-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 05/22/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جان لیمبرت، گروگان پیشین در تهران و مسئول کنونی بخش ایران در وزارت امور خارجه ایالات متحده توصیف خوبی از "بی ارتباطی" سیاه و مضحک میان ایران و امریکا ارائه می کند.

از سویی امریکا ایران را "منحرف، دروغگو، پلید، متعصب، خشن، و غیر قابل فهم و گفتگو" می داند و در پاسخ هم ایران امریکا را "متخاصم، کافر، حق به جانب، فاسد، حسابگر و مادی گرا" می شناسد.

بیشتر ارتباطات از هم گسیخته روی زمین از همین پیش زمینه نشات می گیرند. ارتباط ایران و امریکا زخم خورده و با "خوف و رجا" همراه بوده است. خوف و رجا، زیرا ایران و امریکا دشمنان طبیعی هم نیستند و اشتراک دید بسیاری با هم دارند، اگر تنها یخ این "بی ارتباطی" ذوب شود.

پیام لیمبرت همین است- کسی که نیمی از عمر خود را برای ساختن این پل ارتباطی صرف کرده ولی متاسفانه پل راه به جایی نمی برد و این تاریخچه گل آلود همواره تمدید می شود و کسانی هم همواره از آن ماهی می گیرند.

اگر فرد شکاکی یک دلیل کم داشت تا اثبات کند این رابطه سر نخواهد گرفت سلسله جریانات اخیر برایش فراهم کرد: داد و ستد برزیل و ترکیه بر سر اورانیوم با درجه غنای کم، (اِل. ای. یو) ایران، پاسخ خشمگین امریکا به این اقدام و تلاش خستگی ناپذیر ابرقدرت های زیر فرمان اوباما برای پیدا کردن کوره راهی عمیق تر به شکست.

گمان می کردم اوباما با دید تازه تری به ایران می نگرد. این گمان اشتباه بوده است. رییس جمهور که باید جلو دار ابتکار عمل سیاست خارجی باشد به نظر می رسد از خط ملاحظات از پیش تعیین شده داخلی حساب می برد، مثلا جریاناتی چون خشم توده مردم ایران در سال انتخابات. به این مسئله در آینده بیشتر خواهیم پرداخت ولی اکنون نگاه گذرایی به پیروزی سران برزیل و ترکیه در تهران می اندازیم، و ارتباط آن با قرارداد مبادله امریکا که تا پای امضا پیش رفت را بررسی می کنیم و تفسیر آن در جابجایی آشکار قدرت امروز دنیا.

از آخر شروع می کنیم: برزیل و ترکیه نمادی از دنیای پسا باختری-(پس از غربی) به شمار می روند که رو به نمو دارد؛ پس وزیر امور خارجه، هیلاری کلینتون می باید با شادی کمتری تلاش های بی شائبه برزیل و آنکارا را مورد حمله قرار دهد.

تیغ غرب در پیدا کردن راه حل های جهانی مثلا برای موضوعی چون برنامه هسته ای ایران تیزی و برندگی لازم را ندارد. امریکا پیش از این خود را گرفتار دو جنگ بی نتیجه در کشورهای مسلمان کرده است و از پس سومین بر نمی آید. اولین دهه قرن ۲۱ مرز اقتدار امریکا را چنین تعریف می کند: اقتداری هرچند هنوز بزرگ و مهیب ولی دیگر نه چندان تعیین کننده.

بسیاری از امریکایی ها از جمله محافظه کاران سرسخت، ناخشنود از ماجرای اخیر، غریده اند و توپیده اند. ولی خواهند فهمید که واقعیت همین است که هست و کاری هم نمی توان کرد.

در توضیح واقعیت باید دلیل ارائه کرد و از این جهت توضیح فنی کوتاهی را لازم می بینم: ایران اورانیومِ کمترغنی شده(ال.ای.یو) را زیر نظارت سازمان بین المللی انرژی اتمی تولید کرده است. اگر ایران در صدد دستیابی به جنگ افزار هسته ای باشد، این نوع اورانیوم، پیش نیاز تولید اورانیوم (بیش از ۹۰ درصد غنایی) است که در بمب هسته ای کاربرد دارد.

نقشه امریکا در گفتگوی اکتبر گذشته درباره اورانیوم ۵ درصدی ایران این بود که بر سر مقدار بزرگی از آن داد و ستد انجام پذیرد که خیال همه راحت شود، امکان گفتگو و چانه زنی بیشتر فراهم آید و عنصر خراب کننده این فضا به کلی نابود شود؛ در عوض آن قرار بود سوخت هسته ای مورد نیاز بیمارستان و پژوهش پزشکی در دسترس ایران قرار گیرد.

ایران، به شیوه متداول در بازار، در سه مرحله با گفتن بله، شاید و نه خیر، خشم اوباما را بر انگیخت. اکنون ایران همچنان که گام هایی به سوی تولید اورانیوم با درجه غنای بالا بر می دارد، می خواهد که این اورانیوم ۵ درصدی با نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل، در داخل خاک ایران ذخیره شود و همان سوخت مورد نیاز مصارف تحقیقاتی نیز در دسترسش قرار گیرد؛ که اوباما به این قضیه تن نداد.

ترکیه و برزیل با حفظ درونمایه همان خط گفتگو، موافقت نامه انتقال یک محموله ۱۲۰۰ کیلوگرمی اورانیوم ۵ درصد به ترکیه را نهایی می کنند و با گرو گذاری اسناد ایران و واردکردن سوخت مصارف شهری و تحقیقاتی، یک سال پس از امضای قرارداد تا آغاز گفتگوهای فراگیرتر آینده فاصله خواهد افتاد.

ایالات متحده چگونه به پی گیری "تحریم های شدید" سازمان ملل در برابر ایران خواهد پرداخت اگر این تحریم ها دیگر "فلج کننده" نباشند؟ چگونه می تواند بر تعلیق غنی سازی اصرار کند که در اکتبر گذشته نیز مورد گفتگو قرار نگرفت؟ (در واقع این سیاست اوباما ادامه شیوه بوش است که با تاخیر اجرا می شود.)

به جای آن اوباما می توانست بگوید: "فشار را بیشتر کنید! ایران در فصل جدید تحریم ها نفس تازه می کند و همان موافقتنامه خودمان دارد بلغور می شود. باید احتیاط کنیم، ایران در گذشته سیاست دورویی پیشه کرده - هرچند که به نتیجه رسیدن گفتگو پیشرفت محسوب می شود. سیاست منزوی کردن ایران به درد تندروهای ایران خورد."

شکی نیست که "احمد داود اوغلو" وزیر امور خارجه ترکیه خشمگین است. باور می کنم وقتی که می گوید "اوباما و مقامات امریکا پیش از این ترکیه را تشویق به زنده کردن این داد و ستد می کردند. آنها از ما می خواستند که اعتماد به نفس لازم را به ایران بدهیم تا با این مبادله موافقت کنند. ما وظیفه خود را انجام داده ایم."

بله، ترکیه وظیفه اش را به انجام رساند. گیریم که ۱۲۰۰ کیلو گرمِ امروز کمتر از مقداری باشد که در اکتبر گذشته مورد بحث بود و می گویند که هنوز هم آشکار نیست که تبادل سوخت با وثیقه ایران قطعی باشد. ولی وقتی تلاش بر این باشد که در تضمین امنیت جهان پلی ظریف میان "ایران دروغگو" و "امریکای قلدر" زده شود، چنین مسئله ای ناچیز شمرده می شود.

عکس العمل چین و فرانسه -پشتیبانی محتاطانه- منطقی تر به نظر می رسد. پاسخ امریکا که اصلا منطقی نبود و اگر رنگ بویی هم از منطق داشت در سایه توافق و جدیت کنگره بر اجرای تحریمهای خرد کننده بود. تحریمهای بیشتر رفتار ایران را در قضیه اتمی تغییر نمی دهد. شاید گفتگو بتواند تغییر دهد. تنها می توان امیدوار بود که ایالات متحده در شروع این شطرنج فقط مهره پیاده ای را فدا کرده باشد.

سال پیش، اوباما در سازمان ملل خواستار دوره جدیدی از مسئولیت های مشترک شد. او اعلام کرد که برای پر کردن گسل های دیرین باید متحد شویم. ترکیه و برزیل به این درخواست پاسخ گفتند و سرزنش شدند. اوباما کاری کرد که گفته های پرمغزش به نظر پوچ آیند.


 


برندۀ ایرانی جایزۀ صلح نوبل شیرین عبادی که در خارج زندگی می کند از وضعیت حقوق بشر در ایران و خروج روشنفکران جوان از کشور نگران است. به گفتۀ وی حکومت ایران به هیچ رو نمی خواهد صدای مخالفان به مردم برسد.

سوزانه فورِر: فعال حقوق بشر و برندۀ جایزۀ صلح نوبل شیرین عبادی نیز دیگر در ایران زندگی نمی کند. دخترش به کانادا مهاجرت کرده است – همانند هزاران منتقدِ حکومتِ دیگر.

به گفتۀ سازمان های حقوق بشر اکنون حدود ۴۰۰۰ نفر در ترکیه منتظرند که کشورهای اروپایی آنها را بپذیرند. ده ها سال است که مردم ایران کشور را ترک می کنند. از شیرین عبادی پرسیدم علت موج کنونی مهاجرت چیست.

شیرین عبادی: به کوتاهی می توانم بگویم علت اصلی نقض حقوق بشر است، آن هم به شکل سانسور و محدودیت وحشیانۀ آزادی بیان.

فورِر: ظاهراً بویژه هنرمندان و روشنفکران هستند که به تبعید می روند. حکومت اینگونه می خواهد، خانم عبادی؟ می خواهند این انسان ها را شاید حتی برانند تا دیگر در کشور ناآرامی به پا نکنند؟

عبادی: از طرفی حکومت واقعاً می خواهد این انسان ها را از کشور دور کند زیرا عقیدۀ اینان از اساس مخالف عقیدۀ حکومت خودکامه است. و حکومت به هیچ رو نمی خواهد افکار مخالفان به مردم برسد و از این راه احتمالاً بر افکار آنها تأثیر بگذارد. فعالیت هنرمندان و روشنفکران بشدت محدود می شود. حتی بعلت یک سخنرانی یا چاپ یک مقاله ممکن است کسی سال ها به زندان بیفتد.

فورِر: چه پیامدی برای ایران دارد اگر همۀ منتقدان و نیز بسیاری از روشنفکران کشور را ترک کنند؟

عبادی: قطعاً پیامدهای منفی بسیاری دارد. بنابر ارزیابی یونسکو، ایران بیشترین میزان از دست دادن روشنفکران یعنی کاهش خرد را در سطح جهان دارد.

فورِر: و چه پیامدی برای کشور دارد؟

عبادی: یک کشور برای آیندۀ خود سرمایه گذاری می کند، به این شکل که برای دانش آموزان مدرسه می سازد. این دانش آموزان بعدها به دانشگاه می روند و دانش زیادی می اندوزند. و دقیقاً در موقعی که می توانند همۀ اینها را به جامعه بازگردانند و برای کشور مفید باشند وضعیت به گونه ای تغییر می کند که مجبور به ترک کشور می شوند. می بینید که هم پیامدهای سیاسی و هم پیامدهای زیاد اقتصادی برای کشور دارد. موضوع فقط دمکراسی نیست، به اقتصاد هم مربوط می شود.

فورِر: خانم عبادی، قبلاً گفتید که آزادی بیان در ایران وجود ندارد، که هنرمندان در کار خود با محدودیت روبرو هستند. اکنون مورد تازۀ ناراحت کننده ای وجود دارد: در مارس جعفر پناهیِ کارگردان بازداشت شد و اکنون در زندان اوین است. دراصل قرار بود داور جشنوارۀ فیلم کن باشد اما اجازۀ خروج به او ندادند. اکنون اعلام شده که وی اعتصاب غذا کرده است. از وضعیت او خبری دارید، با خودش یا خانواده اش تماس دارید؟

عبادی: جعفر پناهی در زندان است و از همۀ حقوق انسانی خود محروم. حق داشتن وکیل ندارد. وی توانست از زندان خبر دهد که از روز یکشنبه اعتصاب غذا کرده است. و تا جایی به این اعتصاب ادامه می دهد که اجازه یابد وکیل و خانواده اش را ببیند.

درعین حال گفته است آرزوی دیگری هم دارد، می خواهد در صورت مرگ جنازه اش را به خانواده اش بدهند تا بگونه ای در خور به خاک سپرده شود. و همۀ این چیزها بسیار دردآور است.

فورِر: وی گفته در صورت عدم تحقق خواسته هایش به اعتصاب غذا ادامه می دهد – از جمله داشتن وکیل و عدم بازداشت تا زمان محاکمه در دادگاه. خانم عبادی، نگران هستید؟

عبادی: خیلی نگران سلامتیش هستم زیرا به اصطلاح اعتصاب غذای خشک کرده است. بنابر این چیزی هم نمی نوشد. بسیار خطرناک است.

فورِر: امکان دارد به او کمک شود، از او حمایت شود؟

عبادی: البته. جعفر پناهی بی هیچ دلیلی متهم شده است. جرمش ظاهراً این بوده که می خواسته در خانه اش فیلمی علیه جمهوری اسلامی بسازد. حرف خنده داری است، زیرا چنین فیلمی اصلاً وجود خارجی ندارد که بتوان در بارۀ آن اینگونه حرف زد. اما چنین اتهامی کافی نیست تا کارگردان معروفی را با دستبند از خانه اش به زندان ببرند.

این کار نقض آشکار حقوق بشر است. به این ترتیب آدم حق ندارد حتی در فکر مخالف حکومت باشد. این فکر است، آن هم فکر احتمالی، که داشتنش تخلف محسوب می شود. جعفر پناهی بی گناه است. لطفاً شما هم اعتراض کنید!

فورِر: بنابراین جعفر پناهی برای کاری مجازات می شود که اصلاً انجام نداده است. در این فاصله این کار در ایران عادی شده است؟

عبادی: و حتی اگر پناهی این فیلم انتقادی را ساخته بود بازهم جرم نبود. اما با چنین روش هایی می توانید هرکس را مجازات کنید که با حکومت نیست.

فورِر: اگر درست فهمیده باشم امروزه در ایران هر گونه انتقادی ناممکن است.

عبادی: متأسفانه اینطور است. حتی در قانون هست که هر گونه انتقاد از قانون اساسی می تواند به ممنوعیت انتشار و بسته شدن نشریه منجر شود.

فورِر: شما، خانم عبادی، از ژوئیۀ ۲۰۰۹ به ایران برنگشته اید – ایران برای شما خطرناک است؟

عبادی: هیچ مهم نیست آیا برای من خطر دارد یا نه. مهم این است که من در کجا می توانم برای حقوق بشر مفید باشم. در ایران به هیچ رو نمی توانم کار کنم. اکنون وجودم در خارج بسیار مؤثرتر است. اما اگر احساس کنم که در ایران می توانم برای کشورم مفید باشم فوری بر خواهم گشت، در هر زمانی.

فورِر: خانه اتان را گشتند، خانم عبادی، کامپیوتر شما را توقیف کردند، حساب ها شما و همسرتان را بستند، خواهرتان بازداشت شد – حکومت می خواهد با این کارها شما را به تسلیم وادارد، می خواهد که کارتان را متوقف کنید؟

عبادی: دقیقاً همینگونه است. هرچه انجام می دهم هماهنگ با قانون است. جرمی مرتکب نشده ام. می خواهند مرا به سکوت وادارند، از اینرو اینگونه فشار می آورند.

فورِر: خارج چگونه می توان به جنبش دمکراتیک در ایران کمک کند؟

عبادی: می خواهیم که مردم جهان در جریان رویدادهای ایران قرار بگیرند. در لحظه ای که مردم جهان پی می برند دولت ایران با چه خشونتی علیه شهروندان خود عمل می کند با مردم ایران احساس همبستگی خواهند کرد، و این نکته برای ما اهمیت زیادی دارد.

و مردم جهان نباید اجازه دهند که شرکت های اروپایی با حکومت ایران همکاری کنند و از بقای حکومتی حمایت کنند که مردم خود را زیرفشار می گذارد. برای نمونه شرکت فرانسویِ اویتل زات که با تأسف دولت فرانسه هم در آن سهم دارد به دولت ایران در اجرای سانسور کمک زیادی کرده است، به این شکل که فرستنده های صدای آمریکا و تلویزیون بی بی سی را از ماهواره ای به ماهوارۀ دیگر انتقال داده است – نتیجه اینکه بخش زیادی از مرم به اطلاعات دسترسی ندارند.

و سؤال من از شما: چرا می گذارید که چنین اتفاقی بیفتد؟ عین این ماجرا در جریان همکاری نوکیا زیمنس با دولت ایران اتفاق افتاده است، این شرکت با نرم افزارهای خاصی برای حکومت ایران ممکن ساخته که تلفن های همراه و پیام های کوتاه را زیر نظر بگیرد. باید بگونه ای افکارعمومی را تکان داد تا اینگونه اتفاق های ننگین دیگر نیفتد.

فورِر: اگر درست فهمیده باشم از طریق ردگیری تلفن همراه ممکن شد مخالفان را بازداشت کنند، منظورتان این است؟

عبادی: بسیاری از موکلان من دقیقاٌ به علت تلفن های نوکیا در زندانند، خودشان شخصاٌ برای من تعریف کردند.

فورِر: خانم عبادی، شما گفتید موکلانی درایران دارید، اما شما که در خارجید، پس چگونه از آنها دفاع می کنید؟ ممکن است؟

عبادی: من هیچ وقت به تنهایی از موکلی دفاع نمی کنم، ما گروهی از وکیلان مدافع هستیم. برای نمونه در مورد رهبران بهایی ما چهار نفریم. از آنجا که من در تهران نیستم همکاران به دادگاه می روند. اما کار روی پرونده با مشورت من انجام می شود. به اتفاق سیاست دفاعی را مشخص می کنیم.

فورِر: سؤال پایانی در مورد خارج، خانم عبادی: شورای امنیت به دلیل برنامۀ اتمی درصدد تصویب تحریم های جدید علیه ایران است. به نظر شما راه حل مناسبی است؟

عبادی: من مخالف غنی سازی اورانیوم در ایران هستم. اما درعین حال مخالف تحریم های اقتصادی هم هستم زیرا فکر می کنم از تحریم های اقتصادی فقط مردم ضرر می کنند، بسیار بسیار زیاد.

عکس از:AP


 


فجیره، امارات متحده عربی – یک تانکر نفتی با نام فرانت پیج (Front Page) متعلق به شرکت نفتی رویال داچ شل این بندر در امارت متحده عربی را در روز هفدهم مارس، (دو ماه پیش) آن طور که شواهد می گوید، به قصد بندر دیگری در امارات ترک کرده و سپس راهی عربستان سعودی شده است. سوابق ردیابی این تانکر اما می گوید این کشتی یک توقف اعلام نشده هم در ساحل ایران داشته و نفت بار زده است. مارک بازرگانان نفتی هم آن را تایید می کند.

به گفته برخی کارشناسان نفتی، این قضیه نشان می دهد که چگونه برخی از شرکت های نفتی، معاملات خود با ایران را مخفی نگه می دارند آن هم در حالی که غیرقانونی نیست و تحت هیچ تحریمی قرار ندارد.

یک تانکر نفتی دیگر در ماه مارس در ایران توقف کرد که به گفته دلال های نفتی، برای شرکت توتال فرانسه چارتر شده بود، در زمان بارگیری در ایران ردیاب خود را خاموش کرد و جزییات ردیابی هم آن را تایید می کند.

سخنگویان شل و توتال، حاضر به پاسخگویی درباره این گزارش نشدند.

هیچ یک از تحریم های سازمان ملل، حتی پیش نویسی که به تازه گی میان پنج کشور عضو دائم شورای امنیت از جمله چین و روسیه به توافق رسیده، ممنوعیت و یا فشاری بر فروش نفت ایران در نظر نگرفته است. بیش از نیمی از درآمد دولت ایران از راه فروش نفت است. با این که آمریکا هیچ گونه خرید نفتی از ایران ندارد، اما هرگونه فشار بر فروش نفت ایران باعث بالا رفتن قیمت آن شده و قیمت بنزین در آمریکا را بالا می برد.

مقامات رسمی آمریکایی همچنین نگران هستند که در صورت تحریم نفت ایران، به اقتصادهایی که تازه در حال سر بر آوردن از رکود اقتصادی هستند، فشار وارد شود. مانند ژاپن که سال گذشته ۴۲۱ هزار بشکه نفت از ایران خرید که آمار آن از نفتی که چین و یا حتی هند از ایران خریداری کردند، بیشتر است.

در نتیجه شرکت هایی مانند شل و بی پی (بریتیش پترولیوم) کماکان به معاملات نفتی با ایران ادامه می دهند. بی پی هم حاضر نشد درباره این گزارش واکنش نشان دهد.

مارک ویر (Mark Ware) سخنگوی گروه نفتی ویتول می گوید: «همه از ایران نفت می خرند، از دولت ها و کشورها گرفته تا شرکت های مختلف. چرا که هیچ ممنوعیت قانونی برای آن در نظر گرفته نشده است.»

با این حال، به دلیل مناقشه اتمی جمهوری اسلامی، هیچ شرکتی حاضر نیست درباره معاملات نفتی خود با ایران، گفت وگو کند. شرکت هایی مانند شل و بی پی، گفته اند که فروش بنزین به ایران را متوقف کرده اند. اما نمی گویند که هنوز به خرید نفت ایران ادامه می دهند که البته از فروش و تحویل بنزین بسیار بهتر و پرسودتر است.

ایران روزانه یکصد هزار بشکه بنزین وارد می کند و روزانه دو میلیون بشکه نفت صادر می کند که کمتر از مقدار دو میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه ای است که در سال ۲۰۰۸ صادر می کرد.

لوسین پوگلیارسی (Lucian Pugliaresi) رییس بنیاد تحقیقاتی سیاست های انرژی در واشینگتن می گوید: این (تجارت نفتی با ایران) چیزی است که شرکت های نفتی نمی خواهند روی آن هیچ گونه تبلیغی داشته باشند. یک مدیر نفتی می گوید ممکن است شل به این دلیل درباره تجارت ایران حرف نمی زند که با توجه به قطع فروش بنزین به ایران، آن بنزین که خودش تولید می کند را از نفتی که از ایران خریده تولید کرده باشد و به نوعی قوانین تحریم آمریکا را نقض کند.

شل از بزرگترین شرکت های فروش نفت و فراورده های نفتی در آمریکا است. به گزارش سالانه سال ۲۰۰۹ این شرکت، شل ۱/۳۳ میلیون بشکه بنزین، دیزل و دیگر سوخت های نفتی در آمریکا فروخته است. هیچ مدرکی نیست که نشان دهد نفت خامی که شل استفاده کرده، از ایران خریداری شده باشد.

اطلاعات ردیابی تانکر های نفتی شل و توتال از شرکت بریتانیایی آی اچ اس فیرپلی (IHS Fairplay) گرفته شد که امکانات ردیابی جهانی را به شرکت های کشتیرانی می دهد. با توجه به مخفی بودن تجارت ها با ایران، مشخص نیست درصد این معاملات چقدر است و این که آیا ممکن است ایران به دلایل امنیتی این مبادلات را مخفیانه انجام دهد.

سازمان جهانی حمل و نقل دریایی می گوید کشتی های حامل کالا برخی مواقع به دلایل امنیتی و ترس از راهزنان دریایی، ردیاب خود را خاموش می کنند. به گفته این سازمان کشتی ها باید ردیاب خود را روشن بگذارند مگر این که احساس خطر کنند.

به گزارش سوابق به دست آمده از بندر فجیره در امارت که روزانه میزبان حدود ۸۰ تانکر نفتی است، نفتکش فرانت پیج رد شانزدهم مارس وارد بندر شده و یک روز بعد از آن خارج شده است. این کشتی هم مانند تمام کشتی ها هویت الکترونیکی دارد که باید همیشه شناسایی شود و مبدا و مقصد خود را نشان دهد. قواعد آن هم می گوید همیشه باید این اطلاعات از قبل پر شده باشد مگر در مواقع ضروری که نزدیک به حرکت، مقصد تغییر می کند.

آمارها می گوید این کشتی از فجیره به بندر دیگری در امارت رفته و یک شب را در آنجا مانده است. برای چهار روز بعد از آن، کماکان گزارش داده که در بندری در امارت است اما در بیستم مارس، خلیج فارس را رد کرده و به مرز آبی ایران در عسلویه می رسد و برای دو روز آنجا توقف می کند.

طبق اطلاعات به دست آمده، فرانت پیج مقدار نامعلومی نفت خام سبک که از آن برای تهیه بنزین استفاده می شود بار می زند و روز ۲۲ مارس آن را ترک می کند. گزارش ها نشان می دهد وزن کشتی بالا رفته و سه متر بیشتر از زمانی که مبدا خود را ترک کرد، در آب فرو رفته است. پس از خروج از مرز آبی ایران، فرانت پیچ تغییر مسیر داده و راهی بندری در عربستان سعودی می شود و روز ۲۳ مارس وارد لنگرگاه شده است.

شرکت نفتی فرانت لاین که چارتر این کشتی را به عهده داشته، حاضر نشد درباره این گزارش واکنش نشان دهد.

درباره نفتکشی که با شرکت توتال مرتبط بوده، کشتی یاد شده یک نفتکش ایرانی با نام ساوه بوده که جزیره خارک را روز ۲۸ فوریه ترک کرده اما روز یکم و سوم مارس، ماهواره های هیچ گونه علائم ردیابی از این کشتی دریافت نکرده اند.

با توجه به اطلاعات به دست آمده از دلالان نفتی و منابع حمل و نقل دریایی، در روز دوم مارس، نفتکش ساوه حدود یک هزار تن نفت سبک و ۳۴ هزار تن نفت خام سنگین ایران را بارگیری کرده است. یک نماینده رسمی شرکت حمل و نقل نفتی ایران گفت که چارتر نفتکش ساوه، معامله ای سودآور و قانونی بوده است.

*عکس: یک تانکر نفتکش، عکس از کوربیس.


 


عجب افتضاحی. این اولیه جمله ای بود که پس از دیدن مذاکرات محمود احمدی نژآد با سران ترکیه و برزیل، در ذهن می آمد. دولت آمریکا هم سعی کرد واکنش به موقع و سریعی بدهد و یک روز بعد اعلام کرد تحریم های جدید ایران به توافق چین و روسیه رسیده است. ببینیم چه کار می کنید. قرار بود تحریم ها بهانه ای باشد برای یکپارچگی جهان در برابر ایران. آن یکپارچگی از بین رفته است.

اعتبار این سرخوردگی به دولت اوباما و استراتژی دیپلماتیک بی خاصیت او برمی گردد. نه ماه پیش، ما اکتبر بود که پیشنهاد مبادله سوخت اتمی مطرح شد و قرار شد تهران اورانیوم کمتر غنی شده خود را به بیرون بفرستد. غرب دید نمی تواند جلوی برنامه اتمی ایران را بگیرد، تصمیم گرفت آن را به وقفه بیاندازد. ایرانیان هم کلک را گرفته و آن را رد کردند.

اما آقای اوباما که جواب نه از یک دولت خطرناک را نمی پذیرد، همین طور روی پیشنهادش تاکید کرد. وقتی قرار شد در شورای امنیت تحریم ها نهایی شود، ایران گفت نوع مشابهی از این قرارداد را با همکاری ترکیه و برزیل امضا کرده است. رییس جمهوری برزیل پس از امضای آن گفت که امروز دیپلماسی نشان داد که پیروز است. همان چیزی که آقای اوباما گفته بود را به او بازگرداند.

سرخوردگی دیپلماسی آمریکا از هر دو سو، لولا را بر آن داشت تا از این موقعیت استفاده کرده و به عنوان عضو غیردائم شورای امنیت، به دیپلماسی متوسل شود. پس به جای این که به گفته اوباما، آمریکا و اروپا تا پایان بهار امسال، تهران را در یک گوشه فشار دهند، خانم کلینتون به سنا رفت و گفت بهترین پاسخ آماده شده و دور چهارم تحریم ها آماده است. این درست است که روند کار سرعت پیدا کرده ولی دولت آمریکا در حال تلاش برای عقب نماندن از ایران است.

این مبارزه در عرصه جهانی است که ناظران به آن نظارت می کنند، جایی که اوباما از یک طرف قرار بوده هدف را در نظر داشته و جلوی فعالیت اتمی ایران را بگیرد. حتی دولت معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک را امضا کرد و برنامه های هسته ای هم داشت برای اینکه بتواند هدف خود را درست جلوه داده و برای آن حامی جلب کند.

اما به جای پیروزی بر افکار و احساسات مردم، این تلاش ها نتیجه اندکی داشت. مثلا کشوری مانند ترکیه که حدود ۰ میلیارد دلار با ایران سطح تجارت دارد با تحریم جدی مخالف است و از این رو هم خواهان تحریم های بدون دندان است، هم این که می خواهد حق فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران حفظ شود.

از همه مهم تر، دولت آمریکا بر این باور است که هرچند دلش نمی خواهد ایران اتمی شود، اما اگر هم شد قدرت بازدارندگی با آن را دارد. همان طور که در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق این کار را انجام داد. دیگر کشورها هم مانده اند که چرا وقتی این طور است، باید قطعنامه تحریم ها را امضا کنند.

در این احوال و از زمانی که دولت اوباما روی کار آمده، فعالیت هسته ای ایران شدت گرفته است. هفته پیش بود که آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش داد ایران فعالیت های غنی سازی را گسترش داده است. گزارش هایی هم هست که می گوید ایران در حال دستیابی به چاشنی های انفجاری برای بمب اتمی است. تهران گفته تاسیسات غنی سازی بیشتری می سازد و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سی آی ای هم گزارش داد تهران در غنی سازی بهتر شده و به ساخت بمب هم نزدیکتر شده است.

پس از ۱۶ ماه و هر به تعویق انداختن حمایت آقای اوباما از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، حالا باراک اوباما می بیند که چقدر از زمانی که جورج بوش کاخ سفید را ترک کرد، هم به بمب اتمی نزدیک تر است و هم این که به آن اندازه به انزوا نیفتاده است.

اسراییل اما طرح حمله نظامی را با جدیت بررسی می کند. که البته مدیون تلاش های دولت آمریکا است که نتوانسته هیچ کار مفیدی برای جلوگیری از یک قدرت مخرب در جهان، انجام دهد.

* نخست وزیر ترکیه و رییس جمهوری برزیل در تهران، عکس از خبرگزاری مهر.


 


ایالات متحده سه شنبه گذشته اعلام کرد که امنیت پشتیبانی روسیه و چین را برای آغاز دور تازه ای از تحریم های شورای امنیت سازمان ملل در برابر ایران تضمین می کند. چنین پیشروی زنگ هشداری است برای لبنان: دوره ای حساس و پرخطر در روابط سیاسی این کشور در حال آغاز است. دستاورد خطر هر چه که باشد -پیشرفت با پسرفت- گامی بلند خواهد بود؛ پیامدی در خور توجه برای پذیرش این خطر.

در حالی که روند ایستادگی بین المللی در برابر ستیزه اتمی ایران وارد مرحله ای تازه می شود، موفقیت ایالات متحده در تامین امنیت پشتیبانی مسکو و پکن -اگر حقیقت داشته باشد- مختصات بازیگران اصلی این صحنه را به نمایش می گذارد. به نظر می رسد که بخت، یار ایران بوده است: به دست آوردن افتخار میزبانی ۱۵ کشور با شرکت برزیل و ترکیه-درست زمانی که ایالات متحده در حال پایان دادن به معامله اتمی با ایران بود.

تهران مدت ها تلاش ایالات متحده را در به دست آوردن پشتیبانی لازم برای اجرای تحریم های دوره چهارم سازمان ملل، علنا" به ریشخند گرفت. ولی جمهوری اسلامی با بهره مندی از ظرفیت مقاماتی از ترکیه و برزیل خوش اقبال بوده است. شرکت کردن رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه و لوییس ایناسیو لولا د سیلوا، رییس جمهور برزیل (در همایش جی ۱۵) به ایران فرصت داد تا بتواند در روز دوشنبه (گذشته) معامله سوخت اتمی را به نتیجه برساند. هرچند به نظر می رسد که ایران همچنان سیاستمداران دنیا را سر می دواند.

در این میان ایالات متحده پس از ماه ها رفت و آمد و دیدار با مقامات روسیه و چین، و اعطای امتیاز برای جلب همکاری آنان در اجرای تحریم های بیشتر در برابر ایران به اعتبار و وجهه بیشتری در پهنه بین الملل دست یافته است. چه زدودن آثار طرح دفاع سپر موشکی در لهستان یا جمهوری چک تصمیم امریکا باشد برای خشنود ساختن مسکو و یا چشم پوشی طولانی مدت کنگره (امریکا) از نرخ ارزِ زیر قیمت چین، و به نفع بی جینگ، به هر روی هیچ کدام از این امتیازها چندان کوچک نیستند.

این که نتیجه این ایستادگی به کجا خواهد انجامید بر کسی روشن نیست. تنها آشکار است که برهه ای حساس از تاریخ را با تماشای نقطه سر ریزی در افق سپری می کنیم.

و لبنان، هرچند که سرپرستی این دوره شورای امنیت سازمان ملل را داراست، با این وجود باید جانب تعادل را از هر دو سو رعایت کند. نواز سلام، سفیر لبنان در سازمان ملل و رییس این ماهِ شورای امنیت، آرامش خود را مدیون بده بستان هایی است که این هفته انجام شد و تنش (اجبار برای اعلام موضع) را از سر او گذراند.

با این حال کشور هنوز هم در کانون مرحله نهایی مسابقات تاریخی جای دارد و نیاز دارد که از حد و اندازه خود آگاه باشد. اگر وضعیت رو به وخامت بگذارد، حزب الله باید پیش از هر گام به شدت بیندیشد و پیش بینی کند که اسراییل ممکن است این گروه را وادار به چه کاری کند. باید دانست که اسراییل از لبنان به عنوان ضربه گیر و سپر بلا استفاده خواهد کرد.

بدیهی است که پیامد این ماجرا دامن فلسطین را نیز خواهد گرفت و تنها بازیگر نقش پرخطر در این میدان، لبنان نخواهد بود. ولی دست کم در این شرایط می توان امید به پایانی داشت که خود سرآغاز نظمی جدید برای منطقه است.

*سرمقاله دیلی استار بیروت، لبنان

** عکس از:Associated Press


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته