-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 10/03/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

آیا خودِ این حضرات در این سی‌سال هیج برنامه‌ای و طرح‌ریزیِ خردمندانه‌ای داشته‌اند؟ کارنامه‌ی کُنشِ سیاسیِ آنها به‌عنوانِ مخالفانِ تبعیدیِ رژیمِ اسلامی در این سه دهه تا چه اندازه رضایت‌بخش و دست‌ِکم امیدوارکننده بوده است؟
خبرنگاران سبز/ نقد و نظر/ از دیگر رسانه‌ها:
«در پشتِ سرِ حملاتی که به سرانِ جنبش می‌شود تلاشِ نه چندان پوشیده‌ی کنار زدنِ خودِ جنبشِ سبز را می‌توان دید. در ایران دگرگشتی روی داده که نقشِ همه‌ی بیرونیان را کمرنگ کرده است ... مشکلِ اصلی، نابسنده بودنِ گفتمان‌هایی است که به‌عنوانِ جایگزینِ گفتمانِ جنبشِ سبز عرضه می‌شود.»
داریوش همایون

از آغازِ شکل‌گیریِ اين جنبش مسابقه‌ای نفس‌گیر میانِ پاره‌ای از اپوزوسیونِ بیرون‌نشین برای پیشی‌گرفتن از همدیگر در پروژه‌ی شومِ خائن‌سازی، تخریبِ موسوی و پشتِ سر گذاشتنِ او در جریان بوده است و گویی برایِ این دویِ ماراتُن پایانی نیز متصور نشده‌اند. در اینجا تنها رویکردِ سه رسانه را از خیلِ این رقیبانِ هم‌نوا برای خلعِ موسوی از رهبریِ دموکراتیکِ جنبش بررسی می‌کنم.

«تلویزیونِ پارس» (1) و به‌ویژه خودِ حسینِ فرجی به‌شیوه‌ای بسیار عصبی و پرخاشگرانه موسوی را از آغازِ جنبشِ سبز به‌خاطرِ آنچه «به‌انحراف کشاندنِ جنبش» می‌نامید موردِ تاخت و تاز قرار می‌داد. چند ماه پیش هم او را بابتِ پس‌کشیدن از راهپیماییِ سالگردِ کودتا سرزنش کرد و گفت با سرنگونیِ رژیم، موسوی باید چشم به راهِ محاکمه باشد و نسبت به رخدادهایِ دهه‌ی شصت جواب پس دهد. آنها با زبانِ بی‌زبانی همان نگاهِ خامنه‌ای را به موسوی دارند، او را «راسِ فتنه» می‌دانند و همچون حاکمیت در انتظارِ زمانِ مناسب برایِ محاکمه‌اش نشسته‌اند.


«خودنویس» چنانکه سردبیرش افنخار می‌کند «رسانه‌ای غیرحرفه‌ای» است (2). وضعیتِ این تارنما چنان آشفته است که گویا «شهروند – روزنامه‌نگار» یعنی «هرج‌ومرجِ بیان». گرچه در میانِ انبوهِ نوشته‌های آن گاه یک نقدِ تیز و به‌هنگام نیز دیده می‌شود اما رویِ‌هم‌رفته به‌گمانِ من این شیوه که هر سخنی را چاپ کنیم و سپس بگوییم اینجا «آزادیِ بیان» حاکم است تنها می‌تواند نشانه‌ی فرار از مسوولیتِ سردبیری و تن‌دادن به بی‌اصولی باشد. هر یک از این کسانی که آنجا دو تا سه پاراگراف حدیثِ نفس می‌نویسند، به‌آسانی می‌توانند آنها را در یک وبلاگِ شخصی چاپ کنند. اما چاپِ انبوهی از گمان‌پردازی‌های شخصی و نوشته‌های بی‌پشتوانه و حتی انتشارِ چنین نوشتارِ سخیف و مبتذلی (3) در یک تارنمایِ پرمخاطب یعنی «قدرت‌بخشیدن به بی‌مایگی» و این نه افتخارآمیز است و نه مسوولانه.


«سکولاریزمِ نو» و خودِ اسماعیلِ نوری‌علا (با آثاری همانندِ این نوشته‌ی بی‌ارزش، توهین‌آمیز و توطئه‌اندیش) با اینکه از آن تارنمایِ سودمند و این سردبیرِ فرهیخته انتظاری به‌مراتب بیش‌تر می‌رفت اما همچون حرزِ حضرتِ جواد شبانه‌روز تنها به ذکرِ «سکولاریزم» مشغولند بدونِ آنکه از این رویکردِ انتزاعی و حتی واژه‌پرستانه به نگرشی پیش‌برنده و واقعیّت‌مند از این مفهوم برسند. بیانیه‌ی «حقوقِ شهروندی» موسوی در دورانِ رقابت‌های انتخاباتی یک نمونه‌ی روشن از به‌رسمیت شناختنِ پاره‌ای (و تاکید می‌کنم تنها پاره‌ای) از ارزش‌های جهان‌شُمولِ سکولار است. اگر در آن دوران به راستیِ گفتارِ او تردید داشتیم از فردایِ بیست و دومِ خرداد دیگر می‌دانیم که بود و نمودِ او بسیار به هم نزدیک است. موسوی پس از کودتایِ حکومتی با کلامی استوارتر و صراحتی اثرگزارتر بر آزادی‌های شهروندی و حقوقِ دموکراتیکِ ملت پای فشرده است.



باریک‌بینیِ بایسته‌‌ی موسوی آن است که به‌جایِ جدالِ زبانی یا ستیزِ مفهومی بر سرِ واژگان و معانیِ آنها، همه‌ی نگاه‌ها را به خواسته‌های انضمامی و مشخصِ ملتِ ایران متمرکز ساخته است. این درست همان کارکردی است که یک «سیاستمدارِ آزادی‌خواه» باید داشته باشد. او نه خود را سکولار می‌داند و نه به سکولاریزم باور دارد اما از همان خاستگاهِ «اسلامِ سیاسی»اش (4) این حقیقت را نیک دریافته است که «استبدادستیزی» و «برابریِ شهروندی» بدونِ پذیرشِ «پاره‌ای ارزش‌های جهانِ نو» و «جداسازیِ کمینه‌ی دین از دولت» ناممکن است. این میان ما به «همه‌ی ارزش‌های جهان‌شمول» باور داریم و «جداسازیِ بیشینه‌ی قدرتِ دینی از پیکره‌ی سیاسی» را خواستاریم و موسوی هم بارها و بارها روشن کرده است که «قانونِ اساسیِ نه جاودانی است و نه وحیِ منزل و هرگونه تغییری در سطحِ ملی می‌تواند مورد قبول باشد» و کروبی هم چندی پیش روشن‌تر بر حقِ مردم برای تعیینِ حکومتِ دینی یا غیردینی تاکید کرد.


مهم آن است که رهبرانِ راهِ سبزِ امید گرچه باورِ قلبی به اصلاح‌پذیریِ جمهوریِ اسلامی دارند اما به‌فرجام در موردِ روندِ جایگزینیِ تدریجی و آرامِ یک نظامِ دموکراتیک به‌جای رژیمِ اسلامی با بدنه‌ی جنبشِ مدنی و حقِ تعیینِ سرنوشتِ سیاسی‌اش همراه خواهند بود و در کنارِ ملت خواهند ایستاد نه در برابرِ آن. من چنین می‌اندیشم که ما باید این اندازه بلندنظر و زمان‌آگاه باشیم که «مردِ سیاسی» را در هر زمان و در هر نظامِ سیاسی که یافتیم (حتی اگر از بن و بنیاد با آن نظام بر سرِ ستیز باشیم، چنانکه با جمهوریِ اسلامی هستیم) غنیمت شُماریم.

پافشاریِ کانونیِ گردانندگانِ این تارنما بر «حجابِ اجباری» در رژیمِ اسلامی است که تاکیدِ درستی هم هست اما همه‌ی سکولاریزم به حجاب منحصر نمی‌شود، گرچه به بند کشیدنِ زن و افکندنِ حجاب بر رخسار، صدا و زنانگیِ او بزرگ‌ترین ستمِ دورانِ سلطه‌ی جمهوریِ اسلامی است (5). در این مورد چنانکه از شواهد پیداست گمان نمی‌کنم بتوان به رهبرانِ جنبش چندان امیدی داشت اما به خودمان چرا. من (چنانکه پیش‌تر هم گفته‌ام) باور دارم که اگر سرنوشتِ سیاستِ ایران به‌دست گرفتنِ قدرت توسطِ موسوی باشد، جنبشِ اعتراضیِ ما همراه با جنبشِ زنان و دیگر گروه‌های اجتماعی با حضوری قدرتمندتر خواسته‌های خود را در موردِ آزادیِ زن و دیگر آزادی‌‌های اجتماعی به حاکمانِ سبز تحمیل خواهد کرد. باور ندارم که این‌بار همچون سال‌های پس از پیروزیِ انقلابِ اسلامی، با پیروزیِ جنبشِ سبز (از طریقِ به‌قدرت رسیدنِ رهبرانِ راهِ سبزِ امید) مردم بهت‌زده و دل‌مرده به گوشه‌ای بخزند و بگذارند تا حکومت هر ستم و تبعیضی را که خواست بر سرِ آنان آوار کند.


اما برای این بخش از اپوزوسیون، موسوی و کروبی هر کاری کنند همچنان متهم، محکوم و مطرود خواهند بود چرا که جزیی از کلیتِ (در اینجا) انتزاعیِ «رژیمِ اسلامی» هستند. برخی از آنان چنان از کین‌خواهی و بدبینی انباشته شده‌اند که هیچ واقعیتِ عینی نمی‌تواند پندارهایِ ذهنی‌ِشان را دگرگون سازد. برایِ من شگفت‌انگیز است که نزدِ برخی از اینان همه از هر گرایش و گونه‌ای در این جنبش جای دارند مگر رهبرانِ راهِ سبزِ امید!


یک درجه پایین‌تر و با ظاهری خردمندانه‌تر کسانی قرار دارند که انحصارگرایانه می‌خواهند موسوی همان چیزی را بگوید که آنان درست می‌دانند. نمونه‌ی آن سخنانِ حسنِ داعی در برنامه‌ی «تفسیرِ خبرِ صدایِ آمریکا» است که موسوی را به‌خاطرِنوشتارش درباره‌ی تحریم‌ها و باورش به اینکه قطعنامه‌ی شورایِ امنیت به زیانِ کشور و ملت خواهد بود، سرزنش کرد و گفت «من از آقای موسوی توقع داشتم در کنارِ جامعه‌ی جهانی بایستد چرا که منافعِ ملتِ ایران و جامعه‌ی جهانی همسو است» و سپس در ادامه درست به‌همین خاطر او را رهبرِ مناسبی برایِ جنبشِ اعتراضی ندانست.



حال آیا چنین رویکردی موجه است؟ آیا موسوی حق ندارد درباره‌ی تحریم‌ها نظری برخلافِ کسانی داشته باشد که فقط و فقط به سرنگونیِ جمهوریِ اسلامی به‌هر قیمت و با هر هزینه‌ای می‌اندیشند؟ آیا اگر او باور داشت که تحریم‌ها به زیانِ ملتِ ایران است یعنی در برابرِ جامعه‌ی جهانی و در کنارِ مستبدانِ داخلی ایستاده است؟


من هم از موسوی توقع داشتم در ماه‌های اوجِ جنبشِ اعتراضی زمینه‌ی «اعتصابِ همگانی» را آرام آرام فراهم کند و سپس از هوادارانِ جنبش درخواستِ اعتصابِ مدنی کند. اما موسوی، درست یا نادرست، نخواست با روش‌هایی که شیرازه‌ی حکومت را از هم می‌پاشد به پیروزی دست یابد و شاید از همین رو بود که پس از قیامِ خونینِ عاشورا بیانیه‌ی هفدهم را با درونمایه‌ای متفاوت منتشر کرد. او به هر دلیلی باورمند به روندِ تدریجی و گسترشِ اجتماعیِ جنبش است و چه‌بسا می‌پندارد که پیروزیِ زودهنگام یا روش‌های زودبازده سبب شود تا این نوزادِ فرخنده نارس ببالد. اما آیا توجیه‌پذیر است که به‌صرفِ چنین چشمداشتی و برآورده نشدنِ آن، موسوی را بی‌صلاحیت بدانیم و او را کنار بگذاریم؟

اینان رهبرانِ جنبش را به‌خاطرِ بی‌برنامگی متهم به خیانت و ناشایستگی می‌کنند. صد البته که عدمِ تدوینِ یک استراتژیِ سیاسیِ استوار و راهبردی از سویِ رهبرانِ کنونیِ جنبش، نادرست و نقدشدنی است و برایِ فردایِ سیاسیِ ایران که چه‌بسا با خلاءِ قدرتِ ناشی از به بن‌بست رساندنِ حکومت به دستانِ توانایِ محمودِ احمدی‌نژاد روبرو شویم، نبودِ چنین «نقشه‌ی راه»ی بسیار زیان‌بار و جبران‌ناپذیر باشد. اما آیا خودِ این حضرات در این سی‌سال هیج برنامه‌ای و طرح‌ریزیِ خردمندانه‌ای داشته‌اند؟ کارنامه‌ی کُنشِ سیاسیِ آنها به‌عنوانِ مخالفانِ تبعیدیِ رژیمِ اسلامی در این سه دهه تا چه اندازه رضایت‌بخش و دست‌ِکم امیدوارکننده بوده است؟ (6) 



حتی وهم‌اندیشی و توطئه‌بینیِ اپوزوسیونِ مذکور در ارزیابیِ از عملکردِ خودشان نیز دیدنی است! آنجا که همه چیز به عواملِ رژیمِ اسلامی در خارج از مرزها (که بی‌تردید «دستِ ناقصِ» نظامِ مقدس اقصی نقاطِ عالم را درنوردیده است) پیوند می‌یابد و هر یک دیگری را متهم به جاسوسی و مزدوری می‌کند بدونِ آنکه کم‌ترین سهمی در این ناکامیِ سی‌ساله برای خود ثبت کند. «بی‌مسوولیتی» رساترین واژه برایِ توصیفِ رفتارِ سی‌ساله‌ی این بخش از مخالفانِ رژیم است.

صد البته در میانِ اپوزوسیونِ خارج از کشور، سیاست‌آگاهانِ سنجشگر و تیزبینی چون حسینِ باقرزاده و داریوشِ همایون (+ و +) هم حضور دارند که نشان می‌دهد صرفِ دوری و نزدیکیِ جغرافیایی تاثیری در برآوردِ درست یا نادرستِ شرایطِ سیاسیِ میهن ندارد، چنانکه نمونه‌های اپوزوسیونِ ساده‌بین را با ترجیع‌بندِ پندارِ میهن‌سوزِ «همه‌ی‌شان سر و ته یک کرباسند» در همین ایران و بیش از آن در میانِ برخی آدم‌های عادی هم می‌توان دید.


اما جنبشِ سبز (درست وارونه‌ی خیال‌اندیشانِ بدبین) دیگر نمی‌خواهد از جنسِ مردمانِ صفر و صد باشد؛ بلندپروازی و آرزواندیشی را کنار گذاشته است و بر سرِ خواسته‌هایی مشخص و روشن مبارزه می‌کند. اگر تا کنون هر رستاخیزِ ملی در این کشور ناکام مانده است، یکی از دلایلش همین فرصت‌طلبی‌ها، کوته‌بینی‌ها و نفرت‌پراکنی‌ها بوده است. موسوی/رهنورد و کروبی (7) درست یا نادرست، خوشایند یا ناخوشایند از جایگاهِ سیاسی و فکریِ خودشان ضدِ استبدادِ حاکم مبارزه می‌کنند و با اینکه این جایگاه روز به روز بیش‌تر به خردِ جمعیِ ایرانیان نزدیک‌ می‌شود، باز هم کسانی از بیرونِ مرزها به خود حق می‌دهند تا در نهایت بی‌مسوولیتی و اخلاق‌گریزی به تعیینِ تکلیف برایِ جنبشِ سبز و لجن‌مال کردنِ رهبرانش دست یازند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت‌ها:
(1) صد البته «تلویزیونِ پارس» بودش بهتر از نبودش است و از اساس من هر کوششِ ایرانیان برای هم‌اندیشی و آگاهی‌بخشیِ رسانه‌ای را هر چند بسی کاستی و کمبود داشته باشد، به فالِ نیک می‌گیرم. «پارس» به‌عنوانِ نمونه با همه‌ی ضعف‌های‌اش اما آنقدر آزاداندیشی در رسانه‌اش دارد تا سلطنت‌طلب‌ها و ملی‌گراهای مخالفِ سلطنت هر دو بتوانند در آنجا دیدگاه‌های خودشان را طرح کنند و برای بیانِ باورهای‌شان برنامه‌ی هفتگی داشته باشند.


(2) رک: پاسخ سردبیر به کامنتِ پای این نوشتار


(3) برخلافِ ادعایِ نویسنده، این نوشته بدونِ هیچ تقطیعی (عیناً و بی‌کم‌وکاست) با ذوق‌زدگی در کیهان چاپ شد. گرچه صرفِ بازتابِ یک نوشته در هرزنامه‌ی خامنه‌ای به‌ضرورت نشانه‌ی نادرستیِ آن نیست اما در موردِ اینگونه نوشتارها همانا سستی و ساده‌اندیشیِ تخریب‌کننده‌ی آنها دلیلِ انتشارِ کامل‌ِشان است و البته درست به‌همین خاطر «خودنویس» به یکی از محبوب‌ترین منابعِ ستونِ «خبرِ ویژه»ی کیهان بدل شده است.


(4) این «اسلامِ سیاسی» هنوز هم ظرفیت‌های بودش‌پذیری برای «استبدادستیزی» دارد با این تفاوت که زهرِ «قدرت‌خواهی» اندک اندک از آن گرفته می‌شود. این روزها موسوی بیش از آنکه به خمینی شبیه باشد به طالقانی مانند است.


(5) تا کنون به تصاویرِ تیمِ ملیِ دخترانِ ایران نگاه کرده‌اید؟ از دیدنِ آن حقارتِ تحمیل‌شده بر آنان چه حسی به شما دست می‌دهد؟ یک‌بار دوستی یکی از این عکس‌ها را در روزنامه دید و پرسید: «این یکی زن هست یا مرد؟» و من پاسخ دادم: «هدف از این پوششِ هولناک همین بوده است که تو نتوانی تشخیص دهی زن هستند یا مرد. اینها از جنسیتِ خود تهی شده‌اند.» به‌راستی ما در این سی و اندی سال چه بر سرِ دخترانِ ایران‌زمین آوردیم؟


(6) این جماعت چنان خودبزرگ‌بین و متکبر است که این جنبش را دستاوردِ مبارزاتِ بیرون از مرزهایِ خود می‌داند. نمونه‌اش عباسِ پهلوان که شبی به برنامه‌ی تفسیرِ خبرِ صدایِ آمریکا آمد و همراه با نثارِ مشتی بد و بیراه به موسوی و ادعایِ اینکه مردم او را کنار گذاشته‌اند به ستاره درخشش گفت: «چه کسی گفته است ما تاثیر نداشته‌ایم؟ پس شما گمان می‌کنید چگونه سه میلیون نفر به خیابان‌های تهران آمدند؟ یکباره؟ نخیر! ثمره‌ی تلاش‌های ما بود» (نقل به‌مضمون).


(7) نامی از خاتمی نبردم چرا که باید انصاف داد در این یکسال و اندی که از کودتا می‌گذرد، رهنورد هزاران بار بیش از خاتمی کُنشگر و فعال بوده است و این نه حُسنی برای رهنورد که قُبحی برای خاتمی به‌شمار می‌آید. صراحتِ رهنورد در اندک گفتگوهایِ درخشان‌اش گاه از همه‌ی دیگر رهبرانِ جنبشِ سبز بیش‌تر است و این فاش‌گویی تا جایی ست که او برای نخستین‌بار از درونِ خانواده‌ی جمهوریِ اسلامی تابویِ کشتارهای تابستانِ 67 را می‌شکند و از آن جنایت با عنوانِ «خطایِ بزرگ» و «لکه‌ی سیاهِ نازدودنی» یاد می‌کند. افزون بر آن، در این سخنانِ به‌یادماندنی او به‌روشنی (در شاهد آوردن بر نادرستیِ و زیان‌باریِ دگرگون‌سازی‌های شتاب‌زده) به ناکامیِ اهدافِ انقلابِ بهمن با قدرت‌گیریِ مذهبیون و سرکوبِ آزادی‌های زنان و دیگر حقوقِ ملت اشاره می‌کند و نیز بر وجودِ غیرمذهبی‌ها و حتی لائیک‌ها در جنبشِ سبز پای می‌فشارد و می‌گوید انکارِ آنان صادقانه نیست و همگی بر سرِ «انتخاباتِ آزاد» هم‌نوا هستیم. تک‌دیدارهای رهنورد با خانواده‌ی شهیدانِ جنبشِ سبز (+ و +) از زمره‌ی کُنش‌های اثرگزارِ اوست در حالی که من به یاد ندارم خاتمی (جز در موردِ خواهرزاده‌ی موسوی) هرگز به دیدارِ حتی یک خانواده از جوانانِ به‌خون‌خفته‌ی سبز رفته باشد. او حتی برای اعتصابِ هفده زندانیِ سیاسیِ دربند نیز هیچ واکنشی از خود نشان نداد و به‌پاسخِ آن سکوتِ زشت،در بیانیه‌ی زندانیان (پس از شکستنِ اعتصاب به‌درخواستِ مردم و بسیاری از چهره‌های سیاسی) هیچ نامی از او برده نشد.



برگرفته از: مخلوق

 
 

وقتی می بينيم دشمنان ما شاخ و شانه می کشند و بعد هم شاهد تحولاتی مثل نقل و انتقالات نظامی و تخليه کردن برخی قوای آنها و مانور های مشترک هستيم، خوب اينها نشانه است. لذا امروز عقل سليم حکم می کند ولو اينکه شما مطالبه از دولت داريد به خاطر آن خطر از اين موضوع ها عبور کنيم. ولو اينکه اگر به جای آقای احمدی نژاد بنی صدر هم بود حکم می کرد که ما شرايط را بررسی کنيم و به نفع منافع ملی و مردم فعلا درگيری داخلی خود را متوقف کنيم.
خبرنگاران سبز/ سیاست/ سپاه پاسداران:
روزنامه خبر در گفت‌وگويی تا حدودی چالشی با سردار همدانی (فرمانده سپاه محمد رسول‌الله) نظرات وی را در باره حوادث سال گذشته و احتمال حمله به ايران جويا شده است. وی در اين گفت‌وگو تهديد نرم و بعد حمله نظامی را از تهديد‌های اصلی برمی‌شمارد و تدبيرش در برابر حمله نظامی را بسيجی کردن تمام جمعيت ۸ ميليون و نيمی تهران اعلام می‌کند.


وی ضمن اينکه اعلام می‌کند انتظار حوادث سال گذشته را داشته پيش‌بينی می‌کند که حوادث سخت‌تری در پيش باشد. در باره حوادث سال گذشته، سردار همدانی وارد آمدن خسارت به اعتبار و چهره بين‌المللی ايران را مهمترين نقطه منفی می‌بيند. او همچنين از عملکرد سپاه در سال گذشته قويا دفاع می‌کند و وقتی با اين سئوال مواجه می‌شود که مقابله بسيج و سپاه با مردم باعث خراب شدن وجهه آن‌ها شد پاسخ وی اين است که: «ما می‌خواهيم بسيج را چه کارش کنيم؟ بگذاريم در قوطی کبريت بماند؟»

سردار همدانی نقطه تهديد بعدی را اجرايی شدن اصل ۴۴ يا به عبارتی هدفمند شدن يارانه‌ها می‌داند و نگران است که عده‌ای بخواهند «بر اين موج سوار شوند و مردم را بر عليه نظام بشورانند.» وی در برابر پرسش جذب حداکثری ادعا می‌کند که آن‌ها تلاش خود را کرده‌اند و اينکه ايشان شخصا «دو سه ساعت» با فرزند يک شهيد صحبت کرده تا او را با خود همراه کند.

در باره حمله به خانه کروبی او ضمن اعتراف به نوعی بازی خوردن از طرف مقابل می‌گويد که شايد نبايد آن‌ها بيانيه می‌دادند. وی می‌گويد چون طرف مقابل اطلاعات ندارد می‌گويد بسيج بوده تا بسيج بگويد ما نبوديم بعد آن‌ها بگويند: پس کی بوده است؟ وی همچنين کار حمله‌کنندگان را محکوم می‌کند ولی وقتی از او پرسيده می‌شود که چرا اين افراد محاکمه نشدند پاسخ می‌دهد که اين وظيفه نيروی انتظامی است و به سپاه ربطی ندارد.

سردار همدانی به شدت از سياسی بودن سپاه دفاع می‌کند و حتی اعلام می‌کند که خود وی برای رياست جمهوری بنی‌صدر تبليغ می‌کرده است. همچنين بر اعلام ايشان دعوت‌های سپاه از آقای خاتمی خيلی بيشتر از دعوت‌ها از آقايان رفسنجانی يا احمدی‌نژاد بوده است.

وی سپس به مخالفت آشکار خود با منشور کورش می‌پردازد ولی اعلام می‌کند که به اين دليل که اوضاع مملکت بحرانی است و خطر جنگ وجود دارد با احمدی‌نژاد مقابله نمی‌کند. وی با مقايسه بنی‌صدر و احمدی‌نژاد می‌گويد در اين شرايط اگر بنی‌صدر هم می‌بود اقدامی صورت نمی‌دادند. در باره حمله نظامی نيز او همين‌قدر صريح است و اعلام می‌کند که دستور حمله به ايران بر روی ميز اوباماست و اين حمله هوايی خواهد بود. وی اين خبر را بر اساس اطلاعات و تحولات و نقل‌ و انتقالات نظامی در منطقه می‌داند و از اينکه احمدی‌نژاد هميشه حمله را انکار می‌کند ابراز نارضايتی می‌کند.

فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله، معاون مرکز راهبردی سپاه، مشاور عالی فرمانده کل سپاه و نيز جانشينی فرمانده نيروی مقاومت بسيج مسئوليت هايی بوده که همدانی پيش از اين تجربه کرده است. آبان ۱۳۸۷ و به دنبال تغييرات ايجاد شده در ساختار سپاه و تشکيل سپاه‌های استانی، لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله و منطقه مقاومت بسيج تهران بزرگ در يکديگر ادغام و به سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ تغيير نام يافت.

متن کامل اين گفت‌وگو را به نقل از روزنامه خبر آورده شده در وبگاه سحام نيوز در زير بخوانيد.
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


سردار! به نظر شما اصلی ترين مساله ای که در شرايط حاضر کشور را تهديد می کند چيست؟

از ابتدای انقلاب اسلامی ما يک تهديد بيشتر نداشتيم که تا الان هم همان باقی است و آن موضوع ارزش ها و باورها است. دستاورد وقوع انقلاب اسلامی بيداری ملتها بود، چيزی که آنها به شدت با آن مخالف بودند. برای همين بعد از پيروزی انقلاب دنبال ايجاد شکاف بودند؛ بعدا به اين نتيجه رسيدند که با جنگ تحميلی ضربه شست و پتک آهنی را وارد کنند و انقلاب تازه شکل گرفته را از بين ببرند.

وقتی در جنگ به هدف خود نرسيدند دنبال تهی کردن و خالی کردن «باورها» رفتند؛ باورهايی که در ميادين جنگ نتوانستند آن را تغيير دهند. آنها الان دهها مرکز تحقيقاتی و راهبری و مطالعاتی ايجاد کرده‌اند تا بفهمند چطور ايرانی ها ۸ سال از جان خود گذشتند. لذا می‌بينيد از دوران بعد از دفاع مقدس می‌آيند به باورهای مذهبی ما حمله می‌کنند. بنابراين تهديد امروز نظام جنگ نرم است و تهديد نظامی اولويت دوم است.

برنامه های شما برای مقابله با اين تهديد ها چه بوده است؟

ما در دو بخش شکلی و محتوايی کار کرديم. امروز بر اساس همين تدبير و نسخه به دنبال اين هستيم که جمعيت ۸ ميليون و۵۰۰ هزار نفری تهران همگی بسيجی شوند. در اين صورت ما ديگر مشکلی نخواهيم داشت.

اين ايده‌ای واقعی است سردار؟

واقعی است. از اين منظر که اسلام می گويد ايده آل نگاه کنيد. ما بايد برای خودمان مدينه فاضله تعريف کنيم تا به آن برسيم. اگر قصدمان اين باشد که ايرانی آباد داشته باشيم نبايد به کشور خودمان محدود شويم.

صحبت های شما از جنبه مديريت استراتژيک درست است، منتها ما بايد بستر واقعيت ها را هم ببينم. فکر می کنيد نگاه به بسيج در شرايط حاضرهمان نگاه قبل از انتخابات سال ۸۸ است؟

نه، قطع و يقين نيست. ما سال گذشته احساس کرديم که بيش از اين بايد عمق بخشی داشته باشيم. ببين! تا قبل از اين بد تفهيم شده است. ما می گويم همه مردم بسيجی هستند. ما بسيجی را بد تعريف کرديم. ما می گويم هر کس که دلش برای نظام و اسلام و ايران می ثپد، بسيجی است ولو اينکه مسلمان نباشد. ما اگر بسيجی را از آن محدوده تنگ پايگاه خارج کنيم و بگويم که بسيج انديشه و فکر است، آن زمان دايره شمول ما فراتر از تعدادی از افراد است. آن وقت خانمی که در خانه فرزندانش را بزرگ می کند بسيجی است. معلمی که خوب درس می دهد، بسيجی است. هر راننده ای که خوب خدمت می کند اين می شود بسيجی.

ولی می پذيريد که اين تعريف هيچ گاه طی سالهای گذشته عام نشده است.

بله، شما اگر مريض شويد و به نسخه پزشک عمل نکنيد، اين موجب تشديد بيماری می شود. امام راحل برای ما نسخه پيچيده و دائم راهنمايی کرده است. امام دائم از ملت تشکر کرده است. در سالهای جنگ از جمعيت حدود ۵۰ ميليونی ما يک ميليون در جبهه ها حضور يافتند.

يک ميليونی از ۳۶ ميليون جمعيت آغاز جنگ؟

يک ميليون از ۳۶ ميليونی که بعدا به ۵۰ ميليون رسيد. ما ۵۰ ميليون آخر جنگ جمعيت داشتيم. آن زمان يک ميليون نفر از مردم ما در جبهه ها حضور يافتند. پس بقيه چه می کردند؟ ما می گويم بقيه نقش پشتيبانی داشتند؛ ما اين گونه تعريف می کنيم. ما می گويم کسانی که با جنگ هم موافق نبودند و حتی کمک مالی نکردند، اما مخالفت نداشتند و رزمنده‌ها را تضعيف نمی‌کردند، آنها هم در دفاع مقدس ما – ولو کم- سهم دارند. ما می گويم مردمی که ۹ دی سال قبل آمدند در دفاع از ولايت، اينها بسيجی هستند. اينهاچند نفر هستند؟ شما می‌گويد با اين تعريف آرمان ما درباره بسيج تحقق پيدا نمی‌کند؟! تفکيک ما تا پيش از اين غلط بوده است؛ ما نسخه امام را عمل نکرديم.

اشاره داشتيد به واقعه۹ دی. تجربه سال گذشته چه نقاط مثبت و منفی برای کشور داشت؟

من از يک منظر ديگری به حوادث سال ۸۸ نگاه می کنم. تاريخ انقلاب ها نشان داده هر انقلابی که خود را در مسير حوادث صيقل ندهد، شکست می‌خورد. انسان هم همين طور است. بچه‌هایی که در ناز و نعمت بزرگ می‌شوند در مقابل يک سختی به بن بست می‌رسند. لذا من رخدادهای سال ۸۸ را يکی از کمين‌ها می‌دانم که بحمدالله کاروان انقلاب از آن عبور کرد. پيش بينی من اين است که کمين‌های سخت‌تری در پيش داريم. انقلاب ما اگر می‌خواهد نامش انقلاب بماند حتما بايد حوادث اين چنينی را در مسير خودش انتظار بکشد.

من جواب سوالم را نگرفتم. تجربه های سال قبل نقاط مثبت و منفی اش چه بود؟

درباره نقاط منفی سال گذشته ما اين انتظار را داشتيم اما انتظار از برخی‌ها که ادعای انقلابی بودن را داشتند نداشتيم.

منظوتان اين است که انتظار حوادث سال گذشته را داشتيد؟

بله، انتظار حوادث فتنه را داشتيم، آن هم بر اساس برآورد اطلاعاتی نه تحليل و تفسير. برآورد اطلاعاتی ما می‌گفت که شبکه های جاسوسی دشمن و با توجه به اختصاص بودجه برای مقابله با انقلاب در کنگره آمريکا برنامه‌هایی دارند. ما انتظار داشتيم که حوادثی داشته باشيم. يکی از آنها بهانه انتخابات بود. بنابراين انتظار رخ دادن حوادثی را داشتيم، اما انتظار نداشتيم برخی‌ها خودشان را به اردوگاه مخالفين ببرند و بر عليه مردم حرکتی انجام دهند.

منظورتان آقايانی است که در انتخابات کانديدا بودند؟

تنها بحث آنها نيست؛ ما بيشتر به عناصر پنهان می‌پردازيم. کسانی که تا ديروز ادعای دوستی و خط امامی بودن داشتند و در کاروان انقلاب بودند. ما خلاصه نمی‌کنیم اينها را در دو يا سه نفر کانديدا. درست است که آنها نمايان شدند اما آنهايی که پشت صحنه مديريت کردند آنها مهم هستند. ما انتظار اين را نداشتيم. تلخی سال گذشته اين بود که خيلی خسارت به مردم وارد شد. خيلی خسارت به اعتبار بين المللی ما وارد شد. ما ادعا داريم امنيت ما در بين کشور های منطقه از همه بيشتر است. ادعا داريم که مردم ما يکپارچه و علاقمند به انقلاب هستند. با حوادث سال گذشته چهره بدی در عرصه بين المللی از ايران ثبت شد.

اين سوال را از اين جهت پرسيدم که برخی معتقدند شايد در مقاطعی نيروهايی که در حوزه امنيت مسئوليت داشتند دچار غفلت‌های در برخورد با فتنه شدند؛ يا اينکه بد عمل کردند و تصويری مخدوش از بسيج ارائه شد.

برخی می گويند چرا سپاه و بسيج ما سال قبل بدعمل کرد؛ ما اين چنين نمی‌بينيم. ما بايد عميق تر نگاه کنيم. اولا ما بسيج را برای چه زمانی‌ می‌خواهيم؟ بسيج را برای بسيج می خواهيم يا انقلاب؟ اگر قرار باشد که نظام آسيب ببيند و بسيج آسيب نبيند، ما چنين بسيجی را نمی‌خواهيم. آيا می‌پذيريم که نظام ما مورد حمله واقع شد؟ آيا می‌پذيريم که به مردم ما حمله وارد شد؟ امنيت از آنها گرفته شد؟ اگر اين را بپذيريم بسيج فدايی است. يک جا در دفاع مقدس جانش را می‌دهد و يک جا از آبرويش هزينه می‌کند. سال گذشته خيلی ها اين سوال شما را از من می‌پرسيدند، سوال جديدی نيست.

می‌گفتند چرا بسيج را می‌آوريد در عرصه؟ ما می‌خواهيم بسيج را چه کارش کنيم؟ بگذاريم در قوطی کبريت بماند؟ شما ببينيد سال قبل چقدر ويرانی درست کردند؛ تخريب را به حد اعلای خودشان رساندند که نمونه اش روز عاشورا است. بسيجی‌های در هيات داشتند سينه می‌زدند. گفتيم چه داريد سينه می‌زنيد برای امام حسين، در ميدان وليعصر جسارت شده به تکيه امام؛ شما اينجا سينه می‌زنيد؟ همين که گفتيم مسئول هيات، گفت عزاداری بس است. ما باور نمی‌کرديم که روز عاشورا جسارت را به حد اعلای خودش برسانند. فکر می‌کرديم اينها با دولت مخالفند، با برخی بخش‌های نظام مخالفند اما با امام حسين نبايد اينها مخالف باشند. وقتی روز عاشورا چنين جسارتی می‌کنند بسيج سالم بماند؟ ما چنين بسيجی را نمی‌خواهيم. ما بسيجی می‌خواهيم در زمان خطر آبرو، جان و همه سرمايه اش را به ميدان بياورد. ما از ۲۲ بهمن سال قبل جانباز ۷۰ درصدی داريم. ما با هيچکس درگير نشديم اما در شهرک غرب و ميدان کاج از بالای ساختمان وسيله‌ای را پرتاب کردند که الان اين برادر ما چهار، پنج عمل مغر انجام داده، اما بهبود پيدا نکرده است. سرش دچار آسيب بسيار جدی شده است. اخيرا که من از پزشک اش سوال کردم پزشکان خيلی اميدوار نيستند. ما گل را به کسی می‌دهيم که آمده اعتراض کرده، اما در مقابل کسی که قمه کشيده و دست بسيجی ما را قطع کرده ما نبايد گل بدهيم.

پيش بينی تان از رفتارهای آتی کانديدا های شکت خورده انتخابات چيست؟

بنده تحليل خودم اين است که پرونده سران فتنه بسته شده است اما فتنه جديد در دستور کار است و به دنبال اين هستند که کسانی را با بهانه های ديگری وارد کنند. با توجه به اينکه مواردی از قانون اساسی – مثل اصل ۴۴ – اجرايی نشده آنها به دنبال پياده شدن اين اصل دنبال ايجاد نارضايتی در مردم هستند و می خواهند بر اين موج سوار شوند و مردم را بر عليه نظام بشورانند.

اين تحليل است يا برآورد اطلاعاتی؟

تحليل.

سياست جذب حداکثری موضوعی بوده که در يک سال اخير رهبر انقلاب بر آن تاکيد کردند. اخيرا هم در ديدار اعضای مجلس خبرگان به اين موضوع اشاره کردند. برخی سياسيون معتقدند منظور ايشان اصلاح طلبان بودند. تحيلل شما از سياست جذب حداکثری چيست؟

ما در سال گذشته بعد از فرمايشات رهبر انقلاب درباره جذب حداکثری به دنبال روشنگری بوديم. به افرادی که در زندان ها بازداشت بودند مراجعه می کرديم؛ در مواجه با برخی از اينها می ديدم اتاق اينها پر از عکس شهدای انقلاب بود. لذا فهم ما از جذب حداکثری اين بود که روشنگری کنيم. يک نهضت روشنگری راه انداختيم با چهار هزار نفر از اساتيد، محققيين و روحانيون و برخی دانشجويان بسيجی که در تمام مدارس، مساجد و دانشگاه ها کار روشنگری انجام دادند. کار سختی بود. در جلسات اول با همين سوالات تند مواجه می شديم که چرا با مردم برخورد شد. وقتی بر اساس منابع اطلاعاتی و با اسناد و مدارک توضيح داده شد با زمينه ای که جوانان ما داشتند آنقدر ريزش از آن طرف انجام شد که ما فکر هم نمی کرديم و شما ديديد در ۲۲ بهمن کمترين تنش را داشتيم. حتی در سال ۸۹ در سالگرد انتخابات رياست جمهوری و روزهايی که رسانه های بيگانه اعلام کردند که مردم بيايند در خيابان‌ها، ديگر اين حوادث را نداشتيم. حتی شبکه‌های اينها اخيرا آن قدر فعال شدند و مردم را به تکبير گفتن دعوت کردند. در همين امسال در هفته گذشته گسترده تبليغ کردند، اما شما ديديد که به جز دو سه نقطه مشخص در شهر تهران چيزی ديگری نداشتيم. شعار نويسی که سال گذشته بود الان ديگر خبری نيست. بعضی در بازداشتگاه بودند بعد که بيرون آمدند با رفتاری که ما با اينها داشتيم الان جزو کسانی هستند که آمدند در بسيج و به ما کمک می‌کنند.

سوال من درباره سياست جذب حداکثری ناظر به اصلاح طلبانی بود که در عرصه سياسی حضور دارند.

ما اعتقاد داريم بر اساس تحليلی که رهبری دادند جذب حداکثری يعنی هيچ کس ازدايره ما خارج نمی‌شود، مگر اينکه خودش از اردوگاه خارج شود. در سپاه تهران در بخش افرادی که در راس هستند، مسئوليتی نداريم. آن بخش به جای ديگری واگذار شده است، اما در بخش ديگر کسانی که ليدر بودند اينها کسانی بودند که در نهضت روشنگری با ما همکاری کردند. يک کسی که چهره بسيار شاخص ستاد آقای ميرحسين بوده بعدا آمد به همکاری ما و رفت در مدارس بالا شهر سخنرانی کرد و بسيار هم اثر گذار بود.

می شود نام ببريد؟

نه! خودش گفته من را رسانه ای نکنيد و بگذاريد کارم را بکنم. يا فرزند شهيدی در ستاد آنها بوده که وقتی من دو سه ساعت با او صحبت کردم ايشان اظهار ندامت می‌کرد و برای جبران کار خودش با ما می گفت من چه کاری می توانم انجام بدهم؟ الان دارد در حوزه جنگ سايبری ما کمک می کند و يک متخصص است. ما هيچ کس را از دايره خارج نمی کنيم. چون آموزه های دينی اين را به ما می گويد. من اگر مجاز بودم می رفتم با برخی از اين سران فتنه می نشستم و حرف می زدم. چون تکليف دارم اين کار را هم کردم. من با برخی که بازداشت بودند ومی شناختم رفتم نشستم صحبت کردم و ديدم که چه چيزی های در ذهنشان است.

دو سه شب بعد از اينکه از مسجد الهادی سلاح کشف شد وقتی آقای غفاری را ديديم ايشان گفت که «بازهم کار خودتان را کرديد. رفتيد اسلحه را گذاشتيد در مسجد و بعد هم خودتان رفتيد گرفتيد»؟! من چون آقای غفاری را از قبل می‌شناسم، می دانم روحيه تندی دارد و اين حرکت های ايشان طبيعی است. به همين خاطر قوه قضائيه خيلی برخورد تندی با ايشان نکرد. آقايی بعدا به اين موضوع اعتراض می‌کرد، وقتی توضيح دادم گفتم: «شما مطمئن باشد کار ما نبوده چون ۷ سال در آن مسجد پايگاه بسيج نداشتيم» باز هم قبول نکرد و بعد از حرف من هم تحقيق کرد ديد حرف ما درست است.

يک اتفاقی که اخيرا بسيار جنجال به پا کرد تجمعات مقابل منزل آقای کروبی بود که سپاه محمد رسول الله(ص) در بيانيه ای آن را کار افراد «خودسر» اعلام کرد، اما با اين حال اين بيانيه هم نتوانست کسی را اقناع کند و موضوع همچنان محل ابهام است. شما فکر می کنيد با اين گونه افراد چگونه بايد مواجه شد؟

اين مظلوميت بسيج است که هر اتفاقی می‌افتد و سازمان‌های رسمی مسئوليت نمی‌پذيرند، به بسيج و سپاه برمی‌گردانند. مردمی که فداکاری می‌کنند ،اين قدر به آنها تهمت می‌زنند. يک ماه قبل بی بی سی فارسی ميزگرد گذاشت – من خودم نگاه می‌کردم- می‌گفت «ما بايد برای سپاه و بسيج فکری بکنيم. آنها از موانع بزرگ سر راه ما هستند» احساس کردند اين بسيج و اين مردم مانع آنها هستند. بنابراين ممکن است هر اتفاقی را که به بسيج آسيب می‌رساند به نام آن انجام دهند. شايد ما نبايد آن بيانيه را درباره عدم دخالت در مقابل منزل آقای کروبی می داديم. اصلا نبايد بيانيه می داديم. کار ما نبود و هيچ بحثی هم درباره آن نيست ولی وقتی می بينيم آنها شروع می کنند مجبور می شويم اعلام کنيم. خود آنها هم بهتر از ما می دانند که سپاه و بسيج آن قدر شجاعت دارد که هر کاری که انجام می دهد اعلام کند و بگويد ما انجام داديم.

اما آقای کروبی در عين حال باز هم اعتراض کرد.

ما نماينده فرستاديم آنجا.

منزل آقای کروبی؟

بله، آقايان هم متوجه شدند اينها از طرف سپاه و بسيج نيستند. منتها برخی مواقع می‌بينند که به قول معروف تيغشان برنده نيست برای مشخص شدن می‌گويند بگويم بسيج تا بعدا خود آنها اعلام کند اينها چه کسانی هستند. لذا ما چنين حرکتی را خلاف تدبير رهبری می‌دانيم. ما معتقديم اگر قرار است هر کسی را محاکمه کنند بايد بر اساس قانون باشد. ما پارسال هم اعلام کرديم که هر بسيجی ما که بدون مجوز اقدامی‌بکند ما درخواست اشد مجازات را می‌کنيم. ممکن است يک برادری يا خواهری با بسيج بوده اما حالا سالها است که با ما نيست، بعد حرکتی انجام داده است اينکه به حساب ما نمی‌شود. بسيج همه مردم هستند. ما می‌گويم آن بخش از مردمی که سازماندهی کرديم و برای انجام ماموريت وارد می‌کنيم همه مسئوليتشان را می‌پذيريم. چه جلوی منزل آقای کروبی باشد و چه جای ديگر.

چرا پس با اين افراد هنوزبرخورد نشده است؟

اين را من نبايد پاسخ بدهم. ما که متولی همه کارها نيستيم. مسئول امنيت نيروی انتظامی است و آنها بايد پاسخ بدهند.

سردار! فکر می‌کنيد استمرار اين حرکت ها ممکن است چه هزينه ها و تبعاتی برای کشور داشته باشد؟

قاعدتا تبعات منفی دارد و ما برخی از آسيب‌هايش را داريم می‌ببينيم. به ناچار بايد اطلاعيه بدهيم و از خودمان دفاع کنيم. ما از مراجع قانونی پيگيری کرديم و يک دوره‌ای را مشخص کرديم که اگر چنين حرکت‌هايی که انجام می‌شود و به بسيج تهمت می‌زنند اگراز مسير قانونی به نتيجه نرسيد افشا خواهيم کرد.

برخی سياسيون اصلاح طلب معتقدند دولت نهم و دهم وامدار سپاه است. به نظر می رسد دولت نهم به آرمانهای سپاه نزديک بوده است. در دولت دهم برخی موضع گيری های اطرافيان رئيس جمهور و خودشان ظاهرا اصولگرايان را نگران کرده است…

اولا سپاه و بسيج در همه دولتها -هر انتخاباتی انجام شده- برای مشارکت عمومی ايفای نقش کرده‌اند.

بالاخره اين واضح است که گرايش به اين دولت در سپاه بيشتر است.

اجازه دهيد! اينکه بگوييم همه بسيجيان ما به فردی رای بدهند-اگر ما هم چنين حرفی را بزنيم- مردم تابع ما نيستند. کار ما روشنگری است و بس.

ولی قابل انکار نيست که در مقايسه دو دولت رابطه شما با آقای خاتمی صميمی نبود.

صميمی بودنش را بعدا می‌خواهم بگويم. سوال شما چيز ديگری بود. ما در هر انتخاباتی برای افزايش مشارکت کار کرديم. سپاه در دورانی که آقای بنی صدر کانديدا شد نقش مهمی داشت. من خودم جزو کسانی بودم که تبليغ می‌کردم.

برای بنی صدر؟

بله، برای ايشان هم تبليغ کرديم. سپاه همدان واقعا کانديدايش آقای بنی صدر بود. از اين حرف می خواهم به شرايط زمانی اشاره کنم. اينکه می گويند سپاه سياسی شده درست نيست. اصلا سپاه از روز اول که تشکيل شد، سياسی بوده است. سپاه اگر وارد عرصه سياسی نشود اصلا سپاه نيست؛ بسيج نيست. مگر می شود يک بسيجی، فهم و بينش سياسی نداشته باشد. در آن صورت می شود سربازان امام حسن مجتبی(ع) که به جای اينکه با معاويه بجنگد با امام معصوم جنگ می کند. بنابراين در همه دوره‌های گذشته جزو وظايف ما بوده که برای مشارکت مردم تلاش کنيم. اين رسالت ما است. انجام داده و انجام می‌دهيم، اما هر رئيس جمهوری را مردم انتخاب کردند ما موظف هستيم که حمايت کنيم. تا چه مرزی؟ چه آقای هاشمی باشد چه آقای خاتمی و چه احمدی نژاد يک خط قرمز داريم.

آن خط قرمز چيست؟

ارزش‌ها. ما ارزيابی می‌کنيم که دولت کجا نقاط قوت دارد و کجا نقاط ضعف. کجا بايد اعتراض کنيم و کجا عبور کنيم. شما نگاه کنيد! اين بی انصافی نسبت به سپاه است. ما در دوره آقای خاتمی بيشترين دعوت را از ايشان برای شرکت در برنامه‌های سپاه داشتيم که نسبت به دوره آقای هاشمی بيشتر بوده است. نسبت به آقای احمدی نژاد هم بيشتر بوده است. اينها مشخص است. دائم تمام برنامه‌های ما را می‌آمدند. حتی آقای خاتمی در برنامه‌های هفته بسيج ما صحبت کرده است. برنامه‌های اردوهای ما را آمدند صحبت کردند. چون اعتقاد داشتيم مردم رای داند ولو اينکه ما مخالف بوديم.

در دولت فعلی هم اشکالاتی می‌بينيم و همه دلسوران نظام توصيه، تذکر می‌دهند. ما با هيچ کس نه آقای احمدی نژاد نه هاشمی معامله نکرديم و معامله هم نخواهيم کرد. تعهدی که بين ما و آنها هست اين است که به قسمی که ياد کردند که از نظام و ارزش ها پاسداری کنند وفادار باشند. اين خط قرمز ما است.

ما هر جا احساس کنيم لازم است اعتراض کنيم اعتراض می‌کنيم. ما با منشورکوروش به شدت مخالفيم و اين را مخالف سيره امام و آقا می دانيم؛ حالا هر کس می خواهد از منشور کورش بگويد. منتها ما نبايد وقتی دولتمردی يک جايی اشتباه کرد همه بر عليه او بسيج شويم. دستور دينی ما می گويد که به طور جمعی نصيحت کنيم. اما آنچه مهم است اين است که ما الان در معرض يک تهديد نظامی جدی قرار گرفتيم. البته اعتقادمان است که هنوز اولويت دوم است. وقتی می بينيم دشمنان ما شاخ و شانه می کشند و بعد هم شاهد تحولاتی مثل نقل و انتقالات نظامی و تخليه کردن برخی قوای آنها و مانور های مشترک هستيم، خوب اينها نشانه است. لذا امروز عقل سليم حکم می کند ولو اينکه شما مطالبه از دولت داريد به خاطر آن خطر از اين موضوع ها عبور کنيم. ولو اينکه اگر به جای آقای احمدی نژاد بنی صدر هم بود حکم می کرد که ما شرايط را بررسی کنيم و به نفع منافع ملی و مردم فعلا درگيری داخلی خود را متوقف کنيم. لذا می بينيد که بعد از حوادث سال گذشته ما تنش داخلی نداريم.

شايد عبارت «کم شده است» واژه دقيق تری باشد.

نداريم! نگوييد کم شد. در هر کشوری در بهترين شرايط هم اختلاف نظر هست. شما کدام کشور را می شناسيد که مردمش همه موافق باشند. اعتراض نکنند.

سردار رشيد چندی پيش در اظهار نظری اعلام کردند در آستانه يک جنگ محتمل هستيم آيا اين نبرد جدی است؟

دستور حمله نظامی روی ميز اوباما موجود است اما آنها شرايط را می بينند. اگر دشمن احساس کند وحدت بين ما نيست، حمله نظامی قطعی است. اما اينکه مثل عراق از زمين هجوم بياورند نيست. اينها حمله های هوايی خواهند داشت. به خاطر اينکه مردم ما را بترسانند که بحمدالله پيش بينی همه اينها هم شده است. يکی از اشکالات که ما به دولت داشتيم همين بود. دولت می گفت حمله نظامی نيست. در حالی که فرماندهان نظامی ما بر اساس اطلاعات و براوردها می گويند حمله جدی است. لذا نياز به وحدت داريم. 

 
 

بر عکس جنبش مردمی که با گذشت زمان احساس قدرت و عمق و پايداری بيشتری ميکند، گردانندگان جمهوری اسلامی اکنون در فازی وارد شده اند که خود را هر روز ضعيفتر و تحت محاصره تر ميابند، و در نتيجه عملا راه پيشرفتی به جز فرو رفتن بيشتر و بيشتر در يک گفتمان پارانوئيد، خشونت آميز و مطلق گرا برای آنان باقی نمانده است. به عبارت ديگر همان انتخاب بی خردانه ای که مسئولين جمهوری اسلامی در آغاز جنبش سبز با مطلق گرائی خود به عنوان گفتمان پيروزی برگزيدند، اکنون به وضوح گفتمان نابودی آنان گرديده است.
خبرنگاران سبز/ نقد و نظر/ از وبلاگ‌ها:
داشتم به اين فکر ميکردم که چرا مدتی است کمتر دستم به قلم ميرود تا چه اينجا يا جاهای ديگر در مورد آنچه که «فکر ميکنم» بنويسم، و در عوض بيشتر علاقه ام تبديل شده به تماشای جريانات سياسی و اجتماعی در ايران، و گهگاهی ارائه چند خبر يا واقعيت و موضوعات تاريخی و غيره. ميخواهم پاسخی که به ذهنم ميرسد را با شما هم در ميان بگذارم و البته قضاوت در مورد آن هم با شماست.

دليلی که در ذهنم است اين است که اين عقب نشستن ذهنی من از درگيری مستقيم يک عکس العمل طبيعی است به واقعيتی که در حال حاضر در ايران در حال اتفاق افتادن است، يعنی راديکاليزه شدن شديد و عميق و واضح جامعه و شکافته شدن آن به دو گروه بزرگ، که اگرچه هر کدام در حال حاضر هنوز در حال «يار کشی» هستند و تلاش شديد برای جذب حد اکثر افرادی که در جامعه ممکن است به آنان بپيوندند، اما هردو خوب ميدانند که «نبرد آخرين» به سرعت در حال نزديک شدن است.

خوب متوجه هستم که وقتی از چيزی به اسم «نبرد آخرين» ميگويم به سختی ميتوان ديدگاه و حرفهای احمدی نژاد را از خاطر دور نگه داشت و اين که مرکز ثقل گفتمانی که او را به قدرت رساند همين موضوع نزديک شدن نبرد نهائی بوده است. اما اگرچه در يک حيطه سمبليک به احتمال زياد هر دو مان داريم از يک اتفاق صحبت ميکنيم، نبرد نهائی که من ميگويم با آنچه که وی توصيف ميکند يک تفاوت کلی دارد، و آن اينکه در نبرد نهائی وی اين گذشته است که به ناگاه از اعماق زمين بيرون خواهد آمد و بر حال شبيخون خواهد زد تا آينده را از آن خود کند، در حاليکه در نبرد نهائی که من پيشبينی ميکنم اين آينده است که پيروز خواهد شد تا به دست مردم گذشته را از تاريکی اعماق بيرون بکشد و آن را در برابر روز نور به قضاوت بگذارد تا تکليف اين مردهٔ نامرده را روشن کنند و يکبار برای هميشه به خاکش بسپارند و فارغ خيال از روحهای سرگردان، تاريخ را در جهت جريان زمان ببينند و نه برعکس.

در هر حال برگردم به اصل حرفم. از اين ميگفتم که فضای انديشه و عمل در ايران دارد به سرعت و به شدت راديکال ميشود و دليل کم شدن نوشتن من هم همين است، چرا که فضائی که راديکال ميشود يک روی سکه اش اين است که در آن فضا انديشه ديگر جا و تعريف چندانی ندارد، و روی ديگرش اين است که عمل هم به نوعی اتوماتيزه ميشود چون هر عملی خود به خود عمل بعدی را بيشتر و بيشتر تعريف و تحديد ميکند، تا جائی که نه فضائی برای انديشه بين دو عمل ميماند و نهايتا نه حتی زمانی.

اشتباه نکنيد، به هيچوجه معتقد نيستم که اين راديکاليزه شدن اتفاق خوبی است، خير. من اهل انديشه هستم، و در جهانبينی ايدآل من فضا و زمانی که در آن انديشه کلا جای خود را به عمل ميدهد همچون زمان و فضای يک «جرقه»، تنها محدود به کسری از ثانيه بايد باشد و حاصل از دقايق و ساعتهای طولانی انديشه. اما متاسفانه واقعيت عملی وضعيت ايران به دلايل مختلف، از جمله موضع گيری مطلق گرايانه ولايت فقيه و گروهی که در حال حاضر زمام را به دست دارند و نيز موضع گيری دو پهلو و مرددانه رهبران (و بخش بزرگی از بدنه) جنبش سبز در مقابل ولايت فقيه، اين بوده که هيچ راه و مسيری برای تغيير به جز از طريق چنين فضائی باز نبوده، و نتيجه اش آن شده که خواستها و نياز آنان که آنچه هست را ميخواهند و آنان که تغيير ميخواهند به دو توده فشرده و متمايز تبديل شوند، دو توده ای که اکنون به شکل دو لشکر مجزا و در مقابل هم به صف ايستاده اند. آن نبرد نهائی که من ميگويم حاصل اين روند است.

اين در حالی است که از سوی ديگر، با ورود مستقيم نيروهای خارجی به معادله قدرت، جمهوری اسلامی (به معنی ولايت فقيه و گروهی که امروز کنترل جمهوری اسلامی را در دست دارند) اکنون در موقعيتی بيش از پيش «دفاعی» قرار گرفته است، و بدون شک روز به روز با محدود شدن دايره های فعاليت و قدرتش (تاثير مستقيم تحريم های اقتصادی، و گسترده شدن دامنه عکس العملهای دولتهای خارجی از قبيل تحريم تعداد بيشتری از سران و شخصيتهای جمهوری اسلامی توسط دولتهای مختلف امريکائی و اروپائی، که به زودی از راه خواهد رسيد)، جمهوری اسلامی اين موضع ضعف تدافعی خود را به خشونت بيشتر نسبت به مردم و مخالفان درون ايران آلوده خواهد کرد.

بر عکس جنبش مردمی که با گذشت زمان احساس قدرت و عمق و پايداری بيشتری ميکند، گردانندگان جمهوری اسلامی اکنون در فازی وارد شده اند که خود را هر روز ضعيفتر و تحت محاصره تر ميابند، و در نتيجه عملا راه پيشرفتی به جز فرو رفتن بيشتر و بيشتر در يک گفتمان پارانوئيد، خشونت آميز و مطلق گرا برای آنان باقی نمانده است.

به عبارت ديگر همان انتخاب بی خردانه ای که مسئولين جمهوری اسلامی در آغاز جنبش سبز با مطلق گرائی خود به عنوان گفتمان پيروزی برگزيدند، اکنون به وضوح گفتمان نابودی آنان گرديده است، و آنان خود نيز به خوبی از اين وضعيت عجيب آگاهند، اما در عين حال اکنون اين بازی عجيب و تراژيک به نقطه ای رسيده است که عملا راه بازگشتی برای جمهوری اسلامی به عنوان يک سيستم باقی نمانده است، و تنها راه حرکت برای آنها در جهت هرچه راديکال تر شدن موضع خود و سپردن خود به موجهای اين طوفانی هستند که خود آن را فرا خوانده اند.

البته ننوشتن و نگفتن در چنين موقعيتی برای هر دلسوزی کار سختی خواهد بود، کاری که من هم از عهده اش بر نخواهم آمد. اما حد اقل وقتی مينشيبنم و يک حساب ساده سرانگشتی از قبيل همان چند پاراگرافی که در بالا عرض شده را انجام ميدهم، يک فايده اش اين است که لااقل از پيش آماده اين ميشوم که بدانم اگر هم بنويسم نوشتنم به جز خالی کردن خودم فايده چندانی نخواهد داشت چرا که زنجيره اتفاقاتی که از اين به بعد در ايران خواهند افتاد اکنون ديگر در کنترل کسی نيستند، و فايده اساسی ترش هم شايد اين باشد که اينطور ديگر اگر ديگر ننويسم هم خودم را گناهکار احساس نخواهم کرد...

عذر ميخواهم اگر امروز روز خودخواهی من شد و به جای نوشتن ايده يا خبری، گفتگوهای درونی خودم را برای شما نوشتم. اما گريزی نبود، يا لااقل اينطور احساس ميکردم.
(+)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبرنگاران سبز آمادگی دارد نوشته شما در موافقت یا مخالفت با نوشته را منتشر کند.

 
 

محسن رفيق دوست هم همچون احمدی‌نژاد تحريم‌ها را فرصتی برای ايران دانسته است که البته اين جای تعجب نيست. پيش از موسوی و کروبی اعلام کرده بودند که گروهی از سپاه (يعنی سرداران تاجر کودتاچی) سخت بدنبال تحريم هستند تا با دلال‌گری به درد‌های مردم و نيز ثروت‌های نامشروع‌شان بيافزايند. بلی برای اين سرداران پول‌پرست و خون‌ريز دردهای مردم فقير شده ايران  بيکاری و آوارگی جوانان تحصيل کرده، سفره‌های کوچک و کوچک‌تر شده مردم اهميتی ندارد چرا که در نتيجه تحريم سفره‌های حرام آن‌ها فراخ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود.
خبرنگاران سبز/ وحید زادقی:
محسن رفيق دوست همانند صادق محصولی به سردار تاجــر ، معروف است. ايشان نيز همانند جلال الدين فارسی ديگر حامی قاتل نظام اسلامی قتل يک انسان ديگر را در پرونده خود دارد و بدون هيچ مشکلی به تجارت خود می‌پردازد. با مرور پرونده او خاطره بنياد مستضعفين و البته خانه هدايت اسلامی (بنگاه خيريهٔ گل ياس) کرج که مرکزی خصوصی زير نظر بنياد نور بود، در ذهن زنده می‌شود. به ياد دخترک اغفال شده هفده ساله "سمن" در آنجا می‌افتيم. در ويکی‌پيديا در باره اين خانه مثلا هدايت اينگونه می‌خوانيم:

«خانه هدايت اسلامی (بنگاه خيريهٔ گل ياس) کرج مرکزی خصوصی زير نظر بنياد نور بود که به نگهداری بيش از يک هزار دختر(با سن ۷ سال به بالا) در طی چند سال دوران فعاليت خود می‌پرداخت. با فرار يکی از دختران از اين مرکز و مراجعه به مطبوعات و دفتر محمد خاتمی، گزارشاتی در رسانه منتشر شد که حاکی از سوء استفاده جنسی از دختران در سنين مختلف، ربودن دختران، بهره‌گيری جنسی رئيس دادگاه انقلاب کرج و برخی ديگر از مقامات بلندپايه از دختران، معتاد کردن و تجارت آنان داشت. اين مرکز زير نظر بنياد نور متعلق به محسن رفيقدوست اداره می‌شد.»

و البته هنوز اين پرسش که چگونه يک سردار جنگ که بايد الگوی ساده زيستی باشد، می‌تواند از راه فعاليت داروسازی و ساختمان سازی، به ميلياردها پول برسد، بی‌پاسخ مانده است.

يادمان نرفته است با احکام محسن رفيق دوست در سمت رئيس بنياد مستضعفان، خانه‌ها و کارخانه‌های مردمی که از ترس اعدام اموال و آشيانه خود را رها کرده بودند مصادره می‌کرد و تحويل برادران کميته و سپاه يا روحانيون دوست و آشنای در قدرت می‌داد.

با چنين پروندهای (که تنها بخشی از آن در اختيار عموم است) چگونه رفيق‌دوست و افرادی همانند او بخود اجازه اتهام زدن به ديگران می‌دهند؟ اخيرا رفيق‌دوست برای بار دوم به شخص ميرحسين موسوی و دوران نخست‌وزیری وی يک طرفه تاخته و از ميرحسين موسوی به عنوان يکی از مشکلات نظام ياد کرده است. وی در گفت‌وگو با نشريه جوان که وابسته به سپاه پاسدارن است صحبت از رای نياوردن ميرحسين موسوی در انتصابات سال گذشته کرده است و مقاومت و پيگيری ميرحسين موسوی را نشانه لجاجت و تسويه حساب با خامنه‌ای از دوران نخست وزيری دانسته است.(۱) رفيق دوست صحبت از علاقه شخصی به ادامه جنگ می‌کند در صوتيکه واقعيات آن دوران کشور، چيز ديگری بوده است. هنوز طرفداران تفکر جنگ در حکومت ج.ا وجود دارند و افرادی نظير احمدی نژاد، سردار جعفری و امثالهم، صحبت از علاقه به ادامه جنگ می‌کنند. در دورانی که صلح و دوستی و انسانيت، نگين گمشده حاکمان ايران شده است، بايد هم امثال رفيق دوست اخلاق را زير پا بگذارد و يک طرفه به قاضی برود.

اگر مردم در زمان جنگ خالصانه به جبهه‌ها و نيروهای مسلح کمک می‌کردند، تنها به دليل وضعيت معشيتی نسبی‌يی بود که به لطف مديريت دولت وقت ميرحسين موسوی برقرار بود .آيا رسيدگی به وضعيت اقتصادی مردم، و تهيه مايحتاج اوليه آنها، جرم دولت ميرحسين موسوی است که ايشان در دو مصاحبه ديکته شده خود، سعی در برجسته کردن آن دارد؟ آقای رفيق دوست در ادامه مصاحبه خود صحبت از امام و راه امام و از سپاه به عنوان سپاه واقعی اسلام ياد کرده است گرچه نمی‌دانيم سپاهی که در اين يک سال اخير به لطف کودتای انتخاباتی ديديم همان سپاه واقعی است يا خير. همان سپاهی که در روز عاشورا عزاداران راا از روی پل به پايين پرتاب می‌کند، با تير مستقيم می‌زند و يا با ماشين از روی بدن آن‌ها عبور می‌کند. البته در تاريخ تنها از قوم لوط تجاوز به پسران را شنيده بوديم اما به لطف نظام ولايت فقيه، تجاوز بيشمار به دختران و پسران ايرانی در بازداشتگاه‌های سپاه ولايی را هم ديديم. سپاهی که قرار بود سپاه اسلام باشد، به سپاه شيطان تبديل و سردارانش همانند رفيق دوست تاجر و معامله گر بورس شده‌اند.

بر خلاف نظر آقای رفيق دوست بايد عرض کنيم که هم در جبهه و هم در پشت جبهه يعنی در بين آحاد مردم، حاميان دولت ميرحسين موسوی بيمشار بودهاند و به دليل مديريت بی نظير ميرحسين موسوی، در انتصابات مهندسی شده سال گذشته، بعد از ۲۰ سال به وی اعتماد مجدد کردند و رای واقعی خود را به او دادند. از ديد محسن رفيق دوست، معيار حمايت سربازان جبهه‌ها " سلام و پيغام دادن " بچه‌های جبهه برای ميرحسين موسوی است و به دليل اينکه عده‌ای از آنها هيچ پيغامی برای ميرحسين نداشتنه‌اند، ميرحسين در جبهه‌ها هم محبوبيت نداشته است. اگر ملاک مقبوليت محسن رفيق دوست اين باشد حقيقتا بايد به آقای رفيق دوست تبريک گفت چرا که با معيارهای منحصر به فرد محمود احمدی نژاد در دادن آمار بيکاری و نرخ تورم همخوانی نزديکی دارد.

در ادامه مصاحبه، رفيق دوست پا را فرا تر گذاشته و صحبت از انتخابات جنجالی سال گذشته کرده و امکان تقلب را محال دانسته است. بهتر بود ايشان توضيح می‌دادند از نظر ايشان معيار تقلب چيست؟ بايد ياد آوری کرد به دليل مهندسی سربازان بد نام امام زمان وتقلب بسيار آشکار، و بی آبرو شدن نام ايران در جهان، اکثريت مطلق مردم داخل و خارج از کشور، اينبار برعکس ادوار گذشته، پس ازمشاهده تقلب در نتيجه آرا، تاب اين دزدی آشکار را نداشتنند و به خيابان‌ها آمدند ولی افسوس که شخصی در لباس ولی فقيه يک تنه دستور قتل جوانان اين کشور را اينبار در نقش صدام ايرانی صادر کرد و هيچ صدايی نيز از سرداران تاجر، در نيامد و با شنيدن صدای هر اعتراضی بلافاصله آن صدا را يا با گلوله خفه کردند يا به زندان انداخنتند و البته اسيران سبز مردم هيچگاه همچون مرتضی رفيق‌دوست، برادر ايشان، که به جرم فساد مالی مثلا در زندان بود نمی‌تواند مسئول خريد زندان شود و آزادانه برای خودش به مسافرت (حتی به کانادا) برود.

محسن رفيق دوست هم همچون احمدی‌نژاد تحريم‌ها را فرصتی برای ايران دانسته است که البته اين جای تعجب نيست. پيش از موسوی و کروبی اعلام کرده بودند که گروهی از سپاه (يعنی سرداران تاجر کودتاچی) سخت بدنبال تحريم هستند تا با دلال‌گری به درد‌های مردم و نيز ثروت‌های نامشروع‌شان بيافزايند. بلی برای اين سرداران پول‌پرست و خون‌ريز دردهای مردم فقير شده ايران  بيکاری و آوارگی جوانان تحصيل کرده، سفره‌های کوچک و کوچک‌تر شده مردم اهميتی ندارد چرا که در نتيجه تحريم سفره‌های حرام آن‌ها فراخ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود.

اما دردناک‌تر از همه اين‌ها اين است که اين نامردان بی‌اخلاق تمام اين اتهام‌ها و دروغ‌ها و حمله‌ها را در حالتی بيان ‌می‌کنند که ميرحسين موسوی از داشتن تريبونی برای دفاع محروم کرده‌اند و خود هر دروغ و دغلی را منتشر می‌کنند. حقيقتا که سنگ‌ها را بسته و سگ‌ها را رها کرد‌ه‌‌اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) طرفه آن‌که جايی هم که رفيق‌دوست سعی می‌کنی اتهام‌هايش را زياد شدت نبخشد مصاحبه کننده سپاهی از ابتدا تا انتها می‌کوشد ده‌ها اتهام را از دهان رفيق‌دوست بيان کند. در اینجا این گفت‌وگو را بخوانید.

 
 


فیلم "روزهای سبز" ساخته حنا مخملباف برنده جایزه بهترین کارگردانی از فستیوال بین المللی فیلم مستند حقوق بشر شد که کارگردان جوان این فیلم، جایزه‌اش را به محمدنوری‌زاد تقدیم کرد.




حنا مخملباف پس از دریافت جایزه اظهار کرد: این جایزه را تقدیم می کنم به هنرمند و کارگردان در بند کشورم محمد نوری زاد که با نوشتن نامه هایی دردمندانه، صادقانه، شجاعانه و صریح خطاب به خامنه ای، از منافع و مصالح شخصی خود به خاطر مردممان، وطن مان، ایران مان گذشت.

وی ادامه داد: او به ما آموخت که نمی توان کنار رودخانه ایستاد و شاهد بود که سیل مردم را می برد و گفت من هنرمندم و کارم تنها ستایش از زیبایی های رودخانه است. نوری زاد می توانست در کنار قدرت بایستد و به ثروت برسد و به شوکت برسد و از سوی حاکمیت هنرمند بزرگ ملی قلمداد شود، به شرط آن که چشم بر این همه خون، این همه زندانی، این همه بی عدالتی ببندد. اما او از قدرت و ثروت و آزادی و حتی هنر خود در گذشت تا انسان باقی بماند. در مقابل روح چنین کارگردان هایی است که سینما زانو می زند. این جایزه مفتخر است که به او تقدیم می شود.

خلاصه داستان: آوا دختر جوان ایرانی افسرده است. او برای تراپی پیش روان شناس می رود. او علت نا امیدی ها و امیدهایش را که ریشه در حوادث سیاسی گذشته ایران دارد به یاد می آورد. 
روان شناس از او خواسته است برای تراپی پله ها را تمیز کند و حتی تئاتر کار کند. اما تئاتر او که الهام گرفته از مشکلات زندگی است نیز توقیف می شود. 
یکباره مردم امیدوارانه به خیابان ها می ریزند تا با رای دادن رئیس جمهور را عوض کنند. اما آوا از تغییر نا امید است. به خیابان ها می رود و با مردم صحبت می کند تا شاید بر نا امیدی خود غلبه کند.... 



 
 

اگر جنبش سبز مرده است پس چرا به جسد بی‌جان اين‌ها اجازه يک تجمع را نمی‌دهيد؟ چرا زندان‌ها را از دانشجويان انباشته‌ايد و دانشگاه‌ها را تبديل به پادگان کرده‌ايد؟
خبرنگاران سبز/ وحید زادقی:
سيدمحمد حسينی وزير فرهنگ دولت کودتانشانده احمدی‌نژاد در مخالفت با شهامت هنرمندان در جشن خانه سينما گفته است: جنبش سبز مرده است و اگر کسی بخواهد از جنبش سبز حمايت کند يا بخواهد آن را زنده کند معنی ندارد. خوب است اين صحبت بی مغز وزير بی فرهنگ را سنجيد: براستی آيا جنبش سبز مرده است؟ واقعیت این است که باید این پرسش را از خود جناب وزیر و هم‌دستان و هم‌فکرانش پرسید.

۱.اگر جنبش سبز مرده است پس چرا با گذشت يک سال و شش ماه از پيدايش جنبش اعتراضی سبز، تمام رسانه‌های حکومتی از آن صحبت می‌کنند؟

۲. چرا با تهديد و ارعاب و تخريب شخصيت های محبوبی نظير ميرحسين موسوی و شيخ مهدی کروبی، به دنبال ماله کشی بر کودتای مهندسی شده خود هستند؟

۳. اگر جنبش سبز مرده است پس چگونه يک هنرمند نامدار حامی جنبش در اين خفقان و بگير و ببند، بدون ترس با دستبند سبــز، بالای سکو می‌رود و ياد شهدای جنبش سبز و آرمان والای آن را زنده نگه می‌دارد؟

۴. اگر جنبش سبز مرده است چرا حکومت بايد از پياده سازی طرح گداپرورانه  يارانه‌ها، خوف داشته باشد؟

۵. اگرحکومت ادعا ميکند همچنان طرفدار دارد و جنبش سبز مرده است چرا در هر مناسبت حکومتی و غيرحکومتی شهر را به به پادگان نظامی تبديل می‌کند؟

۶. اگر جنبش سبز مرده است چرا به خانه شيخ اصلاحات حمله می‌کند، ميرحسين موسوی را ممنوع الملاقات می‌کند و ملاقات کنندگان را دستگير می‌کند؟

۷. اگر حاميان جنبش سبز تقليل پيدا کرده است چرا بر شقيقه همسر شهيد باکری اسلحه بگذارند و بگويند همينجا کارت را تمام می‌کنيم؟

۸. اگر جنبش سبز مرده است پس چرا دستگيری‌ها و بازداشت‌ها ادامه دارد و همين ديروز دبيرکل و اعضای ارشد نهضت آزادی به گناه نماز خواندن بازداشت شده‌اند؟

۹. اگر جنبش سبز مرده است پس چرا حکومت ازقدرت نفوذ جنبش سبز که حالا به لبنان و فلسطين نيز کشيده است می‌ترسد؟

۱۰. اگر جنبش سبز مرده است پس چرا احمدی مقدم رئيس پليس ايران که به دليل همکاری با نيروهای نظامی، در ليست ۸ تبهکار خطرناک و ناقض حقوق بشر، در جديدترين دور تحريم قرارگرفته است، با گذشت يک سال و شش ماه، از تريبون عمومی نماز جمعه که بازخورد رسانه‌ای هم دارد، مجددا صحبت از جنبش سبز بکند؟

۱۱. و آخر اينکه اگر جنبش سبز مرده است پس چرا به جسد بی‌جان اين‌ها اجازه يک تجمع را نمی‌دهيد؟ چرا زندان‌ها را از دانشجويان انباشته‌ايد و دانشگاه‌ها را تبديل به پادگان کرده‌ايد؟ و صداها چرای ديگر که همه دليل پويايی و زنده بودن و رشد روزافزون جنبش سبز است. جنبشی که حياتش در نفرت‌آفرينی، دروغ‌گويی، تهديد، تحريف، تقلب و عوام‌فريبی نيست. چون جنبش سبز زنده است سياه‌پرستان اين همه در واهمه‌اند.

 
 

سرتیپی: «امسال براساس تعداد بليت، دو ميليون بليت کمتر از سال قبل فروخته شده است و از لحاظ ريالی نيز سه ميليارد تومان کمتر از سال قبل بليط فروخته شده است. بزرگترين مشکل ما در حوزه سينما، عدم جذابيت فيلم‌ها و يکرنگ‌ شدن فيلم‌ها و موضوعات است. ضمن آنکه همکاری نکردن مطلوب تلويزيون در سال جاری در تبليغ و اطلاع‌رسانی طرح افطار تا سحر و همچنين حضور گسترده شبکه‌های ماهواره‌ای نيز مزيد بر علت است.»
خبرنگاران سبز/ فرهنگ و هنر:
برنامه هفت سينمايی شب گذشته (۹ مهر) به نقد و بررسی فيلم فاصله‌ها به کارگردانی کامران قدکچيان و همچنين بررسی وضعيت اکران فيلم‌ها در سينمای روز پرداخت.

به گزارش خبرنگار ايلنا، در ابتدای اين برنامه فيلم سينمايی فاصله‌ها با حضور کامران قدکچيان (کارگردان اين فيلم) و مسعود فراستی (منتقد سينما) نقد و بررسی شد.

در ادامه‌ی برنامه، مصاحبه‌ی حامد بهداد با چنگيز جليل‌وند پخش شد.

جليل‌وند با اشاره به دوره طلايی دوبله ايران در سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰ گفت: در آن دوران مديران دوبلاژ بسيار خوبی داشتيم که به فرهنگ ايرانی و زبان آگاه بودند. امروز نيز نيروهای جوان خوبی داريم که می‌توانيم به آن دوران طلايی بازگرديم. البته بايد مديران دوبلاژ خوبی حضور پيدا کنند و دستمزدها نيز افزايش پيدا کند. ازسوی ديگر فيلم‌ها بايد به سمتی بروند که دارای قهرمان باشند، زيرا يکی از رموز موفقيت دوبله در آن دوران وجود قهرمان در آن فيلم‌ها بود.

در ادامه، علی سرتيپی (سخنگوی شورای صنفی نمايش) و محمدرضا صابری (سخنگوی انجمن سينماداران) درباره وضعيت اکران فيلم‌ها صحبت کرد.
سرتيپی با اشاره به بحث ريزش مخاطب گفت: در سال ۸۶ نيز ريزش مخاطب وجود داشت اما در سال بعد؛ اين امر جبران شد. هرچند امروز گفته می‌شود که سينمای ايران در بحران است اما من معتقدم با پتانسيل خوبی که سينمای ايران دارد؛ اين مشکل را پشت سر می‌گذارد.
وی با ارائه آمار و ارقامی پيرامون مخاطبان سينما گفت: امسال براساس تعداد بليت، دو ميليون بليت کمتر از سال قبل فروخته شده است و از لحاظ ريالی نيز سه ميليارد تومان کمتر از سال قبل بليط فروخته شده است.

سرتيپی افزود: بزرگترين مشکل ما در حوزه سينما، عدم جذابيت فيلم‌ها و يکرنگ‌ شدن فيلم‌ها و موضوعات است. ضمن آنکه همکاری نکردن مطلوب تلويزيون در سال جاری در تبليغ و اطلاع‌رسانی طرح افطار تا سحر و همچنين حضور گسترده شبکه‌های ماهواره‌ای نيز مزيد بر علت است.

سرتيپی با اشاره به لزوم حمايت دولت از سينما گفت: دولت بايد از سينما در امور تبليغاتی و اکران حمايت کند ولی نبايد در آن دخالت کند.
محمدرضا صابری(سخنگوی انجمن سينماداران) نيز گفت: امروز فروش فيلم‌ها در سينما سودی ندارد زيرا اگر سود زيادی داشت؛ سالن‌های بيشتری نيز ساخته می‌شد. متاسفانه بسياری از فيلم‌ها در شهرستان‌ها درحال اکران هستند اما در تهران اين آثار ازسوی شبکه نمايش خانگی عرضه شده‌اند.

صابری افزود: عده‌ای امروز به جای اکران فيلم، فيلم‌سوزی می‌کنند و فقط به دنبال آن هستند که سريع فيلم خود را اکران کنند تا بتوانند آن را در شبکه نمايش خانگی عرضه کنند. عرضه زودهنگام فيلم در شبکه نمايش خانگی نيز باعث شده تا مردم کمتر به تماشای فيلم در سينما بروند.

 
 

خبرنگاران سبز/تفسير خبر در تاكسى:
"پس مى‌كنه يازده دلار و هفتاد و پنج قرون"
صراف دست  فروش گفت: " سنت"

آقاى خاكسترى با عصبانيت  پرسيد: " تو به سن من چى كار دارى دايى؟"
صراف كه متوجه منظور نشده بود دلار را به آقاى خاكسترى راننده تاكسى داد و اولين مسافر براى ميدان فردوسى سوار شد.
آقاى خاكسترى پرسيد: "تو هم؟"
مسافر متعجب پرسيد: "جانم؟ منهم چى؟"
راننده ادامه داد: " تو هم دلار خريدى دايى؟ من كه كل دخل صبحم را دادم و اين چهار تا پول خرد فرنگى را گرفتم."
مسافر پرسيد : "چرا؟ مگه قراره گرون‌تر بشه؟"

آقاى خاكسترى با اطمينانى كه حكايت از يك عمر تجربه مى‌كرد پاسخ داد: " شك نكن دايى. از صبح راديو پيام هى داره مى‌گه قراره دولت در قيمت ارز و طلا دخالت كنه. مى‌دونى يعنى چى‌؟ يعنى فاتحه هر چى ارز و دولاره خوندست. حالا ببين و برو باسه بچه محلات تعريف كن دايى."

 
 

در اين جلسه وقتی آيت‌الله خامنه‌ای به احمدی‌نژاد گفته است که چرا سارا شورد را آزاد کرديد؟ و اين کار، کار درستی نبود؛ احمدی‌نژاد با تندی پاسخ داده است: آزادی سارا شورد اقدامی درست و شجاعانه بود.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
خبر اختلاف میان احمدی‌نژاد و علی خامنه‌ای که امروز منتشر می‌شود بی‌شک تایید کننده اختلافاتی است که بین قوه قضاییه و احمدی‌نژاد در روزهای قبل از آزادی سارا شورد اتفاق افتاد. اکنون اعلام می‌شود که محمود احمدی‌نژاد در جلسه ای در حضور آيت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به اظهارات رهبری جمهوری اسلامی ايران که آزادی سارا شورد را اشتباه عنوان کرده، گفته است: آزادی سارا شورد اقدامی درست و شجاعانه بود.

به گزارش خبرنگار تحول سبز، احمدی‌نژاد که چندی پيش در جلسه‌ای خصوصی با برخی مسئولان دولتی عنوان کرده بود، اگر حمايت رهبری نبود من ۳۰ ميليون رای می‌آوردم!، در جلسه‌ای که چند روز قبل در حضور آيت‌الله خامنه‌ای داشته پاسخ تندی به انتفاد رهبری داده است.

در اين جلسه وقتی آيت‌الله خامنه‌ای به احمدی‌نژاد گفته است که چرا سارا شورد را آزاد کرديد؟ و اين کار، کار درستی نبود؛ احمدی‌نژاد با تندی پاسخ داده است: آزادی سارا شورد اقدامی درست و شجاعانه بود.

محمود احمدی‌نژاد قبل و بعد از انتخابات مورد حمايت آيت‌الله خامنه‌ای و نهادهای نظامی تحت نظر مستفيم وی همچون سپاه و بسيج بود تا جايی که رهبری در نماز جمعه بعد از انتخابات اين حمايت را به زبان آورد، اما در حاليکه بيشتر حاميان احمدی‌نژاد از حاميان آيت‌الله خامنه‌ای هستند، احمدی‌نژاد در موارد متعددی به‌طور رسمی در مقابل آيت‌الله خامنه‌ای موضع گرفته است.

 
 

خبرنگاران سبز/آمار يا نقش مار؟:
کلافگی و نداشتن برنامه و اصول مديريتی در دولت محمود احمدی‌نژاد، سخنانی را ايجاب می‌کند که بدون شک در تاريخ ادبيات سياسی، اقتصادی و اجتماعی، منحصر به فرد خواهد بود. از جمله سخن امروز آقای وزير اقتصاد که مصاحبه اش را با سوالی در خصوص بهای ۴۰۰ تومانی بنزين به پايان برد. او گفت: حتما، شايد بشود!

اين جمله‌ای است که شمس‌الدين حسينی، سخنگوی اقتصادی دولت و وزير اقتصاد در پاسخ به پرسشی در مورد عرضه بنزين ۴۰۰ تومانی از آبان ماه گفت. با اين حساب شايد بتوان گفت که متقاضيان بنزين بايد از چند روز ديگر برای هر ليتر بنزين ۴۰۰ تومان پرداخت کنند.

به گزارش ايلنا، شمس‌الدين حسينی افزود: يادم هست ۱۵سال پيش وقتی در سازمان برنامه وبودجه می‌خواستيم قيمت بنزين را۲۰ درصد افزايش بدهيم اين موضوع را يک ساعت قبل از اجرا اعلام می‌کرديم. اين سياست درستی بود.

حسينی در بخش ديگری از سخنانش در مورد اقدام بانک مرکزی در اعلام اسامی مديران عامل تاييد صلاحيت شده بانک‌ها، گفت: مديريت اقتصادی کشور مستلزم هماهنگی است و من به عنوان وزير اقتصاد با رييس‌کل بانک مرکزی در اين زمينه هماهنگم.

وی همچنين با اشاره به اين‌که ۹۰ درصد خانوارهای موجود در کشور فرم اطلاعات اقتصادی خانوار را پر کرده و ۸۶ درصد اين تعداد شماره حساب بانکی خود برای دريافت يارانه نقدی اعلام کرده‌اند، گفت:‌ حدود۸۰ درصد جمعيت کشور متقاضی دريافت يارانه نقدی هستند و تعدا ۶۰ ميليون و ۶۰۰ هزار نفر در کشور شماره حساب اعلام کرده‌اند که در نيمه دوم مهر ماه به تدريج حساب بانکی آن‌ها پر می‌شود. ضمن اين‌که اين مبالغ تا قبل از آزاد شدن قيمت‌ها قابل برداشت نيست.

سخنگوی اقتصادی دولت درباره گزارش مجلس پيرامون چگونگی اجرای اصل ۴۴ و واگذار نشدن مديريت بنگاه‌های اقتصادی پس از واگذاری سهام آن‌ها به مردم گفت:‌ خوشبختانه به رغم سختگيری‌ها درباره سهام عدالت دولت در اين زمينه نمره قبولی گرفت. در همين راستا پيشنهادی در کميسيون اقتصادی مطرح شد که کانون سرمايه‌گذاری سهام عدالت راه‌اندازی شده و مديريت از طريق آن دنبال شود. تشکيل اين کميسيون از مصوبات هيات وزيران است و در ماه گذشته فعال شده است.

وی همچنين درباره آخرين وضعيت اجرای قانون ماليات بر ارزش افزوده درباره صنف طلافروشان گفت: مرحله چهارم اجرای قانون ماليات بر ارزش افزوده در حالی آغاز شده که ۱۱ صنف از ۱۲ صنف مورد نظر در اين مرحله در حال ثبت‌نام هستند.
او ادامه داد: در اکثر نقاط کشور صنف طلافروش نيز ثبت نام را آغاز کرده‌اند اما برخی واحدهای صنفی متمرکز از ثبت نام خودداری کرده‌اند. با اين وجود ما موظف به اجرای قانون بدون تبعيض هستيم.  

 
 

در شش سال گذشته، ۱۷ شبکه ماهواره ای خصوصی سراسری فعاليت خود را آغاز کرده اند که از اين تعداد، دفتر ۱۱ شبکه در شهر کابل قرار دارد. هنگامی که برنامه "افغان استار" شبيه برنامه مشهور تلويزيونی آمريکا يعنی "امريکان ايدول" از شبکه های افغانی پخش می شود، خيابان های کابل به شکل ملموسی خلوت می شوند. حتی در کشوری که درگيری های مسلحانه همچنان ادامه دارد و سهم هر فرد از انرژی نسبت به ديگر کشورها، کمتر است همچنان ۶۵ شبکه تلويزيونی محلی قادرند برنامه های جذابی را پخش کنند که مخاطبان را در شهرهای بزرگ نيز جذب کنند. 
خبرنگاران سبز/ همسایگان ایران:
معمولا به دلیل نوع پوشش رسانه‌ای از افغانستان اخبار جانبی آن کمتر دیده می‌شود. الشرق‌ الاوسط در گزارش جالبی به بررسی وضعیت شبکه‌های تلویزیونی در افغانستان می‌پردازد که نکات مقایسه‌ای جالبی دارد. وبگاه عصر ایران که این گزارش را منعکس کرده می‌نویسد: پس از گذشت ۹ سال از سرنگونی دولت افراط گرای طالبان در افغانستان همچنان اکثر زنان کمتر در اماکن عمومی ظاهر می شوند و هنگامی نيز که آنها را می بينيد چهره هايشان پشت برقع های آبی رنگ پنهان است.


اما در شهر مزارشريف که مردمش که به طور نسبی ليبرال هستند يک شبکه تلويزيونی محلی ، تصوير ديگری را از زنان افغان به نمايش می گذارد. آنها در يکی از برنامه های خود زنانی را به نمايش می گذارند که به عنوان مدل، لباس می پوشند و در چند هفته، داوران از ميان اين افراد، بهترين ها را انتخاب می کنند.

شبکه های تلويزيونی در صحنه سياسی افغانستان نيز با انتشار گزارش های مختلف خبری و حمايت از بخش های نژادی - زبانی مردم افغانستان، مخاطب جذب می کنند.

سران احزاب سياسی نيز شبکه های تلويزيونی خود را دارند که دولت کرزای را به چالش می کشند.

سريال های مختلفی که از شبکه‌های گوناگون افغانستان پخش می شود، همواره محل بحث و جدل بوده است؛ حامد کرزای رئيس جمهور افغانستان پيش از اين بارها گفته است درباره اختلاف نظرها در زمينه سريال های تلويزيونی، طرف محافظه کاران را می گيرد و اجازه نمی دهد برنامه های مخالف فرهنگ افغان پخش شوند. وی با اين وجود گفته است که آزادی اطلاع رسانی را تضمين می کند.

"طلوع" يکی از شبکه های ماهواره ای در افغانستان با بيشترين مخاطب است. اين شبکه برنامه های خود را به  زبان فارسی  دری پخش می کند. طلوع و شبکه "آريانا"، در صحنه تلويزيون افغانستان با يکديگر رقابت می کنند.

شبکه طلوع که در سال ۲۰۰۴ راه اندازی شد ۹۰ درصد از کل اگهی های تلويزيونی در افغانستان را در اختيار خود دارد و تلاش می کند تا با تنوع بخشيدن به برنامه های خود ، توليد برنامه های جوان پسند را بيشتر کند. طلوع همچنين تلاش می کند درباره مسائل و موضوعاتی که در افغانستان، جز موضوعات ممنوعه است، برنامه تهيه کند.

يکی از کارشناسان مسائل تلويزيون در افغانستان می‌گويد: غيرممکن است که يکی از سران گذشته جنگ در افغانستان، هم اکنون شبکه تلويزيونی شخصی نداشته باشد. آگهی ها، پول زيادی را نصيب اين شبکه ها نمی کنند ؛ تامين مالی بسياری از شبکه های تلويزيونی خصوصی در افغانستان از طرف دولت يا طرف های خارجی و صاحبان طرح های بزرگ اقتصادی است و بنابراين ، عجيب نيست که بسياری از سياستمداران برجسته و کارگزاران دولتی افغان شبکه های تلويزيونی خصوصی را تامين مالی می کنند.

پيش از اين طالبان، دريافت برنامه های تلويزيونی را ممنوع اعلام کرده بود. دولت مجاهدين که قبل از طالبان بر سر کار بود نيز حضور زنان را در تلويزيون به عنوان مجری يا خواننده منع می‌کرد اما هم اکنون در سايه رياست جمهوری حامد کرزای فعاليت شبکه‌های تلويزيونی ماهواره ای شکوفا شده است.

در شش سال گذشته، ۱۷ شبکه ماهواره ای خصوصی سراسری فعاليت خود را آغاز کرده اند که از اين تعداد، دفتر ۱۱ شبکه در شهر کابل قرار دارد.

برنامه های اين شبکه ها متشکل از اخبار، موسيقی محلی و سريال های وارداتی و افغانی است. اين سريال ها با استقبال زيادی روبه رو می شوند و هزاران نفر را برای تماشای آنها، به قهوه خانه ها و بستنی فروشی ها می‌کشانند.

همچنين برنامه‌هايی که در آن مردم با مجری‌ها تماس تلفنی می گيرند نيز با استقبال بسيار زياد مردم روبه رو می‌شوند.

البته هنگامی که دولتمردان افغانی کنترل شبکه های تلويزيونی را در اختيار خود می گيرند درباره اينکه چه برنامه ای پخش شود تصميم گيری می کنند و نتيجه اين می شود که فيلم مستندی درباره عبدالرشيد دوستم پخش می‌شود که در آن دوستم سوار بر اسب، نيروهای طالبان را در شمال افغانستان، تعقيب می کند.

هنگامی که برنامه "افغان استار" شبيه برنامه مشهور تلويزيونی آمريکا يعنی "امريکان ايدول" از شبکه های افغانی پخش می شود، خيابان های کابل به شکل ملموسی خلوت می شوند. حتی در کشوری که درگيری های مسلحانه همچنان ادامه دارد و سهم هر فرد از انرژی نسبت به ديگر کشورها، کمتر است همچنان ۶۵ شبکه تلويزيونی محلی قادرند برنامه های جذابی را پخش کنند که مخاطبان را در شهرهای بزرگ نيز جذب کنند.

به عنوان مثال در کابل از هر ۱۰ نفر ، هشت نفر به تلويزيون دسترسی دارد  اما اين گونه نيست که هر خانواده دارای تلويزيون ويژه برای خود باشد بلکه اکثر برنامه های تلويزيونی در جمع های چند نفره ديده می شود.

گروه های کوچکی از افغان ها در آرايشگاه ها، نانوايی ها و  بيرون مغازه های فروش دستگاه های الکترونيکی و تلويزيون، به تماشای برنامه ها می پردازند.

فيلم های کمدی و سريال های خانوادگی خارجی و برنامه" افغان استار " با اقبال زياد افغان ها روبه رو هستند. برخی از شبکه های تلويزيونی در افغانستان ، فيلم ها و سريال های ايرانی و هندی نيز پخش می کنند.

تا چند وقت پيش نيز شبکه "امروز" افغانستان برنامه های ويژه ای را برای جوانان افغان پخش می کرد ؛ از ميان اين برنامه ها می توان به برنامه "بيا و ببين" اشاره کرد که افراط گرايان و محافظه کاران را به طنز می کشيد. برنامه ديگر،  "افغان مدل" بود که نمايش های مدل را پخش می کرد و مسابقه ای درباره زيبايی داشت که مردان و زنان شيک پوش ،بر روی سکو می رفتند و البته در اين برنامه، زنان کلاه بر سر داشتند.

اين برنامه ها خشم هيئت وزيران افغانستان را به دنبال داشت. در اواخر ژوئيه گذشته دولت افغانستان اين شبکه را به اتهام تحريک اختلافات دينی و آسيب زدن به وحدت ملی، به صورت موقت تعطيل کرد.

يکی از کارشناسان مسائل تلويزيون در افغانستان می‌گويد: غيرممکن است که يکی از سران گذشته جنگ در افغانستان، هم اکنون شبکه تلويزيونی شخصی نداشته باشد. آگهی ها، پول زيادی را نصيب اين شبکه ها نمی کنند ؛ تامين مالی بسياری از شبکه های تلويزيونی خصوصی در افغانستان از طرف دولت يا طرف های خارجی و صاحبان طرح های بزرگ اقتصادی است و بنابراين ، عجيب نيست که بسياری از سياستمداران برجسته و کارگزاران دولتی افغان شبکه های تلويزيونی خصوصی را تامين مالی می کنند.

به عنوان مثال برهان الدين ربانی ، رئيس جمهور سابق افغانستان که هم اکنون سمت رئيس انجمن اسلامی افغانستان را و رهبری ائتلاف مخالفان دولت (جبهه ملی افغانستان)  را برعهده دارد مالک شبکه "نور" است که برنامه های گفت وگويی را به نام "پايان راه" پخش می کند که معمولا بر انتقاد از کرزای متمرکز است.

از سوی ديگر شبکه "آينا" يا زن که عبدالقادر دوستم مالکيت آن را به عهده دارد سعی می کند تا برادرش عبدالرشيد دوستم را هميشه در نگاه‌ها برجسته کند. عبدالرشيد دوستم شخصيت برجسته ازبک هاست که قبل از اين در مبارزه با طالبان نقش مهمی داشت. هم اکنون اين شبکه، موسيقی ترکی و کشورهای آسيای مرکزی را پخش می‌کند و برنامه هايی را در تاييد عبدالرشيد دوستم و فيلم‌های آرشيوی وی پخش می کند.

"راه فردا "نيز شبکه تلويزيونی متعلق به حاجی محمد محقق است. محقق يکی از سران سابق مجاهدين و از اعضای پارلمان افغان است. وی يکی از معروف ترين حاميان افغان های هزاره و شيعه است. شبکه راه فردا برنامه های ورزشی، دينی و سياسی مانند" المناره " و" مترجم سياسی" با محوريت گفت وگوهای سياسی پخش می کند.

اين شبکه همچنين به صورت منظم سخنرانی های محقق را پخش و فيلم هايی را درباره فعاليت های ضد طالبان وی ارائه می کند.
اين درحالی است که در آمريکا ، مالکان و صاحبان رسانه ها، به صورت برجسته در رسانه های خود ظاهر نمی شوند.

با همه اين ها ، آزادی رسانه ها همچنان در افغانستان با چالش های جدی روبه رو است.

چندی پيش سيد حميد نوری نائب رئيس انجمن روزنامه نگاران مستقل را در حالی که به ضرب گلوله کشته شده بود، خارج از منزلش پيدا کردند. آمارها حاکی از ان است که از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۲۷ روزنامه نگار در افغانستان کشته شده اند که ۱۲ نفر از آنها غيرافغانی بودند.


 
 

هر کدام از زندانی های سياسی می توانستند از اعضای خانواده ی ما يا دوستانِ ما باشند. در اين کمپين می خواهيم زندانيانِ سياسی را اعضای خانواده خود به حساب آوريم و روحيه "مسئوليت پذيری" و "ديگردوستی" را در خود تقويت کنيم.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:
خانواده‌های زندانیان سیاسی با راه‌اندازی وبگاهی از تمام مردم ایران و جهان خواسته‌اند به کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی بپیوندند تا ضمن تلاش برای آزادی آزادگان دربند استبداد زمینه تمرین کارهای مدنی به صورت بلند مدت و مسالمت‌آمیز فراهم شود و گامی برای ساختن ایران و جهانی بهتر برداشته شود. منش و شعار این کمپین "آهسته و پیوسته" رفتن است و از تمام مردم دعوت می‌کند تا در این کارزار شرکت کنند. شیوه شرکت این‌گونه است که ابتدا هر کس یک تا سه زندانی سیاسی را انتخاب می‌کند و تا زمان آزادی این آزاده دربند برای او فعالیت می‌کند. این وبگاه در این باره می‌نویسد: « مشارکت در «کمپين خانواده بزرگ زندانيان سياسی» داوطلبانه است و می تواند نيم ساعت در روز يا نيم ساعت در ماه از وقت شما را بگيرد. آن چه که اهميت دارد مشارکتِ «آهسته» و «پيوسته ی» شما «تا آزادی» آن زندانی است. يادمان نرود که آن زندانی «يک عضو خانواده ی ماست».

این کمپین دلیل آغاز این کارزار مدنی را این گونه بیان می‌کند: تعداد زيادی از شهروندان در ايران به خاطر ابراز عقيده ی خود و برخورداری از انديشه ی متفاوت از حاکميت در زندان هستند. خانواده های آنان نيز از طرف حاکميت تحت فشارند که خبرهای مربوط به عزيزان شان را به گوشِ ديگران نرسانند. گاهی اوقات فشاری که روی خانواده ها می آيد از فشار روی زندانيان بيشتر است. خانواده های زندانيان سياسی از مصاحبه با رسانه ها منع می شوند، مورد آزار و تهديد قرار می گيرند و گاه حتی به زندان می اُفتند. فشار روی خانواده های زندانيان جرقه ای شد تا "کمپينِ خانواده بزرگ زندانيان سياسی" آغاز شود.

اهداف کمپین: اهدافِ چهار گانه ی «کمپينِ خانواده بزرگ زندانيان سياسی» عبارت است از: ۱- همبستگی جهانی با زندانيانِ سياسی و خانواده های آنان از طريق «عضويت» در کمپين ۲- تلاش جهانی برای آزادیِ زندانيان سياسی از طريق فعاليت «آهسته» و «پيوسته» برای زندانيان و جلب افکار عمومی ۳- دميدن روح تازه در کالبد «کم رمق» اما «پر اشتياقِ» جامعه ی استبدادزده ی ايران از طريق «معنادار» کردن زندگی برای شهروندان ۴- تقويت روحيه «مسئوليت پذيری» و «ديگردوستی» از طريق تمرين و مشارکت شهروندان در يک فعاليت «بلندمدت»، «مسالمت آميز» و «مدنی».

و در باره اینکه چرا باید عضو این کمپین شد می‌نویسد: اگر شما ايرانی هستيد ممکن است تعدادی از زندانيان از دوستانِ نزديکِ شما باشند، ممکن است آن ها را دورادور بشناسيد و يا ممکن است تعدادی از شهروندانی باشند که شما آن ها را نمی شناسيد اما – به طور مثال - آنان همراه با شما در تظاهرات های مسالمت آميز پس از انتخابات شرکت کرده اند و بازداشت شده اند. هر کدام از زندانی های سياسی می توانستند از اعضای خانواده ی ما يا دوستانِ ما باشند. در اين کمپين می خواهيم زندانيانِ سياسی را اعضای خانواده خود به حساب آوريم و روحيه "مسئوليت پذيری" و "ديگردوستی" را در خود تقويت کنيم.

برای اطلاع بیشتر از اهداف و روش همکاری و شیوه‌های تماس با این کارزار به این صفحه مراجعه کنید. (در باره کمپین)

 
 

 با اينحال، انتظاری که از شما با توجه به اينکه شما در جايگاه رياست قوه قضائيه قرار داريد وجود دارد اينست که خود را طرف مناقشه قرار ندهيد تا قضاوت و حکم شما به عنوان قاضی القضات و زير مجموعه به عنوان دستگاه قضائی نظام جمهوری اسلامی در افکار عمومی هرگز دچار شائبه ترديد و طرفيت نشود. اين نکته را درباره ساير موضوعات نيز شايسته است رعايت کنيد. 
خبرنگاران سبز/ سیاست:
پس از آنکه صادق لاریجانی در همایش ائمه جمعه در اظهاراتی تند و صریح وقف دانشگاه آزاد را باطل اعلام کرد و گفته‌های هاشمی رفسنجانی را عوامانه خواند اکنون روزنامه جمهوری اسلامی سخنان قاضی‌القضات جوان و تازه به منصب رسیده را ظاهرا آرام اما در عمل با همان تندی به نقد می‌گیرد و به وی توصیه می‌کند جای خود را بشناسد و هاشمی رفسنجانی را که در «مجمع تشخیص مجمع نظام» و «مجلس خبرگان» رییس اوست محترم و معزز بدارد. به زبان سرمقاله نویس جمهوری اسلامی: "بزرگش نخوانند اهل خرد - که نام بزرگان به زشتی برد".


سرمقاله نویس ضمن توجه دادن ص. لاریجانی به سابقه فامیلی و اینکه او باید قدر خود را نگه دارد از او می‌خواهد به توصیه‌ای که خود وی پیشتر از این به ا.نژاد کرده بود تا "ادبياتش متين و فاخر و با تعابير جا افتاده و البته صحيح و منصفانه باشد" خود وی نیز این نصیحت را به گوش بگیرد. اما شاید تندترین بخش این سرمقاله بند آخر آن باشد که کنایه‌ای جدی به فهم علمی ص. لاریجانی است: « و آخرين نکته به کلمه "منبطل" مربوط می‌شود که برخلاف ادبيات عرب بکار برده ايد. بکار بردن اين کلمه، که در هيچيک از کتب لغت وجود ندارد و از اختراعات شما محسوب می‌شود، نويسنده اين سطور را دچار اين سئوال کرده است که نکند رئيس محترم قوه قضائيه تصور کرده‌اند مسند قاضی القضاتی اين قدرت را نيز به ايشان ميدهد که هر صيغه‌ای را به هر بابی که می‌خواهند ببرند و هر اصطلاحی که مايل هستند را استخراج کنند؟!»

متن کامل این سرمقاله را در زیر بخوانید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مناقشات مربوط به دانشگاه آزاد اسلامی، نظر صاحب اين قلم از ابتدا اين بود و اکنون نيز اينست که تصميم گيری درباره اين دانشگاه به رهبری واگذار شود. کاملاً قابل پيش بينی بود که اين مناقشات برای کشور هزينه خواهد داشت و اکنون نيز شرايط
بگونه ايست که اگر اين غائله هرچه زودتر ختم نشود هزينه‌ای که به کشور و نظام جمهوری اسلامی تحميل می‌کند بسيار سنگين خواهد بود. به همين دليل، سالم‌ترين و کم هزينه‌ترين راه اينست که برای آينده اين دانشگاه از هر نظر، اعم از مالکيت، مديريت و محتوا براساس نظر رهبری برنامه‌ای تنظيم گردد و بر اين مبنا به مناقشات خاتمه داده شود.

اينکه اين نظر چقدر درست است و يا چقدر به آن اعتنا می‌شود، نکته ايست که مورد نظر نويسنده نيست. اصراری هم بر اين نظر وجود ندارد، آنچه در اين ميان مورد اهتمام است توجه دادن به اين واقعيت است که کشمکش‌های موجود آنهم درباره يک موسسه دانشگاهی که دارای ماهيت علمی و فرهنگی است به مصلحت جامعه نيست. انقلاب اسلامی، يک انقلاب ارزشی است که انتظار طبيعی همگان از آن، حاکم کردن و گسترش ارزش‌ها و معنويات در ايران و بسط آن در جهان است و اجازه دادن به ادامه مرافعات و مناقشات و مشاجراتی که هر روز بخشی از بنيان‌های معنوی اين انقلاب را تحليل می‌برد به مصلحت هيچکس نيست.

تازه‌ترين نمونه از اين مناقشات، اظهارات آقای لاريجانی رئيس قوه قضائيه در پاسخ به اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی است. بدون آنکه قصد اظهارنظر درباره اين دو سخن را داشته باشيم، نفس اين قبيل مناقشات را به حال جامعه مضر ميدانيم.

رئيس قوه قضائيه در جمع ائمه جمعه سراسر کشور درباره بررسی موضوع وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی گفت: "مقام معظم رهبری به من موکول کرد که نسبت به وقف دانشگاه آزاد بررسی فقهی و حقوقی کنم بررسی کردم، نوشتم و ارسال کردم. اما ميخواهم از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام با همه احترامی که برای او دارم و همه می‌دانند، گلايه کنم. اشتباه بزرگی کردند که گفتند وقف دانشگاه آزاد اسلامی را کسی نمی‌تواند برهم بزند.... اين حرف، عوامانه است. مگر ميخواهيم وقف را ابطال کنيم؟ وقف، خود منبطل بوده، اينکه اين سخن را در يک مجمع عمومی به اينصورت بيان کنند که وقف دانشگاه آزاد ابطال کردنی نيست، واقعاً پذيرفتنی نيست و شايسته وی نبود. متأسفم که اينگونه قضاوت می‌شود. حرف‌های ما فنی و دقيق است و انشاءالله اگر لازم باشد مجموع مدارک را ارائه خواهيم کرد" (روزنامه جمهوری اسلامی ۸/۷/۱۳۸۹).

درباره نحوه پاسخگوئی رئيس قوه قضائيه به آقای هاشمی رفسنجانی لازم است نکاتی را با ايشان در ميان بگذاريم که کاملاً مشفقانه و خيرخواهانه است. اين نکات، به تعيين تکليف دانشگاه آزاد اسلامی و موضوع وقف آن مربوط نمی‌شوند، مسائل مهمتری وجود دارند که به نحوه ورود کسی که در جايگاه رياست قوه قضائيه قرار دارد به مسائل مربوط می‌شوند. اعتقاد راسخ داريم که در ميان گذاشتن صادقانه آنچه به صلاح مسئولان نظام جمهوری اسلامی تشخيص ميدهيم، برای ما يک وظيفه و برای خود مسئولان يک فرصت است. ما به وظيفه خود عمل می‌کنيم، اينکه آنها از اين تذکرات پند بگيرند يا ملال، خود دانند.

۱ - جناب آقای لاريجانی! افراد زيادی در اين ايام با زبانی خارج از چارچوب‌های متناسب با بزرگان درباره آقای هاشمی رفسنجانی سخن گفته‌اند که ما پرداختن به آنها و اظهاراتشان را نوعی اتلاف وقت ميدانيم. اما کسی که در جايگاه رئيس قوه قضائيه قرار دارد و در کسوت روحانيت است و از خانواده ريشه‌داری همچون بيت آيت‌الله حاج ميرزا هاشم آملی رحمة الله عليه برخاسته، حساب جدائی دارد. از شما انتظاری وجود دارد که از بسياری افراد ديگر چنان انتظاری نه منطقی است و نه عملی. شما هرگاه و هر جا که سخن می‌گوئيد شايسته است با توجه به اين سه ويژگی که برايتان برشمرديم باشد.

۲ - بهيچوجه تصور نکنيد برای جناب آقای هاشمی رفسنجانی هاله‌ای از قداست و مصونيت از اشتباه قائل هستيم و برآنيم که به شما بگوئيم چرا در برابر سخن صحيح و بی عيب و نقص ايشان چنين سخن گفته ايد. اعتقاد راسخ داريم که در ميان انسان ها، فقط معصومين عليهم السلام از چنين مقامی برخوردارند و بقيه انسان‌ها دچار خطا و اشتباه می‌شوند. حتی در موضوع مورد توجه شما در اين مقوله، فرض را بر اين ميگذاريم که شما درست فکر می‌کنيد و همانطور که گفته‌ايد سخن جناب آقای هاشمی رفسنجانی اشتباه بوده است. با اينحال، انتظاری که از شما با توجه به اينکه شما در جايگاه رياست قوه قضائيه قرار داريد وجود دارد اينست که خود را طرف مناقشه قرار ندهيد تا قضاوت و حکم شما به عنوان قاضی القضات و زير مجموعه به عنوان دستگاه قضائی نظام جمهوری اسلامی در افکار عمومی هرگز دچار شائبه ترديد و طرفيت نشود. اين نکته را درباره ساير موضوعات نيز شايسته است رعايت کنيد.

۳ - علاوه بر اين، شما با توجه به برخورداری از ويژگی‌هائی که برشمرديم بايد برای ديگران الگو باشيد. مردم، اعم از افراد عادی جامعه و همکارانتان در قوه قضائيه، بايد از شما بياموزند که چگونه با بزرگ ترها سخن بگويند. جناب آقای هاشمی رفسنجانی با توجه به اينکه از سابقون الاولون انقلاب است، از ياران مورد اعتماد امام بود، از دوستان و همرزمان رهبر معظم انقلاب و مورد احترام و تکريم ايشان است، دارای تجربيات کم نظير در زمينه‌های مختلف مبارزات و تقنين و اجرائيات است، خدمات بزرگی به کشور و اسلام انجام داده، چند بار تا مرز شهادت پيش رفته، اموال خود را برای پيشبرد اهداف انقلاب صرف کرده، از معماران نظام جمهوری اسلامی محسوب می‌شود و از همه اينها گذشته در دو نهاد مهم يعنی مجمع تشخيص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری رئيس شماست، انتظار اينست که شما درباره ايشان و هر بزرگ ديگری محترمانه سخن بگوئيد و در جلسات رسمی از الفاظ و عباراتی استفاده نکنيد که بکارگيری آنها در شأن کسی که در جايگاه شما قرار دارد نيست. شايد زيره به کرمان بردن باشد که به شما گفته شود: "بزرگش نخوانند اهل خرد - که نام بزرگان به زشتی برد."

قطعاً شما هم حق داريد در موضوع مورد مناقشه نظر داشته باشيد و به سئوال مطرح شده هم لازم بود جواب بدهيد، اما آيا بهتر نبود به همان نکته که نتيجه بررسی‌ها خدمت رهبری ارسال شده اکتفا می‌کرديد و در مورد بقيه مطالب کف نفس مينموديد؟

۴ - شايد در آن لحظه که در جمع ائمه جمعه سخن می‌گفتيد يادتان نبود که خودتان چندی قبل چگونه ناصحانه و البته درست و بجا به رئيس‌جمهور به خاطر همين گونه سخن گفتن ايراد گرفتيد و گفتيد: "توقع ما از رئيس‌جمهور اينست که ادبياتش متين و فاخر و با تعابير جا افتاده و البته صحيح و منصفانه باشد..." (روزنامه جمهوری اسلامی ۱۸ مرداد ۱۳۸۹)
اکنون چه شده است که آن ناصح ناقد نافذ، خود در دام "رطب خورده منع رطب کی تواند کند" گرفتار آمده است؟

۵ - و آخرين نکته به کلمه "منبطل" مربوط می‌شود که برخلاف ادبيات عرب بکار برده ايد. بکار بردن اين کلمه، که در هيچيک از کتب لغت وجود ندارد و از اختراعات شما محسوب می‌شود، نويسنده اين سطور را دچار اين سئوال کرده است که نکند رئيس محترم قوه قضائيه تصور کرده‌اند مسند قاضی القضاتی اين قدرت را نيز به ايشان ميدهد که هر صيغه‌ای را به هر بابی که می‌خواهند ببرند و هر اصطلاحی که مايل هستند را استخراج کنند؟!

 
 

بحران عدم مشروعيت باعث شد.
خبرنگاران سبز/ روحانیون و مراجع:
قم پیش از با روی سرد نشان دادن و نپذیرفتن احمدی‌نژاد نشان داده بود که با کسی که خامنه‌ای عقایدش را به او نزدیک‌ دانسته بود همراهی ندارد ولی اکنون خبر می‌رسد که قم به راحتی حاضر نیست که خود علی خامنه‌ای را نیز به حضور بپذیرد.

گزارش‌ها حاکی است که در با وجودی که قرار بود سیدعلی خامنه‌ای طی روزهای جاری سفری به قم داشته باشد، به خاطر خودداری علما و روحانیون قم از رفتن به استقبال رهبری و حضور در سخنرانی وی در حرم حضرت معصومه(س)، این سفر فعلا لغو شده است.

به گزارش تحول سبز، قرار بود طی روزهای جاری سید علی خامنه‌ای به شهر قم سفر کند و به همین خاطر به دفتر مراجع عظام قم اعلام شده بود که به استقبال او بروند اما مراجع از این اقدام خودداری کردند.

دفتر رهبری ج. ا. پس از مواجهه با این برخورد مراجع و علمای قم، از آنها خواست تا برای سخنرانی خامنه‌ای در حرم حضرت معصومه حاضر شوند، اما مراجع باز هم امتناع کرده‌اند.

بدین ترتیب، با رد درخواست بیت رهبری از سوی مراجع و علمای برجسته قم، سفر وی به قم در موقعیت سرد کنونی لغو شد.

 
 

روزنامه خبر ورزشی که سابقه ای طولانی در انتشار خبرهای تاييد نشده دارد به سراغ سفير ايران در برزيل رفت و از او پرسيد :« گفته می شود سفارتخانه ايران در برزيل نقش مهمی در برگزاری اين ديدار تدارکاتی داشته است .»  و پاسخ آقای سفير، پرسش کننده را نااميد می‌کند: «معمولا برای هماهنگی چنين برنامه‌هايی سفارتخانه هيچ دخالتی ندارد و فدراسيون های دو کشور مذاکرات لازم را انجام می دهند.اين مربوط به حوزه فعاليت ما نيست و فکر می کنم فدراسيون ها زمينه برگزاری بازی را فراهم کرده‌اند.»
پله در میان بازیکنان ایرانی
( ارديبهشت۱۳۵۱ ورزشگاه آريامهر/آزادی )
خبرنگاران سبز/ ورزش:
"جهان ورزش" در مقاله‌ای نشان می‌دهد که خبرگزاری‌های نزدیک به دولت احمدی‌نژاد با تیترسازی و جعل خبر کوشیده‌اند مسابقه فوتبال بین ایران و برزیل را به نام احمدی‌نژاد مصادره کنند. داستان از آنجایی شروع می‌شود که برای القای نقش دولت در فراهم کردن این مسابقه تلویزیون انگلیسی‌زبان پرس تی‌وی خبری پخش می‌کند مبنی بر اینکه شکل گیری این بازی نتیجه مذاکرات احمدی‌نژاد و رییس جمهور برزیل بوده است. بعد روزنامه خبرگزاری برزیل (آژانسیا براسیل) نیز این خبر را به نقل از پرس‌تی‌وی پخش می‌کند و فارس که از قضایا با خبر بوده است بجای اینکه این خبر را از سوی پرس‌تی‌وی بگوید ادعا می‌کند که این خبر را روزنامه برزیلی بر روی خروجی خود گذاشته است. البته همان‌طور که می‌بیند تلاش‌های بعدی خبرنگاران حامی کودتا برای گرفتن سخنانی با این مضمون از سفیر ایران در برزیل نیز بی‌نتیجه می‌ماند اما باز هم همان سخنان با نادرستی تبدیل به تیتر دروغ دیگری در روزنامه خبر ورزشی می‌شود. متن کامل نوشته را در زیر بخوانید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبر بازی کردن مقابل تيم ملی برزيل با بيشتر ستارگانش ، برای طرفداران فوتبال در ايران به اندازه ای غير منتظره بود که به نظر می رسيد برای باور درستی آن به توضيحاتی بيشتر از معمول نياز هست. فوتبال ايران بی آنکه ريالی هزينه کند مقابل تيمی قرار می گرفت که بازی با آن وسوسه هميشگی بيشتر فوتباليست های جهان بوده است.و اين البته در شرايطی بود که گفته می شد تيم های کم نام ونشان تر از برزيل به دلايلی که گاهی سياسی ناميده می شود ، از رويارويی با ايران امتناع می کنند.
پرسش "چه کسی مقدمات اين بازی را آماده کرده ؟ " واکنش طبيعی به اين خبر غافلگير کننده بود.

مديران فدراسيون فوتبال و مشخصا عباس ترابيان ، سرپرست روابط بين الملل فدراسيون مدعی شدند که دو شرکت بين المللی ، يکی به نمايندگی از فدراسيون ايران و ديگری به نمايندگی از فدراسيون برزيل ، هماهنگی های لازم را انجام داده اند.عضو ايرانی شرکتی که نمايندگی فدراسيون فوتبال ايران را به عهده گرفته بود ، در گفت و گويی با خبرگزاری ايلنا توضيح داد که اين سنگ بزرگ بدون دخالت دولتها و سياستمداران برداشته شده است.او حتی تاکيد کرد که بازی بدون مشکل برگزار خواهد شد مگر آنکه دخالتهای خارج از ورزش به ميان بيايد.

توضيحات دقيق بود و تقريبا همه چيز روشن به نظر می رسيد.برزيل برای سفر به ابوظبی و بازی با ايران رقمی بيش از ۲ ميليون دلار می گيرد .برگزار کنندگان هزينه رفت و برگشت و اقامت تيم ايران و همراهانش را هم تقبل کرده اند .بازاريابهای اين شرکت ها درآمدی بيش از همه اين هزينه ها را برآورد کرده اند.فروش حق پخش تلويزيونی اين بازی که گفته می شود در بيش از ۱۰۰ کشور دنيا بيينده خواهد داشت و نيز تبليغات دور زمين ، مثل هميشه می تواند انجام چنين بازيهای پرهزينه ای را موجه جلوه دهد.

با وجود روشنگری نسبی درباره جزييات برگزاری بازی ايران – برزيل ، برخی رسانه ها همچنان به دنبال پيدا کردن نشانه ای بودند که ثابت کند ستارگان برزيل به دلايلی غير از فرمول های مالی به ابوظبی می آيند.

روزنامه خبر ورزشی که سابقه ای طولانی در انتشار خبرهای تاييد نشده دارد به سراغ سفير ايران در برزيل رفت و از او پرسيد :« گفته می شود سفارتخانه ايران در برزيل نقش مهمی در برگزاری اين ديدار تدارکاتی داشته است .» پاسخ آقای سفير ، پرسش کننده را نااميد کرد:«معمولا برای هماهنگی چنين برنامه هايی سفارتخانه هيچ دخالتی ندارد و فدراسيون های دو کشور مذاکرات لازم را انجام می دهند.اين مربوط به حوزه فعاليت ما نيست و فکر می کنم فدراسيون ها زمينه برگزاری بازی را فراهم کرده اند.» پاسخ روشن وقانع کننده به نظر می آمد اما نه برای خبرنگار روزنامه خبر ورزشی که دنبال تيتری دندان گير بود.به همين خاطر او سوال بعدی را پرسيد:«ولی در ايران شايعات زيادی درباره مذاکرات خارج از فوتبال بوده ».سفير جواب داد :« ما در صورت نياز هميشه تلاش خود را برای برقراری ارتباط بيشتر صورت داده ايم ولی معمولا دخالتی نمی کنيم و فکر می کنم خود فدراسيون فوتبال در فيکس کردن اين بازی دوستانه نقش داشته است .» باز هم خبرنگار راضی نشد:«پس سفارت کوچکترين دخالتی نکرده است .» سفير احتمالا به دو دليل تصميم گرفته جواب ديگری بدهد.اولا طبيعی است وقتی يک نفر اصرار دارد افتخار يک دستاورد بزرگ را به نام شما بزند ، شما تصميم بگيريد خيلی هم مقاومت نشان ندهيد.دوما بالاخره بايد جوابی داده شود تا اين مصاحبه به پايان برسد:«نه اينکه ما دخالتی نکرده ايم، ولی در جريان مستقيم مذاکرات نبوده ايم و نيستيم.به هر حال صحبت هايی صورت گرفته است ولی همان طور که گفتم خود دو فدراسيون مذاکرات اصلی را انجام داده اند.»

شما از خواندن اين گفت و گو چه نتيجه ای می گيريد ؟ بی ترديد هر نتيجه ای غير از تيتر درشتی که روزنامه خبرورزشی برای صفحه اولش انتخاب کرده است :« سفارتخانه ايران در برزيل تاييد کرد/ ما هم در برگزاری اين بازی دخالت داشتيم »
اين تنها تلاش برای نشان دادن دستهای سياستمداران پشت پرده بازی ايران – برزيل نبود.خبرگزاری فارس ، حامی دولت محمود احمدی نژاد ، ابتدا به نقل از مهدی تاج ، نايب رئيس اول فدراسيون فوتبال ، بازی با برزيل را پاسخی محکم به کشورهای دانست که به گفته او حاضر نشده اند با تيم ايران روبرو شوند.تاج البته نامی از کشور يا تيم خاصی نبرد.

فارس بعد از پررنگ نشان دادن اين بخش از حرفهای تاج ، گزارشی منتشر کرد که در آن به نقل از يک خبرگزاری برزيلی که فارس آن را "آژانسيکا " ناميده بود ، بازی تيم های فوتبال ايران – برزيل نتيجه مذاکرات محمود احمدی نژاد با همتای برزيلی اش ،لوئيس ايناسيو لولا داسيلوا ، خوانده شده بود.اين ادعا تقريبا در بيشتر ساعات روز چهارشنبه برجسته ترين تيتر صفحه ورزشی خبرگزاری فارس بود .با اين وجود روزنامه اينترنتی "جهان ورزش " فاش کرد که خبرگزاری برزيلی که نام آن به نوشته اين روزنامه "آژانسيا براسيل " و نه "آژانسياکا" است ، خبر برگزاری بازی ايران – برزيل به دليل مذاکرات روسای جمهور دو کشور را به نقل از تلويزيون«پرس تی وی» منتشر کرده بود .«پرس تی وی» يکی از شبکه های تلويزيونی صدا و سيمای ايران است که برنامه هايش را به زبان انگليسی برای مخاطبان خارجی پخش می کند.در حقيقت خبر تاثير مذاکرات احندی نژاد و لولا داسيلوا منبعی ايرانی داشته است اما فارس به دلايلی از ذکر اين حقيقت خودداری کرده است.

فارس در خبری ديگر به نقل از سخنگوی فدراسيون فوتبال برزيل مدعی شد که دليل غيبت کاکا در بازی با ايران آن است که رئال مادريد باشگاه اسپانيايی اين بازيکن به او اجازه نداده است.به نظر می رسد اين اين ادعا که در قالب گفت و گوی اختصاصی فارس با سخنگوی فدراسيون برزيل مطرح شده ، با هدف نشان دادن دشمنی برخی کشورهای اروپايی با ايران بوده است ، اين در حالی است که کاکا ، ستاره سرشناس برزيل هفته ها است به دليل مصدوميت در هيچ يک از بازيهای رئال مادريد به ميدان نرفته است.از طرفی حالا ديگر همه می دانند که بر اساس مقررات فيفا ،باشگاهها موظفند بازيکنانشان را در روزهايی که به فيفا دی موسوم شده در اختيار تيم هيا ملی قرار دهند.بازی ايران – برزيل قرار است روز ۱۵ مهر ماه ۲۴ ساعت پيش از يکی از روزهای فيفا در ماه اکتبر برگزار شود.

حالا ديگر ترديدی نيست که برخی تلاش می کنند افتخار بازی ستاره های تيم ملی فوتبال برزيل را به نام دولت و شخص محمود احمدی نژاد ثبت کنند.حتی گفته می شود ممکن است احمدی نژاد يکی از تماشاگران ويژه اين بازی در ورزشگاه بن زايد شهر ابوظبی باشد تا سناريو کامل شود.روزنامه گل روز چهارشنبه به نقل از روابط عمومی رياست جمهوری خبر داد که احمدی نژاد هنوز برای رفتن به ابوظبی تصيمی نگرفته است.اين روزنامه نوشت روابط عمومی رياست جمهوری در عين حال احتمال حضور رئيس جمهوری در ورزشگاه بن زايد را رد نکرده است.

آخرين بار که محمود احمدی نژاد يک بازی رسمی فوتبال را از نزديک تماشا کرد ، روز هشتم فرودين ماه سال ۱۳۸۸ بود.تيم ملی فوتبال ايران در آن روز ناباورانه از عربستان شکست خورد و شانس صعود به جام جهانی را از دست داد. احمدی نژاد پيش از آن هم يک بار برای تماشای مسابقات کشتی جام جهانی به سالن کشتی ورزشگاه آزادی رفته بود .کشتی ايران در آستانه قهرمانی بود اما ناگهان فردين معصومی ، کشتی گير سنگين وزن ايرانی از حريفش شکست خورد و ايران ناباورانه قهرمانی تورنمنت نه چندان معتبر را به آذربايجان داد.

 
 

با گزارش اظهارات مشابهی از جانب وزير اطلاعات دولت دهم که سران فتنه را متهم به برانگيختن شورش نان کرده است می‌شود فهميد که دولت‌مردان کودتا سخت نگران وقايع چند ماه آينده ايرانند.
خبرنگاران سبز/ اقتصاد/ آرمان ایرانی:
 سردار اسماعيل احمدی مقدم در خطبه‌های پيش از نماز جمعه با ادعای اين که بر اساس نظر‌سنجی‌های صورت گرفته در پايان سال گذشته ميزان محبوبيت و اعتماد مردم به نيروی انتظامی بيشتر شده است در باره سرکوب مردم گفت: «ماموران نيروی انتظامی تلاش ‌کرده‌اند که با کاربرد حداقل زور و خشونت از موج فتنه عبور کنند.»

اما آنچه که بيشتر از اين گفته‌ها توجه‌ها را جلب کرد اعلام آمادگی سردار و نيرويش برای شورش نانی است که همه مقامات انتظار دارند با اجرای هدفمند کردن يارانه‌ها اتفاق بيافتد. وی در اين باره گفت: «کسانی که می‌خواهند با تکيه بر تحريم‌های اقتصادی حلقه مکمل دشمن در داخل کشور باشند و با به راه‌اندازی فتنه‌های اقتصادی و اعتصابات موجب بی‌نظمی در داخل کشور شوند، برخورد می‌شود.»

وی ادامه داد: «نيروی انتظامی قطعا در هنگام اجرای طرح تحول اقتصادی و ديگر قوانين در کنار دولت خواهد ماند و مردم را در برابر خطرات محافظت خواهد کرد.

با گزارش اظهارات مشابهی از جانب وزير اطلاعات دولت دهم که سران فتنه را متهم به برانگيختن شورش نان کرده است می‌شود فهميد که دولت‌مردان کودتا سخت نگران وقايع چند ماه آينده حکومتند.

 
 

مهدی سحرخیز: پدرم تحت هيچ شرايطی نمی‌خواهند تجديدنظر کنند. گفتند که تمام حکم‌ها به طور مستقيم از زيرنظر آقای خامنه‌ای می‌آيد و قوه قضاييه اينجا هيچ کاره است. در نتيجه دادگاه تجديدنظر و دادگاهی که الان تشکيل شده است، هر دو هيچ‌گونه رسميتی ندارند و نمايشی‌اند و نمی‌خواهند بيش‌تر در اين نمايش شرکت کنند.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/ زندانیان:
وبگاه "تا آزادی روزنامه‌نگاران زندانی" پس اعلام حکم سه سال حبس برای عیسی سحرخیز روزنامه‌نگار آزاده اما دربند در گفت‌وگویی با مهدی سحرخیز در باره روند پرونده ایشان و احتمال تجدیدنظر خواهی او می‌پرسد. متن این گزارش و گفت‌وگو را در زیر بخوانید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عصر روز دوشنبه، پنجم مهرماه، خبر ابلاغ حکم محکوميت عيسی سحرخيز، روزنامه‌نگار زندانی، به سه سال حبس تعزيری و چندين سال محروميت‌های اجتماعی منتشر شد.

عيسی سحرخيز از چهره‌های فعال سياسی و مطبوعاتی منتقد حکومت در ايران است. او در دوره‌ی رياست جمهوری محمد خاتمی، مدتی مديرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و پس از آن نيز مسئوليت و مديريت چندين نشريه و رسانه را برعهده داشت که همگی آنها توسط دادگاه‌های انقلاب ايران تعطيل شدند. اخبار اقتصادی و ماهنامه‌ی «آفتاب» ازجمله تأثيرگذارترين اين مطبوعات بودند.

عيسی سحرخيز بعد از آن که امکان فعاليت مستمر مطبوعاتی را از دست داد، با نوشتن مقالات و مصاحبه‌های روشنگرانه‌ با نشريات و رسانه‌های داخل و خارج از کشور، ازجمله راديو زمانه، حتی در جريان وقايع دهمين دوره‌ی انتخابات رياست جمهوری و تا آخرين لحظات قبل از دستگيری، فعاليت‌های خود را ادامه داد.

ماجرای درگيری او با غلامحسين محسنی‌اژه‌ای که اينک دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه است، در سال ۱۳۸۳ از خبرهای داغ مطبوعات آن روز شد.

غلامحسين اژه‌ای که آن زمان رييس دادگاه ويژه‌ی روحانيت و نماينده‌ی قوه قضاييه در هيئت نظارت بر مطبوعات بود، به سحرخيز حمله‌ور شده و شانه‌ی او را گاز گرفته بود. عکس‌های سحرخيز با شانه‌ی زخمی در بسياری رسانه‌های آن روز منتشر شد.

سحرحيز از ۲۵ تيرماه سال گذشته، پس از انتخابات رياست جمهوری دهم، دستگير و تاکنون در زندان است.

با مهدی سحرخيز، پسر اين روزنامه‌نگار زندانی، صحبت می‌کنم که در آمريکا تحصيل می‌کند و از اولين روزهای دستگيری پدرش در زمينه‌ی اطلاع‌رسانی در مورد او و زندانيان ديگر فعال بوده است:

طی تماسی که اعضای خانواده‌ام با پدرم داشتند، حکم را ايشان تأييد کردند که سه سال است...

ظاهراً يک‌سال و نيم آن گذشته است. همين‌طور است؟

نمی‌دانم که اين يک‌سال و نيم شامل آن می‌شود يا نه، ولی به‌طور حتم بايد بشود. علاوه بر آن ايشان حکم پنج سال محروميت از فعاليت مطبوعاتی و سياسی و يکسال هم ممنوعيت خروج از کشور گرفته‌اند.

پدرتان نگفته‌اند که برای اعتراض به اين حکم چه اقدامی خواهند کرد؟

پدرم فرمودند که تحت هيچ شرايطی نمی‌خواهند تجديدنظر کنند. گفتند که تمام حکم‌ها به طور مستقيم از زيرنظر آقای خامنه‌ای می‌آيد و قوه قضاييه اينجا هيچ کاره است. در نتيجه دادگاه تجديدنظر و دادگاهی که الان تشکيل شده است، هر دو هيچ‌گونه رسميتی ندارند و نمايشی‌اند و نمی‌خواهند بيش‌تر در اين نمايش شرکت کنند. همچنين می‌خواهند ما بيشتر پيگير شکايت‌های‌شان باشيم که در خارج از کشور جريان دارند. به خاطر اينکه قوه‌ی قضاييه کاملاً قدرت خود را از دست داده و وسيله‌ای شده که بتواند درخواست‌های آقای خامنه‌ای را انجام دهد.

اشاره‌تان به شکايات پدر که در خارج بايد پيگيری شود، همان شکايت او از شرکت‌ نوکيا مبنی بر فروش امکانات شنود و تعقيب مراقبت به دولت ايران است که موجب دستگيری بسياری از فعالان سياسی شد؟

بله، آن شکايت انجام شد و حالا مراحل اداری‌اش طی می‌شود. نوکيا قاعدتاً می‌خواهد بگويد که اين کيس صلاحيت ندارد (قابل طرح نيست) که بعد از آن هم ما آماده هستيم که با آن‌ها رو در رو شويم و انشااله بتوانيم برويم دادگاه.

مهدی سحرخيز که از شنيدن حکم زندان پدر خود متأثر است، وضعيت او را با آن‌چه دروغ‌های احمدی‌نژاد در نيويورک می‌نامد مقايسه می‌کند:

احمدی‌نژاد آمده اينجا و گفته است که ما آزادی مطلق در ايران داريم و هيچ کسی برای اعتراض زندان نيست. اين نشان‌ می‌دهد که آقای احمدی‌نژاد دروغ‌گوترين فرد در تاريخ ايران است که به صورت مستمر هم به اين کار ادامه می‌دهد. او فکر می‌کند اين دروغ‌ها را ديگران باور می‌کنند. متأسفانه وضع کشور ايران طوری شده که يک روزی خود ايشان هم به خاطر اعتراض به چيزی به زندان خواهد رفت.

 
 


برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده است تمام عالم یک خانواده است.


من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود .


لحظاتی در زندگی پیش می آید که باید به اقدام پرداخت و جلو رفت، حتی اگر نتوان بهترین دوستان را با خود برد. همیشه به هنگامی که چند وظیفه با هم تصادم پیدا می کنند باید " صدای ضعیف و آرام" درونی داور نهایی باشد .


جنگنده عاشق مرگ است. نه مرگ در بستر بیماری بلکه مرگی که در میدان نبرد سر می رسد… مرگ در هر زمانی خجسته و مبارک است ولی برای جنگنده ای که برای آرمان خود -حقیقت- می میرد خجستگی آن دو چندان است .


عدم خشونت فقط وقتی خواهد بود که ما کسانی را دوست بداریم که از ما نفرت دارند. می دانیم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟ .


من از گناه بدم می آید نه از گناهکار .

 
 

اختصاصی خبرنگاران سبز/ گزارش و خبر:
به گزارش رسیده به خبرنگاران سبز امروز  جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹  دکتر ابراهيم يزدی، مهندس هاشم صباغيان و جمعی از اعضای نهضت آزادی اصفهان امروز در اصفهان  مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس دستگیر شدند.
بنابر این گزارش این افراد همراه با دکتر غروی فرزند مرحوم آيت الله غروی و تعدادی از مردم اصفهان پس از مراسم ترحيم فرزند آقای مسکين (يکی از اعضای نهضت آزادی اصفهان) در خانه يکی از آشنايان دکتر غروی حضور یافتند و در حالی که مشغول برگزاری نماز جماعت بودند با يورش مامورين اطلاعاتی به اين خانه روبرو شدند.

این گزارش می‌افزاید که حاضران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و عده‌ای نیز دستگیر شدند. دکتر ابراهیم یزدی دبیر نهضت آزادی و مهندس هاشم صباغیان از اعضای شورای مرکزی نیز در میان دستگیر شدگان هستند.

در صورت دریافت خبری تازه به اطلاع هموطنان خواهد رسید.

 
 

گفته می‌شود دکتر محمد علی افتخاری رئيس جديد دانشکده فنی واحد تهران مرکز در معرفی دانشجويان به نيروهای امنيتی و اطلاعاتی به خصوص در تجمع روز ۱۶ آذر سال گذشته نقش اساسی داشته است.
خبرنگاران سبز/ دانشگاه‌ها:
طی  پنجمين حکم کميته انضباطی دانشجويی سازمان مرکزی دانشگاه آزاد فعالين دانشجويی اين دانشگاه برای چندمين بار به شهرهای مختلف تبعيد شدند.


به گزارش ادوار نیوز،‌ احکام تعليق به خصوص در دانشگاه آزاد که دانشجويان علی رغم عدم تحصيل ملزم به پرداخت شهريه می‌باشند به نوبه خود احکام بسيار سنگينی محسوب می‌شوند. حال اين احکام با تبعيد دانشجويان به شهر های مختلف شدت بيشتری يافته است. نکته قابل توجه گستردگی و شدت احکام صادره در واحد تهران مرکز بود که حتی در مقايسه با دانشگاه های سراسری بی نظير بود. دانشجويان پس از اتمام دوره محروميتشان باید در دانشگاه‌هايی دور از دانشگاه اصلی خويش به ادامه تحصيل بپردازند که اين امر مشکلاتی را برای ايشان پديد آورده است.



در سال گذشته  و پس از برگزاری تجمعات پياپی در روز های سه شنبه در واحدهای مختلف دانشگاه آزاد فعالين دانشجويی واحدهای مختلف اين دانشگاه با احکام سنگين تعليق کميته‌های انضباطی مواجه شدند که به دليل همکاری نزديک واحد تهران مرکز با نهادهای امنيتی و اطلاعاتی و همچنين گستردگی تجمعات در اين دانشگاه دانشجويان اين واحد با احکام سنگين‌تری مواجه شدند.

پس از برگزاری سه تجمع پياپی در روزهای سه شنبه در سال تحصيلی گذشته بيش از هفده نفر از دانشجويان واحد تهران مرکز در مجموع به بيش از چهل ترم تعليق از تحصيل محکوم شدند و تعدادی از دانشجويان نيز بازداشت شدند و بسياری نيز تلفنی تهديد شدند ولی با اين وجود روند تجمعات هفتگی دانشجويان متوقف نشد و تا روز دانشجو ادامه داشت و دانشجويان ساير واحدهای دانشگاه آزاد نيز به منظور حمايت از دانشجويان واحد تهران مرکز تجمعاتی اعتراضی برگزار کردند.

دکتر محمدعلی گذشتی در گفتگوهای متعدد با دانشجويان از فشار وزارت اطلاعات و بسيج دانشجويی برای صدور چنين احکامی خبر داده است. در برخی از موارد نيز بازجويان وزارت اطلاعات خود به طور مستقيم در بعضی از جلسات کميته های انضباطی حضور داشته‌اند و در صدور احکام انضباطی دخيل بوده‌اند.

بر طبق احکام صادره جديد محمد شوراب پس از گذارندن دو ترم محروميت از تحصيل و پس از تبعيد به اهواز و سپس رودهن سرانجام به واحد بندر انزلی، حسين معصومی پس از گذراندن دو ترم محروميت از تحصيل و پس از تبعيد به بيرجند، تاکستان و سپس شهر مجلسی سرانجام به واحد ساوه، آرمين شريفی پس از گذراندن يک ترم محروميت از تحصيل و تبعيد به مرودشت و سپس اسلامشهر سرانجام به واحد زنجان، فرزاد اسلامی پس از گذراندن يک ترم محروميت از تحصيل و تبعيد به آزادشهر، اسلام شهر و سپس اليگودرز سرانجام به واحد قم، حسام نصيری پس از گذراندن يک ترم محروميت از تحصيل و تبعيد به واحد پرند و سپس آمل سرانجام به واحد چالوس تبعيد شدند.

اين در حاليست که اگر حکمی قطعی شود ديگر غير قابل تجديد نظر خواهد بود ولی مسؤولين دانشگاه در روندی غير قانونی و بر خلاف آيين نامه های مصوب خود دانشگاه چندين بار دانشجويان را به واحدهای مختلف تبعيد نمودند که موجب سر در گمی دانشجويان شد. دانشجويان وادادگی و همکاری برخی از مسؤولين از جمله رئيس دانشگاه دکتر محمد علی گذشتی را از جمله دلايل شدت و گستردگی احکام انضباطی صادره می‌دانند و انتصاب دکتر محمد افتخاری يزدی را به سمت رياست دانشکده فنی اين واحد گواه خوبی بر اين همکاری می‌دانند.

گفته می‌شود دکتر محمد علی افتخاری رئيس جديد دانشکده فنی واحد تهران مرکز در معرفی دانشجويان به نيروهای امنيتی و اطلاعاتی به خصوص در تجمع روز ۱۶ آذر سال گذشته نقش اساسی داشته است.

دانشجويان واحدهای مختلف دانشگاه آزاد از جمله: تهران مرکز، تهران جنوب، علوم تحقيقات، کرج، قزوين، مشهد، دزفول، شهرکرد، نجف آباد، و ... سال گذشته تجمعات اعتراضی متعددی را در روز های سه شنبه هر هفته برگزار کردند. اين تجمعات در واحدهای تهران مرکز و مشهد از سوی نيروهای امنيتی و بسيج و حراست به خشونت کشيده شد که در نتيجه آن تعدادی از دانشجويان زخمی شدند. 

 
 

خبرنگاران سبز/آمار يا نقش مار؟:
مدعيان مديريت جهان، صنعت و اقتصاد درون كشور را به جايى رسانده اند كه هر روز صداى تعطيلى بخشى از آن و طبيعتن بيكار شدن نيروى فعال در آن حوزه، از گوشه‌اى شنيده مى‌شود. صنعت كيف و كفش هم از اين قاعده مستثنى نبوده است و واردات بى‌رويه و عدم برنامه ريزى و توجه به توليدات داخل، مى‌رود كه اين بخش از صنعت را نيز به كل به تعطيلى بكشاند.
اين در حالي است که اکنون کيف و کفش توليد داخل يا محصولات وارداتي مرغوب از ساير کشورها کمتر در بازار ديده شده و با اين روند شايد بتوان گفت اکنون محصولات چيني بيش از 70درصد بازار کيف و کفش کشور را در اختيار دارند.

سايت ايسنا در گزارشى به بررسي وضعيت بازار كيف و كفش ايران پرداخته است. در بخشى از آن گزارش مى‌خوانيم:

رييس اتحاديه كفاشان اروميه گفت: تنها 20 درصد از بازار كفش استان را توليدات داخلي تشكيل مي‌دهد.

يعقوب كاظمي در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، افزود: با وجود تمايل مردم به خريد كفش‌هاي دست دوز توليد داخل، پايين بودن قيمت كالاهاي چيني و افزايش قيمت كفش‌هاي مرغوب از يك سو و تسخير بيش از حد بازار توسط اجناس چيني و كاهش قدرت خريد مردم از سوي ديگر باعث رونق يافتن بيش از پيش بازار كفش‌هاي چيني و كاهش ميزان توليدات داخلي شده است.

وي اظهار كرد: با وجود اين كه كالاهاي چيني با مجوز وارد كشور مي‌شوند، اما هيچ گونه نظارتي بر جنس، كيفيت و مرغوبيت اين كالاها وجود ندارد.

كاظمي به نحوه نادرست قيمت‌گذاري‌ها اشاره كرد و گفت: كفش‌هاي توليد شده در استان نسبت به كفش‌هاي چيني از كيفيت بسيار بالاتري برخوردارند و براي مقابله با كفش‌هاي وارداتي چيني بايد اقدامي جدي صورت گيرد.

وي افزود: به دليل قاچاق كفش از مرزهاي پيرانشهر و بانه به داخل استان، قيمت كفش‌هاي چيني مشخص نيست ولي با ورود قانوني كفش از گمرك مي‌توان توسط كارشناسان گمرك قيمت‌گذاري مناسبي انجام داد.

رييس اتحاديه کيف و کفش اروميه گفت:60 درصد کفش موجود در بازار استان وارداتي نامرغوب است.

يعقوب کاظمي در در ادامه سخنان خود با بيان اينکه در حال حاضر بيش از50 درصد كيف و كفش موجود در بازار متعلق به محصولات وارداتي از چين است، افزود: بسياري از محصولات با كيفيت خيلي بد و ظاهري فريبنده در بازار عرضه شده است و به دليل مرغوبيت پايين اين كيف و كفش‌ها پس از چند بار استفاده خراب مي‌شوند.

كاظمي افزود: تنها تا ابتداي سال 3 كارگاه كفش دوزي به دليل نبود فروش تعطيل شده‌اند كه امكان افزايش اين تعداد وجود دارد.

وي عدم همكاري اداره صنايع و معادن و بانك‌ها را يكي از مشكلات اين اتحاديه عنوان كرد.

كاظمي تداخل صنف پوشاك با كفش فروشان را بزرگترين معضل براي اتحاديه كفاشان دانست و گفت: بنا به ماده 28 تداخل صنفي، سازمان بازرسي بايد با اين امر مقابله و با متخلفان برخوردي جدي كند.

وي با اشاره به اين‌كه در اروميه 480 واحد توليدكننده تعمير و توزيع كننده وجود دارد، گفت: از اين تعداد 60 واحد توليدي و تعميركننده كفش است كه 10 واحد آن توليدي و 50 واحد ديگر مربوط به تعمير كفش است.

وي در خاتمه افزود: از 480 واحد صنفي تنها 20 واحد داراي پروانه كسب نيستند و اين واحدها نيز براي صدور پروانه كسب اقدام مي‌كنند.

وي با بيان اينكه در حال حاضر حدود 420 واحد مجوزدار در اروميه زير نظر صنف فعاليت مي‌كنند، خاطرنشان كرد: حدود 30 واحد نيز در حال اخذ پروانه کسب هستند که اتحاديه بر کار آنها نظارت دارد.

رييس اتحاديه کيف و کفش اروميه با اشاره به اينکه تنها 5 درصد کفش استان توليد داخل است، اظهار کرد: در حال حاضر 15 کارگاه توليد کفش در اروميه وجود دارد که کيفيت محصولات آنها به مراتب بهتر از کفش چيني است.

کاظمي با اشاره به ورود 60 درصدي کفش‌هاي چيني به استان گفت: کفش‌هاي چيني سهم عمده‌اي از بازار ايران را به خود اختصاص داده‌اند و مردم با توجه به پايين بودن نرخ اين کالا نسبت به خريد آن اقدام مي‌کنند.

وي افزود: اين ورود بي‌رويه سبب افزايش قيمت کفش توليد داخل مي‌شود.

رييس اتحاديه کيف و کفش اروميه در پايان سخنان خود با بيان اينکه بعد از کفش چيني، کثرت دستفروشان اصلي‌ترين دغدغه اين صنف است، تصريح کرد: شهرداري وظيفه سنگيني در زمينه رسيدگي به اين قشر از جامعه برعهده دارد.

 
 

خبرنگاران سبز/تفسير خبر در تاكسى:
مسافر داشت از گران شدن ناگهانى ارز و اينكه دولت گفته دلار را بر قيمت هزار و شصت تومان ثابت مى‌كند صحبت مى‌كرد. از تك نرخى شدن بنزين به قيمت چهار صد تومان و افزايش ناگهانى همه هزينه‌ها در پى آن حرف مى‌زد و از اينكه حذف يارانه ها چگونه مى‌تواند سفره كوچك مردم را كوچك تر كند.
مسافر همچنين از بالا رفتن قيمت گوشت و مرغ و نان و آب و برق و  دفتر و قلم و دوات و شير خشك و پوشك بچه و . . .
و آقاى خاكسترى راننده تاكسى متفكر و ساكت در حال گوش كردن بود.
در نهايت آقاى خاكسترى با اين كلمه بحث را شروع كرد: " قرمساق"
و در سكوت پس از اين سخن شوك آور، ادامه داد: " يه يارو بوده، هر روز از جلو بساط يك خنزر پنزرى رد مى‌شده و مى‌گفته : قوروم . باز فردا مى‌آمده و مى‌گفته قوروم. بساطى هم كه معنا و هدف اين كار را نمى‌دانسته، پيش خودش مى‌گفته طرف ديوانه است. آخه قوروم كه معنايى نداره. بعد يه چند روزى، يارو موقع رد شدن مى‌گفته " ساق" و هر روز همينو تكرار مى‌كرده. " ساق"، "ساق". بساطيه هم هيچى نمى‌گفته . " ساق" هم معنا نداره. يارو خله.
يه روز يارو صاف وا ميسه و تو رو بساطيه و بهش مى‌گه : قرمساق.
بساطى عادت كرده بوده و هيچى نمى‌گه. به همين سادگيه دايى. دولت داره عادتمون ميده كه يه روز كله سحر، استارت نزده از راديو بشنفى كه به هممون بگن قرمساق. آره دايى!

 
 

وزارت امور خارجه آمریکا کمپانی نفتیران را که در سوئیس مستقر و جزء موسسات اقماری شرکت ملی نفت ایران است تحریم کرده و چهار شرکت اروپایی را به دلیل توقف سرمایه گذاری در ایران از مجازات معاف کرده است.

خبرنگاران سبز/تحريم:
قوانین آمریکا در مورد تحریم یکجانبه ایران مشخصا سرمایه گذاری شهروندان و شرکت های آمریکایی در بخش انرژی ایران را ممنوع و برای چنین اقداماتی مجازات هایی را تعیین کرده است؛ شرکت های خارجی نیز در صورت نادیده گرفتن این قانون، با محدودیت هایی در دسترسی به بازارها و امکانات مالی ایالات متحده روبرو می شوند.

با ادامه خروج شرکت های خارجی، دولت ایران اخیرا اعلام کرد که طرح های اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت و گاز را در اختیار شرکت های داخلی قرار می دهد، اما مشخص نیست که آیا این شرکت ها توانایی مالی و فنی اجرای موفقیت آمیز چنین طرح هایی را داشته باشند.

برخی گزارش ها حاکی از آن است که تعدادی از شرکت های مورد نظر دولت ایران برای جایگزینی شرکت های خارجی، در واقع به نهادهای نظامی و امنیتی مرتبط با دولت تعلق دارند و یا صرفا به منظور بر عهده گرفتن این طرح ها و برخورداری از منابع مالی مورد نظر، توسط این نهادها تاسیس شده اند.

سايت بى بى سى گزارش مى‌دهد:



جیمز استاینبرگ، یکی از معاونان وزیر امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه با اعلام این خبر، از همکاری شرکت های نفتی اروپا علیه صنایع انرژی ایران ابراز خرسندی کرد.

آمریکا ایران را به داشتن برنامه مخفیانه سلاح اتمی متهم کرده است و تحریم های شدیدی را علیه این کشور اعمال می کند.

ایران این اتهام ها را رد می کند و می گوید که تحریم های جهانی تاثیری در روند برنامه "صلح آمیز" هسته ای اش نخواهد داشت.

جیمز استاینبرگ گفت که آمریکا چهار شرکت اروپایی را به دلیل تعهد آنها به توقف سرمایه گذاری در ایران، از مجازات معاف کرده است.

این شرکت ها عبارتند از: شرکت فرانسوی توتال، شرکت نروژی استات اویل، شرکت ایتالیایی انی و شرکت هلندی-بریتانیایی رویال داچ شل.

دولت آمریکا اذعان کرد که فشار بر شرکت نفتیران که فعالیتی در آمریکا ندارد، ممکن است تبعات سریعی به همراه نداشته باشد، اما افزود این تحریم ها مانع از همکاری کمپانی های خارجی با این شرکت خواهد شد.

معاون وزارت خارجه آمریکا گفت: "این اقدامات هزینه عدم همکاری ایران با جامعه جهانی را بالا می برد."

وی افزود شرکت نفتیران یکی از مجراهای انتقال پول به شرکت ملی نفت ایران است صدها میلیون دلار هزینه پروژه های توسعه صنایع نفتی این کشور را تامین می کند.

او گفت چهار شرکت اروپایی یاد شده اگر به تعهد خود عمل کنند و در ایران فعالیت نکنند، تحت تحریم های آمریکا قرار نخواهند گرفت.

در همین حال دفتر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اسامی چند شرکت دیگر را که به همکاری های خود با ایران خاتمه داده اند منتشر کرده است.

شرکت ترکی توپراس به دولت آمریکا گفته است در اوت قرارداد فروش بنزین به ایران را لغو کرده، گروه ایندیپندنت پترولیوم کویت و شرکت ریلاینس هند به واشنگتن اعلام کرده اند که دیگر فرآورده نفتی به ایران نمی فروشند و لوک اویل روسیه نیز در 2 سپتامبر گفته است به عدم فروش بنزین به ایران که در آوریل گذشته اعلام شد همچنان پایبند است.

بر اساس این بیانیه بی پی و شل گفته اند به هواپیماهای ایران ار دیگر سوخت نمی دهند و چند شرکت دیگر از جمله لویدز لندن اعلام کرده اند شرکت های حامل بنزین به ایران را بیمه نمی کنند.

این خبر در حالی اعلام می شود که یک شرکت نفتی ژاپنی هم خروج از طرح اکتشاف و توسعه یک حوزه بزرگ نفتی ایران را در دست بررسی دارد.

خبرگزاری ژاپنی کیودو به نقل از منابع دولتی این کشور گزارش داد که شرکت اینپکس (Inpex) که بزرگترین شرکت ژاپنی فعال در زمینه اکتشاف نفت است، در نظر دارد در واکنش به تحریم های یکجانبه دولت آمریکا، از مشارکت در طرح اکتشاف و توسعه میدان نفتی آزادگان در ایران خارج شود.

 
 

با توجه به شرايط نامناسبی که برای دانشجويان کارشناسی ارشد ساکن در خوابگاه ها وجود دارد، روز سه شنبه آنها با پخش اطلاعيه ای تصميم به تجمع در جلوی درب پذيرش خوابگاه گرفتند که در پی آن نيروهای حراست با تجمع نيروهايش از شکل‌گيری اعتراض دانشجويان جلوگيری به عمل آورد.
عکس مربوط به سال گذشته است که نیروهای امنیتی و لباس
 شخصی  سعی در شکستن درب‌های دانشگاه و ورود به
آن دارند  (برای بزرگ‌نمایی روی عکس کلیک کنید)
خبرنگاران سبز/ دانشگاه‌ها:
وضعيت کوی دانشگاه تهران پس از انتخابات منجر به کودتای سال گذشته و همچنين حمله وحشيانه نيروهای امنيتی در شامگاه ۲۴ خرداد سال پيش، دستخوش تغييرات نامطلوب زيادی شده است.


به گزارش دانشجونيوز، در تابستان امسال و پيش از بازگشايی دانشگاه ها، فشارهای امنيتی بر ساکنان کوی دانشگاه افزايش يافت بطوری‌ که تعدادی از دانشجويان ساکن کوی دانشگاه تهران به سازمان قضائی نيروهای مسلح احضار و بعضاً با بازداشت‌های چند روزه و با اتهامات نامعلوم مواجه شدند که می‌توان به ايوب نعمتی، دبير سابق شورای صنفی دانشجويان دانشگاه تهران، اشاره کرد که هم اکنون نيز در بازداشت به سر می‌برد.

بر طبق این گزارش فشارها کماکان وجود دارد طوری که در سال تحصيلی جاری با تعطيلی چندين ساختمان در کوی دانشگاه، تنها يک ساختمان به دانشجويان کارشناسی داده شده که اسکان در اين ساختمان نيز با محدوديت‌های زيادی همراه است. از‌ جمله اينکه اين ساختمان تنها به دانشجويان کارشناسی ورودی ٨٦ اختصاص دارد و ورودی دیگر ز داشتن خوابگاه محروم شده‌اند. البته وضعيت اين دانشجويان نيز مناسب نیست و هم کنون در اتاق های ٤ نفره سابق، ۵ نفر اِسکان داده شده‌اند.

مسولين کوی دانشگاه تهران، ورودی های سال ٨٦ به بعد را به خوابگاه‌های سطح شهر انتقال داده اند که باعث نارضایتی دانشجویان شده است. يکی از دليل نارضايتی دانشجويان مسافت طولانی از خوبگاه تا کلاس درس است. پایین‌تر آمدن کیفیت غذانیز باعث نارضایتی عمده دانشجویان شده است.

البته محدوديت های زيادی نيز برای دانشجويان مقطع کارشناسی ارشد ایجاد شده به طوری که اين دانشجويان تنها ٤ ترم حق سکونت در خوابگاه دانشجويی را دارند و بيش از آن به مانند دانشجويان ترم ۹ کارشناسی از خوابگاه محروم خواهند شد.

با توجه به شرايط نامناسبی که برای دانشجويان کارشناسی ارشد ساکن در خوابگاه ها وجود دارد، روز سه شنبه آنها با پخش اطلاعيه ای تصميم به تجمع در جلوی درب پذيرش خوابگاه گرفتند که در پی آن نيروهای حراست با تجمع نيروهايش از شکل‌گيری اعتراض دانشجويان جلوگيری به عمل آورد.

لازم به ذکر است فرهاد رهبر، رياست دانشگاه تهران، سال گذشته اعلام کرده بود که بايد به سمتی رويم که تنها دانشجويان مقطع ارشد و دکترا در مجتمع کوی دانشگاه ساکن شوند و اين اقدامات را می توان پيرو صحبت های مذکور ارزيابی نمود.

 
 

همه این اقدامات از حمله به بیت آقای کروبی در شب های قدر و حمله به مسجد قبا و هتک حرمت خاندان دستغیب، شهید محراب و اخیرا حملات هتاکانه به بیوت شهدا و خانواده‌های آنان از یک سو نشانگر به بن بست رسیدن اقتدارگرایان کودتاچی و بی رنگ شدن و بی اثر شدن تبلیغات آنان است
خبرنگاران سبز/ سياست/ تاجزاده:
سید مصطفی تاجزاده در ملاقات کابینی با همسرش گفت: همه این اقدامات از حمله به بیت آقای کروبی در شب های قدر و حمله به مسجد قبا و هتک حرمت خاندان دستغیب، شهید محراب و اخیرا حملات هتاکانه به بیوت شهدا و خانواده‌های آنان از یک سو نشانگر به بن بست رسیدن اقتدارگرایان کودتاچی و بی رنگ شدن و بی اثر شدن تبلیغات آنان و از سوی دیگر پیوند عمیق جنبش سبز با ارزش های وافعی و آرمان های بزرگی است که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون پاسداران و حافظانی صادق و راست نهاد داشته و به همین دلیل علیرغم تلاش حزب پادگانی برای مصادره کردن تمامی آن ارزش ها، منزه و پاک باقی مانده و امروز جوانان ایران اسلامی بهتر از هر زمان دیگری می توانند ارزیابی روشنی از دفاع مقدس و شناخت عمیق تری از قهرمانان ملی داشته باشند که برای حفظ مرزهای میهن اسلامی و برای حفظ امنیت کشور برای فرزندان خود و از همه مهمتر پاسداری از دو میراث ارجمند انقلاب اسلامی، استقلال و آزادی، جان باختند.

به گزارش تحول سبز، وی در ملاقات کابینی روز گذشته از همسرش خواست که پیام همبستگی او را نیز خدمت همسران و فرزندان شهید همت و شهید باکری اعلام دارد و از طرف او بگوید: ما در برابر همه ایثارها و ازخودگذشتگی های همسران، فرزندان و خانواده های شهدای گرانقدرمان سر تعظیم فرود می آوریم و قدر مجاهدت های شما را برای جلوگیری از هدررفتن خون شهیدتان می دانیم و از این که به میراث خواران نااهل انقلاب و امام و شهیدان رخصت بهره برداری و سوء استفاده از نام شهیدانتان را ندادید، برای همیشه وام دار شما خواهیم بود و بی شک نقش شما که زینب وار در پیام رسانی خون شهیدتان تلاش کردید، در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس ثبت خواهد شد و آیندگان به همچون شما شیرزنان و استوار جوانانی افتخار خواهند کرد.

تاجزاده هم چنین جسارت حسین شریعتمداری را نسبت به ساحت خانواده شهدا و همسران شهید همت و شهید باکری به شدت تقبیح کرد و این عمل را از "این سرباز حزب پادگانی چندان غریب" ندانست و "از این خانواده و مردم حق شناس ایران خواست از این به بعد برای قدرشناسی از میزان علم و دانش و شناخت وبصیرت عمیق شریعتمدار که بی شباهت به همتایش در کشور همسایه مان نیست، وی را ملاحسین بخوانند".

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته