-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

Latest News from Norooz for 05/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مسعود رفيعي طالقاني
- آقاي دكتر! بسياري از اصلاح‌طلبان در سخنان و موضع‌گيري‌هاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم بارها تاكيد كرده‌اند كه پايگاه اجتماعي اصلاحات در شرايط كنوني بسيار قوي‌تر و گسترده‌تر از ايام پيشين حتي از سال‌هاي اوليه استقرار دولت اصلاحات است. ديدگاه شما به عنوان يكي از علاقمندان به‌‌ جريان اصلاحات در اين باره چيست؟ اگر شما هم چنين باوري داريد لطفا دلايل آن را بيان كنيد.

بله. من هم معتقدم كه بدنه اجتماعي حامي اصلاح‌طلبان وسيع‌تر و قوي‌تر از قبل شده است. البته منظور من حاميان اصلاح‌طلبان به طور كلي است و نه صرفاً طرفداران گرايش يا حزب خاصي در ميان اصلا‌ح‌طلبان. در مجموع به نظر مي‌رسد علاقمندان به اصلاحات بعد از تحولات اخير بسيار بيشتر شده‌اند. شواهد و قرائن غيرقابل انكاري حكايت از اين مي‌كند كه جریان اصلاحات (یا جریانی که به دنبال تقویت سازوکارهای مردم‌سالاری است) از موقعيت بسيار بهتري در ميان مردم ايران برخوردار گشته است.

- شواهد و قرائتي كه مي‌گوييد چيست؟ مايلم بيشتر به لحاظ تئوريك و آماري بفرماييد ...

اگر پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان گسترده و قوي نبود، تندروها زير بار انتخابات آزادتري مي‌رفتند، از صدور مجوز برای تجمعات آن‌ها نمی‌ترسیدند، با این شدت به سرکوب هر گونه حضور اجتماعی و رسانه‌ای آن‌ها نمی‌پرداختند و تا اين حد نسبت به رهبران اصلاحات واكنش نشان نمی‌دادند. چرا اين امكان وجود ندارد كه شريف‌ترين ياران امام و انقلاب حرفشان را در شرايط امروز كشور به راحتي بزنند؟ من معتقدم مجموعه‌ي محدوديت‌هايي كه وجود دارد ناشي از اين است كه همه مي‌دانند اصلاح‌طلبان پايگاه گسترده‌ای دارند و اگر اصلاحات چنین پایگاهی نداشت وضع اين نبود و اين همه محدوديت ایجاد نمی‌شد.
دلیل اقبال به اصلاح‌طلبی هم این است که بهترین و کم‌هزینه‌ترین نسخه برای تغییر ابعاد نامطلوب دولت و جامعة‌ ایران را ارائه می‌دهد. اكثريت جمعيت شهرها و حتي روستاهاي ایران طالب تغيير هستند و وضع موجود برايشان خوشايند و رضایت‌بخش نیست. اين جمعيت در 30 سال گذشته تجربه انقلاب، جنگ، اصلاحات و دوره 5 سال گذشته را هم داشته است و در تلاش است وضع موجود را اصلاح كند و تغيير دهد، اما به شيوه‌هاي آرام و كم‌هزينه و كاملا مدني. و به هر روشي حاضر نيست مسبب اين تغييرات باشد. این جمعيت گسترده خود را در انتخابات و بعد از آن نشان داد و اين چيزي نيست كه يك باره در جامعه ایجاد بشود و یا یکباره رخت ببندد. در برابر اين جمعيت طالب تغيير چند راه وجود دارد. راه اول رضایت دادن به همین چیزی است که تندروهای جریان حاکم می‌خواهند. يعني ايجاد يك حكمراني اقتدارگرا، يك دولت متمركز و غيرپاسخگو و يك جامعه مدني كه به وسيله نهادهاي امنیتی سازماندهي شود و در نهايت مردمي كه زياد حرف نزنند و مطيع باشند. به اعتقاد من اين الگو به تن اين جمعيت شهري نمي‌رود. شايد 70 - 80 سال پيش كه در جامعه ايران گرسنه، بی‌سواد و بیمار زیاد بود و ناامنی بیداد می‌کرد اين الگو طرفداران بیشتری پیدا می‌کرد اما الان دیگر عملی نیست. تازه در همان موقع هم رضاشاه عاقبت به خیر نشد.
الگوي ديگر الگوي تغییر ساختاری- حقوقی است. عده‌اي در ايران هستند كه معتقدند با ساختارهاي موجود كاري نمي‌شود كرد. مشکل اصلی این راه این است که آن جمعيت میلیونی که اشاره شد علاقه ندارد روش‌هاي پر هزينه را بیازماید و راه‌هاي انقلابي پرهزينه‌اند و عواقب نامشخص و چشم‌انداز مبهمی دارند. راه سوم هم اصلاحات است که در برابر اين جمعيت انبوه شهري قرار دارد و بیشترین طرفدار را دارد چراکه از طریق آن هم تغيير امكان‌پذير است و هم می‌توان در خلال آن به آينده اميد بست و به انقلاب اسلامی هم وفادار بود و هزینة سنگینی نداد. من هميشه گفته‌ام كه پيشنهادات رهبران اصلاحات كه در چارچوب نظام مطرح مي‌كنند بايد به سرعت تحقق پيدا كنند و الا دیر خواهد شد. این یک تجویز درمانی است. اگر قرار باشد مشکل جامعه با عقل و گرهش با دست باز شود، راهش بازگشت سریع‌تر اصلاحات است. من به تندروها دلسوزانه توصیه می‌کنم با این جامعه اینقدر شوخی نکنند چراکه این جامعه نشان داده گاهی شوخی شوخی پاسخ‌های غیرقابل پیش‌بینی و درس‌آموز می‌دهد.
- اين پاسخ شما به طور شفاف پاسخ پرسش من نبود. سئوال اين است كه چرا گفته مي‌شود پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان قوي است؟

چون اصلاحات بهترین و معقول‌ترین نسخه برای درمان دردهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انبوه شهروندان ایرانی است. اجتماعی‌تر و بانفوذتر شدن این جریان از سال گذشته را هم به روشنی می‌توانید در مواجهه‌های روزمره خود ببینید. موج اجتماعی وسیع پیش از انتخابات، تجمع خودجوش و میلیونی 25 خرداد و ترس مخالفان از صدور مجوز تجمع حامیان این جریان به نظرم به روشنی نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان موقعیت اجتماعی بهتری از گذشته پیدا کرده‌اند.

- ولي باور اصولگرايان و خصوصا حاميان دولت اين است كه بعد از انتخابات در بدنه اجتماعي اصلاحات ريزش‌هاي جدي وجود داشته است و شاهد مثالشان هم كم شدن تعداد معترضان در خيابان‌ها پس از انتخابات در هر مرحله از راهپيمايي‌هاي اعتراضي است. مورد ديگر اين‌كه در خود بدنه اجتماعي اصلاحات هم مي‌شود خلل‌هايي را ديد. يعني برآوردي وجود ندارد كه بتوان از مجموع نظرسنجي‌ها و ساختارهاي آماري بگوييم بدنه اجتماعي اصلاحات گسترش داشته است. به همين دليل مي‌خواهم بيشتر مبتني بر آمار در اين باره بفرماييد؟

اولا حضور خیابانی معترضان در شرایطی که این حضور هزینه‌بر است و مجوز تجمع مستقل و با حفظ هویت آن‌ها داده نمی‌شود معیار مناسبی برای سنجش نفوذ اجتماعی این جریان نیست. حضور با نمادهای سبز در تجمعات ملی و قانونی به مرور در طول سال گذشته هزینه‌برتر و طبیعتاً کاسته شد چراکه حامیان این جریان اصلاح‌طلبند و از دادن هزینه‌های سنگین به درستی اجتناب می‌کنند. وقتی اجازه نظرسنجی مستقل داده نمی‌شود و حتی فرآیند برگزاری انتخابات هم اصلا شفاف نیست به آمار و ارقام دقیق دسترسی نداریم تا به آن‌ها استناد کنیم. اما مجموعه‌ای از شواهد و قرائن و مشاهدات شخصی ما به روشنی نشان می‌دهد که نفوذ اجتماعی اصلاح‌طلبان بیشتر شده است. حدود 40 درصد جامعة ما را اقشار خاکستری تشکیل می‌دهند که در بیشتر انتخابات‌های نسبتاً آزاد 13 سال گذشته به اصلاح‌طلبان رای داده‌اند. اين 40 درصد نمي‌خواهد به هر شيوه و با هر هزینه‌ای تغير ايجاد كند و رفتارهای مدني و كم‌هزينه را می‌پسندد. يك موقعي فكر كرد كه بايد بيايد به آقاي خاتمي و مجلس ششم راي بدهد. يك موقعي هم قهر كرد و مجلس هشتم و انتخابات 84 رقم خورد. بعد فهميد كار اشتباهی كرده و دوباره در انتخابات دهم مشاركت كرد چون ديد انتخابات وسيله‌اي است براي تغيير به شيوه‌هاي مدني و کم‌هزینه. در رخدادهاي بعد از انتخابات هم آن قشر خاكستري آمد و همه روزهاي ملي را دوباره ملی کرد و نشان داد نسبت به سلامت انتخابات تردید و شبهه دارد. اين قشر از وضع موجود خشنود نيست. این گونه عقلانیت سیاسی و خشونت‌پرهیزی و هزینه‌گریزی و رفتار مدنی در تاریخ معاصر ایران و حتی در قرن بیست و یکم در جهان کم‌نظیر است.

- مدتي است كه موضوعي در سطح كلان مطرح است و آن اين است که بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبان در يك موقعيتي قرار گرفته كه تحرك خاصي را از راس و تئوريسين‌هاي اصلاحات نمي بيند يعني به عبارت ديگر براي رفتارهاي اين بدنه اجتماعي نسخه خاصي وجود ندارد. به تعبيري بدنه اجتماعي يك شكاف ميان رفتارهاي تئوريك و پراتيك احساس مي‌كند درست مثل زماني كه ما در ايران روشنفكر چپ داشتيم چريك هم داشتيم يا روشنفكر ديني بود و مجاهد هم بود. به هر حال بدنه به راس نگاه مي‌كند و اين نبودن نسخه رفتاري موجب پيدايش شکاف مي‌شود. نظر شما در اين باره چيست؟

نه من اصلا آن جدايي را كه شما مي‌گوييد قبول ندارم. هم مردم و هم رهبران به درستی به میزان قابل توجهی همدیگر را درک می‌کنند. رهبران اصلاحات كار سختي در پيش دارند. مردم هم اين را مي‌فهمند و حداقل مشاهدات شخصی من از این حکایت می‌کند که از عملکرد رهبران اصلاحات پس از انتخابات در مجموع راضی‌اند. رهبران اصلاحات می‌گویند ما مي‌خواهيم جمهوري اسلامي برای 70 ميليون نفر باشد و قانون اساسی بدون تنازل اجرا شود، اما تندروها مي‌خواهند كشور مال هفت هشت نفر و 20 درصد مطیعانشان در جامعه باشد. رهبران اصلاحات مي‌خواهند اين فضا را باز كنند و در واقع يك گشايش سياسي پديد بياورند و اين كار ساده‌ای نیست. رهبران اصلاحات نمي‌خواهند گشايش سياسي با تهييج كينه‌هاي مردم پديد بيايد. اتفاقا به نظر من جنبش اصلاحي ايران دارد با تدبير در رهبري پيش مي رود. خيلي از رفتارها و گفتارها در رهبري تا اينجا شمشير تندروها را كند كرده است و موجب ریزش بدنه حامی تندروها و رویش حامیان اصلاحات شده. رهبري جنبش اصلاحات يك رهبري منطبق با واقعيت و بسيار مدني بوده و از یک سرمایه غنی اخلاقی برخوردار بوده است. شما مي‌دانيد كه جنبش‌هاي مدني معجزه نمی‌کنند و به تدريج و در یک بازة‌ زمانی نه چندان کوتاه اثر می‌گذارند. جنبش‌هاي مدني بر خلاف جنبش‌هاي انقلابي عجله ندارند. دوره‌هاي انقلابي از يك نقطه ركود شروع مي‌شوند و به اوج مي‌رسند ولي اشكالشان اين است كه گروهي مي‌روند و گروهي دیگر مي‌آيند اما باز آن تغيير بنیادین كه قرار بوده در جامعه رخ بدهد، رخ نمي‌دهد.

- يعني شما فكر مي كنيد نسبت رفتارهاي تئوريك و پراتيك فعالان اصلاح‌طلب نسبت خوبي است؟

بله. البته همیشه بهتر هم می‌شود شد، ولی در مجموع و در مقایسه با گذشته درخشان است. باید ويژگي‌هاي جامعه‌ای که در آن زندگي مي‌كنيم را هم در نظر بگیریم. همان‌طور كه گفتم جامعه‌ي ايران جامعه‌اي است علاقمند به گشايش نظام سياسيِ جمهوری اسلامی. بسياري از تشكل‌ها، انجمن‌ها، احزاب و اشخاص با نفوذ هستند كه اين‌گونه فكر مي‌كنند. اينها نفوذ اجتماعي دارند اما نفوذ اقتصادي‌شان ضعيف است. بدنة اجتماعي اصلاحات واقعا در ساختار حاكميت قدرتي ندارد و به غير از مجلس خبرگان و قدري هم در مجمع تشخيص مصلحت در ساير نهادها قدرتي متمايل به نهادهاي مدني نيست. درست است اصلاح‌طلبان را در حاکمیت ضعيف كرده‌اند، زنداني كرده‌اند و سرکوب می‌کنند اما خاطرۀ ایثار و مقاومت آن‌ها و ایثار خانواده‌هایشان از تمام تشكيلات‌هاي قبلا موجود اصلاح‌طلبان قوي‌تر عمل مي‌كند و اثرگذارتر است. همین مقاومت‌ها و آثار و بازخورد اجتماعی آن موجب تقویت اصلاح‌طلبان در جامعه شده است.

- مطالبات اصلاح‌طلبان در ايران اكنون به نظر شما چيست؟ آيا اين مطالبات همان است كه در دوم خرداد 76 مطرح بود يا اين‌كه با اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوري دهم مطالبات تغيير كرده‌اند؟

مطالبه اصلی همان دموکراتیک‌تر شدن و گشایش نظام سیاسی و آزادتر شدن انتخابات آزاد است که البته گشایش‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را هم به همراه خواهد آورد. درست است كه معمولا مي‌گويند جنبش اصلاحي در ايران بیشتر متکی به طبقه متوسط است اما من معتقدم اين جنبش فراگیر و فراطبقه‌ای است. طبقه متوسط خودش به دو بخش تقسيم مي‌شود. يك بخش آن بیشتر مطالبات اجتماعي دارد و زندگي خودش را مي‌كند و تنها انتظارش اين است كه دولت اينقدر در همه شئون زندگي او دخالت نكند. يعني انتظار دارد دولت وظايف اصلي خودش را انجام بدهد. مثلا برقراري امنيت، دفاع از مرزها و اجراي سياست‌هاي درست اجتماعي و اقتصادي. این بخش زياد سياسي نيست. ولي بخش ديگر طبقه متوسط کاملاً سياسي است و پس از انتخابات سیاسی‌تر شده است. مردم‌سالاری و گشایش سیاسی مي‌خواهد. اين همان بخشي است كه انقلاب كرد، 8 سال جنگید، زیر علم جنبش اصلاحي بود و ... این طبقه متوسط حداقل حقوق برابر شهروندی و گشایش سیاسی می‌خواهد. اما مطالبات سیاسی جنبش اصلاحي علاوه بر بعدی که گفتم حداقل دو بعد دیگر هم دارد.
اولین بعد آن به آسیب‌های اجتماعی و توسعة کشور مربوط می‌شود. لااقل در اين جامعه ده ميليون نفر دچار فقير جدی‌اند. حداقل دو ميليون معتاد داريم. ده ميليون مصرف‌كننده داروهاي اعصاب و افسردگي داریم. اين جامعه را بايد چه كار كرد؟ تمام صاحب‌نظران مي‌گويند اگر بخواهيم اين معضلات را حل كنيم بدون سازوكارهاي مردمسالارانه، دولت پاسخگو، مطبوعات مستقل، انتخابات سالم و احزاب جدی ممکن نیست. آسيب هاي اجتماعي متراکم و شدید جامعة‌ آسیب‌زدة ایران را نمی‌توانیم بدون داشتن این سازوکارها حل كنيم. دولتي مي تواند اين معضلات را حل كند كه از مطبوعات و يك پارلمان جدي حساب ببرد. در غیر اینصورت اراده و قدرتي براي حل معضلات وجود نخواهد داشت، همچنان‌كه در بسیاری از موارد هم جناح مستقر نتوانسته است. الان بحث دولت پاسخگو، مطبوعات مستقل، پارلمان زنده و ... بحث‌هاي فانتزي نيستند. شما روي كره زمين يك جامعه را به من نشان بدهيد كه اين بخش‌هايش خوب كار نكنند اما دولتش معجزه كند و آسيب‌هاي اجتماعي را مهار بزند. آخرين مصاحبه مرحوم دكتر عظيمي استاد برجسته توسعه كشور ما اين بود كه اگر مي خواهيم كشور را آباد كنيم تنها راهش ساز و كارهاي دموكراتيك است كه در آن جامعه مدني در کنار دولت فعال باشد. هيچ تئوري ديگري جوابگوي توسعه در ايران نيست. يعني تئوري‌هایي مثل توسعه دولت آمرانه ديگر در جهان امروز كار نمي‌كند.
اما بعد سوم. ایرانیان محروم در سال 84 به احمدی‌نژاد اميد بسته بودند و به نظر من آگاهانه هم راي دادند. يك عده آمدند گفتند در كشور همه دزدند و ما مي‌خواهيم پول‌ها را از دزدان بگيريم و به شما بدهيم. همان فقيرها شاهد بودند كه در 5 سال گذشته چه اتفاقاتي افتاد. لذا تجربه 5 ساله به طبقه سه ايران نشان مي‌دهد كه اگر همكاري بين طبقه متوسط و طبقات بالا و پايين اجتماعي نباشد، مشكل فقرا هم حل نمي‌شود. حتي ما مشكلات زيادي در طبقات بالادست اجتماع داريم. به عنوان مثال اين‌ها پولشان را بر مي‌دارند مي‌برند دبي و مالزی. چرا؟ براي اين‌كه علیرغم بدی آب و هوا و دوری از خانه دارايي‌شان در جای امنی باشد. به نظر من جنبش اصلاحي در ايران دارد بر چيزي تكيه مي‌كند كه يك خواست ملي است، نه فقط خواست طبقه متوسط سياسي كه يك زماني مطرح بود كه فقط اين طبقه است كه دموكراسي مي‌خواهد. يعني اگر دولت در اين كشور پاسخگو نباشد، مطبوعات مستقل نباشند، پارلمان جدي وجود نداشته باشد، انتخابات آزاد و مستقل نداشته باشيم و امثالهم، فقرا هم ديگر كارشان به جايي نمي‌رسد و طبقه بالا هم بايد سرمايه خود را از كشور خارج كند.

- به هر حال اصلاح‌طلبان به عنوان گروهي كه مطالبات مردم را از سال 76 راهبري و پيگيري كرده‌اند در شرايط حاضر به شدت تحت فشار هستند. احزاب عمده اصلاح‌طلب – مشاركت و مجاهدين - در حال انحلال است و بسياري از فعالان سياسي اصلاح‌طلب در زندانند. شما فكر مي‌كنيد با اين وضع چه نتيجه‌هاي مثبتي دست كم در عالم سياست‌ورزي عايد آنان مي‌شود؟

بر خلاف ارزيابي شما كه يك نگاه منفي داريد، من معتقدم اولا اين موضوع انحلال و تنگناهاي حزبي یک بحث سطحی است. تاثیر و نفوذ و محبوبیت احزابی مثل مشارکت هیچ‌وقت در حد کنونی نبوده. برخوردها و اعلام انحلال‌ها تنها بر محبوبیت و ضریب نفوذ اجتماعی این احزاب افزوده. اصلا مگر حزب را مي‌شود منحل كرد؟ این‌ها فوقش یک ساختمان را می‌توانند از این احزاب بگیرند. دیگر حقوق احزاب قانونی را هم که مدت‌ها است سلب کرده‌اند. نامزدهایشان را رد صلاحیت می‌کنند، حق تجمع به آن‌ها نمی‌دهند، مجوز روزنامه نمی‌دهند، سایتشان را فیلتر می‌کنند و اعضایشان را بازداشت. اعلام انحلال دیگر چه ضرری به این احزاب می‌رساند؟ حزب تنها نهادی است که طبق قانونی اساسی جمهوری اسلامی احتیاجی به مجوز ندارد. حزب از يك سري آدم تشكيل شده و اين آدم‌ها يك چيزهايي برايشان مهم است و مادامی که این‌ها زنده‌اند پیگیر آن مطالبات خواهند بود و برخوردها اتفاقا موجب تقویت و محبوبیتشان خواهد شد. مگر این‌که همه اعضای این احزاب را بگيرند و بريزند توي قبرهای بهشت زهرا. که البته این هم نمی‌شود چراکه باز یاد زندانی‌ها و کشته‌های این‌ها هم جامعه را تکان می‌دهد و بیدار می‌کند. بگذارید يك مثال بزنم. از سال 79 عده‌اي از تندروها تصميم گرفتند ريشه مطبوعات مستقل را بزنند. آيا موفق شدند؟ چند روزنامه را بستند؛ به جايشان روزنامه هاي ديگر آمد و حالا هم رسانه‌های جدید مجازی. روزنامه را بستند اما روزنامه‌نگاران که نابود نشدند. در روزنامه‌ها یا رسانه‌های جدید با ضریب نفوذ بیشتر مشغول شدند. الان روزنامه‌نگاران جزء نیروهاي پيشرو كشورند. تندروها کاملاً اشتباه و ضرر كردند. روزنامه‌هاي بزرگي در همين تهران توليد مي‌شدند اما با به وجود آمدن تنگناها تعدادی از روزنامه‌نگاران را به جلای وطن واداشت و رادیکال کرد و قدرت رسانه‌اي را از داخل ایران به خارج برد. آیا این خدمت بود که تندروها به کشور کردند یا ظلم؟ احزاب سياسي و اصلاح‌طلبان هم اصولاً حذف‌شدني نيستند مگراینکه همانطور كه گفتم همه افراد عضوشان را بگیرند که در آن‌صورت هم بعید نیست ياد آن‌ها بانفوذترشان کند. اين محدوديت‌ها به نظر من نتيجه عكس دارد. جامعة ما به ظلم حساس است و مظلوم را دوست دارد. اگر اينها بگذارند مثلا مشاركت شفاف كار كند كه براي مشاركت زحمتش بيشترش است. همان‌طور كه مي‌دانيد يك حزب براي اين‌كه شفاف كار كند چقدر بايد كار و تبليغ كند. نفوذ اجتماعی و محبوبیتی که اینها با دستگیری‌ها و برخوردهایشان برای مشارکت و مشارکتی‌ها با ارمغان آوردند را با سال‌ها فعالیت تشکیلاتی منظم و قوی و میلیاردها تومان سرمایه‌گذاری و تبلیغات به سختی می‌توانستیم خودمان به دست بیاوریم. این‌ها باعث شدند پس از انتخابات مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب در میان دیگر احزاب اصلاح‌طلب بیشتر بدرخشد. اصلا امكان ندارد كه ما يك ديدگاه و یک حزب آن‌هم به گستردگی مشارکت را از بين ببريم. حزب مشارکت در بهترین بچه‌های انقلاب ریشه دارد. ببينيد همه آن كساني كه نسبت به تندروي‌ها اعتراض داشته و دارند هنوز هم هستند اما همان‌طور كه گفتم بسيار پخته عمل مي‌كنند و تغييرات و اصلاحات ارزان مي‌خواهند. من به آينده اصلاح‌طلبان هم از همين رهگذر بسيار خوشبين‌ام.

- ارزيابي شما از آينده جريان‌هاي سياسي اصولگرا چيست؟ فكر مي‌كنيد تا چه حد شكاف ميان نيروهاي راديكال و ميانه‌رو اصولگرايان رو به عميق‌تر شدن است؟

نيروهاي تندروي اصولگرا دارند خطاهاي بزرگ مي‌كنند و عقلانیت زیادی در رفتارشان مشاهده نمی‌شود. لذا نمي‌شود چشم‌انداز پیش روی آن‌ها و چنين جامعه‌اي را پيش‌بيني كرد. اين‌ها استعداد اين را دارند كه خودشان و يك جامعه را به گرداب بكشند. بنابراين نمي‌شود پيش‌بيني دقیق كرد. اما مي‌شود يك روندهايي را حدس زد. به نظر من يك اتفاق در میان اصولگرایان ممکن است بیفتد و آن اين‌كه اصولگرایان عاقل‌تر جلوی تدروهای اصولگرا که سال پيش هزينه‌هاي زيادي روي دست مردم و نظام گذاشت را بگیرند. البته هنوز كه هنوز است اصولگراهاي پخته و عاقل و ميانه‌رو كه خودشان پتانسيل يك حزب قوي را در ايران دارند از ترس اصلاح‌طلب‌ها در برابر نيروهاي تندرو اين طيف سكوت كرده‌اند و مي‌گذارند اين‌ها هر كاري مي‌خواهند بكنند و چوب حراج به سرمایه‌های اصولگرایان بزنند و آبرو و اعتبار و سرمایه‌های اخلاقی آن‌ را به باد دهند. سکوت 5 سال پيششان ظاهرا نتیجه‌بخش نبوده و الان دارند عوارضش را می‌بینند. اصولگرايان ميانه‌رو دارند مي‌بينند كه نيروهاي تندرو كه پيشتر حاشيه‌نشين‌هاي سياست بودند يكي يكي همه چيز را هزينه كردند و می‌دانند که پس از اصلاح‌طلبان نوبت به حذف خود آن‌ها هم می‌رسد چراکه تندروها هیچ کانون مستقل قدرتی را تحمل نمی‌کنند. اينها مردم را از اين انقلاب گرفتند. اينها حتي آبروی نهادهاي عمومي مانند سپاه و بسيج و همة سرمایه‌ای که ایثار صدها هزار بسیجی و سپاهی انباشته شده بود را هم خرج كردند. اصولگراهای میانه‌رو عقل دارند و مي‌فهمند چه اتفاقي دارد مي‌افتد و اين مسيري كه تندرو ها دارند مي‌روند مسير ورشكستگي‌شان است. لذا پيش‌بيني من اين است كه اين تندروها يك‌جا كارشان بايد متوقف شود. از سوي ديگر معتقدم جريان اصلاح‌طلبي متوقف‌شدني نيست.

- كنش سياسي اصولگرايان ميانه‌رو با چه ساز و كاري تنظيم مي‌شود؟ كنشي سلبي به دليل نگراني از اصلاح‌طلبان يا كنشي ايجابي براي مقابله با طيف راديكال جناح راست؟

نگاهي متاثر از هر دو حالت كه شما مي‌گوييد. خب اصولگرایان میانه‌رو تجربه دارند‌. مي‌فهمند كه برخي تندروي‌ها دارد دستاورد سی سال انباشت پرهزینة تجربه را به باد می‌دهد و تمام قوای كارشناسي كشور را تعطيل مي‌كند و همة نيروهاي تكنوكرات و بوروكرات زبدة كشور را تحليل مي‌برد و بدنة اجتماعی حامی اصولگرایان را به سرعت آب می‌کند. اگر تندروها با خرج کردن سیصد و هفتاد میلیارد دلار، لااقل پنج میلیون فقیر را از زیر خط فقر بیرون آورده بودند باز خوب بود. اگر این کار را کرده بودند باز غیرمستقیم به مردم‌سالاری کمک کرده بودند، که متاسفانه به علت بی‌کفایتی‌شان نکردند. الآن شاخص‌ها می‌گوید که وضع اقتصادی محرومان و دهک‌های پایین جامعه بدتر شده. همه حرف اين است كه در اين كشور دو جريان سياسي اصلی وجود دارد: اصولگرا و اصلاح‌طلب. اصولگرايان از زمان خاتمي بايد يك جبهه رسمي و شفاف (و حتی یک حزب قوی) تشکیل می‌دادند و همچون دیگر احزاب محافظه‌کار جهان وارد بازی دموکراتیک و اخلاقی و شفاف و قاعده‌مند و قانونی سیاسی می‌شدند. در اینصورت همیشه حضوری موثر در عرصه سیاسی می‌داشتند و نفوذ اجتماعی بیشتری می‌یافتند. اما با مهندسی آرا که نمی‌شود کشور را اداره کرد. تازه در آن صورت هم، هم اصول‌گرایان و هم اصلاح‌طلبان باید جا را برای سایر محذوفان سیاسی باز می‌‌کردند. اصولگرايان اين كار را نكردند و بالعكس سكوت كردند كه تندروها از حاشيه به متن بيايند و حالا دارند نيروهاي اصلی خودشان را به حاشيه مي‌برند. به نظرم در نهايت ممكن است اصولگراها به خودشان بيايند و باز همين اصولگراهاي میانه‌رو بشوند جريان اصلي نه اين تندروها. اما دارد دیر می‌شود.

- چند درصد اين احتمال را مي‌دهيد؟ به هر حال بايد پذيرفت كه طيف اصولگراي نزديك به دولت در بسياري از نهادهاي قدرت نفوذ دارد ...

دقيق نمي‌شود گفت مگر اين‌كه واقعا زودتر اصولگرايان ريشه‌دارتر يك فكري كنند. به هر حال زمان با اصلاحات و با نيروهاي طالب تغيير و اصلاح است و به شدت عليه تندروهاست. متأسفانه این تندروها دارند برای کشور گرداب بدی درست می‌کنند.

- يعني اين تحليل شما بر اساس نگاه " تكامل تاريخ" است؟

نه اتفاقا، کاملاً متکی به واقعیات تجربی است. تندروها مدام دارند خرابكاري مي‌كنند. میایند مردم را بترسانند، غرب کشور را به تعطیلی می‌کشانند و اقوام را هم به جنبش اعتراضی پیوند می‌دهند.

- آقاي دكتر! آقاي علي مطهري چندي پيش مطرح كردند كه جامعه تشنه يك جريان سوم است. جرياني متشكل از طيف ميانه‌رو اصلاح‌طلبان و طيف ميانه‌رو اصولگرايان. فارغ از اين‌كه اين پيشنهاد يك تاكتيك سياسي از سوي اصولگرايان خارج از دايره قدرت براي وارد كردن هجمه به دولت است يا خير، به عقيده شما تا چه حد شكل‌گيري اين جريان سوم عملي است ؟

پیش‌فرض اشتباه آقای مطهری این است که جریان کنونی اصلاح‌طلبان تندروی می‌کند. به نظر من در میان اصلاح‌طلبان، ميانه‌روتر از رهبران فعلي اصلاحات نداريم و مطالبات اصلی جریان اصلی اصلاح‌طلبان هم بسیار حداقلی و میانه‌روانه است. مگر اصلاح‌طلبان مطالبه‌ای حداقلی‌تر از اجرای بدون تنازل قانونی اساسی هم می‌توانند داشته باشند؟ آن‌که باید از تندروی دست بشوید جریان تندروی حاکم است. آن‌طرف بايد آقايان به خودشان بيايند و درست رفتار كنند. آقاي هاشمي هم نقش همیشگی‌اش را برای همگرایی نیروهای سیاسی می‌تواند ایفا کند. فعلاً تندروها به هاشمی هم رحم نمی‌کنند. جریان اصلاحات در هیچ دوره‌ای انسجام کنونی را نداشته است و به جریان سومی هم نیازی نیست. مشکل ما در جریان‌های سیاسی موجود نیست. مشکل ما محدودیت‌های غیرقانونی برای حضور و فعالیت بخشی از این جریان‌ها است نه وجود نداشتن یک جریان سوم. اگر رقابتی سالم و آزاد در یک عرصة‌ سیاسی بازتر ممکن شود اتفاقا همین دوگانه اصلاح‌طلب و اصولگرا با طیف‌بندی‌های داخلی‌ای که دارند بسیار کارآمد است. این اصول‌گرایان هستند که میانه‌روهاشان باید جلو بیایند نه فقط برای نجاتِ نظام سیاسی بلکه برای نجات خودشان.


 


نیلوفر زارع - جرس: وقتی یک جنبش سیاسی- اجتماعی پا به حیات می گذارد برای بقا و پیشبرد اهداف خود به درکی همه جانبه از رفتار مخالفانش نیاز دارد. جنبش سبز هم از یکسال پیش تاکنون استراتژی های خود را با ملاحظه رفتار مخالفانش پی ریزی کرده است. ابتدا بر تجمع های خیابانی به عنوان تبلور اعتراض عمومی تکیه داشت و وقتی سرکوب های حکومتی از حد و مرزهای متعارف فراتر رفت رهبران جنبش خبر از تدوین استراتژی های تازه دادند."میرحسین موسوی" از هواداران جنبش سبز خواست که آگاهی بخشی به جامعه و کشاندن دامنه امواج جنبش به میان اقشار حاشیه ای را چارچوب کنش سیاسی و اجتماعی خود قرار دهند و سایر رهبران جنبش نیز به نوبه خود سعی کرده اند از طریق نامه نگاری و سخنرانی و حضور در جمع کنشگران حوزه های مختلف به خواست آگاهی بخشی جامه عمل بپوشانند. با این حال از آنجا که حکومت غالب ابرازهای آگاهی بخشی نظیر رسانه ها،احزاب و نهادهای غیردولتی را با محدودیت های بی سابقه مواجه کرده این نگرانی وجود دارد که آیا می توان در چنین شرایطی استراتزی آگاهی بخشی را با موفقیت به پیش برد. با دکتر "علی شکوری راد" عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت درباره این نگرانی گفت و گو کردیم. او از کسانی است که اعتقاد دارد به رغم همه محدودیت ها، استراتژی اگاهی بخشی به خوبی پیش رفته است و ابرازهای جایگزین توانسته اند محدودیت های حکومتی را بی اثر کنند. به باور او بر اثرهمین آگاهی بخشی ها جریان حاکم با وضع شکننده ای روبرو شده و معترضان هم بسیار به تغییر اوضاع امیدوارند. متن این گفتگو را در زیر بخوانید:

آقای دکتر، رهبران جنبش سبز از انتقال آگاهی ها به اقشار مختلف جامعه به مثابه استراتژی جنبش در حال حاضر یاد می کنند با این حال محدودیت های شدید حکومتی علیه فعالیت احزاب،نهادهای غیردولتی و رسانه ها به مانعی جدی برای انتقال آگاهی تبدیل شده است. در چنین شرایطی چگونه می توان به پیشبرد استراتژی جنبش سبز برای گسترش آگاهی ها در جامعه امیدوار بود؟

مخاطبان اصلی پیام رهبران جنبش سبز در جامعه در سه سطح برخوداری از امکانات رسانه ای قرار دارند. اول آنهائی که طالب هستند، دوم کسانی که استقبال می کنند و سوم گروهی که به پیام توجه می کنند و پذیرا هستند. در حال حاضر مشکل ارتباطی با آنها که طالب هستند وجود ندارد. آنها از طریق اینترنت، ماهواره و روزنامه و شبکه های اجتماعی فعال پیام ها را دریافت می کنند و خود نقش مهمی در باز توزیع پیامها در شبکه های اجتماعی کمتر فعال، که کانال ارتباط با مخاطبان پذیرا هستند، دارند. این بخش از مخاطبان استخوان بندی جنبش سبز را تشکیل می دهند و علی رغم همه گونه تنگناهای ارتباطی از تک و تا نیافتاده است. بزرگی، گستردگی و آمادگی این بخش نقطۀ قوت و رمز پایداری جنبش سبز بوده و امکان خاموش کردن آن را از طرف مقابل گرفته است. بی اعتباری صدا و سیما در نقل اخبار و گزارش رخدادهای پس از انتخابات، رویکرد مردم را به رسانه های برون مرزی و ماهواره ها به شدت افزایش داد. این رسانه ها اگرچه در خدمت جنبش سبز نیستند و اهداف خود را دنبال می کنند اما اعتبار بیشتری نسبت به صدا و سیما که رسانۀ فراگیر و ملی بوده است در نزد مردم کسب کرده اند. این رسانه ها در کنار مأموریت های ویژۀ خود نقش مهمی در توزیع اخبار جنبش سبز و رساندن پیام های رهبران آن در بخش دوم و سوم پیدا کرده اند. در کنار این رسانه ها شبکه های اجتماعی اگر چه کند تر اما بعضا موثرتر در انتقال این پیامها به ایفای نقش می پردازند. با این حال هنوز جای خالی یک رسانۀ تلویزیونی مستقل که مأموریت و رسالت آن انتقال پیام رهبران به بدنۀ جنبش و تبیین و ترویج این پیامهاست محسوس است. جنبش از این که بعضا پیامهای سنجیده نشده ای از طریق شبکه های اطلاع رسانی نا هماهنگ در بدنه اش توزیع می شود رنج می برد اما همین نقطه ضعف یک نقطۀ قوتی را پدید آورده است که اتفاقآً در دنیای امروز که منابع خبری بسیار متکثر هستند بسیار حیاتیست و آن قدرت یافتن مخاطبان برای تمیز اخبار و پیامهای درست و سره از اخبار و پیامهای نادرست و ناسره است. مردم خیلی می فهمند و خیلی ورزیده شده اند. این سرمایه بزرگ جنبش سبز است که از دوران اصلاحات به ارث برده است. محدودیت احزاب الآن موضوعیت مستقلی ندارد. اگر همۀ احزاب موجود هم محدود شوند و جلوی فعالیت آنها گرفته شود. اعضاء آنها از کار نمی افتند و کارشان را ادامه می دهند. اگر حاکمیت درایت می داشت می توانست دریابد که فعالیت آزاد احزاب به نفع او نیز هست. چرا که احزاب شناسنامه دار مسئولانه تر از گروههای بدون شناسنامه رفتار می کنند و امکان تعامل و گفتگو با آنها، بیشتر وجود خواهد داشت است.

فکر کنم با این دغدغه همراه باشید که بازداشت بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی در جریان تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری هزینه فعالیت منتقدانه را به شدت بالا برده و تعداد قابل توجهی از نیروهای موثر جریان اصلاح طلب را به سکوت مصلحتی واداشته است.آیا به نظر شما سکوت برخی چهره های موثر جریان اصلاح طلب باعث بروز خلاء تئوریک در جنبش سبز نخواهد شد؟

فازی که جنبش سبز اکنون در آن بسر می برد متفاوت و متمایز از دوران اصلاحات است. در دوران اصلاحات هر کسی هر چه را برای تنویر افکار عمومی لازم می دانست از تریبونها و امکانات رسانه ای متکثری که فراهم شده بود بیان می کرد و نیاز به اتحاد و انسجام کمتر وجود داشت یا احساس می شد. اکنون مشکل ما خلاء تئوریک نیست و نباید در گیر این بحث های روشنفکرانه شد. حواسمان باید جمع باشد که خود زنی نکنیم. به نظر من چارچوب بحثی که آقای کدیور برای سطح مطالبات ارائه کردند چارچوب خوبیست. بیشتر از آن هم، فعلاً، تئوری لازم نداریم. دامن زدن به این بحث ها به خصوص در رسانه ها نتیجه اش ممکن است مشغول شدن ما به خودمان و از دست رفتن اتحاد و انسجاممان باشد که بدون آن هیچ توفیقی جز برای مخالفان جنبش سبز به دست نخواهد آمد. اما به نظر من هم، سکوت مصلحتی برای کنشگران سیاسی خوب نیست. البته بسیاری از آنها ممکن است در سطح رسانه ها ساکت بوده باشند ولی در سطح شبکه های اجتماعی نوعاً ساکت نبوده اند. ما سکوت به معنای ریزش نیرو اصلاً نداشته ایم. نوعی تقسیم کار خود بخودی پیش آمده است. عرصۀ رسانه و پیام رسانی تا کنون خالی نمانده است و بطور کفایی کنشگران سیاسی آن را تأمین کرده و می کنند.

آقای دکتر به نظر شما چرا با وجود آن که شدیدترین تدابیر امنیتی از سوی حکومت طی ماه های پس از انتخابات اعمال شده است اما شهروندان هوادار جنبش سبز وضع جریان حاکم را به شدت شکننده می دانند. چرا جریان حاکم علیرغم قدرت نمایی های خود پس از انتخابات نتوانسته جایگاهش را در ذهن شهروندان مخالف تثبیت کند؟

مخالفان اصلاحات به وسیلۀ احمدی نژاد اصلاح طلبان را به زعم خودشان از صحنه بدر کردند. از صحنه بدر کردن اصلاح طلبان برای آنها مطلوب بوده اما شخص احمدی نژاد برای آنها مطلوب نبوده است. گوشت کباب شده توی گلویشان گیر کرده است و این را همه می فهمند. علت موجدۀ جنبش سبز دو چیز بوده است یکی سرکوب اصلاح طلبی مردم و ظلم انباشته به اصلاح طلبان، از جمله در انتخابات و دیگری تحقیر مردم و توهین به شعور آنان توسط احمدی نژاد. جناح مقابل که فکر می کرد به کمک احمدی نژاد توفیق بزرگی کسب کرده است ناگهان مواجه با وضعیتی شد که کل موجودیت و حیثیتش را به خطر می انداخت و عامل آن را احمدی نژاد می دانست. آنها، هم نان احمدی نژاد را خورده اند و هم چوبش را. حالا نمی دانند چگونه خود را از دست او خلاص کنند. مردم هم این را می فهمند و در یافته اند که احمدی نژاد دوامی نخواهد داشت. بنابراین علی رغم همۀ سختی هایی که متحمل می شوند بسیار امیدوار به تغییرند. احمدی نژاد برای جناح مقابل مثل کسی است که در میان آنها ضامن نارنجک را کشیده و آن را در دستان خود نگه داشته است. دست خود را باز کند همه چیز با هم به هوا می رود. آنها روزگار بدی را با هم می گذرانند. مردم هم البته منتظرند ببینند چه می شود.

البته مستحضر هستید که چند ماهی است با تشدید تدابیر امنیتی توسط حکومت امکان برگزاری تجمع های اعتراضی از هواداران جنبش سبز گرفته است. با توجه به این که اقدامات امنیتی حکومت احتمالا در آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد آیا فکر می کنید که معترضان می توانند همچنان از پتانسیل تجمع های خیابانی برای نشان دادن اعتراض خود استفاده کنند یا باید دنبال راه های جایگزین باشند؟

بعید می دانم به شکل هفتۀ اول بعد از انتخابات چنان امکان و فرصتی فراهم بشود. اما هر مقدار هم که امکان پذیر بشود یادآور همان حماسۀ 25 خرداد خواهد بود. یعنی ما هستیم و اگر بگذارید به همان تعداد خواهیم بود. عدم صدور مجوز برای راهپیمایی اذعان به عظیم بودن آن در صورت صدور مجوز است. جالب این است که هم مردم و هم طرف مقابل اطمینان دارند که اگر سرکوب نباشد جمعیت معترضان بسیار انبوه خواهد بود. این خود مثل این است که راهپیمایی صورت گرفته باشد.

آقای دکتر، در ماه های ابتدایی پس از انتخابات گمانه هایی درباره مصالحه میان حکومت با اصلاح طلبان وجود داشت اما به مرور زمان احتمال مصالحه کم رنگ تر شده است. به عقیده شما چرا جریان حاکم از دادن هرگونه امتیازی به مخالفان امتناع می کند و تمایلی به کاستن از بحران سیاسی موجود از خود نشان نمی دهد؟

آنها چنان خود را شکننده می بینند که اگر بخواهند نرمش کوچکی نشان بدهند فرو خواهند ریخت. برای آنها امکان و فرصت تصمیم گیری بسیار محدود شده است. اگر نرمشی به خرج بدهند در میان خودشان به معنی قبول اشتباه در گذشته است و وضع آنها را به ظاهر بدتر می کند. اگر چه اگر در رفتار خود تجدید نظر نکنند وضع بهتری نیز پیدا نخواهند کرد. آنها توان دور اندیشی و تصمیم بزرگ را از دست داده اند. اتفاقا من فکر می کنم ما باید در این مورد به آنها کمک کنیم. نباید تحریکشان بکنیم. به آنها تضمین بدهیم که اگر تصمیم درستی بگیرند می توانند روی کمک و همراهی ما حساب کنند.

برخی از تحلیل گران اصلاح طلب معتقدند که جریان حاکم ممکن است برای کم کردن فشارها از روی خود در جبهه بین المللی دست به سازش بزند با این حال هنوز نشانه روشنی از نرم خویی در دیپلماسی جمهوری اسلامی مشاهده نمی شود. جناب عالی امکان سازش جریان حاکم با غرب را تا چد واقعی ارزیابی می کنید؟

اگر آنها با مردم خودشان سازش نکنند لاجرم مجبور خواهند شد با قدرت های خارجی سازش بکنند. تعامل با دنیا بد نیست ولی اگر بخواهد به قیمت جلب حمایت آنها در مقابل مردم باشد بسیار خطرناک و زیانبار خواهد بود. البته دولت آقای احمدی نژاد اعتبار لازم را چه برای سازش با مردم وچه برای سازش با غرب و امریکا از دست داده است. اگر او هم بخواهد سازش بکند ممکن است آنها دیگر به او اعتماد نکنند.


 


دکتر مصطفی ملکیان استاد برجسته علوم انسانی و دکتر مصطفی معین کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 ، با خانواده حسین نورانی نژاد دیدار کردند و در جریان آخرین وضعیت وی قرار گرفتند.

به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» حسین نورانی نژاد رییس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ، شهریورماه سال گذشته بازداشت شد و از زمان تا کنون در زندان اوین به سر می برد.

برگزاری مراسم دعا خوانی برای خانواده زندانیان سیاسی و فعالیت های سایت خبری نوروز به عنوان اتهامات وی مطرح شده است.

نورانی نژاد که در حال حاضر نهمین ماه بازداشت خود را می گذراند حتی در تعطیلات نوروز هم به مرخصی نیامده است ، این در حالی است که او حکم قطعی خود را می گذراند و حق دارد بر اساس قانون از مرخصی های ماهانه استفاده کند اما دستگاه قضایی تا کنون بدون هیچ توضیحی او را از حقوق قانونی خود در ارتباط با مرخصی و آزادی مشروط محروم کرده است.


 


آزادی زندانیان، رفع تنگناها و تهدیدها می‌تواند فضا را تلطیف و جامعه را به آینده امیدوارتر کند. همچنین تمهید مناسب برای برگزاری انتخابات آزاد در فضایی امن و با نشاط در آینده سبب کاهش کدورت‌ها و رفع بدبینی‌ها و سیر به سوی تحقق راه و خط امام و عمل به قانون اساسی خواهد بود.

مجمع روحانیون مبارز با صدور بیانیه‌ای ضمن ارایه راهکارهای فوق هشدار داد:جریانی مرموز با امکانات مادی و تبلیغاتی می‌کوشد تا امام و انقلاب را به نفع توهمات خود مصادره کند.

به گزارش پارلمان‌نیوز، دراین بیانیه آمده است: خرداد ماه شگفتی‌ها و شکفتن‌ها، ماه اشک ها و شادی‌هاست و ماهی است که تقدیر الهی بر این قرار گرفته بود که ملتی بزرگ که با تکیه بر دین و فرهنگ و سابقه درخشان از طوفان‌ها گذشته است، جوهر اصیل خود را نشان دهد و این ماه را مبدأ بالندگی حرکتی کند که از دیرباز آغاز کرده بود و تپش قلب مؤمن و آگاه خود را در وادی آزادی و سربلندی و به دست گرفتن مقدرات خود آرام سازد و با نفی استبداد و استعمار کشتی طوفان زده سرنوشت را در ساحل امن و آرام اخلاق و عدالت فرودآورد.

مجمع روحانیون مبارز در تبیین حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تصریح کرده است:روز ۱۵ خرداد روز تبعیت از بزرگ مردی بود که مردم با خون خود با اون پیمان بستند تا برای دفاع از دین و میهن و آزادگی از پای ننشینند. ۱۵ خرداد ۴۲ آغازگر شمارش معکوس واژگونی رژیم شد تا خیزش مظلومانه مردم، نوید پیروزی ۱۵ سال بعد را بدهد و داد. پیوند امام و مردم مهم‌ترین عامل پیروزی‌های درخشان بود. امام از جایگاه یک عالم وارسته و مرجعیت دینی همواره بر حق و حرمت مردم تأکید کرد و از رنجی که این ملت از سلطه تحقیرآمیز اجانب و سفاکی‌های رژیم استبدادی و فقر و عقب‌ماندگی ناشی از آن می‌کشید رنج می‌برد و همواره در کنار دعوت به خدا و اخلاق و معنویت از مردم سخن گفت و همه چیز را برای مردم خواست و به آنان دلیری بخشید تا به پا خیزند و حق خود را بشناسند و بگیرند. حضرت امام اسلام را چنان می‌دید و معرفی می‌کرد که نه با تحجر و واپس گرایی سازگار است نه با دیکتاتوری و وابستگی.

امام برای مردم مبارزه کرد و آنگاه که انقلاب به پیروزی رسید باز هم مردم را محور دانست و رأی آنها را میزان در استقرار نظام معرفی کرد و مسؤولان را خدمتگزاران پاسخگو در برابر مردم به حساب آورد و آزادی های اساسی مردم را در کنار عدالت برای مردم به عنوان دو بازوی اساسی جهت رسیدن به آرمان های انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار داد. مردم نیز امام را نماد عزت، آزادی و سربلندی خود دیدند و به رهبری او سر سپردند.

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است :۱۴خرداد یکی دیگر از روزهای شگفت انگیز تاریخ معاصر ایران است. در این روز رهبر انقلاب بعد از سال‌ها مبارزه در متن خفقان و گذر از تبعید، بازگشت به ایران، پیروزی انقلاب، تأسیس جمهوری اسلامی و بیش از ۱۰ سال رهبری نظام، به دیدار معشوق شتافت. وداع شورانگیز ملت با رهبر صحنه‌هایی را رقم زد که بدون تردید در همه تاریخ بی‌سابقه است و نشانگر ایمان این ملت به امام و پیوند استوار میان آنها بود.
بدرقه مردم از امام شکوه‌مندتر از استقبال بی نظیر از ایشان بود و این امر با وجود تحمل مشکلات فراوان از سوی ملت که ناشی از حوادث انقلاب، جنگ تحمیلی و توطئه‌ها و ترورها بود صورت گرفت و نشان داد که ملت از عظمت کاری که به رهبری امام صورت گرفته آگاه است و دستاورد انقلاب را در برابر هزینه هایی که برای آن پرداخته است بسی گرامی و گران سنگ می شناسد.

این تشکل روحانی اصلاح‌طلب در بخش دیگری از این بیانیه خود با اشاره به حادثه فتح خرمشهر ،تاکید می‌کند: عظمت خرداد به روزهای ۱۴ و ۱۵ این ماه منحصر نیست. سوم خرداد نیز روزی بزرگ در تاریخ زندگی اجتماعی این ملت بود. روزی که خرمشهر خونین و قهرمان پس از ماه‌ها اشغال رژیم متجاوز و سفاک آزاد شد. مقاومت ستودنی ملت در برابر تجاوز و اشغال و جانفشانی و فداکاری شگفت انگیز فرزندان غیور میهن اسلامی اثر معجزه گر خود را آشکار کرد تا سوم خرداد نماد آزادی و آزادیخواهی ملتی باشد که صاحب انقلابی بزرگ و تاریخی پرافتخار است.

ماه خرداد از سوی دیگر تجلی گاه حق و حاکمیت ملت بزرگوار ایران بر سرنوشت خویش است تا در پرتو عدلی که مصداق برجسته آن را در حکومت مولا امیرالمؤمنین (ع) می بیند نه خودسری خودکامگان را برمی تابد و نه توطئه بیگانگان را. تقدیر الهی بر این قرار گرفت که انتخاب رییس جمهور که علی القاعده باید مظهر اراده ملی باشد در ماه خرداد صورت گیرد تا مردم از یاد نبرند که برای رسیدن به یک نظام مردم سالار از چه طوفان هایی گذشته اند و از انتخابات آزاد که دستاورد مهم انقلاب اسلامی است پاسداری کنند و هم حکومت با تأمل در خرداد پیروز متذکر باشد که تحت نظارت مردم است و قدرت را از مردم به عاریت گرفته است و خدای ناکرده به راه دیکتاتوری نرود و بر آنچه رأی واقعی مردم به آن تعلق گرفته است گردن نهد.
در ادامه این بیانیه آمده است: در این میان دوم خرداد برجستگی ویژه ای دارد که در آن مردم به آزادی از پایگاه دین و به مردم سالاری بر اساس آرمان های انقلاب و به توسعه توأم با عدالت و به نقدپذیری حکومت به عنوان نماینده تحت نظارت مردم و به حرمت ایران و ایرانی و وجاهت ملی در عرصه بین المللی با حفظ مصالح کشور رأی دادند و رأی خود را در سطحی بالاتر در ۱۸ خرداد ۴ سال بعد تکرار کردند.
انصاف باید داد که حضور مردم به همت همه اقشار جامعه و به خصوص با فعالیت همه تشکل‌ها و گروه‌های مختلف در انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸ نیز تجلی فوق العاده‌ای داشت. امری که می‌توانست راه حرکت به سوی آینده بهتر و برتر را هموار کند.
در بخش دیگری از این بیانه تصریح شده است :خرداد امسال را در حالی سپری می‌کنیم که امواج تهمت‌ها و ناسزاگویی‌ها به خصوص از سوی محافل و رسانه‌های خاص فضا را تنگ کرده است. آنچه بیش از همه باعث تأسف است این است که اینگونه اقدام‌ها به اصل نظام لطمه می‌زند به خصوص اینکه جریانی مرموز با امکانات فراوان مادی و تبلیغاتی که در اختیار دارد می‌کوشد تا امام و انقلاب را به نفع توهمات و برنامه‌های خود مصادره کند و حتی چهره‌ای مخدوش از اسلام ناب محمدی (ص) و امام خمینی (ره) که منادی و مروج آن بود ارائه دهند.

در پایان این بیانیه آمده است: انتظار این است که هرچه زودتر این فضا تغییر کند، آزادی‌های مصرح در قانون اساسی پاس داشته شود، در برخوردها انصاف و موازین قانونی و شرعی و قانون اساسی و آیین دادرسی رعایت شود. نهادها و دستگاه‌هایی که وظایف ویژه دارند از دخالت گسترده در امور دیگری که به وظایف آنان مربوط نمی‌باشد از جمله دخالت در سیاست، اقتصاد و فرهنگ بازداشته شوند. جلوی برنامه‌ها و رفتارهایی که به زیان اقتصاد کشور و مصالح عالیه میهن به خصوص در عرصه بین‌المللی است و باعث تشدید فشارها بر جامعه می‌شود گرفته شود. آزادی زندانیان، رفع تنگناها و تهدیدها می‌تواند فضا را تلطیف و جامعه را به آینده امیدوارتر کند. همچنین تمهید مناسب برای برگزاری انتخابات آزاد در فضایی امن و با نشاط در آینده سبب کاهش کدورت‌ها و رفع بدبینی‌ها و سیر به سوی تحقق راه و خط امام و عمل به قانون اساسی خواهد بود.


 


عیسی سحرخیز، روزنامه نگار دربند که به تازگی به زندان رجایی شهر منتقل شده است، دچار بیماری قلبی شده است.
به گزارش خبرنگار تا آزادی روزنامه نگاران زندانی، روز گذشته و در پی شدت گرفتن قبل درد سحرخیز، این روزنامه نگار به بهداری زندان رجایی شهر رفت و دکترهای زندان بر لزوم انجام تست ورزش و معاینه خارج از زندان تاکید کردند.
این روزنامه نگار قریب به یک سال است که در بازداشت موقت است و تا کنون دادگاهی نشده، وی در حالی در بلاتکلیفی به سر می برد که چندی پیش به دلایل نامعلوم به زندان رجایی شهر منتقل شد.
گفتنی است هنگام انتقال سحرخیز به زندان رجایی شهر، داروهای این روزنامه نگار به او داده نشده و تا کنون نیز از تحویل دادن داروها ممانعت به عمل آمده است و به نظر می رسد قلب درد او به دلیل عدم استفاده از دارو باشد.


 


بنا به خبرهای رسیده از درون زندان رجایی شهر، مسعود باستانی، عماد بهاور، داوود سلیمانی وعیسی سحر خیز که در زندان رجایی شهر کرج به سر می برند، به دارالقرآن این زندان منتقل شده و هم اینک در این محل به سر می برند.

به گزارش کلمه، دارالقرآن زندان در سالهای گذشته محلی برای سخنرانی مسئولین زندان علیه زندانیان سیاسی بوده و توسط زندانیانی که با مسئولین زندان همکاری می کنند (و سر وکیل بند خوانده می شوند) اداره می شود. دارالقرآن مکانی برای اعمال فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی است.

زندانیان پیشین رجایی شهر می گویند: «دارالقرآن به اصطلاح مرکز قرآن خوانی ست، اما در واقع آنجا مرکز تقسیم مواد مخدر است.» پیشتر نیز خبرها خبرهایی از مرگ یک زندانی در بند۲«دارالقرآن» منتشر شده که بر اثر استعمال زیاد موادمخدر جان باخته بود.

زندانیانی که در اوین مقاومت کنند یا روی خواست‌هاشان پافشاری کنند و از مواضع‌شان کوتاه نیایند، از سوی مسئولان زندان اوین به زندان رجایی‌شهر معرفی شده و برای زیرفشار قرارگرفتن و خردشدن به آنجا فرستاده می‌شوند. در نتیجه واژه‌ای که در مورد برخی زندانیان سیاسی در این زندان بکار می‌برند، واژه‌ی «تبعیدی» است. زندان رجایی‌شهر با چنین بخش‌هایی شناخته شده است: بند۱، بند ۴، بند ۶، بند فرهنگی (یا «واحد فرهنگی»)، واحد ۵، فرعی ۵، واحد ۲، اندرزگاه ۲ و اندرزگاه‌های ۱ و ۵، که از پرازدحام‌ترین بخش‌های این زندان‌اند. در این زندان، سلول‌هایی هست با ابعاد دو در دوونیم متر، و در همین فضای محدود، معمولا در حدود ۴ یا ۵ زندانی به‌سر می‌برند.


 


زینب کرمی ، دختر حمزه کرمی از زندانی های حوادث پس از انتخابات ،پس از بازگشت دوباره پدرش بعد از یک مرخصی کوتاه ، با یادآوری تفالی که پیش از آزادی موقت پدرش به قرآن زده بود ،نامه ای به پدر دربندش نوشته است.

زینب در روزهایی که کاملا از آزادی پدرش ناامید شده بود ،به سراغ کتاب خدا می رود که این آیه ها در پاسخ مراجعه اش به قرآن روبرویش قرار می گیرد:

"این حکم خدواند است و هر کس به اندازه به او ستم شده مجازات کند و سپس باز بر او ستم کنند ، قطعا خدا او را یاری دهد ، همانا خدا بخشنده و مهربان است .این ( نصرت مظلوم ) از آن روست که خدا (قدرت غلبه دارد آن چنان که ) شب را در روز وارد می کند (ظلمت مغلوب می شود ) و روز را در شب وارد می کند . همانا خدا شنوای بیناست .(سوره حج ، آیه های ۶۰ و ۶۱)"

نسخه ای از نامه زینب کرمی در اختیار کلمه قرار گرفته است که می خوانید

نازنین پدرم

این کلمات قطره قطره باران رحمت خداوندی است که بر قلب های تفدیده از درد و غم ما فرود آمده است . درست در زمانی که بازگشت تو به خانه ، پس از گذشت ماه ها ، محال وغیر قابل دسترس به نظر می آمد .

نوروز آمده بود و تو نیامده بودی ، روزهای سخت از پی هم آمده بودند و تو در کنار ما نبودی ، و روزهای آمده و نیامده در تقویم روزگارمان نوید روزگار سخت تری را هر لحظه به ما می داد .

آری این آیات در زمانی که بسیار مایوس و نا امید ، خسته و دلتنگ ، مظلوم و بی پناه بودیم به فریادمان آمد و طپش قلبمان را از این همه ظلم و ستمی که می دیدیم ، تسکین و آرامش داد .

آن روز که این آیات را در دل سیاهی این شبها ، خدای مهربان همچون زورقی از نور نشانمان داد ، بند بند وجودمان لرزید و ایمان آوردیم که نصرت مظلوم در راه است و خداوند قدرت غلبه بر همه چیز و همه کس را دارد .

آری مهربانم ،

مهربانترین مهربانان با ما سخن گفت و به ما فهماند که تو را در هر لظه می بیند و صدای مظلومیت تو را شنیده است . او ما را وعده به نصرت الهی اش داد تا آرام گیریم و در پناهش ماوا گیریم .

این روزها که بعد از پنج روز مرخصی ، دلاورانه و مظلوم مانه به بند بازگشته ایی ، بدان که بعد از این ستم دوباره وعده نصرت مظلومش تحقق خواهد یافت و ظلمت مغلوب خواهد شد .

و من اینک آغوش گرمش را که به نشانه حمایت به رویمان گشاده است و دست یاری اش را که به روی شانه هایمان نهاده است می بینیم … به روشنی روز .

پس تو ای آزاده در بندم، ذل قوی دار که سحر نزدیک است .


 


هر کس در این دنیا بر شانه هایش دردی حمل می کند. آهنگ دردها با هم فرق دارند. هر چند همه ی آنها دردند و روح را جریحه دار می کنند، اما ریشه ی آنها یکی نیست. من احساسم درد می کند. احساس من روزی در خیابان ها لگدمال شد. یک روز پر ازدحام با چشمان خودم دیدم که یک نفر زیر لگدهای خشونت، شرافتش ترک برداشت.
آرام نگاهم کردی و گفتی درد من و بابای تو خیلی جدی تر از درد شماست. ما ثمره ی زندگیمان دارد از دست می رود. تا آن روز فکر می کردم من و فاطمه و بچه ها ثمره ی زندگی شماییم. اما شما به بالاتر نگاه می کنید. شنیده بودم بعضی از چیده شدن یک گل سرخ اشک ها می ریزند و چقدر پر از احساس است این لحظه ها. اما تو دردت خونین تر از سرخی گل سرخ بود. چقدر آرام بودی عمو! وقتی دستت را روی قلبت گذاشتی و گفتی؛ زخمی عمیق اینجا لانه کرده است. هنوز هزار فرسنگ تا فهمیدن تو راه دارم. ندیدم بنالی که؛ آنچه می خواستیم نشد. گفتم نکند از اهالی این شهر غارت زده نیستی. آرام چشم در چشمم دوختی و گفتی دخترم! نگران نباش. خدا که هنوز هست. غصه نخور. راستی عمو چرا وقتِ سکوت به چشمانم نگاه نمی کردی؟ می ترسیدی آن غم عمیق از نگاهت بزند بیرون؟ می ترسیدی در نگاهت بخوانم که خیلی چیزها ته آن نگاه شکسته است؟ نمی خواستی ما ته آن درد تلخ را بچشیم؟ چرا وقتی نگاهم می کردی فضای نگاهت را پر می کردی از لبخند و واژه های مهربانی و نرم؟ می خواستی همان طور در دردهای کودکانه مان غوطه ور باشیم. آن شب تحویل سال که خیابان دم اوین را هم ازمان گرفته بودند یادت هست؟ دعای تحویل سالمان را تو خواندی و ما آمین گویان صلابت صدایت را تحسین می کردیم. می خواستی تنها از دریا ساحل زیبایش را ادراک کنیم؟ آن وسط ها چه خبر بود؟ چرا ماهیگیر به ساحل بر نگشت؟ عمو چیزی شده است که نمی خواهی به ما بگویی؟ قلم تو بلندتر از فریاد ما بود. به خودم می گفتم داری فداکاری می کنی تا وقتی باباهایمان را به راه های دور بردند تو پیش ما باشی تا طعم تلخ نبودن بابا را حس نکنیم. اما دیروز فهمیدم هنوز خیلی خامم. که آنها مشکلشان حرف زدن بابا و قلم تو نیست. نبوده است. شما بودنتان تلخ است. شما حضورتان زندگی را تنگ می کند. شما وقتی هستید آنها دیده نمی شوند. دیروز فهمیدم که تحمل بدی اگر سخت است و تلخ، تحمل خوبی و بزرگی هزار بار سخت تر است. تا دیروز فکر می کردم تلخ، قد کوتاه کسانی است که ما و شما را انکار می کنند. حالا می دانم که مشکل قامت بلند و ایستاده ی تو بوده است. عمو محسن! من هنوز حسم درد می کند و هنوز نمی دانم که ته آن سکوت و نگاه های خموش چه می گذشت. مجسمه های شهر را که دزدیدند همهمه ای در شهر بلند شد. تو نگاهی به آسمان بلند کردی که خدایا به کجا می روند؟ من داغدار مجسمه های نامداران سرزمینم بودم. اما هنوز تو را آرام و صبور می دیدم.
تو را به خاطر هیج بهانه ای بردند. نمی شود که تو بمانی. دانشگاه اوین این روزها دکتر آرمین را کم داشت. هر کس را به بهانه ای. تو را هم به خاطر ادراکت. به خاطر شعورت. به خاطر دانایی ات. آن دانایی که آن روز ساعت ها به پای بحث من نشست و عمق دینداری و فهمیدگی از انتهای ادراکش بیرون تراوید. فهمیدم که کار کار دانش است. فهمیدن کار را بر آنان سخت کرده است. چشم در چشمم دوختی و گفتی عمو! درد من و بابا عمیق تر از درد توست. ما فلسفه ی زندگی مان درد می کند. جاده های روشن ما را زخمی کرده اند. راه عبور مردم را ربوده اند. مردم دارند درد می کشند. دارند تاریخ مردمم را غارت می کنند. آسمان را پاره پاره کرده اند. چشم در چشمم دوختی و گذاشتی تا بی محابا دو قطره اشک بر آن بنشیند. دیگر نگاهت را ندزدیدی. چشمانت خجالت نکشید. راحت گریست. دو قطره اشک بر چشمان شفافت لغزید. من جرات نمی کردم به چشمانت نگاه کنم از آن گستاخی و جسارت چیزی در چشمانم نمانده بود. موج سنگین دریا تا انتهای ساحل پیش آمده بود. تو نگاه از من بر نمی داری.
وقتی آمدند تا بلندترین سرو شهرمان را بر شانه های حقیر خویش ببرند؛ گفتی من دارم می روم کار به انتها رسیده است. یا هرگز بر نمی گردم یا با خود مردان راه را می آورم. می روم شاید این آخرین بار باشد. اگر برگشتم با راه می آیم. با هزار جاده برای عبور. اگر نیامدم بگویید عمو سکوت نکرد. پیش از رفتن اعتراف کرد که به همه ی پیمان های روز الست خویش وفادار است. گفت شاید هزار حادثه بر من ببارد، اما من این فریاد روشن ام که؛ همیشه بر سر پیمان ایستاده ام پیمانه به دست


 


با گذشت ۴۰ روز از آخرین بازجویی ، هنوز وضعیت احسان عبده تبریزی مشخص نیست .

احسان عبده تبریزی حدود پنج ماه پیش هنگام ورود به ایران توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین نگه داری می شود .

دکترحسین عبده تبریزی پدر وی ، می گوید : در آخرین باری که او را از طریق کابین ملاقات کردیم وضعیت روحی احسان خوب بوده هر چند از نظر جسمی کاهش وزن داشته است.

او افزود : فرزندم گفته که بیش از ۴۰ روز است که دیگر بازجویی نمی شود و حتی بازجوی وزارت اطلاعات به او گفته که بازجویی اش از نظر او پایان یافته است . اما معلوم نیست چرا اقدامی برای به جریان انداختن پرونده او در دادگاه و یا برای آزادی اش به قید وثیقه کاری انجام نمی شود .

برخی از آگاهان با توجه به مواضعی که دادستان تهران وبعضی از مقامات رده بالای قوه قضائیه در یکی دو هفته اخیرگرفته اند ،می گویند بین وزارت اطلاعات و قوه قضائیه بر سر چگونگی برخورد با زندانیان سیاسی دستگیر شده در حوادث پس از انتخابات ، اختلاف نظر وجود دارد . به نظر می رسد که دادستانی به دنبال راهی برای پایان دادن به این معضل بزرگ قضائی در ایران است . اما دیگر دست اندرکاران راه های دیگری را می جویند .

مشکل زندانیان سیاسی که چند ماهی پیش از روی کار آمدن لاریجانی ، رئیس جدید این قوه ایجاد شده بود ، با روی کار آمدن او تشدید هم شده است . برخی معتقدند که با مسلط شدن لاریجانی بر قوه قضائیه او به فکر حل این معضل افتاده است . معضلی که خیلی ها در آن درگیرند و هر کدام سهمی برای خود قائلند . وزارت اطلاعات ، دادستانی ، سپاه پاسداران ، شخص احمدی نژاد و بسیاری از نیروهای ذی نفوذ و پنهان پشت پرده .

اختلاف بین این نیروها و افراد موثر بر سر زندانیان سیاسی موجب شده که هر کدام این زندانی ها را به یک طرف بکشند . وضعیتی که تنها منجر به طولانی شدن بلاتکلیفی زندانیان سیاسی ، افزایش نگرانی خانواده های آنها و در برخی موارد افزایش فشار بر زندانیان ، شده است .

احسان عبده تبریزی دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه دورهام انگلستان یکی از این زندانیان بلاتکلیف است که زمانی که از فرصت تعطیلات کریسمس برای دیدار خانواده خود استفاده کرده بود و به ایران بازگشت ، در فرودگاه امام خمینی (ره) پاسپورتش توقیف و سپس بازداشت شد.

حسین عبده تبریزی پدر احسان یکی از منتقدان سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده " سرمایه " است و بارها با نقدهای جامع در روزنامه سرمایه واکنش های دولتیان را برانگیخته بود. او از جمله ۷۰ اقتصاد دانی بود که در نامه هایی سرگشاده رفتار و عملکرد اقتصادی دولت را به نقد کشیده بودند.


 


کیارش کامرانی، از بازداشت شدگان حوادث عاشورای سال گذشته، توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر تهران، به شش سال حبس و چهار میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد.

به گزارش منابع خبری جرس، کامرانی، دانشجوی کارشناسی فیزیک دانشگاه لرستان و کارشناسی ارشد مدیریت اجرائی دانشگاه پیام نور تهران و متولد آبان ماه ۱۳۶۳ می باشد که بعد از ظهر ششم دی ماه(عاشورا)، در حوالی چهارراه ولی عصر تهران بازداشت گردید و پس از ۴ روز بی خبری مطلق، با منزل تماس می گیرد و اطلاع می دهد که در زندان اوین است.

منبع خبری فوق همچنین گزارش داد نامبرده مدتی طولانی در زندان اوین تحت بازجوئی و فشارهای روحی و جسمی برای پذیرش اتهامات واهی قرار گرفته و حدود ۴۰ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، بدون هیچ گونه تماس با بیرون و اطلاع از خانواده زندانی شد. در نهایت پرونده وی به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال گردید که بدون حتی وکیل تسخیری، به ۶ سال حبس تعزیری و پرداخت ۴ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد.

گزارش مذکور می افزاید تنها سابقه فعالیت سیاسی این دانشجو، عضویت در بسیج دانشجویی دانشگاه لرستان و ستاد انتخاباتی احمدی نژاد در سال ۸۴ بوده و بعد از آن هیچ گونه فعالیتی نداشته و اتهامات وارده به وی نیز، "شرکت در تجمعات به قصد برهم زدن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور و تمرد از مامور قانون" ذکر گردیده است.

چندی پیش شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر تهران نیز، حکم بدون تغییر کیارش کامرانی را به وی ابلاغ کرد.

گزارش واصله به جرس خاطرنشان کرد "خانواده این دانشجو در شرایط بد روحی قرار دارند و هیچ مرجع قضائی حاضر به پاسخ گویی در مورد وضعیت فرزند زندانی آنها نیست."


 


میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد با تماس تلفنی با خانواده مجید توکلی با این خانواده ابراز همدردی کردند.

به گزارش دانشجونیوز رهبران جنبش سبز با تماس تلفنی و گفتگو با مادر مجید توکلی در جریان آخرین وضعیت سلامتی مجید قرار گرفته و اعلام کردند که مجید توکلی را فراموش نکرده اند و تنها دوری شهر شیراز از تهران باعث شده است که آنها نتوانند به دیدار خانواده توکلی بروند.

مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ضمن ابراز تاسف نسبت به عدم رعایت حقوق ابتدایی مجید توکلی و فشارها بر وی خواستار پایان بخشیدن به اعتصاب غذای وی و مادر مجید شدند.

همچنین طی روزهای گذشته بسیاری از فعالین دانشجویی، حقوق بشری و پناهندگان سیاسی ایرانی از کشورهای مختلف دنیا ضمن تماس تلفنی با خانواده توکلی خواستار پایان اعتصاب غذای مادر مجید توکلی شدند. در پی این تماس ها، مادر مجید توکی به اعتصاب غذای خود پایان داده است اما همچنان وضعیت سلامتی مجید توکلی و ادامه اعتصاب غذای وی به شدت نگران کننده است.

مجید توکلی از روز یکشنبه و در پی انتقال به سلول انفرادی در اعتراض به عدم رعایت حقوق اولیه اش به عنوان یک زندانی، دست به اعتصاب غذا زده است. در پی ادامه این اعتصاب غذا، سلامتی و جان مجید توکلی به شدت در خطر افتاده است.


 


یک فعال کارگری با انتقاد شدید از تعامل جامعه کارگری با زیرمجموعه‌های وزارت کار گفت: ‌امروز رابطه جامعه کارگری با سازمان‌های کار تاریک است و هزینه این رابطه تاریک را کارگران می‌پردازند.

به گزارش ایلنا، عیسی‌کمالی با انتقاد ازکم‌لطفی‌های مسئولان نسبت به‌کارگران گفت: در طول ۴ سال‌گذشته هرکس‌که سعی کرده برای جامعه کارگری قدمی بردارد مورد بی‌مهری قرار گرفته و این بی‌مهری به حدی شدت گرفته که از چرخه فعالیت‌های صنفی خارج شده است.

وی از مکاتبات سازمان کار با واحدهای دولتی و حتی بخش خصوصی خبر داد وگفت: طی نامه‌های ارسالی از کارفرمایان درخواست شده که از برقراری ارتباط با خانه کارگر خودداری شود و تاکید شده هر گونه ارتباط بنگاه‌های اقتصادی با خانه کارگر به زیان کارفرمایان منجر می‌شود.

وی از تضییع حقوق کارگران خبر داد و گفت: در این شرایط که بارها حقوق کارگران در مراجع تصمیم‌گیری تضییع شده است جامعه کارگری هیچ امیدی به مراجعه به دادگاه‌های روابط کار ندارد.

کمالی با تاکید بر اینکه در حال حاضر نمایندگان کارگر تحت فشار هستند گفت: جای تاسف دارد که نماینده شرکت‌های پیمانکاری و خدماتی به عنوان نماینده کارگر معرفی می‌شوند و همین امر باعث شده تا کارگران معترض اعتمادی به مراجع قانون‌گذاری عرصه روابط کار نداشته باشند.

وی با اعلام اینکه لازم است مقایسه‌ای بین استیفای حقوق کارگران در امروز و ۵ سال قبل صورت گیرد، گفت: اگر بررسی کنیم که ۵ سال قبل چند درصدکارگران معترض می‌توانستند با مراجعه به ادارات کار حقوق، مزایا و سنواتشان را بگیرند متوجه خواهیم شد که امروزه درصد دریافت مطالبات کارگران به شدت کاهش یافته و اکثر آرای ادارات کار به نفع کارفرمایان صادر می‌شود و از آنجا که در نهایت کارگر معترض مزایای خود را دریافت نمی‌کند و اخراج می‌شود خودش را به دردسر نمی‌اندازد و از مراجعه به اداره کار خودداری می‌کند.

دبیراجرایی خانه کارگر بوشهر از رشد میزان بیکاری در این استان خبر داد وگفت: استان بوشهر صنایع بزرگ و تاثیرگذاری ندارد و تنها مرکزی که می‌توانست بیکاری استان را کاهش دهد منطقه عسلویه بود که آن هم با بحران بیکاری و تعطیلی واحدهای این منطقه روبرو شده است.

وی با اعلام اینکه در گذشته ۶۰ هزار نفر در منطقه عسلویه کار می‌کردندکه در حال حاضر ۸ هزار نفر در عسلویه کار می‌کنند، گفت: طی چهار سال گذشته ۵۲ هزار کارگر در این منطقه شغل خود را از دست داده‌اند و این در حالی است که دولت همچنان ادعا دارد پروژه‌های متعددی در حال راه‌اندازی در این منطقه است.

دبیراجرایی خانه کارگر بوشهر با اعلام اینکه پس از آغاز مدیریت محمد جهرمی بر وزارت کار تغییرات نامناسبی بر عسلویه اعمال شد، گفت: جهرمی در بازدید از عسلویه این منطقه را منطقه آزاد تجاری اعلام کرد تا قانون کار در این منطقه اعمال نشود.

وی با اعلام اینکه جهرمی گمان می‌کرد با حذف قانون کار از منطقه عسلویه اشتغال‌زایی بالا می‌رود، گفت: تعدیل نیروهای گسترده و تعطیلی واحدهای عسلویه ثابت کردکه سیاست‌های غلط دولت باعث بحران عسلویه شده و قانون کار دراشتغال‌زایی تاثیری ندارد.

کمالی با اعلام اینکه در عسلویه شاهد راه‌‌بندان‌های طولانی بودیم،گفت: امروزه عسلویه به حدی دچار رکود شده که می‌تواند با سرعت ۱۰۰ کیلومتر رانندگی کنی و در غذاخوری‌هایی که روزگاری مجبور بودی یک ساعت سر پا بایستی تا یک میز خالی شود امروزه پرنده پر نمی‌زند.

وی مشاغل منطقه عسلویه را در حوزه نفت و گاز تعریف کرد و گفت:‌ این شرکت‌ها به حدی فعال بود که علاوه بر نیروهای بومی، کارگران غیربومی نیز به عسلویه هجوم می‌آوردند. اما امروزه عسلویه به غده‌ای غیرمفید در استان بوشهر تبدیل شده است.

کمالی با یادآوری اینکه وزارت کار دولت نهم در اقدامی نمایشی، جشن اشتغال در عسلویه برگزار کرد، گفت: امروزه باید ماتم رکود، تعطیلی، بحران، اخراج و بیکاری را در عسلویه برگزار کنیم.

وی با اعلام اینکه در سفر استانی احمدی‌نژاد به بوشهر، مصوب شد که ۵۰ درصد کارگران عسلویه بومی باشد، گفت: نه تنها این وعده دولت محقق نشد بلکه همان درصد اندک کارگران بوشهر نیز اخراج شده‌اند.

وی با تاکید بر اینکه عسلویه می‌توانست در کنار مشاغل موجود نیروی کار متخصصی تربیت کند، گفت: به دلیل ناهماهنگی سازمان آموزش فنی حرفه‌ای با فرصت‌های شغلی موجود، آموزش صورت نگرفت و نتوانستیم کارگر ماهر تربیت کنیم.

دبیر اجرایی خانه کارگر بوشهر با اعلام اینکه امروز بیش از ابزارکار درکارگاه‌های عسلویه مواد مخدر یافت می‌شود،گفت: می‌توانستیم با آموزش، هدف‌گذاری درست و مدیریت مناسب کارگرانی متعهد و متخصصی تربیت کنیم اما نه تنها این مهم محقق نشد بلکه آنچنان چهره منفی ازکارگر ایرانی ترسیم شد که اگر نیروهای خارجی این موارد را درکشور خودشان مطرح کنند جای تاسف خواهد بود.


 


استاد دانشگاه تربیت مدرس که هم اکنون ریاست مرکز آمار ایران را بر عهده دارد، با بیان اینکه اقتصاد کشور ما متاثر از مشکلات فراوانی است و این مشکلات از دیرباز کشور ما را تهدید می‌کند، معتقد است: اگر چه کشور از لحاظ امکانات سخت‌افزاری، نرم‌افزاری‌، منابع فیزیکی، مادی و خدادادی وضعیت بسیار مناسبی دارد، اما موقعیت اقتصادی آن خوشایند نیست. حال آن که برخی کشورها که از لحاظ بهره‌مندی از امکانات بالقوه همتراز ما هستند، جایگاه اقتصادی بهتری دارند.

به گزارش ایسنا، عادل آذر با اشاره به این که اگر ایران از لحاظ بهره‌مندی از منابع طبیعی نظیر نفت، گاز و منابع زیر زمینی با کشوری مثل ژاپن مقایسه شود، به این نکته پی خواهیم برد که کشور ما وضعیت بسیار مناسبی دارد، حال آن که کشورهایی نظیر ژاپن، کره‌جنوبی و ترکیه جایگاه اقتصادی بهتری دارند، می‌گوید: متاسفانه رتبه اقتصاد ایران در جهان بالای یک‌صد است و از نظر رفاه اقتصاد میان کشورها جایگاه هفتاد و پنجم را دارد؛ ضمن این که نرخ تورم ایران دو رقمی است. این مشکلات البته دلایل متعددی دارد که بخشی از آن مربوط به سابقه تاریخی است و به مشکلات حکومتی به ویژه در صد سال اخیر برمی‌گردد.

او با اظهار این عقیده که حکومت‌های گذشته نتوانستند از استعدادهای بالقوه کشور به خوبی استفاده کنند و جریان نخبه‌کشی که از دوره قاجار آغاز شد و تا دوران پهلوی نیز ادامه داشت و بزرگانی نظیر امیر کبیر را به نابودی سپرد، به این عقب ماندگی‌ها دامن زد، معتقد است: بعد از انقلاب امید می‌رفت با حکمفرما شدن مدیریت اقتصاد مدرن، بسیاری از این مشکلات حل شود، اما متاسفانه بحران‌هایی مثل تحریم اقتصادی از جانب آمریکا و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله، وضعیت اقتصادی ایران را نابسامان کرد.

وی می‌افزاید: در حال حاضر برخی از مشکلات تا حدودی برطرف شده‌اند. پس از جنگ و بعد از کسب استقلال سیاسی، کشور به ثبات مدیریتی خوبی رسید، به گونه ای که بسیاری از عقب ماندگی های اقتصادی جبران شد. از جمله کارهایی که در زمینه برطرف شدن این عقب‌ماندگی ها صورت گرفته است، ابلاغ فعالیت‌های اصل ۴۴ قانون اساسی لایحه اجرای سیاست‌های کلی این اصل، قانون برنامه‌های پنج ساله و نیز تدوین چشم‌انداز بیست ساله است که با تحقق این‌ها، بسیاری از مشکلات اقتصادی حل می شود.

آذر با تاکید بر این که بزرگترین مشکل در راستای تحقق این اهداف، توجه نداشتن به بحث بهره‌وری است، می‌گوید: بهره‌وری به معنی استفاده از نرم‌افزارها به جای سخت‌افزارها است؛ به این معنی که به جای استفاده از نفت، از علم و دانش و منابع فیزیکی استفاده شود. در ایران، نهضت بهره‌وری مورد بی توجهی واقع شده است. بهره‌وری در حقیقت استفاده درست از مغزافزارهاست. در ژاپن ۸۷ درصد رشد تولید ناخالص داخلی(GPD) از طریق مغزافزارها و فقط ۱۳ درصد آن از طریق منابع فیزیکی به دست می‌آید، حال آن که در ایران حدود ۷۸ درصد از رشد تولید ناخالص داخلی مربوط به منابع فیزیکی است.

او ادامه می‌دهد: به جای این که نفت که یک دارایی بین نسلی است، فروخته شود و درآمد آن برای ایجاد ارزش افزوده، تولید و ثروت استفاده شود، این درآمد صرف هزینه‌های جاری شده است. به همین دلیل ۷۸ درصد رشد تولید ناخالص داخلی، حاصل فروش منابع داخلی به ویژه نفت و فقط ۲۲ درصد مربوط به منابع دیگر به ویژه علم و دانش است و این فاجعه‌ای بزرگ و جبران‌ناپذیر است. توجه نکردن به بحث بهره‌وری و کارایی سبب شده که در بودجه‌های سالانه، از هر صد واحد پولی که صرف طرح‌های عمرانی می‌شود، فقط ۵۵ واحد آن تبدیل به کار خروجی شود و ۴۵ واحد دیگر آن ناکارآمد باقی بماند و این به معنای ضایع شدن پول است.

رییس کنونی مرکز آمار ایران می‌گوید: برای نمونه در سال ۱۳۸۷ بودجه عمرانی، ۲۴ هزار میلیارد تومان بود. حال آن که به دلیل مدیریت نادرست و عدم کارایی، قسمت زیادی از این بودجه ضایع می‌شود. این ها بزرگترین آسیب‌هایی است که اقتصاد کشور را تهدید می‌کنند. امروزه به دلیل مشکل بیکاری، ‌تورم و نیز عدم کنترل نقدینگی با وجود منابع عظیمی که در کشور وجود دارد، بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ما زیر خط فقر مطلق و بیش از ۳۰ میلیون نفر آن‌ها زیر خط فقر نسبی به سر می‌برند.

استاد دانشگاه تربیت مدرس در ادامه به موضوع بودجه‌ریزی نیز اشاره کرده و با بیان این که مهمترین تجربه‌اش در حوزه‌های تحقیقاتی و اقتصادی مربوط به به مساله بودجه ریزی این است که سیستم بودجه‌ریزی ایران، هیچ نوع هم خوانی با نظام بودجه‌ریزی علمی رایج در دنیا ندارد، می‌گوید: البته تلاش‌هایی صورت گرفته است که مسیر بودجه‌ریزی هدایت شود و ساختاری علمی پیدا کند. نظام های بودجه‌ریزی مختلفی چون بودجه‌ریزی بر مبنای صفر، بودجه‌ریزی طرح و برنامه و بودجه‌ریزی عملیاتی در دنیا وجود دارند، ولی سیستم بودجه‌ریزی ایران که در قالب لایحه به مجلس می‌آید و مجلس بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کند، با هیچ یک از این نظام‌ها سازگار نیست و ساختاری ویژه دارد که در چارچوب هیچ یک از این نظام‌ها قرار نمی‌گیرد، لذا من تمام نقدها، بحث‌ها و تحقیقاتم را به سمتی هدایت کردم که نظام بودجه‌ریزی، علمی شود و با یکی از این نظام‌ها منطبق شود.

او می‌گوید: اگر بودجه‌ریزی، عملیاتی شود، به وسیله همین ساختار و نظام بودجه ریزی می‌توان در حوزه هزینه‌ها، خواه هزینه عمومی و جاری و خواه هزینه عمرانی، حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد صرفه‌جویی کرد و این مقدار صرفه‌جویی در بودجه ۷۱ هزار میلیارد تومانی، مقداری قابل توجه است و بسیاری از کشورهای دنیا این امر را تجربه کرده‌اند.

این گفتار از جلد اول مجموعه "مشاهیر اقتصاد ایران" که به تازگی رونمایی شد، برگرفته شده‌ است. زمان انجام گفت‌وگوی آذر با این کتاب پیش از تصدی مرکز آمار از سوی وی است.


 


بدنبال برنامه ۲۰.۳۰شب گذشته سیمای جمهوری اسلامی درباره فاطمه حقیقت جو، وی با نوشتن جوابیه ای، مطالب منتسب به خود را کذب خواند و از شکایت خود به مراکز حقوقی داخلی وبین المللی خبر داد.


متن کامل این نامه که در اختیارجرس قرار گرفت به این شرح است:

اقای ضرغامی
ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

روز چهارشنبه پنجم خرداد 1389 برنامه خبر 20، فیلم دروغین و غیر مستندی را به نام "مستند فتنه" علیه اینجانب پخش کرد. با روش غیر اخلاقی و غیر قانونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تهیه اینگونه فیلم ها، سالهاست که آشنایی داریم. فیلم بظاهر مستند و پر از دروغ پخش شده که با روش بریدن تکه هایی از سخنرانی هایم و تحریف آنها و پردازش غیر اخلاقی آن توسط عوامل اجیر شده ستاد کودتا، حلقه ای است از فعالیت های تبلیغاتی کودتاگران نظامی-امنیتی که از یک سال پیش شروع شده است.

در این نامه می کوشم ضمن بیان واقعیت ها، فیلم ساخته شده دستگاه زیر نظر شما را با متن واقعی سخنانم، که لینک آنها را نیز در این نامه درج کرده ام، مقایسه می کنم تا حقایق برای مردم روشن شود. چنانچه مطابق قانون با قرائت جوابیه ام در همان برنامه، رسما از اینجانب عذر خواهی نکنید، هم از شما و سازندگان اجیر شده این برنامه و هم از مقام مافوق شما به دادگاههای داخلی و بین المللی شکایت می برم و با جدیت این شکایت را دنبال خواهم کرد.

... و اما نکاتی در مورد فیلم پخش شده و پاسخهایم:

1. این فیلم با اعلام خبر اهدای یک جایزه به "فاطمه حقیقت جو" نماینده مجلس ششم توسط یک موسسه امریکایی وابسته به سنای امریکا شروع شده و هدف برنامه بیان چرایی اعطای چنین جوایزی عنوان شده است، حال آنکه
تا کنون هیچ موسسه ی وابسته یا غیر وابسته ای به کنگره ی امریکا جایزه ای را به من اعطا نکرده است. تنهای جایزه ی غیر مالی که دریافت کرده ام مربوط به 3 سال پیش است که در دانشگاه ایالتی کانتیکت به تدریس مشغول بودم. در ادریبهشت 1386 گروه خاورمیانه این دانشگاه به پاس فعالیت هایم، مدال گروه خاورمیانه این دانشگاه را به من اعطاء کرد. ضمن انکه دریافت جوایز بین المللی توسط ایرانیان را امری فرخنده می دانم.

2. در ادامه این برنامه به اصطلاح مستند آمده است:" سالها پیش عده ای تحت عنوان اصلاح طلب و با شعار دفاع از مبانی نظام و قانون خود را به مردم شناساندن و هیچ کس فکر نمی کرد که روزی نقاب از چهره اشان بیفتد و خود به قانون شکنی بزرگ مبدل شوند".

افتخار اصلاح طلبان در دوره آقای خاتمی اجرای قانون مندی بود. نمایندگان جناح اکثریت مجلس ششم هم درصدد اجرای قانون اساسی و پاسخگو کردن قدرت در کشور بودند. گرچه مقاومت های غیر قانونی شورای نگهبان مانع از تصویب بسیاری از قوانین در کشور شد و بعد هم شورای نگهبان بر خلاف قانون اساسی کشور اقدام به رد صلاحیت 2500 نامزد انتخابات مجلس هفتم، منجمله 80 تن از نمایندگان مجلس ششم کرد تا مجلسی فرمایشی تشکیل شود.

بعد از انتخابات خرداد سال 88 که با تقلب بسیار گسترده، رئیس دولت بصورت غیر قانونی ابقا شد و کودتای انتخاباتی بی نظیری در کشور بوقوع پیوست. در این سال نه تنها نتیجه انتخابات به صورت غیر قانونی و با یک تقلب سازمان یافته به نام کسی جز رئیس جمهور میر حسین موسوی رقم خورد بلکه سرکوب و کشتار مردم بی گناه و معترض به تقلب صورت گرفته و زندانی شدن صدها شهروند ایرانی و چهره های شناخته شده، جنایتی کم نظیر را در کارنامه جمهوری اسلامی رقم زد. در این مدت، بیش از 18 اصل قانون اساسی نقض شد بی آنکه نهادی بتواند مانع از این نقض گسترده قانونی شود.

در چنین شرایطی قانونا انتظار می رفت مجلس خبرگان بعنوان نهاد ناظر بر عملکرد رهبری، به وظیفه قانونی خود عمل و آقای خامنه ای را عزل کند ولی عملکرد غیر قانونی شورای نگهبان در محروم کردن مردم از داشتن مجلس خبرگانی مستقل و مقتدر سبب شد تا این مجلس سکوت پیشه کند و معدود چهره های مستقل آن، همچون آیت الله دستغیب آماج حملات ناجوانمردانه پیاده نظام ستاد کودتا شود تا کسی را یارای پرسشگری از عالی ترین مقام مسوول کشور نباشد.

بله اگر کسی امد و مقاومت کرد پاسخش از طرف دوستان شما گلوله و ترور فیزیکی است و اگر دستتان به مخالفین و معترضانتان نرسد پاسخ شما بعنوان ستاد تبلیغات کودتا، ترور شخصیت و گلوله رسانه ای است. اما بدانید که قانون شکن اصلی، رهبر مستبد و دیکتارتور و رئیس دولت غیر قانونی دروغگوی شما است. مردی که اسوه دروغ و رذالت برای شما و مایه سرافکندگی برای ایرانیان آزاده است. شما هم در مکتب این دو مرد دروغگو درس خوانده اید و از این بیشتر از شما انتظاری نیست.

افتخار بنده دفاع از قانون بوده است. افتخار بنده این بوده است که در طول مجلس ششم فریاد زدم که طبق اصل 107 قانون اساسی "رهبر در برابر قوانين‏ با ساير افراد كشور مساوي‏ است‏" و خواستار پاسخگویی رهبر در خصوص عملکرد قوه قضائیه شده و به همین دلیل نیز بازداشت شدم.


3. در بخش دیگر این فیلم پر از دروغ گفته اید که بنده به دفاع از قاتلین فرزندان این ملت پرداخته ام. سوابق و مشی سیاسی بنده بیانگر اینست که من از مبارزات مسالمت امیز دفاع نموده واعلام انزاجار خود را از هر گروهی که متوسل به خشونت و مبارزه مسلحانه را ابراز نموده ام. من گروه مسعود رجوی و شما کودتاگران نظامی امنیتی را در ریختن خون مردم ایران متهم دانسته و باید هم اقای خامنه ای و احمدی نژاد و هم مسعود و مریم رجوی پاسخگوی اعمال خشونت و خونریزی در مقابل مردم ایران باشند. اقای خامنه ای در یک سال گذشته به روی مردمی گلوله بسته اند که تنها در اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات و با شعار "رای من کجاست؟" به خیابانها آمده بودند.

مردم اصیل و آزاده ایران از قاتلینی که بنام اسلام و جمهوری اسلامی مردم را در خیابانها می کشند، مورد ضرب و شتم قرارمی دهند، دادگاه نمایشی راه می اندازند و اعترافات مضحک نمایشی پخش می کنند و خون مردم را در عاشورا می ریزند و در زندانها به جوانان این مرز و بوم تجاوز می کنند، بیزارند.

4. و اما توجه شما را به لینک فیلم سخنرانی ام در میان جمعی از ایرانیان، دانشجویان، دانشگاهیان و نخبگان دانشگاههای بوستون که در اعتراض به تقلب در انتخابات و کشتار مردم در کنار کتابخانه مرکزی شهر بوستون گردهم آمده بودند و شما آنها را ضد انقلاب نامیده اید جلب می کنم تا روشن شود این هدف مشترکی که به نقل از من گفته اید چیست.

Dr. Fatemeh Haghighatjoo Boston 18 Tir July 9 2009Iran Election
http://www.youtube.com/watch?v=zQWJGO_zpmk&feature=related

عین جملاتی که در این سخنرانی نقل کرده ام این است: "... یکی ممکن است سلطنت طلب باشد و یکی ممکن است عضو سازمان مجاهدین باشد. همه ما یک هدف مشترک داریم و آن اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست. و ما می خواهیم این صدا که احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست را به همه ی دنیا برسانیم. ... از کنگره (امریکا) باید بخواهیم دولت برامده از این کودتا در ایران را به رسمیت نشناسد. ... یک هدف داریم در حال حاضر، این انتخابات را به رسمیت نمی شناسیم نتیجه اعلام شده را...".

اما تیم رسانه ای ستاد کودتا ، در این برنامه ی غیر مستند این جمله بنده که گفته ام " احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست و ما می خواهیم این صدا را که احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست را به همه ی دنیا برسانیم" را سانسور کرده اید تا مردم نفهمند که فاطمه حقیقت جو درکنار مردم معترض داخل کشور تلاش نمود که صدای مردم ایران را به جهانیان برساند که دولت بر آمده از تقلب دولت مشروع و مورد قبول مردم ایران نیست. ترس شما اینست که همه مردم روزی این دولت کودتایی را ساقط کند که البته ترس درستی است و بزودی مردم ایران در سقوط دولت کودتا، شادی و هلهله سر خواهند داد.

5. باز در این برنامه، به دروغ گفته اید که من از جهان خواسته ام که کشورم را به رسمیت نشناسند این هم از همان دروغ های شاخدار شما و رئیس متقلبتان است. بله با صدای بلند می گویم که دنیا نباید رئیس متقلب دولت ایران، محمود احمدی نژاد را به رسمیت بشناسد. اگر صد بار هم ترور شوم باز این را فریاد خواهم زد.

6. در بخش دیگری از این برنامه به پخش تصویر مصاحبه من و دکتر مرندی با خانم کریستن امانپور در سی ان ان پرداخته اید. در این بخش هم نه تنها پاسخ های من و هم پرسش های خانم امانپور را تحریف کرده اید بلکه اساسا سوال طرح نشده و پاسخ بیان نشده را در سناریو خود وارد کرده اید تا به اهداف مورد نظرتون برسید. در پاورقی عین متن پیاده شده ی انگلیسی[i آن بخش از مصاحبه خانم امانپور با من و آقای مرندی را در زیر کپی پیست کرده ام و شما می توانید از طریق لینک زیر به آن دسترسی داشته باشید که ترجمه اش را اینجا عنوان می کنم.

http://enduringamerica.com/2010/01/05/latest-iran-video-haghighatjoo-and-marandi-on-cnn-4-january/
این هم لینک فیلم ان در وب سایت یوتوپ:
Fatemeh Haghighatjoo's Interview with CNN
http://www.youtube.com/watch?v=SipzSQxmb9M&feature=related

در این فیلم به دروغ از من نقل کرده اید که "نظام دوام نخواهد اورد". ابدا درمتن مصاحبه من چنین جمله ای وجود خارجی ندارد گرچه حقیقتا بنده معتقدم هیچ نظامی با ظلم دوام نمی آورد و جمهوری اسلامی نیز مستثنی از این اصل نیست.

در تعجبم که وقتی سخنان مرا که زنده هستم و در معرض تهدید و زندان وخطر جانی قرار ندارم اینگونه وارونه تحویل مردم می دهید چگونه انتظار دارید مردم اعترافات اجباری دوستانمان که در زندان تحت شکنجه و آزار مجبور می شوند ادعاهای شما را بعنوان اعتراف بیان کنند بپذیرند و بر شما لعنت نفرستند. این کار و این دروغ های اشکار و تحریفات در این باصطلاح مستند فتنه، نمونه ای است از خروار که به مردم ایران اشکار می کند که فتنه گر اصلی کیست و چه گروهی ایران را به گروگان گرفته است و آن را تبدیل به زندانی بزرگ برای همه ی مردم ازاده اش کرده است. ظلم و جور شما دوامی نخواهد داشت و همه ی شما به دوزخ ابدی که باورش ندارید گرفتار خواهید شد.

در یک جای دیگر بدروغ به نقل از امانپور گفته اید که " فاطمه حقیقت جو پس از بیان نظرات مناقشه آمیزش علیه ایران مجبور به استعفا از مجلس ششم شد و الان به امریکا امده و در دانشگاه ماساچوست دارای بورسیه تحصیلی است".

اگر به مقدمه ی سخنان خانم امانپور (متن انگلیسی در انتهای این نامه امده است) توجه کنید وی گفته است: "فاطمه حقیقت جو بعد از اینکه بدلیل چالشهای صریح خود به رژیم مجبور به استعفا شد ، در امریکا زندگی می کند و الان محقق مدعو است. (بنده در گروه مطالعات زنان دانشگاه ماساچوست بوستون مشغول به تدریس هستم و یک صحنه از این فیلم برگرفته از فیلم تدریس ام در این دانشگاه است. اینجانب تا کنون در هیچ دانشگاه خارجی اعم از امریکایی یا غیر امریکایی تحصیل نکرده ام که بتوانم بورسیه تحصیلی دریافت کنم. من دکترای خود را در رشته مشاوره از دانشگاه تربیت معلم ایران دریافت کرده ام. گرچه دریافت بورسیه تحصیلی از دانشگاههای اینجا افتخاری است که نصیب بعضی از دانشجویان مستعد ایرانی شده است. بنده نیز افتخار می کنم پس از اتمام تحصیلات دوره دکترای خود در ایران، در دانشگاههای امریکا مشغول به تدریس و تحقیق هستم.

باز در همین مصاحبه، اولین سوال خانم امانپور از بنده را تحریف کرده اید، در این برنامه از وی نقل شده است که " بعنوان اولین سوال ، بعد از پایان مجلس ششم گفتید که با این وضعیت نظام دوام نمی آورد؟" اصولا خانم امانپور چنین سوالی مطرح نکرد و باز شما را به متن انگلیسی و لینک مصاحبه ام ارجاع می دهم. خانم امانپور از من پرسید: "اجازه بده اول از تو بپرسم خانم حقیقت جو. واکنش شما به آنچه که 10 سال پیش گفتید چیست؟ شما در آن موقع گفتید که دولت نمی تواند همه را بازداشت کن." سپس شما به دروغ پاسخی را از طرف من تهیه کرده اید و به نقل از من گفته اید" هنوز هم مانند 10 سال پیش بر این باور هستم که اگر دنیا کمک کند نظام ایران دوام نخواهد اورد." حال آنکه من اینگونه پاسخ داده ام: " همانطوری که 10 سال پیش گفتم و هنوز هم می گویم دولت ایران نمی تواند همه ی مردم ایران را بازداشت کند. مردم ایران تغییرات اساسی در کشور می خواهند و من بسیار امیدوارم که مردم این تغییر در کشور را در آینده خواهند دید[iv

کاملا معلوم است که باند امنیتی ستاد کودتا کم آورده است و فهمیده است که حنای ادعاهای دروغین همچون انقلاب مخملین و دخالت دولت های خارجی و اعترافات ساختگی و ... دیگر نزد مردم رنگی ندارد بنابراین به ترور فعالان جنبش سبز رو آورده است. شما با تحریف سخنان بنده و با سو استفاده از عدم اشنایی عموم مردم به زبان انگلیسی، متن مورد دلخواه سناریو نویسان امنیتی را نوشته اید و در این برنامه استفاده کرده اید. مردم ایران در طول یک صد سال گذشته نشان داده اند که برای پایین کشیدن کودتا گران از قدرت توانایی کافی دارند و چشم امیدی به دولت های خارجی ندارند. البته بنده معتقد هستم که باید از جامعه بین الملل درخواست کرد که در مقابل خشونت و سرکوب دولت ایران علیه مردم ایران با دولت کودتایی سازش نکنند و بردولت ایران فشار آورند تا به حقوق مردم خود احترام بگذارد.

سپس به بخش دیگری از همین مصاحبه با خانم امانپور که خواستار شفاف شدن نظر من در مورد تغییرات اساسی شده پرداخته اید و با تحریف به نقل از من گفته اید: " منظور من همان تغییری است که من به همراه دوستان و همکارانم در 8 سال دولت اصلاحات آن را دنبال می کردیم، یعنی تغییرات اساسی نظام". اما ببینید پاسخ من در مقابل سوال وی چه بود ه است. من در پاسخ به امانپور گفتم: "تغییر برای من یعنی اینکه مردم بتوانند ازادی خودشان را در کشور ببینند. همچنین انعکاس تنوع و تکثر در جمعیت کشور را بتوانند در هرم و ساختار قدرت سیاسی ببینند. بعلاوه عملکر دولت برای مردم مهم است".


7. در بخش دیگری از این به اصطلاح مستند، به دروغ سخنانی را به نماینده ی مجلس امریکا آقای بارنی فرنک منتسب کرده اید که از من دفاع کرده و به نقل از وی گفته اید "برخی از افراد که از ایران به امریکا آمده اند و در مراکز مطالعات ما کار می کنند کمک شایانی به پیشبرد اهداف ایالات متحده کرده اند. حقیقت جو از جمله این افراد است".

از اساس این حرف باطل است و همان کسانی که سناریو تقلب در انتخابات را نوشتند و اجرا کرده اند این حرفها را نوشته اند. اصولا من برای اولین بار است که نام این نماینده ی مجلس امریکا را شنیده ام و تا کنون نه وی را ملاقات کرده ام و احتمالا نه وی من را می شناسد چه برسد به اینکه وی به تمجید از من هم بپردازد.

8. بخش پایانی این به اصطلاح مستند با این جمله شروع شده، بعد از امریکا نوبت صهیونیستها هم در این مصاحبه رسیده است. سپس چند ثانیه از فیلم سخنرانی من در دانشگاه ام ای تی که پس از حوادث انتخابات تقلبی و به دعوت واحد دانشجویی سازمان عفو بین الملل دانشگاه ام ای تی برگزار شد، پخش شده است. جای تعجب ندارد که شما از سازمان عفو بین الملل به خاطر صدور بیانیه های پی در پی اش در اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران در عذاب و رنج باشید. در مستند شما آمده است: "به این عده صهیونیست ها را هم اضافه کنید. چرا که برای انجمن امنستی های یهود که اینجا در سایتشان خود را ضد دین معرفی می کنند. سخنران ایرانی داشته اند که بر اساس سیاستهای صهیونیستها صحبت کند جذاب است. حرفهایی که در بین خود خارج نشینها هم دیگر خریداری ندارد."

اما شما را دعوت می کنم که یکبار شده به لینک زیر که مربوط به سازمان عفو بین الملل (امنستی اینترنشنال) مراجعه کنید و اگر وقت ندارید اهداف این سازمان را که من در پاورقی اورده ام و در اینجا ترجمه می کنم را بخوانید تا معلوم شود که دینداری یا غیر دینداری افراد برای این سازمان اهمیتی ندارد کما اینکه آیه ا... خمینی نیز در دوره ی مبارزات قبل از انقلاب، به امنستی اینترنشنال در خصوص نقض حقوق بشر توسط شاه و شرایط زندانیان سیاسی نامه نوشته است و از سازمانها ی بین المللی در خواست نموده است که شاه را تحت فشار قرار دهند. سازمان عفو بین الملل هم بنا به درخواست وی به بررسی شرایط زندانیان سیاسی در ایران پرداخت.

هدف سازمان عفو بین الملل دفاع از حقوق انسانها است. در وب سایت این سازمان آمده است: "ما افرادی از سراسر دنیا هستیم که برای دفاع از انسانیت و حقوق بشر ایستاده ایم. هدف ما حمایت از مردم در کشورهایی است که عدالت، آزادی و حرمت و عزت انسانها زیر سوال رفته است. ما به بررسی نقض حقوق بشر می پردازیم خوداگاهی عمومی را افزایش می دهیم و مردم را گرد هم می اوریم تا جوامع شرایط بهتر امن تر و عادلانه تری را در دنیا ایجاد کنند. از طریق تحقیق و عمل ما دولتها را تشویق کرده ایم که نقض حقوق بشر را متوقف کنند و قوانین وفرایند اجرای ان را اصلاح کنند. چشم انداز نهایی ما دنیایی است که هر شخص فارغ از نژاد، دین، جنیست، و یا قومیت از حقوق انسانی خود برخوردار باشد و بیانیه جهانی حقوق بشر و دیگر استانداردهای حقوق بشر تحقق یابد.
http://www.amnestyusa.org/our-mission-and-the-movement/page.do?id=1101178

Patrick Buchanan

9. و نیز سخنان اقای پاتریک بوچنن را بیان نموده اید که بدروغ باز گفته اید که وی تحلیلگر سیاسی دانشگاه ماساچوست است. در حالیکه اقای پاتریک بوچنن از نئو محافظه کاران امریکایی است که در سال 2000 کاندیدای ریاست جمهوری امریکا شده بود و اصولا چنین افرادی امثال احمدی نژاد را بیشتر ترجیح می دهند تا اصلاح طلبان را. چرا که امثال احمدی نزاد با سیاستهای تنش زای خارجی خود خوراک لازم را برای صهیونیست فراهم می کنند که ایران مورد حمله نظامی قرار گیرد.

در انتها لازم می دانم که مجددا تاکید کنم که مبارزه مسالمت امیز و خشونت پرهیز مردم ایران، این بار آزادی و صلح را برای ایران عزیز به ارمغان خواهد آورد. چرا که ایران مردمی با دیدگاههای بسیار متنوع و متکثر دارد. انچه ایران عزیز را مملو از فرهنگ غنی و دیرپا نموده است؛ این تنوع قومی، مذهبی، و فکری است. اقشار گوناگون مردم ایران بویژه زنان قهرمان ان ارزوی عدالت و برابری دارند و این برابری و عدالت جز به رسمیت شناختن تنوع و تکثر مردم و حضور این تنوع و تکثر در ساختار قدرت ایران امکانپذیر نیست. مردم ایران این دولت غیر قانونی را با اتکا به خداوند برکنار خواهندکرد. بنده مجددا لازم می دانم که بعنوان یک ایرانی وطن دوست، حمایت خود را از جنبش سبز، فعالان جنبش و رهبران هوشمند و وفادار به ایران جنبش اعلام نمایم .

دکتر فاطمه حقیقت جو
استاد گروه مطالعات زنان دانشگاه ماساچوست بوستون و
نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی


 


اعظم طالقانی، دبیر كل جامعه زنان انقلاب اسلامی و صدیقه وسمقی، شاعر و پژوهشگر علوم دینی، با صدور بیانیه ای مشترک، نسبت به مسائل كشور و رخدادهای اخیر، واكنش نشان داده و خاطرنشان کردند "آنان كه با توجیه حفظ نظام و به تعبیر دیگرحفظ قدرت وحکومت، ستم و ستمگران را یاری می كنند، بدانند كه راهی بی سرانجام را برگزیده اند."

اعظم طالقانی و صدیقه وسمقی، در بیانیه خود که در اختیار جرس قرار دادند، ضمن انتقاد از اینکه "در نظام جمهوری اسلامی فریادرسی یافت نمی شود كه مظلومان و ستمدیدگان از او یاری گیرند؟!"، خطاب به مقامات حکومت خاطرنشان کردند "به ناچار شما مسئولانی را كه در حال حاضر بر مسندی از قدرت تكیه زده اید، می خوانیم واز شما می خواهیم از این همه جور و ستم كه بر فرزندان این آب و خاك می رود جلوگیری كنید."

این دو فعال سیاسی مدنی همچنین بیان داشتند "ای كسانی كه بر مسند فقاهت، قضاوت، قانون گذاری، اجرای قانون نشسته اید! امروز اقشار وسیعی از این ملت از این همه قانون شكنی و تعدی به حقوق مشروع مردمان و بویژه بازداشتهای غیر موجه و غیر قانونی و اعدام‌های بلاوجه و ظالمانه به تنگ آمده و لب به فریاد گشوده‌اند و دادخواهی می كنند. وااسفا كه دادرسی نیست. فرزندان ما در پشت دیوارهای بلند زندان‌ها و بازداشتگاه ها رنج می برند و كشته می شوند و دست ما از نجات آنان كوتاه است. جنایتكاران آزادند و مصون از هر مؤاخذه و مجازاتی و آزادی خواهان اسیرند و با اتهاماتی غیر موجه و محاكماتی غیر عادلانه یا محكوم به تحمل حبسند و یا در انتظار مرگ. كدام دین و مذهب توجیه گر این رفتارهاست؟! "

اعظم طالقانی و صدیقه وسمقی در این بیانیه همچنین ظلم و همراهان ظلم را مورد خطاب قرار داده و هشدار دادند "به نظر می رسد عده ای راهزن عقل و دین و مدنیت و انسانیت در این آب و خاك می تازند و مسندنشینان بسیاری به اقتضای منافع كوچك و كوتاه مدت خویش، یاطریق همراهی با ترک تازان را بر گزیده اند و یا لب فرو بسته اند و به این ترتیب مصالح بزرگ ملی را قربانی كرده اند. همه دل سوزان این آب و خاك امروز بر این عقیده اند كه تدبیر امور كشور اگر چنین ادامه یابد جز تباهی در انتظار ما نیست. اینان كیستند كه خواستار تباهی ایران زمینند و شما كه با آنان همراهی كرده و نصایح عاقلانه و دلسوزانه و فریادهای روشن گرانه اقشار وسیع ملت را نشنیده گرفته جور و ستم را هرگونه كه مقتضی مصلحت قدرت است توجیه می كنید، بر چه كیش و مذهبید؟ برای آینده فرزندان خود كدام سرنوشت را رقم می زنید ؟"

آنها با تاکید بر اینکه "امروز بی محابا قوانین زیر پا گذاشته می شود، حقوق ملت نادیده گرفته می شود و فرزندانی از این ملت با اتهاماتی كه صدق آن برای ملت شفاف و روشن نگشته مجازات می شوند و حتی به مرگ محكوم می گردند"، خاطرنشان کردند "امروز دستاوردهای عظیم بشری كه در طول تاریخ برای دست یافتن به آنها هزینه ها پرداخت شده است به راحتی به زباله دان افكنده می شود. تفكیك قوا و بویژه استقلال قوه قضایه و مقننه از آن جمله است كه پایمال كردن آن پیكر عدل رانزار، ستم را فربه و حال مردمان را زار ساخته است."

طالقانی و وسمقی در پایان خطاب به مسئولان تاکید کردند "از شما مسند نشینان در هر موضعی از قدرت كه هستید می خواهیم كه برای نجات كشور عاقلانه بیندیشید و عاقلانه رفتار كنید. عاقلانه آن نیست كه فقط به عقل خود و همفكران خود رجوع كنید، عاقلانه آن است كه به عقل همگان رجوع كنید. ما دلسوزانه می گوییم كه اگر در این كار شتاب نكنید دیر خواهد شد. وضعیت نا به سامان امروز نتیجه اغماض، سكوت و تغافل سالیان گذشته نسبت به ظلم و ستم است. اگر سكوت و تغافل و اغماض ادامه یابد، به زودی چنان دامنه ظلم گسترش خواهد یافت كه خود نیز در چنبره آن گرفتار خواهید آمد. گویاهم اكنون هنگام قیام درمحضر عدل الهی است."


 


مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس با اشاره به امضای تفاهم نامه قرارداد فازهای ۲۲ تا ۲۴ پارس جنوبی به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، از واگذاری قرارداد فاز ۱۳ و ۱۴ پارس جنوبی به کنسرسیومی متشکل از خاتم الانبیا و چند مجموعه داخلی خبر داد.

به گزارش مهر، علی وکیلی با اشاره به واگذاری طرح توسعه فازهای ۲۲ تا ۲۴ پارس جنوبی به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، گفت: در حال حاضر تفاهم نامه توسعه این سه فاز پارس جنوبی با خاتم الانبیا امضا شده و زمین برای آغاز عملیات اجرایی نیز تحویل این مجموعه شده است.

مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس به واگذاری قرارداد طرح توسعه فاز ۱۹ پارس جنوبی به پتروپارس را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد: همچنین قرارداد فاز ۲۰ و ۲۱ پارس جنوبی نیز پیشتر با شرکت ساختمان صنایع نفت (اویک) واگذار شده است.

این مقام مسئول همچنین از واگذاری قرارداد فاز ۱۳ و ۱۴ پارس جنوبی به کنسرسیومی متشکل از شرکتهای داخلی خبر داد و یادآور شد: به نظر می رسد قرارگاه سازندگی سازندگی خاتم الانبیا، صدرا، شرکت ملی حفاری و شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی اعضای این کنسرسیومها را تشکیل خواهند داد.


 


سخنرانی دکتر پیمان با تهدید مامور دادستانی لغو شد.

دکتر حبيب الله پيمان به دعوت جمعي از معلمان شهريار قرار بود روز پنجشنبه در به مباحث قرآني و پرسش و پاسخ راجع به کتاب «وحي دانش رهايي بخش» بپردازد. شخصي که خود را مامور دادستاني تهران معرفي می کرد طي تماس تلفنی دکتر پيمان و معلمان شهريار را تهديد به بازداشت نمود. لذا دکتر پيمان براي جلوگيري از هرگونه دستگيري افراد شرکت کننده، جلسه مذکور را ملغی کردند.

شايان ذکر است در اين روزهاي نزدیک به حماسه های پر شور ۲۲ و ۲۵ خرداد، ‌نهادهاي امنيتي طي تماس
هايي با خانواده هاي هواداران جنبش مسلمانان مبارز آنها را تهديد و به دفتر پيگيري وزارت اطلاعات احضار کرده اند.


 


با گذشت یک روز پس از حملۀ شبانۀ گروهی از لباس شخصی ها به ساختمان مرکزی دانشگاه آزاد، امروز جمعه هفتم خرداد ماه ۸۹، دادسرای تهران با صدور اطلاعیه ای ادعا کرد "اسناد و مدارک زیادی درباره برخی قراردادهای نفت و گاز، اسناد مالی غیر مرتبط با دانشگاه آزاد، اسناد محرمانه دولتی و نیز گزارش‌های مرتبط با یکی از متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری، در بازرسی از یکی از ساختمان‌های مرکزی آن دانشگاه به دست آمده است."

پیش از این رسانه ها از حملۀ شبانۀ حدود بیست لباس شخصی با ساختمان مرکزی دانشگاه آزاد خبر داده بودند که با انتشار اطلاعیۀ امروز دادسرای تهران، مشخص گردید لباس شخصی های مهاجم از کدام ارگان اعزام شده بودند.

به گزارش ایسنا، دادسرای تهران در اطلاعیه امروز خود همچنین مدعی شد "این اسناد در طبقه ششم ساختمان محل استقرار دفتر هیات امنا دانشگاه آزاد بوده وعده‌ای برای خارج کردن این اسناد و مدارک از مرکز یاد شده تلاش کرده‌بودند."

این درحالیست که دو روز پیش، شورایعالی انقلاب فرهنگی براساس اساسنامه ای که جدیدا توسط محمود احمدی نژاد در مورد دانشگاه آزاد ابلاغ کرد، پنج عضو جدید هیات امنای این دانشگاه را – از میان حامیان رئیس دولت- انتخاب و معرفی نمود تا عملا این دانشگاه زیر مجموعه دولت قرار گیرد.

بلافاصله یک روز پس از این اقدام دولت، و اعتراض مقامات دانشگاه آزاد، ساختمان مرکزی آن دانشگاه به طور شبانه مورد حمله واقع شد که بنا به گزارش خبرگزاری مهر، ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز پنج‌شنبه ۶ خرداد (۲۷ مه) تعداد زیادی از لباس شخصی‌ها به آن محل حمله کرده و حتی نگهبانان این ساختمان را تهدید کرده و دستبند زدند.

این خبرگزاری همچنین خاطرنشان کرد دورنگاری که از سوی دفتر ریاست هیات امنای دانشگاه آزاد منتشر شده، می‌نویسد که مراجع قضایی در خصوص قانونی بودن این حمله، هیچگونه اطلاع و خبر رسمی به مسئولان این دانشگاه نداده‌اند."

در دورنگار دانشگاه آزاد، این اقدام ادامه "تحرکات روزهای اخیر" دولت ذکر شده و آمده‌است: این عمل "به دنبال اعلام تغییرات غیر قانونی در اساسنامه این دانشگاه و معرفی اعضای جدید هیات امنا و همچنین برگزاری تجمعات خلاف تعدادی از افراد لباس شخصی در مقابل دفاتر مختلف دانشگاه آزاد انجام شده‌است."

به گزارش ایسنا "در اطلاعیه دادسرای تهران آمده‌است که اسناد و مدارک زیادی درباره برخی قراردادهای نفت و گاز، اسناد مالی غیر مرتبط با دانشگاه آزاد، اسناد محرمانه دولتی و نیز گزارش‌های مرتبط با یکی از متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در بازرسی از یکی از ساختمان‌های مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی کشف و ضبط شد.

گفتنی است محمود احمدی‌نژاد ششم اردیبهشت امسال، با حذف نام میرحسین موسوی به عنوان یکی از اعضای هیات موسس دانشگاه آزاد، اساسنامه جدید این دانشگاه را ابلاغ کرد که طبق آن "هیات امنای جدید دانشگاه آزاد تا یک ماه آینده موظف است فرد پیشنهادی برای احراز ریاست دانشگاه آزاد را، برای یک دوره چهارساله به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کند."

هیأت‌های موسس و امنای دانشگاه آزاد، این اقدام دولت و همچنین اساسنامه جدید را دارای "اشکالات شرعی و قانونی" می‌دانند.


 


برای همه ما جعفر پناهی نماد شجاعت، مقاومت و ایستادگی در زندان بود که امید را در راه سبزمان نوید می داد. فراتر از آن، تو برای ما نماد هنرمند وفادار و متعهدی هستی که سبز و استوار بر فراز ایمانت و آرمان های مردمت ایستادی و هنر را به قدرت نفروختی.

پنج شب گروهی از جوانان اصلاح طلب ضمن حضور در منزل جعفر پناهی ، کارگردان آزاد شده از زندان از مقاومت و فداکاریهای وی تجلیل کردند .

به گزارش تحول سبز، جوانان اصلاح طلب در این دیدار که در منزل آقای پناهی صورت گرفت لوح تقدیری را جهت تشکر از مقاومت و ایستادگی وی به او تقدیم کردند. متن کامل لوح تقدیر جوانان اصلاح طلب بدین شرح است:

به نام خدای امید و آزادی

جناب آقای جعفر پناهی
در تقویم ما بیش از ۸۰ روز را در اسارت گذراندی و روزها، بی حضور سبز تو خط خورد. نیک می‌دانیم که روزهای دشوار نبودن شما و تنهایی همسر و فرزندانت را هرگز نمی توانیم با قلم خویش، تصویری کوچک بسازیم اما بدانید در تمامی این روزها سعی کردیم تا عضوی از خانواده شما باشیم تا به آنان که تورا دربند کردند بگوییم؛ خانواده جعفر پناهی بی شمار است.
برای همه ما جعفر پناهی نماد شجاعت، مقاومت و ایستادگی در زندان بود که امید را در راه سبزمان نوید می داد. فراتر از آن، تو برای ما نماد هنرمند وفادار و متعهدی هستی که سبز و استوار بر فراز ایمانت و آرمان های مردمت ایستادی و هنر را به قدرت نفروختی. هر چند این روزها سخت و طاقت فرسا گذشت و راه پیش رو نیز دشوار و نا هموار است اما نیک می دانیم عمر شب سرانجام به پایان می رسد و طلوع صبح امید و آزادی نزدیک است.

این لوح بهانه کوچکی برای تقدیر از صبر و ایستادگی شما به نمایندگی از جوانان سبز ایران است تا بدانید همیشه قدردان شما و مصمم به ادامه راهی که با هم آغاز کرده ایم هستیم و همچنین بداندیشان بدانند که وطن عزیزمان ایران، همچون شما مردمان آزاده، هزاران هزار یار دارد.

با آرزوی سربلندی
جوانان سبز اصلاح طلب ایران


 


نوروز: جبهه مشارکت ایران اسلامی به صدور بیانیه به تحلیل و بررسی حوادث و وقایع رخ داده در ماه خرداد پرداخته و این ماه را ماه احقاق حقوق ملت از منظر دین دانسته است.

به گزارش نوروز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خرداد خلاصه حوادث تاریخ ساز ایران و ماه تقدیر ملت در دوران معاصر است، خرداد نه تنها بخشی از دیروز بلکه سازنده امروز و فردای میهن ماست. بر این اساس بازخوانی این رویدادها و بازاندیشی درباره یکایک آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر برای همه گروههای سیاسی و اجتماعی و نسل جوان و پرتلاش ایرانی است.
خرداد هم زادگاه "انقلاب اسلامی" و هم تجلیگاه "اصلاحات" و "جنبش سبز" است. پانزدهم خرداد نقطه عطف مبارزات طولانی مردم ایران برای رهایی از استبداد و استعمار و ورود به "گفتمان انقلابی" و دوم خرداد نقطه عطف دیگری جهت دفاع از حقوق اساسی ملت و ورود به "گفتمان اصلاحی" است. میان این دو سر آغاز اگر چه راهی پر فراز و نشیب و پر حادثه و هزینه طی شده است، اما حلقه وصلی معنا بخش هم وجود دارد. امام خمینی (ره) که خود نیز در سیزدهم خرداد رخت از این جهان خاکی بربست و در شکوهمندترین وداع مردم به سوی خداوند شتافت، همین حلقه وصل است، اندیشه و راه او که به نام دین از آزادی و عدالت و حق حاکمیت مردم دفاع می‎کرد و در پی درمان دردهای تاریخی این سرزمین یعنی استبداد و وابستگی و عقب ماندگی بود، هم در انقلاب و هم در اصلاحات برای کشور فرصت می‌آفرید و ظرفیت فراهم می‎کرد.
سوم خرداد، روزی که فرزندان ایثارگر و جان بر کف ملت، خرمشهر عزیز را به دامان ایران بازگرداند، مصداق و معیاری از توانمندی ملی در پرتو این اعتماد به نفس است.
آن دوران نشان داده که هرگاه دین برای آزادی و دمکراسی و عقلانیت و عدالت و معنویت و اخلاق به میدان بیاید و وجهه مدنی بیابد، نه تنها موجب روی آوردن گروه گروه مردم و اقبال گسترده جوانان به آن می‎شود، بلکه همه قابلیت‎ها و توانایی‎های جامعه را در جهت تحقق خواسته‎های تاریخی ملت به کار می‏‎گیرد.
گفتمان انقلاب اسلامی در اندیشه و راه امام خمینی گفتمانی رحمانی و وحدت گرا بود که ایران را از آن همه ایرانیان می‎دانست و با تقسیم بندی‎ها و هویت سازی‎های مصنوعی و افراطی بیگانه بود.
جنبش اصلاحات نیز توانست با تکیه بر ضرورت‎هایی چون جامعه مدنی، قانون مداری، پاسخگو بودن قدرت، توام بودن جمهوریت و اسلامیت در نظام سیاسی، میزان بودن رای مردم، آزادی انتخابات و تعلق ایران به همه ایرانیان فارغ از قومیت و زبان و مذهب آنان به پیروزی برسد و گفتمان جدیدی به وجود آورد که روایت دیگری از همان آرمانهای نخستین در وضعیتی جدید بود.
گفتمان اصلاحات چارچوبی برای فهم مقتضیات زمان و زمینه‎ای برای احقاق حقوق اساسی ملت و اصلاح انحرافات و کج رفتاری هایی بود که در اثر خودکامگی ها، انحصار طلبی ها و تحجرگرایی ها به وجود آمده بود. به این اعتبار می توان گفت انقلاب و اصلاحات هر دو گام های بزرگ ملت در پیمودن راه دشوار آزادی، دمکراتیزه شدن اداره کشور و دست یابی به پیشرفت بودند. پس بجاست که بگوییم خرداد که ماه این دو رخداد بزرگ است، ماه احقاق حقوق ملت به نام دین است.
جنبش سبز که باز هم به امید پیمودن همان راه های ناتمام و فعلیت دادن به تمامی ظرفیت های قانون اساسی در بیست و دوم خرداد پیش رو به سوی صندوق های رای کرد، و ملت شریف ایران حماسه بزرگ حضور در انتخابات را آفرید.
با تاسف باید گفت که حرکتی که به مثابه دمیدن نفس های تازه در جان میهن اسلامی و فراهم کننده فرصتی ملی بود، چندان به مذاق اقتدارگرایان تلخ آمد که برای سرمایه های انقلاب و ایران و اسلام جایی جز زندان و سرکوب و برخورد بر جا نگذاشت. این بار به نام دین و با استفاده بی حد و حصر از تمامی قدرت رسمی و غیر رسمی، آزادی و امنیت و حیثیت همه شهروندانی که به نتایج انتخابات معترض بودند مورد هجوم قرار گرفت و همه نخبگان اندیشمندان و هنرمندان و دانشگاهیان و سیاستمدارانی که به دور از هرگونه خشونتی نارضایتی همه جانبه خود را از وضع پیش آمده، به نمایش گذاشتند و همه رای دهندگانی که آرام ترین و پرمعناترین راهپیمایی سکوت را در 25 خرداد به انجام رسانیدند، به هر اتهامی متهم شدند.
از آن پس تاکنون نه تنها هر انتقاد و مخالفتی، توطئه و براندازی قلمداد می شود، نه تنها احزاب و مطبوعات و نهادهای مدنی و صنفی در معرض سنگین ترین تضییقات قرار دارند، نه تنها پاک ترین و پاکباخته ترین فرزندان ملت در زندانند. نه تنها مهمترین نهادهای قضایی و سیاسی و امنیتی و اجرایی کشور به جای آنکه محل مراجعه و اعتماد همگان باشند، در خدمت دولت مستقر هستند، بلکه نهادهای دینی و علمی و اقتصادی و اجتماعی نیز در معرض تهدیدهای گوناگون اند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی همچنان که به مناسبت های مختلف اعلام داشته است، نسبت به بر باد رفتن سرمایه های ملی و معنوی کشور مجددا هشدار می دهد و همگام با رهبران آگاه و فداکار این جنبش با آقایان خاتمی، موسوی و کروبی، همه مراجع و علمای آگاه و متعهد، همه متفکران و دانشگاهیان و هنرمندان، همه احزاب و گروههای اصلاح طلب و همه گروهها و صنوف اجتماعی و آحاد شهروندان رشید و مسئول اعلام می دارد که کشور با بحران در همه زمینه ها روبه روست باید برای خروج از این بحران به اجرای بی تنازل قانون اساسی بازگشت.
به جای گسترش روز افزون فضای امنیتی و اعمال محدودیت های سیاسی، فرهنگی، علمی، اجتماعی و اقتصادی بر همه اقشار و گروههای جامعه و سوء استفاده از نام دین و انقلاب و نظام، باید احیای حقوق ملت و اصول مغفول قانون اساسی در آزادی اجتماعات و احزاب و مطبوعات و انتخابات، ممنوعیت شکنجه و تفتیش عقاید و امثال آنها که ضامن استقلال کشور و یکپارچگی سرزمینی و تامین منافع ملی و ترسیم چهره رحمانی و مردم سالار دین است به عنوان بنا و محور خواسته کنونی مردم از سوی حکومت عملا به رسمیت شناخته شود.

جبهه مشارکت ایران اسلامی
هفتم خرداد یکهزار و سیصد و هشتاد و نه


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته