-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 09/12/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



چپ مذهبی و بحران هویت


چه رابطه ای بین حرکت های اخیر آزادی خواهانه در کشور، جناح چپ حاکمیت اسلامی و کلا چپ گرایی در کشور برقرار است؟ آیا اندیشه چپ به پایان عمر ایدولوژیک خود در ایران رسیده است. ثمره جریان های چپ‌گرا در کشور چه بوده است و کلا نقش جنبش‌های چپ‌گرای مذهبی در آینده سیاسی کشور چیست؟ در اولین گام به تعریف چپ گرایی میپردازیم که گرچه در آن نیز جای گفتگو فراوان است اما آغازی باید

بنابر تعریف دایره المعارف اسلامیکا:

چپ‌/ چپ‌گرایی‌

تعارض‌ها و تضادهای‌ طبقاتی‌ و اختلاف‌نظرهای‌ ناشی‌ از آن‌ موجب‌ شكل‌گیری‌ گونه‌های‌ مختلف‌ اندیشه‌پردازی‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌، جنبش‌های‌ مردمی‌ و حركت‌های‌ سیاسی‌، گاه‌ با هدف‌ حفظ‌ وضع‌ موجود و گاه‌ با هدف‌ براندازی‌ آن‌ و جایگزینی‌اش‌ با نظامی‌ متفاوت‌، شده‌ است‌. چپ‌گرایی‌، اندیشه‌ای‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ است‌ كه‌ وضع‌ موجود را نمی‌پسندد و در پی‌ دگرگون‌ كردن‌ یا انهدام‌ آن‌ است‌.:

اگر چه‌ ویژگی‌های‌ چپ‌گرایی‌ را در جنبشها و اندیشه‌های‌ بسیاری‌ در طول‌ تاریخ‌ می‌توان‌ دید، در مفهوم‌ و اصطلاح‌ خاص‌، خاستگاه‌ جنبش‌ چپ‌ به‌ انقلاب‌ كبیر فرانسه‌ بازمی‌گردد. در مجمع‌ ملی‌ (كنوانسیون‌) فرانسه‌، نمایندگان‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ اختلاف‌ در دیدگاه‌هایشان‌ جایگاه‌ خود را به‌ گونه‌ای‌ انتخاب‌ كرده‌ بودند كه‌ رویاروی‌ یكدیگر باشند. نمایندگان‌ تندرو و معترض‌ به‌ وضع‌ موجود در طرف‌ چپ‌ مجلس‌، محافظه‌كارها در طرف‌ راست‌، و میانه‌روها در وسط‌ می‌نشستند. این‌ سنّت‌ بعدها در برخی‌ مجالس‌ اروپایی‌ ادامه‌ یافت‌ و حتی‌ اكنون‌ نیز متداول‌ است‌. اصطلاح‌ چپ‌ از همین‌جا شكل‌ گرفت‌ و به‌ جریان‌های‌ معتقد به‌ تغییر وضع‌ موجود (خواستاران‌ دگرگونی‌های‌ بنیادی‌، بهبودخواهان‌ ( اصلاح‌طلب‌ها )، سوسیالیست‌ها، چارتیست‌ها ، كمونیست‌ها، طرفداران‌ سوسیال‌ دموكراسی‌) اطلاق‌ شد. مهم‌ترین‌ ویژگی‌ چپ‌، هواداری‌ از دگرگونی‌های‌ هر چه‌ شتابان‌تر اجتماعی‌، اقتصادی‌ و سیاسی‌ برای‌ ایجاد برابری‌ میان‌ شهروندان‌ و از میان‌ برداشتن‌ شكاف‌ طبقاتی‌ با ایجاد فرصت‌های‌ یكسان‌ برای‌ همه‌، و دخالت‌ هر چه‌ بیشتر دولت‌ و نقش‌ تعیین‌كننده آن‌ در امور اقتصادی‌ و اجتماعی‌ بود. گرایش‌ به‌ باور دنیوی‌ و مخالفت‌ با دخالت‌ دین‌ در سیاست‌، گرایش‌ به‌ جهان‌ وطنی‌ و باور به‌ یگانگی‌ نهایی‌ نوع‌ بشر و مخالفت‌ با ملی‌گرایی‌، گرایش‌ به‌ سنّت‌شكنی‌ و داشتن‌ روحیه‌ یا روش‌ انقلابی‌ و باور به‌ برابری‌ انسان‌ها و حاكمیت‌ زحمت‌كشان‌ و تولیدكنندگان‌ ثروت‌، از دیگر ویژگی‌های‌ آن‌ بود. امروزه‌ این‌ اصطلاح‌ دستخوش‌ تحولات‌ گوناگون‌ شده‌ است‌. چپ‌ را دیگر نمی‌توان‌ از راه‌ نگرش‌ آن‌ درباره برابری‌ و دگرگونی‌ تعریف‌ كرد، این‌ دو گاهی‌ مغایر با یكدیگرند. حتی‌ چپ‌ لزوماً بین‌الملل‌گرا نیز نیست‌، ظهور شكلهای‌ مختلف‌ ملی‌گرایی‌ سوسیالیستی‌ در نقاط‌ مختلف‌ جهان‌ گواه‌ این‌ امر است.

بسیاری دو عامل مذهب و بافت سنتی سرمایه دری را در جلوگیری از قوام و پی ریزی حکومت چپ‌گراها در کشور می‌دانند، اما نکته ای را که نباید از ذهن دور داشت اصل باور چپ گرایانه‌ای است که به مشارکت همگان تاکید میورزد، در صورتی که مردمان ما مردمی تک رو و فرد گرای مطلق هستند. نمونه آن را در زمین های فوتبال و گل کوچک‌مان به کرات مشاهده می‌کنیم.

تقسیم بندی‌های اشتراکی، توده ای، اکثریت، اقلیت، نیروی سوم، مجاهد، کمونیست، حکمتیست، مارکسیست، مارکسیست‌های اسلامی، مائو‌ایست، توفان، چپ مذهبی، رادیکال‌های چپ، سوسیال دمکرات و اخیرا چپ‌های فتنه‌ای فقط شاید اندکی از تقسیم بندی‌هایی بود که بر سر جریان‌های چپ در کشور آمد. آنقدر شاخه از آن بیرون زد تا در نهایت درخت چپ‌گرایی در کشور خشکید.

چپ‌گرایی در بین ملایان نیز نفوذ کرد، این دومین باری بود که لا اقل قسمتی از حوزه‌های علمیه تحت تاثیر حرکت‌های جهانی و همسو با آن حرکت می‌نمود، اولین نمونه آن را در جنبش مشروطه خواهی کشور دیدیم. هر چند شیخ فضل الله‌هایی نیز از میان ایشان قد علم می‌کردند.

این بار و در انقلاب ۱۳۵۷ ایران که چندی بعد از آن بود که اسلامی نیز لقب گرفت، آرایشی ایجاد شد از ملایانی که به فرموده اخیر آیت الله مهدوی کنی، آیت الله بزرگ ایشان را سوار قدرت نموده بود. وجود دشمنان مشترک در ابتدای انقلاب مانع از صف آرایی گروه‌های چپ حوزوی مقابله راست‌هایشان گشت. تفاوت فاحشی بود میان چپ‌های حوزه و همتایان چپ‌گرای ایشان در خارج از این حوزه‌ها. چپ‌های حوزه در واقع فاقد یک ایدولوژی و جهان بینی مبتنی بر روشنفکری چپ به شیوه غربی بودند. ایشان بیشتر به دنبال منابع فقهی بودند تا ابتدا به طرفداران و سپس به منتقدین حقانیت خویش را اثبات نمایند. بدون تردید این انفعال بود که جمیعت و قدرت راست‌های مذهبی‌تر و حوزوی‌تر را افزایش داد.

نباید فراموش کنیم که در کشور هایی مانند ایران که سیاست اقتصاد ساز است، برداشت مفهوم سوسیالیسم از جریان چپ و افراد چپ‌گرا الزاما درست نیست. این مطلب را برای مقایسه با غربی عرض میکنم که خاست‌گاه سوسیالیسم است و در آن اقتصادها، سیاست‌سازی می‌کنند.

فقط پس از مرگ آیت الله و به‌قدرت رسیدن آقای خامنه‌ای است که چپ‌های مذهبی ایران با توجه به رانده شدن از قدرت برای جذب طرفدار و پایگاه بیشتر و بهتر در میان مردمی که شاید بسیاری از آنها در همان سال‌های اولیه نسبت به انقلاب بد گمان شده‌اند، از اندیشه‌های تندروی و شدیدا مذهبی خویش نیز عدول می‌کنند. نمونه‌های آن در وجود بیشمار از فرماندهان سپاه، سردمداران تصمیم ساز و تصمیم گیر در زمان آیت الله در میان چپ‌گرایان است. وجود چهره‌هایی مانند آقای اکبر گنجی، عباس عبدی، خاتمی ، موسوی خوئینی‌ها، سعید حجاریان و ... موید این مطلب است.

برای نویسنده خارج‌نشین اما میهن دوست بیطرفی مانند بنده مایه امیدواری خواهد بود که چپ‌های کشور نهایتا در پارلمان کشور آزادی که خواهان رسیدن به آنیم کرسی های اندکی را اشغال کنند.

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱؛ ده سال بعد از حادثه‌ای که دنیا را تکان داد

ده سال پیش در ساعت ۸:۴۶ بامداد به وقت شرق آمریکا، یک فروند هواپیمای مسافربری به برج شمالی تجارت جهانی برخورد کرد و چند دقیقه بعد، هواپیمای مسافربری دیگری پس از برخورد به برج جنوبی منفجر شد.

از آن تاریخ تا کنون، اتفاق‌های بزرگی در سطح جهان رخ داده، از مبارزه با تروریسم تا ساقط کردن دشمنان ایالات متحده به شکل نظامی و اینک بعد از بهار عربی، گسترش ندای دموکراسی‌خواهی و مبارزه با دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به شکل مسالمت‌آمیز و یا مسلحانه.

ده سال پیش در چنین روزی، بعد از سقوط و انفجار دو هواپیمای مسافربری دیگردر جنوب پایتخت آمریکا (پنتاگون) و دیگری در پنسیلوینیا دولت  آمریکا دستور فرود اجباری تمامی هواپیماهای مسافربری را صادر کرد. تعدادی از این پروازها نیز به فرودگاه‌های کانادایی ختم شدند، چون فرودگاه‌ها امکان پذیرش این بار ناگهانی را نداشتند. چند روز پیش دولت آمریکا از دولت و مردم کانادا به خاطر پذیرش مهمان‌های ناخوانده تشکر کرده بود.

همان روزها گروه‌های بسیاری از مردم در جای‌جای دنیا، با روشن کردن شمع، یادبودهایی برای کشته شدگان برگذار کردند، حتی در ایران. اما برخی تندروهای اسلام‌گرا بعد از این ماجرا در بسیاری از نقاط جهان خود را پیروز میدان می‌دانستند. جنگی میان «کفر» و اسلام طالبانی در گرفت که هنوز هم جان مردمان بسیاری را می‌گیرد...

بامداد امروز در جنوب منهتن، درست در جایی که برج‌های دوقلو استوار بودند، دو آب‌نمای بزرگ ساخته‌اند با نام همه کشته‌شدگان آن روز. نام تک تک این کشته‌شدگان توسط افراد مختلف قرائت شد.

همه در ساعت ۸:۴۶ به مدت یک دقیقه به احترام کشته‌شدگان آن روز سکوت کردند.

امروز علاوه بر باراک اوباما، جورج بوش رئیس سابق جمهوری، مایکل بلومبرگ، شهرودار فعلی و رودی جولیانی، شهردار پیشین نیویورک از کشته‌شدگان یاد کردند.

 

در این مراسم، پال سایمون، خواننده قدیمی آمریکا، قطعه معروفش، «نوای سکوت» را اجرا کرد.

حضور روسای جمهوری فعلی و پیشین آمریکا به همراه همسران‌شان در کنار آب‌نمای ساخته شده در محل برج‌ها

عکس از ویدیوی اسوشیتد پرس


 


مردم‌سالاری یا فنرسالاری؟

 

رهبر انقلاب در دیدار اخیر با اعضای مجلس خبرگان در تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه خاطرنشان کردند: «ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطاف‌پذیری دستگاه ولایت. و معنای این مسئله این است که مجموعه دستگاههای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر که رهبری در رأس آنها قرار دارد بطور دائم با انتخاب آنچه درست‌تر و کامل‌تر است، خود را بطور مدام متحول کنند و با تکمیل نظام‌سازی، کشور را به پیش ببرند.»

 

تا جاyی که من می‌دانم تنها گزاره‌های علمی هستند که بدون ارجاع به نیت گوینده صادق یا کاذب هستند. مثلاً جملات «آب در صد درجه می‌جوشد» یا «آب در هفتاد درجه می‌جوشد» بدون اطلاع از نیت گوینده قابل اثبات یا ابطال هستند. اما جملات «خیلی دوستت دارم» یا «می‌خواهم درست‌تر رفتار کنی» وابسته به نیت و تلقی گوینده هستند - در واقع به خودی خود نه غلط و نه درست هستند.

 

توضیحات رهبر در بالا قطعاً گزاره‌های علمی نیستند و باید دید نیت گوینده چیست و در عمل چه می‌شود. اگر نتیجه‌ی آن به نفع حقوق مردم باشد آن وقت به نفع آنهائی می‌شود که ادعا دارند نظریه ولایت فقیه با مردم سر سازگاری دارد. مثلاً نتیجه این شود که: تفکیک جنسیتی در دانشگاهها لغو شود، گشتهای ارشاد جمع شوند، یا اجازه‌ی تجمع قانونی برای نجات دریاچه ارومیه و زاینده‌رود و پاسارگاد بدهند. دستکم دیگر افرادی به جرم جمع‌شدن در پارک دستگیر نشوند.

 

اما اگر این طور نشد چی؟ به نظرم در این صورت یک اسم جدید به اسم‌های قبلی نظام ایران اضافه می‌شود، که با توجه به تاکید مقام ولایت بر روی مفهوم «انعطاف» می‌تواند «فنرسالاری» باشد.

 

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


تحرک یک نفره مجتبی واحدی در مقابل وضعیت مردآبی شورای نامعلوم هماهنگی چند نفره

الان در رسانه‌ها خواندم که مجتبی واحدی تک و تنها راه افتاده و در شهرهای اروپایی در باره لزوم راه‌اندازی «کنگره ملی» ایرانیان حرف می‌زند.

خوشحال شدم، چون واحدی عضو شورای هماهنگی نبود، وگرنه مجبور می‌شد همه‌اش توجیه کند که علت سکوت این یکی چه بوده، علت اقدام آن دیگری چیست و ...

واحدی گفته است: ««داریم به جهتی می‌رویم که دیگر شرایط فقط شرایط انتقاد و مخالفت نیست. ما باید برای آیندۀ ایران برنامه ریزی بکنیم. باید حتما چیزی شبیه به یک کنگرۀ ملی درست شود. البته این یک ایدۀ بسیار خام است در ذهن من. اینکه چگونه باید تشکیل شود و چه کسانی باید در آن حضور داشته باشند موضوعی است که باید به بحث و بررسی گذاشته شود. در بحث مذاکره با گروه‌های سیاسی هم من اعتقادی ندارم که فقط باید با گروه‌های خارج از ایران مذاکره کرد. این مذاکره شامل گروه‌های سیاسی داخل ایران هم می‌شود. افرادی از داخل کشور هم می‌توانند در کنگرۀ ملی حضور داشته باشند اما نباید این حضور به گونه‌ای باشد که موجب شناسایی و سرکوب آن‌ها به وسیلۀ حاکمیت شود.»

اما این حرف مجتبی واحدی با واکنش مشارکتی‌هایی مثل سعید شریعتی مواجه شده که در فیسبوک به زبانی تحقیر آمیز در باره واحدی حرف زده:

«‎‫ای اقا پسری که می‌خواهی یک تنه کنگره ملی تشکیل دهی آن هم با مذاکره با تروریست‌های سابق. جر نزن برو ته صف آن‌ها بیست و اندی سال پیش شورای ملی مقاومت تشکیل داده‌اند. رهبر دارند، رئیس جمهور دارند، انقلاب اسلامی در هجرت دارند و هزار تا از این ادعاها. درسته که یه نفری اما صف بربری نیست که یه دونه را بی‌صف بدهند‬.»

البته سخنان شریعتی با واکنش‌هایی روبرو شده است.

فعالیت مجتبی واحدی در ماه‌های اخیر، عملا «انحلال‌طلبانه» بوده است، در حالیکه سخنان دوستان مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون کاملا در جهت منافع حاکمیت و همراه با کرنش.

واحدی با اشاره به مواضع موسوی و کروبی نسبت به شرکت در انتخابات آتی مجلس، هرگونه مشارکت در برنامه حاکمیت را زیر سوال برده است.

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

*این متن بازنویسی شده است.


 


وقتی ۱۱ سپتامبر، دنیا را تغییر می‌دهد

مهمانانی از آمریکا داشتیم که صبح همان روز از سنندج به مریوان رفته بودند تا شاهد زیبایی‌های کوه‌های زاگرس و دریاچه زریوار به عنوان آخرین بخش از سفر ۳ ماهه‌شان به ایران باشند که چند روز بعدش، عازم تهران و از آنجا به آلمان و بعد به نیویورک می‌شدند اما خبری شوم، شیرینی کل سفرشان را به کام‌شان تلخ کرد. تمام تلاش‌های مادرم برای تماس با نیویورک و خبر گرفتن از دختر خاله‌اش نتیجه‌ای نداد. میلیون‌ها نفر همان روز می‌خواستند با اقوام‌شان تماس بگیرند تا خبری بگیرند و معلوم بود هیچ کس به نتیجه ای نمی‌رسد. میهمانان نگران و مظطرب به هر حال عصر از سفر بازگشتند و بالاخره عصر همان روز تماس‌ها برقرار شد...

 

آنچه که رویداد...

نخستین هواپیما ساعت ۸:۴۵ صبح خود را به یکی از برج های دو قلوی مرکز تجارت جهانی کوبید و وارد طبقه ۷۳ آن شد. هواپیمای دوم کمتر از ۲۰ دقیقه بعد خود را به ساختمان دیگر زد و پس از مدت کوتاهی برج‌های دو قلو ۱۱۸ طبقه ای با ارتفاع ۴۱۰ متر در مقابل چشم همگان فروریختند. در صبح آن روز، ۱۹ تن از اعضای القاعده، چهار هواپیمای تجاری-مسافربری را ربودند. هواپیماربایان، دو هواپیما را در فواصل زمانی متفاوت تعمدا به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک زدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمان‌ها حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان، بعد از دو ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیب‌های زیادی به ساختمان‌های اطراف زدند. گروه هواپیماربایان، هواپیمای سوم را به پنتاگون، واقع در ارلینگتون در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم اما در زمینی نزدیک شنکسویل، در ایالت پنسیلوانیا، سقوط کرد. این در حالی بود که تعدادی از مسافرین و خدمه پرواز قبل از سقوط، تلاش کرده‌ بودند تا کنترل هواپیما را که هواپیماربایان آن را به سمت واشینگتن دی.سی. هدایت می‌کردند، به دست بگیرند. اما هیچ‌کدام از مسافران این پرواز و سه پرواز دیگر زنده نماندند.

 

قربانیان این حملات ۲۹۷۴ نفر بودند، که با در نظر گرفتن ۱۹ هواپیماربا مجموع تعداد کشته‌های این حمله‌ها به ۲۹۹۳ نفر می‌رسد. اکثر قربانیان این حملات مردم عادی و شهروندان بودند، که ملیت آنها ۹۰ کشور مختلف را شامل می‌شد. به علاوه، مرگ حداقل یک نفر ناشی از قرار گرفتن در معرض گرد و خاک به وجودآمده از ویرانی دو برج نیز گزارش شد.

 

واکنش ایالات متحده به این حملات، شروع جنگ علیه تروریسم با حمله به افغانستان و از قدرت برکنار کردن طالبان که تروریست‌های القاعده را پناه می‌داد، و نیز تصویب طرح «قانون میهن‌پرستی آمریکا» بود. کشورهای بسیاری قوانین ضدتروریسم خود را تقویت کردند و اجرای آن‌ها را گسترش دادند. بعضی از بنگاه‌های تجاری در آمریکا، تا آخر هفته فعالیت خود را تعطیل کردند و بعد از بازگشایی از زیان هنگفتی خبر دادند که به خصوص متوجه شرکت‌های هواپیمایی و مؤسسات بیمه بود.

 

خسارتی که به پنتاگون وارد شده بود، ظرف مدت یک سال جبران شد و بعدها بنای «یادبود پنتاگون» در محل ساخته شد. همچنین بازسازی مرکز تجارت جهانی نیز آغاز شد. در ۲۰۰۶، برج اداری جدیدی در محل به بهره‌برداری رسید. مرکز تجارت جهانی ۱ نیز اکنون در حال احداث است که با ۵۴۱ متر ارتفاع، پیش‌بینی می‌شود در سال ۲۰۱۶ به بهره‌برداری برسد. این برج به یکی از مرتفع‌ترین برج‌های شمال آمریکا تبدیل خواهد شد.

 

آغاز جنگ تروریست‌ها

در دو سوى کشمکش تروریستی که بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر پیش روی جهان قرار گرفت، دو ارودى اصلى تروريسم بين المللى قرار گرفتند که مهر خونين خود را به زندگى دو نسل از مردم جهان ما کوبيده بودند.

 

در يک قطب، عظيم ترين ماشين تروريسم دولتى و ارعاب و باج خورى بين المللى ايستاد. متشکل از هيات حاکمه و دولت آمريکا، تنها نيرويى که سلاح اتمى عليه انسان بکار برده و صدها هزار مردم بي‌خبر و بيگناه هيروشيما و ناکازاکى را در ظرف چند ثانيه خاکستر کرده است، ميليون‌ها نفر را در ويتنام به‌قتل رسانده و سرزمينشان را با بمباران شيميايى براى سالها سوزانده و بي‌مصرف کرده است. ناتو و ائتلاف‌هاى دولتهاى غربى که از عراق تا يوگسلاوى خانه و مدرسه و بيمارستان مردم را بر سرشان خراب کرده‌اند و نان و داروى ميليون‌ها کودک را گروگان گرفته‌اند. بورژوازى و دولت اسرائيل، که اشغال مي‌کند، تصرف مي‌کند، کشتار... اينها به اردوگاه‌هاى آوارگان بمب و راکت مي‌زنند و به کودکان دهساله پناه گرفته در آغوش پدر و در صف مدرسه شليک مي‌کنند. از هيروشيما و ويتنام تا گرانادا و عراق، از ميدان‌هاى تيرباران در اندونزى و شيلى تا قتل‌گاه‌هاى فلسطين، کارنامه و پرونده اين قطب جهانى تروريسم دولتى و قدر قدرتى امپرياليستى، عيان و غير قابل انکار جلوى چشم جهانيان است.

در قطب مقابل، تروريسم اسلامى و جنبش ارتجاعى و کثيف اسلام سياسى قرار گرفت. اينها که زمانى خود دست پرورده و مخلوق آمريکا و سیا و کلا غرب در جنگ سرد و ابزار سازماندهى ارتجاع بومى عليه چپ در جوامع خاورميانه بودند، به يک قطب فعال تروريسم بين المللى و يک پاى جنگ قدرت بورژوايى در خاورميانه بدل شدند. تاريخ ضد انسانى اسلام سياسى، از ايران و افغانستان و پاکستان، تا الجزاير و فلسطين ليست طويلى از نسل کشى‌ها، قصاوتها و جنايات تکان دهنده را در بر مي‌گيرد. از کشتارهاى دولتى و شبه دولتى در ايران و افغانستان، تا جنايات روزمره گروه‌هاى ترور اسلامى در اسرائيل و الجزاير و قلب اروپا و آمريکا، از سرکوب خونين مخالفان فکرى و سياسى، تا حاکم کردن قوانين ارتجاعى و ضد بشرى اسلامى بر مردم و بويژه بر زنان، از سر بريدن‌ها و دست بريدن‌هاى شرعى، تا بمبگذارى و قتل عام در اتوبوس‌ها و کافه ها و ديسکوتک‌ها، اقلام کارنامه اين مرتجعين بود و هست.

 

تصورش را بکنید، عده‌ای آدم کش به بهانه مبارزه با کفر یا امپریالیسم آمریکایی یا هر چیز دیگری، برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی را با حمله انتحاری ویران ساختند و چند هزار نفر را قتل عام کردند، در مقابل نیز، کشوری که مورد تهاجم واقع شده و به اسطلاح حقوق بنیادینش نقض شده بود، به بهانه مبارزه با تروریستها، سالهاست بر سر مردم غیر نظامی عراق و افغانستان بمب و راکت می ریزد و آنها را قتل عام می کند.

 

برای مثال، نشریه نيشن در شماره ۱۱ ژوئن ۲۰۰۷، مقاله ای دارد تحت عنوان «جنگ مخفی هوايی آمريکا در عراق». در اين مقاله گزارش شده است که حملات هوايی آمريکا در عراق و افغانستان به تاکتيک ويژه کشتار شهروندان غيرنظامی تبديل شده است. بطوريکه تنها طی دو روز در ماه مه همان سال، در يک حمله حداقل ۲۲ شهروند غيرنظامی در افغانستان زيربمباران هوايي و ۵ غيرنظامی از جمله دو کودک در بغداد زير حمله هليکوپترها کشته شدند. در مجموع آمريکا از آوريل ۲۰۰۳، بيش از ۷۸۷۵۹ پوند بمب خوشه ای روی عراق انداخته است که گزارشگر ديده‌بان حقوق بشر آن را بزرگ‌ترين عامل منحصر به فرد قتاله شهروندان غيرنظامی خواند.

 

برخلاف وعده‌های ششلول بندانه بوش و شرکای‌اش، دنیا در مقابل تروریست‌ها قرار نگرفت، بلکه به باشگاه تروریست‌ها تبدیل شد!

 

 

 

برندگان و بازندگان سیاسی

با اینهمه و علیرغم تمام لشکرکشی‌ها و تبلیغات دولت‌ها و رسانه‌های غربی، امروز دولت آمریکا و کل کمپ غرب نه تنها به قدرت بلامنازع و هژمونیک در جهان حتی در همان سطح موقعیتی که در اواخر دوره جنگ سرد در دهه هشتاد داشت تبدیل نشده بلکه کمپ غرب هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ اقتصادی از هر زمان دیگری بهم ریخته تر و بی ثبات‌تر شده است.

 

جنبش اسلام سیاسی نیز در مقایسه با دوره اوج خود در اواخر دهه نود و اولین سال‌های بعد از یازده سپتامبر، بسیار ضعیف تر و نامنسجم‌تر است. ضعف و درماندگی جمهوری اسلامی ایران، حکومتی که ستون فقرات جنبش اسلام سیاسی است، هم در عرصه سیاست داخلی و هم سیاست خارجی، خود نشانه گویائی از افول این جنبش است. دیگر نیروهای تروریست کمپ اسلام سیاسی نظیر القاعده و حزب الله لبنان و حماس و دولت سوریه نیز وضعیت چندان بهتری ندارند. جنبش اسلام سیاسی نیز مانند کمپ غرب دستاورد چندانی از این کشمکش ده‌ساله نداشته است.

اما اگر هردو طرف بازنده‌اند، برنده چه کسی است؟ چه عاملی هر دو طرف را در پیشبرد سیاست‌های‌شان ناکام کرده است؟ پاسخ روشن است. لااقل در دوره هشت ماهه اخیر از انقلاب تونس تا امروز باید پاسخ این سئوال برای هر کسی روشن باشد: عامل ناکام ماندن دو قطب تروریستی، مردم انقلابی و معترضی هستند که علیه وضعیت موجود بمیدان آمده‌اند. امروز با قاطعیت می‌توان اعلام کرد که هر دو قطب جنگ تروریستی در کشاکش ده‌ساله خود نه از یکدیگر بلکه از مردم شکست خورده‌اند.

واقعیت اینست که در مقابل این دو کمپ ارتجاعی توده مردم، نیروی سومی که ما آنرا جهان متمدن می‌نامیم، قرار دارند. به راستی صحنه به دو سوى اين جدال محدود نشد. يک نيروى سوم، يک غول خفته، وجود دارد که مي‌تواند ورق را برگرداند و امروز این غول به‌میدان آمده است. انقلاباتی که امروز در خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد آن هستیم و همچنین اعتراضات بی‌سابقه در انگلیس و یونان و اسپانیا و اسرائیل و ایتالیا و دیگر کشورهای کمپ غرب به‌روشنی شکست طرفین کشمکش دهه یازده سپتامبر و ختم این دوره را اعلام می‌کند.


 


فیلم «به امید دیدار» رسول‌اف، روایت سرزمین عجایبی به نام ایران

 

فیلم «به امید دیدار» au revoir ساخته محمد رسول اف چند روزی است در سینماهای فرانسه اکران شده و دیشب فرصتی شد تا این فیلم تحسین شده در جشنواره کن امسال را در سینما Milie ببینم. فیلمی که البته بی اشکال نبود و به سبک منتقدان ایرانی می‌شود فهرستی از ایرادات را برای آن ردیف کرد. از تصویر تیره‌ای که از ایران می‌سازد، دیالوگ‌ها و بازی‌های تصنعی، میزانسن‌های تئاتری، مخاطب قرار دادن خارجیان و در واقع ساختن فیلمی برای تماشاگر خارجی و چندین انتقاد دیگر از این دست.

 

اما من به شخصه از دیدن این فیلم لذت بردم. فارغ از تمام انگیزه‌های ساخته شدن چنین فیلمی، نفس به تصویر کشیدن فضای امروز ایران برای تماشاگر خارجی قابل ارزش است. به راستی چه اشکالی دارد که از این ابزار مدرن برای ارتباط برقرار کردن با لایه‌های طبقه متوسط کشورهای غربی استفاده کنیم؟ آیا وقتی فیلم‌سازی آگاه به ابزارهای کارش با درک درست از سینما و آشنا به الفبای فیلم سازی، فیلمی می‌سازد از شرایط عجیب و غریب زندگی در ایران، جای ایراد دارد؟

 

«به امید دیدار» حکایت زنی وکیل و فعال حقوق بشر است که می‌کوشد به هر روش ممکن از ایران مهاجرت کند. او مانند لاک‌پشتی که در آکواریوم خانه‌اش نگهداری می‌کند، هیچ رابطه عاطفی آشکاری با دنیای اطرافش ندارد. حتی با شوهرش روزنامه نگار فراری‌اش و مادرش که در شهرستان زندگی می‌کند. میل او به فرار از سرزمین‌اش به حدی است که حاضر است دست به هر کاری بزند. حتی به دنیا آوردن فرزندی از نظر عقلی و جسمی ناکامل. ارتباط او با آدم‌های اطراف‌اش تنها بر مبنای دو اصل است: اجبار و پول. تنها وقتی با کسی همکلام می‌شود که ناچار باشد. حتی مادرش که سرزده می‌رسد از او گله می‌کند که جواب تلفن هایش را نمی‌دهد.

 

پیش از این از رسول‌اف تنها فیلم «جزیره آهنی» را دیده بودم. روایتی از افرادی که در یک کشتی به گل نشسته زندگی می‌کنند و می‌کوشند تا با فروش این جزیره آهنی بر روی زمین سفت شهری برای خودشان داشته باشند. فیلم خوش ساختی با پایان بندی زیبا، که البته بر پایه بازی عالی «علی نصیریان» بنا شده بود.

 

«به امید دیدار» نیز مانند آن فیلم فضایی گروتسکی و عجیب و غریب دارد. روابط آدم‌ها با تعمد آشکاری تصنعی تصویر شده است و آنچه که وقایع روزمره روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق بشری ایران است آنچنان غریب تصویر شده که گویا این اتفاقات در سرزمین عجایب آلیس می‌افتد. اتفاقات ضرب‌آهنگ تندی ندارد. آدم ها آهسته صحبت می‌کنند و هیچ درک آشکاری از روابط انسانی در گفتگو‌ها وجود ندارد. گویا همه شخصیت‌ها ظاهری هستند و تنها باسمه‌ای هستند که می‌کوشند فقط زنده بمانند. در بیشتر صحنه‌های عمومی افراد حاضر خیره به تلویزیون اند و شخصیت اصلی فیلم برای اینکه بتواند کارش را در روابط انسانی پیش ببرد مدام ناچار است رشوه بدهد.

 

رسول‌اف در این فیلم نشان داد که سینما را می‌شناسد. میزانسن‌ها. نور‌پردازی، بازی‌ها، طراحی صحنه و حرکات دوربین کاملا در خدمت حرفی که قرار است گفته شود در آمده و به شخصه تصور می‌کنم برای در آمدن چنین محتوایی، کارگردان بهترین روش را برگزیده است. تصویر کردن فضای خاکستری حاکم بر ایران با استفاده از تصاویر تیره و همینطور تکیه بر استعاره هایی که در سراسر فیلم موج می‌زنند نکته‌ای است که فیلم را از حالت یکبار مصرف در می‌آورد و نیاز به دوباره دیدن را زنده می‌کند.

 

پس از «جدایی نادر از سیمین» این فیلم تجربه دیگری بود از ارتباط خوب تماشاگر فرانسوی با یک فیلم ایرانی. تماشاگر خارجی به ظاهر کاملا تحت تاثیر اتمسفر فیلم قرار گرفته بود. او ممکن است پیش خود بیاندیشد چه شرایطی ممکن است وجود داشته باشد که زنی تحصیلکرده حاضر است همه راهی را برود تا از سرزمین مادری‌اش مهاجرت کند؟ تنها برای اینکه ذره‌ای آزادی را مزمزه کند؟ و آزادی، واژه گمشده این سرزمین دیکتاتور زده است. به قول شخصیت اصلی فیلم «آدم وقتی تو سرزمین خودش احساس غربت می‌کنه، بهتره بره تو غربت احساس غربت بکنه ...»


 


کروبی: جایی برای حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات نیست

به گفته سخنگوی حزب اعتماد ملی، مهدی کروبی در دیدار با فرزندش گفته است:‌ «من هم از سخنرانی مقامات نظام که از صدا و سیما پخش شد استنباطم این است که جایی برای حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات نیست و فقط رقابت بین اصول‌گرایان است.»

اسماعیل گرامی‌مقدم، مشاور مهدی کروبی، در گفت‌وگو با سحام نیوز، درباره دیدگاه مهدی کروبی پیرامون حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده سخن گفته است.

وی اظهار داشته است: «ایشان به خوبی واقفند در صورت عدم ارائه لیست انتخاباتی از سوی اصلاح‌طلبان، وحدت بین اصول‌گرایان دیگر موضوعیت نخواهد داشت. به عبارت دیگر وحدت اصول‌گرایان مقابل چه جریانی ضرورت دارد؟!»

گرامی مقدم در این گفت‌وگو به الزاماتی که محمد خاتمی برای یک انتخابات آزاد اعلام کرده، تاکید کرده است.

وی همچنین گفته است که با این اظهار نظر مهدی کروبی روشن است که بین دیدگاه موسوی و کروبی، بدون اینکه یکدیگر را ملاقات کرده باشند، هماهنگی واحدی درخصوص انتخابات وجود دارد.

پیش‌تر روزنامه مشرق نوشته بود که در روزهای گذشته دختر میرحسین موسوی با محمد خاتمی دیدار کرده و از قول پدرش به خاتمی گفته است که شما باید انتخابات مجلس را تحریم کنید.

 


 


عصبانیت محافظه‌کاران از بی‌اعتنایی سیدحسن خمینی به احمدی‌نژاد

 

در این مطلب آمده است: «محمود احمدی‌نژاد چه حسن آقای خمینی دوستش داشته باشد و چه نداشته باشد منتخب ملت ایران است.»

نویسنده سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی سپس با نام بردن از نیروهای همسو با سیدحسن خمینی نوشته است: «او که آیت الله صانعی، موسوی خوئینی‌ها، محمد خاتمی و بسیاری دیگر در نماز به او اقتدا می­‌کنند...او که با مرحوم ناصر حجازی عکسهای فروان دارد و به پاس ادب به این پیشکسوت فوتبال کشور به عیادت‌اش رفته بود... او که با مرحوم روح الله داداشی قوی‌ترین مرد ایران عکس‌های یادگاری دارد... او که نام بزرگی را به یدک می­‌کشد و از قضای روزگار به مانند پسر عموی‌اش حسین او هم یک خمینی‌است... این اوی طولانی همزمان با حضور رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری با تمام وجود به پیش‌واز ایشان رفت و مراتب ادب و احترام خود را ابراز داشت اما چند روز قبل از این دیدار، رئیس جمهور منتخب ملت ایران و هیئت دولت در مرقد حضرت امام حضور یافته بودند اما بازهم  خبری از حسن آقای خمینی نبود.»

«محمود احمدی­‌نژاد چه حسن آقای خمینی دوستش داشته باشد و چه نداشته باشد منتخب ملت ایران است. به اقرار همگان احمدی‌نژاد بی­‌شک از تمام روسای جمهور پس از انقلاب جایگاه و پایگاه محکم‌تری در بین توده ملت ایران دارد. احمدی‌نژاد هرچند امروز رفتاری متفاوت از روزهای آغازین حضور خود در پاستور را نشان داده است با این‌حال بازهم نماینده ملت ایران است و تا پایان مهلت ماموریت‌اش نماینده و منتخب ملت است و همگان موظف‌اند به وی به عنوان نماینده ملت ایران احترام کنند.»

در ادامه این یادداشت آمده است: «امسال از هیچکدام از خمینی‌ها خبری نبود و با حضور انصاری در مراسم استقبال توهین مکرر و بی‌شرمانهای به ملت شهیدپرور و امام دوست ایران تقدیم شده بود.»

این سایت با انتشار عکس‌هایی از سیدحسن خمینی در جمع اصلاح‌طلبان نشان داده که نوه خمینی در چه طیف سیاسی قرار دارد.

اوج درگیری میان سیدحسن خمینی و جناح محافظه‌کار سال پیش بود که در مراسم سال‌مرگ آیت‌الله خمینی طرفداران خامنه‌ای و احمدی‌نژاد سخنرانی وی را در «مرقد امام» مختل کردند.

با این حال در آن مراسم خامنه‌ای با بوسیدن سید حسن خمینی سعی کرد نشان دهد که اختلافی در میان نیست.

اما این بوسه هنوز نتوانسته آشتی میان این دو برقرار کند.

 


 


نمره انضباط ملت قهرمان ایران بیست!

در دویست و خرده‌ای‌امین روز حصر موسوی و کروبی که خیلی موضوع معمولی و بی‌اهمیتی است طی یک اتفاق معمولی‌تر سه نفر در خوزستان اعدام شدند و ملت قهرمان ایران این مطلب را بیش از صد هزار مرتبه در فیس بوک لینک کرده و به آن لایک‌های زیادی دادند. خبرها حاکی‌است که تعداد بسیار زیادی از هموطنان با رشادت خاصی علاوه بر لایک کردن موضوع با جسارت مثال زدنی‌ئی پای لینک‌های مربوطه حتی کامنت هم گذاشته‌اند. این اتفاق مهم در ادامه‌ی حرکت مردمی موسوم به فسا (فیس‌بوک سبز امید) که سابق بر این در جریان شهادت هدا صابر و بعد هاله سحابی و سابق‌تر از این در خیلی از جریانات دیگر خصوصاً دستگیری موسوی و کروبی که ایران قیامت شد نقش عمده‌ای در پیشبرد همه چیز ایفاء نمود رخ داد و ناظران معتقدند اگر وضع همینجوری پیش برود... (ناظران بقیه‌اش را نگفتند)

در همین راستا تراکتورسازی تبریز در ورزشگاه آزادی سه گل به استقلال زد و آذربایجان کلاً بپا خواست. مردم با حضور چشمگیر در خیابان‌ها که هیچ نیرویی هیچ جوری قادر به جمع کردنشان نبود با شعارهای کوبنده‌ی «یاشاسین تراختور» باری دیگر یاد و خاطره‌ی ستارخان، باقرخان و چندتا خان دیگر را زنده نموده، به‌طور کوبنده و حماسی ثابت کردند که آتش قیام ملت قهرمان آذربایجان و سایر جاهای ایران خاموش شدنی نیست به شرطی که تراختور سه‌تا گل زده باشد. بر این اساس در جدول رده‌بندی جنبش سبز تراکتورسازی تبریز با ۱۵ امتیاز در صدر جدول قرار داشته و برنامه‌ی نود به‌عنوان سیاسی‌ترین برنامه‌ی تلویزیونی جنبش سبز معرفی شد.

این در حالی‌است که شورای هماهنگی راه‌راه سبز امید که همچنان از توی ایران مشغول هماهنگ کردن همه چیز است، طبق روال ضمن حمایت همه جانبه از تراختور که احتمالاً بیانیه‌ی مربوطه تا دو روز دیگر از توی بروکسل ایران منتشر خواهد شد، بر لزوم پایبندی بر همه جای قانون اساسی و خصوصاً ولایت فقیه تاکید کرد و حضور پررنگ در انتخابات را تنها راه‌حل مسائل تمام کره زمین برشمرد. این شورا ضمن انتقاداتی به خود که اخیراً مد شده و تاکید مجدد بر اینکه ما عمراً ادعای رهبری جنبش را نداشته و نداریم ولی اگر کاری که ما می‌گوئیم را نکنید خشتکتان را سرتان پرچم می‌کنیم، زدن سه گل آن هم زیر فشار روحی تماشاگران حریف را نشانه‌ی ضعف و یأس و یبوست نظام دانست و افزود چنانچه تراختور در بازی بعدی سه‌تا هم به نفت تهران بزند کار دیکتاتور کلاً تمام است. این هماهنگی‌ها همه‌اش از توی ایران انجام شد!


 


وقتی ۱۱ سپتامبر، مساله‌ای شخصی هم می‌شود

شوهر خاله‌ام نمی‌خواست به کسی نشان بدهد که دارد از بیماری آب می‌شود...به همه روحیه می‌داد...تخته نرد بازی می‌کرد، جفت شش می‌آورد و می‌خندید...شرط را که می‌باخت می‌گفت قبول نیست! بازی از اول...حتی با وجودی‌که نمی‌توانست راحت غذا بخورد، مرا در رستوران نزدیک خانه‌شان در «آرنج» نیوجرسی همراهی می‌کرد...نمی‌شد فهمید چه دردری می‌کشد، اما هر وقت به نیویورک می‌آمد نمی‌خواست به محدوده «وال استریت» و جنوب منهتن برود...

نمی‌توانستم به راحتی از او بپرسم که چه شده. او تنها شاهد زنده ۱۱ سپتامبر خانواده ما بود...دلم نمی‌آمد از او سوالی کنم، امیدوار بودم از شر سرطان لعنتی رها شود و بعد...نمی‌دانستم چه فکر می‌کند و در سرش چه می‌گذرد...اما می‌دانستم آنقدر زیر تیغ جراحی رفته که ترجیح می‌دهد کارش را یک‌سره کنند...گمانم بخشی از مثانه‌اش را برداشتند...بعد تبدیل به سرطان مغز استخوان شد. گویی سرطان از نقطه‌ای به نقطه دیگر سفر می‌کرده، اما در تن بیمار او...«مارکو» در اواخر سال ۲۰۰۶، روزهای بعد از کریسمس جان داد...یعنی راحت شد...

دیشب گزارش سی‌ان‌ان به صدها قربانی همان گرد و خاک سمی که مبتلا به سرطان شده بودند اشاره کرد...قربانیان «دیرزی» ۱۱ سپتامبر که سال‌ها با درد و رنج زیستند.

هزاران خانواده همان روز ۱۱ سپتامبر عزادار شدند، هزاران خانواده بعد از آن، هزاران خانواده در افغانستان و عراق و نقاط مختلف دنیا...

آن بامداد لعنتی که خیلی از ما با دیدن نماهای مستقیم‌اش هیجان‌زده بودیم و گیج، دنیای خیلی‌ها را تغییر داد...حالا فلان گروه معتقد به تئوری توطئه بگوید کار ابرقدرتی بوده، آن یکی بگوید بن‌لادن ساخته آمریکا بوده...هرچه می خواهند بگویند، زندگی بعد از ۱۱ سپتامبر با زندگی قبل از آن فرق می‌کند...

رفتاری که با آدم‌های خاورمیانه‌ای در بسیاری از فرودگاه‌ها می‌شود مثل گذشته نیست...تصادفا برای بررسی مجدد چمدان و کیف و بارزسی بدنی قرعه به نام‌تان می‌خورد! و شمایی که در هیچ قرعه کشی «لوتو» برنده نشده‌اید، در هر سفر هوایی برنده جایزه بازرسی مجدد هستید...روی کارت پروازتان چند حرف اضافه می‌نویسند...گاهی مانع سفرتان می‌شوند...

تبعیض و نگرانی و برخوردی که می‌بینید که زمانی یا پنهان بود و وجود خارجی نداشت...امروز برای خیلی از مسلمانان مهاجر، همراه داشتن نمادی که هویت‌شان را نشان دهد گاه یک ضرر است...بسیاری از مهاجرزادگان که این تحقیر را دیده‌اند، در سرزمین‌های آزاد مثل کانادا به دنبال هویت مجدد رفته‌اند و اتفاقا بسیار هم افراطی شده‌اند...افراطی‌هایی که اتفاقا تمام عمرشان را در همین کشورها گذرانده‌اند و متولد غرب هستند.

تا سال‌های سال وقتی از شرایط می‌نالید، به شما خواهند گفت مساله به ۱۱ سپتامبر بر می‌گردد...

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته