-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 05/30/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در ادامه واگذارى پروژه‌هاى عمده نفت و گاز به سپاه پاسداران پنج فاز دیگر از میدان گازى پارس جنوبى به قرارگاه خاتم‌الانبیا واگذار شد.

على وکیلى، مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس روز جمعه از امضاى تفاهم نامه قرارداد واگذارى فازهاى ۲۲ تا ۲۴ پارس جنوبى به قرارگاه خاتم‌الانبیا و نیز واگذارى قرارداد فازهاى ۱۳ و ۱۴ پارس جنوبى به کنسرسیومى متشکل از قرارگاه خاتم الانبیا سپاه و چند شرکت داخلى خبر داد.

وى در این باره گفت: «در حال حاضر تفاهم نامه توسعه این سه فاز پارس جنوبى با خاتم الانبیا امضا شده و زمین براى آغاز عملیات اجرایى نیز تحویل این مجموعه شده است.»

آقای وکیلى همچنین در باره اعضاى کنسرسیومى که قرار است فازهاى ۱۳ و ۱۴ پارس جنوبى را در اختیار گیرد گفت: «به نظر مى‌رسد قرارگاه سازندگى سازندگى خاتم الانبیا، صدرا، شرکت ملى حفارى و شرکت مهندسى و ساخت تاسیسات دریایى اعضاى این کنسرسیوم را تشکیل خواهند داد.»

بر اساس گزارش‌ها ارزش قرارداد توسعه فازهاى جدید پارس جنوبى که به سپاه پاسداران واگذار شده است، بیش از ۱۰ میلیارد دلار است و وزارت نفت با «موافقت نمایندگان ویژه رئیس جمهور در امور نفت از روش ترک تشریفات مناقصه» براى واگذارى این قرارداد استفاده کرده است.

منبع: مهر و رادیو فردا


 


علی لاریجانی گفت که نمی‌توان با «تنگ‌نظری» کشور را اداره کرد و تمرکز قدرت منجر به بروز دیکتاتوری می‌شود.

آقای لاریجانی که امروز شنبه در یک نشست مطبوعاتی با خبرنگاران سخن می‌گفت، از آنچه که افراط و تفریط در کشور نامید، اظهار تعجب کرد و افزود این رفتار‌ها در «چارچوب نظرات رهبری و ناصحان نیست.»

وی «با سوءظن برخورد كردن و تخطئه یكدیگر» را به نفع جمهوری اسلامی ندانست و گفت: «افراطی‌گری در مسائل و پنجه‌كشی بر روی یكدیگر به نفع كشور نیست.»

وی در عین حال گفت: «بنده بعید می‌دانم كسی در كشور به دنبال تك‌بعدی شدن باشد. حتما وجود گرایش‌های مختلف در جامعه برای كشور مفید است.» چراکه «كشور به دنبال محدودسازی نیست. هرچند كه ممكن است عده‌ای بخواهند تنگ‌نظری كنند، اما نظام به دنبال مشاركت هرچه بیشتر همگان در كشور است.»

رئیس مجلس افزود: «باید به اسلامیت و جمهوریت و چارچوب قانون اساسی پایبند باشیم و صادقانه عمل كنیم و به پیام شهدا و وصیت‌نامه‌ آنها و دلمشغولی‌هایشان توجه كنیم.»

لاریجانی ادامه داد «متاسفانه عده‌ای نانشان در دعوا» است و به نظر می‌رسد «باید دعوا و صف‌كشی‌هایی تعریف شود تا بتوانند میدان‌دار باشند.»

وی نیاز امروز كشور را رفتارهای متعادل و معقول دانست و گفت: «انسان باید آرمان‌گرا باشد و معنادار حركت كند و اصولگرایی هم در این راستا تعریف می‌شود.»

منبع: کلمه و زمانه


 


دادسرای تهران با انتشار اطلاعیه‌ای از کشف و ضبط اسناد و مدارک زیادی درباره برخی قراردادهای نفت و گاز، اسناد مالی غیر‌مرتبط با دانشگاه آزاد، اسناد محرمانه دولتی و نیز گزارش‌های مرتبط با یکی از متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در بازرسی از یکی از ساختمان‌های مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی، خبرداد.

در این اطلاعیه آمده است: «‌در پی دریافت گزارش‌هایی مبنی بر نگهداری برخی از مدارک و اسناد دولتی و محرمانه خارج از وظایف دانشگاه آزاد اسلامی در یکی از ساختمان‌های متعلق به آن دانشگاه (‌طبقه ششم ساختمان محل استقرار دفتر هیات امنا‌) و نیز تلاش عده‌ای برای خارج کردن این اسناد و مدارک از مرکز یاد شده، موضوع در دستور کار این دادسرا قرار گرفت.»

این اطلاعیه افزوده است: «پس از بررسی موضوع و تایید صحت گزارش‌های دریافتی یاد شده توسط ضابطان‌، دادستانی تهران چهارشنبه شب گذشته با صدور دستور قضایی مقرر کرد با حضور نماینده دادستان و رعایت موازین شرعی و قانونی برای یک نوبت از محل بازرسی و اسناد مذکور قبل از خروج کشف و مراتب صورت‌جلسه شد.‌»

بر اساس این گزارش در پی بازرسی انجام شده از محل اسناد و مدارک زیادی درباره برخی قراردادهای نفت و گاز ، اسناد مالی غیر‌مرتبط با دانشگاه آزاد، اسناد محرمانه دولتی و نیز گزارش‌های مرتبط با یکی از متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری کشف و ضبط شد.

پیش از این دفتر ریاست هیت امنای دانشگاه آزاد اسلامی طی نمابری به رسانه‌ها اعلام کرد که  گروهی از افراد ناشناس طی چهار ساعت حضور غیرقانونی هم‌راه با تهدید و دست‌بند زدن به نگهبان‌های ساختمان و بازداشت موقت آن‌ها در محل به تعدادی از واحدهای اداری این ساختمان ورود کرده و با تخریب و زیر و رو کردن کلیه وسایل موجود در آن تعدادی از مدارک، اسناد، کیس‌های کامپیوتری و اشیای مختلف دیگر را با خود خارج کردند.

منبع: ایسنا و رادیو کوچه

پیشینه خبر:
حمله شبانه لباس شخصی‌ها به دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد


 


شب گذشته‌ عده‌ای از «عوامل ناشناس» به دفتر فائزه هاشمی حمله کردند.

آنطور که خبرگزاری‌ها گزارش داده‌اند هنگامیكه كاركنان فدراسیون اسلامی ورزش زنان بر سر كار خود حاضر شدند با صحنه غیر منتظره‌ای روبه‌رو گردیدند:

«قفل شكسته درها، اتاق‌های بهم ریخته، میزهای زیر و رو شده اسناد و مدارك بیرون ریخته شده و... همه چیز حاكی از آن بود كه عده‌ای باداشتن زمان كافی وخیال راحت، با بازكردن و بعضا شكستن قفل‌ها نسبت به هم ریختن و شكستن وسایل زیر و رو كردن اوراق اداری به قصد ایجاد وحشت اقدام نموده‌اند.»

دفتر فائزه هاشمی رفسنجانی، با صدور اطلاعیه‌ای، این خبر را تایید کرد و علت این اقدام را، «نه سرقت»، بلکه «ایجاد وحشت و انجام آزار و اذیت» دانست.

در این اطلاعیه آمده است: «اقداماتی نظیر جابجایی گاوصندوق و شکستن قفل آن بدون دست زدن به داخل آن، صدمه زدن به پنکه‌ها، شکستن المنت سماور، ریختن مقادیر زیادی دستمال در توالت و جاگذاشتن رشته کلیدهای ساخته شده با نام قفل ساز نمی ‌واند کار سارقانی باشد که از خود با شربت و پرتقال نیز پذیرایی کرده‌اند.»

چند روز قبل نیز دفتر ریاست هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کرده بود که «بیش از ۲۰ نفر از افراد لباس شخصی با حمل اسلحه به دفتر هیئت امنا و هیئت موسس دانشگاه آزاد حمله کردند و به طور غیرقانونی وارد ساختمان فوق الذکر شدند.»

مقامات رسمی تاکنون واکنشی به این موضوع نشان نداده‌اند.

منبع: جرس و پارلمان نیوز


 


مجید توکلی که از روز دوم خرداد در سلول انفرادی در زندان اوین در اعتصاب غذا بود، اعتصاب غذای خود را شکسته و از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شده است.

علی توکلی، برادر مجید توکلی گفت که برادرش عصر امروز از زندان اوین با خانه تماس گرفته و از انتقال خود به بند عمومی خبر داده است.

به گفته علی توکلی، با توجه به ۶ روز اعتصاب غذای خشک حال جسمی  مجید توکلی خوب نبوده است.

پیشتر مادر مجید توکلی نیز در پی اعتصاب غذای فرزندش دست به اعتصاب غذا زده بود د که روز پنجشنبه و «بنا به درخواست مکرر دوستان مجید توکلی و تماس های تلفنی پرشمار آنها» اعتصاب غذای خود را شکست.

گفته شده مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از جمله کسانی بودند که در روزهای گذشته با خانواده مجید توکلی تماس گرفتند و ضمن دلداری خانواده وی، سکونت خانواده مجید توکلی در شهر شیراز را دلیل دیدار نکردن خود با آنها عنوان کردند.

منبع: بی‌بی‌سی

پیشینه خبر:
انتقال مجید توکلی به بند عمومی پس از ۱۲۵ روز انفرادی
اعتصاب غذای مادر مجید توکلی
محکومیت مجید توکلی به هشت سال زندان


 


یکی از بزرگان اهل تمیز
مقاله وارده به روزنامه جلیله سی میل

امروز سی و هفتمین سالگرد تولد مانا نیستانی و این روزها چهارمین سالگرد روزهایی است که کاریکاتور او در روزنامه ایران، پس از شصت سال، نخستین شورش قومی در آذربایجان را برپاکرد، واقعاً که چه کرد این مانا نیستانی!

اگر دوهزار سال بعد نامی از هیچکدام از کاریکاتوریستهای کنونی ایران در کتابهای تاریخ هنر و مطبوعات نباشد نام مانا نیستانی حتماً در کتابهای تاریخ کنار سیدجعفر پیشه وری به عنوان آفرینندگان دو "قیام ملی" در فاصله دو نسل در آذربایجان به چشم خواهد خورد.

اما امیدوارم در همان دو هزار سال بعد مورخانی هم باشند که در کتابهایشان بنویسند که این شورش لزوماً حاصل قلم مانا نیستانی نبود، بلکه چه بسا دستهایی از درون نظام جمهوری اسلامی جرقه آن را زدند و به هدفشان هم رسیدند، طبق معمول هزینه سنگینی هم روی دست ملت و نظام گذاشتند.

سوسکه اقلیتی بود یا اکثریتی؟

مانا پسرکی را کشیده بود که می گوید سوسکها زبان آدم حالیشان نمی شود و دستور زبان خودشان هم آن قدر سخت است که هشتاد درصد سوسکها بلد نیستند و ترجیح می دهند به زبانهای دیگر حرف بزنند. سوسک هم در جواب می گوید :"نمه نه" یعنی "چی چی؟" یعنی سوسکه نفهیده پسرک چه گفته. بنابراین کاریکاتور را در صورتی می توان توهین آمیز فرض کرد که این سوسک به اقلیت بیست درصدی سوسکها تعلق داشته باشد که به زبان خودشان حرف می زنند، چرا که در غیر این صورت سوسکه جزو همان هشتاد درصدی بود که به زبان خودشان حرف نمی زنند، پس عبارت نمه نه هم به زبان سوسکها نیست و در نتیجه سوسکه ترک زبان نبوده، پس نمی توان نتیجه گرفت که ترکها به سوسک تشبیه شده و مورد توهین و استهزا قرار گرفته اند.

اما آنهایی که به خیابانهای تبریز و اردبیل و مشگین شهر ریختند برداشتشان این بود که سوسکه هم مثل خودشان که از لحاظ زبان در اقلیتند، به اقلیت زبانی بیست درصدی سوسکها تعلق داشته، به زبان خودش حرف می زده و هدف مانا نیستانی از به کاریکاتور کشیدن او این بوده که بگوید ترکها سوسکند.

مانا نیستانی بازداشت شد، البته فرقی نمی کرد، چون اگر بازداشت نمی شد هم خودش باید خودش را توی خانه بازداشت می کرد. بعد از آزادی هم ایران را ترک کرد، معلوم است که راهی جز خروج از ایران باقی نمی ماند، چطور می خواست یک عمر در هراس از انتقام کسانی زندگی کند که او را توهین کننده به زبان و قومیت خودشان می دانند و در همه جای ایران هم پراکنده اند؟

اما تصور نمی کنم هیچکدام از آنهایی که به خیابان ریختند به اندازه همین دو دقیقه ای هم که من فکر کردم به محتوای کاریکاتور توجه کرده باشند، خیلیهایشان مطمئناً قبل از اینکه به خیابان بریزند و شعار هارای هارای سر بدهند کاریکاتور را ندیده بودند.

کار کی بود؟ 

کاریکاتور در صفحه کودک و نوجوان ضمیمه جمعه های روزنامه ایران چاپ شده بود که قاعدتاً نباید خیلی بسرعت جلب توجه می کرده، تا وقتی که این کاریکاتور به سطح برانگیختن حساسیت عمومی می رسیده باید مدت زمان زیادی می برده که چه بسا در همین بین مشمول مرور زمان واقع می شده و سر و صدایی برپا نمی کرده است.

اما توزیع سراسری این صفحه از روزنامه در شهرهای ترک زبان آن هم در تیراژ سیصدهزار (به گفته غلامحسین اسلامی فرد مدیرمسئول وقت روزنامه ایران) نمی تواند کار یک عده جوان تبریزی و اردبیلی باشد که گهگاه دور هم جمع می شوند تا از "هویت طلبی" و "ستم قومی" حرف بزنند و در وبلاگهایشان بنویسند.

گرفتن مجوز چاپخانه در ایران آسانتر از گرفتن مجوز کازینو و نایت کلاب و مشروب فروشی نیست، چاپخانه دارهای ایران یا مجوزشان از قبل از انقلاب مانده یا اینکه سابقه جبهه و اسارت و جانبازی دارند، خانواده شهیدند یا اینکه خلاصه پارتی خیلی کلفتی دارند. چه چاپخانه های عظیمی مثل ایرانچاپ و افست و چه آنهایی که با یک دستگاه چاپ ملخی آگهی ترحیم و فاکتور فروش برای مغازه ها چاپ می کنند، چنان تحت نظارت ریزبینانه وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و غیره اند که به هیچ وجه دست از پا خطا نمی کنند. گذشته از آن، چاپ و پخش کاریکاتور سوسک مانا نیستانی در چنان سطح گسترده و تیراژ بالا از عهده چاپخانه های کوچک غیردولتی برنمی آید.

من سالهاست با گروهها و فعالان قومی، بخصوص از نوع ترک، چه در داخل و چه خارج از ایران آشنایی دقیق و نزدیک دارم، سابقه آشنایی ام هم مال این چند سال اخیر نیست، به زمانی بر می گردد که اصلاً کسی از چنین جریانهایی خبر نداشت. با اتکا به این آشنایی بعید می دانم که این گروهها توانسته باشند همزمان در چندین شهر، تظاهرات سازماندهی کنند.

در خارج از ایران که این فعالان بسیار منسجمتر و سازمانیافته تر از داخلند، با هم تماس دائم و روزانه دارند و از آزادی کامل برای هر حرکتی برخوردارند، بزور می توانند بیست نفر را حتی در باکو جلوی سفارت ایران جمع کنند، تازه آن بیست نفر هم نصفشان از آذربایجانیهای غیرایرانی اند. در لندن، تجمعگاه معمول اینها جلوی ساختمان بنیاد خبرپراکنی بریتانیا مشهور به بی بی سی است اما هیچوقت تعدادشان از پانزده نفر بیشتر نمی شود و بیشتر اوقات بین هشت تا ده نفر است. من تک تکشان را می شناسم و معمولاً چند نفر از همین جمع انگشت شمار هم یا کرد بود یا از حزب کمونیست کارگری.

در داخل ایران، باز هم با اتکا به تجربه شخصی ام می توانم بگویم که در جریان قومیتگرا بیش از هر جریان دیگری "نفوذی" پیدا می شود، بخصوص قومیتگرایان آذربایجانی که وارد کردن نفوذی بینشان بسیار ساده تر از کردها و بلوچها و غیره است. فایلهای صوتی هم که از جلسات حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات درز کرده و در اینترنت منتشر شده این را تأیید می کند.

لحاف ملا 

تظاهراتی به راه افتاد و دو سه هفته ای شهرهای آذربایجان را تکانی داد، از همان ابزارهای همیشگی سرکوب استفاده شد، یعنی اول عده ای به مغازه ها و بانکها حمله کردند، بعد این حملات به پای معترضان نوشته شد، عده ای را کشتند و غائله خوابید.

مثل هر حرکت دیگری، این یکی هم سرکوب شد، شورش به انقلاب تبدیل نشد، حرکت فراگیر نشد، وضعیت فعالان قومی در آذربایجان هم از لحاظ توان و مقبولیت اجتماعی در این سالها پیشرفت خاصی نکرده. دیدیم که در حرکتهای اعتراضی یک سال اخیر هم که می توانست بهترین فرصت برای بروز جنبشهای قومی باشد، حرکتی که بتوان گفت فعالان قومی ترک آن را سازماندهی کرده اند مشاهده نشد.

اما سود ماجرا را آنهایی بردند که توانستند روزنامه ایران را از دست تیم بر جای مانده از دوران اصلاح طلبان دربیاورند و در دست دولت آقای احمدی نژاد بگذارند، همه کاسه کوزه ها را بر سر روزنامه نگارهای اصلاح طلب این روزنامه بشکنند، روزنامه ای راه بیندازند که کیهان و رسالت جلویش لنگ بیندازند، ژست هم بگیرند که به خواسته "هموطنان آذری که مورد توهین قرار گرفته اند" پاسخ گفته و خاطیان مجازات کرده اند.

اما ماجرای برخورد با مطبوعات و اشخاص از طریق انگ "توهین به قومیتهای ایرانی" ادامه یافت، بعضی از نمونه هایش هم واقعاً خنده دار بود.

جدول کلمات متقاطع 

پنج ماه پس از حوادث آذربایجان، عده ای در خرم آباد لرستان علیه هفته نامه ای به نام سپاس تظاهرات کردند و معترض شدند که این هفته نامه به لرها توهین کرده است، آن هم توهین در جدول کلمات متقاطع!

در یکی از ستونهای جدول یک دو حرفی بوده که می شده: ل ر. بلافاصله بعد از آن یک دو حرفی دیگر در همان ستون می شده: خ ر.

بعید می دانم که هفته نامه سپاس تیراژی بیشتر از مثلاً دویست سیصد تا داشته که آن هم نود درصدش برگشت می خورده و به جعبه شیرینی تبدیل می شده، تازه از بین آن ده نفری هم که این هفته نامه را خریدند بعید است حتی دو نفرشان سراغ حل کردن جدول کلمات متقاطع رفته و یکهو متوجه شده باشند که دستی از آستین استکبار جهانی بیرون آمده و دو کلمه لر و خر را پشت سر هم گذاشته تا به آریاییهای اصیل و یکی از دیرینه ترین تمدنهای بشری توهین کند.

مدیرمسئول نشریه بازداشت و هفته نامه اش توقیف شد، حتی حدادعادل هم در مجلس گفت که به عشایر غیور توهین شده است، همین هم البته خیلی از لرها را رنجاند که چرا به آنها گفته اند عشایر.

بگذریم از اینکه آنهایی که به لرها توهین می کنند معمولاً به آنها نمی گویند خر، دست کم ابوی من که در همسایگی لرها بزرگ شده است هیچوقت نشنیده کسی بگوید لر خر.

این طور نبود که یکی از لرهای غیور آن قدر بیکار بوده که بنشیند از بین آن همه روزنامه، جدول کلمات متقاطع فلان هفته نامه محلی را حل کند که هیچکس نمی خواند و بعد یکهو متوجه توالی دو کلمه لر و خر بشود و سرآسیمه بدود وسط سبزه میدان خرم آباد و فریاد وا لراه سر بدهد. 

زمانی در مرکز گفتگوی تمدنها دوستی داشتم که بخشی از وظایف اش نوشتن جوابیه و تکذیبیه برای مطبوعات بود، یکی از کارمندهای اش دختری گیلانی بود که هر روز صبح کوهی از روزنامه و هفته نامه و ماهنامه و فصلنامه و گاهنامه جلویش می گذشتند و او تمامشان را کلمه به کلمه زیر و رو می کرد، هر جا به گفتگوی تمدنها اشاره ای شده بود جدا می کرد، روی یک ورق کاغذ می چسباند و می آورد تحویل دوست ما می داد. او خوبهایش را می داد توی مجله مرکز چاپ بشود و در مورد بدهایش هم یک نامه غرا به مدیرمسئول نشریه مربوطه می نوشت. اگر نشریه اصلاح طلب بود مؤدبانه و با عبارات مستدعی است و خواهشمندم خواهان چاپ جوابیه می شد و اگر کیهان و رسالت و سیاست روز و امثالهم بودند، با یادآوری فلان ماده قانون مطبوعات و لحنی محکم می نوشت: مقتضی است در همان صفحه و همان محل چاپ بشود.

این دختر گاهی از یک سوراخ و سنبه هایی چیزهایی در مورد گفتگوی تمدنها در می آورد که آدم حیران می شد. خودش می گفت بعد از مدتها که این کار را کرده چشمش به صورت خودکار با یک نگاه به صفحه هر نشریه، بلافاصله کلمه گفتگوی تمدنها را مثل جستجوگر مایکروسافت ورد کشف می کند.

از این کارمندها همه سازمانها و ادارات و نهادهای نظامی و غیرنظامی دارند و خوبش را هم دارند و بیشترش را دارند، بخصوص وزارت ارشاد و اداراتش در استانها و شهرستانها که اصلاً دوائر و واحدهایی برای مو از ماست کشیدن در مطبوعات دارد. از آوای قائنات و ندای ساوه و پیام ابرقو گرفته تا همشهری و کیهان و اطلاعات، هیچ گوشه ای از هیچ نشریه ای، حتی آن آگهیهای ترحیم و ثبت و انحلال شرکت که با حروف میکروسکوپی چاپ می شود از چشمشان پنهان نمی ماند. خیلی از شکایتهایی را هم که با شاکی شخصی و به اسم توهین و افترا به فلان آقا و بهمان خانم تقدیم دادگاه مطبوعات می شود، همین کارمندان زحمتکش ملات اش را تهیه می کنند، وگرنه چه بسا شاکی محترم تا آخر عمرش هم نفهمد که در فلان تاریخ در گوشه فلان صفحه هفته نامه نوای اصطهبانات که هفته ای ده نسخه از آن به فروش می رود به او توهین شده است.

مهندس کامران و تاجماه

شاکیان یعقوب یادعلی، نویسنده داستان آداب بی قراری هم که او را شب عیدی روانه زندان کردند، بعید است که اصلاً می دانستند یعقوب یادعلی، کارمند صداوسیمای مرکز یاسوج، کتاب هم می نویسد.

یعقوب یادعلی نویسنده ای است که گویا فیلم طعم گیلاس کیارستمی را خیلی دوست دارد چون قهرمان داستانش، مهندس کامران، مثل فیلم طعم گیلاس در یک جاده کوهستانی سنگلاخی یک کارگر افغانی را سوار ماشینش می کند و کلی زحمت می کشد که راضی اش کند او را بکشد.

از تیراژ حداکثر دوهزار و دویست نسخه ای آداب بی قراری چند تای آن ممکن است به کتابفروشیهای کهکیلویه و بویراحمد رسید و خریده و خوانده شده باشد؟ 

اعتراض شاکیان این بود که چرا تاجماه، معشوقه مهندس کامران، یک زن شوهردار لر بویراحمدی بوده.

وصف معاشقه مهندس کامران و تاجماه را، آن گونه که خود یعقوب یادعلی می گوید، همکارانش در صداوسیمای یاسوج بودند که تکثیر و در سطح شهر پخش کردند، تا همه این جملات را بخوانند وحال کنند و بعدش بروند شکایت کنند:

تا می ‌توانست غلغلکش داد، از غش و ریسه رفتنهاش حظ کرد و اهمیت نداد به جیغی که یکی از بچه‌ ها کشید. 
تاجماه خنده ‌اش را برید، گفت: نه یه ‌وخ بچه ‌ها... و نگاه کرد به در. 
بلند شد چفت در را انداخت، برگشت نشست کنارش و بوی دوده و شیر تازه را حس کرد. گفت: لباسهاتو کی خریدی؟
تاجماه لباسش را جمع کرد و خواست سینه‌ اش را بپوشاند. دستش را گرفت دلت می ‌خواد برات لباس بخرم، با یه سینه ‌ریز طلا؟
سرش را بالا گرفت، با شرم خندید: علی ‌سینا ایگو گرانه [یعنی علی سینا می گه گرانه. علی سینا شوهر تاجماهه] 
پشت دستش را بوسید: می ‌خرم برات
نفهمید چرا یاد سینه‌ بند فریبا افتاد که همیشه با بازکردنش مشکل داشت

در کیفرخواست یعقوب یادعلی هیچ ایرادی به این معاشقه گرفته نشد، مشکل دادگاه این بود که به زنان غیور لر بویراحمدی توهین شده است، یعنی اگر تاجماه مثلاً اصفهانی بود هیچ اشکالی نداشت که برود با هر کس که می خواهد بخوابد، گوربابای علی سینا.

ستارخان دزد نبود ولی سعدی شاهدباز بود

قربانی بعدی روزنامه شرق بود که یکی از اسباب توقیفش همین توهین به اقوام شد، چون عبارتی را که در هر کتاب تاریخ مشروطه پیدا می شود، با ذکر سند و مأخذ و منبع نقل کرده و نوشته بود که ستارخان زمانی دزد و خلافکار بوده. با اینکه سابقه راهزنی و گردنه گیری ستارخان در متون معتبر تاریخ مشروطه آمده و این کتابها هم در دسترس همه هستند، اما این روزنامه شرق بود که متهم شد به ترکها توهین کرده. یعنی چون نوشته که ستارخان دزد بوده، منظورش این بوده که همه ترکها دزدند، در حالی که اگر مثلاً می نوشت سعدی شاهدباز بوده، هیچ اشکالی نداشت و هیچکس برداشت نمی کرد که منظورش این بوده که همه فارسها بچه بازند. 

تولدت مبارک 

در پایان، مراتب همدری خودم را به مانا نیستانی ابراز می کنم که این وسط قربانی یک بدشانسی بزرگ تاریخی شد، یکی از بهترین کاریکاتوریستهای ایران بود اما شغل و زندگی اش را یک سوسک تباه کرد، سالروز تولدش را در زندان گذراند و از کشورش آواره شد.
تولدت مبارک، مانا باشی مانا.
 


 


گزارشگران بدون مرز در اطلاعیه‌ای نسبت به وضعیت سلامت روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی ابراز نگرانی کرد و جمهوری اسلامی را مسئول جان آنها دانست.

این سازمان اعلام کرده که «بدرفتاری و خشونت علیه زندانیان در ماه‌های اخیر شدت گرفته است.»

عیسی سحرخیز، کوهیار گودرزی و حسین رونقی ملکی سه فعال مدنی و سیاسی هستند که گزارشگران نسبت به وضعیت جسمی آنها در زندان ابراز نگرانی کرده و اعلام کرده که آنها نیاز فوری به مراقبت پزشکی دارند.

این سازمان اضافه کرده که «در زندان‌های جمهوری اسلامی حقوق ابتدایی روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران پایمال می‌شود. مقامات رسمی جمهوری اسلامی مسئول حفظ جان زندانیان هستند.»

سازمان گزارشگران اعلام کرده که در همین زندان احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، رضا رفیع فروشانی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی که در کنار مجرمان عادی نگاهداری می‌شوند به شکل «روزمره تهدید و مورد آزار و اذیت» قرار می‌گیرند.

منبع: وب‌سایت سازمان گزارشگران بدون مرز

پیشینه
گزارشگران: نگران جان روزنامه‌نگاران زندانی هستیم


 


رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی كشور از تلاش مقام‌های قضائیه برای بازگرداندن «ابهت» زندان‌های جمهوری اسلامی خبر داد.

غلامحسین اسماعیلی در جمع مدیران عامل انجمن حمایت از زندانیان گفت مجازات حبس کارکرد خود را از دست داده است و «بنا داریم اجرای احكام را جدی بگیریم و ابهت را به زندان برگردانیم.»

اسماعیلی در بخش دیگری از اظهارات خود از اینکه در مورد زندان «تبلیغات منفی» صورت می‌گیرد انتقاد کرد و افزود: «سعی كرده‌ایم كه از این ذهنیت منفی جلوگیری كنیم.»

وی در عین حال گفت که انتقال زندان‌ها از داخل به خارج شهرها در اولویت برنامه‌های سازمان زندان‌ها قرار دارد.

در ایران آن‌طور که مقام‌‌های قضائی اعلام کرده‌اند 180 هزار نفر زندانی هستند.

منبع: ایسنا


 


سردار ضرغامی که جناح رسانه ای دولت کودتا و سرداران ولایت پناه را مدیریت می فرمایند در طول یک سال گذشته آنقدر دروغ پخش کرده که به همراه حسین شریعتمداری باید یک مجسمه دوقلوی دروغ از آنها ساخت و در میدان جام جم و پانزده خرداد نصب کرد. در آخرین نمونه برنامه خبری یا فی الواقع ضدخبری روز چهارشنبه پنجم خرداد 1389 تلویزیون سرداران دروغ برنامه ای به نام مستند پخش کرد که مثل انتخابات 22 خرداد همه چی داشت جز استناد و سند و شاهد راستگو. از نظر ما که وقتی عفو بین الملل می شود «انجمن امنستی های یهود» تکلیف کل برنامه مشخص است. چون وقتی سازمانی را که در تمام دنیا شهره است بتوانید اینطور به دروغ معرفی کنید و نامش را هم تغییر دهید تکلیف باقی مسائل روشن است. ضدمستند سیمای سرداران فاطمه حقیقت جو را متهم می کرد به اینکه با مجاهدین خلق ساخت و پاخت کرده است و یک دوجین اتهامات دیگر. معلوم بود که فاطمه حقیقت جو ساکت نمی نشیند. او برای اینکه دروغگو را سر جای خود بنشاند مطلب مطولی خطاب به سردار سیما منتشر کرده که ستون ضدخبر سی میل آن را مختصر کرده و بازنشر می کند:

1. این فیلم با اعلام خبر اهدای یک جایزه به "فاطمه حقیقت جو" نماینده مجلس ششم توسط یک موسسه امریکایی وابسته به سنای امریکا شروع شده و هدف برنامه بیان چرایی اعطای چنین جوایزی عنوان شده است، حال آنکه تا کنون هیچ موسسه ی وابسته یا غیر وابسته ای به کنگره ی امریکا جایزه ای را به من اعطا نکرده است. تنهای جایزه ی غیر مالی که دریافت کرده ام مربوط به 3 سال پیش است که در دانشگاه ایالتی کانتیکت به تدریس مشغول بودم. در ادریبهشت 1386 گروه خاورمیانه این دانشگاه به پاس فعالیت هایم، مدال گروه خاورمیانه این دانشگاه را به من اعطاء کرد. ضمن انکه دریافت جوایز بین المللی توسط ایرانیان را امری فرخنده می دانم.

2. افتخار بنده دفاع از قانون بوده است. افتخار بنده این بوده است که در طول مجلس ششم فریاد زدم که طبق اصل 107 قانون اساسی "رهبر در برابر قوانين‏ با ساير افراد كشور مساوي‏ است‏" و  خواستار پاسخگویی رهبر در خصوص عملکرد قوه قضائیه شده و به همین دلیل نیز بازداشت شدم.

3. در بخش دیگر این فیلم پر از دروغ گفته اید که بنده به دفاع از قاتلین فرزندان این ملت پرداخته ام. سوابق و مشی سیاسی بنده بیانگر اینست که من از مبارزات مسالمت امیز دفاع نموده واعلام انزاجار خود را از هر گروهی که متوسل به خشونت و مبارزه مسلحانه را ابراز نموده ام. من گروه مسعود رجوی و شما کودتاگران نظامی امنیتی را در ریختن خون مردم ایران متهم دانسته و باید هم اقای خامنه ای و احمدی نژاد و هم مسعود و مریم رجوی پاسخگوی اعمال خشونت و خونریزی در مقابل مردم ایران باشند. اقای خامنه ای در یک سال گذشته به روی مردمی گلوله بسته اند که تنها در اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات و با شعار "رای من کجاست؟" به خیابانها آمده بودند.

مردم اصیل و آزاده ایران از قاتلینی که بنام اسلام و جمهوری اسلامی مردم را در خیابانها می کشند، مورد ضرب و شتم قرارمی دهند، دادگاه نمایشی راه می اندازند و اعترافات مضحک نمایشی پخش می کنند و خون مردم را در عاشورا می ریزند و در زندانها به جوانان این مرز و بوم تجاوز می کنند، بیزارند. 

4. و اما توجه شما را به لینک فیلم سخنرانی ام در میان جمعی از ایرانیان، دانشجویان، دانشگاهیان و نخبگان دانشگاههای بوستون که در اعتراض به تقلب در انتخابات و کشتار مردم در کنار کتابخانه مرکزی شهر بوستون گردهم آمده بودند و شما آنها را ضد انقلاب نامیده اید جلب می کنم تا روشن شود این هدف مشترکی که به نقل از من گفته اید چیست.

Dr. Fatemeh Haghighatjoo Boston 18 Tir July 9 2009Iran Election

 
عین جملاتی که در این سخنرانی نقل کرده ام این است: "... یکی ممکن است سلطنت طلب باشد و یکی ممکن است عضو سازمان مجاهدین باشد. همه ما یک هدف مشترک داریم و آن اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست. و ما می خواهیم این صدا که احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست را به همه ی دنیا برسانیم. ... از کنگره (امریکا) باید بخواهیم دولت برامده از این کودتا در ایران را به رسمیت نشناسد. ... یک هدف داریم در حال حاضر، این انتخابات را به رسمیت نمی شناسیم نتیجه اعلام شده را...".

اما تیم رسانه ای ستاد کودتا ، در این برنامه ی غیر مستند  این جمله بنده که گفته ام " احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست و ما می خواهیم این صدا را که احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست را به همه ی دنیا برسانیم" را سانسور کرده اید تا مردم نفهمند که فاطمه حقیقت جو درکنار مردم معترض داخل کشور تلاش نمود که صدای مردم ایران را به جهانیان برساند که دولت بر آمده از تقلب دولت مشروع و مورد قبول مردم ایران نیست. ترس شما اینست که همه مردم روزی این دولت کودتایی را ساقط کند که البته ترس درستی است و بزودی مردم ایران  در سقوط دولت کودتا، شادی و هلهله سر خواهند داد.

5. باز در این برنامه، به دروغ گفته اید که من از جهان خواسته ام که کشورم را به رسمیت نشناسند این هم از همان دروغ های شاخدار شما و رئیس متقلبتان است. بله با صدای بلند می گویم که دنیا نباید رئیس متقلب دولت ایران، محمود احمدی نژاد را به رسمیت بشناسد. اگر صد بار هم ترور شوم باز این را فریاد خواهم زد.

6. در بخش دیگری از این برنامه به پخش تصویر مصاحبه من و دکتر مرندی  با خانم کریستن امانپور در سی ان ان پرداخته اید. در این بخش هم نه تنها پاسخ های من و هم پرسش های خانم امانپور را تحریف کرده اید بلکه اساسا سوال طرح نشده و پاسخ بیان نشده را در سناریو خود وارد کرده اید تا به اهداف مورد نظرتون برسید. در پاورقی عین متن پیاده شده ی انگلیسی[i آن بخش از مصاحبه خانم امانپور با من و آقای مرندی را در زیر کپی پیست کرده ام و شما می توانید از طریق این لینک (+) زیر به آن دسترسی داشته باشید که ترجمه اش را اینجا عنوان می کنم. این هم لینک فیلم ان در وب سایت یوتیوب:

Fatemeh Haghighatjoo's Interview with CNN

در این فیلم به دروغ از من نقل کرده اید که "نظام دوام نخواهد اورد". ابدا درمتن مصاحبه من چنین جمله ای وجود خارجی ندارد گرچه حقیقتا بنده  معتقدم هیچ نظامی با ظلم دوام نمی آورد و جمهوری اسلامی نیز مستثنی از این اصل نیست.

در تعجبم که وقتی سخنان مرا که زنده هستم و در معرض تهدید و زندان وخطر جانی قرار ندارم اینگونه وارونه تحویل مردم می دهید چگونه انتظار دارید مردم اعترافات اجباری دوستانمان که در زندان تحت شکنجه و آزار مجبور می شوند ادعاهای شما را بعنوان اعتراف بیان کنند بپذیرند و بر شما لعنت نفرستند. این کار و این دروغ های اشکار و تحریفات در این باصطلاح مستند فتنه، نمونه ای است از خروار که به مردم ایران اشکار می کند که فتنه گر اصلی کیست و چه گروهی ایران را به گروگان گرفته است و آن را تبدیل به زندانی بزرگ برای همه ی مردم ازاده اش کرده است. ظلم و جور شما دوامی نخواهد داشت و همه ی شما به دوزخ ابدی که باورش ندارید گرفتار خواهید شد.

در یک جای دیگر بدروغ به نقل از امانپور گفته اید که " فاطمه حقیقت جو پس از بیان نظرات مناقشه آمیزش علیه ایرانمجبور به استعفا از مجلس ششم شد و الان به امریکا امده و در دانشگاه ماساچوست دارای بورسیه تحصیلی است".

اگر به مقدمه ی سخنان خانم امانپور توجه کنید وی گفته است: "فاطمه حقیقت جو بعد از اینکه بدلیل چالشهای صریح خود به رژیم مجبور به استعفا شد ، در امریکا زندگی می کند و الان محقق مدعو است[ii].  بنده در گروه مطالعات زنان دانشگاه ماساچوست بوستون مشغول به تدریس هستم و یک صحنه از این فیلم برگرفته از فیلم تدریس ام در این دانشگاه است. اینجانب تا کنون در هیچ دانشگاه خارجی اعم از امریکایی یا غیر امریکایی تحصیل نکرده ام که بتوانم بورسیه تحصیلی دریافت کنم. من دکترای خود را در رشته مشاوره از دانشگاه تربیت معلم ایران دریافت کرده ام. گرچه دریافت بورسیه تحصیلی از دانشگاههای اینجا افتخاری است که نصیب بعضی از دانشجویان مستعد ایرانی شده است. بنده نیز افتخار می کنم پس از اتمام تحصیلات دوره دکترای خود در ایران، در دانشگاههای امریکا مشغول به تدریس و تحقیق هستم.

باز در همین مصاحبه، اولین سوال خانم امانپور از بنده را تحریف کرده اید، در این برنامه از وی نقل شده است که " بعنوان اولین سوال ، بعد از پایان مجلس ششم گفتید که با این وضعیت نظام دوام نمی آورد؟" اصولا خانم امانپور چنین سوالی مطرح نکرد و باز شما را به متن انگلیسی و لینک مصاحبه ام ارجاع می دهم. خانم امانپور از من پرسید: "اجازه بده اول از تو بپرسم خانم حقیقت جو. واکنش شما به آنچه که 10 سال پیش گفتید چیست؟ شما در آن موقع گفتید که دولت نمی تواند همه را بازداشت کند." سپس شما به دروغ پاسخی را از طرف من تهیه کرده اید و به نقل از من گفته اید" هنوز هم مانند 10 سال پیش بر این باور هستم که اگر دنیا کمک کند نظام ایران دوام نخواهد اورد." حال آنکه من اینگونه پاسخ داده ام: " همانطوری که 10 سال پیش گفتم و هنوز هم می گویم دولت ایران نمی تواند همه ی مردم ایران را بازداشت کند. مردم ایران تغییرات اساسی در کشور می خواهند و من بسیار امیدوارم که مردم این تغییر در کشور را در آینده خواهند دید[iv

کاملا معلوم است که باند امنیتی ستاد کودتا کم آورده است و فهمیده است که حنای ادعاهای دروغین همچون انقلاب مخملین و دخالت دولت های خارجی و اعترافات ساختگی و ... دیگر نزد مردم رنگی ندارد بنابراین به ترور فعالان جنبش سبز رو آورده است. شما با تحریف سخنان بنده و با سو استفاده از عدم اشنایی عموم مردم به زبان انگلیسی، متن مورد دلخواه سناریو نویسان امنیتی را نوشته اید و در این برنامه استفاده کرده اید.

7. در بخش دیگری از این به اصطلاح مستند، به دروغ سخنانی را به نماینده ی مجلس امریکا آقای بارنی فرنک منتسب کرده اید که از من دفاع کرده و به نقل از وی گفته اید "برخی از افراد که از ایران به امریکا آمده اند و در مراکز مطالعات ما کار می کنند کمک شایانی به پیشبرد اهداف ایالات متحده کرده اند. حقیقت جو از جمله این افراد است".

از اساس این حرف باطل است و همان کسانی که سناریو تقلب در انتخابات را نوشتند و اجرا کرده اند این حرفها را نوشته اند. اصولا من برای اولین بار است که نام این نماینده ی مجلس امریکا را شنیده ام و تا کنون نه وی را ملاقات کرده ام و احتمالا نه وی من را می شناسد چه برسد به اینکه وی به تمجید از من هم بپردازد.

 

8. بخش پایانی این به اصطلاح مستند با این جمله شروع شده، بعد از امریکا نوبت صهیونیستها هم در این مصاحبه رسیده است. سپس چند ثانیه از فیلم سخنرانی من در دانشگاه ام ای تی که پس از حوادث انتخابات تقلبی و به دعوت واحد دانشجویی سازمان عفو بین الملل دانشگاه ام ای تی برگزار شد، پخش شده است. جای تعجب ندارد که شما از سازمان عفو بین الملل به خاطر صدور بیانیه های پی در پی اش در اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران در عذاب و رنج باشید. در مستند شما آمده است: "به این عده صهیونیست ها را هم اضافه کنید. چرا که برای انجمن امنستی های یهود که اینجا در سایتشان خود را ضد دین معرفی می کنند. سخنران ایرانی داشته اند که بر اساس سیاستهای صهیونیستها صحبت کند جذاب است. حرفهایی که در بین خود خارج نشینها هم دیگر خریداری ندارد."

اما شما را دعوت می کنم که یکبار شده به این لینک (+) که مربوط به سازمان عفو بین الملل (امنستی اینترنشنال) مراجعه کنید و اگر وقت ندارید اهداف این سازمان را که من در پاورقی اورده ام بخوانید تا معلوم شود که دینداری یا غیر دینداری افراد برای این سازمان اهمیتی ندارد کما اینکه آیه الله خمینی نیز در دوره ی مبارزات قبل از انقلاب، به امنستی اینترنشنال در خصوص نقض حقوق بشر توسط شاه و شرایط زندانیان سیاسی نامه نوشته است و از سازمانها ی بین المللی در خواست نموده است که شاه را تحت فشار قرار دهند. سازمان عفو بین الملل هم بنا به درخواست وی به بررسی شرایط زندانیان سیاسی در ایران پرداخت.

9. و نیز سخنان اقای پاتریک بوچنن را بیان نموده اید که بدروغ باز گفته اید که وی تحلیلگر سیاسی دانشگاه ماساچوست است. در حالیکه اقای پاتریک بوچنن از نئو محافظه کاران امریکایی است که در سال 2000 کاندیدای ریاست جمهوری امریکا شده بود و اصولا چنین افرادی امثال احمدی نژاد را بیشتر ترجیح می دهند تا اصلاح طلبان را. چرا که امثال احمدی نزاد با سیاستهای تنش زای خارجی خود خوراک لازم را برای صهیونیست فراهم می کنند که ایران مورد حمله نظامی قرار گیرد.

 
اصل نامه را در جرس بخوانید


 


داریوش شکوف، فیلمساز ایرانی ساکن برلین، ناپدید شده است. او آخرین‌بار در شهر کلن آلمان دیده شده است.

 داریوش شکوف ۵۵ ساله، از سال ۱۹۸۵ در آلمان زندگی می‌کند و یکی از منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی به شمار می‌رود.

 به نوشته‌ روزنامه‌ آلمانی «دی ولت» شکوف برای آخرین‌بار دوشنبه گذشته (۲۴ مه) در ایستگاه مرکزی راه‌آهن کلن دیده شده که راهی پاریس بوده، اما به مقصد نرسیده است.

همسر و دوستانش از او بی‌خبرند. پلیس آلمان جستجو برای یافتن شکوف را آغاز کرده است.

منبع: دی‌ولت و دویچه‌وله


 


مجمع روحانیون مبارز در بیانیه‌ای به مناسبت فرارسیدن ماه خرداد، از گسترش تهمت‌ها، ناسزاگویی‌ها در رسانه‌های «ٰخاص» انتقاد کرد و خواستار تغییر فضای کنونی شد.

این مجمع در بیانیه خود هشدار داده که «اینگونه اقدام‌ها به اصل نظام لطمه می‌زند.»

در این بیانیه همچنین به تلاش‌های «جریانی مرموز» برای مصادره آیت‌الله خمینی و انقلاب اسلامی به نفع «توهمات» خود هشدار داده شده است.

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «انتظار این است آزادی‌های مصرح در قانون اساسی پاس داشته شود و در برخوردها انصاف و موازین قانونی و شرعی و قانون اساسی و آیین دادرسی رعایت شود.»

این مجمع اعلام کرده است نهادها و دستگاه‌هایی که «وظایف ویژه» دارند، از دخالت گسترده در امور دیگری که به وظایف آنان مربوط نیست از جمله دخالت در سیاست، اقتصاد و فرهنگ باید بازداشته شوند.

مجمع روحانیون مبارز همچنین افزوده که آزادی زندانیان، رفع تنگناها و تهدیدها، «می‌تواند فضا را تلطیف و جامعه را به آینده امیدوارتر کند.»

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «تمهید مناسب برای برگزاری انتخابات آزاد در فضایی امن و با نشاط در آینده سبب کاهش کدورت‌ها و رفع بدبینی‌ها و سیر به سوی تحقق راه و خط امام و عمل به قانون اساسی خواهد بود.»

منبع:پارلمان‌نیوز


 


وب‌سایت اکبر هاشمی رفسنجانی نامه سال گذشته وی به آیت‌الله علی خامنه‌ای در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد را دوباره منتشر کرد.

متن کامل این نامه که در حال حاضر یکی از مهمترین عناوین وب‌سایت آقای هاشمی است، روز پنجشنبه بازنشر شده است.

این نامه باعث خشم محافظه‌کاران نزدیک به خامنه‌ای و احمدی‌نژاد شد به طوری که از آن زمان تاکنون آقای هاشمی در معرض حملات گسترده آنها قرار گرفته است.

آقای هاشمی در این نامه که در واکنش به اتهامات احمدی‌نژاد به وی و خانواده‌اش نوشته شده، خطاب به آقای خامنه‌ای آورده است: «اگر رئیس جمهور خود را مجاز به ارتکاب گناه کبیره و اخلاق‌شکن تهمت و خلاف‌گویی بداند و اگر نظام نخواهد یا نتواند با چنین پدیده‌ای برخورد کند دیگر چگونه می‌توانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟»

هاشمی نوشته که «ده‌ها میلیون نفر در داخل و خارج ناظر دروغ‌پردازی‌ها و خلافگویی‌هایی بودند که برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلامی‌مان را نشانه گرفته بود.»

هاشمی در این نامه به خامنه‌ای هشدار داده که احمدی نژاد در واقع خود رهبر را هدف گرفته است. هاشمی صریحا نوشته بود: «بجاست که به این حقیقت هم توجه شود که احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمی‌دانم و خود جناب‌عالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم می‌دانید.»

انتشار مجدد این نامه پس از یک سال نشان دهنده تاکید هاشمی بر مواضع خود تلقی می شود.

منبع: وب‌سایت هاشمی رفسنجانی
 


 


میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز می‌گوید آگاهی «پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار» حکومت است و از همین رو حکومت «طاقت ندارد یک وبلاگ را آزاد ببیند.»

آقای موسوی در جمع گروهی از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب با انتقاد از موج گسترده فیلترینگ سایت‌ها و وبلاگ‌ها، گفت این مسئله «نشانگر این است که پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار آنها مسئله آگاهی است.»

آقای موسوی از مردم و هواداران جنبش سبز خواست «در حد خود در گسترش آگاهی‌های سیاسی، اجتماعی» بکوشند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود مبارزه با فساد و دروغ را از خواسته‌های جنبش سبز اعلام کرد و افزود: «ما می‌خواهیم قوه قضاییه درستی داشته باشیم که ظلم نکند. این‌گونه نباشد که از کسی اعتراف بگیرند و بر اساس آن وی را اعدام کند.»

میرحسین موسوی همچنین به بیان نسبت جنبش سبز و آرمان‌های انقلاب پرداخت و گفت: «جنبش سبز برای آزادی و عدالت است. عدالت برای مردمی که انقلاب کردند.»

وی گفت جنبش سبز با «بستن، گرفتن، تهدید و زندانی کردن» متوقف نخواهد شد چرا که خواسته‌های آن «برآمده از نیاز‌های واقعی انسان‌ها» است.

آقای موسوی افزود: «این جنبش یک جنبش چهار فصل است. تجدید حیات می‌کند، در شکل‌های مختلف ظاهر می‌شود.»

وی بخش دیگری از سخنان خود گفت: «برخی گمان می‌کنند با ایجاد فضای رعب و وحشت می‌توان امور را اداره کرد در حالی که کشور با آزادی و عدالت اداره می‌شود نه با زندان اوین.»

به گفته موسوی «زمانی آرزوی ما بود که زندان‌ها خالی باشد و جشن بستن زندان اوین را بگیریم، اما حالا آنجا ساختمان‌سازی می‌کنیم که حجره‌های بیشتری داشته باشیم.»

میرحسین موسوی ادامه داد: «همیشه می‌گویم کسانی که این زندان‌های وسیع را ایجاد کرده‌اند چقدر با واقعیت بیگانه‌اند.»

به گفته آقای موسوی «اگر قرار باشد که نظام باقی بماند ولی با پر کردن زندان‌ها یا با زدن و گرفتن دانشجویان و کارگران مسلمان، هنرمندان و سینماگران و روزنامه نگارن آیا می‌توان از چنین نظامی در جهان دفاع کرد؟»

وی همچنین این پرسش را از مقام‌های جمهوری اسلامی مطرح کرد «آیا این دستگیری‌ها توانست رژیم شاهنشاهی را حفظ کند؟»

آقای موسوی در بخش پایانی اظهارات خود هشدار داد که «نظام در حال حرکت به سمت تک‌صدایی است به طوری که هیچ اندیشه دیگری را تحمل نمی‌کند.»

به گفته این رهبر جنبش سبز «تک‌صدایی منجر به استبداد و دیکتاتوری می‌شود و هیچ کس نیست که نداند اضافه بر استبداد و دیکتاتوری، تک‌صدایی مهم‌ترین عامل بازدارنده توسعه است.»

منبع: کلمه و رادیو زمانه

پیشینه

موسوی: خرافه امروز در خدمت فساد سازمان یافته است
موسوی: سال آینده سال استقامت بر اهداف جنبش سبز است


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته