مصطفی تاجزاده
ه) گفتمان زنده، گفتمان شكست خورده
براي اينكه معلوم شود كدام گفتمان زنده، رو به رشد و پويا يا بيمار و رو به افول است، من تعدادي از ويژگيهاي گفتمان نوع دوم را بر ميشمارم. بر اين اساس گفتماني كه انفعالي، كليشهاي، تكراري و فاقد نوآوري و خلاقيت، غير هنري، بيارتباط با نسل جوان، غير جذاب براي تحصيلكردگان و قشرهاي متوسط و جنبشهاي جديد اجتماعي، مواجه با موج روز افزون سؤالها و ترديدهاي دروني و بيروني و در نتيجه ريزش طرفداران، منزوي در گروههاي مرجع (دانشگاهيان، حوزويان، اصحاب علم، فرهنگ و هنر، ورزشكاران، معلمان، پزشكان و...)، غير پاسخگو براي قشرهاي محروم و آسيبپذير و بيگانه با اصحاب رسانه باشد و به جاي رقابت آزاد فكري و سياسي با ديگران، خواهان ايجاد محدوديت براي رقبا و منتقدان شود، گفتماني رو به گذشته و شكست خورده ارزيابي ميشود.
علاوه بر معيارهاي فوق اگر گفتماني از همه ابزارها و امكانات آموزشي، فرهنگي، تبليغي و اطلاعرساني بهرهمند باشد و در عين حال حاملانش بيشترين گلايه و انتقاد را متوجه شهروندان، به خصوص نسل جوان كرده و اعتراف كنند كه تلاشهاي فرهنگي و تبليغي آن براي انتقال ارزشها و هنجارهاي مورد نظرشان به دختران و پسران جوان جواب نداده است و بنابراين نياز به شدت عمل پليسي و قضايي است و از آزادي در هر زمينهاي در هراس باشد، با قاطعيت ميتوان گفت با گفتماني روبرو هستيم كه صفت برجسته مدعيانش، عدم اعتماد به نفس و متكي بودن به قدرت است و به محض قطع بندناف آن از كانون قدرت، گفتمان مذكور از متن به حاشيه سقوط ميكند. در حقيقت گفتماني كه پايههاي خود را بر «ضديت با دشمن» بنا نهاده است و همواره با فرافكني و به نام مبارزه با دشمن، اجازه طرح نارساييها، قصورها، تقصيرها و ستمها را به دوستداران يا مخالفان خود نميدهد، يعني انديشه و راهبردي كه فقط «تبري» داشته باشد و نه «تولي و تبري»، محكوم به شكست است. به ويژه اگر آرمان شهر چنين تفكري تحقق يابد، مثلاً حذف رقبا و منتقدان و يكدست شدن ساختار حكومت، در عين حال مشكلات جامعه و نارضايتي مردمي روز به روز بيشتر ميشود و خود را عيانتر نشان ميدهد و به سخن روشن براي آينده چشمانداز برانگيزاننده و حرفي براي زدن نداشته باشد، جز تأكيد بر قدرت حكومت در داخل و كشور، شكست خورده است. اگر چه ممكن است بتواند با اتكاي به قدرت عريان و سركوب گسترده، تا مدتي به حيات نباتي خود ادامه دهد. مگر اين وضع را در كشورهاي بلوك شرق مشاهده نكردهايم؟ از همان زمان كه ديوار برلين كشيده شد و فرار از شرق به غرب بود نه بر عكس، ميشد حدس زد كه صرفنظر از سرنوشت غرب، شرق زودتر سرنگون خواهد شد. نقطه مقابل خصلتهاي فوق را ميتوان ويژگيهاي گفتمان نشاط و اميد خواند كه در فضاي انسداد و خفقان و دور از چشم حكومت، در مجامع غير رسمي به حيات و بالندگي خود ادامه ميدهد و منتظر فرصتي است تا به ثمر رسيدن ميوههاي خود را بر شاخسار آگاهي و شادابي نسل جوان به تماشا بنشيند و چشمانداز جامعه را نو و با طراوات كند.38
در تحليل محتواي گفتمان مأيوس و رو به هزيمت، ميتوان به مصاديق زير اشاره كرد. وقتي كه فرد يا جناحي اعلام ميكند:
- بيش از بيست سال است كه ما در زمينه تهاجم فرهنگي دشمن هشدار دادهايم، اما متأسفانه هنوز اقدام در خور شايستهاي صورت نگرفته است.39
- سي و دو سال از پيروزي انقلاب ميگذرد و ما هنوز نتوانستهايم تحول مناسبي در كتب درسي دانشآموزان و سيستم آموزش و پرورش ايجاد كنيم.
- كارهاي فرهنگي و تبليغي ما درباره رعايت حجاب اسلامي جواب نداده است و در نتيجه چارهاي جز تقويت حضور پليس و تشديد مجازاتها باقي نمانده است.
- سه دهه پس از انقلاب، صدا و سيما وضعيت مناسبي ندارد و قادر به مقابله با امواج و شبكههاي رو به رشد بيگانه نيست.40
- وضع فرهنگي كشور از زمان شاه و قبل از انقلاب بدتر شده است.
- متوجه شدهايم كه به دليل عملكرد سركوبگر و غير دموكراتيك خود، روز به روز انتقاد به رژيم پيشين براي ما دشوارتر ميشود.
- قاطبه جامعه هنري كشور منتقد جناح حاكماند و در هر اثر هنري ديدگاه خود را ظاهر ميسازند.
- ظرفيت برگزاري مناظره در صدا و سيما را نداريم (حتي بين اصولگراها) و در نتيجه مانع پخش چنين برنامههايي ميشويم.
- سه دهه پس از انقلاب فرهنگي، دانشگاهها اسلامي نشده و وضعيت آن بهبود نيافته است و علوم انساني، با وجود دو ميليون دانشجو، بايد مهار و در واقع تعطيل شود. در مورد اصل دانشگاه نيز، زمزمه انقلاب فرهنگي دوم، جدا كردن جنسيتي دانشجويان در دانشگاهها و... نيز سر ميدهيم، چون به هيچ يك از اهداف مورد نظر خود دست نيافتهايم.
- با اينكه فضاي دانشگاهها سرشار از پرسشهاي بنيادين و گوناگون است، كسي پاسخهاي قانعكننده به آنها ارائه نميكنند. كرسيهاي آزادانديشي نيز با آييننامه نظامي خود در نطفه خفه شدند و اثري از آنها مشاهده نميشود.41
- به دليل اوضاع بد اقتصادي و براي نخستين بار از انتشار آمارهاي نگران كننده و منفي جلوگيري ميكنيم تا مبادا نااميدي و نارضايتي در مردم بيشتر شود.
- به علت عدم پاسخگويي به سؤالها، اعتراضات و شكايات منتقدان، عمدتاً به هتاكي و اهانت به آنان رو ميآوريم.
- از لزوم حضور بيشتر روحانيون در همه مراكز، از مدارس تا بيمارستانها و صدا و سيما سخن ميگوييم تا فضا اسلامي شود.42
- احساس ميكنيم به دليل گذشت سي و دو سال از پيروزي انقلاب، فرافكني، فشارها، تبعيضها، تغيير سياستها، اختلافات دروني و... به دشمن كارايي خود را از دست داده است.43
- زمزمههاي دروني در مورد اينكه سياست تحميل يك سبك زندگي به مردم نه اسلامي است و نه واقعبينانه و در هر حال با شكست مواجه شده است، روز به روز قويتر و مستندتر و مستدلتر ميشود تا جايي كه بعضي به فكر پر رنگ كردن «مليت»، و ترجيح يا اولويت «ايرانيت» بر «اسلاميت» افتادهاند!
- تظاهرات كنندگان در 18 تير و ديگر روزها را اغتشاشگر و ارازدل و اوباش ميناميم كه به تحريك بيگانگان خارجي و فتنهگران داخلي به جنگ آرمانهاي مردم آمدهاند، اما مجبور ميشويم تحت فشار افكار عمومي، كشتهشدگان در شكنجهگاه كهريزك را رسماً «شهيد» بخوانيم و از آنان تجليل كنيم (شهيدان روحالاميني، كامراني، جوادي فر، قهرماني و...).
چنانچه ادبيات مأيوس فوق را با ويژگيهاي گفتمان انفعالي و در برخي موارد ارتجاعي44 با شكاف بين مواضع و اعمال، معيارهاي دوگانه، مغالطههاي سياسي و پذيرش منطق خصم همراه كنيم و به اين مجموعه اختلافات دروني و نيز اعترافات و اعتراضات داخلي را مبني بر پاسخگو نبودن انديشه و راهبرد جناح به نيازهاي ايران امروز ضميمه كنيم و نيز بيكفايتي در اداره امور، فساد حكومتي و رشد گراني و بيكاري را به رغم درآمد افسانهاي نفت بيفزاييم، در آن صورت خيلي دشوار نخواهد بود داوري درباره اينكه كدام گفتمان در ايران امروز، به رغم هياهو و تبليغات سرسام آور كه خود نشانگر احساس ضعف است، گفتماني شكست خورده و عقبمانده از زمان است كه اگر خود را بازسازي نكند، به سرعت از متن حكومت به حاشيه آن خواهد رفت. همچنان كه هم اكنون نه در متن جامعه كه در حاشيه آن قرار دارد. به باور من اين واقعه در آيندهاي نه چندان دور رخ خواهد داد و ما بايد خود را براي شرايط جديد آماده كنيم تا اشتباهات گذشته تكرار نشود.
پانوشتها:
1. هنگامي كه قائممقام مؤسسه كيهان كه در دولت آقاي احمدينژاد به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انتخاب شد، كشتار ميدان «تيان آن من» را در چين علناً «مرهم شفابخش» يا «داروي شفابخش» خواند كه تكليف منتقدان را يكبار براي هميشه روشن كرد، بايد حدس ميزديم كه به زودي در ايران نيز مانند چين كه ارتش آن كشور با تانك از روي پيكر دانشجويان معترض گذشت، به زودي ماشين پليس از روي پيكر يك عزادار حسيني، آن هم در روز عاشورا خواهد گذشت تا انتقام امام حسين از يزيد و يزيديان گرفته شود. مگر قرار نبود اين بار در روز عاشورا به جاي امام حسين، يزيد و يزيديان كشته شوند؟
2. به علت بازتاب منفي خس و خاشاك خواندن منتقدان و مخالفان توسط آقاي احمدي نژاد، دو روز پس از انتخابات 88، خود او و طرفدارانش اصرار دارند بگويند وي چنين لفظي را درباره مخالفانش به كار نبرده است. حال آنكه حتي پس از راهپيماييهاي ميليوني در 25 خرداد 88 و روزهاي پس از آن، آنان همواره از «عددي نبودن مخالفان» سخن ميگويند كه محترمانه لفظ خس و خاشاك است. اخيراً كه كلمه سخيفتري به كار بردند. به هر حال هر زمان كه جناح حاكم جريان منتقد و مخالف خود را عملاً به رسميت شناخت، يعني حقوق آنان را رعايت كرد، آن هنگام ميتوان گفت آنان منتقدان خود را خس و خاشاك نميدانند و از ادبيات خس و خاشاكي عبور كردهاند.
3. يكبار به بازجوهايم پيشنهاد كردم من حاضرم با آقايان موسوي و كروبي صحبت و موافقت آنان را جلب كنم كه راهپيمايي درخواستي خود را در سالروز 22 خرداد، به جاي ميدان امام حسين تا ميدان آزادي، مردم را به اتوبان تهران- كرج (از عوارضي تهران به سوي كرج) دعوت كنند تا هيچ دغدغه امنيتي براي حكومت وجود نداشته باشد. يكي از آنان ضمن مخالفت با هر اجتماعي، اعتراف كرد كه رهبران جنبش سبز اگر سوت بكشند، بلافاصله در هر نقطهاي از تهران حداقل يك ميليون نفر تجمع خواهند كرد. وي گفت شما در دوم خرداد قادر به بسيج چنين جمعيتي نبوديد. با وجود اين ادعا ميكنند جنبش سبز مرده است!
4. متأسفم كه بگويم در آمريكاي لاتين كه زماني اسلحه حرف اول را ميزد (چريكهاي ماركسيست از يك طرف و نظاميان دست راستي و كودتاچي از طرف ديگر)، امروز همه به «انتخابات» و حتي «همهپرسي» تن دادهاند و حكميت «رأي» را به جاي «سلاح» پذيرفتهاند. حتي آقاي چاوز نيز در ونزوئلا «رفراندوم» برگزار ميكند و شكست ميخورد، اما اصل آن را محكوم نميكند و در هر حال در انتخابات آزاد با نامزدهاي منتقد خود، به رقابت ميپردازد. شرمندهام كه بايد مدعيان ايراني مديريت جهاني را به درسآموزي، نه از دموكراسي سوئيس و سوئد، كه از آقاي هوگو چاوز دعوت كنم و در سوگ استحاله مردميترين انقلاب بشر به حكومت نظاميان بنشينم.
5. يكبار از بازجوها پرسيدم به نظر شما دولت آمريكا بدتر است يا مهندس موسوي؟ گفتند معلوم است كه دولت آمريكا. گفتم پس چرا براي مذاكره با مقامات آمريكايي مرتب پيغام ميدهيد و نامه ميفرستيد، اما حاضر نيستيد با كسي كه چندي پيش ممكن بود رييس جمهور كشور شود، گفتوگو و به مطالباتش رسيدگي كنيد؟ خودشان نيز توجيه نبودند.
6. من هر كدام از فعالان انتخاباتي بازداشت شده پس از 22 خرداد 88 را كه ديدم، از آنان درباره گفتوگوهاي ايشان با بازجوها سؤال كردم. ديدم كه در تمام موارد بازجوها اعلام كرده بودند كه كل پرونده متهم، از ابتدا تا انتها در اختيار آنان است و جمعبندي بازجوها هر چه باشد، همان اتفاق در زندان، دادگاه و حكم قاضي و پس از آن خواهد افتاد. در مواردي حتي به متهمان گفته بودند كه شما به چند سال زندان محكوم خواهيد شد، اگر تقاضاي رأفت اسلامي نكنيد. يعني اگر توبه نكنيد و حرفهاي بازجوها را به زبان نياوريد.
7. آقاي احمدينژاد هميشه خود را دانشگاهي خوانده است. ولي به اعتراف خود اصولگراها او در بين دانشگاهيان (استادان، دانشجويان و حتي كارمندان دانشگاهها) در مقايسه با ديگر قشرهاي جامعه از كمترين رأي برخوردار است.
8. وقتي بازجوي چهارم از من پرسيد كه چرا نگاه حاكم بركشور را نظامي- امنيتي ميخوانم، گفتم چه مدركي مستندتر از اين كه وقتي در سال 86 قيمت زمين و مسكن به شكل سرسامآوري بالا رفت، آقاي احمدينژاد به جاي بررسي كارشناسانه مسأله، به وزير اطلاعات دستور داد تيم توطئهگري را كه تصميم به افزايش قيمت مسكن گرفته است، شناسايي و به مردم معرفي و محاكمه كنند تا قيمت مسكن پايين آيد! بيش از سه سال از صدور دستور و مأموريت فوق ميگذرد و هنوز وزارت اطلاعات خانه تيمي مفسدان مسكن را شناسايي نكرده است!
9. علت آلرژي آقاي مصباح و شاگردان مكتبش به «جمهوري» و «دموكراسي»، همين مسأله چندصدايي و چند حزبي و رقابتي بودن انتخابات ادواري است. خانم فاطمه رجبي همسر سخنگوي سابق دولت نهم در مصاحبه خود با ماهنامه همشهري (مرداد 89) تصريح كرد كه با اصل انتخابات مشكل دارد و نميداند چرا نام حكومت اسلامي، يك مرتبه به جمهوري اسلامي تغيير يافت. همچنان كه نميداند چرا در جريان انقلاب مشروطه، «عدالتخانه» به «شسورتخانه» يا «مجلس شوراي ملي» تبديل شد. آقاي شهريار زرشناس از نويسندگان روزنامه كيهان نيز اخيراً به صراحت اعلام كرد: «باطن دموكراسي نفي «ولايت حق بر بشر» و اثبات «ولايت بشر بر بشر» است. اين ولايت بشر بر بشر... «شيطاني» است و به همين دليل ذات آن قهر و استيلاي طاغوتي است» (روزنامه شرق، 15/7/1389).
10. وقتي همه ندانمكاريها، تعبيضها، سوءاستفادهها، جاهطلبيها و خويشاوندسالاريها كه فشار زيادي را متوجه قشرهاي مختلف جامعه به ويژه محرومان ميكند، به نام «اسلام» توجيه ميشود، وقتي به نام «توحيد» سبك خاصي از زندگي بر مردم و نسل جوان تحميل ميشود و آنان روز و شب تحقير ميشوند، وقتي به نام «تشيع»، شادي لباس عزا به تن ميكند، وقتي به نام «ولايت» روحانيون مجبور به تمجيد حاكمان يا دست كم سكوت در برابر نارساييها، كمبودها، ستمها و چپاولها ميشوند، وقتي «عوامفريبي» و در خوشبينانهترين نگاه «عوامزدگي» جاي تحليلهاي عميق عقلي و عملي مينشيند و علت وقوع زلزله، گناهكاري مردمان آن منطقه اعلام ميشود و علاوه بر زندگان به مردگان نيز توهين ميكنند، ضربه سر حميد استيلي را به تيم فوتبال آمريكا به ضربت اميرمؤمنان در جنگ خندق تشبيه ميكنند، علت شكست تيمهاي فوتبال آمريكا، انگلستان و فرانسه در جام جهاني 2010 را تلاش دولتهايشان در صدور قطعنامه تحريم عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل ميخوانند، علت تظاهرات اخير قشرهايي از مردم فرانسه را عليه قانون بازنشستگي، آن ميدانند كه با آل علي هر كه درافتاد ورافتاد (سخن وزير راه دولت دهم در اعتراض به دولت فرانسه كه چرا در فرودگاه پاريس به هواپيماهاي ايران سوخت تحويل ندادند) و... چه چهرهاي از اسلام و تشيع ترسيم ميشود و چه پيامدهايي دارد؟ مگر كليسا از كجا آسيب ديد و منزوي شد؟
11. جناح حاكم اخيراً گام ديگري در جهت نفي ارزشهاي انقلاب و امام و مردم برداشته است و «اعتقاد به شخص ولي فقيه» را شرط بهرهمندي اشخاص و گروهها از حقوق مدني و سياسي خود ميخواند. آن وقت به ما انتقاد ميكنند كه چرا ميگوييد جمهوري اسلامي استحاله شده و ارزشها و روشهاي عصر شاهنشاهي در حال احيا است.
12. درباره دستاوردهاي دولت اصلاحات از جمله درباره انرژي هستهاي به مقالات خوب آقاي محسن امينزاده، معاون وزير خارجه وقت مراجعه فرماييد كه اكنون به علت امضاي شكايت نامه عليه مداخلهكنندگان غير قانوني در انتخابات در زندان اوين به سر ميبرد. در اين زمينه من با آقاي الياس نادران مناظرهاي داشتم كه متن آن در هفته نامه عصر نو و سايتهاي اينترنتي منتشر شد.
13. نه فقط در حيات سياسي بلكه در زندگي خصوصي و اجتماعي نيز شاهد مغالطههاي زيادي هستيم كه دقت در آنها ميتواند مانع بسياري از خطاها از يك سو و ارتقاي فرهنگ عمومي و سياسي از سوي ديگر شود. به اين مغالطههاي رايج در ادبيات ما توجه فرماييد كه گزاره اول و مقدمه قضيه درست است، اما نتيجهاي كه اخذ ميشود منطقاً درست نيست. يعني بسته به مورد ميتواند صحيح باشد يا نباشد. «من از تو مسنترم و با تجربهتر. پس در اين مسأله خاص نيز من درست ميگويم»، «من هميشه كمتر از تو اشتباه كردهام. پس در اين موضوع ويژه نيز حق با من است»، «من زنداني سياسي هستم. پس حق يا درك بهتري نسبت به مسائل روز دارم»، «من حقوقدانم. پس در اين مسأله حكم عادلانهتري از تو كه حقوق نميداني صادر كردهام»، «او آدم بسيار خوبي است. پس فلان كارش حتماً خوب يا درست است»، «او انسان شروري است. پس فلان كار او حتماً غلط يا بد است»، «من قبلاً با مشكلات سختتر از اين دست و پنجه نرم كردهام. پس حتماً در اين مورد موفق ميشوم»، «من از تو زيباترم. پس فلان فرد از جنس مخالف، مرا بيشتر از تو دوست ميدارد»، «من مرد هستم. پس فلان آقا را بهتر از تو (زن) ميشناسم»، «من يك زنم. پس بهتر از تو او (يك زن) را ميشناسم»، «من از تو باسوادترم. پس اين مسأله خاص را بهتر از تو حل ميكنم»، «من روحاني هستم و ده سال در حوزه علميه تحصيل كردهام. پس از تو مؤمنترم، با تقواترم، مردميترم، براي اسلام دلسوزترم و اخلاقيتر زندگي ميكنم»، «من همچنان كه در زمينه اقتصادي از همه شما موفقتر بودهام، پس در اين زمينه نيز از شما تواناترم»، «من استاد دانشگاهم، پس چگونه نتوانم از عهده اداره اين شركت برآيم»، «من پزشك متخصصام. يعني فلان مسأله ساده سياسي يا اجتماعي يا اقتصادي را نميفهمم؟»، «من در فقه مجتهدم. پس مصلحت مسلمانان و نيز خصوصيات افراد را بهتر از ديگران تشخيص ميدهم»، «من مدتي در خارج از كشور زندگي كردهام. پس دنيا را بهتر از تو ميشناسم»، «من مدتي مدير بودهام. پس مسائل كشور را بهتر از تو تحليل ميكنم»، «من فردي انقلابي يا متقيام. چگونه نميتوانم تشخيص دهم شما براي مديريت فلان پروژه كارآمدتريد؟»، «من نويسنده كتاب سال اقتصادم. پس ميتوانم فلان شركت را اداره كنم» و «من استاد دانشگاه در رشته مديريت هستم. پس مديرتر از تو هستم». تأكيد ميكنم در تمام موارد فوق، هيچ ارتباط منطقي بين دو گزاره وجود ندارد. به شرط صحت جملات اول، نتيجهگيريها منطقاً درست نيست. يعني در عمل استاد مديريت ميتواند از فردي كه حتي يك جلسه در كلاس مديريت شركت نكرده است، در اداره يك بنگاه مديرتر باشد يا نباشد.
14. در مقاله «منطق آقاي شريعتمداري» كه يك ماه قبل از انتخابات 22 خرداد 88 در روزنامه اعتماد ملي منتشر شد، اين مغالطه را تحليل و خطاهاي آن را بر شمردم. در اين جا از جناح حاكم ميپرسم مگر در قرن بيستم دولت آمريكا بيشترين مخالفت را با كمونيسم، فاشيسم و طالبانيسم به عمل نياورد؟ آيا مخالفت فوق را به معناي حقانيت مكاتب يا سيستمهاي اخير الذكر ميدانند؟
15. آيا ملتي كه در 27 سال از 32 سال عمر جمهوري اسلامي، انسانهاي منحرف، جاسوس، خائن، فاسد، ناكارآمد و.. . را براي مديريتهاي اجرايي و تقنيني كشور برگزيده است، بصيرترين مردم تاريخ است؟
16. به اين جملات (روزنامه شرق، 15/7/1389) توجه فرماييد: «ساده زيستي بعد از جنگ در بين برخي مسئولين فراموش شده و بعضي به اشرافيگري روي آوردند.» اين هشداري است كه آقاي محصولي، پولدارترين وزير بعد از انقلاب، كه هنگام خاتمه جنگ يك پاپاسي نداشت، به مردم داده است. اين وزير ساده زيست آقاي احمدينژاد كه شنيدهام خانهاش به قصر شبيهتر است، يكي از پرچمداران مبارزه با اشرافيگري است كه در كنار آقايان كردان و رحيمي در معاملات نفتي فعال بود (و هنوز؟) مبارز ديگر با اشرافيت، آقاي رحيمي است كه در پرونده منسوب به او گفته دادستان كل كشور در مهر ماه سال جاري، 62 نفر به علت شركت در سوءاستفادههاي مالي بزرگي بازداشت و بعضاً محكوم شدهاند. البته هنوز معاون اول دولت دهم احضار نشده است.
17. وقتي بازجوها از من درباره منابع ستادهاي انتخاباتي مهندس موسوي سؤال كردند، پيشنهاد كردم كميته بيطرفي به منابع مالي همه ستادها رسيدگي و نتيجه را اعلام كند. ما از آن گزارش هر چه باشد، حمايت خواهيم كرد. روشن است كه اين طرح با استقبال آنان مواجه نشد. اكنون كه يكسال و نيم از انتخابات 88 گذشته است، به اعتراضات تعدادي از اصولگراها درباره استفاده از امكانات عمومي توسط آقاي مشايي رييس دفتر آقاي احمدينژاد و در واقع نامزد آن گروه براي انتخابات رياست جمهوري سه سال آينده (1392) توجه فرماييد:
- آقاي محمد يزدي دبير جامعه مدرسين حوزه علميه قم: «آقاي مشايي آدمي است كه از پول و موقعيت استفاده ميكند و بر اين تصور است كه با اين كارها ميتواند رييسجمهور آينده شود.» (روزنامه تهران امروز، 18/7/1389)
- آقاي فدايي دبيركل جمعيت ايثارگران و نماينده اصولگراي مجلس ششم: «جريان ديگري كه علائم شكلگيري آن در حال نمود ميباشد، جريان فاسد قدرت طلبي است كه از درون دولت، نظام و حزبالله با نام اصولگرايي در حال شكلگيري است. جرياني كه مشرب خود را معاويهصفتي قرار داده و به هر مسألهاي، با پول ورود پيدا ميكند و با هزينه هنگفت و استفاده از قدرت، در حال به انحراف كشاندن مسير است. تبديل گفتمان اسلاميت به گفتمان ايرانيت، چه به صورت تاكتيكي و چه به صورت واقعي مسألهاي كاملاً غلط است كه نبايد به سادگي از كنار آن گذشت. عدهاي فاسد و قدرتطلب در حال شكل دادن اين مسأله خطرناك هستند كه عصر اسلاميت و دينداري به پايان رسيده است» (روزنامه مردمسالاري، 17/7/1389).
- حميدرضا ترقي معاون امور بينالملل جمعيت مؤتلفه اسلامي: «اگر كسي يا گروهي به اين فكر افتادهاند تا با ترويج بحثهايي چون مليگرايي و... به اهداف خود برسند، بايد اين را بدانند كه اصولگرايان اجازه نميدهند با استفاده از موقعيتهاي دولتي براي رسيدن به چنين اهدافي تلاش كنند» (روزنامه صنعت، 20/7/1389).
18. به نظر من در پس هر افشاگري آقاي احمدينژاد، كتمان حقيقت بزرگتري نهفته است كه او ميكوشد با جلب توجه همگان به يك موضوع خطاي مربوط به گذشته يا ديگران، خطاي بزرگتري را كه توسط خود او يا تيمش در جريان است، بپوشاند.
19. جهش از اسلام به حكومت اسلامي در مرحله دوم از حكومت به «ولي فقيه» صورت ميگيرد. اگر اسلام در همه زمينهها نظر دارد كه بايد اجرا شود، حكومت و در واقع ولي فقيه كه مشروعيت حكومت به تأييد اوست، چنين حقي را دارد. اين اصل، چيزي به نام قانون اساسي و ميزان اختيارات و مسئوليتها نميشناسد. كافي است ولي فقيه تشخيص دهد. در هر زمينهاي كه بخواهد، ميتواند دخالت كند. با حكم حكومتي همه چيز توجيه ميشود.
20. تغيير تشبيه هميشگي جمهوري اسلامي به پروندهاي كه بايد با دو بال پرواز كند به اتوبوسي كه با يك راننده حركت ميكند، در سال 1387 مطرح شد. معناي تشبيه اخير اين است كه راهبرد حذف يك جناح و تك صدايي كردن حكومت و جامعه از قبل اتخاذ شده بود و به نتيجه انتخابات 1388 ارتباط نداشت.
21. درباره اين مغالطه و مقايسه غلط مقاله مستقلي نوشتم كه در سال 85 در چند نشريه منتشر شد. علاقهمندان به نقد اين مغالطه ميتوانند به آن مقاله مراجعه كنند.
22. به محض اينكه از عقبماندگي ايران از بسياري از كشورهاي منطقه و در حال رشد صحبت ميشود، جناح حاكم به پيشرفتهاي ايران در زمينههاي موشكي، فضايي و هستهاي استناد ميكند كه مقدمات آنها در زمان دولتهاي قبل فراهم شده بود. در هر حال آنان غافلاند از آنكه اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، در لحظه فروپاشي در زمينههاي مذكور، پس از آمريكا در جهان حرف اول را ميزد. اما اقتصادي عقب مانده داشت و رژيمي عقب ماندهتر و استبدادي. در حال حاضر كره شمالي موشك قارهپيما و بمب اتم داد و ژاپن ندارد.كدام پيشرفتهاند؟ كدام با ثباتترند و رو به آينده؟ مردم كدام كشور از وضع خود رضايت بيشتري دارند؟
23. برخي از نگرانيهاي جناح حاكم درباره وجود بزههاي اجتماعي، نااميدي، نگاه به خارج و... در بين دانشجويان واقعي است و بعضي مانند اعتياد، جدي. اما مشكل اين است كه جناح حاكم نه تنها حاضر نيست به ريشهيابي اين مسائل بپردازد، بلكه با تداوم سياستهاي غلط خود موجب توسعه اين ناهنجاريها ميشود. براي مثال آنان ميدانند هر زمان كه فضاي دانشگاه غير سياسي شود، آن نهاد كانون عشق به ولايت فقيه نميشود، بلكه اعتيادها و انواع ناهنجاريها در آن رشد ميكند. با وجود اين حاضر نيستند در دانشگاهها فضاي باز و با نشاط سياسي حاكم باشد. چون انتقادها به حكومت بالا ميگيرد. با كمال تأسف بايد گفت آنان دانشجوي معتاد را به دانشجوي فعال، اما منتقد ترجيح ميدهند.
24. بسياري از مقامات حكومتي معتقدند نميتوان با زور حجاب را در جامعه همگاني كرد، اما جرأت ابراز آن را ندارند. تنها مورد شجاعانه، سخنان آقاي شريعتمداري در اوايل كار دولت نهم بود كه نه خود او و نه ديگر همفكرانش موضوع را پيگيري نكردند.
25. ظاهراً استاد مطهري بر اين اعتقاد بود كه ديكتاتورها با علوم انساني مخالفاند، چون موجب رشد آگاهيهاي عمومي ميشود. در عين حال مطمئن نيستم.
26. تحليل جناح حاكم از رفتار محمدرضا پهلوي اشتباه است. درست است كه شاه نه به اختيار خود بلكه تحت فشار خارجي مجبور به باز كردن فضاي سياسي شد، اما اگر در سال 56 اين كار را نميكرد، ممكن بود جامعه به شكل ديگري (به نظر من خشنتر)، عكسالعمل نشان ميداد. اشتباه شاه باز كردن فضاي سياسي جامعه نبود، دير اقدام كردن او بود. اگر ايران در سال 1350 به انتخابات آزاد ميرسيد، سرنوشت ديگري داشت. اكنون هم معلوم نيست فشارهاي داخلي ناشي از نارضايتي عمومي، به ويژه پس از حذف يارانهها و نيز اختلافات داخلي در جناح حاكم به همراه فشارهاي خارجي، رهبران جامعه را مجبور به باز كردن فضاي سياسي كشور نكند. بنابراين عقل و تجربه حكم ميكند همه پلهاي پشت سر خود را خراب نكنند و راه را براي اصلاح امور باز بگذارند. زيرا هيچ رژيمي نميتواند براي هميشه با خواست اكثريت مردم مقابله كند. مگر نديديم با اصلاحات مقابله كردند، جنبش سبز جاي آن را گرفت. اگر با اين جنبش نيز مقابله كنند، فقط خواستهها را راديكالتر خواهند كرد.
27. اشتباه ديگر جناح حاكم تحليل غلط آنان درباره فروپاشي بلوك شرق است كه آن را ناشي از خطاي گورباچف و تبليغات دامنهدار رسانههاي غربي مختص مردم شوروي ميخوانند. آنان توجه ندارند كه سيستم كمونيستي، از درون تهي شده بود و دير يا زود فرو ميپاشيد. به قدرت رسيدن گورباچف اشتباه اصلي شوروي نبود، بلكه تداوم استبداد و اصلاحات دير هنگام، نتوانست مانع فروپاشي آن نظام و كشور شود.
28. استاد مطهري بر اين باور بود كه روحانيت تشيع به علت استقلال مالي از حكومت، مردمي است و قدرت بسيج آنان را عليه استبداد و استعمار دارد، اما فاقد قدرت نوآوري در مقايسه با روحانيت اهل سنت است كه به دليل ارتزاق از حكومت، كمتر مردمي است، اما راحتتر سخن ميگويد. بسياري نگرانند كه پذيرش مسئوليت حكومت توسط روحانيت شيعه موجب شود كه عملكرد غلط حكومت، پشتيباني مردمي روحانيت را به شدت كاهش دهد، بدون آنكه لزوماً به قدرت نوآوري آنها چيزي بيفزايد.
29. به اين غلط مشهور، حتي جناح حاكم نيز پايبند نيست. زيرا در مواضع و مواقع گوناگون دولتهاي ايران و آمريكا به اشتراك نظر رسيدهاند و در برابر دولتهاي اروپايي يا كشورهاي عرب منطقه منافع مشترك بيشتري داشتهاند. نمونههاي روشن آن اوضاع در عراق و افغانستان در حال حاضر و شرايط در بوسني و هرزهگوين، در ايام جنگهاي داخلي يوگسلاوي بود. با وجود اين به منظور فرافكني جناح حاكم دائم تكرار ميكنند هر كار آمريكا انجام دهد، ما بايد در نقطه مقابل آن بايستيم.
30. ابتكار اخير جناح حاكم انتشار اسامي 53 زن آمريكايي است كه به اعدام محكوم شدهاند تا به زعم خودشان حكم اعدام خانم س.م. را توجيه كنند يا تحتالشعاع قرار دهند. غافل از آنكه چيزي كه موجب اعتراض بسياري ازمردم جهان شد، نه حكم اعدام كه حكم سنگسار او بود. جالب آنكه وقتي به جناح حاكم اعتراض ميكنيم كه چرا چنين احكامي (سنگسار، قطع دست سارق، پرت كردن از روي كوه و...) صادر ميكنيد، ميگويند اينها حكم اسلام و شرع است و ما در اين زمينه با كسي شوخي نداريم. اما پس از اينكه فشارهاي زيادي به كشور وارد ميشود، از اين احكام عقب مينشينند و حتي آقاي احمدينژاد در نيويورك صدور چنين حكمي را شايعه غير قابل اعتنا ميخواند! آيا عاقلانه آن نيست كه از ابتدا مانع صدور چنين احكامي شويم و مجازاتهاي جايگزين را اعمال كنيم؟
31. يكي از استانداردهاي دوگانه دولت آمريكا و بسياري از دولتهاي اروپايي، برخورد دوگانه آنان با احكام سنگسار و قطع دست و... در ايران و عربستان است. در مورد اول افكار عمومي غرب را بسيج و در مورد دوم موضوع را به سكوت برگزار ميكنند. علت، رابطه دولتهاي دو كشور با دول غربي است.
32. شگرد آقاي احمدينژاد در ميدان رقابتهاي سياسي، شناسايي ضعفها و مشكلاتي است كه مردم از آنها رنج ميبرند. وي با برجسته كردن اين مسائل و موارد، هم خطاها و تقصيرها و قصورها و ندانمكاريهاي خود را پوشش ميدهد و هم با يك مغالطه مشهور، صحت تصميمات و عملكرد خود را نتيجه ميگيرد؛ بدون توجه به اينكه در بسياري از موارد راه حل پيشنهادي او، كه معمولاً بدون كار كارشناسي و بررسي قابل قبول ارائه ميشود، دردها را عميقتر ميكند و به مشكلات كشور ميافزايد. يادآوري يك خاطره مفيد به نظر ميرسد. زماني به پزشكي براي بيماري معده خود مراجعه كردم. وي پس از معاينه، قرصها و شربتهاي قديمي را به من داد و گفت البته يك داروي جديد كه خيلي از آن تعريف ميكنند به بازار آمده است. پرسيدم چرا آن را تجويز نميكنيد؟ پاسخ داد من معمولاً پس از چند سال داروهاي جديد را به بيماران خود توصيه ميكنم. زيرا درست است كه داروهاي جديد، پس از آزمايش و موفقيت در درمان مرض يا درد خاصي روانه بازار ميشوند، اما معلوم نيست عوارض جنبي ديگري نداشته باشند كه گاه از دردي كه براي درمان آن توليد شدهاند، بدتر نباشند.
33. جناح حاكم با تشكيل هر كميته بيطرفي درباره موضوعاتي كه يك طرف آن به خودش مربوط ميشود، مخالفت ميكند. در يكي از جلسات بازجويي، وقتي بازجو از من پرسيد كه چرا در جريان فعاليتهاي انتخاباتي با آقاي كرباسچي همكاري ميكرديد، در صورتي كه وي از بيتالمال سوءاستفاده زيادي كرده است، به او گفتم اگر شما واقعاً دنبال مبارزه با مفاسد اقتصادي مديران هستيد، پيشنهاد ميكنم يك هيأت بيطرف قضايي تشكيل دهيد و به اموال آقايان كرباسچي و محصولي رسيدگي و نتيجه را هر چه باشد اعلام كنيد. گفت چرا پاي آقاي محصولي را به ميان ميآوري؟ گفتم براي اينكه بايد همزمان به پروندههاي مديران از دو جناح رسيدگي شود تا شائبه سياسي بودن پيش نيايد. البته اضافه كردم كه پرونده آقاي كرباسچي كه يك بار محاكمه شد و چيزي ثابت نشد. هر چه باشد، به نظر من پرونده آقاي محصولي سنگينتر است.گفت درست است كه هر دو سرمايهدار شدهاند، اما آقاي كرباسچي گردن كلفتي نيز ميكند، يعني مجيز قدرت را نميگويد. جوابي ندادم اما در دل گفتم پس مسأله اين است؛ گردن كلفت بودن يا نبودن!
34. متأسفانه در سالهاي اخير نگاه و روشها و ادبيات نظامي به همه حوزهها سرايت كرده است. به واژهها، لحن و عبارات اطلاعيه آقاي شمقدري معاون سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي عليه خانه سينما نگاه كنيد: «دفتر مدير عامل سينما اتاق جنگ شده است... حرف ما با صحنهگردانان است... كودتاي جديد در اين صنف (كارگردانان) راه افتاده كه هدفش از هم پاشيدن اين ساماندهي جديد است» (روزنامه شرق). يادآور ميشوم كه سردار مشفق سخنگوي ستاد كودتاچيان انتخاباتي، ستاد انتخاباتي مهندس موسوي را نيز به «اتاق جنگ» دشمن تشبيه كرد. معلوم است كه با اتاق جنگ چه بايد كرد!
35. مدتي است صداي اصولگراها نيز از دخالتهاي نظاميان به نام شوراي نگهبان در رد و تأييد صلاحيت داوطلبان نمايندگي مجلس در آمده است. آنان ابتدا فكر ميكردند اين گربه فقط دم حجله اصلاحطلبان ميخوابد و به آن انتقاد نميكردند. غافل از آنكه اكنون سردار مشفق فاتحانه از مهندسي انتخابات مجلس هشتم (علاوه بر رياست جمهوري دهم) سخن ميگويد. يعني بعد از اين در هر انتخابات بايد ديد ستاد كودتا نظرش چيست.
36. يكي از دلايل جذاب بودن اسلام براي مردم و نسل جوان در رژيم شاه آن بود كه اسلام و تشيع در آن دوره مدافع حقوق مردم و منتقد حكومت بود. بنابراين نقش رهاييبخش و بنبست شكن ايفا ميكرد. در حقيقت اسلام در آن دوره طرفدار آزادي انديشه، بيان، قلم، مطبوعات، احزاب، هنر، تجمع، انتخابات و... بود و به رژيم متكي به دولتهاي انگليس و آمريكا انتقاد ميكرد كه چرا به قانون اساسي مشروطه عمل نميكند و حقوق مردم را نقض ميكند. پس از انقلاب و به ويژه در سالهاي اخير نقش رهاييبخشي اسلام كاهش يافته و اسلام توجيهگر حكومت و همه ضعفهايش شده است و هر آنچه نقض حقوق و آزاديهاي سياسي است، به دين نسبت داده ميشود. به علاوه چند سالي است كه عبارت «اسلام دست ما را بسته است» از سوي جناح حاكم، جاي اسلام منتقد حكومت و طرفدار مردم نشسته است. منظور از جمله فوق اين است كه در فلان مسأله درست است كه عقل و عقلا چنين ميگويند و خواست اكثريت مردم نيز اجراي آن است، اما چه كنيم كه اسلام اين اجازه را به ما نميدهد. به اين ترتيب اسلام را در برابر «عقل» و «خواست اكثريت» مردم قرار ميدهند و توجيهگر تحميل و تكفير ميشوند. در عين حال انتظار دارند موج اقبالي را كه نسل جوان و دانشگاهي در دهه 1350 خورشيدي به اسلام نشان داد، باز هم مشاهده كنند. به نظر من ميتوان اين موج را مشاهده كرد، همچنان كه دانشگاهي امروز به آقايان خاتمي و موسوي اقبال نشان ميدهد. چون اسلام آن ضد تحجر، ضد تحميل و ضد تكفير است و نسبتي با طالبان و پادگان ندارد.
37. يكي از مشكلات جناح حاكم در مراسم سالگرد انقلاب، تهيه فيلم درباره جنايات رژيم شاه و ساواك و عملكرد فرماندهان حكومت نظامي است. اين فيلمها ميتواند نقض غرض كند، زيرا ظاهرش افشاگري عليه رژيم گذشته است، اما اكنون نسل جوان را با اين سؤال مواجه ميكند كه مگر در يكسال اخير همه اين اقدامهاي خلاف قانون و اخلاق را خود مشاهده نكردند؟ از بازداشتهاي گسترده و غير قانوني و شكنجه در زندانها تا سركوب تظاهرات آرام مردمي؛ از سانسور شديد مطبوعات تا انحلال احزاب؛ از هجوم گروههاي خودسر تا تجاوز به كوي دانشگاه و... . به همين دليل روز به روز سوژهها عليه رژيم شاه كمتر ميشود. نميدانم امسال چه فيلمها يا سريالهايي قرار است يا ميتوانند تهيه و پخش كنند.
38. به باور من بايد از اقدام دولت و مجلس در اعتراض به نقض حقوق بشر در كشورهاي خارجي و اعزام هيأت ناظر بر انتخابات كشورهاي گوناگون استقبال كرد. حتي جناح حاكم را تشويق كرد كه متقابلاً از كشورهايي مانند تركيه، مالزي، عراق، لبنان، افغانستان و... هيأتهايي براي نظارت بر انتخابات در ايران دعوت كنند. همچنين ميتوان آقاي احمدينژاد را تشويق كرد كه هيأتهاي رسيدگي به حقوق بشر تشكيل داده، آنها را روانه كشورهاي گوناگون كند. جهاني شدن در اين زمينه به سود همه آزاديخواهان و عدالتطلبان است.
39. موضوع «تهاجم فرهنگي غرب» نيز در ايران داستان غريبي شده است. آقاي رحيمي معاون اول دولت دهم ميگويد: «مردم و مسئولان انگلستان خرفتاند». اين حرف اعتراض رسمي دولت و سفارت آن كشور را برانگيخت و ايران سكوت كرد. او در جاي ديگر گفت: «غربيها از بزغالهها هم بدترند، زيرا بزغاله جاي خود را كثيف نميكند.» با وجود اين آقاي رحيمي همراه با آقاي كردان با پرداخت پول، مدرك جعلي دانشگاه آكسفورد را از همان انگلستان براي خود تهيه كردند، تا مدرك دكترايشان را كساني مهر و امضا كنند كه «خرفتاند» و از «بزغاله بدتر». از بعد از انقلاب اسلامي نه، بلكه از مشروطه تاكنون چنين سياستمدار اصولگرايي نداشتهايم؟
40. صدا و سيما در حال حاضر ظرفيت پخش «قهوه تلخ» را از دست داده است. آن وقت ميتواند با ماهواره و اينترنت مقابله كند؟
41. آقاي زرشناس درباره دانشگاههاي كشور پس از سي و دو سال از پيروزي انقلاب و تشكيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي چنين افاضه ميفرمايد: «اساس دانشگاههاي ما هنوز همان دانشگاه غربزدهاي است كه رضاشاه پايههايش را بينان گذاشت، البته با برخي تغييرات محدود محتوايي. جريان انقلاب فرهنگي هم كه از سال 1359 به بعد دانشگاهها را به تعطيلي كشاند، با بيدرايتي برخي از همين روشنفكران داخلي عقيم ماند و به انحراف كشيده شد و از حركت به سمت توليد «علم ديني و بومي» باز ماند... متأسفانه به نظر ميرسد بيش از 60 درصد فارغالتحصيلان دانشگاهي ما در رشتههاي علوم انساني، كساني هستند كه وقتي به سراغ دانشگاههاي ما ميآيند با انگيزههاي شريف و گرايشهاي مذهبي و سنتي وارد ميشوند. اما وقتي از دانشگاه خارج ميشوند، حداقلش اين است كه به انسانهايي تبديل ميشوند كه اغلب تزلزلهايي در باورهاي دينيشان به وجود آمده است يا تعهدشان نسبت به «اسلام آرمانگرا و سياسي» كمرنگتر شده... به حاملان و پياده نظامهاي ناتوي فرهنگي تبديل شدهاند. غرب براي خودش به اين صورت لشكري درست كرده كه برخي از جلوههاي آن، حضور در خيابان و در جريانهاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم بود» (روزنامه وطن امروز، 21/7/1389). جناح حاكم به اين پرسش پاسخ نميدهد كه چرا همين دانشگاهها در دهه 1350 خورشيدي كانون رشد جريانهاي اسلامي بود؟ چرا همين دانشگاههاي غربي در كشورهاي مسلمان هم اكنون زهدان حركتهاي اسلامي، اعم از بنيادگرا يا اصلاحطلب است؟
42. يكي از ويژگيهاي مديريتي جناح حاكم و به خصوص آقاي احمدينژاد و دولتش ايجاد تغييرات 180 درجهاي در راهبرديترين سياستهاي خود است، بدون آن كه كمترين توضيحي درباره اين تحولات بدهد. آنان از «تثبيت قيمتها» به «حذف يارانهها» رسيدهاند؛ رشد نرخ سهام بورس را كه زماني آن را «قمار بازي» ميخواندند، نشانه توفيق دولت مينامند؛ تلاش ميكنند به عضويت سازمان تجارت جهاني (WTO) در آيند، در حالي كه آن را آلت دست آمريكا ميخواندند؛ اولويت دولت دهم را در بدترين شرايط اقتصادي مردم، مسائل فرهنگي ميخوانند و در عين حال به اصلاحطلبان انتقاد ميكنند كه چرا آنان اقتصاد را در اولويت قرار نداده بودند، كه البته اتهام نادرستي است و راهبرد دولت آقاي خاتمي توسعه همهجانبه، متوازن و پايدار بود.
43. واقعيت اين است كه تحريمهاي جهاني عليه كشورمان مشكلات قابل توجهي را به اقتصاد كشور تحميل كرده است، اما به علت آنكه جناح حاكم نميخواهد به روي خود بياورد كه تحريمها مؤثر بودهاند، مجبورند درباره آثار سوء آن سكوت كنند تا معلوم نشود هزينه سياستهاي غلط هستهاي براي كشور و مردم چقدر بوده است.
44. به يك نمونه از انديشههاي به معناي دقيق كلمه ارتجاعي جناح حاكم، يعني آخرين كشفيات آقاي مهدي نصيري قائممقام مؤسسه كيهان و يكي از فعالترين چهرههاي مطبوعاتي اصولگرا در طرح و افشاي تهاجم فرهنگي غرب به اسلام و ايران توجه فرماييد: «تهاجم فرهنگي به عالم اسلام دو مقطع داشته است كه يك مقطع آن آغاز جريان ترجمه بوده كه از دوران امويان شروع مي شود و در دوران مأمون عباسي به اوج ميرسد و اين جريان منجر به ورود فلسفه و تصوف به عالم اسلام ميشود. مقطع ديگر تهاجم فرهنگي مربوط به 150 سال اخير و هم زمان با ورود مدرنيته به ايران است... فقط ظهور امام زمان (عج) است كه سيطره مدرنيته را از بين ميبرد و تا آن زمان ما دچار اين گرفتاريها و مصيبتها هستيم... مدرنيته به مثابه هواي مسمومي است كه كل عالم را فرا گرفته و وارد جامعه ما نيز شده است. اين هواي مسموم بر همه شئون ما، با شدت و ضعف تأثير منفي خودش را گذاشته و تقريباً نميتوان عرصهاي را پيدا كرد كه از تأثيرات اين هواي مسموم بر كنار مانده باشد. با توجه به اين سيطره همهجانبه اگر بخواهيم بگوييم از امروز بايد هر چه وابسته به مدرنيته است را كنار بگذاريم، به اخلال در نظام معيشت و عسر و حرج دچار ميشويم و اخلال در نظام معيشت مورد پذيرش دين نيست. به اعتقاد من دامنه اضطرار ما تقريباً وسيع است و زمينههاي كمي وجود دارد كه ما ميتوانيم آنها را خالص و جدا از تأثيرات مدرن نگه داريم... به نظر بنده اين اضطرار با واقعه عظيم و الهي ظهور آخرين حجت خداوند، حضرت بقيهالله الاعظم (عج) مرتفع خواهد شد و بشر بر تمدن طبيعي ما قبل مدرن بازخواهد گشت. البته در آن تمدن امر خارقالعاده و امكانات ويژهاي وجود خواهد داشت كه از مقوله امور تكنولوژيك مدرن نيست، مثل پديده طيالارض كه براي بسياري ممكن و عملي ميشود يا پديده امتداد و افزايش قدرت چشم و گوش آدمها كه بدون واسطه ابزار، شرق و غرب عالم با هم ارتباط برقرار ميكنند.» (روزنامه شرق، 15/7/1389)
نوروز
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر