-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 05/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ایرانیان شاعران خود را دوست می دارند. ادبیات جهان تعدادی از زیباترین شعرهای عاشقانه را وامدار شاعرانی چون حافظ و مولوی و سعدی است. اما این فردوسی است که خود به تنهایی فرهنگ است. بچه ها در ایران قصه هایش را قبل از خواب گوش می کنند. در زورخانه ها از تهران گرفته تا کرمانشاه شعرهای فردوسی را می خوانند. صحنه هایی از شاهنامه به شکل مینیاتورهای معروف ایران زینت بخش دیوارهای قهوه خانه ها هستند.

مخالفان در جریان اعتراض به پیروزی مخدوش احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ شعرهایی از فردوسی را بر دیوارها نوشتند. اصطلاحِ های آمده در شاهنامه به فرهنگ روزمره تعلق دارند.

هومرِ ایران

ابوالقاسم فردوسی هومرِ ایران و شاهکارش "کتاب پادشاهان" – شاهنامه – حماسۀ ملی این کشور است. از قرار در سال ۱۰۱۰ شاهنامه را به پایان برده است، امسال هزارمین سالگرد آفرینش شاهنامه برگزار می شود. یونسکو این تاریخ را در تقویم فرهنگ میراث جهانی آورده است. در جهان فارسی زبان، از ایران و تاجیکستان گرفته تا افغانستان و پاکستان، و نیز در کشورهایی که پذیرای ایرانیانِ در تبعید هستند با برگزاری همایش و گردهمایی و جشن شاهنامه را نکو می دارند. انجمن فردوسی در برلین و انجمن دوستی آلمان و ایران، روز جمعه دوستداران فردوسی را برای برگزاری مراسم فرهنگی به سالن کنسرت این شهر دعوت کرده بودند.

شاهنامه یک اثر سترگ است: حدود ۶۰ افسانه را به حماسه ای با ۹۹۰ بخش و حدود ۶۰۰۰۰ بیت شعر پیوند می دهد، که در آنها ماجراهایی از پیدایی جهان تا پیروزی های عربی- اسلامی در قرن هفتم روایت می شود. فردوسی برای اولین بار در تاریخ، واژۀ از یونانی گرفته شدۀ "پرشیا" را بکار نمی برد بلکه از نام بومی "ایران" استفاده می کند. و فردوسی شاهنامه را به تمامی به فارسی می نویسد، گرچه در آن زمان عربی چیرگی داشت. بدین ترتیب فردوسی نه تنها تاریخ تمدن ایران را نجات داد بلکه زبان فارسی را هم از فراموشی رهانید. امروز حدود ۶۵ میلیون نفر به زبانی سخن می گویند که فارسیِ جدید نام دارد.

این شعرها از قرار در همان زمانِ پیدایی برای فردوسی که بسیار دین باور بوده دردسر آورده است: سلطان، با اسلام ستیز خواندن شاهنامه پاداش فردوسی را نداده است. وی ده سال بعد از آفرینش شاهنامه با پریشانی و تنگدستی در توس از دنیا رفت. پیکرش را نه در گورستان اسلامی که در باغی شخصی به خاک سپردند.

اما ستیهندگی (این برابر نهاد از داریوش آشوری است. م) بین هویت ایرانی از یک سو و هویت عربی- اسلامی از سوی دیگر که در سراسر شاهنامه جریان دارد برای کتاب و نیز سراینده تا امروز محبوبیت و ستایش آورده است – البته ملی گرایی برآمده از شاهنامه در مرزبندی در برابر هر آنچه عربی است گاهی به میهن پرستی کورکورانه کشیده است.

فردوسی و شاهنامه همواره وسیله ای در کشاکش بین روحانیت و حاکمیت ، و بعدها بین ملی گرایان میانه رو و رهبری دینیِ محافظه کار شده اند. برای نمونه دهقان زاده و افسر ارتش رضا خان، که در سال ۱۹۲۵ با کودتا به قدرت رسید و سلسلۀ پهلوی را بنیاد گذاشت، از شاهنامه برای مشروعیت قدرتش و تقویت هویت ملی و بنیان فکریِ تلاش های برگرفنه شده از غربش برای نوسازی ایران سود جست– در رویارویی با روحانیت رسمی اسلام. رضا شاه بود که در سال ۱۹۳۴ دستور داد در توس آرامگاه باشکوهی بسازند که در آن استخوان های شاعر را به خاک سپردند. این بنا قرار بود سیل زیارت کنندگان مکان های مقدس شیعه را به خود جلب کند. یک سال بعد نام کشور را از پرشیا به ایران تغییر داد، نامی که فردوسی نخستین بار برای امپراتوری سابق بکار برده بود.

فرزند او نیز، محمدرضا شاه پهلوی، می خواست فردوسی را بعنوان شاعر ملی در انحصار گیرد. در سال ۱۹۷۱ در تخت جمشید جشن بسیار بزرگی برپا داشت تا دوهزار و پانصدمین سالگرد ایجاد پادشاهی ایران را نکو دارد و خود را جانشین شاهان آمده در شاهنامه بخواند.

بعد از سقوط پهلوی روحانیت با شتاب خواست جلوی هر گونه استناد را به دوران پیش از اسلام بگیرد. رهبر انقلاب آیت الله خمینی گفت: "آنان که ملی گرایی را جلو می اندازند مخالف اسلام هستند. ما ملی گرا نمی خواهیم بلکه فقط مسلمان. اسلام هرگونه ملی گرایی را رد می کند." وی شاهنامه را کفرآمیز خواند. اما پیوند روحانیت با فردوسی درعین حال دوگانه بود. از سویی روحانیت فردوسی و شاهنامه اش را تهدیدی برای قدرت انحصاری خود می دانست. از سوی دیگر از تأثیرِ ملی و هویت بخشِ آن تمجید می کرد.

دوران کوتاه شکوفایی

در دورۀ رئیس جمهورِ اصلاح طلب محمد خاتمی، فردوسی و اثرش دورۀ تازه ای از شکوفایی را شاهد بودند. رادیو تهران، صدای جمهوری اسلامی، هر روز صبح برنامۀ خود را با بیت شعری از فردوسی آغاز می کرد. هر چه بیشتر به بچه ها در ایران نام قهرمانان شاهنامه را دادند. گردهمایی های رسمی برگزار شد که در آن نقالان شاهنامه را به روش سنتی می خواندند – نیز برای اولین بار نقالان زن که حضور رسمی آنها در جمهوری اسلامی ممنوع است.

انجمن فردوسی ایران نیز در این دوران برپا شد- اکنون در زمان جانشین خاتمی انجمن را بازسازی می کنند. به ساختمان انجمن فردوسی در اصفهان در تابستان ۲۰۰۹ در حضور شهردار آسیب زده بودند. جشن های فردوسی برگزار نشد، تأسیس موزه و مرکز فرهنگی فردوسی در تهران به مدت نامعلوم تعویق افتاده است.

بدین ترتیب انجمن فردوسی باید از شاعرِ ملی فردوسی و اثرش در خارج تجلیل کند مانند روز جمعه در برلین.


 


تیم هادلین که در ۶۴ سالگی از بیماری ریه بدرود زندگی گفت، پدر و دوستی فوق العاده بود. گل رز پرورش می داد. وی نویسنده ای با استعداد و تهیه کننده تلویزیونی بود با رگه ای لذتبخش از هرج و مرج در کارهایش، که اعصاب سازمان هایی که با آنها کار می کرد را محک می زد.

در مالوِرن و وُرسِسترشایر بزرگ شد، ولی وقتی خانواده اش به لندن نقل مکان کردند او را به مدرسه لاتیمر در همشایر سپردند، جایی که ذوق ادبی اش شکوفا شد. یکی از هم دوره هایش در آنجا آلن ریکمَن بود؛ دوستی که به همراهی وی در تئاتر ملی جوانان یه سفرهای زیادی رفتند.

در دانشکده لَنچستر در حال بازی کردن نقش ادموند در لیرشاه بود که با همسر آینده اش، سو، آشنا شد. آنها در سال ۱۹۶۷ با هم ازدواج کردند و زیر پوشش سازمان "خدمات داوطلبانه در خارج از کشور" به تایلند رفتند.

وقتی که بازگشتند، تیم در دانشکده پژوهش های شرقی و آفریقایی در دانشگاه لندن برای انجام پایان نامه کارشناسی ارشد درباره مردم برمه ثبت نام کرد؛ در حالی که درآمد جانبی در رادیو بی بی سی داشت. این برق کهربایی در تمام مدت زندگیش ادامه یافت.

در سال ۱۹۸۱ او را دیدم، زمانی که با دارایی ویژه خود یعنی دانش و تلسط به زبان پارسی، پژوهشگر تلویزیونی شده بود. او چنین تسلطی را زودتر از آن به دست آورده بود، وقتی که کاردار سفارت بریتانیا در تهران بود و هنگامی که انقلاب، دست خبرنگاران غربی را برای کار در ایران می بندد، متاع پارسی او بیش از هر زمان دیگری خریدار پیدا می کند.

من آن زمان ویراستار پانوراما بودم و او عضوی سراپا طنز، رک گو، و تیزهوش بود. اعتماد به نفسی داشت که از پس هر ناممکنی بر می آمد.

او را با گروهش به ایران فرستادم و چند هفته پس از آن از فرودگاه هیترو لندن تماس گرفت که فیلمی که تهیه کرده فرستاده و در راه است و او چند ساعت دیگر برای شروع ویرایش برمی گردد.

اما چندین روز گذشت و خبری از او نشد. وقتی که رسید داستانی خنده دار و باورنکردنی از دزدیده شدنش در راه بازگشت از فرودگاه تعریف کرد. البته او فقط می رفت خانه تا همسرش را ببیند (و شاید سوخت ساز بدنش را پس از چند هفته بی الکلی در ایران به حالت عادی در آورد). هیچ داستانی درباره زندگی تیم را نمی توان پیش پا افتاده و معمولی انگاشت همین طور فیلم هایی که او نشان می داد هیچ کدام عادی نبودند. زاویه دیدی استثنایی و بینشی عمیق و ویژه درباره زندگی در درون انقلاب ایران داشت.

پس از چند سال پیگیری، وی به تخصص در امور خاور میانه دست یافت و درباره مکان هایی می نوشت و فیلم زنده تهیه می کرد که دیگر گزارشگران نمی توانستند به آنجا راه یابند.

مهمانی هایی که سو و تیم در آپارتمان دورافتاده خود در نزدیک دریا در برایتون می دادند همیشه به مسافرت می ارزید. نه تنها به خاطر همراهی و هم صحبتی با تیم، که برای انبساط خاطر عجیب و غریبی که به آدم هنگام حدس زدن دست می داد: حدس این که مثلا کدام یک از مهمان ها جاسوس فلان قدرت می توانند باشند.

بیماری که سرانجام او را از پای درآورد قدرت حرکت را از او کم کم می گرفت و برنامه های تلویزیونی اش رو به کاهش نهاد. ولی در این مسیر هیچ گاه ردی از دلسوزی او برای خودش پیدا نبود. ایده ها و نقشه هایش همچنان جاری و لبخند گسترده ای بر پهنای چهره اش پیدا بود. به مهارت های فوق العاده دیگرش می پرداخت: پرورش گل و گیاه. با همسرش خانه ای در اسپانیا خریدند و در آنجا همان گونه درگذشت که زندگی کرده بود: کنجکاو درباره این که در گوشه و کناره ها زیر لایه ها چه می گذرد.

نامش را همسرش سو، دو فرزندش دِیزی و سَم، و نوه اش آوا ایزابل به یادگار با خود دارند.

توضیح: تیم هادلین بر زبان فارسی تسلط داشت. او برای ساخت فیلمی درباره انقلاب، در اقدامی جسورانه به بخش هایی از ایران سفر کرد.

* عکس منتشر شده در روزنامه گاردین


 


مشخص نیست آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی چه واکنشی نشان می دهد اما هنوز هیچ شانسی نیست که فیلم سنگسار ثریا بتواند در ایران به نمایش گذاشته شود. آخرین فیلم سیروس نورسته، کارگردان آمریکایی داستان ثریا منوچهری را روایت می کند. زن ۳۵ ساله و مادر هفت فرزند که در سال ۱۹۸۶ در ایران سنگسار شد.

حتی اگر صحنه ۲۰ دقیقه ای سنگسار را از فیلم بیرون بیاورید، هنوز هم با فیلمی جنجالی روبرو هستید که نمایشگر خشم و عصیانی است که ایران معاصر را در خود فرو برده است. این فیلم قرار است در شاول سینما (Chauvel cinema) در استرالیا به نمایش گذاشته شود.

نورسته می گوید: «مردم به این فیلم انتقاد می کنند که به شدت در پی تحریک احساسات است اما من هیچ عقب نشینی درباره نشان دادن حکم وحشیانه سنگسار نخواهم کرد.»

این فیلم که بر اساس کتابی به همین نام که در سال ۱۹۹۴ توسط روزنامه نگار فرانسوی، فریدون صاحب جم نوشت ساخته شده، نشان می دهد که چگونه منوچهری به اشتباه محکوم به خیانت به همسرش شد. همسری که می خواست از دست او خلاص شده و با یک دختر ۱۴ ساله ازدواج کند.

علی با جعل داستان خیانت همسرش، سبیل حاکم شرع را چرب می کند که همسرش را به دلیل گفته ها و شایعه ها، تحت تعقیب قرار دهد. او که توسط گروهی از مردان، از جمله پدر خودش محکوم شده، به میدان شهر برده می شود تا طبق احکام شریعت اسلامی، تا گردن در خاک فروبرده شده و مجازات سنگسار به اجرا در آید.

در این فیلم که با بودجه ای کمتر از چهار میلیون دلار و در اردن ساخته شده، شهره آغداشلو (بازیگر فیلم خانه ای از شن و مه) نقش خاله منوچهری را بازی می کند و جیم کاویزل هم نقش روزنامه نگار فرانسوی را برعهده دارد. این فیلم در ایران ممنوع شده و به صورت قاچاق به طور گسترده در میان مردم کپی و توزیع شده است.

نورسته می گوید: «در حال حاضر حدود ۲۰ هزار کپی دی وی دی فیلم در ایران وجود دارد. این را از طریق عوامل فیلم باخبر شدیم چرا که خیلی از آنها فامیل و بستگانی در ایران دارند.»

سال گذشته این فیلم در آمریکای شمالی اکران شد و واکنش های متفاوتی داشت. در فستیوال فیلم تورنتو، رقیب میلیونر زاغه نشین نام گرفت و استفن هولدن، منتقد نیویورک تایمز فیلم را به عنوان یک ژانر «پورن خشونت» را زیر بار انتقاد گرفت.

نورسته می گوید: «دوست دارم استفن هولدن یک بار صحنه سنگسار را از نزدیک ببیند. بعد بگوید که این خشونت را می شود توجیه کرد یا نه.»

الیزه آئورباخ (Elise Auerbach) از کارشناسان ایران در سازمان عفو بین الملل می گوید این فیلم تحریک آمیز است و به ترس مردم از ایران در غرب دامن می زند.

این فیلم به رغم واکنش های متفاوتی که به آن نشان داده شده، تمرکز اصلی را بر سنگسار گذاشته است که هنوز به جرم خیانت به همسر و یا ارتکاب به همجنس بازی در افغانستان، سودان، نیجر و سومالی به اجرا گذاشته می شود. سال گذشته فرماندهی استان آچه در اندونزی قانونی گذراند و از اجرای سنگسار استقبال کرد. پاکستان هم تا سال ۲۰۰۶ تحت قوانین حدود، این مجازات را اجرا می کرد ولی بعد آن را کنار گذاشت.

مجازات سنگسار در هیچ جای قرآن نیامده اما از سال ۱۹۸۳ در ایران به اجرا گذاشته شده است. محکوم به سنگسار تا گردن در خاک فرو رفته و سنگ توسط مردم به سر پرتاب می شود تا به مرگ محکوم ختم شود.

گفته شده که اگر محکوم بتواند از چاله ای که او را در آن فرو کرده اند بیرون بیاید، از حکم آزاد می شود. با توجه به این که زن ها را بیشتر از مردها در خاک فرو می کنند، امکان رهایی آنها خیلی کمتر از مردان است.

نورسته که ۵۳ سال دارد و در آمریکا و از پدر و مادری ایرانی متولد شده، آخرین باری که به ایران رفته، اواخر دهه ۱۹۷۰ بوده و می گوید فیلم های سنگسار که مخفیانه گرفته و توسط فعالان حقوق زنان به بیرون از کشور منتقل شده را به دست آورده و دیده است. وی می گوید: «فقط سال پیش ۱۰ زن در ایران به مجازات سنگسار کشته شدند.» عفو بین الملل این آمار را ۱۱ مورد ذکر کرده است. وی واکنش مخاطبان به فیلم را عموما خوب تلقی کرده و می گوید بعضی وقت ها هم شده که برخی به او مراجعه کرده و درباره ترویج نگرش منفی نسبت به اسلام از او انتقاد کرده اند.

امکان بروز فتوایی از جنس فتوایی که علیه سلمان رشدی صادر شد، برای نورسته غیرممکن است. تهیه کننده فیلم هم یک کاتولیک به نام استیو مک اویتی است که تهیه کنندگی فیلم مل گیبسون درباره عیسی را هم به عهده داشته است. منتقدان به ویژه چپی ها از این حرکت ها به عنوان فیلم های حاوی پیام خاص یاد می کنند.

نورسته می گوید قرار نبود کاویزل در این فیلم بازی کند و خیلی اتفاقی بود. ما هنرپیشه دیگری انتخاب کرده بودیم اما همسرش گفته بود تا حد مرگ می ترسد و نگذاشت او در این فیلم بازی کند در نتیجه او را انتخاب کردیم. وی چپ را متهم کرده که همان واکنشی که به راهی به یازدهم سپتامبر و نشان دادن کم کاری بیل کلینتون در نبرد با القاعده را نشان می دهد را نثار او کرده است. او می افزاید: «خیلی از نکات درست اخلاقی و سیاسی در این هست. این ها خبرنگارانی هستند که دست راستشان را برای رسوا کردن رییس جمهوری آمریکا می دهند اما در مورد اسلام سکوت کرده و هیچ نمی گویند.»

نورسته از این که فیلمش در استرالیا به نمایش درمی آید خوشحال است و می گوید: «دولت جمهوری اسلامی ترکیه را زیرفشار گذاشت که از نمایش فیلم خودداری کند که البته می شد فهمید که به دلیل روابط این گونه است اما در فرانسه و بریتانیا هم فیلم به نمایش درنیامده و توزیع کننده فیلم می گوید سینماها کمی نگرانی دارند. بعضی جاها واقعا ترسو و بزدل هستند.»

*شرح عکس: موژان مارنو، بازیگر فیلم سنگسار ثریا م، در خانه اش در لس آنجلس، عکس از کوربیس.


 


لولا دا سیلوا زمانی که دو هفته پیش راهی تهران بود، بر این باور بود که می رود تا تنش ها بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی را پایان داده و به عنوان یک سیاستمدار در صحنه سیاست بین المللی، اعتباری جهانی برای خودش دست و پا کند. اما پس از این که برزیل و ترکیه توافق مبادله سوخت هسته ای تهران در خاک ترکیه را امضا کردند و آقای دا سیلوا به خانه بازگشت، با موجی از انتقادات از سوی کارشناسان و حقوقدانان و نمایندگان پارلمان روبرو شد که کار او را از پیش پا افتاده تا زیانبار ارزیابی کردند.

برخی گفتند ایران از آقای دا سیلوا سوءاستفاده کرده تا زمان بیشتری برای ساخت بمب اتمی به دست آورد. برخی دیگر گفتند این کار به وجهه جهانی برزیل و رابطه اش با آمریکا خسارت وارد کرده و از این به بعد ممکن است برنامه اتمی مورد سختگیری بیشتر بازرسان آژانس قرار گیرد.

آنچه که تصور می شد بزرگ ترین ماموریت جهانی رییس جمهوری محبوب برزیل باشد، به یک اقدام خطا تعبیر شد. آموری دی سوزا، تحلیلگر سیاسی در ریودوژانیرو می گوید: «بهترین تعبیر این است که ما ساده لوحانه برخورد کردیم. در بازی این چنینی، روبرو شدن با برچسب ساده لوح می تواند فقط نشان از یک دیپلماسی دست سوم باشد.»

برزیل و ترکیه به این توافق با تهران رسیدند که ایران اورانیوم کمتر غنی شده خود را به خارج از کشور انتقال دهد و ظرف یکسال سوخت اتمی دریافت کند. اما به رغم این مبادله، رهبران جمهوری اسلامی می گویند هنوز به غنی سازی اورانیوم ادامه خواهند داد. مقامات برزیلی می گویند بیانیه ای ثابت قدم صادر کرده اند و تحت تاثیر وقایع درون ایران نبوده اند.

واشینگتن به سرعت این توافقنامه را تاکتیک تاخیر انداختن خواند و آن را رد کرده و به سرعت اعلام کرد پیش نویس دور چهارم تحریم های ایران مورد موافقت پنج کشور عضو دائم شورای امنیت قرار گرفته است. اما برزیلی ها کماکان از اقدام خود دفاع می کنند و وزیر خارجه برزیل روز جمعه گفت که هنوز هم دیر نیست و درست است که خیلی کارها هنوز مانده که انجام شود اما به هر حال راه باز شده است.

علی اصغر سلطانیه نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین المللی انرژی اتمی هم تایید کرد که تهران جزییات مبادله سوخت را به آژانس اطلاع داده و در جریان یک گفت وگو گفت خواهان دوری از تقابل است و قصد دارد موضوع در میز مذاکره حل شود.

مقامات برزیلی موضع منفی آمریکا را ریاکارانه خواندند. یکی از مشاوران آقای دا سیلوا روز دوشنبه گفت که پیش از سفر رییس جمهوری برزیل به تهران، باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا نامه ای فرستاده و همین مباحثی را مطرح کرده که دست آخر هم در توافقنامه تهران دیده شد.

دبیرکل سازمان ملل، بان گی مون روز دوشنبه گفت توافق ترکیه و برزیل به تهران، حرکت به سمت گفت وگو است. اما وی گفت مشکل اصلی، فقدان اعتماد میان دو طرف است.

تحلیلگران سیاسی می گویند اگر کشورهای غربی کماکان توافقنامه ترکیه و برزیل با تهران را رد کنند، ضربه بدی به وجهه سیاسی برزیل وارد می شود و نگرانی ها از فعالیت هسته ای برزیل را هم بیشتر خواهد کرد.

برزیل با همکاری فرانسه مشغول ساخت زیردریایی اتمی است. این طرح مخالف با حرکت به سمت ساخت سلاح اتمی ارزیابی نشده و بازرسان آژانس به طور مرتب از آن بازرسی می کنند و خودداری از هرگونه دستیابی به بمب اتمی هم در قانون اساسی برزیل لحاظ شده است. هرچند برزیل هنوز به پروتکل الحاقی به ان پی تی که اجازه بازرسی های سرزده را می دهد، نپیوسته است.

لوییز فلیلیپه لامپریا، وزیر خارجه سابق برزیل هم حتی پیش از سفر آقای دا سیلوا به تهران گفته بود این سفر می تواند خسارت های غیرقابل محاسبه زیادی در پی داشته باشد و نگرانی ها از برنامه اتمی برزیل را افزایش دهد. وی گفت: «مثل این می ماند که کسی از یک طرف خیابان به طرف دیگر برود تا پایش را روی پوست موزی که در پیاده رو است بگذارد.»

بی خود نبود که معاون رییس جمهوری برزیل پس از امضای توافقنامه تهران گفت که برزیل باید به عنوان عامل بازدارنده، فعالیت های اتمی خود را داشته باشد.

بسیاری از برزیلی ها به رغم همه نگرانی ها می گویند آقای دا سیلوا توانسته صحنه جهانی را از یکه تازی آمریکا بگیرد. پائولو سوترو، مدیر بخش برزیل موسسه وودرو ویلسون می گوید: «لولا دا سیلوا انتقاد منتقدانش را رد کرده و به این نتیجه رسید که برزیل را به مذاکراتی که حوزه منافع آمریکا و قدرت های برتر جهان است، بکشاند.»

تلاش برزیل برای همراهی با ایران معمولا در کشور برزیل نتیجه خوبی در پی نداشته است. پس از این که وزیر اقتصاد برزیل پیراهن زردرنگ تیم ملی برزیل را در تهران به محمود احمدی نژاد هدیه داد، کلوویس روسی که ستون نویس معتبری است، نوشت که پیراهن ورزشی که تقدیم شد، آلوده به خون ناراضیان و گرداندیشان نظام جمهوری اسلامی بود.

اما خیلی از برزیلی ها از این که آقای دا سیلوا خود را قاطی رهبران جهان کرده، راضی هستند. یک نظرسنجی در ماه مارس نشان داد ۴۸ درصد مردم خاطره ویژه ای از رییس جمهوری خود ندارند اما ۴۶ درصد سفرهای خارجی او را به یاد داشتند. آقای سوترو می گوید دا سیلوا به هر حال خاطره خوش او حفظ شده است. اما او می افزاید: «درباره رابطه برزیل با آمریکا، هنوز مطمئن نیستیم درصد خسارتی که وارد شده، چقدر است.»

* عکس: لولا دا سیلوا، رییس جمهوری برزیل، عکس از کوربیس.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته