ترانه صفایی -
او اين روزها در حالي كه بسيار بيشتر از گذشته نگران جامعهاي است كه سال ها براي ساختن آن تلاش كرده به آينده پيش رو اميدهاي زيادي دارد، به ويژه افق پيش روي زنان را سبزتر از هميشه ميبيند. به باور او سال 88 براي زنان حضوري بي مانند به دنبال داشته چرا كه زنان اين بار نه در قالب طفيلي جريان هاي سياسي بلكه به عنوان مبدعان و پايه گذاران يك خواست قطعي و حتمي وارد كارزار مبارزه هاي سياسي و اجتماعي شده اند.
لاهيجي بر اين باور است كه رخدادهاي سياسي در جامعه ايران پس از انتخابات دور دهم رياست جمهوري عرصه مناسبي براي فعاليت و تجربه اندوزي زنان به شمار مي آيد و مي توان گفت كه اين روزها زنان بي محابا به پيش مي روند و حتي هزينه هاي سوال برانگيري مانند آنچه در حكم بهاره هدايت درج شده آنان را از حضور و انسجام حركتي باز نمي دارد.
يك سال از جوش و خروش مردمي در ايران زمين گذشته و اين روزها فرصتي است كه به فعاليت و حضور زنان در جنبش هاي اجتماعي بپردازيم. وضعيت فعاليت و حركت هاي اجتماعي زنان را بر اساس يك روند تاريخي چطور ارزيابي ميكنيد؟
براي آنكه بخواهم درباره حركت هاي اجتماعي زنان در سالي كه گذشت صحبت كنم، نخست لازم ميدانم كه نقبي به گذشته تاريخ و فرهنگ و حضور سياسي زنان بزنم چرا كه احساس ميكنم از بزنگاه يك مرور تاريخي بهتر بتوان به بررسي وضعيت زنان در جامعه پرداخت.
البته بايد اين نكته را مورد تاكيد قرار دهم كه من بسياري از جنبشهاي اجتماعي امروز جامعه ايران را در مفهوم جامعه شناختياش جنبش اجتماعي نميدانم و بهتر ميدانم از آن به عنوان و لفظ تكانهها و تپشهاي اجتماعي ياد كنم . اگر بخواهيم نگاه تاريخي به ماجرا داشته باشيم حضور زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي از دوران مشروطيت آغاز مي شود كه البته زنان در آن تاريخ با موانعي مواجه مي شوند .واخوردگي هايي در ميان زنان به وجود مي آيد . در همان روزها هم نگرش ها و محدويت هايي نسبت به حضور زنان در جامعه وجود داشته كه امروز هم نظاير آن كماكان به چشم مي خورد. مسائل و مشكلاتي كه غالبا زنان را به سكوت و فرار به عقب واداشته هر چند كه حركت هاي خيزشي زنان هيچگاه به پايان نرسيدهاست.
بعد از مشروطيت مي بينيم وقتي كه گويي چراغ و شعله حضور زنان پايين افتاده حركتهاي نهادينه و مستحكمي چون ساختن مدرسه هاي دختران در ميان گروه هاي مختلف فكري زنان آن روزگار شكل مي گيرد تا سرفصل تازه اي براي ايجاد توسعه اي پايدار در حوزه دانش زنان شكل گيرد. اما اگر بخواهيم ريشه ها و دلايل ناكامي زنان در مشروطه را ارزيابي كنيم بايد بگويم كه يكي از دلايلي كه زنان نتوانستند آن موقع به موفقيت مورد نظر دست پيدا كنند يكي نبود همراهي مردان جامعه با آنها بود و از سوي ديگر اينكه آنها فشار و چانه زني را در حوزههاي مسائل زنان به اندازه ديگر مسائل آن روزگار مورد توجه قرار نمي دادند و در يك كلام بايد گفت هنوز مسائل زنان به عنوان يك مسئله اجتماعي شناخته نشده بود.
اما اين نكته را هم بايد مورد تاكيد قرار دهم كه وقتي كليت يك جامعه رو به پيشرفت را نگاه مي كنيم و در شرايطي كه خواهان تحقق دموكراسي در كشورها هستيم ديگر مسئله زنان تنها مسئله زنان نيست بلكه مسئله تمام افراد يك جامعه است و كساني كه شاخص دموكراسي در كشورها را با ميزان حضور و موفقیت زنان آن جامعه مي سنجند ميزان آگاهي و توجه شان به مقوله برابري جنسيتي را مورد توجه قرار ميدهند. شايد به همين خاطر بود كه صديقه دولت آبادي در نشريات آن روزگار بارها مردان در راس قدرت را خطاب قرار داده و از آنها خواسته بود در پيگيري مسائل حقوقي و اجتماعي زنان همراه شوند.
اما در ادامه راه و در جريان وقوع انقلاب 57 نيز حضور زنان محسوس بود. البته نوع مبارزات مردم را در اين دوران ميشود به دو بخش تقسيم كرد بخشي مربوط به پيش از انقلاب كه در بخش هايي مبارزه محدود به جنبشهاي بخش خاص و طبقات خاصي از جامعه مي شد. گروه هايي كه متعلق به بخش خرده بورژاوزي و بورژوازي جامعه بودند. اما از آنجا كه موفق نشدند به لايه هاي پاييني جامعه نفوذ كنند حركت به شكل عمومي ترويج نيافت. آن زمان براي من كه در شهر كوچكي در يكي از نقاط دور افتاده زندگي مي كردم كاملا قابل لمس بود كه طرحي در حمايت خانواده و يا مباحثي نظير آن كه از سوي دولت ترويج مي شد در شهرستان هاي كوچك و نقاط دور دست خريداري نداشت و به جرات مي توانم بگويم سياست هاي دولت پهلوي پيش از انقلاب نتوانست در لايه هاي پايين جامعه نفود كند چرا كه باور به برابري حقوق ميان زن و مرد هنوز در لايه هاي مختلف جامعه نهادينه نشده بود و اصولا مسائل زنان هنوز در قالب يك مسئله اجتماعي مورد پذيرش نبود.
وضعيت در انقلاب 57 به چه شكل دنبال شد؟
انقلاب 57 حركت پايين به بالا بود. حركت از اقشار پايين جامعه شروع شده و بعد به بخشهاي مياني كشيده مي شد. در واقع دانشجويان و كارمندان از طبقات پايين تر پيروري كردند و شايد همين موجب مغشوش شدن مفهوم انقلاب اسلامي در جامعه ايراني شد در حقيقت انقلاب اسلامي قرباني شد چرا كه با مردم درباره حقوق شان صحبت نشده بود و امواج انقلاب توانست بخش هاي سخيف تر را در خود غرق كند. ماحصل اين شد كه زنان به عنوان قربانيان بسياري فرصت ها را از دست دادند و جمع زيادي از زنان در نخستين گام هاي پس از انقلاب فرصت هاي شغلي و اقتصادي خود را از دست دادند.
اما امروز در جامعه مسائلي در حوزه زنان بروز يافته كه همگي نشانگر قدرت اجتماعي و اقتصادي زنان در جامعه است .
اما مي دانيد كه در همين مبحث اقتصادي كه شما به آن اشاره داشتيد وضعيت زنان اين روزها چندان مساعد نيست و سياست هاي مستقيمي عليه اشتغال زنان از سوي دولت به كار گرفته مي شود؟
اين را قبول دارم اما در مقابل اين سياست ها جامعه ناگزير به پيروي از خواسته زنان جامعه است. اگر مطابق خواسته ها عمل نكند بديهي است كه گروه هاي مختلف زنان مخالفت خود را با شيوه ها و سياست هاي رايج به گونه هاي مختلف نشان مي دهند.
امروز شواهدي چون افزايش دختران دانشجو، عدم تمايل به ازدواجهاي زودرس و خلاف سياست رايج در جامعه كه ازدواج جوان ها را نشويق مي كند همگي نشان مي دهد كه زنان قربانيان صرف سياست هاي دولت براي حذف انها از بازار كار و جامعه نيستند و زنان جامعه ما اين روزها به فاعلان تاثيرگذار عرصه هاي اجتماعي و اقتصادي تبديل شده اند.
وقتي امروز خانم راننده اي را پشت اتوبوس هاي شهري و تاكسي بانوان ميبينيم مي فهيم كه زنان برندگان اصلي حوزه هاي اقتصادي بوده اند اما اين اتفاق هنوز در حوزه سياسي به وقوع نپوسته است.
نياز بالاترين انگيزه براي حركت است، من معتقدم كه حقوق اقتصادي بر حقوق مدني ارجح است هر چند بايد حقوق مدني كاملا اصلاح شده باشد اما ابعاد كاربردي زماني محقق خواهد شد كه مسائل اقتصادي رعايت شده باشد
تصور من اين است كه اگر حقوق اقتصادي وجود نداشته باشد صرف در اختيار داشتن حقوق مدني براي زنان كافي نيست. زني كه حقوق اقتصادي ندارد آويزان است و در هر حال نمي تواند تصميم هاي جدي براي زندگي آينده اش بگيرد .
حضور زنان را در دوران اصلاحات چطور ديديد؟
به هر صورت زنان در دوران اصلاحات نيز رويه تاريخي خود را ادامه دادند و آنچنانكه اخبار و آمار حكايت ميكرد دولت آقاي خاتمي منتخب زنان و جوانان بود و گاهي به همين جمله هم ايراد ميگرفتند كه اگر دولتي منتخب زنان است بنابراين چندان مورد اعتماد و اعتبار نخواهد بود.
اما حضور قطعي زنان در تمامي عرصه ها دولت اصلاحات را بر آن داشت كه نقش انكار و كمرنگ شده زنان را اين بار پررنگ تر و واقعي تر به نمايش درآْورد.
به هر صورت نمي شود حضور باورنكردني زنان را ناديده گرفت چرا كه من اين همه را به چشم خود ديدم. اما متاسفانه با وجود حمايت بي دريغ زنان از دولت اصلاحات اين گروه اجتماعي با كمترين دستاوردها مواجه شدند.
كه در اين ميان هم مي توان به کم كاري مجلس ششم اشاره كرد و هم وقوع حوادثي چون ماجراي روزنامه نگاران و ماجراهاي دانشگاه و فشار بر دولت را در آن دخيل دانست. اما سكوت دولت وقت نيز در كنار اين ها مزيد بر علت شد.
حالا اگر بخواهيم روند حضور زنان را در رخدادهاي سياسي و اجتماعي اخير بررسي كنيم ، تحليل شما از حضور زنان چگونه است؟
با وجود مشكلات و مسائل پيش روي زنان و تمامي آن بحران هايي كه طيف هاي مختلف فعال در عرصه مسائل زنان آن را پشت سر گذاشتند ، حضور زنان در سال 88 وارد فاز تازه اي از پختگي و تاثير بخشي شد.
زنان اين بار تنها به پيروي از جريان موجود اكتفا نكردند و خود تلاش داشتند تا خواسته ها و عقايد و باورهايشان را به دولت و كانديداهاي رياست جمهوري تحميل كنند. آنها با ايجاد كمپين ها و موج آفريني در سطح جامعه توانستند كاري كنند كه ديگر كانديداها بيتفاوت از كنار خواسته ها و مسائل زنان عبور نكنند.
اعتقاد من اين است كه اگر سال 88 هيچ دستاورد مادي بر اي زنان به دنبال نداشت اما حضور بيترديد و عظمت آمادگي زنان براي تحولات اجتماعي را به خوبي نشانه گذاري كرد . حضور زنان در راه پيماييها و نحوه اعلام حضور و نمايش قدرت در طي برگزاري انتخابات و فعاليت هايشان در كارزارهاي انتخاباتي همگي نمايش تازه اي از حضور سياسي و اجتماعي زنان در جامعه ايران بود.
زنان در تمام 4 سال رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد در راس خبر ها بودند ، حتي وقتي گروهي ديگر در پي سازش برآمده بودند، زنان هم آماج فشار ها بودند و هم حركت فشار آورنده و رو به جلو را در دست داشتند. البته در هيچ دوره اي از اعمال فشار بر زنان و فعالان اين حوزه هيچگاه علت مخالفت با آنها منطقي نبود اما در هر صورت فعاليت زنان در دولت اصولگراي محمود احمدي نژاد همواره با تحميل هزينههاي سنگيني بر زنان همراه بوده است.
تحليل من اين است كه اگر زنان در انقلاب مشروطه نتوانستند به اهداف و خواسته هاي خود دست پيدا كنند به اين خاطر بود كه نيروي كافي براي مبارزه وجود نداشت. اگر همان زناني كه به مجلس آمدند و به ساخت و پاخت هاي مجلس و دول خارجي اعتراض كردند، براي حضور زنان در مجلس نيز ، همان ميزان پيگيري و اصرار مي كردند و از سوي ديگر نمايندگان مجلس را در مورد تدوين قانون اساسي تحت فشار قرار ميدادند قطعا مسائل و مشكلات زنان بهتر از گذشته مورد تاكيد قرار مي گرفت.
اين روزها وضعيت زنان را چطور مي بينيد. آيا زنان به آن سطح از اصرار و تمركز بر خواسته ها دست يافته اند؟
فكر مي كنم زنان ما به چنين مرحله اي رسيده اند و البته قضاوت تاريخي در اين زمينه را بايد به آينده موكول كرد چرا كه اگر زنان در اين حوزهها موفق نشوند مشخص ميشود كه زنان هنوز به آن اندازه به پويايي و تمركز بر خواسته ها دسترسي پيدا نكرده اند.
اگر بخواهيم خيلي كوتاه تلاش زنان در سالي كه گذشت را مورد بررسي قرار دهيم بايد به همگرايي و جريانهاي انتخابي كه در روزهاي كمپينها شكل گرفت اشاره كرد و در آن ميان همگرايي فعالان زنان تصوير قدرتمندي از زنان و خواسته هاي آنان را در قالب اين همگرايي بروز داد.
شعارها و وعده هاي كانديداها از وعده تعيين شش وزير از سوي مهدي كروبي گرفته تا تعيين وزير امور خارجه از سوي محسن رضايي همگي نشان مي دهد كه گفتمان حاكم بر سال گذشته از خواسته هاي زنان تاثير پذيرفته است. صاحبان قدرت دست كم متوجه شدند كه براي آينده هر كسي كه بخواهد در قدرت بماند نمي تواند حضور زنان را ناديده بگيرد و از ديگر سو با واكنشهايي مثل عفاف و حجاب و برخوردهايي كه بر اثر تكرار حتي بروز حساسيت را از دست داده اند ديگر به موفقيت نخواهند رسيد.
ارتباط ميان زنان و جنبش سبز را در سالي كه گذشت چطور ارزيابي مي كنيد و چه افقي پيش روي اين حركت هاي اجتماعي مي بينيد؟
زنان اگرچه به دنبال روي كار آمدن قدرت ها غالبا قرباني بوده اند و به خواسته آنها بي توجهي شده اما وضعيت را اين بار بسيار متفاوت از پيش مي بينم چرا كه به باور من نقش زنان در شكل گيري جرياني معروف به جنبش سبز آنقدر قطعي و يقيني است كه ديگر امكان ناديده گرفته شدن آنها از سوي سران جنبش وجود ندارد. زنان اين روزها به آن اندازه از باروري فكري و عقلاني رسيده اند كه بتوانند پيگير خواسته هاي منطقي و برابري خواهانه خود باشند.
زنان اين روزها براي هزينه دادن هم آماده اند. چه آنهايي كه به خيابان مي آيند و اعتراض مي كنند و چه آنهايي كه به دنبال فعاليت هاي اجتماعي خود به زندان افكنده مي شوند.
اين را بايد بگويم كه با وجود تعداد زنان زنداني و تعداد زنان دانشجوي زنداني و زناني در طي راه پيمايي هاي اعتراضي در خيابان ها حاضر مي شدند نوعي شعف شرم آور در من ايجاد مي شود.
شعف از آن جهت كه زنان تا چه اندازه از خود پايداري نشان مي دهند و شرم از آن جهت كه احكام صادر شده براي برخي از زندانيان بسيار شرم آور است. گاهي از خودم به عنوان يك شهروند خجالت مي كشم وقتي بايد خبر حكم بهاره هدايت را بشنوم. در هر صورت زنان اين روزها براي هزينه دادن آماده اند. با وجود همه مشكلاتي كه در پيش رو و پشت سر گذاشتيم من آينده را براي زنان ايران روشن مي بينم. فارغ از اينكه در نقطهاي جهان به زن ايراني هديهاي ميدهند چرا كه من همه چيز را در مرز و خاك ايران ميبينم و تبعيض ها بايد اينجا برطرف شود.
نادان اند كساني كه مردم را ناديده ميگيرند. باز بايد به خاطر بياورم كه هر سيستمي كه سعي كرده با فريبكاري و پوپوليسم جامعه را پيش ببرد ، وقتي جامعه به سوي انحطاط مي رود در ديكتاتورترين ديكتاتورها هم گاهي سوپاپ هايي تعبيه مي شود. اما مردم من مردم ايران با شعور تر و با فرهنگ تر از اين مي بينم و معتقدم كه مردم ما بدون خشونت خواسته هايشان را پيش ميبرند . جنبش سبز را جنبشي از پايين به بالا مي بينم كه به عنوان يك حركت اصيل جواب خود را خواهد گرفت و گوشهاي ناشنوا را به شنيدن وا خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر