-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 05/03/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



محمد قوچانی: قربانی یا...؟!


مجید محمدی یک مقاله عالی درباره روش های جدید اقتدارگرایان نوشته و بخوبی توضیح داده است که بخش اطلاعاتی- امنیتی رژیم چگونه از زندانیان سیاسی علیه جنبش سبز استفاده می‌کند. او در این مقاله افرادی را که همکاری با "بخش سرکوب رژیم" را می‌پذیرند و برای "بخش ایدئولوژیک رژیم" نظریه‌سازی می‌کنند، را به "قربانی" تبدیل می‌کند.

تفاوت افرادی چون احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، احمد قابل، فیض الله عرب سرخی، عبدالله رمضان زاده، بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، اسانلو، هنگامه شهیدی، بدرالسعادات مفیدی، و بقیه‌ی زندانیانی که قهرمانانه ایستادند، با کسانی که نایستادند، کجاست؟

تفاوت آنها که نتوانستند مقاومت کنند، اما فقط علیه خود حرف زدند، با آنهایی که نتوانستند بایستند، اما علیه دیگران سخن گفتند، چیست؟

تفاوت آنها که بریدند و علیه دیگران حرف زدند، با آن دیگرانی که بریدند و علیه دیگران حرف زدند، و در عین حال به همکاری با بازجو ها علیه جنبش سبز ادامه دادند، کجاست؟

تفاوت آنهایی که بریدند و هر چه بازجوها خواستند، کردند، با دیگرانی که همین کار را کردند، و در عین حال بخش سرکوب رژیم اجازه داد آنها نشریه دربیاورند و در نشریه خواست سازمان سرکوب را دنبال کنند، در چیست؟ آیا جای پرسش وجود ندارد که رژیمی که آیت الله صانعی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، میر حسین موسوی، و دیگر اصلاح‌طالبان را از هرگونه رسانه‌ای محروم کرده است، چگونه اجازه می‌دهد محمد قوچانی کار مطبوعاتی بکند؟

آری درآمد ماهی ۷ میلیون تومانی کم هوسی نیست! آری، به نوشته‌ی این جوان در دورانی که خاتمی کاندیدا شد نگاه کنید و پاسخ‌های بردار مبارز محسن آرمین به او را.

عبدالله مومنی باید در بدترین شرایط باشد، اما یکی دیگر برای وزارت اطلاعات  خوش رقصی کند. آری هیچ کس نمی‌پرسد زن و بچه‌ی احمد زیدآبادی در چه شرایط سختی به سر می‌برند، اما به ایدئولوژی سازان برای رژیم، دلسوزی می‌ شود. یک بار دیگر آقای محمدی باید نوشته های چند ماه اخیر این جوان را بخواند و ببیند که چگونه برای وزارت اطلاعات و سپاه "تقی شهرام" درست می‌کند. روشنفکران دینی را بی‌دین و دیندار می‌کند تا زدن آنها آسان شود. این جوان فقط قربانی نیست آرزوهای بلندی در سر پخته است که جز از این طریق برآمدنی نیست. اور "قربانی" نیست. از مخالفانی که ایستادند، برای بخش امنیتی رژیم قربانی درست می‌کند. این کم نبوغی نیست. در شرایطی که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت منحل می‌شوند، در شرایطی که خاتمی و موسوی و کروبی را کیهان به جاسوسان سازمان سیا و موساد و سازمان امنیت انگلیس تبدیل می‌کند، این جوان باید مجله داشته باشد تا روشنفکران دینی را لجن مال کند.

 

توضیح خودنویس: به دلیل خلط جایگاه فعالیت سیاسی با روزنامه‌نگاری، بسیاری اینان را داری یک جایگاه می‌بینند که به نظر ما چنین نیست. با این حال نویسنده محترم در این یادداشت همه را به یک چوب رانده است. افرادی که از آنان نام‌ برده شده، اکثرا فعال سیاسی‌اند یا فعال سیاسی شده‌اند.

  
 


 


سفر به نیویورک و بنیاد علوی و غیره ...
 


احتمال خاموشی‌های گسترده در نیویورک به دلیل شارژ هاله نور احمدی نژاد!

شهرداری نیویورک و حومه با صدور بیانیه‌ای از شهروندان نیویورکی خواست در زمان اقامت احمدی نژاد از مصرف زیاد برق جدا خودداری کنند چون در غیر اینصورت با خاموشی‌های گسترده مواجه خواهند شد. در این بیانیه آمده است: «به همراه درخواست ویزا از طرف آقای احمدی نژاد یک درخواست نیز برای دریافت ۶۳۰۰۰ کیلو وات برق! برای شارژ هاله نوری که وی را در گذشته احاطه کرده بود دریافت شده است. ما به شهروندان مقیم مناطق منهتن، بروکلین و حومه شدیدا توصیه می‌کنیم در زمان اقامت نامبرده درمصرف برق صرفه جویی نمایند تا وی ۶۳۰۰۰ کیلو وات برق را دریافت کرده و پس از شارژ مجدد هاله نور زودتر راهش را بکشد و برود.»


 


نیویورک در خطر

در آستانه سفر احمدی نژاد به نیویورک ، این شهر که تجربه بسیار تلخ حملات ۱۱ سپتامبر را دارد، بار دیگر شاهد حمله‌ای تروریستی بود. در حدود ساعت ۴ صبح به وقت محلی، شخصی با یک تلفن یک بار مصرف (pay phone) به شماره 911 اطلاع داد که یک خود روی نیسان مدل پث فایندر در اطراف میدان تایم اسکوئر در حال دود کردن دیده شده و خطرناک است، پلیس بلافاصله منطقه را محاصره کرده و به تخلیه کلیه ساکنین و مغازه‌ها و مسافران هتل ماریوت مارکیز کرد و خیابانهای ۴۳ تا ۴۸ را بست، بمب در حوالی برادوی در نزدیکی خیابان ۴۵ کشف شد .

شهردار بلومبرگ در مصاحبه مطبوعاتی گفت که ما بسیار خوش شانس بودیم . 

خانم ناپلی‌تانو‌، وزیر امنیت سرزمین به خبرنگاران گفت که این بمب می‌توانست انفجار بزرگی را باعث شود و خسارات سنگینی بجا گذارد، که خوشبختانه خنثی شد . 

به گفته پلیس ، این بمب مشتمل بود از سه مخزن پروپانل و دومخزن اتش بازی و مقادیر زیادی بنزین را شامل می‌شد و می‌توانست آتش سوزی بسیار بزرگی را بوجود آورد. شهردار بلومبرگ گفت که تحقیقات برای یافتن بمب گذار در جریان است و دوربین‌های منطقه خودروی نیسان را نشان می‌دهند که در محل پارک می‌شود . 

پلیس خبر از تحقیات گسترده‌تری می‌دهد و حتی در حال شناسائی شخص تلفن کننده هستند. 

بعد از این بمب گذاری، پلیس منطقه تایم اسکوئر که توریستی است را کاملا تخلیه کرده و وضع نا آشنائی را بوجود آورده است.


 


مجید توکلی: اتهام‌ها را نمی‌پذیرم

متن زیر در بهمن ماه به دست دوستان نزدیک مجید توکلی رسیده بود، اما به دلایل برخی مسائل، این نوشته منتشر نشد. «دانشجونیوز» نیز به درخواست دوستان و نزدیکان مجید توکلی اقدام به انتشار این دفاعیه کرده است

متن کامل لایحه دفاعیه مجید توکلی
ارسال شده از زندان اوین

 

ریاست محترم دادگاه‌های تجدیدنظر استان تهران


احتراماً، پیرو حکم شماره 88/16193/ط د که در تاریخ 29/10/88 به اینجانب (مجید توکلی فرزند فیض اله به شماره شناسنامه 3617 صادره از شیراز که از تاریخ 16 آذر 1388 به قرار بازداشت موقت در زندان می‌باشم) در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی ابلاغ گردیده توضیحات زیر را جهت پیوست در اعتراض به حکم آن شعبه و در دفاع از خویش به عرض می‌رسانم.


در حکم صادره شعبه 15 دادگاه انقلاب که در روندی بسیار سریع در کمتر از یک ماه به تشکیل دادگاه و دو هفته پس از آن به ابلاغ حکم رسیده آمده است که به استناد ماده 610 قانون مجازات اسلامی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی به 5 سال حبس تعزیری و به استناد ماده 500 قانون مجازات اسلامی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به تحمل 1 سال حبس تعزیری و به استناد ماده 514 قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به رهبری به 2 سال حبس تعزیری و به استناد ماده 609 قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به رییس‌جمهور به تحمل 6 ماه حبس تعزیری محکوم شده‌ام و به استناد ماده 19 قانون مجازات اسلامی 5 سال محروم از فعالیت‌های سیاسی و 5 سال ممنوع‌الخروج از کشور گردیده‌ام.


آنچه که در ابلاغ حکم آن هم در شرایطی غیرعادی و در حالی که من اصرار به ابلاغ رای به وکلایم داشتم و از آن خودداری شده است، این بود که اقاریر اینانب و شواهد و مدارک و گزارشات موجود دلیل صدور رأی بوده است. بنابراین توضیحاتی که در ادامه می‌آید و علی‌رغم بیان در مراحل مختلف از بازجویی و بازپرسی و دادگاه انقلاب نیز بیان شده و از سوی مقام ذی‌صلاح قضایی به آن توجه لازم صورت نگرفته است را بیان کرده و امید که معروض مقام رسیدگی‌کننده گردد.


پیرامون 5 سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی ذیل ماده 609 قانون مجازات اسلامی؛ الف) آنچه مورد استناد در شعبه 15 دادگاه انقلاب بود؛ به حضور در تجمع دانشجویی 16 آذر در دانشگاه امیرکبیر مربوط می‌شود که این تجمع به روال هر ساله از سال 32 به بعد (به مدت 56 سال) همیشه در دانشگاه‌های کشور در اعتراض به تلخی‌های موجود در جامعه و با تأکیداتی بر استبدادستیزی و آزادی‌خواهی برقرار و پابرجا بوده است. سال‌های گذشته نیز آنچه دیده‌های خود من بوده است، انتقادات جدی دانشجویان در تجمعات و تریبون‌های آزاد و دیگر مراسم‌های روز دانشجو بوده است که از جنبش انتقادی دانشجویی نیز چنین انتظار می‌رفته است.

آنچه اثبات آن به آسانی محقق خواهد گشت نیز حضور چندین ساله اینجانب در جنبش دانشجویی و شناخته شدن من به عنوان فعال دانشجویی است که بهترین حجت بر تنقیح حضورم در این تجمع می‌باشد که اگر حجتی بر حضور عده‌ای بتوان نشاند در اولویت نخست حق به جانب فعالین دانشجویی خواهد بود و حضور من در پلی تکنیک که دانشجوی این دانشگاه هستم در روز دانشجو (که روز حضور فعالین دانشجویی در تریبون‌های انتقادی هر ساله دانشگاه امیرکبیر است) موجه و عادی است.

ب) دادگاه انقلاب در روند بررسی، صرف حضور من در دانشگاهی که دانشجوی آن هستم را مصداقی بر برنامه‌ریزی قبلی و اجتماع و تبانی دانست و به حضور چندهفتگی قبل از آن در واحد بندرعباس دانشگاه امیرکبیر که برای گذراندن واحدهایی خاص از رشته تحصیلی‌ام (مهندسی کشتی‌سازی) بوده‌ام، اشاره داشته و بر این اساس حضور من در واحد مرکزی دانشگاه در تهران را غیرمعمول دانسته است، در حالی که حضور من در بندرعباس موقت بوده و من دانشجوی واحد تهران بوده‌ام و حتی برای کارهای اداری در طول همان چند هفته حضور در بندرعباس هم می‌بایست به تهران مراجعه می‌کردم که می‌توانم به مراجعه روز 9 آذر به اداره آموزش کل که مؤید این مطلب است اشاره کنم (نامه درخواست من برای صدور گواهی اشتغال به تحصیل هم باید در دانشگاه موجود باشد) و سرانجام کلام اینکه حضور من در دانشگاه امیرکبیر در روز 16 آذر امری عادی بوده است چراکه دانشگاه امیرکبیر دانشگاه محل تحصیل من است و حضور چند هفته‌ای در بندرعباس برای گذراندن واحدهایی خاص و مرتبط با رشته‌ام نمی‌تواند استنادی صحیح برای ادعاهای دادستان و رأی دادگاه انقلاب مبنی بر اجتماع و تبانی باشد.

ج) مدرکی دیگر که دادستانی در کیفرخواست به آن اشاره داشت و قاضی صلواتی نیز مورد سؤال قرار دادند، اشاره به فردی به نام (...) بود، که گویا مدعی شده است پوسترهایی را برای توزیغ در برنامه 16 آذر تهیه و تدارک دیده و این مسئله را چندروز قبل از 16 آذر به اطلاع من رسانده است دادستانی حضور ایشان در دانشگاه را به دعوت من و حجتی بر اجتماع و تبانی ذکر کرده‌اند. در این رابطه چند نکته را می‌توان بیان کرد. 1) ایشان در تجمع 16 آذر حضور نداشته‌اند و به دانشگاه امیرکبیر وارد نشده بودند. 2) در تجمع روز دانشجو حضور دانشجویان آن دانشگاه امری عادی است و -در صورت حضور هم- حضورش در دانشگاه اساساً نمی‌توانسته محل سؤال باشد. بسا این‌که در دانشگاه حضور هم نیافته است. 3) شنیدن دعوت از سوی من برای حضور در تجمع در طول بازجویی‌ها و بازپرسی و دادگاه حتی مورد سؤال نبوده است تا من که اساساً وجود چنین دعوتی را کذب می‌دانم، بر آن اطلاع یافته و دفاع نمایم. و باز هم در اینجا این مطلب را می‌افزایم که دعوتی از ایشان نداشته‌ام و حضور و عدم حضور ایشان – به طور خاص- برای من اهمیتی نداشته است. هرچند (شاید) سال‌های قبل در مقالات و مطالب و یا نشست و تریبونی از دانشجویان برای ادامه مشی انتقادی، -حفظ- روحیه آزادی‌خواهانه و استبدادستیزانه درخواست و شعف بر تحقق نیز داشته‌ام.

4) در مورد پوسترهای مورد ادعای دادستانی نیز چنان‌که در مرحله بازجویی پاسخ دادم و (آنگونه که از برخورد ایشان برمی‌آمد) مورد پذیرش کارشناسان وزارت اطلاعات نیز قرار گرفت، هیچگونه اطلاعی از وجود چنین پوسترهایی نداشته‌ام.

بنابراین استناد به اعترافات مجهول یک دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که در تجمع 16 آذر حضور نداشته و به صرف دوستی با من چندباری سخنانی از من شنیده و سرهم کردن داستان پوسترهایی که وجود نداشته است، نمی‌تواند حجتی بر اجتماع و تبانی باشد. جالب آن‌که این دانشجو هیچ سابقه فعالیت و حضوری در جنبش دانشجویی ندارد . سابقه آشنایی‌اش با من به چندهفته می‌رسد که آن‌هم آشنایی به دلیل تحصیلی و علمی بوده و نه فعالیت دانشجویی. حال اگر دادستانی همچنان بر این مصداق دانی اجتماع و تبانی اصرار دارد، انصاف این است که این شاهد به دادگاه احضار شود تا صحت ادعاهای دادستانی و وزارت اطلاعات و حتی خود این فرد نزد قاضی سنجیده شود. (که ملاک اقرار عندالقاضی است)

د) نکته‌ای دیگر که قابل ذکر است، اینکه شروع تجمع نیم ساعت قبل از حضور من در جمع دانشجویان بوده است و جمعی 2000 نفره شعارها و سرودهایی که پس از حضور من نیز بیان کرده‌اند، از همان ابتدای تجمع سرمی‌دادند و دانشجویان پلی‌تکنیک از حضور من در دانشگاه مطلع نبوده‌اند و این مسئله را در گزارش‌های وزارت نیز می‌توان یافت. بنابراین انتساب شکل‌گیری تجمع به اینجانب که حتی مورد ادعای کارشناسان وزارت اطلاعات نبوده، در دادگاه انقلاب جای تعجب دارد. این تجمع به روال همیشه در دانشگاه شکل گرفته بود و بدون حضور من نیز چنین تجمعی برقرار می‌شده است. گزارش صادقانه حضور اعتراضی و پرجمعیت دانشجویان در برابر اندک حامیان وضع موجود در آن روز و شناختی از نگرش فعلی دانشجویان، بی‌تردید یارای تصمیم و داوری صحیح خواهد بود.

هـ) مسئله دیگر به اشارات موردی پیرامون تحریک و خط‌دهی من در آن تجمع مربوط است. ابتدا نباید فراموش کرد که سال‌ها فعالیت دانشجویی در پلی‌تکنیک و مسائل دیگر موجب شده است که «مجید توکلی» اعتباری چنان داشته باشد که جمعی 2000 نفره نیز سکوت در هنگام سخن وی را بر خود واجب بدانند و ادعای فعال دانشجویی بودن نیز، سخنرانی را از سوی من موجب می‌گردد. حال این دو در کنار هم (سخنرانی من و گوش فرا دادن دانشجویان) و درک مناسب از مطالبات دانشجویان یک همراهی و پیروی را حاصل می‌آورد که در ادعای دادستانی خط‌دهی و تحریک و تهییج اعلام شده است. حال آن‌که حضور شناخته شده‌های جنبش دانشجویی در کنترل و مدیریت جمع‌های دانشجویی و جلوگیری از هر گونه انحراف و تحرکات هیجانی و احساسی که می‌تواند آثار سوئی داشته باشد، مؤثر است. در تجمع 16 آذر دانشگاه امیرکبیر نیز همان‌گونه که پیش‌تر هم در بازجویی‌ها گفته شد حضور من در تلاش عده‌ای برای درگیری در مقابل ساختمان ابوریحان دانشگاه امیرکبیر مانع از درگیری و آرام‌کننده جمع بوده است. همچنین هنگام خروج دانشجویان پس از شکسته شدن درب ولیعصر مانع خروج دانشجویان شدم و دانشجویان را به داخل دانشگاه فراخواندم و از ایشان خواستم که با نگه داشتن تجمع در داخل دانشگاه و حفظ ماهیت و هویت دانشجویی تجمع مانع از بروز اتفاقات تلخ شوند بنابراین اساس ادعای تحریک و تهییج مردود می‌باشد و حضور من راه در مسیری مقابل می‌پیموده است و عاملی بر کنترل و مانع از هرگونه اتفاق غیرمنطقی در فضای دانشجویی دانشگاه امیرکبیر بوده است.


در پایان دفاع از اتهام اجتماع و تبانی تکرار می‌نمایم که آن‌چه در دادگاه به عنوان مصادیق و استناداتی برای اثبات اجتماع و تبانی بیان شد نمی‌توانست دلیلی برای اثبات عنوان اتهامی ماده 610 قانون مجازات اسلامی باشد آن‌هم بر اساس حضور در یک برنامه اعتراضی و تجمع خودجوش دانشجویی که به روال سالانه خویش برگزار گردیده است.


پیرامون اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به سخنرانی در جمع دانشجویان در همان تجمع دانشجویی و خودجوش 16 آذر در دانشگاه امیرکبیر استناد شده است در حالی که کلیه صحبت‌های بیان شده در آن تجمع دانشجویی انتقادات عادی و همیشگی جنبش دانشجویی به علاوه انتقادات جدی به فضای ایجاد شده پس از انتخابات 22 خرداد 88 و تلخی‌ها و سختی‌های فراوان رفته بر مردم در این چندماه بوده است. باید در نظر داشت که برگزاری تجمع در روز دانشجو و سخنرانی یک فعال دانشجویی امری عادی و حتی الزامی منطقی است که اگر کسی بخواهد در تجمعی دانشجویی سخن بگوید، آن فرد باید یکی از فعالین دانشجویی آن دانشگاه باشد. حال اگر بر خود سخنرانی کردن ایراد باشد که اساساً ردیه‌ای بر فضای مورد تأیید نقادی دانشجویی است که خود قضاوتی غلط است و حتی طرحش در دادگاه ره خطا پوییدن است. اما اگر بر متن سخنرانی ایراد است و گفته‌ای را ملاک فعالیت تبلیغی قرار داده‌اید، مطالعه دوباره سخنان گفته شده را به محضر دادگاه توصیه می‌کنم و اگر در انفرادی نبودم و حداقل دسترسی به وکیل داشتم و یا امکانی برای تماس و دسترسی به بیرون داشتم تلاشی می‌کردم تا فیلم سخنرانی را به عنوان مدرکی ارائه دهم. با این وجود از آن‌جا که "البینه علی المدعی" و این دادستانی است که باید بر ادعای آمده از کیفرخواست مبنی بر انتساب اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام، مدرکی بیاورد، ایشان فیلم سخنرانی‌ها را ارائه نماید و مصداقی از آن‌چه تبلیع علیه نظام دانسته را بیان کند تا من به دفاع از آن بپردازم و نه این‌که اتهامی باشد که من حتی مصداق آن را نمی‌دانم. آنچه که در صحبت‌های من بوده، اعتراض و انتقاد به رویه فعلی برخورد با مردم و اتفاقات تلخ بازداشتگاه‌هایی چون کهریزک و بازداشت دانشجویان و روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و توقیف روزنامه‌ها و سانسور اخبار و برخوردهای خشن پلیسی در سطح شهرها به ویژه تهران بود که منجر به قتل چندین نفر از هموطنانمان و مجروح شدن عدیه‌ای دیگر هم شده است (که مدارک آنچنان مستند و واقعی است که در آن تردیدی نیست) و انتقاد از این تلخی‌ها که خاطر همه ایرانیان و همچنین سایر انسان‌های آزاده جهان را آزرده است، که نه ناپسند بلکه بسیار نیکو انتقادی انسانی و اخلاقی است و نمی‌تواند ملاکی برای انتساب اتهام باشد. بیان این انتقادات پس از ماه‌ها اصرار مردم بر تردیدهای جدی بر پایمال شدن حقشان و ایستادگی آرام و پرصلابتشان به نظر من بسیار حق‌مدارانه است و برخوردهای امنیتی با چنین انتقاداتی ستم بر حق و حقیقت و جفای بر آینده‌ی ملتی است که درپی برگزیدن نمایندگانی نیک برای نمایشی مجدد از عزت ایرانی در سراسر جهان بوده‌اند. بنابراین با تأید فراوان بر این نکته که هیچ فعالیت تبلیغی در تجمع 16 آذر توسط من وجود نداشته است این اتهام را وارد نمی‌دانم و خواهان تبرئه از این اتهام می‌باشم.


پیرامون توهین به رهبری به چند جمله از صحبت‌های من در جمع دانشجویان در تجمع 16 آذر دانشگاه امیرکبیر اشاره شده است. اما اساساً آنچه مربوط به رهبری بوده است در بازجویی‌ها و بازپرسی و دادرسی در دادگاه انقلاب هم به صراحت بیان شد؛ یکی شعار دانشجویان در خلال و ساعتی پس از سخنرانی من بوده است و دیگر چند عبارت روشن با ذکر نام آقای خامنه‌ای. در مورد شعارها باید گفت که هیچ یک از شعارهای توهین به رهبری، ارتباط و پیوستگی مستقیم با صحبت‌های من نداشته است و نمی‌تواند شعار جمعی دیگر که من هیچ مشارکتی در آن نداشته‌ام ملاکی برای انتساب این اتهام باشد. اما در مورد سخنرانی من آنچه که در سخنان من وجود داشته تنها جمله‌ای بوده است که بافراخواندن دیکتاتورها و مستبدان به شنیدن صدای دانشجویان (به نمایندگی از مردم ایران) از آقای خامنه‌ای خواسته‌ام که این صدای آزادی‌خواهی دانشگاه را بشنود. جمله مورد استناد دادستانی عبارت بود از این‌که «همه دیکتاتورها و مستبدین به خصوص آقای خامنه‌ای بشنوند» و اما آنچه که من در دفاع از خود برای تبری از اتهام مورد اشاره دادستانی و رأی دادگاه انقلاب ذیل ماده 514 قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به رهبری بیان می‌کنم این است که اساساً لفظ «دیکتاتور» لفظی توهین‌آمیز نیست. بسا این‌که بسیاری از نحله‌ها و جریان‌های سیاسی و فلسفی به ستایش از اقسامی از دیکتاتوری پرداخته‌اند. چنان‌که در آثار افلاطون (و افلاطونی‌ها) به ستایش از حکومت‌های دیکتاتوری (استبدادی) فلاسفه و طبقه کارگر (دیکتاتوری پرولتاریا) برمی‌خوریم و حتی در اندیشه اسلامی با اندیشه فارابی درباره رییس اول در مدینه فاضله مواجه می‌شویم که همه این جریان‌ها شخصی دیکتاتور صالح را بهترین حاکم و حاکم واقعیِ خیر ِ جامعه و جمعیت آن جامعه می‌دانند که این اندیشه در حکومت‌های دیگر نیز یافت می‌شود و مخلص کلام این‌که دیکتاتوری لفظی خالی از توهین است. اما در مورد انتساب دیکتاتوری که در واقع هم‌تراز کردن رهبری با دیکتاتوری در سخنرانی‌ام بوده است این مطلب را باید گفت که آنچه دیکتاتوری است جمع انحصارطلبی (مطلق بودن) و اقتدارگرایی است که نمی‌توان هردو را نیک دانست و دیکتاتوری را بد. نمی‌توان فصل‌الخطاب بودن به این معنا که دیگر پس از آن سخنی نباشد و هرچه گفته شد، فقط پاسخ چشم آید، را پذیرفت و دیکتاتوری را نه. که خود کلمه فصل الخطاب معنایی از دیکتاتوری است و اساساً نمی‌شود کسی اوامر را دیکته و دیگران تقریر نمایند و گفت دیکتاتوری نیست که در واقع پذیرش امر دیکتاتوری در ساختار فعلی محقق است و نمی‌توان ذکر کلامی را ناپسند دانست و وصف حالش را نه. اگر به زعم ضابطین قضایی تحت امر حاکمیت و مدعی‌العموم (دادستانی) و دستگاه قضا (که به امر قانون اساسی منفک از سایر قوا و – تنها و تنها – حافظ و مجری عدالت است) دیکتاتوری بد و توهین است، باید اوصاف دیکتاتوری و اعمال دیکتاتورمآبانه نیز بد و توهین‌آمیز تلقی شود که چنین به نظر نمی‌آید. پس آنچه که در مقام دفاع در برابر اتهام توهین به رهبری لازم به ذکر می‌دانم این است که توهینی صورت نگرفته است که این بند را وارد بدانید و آنچه که من نیز در سخنانم بیان کرده‌ام مدخلی تحصصی در بابا شناخت از اوصاف دیکتاتوری و فارغ از ارزش‌گذاری و داوری بلکه فقط مشابهتی در حیطه معرفت‌شناسی زبانی و عرصه تحققی عمل مخاطب بوده است. و دیگر سخن مدعی‌العموم نیز مخاطب بودن رهبری در سخنرانی بوده است که دیگر سخنانی را نیز متوجه ایشان می‌نماید که من در دفاع در برابر این ادعای دادستانی اضافه می‌نمایم که آن‌جا که رهبری در سخنرانی من مخاطب بوده‌اند از ایشان نام برده‌ام و در جاهای دیگر نامی نرفته است و اگر ایراد بر خطاب کردن است باید گفت؛ اگر ایشان را به عنوان شخص اول حاکمیت ایران فرض بدانیم و مشکلات عدیده‌ای در عرصه کلان مملکت به وضوح دیده شود، نگفتن و انتقاد نکردن جنایت و خیانت است که گفتن نه تنها اتهام و جرم نیست بلکه خدمتی بزرگ، اخلاقی و انسانی به مردم و آینده‌ی کشور می‌باشد. حال آن‌که در ادامه سخن اینجانب فقط مخاطب بودن ایشان مدنظر بوده است و نه پاسخگویی؛ هرچند پسندیده است ایشان در مقام رهبر و شخص اول حاکمیت ایران پاسخگو، مدیر و مدبری نیک نیز باشند.

بنابراین در جمع‌بندی ادعاهای دادستانی و شرح دفاع و پرسش در روند دادرسی، اتهام توهین به رهبری را نمی‌پذیرم و خواهان نگاهی خالی از احساس و قضاوت پیشینی بر اساس متن دقیق سخنرانی من و دفاعیات و ادله ارائه شده می‌باشم.

پیرامون توهین به رییس‌جمهوری، من در تمام طول روند بازجویی و بازپرسی تا دادرسی در شعبه 15 دادگاه انقلاب بارها تکرار کرده‌ام که من در روز 16 آذر در طول سخنرانی هیچ مطلبی در مورد آقای احمدی‌نژاد به زبان نیاورده‌ام. در بازجویی‌ها سوالی از سوی بازجو مطرح شد که در عبارتی من آقای احمدی‌نژاد را «خیره‌سر» خطاب کرده‌ام که باز از محضر دادگاه می‌خواهم که اگر چنین خطابی بوده است بگوید در کجای سخنرانی بوده است و چرا وزارت اطلاعات و دادستانی سندی در این رابطه به دادگاه ارائه نداده‌اند و از سوی دیگر اینکه شعبه 15 دادگاه انقلاب بر چه اساسی رأی به وقوع چنین اتهامی داده است. در شعبه 15 دادگاه انقلاب هم گفتم که من اساساً به آقای احمدی‌نژاد فکر نمی‌کنم چه رسد به این‌که صحبتی و توهینی کرده باشم که آقای صلواتی ریاست شعبه 15 از این جمله چنان برافروختند که من را دچار اشتباهی ساخت که مبادا ایشان مدعی‌العموم هستند و نه قاضی و داوری بی‌طرف در دادگاه. اما باز تکرار سخن می‌کنم که من در مورد آقای احمدی‌نژاد صحبتی در برنامه 16 آذر نداشته‌ام. با وجود این‌که بیان هر سخنی در مودر آقای احمدی‌نژاد را مردود می‌دانم، با توجه به ادعای وزارت اطلاعات در مورد کلمه «خیره‌سر» توضیح زیر را می‌افزایم که اساساً عباراتی مثل خیره سر و حتی ماجراجو که بیشتر معطوف به سیاست خارجی دولت نهم بود، صفت و اوصافی فارغ از داوری است. خیره‌سر و ماجراجو صفت معطوف به عمل است و در فرهگ عامه نیز توهین دانسته نمی‌شود. بنابراین توهین به رییس‌جمهوری بر اساس چنین مصداقی (اگر باشد که نیست) کاملاً مردود می‌باشد و بنابراین خواهان بررسی دقیق و اعلام برائت از این رأی صادره بر اساس ماده 609 قانون مجازات اسلامی می‌باشم.

توضیحی دیگر این‌که مقام قضایی باید توجه داشته باشد همه اتهامات وارده و حکم 8.5 سال حبس تعزیری همه بر اساس حضور در یک تجمع دانشجویی و سخنرانی کوتاهی بوده و واقعاً جای سؤال است که چگونه حضوری چندساعته می‌تواند به 8.5 سال حبس تعزیری منجر شود و نه‌تنها این مدت حبس که درخواست ماده 19 (تشدید مجازات) از سوی مدعی‌العموم و اعمال آن در حکم اصداری شعبه 15 و محکومیت به 5 سال محرومیت از کلیه فعالیت‌های سیاسی و 5 سال ممنوع‌الخروج شدن از کشور، مسئله را بسیار سخت‌تر نموده است.

استناد به محکومیت‌های پیشین در جای جای روند امنیتی-قضایی از بازجویی تا صدور حکم در حالی صورت می‌گرفت که باید در نظر داشت که 2 بازداشت قبلی من یکی مربوط به پرونده‌ای می‌شد که روند قضایی آن بسیار پرحاشیه بوده است و در گیر و داری قضایی حتی تقابل‌های مجموعه‌های قضایی و امنیتی را موجب شد و در مرحله‌ای و در حالی که شعبه 6 دادگاه انقلاب رأی به محکومیت داده بود، شعبه 1043 دادگاه عمومی بر اساس نقصان مدارک و عجز دادستانی در ارائه برخی مدارک و شواهد و بر اساس اقاریر در دادگاه که اقرار عندالقاضی  است و نه اعترافات در شرایط مورد سؤال اتاق بازجویی که در آن پرونده با فشار و شکنجه‌های فراوان بوده است. رأی به برائت از اصل اتهام و دلیل بازداشت دادند و اگر فشارهای دادستانی (و معاونت امنیت دادستانی) و وزارت اطلاعات نبود، بی‌تردید آن پرونده در مرحله تجدیدنظر هم به برائت می‌رسید که باز برای اطلاع دقیق، شما را به مطالعه کامل آن پرونده و یا حداقل رأی چندین صفحه‌ای شعبه 1043 دعوت می‌نمایم. در مورد بازداشت دوم هم که حتی پرونده به دفاع آخر در مرحله بازپرسی نیز نرسیده است و من با قرار آزاد می‌باشم و قضاوت را باید به پس از صدور رأی موکول کرد. نگاه به سوابق من از سوی مقام قضایی و یا حداقل مشورت با مقامات قضایی دادگستری استان تهران می‌تواند نقطه مقابل آنچه در اینجا مورد استفاده قرار گرفته  و سندی بر اجحاف‌های امنیتی قضایی صورت گرفته و مؤیدی بر وقوع ظلم مورد انتقاد و اعتراض اینجانب باشد و خود شاهدی است بر مظلومیت متهمانی که گاه (چنان که اینجا و در این پرونده نیز بوده است) به یکباره ربایش امنیتی و قضایی می‌شوند و تا ماه‌ها اجازه تماس و ملاقات با هیچ فردی را ندارند و نمی‌توانند چند دقیقه‌ای با خانواده خود نیز سخن بگویند و از حق داشتن وکیل محروم هستند و در دادگاه نیز بدون اینکه دسترسی به اسناد و مدارکی داشته باشند، - در جایگاه متهم – قرار می‌گیرند و نه‌تنها تا قبل از دادگاه که تا روزهای پس از آن نیز همچنان در انفرادی خواهند بود. حال همه‌ی این شرایط نامطلوب را اضافه نمایید به این روند بسیار پرعجله و شتابان رسیدگی به این پرونده که تأمل و تحقیق قضایی را بسیار مورد تردید قرار داده است.

این برخوردهای چکشی، غیرمعمول و غیرمعقول چنان است که مرا وامی‌دارد که محکمه قضا را به تأملی درخور دعوت نمایم که شاهد را از این لایحه دفاع (از سوی متهمی که همچنان در انفرادی است و دسترسی به وکیل ندارد) بیابند که بی‌تردید اگر لایحه دفاع را وکلای اینجانب پس از مشورت و صحبت با من ارائه می‌دادند با ادبیاتی مصالحه‌جویانه و استنادات حقوقی (حقوق قضا و حقوق شهروندی) و به دور از تندی‌ها و تلخی‌های این متن تنظیم می‌شد که وصف حال دیگر و حتی شاید سرانجامی دیگر می‌یافت. حال با توجه به اندک آشنایی خویش همچنان خواهان رسیدگی دقیق‌تر و توجه به اقاریر اینجانب ( و توجه به اصل "اقرار عندالقاضی") و همه مدارک و شواهد و حجت‌خواهی و صحت طلبی از ادعاها و گزارشات وزارت اطلاعات می‌باشم و در حالی که اعمال ماده 19 را ناعادلانه می‌دانم، خواهان در نظر گرفتن مواد 22 و حتی 18 قانون مجازات اسلامی می‌باشم و همچنان خواهان خروج از وضعیت فعلی (انفرادی و محرومیت از تلفن و ملاقات) و ملاقات با وکلایم می‌باشم.

امید است که رفتار این جایگاه در ادامه روند شتابان و نمایشی چندهفته قبل مؤیدی بر شائبه فرمایشی و نمایشی بودن و نشاندن "بی" بر مقام داد و دادگاه نباشد که گذر زمان نیک دادستانی است که به قضاوتی سخت در دادگاهی بزرگ همه‌ی قضاوت و عمل را به داوری دقیق خواهد نشست.


با احترام

مجید توکلی


 


دستمال...
 


نیویورک، نیویورک...ما داریم می‌آییم

در این سفر کوتاه که اسفندیار رحیم‌مشایی، منوچهر متکی،  علی‌اکبر جوانفکر و مجتبی ثمره هاشمی احمدی‌نژاد را همراهی می‌کنند، رئیس دولت دهم، هدف از شرکت در این اجلاس را بازنگری معاهده ان‌‌پی‌تی اعلام کرده است.

احمدی‌نژاد بامداد امروز پیش از سفر به نیویورک گفت: «ملت ايران در موضوع امنيت جهانی و سلاح اتمی كه بزرگترين خطر برای امنيت بشری است، راه حل‌ها و پيشنهادات بسيار روشن و عملياتی دارد. لازم بود در اين اجلاس، در بالاترين سطح حضور پيدا می‌كرديم تا ديدگاه‌ها و پيشنهادات ملت ايران را به گوش جهانيان برسانيم.»

این در حالی است که فردا، تعدادی از فعالان مدافع حقوق بشر در نزدیکی محل برگزاری اجلاس گرد هم می‌آیند تا به حضور رئیس دولت ایران اعتراض کنند.

اما سفر پرماجرای احمدی‌نژاد به نیویورک بدون مشکل هم نبود و به گزارش مهر‌نیوز، هیات خبری نتوانست رئیس دولت را همراهی کند. به علاوه، تعدادی از نمایندگان سنای آمریکا از وزیر خارجه این کشور خواسته بودند مانع سفر رئیس جمهوری ایران به آمریکا شوند.

از سوی دیگر، بلومبرگ، شهردار نیویورک نیز در موضع‌گیری نسبت به سفر احمدی‌نژاد به نیویورک گفته بود که برای او فرش قرمز نخواهند انداخت.

با آنکه بسیاری از اصول‌گرایان مدافع بی چون و چرای سیاست‌ها و اقدامات احمدی‌نژاد هستند، اما تعدادی از جمله حشمت‌الله فلاح پیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس این سفر را به مصلحت ندانسته‌اند.

باید دید این بار نتیجه این سفر بیشتر به نفع ایران است یا کمدین‌های رسانه‌های آمریکا. هر بار که احمدی‌نژاد به نیویورک سفر کرده، کمدین‌ها و منتقدین تا مدت‌ها سوژه برای خنداندن مخاطبینشان داشته‌اند.


 


احمد خاتمی: جریان فتنه تلاش سی ساله نظام را بر باد دادند

 به گزارش رسا نیوز، آیت‌الله سید احمد خاتمی، عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در همایش بزرگداشت استاد شهید مطهری که پیش از ظهر امروز دوازدهم اردیبهشت‌ماه در سالن همایش‌های مدرسه عالی دارالشفای قم برگزار شد،با اشاره به اتفاقات سال گذشته در بخش هائی از سخنانش چنین گفت:


« امروز دو جبهه بیشتر در کشور نیست، جبهه انقلاب که جبهه مردم است و جبهه ضد انقلاب که جبهه آمریکا، منافقان، سلطنت‌طلب‌ها، رقاصان و فراری‌ها، منکران امام زمان(عج) و قرآن است، از این رو علما باید مرزشان را با ضد انقلاب مشخص کنن»


آیت‌الله خاتمی در ادامه سخنان خود به نامه دو صفحه‌ای یکی از چهره‌های اصطلاح‌طلب به رهبر انقلاب اشاره کرد و گفت«فرد اصطلاح‌طلب در نامه خود از رهبر معظم انقلاب خواسته بود تا دست پدری بر سر همه گروه‌ها داشته باشد؛ این در حالی است که رهبر معظم انقلاب این دست نوازش و محبت را بر سر همه دارند.» او ضمن گفتن اینکه رهبر انقلاب در چهار سطر زیر این نامه نوشتند که «بر این آقایان بخوانید اول مرزتان را مشخص کنید»، به صدماتی که اقدامات سال گذشته بر نظام وارد آورده، هم اشاره کرد و گفت که«یکسال کشور را معطل کردند و یکسال با بیانیه‌های ساختارشکن خود تلاش سی ساله نظام را به باد دادند.»



 


حجت الاسلام صدیقی : الله نمی‌خواست دوشنبه زلزله بیاد

(صدیقی خون گریه کردند) صدیقی امام جمعه تهران با بیان اینکه الله بسیار رحیم است و دلش برای ان کودک شیرخواره سوخت ادامه داد که الله فرق بین برهنگی از سر لجبازی را درک می‌کند وگرنه چنان زلزله‌ای منتشر می‌کرد که که از خاک نجس امریکا اثری باقی نماند من حتی با برخی از این زنان صحبت کردم و انها را به اغوش گرم دین مبین اسلام دعوت کردم و حتی روز سه شنبه تعدادی از این زنان اغفال شده به اغوش اسلام وارد شدند و توبه نمودند و گفتند زمانی که برهنه بودند و حرکات ناشایست موزون از خود بر مردان شهوت ران عرضه می کردند احساس کردند که زیر پایشان می لرزد . این همانا معجزه الله است برای گمراهان و اغفال شدگان غرب.


البته ما شنیدم که چند نفر که بد مستی کرده بودند و به این زنان خیره شده بودند الان کور شده اند و البته این هم خواست الله است ایا این معجزه و نشانه الله برای  ستمکاران نیست ایا نمی بینید.


این پیروزی را به حضور حضرت بقیه الله (عج) تبریک می گویم که به خواست امام زمان الله زلزله علنی ایجاد نکرد بلکه زیر پای برهنه شدگان فریب خورده که به خاطر متاعی زود گذر و چند مشت دلار که سیا  وموساد دراختیار این ها قرار داده بود را به صورت خفیفی لرزاند همانا الله رحیم و رحمان است.


الان به من گفتند در صف اول نماز گذاران خانم چند تا از این توبه کنندگان حضور دارند که بعد از اجرای مراسم در صداو سیما حضور خواهند یافت و اعتراف و توبه خود را بیان خواهند کرد.


البته متاسفانه سر دسته این کمپین شیزانی صهیونسیتی که دلار از سیا گرفته است در واشنگتن هنوز دورغ می گویند جنفیر دانشجویی که برای سیا کار می کندو با کریس وکارن (جنیفر کرییس کارن وعکس دخترانی که برهنه شدند)
مغز متفکر این حرکت کمپین  خناس شیطانی مضحک  بودند هنوز دست از لجات بر نداشته اند وهمچنان به دورغ می گویندکه الله وجود ندارد و ایین حنیف الله را همچنان مسخره می کنند و فکر می کنند سینه لرزاندند و برهنگی زلزله نمی آورد.


من یک پیام برای این ۳ خبیث برهنه دارم
اگر راست می گویید بیایید ایران تا بهتون نشون بدیم زلزله چیه و با الله در افتاد یعنی چه می فرستیمتون کهریزک ((تکبیر نماز گذاران )) و پایان خطبه نماز حمعه این هفته تهران


 


بهمن بیگی؛ انسانِ زمانِ خویش

 

من یک نسل دومی از سیستم آموزشی بهمن بیگی یا به عبارتی به عنوان نوه‌ی فرهنگی-علمی ایشان، مایلم از دیدگاه خودم از بهمن بیگی سخن بگویم.

 

 مانند هر فرزند دیگر، از خانواده‌ی دانش آموختگان عشایری، از زمانی که به یاد دارم سخن از بهمن بیگی در خانه و خانواده‌ام جاری بوده است؛ قبل از اینکه خودم او را از نزدیک ببینم و یا آثارش را خوانده باشم.

 

 در آغاز نوجوانی مانند هر فرد دیگری در این شرایط سنی و طبق اقتضای این دوران، با همه چیز و همه کس به صورت انتقادی برخورد می‌کردم. انتقادی که بیشتر از آنکه پایی در شناخت و آگاهی داشته باشد، از روی لجبازی و هویت یابی است. بهمن بیگی هم از این نگاهِ خامِ من در امان نبود غافل از اینکه در سال‌های بعد، این اسبِ چموشِ لجاجت به دستانِ تیمارگر بهمن بیگی مهار می‌شود.

 

در چنین خانواده‌ای و بنا به عشق و علاقه ای که به آموزش به ارث برده‌ام، بهمن بیگی را الگویی یگانه و درخشان برای نیل به مقصود یافتم. الگویی که بیشتر از آنکه پا در نوستالوژی داشته باشد، چشمش به آینده بود. یقین دانستم که آن سیستم قابل تقلید نعل به نعل برای نسل حاضر نخواهد بود و چه دلیلی بالاتر از این که بهمن بیگی فردی یگانه بود.

 

تولیدات صنعتی قابل تکثیرند در حالی که آثار هنری یگانه‌اند. و چه فرد هنرمندی بود بهمن بیگی.

 

چشم‌داشت‌هایی که بهمن بیگی از شاگردان دیروز خود داشت، قسمت زیادی محقق شده است. و چه چیزی برای یک آموزگار مهمتر از این که شاگردان دیروز خود را در چنین هیبتی ببیند. به گفته ی نیچه " شاگردي که هميشه شاگرد بماند، پاداش بسزائي به استادش نداده است" پس می‌دانم روح بهمن بیگی در آرمش ابدی خواهد بود که دید شاگردانی را که خود استاد لایقی شدند.

 

با این حال بهمن بیگی ویژگی های داشت که کمتر به نسل شاگردانش منتقل شد. سراسر زندگی او سرشار است از جسارتش در نقد و انتقاد. یکی از ویژگی‌های بارزش، رک گویی بود و از کسی که حساب حافظ را از دیگران جدا می‌داند، بجز این انتظاری نبود.

 

بهمن بیگی انسان زمان خود بود. بزرگترین سپاس از خدمات او این است که بهمن بیگی زمان خود باشیم.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته