-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

Posts from Khodnevis for 11/18/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



نکاتی‌ به یادداشت جعفر پناهی در فیسبوک: فیلم ندا آقاسلطان...خانواده ندا...مسیح علی‌نژاد...و دیگران..

مساله بسیار جالب شده است، من تصور می‌کنم که آقای  پناهی که خود قربانی انحصار طلبی هستند یا جریان را درست نگرفته‌اند یا در سیستم خفقان و سانسور خبری رژیم فقط از  کانال‌های  حکومتی و یا اصلاح طلبها گزارش‌های خود را دریافت می‌کنند و بر اساس آن قضاوت کرده اند  که می‌گویند «که مسیح علی نژاد نیز همانند همکارانِ دیگر دور از ایران‌اش، گاهی حتی از سکوتِ آدم های درون ایران خبر رسانی کرده تا به زعم خویش مخاطب را تلنگری زند».


آقای پناهی آن کسی‌ که به این خبر رسانی تلنگرگونه خانم معصومه علینژاد اعتراض کرده است خود خانواده ندای ایران زمین و از طرف آن خانواده بانو هدا سلطان بوده که در فیس بوک خود به این کار معصومه خانم اعتراض کرده و انتشار مقاله و به قول شما «تلنگر» را بدون اجازه خانواده دانسته و حتا ضبط صدای مادرش را بدون اجازه بدور از اصول حرفه‌ای خوانده است و مطلب را نیز خود برای اطمینان بیشتر از انتشار به خودنویس فرستاده است، و جهت اطلاع شما این بار دوم است که [مسیح] صدای اعتراض خانواده ندای ایران را برای انتشار این «تلنگر»ها  در آورده است (بار اول در جریان ماکان نامزد ندا که معصومه خانم عذر خواهی‌ کردند)، ولی‌ این بار با بهانه‌هایی از قبیل «تست خون»، «فایل صوتی» و گذاشتن فایل صوتی صدای مادر برای شخص دیگر «عذر بدتر از گناه که چرا صدایی را که بدون اجازه ضبط کردید برای شخص ثالث هم گذاشتید» از زیر بار عذر خواهی‌ ساده فرار کرده‌اند.

من نمیدانم به چه زبانی  خانواده ندای ایران زمین به این خانوم معصومه بگوید که دست از سر این «تلنگر»ه
ا بردارد.

آقای پناهی عزیز آیا جمله بانو هدا سلطان «لطفا ما را راحت بگذارید!» به قدر کافی‌ مفهوم نیست که این خانوم دست از این «تلنگر»های خود بر دارد.

چطور است که همه ما دسته گل خریده و به خدمت معصومه خانم که حتما تست خون خود را هم گرفتند، برویم و از ایشان بابت این «تلنگر»های مزاحم گونه عذر خواهی‌ کنیم، و جمیعاً هم نامه عذر خواهی‌ به بی‌.بی‌.سی‌،جرس، رسا، کلمه، ....و سایر اصلاح طلبان بفرستیم که ایشان هر چقدر خواستند کارهای  «تلنگر» گونه به هر کس که دلشان خواست بکنند و همه ما هم از این به بعد هیچ چیز نمی‌گویم. که باز هم اصلاح‌طلب‌ها بر خلاف نظر ‌شما بجای التیام زخم‌ها چاقو را بیشتر در آن فرو کنند.


 


اختراع جدید: کراوات نظام اسلامی
 


قربانی جدید ارتش سایبری در عید قربان؛ «فارسی ۱»

در روزی که تعطیل بود و کسی انتظار خبر خاصی نداشت، سایت تلویزیون «فارسی ۱» که گفته می‌شود با برخی بنگاه‌های رسانه‌ای بزرگ غربی از جمله «فاکس» مرتبط است، توسط ارتش سایبری ایران هک شد.

 این گروه که پیش از این به سایت‌های مختلفی که در مسیر مخالف نظام حرکت می‌کرده‌اند حمله کرده بود، فهرستی از شکارهایش را در پایین صفحه «فارسی ۱» نمایش داده است.

معلوم نیست آیا ارتش سایبری که گفته می‌شود زیر نظر سپاه پاسداران اداره می‌شود، به عمد چنین روزی را برگزیده یا نه؟ و آیا توان از میان بردن امواج ماهواره‌ای این شبکه را نیز دارد؟

این گروه در تشریح کار خود خطاب به دست‌اندرکاران و مخاطبان «فارسی ۱» نوشته‌اند:

رابرت مرداک، شرکت موبی و خانواده محسنی، شرکا صهیونیست بدانند:

آرزوی تخریب بنیان خانواده‌ها در ایران را به گور می‌برند

 


 


زنگ‌های خطر برای «بالاترین» به صدا در آمده است

شبکه اجتماعی «بالاترین» که به یک منبع مهم اطلاعاتی و اجتماعی ایرانیان مبدل شده است و خوانندگان با دادن نمره مثبت و منفی به لینک‌ها بر اساس جالب بودنشان، به بقیه خوانندگان کمک می‌کنند که لینکهای جالب‌تر را ببینند. این روزها به دلیل سانسور؛ منتقدین بسیاری یافته است.

از زمان تاسیس این شبکه؛ همواره پشتیبان بالاترین بعنوان یک شبکه اجتماعی بسیارد مهم و اثر گذار در جنبش دمکراسی خواهی ایران _ بوده‌ام و در عین حال عضو فعال بالاترین نیز می‌باشم.

ایران امروز بیش از هر زمان دیگر به آزادی بیان، گفتگو و تمرین دمکراسی نیاز داریم و رسانه‌های اینترنتی حلقۀ واسط اپوزیسیون رنگارنگ ایران با مخاطبین‌شان در سراسر جهان هستند. رسانه‌های اینترنتی بتدریج نقش یک دانشگاه را در ارتقاء شعور سیاسی، دمکراتیک و فرهنگی در جامعه ایفا می‌کنند و خلاء آزادی مطبوعات، رسانه‌ها، سمینارها و ... را تا حد زیادی پر می‌کنند و خوشبختانه این امکان عمومی می‌تواند مورد استفاده بهینه اپوزیسیون آزادیخواه، دمکرات و ایراندوست قرار گیرد.

مسدود سازی ۳۰۰ سایت و وبلاگ

اما مسدود سازی ۳۰۰ سایت و وبلاگ و تغییر قوانین سایت بالاترین واکنش‌های موافق و مخالف زیادی از طرف کاربران این سایت به همراه داشته است. از این رو رادیو دویچه وله مصاحبه ای با مهدی یحیی‌نژاد، مدیر «بالاترین» انجام داد که در آن تنها به بندی به قوانین «بالاترین» درباره ممنوعیت توهین به مذاهب اضافه شده است و خبرنگار دویچه به دلیل بی اطلاعی در باره مسدود سازی ۳۰۰ سایت وبلاگ در بالاترین سئوالی ندارد و پرسش ها تنها حول و حوش لینک های مربوط به ممنوعیت توهین به مذاهب می‌باشد.

در حالی که در مصاحبه‌ای که اخیرا در رایو فردا با آقای مهدی یحیی نژاد مسئول سایت بالاترین انجام گرفته از جمله از ایشان سئوال کردم که: «طی بررسی و ثبت آمارها از بخش پشتیبانی سایت بالاترین و صفحات فرند فید، در عرض یک سال پس از حوادث انتخابات در ایران، حدود سیصد یوزر در آن سایت به دلیل مختلف بسته شده است که با احتساب یک سایت یا يک وبلاگ به هر کاربر سی‌صد سایت و وبلاگ عضو بالاترین، توسط بالاترین بسته شده است؛ به عنوان مثال ایران گلوبال، پیک ایران، پیک نت، فرهنگ گفت‌وگو و .... چرا؟»

مهدی یحیی نژاد در پاسخ نوشتند که:

«بالاترین با مشکل تکراری بودن لینکها مواجه است. برای کم شدن تکراری بودن لینک‌ها ما وبسایت‌هایی را که محتوا تولید نمی‌کنند و اکثر محتوایشان از وبسایت‌های دیگر آمده‌است بسته‌ایم»

شایان ذکر است از جمله سایت‌هایی که در بالاترین مسدود شده‌اند از«پیک ایران» با سابقه ۱۲ ساله و با تیراژی که بالاتر از روز اون لاین می‌باشد و سایت «ایران گلوبال» با سابقه ۶ ساله وبا هئیت تحریر شامل هفت نویسنده شناخته شد _می‌توان نام برد.

محتوای سایت‌های حرفه‌ای اپوزیسیون:

اینجانب مقاله جداگانه‌ای تحت عنوان بررسی سایت های حرفه‌ای سیاسی اپوزیسیون در مورد محتوای اینگونه سایت‌ها چنین جمع بندی کرده‌ام :

۱_ در صد معینی از مطالب اینگونه سایت‌ها توسط اعضای مدیریت و همکاران آنان تهیه می‌شود

۲_ بخشی توسط نویسندگان ثابت سایت ها ارسال می‌گردد.

۳_ قسمتی از اخبار و گزارشات از طریق امیل های دریافتی که معمولا بطور همزمان برای سایت‌های حرفه‌ای ارسال می‌گردد که صاحبان این سایت‌ها هیج گونه کنترلی بر اخبار دریافتی از ایران را ندارند .

۴_ مطالب برگزیده و کپی از سایت های دولتی جمهوری اسلامی، رادیو فردا، بی‌بی‌سی، دویچه وله ، صدای امریکا، فرانسه و.....

این سایت ها از12 سال پیش بدین سو در اینترنت تاسیس شده است و آنان اطلاعاتی کمی در باره خود انتشار می‌دهند. گردانندگان اینگونه سایت‌ها از فعالین سیاسی قدیمی هستند که به فعالیت روزنامه نگاری روی آورده‌اند. اینها نه محدودیت داخل کشور را دارند و نه به مانند سایت‌های غربی، محدویت‌های دیپلماتیک دارند و فاقد محافظه کاری خبری‌اند .

بطور مشخص ،ایران گلوبال به مانند صد ها سایت سیاسی _ خبری غیر دولتی ؛ طبیعتا بخشی توسط نویسندگان ثابت سایت، برخی از مطالب ان بر گزفته از سایت های دیگر و و تعدادی هم توسط مدیریت و اعضای ایران گلوبال نگاشته می شود و روزانه اخبار و گزارشاتی هم توسط امیل از داخل و خارج بدستمان می رسد ؛بنابراین ما ناقص کپی رایت نیستیم و با نگاهی به سایت ایران گلوبال متوجه می شوید که منبع مطالب برگرفته به روشنی در آن ذکر شده است .

_ در مورد سایت فرهنگ گفتگو تقریبا ۱۰۰ در صد مطالب آن توسط اعضای مدیریت ایران گلوبال نوشته می‌شود.

به نظر من زنگ های خطر برای بالاترین به صد ا در آمده است این روند سانسور و تغییرات درحال گسترش است.

و واقعا حیف است که این شبکه اجتماعی ایرانیان دچار چنین وضیعتی گردد. من با زهم از آقای مهدی یحیی‌نژاد خواهش می‌کنم در تصمیمات خود بوِژه در مورد مسدود سازی برخی سایت‌های حرفه‌ای اپوزیسیون ایران تجدید نظر نمائید .

سخنی با مهدی یحیی نژاد و عزیز آشفته پایه گذاران بالاترین !


 


سخنان رهبری در باره عبور از «فتنه» پارسال

به گزارش خبرگزاری ایرنا صبح امروز چهارشنبه، مصادف با عید قربان،  آیت الله خامنه‌ای با حضور در شهر اصفهان به سخنرانی در میان مردم این شهرپرداخت و ضمن تبریک عید قربان، داستان حضرت ابراهیم و قدرانی پرودگار از این پیامبر را  با  حکم قربانی گوسفند یادآوری کرده، به بررسی بحث فلسفه امتحانات الهی پرداخت.

در ادامه این دیدار که با حضور مسئولین استان اصفهان و آیت الله طباطبایی‌نژاد نماینده ولی فقیه در استان اصفهان صورت گرفت، آیت الله خامنه‌ای عبور از فتنه سال۸۸ را جزو مبحث فلسفه امتحانات الهی دانست وگفت:«معناي توفيق ملت ايران در عبور از اين فتنه، در آشكار شدن قدرت اين ملت خلاصه نمي‌شود بلكه معناي اصلي عبور قدرتمندانه مردم از امتحان و محنت سال گذشته، اين است كه ملت ايران، با تكيه بر ايمان، بصيرت، موقع شناسي، درك ضروريات زمان و انجام دادن اقدامات لازم، به مرحله جديدي از حيات خود رسيد، و براي رسيدن به مقصود نهايي، توان تازه اي يافت.»

خبرگزاری فارس نیز در گزارش خود از این سفر که آنرا دیدار «باشکوه» هزاران نفر از مردم اصفهان  با رهبر انقلاب دانست از نگرانی رهبر انقلاب از  روزنه‌های امید دشمنان انقلاب   یادکرده ایجاد شکاف میان ملت،فاصله انداختن میان مردم و مسئولین،ایجاد سوءظن و بگومگوبر سر مسائل هیچ و پوچ را مصداق این روزنه‌های امید  دشمنان انقلاب برشمرد.

در پایان این مراسم آیت الله طباطبایی نژاد، نماینده ولی فقیه در استان اصفهان به ایراد سخنرانی و تبریک عید سعید قربان پرداخت 


 


تولد شمس لنگرودی؛ مرا به نیت گم شدن آفریدی


محمد شمس لنگرودی، آیت الله زاده‌ای روشن اندیش که پدرش بیست و پنج سال امام جمعه شهر لنگرود در استان گیلان بود، در تاریخ بیست و ششم آبان هزار و سیصد و بیست و نه متولد شد و اینک با سفر به لنگرود تصمیم دارد شصت سالگی خود را کنار خانواده خود و شهر خود و زادگاه پدری اش سپری کند.

 

 محمد عضو کانون نویسندگان ایران و یکی از مدیران مسئول انتشارات آهنگ، استاد تاریخ هنر در دانشگاه است. رفتار تشنگی نخستین دفتر شعر شمس است که در سال هزار و سیصد و پنجاه و پنج به چاپ رسید. بعدها محمد با انتشار دفاتر اشعاری  چون خاکستر و بانو، نت‌هایی برای بلبل چوبی ، باغبان جهنم و.... شهرت و اعتباری ملی کسب کرد. در اشعار شمس تنهایی سوژه‌ایست که او به طور جدی به آن پرداخته، خود در جایی می‌گوید:«جهان امروز جهان انسان‌های تنهاست،  و این تصور غلطی است که فکر کنیم اگر باهم باشیم تنها نیستیم.»

شمس لنگرودی عشق را سوء تفاهمی می‌داند که با ازدواج برطرف می‌شود.شمس معتقداست بر اساس داشته‌ها باید تصمیم گیری کرد نه بر اساس رویاها. در مصاحبه‌ای می‌گوید:« من در روزگار جوانی مثل هم سن و سالانم تصمیم داشتم دنیا را عوض کنم؛ فکر می کردم فرمان دنیا دست من است، اماتوی یک چشم برهم زدن دنیا مرا عوض کرد تا اینکه امروز به این جا رسیدم که تغییر جهان کجا بود ؟! تو اگر می‌توانی آشپزخانه خانه خودت را تغییر بده» 

در تبریکاتی که برای این شاعر در صفحه فیس بوکی  که به نام وی  آماده‌شده آمده‌است:« از شمس لنگرودی عزیز پرسیدم شصت سالگی را چگونه می‌بینید؟جواب دادند دو ساعت اولش که خیلی خوب است، فکر می کنم با رسیدن به این سن اشتباهات جوانی به حداقل می‌رسد»

خودش  در شعری روز تولدش را اینگونه توصیف می‌کند:


ساعت

دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز

بیست و ششم آبان .

 

آفریدگارا

بگذار

دهان تو را ببوسم

غبار ستاره ها را از پلك فرشتگانت بروبم

كف خانه ات را

با دمب بریده ی شیطان جارو كنم

متولد شدم

در مرز نازك نیستی

سگ های شما

از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند .

ساعت

دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز

بیست و ششم آبان .

 

آفریدگارا

بگذار

دهان تو را ببوسم

غبار ستاره ها را از پلك فرشتگانت بروبم

كف خانه ات را

با دمب بریده ی شیطان جارو كنم

متولد شدم

در مرز نازك نیستی

سگ های شما

از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند .

 

پروردگارا

نه درخت گیلاس ، نه شراب به

از سر اشتباهی

                آتش را

                        به نطفه های فرشته یی آمیختی

و مرا آفریدی .

 

اما تو به من نفس بخشیدی عشق من !

دهانم را تو گشودی

و بال مرا كه نازك و پرپری بود

تو به پولادی از حریر

                        مبدل كردی .

 

سپاسگزارم خدای من

خنده را

        برای دهان او

او را

به خاطر من

و مرا

به نیت گم شدن آفریدی .

 

شمس لنگرودی پس از ماجرای انتخابات سال گذشته در مراسم  بزرگداشت  امیر جوادی فر یکی از جانباختگان  آن روزها  به شعرخوانی پرداخت:




 


 


سایت اشتراک‌گذاری لینک در بهترین شرایط بازدید بالایی دارد و جریان ساز حرکت انقلابی نیست

 

  رییس یکی از  وب سایت های اشتراک گذاری لینک در ادعایی اغراق آمیز گفت:

 

  ««...کدام یک از فیلسوف‌های ایرانی در این موردها صحبت می‌کنند؟ یک سری فیلسوف داریم که همش به مسایل انتزاعی را می‌پردازند بدون اینکه بیان مسایلی که عملی جامع را بحث کنند. بالاترین الان همان میدان بهارستان زمان مشروطیت است. توش داره خیلی بحث‌های مهمی می‌شود. به‌جای اینکه این جامعه شناس‌ها صدسال دیگر بشینند آرشیوهای بالاترین را بخوانند باید بیان و آستین‌ها را بالا بزنند و بیایند تو بحثهای اینجا شرکت کنند.»»

 رییس همین وبسایت در اظهار نظری درباره سایت رقیب گفت :

«تو دنباله آب هویج و ساندیس هم میدهند.»

. در حالیکه این سایت تنها منبعی برای اشتراک گذاری لینک است که در بهترین حالت بازدید قابل ملاحظه‌ای در فضای مجازی بین بخشی از کاربران اینترنتی  فارسی زبان ایرانی دارد  نه جریان ساز حرکت انقلابی نظیر انقلاب مشروطه در صد سال پیش.

 

 هدف سایتهای وب 2 به اشتراک گذاشتن لینک از سایت‌ها و وبلاگ‌های دیگر است نه تولید محتوا و افرینش اثر دیگر. سایت وب 2 ناگزیر  و نیازمند است برای کسب اعتبار همیشه لینک خود را به متن و تولیدات سایت و وبلاگ دیگری ارجاع دهد و اعتبارش را از سایت‌ها و وبلاگ‌های دیگر کسب کند و هرچقدر کاربران فعال باشند  مطالب بیشتری از سایت‌ها وبلاگ‌ها ارسال می‌شود.

 

بخش سیاست و جامعه مهم‌ترین بخش این سایت هستند که تنها به بازتاب دهنده  و گرد اوری‌کننده مطالب سایت‌های معروف خبری تبدیل شده است  و لینک‌هایش شامل چند سایت انگشت شمار معروف فارسی زبان سرویس‌های خبری خارجی و چند سایت به اصطلاح سبز اصلاح‌طلب است  که کاربران با توجه به اهمیت خبر در این سایت متن و تیتر خبر را به اشتراک می گذارند.

 

در وقوع یک رویداد و حادثه که همراه با هیجان است شاید تاثیر کوتاه مدت بین کاربران و خوانندگانش در لحظه نخست ایجاد کند ولی با گذشت زمان و کاستن هیجان  بدنبال تاثیر گذاری در موضوع داغ خبری بعدی است.

 

سایت بالاترین اعلام کرده است بیش از ۳۳ هزار نفر عضو دارد که  در بهترین زمان با توجه به فیلترینگ ۱۰۰۰ کاربر سایت فعال هستند  و روزانه ۲۹۰ هزار بازدید بنابر امار سایت آلکسا دارد و در بین سایت‌های پرترافیک فارسی زبان دنیا با احتساب فیلترشکن در جایگاه  ۲۱  قرار دارد و در لیست سایتهای پربازدید از داخل ایران رتبه ۳۸۶ را کسب کرده است و درجهان رتبه ۳۷۸۱ را بدست اورد .با این حال بیشتر بازدیدهای این سایت  از داخل ایران با فیلتر شکن صورت می‌گیرد.

 

 دربخش نظرات این سایت هم نه از بحث روشنفکری و جریان ساز انقلابی به زعم رییس سایت خبری است و نه از تحلیل و تفسیر خبر. عمده لینک‌های پربحث هم شامل تعریف از لینک و لینک گذار است یا واکنش هیجانی کاربر به خبر و رویداد  و یا حملات  به لینک و لینک گذار است.

 

 داغ شدن لینک در این سایت هم بستگی به این دارد که کاربر شناخته شده و با سابقه و فعالی در یاهو مسنجر و انجمن های فرند فید باشد یا اینکه لینک  مرتبط با موضوع داغ باشد و اگرکاربر این سایت عضو گروه و باندی نباشد لینکش در صفحه لینک‌های تازه به اصطلاح کاربرانش دفن می‌شود  و نه داغ می‌شود و نه سبز!

 

سایتهای اشتراک گذاری لینک در جریان اعتراضات سال ۸۸ به اوج فعالیت خود رسیدند و مهمترین مرکز کسب خبر شهروندی محسوب می شدند ولی ایا تجمعات شکل گرفته  سال ۸۸ به خاطر لینکهای این سایت‌ها بودند؟ خیر –  چراکه بعد از تجمع عاشورا هر پیشنهاد فراخوانی برای تجمعات در این سایتها به شکست انجامید. فراخوانی برای تشکیل تجمعات فراتر از اعلام خبر از سوی کاربران مجازی  و شبکه های ماهواره‌ای است.  پس در مهم‌ترین ازمون برای تاثیرگذاری در حرکت‌های انقلابی و اعتراضی سایتهای  وب 2 در جریانات اعتراضی نظیر تجمع ۲۲ بهمن ۸۸ و مناسبتهای سال ۸۹  نقشی نتوانسته‌اند بازی کنند و  کاری از پیش ببرند.


 


ادبیات تحقیر و لمپنیزم اینترنتی (به بهانه اوتادی و مسیح)

 

توهین یا دشنام تنها این نیست که به هم فحش های رکیک بدهیم. به سخره گرفتن زادگاه، گذشته، وضعیت ظاهری، نام و مهم‌تر از همه جنسیت حتی اگر با کلماتی به ظاهر محترمانه صورت بگیرد بدتر از هزار دشنام است. روشی که ساله‌است دوستان کیهان‌نشین و رسانه‌های مشابه انجام می‌دهند. و آنقدر در استفاده از آن مصر هستند که این فرهنگ در لابلای تمام اخبارشان دیده می‌شود. آنجا هم که نتوانند مستقیم حرفی بزنند متوسل می‌شوند به ستون پیام‌های مردمی و از قول «مردم همیشه در صحنه» هر چه بخواهند به مخالفان سیاسی‌شان حواله می‌دهند. این فرهنگ لمپنیزم آنقدر در میان حامیان‌شان جا باز کرده که حتی به دولت و سیاستمداران دولتی هم رسیده.

 

«ادب مرد به از دولت اوست» چه حامی میر حسین باشیم و چه نباشیم، چه سبز باشیم و چه نباشیم، بی‌شک این جمله هنگامی که در مخالفت با فرهنگ لمپنیزم و تهمت‌زنی احمدی‌نژادی ادا شد، دل بسیاری را به دست آورد. چه ما ایرانیان همواره ادعا داشته‌ایم با فرهنگ ترین مردم دنیا هستیم و خواهیم بود. حال گیرم محبوب‌ترین شخصیت‌های سینمای‌مان پیش از انقلاب کافه به هم زنان و جاهل‌ها و لمپن ها بوده‌اند، یا اینکه برای یک سبقت ساده در خیابان رکیک‌ترین فحش‌ها را به هم حواله می‌دهیم، یا در استادیوم های ورزشیمان چاقو کشی می‌شود، یا صدها و صدها مثال دیگر. گیریم تمام اینها مخصوص کسانی است که از طبقه زیر متوسط هستند. در فضای مجازی چرا این اتفاقات می‌افتد؟ این لحن صحبت، تهمت، تخریب و کلمات رکیک چگونه به این راحتی بر زبان‌مان جاری می شود؟ به راستی از «میان کدام جوانه سبز این تخم نفرت زاده شد؟» مگر نه این است که اکثریت قریب به اتفاق استفاده‌کنندگان از فضای مجازی طبقه متوسط به بالا هستند؟ پس چرا این جماعت تحصیل کرده می‌توانند اینچنین همدیگر را به هر بهانه کوچکی پاره پاره کنند؟ این همه عصبیت از کجا آمده است؟


بیاییم با هم مرور کنیم که در این چند روز به بهانه لیلا اوتادی و مسیح علی‌نژاد چه حرف‌هایی زده‌ایم و چه تهمت‌هایی نصیب هم کرده‌ایم. شاید دستگیرمان بشود که با این روش به آزادی و دموکراسی که هیچ به جمهوری اسلامی هم نخواهیم رسید. فیلمی قرار بود ساخته شود یا نشود، دختر ۲۶ ساله‌ای هم قرار بود در آن بازی کند یا نکند، پیش از اینکه نظر او را بشنویم رکیک‌ترین حرفها را بارش کرده‌ایم، از زشت ترین واژه‌های ادبیات فارسی برای توهین به او استفاده کرده‌ایم و حتی تهدیدش کرده‌ایم به قتل. از آن طرف خبرنگار جوانی که همه می‌دانیم برای معرفی جنبش آزادی‌خواهی ایران در رسانه‌ها و مجامع بین‌المللی چه زحماتی کشیده را به بهانه یک کامنت فیس‌بوکی آنچنان مورد حمله قرار داده‌ایم که بیا و ببین. حتی به جوابیه‌اش هم توجه نکرده‌ایم و باز به فحاشی ادامه داده‌ایم. گیرم با خط فکری‌اش مشکل داریم آیا مجازیم هر چه از دهانم بیرون می‌آید به او نسبت دهیم؟ به راستی چه چیزی به ما حق می‌دهد که به زنان و دختران هم وطن‌مان این گونه ظلم کنیم و با چنین واژه‌هایی آنان را بنوازیم؟ کسی منکر انتقاد نیست که اگر انتقاد نباشد در نهایت اگر خیلی خوش‌شانس باشیم آینده سیاسی ایران به همان چیز می‌رسد که اکنون است، گیرم نه از نوع مذهبی‌اش. اما انتقاد هم آدابی دارد و مسلما به سخره گرفتن نام، زادگاه یا عقاید شخصی از آداب آن نیست. جالب است که این ادبیات هم اکثرا از جانب آدم‌های بی چهره‌ای ادا می شود که پشت نام‌های مستعار پناه گرفته‌اند. من نمی‌گویم که آیا به راستی دوستانی از جناح مخالف به این تهمت‌ها دامن می‌زنند یا نه، اما ادبیات بسیاری از این نوشته‌ها ادبیات دموکراسی خواهان ایرانی نیست. «عوامل این فیلم باید کشته بشن. یک دونشون نباید قسر در بره.» یا  «خوب بیخودی‌الملک تو که میبینی‌ از دستت شاکیه، عذر خواهی‌ کن خفه خون بگیر.» بی‌شک ادبیات و خواسته هیچ انسان متمدنی نیست. حتی برای مخالفانش، که در نهایت همه ایرانی هستیم و باید بیاموزیم که در جامعه‌ای چند صدایی زندگی می‌کنیم.

 

یک بار دیگر مطالبی که این چند روزه در بالاترین و خودنویس و سایت‌های دیگر به این بهانه‌ها نوشته‌ایم را مرور کنیم و وجدانمان را قاضی کنیم. به راستی که هنوز در حال تمرین دموکراسی هستیم.

 

 


 


خبرنگاری و مسوولیت‌های خبرنگار

به خاطر می‌اورم کلاس‌های خبرنویسی در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها را که دکتریونس شکرخواه آن را تدریس می‌کرد. او برای بررسی خبرها همواره ترجمه جدیدترین خبرها را از وب‌سایت‌های معتبر خبری به دانشجویان خود ارائه می‌کرد. چرا که صرف نظر از تفاوت‌های زبانی و معنایی، روش‌ها و سبک‌هایی که به وسیله آن خبر از گیرنده به فرستنده منتقل می‌شود کمابیش از اصول و معیارهای شبیه به هم پیروی می‌کند.

 

 

برای او چنین موضوعی مطرح نبود که روزنامه‌نگاری ما تخم دوزرده‌ای است و خبرنویسی‌مان هم چیز دیگری است. به هرحال مانند بسیاری از عرصه‌های دیگر، یافته‌ها و دستاوردهای جهانی در این حوزه نادیده گرفتنی نیست و ایشان فرصتی برای دانشجویانش فراهم می‌کرد که با نمونه کارهای حرفه‌ای که از معیارهای جهانی برخورداربودند آشنا شوند. این تحولات از تئوری ارتباطی و یادگیری تا تحولات و یافته‌های جدید در حوزه‌هایی مانند اخلاق رسانه‌های آنلاین و استفاده از شبکه‌های اجتماعی و غیر ان را شامل می‌شود.

 

با توجه به ارتباط نزدیکی که بین موسسات اموزشی خبرنگاری مانند دانشگاه‌ها و نیز انجمن‌های تخصصی با رسانه‌ها وجود دارد - برای مثال درکشورهای اروپایی و آمریکا- کسانی که در این چرخه هستند به صورت مداوم در جریان تحولات این حوزه قرار می‌گیرند و یافته‌های جدید به صورت اتوماتیک به روندهای جاری تزریق می‌شود. برخلاف ایران که عملا چنین ارتباط ارگانیک و منظمی بین حلقه‌های یاد شده وجود ندارد.

 

با بهرمندی از یافته‌های چنین چرخه‌هایی است که می‌توان فراگرفت و مهارت‌ها را صیقل داد و برای روندهای جدیدی که در عرصه روزنامه‌نگاری در پیش است خود را آماده کرد. گفتن این که روزنامه نگاری ایرانی، ایرانی است و ربطی به جریان‌های جهانی ندارد عملا خارج ماندن از چرخه تحولاتی است که به تندی عرصه رسانه‌ها را در می‌نوردد.

 

علاوه بر تحولات یاد شده، از یاد نبردن اصول و کدهای اخلاقی گزارشگری و خبرنگاری و اینکه تحولات جدید نیز خدشه‌ای به چنین اصولی وارد نکرده و فقط برمصادیق و پیچیدگی‌های آن افزوده است نیز اهمیت فراوانی دارد.

 

برای مثال با توجه به تغییرات روز افزودنی که در خصوص تجهیزات مربوط به کار خبرنگاری به وجود می‌آید (از قیمت گرفته تا اندازه و قابل دسترس بودن آنها) موضوعات مربوط به کدهای اخلاقی حرفه‌ای این حوزه نیز با مسائل جدیدی مواجه شده است. آشنایی با این دقایق و دستاوردها درسطح جهانی که شاید نتیجه گفت وگوهای مستمر سه بخش رسانه- سازمان‌های تخصصی و دانشگاه‌های حوزه ارتباطات و روزنامه نگاری است، برای روزنامه‌نگاری ایرانی نیز سودمندی‌های بسیاری دارد.

 

برای مثال ۱۵ سال پیش تصور اینکه مصاحبه با منابع خبری به صورت کتبی صورت بگیرد ویا از طریق اسکایپ و چت کردن انجام پذیرد، دور از ذهن بود. اما هم اکنون چنین خبرگیری به صورت لحظه به لحظه انجام می‌شود. حتی برخی از منابع خبری پاسخ خود را به خبرنگاری که در انتظار نقل قولی از او برای چاپ خبر است توسط پیامی که با تلفن همراه خود می‌فرستند می‌دهند. حالا نکاتی که خبرنگار در چنین مبادله اطلاعاتی باید رعایت کند چیست؟ و چه موضوعاتی به عنوان «نرم»ها و هنجارهای متداول و مورد قبول شناخته می‌شود؟ آیا اگر منبع خبر در پیامی که توسط تلفن همراه به خبرنگار می‌فرستد تاکید می‌کند که آن را چاپ نکند یا به صورت ناشناس از وی نام ببرد، صرف داشتن پیامی که از تلفن وی آمده برای بردن نام وی کفایت می‌کند؟ روایت غالبی که درحوزه اخلاق حرفه‌ای در این زمینه وجود دارد چیست؟

 

یا مثلا امروز وسایل ضبط صدا آنچنان ارزان و در دسترس است که هرکسی می‌تواند توسط تلفن همراه خود یا دیگر تجهیزات متداول صدای گفت وگوهای خود را با منابعش ضبط کند. اما در چه شرایطی می‌توان از این صدا استفاده کرد؟ آیا صرف ضبط کردن صدا این اجازه را به ما می‌دهد که از ان به صورت عمومی استفاده کنیم؟

 

به خاطر دارم بسیاری از خبرنگاران در روزنامه هنگام صحبت با منابع خبری به جای ضبط کردن صدای وی از گفته‌های او یادداشت بر می‌داشتند و بعد از پیاده کردن نوار آن را پاک می‌کردند. اما اگر این نوارها به صورت اتفاقی به دست فرد دیگری می‌افتاد چه؟

 

یک بار از یکی از همکارانم پرسیدم چرا صدای مصاحبه شونده را ضبط نمی‌کند تا بعد از این که نوار را پیاده کرد فایل صوتی را پاک کند. به من گفت که مصاحبه شونده تاکید کرده که صدایش ضبط نشود. در واقع تعهد اخلاقی حرفه‌ای همکارم بود که ابتدا از مصاحبه شونده اجازه گرفته بود و وقتی طرف مقابل اجازه نداده بود او هم از ضبط صدای او خودداری کرده بود.

 

بنابراین خبرنگاری که هنگام آغاز مصاحبه از مصاحبه شونده نپرسد که صدایش را ضبط می‌کند می‌تواند خود را به دردسر بیاندازد و درنهایت مهم‌ترین سرمایه خود که همانا اعتماد مخاطب است را از دست بدهد.

 

نکته دیگر استفاده از روش‌های ناصحیح برای به دست آوردن خبر است که همواره یکی از چالش‌های رسانه‌ها و خبرنگارانشان بوده است. معمولا رسانه‌های معتبر که از کیفیت حرفه‌ای قابل قبولی برخوردارند از تن دادن به چنین موضوعی خودداری می‌کنند. به همین نسبت خبرنگاری که با یک منبع خبری صحبت می‌کند و بدون آنکه به او بگوید می‌خواهد از گفته‌های او در گزارشی که می‌نویسد استفاده کند، با استفاده از یک گفت و گوی غیر رسمی در مطلب خود نه تنها ممکن است با پیامدهای حقوقی مواجه شود، بلکه با از دست دادن اعتماد منابع خبری و نیز مخاطب - به دلیل استفاده از روش‌های نادرست برای کسب خبر- اعتبار خود را خدشه دار کند.

 

یا مثلا استفاده از مطالب دیگران بدون ارجاع دادن به مطلب اصلی و یا آوردن نام نویسنده و یا گوینده نقل قول، نه تنها پیامدهای حقوقی و حتی مالی دارد، بلکه باعث می‌شود که خبرنگار اعتبار حرفه‌ای و در برخی موارد کار خود را از دست بدهد.

 

به چنین مسائلی که خبرنگاران و اصحاب رسانه‌ها هر روز در سراسر جهان با ان روبرو هستند می‌توانیم اضافه کنیم مسائل جدیدی که استفاده از شبکه‌های اجتماعی پدیده آورده و یا رابطه‌ای که خبرنگار با دیگر بخش‌های جامعه از جمله صاحبان قدرت و یا به صورت کلی حوزه سیاست برقرار می‌کند که ضرورت دنبال کردن تحولات و مباحثی که در این عرصه‌ها درجریان است را دوچندان می‌کند.

 

استفاده از مثال‌هایی که در بالا آمد از آن رو بود که نشان دهم که بسیاری از مسائلی که خبرنگاران ما به صورت روزمره با آنها سروکار دارند، مسائلی است که خبرنگاران در سراسر جهان هم با آنها مواجه هستند وبرعکس. از این موارد بسیار ساده و ابتدایی گرفته تا مسایل پیچیده‌ای که بعضی مواقع به سطح افکار عمومی کشیده می‌شود و مدتها درمورد آن بحث می‌شود.

 

آنها که وضعیت رسانه‌های غربی و به خصوص آمریکا را دنبال می‌کنند از خاطر نبرده‌اند که طی چند ماه گذشته حداقل در سه نوبت، سه خبرنگار برجسته به دلیل چالش‌های اخلاق حرفه‌ای یا کار خود را از دست دادند یا برای مدتی از کار معلق شدند. اولین آن خانم «اوکتاویوپاز» یکی از سردبیران شبکه تلویزیونی «سی.ان.ان» بود که به خاطر یک پیام در تویتیرش کار خود را از دست داد. دومی «یان ویلیامز» از شبکه معتبررادیوی ملی آمریکا بود که بعد از گفتن جمله‌ای درمورد مسلمانان کار خود را به عنوان یکی از باسابقه‌ترین تحلیلگران این شبکه از دست داد و درنهای «کیث اوبرمن» شبکه «ام.اس.ان.بی.سی» بود که وی نیز به خاطر کمک مالی به چندکاندیدای مجلس نمایندگان برای مدتی از کار معلق شد.

 

می‌بینیم که درهیچ کدام از این موارد و موارد متعدد دیگری دولت نه دیگری نهادهای حکومتی دخالتی در کار یا کار نکردن این افراد ندارند اما رعایت نکردن اخلاق حرفه‌ای یا تعهداتی که به عنوان یک خبرنگار هنگام عقد قرارداد داشته‌اند موجب از دست دادن کارشان شد. این را از به جهت این گفتم که فراموش نکنیم اهمیت آشنایی با چنین مسائلی تا چه اندازه مهم است.

 

خبرنگارانی که با اصولی زیربنایی کار روزنامه‌نگاری و مواردی همچون صداقت و عدم از استفاده از ترفند و دروغ برای گرفتن خبر آشنا هستند تنها شاید باید با مصادیق جدیدی که وارد این عرصه شده آشنا شوند. مصادیقی که می‌توان انها را در چارچوب‌های کلی که پیش از این فراگرفته‌اند وتجربه کرده‌اند تفسیر و تحلیل کرد.

 

برای خبرنگاری که ده سال قبل هم حاضر نبود بدون اجازه مصاحبه شونده صدایش را ضبط کند، یافته‌ها و تحولات جدید باعث می‌شود که با درجریان قرارگرفتن تحولات حوزه خبرنگاری، مهارت‌ها و دانشی که دارد را به روز کند. آنها که تازه به جرگه روزنامه‌نگاران پیوسته‌اند و یا روزنامه‌نگاران اتفاقی به شمار می‌آیند و یا بدون آموزش مهارت‌های لازم وارد این عرصه شده‌اند نیز با آشنا شدن با این دانش و مهارت‌ها و در نهایت ممارست در رعایت کدهای اخلاقی می‌توانند شور و علاقه خود را با ابزارهای لازم برای تولید کارهای با کیفیت گره بزنند.

 

از این منظر می‌توان گفت که آژانس‌های خبری بزرگی همچون بی‌بی‌سی و حتی صدای آمریکا و یا رادیو فردا و مواردی از این دست، چون زیرساخت‌های آموزشی برای آشنایی خبرنگاران خود با موارد یاد شده دارند، و در فضای بین‌المللی تنفس می‌کنند امکانات خوبی برای درجریان قرارگرفتن با این تحولات دارند. اما خبرنگارانی که در رسانه‌هایی مشغول به کار می‌شوند که هیچگاه خود را برای آموزش اولیه کارکنانش متعهد نمی‌بیند- یا بستر لازم برای آن را فراهم نکرده‌اند- و حتی خود مدیران رسانه‌ها نیز به دانش و مهارت‌های گفته شده -و به همین نسبت کدهای اخلاقی و حرفه‌ای- چنین کاری آشنایی ندارند، مسوولیتی دو چندان دارند. چرا که ناآشنایی و یا حتی بی توجهی این رسانه‌ها - و به خصوص رسانه‌های غیرچاپی یا انلاین- با چنین موضوعات مهمی مسوولیت خبرنگاران آنها را در قبال حرفه‌ای که در پیش گرفته‌اند کم نخواهد کرد. دست آخر اگر چه مسوولیت انتشار یک مطلب با رسانه منتشر کننده است، اما این نام خبرنگار است که در پای مطلب می‌نشیند.

 

شاید گفت وگو درباره ضرورت چنین نگاهی به رسانه‌ها و باز کردن پنجره‌ها برای دریافت‌های جدید، گامی در این جهت باشد. کار ارزشمندی که شبکه بی‌بی‌سی فارسی چندی پیش در ترتیب دادن گفت وگوی زنده دو روزنامه نگار ایرانی برای پرداختن به مباحثی در حوزه روزنامه‌نگاران ایرانی انجام داد به همراه نوشته‌های متعددی که در این حوزه توسط صاحب نظران وعلاقه مندان این حوزه منتشر می‌شود، همه و همه گام‌های موثری است که به تولید ادبیات غنی در این حوزه کمک شایانی خواهد کرد و مسیر روشن تری را برای روزنامه‌نگاران ایرانی در داخل و خارج کشور نوید خواهد داد و از همین روست که چنین اقداماتی را باید به فال نیک گرفت.

 

 

 

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته