-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 11/22/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



گفته می شود در حال حاضر دوازده زن در زندان های ایران منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند. اینان ظاهراٌ مرتکب زنای محصنه شده اند و قرار است سنگسار شوند. تنها یکی از آنها، یعنی سکینۀ محمدی آشتیانی، به دنبال تلاش فعالان حقوق بشر شهرت جهانی یافته است.

وودی آلن و کارلا برونی و حتی پاپ برای آزادی او کوشیده اند و یک میلیون امضا در حمایتش جمع شده است. اعتراض ها بی تأثیر نماندند: سنگسار را فعلاٌ متوقف کرده اند.

اما ماجرای آشتیانی به هیچ رو تنها قضیۀ سادۀ «آنها و ما» نیست. این ماجرا فقط پرتوی بر دعوای سخت برسرِ «اسلام واقعی» در ایران نمی اندازد. بلکه نشان از سرنوشت غمبار مخالف چپ ایرانی در تبعید هم دارد که از ده ها سال پیش محکوم است به نفع این و آن مبارزه کند.

تلویزیون دولتی ایران دوشنبه شبِ گذشته «اعترافی» از سکینۀ آشتیانی پخش کرد. زنی چادری با صدایی آهسته می گوید «من گناه کارم» و توضیح می دهد چگونه فریب فردی از اقوام خود را خورده است. می گوید بله در قتل شوهرش مشارکت داشته است. پسرش نیز، سجاد قادرزادۀ ۲۱ ساله، و وکیلش هوتن کیان و همینطور دو روزنامه نگار آلمانی، یک گزارشگر و یک عکاس که اتهام جاسوسی به آنها زده شده در تلویزیون نشان داده می شوند. همگی آنها از چند هفتۀ پیش و بعد از اینکه در تبریز در دفتر وکیل مصاحبه کرده بودند در زندانند. اینان در این برنامه تقاضای بخشودگی می کنند. خود را مقصر اعلام می کنند و بعد نام یک نفر را می برند: مینا احدی. دو سوم برنامه به به این فعال حقوق بشر ۵۴ ساله می پردازد که در آلمان بویژه بعنوان رئیس «شورای مرکزی مسلمانان سابق» شهرت یافته است. احدی رئیس کمیتۀ بین المللی علیه سنگسار هم هست – اما اینها آن چیزی نیست که حاکمان ایران را خشمگین کرده است.

مینا احدی عضو حزب کمونیست کارگری ایران است. شوهرش را بعنوان کمونیست، کوتاه زمانی بعد از انقلاب ۱۹۷۹ در همان زندانی اعدام کردند که سکینۀ آشتیانی در آن است. خود احدی بعد از این ماجرا به فعالیت زیر زمینی پرداخت و ده سال تمام در یک قرارگاه پارتیزانی کردی درکوه های نزدیک به مرز ایران زندگی کرد. همچون سکینه، او هم در روستایی در آذربایجان بزرگ شده است. مادربزرگش را در دوازده سالگی شوهر دادند، مادرش را در پانزده سالگی؛ البته پدربزرگش خانواده را رها کرد و در تهران به زندگیِ عادی ادامه داد. از آنجا که شاه مناسبات خوبی با غرب داشت کمونیسمِ از نوع شوروی برای بسیاری از منتقدان ایرانی، نیز برای پدربزرگ مینا احدی، جاذبه داشت.

روحانیون مدتها چپی ها را جدی نگرفتند. چپی ها پیش خود گفتند با هم شاه را سرنگون می کنند و بعد با سپاس از ریش دارها جدا می شوند.

همانگونه که شاهد بودیم اینگونه نشد. احدی به اتریش گریخت بعد هم به آلمان، وی در اینجا با دختر و همسر دومش زندگی می کند. وظیفۀ خود را در همۀ عمر مبارزه با اسلام می داند؛ فرقی هم نمی کند، چه در قامت مقام های دولتی ترکیه یا در شکل اسلام گرایانی که دست به خشونت می زنند. در کتابش به نام من از مذهب رویگردانم می نویسد: «می بینم که اسلام سیاسی در آلمان رشد می کند و دنبال من و دخترانم است.» می گوید بسیاری از آلمانی ها برعکس «تا سرحد انکار خود اهل رواداری هستند.» وقتی مؤسسۀ هاینریش بول در سال ۱۹۹۵ در کنفرانسی کوشید گفتگویی را بین روحانیون لیبرال و مخالفان چپ برگزار کند احدی گرهمایی را برهم زد. امروز هم هنوز با افتخار می گوید در ویدئوهای مربوط به کنفرانس بیشتر فقط موضع گیری او را می توان دید: «مرگ بر جمهوری اسلامی»! این اقدام برای جمهوری اسلامی دلیلی بود که بگوید شرکت کنندگان در این گردهمایی قصد سرنگونی داشته اند؛ برخی از شرکت کنندگان هنوز هم در زندانند.

در بین مخالفان ایرانی ساکن در آلمان احدی آنچنان محبوب نیست. این سوءظن وجود دارد که وی پسر آشتیانی و دو روزنامه نگار آلمانی را به تلۀ روحانیون انداخته تا برای حکومت ایران بدنامی ایجاد کند. مخالفان احدی استدلال می کنند، هرچه باشد او بوده که مصاحبۀ منجر به بازداشت را هماهنگ و از راه تلفن ترجمه کرده است. فعال سیاسی ایرانی آذرشریفی می گوید: «او دقیقاً می دانسته که این کار تا چه میزان خطرناک است. دو روزنامه نگار آلمانی به زودی آزاد می شوند. اما چه بر سر سجاد می آید؟» احدی این اتهام را بی معنا می داند. می گوید سجاد با او تماس گرفته است، آن زمان، از آن موقع «پیکار او برای آزادیِ مادرش از طریق من انجام می شود.» اضافه می کند که به روزنامه نگار آلمانی هشدار داده بوده است: «اگر بدون روادید مطبوعاتی به ایران بروید باید احتمال پنج تا شش ماه زندان را بدهید.» به گفتۀ احدی وی نخواسته از حرفش برگردد و هرچه باشد بالغ است. ظاهراٌ روزنامه نگار آلمانی گفته به هر حال یکی باید گزارشی از این وضعیت تهیه کند.

اما در درجۀ اول تماس او با مینا احدی است که باعث شد دستگاه قضایی ایران روزنامه نگاران را بازداشت کند.

گرچه تندروها در ایران دلشان می خواهند هرچه زودتر آشتیانی را سنگسار کنند. برای نمونه حسن قشقاوی معاون وزیرخارجه به تازگی در جمع دانشجویان از این حکم دفاع کرد، با این توضیح: «ما کشوری اسلامی هستیم و طبق قوانین قرآن عمل می کنیم. اگر معنایش این باشد که باید ۱۰۰ هزار نفر را هم اعدام کنیم این کار را خواهیم کرد.» اما هیچ کدام از مطبوعات وفادار به حکومت از سنگسار حمایت نکرده است. برعکس. نشریۀ محافظه کار الف به خواست قرآن مبنی بر شفقت و استماعِ چهار شاهد استناد می کند که باید عمل زنا را مشاهده کرده باشند (در عمل به این معناست که زنا تقریباٌ هیچگاه قابل تعقیب نیست). در قانون جزای غیرمذهبی مصوب سال ۱۹۶۶ هم که در ایران همچنان مجراست زنا مجازات ندارد.

بنابراین در حالی که شریعت بدون اغماض سخت می گیرد قرآن در بعضی جاها به نحو شگفت آوری ملایم است. گفته می شود این آسان گیری به تجربۀ پیامبر باز می گردد. آورده اند همسر محبوب او عایشه روزی هنگام سفر از شتر پیاده شده تا دنبال قطعه جواهری بگردد که از دست داده بوده است. کاروان به راه ادامه می دهد و عایشه در تاریکی برجای می ماند. سواری جوان وی را صبح روز بعد باز می گرداند. فوری حرف های در گوشی شروع می شود. اما فرشتۀ وحی جبرئیل بر پیامبر ظاهر می شود و خواستۀ مبنی بر وجود چهار شاهد را بر او عرضه می کند.

روحانیون وفادار به حکومت در ایران امروز مایلند هم متن قرآن و هم قانون ۱۹۶۶ را حذف کنند. برای آنها قرار است عملی معتبر باشد که در بین اعراب قرن هفتم معمول بوده است. اما هنوز روحانیون و نیروهایی وجود دارد که بنابر دلایل مذهبی و عملی مخالفند. این اختلاف برای مهری احدی نقشی ندارد. برای سکینۀ آشتیانی ممکن است حیاتی باشد.

* از: ماریام لاو / در: تسایت آنلاین


 


کارشناسان مشغول بحث درباره کرم اینترنتی استاکس نت هستند و می گویند این برنامه با هدف برهم زدن کارکرد سانتریفوژهای غنی سازی ایران طراحی شده بود و شاید هم خسارت گسترده ای وارد کرده باشد.

نتیجه گیری این کارشناسان هرچند که مشخص و واضح نیست ولی منظور به خسارت های کرم استاکس نت است که در اوایل سال جاری میلادی در کامیپوترهای صنعتی در هند، اندونزی و ایران شناسایی شد.

مراحل حرکت این کرم اینترنتی هنوز مشخص نیست ولی در هفته های گذشته هربار از مقامات اسراییلی در مورد آن سوال شد که آیا این حمله کار اسراییل بوده یا اسراییل پشت آن بوده است، فقط با لبخند به آن پاسخ می دادند. مقامات آمریکایی می گویند منشا این حمله خارج از مرزهای کشور بوده است.

تحقیقات جدید باعث شد فهرست دست اندرکاران احتمالی و یا اهداف احتمالی دقیق تر شود. کارشناسان کامپیوتری می گویند استاکس نت بر موتورهای صنعتی اثر کرده و سرعت را بالا و پایین کرده و به شکل شدیدی سرعت را بالا و پایین می کند.

اریک چین، کارشناس کامپیوتر در وبلاگ خود نوشت: «تغییر سرعت باعث برهم زدن کار نرمال شده و روند کار صنعتی را مختل می کند.»

کارشناسان اتمی می گویند این گونه تغییرات در میان هزاران دستگاه سانتریفوژ، نوعی فاجعه است. به ویژه در سانتریفوژهایی که برای کار ساخت بمب راه اندازی شده اند. تغییر شدید سرعت باعث می شود این دستگاه ها از کار افتاده و متلاشی شوند. گزارش محققان بین المللی می گوید ایران با مشکلات زیادی در راه کار سانتریفوژها مواجه می شود و صدها قطعه در تابستان سال گذشته، سال ۲۰۰۹ به همین دلیل از زنجیره کاری خارج شدند.

دیوید آلبرایت، مدیر انستیتو علوم و امنیت بین المللی در واشینگتن، هفته پیش در یک گفت وگو گفت: «هنوز تایید مستقیمی در این مورد نگرفته ایم که نشان دهد این حمله برای کاهش سرعت کار اتمی ایران طراحی شده باشد.» وی افزود: «اما نکات و حقایق زیادی هست که این نکته را مورد تاکید قرار می دهد.»

مقامات اطلاعاتی و امنیتی می گویند شماری از موارد در این برنامه مخفی تاثیر داشته و سرعت آن را کم کرده است. در حالی که ایران به اخبار استاکس نت می پرداخت، شماری از کارشناسان به سرعت به مهاجمان سایبری نظام اشاره کرده و آن را یک کار درون سازمانی خواندند. تا هفته پیش، کارشناسان می گفتند که استاکس نت فقط بر روی برخی از دستگاه های صنعتی ساخت شرکت زیمنس فعالیت می کند. اما یک تحقیق که هفته گذشته از سوی آقای چین و نیکولاس فالیر و لیام او. مورچو در شرکت سیمنتک انجام شد، چنین نتیجه گرفت که این کرم فقط برای دستگاه هایی که تنظیم فرکانس و نوعی تامین نیرو را به عهده دارند فعالیت می کند و بخش های کنترل سرعت را مختل می کند.

کدهای ساخت این کرم که عامل حمله بودند، روی دو شرکت پیدا شده است: شرکت پایا فرارو در ایران و شرکت ویکون در فنلاند. یک تحقیق مجزا که از سوی وزارت امنیت داخلی آمریکا انجام شد، هم همین یافته ها را تایید می کند.

پس از آن آقای آلبرایت و یکی از همکارانش به نام آندریا استریکر، گزارشی منتشر کردند که نشان می داد این کرم چقدر روی دستگاه های تغییر فرکانس قدرت و سرعت سانتریفوژها فعالیت می کند و سرعت آنها را بیشتر و بیشتر می کند. این کرم در نهایت سرعت را به یک هزار و ۴۱۰ هرتز می رساند که برای متلاشی کردن یک سانتریفوژ، کافی است.

آقای آلبرایت در یک گفت وگو به نکته ای جالب اشاره کرد و گفت که این کرم در مراحل پایانی و بعد از این که دستگاه به حالت نابودی رسید، فعالیت را متوقف کرده و سرعت را به حالت نرمال تنظیم می کند. وی گفت: «عجیب است که چقدر این رفتار نزدیک به روش استاندارد می شود.»

گزارش کارشناسی کامیپوتری که هفته پیش منتشر شد، چنین نتیجه گیری کرد که «کرم استاکس نت توانایی برهم زدن یا تخریب کامل سانتریفوژهای غنی سازی را دارد.»

هیچ یک از تحقیقات البته نشان نمی دهد که استاکس نت با هدف حمله به ایران طراحی شده و هیچ گزارشی از تخریب های احتمالی استاکس نت هم منتشر و یا تایید نشده است. دستگاه های تبدیل که روی خیلی از ماشین ها کار می کنند، در توربین ها و یا دستگاه های مجتمع های پتروشیمی هم وجود دارند. اما دستگاه های تبدیل برای سانتریفوژها، نقش اساسی و خیلی مهمی دارد.

هفته پیش هم شان مک گورک، رییس مرکز امنیت سایبری وزارت امنیت داخلی آمریکا در ویرجینیا، به کمیته سنای آمریکا گفت که این کرم نوعی کار برهم زدن قواعد بازی را برعهده دارد و برای حمله به یک سری قطعات مخصوص طراحی شده است.

در همین حال، تحقیقات برای رسیدن به دیگر ابعاد و جزییات استاکس نت، هنوز ادامه دارد و هیچ نتیجه قطعی از منشا آن هنوز به دست نیامده است.

رالف لانگنر، کارشناس آلمانی کنترل سیستم که جزو اولین کسانی بود که گفت ممکن است هدف استاکس نت، برنامه اتمی ایران باشد، در ماه سپتامبر در گزارشی گفت که کد پنهانی این کرم، «میرتوس» نام داشته است. این واژه، ریشه ای در کتاب ایستر، یا متون عهد قدیم است که حمله پیشگیرانه یهودیان علیه ایرانی ها می تواند تعبیری داشته باشد.

آقای لانگنر هفته پیش در وب سایت خود نوشت که خیلی از کدهای درون این کرم، تاریخ ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۱ را داشته اند که نشان از این دارد که خیلی وقت پیش تر، از زمان نوشتن آن را نشان می دهد. به گفته او، این تاریخ ها نوعی پیام از سوی سازندگان است که هنوز مشخص نیست چه پیامی را قرار است بدهد.

ماه گذشته کارشناسان سیمنتک شماری از موارد این برنامه را کشف کردند. عدد ۱۹۷۹۰۵۰۹ که به نظر یک عدد معمولی می آید اما دستاورد نسبتا ویژه ای است. برخی بررسی ها می گوید این تاریخ متعلق به نهم ماه مه سال ۱۹۷۹ است که یک بازرگان یهودی ایرانی به نام حبیب القانیان به اتهام جاسوسی برای اسراییل در ایران اعدام شد.

تعبیرها و اظهارنظرها از سوی کارشناسان کامپیوتر موضوعی بسیار جالب است و البته تئوری توطئه هایی هم در این میان هست اما شاید بتواند راهی برای کمک به محققان بر روی این کرم اینترنتی باشد. به گفته یکی از کارشناسان، شاید این اعداد نشان دهد که این برنامه خیلی پیش از این که پخش و فعال شود، نوشته شده است.

به گفته تام پارکر، کارشناس امنیت کامپیوتری در شرکت سکیوریکان ال ال سی در واشینگتن، به نظر می رسد استاکس نت توسط کارشناسان خبره نوشته شده است ولی سطح توزیع آن این طور نشان می دهد که توسط عده ای آماتور نوشته شده است. وی می گوید همین مسئله که استاکس نت در خیلی از کشورها پخش شده، نشان می دهد که عملیاتی شکست خورده بوده است.

وی افزود: «هدف پایانی باید بتواند این را بگوید که هدف اولیه آنها بوده اند و مهاجمان نتوانسته اند از این تکنیک استفاده کنند.»

* از: ویلیام جی برود، (WILLIAM J. BROAD) دیوید ای. سنگر (DAVID E. SANGER) ، جان مارکوف (John Markoff) / در: نیویورک تایمز


 


هر روز که می گذرد ایران به بمب اتم نزدیک تر می شود. چه قدر نزدیک، کسی نمی داند؛ حتا کسانی که درباره چنین موضوعاتی سخن می گویند. ولی ایالات متحده ضرورت اخلاقی دارد که از تمام ابزار ممکن برای جلوگیری از ادامه برنامه جنگ افزارهای اتمی بهره ببرد پیش از آن که ما یا هم پیمانان مان به این نتیجه برسیم که دیگر اقدام نظامی گریز ناپذیر است.

تا به امروز ایالات متحده از ابزاری چون پخش گسترده خبر برای پیشبرد تغییرات واقعی در ایران استفاده نکرده بود. افزایش بودجه عظیم صدای امریکا از سال ۲۰۰۶ برای شبکه خبری فارسی (PNN) پی ان ان، تنها موجب افزایش چهار برابری شمار کارمندان رادیو و تلویزیون شد بدون این که کیفیت برنامه ها بهتر و یا بر شمار بینندگان افزوده شود.

از آن بدتر وقتی ماجرا، تاثیرگذاری بر رفتار دیگران است و یا تنها گسترش فرهنگ و ارزش های مردم سالارانه، می بینیم که در ازای این هزینه هیچ چیز عایدمان نشده است. در بسیاری از موارد برنامه ریزی پی ان ان در واقع وضع را بدتر می کند زیرا به نظر می رسد ایالات متحده هیچ علاقه ای به مبارزه آزادی خواهانه مردم ایران نشان نمی دهد.

شماری از رسواترین نمونه ها:

* ویدیوی آماتور از مرگ قتل ندا آقا سلطان ، زن ۲۶ ساله ای که در طول تظاهرات پس از انتخابات در بیستم ژوئن ۲۰۰۹ با تلفن همراه گرفته شده بود، ماجرایی که در عرض چند دقیقه به صورت تصاعدی تکثیر شد و خشم بین المللی در برابر خشونت حکومت را بر انگیخت. سه روز طول کشید تا در پی ان ان پخش شود.

* در اوج تظاهرات پس از انتخابات سال گذشته، سردبیران پی ان ان به خبرنگاران گفته بودند که به جای مصاحبه با مخالفان با شخصیت های غیر سیاسی به گفتگو بپردازند و استدلالشان این بود که کار پی ان ان اعتبار دادن به مخالفان نیست.

* صدای امریکا به جای پوشش زنده سخنرانی رییس جمهور اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر، یک فیلم طنز مستند از «بورات» پخش کرد و در واقع به جای آن که از این سخنرانی چون سال های گذشته به عنوان اهرمی در آگاهی مردم در برابر اظهارات ظالمانه رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد استفاده کند، دست احمدی نژاد را باز گذاشت که پس از آن بتواند بگوید «ایالات متحده قربانی حمله یازدهم سپتامبر نبوده، عامل آن بوده است.»

غفلت و ترک وظیفه پی ان ان، زمانی به چشم می آید که آقای اوباما برای اولین مصاحبه خود در یک شبکه تلویزیونی فارسی برای ایرانیان، بخش فارسی بی بی سی انتخاب کند و نه وی او اِی را.

کاخ سفید می دانست ویراستاران «صدای امریکا» از به رسمیت شناختن چه چیزی سر باز می زنند. با وجود سرمایه گذاری میلیونی از پول مالیات دهندگان ایالات متحده، پی ان ان مخاطبان خود را از دست داده است و دیگر برای بسیاری از ایرانیان «منبع اعتماد خبر» نیست.

پی ان ان دچار طاعون سوء مدیریت، فساد و خانواده بازی و قوم و خویش پرستی شده است و گزارش های دولت و کارمندان این شبکه از این حکایت دارند که علیه مدیریت «صدای امریکا» چندین بار شکایت قضایی شده است.

وزارت امور خارجه امریکا در حسابرسی مارس ۲۰۰۹ مدیریت پی ان ان را به خاطر عدم اعمال کنترل مناسب بر موضوع و محتوای برنامه ها مقصر دانست. همچنین از آن ها بازخواست کرد که چگونه به خود اجازه داده اند از عوامل وابسته به حکومت ایران دستور کار بگیرند.

ممیزی وزارت امور خارجه امریکا دریافت که در نبودِ نظارت بر شیوه بیان برنامه ها و به خاطر پیشینه ای که از مسائل ایران در دست است، برنامه سازان باید به مدیریت سرویراستار تکیه کنند که محتوای برنامه ها را تایید و اختلاف نظر میان کارکنان را حل و فصل کند.

سردبیر پی ان ان، سید علی سجادی، فرزند یک روحانی برجسته تهران، از ساخت برنامه هایی که برای حکومت تهران ناراحت کننده است جلوگیری می کند و مهمانانی را به برنامه صدای امریکا دعوت می کند که دارای دیدگاه های امریکایی ستیزند. پدر وی، سید جعفر سجادی، به آموزش مطالعات اسلامی در دانشگاه تهران مشغول است و بنا بر گزارش های پی در پی، محرَم و دوست نزدیک آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است.

در مصاحبه ای در برنامه «پارازیت» پی ان ان، در ماه آوریل آقای سجادی جایگاه بلند پدرش را در طبقه حاکم ایران نادیده گرفت و گفت «روحانی بودن پدر من به چیزی ربطی ندارد.»

آقای سجادی به خاطر غرورش و همچنین به دلیل اشتباهاتی که در سرپرستی برنامه ها داشته باید برود.

اعضای جدید تیم اجرا که مدیریت پی ان ان را بر دوش دارند نیز چندین جلسه را به درست کردن مشکلات پخش برنامه های فارسی زبان اختصاص دادند. ولی بیماری چنان ریشه دار و عمیق است که به بخش نهایی رسیده است. تنها یک بازبینی در پخش برنامه های فارسی زبان می تواند دست ماموران تهران را از تاثیرگذاری بر ریشه و شاخه های این برنامه ها کوتاه کند.

ولی پیش از آن، گردانندگان این بخش باید تصمیم بگیرند که می خواهند برنامه های چه نقشی در مرحله نهایی این مسابقه پر مخاطره با تهران بر عهده بگیرند. فکر می کنم که صدای امریکا باید به ماموریت اصلی خود به عنوان استاندارد نمونه ارزش های آمریکایی بازگردد و برای کشتی شکستگان زیر ستم، فانوس راهبان آزادی را بلند نگاه دارد؛ و از مردم ستمدیده ایران بیاغازد. بدبختانه امروز این رسانه در خدمت ستمگران و سرکوبگران است.

اگر صدای امریکا تغییر نکند همان بهتر که خاموش شود. راضی شدن به چیزی کمتر از این، هدر دادن پول مردمی است که مالیات می دهند.

* از: کِنِت.آر. تیمرمن /در: واشنگتن تایمز

کِنِت.آر. تیمرمن مسئول و مدیر اجرایی بنیاد دموکراسی در ایران است و نویسنده «شمارش معکوس بحران؛ مرحله نهایی مسابقه هسته ای با ایران» است، (انجمن کراون، ۲۰۰۵).


 


این مساله اصلی سیاست خارجی باراک اوباماست. اگر باراک اوباما بتواند مذاکرات میان اسرائیل و فلسطین را دوباره راه بیندازد و افقی برای صلح بگشاید، می‌تواند از جمهوری‌خواهان پیشی بگیرد و خواهد توانست به ایالات متحده جایگاه ریاست جهان را که از دست رفته بود، بازگرداند.

در این صورت، به غیر از آن‌که این رئیس‌جمهور شانس بسیار بالایی خواهد داشت که برای بار دوم در سال ۲۰۱۲ انتخاب شود، بسیاری از مسائل تغییر خواهند کرد. باراک اوباما که در مسائل داخلی مشکل خاصی نخواهد داشت، خواهد توانست با چین در جنگ پول برای خود قدرتی دست و پا کند و به روسیه نزدیک شود و با قطع ارتباط حکومت ایران با سوریه، که می‌خواهد در نهایت با اسرائیل مذاکره کند، دولت تهران را تضعیف کند. اما برعکسش هم وجود دارد. یک شکست دیگر در رسیدن به تعادل آنقدر رئیس‌جمهور ایالات متحده را تضعیف می‌کند که ایالات متحده دچار فلج می شود و چاره دیگری جز ماجراجویی بمباران ایران در خاورمیانه وجود نخواهد داشت و سال های آینده در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی غیرقابل پیش‌بینی خواهند شد.

برای جهان و هم برای خود باراک اوباما، وی در برابر بازی بسیار مهمی قرار دارد. اما شانس وی چه خواهد بود؟ اولین جواب آن است که او تنها کسی نیست که حاضر نیست جبر را بپذیرد. در پایان ماه سپتامبر، زمانی که گفتگوهای مستقیم میان اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین بعد از سه هفته به دلیل مخالفت بنیامین نتانیاهو با طولانی کردن توقف شهرک سازی، قطع شد، اتحادیه عرب حاضر نشد مرگ گفتگوها را بپذیرد. اتحادیه عرب به ایالات متحده یک ماه فرصت داد تا راهی برای دوباره از سرگیری گفتگوها پیدا کند. این یک ماه بدون هیچ نتیجه‌ای سپری شد اما اتحادیه عرب دیگر به گذر زمان اهمیت نمی‌دهد، زیرا حکومت سنی‌ها امروز می‌خواهد به هر قیمتی شاهد تولد یک دولت فلسطینی باشد که به آنها اجازه خواهد داد روابط را با اسرائیل عادی کنند و بتوانند با پیشروی‌های ایران شیعه و اسلام‌گرایی سنی افراطی مقابله کنند.

اسرائیل می‌توانست بر روی مواضع رسمی‌اش از ماه سپتامبر باقی بماند. این کشور می‌توانست هم‌چنان تکرار کند که شهرک سازی ها در سرزمین‌های اشغالی به مدت ده ماه متوقف شده بودند و فلسطینی‌ها از این فرصت برای مذاکره مستقیم استفاده نکردند و «پیش شرط ها»ی آنها (این کلمه‌ای است که اورشلیم استفاده می‌کند) دیگر پذیرفتنی نبودند. این‌ها سخنانی است که بنیامین نتانیاهو در زمانی که شهرک سازی‌ها دوباره از سر گرفته شد، مدام تکرار می‌کرد، اما وی دور از نگاه دوربین‌ها مشغول مذاکره با امریکایی‌ها درباره فرمول جدیدی بود که بتواند راست‌ترین وزرایش را وادار به پذیرش توقف ساخت و سازها بکند.

اسرائیل نمی‌خواست در بن‌بست بماند زیرا هیچ حکومت اسرائیلی نمی‌تواند به مدت طولانی به درگیری با ایالات متحده ادامه بدهد و این دولت در این زمان مشخص به واشنگتن نیاز دارد تا بتواند جلوی بلندپروازی‌های هسته‌ای ایران را بگیرد و همین‌طور زیرا نخست‌وزیر اسرائیل هم می‌داند که تصویر کشورش آن قدر در جهان تیره و تار شده که بدون رسیدن به یک توافق‌نامه صلح، فلسطینی‌ها خواهند توانست از سازمان ملل بخواهند به صورت یک جانبه استقلال کشور فلسطین را اعلام کند.

وضعیت کنونی در خاورنزدیک را دیگر امروزه بر اساس نیت صلح‌طلبانه و پذیرش دیگری نمی‌توان تحلیل کرد. حدودا بیست سالی می‌شود که اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها می دانند که باید دو کشور در کنار هم وجود داشته باشند. حدود ده سال می‌شود که اتحادیه کشورهای عرب حاضر است اسرائیل را در مقابل تشکیل دولت مستقل فسطین در مرزهای ۱۹۶۷ به رسمیت بشناسد. نه تنها ما دیگر در مرحله انکار دیگری نیستیم، بلکه همگی دچار ترس از ایران هستیم و به شکنندگی قدرت‌های عرب و مساله ناممکن بودن نگاه داشتن سرزمین‌های اشغالی برای اسرائیلی‌ها بدون آن‌که به اقلیت تبدیل شوند واقفیم. تمامی حقیقت منطقه دو طرف را به سمت توافق کردن هدایت می‌کند. این به هر حال تحلیل امریکایی‌هاست که به بنیامین نتانیاهو سلاح و پول و توافق‌نامه امنیتی پیشنهاد کرده اند برای آن‌که وی قبول کند برای سه ماه بیشتر شهرک سازی را متوقف کند.

دو ماهی طول کشید که به این نقطه برسیم اما رئیس دولتی که از همه پیشینیان خودش در اسرائیل دست راستی‌تر است در نهایت پذیرفت و در آخرین بررسی‌ها، معلوم شد که برای قبولاندن این توافق‌نامه به دولتش از اکثریت برخوردار است. هم‌چنان باید انتظار غافلگیری‌های دیگر را داشت. مثلا آیا ایران ممکن است که در مرزهای لبنان و اسرائیل آتش به پا کند؟ باراک اوباما اما وقتی‌که روی دینامیک منطقه حساب می‌کند، اشتباه نمی‌کند. او نه خوش‌بین، بلکه واقع‌بین است.

* از: دیوید گتا / در: لیبراسیون


 


بعد از ظهر روزی در اوایل نوامبر که باد شدیدی می وزید هواپیمای نظامی حامل یک هیئت شش نفری از نمایندگان مجلس سنای ایالات متحده، از پس فرود در فرودگاه هالیفکس بر آمد و پیش از تسلیم و تغییر جهت به زمین نشست. به جای عزیمت به خانه، پس از پرواز شبانه در اوایل بامداد روز بعد بار دیگر هواپیما در بنگورمِین در شمال شرقی امریکا آماده فرود شد و سناتورها و کارکنان پیش از آن که بار دیگر، تلاش هالیفکس را بیازمایند این بار با موفقیت به زمین نشستند.

آنان عزم خود را جزم کرده بودند که به انجمن امنیت بین المللی هالیفکس برسند؛ گردهمایی سالانه ای که با حضور بیشتر سیاستگذاران غربی و سردمداران و متخصصان امنیتی به سرکردگی وزیر دفاع خستگی ناپذیر کانادا پیتر مک کی و مسئول صندوق ذخیره اعتبارات آلمان در امریکا برگزار می شود. کسی نپرسید که چرا این هیئت چنین مصصم پا به میدان نهاده است. اما برای یک قاضی فرضی پاسخ می توانست چنین باشد: زیرا یکی از نمایندگان مجلس سنا، لیندسی گراهام جمهوری خواه از کارولینای جنوبی، پیامی داشت که می خواست به همگان برساند.

در پاسخ به پرسشی درباره تاثیر پیروزی جمهوری خواهان بر سیاست خارجی دولت اوباما در انتخابات میانی، گراهام پرخاش جویانه گفت: «پیروزی جمهوری خواهان برای کسانی که می خواهند تاثیر آن را در افغانستان ببینند و یا آنان که از رابطه خوبی با عراق برخور دارند احتمالا خبر خوبی است.» وی سپس افزود: «برای رییس جمهور نیز اگر بخواهد با ایران دلیرانه رفتار کند گمان می کنم این پیروزی خبر خوبی باشد. می توان گفت اگر وی تصمیم بگیرد فرای تحریم ها بر ایران سخت بگیرد شاهد خواهیم بود که شمار زیادی از جمهوری خواهان به پیشواز این ایده می روند که نمی توان به ایران اجازه داد که به جنگ افزار اتمی دست یابد.»

«سخت گیرانه تر از تحریم! امریکا چه فکری می کند؟» روزنامه نگاری از روزنامه «زوددویچه تسایتونگ» که به شوخی خود را بزدل اروپایی نامید این را پرسید.

گراهام شادمان شد و با شرح جزییات بیشتر گفت: «من هنوز در ارتش خدمت می کنم پس هیچ کس از دیدن کارایی تحریم ها به اندازه من شادمان نمی شود.» [گراهام سرهنگ ذخیره نیروی هوایی است که در زمان تعطیلی مجلس سنا در عراق و افغانستان فعالیت کرده است] وی ادامه داد: «و باید با این زنان و مردان به طور مرتب دیدار کرد؛ می دانم در این ۹ سال چه بر آن ها گذشته است. درگیری نظامی آخرین گزینه ای است که امریکا بخواهد در جستجویش باشد. (اما از سویی دیگر) بدترین گزینه مردم دنیا، چیزی که دنیا نیز در جستجویش نیست یک ایران مجهز به جنگ افزار اتمی است. و اگر تحریم کارساز نیفتد و از نیروی نظامی بهره ببریم و تا یک سال پس از این شما نیز به کار خود ادامه ندهید از هم اکنون بسیار روشن است که چه بر سر دوستان ما در اسرائیل خواهد آمد. پس می خواهم رییس جمهور این مفهوم را کاملا روشن کند که «تمام گزینه ها روی میز اند» همه ما (البته) می دانیم که این یعنی چه.»

گراهام چنین به گفتار خود پایان داد: «و اگر چنین روزی برسد، پند من به رییس جمهور این است که جلسه ای با درهای باز در این جا ترتیب دهد. اگر به ناچار به عنوان آخرین تلاش برای جلوگیری از بلند پروازی های هسته ای ایران دست به اقدام نظامی بزنید، یعنی درِ جعبه مار پاندورا (شیطان) را باز گذاشته اید. ولی اگر بگذارید ایران به جنگ افزار هسته ای دست بیابد یعنی خودتان جعبه را خالی کرده اید. بنابراین دیدگاه نظامی من تنها این نیست که برنامه هسته ای آنان را خنثی کنیم؛ که حتما تاکنون پروژه ها به جاهای مختلف کشورشان پراکنده شده و با شدت بیشتری در حال پیگیری است؛ که نیروی دریایی آنان باید از کار بیفتد، نیروی هوایی شان باید از میان برود و سپاه پاسداران باید ضربات قاطعی از پا درآید. به بیان دیگر حکومت باید عقیم شود. توانایی جنگی آنان باید نابود شود تا نتوانند پاسخ حملات را با اقدامات نظامی بدهند و امیدواریم که مردم ایران این فرصت را به دست آورند که دولت را در دست گیرند و در آینده همسایگان خوبی برای جهان باشند. منظور من از سخت گیری این است، جناب! (خطاب به روزنامه نگار زوددویچه تسایتونگ) که همه گزینه ها روی میز اند و ما باید در این باره بی پرده تر سخن بگوییم زیرا زمان با ما یار نیست.»

فرو می بلعد (شاید نشان دهد ترسیده است) سوزان بانر خبرنگار شبکه اخبار سی بی اس:«خنثی می کنیم....... غرق می کنیم...... منهدم می کنیم .......عقیم می کنیم.» رو به سناتور مارک یودَل، هم حزبی گراهام کرد و سخنانی ریز و تند بر زبان آورد و ظاهرا به دنبال راهی برای نجات هیات خویش از درگیری در موج دریای خونی بود که نظامی گری امریکایی شیوهء بوش به بار آورده بود. از یو دال پرسید: دیدگاه دموکرات ها در این مورد چگونه است؟ وی نیز گفت: «عقیم کردن ایران.» یودال نیز به شرایط کمکی نکرد: «بیشتر نمایندگان مجلس سنا موافقند که باید تمام گزینه ها روی میز گشوده باشد.» ادامه داد: «گام هایی که سناتور گراهام - ترسیم کرده بسیار پرمعنا و بسیار جدی اند و پیامدهای جهانی را به همراه خواهند داشت. مایل نیستم که از چهارچوبی نظری (و غیر عملی) در این جا پشتیبانی کنم، ولی گمان می کنم باید تمام گزینه ها را روی میز گشوده داشته باشیم و به حکومت ایران بفهمانیم که به شدت جدی هستیم، نه تنها به عنوان کشور ایالات متحده امریکا، که چون جامعه جهانی.»

گردهمایی هیات نمایندگان در ظاهر به بهانه انتخابات ۲۰۱۰ برنامه ریزی شده بود، اما به وضوح اتاق در اختیار دموکرات ها بود. آخریم پرسش جلسه از رییس کمیته روابط خارجی پارلمان ترکیه، مراد مِرکان پرسیده شد. ترکیه که تا به امروز ۳۱۰ میل مرز با ایران دارد به تازگی بر سیاست «بی مشکل با همسایگان» اصرار می ورزد که چنین ماجرایی برای واشنگتن به شدت غیر قابل هضم است. یکی از نمونه های مهم چنین خط سیاسی پیشگامی ترکیه و برزیل بر سر جریان قطع داد و ستدهای هسته ای با ایران بود که مخالفت خود را با تحریم های شدیدتر ایران از سوی سازمان ملل اعلام کردند. مِرکان که به روشنی آشفته بود گفت که به زودی به ایران سفر خواهد کرد و می خواست بداند که «اگر همپیمانان به آخرین گزینه پناه ببرند آیا یه پیامدهای چنین اقدامی در منطقه خواهند اندیشید یا نه.»

گراهام از پاسخ شانه خالی نکرد: «اگر فکر می کردم که می توان ایران را مهار کرد هرگز چنین سخنانی بر زبان نمی راندم. پس گمان می کنم از میان دو «شًر» یکی را باید برگزید (انتخاب میان بد و بدتر). تا جایی که می دانیم دیوِ ایران، مجهز به جنگ افزار هسته ای، بر همهء جهان اثر خواهد گذاشت و این تخریب از هرگونه درگیری نظامیِ ناگزیری بیشتر خواهد بود. بنابراین در پایان روز، هنگامی که به ایران می روید لطفا اگر می توانید آنها را متقاعد کنید، که کشور ما و در اندازه ای بزرگ تر، تمام جهان از این درگیری دوری می کند؛ اما این رژیم در چشمان من هیچ اعتباری ندارد. فکر می کنم که دورو فریبکارند. آنان مردم خود را می کشند و طبیعت انسانی را نمی توان در آنان یافت. اگر به جنگ افزار هسته ای دست یابند نیز چنین خطری جهان را نیز تهدید می کند. اکنون زمان برخاستن است پیش از آن که دیر شود.»

وی سپس با چهره ای درهم در قالب سرزنشی دوستانه چنین گفت: «درباره ترکیه می خواهم به کشورتان بیایم. نمی توانم مجسم کنم که شما می خواهید به کجا برسید. شما همپیمانانی قدرتمندید. نگران موضع شما با اسراییل هستم. نمی دانم در ترکیه چه خبر است. می دانم عضو ناتو هستید. امیدوارم به عضویت اتحادیه اروپا نیز پذیرفته شوید. ولی شما فرصتی در اختیار دارید، دوست من، که بازوی اقتدارِ کار نیک باشید. نگذارید فرصت از دستتان برود.»

روی هم رفته گراهام نمایشی موفق از اقتدار را به اجرا نهاد: نخست مثل سطلی آب سردی بود بر چهره پشتیبانان این عقیده که ایالات متحده اگر توضیح درباره پذیرش ایران دارای بمب ندهد به خطا رفته است.

ولی به نظر می آمد گراهام پیام خود را مناسب طیف مختلفی از شنوندگان تنظیم کرده باشد. برای رئیس جمهور اوباما (این ماجرا) وعده بی ریای پشتیبانی برای اقدام نظامی بود در صورت ادامه جستجوهای اتمی ایران. از سویی دیگر هشداری بود که وی باید گفتار و سیاست خود را جدی بگیرد: ایران نباید به بمب دست یابد. برای ایران پیام این بود که پس از انتخابات نوامبر ایالات متحده سیاستی سخت گیرانه تر درباره ایران اعمال خواهد شد، نقطه ای که یودال از آن با عنوان گشوده نگه داشتن «تمام گزینه ها بر روی میز» یاد کرد.

برای اروپا و دیگر همپیمانانش، از جمله ترکیه، گراهام موضعی جنگ جویانه در برابر ایران را پیشنهاد کرد؛ پیشنهادی که از یک سو آنان را تا حد زیادی درگیر مشکل می کند و از سویی دیگر به آنها یادآوری می کند که اگر نمی خواهند امریکا حمله کند باید از تمامی تلاش خود بهره بگیرند که ایران متقاعد شود به جاه طلبی های هسته ای خود پایان دهد. برای جمهوری خواهان، پیام گراهام رنگی از ملامت به انزوا گرایی به همراه داشت که اگر جمهوری خواهان بخواهند به ایده «عدم دخالت در سیاست کشورهای دیگر» را پیاده کنند ممکن است نتوانند در میان جمهوری خواهانی که به تازگی در انتخابات سنا و کاخ سفید انتخاب شده اند نمود پیدا کنند.

و برای جان مک کین که هیات کنگره را در هالیفکس رهبری می کرد پیام این بود که او در مجلس سنا جانشین متفکر و ارزشمندی چون لیندسی گراهام به جا گذاشته که پیشگام حقوق بشر و شاهین نگهبان سیاست خارجیِ دموکراسی محور امریکاست.

* از:تاد لیندبرگ / در:ویکلی استاندارد

تاد لیندبرگ، کمک ویرایشگر هفته نامه ویکلی استاندارد، عضو بنیاد هوور دانشگاه استانفورد و سردبیر مجله پالیسی ری ویو است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته