پس از آنکه مجلس سنای امریکا، درسال 86، لایحه ای مشروط در مورد محکوم کردن فعالیت های تروریستی سپاه پاسداران به تصویب رساند،[9] رئیس جمهور پیشین، سید محمد خاتمی، این اقدام مجلس سنا را محکوم و از سپاه پاسداران دفاع کرد. [10] چراکه منافع سپاه دیگر قابل تفکیک از منافع نظام نبود .
نفوذ سیاسی سپاه پاسداران البته بسیار پُر اهمیت است، ولی به عقیده کارشناسان، نفوذ فزایندۀ اقتصادی آن را نیزباید بسیار جدی گرفت. سپاه پاسداران، هم در اقتصاد داخلی ایران و هم در تجارت خارجی، تبدیل به نیروی قابل ملاحظه ای شده است. دامنۀ فعالیت های سپاه، از پروژه های خُردِ سازندگیِ سال های پس از جنگ، به پروژه های عظیم زیربنایی گسترش یافته است. سپاه از نفوذ خود در صنایع نظامی استفاده کرده و، با کنار نهادن بنگاه های تجارتی کوچکِ بخش خصوصی، وارد بازار بسیار پُرسود مایحتاج روزمره شده است. افزون بر آن، گروهی از بازرگانان ایرانی معتقدند دخالت سپاه در بازار سیاه آنها را ورشکست کرده است.
در تمامی سالهای دهه 70، سپاه دامنۀ نفوذ خود را به صنایع پر سود نفت و گاز گسترش داد. عدم شفافیت در اقتصادِ ایران، همراه با پنهانکاری های بخش اقتصادی سپاه، پیگیری دقیق این فعالیت ها را بسیار دشوار کرده است. اما، همان اطلاعات استخراج شده از منابع باز، اطلاعات کافی در اختیار ما می گذارد تا به عمق پیچیدگی ارتباطات سپاه پاسداران و اقتصاد ایران پی ببریم.
ساختار قانونیِ مبهم
فعالیت های سپاه پاسداران، در اقتصاد ایران، دستاویزقانونی دارد. در مصاحبه ای که عبدالرضا عابد، از سرداران سپاه، با روزنامۀ شرق انجام داد، با استناد به مادۀ 147 قانون اساسی جمهوری اسلامی، کلیۀ فعالیت های اقتصادی سپاه را توجیه کرد.[11] بنا به مادۀ 147، "دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی، و جهاد سازندگی، با رعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند، در حدی که به آمادگی رزمی آسیبی وارد نشود."[12] مضمون و فحوای این قانون صراحتا بیانگر استفاده دولت و نه فعالیت و حضور گسترده مستقل در حوزه اقتصاد می باشد . این امری متداول در بسیاری از کشورهاست که وظایف موردی مانند؛ امداد رسانی در شرایط خاص ( سیل – زلزله و ..) و یا برخی فعالیت های اقتصادی مرتبط با وظایف ارتش ( مثل فعالیت در تولید سلاح یا تحقیقات مرتبط با وظایف دفاعی ) را به آنان می سپردند . ظاهر این ماده قانونی نیز صراحتا در مورد ارتش است نه سپاه . ضمن آنکه بر رعایت عدل نیز تاکیید می ورزد ، عدلی که با حضور مستقل و گسترده ارگان های نظامی نه تحت نظر دولت و به صورت خاص و ایجاد انحصار و استفاده از نفوذ و قدرت نظامی در حوزه اقتصادی ، قطعا مخدوش خواهد شد و به ظلم و حذف رقبا و دیگر فعالان اقتصادی در حوزه مربوطه منجر خواهد گردید . در هر حال همین اشاره قانون که حالت حاشیه و تبصره دارد ( با توجه به تاکید در وظایف رزمی ارتش در همین ماده ) دستاویزی برای فعالیت های گسترده اقتصادی سپاه شده است . در ایران همیشه حاشیه بر متن و تبصره بر اصل غلبه دارد .
سایر فرماندهان سپاه هم این توجیه قانونی را بارها تکرار کرده اند.[14] صفحۀ اصلی تارنمای قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (قرب) نیز به مادۀ 147 استناد می کند.[15] علاوه بر این، مادۀ 150 قانون اساسی جمهوری اسلامی مسئولیت حفظ انقلاب و دستاورد های آن را به سپاه پاسداران محول کرده است،[16] مسئولیتی که سران سپاه تعبیرات گسترده ای از آن دارند.
در سال 82، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی دستوری صادر کرد که، به موجب آن "تمامی واحد های سپاه پاسداران، ارتش جمهوری اسلامی، ادارات پشتیبانی و مؤسسات وابسته به وزارت دفاع و نیروهای مسلح"، می بایست مانند مقاطعه کاران در پروژه های عمرانی مشارکت کنند.[17] بنا بر همان دستور، تمامی سود های حاصله می باید به خزانه داری برگشت داده شود تا صرف همان پروژه یا خرید تجهیزات برای سپاه پاسداران و فعالیت های گوناگون آن گردد. بر این اساس سپاه پاسداران این حق را برای خود قائل است که با استناد به "پشتیبانی از برنامه های دولت جمهوری اسلامی" در تمامی امور اقتصادی دخالت کرده، و نیز نیروهای شبه نظامی بسیج را که متشکل از جوانان داوطلب وابسته به سپاه پاسداران است، در برنامه های اقتصادی مشارکت دهد.[18]
هم اکنون، سپاه پاسداران برنامه های خود را چنان وسعت بخشیده که هیچ محدودیت قانونی برای فعالیت های خود قائل نیست. برای مثال، سرتیپ حسین یاسینی، معاون ریاست منابع انسانی ستاد مشترک نیروهای مسلح، عبارت قانونی "برنامه ها و پروژه های توسعه اقتصادی" را به صورت گسترده تر جنبه های " اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی برنامه های توسعه " تحریف می کند. {20} سران سپاه پاسداران چنین تعبیر وسیعی از قانون را مطابق "دستورات رهبر جمهوری اسلامی و فرمانده کل قوا " می دانند، که به نظر آنان، مادۀ 147 قانون اساسی رانیز تحت الشعاع خود قرار می دهد.[19] به اعتقاد آنان ، تا زمانی که مقام رهبری از سپاه پاسداران حمایت می کند، تمامی اعمال و فعالیت های سپاه قانونی است.
بدون تردید، رهبر از سپاه پاسداران کاملا پشتیبانی می کند. روزنامۀ کیهان تهران آخرین نظرات رهبر، آیت الله علی خامنه ای، را به دقت منعکس می کند، و مدیر مسوول روزنامه هم منتصب مقام رهبری است تا نظرات او دقیقاً بازگو شود. در سال 85، سردبیر فعلی، آقای حسین شریعتمداری، در مقاله ای بسیار مهم، نوشت: " در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، بنیانگذار جمهوری اسلامی توسعه کشور را مهمترین مسئله می دانست."[20] آقای شریعتمداری، برای اثبات این نظریه، به سخنرانیِ آیت الله خمینی، یک هفته پس از بازگشت وی به ایران، استناد و در حقیقت سخنان ایشان را تحریف کرد. رهبری انقلاب، طی آن سخنرانی، گفته بود که " ما باید این کشور را از نو بسازیم چون این دولت نمی تواند این کار را انجام دهد." در اینجا منظور ایشان اشاره به آخرین نخست وزیر شاه بود، که همچنان قدرت را در دست داشت، و مقصود ایشان بازسازی ساختار سیاسی کشور بود و نه توسعۀ اقتصادی. [21] چند سطر پایین تر، در همان مقالۀ کیهان، آقای شریعتمداری به سخنان آیت الله خامنه ای، در سال 1370، اشاره کرده است، اما نقلِ سخنانِ ایشان هم از قلم آقای شریعتمداری به همان اندازه مبهم و نابسامان است.[22]
سازندگی و عمران
در طول جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران تجربه های بسیاری در ساختن خاکریزهای خط مقدم و سنگر های سریع النصب و پناهگاه به دست آورد.[33] در پایان جنگ، کادر رهبری سپاه پاسداران سعی بر آن داشت که همچنان مطرح باقی بماند. از این رو، شرکت ساختمانی قرب را توسط بخش مهندسی سپاه تأسیس کرد تا از تجربه های دوران جنگ برای دوران سازندگی استفاده کند.[34] هم اکنون، رئیس هیأت مدیرۀ شرکت قرب، سرلشگر محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران است.[35] باقی اعضای هیأت مدیره عبارت اند از: فرمانده نیروهای مشترک رؤسای پنجگانۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ( نیروی هوایی ، نیروی زمینی ، نیروی دریایی سپاه، نیروی قدس، و نیروی مقاومت بسیج)، رئیس دانشگاه امام حسین، فرمانده بنیاد همکاری سپاه و رئیس اداره خودکفائی سپاه پاسداران.[36]
امروزه "مجتمع قرب یکی از بزرگترین و پرقدرت ترین مقاطعه کاران در ایران است."[37] و در تارنمای مجتمع قرب، فهرست فعالیت های آن، یعنی عملیات مهندسی راه و ساختمان، صنایع و معادن، کشاورزی و طراحی،[38] درج شده است. در این تارنما با افتخار اعلام شده که این شرکت " 750 قرارداد مهم در زمینه های مختلف راه و ساختمان، سد سازی، سیستم های آبیاری، شاهراه ها، تونل و سازه های بسیار مقاوم، شمع بندی تیرآهنهای مشبک سه بُعدی، ساختمان دکل های روی آب دریا، و لوله کشی برای آب ، گاز و نفت" دارد. مجتمع قرب همچنین ادعا می کند که برای 170 پروژه بزرگ دیگر به عنوان مشاور استخدام شده است. در سال 1386، شرکت قرب اعلام کرد که تا آن زمان بیش از 1220 پروژه را به اتمام رسانده است[39] و 250 پروژه بزرگ دیگر نیز در دست دارد.[40]
درحالی که امکان ابراز مخالفت در جمهوری اسلامی بسیار محدود است، چهار موضوع بحث برانگیز دربارۀ فعالیت های اقتصادی سپاه پاسداران در سطح جامعه مطرح شده است. نخست: نحوۀ اجرای مناقصه ها و ترتیب اعطای قراردادهای پرسودی که نصیب شرکت قرب و سایر سازمانها و نهادهای وابسته به سپاه پاسداران می شود؛ دو: توانایی و پشتوانۀ مالی عظیم مجتمع قرب، که به آن این امکان را می دهد تا در مناقصه ها و مزایده های دولتی قیمت کمتری از سایر شرکت ها ارائه دهد؛ سه: معیارهای سنجشِ کیفیت کارها و پروژه های تکمیل شده توسط مجتمع قرب، در عمل، بسیار پایین تر ازمعیار هائی است که دیگر شرکت ها می باید رعایت کنند؛ و در نهایت: مجتمع قرب، توسط رابط های خود، به سرمایه های کلان و ارز موجود در بانک های دولتی دسترسی دارد. در این میان دو مسئله نیز مسکوت می ماند: نخست: شیوۀ حسابداری قرب - زیرا شرکت ناظر بر حساب های قرب خود تابع قرب است- ،[41] دو: مجتمع قرب مشمول پرداخت مالیات نیست.[42]
آقای محسن رفیقدوست، که خود یکی از مؤسسین سپاه، و تا افشای رسوایی مالی تنها وزیر سپاه پاسداران در تاریخ جمهوری اسلامی بود، می گوید که در زمان وزارت وی ، حتی "یک ریال" صرف فعالیت های اقتصادی سپاه نشده است.[43] او، ضمن دفاع از فعالیت های سپاه در پروژه های زیربنایی، از درگیر شدن بیش از اندازۀ سپاه در پروژه های اقتصادی انتقاد کرد. به گفتۀ او " پروژه های همگانی و عمومی می باید توسط بخش خصوصی انجام شود." و ادامه داد که " فساد در دستگاه اداری، تورم اقتصادی، و . . . همه به دلیل دخالت دولت در تمامی امور اقتصادی است."[44]
روزنامۀ شرق نیز از عدم توانایی رقابت بخش خصوصی با سپاه پاسداران نقل کرده و آن را مورد پرسش و انتقاد قرار داده بود. اما سردار عابد، معاون ریاست مجتمع قرب، این انتقاد را رد کرده و آن را ناوارد دانسته است.[45] سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور نیز، هم از شیوۀ اجرای مناقصه و واگذاری قرارداد به مجتمع قرب و هم از کیفیت بد ساختن فاضلاب شهر کرمانشاه،[46] در غرب ایران هم و پروژۀ سد سبلان در مرز آذربایجان[47] انتقاد کرده است. در پاسخ به این انتقاد، و بجای آنکه مجتمع قرب مسئول شناخته شود، در سال 86، به دستور رئیس جمهور، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به اداره ای وابسته به ریاست جمهوری تبدیل شد و استقلال خود را برای حسابرسی و سنجش کار از دست داد.[48] پیش از آنکه سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور منحل شود، آقای احمدی نژاد، در سمتِ شهردار تهران، قرارداد های بیشماری را به مجتمع قرب واگذار کرده بود. از این رو، روزنامه اعتماد ملی مجتمع قرب را برندۀ واقعی انتخابات ریاست جمهوری سال 84 اعلام کرد.[49] امروزه، بدنامی و رسوایی های مجتمع قرب به آنجا رسیده که بیژن نامدار زنگنه، وزیر پیشین نفت، و شیخ الوزرای جمهوری اسلامی، دست به انتقاد از مجتمع قرب زده تا محبوبیت خود را در افکار عمومی بالا ببرد.[50]
نفت و گاز
در سال 85، شرکت ملی نفت ایران قرارداد توسعه فاز پانزدهم و شانزدهم میدان نفتی فارس جنوبی، یکی از پرارزش ترین پروژه های تولید گاز در ایران را، بدون مناقصه، به مجتمع قرب واگذار کرد.[51] این واگذاریِ غیرقانونی اعتراض تنی چند از اعضای مجلس شورای اسلامی را برانگیخت، و حتی به درخواست کتبی نمایندگان مجلس، برای تحقیق و بازرسی این مسئله، انجامید.[52] اما با دفاع سخنگوی دولت، آقای غلامحسین الهام، از کارکرد دولت این انتقاد خاموش شد و پرونده سربسته ماند.[53]
پروژۀ گاز پارس جنوبی تنها دست اندازی سپاه به بخش نفت و گاز نیست. شرکت ملی گاز ایران قرارداد دیگری به قرب واگذار کرده تا خط لوله ای بنام خط لوله صلح بطول 600 مایل از ایران به پاکستان و هندوستان ایجاد کند.[54] دیوان محاسبات کشور "بی حساب و کتابی در شیوۀ واگذاری قرارداد های نفتی و گازی کشور" را مورد انتقاد قرارداد، اما وزیر نفت آقای کاظم وزیری هامانه این انتقاد را نیز مسکوت گذاشت و این پرونده هم همان سرانجام را یافت.[55] سردار یحیی رحیم صفوی نیز، زمانی که فرمانده کُل سپاه پاسداران و بالطبع رئیس مجتمع قرب بود، به کرّات از فعالیت های اقتصادی سپاه دفاع می کرد. به گفتۀ ایشان: " سپاه پاسداران لشگری از جوانان تحصیلکرده و متخصص دارد." همچنین سردار صفوی این ایراد را که سپاه از رقابتِ آزادِ بخش خصوصی ممانعت به عمل می آورد، ناوارد دانسته، و ادعا دارد: "هر جا که بخش خصوصی آمادگی انجام پروژه ای را نداشته، سپاه وارد شده است."[56]ّ
علاوه بر آن، سپاه پاسداران با تصاحب مالکیت چند بنگاه و موسسه بازرگانی خصوصی، دامنه نفوذ خود را در بخش نفت و گاز نیز گسترش داده است. در سال 85، مجتمع قرب ، مالکیت شرکت اورینتال کیش اویل را، که در مناطق نفتی و گازی خلیج فارس حفاری می کرد، تصاحب کرد. این واگذاری شامل تمام پروژه ها، فعالیت ها، وسائل و تجهیزات آن بود که ارزش آن افزون بر 90 میلیون دلار می شد. البته، این انتقالِ مالکیت به سپاه پس از آن صورت گرفت که بانک صادرات ایران، در همکاری با بانک کردیت سوئیس، تأمین بودجۀ آن را معلق کرده بود.[57] درگیر شدن سپاه، شیوه های عملیاتی شرکت اورینتال کیش اویل را کاملا عوض کرد. برای مثال، قرب مناقشۀ این شرکت با یک شرکت رومانیایی بنام گروپ سرویس پترولیر را با تیراندازی از هلیکوپتر ها و کشتی های نظامی، از هوا و دریا، به سوی کارگران رومانیایی، بدون اینکه به آنان فرصت سوار شدن به قایق رومانیایی را بدهند، و با گروگان گیری آنان حل و فصل کرد.[58]
مخابرات
سپاه پاسداران همچنین با توسل به زور وارد بخش مخابرات نیز شده است. در سال 81 ، شرکت تلفنِ همراهِ تُرک سل، بزرگترین شرکت تلفن همراه در ترکیه که سهام آن در بورس نیویورک نیز معامله می شود، مناقصۀ نصب دومین شبکۀ تلفن همراه در ایران را بُرد.[59] به این ترتیب، تلفن همراه از انحصار دولت خارج شد و دولت ایران از تُرک سل استقبال کرد.[60]
در ابتدا ، تُرک سل با هیچ گونه مشکلی روبرو نشد، تا اینکه سپاه نارضایتی خود را از واگذاری این قرارداد به یک شرکت خارجی ابراز کرد. و شرکت تُرک سل در رقابت مستقیم با شرکت های الکترونیکی و تکنولوژی وابسته به سپاه قرار گرفت. شورای نگهبان( نهادی اجرایی که هم به سپاه و هم به رهبر نزدیک است ) به اینکه ایرانیان فقط 30 درصد سهام شرکت جدید را دارند اعتراض کرد.[61] اما، حتی پس از خرید 51 درصد سهام شرکت توسط بانک ملی ایران، باز هم سپاه پاسداران رضایت نداد.[62] سپاه پاسداران که هم صنایع الکترونیک ایران و هم بنیاد مستضعفان ( نهاد مالی مستقلی که، معمولا تحت نظارت فرماندهان بازنشسته سپاه اداره می شود و، پنهان از دولت، مخارج فعالیت های خاص سپاه را تامین می کند) را اداره می کرد، پی در پی برای سرمایه گذاران تُرک موانع عملی و قانونی تراشید تا سرانجام آنان از بازار ایران خارج شدند.[63]
سپاه، موضوع امنیت ملی را اساس مخالفت خود با شرکت تُرک سل قرارداده بود و عقیده داشت که چگونه دولت اسلامی می تواند اجازه دهد که خارجی ها شرکت تلفن ایرانی را کنترل کنند؟ برای مثال در تظاهرات دانشجوییِ سال 78، دولت ایران تمامی شبکه های تلفن همراه را قطع کرد و تمام کافه های اینترنتی را بست تا از سازماندهی بیشتر مخالفان جلوگیری کند. بنابراین، تفاوت چندانی ندارد که مخالفت سپاه با تُرک سل از جنبۀ مالی و منافع اقتصادی بوده یا از جنبۀ امنیتی، نتیجه نهایی یکی است: سپاه پاسداران سعی دارد تسلط خود را هم در جبهه های جنگ و هم در اقتصاد بخش خصوصی حفظ کند.
سپاه پاسداران در اقتصاد زیرزمینیِ ایران نیز دست دارد، و کنترل خود را در فرودگاه ها و مرز های ایران به سود های مالی تبدیل کرده است. برای مثال، فرودگاه بین المللی پیام، که در نزدیکی کرج در شمالِ غربِ تهران واقع شده،[64] گرچه متعلق به دولت است، اما توسط سپاه اداره می شود. فرودگاه پیام در اصل یک فرودگاه پُستی است، و در عین حال، تحت هیچ کنترل گمرکی نیز قرار ندارد. در سال 84 یک روزنامه ایرانی فاش کرد که " دو هزار تن فرآورده های تجاری، از داروهای تقویتی، چون وایاگرا تا وسائل الکترونیکی کامپیوتری"، توسط شرکت هواپیمایی پیام، که متعلق به وزارت راه و ترابری است، به ایران وارد شده است.[65] احتمالاً هرروز چهار پرواز قاچاق در این فرودگاه انجام می شود، که در روزهای تعطیل تعداد آن به دوبرابر می رسد.[66] پس از فاش شدن این ماجرا، این داستان به مضحکۀ عمومی تبدیل شد،[67] زیرا در پایان یک دستفروش خیابانی به عنوانِ مغز متفکر تمامی عملیات محکوم شد. و دامنۀ اتهامات هرگز به رده های بالای سپاه نرسید.[68]
هواپیماییِ پیام تنها شرکتی نیست که از قوانین مالیاتی معاف است. آقای محمد علی مشفق، یکی از مشاوران حجت الاسلام مهدی کروبی گفته است که " علنا اعلام شده، در فرودگاه بین المللی مهرآباد تهران بیش از بیست و پنج راهرو ورودی و خروجی خارج از کنترل اداره گمرک هستند، و هیچ اقدامی صورت نگرفته تا دولت کنترل خود را اعمال کند."[69]
فرودگاه مهرآباد، که زمانی در خارج از محدودۀ شهر تهران قرار داشت، هم اکنون به دلیل گسترش شهر تهران، در میان بناهای شهری قرار گرفته است. حتی پیش از انقلاب، مسئولین وقت پیشنهاد ساختن فرودگاه جدیدی را، در خارج از شهر، به دولت ارائه داده بودند. فرودگاهی که بعدها به نام فرودگاه بین المللی امام خمینی، در جنوب تهران، تأسیس شد، از ابتدا قرار بود که فرودگاه بسیار مجهز و مدرنی باشد. وزارت راه و ترابری جمهوری اسلامی، مدیریت روزانۀ این فرودگاه را به دو مقاطعه کار اتریشی و تُرک واگذار کرد. در سال 83، آقای احمد خُرم، وزیر راه و ترابری فرودگاه را افتتاح کرد. اولین هواپیمایی که قرار بود در این فرودگاه بنشیند متعلق به امارات متحده عربی بود. اما هواپیمای دوم مجبور شد که فرود خود در این فرودگاه را یکسره لغو کند، چون تانک های سپاه باند فرودگاه را اشغال کرده و نیروهای آن به برج مراقبت حمله کردند، و خواستار آن شدند که کنترل و ادارۀ فرودگاه در دست نیروهای سپاه باشد و نه شرکت های خارجی.[70] چند ساعت بعد، فرماندهی مشترک نیروهای نظامی اعلامیه ای صادر کرد و توضیح داد که اشغال و بسته شدن فرودگاه به "دلایل امنیتی" و به خاطرِ "حضور شرکت های خارجی در اداره کردن امور فرودگاه بین المللی امام خمینی" بوده است.[71] حقیقتِ امر غرور ملی یا امنیت نبود، بلکه، در اصل، سپاه می خواست خود کنترل فرودگاه را در دست داشته باشد تا بتواند فرآورده ها، وسائل و تجهیزات مورد نیاز را به راحتی و به صورت غیر قانونی وارد کند. وجود یک شرکت خارجی، در ادارۀ فرودگاه، مانع از اقدامات غیر قانونی و قاچاق می شد. در نهایت، برخورد سپاه مؤثر واقع شد. مقامات ایرانی قرارداد خود را با شرکت های خارجی، البته با پرداخت جریمه های سنگین، فسخ کردند.
در سال 82 ، سپاه خُرم را مجبور به استعفا کرد. قرارداد های فسخ شده با ترکیه، سفر رسمی محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت، را به ترکیه عقب انداخت. سرانجام، شش ماه دیگر طول کشید تا فرودگاه، تحت مدیریت دوستان جدید سپاه، باز شود.[72] این ماجرا، در جریان برخورد منافع، به روشنی نشان می دهد، قدرت سپاه پاسداران، نه از خودِ ریاست جمهوری، بلکه کابینه دولت نیز بیشتر است. در این میان دولت کاملاً متضرّر شده و سپاه پاسداران سود بسیار برده است: بنا به گزارش روزنامۀ ایران، در همان هجده ماه اول " میلیارد ها دلار وسائل لوکس، تلفن همراه و لوازم آرایش از فرودگاه امام خمینی به طور قاچاق وارد کشور شده است."[73]
سپاه پاسداران همچنین دست اندر کار ساختن یک رشته تأسیساتی است که در طول 1500 مایل از سواحل خلیج فارس ساخته می شود، و ایرانیان آن را "اسکله های نامرئی" می نامند. امکان دارد، سپاه از قرارگاه های کوچک برای قاچاق های سطح پایین چون مشروبات الکلی و وسائل الکترونیکی استفاده کند. اما قرارگاه بزرگ و پیچیده ای، چون بندر شهید رجائی، در استان هرمزگان، مرکز قاچاق پرسودِ نفت است.[74] از آنجا که، دولت ایران بنزین و دیگر فرآورده های نفتی را در سبدِ سوبسید قرار داده است، ( قیمت یک گالن بنزین در ایران فقط 40 سنت است) سپاه با خارج کردن غیر قانونی نفت و بنزین از بازار ایران، و فروش قاچاق آن در بازارهای جهانی، به آسانی 200 تا 300 درصد سود می برد. یکی از نمایندگان مجلس ایران گفته است: " اسکله های نامرئی و دستهای نامرئی مافیا بیش از 68 درصد تمامی صادرات ایران را در دست دارند."[75] نمایندۀ دیگری تخمین زده است که قاچاق های سپاه ممکن است، در سال، تا 12 میلیارد دلار برسد. او گفت: " قاچاق کالا در چنین سطح عظیمی کار حیوانات بارکش و مسافران معمولی نیست، این حجم عظیم توسط کانتینرها و از راههای غیرقانونی و غیر رسمی همانند اسکله های نامرئی و تحت نظارت مردان بسیار پرقدرت و ثروتمند وارد کشور می شود."[76]
این نوع سودجویی های بی حساب و کتاب، سران اصلاح طلب جمهوری اسلامی را سرخورده و به دشمن تبدیل می کند. پس از آنکه مهدی کروبی در انتخابات دوره نهم ، که آن را متهم به تقلب و دستکاری کرد سوم شد، از سپاه پاسداران به خاطر دخالت در انتخابات و دست داشتن در اقتصاد سایه به شدت انتقاد کرد.[77] او گفت: "ما پول از اسکله های نامرئی نداشتیم، پول قاچاق نداشتیم، در کار بازرگانی شِکر نبودیم، اما طرفداران من جان خود را فدا کردند. ما ماهها رنج کشیدیم و در دو، سه جبهه جنگیدیم تا انتخاباتی شرافتمندانه داشته باشیم."[78] منظور آقای کروبی این بود که اکنون، سپاه بیشتر به منافع مادی توجه می کند تا اصول انقلابی. مشاور آقای کروبی، آقای محمد علی مشفق، انگشت اتهام خود را به سوی " اسکله های نامرئی بدون کنترل گمرکی" دراز کرد و گفت: " 60 درصد محصولات وارداتی کشور از این اسکله های نامرئی وارد می شوند. "[79]
آقای محمد باقر قالیباف، کاندیدای دیگر ریاست جمهوری، هم از قاچاق توسط سپاه پاسداران انتقاد کرده است.[80] آقای حسین لقمانیان، نماینده مجلسی که صلاحیتش برای انتخابات بعدی لغو شده بود، نیز گفت که سپاه پاسداران "مافیای قدرت و ثروت" است.[81]
اینک ساختار جمهوری اسلامی از حکومت روحانیون شیعه، با پشتیبانی نیروهای انتظامی، به ساختاری کاملا نظامی تبدیل شده است. اعضای شاغل و بازنشستۀ سپاه پاسداران در اغلب مراکز قدرت نفوذ کرده اند، و سپاه یک مجتمع عظیم بازرگانی شده است، که خارج از قوانین جاری کشور عمل می کند و هیچ محدودیتی برای خود قائل نیست. در این راستا جمهوری اسلامی رفته رفته همانند رژیم های دیکتاتوری نظامی می شود: یک مجتمع صنایع نظامی، که در پشت دستگاه اداری غیرنظامی پنهان شده است.
در چنین شرایطی، تحریم اقتصادی نیز کار مشکلی است و در آن صورت قدرت سپاه باز بیشتر خواهد شد. آقای محمدرضا نقدی، رئیس مرکز تحقیقات صنعتی ادارۀ پشتیبانیِ نیروهای نظامی، گفت که تحریم علیه ایران فرصتی خواهد بود برای سپاه پاسداران تا فعالیت های اقتصادی خود را گسترش دهد.[82] این نکته حتی توسط آقای غلامحسین نوذری، معاون وزیر نفت، هم تائید شده است.[83] و برعکس، هرنوع همکاری با جمهوری اسلامی برای ایجاد تفاهم نیز که توسط اروپاییان و برخی از سیاستمداران آمریکایی پیشنهاد می شود، به دلیل کنترل سپاه بر اقتصاد ایران، نتیجه بخش نخواهد بود. در بین سالهای 2000 و 2005، حجم مبادلات بازرگانی اتحادیۀ اروپا و ایران سه برابر شد.[84] دیپلماتهای اتحادیۀ اروپا عقیده دارند که مبادلات بازرگانی جمهوری اسلامی را وارد بازار های جهانی می کند، در نتیجه رفتار ایران معتدل خواهد شد. اما در عمل، از آنجا که سپاه پاسداران بر بخش نفت و گاز و معاملات صادرات و واردات در اقتصاد ایران تسلط دارد، بخش قابل توجهی از سودهای مبادلات تجاری نصیب تندرو ترین نهادهای جمهوری اسلامی خواهد شد، نه نیروهای میانه رو.
با روي كارآمدن مجدد محمود احمدي نژاد تحولات بازار بورس شگرف و غير قابل پيش بيني در بازار سرمايه ايجاد شد . چهار سال پیش که محمود احمدینژاد اول بار به عنوان برنده انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد، شاخص کل بورس تهران که در محدوده بالای 11 هزار واحد قرار داشت، سیر نزولی به خود گرفت. در دوران تشکیل کابینه نهم در دورانی کوتاه مدت شتاب نزول شاخص کل کند شد.
در همین اثنا حسین عبده تبریزی، دبیر کل وقت بورس اوراق بهادار تهران در جریان اولین مصاحبه مطبوعاتی خود پس از برگزاری انتخابات به تشریح اقدامهای خود برای جلوگیری از سقوط بورس تهران پرداخت. در گزارش مکتوبی که از سوی او ارائه شد، اشاره شده بود که صندوق قرض الحسنه بسیجیان در یک دوره کوتاه مدت بیش از 10 میلیارد تومان نقدینگی برای حمایت از شاخص به بازار سهام تزریق کرده است. حال چهار سال پس از آن و همزمان با تشکیل کابینه دهم از سوی محمود احمدی نژاد، شاخص کل بورس تهران بار دیگر سیر صعودی به خود گرفته است، صعودی که این بار به خریدهای کلان مؤسسه مالی و اعتباری مهر منتسب میشود.
قرض الحسنه بسیجیان با تغییر ساختار طی فعالیت دولت نهم هم اینک با عنوان مؤسسه مالی و اعتباری مهر فعالیت میکند. آگاهان بازار میگویند فعالیت این مؤسسه بلافاصله پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه که پس از آن شاخصها سیر نزولی به خود گرفتند، پررنگتر از روزهای پیش از انتخابات پیگیری شده است. همچنین همراهی برخی نهادهای مالی وابسته به حامیان محمود احمدینژاد باعث شده تا بازار سهام بار دیگر شاهد عبور شاخص کل از محدوده روانی 10 هزار واحد باشد. البته فراتر از این نگاه یک سویه نگر سیاسی به تحولات بازار سرمایه، کارشناسان خوشبین پیشبینی میکردند بهدلیل افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی و بهدنبال آن افزایش قیمت محصولات فلزی، معدنی و پتروشیمی در سطح جهان و همچنین آغاز بهبود اقتصاد جهانی ارزش سهام شرکتهای بورس با افزایش مواجه شوند اما روند صعودی شاخصهای بورس تهران که از ابتدای سالجاری آغاز شده بود پس از انتخابات به دستانداز افتاد.
يكي از شركتهايي كه در يكسال اخير توانست بر بازار سهام چيره شود " مهر اقتصاد ايرانيان " بود . اين شركت كه وابسته به صندوق مهر است در اين مدت توانسته سهام 13 شركت را بخرد . ( تراكتور سازي ايران با 3/24 درصد مالكيت – تكنوتار با 34 درصد – شركت صدرا 2/1 درصد – شركت داروسازي جابرابن حيان 2/1 درصد – فرآوري مواد معدني 5/1 درصد –لوله و تجهيزات سديد 2/4 درصد – فولاد مباركه اصفهان 1درصد –توسعه و معادن روي 1/7 درصد – سرمايه گذاري توسعه آذربايجان 1/2 درصد – سرمايه گذاري توس گستر 3/11 درصد – سرمايه گذاري توسعه صنعتي ايران 3/20 درصد –شركت مالي اعتباري سينا 31/3 درصد و شركت ايرالكو 20 درصد )
در حالي كه در اين راستا گمان مي رفت كه اين شركت در بزرگ ترين معامله تاريخي يعني مخابرات شركت كند اما وضعيت در آخرين لحظات شكل ديگري به خود گرفت و تغيير كرد .
طی هفتههای اخیر برخی از نهادهای شبه دولتی با ایجاد تقاضا برای برخی ازسهام، خرده سهام داران را به بازار کشیده و باعث شده که قیمت تعدادی از سهامها با افزایش روبهرو شود، اما چنانچه این صندوق نتواند مدیریت درستی بر این سهام داشته باشد و در بازار سهام حباب قیمتها را ایجاد کند، بازگشت به رکود بازار دور از ذهن نیست. بسیاری معتقدند چنانچه این صندوق که از بزرگترین خریداران سهام طی روزهای گذشته بوده است نتوانند در بازار باقی بماند و تنها به دنبال سودهای مقطعی باشد احتمال بنبستی به مراتب سختتر از قبل در بازارسهام دور از ذهن نخواهد بود. تجربهای که بورس تهران طی چهار سال گذشته بارها آن را آزموده است.
در اين راستا با وجود اينكه همه دولتي ها يكپارچه صحبت از خصوصي سازي و اجراي اصل 44 قانون اساسي مي كنند اما آنچه كه دراين بين ديده مي شود برخلاف واقعيت است كه نمونه بارز آن انطباق بر وضعيت فعلي بازار سرمايه دارد .
به عقيده برخي از كارشناسان بازار سرمايه ،با بررسی رفتار ۱۸ سال بازار سهام و سرمایه گذاران میتوان تاثیر انتخابات در سه مقطع قبل، حین و پس از برگزاری انتخابات بر بورس را تشریح کرد و گفت؛ در مواقعی که انتخابات ریاست جمهوری منجر به انتخاب مجدد دولت حاکم شود، روند تغییرات شاخص بورس یک روند خطی ساده است.
از آنجايي كه برگزاری انتخابات رکن اساسی نظام های دموکراسی است و این امر لازمه افزایش نقش و مشارکت مردم در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه به شمار می رود. اما از آنجا که برگزاری انتخابات به صورت مستقیم به تحولات سیاسی می انجامد، بیشتر پژوهش ها در زمینه انتخابات نیز به بحث اثرات انتخابات بر ایجاد تحولات سیاسی پرداخته اند و تحولات اقتصادی و اثرات انتخابات بر اقتصاد تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. اما در بین متغیرهای اقتصادی، بورس اوراق بهادار با توجه به ویژگی های خاص خود در مقابل تحولات سیاسی بیشتر حساس است و اثرات انتخابات بر بورس نسبت به سایر متغیرهای اقتصادی مشهودتر است.
به طور کلی به دنبال هر انتخابات برگزار شده در کشور( به خصوص در زمانی که گرایش های سیاسی گروه های منتخب متفاوت از گروه حاکم قبلی باشد) به دلیل عدم ثبات و تداوم سیاست های پیشین اقتصادی در نتیجه تغییر ساختار مدیریتی کشور و از دیگر سو با توجه به اینکه در انتخابات ایران نقش شخصیت ها به مراتب پررنگ تر از احزاب و برنامه های آنهاست و برخی کاندیداها برنامه های روشنی در زمینه اقتصاد ارائه نمی دهند، لذا به دنبال انتخابات ریسک سیاسی و اقتصادی در کشور تغییر خواهد کرد . این تغییر با تغییر انتظارات سرمایه گذاران از آینده اقتصادی کشور همراه می شود که می تواند آثار زیادی بر بورس داشته باشد.
در اين راستا مي توان به جزئيات بزرگترين معامله تاريخي كه در بورس انجام شد اشاره كرد .
خبرگزاریهای دولتی ایران روز یکشنبه (۵ مهرماه/ ۲۷ سپتامبر) خبر دادند که بزرگترین معامله تاریخ بورس کشور در همان ساعات اولیه بازار و آغاز رقابت برای خرید ۵۰ درصد به اضافه یک سهم شرکت مخابرات انجام شد. "کنسرسیوم اعتماد مبین" خریدار این سهام است. شرکت سرمایهگذاری "مهر اقتصاد ایرانیان" نیز که دیگر شرکتکننده در رقابت تصاحب سهام شرکت مخابرات بود، وابسته به سپاه پاسداران است.ارزش سهام خریداری شده برابر ۷۸۰۰ میلیارد تومان است که حدودا معاول ۸ / ۷ میلیارد دلار میشود. خبرگزاریها نوشتهاند این معامله ظرف مدت حدود نیم ساعت انجام گرفت. شرکت مخابرات ایران در سال ۱۳۵۰ با سرمایهای بالغ بر پنج میلیارد ریال تاسیس شد. بیش از ۴۷ هزار نفر در این شرکت و زیرمجموعههای آن شاغل هستند.فروش سهام شرکت مخابرات در چارچوب اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی صورت میگیرد که بر اساس آن شماری از شرکتهای تحت کنترل دولت به بخشخصوصی واگذار میشوند. سیاست کلی اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی چهار سال پیش توسط "مجمع تشخیص مصلحت نظام" تنظیم و توسط آیتالله خامنهای به دولت ابلاغ شد.
گزارشهای انتشار یافته در رسانههای ایران نشان میدهد که واگذاری شرکتهای دولتی به نحوی بوده که اغلب این شرکتها به تملک "نهادهای حکومتی" درآمدهاند، که هر چند در چارچوب تشکیلات دولت نیستند، اما در کنار دولت و جزئی از نظام حکومتی ایران هستند. به عنوان مثال خریداران اصلی سهام شرکتهای مهم واگذار شده در سالهای اخیر، شرکتها و بنیادهای وابسته به سپاه پاسداران بودند.
هویت کنسرسیوم اعتماد مبین
کنسرسیوم اعتماد مبین که نصف به علاوه یک سهام شرکت مخابرات ایران را تصاحب کرده، متشکل از سه شرکت ثبتشده در استانهای تهران و خراسان هستند. این سه شرکت عبارتند از: شرکت گسترش الکترونیک مبین ایران، شرکت سرمایهگذاری توسعه اعتماد و شرکت شهریار مهستان.
براساس اطلاعاتی که در سایت "روزنامه رسمی" کشور منتشر شده، شرکتهای سرمایهگذاری توسعه اعتماد و شهریار مهستان متعلق به "بنیاد تعاون سپاه" و شرکت گسترش الکترونیک مبین ایران نیز مربوط به "ستاد اجرایی فرمان امام" است.
"ستاد اجرایی فرمان امام" یک کنسرن بزرگ اقتصادی است که ارزش اموال و املاک آن بالغ بر۵۰ میلیارد دلار (پنجاه هزار میلیارد تومان) است. ساخت و ساز انبوه مسکن، ساخت پالایشگاه از جمله حوزههای عمدهی فعالیت این کنسرن است.
"بنیاد تعاون سپاه" در سال ۱۳۶۷ تاسیس شد و اکبر غمخوار و محسن رفیقدوست از مهمترین مدیران این بنیاد در دهه ۷۰ بودند. موسسه صندوق پسانداز و قرضالحسنه انصارالمجاهدین (موسسه مالی اعتباری انصار) نیز وابسته به این بنیاد است.
بنابر گزارش روزنامههای تهران، بنیاد تعاون سپاه هماکنون ۴۵ درصد سهام گروه بهمن، چهار درصد سهام گروه سایپا و ۲۵ درصد سهام پتروشیمی کرمانشاه را در اختیار دارد. از جمله شرکتهای معروفی که صددرصد سهام آنها متعلق به بنیاد تعاون سپاه است میتوان به شرکت "کشت و صنعت شاداب خراسان"، شرکت "خدمات هوایی پارس" و صنایع غذایی "مائده" اشاره کرد.
حضور روزافزون سپاه در اقتصاد و سیاست
روزنامهی "اعتماد ملی" نوشت، حضور سپاه در فعالیتهای اقتصادی در ماههای اخیر به نقطهی عطف کمسابقهای رسیده است. به نوشتهی این روزنامه، ناظران بورس تهران هر روز شاهد جابهجایی حجم قابل توجهی از سهام از سوی فعالان حقوقی زیر مجموعه سپاه پاسداران هستند.
اما به غير از حضور بارز سپاه در بازار سرمايه ، مي توان رد پاي آن را در ديگر صنايع و بازار پولي و مالي نيز ديد . در اين سالها سپاه توانسته فعاليت هاي اقتصادي خود را گسترش دهد . در حال حاضر سپاه پاسداران علاوه بر فعاليت در دو موسسه مالی مهر و انصار که در دولت آقای احمدی نژاد گسترش یافته است، از طریق برخی نهادهای وابسته نظیر قرارگاه خاتم الانبیاء و بنیاد تعاون سپاه نیز به فعالیت های گسترده اقتصادی مشغول است. قرارگاه خاتم الانبیاء فعالیت و قراردادهای کلانی در بخش های زیربنایی راه، سد و نفت و گاز دارد. حجم قراردادهای این مجموعه حدود ۱۵ میلیارد دلار اعلام شده است.
در دولت محمود احمدی نژاد سپاه پاسداران نقش مهمی در فعالیت های اقتصادی و بازار سرمایه بر عهده گرفته است و در اکثر معاملات بزرگ بازار بورس نام یکی از موسسات وابسته به سپاه پاسداران به چشم می خورد. برای نمونه شرکت سرمایه گذاری مهر اقتصاد ایرانیان تاکنون بخشی از سهام مخابرات ، فولاد مبارکه ، ایرالکو ، تراکتورسازی تبریز ، صدرا ، تکنوتاز،شرکت سرمایه گدتری توسعه صنعتی ، داروسازی جابرابن حیان و چند شرکت دیگر را خریداری کرده است .
تحلیل وقایع سیاسی ایران به ویژه انتخابات اخیر ایران و نیز بررسی چشم اندازهای آینده بدون توجه به منابع اقتصادی نیروی نظامی در ایران از عمق و بنای کافی برخوردار نخواهد بود . به همین دلیل می توانیم چالش دولت نهم را با تکنوکراتهای اسبق چون کارگزاران و طیف هاشمی رفسنجانی را در این مقوله بررسی کنیم .
منابع:
===============
[1] Robin Wright, "Iranian Unit to Be Labeled 'Terrorist,'" Washington Post, August 15, 2007
[2] Ali Ansari, "Blame I ton the Changing of the Guards," Times (London), March 30, 2007.
[3] نگاه کنید به فرمان آیت الله خمینی به شورای انقلاب اسلامی در بارۀ ایجاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (22 آوریل 1979). بنابر اظهارات دکتر سپهر ذبیح، این فرمان برای اولین بار، در تاریخ 6 ماه مِه 1979، در روزنامه انقلاب اسلامی، منتشر شد:
Sepehr Zabih, The Iranian Military in Revolution and War (London and New York: Routledge, 1988), 225n3.
[4]Sepehr Zabih, The Iranian Military in Revolution and War (London and New York: Routledge, 1988), 225n3; and Kenneth Katzman, The Warriors of Islam: Iran's Revolutionary Guard (Boulder, CO: Westview Press, 1993).
[5]Sepehr Zabih, The Iranian Military in Revolution and War, 17-19, 187; and Anthony H. Cordesman and Abraham R. Wagner, The Lessons of Modern War, Volume II: The Iran Iraq War (Boulder, CO: Westiew Press, 1991), 146-150.
[6] برای برخی از منابع غیر فارسی، دربارۀ اولین فعالیت های سپاه پاسداران برای گسترش حیطۀ نفوذ سیاسی این نهاد، نگاه کنید به تحلیل های دکتر عباس ویلیام سمیعی در رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی در سال 2002 و 2003، همچنین:
Vali Nasr and Ali Gheissari, "Foxes in Iran's Henhouse," New York Times, December 13, 2004,
و همچنین:
Ali Alfoneh, "Den Tredje Republik" [The Third Republic], Udenrigs, no. 1 (2006):37.
برای یکی از منابع فارسی در این باره نگاه کنید به نامۀ سرگشادۀ دکتر محسن سازگارا، یکی از مؤسسین سپاه پاسداران، به رهبر کنونی جمهوری اسلامی، آیت الله علی خامنه ای به عنوان: "آقای خامنه ای، کجا می روید؟" 30 سپتامبر 2005:
www.sazegara.net/persian/archives/2005/09/050930_160716.html
و همچنین به مقالۀ "سپاه و سه انحراف"، 23 جولای 2006:
www.sazegara.net/persian/archives/2006/07/060723_154435.html
[7] Peter Chelkowski and Hamid Dabashi, Staging a Revolution: The Art of Persuation in the Islamic Republic of Iran (New York: New York University Press, 1999), 218, 282-91.
[8] "سپاه بزرگتر از تصور امریکا است" صبح صادق (تهران) 27 اوت 2007 :
www.sobhesadegh.ir/1386/0315/p01.pdf
[9]لایحۀ اختیارات مالی دفاع ملی برای سال 2008، لایحۀ شماره اچ آر 1585 در مجلس نمایندگان، متمم 3017 ، کنگره 110 ، اجلاس اول (26 سپتامبر 2007).
[10] "مصوبه کنگرۀ امریکا فرافکنی است" 26 سپتامبر 2007 ، خبرگزاری فارس:
www.farsnews.com/newstext.php?nn=8607040745
[11]"در گفتگوی شرق با جانشین قرارگاه سازندگی بررسی شد: حضور سپاه در قراردادهای اقتصادی" 26 ژوئن 2006 :
sharghnewspaper.com/850405/html/index.htm
[12]قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ماده 147 :
www.iranonline.com/iran/iran-info/Government/constitution-9-3.html
[13] دولت جمهوری اسلامی ایران، "اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی":
law.majlis.ir/law/lawview.asp
[14] "اقتصاد سپاه"، ماهنامۀ اقتصاد ایران، دسامبر 2004:
نگاهی به گذشته نشان می دهد که علی دایی در شرایطی سکان هدایت تیم ملی را برعهده گرفته بود که تیم ملی پس از رفتن مربیان کروات، هیچ سکون و دوره مشخصی را تجربه نکرده نبود. تیم فوتبال ایران که در سال های اخیر با افت شدید کیفیتی مواجه شده بود، در زمانی به علی دایی رسید که محمد مایلی کهن، دوست و رفیق صمیمی محمود احمدی نژاد از ادامه ی همکاری با تیم ملی باز مانده بود و افشین قطبی دیگر کاندیدای دریافت این کرسی، از منظر اخلاقی مورد تایید سازمان ورزش نبود...
بدین ترتیب بزرگترین چهره ی بین المللی فوتبال ایران، بدون تجربه ی لازم در مربیگری بر راس تیم فنی فوتبال ایران قرار گرفت تا آبرویی که به سالهای دراز اندوخته بود بازیچه ی بازیهای تبلیغاتی مردانی شود که در راه قدرت از طرح ایده های اینچنینی ابایی ندارند...
اما درست چند ماه بعد، و در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری، در شرایطی که علی دایی بازی مهمی را به عربستان واگذار کرده بود و تیم در آستانه ی حذف از مسابقات مقدماتی جام جهانی قرار داشت... آقای رئیس جمهور رو به سوی افشین قطبی کرد تا شاید بتواند از محبوبیت قطبی برای کسب رای بیشتر استفاده کند.
عاقبت، ملاقات های پشت پرده انجام شد، علی دایی از این سمت عزل و افشین قطبی جانشین او شد. جالب اینجاست که وی پس از انتخاب نشدن دور پیشینش در مصاحبه با رسانه های اپوزوسیون، فوتبال ایران را مافیایی و غیر ورزشی خوانده بود و عنوان کرده بود که زندگی در ایران امنیت ندارد.
اما به فاصله ی تنها چند ماه، همین فوتبال مافیایی و کشور نا امن پذیرای آقایی شدند که در میان فوتبالی های ایران به " امپراطور " شهره شده بود. امپراطوری که سودای جاه و مقام رسم عبرت آموزی از یادش برده بود. سرانجام افشین قطبی با عنوان سرمربی وارد فوتبال ملی ایران شد تا شاید با استفاده از محبوبیتش جمعیت بیشتری راهی استادیوم ها شوند. باشد تا صعود ایران به جام جهانی در فاصله ی چند روزی انتخابات، محبوبیت جناح حاکم را افزایش دهد و رای بیشتری به نفع نماینده ی این جناح به صندوق های رای ریخته شود.
قطبی آمد، اما تیم به جام جهانی نرفت و او مجبور شد تا برای بقای در کرسی سرمربیگری در مراسم تنفیذ رئیس جمهوری شرکت کند که دستش به خون جوانان ایران آلوده شده بود. اینگونه بود که او پس از باخت ورزشی، باختی اخلاقی را هم در کارنامه اش ثبت کرد و باعث شد تا کیسه ی محبوبیتش از مال تهی شود.
پس از گذشت تنها چند ماه، سرانجام افشین قطبی هم مانند علی دایی در استادیوم های ورزشی و خیابان های شهر بی آبرو شد تا قصه ی خرج از کیسه ی آبروی دیگران، دوباره و چند باره تکرار شود...
حاصل این همه گیر و دارو و بگیر و ببند اما بدین جا انجامید که تیم فوتبال ایران از راهیابی به جام جهانی باز ماند و ساده ترین دلخوشی اجتماعی از مردم سلب شد. این باخت ورزشی در شرایطی به فوتبال ما تحمیل شد که تیم فوتبال ایران با مدیریتی درست و منطقی می توانست به راحتی در جام جهانی حضور داشته باشد و اسباب شادی اجتماعی مردم را فراهم آورد.
آری، این همه قصه و ماجرا، توسط رئیس جمهوری به فوتبال ملی ما تحمیل می شود که کشورش در مشکلات بنیادین داخلی و بین المللی قرار غوطه ور است. ریاست جمهوری که با سخنان نابخردانه و اعمال غیر منطقی اش، ایران را در آستانه ی انفجاری بزرگ قرار داده است. هم اویی که جای اندیشیدن به امور اصلی و وظایف راستینش، تنها به دروغ پردازی ادامه می دهد و در راه اهدافش، هم نام کسان را قمار می کند، هم آبرو و عزت مردم را و از همه مهمتر هم شادی مردمی را که چه ساده با بازی خوب قهرمانانشان شاد می شدند.
عدم راهیابی فوتبال ایران به مسابقات جام جهانی را نمی توان آیا نمونه ای دیگر از انزوای تحمیلی به مردم ایران دانست؟ انزوایی که در اینجا هم درست بسان انزوای سیاسی و اقتصادی ما، حاصل اشتباه مدیران ناکار آمد و در راس آنها رئیس جمهوری است که از کار دنیا جز حرف دروغ و ایجاد نا امنی نیاموخته است.
احمد طباطبایی
اول اردیبهشت ماه هشتاد و نه
اما کرمانی ها در آستانۀ این نبرد سرنوشت سازبا مشکلات و چالش های غیر ورزشی نیز روبه رو شده اند.
لوکا بوناچیچ، سرمربی کروآت تیم مس کرمان در مصاحبه با خبرگزاری های مهر و فارس اذعان کرده است که بازیکنان تیم وی در اواسط ماه آوریل در شب قبل از بازی مقابل الاهلی، در محل اقامت این تیم در دوبی مشروبات الکلی نوشیده اند. از سوی دیگر چندین تن دیگراز کاروان ورزشی مس کرمان نیز به دلیل استعمال تریاک در امارات دستگیر شدهاند.
منبع: دویچه وله
فرد هالیدی در ۲۲ فوریه ۱۹۴۶ در دوبلین به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهیاش را در دانشگاه اکسفورد، مدرسه پژوهشهای شرقی و آفریقایی و مدرسه اقتصاد لندن گذراند.
او با مؤسسههای پژوهشی و دانشگاههای مختلفی همکاری کرد. پیش از این که بازنشسته شود، استاد روابط بینالملل در مدرسه اقتصاد لندن بود. پس از بازنشستگی در سال ۲۰۰۸ به همکاری با مؤسسهی پژوهشهای بینالمللی در بارسلون پرداخت. فرد هالیدی از ۱۹۶۹ تا ۱۹۸۳ عضو هیئت تحریریهی مجله "نیو لفت رویو" (New Left Review) بود.
مشهورترین اثر فرد هالیدی در ایران کتابی است که در جهان به عنوان درآمدی بر انقلاب ایران زبانزد شد: "ایران، دیکتاتوری و توسعه" (ترجمه به فارسی از محسن یلفانی و علی طلوع، تهران ۱۳۵۷). او در آثارش، که حدود ۲۰ کتاب و انبوهی از مقاله را شامل میشود، مدام به بازخوانی انقلاب ایران پرداخت. مسائل تاریخ معاصر روسیه، چین، خاورمیانه، جنگ سرد، و جریانهای اسلامگرا، از دیگر موضوعهای آثار فرد هالیدی هستند.
فرد هالیدی، روز ۲۶ آوریل / ۶ اردیبهشت، در بارسلون درگذشت. او مبتلا به سرطان بود.
توجه ویژه به ایران
فرد هالیدی به زبانهای متعددی مسلط بود، از جمله فارسی. او به ایران، نخست از موضع بحثهای نظری دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دربارهی توسعه توجه پیدا کرد. موضوع توسعه، موضوع ذهنی همیشگی او ماند. او به امپریالیسم نیز از زاویهی توسعه مینگریست و نقش عینی مثبتی برای آن قایل بود، آن هم به خاطر تحمیل پویش و تغییر و نوسازی به دنیای عقبمانده. دید او در این مورد متأثر از بیل وارن (Bill Waren)، تحلیلگر مارکسیست بریتانیایی و از همکاران "نیو لفت رویو" بود. وارن این نظر را که امپریالیسم مناطق زیر سلطه را عقبمانده نگه میدارد، رد میکرد.
هالیدی در کتاب "ایران، دیکتاتوری و توسعه"، از زاویهای چپ به نقد سیاست توسعهی شاه، که شاخص آن "انقلاب سفید" بود پرداخت و نشان داد که چگونه دیکتاتوری سد راه توسعه میشود و سرانجام به انفجار و فروپاشی راه میبرد. البته او خود گفته بود که پیش از انقلاب فکر نمیکرده که رژیم شاه به خاطر تناقضهای درونیاش در آستانهی سرنگونی قرار گرفته باشد.
او انقلاب ضد سلطنتی در ایران را از نزدیک مطالعه کرد. انقلاب که پیروز شد، با دیدی انتقادی به حکومت تازه نگریست. او بر این نظر بود که این حکومت با تقابلش با مدرنیته مشخص میشود. آنچه او نسبت به آن کمتوجه بود، این بود که همین حکومت خود از ابتدا دارای یک سیاست توسعه بوده است و نمیتوان آن را در تقابل با همهی جلوههای دنیای مدرن دانست. توسعهی اقتصادی و تکنیکی و حتا جنبههایی از توسعهی اجتماعی میتواند بدون یک ذهنیت توسعهیافته پیش رود. خود سیاست شاه، نمونهی این توسعهنیافتگی بود.
ایستاده در برابر پیوستن ایران به دنیای مدرن. هالیدی رژیم اسلامی را این گونه میدیدBildunterschrift: ایستاده در برابر پیوستن ایران به دنیای مدرن. هالیدی رژیم اسلامی را این گونه میدید
پدیدههای تکرارشونده
فرد هالیدی، انقلاب ایران را میستود، از این نظر که کشوررا، که هیچگاه به تمامی وابسته نبود، کاملا مستقل کرد و به ایرانیان غرور داد. او این انقلاب را حرکتی با تأثیر جهانی عمیق میدانست، معتقد بود که هم کشورهای اسلامی را به تکان واداشته و هم در جهان اسلام شکاف ایجاد کرده است. او در جنگ ایران و عراق جلوهای از این شکاف را میدید.
هالیدی در حوادث ایران نوعی تکرار را بارز میدانست. او در انقلاب بهمن، جلوههایی از انقلاب مشروطیت و در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ جلوههای از انقلاب بهمن را میدید. او در یکی از آخرین مقالههایش در مورد حوادث پس از ۲۲ خرداد نوشته است که راهپیماییهای اخیر در ایران، پدیدههایی را از نو به نمایش میگذارند که نخست در انقلاب مشروطیت چهره نمایاندهاند. آزادی و حکومت قانون خواست ثابت ایرانیان مانده است.
هالیدی مدام به یاد صحنههایی میافتاد که خود در جریان انقلاب و مدتی پس از آن در تهران دیده بود.
او پس از سرکوب مردم معترض توسط نیروهای سپاه و بسیج در حوادث سال گذشته، در مقالهای، منتشر شده در سایت OpenDemocracy.net، این خاطره را به یاد آورد تا نشان دهد که پاسداران ابایی از سرکوب مردم ندارند: در حمله به روزنامهی "آیندگان" در سال ۱۳۵۸، در محل حضور داشته است. از پاسداری که میگوید برای دفاع از انقلاب در میان حملهکنندگان است، میپرسد که چه لزومی دارد که یک روزنامه بسته شود. پاسخ میشنود: «آخر این روزنامه گند است.» به پاسدار میگوید، ولی ۲ میلیون نفر آن را میخوانند. پاسدار بدون هیچ ملاحظهای میگوید: «آنها هم گندند!»
در گشوده شده
نظر کلی هالیدی دربارهی ایرانیان این بود که اکثر آنان مردمی هستند که میخواهند هم فرهنگ کهن خود را حفظ کنند و هم به جهان مدرن تعلق داشته باشند. او معتقد بود که این خواست مردم ایران، در دورهای که وی بدان "پساآخوندی" (post-akhundism) نام نهاده بود، متحقق خواهد شد. او در جنبش اعتراضی پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ عبور از سنتگرایی حکومت اسلامی را پرجلوه میدید.
به نظر فرد هالیدی، سه عامل جنبش اعتراضی اخیر در ایران را برانگیختند:
− نارضایتی عمومیاز سیاستها اجتماعی و اقتصادی و سیاسی حکومت اسلامی،
− نارضایتی ویژه از سیاستهای دورهی ریاست جمهوری احمدینژاد،
− و سرانجام مجموعهای از رخدادها (از جمله مناظرههای تلویزیونی) که شور ابراز مخالفت را در مردم دمید و در جهت واکنش جمعی به نتیجهی اعلامشدهی انتخابات عمل کرد.
فرد هالیدی در مورد اینکه آیندهی جنبش "سبز" چه خواهد بود، با احتیاط بسیار نظر میداد. او با آنکه مشابهتهای فراوانی میان این جنبش و انقلاب بهمن میدید، تأکید میکرد که از پدیدههای تکرارشونده، نباید به تصور تکرار کلیت رسید.
او شکاف درون حکومت ایران را بسیار مهم و بارز میدید. اما هشدار میداد که بایستی توجه کنیم، ما فقط سویهی آشکار رژیم را میبینیم. این رژیم بسی سویههای پنهان دارد. او تخمین میزد که نخبگان حکومت اسلامی جمعی ۵ هزار نفره باشند، از آیتالله گرفته تا نظامیکار و سیاسیکار و تاجر. رفتار همهی رانتخواران، هویدا و قابل پیشبینی نیست.
هالیدی به برآمد جنبش اعتراضی پس از حوادث ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ همچون دری میدید که گشوده شده است و ما اکنون از خلال آن بهتر میتوانیم رژیم را ببینیم، هم رژیم را و هم گذشته و آیندهی ایران را.
رضا نیکجو
تحریریه: بهمن مهرداد
منبع: رادیو دویچه وله
علی حسن پور، روز 25 خرداد در خیابان آزادی بر اثر اصابت گلوله به سرش کشته شد و خانواده اش 104 روز بعد از این واقعه، پیکر او را تحویل گرفتند و به خاک سپردند..
تصویر پیکر خونین و سر گلوله خورده علی حسن پور از اولین تصاویر شهدایی بود که منتشر و به یکی از نمادهای اعتراض مردمی تبدیل شد. بر سنگ مزار علی حسن پورکه در قطعه 222 بهشت زهرا به خاک سپرده شده، نوشته شده است: "درمسلخ عشق جز نكو را نكشند، روبه صفتان زشت خو را نكشند -گرعاشق صادقي ز مردن مهراس، مردار بود هر آنكه او را نكشند"
لادن مصطفایی، همسر علی حسن پور که با طرح شکایت، خواستار معرفی و محاکمه آمران و عاملان قتل همسرش شده، به "روز" گفت که از او خواسته اند دیه بگیرد اما او و خانواده اش حاضر به گرفتن دیه و دادن رضایت نیستند و شکایت خود را پی گیری خواهند کرد و اگر از نهادهای داخل کشور به نتیجه ای نرسند از طریق سازمان ملل و نهادهای بین المللی در این زمینه اقدام خواهند کرد.
گفتگوی "روز" با لادن مصطفایی، همسر علی حسن پور را در ذیل بخوانید.
خانم مصطفایی شما در مورد کشته شدن همسرتان شکایت کرده اید. ممکن است بفرمایید شکایت شما در چه مرحله ای است؟
بله ما شکایت کرده و خواستار معرفی و محاکمه قاتلان همسرم شده ایم. پرونده در دادسرای جنایی تهران است و به صورت مداوم پی گیری می کنیم اماهیچ جوابی به ما نمی دهند. اما ما کنار نمی کشیم و میخواهیم بدانیم علی را به چه گناهی کشتند؟ چرا باید در خیابان به راحتی او را با گلوله بزنند و هیچ کسی هم پاسخگو نباشد. چه کسی او را کشته و چه کسی دستور کشتن را صادر کرده است؟ بیایند بگویند جرم همسر من و سایر عزیزان مردم چه بود که در روز روشن آنها را کشتند.
گفتید هیچ جوابی به شما نمی دهند. آیا از شما نخواسته اند که پرونده را مسکوت بکذارید و یا شکایت تان را پی گیری نکنید؟
به ما گفتند بیایید دیه بگیرید. گفتند دو بچه داری و بیا دیه بگیر. اما نه من، نه مادر و خانواده همسرم و نه بچه های من به هیچ عنوان حاضر نیستیم دیه بگیریم و رضایت دهیم. ما تا آخرین لحظه پای شکایت مان می ایستیم و از سازمان ملل هم تقاضا میکنم کمک کند به من و خانواده من و سایر خانواده هایی که عزیزان بی گناهشان را کشته اند. کمک کند تا پرونده ها به جریان بیفتد و قاتلان عزیزان ما معرفی شوند.
شما قصد دارید که از طریق سازمان ملل، شکایت و پی گیری کنید؟
فعلا به صورت مداوم در داخل و از طریق دادسرا پی گیری می کنیم اما اگر شکایت مان به نتیجه ای نرسد و مسکوت بگذارند قطعا از هر امکانی از جمله سازمان ملل استفاده خواهیم کرد و این حداقل کاری است که می توانیم انجام دهیم.
شما چگونه از کشته شدن همسرتان خبردار شدید؟
همسرم جزو 3 - 4 میلیون نفری بود که روز 25 خرداد، برای اعتراض و پس گرفتن رای خود رفته بود. او در همین روز و در آزادی از ناحیه سر گلوله خورد و ما هنوز نمی دانیم در همان روز به شهادت رسیده یا اینکه چند روزی زنده بوده است. ما از ساعت 2 همان روز که علی برای آخرین بار با من تماس گرفت هیچ خبری نداشتیم تا دو روز بعد یعنی چهارشنبه، 27 خردادکه یکی از دوستان تصویرگلوله خورده او را از اینترنت، پرینت گرفت و برای ما آورد و متوجه شدیم که تیر خورده است اما نمی دانستیم که شهید شده است و شروع به پی گیری کردیم و 104 روز با این عکس به تمام بیمارستان ها، آگاهی، کلانتری، پزشکی قانونی، مجلس، دادسرای جنایی و هر جایی که می شد سر زدیم اما اثری از همسرم نبود و همه ابراز بی خبری می کردند.
ممکن است از این 104 روزی بگویید که خبری از همسرتان نداشتید در حالیکه عکس های پیکر خونین همسرتان در همه سایت ها منتشرشده بود؟
عکس های همسرم همه جا بود. روز 27 خرداد عکس های او در دستان مردمی بود که درمیدان توپخانه تجمع کرده بودند و عکس های شهدا را در دست داشتند. اما ما مطمئن نبودیم که او کشته شده و به خود امید می دادیم که شاید زخمی شده است. هر جا می رفتیم می گفتند نیست. در این 104 روز هر روز به دادسرای انقلاب، آگاهی، زندان اوین، پزشکی قانونی کهریزک و مجلس و.... سر می زدیم و عکس همسرم را در حالیکه به زمین افتاده و سرش گلوله خورده بود، نشان می دادیم، مشخصات او را می دادیم اما می گفتند به این مشخصات و این نام و نشان کسی نیست. هیچ کس نمی تواند بفهمد ما چه کشیدیم. خدا یک لحظه از این 104 روز ما را نصیب دشمن هم نکند. عکس ها آتش به جانمان می زد اما لحظه ای از خود دور نمی کردیم. شب و روز گوش به زنگ بودیم بلکه خبری بیاید. شب ها تا صبح بیدار بودیم پسرکوچکم می گفت ممکن است تلفنی بزنند و خبری بشود و ما خواب باشیم. روز تولد امام علی، پسرم می گفت: "شاید امروز از بابا خبری بیاد آخه اسم بابا هم علی هست".
اولین باری که عکس همسرتان را دیدید چه حسی داشتید با توجه به اینکه صورت ایشان تیر خورده بود چگونه ایشان را شناسایی کردید؟
روز 27 خرداد که دوست همسرم عکس را آورد تا عکس را دیدم حس عجیبی بود که گفت این علی است. بعد عکس های دیگری نیز منتشر شد که فهمیدم اشتباه نکرده ام. اما آن لحظه تنها می توانم بگویم مصیبت بود. مصیبتی که کلمه ها کمک به توصیفش نمی کنند. حالم خیلی بد شد و اصلا تا مدتی نفهمیدم چه اتفاقی افتاده است. هنوز هم این حس با من است و آن مصیبت زجر آور.
فرزندان شما چند سال دارند؟ آنها قطعا این عکس ها را دیده اند؛ درست است؟
من دو پسر 21 و 15 ساله دارم. هم عکس ها را دیده اند و هم بلوتوث هایی راکه ساخته شده است. بلوتوث هایی که نشان می داد علی افتاده و مردمی که آنجا هستند دستشان را به خون علی می زنند و بالا می گیرند و یا او را بلند می کنند. ما با این عکس ها و بلوتوث ها زندگی می کنیم و شاید بیش از 200 هزار بار تا حالا اینها را دیده باشیم. این صحنه ها به شدت مارا داغان کرد. پسر بزرگم 5 ماه تمام از خانه بیرون نرفت. پسر کوچکم هم زیر نظر روانپزشک، دارو مصرف می کند. اعصاب همه ما و مادر و خانواده همسرم به شدت به هم ریخته و زندگی عادی نداریم. می دانید این عکس ها و بلوتوث ها اکنون تنها یادگاری از اخرین لحظات زندگی همسرم است. وسایل شخصی او را که به ما ندادند این تصاویر شده است یادگاری او. بارها و بارها نگاه می کنیم و دلمان می سوزد از مظلومیت علی و در عین حال به او افتخار می کنیم چون در راه وطن و بدون هیچ گناهی رفت. همسر من زمان جنگ بارها در خط مقدم جبهه بود؛ او برای این خاک و مردم جنگیده بود و اکنون اینقدر مظلومانه و بی گناه او را کشتند. بچه های من مدام می پرسند به چه گناهی ؟ هر بار این عکس ها و تصاویر را می بینند، زمزمه می کنند چرا مگر چه می خواستی؟ چرا اینقدر مظلومانه در خیابان تورا کشتند و اکنون کسی جوابگو نیست. در اصل انگیزه زندگی در ما از بین رفته اما من هستم و اینقدرپی گیری می کنم تا محاکمه آمران و عاملان قتل همسرم را ببینم.
در عکس های منتشر شده، تعدادی از مردم در کنار پیکر همسرتان که زمین افتاده بود هستند؛ آیا آنها با شما تماسی گرفته و درباره چگونگی تیر خوردن همسرتان سخنی به شما گفته اند؟
متاسفانه نه تماسی نگرفته اند. در حالیکه من مدام گوش به زنگ هستم شاید کسی پیدا شود از اینهایی که در عکس ها هستند و به ما بگوید همسرم در لحظات آخر چه گفته است. جایی که همسر من کشته شد افرادی دقیقا بالای سر همسرم حضور داشتند که برخی از آنها در عکس ها هم هستند. در عکس ها دیده ام که او را بالای دست گرفته اند و می برند من تقاضا دارم از همه آنها که بودند، از همه کسانی که در لحظات آخر بعد از تیر خوردن همسرم حضور داشتند با من تماس بگیرند و حداقل از نظر روحی به من و فرزندانم و خانواده همسرم کمک کنند. بگویند همسرم در لحظات آخر چه گفت؛ آیا خواسته ای داشت یا نه. این خواهش را واقعا از همه کسانی که آنجا بودند دارم. می توانند از طریق«روز»با ما ارتباط بگیرند و به مادر همسرم و فرزندان من از نظر روحی کمک کنند.
بعد از 104 روز کجا پیکر همسرتان را پیدا کردید؟
در دادسرای جنایی به ما گفتند که سه جسد مجهول الهویه در پزشکی قانونی کهریزک هست و نامه ای به ما دادند و ما به آنجا مراجعه و پیکر همسرم را شناسایی کردیم.
آیا برای تحویل پیکر ایشان از شما تعهدی گرفته شد؟
نه تعهدی نگرفتند اما در پزشکی قانونی وقتی عکس همسرم و نامه را دیدند گفتند که اینجا نیست و قبلا دفن شده است و اجازه ندادند حتی پیکر او را ببینیم اما قاضی دادسرای جنایی خیلی کمک کرد وپی گیری کرد و ما موفق شدیم سه جسد مجهول الهویه را ببینیم و پیکر همسرم را که سه ماه و نیم در پزشکی قانونی مانده بود تحویل بگیریم.
پیکر همسرتان در چه وضعیتی بود آیا کالبد شکافی شده بود؟
گلوله به سر ایشان اصابت کرده بود. یعنی زیر چشم راست، یعنی استخوان گونه ورودی تیر و بالای گوش سمت چپ، خروجی تیر بود. او را کالبد شکافی کرده بودند و من اعتراض کردم به این موضوع که وقتی سر او گلوله خورده چرا کالبد شکافی اش کرده اید اما گفتند روال کار این است و باید کالبد شکافی می شد. از طرفی پیکر علی به شکل کاملا عریان در پزشکی قانونی بود. فقط یک زانو بند کشی که به دلیل درد زانو از آن استفاده می کرد بر زانویش بود.
در گواهی پزشکی قانونی که به شما داده اند علت فوت همسرتان را چه ذکر کرده اند؟ آیا خبر دارید چه روزی پیکر ایشان را تحویل پزشکی قانونی داده اند؟
پیکر علی را 28 خرداد یعنی سه روز بعد از اینکه تیر خورده به پزشکی قانونی تحویل داده اند و معلوم نیست علی این سه روز کجا و در چه شرایطی بود. در گواهی فوت هم که به ما دادند علت فوت را اصابت گلوله به جمجمه نوشته اند. از طرفی ما دو بار به این پزشکی قانونی مراجعه کرده بودیم اما گفته بودند که علی آنجا نیست و در حالیکه ما 104 روز با عکس تیر خورده علی سرگردان بودیم تا اثری از او پیدا کنیم، او در همان جایی بود که دوبار به ما جواب منفی داده بودند.
خانم مصطفایی در طی این مدت آیا شما و خانواده همسرتان، مورد تهدید یا فشار قرار گرفته اید؟
قبل از مناسبت ها مثلا قبل از چهارشنبه سوری به در منزل ما امدند و گفتند بیرون نروید و حواستان به بچه هایتان باشد. ما با برادر همسرم در یک مجتمع زندگی می کنیم؛ او نیز سه پسر دارد. این اخطار را به ما دادند. اما این مدت فشارهای بسیار زیادی را تحمل کرده ایم و می کنیم. اکنون دقیقا ده ماه است. ابتدا دنبال همسرم می گشتیم و اکنون دنبال لباس ها و سایل شخصی او هستیم. به هر ارگانی که مراجعه می کنیم بیمارستان ها، ادارات مختلف، دادسرای جنایی و آگاهی و... اظهار بی اطلاعی می کنند. پیکر همسر مرا به شکل کاملا عریان و به عنوان فردی مجهول الهویه به پزشکی قانونی داده بودند. در حالیکه او کارت شناسایی به همراه داشت. بگویند با وسایل شخصی و لباس های همسرم چه کرده اند؟ همین فشار روحی بزرگی است. مادر همسرم لباس های بچه اش را به عنوان یادگاری می خواهد. فرزندانم وسایل شخصی پدرشان را می خواهند. چرا عریانش کرده اند مگر در خیابان عریان بود؟ من پی گیری می کنم بارهابه بیمارستان رسول اکرم که اولین بار همسر را آنجا برده بودند مراجعه کرده ام؛به دانشگاه علوم پزشکی ایران، بیمارستان لقمان و لولاگر و.... رفته ام اما می گویند این آدم اینجا نبوده و هیچ برگه ای که نشان دهد علی در بیمارستان رسول اکرم بوده در بیمارستان وجود ندارد. چرا آخرین وسایل همسرم را از ما دریغ می کنند ؟
همسر شما چند سال داشت و شغل ایشان چی بود؟
علی حسابدار بود و 48 سال داشت. من 22 سال در کمال آرامش با همسرم زندگی کردم او عاشق وطنش بود و عاشق خانواده و به معنی واقعی کلمه یک انسان بود. از یک ربع به هفت صبح می رفت سر کار تاده شب و دو شیفت کار می کرد تا ما را تامین کند و روزی حلال بیاورد. خیلی زحمت می کشید و به زحمت پول در می آورد اما همیشه شکرگزار خدا بود. با اینکه چیز زیادی از مال دنیا نداشت اما یک ریال حرام وارد زندگی ما نکرد. آدمی بسیار مظلوم بود که خیلی مظلومانه کشته شد.
ـ اینهم تپه سبز! تو پائین تپه زندگی میکنی. نزدیک دیوار. خانه ما هم دور نیست. پولدارها، آنهایی که حسابی گندیدهاند، آن بالا زندگی میکنند.
جادۀ پهن با دقت آسفالت شده بود. اگر چه تازه داشت غروب میکرد، همه جا چراغ روشن بود: خانهها، دیوار باغها، خیابانها، حتی چمنها و درختها چراغانی شده بودند.
واگنر پرسید آیا شبها میشود پیاده به شهر رفت؟
ـ بهتراست پیاده نروی. تو ماشین خودت را داری. گیرم شرکت یک فورد زیر پایت گذاشته ولی مطمئن باش به تو خدمت خواهد کرد.
راننده مقابل یک خانه ییلاقی بزرگ و روشن ایستاد.
پیاده شدند. ناگهان همه جا ساکت و آرام شده بود و فقط آواز پرنده ای به گوش میرسید. واگنر در شفق ایستاده بود. هنوز صدای موتورهای هواپیما که سی ساعتی او را همراهی کرده بودند در گوشش میپیچید و انعکاسشان را میشنید. هوا کمیسرد شده بود و پر بود از عطر سنگین گلی که واگنر در کمال شگفتی میتوانست مزه اش کند: شیرین بود. در خانه را که باز کردند صدای آژیری برای چند لحظه بلند شد. دستی به عقب پرید و آژیر دوباره خاموش شد. بعد زنی مسن با روپوش سفید روبرویشان ظاهر شد که موهایش را از پشت دسته کرده بود. زن دمپایی پنجه بازی به پا داشت که در آن پایش بیش ازاندازه بزرگ بنظر میرسید.
برندو گفت: «این هم سوفی . روح خانه تو!»
زن همانطور که با چشمهای آبی، بیحرکت و تقریبا بیجان به واگنر خیره شده بود با او دست داد. زیر لب گفت: «خوش آمدید» و درون خانه ناپدید شد. راننده هم دنبال او با چمدانها رفت.
- از اهالی انتر ریو است. در آن منطقه روس-آلمانیهای زیادی زندگی میکنند که سالهای ١٩٢٠ بعد از انقلاب از روسیه به این منطقه آمدند. کمیاملند اما کاری و قابل اعتماد که توی این محیط باید قدرشان را داشت.
بردو خانه را به واگنر نشان داد. پنج اتاق ویک نشیمن بزرگ جلو تراس. اتاقها همه مبله بودند. صندلهای چوبی و کمدهای ماهاگونی .
بردوبا پشت انگشت به یکی از کمدها زد و گفت: «بدک نیست. البته طرح ايتاليايی نيست، اما کار دست است. ساخت همینجا».
- شش تا اتاق! یا باید درشان را قفل کنم یا پانسیون باز کنم.
- اگرمیخواهی چیزی باز کنی، روسپی خانه باز کن.
واگنر به حیاط چراغانی شده نگاه انداخت: برگهای پهن، چمن مرتب و کوتاه شده، یک درخت موز که میوه از یک شاخه اش سنگینی میکرد، بتههایی شاداب و پشت آنها تاریکی. از اتاقها دوباره بازدید کرد. توی اتاق خواب، چند کمد سفید رنگ توی دیوار کار گذاشته شده بود و وسط آن یک تخت خواب عظیم دونفرۀ برنجی قرار داشت. در اتاق بعدی فقط یک کمد، یک میز تحریر و یک تخت بود. روی پنجره ای که به حیاط باز میشد، دو تا عکس کارتون چسبیده بود که از غربت و دلتنگی اتاق کم میکرد. واگنر گفت به جای آن دژ جنگی در هیأت تختخواب، در این اتاق خواهد خوابید.
سوفی زیر لب گفت: «برای من فرقی ندارد» و ساک سفری واگنر را به آن اتاق کشید.
بردو گفت: «پس من دیگر میروم. تو یک ساعت دیگر برای شام بیا. خانۀ ما را که دیدی. شماره اش راحت یاد آدم میماند ٣٣٣ جنگ ایسوس ».
واگنر بردو را تا در بدرقه و از راننده خداحافظی کرد. بردو كه به طرف ماشین میرفت واگنر نگاهش کرد. در حرکاتش حالتی بود که انگار در انرژی صرفه جویی میکرد. آرامشی از او به اطراف پخش میشد. واگنر مطمئن بود که با او رابطه خوبی پیدا خوا هد کرد. او کسی نبود که برای کسب اعتبار احتیاج به نبرد داشته باشد یا بخاطر جزئیات پیش پا افتاده با کسی بجنگد.
سوفی مشغول پخش کردن وسایل در کمدهای بیشمار خانه بود. راحت تراین بود که همه چیز را درهمان کمد اتاق قدیم بچه جا میدادند اما زن عقیدهای قاطع خودش را داشت و به این ترتیب پیراهن و شلوار و جورابهای او کم کم در خانه ناپدید شدند.
از زن مایو اش را خواست که غرغر کنان به طرفش انداخت. از این پس میبایست هر چه را میخواست از او میپرسید.
به حیاط رفت روی چمنی که زبری آنرا زیر پای برهنه ا ش حس میکرد.
استخر بیشتر از ده متر طول داشت و انتهایش به تو رفتگی غار مانندی ختم میشد که از سنگ طبیعی ساخته شده بود وآبی که از فواره اش میریخت توی استخر موج درست میکرد. بازتاب نورِ چراغهایِ زیر آب، روی برگهای پهن پیچکهایی میافتاد که آنقدر انبوه بودند گویی جنگل پشت همین استخر شروع میشد. واگنر در آب شیرجه زد و شنا کرد. بالای سرش برگهای درخت تنومند عنبه میدرخشیدند. پرنده ای آواز ملایمیمیخواند که هر بار به صدای غریبی ختم میشد که بی شباهت به خواندن قورباغهها نبود. شاید هم دو حیوان بودند که پاسخ یکدیگر را میدادند. واگنر روی نیمکت چوبی سفیدی که روی آن حوله ای انداخته بودند دراز کشید. آنجا در تاریکی خوابیده بود و لغزیدن قطرات آب را از روی پوستش حس میکرد.
وقتی از او پرسیده بودند آیا حاضر است برای پروژه ای به آمریکای جنوبی برود بلا فاصله جواب مثبت داده بود.
مدیر بخش امور خارجه به دفترش در لودن شید تلفن زده بود. کادر مديریت شرکت در باره اینکه چه کسی صلاحیت به عهده گرفتن این پروژه را دارد گفتگو کرده و او را پیشنهاد کرده بود. دلایل این پیشنهاد یکی این بود که پروژۀ ایستگاه برقی واگنر رو به اتمام بود و معاون واگنر هم میتوانست سه هفته دیگر کار را تحویل بدهد، اما مهمتر - که به این دلیل اول به او پیشنهاد میدادند- این بود که مديریت شرکت میتوانست روی واگنر حساب کند که به وضع آشفتۀ پروژه دوباره سر وسامانی بدهد. ساختن یک کارخانه کاغذ وسط جنگل کار ساده ای نیست بعلاوه اینکه شرکت در مورد انتخاب مدیریت مهندسی هم تابحال بد شانسی آورده بود. نفر اول را پارتیزانها گروگان گرفته بودند و اگر چه دوباره آزادشده بود، تنها به این شرط که کشور را ترک کند. دومی، سه هفته پیش بیمار شده بود، یا دقیقتر، ناراحتی عصبی پیدا کرده بود. او ظاهراً با آب وهوای منطقه نساخته و نتوانسته بود کارها را سازماندهی كند. روابط کاری آنجا طبیعتاً با زائرلند کاملاً تفاوت داشت و آدم باید با یک دسته مشکلات حساب نشده سرو کله میزد. جدا از مسائل تکنیکی، هم قابلیتهای سازماندهی مهم بود و هم قدرت ابتکار و خلاقیت. و شاید درست به همین دلیل بود که این پروژه برای واگنر جذابیت داشت. به هر حال چیز جدیدی بود.
گفته بود: «بله، قبول میکنم. کی باید آنجا باشم؟»
- هفتۀ دیگر. فرصت زیادی نداریم. همین حالاهم پروژه عقب است.
واگنر دوباره گفته بود: «بله، حتما» وهمزمان حیرت کرده بود که به چه سادگی و بدون هیچ تأملی میپذیرفت که همه برنامههای زندگی اش را عوض کند. تا آنروز قرار بود که پس از تحویل پروژۀ ایستگاه برق و یک مرخصی چهار هفته ای، یک کارخانه شکر در نزدیکی اولزن بسازد. کارخانه شکر در محلی بود که سه ربع ساعت رانندگی در اتوبان بیشتر با خانه شان فاصله نداشت. اینطور میتوانست بعد از دو سال که فقط آخر هفتهها به خانه رفته بود دوباره در خانۀ خودش زندگی کند. همه، ساشا ، سوزان و خود او از این بابت خوشحال بودند و برای آن روز برنامهها ریخته بودند.
مدير بخش گفته بود:«البته باید سریع تصمیم گرفت، اما میتوانم یک روز به شما فرصت فکر کردن بدهم».
- نه، نیازی نیست.
- برای همسرتان آسان نخواهد بود.
- بله ساده نخواهد بود. ولی با آن کنار خواهیم آمد.
- اگر بخواهید میتوانید خانواده راهم همراه خودتان ببرید. در پایتخت آنجا مدرسه آلمانی دارند.
واگنر پاسخ داده بود: «درباره اش فکر میکنم».
قرار شد هفتۀ بعد جلسه ای در دفتر مرکزی شرکت در دوسلدورف برقرار شود و او را در جریان جزئیات مسائل بگذارند.
فکر کرد شاید بهتر بود بلافاصله به سوزان تلفن کند. اما فردای آنروز پرواز میکرد و صلاح دید مطالب را در خانه با او در میان بگذارد. اما چطور میتوانست توضیح دهد که این پیشنهاد جنون آمیز را بلا فاصله و بدون کوچکترین تأملی پذیرفته است؟ حتی نمیتوانست آنرا به راحتی به خودش توضیح بدهد. با این وجود کوچکترین تردیدی در تصمیمش نداشت.
آنروز، روز آینده و حتی در حین پرواز و در میان مسافران، آن مردان خسته و از پای درآمده، توضیحاتی را آماده میکرد: احساس وظیفه، خدمت کردن در یک کشور در حال توسعه و بکار بردن دانش و تجربه اش... سوزان حتماً به این حرف میخندید. مگر دیروز با هم آشنا شده بودند؟ پول هم انگیزه ای نبود. اگر چه مدیر بخش، رقم غیر منتظره ای را عنوان کرده بود ولی او و سوزان توافق داشتند که حقوق او و درآمد معلمیسوزان برایشان کافی بود. با وجود قسط ماهانۀ خانه، که سه سال پیش ساخته بودند، به اندازۀ کافی پول برایشان میماند. او پیش خودش فکر کرد که همیشه دوست داشته به جنگلهای دوردست سفر کند و این را برای سوزان هم تعریف کرده بود. اما برای توجیح تصمیم سریعش، این بهانۀ بچگانه ای بیش نبود. بنابراین تنها چاره این بود که گناه را گردن علاقه به پیشرفت در شغلش بیندازد و اینکه همیشه میخواسته یکروز رئیس یک پروژۀ بزرگ در خارج بشود و اینکه از دوران دانشجویی آرزویش بوده مثل برتولد که در جده یک فرودگاه ساخته بود فرودگاه بزرگی بسازد. ولی خودش میدانست که این انگیزۀ واقعی نبود.
ادامه دارد
آقای کرولی گفت: «آمريکا به عنوان ميزبان مقر سازمان ملل متحد مسئوليتهايی دارد و هر مقام رسمی خارجی به طور معمول میتواند رواديد ورود به خاک آمريکا را دريافت کند.»
اين در حالی است که آمريکا و متحدان غربی این کشور ايران را متهم میکنند که در پی دستيابی به بمب اتمی است که از موارد نقض معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی، انپیتی، محسوب میشود. ايران با رد اين اتهام میگويد برنامه اتمی را برای توليد برق دنبال میکند.
کنفرانس بازبينی معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی از سوم ماه مه، دوشنبه آينده، شروع میشود و نزديک به يک ماه، تا ۲۸ ماه مه، هفتم خردادماه، ادامه خواهد داشت.
گزارشها حاکی است که قرار بوده هيات ايرانی به سرپرستی وزير خارجه جمهوری اسلامی، منوچهر متکی، در اين کنفرانس حضور داشته باشد.
اين کنفرانس همکاری در زمینه منع گسترش سلاح های هستهای و مرزهای تقويت معاهده انپیتی را بررسی کرده و مورد بازبينی قرار میدهد. هدف از معاهده انپیتی جلوگيری از گسترش سلاحهای اتمی و تشويق راههايی برای از بين بردن سلاحهای اتمی موجود در دنیاست.
هيات نمايندگی آمريکا به سرپرستی وزير خارجه ايالات متحده، هيلاری کلينتون، در اين کنفرانس حضور خواهد داشت. در فهرست آخرين برنامه اعلام شده از این کنفرانس، خانم کلينتون پنجمين سخنران مراسم افتتاحيه و آقای متکی هفتمين سخنران اين مراسم در بعدازظهر دوشنبه هفته آينده معرفی شدهاند.
به گفته مقامات رسمی سازمان ملل، حال که قرار است آقای احمدینژاد در اين کنفرانس حاضر شود، او مقام ارشد هيات شرکتکننده ایرانی محسوب شده و مشخص نيست که آيا برنامه تغيير کرده و او به جای آقای متکی و برای پاسخ دادن به سخنرانی خانم کلينتون حاضر میشود يا کماکان برنامه به صورت قبل دنبال خواهد شد.
خبرگزاری فرانسه میگوید محمود احمدینژاد در صورت سخنرانی در این کنفرانس از این فرصت برای حمله به اسرائیل استفاده خواهد کرد.
اسرائیل به همراه کشورهای هند، پاکستان و کره شمالی تاکنون از امضای معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی، انپیتی، سر باز زده است.
در همین زمینه بان کی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد، که ميزبانی اين کنفرانس را بر عهده دارد گفته است: «اگر آقای احمدینژاد پيشنهادهای سازنده و خوبی برای حل مسئله اتمی ايران داشته باشد کمک خوبی خواهد بود.»
با اين حال دبيرکل سازمان ملل به خبرنگاران گفت هنوز از اين که ايران چه موضعی خواهد گرفت بیخبر است. بان کی مون از تهران خواست به سر میز گفتوگو با قدرتهای جهانی بازگردد و همکاری کاملی با آژانس بينالمللی انرژی اتمی داشته باشد.
آمريکا، فرانسه، بريتانيا، چين و روسيه، پنج کشور عضو دائم شورای امنيت سازمان ملل، به همراه آلمان، موسوم به گروه ۵+۱، نزدیک به دو ماه است که در شورای امنيت سازمان ملل و همین طور در پایتختهای خود مشغول مذاکره و رايزنی در مورد دور چهارم تحريمهای ايران هستند.
در بیانیه این تشکلهای کارگری آمدهاست: «همانگونه که ما کارگران ایران در انقلاب بهمن 57 و سالهای اخیر نشان دادیم، تاب تحمل فلاکت و بیحقوقی موجود را نخواهیم آورد و علیرغم زندان و سرکوب، پیشاپیش عموم مردم ایران در مقابل لگد مال شدن بدیهی ترین حقوق انسانی خود ایستادگی خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد بیش از این حق حیات و هستی ما را به تباهی بکشانند.»
امضاء کنندگان این قطعنامه خواستههای خود را در 15 بند تشریح کرده و ضمن پشتیبانی از تمام جنبشهای آزادی خواهی مردم ایران، از مطالبات معلمان، پرستاران و سایر اقشار زحمتكش جامعه حمایت قاطع کردهاند.
تشکلهای کارگری در این قطعنامه خواستار برپایی تشكلهای مستقل از دولت و کارفرما، اجازه اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، تجمع و آزادی بیان، توقف طرح هدفمند کردن یارانهها، افزایش حداقل دستمزد فعلی، پرداخت دستمزدهای معوقه كارگران، توقف اخراج و بیكارسازی كارگران، محو قراردادهای موقت و سفید امضاء و تامین امنیت شغلی كارگران و تمامی مزد بگیران شدهاند.
این قطعنامه برلغو مجازات اعدام و آزادی بی قید و شرط ابراهیم مددی ، منصور اسانلو ، علی نجاتی و سایر کارگران زندانی تاکید کردهاست.
درعینحال کانون مدافعان حقوق کارگر نیز، با صدور بیانیه ای به مناسبت روز کارگر، ضمن حمایت از اعتراضات ماههای اخیر و پافشاری بر خواستههای روز کارگر در سال گذشته، مطالبات مندرج در قطعنامۀ مشترک تشکل های کارگری را مورد حمایت قراردادهاست.
گسترش اعتراضات کارگری
منابع خبری مختلف در حالی از افزایش اعتراضات کارگری خبرمیدهند که به بر اساس گزارشها بر خلاف وعدههای دولت، بهبودی در وضعیت معیشتی کارگران رخ ندادهاست.
به گزارش خبرگزاری کارگری ایران؛ ایلنا، ابوالقاسم سرحدیزاده، وزیر كار دولت میرحسین موسوی که سابقه نمایندگی مجلس و عضویت در هیئت مرکزی خانه کارگر را دارد در تشریح وضعیت کارگران، با بیان اینكه جامعه كارگری ایران نتوانسته به اهداف خود دست یابد، خاطرنشان کرد: «این وضع هر روز در مقایسه با گذشته بدتر میشود.»
آقای سرحدیزاده ازكارگران خواست تا به منظور بازیافت جایگاه گذشته و رسیدن به اهداف خود، حداقل حقوق صنفی و مطالبات قانونی خود را مطالبه كنند.
پنجم اردیبهشت ماه نیز میرحسین موسوی، برلزوم گسترش آگاهی در سطح معلمان و کارگران تاکید کرد و گفت: «باید آگاهی را گسترش دهیم؛ باید دامنه آگاهی را به روستاییان، کشاورزان، صنعتگران، کارگران و معلمان بکشانیم و به آنها بگوییم این زندگی، شایسته شما نیست.»
به گزارش جرس، شورای برگزاری مراسم روز جهانی كارگر در سال 89، هم با صدور دومین بیانیه رسمی خود، ضمن تاکید براینکه سال جاری آبستن بزرگترین اعتراضات و اعتصابات مردمی و كارگری خواهد بود، از مردم و کارگران برای بزرگداشت مراسم روز کارگر دعوت کرد.
تاکید برآزادی کارگران و معلمان زندانی
یازدهم اردیبهشت روزجهانی کارگر و 12 اردیبهشت روز معلم در حالی از راه میرسند که شماری ازکارگران و معلمان دراقصی نقاط ایران در بازداشت بهسر میبرند و یا تحت فشارهای شدید امنیتی قراردارند.
ابراهیم مددی ، منصور اسانلو و علی نجاتی ازجمله اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی هستند که به دلیل تشکیل این سندیکا و تلاش در راستای احقاق حقوق کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی در بازداشت بهسر میبرند.
همچنین درآستانه روز معلم، درحالی فشارهای وارده برمعلمان افزایش یافتهاست که دبیركل و سخنگوی كانون صنفی معلمان ایران به وزارت اطلاعات احضار شدند و احکام دو تن از اعضای شورای مرکزی کانون صنفی معلمان استان کرمانشاه نیز صادر شد.
زهرا رهنورد، 7 اردیبهشت ماه درپاسخ به ادعای محمود احمدینژاد مبنی براینکه در ایران آزادی وجود دارد، خواستار آزادی بیقید و شرط همه معلمان و کارگران زندانی شده بود.
خانم رهنورد از محمود احمدینژاد خواسته بود که «به مبارکی دو روز بزرگ»، روز کارگر و معلم، «دروغی» را، که ادعا کرده به حقیقت نزدیک کند و کارگران و معلمان زندانی را آزاد کند.
جنبش کارگری در ایران قریب یک قرن سابقه دارد. اعتصابهای سراسری کارگران شرکت ملی نفت، که نمادی از جنبشهای کارگری در ایران است، در پیروزی انقلاب سال 57 نقش بسزایی ایفا کرد. اگرچه تشکیل سندیکای کارگری پس از پیروزی انقلاب عملا میسر نشد.
در سال 1376، طی توافق با سازمان بینالمللی کار قراربود قانون کار ایران اصلاح شود و ایران متعهد شد تا حقوق اساسی کارگران، از جمله اعتصاب را در اصلاح قانون کار به رسمیت بشناسد، اما این توافق نیز منجر به تشکیل سندیکاهای کارگری در ایران نشد.
درحال حاضر تشکیل سندیکای کارگری و پیگیری مطالبات کارگران از طریق سندیکا از جمله مطالبات جامعه کارگری ایران بهشمار میرود.
منبع: مردمک
به گزارش وب سایت سحام نیوز،ارگان رسمی حزب اعتماد ملی، مهدی کروبی ضمن خوش آمد گویی به میرحسین موسوی آرزو کرد امسال سال عزت و آزادی برای مردم ایران باشد و از خدا خواست تا آزادی هرچه زودتر زندانیان سیاسی را فراهم کند.
میر حسین موسوی نیز با انتقاد از سیاست های موجود در کشور گفت: اغلب سیاست های ما "باری به هر جهت" است و متاسفانه ساختارهای ما همچون ماسه زار و شن زاریست که آب در آن پایدار نمی ماند. وی افزود: در حال حاضر در زمینه ساختاری برنامه ای دقیق و روشن نداریم و باید برای دراز مدت فکری نمود. شرایط حکومت طوری شده است که همه را توطئه گر تصور میکند و دچار نوعی توهم توطئه گردیده است.
موسوی:در بیانیه ها دنبال کلمات هستند نه مفهوم
میرحسین موسوی ضمن انتقاد از جریان تمامیت خواه گفت: اینان اصل صحبت ما را درک نمیکنند. صرفا در بیانیه ها و سخنرانی های ما به دنبال کلمات هستند نه مفهوم.متاسفانه سیستم ایدئولوژیک ایرادش همین است. توهم و شایعه ای را که خود ساخته و پرداخته اند آنچنان بازگو میکنند که خودآنان باورشان میشود و چیزی که ساخته اند ، دامن خودشان را میگیرد و اینچنین میشود که واقعیت را نمی شنوند.
مهندس موسوی ضمن انتقاد از سیاست خارجی کشور؛ وضعیت اقتصادی،مسائل داخلی و فساد را از جمله مشکلات کشور برشمرد. وی گفت: ما باور داریم مردم ما حافظه ی جمعی دارند. حکومت فکر میکند مردم اعمال،کارها و رفتارهای آنان را فراموش میکنند، اما اینچنین نیست. مثلاً در همان مسئله فساد اقتصادی که چند هفته پیش مطرح شد چه سیری پیش آمد!؟ چند نفر خرده پا دستگیر و اسم یک نفر را بردند و سپس به یکباره همه چیز مسکوت ماند. یا مسئله کوی دانشگاه و آن فیلمی که منتشر شد. متاسفانه فکر میکنند مردم با مرور زمان یادشان میرود.
هر روز به گروهی از مردم لقب کافر و مرتد می دهند به چه جرمی؟
موسوی افزود: این کارها غیراسلامیست. هر روز به گروهی مردم لقب مرتد و کافر و غیره میدهند به جرم اینکه کلامی بر خلاف دیدگاه و نظر آقایان بر زبان رانده اند. به راستی نمیدانم اینان چگونه میخواهند پاسخ خداوند را بدهند. وضعیت کارگران و اخراج آنان و تعویق در پرداخت حقوق آنان، پائین آمدن نرخ سرمایه گذاری و غیره... همه از نقاط ضعف سیستم اقتصادی و مدیریتی کشور است. مردم این قول ها و وقایع را یادشان نمی رود.
میرحسین موسوی باذکر خاطره ای در این باب افزود: در همان اوایل انقلاب مردم رفتند و آن شخصی که در زمان رضاشاه دستور شلیک به مردم را در واقعه مسجد گوهرشاد داده بود را در سن ۹۰ سالگی دستگیر کردند. می خواهم بگویم مردم اعمال و رفتارهایی را که در این یکساله بر آنان اتفاق افتاده از یاد نخواند برد.
تمام کارشناسان خبره و باسابقه از سازمان ها رانده شدند
موسوی با انتقاد از وضعیت مدیریتی کشور و ضعف های موجود در آن گفت: در همه کشورها مدیران و مقامات دولتی سابق به عنوان شورای مشورتی به دولت های موجود کمک میکنند. اما در ایران به طور مثال آقای خاتمی با ۸سال سابقه ریاست جمهوری در کشور و جنابعالی و دیگر سران، همکنون در چه وضعیتی هستند. تمام کارشناسان خبره و باسابقه از سازمان ها رانده شدند، صرفا به دلیل مسائل خطی و سیاسی!
موسوی افزود: من چشم انداز روشنی را در راستای بهتر شدن مسائل اقتصادی کشور نمیبینم. زیرا بستر ها خراب شده اند.ابزارها از بین رفته است. دستگاه های بیم دهنده از میان برچیده شده اند. و برای کارشناسان در جامعه دیگر جایگاهی قائل نیستند. حتی اگر همکنون شخصی از اصولگرایان صحبتی بر زبان بیاورد وی را منافق خطاب می کنند.
کروبی: خیال می کنند صدای طرف مقابلشان به جایی نمی رسد اما مردم می شنوند
مهدی کروبی نیز در سخنانی ضمن تایید سخنان میرحسین موسوی، افزود: متاسفانه اعمالی که این افراد بر سر مردم می آورند با نام اسلام است و این رفتارها باعث میشود به اسلام ضربه وارد میشود. در حال حاضر شرایط جامعه بسیار وحشتناک است به طوری که هرچه میخواهند میگویند، هر تهمت و ناروایی که که میخواهند به افراد نسبت میدهند، هر آماری که تصور میکنند منتشر میکنند و همه اینها به این دلیل است که آنان فکر میکنند صدای طرف مقابلشان به جایی نمیرسد؛ اما نمیدانند که این مردم هستند که میشنوند و شرایط اقتصادی و سیاسی را می بینند که چه چشم انداز سیاهی در انتظارشان میباشد. مثلا در همین ماجرای عسلویه چه تعداد از کارکنان و کارگران به دلیل عدم تصمیم گیری صحیح و پیاده نمودن سیاست های نادرست، از کار بی کار شدند؟ بر اساس آمار رسمی چرا باید طی چهار سال گذشته تعداد شاغلان در عسلویه از ۶۰هزارنفر به ۸هزارنفر کاهش یابد؟ چرا باید بدلیل عدم مدیریت صحیح، سالانه ۳۰میلیارد دلار درآمدی را که میتواند از محل برداشت گاز از عسلویه عاید کشور شود را باید از دست داد؟ دلیل این همه بی کاری چیست؟ دلیل وضعیت بد کاری و اقتصادی کارگران چیست؟ آقایان نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که یک سخن آنان در مجامع بین المللی میتواند تا چه حد به مردم و اقتصاد یک کشور لطمه بزند. به خاطر تحریم رفتند با شرکت های از چین و مالزی و ونزوئلا قرارداد بسته اند و آخرش هم طرح را داده اند به نیروهای نظامی!
مهدی کروبی در انتقاد از عملکرد دوگانه حکومت در خصوص وقایع اخیر گفت: هنگامی که من از وقایع کهریزک و فجایع روی داده در آن سخن گفتم و پیگیری کردم، هزاران تهدید و ترعیب و دروغ را برای خدشه دار کردن ادعای مستند من به بنده نسبت دادند. از هیچ کاری در خصوص فشار آوردن به من فروگذار نشدند. در آخر هم با آن همه هیاهویی که به راه انداخته بودند، خودشان گزارشی ارائه دادند که چه وقایعی در کهریزک رخ داده است. ۳نفر بخت برگشته را که ۲نفرشان از نیروهای انتظامی و یکی دیگر از آنها به قول خودشان از اراذل و اوباش بوده را محکوم کردند و پرونده را مسکوت نمودند. حتی به گزارش مجلس هم توجهی نشد.
حجت الاسلام و المسلمین کروبی در ادامه نیز با انتقاد شدید از سیستم های نظارتی گفت:بنا به نامه ای که زندانیان به مراجع نوشتند و جوابیه ای هم به آن نامه تاکنون داده نشده است، با همسر یک زندانی تماس گرفته اند که از همسرت جدا شو! این چه قانونیست؟ این چه حقوق شهروندی و حقوق بشریست که بازجو به خود این حق را میدهد که در مسائل کاملا شخصی یک زندانی و روابط خانوادگی او دخالت نموده و تهدید کند؟ آیا این یک مامور حکومت اسلامیست؟ این که میگویند عظمت داریم همین است؟
آیا عزتمان در دنیا حفظ شده است؟
کروبی خطاب به موسوی گفت: شما نخست وزیر امام بودید. یادتان است که امام تاکید داشتند در سفر به کشورهای دیگر باید عزت و آبروی مملکت حفظ شود. آیا هم اکنون عزتمان حفظ شده است؟ اینکه میگویند سفرهای ما عظمت است همین است؟ زیمباوه و چند کشوری در همین سطوح عزت است؟ اینکه به "پشه مالاریا " و یا "جلاد مخالفان" تشبیه و خطابتان کنند عزت است؟ حتماً مانند دانشگاه کلمبیا با آن همه توهین از آن به عنوان فتح الفتوح نام میبرند! آقایان چه با خودشان فکر میکنند؟ آیا اصلاً فکری هم میکنند؟ در زمان ریاست من بر مجلس شورای اسلامی، هنگام سفر به یک کشور اگر میدیدیم شاید بعضی از شئون رعایت نمی شود سفر به آن کشور را لغو میکردیم تا مبادا شاَن این ملت متمدن و با عظمت به دلیل عملکرد ما پائین بیاید. امروز یک حرف و یک سیاست را میگویند و پی میگیرند و فردا چیز دیگری! آیا مجبورند اینقدر کشور را سبک کنند؟
مگر مردم مسخره افکار و اعمال کودکانه و بدور از خرد شما هستند؟
آقای کروبی با نخ نما دانستن سخنان و توطئه های رسانه های جریان حاکم گفت:از ما می خواهند که توبه کنیم البته توبه خوب است اما آیا آن همه کشتار،دروغ، شکنجه، تجاوز به حقوق مردم حیف و میل بیت المال توبه نمی خواهد؟ آنهایی باید توبه کنند که چنین رفتارهای ناروایی را در حق مردم ایران انجام داده اند. یک روز میگویند باید جمعیت را زیاد کرد،روز بعد میگویند جمعیت تهران زیاد است و باید ۵میلیون نفر از تهران را خارج نمود، روز بعد میگویند میخواهد زلزله بیاید! در مورد زلزله هم میگویند مردم توبه کنند تا زلزله نیاید. آخرش هم که زلزله نمی آید میگویند دعاها اثر کرد! مگر مردم مسخره افکار و اعمال کودکانه و بدور از خرد شما هستند؟ آیا این همه گرفتاری اقتصادی و بیکاری که همچون طاعون کشور را مبتلا کرده است کافی نیست؟ در حال حاضر برای همین مردم چه برنامه ی شفاف و سودمندی پیاده کرده اید که میخواهید با آن پشتوانه، آن چند میلیون نفری که با تبلیغات شما در آینده به نسل این جامعه افزوده شوند را به سرو سامان رسانید؟ این چه روشی است که این آقایان در پیش گرفته اند؟
کروبی همچنین در مورد وضعیت حقوق بشر و زندان ها در کشور افزود : چطور در زمان شاه سازمان های حقوق بشر(که بر اساس مصالح و منافعشان) که به زندان های ایران فشار وارد می کردند خوب بودند و حالا که همین سازمان ها پیگیر وضعیت زندانیان سیاسی و خانواده آنان و وضعیت اسفبار زندان های ما هستند، محکوم، مجرم و بدخواه هستند؟آیا برخی از همین رسانه هایی که شما هم اکنون آنها را عوامل سیا می نامید از گزارشات شان در مورد زندان های ایران به وجد نمی آمدید؟ نمی خواهم نام عزیزانی که آن دوران در زندان و خارج از زندان اظهار خوشحالی می کردند از این همه فشارهایی که این سازمان ها بر حکومت شاه می آوردند. چون در آن موقع حکومت نبودیم، اما حالا که حکومت شدیم آنها را سازمان هایی وابسته و عوامل سیا می خوانیم؟
موسوی:تمام دستگاه های نظارتی کشور خوابیده و یا برچیده شده اند
آقای موسوی نیز با ابراز نگرانی از وضعیت مدیریتی و نهاد های نظارتی آن گفت: تمام دستگاه های نظارتی ما خوابیده است و یا برچیده شده اند، مانند برنامه و بودجه. برای همین آقایان خواب نما میشوند و هر روز طرح هایی را در خصوص اهدای ۱میلیون تومان به هر بچه و یا کمک های مالی به کشورهای مختلف را پیاده میکنند. متاسفانه سازمان و نهادی هم نمانده که گزارشی از این وضعیت ارائه کند. البته در کشور طرح هایی اجرا میشود، آنهم اینکه عده ای را میگیرند و فردا ازاد میکنند و از آنان میخواهند چیزهایی را بگویند و بعد در صورت عدم تحقق اهدافشان دوباره به روانه ی زندانشان میکنند. وی از اهمیت آگاهی مردم سخن گفت و افزود: در حال حاضر آگاهی مردم ما نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی از حالت جنینی خارج شده است و مردم آگاهتر شده اند و این آگاهی ها روز به روز و با سرعت فزاینده ای رو به گسترش است. تحلیل مردم ما عمیق تر شده است.اما در حال حاضر چون اعمال این افراد با نام اسلام صورت میگیرد هنوز صدماتی به اسلام وارد می شود.
مهدی کروبی نیز در همین خصوص گفت: اگر نماینده ای که آقایان آن را نماینده مردم میخوانند نیز بخواهد سخنی بر خلاف نظر و عقیده حاکمان قدرت بر زبان براند، وی را تهدید به عدم تایید صلاحیت برای نامزدی در انتخابات های آینده میکنند. آیا نماینده مجلس که باید نماینده مردم باشد،می تواند با آرامش خیال و عدم ترس از آسیب و ارعاب به نیازهای موکلین خود پاسخ دهد؟آیندگان در باره ما چه قضاوتی خواهند کرد و چه در کتاب هایشان خواهند نوشت؟
در پایان این دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی نسبت به برگزاری راهپیمایی مردمی در روز ۲۲خرداد بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی و طبق ماده ۳۰ ، ۳۱ و ۳۲ آئین نامه اجرایی قانون احزاب، تاکید کردند و از همه گروه ها، تشکل ها و احزاب اصلاح طلب خواستند تا در خواستشان را در همین زمینه به وزارت کشور ارسال نمایند.
منبع: سحام نیوز
تنها چهار روز مانده به بزرگداشت روز معلم، دو معلم و عضو شورای مرکزی کانون صنفی معلمان توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
علی اکبر باغانی و محمد بهشتی لنگرودی روز شنبه چهارم اردیبهشت به دادگاه فراخوانده شده بودند. این دو با حضور در دادگاه به سوالات قاضی پاسخ داده و سپس به منازل خود بازگشتند.
اما ساعت ۸ صبح چهارشنبه هشتم اردیبهشت، ماموران وزارت اطلاعات به طور همزمان به منازل این دو معلم رفته و آنها را با خود بردند.
پیمان عطار وکیل مدافع آقای باغانی در گفت و گو با دویچه وله ضمن تایید این خبر از علت این بازداشت اظهار بی اطلاعی کرد.
آقای عطار به دویچه وله گفت که پرونده قبلی موکلش که مربوط به سال ۱۳۸۵ میشده با صدور حکم بسته شده است و وی نمیداند این بار آقای باغانی به چه علت ابتدا احضار و سپس بازداشت شده است.
تشدید فشار بر معلمان
تظاهرات معلمان در سال ۱۳۸۵اخبار رسیده از سایر معلمان نیز حکایت از اعمال فشار بیشتر بر آنان در آستانه روز معلم دارد. رسول بداقی عضو کانون صنفی معلمان روز هفتم اردیبهشت پس از هشت ماه بازداشت به دادگاه منتقل شد اما به دلیل عدم حضور وکیلش حاضر به شرکت در جلسه دادگاه نشد.
دو معلم به نامهای فرزاد کمانگر و عبدالرضا قنبری نیز به اعدام محکوم شدهاند.
از شهرستانها نیز خبر میرسد که معلمان تحت فشارهای فزاینده قرار گرفتهاند. طی روزهای اخیر چهار معلم در شهر همدان پس از احضار بازداشت شدهاند. جلال نادری، علی نجفی، محمد خانی و سعید جهانآرا طی تماس تلفنی به دادگاه دعوت شدند اما پس از مراجعه بازداشت شدهاند.
همچنین دادگاه جزایی کرمانشاه دو تن از اعضای شورای مرکزی کانون صنفی معلمان استان کرمانشاه را به پرداخت یک میلیون ریال جزای نقدی و یک میلیون ریال جزای نقدی بدل از شلاق محکوم کرده است. اتهامات این دو تن، اخلال در نظم سیستم آموزش و پرورش از طریق برگزاری تجمعات غیرقانونی و تعطیلی بیش از ۲۹ مدرسه اعلام شده است.
همچنین خبرگزاری هرانا گزارش داده سایت کانون صنفی معلمان، سخن معلم و بسیاری از وبلاگهای معلمان طی روزهای اخیر فیلتر شده است.
این فشارها در حالی اعمال میشود که شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان اعلام کرده که در اعتراض به صدور احکام سنگین حبس و اعدام برای معلمان زندانی از ۱۲ تا ۱۸ اردیبهشت دست به اعتصاب غذا میزنند.
این شورا همچنین از معلمان خواسته تا در روز ۱۲ اردیبهشت در تهران بر سر مزار ابوالحسن خانعلی معلم کشتهشده در حکومت پهلوی در گورستان ابن بابویه و در قم بر سر مزار مرتضی مطهری حاضر شوند.
میترا شجاعی
تحریریه: رضا نیکجو
منبع: دویچه وله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر