقیقههایی که آخرش ختم نشود به پرده، ۲۰ دقیقههای باشکوهی است و حال همه خوب است آن روز…
اما امان از آن پردههای لعنتی .. از سری که خم می شود تا لحظه آخر.. از خداحافظی نگفته آخر و دردی که یک هفته روی سینه ات می ماند و دوباره هفته بعد…
کاش پرده ها پایین نمی آمدند.. هیچ وقت.. هیچ وقت…
علی خدابخش، سرمایه گذار روزنامه شرق پس از نزدیک به بیست روز بازداشت امروز با تودیع وثیقه ده میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش حبرنگار کلمه، احمد غلامی نیز قرار است با تودیع وثیقه ده میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شود .
کیوان مهرگان، دبیر سرویس سیاسی و فرزانه روستایی، دبیر سرویس بین الملل روزنامه شرق و ریحانه طباطبایی از دیگر روزنامه نگاران بازداشتی روزنامه شرق هستند که همچنان در بازداشت به سر می برند .
.
فرهاد توحیدی رئیس هیأت مدیره و سخنگوی خانه سینما در گفتوگو با خبر آنلاین از ارسال نامهای با امضای ۱۲ سینماگر به رییس قوه قضاییه خبر داد که در آن از ایشان تجدیدنظر در احکام ۲ سینماگر ایرانی درخواست شده است.
رخشان بنیاعتماد، ناصرتقوایی، عزتالله انتظامی، داود رشیدی، منوچهر محمدی، مجید مجیدی، کمال تبریزی، پرویز پرستویی، امین تارخ، رضا میرکریمی، کیومرث پوراحمد، مهدی فخیمزاده این نامه را امضا کردهاند.
سخنگوی خانه سینما همچنین از دیدار جمعی از اعضای خانه سینما با دکتر محمد جواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه خبرداد.
به گفته توحیدی در این دیدار که عصر سهشنبه برگزار شد، سینماگران با ابراز نگرانی از صدور احکام صادره برای جعفر پناهی و محمد رسولاف – ۲ سینماگرایرانی – ضمن اشاره به تأثیرات منفی و سوءاستفاده ضدانقلاب از احکام صادرشده با توجه به اینکه پرونده آنان در مرحله تجدیدنظر است، خواستار مساعدت مسئولان قوه قضاییه برای حل و فصل این پرونده شدند.
توحیدی درباره این گفتوگو افزود: «سینماگران بر این نکته تأکید کردند که شأن هنر بالاتر از آن است که به دام بازیهای سیاسی درافتد و از این رو از قوه قضائیه درخواست کردند که در بررسی چنین پروندههایی از نظرات کارشناسان سینما استفاده شود.»
به گفته توحیدی، در این دیدار که رخشان بنیاعتماد، محمد مهدی عسگرپور، فرهاد توحیدی، کمال تبریزی، پرویز پرستویی و سیدرضا میرکریمی حضور داشتند، محمدجواد لاریجانی نیز با تحلیل شرایط کشور و اقداماتی که در ستاد حقوق بشر قوه قضائیه برای حل و فصل پروندههای حساس انجام شده، ضمن تاکید بر اصل استقلال قضات، برای پیگیری پرونده این ۲ سینماگر قول مساعدت داد.
دیروز هم مجمع فیلمسازان سینمای ایران نیز با نگارش نامهای به رئیس قوه قضاییه، محکومیت جعفر پناهی و محمد رسول اف در دادگاه بدوی را حیرتانگیز توصیف کرده و خواستار تبرئه این دو کارگردان سینمای ایران شده بودند.
واردات کشور در طی ۵ سال گذشته از رقم ۳۸ میلیارد دلار در سال ۱۳۸۳، به رقم ۶۶ میلیارد دلار در سال ۱۳۸۸ رسیده است.
به گزارش آینده، بر اساس گزارش رسمی بانک مرکزی ، یکی از شاخصهای اقتصادی کشور که طی ۵ سال اخیر با شتاب رو به افزایش بوده است، واردات محسوب می شود. به نحوی که واردات کشور از رقم ۳۸ میلیارد دلار در ۱۳۸۳ به رقم نجومی ۶۶ میلیارد دلار در سال ۱۳۸۳ رسیده است که تازه این رقم جدا از واردات خدمات به کشور است که تراز آن نیز بیش از ۱۱ میلیارد دلار منفی است و با احتساب آن مجموع واردات کالا و خدمات به کشور به مرز ۸۰ میلیارد دلار نزدیک شده است .
در سال ۱۳۸۴ واردات کشور ۴۳ میلیارد دلار، سال ۱۳۸۵ ۵۰ میلیارد دلار، در سال ۱۳۸۶ ۵۸ میلیارد دلار سال ۱۳۸۷ همزمان با افزایش جهانی قیمتها برابر با ۷۰ میلیارد دلار و در سال ۱۳۸۸ با وجود کاهش قیمتهای جهانی این رقم به ۶۶ میلیارد دلار رسیده است.
این در حالی است که تا ابتدای تابستان امسال واردات به مرز ۲۰ میلیارد دلار رسیده است که اگر همین روند ادامه پیدا کند، رقم واردات در سال ۱۳۸۹ به مرز ۸۰ میلیارد دلار و مجموع واردات کالا و خدمات به یکصد میلیارد دلار خواهد رسید.
این ارقام واردات در حالی صورت می گیرد که متوسط واردات دوران ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای ۱۳ میلیارد دلار ، دوران هاشمی ۱۷ میلیارد دلار و دوره خاتمی ۲۰ میلیارد دلار بوده است.
تنها ۸ روز از آغاز زمستان امسال میگذرد اما نه تنها از شدت آﻻیندهها در هوای تهران کاسته نشده است، بلکه هوای پایتخت به برای نخستین باردر زمستان امسال به مرز هشدار رسید، همچنین هوا در برخی نقاط از مرز هشدار عبور کرده و به اضطرار رسیده است.
به گزارش ایلنا، بنا بر اعلام مرکز هماهنگی و اطلاعرسانی آلودگی هوا براساس اطلاعات رسیده از ایستگاههای سنجش آلودگی هوای تهران بر میزان غلظت آلایندههای ذرات معلق کمتر از ۱۰ میکرون افزوده و از میزان غلظت آلاینده ذرات معلق کمتر از ۲/۵ میکرون نسبت به روز گذشته در همین ساعت کاسته شده است.
همچنین در میزان غلظت آلاینده مونواکسید کربن تغییری مشاهده نمیگردد بنابراین میانگین غلظت آلاینده ذرات معلق کمتر از ۲/۵ میکرون فراتر از حد مجاز و شاخص کیفیت هوای تهران هماکنون در شرایط هشدار است.
بنا بر این گزارش ایستگاههای شهرداری منطقه ۱۶ و منطقه ۱۹ به لحاظ آلایندهها ذرات معلق کمتر از ۱۰ میکرون در شرایط اضطرار قرار دارند.
مهار توصیه میکند بیماران قلبی و ریوی، سالمندان و کودکان از فعالیتهای طولانی مدت و سنگین در فضای باز اجتناب نموده و بقیه افراد فعالیتهای طولانی و سنگین خود را در فضای باز کاهش دهند.
میثم بیگ محمدی و علی ارشدی دو تن از زندانیان عاشورای ۸۸، از زندان آزاد شدند.
به گزارش جرس، میثم بیگمحمدی ۳۰ آذر ماه آزاد شد و علی ارشدی نیز که قرار بود روز اول دی ماه آزاد شود، به بهانه پرداخت نکردن جریمه ۳۰۰ هزار تومانی که آن را چند هفته پیش پرداخت کرده بود، یک روز اضافه به شکل غیر قانونی در اوین نگه داشته شد و عاقبت در دوم دی ماه آزاد شد.
پیشتر این دو زندانی چندین بار برای نوشتن عفو به دادسرای اوین احضار شدند، اما هر دو از نوشتن عفو سر باز زدند و در تنیجه مدت طولانیتری در بازداشت ماندند. به این دو زندانی گفته شده بود که در صورت امضای تقاضای عفو، میتوانستند همراه با عفوهای خرداد ۸۹ یا عید غدیر آزاد شوند.
میثم بیگ محمدی دانشجوی سال آخر مترجمی زبان در دانشگاه علامه طباطبایی است که در دادگاه قاضی صلواتی به سه سال حبس تعزیری محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر این حکم به یک سال کاهش یافت.
علی ارشدی نیز دانشجوی دکتری برق- مخابرات است که در دادگاه قاضی مقیسه به دو سال حبس تعزیری محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر این حکم به یک سال کاهش یافت.
رئیس انجمن علمی مددکاران ایران و عضو شورای بررسی آسیبهای اجتماعی با اعلام اینکه سالیانه ٢۵ درصد از دانشآموزان کشور ترک تحصیل میکنند، اظهار داشت: چالشهای موجود در آموزش و پرورش و ناتوانی برخی از معلمان در مدارس از علتهای اصلی جدایی دانشآموزان از مدارس است.
به گزارش ایلنا، مصطفی اقلیما با اشاره به جدیدترین یافتههای پژوهشی از وضعیت دانشآموزان در مدارس، گفت: درحال حاضر مشکلات و خلاءهای موجود در وزارت آموزش و پرورش ناتوانی تعداد زیادی از معلمان و درگیریهای اقتصادی و معشیتی آنها، به روز نبودن کتابهای درسی و آموزشها در مدارس و مشکلات و آسیبهایی که در حال حاضر مواجه آموزش و پرورش است و اقدامی برای حل این مسائل صورت نمیگیرد، برای نظام تعلیم و تربیت کشور گران تمام میشود.
وی با ابراز نگرانی از تعداد زیاد ترک تحصیل و جدایی دانشآموزان از محیطهای آموزشی و مدارس، افزود: دانشآموزان در طول روز میانگین بین ٧ تا ٨ ساعت در مدارس هستند و بیشترین وقت مفید خود را در مدارس میگذارند، در حال حاضر براساس جدیدترین یافتههای پژوهشی در مدارس بیش از ٢۵درصد از دانشآموزان سالیانه از مدارس ترک تحصیل میکند، که این آمار بسیار نگران کننده است و معلوم نیست سرنوشت این دانشآموزان که چندین برابر بیش از دیگران در معرض تهدیدهای اجتماعی هستند، چه میشود.
این مددکار اجتماعی با تاکید بر اینکه در حال حاضر راههای پژوهشی در وزارت آموزش و پرورش بسته است، خاطرنشان کرد: پژوهشگران اجتماعی و تربیتی و روانشناسان در اکثر کشورهای دنیا جز بازوان علمی و وزارتخانههای آموزشی هستند، اما متاسفانه این مسئله و میزان کمکی که همه ساله میتوان از طریق این قشر به آموزش و پرورش تزریق شود، بسیار کم و تامل برانگیز است.
رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی فاش کرد که در اثر آلودگی هوایی که در کشور بهوجود آمده است، حداقل ۴ هزار نفر در اثر این آلودگی جان خود را از دست دادهاند.
حسینعلی شهریاری افزود: طرح دورکاری که اخیرا دولت به اجرا درآورده در کاهش آلودگی هوای تهران نقش موثری خواهد داشت. همچنین طرح انتقال از تهران هم میتواند بهطور قابل توجهی در کاهش آلودگی هوا نقش داشته باشد.
به گزارش اکونیوز، وی افزود: منشا آلودگی هوا بهخاطر وسایل نقلیه است و همچنین ۲۲ درصد آلودگی به خاطر کارخانهها است و همچنین پالایشگاه نفت تهران نیز ۶ درصد و آلودگی هوای تهران دخیل هستند.
نماینده زاهدان تصریح کرد: در اثر آلودگی هوایی که در کشور بهوجود آمده است و حداقل ۴ هزار نفر در اثر این آلودگی جان خود را از دست دادهاند.
شهریاری ادامه داد: با بررسیهایی که بهوجود آمده است بنزین که در پالایشگاهها تولید میشود میتواند در آلودگی هوا نقش داشته باشد.
وی اذعان کرد: در اثر آلودگی هوا بیماریهایی همچون کندذهنی، سردرد، زودعصبانی شدن، کاهش توان افراد و بیماریهای سرطانی افراد جامعه را تهدید میکند.
شهریاری در مورد راهکارهای پیشنهادی برای کاهش آلودگی هوا نیز گفت: دولت باید حمل و نقل عمومی را توسعه دهد بطوری که ۲ میلیارد دلار برای توسعه مترو در نظر گرفته شده بود ولی دولت نسبت به آن بیتوجه بود و همچنین اجرای طرح دورکاری و انتقال از پایتخت و جمعآوری خودروهای فرسوده میتواند در کاهش آلودگی هوای تهران موثر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر