هر کس در این دنیا بر شانه هایش دردی حمل می کند. آهنگ دردها با هم فرق دارند. هر چند همه ی آنها دردند و روح را جریحه دار می کنند، اما ریشه ی آنها یکی نیست. من احساسم درد می کند. احساس من روزی در خیابان ها لگدمال شد. یک روز پر ازدحام با چشمان خودم دیدم که یک نفر زیر لگدهای خشونت، شرافتش ترک برداشت.
آرام نگاهم کردی و گفتی درد من و بابای تو خیلی جدی تر از درد شماست. ما ثمره ی زندگیمان دارد از دست می رود. تا آن روز فکر می کردم من و فاطمه و بچه ها ثمره ی زندگی شماییم. اما شما به بالاتر نگاه می کنید. شنیده بودم بعضی از چیده شدن یک گل سرخ اشک ها می ریزند و چقدر پر از احساس است این لحظه ها. اما تو دردت خونین تر از سرخی گل سرخ بود. چقدر آرام بودی عمو! وقتی دستت را روی قلبت گذاشتی و گفتی؛ زخمی عمیق اینجا لانه کرده است. هنوز هزار فرسنگ تا فهمیدن تو راه دارم. ندیدم بنالی که؛ آنچه می خواستیم نشد. گفتم نکند از اهالی این شهر غارت زده نیستی. آرام چشم در چشمم دوختی و گفتی دخترم! نگران نباش. خدا که هنوز هست. غصه نخور. راستی عمو چرا وقتِ سکوت به چشمانم نگاه نمی کردی؟ می ترسیدی آن غم عمیق از نگاهت بزند بیرون؟ می ترسیدی در نگاهت بخوانم که خیلی چیزها ته آن نگاه شکسته است؟ نمی خواستی ما ته آن درد تلخ را بچشیم؟ چرا وقتی نگاهم می کردی فضای نگاهت را پر می کردی از لبخند و واژه های مهربانی و نرم؟ می خواستی همان طور در دردهای کودکانه مان غوطه ور باشیم. آن شب تحویل سال که خیابان دم اوین را هم ازمان گرفته بودند یادت هست؟ دعای تحویل سالمان را تو خواندی و ما آمین گویان صلابت صدایت را تحسین می کردیم. می خواستی تنها از دریا ساحل زیبایش را ادراک کنیم؟ آن وسط ها چه خبر بود؟ چرا ماهیگیر به ساحل بر نگشت؟ عمو چیزی شده است که نمی خواهی به ما بگویی؟ قلم تو بلندتر از فریاد ما بود. به خودم می گفتم داری فداکاری می کنی تا وقتی باباهایمان را به راه های دور بردند تو پیش ما باشی تا طعم تلخ نبودن بابا را حس نکنیم. اما دیروز فهمیدم هنوز خیلی خامم. که آنها مشکلشان حرف زدن بابا و قلم تو نیست. نبوده است. شما بودنتان تلخ است. شما حضورتان زندگی را تنگ می کند. شما وقتی هستید آنها دیده نمی شوند. دیروز فهمیدم که تحمل بدی اگر سخت است و تلخ، تحمل خوبی و بزرگی هزار بار سخت تر است. تا دیروز فکر می کردم تلخ، قد کوتاه کسانی است که ما و شما را انکار می کنند. حالا می دانم که مشکل قامت بلند و ایستاده ی تو بوده است. عمو محسن! من هنوز حسم درد می کند و هنوز نمی دانم که ته آن سکوت و نگاه های خموش چه می گذشت. مجسمه های شهر را که دزدیدند همهمه ای در شهر بلند شد. تو نگاهی به آسمان بلند کردی که خدایا به کجا می روند؟ من داغدار مجسمه های نامداران سرزمینم بودم. اما هنوز تو را آرام و صبور می دیدم.
تو را به خاطر هیج بهانه ای بردند. نمی شود که تو بمانی. دانشگاه اوین این روزها دکتر آرمین را کم داشت. هر کس را به بهانه ای. تو را هم به خاطر ادراکت. به خاطر شعورت. به خاطر دانایی ات. آن دانایی که آن روز ساعت ها به پای بحث من نشست و عمق دینداری و فهمیدگی از انتهای ادراکش بیرون تراوید. فهمیدم که کار کار دانش است. فهمیدن کار را بر آنان سخت کرده است. چشم در چشمم دوختی و گفتی عمو! درد من و بابا عمیق تر از درد توست. ما فلسفه ی زندگی مان درد می کند. جاده های روشن ما را زخمی کرده اند. راه عبور مردم را ربوده اند. مردم دارند درد می کشند. دارند تاریخ مردمم را غارت می کنند. آسمان را پاره پاره کرده اند. چشم در چشمم دوختی و گذاشتی تا بی محابا دو قطره اشک بر آن بنشیند. دیگر نگاهت را ندزدیدی. چشمانت خجالت نکشید. راحت گریست. دو قطره اشک بر چشمان شفافت لغزید. من جرات نمی کردم به چشمانت نگاه کنم از آن گستاخی و جسارت چیزی در چشمانم نمانده بود. موج سنگین دریا تا انتهای ساحل پیش آمده بود. تو نگاه از من بر نمی داری.
وقتی آمدند تا بلندترین سرو شهرمان را بر شانه های حقیر خویش ببرند؛ گفتی من دارم می روم کار به انتها رسیده است. یا هرگز بر نمی گردم یا با خود مردان راه را می آورم. می روم شاید این آخرین بار باشد. اگر برگشتم با راه می آیم. با هزار جاده برای عبور. اگر نیامدم بگویید عمو سکوت نکرد. پیش از رفتن اعتراف کرد که به همه ی پیمان های روز الست خویش وفادار است. گفت شاید هزار حادثه بر من ببارد، اما من این فریاد روشن ام که؛ همیشه بر سر پیمان ایستاده ام پیمانه به دست!
احمدی نژاد و زمین خواران
محمود احمدی نژاد در آخرین سفر استانی خود در کرمان، با سخنان تندی روسیه را خطاب قرار داد، حملات تند محمود احمدی نژاد نسبت به روسیه و اهمیت خبری این موضوع باعث شد بخشی از سخنرانی وی کمتر در رسانه ها مورد توجه قرار گیرد.
در کنار بی سابقه بودن حملات احمدی نژاد به روسیه، انتقاد او از مجلس و قوه قضائیه و صحبت از زمین خواری هم در نوع خود بی سابقه بود، اما آیا اینبار صحبت های وی از زمین خواری ادامه روند عوام فریبانه و اشاره های بی سر و ته و بدون نام بردن و تهدید به افشاگری نبود.
رئیس دولت کودتا در سخنرانی خود خطاب به یک زمین خوار مشخص اینگونه گفت: «كسي كه در اطراف تهران 300 هكتار از بهترين زمينهاي دولت را سالهاست تصرف كرده و وزير جهاد كشاورزي قبلي زورش نرسيده و تاكنون وزير فعلي نيز نتوانسته كاري كند فرض كنيد با اين وجود قانوني در مجلس تصويب شود كه به دولت بگويد كه تو موظف هستي به اينها سند بدهي و اگر دولت استنكاف كرد، اجازه داده شود تا به آنها سند داده شود كه اين تبعيض و بيعدالتي است».
اینبار محمود احمدی نژاد برخلاف همه بارهای گذشته در خصوص زمین خواری با نشانه دقیق صحبت می کند و از کسی می گوید که در اطراف تهران 300 هکتار از زمین های دولتی را تصرف کرده است، البته پیش از این نیز وی با ایما و اشاره در این مورد نکاتی را گفته بود.
این شخص که احمدی نژاد همانند همیشه نامی از او نمیبرد ، محمد جواد اردشیرلاریجانی است و سئوال اینجاست که چرا احمدی نژاد نسبت به این قضیه که به گفته وی سالها پیش صورت گرفته امروز اعتراض کرده است؟
جواد لاریجانی همانگونه که احمدی نژاد می گوید سالها پیش اقدام به تصرف غیرقانونی زمین های عمومی نموده است. وی در روستای مبارکیه در بخش جواد آباد، شهرستان ورامین حدود 2500 هکتار از زمین های محلی که "زمین های روستا و زمین های منابع طبیعی" هستند را به تصرف خود در آورده و در این زمین ها 12 حلقه چاه غیر مجاز عمیق هم حفاری کرده است و با اعمال نفوذ اجازه نداده است که دولت های هشتم و نهم و دهم این زمین ها را به صاحبان واقعی آن که بیت المال است بازگردانند.
حمله به برادران لاریجانی
احمدی نژاد در سخنان کرمان خود علی لاریجانی رئیس مجلس و صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه را مورد حمله قرار داده و بدون اشاره مستقیم، آنان را نیز به شریک جرم و همکار با کسی عنوان کرده که در اطراف تهران 300 هکتار زمین را غصب کرده و آنان قصد دارند این اقدام وی را قانونی کنند.
احمدی نژاد بدون نام بردن مجلس به ریاست علی لاریجانی را به تلاش برای تصویب قانونی متهم کرده که در پی آن جواد لاریجانی می تواند برای این زمین ها سند مالکیت دریافت کند و ادامه داده است که اگر دولت در مقابل این عمل مقاومت کند قوه قضائیه - به ریاست دیگر برادر لاریجانی - اقدام به صدور این سند مالکیت خواهد نمود.
گروکشی پرونده های فساد اقتصادی
سئوال اساسی که پیش می آید اینست که دلیل اعلام این ماجرا از سوی احمدی نژاد در مقطع فعلی چیست؟
در روزهای اخیر در خبرهای منتشر شده از سوی قوه قضائیه اعلام شده است که پرونده فساد مالی معاون اول دولت دهم در مراحل نهایی جمع آوری مدارک قرار دارد و بزودی رسیدگی به آن شروع می شود.
واقعیت این است که احمدی نژاد با این عمل خود رسما با برادران لاریجانی وارد جنگ شده و به این ترتیب سعی دارد با دادن نشانه هایی آنان را وادار کند که از رسیدگی به پرونده معاون اول فاسد خود دست بردارند و علی لاریجانی در مجلس جلوی افشاگری بیشتر در این خصوص را گرفته و صادق لاریجانی جلوی قضایی شدن مسئله را بگیرد.
در پرونده فساد رحیمی که اولین بار توسط الیاس نادران در مجلس فاش شد، احمدی نژاد تا امروز در دو مرحله سعی کرده است که جلوی رسیدگی به آن را بگیرد، وی بعد از افشاگری نادران در دیداری با رهبری به وی گفته است که تمامی این پولها در ستاد انتخاباتی وی هزینه شده است تا بدین ترتیب رهبری را متقاعد کند که پرونده رحیمی پیگیری نشود.
وی همچنین در یکی از جلسات هیات دولت نیز به این موضوع اشاره کرده و گفته است که: «اگر رئیس قوه قضاییه میخواهد با فساد مبارزه کند اول باید از برادر خود باید شروع کند» و سخنرانی کرمان نیز ادامه مرحله دوم تلاش احمدی نژاد برای مسکوت گذاشتن پرونده فساد رحیمی است.
دفتر فاطمی؛ دفتر فساد
باید دید ابعاد فساد رحیمی در چه اندازه است که رئیس دولت کودتا از فاش شدن بیشتر و رسیدگی به جزئیات آن بیم دارد و در جمع مردم رئیس قوه قضاییه و مجلس را مورد خطاب قرار میدهد و در لفافه تهدید می کند؟!
در سال اول ریاست جمهوری احمدی نژاد در میدان فاطمی دو شرکت به ثبت رسید، یکی از این شرکت ها که موسسه فرهنگی، ورزشی، هنری و جهانگردی بود با نام "آرمان گستران میهن" و دیگری "ستون استوار جهان" و به مدیریت برادران ابدالی آغاز به کار کرد.
فساد مالی این شرکت ها به این صورت بود که جعفر و علی ابدالی برای گرفتن وام های کلان از بانک مرکزی اقدام می کردند و محمدرضا رحیمی با نفوذی که در دولت داشت اجازه پرداخت این وام ها را برای این دو شرکت می گرفت و در مقابل این عمل 10 تا 15 درصد از مبلغ وام را بعنوان پورسانت دریافت می کرده است.
گفته می شود که بزرگترین رقمی که رحیمی از این طریق برای برادران عبدالی توانسته بود از بانک مرکزی وام دریافت کند، وامی بوده به مبلغ بیش از هفتصد میلیون دلار که وی از این رقم حدود 5 درصد را دریافت کرده بود و در مجموع رحیمی برای خانه فاطمی بیش از یک میلیارد دلار وام گرفته بوده است.
این روزها برادران عبدالی مدتی است که از سوی قوه قضائیه دستگیر شده و در زندان اوین در حال تکمیل قضایی پرونده فساد مالی خانه فاطمی هستند و نگرانی محمود احمدی نژاد و محمدرضا رحیمی در این است که با اعترافات این دو برادر پرونده فساد مالی از محمدرضا رحیمی فراتر رود و نام های دیگری نیز به میان بیاید. احمدی نژاد سعی دارد برای علاج این واقعه پیش از همه دست به کار شود و از اساس جلوی بررسی این پرونده و مطرح شدن جزئیات آن را بگیرد.
محمد جواد لاریجانی و حمله به اصلاح طلبان و جنبش سبز
از نکات دیگری که در جریان این گرو کشی سیاسی و مالی در ماههای اخیر نمود و بروز بیشتری یافته است نوع حمله و گفتار محمدجواد لاریجانی در خصوص اصلاح طلبان و جنبش سبز و رهبران آن است. وی در ماه های اخیر در حمله به اصلاح طلبان گوی سبقت را از همه ربوده است که این خود، علامت سئوالی اساسی را ایجاد کرده است.
پاسخ به این پرسش نیز با توجه به نکات فوق شاید چندان دور از ذهن نباشد، دلیل تندروی های اخیر جواد لاریجانی در ماههای اخیر تنها اعلام وابستگی و تعهد وی به جبهه اصولگراست تا در زمانی که احمدی نژاد تصمیم به علنی کردن پرونده فساد و زمین خواری وی را گرفت اصولگرایان با حمایت از وی جلوی بی آبرو شدنش را بگیرند.
اصلاح طلبان و فساد
از نکاتی که محمود احمدی نژاد در جریان مناظره های انتخاباتی و شعارهای انتخاباتی سال گذشته اش روی آن پافشاری می کرد، ادعای وجود فساد میان اصلاح طلبان بود، وی با نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در جریان انتخابات آنان را بدون آنکه در هیچ دادگاهی محکوم شده باشند شخصا محکوم کرد.
تا با امروز که یکسال از آن ماجرا می گذرد نه اصلاح طلبی به جرم فساد مالی محاکمه شده و نه فساد مالی اش اثبات شده اما نام هایی که بعنوان دانه درشت های فساد مالی تا به امروز منتشر شده همه بستگان و وابستگان به جریان اصولگرا هستند که تا امروز نیز از پاسخگویی در خصوص عملکرد مالی شان شانه خالی کرده اند و دستگاه قضا که برای سربریدن هر مخالفی لحظه شماری می کند در مقابل فساد گسترده و میلیاردی و زمین خواری هم اندیشان و هم پالگی های خود سر تعظیم فرود آورده و تنها نظاره گر این ناعدالتی شده است.
امروز: در پی پخش فیلم «مستند فتنه» در برنامه خبر ۲۰ مورخ پنجم خرداد، فاطمه حقیقت جو نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نامه ای را به رییس سازمان صدا سیما نوشته که نسخه از آن نیز در دسترس سایت امروز برای انتشار قرار گرفته است. متن این کامل این نامه در پی می آید.
اقای ضرغامی
ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
روز چهارشنبه پنجم خرداد 1389 برنامه خبر 20، فیلم دروغین و غیر مستندی را به نام "مستند فتنه" علیه اینجانب پخش کرد. با روش غیر اخلاقی و غیر قانونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تهیه اینگونه فیلم ها، سالهاست که آشنایی داریم. فیلم بظاهر مستند و پر از دروغ پخش شده که با روش بریدن تکه هایی از سخنرانی هایم و تحریف آنها و پردازش غیر اخلاقی آن توسط عوامل اجیر شده ستاد کودتا، حلقه ای است از فعالیت های تبلیغاتی کودتاگران نظامی-امنیتی که از یک سال پیش شروع شده است.
در این نامه می کوشم ضمن بیان واقعیت ها، فیلم ساخته شده دستگاه زیر نظر شما را با متن واقعی سخنانم، که لینک آنها را نیز در این نامه درج کرده ام، مقایسه می کنم تا حقایق برای مردم روشن شود. چنانچه مطابق قانون با قرائت جوابیه ام در همان برنامه، رسما از اینجانب عذر خواهی نکنید، هم از شما و سازندگان اجیر شده این برنامه و هم از مقام مافوق شما به دادگاههای داخلی و بین المللی شکایت می برم و با جدیت این شکایت را دنبال خواهم کرد.
... و اما نکاتی در مورد فیلم پخش شده و پاسخهایم:
1. این فیلم با اعلام خبر اهدای یک جایزه به "فاطمه حقیقت جو" نماینده مجلس ششم توسط یک موسسه امریکایی وابسته به سنای امریکا شروع شده و هدف برنامه بیان چرایی اعطای چنین جوایزی عنوان شده است، حال آنکه
تا کنون هیچ موسسه ی وابسته یا غیر وابسته ای به کنگره ی امریکا جایزه ای را به من اعطا نکرده است. تنهای جایزه ی غیر مالی که دریافت کرده ام مربوط به 3 سال پیش است که در دانشگاه ایالتی کانتیکت به تدریس مشغول بودم. در ادریبهشت 1386 گروه خاورمیانه این دانشگاه به پاس فعالیت هایم، مدال گروه خاورمیانه این دانشگاه را به من اعطاء کرد. ضمن انکه دریافت جوایز بین المللی توسط ایرانیان را امری فرخنده می دانم.
2. در ادامه این برنامه به اصطلاح مستند آمده است:" سالها پیش عده ای تحت عنوان اصلاح طلب و با شعار دفاع از مبانی نظام و قانون خود را به مردم شناساندن و هیچ کس فکر نمی کرد که روزی نقاب از چهره اشان بیفتد و خود به قانون شکنی بزرگ مبدل شوند".
افتخار اصلاح طلبان در دوره آقای خاتمی اجرای قانون مندی بود. نمایندگان جناح اکثریت مجلس ششم هم درصدد اجرای قانون اساسی و پاسخگو کردن قدرت در کشور بودند. گرچه مقاومت های غیر قانونی شورای نگهبان مانع از تصویب بسیاری از قوانین در کشور شد و بعد هم شورای نگهبان بر خلاف قانون اساسی کشور اقدام به رد صلاحیت 2500 نامزد انتخابات مجلس هفتم، منجمله 80 تن از نمایندگان مجلس ششم کرد تا مجلسی فرمایشی تشکیل شود.
بعد از انتخابات خرداد سال 88 که با تقلب بسیار گسترده، رئیس دولت بصورت غیر قانونی ابقا شد و کودتای انتخاباتی بی نظیری در کشور بوقوع پیوست. در این سال نه تنها نتیجه انتخابات به صورت غیر قانونی و با یک تقلب سازمان یافته به نام کسی جز رئیس جمهور میر حسین موسوی رقم خورد بلکه سرکوب و کشتار مردم بی گناه و معترض به تقلب صورت گرفته و زندانی شدن صدها شهروند ایرانی و چهره های شناخته شده، جنایتی کم نظیر را در کارنامه جمهوری اسلامی رقم زد. در این مدت، بیش از 18 اصل قانون اساسی نقض شد بی آنکه نهادی بتواند مانع از این نقض گسترده قانونی شود.
در چنین شرایطی قانونا انتظار می رفت مجلس خبرگان بعنوان نهاد ناظر بر عملکرد رهبری، به وظیفه قانونی خود عمل و آقای خامنه ای را عزل کند ولی عملکرد غیر قانونی شورای نگهبان در محروم کردن مردم از داشتن مجلس خبرگانی مستقل و مقتدر سبب شد تا این مجلس سکوت پیشه کند و معدود چهره های مستقل آن، همچون آیت الله دستغیب آماج حملات ناجوانمردانه پیاده نظام ستاد کودتا شود تا کسی را یارای پرسشگری از عالی ترین مقام مسوول کشور نباشد.
بله اگر کسی امد و مقاومت کرد پاسخش از طرف دوستان شما گلوله و ترور فیزیکی است و اگر دستتان به مخالفین و معترضانتان نرسد پاسخ شما بعنوان ستاد تبلیغات کودتا، ترور شخصیت و گلوله رسانه ای است. اما بدانید که قانون شکن اصلی، رهبر مستبد و دیکتارتور و رئیس دولت غیر قانونی دروغگوی شما است. مردی که اسوه دروغ و رذالت برای شما و مایه سرافکندگی برای ایرانیان آزاده است. شما هم در مکتب این دو مرد دروغگو درس خوانده اید و از این بیشتر از شما انتظاری نیست.
افتخار بنده دفاع از قانون بوده است. افتخار بنده این بوده است که در طول مجلس ششم فریاد زدم که طبق اصل 107 قانون اساسی "رهبر در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوي است" و خواستار پاسخگویی رهبر در خصوص عملکرد قوه قضائیه شده و به همین دلیل نیز بازداشت شدم.
3. در بخش دیگر این فیلم پر از دروغ گفته اید که بنده به دفاع از قاتلین فرزندان این ملت پرداخته ام. سوابق و مشی سیاسی بنده بیانگر اینست که من از مبارزات مسالمت امیز دفاع نموده واعلام انزاجار خود را از هر گروهی که متوسل به خشونت و مبارزه مسلحانه را ابراز نموده ام. من گروه مسعود رجوی و شما کودتاگران نظامی امنیتی را در ریختن خون مردم ایران متهم دانسته و باید هم اقای خامنه ای و احمدی نژاد و هم مسعود و مریم رجوی پاسخگوی اعمال خشونت و خونریزی در مقابل مردم ایران باشند. اقای خامنه ای در یک سال گذشته به روی مردمی گلوله بسته اند که تنها در اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات و با شعار "رای من کجاست؟" به خیابانها آمده بودند.
مردم اصیل و آزاده ایران از قاتلینی که بنام اسلام و جمهوری اسلامی مردم را در خیابانها می کشند، مورد ضرب و شتم قرارمی دهند، دادگاه نمایشی راه می اندازند و اعترافات مضحک نمایشی پخش می کنند و خون مردم را در عاشورا می ریزند و در زندانها به جوانان این مرز و بوم تجاوز می کنند، بیزارند.
4. و اما توجه شما را به لینک فیلم سخنرانی ام در میان جمعی از ایرانیان، دانشجویان، دانشگاهیان و نخبگان دانشگاههای بوستون که در اعتراض به تقلب در انتخابات و کشتار مردم در کنار کتابخانه مرکزی شهر بوستون گردهم آمده بودند و شما آنها را ضد انقلاب نامیده اید جلب می کنم تا روشن شود این هدف مشترکی که به نقل از من گفته اید چیست.
Dr. Fatemeh Haghighatjoo Boston 18 Tir July 9 2009 Iran Election
http://www.youtube.com/watch?v=zQWJGO_zpmk&feature=related
عین جملاتی که در این سخنرانی نقل کرده ام این است: "... یکی ممکن است سلطنت طلب باشد و یکی ممکن است عضو سازمان مجاهدین باشد. همه ما یک هدف مشترک داریم و آن اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست. و ما می خواهیم این صدا که احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست را به همه ی دنیا برسانیم. ... از کنگره (امریکا) باید بخواهیم دولت برامده از این کودتا در ایران را به رسمیت نشناسد. ... یک هدف داریم در حال حاضر، این انتخابات را به رسمیت نمی شناسیم نتیجه اعلام شده را...".
اما تیم رسانه ای ستاد کودتا ، در این برنامه ی غیر مستند این جمله بنده که گفته ام " احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست و ما می خواهیم این صدا را که احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست را به همه ی دنیا برسانیم" را سانسور کرده اید تا مردم نفهمند که فاطمه حقیقت جو درکنار مردم معترض داخل کشور تلاش نمود که صدای مردم ایران را به جهانیان برساند که دولت بر آمده از تقلب دولت مشروع و مورد قبول مردم ایران نیست. ترس شما اینست که همه مردم روزی این دولت کودتایی را ساقط کند که البته ترس درستی است و بزودی مردم ایران در سقوط دولت کودتا، شادی و هلهله سر خواهند داد.
5. باز در این برنامه، به دروغ گفته اید که من از جهان خواسته ام که کشورم را به رسمیت نشناسند این هم از همان دروغ های شاخدار شما و رئیس متقلبتان است. بله با صدای بلند می گویم که دنیا نباید رئیس متقلب دولت ایران، محمود احمدی نژاد را به رسمیت بشناسد. اگر صد بار هم ترور شوم باز این را فریاد خواهم زد.
6. در بخش دیگری از این برنامه به پخش تصویر مصاحبه من و دکتر مرندی با خانم کریستن امانپور در سی ان ان پرداخته اید. در این بخش هم نه تنها پاسخ های من و هم پرسش های خانم امانپور را تحریف کرده اید بلکه اساسا سوال طرح نشده و پاسخ بیان نشده را در سناریو خود وارد کرده اید تا به اهداف مورد نظرتون برسید. در پاورقی عین متن پیاده شده ی انگلیسی1 ان بخش از مصاحبه خانم امانپور با من و اقای مرندی را در زیر کپی پیست کرده ام و شما می توانید از طریق لینک زیر به ان دسترسی داشته باشید که ترجمه اش را اینجا عنوان می کنم.
http://enduringamerica.com/2010/01/05/latest-iran-video-haghighatjoo-and-marandi-on-cnn-4-january/
این هم لینک فیلم ان در وب سایت یوتوپ:
Fatemeh Haghighatjoo's Interview with CNN
http://www.youtube.com/watch?v=SipzSQxmb9M&feature=related
در این فیلم به دروغ از من نقل کرده اید که "نظام دوام نخواهد اورد". ابدا درمتن مصاحبه من چنین جمله ای وجود خارجی ندارد گرچه حقیقتا بنده معتقدم هیچ نظامی با ظلم دوام نمی آورد و جمهوری اسلامی نیز مستثنی از این اصل نیست.
در تعجبم که وقتی سخنان مرا که زنده هستم و در معرض تهدید و زندان وخطر جانی قرار ندارم اینگونه وارونه تحویل مردم می دهید چگونه انتظار دارید مردم اعترافات اجباری دوستانمان که در زندان تحت شکنجه و آزار مجبور می شوند ادعاهای شما را بعنوان اعتراف بیان کنند بپذیرند و بر شما لعنت نفرستند. این کار و این دروغ های اشکار و تحریفات در این باصطلاح مستند فتنه، نمونه ای است از خروار که به مردم ایران اشکار می کند که فتنه گر اصلی کیست و چه گروهی ایران را به گروگان گرفته است و آن را تبدیل به زندانی بزرگ برای همه ی مردم ازاده اش کرده است. ظلم و جور شما دوامی نخواهد داشت و همه ی شما به دوزخ ابدی که باورش ندارید گرفتار خواهید شد.
در یک جای دیگر بدروغ به نقل از امانپور گفته اید که " فاطمه حقیقت جو پس از بیان نظرات مناقشه آمیزش علیه ایران مجبور به استعفا از مجلس ششم شد و الان به امریکا امده و در دانشگاه ماساچوست دارای بورسیه تحصیلی است".
اگر به مقدمه ی سخنان خانم امانپور (متن انگلیسی در انتهای این نامه امده است) توجه کنید وی گفته است: "فاطمه حقیقت جو بعد از اینکه بدلیل چالشهای صریح خود به رژیم مجبور به استعفا شد ، در امریکا زندگی می کند و الان محقق مدعو است2". (بنده در گروه مطالعات زنان دانشگاه ماساچوست بوستون مشغول به تدریس هستم و یک صحنه از این فیلم برگرفته از فیلم تدریس ام در این دانشگاه است. اینجانب تا کنون در هیچ دانشگاه خارجی اعم از امریکایی یا غیر امریکایی تحصیل نکرده ام که بتوانم بورسیه تحصیلی دریافت کنم. من دکترای خود را در رشته مشاوره از دانشگاه تربیت معلم ایران دریافت کرده ام. گرچه دریافت بورسیه تحصیلی از دانشگاههای اینجا افتخاری است که نصیب بعضی از دانشجویان مستعد ایرانی شده است. بنده نیز افتخار می کنم پس از اتمام تحصیلات دوره دکترای خود در ایران، در دانشگاههای امریکا مشغول به تدریس و تحقیق هستم.
باز در همین مصاحبه، اولین سوال خانم امانپور از بنده را تحریف کرده اید، در این برنامه از وی نقل شده است که " بعنوان اولین سوال ، بعد از پایان مجلس ششم گفتید که با این وضعیت نظام دوام نمی آورد؟" اصولا خانم امانپور چنین سوالی مطرح نکرد و باز شما را به متن انگلیسی و لینک مصاحبه ام ارجاع می دهم. خانم امانپور از من پرسید: "اجازه بده اول از تو بپرسم خانم حقیقت جو. واکنش شما به آنچه که 10 سال پیش گفتید چیست؟ شما در آن موقع گفتید که دولت نمی تواند همه را بازداشت کند3." سپس شما به دروغ پاسخی را از طرف من تهیه کرده اید و به نقل از من گفته اید" هنوز هم مانند 10 سال پیش بر این باور هستم که اگر دنیا کمک کند نظام ایران دوام نخواهد اورد." حال آنکه من اینگونه پاسخ داده ام: " همانطوری که 10 سال پیش گفتم و هنوز هم می گویم دولت ایران نمی تواند همه ی مردم ایران را بازداشت کند. مردم ایران تغییرات اساسی در کشور می خواهند و من بسیار امیدوارم که مردم این تغییر در کشور را در آینده خواهند دید4."
کاملا معلوم است که باند امنیتی ستاد کودتا کم آورده است و فهمیده است که حنای ادعاهای دروغین همچون انقلاب مخملین و دخالت دولت های خارجی و اعترافات ساختگی و ... دیگر نزد مردم رنگی ندارد بنابراین به ترور فعالان جنبش سبز رو آورده است. شما با تحریف سخنان بنده و با سو استفاده از عدم اشنایی عموم مردم به زبان انگلیسی، متن مورد دلخواه سناریو نویسان امنیتی را نوشته اید و در این برنامه استفاده کرده اید. مردم ایران در طول یک صد سال گذشته نشان داده اند که برای پایین کشیدن کودتا گران از قدرت توانایی کافی دارند و چشم امیدی به دولت های خارجی ندارند. البته بنده معتقد هستم که باید از جامعه بین الملل درخواست کرد که در مقابل خشونت و سرکوب دولت ایران علیه مردم ایران با دولت کودتایی سازش نکنند و بردولت ایران فشار آورند تا به حقوق مردم خود احترام بگذارد.
سپس به بخش دیگری از همین مصاحبه با خانم امانپور که خواستار شفاف شدن نظر من در مورد تغییرات اساسی شده پرداخته اید و با تحریف به نقل از من گفته اید: " منظور من همان تغییری است که من به همراه دوستان و همکارانم در 8 سال دولت اصلاحات آن را دنبال می کردیم، یعنی تغییرات اساسی نظام". اما ببینید پاسخ من در مقابل سوال وی چه بود ه است. من در پاسخ به امانپور گفتم: "تغییر برای من یعنی اینکه مردم بتوانند ازادی خودشان را در کشور ببینند. همچنین انعکاس تنوع و تکثر در جمعیت کشور را بتوانند در هرم و ساختار قدرت سیاسی ببینند. بعلاوه عملکر دولت برای مردم مهم است5".
7. در بخش دیگری از این به اصطلاح مستند، به دروغ سخنانی را به نماینده ی مجلس امریکا آقای بارنی فرنک منتسب کرده اید که از من دفاع کرده و به نقل از وی گفته اید "برخی از افراد که از ایران به امریکا آمده اند و در مراکز مطالعات ما کار می کنند کمک شایانی به پیشبرد اهداف ایالات متحده کرده اند. حقیقت جو از جمله این افراد است".
از اساس این حرف باطل است و همان کسانی که سناریو تقلب در انتخابات را نوشتند و اجرا کرده اند این حرفها را نوشته اند. اصولا من برای اولین بار است که نام این نماینده ی مجلس امریکا را شنیده ام و تا کنون نه وی را ملاقات کرده ام و احتمالا نه وی من را می شناسد چه برسد به اینکه وی به تمجید از من هم بپردازد.
8. بخش پایانی این به اصطلاح مستند با این جمله شروع شده، بعد از امریکا نوبت صهیونیستها هم در این مصاحبه رسیده است. سپس چند ثانیه از فیلم سخنرانی من در دانشگاه ام ای تی که پس از حوادث انتخابات تقلبی و به دعوت واحد دانشجویی سازمان عفو بین الملل دانشگاه ام ای تی برگزار شد، پخش شده است. جای تعجب ندارد که شما از سازمان عفو بین الملل به خاطر صدور بیانیه های پی در پی اش در اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران در عذاب و رنج باشید. در مستند شما آمده است: "به این عده صهیونیست ها را هم اضافه کنید. چرا که برای انجمن امنستی های یهود که اینجا در سایتشان خود را ضد دین معرفی می کنند. سخنران ایرانی داشته اند که بر اساس سیاستهای صهیونیستها صحبت کند جذاب است. حرفهایی که در بین خود خارج نشینها هم دیگر خریداری ندارد."
اما شما را دعوت می کنم که یکبار شده به لینک زیر که مربوط به سازمان عفو بین الملل (امنستی اینترنشنال) مراجعه کنید و اگر وقت ندارید اهداف این سازمان را که من در پاورقی اورده ام و در اینجا ترجمه می کنم را بخوانید تا معلوم شود که دینداری یا غیر دینداری افراد برای این سازمان اهمیتی ندارد کما اینکه آیه ا... خمینی نیز در دوره ی مبارزات قبل از انقلاب، به امنستی اینترنشنال در خصوص نقض حقوق بشر توسط شاه و شرایط زندانیان سیاسی نامه نوشته است و از سازمانها ی بین المللی در خواست نموده است که شاه را تحت فشار قرار دهند. سازمان عفو بین الملل هم بنا به درخواست وی به بررسی شرایط زندانیان سیاسی در ایران پرداخت.
هدف سازمان عفو بین الملل دفاع از حقوق انسانها است. در وب سایت این سازمان آمده است: "ما افرادی از سراسر دنیا هستیم که برای دفاع از انسانیت و حقوق بشر ایستاده ایم. هدف ما حمایت از مردم در کشورهایی است که عدالت، آزادی و حرمت و عزت انسانها زیر سوال رفته است. ما به بررسی نقض حقوق بشر می پردازیم خوداگاهی عمومی را افزایش می دهیم و مردم را گرد هم می اوریم تا جوامع شرایط بهتر امن تر و عادلانه تری را در دنیا ایجاد کنند. از طریق تحقیق و عمل ما دولتها را تشویق کرده ایم که نقض حقوق بشر را متوقف کنند و قوانین وفرایند اجرای ان را اصلاح کنند. چشم انداز نهایی ما دنیایی است که هر شخص فارغ از نژاد، دین، جنیست، و یا قومیت از حقوق انسانی خود برخوردار باشد و بیانیه جهانی حقوق بشر و دیگر استانداردهای حقوق بشر تحقق یابد6".
http://www.amnestyusa.org/our-mission-and-the-movement/page.do?id=1101178
Patrick Buchanan
9. و نیز سخنان اقای پاتریک بوچنن را بیان نموده اید که بدروغ باز گفته اید که وی تحلیلگر سیاسی دانشگاه ماساچوست است. در حالیکه اقای پاتریک بوچنن از نئو محافظه کاران امریکایی است که در سال 2000 کاندیدای ریاست جمهوری امریکا شده بود و اصولا چنین افرادی امثال احمدی نژاد را بیشتر ترجیح می دهند تا اصلاح طلبان را. چرا که امثال احمدی نژاد با سیاستهای تنش زای خارجی خود خوراک لازم را برای صهیونیست فراهم می کنند که ایران مورد حمله نظامی قرار گیرد.
در انتها لازم می دانم که مجددا تاکید کنم که مبارزه مسالمت امیز و خشونت پرهیز مردم ایران، این بار آزادی و صلح را برای ایران عزیز به ارمغان خواهد آورد. چرا که ایران مردمی با دیدگاههای بسیار متنوع و متکثر دارد. انچه ایران عزیز را مملو از فرهنگ غنی و دیرپا نموده است؛ این تنوع قومی، مذهبی، و فکری است. اقشار گوناگون مردم ایران بویژه زنان قهرمان ان ارزوی عدالت و برابری دارند و این برابری و عدالت جز به رسمیت شناختن تنوع و تکثر مردم و حضور این تنوع و تکثر در ساختار قدرت ایران امکانپذیر نیست. مردم ایران این دولت غیر قانونی را با اتکا به خداوند برکنار خواهندکرد. بنده مجددا لازم می دانم که بعنوان یک ایرانی وطن دوست، حمایت خود را از جنبش سبز، فعالان جنبش و رهبران هوشمند و وفادار به ایران جنبش اعلام نمایم .
دکتر فاطمه حقیقت جو
استاد گروه مطالعات زنان دانشگاه ماساچوست بوستون و
نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی
در خبرها آمده بود که غلامعلی حداد عادل در سخنرانی ای در پنجمین کنگره سراسری جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی سخنانی را در خصوص جنبش سبز و شکنجه و مسائل دیگر ایراد کرده است که به جهت قلب حقیقت از طرف نامبرده نگاهی کوتاه به سخنان گهربار ایشان خالی از لطف نیست.
ایشان گفته اند: «غرب در هر جا از جمله قومیتها كه برای تفرقه بهانهای وجود داشته باشد استفاده میكند و حوادث سال 88 نمونه این مخالفتهاست و آمریكاییها و انگلیسیها طرفدار حقوق مردم شدند! و باید جوانان را با تاریخ معاصر آشنا كنیم كه چگونه از زمان مشروطیت نمایندگان غیر واقعی برای مردم انتخاب میشد و انگلیسیها ورضاخان نمایندگان خود به مجلس میفرستادند.»
سخنان ایشان بسیار به جا و در این زمینه صحیح است منتهی بهتر بود ابتدا ایشان به طریقه انتخابشان به عنوان راهیافته به مجلس کنونی و دو دوره پیش از آن نیز نگاهی می انداخت سپس جوانان را به مطالعه تاریخ فرا می خواند. جناب آقای حداد جهت کمک به حافظه کوتاه مدت شما یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که اگر باطل کردن آرای بیش از یک و نیم میلیون شهروند تهرانی نبود جنابعالی به صورت رانتی وارد مجلس ششم نمی شدید و اگر رد صلاحیت بیش 2500 نفر در انتخابات مجلس هفتم و بیش از 2000 نفر در انتخابات مجلس هشتم نبود، شما و امثال شما اجازه نمیافتید که نام نماینده مردم را بر خود بگذارید و با این عنوان غصبی جوانان را به آدرس غلط نشانی بدهید.
در جای دیگر اظهار داشته: «اتفاقات سال 88 مانند كهریزك را كه ما به آن راضی نبودیم قابل مقایسه با شكنجههای قبل انقلاب نیست و چقدر جای تاسف است عدهای خود را انقلابی میدانند و بعضی از آقایانی كه امروز رهبری جنبش را برعهده گرفتهاند و با مطالعه روزنامهها در آن زمان هیچ سابقه انقلابی از آنها ندیدهایم، امروز میگویند فردی پیش ما آمده كه میگوید در زندانها با نوامیس مردم فلان كارها صورت میگیرد و این خبر را در اختیار خبرگزاری اسرائیلی یا آمریكایی قرار میگیرد.»
این سخنان نیز بسیار جای تعجب و تامل دارد، آن هم از فردی که در دوران پهلوی در موسسات زیر مجموعه فرح پهلوی حقوق بگیر بوده و فعالیت می کرده و امروز آنچنان دم از انقلابی گری می زند که هرکس سابقه ایشان را نداند با خود می پندارد که ایشان از طفولیت در راه مبارزه با حکومت پهلوی بوده است.
آقای حداد پاسخ دادن به شما که از روی عمد و غرض ورزی حقیقت را کتمان می کنید تف سربالاست، اما شمایی که ادعاهای آنچنانی در عالم بودن و دست به قلم بودن دارید بهتر است کمی مطالعه کرده و بخوانید که بر فرزندان این مردم در کهریزک یاران شما چه گذشته است، بهتر بود با خانواده شهیدان کهریزک حداقل دقیقه ای صحبت می کردید و بعد اینگونه قضاوت می کردید و حکم می دادید.
آقای حداد هرچند کلا جنابعالی ملاک تشخیص انقلابی گری افراد نیستید اما برای آبروی خودتان هم که شده سعی کنید قبل مهمل گویی کمی بیاندیشید، آیا جنابعالی که امروز داعیه دفاع تان از انقلاب گوش فلک و رسانه های جیره خوارتان را پر کرده سابقه مبارزه با رژیم پهلوی را داشته اید که امروز سابقه آقایان موسوی و خاتمی و کروبی را زیر سئوال می برید که حتی ولی امرتان هم به این موضوع بارها اعتراف کرده است؟ همانطور که پیشتر گفته شد جنابعالی که مواجب بگیر خاندان پهلوی تا آخرین روز حیات این خاندان بوده اید بهتر است حداقل وارد این حوزه ها نشوید.
در قسمت دیگری گفته اید: «بنده نمیدانم آقایانی كه از به اصطلاح جنبش كذایی حمایت میكنند و ادعا میكنند موی خودشان را در سیاست سفید كردهاند چرا در برابر اعلامیه طرفداری از تروریستهای بیگانه سكوت میكنند ولی بدانند كه ملت آنها را با یكدیگر حذف و طرد میكند و اگر راننده هدایت ماشین را به عهده گرفته در صورت سقوط همه مسافران را به قعر جهنم این دنیا و آن دنیا میفرستد.»
آقای حداد این قسمت را نیز تا حدی درست گفته اید، اما بدانید که آن راننده همان حامیان کودتایی شما بوده اند که در روز روشن و در عاشورا حسینی مردم بی گناه را در خیابان زیر کردند و کشتند و فرار کردند. شما که امروز منتقد نظام پهلوی و مدافع نظام کنونی هستید و از روزنامه هایی برای پیدا کردن سابقه انقلابی گری افراد یا مقایسه شکنجه دو دوره معاصر بهره می جویید، آیا در دوره پهلوی نیز اینگونه با خودرو به ازدحام مردم حمله می کردند و عابران را می کشتند؟
جناب آقای غلامعلی حداد عادل چند صباحی بود که سکوت اختیار کرده بودید و این مسئله موجب شده ساده دلان بیاندیشند که اندک نور حقیقتی به شما تابیده است و از میان سیاهی توانسته اید شعاعی از نور واقعیت را احساس کنید، اما خیال باطل و امید واهی بود و امثال شما آنچنان در منجلاب قدرت نامحدود گرفتار شده اید که برای رسیدن به مقصود هر دروغی را بر می تابید، و اگرچه درس اخلاق می دهید و در کتب درسی، دانش آموزان را به اخلاق دعوت می کنید اما رفتارتان عین بی تقوایی و بی اخلاقی و تزویر و ریا آنهم برای حفظ قدرت به هر صورت غیرشرعی و غیرقانونی است.
آقای حداد کلاهتان را بالاتر بگذارید زیرا حکومت با کفر باقی می ماند اما با ظلم رفتنی است.
منبع: ندای سبز آزادی
امروز: عفو بین الملل در گزارشی که روز پنجشنبه، 6 خرداد (27 مه)، منتشر کرده، با بررسی نحوه رعایت و موارد نقض حقوق بشر در یکصد و یازده کشور در طول یک سال گذشته، از آنچه که "سیاسی شدن مفهوم عدالت" در جهان نامیده انتقاد به عمل آورده و بسیاری از دولت های "قدرتمند" را متهم کرده که در روابط خارجی خود، منافع سیاسی را بر ملاحظات حقوق بشری مرجح می دانند.
این گزارش به خصوص بروز احتمالی جرایم جنگی در جریان جنگ داخلی سریلانکا در سال گذشته را مطرح کرده و نوشته است که این موضوع بدانگونه که شایسته بوده مورد توجه قرار نگرفته است.
عفو بین الملل علاوه بر انتقاد از نحوه برخورد کشورهای قدرتمند با مساله نقض حقوق بشر، سازمان ملل متحد را نیز به خودداری از ورود به مساله جرایم جنگی در سریلانکا متهم می کند.
در این گزارش آمده است که در جریان عملیات ارتش سریلانکا علیه شورشیان تامیل، هزاران نفر کشته شدند و یکی از مقامات سازمان ملل از جاری شدن "حمام خون" در این منطقه سخن گفت اما این سازمان، به جای رسیدگی به این وضعیت، به تصویب قطعنامه ای در شورای امنیت مبادرت کرد که در آن از پیروزی دولت سریلانکا تقدیر به عمل آمده بود.
این گزارش همچنین ایالات متحده و کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به خاطر جانبداری از اسرائیل هدف حمله قرار می دهد و می نویسد که این کشورها "همچنان به حفاظت از اسرائیل در برابر اقدامات موثر در راستای پاسخگویی به اقدامات آن کشور در جنگ عزه ادامه می دهند."
عفو بین الملل در عین حال از برخی تحولات مثبت در خلال یک سال گذشته یاد می کند که از آن جمله بازداشت، محاکمه و محکومیت آلبرتو فوجیموری، رئیس جمهوری پیشین پرو به اتهام جنایت علیه بشریت، و محاکمه رینالدو بیگنونه، آخرین حاکم نظامی آرژانتین به جرم آدم ربایی و شکنجه در دوران زمامداری اوست.
صندوق اخذ رای
بخشی عمده از گزارش عفو بین الملل در مورد ایران به حوادث بعد از انتخابات اختصاص دارد
این گزارش همچنین تصمیم دادگاه کیفری بین المللی در صدور حکم بازداشت بین المللی رئیس جمهوری سودان به ظن ارتکاب جرایم جنگی را ستوده و آن را "تحولی تاریخ ساز" توصیف کرده است هر چند مسامحه اتحادیه آفریقا در پیگیری "کابوس خشونت" در منطقه دارفور سودان را "نمونه ای بارز از ناتوانی دولت ها در ارجحیت دادن عدالت بر سیاست" دانسته است.
در مورد کشورهای غربی، دولت بریتانیا به مانع تراشی در برابر انجام تحقیقات مستقل درباره ارتباط احتمالی این کشور با عملیات سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده در زمینه بازداشت و حبس مظنونان به تروریسم در خارج از خاک آمریکا متهم می شود.
این سازمان اظهارات ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا در هفته گذشته را که وعده رسیدگی به این اتهام را داده بود اقدامی مثبت ارزیابی می کند و خواستار اجرای دقیق آن می شود.
در این گزارش همچنین نسبت به اعتماد دولت بریتانیا به "اطمینان های دیپلماتیک" در مورد عدم برخورد خشونت آمیز با متهمانی که به کشورهایی مانند الجزایر و اردن تحویل می شوند ابراز نگرانی شده است.
انتخابات و نقض حقوق بشر در ایران
گزارش عفو بین الملل حاوی بخشی نیز در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران است که به خصوص به شرایط بعد از انتخابات بحث برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری در ژوئن (خردادماه) سال گذشته می پردازد.
ندا آقا سلطان
به گفته عفو بین الملل یک بسیجی ندا را کشت اما دولت رسانه های خارجی را مقصر دانست
در ابتدای این بخش از گزارش، ادامه تنش بین المللی بر سر برنامه هسته ای جمهوری اسلامی یادآوری شده و همچنین آمده است که ایران همچنان میزبان بیش از یک میلیون پناهجوی خارجی، عمدتا شهروندان افغانستان، بوده که "دسترسی محدودی به خدمات اجتماعی و آموزشی" دارند.
در ادامه این گزارش به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و "نقض فاحش" حقوق بشر در قبل و به خصوص بعد از انتخابات اشاره شده و آمده است که در این انتخابات، از میان 475 داوطلب نامزدی، تنها به سه نفر اجازه رقابت داده شد و در این مورد هم، اعلام نتیجه رای گیری از سوی دولت اعتراض گسترده و تظاهرات چند صد هزار نفری مردم نسبت به تقلب در رای گیری را در پی آورد.
به گفته عفو بین الملل، پس از دستور مستقیم رهبر جمهوری اسلامی برای خاتمه دادن به تظاهرات اعتراضی مردم، نیروهای امنیتی و در راس آنها، شبه نظامیان بسیجی، برای سرکوب تظاهرکنندگان به خیابان ها اعزام شدند اما این تظاهرات به طور پراکنده همچنان ادامه یافت که یکی از نمونه های قابل توجه آن، تظاهرات گسترده در جریان مراسم مذهبی عاشورا بود.
این گزارش یادآور می شود که دولت به منظور جلوگیری از انتشار اخبار تظاهرات، به قطع ارتباط تلفن همراه، ایجاد اختلال در شبکه های اینترنتی، جلوگیری و محدودیت فعالیت خبرنگاران خارجی، سانسور رسانه ها و اقدامات مشابهی مبادرت کرده و همزمان، با حمله به دانشگاه ها، به ضرب و جرح دانشجویان منتقد حکومت پرداخته است.
پس از اعلام پیروزی مجدد رئیس جمهوری، هر سه نامزد دیگر انتخابات بروز تقلب در انتخابات را تایید کردند و در حالیکه اعتراضات ادامه داشت، مقامات حکومتی کشورهای خارجی به خصوص بریتانیا و آمریکا را به سازماندهی تظاهرات در شهرهای ایران متهم کردند، اتهامی که این کشورها آن را رد کردند.
آیت الله خامنه ای
دستور آیت الله خامنه ای برای خاتمه تظاهرات برخورد خشونت آمیز با معترضان را در پی داشت
عفو بین الملل در تشریح نحوه برخورد ماموران امنیتی با تظاهرکنندگان، از "قتل غیرقانونی" معترضان سخن گفته و می نویسد که "ماموران بسیجی با حمله به تظاهرکنندگان، راندن موتور سیکلت به داخل صف آنان و اقدامات دیگر در صدد رساندن آسیب جدی به معترضان برآمدند و در حالیکه مقامات دولتی از کشته شدن 43 نفر در جریان تظاهرات خبر داده اند، منابع دیگر گفته اند که احتمال می رود آمار اصلی از یکصد نفر هم بیشتر باشد در حالیکه صدها تن دیگر هم زخمی شده اند".
به گفته این سازمان، یکی از کشته شدگان این تظاهرات ندا آقا سلطان، دانشجوی بیست و هفت ساله، بود که در جریان تظاهرات روز 20 ژوئن در تهران به قتل رسید و قاتل او نیز که یکی از اعضای بسیج بود شناسایی شد اما مقامات دولتی گفتند که رسانه های آمریکایی و بریتانیایی قاتل ندا بوده اند و خانواده این زن و سایر قربانیان حوادث بعد از انتخابات را هم هدف آزار و ارعاب قرار دادند.
بازداشت، تجاوز، شکنجه و قتل
بر اساس گزارش این سازمان، در ارتباط با حوادث بعد از انتخابات، بیش از شش هزار نفر، از جمله رهبران سیاسی، روزنامه نگاران، دانشگاهیان، دانشجویان، حقوقدانان، فعالان حقوق بشر، و نظامیان بازداشت شدند و همچنین شهروندان ایرانی دارای تابعیت دوگانه آمریکایی و بریتانیایی هدف تهاجم قرار گرفتند.
ماموران امنیتی برخی از معترضان را در محل کار، بعضی را در محل اقامت و تعداد دیگری را هم که زخمی و بستری بودند، در داخل بیمارستان ها دستگیر کردند و به بازداشتگاه ها منتقل ساختند در حالیکه اکثر آنان، اگر نگوییم همگی، از امکانات معمولی بازداشت شدگان مانند مشاوره با وکیل مدافع و ملاقات با اعضای خانواده، محروم بودند و زخمی ها هم به تسهیلات درمانی دسترسی نداشتند.
به نوشته عفو بین الملل، اگرچه معمولا بسیاری از صدها بازداشتی این حوادث پس از مدتی از زندان آزاد شدند، اما برای شمار دیگری هم به اتهاماتی مبهم و نامشخص مانند تلاش برای به راه انداختن "انقلاب مخملی" یا "اقدام علیه امنیت ملی" دادگاه های نمایشی برگزار شد که از آن جمله می توان به مورد محمد علی ابطحی، محسن امین زاده و سعید حجاریان اشاره کرد.
کهریزک
انتشار اخبار شکنجه و تجاوز در کهریزک باعث تعطیلی این بازداشتگاه شد
در ادامه این گزارش آمده است که تعدادی از بازداشت شدگان به بازداشتگاه کهریزک در تهران انتقال یافتند و در آنجا هدف شکنجه و آزار شدید قرار گرفتند به نحوی که بدنامی و رسوایی این مکان باعث شد تا رهبر جمهوری اسلامی در ماه ژوئیه دستور تعطیلی آن راصادر کند.
عفو بین الملل می نویسد که براساس شواهدی قانع کننده، در بازداشتگاه کهریزک تعدادی از زندانیان، چه زن و چه مرد، هدف شکنجه های شدید و تجاوز جنسی قرار گرفتند اما حکومت، به جای رسیدگی به این تخلفات، بروز چنین وقایعی را تکذیب کرد، برای وادار کردن قربانیان به سکوت به ارعاب آنان دست زد و دفاتر کمیته ای را که مشغول رسیدگی به این وضعیت بود بست.
به عنوان مثال، مقامات امنیتی خانواده ابراهیم شریفی، دانشجوی 24 ساله را که در صدد شکایت به مقامات در مورد تجاوز و شکنجه جسمی و روحی خود در کهریزک بود، مورد ارعاب و تهدید قرار دادند و یک هیات قضایی نیز اتهامات او را مجعول و دارای انگیزه سیاسی توصیف کرد به نحوی که آقای شریفی ناگزیر شد به خارج از ایران بگریزد.
در ادامه گزارش عفو بین الملل، "محاکمات نمایشی و دستجمعی" بازداشت شدگان در ماه اوت هم مورد انتقاد قرار گرفته و به وضوح غیرعادلانه توصیف شده است.
براساس این گزارش، متهمان از خدمات وکیل مدافع برخوردار نبودند، اکثر آنان برای هفته ها قبل از محاکمه در سلول انفرادی به سر می بردند یا از حوادث خارج از زندان اطلاعی نداشتند و گزارش هایی از شکنجه و بدرفتاری و اعمال فشار روجی و جسمی بر آنان نیز انتشار یافت و روند رسیدگی در دادگاه هم عملا مخفیانه بود و تنها رسانه های دولتی بخش های مورد نظر، از جمله "اعترافات" اجباری متهمان را پخش کردند.
در این دادگاه ها، حدود هشتاد نفر به دوره های مختلف زندان تا پانزده سال و دست کم شش نفر دیگر به اعدام محکوم شدند و احکام برخی از آنان به اجرا درآمد.
سایر موارد نقض حقوق بشر
این گزارش برخی دیگر از موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی را نیز ذکر می کند و ادامه بازداشت خودسرانه، آزار و ارعاب، و محاکمه غیر عادلانه مدافعان حقوق بشر، از جمله حامیان حقوق زنان و اقلیت ها، حقوقدانان و فعالان اتحادیه های کارگری در طول سال گذشته را یادآور می شود و به عنوان نمونه، بازداشت اعضای اتحادیه کارگران نیشکر هفت تپه را به دلیل انتقاد از شرایط کار ذکر می کند که به "تبلیغ علیه نظام" متهم شدند.
همچنین، تعدادی از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر در ماه دسامبر بازداشت شدند و بقیه نیز تحت تعقیب امنیتی قرار دارند.
عفو بین الملل در توصیف جنبه های دیگر نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی به تبعیض علیه زنان و ارعاب، بازداشت، پیگرد، حبس و ممنوع الخروج شدن مدافعان حقوق بشر اشاره می کند.
محاکمات تهران
عفو بین الملل 'محاکمات نمایشی' را با موازین حقوقی منطبق ندانسته است
در بخش دیگری از این گزارش، ممانعت از آزادی بیان و اجتماع در ایران توصیف شده و آمده است که حکومت به منظور سرکوب هر گونه انتقاد و مخالفتی به مسدود کردن سایت های اینترنتی، پارازیت اندازی بر شبکه های خبری خارجی، محدودیت و کنترل ارتباطات تلفن همراه و قطع مبادله پیامک مبادرت ورزید و در ماه ژانویه قانون جدید جرایم اینترنتی را به منظور تشدید محدودیت اطلاع رسانی تصویب کرد.
دولت ایران در خلال سال گذشته همچنین دهها نشریه را بست، مانع از فعالیت روزنامه نگاران مستقل و نهادهای مدنی فعال در زمینه اطلاع رسانی شد، و همزمان، هر نوع مخالفتی را از جمله از سوی دانشجویان به شدت سرکوب کرد.
گزارش سالانه عفو بین الملل در بخش دیگری از گزارش مربوط به ایران به موارد تبعیض علیه اقلیت های قومی و فرهنگی در این کشور می پردازد و نمونه هایی از اقدامات حکومت علیه مدافعان حقوق اقلیت ها و دست حامیان فرهنگی آنان را ذکر می کند.
در مورد اقلیت های دینی نیز، این گزارش فشارهایی را که بر پیروان ادیان و مذاهب دیگر وارد شده مورد بررسی قرار می دهد و نمونه هایی را از وضعیت روحانیون سنی، روحانیون شیعه دگراندیش و طرفدار جدایی دین از سیاست، درویشان و اهل حق، مسیحیان و بهائیان یادآور می شود.
عفو بین الملل بخشی را هم به ادامه استفاده از شکنجه و سایر موارد بدرفتاری با زندانیان قبل از محاکمه می پردازد و می نویسد که "در سال 2009، دست کم دوازده نفر در زندان های ایران به دلیل شکنجه جان خود را از دست دادند در حالیکه هیچ تحقیقاتی در این زمینه صورت نگرفت".
ایران از جمله معدود کشورهای جهان است که همچنان به صدور و اجرای احکام مجازات اعدام برای تعدادی از جرایم ادامه می دهد و این مجازات را در مورد مجرمان نوجوان نیز به اجرا می گذارد و در سال گذشته، به نسبت جمعیت دارای بیشترین موارد اجرای احکام اعدام در جهان بود.
در ماه های پس از انتخابات، بر تعداد موارد اجرای احکام اعدام به شدت افزوده شد.
در این گزارش جمهوری اسلامی همچنین به استفاده از مجازات های غیرانسانی، مانند سنگسار، قطع دست، شلاق متهم شده است.
منبع: بی بی سی فارسی
امروز: دروئری دايک، پژوهشگر سازمان عفو بینالملل در مصاحبه با رادیو فردا گزارشی را از آمارهای آن سازمان در رابطه با حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ارائه کرده است.
وی اعلام کرد که پس از انتخابات در حدود ۵ هزار نفر دستگير شدند که حداقل ۱۲ تن در دست مقامهای رسمی کشته شدند. آمار رسمی تعداد کشته شدگان را ۴۳ نفر اعلام می کند ولی گزارشهای مختلفی که سازمان عفو بین الملل دريافت کرده است، نشان میدهد که بيشتر است که حدود ۱۰۰ نفر در این حوادث جان باخته اند.
وی افزود که يکی از نگرانی عفو بينالملل هميشه تعداد اعدامها در سال است. ايران در سال گذشته ميلادی ۳۸۸ نفر را اعدام کرده است که حداقل ۱۴ مورد در ملأ عام به دار آويخته شده اند. نظر عفو بین الملل اين است که ظاهراً مقامهای رسمی ايران از اعدام برای فرستادن پیام تهدید به تظاهراتکنندگان استفاده می کنند.
این پژوهشگر سازمان عفو بین الملل همچنین گفت که بين روز انتخابات رياست جهموری و روز مراسم تحلیف آقای احمدینژاد سرعت اين اعدامها خيلی بيشتر شد. بين اين دو تاريخ ۱۲ ژوئن و ۵ اوت حداقل ۱۱۲ نفر اعدام شدهاند که به عبارتی تقريباً دو نفر در هر روز اعدام شده اند.
امروز: سخنرانی دکتر پیمان با تهدید مامور دادستانی لغو شد.
دکتر حبيب الله پيمان به دعوت جمعي از معلمان شهريار قرار بود روز پنجشنبه در به مباحث قرآني و پرسش و پاسخ راجع به کتاب «وحي دانش رهايي بخش» بپردازد. شخصي که خود را مامور دادستاني تهران معرفي می کرد طي تماس تلفنی دکتر پيمان و معلمان شهريار را تهديد به بازداشت نمود. لذا دکتر پيمان براي جلوگيري از هرگونه دستگيري افراد شرکت کننده، جلسه مذکور را ملغی کردند.
شايان ذکر است در اين روزهاي نزدیک به حماسه های پر شور ۲۲ و ۲۵ خرداد، نهادهاي امنيتي طي تماس
هايي با خانواده هاي هواداران جنبش مسلمانان مبارز آنها را تهديد و به دفتر پيگيري وزارت اطلاعات احضار کرده اند.
دومخرداد برایم یادآور خاطرات فراوانیست که از یاد بردنش بسیار بعید مینماید. شاید از آن جهت که این روز، حماسهای بود که زندگی مرا تحتالشعاع قرار داد، شاید از آن جهت که زندگی را در ایران تغییر داد، شاید هم از آن جهت که نگاه به ایران را در جهان تغییر داد. هرچه بود، فراوانی و شفافیت خاطرات ضبط شده توسط ذهن کودکانهام، تصویری ماندگار در پساپرده افکارم نشانده. آن زمان که برای لحظههای سرخوشی و فرار از مدرسه، حاضر شدم به سید محمد خاتمی خیر مقدم بگویم، ندانستم اثر آن چند ثانیه، سایهای همیشه همراه بر زندگی من خواهد شد. سایهای که به من آرامش داد تا تفکر کنم، تا تامل کنم، تا بخوانم و بدانم آنچه را باید. فضایی که تا پیش از آن وجود نداشت. سایهای آرامبخش، جایگزین آفتابی سوزان بود که التهاب و هیجان را بیشتر میطلبید. شور را بر شعور ارجح میدید!
اما از دومخرداد به بعد، خیلی چیزها مثل سابق نبود. تمام آن تغییرات، نه بواسطه رفتن یک نفر و آمدن دیگری، بلکه بواسطه جایگزینی جریانی با جریان دیگر بود که گویا ادبیاتی جدید داشت، افکاری جدید داشت، رفتار و گفتاری جدید داشت. تجددی که برای خیلی ها جذاب بود، حتی برای من و امثال من که با ادبیاتی مشهور به ادبیات دفاع مقدس رشد یافته بودیم. ادبیاتی که شاید بسیاری از آن اعمال و افکار و گفتار را بر نمیتافت. تفکری که از اصل خود دور افتاده و در دست عدهای مصادره به مطلوب شده بود. همه چیز آنطور گفته میشد که خود میخواستند نه آنطور که به واقع باید طرح میشد. فراوان پیش میآمد که بی اندیشه به آخرت و عاقبت، حقیقت را قربانی مصلحت میکردند. شاید بتوان یکی از بزرگترین دلائل گرایش به اصلاحات را وجود چنین فضایی دانست. بماند که امروز نیز همان تفکر(بازتولید شده و به توان رسیده) مجدداً سوار بر قدرت است و کماکان، اشتباهات گذشته را تکرار میکند، پر ادعا و بدون توجه به خدا، دین خدا و خلق خدا!
به نظر میرسد اینبار با به قدرت رسیدن جریانی که خود را اصولگرا قلمداد میکند، کشور چه از بعد داخلی و چه از بعد خارجی، در معرض خطر بزرگتری نسبت به قبل قرار دارد. موارد فراوانی بر این مدعا صحه میگذارد که از آن جمله، سو رفتار و تزلزل در آرا و نظرات بین المللی، تلاش بی شائبه برای حذف کامل جریان رقیب و یکدست کردن کشور، ایجاد بستر مناسب برای پرورش باندهای فاسد اقتصادی در درون دولت و مواردی از این دست را میتوان نام برد. حتی گاهی مشاهده میشود این جریان در تلاش است همطیفهای معتدل خود را نیز از گردونه قدرت خارج کند. البته گمان میکنم در صورت موفقیت در جبهه اول، اصولگرایان منطقی هدف بعدی این افراد تندرو قرار خواهند گرفت.
همه این تاسف خوردنها وقتی بیشتر میشود که چشم عاقل و به دور از تعصب، سیر تزلزل اقتصادی، رفاهی، ورزشی، سیاسی، بینالمللی و . . . نظاره میکند و جز سوختن و نهایتاً سخن گفتن، کاری از وی ساخته نیست. بماند که در موارد متعددی، سخن گفتن هم هزینههایی همچون حبس، جریمه نقدی و . . . داشته است. البته این خود مصداق فقدان آزادی و نغض قانون اساسی، در فصل حقوق ملت است.
علی هذا، بر من و امثال من وظیفهای سنگینتر است که مانع از سکوتمان میشود. این وظیفه را پدرم، همان زمان که شروع به جنگیدن کرد برایم به ارث گذاشت. او با جنگیدن خود به من آموخت در مقابل ظلم و ستم و بی عدالتی باید جنگید و با شهادتش به من آموخت در راه هدف متعالی جان باختن، خرسندی و رضایت الهی را دربر دارد. من با همین آموزهها، اصلاحات را نبردی میبینم برای بازگرداندن مدعیان اصولگرایی، به اصول حقیقی اسلام و انقلاب. زیرا وقتی دقیق میشوم، پیروی از آن اصول والا دیده نمیشود و وقتی اصول را غایب یافتم، چطور باور کنم کسی به آنها گرایش داشته باشد؟! چطور ادعای عدالت گستری و مهرورزی دولت را باور کنم وقتی در این پنج سال، آنقدر به مردم فشار اقتصادی وارد شده که هر روز فقیر، فقیرتر و غنی، غنیتر میشود! امروز که هر سه قوه عملاً در دست یک جریان است، دیگر نمیتوان بلفهای فراوان سیاسی را باور کرد. چطور انتظار دارید تمام آن ادعاها را باور کنم، در حالی که دولت مدعی مبارزه با مفاسد اقتصادی، در بدنه خود از افرادی استفاده میکند که همچنان پرونده فساد اقتصادی آنها در قوه قضائیه مفتوح است! و اگر نبود دستور رهبری، شاید بزودی قوه قضائیه، حقایق مستوری را برملا میکرد.
برخی اتفاقات، مرا بر آن میدارد تا باور کنم اینگونه افراد، به اصول خویش هم گرایش ندارند، چه رسد به اصول انقلاب! لذا دومخرداد و آن حماسه و آن تفکر را نعمتی برای این کشور و این انقلاب میدانم که باید آن را پاسداشت و همواره، در تلاش برای بهبود، از اشتباهات گذشته پند گرفت. حتی در این پند گرفتن، باید بر آن باشیم تا در مواردی، اصلاحات را نیز اصلاح کنیم. زیرا مقدمه هر موفقیت، میتواند نگاهی عمیق و نقادانه به چگونگی پیروزیها و شکستهای گذشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر