ندای سبز آزادی: خانواده های زندانیان سیاسی، یکشنبه پنجم دی ماه، در حمایت از زندانیان خود روزه گرفتند. این مراسم مذهبی با افطار در منزل یکی از زندانیان سیاسی، با شرکت خانواده ها، فعالان سیاسی و جوانان اصلاح طلب، پایان یافت.
به گزارش کلمه، دکتر زهرا رهنورد نیز با حضور در مراسم افطار همراهی خود را با این حرکت اعلام کرده و اظهار امیدواری کرد روزی بیاید که دیگر هیچ بی گناهی تنها به جرم اندیشیدن و تاب نیاوردن ظلم در زندان نباشد.
خانواده های زندانیان سیاسی که هفته ی قبل در بیانیه ای از همه ی دردمندان و آگاهان دعوت کرده بودند در حمایت از اعتصاب کنندان غذا روزه ی بگیرند، امروز اذعان داشتند؛ همچنان پایدار در راهی که به آن اعتقاد دارند خواهند بود و جز به درگاه خدا از هیچ مسئولی مدد نخواهند خواست.
روزه داران سبز با اعلام این موضوع که هر هفته یک روز را روزه خواهند بود هنگام افطار در کنار سفره های سبز خود با دلی شکسته و سری افراشته برای پیروزی حق و آزادی مظلومان دربند خود در بارگاه الهی دعا خواهند کرد.
ندای سبز آزادی: مسعود آقایی ، فعال ملی –مذهبی و دانش آموخته رشته مهندسی امروز برای اجرای حکمش به زندان اوین بازگردانده شد .
به گزارش کلمه، او پس از اینکه احضاریه کتبی برای اجرای حکم خود دریافت کرد دیروز، ششم دی ماه به زندان اوین بازگردانده شد .
او که سال گذشته به همراه همسرش بدر السادات مفیدی ، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران بازداشت شده بود ، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است که برای گذراندن این مدت راهی زندان اوین شد .او سال گذشته پس از دو ماه از زندان آزاد شد. اما همسرش مفیدی ماه ها در زندان بود. او نیز توسط قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد مفیدی اکنون به قید وثیقه آزاد شده است .
مسعود آقایی از متخصصان زبده ساختمانی و از مدیران ستاد بازسازی خرمشهر در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی بوده است . وی پیش از این نیز در سال هفتاد و هفت به اتهام های سیاسی در زندان بود که به قید وثیقه آزاد شد.
ندای سبز آزادی: یک زندانی سیاسی زن در یادداشتی احساسی که به تازگی از زندان اوین به بیرون ارسال کرده، فضای روزهایی را که سال گذشته در سلول ۲۰۹ در حبس بوده به تصویر کشیده است.وی که این روزها در بند عمومی زندان اوین به سر می برد، در این یادداشت جملاتی نیز خطاب به هم بندی تازه اش لیلا توسلی،شاهد جان باختن یکی از شهدای عاشورای تهران نوشته است.نام نویسنده به درخواست خودش نزد کلمه محفوظ می ماند.
به گزارش کلمه، متن یادداشت این زندانی سیاسی زن به شرح زیر است :
سلول ۴۳، … اسمش را گذاشته ایم گروه سرود ۲۰۹… از صبح تا شب، آواز می خوانیم.. .بچهها ترانههایی را که بلدند نوشتهاند روی دستمال کاغذی، با هم همصدایی میکنیم تا صدایمان بلندتر شود. باید ترانههای روحیهدار خواند! ترانههایی که دیگران بشنوند و دلشان قرص شود. ” سر اومد زمستون”، ” یار دبستانی”، ” طاقت بیار رفیق”، :”من ایستادهام تا رأی خود را پس بگیرم.”
اولین بار که سر اومد زمستون را میخوانیم توی ۲۰۹، همه از خود بیخود میشویم و صدایمان انگار میرسد به آسمان، احتمالا تمام راهروهای بند را صدای ما برداشته باشد. نگهبانان زن اما خیلی از ما دورند و تا گزارش برسد بهشان که صدای ما سکوت وهمناک ۲۰۹ را شکسته و دیگران را به صبر میخواند، سرودمان تمام شده و ساکت شدهایم. بعد نگهبان در را باز میکند و ما همه بر و بر نگاهش می کنیم. صدایی از کسی در نمیآید.
سر اومد زمستون… شکفته بهارون… صدا کم کم اوج میگیرد.. اوج میگیرد.. به انتها که میرسد انگار از دلمان بر میآید.. بلند.. بلند..
نه خارم نه خاشاک.. زن و مرد بیباک… تنم پاره پاره شد از ضربه های مرد سفاک.. ۲۰۹ پر از صدای ماست…
من آروم نگیرم.. اگر هم بمیرم.. .من ایستادهام تا رأی خود را پس بگیرم.. آنقدر صدا بلند است.. آنقدر بلند که انگار یادمان رفته کجاییم.. ۲۰۹، نابود صدای ما شده.. سلولهای دیگر هم دارند آرام همخوانی میکنند..
تمام که می شود، بلند دست می زنیم و هورا میکشیم برای خودمان.. صدای دست دیگران که نمیدانیم کی هستند در راهروهای بند پیچیده، مشتهایی کوبیده میشود روی دیوارمان، از همه طرف صدایی، دستی، مشتی ، سوتی، برای تشکر میآید به سمتمان.. .میفهمیم که چقدر این راهروهای سوت و کور نیاز داشت به چنین سرودی و چنین پیامی و چنین صدایی…
از آن لحظه، ما می شویم گروه سرود ۲۰۹ که هر روز چندینبار”سر اومد زمستون” میخوانیم و ” طاقت بیار رفیق” و … گاهی هم می رویم دم دریچههای درب آهنی سلول، دهنمان را میگیریم به سمت راهرو و بلند می خوانیم تا همه بشنوند.. و صدای مردی یکهو، بلند میشود که ” ساکت”.. ” خفه شید”.. ” هنوز آدم نشدید”…
و ما هر و کر راه میاندازیم و می خندیم…
لیلا، یکی از افراد همان گروه سرود بود که همانطور که داشت نخ میریسید!، میخواند… گاهی هی نهیب می زد به ما که آرام تر بخوانیم، اما صدای خودش هم اوج میگرفت…
لیلای سلول ۴۳ بند ۲۰۹، نمیخواهم برایت خاطره بگویم و بنویسم ازآن روزها… حالا آمده ای به بند متادون تا حبس دو سالهات را بگذرانی.. اینجا بچهها یک کتاب ترانه از حفظ دارند که میشود از صبح تا شب از رویش ترانه خواند.. یادمان باشد، ترانههای روحیهدار بخوانیم..ترانههایی که تسکین دهد درد زندانی بودن را
وزیر اطلاعات به تازگی در همایش ایرانیان خارج از کشور نکاتی را بیان کرده که بد نیست بر آنها مروری داشته باشیم.
حیدر مصلحی ایمیل را راهی برای ارتباطات در آنچه او و همفکرانش فتنه 88 می خوانند، ذکر کرده و گفته است:" ايميلها بهترين ابزاري بود كه مورد استفاده استكبار قرار گرفت اما تسلط دستگاه اطلاعاتي كشور اقدام استكبار را با مشكل روبهرو كرد."
احمدی نژاد و اعضای دولت کودتا گاه انگار فراموش می کنند ما در قرن بیست و یکم و در عصر ارتباطات زندگی می کنیم. اکنون دوره ای ست که هرکس در هرگوشه دنیا باشد با روشن کردن کامپیوترش می تواند با فرد دیگری در دورترین فاصله از خود گفت و گو کند و با او رد و بدل اخبار و اطلاعات داشته باشد.
سال 88 یک انتخابات مهم در ایران برگزار شد. نحوه برگزاری و شمارش آرا جوری بود که در کمتر از یک روز بعد اعتراضات به تقلب آشکار در آن در شهرهای مختلف ایران و حتی در دنیا از سوی ایرانیان مقیم کشورهای دیگر صورت گرفت. اخبار مربوط به نتیجه انتخابات از رسانه های جمهوری اسلامی و خارجی پخش شد. بعد از آن هم گزارش راهپیمایی ها و اعتراضات را فقط شبکه های خارجی پخش کردند. مردم هم به هم خبر می دادند. یکی از این راه ها ایمیل بود که کم هزینه ترین و آسانترین راه ارتباط مخصوصن برای راه دور است. کسانی که با ایمیل ها به هم خبر می دادند نه مستکبر بودند نه بازیچه استکبار شده بودند و نه حتی به استکبار جهانی علاقه داشتند. اما از ایمیل برای دادن اخبار و اطلاعات وحشیگری های جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراضات مسالمت جویانه مردم استفاده می کردند.
حیدر مصلحی اما اینها را توطئه استکبار دانسته و گفته است:" موضوع قابل توجه در اين مقوله اين بود كه اوباما در گزارش خود به كنگره اعلام كرد شبكه مجازي را به عنوان بهترين ابزار براي مقابله با نظام ايران راهاندازي كرديم اما به دليل قوت سرويس اطلاعاتي ايران نتوانستيم موفق باشيم."
متاسفانه آقای مصلحی هنوز نمی داند که شبکه های مجازی را اوباما و آمریکا راه اندازی نکرده است و تازه خیلی قبل از سال 88 این شبکه ها بوده و حتی نیروهای اپوزیسیون از آن استفاده می کردند. سرویس اطلاعاتی ایران اگر قوی بود چطور در همه این سال ها دست روی دست گذاشته بود؟
وزیر اطلاعات البته در این همایش اغراق های دیگری هم در زمینه توانایی های وزارت اطلاعات کرده است. مثلن اینکه:" يك مقام مسئول در يك مصاحبه اعلام كرده بود كه بر روي ايميلها تسلط داريم . ظرف مدت 24 ساعت بعد از اين مصاحبه تمام ايميلهايي كه رد و بدل ميشد به كد و رمز تبديل شد ولي ظرف 48 ساعت كد و رمزها باز شد و اين يك شكست سنگين براي آنها بود."
عجب. پس اینطور. بد نیست اکنون ما به یاد بیاوریم آنچه از زندان رفته ها شنیده ایم. اینکه بازجویان وزارت اطلاعات از کمترین سواد و اطلاعات روز برخوردار هستند. خیلی هاشان فرق ایمیل و سایت را نمی دانند و یکی از اتهاماتی که در بازجویی برای زندانیان مطرح می کنند کار کردن- دقت کنید کار کردن نه عضویت- در فیس بوک و یوتیوب و حقوق گرفتن از استکبار جهانی ست. یا از آنها می پرسند چطور به عضویت یوتیوب درآمدی؟
البته وزیر اطلاعات دولت کودتا یک جاهایی هم راست گفته است. ایمیل های خیلی از زندانیان گشوده شده است. اما نه با هوش و دانش نیروهای امنیتی بلکه با زور کتک و تهدید و انفرادی.
اینطور حرف زدن ما را سخت به یاد لحن احمدی نژاد در شب های مناظره انتخابات 88 می اندازد که افترا می بست و می گفت
اسناد حرفهایم موجود است. اما هیچوقت این اسناد و مدارک برملا نشد. حالا حیدر مصلحی هم از کشف ایمیل ها و رمز گشایی آنها می گوید. اما نه ایمیلی را برای مردم افشا کرده تا بدانیم در آنها چه نوشته شده بود و نه کسی را رسوا کرده است. این هم از آن قسم تهمت زدن هاست که مدام این و آن را به جاسوسی متهم می کنند و بعد هم متهمان خارجی به جاسوسی را دو دستی تقدیم کشورش می کنند. آنهم با سلام و صلوات. قضیه رکسانا صابری، خبرنگار ایرانی- آمریکایی را یادمان نرفته که به جاسوسی متهم و محکوم به هشت سال زندان شد و در کمتر از دو هفته بعد از کشور رفت. ملوانان انگلیسی و قضیه کت شلوارها و مضحکه شدن احمدی نژاد را که محال است فراموش کنیم.
حیدر مصلحی در این سخنرانی ایرانیان خارج از کشور را هم فراموش نکرده و گفته است:" ايرانيان خارج از كشور را بايد به عنوان يك نيروي بالقوه كه در صورت جذب ميتواند عمق استراتژيك و ضريب امنيتي نظام را بالا ببرد نگاه كرد."
مصلحي ادامه داد:" اعتمادسازي متقابل اقدام ديگري است كه بايد در دستور كار قرار گيرد و اين كار از راههاي مختلف انجام ميشود كه يكي از آنها ارتباط است."
گویا او از قدرت رسانه ها بی خبر است یا نمی داند همین ایمیل ها چقدر در انتقال اخبار و اطلاعات موثر هستند که توقع دارد ایرانیان خارج از کشور آنچه در تلویزیون ها از رفتار جمهوری اسلامی با مردم دیده اند را فراموش کرده و به آنها اعتماد کنند. شاید هم وزیر اطلاعات دولت کودتا در سر این خیال خام را می پرورد که با جلب اعتماد ایرانیان خارج از کشور از آنها خبرچین بسازد.
اما نکته دیگر سخنان حیدر مصلحی در مورد ایرانیانی است که در خارج از کشور به فعالیت علمی مشغول هستند. وی گفته است:" موارد مستندي داريم كه برنامهريزي 10 سالهاي براي ارتباط با ايرانيان خارج از كشور از طريق راههاي مختلف از جمله ايجاد هستهها و مراكز علمي كردهاند."
این حرف هم زیاد عجیب نیست. در کشوری که رئیس جمهورش به متوهم بودن شهره باشد از وزیر اطلاعاتش بیش از این انتظار نمی رود.
ندای سبز آزادی: پس از اعلام آمادگی محسن میردامادی برای مناظره با عباس نبوی که در پی مواضع وی در برنامه «دیروز، امروز، فردا» صورت گرفت، عبا نبوی با ارسال نامه ای به سایت امروز، توضیحاتی را در این باره ارائه کرده است و از پیشنهاد مناظره با محسن میردامادی استقبال کرده است.
به گزارش امروز متن کامل نامه سید عباس نبوی به شرح ذیل است:
بسمه تعالی
مدیر مسئول محترم سایت امروز
با سلام و احترام
مستحضرید جناب آقای محسن میردامادی طی نامه ای در آن سایت اینجانب را دعوت به مناظره کرده است. از جنابعالی درخواست می تمایم نامه ایشان و پاسخ بنده را در سایت امروز منتشر فرمایید. انشاء الله در مسیر اقامه و بسط حقیقت همواره مستدام وپایدار باشید. با تشکر. سید عباس نبوی.
------------------------
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر محسن میردامادی
با سلام
نامه جنابعالی مورخ 1/10/89 در مورد اعلام آمادگی برای مناظره با اینجانب را در سایتهای امروز و کلمه رؤیت کردم. اینجانب مراجعه روزمره به این سایتها ندارم و در بررسی هفتگی با نامه جنابعالی مواجه شدم. بیشک بنده از اعلام آمادگی جنابعالی برای مناظره استقبال میکنم و تمام تلاش خود را برای برگزاری آن بکار میبندم، اگرچه به واقع تندبادهای سیاسی اخیر موجب شده این خواسته جنابعالی و سایر همفکران سیاسی شما که در سالهای گذشته به سهولت قابل انجام بود و نسبت به آن غفلت میورزیدید و یا از آن طفره میرفتید، اکنون خیلی زود دیر شده است!
اینجانب در برنامه «دیروز، امروز، فردا» بر دو نکته تأکید ورزیدم که انصاف حکم میکند همزمان به هر دو نکته توجه بنمایید. نکته اول این که همواره مدیران اجرایی و رؤسای دانشگاهها و مسئولان حراستها در دولتهای مختلف در مورد برگزاری این گونه جلسات ملاحظاتی داشته و بعضاً با تنگ نظریهایی همراه بودهاند و این امر اختصاص به این دولت ندارد، اما سیاست اصلی نظام بر تبادل افکار و اندیشهها است. نکته دوم این که جریان منتسب به جنابعالی و همفکران سیاسیتان در مجموع با برگزاری مناظرات صادقانه برخورد نکرده و از آن طفره رفته است و سهم این روش نادرست اگر بیشتر از ملاحظات مدیریتی نباشد، کمتر نبوده است.
بنده برای اثبات ادعای خود شواهد فراوانی دارم، از طفرهها و طعنهها و گریز از مناظره آقای محسن کدیور در سال75 و 76 در دانشگاه امام صادق(ع) گرفته تا رفتار ناجوانمردانه آقای علیرضا یوسفیان در مدیریت جلسه مناظره اینجانب و آقای رحیمپور با آقایان هاشم آقاجری و اکبر گنجی و علیرضا علویتبار در سال 76 در دانشگاه شیراز که بنده را به بهانه مصاحبه مطبوعاتی از جلسه خارج کردند تا در جلسه با حضور بیش از هزار دانشجو، آقای رحیمپور در برابر سه نفر دیگر تنها بماند و هنگامی که بنده به جلسه مراجعت کردم و در انتهای سالن جای گرفتم، آقای یوسفیان در حال اعلام اظهار تأسف از عدم تمایل بنده به ادامه شرکت در جلسه مناظره بود! البته بنده طلبهام و بیتکلف، برخاستم و دروغ ایشان را به دانشجویان گفتم و بدون انتظار برای دعوت، به جمع مناظره کنندگان پیوستم.
در سالهای 80 تا 84 نیز این روشها و حیلهها مکرراً تکرار شد. موارد متعددی را میتوانم شاهد بیاورم که میان بنده و طرف دیگری اعلام مناظره شد و سپس به بنده لغو آن جلسه اعلام شد ولی جلسه با حضور همان شخص به صورت یک طرفه برگزار شد. انجمن اسلامی دانشکده علوم دانشگاه تهران مناظرهای را با دکتر ابراهیم یزدی ترتیب داد ولی در آخرین لحظات نامبرده اعلام کرده بود که بنده را نمیشناسد و جلسه لغو شد، اما رابطین او در انجمن دو ساعت بعد جلسه را یک طرفه با حضور وی برگزار کردند.
دلیل اتخاذ این روشهای خلاف اخلاق و صداقت آن است که همفکران سیاسی و هواداران مشی سیاسی جنابعالی و حزب متبوعتان، به دنبال راههای بسیج دانشجویان در مسیر افکار خود بوده و هستند و لذا نیازمند سخن گفتن یک طرفه با دانشجویانند و تنها برای جلب موافقت و دریافت مصوبه هیأت نظارت بر تشکلهای سیاسی در دانشگاههاست که به اعلام این گونه مناظرات تن میدهند و هنوز هم در بسیاری از موارد وضعیت به همین منوال است.
جناب آقای میردامادی، آنچه بنده در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» گفتم، برداشت بنده از وقایع نیست، بلکه وضعیتی است که همفکران سیاسی و هواداران مشی سیاسی جنابعالی در مورد خود بنده اجرا کردهاند. بگذریم از این که آقایان خاتمی و موسوی و کروبی چنان برج عاجی برای خود تصویر کردهاند که هرگز تن به مناظره درباره مدعیات گسترده خود نمیدهند. جنابعالی شاهد بودید که آقای خاتمی در سخنرانی سال گذشته خود در جماران با جسارت تمام آیه 25 سوره حدید را تفسیری تحریف گونه کرد و در حالی که آیه به صراحت بر تلازم کتاب و آهن (شمشیر و سختی شدید آن) تأکید میکند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید»، مفاد و پیام آیه را «جشن پیروزی کلمه بر شمشیر» معرفی کرد! و هنگامی که چند روز بعد بنده در برنامه قبلی «دیروز، امروز، فردا» متعرض این تحریف شدم و فردای آن روز سایت «عصر ایران» بنده را مورد حمله و توبیخ قرار داد و من توضیح گویا و منطقیای برای آن سایت فرستادم و درخواست مباحثه و مناظره درباره این بحث را کردم و سایت «عصر ایران» فراخوان پاسخگویی به مطالب اینجانب توسط آقای خاتمی و همفکران ایشان اعلام کرد، هیچ پاسخی دریافت نشد!
جناب آقای میردامادی، از این که بنده را به انصاف متصف کردهاید و حسن ظنی که به اینحانب دارید، تشکر میکنم و انصاف حکم میکند که تصریح کنم اینجانب روشهای برخی دست اندرکاران مطبوعات و سایتها را در اتهام زنیهای بی وقفه قبول ندارم، اما در این هنگامه و توفان سیاسی سختی که در جهان برپاست، اصل دعوا بر سر میراث مقدس امام خمینی(ره) در تمامی ابعاد و جوانب آن است و آمد و شد این یا آن دولت در نظام جمهوری اسلامی و نقاط قوت و ضعف دولتها تأثیر چندانی بر اصل مناقشه و دعوای ما با قدرتهای مستکبر و جنایتکار و فاسد ندارد. بنده برای مناظره آمادهام و اگر صدا و سیما یا برخی مراکز دانشگاهی ملاحظاتی در برگزاری مناظره دارند، مطبوعات و سایتها و تشکلهای دانشجویی متعددی وجود دارند که میتوانند نسبت به برگزاری مناظره اقدام نمایند. در صورت اعلام آمادگی هر برگزار کنندهای، اینجانب از هر گونه تلاش برای کسب موافقت مقامات قضایی نسبت به اعطای مرخصی به جنابعالی برای حضور در مناظره مضایقه نخواهم کرد. و ما ارید الاّ الاصلاح ما استطعت.
سید عباس نبوی
5/10/89
--------------------
بسمه تعالی
جناب آقای حجتالاسلام سید عباس نبوی
با سلام
پنجشنبه مورخ ۱۸/۰۹/۸۹ در برنامه «دیروز، امروز، فردا» که از شبکه سوم صدا و سیما به مناسبت روز دانشجو پخش شد، درباره تحولات پس از انقلاب و چگونگی تشکیل دفتر تحکیم وحدت از همکاری تعدادی از دانشجویان از جمله خود شما و همچنین اینجانب در تشکیل این سازمان سخن گفتید. در بخشی از این سخنان تصریح کردید "افرادی که اکنون دیدگاههای اعتراضی و انتقادی به مسائل روز و به خصوص مسائل اخیر داشته اند حاضر به بحث و مناظره نیستند که دلیل آن مشخص نیست."
بنده با شناختی که از جنابعالی از همان سالها دارم و شما را فردی منصف می دانم، باور دارم که برداشت شما صحیح نیست و برخلاف این نظر، اطمینان دارم که تمامی شخصیتهای متعهد و منتقد که نام بعضی از آنها در این برنامه برده شده - از جمله دکتر شکوری راد؛ که روز قبل از برنامه به جهت صحبتهایی که در مناظره آخرشان کرده بودند بازداشت شده بودند - کاملاً آماده استفاده از هر فرصتی برای بیان دیدگاهها و انتقادهایشان هستند اما به دلیل محدودیتهای بسیار و بی سابقه ای که برای این افراد ایجاد شده چنین امکانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و نیز بسیاری دیگر از عرصه های عمومی کشور وجود ندارد.
به عنوان یک مثال اخیر، مطلع شدم که به مناسبت ۱۶ آذر قرار بوده در روز ۱۴ آذر، جنابعالی با مهندس عبدی در دانشگاه علم و صنعت مناظره داشته باشید که علیرغم هماهنگیهای قبلی، در آخرین ساعات با حضور ایشان مخالفت شده است و این چیزی جز یکطرفه به قاضی رفتن از جانب شما نیست.
به هر حال اینجانب آمادگی خود را برای گفتوگو و مناظره با جنابعالی و هر فرد صاحب صلاحیت دیگری در مورد هر مسأله مهم سیاسی کشور و مسائل مختلف دوران سی ساله پس از انقلاب اعلام می کنم و به عنوان فردی که به انقلاب اسلامی و اصول آن اعتقاد داشته و دارم آمادگی دارم در چارچوب همان اصول و ارزشها در همان برنامه صدا و سیما - و یا عرصه های عمومی دیگر اجتماع - مناظره ای داشته باشم.
هرچند درحال حاضر اینجانب بدون ارتکاب هیچ خلافی در زندان هستم و امثال من به دلائلی واهی از همه حقوق سیاسی و اجتماعی خود محروم شده ایم و گرفتار ظلم و محدودیتهای بسیاری هستیم؛ اما درصورت موافقت با این پیشنهاد طبعاً با توجه به تجارب گذشته صدا و سیما و رئیس آن در مورد دیگران، می توانید هماهنگی لازم را با مسئولین زندان اوین به عمل آورید تا برای مدت چند ساعت اینجانب را از زندان به محل مناظره بیاورند.
بی تردید برگزاری چنین برنامه ای گام بلندی در جهت آزاد اندیشی که در برنامه ۱۸/۰۹/۸۹ سیما نیز مورد بحث بود می باشد.
با احترام؛ محسن میردامادی
زندان اوین
۱۹/۰۹/۸۹
ندای سبز آزادی: نیروهای امنیتی با یورش به منزل حبیب الله لطیفی ، خانواده وی را بازداشت کردند.
به گزارش ندای سبز آزادی یکشنبه شب ، نیروهای امنتی با یورش به منزل این زندانی سیاسی ، منزل وی را تفتیش و خانواده او را بازداشت کردند ، سه خواهر ، سه برادر ، پدر و همسر برادر حبیب الله لطیفی در جمع بازداشت شدگان هستند.
گفتنیست اجرای حکم حبیبالله لطیفی دانشجوی کرد که با مخالفت بسیاری از فعالین حقوق بشر در داخل و خارج از ایران مواجه گشته بود، بامداد یکشنبه و پس از تحصن خانواده لطیفی و بسیاری از مردم در مقابل زندان متوقف شد.
شایان ذکر است رئیس زندان نیمه شب گذشته از عدم اجرای حکم سخن گفته بود و به خانواده این زندانیان سیاسی گفته شد که به محض شروع ساعت اداری میتوانند حبیبالله لطیفی را ملاقات کنند.
حبیبالله لطیفی در تاریخ یکم آبان ماه ۱۳۸۶ بازداشت شد و چهار ماه در زندان انفرادی تحت شکنجهی شدید بازجویان اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۸۷ در شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و نظام با استناد به آیه ۳۳ سوره مائده (قرآن کریم) و استناد به مسائل یکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحریر الوسیله امام خمینی و مواد ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، محارب اعلام شده و به اعدام محکوم شد.
گفتنیست در پی اعتراض به این حکم غیرحقوقی، در ۱۰ بهمن ماه ۱۳۸۷ باردیگر لطیفی در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. پس از ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۸۸ باز هم حکم اعدام وی تایید شد.
ندای سبز آزادی: سیل انتقادها از طرح حذف یارانهها، همزمان با شروع این طرح از پیش شکست خورده روانه شد. چه اپوزسیون داخل و خارج از کشور، چه اصولگراهای تندرو و چه معتدلین حکومتی همه از خطرناک بودن این طرح سخن گفتند. جز طرفداران دولت احمدینژاد همه این طرح را همراه با ضررات فراوان اجتماعی دانستند. در اولین شب اعلام این طرح فریبرز رییسدانا با بیبیسی گفت و گویی انجام داد و همان شب نیروهای امنیتی به منزلش وارد شدند و پس از تفتیش خانه، او را بازداشت کردند. رییسدانا اولین قربانی انتقاد به این طرح بود. در روزهای پس از اجرا شدن این طرح نیز احمد توکلی از مخالفان جدی دولت در سایت الف حملات فراوانی به این طرح کرد که هنوز نیز ادامه دارد. این موضوع درحالیست که یکی از نمایندگان حامی دولت در مجلس پیش از اجرا شدن طرح اعلام کرده بود که کسانی که با این طرح مخالفت کنند مخالف نظام و محارب هستند و مستحق اعدام. با وجود تمام تهدیدها اما انتقادهای علنی از این طرح ادامه دارد. البته در داخل کشور تنها خودیهای حکومت و اصولگراها اجازهی انتقاد از این طرح را دارند.
با افزایش انتقادها، طی اخباری که از همکاران داخل کشور که در خبرگزاریهای دولتی مشغول به کار هستند به ندای سبز آزادی رسیده است دولت با اتکا به قدرت حکومتی اجازهی درج خبرهای خلاف نظرش را نمیدهد. یعنی با تهدید خبرگزاریها مبنی بر انتفاد به این طرح جلوی اخباری که شفافند و از نقصهای این طرح گزارش میدهند را گرفته است.
با توجه به صحبتهای احمدینژاد در تلوزیون و اعلام اینکه از روزنامهها و خبرگزاریها می خواهد، با انتقادهایشان در رفع نواقص کمک کنند، این رفتار با خبرگزاریهای خودی و دولتی نشان میدهد که دولت از همین حالا ترس شکست خوردن در این طرح را همراه خود دارد. با توجه به خبری که از روزنامه نگاران خبرگزاریها رسیده، هر گونه پوشش انتقادها موجب توبیخ و بازخواست سنگین از آن خبرگزاریست. این دوگانگی رفتار احمدینژاد و دولت بیکفایتش گریبان ایران را گرفته. از یکسو دروغبافیهای علنی برای لاپوشانی اشتباهات و از سوی دیگر هیئتی رفتار کردنهایی که دودش تنها در چشم مردم خواهد رفت.
امروز که چند وقتی از اجرایی شدن این طرح میگذرد، جز اخبار ضد و نقیضی که مبنی بر گران شدن اجناس است به گوش نمیرسد. این گرانی در صورتیست که حقوق و دستمزدهای مردم همانقدر مانده و در دراز مدت این گرانی موجب زمینگیر شدن چرخ خانوادهها میشود.
شاید بیراه نیست که اقتصاددانان عملی شدن این طرح را تیر خلاص دولت احمدینژاد میدانند. در صورتی که احمدینژاد با فرافکنی و دروغ پردازی در جلوی چشم تمامی ملت اعلام کرد که تا پایان عمر دولتش مشکل گمرک و مسکن و... را نیز حل خواهد کرد!! اینجاست که آن ضربالمثل ایرانی به کمک کلام میآید که گر تو بیلزنی باغچهی خودت را بیل بزن. اگر تو میتوانی درد مشکلاتی که وجود تو و دولت تو بر گردهی ملت نهاده برداری، حل مشکلات دیگر پیشکش!
با توجه به اخبار ذکر شده، نمیشود امیدچندانی به حقیقت بودن اخبار خبرگزاریهای داخلی داشت. اگر تا دیروز با هزار فشار – و با هزار بالا و پایین – یک خبر درست منتشر میکردند، امروز با فشارها و تهدیدهایی که از سمت دولت روانهشان شده، همان یک خبر را هم دیگر نمیشود انتظار داشت که کار کنند.
دولت کودتای احمدینژاد، و شخص احمدینژاد تنها به به و چه چهها را بر میتابند. دولتی که اگر میتوانست احمد توکلی را هم برای انتقاد به زندان میانداخت. دولتی که حالا با توجه به حمایتهای بیحد رهبر، افسار پاره کرده و کسی جلو دارش نیست. باید دید در آینده آیتا... خامنهای، حاضر است چقدر بابت حمایتهای کورکورانهاش تاوان پس دهد؛ و آیا روزی احمدینژاد را برای بقای ردای حکومتش، قربانی خواهد کرد؟
ندای سبز آزادی: متهم ردیف اول معاون اول است. او معاون اول دولتی است که خود متهم است. به کودتا و تقلب. به دروغ و نیرنگ. به همه آنچه که دیگران را به آن متهم می کند. اینک آن دولت مهروز و مبارز با مفسده های اقتصادی! که خود در تارک تنگ فساد،خانه می بافد از تار عنکبوت!
و عجبا که حالا همانها که دولتش را " معجزه هزاره سوم! " می دانستند و " بهترین دولت همه صد ساله گذشته " انگشت بهت بر دهان بسته، مصلحت را در سکوت کردن و به نظاره ایستادن می بینند که مصلحت از پنجره کوچک آنها همین دو روزه قدرت است و مال و منالی که همچون حق السکوت به جیب می زنند تا نگویند که چه ها می دانند و زمان را به فرداهایی موهوم حواله می دهند که از امروز می ترسند و می دانند که چون پرده برافتد، نه خانه ظلم می ماند و نه آنها.
متهم ردیف اول، معاون اول است و این سرنوشت تمام آنهایی است که خود متهم ردیف اول تاریخند که تاریخ راه خودش را می رود و زمان گرچه صبور و پر حوصله اما عادلانه و دقیق حق را به حق دار می رساند. گیرم که دم و دستگاه قضاوت این روزها گرفتار چکمه پوشان استبداد باشد، گیرم که استبدادیان این روزها سنگها را بسته باشند و سگها را به جان حق خواهان و پاکترین پاکان انداخته باشند، گیرم که به روزگار ما شب تمام هیکل منحوسش را بختک شب و روزمان کرده باشد.
همه مباداهای یک متهم
متهم ردیف اول معاون اول است و این مبادای اول است. محمدرضا رحیمی خودش هم می داند که اگر مملکت سر و صاحبی داشت و "قانون"، قدرت اجرا شدن می یافت، جای او نه در ساختمان مرمر خیابان پاستور که جای دیگری بود و این مبادای دوم است. که دولت کودتا، دولت تمام بی قانونی هاست و این اصلی ترین مباداست که او را در همان صندلی دوم دولتی کودتایی مراقبت و محافظت می کند.
آنهم در این ایام که بی گناه ترین فرزندان این خاک، زیر وحشیانه ترین شکنجه ها و ملامتها و در خلوت و تنهایی زندانهای ضحاک صفتان، عدالت را فریاد می کشند، تمام دلخوشیهای فرشته عدالت، بسته ماندن چشمهایش بر روی همه ناعدالتی ها و کجی هاست. که اگر عدالتی در کار بود، باید دست کم به مفسده های اقتصادی کسانی رسیدگی می شد که به مدد " اسفندیار" دولت کودتا روئین تنند و گستاخانه ردپای روشن تر از روزشان را در بزرگترین پرونده های اقتصادی کشور، نادیده می گیرند و قرار برگزاری نشست مطبوعاتی با سوء استفاده از قدرتی که چشیدن حلاوت مشروعیتش برایشان عقده شده، را می گذارند و بعدتر که از پشت پرده و خان اول استبداد پیغام می رسد، پا پس می کشند و در روز روشن دم خروس را پنهان می کنند و قسم حضرت عباس سر می دهند و قرارشان را بهم می زنند تا مبادا خاطر مبارک " آقا " مکدر نشود! که دوره دوره هدفمندیهای قلابی و بازی با سفره خالی مردمی است که از سکوتشان هم می ترسند.
محمدرضا رحیمی، بهترین شاهد و مثال برای دولتی است که بن مایه های قدرتش همه از نیرنگ و دروغ و فریب است. او را به جرأت می توان دنباله رو مکتبی دانست که در دایره المعارفهای بزرگ جهان به کردانیسم، شهره شد. رحیمی یک کردانیسم واقعی است. او همچون پیشوای بزرگش احمدی نژاد، برای گریختن از انواع و اقسام دروغها و فریبهایی که به خورد مردم می دهد به شیوه های ریاکارانه ای متوسل می شود که هر اهل انصافی را به بهت و حیرت وا می دارد.
برای نمونه می توان به واکنش او در برابر اعلام اتهام فساد مالی و اختلاس چندین میلیاردی اش که به " پرونده فاطمی " مشهور است، توجه کرد که تا این موضوع از طرف سخنگوی قوه قضائیه مطرح شد، به سرعت خبر از برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی برای دفاع از خودش داد. در حالیکه همین کنفرانس هم برگزاری اش سوء استفاده از قدرت است اگر برگزار شود. چه او می خواهد با استفاده از امکانات دولتی برای خودش تبلیغ کند. با این همه حتی برای انجام این کار هم رحیمی لونی دیگر از خود نشان داد و در آخرین لحظه اعلام کرد که " به خاطر آقا! " از برگزاری این کنفرانس خودداری می کند. چرا؟
دلیلش البته خیلی ساده است. چون او حرفی برای گفتن ندارد. چون می داند که ادامه این پرده دریها به نفع او نیست. نه تنها به نفعش نیست که به نفع حامیانش هم نیست. چون اساساً رحیمی آنقدر دستش در ماجرای فاطمی رو شده هست که دیگر کسی قسم حضرت عباسش را باور نمی کند. با این همه آنچه تحلیلگران سیاسی را این روزها به حیرت و تعجب واداشته نه رحیمی و شیوه کردانیسم او برای پیشبردن مطامع مالی و مادی اش که دولت و حکومتی است که بن مایه های قدرتش این روزها از امثال رحیمی سرچشمه می گیرد.
سئوال اصلی اینجاست که چطور می توان به دولتی اعتماد کرد که از صدر تا ذیلش دروغگو و پرونده دار هستند؟ و مگر حفظ قدرت در عالی ترین سطوحش چقدر ارزش دارد که برای نگه داشتن آن به جای تکیه زدن به رای و نظر واقعی مردم باید به سراغ امثال رحیمی و مافوقش رفت؟
مشتی نمونه خروار
متهم ردیف اول نه معاون اول که شخص اول مملکت است. متهم ردیف اول کسی است که در سایه سار الفت و محبت او به امثال احمدی نژاد، صدها و بلکه هزاران محمدرضا رحیمی دیگر در سرزمین سیاست مملکت من روئیده اند. چه کسی و چه کسانی نظامی را که قرار بود مبنا و معیارش راستگویی و حقیقت طلبی باشد را به چنین ورطه مهلکی کشانده اند که صدها محمدرضا رحیمی در دلش پرورش یافته اند و اینک به صدر مصطبه قدرت نشسته اند؟
چه کسی نظام قضایی ما را چنین ویران کرده است که حتی یارای برگزاری دادگاهی حقیقی درباره متهمی حقیقی را ندارد؟ چه کسی دولتی را چنین فرومایه خواسته است که عالی ترین مدیرانش یا پرونده فساد اقتصادی دارند و یا اصلاً صلاحیتی برای اداره امور کشور ندارند؟ چه کسی قوه مقننه ما را چنین خوار و زبون ساخته است که نمایندگانش به جای برخورد با رانت خواران و دقل کاران به سراغ شعار دادن صرف رفته اند و به جای مواجه با دولتی که سرتاپایش دروغ و نیرنگ است گوش به فرمان ایستاده اند که قدرت چه می فرماید تا همان کنند که او می خواهد؟
و یادشان رفته سوگندی را که در ابتدای ورود به مجلس خوانده اند و جملگی به جای وکیل المله بودن، وکیل الدوله اند و بله قربان گو. چه کسی قانون اساسی ما را این چنین به مسلخ قدرت برده است که همه اعضا و افراد حکومت بشوند مجیزگو و راه ترقی را در مجیزه گویی بیابند و دروغ پراکنی و نفرت افکنی.
متهم ردیف اول مشتی است نمونه خروارها دروغ و نیرنگی که این روزها ساحت قدرت را در ایران به قبضه گرفته است و هیچ هراسی از فریفتن مردم ندارد و آنچنان سخیف نرد سیاست می بازد که در تاریخ شاهد و نمونه اش کمتر است.
حالا می توان به راحتی درک کرد که چرا برخی قلم به مزدان بی مایه در وبلاگه و وب سایتها و روزنامه های " کیهان " شان اعدام مخالفان و حتی بزرگان جنبش مردمی سبز را فریاد می کنند. آنها می دانند که درد به استخوان رسیده و برای گریختن از این همه بن بست باید دست به فرافکنی بزنند. آنها می دانند که بوی گند دروغ همه جا را چنان برداشته که عنقریب دامن خودشان را هم خواهد گرفت و برای گریختن از این تراژدی اسف بار، باید که هیزم بیار معرکه ای دیگر باشند تا برای نجات خود تمام ارکان نظام را به منجلاب دست ساخت آنها فرو ببرند.
آنها سرکوب مخالفان مسالمت جو را فریاد می کنند تا مبادا نگاه ها به خودشان معطوف شود و خودشان در برابر مهلکه قضا و قضاوت قرار گیرند و رو شود نیمه پنهانشان. دیر نیست آن روزی که معلوممان شود همه این خون طلبیها و مرگ خواهی ها و سرکوبگری ها دربرابر فعالان جنبش سبز مردم ایران برای چندر غاز پولی بود که از جیب بیت المال و از دفتر امثال مشایی و رحیمی بر سفره وبلاگ نویسان و قلم به مزدانی رفته است که حقیقت را نه فدای مصلحت که فدای دو روز بیشتر ماندن آقایان در قدرت می کنند. تاریخ چه درسها که برای آیندگان از روزگار ما و این جماعت روایت نخواهد کرد!
بسمه تعالي
جناب آقاي آوايي
رئيس كل دادگستري استان تهران
با سلام،
همانگونه كه مستحضريد همسر اينجانب دكتر علي شكوري راد در تاريخ 18 آذر ماه براي بار دوم ، در حين خدمت به بيماران در بيمارستان، دستگير و به سلول انفرادي در زندان اوين منتقل شده است . اكنون پس از گذشت دو هفته از وضعيت جسمي و روحي ايشان بي خبريم و مقامات زندان حاضر به ارائه پاسخي به پرسش هاي ما در مورد وضعيت ايشان نيستند .
جنابعالي بايد توجه داشته باشيد که ايشان در خانواده اي متدين تربيت يافته و انساني متقي ،خدوم ،مخلص ،شريف ودلسوز براي اسلام ومسلمين است . او مي توانست با بي تفاوتي وپشت پا زدن به تعهدهاي ديني و انقلابي به عنوان يك پزشك متخصص ،در بهترين شرايط رفاهي زندگي كند و كوچكترين اذيت وآزاري هم نبيند،اما با تمسك به سيره اولياي دين و التزام به مشي آن بزرگواران از آغاز انقلاب تا كنون در عرصه هاي مختلف جنگ ،علم، سياست ،تعهد و تخصص در پي آن بوده است كه به وظايف اسلامي خود عمل كند .سوابق ايشان از فعاليت در جمع دانشجويان پيرو خط امام، جهاددانشگاهي، هيأتهاي پزشكي دفاع مقدس، هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران، نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي و عضو هيأت رئيسه و نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي و رئيس شوراي عالي نظام پزشكي كشور، ايشان را به عنوان يكي از چهرههاي موجه و مورد اعتماد اقشار و طبقات مختلف جامعه به ويژه جامعه پزشكي كشور بدل كرده است .همچنين فعاليت در مسجد محل علي رغم مشغله فراوان،التزام به دائم الوضو بودن ، حساسيت نسبت به انجام مستحبات وامتناع از انجام مكروهات، انجام وظايف به نحو احسن و ايفاي مسووليت با دلسوزي و بدون هيچ گونه چشم داشت مادي در هر عرصه اي كه در آن بوده از ايشان شخصيتي روحاني واحترام برانگيز نزد اينجانب و همه خانواده و بستگان، آشنايان وحتي كساني كه با او اندك آشنايي دارند ساخته است.
اتهامي كه در اطلاعيه دادستاني تهران به ايشان نسبت داده شده است " نشر اكاذيب و طراحي مطالب خلاف واقع عليه جمهوري اسلامي" مي باشد. آيا چنين شخصيتي با اينهمه تلاش و فعاليت جهت حفظ نظام مي تواند مطالب خلاف عليه جمهوري اسلامي طراحي كند ؟! و يا سخنان كذب عليه نظام منتشر نمايد؟
اين اتهام بنا به نظر همه كساني كه ايشان را مي شناسند كذب محض بوده و دروغ فاحش است.همچنين با توجه به اينکه ايشان در بيمارستان در حين خدمت به بيماران در ساعات کار اداري و بدون هيچگونه اطلاع قبلي دستگير شده است ،آنچه که در اطلاعيه دادستاني مبني بر احضار ،تعقيب و انجام تحقيقات در مورد ايشان قبل از دستگيري آمده است صحت ندارد.
جناب دادستان محترم حتي اگر اين اتهامات دروغين بر فرض محال صحت هم داشته باشد بنا بر نظر همه حقوقدانان و کارشناسان آشنا به حقوق شهروندي جزاي آن دستگيري نا به هنگام در محيط مقدس و علمي يک بيمارستان وابسته به دانشگاه علوم پزشکي تهران در ميان بهت و حيرت همکاران پزشک ،پرستاران ،کارکنان ،بيماران،مراجعين و حتي نيروهاي حفاظت بيمارستان غير قانوني بوده است .علاوه بر اين پزشک محترم را با دو ماشين پژو همانند خدايي نکرده متهمي فراري به زندان منتقل کردهاند .در صورتيکه ايشان حتي در بازداشت قبلي به دليل ندادن هيچگونه تعهد به بازپرس حاضر شد چند روز بيشترهم در زندان بماند. بنابراين هيچگونه قصد تاخير و يا گريز از زندان نداشته است .
به هر حال با توجه به اينکه اکنون بيش ازدو هفته است که اينجانب ،فرزندان و ديگر اعضاي خانواده هيچ اطلاعي از وضعيت ايشان نداريم خواهشمند است دستور فرمائيد هرچه سريعتر ترتيبات آزادي ايشان فراهم شود و يا براي رعايت حداقل حقوق انساني و شهروندي اين استاد برجسته دانشگاه تماس تلفني منظم ايشان و ملاقات حضوري برقرار شود تا خانواده در جريان سلامتي ايشان قرار گيرند.
با تشکر
صديقه خدمت
4/10/1389
ندای سبز آزادی: آیا برخورد اخیر احمدی نژاد با متکی ناشی از شجاعت رئیس دولت کودتا در برابر وزیر خارجه اش بوده است؟
آیا شجاعت احمدی نژاد صرفا به برخی از حوزه ها مربوط می باشد و او نمی توانست در 6 سال گذشته برای ایجاد تغییر و تحول در وزارت امور خارجه و برکناری متکی کارایی نداشته است؟ آیا همه عملکرد متکی در طول اين پنج، شش سال انجام داده موفقيتآميز بوده؟ پس چرا در آن موارد مورد اعتراض قرار نگرفته و برکنار نشده است؟
در این نوشتار کوتاه تلاش خواهد شد تا شجاعت احمدی نژاد در برکناری متکی در زمان دیدار رسمی با مقامات سنگالی و صداقت و یا دروغگویی مقامات دولت کودتا مورد بررسی قرار گیرد.
شجاعت احمدی نژاد بعنوان یکی از ویژگیهای بسیار مثبت و مشعشع او پیوسته مورد تاکید و تایید حامیانش قرار گرفته است. هرچند بارها این موضوعو در سخنرانی ها، خطبه های نماز جمعه و ... بطور مستمر تکرار شده و در روز جاری (5 دی 89) باز هم این ویژگی در روزنامه تهران امروز و سایت عصر ایران نقش بسته است.
روزنامه تهران امروز از قول مشائی آورده است: «اساسا معناي اين حرفها چيست، آن هم در مورد احمدينژاد كه همچون صد رئيسجمهور است. اساسا اگر احمدينژاد بخواهد كاري كند كسي جلودارش نيست، هم شجاعت، هم جسارت و هم از تشخيص عالي برخوردار است.
عبدالرحمن الراشد سردبیر شبکه العربیه و سردبیر سابق روزنامه الشرق الاوسط به گونه دیگر حرفهای مشائی را مورد تایید قرار داده و گفته است: چاره ایی نیست جز این که بگوییم احمدی نژاد واقعا فردی شجاع است. ژنرال جنگی که بیشتر یک سیاستمدار مردم گراست. اینکه بتواند قیمت ها را چهار برابر بکند بزرگترین ماجراجویی است که هیچ مقامی در جهان به هر دلیل یا با در اختیار داشتن هر اندازه قدرت نمی تواند دست به چنین اقدامی بزند.
نامبرده در پایان اظهارات خود می گوید: پلیس و سپاه و بسیج نیز در حالت آماده باش قرار گرفتند.
اظهار نظرهای رحیمی معاون اول، هاشمی ثمره مشاور، مشائی، برقعی قائم مقام وزارت امورخارجه، جوانفکر مدیر ایرنا و مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد و کنفرانس مطبوعاتی وی در حاشیه اجلاس استانبول و در پاسخ به خبرنگار بی بی سی فارسی در قبال اظهار بی اطلاعی متکی از برکناری خود به تقدیر و تشکر 260 تن از نمایندگان مجلس از منوچهر متکی منتهی کرذیذ که حکایت از تفاوت دیدگاه اصولگرایان در قبال میزان شجاعت احمدی نژاد دارد.
بنابه گزارش تابناک آقایان «صالحی» سرپرست جدید وزارت خارجه و «ذاکر اصفهانی» استاندار اصفهان هر دو با یکی از مشاوران رئیس دولت در یکی از حوزه های سیاست خارجی نشست مبسوطی داشته و هر دو موضوع فعال بودن دستیاران ویژه آقای «احمدی نژاد» در حوزه سیاست خارجی را بعنوان پیش شرط پذیرفته اند. پرسش نگارنده این است که آیا این دو خواهند توانست نظر به مانند متکی حمایت 260 تن از نمایندگان مذکور را تامین نمایند؟
جواد منصوری سفیر سابق ایران در چین می گوید: بهنظرم عزل آقاي متكي بدون اطلاع مقامات ارشد نظام و مجلس صورت گرفته است.
قطعا نوع برخورد مجلس شورای اسلامی در راس امور بودن یا نبودن آن را روشن خواهد نمود. این رکورد شکنی بی سابقه مجلس، علاوه بر آن که تقدیر از متکی است ، می تواند پیام آشکار از مجلس به رئیس دولت نیز باشد.
علی اکبر جوانفکر در نشست پرسش و پاسخ با مردم شهرستان گچساران درباره برکناری متکی گفت: طی سالهای اخیر ... شاهد تحول خاصی در وزارت امور خارجه نبودیم و موفقیتهایی که کشور به لحاظ سیاست خارجی کسب کرد نیز مرهون ابتکارات رییس جمهور و حضور وی در کشورهای مختلف دنیا بوده است. ضروری بود که منوچهر متکی سیاستهای رییس جمهور و در مجموع منویات دولت را پیگیری کرده و به نتیجه می رساند، ولی آنچه لازم بود انجام شود، صورت نگرفت.
این مطلب {بی اطلاعی متکی از برکناری خود} صحت ندارد زیرا وی قبل از سفر به سنگال در جریان این موضوع بوده است. .. کاستی های موجود در سیاست خارجی کشور لزوم این تغییر را در بین مردم و جامعه ایجاد کرده بود. .. بدون شک ضرورت بزرگتری در این زمینه وجود داشته که رییس جمهوری گزینه تغییر وی {متکی} را به منظور کسب منفعت بیشتر برای کشور انتخاب کرده است. .. وزارت امور خارجه دستگاه وسیعی است که به دلیل داشتن ویژگیهای خاص فنی و تخصصی لازم است از هرگونه گرایشهای خاص حزبی و گروهی به دور باشد. .. به طور حتم در صورتی که این وزارتخانه و بدنه آن به مسایل سیاسی و گروهی آلوده شود، کشور و ملت در زمینه تحقق منافع ملی دچار ضرر و زیان خواهند شد.
جواد منصوری سفیر سابق ایران در چین و یکی از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مصاحبه مفصلی با روزنامه تهران امروز 5 دیماه 89 درباره کنارگذاشتن متکی می گوید: ميتوانم بگويم كه همه ما تقريبا نزديك بهشش سال منتظر عزل رسمي و نهايي آقاي متكي بوديم و اين البته براي سياست خارجي كشور، يك خسران بزرگ بود. طبعا اين وضعيت بيثباتي و بلاتكليفي مهم بود زيرا عملا آقاي متكي در كشورهاي خارجي بهعنوان سخنگوي سياستخارجي ايران حساب نميشد چراكه اين تصور وجود داشت كه آقاي متكي مورد تاييد شخص رئيسجمهوري نيست و هر لحظه ممكن است بركنار شود. بارها پيش آمده بود كه مقامات خارجي در كشورهاي مختلف در مذاكراتشان با آقاي متكي از ايشان سوال ميكردند كه اين موضوعي كه مطرح ميكنيد نظر خودتان است يا نظر رئيسجمهور هم هست؟ و اين بدان معناست كه كشورهاي مذكور آقاي متكي را بهعنوان سخنگوي دستگاه سياست خارجي ايران تلقي نميكردند. .. بههمين خاطر وزارت خارجه فعلي ما تبديل بهاداره كارگزيني نهاد رياستجمهوري شده و هر حكمي كه از دفتررياستجمهوري بيايد در وزارت خارجه اجرا ميشود و خود وزارتخانه، نقشي در تغييرات و تحولات ندارد و تصميم گيرنده نيست. در واقع استقلال وزارتخارجه در حال حاضر بسيار كاهش يافته است ... بهنظرم عزل آقاي متكي بدون اطلاع مقامات ارشد نظام و مجلس صورت گرفته است.
خلاصه این که براساس گفته دو اصولگرای شناخته شده یعنی جوانفکر و جوادمنصوری، احمدی نژاد در طی حدود 6 سال گذشته روش و عملکرد متکی را قبول نداشته و ظاهرا او را صرفا تحمل کرده است. سوالاتی در این زمینه وجود دارد که گذر زمان پاسخ مناسب به آنها خواهد داد. چه کسی می تواند به رئیس جمهور شجاع نظرات خود را تحمیل و برای مدت کمتر از 6 سال ادامه داده باشد؟ کدام مصالح و منافع ملی مانع کنار گذاشتن زودتر متکی از سوی احمدی بوده است؟ چه کسی باید پاسخگوی خسارت وارده از این بابت باشد؟ آیا اعتراضات مردمی پس از انتخابات یکی از مصالح و منافع مذکور نبوده است؟ به عبارت دیگر عدم مشروعیت دولت از سوی مردم مانع برکناری به هنگام متکی نگردیده است؟
چگونه رئیس جمهور شجاع (بقول راشد عبدالرحمن) می تواند مسئولیت چهار برابر شدن قیمتها در نتیجه حذف مستقیم یارانه ها را بر عهده می گیرد ولی در 6 سال گذشته از کنار گذاشتن متکی و معرفی فردی مورد اطمینان و اعتماد برای تصدی وزارت امور خارجه از خود عجز نشان داده است؟
قطعا اختلافات حدود 6 ساله احمدی نژاد و متکی، شجاعت رئیس دولت و مصالح و منافع ملی کشور، برکناری متکی در ماهها و سالهای اخیر بایستی بعنوان یک ضرورت برای رئیس جمهور شجاع و رهبری مطرح بوده باشد. آیا آنان نمی توانستند به دور از برخورد احساسی و برای جلوگیری از زیر سوال رفتن خرد جمعی در بین مقامات اقدام به موقع و منطقی در جهت منافع ملی گام بر می داشتند و متکی را برکنار می کردند؟
شتابزدگی در برکناری متکی حکایت از انسجام و ثبات در سیاست خارجی ندارد. این در حالیست سخنگوی وزارت خارحه با اشاره به نقش و جایگاه رهبری بر ادامه سیاستهای کلی نظام تاکید کرده بود.
با توجه به آنچه گفته شد بی شک باید در شجاعت احمدی نژاد در تنظیم و تدبیر همه امور و برخورد منطقی با مجلس شورای اسلامی و ... بطور جدی تردید نمود.
ندای سبز آزادی: دادستان تهران درباره اتهام روزنامهنگاران بازداشت شده روزنامه شرق، مدعی شد: این افراد مرتکب جرم امنیتی شدهاند به این معنا که به دنبال اقداماتی بودهاند که با کار روزنامهنگاری آنها ارتباطی ندارد.
به گزارش ایلنا، عباس جعفری دولتآبادی در حاشیه مراسم تودیع و معارفه سرپرست دادسرای بعثت، با ادعای اینکه این افراد به دنبال نوشتن اطلاعیه علیه نظام و تدارکات مالی و نظایر آن بودهاند، اظهار کرد: این پرونده در حال بررسی است. این متهمان شش نفر بودهاند که یک سری از آنها توسط یک نهاد تحقیقاتی دستگیر و برخی دیگر توسط یک نهاد دیگر دستگیر شدهاند و تا جایی که اطلاع دارم هماکنون پنج نفر از آنها در بازداشت هستند.
همچنین جعفری دولتآبادی اتهام نازنین خسروانی را اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام عنوان کرد و گفت: این پرونده به زودی به دادگاه میرود.
جعفری دولتآبادی در خصوص اتهامات اعضای سندیکای شرکت واحد نیز گفت: این افراد پروندههای امنیتی دارند که برخی از آنها در سالهای گذشته بازداشت شدهاند و اتهامات آنها بیشتر مربوط به جرائم امنیتی است که یک سری از آنها حکم گرفته و یک سری دیگر نیز پروندهشان در مرحله تحقیقات است.
دادستان تهران در مورد وضعیت روزنامه هممیهن نیز گفت: در ارتباط با این پرونده درخواست اعمال ماده ۱۸ شده و این روزنامه اکنون نمیتواند منتشر شود و باید صبر کرد که رسیدگی به این پرونده به اتمام برسد.
وی همچنین درباره بازداشت یکی از اقتصاددانان به نام رئیس دانا گفت: پرونده وی از مدتی قبل در دستور کار بوده و تحقیقاتی نیز انجام شده بود، اما زمانی که این فرد با یکی از شبکههای خارجی مصاحبه کرد، برای دستگیری وی تسریع شد.
دادستان تهران در پایان در خصوص نامه فرزند عیسی سحرخیز گفت: نامه وی در سایتها ملاحظه شد و آقای سحرخیز نیز محکوم شده و در حال گذراندن محکومیت خود است و مفاد این نامه نیز صحت ندارد.
ندای سبز آزادی: رئیس اتحادیه آهن فروشان گفت: قیمت آهن متاثر از افزایش قیمتهای جهانی در ۲۰ روز گذشته بالا رفته است.
محمد آزاد در گفتوگو با ایلنا در رابطه با افزایش قیمت آهن طی هفتههای اخیر گفت: برخلاف شایعاتی که وجود دارد افزایش قیمت آهن به هیچ وجه ارتباطی با اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها ندارد.
وی افزود: قیمت آهن از اول آبان ماه تا ۱۵ آذرماه ۱۰ درصد پایین آمد اما از ۱۶ آذرماه متاثر از قیمتهای جهانی با افزایش قیمت مواجه شد و نرخ هر تن آهن ۴۰ تا ۴۵ دلار بالا رفت.
رئیس اتحادیه آهن فروشان تصریح کرد: شمش آهن و میله گرد مشمول افزایش دلاری قیمت بودند اما قیمت آهن تولیدی براساس آنچه کارخانه ذوبآهن اصفهان اعلام کرده است با افزایش قیمتی مواجه نبود.
وی متذکر شد: در روزهای یکشنبه و چهارشنبه هفته گذشته ذوبآهن اصفهان ۱۷۰ هزار تن میله گرد را از قرار کیلویی ۷۶۰ تومان در بورس عرضه کرد.
آزاد با اشاره به توقف معاملات فروش آهن در بازار متذکر شد: به دلیل افزایش قیمت ناگهانی آهن در بازار، عدهای از تجار از فروش این کالا خودداری میکنند تا قیمت آهن به نرخ عادی خود باز گردد.
وی متذکر شد: قیمت آهن در ماههای دی و بهمن تغییری نخواهد کرد اما از ۱۵ دی ماه به بعد ما با یک افزایش قیمت جزئی به دلیل بالا رفتن نرخ حمل و نقل مواجه خواهیم بود چرا که گازوئیل ۱۶٫۵ تومانی را باید با نرخ ۱۵۰ تومانی تهیه کنیم و مطمئناً این افزایش قیمت بر نرخ آهن تاثیرگذار خواهد بود.
رئیس اتحادیه آهن فروشان اظهار داشت: به نظر میرسد کرایهها نیز تا ۱۵ درصد افزایش پیدا کنند و براساس آن ۲۰ تن آهنی که پیش از این با قیمت ۳۰۰ هزار تومان از اصفهان به تهران حمل میشد پس از این با نرخ ۳۶۰ هزار تومان جا به جا شود.
ندای سبز آزادی: فخرالسادات محتشمی پور در چهل و ششمین عریضه خود به دادستان تهران درباره ملاقاتش با خانواده مجید توکلی نوشت: ما دلمان می خواهد برویم و زانو بزنیم در مقابل همه کسانی که شما دردشان را به فرموده افزون می کنید با منع تماس، منع ملاقات، با بی توجهی و بی احترامی و با کارهایی که هرگز قرار نبود قاضی و دادستان کشور اسلامی مرتکب شود.
متن کامل این عریضه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته به شرح زیر است:
به: دادستان
از: ستم دیده عصر عاشورا و همسر آزاده دربند شاکی از کوتاگران انتخاباتی و زندانی ممنوع الملاقات قرنطینه اوین
بسم الله الرحمن الرحیم
یا من لایخاف الا عدله یا من لا یدوم الا ملکه یا من لا سلطان الا سلطانه یا من وسعت کل شیء رحمته
سلام آقای دادستان!
ما چه خوشبختیم که خدا را داریم و چه خوشبختیم که خدایمان بینا و شنواست و قادر به همه امورو چه خوشبختیم که عدل او ترساننده است و ملکش مدام و سلطنت واقعی از آن اوست و رحمتش همه چیز را در برگرفته است. ما چه خوشبختیم که خدا را داریم و ایمان به او داریم و بی نیازیش از خلق برای برآوردن حوائج آنان ما را تنها به او وابسته گردانده است. آری آقای دادستان ما خوشبختیم که خدا را داریم و از غیر او بی نیازیم.
آنان که با خدا بیگانه اند و جای خدا چیز دیگری گذاشته اند زندگیشان سخت است در عین راحت و ما که خدا را داریم از هر چیز دیگری جز او بی نیازیم زندگیمان راحت است در عین سختی.
آقای دادستان!
ما که خدا را داریم وقتی شب سر بر بالین می گذاریم همه غم های دلمان را که شماها بر آن تلنبار کزده اید با ذکر خدایمان شفا می دهیم و با لبخند رضایت برای تن ندادن به ستم که مرضیّ خالقمان نیست به خواب می رویم. ما که خدا را داریم در خواب با عزیزانمان نجواها داریم و صبح گاه که از خواب بیدار می شویم خدایمان را شکر می گوییم که دل های ما را مملوّ از ایمان به خودش کرده است و تمام روزمان حس مظلومی را داریم که مورد عنایت خداست و به یمن همین عنایت ها روز به روز پایداری مان بیشتر می شود و صبوری سبزمان. ما حال خوشی داریم آقای دادستان شما چطور؟ کاش شما هم از احوالاتتان برای ما می گفتید و می نوشتید. احساسات درونی هر کس نشان دهنده حال واقعی اوست. احساساتی که برآیند عملکرد روزانه انسان است و وجدان بهترین داور است برای نفس سرکش آدمی.
آقای دادستان!
من غروب جمعه در پیشگاه مادر مجید توکلی مانند شاگردی کوچک زانو زدم و دستش را بوسیدم و از تمنا کردم که به دلیل اعتقاداتش روی مرا که سیدم زمین نگذارد و برای مداوای تن بیمارش از خانه ای که یک سال است آن را به دلیل انتظار تماس پسرعزیزش ترک نمی کند، بیرون رود. و به پدر فهیم مجید عرض ادب و احترام کردم و از او خواستم که این زن بزرگ را برای این تکلیف مدد رساند و فرزندانش را که چشمانشان عاجزانه و ملتمسانه ما را به اصرار به مادر می خواند نوید دادیم به سلامت هرچه زودتر مادر که عزیزترین است و یک سال است که ازدیدار فرزند و میوه دلش محروم است به دلیل بیماری و عدم توان برای حضور در زندان و دیدار عزیزش همان طور که پدر محروم مانده است از این نیاز اولیه هر پدری! شما چه حسی دارید آقای دادستان وقتی می شنوید مادر و پدری از دیدار فرزند محروم می مانند و فرزندی از دیدار عزیزترین نعمت های خدادادی محروم گشته است؟ من تلخ ترین اشک ها را ریختم وقتی آن مادر دردمندانه می نالید که من اگر از خانه بیرون بروم دیگر نمی توانم صدای مجیدم را بشنوم. مجیدم را که چهار نوروز است که فقط برای این که خوب می فهمد و منتقد است، با ما نیست.
این زن دارد درد را شب و روز تحمل می کند و به درمان نمی اندیشد چون شماها درد بزرگتری به جانش انداخته اید درد هجران و فراق. زن بزرگی است آقای دادستان مادر مجید! آدم دلش می خواهد فرسنگ ها راه را بکوبد وبرود به محله ای که حالا به نام مجید می شناسندش و زنگ درب خانه کوچکی را بزند که با یک پله کان پیچ در پیچ می رسد به محل اقامت خانواده مجیدو آدم دلش می خواهد برود مقابل این زن بزرگ دو زانو بنشیند و گوش بدهد به حرف هایش که از دل برمی خیزد. این زن را کسی آموزش نداده آقای دادستان ولی درس نیاموخته معلمی است که می ارزد آدم فرسنگ ها راه را طی کند برای درک محضرش. این مادر و این پدر و این برادرها چقدر صاف و سلیم النفس و مهربانند. همه این مادرها و پدرها و خواهر برادرها و همسرها که ما این روزها می بینیمشان با دل هایی که از حجم دردهایی انسان ساز بزرگ و بزرگ تر می شود و جا باز می کند برای مهربانی هایی که سرازیر می شود به آن از دریای مهر مردمی که قدرشناسند.
آقای دادستان!
ما دلمان می خواهد برویم و زانو بزنیم در مقابل همه کسانی که شما دردشان را به فرموده افزون می کنید با منع تماس، منع ملاقات، با بی توجهی و بی احترامی و با کارهایی که هرگز قرار نبود قاضی و دادستان کشور اسلامی مرتکب شود. این مردان و زنان چقدر دوست داشتنی اند مظهر عشق خدایشان و مظهر مهر خلق. و این کودکان چه دوست داشتنی اند با آن نمه های اشک ته چشم که آماده فروریختن است چون سیلاب. و این فرزندان که انتظار را زندگی می کنند و بازتولید می کنند. تولید انبوه می کنند انتظار و امید را برای تاب آوردن همه برنامه هایی که به فرموده برایشان تدارک دیده اید و چشمه به چشمه نشانشان می دهید. آقای دادستان ما دلمان می خواهد روزه هایمان را در کنار یکدیگر افطار کنیم. در کنار هم که یک خانواده ایم و دردمان مشترک است و هم دردی هایمان رمز پایداری هایمان تا امروز. شما هم اگر به صبر و صلوة استعانت ورزید چه بسا به این خانواده با صفا راهی گشایید خدا را چه دیدید آقای دادستان!
ما سفره هایمان را در خانه هایی خالی از بهترین عزیزان می گسترانیم و بر سر آن نانی را می نهیم که نانوای محله با دعای آزادی عزیزانمان پخته و خرمایی را که آن کشتگر جنوبی با عشق آبادانی و سبزی میهنش کاشته و رشته آشش که رشته کار ما را می گشاید انشاء الله با مهر به فرزندان پاک وطن مهیا گشته. سفره سبزی داریم ما آقای دادستان و افطاری که در فضای پیرامونی اش عشق و امید موج می زند. ما گرسنگی را نمی فهیم در این روزهای کوتاه زمستانی اما هم بستگی را خوب می فهمیم و همراهی را و هم دردی را. خدایمان نخواهد که بی رگ شویم و بی درد که نیک می دانیم بی دردی از آن بندگان خوب خدا نیست.
پروردگارا توان تحمل همه دردهایی که داده توست به ما عنایت فرما و ما را شکرگزار این داده ها قرار ده که هر چه از تو به ما عطا شود جز خیر و برکت نیست ای مهربان.
فخرالسادات محتشمی پور
بیستم محرم الحرام ۱۴۳۲ برابر با پنجم دی ماه ۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: سلحشور کارگردانی که به دلیل شبهاتی درباره فیلنامه سریال یوسف پیامبر در دادگاه پرونده اش در حال رسیدگی است ،گفت: خانه سینما اتاق جنگ فرهنگی دشمن است، تصور میکنم عملکرد خانه سینما تاکنون با نوع فیلمهایی که تا امروز حمایت کرده است مشخص میشود. از نظر من چه به لحاظ فرهنگی و چه به لحاظ سیاسی مجموعه سیاستگذاری ها و جهتگیریها به این صورت بوده است.
بنا بر آنچه سایت هنر نیوز نقل کرده، وی افزود: فکر میکنم وقتی اعضای یک مجموعه بدون تغییر باقی بماند؛ تفکر حاکم بر آن نیز تغییر نمیکند. مشکل معاونت در دوره قبل با خانه سینما در ارتباط با همین تفکر حاکم بر خانه سینما بود و به نظر من تا اعضا تغییر نکند، تفکر حاکم هم تغییر نمیکند و این به معنی ادامه روندی است که بین معاونت سینمایی و خانه سینما در دوره قبل وجود داشت.
سلحشور تصریح کرد: این که با تغییر دو مهره بخواهد اتفاق خاصی در خانه سینما بیفتد در ۲ یا ۳ سال گذشته مشاهده نشده است و خانه سینما را از حالت اپوزوسیون و عناد خارج نکرده است بنابراین باید مبنای خانه سینما تغییر کند.
این کارگردان در ادامه افزود: نمیدانم توسط چه منبع یا مرجعی برای خانه سینما تصمیمگیری میشود و اعضایی که در راس هرم این مجموعه قرار دارند را چه شخص یا اشخاصی مشخص میکنند و اینکه آیا این افراد از پیش تعیین شده هستند یا خیر؛ اما میدانم که تعدادی از اعضای موجود در هیئت مدیره بر کلیت خانه سینما و کلیت سینما تسلط دارند و نظر خود را تحمیل می کنند. این باعث می شود که اعضای مورد دلخواه خود را بالا بیاورند و جایی برای افرادی که غیر از اعضای هیئت مدیره و متصلین به آنها باقی نماند.
کارگردان «یوسف پیامبر» بیان کرد: در آن سوی مرزها دستهایی وجود دارد که سینمای ایران و جهان را میگرداند، عدهای در خانه سینما حضور دارند که این فرامین القایی را اجرا میکنند. خانه سینما متعلق به این انقلاب و جامعه و در جهت این انقلاب نیست زیرا نه بنیانگذار، نه سیاستگذاریها و نه خط مشی و اداره خانه سینما متناسب با اصول اسلام و انقلاب نیست.
وی در پایان گفت: تا زمانی که اصولی این چنینی بر خانه سینما حاکم است و تا زمانی که خانه سینما در جهت اتحاد بین سینماگرها و و خدمت به اسلام و انقلاب حرکت نکند تغییرات جزئی گارگشا نیست.
ندای سبز آزادی: سخنگوی شورای شهر تهران گفت: تاثیر هدفمندی یارانهها بر روی برق مترو بهگونهای است که حدود ۳۴۰ تومان بر روی قیمت تمام شده بلیط مترو اضافه میکند که ظاهراً این میزان باید از مسافران گرفته شود.
خسرو دانشجو سخنگوی شورای شهر تهران پس از پایان سیصد و چهل و یکمین جلسه علنی شورای شهر که بدون حضور مستمع برگزار شد با اشاره به پیشنهاد مکتوب سازمان تاکسیرانی در مورد نرخ کرایههای تاکسی تاکید کرد: درخواست تاکسیرانی جهت بررسی بیشتر به کمیسیونها ابلاغ شده و مقرر شد تا با برگزاری جلساتی با حضور نمایندگان متولی هدفمند کردن یارانهها پیشنهاد تاکسیرانی مورد بررسی قرار گیرد.
او با اعلام اینکه مطابق با اعلام استانداری حداکثر افزایش قیمت نرخ تاکسی باید ۱۵ درصد باشد ادامه داد: طلائی رئیس کمیسیون فرهنگی، چمران رئیس شورای شهر و شخص من در این جلسه شرکت میکنیم.
سخنگوی شورای شهر تهران با اشاره به همکاری تنگاتنگ رانندگان تاکسی در اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها گفت: همه ساله نرخهای جدید در غالب جداولی به شورا پیشنهاد میشود و هنوز میزان افزایش احتمالی نرخهای تاکسی مشخص نیست.
دانشجو با اعلام اینکه مسئولان شهرداری در حوزه حمل و نقل انگیزه بالایی دارند تا با مسئولان دولت در نحوه اجرای این قانون کمک کنند تا حداقل فشار به مردم و رانندههای تاکسی وارد شود.
او افزود: شورای شهر نیز با مثبت دانستن بحث اجرایی شدن قانون هدفمندی کمال انگیزه و تلاش را دارد که در این جهت با دولت هم سو و هماهنگ باشد.
به گفته سخنگوی شورای شهر تهران شورای شهر بنا دارد حداکثر طی هفته آتی نرخ کرایه اتوبوسهای بلیتی و نرخ تاکسی را تصویب و ابلاغ کند به همین دلیل از رانندگان تاکسی و سایر فعالان حوزه حمل و نقل عمومی استدعا داریم که تا زمان تعیین تکلیف نرخها افزایش کرایهای اعمال نکنند چرا که به طور جسته و گریخته شکایتهایی در این راستا به شورای شهر شده است.
دانشجو در ادامه در مورد تخلف برخی از رانندگان تاکسی یادآور شد: عمده شکایتها از افزایش نرخ حمل و نقل عمومی مربوط به مسافرکشهای شخصی بوده درحالی که شهرداری و شورای شهر مسافرکشهای شخصی را به رسمیت نمیشناسد.
او با اعلام اینکه افزایش نرخ کرایههای تاکسی تحت هر شرایطی غیرقانونی بوده افزود: شورای شهر همیشه از مجموعه پلیس انتظار داشته که اجازه ورود مسافربرهای شخصی را به حوزه حمل و نقل عمومی ندهند و پیشنهاد جدی ما به مردم این است که از این وسایل نیز استفاده نکنند.
سخنگوی شورای شهر تهران خطاب به مسئولان شهری گفت: بزرگراههای تهران را از تاکسیهای قانونی و شهری پر کنند تا با اشباع شهر مردم دیگر از مسافربر شخصی استفاده نکنند.
سخنگوی شورای شهر تهران در ادامه با اعلام اینکه لازم است مسائل مربوط به قطعات خودرو، سوخت، روغن و سایر خدمات عمومی رانندههای تاکسی در تعیین نرخ ارزیابی شود گفت: به احتمال زیاد تاکسیرانی با افزایش ۱۵ درصدی نرخ کرایه به خدمترسانی در شهر ادامه دهند.
دانشجو در ادامه با اعلام اینکه در هدفمند کردن یارانهها هدفمندی مدنظر بوده نه حذف یارانه خاطرنشان کرد: در راستای اجرای این طرح از سیستم حمل و نقل عمومی حمایت میشود درحالی که قبل از آن از سیستم حمل و نقل خصوصی حمایت میشد.
او افزود: شهردار تهران نگران بوده که در حوزه جمعآوری زباله، نرخ سوختی که پیمانکار طرف قرارداد شهرداری خدمات ارائه میداده قابل مقایسه با نرخ پس از هدفمندی نیست و لازم است تا این فاصله به نوعی جبران شود.
سخنگوی شورای شهر تهران با اشاره به مشکلات متروی تهران در زمینه برق پس از هدفمندی یارانهها خاطرنشان کرد: مصرف برق مترو بسیار بالا بوده بدون حمایت دولت تامین آن امکانپذیر نخواهد بود و اینطور استنباط میشود که باید بخشی از این فشار از طریق افزایش نرخ بلیط مترو تامین شود و لازم است تمام این مشکلات با رایزنی حل شود.
به گفته دانشجو تاثیر هدفمندی یارانهها بر روی برق مترو به گونهای است که حدود ۳۴۰ تومان بر روی قیمت تمام شده بلیط مترو اضافه میکنند که ظاهراً این میزان باید از مسافران گرفته شود.
سخنگوی شورای شهر تهران در مورد بودجه شهرداری تهران نیز خاطرنشان کرد: مسئولان مربوطه اعلام آمادگی کردند که طی هفته آینده بخشهایی از این لایحه را به شورای شهر ارائه دهند تا زودتر مورد بررسی قرار گیرند.
او افزود: تاثیرات حذف یارانهها بر روی بودجه شهرداری موضوع جدید نبوده و کارهای کارشناسی پیرامون آن انجام شده است.
ندای سبز آزادی: خانواده شهید میثم عبادی، از شهدای جنبش سبز، چند روز پیش پذیرای زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه بودند. در این دیدار، جمعی از زنان اصلاح طلب هم این فعال جنبش سبز را همراهی میکردند.
به گزارش کلمه، زهرا رهنورد و همراهان او در این دیدار به خانواده شهید عبادی که جوانترین شهید جنبش سبز هم محسوب میشود، یادآور شدند که هرگز یاد و خاطره شهدای جنبش سبز از جمله میثم ۱۶ ساله را از یاد نخواهند برد.
میثم عبادی از نخستین شهدای جنبش سبز به حساب میآید. میثم ۱۶ ساله در روز ۲۴ خرداد ماه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. او کارگر یک کارگاه خیاطی بود و روزهای جوانیاش را در این کارگاه سپری میکرد تا کمکخرج خانواده و به خصوص پدرش باشد که دیگر نمیتوانست کار کند.
پدر میثم عبادی در این دیدار گفت: من فقط میخواهم قاتل فرزندم را معرفی و محاکمه کنند. باید به من بگویند فرزند من چرا کشته شد و گناهش چیست. یعنی هر کس گفت “رای من کو” باید کشته شود؟ تازه پسر من حق رای هم نداشت؛ ولی اگر این را هم میگفت، باید کشته میشد؟ میخواهم بدانم، به چه گناهی پسر ۱۶ ساله را در روز روشن در خیابان کشتهاند؟
زهرا رهنورد در این دیدار، با اشاره به شهادت مظلومانه این نوجوان، رو به خانوادهاش گفت: «در خانه میثم عبادی، دنیای بزرگ و باشکوه میثم تجلی پیدا میکند؛ دنیایی که فقر ظاهری خانه را کاملا باشکوه میسازد و معرکهای برپا میدارد. زیرا این کارگر ۱۶ ساله با آرمانهای بلندش به شهدای حق پیوسته است.»
به گفته این استاد دانشگاه، شهادت میثم نشان میدهد که جنبش سبز نه فقط جنبشی روشنفکری و دانشگاهی است، بلکه جنبشی سرشار از حضور کارگران سرافرازی چون میثم، در کنار معلمان، زنان و دانشجویان است.
او ادامه داد: این جریان آزادیآفرین به تمام معنا مردمی، آزادیخواهانه و دمکراسیطلبانه است که همه اقشار و طبقات، با هر فکر و اندیشهای، در آن فکورانه و فداکارانه شرکت دارند.
ندای سبز آزادی: حمید شاهآبادی (معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) که در مراسم افتتاح نمایشگاه عکس مجموعه مختارنامه حضور پیدا کرده بود؛ خبر حذف موسیقی پاپ را تایید کرد اما تاکید کرد که موسیقی پاپ تنها از بخش رقابتی جشنواره موسیقی فجر حذف شده است.
به گزارش ایلنا، شاهآبادی در جمع خبرنگاران درباره وضعیت رهبر ارکستر ملی گفت: تا پایان سال؛ این ارکستر یک رهبر میهمان خواهد داشت و امیدواریم از سال آینده از رهبر دائم برای آن استفاده کنیم البته این به این معنا نیست که از سال آینده از رهبر میهمان استفاده نخواهیم کرد زیرا معتقدم قطعا اگر ارکستر ملی میخواهد یک گام بلند بردارد و حرفی برای گفتن داشته باشد؛ نیاز دارد تا از رهبران میهمان استفاده کند.
شاهآبادی درباره چرایی حذف موسیقی پاپ از بخش مسابقه جشنواره موسیقی فجر گفت: دلیلی که درباره این حذف مطرح شده؛ این نیست که موسیقی پاپ ضعیف است بلکه ما باید بدانیم که کانون توجه ما در موسیقی باید به کجا برود و چگونه باشد.
وی ادامه داد: در شرایطی که هجمه موسیقی پاپ از نوع و سبکهایی است که بخشی از آن با هنجارهای ما سازگار نیست و به یک نوع؛ به خوراک شنیداری کشور آسیب میزند، باید از موسیقی ملی خودمان بیشتر صیانت کنیم. حذف پاپ از بخش رقابتی نه تنها با این هدف بود بلکه در راستای حمایت از موسیقیهای کلاسیک غربی است و این نشان میدهد که ما فقط به موسیقی سنتی و مقامی توجه نکردهایم.
شاهآبادی با اشاره به اینکه موسیقی پاپ فقط از بخش رقابتی حذف شده است و در بخش جنبی حضور دارد، گفت: به نظر ما فعلا چنین ظرفیتی برای ارائه یک تصویر زیبا در حوزه موسیقی پاپ وجود ندارد بنابراین ما بنا را بر این گذاشتیم که رویکرد و نگاه ما به موسیقی جدی باشد.
البته در بخش جنبی از موسیقی پاپ استفاده میکنیم تا نشان دهیم که ما با موسیقی پاپ فیالنفسه مخالفتی نداریم و اصولا مخالفت ما با موسیقی؛ ارتباطی به گونه و ژانر آن ندارد. اگر از گونها از موسیقی دفاع نمیکنیم؛ آن بخشی از موسیقی است که با هنجارهای اجتماعی ما سازگار ندارد. امیدوارم که امسال بتوانیم تصویر خوبی از موسیقی ارائه کنیم
بهاره هدایت، دانشجوی زندانی که از یک هفته پیش در اعتراض به ممنوعالملاقات شدن خود دست به اعتصاب غذا زده بود، در پی اوضاع نامساعد جسمی به بهداری منتقل شده است.
به گزارش کلمه، بهاره هدایت در روزهای گذشته بارها در بهداری زندان اوین مشاهده شده است. با این حال با توجه به قطع بودن تلفنهای زندانیان سیاسی و ممنوعالملاقات بودن وی، هیچگونه اخبار موثق و تأییدشدهای در مورد وضعیت سلامتی او در دست نیست.
این در حالی است که طبق اعلام همسر این فعال دانشجویی، وی در زندان به بیماری سنگ کیسه صفرا مبتلا شده است و طبق نظریه پزشکان حاضر در زندان نیاز به عمل جراحی دارد.
هفته گذشته خانوادههای بهاره هدایت و مهدیه گلرو با مراجعه به زندان اوین متوجه شدند که این دو فعال دانشجویی به دلایل نامعلوم ممنوعالملاقات شدهاند.
به گفته سایر افراد همبند با این دو زندانی سیاسی، مسئولان زندان دلیلی را برای قطع ملاقاتهای این دو زندانی اعلام نکردهاند، اما به نظر میرسد پیامهای این دو فعال دانشجویی به مناسبت ۱۶ آذر که بازتاب گستردهای در میان محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور داشت، دلیل ممنوعالملاقات شدن آنها باشد.
مسئولان زندان اعلام کردهاند که بهاره هدایت و مهدیه گلرو تا اطلاع ثانوی ممنوعالملاقات خواهند بود.
گفته میشود بهاره هدایت پس از اطلاع از این موضوع، از شنبه هفته گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
خانواده این دو فعال دانشجویی، پس از آنکه موفق به دیدار با عزیزان خود نشدند، با مراجعه به دادستانی، خواهان اطلاع از شرایط آنان شدند. با این وجود، مقامات دادستانی نیز هیچگونه پاسخ روشنی به آنان ندادهاند.
بهاره هدایت و مهدیه گلرو که یک سال است در زندان به سر میبرند، تاکنون حق استفاده از مرخصی را نداشتهاند و مدتهاست که از ملاقات حضوری با خانواده خود محروم هستند.
ندای سبز آزادی: در پی ارسال پیام تسلیت جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین به فرزند آیتالله منتظری در سالروز درگذشت پدر ایشان، احمد منتظری در نامهای خطاب به این زندانیان دریافت پیام تسلیت آنان را موجب “دلگرمی” خود و خانوادهاش دانست.
به گزارش جرس، وی همچنین تاکید کرد که فرستادن پیام تسلیت از آن محیط “حبس و فشار”، نشان از “عظمت روحی” این زندانیان دارد و آرزو کرد تا تمامی زندانیان بیگناه آزاد شوند.
احمد منتظری همچنین اظهار داشته است: وجود زندانی سیاسی و عقیدتی در یک نظام به معنای حاکمیت زور و قدرت و تکصدایی به جای حاکمیت تفکر و اندیشه است.
متن کامل نامه احمد منتظری به شرح زیر است:
بسمه تعالی
زندانیان عزیز و سرفراز بند ۳۵۰ زندان اوین
سلام و درود بر شما و بر همه عزیزان آزاده و بیگناه و بر خانوادههای صبور و مقاومتان
پیام تسلیت شما برای اولین سالگرد رحلت آیتالله العظمی منتظری باعث دلگرمی بنده و دیگر اعضای خانوادة آن فقید سعید گردید. تسلیت از آن محیط حبس و فشار، نشان از عظمت روحی شما بزرگواران دارد.
آیتالله منتظری همواره نگران وضعیت زندانیان و خانوادههای آنان بودند و همواره از حقوق آنان دفاع میکردند. جامعه به شما عزیزان افتخار می کند چرا که همانند زندانیان سیاسی قبل از انقلاب با حسن نیت، مطابق وظیفه و برای اعتلای دین و میهن تلاش کرده اید اما متأسفانه با شما رفتاری ظالمانه میشود. امیدوارم هر چه زودتر مسئولین امر از این راه ناصواب بازگردند و همانطور که مرحوم آیتالله منتظری تا آخرین لحظات عمر امید داشتند، تمامی زندانیان بی گناه آزاد شوند. وجود زندانی سیاسی و عقیدتی در یک نظام به معنای حاکمیت زور و قدرت و تکصدایی به جای حاکمیت تفکر و اندیشه است.
بسیاری از اتهاماتی که در مورد شما عزیزان ادعا شده است در حقیقت از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منکر است که در اسلام عزیز، واجب و از نظر عقلی امری لازم و پسندیده است. عوض کردن نام زندانی سیاسی به زندانی امنیتی و جایگزین کردن واژه جنگ نرم به جای دگر اندیشی و انتقاد سازنده، مسأله را عوض نمیکند. در بین مسئولین فعلی مملکت کسانی هستند که در زمان شاه، به علت سخنرانی با اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” مجرم شناخته شدند و به زندان محکوم گردیدند و حال که بر مسند قدرت نشستهاند، همان خشونتها را در مورد دوستان خود به کار گرفتهاند.
مشکلات و مصائب شما بزرگواران، برای همة انسانهای آزاده ناگوار است، اما چه باید کرد جز استقامت در راه هدف متعالی. «انّما یوفّی الصابرون اجرهم بغیر حساب».
از خداوند کریم سلامت و کامیابی شما آزادگان عزیز و خانوادههای مکرمتان را خواستارم.
با تشکر از اظهار محبتهای شما
۴/۱۰/۱۳۸۹ – احمد منتظری
ندای سبز آزادی: جمعه شب حجت الاسلام موسوی لاری وزیر کشور دوره اصلاحات به همراه خانواده اش برای مطلع شدن از حال سید مصطفی تاجزاده و همسر او که روز عاشورا با حمله وحشیانه نیروهای امنیتی به همراه خانواده نوری زاد برای ساعاتی بازداشت شده بود، به منزل وی رفت.
به گزارش کلمه، در این دیدار فخرالسادات محتشمی پور ضمن ارائه گزارشی از رفتار وقیحانه ای که با ایشان در ماه حرام شده بود، از وقایع رخ داده به شدت ابراز تأسف کرد و گفت: برای ما روشن است که آقایان دوست دارند هر ستمی را که بر عزیزان دربند روا می دارند در پوشش و اختفا باشد تا بیش از این مایه آبروریزی برای دستگاه قضایی نشود و به این وسیله خودشان را راضی نگاه می دارند در حالی که اخبار زندان هارونی با وجود همه تنگناها و تضییقات آن دوران امروز در اختیار ما قرار دارد و همسرم پای در رکاب جدّش نهاده و در برابر ستم ایستادگی می کند .
وی افزود: همسرم بدون هیچ گله و شکایتی از وضعیت اسف ناکی که در قرنطینه ودور از سایر زندانیان سیاسی و ممنوع از تماس و ملاقات برایش به وجود آورده اند روزگار می گذراند اما من بارها گفته ام که انتظار سکوت از خانواده زندانی سیاسی و تن دادن به خواسته های بی شرمانه ای که از سر خدانشناسی و عدم واهمه از دادگاه عدل الهی است، انتظاری عبث است.
وی هم چنین بزرگترین فاجعه برای حکومت اسلامی را کم رنگ شدن غیرت دینی دانست که در روز عاشورا و درست درسالگرد جنایت هایی که در ماه حرام و در روز عاشورا صورت گرفت، رفتاری یزیدی در ملأعام بر خانواده های بی پناه زندانیان سیاسی می رود و آقایان زحمت عذر خواهی هم به خود نمی دهند.
موسوی لاری نیز با ابراز تأسف از وقایع پیش آمده، اقدام اخیر نیروهای امنیتی علیه خانواده های زندانیان سیاسی را دلیل روشن فاصله گرفتن حکومت ودولت برآمده از کودتا، از جمهوری اسلامی مورد نظر مردم و مورد تأیید امام دانست و منکراتی را که به نام اسلام می شود موجب گرفتاری های بیشتر برای مرتکبین خود آن ها ذکر کرد و بی خبری از تاجزاده را نیز نشانه عدم رعایت قانون و عدم التزام به حداقل های حقوقی دانست.
محتشمی پور که در زمان وزارت آقای موسوی لاری مشاور ایشان و مدیرکل امور زنان وزارت کشور بوده است، از این که همه برنامه ریزی های دولت اصلاحات برای رشد و اعتلای جایگاه زن در نظام جمهوری اسلامی با رفتارهای غلط کودتاچیان به باد رفته است و نمایش های تبلیغی آقای احمدی نژاد هم نتوانسته موجب فریب افکار عمومی شود در عین حال از رشد درک و آگاهی های اجتماعی زنان و نیز حضور اثربخششان در همه عرصه های پنهان و پیدای اجتماعی ابراز خرسندی کرد و گفت از این بابت خدای را شکرگذاریم که تلاش های انجام شده وهزینه های مادی ومعنوی در آن دوره خوب حاکمیت مردم بر مردم به هدر نرفته است.
لازم به ذکر است در پی انتشار رنج نامه خانم فاطمه ملکی و فخرالسادات محتشمی پور به مراجع و شرح مصائبی که روز عاشورا تنها به دلیل حضور و خواندن زیارت عاشورا در مقابل زندان اوین، برآنان رفته است، بخش هایی از روحانیت به شکل مستقیم یا غیرمستقیم از ایشان دلجویی کرده اند و عصبانیت کیهان نویسان نیز و توهین آشکارشان به نهاد مرجعیت به همین دلیل بوده است.
ندای سبز آزادی: وکیل مدافع «حبیب لطیفی» از عدم اجرای مجازات اعدام موکلش در روز یکشنبه خبر داد.
نعمت احمدی در گفتوگو با ایسنا، تصریح کرد: موکل، متهم به محاربه از طریق هواداری گروهک پژاک است که رای اعدام نامبرده از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج صادر و سپس توسط مرجع تجدیدنظر، تایید شده است.
وی افزود: ساعت ۱۳ و ۳۰ دقیقه پنجشنبه ۲ دیماه ۸۹ نمابری به دفتر آقای نیکبخت (دیگر وکیل حبیب لطیفی) از سوی شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای سنندج ارسال شد مبنی بر اینکه حکم موکل، ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه بامداد یکشنبه ۵ دیماه اجرا میشود.
احمدی با اشاره به برخی موارد که آنها را ایرادات وارد بر رسیدگی به پرونده موکلش میخواند، اظهار کرد: روز شنبه نامهای خطاب به آیتالله لاریجانی رییس قوه قضاییه نوشتم مبنی بر اینکه صرفنظر از برخی ایرادات موجود در رسیدگی به پرونده موکل، از آنجا که عفو از اختیارات مقام معظم رهبری است و شان قضاوت رییس قوه قضاییه نیز از ناحیهی ایشان است، لذا با تاخیر در اجرای مجازات، رسیدگی عادلانه منطبق با قانون و حداقل یک درجه تخفیف، موافقت شود.
وکیل مدافع “لطیفی” گفت: براساس اطلاعاتی که به دست آوردهایم مجازات به مرحله اجرا در نیامده و موکل ساعت ۸ صبح روز یکشنبه – امروز – نیز با خانوادهاش ملاقات داشته است.
وی خاطرنشان کرد: فعلا اجرای حکم متوقف شده تا به درخواست «حبیب لطیفی» رسیدگی شود.
ندای سبز آزادی: شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی بیانیه ای در اعتراض به بازداشت های اخیر جوانان بی گناه و مظلوم که برخی از آنها عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت بودند صادر کرد.
در بخشی از این بیانیه آمده است : بهترین و پاک ترین جوانان کشورمان را از کاشانه هایشان دور و از زندگی و درس و شغلشان بازمی مانند و فاجعه آمیزتر آن که فرزندان خردسال این عزیزان باید دوری از پدر و مادر را در رنج و عسرتی جانکاه تحمل کنند و خانواده هایشان در معرض مزاحمت های گاه و بی گاه قرار گیرند.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بار دیگر آنان که باید حافظ امنیت مادی و معنوی و نگاه بان سرمایه های اجتماعی جامعه باشند، آدرس را اشتباه گرفته به سراغ گروهی از فرزندان دلسوز و سلامتی رفتند که دغدغه سرنوشت و آینده کشورشان را دارند. گویی نظام امنیتی ما از همه خطرات و آسیب های موجود و پیش رو خاطرجمعی یافته که همّ خویش را مصروف هدف قرار دادن جوانان پاکی نموده است که مسائل شخصی و رفاهی خود را فراموش کرده دل در گرو آبادانی کشورشان دارند. هفته گذشته باز هم تنی چند از جوانان اصلاح طلب و برخی اعضای جوان جبهه مشارکت ایران اسلامی برای ادای پاره ای توضیحات توسط دستگاه امنیتی فراخوانده شده اما در کمال ناباوری روانه زندان شدند که متأسفانه این گونه برخوردها که با احضار تعدادی دیگر از جوانان و تفتیش منازلشان ادامه دارد، نشان از استمرار نابخردی ها در مدیریت کشور و عدم هیچ گونه عزمی برای به آرامش و صلاح آوردن جامعه است.
در حالی که همه عالمان دین استنباطشان از آیات و روایات این است که تا جرم متهمی احراز نشده باشد قاضی حق داوری در مورد او ندارد و تا حکمی داده نشده حق زندانی کردن آن هم در سلول انفرادی برای مأمورین امنیتی و اطلاعاتی و دیگر نهادهای موازی وجود ندارد، بهترین و پاک ترین جوانان کشورمان را از کاشانه هایشان دور و از زندگی و درس و شغلشان بازمی مانند و فاجعه آمیزتر آن که فرزندان خردسال این عزیزان باید دوری از پدر و مادر را در رنج و عسرتی جانکاه تحمل کنند و خانواده هایشان در معرض مزاحمت های گاه و بی گاه قرار گیرند. به راستی یک کودک دو ساله یا هفت ساله چگونه باید این همه درد را در دل کوچکش تاب بیاورد و اطرافیان چگونه می توانند جای مادر یا پدر را برای او پر کنند؟ این چه بلایی است که به جان امنیت خانواده ها و کاشانه های سلامت و آرام این عزیزان افتاده است و براستی چه فرد یا نهادی باید نقطه پایانی بر این گونه رفتارهای نادرست و غیرشرعی در کشور اسلامیمان بنهد؟
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی با اظهار تأسف شدید از در گیر کردن بیش از پیش خانواده ها در اقدامات شبهه ناک نظام اطلاعاتی و امنیتی و فاصله گرفتن سیستم قضائی از استقلال پیش بینی شده در قانون اساسی، امیدوار است در اسرع وقت این جوانان به خانه هایشان بازگردند و بیش از این بذر کینه و نفرت در دل کودکان و دیگر اعضای خانواده های آنان پاشیده نشود که خشنودی خدا در خشنودی خلق اوست.
فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء و الیه ترجعون
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی
۵/۱۰/۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دل نوشته ای از مراسم چهلم مادرش می گوید که نه فقط همسر بلکه دخترش نیز از حضور در آن محروم بوده است. دختری که گویا در مراسم تدفین نیز به علت بستری بودن در بیمارستان امکان شرکت در آن نداشته است.
مریم شربتدار قدس که هم اکنون دو عضو خانواده اش در اوین نگهداری می شوند معتقد است: ذکر مصیبت های حسین (ع) و زنده بودن نام و یادش در تاریخ، ایمانم را محکم تر و یقینم را استوارتر می سازد که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند و آه مظلوم، عرش خدا را به لرزه می افکند اما از خدا می خواهم قبل از اینکه آه مظلومانۀ محیا کوچولو که از سادات است وبی تاب آغوش مادر، و نفرین و نالۀ سوزان مادر همسرم که مادر دو شهید است، به عرش برسد در دل های آنانی که هنوز کورسوئی از نور حسین در آن وجود دارد، تحولی عظیم ایجاد کرده و آنها را با جبران رفتارهای خشن و ناعادلانۀ گذشته، از عقوبت الهی مصون دارد.
متن کامل این دلنوشته که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
پیش از ظهر بود و عازم جلسه ای کاری بودم. تسبیح سبز مادر عزیز و تازه در گذشته ام در دستانم بود و سعی داشتم با اهداء ذکر "لا اله الا الله" کمی از غصه ها و دلتنگی هایش را که در واپسین ایام عمر با دستگیری ظالمانۀ داماد پاک و مسلمانش "فیض الله عرب سرخی"، قامت پیرزن را خمیده تر و قلب مهربانش را فشرده کرده بود التیام بخشم. زنگ تلفن همراه، رشتۀ افکارم را گسست. آن سوی خط مأموری بود معذور که خبر پایان یافتن مرخصی همسرم را می داد . پایان مرخصی؟! مگر زمان داشت؟
مرخصی از چه؟ از زندان، از رنج ها، و یا از دروغ ها و اتهاماتی که حتی کج اندیشان نیز در خلوت خود به بی اساس بودن آنها معترفند؟
مأمور حامل پیام، شاید از آرامش و عدم تعجب من حیرت کرد که چند بار جمله اش را تکرار کرده و هر بار هویت مرا می پرسید تا مطمئن شود پاسخگوی تماسش همسر همان قهرمانی است که ماه ها زندان و انفرادی و مشقت ها را با یاد خدا و ایمان و ارادۀ محکمش تحمل کرده و اینک دوباره باید به اوین بازگردد. شاید انتظار داشت اعتراضی بشنود و یا علت را جویا شوم، من اما خشنود از آرامشی که با ذکر "لا اله الا الله" یافته بودم خدا را شکر کردم که در همان لحظه ، یگانگی و تنها مؤثر بودنش در تمام کائنات را فقط با همان ذکر، چون آینه ای شفاف و روزنی نورانی بر قلبم تاباند تا بار دیگر بر خود متذکر شوم که هیچ معبود و خدائی غیر او نیست و هر قدرتی جز او محکوم به فنا و نیستی است و آن محکومیت و حکمی که باید نگرانش بود همان حکم الهی است که در دادگاه عدلش جاری می شود. بارها و بارها آیاتش را خوانده ام: " ألیس الله بأحکم الحاکمین ..."، " إن الحکم الا لله ..." و آیات فراوان دیگری که صریحأ بیان می دارد که حکم نهائی را تنها اوست که می راند و اگر ستمکاران سعی در انکار این مهم دارند ، ما که به وحدانیت خدا و معاد ایمان داریم به انتظار آن حکم می مانیم که هیچ مفری از آن وجود ندارد "ولا یمکن الفرار من حکومتک ".
اما نه تنها رأفت بظاهر اسلامی بددلان، حتی تا مراسم چهلم مادرم تحمل نداشت که حضور همسرم تسکینی بر غصۀ از دست دادنش باشد بلکه مهرورزی را تمام کرده و دخترم را نیز به بند کشیدند و چه عمیق، طعم تلخ میوۀ ترشیدۀ ستم را در ماه محرم بر ما چشاندند تا هر چه بیشتر و رساتر فریاد "هل من ناصر ینصرنی" خون خدا را از سطر سطر برگهای تاریخ بشنویم.
گویا از همان زمان که سپاه یزید در مقابل امام حق که برای طفل 6 ماهه آب خواست و آنان حلقوم تشنه را با تیر فتنه نشانه رفتند، رسم است که پاسخ دادخواهی، ظلمی مضاعف باشد و ما نیز نباید در ادامۀ شکایت رسمی از طراحان اصلی فجایع یک سال و نیم اخیر، متعجب شویم که نه فقط همسرم مجددأ بازگردانده شود که فرزندش را نیز بی هیچ دلیلی فراخوانده و سپس به جرم بلبل زبانی که خواستار حق قانونی برای تفهیم اتهام شده است، به انفرادی منتقل نمایند.
پس همسر مظلومم به عزتکده بازگشت و من نیز که شاید تنها شاهد رنج و عذابش در این سوی میله ها بودم با مشاهدۀ پر کشیدنش بسوی دوستان و قهرمانان حق طلب و خدا جویش خشنود شده و دانستم که فصلی دیگر از زندگی با خون حسین (ع) و پیام صبوری زینب در این ماه عزیز آغاز شده است، فصلی که مطلعش قهرمانی فردی دیگر از خانوادۀ عرب سرخی را رقم زد.
پس من نیز با سپاس از خداوند برای توفیقات پی در پی، به تأسی از صاحب این ماه عزیز و بانوی صبور کربلا از درگاه حق، طلب یاری کرده و دعا می کنم لحظه ای ما را به خود وا مگذارد.
ذکر مصیبتهای حسین (ع) و زنده بودن نام و یادش در تاریخ ، ایمانم را محکم تر و یقینم را استوارتر می سازد که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند و آه مظلوم، عرش خدا را به لرزه می افکند اما از خدا می خواهم قبل از اینکه آه مظلومانۀ محیا کوچولو که از سادات است وبی تاب آغوش مادر، و نفرین و نالۀ سوزان مادر همسرم که مادر دو شهید است، به عرش برسد در دلهای آنان که هنوز کورسوئی از نور حسین در آن وجود دارد، تحولی عظیم ایجاد کرده و آنها را با جبران رفتارهای خشن و ناعادلانۀ گذشته، از عقوبت الهی مصون دارد.
ندای سبز آزادی: آنالیز افزایش قیمت نان سنگک نسبت به گذشته و سهم آن در سبد مصرفی خانوار نشانگر این است که اگر شهروندان، نان سنگک را در سفرههای خود جایگزین کنند، علاوه بر سلامتی، یارانه بیشتری را نیز پس انداز خواهند کرد.
به گزارش مهر، این روزها مردم با دریافت یارانهها و آگاهی از افزایش قیمتها، حساسیت ویژه ای در چگونگی هزینهکرد مبلغ واریزی از سوی دولت به حساب آنها دارند و تلاش دارند تا حداکثر پس انداز را از این مبلغ داشته باشند.
آنها که خودرو دارند، بخش عمده ای از این پول را برای هزینه بنزین که بیشترین افزایش را داشته است، کنار گذاشته اند و بیشتر آنهایی که نه خودرویی دارند و نه بنزینی مصرف می کنند، دغدغه نان را در اولویت اول خود قرار داده اند، چراکه رقم قبض آب، برق و گاز را می توانند به نوعی با به کار بستن تجهیزات کاهنده و یا اندکی کنترل در مصارف، پایین آورند اما نان از کنترل مردم خارج است.
سنگک، نانی مقرون به صرفه
بر همین اساس، آنالیز قیمت انواع نان با رقمهای مصوب می توانند یکی از آلارم های نشانگر راه باشد؛ چراکه مردم می توانند با این آنالیز قیمت، نقشه راه خرید نان و تعیین نوع نان در سبد مصرفی خود را با قیمتهای فعلی مشخص کنند. بر این اساس، آنالیز قیمتی انواع نان نشانگر این است که با توجه به وزن چانه، قیمت و مباحث مرتبط با سلامت، نان سنگک در رتبه اول مقرون به صرفه بودن قرار دارد.
اگر وزن و قیمت هر چانه نان سنگک به ترتیب 700 گرم و 400 تومان، بربری 600 گرم و 300 تومان، تافتون 300 گرم و 200 تومان و لواش 170 گرم و 100 تومان باشد، آنگاه محاسبات سرانگشتی نشان می دهد که صرفه اقتصادی برای هر خانوار استفاده از نان سنگک است.
آنالیز قیمت سنگک و پس انداز بیشتر برای مردم
بر این اساس، اگر هر خانوار به طور متوسط 4 نفر در نظر گرفته شود، بررسی ها نشان می دهد که نان سنگک مقرون به صرفهتر از سایر انواع نان برای این خانوار است، البته اگر نرخ هر نان سنگک را قبل از اجرای قانون 200 تومان و بعد از اجرای آن 400 تومان در نظر بگیریم:
یارانه واریزی از سوی دولت برای خانوار 4 نفره در ماه= 16 هزار تومان
متوسط تعداد نان برای خانوار 4 نفره در هر روز= 2 عدد
متوسط نرخ روزانه نان سنگک با قیمت جدید برای خانوار 4 نفره= 800 تومان
متوسط نرخ ماهانه نان سنگک با قیمت جدید برای خانوار 4 نفره= 24 هزار تومان
متوسط نرخ ماهانه نان سنگک با قیمت قدیم برای خانوار 4 نفره= 12 هزار تومان
پس انداز خانوار= 4 هزار تومان
حال اگر این محاسبات را برای همین خانوار در مورد نان لواش داشته باشیم، نتایج به شرح زیر است، البته اگر نرخ هر نان لواش را قبل از اجرای قانون 35 تومان و بعد از اجرای قانون 100 تومان در نظر بگیریم:
یارانه واریزی از سوی دولت برای خانوار 4 نفره در ماه= 16 هزار تومان
متوسط تعداد نان برای خانوار 4 نفره در هر روز= 8 عدد
متوسط نرخ روزانه نان لواش با قیمت جدید برای خانوار 4 نفره= 800 تومان
متوسط نرخ روزانه نان لواش با قیمت قدیم برای خانوار 4 نفره= 280 تومان
متوسط نرخ ماهانه نان لواش با قیمت قدیم برای خانوار 4 نفره= 8400 تومان
متوسط نرخ ماهانه نان لواش با قیمت جدید برای خانوار 4 نفره= 24000 تومان
پس انداز خانوار= 400 تومان
بنابراین محاسبات نشان می دهد که نان سنگک اگرچه قیمت به ظاهر بالاتری را دارد، ولی به لحاظ ارزش غذایی تایید شده، بوه و پس انداز بیشتری را برای خانوارها به دنبال دارد. در این راستا می توان پیش بینی کرد که با توجه به گفته های قدیم مسئولان، دولت در نظر دارد تا کم کم به سمت توسعه استفاده از نانهای با ارزش غذایی بالا و به نوعی نانهای کامل پیش رود و نانهای با آرد سبوس گرفته شده را از سبد خانوارها حذف کند.
دولت چه می گوید؟
در این راستا، حمید علیخانی معاون وزیر بازرگانی به خبرنگار مهر گفت: البته مردم را نمی توان به استفاده از یک نوع نان محدود کرد؛ چراکه ذائقه ها متفاوت است. البته ارزش غذایی نانهای سبوس دار به مراتب بالاتر از سایر نانها است.
وی افزود: میانگین قیمتی به نوعی در نظر گرفته شده است که مصارف نان کاهش یابد، چراکه هم اکنون سرانه مصرف نان در ایران 160 کیلوگرم اعلام می شود که نسبت به میانگین جهانی بسیار بالا است. بر همین اساس، قطعا در آینده نه چندان دور، مصرف نان در کشور کنترل می شود.
علیخانی معتقد است، بیش از آنکه مردم به افزایش قیمت توجه داشته باشند، باید به وزن چانه های نان توجه کنند، ضمن اینکه کیفیت نیز باید ارتقا یابد و مردم باید کیفیت را در برابر افزایش قیمت مطالبه کنند.
وی گفت: به نظر می رسد ظرف ماههای آینده، کیفیت نان ارتقای قابل توجهی داشته باشد.
مردم بر این باورند...
"مریم. م" یکی از شهروندان تهرانی معتقد است: با اعلام اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها و بالا رفتن قیمت نان، وزن چانه هر قرص نان بالاتر رفته است و این موضوع می تواند، افزایش قیمت نان را مقرون به صرفه کند.
وی به خبرنگار مهر گفت: تجربه نشان داده است که همواره در روزهای ابتدایی افزایش قیمت نان، کیفیت بالا می رود ولی پس از گذشته کمتر از یک ماه که مردم به قیمت عادت کردند، کیفیت به حالت سابق برمی گردد و ضایعات بالا می رود.
این شهروند معتقد است که قیمت نان لواش بسیار بالا است و برای مردم، خریدش صرفه اقتصادی ندارد. یا شاید دولت نمیخواهد خرید این نان برای مردم بصرفد تا سیاستهای خود را اجرا کند.
"محمدعلی. د" که در غرب تهران نانوایی دارد، می گوید: به نظر می رسد اقبال مردم نسبت به خرید از نانوایی های دولتیپز کاهش می یابد، چراکه تاکنون فاکتور قیمت تمایز میان نانوایی های آزادپز و دولتیپز بود اما هم اکنون قیمت نان در همه جا یکسان است.
وی می افزاید: این قضیه به ضرر نانوایی ها است و دولت می خواهد بساط برخی نانوایی ها را برچیند.
"حسن.ع" می گوید: افزایش قیمت نان سبب شده تا بسیاری از خانوارها دغدغه داشته باشند که باید مبلغی اضافه تر از گذشته در سبد هزینه ای داشته باشند؛ در حالی که محاسبات نشان می دهد که باید لواش را از سبد خانوار حذف کرد. مقرون به صرفه نیست.
"فاطمه. ع" معتقد است که افزایش قیمت نان تجربه ای است که مردم را به مدیریت هزینه ها وامی دارد، بنابراین بعد از این راضی نخواهند شد که هم قیمت بالاتری بپردازند و هم نان غیرکیفی دریافت کنند. نانوایی هم برای بقای خود باید نان کیفی دست مردم بدهد.
وی می افزاید: در یک هفته اخیر به دلیل گران شدن قیمت نان، خرید روزانه نان را از ده عدد به 5 عدد کاهش داده ایم تا بتوانیم از عهده افزایش قیمت برآییم. البته خرید نان تازه باعث کاهش ضایعات هم می شود، چراکه تا پیش از این، هر هفته کیسه ای از نان خشک برای نانخشکیها داشتیم.
یکی دیگر از شهروندان می گوید: کیفیت بهتر شده است ولی هنوز در حد انتظار نیست و ضایعات باز هم وجود دارد، البته باید نانواها نان خوب به دست مردم بدهند تا مردم هم به افزایش قیمت راضی باشند. دولت باید نظارت کند تا نان کیفی به دست مردم برسد، در غیر این صورت اگر کیفیت به حالت سابق باشد، باز هم همان آش و همان کاسه.
به هرحال باید دید که دولت چگونه می خواهد ضایعات سالانه 700 میلیارد تومانی نان را کاهش دهد و از سوی دیگر، با افزایش کیفیت، تقاضای به حق مردم را برای دلیل افزایش قیمت پاسخ دهد.
ندای سبز آزادی: در هفته نخست اجرای هدفمندسازی یارانهها و افزایش قیمت حاملهای انرژی بسیاری از شهروندان ترجیح دادند به جای استفاده از وسیله نقلیه شخصی با وسایل نقلیه عمومی رفت و آمد کنند.
افزایش چشمگیر مسافران حمل و نقل عمومی در پایان هفته نخست اجرای هدفمندسازی یارانهها به نحوی بود که هر سه بخش حمل و نقل شهری یعنی مترو، اتوبوسرانی و تاکسیرانی شاهد افزایش قابل توجه مسافران بودند.
به گزارش ایلنا، تعداد جا به جاییهای مترو با ۲۰ تا ۲۵ درصد افزایش برای نخستین بار در تاریخ حمل و نقل ریلی پایتخت از مرز دو میلیون نفر در روز عبور کرد و انتظار میرود در هفتههای آتی این افزایش همچنان روند صعودی داشته باشد.
این گزارش میافزاید متوسط جا به جایی از سوی ناوگان اتوبوسرانی نیز به طور میانگین ۶/۱۳ درصد افزایش داشت و به ویژه در برخی از خطوط اتوبوسهای تندرو موسوم به BRT این افزایش از مرز ۲۰ درصد نیز فراتر رفت.
بنا بر این گزارش میزان جابجایی به وسیله تاکسیها ۸ تا ۱۰ درصد افزایش پیدا کرد، چرا که با کاهش نسبی تردد خودروهای شخصی و تسهیل در تردد تاکسیها افزایش تعداد مسافران تاکسیرانی امکانپذیر شده است.
گفتنی است برابر دستور شهردار تهران نرخ کرایه مترو و اتوبوسهای بلیتی تا پایان امسال بدون تغییر باقی مانده و در مورد نرخ کرایه تاکسیها و نیز مینیبوسها و اتوبوسهای خصوصی و متناسبسازی آنها با نرخ سوخت نیز دو لایحه جداگانه به شورای اسلامی شهر تهران ارائه شده است.
ندای سبز آزادی: مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوا میگوید وقتی گفته میشود هوای تهران ناسالم است، یعنی شاخص هوای بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ ویا همان هشدار است، اما اطلاق شاخص کیفیت هشدار و یا اضطرار به هوای تهران به عهده کمیته مواقع اضطرار است.
به گزارش ایلنا، براساس اطلاعات رسیده از ایستگاههای سنجش آلودگی هوای شهرتهران بر میزان غلظت آلایندههای ذرات کمتر ازده میکرون و ذرات معلق کمتراز دو و نیم میکرون نسبت به روز گذشته در همین ساعت افزوده و از میزان غلظت آلاینده منواکسید کربن کاسته شده است.
به این ترتیب میانگین غلظت آلاینده ذرات معلق کمترازدو و نیم میکرون فراتر از حد مجازبوده و شاخص کیفیت هوا هماکنون در شرایط ناسالم است.
با توجه به گزارش سازمان هواشناسی مبنی بر آسمانی صاف و درپارهای نقاط همراه با غبارصبحگاهی انتظار میرود شاخص کیفیت تا ساعات ظهر درشرایط ناسالم بافی بماند.
یوسف رشیدی مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوا در مورد شاخص کیفیت هوا گفت: در واقع هوای ناسالم همان هوا در وضعیت هشدار است.
او توضیح داد: هنگامی که هوا ناسالم است، شاخص هوای بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ است که این نشان دهنده هوای در وضعیت هشدار است، شاخص ۲۰۰ تا ۳۰۰ هم شرایط اضطرار را نشان میدهد وشاخص هوای ۳۰۰ به بالاتر، هوا بحرانی است.
رشیدی تاکید کرد: اطلاق شاخص کیفیت هشدار و یا اضطرار به هوای تهران به عهده کمیته مواقع اضطرار است، ولی در واقع در حال حاضر هوای ناسالم تهران در وضعیت هشدار است.
ندای سبز آزادی: دبیر اجرایی خانه کارگر کرمان گفت: به دنبال اتمام مهلت پرداخت مقرری بیمه بیکاری به کارگران باقیمانده مجتمع نساجی کرمان این کارگران برای تامین معاش و استفاده از مزایای بازنشستگی دچار مشکل شدهاند.
به گزارش ایلنا، عباس کاربخش گفت: در پی بروز بحران در واحدهای نساجی کشور، مجتمع نساجی کرمان در سالهای گذشته تعطیل شده است.
وی با بیان اینکه “در این کارخانه نزدیک به ۷۰۰ کارگر مشغول به فعالیت بودند”، عنوان کرد: به دنبال بروز بحران و تعطیلی مجتمع نساجی کرمان، کارفرما با تمامی کارگران تسویه حساب کرد و در این رابطه نزدیک به یکصد نفر از کارگران به صندوق بیمه بیکاری معرفی شدند.
کاربخش افزود: در حال حاضر مدتی است که مهلت پرداخت مقرری بیمه بیکاری به این گروه از کارگران نساجی کرمان پایان یافته است.
دبیر اجرایی خانه کارگر کرمان با بیان اینکه برای بازگشت به کار و اشتغال مجدد این کارگران هیچ فرصت شغلی یافت نمیشود؛ تاکید کرد: نساجی کرمان از مدتها قبل به جمع کارخانههای تعطیل شده پیوسته است.
این فعال کارگری خواستار رسیدگی مسوولان به وضعیت کارگران باقیمانده نساجی کرمان شد.
ندای سبز آزادی: در دانشگاه علامهطباطبایی چه خبر است؟ مدیریت آن چگونه عمل میکند؟ ۷۵ نماینده مجلس نسبت به مدیریت بزرگترین آکادمی علوم انسانی کشور اعتراض دارند، دانشجویان بسیاری در این دانشگاه در حال گذراندن دوره تعلیق از تحصیل خود هستند، اساتید بسیاری دیگر تدریس نمیکنند.
به گزارش فرارو، چند روز پیش ۷۵ نماینده مجلس شورای اسلامی که در بین آنها چهرهای شاخص جریان اصولگرا هم حضور داشتند با امضای نامهای نسبت به نحوه مدیریت رییس دانشگاه علامه طباطبایی شدیدا اعتراض کردند. آنها به وزیر علوم هشدار دادند که در برابر ریاست بزرگترین دانشگاه علوم انسانی سکوت اختیار نکند.
مرتضی آقا تهرانی، احمد توکلی، ابراهیم نکونام از نمایندگان شاخص اکثریت بودند که این نامه را امضا کردند. نامه این نمایندگان ۲۳ صفحه پیوست نیز با خود به همراه داشت.
براساس این گزارش در بخشی از این نامه آمده است: «نحوه رفتار دانشگاه علامه طباطبایی با مهدی طیب، عضو هیئت علمی این دانشگاه و بازنشستگی اجباری اساتید و سکوت تائید آمیز وزیر علوم ابهاماتی در نحوه مدیریت این وزارتخانه برای نمایندگان مجلس به وجود آورده است.»
در ادامه این نامه قطع یک سال و نیم کلیه پرداختی ها به این استاد، عدم پرداخت مطالبات مهدی طیب از دانشگاه از دو سال و سه ماه قبل تاکنون و تعرض به حریم وی مورد تاکید قرار گرفته است.
۷۵ نماینده در پایان نامه تصریح کردند که در صورت سکوت تائیدآمیز و عدم برخورد با تخلفات مذکور از سوی آن وزارت اقدامات بعدی نمایندگان نظیر سئوال و استیضاح پابرجا خواهد بود.
رییس دانشگاه علامه طباطبایی در میان روسا دانشگاههای ایران در چند ماه اخیر در کانون توجه قرار گرفته است. حجتالاسلام سیدصدرالدین شریعتی با اخراج برخی از اساتید با تجربه و بازنشسته کردن برخی دیگر از آنها صدرنشین اخبار دانشگاههای ایران بود.
وی حدود یک سال پیش با بازنشسته کردن ۱۲ استاد برجسته اقتصاد توسعه در دانشگاه علامه باعث شد که گروه توسعه کلا منحل شود. شریعتی دلیل کنار گذاشتن اساتید را اینگونه اعلام کرد؛ این اساتید گروه توسعه را به باشگاه سیاسی بدل کرده بودند!
از سوی دیگر از زمان حضور حجت الاسلام شریعتی در دانشگاه علامه برخورد با دانشجویان به شدت افزایش یافته است. گفته میشود طی دو سال اخیر قریب به ۱۰۰دانشجو با حکم تعلیق از تحصیل رو به رو شدند. چند ماه پیش شش نفر از دانشجویان بسیجی این دانشگاه حکم تعلیق خوردند.
حتی در میان دانشجویان تعلیقی دانشگاه دانشجویی با ۱۰ ترم تعلیق از تحصیل با احتساب در سنوات تحصیلی حضور دارد که خود یک رکورد تاریخی محسوب میشود و اگر گینس از آن با خبر شود احتمالا آن را ثبت خواهد کرد. ناگفته نماند که این تعلیق طولانی مدت برای دانشجوی مذکور باعث شد که سنوات تحصیلی آن دانشجو پایان یابد و عملا از ادامه تحصیل بازبماند. دانشجوی مذکور تاپیش از دوران تعلیق ۵ ترم از تحصیلات خود را گذرانده بود.
اینها اتفاقات بسیار کوچک در دانشگاه بزرگ علامه طباطبایی است دانشگاهی با ۷ دانشکده و هزاران دانشجو، اخراج مهدی طیب و مرتضی مردیها از اتفاقات حاشیهای به حساب میآیند. بازنشسته کردن اساتید شاخصی همچون ضیایی بیگدلی اتفاقات کوچک این دانشگاه بزرگ به حساب میآیند.
اتفاق بزرگی که در علامه در حال رخ دادن است این است که یکی از اساتید نامدار این دانشگاه در پاسخ به این پرسش فرارو که مدیریت دانشگاه علامه چگونه بوده است؟، گفت: «بگذارید کارم را بکنم. اقرار میکنم که میترسم.»
ندای سبز آزادی: یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات از اینکه در سالگر شهادت دکتر علیمحمدی استاد هستهای کشور هنوز عمال این حرکت تروریستی شناسایی و معرفی نشدند، ابراز تاسف کرد.
به گزارش خبرآنلاین، حمید سعادت نماینده نجفآباد، با بیان اینکه مردم انتظار دارند در حفظ جان دانشمندان هستهای کار ببیشتری شود، از عملکرد مسئولان اطلاعاتی و امنیتی انتقاد کرد و گفت: چزا بعد از یک سال از ترور استاد علی محمدی، هنوز تکلیف پرونده وی مشخص نشده است؟ اگر هم روشن شده چرا گزارش آن را به افکار عمومی ارائه نمیدهید؟
به گفته وی، مردم سوال می کنند که نکند از داخل مجموعههای تحقیقاتی خودمان جاسوسانی هستند که ریزترین اطلاعات را به سرویسهای اطلاعاتی خارجی دشمن ارائه میدهند؟
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ادامه داد: اگر چنین جاسوسانی هستند چرا شناسایی و دستگیر نمیشوند؟ و اگر نیست، چرا گزارش آن را نمیدهید؟
سعادت خواستار آن شد تا دو مرکز تحقیقات هستهای کشور به نام دکترهای شهید هستهای نام گذاری شوند تا دشمنان بفهمند که از این پس نه با یک نفر که با یک گروه تحقیقاتی طرف هستند.
ندای سبز آزادی: امروز سومین گزارش کمیسیون ویژه نظارت بر اجرای اصل ۴۴ در صحن علنی مجلس قرائت شد؛ گزارشی که از تخلفات گسترده دولت در روند خصوصیسازی و واگذاریهای غیرقانونی پرده برمیداشت.
به گزارش کلمه، این گزارش نشان می دهد که با وجود واگذاریهای صوری صورت گرفته، تصدیگری دولت در اداره بنگاههای واگذار شده همچنان ادامه دارد و همچنین از اینکه احمدی نژاد “نقدهای وارده بر واگذاریها را ناشی از تمایل به واگذاری شرکتهای دولتی به گروهها و افراد خاص و رانتخوار” تلقی کرده، به شدت انتقاد میکند و آن را مغایر با تذکرات رهبری میداند.
گزارش کمیسیون ویژه نظارت و پیگیری اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی، همچنین تصریح میکند که: با توجه به ترکیب سهامداران جدید شرکتهای واگذار شده و با عنایت به اینکه طبق اساسنامههای فعلی، اکثر موسسات عمومی غیر دولتی توسط سازمانهای دولتی مدیریت شده و نیز نمایندگی سهام عدالت را در اکثر شرکتها، دستگاههای دولتی عهدهدار شدهاند، تصدی دولت در اداره بنگاهها همچنان ادامه دارد.
پس از قرائت این گزارش که به واگذاریهای غیرقانونی دولت اشاره داشت، در حالی که نماینده دولت سکوت کرده بود، شش نفر از نمایندگان مجلس فرصت یافتند تا در اعتراض به خصوصی سازی ظاهری دولت نطق کنند.
به گزارش خبرآنلاین، موسیالرضا ثروتی نماینده بجنورد یکی از این نمایندگان بود که گفت: واگذاریها به بخش خصوصی خیلی کم و حداکثر ۱۳٫۵ درصد بوده و بقیه دولتی یا شبه دولتی بوده که باعث تاسف است.
سهام ایران خودرو و سایپا را خود دولت خریده است
وی با بیان اینکه با عدم واگذاری سهام بخش دولتی به بخش خصوصی، تصدی گری دولت کاهش نیافته است، ادامه داد: حتی در مواردی هم که این سهام به بخش خصوصی واگذار شده، شاهد تداوم مدیریت دولتی در بخشهای واگذار شده هستیم که اصل خصوصی سازی را زیر سوال میبرد.
ثروتی با اشاره به اینکه شرکتهای زیر مجموعه سایپا، سهام سایپا را خریده است، این را از عجایب قرن خواند و گفت: وزیر صنایع جلسه محرمانه می گذارد که دوباره این سهام را برای دولت بخرند! کما اینکه سهام ایران خودرو و سایپا را خود دولت خریده است.
به گفته وی، به این ترتیب سهامهای واگذار شده نه تحت حاکمیت کامل دولت است و نه مجلس بر آن نظارت مجلس دارد.
شرکتها واگذار شده، مدیریت آنها واگذار نشده
همچنین به گزارش خانه ملت، این نماینده عدم توجه دولت به تصدی گری شرکت های واگذار شده را از مشکلات اجرای قانون اصل ۴۴ در کشور عنوان کرد و گفت: بسیاری از شرکت ها واگذار شده اما مدیریت آنها واگذار نشده است.
وی با اظهار این که طبق قانون مصوب مجلس توسعه شرکت های دولتی در مناطق توسعه یافته ممنوع است، خاطرنشان کرد: در حالی که ما شاهد توسعه این شرکت ها در مناطق توسعه یافته هستم که این خلاف قانون است.
نماینده بجنورد مشکلات پس از واگذاری را از دیگر مشکلات اجرای قانون اصل ۴۴ دانست و گفت: بعضی مواقع شرکت ها به کسانی واگذار شدند که اهلیت و شایستگی لازم را نداشتند و پس از گرفتن شرکتی اقدام به اخراج کارگران کرده و تمام زمین های آن را می خواهند بفروشند یا در آن ساخت و ساز انجام دهند.
وی افزود: در قانون آمده که کسانی که شایستگی نداشته باشند خلع ید شوند که تاکنون به این بخش از قانون اصل ۴۴ هم عمل نشده است.
انتقاد از جایگزینی شرکتهای دولتی با شبهدولتیها
نماینده مردم لنگرود، دیگر منتقد وضع فعلی خصوصیسازی بود که در جلسه امروز مجلس گفت: اگر قرار باشد شرکتهای دولتی را از بین ببریم و شرکتهای شبهدولتی به وجود بیاوریم، به طور قطع به اهدافی که در اصل ۴۴ قانون اساسی ذکر شده، نخواهیم رسید.
به گزارش خانه ملت، مهرداد لاهوتی در بیان مشکلات نمایندگان در جریان ارائه گزارش کمیسیون ویژه نظارت و پیگیری اجرای اصل ۴۴ اظهار کرد: ۶۹ هزار میلیارد از شرکت های دولتی واگذار شده است که نشان از همکاری دولت در تحقق این امر است؛ اما این قانون نیازمند این است که به مرور زمان اصلاح شود.
لاهوتی با بیان اینکه سهم مربوط به گروه ۲ در این قانون ۲۰ درصد است، افزود: سهم دستگاه های دولتی ۴۰ درصد و ۲۰ درصد نیز سهم سهام عدالت است، پس سهم بخش خصوصی کجاست در این صورت سهمی برای بخش خصوصی باقی نمی ماند.
وی معتقد است بسیاری از گروه ها مانع می شوند که بخش های خصوصی وارد خرید این شرکت ها شوند و تاکید کرد: واگذاری به افراد و یا شبه دولتی ها که توان اداره این شرکت ها را ندارند درست نیست، در این صورت هدف این واگذاری ها چه می شود؟ ما می خواهیم این شرکت ها با تفکر خصوصی اداره شوند و ما را از اقتصاد دولتی نجات دهند.
دولت: ما صحبتی نداریم!
جمشید انصاری نماینده زنجان نیز نسبت به عدم حضور نماینده دولت برای پاسخگویی درباره گزارش مجلس از خصوصیسازی تذکر داد که علی لاریجانی در جواب وی گفت: از نمایندگان دولت دعوت کرده بودیم ولی اعلام کردند صحبتی نداریم!
نماینده مرودشت و ارسنجان در مجلس هم از بیتوجهی به اهلیت و توانمندی بخش خصوصی در واگذاری بنگاه های اقتصادی انتقاد کرد و گفت: با وجود تاثیرات اصل ۴۴ قانون اساسی برخی واگذاری ها به تعطیلی کارخانه ها و بیکاری و اخراج کارگران می انجامد.
در خوشبینانهترین تحلیل، ۱۳ درصد به بخش خصوصی واگذار شده
همچنین حمیدرضا فولادگر، رییس کمیسیون ویژه اصل ۴۴ قانون اساسی نیز در ادامه تاکید کرد که هنوز به دو هدف کاهش تصدی دولت و فراهمسازی زمینه حضور حقیقی بخش خصوصی نرسیدهایم. خوشبینانهترین تحلیل این است که ۱۳ درصد به بخش خصوصی واگذار شده است.
به گزارش ایسنا، وی با بیان اینکه دولت در واگذاریها، اولویت را به گروه دو داده است، گفت: در بخش رفع موانع کسب و کار و سرمایهگذاری جدید کمتر کار شده است.
فولادگر یادآور شد که هدفمندسازی یارانهها و طرح تحول اقتصادی در بستر سیاستهای اصل ۴۴ و رونق اقتصادی جواب میدهد نه در بستر رکود.
علیاصغر یوسفنژاد، نماینده مردم ساری نیز با بیان اینکه باید در بعضی موارد قانون اصلاح شود، گفت: سهام برخی شرکتها واگذار شده ولی دولت مدیریت آن را واگذار نمیکند. در حالیکه باید مدیریت سهام و مالکیت با هم واگذار شود تا بخش خصوصی اثرگذاری خود را داشته باشد.
ندای سبز آزادی: معاون عمرانی استاندار تهران گفت: کرایه آژانسها از هفته آخر دی بر اساس مصوبه وزارت کشور ۲۰ درصد افزایش مییابد.
به گزارش فارس، محمدرضا محمودی افزود: تا زمانی که آژانسها سوخت یارانهای دارد قیمتها افزایش نمییابد.
وی با بیان اینکه از هفته آخر دی کرایه آژانسها افزایش مییابد، گفت: این افزایش نرخ بر اساس مصوبه وزارت کشور است.
ندای سبز آزادی: احمد قابل، محقق و پژوهشگرِ نواندیشِ دینی، پس از تحمل نزدیک به ۱۷۰ روز زندان، غروب روز شنبه چهارم دی ماه ٨٩، با قرار وثیقه ای ۵۰۰ میلیون ریالی، و با حکم قاضی کاووسی رییس شعبه ۵ دادگاه انقلاب مشهد آزاد شد.
به گزارش امروز، با وجود کاهش وزن شدید، وضعیت عمومی قابل خوب توصیف شده و وی در حال حاضر در مشهد است و به زودی به محل سکونت خود، فریمان باز خواهد گشت.
اولین جلسه دادگاه قابل، روز ۲۹ اردیبهشت برگزار شد که طی آن تمامی موارد اتهامی مطرح و وی و وکلایش با رد اتهامات، دفاع خود را مطرح کردند.
گرچه زمان جلسات بعدی دادگاه هنوز مشخص نشده اما دادگاه با درخواست وکلا مبنی بر تغییر قرار بازداشت، موافقت کرد و قرار تامین وثیقه صادر شد.
احمد قابل ۲۹ آذر ۸۸، بعد از درگذشت آیت الله العظمی منتظری برای مراسم تشییع آن مرحوم، از مشهد به قم سفر میکرد که در بین راه نیشابور بازداشت شد.
این محقق و پژوهشگر، بهار امسال موقتا آزاد شده بود، که با افشاگری پیرامونِ اعدام های صورت گرفته از زندانیانِ زندان وکیل آباد مشهد، مجددا بازداشت گردید.
ندای سبز آزادی: مهدی کروبی صبح امروز برای عیادت و دلجویی از همسر محمد نوری زاد، به منزل وی رفت.
به گزارش سحام نیوز، آقای کروبی در این دیدار از برخوردهای صورت گرفته با جامعه هنری ایران و به ویژه آقای محمد نوری زاد و خانوادهی وی ابراز تاسف کرد.
آقای کروبی همچنین ضمن ابراز نگرانی نسبت به وضعیت زندانیان ابراز امیدواری کردند شرایط و رفتارها به گونه ای شود که زندانیان سیاسی از روی اجبار دست به اعتصاب غذا و این شیوه های اعتراضی نزنند.
در ادامه این دیدار، فاطمه ملکی همسر محمد نوری زاد نیز ضمن تشکر از آقای کروبی، به شرح آنچه بر او و خانواده اش در روز عاشورا گذشته بود، پرداخت و گفت: در حالی که با نماینده نیروی انتظامی مشغول گفتوگو بودیم، نیروهای امنیتی حمله ور شده و متأسفانه صحنه هایی به وجود آمد که هیچ یک از ما تصورش را هم نمی کردیم.
خانم نوری زاد همچنین ابراز امیدواری کرد که در آینده ای نزدیک شاهد آزادی تمامی زندانیان سیاسی از زندان باشیم.
لازم به توضیح است خانم ملکی (همسر نوری زاد) زینب، فائزه و علی نوری زاد (فرزندانش) پدر و مادر آقای نوری زاد و برادرانش به همراه فخر السادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده که با آنها جلوی زندان اوین بود بازداشت شدند. نیروهای امنیتی به این خانواده و همراهانشان که چشم انتظار و نگران حال محمد نوری زاد بودند، حمله و با بدرفتاری و خشونت همه آنها را دستگیر کردند که متاسفانه هنگام این اقدام خانم ملکی از ماشین به بیرون پرت شده بودند. لذا وی که سابقه فشار خون بالا دارد، به دلیل فشارهای و آسیب های وارده در بازداشتگاه دچار حالتی اورژانسی شده و به مدت چهار روز در سی سی یو بستری شد.
پس از این حادثه و در پی نگرانی ماموران امنیتی از وخیم تر شدن اوضاع، خانم ملکی اجازه یافت با همسرش محمد نوری زاد به صورت تلفنی گفتوگو نماید که در این تماس همسر محمد نوری زاد از وی می خواهد که برای حفظ سلامتی خود و نیز به درخواست فعالان سیاسی اعتصاب غذای خود را بشکند.
ندای سبز آزادی: مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دل نوشته ای از مراسم چهلم مادرش می گوید که نه فقط همسر بلکه دخترش نیز از حضور در آن محروم بوده است. دختری که گویا در مراسم تدفین نیز به علت بستری بودن در بیمارستان امکان شرکت در آن نداشته است.
مریم شربتدار قدس که هم اکنون دو عضو خانواده اش در اوین نگهداری می شوند معتقد است؛ ذکر مصیبت های حسین (ع) و زنده بودن نام و یادش در تاریخ، ایمانم را محکم تر و یقینم را استوارتر می سازد که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند و آه مظلوم، عرش خدا را به لرزه می افکند اما از خدا می خواهم قبل از اینکه آه مظلومانۀ محیا کوچولو که از سادات است وبی تاب آغوش مادر، و نفرین و نالۀ سوزان مادر همسرم که مادر دو شهید است، به عرش برسد در دل های آنانی که هنوز کورسوئی از نور حسین در آن وجود دارد، تحولی عظیم ایجاد کرده و آنها را با جبران رفتارهای خشن و ناعادلانۀ گذشته، از عقوبت الهی مصون دارد.
متن یادداشت همسر فیض الله عرب سرخی که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
پیش از ظهر بود و عازم جلسه ای کاری بودم. تسبیح سبز مادر عزیز و تازه در گذشته ام در دستانم بود و سعی داشتم با اهداء ذکر “لا اله الا الله” کمی از غصه ها و دلتنگی هایش را که در واپسین ایام عمر با دستگیری ظالمانۀ داماد پاک و مسلمانش “فیض الله عرب سرخی”، قامت پیرزن را خمیده تر و قلب مهربانش را فشرده کرده بود التیام بخشم. زنگ تلفن همراه، رشتۀ افکارم را گسست. آن سوی خط مأموری بود معذور که خبر پایان یافتن مرخصی همسرم را می داد . پایان مرخصی؟! مگر زمان داشت؟
مرخصی از چه؟ از زندان، از رنج ها، و یا از دروغ ها و اتهاماتی که حتی کج اندیشان نیز در خلوت خود به بی اساس بودن آنها معترفند؟
مأمور حامل پیام، شاید از آرامش و عدم تعجب من حیرت کرد که چند بار جمله اش را تکرار کرده و هر بار هویت مرا می پرسید تا مطمئن شود پاسخگوی تماسش همسر همان قهرمانی است که ماه ها زندان و انفرادی و مشقت ها را با یاد خدا و ایمان و ارادۀ محکمش تحمل کرده و اینک دوباره باید به اوین بازگردد. شاید انتظار داشت اعتراضی بشنود و یا علت را جویا شوم، من اما خشنود از آرامشی که با ذکر “لا اله الا الله” یافته بودم خدا را شکر کردم که در همان لحظه ، یگانگی و تنها مؤثر بودنش در تمام کائنات را فقط با همان ذکر، چون آینه ای شفاف و روزنی نورانی بر قلبم تاباند تا بار دیگر بر خود متذکر شوم که هیچ معبود و خدائی غیر او نیست و هر قدرتی جز او محکوم به فنا و نیستی است و آن محکومیت و حکمی که باید نگرانش بود همان حکم الهی است که در دادگاه عدلش جاری می شود. بارها و بارها آیاتش را خوانده ام: ” ألیس الله بأحکم الحاکمین …”، ” إن الحکم الا لله …” و آیات فراوان دیگری که صریحأ بیان می دارد که حکم نهائی را تنها اوست که می راند و اگر ستمکاران سعی در انکار این مهم دارند ، ما که به وحدانیت خدا و معاد ایمان داریم به انتظار آن حکم می مانیم که هیچ مفری از آن وجود ندارد “ولا یمکن الفرار من حکومتک “.
اما نه تنها رأفت بظاهر اسلامی بددلان، حتی تا مراسم چهلم مادرم تحمل نداشت که حضور همسرم تسکینی بر غصۀ از دست دادنش باشد بلکه مهرورزی را تمام کرده و دخترم را نیز به بند کشیدند و چه عمیق، طعم تلخ میوۀ ترشیدۀ ستم را در ماه محرم بر ما چشاندند تا هر چه بیشتر و رساتر فریاد “هل من ناصر ینصرنی” خون خدا را از سطر سطر برگهای تاریخ بشنویم.
گویا از همان زمان که سپاه یزید در مقابل امام حق که برای طفل ۶ ماهه آب خواست و آنان حلقوم تشنه را با تیر فتنه نشانه رفتند، رسم است که پاسخ دادخواهی، ظلمی مضاعف باشد و ما نیز نباید در ادامۀ شکایت رسمی از طراحان اصلی فجایع یک سال و نیم اخیر، متعجب شویم که نه فقط همسرم مجددأ بازگردانده شود که فرزندش را نیز بی هیچ دلیلی فراخوانده و سپس به جرم بلبل زبانی که خواستار حق قانونی برای تفهیم اتهام شده است، به انفرادی منتقل نمایند.
پس همسر مظلومم به عزتکده بازگشت و من نیز که شاید تنها شاهد رنج و عذابش در این سوی میله ها بودم با مشاهدۀ پر کشیدنش بسوی دوستان و قهرمانان حق طلب و خدا جویش خشنود شده و دانستم که فصلی دیگر از زندگی با خون حسین (ع) و پیام صبوری زینب در این ماه عزیز آغاز شده است، فصلی که مطلعش قهرمانی فردی دیگر از خانوادۀ عرب سرخی را رقم زد.
پس من نیز با سپاس از خداوند برای توفیقات پی در پی، به تأسی از صاحب این ماه عزیز و بانوی صبور کربلا از درگاه حق، طلب یاری کرده و دعا می کنم لحظه ای ما را به خود وا مگذارد.
ذکر مصیبتهای حسین (ع) و زنده بودن نام و یادش در تاریخ ، ایمانم را محکم تر و یقینم را استوارتر می سازد که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند و آه مظلوم، عرش خدا را به لرزه می افکند اما از خدا می خواهم قبل از اینکه آه مظلومانۀ محیا کوچولو که از سادات است وبی تاب آغوش مادر، و نفرین و نالۀ سوزان مادر همسرم که مادر دو شهید است، به عرش برسد در دلهای آنان که هنوز کورسوئی از نور حسین در آن وجود دارد، تحولی عظیم ایجاد کرده و آنها را با جبران رفتارهای خشن و ناعادلانۀ گذشته، از عقوبت الهی مصون دارد.
ندای سبز آزادی: تجمعی که خانواده حبیب الله لطیفی و مردم معترض به اجرای حکم در مقابل زندان سنندج سازمان داده بودند برای ساعاتی با تضمینی که رئیس زندان داده است متوقف شده است.
خواهر حبیب الله لطیفی در گفتگوی کوتاه با رهانا ضمن اعلام این خبر افزود: «نیروهای امنیتی با تهدید به مردم متحصن گفتند که متفرق شوید اما مردم قبول نکردند تا اینکه رئیس زندان سنندج در بین مردم حاضر شد و گفت به شرافتم قسم به خون امام حسین قسم حکم متوقف شده و خانواده حبیب میتوانند ساعت ۸ صبح بیایند و حبیب را ملاقات کنند.»
خواهر حبیب الله لطیفی که این سخنان را باور نکرده است گفت:« فعلا ما از مقابل زندان سنندج برگشتیم اما ساعت ۴ یا ۵ صبح دوباره به مقابل زندان میرویم مردم هم به ما میپیوندند.
وی همچنین اضافه کرد: «ما تا فردا باز منتظر می مانیم و باورش برای ما خیلی سخت است.»
با توجه به سوابق دستگاه قضایی هنوز مشخص نیست که این گفته رئیس زندان واقعیت داشته باشد.
خبرهای تکمیلی متعاقبا ارسال خواهد شد.
ندای سبز آزادی: آرش صادقی، فعال دانشجویی و عضو ستاد هشتاد و هشت میر حسین موسوی ، که بدلیل مورد ضرب و شتم قرار گرفتن در بند امنیتی زندان اوین به اعتصاب غذا دست زده بود، پس از هفده روز جمعه شب اعتصاب غذای خود را شکست.
به گزارش ندای سبز آزادی آرش صادقی پس از هفده روز اعتصاب غذای خود را شکسته و پس از آن به بند عمومی زندان اوین منتقل شد
شایان ذکر است این فعال دانشجویی، پس از انتشار بیانیه اش به مناسبت ۱۶ آذر مورد ضرب و شتم شدید بازجویان در بند ۲۰۹ اوین قرار گرفته و از ناحیه دنده دچار شکستگی شدید شده بود، که ماموران از انتقال وی به بهداری خودداری نموده و این فعال دانشجویی مورد رسیدگی پزشکی قرار نگرفت. وی در اعتراض به رفتار بازجویان، از ۱۹ آذر دست به اعتصاب غذا زد.
گفتنی است این دانشجوی زندانی و عضو ستاد ۸۸ میرحسین موسوی، که درتاریخ ۶ دی۱۳۸۸(روز عاشورا) بازداشت و به پنج سال حبس محکوم شده، برای گذراندن دوران محکومیت خود احضار و به زندان منتقل شده بود.
وی به مناسبت روز دانشجو، در یادداشتی که از بند ٢٠٩ زندان اوین به بیرون ارسال کرد، خاطرنشان ساخت:
"اگر بگوییم دولت نامشروع برآمده از دروغ و تهمت وتقلب را به رسمیت نمی شناسیم و خواستار برگزاری انتخابات سالم و عادلانه با حضور نماینده و ناظران واقعی مردم هستیم، ما محاربیم، ما ضد انقلابیم."
هم اکنون سه زندانی دیگر بنامهای نسرین ستوده (فعال حقوق بشر و وکیل)، محمد نوری زاد (نویسنده و مستند ساز) و رضا شهابی (فعال سندیکایی) نیز، در اعتصاب به سر می برند.
ندای سبز آزادی: آمریکا به تازگی نام چند شرکت دولتی دیگر ایران از جمله نفت و گاز پارس را به دلیل کمک به برنامه اتمی و موشکی تهران، به فهرست تحریمها افزوده است.
شرکت نفت و گاز پارس، شرکت بیمه معلم به خاطر عرضه بیمه دریایی به خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران، بانک انصار و بانک مهر به خاطر ارائه خدمات مالی به سپاه پاسداران، "بنیاد تعاون سپاه" که یک شرکت خدمات مالی است که کار سرمایه گذاری های سپاه پاسداران را انجام می دهد و شرکت "لاینر ترانسپورت کیش" برای ارائه حمایت مالی از جمله حمل سلاح برای حزب الله لبنان به نمایندگی از سوی دولت ایران تحت تحریم قرار گرفته اند.
تحریمهای تازه، این شرکتها را از دسترسی به نظام مالی آمریکا منع و هرگونه دارایی آنها در آمریکا را مسدود میکند.
در این میان تحریم شرکت نفت و گاز پارس به عنوان بخش مهمی از شرکت ملی نفت ایران که پروژه های میدان گازی پارس جنوبی و پارس شمالی را در دست دارد از اهمیت ویژهای برخوردار است.
شرکتنفتو گاز پارساز شرکتهایزيرمجموعهشرکتملینفتايراناست که در سال ۱۳۷۷ تأسيسشده است. اينشرکتمسئوليتتوسعهکليهفازهایميدانگازیپارسجنوبیو توسعهميدانهای گازیپارسشمالی، گلشنو فردوسیرا در آبهای خليج فارس برعهده دارد.
اکنون که به دلیل تحریمهای مختلف و وضعیت نابسامان سیاسی و اقتصادی ایران شرکتهای بزرگ نفتی دنیا در کشورمان سرمایهگذاری نمیکنند، شرکت نفت و گاز پارس نقش مهمی در توسعه فازهای بزرگترین میدان گازی جهان در عسلویه دارد. در واقع این نقش به اجبار و به دلیل فقدان شرکت های سرمایه گذار خارجی به این شرکت واگذار شد و اکنون با تحریم آن ضررهای بزرگی به روند برداشت و تولید نفت و گاز ایران وارد خواهد شد.
هرچند آمریکا تأکید کرده است که هدف از اعمال این تحریم ها محدود کردن تامین مالی برای سپاه پاسداران و خطوط کشتیرانی است، نه تحت تاثیر قرار دادن تجارت نفت ایران اما به خوبی واضح است که با تحت فشار قرار دادن بزرگترین شرکت میدان نفتی پارس تولید و تجارت نفت نیز متاثر از آن خواهد بود.
وزارت خزانهداری ايالات متحده آمريکا در نهم آذرماه سال جاری ۱۰ شرکت خارجی را در اروپا و آسيا به دليل ارتباط آنها با طرفهای ايرانی در فهرست سياه تحريمهای خود قرار داد. از ميان ۱۰ شرکتی که در فهرست سياه تحريمهای آمريکا قرار گرفته است، هشت شرکت در بريتانيا و يک شرکت در سوييس و يک شرکت ديگر در مالزی مستقر است.
پیش از این نیزشرکت ژاپنی " این پکس " نیز که در میدان نفتی آزادگان با ایران همکاری می کند در راستای تحریم ها علیه این کشور تأکید کرده است به همکاری خود در این پروژه پایان میدهد.
هرچند رئیس دولت کودتا این تحریم ها را بی اثر خوانده و تحریم ها را فرصتی برای رشد و استقلال اقتصادی ایران دانسته است اما واقعیت اینست که ایران بزرگترین مصرف کننده انرژی در خاورمیانه است و ترکیب انرژیهای مصرفی در سبد انرژی کشور نشان میدهد که بیش از ۹۸ درصد انرژی از محل تولیدات نفت و گاز تأمین میشود به همین دلیل صنعت نفت و گاز ایران، به عنوان چشم اسفندیار اقتصاد و منبع اصلی تأمینکنندۀ نیازهای ارزی و انرژی کشور است، و به همین دلیل تحریم آن، مؤثرترین حربه در دست دنیای غرب برای اِعمال فشار و رویارویی با جمهوری اسلامی برای جلوگیری از ادامۀ فعالیتهای هستهای آن است.
اکنون اغلب پروژههای نفتی و گازی عسلویه متوقف شده یا به دلیل وجود تحریمها از سرعت آن کاسته شده است. ایران در میادین مشترک حداقل برداشت را دارد و ثروت زیر زمینی کشور را به عرب ها واگذار کرده است. در حالی که احمدی نژاد و طرفدارانش مشغول جنگ با دنیا هستند، کشورهای همسایه از نفت و گاز مشترک برداشت می کنند، هرساله حدود سیصد هزار بشکه در روز از کل ظرفیت تولید کشور کاسته میشود و احمدینژاد همچنان مصمم از استقلال و شکوفایی ایران میگوید.
در حالی که صنایع نفت و گاز ایران اکنون به شدت نیازمند سرمایهگذاریهای کلان و ورود فنآوریهای پیشرفته به وسیله شرکت های بزرگ بین المللی نفتی است، دور تازه تحریمها علیه شرکتهای نفتی ایران بیش از پیش سبب فرسودگی صنعت نفت ایران خواهد شد.
اکنون شرکتهای بزرگ نفتی دنیا به بهانههای مختلف از سرمایه گذاری در ایران خودداری میکنند و شرکتهای داخلی بزرگ هم که تحریم میشوند. آنهایی هم که تحریم نمیشوند با بحران منابع ملی و در نتیجه کاهش نیروی انسانی خود روبهرو شدهاند.
احمدینژاد تحریم شرکتهای نفتی ایران را بیاثر خوانده است اما هرگز به این سوال پاسخ نداده است که وقتی بیش از ۸۰ درصد درآمد ارزی سالانه کشور و ۷۰ درصد سرمایهگذاری سالانه دولتی و حدود پنجاه درصد بودجه عمومی دولت از درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز تأمین میشود چگونه میتوان این تحریمهای گسترده را به فرصت تبدیل کرد؟
ندای سبز آزادی: ایرانیها همیشه نگران این هستند که چرا عرب ها نام جعلی برای خلیج فارس به کار میبرند؛ اما جعل نام از سوی دولت احمدینژاد برای روزهایی که در تقویم ایرانیها وجود دارد، شاید کمتر از رفتار عرب ها خطرناک و مشمئزکننده نباشد.
زمانی بود که روزها برای خودشان ارج و قربی داشتند، بدون اینکه کسی احساس بدی داشته باشد، مردم به روزها احترام میگذاشتند. نامگذاری روزها هم امری طبیعی بود. عین آبی که از چشمهای جوشیده بود؛ نام روزها از حوادث و اتفاقاتی گرفته میشد و مردم آنها را پدید میآوردند. روزها با اعتقادات و شیوه زندگی مردم پیوند خورده بود. مثلن اگر روزی عید بود، آن عید فقط یک اسم نبود. همه صاحب آن عید بودند و با آمدنش شاد میشدند؛ مثلن شب یلدا، با تمام سیاهیاش، معنایش را از دولت یا حکومتی نگرفته بود و همین امر است که آن را روشنتر از هر روزی میکند.
اما اکنون، گاهی به نظر میرسد نه تنها روزها معنایشان را از دست دادهاند، بلکه دیگر حتا احترامی هم ندارند. مثلن آدمکشی در عاشورا به سادگی اتفاق میافتد و عید هم سادهتر از آن برای مردم عزا میشود.
در سالهای اخیر، دولت تمام همت خود را به کار گرفته تا معنی و ارزش این روزها را مردم بگیرد، یا تا جایی که میتواند آن را کمرنگ کند. خلق اسامی جدید بیمحتوا برای روزها و کشتن نامهای بامصما، بخشی از این تلاش است؛ اما ضربه واقعی را به روزها، عملکرد همین دولت میزند؛ مثلن مردم چه حسی پیدا میکنند زمانی که دولت و حاکمیت در روزهای مقدس و محترمشان، نه تنها همراهشان نیست، بلکه علیه آنان است؟
وقتی دولت «روزها» را ساماندهی میکند
وزیر ارشاد به تازگی در خرمآباد با انتقاد از آن چه او «نمایشی و تبلیغاتی شدن نامگذاری روزها» خوانده است، از ساماندهی روزها در وزارت ارشاد خبر داد.
سیدمحمد حسینی صبح جمعه گذشته در شورای اداری لرستان در شهرستان الیگودرز، اظهار داشت: «نباید این حرکت به حرکتی سوری و تبلیغاتی تبدیل شود بلکه ما به دنبال این هستیم که نامگذاری روزها منجر به توجه بیشتر به موضوع مورد نظر شود. در همین راستا ما برخی از روزهایی که مربوط به مسائل جزئی بوده است را حذف کردیم.»
اما اساسن نامگذاری یک روز به چه معناست و در چه حالتی یک روز نامگذاری میشود؟ اغلب نامگذاری روزها، در سراسر جهان و کشورهای مختلف، به این شکل است که اگر اتفاق خاصی در یک روزی بیفتد که آن اتفاق جنبه ملی داشته باشد و برای مردم آن کشور پدیدهای تاریخی به شمار آید، اسمی متناسب با آن اتفاق برای آن روز در نظر گرفته میشود تا هر سال بزرگداشتی در آن روز برگزار شود. البته بسیاری از نامگذاریها هم خارج از محدودهی اختیارات دولت و حکومت است و جنبه آیینی و مذهبی دارد.
اما آنچه مهم است این است که نباید به روزها، به عنوان متعلقات دولت نگاه کرد؛ بلکه روزها از آن ملت است. دولت نمیتواند روزها را برای اهداف کوتاهمدت خود، مصادره کند. این کار فقط از عهده حکومتهای اقتدارگرا و توتالیتر برمیآید. چیزی که اکنون در ایران و از سوی دولت آن میبینیم.
وزیر ارشاد دولت احمدینژاد با اشاره به برنامههای آینده این وزارتخانه در زمینه نامگذاری روزها، گفته است: «از این به بعد روند نامگذاری روزها به این صورت است که ابتدا موضوع در شورای فرهنگی مطرح می شود و سپس فراخوان می دهیم تا استانهای مختلف موضوعات مورد نظر خود را ارائه کنند و در نهایت از میان موضوعات اعلام شده یک موضوع را انتخاب خواهیم کرد.» این اظهارات یعنی روزها متعلق به دولت است و حتا استانداران دولت نظرشان مهمتر از مردم است!
حذف روز گفتوگوی تمدنها و خلق روز بسیج اساتید
رفتار دولت احمدینژاد در نامگذاری روزها همیشه مورد انتقاد بوده است. این دولت هر روزی را که به صلاح خود نبیند و با برنامههایش همسو نباشد حذف میکند و نامهایی را که به نفع خویش است اختیار میکند.
به عنوان نمونه، 25 خردادماه هر سال که از سوی شورای انقلاب فرهنگی و وزارت جهاد کشاورزی به عنوان روز ملی گل نامگذاری شده بود، از تقویم رسمی کشور حذف شد. حذف این روز ضریه بزرگی را به صنعت گلکاری و گلفروشی ایران وارد کرد. زیرا به بهانه این روز جشنوارهها و برنامههای مختلفی از سوی بخش خصوصی که هیچ باری را روی دولت نداشتند برگزار میشد.
یا مثلن چندی پیش، روز «گفتوگوی تمدنها» را از تقویم ایرانیها حذف کرد. و در عوض 6 مناسبت جدید شامل روزهای «غزه» (29 دی)، « مبارزه با استعمار انگلیس» (12 شهریور)، «بصیرت و میثاق امت با ولایت» (9 دی)، «بسیج اساتید» (31 خرداد)، «هنر مقاومت اسلامی» (21 فروردین) و «مقاومت و پایداری» (4 خرداد) در تقویم رسمی سال 1390 گنجانده شد.
دبیر شورای فرهنگ عمومی درباره نامگذاری روز 9 دی گفته است: «نهم دی ماه که سالروز بپاخاستن ملت مسلمان ایران در مقابل جریان نفاق جدید است، از سال آینده به نام روز«بصیرت و میثاق امت با ولایت» بزرگ داشته میشود.»
این تفکر تا آنجا پیش میرود که امام جمعه قم خواستار نامگذاری یک دهه، 9 تا 19 دی، به نام «دهه بصیرت» میشود. سعیدی در یکی از خطبههای نماز جمعه گفت: «شما در حماسه 9 دی سال گذشته خوش درخشیدید و 9 تا 19 دی را دهه بصیرت بدانید و در این دهه در مساجد، مراکز آموزشی و دانشگاهها مباحث بصیرتی را مطرح کنید تا تداوم مسیری که تهیه کردید ادامه پیدا کند. مردم با همان شکوهی که از رهبری و ولایت حمایت کردند با همان شکوه در 9 دی از فتنه تبری کردند.»
نامگذاری دولت و بیتفاوتی ملت
اما در عمل این نامگذاریها با استقبال مردم مواجه نمیشود. مردم خود میدانند که چه روزی به چه نامی است و چه نامی اصیل است و چه نامی جعلی.
مردم خود به خوبی میدانند که چه روزی را محترم بدانند و چه روزی را از کنارش بیتفاوت گذر کنند. این تلاشهای دولت صرفن برای دلخوشی خود دولتمردان است و مثل طرحی رو آب میماند که عمرش کمتر از طراحش است.
ندای سبز آزادی: فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده یم سال پیش در وبلاگ خود همزمان با میلاد مسیح (ع) درباره میرحسین موسوی اینگونه نوشت:
یک سال پیش همین روزها بود به گمانم که در مراسم بزرگداشت یکی از سرداران شهید دفاع مقدس شرکت کرده بودی و ادای دین می کردی با یادآوری بزرگی و رشادت و اخلاص او و دیگر همرزمانش و من منتظر بودم که زودتر برسی به انتخابات و از امروز بگویی و انگار همه همین انتظار را داشتند. کسی در گوشم گفت: خیلی آرام است مهندس. نمی تواند این جماعت رخوت گرفته را تکان بدهد. این جوانان معترض و قهر کرده با نظام را. و تو آرام سخن می گفتی و کلیپ های خاطره انگیز سال های رزم آوری فرزندان ملت، ما را می گریاند و می لرزاند. سالن اجتماعات یک مجتمع مسکونی پر بود از دوستانی که هریک خاطره ای از دوران جنگ داشتند و دور هم جمع شدنشان پرمعنا بود. بعضی از خانواده شهدا را می شناختم و نسبت به بعضی هم توفیق شناخت در همان جلسه پیدا کردم. صحبت بر سر آمدن یا نیامدن تو بود یا خاتمی. همسر خاتمی گرفته و مغموم و عصبانی از اصرار اصلاح طلبان برای به صحنه انتخابات آمدن او گوشه ای نشسته بود و دکتر رهنورد نیز با فاصله کمی کنارش. به هردویشان سلام کردم و …
تو به صحنه آمدی و خاتمی انصراف داد و پشت تو قرار گرفت و ما همه به تأسی او حمایتت کردیم چون فرزند امامت می دانستیم و یاور رزمندگان سلحشور جبهه های حق علیه باطل و پشت و پناه مردم و خدمتگزار آنان. هیچ کس از ۸ سال نخست وزیریت در دوران جنگ خاطره بدی نداشت و به دلیل حسن مدیریت مورد تحسین دوست و دشمن بودی. محبوب بودی تو خصوصا نزد خانواده شهدا و سرداران جنگ تحمیلی و یار وفادار و همراهی داشتی که از زمان تصمیم پرمخاطره ات برای مقابله با کژی و انحراف در انقلاب اسلامیمان کنارت ایستاد و پا به پایت آمد و شما شدید مصداق یک زوج سیاسی موفق که ناگهان این زوجیت و مشارکت و همراهی در عین استقلال هر دوی شما به یک مدل و الگو تبدیل شد.
روزهای انتخابات روزهای سبزی بود برای جوانانی که بار دیگر به نظام اعتماد کردند و اقبال کردند و همه اعتبار و توش و توانشان را گذاشتند برای بالا بردن مشروعیت نظامی که پدران و مادرانشان به آن رأی آری داده بودند و حالا به دلیل عملکردهای ناصواب، مورد نقد آنان بود. تو از فیلتر شورای نگهبان هم گذشتی و این با توجه به شناختی که از اقتدارگرایان داشتیم برای همه عجیب بود اما سابقه نیکت و حلقه یاران انقلابی و رزمنده و ایثارگر و مؤمنت باعث شد که هیچ بهانه ای برای ردصلاحیت باقی نماند و همه اصلاح طلبان و حتی اصولگرایان منتقد دولت نهم که تو را در شعارهایت صادق می دانستند، به یاریت آمدند و چه روزهای خوشی بود روهای رقابت های انتخاباتی هرچند در فضا و شرایطی نابرابر. مردم می خواستند سرنوشتشان را رقم بزنند و با امکانات بسیار محدود کار شروع شد و …………………………………
قصه تلخی است قصه انتخابات دهم. حکایتی که می توانست کام همه را شیرین کند اگر قضایا خوب مدیریت می شد و اگر نصایح دلسوزانه به گوش گرفته می شد. اما افسوس که همان خط انحرافی که تو طی سالیان دنبالش می کردی و به آن می اندیشیدی و برای رشد و نفوذش در ارکان نظام، غصه می خوردی و ناگهان باعث به میدان آمدنت شد، ادامه یافت تا فرزندان، یاران و یاوران و دلسوزان امام و انقلاب را غیرخودی جلوه دهد و دسیسه ها و فتنه های نیرنگ بازان هر روز قائله جدیدی را به وجود آورد و تو باز هم آرام ماندی و دعوت به آرامش کردی و راه سبز امید را به جوانان عصبانی نمایاندی و از خشونت منعشان کردی حتی وقتی که مورد هجمه و آزار قرار می گیرند.
آرامش تو و وقار و چشمان نجیبت مرا به یاد مسیح می اندازد میرحسین عزیز. و هجمه هایی که به تو می شود و آسیب هایی که می بینی، دشمنان این پیامبر صلح و محبت را به یادم می آورد. به راستی که مردان خدا برای باقی ماندن نام و یاد خدا و دین و آیین الهی و صراط مستقیم، چه زجرها که نکشیدند و مسیح مولود این روزهاست و تو نیز با تولدی دوباره در این دوره سخت به مسیح پیامبر می مانی. با همان قلب مهربان. با همان چشمان معصوم. با همان وقار و سکینه ای که نشانه ایمان و باور عمیق به وحدانیت و حقانیت الله است و با همان لبخندی که روز به روز کم رنگتر می شود.
تو به مسیح می مانی وقتی فرزندانت را به آرامش دعوت می کنی و از مقابله به مثل باز می داری. تو به پیامبر صلح ودوستی می مانی وقتی دشمنانت را می بخشی و آنان را به گفتگو دعوت می کنی و به کنار گذاشتن خشونت. مسیح زمانه ما، برادرت خاتمی، پدر معنوی اصلاح طلبان نیز با همین خلق و خوی به میدان عمل آمد تا دینی را که از امام و شهدا به گردن داشت، ادا کند اما چه زود اقتداگرایان را شناخت که ناجوانمردانه با ناسپاسی آزارش دادند و تو را و همراه دیگرتان مهدی کروبی را که از یاران و فرزندان امام بودید و همه فرزندان و یاران و شاگردان امام را آزردند و شما همچنان فشارها را تحمل کردید و اصلاحات را تنها راه نجات کشور معرفی کردید و مردم را از اقدامات تند عکس العملی پرهیز دادید.
تو چه آرام و آرامش بخشی پیام آور راستی و دعوت کننده به دوستی و محبت و صدق و صفا! حتی وقتی که نامردمان اجیر شده جان عزیزت را تهدید می کنند و همسر مبارز و روشنفکرت را در معرض خطر قرار می دهند و حتی آن گاه که تیرکین قلب خواهرزاده نازنینت، رزمنده دیروز جبهه ها و برادر شهید دفاع مقدس، هدف قرار می دهد. و چه مردانه او را در کنار دیگر شهدای سبز قرار می دهی و سوگ و عزایت را برای همه آنان تقسیم می کنی.
چشمان معصوم تو بهترین پیام ها را به ما و به تاریخ می دهد. نگاهت را از ما دریغ مدار، ما خود حدیث مفصل را از آن خواهیم خواند و شرحش را بر جریده ایام خواهیم نگاشت و سبزها تا روز رستخیر از این خاک پاک جوانه خواهند زد به شکرانه پایمردی انسان های روزهای سخت.
ندای سبز آزادی: سایت عصر ایران در یادداشتی به موضوع دروغگویی مسئولان پرداخت و ضمن انتقاد از خلأ قانونی برای برخورد با دروغ های پیاپی مدیران کشور، نوشت:
هر چند دروغ به عنوان یک پدیده غیراخلاقی، در همه جوامع و همه زمان ها به عنوان امری مذموم شناخته می شود، اما وقتی دروغ، به میان سیاستمداران و مدیران یک جامعه سرایت می کند، قبح آن از مرزهای اخلاقی فراتر می رود و ساختارهای اجتماعی را نیز به لرزه در می آورد. از این رو در بسیاری از کشورهای جهان، دروغگویی مسوولان، جرمی سنگین تلقی می شود که مبارزه با آن، نه بر عهده نصایح اخلاقی که با مراجع قانونی مانند پارلمان و سنا و دادگاه هاست.
با این حال، در جامعه ما که هم تعالیم دینی و هم آموزه های ملی دروغ را گناه بزرگ و دروغگو را دشمن خدا می دانند، عنوان مجرمانه خاصی با نام “دروغگویی مسوولان”در قوانین تعریف نشده است و همه بار قضیه بر دوش وجدان شخصی افراد و حداکثر نظارت های رسانه ای و سیاسی گذارده شده است.
این در حالی است که به نظر می رسد برای جلوگیری از رواج بی صداقتی بین مسوولان، باید سازو کارهای قانونی محکمی تدوین شود. چگونه است که برای یک رسانه کم تیراژ در فلان شهرستان که خبری کوتاه در یکی از صفحات داخلی اش منتشر کرده و دروغ از آب درآمده، اتهام اشاعه اکاذیب وجود دارد اما برای مسوولی که حتی یک جمله اش می تواند در سرنوشت یک کشور مؤثر باشد، قانون مشخصی وجود ندارد تا او نیز نتواند اشاعه اکاذیب کند؟!
این یک بام و دو هوایی است که باید قانونگذاران مملکت به آن پاسخ دهند تا ضریب صداقت در میان مسوولان افزایش یابد و بی صداقت ها نیز مجبور باشند هزینه سخنان خلاف واقع خود را پرداخت نمایند.
قدرت اگر با مهار تقوا یا نظارت قانونی و شفاف همراه نباشد، قطعاً منجر به فساد می شود و وای به حال زمانی که دروغ نیز بدان افزوده گردد.
برای این که مشخص شود در دنیای امروز، تا چه اندازه درباره دروغ و دروغگویی سیاستمداران حساسیت وجود دارد ، چند نمونه زیر را به عنوان مشتی نمونه خروار می آوریم .
بیل کلینتون رییس جمهور اسبق آمریکا در فاصله سال های ۱۹۹۸ تا پایان دوران ریاست جمهوری خود با یک پرونده رسوایی جنسی دست و پنجه نرم کرد اما مشکل کار او از آنجایی عمیق شد که وی به دروغگویی در دادگاه در هنگام ادای شهادت متهم شد .
ارتباط جنسی کلینتون و مونیکا لوئینسکی کارآموز جوان کاخ سفید در سال ۱۹۹۸ افشا شد و کلینتون در دادگاه منکر رابطه شد، اما هنگامی که مدارک و شواهد غیر قابل انکار مبنی بر ارتباط نامشروع او با لوئینسکی افشا شد، کلینتون سرانجام در مقابل دوربینهای تلویزیون به گناه خود اعتراف و از مردم ایالات متحده آمریکا عذرخواهی کرد.
در سال ۱۹۹۹ مجلس سنای ایالات متحده آمریکا کلینتون را به اتهام ادای شهادت دروغ و تلاش برای جلوگیری از اجرای عدالت محاکمه کرد؛ اما وی با یک رای اضافی توانست از برکناری رهایی یابد.
در واقع کلینتون، فقط به خاطر یک دروغ گفتن – و نه به دلیل رابطه جنسی خارج از خانواده – توسط سنا در آستانه برکناری قرار گرفت و کم مانده بود ریاس جمهوری آمریکا را به دلیل همین یک دروغ از دست بدهد.
در مورد دیگر، یکی از مدیران ارشدوزارت امنیت داخلی آمریکا به خاطر آن که درباره مدرک تحصیلی اش دروغ گفته بود ، دچار دردسر شد. لاورا کالاهان مدیر ارشد وزارت امنیت داخلی آمریکا در سال ۲۰۰۴ به دلیل دروغگویی درباره مدرک تحصیلی اش مجبور به استعفا شد . این استعفا بعد از آن صورت گرفت که فاش شد مدرک دکترای وی تقلبی است. کالاهان در متن استعفای خود از مردم آمریکا به خاطر دروغ گویی عذرخواهی کرده بود.
دروغگویانی که دچار رسوایی شدند، البته فقط به آمریکا محدود نیستند، بلکه در یک رسوایی دیگر در سال ٢٠٠۵ تعدادی از مسئولان کشورهای آفریقایی لاگوس و نیجر، به دلیل آن که درباره دریافت مدارک دکترای افتخاری از دانشگاه ایرلند دروغ گفته بودند، ضمن عذرخواهی از افکار عمومی برکنار و از مشاغل دولتی نیز برای همیشه محروم شدند .
شهتاج قزلباش یک سیاستمدار معروف پاکستانی نیز در سال ۲۰۰۲ قربانی دروغگویی خود درباره مدرک تحصیلی شد . پس از مشخص شدن دروغگویی او درباره مدرک تحصیلی اش، وی به دستور دادگاه عالی پاکستان برکنار و از ادامه کار در دستگاههای دولتی پاکستان برای همیشه محروم شد . دادگاه عالی پاکستان، قزلباش رابه دلیل دروغ گویی در مورد مدرک خود، شایسته خدمت در دستگاه دولتی پاکستان ندانست. او اگر راست می گفت و با همان مدرک تحصیلی پایین تر به کارش ادامه می داد، هرگز بدین سرنوشت و بی آبرویی دچار نمی شد.
در ایران اما، تنها در قضیه مرحوم کردان، شاهد وضع مشابهی بودیم که آن هم نه بر مبنای یک روند قانونی نهادینه شده، که با پیگیری و افشاگری چند رسانه و نماینده مجلس چنان امری محقق شد و وزیر وقت کشور از کار برکنار شد.
این، باید یک اصل تردید ناپذیر باشد که هر چه مقام و مسوولیت کسی بالاتر رود، انتظار صداقت بیشتری از او هست و البته در صورتی که مرتکب خلاف واقع گویی شود، به میزان ارتفاع جایگاه خود، مستوجب مجازات های کیفری سنگین تری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر