امروز: گروه های شرکت کننده در نشست هم اندیشی هسته های مالزی بیانیه را صادر کرده اند که متن کامل آن در پی می آید.
حماسه ی به یاد ماندنی دوم خرداد را می توان نقطهی عطف جریانات اصلاح طلبی در ایرانِ پس از انقلاب 57 دانست. تلاش هشت ساله ی دولت و مجلس اصلاحات در راستای تقویت جامعه ی مدنی، مطبوعات آزاد، روند شفاف قانون گذاری و...، حضور چند باره مردم در انتخابات شورای اول شهر و روستا، مجلس ششم و هشتمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در ادامه روند حضور در دوم خرداد، نسلی جدید از کنشگران و اصلاح طلبان را پدید آورد.
متاسفانه نا امیدی مردم در پی سنگ اندازیهای مکرر جزم اندیشان بر سر راه دولت و مجلس اصلاحات باعث نا امیدی بسیاری از مردم شد و این نا امیدی به کاهش مشارکت در دورههای بعدی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری منجر گردید؛ که یادگاری زمستانی را بر مشارکت مردم در حوزههای عمومی در هفت سال پس از آن باقی گذارد.
حضور سپاهیان به عنوان نمایندگان مجلس هفتم، هشتم و کارگزاران دولت نهم و فراگیری مفاسد اقتصادی و اداری، احساس خطری را در بسیاری از نخبگان سیاسی و مردم به وجود آورد که به حضورپرشور مردم در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری منجر گردید. لیکن همانان که بلند پروازی های خود را با حضور دولتی اصلاح طلب در راس کارهای اجرایی کشور در خطر می دیدند در طی یک تقلب آشکار انتخاباتی به جنگ با مردم برخواستند.
در همین راستا، حضور مردم به سان یک اهرم اجتماعی در خیابانهای کشور علیه دولت کودتا که از نمونه های آن می توان به راه پیمایی میلیونی 25 خرداد اشاره کرد، آغاز گر مرحله ی نوینی در مسیر پر پیچ و خم اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی ایرانیان بود.
اکنون که قریب به یکسال از آن واقعه می گذرد، و استبداد نظامی با تمام قوا عرصه را علیه جامعه مدنی و مردم ایران تنگ کرده، نقش هسته های سبز خارج از کشور در انجام فعالیتهای آزادی طلبانه پر رنگ تر شده و در این بحبوحه لزوم فعالیتشان آشکارتر میگردد.
بیدین وسیله ما، به عنوان برایندی از فعالین سبز مالزی، بر موارد زیر به عنوان حقوق و خواسته های خویش تاکید می نماییم؛
1-نتایج اعلام شده در جریان انتخابات 22 خرداد چیزی جز قلب حقیقت نبوده و ما همچنان بر موارد یاد شده در بیانیه ها و موضع گیری های رهبران جنبش سبز به عنوان کف مطالبات تاکید می نمایم. این مطالبات عبارتند از اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت، مجلس و قوه ی قضائیه، تدوین قانونی شفاف و اعتماد بر انگیز برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و احیای حیثیت و آبروی آنها، آزادی مطبوعات و رسانهها و اجازهی نشر مجدد روزنامه های توقیف شده، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی، مجازات عاملین جنایتهای حوادث پس از انتخابات و به رسمیت شناختن رای مردم.
2-ما همچنین بر همبستگی هر چه بیشتر ایرانیان خارج از کشور، بخصوص کشور مالزی، تاکید نموده و در این راه با احترام به قوانین کشور میزبان، در راستای نیل به اهداف فوق تمام تلاش خویش را مبذول خواهیم داشت.
هسته های سبز مالزی
امروز: رجبعلی مزروعی در آستانه دوم خرداد پیامی را برای نشست هم اندیشی سبز در مالزی ارسال کرده که مشروح آن در پی می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به سبزاندیشان همراه مالزی
تاریخ معاصر ایران گزارشگر تلاشها و مجاهدتهای پی در پی آزادیخواهان و عدالت طلبان این مرز و بوم برای رهایی از دام استعمارخارجی و استبداد داخلی است . پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 دستیابی به استقلال محقق شد اما همه تلاشها حفط تمامیت ارضی کشور در جنگی تحمیلی و هشت ساله معطوف گردید . با پایان جنگ و رحلت رهبر انقلاب دوره جدیدی آغاز شد و دراین دوره نگاه به آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد داخلی برای بخشی از نیروهای سیاسی مسئله اصلی شد و سرانجام تلاش های آنها در دوم خرداد 76 ببار نشست . دراینروز مردم با حضور فعال و پرشور خود در انتخابات ریاست جمهوری هفتم با رای بالایی اقای خاتمی را به ریاست جمهوری انتخابات کردند و حماسه دوم خرداد را رقم زدند . با استقرار دولت خاتمی دوره اصلاحات آغاز شد ، دوره ای که بهار مطبوعات را ثبت کرد ، احزاب و نهادهای مدنی رو به رشد و افزایش یافتند ، و جامعه نشاطی تازه یافت برای مبارزه با کجی ها و آسیب ها در عرصه حاکمیت . شور و شعور سیاسی و مشارکت جویی مردم در اداره امور با انتخابات شوراها تشدید شد و در پی آن با حضور فعال مردم در انتخابات ششمین دوره مجلس ، اصلاح طلبان اکثریت کرسی ها در اختیار گرفتند و طبعا انتظار می رفت که دولت و مجلس اصلاح طلب بتوانند پاسخگوی مطالبات اصلاح طلبانه مردم باشند اما در این هنگام شاهد بودیم که نهادهای انتصابی و نیروهای اقتدارگرا در برابر نهادهای انتخابی صف کشیدند و هر نه روز یک بحران ساختند و کاری کردند که دولت ومجلس اصلاح طلب را زمینگیر کردند و با مایوس و دلمرده کردن نیروهای اصلاح طلب سرانجام با ردصلاحیت گسترده اصلاح طلبان با انجام انتخاباتی فرمایشی و نمایشی مجلس هفتم را دراختیار گرفتند و راه را برای حاکمیت یکدست اقتدارگرایان هموار کردند و با استقرار دولت احمدی نژاد حاکمیت یکدست شد .
عملکرد این حاکمیت یکدست آن بذر آگاهی را که در دوره اصلاحات بر سرزمین ایران پاشیده شده بود ، بیدار کرد و این خودآگاهی آنچنان بالا گرفت که صحنه انتخابات ریاست جمهوری دهم را به صحنه ای همانند دوم خرداد 76 برای رهایی از دام استبداد و اقتدارگرایی تبدیل کرد اما با اعلام نتیجه انتخابات صحنه دگرگونه شد و از دل آن جنبشی سبز با شعار « رای من کو » سربرآورد که تا امروز ادامه دارد . حماسه دوم خرداد 76 از اینرو اهمیت دارد که دوره ای جدید بنام اصلاحات را با خواسته های حاکمیت قانون ، عدالت ، آزادی و مردمسالاری در کشور ما رقم زد و بذری را پاشید که در جنبش سبز متولد شده است و با صبر و استقامت سبزاندیشان ببار خواهد نشست و برهمگی ماست که بیش از پیش با بزرگداشت اینروز یاد همه آنانی را که در این مسیر تلاش کردند و زحمت کشیدند و متحمل هزینه های مادی و معنوی شدند ، گرامی بداریم و برادامه راهشان تا رسیدن به مقصد تاکید نمائیم .
دوستدار و یار و همراه شما - مزروعی
امروز: دکتر رهنورد با ارسال پیام صوتی برای نشست هم اندیشی هسته های سبز به مناسبت سالروز حماسه دوم خرداد، این روز را سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی توصیف کرد و گفت: « سالروز فرخنده ی حماسه ی دوم خرداد را که سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی بوده است به شما تبریک عرض می کنم. ایران کشور مردمان نجیب و غیور و سرزمین حماسه هاست. آن سرو بارور که سیزده سال قبل در دوم خرداد 76 در کشور ما کاشته شد در حماسه ی 22 خرداد، 25 خرداد و 30 خرداد شکوفه کرد.» متن کامل این پیام در پی می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما دانشجویان عزیز. سلامی سرشار از بشارت آزادی و دموکراسی.
سالروز فرخنده ی حماسه ی دوم خرداد را که سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی بوده است به شما تبریک عرض می کنم. ایران کشور مردمان نجیب و غیور و سرزمین حماسه هاست. آن سرو بارور که سیزده سال قبل در دوم خرداد 76 در کشور ما کاشته شد در حماسه ی 22 خرداد، 25 خرداد و 30 خرداد شکوفه کرد.
روزهای شور انگیز پس از آن و در میان سرخی خون شهیدان سبز شد و سبزی حماسه ها امید بخش آمدن آزادی، دموکراسی، بیداری و دانایی است. آن طُرف ارمغان سالهای ایستادگی و مقاومت و جان فشانی در تلخی کاممان از پرواز خون بار آزادی خواهان، سهراب ها، نداها، روح الامینی ها و سید علی هاست. آن طُرف ارمغان همچون شقایقی بر صورت سرزمینمان روئیده. سید علی ها و رامین ها، اشکان ها و ترانه ها،شبنم ها و دیگر پاره های جان و قلب خود را در همیشه ی تاریخ آزادی خواهی زنده و سرشار و بشارت بخش حفظ می کنیم.
سالگرد دوم خرداد پیوسته به روزهای سرخ و سبز پس از 22 خرداد را گرامی می داریم. چه خوب دوم خرداد به 22 خرداد واصل شد. علی رغم چهره ی کریه کودتای انتخاباتی، همه می دانیم که 22 خرداد همچون دوم خرداد سرشار از پیروزی بوده است.
از خداوند متعال برای همه ی مردم ایران و شما دانشجویان عزیز تحقق بهار آزادی و دموکراسی و قانون گرایی و برابری طلبی را برای همه ی زنان و مردان مسئلت می نمایم.
زهرا رهنورد خواهر شما
امروز: اولین جلسه هم اندیشی هسته های سبز مالزی در سالروز دوم خرداد، امروز و با حضور جمعی از دانشجویان سبز و فعالین حقوق زنان با پیامی از دکتر زهرا رهنورد در شهر کوالالامپور برگزار شد.
دکتر رهنورد در پیام صوتی خود ضمن تبریک به مناسبت سالروز حماسه دوم خرداد، این روز را سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی توصیف کرد و گفت: « سالروز فرخنده ی حماسه ی دوم خرداد را که سرشار از پیروزی و موفقیت اصلاح طلبی بوده است به شما تبریک عرض می کنم. ایران کشور مردمان نجیب و غیور و سرزمین حماسه هاست. آن سرو بارور که سیزده سال قبل در دوم خرداد 76 در کشور ما کاشته شد در حماسه ی 22 خرداد، 25 خرداد و 30 خرداد شکوفه کرد.»
او در پیام خود خطاب به این نشست آورده است:« روزهای شور انگیز پس از آن و در میان سرخی خون شهیدان سبز شد و سبزی حماسه ها امید بخش آمدن آزادی، دموکراسی، بیداری و دانایی است. آن طُرف ارمغان سالهای ایستادگی و مقاومت و جان فشانی در تلخی کاممان از پرواز خون بار آزادی خواهان، سهراب ها، نداها، روح الامینی ها و سید علی هاست. آن طُرف ارمغان همچون شقایقی بر صورت سرزمینمان روئیده. سید علی ها و رامین ها، اشکان ها و ترانه ها، شبنم ها و دیگر پاره های جان و قلب خود را در همیشه ی تاریخ آزادی خواهی زنده و سرشار و بشارت بخش حفظ می کنیم.»
در پایان پیام رییس سابق دانشگاه الزهرا آمده است:« سالگرد دوم خرداد پیوسته به روزهای سرخ و سبز پس از 22 خرداد را گرامی می داریم. چه خوب دوم خرداد به 22 خرداد واصل شد. علی رغم چهره ی کریه کودتای انتخاباتی، همه می دانیم که 22 خرداد همچون دوم خرداد سرشار از پیروزی بوده است.از خداوند متعال برای همه ی مردم ایران و شما دانشجویان عزیز تحقق بهار آزادی و دموکراسی و قانون گرایی و برابری طلبی را برای همه ی زنان و مردان مسئلت می نمایم.»
در قسمتی از این نشست به تبیین نقش ایرانیان خارج از کشور، در همراهی با مردم داخل کشور پرداخته شد و بر لزوم اتحاد میان گرایشهای مختلف، بر لزوم جذب حداکثری در موقعیت کنونی تاکید شد.
فعالین سبز مالزی در سخنانی خواستار شناسایی و استفاده از ظرفیتهایی شدند که در داخل کشور به آنها دسترسی نیست.
همچنین این فعالین به انتقاد از رواج بحث های بیهوده در لوای جنبش سبز پرداختند و طرح مباحث آکادمیک درباره اعتقادات همگانی در فضای رسانه های جنبش سبز را باعث ایجاد خدشه و جدایی طیفی از مردم از جنبش سبز دانستند.
در بخش دیگری از این نشست رجبعلی مزروعی، از نمایندگان مجلس ششم نیز از راه دور سخنرانی کرد.
او اهمیت حماسه دوم خرداد 76 را در رقم زدن دوره ای جدید به نام اصلاحات را با خواسته های حاکمیت قانون ، عدالت ، آزادی و مردمسالاری دانست و حاصل آنرا تولد جنبش سبز دانست و تاکید کرد این جنبش با صبر و استقامت سبزاندیشان به بار خواهد نشست.
این فعال سیاسی تاکید کرد: «برهمگی ماست که بیش از پیش با بزرگداشت این روز یاد همه آنانی را که در این مسیر تلاش کردند و زحمت کشیدند و متحمل هزینه های مادی و معنوی شدند، گرامی بداریم و برادامه راهشان تا رسیدن به مقصد تاکید نمائیم.»
این نشست با صدور بیانیهای از سوی حاضرین به پایان رسید.
در این بیانیه با بررسی روند و آثار فعال شدن جامعه در حوزهی عمومی در سالهای پس از دوم خرداد و همچنین تلاشهای دولت و مجلس اصلاحات، حضور معترضین در خیابانها پس از 22 خرداد به عنوان یک اهرم اجتماعی علیه دولت کودتا و اغاز گز دوره ی نوینی در اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی ایرانیان ارزیابی شد.
همچنین در قسمت دیگری به نقش هسته های سبز خارج از کشور پرداخته شده و آمده است: اکنون که قریب به یکسال از آن واقعه می گذرد، و استبداد نظامی با تمام قوا عرصه را علیه جامعه مدنی و مردم ایران تنگ کرده، نقش هسته های سبز خارج از کشور در انجام فعالیتهای آزادی طلبانه پر رنگ تر شده و در این بحبوحه لزوم فعالیتشان آشکارتر میگردد.
در این بیانیه آمده است: نتایج اعلام شده در جریان انتخابات 22 خرداد چیزی جز قلب حقیقت نبوده و ما همچنان بر موارد یاد شده در بیانیه ها و موضع گیری های رهبران جنبش سبز به عنوان کف مطالبات تاکید می نمایم. این مطالبات عبارتند از اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت، مجلس و قوه ی قضائیه، تدوین قانونی شفاف و اعتماد بر انگیز برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و احیای حیثیت و آبروی آنها، آزادی مطبوعات و رسانهها و اجازهی نشر مجدد روزنامه های توقیف شده، به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی، مجازات عاملین جنایتهای حوادث پس از انتخابات و به رسمیت شناختن رای مردم.
امروز: دکتر علیرضا عبداللهی عضو هیات موسس سازمان غیر دولتی بیلیم یولو و فعال مدنی آذربایجانی ظهر روز شنبه ۱ خرداد ۸۹ در داخل مطبش در خیابان امام ارومیه توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
نزدیکان خانواده عبداللهی می گویند ماموران امنیتی ظهر روز شنبه ۱ خرداد ۸۹ پس از بازداشت این فعال آذربایجانی به منزل شخصی وی رفته و اقدام به تفتیش منزل او نموده اند و کتابها و سایر وسایل شخصی وی را با خود بردند.ماموران سپس با مراجعه به منزل مادر این فعال مدنی آذربایجانی، خانه را مورد تفتیش قرار داده اند.
به گفته این منابع دکتر عبداللهی ظهر روز یکشنبه ۲ خرداد ۸۹ با خانواده تماس گرفته و خبر از انتقال خود از ارومیه به اداره اطلاعات تبریز داده است.
مسئولین امنیتی و قضایی ایران از دادن پاسخ به سوالات خانواده عبداللهی در خصوص دلیل بازداشت و اتهام این فعال مدنی آذربایجانی امتناع می کنند.
دکتر عبداللهی فارغ التحصیل رشته دندانپزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران و از اعضای هیات موسس سازمان غیر دولتی(NGO) توقیف شده بیلیم یولو و عضو سابق کانون نشریات دانشجویی آذربایجان می باشد.
منبع: ساوالان سسی
امروز:یك عضو فراكسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی گفت: در جلسه عصر امروز (یكشنبه) این فراكسیون، علی لاریجانی از مجموع 186 رای با كسب 149 رای به عنوان كاندیدای این فراكسیون در انتخابات هیات رییسه مجلس انتخاب شد.
ولی اسماعیلی در گفتگو با ایسنا همچنین خاطرنشان كرد كه محمدجواد ابطحی ـ نماینده خمینیشهر ـ به عنوان تنها كاندیدای رقیب لاریجانی در این رایگیری استمزاجی 23 رای كسب كرد.
این نماینده اصولگرای مجلس همچنین با بیان این كه محمدحسن ابوترابیفرد با 130 رای به عنوان نایب رییس اول و شهابالدین صدر با 99 رای به عنوان نایب رییس دوم برای شركت در انتخابات هیات رییسه مجلس انتخاب شدند، افزود: محمدرضا باهنر با 95 رای برای نواب رییسی رای نیاورد و بر اساس آییننامه فراكسیون اصولگرایان، وی دیگر نمیتواند برای این انتخابات كاندیدا شود.
نماینده گرمی در مجلس با اشاره به انتخاب سه كارپرداز فراكسیون اصولگرایان در این جلسه گفت: ناطق نوری با 61 رای، آشوری با 86 رای و كوهكن با 75 رای به عنوان كارپردازان مورد حمایت فراكسیون اصولگرایان برای انتخابات روز چهارشنبه هیات رییسه مجلس انتخاب شدند.
اسماعیلی همچنین به انتخاب شش دبیر از سوی اعضای فراكسیون متبوعش اشاره كرد و افزود: محبینیا با 76 رای، امیدوار رضایی با 71 رای، دهقان با 85 رای، محمدحسین فرهنگی با 74 رای، سبحانینیا با 61 رای و كوثری با 58 رای به عنوان دبیران مورد حمایت فراكسیون اصولگرایان برگزیده شدند.
وی با اشاره به جلسه عصر یكشنبه این فراكسیون عنوان كرد كه در این جلسه هیات داوری فراكسیون اصولگرایان نیز انتخاب شدند.
ولی اسماعیلی عنوان كرد كه برای این هیات 10 كاندیدا وجود داشت كه از بین این 10 كاندیدا پنج نفر آنها انتخاب شدند.
او گفت: در این انتخابات مرتضی آقاتهرانی 92 رای، محمدتقی رهبر 92 رای، حسین ابراهیمی 80 رای، مصباحی مقدم 71 رای و سبحانینیا 59 رای كسب كردند و این افراد به عنوان هیات داوری فراكسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی انتخاب شدند.
امروز: در خبرها آمده بود که نمایشگاه "فاطمه زهرا(س) از منظر طراحان گرافیک معاصر ایران" همزمان با شام غریبان آن حضرت، به همت احمد مسجدجامعی برپا شده و مورد بازدید سید محمد خاتمی نیز قرار گرفته است.
این نمایشگاه که سال گذشته در محل موزه ملی قرآن کریم قبل از تغییرات مدیریتی موزه برپا شد مجموعه ای از آثار جمعی گرافیست های کشور ازجمله سید محمد احصائی، قباد شیوا، سیدمحمد فدوی، مهنوش مشیری، فرزاد ادیبی، صداقت جباری و تعدادی دیگر از هنرمندان کشور است که با موضوع حضرت زهرا(س) به خلق اثر پرداخته اند و گنجینه ای در این سطح، در نوع خود بی نظیر محسوب می شود.
در خبر فوق چهار نکته عمیق وجود دارد که تدقیق در آنها با مددگرفتن از مستندات فرهنگی، بصیرت، اخلاق، انصاف و دوری از سطحی نگری و لفاظی های سیاسی،کلید قفل بسیاری از نارسائی های فرهنگی در کشور و گشاینده رمز ماندگاری در سیاست ها و فعالیت های فرهنگی است.
نکته اول، برپائی یک نمایشگاه هنری درباره حضرت فاطمه صدیقه(س)در سطح کیفی بالا به همت وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در شکلی غیر دولتی است. نکته دوم عدم توقف و استمرار این حرکت اصیل هنری و دینی علیرغم تغییر مدیریت و تعطیلی فعالیت های موزه ملی قرآن کریم طی سال اخیر است.
نکته سوم، تداوم برپائی مجلس بزرگداشت اهالی فرهنگ، هنر و رسانه برای حضرت زهرا(س) است که همه ساله با مشارکت مادی و معنوی هنرمندان و سخنرانی سید محمد خاتمی برپا می شد و در آن شاعران و هنرمندان به زمزمه مصیبت آن حضرت و اجرای برنامه و مرثیه خوانی می پرداختند و امسال نیز این حرکت فرهنگی علی رغم محدودیت های موجود برگزار شد که با استقبال قابل توجه اهالی فرهنگ، هنر و رسانه نیز همراه بود.
اما نکته چهارم درواقع نمود و تداوم یک سیاست کلان موثر فرهنگی برای ترویج فرهنگ اهل بیت(ع) است که ریشه در عمق فعالیت های موزه ملی قرآن کریم طی سال های پس از افتتاح(1384)تا تعطیلی فعالیت های آن(1388) داشت و این سیاست پیش از آن البته در ابعادی کلان تر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات دنبال می شد و احمد مسجدجامعی طی سالیان اخیر علی رغم موانع و نارسائی های بسیار، نه درکسوت یک وزیر که در قامت رئیس هیات امنای موزه ملی قرآن کریم و پس از برکناری نیز به عنوان یکی از اعضای جامعه دلسوز فرهنگی کشور برای گسترش این سیاست فرهنگی کوشیده است.
شاید فرصت خوبی باشد تا اینک به دور از هیاهوهای سیاسی و پارازیت های آزاردهنده کوته نظران، نگاهی بسیار موجزبه تنها سه مورد مصداقی از همان سیاست های فرهنگی داشته باشیم.
1- تعطیلی روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
ماجرای تعطیل شدن روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) از آن دسته حرکت های سنجیده و تاثیرگذاری بود که در دولت سید محمد خاتمی و در هماهنگی با خواست مراجع عظام به نتیجه رسید و فاطمیه بیش از پیش در کانون توجه پژوهش ها و فعالیت های فرهنگی قرار گرفت.
هرچند شاید مقدمه کمی طولانی شود اما از آنجا که به مبنای طراحی و شکل گیری یک سیاست فرهنگی در دولت هشتم و تداوم همان سیاست و رویکرد با همه تنگناهای مالی و اجرائی در موزه ملی قرآن کریم بازمی گردد ذکر آن در این مجال ضروری است. وگرنه ارائه گزارشی صرف از برگزاری یک برنامه فرهنگی اگر بدون پرداختن به پشتوانه های دینی و فکری آن باشد و عمق و غنای محتوائی آن را به نمایش نگذارد فاقد ارزش و اثرگذاری است. باشد که این مستندات مورد توجه و عنایت اهل فضل و فرهنگ و بصیرت قرار گیرد.
سال 1379 آقای خاتمی برای دیدار با مراجع عظام و علمای اعلام سفری به قم رفته بودند. در جریان دیدار ایشان با حضرت آیت الله وحید خراسانی که علاقه خاصی هم بین این دو بزرگوار وجود دارد، آقای وحید چند دقیقه ای ایشان را به اندرونی بیت خود دعوت کردند. زمانی که بیرون آمدند هردو، چهره ای محزون و چشمانی اشکبار داشتند! گوئی ذکر مصیبتی عظیم میان آن دو رفته بود که اینچنین حال و احوالشان را دگرگون نموده بود و مگر مصیبتی بالاتر از مصیبت هائی که بر اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین هست که اینچنین حال و احوال یک مرجع مسلم و یک عالم از سلاله پیغمبر(ص) را منقلب نماید؟
بعدها معلوم شد این مرجع عالیقدر از ایشان خواسته بود که این روز را تعطیل رسمی اعلام نماید و آقای خاتمی هم با خلوص نیت و تدبیر تمام مقدمات کار را فراهم کرده و مراحل حقوقی و قانونی کار را به انجام رساندند. می توان از همین اقدام شجاعانه، عمیق و پرمعنا اما به ظاهر ساده به خوبی فهمید که باید چه کوهی از علم و آگاهی، دوراندیشی و دینداری در آن نهفته باشد.
درواقع پاسخ به خواست مرجعیت شیعه، ادای وظیفه و احترام به ساحت صدیقه کبری(س) و مدیریت در اجرای این تصمیم فرهنگی - اجتماعی بزرگ توسط رئیس جمهور همه در ذیل این تصمیم جمع شدند.
2- گسترش تالیفات درحوزه فرهنگ فاطمی
از سوی دیگر، اعتماد اکثریت مراجع عظام به سیادت، روحانیت و نزدیکی افکار آقای خاتمی به اندیسه های امام راحل(ره) و همچنین ادای احترامِ مجموعه مدیریت فرهنگی دولت اصلاحات به ساحت زهرای مرضیه(س) به هیچ وجه در این اقدام متوقف نشد بلکه تعطیلی روز شهادت فاطمه زهرا(س) را باید پرچم و نمادی دانست از مجموعه اقدامات جدیِ کمی، کیفی و راهبردهای محتوائی دولت برای گسترش فرهنگ اهل بیت(ع) که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
به عنوان یک مثال دیگر، طی همین سال های اواخر دهه هفتاد بود که برخی از علماء، بزرگان و مراجع عظام بزرگداشت ایام فاطمیه، گسترش پژوهش های بنیادی و تالیفات درحوزه فرهنگ فاطمی و رواج میراث علمی و معنوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را به عنوان یك سیاست فرهنگی در سراسر كشور پیگیری می كردند.
در همین راستا ستادی با نظارت مراجع عظام و پشتیبانی همه جانبه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشكیل شد و برنامه ریزی و اهتمام برای نهادینه كردن این سیاست را بر عهده گرفت.
چنین بود که از همان سالها حمایت های وسیع این وزارتخانه از فعالیت های فراگیر و متنوع فرهنگی، هنری، پژوهشی و تبلیغی برای گسترش و تعمیق فرهنگ فاطمی، شكلی هدفمند و جدی تر به خود گرفت. هرچند پرداختن به آثار و نتایج این سیاست فرهنگی، مجالی وسیع تر را می طلبد اما ذكر برخی از دست آوردهای حاصله هم تنها به عنوان شاهد مدعا، در این مجال خالی از لطف نیست.
2-1 برپائی نخستین كنگره میراث علمی و معنوی حضرت زهرا(س)
این كنگره در سال 1382 با پشتوانه مراجع عظام و هدف پژوهش درباره زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها به لحاظ علمی، فرهنگی و تاریخی در مشهد با حضور برخی از مراجع عظام تقلید قم و مشهد توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.
2-2رشد عناوین کتب منتشره درباره حضرت زهرا(س)
جالب است بدانید كه براساس كتاب شناسی انجام شده، از ابتدای قرن اول هجری تا سالهای بعد از انقلاب یعنی در طول بیش از 1300 سال، 1115 عنوان كتاب درباره حضرت زهرا(س) نوشته و منتشر شده است، اما از سال های بعد به ویژه از سال 75 تا 84 این تعداد به 2400 عنوان یعنی بیش از دو برابر رسید كه نشان از پایه گذاری سیاست های ترویج آثار و فرهنگ مرتبط با بانوی اول اسلام و توفیق آنها طی نزدیک به یک دهه دارد.
همچنین تحقیق، گردآوری، تالیف و پی ریزی آثار گرانسنگ و دانشنامه های ارزشمند مشتمل بر مجموعه روایات و نصوص درباره آن حضرت، كه از حدود 20 سال پیش آغاز شده بود درراستای همین سیاست و با هدایت های انجام شده، از سال 1376 شتاب فزاینده ای به خود گرفت.
شما می توانید به همین روند طی دوران اصلاحات درباره كتابها و مقالات منتشره مربوط به پیامبر(ص)، امام علی(ع) و اهل بیت(سلام الله علیهم اجمعین) نیز نگاهی بیاندازید. اینها همه و همه نشان دهنده جهت گیری برای تعمیق و ترویج فرهنگ اهل بیت در جامعه و نوعی همراهی میان اهل فکر و دولت برای پیشبرد آن است.
3-برگزاری نشست بانوان قرآن پژوه و جشنوارۀ هنرهای قرآنی بانوان
حدود 17 سال پیش در سال های آغازین دهه 70 زمانی که کنگره شخصیت های قرآنی در شهرهای اصفهان و قم برگزار شد، بانوان سهم کمی در این کنگره و در میان شخصیت های برگزیده داشتند. همین موضوع، سیاست گذاران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را که در آن سال ها با خلاقیت و دوراندیشی نخستین نمایشگاه قرآن کریم را طراحی و برگزار کردند و موفق شده بودند با این ابتکار، نگاه بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر و شخصیت های قرآنی و پژوهشگران حوزه دین را به این حرکت ملی معطوف کنند بر آن داشت تا برای حضور بانوان در عرصه فعالیت های قرآنی تدابیر جدی بیاندیشند.
ایجاد تشکل بانوان قرآن پژوه و حمایت از فعالیت های هنری و پژوهشی آن، تنها یکی از همین دست اقداماتی بود که مجموعه آنها موجب شد تا امروزه تعداد آثار هنری تولید شده و پژوهش های قرآنی انجام شده توسط بانوان از صدها اثر و هزاران پایان نامه و رساله نیز بگذرد.
شاید نتیجۀ همین رویکردهای موثر که در سال های دور پایه گذاری شد و در سال 84 هنوز مدت زیادی از ثمردهی آن نمی گذشت سبب شد تا همزمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) در این سال، بانوان قرآن پژوه در دومین روز همایش خود میهمان موزه ملی قرآن کریم شوند تا هم برای آینده برنامه ریزی کنند و هم آثار برگزیده هنری ایشان که دست آوردی از همان سیاستگذاری ها و حمایت های سالیان گذشته بود برای یک هفته در محل موزه به نمایش عموم گذاشته شود.
با نگاهی دقیق به این مصادیق به خوبی می توان رمز ماندگاری فعالیت های فرهنگی را به ویژه آنگاه که در ارتباط با اهل بیت(ع) و مفاهیم دینی قرار می گیرند دریافت. نیاز به توضیح بیشتر نیست. تنها نیاز به دقت و تامل بیشتر است.
امروز: - حجتالاسلام ذوالنور و صادق زیباکلام در دانشگاه شهید بهشتی با یکدیگر مناظره داغی را انجام دادند .
به گزارش تهران امروز جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران با تاکید بر اینکه « تا زمانی که گرگ هست باید چوب دستمان باشد » ، گفت : در اسلام هم شاید احکام جزایی نسبت به احکام عبادی یک به صد باشد که از این نظر هم این موضوع از اسلام جدا نیست و در مقابل هر جرمی یک مجازات وجود دارد.
به گزارش خبرآنلاین به نقل از تهران امروز دیگر گفته های این دو به قرار ذیل است :
ذوالنور
• امام در جریان رفراندوم جمهوری اسلامی را نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر قبول داشتند.
• امام در یک جامعه آرمانی میخواستند که در آن زندانی نباشد اما این مسئله را نیز باید بگویم که در جامعهای که تعدی و ظلم وجود دارد باید تنبیه و قصاص وجود داشته باشد.
زیباکلام
• نظام سیاسی که امام تعریف میکردند زندانی سیاسی و زندان اوین نداشت، مطبوعات در آن از آزادی بیحدی برخوردار بودند و بر اساس قانون اساسی سانسور وجود نداشت، یعنی مجموعه پاسخهایی که امام به این نوع از سوالات میدادند این موارد بود.
• امام اعتقاد داشتند که مجلس و دولت موقت بهوجود آمده است و رئیس جمهور با انتخابات به حکومت میرسد و بنابراین نیازی به وجود خود نمیبینند. برای همین در ابتدا عازم قم شدند .
• بهتدریج در بعد از انقلاب نگاه دیگری بهوجود آمد که من نام آن را می گذارم نگاه «ایدئولوژیک محور» خواهان صدور انقلاب بود که در دولت نهم هم این موضوع دوباره شکل گرفته است که ما راس قدرت های مظلوم جهان و پایگاه مبارزه با مستکبران هستیم .
ذوالنور
• امام مبنایش این بود که چون رهبری نظام با روحانیت است در آن زمان اگر یک رئیس جمهور روحانی حاکم شود، گفته می شد که انقلاب برای این بود که خودشان را حاکم کنند و نهی امام از کاندید شدن شهید بهشتی هم به خاطر این بود که ذهنیت منفی ایجاد نشود.
• امام نظرش این بودکه هیچ اشکالی ندارد یک فرد غیر روحانی که دارای سجایای اخلاقی و قابلیتهای مدیریتی هستند، بتوانند با مشروعیت از رهبری حکومت کنند.
• امام به قم تشریف نبردند به قم که کار را تحویل دهند بلکه امام چون از قم برخاسته بودند، اعتقادشان هم این بود که قم مرکزیت جهان اسلام است و شأن ولیمسلمین اقتضا میکند که در قم باشد.
امروز: روح الله حسینیان برگزاری مراسم تقدیر از رسانههای منقتد جنبش سبز توسط مجلس را در راستای همان انتقاد از دستگاه قضایی عنوان کرد.
به گزارش روزنامه وطن امروز این نماینده حامی دولت با بیان اینکه نمایندگان همچنان به رفتار قوه قضائیه با رسانههای انقلابی اعتراض دارند،گفت: نمایندگان مجلس با برگزاری جلسه تقدیر از رسانههایی که مورد شکایت سران فتنه قرار گرفتهاند، نشان دادند که همچنان به مفاد نامهای که به رئیس قوهقضائیه نوشتهاند، اعتقاد دارند.
وی در عین حال تصریح کرد: این کار به هیچ وجه دخالت در کار قضایی نیست بلکه میگوییم چرا باید دعوی و شکایت کسانی در قوه قضائیه مطرح شده و به سرعت رسیدگی شود که خود قانون و مردم و رای مردم را قبول ندارند.
رئیس کمیسیون سیاست داخلی و شوراهای مجلس افزود: از طرفی وقتی نمایندگان شکایتشان از سران فتنه بعد از انتخابات را تقدیم قوه قضائیه کردهاند، ما شاهدیم که شکایت نمایندگان از کسانی چون موسوی در دادگاه رسیدگی نمیشود و رسانههای انقلابی زیر سوال رفته و محاکمه میشوند.
وی تاکید کرد: ما در جواب به واکنش تند آقای آملی لاریجانی به نامهمان به ایشان،جلسه تقدیر از رسانهها را برگزار کردیم و در لوح سپاس از مسوولان رسانهها نیز به متن نامه 175 نماینده به آقای آملی لاریجانی اشاره کردیم.
امروز: نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از تایید آلودگی هشت نمونه از برنجهای وارداتی خبر داد و گفت: قرار است نام این برنجها در صحن علنی مجلس قرائت شود.
حسینعلی شهریاری در مورد جمعبندی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از آخرین بررسی وضعیت آلودگی برنجهای وارداتی که روز گذشته ( یکشنبه ) انجام شد به مهر گفت: نتیجه جلسه کمیسیون این بود که سرب موجود در هشت نمونه از برنجهای وارداتی بالاتر از حد مجاز بوده و آلوده هستند.
وی با اعلام اینکه قرار است اسامی این برنجها در صحن علنی مجلس قرائت شود، افزود: در مورد آرسینک موجود در برنجهای وارداتی نیز قرار شده یک گروه کارشناسی بر اساس مقدار مصرف روزانه برنج در هر استان، موضوع را بررسی و استانداردهای آن را با همکاری وزارت بهداشت و سازمان استاندارد تعیین کند.
شهریاری با تاکید بر اینکه در همه کشورها میزان استاندارد آرسینک موجود در برنجها بر اساس مقدار مصرف روزانه تعیین می شود، گفت: مسئولان وزارت بهداشت موضوع غیرآلوده بودن برنجهای وارداتی را تکذیب کرده و عنوان داشتند که چنین مباحثی را مطرح نکرده اند.
نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در خصوص زمان قرائت اسامی برنجهای آلوده در صحن مجلس، گفت: گزارش کمیسیون به هیئت رئیسه داده می شود و آنها تصمیم می گیرند چه زمانی آن را اعلام کنند.
شهریاری اظهارامیدواری کرد اسامی هشت نمونه از برنجهای آلوده بعد از تعطیلات مجلس اعلام شود.
امروز: مجيد توکلی دانشجوی زندانی امروز به دلايل نامعلوم به سلول انفرادی منتقل شده است.
به گزارش خبرنگار رهانا، وی پيش از انتقال به هم بنديان خود اعلام کرده در صورت انتقال به انفرادی دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد.
اين در حالی است که طی روزهای گذشته وضعيت جسمی مجيد توکلی بد گزارش شده بود تا جايی که وی را چندين بار به بهداری زندان اوين منتقل کرده بودند.
امروز: در صدمین روز از بازداشت علي مليحي دانشجوي دانشگاه آزاد و مسئول روابط عمومي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي، جمعی از دانشجويان دانشگاه آزاد با صدور بيانيه اي اعلام كردند كه براي آزادي دانشجويان دربند دانشگاه ازاد روزه سیاسی می گيرند.
متن كامل بيانیه به شرح زير مي باشد:
دير زماني است كه آزادي را دربند كرده اند و آزادمردان و آزاد زنان را به كنج سلول ها روانه نموده اند و به اسم عدالت نام عدالت را خدشه دار و با نام مهروزي چهره مهر را تيره نموده اند و مهرورزترين ها بر اين مرزو بوم را به غل و زنجير كشيده اند تا بار ديگر ايمان بياوريم كه داستان پر كين استبداد بر قامت دانشجو و اهل قلم اين مرزو بوم حكايت ادامه داري است.
جریانی که از هراس اطلاع رساني شفاف به دشمني با جوانان قلم به دست و دانشجویان اين سرزمين برخاسته است و بي محابا بر طبل لجاجت با نهادهاي دانشگاهي و مدني ايران مي كوبد ؛همچنان پروژه پرونده سازي برای فعالين دانشجويي و سياسي را در دستور كار خود قرار داده و با چسباندن اتهمات بي پايه و اساس منتقدان دلسوز را از ابتدايي ترين حقوق خود محروم مي كند .ما دستگيري علي مليحي و مهدي خدايي از فعالين دانشجويي دانشگاه آزاد را در همين مسير قلمداد مي كنيم.
امروز با گذشت صد روز از بازداشت علي مليحي مسئول روابط عمومي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي (ادوار تحكيم وحدت) و از همكاران مجلات شهروند امروز، ايران دخت،مهرنامه و روزنامه هاي اعتماد و اعتماد ملي اين سوال به اذهان متبادر می شود كه آيا نحوه برخورد با يك روزنامه نگار و دانشجو كه همگان بر اعتدال و مشي اخلاقي و اعتقاد وي به حركت در مسيرقانوني گواهي مي دهند بايد تا اين حد پست و حقيرانه باشد كه بيش از 40 روز ديوارهاي بلند سلول هاي کوچک بند 240 اوين ميزبان وي باشند و در زمان بازجويي آن چنان مورد ضرب و شتم قرار گيرد كه مجبور به اعتصاب غذا شود؟ ايام نوروز را هم عليرغم اتمام بازجويي ها به دور از خانواده در همان بند بد نام گذرانده و هم اكنون در بند 350 اوين كه شرايط زیست و حیات زندانيان هر روز محدودتر و سخت تر مي شود روزگار بگذراند ؟
مهدی خدایی دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد واحد شهر ری نیز با گذشت بیش از هفتاد روز از بازداشتش کماکان دربند مخوف دو _الف سپاه به تنهایی روزگار می گذراند. او با بند و زندان و انفرادی بیگانه نیست چرا که پیش از این و در تابستان 87 به مدت 38 روز با دیوارهای زندان آشنا شده بود.او که همواره در دوران دانشجویی اش در چار چوب قوانین تلاش می کرد و به جرم ایستادگی بر مواضعش به مدت یک ترم از تحصیل محروم گشت در اسفند ماه گذشته با حکم چهار سال زندان تعزیری مواجه شد. مهدی اینک تنها به جرم اینکه از حقوق دانشجویان این سرزمین به دفاع پرداخته است با سخت ترین شرایط انسانی مواجه است و پس از چندین روز بی خبری تنها توانسته است طی چند تماس کوتاه خبر سلامتی اش را به خانواده بدهد. او هم مانند علی و بسیاری دیگر از دوستانمان نوروز را در کنار خانواده نبوده است و هم اکنون در بلاتکلیفی به سر می برد. به راستی چه شده كه پس از گذشت 30 سال ، زندان جايگاه انسان هايي همچون علی مليحي و مهدی خدایی شده است؟ چه بر سر اين سرزمين آمده است كه زندان جايگاه شريف ترين ،مومن ترين و پاكدل ترين همنسلان ما شده است؟ ما را چه شده است؟
دانشجويان دانشگاه آزاد ضمن محكوميت تداوم بازداشت غيرقانوني دانشجويان و دانش آموختگان اين دانشگاه علی ملیحی، مهدي خدايي ،ميلاد فدايي اصل، شيوا نظرآهاري ،سينا گلچين،محمدعلی الهی،شهاب اکبرزاده،حميد پيروزفام،سعيد ملکی،امين کشاورز،پويا قربانی،فرامرز عبدالله نژاد،مهران صفری،آرش قاسمی اعلام ميدارد كه تمام قد در كنار ياران دربند خويش ایستاده اند و یقین دارند كه اين عزم مشتركي كه آنها را به حبس كشانده با صبر و اميدواري و تلاش مداوم ديگر دانشجويان به نصري قريب تبديل خواهد شد.
از اين رو اعلام مي دارد كه روز چهارشنبه مورخ 29/2/1389 در صدمين روز بازداشت علي مليحي براي آزادي تمامی دانشجويان دربند روزه مي گيرند تا همراه با سایر زندانیان این سرزمین به تمرین صبر و استقامت وطلب یاری از خدای خویش بپردازند.
جمعي از دانشجويان دانشگاه آزاد
سه شنبه 28/2/1389
امروز:روز دوشنبه، 3 خرداد (24 مه)، اداره دادگستری استان سیستان و بلوچستان با صدور اطلاعیه ای اعلام داشت که حکم اعدام عبدالحمید ریگی، برادر عبدالمالک ریگی، رهبر بازداشتی گروه جندالله، در محوطه زندان زاهدان، مرکز استان، به اجرا در آمده است.
در تیرماه (ژوئیه) سال گذشته، ابراهیم حمیدی، رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان، ضمن اعلام خبر اعدام سیزده نفر، که از آنان به عنوان اعضای گروه جندالله نام برد، گفت که حکم اعدام عبدالحمید ریگی برای اچند روز به تعویق افتاده و دلیل آن را لزوم ادامه تحقیقات تشکیلات اطلاعاتی عنوان کرد.
مدتی پس از آن، همین مقام قضایی بار دیگر از تعویق اجرای حکم در مورد عبدالحمید ریگی خبر داد بی آنکه تاریخ معینی را برای اجرا حکم تعیین کند.
دادگستری سیستان و بلوچستان در اطلاعیه روز دوشنبه، فهرستی از جرایم منتسب به عبدالحمید ریگی را منتشر کرده که از جمله شامل راهبندی و سرقت مسلحانه، آدم ربایی، حمله به پاسگاه مرزی و کشتن تعدادی از نفرات نیروی انتظامی، ربودن دو تبعه هندی و دو تبعه ایرلندی و آلمانی و مشارکت در یک رشته عملیات دیگر و "تحصیل مبلغ پانزده میلیارد ریال مال نا مشروع از آدم ربایی های مورد نظر" است.
در این اطلاعیه برای اقدامات آقای ریگی انگیزه سیاسی ذکر نشده است.
همچنین، اداره دادگستری استان، متن اظهارات رئیس این اداره را هم منتشر کرده که در آن عملیات تاسوکی و بمب گذاری در مسجد علی ابن ابیطالب و سایر اقداماتی که جندالله مسئول آنها شناخته شده و همچنین قتل همسر عبدالحمید ریگی، به عنوان دلایل محکومیت او مطرح شده است.
در واقعه تاسوکی، که در اسفندماه سال 2004 روی داد، گروهی از افراد مسلح با بستن جاده زاهدان - زابل، در نزدیکی پاسگاه تاسوکی، چند نفر را کشتند که ظاهرا تعدادی از ماموران و مقامات حکومتی نیز در میان آنان بودند.
در اوایل خرداد سال گذشته هم انفجاری در مسجد علی ابن ابیطالب زاهدان روی داد که به گفته مقامات ناشی از یک عملیات انتحاری بود که طی آن حدود بیست نفر کشته شدند.
مقامات دولتی گروه جندالله را، که رهبری آن برعهده عبدالمالک ریگی بود، عامل این حوادث، و تعدادی دیگر از عملیات خشونت آمیز در استان سیستان و بلوچستان و برخی نقاط دیگر ایران معرفی کرده اند.
در عین حال، به دلیل نحوه برگزاری محاکمه عبدالحمید ریگی و سایر کسانی که به اتهام عضویت یا ارتباط با جندالله محاکمه و محکوم شده اند، مشخص نیست که آیا محکومیت این افراد به دلیل ارتکاب این جرایم یا جرایم دیگری از این قبیل بوده و یا آنان صرفا به خاطر ارتباط یا عضویت در این گروه یا دلایلی دیگر به مرگ محکوم شده اند.
امروز: سیدحسن و برادرش سیدیاسر اخیراً به بهانه مراسم عروسی فرزند دبیرکل مشارکت، با موسوی و کروبی و خاتمی و برخی دیگر از دست اندرکاران فتنه همراه شدند و دور یک میز نشستند. تصاویر منتشره از صمیمیت سیدحسن با سران فتنه حکایت می کند.
در واکنش به این رویداد، سایت جهان نیوز، بخش هایی از وصیت نامه پدرانه و هشدارآمیز مرحوم حاج سیداحمد خمینی خطاب به سیدحسن را منتشر کرد که در آن آمده است: «به حسن و برادرانش این توصیه را می نمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را می خواهند. هرگز گرفتار تحلیل های گوناگون نشوند که دشمن در کمین است... امروز باید در کنار نظاممان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند.»
یک نماینده مجلس ششم معتقد است که دولت بعد از اصلاحات دولت رجعتگرا بود و سعی کرد دستاوردهای دوم خرداد را از بین ببرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علی شکوریراد در مناظره عصر دیروز با وحید جلیلی که در دانشگاه علم صنعت برگزار شد با بیان اینکه خرداد شهرالله است گفت: اتفاقات مهمی در این ماه افتاده است که دست خدا را در آن میبینیم از ۱۵ خرداد ۴۲ با حضور حماسی مردم در صحنه، نقطه اغازی شد تا ۱۵ سال بعد انقلاب به منصه ظهور برسد. ۲۹ خرداد ۵۶ که سالروز شهادت معلم انقلاب دکتر شریعتی است که با ارائه گفتمانی از اسلام در برابر اندیشه مارکسیستی و کمونیستی آن زمان قرار گرفت و از سوی دیگر در خردادماه شاهد برکناری بنی صدر هستیم که پس از اتحاد با منافقین، بارای نمایندگان مجلس عدم کفایت میگیرد.
وی با اشاره به شهادت دکتر چمران در خردادماه گفت: بعد از آن حادثه ۱۴ خرداد سال ۶۸ را داریم که همزمان با سالگرد فوت امام راحل است و از این نظر اهمیت دارد که تشییع جنازه با شکوهی از سوی مردم برای آن بزرگوار برگزار شد و به اعتقاد من این مساله به نوع نگاه امام به جایگاه مردم و حق تعیین سرنوشت آنها باز میگردد امام میگفت: میزان رای ملت است و آنها ولی نعمتان ما هستند و همین امر باعث گرایش گسترده مردم به ایشان شده بود.
این نماینده سابق مجلس به سالروز سوم خرداد سال ۶۱ و آزادسازی خرمشهر اشاره کرد و گفت: این روز متعلق به ملت است و نگرانی من این است که وقتی صداوسیما آنقدر این روز را تبلیغ می کند ولی حماسه دوم خرداد را با سکوت می گذراند. نسل جوان احساسی که باید نسبت به سوم خرداد داشته باشد پیدا نکند.
شکوریراد با تاکید براینکه سوم خرداد از آن همان مردمی است در ۲۵ خرداد ۸۸ در صحنه حاضر بودند گفت: حماسه سوم خرداد به وسیله جوانان رشیدی خلق شد که با دشمن سرپا مسلح و با کمترین امکانات و بیشترین ایمان ایستادند و سرزمین خود را آزاد کردند و بعد از آن در دوم خرداد ۷۶ با حضور حماسی خود در پای صندوقهای رای برگ جدیدی را بر تاریخ ملت ما رقم زدند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه گفتمان خاتمی دو وجه عمده داشت: یکی رعایت قانون در همه حال و دوم حفظ کرامت انسانها. وی معتقد بود که اگر این دو مساله پاس داشته شود جامعه ما به سعادت میرسد.
شکوریراد با بیان این اعتقاد که امروز عدهای اصرار دارند که خود را انقلابی بدانند ولی انقلابی بودن در زمان انقلاب فضیلت بود ادامه داد: در زمانی که قانون حاکم است دیگر انقلابی بودن فضیلت نیست و عمل به قانون فضیلت است.
وی با اشاره به انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ گفت: این روز در تاریخ ملت ما ماندگار شده است چرا که مردم در این روز نشان دادند با روش مسالمتآمیز رای دادن خواستار اصلاح جامعه هستند و ۲۵ خرداد از این جهت ارزشمند است که مردم با حضور حماسی اتحادخود را در پاسداری از رایشان نشان دادند و البته هر گاه مردم همدل بشوند آن روز در تاریخ ثبت میشود.
شکوریراد با اشاره به راهپیمایی مردم در ۲۵ خرداد ۸۸ گفت: میگویند این راهپیمایی قانونی نبود که باید به آنها پاسخ داد مگر قانون را رای مردم مشخص نمیکند مردمی که در خیابان بودند خود معیار قانون بودند.
وی با تاکید بر اینکه موفقیت مهم دولت اصلاحات ارتقاء آگاهیهای عمومی و تبدیل قانونگرایی و حفظ کرامت انسانها به فرهنگ بود گفت: امروز میبینیم که مردم حقوق خود را مطالبه میکنند و آن به خاطر آگاهیهای دوران اصلاحات است. البته امروز در دوره محدودیت به سر میبریم چرا که دولت بعد از اصلاحات دولت رجعتگرا بود و سعی کرد دستاوردهای دوم خرداد را از بین ببرد.
وی با بیا ن اینکه که هیچ دولتی در ایران به اندازه دولت اصلاحات به کشور خدمت نکرد گفت: اگر دولتی هر چقدر که صالح هم باشد ولی اگر نظارتی روی آن نباشد این دولت به فساد کشیده میشود .در زمان اصلاحات ۱۶ نهاد وظیفه نظارت موثر را بر دولت برعهده داشتند ولی امروز متاسفانه حتی یک نهاد ناظر موثر هم وجود ندارد.
وی در بیان دلایل این سخن خود ادامه داد: امروز گزارش سازمان بازرسی در مورد دولت سانسور میشود و یا حتی دستگاه قضایی که میخواهد به دنبال این مساله برود که فلان مقام عالی کشور دچار فساد است جلوی آن را میگیرند ولی در زمان اصلاحات نظارت بسیار قوی بود. وی ادامه داد در دوران اصلاحات زیر ساختهای اقتصادی آنقدر محکم بود که توانستند براساس آن چشم انداز ۲۰ ساله نظام را با پیش بینی رشد ۸ درصدی بنویسند ولی امروز براساس آمار بانک مرکزی نرخ رشد ما زیر نیم درصد است. وی ادعا کرد تفاوتهای بین دوره اصلاحات و دوره کنونی به حدی است که حتی بچه دبستانی هم میتواند آنها را ازهم تشخیص دهد.
شکوریراد در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انتخابات سال ۸۴ و پیروزی محمود احمدینژاد در این انتخابات و با طرح این پرسش که چطور شد که احمدینژاد توانست رای اول را بیاورد گفت: او برخلاف آنچه که بود به عنوان اپوزیسیون شناخته شد و هاشمی مظهر نظام . احمدینژاد کسی شناخته شد که در مقابل نظام است.
مردم بیاد داشتند که در دوم خرداد ۷۶ وقتی که مقام معظم رهبری برای انداختن رای خود به پای صندوق رفته بودند گفتند هیچ کس برای من هاشمی نمیشود.
شکوریراد با بیان این انتقاد که شعارهای احمدینژاد براساس جهت گیری دفاع از کل نظام نبود گفت: ایشان دولتهای قبل خود را فاسد خواند و تلاش کرد اذهان مردم را در داوریها مشوش کند. وی این سیاست را هم درسال ۸۴ و هم درسال ۸۸ در پیش گرفت یعنی به عبارتی خود را در تضاد با دیگران معرفی کرد.
شکوریراد در مورد بخشی از سخنان جلیلی که مدعی شده بود طرح اصلاحات براساس یک حرکت پوپولیستی شکل گرفت گفت: حرکت آقای احمدینژاد مصداق بارز یک حرکت پوپولیستی است. وی شعارهایی را مطرح کرد که اصل شعارها درست بود اما نیت نادرست داشت. در مقابل حرکت پوپولیستی، یک جامعه نظام مند و قانونمند وجود دارد که حرکت آن بر مبنای تحزب است وببینید که آیا از زمان روی کار آمدن احمدینژاد جلوی این کار گرفته شده یا خیر و امروز معلوم نیست در ارزیابی عملکرد پنجساله گذشته دولت باید یقه چه کسی را بگیریم.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در بیان منظور خود با اشاره به عزل بنی صدر در سال ۶۰ گفت: بنی صدر در اواخر مسوولیت خود با منافقین که دیکتاتورمابانهترین تشکل در تاریخ کشور ما هستند هم پیمان میشود و در ۳۰ خرداد ۶۰ که منافقین در حمایت از بنی صدر به خیابان میروند این مردم هستند که آنها را از صحنه به در میکنند.
وی ادامه داد: امروز صداوسیما رهبران جنبش سبز را با منافقین مقایسه میکند ببینید تفاوت از کجا تا کجاست.
شکوری راد ادامه داد: در زمان بنیصدر منافقین آنقدر کارنامه سیاهی داشتند که حتی برخی پدرو مادرها فرزندان منافق خود را معرفی میکردند ولی امروز در خانههای سران اصولگرا فرزندانشان نوار سبز به دست می بندند.
شکوریراد در پاسخ به این سوال که آیا رهبری و ولایت فقیه را قبول دارید گفت: این جا مناظره است نه تفتیش عقاید. ما با این نگاه مخالفیم که تا هر کسی حرفی میزند از او میپرسیم که ولایت فقیه را قبول دارید یا نه. بنده قانون ا ساسی را قبول دارم و همه را به آن دعوت میکنم.
وی با اشاره به سوال جلیلی که پرسید آیا یک با یک مساوی نیست متقابلا این پرسش را مطرح کرد که آیا اصل حقوق مردم با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مساوی است یا خیر گفت: تمام حرف آقای موسوی اجرای بدون تنازل قانون اساسی و برابر بودن اصول قانون اساسی با یکدیگر است.
وی اضافه کرد چطور نظر یک شخصی مانند آقای جنتی بیشتر از ۷۰ میلیون جمعیت شده است.
وی با شاهد مثال آوردن شعار ایران برای همه ایرانیان گفت: به ما انتقاد میکردند که چرا این شعار را مطرح میکنید. چرا که آنها معتقدند ایرانی ها با هم برابر نیستند و ایران برای برخی ایرانیان است.
شکوریراد با بیان این انتقاد که امروز پروژههای اقتصادی دولت در اختیاربرخی نهادهای نظامی است گفت: شما که خواهان مساوات و عدالت هستید چرا وقتی که آقای جنتی خواهان گزینش در دانشگاهها میشود اعتراض نمیکنید.
این نماینده سابق مجلس در پاسخ به این سوال که خاتمی در سال ۷۶ به پتانسیل عظیم مردمی و شعار درود بر (سه سید فاطمی - خمینی و خامنهای و خاتمی) خیانت کرده است و اینکه شما ۲۵ خرداد را دیدید و ۹ دی و ۲۲ بهمن را ندیدگفت: ۲۵ خرداد مردم بدون امکانات اطلاع رسانی و بدون اینکه حتی یک اتوبوس آنها در خدمت آنها باشد در خیابانها حاضر شدند.
وی ادامه داد: من پیشنهاد میکنم در خرداد ماه امسال دو راهپیمایی اعلام کنند وامنیت هردو را نیز تامین کنند یکی برای طرفداران موسوی و یکی برای طرفداران آقای احمدینژاد آن موقع مشخص خواهد شد چقدر جمعیت میآید.
شکوریراد با بیان اینکه موسوی روی تخم چشم من جای دارد گفت: ایشان را فردی صالح، شایسته و دلسوز برای نجات کشور از بحران میدانم. ایشان از تروریستهای اعدامی حمایت نکرده است به بی قانونی در رفتار با آنها اعتراض کرده است. ببینید شما چکار کرده اید که مردم با آنها که شما تروریست اعلام می کنید اظهار همدلی میکنند. البته کسی که بمب بگذارد و اسلحه بر دارد مورد تایید اصلاحطلبان نیست.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال که عملکرد دولت خاتمی در مورد قتلهای زنجیرهای چیست گفت: آقای خاتمی تاوان پیگیری قتلهای زنجیرهای را داد و مساله کوی دانشگاه این تاوان بود.
شکوریراد در مورد کنفرانس برلین نیز گفت: نمایش این کنفرانس در تلویزیون ایران شوی تبلیغاتی صدا و سیما علیه اصلاحطلبان بود.
وی در پاسخ به سوالی، رفتار سیاست خارجی دولت اصلاحات به گونهای بود که احترام جهانیان را بر میانگیخت.
وی ادامه داد:رئیسجمهور آمریکا در اجلاس سازمان ملل در دوره اصلاحات چند سخنرانی را گوش داد تا نوبت به سخنرانی آقای خاتمی برسد ولی متاسفانه امروز آقای احمدی نژاد دهها نامه مینویسد و کسی جواب نمیدهد.
شکوریراد در مورد ادعای جاسوس بودن حلقه کیان نیز گفت: اگر این افراد جاسوس بودند چرا دستگیر نشدند. چند نفر را هم که به اسم جاسوس دستگیر کردند بعد آزاد کردند. متاسفانه در کشورما هرکس که حرف میزند اگرخلاف میل آقایان باشد اسمش را جاسوس میگذارند. اگرجاسوس را درست تعریف کنید و براساس آن برخورد کنید ما هم حمایت میکنیم.
شکوریراد در پاسخ به سوالی در خصوص فساد اقتصادی گفت: اگر این مملکت غارتگر بیت المال دارد این در اختیار قوه قضاییه است که برخورد کند. قوه قضائیه زیر نظر رهبریست. اگر نکرده اند شما میتوانید از آنها بپرسید که چرا تا کنون با مفسدان اقتصادی برخورد نکرده اند. چرا فقط شعار می دهید.
وی افزود: برای مبارزه با مفاسد اقتصادی اقدامی نمی کنند اما آقای تاجزاده را به دلیل سیاسی میگیرند که یک خانه هم ندارد. یا داود سلیمانی را که ببینید زندگیش چگونه است. یا بهزاد نبوی را که علیرغم داشتن پستهای مختلف دولتی، بروید بررسی کنید که چه چیزی دارد.
شکوریراد تصریح کرد: برخی فرماندهان سپاه که زمانی که از جنگ برگشته بودند چیزی نداشتند امروز ببینید که چهها دارند. آقای بهزادیاننژاد دوست و هم تراز آقای فیروزآبادی بوده است و امروز در زندان است. ببینید او از مال دنیا چه چیزی دارد و این چه دارد. شعار دادن آسان است ولی باید ابوذر بود تا در برابر مفسدان اقتصادی ایستاد.
جلیلی:دولت احمدینژاد ادامه دوم خرداد است
در این مناظره مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی معتقد است دولت احمدینژاد ادامه دوم خرداد است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، وحید جلیلی در مناظرهای با شکوریراد با عنوان جریانهای سیاسی، شعارها، گفتمان و عملکرد که از سوی مجمع حزبالله دانشگاه علم و صنعت برگزار میشد، توجه به عقبه تاریخی ملت و حفظ حافظه تاریخی مردم را یکی از ضرورتهای فهم و درک مسائل امروز دانست و گفت: اگر رخدادهایی که از ۱۵ خردادماه سال ۴۲ به این سو به خوبی فهم و به نسلهای بعد منتقل شود ملت ایران میتواند با اتکا به اندوختههای تاریخی خود با سرعت بسیار و انحراف کمتر رو به افقها حرکت کند.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی اظهار داشت: واقعیت این است که در مورد بسیاری از اندوختههای تاریخی ظلم شده و برخی بایکوت شده است به طور مثال به گونهای به سوم خرداد پرداخته میشود که به نوعی تحریف و ترویج نگاه نوستالژیک به جنگ بود.
وی ادامه داد: خرداد ماه سال ۶۰ که تجربه بسیار گرانبهایی برای ملت است به درستی تبیین نشده است و به این خاطر است که برخی از اختلافات داخلی آنچنان تصویر ناشفافی به دست میدهد که کسانی که با تیغ موکتبری در ان زمان به جان مردم افتاده بودند تلاش میکنند که خود را همراه مردم معرفی کند.
این فعال رسانهای اصولگرا با بیان اینکه در روز مبارک دوم خرداد ظرفیتهای جمهوریت نظام به بهترین شکل آشکار شد گفت: در آن زمان نظام جمهوری اسلامی نشان داد که چگونه به رای ملت وفادار بوده و مردم میتوانند در یک انتخابات آزاد فردی را که نقطه امید و روشنی برای ادامه انقلاب میدانند انتخاب کنند.
جلیلی ادامه داد: هر چند در دوم خرداد به کاندیدایی پیروز رای ندادم اما این پیروزی نظام برای ما هم شیرین بود و همچنان بهعنوان یک نقطه قوت عطفی برای جمهوری اسلامی به شمار میآید و امیدوارم ملتی که به این میزان تجربیات داشته در ادامه مسیر با اتکا به همین تجربیات روز به روز مسیر پیشرفت را به خوبی طی کند.
جلیلی به مصاحبهای اشاره کرد که در آن گفته شده بود «بزرگترین دستاورد دوم خرداد دولت احمدینژاد است» و گفت: احمدی نژاد در سال ۸۴ در انتخاباتی پیروز شد که برگزارکننده آن دولت خاتمی بود. انتخابات کاملاً عقلانی بود و برخلاف جریان مقابل که پوپولیست بوده و متکی به بازیگران بود ملت در مرحله اول به احمدینژاد رای ندادند و به انتخابات مانند برخی گروهها و جریانات سیاسی نگاه نمیکردند در آن زمان مردم تحت فضای تبلیغاتی و بمباران رسانهای قرار گرفته و براساس موازین عقلی به احمدینژاد رای دادند.
وی خاطرنشان کرد: اگر دولت خاتمی دولت مطلقی بود چرا مردم به فردی رای دادند که دولت خاتمی به آن تمایلی نداشت.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به دوران پیش از دوم خرداد اشاره کرد وگفت: قبل از آنکه نام خاتمی مطرح شود عدهای مانند مهاجرانی و عبدالله نوری به دنبال این بود که ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی را تمدید کنند و تلاش کردند رهبری با تغییر قانون اساسی موافقت کرده تا هاشمی مجددا رئیسجمهور شود اما رهبری در سفری که به ارومیه داشتند آب پاکی را روی دست آنها ریخته و اعلام کردند که باید به قانون اساسی عمل شود.
این فعال رسانهای اصولگرا ادامه داد: در دوم خردادماه از بچههای سوسول شهرک غرب تا زنان عشایر برقه پوش به خاتمی رای دادند و خاتمی تنها متعلق به شمال تهران و گروه خاصی نبود اما یک اقلیت خاص به خاتمی رای داده بودند کل جبهه و جریان را مصادره و مطالبات خود را به جای مطالبات کل ملت مطرح کردند.
وی ادامه داد: در آن زمان روزنامههای متعددی منتشر میشد اما یک بخش از مطالبات آرایی که به خاتمی رای دادند را منعکس میکردند و فضای رسانهای به سمتی رفت که حتی آنها ادعای خود را باور کردند.
جلیلی با بیان اینکه عملکرد آنها در سوم تیرماه به خاک سیاه نشست ادامه داد: اگر آنها دقت و آسیب شناسی کرده و علت شکست خود را در سال ۸۴ بررسی میکردند میتوانستند راهبردهای بهتری برای ادامه کار به دست بیاورند.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با بیان اینکه با وجود انتقاد به دولت حاضر اما آن را ادامه دوم خرداد میدانم گفت: خاتمی نیز در ابتدا با اتوبوس به سفر استانی رفته و چفیه بر گردن میانداخت واین گونه با خانواده شهدا دیدار میکرد.
وی تاکید کرد: بسیاری از قاطبه مردم به خاتمی رای دادند اما در تفریق رای مردم ظلمی رخ داد.
جلیلی به اظهارات شکوری راد مبنی بر اینکه رهبر انقلاب در هنگام انداختن رای اعلام کرده بود هیچ کس برای من هاشمی نمیشود اضافه کرد که رهبری جمله ای هم اضافه کرده بودند که اما امیدوارم برای مردم رئیسجمهور بهتری از هاشمی شود که در واکنش به این اظهار شکوری اعلام کرد که من چنین جمله ای را بخاطر نمی آورم.
وی با طرح این پرسش که احمدینژاد پوزسیون یا اپوزسیون اظهار داشت: مشکل حال حاضر این است که صورت بندیهای موجود دیگر جواب نمیدهد و باید مشخص شود افرادی چون موسوی و هاشمی پوزسیون نظام هستند یا اپوزسیون؟ کلید واژۀ مناظره احمدینژاد استفاده از کلمه اشرافیت بود اشرافیت یعنی عدهای به صورت بندی سیاسی رسیده و بخواهند آن را ادامه دهند.
جلیلی خاطرنشان کرد: زمانی که احمدینژاد گفتمان خود را مطرح کرد عدهای دیدند که گفتمان آن در صورت بندی هایشان نمیگنجد به همین دلیل به وی گفتند که آیا پوزسیون نظام محسوب میشوید یا اپوزسیون و او در پاسخ اعلام کرد: که به این صورت بندیها هیچ وابستگی ندارم.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با بیان اینکه عدم توجه به صورت بندیهای سیاسی قطعا چالش ایجاد میکند ادامه داد: برخی افراد که دهها سال در حاکمیت نقش داشتهاند نمیتوانند شکستن این الگو را تحمل کنند به همین دلیل مقابل هر جریانی که بخواهد صورت بندی سیاسی ایجاد کند میایستند.
جلیلی به اظهارات رهنورد و دلایل مطرح شده از سوی وی برای تقلب در انتخابات اشاره کرد و گفت: ایشان در استدلالی اعلام کرده زمانی که طرفداران دو جریان در تهران یا شهرستانها جمع میشدند طرفداران احمدینژاد در حدود یک درصد طرفداران موسوی بودند.
وی ادامه داد: روشنفکرترین زن ایرانی همچنین ادعا میکند که آذربایجان و ترک زبانان هیچگاه فرزند خود را فراموش نمیکنند از سوی دیگر نیز مردم لرستان هیچ داماد خود را کنار نگذاشته و به شخص دیگر رای نمیدهند جریانی که ادعا میکند من آمدهام خرد ورزی کرده و عقلانیت را رایج دهم من چگونه به این شاخص استناد میکند آیا لرستان نباید به فرزند خود که کروبی رای بدهد.
این فعال رسانهای اصولگرا به اظهارات شکوریراد مبنی بر اینکه در دهه ۶۰ خانوادهها فرزندان منافق خود را به حاکمیت معرفی میکردند گفت: زمانی محسن روح الاامینی به خاطر حضور در راهپیماییها به آن صورت مرحوم شد پدر وی در ۲۲بهمن و ۹ دی در راهپیمایی مردم حضور یافته و زمانی که پای نظام را در میان دید آمد و صحبت کرد.
وی با بیان اینکه مشکل احمدینژاد این بود که منتقد نداشت اما معاند داشت اظهار داشت: مشکل دیگر ما این است که مردم را شهروندی درجه یک و درجه ۲ کردیم شما میتوانید با احمدینژاد مخالف باشید اما نمیتوانید سر خودتان کلاه بگذارید اینکه ادعا کنیم همه مردم بدبخت شدهاند پوپولیسم نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا در ادامه این مناظره در پاسخ به این پرسش که آیا سکوت حاکم بر جامعه دستاورد اصلاحات است گفت: من سکوتی را مشاهده نمیکنم اما در میان ملت فریاد عظیم خیزش که آنان را برای تمنای عدالت مشاهده میکنم اما مشکل این است که رسانهها از آن دریغ کردند.
وی افزود: چطور زمانی که دهها ایرانی فاقد امکانات بودند کسی این سکوت را نمیشنید اما در حال حاضر کسی که میخواهد حرف بزند میگویند خفه شو.
جلیلی با بیان اینکه در حال حاضر یک جنبش ضد اعتراضی شکل گرفته است ادامه داد: خیزش گسترده عمومی علیرغم فضاسازیهای جامعه که به اصطلاح نخبگان رای خود را به صندوق انداخته و فردی را که میخواست انتخاب کرد و باید صدای مردم که اسلامیت نظام استفاده کرده و میگویند یک برابر با یک را تحمل کرد اینکه همه خفقان بگیرند تا عدهای صحبت کنند مورد قبول نیست. من هیاهویی میبینم برای خاموش کردن اکثریتی که حاضر نیست براین فضاسازیها بماند.
جلیلی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه چرا هیچگاه به طور جانشین از طرف حاکمیت توجه نمیکند گفت: این مانند همان است که میگوییم کسانیکه به احمدینژاد رای دادند به خاطره سیب زمینی بوده است آیا این توهین به شعور مردم نیست. روح الاامینی که سعه صدر و منش و شخصیت خود را در برابر مرحوم شدن فر زندن نشان میدهد آمده و فحاشی میکنیم و میگوییم به دلیل اینکه از مواضع ما حمایت نکرده بیحیثیت است. آیا شما با هرکسی که با شما همراه نباشد را بیحیثیت دانسته و به او توهین میکنید.
وی از عملکرد صداوسیما در حوادث پس از انتخابات انتقاد کرد و گفت: به حد خود سعی کردم آن ۱۴ میلیونی که به کاندیدای پیروز رای نداده احترام بگذارم چرا که فکر میکنم آن میزان تمام افراد شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه را سرندادند و قصه ما این است که آن میزان رای در صداوسیما مصادره شده است.
جلیلی خاطرنشان کرد: برخی در بعد از حوادث انتخابات این سوال را مطرح میکنند که باید موضع خود نسبت به رهبری را مشخص کنیم اما من معتقدم که باید موضع خود نسبت به جمهوریت نظام را مشخص کرد این همه فشار در حوادث بعد از انتخابات بر رهبری این بود که ایشان رای مردم را وتو نکرده است.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در پاسخ به این پرسش که چرا برخی از اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدای خاص در انتخابات حمایت کردند گفت: آنها کار اشتباهی انجام دادند.
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا نباید به مخالفان دولت اجازه تجمع داده شود اظهار داشت: باید حق تجمع و اعتراض در مجموع نظام محترم شمرده شود اما نمیتوان از جمهوریت نظام انتظاراتی داشت اما به تکلیفهای خود عمل نکرد اگر در انتخابات پرشور و آزادی که برگزار شد ما به خود اجازه دهیم انتخابات را زیر سوال برده و هیچ نهادی را قانونی ندانیم وبرای برهم زدن قاعده بازی تجمع به راه بیاندازیم خلاف جمهوریت است.
وی ادامه داد: نباید بر حفظ اصول جمهوریت نظام اجازه داد که برخی با پمپاژ دروغ و ادعای تقلب در انتخابات حاکمیت را تحت فشار بگذارند و نمیشود از سویی رفتارهای هنجارشکنانه انجام داده و مسوولیت نظام را زیر سوال برد و بعد از همان نظام درخواست تجمع کنیم.
این فعال رسانه ای اصولگرا به برخی اعتراضات صورت گرفته در شهرهای سبزوار، ایزه ، فیروزاباد در دوره اصلاحات اشاره کرد وگفت: در آن اعتراضات خون افرادی ریخته شد اما بررسی صورت نگرفت.
امروز: گفته میشود علت ضرب و شتم محمد نوریزاد، نویسنده و فیلمساز دربند، نگارش و تدوین و ارسال نامهای جدید خطاب به مقام رهبری بوده است.
بنا به گزارشهای رسیده به جرس، هر چند این نامه هنوز منتشر نشده، ولی ظاهرا خبر انتقال آن از اوین به بیرون، موجب خشم بازجویان و مسئولان امنیتی بند محل نگهداری نوریزاد شده است.
به همین دلیل وی مورد ضرب و شتم شدید قرارمیگیرد تا چگونگی انتقال نامه جدید به بیرون از زندان را توضیح دهد. مطابق این خبر، نوریزاد در برابر فشار فیزیکی و روانی وارده، همچون ماههای گذشته مقاومت کرده و در حال حاضر در اعتصاب غذااست.
طبق گفته فاطمه ملکی، ماموران زندان به بهانه هواخوری نوری زاد را به حیاط زندان برده و بشدت کتک زده بودند.
در همین حال بر اساس نظر پزشک زندان ضربه وارده به سر نوری زاد، ضربه مغزی تشخیص داده شده و بینایی وی را مختل کرده است . این در حالی است که روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران اعلام كرد محمد نوري زاد در بند عمومي زندان اوين به سر مي برد و از سلامت جسماني خوبي نيز برخوردار می باشد.
روز گذشته سایت خبر آنلاین نزدیک به علی لاریجانی خبر از آزادی قریب الوقوع نوری زاد داده بود.
گفتنی است محمد نوری زاد به دلیل سه نامه به مقام رهبری و مقاله ای در نقد سخنان جناحی رییس قوه قضایه پنج ماه پیش بازداشت شده است که ۷۰ روز آن را در انفرادی بود.
محمد نوری زاد به جرم نوشتن نامه هایش به مقام رهبری و مقاله ای در نقد سخنان جناحی رییس قوه قضاییه به سه سال و نیم زندان همراه با 50 ضربه شلاق مجازات شده است.
امروز:دادستان عمومي و انقلاب تهران، در ادامه ملاقاتهايش با زندانيان، روز يكشنبه با شمار ديگري از آنها در زندان اوين ديدار كرد.
به گزارش ايلنا،در اين ديدار برخي از زندانيان از جمله عمادالدين باقي، درخواستهاي خود را به طور مستقيم با عباس جعفري دولتآبادي، دادستان تهران در ميان گذاشتند و وي در هر مورد دستور بررسي و رسيدگي صادر كرد.
اين گزارش افزوده است: همچنين با دستور دادستان، خانواده محمد نوريزاد به صورت حضوري با وي ملاقات كردند.
گفتنی است باقی در روز هفتم دی ماه، فردای عاشورای خونین تهران بازداشت شد. به گفته همسر وی، عمادالدین باقی بوسیله حکمی که به امضای دادستان وقت تهران رسیده بود ( به تاریخ روز فوت آیت الله منتظری ) و با عنوان پيشگيري از حوادث پس از فوت آيت الله منتظري ، بازداشت شده است.
باقی طی این مدت هنوزهیچ ملاقات حضوری نداشته است و به رغم تعیین قرار وثیقه وی همچنان در حبس است.
شرایط جسمی باقی به گفته همسر وی بشدت نگران کننده است. .
امروز: خبر آزادی وحید طلایی و کاوه قاسمی کرمانشاهی اگرچه می توانست امروز را به روزی با اخبار خوش بدل کند، اما انتشار اخبار بازداشت یک فعال دانشجویی در رشت و یک شاعر و معلم در آذربایجان، انتقال مجید توکلی و رضا ملک به سلول انفرادی، نگذاشت تا خوش خبری بر خاطره این روز بماند.
وحید طلایی و کاوه قاسمی کرمانشاهی آزاد شدند
وحید طلایی عضو کمیته پیگیری حقوقی مهندس موسوی با قرار کفالت از زندان اوین آزاد شد.
وحید طلایی ساعت هفت صبح روز ۱۵ اردیبهشت توسط نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت شده بود. گفته می شود این عضو کمیته حقوقی ستاد موسوی در زندان اوین ملاقاتی نیز با دادستان تهران، جعفری دولت آبادی داشته است.
همچنین امروز کاوه قاسمی کرمانشاهی، فعال حقوق بشر از زندان کرمانشاه آزاد شد.
کاوه قاسمی کرمانشاهی فعال حقوق بشر، عضو کمپین یک میلیون امضا، سازمان حقوق بشر کردستان و عضو ادوار تحکیم وحدت، که از ۱۴ بهمن در بازداشت به سر میبرد، ساعتی پیش از زندان کرمانشاه آزاد شد.
به گزارش خبرنگار رهانا، طی روزهای گذشته، بنابه درخواست مسئولان قضایی خانوادهی وی اقدام به تودیع وثیقهی ۱۰۰ میلیون تومانی کرده و پس از آن، وی را به بند عمومی زندان کرمانشاه منتقل کرده بودند.
کاوه قاسمی کرمانشاهی بیش از ۱۰۰ روز در بازداشت به سر برد و خانواده وی بارها نسبت به وضعیت نامناسب روحی و جسمانی وی ابراز نگرانی کرده بودند.
بازداشت یک فعال دانشجویی و یک معلم
سیامک میرزایی فعال دانشجویی و دانشجوی تولیدات دامی دانشگاه رشت توسط ماموران امنیتی در رشت بازداشت و به اداره اطلاعات اردبیل منتقل شده است.
ماموران امنیتی روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۸۹ با مراجعه به منزل پدری این فعال دانشجویی در پارس آباد مغان اقدام به تفتیش منزل کرده و کلیه کتابها و وسایل شخصی وی را با خود برده اند.
خانوده وی از ۶ روز پیش تا کنون تماسی با فرزندشان نداشته اند و از سرنوشت وی بی خبر بوده اند اما روز پنجشنبه ٣۰ اردیبهشت ٨۹ بدنبال مراجعه ماموران امنیتی به منزل جهت تفتیش خانه از بازداشت وی مطلع شدند.
مسئولین امنیتی و قضایی روز شنبه ۱ خرداد ۸۹ به خانواده میرزایی گفته اند که این فعال دانشجویی در رشت دستگیر و هم اکنون در بازداشت اداره اطلاعات اردبیل به سر می برد و چندین بار جهت بازپرسی به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل برده شده است. مسئولین قضایی و امنیتی از بیان علت بازداشت و اتهام میرزایی امتناع می کنند اما بر اساس حکم تفتیش منزل که در دست ماموران بوده است اتهام این فعال دانشجویی قومیت گرایی عنوان شده است.
در خبری دیگر نیز آمده است که بهمن نصیرزاده معلم و شاعر شنبه ۱ خرداد ۸۹ توسط ماموران امنیتی ماکو در منزلش بازداشت شد.
ماموران امنیتی ساعت ۲ بامداد شنبه ۱ خرداد ۸۹ بدون در دست داشتن حکم به منزل وی مراجعه و وی را بازداشت کرده اند..
به گزارش ساوالان سسی، مسئولین قضایی و امنیتی از پذیرفتن مسئولیت بازداشت این فعال مدنی امتناع می کنند و از محل نگهداری وی ابراز بی اطلاعی میکنند.
مجید توکلی به سلول انفرادی منتقل شد
مجید توکلی دانشجوی معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امروز به دلایل نا معلومی به سلول انفرادی منتقل شد.
مجید توکلی فعال دانشجویی، که در تاریخ ۱۶ آذر سال ۸۸ بازداشت شده بود، امروز توسط نیروهای امنیتی به سلول انفرادی منتقل شد.
به گزارش سایت هممیهن از دلایل انتقال وی به سلول انفرادی خبری در دست نیست.
چندی پیش خانواده مجید توکلی نامه ی سرگشاده ای را خطاب به آملی لاریجانی ریاست قوه قضائیه نوشته بودند. ایشان در این نامه ضمن بر شمردن موارد تخلف قوه قضائیه در روند پرونده مجید توکلی، خواستار دخالت ریاست قوه قضائیه در این پرونده شده اند.
انتقال رضا ملک به سلول انفرادی
معاون سابق تحقیق و بررسی وزارت اطلاعات روز گذشته به دلیل نامعلومی به بند 240 زندان اوین منتقل شد.
به گزارش هرانا، رضا ملک معاون سابق تحقیق و بررسی وزارت اطلاعات در دوره تصدی گری علی فلاحیان که پس از افشای قتل های زنجیره ای در زندان بسر می برد روز گذشته به دلیل نامعلومی از اندرزگاه 8 زندان اوین به سلول انفرادی بند 240 منتقل شد.
احضار سه تن از اعضای کمیته دانشجویی ستاد موسوی به دادگاه انقلاب
حسین مطلوبی، مبین میرعرب و تقی جعفری از اعضای کمیته دانشجویی ستاد مهندس موسوی در استان گلستان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی به دادگاه انقلاب شهرستان گرگان احضار شدند.
این سه تن پیش از این، به مدت 10 روز بازداشت و سپس با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه 50 میلیونی آزاد شدند. زمان برگزاری دادگاه این دانشجویان 23 خرداد ماه اعلام شده است.
امروز: رفتارهای توهین آمیز و فشار بر دانشجویان به بهانه عدم رعایت حجاب موجب درگیری و اعتراض گسترده دانشجویان شده است.
به گزارش جرس، از دانشگاه آزاد واحد کرج خبر می رسد که ماموران حراست و مسئولان دانشگاه دانشجویان را به بهانه عدم رعایت حجاب تحت فشار قرار داده اند؛ دختران و پسران زیادی با همین بهانه اجازه ورود به دانشگاه را پیدا نکرده اند.
این اقدام باعث عصبانیت دانشجویان شده، تا جایی که در چند مورد، میان ماموران حراست و دانشجویان درگیری پیش آمده است.
همچنین دانشجویان دانشگاه امیرکبیر طی پیامی اعلام کرده اند که اگر مسئولان دانشگاه به فشار و رفتار توهین آمیز خود در برخورد با دانشجویان بر سر مسئله حجاب ادامه دهند، آنها نیز در یک حرکت اعتراض آمیز پاسخ مسئولان را به کوبنده ترین شکل خواهند داد.
دانشجویان امیرکبیر، در این پیام از سایر دانشجویان خواسته اند تا در صورت ادامه این روند، اعتراض خود را اعلام کنند
قدرت،در گفتارهاي سياسي شايع در جامعه ما يک امر صادر شده از منابع بيرون از فرديت شهروندان است.
به اين اعتبار آزادي نيز با کنترل اين منابع بيروني و گسترده ساختن فضاي خصوصي در مقابل فضاي عمومي تحقيق پذير است.اين الگو که مطابق با بنيادهاي فلسفي ليبرال از قدرت و آزادي ساخته شده، قادر به توضيح شرايطي نيست که شهروندان با اختيار و انتخاب آزاد خود يک نظام متمرکز، نافي فرديت و توتاليتر را تاسيس مي کنند،مانند آنچه در وضعيت ظهور نظام هاي فاشيستي رخ مي نمايد.دو کتاب "اقتدار"و"يونگ و سياست"که گزارشي از مضامين آنان در اين مقاله عرضه شده، الگويي از مفهوم قدرت به دست مي دهند که متضمن انتقال مفهوم قدرت از بيرون به درون و پيوند دادن اقتدار سياسي با نظام هاي معنايي خاصي است که فرد،رهايي از گمگشتگي ناشي از فرداني شدن جامعه مدرن را در آن مي جويد.در اين روايت، آزادي با تصرف فرد در اين نظام هاي معنايي و به حسبت مقتضيات خاص فردي امکان پذير است.چيزي که تحت عنوان هرمنوتيک رهايي بخش از آن ياد کرده ايم.
نقطه عزيمت فلسفه سياسي مدرن، فرد خودبنياد و آزاد از هر مرجع محدوديت آفرين بيروني است.معضل فلسفه سياسي، برقراري پيوند ميان اين بنياد، و ايده نظم و قدرت سياسي است.با ايده فرد خودبنياد، قدرت بيرون از فرد و در نقطه فرادست هرم اجتماعي استوار مي شود.خانه به منزله نماد و حريم خصوصي، خارج از قلمرو قدرت سياسي است.قدرت از جايي آغاز مي شود که فرد پاي از حريم خانه بيرون مي نهد و در عرصه عمومي ظاهر مي شود.قدرت از بالا صادر مي شود و در مناصب و چهره هاي خاص، بناهاي دولتي، دستورالعمل ها، نمادها و علامات خاصي در عرصه عمومي جريان پيدا مي کند. شعار آزادي، دمکراسي و اقتدار ستيزي نيز کم و بيش به ترتيبات و سامان خاصي از قدرت سياسي در عرصه عمومي و ممانعت از تجاوز محتمل آن به عرصه خصوصي، مربوط مي شود.دمکراسي ليبرال متکي بر همين روايت منفي از آزادي و رفع محدوديت مراجع قدرت براي ايمن ماندن حريم خصوصي و باور به اين نکته است که با ترتيبات متکي بر قدرت کنترل شده و ايمن ماندن حوزه خصوصي فرد، امکان شکوفايي و رهايي فرد از بار تحميلات سرکوب کننده فراهم خواهد شد.
تجربه ظهور نازيسم و فاشيسم در نيمه قرن گذشته، بصيرت هايي را تقويت کرد که صورت بندي نظم دمکراتيک از نوع ليبرالي آن را به رهايي و آزادي بشر منتهي نمي دانستند، بلکه به خلاف، صورت هاي پيچيده تر باز توليد قدرت در دوره مدرن را در روايت مذکور مورد ملاحظه قرار مي دادند: قدرت در دوره مدرن نه تنها برآمده از فرد خودبنياد و آزاد از هر مرجع اقتدار و محدوديت آفرين بيروني نيست، بلکه مرجع تعريف کننده فرد در شبکه پيچيده مناسبات قدرت است.
مدرن گرايان بر اين باورند که دمکراسي از نوع خاص ليبرالي فراهم آورنده آزادي انسان نبوده است. اين فيلسوفان عامل اصلي اين ناکامي را در فهم نادرست فلسفه هاي ليبرال از مفهوم آزادي انسان جست وجو مي کنند.
نقطه عزيمت اجتماع گرايان از حيث فلسفي، جامعه شناختي و فرهنگي نه فرد بلکه ساختار ذهن جمعي و نظام معاني مندرج در اين ذهن جمعي است.از پيش چشم ها غايب و نامحسوس شده است، تا شبکه پيچيده و همه جا گستري بنا کند.بنابراين قدرت نه در راس هرم اجتماعي، بلکه در نهادها و مراکز متعدد اجتماعي و فرهنگي انتشار يافته است.رويکرد سلبي تفکر پست مدرن به نحوي از ايده همه جا گستر مفهوم قدرت نشات مي گيرد.هر مفهومي از حقيقت و هر مظهري از نظم، شبکه اي از شبکه هاي قدرت همه جا گستر است و وظيفه روشنفکر رمزگشايي و شالوده شکني آن است.گويي روايت هاي منتقد دمکراسي ليبرال، حتي پست مدرن ها نيز، به فرد خودبنياد و آزاد از هر مرجع اقتدار آفرين بيروني اتکا دارند:فرد در چنبره شبکه قدرت تعريف مي شود، اما گويا به نحو پوشيده اي به آن ايده بنيادي ملتزم اند و تحقق نسبي آن را در نفي راديکال و مستمر ايده حقيقت و صور پيچيده قدرت مي يابند.
ايده بديل ديگري نيز وجود دارد که اگر چه پرپيشينه است، اما در سال هاي اخير بيشتر مورد توجه قرار گرفته و از حيث نظري تقويت نيز شده است.اين رويکرد بديل تحت عنوان اجتماع گرايان شناخته شده است.اجتماع گرايان که امروزه چارلز تيلور، السايدر مک اينتاير و ميشل سندل چهره هاي برجسته آن به شمار مي روند، در سال هاي اخير در کشورهاي انگليسي زبان باب تازه اي در زمينه بحث از اخلاق و فلسفه سياسي گشوده اند.اجتماع گرايان بر اين باورند که دمکراسي از نوع خاص ليبرالي فراهم آورنده آزادي انسان نبوده است.اين فيلسوفان عامل اصلي اين ناکامي را در فهم نادرست فلسفه هاي ليبرال از مفهوم آزادي انسان جست وجو مي کنند.فلسفه هاي ليبرالي از آزادي مطلق انسان و در صورت بندي نظري فرد رها شده از همه قيود دفاع مي کردند.فردي که به حسب سلايق و خواست هاي خود، عمل مي کند، موضوعيت و سرنوشتي مستقل از ديگران دارد، و در قيد زمان و مکاني نيست.
اجتماع گرايان به لحاظ انتولوژيک باور به فرد مستقل از هستي اجتماعي را که از بنيادهاي فلسفي ليبراليسم به شمار مي رود، مورد ترديد قرار مي دهند.به باور اين گروه از فيلسوفان فرد همواره در ساختار يک کنش جمعي و در يک نظام معاني بين الاذهاني و جمعي خود را درمي يابد و حتي تصور فرد مستقل و خود بنياد مدرن نيز يک تلقي اخلاقي جمعي و بين الاذهاني است.مطابق با اين مفروضات که فرصت تشريح آن در اين مجال نيست، نقطه عزيمت اجتماع گرايان از حيث فلسفي، جامعه شناختي و فرهنگي نه فرد بلکه ساختار ذهن جمعي و نظام معاني در اين ذهن جمعي است.امري که بيش از هر چيز در زبان تبلور پيدا مي کند.بنابراين پيش از هر چيز بايد بر اين نکته تاکيد کنيم که افراد دست کم در کنش هاي جمعي که عرصه تصميم گيري ها و کنش هاي سياسي مشحون از آنهاست، تابع يک ذهن جمعي و ساختار مندرج در آن هستند.به علاوه چنانکه مشاهده کرديم صورت بندي آنها از مفهوم قدرت نه امري بيروني و متمرکز در ساختار دولت و حاکميت، بلکه جوشيده از مناسبات خرد اجتماعي و وابسته به شبکه هاي معنايي بين الاذهاني است.
به اين ترتيب رويکردهاي مذکور در تبيين رهايي انسان مدرن، به ضرورت دگرگوني ساختاري باورهاي مدرن به فرد، موضوعيت اقتدار و نسبت فرد و جامعه مي نگرند.اين رويکردها امروزه در قالب جنبش هاي اجتماعي گوناگون مانند جنبش سبزها، به جاي تمرکز بر دمکراسي از نوع ليبرالي و سرد آن به دمکراسي از نوع اجتماعي و گرم آن روي آورده اند که کمتر به ساختار دستگاه دولتي چشم دارد و بيشتر متوجه صورت بندي جماعت هاي خرد است.
دو کتاب اقتدار اثر ريچارد سنت و يونگ و سياست اثر ولوديمير والتر اوداينيک از دو منظرگاه متفاوت، روايتي اجتماع گرايانه از پديده قدرت را روايت مي کنند و چشم انداز ديگري از مفاهيم قدرت، آزادي و رهايي را به تصوير مي کشند. نظر به آنکه کمتر اثري در زبان فارسي وجود دارد که بازتاب کننده روايت اجتماع گرايان از پديده قدرت باشد، اين دو کتاب که هر دو با ترجمه اي استادانه به بازار کتاب روانه شده اند، مي تواند در عرضه فهم تازه اي از بسياري از مفاهيم کليدي سياست و قدرت مفيد باشد.چنانکه ملاحظه خواهيم کرد، مي توان روايت اين دو کتاب از مفاهيم فرد، قدرت و موضوعيت سياست را ذيل سه عنوان نقطه عزيمت، گره گاه بحراني و گريز گاه گرد آورد.
نقطه عزيمت
نقطه عزيمت يونگ، دست کم چنانکه ولوديمير والتر اوداينيک در کتاب"يونگ و سياست"روايتگر آن است، فرد به معناي روانشناختي آن است که در چنبره قواعد جمعي و مواريث قومي و تاريخي قرار دارد.او فرد را سرچشمه انرژي حياتي مي انگارد.به قول يونگ فرايند حرکت انسان از يک حيوان صرفا طبيعي به يک حيوان فرهنگي حاصل مازاد انرژي حياتي يا ليبيدوست که از سه تعارض بنيادي حادث مي شود:تعارض ميان دريافت هاي حسي و مادي فرد و روح او;تعارض ميان غريزه مداري لجام گسيخته فردي و بقاياي موروثي و نياکاني او;و سرانجام تعارض ميان فرد و جامعه.به دلايل غريزي و ذاتي، انسان اين انرژي هاي حاصل شده از اين تعارضات را صرف توليد و توسعه فرهنگ مي کند و به يک حيوان فرهنگي بدل مي شود.در اين ميان فرد مرکزي است که همه تعارضات و کشاکش هاي ذکر شده حول آن دور مي زند.
در روايت يونگ روان فردي نقطه عزيمت قرار مي گيرد، اگرچه همچنان روان جمعي در صور ذهني و خاطرات جمعي دائر مدار نظام فکري اوست.
از نظر ريچارد سنت، افراد در موقعيت هايي با ايفاي نقش موضوع اقتدار و در موقعيت هاي ديگر با ايفاي نقش مرجع اقتدار در شبکه پيچيده اي از توليد سرمايه امنيت اجتماعي مشارکت مي جويند.
يونگ مدعي است همين شکل گيري و تولد آرام نمادهاست که به توسعه انديشه ها و رفتارهاي فرهنگي راه مي برد.به عبارتي نقطه عزيمت يونگ نيز مظاهر جمعي حيات انساني اند که در نمادها تجلي مي کنند و براي فرد وجهي وجود شناختي دارند.
نقطه عزيمت ظهور سياست و قدرت از منظر يونگ، پيدايي خودآگاهي فردي است.با شکل گيري تمدن و تقسيم نقش هاي اجتماعي، فرد درمي يابد به نحوي ميان خواسته هاي غريزي او و مقتضيات روان و جامعه او ناهمسازي هايي وجود دارد.اين امر هم سرآغاز آگاهي فرد از خود است و هم سرآغاز آگاهي گروه از خود.
از همين نقطه عزيمت است که تفکيک ميان فرمانبران و فرمانبرداران حاصل مي شود و قدرت طلبي فردي با تسليم طلبي جمعي گره مي خورد و سياست آغاز مي شود.ظهور خودآگاه و ناخودآگاه فردي، پايان استيلاي روان جمعي نيست.بلکه به خلاف، فرد و جامعه نه تنها از نفوذ شايع ناخودآگاه جمعي رهايي ندارند، بلکه قادر به کسب آگاهي از آن نيز نيستند.تحول اجتماعي و تاريخي مستمرا ناخودآگاه جمعي را گسترده تر مي سازد و نسل هاي آتي مستمرا ذيل پوشش ناخودآگاه و روان جمعي واقع مي شوند.به اين معنا ظهور تمدن و آغاز شدن فرايند سياسي به هيچ روي به معناي بلوغ بشر نيست.انسان ها هرچند در ظاهر متمدن هستند ولي در باطن هنوز بدوي اند."نوع بشر در گوهر خود هنوز از نظر رواني در کودکي بسر مي برد و اين مرحله اي است که نمي توان از روي آن پريد.اکثريت عظيم مردم نيازمند اقتدار، ارشاد و قانون هستند.
اين وضعيت گويي به باور يونگ تغيير نمي کند.روان انساني در نتيجه الگوها و خواست هاي موروثي خود نوعي نياز دروني به اقتدار و قانون دارد.به باور يونگ در جوامع پيش مدرن اين نياز به نحوي متعادل تامين مي شود.به عبارت ديگر، جوامع پيش مدرن، حاصل نوعي مصالحه ميان تعارضات بنيادين طبيعي و فرهنگي اند و در نتيجه اين مصالحه، با تعادل و نظم نسبي در امور مواجهيم.
چنانکه ملاحظه کرديم در روايت يونگ روان فردي نقطه عزيمت قرار مي گيرد، اگرچه همچنان روان جمعي در صور ذهني و خاطرات جمعي دائر مدار نظام فکري اوست.اما ريچارد سنت در کتاب اقتدار، نقطه عزيمت خود را معاني قرار مي دهد که با صور ذهني يونگ قرابت دارد.ريچارد سنت از فرد انسان به عنوان واحد معنادهنده به هستي خويش ياد مي کند: مخلوقي که مي کوشد معنايي به زندگي اش دهد.اما نظر به آنکه معناها تقرري اجتماعي دارند، فرد همواره با منظومه هاي معنايي بيرون از خود مواجه است و بنابراين هر تلاش براي معنابخشي به هستي خويش، با رمز گشايي از معناهاي پيشاپيش موجود ممکن مي شود.باور به فرد انساني به منزله يک واحد معنابخش به هستي خويش، به اين نتيجه مي انجامد که فرد همواره موضوعيتي بيرون از خود دارد.عواطف انساني بازتاب وجود شناختي تعلق فرد به ديگران است.اما در روايت سنت، موضوعيت بيروني فرد به معناي استحاله فرد در جمع نيست.بلکه باور به رمزگشايي معناهاي پيشاپيش مقرر، به معناي ارتباط متکي بر تعبير و تفسير معاني اجتماعات مندرج شده توسط فرد است.
با اين تعريف، نقطه عزيمت ريچارد سنت در فهم پديده قدرت بر دو بنياد متکي است:اول تعلقات و عواطف، و دوم الگوهاي تعبيري مفهوم اقتدار.اقتدار، در ارتباط ميان افراد نابرابر ظاهر مي شود.در مقابل برادري، که بيانگر ارتباط ميان افراد برابر است.به قول سنت، اقتدار "امري بنيادي است.کودکان به مراجع اقتداري نياز دارند که هدايت شان کند و اطمينان شان دهد.بزرگسالان هم به همچنين.با بازي کردن نقش مرجع اقتدار است که آنان، تا حدودي اساسي به وجودشان تحقق مي بخشند.از نظر آنان ايفاي اين نقش نوعي بيان علاقه اي است که آنان نسبت به ديگران دارند.ترس از محروم شدن از اين تجربه هميشه با ما هست و هرگز ما را به راستي ترک نمي کند.
سنت، نياز به اقتدار را با نياز به نيرويي مستحکم، تضمين شده و پايدار تشبيه مي کند.گويي سنت از نوعي امنيت وجود شناختي سخن مي گويد.بازتاب اين نياز در ارتباطات اجتماعي و تعلقات فردي تجلي مي کند.افراد در موقعيت هايي با ايفاي نقش موضوع اقتدار و در موقعيت هاي ديگر با ايفاي نقش مرجع اقتدار در شبکه پيچيده اي از توليد سرمايه امنيت اجتماعي مشارکت مي جويند.اما همواره چيزي هست که به واسطه آن فرد به عنوان مرجع اقتدار با موضوع اقتدار، يا به عکس، ارتباط برقرار مي کند:تعبير و تفسير قدرت. همواره اين ارتباط با برقراري يک نظام ادراکي سامان پيدا مي کند. نظامي که تبعيت را براي يک سوي رابطه، و اعمال اقتدار را براي سوي ديگر، موجه مي کند.بديهي است که يک ارتباط توام با اقتدار مي تواند با دگرگوني نظام ادراکي مشروعيت بخشنده به آن، فروريزد.اما طرفين گسسته از ارتباط اقتداري، در صدد بازتوليد آن در سطح ديگر براي کسب آن امنيت وجود شناختي خواهند بود.
نکته اي که روايت سنت را از يک روايت تقليل گرايانه به امر روانشناختي فراتر مي برد، باور او به سامان و ساخت اجتماعي عواطف و ادراکات، و تحول اين سامان به حسب تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياست است.هر سامان اجتماعي، هم پديدار شده و هم پديدآورنده الگوهايي از نظام ادراکي و نظام عواطف جمعي است که توامان الگوهاي ارتباط اقتداري را در يک دوره فراهم مي آورند.
به عقيده يونگ، دمکراسي با پذيرش، دروني کردن و سپس محدود ساختن غرائز دشمني و پرخاشگري به محدوده داخلي کشور تا حد معيني از نياز به دشمنان و جنگ هاي خارجي مي کاهد.
يونگ و سنت، هر دو به نقد صورت بندي پر بحران اقتدار مدرن مي پردازند و با نمودار ساختن سرشت اسارت بخش مناسبات مدرن، و نشان دادن ريشه هاي اين اسارت در وجوه درون فردي، امکاناتي را براي رهايي ترسيم مي کنند.
گره گاه بحراني
با تکيه بر چنان تعريفي از فرد، و الگوهاي ارتباطي او با نظام اجتماعي، همه نظريه پردازان اجتماع گرا از يک گره گاه بحراني سخن مي گويند که با ورود به مناسبات مدرن ظاهر مي شود.يونگ اين گره گاه بحراني را ظهور انسان توده اي مي خواند.پيش از ظهور مدرنيته، روان انسان غربي از تماميت و تعادل معيني بهره مند بود.اما با ظهور انقلاب صنعتي شکاف عظيمي ميان هستي خودآگاه و وجود ناخودآگاه انسان غربي ظاهر شده است.مصالحه ميان تقاضاهاي طبيعي و فرهنگي با روال پيشين ناممکن مي شود و انسان با از دست دادن موقعيت هاي همبايي اش، منزوي مي شود و فردانيت خود را از دست رفته مي يابد. مرجعيت کليسا از دست مي رود، نظام پدرسالارانه پيشين تضعيف مي شود، علم گرايي و انکار خرافه ها و تکيه بر عقل جديت پيدا مي کند.فرد در عرصه خودآگاه، خود را دائرمدار امور مي يابد، اما اين وضعيت بيش از آنکه تصوير رهايي از قيودات سنت را متبادر به ذهن کند، وضعيت بي پناهي وجود شناختي او را فراهم مي آورد.اما اين به معناي پايان يابي استيلاي ذهن جمعي نيست، بلکه اينک زمانه ظهور چهره تازه اي از ناخودآگاه و ميراث جمعي است.اين چهره تازه خود را در دولت جديد و سياست به معناي جديد نمايان مي کند.
شاخص بنيادي سياست به معناي جديد، برانگيخته شدن انسان ها با سوداهاي سياسي است.فرد در گروه، که عرصه سياست دائرمدار سامان دهي آن است، احساس امنيت مي کند.بنابراين عرصه جديد سياسي با طغيان توده ها گشوده مي شود. به اين اعتبار يونگ بنياد سياست به معناي جديد را نوعي روان نژندي انسان مدرن مي خواند.انسان مدرن تشنه اقتدار و امنيت ناشي از آن است، و اين کالايي است که در هويت هاي گروهي و در ضمن کشاکش هاي سياسي ظاهر مي شود.چنين است که يونگ در بررسي ساختار قدرت و اقتدار مدرن، نه از دولت و صورت بندي نظم سياسي، بلکه از ساختار رواني فرد و نسبت آن با تحولات فرهنگي و اجتماعي آغاز مي کند.به باور يونگ، در جامعه مدرن با فرد فرديت زدايي شده، وابسته و بي اثر مواجهيم.چنين فردي"براي مبارزه با انزواي خود دست به سازماندهي مي زند ولي در گام بعد همين سازمان مايه دائمي شدن انزواي او مي گردد...وي براي ارضاي ميل قدرت طلبي خود از دولت مطلقه اي پشتيباني مي کند که در مرحله بعد او را مرعوب مي سازد به اين ترتيب يونگ با تکيه بر ساختار ذهن جمعي و الگوهاي کهن بر اين باور است که فرد در دنياي مدرن در بافت گسترده تري از دامنه اقتدار سياسي جذب شده است و اين اقتدار نه بيروني بلکه از ساختار رواني شخصيت مدرن زاده شده است.
روايت سنت در کتاب اقتدار، با روايت يونگ شباهت بسيار دارد.او نقطه بحراني را در ظهور معنا و تعبيري از اقتدار مي يابد که با سرشت همبايي و متکي بر عاطفه انساني ناسازگار است.به باور سنت فرد مدرن فرد خودفرمان و صاحب اختيار خويش است.کسي است که به دليل قابليت هايي که کسب کرده است، وجود خود براي ديگران بيش از وجود ديگران براي خود ضروري قلمداد مي کند.او مي تواند نسبت به ديگران بي اعتنا بماند. شخصيت هاي خودفرمان در دوره مدرن در چهره متخصصان و کارشناسان، پزشکان، پژوهشگران و چهره هاي برجسته سياسي و نظامي نمودار مي شود.
به قول سنت بي اعتنايي به ديگران يک بازتاب رواني را در عرصه عمومي بيدار مي کند."بي تفاوتي ديگري نسبت به ما، ميل ما به بازشناخته شدن را تحريک مي کند، دلمان مي خواهد که او حس کند که ما به اندازه کافي اهميت داريم که مورد توجه او قرار گيريم.در اين گونه موارد ما حتي آن قدر پيش خواهيم رفت که وي را تحريک کنيم يا مورد حمله قرار دهيم تا مجبور باشد واکنشي نشان دهد.ما که نگران بي تفاوتي او نسبت به خود هستيم و نمي فهميم چرا او از ما فاصله مي گيرد سرانجام از لحاظ عاطفي وابستگي کاملي نسبت به وي پيدا خواهيم کرد.
براين مبنا سنت اقتدار خودفرمان را ويژگي قدرت در دوره مدرن مي خواند.به باور او اين الگوي اقتداري، انضباطي را به ديگران مي قبولاند:نوعي انضباط شخصي که با نفع عمومي همسو نمودار شده است و فرد بدون اعمال زور به آن گردن نهاده است.اين انضباط با تکنيک هاي گوناگوني اعمال مي شود، مثلا برانگيختن شرم ديگران در مقابل فرد خودفرمان يکي از اين تکنيک هاست.به قول سنت"در جوامع غربي شرم جاي خشونت را به عنوان شکل معمولي اصلاح گرفته است.دليل اش ساده و غيرعادي است.شرمي که يک شخص خودفرمان مي تواند در زيردستان خود برانگيزد، از شکل هاي ضمني نظارت است.به جاي آنکه گفته شود شما لجني بيش نيستيد، يا ببينيد که من چقدر از شما بيشتر ارزش دارم، کافي است که کارفرما کار خودش را انجام دهد، استعدادهاي خود را به کار گيرد و متانت و برخود چيرگي اش را به نمايش درآورد.
به اين ترتيب سنت نيز مانند يونگ، صورت بندي اقتدار نوين را به نحوي تفسير مي کند که توده ها تضعيف شده و انباشته از احساس ناتواني در مقابل مراجع اقتدارند، مراجعي که به واسطه بي اعتنايي و بي عاطفي، واکنش هايي را در فرد برمي انگيزند که مستمرا وابستگي او را تحکيم مي کنند.اين واکنش ها از جلوه نمايي به سليقه شخص"خودفرمان"گرفته تا اعتراض يونگ در بررسي ساختار قدرت و اقتدار مدرن، نه از دولت و صورت بندي نظم سياسي، بلکه از ساختار رواني فرد و نسبت آن با تحولات فرهنگي و اجتماعي آغاز مي کند.
روايت سنت در کتاب اقتدار، با روايت يونگ شباهت بسيار دارد. او نقطه بحراني را در ظهور معنا و تعبيري از اقتدار مي يابد که با سرشت همبايي و متکي بر عاطفه انساني ناسازگار است.
به قول سنت باور به خودبسندگي و خودفرماني، ابتدا اين آرمان را در فرد برمي انگيزد که براي آزادي و برابري فرصت براي همه دست به عمل بزند.اما عدم تحصيل اين فرصت در شرايط اجتماعي الگويي ديگر از آزاديخواهي را در فرد برمي انگيزد و آن قناعت به عدم دخالت دولت در امور خصوصي اوست.او"سرانجام به اين نتيجه رسيده است که حقوق قانوني خود را بيش از پيش به دولت واگذارد، و ميدان عمل همواره وسيع تري براي دولت در نظر گيرد، و اين فقط به اين شرط که دولت در حريم زندگي خصوصي اش دخالت نکند.
به باور سنت ما نيازمند اعتماد و عاطفه ايم و نياز ما با اين کيفيات مانند همه نيازهاي بنيادي ديگر ماست.عدم حضور اجتماعي اين کيفيات در سرشت ارتباطات اجتماعي مدرن، الگويي از اقتدار را بنا مي نهد که متکي بر وابستگي تام و تمام مردم به مراجع اقتداري است.سنت ظهور نظم هاي فاشيستي و چهره پيشوا را مظهر تام و تمام اين الگوي اقتداري مي يابد که البته در جوامع دمکراتيک غربي نيز به طرق پيچيده و پنهان تري بازساخته مي شود.
منبع: مردمسالاری
جرس: هادی قابل با دیدن برادر دربندش در یادداشتی به شرح ماجرای دیدار خود و خانواده پرداخته است. وی با اشاره به سابقه مبارزاتی احمد قابل به بیان حالات روحی پس از دیدن برادرش در زنجیرش می پردازد و به نقل از وی می نویسد: این مدال افتخاری است که جمهوری اسلامی برایمان داده است!
چهارشنبه 29/2/89 ساعت 30/9 صبح در دادسرای انقلاب مشهد جلوی شعبه 5 دادگاه انقلاب منتظر برادرم احمد قابل ایستاده بودم تا پیش از ورود او به جلسه دادگاه، پس از پنج ماه بتوانم ببینمش!
ناگهان جمعی زندانی به همراه سربازان وارد شدند، احمد آقا را دیدم که با زنجیر به پا، کشان، کشان، می آید، بغض گلویم را گرفت!
خدایا این بود امیدها و آرزوهای مان برای تحقق استقلال، آزادی جمهوری اسلامی؟! این بود حاصل رنج شکنجه های دوران ستم شاهی و خون شهدا؟! این رفتار را با کدامین حکومت در تاریخ اسلام می توان مقایسه کرد؟! آیا با فرزندان انقلاب و هزینه داده ها باید اینگونه رفتار شود؟!
به یاد روزهایی افتادم که هر وقت لشگر 5 نصر سپاه خراسان عملیات داشت، از جبهه زنگ می زدند و احمد بدون توجه به مشکلات زندگی، ساکش به دستش بود و به سرعت خود را به مناطق عملیاتی می رساند! به یاد ترکش های جا خوش کرده در بدنش افتادم که انیس او در تنهایی های زندانند!
با اشاره به زنجیر پایش گفت: این مدال افتخاری است که جمهوری اسلامی برایمان داده است!
گفتم: ناراحت نباش خدا بزرگ است. این گونه نمی ماند! (البته او ناراحت نبود، افتخار می کرد که برای ایستادگی بر عقایدش، و برای تحقیر او اینگونه برخورد می کنند! و این تحقیر نیست! این حقارت دربندکنندگانش را نشان می دهد! همانگونه که خودش پیش از این از زبان زینب(س) گفت من به جز زیبایی نمی بینم!) و... اورا به داخل دادگاه بردند.
ابتدا بنده و سایر اعضای خانواده را به دادگاه راه ندادند! اما پس از گذشت بیش از نیم ساعت قاضی اجازه حضور در دادگاه را صادر کرد و ما توانستیم در جلسه حضور یابیم! که خود ماجرایی دارد. فعلا بماند!
مادرم، سه خواهرم، همسر و دختر احمد آقا و فرزند برادر مرحومم و دختر یکی از خواهرانم مجموع نفرات حضور یافته در دادگاه بودیم. در این جمع نه نفره مادر دو شهید حضور داشتند!
با نگاهی به مادر پیرم که زیر لب ذکر می گفت، به یاد رنج های او افتادم! رنج هایی که بابت دستگیری و زندان و سربازی من در زمان رژیم پهلوی متحمل شده بود! رنج هایی که برای شهادت برادرم قاسم و خواهر زاده ام محمد دیده بود! رنج هایی که در دستگیری و زندان من در دو مرحله در جمهوری اسلامی دید!
این بار بیشتر دلم گرفت! که مادرم را نگران و ناراحت در دادگاه می دیدم، نگران وضع فرزندش بود! دلم گرفت که حرمت مادر دو شهید را این گونه پاس می دارند؟!
برای بار سوم، آن گاه دلم گرفت که احمد گفت: در اداره اطلاعات بازجو به من پیشنهاد می کرد که تقیه کنم! به او گفتم می فهمی چه می گویی؟! تقیه در حکومتی است که ظالم و ستمگر حاکم باشد! من آقایان را ظالم و ستمگر نمیدانم؛بلکه مومنانی می دانم که بد عمل می کنند و کج می روند، به همین جهت تذکر داده ام و امر بمعروف و نهی از منکر کرده ام! من به وظیفه « النصیحه لائمه المسلمین» عمل کرده ام و پشیمان هم نیستم، آن وقت تو می گویی من تقیه کنم؟!!
اینجاهم دلم گرفت، که چرا نصیحت خیر خواهانه را چنین پاداشی می دهند؟! امام عسگری(ع) فرمود:« محبوب ترین مردم نزد من کسی است که عیب و نقص مرا به من هدیه کند و بگوید.» آیا پاسخ هدیه این است؟!
احمد و امثال احمد چه کرده اند که مستحق چنین برخوردی باشند؟!
الآن چند صد نفر در زندان به خاطر انتقاد از عملکرد آقایان به سر می برند ؟!
می گویند این انتقاد نیست! تخریب است! در کدام قانون و متنی، مرز انتقاد و تخریب را مشخص کرده اند؟! از عجایب روزگار است که آقایان خود تعیین جرم می کنند و خود شاکی می شوند و خود قاضی اند و خود هم حکم را اجرا می کنند! و هیچ کس هم حق چون و چرا ندارد!
مگر همین اواخر وزارت اطلاعات در مقام قانون گذاری قرار نگرفت و لیست بلند بالایی ازممنوعیت هرگونه همکاری با رسانه های مکتوب و غیر مکتوب و موسسات تحقیقاتی و غیره را اعلان کرد و جالبتر آن که دستگاه قضایی هم به آن استناد می کند!
باری این روزها اسباب گرفتگی دل ها بسیار شده است! هرکه را می بینی دلش گرفته و بر آرمان های بر بادرفته آه حسرتی می کشد! و دست تاسفی بر هم می ساید!
یکی از روزها در مجلس ختمی مداحی این شعر را می خواند که وصف حال زمان ما است:
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنید پاسخ آئینه سنگ نیست
سوگند می خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفته اند در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست
تنها یکی به قله تاریخ می رسد هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
وقتی که عاشقانه به نوشی پیاله را فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست
امروز: در راستای اين فشارها مهندس عماد بهاور تنها بعد از گذشت حدود ۱۰ روز که به سلول چهار نفره منتقل شده بود بارديگر به سلول انفرادی بازگردانده شده و حق ملاقات و ديدار خانواده از وی سلب شده است
به گزارش خبرنگار رهانا، اين قضيه زمانی روی داد که نيروهای امنيتی با هجوم شبانه به سلولی که جعفر پناهی و عماد بهاور در آن نگهداذب میشدند، به بهانه يافتن دوربين فيلمبرداری آنها را مورد تهديد قرارداده و به سلولهای انفرادی منتقل کردهاند.
گفته می شود که اميرحسين کاظمی وبلاگ نويس و عضو ديگر نهضت آزادی و عماد بهاور رييس شاخه جوانان نهضت آزادی تحت فشار شديد بازجويان برای اعترافات ساختگی و تلويزيونی هستند.
گفتنی ست که با وجود اينکه بيش از ۱۵ روز از پايان بازداشت موقت اين دو عضو نهضت آزادی گذشته است و آنها در شرايط غيرقانونی در زندان به سر می برند و وکلا و خانوادهایشان در بی خبری مطلق از روند پرونده آنها و تهديد از سوی مقامات امنيتی قراردارند.
گزارشگران رهانا، يادآور میشوند؛ بر اساس اصل ۳۸ قانون اساسی که عنوان میدارد: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و يا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار يا سوگند، مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات میشود» تداوم بازداشت فشارهای غيرانسانی بر عماد بهاور و اميرحسين کاظمی غيرقانونی است و قوهی قضاييه موظف است با متخلفان از اين قانون برخورد کند.
امروز:- ژوليت بينوش، بازيگر فرانسوی فيلم "رونوشت برابر اصل" آخرين ساختهی عباس کيارستمی، به خاطر بازی در اين فيلم موفق شد نخل طلای بهترين بازيگر زن شصتوسومين دورهی جشنوارهی کن را از آن خود کند.
ژوليت بينوش به هنگام دريافت جايزهی خود گفت: "چه شادی ای، چه شادیای... چه سعادتی است کار با عباس!... دوربين تو مرا به زنانهگیام، به خویام و به سخاوتام هوشيار کرد. کلامی نمیتوان يافت... چرا که ما روبهروی دوربينی قرار داشتيم که دوستمان دارد و دوستداشتن زيباترين چيز معجزه است."
ژوليت بينوش در بخش پايانی صحبتهای خود نام جعفر پناهی را در دست گرفت و گفت: "و امروز مردی هنوز در ايران است که گناهاش هنرمندبودن و مستقلبودن است؛ و من امشب بهويژه به او فکر میکنم و اميدوارم سال ديگر در بين ما حضور داشتهباشد. هنرمندبودن و روشنفکربودن مبارزهی دشواری است... يک کشور (ايران) به ما نيازمند است... همين"
یکی از ویژگیهای جریان سیاسیای که در خرداد 84 زمام امور دولت را بدست گرفت، عدم اتکایش بود بر پشتوانهای نظری. این کمبود از سویی به ناکارآمدی چشمگیر دولت انجامیده و از سوی دیگر باعث شده که زور تنها شیوه مقابله این جریان باشد با مشکلات سیاسیاش. از این رو اینکه افرادی مانند محمد قوچانی که به لحاظ تاریخی با این جریان بیگانهاند در خدمتش قرار گیرند و تلاش کنند تا برایش اندک اندوختهای نظری فراهم آورند میتواند یک فایده داشته باشد: اینکه این جریان را قدمی از صحنه نبرد دائمی با مخالفان و منتقدانش دور کرده و به استفاده از استدلال عقلی به عنوان راهی برای مواجهه با مشکلاتش ترغیب کند. البته شرط موفقیت چنین پروژهای آن است که قوچانی دستکم سعیاش را بکند تا برای این جریان گفتاری عقلانی یا پشتوانهای نظری تبیین کند نه آنکه خود به سفسطهگوییهای آنان دچار شود.
پل ریکور یکی از بزرگترین فلاسفه معاصر جهان بر این نظر بود که در مسیر تلاش برای فهم دیگری -که شرط لازم جایگزین کردن گفتوگو با خشونت است- گاه لازم میشود که خود را در جای طرف مقابلی که از تدقیق استدلالهایش در شکل عقلی عاجز است قرار دهیم و به بهترین نحو ممکن گفتاری معقول را برایش تبیین کنیم. آنگاه، و فقط آنگاه در مقام پاسخگویی برآئیم. به همین معناست که میگویم اینکه محمد قوچانی در سرمقاله مهرنامهاش در جای یک اصولگرا بنشیند و به نقد جنبش سبز و روشنفکران ایران بپردازد، در کنار دهها عیب میتواند یک حسن هم داشته باشد و آن تنزل سطح خشونت در شیوه رویارویی اصولگرایان است از طریق تبیین گفتاری عقلانی برای آنها؛ عملی که افراد خود این جریان تا به امروز از انجام آن ناتوان بوده اند.
ملت ایران تا به امروز بهای زیادی برای فراگرفتن همزیستی و آزادی پرداخته است که به عاریت دادن یک فرد دموکراسیخواه به جریان اصولگرا -حتی اگر این فرد یکی از امیدهای روزنامهنگاری آینده کشور بودهباشد- در مقایسه با آن هیچ است. اما همانطور که گفتم این فایده زمانی متصور است که قوچانی برای تبیین گفتاری عقلانی برای اصولگرایی جداً تلاش کند و نه آنکه خود به همان گفتار و روشی روی آورد که این جریان از بدو حضورش در صحنه سیاسی کشور آن را رواج دادهاست. همان گفتاری که امروز فریاد بسیاری از طرفداران پر و پا قرص خود این جمع را هم به آسمان بلند کردهاست.
اینکه قوچانی در چارچوب یک سرمقاله دو صفحهای تاریخ تفکر سیاسی ایران و جهان را برای ما بگوید و هر آنکه را که به مقامی در دانش رسیده به باد استهزا بگیرد، دیگر این اصولگرایی نیست که به لطف استخدام قوچانی به گفتار جدیدی نائل آمده بلکه این قوچانی است که به رحیم مشایی دومی تبدیل شدهاست که قصد دارد ما را با داستان پیامبرانش از حضرت نوح تا خاتمالنبیین ارشاد کند و همه را به نادانی متهم. اینکه قوچانی برای نقد جنبش سبز مدعیانی را از میان به قول خودش "سخنگویان خودخوانده بیرون مرز و بیرون نظام" برگزیند و به جدال آنان برود دیگر چه فرقی است میان او و تمامی آن اصولگرایانی که حدود یکسال است جنبش سبز را برون مرزی و برون نظامی میخوانند. اگر او به عوض بحث با متولیان حاضر در صحنه کشور، با مدعیان غایبی که فرصت دفاع از سابقه و نظراتشان را ندارند مجادله کند، دیگر چه فرقی است میان او و رئیس دولت که در حضور موسوی با هاشمی مناظره میکرد. اگر بناست کسی که در جای اصولگرایان مینشیند همان کاری را کند که ایشان از بدو حضورشان در صحنه سیاسی کشور انجام دادهاند، یعنی بیاحترامی کند و سفسطه ببافد، یعنی ناکارآمدی خود را به گردن دیگران بیندازد، یعنی موضوع اصلی بحث را فراموش کند و به حواشی بیاهمیت بپردازد و محل منازعه را به ناکجاآباد منتقل کند، آنوقت دیگر میتوان گفت که اصولگرا شدن محمد قوچانی نه آن بهایی است که برای آزادی ما پرداخت میشود، بلکه بهایی است که او میپردازد تا همچنان در هر شرایطی شمع مجلس و محفل بماند و به هر قیمتی مطرح باشد.
پیش از آنکه سعی کنم آنچه را که در مورد روشنفکری نوشته شده -نقد که نمیشود کرد- بازخوانی کنم، چند کلمهای در مورد آنچه درباره "جریان سیاسی سبز" در آن سرمقاله آمده (یا دقیقتر بگویم نیامده) مینویسم تا دستِکم متوجه شویم که تغییر محل منازعه و جدال با مدعیان غایب ملک طلق رئیس دولت نیست.
آقای قوچانی نوشتهای که جریان سیاسی سبز با شالی که خاتمی به گردن موسوی انداخت متولد شد ودرست یک سطر بعد گفتهای که افرادی بیرون از مرز و نظم سیاسی، خواست محوری این جریان را جدایی دیانت از سیاست خواندند.
واقعیت آن است که در فاصله میان آن شال سبز و سر برآوردن سخنگویان خودخوانده که برای جدالت آنها را به عنوان مدعی برگزیدهای چند اتفاق مهم افتاد. اولاً حرکتی گسترده و در سطح ملی پا به عرصه حیات گذاشت در دفاع از ریاست جمهوری موسوی. همین حرکت، در اعتراض به نتیجه انتخابات به جنبشی فراگیر تبدیل شد به نام جنبش سبز. راهپیماییهای میلیونی در درون مرز (و اگر مجوز میدادند در درون نظم سیاسی موجود) برگزار شد که در آنها اکثر قریب به اتفاق مشارکتکنندگان تلاش کردند در نهایت آرامش و متانت اعتراض خود را بازگو کنند. پیش از این اعتراضات و پس از آنها تعداد زیادی افراد دستگیر شدند، با آنها بدرفتاری شد، عدهای کشته شدند و تعداد زیادی هم هنوز در زندان به سر میبرند. در درون مرز و نظام سیاسی کمیسیونهای متعدد تحقیق و تفحص برپا گشت که در میانه راه و بینتیجه به فراموشی سپرده شد، دهها و صدها بیانیه در درون مرز و در درون نظم سیاسی صادر شد، دهها و صدها مصاحبه و میزگرد که همه آنها نیز در درون مرز و در درون نظم سیاسی بودند انجام شد. از تریبون نماز جمعه (که مسلماً درون مرز و درون نظم سیاسی است) عدهای متولیان امور را به مدارا فراخواندند و عدهای دیگر به اعمال خشونت بیشتر.
اینک شما همه اینها را رها کردهای و یکراست رفتی به سراغ تعدادی سخنگوی به قول خودت "خودخوانده که خواست محوری سبزها را جدایی دیانت و سیاست و راندن دین از حوزه عمومی به حوزه خصوصی میخوانند". اولاً ای کاش دستکم یکی دو نمونه از آنها را میآوردی. تا آنجا که من اطلاع دارم اگر هم کسی یا کسانی با توجه به تجارب سی سال اخیر و با عنایت به همین وقایعی که شرحش رفت (و در فاصله دو خط نوشته شما حذف شده) حرفی زدهاند و خواستی را مطرح کردهاند، آن خواست "جدایی دین از دولت" بوده و نه از سیاست. اگر منظورت "مانیفست جمهوریخواهی"ای است که اکبر گنجی نوشته (چون از او در نوشتهات نام بردهای)، آن سند نه مربوط به این دوران است و نه محتوایش مورد عنایت جمهوریخواهان سکولار، چه رسد به دینباوران سکولار.
اکثر قریب به اتفاق علاقمندان به جنبش سبز، موسوی و کروبی را به عنوان رهبران این جنبش پذیرفتهاند و بالطبع با مواضع آنها همسو هستند. همه این افراد هر روز خدا را شکر میکنند که هنوز بسیاری از دینباوران در این کشور برای خود وظیفه و تکلیفی در مشارکت در فضای عمومی قائلند و دینشان را فقط برای تنظیم فضای خصوصیشان در این دنیا و یا رستگاریشان در آن دنیا نمیخواهند. اکثر این افراد میدانند که جدایی دین از سیاست در ایران به معنی محدود کردن حوزه سیاست است به بخشی از جامعه که آن نیز جز تأسیس یک نظام "اندک سالار" معنایی ندارد. اصلاً مگر در مخالفت با همین "اندکسالاری" نیست که بحث جدایی دین از دولت امروز به بحث مشترک روشنفکران دینی و مدنی در کشور تبدیل شدهاست؟ این واقعیت را همه فعالان سیاسی جدی اعم از اینکه دینی باشند یا مدنی میفهمند. اینک شما این مباحث جدی و واقعیت حضور موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی، و همه اتفاقات و وقایع و کمیسیونهای تحقیق و تفحص و اسناد و مدارک و غیره را رها کردهای و یکراست رفتهای به سوی یکی دو سخنگوی خودخوانده. زهی جدال بیمدعی. و جالب آنکه عملت را هم با این استدلال توجیه کردهای که "اکنون که سخنوران بسیاری سخنسرایی میکنند شنیدن یک سخن دیگر گناه نیست". شنیدن هیچ سخنی گناه نیست، اما هر حرفی را هم زدن صواب نیست.
هنگام خواندن مطلب شما یک پرسش برای خواننده بهوجود میآید و آن اینکه اصولاً نگرانی شما از چیست؟ منظورم این است که چرا در این بزنگاه، بحث لائیسیته را پیش کشیدهای؟ نگران عدم موفقیت جریان سیاسی سبز هستی یا نگران پیروزیاش؟ میخواهی جلوی انحراف آن را بگیری که هر چه قدر قدرتتر شود و در رویاروییاش با "اندکسالاری" پیروز میدان باشد یا آنکه میخواهی اثبات کنی منحرف شده و ما راه نجاتی جز سر سپردن به "اندکسالاری" نداریم؟ واقعاً موضع سیاسی شما چیست؟ نمیتوانی بنویسی، نگرانی که این یکی مجلهات را هم تعطیل کنند؟ ننویس. مثل بسیاری دیگر از همکاران که نمینویسند. اما مبادا پس از این همه اتفاقات، پس از اینکه از تمامی دولتهای پس از انقلاب و جریانهای سیاسی مذهبیِ کشور (سایر جریانها که جای خود دارند) دستکم یک وزیر یا یک فعال در زندان به سر میبرد یا به دهسال و پنج سال حبس محکوم شدهاست هنوز فکر کنی میشود امروز یکی به نعل زد و در حاشیه امن آن، فردا یکی به میخ. نمیبینی که مرز میان نعل و میخ از بین رفتهاست و آنچه باقی مانده فقط زدن است؟ و تو هم شدهای یکی از این بزنها.
***********
اینک به فرض محال شما میدانی در کجای این ماجرا ایستادهای و به فرض نه کمتر محال میدانی به کجا میروی، چرا اینهمه به روشنفکران اهانت کردهای؟ شما که تاریخ دو جهان غرب و شرق را از دوران باستان خواندهای و کسانی را که نخواندهاند به بیسوادی متهم کردهای، آن صفحاتی از این تاریخها که در توصیف رابطه مستبدان و اقتدارگرایان با روشنفکران نوشتهاند را نخواندهای؟ نخواندی که از ناپلئون تا رضاشاه و از هیتلر و استالین تا محمدرضا پهلوی هر کسی سودای استبداد در سر داشت اول به روشنفکران حمله میکرد؟ ندیدی که حمله به روشنفکری همواره مقدمه و زمینهساز برآمدن استبداد و دیکتاتوری بودهاست؟
شما که بنا بر هتاکی داشتی چرا روی جلد مجلهات را به عکس یک روشنفکر مزین کردهای؟ به ایشان گفته بودی که بنا داری اینهمه نسبت به روشنفکران اهانت کنی؟ مقهور روشنفکری هستی اما تحمل در گوشهای نشستن و مطالعه کردن را نداری؟ پس آنچه را که طلب میکنی و دستنیافتنی میدانی با نفرت پس میزنی؟ در دورهای که علم و دانش آنقدر بیارزش شده که وزیر مملکت به عوض حفظ حرمت دانش، مدرک تقلبی برای خود درست میکند، در دورهای که اساتید دانشگاه را، بهخصوص آن گروهی را که تلاش میکنند با اندیشههای روز آشنا بمانند، کتابی بنویسند و روشنفکری را در این کشور پویا نگاه دارند از دانشگاه اخراج میکنند، اگر شما به روشنفکری هجوم نمیبردی و از "جهل مرکب و جهل مرکب اندر مرکب" روشنفکری نمینوشتی اتفاقی میافتاد؟ نکند فکر کردی با بیرون کردن اساتید از دانشگاه و وادار کردن مطبوعات به سکوت و انحصار رسانهها، روشنفکری در ایران مرده است، پس برای عقب نماندن از غافله خواستی شما هم لگدی به مرده بزنی و از رهگذر این نمد کلاهی برای خود بدوزی؟ همه اینها میتوانند قابل بخشش باشند یا دستکم موضوع فراموشی، اما وای بر تو اگر حساب کرده باشی که در این روز مبادا که نگفته و ننوشته فلک میکنند، در این دوران که فعالان سیاسی به اتهام بر هم زدن ترافیک به هفت سال زندان محکوم میشوند کسی جرأت دفاع از روشنفکری آنهم در مقالهای که درباره اینهمانی دین و سیاست یا همبستگی تاریخ دین و دولت است نخواهد داشت. اشتباه کردی.
اشتباهی را که معمولاً سیاستمداران مرتکب میشوند و نه روزنامهنگاران. اشتباهی به قدمت تاریخ ایران و آن اینکه ظلم و تعدی و زور و هتاکی تا حدی مردم را به سکوت وا میدارد. از حد که گذشت دیگر نمیتوانی خودت را گول بزنی و با مصلحتسنجی سکوت اختیار کنی یا تقیه کنی یا گوشهای بخزی که این نیز بگذرد. میدانی به چه دلیل؟ ظلم تا از حد نگذشته باشد فقط باعث ایجاد نفرت از ظالم در دل مظلوم است. اما از حد که گذشت شخص مظلوم را از خودش بیزار میکند. نفرت از ظالم قابل تحمل است اما بار بیزاری از خود را نمیتوان به دوش کشید.
نوشتهای که "تلاش برای جدایی دین وسیاست در ایران امر تازهای است". تلاش برای مشروط کردن اعمال حاکمان به رأی مردم هم تازه است، دموکراسیخواهی از این هر دو تازهتر هم هست.
رادیو، تلویزیون، مطبوعات هم به این معنا که شما میگویی همه در ایران تازهاند. در مقابل این چیزهای تازه از چیزها یا اندیشههایی نام بردهای که البته اصلاً تازگی ندارند. نوشتهای "در ایران باستان هم دیانت زرتشت با دولت پارس نسبت داشت .... دو امپراتوری بزرگ تاریخ ایران دولت، ساسانی و دولت صفوی هر دو دولتهای دینی بودهاند ... نظریه فره ایزدی به عنوان شرط شاهی اساس دولت را تشکیل میداد". اینکه ویژگیای تاریخی اینچنین طی قرون و اعصار و فارغ ازهمه چیز (یعنی واقعا همه چیز از دادههای مادی گرفته تا تغییرات ذهنی و معنوی) بر حیات خود ادامه داده باشد و بر حیات ما ناظر، بیشتر از فقدان اهمیت آن حکایت میکند تا مهم یا تعیینکننده بودنش. یعنی به قول شما نظریهای وجود دارد که علیرغم آن، هر کسی هر کاری خواسته در این کشور کردهاست.
از زرتشتی و مسلمان و ترک و فارس و مقدونی و عرب و مغول و شیعه و سنی بر ایران هر طور که خواستهاند حکم راندهاند و البته نظریه فره ایزدی هم بوده. اینکه چرا سی سال پس از انقراض نهاد سلطنت در کشور، ما باید از نظریههایی که مشروعیت پادشاهی در ایران را اثبات یا تثبیت میکرده یاد و حمایت کنیم هم البته جای سؤال دارد. از مشکلاتی هم که برای اثبات ادعایت پس از انقراض صفویه با آن مواجه شدهای و فکر کردی با گفتن اینکه علما از "عناصر اصلی مدافع حقوق عمومی جامعه ایرانی" بودند خیالت را راحت میکنی فعلاً میگذرم. عملاً از هر ده جملهای که نوشتهای باید از 9 تایش گذشت تا بلکه بتوان به یکی که کمتر اشتباه است رسیدگی کرد. به واقع نوشتهات مصداق آن ضربالمثلی است که میگوید نفری سنگی در چاه میاندازد که صد نفر هم نمیتوانند درش بیاورند. چه اصراری داری بنویسی؟ بگذریم و برسیم به این ماجرای فره ایزدی.
هیچ از خودت پرسیدهای این فره ایزدی چیست؟ چگونه به دست میآید و چگونه از دست میرود. پیشینی است یا مابعدی؟ یعنی فره را داری و بعد آن را کسی یا کسانی در تو کشف میکنند و به پادشاهی میگمارندت، یا به لطائفالحیلی پادشاه میشوی و بعد فره را هم به تو میدهند؟ به عنوان مثال پادشاهی که در جنگی شکست میخورد و از سلطنت برکنار میشود فرهاش را از او پس میگیرند، یا چون فره را از دست داده شکست میخورد و برکنار میشود؟ (البته بعضیها هم هستند که شکست میخورند و برکنار نمیشوند.
اما این پرسش سختتری است. شما سعی کن به همان دو سه پرسش اول پاسخ بدهی). اینهمه تاریخ روم شرقی و غربی خواندهای لابد شاهنامه را هم خواندهای و با نظر فردوسی درباره فره ایزدی آشنایی که میگوید:
فریدون فرخ فرشته نبود/ زبید و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت او نیکوی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی
در مقابل تمامی آن پرسشهای بیجواب در مورد فره ایزدی، توضیح فردوسی به نظرم پاسخ معقولی میآید. یعنی عدل و داد گشادگی دست حاکمان مبنا و مأخذ حکومت و ماندگاریشان است. اینهاست که کسی را فرهمند میکند و فقدانش فرهمندی را از او میستاند. البته اینکه علیرغم از دست دادن فره سرکار میماند یا نه بحث دیگری است که داستان آن را باید از زبان بیهقی برایت بگویم.
تاریخ بیهقی را که دیگر حتما خواندهای. نخواندهای؟ داستان حسنک وزیر را که در مدرسه برایت خواندهاند: سلطان محمود که از درایت حسنک آگاه بود و نیازمند وزیری کارآمد، او را از تهمت قرمطی بودن مبرا دانست و سلطان مسعود حتی حرمت پدر را نگاه نداشت و حسنک را دقیقاً با همین اتهام به قتل رسانید. آیا به نظر تو این دو رفتار متناقض را میتوان با گفتن اینکه در ایران همواره دیانت و دولت ارتباط داشتهاند توضیح داد؟ اصلاً شما کدام ارتباط میان دیانت و دولت را میپسندی؟ مدارای دینی را برای در اختیار گرفتن وزرای کاردان یا دین را بهانهای قرار دادن برای حذف کسانی که با پدرت بیعت کردهاند و از آنها خوف داری؟ خوفی که باعث میشود بوسهل جاهل که حتی آداب صحبت کردن نزد سلطان را نمیداند به حسنک تیزهوش و کارآزموده ترجیح داده شود. شاید هم مسعود حسنک را بر دار کرد تا به همه اثبات کند که دوران سلطان محمود به سر آمدهاست. اینها همه البته نظریههایی است که لابد در مقایسه با این واقعیت قدیمی تاریخ ایران که دین و دولت همواره با هم در ارتباط بودند کمترین ارزش توضیحی ندارند. توجه کن، هم سلطان
محمود ظلالله بود و هم مسعود. و فراتر از آن هم سلطان محمود مجوز قضاوت در مورد بیرون یا درون دین بودن یکی از رعایایش را داشت و هم مسعود. اما اولی به واسطه تساهلش در این امر هم وزیر کاردانی را برای خود حفظ کرد، هم هر روز بر دامنه اقتدارش افزود؛ هم ایران را آباد کرد و هم رعایایش را دعاگو. اما بشنو از داوری مردم درباره عملی که مسعود با حسنک کرد: "و حسنک را بهپای دار آوردند ... و فرمودند که جامه بیرون کن. ... جبه و پیراهن بکشید و دور انداخت .. و برهنه .. بایستاد و دستها در هم زده، تنی چون سیم سفید و رویی چون صدهزار نگار، و همه خلق بگریستند". به شهادت بیهقی چندان در همین روز مرگ بر حسنک بی حرمتی کردند که "هر کس گفتند: شرم ندارید؟ مردی را که میبکشید بدار برید. و خواست که شوری بزرگ بپا شود، سواران سوی عامه تاختند و آن شور بنشاندند".
حال من از شما میپرسم مگر مسعود سایه خداوند بر روی زمین نبود؟ مگر بر این اساس نباید مردم تصمیم او را چشم و گوش بسته میپذیرفتند؟ پس چرا از این تصمیم او رنجیده خاطر شدند و از ظلمی که بر حسنک میرفت به مرز شورش رسیدند تا سواران سوی عامه بتازند و آن شور بنشانند؟ و پرسش آخر اینکه در اینجا چه چیزی باعث حرفشنوی مردم از مسعود شد، اینکه او هم سلطان بود و هم سایه خدا بر روی زمین یا تازیدن سواران بر مردم؟ ادامه بدهیم: "و حسنک را سوی دار بردند و بجایگاه رسانیدند بر مرکبی که هرگز ننشسته بود، و جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ دهید، هیچکس دست به سنگ نمیکرد و همه زار زار میگریستند خاصه نشابوریان. پس مشتی را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود". این چه مشروعیتِ همزمان اینجهانی و آنجهانی است که به سیم دادن به مشتی برای سنگ زدن نیاز دارد؟
امیدوارم برایت روشن شده باشد که فرقی اساسی است میان گفتار مشروعیتبخش و منبع و منشاء واقعی و قراردادی مشروعیت. گفتار مشروعیت بخش تقریباً در تمامی نظریههای سیاسی و در تمامی جهان الزام حکومت را با ارادهای برتر و فراتر از اراده فرد تبیین میکند: خواست خداوند، اراده عمومی، طبیعت آزاد بشر، خیزش ملی علیه ظلم و استبداد از جمله این گفتارهای مشروعیت بخش هستند. منبع و منشاء مشروعیت حکومت درست عکس مورد اول همواره به جلب توافق ضمنی یا عینی بخش گستردهای از مردم نیاز دارد. حفاظت از تهاجم و مرگهای نابهنگام، حفاظت از تلاش معیشتی مردم، و البته در دوران جدید رأی اکثریت جامعه. هر چه از گستردگی این بخش از جامعه که توافقش منبع و منشأ مشروعیت است کاسته شود نیاز به تاختن سواران و دادن سیم به مشتی برای سنگ انداختن بیشتر میشود.
میتوانم چند مثال دیگر هم برای روشنتر شدن موضوع بیاورم، اما نگران اطاله کلام هستم.
البته اعتراف میکنم که مانند شما تاریخ جهان را آنهم با این دقت نخواندهام. مثلا نمیدانستم که تاریخ اروپا از سه مرحله عصر باستان، قرون وسطی و دوران مدرن تشکیل میشود. البته نگاهی به مجلدات ویل دورانت انداختهام و تا حدودی با تقسیمبندیهای او که البته به قول خودش کلی است و هر یک از مراحل یازدهگانهای را که برای تاریخ تمدن آنهم تا عصر ناپلئون برشمردهاست ( و از مرحله دوم ناظر بر تاریخ اروپاست) باید به دهها دوره کوتاهتر تقسیم کرد دیدهام. و همچنین باید اعتراف کنم که تا به حال به روشنفکر با مطالعهای مثل شما برنخورده بودم که تاریخ اروپا را با این درایت و به اختصار بازگو کند و بعد هم بگوید که اروپائیان موفق شدند با بازگشت به دوران باستان بر تاریک اندیشی قرون وسطی چیره شوند.
باور کنید اگر کسی یک چنین مطلبی را به من میگفت و مرا متوجه میکرد که چقدر اروپائیان توانستهاند با سهولت از پس تاریکاندیشی قرون وسطایشان خارج شوند، شاید من هم مانند آن روشنفکران دوران پهلوی که پروندهشان را در سه چهار سطر بستهای وسوسه میشدم که به دوران باستان برگردم و نقطه پایانی بگذارم به قرون وسطای خودمان که به قول شما "طولانی" بوده است. (راستی قرون وسطای ما چند سال بوده که طولانی یا طولانیتر از قرون وسطای اروپا است؟ چون اینطور که شما گفتهای قرون وسطای اروپا، فاصله زمانیای است میان عصر باستان و دوران مدرن، که زمان نسبتاً طولانیای است).
شاید من مثل آن روشنفکران دوران پهلوی اول به گفته شما ملیگرایی را در مقابل اسلامگرایی قرار نمیدادم چون حداقل یکسال است که دارم به چشم میبینم که بسیاری از اسلامگرایان در کشورم مثل منِ ملیگرا مصرانه دنبال رأیشان میگردند. شاید آن روشنفکران دوران پهلوی اول متوجه نشدند که اصل مدرنیته همین دنبال رأی گشتن است و اینکه با به رسمیت شناختن تفاوتها و نه نادیدهگرفتن آنها، هر کسی نه فقط باید دنبال رأی خود بگردد بلکه باید به دنبال رأی دیگری و دیگران هم باشد. راستی شما هنوز دنبال رأیات میگردی؟
با خواندن این عملی که به قول شما روشنفکران جاهل دوران پهلوی اول کردند دو سؤال برای من پیش آمد. اولی ناظر بر بازگشت به دوران باستان خودمان است و دومی ناظر بر بازگشت اروپائیان به عصر باستان خودشان. سؤال اول زمانی برایم مطرح شد که دیدم شما نوشتهاید روشنفکران پهلوی از الگوی غربیها را در بازگشت به دوران باستان برای گذار از قرون وسطی انتخاب کردند و اینکه "در پیوند با غربگرایی، جدایی دین از سیاست را راه حل توسعه و تجدد و آزادی دانستند". سوال من این است که مگر در دو پاراگراف پیش ننوشتید که حتی "در ایران باستان هم دیانت زرتشت با دولت پارس نسبت داشته و ...دیانت از دولت ایران هرگز جدا نبوده" و اینکه حتی در امپراطوری ساسانی هم دولت دینی بودهاست؟ پس روشنفکران عصر پهلوی اول به کدام ایران باستان بازگشتند که تحفه آن جدایی دین از دولت بوده است؟
شاید به خیلی باستانتر از دولت پارس و دولت ساسانی بازگشتهاند و من نمیدانم. شاید هم نه مرحوم پورداوود دم دستشان بوده که از او در این زمینهها سوال کنند و نه مرحوم تقیزاده و نه دیگران. و همین باعث شده که این روشنفکران در تاریخشان گم و گور شوند. سوال دوم هم درباره موضوعی است شبیه به اولی اما ناظر بر روشنفکران اروپایی. حرفهایی زدهای درباره شکاف میان روم شرقی و غربی و الحاد در یونان باستان و بازگشت به عهد عتیق و نوعی بازسازی یهودیگرایی (چه نوعی؟) و غیره. من بالاخره متوجه نشدم اروپائیانی که به دوران باستان خودشان برگشتند مشخصاً به کدام دوران بازگشتند؟
البته اگر حوصله پاسخ به این پرسشها را نداری اشکال زیادی ندارد، زیرا حقیقتاً اینکه بفهمم ماجرای اروپائیان چه بوده خیلی برایم مهم نیست چون متوجه شدم که علیرغم این بازگشت به دوران باستانشان که گویا الحادی بوده، این اروپائیان نه خیلی ملحد شدهاند و نه دین و دولتشان چندان از هم جدا شدهاند. اشارهام به مثالهایی است که از انگلیس و دانمارک زدهای که در آنها مذهب رسمی وجود دارد و ملکههایشان هم رئیس دولتاند و هم رئیس دین. و همچنین حرفت در مورد آلمان و ایتالیا که در آنها احزاب دموکرات مسیحی با حمایت کلیسا سالها قدرت را در دست داشتند و به نوعی بنیانگذار آلمان و ایتالیای مدرن هستند (به چه نوعی؟). در فرانسه هم که گلیستها -البته از ترس عربهای مسلمان- بر هویت مسیحی پافشاری میکنند.
اما مهمترین دلیل بیعلاقگی من به تاریخ اروپا آن است که به لطف نوشته شما متوجه شدم روشنفکران آنجا نیز از قرن هجدهم که داستان بازگشت به دوران باستان شروع شد مثل روشنفکران ما در دوران پهلوی اول و دوم و پس از آن، در جهل مرکب و مرکب اندر مرکب بوده اند. چرا؟ چون به نوشته خودت "امروز و شاید چندین دهه است (چندین دهه است؟) که دریافتهاند قرون وسطی آنقدر هم که آنها گمان میکردهاند عصر تاریکاندیشی نبودهاست" و حالا هم که متوجه شدهاند و میخواهند باز دیانت و سیاستشان را با هم آشتی دهند نتیجهاش "صهیونیسم مسیحی" است و حاصل کار انتخاب جورج بوش. که البته عاقبت دردناکی است و کمترین ارزش الگوبرداری ندارد. اینهمه در تاریخ خودت پشتک و وارو بزنی و ملل جهان سوم را هم به گمراهی بکشانی که حاصل کارت بازیابی ارتباط دیانت و سیاست باشد و میوهاش هم جورج بوش پدر و از او بهتر پسر؟
همان بهتر که به تاریخ خودمان بازگردیم و ببینیم این ماجرای دیانت و سیاست به منزله یک گفتار مشروعیت بخش با کدام منبع مشروعیت همراه بوده است و آیا میتوان مانند فردوسی گفت که این "داد و دهش" کردن است که فره ایزدی را بههمراه میآورد؟ و آیا تاریخ بیهقی تصویر درستی ارائه میدهد زمانی که میگوید مسعود چون ظلم کرده بود و علیرغم گفتار مشروعیتبخش دوران مبنی بر اینکه او سایه خداست مجبور به استفاده از سواران برای فرونشاندن شورش بود و تنها با سیم دادن به جمعی میتوانست آنها را به سنگ انداختن بر جسد مظلوم وادار کند؟
داستان اصلاحات ارضی را که حتما شنیدهای و تلاش اولیه دولت را در جلب نظر علما برای گرفتن فتاوی در تأیید آن. شما که از تغافل در فقه صحبت میکنی نگاهی مقایسهای به آرا فقیهان جامعالشرایط در مورد این بحث که نه روشنفکری است و نه به روم غربی و شرقی ارتباط دارد و نه به ایران باستان انداختهای؟ اعلامیهای چهار برگی دارم که در همان دوران توسط "جمعیت اتحادیه مسلمانان" منتشر شده است و در آن فتاوی آیات عظام آقایان بروجردی، بهبهانی، شیرازی خویی، گلپایگانی، شریعتمداری و خمینی آمدهاست. اگر هتاکی به روشنفکران و نوشتن تاریخ جهان برای خردسالان فرصت مطالعه برایت باقی گذاشت و خواستی، آن را برایت میفرستم تا شما که نمیدانم از کدام دانش تاریخی برخورداری که از مارکس تا بازرگان و سروش را به "فقر تاریخینگری" (که لابد خواستهای بگویی فقر تاریخ ننگری چون آنها را متهم به بیاطلاعی از تاریخ کردهای) خود در این ورطه هلاک نیفتی. نکتهای را هم گذرا بگویم و آن اینکه اصطلاح "تاریخینگری" یا "تاریخیگری" معادلهایی است که مرحوم احمد آرام و آقای عطاءالله کریمی برای واژه Historicism انتخاب کردهاند.
مرحوم آرام در ترجمه کتاب فقر تاریخینگریِ پوپر؛ و آقای کریمی برای بررسی مقالات دکتر سروش درباره قبض و بسط تئوریک شریعت در کتابی با همین نام. در هر دوی این کتابها ارجاع به تاریخ به عنوان منبع مسلم دانش اجتماعی مورد نقد قرار میگیرد یعنی درست بر عکس آن معنایی که شما استفاده کردهای. در یک پاراگراف چهار خطی دو اشتباه مهلک کردهای که هر دو ناظر است بر مطالعه نکردن! کتاب بخوان.
به فتاوی مورد بحث بازگردیم. مرحوم بروجردی میگویند که عدم موافقت این امر را با "قوانین دیانت مقدسه اسلام شفاهاً به نخست وزیر و کتبا به اعلیحضرت همایونی گفتهاند، اما جواب قانع کننده نگرفتهاند و در صورت ادامه این وضع مستقیما به استفتائات مردم پاسخ خواهند داد. مرحوم بهبهانی که از طرف آقای بروجردی مکلف به پیگیری موضوع هستند در نامهای به رئیس وقت مجلس به اصل پانزدهم قانون اساسی مبنی بر اینکه "هیچ ملکی را از تصرف صاحب ملک نمیتوان خارج کرد مگر با مجوز شرعی" اشاره کرده و یادآور میشوند که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد مقدسه اسلامیه بر عهده علماء اعلام" است.
مرحوم شیرازی از نجف اشرف فتوای کوتاهی میفرستند مبنی بر اینکه "مواد مذکوره فوق خلاف شرع مقدس اسلام است و چنانچه بر حسب مواد فوق کسی ملکی را متصرف شود احکام غاصب بر آن شخص و احکام غصب بر آن ملک جاری است". مرحوم خویی نیز پاسخ دادهاند که "تملک مال دیگری یا تصرف در آن بدون رضای مالکش حرام و عبادتهایی که مشروط بهاباحه مکان است در صورت حرمت تصرف محکوم بهبطلان است". مرحوم شریعتمدازی نیز در پاسخ به عبدالله عبادی که از طرف عدهای از مؤمنین کسب تکلیف کرده است، مینویسند: " تملک اموال مردم بدون رضایت مالک حرام و باطل است و هر آنچه مخالف موازین شرعیه باشد لغو و بلا اثر است". پاسخ آیتالله العظمی خمینی را هم برایت مینویسم.
این پاسخ را در 5 بخش تقسیم میکنم که متوجه تفاوت ماهوی آن با سایر پاسخها بشوی. 1- "آنچه بهاسم قانون اصل اصلاحات ارضی در صدد اجراء آن هستند مخالف عقل و شرع و مصالح مملکت و مباین عدل و فقه اسلامی است". 2- "و آنچه بسیاری از مالکین بزرگ عمل کرده و میکنند و از عمل بهقوانین اسلام راجع بهحق فقرا خودداری میکنند مخالف عقل و شرع و مصالح مملکت و مباین موازین عدل و فقه اسلامیاست". 3- "اصل مالکیت در اسلام محترم است و هیچ مقامی حق ندارد ملک دیگری را بدون رضایت و طیب او تصرف کند یا بهدیگری انتقال دهد و تصرف در اموال غیر بدون رضایت او حرام و نماز خواندن در ملکی که به این نحو از مالک سلب شود باطل است". 4- "و اصل حفظ حقوق فقرا و اجراء آن در اسلام محترم است و هیچ مالکی نمیتواند در آن تصرف کند و اگر حق فقرا را بهطوری که شرع مطاع تعیین فرموده به آنها ندهند مرتکب گناه کبیره شدهاند و اگر با آن اموال چیزی بخرند مالک نمیشوند و نماز آنها در آنچه حق فقرا بهآن تعلق گرفته باطل است". 5- "و فقیه جامع شرایط فتوا میتواند حق فقرا را از آنها بگیرد و بهمحل مقرر شرعی برساند".
نکته اینجاست که ما در اینجا دستکم با سه رویکرد متفاوت در ارتباط میان سیاست و دیانت و سیاست و دولت روبرو هستیم. رویکرد اول دولت را مخاطب قرار داده و پایبندی وی را به نظر علمای اعلام به واسطه قانون اساسی به وی یادآور میشود. رویکرد دوم به یادآوری قانون شرع اکتفا میکند، نه چیزی از دولت میخواهد و نه به سند سیاسی خاصی اشاره میکند. و رویکرد سوم قرائتی سیاسی ارائه میدهد که در آن میتوان بر حق مالکیت در صورت مشاهده ظلم بر دهقان خط بطلان کشید، آنهم نه به میل و خواست دولت که به تشخیص و اراده عالم دارای شرایط فتوا. میدانی، (حتما میدانی) لزوم انجام اصلاحات ارضی از همان اولین مجلسهای دوران مشروطه مطرح بود و سیاسیون ایران از تمامی جناحها برایش اهمیتی کمتر از برپایی مجلس و عدالتخانه قائل نبودند.
اینک شما به من بگو چگونه میتوانی رابطه دین و دولت و رابطه دین با سیاست را در همین یک برهه کوتاه از تاریخ ایران با گفتن اینکه در ایران هیچگاه دین از سیاست و دولت جدا نبوده و کوروش چنین و چنان میکرده و "ملاقات روح اربابی با وحی الهی در صورت مذهب شیعه نظریه امامت را سامان داد" توضیح بدهی. و جالب توجه اینکه نه همین سیاستی که شما میگویی در تمام طول تاریخ ایران با دیانت رابطه داشته و نه قانون اساسیای که سیاستگذاری در دوران پهلوی دوم را وابسته به دیانت کرده بود (همانطور که به قول شما در تمامی طول تاریخ این کشور همینطور بودهاست)، مانند هیچکدام مانع از آن نشدند که علیرغم مخالفتهای آشکار مراجع تقلید، اصلاحات ارضی به اجرا در بیاید. آنهم نه یکبار که دوبار.
اما جالبتر آنکه وقتی به دلیل بیداد پهلوی دوم، این طرح جز راندن دهقانان فقیر به شهرها نتیجهای نداد و به قول مرحوم بازرگان (که البته به اندازه شما تاریخ نمیدانست) شاه حتی به اینها هم وفا نکرد و این راندهشدگان تاریخ مصمم شدند با باقی طبقات رانده شده از استبداد پهلوی متحد شده و فرهایزدی محمدرضا پهلوی را از او پس بگیرند، به استمداد از آن فردی پرداختند که به این اکتفا نکرده بود که بگوید دین و دولت با هم همیشه ارتباط داشتهاند، بلکه منبع و مشروعیت حکومتها را هم احترام به مالکیت دانسته بود -یعنی امنیت از بیداد - و هم لزوم رعایت عدل -یا همان داد و دهش فردوسی.
*******
حالا که قرار بر این گذاشتهای که نتایج درخششهای فکریات را به صورت پاورقی در مهرنامه منتشر کنی لطف کن قبل از آنکه به موضوعهای دیگری که ناظر بر سه هزار سال تاریخ جهان هستند زمانی را هم به بررسی همین یک دوره کوتاه تاریخ کشورمان از منظر نظریه "در ایران هیچوقت دولت و سیاسی از دیانت جدا نبودهاند" تحلیل کن تا شاید متوجه شوی که فرق میان گفتار مشروعیتبخش، مشروعیت سیاسی و مبانی پذیرش مشروعیت از دید مردم -خواه بخش کوچکی از آنها و خواه مردم به معنای گسترده امروزی آن- در چیست، ارتباط آنها در کجا میتواند برقرار شود و کجا و هر یک را با چه میزان از استفاده از سوار و سیم میتوان به کرسی نشاند.
ویتگنشتاین یکی از درخشانترین ذهنهای تاریخ معاصر جهان در اواخر عمر به این نتیجه رسیده بود که به عوض تلاش برای کشف حقیقت مطلق، مثلاً رابطه دقیق میان دال و مدلول در زبان، تلاش کنیم واقعیتها را در همان حدودی که قابل تبیین هستند بازگو کنیم.
به عنوان مثال به عوض تلاش برای اثبات وجود، به همین اکتفا کنیم که بگوییم بیشتر احتمال دارد چیزی باشد تا هیچ. یا اینکه به عوض تلاش برای کشف زبانی که در آن کژفهمی ممکن نباشد، بگوییم که اگر غرض خاصی در کار نباشد، احتمال اینکه آدمها حرف یکدیگر را بفهمند کم نیست. بنده هم میخواستم به شما پیشنهاد کنم اصولا قبل از وارد شدن به نظریههای جهانشمولی که رابطه دین و دولت و دیانت و سیاست را از کورش تا ملکه هلند و از چرایی انتخاب جورج بوش تا باورهای سازندگان ایتالیا و آلمان مدرن توضیح دهد به یک رشته پرسشهای آسانتر بپردازی. دو تا از این رشته پرسشها را در اینجا مطرح میکنم:
پرسشهای اول: به نظر شما "رأی من کجاست؟"، چه کسانی آن را به من پس نمیدهند و چرا؟ این که من و همینطور خود شما (البته تا همین چند وقت پیش) نمیدانیم رأیمان کجاست به جهل روشنفکرانی که دولت را از دین جدا میخواهند ربط دارد یا به کسانی که مردم را صاحب رأی نمیدانند و به کشف اصلح معتقدند؟ اگر ما از غربی ها در نوع ساختن مدرنیتهشان الگوبرداری نمیکردیم امروز میدانستیم که رأیمان کجاست؟ شاید هم اگر آن روشنفکران نبودند نه مشروطهای در کار بود و نه مجلسی و نه رأیی که ما مجبور شویم دنبالش بگردیم. یعنی رأیی در کار نبود و این سؤال معالفارق بود. (واقعاً حق با شماست اینها با جهالتشان بدجوری ما را گرفتار کردند). اصلاً به قول آن مجری برنامههای تلویزیونی، از چه کسی بپرسیم رأیمان کجاست؟ از دولت یا از کسانی که به قول شما "از عناصر اصلی مدافع حقوق عمومی جامعه ایرانی" بودهاند؟ و اگر این هر دو متحد ذاتی هم باشند ما رأیمان را راحتتر پیدا میکنیم یا اگر از هم جدا باشند؟
سوال دوم: به نظر شما اینکه عدهای بپرسند رأیشان کجاست بعد باطوم بخورند، به زندان بروند، با آنها بدرفتاری شود و بعضاً دیگر هیچوقت به خانه برنگردند به جهل مرکب روشنفکرانی مربوط است که خواستهاند سیاست در کشورشان با الگوی سیاست در دوران کورش و امپراطوری صفوی تفاوت داشته باشد یا تقصیر کسانی است که میخواهند سیاست در کشور ایران از همان الگوی کورش و امپراطوری صفوی پیروی کند؟ اگر مرحوم مهندس بازرگان و عبدالکریم سروش تاریخ بلد بودند آنها هم بر این نظر میشدند که باید هر کسی را که دنبال رأیش میگردد تنبیه کرد؟ و باز هم همان بخش از پرسش پیشین مربوط به وحدت یا جدایی متولیان دولت و مدافعان حقوق عمومی؟
میخواهم به این پرسشهای ساده پاسخ دهی تا برای تو هم آشکار شود که پرسش دوران ما "چرا نباید لائیک بود؟" نیست؛ پرسشی که برای پاسخ به آن مجبور شدی آسمان را به زمین ببافی و بیادبی را به نهایت برسانی. پرسش دوران ما، یعنی پرسش کسانی که تمامی آنچه را که در سوال اول و دوم برایت مطرح کردم دیدهاند و از پاسخ به آن طفره نرفتهاند این است: "چگونه میتوان اینهمه تجربه را دید و سکولار نبود یا نشد؟".
به خاطر همبستگی صنفی این نوشته را برایت نمیفرستم که احساس کنی مجبور به چاپ آن هستی. اما در عوض یک نصیحت به شما دارم و آن اینکه وقتی مینویسی، نوشتهات را فوراً چاپ نکن. یکی دو بار آن را بخوان و ببین چه نوشتهای. اگر هم بدهی یکی دو نفر بخوانند که چه بهتر. اصولاً کمتر بنویس و بیشتر بخوان. مقاله علمی بخوان. کتاب بخوان. حتماً کتاب "سنگی بر گوری" آلاحمد را هم بخوان.
*این مقاله برای سایت جمهوریخواهی ارسال شده است.
منبع: جمهوریخواهی
امروز:محمد تقی رهبر در گفتو گو با خبرنگار آفتاب درخصوص رواج خرافهپرستی در کشور و استفاده از راههای غیر منطقی در تصمیم سازیها و تصمیمگیریهای مهم در زندگی و یا مدیریت جامعه اظهار داشت: از دیرباز بحث خرافات و یا به تعبیر قدما اسرائیلیات به عنوان یک عامل ضد دین مطرح بوده است تا به وسیله آن ارزشهای اسلامی و دینی را که از قویترین منطق برخوردار است مخدوش کنند.
وی افزود: استفاده از خرافات جایی رواج پیدا میکند که به جای تفکر و استفاده از عقل و منطق به یک دسته اموری پرداخته میشود که اساسا از پایه دارای مشکل هستند.
رهبرگفت: پناه بردن به مواردی غیر کاربردی و غیرمنطقی مثل خرافه پرستی و مسایلی از این قبیل که از اعتبار برخوردار نیستند در دین پذیرفتنی نیست.
رئیس مجمع نمایندگان روحانی مجلس ادامه داد: در روایات آمده است که برای انجام کارها ابتدا فکر کنید مشورت کنید و با میزان دین کارخود را بسنجید.
نماینده اصفهان تصریح کرد: خداوند به پیامبرهم میگوید مشورت کن و با این فرمان خود به اصل مشورت مشروعیت میدهد. ما در هیچ جا سراغ نداریم که ائمه برای اقدام به کاری مثل جنگ و این قبیل مسائل استخاره کرده باشند. ما استخاره را نفی نمیکنیم استخاره نوعی کمک خواستن از خداوند است اما نباید همه امور را به کناری نهاد و با توسل به این مسائل از تفکر وتعقل دورشد.
رهبر با انتقاد از رواج خرافه در کشور و رجوع به دعانویسان برای حل مشکلات یادآور شد: افرادی که کاسبی راه انداخته اند فقط به دنبال خالی کردن جیب مردم هستند متاسفانه مردم را سرکیسه میکنند البته در این جلسات فساد اخلاقی و هتک حرمت هم مشاهده شده است.
رئیس مجمع نمایندگان روحانی مجلس گفت: در مدیریت کشور نیز باید با استناد به قوانین موجود کار اداره کشور را پیش برد اگر افرادی به برخی مستندات خرافی تکیه کنند و تصمیمگیری کنند در واقع اصول پذیرفته شده مسلم را زیر پا گذاشتهاند و در هیچ نهاد حاکمیتی نباید استفاده از خرافه نفوذ کند زیرا این مسائل اصالت مکتب دینی و فرهنگ اسلامی و سیاست عقلانی ما را مخدوش میکند بنابراین مسئولان هم باید مراقب باشند.
در حوزه اجتماعی نیروی انتظامی به جمع آوری رمالان، دعانویسان، طلسم کنندگان و جادوگران در کشور پرداخته بود با این همه معلوم نیست تکلیف شغل رمالی و دعانویسی و ... آنان در حال حاضر به چه صورتی درآمده است.
امروز:جمعی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر با صدور بیانیه ای احکام دادگاه میلاد اسدی دانشجوی زندانی این دانشگاه را محکوم کردند . این بیانیه تاکید می کند که احکام سنگین ، ناعادلانه و مغرضانه برای دانشجویان و فرزندان ملت تنها نشان از واهمه حکومت گران از دگراندیشان و منتقدین دانشگاهی است.
متن کامل بیانیه که نسخه ای ازآن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
آنچه در طول یک سال بر معترضین ومخالفین حکومتی گذشت بسیارسخت وتکان دهنده بود. بازداشت ها ،شکنجه ها ، تبعیدها و تهمت ها که هرروز از تریبون های رسمی نظام از مردم کوچه و خیابان تا فعالین سیاسی و اجتماعی را گریبانگیر بود.توهمی از توطئه یا یک نوع ترس ازفروپاشی و اضمحلال -که همواره با گوشت و خون دیکتاتوران عجین شده- تنها نتیجه اش به خاک وخون کشیدن جان مردمان کوچه و خیابان و سرکوب و به خفقان کشیدن کوچکترین صداهای اعتراض و انتقاد آن هم به بدترین شیوه ها و غیر انسانی ترین روشهاست. کوچکترین صحنه های این وقایع کافی بود تا قلب هر انسانی را به درد مردم زجر کشیده و بغض در گلومانده، به تپش درآورد و روح آدمی را از این همه ظلم و بی عدالتی به ستوه کشاند.
اما با یک نگاه مثبت بین می توان به عایدی این همه دل خوش کرد. و آن آگاه سازی و به صحنه آمدن و شناخت روزافزون مردم از بی عدالتی کسانی است که خود را والی وقیم ملت می دانند و در عین حال پوشالی و تهی بودن قدرتی که به دلیل ترس از دست دادنش زمین وآسمان را به هم گره می زنند.
در این میان تبر بی عدالتی بر جان سرو قامتانی فرو می آید که بی گناه و بی ریا در چارچوب قانون و در راستای اعتلای سیاسی وفرهنگی جامعه شان قدم گذارده اند. و چون همیشه احکام سنگین ، ناعادلانه و مغرضانه برای دانشجویان و فرزندان ملت تنها نشان از واهمه حکومت گران از دگراندیشان و منتقدین دانشگاهی است.
داشگاه خواجه نصیرهمچون دیگر دانشگاههای کشور از این روال مستثنی نبود ودر طول این اعتراضات یکساله ۱۳ بازداشتی، چندین احضاربه کمیته پیگیری وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب و جمعا ۱۱ سال زندانی برای دانشجویان بازداشتی- میلاد اسدی، سهیل محمدی و علی پرویز- را متحمل شد.
روند رفتار با فعالان دانشجویی و معترضین به وضوح نشان می دهد که تمامی این برخوردها به منظور ایجاد فضای رعب و مسکوت کردن فضای اعتراضی وانتقادی است.
از آن جمله به تعویق انداختن برگزاری دادگاههای میلاد اسدی و بهاره هدایت دوفعال دانشجویی و اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در آستانه خرداد ماه و صدور احکام ناعادلانه (میلاد اسدی ۷سال و بهاره هدایت ۹٫۵سال) بی هیچ دلیل موجه حقوقی و قانونی با کلیشه های لغتی اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام و ... تنها برای انجام تسویه حساب های قبلی و فضاسازی برای جلوگیری از هرگونه اعتراض و انتقاد است.
بی شک در سیستم حکومتی اینچنینی که احکام اعدام هر چند مدت یکبار به راحتی اجرا می شوند و علیرغم همه اعتراضات داخلی و بین المللی زندانی بی آنکه بداند چه سرنوشتی در انتظارش است به پای چوبه اعدام برده می شود،مطمئنا عرصه خبررسانی وانتشار اخبار و وقایع، وحشت زا ترین نقطه برای برای تهدید امنیت خاطریست که درسایه قدرت میان تهی وپوشالی شان کسب کرده اند، و برآیند این تزویرها فیلترینگ سایت های خبررسانی و بازداشت خبرنگاران و توقیف نشریات مخالف است.
بدین وسیله دانشجویان دانشگاه خواجه نصیربه همراه تمامی آحاد روشن فکری اقدامات سرکوبگرانه نظام برای حذف منتقدین و فعالین سیاسی و دانشجویی را محکوم میکنند واعلام میدارند که تا تحقق خواسته های برحق و انسانی خود که در راس آن آزادی تمامی زندانیان سیاسی علی الخصوص دانشجویان زندانی است ساکت نمی نشینند و این قبیل اعمال نخ نما شده ی حکومت را تنها راهی برای اضمحلال و افول ساختار درونی نظام تلقی می کند.
"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاه پوش
داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند "
امروز:تعدادی از زندانیان سیاسی مرد و زن به دستور دادستان جهت رسیدگی به پرونده هایشان در سالروز دوم خرداد در دادسرای اوین حضور یافتند.
به گزارش خبرنگار کلمه، برخی از آنها به معاون دادستان آقای فراهانی برای رسیدگی و برخی دیگر به شعبه های دیگر بازپرسی ارجاع شدند.از جمله سوالات مطرح شده در این دیدارها این بوده است که آیا آنها بر مواضع قبلی خود پای فشاری می کنند یا خیر وآیا تمایل دارند از شرایط عفو بهره مند شوند؟
از میان زندانیان زن نازیلا دشتی و فاطمه خرم جو به درخواست دادستان با وی ملاقات داشتند.همچنین عاطفه نبوی،هنگامه شهیدی،ریحانه حاج ابراهیم دباغ،مطهره بهرامی حقیقی و فاطمه رهنما نیز جهت تکمیل پرونده به جهت اینکه حکم محکومیت قطعی داشتند ، به دادسرای اوین احضار شدند.بازپرس شعبه دو با فاطمه رهنما و بازپرس شعبه ۳ با هنگامه شهیدی مذاکراتی داشتند که پیش بینی می شود این مذاکرات در جهت تسریع در اعطای مرخصی متصل به آزادی به آنان بوده باشد و سه نفر دیگر نیز با فراهانی معاون دادستان مذاکره داشتند.
امروز:پس از حمله نیروهای خودسر به محمد علی ابطحی-از حامیان مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری- مهدی کروبی به دیدار وی رفت.
به گزارش سحام نیوز، در این دیدار کروبی ضمن ابراز تاسف از این حرکت گفت:این روشها به خاطر این است که رابطه نیروهای خط امام را با مردم قطع کنند و ما با این روش مقابله میکنیم". مهدی کروبی در ادامه سخنان خود این افراد را حقوق بگیر و اجیر شده نام برد و خطاب به ابطحی گفت: این کار ها به خاطر سوابق وزحماتی است که جنابعالی در انقلاب و به خاطر مردم کشیده اید مردم قدر دان تلاشهای شما هستند".
مهدی کروبی که به قصد احوال پرسی از ابطحی به منزلش رفته بود افزود:این افراد به دنبال ضربه زدن به اصلاحات و بدنه آن هستند. ابطحی هم در این دیدار ضمن تشکر از آقای کروبی؛ از رفتار صورت گرفته با وی انتقاد و این رفتار را به دور از انسانیت خطاب کرد.
امروز:کاوه قاسمی کرمانشاهی با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان دیزلآباد کرمانشاه آزاد شد.
به گزارش ادوارنیوز، این عضو شعبه کرملنشاه سازمان ادوار تحکیم وحدت، پس از گذشت بیش از ۱۰۰ روز از بازداشت، امروز (یکشنبه) آزاد شده است. وی مدت ۸۰ روز از بازداشتش را در سلولهای انفرادی بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه گذرانده بود.
لازم به ذکر است کرمانشاهی، در اعتراض به وضعیت نامشخص، مدت یک هفته را دست به اعتصاب غذا زده بود.
پیشتر، قرار بود روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت، وی با تودیع وثیقه آزاد شود که بنا به دلایلی از آزادی وی ممانعت به عمل آمد.
کاوه قاسمی کرمانشاهی، فعال حقوق بشر، عضو کمپین یک میلیون امضا و سازمان حقوق بشر کردستان ۱۴ بهمن سال گذشته بازداشت شده بود.
امروز:دادگاه شیوا نظرآهاری ،روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که قرار بود صبح امروز ،دوم خرداد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برگزار شود به تعویق افتاد.
به گزارش خبرنگار کلمه، شیوا نظرآهاری صبح امروز برای حضور در دادگاهش از بند ۲۰۹ اوین به دادگاه انقلاب در خیابان معلم تهران منتقل شد .در ساعت مقرر وکلای مدافع نظرآهاری دکتر محمد شریف و افروز مغزی نیز در دادگاه حضور یافتند و لایحه دفاعیه خود را به دادگاه ارائه کردند.
قاضی پیرعباسی ،رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با اطلاع از این موضوع که شیوا نظرآهاری علاوه بر پرونده ای که قرار است در این شعبه مورد رسیدگی قرار گیرد ،پرونده دیگری نیز در دادگاه دارد که پس از ماهها هنوز به آن رسیدگی نشده است ،پیشنهاد تجمیع پرونده ها را داد.
این پیشنهاد که از سوی قاضی پیرعباسی به منظور تسریع در رسیدگی به پرونده نظرآهاری مطرح و رفع بالاتکلیفی وی مطرح شد ،مورد استقبال وکلای مدافع قرار گرفت.
پیرعباسی طی تماس با بخش های مختلف دادگاه و همچنین با مسوولان بند ۲۰۹ اوین خواستار ارسال فوری پرونده پرونده به شعبه ۲۶ شد.
شیوا نظرآهاری ، فعال حقوق کودکان کار، عضو کمپین یک میلیون امضا، روزنامهنگار، وبلاگ نویس، و از دانشجویان محروم از تحصیل میباشد که در جریان نا آرامیهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، روز یک شنبه، ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸، توسط نیروهای اطلاعاتی در محل کار خود بازداشت شد و در اول مهرماه با تودیع قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزد شد. وی مجددا در تاریخ ۲۹ آذرماه در حالیکه عازم قم برای شرکت در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری بود بازداشت شد.
امروز:«دیگر برای کار به وزارت کار نروید». این جملهای بود که هجدهم اردیبهشت ماه از سوی وزیر کار به متقاضیان اشتغال در کشور اعلام شد.
به نوشته «تهران امروز»، در این روز محمد عباسی، وزیر تعاون دولت دهم اعلام کرد که از این پس وزارتخانه متبوعش مسئولیت اشتغال کشور را بر عهده گرفته و وزارت کار دیگر به طور کامل متولی امر اشتغال نیست. این امر باعث شد که در این تاریخ (۱۸ اردیبهشت) ۲۶۰ هزار متقاضی اشتغال با مراجعه به سایت وزارت تعاون نسبت به پر کردن فرم اشتغال اقدام کرده بودند.
به گفته محمد عباسی وزیر تعاون، ایجاد اشتغال و جمع بندی مشاغل وظیفه وزارت تعاون است. توانمندی جوانان در این موضوعات هم به وزارت تعاون ارتباط دارد. وزارت کار به دلیل اینکه عنوان کار را دارد، بخشی از این اقدامات را هم انجام میدهد اما وزیر کار اعلام کرد که بحث بهرهوری کار و وظایف ویژه دیگری برعهده وزارت متبوعش است لذا برای اینکه برخی امور مانند ساماندهی اشتغال مغفول نماند، بخشی از امور مربوط به اشتغال در اختیار وزارت تعاون قرار گرفت.
وی افزود: شورای عالی اشتغال که به ریاست محمود احمدینژاد تشکیل می شود، تصمیم گرفت تا برای سامان دادن به بحث اشتغال در کشور، برخی وظایفی که پیش از این بر عهده وزارت کار بود را به وزارت تعاون محول کند لذا مسئولیت اصلی اشتغال در کشور برعهده وزارت تعاون است البته وزارت تعاون و کار دقیقا با یکدیگر امور مربوط به اشتغال را انجام میدهند. وزارت کار متولی ایجاد کار نیست چون کار هماهنگی، مواظبت از روابط کارگر و کارفرما، جریان بهره وری کار و تشکلهای کارگری و کارفرمایی به وزارت کار مربوط می شود.
موضوع واگذاری اشتغالزایی از وزارت کار به وزارت تعاون هفته گذشته واکنش و اعتراض منفی قدرت الله علیخانی نماینده شهر قزوین در مجلس شورای اسلامی را در پی داشت و موجب شگفتی وی بود.
امروز:به گزارش خبر، «خنکای ختم خاطره» به نویسندگی حمیدرضا آذرنگ نمایشی است که به نقد بیتوجهی مسئولان نسبت به وضعیت خانوادههای شهدا و بازماندگان جنگ در ایران میپردازد.
این نمایش به دعوت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خوزستان و دبیرخانه جشنواره سیزدهم تئاتر ملی مقاومت به این جشنواره دعوت شده بود و در بخش غیر رقابتی به صحنه رفت.
به گفته یکی از عوامل نمایش، «خنکای ختم خاطره» پس از آنکه روز چهارشنبه اجرای پرتماشاگری را در شهرستان آبادان پشت سر گذاشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت با واکنش مختلف از طرف مخالفان مواجه شد و افراد ناشناس با ارسال پیامهایی گروه را تهدید کردند که در صورت ادامه این اجرا با آنان برخورد میشود.
گروه نمایشی دومین اجرای خود را روز با تأخیر ساعت ۲۱:۳۰ شب به صحنه برد که در نیمه اجرا با خاموش شدن ناگهانی چراغهای سالن و حمله نیروهای ناشناس لباس شخصی اجرا متوقف شد و این مسئله اعتراض تماشاگران را به همراه داشت.
«خنکای ختم خاطره » به عنوان نمایش برگزیده بیست و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با حضور بازیگران حرفهای مهرماه گذشته همزمان با هفته دفاع مقدس در سالن شماره دو ایرانشهر اجرای عمومی شد.
این نمایش تولید انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس بنیاد روایت فتح است. «خنکای ختم خاطره» قرار بود چهار اجرای عمومی برای مردم آبادان و خرمشهر داشته باشد.
سیزدهمین جشنواره ملی تئاتر مقاومت - فتح خرمشهر به دبیری محمد جمال پور از ۲۹ اردیبهشت آغاز شده و تا دوم خرداد در آبادان و خرمشهر ادامه دارد.
امروز:در جلسه امروز شورای شهر تهران، احمد مسجد جامعی به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر در تذکری به صدا و سیما گفت: در فیلم ها و سریال های تلویزیونی که درباره دفاع مقدس پخش می شود، تقریبا نقش و جایگاه امام در پیروزی ها فراموش شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، مسجد جامعی با انتقاد از برنامه های برنامه های صدا و سیما در خصوص امام خمینی گفت :در فیلم ها و سریال های تلویزیونی که درباره دفاع مقدس پخش می شود، تقریبا نقش و جایگاه امام در پیروزی ها فراموش شده است.این در حالی است که در عموم یادداشت و گفتارهای رزمندگان و وصیت نامه های شهدا عموما پیامی به امام یا درباره امام وجود دارد.
عضو شورای شهر تهران اظهار داشت: در عکس مشهور مسجد جامع خرمشهر که در سالروز پیروزی خرمشهر توسط شهرداری در سطح تهران نصب شده است به خوبی، تعلق خاطر رزمندگان به امام نمود دارد.
وی ادامه داد: این اظهار علاقه و ارادات به ایشان در ایام آزادسازی خرمشهر به قدری اوج گرفت که امام با همان نگاه عارفانه و متواضعانه آن تعبیر ماندگار را به کار بردند که خرمشهر را خدا آزاد کرد.
مسجد جامعی تاکید کرد: حیف است به اندیشه و جایگاه ایشان به ویژه از منظر هنری و آن چنان که شایسته است نپردازیم.
وی با بیان اینکه خرداد بیش از هر ماه دیگری ماه امام است، گفت: خوب است برنامه های این ایام از سازمان فرهنگی هنری تا سازمان زیباسازی و گروه نشریات همشهری و به ویژه صدا و سیما بیش از هرچیز دیگری، پیرامون بیعت مجدد و همه جانبه و نه گزینشی همه آحاد ملت با افکار و اندیشه های امام باشد.
امروز:یک تشکل مذهبی درعراق از ایران خواست از دریافت غرامت جنگ هشت ساله صرف نظر کند!
به گزارش عصر ایران ، "هیئت علمای مسلمین" عراق از دولت ایران خواست از «درخواست نامشروع» خود برای دریافت غرامت جنگی از عراق صرف نظر کند.
این تشکل همچنین از ایران خواست تا اقدامات علیه ملت عراق را متوقف کند.
در بیانیه هیئت علمای مسلمین آمده است: درخواست های مقامات ایران برای دریافت هزار میلیارد دلار غرامت جنگی از عراق در چارچوب افزایش فشارهای سیاسی بر دولت بغداد برای به دست آوردن امتیازات جدید است.
این بیانیه با اشاره به اقدام ایران در سیطره بر یکی از چاه های میدان نفتی فکه می افزاید: درخواست های ایران برای دریافت غرامت ، نقاب را از طمع ایران به منابع عراق به ویژه منابع نفتی و سیطره بر آنها بر می دارد.
هیئت علمای ملسمین همچنین از احزاب هم پیمان با ایران در عراق نیز خواست تا به صورت همه جانبه علیه تهران فشار بیاورند.
این بیانیه اضافه کرده است: ملت عراق از حقوق مشروع خود و درخواست غرامت از همه کشورهایی که در تجاوز به عراق مشارکت داشتند و اشغالگران را پشتیبانی کردند و در راس آنها ایران، کوتاه نخواهد آمد .
در این بیانیه همچنین پیشنهاد رئیس گروه دوستی ایران و عراق در مجلس شورای اسلامی نیز به سخره گرفته شده است. وی گفته بود که می توان برای اینکه به بودجه عراق فشاری تحمیل نشود، برخی از چاه های نفتی عراق به جای غرامت به ایران واگذار شوند.
هیات علمای مسلمین به عنوان مهم ترین حامی مذهبی جریان بعثی ها در عراق معروف است و همچنان عملیات نظامی علیه خارجی ها در عراق را مشروع و واجب می داند.
امروز:هدفمندسازی یارانهها در نخستین گام خود، قیمت سبد کالاهای انرژی را به نفع شرکتهای دولتی واقعی خواهد ساخت. اما به تبع آن قیمت خدماتی که دولت از کارمندان خویش میخرد نیز باید واقعی شود. اگر بنا باشد که قیمت حاملهای انرژی به سطح قیمت خلیج فارس برسد، آیا دستمزد کارمندان و کارگران نیز به چنین سطحی خواهد رسید؟
به گزارش فرارو، این روزها معمولاً بحث هدفمندی یارانهها، لرزه بر پشت افراد میاندازد. به هر حال کسی مایل نیست تا وضعیتی که به آن عادت کرده است به وضعیتی تغییر نماید که ممکن است آن ثبات پیشین را نداشته باشد. این نگرانی به خصوص در میان طبقه متوسط قابل مشاهده است.
اما هدفمندسازی یارانهها روی خوشی نیز دارد. در کشاکش مکاتب اقتصادی مختلف که راجع به نظام تامین اجتماعی، نظرات مختلفی داشته اند، بعضی از قوانین و قواعد ثابت شده اند. یکی از این قواعد این است، در کشوری که یارانههای بسیاری پرداخت میشود، قیمتها واقعی نیست و غیرواقعی بودن، یک پیامد بسیار مهم دارد و آن چیزی جز از میان رفتن رقابت نیست.
دیگر حاجتی به ذکر این نکته نیست که زمانی که رقابت وجود نداشته باشد، نمیتوان انتظار وجود بازار (حداقل یک بازار قدرتمند) را داشت و تبعات ناشی از فقدان بازار نیز که بر همه هویداست. مثلاً در بازارهای غیر رقابتی کالاها به اندازه قیمت، کیفیت ندارند.
ربط این مسئله به هدفمندسازی یارانهها در همین واقعیسازیِ بخش عمدهای از قیمتها و شکلگیری رقابت واقعی است. به اظهارات دو سال پیش رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران توجه کنید: «عاملی که اقتصاد ایران را از حالت تعادل خارج و آن را متزلزل کرده، پرداخت یارانه است و آنچه امروز با آن روبه رو هستیم یک نظام یارانه ای به ویژه در حوزه انرژی است.»
گام بعدی نقدی کردن یارانهها، آزادسازی قیمتهاست. قریب یک ماه پیش، تمدن به رادیو گفتگو گفت: «تا قبل از این که قیمتها واقعی شود، ما مبلغی را که باید به حساب مردم واریز کنیم، واریز خواهیم کرد. بعد از اطمینان از وجوه وارد به حساب مردم، دولت بحث آزاد سازی و واقعی کردن قیمت ها را در دستور کار قرار خواهد داد.»
اما در کنار این مسئله باید توجه داشت، واقعی شدن قیمتها دومینویی است که از سبد کالاهای انرژی شروع میشود و پس از آن بسیاری از قیمتها باید واقعی شود، مقاومت نهادها در برابر این واقعی شدن، هیچ فرجامی جز ناقص ماندن چرخه تحول اقتصادی نخواهد داشت.
برخی کارشناسان اتاق بازرگانی معتقدند: «گرچه واقعی شدن قیمت انرژی باعث بالا رفتن هزینه های تمام شده تولید و حمل ونقل میشود اما همزمان قیمت سایر کالاها، خدمات، دستمزد و حقوق نیز باید واقعی شود تا صنایع و تولید بتواند بهره وری و سود و نقطه سر به سر واقعی را اندازه گیری کند.»
به باور این کارشناسان: « باید نرخ کالاها و خدمات نیز در کنار حذف یارانه ها واقعی گردد تا رشد هزینه های تمام شده تولید جبران شود و هر صنعتی علاوه بر رشد هزینه های خود با درآمد بیشتری همراه شود و سود بازار سرمایه و سهامداران نیز افزایش یابد تا امکان تامین منابع تولید و شناخت مزیت های جدید فراهم شود.»
با این حال ممکن است دولت، پرداخت نقدی یارانهها را بهانهای برای عدم افزایش حقوق کارمندان نماید، به عنوان مثال در بند ۱۳ لایحه تقدیمی بودجه سال ۸۸ آمده بود که حقوق و دستمزد کارکنان در سال ۸۸ به دلیل پرداخت یارانههای نقدی افزایش نمییابد.
غلامعلی فرجادی که از اقتصاددانان لیبرترین به شمار میرود، در این باره عقیده دارد: «بازار کار بازاری مستقل از بازار کالاها و خدمات است. در شرایطی که تورم قدرت خرید نیروی کار را کاهش میدهد و بازار کار نیز یک بازار رقابتی نیست، کمترین کمکی که دولت میتواند به حقوق بگیران کند حفظ قدرت خرید آنان است.»
وی این نکته را نیز اضافه میکند که « کسانی که در مشاغل آزاد به کار و فعالیت می پردازند از این امکان برخوردارند که به تناسب نرخ تورم کالاهایی را که در اختیار دارند به قیمت بالاتر و یا حداقل متناسب با تورم به بازار عرضه کنند و در واقع خود را از گزند تورم محفوظ نمایند.»
به همین دلیل وی اگرچه از منظریبه درستی اعتقاد دارد که پرداخت نقدی یارانهها هیچ ارتباطی به تثبیت دستمزدها ندارد و به عبارتی قیمت خدمات نیز باید واقعی شوند.»
اگر بنا باشد که قیمت حاملهای انرژی به سطح قیمت خلیج فارس برسد، آیا دستمزد کارمندان و کارگران نیز به چنین سطحی خواهد رسید؟
امروز:دادستان قزوین از پیگیری قانون قطع دست برای کاهش سرقت در قزوین خبر داد.
به گزارش ایسنا،حجت الاسلام صادقی نیارکی با بیان اینکه برخی جرایم در قزوین در حال افزایش است، اظهار کرد: مواد مخدر، سرقت و ضرب و جرح عمدی به ترتیب بیشترین جرایم را به خود اختصاص داده است که با احکام صادر شده و اجرای فوری آنها مطابق با قانون درصدد کنترل این جرایم هستیم.
صادقی با تاکید بر اینکه اجرای احکام با جدیت و حتمیت پیگیری میشود، گفت: در اجرای احکام در حال حاضر ۱۵ هزار رای در جریان است که ۷ هزار مربوط به اجرای احکام انقلاب و بقیه در حوزه مواد مخدر است.
دادستان قزوین به آمار بازداشت شدههای سال گذشته اشاره کرد و گفت: در دو ماهه سال گذشته ۸۰۲ نفر بازداشت و روانه زندان شدهاند که این رقم در مدت مشابه سال جاری هزار و ۸۱۹ نفر است.
به گفته وی، در زمینه مبارزه با بزهکاری و مجرمان ۱۲۶ درصد رشد وجود داشته است.
صادقی خاطرنشان کرد: درباره توزیع کنندگان و فروشندگان مواد مخدر احکام سنگین تری اجرا میشود و قرار است اجرای احکام سرقت بر مبنای قطع دست پیگیری شود.
وی تاکید کرد: در اجرای احکام در همه جرایم با شدت و حتمیت بالاتری عمل خواهد شد.
امروز:هیئت منصفه مطبوعات استان تهران، مدیرمسئول نشریه اندیشه نو را در مورد شکایت نماینده مدعیالعموم مبنی بر توهین به دولت جمهوری اسلامی ایران به اتفاق آرا را مجرم دانست.
به گزارش روابط عمومی دادگستری کل استان تهران، جلسه رسیدگی به کیفرخواستهای مطروحه علیه مدیران مسئول نشریات اندیشه نو و فرهنگ آشتی امروز یکشنبه در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان به ریاست قاضی مدیر خراسانی و با حضور اعضای هیئت منصفه مطبوعات برگزار شد.
هیئت منصفه مطبوعات استان تهران، مدیرمسئول نشریه اندیشه نو را در مورد شکایت نماینده مدعیالعموم مبنی بر توهین به دولت جمهوری اسلامی ایران به اتفاق آرا را مجرم دانست و به اتفاق آرا متهم را مستحق تخفیف در مجازات نشناخت.
همچنین هیئت منصفه مطبوعات مدیر مسئول نشریه فرهنگ آشتی را در مورد شکایت وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی با اتفاق آرا مجرم تشخیص نداد.
خاتمی با شعار رجحان آزادی بر سایر نیازهای روز، آمد و صداقت او و صراحتش دل ها را با او همراه کرد و آنگاه که نام خاتمی از صندوق های آراء به عنوان رئیس جمهور هفتم بیرون آمد، غریو شادی خیابان ها و محلات پایتخت و متعاقب آن سایر شهرها را فراگرفت اما رسانه ملی براثر شوکی که بر دست اندرکاران آن وارد آمده بود خیلی دیرتر از عموم مردم و بالاجبار با جشن مردمی همراه شد و ...
فخرالسادات محتشمی پور به مناسبت دوم خرداد یادداشتی درباره حال و هوای دوم خرداد سال ۱۳۷۶ نوشته است. متن این یادداشت که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
... در ستاد انتخاباتی سید محند خاتمی در سال ۷۶، زنان زیادی حضور نداشتند. وقتی قرار شد زهرا شجاعی به عنوان گزینه ای مناسب و مقبول به همراهی خانم خواجه نوری همکار سابق کاندیدای اصلاح طلبان در وزارت ارشاد اسلامی، مسئولیت کمیته زنان را بپذیرد، من هم قول همکاری دادم و باز هم یک دوره آموزشی را تحت نظر معلم پیشین خود و این بار در یک محیط جدید، تجربه کردم. اولین اقدام ارتباط با زنان تأثیر گذار و گرفتن مشورت از آنان برای تبلیغات انتخابی ویژه جامعه زنان بود .
یادم هست اولین کسانی که با آنان وارد گفتگو شدیم خانم ها رجائی، دستغیب، دکتر رهنورد، دکتر ابتکار و فائزه هاشمی بودند که هر یک برای من حکم یک معلم را برای تجربه حضور اجتماعی و فعالیت در حوزه زنان داشتند. آن روزها در ستاد انتخاباتی کاندیدای اصلاح طلبان ما با تشکیل جلسات گروهی و هم اندیشی هایی با حضور گروه های مختلف زنان بویژه دانشجویان و دختران جوان، فرهنگیان و زنان خانه دار از آنان ایده می گرفتیم.
یادش به خیر خاتمی با آن چهره گشاده و خلق محمدی و صداقت ذاتی اش، خیلی زود در دل ها جای باز کرد و همین مسئله باعث شد که شعله حسد و کینه در دل مخالفانش شعله ور شود و درست از همان زمان تا پایان دوره دوم ریاست جمهوری پرافتخارش، به توطئه چینی و دسیسه سازی و ایجاد بحران علیه او دست بزنند. داستان پرفریب کارناوال عصرعاشورا که برای صاحبان تدبیر مضحکه ای بیش نبود، توانست از همان آغازین روزها بذر بی اعتمادی را در دل برخی متدینین ساده دل بکارد و متاسفانه آن چه از این کشتگاه شوم حاصل آمد مانع از انجام بسیاری از منویات و برنامه های اصلاح طلبانه فرزند فاضل امام شد و روند توسعه یافتگی را در کشورمان کند کرد.
باری علیرغم همه تبلیغات منفی علیه خاتمی، مردم و بویژه دو گروه بزرگ زنان و جوانان به او اقبال کردند و برنده میدان رقابت نابرابر آن دوران، هم او بود. روحانی روشنفکر و متعهدی که درد مردم درد او بود اما با شعار نان و حل مشکلات اقتصادی مردم پا به میدان رقابت نگذاشت. خاتمی با شعار رجحان آزادی بر سایر نیازهای روز، آمد و صداقت او و صراحتش دل ها را با او همراه کرد و آنگاه که نام خاتمی از صندوق های آراء به عنوان رئیس جمهور هفتم بیرون آمد، غریو شادی خیابان ها و محلات پایتخت و متعاقب آن سایر شهرها را فراگرفت اما رسانه ملی براثر شوکی که بر دست اندرکاران آن وارد آمده بود خیلی دیرتر از عموم مردم و بالاجبار با جشن مردمی همراه شد و ...
نهالی که روز دوم خرداد توسط مردم فهیم و آگاه ایران کاشته شد، روز به روز توسط خود آنان و با همیاری دولت آبیاری شد و ما شاهد اقتار ملی و بین المللی ایران و اندک شدن فاصله دولت - ملت بودیم تا آنگاه که وسوسه خناسان به کار افتاد و صداقت پشت پرده فریب مهجور افتاد و شد آن چه نباید می شد.
اینک در آستانه دوم خردادی دیگر وقتی به پشت سر خود می نگریم، افسوس آن روزها خوب سرشار ازاعتماد بین مردم و خدمتگزارانشان و خدمت بی دریغ کارگزاران دولتی و احترام به کرامت انسانی و خیزهای بلند برای تحقق جامعه مدنی دلمان را سخت می فشارد و شکرانه هایی که بدل به ناسپاسی شد و سرنوشت محتوم همه ناسپاسان در طول تاریخ اشک به دیدگانمان می آورد اما نگاه به آینده هنوز افق های روشن را نوید می دهد و خرداد، ماه پرحادثه را مطلع روزهای سبز و سرفراز برای میهن پرافتخارمان و برای جوانان برومند و همه فرزندان سخت کوشش می نمایاند.
و در سال صبر و استقامت، نورامید بر دل هامان راه باز می کند و ما به آفتاب سلامی دوباره می دهیم و به ساختن وطن می اندیشیم با استخوان خویش و عشق را به انتظار می نشینیم که در حال بازگشت است.
در رابطه با ارتقای بهره وری باید به سیاست های کلی برنامه پنج ساله پنجم که سال ۸۷ توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد اشاره کرد. طبق این سیاستها برای رسیدن به جایگاه نخست علمی، فنآوری و اقتصادی در منطقه باید سالانه رشد اقتصادی ۸ درصد محقق شود که یک سوم این رقم از مسیر بهرهوری به دست خواهد آمد.
این مهم باید از طریق تلفیق سرمایه و بهره وری انجام شود به طوریکه یک سوم این ارتقا از مسیر بهره وری به وجود آید. این موضوع در حالی است که در چهار سال اول برنامه پنجم بیش از ۶ دهم واحد درصد سهم بهره وری در رشد اقتصادی نبوده است که این میزان تحقق تنها ۲۷ درصد برنامه را رقم زده است. در برنامه چهارم توسعه هم از ۸ درصد ۲٫۵ درصد مربوط به رشد بهره وری و ۵/۵ درصد نرخ رشد از محل تشکیل سرمایه ثابت نیز توفیق چندانی نداشته است و حداکثر نرخ رشد اقتصادی به کمتر از ۲٫۵درصد رسیده است.
در این چهار سال که البته گزارش آن هم موجود است نه آن ۵/۵ درصد سرمایه گذاری و نه این ۲٫۵ درصد بهره وری محقق نشد. در عین حال فضای عمومی اقتصاد داخلی و اقتصاد جهانی افق روشنی به دست نمی دهد؛ هر چند که اخبار امیدبخشی در این زمینه به گوش می رسد که سرمایه گذاری خارجی ۳۰۰ برابر شد.
ابتدا فکر می کردیم که منظور این است که ۳۰۰ درصد رشد کرده است یعنی سه برابر شده اما بعد متوجه شدیم که نه منظور همین است که ۳۰۰ برابر شده است که امیدواریم همین طور باشد. این موضوع را هم باید در نظر داشت که این رشد سرمایه گذاری باید در جایی خود را نشان دهد.
گفتنی است که رشد سرمایه گذاری در طول برنامه چهارم توسعه که ۱۲٫۲درصد تعیین شده بود محقق نشد و رقم محقق شده نصف برنامه است.
در این شرایط باید امید بیشتری به بهره وری داشته باشیم تا از طریق ارتقای بهره وری به رشد اقتصادی مورد نظر که از الزامات اهداف ملی است دست یابیم.
در اینجا باید بدانیم که برای رسیدن به بهره وری باید به کدام مولفه ها توجه داشته باشیم مولفه هایی همچون، کاهش هزینه، کاهش زمان و نیز افزایش کیفیت باید مد نظر قرار گیرد.
بر همین اساس یکی از مشکلات اینجاست که شاخص تعریف شده ای برای اینکه بدانیم در چه بخشی از اهداف بهره وری عقب مانده ایم نداریم تا با نگاه به آن شاخص ها بفهمیم که در چه وضعیتی قرار گرفته ایم.
نتایج مطالعات صورت گرفته حکایت از این دارد که ساختار جمعیتی کشور جوان است اگر حاضر شویم برای این جمعیت جوان به هر قیمتی شغل ایجاد کرده و برای ایجاد شغل سرمایه گذاری کنیم، بهره وری زیر چرخه ایجاد این اشتغال له خواهد شد.
این در حالیست که فقدان یک سازمان نظاره گر نیز حس می شود در عین حال که ما انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی را نیز داشته ایم که اگر می خواستیم دستگاهی نظارتی داشته باشیم تا مصوبات با سلام و صلوات به تصویب نرسد باید با انحلال آن مخالفت می شد.
ارتباط دستمزد و بهرهوری، افزایش دستمزدی که بیانگر بهرهوری نیروی کار باشد، هزینههای تحقیق و توسعه بر پایه اقتصاد دانش بنیان و نظام آموزش فنی و حرفهای و آموزش عالی برپایه تقاضای جامعه را چهار پیشنهادی است که باید در این شرایط مورد توجه قرار گیرد.
دولت باید موظف باشد در سه ماه پس از تصویب قانون برنامه پنجم، سند اجرایی توسعه ملی را مدون کند و گزارش سالانه در خصوص بهره وری بدهد تا مشکلات و دلایل محقق نشدن نرخ بهره وری مشخص شود چرا که اگر عدد بزرگی برای اهداف تعیین کنیم و در نهایت تحقق هدف تنها ۶ دهم واحد باشد برنامه پنجم هم جا پای برنامه چهارم می گذارد.
*معاون اقتصادی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
منبع : خبرآنلاین
امروز: با وجود درخواست پزشکان زندان وکیل آباد مشهد مبنی بر معالجه سید هاشم خواستار، معلم بازنشسته در بند و فعال مدنی، توسط پزشکان متخصص چشم ،مسئولان زندان با این درخواست تیم پزشکی تاکنون موافقت نکرده اند.
براساس گزارش رسیده به جرس، با توجه به وخامت حال خواستار و اینکه در صورت عدم رسیدگی ممکن است بینایی اش را از دست دهد، پزشکان زندان درخواست کرده اند که مداوای وی توسط پزشکان متخصص خارج از زندان صورت بگیرد.
این درحالی است که مسئولان تاکنون توجهی به این نظر پزشکان نکرده اند.
لازم به ذکر است که خواستاراین معلم بازنشسته، با وجود گذشت 9 ماه از حبس خود، تاکنون از مرخصی محروم بوده است. رایزنی های خانواده وی نیز ثمربخش نبوده و مشخص نیست که چرا با درخواست مرخصی که حق قانونی هر زندانی است مخالفت می شود.
امروز:زندانیان سیاسی علی اکبر عجمی و حسن سرچاهی، از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات، کماکان در زندان اوین و در وضعیت بلاتکلیف به سر می برند. همزمان مبین لاری، از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات که به بیماری MS مبتلا می باشد، بعد از ماهها نگهداری در بازداشتگاههای مختلف، به زندان اوین منتقل شد.
به گزارش منابع خبری جرس، علی اکبر عجمی از دانشجویان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، که در تاریخ ۲۱ بهمن ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده بود، کماکان در بند ۳۵۰ زندان اوین و در وضعیت بلاتکلیف و نامعلوم به سر می برد.
وی بعد از دستگیری در منزل خود در شهرستان سبزوار، به تهران و زندان اوین منتقل شده و تحت بازجویی قرار گرفت.
حسن سرچاهی، از بازداشت شدگان حوادث عاشورا نیز، در وضعیت نامعلوم و بلاتکلیف به سر می برد.
این گزارش خاطرنشان کرد سرچاهی از وکلای عضو کانون وکلای دادگستری می باشد.
در خبری دیگر اینکه، مبین لاری از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات نیز، اخیرا حکم زندانش توسط دادگاه تجدیدنظر تایید شده و طی چند روز گذشته به زندان اوین منتقل شده است.
گزارش ارسالی خاطرنشان کرد: لاری از بیماری خطرناک MS رنج می برد و حتی از توانایی تعویض لباس و کارهای شخصی خود برخوردار نمی باشد.
لازم به ذکر است زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، از امروز در روزه سیاسی به سر می برند و این روند تا روز ۲۲ خرداد و سالگرد انتخابات ادامه خواهد داشت.
امروز: به مناسبت فرارسیدن ماه خرداد، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با صدور بیانیه ای به بررسی و تحلیل حوادث خردادماه در تاریخ انقلاب اسلامی پرداخت.
متن این بیانیه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بايام الله ان فی ذلک لآيات لکل صبار شکور
و همانا موسی را با آیات خود فرستادیم که قوم خود را از تاریکی به سوی روشنایی بیرون آور و روزهای عبرت انگیز الهی را به آنان یادآوری کن. قطعاً در این یادآوری بر هر انسان صبور شکرگزار عبرت هاست.(سوره ابراهیم آیه 5)
ملت شریف ایران
ماه خرداد، ماه پر خاطره، ماه تلاش، همیت، مقاومت، مردانگی و ماه بلوغ عقل و در عین حال ماه غم ها و دلتنگی ها فرا رسید. نخستین خاطرة ملت درماه خرداد، طی50 سال مبارزه، قیام پرشکوه 15خرداد 1342بود روزی که به تعبیر امام راحل، مبدأ نهضت آزادی خواهی ملت ایران شد. روزی که علی رغم غروب غمگینش، پس از 15 سال به سان سپیدة سحر، طلوع دوباره يافت و باعث شد امام و مردم دست در دست هم نظامی را پایه گذاری کنند که نه به قدرت و ثروت، بلکه به رأی و خواست ملت متکی بود. نهضت ملی 15 خرداد 1342 دکترین خود را در شعار جاودانة "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" انقلاب اسلامي سال 1357 ثبت کرد و رهبری آن ضمن مخالفت صریح با دیگر اشکال ملک داری و حکمرانی، بر تامین حقوق ملت و مطالبات آنان پای فشرد و آن را در قالب قانون اساسي قانونمند كرد. در این نظام گرچه بنا به ضرورت های ناشی از شرایط جنگ و نوپایی انقلاب، گاهی خارج از چارچوب های قانونی تصمیماتی اتخاذ می شد اما به محض پایان یافتن جنگ و برقراری وضعیت عادی، رفتار در چارچوب قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعه مورد تاکید رهبری و مقامات ارشد قرار گرفت. در حالی که این فضای امید و رویکرد صادقانه می رفت كه پس از واقعة پر هزینه و عبرت آموز جنگ، پایه های قانونمندی نظام را مستحکم سازد، بنیانگذار استقلال طلب، آزاد منش و جمهوری خواه و الهی جمهوري اسلامي ايران سخن از بدرود و رفتن سرداد و مردم وفادار و آرزومندش را با هزاران آرزو تنها گذاشت. در آن نیمة خرداد غمگین، همة ملت و جوانان سلحشور مجاهدی که با تمام توان در مسیر صیانت از تمامیت ارضی کشور، حماسة آزاد سازی خرمشهر را سرودند، سوگوار تنهایی خود شدند، اما با خاتمه جنگ و حلاوت سربلندی های ناشی از آن، تحقق بخش هایی از قانون اساسی به ویژه حقوق مدنی و شهروندی ملت در انتظار مانده بود. اگرچه تلاش های بزرگ توسعه و سازندگی را به عنوان یک ضرورت پس از جنگ طولانی بايد قابل تحسين دانست، اما انکار نمی توان کرد که آزادی های مدنی به عنوان متن میثاق نامه ملی کشور - قانون اساسی- همچنان کم فروغ می نمود. آزادی و حقوق شهروندی همان خواسته ای بود که جمهوری اسلامی برای آن قد برافراشت و اساس حکمرانی و حکومت دینی در قرائت امام بود.
خرداد ماهی است که نهضت اصلاح طلبی در آن تولد یافت و جامعه مدنی با قرائتی نو از اندیشة بنیان گذار نهضت شکل گرفت. قرائتی که قدر نان و اقتصاد را به سان امنیت و سیاست جامعه ارج می نهاد. نهضت مدنی دوم خرداد با این باور در میان ملت منزلت یافت که قدرت و حکومت اگر با آزادی و آزادگی همراه نباشد به سان سد محکمی فرا روی انسان و خواست های مشروع او خواهد بود. اندیشه دوم خرداد بر این پایه استوار بود که بیگانگی حکومت با آزادی های انسانی منجر به ریزش مدنی و گسست اجتماعی خواهد شد که این فاجعه به رغم دلبستگی انسان ها به هویت ملی و دینی شان، خانمان سوزتر از هر جنگی خواهد بود. لذا به جد پاسخ گویی دولت در برابر قانون را سرلوحه کتاب حکمرانی قرار داد تا در سایة این تعادل، حقوق ملت محفوظ بماند.
جنبش دوم خرداد در ذات خود اعتراضی مدنی به برخی جهت گیری ها و پایمال شدن حقوق شهروندی بود. اندیشه دوم خردادی در حکومت کوتاه اما اثرگذار خود ثابت کرد که می توان با حفظ ارزش های دینی و ملی، هم شان داخلی حکومت را ارتقا داد و هم عزتمندانه در عرصة جهانی از حقوق ملت دفاع كرد و در این راه ، مردم فریبی و ناراستگویی را نياز ندانست. در واقع می توان گفت دولت برخاسته از اصلاحات که مولود جنبش دوم خرداد به شمار می رفت، در حالی که از بسیاری از اختیارات خود محروم بود و تا واپسین روزهای حکمرانی مورد نامهربانی ها و ناروايی های بیشماری قرار گرفت و علي رغم برخي ناکامی ها، با دستاوردهای بزرگ و ماندگار اقتصادی، اجتماعی، سياسی و فرهنگی، سر افرازی ملت را به نمایش گذاشت. با وجود اين موفقيت ها، کارشکنی های مخالفين جنبش دوم خرداد به ثمر نشست و در يک بسيج قوا با کمک حزب پادگانی، جریان ضد اصلاحات بر کرسی دولت نشست و چهار سال تمام همة وقت و انرژي خود را برای پاک کردن جامعه از آثار اندیشه و رفتار اصلاح طلبی به کار برد. چنين بود که در سال 87 چهره های شاخص اصلاح طلب با درک عميق از آينده تاريکی که فرا روی کشور بود عزم خود را برای بازگشت به صحنه جزم نمودند. در اين مسير ناهموار همه باورمندان به استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی - يعنی همان آرمانهای جاودانة نهضت خرداد- پای در ميدان نهادند تا مگر راه گذشته را پس از يک توقف پر هزينه چهارساله در جهت حفظ عزت و سربلندی ايران پی بگيرند و اين همان چيزی بود که ملت آن را فرياد می زد. شاهد اين مدعا شعاری است که در يکی از سفرهای استانی نامزد اصلاح طلبان بر زبان ها جاری شد: "جمهوری اسلامی آزاد بايد گردد" . ورود مير حسين موسوی نخست وزير 8 سال دوران دفاع مقدس و حجت الاسلام و المسلمين مهدی کروبی يار ديرين امام، با تأكيد بر ضرورت دفاع مستمر از جمهوريت نظام، حقوق شهروندی و آزادی های مدنی، اميد تازه ای در دل هوادران عزت و سربلندی ايران پديد آورد. اقتدارگرايان تمامت خواه که نبرد مدنی را بر نتابيدند و رقابت سالم را به معنای شکست قطعی خود ديده بودند، با رفتارهای مهندسی شده مصمم شدند به هر قيمت، مسير اصلاح طلبی ملت را سد کنند و چنين شد که بار ديگر ماه خرداد به ماه هزينه سنگين برای ملت تبديل شد و حلاوت روز 22 خرداد همانند ديگر روزهای تاريخی اندوهگين ملت به تلخی گراييد. گر چه پس از حماسه 22 خرداد، حاکميت کوشيد رفتار از پيش طراحی شده خود را به شكل ديگري تلقين کند، اما به نظر مي رسيد وجدان عمومی آن را باور نکرد!.
حماسة جاودانه 25 خرداد تاکيدي بود بر اين عدم باور و در همراهی اصلاح انديشی و اصلاح طلبی. مع الاسف ميل تماميت خواهی، جريان حوادث را به سمتی برد که حتی وساطت و مصلحت انديشی های خيرخواهانة برخی از بزرگان برای بازگرداندن امور به مسير درست و واقعی نتيجه نداد و مشاهده شد پيش از طی مسير قانونی متعارف در همه انتخابات در جهان، نتيجه انتخابات رياست جمهوری دورة دهم، خارج از مجرای طبيعی اعلام و به ملت تحميل شد. اين در حالی بود که بعضی از حوادث و وقايع روزهای قبل از انتخابات به سان هشداری جدی از سوی اقتدارگرايان به نامزدهای خارج از دايره قدرت و هواداران آنها به چشم خورد. در آن ايام و در روزهای بعد به هيچ يک از اعتراضات مدنی توجهی نشد و سناريوی مهندسي شده پيروزي انتخاباتی، آنچنان دل از طراحان و مجريان آن ربوده بود که حتی خروش ملت در 25 خرداد که برای هميشه در حافظه تاريخی ملت ايران ثبت و موجب بهت و حيرت جهانيان شد نيز نتوانست اقتدارگرايان را به خود آورد. 25 خرداد در واقع نويد بخش بلوغ اصلاحات و ظهور يک جنبش اجتماعی در مدرسه اصلاحات بود، جنبش سبزی که چيزی جز رعايت حقوق مدنی مصرح در قانون اساسی و اجرای کامل همه اصول آن را طلب نمی کرد. اما افسوس که اين روز بزرگ به دست عوامل کودتای انتخاباتی رنگ خون گرفت.
اکنون که يک سال از آن روزهای تلخ و شيرين گذشته است، حماسه ملت در خرداد 88 به عنوان نماد ملی جنبش سبز اصلاح طلبی در جهان معرفی شده و در خاطره ها باقی مانده است که 30 خرداد روز انتقام از جنبشی بود که تاکيد مجدد بر دفاع از حقوق شهروندی و آزادی های مدنی را به عنوان نمايشی از واقعيت و مطالبات اجتماعی و سياسی ملت عرضه نمود. روزها گذشت و اقتدارگرايان همچنان داغ و درفش نشان دادند و فرزندان نامدار و گمنام ملت را دستگير، زندانی و مورد شکنجه و آزار قرار دادند. در يک سال گذشته دستگيری ها و بازداشت های غير قانونی، يورش ها و هجمه های بی رحمانه خيابانی و دروغ سازی های رسانه های حکومتی، شکنجه ها، تهديدها و اعترافات نمايشی هم نتوانست اراده پولادين ملت باورمند به اصلاح وضع موجود را درهم بکوبد. اينک جنبش اصلاح طلبانه سبز و رهبران آن و مردم وفادار به آرمان های سبز، جز به احيای قانون اساسی و اجرای هماهنگ همة اصول آن به چيز ديگری رضايت نمی دهند. امروز همگان دريافته اند که اين حرکت، پايدار، مستمر و حذف ناشدنی است. ای کاش اقتدارگرايان زودتر بر اين حقيقت وقوف يافته و با تغيير رفتارهای بيگانه با خواست ملت، زمينة همدلی و اتحاد ملی را فراهم کنند.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران در آستانة سالگرد شکوهمندی های خرداد و سالگشت ارتحال بنيانگذار عزيز جمهوری اسلامی ايران، با پای فشاری بر آرمان های اصيل انقلاب ملت در بهمن 57 و اصول قانون اساسی، همچون گذشته بر تداوم همراهی با اين جنبش اصيل مردمی تاکيد کرده و ضمن دعوت از آحاد ملت براي حفظ انسجام و حركت قانونمند خود، حاکمان سرمست از قدرت را به تجديد نظر در رفتارهای غيرقانوني و خشونت آميزشان فرا مي خواند تا زمينة کم شدن فاصله بين ملت و حکومت را فراهم آورند و اجازه ندهند در اين شرايط حساس بین المللی هزينة آزادی خواهی و استقلال طلبی ملت بيش از اين افزايش يابد.
شايسته است به جای برخورد غيرمنطقي با درخواست های قانونی و مشروع آقايان مير حسين موسوی و مهدی کروبی و نيز شورای هماهنگی جبهه اصلاحات براي استفاده از حقوق قانونی خود در برگزاری مراسم و راهپيمایی که در قانون اساسی تصريح شده است، به اين تقاضاها پاسخ مثبت دهند.
در پايان ضمن قدردانی و تعظيم به آستان ملت شريف، نخبگان هوشمند، جوانان رشيد، از اقشار مختلف ملت از هر قوم و مذهب و منطقه انتظار دارد با حضور هوشيارانه، مسالمت آميزو قانونمند خود، تداوم بخش راهی باشند که سرانجام آن به حول و قوه الهی جز پيروزی و سربلندی ملت و حاكميت كامل قانون نخواهد بود.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران
89/3/2
امروز: حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی روز گذشته (یکشنبه) به دیدار مهندس موسوی رفت و در مورد مسائل سیاسی و امنیتی کشور در آستانه نخستین سالگرد انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به گفت و گو پرداخت.
به گزارش کلمه، در این دیدار این دو شخصیت سیاسی با اشاره به فرارسیدن خرداد ماه بر اهمیت روزهای دوم خرداد به عنوان روز حرکت جدید از سوی مردم، سوم خرداد به عنوان روز حماسی آزادسازی خرمشهر ، ۱۴ خرداد روز رحلت حضرت امام خمینی(ره) و ۱۵خرداد به عنوان فرازی حساس از تاریخ معاصر که منجر به انقلاب اسلامی شد تاکید شد و در مورد رویدادهای روز ۲۲خرداد و روز حماسی ۲۵خرداد و نیز ۳۰خرداد تبادل نظر گردید.
در این دیدار بر ضرورت تدوین نوشته هایی که به صورت دقیق اتفاق های آن روزها را بیان کرده اند تاکید و گفته شد: روشن شدن آنچه از ۲۲خرداد تا کنون اتفاق افتاده است برای پیشرفت جنبش سبز و نشان دادن مسیر حق جویی و حق طلبی ملت بسیار مهم است.
در این جلسه همچنین تصمیم گرفته شد تا در صورت دادن مجوز راهپیمایی،در سطح ملی مردم به شرکت در این راهپیمایی دعوت شوند و در غیر این صورت برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی با تنوع و تکثری که شبکه های اجتماعی دارند به صورت مسالمت آمیز جریان اطلاع رسانی صورت گیرد.
همچنین کروبی و موسوی ضمن تاکید بر بیهودگی مقابله خشونت آمیز با جنبش سبز و گسترش امواج سبز اگاهی علیرغم همه محدودیت ها، اتفاقات یک هفته اخیر در دانشگاهها را نشانه ای از بی اثر بودن ضرب و زور در برابر مطالبات به حق مردم دانسته و تصریح کردند مردم به دنبال حقوق تصریح شده انسانی در قانون اساسی و خواهان انتخاباتی غیر گزینشی و آزاد و نیز خواهان ازادی رسانه ها و آزادی زندانیان سیاسی هستند.
در این جلسه ضمن اشاره به حملات لباس شخصی ها به دفاتر و شخصیت ها، که به سلاح های سرد و گرم و بی سیم مجهز هستند تاکید شد: این اقدامات، سازمان یافته و دنباله همان فجایع کهریزک و کوی دانشگاه است که امروز به شکل دیگری ظاهر شده است .
آنها همچنین ضمن ابراز تاسف از ضرب و شتم نوری زاد در زندان، اعمال خشونت و کتک زدن یک هنرمند برای ارعاب او را یک رویه از پیش تعیین شده و ظالمانه بر شمردند که دل هر دلسوز نظام را به درد می آورد.
کروبی و موسوی در این جلسه تصریح کردند: همه این اتفاقات ناشی از سکوت در مقابل مظالم بوده است و برای جلوگیری و ختم این روش های غیر قانونی و غیر شرعی باید بدون توجه به عقاید و اتهامات افراد و گروه های مختلف از حقوق آنها دفاع شود چرا که رویه اسلامی دفاع از حقوق مظلوم است، با هر گرایش و فکری.
کروبی و موسوی با ابراز نگرانی نسبت به شیوع گسترده دروغ در گفته ها و دستکاری آمار و اطلاعات هشدار دادند که شیوع دروغ قطعا ضمن ویران کردن اوضاع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به بنیان های فکری جامعه نیز لطمه خواهد زد و باید به همه گفت که اسلام مخالف دروغ و فساد است و باید به مردم بگوئیم حساب فساد و سایر اقدامات غیر انسانی و غیر قانونی را از اسلام جدا کنند.
دراین جلسه ضمن تبادل نظر پیرامون اوضاع اقتصادی کشور، افول صنایع ملی، گسترش بیکاری و وضعیت بد حقوق بگیران و کارگران و معلمان به عنوان مهمترین مشکلات اقتصادی کشور عنوان شدو تصریح گردید منحرف کردن اذهان مردم از دلایل اصلی گریز از هنجارها، تاکتیکی برای انحراف ذهن مردم است و دولتمردان به جای دلیل تراشی بیکاری و گرانی را کنترل کنند و از اقتصاد ملی حمایت کنند آنگاه خواهند دید که بسیاری از جرم ها کاهش پیدا می کند.
در این جلسه همچنین تاکید شد اگر صدا و سیما از سیاست یک صدائی و انحصار طلبی دست بردارد در سطح جامعه با اقناع و وحدت بیشتری روبرو خواهیم بود.
این دو شخصیت برجسته سیاسی این پرسش را مطرح کردند که این چه دستگاهی است که بدان لقب رسانه ملی داده اند و از اخبار و نظرات ملت در آن خبری نیست؟
آنها در پایان با اشاره به در پیش بودن سالگرد رحلت حضرت امام به اثرات سوء قلب عقاید و روش و منش سیاسی امام (ره) از سوی حاکمان ، صدا و سیما و رسانه های خارجی اشاره و اذعان شد: متاسفانه برای وارونه نمایی آنچه در دهه اول انقلاب گذشته است صداهای بیگانه و صدای حاکمان هماهنگ عمل می کند که ضرورت دارد با توجه به در پیش بودن مناسبت ۱۴ و ۱۵خرداد اگاهی بخشی صادقانه و بدون تعصب از آن دوران صورت گیرد.
سوم خردادماه روز ملی ایثار، مقاومت و پیروزی، یادآور لحظات بیاد ماندنی و پرشوری است که اراده یک ملت در سایه وفاق، همدلی و انسجام پولادین بر پیچیده ترین طراحی های اطلاعاتی و نظامی و ماشین جنگی عظیمی که مجموعه ای از مدرن ترین فناوریهای تسلیحاتی شرق و غرب بود فائق آمد و این یعنی تحقق وعده و سنت الهی. مرور آن ایام در همیشه تاریخ پر فراز و نشیب کشور ما تنها یاد آوری فتحی نظامی در برابر دشمنی قدرتمند نیست چرا که فتح خرمشهر نه اولین پیروزی مردم ما در جنگ بود و نه آخرین آن.
اگرچه رژیم بعثی عراق آغاز جنگ را با اهداف مختلفی که عمدتاً ریشه در خود بزرگ بینی و روح ماجراجویی صدام حسین داشت رقم زد، لیکن عدم توجه صدام و حامیان وی به عاملی تعیین کننده در معادلات استراتژیک، تحت عنوان قدرت توده ها، موجب عقیم ماندن و در نهایت شکست و اضمحلال مجموعه طرح ریزیها و برنامه های سیاسی و نظامی وی گردید. در این میان اشغال خرمشهر در اوایل جنگ و در شرایطی که دشمن با بهره گیری از خلاء قدرت دفاعی و فقدان انسجام داخلی به دنبال ایجاد سرپلهای موفقیت برای تحقیر مردمی بود که اراده و اعتقاد راسخ خود در تغییر و اصلاح کشورشان را در انقلابی مردمی به نمایش گذارده و زمام امور کشورشان را به دست گرفته بودند. بغض فرو خفته مدافعان و محافظان مظلوم خرمشهر که به عنوان مظهر اراده مردمی در نبردی جانانه و کم نظیر، سبزی و خرمی این شهر را با سرخی خون پاک خود آراستند در سوم خردادماه سال61 در عملیات غرور آفرین بیت المقدس که به نام مقدس امیر المومنین علی (ع) مزین گردیده بود به یک باره شکست و چون سیلی بنیان کن سپاه صدام را با شکست و زبونی بدرقه کرد. زمانی که در واپسین روزهای مقاومت، نیروهای نظامی و داوطلبین مردمی در خرمشهر، دشمنان و متعدیان به اراده و شرافت مردم ایران بر پیکرهای چاک چاک و مطهر فرزندان وطن قهقهه پیروزی و نصر سر دادة و مطبوعات کشورمان با درج تیترٌ خرمشهر با آخرین گلوله ها مقاومت می کندٌ به دنبال آماده سازی افکار عمومی برای خداحافظی با مظهر مقاومتٰ، ایثار و غرور ملی مردم ایران بودند، جوانه های خشم مقدس در دل و جان سربازان فداکار ایران زمین درحال رستن بود. باکری ها، همت هاٰ، صیاد شیرازی ها، شمخانی ها، رضایی ها وهمه بلند آوازگان نام آور و گمنام، دستها را در هم گره زدند و بیرق اراده سترگ مردم ایران برای آزاد و مستقل زیستن را به بلندای تاریخ سراسر حماسه و حریت ایران زمین برافراشتند. سوم خرداد و خرمشهر ار آن رو گرامی و بلند آوازه است که با همت، اراده، همدلی، وفاق و روح آزادگی آحاد مردم ایران عجین گشته است.
لطافت و عیار پیروزی در سوم خردادماه سال 61 از آن رو بی بدیل است که از جنس صداقت، اعتماد و احترام به خواست و اراده مردمی است. سوم خردادماه باید برای همه ما درسی بیاد ماندنی و تجربه ای قابل تعمیم برای پاس داشت قدرت و اراده مردم برای دستیابی به پیروزی و موفقیت باشد. سوم خردادها تکرار شدنی است اگر ما بر عهدی که با مردم نجیب ،آزاده و فداکار کشورمان بسته ایم پایدار بمانیم و چون روزهای خون و باروت، آنان را ولی نعمت خود بدانیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر