-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 05/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



پایان شیرین
 


مشتی آرزو و خاطره

 

 


دشت وصحرا، دامن کوه، دادوبیـداد رمه

عوعوی پی درپی وهشـدار سگ‌های گله

سـبزه زاری با درختــــــــان بلند‌وجویبار

آفتـاب یک غروب گــــــرم ومطبوع بهار

خـانه‌هایی دورازهم، چــادرایی جا به جا

قدقد مرغـان و آواز خـــــــروسان درفضا

قلّ وقلّ  دیـگ جـــــوشان غذا درتوی باغ

یــک بغل نان‌ در کنـار هر تنوری، داغ داغ

مهربان‌ همسـایه‌ها ازجنس تو،‌ دلسوز و یار

روز‌ها راضی‌ زقسمت، زندگی، شب‌ زنده‌دار

کی‌ به‌ دستش آورم این‌قطعه‌ را من‌ زبهشت؟

غیرپاکی وصفا ومهــر، آن‌جا کس نکشت

+ + +

دوستانم، هم‌کلاسان‌ عزیز پشت میز مدرسه

ترس و وحشت‌های هرهفته کلاس هندسه


رونویسی‌های املا ازبغل دستی، چه تیز!

برگه را با ترس دادن به جلویی زیر میز

طی هرروزه مسیر ثابت و پر مـــــاجرا

دیدن حمّامی و بقّال و سلمـــــــانی به راه

دسته‌بندی‌های درسی، ورزشی‌ ساده‌ عمیق

گاه با دعوا وگریه، بعـــــــد‌ها حتما رفیق

سخت دلتنگم، کــجایند روز‌های مدرسه؟

دورافتادم ازآن‌ها، ریزش گــــــریه بسه!

دوستانم، آفریده، افضلی، پیری، حسینی

حیدری و شیخــویسی و نکـویی، عابدینی!

+ + +

خاطـــــرات کودکی‌ام عیـدنوروزی است باز

دو اتاق تــــــــوبه تــــــو درمنزلی دالان دراز

خورد و خواب‌ و درس‌ و مشق‌مدرسه، دعوا، صفا

زندگـی هفت، هشت کودک گـذشت آن سال‌ها

آخرهـــــــــــــرسال شب بیـدار می‌ماندیم، دیر

فکر فـــــــردا‌های تعطیل، خوردن ماهی سیر

گنجهٔ مادر چــــــــه با ارزش به گــاه عید بود!

پشت پـرده قفل می‌زد، خـــــارج آن ازدید بود

خـواهش ما را برای باز کــــــــــردن می‌‌شنید

وعــــــده می‌داد بازخواهد کرد، امّا روز عید!

آخرین ساعـــــات شب با فکر فردا می‌گذشت

عیدی وکفش ولبـــــاس نو‌سـوی بازار وگشت

مزّهٔ آن روز‌ها را حس نکردم بعـــــــــد ازآن

دفن شد ایّام ناب کودکی در زاهـــــــــــــــدان


 


گفتگویی خودمانی با مادر مجید توکلی
 


جمهوری اسلامی و ۱۹۸۴

اگر جرج اورول نویسنده رمان‌های معروف مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ اکنون زنده می‌بود، احتمالا از به وقوع پیوستن پیش بینی‌هایش درمورد یک حکومت استبدادی در قالب یک رژیم مذهبی بسیار شگفت زده می شد. خطاب اصلی اورول به حکومت شوروی سابق و به خصوص دوران استالین بودکه اصولا با دین و مذهب بیگانه بود.

به هر صورت جمهوری اسلامی از لحاظ ماهیت سرکوبگرش بسیار شبیه به همان دنیای خیالی اورول در ۱۹۸۴ است. دو شباهت عمده آن در مفهوم اصلی در این کتاب یعنی «فکر مضاعف» و « پلیس فکر » متجلی میشود. فکر مضاعف یعنی هرگونه تفکر و اندیشه حتی بدیهی ترین مفاهیم را می‌توان بنا به خواسته حکومت گران و منافع آنها تغییر داد. مثلا تابوی مذاکره با آمریکا که زمانی حتی جرم محسوب می‌شد اکنون توسط احمدی نژاد به راحتی قابل شکستن خواهد بود. یا اگر اکنون جمهوری اسلامی استفاده از بمب اتمی را ممنوع اعلام می‌کند ممکن است به خاطر منافعش هر زمان که خواست استفاده از آن را به راحتی برای خودش توجیه کند.

مفهوم دیگر «‌پلیس فکر‌» بود که ساختار آن بسیار شبیه به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. پلیس فکر حتی در خانه افراد نیز از طریق دستگاهی به نام تله اسکرین حرکات مردم را زیر نظر داشت و هر گونه تحرک یا حتی تفکری خلاف خواسته «حزب » را بشدت سرکوب می‌کرد. زندان۱۹۸۴، همانجاکه قهرمان داستان وینستون اسمیت پس از دستگیری توسط پلیس فکر به آنجا می‌رود نیز شبیه به سیستم زندان‌های رژیم بود. شکنجه گاه اصلی آن اتاقی بود به نام اتاق ۱۰۱ که در آن آنچنان بلاهایی بر سر زندانی می‌آوردند که از درون خرد شود و درنهایت برادر بزرگ مظهر حکومت حزب را دوست بدارد. همان بلایی که در نهایت بر سر وینستون قهرمان داستان آمد.

حزب در ۱۹۸۴ شهید سازی نمی‌کرد بلکه مخالفان را از درون خرد و نابود و تحقیر می‌کرد و بلایی بر سرشان می‌آورد که هرگز دیگر فکر مخالفت با حزب به سرشان نزند. ممکن است این ادعا اغراق گویی باشد ولی به نظر می‌رسد دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در سازماندهی خود نیم نگاهی هم به ۱۹۸۴ داشته است . چون در اساس هردو بسیار شبیه به هم هستند.

از نگاه اورول حزب و حکومت استبدادی تا آخر پایدار باقی خواهد ماند و همه باید تابع مظهر آن برادر بزرگ باشند. وی آنقدر زنده نماند که فروپاشی مظهر دنیای ۱۹۸۴ یعنی شوروی سابق را نظاره گر باشد. ولی شاید اگر زنده بود از به وقوع پیوستن پیش بینی‌هایش در جمهوری اسلامی بسیار شگفت زده می شد. به راستی چه سرنوشتی در انتظار جمهوری اسلامی است؟ آیا مانند دنیای تخیلی ۱۹۸۴ برادر بزرگ همچنان بر سر کار می ماند و مخالفان سابقش وی را دوست خواهند داشت یا به سرنوشت بیشتر حکومت‌های استبدادی از جمله شوروی سابق مبتلا خواهد شد؟به راستی چقدر این دو جمهوری اسلامی و ۱۹۸۴ به هم شبیه هستند.


 


ما دوباره سبز می‌شویم...
 


بیانیه جمعی از فعالان مدنی ایران در حمایت از تظاهرات مردم افغانستان

متن این بیانیه به شرح زیر است:


خواهران و برادران گرامی پیام اعتراض شما به اعدام شهروندان افغان و ایرانی مایه دلگرمی و امیدواری مردم ایران بود. ما اطلاع داریم که دادگاههای ایران، بدون رعایت بسیاری از موازین و قوانین ملی و بین المللی که بدان متعهد هستند بسیاری از شهروندان ایرانی و افغان را اعدام نموده اند. علاوه بر آن بسیاری از شهروندان افغان بدون امکان دسترسی به حق توکیل و دادرسی عادلانه در زندانهای جمهوری اسلامی بسر می برند. در میان آنها گروهی از کارگران زحمت کش افغان در تظاهرات روز جهانی کلرگر در سال گذشته همراه همکاران ایرانی خود با سر دادن شعار خواستار بهبود وضع قوانین کار بودند. این افراد همچنان در زندانها بسر می برند و از سرنوشت آنها اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.

شعار مرگ بر طالبان چه در کابل چه در تهران نشانه‌ایی از فهم والا و بلوغ سیاسی مردم افغانستان دارد. بی‌شک حکومتهای ظالم رفتنی هستند و آنچه می ماند مودت و دوستی بین ملت ها است. در سالهای گذشته دو ملت ایران و افغانستان از جنگ، ظلم حکومت‌های سرکوبگر و مداخله خارجی رنج بسیار برده‌اند. ما امضا کنندگان این بیانیه در این مختصر نمی‌توانیم حتی گوشه‌ایی از رنج و مشقت مردم افغانستان را که در سال‌های جنگ راهی ایران شدند را تصویر کنیم، اما رفتارهای خشونت آمیز ماموران دولتی و تبعیض ناعادلانه حکومت ایران بر علیه شهروندان افغانستان قطعا نه تنها مورد تایید ما نیست، بلکه آنرا به شدت محکوم می‌کنیم.


 ما نه تنها خواستار توقف اعدام‌ها و تغییر قوانین ناعادلانه هستیم بلکه خواستار لغو مجازات اعدام در کشور هستیم. بسیاری از زنان و مردان ایرانی در سال‌های گذشته با افغان‌ها ازدواج نموده‌اند و صاحب اولاد هستند. بسیاری از این افراد با مشکلات عدیده مواجه هستند و زنان ایرانی طبق قوانین موجود قادر نیستند تا اجازه اقامت را برای همسران خود کسب کنند و یا فرزندان خود را به تابعیت ایران در آورند. ما خواستار پیگیری و تغییر قوانین ضد مهاجران هستیم و آرزو داریم که مشکلات مرتفع شود.


فرهنگ والای مردم ایران و افغانستان وارث شاعران و اندیشمندان بزرگی چون مولانا جلاالدین بلخی، عطار و فارابی است. حکومت‌های طالبانی به هیچ وجه نماینده ما نیستند و ما خود بدان واقفیم. فرهنگ ما مالامال از پندارهای گرانقدری است که به ما گوشزد می کند که بنی آدم اعضای یک پیکر است، که در آفرینش ز یک گوهر است.

اعلام حمایت شما از جنبش دمکراسی خواه در ایران و اعتراض به قتل مردم مظلوم پیامی بسیار محکم بود و ما امضاکنندگان این بیانیه کمال سپاس و تشکر را به جا می‌آوریم.

 

اسامی امضا کنندگان

مونیرو روانی پور نویسنده

حمید دباشی نویسنده و استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا

ساقی قهرمان شاعر

آرش جودکی استاد فلسفه و نویسنده

لیلی موری محقق در دانشگاه کلمبیا

م. سحر محمد جلالی شاعر

محمود دلخواسته نویسنده و محقق

محمود امیری مقدم از سازمان حقوق بشر،

مهرداد باران موسیقی دان

امین بزرگیان روزنامه نگار

بهداد بردبار روزنامه نگار 

رحمن جوانمردی فعال حقوق بشر

ویدا امیر مکری حقوق دان


 


خورشید سبز خرداد...


 


مادر مجید توکلی: «صدای مرا هر کسی می‌شنود، هر کاری برای مجید می‌تواند بکند»

در حالی که گزارش می‌رسد مجید توکلی با تهدیدهای جدیدی روبرو شده است، این فعال دانشجویی را به انفرادی برده‌اند. مادر مجید توکلی به خودنویس گفت که در تماسی که بعد از ظهر سه‌شنبه با او از زندان اوین گرفته شده، خبر داده‌اند که مجید دست به  اعتصاب غذای خشک زده است. این مساله با توجه به ناراحتی اخیر ریه توکلی باعث نگرانی بیشتر خانواده شده است.

اما آخرین خبرها حاکی است که بسیاری از اعضای شبکه‌های اجتماعی در حمایت از مجید توکلی، روز چهارشنبه  در نقاط مختلف جهان، اعتصاب غذای خشک  خواهند کرد.

متن گفتگو با مادر مجید توکلی به شرح زیر است:

از مادر مجید توکلی پرسیدیم که چه وقت متوجه اعتصاب غذای پسرش شده است؟

خانم توکلی: از ساعت چهار به ما زنگ زدند و گفتند مجید سه روز است که اعتصاب غذای خشک کرده و حالش هم خیلی بد است. ما هم نمی‌دانم با چه کسی تماس بگیریم. صدای مرا هر کسی می‌شنود، هر کاری برای مجید می‌تواند بکند.

خانم توکلی، انتظار شما از ایرانیان خارج از کشور که وضعیت مجید را پیگیری می‌کنند چیست؟

هرکسی در هر جایی هست، کاری کند که مجید اعتصاب غذایش را بشکند، چون اعتصاب غذای خشک است و من خیلی نگرانش هستم.

پیش از رفتن به زندان، آیا مجید بیماری خاصی داشت؟ الان حال مجید چطور است؟

نه، مجید سالم بود و هیچ ناراحتی نداشت، فقط وقتی بعد از چهار ماه و نیم انفرادی آوردنش بیرون، ناراحت بود و گفت که گلویم  و ریه‌ام درد دارد. رفتم درمانگاه، گفتند چرک کرده و عفونت کرده. در چهار ماه و نیم انفرادی هواخوری نداشت.

آیا شما امکان ملاقات با مجید را دارید؟

من نمی‌توانم به ملاقات مجید بروم. من بیمارم. نمی‌توانم مسافرت کنم. پدرش یک بار در فروردین ماه با برادر مجید به دیدنش رفتند. ملاقات حضوری هم بود. مجید را اول اردیبهشت بردند بند عمومی.

حالا که دوباره او را بردند انفرادی.

ما ساکن شیراز هستیم و مسافت تهران تا شیراز برای ما خیلی زیاد است. ۱۰-۱۵ ساعت طول می‌کشد و رفتن برای ما دشوار است.


 


مراقب اسب تروای بعدی باشید...
 


جعفر پناهی، بعد از زندان - عکس از فیس‌بوک (پناه پناهی)
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته