-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

Latest News from Mizan Khabar for 05/25/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



sample_1

اولین جلسه هم اندیشی هسته های سبز مالزی در سالروز دوم خرداد، امروز و با حضور جمعی از دانشجویان سبز و فعالین حقوق زنان با پیامی از دکتر زهرا رهنورد در شهر کوالالامپور برگزار شد.

دکتر رهنورد در پیام صوتی خود ضمن تبریک به مناسبت سالروز حماسه دوم خرداد، این روز را سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی توصیف کرد و گفت: « سالروز فرخنده ی حماسه ی دوم خرداد را که سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی بوده است به شما تبریک عرض می کنم. ایران کشور مردمان نجیب و غیور و سرزمین حماسه هاست. آن سرو بارور که سیزده سال قبل در دوم خرداد 76 در کشور ما کاشته شد در حماسه ی 22 خرداد، 25 خرداد و 30 خرداد شکوفه کرد.»

او در پیام خود خطاب به این نشست آورده است:« روزهای شور انگیز پس از آن و در میان سرخی خون شهیدان سبز شد و سبزی حماسه ها امید بخش آمدن آزادی، دموکراسی، بیداری و دانایی است. آن طُرف ارمغان سالهای ایستادگی و مقاومت و جان فشانی در تلخی کاممان از پرواز خون بار آزادی خواهان، سهراب ها، نداها، روح الامینی ها و سید علی هاست. آن طُرف ارمغان همچون شقایقی بر صورت سرزمینمان روئیده. سید علی ها و رامین ها، اشکان ها و ترانه ها، شبنم ها و دیگر پاره های جان و قلب خود را در همیشه ی تاریخ آزادی خواهی زنده و سرشار و بشارت بخش حفظ می کنیم.»

در پایان پیام رییس سابق دانشگاه الزهرا آمده است:« سالگرد دوم خرداد پیوسته به روزهای سرخ و سبز پس از 22 خرداد را گرامی می داریم. چه خوب دوم خرداد به 22 خرداد واصل شد. علی رغم چهره ی کریه کودتای انتخاباتی، همه می دانیم که 22 خرداد همچون دوم خرداد سرشار از پیروزی بوده است.از خداوند متعال برای همه ی مردم ایران و شما دانشجویان عزیز تحقق بهار آزادی و دموکراسی و قانون گرایی و برابری طلبی را برای همه ی زنان و مردان مسئلت می نمایم.»

در قسمتی از این نشست به تبیین نقش ایرانیان خارج از کشور، در همراهی با مردم داخل کشور پرداخته شد و بر لزوم اتحاد میان گرایش‌های مختلف، بر لزوم جذب حداکثری در موقعیت کنونی تاکید شد.

فعالین سبز مالزی در سخنانی خواستار شناسایی و استفاده از ظرفیتهایی شدند که در داخل کشور به آنها دسترسی نیست.

همچنین این فعالین به انتقاد از رواج بحث های بیهوده در لوای جنبش سبز پرداختند و طرح مباحث آکادمیک درباره اعتقادات همگانی در فضای رسانه های جنبش سبز را باعث ایجاد خدشه و جدایی طیفی از مردم از جنبش سبز دانستند.

در بخش دیگری از این نشست رجبعلی مزروعی، از نمایندگان مجلس ششم نیز از راه دور سخنرانی کرد.

او اهمیت حماسه دوم خرداد 76 را در رقم زدن دوره ای جدید به نام اصلاحات را با خواسته های حاکمیت قانون ، عدالت ، آزادی و مردمسالاری دانست و حاصل آنرا تولد جنبش سبز دانست و تاکید کرد این جنبش با صبر و استقامت سبزاندیشان به بار خواهد نشست.

این فعال سیاسی تاکید کرد: «برهمگی ماست که بیش از پیش با بزرگداشت این روز یاد همه آنانی را که در این مسیر تلاش کردند و زحمت کشیدند و متحمل هزینه های مادی و معنوی شدند، گرامی بداریم و برادامه راهشان تا رسیدن به مقصد تاکید نمائیم.»

این نشست با صدور بیانیه‌ای از سوی حاضرین به پایان رسید.

در این بیانیه با  بررسی روند و آثار فعال شدن جامعه در حوزه‌ی عمومی در سالهای پس از دوم خرداد و همچنین تلاشهای دولت و مجلس اصلاحات، حضور معترضین در خیابانها پس از 22 خرداد به عنوان یک اهرم اجتماعی علیه دولت تقلب و آغازگر دوره ی نوینی در اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی ایرانیان ارزیابی شد.

همچنین در قسمت دیگری به نقش هسته های سبز خارج از کشور پرداخته شده و آمده است: اکنون که قریب به یکسال از آن واقعه می گذرد، و استبداد نظامی با تمام قوا عرصه را علیه جامعه مدنی و مردم ایران تنگ کرده، نقش هسته های سبز ایجاد شده در خارج از میهن عزیزمان ایران، از تمامی اقشار و دیدگاههای فکری بدون وابستگی و توجه به هیچ جریان سیاسی و با اهداف مقدس آزادی و سربلندی ایران و ایرانی با احترام به تفکرات، اعتقادات و ارزشهای عرف جوامع و اقوام ایرانی، در انجام فعالیت‌های آزادی طلبانه پر رنگ تر شده و در این بحبوحه لزوم فعالیتشاان آشکارتر می‌گردد.

در این بیانیه آمده است: نتایج اعلام شده در جریان انتخابات 22 خرداد چیزی جز قلب حقیقت نبوده و همچنان بر موارد یاد شده در بیانیه ها و موضع گیری های رهبران جنبش سبز به عنوان کف مطالبات بر حق ملت تاکید می نماید. این مطالبات عبارتند از اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت، مجلس و قوه ی قضائیه، تدوین قانونی شفاف و اعتماد بر انگیز برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و احیای حیثیت و آبروی آنها، آزادی مطبوعات و رسانه‌ها و اجازه‌ی نشر مجدد روزنامه های توقیف شده، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی، مجازات عاملین جنایت‌های حوادث پس از انتخابات و به رسمیت شناختن رای مردم.


 


khamenei03

روز یک شنبه مجلس هشتم فوریت طرح امر به معروف و نهی از منکر را با 172 رای موافق تصویب کرد.این طرح که از سوی 103 نفر از اعضای مجلس شورای اسلامی ارائه شده و در دستور کار مجلس قرار گرفته بود در سه   فصل تعاريف و كليات، حوزه‌هاي امر به معروف و تشكيلات آن طی 28 ماده تنظیم شده که در صورت تصویب نهایی و تبدیل آن به قانون امر به معروف و نهی از منکر در حوزه های "شئون و حدود اسلامی، عفت عمومی، خانواده، امنیت اجتماعی، گرانفروشی و کم فروشی، بهداشت عمومی و محیط زیست، حقوق شهروندی، رباخواری، رشوه و روزه خواری در ملاءعام" اعمال خواهد شد.

براساس این طرح دستگاه جدیدی با نام "شورای سیاستگذاری امر به معروف و نهی از منکر" تشکیل می شود که سازماندهی امور مربوط به امر به معروف و نهی از منکر، نظارت بر کلیه فعالیت های دولتی، غیردولتی و هماهنگی بین دستگاه ها را بر عهده دارد.

رییس این شورا از سوی رهبر جمهوری اسلامی منصوب می شود و تنها با ارائه گزارش به آیت الله خامنه ای پاسخگو خواهد بود.

شش عضو دیگر این شورا نیز به ترتیب "یکی از معاونین رئیس جمهور به انتخاب رئیس جمهور، یکی از معاونین قوه قضاییه به انتخاب رئیس قوه قضاییه، یکی از نمایندگان به انتخاب مجلس شورای اسلامی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان صداوسیما و یکی از اعضای شورای عالی حوزه علمیه" خواهند بود.

از 7 عضو این شورا 4 نفر به طور مستقیم از سوی رهبر جمهوری اسلامی یا از سوی منصوبان وی از جمله روسای قوه قضائیه، صدا و سیما و شورای عالی حوزه علمیه منصوب می شوند.

ماموریت این شورا "تصویب سیاست ها در زمینه اجرای امر به معروف و نهی از منکر در کشور، تعیین اولویت های مظاهر و مصادیق معروف و منکر، نظارت بر اجرای سیاست های مصوب، ایجاد هماهنگی برای انجام تبلیغ و اطلاع رسانی در زمینه امر به معروف و نهی از منکر و ارائه گزارش سالانه به مقام رهبری" عنوان شده است.

در طرحی که مجلس هشتم روز یک شنبه دوم خرداد 89 یک فوریت آن را تصویب کرد همچنین ستاد فعلی امر به معروف و نهی از منکر به سازمان گسترده تری تبدیل خواهد شد که زیر نظر شورایی مرکب از نمایندگان بالاترین مقام هر دستگاه اجرایی فعالیت خواهد کرد.

اگرچه در طرح مصوب مجلس هشتم آمده که "هیچ شخص یا گروهی حق ندارد به بهانه امر به معروف و نهی از منکر به اعمال مجرمانه از قبیل توهین، افترا، تهدید، جرح، ضرب و قتل مبادرت کند" اما همزمان تاکید شده که "هیچ شخصی حق ندارد مانع اجراء فریضه امر به معروف و نهی از منکر گردد" و چنانچه کسی "مانع انجام امر به معروف و نهی از منکر شود بنا به مورد برای بار اول به پرداخت جریمه از یک میلیون ریال تا پنج میلیون ریال و بار دوم پنج میلیون ریال تا بیست میلیون ریال و بار سوم به زندان یا تبعید از محل سکونت به تشخیص دادگاه محکوم می شود."

تصویب یک فوریت طرح امر به معروف و نهی از منکر پس از آن صورت می گیرد که در اواسط اردیبهشت ماه  ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید نزدیک به حکومت خواستار تشکیل "سازمان" یا "وزارت امر به معروف و نهی از منکر" شد.

وی با اشاره به آنچه "رواج مفاسد اخلاقى" خوانده گفته بود: "مسائل اخلاقى در حال حاضر متأسفانه متولى ندارد، دستگاه قضائى مى گويد اگر جرمى واقع شد ما جلوگيرى مى كنيم، نيروى انتظامى هم گاهى وقت خود را صرف اين كارها مى كند ولى وظيفه اصلى شان اين نيست."

مکارم شیرازی اقدامات وزارت ارشاد اسلامی را هم محدود به "نشريات، كتاب، سينما، فيلم، رسانه ها، روزنامه و نمايشگاه كتاب" عنوان کرده و گفته: "برنامه آنها مبارزه با اين گونه مفاسد نيست."

وی با تاکید براینکه "مسائل اخلاقى بايد در نظام ما متولى داشته باشد" خواستار تشكيل وزارت امر به معروف و نهى از منكر براى آنچه "مقابله با مفاسد و ناهنجارى هاى اخلاقى" نامیده شده و تاکید کرده بود که: "چرا وزارت امر به معروف و نهى از منكر تشكيل نمى شود تا برنامه هاى اخلاقى متولى پيدا كرده و سر و سامان يابد."

مکارم شیرازی در عین حال گفته بود که "اگر اسم اين تشكيلات را وزارت امر به معروف و نهى از منكر گذاشتيم كه خيلى بهتر است وگرنه بايد سازمانى كه زير نظر هر سه قوه اداره شود تشكيل و براى آن بودجه و برنامه ريزى لازم در نظر گرفته شود".

 

زنده کردن طرح وزارت امر به معروف

سه روز بعد از اظهارات آیت الله مکارم شیرازی حامیان دولت در مجلس هشتم نامه ای را منتشر کردند که در آن "ضمن تاکید بر ضرورت تامین امنیت اجتماعی و اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی"، از دولت خواستند "لایحه امر به معروف و نهی از منکر را هر چه سریعتر به مجلس شورای اسلامی تقدیم نماید."

در این نامه با تاکید بر "ضرورت تامین امنیت اجتماعی و اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی از جمله مظاهر مخالف عفاف و حجاب" از سوی نیروی انتظامی و وزارت کشور، این برخورد به عنوان "خواست مورد تاکید رهبر جمهوری اسلامی» معرفی شده بود.

اگرچه اسامی امضاء کنندگان این نامه منتشر نشده اما خبرگزاری های دولتی ادعا کرده اند که این نامه به امضای 236 نفر از 290 نفر مجموع نمایندگان مجلس هشتم رسیده و در آن تاکید شده که دولت هرچه سریعترلایحه امر به معروف و نهی از منکر را جهت طی مراحل قانونی تصویب و به مجلس شورای اسلامی ارائه کند.

این درحالی است که خبرگزاری رسمی دولت، ایرنا، در سال 87 خبر داده بود که محمود احمدي نژاد لايحه تاسيس وزارتخانه جديدی را به امضاء رسانده که  براساس آن ستادهاي امر به معروف و نهی از منکر به وزارت امر به معروف و نهی از منکر تبديل می شود.

اما با در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری خرداد سال 88 محمود احمدی نژاد از ارائه لایحه تشکیل وزارت امر به معروف و نهی از منکر به مجلس خودداری و آن را به پس از انتخابات موکول کرد. وی که در سال 84 همزمان با نخستین ماه های به قدرت رسیدنش مصوبه گسترش عفاف و حجاب را در شورای انقلاب را برای اجرا به نیروی انتظامی ابلاغ کرده بود در آستانه انتخابات سال 88 حتی حاضر نشد مسئولیت ابلاغ این طرح راکه منجر به بازداشت هزاران دختر و پسر ایرانی از سوی نیروی انتظامی در جریان اجرای طرح امنیت اجتماعی و اخلاقی شده بود، بپذیرد.

وقتی یک سال پیش مهدی کروبی در مناظره تلویزیونی از احمدی نژاد درباره به قتل رسیدن دکتر زهرا بنی یعقوب و ماجرای کشته شدن او در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منکر همدان سخن گفت، احمدی نژاد نه تنها حاضر به پاسخ گويي در اين مورد نشد، بلکه گفت اظهارات کروبی "ارزش پاسخ گویی" ندارد.

اما در هفته های اخیر غیر از تصویب فوریت طرح امر به معروف و نهی از منکر در مجلس برخی از مقام های دولتی و از جمله معاون اجتماعی وزیر کشور و برخی از استانداران در جلسات استانی خواستار تشکیل وزارت امر به معروف یا سازمان مشابهی زیر نظر دولت شده اند. علیرضا افشار فرمانده سابق بسیج و معاون فعلی بسیج هم گفته که باید از محل بودجه 1500 میلیارد تومانی فرهنگی که دراختیار محمود احمدی نژاد است برای گسترش طرح هایی چون امر به معروف و گسترش حجاب در استان های کشور استفاده شود.

در این میان محمد تقی رهبر، از حامیان دولت احمدی نژاد در مجلس هشتم روز 30 اردیبهشت گفت که طرح امر به معروف و نهی از منکر همان طرح تشکیل وزارت امر به معروف و نهی از منکر است.وی به شبکه خبری بسیج دانشجویی یادآوری کرد که: "از مدت‌ها قبل تاسيس وزارتخانه‌اي به نام امر به معروف و نهي از منکر مطرح بود، اما متاسفانه توجه کافي به اين طرح نشد، اما قرار بر آن است که نمايندگان مجلس اين مسئله را مورد توجه قرار دهند تا امر به معروف و نهي از منکر که به اصل فراموش شده‌اي تبديل شده، مجدداً زنده شود."

محمد تقی رهبر تاکید کرده که هدف از ارائه طرح امر به معروف و نهی از منکر در مجلس تشکیل همان وزارتخانه امر به معروف و نهی از منکر است و گفته: "بايد وزارتخانه اي قانوناً مسئول و پاسخگو در اين زمينه باشد."

منبع:روزآنلاین/نازنین کامدار


 


ahmadinejad07

سخنرانی محمود احمدی‌نژاد در خرمشهر با شعارهای عده‌ای از مردم در اعتراض به «بیکاری» مختل شد.

محمود احمدی‌نژاد به مناسبت سالگرد آزادسازی خرمشهر امروز دوشنبه به این شهر سفر کرده است.

به گزارش آسوشیتدپرس، سخنرانی رئیس دولت دهم برای گروهی از مردم این شهر، با شعار «بیکاری بیکاری» عده‌ای از حاضران مختل شد.

خبرگزاری ایسنا نیز گزارش کرده معترضان در زمانی که مسئولان استان خوزستان سخنرانی می‌کردند، شعار «ما بیکاریم» سر دادند.

آن‌طور که این خبرگزاری اعلام کرده، آقای احمدی‌نژاد در واکنش به این شعار‌ها گفته است: «دولت در خدمت شماست و ان‌شاءالله با برنامه‌ریزی گسترده ریشه‌ بیکاری در خوزستان از بین خواهد رفت.»

احمدی‌نژاد در سخنرانی خود اظهار داشت: «دولت در کنار مردم خوزستان تا آبادی این استان از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد.»

بیکاری حدود ۲۵ درصد و تورم رو به افزایش در ایران، باعث گسترش نارضایتی‌ها شده است.

افزایش نرخ بیکاری در ایران بر اثر تعطیلی واحد‌های صنفی کوچک و برخی کارخانه‌های بزرگ، موجب افزایش نگرانی‌ها در میان کارگران و برخی مسئولان جمهوری اسلامی شده است.

علیرضا محجوب، دبیرکل خانه کارگر ۳۱ فروردین ماه امسال هشدار داد که دو هزار واحد تولیدی، با بحران مالی مواجه هستند و سالانه به طور متوسط «۲۰۰ هزار کارگر» در ایران بیکار می‌شوند.

آقای محجوب افزوده که با اجرای طرح هدفمندکردن یارانه‌ها این وضعیت، تشدید خواهد شد.

آن‌طور که عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر کار دولت دهم در ۱۹ فروردین ماه اعلام کرده، نرخ بیکاری در ایران ۱۱.۳ درصد است.

آمار وزیر کار در شرایطی اعلام شده که نشریه اکونومیست از افزایش نرخ بیکاری ایران به ۱۳.۲ درصد خبر داده‌ است.

منبع:رادیو زمانه


 


karoubi_mosavi

حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی روز گذشته به دیدار مهندس موسوی رفت و در مورد مسائل سیاسی و امنیتی کشور در آستانه نخستین سالگرد انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به گفت و گو پرداخت.

به گزارش کلمه، در این دیدار این دو شخصیت سیاسی با اشاره به فرارسیدن خرداد ماه بر اهمیت روزهای دوم خرداد به عنوان روز حرکت جدید از سوی مردم، سوم خرداد به عنوان روز حماسی آزادسازی خرمشهر ، ۱۴ خرداد روز رحلت حضرت امام خمینی(ره) و ۱۵خرداد به عنوان فرازی حساس از تاریخ معاصر که منجر به انقلاب اسلامی شد تاکید شد و در مورد رویدادهای روز ۲۲خرداد و روز حماسی ۲۵خرداد و نیز ۳۰خرداد تبادل نظر گردید.

در این دیدار بر ضرورت تدوین نوشته هایی که به صورت دقیق اتفاق های آن روزها را بیان کرده اند تاکید و گفته شد: روشن شدن آنچه از ۲۲خرداد تا کنون اتفاق افتاده است برای پیشرفت جنبش سبز و نشان دادن مسیر حق جویی و حق طلبی ملت بسیار مهم است.

در این جلسه همچنین تصمیم گرفته شد تا در صورت دادن مجوز راهپیمایی،در سطح ملی مردم به شرکت در این راهپیمایی دعوت شوند و در غیر این صورت برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی با تنوع و تکثری که شبکه های اجتماعی دارند به صورت مسالمت آمیز جریان اطلاع رسانی صورت گیرد.

همچنین کروبی و موسوی ضمن تاکید بر بیهودگی مقابله خشونت آمیز با جنبش سبز و گسترش امواج سبز اگاهی علیرغم همه محدودیت ها، اتفاقات یک هفته اخیر در دانشگاهها را نشانه ای از بی اثر بودن ضرب و زور در برابر مطالبات به حق مردم دانسته و تصریح کردند مردم به دنبال حقوق تصریح شده انسانی در قانون اساسی و خواهان انتخاباتی غیر گزینشی و آزاد و نیز خواهان ازادی رسانه ها و آزادی زندانیان سیاسی هستند.

در این جلسه ضمن اشاره به حملات لباس شخصی ها به دفاتر و شخصیت ها، که به سلاح های سرد و گرم و بی سیم مجهز هستند تاکید شد: این اقدامات، سازمان یافته و دنباله همان فجایع کهریزک و کوی دانشگاه است که امروز به شکل دیگری ظاهر شده است .

آنها همچنین ضمن ابراز تاسف از ضرب و شتم نوری زاد در زندان، اعمال خشونت و کتک زدن یک هنرمند برای ارعاب او را یک رویه از پیش تعیین شده و ظالمانه بر شمردند که دل هر دلسوز نظام را به درد می آورد.

کروبی و موسوی در این جلسه تصریح کردند: همه این اتفاقات ناشی از سکوت در مقابل مظالم بوده است و برای جلوگیری و ختم این روش های غیر قانونی و غیر شرعی باید بدون توجه به عقاید و اتهامات افراد و گروه های مختلف از حقوق آنها دفاع شود چرا که رویه اسلامی دفاع از حقوق مظلوم است، با هر گرایش و فکری.

کروبی و موسوی با ابراز نگرانی نسبت به شیوع گسترده دروغ در گفته ها و دستکاری آمار و اطلاعات هشدار دادند که شیوع دروغ قطعا ضمن ویران کردن اوضاع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به بنیان های فکری جامعه نیز لطمه خواهد زد و باید به همه گفت که اسلام مخالف دروغ و فساد است و باید به مردم بگوئیم حساب فساد و سایر اقدامات غیر انسانی و غیر قانونی را از اسلام جدا کنند.

دراین جلسه ضمن تبادل نظر پیرامون اوضاع اقتصادی کشور، افول صنایع ملی، گسترش بیکاری و وضعیت بد حقوق بگیران و کارگران و معلمان به عنوان مهمترین مشکلات اقتصادی کشور عنوان شدو تصریح گردید منحرف کردن اذهان مردم از دلایل اصلی گریز از هنجارها، تاکتیکی برای انحراف ذهن مردم است و دولتمردان به جای دلیل تراشی بیکاری و گرانی را کنترل کنند و از اقتصاد ملی حمایت کنند آنگاه خواهند دید که بسیاری از جرم ها کاهش پیدا می کند.

در این جلسه همچنین تاکید شد اگر صدا و سیما از سیاست یک صدائی و انحصار طلبی دست بردارد در سطح جامعه با اقناع و وحدت بیشتری روبرو خواهیم بود.

این دو شخصیت برجسته سیاسی این پرسش را مطرح کردند که این چه دستگاهی است که بدان لقب رسانه ملی داده اند و از اخبار و نظرات ملت در آن خبری نیست؟

آنها در پایان با اشاره به در پیش بودن سالگرد رحلت حضرت امام به اثرات سوء قلب عقاید و روش و منش سیاسی امام (ره) از سوی حاکمان ، صدا و سیما و رسانه های خارجی اشاره و اذعان شد: متاسفانه برای وارونه نمایی آنچه در دهه اول انقلاب گذشته است صداهای بیگانه و صدای حاکمان هماهنگ عمل می کند که ضرورت دارد با توجه به در پیش بودن مناسبت ۱۴ و ۱۵خرداد اگاهی بخشی صادقانه و بدون تعصب از آن دوران صورت گیرد.


 


 

iran-nuclear-iaea

یک هفته پس از توافق دولت جمهوری اسلامی با ترکیه و برزیل بر سر مبادله سوخت اتمی، وزارت خارجه ایران روز دوشنبه از تحویل نامه‌ای در این زمینه به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین، پایتخت اتریش، خبر داد.

خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، از تحویل این نامه حاوی جزئیات مربوط به توافق تهران درباره تبادل اورانیوم ایران در روز یکشنبه خبر داده بود که ساعاتی بعد این خبر از سوی نماینده ایران در آژانس رد شد.

علی‌اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ضمن تکذیب خبر خبرگزاری ایرنا تأکید کرد که این نامه روز دوشنبه به آژانس تحویل داده خواهد شد.

یک هفته پیش رهبران برزیل و ترکیه در دیدار از تهران توافق‌نامه‌ای را با محمود احمدی‌نژاد امضا کردند که به موجب آن بخشی از اورانیوم غنی‌شده ایران به منظور مبادله آن با سوخت هسته‌ای رآکتور تحقیقاتی تهران به ترکیه ارسال می‌شود.

با این حال کشورهای غربی و به‌ویژه ایالات متحده آمریکا با ناکافی خواندن این توافق‌نامه همچنان به تلاش‌های خود برای تصویب چهارمین قطعنامه تحریمی علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد ادامه می‌دهند.

رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، که در استانبول ترکیه به سر می‌برد روز دوشنبه اعلام کرد که نامه جمهوری اسلامی در این باره صبح دوشنبه توسط سفرای سه کشور برزیل و ترکیه و ایران به دفتر مدیرکل آژانس انرژی اتمی تحویل داده شده است.

اکنون آن طور که وزارت خارجه ایران پیشتر اعلام کرده بود در صورت موافقت آمریکا، روسیه و فرانسه با این قرارداد جدید توافق‌نامه‌ای تازه بین کشورها به امضا می‌رسد و از آن زمان ایران آمادگی دارد «ظرف یک ماه» ذخیره اورانیوم سه و نیم درصدی خود را به ترکیه بفرستد.

ایران امیدوار است که با جلب موافقت این کشورها، بار دیگر بر سر برنامه هسته‌ای خود با قدرت‌های بزرگ به مذاکره بنشیند و در همین زمینه وزیر خارجه برزیل به تازگی گفته بود که نامه‌ای که ایران در تأیید توافق تهران به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی خواهد نوشت، به پیشرفت مذاکرات بر سر برنامه اتمی تهران می‌انجامد.

این در حالی است که ترکیه ضمن تأکید بر اینکه پس از امضای توافق سه‌جانبه مبادله سوخت اتمی، تحریم‌های جدید بلامحل خواهد بود، به ایران هشدار داده است که اگر ظرف یک ماه به این توافق عمل نکند، تنها خواهد ماند.

تلاش‌های جمهوری اسلامی برای به تعویق انداختن یا لغو تحریم‌های بیشتر علیه خود در حالی است که ایالات متحده آمریکا به تازگى پیش‌نویس قطعنامه تازه‌اى را به منظور تشدید تحریم‌ها علیه ایران در اختیار اعضاى شوراى امنیت قرار داده که به گفته برنار کوشنر، وزیر خارجه فرانسه، اکثریت قریب به اتفاق اعضاى شوراى امنیت از آن حمایت مى‌کنند.

علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، نیز روز يکشنبه در واکنش به این روند تهديد كرد كه اگر آمريكا در سطح شوراى امنيت سازمان ملل و كنگره اين كشور به «ماجراجويى» عليه ايران دست بزند، مسير «بيانيه تهران» را كنار مى‌گذارد.

تلاش کشورهای غربی برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران پس از آن آغاز شد که جمهوری اسلامی از پذیرفتن پیشنهاد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای ارسال بخش عمده‌ای از اورانیوم غنی‌شده خود به روسیه و فرانسه برای تبدیل آن به سوخت هسته‌ای رآکتور تحقیقاتی تهران خودداری کرد و به جای آن به گسترش فعالیت‌های خود در زمینه غنی‌سازی اورانیوم پرداخت.

منبع:رادیو فردا


 


israeli_flag_2_barbed_wire__gun

استرالیا یک دیپلمات اسرائیل را اخراج کرده و گفته است مدارکی را یافته که نشان می دهد اسرائیل در جعل چند گذرنامه استرالیایی دست داشته است.

گذرنامه های جعلی مورد استفاده افرادی قرار گرفت که در ترور یکی از رهبران حماس در دوبی در ماه ژانویه امسال، مشارکت داشتند.

استیون اسمیت، وزیر امور خارجه استرالیا روز دوشنبه (24 مه)، گفت تحقیق پلیس این کشور به این نتیجه رسیده است که چهار عدد از گذرنامه های جعلی که گروه ترور استفاده کرده بود، استرالیایی بوده است.

آقای اسمیت گفت عملکرد اسرائیل، رفتاری نیست که دولت استرالیا از یک کشور دوست انتظار داشته است.

اوایل امسال، بریتانیا نیز یک دیپلمات اسرائیلی را اخراج کرد و گفت شواهدی در دست دارد که ثابت می کند گذرنامه های جعلی بریتانیایی توسط قاتلان محمود المبحوح استفاده شده بود.

"مایه تاسف است"

اصل چهار گذرنامه استرالیایی که جعل شده است به استرالیایی هایی تعلق داشته که در اسرائیل زندگی می کنند.

به دنبال اعلام نتیجه تحقیقات پلیس فدرال استرالیا، که برای انجام این تحقیقات به اسرائیل سفر کرده بود، شکی برای دولت استرالیا باقی نمانده است که دولت اسرائیل مسئول جعل این گذرنامه هاست.

وزارت امور خارجه استرالیا روز دوشنبه گفت: "از چهار گذرنامه استرالیایی سوءاستفاده شده و این گذرنامه ها جعل شده اند."

دولت استرالیا می گوید به همین دلیل از اسرائیل خواسته است یکی از دیپلمات های مستقر در سفارتخانه خود در کانبرا را به اسرائیل بازگرداند.

وزیر امور خارجه استرالیا گفت: "تصمیم اخراج یک دیپلمات اسرائیلی باعث سرخوشی دولت استرالیا نیست بلکه برعکس، این تصمیم مایه تاسف ما بوده است و از روی دلخوری آن را اتخاذ نکرده ایم."

در طرح توطئه و قتل یکی از رهبران حماس در دوبی از گذرنامه های جعلی فرانسوی، بریتانیایی، آلمانی و ایرلندی نیز استفاده شد.

دولت اسرائیل گفته است مدرکی که ثابت کند در ترور این فرد دست داشته است، وجود ندارد.

این در حالی است که مقام های دوبی گفته اند 99 درصد مطمئن هستند موساد، سرویس اطلاعاتی اسرائیل، مسئول مرگ عضو ارشد حماس در دوبی بوده است.


 


sorush

عبدالکریم سروش:

واعظ ما بوی حق نشنید، بشنو کاین سخن
در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم

چون صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست
وز رفیقان ره استمداد همت می‌کنم

به مشایخ و مراجع کرام درود می‌گویم و از آنان اذن ورود می‌طلبم.

سالروز قیامت صغرای خلق و نهضت کبرای سبز نزدیکتر می‌شود و انتظار مردم از روحانیان راستین بیشتر. زندانیان این جنبش و شهیدان این شورش پیامی برای شهسواران عرصه دین و دانش دارند:

می‌دانیم که شما اقطاب و ارکان دین خود از مظلومان مظالم جمهوری اسلامی هستید و از این که معاصی و مفاسد این حکومت جائر نام نیک شما و دامان پاک شریعت را آلوده کرده ظاهری دژم و باطنی نژند دارید و سینه پر آتش خود را به آب صبوری ساکن می‌کنید و «زبان بریده به کنجی نشسته» زیر لب لاحول می‌گویید و ربٌ یسٌر می‌خوانید و از نگاه‌ها و پرسش‌های سرزنش‌آلود مریدان و محارم می‌گریزید که چرا وعده عسل دادید و اکنون سرکه می‌فروشید و چون به خلوت می‌روید با خدا شکوه می‌کنید که خدایا مرجعیت و قطبیت دادی. صد شکر. اما چرا در این عصر و در این احوال؟ که نه مجال انتقاد هست نه نشاط اجتهاد. حتی در نوشتن رساله عملیه هم آزادی نیست و فتوا و فرمان حکومت مقدم است. نه حرمت و اعتباری برای فقه مانده، نه قداست و استقلالی برای حوزه. حجت‌ها آیت و آیت‌ها آلت قدرت گشته‌اند.

و چرا خونین دل و خسته جگر نباشید که مغلوب و مرعوب، در گذرگاه تنگ عافیت و بر مسند خطیر مسئولیت نشسته‌اید و نظاره می‌کنید که استبداد دینی چوب حراج بر اخلاق و ایمان خلایق زده است و شریعت را به خدمت سیاست گرفته است و کمر عدالت را شکسته است. شکم اقتصاد فربه از حرام است و چهره دین عبوس و جویبار فرهنگ گل‌آلود و هوای سیاست مرگ زا و آسمان آزادی تیره و چشم هنر گریان و دل دانش بریان و جان و آبرو ارزان است و ریاکاری و رشوه خواری و دروغ زنی و مداحی و دهان دوزی و قلم سوزی و آبروریزی و عالم ستیزی و جاهل پروری و خرافه گستری و قانون شکنی و وحشت افکنی و تهمت پراکنی و تملق و تزویر و تقلب و تبعیض، سکه دارالضرب ولایت و قوت غالب حکومت است.

دیگر نه در قضا انصاف و عدالتی مانده است، نه در مجلس تدبیر و شجاعتی، نه در دولت توان و لیاقتی. و به تعبیر فصیح پیشوای پارسایان: «بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرٌم: جاهلان قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند و عالمان لجام به دهن دارند» (نهج البلاغه).

جاهلان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم

می‌دانیم که شما هم بر این مردم نیک سیرت رحمت می‌آورید که همچنان در چنگال دیو استبداد اسیرند، نه لبخند بر لب دارند نه شادی در دل نه نان در سفره نه دانش در دفتر نه نشاط عیشی نه درمان دلی. به جز قلبی غمناک و چشمی نمناک برایشان چه مانده است؟ محتسبان لبخندشان را ربوده‌اند و واعظان شحنه‌شناس ایمانشان را. مفسدان نانشان را بریده‌اند و جاهلان دفتر معرفتشان را دریده‌اند. نه رنگ دادگری می بینند نه چهره عدالت. گران از تکالیف و تهی از حقوق. رهبرانشان شب و روز ارجوزه عدالت می خوانند و به دنیا درس مهر و مدیریت می دهند اما خود زندانها را از شقاوت و قساوت انباشته اند و جامعه را به عفونت دروغ و ریا آغشته اند. قاتلان بی باک حقیقت اند و سارقان چالاک حریت. هر بانگ نصیحتی را صدای دشمن و هر ندای مخالفتی را ندای اهریمن می شمارند. گویی خود طاووسان عالم غیبند و دیگران جاسوسان عالم غرب. منکر معروفند و معروف به منکر. شما روحانیان راستین با رفتار ستم ستیزانه خود می‌توانید چهره متبسم اسلام باشید و پیام روح نواز دیانت را به خلقی خسته از خشونت برسانید تا بدانند که همواره در کنار مردمید و بنام اسلام نه چاهی برای کسی می‌کنید نه جاهی برای خود طلب می‌کنید.

رطب خوردگان ولایت و ثناگویان قدرت نه منزلتی نزد خالق دارند نه محبوبیتی نزد خلق، اما شما حاملان امانت دین و وارثان سنت سید المرسلین بر سر پیمان خود با خلق و خالق بمانید که از شما همین انتظار می رود و بس. مطمئن باشد که نه اسلامیت این سرزمین نه استقلالش، هیچکدام در گروی بقاء مشتی طراران حاکم نیست و پشتیبانی از این «طالبان نامطلوب» نه خشنودی ملت را در پی دارد نه آبروی روحانیت را.

انسداد و استبداد کم بود، سپاهیان گستاخ و دراز دست، مرجع تراشی و مرجع کوبی هم می‌کنند. «هیچ ندانی» را که رسما خبط دماغ دارد، مسند مرجعیت داده‌اند تا در ثنای رهبر مدیحه بخواند وسینه بزند و او را «کوثر» بنامد واز آن طرف در فجر تصدٌی ولایت که مقام رهبری دماغ مرجعیت می‌پخت، فقیه نزیهی را که بر او دلیری و خرده گیری کرد و او را از «افتاء بغیر علم» بر حذر داشت به عذاب الیمی دچار کردند که همه سرها در گلیم کشیدید و بر حرمت ضایع شده فقاهت و مرجعیت خون خوردید و خاموش نشستید. نگذارید بیش ازین نام و ناموستان فدای هوسهای سیاه سپاهیان شود ونا خواسته در زمره حامیان استبداد دینی به قلم روید.

دلیران عرصه جهاد اکبر، تیغ زبان آختند وبر دولت غاصب تاختند. ارادتی بخلق نمودند و سعادتی بردند. اکنون نوبت شما خاموشان ناخرسند است. توقع محرومان و مظلومان از شما بسی بیش از آن است که افسرده دل وپریشان حال بنشینید و در عیان از ملامت جباران تن زنید و در نهان شکوه به درگاه قاصم الجبارین برید، یا مخفیانه «بر در ارباب بی‌مروت دنیا» پیامی بفرستید و جوابی نشنوید. کار از اعوذ و لاحول نمی رود و خواهش و سفارش از اثر افتاده است و سکوت در مقابل جباران صدای آنها را بلندتر کرده است. و حال که نه رای موافقت دارید نه یارای مخالفت، مصلحت در مهاجرت است. جهاد اصغر کنید. «خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ست.» اگر دهانها را بسته اند پای ها را که نشکسته اند. الفرار مما لایطاق من سنن المرسلین. «باید برون کشید ازین ورطه رخت خویش.»

گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

بلی کاری پرهزینه و راهی پر مخاطره است اما شما یسر پس از عسر را ببینید و به فرج بعد از حرج بیندیشید وفلاح وصلاح خلق را که نگاهش به رفتار شماست پاس دارید وعتاب فرشتگان با ستم پذیران مستضعف را دوباره در قرآن بخوانید که: «چون فرشتگان جان ظالمانی را می ستانند که بر خود ستم کرده اند، ازآنان می پرسند درچه حال بودید؟ می‌گویند مستضعف ودرمانده بودیم و در دیار خود رخصت انجام وظیفه نداشتیم. فرشتگان درپاسخ می‌گویند: زمین خدا که فراخ بودومهاجرت که ممکن بود.» (ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم....نساء ۹۷ )

و مباد که حضرت ربٌ الارباب در روز جزا با فقیهان مستضعف خطاب قهر کند و راه عذر را بر آنان ببندد و به سوء عاقبت محکوم شوند.

راهی به سوی عاقبت خیر می رود
راهی به سوء عاقبت، اکنون مخیری

مهاجرت چون یک رهنمود دینی و قرآنی و یک شیوه اعتراض مدنی و انسانی و به منزله جستن راهی برای رستن از زندان و رسوا کردن زندانبانان، در سیره عالمان دین ثبت افتاده است و مهاجرت عالمان از ایران به عراق و از عراق به ایران در دوران مشروطه و معاصر سنت نیکو و آزادیخواهانه ای بوده ست. «سرهنگان شاه» که بر سر شما نشسته اند سکوت مظلومانه تان را به مسالمت و حمایت تفسیر می‌کنند. بانگ بلند مهاجرت قفل این سکوت شبهه ناک را خواهد شکست و توهٌم تسلیم ننگین را خواهد زدود.

حوزه فقهی شیعی نجف پس از رکود و توقف کوتاه، اینک به سابقه هزار ساله خود رجوع می‌کند و در اندیشه بالندگی دوباره است. نجف اکنون می‌تواند قم را آزاد کند و نفس فروبردگان و ترس خوردگان قم و مشهد را به فراخنای حوزه فقاهت خود راه دهد تا رسالت دینی و تاریخی شان را با شجاعت بگزارند و به بانگ چنگ بگویند آن حکایت‌ها که از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش

و بی واهمه از جنود حرامیان و آدمی خواران و تبه کاران و ظلمه و قتله و عمله استبداد دینی و «سربازان بد نام امام زمان»، داستان یوسفان افتاده در چنگال گرگان را باز گویند. هم از قبح استبداد بگویند هم از حسن آزادی؛ و دین ورزی را در هوایی آزاد و پر رقیب تجربه کنند و اجتهادات نوین خود را با تشنگان معنویت در میان بگذارند. والبته «عراق ونجف» نام هرجاست که آزادگان در آن امن و آزاد وگشاده دست و گشاده زبان باشند که «این وطن مصروعراق و شام نیست.»

لیمیز الله الخبیث من الطیٌب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض ... (انفال 37): "اینگونه خداوند پاک را از ناپاک جدا می‌کند و ناپاکی ها را بر هم می نهد و یکجا به آتش جهنم می سپارد."

آنگاه رطب خوردگان ولایت می مانند و وعٌاظ السلاطین و خدٌام الشیاطین و «مشایخ بی نشان از عشق» و سفلگانی که هرصبح و شام بر در سرای سلطنت سجده می برند و پشت بر قبله نماز می‌کنند و با غاصبان می‌نشینند و دست در خون مغصوبان می برند و عهد خالق را می‌شکنند که «بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام ننشینند.» (نهج البلاغه خطبه شقشقیه: و ما اخذ الله علی العلماء الا یقارٌوا علی کظٌة ظالم و لا سغب مظلوم)

مردم هم، غربال بصیرت بدست، می مانند تا خادمان را از خائنان باز شناسند و نگین سلیمان را از دست اهریمنان بیرون کنند و دیوان را از مسند خدیوان فرو کشند.

«آنروز ستم گران انگشت ندامت به دندان می گزند که چرا با رسول همراهمی نکردند و چرا فلان کس را به دوستی بر گرفتند.» (و یوم یعضٌ الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا ... فرقان: 27 و 28 ).

می‌دانیم که مشاطگان قدرت و فراشان ولایت و پندارپروران بنگاه بانگ و رنگ و عمله استبداد دینی، گوشها را پر و دلها را خالی کرده اند که اگر خیمه خواجگی خودکامکان فرود آید معاصی و مفاسد از یک سو و اعادی و اجانب از سوی دیگر خاک ایران را فتح خواهند کرد و تنها دولت شیعی جهان را بر خواهند افکند. اما این فریبی فرسوده و دروغی کهنه بیش نیست. نظام شقاوت بنیاد استبداد خود بدترین مفسدت و معصیت است و شجره خبیثه ای است که بر آن اصناف حشرات رذائل جمع می آیند و فقط بهار فرخنده مردم سالاریست که بر خزان خشک خشونت و رذیلت مهر خاتمت خواهد زد.

بلی مزاج دهر تبه شده است و راهزنان و حرامیان در کمینند اما علمای اسلام دل قوی دارند و آسوده خاطر باشند که عرق ملی و غیرت دینی و همت مصلحانه و تعهد وطن دوستانه زنان و مردان و دانایان و روشنفکران این دیار هرگز این عزیز نگین را به دست اهریمنان نخواهند سپرد وایران را برای ایرانیان نگاه خواهد داشت.

حدیث حکومت شیعی و خطر زوال آن هم بهانه ای و افسانه ای بیش نیست. این حکومت چه شباهتی به سیره و سنت و شیوه و شریعت سردار عدالت ،علی(ع) دارد تا لاف از شیعی و علوی بودن زند؟ علی کجا و اکرام جاهلان و الجام عالمان کجا؟ علی خود از پیامبر اکرم می‌آورد که بارها فرمود «جامعه ای که در آن ضعیفان نتوانند حق خود را بی لکنت زبان از قدرتمندان بگیرند جامعه ای ناپاک است» (نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر) و حقا که نظام ولایت مطلقه جز این جامعه ناپاک دست پختی نداشته است که در آن قوه قضائیه پاک هیچ کاره است و قصابان همه کاره. امروز جانی تاوان انتقادی است. نقادان غدر می بینند و مداحان قدر. و

سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر او رنگی

و باری مگر مشروعیت حکومت وابسته به عنوان شیعی و سنی است؟ مشروعیت یک قائمه بیشتر ندارد و آن عدالت است و بقیه هر چه هست فرع آن است. جمهوری اسلامی ایران به گفته آن فقیه فقید(آیت الله منتظری رضوان الله علیه) اینک نه جمهوری است نه اسلامی. دینی و شیعی انگاشتنش عین قلب حقیقت و جفا بر طریقت است.

و اگر چه نظام ولایت مطلقه واسلام عبوسش، قاطبه دینداران را شرمنده از مسلمانی کرده است، چهره متبسم و انسان نواز و حق مدار و خرافه گریز و خرد پذیر روشنفکری دیندار وعالمان پارسا چندان دلرباست که کسی از آن نگریزد و کفر را بر ایمان نگزیند. و «برغم مدعیانی که منع عشق کنند» اینجا هم سخن آن فقیه فقید حجت موجه ماست که در غیبت استبداد دینی، ایران از آن همه ایرانیان و شهروندان متساوی الحقوق خواهد بود و هر کس و هر قوم به اندازه قدر خود بر صدر می نشیند و اقبال می بیند.

از "هجمه کفر" هم باک ندارید. دینداران برهانهای قاطع دارند. فطرت و تاریخ با آنهاست. دلیل و علت در خدمت آنان است. چهار قرن است که در مغرب زمین گزنده ترین و کوبنده ترین حمله ها را به دین کرده و می‌کنند اما چراغ کلیسا هنوز روشن است و «رونق این کارخانه کم نشده است» و دینداری معرفت اندیش در بالندگی است و کتابهای محققانه در تاریخ و فلسفه و تفسیر دین بسی بهتر و بیشتر از کشورما به بازار می آیند. بلی روحانیان دیگر سروری نمی‌کنند و سقف حکومت را بر ستون شریعت نمی زنند. دین در جای خود نشسته است. نه در راس امور است نه در ذیل امور. و مردم به قدری که علم و هنر و فلسفه و نقد جدید رخصت می دهد پای اعتقاد را در گلیم دیانت دراز می‌کنند. کافران کفر می ورزند و مومنان ایمان. «مومنان ز اقرار مست و منکران ز انکار مست» و نهایتا ماندنی ها می مانند و رفتنی ها چون کفی بر آب می روند.

دشمنان با انبیا بر می تنند
پس ملائک ربٌ سلٌم می زنند

کاین چراغی را که هست او نور دار
از دم و پف های دزدان دوردار

بهار مردم سالاری و خزان خودکامگی حوالت تاریخی ماست و فردا که قیامت صغرای خلق قائم شود و فرٌ دولت فرادینی فرا رسد و آفتاب مردم سالاری طلوع کند وافسر فرومایگان فروافتد و جشن زوال استبداد دینی برپا شود و داغ دیدگان انسداد و استبداد، زنجیر بر پای زنجیربافان نهند و تبانی نهانی خرقه پوشان و ولایت فروشان و مثلث تیغ و طلا و تسبیح را آشکار کنند، روز شرمساری خودکامگان و دریوزگان آنها خواهد بود.

سخنی هم با عابدان و صالحان:

غاصبان حاکم، خود آب و خاک میهن را از عفونت استبداد (که اکبر گناهان کبیره است) انباشته‌اند و سلسله جور بر دست و پای خلایق نهاده‌اند، آنگاه خطیبان خناس، وسوسه و غلغله در افکنده اند که زلزله در پیش است و "پیراهن چاک ماهرویان" دامن زمین را چاک خواهد کرد. خرقه پوشان هم دام تزویر نهاده اند و سر حقه باز کرده اند و خواب و خرافه می پراکنند و دعا و تعویذ تعلیم می‌کنند و بر رونق بازار شیادی می افزایند. زلزله ای را که در ارکان ولایت افتاده می بینند و می پوشند و در عوض برای زلزله طبیعت و گناهان موهوم مردم می جوشند و می‌خروشند.

تاریخ اما نشان نمی دهد که پیامبر علیه السلام مردم را از زلزله ترسانده باشد یا دعای ویژه زمین لرزه به آنان آموزانده باشد! در عوض به گواهی روایات و ماثورات، آنچه پیامبر از آن می هراسید و پیروان خود را از آن می هراساند "چیرگی حاکمان بی رحم" بود و کمتر می شد که از مجلسی برخیزد و این دعا را نخواند: اللهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک ... ولا تسلط علینا من لا یرحمنا :«خدایا از خشیتت چندان نصیب ما کن که گناه نکنیم ... و کسانی را که به ما رحم نمی‌کنند بر ما چیره مکن»( جامع الاحادیث، جلا ل الدین سیوطی).یعنی از نگاه باطن بین آن آموزگار بزرگ تقوا و توحید، سلطه ظالمین صد بار از لرزیدن زمین هراس آورتر بود. و به حقیقت اگر به دعا از خدا چیزی را باید خواست همانا برافتادن حاکمان بی رحم است، حاکمانی که از قتل و غصب و نهب و تجاوز و تطاول و چپاول و تقلب و تزویر و افترا و شکنجه و اعدام، مغولان و طالبان را شرمنده كرده‌اند.

نیکوست که همه نمازگزاران و خداخوانان از هر کرانه تیر دعا روان کنند و به پیروی افتخار آمیز از رسول اکرم این کلمات را بر لوح جان و صفحه زبان نقش کنند و در عیان و نهان، در شب و روز، در خانه و خیابان، در صلوات و مناجات و در سجده و قنوت، به هر لهجه و هر زبان، از صمیم جان بخوانند و از خدای رحیم رحمان بخواهند تا سایه سلطه سفلگان بی رحم را از سر امت مرحومه کم کند و چشم نمناک و دل غمناکشان را روشن و خرم کند.

شاعران و هنرمندان و خوش نویسان نیز وام هنرمندی را بگزارند و این کلمات پر برکات را بر الواح و صحائف، بر دیوان و ایوان و بر رسانه ها و رایانه ها رقم زنند و به شهد عبارت و سحر بلاغت بیامیزند و دل مظلومان را مسرور و چشم ظالمان را کور کنند.

چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش

چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش


 


kashi

محمد جواد غلامرضا کاشی: قدرت،در گفتارهاي سياسي شايع در جامعه ما يک امر صادر شده از منابع بيرون از فرديت شهروندان است.
به اين اعتبار آزادي نيز با کنترل اين منابع بيروني و گسترده ساختن فضاي خصوصي در مقابل فضاي عمومي تحقيق پذير است.اين الگو که مطابق با بنيادهاي فلسفي ليبرال از قدرت و آزادي ساخته شده، قادر به توضيح شرايطي نيست که شهروندان با اختيار و انتخاب آزاد خود يک نظام متمرکز، نافي فرديت و توتاليتر را تاسيس مي کنند،مانند آنچه در وضعيت ظهور نظام هاي فاشيستي رخ مي نمايد.دو کتاب "اقتدار"و"يونگ و سياست"که گزارشي از مضامين آنان در اين مقاله عرضه شده، الگويي از مفهوم قدرت به دست مي دهند که متضمن انتقال مفهوم قدرت از بيرون به درون و پيوند دادن اقتدار سياسي با نظام هاي معنايي خاصي است که فرد،رهايي از گمگشتگي ناشي از فرداني شدن جامعه مدرن را در آن مي جويد.در اين روايت، آزادي با تصرف فرد در اين نظام هاي معنايي و به حسبت مقتضيات خاص فردي امکان پذير است.چيزي که تحت عنوان هرمنوتيک رهايي بخش از آن ياد کرده ايم.

نقطه عزيمت فلسفه سياسي مدرن، فرد خودبنياد و آزاد از هر مرجع محدوديت آفرين بيروني است.معضل فلسفه سياسي، برقراري پيوند ميان اين بنياد، و ايده نظم و قدرت سياسي است.با ايده فرد خودبنياد، قدرت بيرون از فرد و در نقطه فرادست هرم اجتماعي استوار مي شود.خانه به منزله نماد و حريم خصوصي، خارج از قلمرو قدرت سياسي است.قدرت از جايي آغاز مي شود که فرد پاي از حريم خانه بيرون مي نهد و در عرصه عمومي ظاهر مي شود.قدرت از بالا صادر مي شود و در مناصب و چهره هاي خاص، بناهاي دولتي، دستورالعمل ها، نمادها و علامات خاصي در عرصه عمومي جريان پيدا مي کند. شعار آزادي، دمکراسي و اقتدار ستيزي نيز کم و بيش به ترتيبات و سامان خاصي از قدرت سياسي در عرصه عمومي و ممانعت از تجاوز محتمل آن به عرصه خصوصي، مربوط مي شود.دمکراسي ليبرال متکي بر همين روايت منفي از آزادي و رفع محدوديت مراجع قدرت براي ايمن ماندن حريم خصوصي و باور به اين نکته است که با ترتيبات متکي بر قدرت کنترل شده و ايمن ماندن حوزه خصوصي فرد، امکان شکوفايي و رهايي فرد از بار تحميلات سرکوب کننده فراهم خواهد شد.

تجربه ظهور نازيسم و فاشيسم در نيمه قرن گذشته، بصيرت هايي را تقويت کرد که صورت بندي نظم دمکراتيک از نوع ليبرالي آن را به رهايي و آزادي بشر منتهي نمي دانستند، بلکه به خلاف، صورت هاي پيچيده تر باز توليد قدرت در دوره مدرن را در روايت مذکور مورد ملاحظه قرار مي دادند: قدرت در دوره مدرن نه تنها برآمده از فرد خودبنياد و آزاد از هر مرجع اقتدار و محدوديت آفرين بيروني نيست، بلکه مرجع تعريف کننده فرد در شبکه پيچيده مناسبات قدرت است.
مدرن گرايان بر اين باورند که دمکراسي از نوع خاص ليبرالي فراهم آورنده آزادي انسان نبوده است. اين فيلسوفان عامل اصلي اين ناکامي را در فهم نادرست فلسفه هاي ليبرال از مفهوم آزادي انسان جست وجو مي کنند.

نقطه عزيمت اجتماع گرايان از حيث فلسفي، جامعه شناختي و فرهنگي نه فرد بلکه ساختار ذهن جمعي و نظام معاني مندرج در اين ذهن جمعي است.از پيش چشم ها غايب و نامحسوس شده است، تا شبکه پيچيده و همه جا گستري بنا کند.بنابراين قدرت نه در راس هرم اجتماعي، بلکه در نهادها و مراکز متعدد اجتماعي و فرهنگي انتشار يافته است.رويکرد سلبي تفکر پست مدرن به نحوي از ايده همه جا گستر مفهوم قدرت نشات مي گيرد.هر مفهومي از حقيقت و هر مظهري از نظم، شبکه اي از شبکه هاي قدرت همه جا گستر است و وظيفه روشنفکر رمزگشايي و شالوده شکني آن است.گويي روايت هاي منتقد دمکراسي ليبرال، حتي پست مدرن ها نيز، به فرد خودبنياد و آزاد از هر مرجع اقتدار آفرين بيروني اتکا دارند:فرد در چنبره شبکه قدرت تعريف مي شود، اما گويا به نحو پوشيده اي به آن ايده بنيادي ملتزم اند و تحقق نسبي آن را در نفي راديکال و مستمر ايده حقيقت و صور پيچيده قدرت مي يابند.

ايده بديل ديگري نيز وجود دارد که اگر چه پرپيشينه است، اما در سال هاي اخير بيشتر مورد توجه قرار گرفته و از حيث نظري تقويت نيز شده است.اين رويکرد بديل تحت عنوان اجتماع گرايان شناخته شده است.اجتماع گرايان که امروزه چارلز تيلور، السايدر مک اينتاير و ميشل سندل چهره هاي برجسته آن به شمار مي روند، در سال هاي اخير در کشورهاي انگليسي زبان باب تازه اي در زمينه بحث از اخلاق و فلسفه سياسي گشوده اند.اجتماع گرايان بر اين باورند که دمکراسي از نوع خاص ليبرالي فراهم آورنده آزادي انسان نبوده است.اين فيلسوفان عامل اصلي اين ناکامي را در فهم نادرست فلسفه هاي ليبرال از مفهوم آزادي انسان جست وجو مي کنند.فلسفه هاي ليبرالي از آزادي مطلق انسان و در صورت بندي نظري فرد رها شده از همه قيود دفاع مي کردند.فردي که به حسب سلايق و خواست هاي خود، عمل مي کند، موضوعيت و سرنوشتي مستقل از ديگران دارد، و در قيد زمان و مکاني نيست.

اجتماع گرايان به لحاظ انتولوژيک باور به فرد مستقل از هستي اجتماعي را که از بنيادهاي فلسفي ليبراليسم به شمار مي رود، مورد ترديد قرار مي دهند.به باور اين گروه از فيلسوفان فرد همواره در ساختار يک کنش جمعي و در يک نظام معاني بين الاذهاني و جمعي خود را درمي يابد و حتي تصور فرد مستقل و خود بنياد مدرن نيز يک تلقي اخلاقي جمعي و بين الاذهاني است.مطابق با اين مفروضات که فرصت تشريح آن در اين مجال نيست، نقطه عزيمت اجتماع گرايان از حيث فلسفي، جامعه شناختي و فرهنگي نه فرد بلکه ساختار ذهن جمعي و نظام معاني در اين ذهن جمعي است.امري که بيش از هر چيز در زبان تبلور پيدا مي کند.بنابراين پيش از هر چيز بايد بر اين نکته تاکيد کنيم که افراد دست کم در کنش هاي جمعي که عرصه تصميم گيري ها و کنش هاي سياسي مشحون از آنهاست، تابع يک ذهن جمعي و ساختار مندرج در آن هستند.به علاوه چنانکه مشاهده کرديم صورت بندي آنها از مفهوم قدرت نه امري بيروني و متمرکز در ساختار دولت و حاکميت، بلکه جوشيده از مناسبات خرد اجتماعي و وابسته به شبکه هاي معنايي بين الاذهاني است.

به اين ترتيب رويکردهاي مذکور در تبيين رهايي انسان مدرن، به ضرورت دگرگوني ساختاري باورهاي مدرن به فرد، موضوعيت اقتدار و نسبت فرد و جامعه مي نگرند.اين رويکردها امروزه در قالب جنبش هاي اجتماعي گوناگون مانند جنبش سبزها، به جاي تمرکز بر دمکراسي از نوع ليبرالي و سرد آن به دمکراسي از نوع اجتماعي و گرم آن روي آورده اند که کمتر به ساختار دستگاه دولتي چشم دارد و بيشتر متوجه صورت بندي جماعت هاي خرد است.
دو کتاب اقتدار اثر ريچارد سنت و يونگ و سياست اثر ولوديمير والتر اوداينيک از دو منظرگاه متفاوت، روايتي اجتماع گرايانه از پديده قدرت را روايت مي کنند و چشم انداز ديگري از مفاهيم قدرت، آزادي و رهايي را به تصوير مي کشند. نظر به آنکه کمتر اثري در زبان فارسي وجود دارد که بازتاب کننده روايت اجتماع گرايان از پديده قدرت باشد، اين دو کتاب که هر دو با ترجمه اي استادانه به بازار کتاب روانه شده اند، مي تواند در عرضه فهم تازه اي از بسياري از مفاهيم کليدي سياست و قدرت مفيد باشد.چنانکه ملاحظه خواهيم کرد، مي توان روايت اين دو کتاب از مفاهيم فرد، قدرت و موضوعيت سياست را ذيل سه عنوان نقطه عزيمت، گره گاه بحراني و گريز گاه گرد آورد.

نقطه عزيمت

نقطه عزيمت يونگ، دست کم چنانکه ولوديمير والتر اوداينيک در کتاب"يونگ و سياست"روايتگر آن است، فرد به معناي روانشناختي آن است که در چنبره قواعد جمعي و مواريث قومي و تاريخي قرار دارد.او فرد را سرچشمه انرژي حياتي مي انگارد.به قول يونگ فرايند حرکت انسان از يک حيوان صرفا طبيعي به يک حيوان فرهنگي حاصل مازاد انرژي حياتي يا ليبيدوست که از سه تعارض بنيادي حادث مي شود:تعارض ميان دريافت هاي حسي و مادي فرد و روح او;تعارض ميان غريزه مداري لجام گسيخته فردي و بقاياي موروثي و نياکاني او;و سرانجام تعارض ميان فرد و جامعه.به دلايل غريزي و ذاتي، انسان اين انرژي هاي حاصل شده از اين تعارضات را صرف توليد و توسعه فرهنگ مي کند و به يک حيوان فرهنگي بدل مي شود.در اين ميان فرد مرکزي است که همه تعارضات و کشاکش هاي ذکر شده حول آن دور مي زند.
در روايت يونگ روان فردي نقطه عزيمت قرار مي گيرد، اگرچه همچنان روان جمعي در صور ذهني و خاطرات جمعي دائر مدار نظام فکري اوست.

از نظر ريچارد سنت، افراد در موقعيت هايي با ايفاي نقش موضوع اقتدار و در موقعيت هاي ديگر با ايفاي نقش مرجع اقتدار در شبکه پيچيده اي از توليد سرمايه امنيت اجتماعي مشارکت مي جويند.
يونگ مدعي است همين شکل گيري و تولد آرام نمادهاست که به توسعه انديشه ها و رفتارهاي فرهنگي راه مي برد.به عبارتي نقطه عزيمت يونگ نيز مظاهر جمعي حيات انساني اند که در نمادها تجلي مي کنند و براي فرد وجهي وجود شناختي دارند.

نقطه عزيمت ظهور سياست و قدرت از منظر يونگ، پيدايي خودآگاهي فردي است.با شکل گيري تمدن و تقسيم نقش هاي اجتماعي، فرد درمي يابد به نحوي ميان خواسته هاي غريزي او و مقتضيات روان و جامعه او ناهمسازي هايي وجود دارد.اين امر هم سرآغاز آگاهي فرد از خود است و هم سرآغاز آگاهي گروه از خود.
از همين نقطه عزيمت است که تفکيک ميان فرمانبران و فرمانبرداران حاصل مي شود و قدرت طلبي فردي با تسليم طلبي جمعي گره مي خورد و سياست آغاز مي شود.ظهور خودآگاه و ناخودآگاه فردي، پايان استيلاي روان جمعي نيست.بلکه به خلاف، فرد و جامعه نه تنها از نفوذ شايع ناخودآگاه جمعي رهايي ندارند، بلکه قادر به کسب آگاهي از آن نيز نيستند.تحول اجتماعي و تاريخي مستمرا ناخودآگاه جمعي را گسترده تر مي سازد و نسل هاي آتي مستمرا ذيل پوشش ناخودآگاه و روان جمعي واقع مي شوند.به اين معنا ظهور تمدن و آغاز شدن فرايند سياسي به هيچ روي به معناي بلوغ بشر نيست.انسان ها هرچند در ظاهر متمدن هستند ولي در باطن هنوز بدوي اند."نوع بشر در گوهر خود هنوز از نظر رواني در کودکي بسر مي برد و اين مرحله اي است که نمي توان از روي آن پريد.اکثريت عظيم مردم نيازمند اقتدار، ارشاد و قانون هستند.

اين وضعيت گويي به باور يونگ تغيير نمي کند.روان انساني در نتيجه الگوها و خواست هاي موروثي خود نوعي نياز دروني به اقتدار و قانون دارد.به باور يونگ در جوامع پيش مدرن اين نياز به نحوي متعادل تامين مي شود.به عبارت ديگر، جوامع پيش مدرن، حاصل نوعي مصالحه ميان تعارضات بنيادين طبيعي و فرهنگي اند و در نتيجه اين مصالحه، با تعادل و نظم نسبي در امور مواجهيم.

چنانکه ملاحظه کرديم در روايت يونگ روان فردي نقطه عزيمت قرار مي گيرد، اگرچه همچنان روان جمعي در صور ذهني و خاطرات جمعي دائر مدار نظام فکري اوست.اما ريچارد سنت در کتاب اقتدار، نقطه عزيمت خود را معاني قرار مي دهد که با صور ذهني يونگ قرابت دارد.ريچارد سنت از فرد انسان به عنوان واحد معنادهنده به هستي خويش ياد مي کند: مخلوقي که مي کوشد معنايي به زندگي اش دهد.اما نظر به آنکه معناها تقرري اجتماعي دارند، فرد همواره با منظومه هاي معنايي بيرون از خود مواجه است و بنابراين هر تلاش براي معنابخشي به هستي خويش، با رمز گشايي از معناهاي پيشاپيش موجود ممکن مي شود.باور به فرد انساني به منزله يک واحد معنابخش به هستي خويش، به اين نتيجه مي انجامد که فرد همواره موضوعيتي بيرون از خود دارد.عواطف انساني بازتاب وجود شناختي تعلق فرد به ديگران است.اما در روايت سنت، موضوعيت بيروني فرد به معناي استحاله فرد در جمع نيست.بلکه باور به رمزگشايي معناهاي پيشاپيش مقرر، به معناي ارتباط متکي بر تعبير و تفسير معاني اجتماعات مندرج شده توسط فرد است.

با اين تعريف، نقطه عزيمت ريچارد سنت در فهم پديده قدرت بر دو بنياد متکي است:اول تعلقات و عواطف، و دوم الگوهاي تعبيري مفهوم اقتدار.اقتدار، در ارتباط ميان افراد نابرابر ظاهر مي شود.در مقابل برادري، که بيانگر ارتباط ميان افراد برابر است.به قول سنت، اقتدار "امري بنيادي است.کودکان به مراجع اقتداري نياز دارند که هدايت شان کند و اطمينان شان دهد.بزرگسالان هم به همچنين.با بازي کردن نقش مرجع اقتدار است که آنان، تا حدودي اساسي به وجودشان تحقق مي بخشند.از نظر آنان ايفاي اين نقش نوعي بيان علاقه اي است که آنان نسبت به ديگران دارند.ترس از محروم شدن از اين تجربه هميشه با ما هست و هرگز ما را به راستي ترک نمي کند.

سنت، نياز به اقتدار را با نياز به نيرويي مستحکم، تضمين شده و پايدار تشبيه مي کند.گويي سنت از نوعي امنيت وجود شناختي سخن مي گويد.بازتاب اين نياز در ارتباطات اجتماعي و تعلقات فردي تجلي مي کند.افراد در موقعيت هايي با ايفاي نقش موضوع اقتدار و در موقعيت هاي ديگر با ايفاي نقش مرجع اقتدار در شبکه پيچيده اي از توليد سرمايه امنيت اجتماعي مشارکت مي جويند.اما همواره چيزي هست که به واسطه آن فرد به عنوان مرجع اقتدار با موضوع اقتدار، يا به عکس، ارتباط برقرار مي کند:تعبير و تفسير قدرت. همواره اين ارتباط با برقراري يک نظام ادراکي سامان پيدا مي کند. نظامي که تبعيت را براي يک سوي رابطه، و اعمال اقتدار را براي سوي ديگر، موجه مي کند.بديهي است که يک ارتباط توام با اقتدار مي تواند با دگرگوني نظام ادراکي مشروعيت بخشنده به آن، فروريزد.اما طرفين گسسته از ارتباط اقتداري، در صدد بازتوليد آن در سطح ديگر براي کسب آن امنيت وجود شناختي خواهند بود.

نکته اي که روايت سنت را از يک روايت تقليل گرايانه به امر روانشناختي فراتر مي برد، باور او به سامان و ساخت اجتماعي عواطف و ادراکات، و تحول اين سامان به حسب تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياست است.هر سامان اجتماعي، هم پديدار شده و هم پديدآورنده الگوهايي از نظام ادراکي و نظام عواطف جمعي است که توامان الگوهاي ارتباط اقتداري را در يک دوره فراهم مي آورند.

به عقيده يونگ، دمکراسي با پذيرش، دروني کردن و سپس محدود ساختن غرائز دشمني و پرخاشگري به محدوده داخلي کشور تا حد معيني از نياز به دشمنان و جنگ هاي خارجي مي کاهد.

يونگ و سنت، هر دو به نقد صورت بندي پر بحران اقتدار مدرن مي پردازند و با نمودار ساختن سرشت اسارت بخش مناسبات مدرن، و نشان دادن ريشه هاي اين اسارت در وجوه درون فردي، امکاناتي را براي رهايي ترسيم مي کنند.

گره گاه بحراني

با تکيه بر چنان تعريفي از فرد، و الگوهاي ارتباطي او با نظام اجتماعي، همه نظريه پردازان اجتماع گرا از يک گره گاه بحراني سخن مي گويند که با ورود به مناسبات مدرن ظاهر مي شود.يونگ اين گره گاه بحراني را ظهور انسان توده اي مي خواند.پيش از ظهور مدرنيته، روان انسان غربي از تماميت و تعادل معيني بهره مند بود.اما با ظهور انقلاب صنعتي شکاف عظيمي ميان هستي خودآگاه و وجود ناخودآگاه انسان غربي ظاهر شده است.مصالحه ميان تقاضاهاي طبيعي و فرهنگي با روال پيشين ناممکن مي شود و انسان با از دست دادن موقعيت هاي همبايي اش، منزوي مي شود و فردانيت خود را از دست رفته مي يابد. مرجعيت کليسا از دست مي رود، نظام پدرسالارانه پيشين تضعيف مي شود، علم گرايي و انکار خرافه ها و تکيه بر عقل جديت پيدا مي کند.فرد در عرصه خودآگاه، خود را دائرمدار امور مي يابد، اما اين وضعيت بيش از آنکه تصوير رهايي از قيودات سنت را متبادر به ذهن کند، وضعيت بي پناهي وجود شناختي او را فراهم مي آورد.اما اين به معناي پايان يابي استيلاي ذهن جمعي نيست، بلکه اينک زمانه ظهور چهره تازه اي از ناخودآگاه و ميراث جمعي است.اين چهره تازه خود را در دولت جديد و سياست به معناي جديد نمايان مي کند.

شاخص بنيادي سياست به معناي جديد، برانگيخته شدن انسان ها با سوداهاي سياسي است.فرد در گروه، که عرصه سياست دائرمدار سامان دهي آن است، احساس امنيت مي کند.بنابراين عرصه جديد سياسي با طغيان توده ها گشوده مي شود. به اين اعتبار يونگ بنياد سياست به معناي جديد را نوعي روان نژندي انسان مدرن مي خواند.انسان مدرن تشنه اقتدار و امنيت ناشي از آن است، و اين کالايي است که در هويت هاي گروهي و در ضمن کشاکش هاي سياسي ظاهر مي شود.چنين است که يونگ در بررسي ساختار قدرت و اقتدار مدرن، نه از دولت و صورت بندي نظم سياسي، بلکه از ساختار رواني فرد و نسبت آن با تحولات فرهنگي و اجتماعي آغاز مي کند.به باور يونگ، در جامعه مدرن با فرد فرديت زدايي شده، وابسته و بي اثر مواجهيم.چنين فردي"براي مبارزه با انزواي خود دست به سازماندهي مي زند ولي در گام بعد همين سازمان مايه دائمي شدن انزواي او مي گردد...وي براي ارضاي ميل قدرت طلبي خود از دولت مطلقه اي پشتيباني مي کند که در مرحله بعد او را مرعوب مي سازد به اين ترتيب يونگ با تکيه بر ساختار ذهن جمعي و الگوهاي کهن بر اين باور است که فرد در دنياي مدرن در بافت گسترده تري از دامنه اقتدار سياسي جذب شده است و اين اقتدار نه بيروني بلکه از ساختار رواني شخصيت مدرن زاده شده است.

روايت سنت در کتاب اقتدار، با روايت يونگ شباهت بسيار دارد.او نقطه بحراني را در ظهور معنا و تعبيري از اقتدار مي يابد که با سرشت همبايي و متکي بر عاطفه انساني ناسازگار است.به باور سنت فرد مدرن فرد خودفرمان و صاحب اختيار خويش است.کسي است که به دليل قابليت هايي که کسب کرده است، وجود خود براي ديگران بيش از وجود ديگران براي خود ضروري قلمداد مي کند.او مي تواند نسبت به ديگران بي اعتنا بماند. شخصيت هاي خودفرمان در دوره مدرن در چهره متخصصان و کارشناسان، پزشکان، پژوهشگران و چهره هاي برجسته سياسي و نظامي نمودار مي شود.

به قول سنت بي اعتنايي به ديگران يک بازتاب رواني را در عرصه عمومي بيدار مي کند."بي تفاوتي ديگري نسبت به ما، ميل ما به بازشناخته شدن را تحريک مي کند، دلمان مي خواهد که او حس کند که ما به اندازه کافي اهميت داريم که مورد توجه او قرار گيريم.در اين گونه موارد ما حتي آن قدر پيش خواهيم رفت که وي را تحريک کنيم يا مورد حمله قرار دهيم تا مجبور باشد واکنشي نشان دهد.ما که نگران بي تفاوتي او نسبت به خود هستيم و نمي فهميم چرا او از ما فاصله مي گيرد سرانجام از لحاظ عاطفي وابستگي کاملي نسبت به وي پيدا خواهيم کرد.

براين مبنا سنت اقتدار خودفرمان را ويژگي قدرت در دوره مدرن مي خواند.به باور او اين الگوي اقتداري، انضباطي را به ديگران مي قبولاند:نوعي انضباط شخصي که با نفع عمومي همسو نمودار شده است و فرد بدون اعمال زور به آن گردن نهاده است.اين انضباط با تکنيک هاي گوناگوني اعمال مي شود، مثلا برانگيختن شرم ديگران در مقابل فرد خودفرمان يکي از اين تکنيک هاست.به قول سنت"در جوامع غربي شرم جاي خشونت را به عنوان شکل معمولي اصلاح گرفته است.دليل اش ساده و غيرعادي است.شرمي که يک شخص خودفرمان مي تواند در زيردستان خود برانگيزد، از شکل هاي ضمني نظارت است.به جاي آنکه گفته شود شما لجني بيش نيستيد، يا ببينيد که من چقدر از شما بيشتر ارزش دارم، کافي است که کارفرما کار خودش را انجام دهد، استعدادهاي خود را به کار گيرد و متانت و برخود چيرگي اش را به نمايش درآورد.

به اين ترتيب سنت نيز مانند يونگ، صورت بندي اقتدار نوين را به نحوي تفسير مي کند که توده ها تضعيف شده و انباشته از احساس ناتواني در مقابل مراجع اقتدارند، مراجعي که به واسطه بي اعتنايي و بي عاطفي، واکنش هايي را در فرد برمي انگيزند که مستمرا وابستگي او را تحکيم مي کنند.اين واکنش ها از جلوه نمايي به سليقه شخص"خودفرمان"گرفته تا اعتراض يونگ در بررسي ساختار قدرت و اقتدار مدرن، نه از دولت و صورت بندي نظم سياسي، بلکه از ساختار رواني فرد و نسبت آن با تحولات فرهنگي و اجتماعي آغاز مي کند.

روايت سنت در کتاب اقتدار، با روايت يونگ شباهت بسيار دارد. او نقطه بحراني را در ظهور معنا و تعبيري از اقتدار مي يابد که با سرشت همبايي و متکي بر عاطفه انساني ناسازگار است.
به قول سنت باور به خودبسندگي و خودفرماني، ابتدا اين آرمان را در فرد برمي انگيزد که براي آزادي و برابري فرصت براي همه دست به عمل بزند.اما عدم تحصيل اين فرصت در شرايط اجتماعي الگويي ديگر از آزاديخواهي را در فرد برمي انگيزد و آن قناعت به عدم دخالت دولت در امور خصوصي اوست.او"سرانجام به اين نتيجه رسيده است که حقوق قانوني خود را بيش از پيش به دولت واگذارد، و ميدان عمل همواره وسيع تري براي دولت در نظر گيرد، و اين فقط به اين شرط که دولت در حريم زندگي خصوصي اش دخالت نکند.
به باور سنت ما نيازمند اعتماد و عاطفه ايم و نياز ما با اين کيفيات مانند همه نيازهاي بنيادي ديگر ماست.عدم حضور اجتماعي اين کيفيات در سرشت ارتباطات اجتماعي مدرن، الگويي از اقتدار را بنا مي نهد که متکي بر وابستگي تام و تمام مردم به مراجع اقتداري است.سنت ظهور نظم هاي فاشيستي و چهره پيشوا را مظهر تام و تمام اين الگوي اقتداري مي يابد که البته در جوامع دمکراتيک غربي نيز به طرق پيچيده و پنهان تري بازساخته مي شود.

منبع: مردمسالاری


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به mizankhabar-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به mizankhabar@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته